خرمگس @kharmagaas Channel on Telegram

خرمگس

@kharmagaas


 "من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم"

«دفاعیات سقراط»

یادداشتهای فرهاد قنبری
برخی مطالب در اینستاگرام [به آدرس زیر] هم اشتراک گذاری می شود👇
https://www.instagram.com/farhad_ghanbariii

خرمگس (Persian)

با خوشحالی ما را در کانال تلگرام خرمگس به شما معرفی می کنیم. این کانال تلگرام به وسیله کاربر kharmagaas اداره می شود و در آن شما با یادداشتها و مطالب جالب و الهام بخشی از فرهاد قنبری آشنا خواهید شد. اگر علاقه مند به خواندن و یادگیری از دیدگاه های جدید و نظرات پر ارزش هستید، این کانال تلگرام برای شما مناسب است. با خواندن "دفاعیات سقراط" و دیگر مطالب ارائه شده در این کانال، می توانید به دنیایی جدید و الهام بخش وارد شوید. برای دسترسی به مطالب بیشتر، می توانید از لینک زیر به اینستاگرام فرهاد قنبری مراجعه کنید: https://www.instagram.com/farhad_ghanbariii

خرمگس

26 Jan, 09:23


تقلیل آذربایجانی که خانه مشروطه است، مقبره‌الشعرای ایران است، خانه علی میسیو و ثقه‌الاسلام و ستارخان است، «خاک می‌خورد اما خاک نمی‌دهد» است، زادگاه مفاخر بزرگ فرهنگ و ادب فارسی است، به «تورک زوزه‌کش» کاری است که رسانه‌های دولت متوحش حاکم بر سرزمین آناتولی در حال انجام آن است.
@kharmagaas

خرمگس

25 Jan, 20:07




نمایش تحریف شده و ارائه تصویری جعلی و ضدملی از ستارخان که صدای بسیاری از وطن‌دوستان آذربایجانی را درآورده بود، حالا به جشنواره تئاتر فجر رسیده و قرار است سه روز متوالی در بزرگترین تالار نمایشی کشور (تالار وحدت) اجرا داشته باشد.

واقعا باید به دولت و وزارت فرهنگ آن خسته نباشید جانانه‌ای گفت که در میدان دادن به روایت‌های جعلی و ضدملی و تحریف تاریخ معاصر ایران از هیچ تلاشی فروگذاری نمی‌کند.
@kharmagaas

خرمگس

25 Jan, 19:59


⚡️یک مشت دلقک و احمق و بی سواد، کمبوجیه شاه بزرگ هخامنشی را مسخره می کنند. فاتحی که برای اولین بار در تاریخ، قلمروی ایران را تا مصر و لیبی توسعه داد.

در شرایطی که ترکیه، باکو، اسرائیل و انگلیس به دنبال جعل هویت و تاریخ کشورمان و سرقت مفاخر ایران هستند، ما نه تنها برای مقابله با این دست اندازی ها و تهاجمات روزافزون کاری نمی کنیم، بلکه به یک مشت تازه به دوران رسیده و فربه شده از پول مفت، میدان می دهیم که مفاخر این کشور را مسخره کنند و آنها را در چشم نسل جدید حقیر جلوه دهند.

این در حالی است که در آثار نمایشی دیگر کشورها از شاهان هخامنشی و از جمله کمبوجیه با احترام یاد می شود. ای کاش وزارت ارشاد در و پیکری داشت تا گوش این بی حیاها پیچانده می‌شد!

البته از وزارت ارشادی که در مقابل مشتی اوباش پان ترک صرفا تماشاگر است، نمی توان انتظار داشت به این مسائل اهمیت بدهد. از نظر برخی از آقایان هم پرداختن به تاریخ قبل از اسلام و افتخار کردن به مجد و عظمت ایران قبل از اسلام در حکم محاربه با امام زمان(عج) و حرام اندر حرام است!

https://t.me/+SV6YYFA0zX1kOGZk

خرمگس

25 Jan, 16:46


مولوی در "مجالس سبعه" می فرماید:
"هر حيوان كه از دور ديدی و ندانستی سگ و گرگ است يا آهو، ببين رو به سمت مرغزار و سبزينه است يا لاشه و استخوان؟!
آدمی را نيز چون نشناسی، ببين به كدام سوی می‌رود؟!"

شهدای گمنام، کشته‌های ناشناس جنگ نیستند بلکه مظلوم‌ترین و فراموش‌شده‌ترین قهرمانان این سرزمین هستند که به خاطر ما ملت عمیقأ نمک‌نشناس ایران جان و هستی خود را فدا کردند.
جوانان مظلومی که جان و هستی خود را فدا کردند تا امروز مشتی لکاته و هرجایی در مقابل چشمان ما بر سر مزارشان هلهله سردهند...

شهدای گمنام، کشته‌های ناشناخته نیستند اما بدون شک تک تک کارکنان بی‌بی‌سی فارسی، مشتی بی‌پدر و مادر و بی‌همه چیز هستند که به شهیدان ایران توهین می‌کنند اما به خاطر مشتی دلار بی‌ارزش دولت بریتانیا هفته‌ها سیاه‌پوش پتیاره‌ای به نام ملکه انگلیس و شوهرش بودند.
@kharmagaas

خرمگس

25 Jan, 11:59


بخش رسانه‌ای قسام امروز با چند کلیپ و تصویر مشغول برهم ریختن تمام تبلیغات رسانه‌های اسرائیلی طی ۱۵ ماه جنایت جنگی است.
قسام با پخش تصاویر شبه اساطیری از یحیی سنوار که شنلی بر دوش مشغول مدیریت میدان جنگ است تمام روایت‌های اسرائیلی از زندگی پنهانی ایشان (پادوهای اسرائیل بعد از شهادت قهرمانانه ایشان هم اینگونه القا می‌کردند که از فشار گرسنگی برای پیدا کردن غذا بیرون آمده بود) نقش برآب کرده است.
گردانهای قسام با رژه و حضور پررنگ در خیابانهای غزه مشغول برهم زدن روایت‌هایی اسرائیل از ضربات غیرقابل جبران به حماس است.

کودکان را بنگریم که با چه شور و شوق و افتخاری به دنبال خودروهای نظامی می‌دوند. آنها جوانان سلاح به دست آینده مقاومت فلسطین هستند.
@kharmagaas

خرمگس

24 Jan, 19:47


در هر صورت ترامپ با این شیوه بیان مسئله، سعی در انداختن توپ در زمین ایران دارد و حکومت و دولت برای تنویر افکار عمومی هم شده باید مذاکراتی مبنی بر راستی‌آزمایی وعده‌ها و خواسته‌های دولت جدید آمریکا داشته باشد.
@kharmagaas

خرمگس

24 Jan, 19:42


ترامپ:
"تنها چیزی که درباره ایران می‌خواهم و می‌گویم این است که ایران سلاح هسته‌ای نداشته باشد"

👈 ایران در برجام تعهد کامل و سفت و سخت نسبت به نداشتن سلاح هسته‌ای را پذیرفته بود اما ترامپ با شعار اینکه اوبامای احمق، ۱۵۰ میلیارد دلار پول به حکومت ایران رساند تا هزینه نیروهای خود در منطقه کند، از برجام خارج شد.

با اینحال چند احتمال در سخنان او نسبت به ایران وجود دارد:
- سیاست خارجی ترامپ در منطقه تغییر کرده است و خاورمیانه اهمیت سابق رای برای آمریکا ندارد.
- دولت‌های عربی منطقه به عنوان اصلی‌ترین محرک و مشوق مالی ترامپ نسبت به خروج آمریکا از برجام برنامه‌های ضدایرانی خود را تعدیل کرده‌اند.
- ترامپ به دنبال موازنه قدرت در خاورمیانه است و دیگر ایران را تهدید جدی منافع آمریکا در منطقه نمی‌داند.
ـ به دنبال جنگ روانی و ایجاد فشار به حکومت ایران از طریق تحریک افکار عمومی ایرانیان است.
- ترامپ نمی‌خواهد در برنامه اسرائیل برای درگیر کردن آمریکا در جنگ نظامی با ایران نفش داشته باشد.
- دروغگویی قهار است و با این سخنان سعی در زمینه‌چینی برای فشار حداکثری بر ایران دارد.
@kharmagaas

خرمگس

24 Jan, 12:13


فرهاد قنبری
نامزدهای اسکار

در جشنواره‌های سینمایی مانند برلین و اسکار و کن و امثالهم سه دسته آثار که شهرتشان به عوامل غیر هنری و غیر سینمایی مدیون است (که در سالهای اخیر هیاهوی رسانه‌ای بسیاری هم حول آنها ایجاد می‌شود) را نباید چندان جدی گرفت.

۱- هم‌جنس‌بازی و ووکیسم:
در غرب امروز هم‌جنس‌بازی و ترنس‌بودگی و فمنیسمِ ولنگار نه یک مسئله و انتخاب شخصی بلکه یک کنش سیاسی و اجتماعی رادیکال محسوب می شود و به این واسطه کارگردانان و هنرمندان و روشنفکران بسیاری برای کسب شهرت و ثروت بیشتر هم شده به همجنس‌گرایی یا تظاهر به همجنس‌گرایی و یا ساخت آثاری در این مورد روی می آورند. عموم این آثار از کوهستان بروکبک تا آبی گرمترین رنگ است و مرا به نامت صدا بزن و بیچارگان و ده‌ها اثر دیگر همگی فاقد ارزش هنری و سینمایی بوده و به واسطه پرداختن به ووکیسم مورد توجه واقع شده‌اند. امسال هم آثار بی ارزشی چون «امیلیا پرز» و «ماده» به نمایندگی از این جریانات ضدفرهنگی، بیشترین نامزدی اسکار به نام خود ثبت کرده‌‌اند.

۲- یهودیان مظلوم و قهرمان:
فیلمهای اغراق شده و کاریکاتوری از شجاعت و استقامت یهودیان (اگر این میزان شجاعت داشتند چرا کوچکترین مقاومت چریکی هم در برابر هیتلر نداشتند) در جنگ جهانی دوم، همیشه در جشنواره های سینمایی غرب جایگاه ویژه‌ای دارند و بسیاری از کارگردانان متوسط و ضعیف برای کسب شهرت و ثروت به ساخت آثاری با موضوع هلوکاست روی می‌آوردند. این آثار عموما در جشنواره‌های غربی هم مورد استقبال فراوان قرار می‌گیرند. (بهترین کارگردان جهان هم بخواهد درباره مقاومت واقعی (نه فیک) و قهرمانانه حزب‌الله لبنان و رزمندگان قسام و مردم غزه و یحیی سنوارها فیلم بسازد مطمئن باشید نه تنها تشویق جشنواره‌های غربی را نخواهد داشت بلکه آن کارگردان و عوامل فیلم برای همیشه تاریخ منزوی خواهند شد)

۳- شرق وحشی:
جابجایی معنایی «غرب وحشی» با «شرق وحشی» به سادگی نبوده و سینما یکی از ابزارهای اصلی این جابجایی معنایی است. امروزه کافیست با سواد ابتدایی و بدون هیچ شعور هنری و سینمایی یک دوربین به دست گرفته و علیه مردم و تاریخ و فرهنگ ایران و چین و روسیه فیلم ساخت و چند شعار سیاسی هم وسط آن اضافه کرد تا در تمام جشنواره های سینمایی اروپا در صدر نشانده شد. کافیست چند کلیپ از رقص و فحاشی دختران نوجوان ایرانی با چند شعار و تحصن سیاسی و چند متلک به آخوند و سپاه و گشت ارشاد و سنت و امثالهم را سرهم‌بندی کرد تا از برلین تا کن و اسکار به عنوان هنرمند آوانگارد و کاربلد معرفی شد.
غرب به هر ایرانی و چینی و روس که تصویر بسیار زشت و متوحشی از جامعه خود ارائه دهد اعتبار و بهای فراوانی می دهد. غرب به چنین افرادی برای روز مبادا (حمله و تحریم با این توجیه که بی تمدن و وحشی‌اند) نیازمند است و آنها را آگاهانه در همه امور فرهنگی و بشری (اسکار، برلیانه، نوبل صلح و...) بر صدر می نشاند.

👈 کاراکتر هنری ایده‌آل رسانه و گفتمانهای حاکم بر افکار عمومی امروز اروپا و آمریکا، یک فرد سیاهپوستِ یهودیِ همجنسگرا (اگر زن هم باشد مزیت بیشتری شامل حالش می شود) یا دوجنسه است. در غرب امروز اگر کارگردانی چنین موجودی را تولید کند به احتمال بسیار چندین جایزه مهم سینمایی را به خانه خواهد برد.
@kharmagaas

خرمگس

23 Jan, 21:59


"اگر زندگی کلاف نخی باشد من آن را باز کرده میبینم. کاملا گسترده و صاف. پیچ و تابش نمی‌دهم و رشته هایش را به دست و پایم نمی‌بندم. برای همین است که عده ای را دوست می دارم و عده ای را دوست نمی دارم. اما به کسی کینه ای ندارم. آماده ام که به دیگران کمک کنم، زیرا دلیلی نمی بینم که از این کار سر باز زنم. هوا و آفتاب و عشق و غذا و علم و مرگ و حیات و کوهها را می پسندم و به آنها دل می بندم. بهر چیز قانعم، اما قناعتی که نتیجه تصور خاص من از زندگی است.."

ملکوت- بهرام صادقی
@kharmagaas

خرمگس

23 Jan, 21:53


هیچ چیز به مانند تعصب کور و بی‌منطق یک انسان را به موجودی متعفن و حقیر تبدیل نمی‌کند.

خرمگس

23 Jan, 21:21


ظریف: "اگر امروز به جای پزشکیان، جلیلی را به عنوان رئیس‌ جمهوری داشتیم، ممکن بود جنگ بزرگی در منطقه در جریان باشد"

پ.ن: ظریف سخن عجیبی نگفته است و اصولا اینگونه سخن گفتن امر مرسومی در روابط بین‌الملل است. برای مثال دموکراتهای آمریکا دهه‌هاست که از «لولوی جمهوری‌خواه‌ها» برای پیشبرد اهداف و منافع خود استفاده می‌کنند. (فقط به همین یک فقره ترامپ نگاه کنیم که دولت بایدن با ترساندن جوامع مختلف از لولوی ترامپ چه میزان برنامه‌ها و اهداف خود را پیش می‌برد).
ظریف این واقعیت ساده را به دولت جدید آمریکا می‌گوید که دولت پزشکیان فرصتی برای آمریکا برای حل مسالمت‌آمیر مسائل خود با ایران است وگرنه ما هم ترامپ خود را داریم که با شدت و حدت بیشتری از دولت جدید شما آماده زدن به زیر میز مذاکره است.

👈 یکی از حربه‌های بنگاهی‌ها برای پاس شدن چک از سوی مشتری چموش، یادآوری برادر و دوست و پسرعموی بی‌کله و تهدید ضمنی به سپردن چک به دست ایشان است.
@kharmagaas

خرمگس

23 Jan, 16:27


تلفظ اشتباه پزشکیان از کلمه‌ی «مترصد»

"الان خارجی‌ها «متر۱۰۰» این هستند که ما با هم دعوا کنیم!"

قبل از شرط مدرک دکتری و تخصص پزشکی و استادی دانشگاه صنعتی و بلد بودن زبان انگلیسی و امثالهم باید شرط اول رجل سیاسی بلد بودن و شناخت صحیح زبان فارسی باشد.

به جرات می‌توان ادعا کرد که در میان تمام مقامات ارشد فعلی و سابق و نمایندگان مجلس و تمام کارگزاران ارشد حکومتی (به جز چند تن انگشت شمار) کسی را نمی‌توان یافت که توان خوانش صحیح یک پارگراف از گلستان سعدی و قابوسنامه و مرزبان نامه و تاریخ بیهقی و یا چند بیت از مثنوی و شاهنامه را داشته باشد.
@kharmagaas

خرمگس

23 Jan, 15:22




از کتاب نامه‌های سیاسی دهخدا
به کوشش ایرج افشار
@kharmagaas

خرمگس

23 Jan, 15:00




بخشی از نامه سید محمد طباطبایی (از رهبران نهضت مشروطه) به مظفر الدین شاه:

"اعلی حضرتا!

مملکت خراب و رعیت پریشان و گدا، دست تعدی حکام و مامورین به مال و عرض و جان رعیت دراز، ظلم حکام و مامورین اندازه ندارد. از مال رعیت هرقدر میلشان اقتضاء کند می برند. قوه غضب و شهوتشان به هر چه میل کند از زدن و کشتن و ناقص کردن اطاعت می کنند.
پارسال دخترهای قوچانی را که در عوض سه ری گندم مالیات که نداشته اند بدهند، گرفته و به ترکمن ها و ارامنه عشق آباد به قیمت گزاف فروختند، هزار رعیت قوچانی از ظلم به خاک روس فرار کردند.
هزارها رعیت ایران از ظلم حکام و مامورین به ممالک خارجه هجرت کرده، به حمالی و فعلگی گذران می کنند و در ذلت و خواری می میرند. حال این مردم را از ظلم ظلمه به این مختصر عریضه ممکن نیست. تمام این قضایا را از اعلی حضرت مخفی می کنند و نمی گذارند اعلی حضرت مطلع شده، در مقام چاره ای به سر آیند.
حالت حالیه این مملکت اگر اصلاح نشود، عنقریب این مملکت جزء ممالک خارجه خواهد شد. البته اعلی حضرت راضی نمی شوند در تاریخ نوشته شود در عهد همایونی ایران به باد رفت، اسلام ضعیف و مسلمین ذلیل شدند"
@kharmagaas

خرمگس

23 Jan, 14:56


↕️
↕️

"از غرایب خیالات اولیای این دولت یکی هم این است که متصل می‌گویند: فلان دولت حق ندارد و دولت ایران حق دارد. ای مرد عزیز، ای طفل پنجاه ساله، حق یعنی چه؟ انصاف چه چیز است؟ پلتیک دول چه دخل به حق دارد؟ مگر دولت انگلیس مملکت هند را به حق گرفته است؟ مگر گرجستان حق موروثی روس بود؟ حق در اقتضای پلتیک، در دهنه توپ است"

این بخشی از رساله «پولتیکای دولتی» به قلم میرزا ملکم‌خان است که بیش از ۱۵۰ سال پیش در رد و تمسخر کسانی که به قوانین و حقوق بین‌الملل باور دارند گفته است. او باورمندان به چنین رویکردی را به طفل ۵۰ ساله تعبیه کرده و می‌گوید که حدود و مرز سیاست را نه حق بلکه فقط دهنه توپ مشخص می‌کند.

طیف مورد تمسخر ملکم‌خان هنوز هم به اسم تحلیلگر و استاد روابط بین‌الملل و نظریه پرداز، مشغول جمله‌سازی درباره حق و حقوق دولتها و قوانین بین‌الملل هستند و هنوز چشم‌هایشان بینایی لازم برای دیدن واقعیت‌های حاکم بر عرصه بین الملل را پیدا نکرده و هنوز به مانند سیاستمداران عصر قاجار که همزمان با جدا کردن بخش‌های مختلف کشور توسط روس و انگلیس، از حق دولت‌ها سخن می‌گفتند، از قواعد و حقوق بین‌الملل سخن می‌گویند.
@kharmagaas

خرمگس

23 Jan, 14:51





فهم و شناخت درست جایگاه امروز و تلاش برای توسعه و بهبود اوضاع کشور نیاز به مطالعه و شناخت دقیق گذشته و فرهنگ و تاریخ و سیاست این سرزمین دارد.

متون تاریخی و روزنامه‌های دوره قاجار و مشروطه را که می‌نگریم یک چیز بیش از همه باعث خشم و آزار و ناراحتی وطن‌دوستان و ترقی خواهان است و آن ضعف بنیه کشور به ویژه در حوزه امنیتی و نظامی است. اینکه انگلیس و عثمانی و به ویژه روسیه هرگاه اراده می‌کند بخشی از ایران را جدا کرده و یا امتیازی تحقیرآمیز به ایران تحمیل می‌کند بیش از هر چیز باعث رنجش خاطر و ترومای جمعی ایرانیان در قرن نوزده میلادی است.

یکی از حوادث غمبار و تلخ منتهی به انقلاب مشروطه که به خشم و نارضایتی عمومی دامن زد اما در روایت‌هایی رسمی وقایع منتج به مشروطه غایب است و یا به میزان کافی به آن پرداخته نمی‌شود فروش دختران قوچانی و برخی شهرهای شرقی ایران به ترکمان و ارامنه عشق آباد است. در آن سالها به واسطه قحطی مردم قوچان توان پرداخت مالیات نداشتند و حکام خراسان در عوض دختران مردم را از خانواده گرفته و به عنوان برده به فروش می‌رسانند.
@kharmagaas
* متون ارسالی از کتاب دختران قوچان اثر افسانه نجم‌آبادی است.

خرمگس

22 Jan, 13:12


فرهاد قنبری
اسراف به مثابه کنش اصیل
بخش دوم

بخش بزرگی از فشار اقتصادی که در این شرایط سخت تورمی و نابسامانی اقتصادی به بسیاری از خانواده‌های ایرانی وارد می‌شود و آنها را تا آستانهٔ فروپاشی عصبی و افسردگی می‌کشاند، افتادن در دام «اسراف» است که توسط طبقه نوکیسه صبح تا شب تبلیغ می‌شود. فشار ناشی از قرار گرفتن در چرخهٔ بیهودهٔ مصرف در قالب رسومات و مد و جشن‌های خوددرآوردی که سال‌به‌سال در حال گسترش است‌‌ هزینه‌هایی را به خانواده‌ها تحمیل می‌کند که بسیاری قادر به برآوردن آن نیستند.

امروزه هزینهٔ مراسم عروسی یا شرکت در مراسم عروسی برای بخش بزرگی از طبقات متوسط و پایین جامعه به جای آنکه پیام شادی باشد، پیاآور استرس و دلواپسی حاصل از چگونگی تأمین هزینهٔ تالار و مناسک رو به افزایش تالار (آرایش، دکور، فیلم، عکس، مطرب و...) و برای مهمانان خرید لباس نو و آرایشگاه برای همسر و فرزندان و تأمین هزینهٔ رفت‌وآمد و کادویی است که باید به همراه داشته باشند، چرا که به صورت اخلاقی خود را مسئول پرداخت بخشی از هزینه اسرافی می‌دانند که از سوی خانواده عروس و داماد به آنها تحمیل شده است.

در سال‌های اخیر علاوه بر جشن عروسی و خرید جهیزیه (طبقه نوکیسه جهیزیه را هم از تهیه ضروریات زندگی خارج کرده و روز به روز وارد فازهای جدید و عجیبی می‌کند که هیچ ارتباطی با مایحتاج روزمره ندارد)، جشن‌هایی مانند جشن تولد و خرید سیسمونی و روز زن و روز مرد و ولنتاین و یلدا و...، سال‌به‌سال با زرق‌وبرق و هزینه‌های سنگین‌تر به بسیاری از خانواده‌ها تحمیل می‌شود. این شکل از اسراف و مصرف‌گرایی که در اینستاگرام با شدت تمام در حال تبلیغ شدن است، دامان بسیاری از اقشار اجتماعی و خانواده‌ها و اقشار متوسط و فرودیت را گرفته‌است و هزینه‌های روانی سنگینی را به آنها تحمیل می‌کند.

امروزه جوان کارگر و کارمندی که درآمد ماهیانهٔ او کمتر از پانزده میلیون تومان است، در همان شب عروسی مجبور است، هزینه‌ای معادل درآمد دو سال یا بیشتر خود را فراهم کند (وام و قرض و...) تا برای نمایش‌های بیهوده‌ای‌ مانند اجارهٔ تالار و آرایش و لباس عروس، آتلیه، اجاره و تزئین ماشین و امثالهم که اکثرشان در همان شب دور ریخته می‌شوند، صرف نماید و از فردای عروسی او می‌ماند و هزاران استرس و فشار روانی و قسط‌هایی که باید با مشقت فراوان و اضافه‌کاری و امثالهم جبران گردد. (این یعنی فروش همان وقت و لحظاتی که در ابتدای زندگی مشترک لازم بود تا در کنار همسر برای تفاهم و شناخت بیشتر همسر سپری شود، ولی در کارخانه و کارگاه با استرس و فشار روانی با بگو‌مگو با سرکارگر سپری می‌شود).

افتادن در دام چنین شکلی از اسراف که از یک سو هزینه‌ای بیهوده و بالطبع فشار روانی و عصبی را به طبقات متوسط و پایین اجتماع تحمیل کرده و در سوی دیگر آرایشگران و صاحبان برخی مشاغل خدماتی سطح پایین را به پردرآمدترین اقشار جامعه تبدیل می‌کند، یکی از دلایل تبدیل جامعه به جامعه‌ای پول‌پرست و غیرنرمال و پرخاشگر است.

انسان امروز ایرانی در دام این چرخهٔ خشونت‌بار اسراف به ربات مصرف‌کننده تقلیل یافته‌است که هویت و چیستی خود را نه از طریق تفکر و تعقل در خویشتن و جهانی که در آن زیست می‌کند، بلکه از طریق مصرف مداوم کالاهایی که هر روز با شکل و ظواهر فریبنده عرضه می‌شود تعریف می‌نماید. امروزه افراد نه با اندیشه و خرد و شناخت‌شان از جامعه و فلسفه و هنر و امثالهم بلکه با مارک لباس، مدل خودرو، محل سکونت، گوشی موبایل و امثالهم خود را تعریف می‌کنند.

انسان درگیر در این چرخه تصور می‌کند که خودرو، موبایل، جراحی پلاستیک، برند و تکنولوژی و لوازم آشپزخانه در خدمت اوست، بلکه نمی‌داند خود اوست که به خادم و بردهٔ کالا تبدیل شده‌است و تمام زندگی خود را صرف تلاش و تقلا برای خرید کالاهای غیرلازم می‌نماید و در نهایت هم چیزی جز افسردگی و نارضایتی و مراجعه به تراپیست نصیبش نمی‌شود.
@kharmagaas

خرمگس

22 Jan, 13:08


فرهاد قنبری
اسراف به مثابه کنش اصیل
بخش اول

منطق زندگی در جهان امروز، منطق صرفه‌جویی نیست بلکه تلاش مداوم برای تشویق توده‌ها به اسراف و زیاده‌روی بیشتر است.

قهرمان امروز نه از طریق خلاقیت هنری، تولید اندیشه یا کشف و ابداع ابزارها بلکه از طریق اسراف و زیاده‌روی در امور مختلف خود را معرفی می‌کند.

تلویزیون، رادیو، شبکه‌های اجتماعی و بیلبوردهای شهری همه در خدمت تشویق به اسراف بیشتر هستند. آنها مدام در گوش مخاطبان خود می‌خوانند که خوشبختی در مصرف بیشتر اشیاء و کالاهاست. تبلیغات مدام افراد شاد و خندانی را نشان می دهند که در حال خرید کالاهای جدید و دور ریختن کالاهای دیگرند. سریالها مدام افرادی را نشان می دهند که با اسراف به زندگی‌شان معنا می‌دهند. تبلیغات با بی‌رحمی کامل و ایجاد احساس ناکافی و بی‌ارزش بودن، مدام گروگان‌های خود را دعوت به اسراف بیشتر می‌کند. ستارگان فوتبال، موسیقی پاپ و سینما در مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف حاضر می‌شوند و مدام از اسراف خود در خرید کالاها و هزینه‌های بی‌معنی سخن می‌گویند. (یکی از کلکسیون خودروهای لوکسش می گوید، دیگری از هزینه‌های گزاف صرف شده برای حرمسرایش پرده بر می‌دارد و آن یکی باسنش را دهها میلیون دلار بیمه می کند و...).

امروزه قهرمان و الگو کسی است که مبلمان و فرش و وسایل منزلی را که یک سال بیشتر از عمر آنان نگذشته را به بهانه تغییر دکوراسیون دور می‌اندازد، هرچند ماه یکبار گوشی موبایلش را عوض می‌کند، در کمد لباسهایش انواع کت و شلوار، پیراهن غیرلازم دارد، حقوق و دستمزد یک ماهش را برای رنگ‌آمیزی مو و ناخن می‌دهد، برای یک مهمانی ده‌نفره به اندازهٔ نیاز پنجاه نفر غذاهای گوناگون تهیه می‌کند، اشیاء گرانتری را انبار کرده و از در و دیوار منزلش آویزان می‌کند و هر از چندگاهی همه آنها را دور ریخته و با اشیاء جدیدی جایگزین می‌کند.

امروزه منطق اسراف و زیاده‌روی نه فقط در مصرف اشیاء و کالاها بلکه در همهٔ وجوه زندگی خود را تحمیل کرده است. زیاده‌روی در نوشیدن مشروبات، زیاده‌روی در استعمال دخانیات و علف و گل، افزایش پارانترهای جنسی، زیاده‌روی در خوردن غذا، زیاده‌روی در تولید زباله و...،

انسانِ خوشبختِ امروز دیگر از زمرهٔ شاعر و هنرمند و نویسنده و فیلسوف و متفکر و دانشمندی که خالق هنر و خدمتی باشد نیست، بلکه خوشبخت کسی است که بیشتر مصرف می‌کند و با تفاخر و مناسک خاصی اسراف‌اش را به نمایش عموم می‌گذارد.
انسان خوشبختی که امروزه به عنوان الگو معرفی می‌شود فلان مخترع و استاد نیست. بلکه افرادی است که وجه غالب و مشترک  همه آنها توانایی بیشتر در اسراف و زیاده‌روی است.

اسراف و زیاده‌روی همهٔ شئون زندگی اجتماعی را تحت سیطرهٔ خود قرار داده است. امروزه کالای هنری هم به عنوان بخشی از کارکردِ اجتماعیِ اسراف تعریف می شود. فلان تاجر یا بازیگر فوتبال و سینما تابلوی نقاشی یا مجسمهٔ بسیار گران‌قیمت از هنرمندی شناخته شده را خریداری می‌کند تا اینگونه توان اسراف بیشتر خود را به نمایش بگذارد. امروزه پیانو و سنتور و گیتار چند صد هزار دلاری با دکمه و سیم از طلا ساخته شده یا قفسهٔ کتاب با چوب فلان درخت نایاب، همگی به منظور نشان دادن قدرت و توان اسراف بیشتر برخی طبقات، مورد استفاده قرار می گیرند.
@kharmagaas
ادامه👇

خرمگس

22 Jan, 09:39


دگوریسم فرهنگی که با محوریت شبکه‌هایی مانند «من‌وتو» رشد کرد، بیشترین آسیب را به هویت زن ایرانی وارد کرده است و الگوی «زن ایده آل» در جهان و جامعه امروز ما را نه مادران و زنان فداکار که با سختی فراوان، نان‌شان را از کارخانه ها و کارگاههای تنگ و تاریک بیرون می کشند، بلکه این چهره‌های پلاستیکی که در زندگی‌شان هیچ هنری جز لوندی و اغواگری مردان زن‌باره نداشته‌اند، معرفی می‌کنند.

این خانم در سال دوهزار و شش تابعیت آمریکا را گرفته است. در مورد گذشته او اطلاعات چندانی نیست. به ادعای نشریه دیلی میل که با چاپ عکس های برهنه او همراه بود در دهه نود به مردان ثروتمند خدمات جنسی ارائه می داده است. (هر چند این مسئله با شکایت ملانیا و همسرش و درخواست غرامت مواجه شد) او در هفته مد نیویورک با ترامپ آشنا شده و در سال ۲۰۰۶ همسر او شده است.
این تمام هنر اوست.
@kharmagaas

خرمگس

21 Jan, 19:57


"به یک حیوان نگاه کن، به یک گربه، به یک پرنده یا یکی از حیوانات درنده‌ی عظیم‌الجثه باغ وحش، به یک پوما یا زرافه نگاه کن، نمی‌توانی چیزی جز صداقت در وجود آنها ببینی. هرگز اضطرابی ندارند. همیشه می‌دانند چه کار کنند و نسبت به هم چگونه رفتاری داشته باشند، چاپلوسی هم نمی‌کنند و مزاحم کسی هم نمی‌شوند، تظاهر نمی‌کنند، هر چه باشند همان می‌نمایند، عیناً مثل سنگ‌ها، گل‌ها و یا ستاره‌های آسمان"
@kharmagaas
گرگ بیابان - هرمان هسه

خرمگس

21 Jan, 12:12


فرهاد قنبری
کالای بدن

"آمیزش انسان‌ها، عشق‌ورزی نیست بلکه فقط آمیزش است، مثل اسب‌ها و خوک‌ها: این رفتارِ بعضی مردها با زن‌هاست"
(راهی به سوی بهشت - یوسا)

ژان بودریار پورنوگرافی را به دو دلیل مقصر می دانست. اول به خاطر دستكاری در سكس تا مبارزه طبقاتی را جدا نمايد. و دوم به خاطر، تباهی سكس با كالايی كردن آن.

امروزه فضای مجازی و رسانه های تصویری پر از عکس ها و فیلم های پورن است. تبلیغات با وسواس و دقت بیشتری کمک ابزارهای رابطه جنسی از قبیل قرص ها، ژل ها و ابزارهای مصنوعی جنسی را تبلیغ می کنند. شبکه های تلویزیونی پورن سال به سال در حال گسترش است و برخی بازیگران پورن چهره های شناخته شده جهانی (به ویژه در کشور ما) تبدیل می شوند.

امروزه به همان میزان که به "هوس" پرداخته می شود "عشقبازی" به امری فراموش شده بدل می شود، چرا که این سبک رابطه روز به روز از جای خود را به کالای «بدن تراش خورده و دستکاری شده» می دهد. امروزه قیافه های دفُرمه اینستاگرامی (داف و پلنگ و خزعبلاتی از این قبیل) و فلان بازیگر پورن بیشتر الگوی زنانه تبلیغ می شوند تا زنی با پوشش و ظاهر بومی و محلی نقاط مختلف کشور.

امروزه «هوس‌بازی» با پول و تبلیغات گره خورده است و سکس به صنعتی پول ساز و جذاب برای سرمایه داران اعم از صاحبان شبکه های تلویزیونی، بازیگران و عوامل فیلم ها، مجلات، مد‌ل‌های سکسی، داروها و ابزارهای کمک جنسی تبدیل شده است.

آنچه در جهان رسانه ای امروز مشاهده می شود تبلیغ و جایگزینی «هوس کالایی» به جای «عشقبازی» است. در این دستگاه طویل و پولساز شکل گرفته حول بدن، رابطه جنسی دیگر نه یک رابطه انسانی از روی عشق و علاقه بلکه سایش و اصطکاک تن‌های دستکاری شده و اندام های برجسته است.

امروزه در فیلم ها و تصاویر پورنوگرافی و هرزه نگاری با افرادی مواجه ایم که مقابل دوربین ادای لذت بردن در می آورند اما در نهایت کرختی و ملال ایام خود را سپری می کنند و با روح و جسمی خسته محل کار را ترک می گویند. (طبق آمارها خودکشی در میان بازیگران پورن بیشتر از متوسط جامعه است)

در جهان ما نه تنها منعی برای روابط متعدد جنسی وجود ندارد، بلکه "بدن اغواگر" با تمام قدرت در رسانه ها تبلیغ می شود و افراد را به لذت بردن بیشتر فرا می خواند.

اما آنچه در در این بازار کالایی شده قربانی می شود، «عشق ورزیدن»، جدای از برجستگی های جسم و تن است.
امروزه صنعت هرزه نگاری به کارخانه ای بدل شده است که محصول تولیدی آن بدن های ورزیده با آرایش های غلیظ و عمل های جراحی فراوان است که چیزی شبیه ربات های تولید شده در کارگاه، جسمی خالی از هرگونه روح و علایق انسانی را تداعی می کند.
@kharmagaas

خرمگس

21 Jan, 12:10


فرهاد قنبری
از جا کَندگی اروس

رولان بارت در کتاب "امپراطوری نشانه ها" می نویسد: "در ژاپن یا در کشوری که من ژاپن می‌نامم، امور جنسی فقط در خود رابطه جنسی است و نه در هیچ کجای دیگر" [تصور نمی‌کنم ژاپن امروز هم تفاوتی با سایر نقاط جهان داشته باشد]

بارت در این زمینه نگاه انتقادی به جوامع غربی به ویژه ایالات متحده امریکا داشت و معتقد بود رابطه جنسی در جامعه پست مدرن و مصرف گرای آمریکا در همه جا حاضر است.

به جرات می توان گفت این حضور همه جانبه "امر جنسی" در تمام ساحات و شئونات اجتماعی امروزه در هیچ جامعه ای به اندازه ایران پر رنگ و قابل مشاهده نیست. جامعه ایران به علت هاشور زدن بر گفتمان های جنسی و به حاشیه راندن "اروس" از گفتار روزمره جامعه باعث شده است، امر جنسی و گفتمان جنسی به شکل دفُرمه و پنهانی در همه ساحات و شئونات اجتماعی خود را به نمایش درآورد.

در ایران امروز از دیدار سعید جلیلی و جواد ظریف با کاترین اشتون و موگرینی تا هر سیاستمدار زنی در جهان خوانش اروتیک صورت می گیرد.

در ایران امروز از گفتار معلمی که سر کلاس از برخی واژه ها مانند صابون یا برخی اعداد و واژه هایی که حتی به فکر هیچ جنبنده ای خطور نمی کند، استفاده می کند تا راه رفتن و در پارک نشستن خوانش اروتیک صورت می گیرد.

در ایران امروز از درختان و شمشادهای داخل دانشکده ها تا کلاس های درس و وسایل حاضر در آزمایشگاهها، از خوابگاه و پادگان و سربازخانه و نشستن در تاکسی در کنار زنان و شوخی های کودکان و نوجوانان خوانش الوتیک صورت می گیرد.

در ایران امروز از آرایش های ظاهری تا نوع لباس پوشیدن و شکل و دکوراسیون منزل تا برخی غذاها و میوه ها خوانش اروتیک صورت می گیرد.

در این جامعه از رابطه خصوصی پزشک و بیمار، پزشک و مشاور، معلم و دانش آموز، استاد و شاگرد ، شاعر و کارگردان با کارآموز و بازیگر خوانش اروتیک صورت می گیرد.

در این جامعه از تئاتر و سینمای پر از سانسور تا ساده ترین کلمات و شوخی ها، سخیف ترین خوانش های اروتیستی صورت می گیرد.

در این جامعه از سریال های دست چندم کره ای، زانوی داور زن ورزشی تا هواداران حاضر در ورزشگاههای مختلف خوانش اروتیک صورت می گیرد.

در این جامعه از روضه فلان طلبه جوان تا سخنرانی امام جمعه ها و بحث در مورد خوراکی ها و غذاهای مقوی با محوریت پنهان اروس صورت می پذیرد.

جامعه ایران با هدف به حاشیه راندن سکس و سرپوش گذاشتن بر گفتمان های جنسی، اروس را به تمام شئونات اجتماعی کشاند و به همان میزان عشقبازی را از درون تهی و بی معنا کرد.
@kharmagaas

خرمگس

19 Jan, 10:20


"آه، مختوم‌قلی
من گهگاه
سردستی
به لغت‌نامه
نگاهی می‌اندازم:

چه معادل‌ها دارد پیروزی! (محشر!)
چه معادل‌ها دارد شادی!
چه معادل‌ها انسان!
چه معادل‌ها آزادی!

مترادف‌هاشان
چه طنینِ پُر و پیمانی دارد!
وای، مختوم‌قلی
شعر سرودن با آن‌ها
چه شکوه و هیجانی دارد"

* گردانهای قسام در خیابانهای غزه
@kharmagaas

خرمگس

18 Jan, 19:01


سالها پیش شبکه تلویزیونی سازمان رجوی برنامه ای به اسم «پیک شادی» اجرا می کرد که به غیرخلاقانه ترین شکل ممکن درصدد تمسخر مسئولین کشور بود.

آن سالها با خود می گفتم برداشت این جماعت از جامعه ایرانی چیست که تصور می کنند با چنین شوهای مبتذل و بی نمکی جامعه را تحت تاثیر قرار می دهند!

اما این روزها با مشاهده برخی رفتارها و شعارها و توییتها و کامنتهای پرطرفدار احساس می کنم، که کاملا در اشتباه کامل بودم و آنها شناخت بهتری از سطح آگاهی سیاسی جامعه ایران داشتند.

حال مهم نیست جامعه از نام رجوی نفرت دارند یا توییت‌ها و سخنان او بیشترین واکنش منفی را دریافت می کند، واقعیت این است که بدنه اصلی اپوزسیون خارج و داخل کشور و دولتهای حامی اپوزسیون (از کانادا و آمریکا تا اتحادیه اروپا و عربستان و اسرائیل و...) و رسانه هایی مانند اینترنشال و صدای آمریکا و بی بی سی فارسی و رادیو فردا و دیگران همگی در خدمت سازمان رجوی هستند و مو به مو الگو و منش این سازمان را دنبال می کنند.

هر چند امروز کسی حوصله و علاقه ای به شنیدن این روضه ها ندارد اماگذر زمان این واقعیت را به همگان ثابت خواهد کرد.
@kharmagaas

خرمگس

18 Jan, 18:57


اسرائیل و عربستان و ناتو و آمریکا با بودجه سالیانه‌ای کمتر از هزینه ساخت یک موشک بالستیک کاری را با جامعه ایران کردند که هزار بمب‌افکن و موشک قادر به انجام آن نبود.
آنها با چند شبکه تلویزیونی و استخدام چند جوانک نادان موفق شدند تمام نیروی اجتماعی و اعتراضی جنبش اصلاحات و جنبش سبز را به نفع سازمان رجوی مصادره کرده و بدنه تحول خواه طبقه متوسط ایران را به مشتی کینه‌توز حامی خشونت و تروریسم تبدیل کنند. آنها با کمترین بودجه ممکن توانستند بیشترین استفاده ممکن را از تنگ‌نظری‌ها و دگماتیسم و تحجر بخشی از جریان به ظاهر فوق انقلابی و بلاهت حاکم بر تلویزیون ملی ایران کرده و بخش قابل توجهی از جامعه ایران را به دشمن امنیت و کلیت و موجودیت سرزمین خود تبدیل کنند.
@kharmagaas

خرمگس

18 Jan, 15:00


بارها در این صفحه اشاره شده است که جمهوری اسلامی اپوزسیون خارج‌نشین به معنای یک نیرو و جریان سیاسی صاحب گفتمان که دنبال براندازی نظام سیاسی و به دست گرفتن قدرت است ندارد و از سازمان رجوی تا جیش العدل و شازده پهلوی و دیگران هر کدام به عنوان کارت و مهره بازی در دست غرب و اسرائیل و همسایگان قرار دارند و در صورت نیاز و برای فشار به ایران یا گرفتن امتیاز به کار گرفته می‌شوند.
@kharmagaas

خرمگس

18 Jan, 14:54


به سازمان رجوی وزن بیخود ندهیم. آنها پس از سقوط صدام به صورت پیمانکار و مزدور اسراییل و برخی همسایگان عمل می‌کنند.
به جیش العدل و برخی گروهک‌های تروریستی سلطنت‌طلب و تجزیه‌طلب هم وزن ندهیم، آنها از ابتدا به دستور و فرمان دیگری ایجاد شده و از بدو تاسیس پیمانکار و مزدور بودند.
اسراییل و هم‌پیمانانش از ترور علیمحمدی و احمدی روشن و انفجار مشکوک در شهادت تهرانی مقدم و ترور سردار سلیمانی و فخری زاده تا ترور هنیه و زاهدی و سیدنصرالله و انفجار پیجرها و ترورهای امروز و بسیاری ترور ریز و درشت دیگر کارفرمای اصلی است و تا زمانی که پاسخی متناسب دریافت نکرده است، اوضاع بر همین منوال خواهد بود.
اسرائیل پس از فشارهای داخلی به علت پذیرش شروط حماس برای آتش‌بس به چنین عملیاتی نیاز داشت.
@kharmagaas

خرمگس

17 Jan, 20:34


آخرین موعظه مسیحِ‌ جهان پست‌مدرن:
"خوشحا به حال آنان که ترنس و همجنس‌بازند"

«مجمع کاردینال‌ها» در ایجاد فضا، طراحی صحنه و جذب تماشاگر موفق است و توانایی همراه کردن تماشاگر را دارد اما کارگردان در پس این ظاهر پر زرق و برق و جذاب، روایت ایدئولوژیک و خطی خود را پیش می‌برد و در همین جا هم هست که فیلم به اثری سطحی و شعاری بدل می‌گردد.
در مجمع کاردینال‌ها تقریبا تمام افراد مدعی مقام پاپ، همه مردانی جاه‌طلب، فاسد، رذل و دروغگو هستند، افرادی که جز به لذت‌های شخصی و خوردن و نوشیدن نمی‌اندیشند. عموم کاردینال‌های دیگر هم قابل خرید و فروش‌اند، پر از نخوت و ریاکاری بوده و اهل رشوه و ساخت و پاخت‌اند.
اما در این میان آنکه پاپ می‌شود شباهتی به سایر کاردینال‌ها ندارد. او در کشورهای توسعه یافته نبوده، اهل شوآف‌ نیست، نام‌اش جایی نیست، صدایی آرام و متین دارد، خنده‌رو و فارغ از هرگونه خودخواهی است، برخلاف دیگر کاردینالها به چیزی جز بینوایان و مطرودان و فقرا نمی‌اندیشد و در یک کلام انسانی معصوم و بری خطاست و حتی بالاتر از خود مسیج دچار وسوسه شک هم نمی‌شود و او از قضا تراجنسیتی و مردی دارای رحم و اندام‌های زنانه است!
@kharmagaas

خرمگس

17 Jan, 17:55


هر فردی با هر پست و مقامی، با هر میزان ریش و پشم یا کت شلوار و کراواتی اگر از خاندان ضدایرانی حاکم بر باکو دفاع کرد و یا به هر طریقی دشمنی باند علیف-اردوغان با ایران را منکر شد ، بی‌چون و چرا به مرض ایران ستیزی دچار بوده و دشمن تمامیت ارضی ایران است.
👈 ایرانشهر نام دیگر ایران است. هر کسی در هر پست و جایگاه و مقامی به ایرانشهر و دوستداران ایرانشهر توهین کرد یک میکروب ضدایرانی است که نان ایران را می‌خورد اما مشغول خوش رقصی برای دشمنان ایران است.
👈 بماند که این نقاشی هم کاملا جعلی است و به اذعان کارشناسان مسیر ارمنستان چندین کیلومتر نزدیک‌تر از مسیر باکوست.
@kharmagaas

خرمگس

17 Jan, 16:19


روسیه‌ستیزی و چین‌ستیزی و در کل شرق‌ستیزی که برخی رسانه‌های داخلی به آن دامن می‌زنند دو احتمال بیشتر ندارد:

- آگاهانه و در هماهنگی کامل با رسانه‌های غربی در ادامه پروژه تحریم آمریکا و ناتو علیه ایران فعالیت می‌کنند. غرب آگاه است که برای به ثمر نشستن کامل تحریم‌های اقتصادی ایران باید تمام مجراهای تنفس اقتصادی ایران بسته شود و چون در این میان روسیه و چین و برخی کشورهای شرقی (البته به خاطر منافع خود و مقابله با یکجانبه گرایی آمریکا) امکانی برای جلوگیری از فروپاشی کامل اقتصاد ایران (و به تبع آن، سرزمین ایران) هستند، تمام عوامل رسانه‌ای داخلی و خارجی خود را علیه چین و روسیه و شرق هراسی در افکار عمومی ایران بسیج کرده‌اند.

- عامل دیگر اینکه عموم این رسانه‌ها فهمی از واقعیات جهان ندارند و به خاطر جدال‌هایی جناحی داخلی به چنین بحث‌هایی دامن زده و ناخواسته در خدمت برنامه‌های غرب علیه ایران به بازی گرفته می‌شوند.
@kharmagaas

خرمگس

17 Jan, 16:18


جریان رسانه ای که چندی پیش فریاد وا‌اسفا سر می داد که عربستان و قطر بزرگترین پروژه اقتصادی را با چین بست و دست ما را در کاسه گذاشت، همان جریان رسانه ای است که وقتی خبر احتمال توافق چندصد میلیارد دلاری ایران و چین را شنید، دل مردم را خالی کرد و داد و بیداد راه انداخت که: «ای ملت دربند کجایید که چین ایران را خورد و جارو کرد و...»

قراداد راهبردی ایران و روسیه اگر به فرض میان روسیه و عربستان امضاء می‌شد این جریان رسانه‌ای دوباره فریاد و فغانش به آسمان می‌رفت که آی ملت ببینید بن سلمان چه طرح‌های بزرگی برای عربستان دارد. اما همین جریان دوباره ایران را به واسطه عقد قرارداد راهبردی با روسیه لعنت و نفرین کرده و مشغول تحریک افکار عمومی علیه این قرارداد و روسیه است.

این طیف رسانه‌ای که بر عرصه عمومی حکمرانی می‌کند یا یه غایت جاهل است و یا مزدور دشمنان ایران و وظیفه دارد که اجازه هیچگونه پیمان‌نامه سیاسی و اقتصادی کلان میان ایران و هیچ کشوری را ندهد و در خدمت فشار همه جانبه تحریم‌های اقتصادی غرب عمل کند.
@kharmagaas

خرمگس

17 Jan, 14:03


🔴"حتی اگر تمام خاورمیانه را اشغال کنیم، بر غزه پیروز نخواهیم شد"
✍️نویسنده: یائیر اسولین

یائیر اسولین نویسنده اسرائیلی در مقاله‌ای در روزنامه عبری زبان "هاآرتص" نوشت:
هرچه زمان می‌گذرد و به یک سال و نیم از آن شنبه سیاه (حمله هفتم اکتبر 2023 حماس) نزدیک‌تر می‌شویم، این باور قوی‌تر می‌شود که ما بازنده‌ایم و باز هم بازنده خواهیم بود. هیچ پیروزی، چه نظامی و چه غیرنظامی، نمی‌تواند این شکست را پاک کند. حتی اگر تمام خاورمیانه را اشغال کنیم و حتی اگر همه در برابر ما تسلیم شوند، باز هم در این جنگ پیروز نخواهیم شد. نوشتن این جمله سخت است، این درد عجیبی است، اما با این حال، این همان حسی است که وجود دارد. ما در ۷ اکتبر شکست خوردیم و با هر "سربازی" که کشته می‌شود، هر "گروگانی" که بازنگشته است و هر خانواده‌ای که بی‌خانمان شده، باز هم شکست می‌خوریم.

ما همچنین با هر خانه‌ای که تخریب می‌کنیم، هر محله‌ای که نابود می‌کنیم و هر جمعیتی که به کشتن آن اقدام می‌کنیم، باز هم شکست می‌خوریم. هر عملیات این‌چنینی فقط شکست ما را عمیق‌تر می‌کند و ما این شکست را درک نمی‌کنیم. اگر فکر کنیم که پیروزی این‌گونه به نظر می‌رسد، اشتباه کرده‌ایم. ما نه به دشمن، بلکه به خودمان باخته‌ایم. ما روح ملت، آگاهی، فرزندانمان و جایی که شاید بخواهیم اینجا بسازیم را از دست داده‌ایم.

درس بسیار مهمی که این جنگ به ما آموخت این است که می‌توان حاکمیت را با زور نقض کرد، اما نمی‌توان حاکمیت را با زور بازگرداند، مهم نیست که این زور چقدر بزرگ باشد. حاکمیت مانند ایمان و هویت است، باید قدم به قدم از نو ساخته شود، نه به سمت بیرون، بلکه دقیقاً به سمت درون.

کسانی که از خود نمی‌پرسند که واقعیت در آن شنبه چه چیزی می‌خواست به ما بگوید و از آن زمان تاکنون چه چیزی می‌خواهد به ما بگوید، هرگز پاسخی برای این سوال نخواهند یافت. تا زمانی که صدای توپ‌ها گوش‌ها را کر می‌کند، ما جامعه‌ای هستیم که حاکمیتش در حال خونریزی است. این به این معنا نیست که ما نباید بجنگیم. باید بجنگیم. من از طرفداران صلح نیستم، اما امنیت واقعی در درازمدت برای ما وجود نخواهد داشت مگر اینکه اعتراف کنیم که شکست خورده‌ایم. قطعاً باید هر کاری که می‌توانیم انجام دهیم تا "گروگان‌ها" را در سریع‌ترین زمان ممکن بازگردانیم، اما نه برای پیروزی. "گروگان‌ها" باید بازگردانده شوند تا بتوانیم دوباره یاد بگیریم چگونه نفس بکشیم. تلاش برای پیروزی نظامی، که به نظر می‌رسد شکست را پاک می‌کند، به مکانیسم سرکوب تبدیل شده است – برای برخی به مکانیسم فریب تبدیل شده است، که برای ما خطرناک‌تر است.

پیش از این در اینجا نوشته‌ام که تمایز بین کسانی که شکست را می‌پذیرند و کسانی که آن را انکار می‌کنند، شاید دقیق‌ترین تمایز برای جامعه "اسرائیل" در حال حاضر باشد. این اعتراف فقط شدیدتر می‌شود. رهبری آینده در "اسرائیل" باید رهبری باشد که بداند چگونه این شکست را بپذیرد، نه در سطح اتهام به نهادهای خاص، بلکه در سطح انتقاد عمیق از خود برای آنچه ما را به این لحظه رسانده است. اعتراف به مسئولیت همه ما در مسیری که طی کرده‌ایم، داستانی که تعریف کرده‌ایم و اشتباهاتی که مرتکب شده‌ایم.

تا این لحظه، من نشنیده‌ام که هیچ رهبری، چه سیاسی و چه اجتماعی، از هر جناحی، واقعاً چنین انتقاد تند و تیزی از خود کرده باشد. تا این لحظه، من نشنیده‌ام که هیچ رهبری بگوید که ما شکست خورده‌ایم و در حال شکست خوردن هستیم – نه فقط از نظر نظامی. و اینکه چیزی عمیقاً نادرست در درک ما از واقعیت، فضا و در نهایت خودمان وجود دارد.

🌐 «مرکز اطلاع‌رسانی فلسطین»؛ اولین پایگاه فارسی زبان کشور فلسطین
@PalestineNews

خرمگس

15 Jan, 20:31


یک تصور بسیار نادرست در جامعه ما وجود دارد که بخش بزرگی از مردم، نگاه شهروندان غزه و جنوب لبنان و یمنی‌ها به حماس و حزب‌الله و انصار‌الله را شبیه نگاه خودشان به حکومت و دولت در کشورمان تصور می‌کنند.

یک تصور بسیار نادرست‌تر هم وجود دارد که بخشی از مردم سبک زندگی مسئولان و سران حماس و قسام و حزب‌الله و انصار الله را شبیه مسئولان کشور خودمان می‌دانند.

هر دو این تصویرها کاملا نادرست است. ایران در جبهه مقاومت بیشترین شباهت را نه به حزب‌الله و انصار الله و حماس بلکه به دولت سابق سوریه دارد. کشوری که هزاران تن از فرزندان مسئولانش در آمریکا رو اروپا زندگی می‌کنند و در هر دو جناح سیاسی‌اش کسی را نمی‌توان یافت که خانه‌اش پایین‌تر از منطق شش تهران باشد، چه ربطی به حماس و حزب‌الله دارد.
@kharmagaas

خرمگس

15 Jan, 20:03


فرهاد قنبری

چرا حماس پیروز شد.

۱- نخست وزیر و سایر حاکمان اسرائیل از همان فردای عملیات طوفان الاقصی هدف خود را نابود حماس اعلام کردند. آنها مدام اعلام می‌کردند که پس از این دیگر سازمانی به نام حماس وجود خارجی نخواهد داشت، اما در نهایت با همان سازمان حماس پشت میز مذاکره نشسته و قرارداد آتش بس امضاء کردند.

۲- به اذعان مقامات غربی حماس در همین یک ماه اخیر بیش از ۲۵ هزار نیروی جدید در غزه جذب کرده است و از لحاظ نیروی انسانی خود را بازسازی کرده است.

۳- یکی از اهداف اصلی جنایات کور اسرائیل تحریک مردم غزه علیه حماس و گردان‌های قسام بود. اما طی پانزده ماه نسل‌کشی حتی یک شعار از مردم غزه علیه مقاومت به گوش نرسید و شعارهای امشب مردم نشان می‌دهد که رهبران نظامی حماس محبوب‌تر از گذشته هم شده‌اند.

۴- جهان پس از جنایت غزه دیگر هیچ روایتی از اسرائیل و رسانه‌های غربی در مورد یهودیان را به راحتی نخواهد پذیرفت و در این مسیر سراغ بازخوانی تاریخ رفته و چگونگی شکل‌گیری اسرائیل را مورد تامل دوباره قرار خواهد داد. بسیاری از کسانی که این ماه‌ها شاهد جنایت و دروغگویی اسرائیل بودند به تاریخ رجعت کرده و چرایی کشتار یهودیان توسط هیتلر را مورد پرسش قرار خواهند داد. آنها از خود خواهند پرسید که آیا روایت هولوکاست هم مانند همان چیزی است که اسرائیل از غزه روایت می‌کند؟

۵- هدف اصلی اسرائیل در غزه نه فقط از بین بردن حماس و خلع سلاح فلسطینیان بلکه چیزی فراتر بود. آنها با بمب‌باران پیاپی مدارس و اردوگاه‌های آوارگان و بیمارستانها به دنبال فراری دادن و یا پاکسازی قومی فلسطینیان در این منطقه بودند که به هیچ‌وجه به این هدف نزدیک هم نشدند.

۶- اسرائیل در پانزده ماه گذشته چهره عریان استعمار غرب در چهار قرن گذشته را دوباره برای ملل تحت استعمار که تحت تبلیغات رسانه‌های غرب بودند، نشان داد.

۷- مسیری که رزمندگان گردان‌های قسام و رهبران جنبش حماس برگزیده‌اند، مسیر مقاومت و دفاع از وطن تا آخرین قطره خون است. آنها آگاهانه چنین مسیری را برگزیده‌اند و شهادت آنها به معنای شکست نیست.

۸- عملیات طوفان الاقصی هزینه‌های بسیار سنگین جانی و مالی را به مردم فلسطین و لبنان تحمیل کرد اما تاثیری عمیق و دیرپا بر روی افکار عمومی جهان که دهه‌ها تحت استعمار رسانه‌های صهیونیستی و غربی قرار داشتند، گذاشت.

۹- طوفان الاقصی باعث شد تا بخشی از جامعه جهانی به ذات اسرائیل و مفهوم واقعی خون‌خواری و نژادپرستی و کودک‌کشی این رژیم متوحش پی برده و متوجه شوند که سنوار و نصرالله و هنیه آن تروریست مرموز و مخوفی که بی‌بی‌سی و قاکس‌نیوزها معرفی می‌کند نیستند و تروریست واقعی با کت و شلوار و کراوات در سنای آمریکا مورد تشویق قرار می‌گیرد. طوفان الاقصی مانیفست حق‌طلبانه و شهادت اساطیری یحیی سنوار بر زبان و جان و روح آزادیخواهان جهان جاری شده و نتانیاهو را در دادگاه‌های خود غرب به جنایتکار جنگی متهم نمود.

۱۰- تروریسمِ رسانه‌ای حامی اسرائیل سالهای سال نوشتند که رهبران حماس در فلان کاخ‌ها و هتل‌های عربی و اروپایی مشغول عیاشی هستند و مردم غزه را سپر ماجراجویی خود کرده‌اند. شهادت هنیه و سنوار و خانواده‌هایشان این روایت غیرانسانی را باطل کرد.

۱۱- اسرائیل هر چه بیشتر انسان‌های بی‌دفاع و بی‌گناه در غزه کشت نه تنها به پیروزی نرسید بلکه به نفرت جهانیان از این رژیم افزوده شد. پذیرش و درد این مسئله برای رژیمی که بیش از نیم قرن با اشغال جایگاه قربانی هولوکاست مشغول مظلوم ‌نمایی بود، غیرقابل تصور خواهد بود.

۱۲- اسرائیل در جنگ نه مانند یک حکومت عادی بلکه چون سازمان مخوف تروریستی عمل کرد و این مسئله در بلند مدت نتایج چندان مطلوبی در پی نخواهد داشت.
@kharmagaas

خرمگس

15 Jan, 19:26


رسانه‌های فارسی زبان و عوامل رسانه ای آن سالهاست در ایران تبلیغ می‌کنند که حماس یک سازمان منفور در غزه است که مردم این شهر را به گروگان گرفته است. آنها به جامعه ایران اینگونه القاء کرده‌اند که حماس در حال سوء استفاده از مردم عادی بوده و در پشت بیمارستان‌ها و مدارس پنهان شده است.
اما امروز پس از پانزده ماه نسل کشی اسرائیل این نوجوانان غزه هستند که فریاد «ما همه مردان محمد ضیف هستیم» سر می‌دهند.
@kharmagaas

خرمگس

15 Jan, 10:51


یک بار برای همیشه به این دوگانه جعلی «وطن» و «جان انسان» که مشتی تروریست و قاچاقچی مطرح می‌کنند و هدفشان قرار دادن وطن در مقابل جان انسانهاست پایان دهیم.
وطن و جان انسان نه در تقابل هم بلکه در یک راستا و در موازات هم هستند و آنکه از وطن خود دفاع می‌کند نه از خاک و سنگ بلکه از جان انسانها (خود، خانواده، اقوام، همشهری و...) دفاع می‌کند و به صورت غریزی این اندازه می‌فهمد و می‌داند که انسان برای زندگی و حفظ جان خود قرار نیست در فضا معلق باشد و نیاز به خاک و وطنی برای ساختن خانه و زندگی در آن دارد.
@kharmagaas

خرمگس

14 Jan, 20:30


فریدمن اقتصاددان آمریکایی می‌گوید: «اگر مدیریت یک شنزار را به بخش دولتی واگذار کنید، پس از پنج سال با کمبود شن مواجه می‌شوید»
صداوسیما با هزاران میلیارد تومان بودجه به صورت انحصاری در دست مشتی بیگانه با جامعه و فرهنگ و سیاست قرار گرفته  است که در دورهمی های خود چنین شوهای سخیفی را تولید می‌کنند.
تلویزیون در جهان بی‌نیازی خود به طور کامل ارتباطش با واقعیت را قطع کرده و در جهان خیالی خود سیر می کند.
تلویزیون ما آینه تمام نمایی از ابتذال حاکم بر تمام شئونات اجتماعی و سیاسی امروز کشور است.
این رسانه عجیب و غریب به جولانگاه عده‌ای جوانک متوهم پرت از دنیا تبدیل شده است که در عوالم دُن کیشوتی خویش سیر می‌کنند.
تلویزیون ما نه رسانه ملی بلکه بلندگوی تبلیغاتی جریانی افراطی و خودشیفته است که نه به مخاطب بیشتر، نه به کسب درآمد از طریق تبلیغات و نه جلب رضایت همان اندک مخاطب نیازمند است. تلویزیون ما به بچه پولدارِ نُنُری می‌ماند که از بچگی با پول پدر در دنیای خیالی و توهم‌گونه رشد کرده است و تصورش از واقعیات همان جهان ذهنی کوچک خویش است.
@kharmagaas

خرمگس

13 Jan, 21:51


فرهاد قنبری
رادیکال یا خام اندیش

"و شاید همه اختلاف انسان طبیعی و انسان متمدن در همین باشد. وحشیان جز احساس چیزی ندارند ولی مردم متمدن هم احساس دارند و هم تفکر. از این رو مغز وحشیان اگر بتوان گفت کمتر نقش می پذیرد و به تمامی دستخوش احساس است که مغز را فرومی‌گیرد، حال آنکه در انسان متمدن اندیشه به سوی قلب سرازیر می شود و آن را دگرگون می سازد؛ انسان متمدن هزاران اغراض و بسا احساس گوناگون دارد، اما وحشی در یک آن جز یک فکر را نمی پذیرد. و همین خود علت برتری موقت کودک نسبت به پدر و مادر خویش است که البته همین که میل‌اش برآورده شد از میان می‌رود، ولی در کسی که به طبیعت نزدیک است این اثر علت مداومت دارد"
(دخترعموبت - بالزاک)

در جامعه ما هم عده‌ای خبرنگار و شبه‌روشنفکر و شومن‌ و سلبریتی‌ که نقادی را با غر زدن و متلک گفتن اشتباه گرفته‌اند، چند سالی است که تصور می‌کنند به چشمه دانایی دست یافته و با مشاهده سرکوب مخالفان در سال ۹۸ و ۴۰۱ حجت را بر خود تمام شده می‌داند و به دشمن آشتی‌ناپذیر حکومت تبدیل شده‌ است. این جماعت با یک ذهنیت ساده‌اندیش تصور می‌کند مسیر آزادی و دموکراسی و رفاه و نجات خلق را یافته‌ است و هر آنکه هم که با آنها همراهی نمی‌کند یا اجیر شده و نان به نرخ روزخور است و یا احمق و نادانی است که چشمش به دیدن واقعیات کور و نابیناست.

اکثر این طیف که به براندازهای دوآتشه‌ تبدیل شده‌اند به مانند انسان طبیعی مورد اشاره بالزاک شناخت تک خطی و ساده‌ای از انسان و جامعه دارند و درباره مسئله مهیب و پیچیده‌ای چون سیاست با تکیه بر احساسات سخن می‌گویند. عموم این افراد با ساختار پیچیده روان و ناخودآگاه آدمی آشنا نیستند، روند پرپیچ و خم و دشوار تغییر و تحولات اجتماعی را نمی‌شناسند، شناخت کامل و دقیقی از نیروهای اجتماعی و سیاسی ندارند، ساختار آنارشیک و بی‌رحم حاکم بر عرصه بین‌الملل را جدی نمی‌گیرند و نقش سنت و تاریخ و فلسفه و اندیشه سیاسی در روند تحولات را نادیده می‌گیرند. این جماعت به واسطه عدم فهم فلسفی با ذهنیت خام و صغیر تصور غیرواقعی از تغییرات اجتماعی دارد و با دمیدن به رادیکالیسم کور باعث تقویت دوقطبی موجود خروج بیشتر جامعه از مسیر تعقل و عقلانیت می‌شوند.
@kharmagaas

خرمگس

13 Jan, 13:43


روزانه بیست میلیون لیتر سوخت قاچاق می‌شود.
قیمت هر لیتر قاچاق اگر یک دلار باشد یعنی روزانه بیست میلیون دلار، ماهیانه ششصد میلیون دلار و سالیانه هفت میلیارد و دویست میلیون دلار سوخت قاچاق می‌شود.

👈 با این مبلغ می‌توان سالی بیش از نیم میلیون خانه یک میلیارد تومانی ساخت.
👈 با این مبلغ می‌توان تمام کالری مورد نیاز چهار دهک پایین جامعه را به صورت رایگان تامین کرد.
👈 با یکسال این مبلغ می‌توان بیش از بیست ورزشگاه پنج ستاره در حد بهترین استادیوم‌های فوتبالی عربستان و قطر تاسیس کرد.
👈 با یکسال این مبلغ می‌توان تمام مبلغ مورد نیاز برای ساخت و راه‌اندازی نیروگاه و کمبود برق کشور را تامین کرد.

بزرگترین خیانت مافیای قاچاق سوخت این است که به جامعه القاء کرده، آزادسازی قیمت انرژی به ضرر فقرا و طبقات پایین است.
آنها نمی‌گویند که با آزادسازی قیمت انرژی و سود حاصل از جلوگیری قاچاق، می‌توان کالابرگ رایگان برای تامین نیازهای اساسی در اختیار تمام ملت ایران قرار داد.
@kharmagaas

خرمگس

13 Jan, 13:04


فرهاد قنبری
کدام مقاومت!

در بخشی از کتاب «جنگ و صلح» اثر گرانقدر لئو تولستوی هنگامی که «پرنس نیکلای آندریویچ» پیرمرد تندمزاجی که از خادمان عصر کاترین کبیر بوده و احساسات ناسیونالیستی شدیدی دارد، برانگیخته شده و فریاد می زند که ما باید همه با هم متحد شده و علیه ناپلئون بجنگیم و فرانسه را نابود کنیم، یکی از اشراف‌زاده‌های دوست و هم سن‌وسالش می‌گوید:
«ولی حضرت پرنس، ما چطور می‌توانیم با فرانسویان بجنگیم؟ چطور می‌توانیم علیه معلمان و خدایان‌مان اسلحه برداریم؟ جوانان‌مان را ببینید، بانوان‌مان را تماشا کنید، خدایان ما فرانسویانند. آسمان و بهشت ما پاریس است. لباسهای‌مان فرانسوی است، افکارمان فرانسویند، احساسات‌مان فرانسویند، خوب شما پشت گردن «متی‌ویه» را می‌گیرید و بیرونش می‌اندازید، چون فرانسوی و بی‌سروپاست، اما بانوان ما جلویش به خاک می‌افتند. دیشب من در یک شب‌نشینی دعوت داشتم، از پنج بانویی که دیدم سه نفرشان کاتولیک بودند و به اجازه پاپ یکشنبه‌ها کاموادوزی می‌کنند و خودشان هم به رسم فرانسویان نیمه لخت نشسته بودند، بی‌ادبی است، می‌بخشید، ولی مثل زن‌هایی که روی تابلوهای حمام‌های عمومی می‌کشند.»

امروز در کشور ما هم وقتی شبانه روز شعار مبارزه و مقاومت در برابر آمریکا را می‌شنوم، ناخواسته یاد سخنان کنتِ پیر در جنگ و صلح می‌افتم.
هی شعار می‌دهیم مقاومت مقاومت و واقعاً یک لحظه نمی‌اندیشیم کدام مقاومت؟
امروز آمریکا خدا و معلم و فرمانروای قلب ماست. امروزه هر کسی اقامت آمریکا را می‌گیرد جشن و سور به پا می‌کند، هر ایرانی که از کشور خارج می‌شود اولین تلاشش پنهان کردن هویت خویش است.

امروزه از پایتخت کشور تا دور‌افتاده‌ترین نقاط کشور یکی از دغدغه‌های اصلی مردم یادگیری و آموزش زبان انگلیسی (بخوانید آمریکایی) به فرزندان خویش است. امروزه بیشترین سبک‌های موسیقی که در کشور ما تقلید و اجرا می‌شود و طرفداران بسیاری دارد سبک و شیوهٔ اجرای خوانندگان آمریکایی و اروپایی است. امروزه از رنگ لباس و مدل مو تا تتو کردن دست و پا و چاقی و لاغری صورت و بدن، همانی است که در آمریکا و هالیوود و غرب مد می‌شود‌. امروزه کلوپ‌های سینمایی و سایت‌های دانلود فیلم و زیرنویس در انحصار سینمای آمریکاست و شبکه‌های مختلف سیمای‌مان هم هر روز و هر ساعت مشغول پخش فیلم‌های تولید آمریکا هستند. امروزه نوجوانان‌مان از تهران تا روستاهای دور‌افتادهٔ مرزی مدل مویی که استفاده می‌کنند، مدل موی فلان بوکسور آمریکاست و تیشرت و پیرهنی را بر تن می کنند که منقش به عکس فلان خواننده یا فلان بدنساز و کشتی‌ کج‌ کار آمریکایی است. امروزه از خودرو سواری تا گوشی موبایل و لپ‌تاپ و سیگار و سایر کالاهای مصرفی مورد علاقهٔ مردم، مارک و ساختهٔ آمریکاست. امروزه میلیون‌ها نفر در مسابقهٔ لاتاری و رویای گرفتن اقامت آمریکا شرکت می‌کنند و در حسرت داشتن تابعیت این کشور روز را به شب می‌رسانند. امروزه رویای هر دختر و پسر جوانی داشتن پارتنر و دوست (حتی بی‌شعورترین و غیرقابل‌تحمل‌ترین) اروپایی و آمریکایی است. امروزه حتی سیاسیون استکبارستیز ما برای سردادن شعارهای ضدآمریکایی از همان گوشی موبایل محبوب(آیفون) ساخت آمریکا استفاده می‌کنند.

فقط در این شرایط معنی مقاومت که این میزان هزینه بر مردم و کشور تحمیل می‌کند، چندان قابل فهم نیست.
@kharmagaas

خرمگس

13 Jan, 12:58




خود مقامات آمریکا اینقدر درگیر و ناراحت آتش‌سوزی در کشورشان نیستند که مسئولان ما مشغول نوحه‌سرایی در مورد آن هستند.

هلال احمر به عنوان یک سازمان بشر دوستانه و فرامرزی به وظیفه عرفی و دیپلماتیک خود در این زمینه عمل کرد. دیگر این شوهای مضحک چیست که این جماعت به راه انداخته‌اند.

ایراد از خانم مهاجرانی نیست. ایراد از کسی است که ایشان را در این جایگاه قرار داده است. این خانم در بهترین حالت می‌توانست کلیپ انگیزشی در اینستاگرام تولید کند نه اینکه در این شرایط منطقه و جهان، در جایگاه سخنگوی دولت ایران قرار بگیرد.
@kharmagaas

خرمگس

13 Jan, 10:36


«ما عقب مانده‌ایم. ما حداقل دویست سال عقب افتاده‌ایم. ما هنوز چیزی به دست نیاورده‌ایم. موقعیت معینی در برابر گذشته نداریم. کاری غیر از نظریه‌بافی و شکایت از درد غربت و عرق‌خوری نمی‌کنیم. واضح است که اگر بخواهیم زندگی در حال را شروع کنیم، باید قبل از هر چیز گذشته را جبران کنیم. جبران گذشته فقط با رنج امکان دارد. با رنج و زحمت مدام و وحشتناک میسر است.»
@kharmagaas
باغ آلبالو - چخوف

خرمگس

10 Jan, 22:23


ذهن استعمار زده چنین چیزی است. ذهن استعمار زده بی‌آنکه خود بفهمد همیشه در خدمت روایت ارباب است و مسئولیت اصلی در بازتولید چرخه ارباب و بنده را بر عهده می‌گیرد. ذهن استعمار زده نه اینکه تفاوت نسل‌کشی و جنایت جنگی در غزه و لبنان با یک حادثه طبیعی در آمریکا را متوجه نشود، بلکه شستن دست جنایتکار را به عنوان کنشی بزرگوارانه تعریف می‌کند تا شاید به این واسطه برای لحظه‌ای جایگاه «انسان خوب و متمدن» را در نگاه ارباب به دست آورد.

اینکه در حوادث مختلف تصویر پروفایلمان را پرچم اوکراین و «شارلی ابدو» و برج ایفل و...، قرار دهیم. اینکه هر شب مقابل سفارت اوکراین و فرانسه و بلژیک شمع روشن کنیم و...، شاید برای ایفای نقش «ببینید من چقدر انسان بزرگوار و دل‌گنده و خوبی هستم» و «دین من انسانیت است» و امثالهم جواب دهد اما واقعیت آن است که آنها اصلا ما را نمی بییند و کنش و رفتار و گفتارمان برایشان اهمیتی نداشته و در نگاهشان ما مشتی شترسوار و بدوی و تروریست هستیم که نه فهمی از هنر و فرهنگ و فلسفه و تمدن بشری داریم و نه اصول اولیه زندگی و روابط اجتماعی را می دانیم و بود و نبودمان هم برایشان پشیزی ارزش ندارد.
@kharmagaas

خرمگس

10 Jan, 15:24


هشت سال است زیر بار شریرانه‌ترین و وحشیانه‌‌ترین نوع تهاجم آمریکا، اقتصادمان تا مرز فروپاشی رفت، خرید خانه برای‌مان به رویایی دست نیافتنی بدل شد، سطح توقعات‌مان از زندگی روز به روز کاهش یافت، دیدن کودکان کار و زباله گرد و گدایی زنان و کودکان به امری طبیعی بدل شد، تشکیل زندگی و خانواده برای بسیاری از جوانان سخت و ناممکن شده و هزاران نوع آسیب و فشار روحی و روانی به مردم وارد شد و حال این دلقک مجازی دنبال تسلیت دولت ایران به سلبریتی های هالیوودی و موجودات فراری است که از اصلی‌ترین عوامل ترغیب دولت آمریکا به تحریم همه جانبه ایران بودند.

👈 به شخصه معتقدم هر آدمی در هر برهه از زندگی خود اندک همدلی و همراهی با موجود پلید و بی‌شرمی چون احمدی‌نژاد داشته است آدم نرمال و دلسوزی برای این سرزمین و این ملت نیست. احمدی نژاد عصاره تمام رذائل انباشته شده و تاریخی این سرزمین بود و هیچ انسان محترمی نمی‌توانست چنین فردی را از نزدیک بشناسد و با او همکاری داشته باشد.

👈 این آتش چیزی نیست و به زودی مهار می‌شود، اما از ته دل آرزو دارم روزی آتشی آن سرزمین را فرابگیرد که هیچ قدرتی توان خاموش کردن آن را نداشته باشد.
@kharmagaas

خرمگس

10 Jan, 10:01


فرهاد قنبری
به خودمان رحم کنیم

در آمریکا طی چند روز آتش سوزی شدید، خانه‌های بسیاری از مردم کالیفرنیا از میان رفته است و تلاش دولت و آتش نشانی این کشور برای مهار حریق هم تا این لحظه ناموفق بوده‌ است.
چند سال پیش کلیسای نوتردام در پاریس طعمه حریق شد و بسیاری از قسمت های آن از بین رفت. استرالیا هم چند سال پیش درگیر آتش‌سوزی شدید بود که بخش‌های بزرگی از جنگل‌های آن را به ویرانی و نابودی کشاند.

اما واکنش مردم آمریکا، استرالیا و فرانسه و در کل جامعه غربی به این دو حادثه طبیعی چگونه بود!؟
در بسیاری موارد مشاهده کردیم که شهروندان آمریکایی، فرانسوی و استرالیایی دست به دعا برداشته و با کمک و دستگیری خود تلاش کردند تبعات این دوحادثه را به حداقل برسانند.

حال تصور کنیم این حوادث در کشور ما رخ می داد. در آن صورت واکنش ما ایرانیان چگونه بود؟
به احتمال قریب به یقین در اولین قدم شبکه‌های فارسی زبان ضدایرانی مانند اینترنشنال هر روز کلیپ های ارسال شده مردم از سوختن حیوانات و درختان و آثار باستانی را با هزاران فحش و ناسزا علیه ملت و شهردار و آتش نشانی را به نمایش می گذاشت
سپس نوبت به بلاکرها می‌رسید تا ذره‌بین به دست چیزی از مناطق درگیر آتش پیدا کنند، تا تمام بدبختی ها و آتش‌سوزی های کره زمین را به ناکارآمدی و عقب‌ماندگی و نفرین‌شدگی سرزمین ایران نسبت دهند.
ما مردم هم در فضای مجازی شروع به پخش و اشتراک‌گذاری مطالب و توییت‌هایی شبه‌روشنفکران و شبه‌منتقدان از این قبیل می‌کردیم:
۱- دولت خودش عمدی این آتش سوزی را راه انداخت که حواس مردم را از گرانی ها و سیل و سقوط هواپیما و...، پرت کند.
۲- آتش نشانی چطور از اون آب پاش‌ها که در امریکا هست نداشت و هنوز می‌خاست با شلنگ خاموش کنه!
۳- خاک بر سر حکومت بی لیاقت که به صورت تعمدی میخاد جنگل ها و حیوانات و آثار باستانی ما را تخریب کند تا ما نژاد پاک آریایی اصالت و طبیعت خود را فراموش کنیم (با چند شعار مرگ بر آخوند و فلان)
۴- شهردار بی‌عرضه و فلان فلان شده در هنگام آتش‌سوزی در خانه اش خوابیده است. هر کجای دنیا بود الان مردم خانه شهردار را آتش می‌زدند.
۵- حکومت هر وقت چنین کاری می‌کند تصمیم دارد پشت‌‌اش یک جام زهر و نرمش قهرمانانه‌ای داشته یا یکی از مقامات هم را سر به نیست بکند.
۶- مردم دنیا اینجا ایران است، نفرین شده‌ترین سرزمین جهان.
۷- مردم دنیا به داد ما برسید با هشتک «سیو ایرانیان»
۸- با وجود این حکومت ما را از بمب و موشک اسرائیل نترسانید.
۹- از این لحظه به بعد هر کس شما را از تهاجم خارجی ترساند، یک بی‌شرف است.
۱۰- ایران یک تهدید در جهان دارد و آن هم حکومت‌اش است.
۱۱- چه مردم نجیبی داریم. هر جای دنیا با نصف این آتش‌سوزی چهار دولت برکنار می‌شد و خانه چند وزیر وسط آتش بود.
۱۲- و...

وضعیت امروز ما شبیه وضعیت زندانیان مورد مطالعه ژنرال مایر است.
ژنرال مایر در مطالعه خود حدود هزار نفر از نظامیان آمریکایی که در اردوگاهی در کره زندانی شده و از استانداردهای بین المللی برخوردار بود را بررسی کرد. زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود، از هیچ‌یک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمی‌شد اما بیشترین آمار مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود و زندانیان به مرگ طبیعی می‌مردند.
امکانات فرار وجود داشت اما فرار نمی‌کردند. بسیاری از آنها شب می خوابیدند و صبح دیگر بیدار نمی شدند. آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خود رعایت نمی‌کردند و عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی می‌ریختند دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
«در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بودند به دست زندانیان رسیده می‌شد. نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمیشدند هر روز از زندانیان می‌خواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خود خیانت کرده اند، یا می‌توانستند خدمتی بکنند و نکرده‌اند را تعریف کنند هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرفت. اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمی‌شد. همه به جاسوسی برای دریافت جایزه عادت کرده بودند
با دریافت خبرهای فقط منفی امید از بین میرفت با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می‌یافتند. با تعریف خیانت‌ها، اعتبار آنها نزد هم‌گروهی ها از بین می‌رفت و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ‌های خاموش کافی بود.

این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده می‌شود و امروز همه ما ساکنان ایران هم در یک خود آزاری دسته جمعی شبانه روز خود را به صورت گروگان در اختیار رسانه ها و شبکه‌های اجتماعی مختلف قرار داده ایم تا هر گونه که دلشان می خواهد بمب بارانمان کرده و چاره ای جز خودکشی و فرار و دشمنی با سرزمین خویش، مقابلمان قرار ندهند.
@kharmagaas

خرمگس

10 Jan, 08:21


امیرکبیر با اینکه فقط یک دانشگاه بنیاد نهاد اما از دل آن نسلی از بزرگترین ادیبان، عالمان و روشنفکران ایرانی بیرون آمدند که پایه گذار برکات فراوانی شدند. (اقبال آشتیانی و محمدعلی فروغی و محمد معین و..) اما امروزه با اینکه هزاران دانشگاه داریم یک چهره شاخص به مانند فارغ التحصیلان دارالفنون مشاهده نمی شود

علت این مسئله هم آن نیست که استعداد ایرانیان خشکیده و یا دانشجویان کرخت و تنبل شده اند بلکه علت در گم کردن مسیر دانشگاه است. دارالفنون درک صحیحی از جهان جدید داشت و علوم جدید را به دقت و وسواس دنبال می کرد و نسبت عمیق و درستی با سنت و تاریخ و فرهنگ ایرانی برقرار کرده بود. فارغ التحصیل دارالفنون هم درک درستی از علوم و جهان جدید پیدا می کرد و هم می دانست پاهایش روی چه خاک و زمینی قرار دارد.

اما دانشگاه امروز بیشتر یک نهاد تجاری و سیاسی است. متونش نامنسجم و مجموعه ای از ترجمه های ناقص است. ارتباطش با سنت و تاریخ کشور قطع و فلسفه علوم محلی از اعراب ندارد. همه چیز در لایه ظاهری و بدون سطح و عمق مانده و عموم اساتید کم سواد و بی سواد با جزوه های بی سروته و من‌درآوردی مشغول به بیراهه کشاندن دانشجویانند.
@kharmagaas

خرمگس

08 Jan, 22:34




برای این اراذل و اوباش وقتی مرز و تمامیت ارضی ایران مطرح است، تنها دغدغه‌شان رفاه و آسایش است و مرز می‌شود مرز جغرافیایی اما وقتی همین مسئله درباره کانادایی که تاریخ و هویتی ندارد و صرفا چند صد سال پیش با نسل کشی بومیان توسط سفیدهای اروپایی تاسیس شده است، مطرح می‌شود رگ گردن‌شان باد کرده و به آنی جنگجو و سلحشور می‌شوند.
@kharmagaas

خرمگس

08 Jan, 22:29


متاسفانه کانادا و پاناما و گرینلند هم علارغم هشدارهای فراوان به مانند یک عضو سربه زیر و نرمال جامعه جهانی رفتار نکردند و مدام در حال تهدید و تحقیر توسط رئیس‌جمهور آمریکا هستند.

مسئله جالب نحوه واکنش سیاستمداران کانادا به این تمسخر و تهدید و تحقیر هر روزه توسط ترامپ است. افرادی که برای حقوق گربه‌های ایران هم بیانیه صادر می‌کنند حالا در برابر این رفتار ترامپ همگی کر و کور و لال شده‌اند.
@kharmagaas

خرمگس

07 Jan, 22:17


فرهاد قنبری
محافظه‌کاران عامل اصلی به قدرت رسیدن پزشکیان

یکی از کارکردهای امثال حمید رسایی و ثابتی و رائفی‌پور و سایر محافظه‌کاران دُن‌کیشوتی این است که به جای نقد یک ایده و تفکر، به اتهام زنی و دروغ‌پراکنی و شخصی کردن مسئله می‌پردازند و چنان در نفرت عمومی می‌دمند که هر فرد مورد اتهام آنها از سوی جامعه به مثابه قدیس و منزه برکشیده می‌شود. این جماعت چنان به دور از سیاست و سیاست‌ورزی هستند که هر کسی خود را در مقابل آنها تعریف کند، توسط بخش بزرگی از جامعه به عنوان سیاست‌مدار و متفکر و اندیشمند بزرگ و منزه، برکشیده می‌شود

از بسیاری از سلبریتی ها و شومن‌ها تا بسیاری از چهره‌های سیاسی که امروز به قهرمانان طبق متوسط تبدیل شده‌اند، نتیجه این وضعیت بوده است. به این واسطه از پزشکیان و ظریف گرفته تا رنانی و زیباکلام و مهدی نصیری و بسیاری از فعالان سیاسی و توییتری به چهره‌ای محبوب منتقدان تبدیل شده و با اشغال جایگاه سیاستمدار و روشنفکر و دلسوز و متفکر، اجازه و فرصت و شرایط نقد منطقی آنها سلب شده است.

این شرایط به گونه‌ای است که امروز در جامعه هر کسی که می‌خواهد، ناکارآمدی و هوچیگری و ضعف‌های خود را پوشش داده و از هر نقدی در امان باشد، کافیست پولی به تندروها و مصافی‌ها برای ضدتبلیغ علیه خود پرداخته و یا رسایی و رائفی‌پور و حسن عباسی و امثالهم را علیه خود تحریک کند تا به سرعت توسط بخشی از جامعه در حد بیسمارک و آرنت بالا کشیده شود.

و این بزرگترین خدمتی است که تندروهای دُن‌کیشوتی به بخش بزرگی از جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب که فهمی غیرواقعی و رمانتیک از مسائل امنیتی و سیاسی و روابط بین‌الملل دارند، کرده است. و در همین جا هم هست که سینه چاکان ظریف و پزشکیان و شبه‌روشنفکرانی که فضای عمومی را در اشغال دارند، هر نقدی به خود را به وابستگی به قرارگاه‌ها و سایبری‌های محافظه‌کاران نسبت داده و با گل‌آلود کردن فضا و توهین و افترا، امکان نقد اصولی و واقع‌بینانه مواضع خود را نمی‌دهند.
@kharmagaas

خرمگس

07 Jan, 14:18


کم کم حقیقتا باورم می‌شود که این جماعت مملکت‌داری را با خاله بازی اشتباه گرفته‌اند و با تصمیمات خلق‌الساعه و عجیب خود کمر به نابودی این سرزمین بسته‌اند.
آن از رئیس‌شان که هر روز مشغول نوحه‌سرایی قومی و تلاش برای تقلیل شهروندان ایران به عضوی از فلان عشیره و قبیله دارد. آن از نابغه بزرگ دیپلماسی‌شان که مشغول مدیحه‌سرایی برای استاد نمایان بیگانه با فرهنگ و تاریخ این سرزمین است. آن از وزیرخارجه‌شأن که خود را با مستر تستر اشتباه گرفته و تمام نبوغ دیپلماتیکیش تست غذا در رستوران‌های مختلف آسیا و شمال آفریقاست. این هم از سخنگوی دولت‌شان که از بد حادثه به جای خانم جلسه‌ای و سخنرانی در دورهمی های انگیزشی در این جایگاه قرار گرفته است.
ایران امروز در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخی خود قرار دارد و هر تصمیم کلانی نیاز به ساعت‌ها و روزها و گاهی سالها کار کارشناسی دارد.
تغییر پایتخت نیاز به سالها کار متفکران و محققان مختلف در حوزه‌های جمعیت‌شناسی، فرهنگ‌شناسی، اقتصاد، ژئوپلتیک و حوزه‌های نظامی و امنیتی و.. دارد.
@kharmagaas

خرمگس

07 Jan, 12:38


فرهاد قنبری

می خواهید بدانید چه بلایی سر غرب آمده؟

۱- اگر شناختی (حتی ابتدایی) از سینما و هنر دارید، فیلم‌هایی که دهه چهل میلادی نامزد اسکار و کن می‌شدند را با فیلم‌هایی که یک دهه اخیر نامزد شده‌اند را مقایسه کنید تا متوجه این بحران شوید.

۲- اگر اهل ادبیات هستید نامزدها و برندگان نوبل نیمه اول قرن بیستم را با برندگان یک دهه اخیر نوبل ادبیات جهان مقایسه کنید تا بهتر متوجه شوید که چه بلایی سر هنر در غرب آمده است.

۳- اگر اهل فلسفه فلاسفه بزرگ قرن نوزده و نیمه اول قرن بیست و نیچه و هوسرل و هایدگر را با شومن‌-متفکرانی چون ژیژک و آگامبن و بدیو و دیگران مقایسه کنید تا متوجه شوید که چه بلایی سر غرب آمده است.

۴- اگر اهل سیاست هستید، سیاستمدارانی چون ژیسکار دستن و ژنرال دوگل و روزولت و چرچیل را با امثال سارکوزی و مکرون و ترامپ مقایسه کنید تا بهتر متوجه این سقوط آزاد شوید.

۵- این سقوط آزاد غرب را در جایگاه خانواده، در ازدواج و فرزندآوری، در گسترش و قدرت گیری اقلیت‌های ضدخانواده‌ای چون همجنسگرایان، در تاکید عجیب بر برهنگی در هر کنش و اعتراض اجتماعی و سیاسی، در مصرف بیش از حد روانگردان‌ها و بنگ و علف و ماری‌جوانا و...، در افزایش تراپی و مصرف قرص‌های ضد افسردگی و در وضعیت سایر هنرها و حوزه‌های اجتماعی نیز به وضوح می‌توان مشاهده کرد.

◀️ جامعه‌ای مانند ایران باید با نگاه به وضعیت امروز غرب جایگاه آینده خود را تعریف کند. ایران اگر می‌خواهد از ویروس چپ‌‌فرهنگی یا پست‌مارکسیسم در امان بماند، باید تعارف‌ها را کنار گذاشته و در زمینه برخورد با مهاجران غیرقانونی و حفظ هویت ایرانی و مقابله با عناصر ضد فرهنگی وارداتی غرب با جدیت کامل برخورد نماید.
@kharmagaas

خرمگس

07 Jan, 12:25


در سالهای اخیر جنبشی جهانی برای از بین بردن مردانگی و اقتدار پدر به راه افتاده است.
حال شاید در نگاه اول بسیاری از زنان از خارج شدن از قیمومیت پدر و همسر و به دست آوردن استقلال کامل ابراز خوشحالی کنند، اما در بلند مدت قربانی این وضعیت همه جامعه و از جمله خود زنان هستند. یکی از دلایل افزایش بی‌رویه طلاق همین مسئله است، طبیعتا یک زن وقتی ازدواج می‌کند تمایلی ندارد با مردی ضعیف‌النفس و رشدنیافته که خودش را برای دیگران لوس می‌کند و فاقد فردیت و روح و استقلال است ازدواج کند و وقتی چنین چیزی مشاهده می‌کند پس از مدتی تمایل به جدایی پیدا می‌یابد.

البته این هم بماند که تتو کردن و ولگردی و برهنگی و ورود و خروج به روابط متعدد و بددهنی و گل و علف کشیدن و بدمستی و امثالهم به معنای استقلال زنان نیست و صورت جدیدی از تبدیل زن به ابژه سهل‌الوصولی است که با یک وعده شام و ناهار و چند کافه رفتن به راحتی قابل دسترس است.

ازدواج رابطه‌ای انسانی میان یک زن و یک مرد است. بستن قرارداد میان یک سلبریتی با یک جسم و صورت‌ پلاستیکیِ فاقد روح (امری رایج میان فوتبالیست‌ها و بازیگران و خوانندگان پاپ و...) نام‌اش ازدواج نیست.
@kharmagaas

خرمگس

07 Jan, 08:22


فرهاد قنبری
حریم خصوصی حاکمان

"واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
خود به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند.
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند."

روزنامه دولت و بسیاری از چهره های رسانه ای در واکنش به حواشی ایجاد شده حول زندگی خصوصی وزیر راه رسانه ها و مردم را به رعایت اخلاق دعوت کرده اند.

اما آنها به عادت همیشگی دوباره یک طرفه به قاضی رفته و فقط یک سوی ماجرا را می بینند.
آنها فراموش کرده اند:

۱- علت حساسیت جامعه به درآمد و سبک زندگی وزیران و مسئولان در رویکرد آنها به مسائل مختلف اجتماعی نهفته است. حاکمان و صاحبان تریبونها سالهاست که با استفاده از منبر و تریبون های متعددی که در اختیار دارند، از ازدواج و زکات و نماز گرفته تا آرایش ظاهری و لباس پوشیدن و چگونگی کسب ثروت مردم موضع گرفته و با ادبیات تندی مردم را به بی دینی و بددینی و بی عرضگی و بی حجابی و امثالهم متهم کرده است. در مقابل چنین رویکردی بدیهی است که منتقدان هم با حساسیت بیشتری زندگی و نحوه درآمد سیاسیون و واعظان و منبریان و مداحان را دنبال نمایند.

۲- تجسس در زندگی خصوصی مردم یکی از شیوه های آشنای مورد استفاده رسانه های دولتی است. از کیهان تا صداوسیما طی دهه های گذشته برای از صحنه راندن رقیبان، از هیچ ابزاری از شنود مخفیانه گرفته تا اتهام زنی و تجسس در خوراک و نوشیدنی و ازدواج و سفر خارجی فروگذار نبوده اند، اما هنگامی که حواشی مالی و سوالاتی در مورد نحوه درآمد و زندگی همفکران ایشان ایجاد می شود سریعا تغییر موضع داده و مدافع حریم خصوصی افراد می شوند!

۳- چندی پیش خبرنگار خبرگزاری فارس با وسواسی فراوان ریز و درشت زندگی پیرمرد دستفروش مترو که از عدم توانایی و تمکن مالی برای خرید پنیر سخن گفته بود، را استخراج کرده و با افتخار نوشته بود که این پیرمرد نه تنها ندار و فقیر نیست بلکه یک دهنه مغازه در رودسر دارد و گردش مالی او در سال گذشته صد میلیون تومان بوده است‌..
حال ایشان چگونه انتظار دارند که حوزه خصوصی یک شهروند عادی که نه ادعای نداری و فقر یا کمک خواستن از کسی را کرده و نه دست کمک به سوی کسی دراز کرده است را استخراج کرده و در اختیار عموم قرار دهند، اما در مقابل زندگی خصوصی وزیر دولت هیچ واکنشی نشان ندهند؟
@kharmagaas

خرمگس

07 Jan, 08:19


فرهاد قنبری
بند تظاهر

«منگر به حدیث خرقه‌پوشان
آن سخت دلان سست‌کوشان
آویخته شانه‌دان به گردن
همچون جرس از درازگوشان
از دور چو شکل‌شان ببینی
از راه بگرد و رو بپوشان
از بند ریا و زرق برخیز
با باده‌نشین و باده‌نوشان»
عبید زاکانی

شاید قبیحترین مسئله در ایران «پسامغول» رشد روزافزون «تظاهر و ریا» در جامعه بوده است. مسئله ای که در غزلیات حافظ و طنز گزنده عبید زاکانی بارها به آن پرداخته شده است. در آن سالهای پر از آشوب و نفرت که فرهنگ و هنر در خواری و زبونی قرار دارد و هر لاف زنی به اسم هنرمند و ادیب و هر دستار بند و خرقه پوشی به نام شیخ و صوفی بساط پر از ریا و دروغ خود را پهن کرده است، نوک تیز و نیش دار طنز عبید زاکانی بسیاری از حاکمان و قاضیان و شارحان و واعظان و صوفیان و عالمان را نشانه رفته است، دورانی که در آن تزویر و دورویی و خیانت و ریا و دروغ و بسیاری دیگر از اخلاقیات مذموم و ناپسند به متاع عامی تبدیل شده و هر کس در هر جایگاهی مشغول سوء استفاده از موقعیت خویش است. عبید زاکانی در نقد و ذم طبقه اشراف در رساله "اخلاق الاشراف" با زبان گزنده و تندی به اشراف و بزرگان جامعه می تازد و در رساله های دیگر فساد و خودفروشی و نخوت و تکبر و طمع و ریا را با زبان خاص خود به باد انتقاد می گیرد.

«ریا و تظاهر» طی قرون متمادی چنان با تار و پود جامعه ایران عجین شده است که رهایی از آن امری ناممکن به نظر می رسد. امروزه به واسطه گسترش رسانه های ارتباطی تظاهر و ریاکاری در گفتار و رفتار برخی از واعظان و صاحبان تریبون و مسئولین فعلی و سابق نمود بیشتری یافته است و دوباره این صفت مذموم اخلاقی ریشه دار در جامعه ایرانی را بیش از پیش عیان کرده است. واعظی که مردم را به خوردن یک وعده غذا و حذف برخی مواد غذایی دعوت می کند اما خود راننده شخصی دارد و یکبار هم برای خرید کالا راهی بازار نشده است، مسئولی که مردم را به پوشیدن لنگ و شلیته دعوت می کند، اما خود در بهترین نقطه شهر سکنا گزیده و فرزندانش تجار بین المللی هستند، افرادی که هیچ اعتقادی به دین و اخلاقیات و شرع و.. ندارند اما در ظاهر به گونه ای جانماز آب می کشند که انگار ازقدیسین و حواریون هستند و..

وضعیت امروز ایران دیالوگی از «ویلیام شکسپیر» در نمایشنامه «هملت» را به خاطر می آورد. در این نمایشنامه، وقتي «لايرتيس» (برادر اوفيليا) خواهرش را از عشق هملت هشدار می دهد و به او توصیه می کند مبادا در اين رابطه طعمه كامجویی هملت شوی، اوفيليا در پاسخ می گويد:
«من اين اندرزهای نيكو را نگهبان قلب خود خواهم ساخت، ولی برادر عزيزم، شما خود از آن كشيشان ناپارسا نباشيد كه راه دشوار و پر خس و خار آسمان را به ما نشان می دهد اما خود بسان هرزه ای خودخواه و بی باك در جاده ی پرگل كامگاری گام بر می دارند و پروایی از مواعظ خود ندارند»
@kharmagaas

خرمگس

07 Jan, 08:16


فرهاد قنبری
نسل قربانی!

رفتارهای عجیب و نامتعارفی که امروزه از سوی برخی نوجوانان (به اصطلاح نسل جدید) مشاهده می شود، نتیجه غیر مستقیم کارکرد حکومتی است که تلاش می کند با دخالت در حریم خصوصی افراد «نقش پدر مقتدر و عبوس» را ایفا کند. نقشی که حاکمیت نه تنها در ایفای آن شکست خورده، بلکه باعث فروریختن اقتدار والدین و نهادهای فرهنگی مانند آموزش و پرورش نیز شده است.

دخالت دولت در حوزه خصوصی مردم باعث شده است، نسل های جدید در وضعیت «عصیان علیه پدر» (پدر به عنوان هر مرجع صاحب اقتداری) قیمومیت هیچ صاحب اختیار و مشروعیتی اعم از والدین، بزرگ فامیل، معلم و پلیس و امثالهم را نپذیرند.

دخالت دولت در حوزه خصوصی باعث شده است، نوجوانان برای داشتن حریم خصوصی خود دست به مبارزه بزنند و در این راه در مقابل مامور منکرات و پلیس بایستند. (و به علت این رفتار از والدین یا بخش هایی از جامعه مهر تایید هم بگیرند)، رفتاری که در طولانی مدت باعث می شود نوجوانان به صورت ناخودآگاه جایگاه «قربانی» را اشغال کند و با خشونت رفتاری و کلامی، همیشه خود را حق به جانب دانسته و از خانواده، نهادهای اجتماعی و جامعه هم طلب کار باشند.

در چنین وضعیتی است که دیگر والدین هم توان امر و نهی یا حق تعیین «باید و نباید» برای فرزندان خود را از دست داده‌اند و هر هنجار و دستور رفتاری و اخلاقی که از سوی والدین صادر می شود با خشن ترین و تندترین شکل و شیوه پاسخ می گیرد.

دولت در واقع با ورود به حوزه هایی که جزء وظایف هیچ حکومتی محسوب نمی شود، اقتدار افراد و نهادهای مشروع برای اعمال قواعد مربوط به چارچوب های اجتماعی را از بین برد و باعث پرورش نسلی بدون هیچ مرجع اقتدار و تکیه گاه اخلاقی شد. نسلی که نه پدر و مادر جرات می کند به رفتار ناپخته و نادرست او ایراد بگیرد و نه به معلم و ریش سفید و...، اندک احترامی قائل است.

این نسل خشونت کلامی و رفتاری شدید دارد، نسلی است که هر گفته یا رفتار خلاف میل‌اش را با شدیدترین شکل پاسخ می دهد، هیچ گوش شنوایی ندارد و به راحتی در مقابل والدین و معلم و پلیس می ایستد و لازم باشد از فحاشی و به کار بردن خشونت نیز اِبایی ندارد.

نسلی که اینگونه پرورش یافته، نسلی نامتساهل و بیگانه با مدارا و رواداری است. (به عنوان مثال کافیست یکی از آنها طرفدار یک تیم ورزشی باشد تا تیم مقابل را با بدترین واژه ها تحقیر کند، اگر طرفدار فلان باشگاه ورزشی یا بازیکن یا خواننده پاپ است، آن را در حد خدا می پرستد و در مقابل کوچکترین نقدی، شدیدترین توهین ها را نثار منتقد می کند)

این نسل پرورده همین گفتمان حاکم بر جامعه است‌. گفتمانی که تصور می کرد با دخالت و امر و نهی بیشتر شهروندانی مطیع‌تر و سربه زیرتر را پرورش خواهد داد، اما در عمل نسلی را پرورش داد که هیچ انتقادی را نمی پذیرد و هیچ «غیر» و مرجع اقتداری را به رسمیت نمی شناسد.
@kharmagaas

خرمگس

06 Jan, 14:32


مسئله فقط این نیست که سرانه مطالعه در جهان و به ویژه جامعه ما به شدت افول کرده بلکه مسئله این است که همان اندک سرانه مطالعه هم صرف کتابهایی می شود که ارزش علمی و ادبی چندانی ندارند و نخواندن آنها به مراتب بهتر از خواندن آنهاست. مسئله این است که امروزه کتابهای زرد بیشتر از آثار بالزاک و مولوی و چخوف مورد استقبال قرار می گیرد و نسل جوان، الیف شافاک و میشل اوباما و نوح‌حراری را نویسنده برجسته می‌شناسد و توان برقراری ارتباط با مولوی و شکسپیر و امثالهم را ندارد.

👈 یک توصیه به دوستان کتابخوان و آن اینکه پول و وقت و انرژی خود را صرف این کتابهای جلد قرمز که اخیرا زیاد در ویترین اکثر کتابفروشی ها مشاهده می‌شوند نکنید. عموم این کتاب‌ها (با نام حاکمان و سیاستمداران روسیه، چین و اروپای شرقی) علاوه بر اینکه آثار زرد و کم ارزشی هستند، نسبتی هم با زندگی و جامعه ایرانی دارند و جز توهم روشنفکری و کتابخوانی و به بیراه کشاندن مخاطب ایرانی و در بسیاری موارد تبدیل انسان به زامبیِ بشرستیز، کارکرد دیگری ندارند.
توصیه اینکه به جای آنها وقت و انرژی خود را صرف متون کلاسیک ایران و آثار برجسته ادبیات و فلسفه و هنر جهان کنیم
@kharmagaas

خرمگس

06 Jan, 14:06


محافظه‌کاران ظریف را جاسوس سرویس‌های اطلاعاتی غرب می دانند که وظیفه داشت تا با امضاء و تصویب برجام، تیشه به ریشه نظام و کشور بزند. آنها در این سالها پس هر حادثه‌ای از سیل و طوفان و زلزله تا قحطی و گرانی و غیره جواد ظریف را مقصر اصلی می‌دانستند.

اصلاح‌طلبان ظریف را آرش کمانگیر زمان و دیپلمات برجسته تاریخ ایران می‌دانند که با هوش ذاتی و درایت خود توانست کشور را خطر جنگ و حمله خارجی و فروپاشی و قحطی نجات دهد.

براندازان ظریف را مردی با خنده های مکارانه می‌دانند که در پس چهره خندان خود وظیفه بزک کردن وضع موجود در عرصه بین‌الملل را برعهده داشت و او را عامل اصلی کسب برخی توفیقات بین‌المللی نظام می‌دانند.

اما آقای ظریف هیچکدام از اینها نیست. ایشان یک هیچ بزرگ است که در منازعات مبتذل سیاسی ایران از او ابلیس یا شیطان ساخته می‌شود.

فارغ از جنجال برخی مرده‌خوارهای‌ سیاسی، این نکته را باید به خاطر داشت هر کسی که خود یا خانواده‌اش تابعیت کشور دیگری دارند، نباید حتی در حد مدیر میانی یک سازمان دولتی مورد استفاده قرار گیرند. تابعیت دوگانه برای مسئول ایرانی توهینی زشت به تاریخ و هویت این سرزمین است.
@kharmagaas

خرمگس

06 Jan, 14:05


شناخت عمق اندیشه و تفکر یک نفر چیز چندان دشواری نیست.
کافیست دقت کرد که آن فرد چه کتابی می‌خواند، نویسندگان محبوبش کیست، چه کسی را روشنفکر و آگاه می‌شناسد و به چه اندیشه و تفکری ارادت دارد.
برای جواد ظریف، محسن رنانی اندیشمند است، همانگونه که برای «رنانیسم»موجود در جامعه، ظریف یک دیپلمات مافوق بشری است.
@kharmagaas

خرمگس

06 Jan, 07:36


فرهاد قنبری
صنعت زشت‌سازی

واقعیت غم‌بار امروز جامعه ما گرایش عجیب و بسیار زیاد بخشی از جامعه به دستکاری جسم و بر هم زدن تناسب ظاهر با اعمال جراحی سخت و دردناک است. این مسئله امروز به قدری فراوان است که دلالان و جراحان پلاستیک و آرایشگران و ناخن‌کاران را به مشاغل بسیار پردرآمد جامعه تبدیل کرده است.

گرایش شدید به این میزان تغییر در ظاهر و صورت، عوامل متعددی دارد که یکی از مهمترین آنها عدم اعتماد به نفس و نبود آرامش و عدم رضایت درونی افراد از خویشتن است. انسان هر چه از درون احساس خلاء معنایی و عاطفی نماید و یا نسبت به خویشتن رضایت نداشته باشد، نیاز به جلب توجه دیگران دارد و یکی از راه های این شیوه جلب توجه دستکاری در ظاهر و صورت و بدن است.

جامعه ما به دلایل مختلف از جمله تاثیر مخرب صداوسیما و شبکه های ماهواره ای، عدم آموزش هنر و زیبایی شناسی در مدارس و مهم‌تر از همه مبتذل بودن سطح زیبایی شناسی مسئولان و سیاستگذران هنری و فرهنگی، شناخت عمیق و بالایی از مفهوم زیبایی ندارد. (موسیقی و فیلم و شعر و کتابهای پرفروش تصویری از این وضعیت است). در این شرایط فاجعه بار آرایشگران و جراحان زیبایی هم که عموما درک و شناخت بسیار سطح پایین و نازلی از زیبایی دارند، به هم ریختن تناسب ظاهر و دست و صورت یا رنگ آمیزی های مبتذل دست و صورت را به جای زیبایی جا می زنند و چهره هایی به غایت دِفُرمه، بدون تناسب، از ریخت افتاده و زشت را به جای چهره و ظاهر زیبا، به جامعه تشنه توجه می فروشند.

این ناخن های عجیب و غریب و به غایت زشت، این رنگهای تند و زننده لب و چشم و صورت، این دماغها و لب های دستکاری شده، این لباس های پاره پاره، این چشم های غم زده پنهان در میان رنگ آمیزی‌های ناساز و عجیب...، بیشتر از آنکه نشان زیبایی باشد، نشان از بحرانهای عاطفی و معنایی عمیقی است که در میل به جلب توجه افراطی خود را نشان می‌دهد.

زیبایی اصیل و مانا نه فقط در ظاهر و دستکاری و رنگ آمیزی آن بلکه در روح و دل و جان انسان اثر می گذارد، زیبایی که با فکر و اندیشه و آگاهی و خودشناسی عجین شده و در همه سطوح زندگی خود را نمودار می‌سازد. این شکل از زیبایی نه در اتاق‌های پر از خون و چرک جراحان پلاستیک و نه در محل کار بدبوی آرایشگران کم‌سواد بلکه در فکر و اندیشه هنرمندان و متفکران و زیبایی‌شناسانه بزرگ تاریخ بشری قابل مشاهده است.

عطار:
«ذکر تو را گر کنند ور نکند اهل فضل
حاجت مشاطه نیست روی دلاَّرام را»

سعدی .
«وگرنه منقبت آفتاب معلوم است
چه حاجت است به مشاطه روی زیبا را»

حافظ:
«تو را که حسن خداداده هست و حجله بخت
چه حاجت است که مشاطه‌ات بیاراید»

حافظ:
«ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را»

*مشاطه یعنی آرایشگر
@kharmagaas

خرمگس

06 Jan, 07:20


زن پلاستیکی و سوژه انقلابی

مخالفت سوژه انقلابی با چهره و صورت دفُرمه و آرایش های غلیظ و جراحی های پلاستیکی نه از سر دفاع از زیبایی است بلکه از سر تعصب است.
سابقه نشان می‌دهد عموم این طیف هم درکی مبتذل از زیبایی دارند و همین صورت‌های پلاستیکی و ناخن‌های پلاستیکی را چیزی زیبا تصور می‌کنند. اما تفاوت آنها با سوژه غیرمذهبی در این است که سوژه غیرانقلابی بدن پلاستیکی را از دیگران نمی‌پوشاند، اما سوژه انقلابی معتقد است که این بدن باید با پوشش چادر از دید نامحرم پوشانده شود وگرنه هر دو در اینکه چنین موجودی را چیزی زیبا تصور می‌کنند، کاملا هم‌فکر و هم عقیده‌اند.
@kharmagaas

خرمگس

05 Jan, 19:33


"در سیاست هیچ کتاب مقدسی وجود ندارد. محاکمه کنندگان دادگاه نورنبرگ خودشان استفاده ‌کنندگان بمب اتمی بودند"

مرگ کسب و کار من است - روبر مرل
@kharmagaas

خرمگس

05 Jan, 19:18


"رَستیم از خوف و رجا عشق از کجا شرم از کجا
ای خاک بر شرم و حیا هنگام پیشانی است این"

خرمگس

04 Jan, 13:03


فرهاد قنبری
زیبایی شناسی شکنجه

یکی از اصول سیاسی منحطی که توسط چریک‌های فدایی و مجاهد و امثالهم در ایران تئوریزه و عملی شد نگاه حاکی از تحسین و تقدیر به شکنجه بود. در سالهای قبل از انقلاب جان باختند زیر شکنجه یا تحمل شکنجه های سخت از فعال چریکی چیزی شبیه قهرمان و قدیس تولید می‌کرد و به این واسطه برخی از چریک‌ها بدشان نمی‌آمد که مسیح‌ار زیر شکنجه و هنگامی که ناخنی به دست پایشان نمانده و پوست کف پا و بدنشان زیر ضربات شلاق کنده شده است، از دنیا بروند.
روایت اسطوره‌ای مقاومت چریک‌ها زیر شکنجه تا آنجا بود که گاهی داستان‌های اغراق آمیز در مورد برخی زندانیان ساخته می‌شد و شاعران و نویسندگان بسیاری اشعار و داستان‌های حماسی در وصف این شورشیان آرمانخواه می‌سرودند. چریک ها علاقه داشتند که از تقی ارانی (ارانی مجاهد یاور توده‌ها بود/ معلم مقاومت زیر شکنجه‌ها بود) تا خسرو روزبه و بیژن جزنی و خسرو گلسرخی و بسیاری دیگر را قهرمانانی که زیر شکنجه جان خود را از دست دادند اما لب از لب نگشودند، به جامعه معرفی کنند.

این فرهنگ مبارزاتی به اصطلاح شکنجه دوست که پذیرش شکنجه را تا حد اثری هنری و زیبایی شناسانه، والا و زیبا جلوه می‌داد، امروز هم در میان نیروهای مختلف اپوزسیون با قدرت و شدت در جریان است.
در این سالها به وفور مشاهده می‌کنیم که فردی با اعتصاب غذای چند ده روز و وارد کردن آسیب های جدی به جسم خود، دیگری با روایت‌های عموما اغراق آمیز و دروغ از سوء قصد به جانش یا شکسته شدن پا و استخوان‌ها زیر شکنجه، دیگری با تظاهر به ابتلا به بیماری‌های صعب‌العلاج در زندان و آن دیگری با زندان‌دوستی افراطی سعی در ارائه تصویری شبیه مادر ارزان و قدیس از خود دارند.

باید فارغ از درستی یا نادرستی مسیر مبارز و فعال سیاسی این واقعیت را به خاطر داشت که آنکه با اعتصاب غذای ویرانگر به جسم و جان خود رحم نمی‌کند، اگر روزی به قدرت هم برسد به جسم و جان دیگری هم رحم نخواهد کرد. باید این واقعیت را به خاطر داشت که آن مادر ترزایی که تحمل یک روز بیرون از زندان را ندارد و می‌خواهد در هر لحظه قهرمان دُن‌کیشوتی خلق باشد، وظیفه‌ای در جایگاه پدر و مادر هم دارد و اگر ادعا می‌کند به خاطر مردم از وظیفه والدینی خود گذشته است یا دروغگو و بازیگر است و یا سرتاپا مقهور ایدئولوژی‌های مخرب است. و باید این واقعیت را به خاطر داشت آنکه برای جلب ترحم جامعه به دروغ از شکسته شدن استخوان‌هایش در زندان می‌گوید و اعتصاب غذای دروغین راه می‌اندازد نه دلسوز مردم بلکه شارلاتان و کاسب است.

داشتن مرام و آرمان بیشتر از زندان رفتن و تحمل شکنجه و جلب ترحم و...، نیاز به تفکر و تعقل و مطالعه بسیار دارد که در بسیاری موارد نه در زندان و جنجال بلکه در تنهایی و انزوا و سکوت حاصل می‌شود.
@kharmagaas

خرمگس

04 Jan, 07:46


فرهاد قنبری
مسیر ساده موفقیت

باور بفرمایید هیچ کجای دنیا مسیر هنر، موفقیت، ثروت، سیاست‌، روشنفکری، آزادیخواهی، شهرت، محبوبیت و...، به مانند ایران مسیر راحت و ساده‌ای ندارد‌.

برای مثال:
فیلم ساز نیستید؟ چند کلیپ سطح پایین کنار هم چیده و وسطش چند فحش و متلک نثار حکومت و آخوندها و ملت و تاریخ و سنت های این سرزمین بکنید، بدون فیلمساز آوانگارد و ساختارشکن و شجاع و آزادیخواه لقب خواهید گرفت.

شاعر و نویسنده نیستید؟ کمی شر و ور با چند تکه اروتیک و چند فحش و متلک به آخوندها سرهم بندی کنید، به آنی شاعر و نویسنده پست مدرن و فلان و فلان خواهید شد.

علم و هنر موسیقی نمی دانید و صدایی برای خواندن ندارید؟ صدایی شبیه صدای اگزوز خاور با چند فحش به آخوند از حنجره خود خارج کنید، می شوید خواننده بزرگ عصر.

موفق نیستید؟ چند پکیج انگیزشی به نام رازهای موفقیت تولید کرده و جدیدترین متدهای کلاه‌برداری را به عنوان جادوی فکر بزرگ و مثبت اندیشی و فکر خلاق و.. راهی بازار کنید.

پولدار و مشهور نیستید؟ دوربین را برداشته و هر عمل قبیحی را به اسم بلاگر در اینستاگرام پخش کنید و به سرعت به آب و نانی برسید.

فکر و اندیشه و حرفی برای گفتن ندارید؟ یک صفحه مجازی راه انداخته و صبح تا شب غر بزنید، ادای متفکر و منتقد دربیاورید، به آخوندها و حکومت متلک گفته و به زمین و زمان فحاشی کنید.

دنبال شهرت و مهاجرت هستید؟ اَدای چگوارا دربیارید و با چند ناسزا به ملاها زمینه بازداشت و چند ادعای دروغین و اعتصاب غذا را قاطی کرده و قهرمان خلق شوید.

دنبال شهرت و ثروت و محبوبیت هم زمان‌اید؟ ابتدا با چاپلوسی و ته ریش و چادر خود را به تلویزیون برسانید و پس از شهرت فراوان علیه تلویزیون قیام کرده و با ادای اپوزسیون نترس به ادامه کاسبی خود در شبکه‌های اجتماعی بپردازید.

خبرنگار دست چندم و ناشناخته و سردرگم‌اید؟ به لطایف‌حیلی خود را به اروپا و آمریکا برسانید و هر چه کارفرمای خارجی فرمود موبه‌مو انجام دهید. چهار روز دیگر مجری و کارشناس بی‌بی‌سی و اینترنشنال و صدای آمریکا و خبرنگار و محبوب دل ملت‌اید.

ورزشکار هستید و دنبال شهرت و محبوبیت بیشترید؟ با هزینه ایران نامی برای خود دست و پا کنید و موقع بهره‌برداری چند لگد به ایران بزنید و زیر پرچم دیگری به دنبال منافع خود باشید.

دانشجوی دنبال رفاه بیشترید؟ در بهترین دانشگاه‌های دولتی با هزینه مردم ایران درس بخوانید و موقع بهره‌برداری راهی آمریکا و کانادا شوید و همیشه هم در موضع طلب‌کاری از ایران بمانید. (تجربه نشان می‌دهد حتی اگر در آنجا از دنیا هم رفتید عده‌ای در داخل دنبال نامگذاری خیابانی به نام شما خواهند بود)

فقط ثروت و قدرت برایتان مهم است؟ تا می‌توانید سخن‌های عجیب و غریب و غیرعلمی بگویید. از کرونا تا شلوار جین را توطئه امپریالیست‌ها معرفی کنید و محبوب گفتمان حاکم شوید.

در آن سوی دنیا هم جشنواره های سینمایی و هنری و ورزشی و... غربی آماده نشسته اند تا خرس و شیر و نخل طلایی و نقره ای و گِرمی و تیم پناهندگان المپیک و جایزه شعر اروپا و خبرنگار آزاد و نوبل و... امثالهم برایتان دست و پا کنند.

در سوی دیگر  هم اگر دلتان می‌خواهد مدام فحش و ناسزا بشونید و به کاسه لیسی و پاچه‌خواری و خودفروشی و هزار چیز دیگر متهم باشید، یک مسیر ساده دارد و آن اینکه همیشه از ایران و وطن خود دفاع کنید.
@kharmagaas

خرمگس

04 Jan, 07:43


«از خصایص و شگفتیهای این عهد است که هرکس خواست از روی صداقت و شجاعت به حال این مردم و این کشور دلسوزی کند، زندگی‌اش بر باد رفت؛ یا در‌به‌در و دق مرگ شد. در این دوران، زبانی نخواست به راست بگردد مگر آنکه بریده شد، کسی نخواست «اصيل» زندگی کند، مگر آنکه «بوف کور»وار به کنج نکبت خزید؛ سری نخواست اندیشه‌ای بلند بپروراند مگر آنکه به سنگ خورد»
(محمدعلی اسلامی ندوشن)

در این ایام به غایت عجیب و تلخ، روزی نیست که این سخنان دکتر اسلامی ندوشن را در ذهن مرور نکنم..
حقیقتا مملکت بسیار عجیبی است. در این ایام چه بسیار قهرمانان پوشالیِ به غایت نادان و وطن فروشی دیدم که توسط خلق الله «مسیح وار» بر اوج کشیده شدند و چه بسیار وطن دوستِ اهل اندیشه و خیرخواه که آماج توهین و ناسزا و تحقیر قرار گرفتند.
در این ایام هر کسی که از ایران دفاع کرد لجن مال شد. هر کسی که برضد تحریم و حمله نظامی گفت آماج توهین قرار گرفت. هر کسی که از نمادهای ملی دفاع کرد بی آبرو شد و هر که برای این مردم و سرزمین دل سوزاند مورد خشم و کینه قرار گرفت و در مقابل هر که بیشتر اداهای حال بهم زن درآورد، هر که بیشتر شوآف کرد و نمایش مقاومت بازی کرد، هر که بیشتر دروغ گفت و اَدای قهرمان درآورد، هر که بیشتر به نمادهای ملی و وطنی لکدپراکنی کرد، هر که بیشتر با دشمنان این سرزمین همصدا شد، بر شانه های ملت نشانده شد...

تاریخ این مملکت عجیب «سُفله پرور» است.
@kharmagaas

خرمگس

04 Jan, 07:39


تیم ملی شطرنج ایران در بازی‌های آسیایی سال گذشته در حضور حریفان قدرتمندی چون هند به مدال طلا دست یافت اما اعضای آن تیم یک دهم تشویق و همدلی و توجه که این شطرنج‌بازان فراری (همه با هزینه‌های ایران به سطح اول رقابت‌های جهانی رسیده بودند) که زیر پرچم بیگانه به رقابت می‌پردازند را دریافت نکردند.
تاریخ این جامعه را ورق بزنیم. هر کسی در هر برهه‌ای که دلسوزی بیشتری به این سرزمین نشان داده و در شرایط دشواری سعی در ایجاد امید و نشاط در میان مردم داشته و یا تخصص و هنر و دانش و حتی جانش را برای استقلال و سربلندی این سرزمین فدا کرده مورد لعنت و توهین (در بهترین حالت بی‌توجهی) قرار گرفته و هر کسی هم که با بیگانه و دشمنان همکاری کرده، وکیل‌ مدافع دشمنان ایران شده، کاری جز متلک‌پرانی به کشور نداشته و به چیزی جز موفقیت و منافع فردی نیاندیشیده به محبوب قلوب مردم بدل شده است.
از جاسوس خبرنگاران شبکه‌های بدنام فارسی زبان و زن ایرانی‌الاصل خلبان ارتش آمریکا که هنرش بمب ریختن به سر مردم افغانستان بوده تا فلان ریاضیدانی که یک روز حاضر به تدریس در دانشگاه‌های کشور نشد و تا ورزشکار و متخصص مهاجر، همیشه همین بوده است.
@kharmagaas

خرمگس

03 Jan, 18:42


فرهاد قنبری
واقعیتی غیرقابل انکار

از واقعیت‌های موجود در منطقه خاورمیانه که عده‌ای علاقه‌ای به پذیرش آن نداشته و کماکمان بر همان مدار سابق خود حرکت می‌کنند این است که به فرض اگر امروز در تک تک کشورهای اسلامی خاورمیانه انتخاباتی کاملا آزاد برگزار شود، تنها کشوری که احتمالا سکولارها (در مفهوم عامیانه آن) پیروز انتخابات شوند، ایران خواهد بود.

برای مثال اگر همین امروز تصمیم گرفته شود انتخاباتی کاملا آزاد و با حضور همه نیروها و گرایش های سیاسی اعم از چپ و راست و لیبرال و بنیادگرا و دموکرات و اسلامگرا و...، در کشورهای مختلف خاورمیانه برگزار شود، نتیجه آن چه خواهد بود؟

نتیجه چنین انتخاباتی به احتمال بسیار باعث پیروزی اسلامگرایان در شکل ها و صورتهای مختلف آن در اغلب کشورهای مختلف منطقه و البته ایرانی که شرایط متفاوتی خواهد داشت.
تجربه ترکیه و مصر و پیروزی رجب اردوغان و محمد مرسی در سالهای اخیر نشان می دهد که هنوز در هر دو کشور پرجمعیت و تاثیرگذار جهان اسلام نیروهای وابسته به اخوان المسلمین دست بالا را دارند و در هر انتخابات آزادی هم پیروز خواهند بود. این نتیجه به احتمال بسیار در سوریه و اردن که پایگاه سوم و چهارم اخوان المسلمین محسوب می شوند نیز تکرار خواهد شد.

کشور بعدی لبنان است که باید به آن به صورت کاملا استثناء نگریست چرا که حداقل‌های یک دولت-ملت را ندارد و کُلاژی عجیب و غریب از نیروهای سیاسی و اجتماعی کاملا متفاوت و متضاد است.

در کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس [بر اساس نظرسنجی های صورت گرفته] اعم از عربستان و قطر و امارات و کویت و عمان نتیجه چنین انتخاباتی به پیروزی سَلفی‌ها و بنیادگرایان منجر خواهد شد و در افغانستان و پاکستان نیز طالبان توان رای آوری بالا و قابل توجهی خواهند داشت.
در عراق و بحرین با اکثریت جمعیت شیعی هم احتمالا دولت اسلامگرای شیعه حائز اکثریت آراء مردمی خواهد بود.

حال ایران در این میان شرایط متفاوتی دارد. میزان مشارکت و نتیجه دو انتخابات اخیر (مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری) نشان داد که جریان ارزشی که خود را تنها نماینده اصیل گفتمان اسلامی در کشور می‌داند در شهرهای بزرگ کشور کمتر از بیست درصد آراء و در کل کشور رایی کمتر از رای سی درصد مردم را دارند (میزان رای آقای جلیلی در کلیت واجدین شرایط چیزی حدود بیست درصد کل مردم ایران بود) و اگر در ایران انتخاباتی با حضور همه نیروهای سیاسی برگزار شود، در ایران نتیجه‌ای متفاوت از دیگر کشورهای اسلامی منطقه رقم خواهد خورد.
@kharmagaas

خرمگس

03 Jan, 18:14


جمهوری اسلامی قیام سنت علیه شبه‌مدرنیسمی بود که در حال اشاعه الگوهای زیستی و فرهنگی خود به جامعه بود.
جمهوری اسلامی به عنوان نماد سنت قدرت را به دست گرفت اما با گسترش فزاینده دانشگاه (تصور نمی‌کنم در هیچ کشوری دانشگاه به اندازه دانشگاه رشد کرده باشد) و تبدیل دانش به بنگاه اقتصادی باعث رشد بسیار سریع‌تر طبقه شبه‌مدرن شد.
جامعه امروز ایران در همه الگوهای زیستی خود تفاوت فاحشی با کشورهای همسایه (حتی با ترکیه که در مرز اروپاست و مواجه‌اش با غرب بسیار زودتر و متفاوت‌تر از ما بوده است) خود دارد و این مسئله از دین گریزی جوانان، پوشش و ظاهر، علاقه به نگه داری حیوان خانگی، فردگرایی افراطی و لذت‌جویانه، مادی‌گرایی کاملا محاسبه‌گرانه، عدم علاقه به فرزندآوری و امثالهم خود را نشان می‌دهد.
جامعه امروز ایران در قلب خاورمیانه با اقتصاد و سیاستی درگیر بحران، بدون خودآگاهی تاریخی، بیگانه و دشمن با سنت، شناختی کاریکاتوری از جهان و واقعیت‌های جهانی و با ده‌ها شکاف‌های اجتماعی و فرهنگی، الگوی فرهنگی-زیستی شبیه سوئیس و فرانسه طلب می‌کند و این بزرگترین بحران و خطر پیش روی این کشور است.
@kharmagaas

خرمگس

03 Jan, 14:41


پی بردن به عوامل پشت پرده‌ای که ازشاه‌چراغ تا سیستان و بلوچستان و کرمان مشغول ترور و کشتار مردم و نظامیان ایران هستند، چیز چندان دشواری نیست. فقط کافیست اخبار را کمی با تامل دنبال کرد..

اینکه اینگونه توحش و حمله نظامی و خشونت را تئوریزه کرده و دستور بمباران نظامی را صادر می کند از جهادگران نکاحی داعش نیست بلکه مریم معمار صادقی مدیر موسسه حقوق بشر تواناست.
@kharmagaas

خرمگس

02 Jan, 22:10


فرهاد قنبری
انسان یا کفتار

این ادبیاتی که برخی به اسم مخالفت با گفتمان انقلاب و سپاه و به ویژه سردار سلیمانی راه انداخته اند و جنازه ایشان را با غذای انسان شبیه سازی و مقایسه و تمسخر می کنند هم به شدت رذیلانه و کثیف است و هم اوج حقارت و فرومایگی و تهی‌بودگی و سبک‌مغزی حاملان چنین ادبیاتی را می رساند.

در اینجا بحث اصلا موافقت یا مخالفت با حکومت نیست. من حتی اگر کسی دشمن گفتمان حاکم باشد و حتی با قیام مسلحانه هم علیه این گفتمان شورش کند را می توانم بفهمم اما اینکه کسی با جنازه یک انسان چنین برخورد مشمئزکننده ای داشته باشد را نمی‌فهمم.

اینکه برخی می گویند:
«فلانی دلت خوشه در این شرایط چه انتظاری از مردم داری» را هم مطلقا نمی فهمم.
اینکه دلار و خانه و مسکن و میوه و.. گران است و آزادی اجتماعی محدود است و...، پس باید انسان تمام شئونات انسانی خود را زیر پا بگذارد را هم مطلقا نمی فهمم.
به شخصه عادت به غر زدن و نالیدن و گفتن از مشکلات شخصی و امثالهم ندارم اما مگر مایی هم که این سخنان را می گوییم این مشکلات و مسائل را نداریم؟ اینکه گاهی در تامین نیازهای اولیه هم به مشکل می‌خوریم، آیا دلیل می‌شود که تمام اخلاق و شعور و شخصیت خود را قربانی این وضعیت کرده و به هر رذالتی تن دهیم؟ (کما اینکه بسیاری از افرادی که از این ادبیات استفاده می کنند از طبقه متوسط و متوسط به بالای جامعه هستند و بیشترین بهره و استفاده را از وضعیت موجود و منابع و خدمات عمومی کشور دارند).

اینکه از عده ای بخواهیم از جنازه انسان‌های دیگر با غذایی که مصرف می کنند لودگی نکنند، انتظاری زیادی از موجودی به نام انسان[!!] است؟ اینکه انسان وقتی در آینه در خود می نگرد (اگر هنوز توان دیدنی داشته باشد) از خویشتن خود دچار شرم نشود، انتظار زیادی از انسان است؟ برخی چیزها ربطی به نظام سیاسی و دشمنی و مخالفت با حکومت و امثالهم ندارد. بعضی چیزها خط قرمز انسان به ماهوی انسان بودن است وگرنه چه تفاوتی است میان انسان و کفتار!؟

و به خاطر داشته باشیم آنکه می‌خواهد با سلیمانی و گفتمان سلیمانی مبارزه کند باید حامل ارزش‌ها و معنایی بالاتر از ارزش‌های گفتمان سلیمانی باشد و کسی که از دریچه فحاشی و لودگی و توهین به جنازه به تقابل گفتمان دیگر می‌رود نه تنها حامل هیچ ارزشی نیست بلکه عمق رذالت و تهی‌بودگی و بحران معرفتی خود را می‌رساند.
آنکه می‌خواهد با سلیمانی مبارزه کند باید صاحب ایده و حقیقتی بالاتر از گفتمان سلیمانی باشد وگرنه با فحاشی و توهین چند سلبریتیِ لات و لمپن که کل حقیقت زندگی‌شان چیزی جز وراجی و بدمستی و فحاشی و لودگی نیست، نمی‌توان به تقابل با گفتمان سلیمانی پرداخت.
@kharmagaas

خرمگس

02 Jan, 21:56


- عملکرد منطقه‌ای سردار سلیمانی برای بخش بزرگی از جامعه (به عللی چون سخت‌گیری‌های افراطیون، رانت‌خواری برخی مسئولان، تبلیغات رسانه‌های بیگانه و فشار تورمی، به دشمن وطن خویش تبدیل شده‌اند) مغفول خواهد ماند، اما سلیمانی روزی دیگر و توسط نسل‌هایی دیگر که فارغ از این سیاست زدگیِ کینه‌توزانه و مبتذل به مسائل کلان امنیتی می‌نگرند، مورد بازخوانی قرار خواهد گرفت.

- سلیمانی چهار سال پیش با سلیمانی پس از جنگ اوکراین و به ویژه پس از حمله اسرائیل به غزه، متفاوت است. حوادث دوسال اخیر و مشاهده استاندارد دوگانه جوامع غربی در جنگ اوکراین و غزه، رویکرد سلیمانی را در اذهان بسیاری مورد بازنگری قرار داد و در آینده نیز مورد بازیگری بیشتری قرار خواهد داد.

- هنوز چند سال از ترور سلیمانی نگذشته است که نشانه‌های غیاب چهره‌ای مانند او، در حوزه امنیت ملی به وضوح در حوادث قفقاز و مرزهای‌مان با طالبان و اقلیم کردستان و ادعاهای ارضی روزافزون امارات و دیگران مشاهده می‌کنیم. با رفتن سلیمانی از حاکمان سعودی تا خاندان بارزانی و ترکیه و اسرائیل و امارات و دولت علیف  و طالبان و.. همه در یک موضع ضدایرانی زبان درازتری درآورده‌اند..
@kharmagaas

خرمگس

02 Jan, 21:50


ترور سردار سلیمانی تاثیر مستقیمی بر سیاست خارجی ایران داشت. ایران نظم حاکم بر عرصه بین الملل را به رسمیت نمی شناخت و خود را کشوری انقلابی و تجدیدنظرطلب معرفی می کرد و مدام دشمنان را از ماجراجویی برحذر داشته و در صورت حمله به واکنش سخت تهدید می کرد.
ترور سردار سلیمانی اولین چماق جدی آمریکا پس از سه دهه (پس از پایان جنگ ایران و عراق) بود که بر علیه ایران استفاده شد.
آمریکا با این ترور به صورت علنی ایران را به  رویارویی مستقیم فراخواند و نماد قدرت نظامی و امنیت فرامرزی ایران را نشانه گرفت.
واکنش ایران در برابر ترور سردار سلیمانی تهدید لفظی به گرفتن انتقام و پرتاپ چند موشک به پایگاه نظامی آمریکا در منطقه بود که در عمل حتی بسیاری از حامیان سرسخت نظام را نیز قانع نکرد. این شیوه واکنش ایران در باور بسیاری از کشورهای منطقه به قدرت نظامی ایران تردید ایجاد کرد و زبان آنها را نسبت به ایران دراز کرد.
پس از ترور سردار سلیمانی ایران هر هزینه‌ منطقه‌ای که داده است ناشی از عدم واکنش به ترور ایشان است. به جای سلیمانی اگر آمریکا هر مقام دیگر ایرانی را نشانه می‌رفت، بدون شک ایشان آن را بی‌پاسخ نمی‌گذاشت...
@kharmagaas

خرمگس

02 Jan, 21:43


زمان خواهد برد تا تک تک ما ایرانیان از این فضای آکواریومی برساخته رسانه‌های غربی بیرون آمده و بدانیم که سلیمانی نه تنها قاتل کودکان سوریه نبود بلکه با شیطان مجسم می‌جنگید.
زمان خواهد برد اما یقین دارم روزی برای همه واقعیت روشن خواهد شد...
@kharmagaas

خرمگس

02 Jan, 21:34


فرهاد قنبری
سیلی‌های واقعیت

در سالهای اخیر گاهی رسانه‌های فارسی‌زبان غرب، اذهان ما ایرانیان را به چنان ساده‌لوحی عادت داده‌اند که تصور عموم بر این بود که این ایران است که به سهم و حد خود در منطقه قانع نیست و عامل اصلی خشونت‌های منطقه است. در این وضعیت بخش بزرگی از مردم عامل اصلی بحران از فلسطین تا یمن و سوریه و افغانستان و عراق را ایران می‌دانستند و حتی مقصر خروج آمریکا از برجام را هم ایران دانسته و عدم پایبندی ایران به روح برجام و یا آزمایش موشکی ایران پس از امضای برجام را عامل آن معرفی می‌کردند.

اما حوادث سالهای اخیر بخش بزرگی از مردم را که هنوز اندک قدرت تاملی دارند و روح و روان خود را کاملا در اختیار رسانه بیگانه قرار نداده‌اند از خواب خوش و لالایی که رسانه‌های فارسی زبان مشغول خواندن آن بودند، خارج نمود.

اولین سیلی واقعیت‌های جهانی (به غیر از خروج آمریکا از برجام و ترور سردار سلیمانی) که باعث به خود آمدن بخشی از جامعه و بهتر دیدن واقعیت‌های جهانی شد، جنگ داخلی سوریه و عراق و پیدایش گروه‌های بنیادگرای دینی بود. جنگی که نشان داد غرب و اسرائیل و هم‌پیمانان منطقه‌ای آنها  برای رسیدن به اهداف و منافع خود چه صورت زشت و کریهی را پشت نقاب تمدن و انسانیت و حقوق بشر پنهان کرده‌اند و به چه رذایلی که برای رسیدن به اهداف‌شان متوسل نمی‌شوند.

سیلی دیگر واقعیت بین الملل در این سال‌ها گسترش ناتو به شرق و در تنگا قرار دادن روسیه بود. مهلکه‌ای که آمریکا و ناتو و اروپا برای به دام انداختن روسیه تدارک دید و در این راه کشور فقیری چون اوکراین را قربانی اهداف خود کرد، بیش از پیش نشان داد که پس پشت شعار دموکراسی و آزادی اروپایی-آمریکایی چه جانور مکار و هیولای خونخواری خفته است، هیولای خونخواری که برای منافعش، متحد سربه زیری چون اوکراین را هم به راحتی آب خوردن قربانی می‌کند.

سیلی دیگر واقعیت‌های جهانی واگذاری تمام و کمال افغانستان به طالبان با میلیاردها دلار تجهیزات پیشرفته نظامی در یک سو و ملت بدبختی که چیزی جز آویزان شدن از هواپیماهای غربی و آوارگی در کشورهای همسایه چیز دیگری مقابل روی خود نمی‌دید، در سوی دیگر بود.

سیلی دیگر واقعیت‌های بین‌المللی در این سالها حوادثی بود که در جنوب قفقاز رخ می‌دهد. تحقیر و کشتار و آوارگی دهها هزار ارمنی ساکن آرتساخ در سکوت جامعه جهانی نشان داد که تنها چیزی که برای حاکمان جوامع غرب مهم نیست، جان و کرامت انسانهاست و تنها چیزی که در هر نقطه از جهان به دنبال آن هستند، منافع تعریف شده دولت‌های خودشان است.

سیلی آخر و البته تلخ‌تر و سنگین‌تر واقعیات نظم موجود جهانی، رویدادها و اتفاقاتی است که این روزها در کوچه و خیابان‌های غزه و در سکوت مرگبار جامعه جهانی و حمایت و سکوت همه جانبه جوامع غربی و شرقی و عربی در جریان است.
@kharmagaas

خرمگس

02 Jan, 14:40


فرهاد قنبری
به دور از اجتماع خشمگین

خشونت کلامی و رفتاری بسیاری از فعالان سیاسی که به اصطلاح انگشت در جهان کرده و مزدور می‌جویند و همه را به ریاکاری و محافظه‌کاری و عافیت‌طلبی و وسط‌بازی متهم می‌کنند و حاضر به شنیدن هیچ صدایی ولو اندک زاویه‌دار با صدای ناساز خویش نیستند، واقعیت نازا، متصلب و خشن حاکم بر عرصهٔ سیاسی و فرهنگی کشور ماست.

اما این دو جریان (برانداز- بنیادگرا) عصبانی و پرخاشگر و غیرستیز که چون گرگ در کمین هر کس نشسته و با خط‌کشی در دست در حال ایجاد مرز میان «من متعالی» و «دیگری پلشت» هستند، بیشتر از آنکه دغدغهٔ جامعه و آزادی و رفاه و فرهنگ داشته باشند، دگماتیسم و جمودیت و کوته‌فکری خویش را فریاد می‌زنند.
گروهی از آنها که فکر می‌کنند با رفتن یک حکومت و آمدن حکومتی دیگر، به‌ آنی به انسانی خوشبخت و شاد و سعادتمند تبدیل خواهند شد و گروهی دیگر فکر می‌کنند که اگر قدرت ذره‌ای از دست محافظه‌کاران بر زمین ریخته شود، جهان به آنی به مکانی پر از فساد و فحشا تبدیل خواهد شد.

هر دو این گروه هرگونه که دلخواه‌شان است می‌توانند بیندیشند و رفتار کنند اما تا زمانی که حقی برای آزادی «دیگری» قائل نباشند، نه به احساس رضایت درونی خواهند رسید و نه هیچ‌گاه به شناخت صحیحی از مفهوم آزادی دست خواهند یافت.

تاریخ معاصر ایران نشان می‌دهد این گروه‌های صفروصدبین و غرق در اتوپیای خیالی، از ترسناک‌ترین طیف‌های حاضر در عرصهٔ سیاسی-اجتماعی ایران هستند. آنها نه درک درستی از تنوع و گوناگونی جوامع دارند و نه روان پیچیده و ستیزه‌جو و میل ارضاء‌نشدنی بشر را می‌شناسند.
آنها به‌مانند کودکان نابالغی می‌مانند که میل و خواست و اراده خود را تنها میل و خواست و اراده حقیقی می‌پندارند و در صورت منع از آن، به گریه و جیغ و فریاد روی می‌آورند و در صورت رهاشدن به حال خویش هم بلایی سر خود آورده و دوباره شروع به گریه و ناله و طلب‌کاری از دیگران روی می‌آورند.
عموم آنها قدرت دیدی بیشتر از نوک دماغ خویش را ندارند و طبیعتا توان فهم گفتمانهای دیگر را ندارند و به تمام کسانی که درک عمیقتری از جامعه و سیاست و فرهنگ داشته و یا از زاویه دیگری به مسائل می نگرند را به باد افتراء و توهین و فحاشی می گیرند.

برقراری تعادل و دفاع از عقلانیت در جامعه‌ای که به چنین دوگانه مبتذل و سخیفی دچار شده است امری بسیار سخت و دشوار است و شخصی که چنین تلاشی می‌کند حقیقتا اعصاب و روحیه‌ای از فولاد و دل پر جراتی دارد چرا که مدام از سوی هر دو جریانِ کوته‌بین، با انواع تهمت‌ها و افتراها و توهین‌ها مواجه است.
@kharmagaas

خرمگس

02 Jan, 14:39


فرهاد قنبری
دوگانه‌ای سخیف

ادبیات حوزه عمومی و فضای رسانه‌ای سالهای انقلاب را که می‌خوانیم به شدت فضای پر از کینه و نفرت و اغراقی بر آن حاکم است. در آن سالها هر رسانه و هر فعال سیاسی و هر کسی به هر طریقی که می‌تواند مشغول داستان‌‌پردازی های عموما جنسی و توهین‌آمیز علیه خاندان پهلوی و سران ارتش و دولتمردان است. مثلا در همان سالها شخصی به نام محمد پورکیان کتابی نوشته و ارنست پرون رو شوهر شاه معرفی ایران معرفی می‌کند. دیگری در مورد خواهران و مادر و همسر شاه داستان‌های عجیب و غریب جنسی که در مجلات تخیلی هرزه‌نگارانه هم به ندرت یافت می‌شود را می‌نویسد. دیگری از واگذاری همسران افراد رده بالای ارتش به مستشاران آمریکایی در قبال دریافت درجه سخن گفته است. برخی پرده‌دری را بیشتر کرده و در فانتزی‌های بیمار خود از روابط زنان درباری با سگ و سایر حیوانات سخن گفته‌اند. نگاهی به فضای سیاسی آن سالها نشان می‌دهد که جامعه به شدت ناراضی آن روز ایران هم عموما علاقه‌مند چنین روایت‌هایی است و خود نیز با تمام توان به آن دامن می‌زند.
این جامعه حالا پس از چهل و پنج سال از انقلاب، پوست عوض کرده و در حال ارائه تصویری فرشته‌گون و منزه از حاکمان عصر پهلوی است و در این راستا حتی مشغول سفیدشویی و ارائه تصویری انسانی و اخلاقی از سازمان بدنامی چون ساواک است. جامعه امروز ایران حالا  تحت تاثیر احساسات‌گرایی تاریخی مردمان این سرزمین این‌بار در موضعی صدور هشتاد درجه در مقابل جامعه دهه پنجاه ایران به هر کسی که آن سالها رنگ بویی انقلابی داشته و اندک مخالفتی با گفتمان پهلوی داشته است، روایت‌هایی شبیه روایات عصر پهلوی ساخته و همه انقلابیون را افرادی لاقید و منحرف و مفسد معرفی می‌کند.
دوگانه «فرشته‌» یا «شیطان»، دوگانه‌ای بسیار محبوب میان مردم ایران برای توصیف حاکمان وقت و گذشته است. این دوگانه سازی‌های کاریکاتوری امکان ایجاد فضای عقلانی و نقادی دلسوزانه را از جامعه سلب کرده و از روشنفکر و منتقد می‌خواهد که یا به روایت سخفیف و سراسر مبتذل آنها در مورد دولتمردان گوش فرا دهد و یا به عنوان عنصر فاسد و جیره‌خوار طرد شود.
این دوگانه سازی پر از کینه و نفرت یکی از بلایایی است که جامعه ایران را به شدت به خود مبتلا کرده است و حاملان و حامیان هر گفتمان را به افرادی دگم و تک بعدی تبدیل می‌کند که از دولت و حکومت و جناح و حزب سیاسی محبوب خود تصویر خدایگون و منزه می‌سازند و هر کسی که اندک تفاوتی با باور سیاسی آنها دارد را چیزی شبیه شیطان و بزرگترین مفسدان تاریخ معرفی می‌کنند.
@kharmagaas

خرمگس

02 Jan, 09:46


⚡️صحبت های مهم دکتر حمید احمدی استاد دانشگاه تهران در مورد اظهارات غلط عارف معاون اول رئیس جمهور در دفاع از فدرالیسم:

دکتر احمدی تزریق گفتمان شبه علمی و ساده انگارانه ضرورت تمرکززدایی از قدرت در ایران را ناشی از القائات مارکسیست های ایرانی تحت سلطه روس ها دانست و گفت هدف از این کار تحقق اهداف ضدایرانی روس ها بوده و توسعه در کشور جز با وجود دولت و دیوانسالاری قوی و متمرکز و وجود زبان مشترک ملی و جامعه مدنی پویا محقق نمی شود.

وی تلاش ها برای پیشبرد فدرالیسم و تضعیف قدرت دولت و نیز تضعیف زبان فارسی و ترویج زبان‌های های محلی که در مجلس هم پیگیری می شود، برای آینده ایران بسیار خطرناک دانست و گفت تحقیقات علمی ثابت کرده هیچ کشوری بدون دولت متمرکز قدرتمند و زبان واحد ملی به توسعه و پیشرفت دست نیافته اند.

دکتر احمدی از تسلط مهندسان و پزشکان بر مشاغل سیاسی کشور نیز به شدت انتقاد کرد و گفت این امر باعث انزوای علوم انسانی در ایران شده است. وی افزود: نظام فعلی ایران همین الان هم غیرمتمرکز و دارای ساختار دوگانه قدرت است.طرح فدرالیسم فرهنگ کشور را هم متلاطم می‌کند.فقط هویت ملی و زبان ..

https://t.me/+SV6YYFA0zX1kOGZk

خرمگس

01 Jan, 19:42


برای پی بردن به این حقیقت ساده کافیست به تاریخ برق‌کشی و ساخت مدرسه و خانه بهداشت و امثالهم در روستاهای پدری خود توجه کنیم.
برای مثال روستای پدری ما سال ۱۳۶۱ صاحب مدرسه ده کلاسه با شیوه آموزسی جدید و در سال ۶۳ برق‌کشی صورت گرفته است. عموم مردان و بخشی از زنان بالای بیست و پنج سال آن سالهای روستا هم در نهضت سوادآموزی دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد توانایی خواندن و نوشتن پیدا کرده‌اند.

شاید کسی بپرسد که این خدمات اقتضای روز است اما خب خاندان پهلوی که تا چند سال قبل حکومت را در دست داشت هم درآمد بیشتری داشت و هم درگیر جنگ خارجی نبود و فرصت و شرایط بسیار بهتری برای ارائه این خدمات و شاید جلوگیری از انقلاب را داشت.
@kharmagaas

خرمگس

01 Jan, 19:33


در این جنگ رسانه‌ای همه‌جانبه دفاع از حقیقت را وظیفه خود می‌دانیم و معتقدیم روزی که اسیر جَو شده و جرات و جسارت بیان حقیقت را از دست بدهیم، حرف نزدن را بر بیان سخنان بی‌بو و خاصیت ترجیح خواهیم داد.

👈 دهه پنجاه شمسی حکومت پهلوی بیشترین فروش نفت در خاورمیانه را داشت و ایران پردرآمدترین کشور منطقه به شمار می‌رفت. با این حال در سال انقلاب از جمعیت بیش از ۶۵ درصد روستایی به ندرت کسی سواد خواندن و نوشتن داشت و به ندرت روستایی از مدرارس جدید و زیرساخت‌های عمرانی چون راه شوسه و برق و آب لوله‌کشی و خانه بهداشت بهره‌مند بود.
جمهوری اسلامی در همان دهه اول انقلاب و در میانه جنگ با عراق، با ایجاد نهادهایی چون نهضت سوادآموزی و نهضت مدرسه‌سازی و جهادسازندگی در عموم روستاها (باز هم تاکید می‌‌شود که اکثریت جمعیت آن سالهای ایرانی ساکن روستاهاست) و مناطق عشایری خدمات عمرانی و زیرساختی را ایجاد کرد که حکومت پهلوی نصف آن را در طول حیات ۵۴ ساله خود ایجاد نکرده بود.

جمهوری اسلامی در طی دهه اول انقلاب خدمات زیرساختی و عمرانی را در روستاها ارائه کرد که با هزینه آن می‌توانست ده‌ها ورزشگاه آزادی و میدان آزادی احداث کند.
@kharmagaas

خرمگس

01 Jan, 19:17


فرهاد قنبری
بهشت از دست رفته!
بخش دوم

وضعیت زنان
درست است که در مسئلهٔ پوشش زنان در اجتماع، زنان ایرانی محدودیت‌هایی نسبت به قبل از انقلاب ۵۷ دارند، اما از لحاظ تحصیلات و اشتغال و موقعیت اجتماعی، زنان امروز ایران در جایگاهی قرار دارند که با هیچ برههٔ تاریخ ایران قابل مقایسه نیست. یک کلیپ رقص در یک مدرسه یا فیلمفارسی و اسکی همسر شاه و چند سلبریتی در سوئیس بیانگر موقعیت دختران ایران نیست، بلکه بی‌سوادی بیش از نود درصد دختران، اشتغال روزانهٔ بخش بزرگی از زنان به جمع‌آوری شپش موهای دختران‌شان، خشونت خانوادگی افسارگسیخته، مرگ‌ومیر بالای زنان هنگام زایمان، زاییدن متوسط پنج فرزند از سوی هر زن، از دست دادن چند نوزاد به علت مریضی و مواردی از این قبیل بخشی از واقعیت زنان این سرزمین است.

خودروی شخصی و سفر
بر اساس آمارها در سال ۱۳۵۷ در کشور، یک میلیون‌ودویست‌هزار خودرو و امروز بیش از بیست‌و‌دو‌میلیون خودرو در ایران وجود دارد.
بر این اساس در سال ۵۷ از هر سی‌نفر ایرانی یک نفر خودروی شخصی داشته‌است (۳ درصد جامعه) و امروز به طور متوسط از هر چهار ایرانی (۲۵ درصد جامعه) یک نفر خودروی شخصی دارد.
این آمار را فرضاً با کشور آلمان یا انگلیس و فرانسه مقایسه کنیم. در این کشورها طی چهل‌و‌پنج سال گذشته دارندگان خودروی شخصی دو یا سه برابر شده است اما در ایران بیش از هشت برابر رشد داشته‌است. (که البته بر بحران‌های محیط زیستی چون آلودگی و یا افزایش مرگ‌ومیر تصادفات جاده‌ای نیز دامن زده‌است).

امکانات رفاهی (برق و گاز و آب لوله‌کشی و حمام شخصی و...)
ایران دههٔ شصت و در میانهٔ جنگ در زمینهٔ برق‌کشی و مدرسه‌سازی در روستاها رکورد کاملاً قابل تحسینی دارد. این مسئله در زمینهٔ گازکشی به شهرها و روستاها و دسترسی به آب لوله‌کشی و زمینه‌سازی استفاده از امکانات گرمایشی و سرمایشی(کولر گازی با برق ارزان، گاز ارزان و...) دستاوردهای قابل دفاعی داشته‌است.

و چند نکتهٔ همیشگی:
- به این مسائل نه به‌عنوان دستاورد یا ضعف این و آن حکومت و یا از حب و بغض فلان حاکم و نظام سیاسی بلکه برای مقابل با جعل تاریخ باید نگریست. طبیعتا پنجاه سال قبل به جای محمدرضاشاه پهلوی، شخص دیگری هم در قدرت بود احتمالاً وضعیت جامعه همان بود اما جعل گذشتهٔ طلایی و مفرح، آثار ویرانگری بر امروز دارد که باید با آن مقابله کرد.
- بیان این واقعیت‌ها به هیچ‌وجه دفاع از وضعیت فعلی و انتحابات‌های بی‌معنی و تورم و بحران ناکارآمدی و مجلس بی‌خاصیت و فساد و رانت‌خواری و امثالهم نیست.
- تبلیغات و حمایت دولتی و رسانه‌ای غربی (از طریق سازمان رجوی و تلویزیون‌ها و صفحات مجازی در اختیار این جریان) کاری کرده‌است که امکان بیان این مسائل روز به روز هزینه‌زاتر و دشوارتر می‌شود.
@kharmagaas

خرمگس

01 Jan, 19:17


فرهاد قنبری
بهشت از دست رفته!
بخش اول

سلطنت‌طلبی امروز با استفاده از قدرت رسانه‌ای در حال جعل گذشته‌ای آرمانی است که تقریباً هیچ‌گاه وجود خارجی نداشته‌است. این جعل بزرگ تاریخی، آسیب روانی بسیاری به جامعه وارد کرده و بخشی از جوانان این سرزمین را به افرادی افسرده و گاه دشمن وطن خویش بدل ساخته‌است. این روایت مخدوش هدفی جز ایجاد جنگ داخلی و از بین بردن روحیهٔ تلاش مردم نداشته و درصدد ایجاد جامعه‌ای کاملاً افسرده و عصبی و روان‌پریش است. (از سوی بنیادگرایانِ صاحب‌قدرت در داخل نیز تقویت می‌شود) این روایت پرهیاهوی رسانه‌ای با پول و سرمایه‌گذاری برخی همسایگان و قدرت‌های غربی و اسرائیل به شدت در حال تقویت است و با تداوم همین روند در آیندهٔ نه چندان دور به مهمترین و اصلی‌ترین تهدید امنیت و بقای جامعه بدل خواهد شد.
در این وضعیت وظیفهٔ منتقد و تحلیلگر سیاسی و اجتماعی نه همراهی با این موج یأس‌آلود و ویرانگر بلکه بیان برخی واقعیت‌های جامعهٔ ایران در عصر پهلوی است. منتقد متعهد وظیفه دارد بدون هیچ‌گونه پیش‌داوری و براساس آمارها مقایسه‌ای میان ایران و سایر کشورها در این چهل‌وپنج سال داشته باشد.

در این راستا ابتدا نگاهی به دو کالای پر مصرف (گوشت و برنج) داشته و سپس به خودروی شخصی، بهداشت، آموزش و حقوق زنان خواهیم داشت.

گوشت
متوسط سرانهٔ مصرف گوشت در آمریکا در سال‌های منتهی به انقلاب ایران بیش از صدوبیست کیلو و متوسط مصرف فرانسوی‌ها نزدیک به نود کیلو بود. در جامعهٔ فرانسه و آمریکای امروز پس از چهل‌وپنج سال، متوسط مصرف گوشت چیزی حدود آمار همان چهل سال پیش است حال آن‌که در ایران این عدد چیزی نزدیک به چهار برابر شده‌است. در سال پنجاه‌وهفت به‌ندرت پرورش مرغ، ماهی و دامداری مکانیزه وجود داشت و اصولاً در سبد غذایی اکثریت قریب‌به‌اتفاق خانواده‌ها چیزی به نام گوشت مرغ وجود نداشت، حال آن‌که امروز اکثریت خانوارها ماهی چند وعده هم شده به گوشت سفید دسترسی دارند.

برنج
برنج تا سال پنجاه شمسی در بسیاری از نقاط ایران به‌ویژه روستاها (توجه داشته باشیم که نزدیک به هفتاد درصد جمعیت کشور در آن سال‌ها ساکن روستاها هستند) غذای اعیانی به‌شمار می‌رفت و در بسیاری موارد فقط شب عید فطر و نوروز خانواده‌ها (برای لذت یک شب به‌خصوص) قدرت خرید و طبخ برنج را دارا بودند. این درحالی است که در همان سال‌ها به برنج در کشورهای غربی به‌عنوان یک کالای مصرفی طبقهٔ متوسط و پایین (مانند امروز)  نگاه می‌شد و اکثریت خانوارها برای دسترسی به آن مشکل خاصی نداشتند.
امروزه برنج در ایران به مهم‌ترین کالای مصرفی در سفرهٔ خانوارها تبدیل شده و هر خانواده‌ای به فراخور درآمد خود ( از برنج باکیفیت تا کم‌کیفیت) دسترسی دارند.

بهداشت و درمان
به‌ندرت فردی در ایران می‌توان یافت که متولد قبل از انقلاب باشد و چند نفر از اعضا خانوادهٔ خود را در نوزادی و کودکی از دست نداده باشد. ایران در سال پنجاه‌وهفت رتبهٔ اول مرگ‌ومیر مادران در هنگام زایمان و خردسالان را در خاورمیانه داشت و امروز متوسط مرگ‌ومیر کودکان و مادران در ایران با رتبهٔ کشورهای پیشرفتهٔ دنیا برابری می‌کند. این وضعیت در ریشه‌کنی کامل بیماری‌های همه‌گیری مانند کچلی و تراخم و فلج اطفال و یا عدم واردات پزشک از هند و پاکستان و... نیز قابل بررسی است.

آموزش
در اول انقلاب در ایران حدود صدوشصت‌هزار دانشجو (و حدود نصف این میزان دانشجوی ایرانی در خارج کشور) وجود داشت (یک در دویست نفر جمعیت آن سال کشور) و حدود هفتاد درصد مردم سواد خواندن و نوشتن نداشتند و در این زمینه نیز جز عقب‌ترین کشورهای خاورمیانه بود اما امروزه بی‌سوادی در ایران به کمتر از پنج‌درصد جمعیت کشور رسیده و ایران در زمینهٔ مبارزه با بی‌سوادی از کشورهای موفق جهان به شمار می‌رود.
@Kharmagaas

خرمگس

01 Jan, 10:28





همه چیز ریشه در طبقه فرهنگی و اجتماعی دارد.
معلمی که مدام دانش‌آموزان را گاو و گوساله خطاب می‌کند برای این است که خود در محیط و خانواده و اجتماعی بزرگ شده است که چنین ادبیاتی برای او کاملا عادی است، مردی که مدام از الفاظ توهین‌آمیز در وصف زنان استفاده می‌کند برای این است که در خانواده‌ و محیطی رشد یافته که زن چیزی جز ابژه جنسی منفعل نبوده است، روحانی که به جای رشد معنوی چیزی جز کینه‌توزی نمی‌شناسد برای این است که در محیط پر ازحقارتی رشدیافته است و..

قبل از انقلاب عموم افرادی که حوزه می‌‌رفتند یا از طبقه‌ای بودند که به اصطلاح دست‌شان به دهانشان می‌رسید و برای گذران زندگی نیازی به عملگی فرزند نداشتند و یا از طبقه فرهنگی بودند که روحانیت و زیست معنوی را به عنوان منش و باور قلبی خود پذیرفته و درونی کرده بودند.
پس از انقلاب به واسطه به قدرت رسیدن روحانیت بسیاری افراد درمانده و فرصت‌طلب و فاقد شعور و فرهنگ به امید نزدیکی به منبع قدرت (و بالطبع رانت و ثروت) خود یا فرزندان خود را راهی حوزه علمیه کرد و برونداد آن افرادی بود که از همه وجوه تفاوت بسیار عمده‌ای با روحانیت نسل‌های قبل از خود داشت.
@kharmagaas

خرمگس

27 Nov, 19:10


طوفان الاقصی علارغم هزینه‌های فراوان چهره پنهان و دوروی بسیاری از دولت‌ها و سیاستمداران منطقه‌ای و جهانی را آشکار کرد. طوفان الاقصی برای جهانیان و به ویژه جهان اسلام چهره واقعی دوستان و مدعیان دوستی فلسطین را آشکار کرد.
طوفان الاقصی بیش از همه چهره تروریستی دولت ترکیه را آشکار کرد.
اردوغانی که سالها در خدمت اسرائیل در سوریه با محور مقاومت جنگید حالا چند ساعت پس از برقراری آتش‌بس در لبنان و در هماهنگی کامل با نتانیاهو، ارتش و تمام تروریست‌های مورد حمایت خود را به خط کرده است تا با باز کردن جبهه جدیدی در سوریه، فشار به حزب‌الله و ایران و سوریه را به حد اعلی برساند.
@kharmagaas

خرمگس

27 Nov, 12:33


"‏سلامُ علی لَونَ الحُزن فی عَینک ‏"

سلام بر رنگ اندوه در چشم هایت

محمود درویش
@kharmagaas

خرمگس

27 Nov, 12:09


فارغ از اینکه با رضاشاه یا مهندس بازرگان موافق یا مخالفیم، اگر می‌خواهیم بدانیم در دو دهه اخیر چه بلایی بر سر مفهوم مردانگی و زنانگی و شأن خانوادگی و فکر و فرهنگ و سیاست آمده است این تصویر را نگاه کنیم.
آن خانم لباس خط خطی که همسر آن موجود لات و بنگی و مفنگی و ابله کناریش شده است، نوه مهندس بازرگان است و نفر سوم عکس که از ظاهر و کردار و رفتار تا گفتار و سبک زندگیش شبیه دلقک‌های اینستاگرامی است، نوه رضاشاهی است که مدت بیست سال از خان‌های گردن کلفت ایل‌های مختلف تا یاغیان مناطق شمال و جنوب کشور از ترسش جرات عرض اندام نداشتند.
@kharmagaas

خرمگس

27 Nov, 10:01


«آب و هوای فارس عجب سِفله پرور است
کو همرهی؟ که خیمه از این خاک بَرکَنَم»

ایشان می‌فرماید اگر ما از شهادت سرگرد حمزه جهاندیده و سه شهید دیگر پدافند ارتش به اندازه مرگ سرباز متجاوز اسرائیلی که در کوچه‌های غزه مشغول نسل‌کشی است، به یک اندازه ناراحت نشدیم باید در انسان بودن خود شک کنیم..
@kharmagaas

خرمگس

27 Nov, 07:10


«غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است»

* بازگشت لبنانی‌ها به خانه‌هایشان.
@kharmagaas

خرمگس

27 Nov, 07:04


عملیات طوفان الاقصی هزینه‌های بسیار سنگین جانی و مالی را به مردم فلسطین و لبنان تحمیل کرد اما تاثیری عمیق و دیرپا بر روی افکار عمومی جهان که دهه‌ها تحت استعمار رسانه‌های صهیونیستی و غربی قرار داشتند، گذاشت. (و شاید جز با ریخته شدن این خون‌ها، امکان تغییر این موازنه در افکار عمومی جهانی وجود نداشت)

یکسال طول کشید تا بخشی از جامعه جهانی به ذات اسرائیل و مفهوم واقعی خون‌خواری و نژادپرستی و کودک‌کشی این رژیم متوحش پی ببرد. یکسال طول کشید تا متوجه شوند که سنوار و نصرالله و هنیه آن تروریست مرموز و مخوفی که بی‌بی‌سی و قاکس‌نیوزها معرفی می‌کند نیستند و تروریست واقعی با کت و شلوار و کراوات در سنای آمریکا مورد تشویق قرار می‌گیرد.
بیش از یکسال طول کشید تا بخش بزرگی از جامعه جهانی متوجه شود که رسانه غربی هر کسی را که تروریست می‌نامد، لزوما تروریست نیست.
یکسال طول کشید و خون‌های زیادی ریخته شد تا مانیفست حق‌طلبانه و انسانی یحیی سنوار بر زبان و جان و روح آزادیخواهان جهان جاری شده و نتانیاهو در دادگاه‌های خود غرب به جنایتکار جنگی متهم شود.
@kharmagaas

خرمگس

27 Nov, 06:50


یک عده جوانک متوهم انقلابی‌نما (اگر فکر دیگری نکنیم) که جنگ را بازی پلی استیشن اشتباه گرفته و در عمر خود صدای شلیک یک گلوله از نزدیک به گوششان نخورده (برای خودشیرینش، پز شجاعت، جلب توجه و...) در شبکه‌های اجتماعی راه افتاده‌اند که آی ملت بدانید «ایران حزب‌الله را تنها گذاشت»، «ایران در حمایت از حزب‌الله صادق نبود» و سخنانی از این دست را مطرح می‌کنند.
به این جماعت متوهم باید این واقعیت ساده را فهماند که امروز اگر اسرائیل از ویران کردن بیشتر خانه‌های لبنانی‌ها و کشتار بیشتر غیرنظامیان جنوب لبنان دست کشید نه به خاطر تعهدات اخلاقی و انسانی نتانیاهو بلکه به خاطر گزینه روی میز ایران بود.
@kharmagaas

خرمگس

27 Nov, 05:37


- اسرائیل در تلاش بود همان کاری که با غزه انجام داد را در جنوب لبنان انجام دهد. حال اگر موفق به انجام چنین چیزی نشد نتیجه مقاومت حزب‌الله بود.

- حزب‌الله یک گروه چریکی است که نیروی دریایی و هوایی و پدافندی و ارتش مسلح زمینی ندارد. در مقابل اسرائیل مورد حمایت مستقیم اروپا و آمریکا و دارای نیروی هوایی و جهانگردی تانکی و پدافندی و ابزارهای جاسوسی مجهز به آخرین دستاوردهای تکنولوژیک غرب است.

- در سال ۱۹۸۲ تانک‌های اسرائیل در عرض چند ساعت به بیروت رسیدند. اینکه اسرائیل در نزدیک به دو ماه توان اشغال دائمی یک شهرک لبنان را هم پیدا نکرد، نتیجه مجاهدت و ایمان عاشورایی رزمندگان حزب‌الله بود.

- اسرائیل پنجاه سال پیش مجهزترین ارتش‌های عربی را در شش روز زمین‌گیر کرده و شکست سنگینی را به آنها تحمیل کرده بود. اما امروز از پس یک گروه چریکی برنیامد.

- حزب‌الله در وهله نخست یه سازمان عقیدتی است که برای دفاع از عقیده خود دست به سلاح هم می‌برد. یک عقیده ممکن است بسیاری از رهبران و حامیان خود را از دست بدهد اما هرگز شکست نمی‌خورد. آنکه تصور می‌کند اسرائیل شکست سنگینی به حزب‌الله وارد کرد، به مانند کسی است که تصور می‌کند در روز عاشورا، امپراتوری بنی‌امیه، شکست سنگینی به امام حسین و یاران و خانواده ایشان وارد کرده است.
@kharmagaas

خرمگس

26 Nov, 15:19


فرهاد قنبری
حمالان پرچم صهیونیسم!

◀️ رفتار و گفتار و شیوه کنش‌گری بخشی از ایرانیان مقیم خارج، انگاره ذهنی بسیاری از مردم در مورد «فرار نخبگان» را بهم ریخت و نشان داد که بسیاری از مهاجران نه تنها نخبه و قشر برگزیده جامعه نبودند بلکه از احمق‌ترین اقشار جامعه بودند که اتفاقا خروج آنها از کشور را باید به عنوان یکی از کارکردهای مثبت حکومت ارزیابی کرد.

◀️ اما ریشه این میزان پریشانی و بددهانی و توهین و یاوه‌گویی و نژادپرستی و جنایت‌ستایی این جماعت لمپن در کجاست؟ آیا نه این است که به ادعای خود در جهان آزاد زندگی می‌کنند و با دستمزد یک روز می‌توانند گوشی‌ موبایل برند خریده و بهترین خودروهای جهان را سوار شده و در بهترین خانه‌ها و ویلاها سکن گزیده و شب و روز خود را مشغول خوش‌گذرانی باشند؟ حال چه دلیلی دارد که آدمی با اینهمه لذت و رفاه و خوش‌گذرانی اوقات تفریح خود را ول کرده و به حمال بی‌مواجب پرچم اسرائیل تبدیل شده و در کوچه و خیابان‌های اروپا و آمریکا مشغول حمایت از جنایات اسرائیل باشد؟

۱- شرایط سخت پذیرش، سخت‌گیری های کشور مقصد، بیگانگی فرهنگی و روند فرسایشی مهاجرت باعث می‌شود که بخش پررنگی از مردم قید مهاجرت را بزنند و عموم افرادی که پییه چنین چیزی را به تن می‌مالند عموما افراد جاه‌طلبی هستند که برای رسیدن به هدف خود حاضر به انجام هر کاری هستند. به این دلیل عموم مهاجران (نه همه آنها) برشی از جامعه ایران نیستند، بلکه از جاه‌طلب‌ترین و خودخواه‌ترین و گاهی وقیح‌ترین قشر جامعه هستند. جماعتی که بینایی بیشتر از نوک دماغ خویش را ندارند و در دنیای برساخته شده توسط رسانه‌های اسراییلی به حیات انگل‌وار خود ادامه ادامه می‌دهند.

۲-  اکثر این دست پناهندگان و مهاجران از طبقه متوسط و متوسط بالای جامعه بوده و در ایران هم درآمد و زندگی و خانه و خودروی نسبتا خوبی داشتند اما تحت تاثیر تبلیغات رسانه‌ها تصور می‌کنند که در اروپا و آمریکا و استرالیا همه سفیدپوستان دست به سینه در فرودگاه منتظرند تا فلانی از ایران قدم رنجه فرماید تا او را بر شانه‌های خود نشانده و به خانه ویلایی و دیسکو و بار هدایت کنند. حال وقتی فردی با چنین ذهیتی راهی غرب شده و پس از مدت کوتاهی متوجه می‌شود که چنین خبرهایی نیست و برای زنده ماندن باید کار و فعالیت اقتصادی کند دچار یاس و افسردگی می‌شود. (در مواردی هم وطن فروشی را به عنوان شغل راحت با مزایای عالی برمی‌گزیند)

۳- بخش بزرگی از این عصبانیت و پرخاش سلبریتی ها و اقشار ثروتمند فراری نه به خاطر وضعیت سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه بلکه در ریشه در سبک زندگی ‌شان دارد. پارتی‌های آنچنانی و روابط متعدد و بدمستی‌های شبانه و کوک و علف و...، شاید برای یک مدت کوتاه و از دور جذاب باشد اما پس از مدتی به شدت باعث دلزدگی شده و بی‌معنایی و افسردگی شدیدی را به افراد تحمیل می‌کند. عموم این افراد پوچی بی‌معنایی زندگی خود از نه از چشم سبک زندگی لاآبالی و مصرف‌گرایانه خود، بلکه از چشم فلسطین و حزب‌الله می‌بییند و از لج جمهوری اسلامی و نیروهای مورد حمایت آن، به حمال نمادهای یهودی بدل شده‌اند.

۴- حال و هوای این سالهای (به ویژه دو دهه اخیر) غرب به واسطه سلطه همه جانبه گفتمان های خردستیز و هوچی‌گر (تحت لوای پست‌مدرنیسم و پست مارکسیسم) که با انقلاب ارتباطات و قدرت و تبلیغات وسیع رسانه‌ای‌ تقویت می‌شود، به شدت سطحی، احمق‌ساز و سُفله‌پرور است. نمود این گفتمان های سطحی‌نگر و خردستیز امروز در همه شئونات اجتماعی و فرهنگی جوامع غربی (سقوط آزاد در عرصه موسیقی، سینما، ادبیات، فلسفه، سیاست، اخلاق و...) به سهولت قابل مشاهده است. کنش‌گری اپوزسیون ایرانی مقیم غرب نیز یکی دیگر از نمودهای سقوط فکری-فرهنگی جوامع غربی-اروپایی در دهه‌های اخیر است. تا روزگاری پیش اگر کسی از ایران پاهایش به غرب می‌رسید و مدتی پس از نفس کشیدن در آن اتمسفر به انسان دیگری تبدیل می‌شد، حالا هر کسی که به هر دلیلی از ایران می‌رود و مدتی تحت تاثیر جریان اصلی رسانه و تبلیغات جوامع غربی قرار می‌گیرد به فردی به مراتب متعصب‌تر، تک‌بعدی تر، جاهل‌تر و متوهم‌تر و عموما فحاش‌تر و خشن‌تر و بی‌فرهنگ‌تر تبدیل می‌شود.
@kharmagaas

خرمگس

26 Nov, 15:11


عموم افرادی که در جامعه ما به اسم نخبه شناخته می‌شوند، بچه درس‌خوانهای کلاس‌‌هایشان هستند که والدین‌شان توان پرداخت خوب کلاس کنکورشان را داشته و عاقبت در رشته پزشکی، مهندسی چیزی فارغ التحصیل می‌شوند.
طبیعی است این طیف نخبگان علمی و شهروندان خوب و مورد نیاز یک جامعه هستند که باید هر کشوری برای تربیت و نگه داشتن آنها تلاش کند، اما یک کشور برای ساخته شدن بیشتر از متخصص علمی و دانشمند به فیلسوف و متفکر و اندیشمند نیاز دارد.
احترام پزشک، مهندس، خلبان، پژوهشگر اجتماعی و سایر متخصصین علمی و فرهنگی و نظامی و در یک جامعه نرمال باید حفظ شود، ولی جای پزشک به صِرف تخصصش در بیمارستان و اتاق عمل است، مهندس در پروژه فنی و تخصصی خود و نظامی در پادگان است نه نهاد ریاست‌جمهوری و تصمیم‌گیری در حوزه‌هایی که هر کدام هزاران قاعده و اسلوب ریز و درشت دارد.
@kharmagaas

خرمگس

22 Nov, 11:05


بلایی که هیتلر و استالین و بمب اتم و سلاح شیمیایی و هیچ چیز دیگری نمی‌توانست بر سر اجتماع و فرهنگ و هنر غربی بیاورد، را جریان به غایت سخیف و مبتذلی به نام «پست‌مدرنیسم» بر سر این جوامع نازل کرده است.
پست‌مدرنیسم (یا به روایت صحیح‌تر مدرنیته متاخر) در قامت یک جنبش اعتراضی و در پاسخ به بحران‌های مدرنیته در اروپای پس از جنگ جهانی دوم ظاهر شد و در دهه‌های اخیر به اوج خود رسید. این جریان که در تقابل با راسیونالیسمِ تجربه‌گرای جهان مدرن شکل گرفته بود، کم کم به ضدیت افراطی با عقل مدرن گرایش یافت و با شالوده‌شکنی و ساختارشکنی سعی در تعریفی متفاوت از مفاهیم داشت.
این جریان شالوده هر مکتب و ایدئولوژی و فراروایتی را فروریخت و میدان یکه تازی هر ابتذال و بدویت و تحجری به نام «روایت متفاوت» را فراهم کرد.
نتیجه آنکه هنر و ادبیات و فلسفه و هر دستاورد شگرف تاریخ غرب مدرن اینگونه به سخره گرفته شد و بسیاری از بنیان‌های اجتماعی از جمله هویت اجتماعی و جنسیت و خانواده ارزش خود را از دست داده است و فرومایگی با تمام قدرت در حال جولان دادن به نام هنر و فرهنگ و عشق و اندیشه و فلسفه و همه دستاوردهای تمدنی بشر است.
@kharmagaas

خرمگس

22 Nov, 11:05


جهان فکاهی

(امروز دیگر مردم "سرکوب" نمی شوند،
"سرگرم" می شوند...
رسانه ها از مخاطب خود می پرسند که "چه برنامه هایی را بیشتر دوست داری" تا پروژه ی "احمق سازی" خود را تکمیل کنند)
تئودور آدورنو

موزی که به عنوان یک اثر هنری به دیواری در موزه چسبانده شده و با میلیون‌ها دلار به فروش می‌رسد.
@kharmagaas

خرمگس

20 Nov, 09:00


یک جَو بی معنی و بدی در جامعه راه افتاده است و بسیاری از فعالین شبکه های اجتماعی هر رذالتی را با این منطق که جامعه فقیر شده است توجیه می کنند.

درست است که اوضاع اقتصادی مناسب نیست و جامعه فقیر شده است اما چاقوکشی و کیف قاپی و موبایل قاپی و دزدیدن اموال عمومی و دزدی آثار فرهنگی و.. ربط چندانی به فقر ندارد و عموم افرادی که به چنین کارهایی مبادرت می کنند نه فقیر و نه محتاج نان شب بلکه اراذل و اوباش هستند.
با این منطق که جامعه فقیر است هر رذالتی را توجیه نکنیم.
کسی که توانایی تهیه و خرید موتور و خودرو برای دزدی و کیف‌قاپی را دارد با همان وسیله می‌تواند (به مانند میلیون‌ها شهروند دیگر) کسب درآمد قانونی داشته باشد.
@kharmagaas

خرمگس

19 Nov, 19:55


یکی از کارکردهای امثال رسایی و علیزاده و رائفی‌پور این است که به جای نقد یک ایده و تفکر، به اتهام زنی و دروغ‌پراکنی و شخصی کردن مسئله می‌پردازند و چنان در نفرت عمومی می‌دمند که هر فرد مورد اتهام آنها از سوی جامعه به مثابه قدیس و منزه برکشیده می‌شود.

از بسیاری از سلبریتی ها و شومن‌ها تا بسیاری از چهره‌های سیاسی که امروز به قهرمانان طبق متوسط تبدیل شده‌اند به واسطه این شکل از خبرسازی های (عموما دروغ و غیراخلاقی) این افراد بوده است.

به این واسطه از رشیدپور و فردوسی‌پور گرفته تا بسیاری از فعالان توییتری و اساتید دانشگاه و ظریف و...، به واسطه نوع خبرسازی امثال علیزاده و رائفی‌پور به چهره‌ای محبوب تبدیل شده و اجازه و فرصت و شرایط نقد منطقی آنها سلب شده است.

در جامعه امروز هر کسی که می‌خواهد، ناکارآمدی و بی‌سوادی و هوچیگری و ضعف‌های خود را پوشش داده و از هر نقدی در امان باشد، کافیست پولی به مصافی‌ها برای ضدتبلیغ علیه خود پرداخته یا علی علیزاده و رسایی و رائفی‌پور و را علیه خود تحریک کند تا به سرعت به خواسته خود برسد.
@kharmagaas

خرمگس

18 Nov, 18:27


ظریف: وقتی پهپاد آمریکایی را زدیم توییت من مانع جنگ شد

معاون راهبردی رئیس جمهور:
خاطرتان هست زمانی که پهپاد آمریکایی را در آب‌های سرزمینی ایران در خلیج فارس سرنگون کردیم؟ آمریکایی‌ها ادعا داشتند این پهپاد در آب‌های بین‌المللی سرنگون شده.
وقتی این خبر را شنیدم، فوراً با آقای عراقچی، وزیر کنونی امور خارجه، تماس گرفتم و گفتم باید به این ادعا پاسخی بدهیم.
آقای عراقچی با ستاد کل تماس گرفت و تأیید کردند که پهپاد در آب‌های ایران سرنگون شده است.
نقشه‌ای که از موقعیت پهپاد داشتیم، شبیه نقاشی بچه‌ها بود، اما من همان را در توییتر منتشر کردم.
این نقشه بچگانه به‌قدری پمپئو را عصبانی کرد که گفت ظریف در توییتر نقاشی بچه‌گانه می‌کشد. اما همین نقاشی ساده توانست از بهانه‌ای برای جنگ جلوگیری کند.

پ.ن: خیلی دلم می‌خواست به مانند آقای ظریف در جهانی زندگی می‌کردم که با یک توییت ایشان جلو جنگ‌ها گرفته می‌شود اما متاسفانه در جهانی زندگی می‌کنم که با هزاران توییت مقامات بالاتر از ایشان از سراسر جهان هم، حتی برای یک روز ماشین کشتار غرب در اسرائیل متوقف نمی‌شود.
@kharmagaas

خرمگس

17 Nov, 19:29


من نمی‌دانم جامعه ما به چه اپیدمی نزدیک است اما یقین دارم بدترین اپیدمی که جامعه ما به آن دچار است، جامعه‌شناس و تحلیلگر و روشنفکر معرفی کردن این مجانین و دیوانگان و شعرباف‌هایی است که مثل قارچ سمی رشد کرده و از دانشگاه‌ها تا رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی را به اشغال خود درآورده‌اند.
@kharmagaas

خرمگس

17 Nov, 18:49


فرهاد قنبری
بحران اتوریته

غیاب اتوریته یا بحران اقتدار مسئله ای است که امروز به وضوح در جامعه ما قابل مشاهده است. در جامعه ما هر فردی در هر جایگاهی اعم از کارمند و مدیر دولتی، بازاری، پزشک، معلم، راننده تاکسی، پلیس، قاضی و.. هر گونه که دلشان بخواهد و بدون هیچگونه ترسی از قانون رفتار می کنند. کارمندی که باید به کار ارباب رجوع رسیدگی کند، ساعت ها با تلفنش بازی می کند. معلمی که باید تدریس کند، دانش آموزان را کتک می زند. پزشکی که به وقت بیمار پشیزی ارزش قائل نیست و به چشم مشتری صِرف نگاه می کند و دستمزده اضافی طلب می‌کند، پرستاری که جان بیمار برایش ارزشی ندارد، پلیسی که رشوه می خواهد. هنرمندی که متهم به تجاوز است و به جای ترس از مجازات، به ریش ملت می خندد. قاضی که متهم را مورد تمسخر قرار می دهد. بازاریی که جنس تقلبی را با قیمتی چند برابر ارزش واقعی به فروش می رساند. دلال دارو و خودرو و ارزی که دم دستگاه و حکومت خودش را دارد. راننده تاکسی که در هوای برفی و بارانی چند برابر کرایه اش را طلب می کند و..
در همه موارد یاد شده اگر اعتراضی بنماییم و یا تهدید به شکایتی داشته باشیم، بدون شک با پاسخ همراه با تمسخری به این مضمون که «برو هر غلطی میخای بکن» مواجه می شویم.

اما ریشه اصلی از بین رفتن اتوریته و اقتدار قانون در جامعه در چیست؟ و یا چه عواملی باعث شده است که کارمندان دولت و فعالین بخش خصوصی و دولتی به راحتی و بدون هیچ ترسی از مجازات به اقدامات خلاف قانون اقدام نمایند؟ چه چیزی باعث شده است که پزشک و وکیل و...، به راحتی از پرداخت مالیات طفره بروند یا در قبال خدمتی که انجام می دهند پول بیشتری طلب کنند؟ یا چه چیز باعث می شود معلم و استاد دانشگاه تدریس درستی انجام نداده و دانش آموزان و دانشجویان را تهدید به ندادن نمره و تنبیه بدنی نمایند و یا مامور قانون اقدام به اخذ رشوه نماید؟ چه چیزی باعث شده است که قانون اقتدار و برش خود را از دست بدهد و بسیاری بدون هیچ ترسی به شکستن آن اقدام نمایند؟

برای پاسخ به این سوالات فارغ از عوامل مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باید دو عامل بسیار مهم را مد نظر قرار داد.

اولین مورد گسترش فساد و قانون شکنی در میان مدیران و مسئولان و وضع کنندگان و مجریان اصلی قانون است. مردم هر روزه در اخبار می بیینند و می شنوند که بردار رئیس جمهور، معاون رئیس قوه قضاییه، برادر معاون اول رئیس جمهور، داماد و دختر فلان وزیر، داماد مشاور امنیت ملی و نماینده مجلس و مدیر کل و رئیس ایران خودرو و رئیس سازمان تامین اجتماعی و قاضی و...، به جرم سوء استفاده از قدرت به دادگاه فراخوانده شده و محاکمه می شوند. طبیعی است که در جامعه ای که برادر و فرزند و نزدیکان بالاترین مقامات سیاسی و اجرایی کشور به دزدی و اختلاس و سوء استفاده از قدرت متهم هستند چگونه می توان از یک راننده تاکسی و معلم و کارمند و پرستار و وکیل و...، انتظار داشت که مجری و مطیع صریح قانون باشند؟ بدیهی است که چنین فردی در صورت اعتراض به عدم رعایت قانون پوزخندی زده با گفتن "مملکت بخور بخور شده اونوقت تو زورت به من رسیده" بی مسئولیتی و زیاده خواهی و کم کاری خود را توجیه خواهد کرد.

مسئله بعدی در از بین رفتن اتوریته و اقتدار در جامعه زیاد بودن عناوین مجرمانه در قوانین کشور است.
در اکثر کشورهای دنیا عناوین مجرمانه چیزی حدود نود تا صد مورد است، حال اینکه در ایران نزدیک به دو هزار عنوان مجرمانه وجود دارد. طبیعی است با بیست برابر بودن عناوین مجرمانه، مردم کشور نیز چیزی حدود بیست برابر مردم دنیا اقدام به قانون شکنی می کنند و همین امر خود به خود جایگاه و اقتدار خود را از دست می دهد.
در ایران از لباس پوشیدن و خوراک تا تماشای تلویزیون و...، عناوین مجرمانه خاص خود را دارند و احتمالا بسیاری از شهروندان یکبار هم که شده (به واسطه مواردی مانند داشتن ماهواره، پوشش و ظاهر، مصرف و نگه داری مشروبات الکلی، بیرون آوردن حیوان خانگی و امثالهم) مرتکب اعمال مجرمانه شده اند و یا همین نحوه حضور ما در شبکه های اجتماعی مانند توییتر و تلگرام و استفاده از پروکسی و فیلترشکن خود قانون شکنی و اقدام مجرمانه محسوب می‌شود. بدیهی است این میزان عناوین مجرمانه در طولانی مدت باعث مبتذل شدن قانون و از میان رفتن اقتدار نهادهای قانونگذار و مجری قانون شده و در پیش پا افتاده شدن قانون و قانون شکنی نقش پر رنگی ایفا می کند.

نکته دیگر اینکه دموکراسی در غرب حکومتی بسیار قدرتمند است که جای تخلف کارمند و بوروکرات و تکنوکرات و شهروند عادی را تا حد بسیار مناسبی سلب می‌کند اما در خاورمیانه هر صورتی از دموکراسی در نهایت منجر به از میان رفتن اتوریته قانون شده و میدان را برای جولان کلاهبرداران و رشوه‌گیران و خلافکاران و قاتلان و الوات و اراذل و اوباش باز می‌گذارد.
@kharmagaas

خرمگس

17 Nov, 18:01


محافظه‌کاران ظریف را جاسوس سرویس‌های اطلاعاتی غرب می دانند که وظیفه داشت تا با امضاء و تصویب برجام، تیشه به ریشه نظام و کشور بزند. آنها در این سالها پس هر حادثه‌ای از سیل و طوفان و زلزله تا قحطی و گرانی و غیره جواد ظریف را مقصر اصلی می‌دانستند.

اصلاح‌طلبان ظریف را آرش کمانگیر زمان و دیپلمات برجسته تاریخ ایران می‌دانند که با هوش ذاتی و درایت خود توانست کشور را خطر جنگ و حمله خارجی و فروپاشی و قحطی نجات دهد.

براندازان ظریف را مردی با خنده های مکارانه می‌دانند که در پس چهره خندان خود وظیفه بزک کردن وضع موجود در عرصه بین‌الملل را برعهده داشت و او را عامل اصلی کسب برخی توفیقات بین‌المللی نظام می‌دانند.

اما آقای ظریف هیچکدام از اینها نیست. ایشان یک هیچ بزرگ است که در منازعات مبتذل سیاسی ایران از او ابلیس یا شیطان ساخته می‌شود.

فارغ از جنجال برخی مرده‌خوارهای‌ سیاسی، این نکته را باید به خاطر داشت هر کسی که خود یا خانواده‌اش تابعیت کشور دیگری دارند، نباید حتی در حد مدیر میانی یک سازمان دولتی مورد استفاده قرار گیرند. تابعیت دوگانه برای مسئول ایرانی توهینی زشت به تاریخ و هویت این سرزمین است.
@kharmagaas

خرمگس

17 Nov, 07:41


- این توصیه پزشکیان که در زمستان برای صرفه‌جویی در انرژی در منزل لباس گرم بپوشید، سخن کاملا منطقی و درستی است اما عده‌ای شهروند به غایت بی‌کیفیت و همیشه طلب‌کار (عموما بی‌مصرف و غیرقابل تحمل) در ایران به مرض همیشه غر زدن و فحاشی دارند و هر سخن منطقی را مورد توهین و تمسخر قرار می‌دهند.

- طرف برای مبارزه با جمهوری اسلامی همه بخاری و اجاق گازهای خود را روشن می‌گذارد تا کمبود گاز و برق پیش آمده و به نارضایتی دامن بزند.
علاوه بر اینکه چنین خریتی در تاریخ مبارزه سیاسی هیچ کشور نمونه و مشابه ندارد، بلکه دولت باید یک حد متعارف مصرف انرژی تعریف کرده و مصرف اضافه بر آن را به قیمت آزاد و واقعی حساب کند تا هم اسراف‌کاران هزینه مصرف بالا و هم اپوزسیونِ گازی، هزینه مبارزه خود را بپردازد.

- در هیچ کشور دنیا، دولت و ملتی اینگونه منابع انرژی خود را هدر نمی‌دهد و در مقابل هر نصیحت درستی ، واکنش منفی نشان نمی‌دهد.
@kharmagaas

خرمگس

16 Nov, 19:29


ز سگان کویت ای جان که دهد مرا نشانی
که ندیدم از تو بوئی و گذشت زندگانی
دل من نشان کویت ز جهان بجست عمری
که خبر نبود دل را که تو در میان جانی
ز غمت چو مرغ بسمل شب و روز می‌طپیدم
چو به لب رسید جانم پس ازین دگر تو دانی
به عتاب گفته بودی که برآتشت نشانم
چو مرا بسوخت عشقت چه بر آتشم نشانی
همه بندها گشادی به طریق دلفریبی
همه دست‌ها ببستی به کمال دلستانی
تو چه گنجی آخر ای جان که به کون در نگنجی
تو چه گوهری که در دل شده‌ای بدین نهانی
دو جهان پر از گهر شد ز فروغ تو ولیکن
به تو کی توان رسیدن که تو گنج بی کرانی
همه عاشقان عالم همه مفلسان عاشق
ز تو مانده‌اند حیران که به هیچ می نمانی
چو به سر کشی در آیی همه سروران دین را
ز سر نیازمندی چو قلم به سر دوانی
دل تشنگان عاشق ز غم تو سوخت در بر
چه شود اگر شرابی بر تشنگان رسانی
اگر از پی تو عطار اثر وصال یابد
دو جهان به سر برآرد ز جواهر معانی

عطار
@kharmagaas

خرمگس

16 Nov, 17:33


"مردی پیش بویزید بسطامی شد، گفت:
- چرا هجرت نکنی و به سفر بیرون نشوی تا خلق را فائده دهی؟
جواب داد:
- دوستم مقیم است؛ به وی مشغولم و به دیگری نمی‌پردازم.
آن مرد گفت:
- آب که دیر ماند در جایگاه خویش بگندد.
بویزید جواب داد:
- دریا باش تا هرگز نگندی"
@kharmagaas
کشف الاسرار - رشیدالدین میبدی

خرمگس

16 Nov, 17:28


صنعت معنویت و آرامش

در جهان مدیازده و خالی از معنای امروز بسیاری از امور معنوی به کاریکاتور مضحکی برای شوآف و تجارت تبدیل شده‌ است.
در ترکیه و ایران و جهان عرفان و مولوی به صنعت پولسازی بدل شده است.
تراپیست‌ها که قرار بود طبیب روان زخم خورده انسان‌ها باشند به تاجران افسردگی بدل شده‌اند.
مسیح به ماکتی بی‌روح برای تجار و مجسمه سازان و نقاشان بدل شده است.
آیین‌های دینی به نمایش عدد و کارناوال تغییر شکل داده است.
بودیسم به صنعت جذابی برای جذب توریسم و شوآف بدل شده است و..

انسان منزوی و تنهای امروزی باید بداند که برای رهایی از افسردگی و بی‌معنایی و رنج فزاینده حاصل از آن به چرخیدن بی‌معنی دور خود، خرید عکس و ماکت پیامبران، داشتن تراپیست و یخ زدن در زیر برف و کولاک نیازی ندارد.
انسان قرن بیست و یکمی برای تولید معنا و معنویت و رسیدن به آرامش درونی بیش از هر چیز نیازمند خلوت‌گزینی و تفکر و مطالعه آثار برجسته هنری و فلسفی و ادبی و عرفانی و دینی و تلاش برای فهم معنا و اندیشه پنهان در آنها و همچنین تامل و اندیشه بر روی مسائل بنیادی هستی و مواجهه غیرابزاری و اصیل و شاعرانه با جهان و محیط پیرامون خویش است.
@kharmagaas

خرمگس

16 Nov, 17:17


«صنعتِ عرفان»

"نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند"

در جهانی که عمیقأ از معنا تهی شده است، هیچ دستاورد و میراث تمدنی بشر هم توانایی در امان ماندن از این وضعیت را ندارد.
به این تصویر بنگریم، عده‌ای با کلاه و لباس‌های عجیب در مکانی شبیه «گود زورخانه» در حال چرخیدن به دور خویش‌اند و تماشاگران بسیاری هم گوش تا گوش سالن نشسته و مشغول تماشای این نمایش‌اند.
این مراسم را شاید بتوان نمایش خیابانی «توریست جذب‌کن» و پولساز نامید اما هیچ ربطی به عرفان و معنویت ندارد.
برای عارفان «رقص سماع» و تصوف نه نمایشی برای جذب تماشاگر و فروش بلیط، بلکه شیوه‌ای از فهم و حضور در جهان بود.

آنچه در ترکیه و گاهی ایران (سلبریتی‌ها و کارگاه عرفانی‌ها وپکیج‌فروشان عرفان و..) اتفاق افتاده است، تبدیل تصوف و مولوی به «صنعت پول‌ساز» است.
اینکه عده ای تصور می کنند با «ملت عشق و مست عشق» و چرخیدن به دور خود، مولوی و عارف و صوفی می شوند، حقیقتا از طنزهای تلخ و سخیف روزگار ماست.
@kharmagaas

خرمگس

16 Nov, 14:35


فرهاد قنبری
یک اقلیم و دو ملت

در ایران پس از مشروطه و به ویژه از دهه چهل و پنجاه شمسی طبقه‌ای در ایران رشد کرد که بر آزادی‌های فردی و لذت‌گرایی و مصرف‌گرایی و تقلید از ظواهر پر زرق و برق غرب تاکید داشت. این طبقه یکی از دلایل تند شدن فضای سیاسی کشور و اقبال اکثریت جامعه به روحانیون و انقلابیون مذهبی بود.(و در چنین فضایی است که کتابی مانند غربزدگی آل احمد که در نقد تقلید از ظواهر غرب است، مورد استقبال عمومی قرار می‌گیرد). ارزش‌هایی این طبقه تجددمآب که عموما فاقد خودآگاهی تاریخی بوده و بدون توجه به فرهنگ و تاریخ و سنت‌های این سرزمین، مدل و الگوی زیستی و سیاسی مشابهی شبیه جوامع غربی را می‌طلبد، در دهه شصت و به واسطه فضای انقلابی و جنگ متوقف شد اما از دهه هفتاد و هشت و نود شمسی با سرعت بیشتری گسترش یافت و به بخش بزرگی از جامعه سرایت کرد. این طبقه امروز بخش بزرگی از جامعه ایران را تشکیل می‌دهد. این طبقه امروز به مانند جوانان غربی لباس می‌پوشد، به فیلم و سریال و موسیقی غربی بیشتر از آثار کلاسیک ادبی کشور علاقمند است، شناختش از بازیگران هالیوود و خوانندگان مشهور پاپ و رپ جهان بیشتر از حافظ و سعدی و فردوسی و.. است، به هیچ منبع اقتداری تن نمی‌دهد، به سنت‌ها بی‌اعتناست، بدون خودآگاهی ساختاری و تاریخی مدام در حال مقایسه خود با همتایان خود در اروپا و آمریکاست و به کلان‌ روایت‌هایی مانند دانش و سنت و ایدئولوژی و وطن و امثالهم تره هم خُرد نمی‌کند.
این طبقه دیگر آن اقلیت فوکولی شمال شهر تهران و اقلیتی بسیار ناچیز در چند کلان شهر نیست و درصد قابل تاملی از شهروندان کشور را شامل می‌شود. این قشر به واسطه تربیت و سبک زندگی جدید به مانند آن نسل‌ انقلابی و جبهه رفته نیست که از حق و جان و رفاه و آسایش خود به خاطر ارزشهای مانند وطن و باور و امثالهم بگذرد. این قشر عموما تحت تاثیر رسانه‌های فارسی‌زبان دشمن ایران است و در صورت فشار داخلی بیشتر، حتی به دشمن موجودیت و کلیت جامعه و وطن خود تبدیل شده و در این راه به هیچ صراطی مستقیم نباشد.

در سوی دیگر طبقه سنت‌گرا قرار دارد که در یک قرن گذشته از اکثریت به اقلیت تقلیل یافته است. ترمینولوژی این جریان اجتماعی و سیاسی برای امت صدر اسلام و عصر خلافت اسلامی و در بهترین حالت برای ایران ماقبل مشروطه است. عموم این افراد هیچ شناختی از انسان جدید و زیست جهان جدید ندارند، تصورشان از شهروند دیندار قرن بیست و یکمی هنوز آن انسان بی سواد حاشیه نشینی است که پای منبر می نشیند و در پایان «مسئلتن» گفته و سوالی درباره روش درست وضو و طهارت می‌پرسد و یا حمد و قنوتش را می خواند تا حاج آقا غلطهای تلفظی آن را بیان کند، از نقش رسانه در جهان امروز بی‌اطلاعند، علاقه‌مندی‌ها و سرگرمی‌های نسل‌های جدید را به رسمیت نمی‌شناسند، با هنر و ادبیات و موسیقی و سینما بیگانه‌اند، در مورد مرزهای علم جدید چیزی نمی دانند، عموما با فلسفه و نظریات فلسفی و اجتماعی آشنا نیستند و تصور می کنند با گفتن «فروید کافر» و «داروین بی دین» و «مارکس ضدخدا» و امثالهم حسابشان را با اندیشه های جدید تسویه کرده اند و دیگر کسی سراغ اندیشه های آنها را نخواهد گرفت، نگاهشان به دانش آموز و دانشجوی امروزی شبیه نگاه ملاهای قدیم به اکابر و مکتب خانه هاست که همه اختلاف نظرها با یک چوب تر قابل رفع و رجوع است، در یک فضای آکواریومی و به دور از واقعیات اجتماعی زندگی می کنند و تصور می کنند انسان ایران قرن بیست و یکمی هنوز همان رعیت اهل قاجار است که با چند عتاب و دستور و توبیخ از مسیر گناه و اشتباه برگشته و به راه راست هدایت شود.

در جامعه امروز ایران این دو قشر در مقابل هم قرار گرفته‌اند.طبقه شبه‌مدرن به واسطه تقلید از مظاهر تمدن مدرن و عدم فهم درست مبانی فکری و فلسفی مدرنیته، به دشمن سنت و تاریخ و میراث فکری و فرهنگی خود تبدیل شده و چون فاقد مبانی فکری و اندیشگانی است توان برقراری ارتباط با «دیگری» را ندارد و در بسیاری موارد به زامبی و توجیه‌گر بی‌چون و چرای امپریالیسم و جنایت غرب و اسرائیل و دشمن کینه‌توز هر چیز خودی بدل شده است. در مقابل طیف سنت‌گرا که خود را نماینده ارزشهای تاریخی و دینی معرفی می‌کند چون درک صحیحی از «سنت» ندارند و توان فهم این واقعیت که سنت اگر توان برقراری ارتباط با زیست جهان ایرانی امروزی را نداشته باشد، به چیزی بی روح و بی معنی که مدام توسط این و آن به سخره گرفته خواهد شد، را ندارند و در جهان فروبسته و دُن‌کیشوتی خود مشغول مبارزه با آسیاب‌های چوبی‌ است.
این دو طیف درست است که در یک جغرافیا و در همسایگی هم زندگی می‌کنند اما چون هر دو از یک بحران (بحران اندیشه و مفاهیم) رنج می‌برند، هزاران کیلومتر از هم فاصله داشته و در هوا و اتمسفر کاملا متفاوت و متضادی تنفس می‌کنند.
@kharmagaas

خرمگس

15 Nov, 19:31


فرهاد قنبری
تجزیه طلبی و حق حاکمیت

صادق زیباکلام:
«اگر پنجاه درصد به علاوه یک در منطقه‌ای خواهان جدایی از کشور باشد آن حق را باید به رسمیت شناخت!»

یکی از بزرگترین خیانت‌هایی که در حق نسل ما صورت گرفت، معرفی امثال زیباکلام به نام استاد و اندیشمند و متفکر بود. امثال زیباکلام و بسیاری از این نام‌های ریز و درشت، سال‌های سال در دانشگاه‌ها و رسانه‌های مختلف با روح و روان جوانانی که برای فهم بهتر جهان به مطالعه فلسفه و سیاست روی آورده بودند بازی کردند. آنها گفتند و نوشتند که هر چه نکبت و بدبختی در جهان هست زیر سر ماست، گفتند که اسرائیل تنها دموکراسی خاورمیانه است، گفتند مقصر حمله صدام، ایران بود، گفتند مقصر چهل سال فشار اقتصادی و تحریم و فروش تسلیحات نظامی به عراق و هر کنش ضدایرانی از سوی غرب، خود ایران بود، گفتند نوروز و یلدا و هر آیین ملی نژادپرستی است، گفتند وطن‌دوستی نژادپرستی است و گفتند و گفتند تا تجزیه‌طلبی و وطن‌فروشی را به نوعی کنشگری طبیعی تبدیل کردند.

حال بیایم به این گزاره سراسر احمقانه و ضدملی و خطرناک ایشان درباره تجزیه‌طلبی بپردازیم. بیایم یک فرض محال را در نظر بگیریم و آن اینکه مثلا صدرصد ساکنان یک شهر یا استان یا یک منطقه از کشور برای خود هویت دیگری جعل کرده و خواهان جدا شدن از ایران باشند.
برای مثال امروز تمام ساکنان استان قم یا شهر شیراز و تهران و...، در یک همه پرسی اعلام کنند که خود را اصالتا عربستانی یا مغولستانی و افغان می‌دانند، آیا حق جدایی از ایران را دارند؟ و آیا قم و شیراز و تهران چیزی جز ساکنان امروز آن دو شهر نیستند؟

در این زمینه باید توجه داشته باشیم که تصمیم کل ساکنان یک منطقه برای جدایی، حقی برای حاکمیت سرزمینی ایجاد نمی‌کند و یک منطقه یا شهر چیزی بسیار فراتر از نظر ساکنان فعلی آن منطقه است. (همانگونه که اگر یک اولترا میلیاردر تمام زمین‌ها و خانه‌های شهر قم و تهران را از ساکنان آنجا خریداری نماید، حق اعلام استقلال و جدایی از ایران را نخواهد داشت، چرا که حق حاکمیت این شهر و تاریخ و هویت و...، آن را نخریده است)

باید به این جماعت به غایت جاهل (وشیفته جلب توجه تروریست‌های تجزیه‌طلب) که در جایگاه استاد و تحلیلگر مشغول تیشه زدن به ریشه این سرزمین هستند خاطرنشان کرد که هر خطه از ایران سوا از نظر ساکنان امروز آن بخشی از حاکمیت و تمامیت ارضی ایران است و تاریخ و هویتی بسیار فراتر از تصمیم و نظر ساکنان امروز آن شهر و منطقه دارد و طبیعتا هر کسی که تصور می‌کند ایرانی نیست باید بار و بندیل خود را بسته و به سرزمینی که تصور می‌کند به آن تعلق دارد مهاجرت نماید.
@kharmagaas

خرمگس

15 Nov, 13:11


عیاشی بر روی جنازه یحیی سنوار

- ما تمام روایت‌ها درباره یکی از شقی‌ترین اقوام تاریخ در برابر یکی از غمناکترین تراژدی تاریخ را بارها شنیده‌ایم. ما بارها شنیده‌ایم که با سر بریده و تن بی‌جان حسین ‌بن‌علی و فرزندان و نزدیکانش در کربلا و مسیر شام و کاخ یزید چه معامله‌ای شد. ما داستان شام غریبان عاشورا را بارها شنیدیم اما به ندرت توان درک این میزان شقاوت و عقده و حُقد و کینه‌ای را داشتیم.

- ما بارها در اساطیر جهان اوج حقد و کینه قاتلان نسبت به شکست‌خوردگان را خوانده‌ایم. ما معامله آشیل با جنازه هکتور، کرئون با جنازه پولونیکس، آترئوس نسبت به فرزندان برادرش و...، را خوانده‌ایم اما چنین حقارت و فلاکتی را تا امروز مشاهده نکرده‌ایم.

- ما امروز در اسرائیل با فرومایگان حقیری طرفیم که حتی در آثار بدبین‌ترین کارگردانان و نویسندگان و نقاشان تاریخ هنر هم مشاهده نکرده‌ایم.(حداقل من به شخصه به خاطر ندارم که در اثر هنری، قاتل بر روی جنازه مقتول به عیاشی و پایکوبی مشغول شده و با به نمایش گذاشتن آن عقده‌های درونی خود را بروز دهد)

غزه امروز برای وجدان های آزاد، تمام اسطوره «نوع‌دوستی» انسان غربی را لجن مال کرد.
@kharmagaas

خرمگس

15 Nov, 13:05


سخنان رحیم معینی کرمانشاهی در بیان رابطه شعر و ادبیات با ترانه‌سُرایی
@kharmagaas

خرمگس

15 Nov, 11:13





حقیقتا با چه جانورانی در یک سرزمین زندگی می‌کنیم، چه جانورانی...

ما با جماعتی طرفیم که به مرور توسط رسانه‌ها انسانیت زدایی شده و به جانور-زامبی که هیچ نمونه مشابهی در طبیعت ندارد بدل شده است. جانوری که دشمن کینه‌توز این سرزمین است، هیچ شفقت و انسانیت و مروتی سرش نمی‌شود، پایش بیفتد با سنگ و چوب و چاقو مخالف خود را زجرکش می‌کند، بر بالای جنازه مظلومترین انسانهای قرن معاصر هلهله و شادی سر می‌دهد و از هر چیزی که رنگ بوی دین و مذهب داشته باشد اعلام بیزاری می‌کند.
و نکته تلخ‌تر اینکه نباید خود را گول بزنیم و تصور کنیم اقلیتی ناچیزند. این جماعت زامبی به هیچ‌وجه اقلیت ناچیزی نیست و روز به روز در حال تکثیر بیشتر است.
@kharmagaas

خرمگس

15 Nov, 10:40


"از آنجا که خاصیت پول در توانایی خریدن و تملک هرچیزی است، ممتازترین شیئی است که ارزش تملک دارد. گستره قدرت من به پهناوریِ قدرت پولی است که در اختیار دارم. این شخصیتم نیست که مرا تعریف و حدود توانایی‌ام را تعیین می کند، بلکه این پول است که مرا تعریف می کند و توانایی‌هایم را مشخص می‌نماید. گرچه زشتم، ولی می‌توانم پَری چهره ترین زنان را به گِرد خود جمع کنم. اثرات زشتی و قدرت یاس آورش با پول فسخ می شوند و من از زشتی به دَر می‌آیم. حتی اگر چلاق باشم، با داشتن پول، بادپا به نظر می‌رسم"
(امبرتو اکو)

- این فرد به غیر از ثروت هیچ چیز قابل ارائه‌ای ندارد و نظرات او در چارچوبی خارج از این ثروت، با نظرات یک لات و معرکه‌گیر فرقی ندارد.
- بی‌معنایی حاصل از لذت‌گرایی افراطی این دست آدمها را روزی سمت اسلام، روز دیگر سمت بودا، روزی دیگر به سمت همان آدم غرق در الکل و مواد و...، می‌کشاند.
- دین و مذهب برای این دست افراد بیشتر جنبه توریستی و گریز مقطعی از دلزدگی حاصل از لذت‌گرایی مفرط است و مسلمان شدن او به مانند بسیجی شدن تتلو است.
- مانور رسانه‌های به اصطلاح ارزشی و انقلابی بر روی چنین افرادی، گل به خودی است.
@kharmagaas

خرمگس

15 Nov, 07:18


سیدنی لومت در فیلم «شبکه»(1973) داستان زندگی یک مجری کهنه‌کار که زمانی یک چهرۀ موفق تلویزیونی بوده و جایگاه خود را از دست داده است را روایت می کند. گره فیلم زمانی است که مجری در حین برنامۀ زنده اعلام می‌کند که در برنامۀ هفتۀ آینده در مقابل دوربین‌های تلویزیونی خودکشی خواهد کرد. همین مسئله باعث می شود تا مجریان تلویزیون از این فرد برای جذب بیشتر مخاطب و شهرت بیشتر استفاده نمایند و تصمیم به خودکشی او را بهانه‌ای برای جذب مخاطب و درآمد بیشتر قرار دهند.

فیلم لومت هجویه ای علیه استبداد رسانه است. در این فیلم مخاطبان تلویزیون موجوداتی بی اراده و مصرف کننده صِرف هستند که هر چه رسانه می گوید را انجام می دهند و یک ذره قادر به تجزیه و تحلیل و تفکر و چرایی در مورد کنش‌هایشان نیستند.

خودکشی کیانوش سنجری (که حقیقتا خبر بسیار تلخی بود و ذهن و روان بسیاری از ما را آزرد) در یک سو و سوء استفاده این کفتارهای همیشه چنگال به دست برای مرده‌خواری و تحریک احساسات مخاطبان، این فیلم و نگاه صاحبان آن رسانه به شخص قربانی (که از جان خود سیر شده است) را به ذهن متبادر می‌کند.
@kharmagaas

خرمگس

14 Nov, 21:28


امشب پس از مدت‌‌های طولانی یک گفتگوی کلاب‌هاوسی را برای ساعتی دنبال کردم. گفتگو مناظره بیژن‌ عبدالکریمی با برخی روشنفکران عرصه رسانه کشور بود.
عبدالکریمی در این گفتگو به شکاف‌های قومی و مذهبی فزاینده موجود در کشور، خطر جاهلان کینه‌توزی که جایگاه روشنفکر و متفکر و منتقد را اشغال کرده‌اند، نقش مخرب نظام سلطه در حال و آینده کشور، دندان طمع همسایگان به خاک کشور، دگماتیسم خشن و خانمان برانداز بخشی از گفتمان حاکم، اپوزسیون به غایت فاسد و جاهل و خودفروخته و دوقطبی ویرانگر موجود در عرصه عمومی اشاره داشت. عبدالکریمی به نقش فرهنگ و ساختارها و تاریخ و سنت در تحولات سیاسی و اجتماعی اشاره کرده و گذار به دموکراسی و فردای بهتر را چیزی بسیار پیچیده‌تر از چند شعار در خیابان، غر زدن مجازی و بیان مغشوش سخنان متفکران غربی، بیان کرد.
بر خلاف ایشان عموم روشنفکرانی چون فرج سرکوهی(روشنفکر!؟) و تقی رحمانی و سروش دباغ و نامور حقیقی و...، با یک ذهنیت کاملا سیاست زده، تقلیل‌گرایانه، بعضا سطحی‌نگرانه و کینه‌توزانه وارد مباحث سیاسی و امنیتی و اجتماعی مختلف شده و سطح بحث و کنش روشنفکری را در حد غر زدن‌های محفلی تقلیل دادند.
@kharmagaas

خرمگس

14 Nov, 19:22


فرهاد قنبری
در ستایش ادبیات

این را باید مدام با خود تکرار کنیم که سینمای بدون ادبیات، موسیقی بدون ادبیات، فرهنگ بدون ادبیات و اجتماع بدون ادبیات، موسیقی و سینما و فرهنگ و اجتماعی سطحی و فاقد اعتبار هنری است.

اگر می‌خواهیم بدانیم که چرا موسیقی پاپ و رپ فارسی به چنین قهقرایی رفته‌ و هر لات و بی‌سروپایی با عربده و فحاشی و تولید نویزهای گوش‌خراش، خود را خواننده و اهل موسیقی معرفی می‌کند، باید به مدارس‌ و دانشگاه‌هایمان برگردیم و ببینیم که چگونه شعر و ادبیات را از واحدهای درسی و کتب دانش‌ آموزان‌ و دانشجوهایمان حذف کرده‌ایم.

اگر می‌خواهیم بدانیم که چرا سینمای کشورمان به چنین قهقرایی رفته‌است و هر جفنگِ بی‌سروتهی به پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمای کشورمان تبدیل شده و هر کلاژ مهوعی به نام اثر آوانگارد به جامعه قالب می‌شود، باید دوباره به دانشگاه و مدارس‌مان برگردیم و ببینیم که چگونه داستان و نمایش‌نامه و شعر را از واحدهای درسی دانش‌آموزانمان حذف کرده‌ایم.

اگر می‌خواهیم بدانیم چرا تفکر انتقادی و پرسشگر در جامعه از میان رفته‌است و همگی به مصرف‌کننده‌های صِرف کالاها و اخبار دم‌دستی صفحات مجازی تبدیل شده‌ایم، دوباره باید به مدارس‌مان برگردیم و ببینیم که چگونه ادبیات را از واحدهای درسی دانش‌ آموزانمان حذف کرده‌ایم.‌

اگر می‌خواهیم بدانیم چرا این میزان‌حمله به زبان و ادبیات فارسی در جامعه رواج پیدا کرده‌است، باید به مدارس‌ و دانشگاه‌هایمان برگردیم و ببینیم که چگونه ادبیات روزبه‌روز تهی از محتوا و اندیشه شده و سخنرانی و دلنوشته و شعرهای سطحی به نام ادبیات (آن هم عموما به معلمانی که چندان شناخت و علاقه‌ای به ادبیات ندارند) ارائه و تدریس می‌شود.

اگر می خواهیم بدانیم چرا علوم انسانی‌مان این میزان نازا و عقیم است، باید دوباره به مدارس و نظام آموزشی‌مان برگردیم و ببینیم که چگونه ادبیات به حاشیه رانده شده و به چشم تفننی بی مصرف نگریسته می‌شود.

اگر می خواهیم بدانیم چرا در دو سه دهه اخیر هر خزعبلی به اسم شعر و بیان عقده های سرکوب شده جنسی به اسم رمان و داستان چاپ و منتشر می شود، دوباره باید برگردیم به مدارس و جایگاه متون ادبی را از نظر بگذرانیم.

👈 ادبیات با خاطره‌نوشت و دلنوشته و انشاء نویسی (به آن مفهومی که می‌شناسیم) و هرزه‌نگاری متفاوت است. عموم آثاری که در سالهای اخیر به اسم ادبیات و شعر و نمایشنامه و داستان در کشورمان چاپ می‌شود، هیچ ارتباطی با شعر و ادبیات ندارد.

👈 همانطور که هر خزعبلِ قافیه‌داری شعر نیست، هر متن بی سروتهی هم نمایشنامه و داستان و در کل ادبیات نیست و این بلایی است که با حذف و نادیده گرفتن ادبیات سر جامعه آمده است.

👈 به خاطر داشته باشیم دانش بدون توانایی درست‌خواندن و درست‌نوشتن، دانشی تهی از محتواست و وظیفه ادبیات آموزش درست خواندن و درست نوشتن و درست اندیشیدن و تقویت قوه خیال و ادراک و احساس است.

👈 به خاطر داشته باشیم ادبیات تخیل و روح پرسشگر و انتقادی جامعه را بیدار می‌کند. ادبیات رواداری و تعامل و پذیرش غیر را می‌آموزد، ادبیات وسعت دید انسان را فراخ می‌سازد، ادبیات به زندگی اصالت و معنا می‌بخشد، ادبیات ذوق زیبایی‌شناسی انسان‌ها را وسعت می‌بخشد و جهان جدید و به مراتب بزرگتری را مقابل دیدگان‌مان قرار می دهد.
@kharmagaas

خرمگس

14 Nov, 18:20


صادق هدایت در داستان نویسی ایران چهره برجسته و قابل احترامی است اما گمان نمیکنم در تاثیر مخربی که بر جامعه روشنفکری و به طبع آن فضای سیاسی و اجتماعی هفتاد سال اخیر ایران داشته است، کسی به پای ایشان برسد.

هدایت ناخواسته بنیان‌گذار دو جریان فکری عمده در جامعه روشنفکری و شبه‌روشنفکری ایران شده که هر دو جریان در تضاد با منافع ملی و بیراهه کشیدن بخش بزرگی از نخبگان جامعه نقش داشت:

- اولی نگاه فسرده و غمناک هدایت به زندگی بود که بخش بزرگی از جوانان و روشنفکران را جذب خود کرد و به جای آنکه آنها را به سمت تلاش برای ساخت آینده بهتر جامعه بکشاند، به پای منقل و اَدهای پوچ‌گرایانه و ستایش مرگ و قهرمان‌سازی از خودکشی کشانید.
دوم آنکه نگاه پر از طعنه و کینه و کنایه او به تاریخ و سنت و باورها و رسومات که فاقد هرگونه تعهد اجتماعی و شعور و خودآگاهی تاریخی بود، در پرورش نسلی از روشنفکران بیگانه با تاریخ و فرهنگ این سرزمین نقشی اساسی داشت.
این نگاه بعدها (اغلب بسیار ضعیف تر از هدایت و گاه مبتذل و اَدایی) در میان بسیاری از نویسندگان و سینماگران دنبال شد و در یه قهقرا رفتن جامعه روشنفکری ایران نقش پررنگی ایفا کرد.
@kharmagaas

خرمگس

14 Nov, 17:37


فرهاد قنبری
کاسبان خون

با بدنه جامعه‌ای که نه سیاست و نه تاریخ را به صورت جدی دنبال می کند و نه جز فضای مجازی و تلویزیون‌ها منبع تغذیه فکری دیگری دارد، برقراری دیالوگ سیاسی-اجتماعی، بدون سوء تفاهم امری به شدت دشوار است. استبداد ته‌نشین شده هزاران ساله تاریخی‌مان که حالا با شکل جدیدی از «استبداد و امپریالیسم رسانه‌ای» در هم آمیخته، اجازه نمی دهد (و شاید هیچگاه اجازه ندهد) که گفتگو و دیالوگی بدون سوء ظن و به دور از نفرت و بر پایه عقلانیت و منطق شکل بگیرد.

بدنه رسانه‌ای اپوزسیون به اصطلاح برانداز که عمدتا ساکن خارج کشور است، از این شیوه استبداد تغذیه می کند و تلاش دارد هر صدای مخالفش را به اسم صدای بنیادگرایی و جیره‌خواری و...، خفه کند. اما فارغ از این هیاهوی غیراخلاقی (همانگونه که قبلا هم در همین صفحه اشاره داشتم) چیزی به نام «اپوزسیون خارج‌نشین» که دغدغه رفاه و آزادی و یکپارچگی و بقاء ایران را داشته باشد، وجود خارجی ندارد. (منظور بدنه کلی است، نه تک تک افراد) و آنچه که مشاهده می کنیم اکثریت جماعت «لاشه خواری» هستند، که جز کاشتن بذر یاس و ناامیدی و ازخودبیزاری و نفرت میان مردم، هیچ وظیفهِ سازمانی و کارکرد دیگری ندارند. شغل اصلی این جماعت «کاسبی» است و برای این کاسبی امیدوارند تا هر از چندگاهی با تحریک ملت نگون‌بخت به شورش و قیام، شاید چند نفری در خیابان کشته شوند تا آنها دوباره کالای مورد نیاز برای فروش را به دست آورده و بلافاصله با کارد و چنگال مشغول تغذیه از جنازه آنها شوند. (کافیست نگاه کنیم که چه مدت است که از خون کشته شدگان آبان تغذیه می کنند و آرزو و تلاش دارند که شاید آبان دیگری ایجاد شود و دوباره حکومت سفره خون جدیدی برایشان پهن کند)

آنچه در پس این هیاهو مغفول می ماند این است که این اپوزسیون همیشه طلبکار فاسد، همانی است که برای ترامپ نامه می نوشت تا ما را تحریم کند و آنقدر در گوش او خواند که حکومت ایران در حال سقوط است که او را به خروج از برجام و اعمال تحریم همه جانبه علیه ایران ترغیب کرد. (و ما ملت ساکن ایران را تا قحطی دارو و زباله گردی و...، بکشاند) حالا همین اپوزسیون فاسد میدان‌دار شبکه های اجتماعی و فضای مجازی است و وقیحانه و رذیلانه به همه کسانی که هنوز از اندکی امید به آینده سخن می گویند، به کسانی که با همه فشارها و سختی ها سعی می کنند صورت خود را با سیلی سرخ نگه دارند، به کسانی که سعی می کنند آبرومندانه زندگی کنند می تازند و انگ خودفروشی می زنند. و حقیقتا بدبختی بزرگی است جماعتی که خود حقوق بگیر سازمان سیا و شاهزاده عربستان است برای ملت نگون بخت ایران پرچمدار وطن دوستی و آزادی‌خواهی شده و جان و مال و آبرو و امید و آینده ما را وجه المصالحه کاسبی خود کرده است.

سوی دیگر این ماجرا حکایت غمبارتر است. این اپوزسیون فاسد که نان خود را به قیمت به خاک سیاه نشاندن مردم ایران می خورد، بلایی به سرمان آورده است که در شناخت بدیهیات دچار اشتباه هستیم. بلایی سرمان آورده است که با اینکه زندگی‌مان نابود شده است، این واقعیت ساده که اصلا مگر می شود یک کشور با هشتاد میلیون جمعیت را تحریم کرد را متوجه نمی شویم. بلایی سرمان آورده است که یکبار نمی‌اندیشیم که اصلا تحریم همه جانبه یک کشور توسط یک کشور دیگر یعنی چه؟ یک بار فکر نمی‌کنیم که کجای تاریخ کشوری چنین ظلمی در حق ساکنان کشور و سرزمین دیگری اعمال کرده بود!؟
این اپوزسیون بلایی سر ما آورده است که حتی متوجه نشدیم و نمی شویم که تحریم یک ملت، نسل کشی سیستماتیک فقیرترین اقشار آن جامعه است. بلایی سرمان آورد که متوجه نشدیم تحریم فلج کننده ترامپ فروپاشی اجتماعی و گسترش فحشا و بزهکاری و از هم گسیختگی خانواده‌های بسیاری را به دنبال داشت. بلایی سرمان آورد که متوجه نشدیم این تحریم ها را حتی هیتلر علیه دشمنان خود به کار نبست. بلایی به سرمان آورد که متوجه نشدیم این تحریم‌ها به قیمت نابودی طبقه متوسط جدید و جامعه مدنی تمام شد که قرار بود بار توسعه و گذار جامعه را به دوش بکشد. بلایی سرمان آورد که متوجه نشدیم تحریم اصلی ترین عامل قدرت گرفتن افراط گرایی و شکست نیروی امیدبخش در جامعه بود.
این جماعت «لاشه خوار» به چنان شرایطی دچارمان کرده‌اند که این واقعیات ساده را هم دیگر متوجه نمی شویم.
@kharmagaas

خرمگس

14 Nov, 17:27


اپوزسیونِ ضد زندگی

"سیاستِ فاشیسم، زیبایی‌شناسیِ مرگ است"
(ژان بودریار)

زیبایی شناسی مرگ به این معناست که به مرگ به مثابه افتخاری بزرگ و شبیه اثر هنری بی‌همتایی نگریسته می شود که مردم در شوق رسیدن به آن دست و پا می زنند و هر کسی جرات و شهامت دست یازیدن به آن را ندارد. در فاشیسم، مرگ از مفهوم خود که همان پایان حیات طبیعی انسان است خارج شده و همچون موهبتی بزرگ که هر کسی شایستگی رسیدن به آن مقام را ندارد، تعریف می شود. در این نگاه مرگ به دو شکل جلوه گر می گشت. یک وجه زیبایی شناسانه و هنری که قسمت کسانی می شد که با جان و دل در راه آرمانهای ایدئولوژی جان خود را فدا می کردند و دیگری کسانی که می‌میرند.

اپوزسیون امروز جمهوری اسلامی نه در قامت یک نیروی رهایی‌بخش بلکه ایدئولوژی بدون مبنای فکری اما سخت و سخت و متصلبی است که از هر کنشی که رنگ و بوی مخالفت با نظام داشته باشد (از قتل و آتش زدن دیگری گرفته تا خودکشی) استقبال کرده و آن را به مثابه امر هنری و زیبایی‌شناسانه، تقدیس می‌کند.
و به این واسطه است که دست این اپوزسیون به خون تک‌تک جوانانی که در اعتراضات خیابانی کشته شده یا خودکشی می‌کنند، آلوده است.
@kharmagaas

خرمگس

13 Nov, 20:05


امثال مهدی نصیری که نه با مطالعه تاریخ و فلسفه و سیاست و روابط بین‌الملل بلکه از نظام مرید و مرادی به عرصه سیاست پرتاپ شدند، نگاه‌شان به امر سیاسی نگاهی غیرعقلایی و مبتنی بر دوگانه «عشق و نفرت» است.
رابطه امثال نصیری با مقوله سیاست به رابطه دختر پانرده ساله‌ با معشوقه‌اش می‌ماند که مدتی دیوانه‌وار عاشق او بوده و در وصف ویژگی‌های او هزاران اغراق و خیال‌پردازی کرده است اما پس از مدتی که با بدخلقی‌‌ها و ناسازگاری‌های او آشنا می‌شود، سریعا کات کرده و به دنبال دیوسازی از او می‌رود تا اینگونه دل بی‌قرار و زخم خورده خود را التیام بخشد.
@kharmagaas

خرمگس

13 Nov, 19:37


روشنفكرى ايرانى، چنان‌كه از نام آن برمى‌آيد، روشنفكرى ايرانى، يعنى حزب روشنفكران ايرانى است كه اصحاب آن نه اهل فكرند و نه توانسته‌اند به‌عنوان ايرانى در نسبتى با جهان پرسش‌هاى خود را مطرح كنند، زيرا آن‌گاه كه در جهان هستند، در ايران نيستند و در دو سده اخير آن‌گاه كه ايرانى بوده‌اند، مكانى در جهان نداشته‌اند. به‌عبارت‌دیگر، روشنفكرى ايرانى، به‌طور عمده، اهل تقليد مضاعفى است و اگر خرقه تقليد را از تن بيرون كند، نمى‌تواند تنفس كند. در روشنفكرى ايرانى، اصل بر تقليد است و مرجع تقليد اهميت چندانى ندارد: آنچه در تقليد از كارل ماركس، ژان پل سارتر، ميشل فوكو، كارل اشميت و نويسندگان خرده‌زير ديگر مانند اَلِن بديو، ريچارد رورتى و ژيژك، مشترك است، كه هر يك در دوره‌اى به مرجعى براى همه بحث‌هاى ايرانى تبديل شده بودند بی‌آنکه بدانند ايران در كجاى ربع مسكون قرار دارد، همان تقليد است.

دکتر جواد طباطبایی
@kharmagaas

خرمگس

13 Nov, 17:50


«خودکشی سیاسی»

شجاعانه و قهرمانانه توصیف کردن «خودکشی سیاسی» نشان از سیطره کامل تفکر سازمان رجوی بر بدنه اپوزسیون خارج از کشور دارد.

سازمان رجوی در توهمات ایدئولوژیک خطرناک خود همیشه از حربه خودکشی [خودسوزی] به عنوان یکی از راههای وصول به اهداف خود استفاده کرده است.

در  سال ۱۳۸۲ [به بهانه اعتراض به بازداشت مریم رجوی توسط پلیس فرانسه] شانزده نفر از اعضای سازمان رجوی در شهر های لندن، برن، اتاوا، پاریس، رم، آتن و نیکوزیا اقدام به خودسوزی کردند که منجر به کشته شدن ۲ زن به نام های ندا حسینی ۱۹ ساله و صدیقه مجاوری۴۰ ساله شد.

انتخاب این شیوه های خشن و غیرانسانی برای بیان اعتراض خود به حکومت ها و دولتها و تصمیمات سیاسی نه نشانه شجاعت بلکه نشانه جمودیت فکری و انقیاد در یک رسانه و ایدئولوژی ویرانگر است.

بدون شک آن فردی که خودکشی و خودسوزی و خودویرانگری را به عنوان کنشی سیاسی و اعتراضی فهمیده و آن را ستایش می کند بیشتر از آنکه فهم درستی از شعار «زندگی» و «آزادی» داشته باشد، فردی غرق در بحران بی معنایی و افسردگی و مشکلات روانی است.
@kharmagaas

خرمگس

13 Nov, 17:37


ـ شبکه اینترنشنال یک شبکه تروریستی است. مخاطب دائمی چنین شبکه‌‌ای در نهایت کارش به جنون، خودکشی یا اعمال تروریستی منجر خواهد شد.
- اینترنشنال در حال پرورش نسل جدیدی از شهروندان خودآزار و دگرآزار است که در هجوم تبلیغات کثیف و وحشیانه‌اش، امکان انجام هر عمل غیرعقلانی را مترتب می‌سازد.

جمهوری اسلامی در جایگاه مسئول و حاکم کشور وظیفه دارد از شهروندانش در برابر این سازمان تروریستی که روح و روان و آرامش مردم را نشانه گرفته است، حمایت کند. حکومت ایران باید به هر طریقی در مقابل این سازمان تروریستی ایستادگی کرده و هزینه برهم زدن امنیت روانی جامعه را بالا ببرد.

نکته دیگر اینکه:
- اگر توان ذهنی و اعصاب و آرامش کافی برای دنبال کردم مسائل سیاسی را نداریم.
- اگر سواد و آگاهی کافی برای تحلیل مسائل سیاسی را نداریم.
- اگر بیش از حد تحت تاثیر رسانه‌ها هستیم و اگر ظرفیت روحی و روانی کافی برای تحمل شرایط نامطلوب (از ذن خود) را نداریم، بهتر است برای همیشه دور دنبال کردن اخبار سیاسی را خط کشیده و جسم و روح و روان خود را از آسیب رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی و پیگیری اخبار، محفوظ بداریم.
@kharmagaas

خرمگس

13 Nov, 14:43



«ای عقل خجل ز جهل و نادانی ما
درهم شده خلقی، ز پریشانی ما
بت در بغل و به سجده پیشانی ما
کافر زده خنده بر مسلمانی ما»
(شیخ بهایی)


توییت عزت‌الله ضرغامی:
"به گفته وزیر ارتباطات بیست هزار میلیارد تومان گردش مالی فیلترشکن است"

* تصور کنیم اگر از خریداران فیلترشکن خواسته می‌شد که به جای پرداخت چنین پولی به یک مشت دلال و دزد و قاچاقچی، فیلترینگ رفع شده و داوطلبانه این مبلغ را به نیازمندان کمک می‌کردند، سالی بیست هزار خانه یک میلیارد تومانی ساخته و در اختیار آنها قرار می‌گرفت..
@kharmagaas

خرمگس

13 Nov, 13:57


روستا نه آن ناکجاآباد آرمانی و پر از صلح و صفا و آرامشی است که در برخی آثار سینمایی کلیشه‌ای ایران ساخته می‌شود و نه آن موجودات نادان و ابله و پرت از دنیا و ندید بدید و چشم و دل گرسنه‌ای است که در آثار کارگردانانی مانند مهرجویی (آقای هالو) ساخته و معرفی می‌شوند. ارائه تصویری از مردان و زنان خیراندیش و نیکوضمیر و مهمان‌نواز که به چیزی جز کمک به یکدیگر و لذت بردن از صفای طبیعت فکر نمی‌کنند و یا در مقابل موجوداتی گیج و دست‌پاچلفتی و نادان که به راحتی آب خوردن فریب‌ می‌خورند، محصول چنین هنر اَبتر و مد روزی است.
این کلیشه‌های سینمایی و ادبی از روستا عموما توسط کسانی ساخته و نوشته شده است که به اصطلاح یک شب در خانه روستایی نخوابیده و یک بار در کوچه‌های بارانی روستا کفش‌هایشان گِلی نشده است.

در این میان مجموعه داستان «دهکده پرملال» اثر امین فقیری که در دهه چهل شمسی به نگارش درآمده است، یکی از رئالیستی‌ترین و بهترین آثار داستانی اقلیمی زبان فارسی است که نویسنده بدون افتادن در دام سانتیمانتالیسم و اتوپیاسازی، تصویری ملموس و قابل لمس از محیط روستایی و فرهنگ جامعه روستایی ایران آن سالها خلق کرده است.
@kharmagaas

خرمگس

13 Nov, 12:32


تفاوت دو پیام نتانیاهو

نتانیاهو در یک ماه اخیر دوبار در پیامهای ویدئویی مردم ایران را مخاطب قرار داده است.

خطاب اول او به مردم ایران هیچ اشاره‌ای به «جنبش ززآ» و تقویت گسل‌های اجتماعی در کشور نمیکند. نتانیاهو در آن پیام حکومت را عامل تمام مشکلات معرفی کرده و به مردم ایران پیام می‌دهد که اگر به کشور شما حمله کردیم و یا در این جنگ کشته شده و آسیب دیدید، مقصر حکومت شماست.

نتانیاهو اما در پیام دیروز خود زبان و لحن متفاوتی دارد. او مردم ایران و به ویژه زنان را به قیام علیه حکومت دعوت کرده و از آنها می‌خواهد که پیگیر آرمانهای آزادی‌خواهانه خود در قالب جنبش ززآ باشند.

لحن متفاوت دو پیام نتانیاهو به این معناست که:
- سامانه پدافندی ایران عملکرد غیرقابل انتظاری در حمله اسرائیل و هم‌پیمانانش به ایران داشته است.
- عملیات نظامی اسرائیل که با هیاهو و جنجال رسانه‌ای چند هفته‌ای به وقوع پیوست، حتی از نظر نتانیاهو هم شکست خورده است.
- اسرائیل پروژه ایجاد جنگ داخلی از طریق تقویت قبیله‌گرایی و تجزیه طلبی و دمیدن در دوگانه «بی‌حجاب و باحجاب» را بهتر از تقابل نظامی رودرو با ایران دانسته است.
@kharmagaas

خرمگس

13 Nov, 11:19





اصلا بحث قوم و قبیله و شهر نیست. بحث بر سر تقدیس خشونت در برخی خرده‌فرهنگ‌هاست.
در روستای ما یکبار به خاطر دعوا بر سر صف نانوایی، ۲۵ نفر تا حد مرگ یکدیگر را کتک زدند و برای خاموش شدن قائله چهل نفر از بزرگان و جوانان دو طایفه راهی زندان شدند. بحث بر سر نقد خرده فرهنگی است که به خاطر صف نانوایی یا یک متلک به زن یا پنج متر زمین کم‌ارزش، با بیل و چماق بر سر دیگری کوفته و جان او را می‌گیرد.
راه حل مقابله با این شکل از خشونت، خروج از عصبیت قومی و زبانی و ادغام در فرهنگ بزرگتر و کلان است.
جامعه‌شناسی قوم‌گرا سریعا هر نقدی به این خرده فرهنگ‌ها را به مسئله‌ای ناموسی و هویتی تبدیل کرده و منتقدان را به توهین قومیتی متهم می‌سازد و از این طریق بر عدم ادغام خرده‌فرهنگ‌ها در فرهنگ ملی تاکید می‌کند.
فردی که در تهران با قمه و کلنگ همسر را خود را به قتل می‌رساند یک بیمار روحی و روانی است اما مردی که در روستای ما یا فلان روستای دورافتاده در بوشهر و خوزستان به خاطر حرف نامربوط مردم، دختر و زن خود را به قتل می‌رساند، فقط بیمار روحی و روانی نیست بلکه بخش بزرگی از این خشونت از عصبیت قومی و عشیره‌ای تغذیه می‌کند.
@kharmagaas

خرمگس

13 Nov, 09:44


ترامپ در حال چینش دولت آتی خود با گروهی از تندروترین چهره‌های سیاسی مورد حمایت لابی‌های یهودی که است به حمایت بی‌چون و چرا از اسرائیل و دشمنی شدید با ایران (البته در وهله اول چین) معروف‌اند. راه درست برخورد با چنین شرایطی نه افتادن در دام شعارهای کلیشه‌ای و سطحی چون «ترامپ تاجر است» و «ترامپ مخالف جنگ است» و امثالهم بلکه اتخاذ سیاستی مقول است که هم منافع حیاتی ایران حفظ شود و هم از سایه جنگ و تحریم بیشتر در امان باشد.
@kharmagaas

خرمگس

13 Nov, 09:32


حمالان بی‌جیره و مواجب

بیش از یک سال است که حامیان شازده پهلوی به تنها مدافعان جنایات اسرائیل در جهان بدل شده‌اند و تصور می‌کنند که اسرائیل پشتیبان اصلی آنها در به قدرت رسیدن در ایران است اما این جماعت آنقدر کودن است و آنچنان از ضریب هوشی پایینی برخوردار است که نمی‌داند، اسرائیل تنها سیاستی که در چهار دهه گذشته به صورت مدون در قبال ایران دنبال می‌کند، ایجاد نزاع قومی-زبانی، حمایت از تجزیه‌طلبان، ایجاد جنگ و آشوب داخلی و در نهایت تکه تکه کردن ایران است.
آنها نمی‌دانند که نتانیاهو کارفرمای اصلی تجزیه‌طلبان و شورش ززآ و امثال علی جوانمردی و سایر تروریست-خبرنگاران و تروریست‌-فعالان سیاسی کوه‌نشین است و برای دلقک پهلوی اندازه آب بینی یک بز هم ارزش و اعتبار قائل نیست.
@kharmagaas

خرمگس

13 Nov, 08:27


وقتی می‌گوییم ززآ پروژه ویرانی ایران بود که با همکاری تمام دشمنان و همسایگان و تجزیه‌طلبان تدارک دیده شده بود، منظورمان این نیست که آن نوجوان شانزده ساله یا دانشجویی که در تهران به خیابان می‌آمد، آگاهانه و برای خدمت به ویرانی شهر و خانه‌اش به این شورش می‌پیوست بلکه منظور این است که تمام این پروژه در اتاق فکرهایی در اسرائیل و ترکیه و اروپا و آمریکا و...، طراحی و آماده پیاده‌سازی بود.

ایران در شرایط فعلی یا با همین حکومت فعلی (فارغ از خوب، بد، فاجعه و یا هر نامی که بر آن بگذاریم) ادامه خواهد داد یا حکومت بعدی به خود نخواهد دید و به پایان کلیت سرزمینی و امنیت و آرامش خود خواهد رسید. در شرایط کنونی خواه‌ناخواه بقای ایران (و به طبع زندگی همه ایرانیان) با بقای این حکومت گره خورده است و آنکه تصور می‌کند پس از سقوط جمهوری اسلامی، جمهوری جدیدی شکل خواهد گرفت و یا دلقک پهلوی (و هر اپوزسیون دیگری) نظام نوینی برپا خواهد کرد یا زیادی اینترنشنال نگاه می‌کند، یا به کل از معادلات سیاسی و اجتماعی پرت است و یا به غایت ساده‌لوح و خوش‌باور است.
@kharmagaas

خرمگس

13 Nov, 08:03


فرهاد قنبری
ایرانیت و تشیع

◀️ هر کنش ضد اسلامی-ضدشیعی که از سوی برخی به اصطلاح وطن‌دوستان و نئوسلطنت‌طلبان ایرانی صورت می‌گیرد دانسته و ندانسته تلاشی برای آسیب زدن به کلیت ایران و خدمت به همان اهدافی است که اسرائیل و ناتو و تجزیه طلب ها و پانترک‌ها و پان‌عرب‌ها و سایر عشیره گرایان به دنبال آن‌اند.

◀️ تجزیه‌طلبان و پانترک‌‌ها و پانعرب‌ها و حامیان بین‌المللی آنها سالهاست که به صورت سازمان یافته و با برنامه مدون در تلاش‌اند تا با تضعیف هویت شیعی در آذربایجان و خوزستان و کرمانشاه و ایلام عُلقه‌های مذهبی و دینی ایرانیان را گسسته و همزمان با تلاش برای فارسی زدایی (با ایجاد دوگانه جعلی زبان مادری و زبان ملی) به شیعه زدایی در این مناطق هم اقدام کرده و زمینه‌های جدایی کامل فکری-فرهنگی این مناطق از ایران را فراهم نماید.

◀️ در این شرایط هر تلاش ضد اسلامی- ضدشیعی از سوی هر کسی که خود را وطن‌دوست و ایرانشهری می‌داند، در واقع خدمت به دشمنان ایران و تلاش برای تضعیف هویت ملی ایرانیان است. تلاشی که یا به صورت آگاهانه و در هماهنگی کامل با دشمنان این سرزمین صورت می‌گیرد و یا ندانسته و جاهلانه در خدمت اهداف ضدایرانی جمهوری باکو و ترکیه و اسرائیل و عربستان و ناتو و تجزیه‌طلبان قرار گرفته است.

◀️ در سوی دیگر هر تلاشی برای تضعیف هویت ملی ایرانیان و یا از میان بردن و فراموشی آیین‌ها و رسومات ایران باستان که ریشه در فرهنگ عمیقأ انسانی اساطیر ایرانی دارد، تلاشی برای ضربه زدن به کلیت ایران (به طبع آن به دین اسلام و مذهب تشیع هم است) است که به صورت دانسته و ندانسته در خدمت پروژه دشمنان ایران انجام می‌گیرد.

◀️ ایران از دوران باستان تا به امروز یک جامعه دیندار بوده است و چه در دوره باستان و چه در دوره اسلامی، ایرانیت اصلی‌ترین عنصر قوام بخش و حافظ دین در جامعه بوده است. حال هر تلاشی برای تضعیف ایران در واقع تلاشی برای آسیب زدن به نهاد دین است و طبیعی است که ایران اگر داعیه حمایت از اسلام و تشیع را دارد باید ابتدا قدرت و قلمرو و هویت خود را حفظ کند تا در سایه آن از دین و مذهب حمایت نماید.
در این راستا هم هر فردی که به نام دفاع از اسلام و تشیع در حال حمله به تاریخ باستان و هویت ملی ایرانیان است یا فردی به غایت جاهل و پرت از ماجراست و یا اینکه آگاهانه در خدمت منافع دشمنان ایران قدم برمی‌دارد.
@kharmagaas

خرمگس

13 Nov, 08:01





دستوری که کارفرما از باکو و آنکارا صادر کرده است، علاوه بر تضعیف و توهین به زبان فارسی و ایجاد دوگانه مضحک «زبان مادری-زبان فارسی»، شیعه زدایی و تقویت بنیادگرایی سلفی در آذربایجان است.
آذربایجان برای کم شدن عُلقه‌های ملی و نزدیکی بیشتر به ترک‌ها، علاوه بر تضعیف زبان ملی و آموزش زبان استانبولی نیاز به تضعیف عُلقه‌های شیعی هم دارد.
حالا رئیس‌جمهور هم هی نهج‌البلاغه بخواند و با عوامل رسانه‌ای دشمن دنبال وفاق باشد.
@kharmagaas

خرمگس

12 Nov, 13:32


خوان و سفره‌ای گسترده است، دکانی باز است و چه چیز بهتر از حجاب!
یکی به نام موسسه اوج و کار هنری مشغول کاسبی است. یکی به نام مستندسازی برای تلویزیون مشغول برداشتن سهم خود از سفره است. یکی مشغول خوردن کوه و جنگل است. دیگری فیلترشکن می‌فروشد. دیگری واردات و صادرات انحصاری دارد و آن دیگری کاسب تحریم است. مملکت هم که تا اطلاع ثانوی متولی ندارد و این دیگری هم دیده چه چیزی بهتر از حجاب!
وگرنه یکی با ضریب هوشی یک حشره هم می‌داند که با حجاب‌بان و گشت حجاب و کلینیک حجاب و این چیزها کسی با حجاب نمی‌شود.
@kharmagaas

خرمگس

12 Nov, 10:44


- هر کسی در هر جایگاهی از قومی به نام «قوم‌ فارس» در ایران سخن گفت، بی‌چون و چرا یک عفونت قبیله‌گراست، که بدویت خود را در قالب واژه‌های جامعه‌شناختی پنهان کرده است. نهایت آمال و آرزوی این جماعت که امروز از اتحادیه اروپا تا آمریکا و اسرائیل و عربستان و امارات و ترکیه و باکو حمایت می‌شوند و تا نهاد ریاست‌جمهوری ایران نفوذ کرده‌اند، شکست پروسه طبیعی به نام «ملت ایران» است. این طیف که به نام و استاد و جامعه‌شناس مشغول به گمراهی کشاندن جوانان این سرزمین هستند، یک هدف بیشتر ندارند و آن تقلیل شهروند ایران به عضوی از فلان قبیله و عشیره و تزریق عصبیت قومی به جای قانون و حق شهروندی است.

- در ایران قومی به نام فارس وجود ندارد و آنکه به این بهانه به مبارزه زبان فارسی رفته آگاهانه و ناآگاهانه در خدمت دشمنان ایران و تضعیف ایران است.

- یک نفر در آن صداوسیمای فکاهی یافت نمی‌شود که بگوید این «قوم فارس شهرنشین شیعه مذهب مرد» اصلا در کدام اقلیم سکونت دارد؟ آیا در شمال تهرانی است که معجونی از سراسر ایران است؟ و یا اینها چرا و به چه دلیلی دور از جنس زن زندگی می‌کند که همسر و دخترانشان از آن رفاه برخوردار نیستند؟
@kharmagaas

خرمگس

09 Nov, 19:02


عباس پالیزدار، عضو سابق هیات و تفحص از قوه قضاییه:
اندازه پرونده فساد مرحوم آیت الله محمدیزدی به اندازه قد من بود
پسر محمد یزدی ۳ هزار هکتار از اراضی جنگل‌های شمال را برای خود برداشته بود
خانواده یزدی
لاستیک دنا برای خودشان برداشتند و هیچ گاه پولش را هم ندادند
دادگستری هرمزگان لنج‌های مردم را توقیف کرد تا پول خانه یزدی تهیه شود
.

- «امامی کاشانی» معدن دهبید فارس را با قیمت نازل خریداری کرد.
- نقش شوهرخواهر و خواهر حداد عادل در پرونده زمین دماوند
و...

پ.ن: به خاطر همین هاست که می‌گوییم خودتان را به جبهه مقاومت نچسبانید، خودتان را به یحیی سنوار و نصرالله نچسبانید. شما هیچ جوره شبیه جوانان حزب‌الله و انصارالله نیستید. شما با هیچ محلولی قابلیت ادغام در انسانهایی چون سنوار و محمد ضیف را ندارید.
شما به دلالی تحریم و قاچاق نفت و بسازبفروشی و فروش فیلترشکن و خرید فروش املاک و جنگل‌ها و کوه‌ها و وام‌های چندهزاری میلیاردی و دلالی ورزشی و سینمایی و امثالهم بپردازید و خرج توله‌های تان در سراسر جهان کنید و فقط یک جبهه مقاومت را به ابتذال و لودگی نکشیده و برای انسانهای آزادیخواه و آرمانخواه باقی بگذارید.
@kharmagaas

خرمگس

09 Nov, 16:00


نه جناب پادوی صهیونیسم:
ما با دو قاعده و تفکر مواجه نیستیم بلکه با دو شیوه توحش و جنایت و نسل‌کشی مواجهیم.
یک شیوه جنایت اینکه می‌گوید آنقدر باید قربانی را عذاب و رنج داد تا جانش به لب رسیده و مجبور به واکنش شود و در آن لحظه و با بهانه قرار دادن همان واکنش به مانند کفتار بر سر او ریخت و او را درید. و شیوه دیگر توحش و نسل‌کشی این که نیازی به این نمایش‌ها نیست و از همان کودکی و از همان بدو تولد، باید به سر قربانی ریخت و او را به مانند کفتار درید.
در اسرائیل اگر مناقشه‌ای است، مناقشه میان این دو رویکرد است.
@kharmagaas

خرمگس

09 Nov, 15:42


مارتین لوتر کینگ به درستی می‌گفت که، ایالات متحده بزرگترین تدارکاتچی خشونت در دنیاست.
آمریکای امروز به مانند اسرائیل بر روی سرزمین غصبی و با نسل‌کشی بومیان آن منطقه بنا شده است. آمریکا تنها کشوری است که از سلاح اتمی استفاده کرده است. آمریکا تنها کشوری است که تمام قطعنامه‌های ضداسرائیلی طی هفتاد سال اخیر را وتو کرده است. آمریکا بزرگترین قاتل مردم خاورمیانه در نیم قرن اخیر است. رد پای سربازان آمریکایی از جنگ کره و ویتنام تا اروپا و آمریکا جنوبی و آفریقا و غرب آسیا قابل مشاهده است. آمریکا بزرگترین صادر کننده بمب و سلاح در جهان است. آمریکا با اختلاف بیشترین بودجه نظامی جهان را در اختیار دارد و هیچ کشوری نژادپرستی شبیه تبعیض نژادی آمریکا علیه سیاهان را تجربه نکرده است، اما همه این جنایت‌ها در برابر بردگانی که امروز توسط رسانه‌هایش در سراسر جهان (از جمله کشور ما) پرورش داده است، هیچ است.
@kharmagaas

خرمگس

09 Nov, 15:32


تحقیر اسرائیلی‌ها در هلند

- به غیر از دین یهود هیچ آئین دیگری در دنیا وجود ندارد که با ارجاع به یک کتاب اساطیری (سراسر توحش و خشونت) خود را صاحب تاریخی و ابدی یک سرزمین بداند.

- به غیر از اسرائیل هیچ سرزمین دیگری وجود ندارد که به افراد بر پایه باور و دین همه چیز از جمله خانه و زندگی و ملیت بدهد. یهودیت تنها آیینی در دنیاست که پیروان آن به واسطه پیروی از این دین خود را صاحب سرزمین فلسطین می‌دانند.

- یهودیت وارث آوارگی و دربدری چند هزارساله‌ قومی است که از مصر باستان تا امروز مورد غضب و نفرت دیگران بوده است. این نفرت تاریخی باعث شکل‌گیری روح سرخورده و بیمار و کینه‌توزی شده است که از رنج و آزار و کشتار دیگران لذت می‌برد.

- اسرائیل بزرگترین باند جنایتکاری است که جهان جدید به خود دیده است. اسرائیل عصاره و چکیده تمام توحشن و خشونت و نژادپرستی چند قرن استعمار غرب است.

- تحقیر و ترساندن این قوم خونخوار در هر کجای دنیا و با هر دین و مرام و عقیده‌ای، نشان شرافت و خدمت به انسانیت است.
دیری نخواهد پایید که جهان برای تک‌تک این متوحشین، مکان ناامنی شده و کسی جرات اعتراف به اسرائیلی بودن نخواهد داشت.
@kharmagaas

خرمگس

08 Nov, 19:49


🔴 صفحات روزنامه نوآوران

▪️۱۹ آبان ۱۴۰۳


⭕️ برای آگاهی از اخبار روز و دسترسی به صفحات روزنامه نوآوران به کانال ما بپیوندید👇

https://t.me/noavaranonline

خرمگس

08 Nov, 17:48


به جریان چپ انتقادات زیادی وارد است اما نه فاشیسم، نه لیبرالیسم، نه جنگ‌های جهانی و نه دهه‌ها جنگ سرد، نتوانست چنین ضربه‌ای به جریان مارکسیسم و کمونیسم وارد کند که امروز عده‌ای ابله در جهان امثال هریس و سلبریتی‌های حامی او را چپ معرفی می‌کنند!

انتخابات آمریکا بدون هیچ اغراق و و روتوشی نه رقابت میان چپ و راست و نه رقابت میان لیبرالیسم و کمونیسم بلکه رقابتی میان «قحبهِ‌سالاری» و «لمپن‌سالاری» بود و در این رقابت لمپن‌ها موفق به پیروزی بر لکاته‌ها شدند‌.
هر تعریف دیگری غیر از این ناشی از پرت بودن و نفهمیدن نظریه‌های سیاسی و به ابتذال کشیدن مفاهیم است.
@kharmagaas

خرمگس

07 Nov, 19:57


گزارش شبکه الجزیره در خصوص حضور سربازان ترکیه در اسرائیل

بیش از ده هزار سرباز ترکیه در صفوف ارتش اسراییل حضور دارند. طبق آمار ۴۰۰۰ نفر از این نیروها درحال جنگ علیه غزه مشارکت داشته که ۶۵ نفر از آنها کشته شده اند.

ترکیه و امارات و عربستان نام دیگر اسرائیل و داعش هستند. آنکه هنوز این را متوجه نشده، هیچگاه متوجه نخواهد شد.
@kharmagaas

خرمگس

07 Nov, 16:05


فرهاد قنبری
فساد سیستماتیک و فاصله طبقاتی

ایران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اصلی ترین و شاید تنها کشوری در جهان است که شعار اصلیش حمایت از مستضعفین و فقرا نه فقط در کشور بلکه در سراسر جهان است.

اما حال چه اتفاقی رخ داده است که میلیونرهای [به دلار] ایرانی به بیش از دویست و پنجاه هزار نفر رسیده و از این لحاظ رتبه چهاردهم جهان را در اختیار دارد؟ چه اتفاقی افتاده کشور ایرانی که درآمد سرانه ناخالص داخلی آن جزء هشتاد کشور اول جهان هم نیست، تعداد ثروتمندانش روز به روز در حال رشد بوده و به رتبه چهاردهم جهان رسیده است؟ آیا جامعه ایران به دو بخش اکثریت قریب به اتفاق بی عرضه و بیکار و نادان و تنبل و تن پرور و اقلیت بسیار ناچیز نخبه و باهوش و زرنگ تقسیم شده است که اولی از همه جا رانده و مانده و دومی همه فرصت ها را به دست آورده است؟ آیا این جماعت کارتن خواب و زباله گرد و کودکان کاری که روز به روز در حال افزایش است همه ضعیف و نادان و بی عرضه بوده و جوانانی و نوجوانانی که آنها هم روز به روز به تعدادشان افزوده می شود و خودروهای چند میلیاردی سوار شده و در ویلاها و خانه های دهها میلیارد تومانی زندگی می کنند، همه نخبه اقتصادی بوده اند!؟

با نگاهی به جامعه به راحتی می توان پی برد که مسئله چیزی بسیار فراتر از هوش و شم اقتصادی و تلاش فردی و مسائلی از این قبیل است.
در ایران معاصر به ویژه در دو دهه اخیر دولتهای مختلف خواسته یا ناخواسته [اعم از سازندگی و اعتدال و احمدی نژاد و رئیسی] تمام تلاش خود را برای بیشتر کردن شکاف اقتصادی به کار گرفتند. آنها شرایطی را ایجاد کردند که عده ای [عموما صاحب رانت و دلال] یک روز با ثبت نام و فروش سیمکارت، یک روز با فروش و صف خودرو، یک روز با صف سکه و طلا و دلار، یک روز ارز رانتی، یک روز انحصار واردات، یک روز رانت اطلاعاتی، یک روز دور زدن تحریم، یک روز با زمین و ملک، یک روز هم با واگذاری فله‌ای منابع دولت در بورس و...، به ثروت کلانی دست یافتند. در تمام این واگذاری ها و سوداگری ها آن طبقه و قشری که ثروت کافی در اختیار داشت و می توانست با خرید این کالاها سرمایه خود را چندین برابر نماید، نه فقرا و کشاورزان و کارگران و زحمت کشان بلکه طبقه مرفه و دلال مسلکی و رانت‌خواری بود که بدون هیچگونه فعالیت اقتصادی قدرت ورود به تمام این حوزه ها را در اختیار داشت و می توانست در سایه الطاف دولتها سرمایه خود را چندین برابر نموده و با شرایطی تورمی افسار گسیخته به بیشتر شدن فاصله طبقاتی دامن بزند.

در این سالها،
ایران تنها کشوری بود که هنگامی که نفت صد و چهل دلار به فروش می رفت، بنزین را لیتری چهارصد تومان عرضه می کرد و به اسم عدالت یارانه چهل و پنج هزار تومانی را به همه مردم کشور اعم از غنی و فقیر پرداخت کرد.

ایران تنها کشوری بود که قیمت کالاهای مصرفی در آن بیش از ده برابر شد، اما یارانه چهل و پنج هزار تومانیش تکانی نخورد.

ایران تنها کشوری است که سوبسید و یارانه مصرفی حوزه انرژی (گاز و بنرین و..) برای طبقات مرفه بیش از بیست برابر محرومترین اقشار جامعه در روستاهای خراسان جنوبی و کهکیلویه و بویر احمد و...، است.

ایران تنها کشوری بود که بزرگترین کلاه برداری بورس به نفع عده ای قلیل را با موفقیت به انجام رساند.

ایران تنها کشوری بود که دستمزد سالیانه کارگرانش کفاف خرید دو متر زمین و آپارتمان در شهر محل سکونتش را نمی کرد.

ایران تنها کشوری بود که بهشت دلالها و بساز بندازها و صاحبان سرمایه دلالی و رانتی بود که از قِبَل پول و ثروت عمدتا بادآورده تا می توانست قیمت ملک و خانه و خودرو و طلا و سکه و حتی لوازم مصرفی و نیارهای اولیه را بالا برد، به گونه ای که خرید خانه و خودرو و طلا و.. را برای بسیاری از روستاییان و کارگران و طبقات محروم به آرزویی دست نیافتنی بدل ساخت.

ایران تنها کشوری بود که «عرضه» خودرو کمتر از یک سوم میزان «تقاضا» بود و عده ای با سوار شدن بر همین موج و منع واردات خودرو ار خارج، از هزاران میلیارد تومان رانت خرد و کلان منتفع شد.

ایران تنها کشوری بود که سود دلالی و واسطه گری دهها برابر تولید و ارائه خدمات اجتماعی بود.

◀️ این چنین رانت‌هایی که (به ویژه) در دو دهه گذشته به برخی از اقشار جامعه تعلق گرفته است، را می‌توان فساد سیستماتیک یا دخالت سیستم حاکم به نفع اقلیتی از جامعه قلمداد کرد.
@kharmagaas

خرمگس

07 Nov, 15:59


با رویکردهای علی علیزاده موافق یا مخالف باشیم، اینجا سخن کاملا درستی در مورد الگیارشی‌های قدرت در ایران می‌گوید.

- شما نمی‌توانید فرزندان خود را راهی «تجارت تحریم» در ترکیه و امارات و کانادا و عمان و...، بکنید و دم از مقاومت بزنید.
- شما نمی‌توانید جشن میلیاردی برای معاون وزیر شدن بگیرید و دم از مقاومت بزنید.
- شما نمی‌توانید قیمت یک لاستیک خودروهایتان از کل زندگی بخش بزرگی از جامعه بیشتر باشد و دم از مقاومت بزنید.
- شما نمی‌توانید در جزیره‌ای جدا از مردم در شمال تهران زندگی کنید و دم از مقاومت بزنید.
- شما نمی‌توانید قیمت یک متر از خانه‌ها و ویلاهای هزاران متری‌تان از کل زندگی کارگران بیشتر باشد و دم از مقاومت بزنید.
- شما نمی‌توانید توله‌ها و نزدیکانتان غرق در رانت و فساد و لذت و هوس بازی و پارتی باشند و دم از مقاومت بزنید.
مقاومت برای شکم‌های گنده شده از نان حرام، سخن گزافی است. مقاومت چیزی از جنس پابرهنه‌های یمن می‌خواهد، مقاومت چیزی از جنس یحیی سنوارها می‌خواهد، مقاومت روح وارسته و از دنیا بریده‌ای چون نصرالله می‌خواهد.
با مارک و مُد و دلالی و کاسبی تحریم، نمی‌توان مقاومت کرد.
@kharmagaad

خرمگس

07 Nov, 13:54


یکی از کارویژه‌های تعریف شده برای شبکه‌های فارسی‌زبان ماهواره‌ای قبح زدایی از ادبیات و گفتاری بود که به صورت تاریخی در جامعه ایران قببح و مذموم به شمار می‌رفت.

برای مثال:
- استفاده از شوخی‌ها و متلک‌های جنسی و عادی نشان دادن این گونه گفتارها و رفتارها به عنوان رفتار و گفتار معیار و الگو معرفی کردن «زن قرتی» که راحت از فحش‌های رکیک و ادبیات جنسی استفاده می‌کند، به عنوان زن امروزی، از موفقیت‌آمیزترین کار ویژه‌های این شبکه‌ها بود.

- تثبیت برداشت شبه هالیوودی از جامعه غرب در میان مخاطبان.
مخاطبان این شبکه‌ها عموما برداشتی کاریکاتوری از جوامع غربی دارند، برداشتی که در آن زنان و مردان غربی هیچ دغدغه و هدفی جز «تو کوچه بوسیدن و تو کوچه رقصیدن و تو کوچه...» ندارند و برای رسیدن به چنین هدفی باید شورش کرد و شده به قیمت نابودی کشور به «توی کوچه بوسیدن» رسید!

- سهل‌الوصول شدن زنان و دختران و نرمالیزه شدن خیانت ولنگاری‌ و سبکسری. این شبکه‌ها کاری کردند که رفتن به پاتایا و همخوابگی با تن فروشان به عنوان ارزش و افتخار در میان بخشی از مخاطبانشان (از کارمند تا استاد دانشگاه و...) تثبیت شد.
@kharmagaas

خرمگس

07 Nov, 13:30


جهانی که برهنگی زن ارزشی بیشتر از جان زن دارد.

بیش از پانزده هزار زن در یکسال گذشته در غزه قتل‌عام شدند و ده‌ها هزار زن دیگر همسر و والدین و فرزندان خود را از دست دادند اما در دنیا صدایی از هیچ رسانه و سیاستمدار غربی درنیامد اما یک خانم به دلایلی نامشخص در گوشه‌ای از ایران، برهنه شد و تمام رسانه‌های غربی و فمنیسمِ مبتذل و پتیاره‌های عالم در دفاع از حق برهنگی زن ایرانی متحد شده و صدایشان درآمده است.
@kharmagaas

خرمگس

07 Nov, 12:51


ترامپ حتی حاضر نشد در ازای دریافت نیم میلیون دلار، این ابله را سر میز شام خود راه بدهد اما حامیان کودن اون چنان غرق در اوهام و توهماتند که نه تنها تصور می‌کنند او در سیاست جهان نقش دارد بلکه او را از چهره‌های مهم سیاست‌گذاری در جهان می‌دانند:-)
@kharmagaas

خرمگس

07 Nov, 10:53


این یادداشت برای حدود شش سال قبل است. در آن روزها هنوز سردار سلیمانی ترور نشده بود و ایران نتایج فشارهای تحریم اقتصادی را به درستی درک نکرده بود.
در آن سالها هم از ترامپ تاجر می‌گفتند اما کمترین نتیجه آن ترور مهمترین چهره نظامی کشور بود.
و افسوس که با چنین تجربیاتی هنوز حکمرانان ما از ترامپ تاجر سخن می‌گویند!
@kharmagaas

خرمگس

07 Nov, 10:51


فرهاد قنبری:
ترامپ تاجر یا جنگ طلب؟

رفتارهای ترامپ بیشتر از هر کسی شبیه رفتارهای هیتلر در آلمان نازی است. هیتلر هم در انتخاباتی آزاد با استفاده از آراء مردم به قدرت رسید. یکه تازی های بین المللی و مماشات قدرت های جهانی با ترامپ بسیار شبیه مماشات قدرت های جهانی با هیتلر در دهه سی میلادی است. ترامپ هم به مانند هیتلر با شعار احیای قدرت ملی و بازگرداندن اعتبار جهانی آمریکا به قدرت رسیده است‌. او هم به مانند هیتلر عهدنامه های بین المللی را به سخره می گیرد و بدون هیچ واهمه ای خود را متعهد به هیچ قانون بین المللی نمی داند.

رئیس جمهور آمریکا از روزی که سرش را از فاحشه خانه های ایالت های مختلف این کشور بیرون آورده و بر مسند ریاست جمهوری ایالات متحده تکیه زده است، یک ادبیات بیشتر نداشته و آن ادبیات توهین، تهدید و تحقیر بوده است. ترامپ بارها و بارها در مورد مسلمانان، ساکنان خاورمیانه و آفریقایی ها با بدترین ادبیات سخن گفته است. او در این مدت با اعمال سیاست های ضد انسانی مهاجرتی کودکان بسیاری را از خانواده ها جدا کرده و قوانین سختی برای مهاجران تعیین کرده است. ترامپ بارها از ساکنان خاورمیانه به عنوان تروریست و مزاحم یاد کرده و افریقایی ها را به کسانی که سر از مستراح درآورده اند نامیده است‌..
رئیس جمهور آمریکا در این مدت بارها ایران را به بدترین مجازات ها تهدید کرده و همواره با ادبیات زشت و زننده ای از ایران نام برده است.

چند وقت پیش و هنگام خروج آمریکا از سوریه نویسنده روزنامه سعودی «عکاظ» برادشت متفاوتی از این خروج ارائه کرد و معتقد بود آمریکا در حال آماده شدن برای حمله به ایران است.
روزنامه نگار سعودی نوشته بود: "شاید خروج آمریکا از سوریه، خروجی تاکتیکی باشد که در پس از آن طوفانی نهفته است. که از آن جمله می توان به استعفای وزیر دفاع آمریکا اشاره کرد که به نظر می رسد از اینکه ترامپ تصمیماتش را بدون توجه به او می گیرد، ناراحت است. از دیگر نشانه های مهم در این زمینه، بازگشت ناوهای هواپیمابر آمریکایی جان استنیس به آب های خلیج فارس پس از غیبت بیش از ۱۷ سال می باشد که به همراه گروهی از ناوشکن های دکاتور، ناوهای موشک انداز و زیردریایی هسته ای وارد آب های خلیج فارس شدند و قطعا چنین زرادخانه نظامی هزاران میل را برای سیاحت و آفتاب گرفتن طی نکرده اند و اینجاست که باید پرسید آیا این همان چیزی است که ترامپ در حال حاضر برای آن برنامه ریزی می کند؟
کسی چه می داند شاید این طور باشد؟ روزها آبستن حوادث ناگهانی است."

آمریکایی ها بلافاصله پس از اقدامی علیه ایران سعی می کنند توپ را به زمین ایران انداخته و در افکار عمومی ایران اینگونه القا نمایند که ما به دنبال صلح و دوستی و برقراری روابط دوستانه هستیم و این حاکمان ایران هستند که به حسن نیت ما روی خوش نشان نمی دهند.
در روزهای پس از خروج آمریکا از برجام، ترامپ پیشنهاد مذاکره بدون پیش شرط با سران ایران را مطرح کرد و حالا پس از قرار دادن نام سپاه در میان گروههای تروریستی برایان هوک مسئول مسائل ایران در وزارت خارجی آمریکا از زمان پایان دشمنی ایران و آمریکا سخن گفته و مدعی شده است: اگر روابط دو کشور برقرار شود می‌توانیم برای بسیاری از مشکلات جاری مردم ایران از جمله بحران آلودگی هوا در تهران چاره بیابیم. خانه‌هایی مقاوم در برابر زلزله بسازیم که در زلزله هایی همچون زلزله اخیر کرمانشاه فرونریزند. داروهای جدیدی برای بازماندگان جنگ ایران و عراق فراهم کنیم"
در واقع ترامپ و همراهان او به خوبی به این مسئله آگاهند که پس از اقدامی ضد ایرانی، حاکمان ایران به هیچ وجه به آنها روی خوش نشان نخواهند داد و با دادن پیشنهاداتی از این قبیل سعی در جلب بیشتر افکار عمومی، منتقدان و ناراضیان داخل ایران دارند.

آنچه شواهد و اتفاقات دو سال گذشته نشان می دهد این است که ترامپ و دولت او برای آینده خاورمیانه برنامه ویژه ای دارد و به نظر تلاش می کند تا قبل از پایان دوره ریاست جمهوری خود آن را عملی نماید.
حمایت بی چون و چرا از بن سلمان و چشم بستن به روی رسوایی قتل خاشقچی، انتقال سفارت به بیت المقدس در اسرائیل، به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر جولان، خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و اعزام ناو به خلیج فارس و خروج از برجام و قرار دادن سپاه در لیست گروههای تروریستی همگی نشان از آن است که ترامپ و همراهان او قدم به قدم در حال دنبال کردن سیاستی هستند که ممکن است به یک جنگ نظامی تمام عیار در منطقه تبدیل شود و تحلیل ساده لوحانه تاجر بودن ترامپ را نقش بر آب نماید..

@kharmagaas

خرمگس

07 Nov, 10:50


رئیس ستاد انتخاباتی پزشکیان:
«با ترامپ احتمال رفع تحریم‌ها بیشتر است ، ترامپ تاجر است و ما هم خوب زبان تجارت را می‌فهمیم
»

پ.ن: خدا به دادمان برسد با دولتی که چنین درک ساده‌لوحانه و رمانتیکی از روابط بین‌الملل دارد.
@kharmagaas

خرمگس

07 Nov, 10:28


روندی که در سراسر دنیا در حال وقوع است و کمتر کسی به خطرات آن واقف است «سیاست زدایی» از حوزه‌های سیاسی است.
خطر این است که تحت تأثیر فضای رسانه‌ای و فکری جدیدی که در جهان حاکم شده است، دلقک‌ها و لمپن‌ها و الوات و اراذل و اوباش در هر گوشه جهان به عنوان کنش‌گر و فعال سیاسی خود را به متن رسانده و نماینده بخشی از افکار عمومی یا جناح‌های سیاسی مختلف می‌شوند.
اینکه در ابرقدرت جهان یک لات به غایت لمپن و بددهن با یک زن بدون دیسپلسن، میانمایه و ابله (که به لطایف الحیلی وارد سیاست شده است) به عنوان دو رقیب اصلی سیاسی مطرح می‌شوند، حاصل همین بحران است. اینکه جاستین ترودو و زلنسکی و ملونی و مکرون و اردوغان از تصمیم‌گیران جهانی به شمار می‌روند حاصل همین بحران است.
اینکه لات بی‌سروپایی مثل علی کریمی یا پسر پهلوی این اعتماد به نفس را می‌یابند که از سیاست و مقوله حکمرانی در کشوری به تاریخ و قدمت ایران سخن بگویند، حاصل همین بحران است.
@kharmagaas

خرمگس

07 Nov, 10:16


فرهاد قنبری:
زوال تمدنی، از جفرسون تا ترامپ

در تاریخ بشری هیچ تمدنی به صورت آنی و لحظه ای دچار انحطاط و فروپاشی نشده است. انحطاط پروژه ای زمان بر است که مخفیانه و پنهانی به جان یک تمدن می افتد و آرام آرام و غیر ملموس ریشه ها و بنیان های آن تمدن را بلعیده و از بین می برد..
در کتب تاریخی در مواجهه با علت فروپاشی تمدن ها و امپراطوری های بزرگ همیشه با یکی از پاسخهای کلیشه ای یعنی «حاکمان بی لیاقت» مواجه می شدیم. علتی که باید با دقت و تامل بیشتری به آن نگریست و همیشه تاریخ نسبت به آن حساسیت بالایی نشان داد.

اغلب تمدن ها در اوج قدرت، غرق در غرور، خودبرتر بینی شده و کم کم از مسائل اساسی و بنیادین اداره جامعه غافل می شوند و همین عامل باعث می شود به مرور تحت سیطره و حکومت افراد نادان و نالایق قرار بگیرند. حاکمان نالایق هم به علت نداشتن دید و تفکر عمیق با وضع و اجراء قوانین ناکارآمد و مضر، در حوزه های مختلف اجتماعی مانند آموزش، پرورش، تربیت نیروهای نظامی و سایر امور مربوط به حوزه عمومی، شهروندانی بی خرد، کوته بین و احمق را پرورش خواهند داد. دو عامل "حاکم نالایق" و "شهروند نادان" دو روی یک سکه هستند که در یک روند طولانی موجب بازتولید یکدیگر شده و در نهایت زمینه زوال و فروپاشی یک تمدن را فراهم خواهند کرد.‌.

به ایالات متحده به عنوان ابرقدرت امروز جهان بنگریم.! زمانی شهروندان آمریکایی افرادی مانند توماس جفرسون، جرج واشنگتن و آبراهام لینکلن را به ریاست جمهوری خود بر می گزیدند.
در واقع شهروندان آمریکایی با احساس تعهد در قبال جامعه خود با مطالعه و آگاهی بیشتر دست به انتخاب می زدند و سعی می کردند سیاست مدارانی کاردان را بر گزینند. در مقابل چنین سیاست مدارانی نیز نسبت به رشد سطح فرهنگی، سیاسی و اخلاقی جامعه خود احساس تعهد داشتند و با تصویب قوانین مختلف سعی در توسعه همه جانبه جامعه خود داشتند. این دو رویکرد و نگاه چه از جانب شهروندان و چه از جانب سیاستمداران نمایانگر "شهروندان متعهد" و سیاست مداران کاردان بود که هر دو در کنار یکدیگر باعث رشد و اعتلاء جامعه خود می شدند.
حالا شهروند آمریکایی شخصی مانند دونالد ترامپ را به ریاست جمهوری خود برمی گزیند و در مقابل هم طبیعی است که چنین سیاست مدارانی شهروندانی شبیه خود را برجسته نمایند. واقعیت سیاسی حاکم بر آمریکای امروز (به مانند هر جامعه دیگری) آینه تمام نمایی از نوع نگرش اکثر شهروندان و سیاست مداران این کشور به مسائل سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و بین المللی است.
گذار از جفرسون، واشنگتن و لینکن تا رسیدن به ترامپ مراحل مهمی از زوال و انحطاط تمدنی است که به صورت آرام و خزنده پیش رفته و در آینده ای نه چندان دور خود را به صورت عینی تری نشان خواهد داد..
@kharmagaas

خرمگس

07 Nov, 10:16


فرهاد قنبری
وضعیت پست‌مدرن

بشر ربع آخر قرن بیستم خوشحال از فروپاشی فرا روایت‌ها، تصور می‌کرد در حال ورود به جهان جدیدی است که در آن دیگر جنسیت و هویت و ملیت و عقلانیت و هر کلان‌روایت دیگری از میان رفته و انسان در سیالیتی شناور، از انقیاد هر گونه دوگانه‌سازی و دیکوتومی ایدئولوژیک رها شده و آزادی حقیقی را لمس خواهد کرد.

این گزارهٔ فکری-فلسفی نوید جهانی جدید (پسامدرن) را می‌داد که در آن نه از انقلاب و نزاع طبقاتی خبری است و نه جایی برای دفاع از هویت متصلب و ملیت و عقل و تاریخ و جنسیت و سنت و امثالهم وجود دارد. این نگاه با هیاهوی بسیار توسط رسانه‌ها تبلیغ شد و به‌سرعت به نُقل‌ونبات محافل روشنفکری و دانشگاهی اغلب کشورهای جهان تبدیل شد.
بشر جهان پسامدرن سرمست از کشف چیز بسیار مهمی بود و آن این‌که مرد و زن و عقل و جنون و روز و شب و متمدن و بدوی و زشت و زیبا و مرز و بیرون و... دوگانه‌ای برساختهٔ ایدئولوژیکی است و باید برچیده و کنار گذاشته شود تا راه رهایی کامل بشر هموار گردد.

اما نتیجه و برو‌ن‌داد حاکمیت این نگاه باورنکردنی است. جهان پسامدرن به جای گسترش آزادی و رهایی، با سرعت در حال اشاعهٔ لُمپنیسم است، به بهانهٔ گذر از جنسیت، بنیان خانواده در حال نابودی است، در‌هم‌آمیختگی نژادی مشکلات فرهنگی و اجتماعی بسیاری را رقم زده، فکر و فلسفه سقوط آزاد داشته، سیاست و فرهنگ به دست سلبریتی ها و رقاصه‌ها و دلقک‌ها افتاد، انسان به ربات کوکی رسانه‌های جدید بدل شد و قدوقامت بشر به غایت کوچک‌تر شد.

در نسبیت‌گرایی افراطی حاصل از این وضعیت، بی‌معنایی و افسردگی و بنیادگرایی به‌شدت گسترش یافت و بشر برای رهایی از این نیهیلیسم ویرانگر حاضر به‌دست یازیدن به هر چیزی ولو امری خشن و غیرانسانی شد.

بشر نیم قرن اخیر تصور می‌کرد با فروریختن کلان‌روایت‌ها و کنار زدن دوگانه‌گرایی‌ها و دیکوتومی‌ها به کشف بسیار مهمی نائل گشته‌است اما این مسئله را فراموش کرده بود که هر کدام از این دوگانه‌ها محصول تاریخ و تمدن بشری است. فراموش کرده بود که تیمارستان و زندان محصول خرد و تمدن بشری است، زن و مرد و خانواده محصول تمدن بشری است، کشور و ملیت محصول خرد بشری است و حمله و فروریختن سریع آنها نه تنها باعث رهایی بیشتر نخواهد شد بلکه باعث سقوط انسان به وضعیتی به مراتب نازل‌تر خواهد شد.

محصول این وضعیت جدید را امروز در سیاست (فرانسه از ژنرال دوگل و ژیسکار دستن به مکرون رسیده و ترامپ در آمریکا بر صندلی توماس جفرسون و آبراهام لینکلن می‌نشیند)، در مدیریت جهانی، در روابط بین‌الملل، در فرهنگ، در خانواده و روابط اجتماعی، در هنر و ادبیات و موسیقی و سینما و درکل در تمام حوزه‌های زندگی انسان می‌توان مشاهده کرد.
@Kharmagaas

خرمگس

06 Nov, 09:23


جمهوری‌خواهان متحد اصلی اسرائیل هستند و در حضور نتانیاهو در مجلس آمریکا هم اگر چند نماینده دموکرات در جلسه شرکت نکرده یا ایستاده او را تشویق نکردند، جمهوری‌خواهان به طور کامل به استقبال او رفتند.

ایران اگر اندک شک و شبهه ای در پاسخ به تهاجم اسرائیل به خاک کشورمان داشت، با پیروزی ترامپ باید آن را کنار بگذارد، چرا که با رای‌آوری ترامپ، نتانیاهو احتمالا به تنها چیزی که نمی‌اندیشد کاهش تنش با ایران است.
@kharmagaas

خرمگس

06 Nov, 09:21


ترامپ دوباره رئیس‌جمهور آمریکا شد.

انتظاری که از دولت کشورمان باید داشت این است که دوباره اسیر این توهمات «ترامپ تاجر است» و «ترامپ جنگ‌طلب نیست» و «اگر روی موشک مرگ بر اسرائیل نمی‌نوشتیم از برجام خارج نمی‌شد» و «اگر اجازه مشارکت اقتصادی آمریکا در ایران را می‌دادیم مسئله جور دیگری رقم می‌خورد» و امثالهم نشوند و با درک درست از واقعیت به دنبال اتخاذ تصمیمات درست و منطقی باشند.
@kharmagaas

خرمگس

05 Nov, 08:37


فرهاد قنبری
سقوط روزنامه‌نگاری

یکی از علل اصلی به ابتذال کشیده شدن سیاست در ایران قشر به غایت لمپن و بی‌سوادی بود که طی دهه‌های اخیر به اسم روزنامه‌نگار و خبرنگار و کارشناس سیاسی در فضای سیاسی و اجتماعی کشور رشد کرد و کم کم افکار عمومی جامعه را در دست گرفت.

در دهه‌های اخیر عموم سیاستمداران رانت‌خوار و فاسد با سوء استفاده از موقعیت خود شروع به خرید رسانه‌ها و پرورش دادن روزنامه‌نگاران و خبرنگارانی کردند که نه هوش و سواد ورود به این حوزه را داشتند و نه اندک ارزشی برای اخلاقیات و حقیقت قائل بودند. طی این سالها این دست روزنامه‌نگاران و خبرنگاران اجاره‌ای در قبال دست و دل بازی «ارباب‌شان» سنگ تمام گذاشتند و ارباب خود را در کنار دیگر بزرگان تاریخ ایران نشانده و تمام بدبختی های نیم قرن اخیر را به «دیگری» و هر چه دستاورد مثبت را به ارباب خود نسبت داده و در زدن نام رقیب از هیچ توهین و تهمت و افشاگری دریغ نکردند.

در سلطه کامل چنین فضای به غایت مریض و مهوعی بر فضای رسانه‌ای کشور، جایگاه منتقد و تحلیل‌گر و روزنامه‌نگار هم به متلک پراکنی‌های لوس شومن‌ها تقلیل یافت و کلمه «دکتر» و «منتقد» و «استاد» و «روانشناس» و «روانکاو» و «اقتصاددان» و «روزنامه نگار» و «شاعر» و «نویسنده» و «هنرمند» و که زمانی انسانی محترم، جاافتاده، موقر و باسواد را به ذهنمان تداعی می‌کرد، کسانی را تداعی می‌کند که نهایت استعدادشان فحاشی و لودگیِ سیاسی و رفتارهای اَدایی و چرخاندن زبان در دهان هنگام ادای واژه ها و چند توئیت لوس آمیخته با متلک به رئیس جمهور و شهردار و فلان وزیر و وکیل است.

این ادبیات سخیف کم‌کم به ادبیات سیاسی باب روز جامعه بدل گشت و بخش بزرگی از جامعه چنین روایت های بی معنی و مخربی که نه نیازی به سواد آنچنانی دارد و نه قدرت اندیشه خاصی می‌طلبد را به جای تحلیل و انتقاد درست گرفته و بر اساس آن به جهان اطراف و جامعه خود نگاه می‌کنند.
حالا بخش بزرگی از جامعه دوست دارد فقط متلک و حمله و توهین و تمسخر حکومت و دولت و کشور را بشنود و به کسی که بپرسد، «پشت این متلک گویی ها و تمسخرها و حملات قرار است چه چیزی ساخته شده یا چه اتفاقی رخ دهد؟» واکنش منفی شدید نشان می‌دهد.
@kharmagaas

خرمگس

05 Nov, 08:13


فرهاد قنبری
سیاست زدگی

وراجی با نقادی و دیالوگ سیاسی متفاوت است. فرد وراج، مُهمل باف است و در هر زمینه ای بدون داشتن علم و آگاهی کافی و بدون اینکه امکان سنجش صدق و کذب گزاره‌هایش وجود داشته باشد، داد سخن سر می دهد و تصور می کند که صاحب خرد انتقادی است. فرد وراج مدام از واژه ها و اصطلاحات بلاواسطه (اندیشیده نشده) بدون آنکه آن مفاهیم را درونی کرده یا چرایی بیان آن را فهمیده باشد، استفاده می کند.

وراجی با دیالوگ و مباحثه سیاسی متفاوت است. مفهوم دیالوگ یا مباحثه سیاسی بیش از هر چیز ریشه در رساله‌های افلاطون و جد‌ل‌های فکری سقراط با افراد مختلف دارد، گفتگوها و جدل‌هایی که به هیچوجه ارتباطی با سخنان بی‌معنی که امروز در رسانه‌ها به عنوان بحث و گفتگوی و تحلیل سیاسی بیان می‌شود، ندارد و هر کدام از دریچه یک فکر و خرد و اندیشه انتقادی بیان می‌شود.

اما وراجان عموما خیالات و اوهام خود را به واقعیات قابل مشاهده ترجیح می‌دهند، شناخت و درک درستی از انسان و پیچیدگی‌های روان انسان ندارند، فاقد خودآگاهی تاریخی بوده و شناختی از ایران و بنیادهای فکری جامعه و تاریخ ایران ندارند، نه جهان جدید را می‌شناسند و نه شناخت صحیحی از سنت دارند، نگاه تک بعدی و ساده‌انگارانه به مسائل مختلف حوزه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و روابط بین‌الملل و جامعه دارند، فهمی از ساختارها ندارند، نقادی را با تمسخر و غُر زدن و فحاشی یکی می پندارند و نهایت هنرشان به ابتذال کشیدن همه چیز از جمله سیاست و نقد و نقادی است.

برای مثال تکرار مداوم:
- همش کار خودشونه
- همشون سرو ته یه کرباسن
- سگ زرد برادر شغاله
-  ایرانو فروختن به روسیه و چین
- ژاپنی ها گفتن لجن های کارون رو به ما بفروشید عوضش طلا بگیرید.
-ایران ثروتمندترین کشور دنیاست.
-این بی شرفای..
-پول نفتو بدن به مردم نفری چند میلیون در ماه میشه...
- اسرائیلی‌ها زمین‌ها رو از فلسطینی‌ها خریدن
- عامل همه جنایات اسرائیل حماسه
- سیرک انتخابات
- رای‌ها از قبل شمرده شده
- رئیس‌جمهور قبل از انتخابات مشخصه
- و...
و سخنانی از این قبیل هر نامی که داشته باشد، آن نام بحث و گفتگوی سیاسی نیست.

چه خوشمان بیاید چه نیاید سرزمین ما شهروندان چندان باکیفیتی از لحاظ توسعه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و هنری ندارد و طبیعتا از چنین جامعه‌ای انتظار سیاستمداران آنچنانی نباید داشت. (هر چند سیاستمداران آنچنانی هم اگر یافت شود به واسطه فرهنگ سیاسی و اجتماعی ما به لجن کشیده می‌شود)

متاسفانه بخش نه چندان کوچکی از جامعه ما (عمدتا هم صاحب مدرک دانشگاهی) تحت تاثیر رسانه و شبکه‌های اجتماعی، عقل و فکر را به طور کامل تعطیل کرده و هر خزعبل و شر و وری را باور می‌کنند و به آن دامن می‌زنند.

برای مثال:
شما بروید توییت کنید رفته بودم خلیج فارس دیدم هیلی‌کوپتر سپاه دو نفر را داخل گونی به دریا انداخت و رفت. مطمئن باشید چند ده هزار لایک می‌خورد.

شما بنویسید معاون امور زنان رییس جمهور گفته که درختان را قطع کنید چون ممکن است باعث تحریک زنان شود‌. مطمئنا هشتاد هزار لایک می‌خورد و هزاران نفر کامنت می‌زنند که ای عقده های بیمار و فلان و فلان.

شما توییت کنید پس از کم شدن مشارکت، همه آخوندها حساب‌های مالی خود را به سوریه منتقل کرده‌اند. بدون شک شصت هزار لایک می‌خورد.

شما بنویسید پوتین زنگ زده به رهبر و گفته باید به اوکراین اعلام جنگ کنید. مطمئن باشید هزاران لایک می‌خورد و دوساعت بعد علی کریمی و فرخ‌نژاد استوری می‌کنند و هشتگ ارباب می‌زنند.

طبیعتا با چنین فرهنگ سیاسی و چنین شهروندانی، نمی‌توان وارد دیالوگ سیاسی شد یا امید به توسعه سیاسی و فرهنگی داشت.
@kharmagaas

خرمگس

04 Nov, 20:52


بلایی که بمب اتم و سلاح شیمیایی و هیچ چیز دیگری نمی‌توانست بر سر اجتماع و فرهنگ و هنر غربی بیاورد، را «پست‌مدرنیسم» بر سر این جوامع نازل کرد.
پست‌مدرنیسم در قامت یک جنبش اعتراضی در پاسخ به بحران‌های اروپای پس از جنگ جهانی دوم ظاهر شد. این جریان که از مرگ انسان و پایان ایدئولوژی‌ها و فروریختن فراروایت‌ها سخن می‌گفت کم کم به ضدیت افراطی با عقل مدرن گرایش یافت و با شالوده‌شکنی و ساختارشکنی سعی در تعریفی متفاوت از مفاهیم داشت.
این جریان شالوده هر مکتب و ایدئولوژی و فراروایتی را فروریخت و میدان یکه تازی هر ابتذال و بدویت و تحجری به نام «روایت متفاوت» را فراهم کرد.
نتیجه آنکه هنر و ادبیات و فلسفه و هر دستاورد فرهنگی تاریخ غرب مدرن به سخره گرفته شد و بسیاری از بنیان‌های اجتماعی از جمله هویت اجتماعی و جنسیت و.. ارزش خود را از دست داد و بی‌هویتی و فرومایگی به بهانه میدان دادن به اقلیت‌ها و تفاوت‌ها، خود به ایدئولوژی متصلب جدیدی تبدیل شده و اینگونه در حال نابودی آینده کودکان و خانواده و فرهنگ و.. است.

و بدتر آنکه به مخاطب نگون‌بخت ایرانی خود اینگونه القا کرده‌اند که دوران ایدئولوژی‌ها به پایان رسیده است!
@kharmagaas

خرمگس

04 Nov, 20:23


رسانه‌های رژیم اسرائیل:
«سنوار تا ۷۲ ساعت پیش از شهادت چیزی نخورده بود
»

"چندان که شهرهایمان!!
در جنگ سلاخان به تل خاک بدل شدند؛
به ساختن دوباره کوشیدیم!
در سرما و گرسنگی
ارابه های آهنین خارا را
چون روزگاری به دنبال خود کشیدیم!
آجرها را با دستان برهنه بر هم چیدیم؛
تا فرزندانمان را
برده وار - به دیگران نفروشیم!
پاک ساختیم!
پس برای فرزندان خویش مکتب ها بنا کردیم
پاک ساختیم!
وجدان قرن ها را نیز پاک ساختیم؛
تا فرندانمان زندگی کنند!"

برتولت برشت
@kharmagaas

خرمگس

04 Nov, 20:19


اکثر صفحاتی که با شعار فمنیسم و حمایت از حقوق زنان در اینستاگرام و توییتر و تلگرام و شبکه‌های فارسی‌زبان مشغول فعالیت هستند بیشتر از آنکه طرفدار حقوق زنان باشند و یا درک و شناخت درستی از جایگاه و حقوق زن در اجتماع داشته باشند، ترکیبی از دریدگی و بی شعوری و وقاحت را به نمایش می گذارند.
فمنیسم های مجازی (منظور از فمنیست های مجازی آن دسته از فعالین حقوق زنان در فضای مجازی هستند که سواد و علم و آگاهی خاصی نداشته و دفاع از حقوق زن را با دریدگی و بی حیایی و گاهی کثیف کاری و غیر بهداشتی بودن اشتباه گرفته اند.) تصور می کنند، فحاشی و توهین به مردان، تمرد و بی احترامی به پدر و مادر و خانواده، غیر بهداشتی بودن و برهنه شدن و درشت گویی و رکیک نویسی و امثالهم طرفداری از حقوق زن است.
این طیف که اغلبشان را سلبریتی های پرمدعای کم سواد، تشنگان شهرت، هوچیگران مجازی و برخی درماندگان و ورشکستگان سیاسی تشکیل می دهند، یک کارکرد بیشتر ندارند و آن لجن مال کردن شأن و کرامت زنان و از میان بردن احترام و جایگاه زن در اجتماع و هدایت دختران جوان به سمت ولنگاری و اعتیاد و در نهایت تنهایی و سرخوردگی اجتماعی و افسردگی است.
@kharmagaas

خرمگس

04 Nov, 20:19


جنبش های پست مدرن.

نهایت اعتراض و خلاقیت جنبش های به اصطلاح پست مدرن برهنه شدن است.
برهنه شدن برای اعتراض سیاسی.
برهنه شدن برای نشان دادن کول بودن‌.
برهنه شدن برای دفاع از محیط زیست.
برهنه شدن برای دفاع از حقوق حیوانات.
برهنه شدن برای دفاع از زندانیان سیاسی.
برهنه شدن برای دفاع از حقوق زنان.
برهنه شدن برای دگرباشان و...

دولت های غربی هم از بازی "برهنه شدن" های مداوم نهایت استفاده خود را کرده و از قِبَل آن هم میزان آزادی و رواداری و تساهل خود را به رخ جهانیان می کشند و هم اجازه ورود سوژه ها به حوزه های بنیادی و مهم اقتصادی مانند میزان مالیات، ساعات کار و سن بازنشستگی و امثالهم را نمی دهند.

به قول ساموئل بکت:
"انسان امروز، انسان انتظارهای بی پایان است؛ گویی زندگی خود را هر روز صبح به روزی دیگر به تعویق می اندازد.
آرزوهای او زنجیره ی پوچی است که تا بی پایان جهان ادامه می یابد و این است که به زندگی او "معنا" می دهد"

@ پیرزنان استرالیایی در اعتراض به تخریب محیط زیست
@kharmagaas

خرمگس

27 Oct, 09:30


"سزاوار نمی‌دانم که آدمی چه در دادگاه و چه در میدان جنگ از چنگال مرگ به آغوش ننگ بگریزد. اگر روا باشد که انسان برای رهایی از خطر به هر کردار و گفتاری توسل جوید، در میدان جنگ نیز بسا پیش می‌آید که با انداختن سلاح و سر فرود آوردن در برابر دشمن به آسانی می‌توان از مرگ رهایی یافت.
آری، آتنیان، گریز از مرگ دشوار نیست، گریز از بدی دشوار است"
@kharmagaas
دفاعیات سقراط، رساله آپولوژی - افلاطون

خرمگس

27 Oct, 09:29


"تحمل ظلم بهتر از ظلم کردن است.
اگر میان ظلم کردن و مورد ظلم واقع شدن مجبور به انتخاب کردن باشم، مورد ظلم واقع شدن را انتخاب خواهم کرد"
@kharmagaas
افلاطون _ رساله گرگیاس

خرمگس

27 Oct, 09:17


"چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت
نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت
این تیغ نه از بهر ستمکاران کردند
انگور نه از بهر نبید است به چرخشت
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
حیران شد و بگرفت به دندان سرانگشت
گفتا که کرا کشتی تا کشته شدی زار؟
تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت"
(ناصر خسرو)

همین چند بیت همه ی حکمت و عبرت تاریخ را در خود خلاصه کرده است. اگر هم همیشه به واقعیت نپیوسته، همین اندازه که باور عمومی بر آن بوده که هیچ بدی بی پاسخ نمی ماند، امید بشر را رنگ و آب داده است. گذشتگان ما آنقدر به کیفر اعتقاد داشتند که می گفتند حتی اگر نتیجه عمل شخص به خود او باز نگردد، به بازماندگانش باز خواهد گشت. به روایت شاهنامه، مصیبتی که بر سیاوش وارد آمد، نتیجه کردار بد پدرش کاووس بود. نظائر آن هم باز در اسطوره و تاریخ دیده شده است.

هشدار روزگار- دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
@kharmagaas

خرمگس

27 Oct, 09:06


"گمان مبر که به پایان رسید کار مغان
هزار بادهٔ ناخورده در رگ تاک است"

زیر گرفتن نظامیان اسرائیلی با کامیون در مرکز تلاویو.

این گمان ساده‌لوحانه‌ و احمقانه‌ای است که مردم یک شهر و سرزمین را هر طوری که دوست دارید کشته و تحقیر کنید و سپس در همسایگی آنها با آسایش زندگی کنید.
این تازه آغاز راه است. ده‌ها هزار زن فقط در غزه برای انجام عملیات استشهادی اعلام آمادگی کرده‌اند.
@kharmagaas

خرمگس

27 Oct, 08:10


"مخنثی ماری خفته دید. گفت: دریغ! مردی و سنگی".

عبید زاکانی
@kharmagaas

خرمگس

27 Oct, 08:03


"اَمردی را لوطیی در خانه برد
سرنگون افکندش و در وی فشرد
بر میانش خنجری دید آن لعین
پس بگفتش بر میانت چیست این
گفت آنک با من ار یک بدمنش
بد بیندیشد بدرم اشکمش
گفت لوطی حمد لله را که من
بد نه اندیشیده‌ام با تو به فن"

حکایت این جماعت همان حکایت مولوی در باب لوطی و مخنث است که لوطی از او در حالت لواطه می‌پرسد این خنجر از بهر چیست که به کمر بسته‌ای و مخنث می‌گوید از برای آنک هر کی با من بد اندیشد شکمش بشکافم.
لوطی بر سر او آمد شد می‌کرد و می‌گفت: «الحمدلله که من بد نمی‌اندیشم با تو»
@kharmagaas

خرمگس

27 Oct, 06:10


باور بفرمایید این مملکت بهشت امثال همین فرخ نژاد و تنابنده و ژوله و رامبد جوان و مهران مدیری و امثالهم است.
افرادی که یک روز با سینمای لوده و ضدفرهنگی میلیاردها تومان به جیب می زنند، روز دیگر هم برای شکلک درآوردن یا بازی در سریالهای تلویزیون صدها و میلیاردها تومان دریافت می کنند، از بازی در هیچ نقشی ابایی ندارند، از پرداخت مالیات معافند و در آخر بار و بندیل را بسته و بدون هیچ درک و شعور سیاسی، تاریخی و فلسفی، ژست مبارز و چه گوارا بودن می گیرند.

جماعتی که هم خود را قهرمان اکت سیاسی و اجتماعی می دانند، هم  لقمه درشت خوان گسترده صدا و سیما را بر می دارند و هم سر سفره محبوبیت و مردمی بودن در ردیف اول نشسته اند و هم قهرمانان انتقاد از وضع موجودند.

مملکت بهشت همین طبقه است که بیشترین آسیب را به سینما و موسیقی و هنر وارد می کنند و در عین حال به میلیاردرهای محبوب دل توده ها بدل می شوند.

نه آقای فرخ نژاد هرگونه که حساب کنیم مایه ننگ ما آن نیروی ارتش که با ماهی هشت، نه میلیون تومان حقوق به وظیفه ذاتی خود که دفاع و حفاظت از مرزهای کشور است می پردازد نیست، بلکه شما و امثال شما هستید.
@kharmagaas

خرمگس

26 Oct, 21:42


می‌گذرد کاروان، رویِ گلِ ارغوان
قافله سالار آن، سروِ شهید جوان
در غمِ این عاشقان، چشمِ فلک خون فشان
داغِ جدایی به دل، آتشِ حسرت به جان
خورشیدی تابیدی ای شهید
در دل ها جاویدی ای شهید
می‌گرید، در سوگت آسمان
می‌سوزد، از داغت شمعِ جان
چون رویَد لاله از خاکِ تو
یاد آرم وضع جان پاکِ تو
بنگر چون شد، دل ها خون شد زین آتش ها
از موجِ خون شد، لاله گون دشت و صحرا
زین درد و غم، گرید عالم، ای شهید ما
از این ماتم، خون می‌گِریَم
ای یاران، ای یاران، سوزم از داغ غمی
داغ ظلم و ستمی، خون هر جانباز، می‌دهد آواز
جان فدای وطنم، خاک ایران کفنم
ای دریغا
لاله ما
گشته گلگون
خفته در خون

خرمگس

26 Oct, 15:28


«اگر ذره‌ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می‌شویم و مرگ در این راه را افتخار می‌دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه‌ای داشتم، حتماً به این مردم تقدیم می‌کنم»
از وصیت‌نامه شهید حسین خلعتبری

یکی از نقاط مهم تاریخ معاصر ایران که در فساد و ناکارآمدی برخی مسئولان و فعالیت‌های ضدوطنی اپوزسیون خودفروخته چندان دیده نشد، سلحشوری و غیرت مردان بی‌ادعایی بود که جان‌ عزیزشان را تقدیم ما ملت قدرنشناس کردند.
قهرمان واقعی این سرزمین امثال حسین خلعتبری است، نه آن سلیطه‌های بزدل و خودفروخته ای که برای یک گرفتن یک جایزه بی‌ارزش از دستان جنایت‌کار حاکمان اروپا و آمریکا همه چیز خود را می‌فروشند و از اربابانشان تقاضای فشار اقتصادی و حمله نظامی به وطن خود را دارند. قهرمان واقعی ما امثال حسین خلعتبری است که خدا را شکر شهید شد و این روزهای مملکت را ندید...
@kharmagaas

خرمگس

26 Oct, 14:12


چند نکته

حتی مسعود رجوی هم به اندازه این موجود خودفروش و نزدیکانش بی‌شرم و حیا نبود و دیدارش با صدام حسین و کمک‌هایش به نیروهای بعثی را علنی نمی‌کرد.
این فرد و تمام نزدیکان او باید به عنوان عنصر تروریستی معرفی شده و هزینه خیانت به ایران را پرداخت کنند.

در این جنگ تا این ساعت چهار نفر از اعضای نظامی ایران به شهادت رسیده است و شوخی با حجم پاسخ اسرائیل به ایران بی‌احترامی به خون این شهیدان است.

دشمن ایران نه اسرائیل بلکه تمام غرب و آمریکا و برخی همسایگان است. دشمن از لحاظ قدرت نظامی و تکنولوژیکی بسیار قدرتمند است و ایجاد توقع نابجا از واکنش شدید ایران، تحت فشار گذاشتن نیروهای نظامی کشور و بازی در زمین دشمن است.

تا این لحظه هیچکدام از مقامات رسمی کشور اعم از کشوری و لشگری موضع و بیانیه‌ای در زمینه حملات اسرائیل صادر نکرده است و وظیفه رسانه‌ها حرکت در مسیری است که تصمیم‌گیران این عرصه دنبال می‌کنند.
@kharmagaas

خرمگس

26 Oct, 11:47


شهید حمزه جهان‌دیده
حاضر
شهید محمدمهدی شاهرخی‌فر
حاضر

خرمگس

25 Oct, 20:56


امروز در سه نوبت تلاش کردم که این فیلم را تا آخر ببینم تا قضاوتی منصفانه داشته باشم اما در هر تلاش قادر به تحمل بیشتر از بیست دقیقه از آن نشده و در نهایت هر چه سعی کردم توان روانی تماشای آن تا پایان را پیدا نکردم.

فیلم به شدت شعاری و مدیازده، دیالوگ‌های به غایت سطحی، بازیگری و کارگردانی فاجعه و در یک کلام به تمام معنا «بد» و کلاژی شبه اینستاگرامی از متلک‌پرانی به ملاها با چاشنی بسیار پررنگی از توهین به افراد سالخورده و رزمندگان و شهدا و خانواده نظامیان. (در یک جایی بازیگر اول مرد می‌گوید یک سال به جبهه رفتم و فهمیدم پوچه و از ارتش استعفا دادم!)

سازندگان امثال این زباله‌ها باید صبح تا شب خداوند را شاکر باشند که نظامی به نام جمهوری اسلامی و ملاها و ارزشی‌های تندرو وجود دارند تا با چنگ زدن به آنها چنین خزعبلاتی را به اسم اثر هنری به خورد جامعه بدهند.
@kharmagaas

خرمگس

25 Oct, 20:22


یکی از انسانی‌ترین شعرهایی که در تاریخ هنر شعر سروده شده است را شیخ اجل در حکایتی به غایت زیبا در بوستان بیان کرده است. حکایتی که همیشه می‌تواند چراغ راه انسان قرار بگیرد.
 
"چنان قَحط سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
چنان آسمان بر زمین شد بَخیل
که لب تَر نکردند، زرع و نَخیل
بخوشید سرچشمه‌های قدیم
نَمانْد آب، جز آبِ چشمِ یتیم
نبودی به‌جز آهِ بیوهْ زنی
اگر بَر شدی دودی از روزَنی
چو درویشِ بی‌رنگْ دیدم درخت
قوی بازوان، سُست و درمانده سخت
نه در کوه سبزی نه در باغ شَخّ
ملخْ بوستان خورده، مَردُمْ ملخ
در آن حال، پیش آمدم دوستی
از او مانده بر استخوان، پوستی
وگرچه به مُکنت، قوی حال بود
خداوندِ جاه و زر و مال بود
بدو گفتم: ای یارِ پاکیزه‌خوی
چه درماندگی پیشت آمد؟ بگوی
بغُرّید بر من، که عقلت کجاست؟
چو دانیّ و پُرسی، سؤالت خطاست
نبینی که سختی به غایت رسید؟
مَشَقَّت به حَدِّ نَهایت رسید؟
نه باران همی آید از آسمان
نه بَر می‌رود، دودِ فریادخوان
بدو گفتم: آخِر تو را باک نیست
کُشَد زَهر، جایی که تریاک نیست
گر از نیستی دیگری شد هلاک
تو را هست، بَط را ز طوفان چه باک؟
نگه کرد رنجیده در منْ فَقیه
نگه کردنِ عالِمْ اندر سَفیه
که مَرد ارچه بر ساحل است، ای رفیق
نیاساید و دوستانش غَریق
من از بینوایی نِیَم رویْ زرد
غمِ بینوایان، رُخَم زرد کرد
نخواهد که بیند خردمند، ریش
نه بر عُضوِ مردم، نه بر عُضوِ خویش
یکی اول از تَندُرُستانْ منم
که ریشی ببینم بلرزد تنم
مُنَغَّص بُوَد عیش آن تندرست
که باشد به پهلوی بیمارِ سست
چو بینم که درویشِ مسکین نخورد
به کامْ اَندَرَم، لُقمه زهر است و درد
یکی را به زندانْ درش دوستان
کجا مانَدَش، عیشِ در بوستان"
@kharmagaas

خرمگس

25 Oct, 20:17




عموم افرادی که به جنگ زده های لبنان و فلسطین کمک می‌کنند همان افرادی هستند که وقتی سیل و زلزله و بلای طبیعی در گوشه‌ای از کشور رخ می‌دهد هم آستین‌ها را بالا زده و به کمک می‌شتابند.

بخشیدن اموال (فارغ از ملیت و مذهب و ایدئولوژی دریافت کننده کمک) دل بزرگی می‌خواهد و به وقت عمل دست شستن از اموال کار هر کسی نیست.

عموم افرادی که امروز در شبکه‌های اجتماعی منتقد و مخالف کمک به مردم فلسطین و لبنان هستند و شعار «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرامست سر می‌دهند» عادت به غرزدن دائمی دارند و در طول حیات خود حتی یک هزار تومانی هم به مفلسی نبخشیده‌اند.

فرهنگ ایرانی ریشه در تمدن و سنتی دارد که شاعر بزرگش بیش از هشتصد سال پیش از یک تن بودن بنی‌آدم سخن می‌گفت و فریاد برمی‌آورد که: (من از بینوایی نی‌ام روی زرد/ غم بینوایان رخم زرد کرد).
حمله به این فرهنگ و از بین بردن این فرهنگ چیزی نیست که به سادگی با توییت و متلک چند اجیر شده بیگانه، از بین برود.
@kharmagaas

خرمگس

25 Oct, 19:43


هدف اسرائیل در غزه از بین بردن حماس یا خلع سلاح فلسطینیان نیست. آنها با بمبباران پیاپی مدارس و اردوگاه‌های آوارگان و بیمارستانها به دنبال فراری دادن و یا پاکسازی قومی فلسطینیان در این منطقه هستند. آنها می‌دانند که هر مرد و زن و کودکی در غزه پس از این بمب متحرکی علیه اسرائیل خواهد بود و به این واسطه در پی قتل‌عام کامل یا فراری دادن آنها هستند.
در سوی دیگر غزه شهری استراتژیک در ساحل مدیترانه است و اسرائیل در نظر دارد پس از پاکسازی قومی فلسطینیان اقدام به شهرک‌سازی در این منطقه داشته باشد.
اسرائیل در صورت کشتار و یا فراری دادن تمام اعراب ساکن غزه هم بیکار نخواهد نشست و پس از آن سراغ کرانه باختری و پاکسازی قومی در آن منطقه خواهد رفت و احتمالا پس از آن هم چشم طمع به بخش‌هایی از لبنان و سوریه خواهد داشت.
اسرائیل تنها دولت جهان است که بر اساس نژاد و مذهب و اساطیر و خزعبلاتی که در کتاب هیولاپرور عهد عتیق نگاشته شده، شکل گرفته است و به هیچ انسانیت و اخلاقیاتی پایبند نیست و هر آنکه در فلسفه شکل‌گیری و چرایی وجود اسرائیل کمی دقیق شده باشد می‌داند که بشریت با چه موجودات پلیدی مواجه است.
@kharmagaas

خرمگس

25 Oct, 17:20


"جامعه ای که ما در آن زندگی می کنیم به چنان درجه‌ای از فساد رسیده است که خواه ناخواه هرکسی را که نتوانسته باشد پیوند خود را با آن از بیخ و بن بگسلد فاسد خواهد ساخت"
@kharmagaas
نان و شراب - اینیاتسیو سیلونه

خرمگس

25 Oct, 14:11


آدم یا مشاهده این تیترها و این افراد یاد «گریگوری ملخوف» در داستان دُ‌ن‌آرام می‌افتد.
گریگوری ملخوف قهرمان منطقه دُن در مبارزه با کمونیست‌ها، در پایان داستان و پست از شکست کامل کازاکها از سرخ‌ها، برای تن ندادن به محاکمه با جمع چند صدنفری از آدمکشان و راهزنان همراه می‌شود.
یک روز گریگوری بر خود نهیب زده و می‌گوید، این چه رذالتی است که به آن تن داده‌ام و با یک مشت دزد و غارتگر و آدمکش همراه و همنوا شده‌ام!

و حال آیا این سرنوشتی نیست که به اصطلاح هنرمندانِ منتقد و اپوزسیون جمهوری اسلامی گرفتار آن شده است؟ آیا از بغض حکومت، حاضر به چشم بستن به تمام اصول انسانی شده و چکمه لیس کثیف‌ترین خونخواران قرن شده است؟ آیا به خاطر مخالفت با حکومت وطن و شرف و انسانیت و همه چیز خود را فروخته و با گرگ‌ها همنوا شده است؟
به قول آن مرحومی که میگفت: "با صدتومن و بی صد تومن زندگی آدم می گذره اما خیلی بده که آدم فاحشه مغزی [و روحی و...] باشه"
@kharmagaas

خرمگس

24 Oct, 19:59


- به عربده‌ها و فحاشی‌های دهان‌پرکن شبه‌روشنفکران و شبه‌جامعه‌شناسان در مناظره‌های (مثلا) سیاسی-اجتماعی و شبکه‌های مجازی توجه نکنیم. داد و فریاد آنها چیز بیشتری از غرزدن‌های مسافران تاکسی و مترو و اتوبوس و دورهمی‌های واقعی و مجازی، آورده‌ای برای جامعه نخواهد داشت. این شیوه غرزنی که با داد و فریاد توهم بیان نقد رادیکالی را دارد، تنها چیزی که تولید می‌کند توهمِ دانایی و فرورفتن در دنیای خیالی است که چیزی جز بدتر شدن شرایط در پی نخواهد داشت. این شیوه کنش‌گری شاید برای پای بساط عرق و تریاک و دورهمی و سپری کردن وقت در تاکسی کارکرد مفیدی داشته باشد، اما از دل آن چیزی جز اتلاف وقت و اشتباه گرفته شدن «وراجیِ بی‌پایان» با «دیالوگ و گفتگوی سیاسی» بیرون نخواهد آمد.
- وظیفه روشنگر اجتماعی وراجی و عربده و متلک‌پراکنی و تمسخر حاکمان نیست. البته تمسخر حاکمان حق طبیعی شهروندان است اما برای کسی که ادعای نقد و تحلیل مسائل را دارد یک عیب بزرگ است. در طول تاریخ بشر یک نمونه را نمی‌توان سراغ داشت که از تمسخر و متلک‌پراکنی و غرزدن و فحاشی، چیزی جز یاس و ناامیدی بیشتر و تخریب روحیه اجتماعی و امثالهم بیرون آمده باشد.
@kharmagaas

خرمگس

24 Oct, 17:19




به لطف رسانه‌های مجازی و کارخانه‌های مدرک‌فروشی که هر روز چند جین دکتر و جامعه‌شناس و اقتصاددان و روزنامه‌نگار و روانشناس و صدها نام من‌درآوردی دیگر به جامعه عرضه می‌کنند با گونه جدیدی از مخلوقات مواجهیم که نه تنها ایرانیان امروز (نژادپرست و خشونت طلب و..) و نه تنها آیین‌های و رسومات ایرانی (نژادپرستانه دانستن نوروز و حاجی فیروز و..) و نه تنها نمادها و فرهنگ و سنن ایرانی (زیر سوال بردن پرچم و نمادهای دینی و..) و نه تنها شاعران و اندیشمندان ایرانی (درباری و متحجر معرفی کردن حافظ و سعدی و..)، بلکه ایرانیان باستان را هم به واسطه سکنی گزیدن در ایران مورد مواخذه و تحقیر قرار داده و آنها را روانپریش و دیوانه معرفی می‌کنند!
با ادامه این روند به نظر باید به مانند داعش چکش و پتک به دست گرفت و دست در دست روانشناسانِ زرد و جامعه‌شناسانِ قهوه‌ای و پکیج‌فروشان و...، تیشه به ریشه تمام نمادها و آثار باستانی و مقبره شاعران زد و پس از آن با سوزاندن شاهنامه و دیوان حافظ و بوستان و مثنوی و سایر آثار ادبی، به گلوی هر کسی که نوروز و یلدا را جشن می‌گیرد یا حتی ایرانی بودن را ننگ بشریت نمی‌داند، سرب آتشین ریخت.
@kharmagaas

خرمگس

24 Oct, 12:56


در ۱۲۰ سال اخیر که تمدن جدید با قدرت تکنولوژیکی و رسانه‌ای مرزهای جهان را درنوردیده است، همیشه صداهای اعتراضی از سوی سنت‌گرایان بلند بوده است.
در چند دهه اخیر گفتمان حاکم به عنوان نماینده سنت‌گرایان در برابر پذیرش مولفه‌های تکنولوژیک و اجتماعی زیستی جهان مدرن همه مسیرهای مقاومت را امتحان کرده و تا آنجا که امکان داشته و حتی تا مرز تبدیل بخشی از شهروندان به دشمنان خویش هم پیش رفته اما در پایان به دست خود یا دیگری (فشار فیفا برای ورود زنان به ورزشگاه) مجبور به پذیرش واقعیت شده است.
از ممنوعیت ویدئو و ماهواره تا راه ندادن زنان به ورزشگاه فوتبال و تفکیک جنسیتی دانشگاه و امثالهم نمونه هایی است که گفتمان حاکم تمام مسیرهای ممکن برای مقاومت را امتحان کرده اما در پایان مجبور به عقب نشینی شده است. و طبیعتا روزی هم در مقابل پذیرش سبک زندگی و پوشش و اینترنت و تلویزیون‌های خصوصی و امثالهم هم مجبور به عقب نشینی و پذیرش واقعیت خواهد شد.
و مسئله تاسف‌بار این است که دوباره باید تمام امکانهای ایستادگی و ایجاد دوقطبی و بازتولید نفرت اجتماعی را رفته و در آخر با پرداخت بیشترین هزینه مجبور به پذیرش واقعیت شود..
@kharmagaas

خرمگس

24 Oct, 10:40


۱- در مقابل کسی که به ایران می گوید «این خراب شده» ایستادگی کنیم. ایران با همه مشکلات و سختی هاش وطن ماست. ایران کشور زیبایی است، تاریخ غنی و شکوهمندی دارد، هنرمندان بزرگی دارد، فرهنگ و تاریخ فرهنگی برتر را در خاورمیانه دارد، شاهنامه‌ای دارد که از آتاتورک تا اردوغان به آن رشک می‌برند، حافظ و سعدی دارد، بوعلی و نظامی و مولوی دارد که کشورهای بسیاری دربه در به دنبال مصادره آنها هستند. ایران معضلات و مشکلات فراوانی دارد اما به هیچوجه «آن خراب شده نیست»
۲- در مقابل کسانی که می گویند: «وضع دیگه از این بدتر که نمیشه» مقاومت و ایستادگی کنیم.
یک هفته خدمات عمومی مانند آب و برق و گاز و سیستم بهداشت قطع باشد تازه متوجه می‌شویم از این بدتر یعنی چه. یک هفته استرس بمب و موشک و آوارگی داشته باشیم تازه می فهمیم از این بدتر یعنی چه.
آنکه می گوید «از این بدتر نمیشه» آن سوی دنیا نشسته و هر روز سرکارش می رود و روز تعطیل حمل پلاکارد حمله نظامی برایش تفریح است و جنگ برایش آزمایش یک شانس برای بازگشت به کشور یا گرفتن انتقام از حکومت است، اما برای مایی که اینجا زندگی می کنیم نابودی همه چیزمان است.
@kharmagaas

خرمگس

24 Oct, 09:47


در اینکه قیمت خرید و اجاره مسکن بسیار بیشتر از حد تحمل جامعه است و دولتی برای مدیریت این عرصه وجود ندارد بحثی نیست، اما تقلیل دادن مفهوم وطن به چند متر خانه و زمین که داشتن و نداشتن آن مرزهای وطن‌دوستی یا وطن‌فروشی ما را مشخص کند هم به شدت کاسبکارانه است و هم نشان از عدم فهم مفهوم وطن دارد.

وطن مفهوم و معنایی بسیار کلی‌تر از سنگ و خاک و جغرافیا دارد. وطن مأوا و سکونتگاه روحی و روانی و فکری است که در نسبت با هزاران سال تاریخ و فکر و فرهنگ و هنر و آیین و ادبیات و زبان فهمیده می‌شود. وطن در نسبت پیروزی‌ها و شکست‌ها و در نسبت شادی‌ها و غم‌های جمعی معنا می‌یابد.

انسان در گوشه‌ای از جهان به درون یک سرزمین و فرهنگ و زبان پرتاپ می‌شود و همیشه وابسته به شکل‌ خاص فرهنگ و تمدنی است که او را ساخته است.

در مهاجرت از انسان می‌خواهند از خود وطن‌زدایی کرده و جز جسم و تخصصی که دارد، همه چیزش را جا بگذارد، اما او نمی‌تواند و هرجا که برود زبان مادری و فرهنگ و شیوه زندگی و در یک کلام وطن خود را همراه می‌برد و اگر روزی در توهم زیست بی‌وطنی یا جهان‌وطنی فرو رود کم کم به موجودی نفرت‌انگیز و عصبی و بیمار بدل خواهد شد.
@kharmagaas

خرمگس

23 Oct, 21:31


وصیت نامه یحیی سنوار نشان از روح بزرگ انسانی با اراده فولادین است که برای نبردی نابرابر اما سراسر غرور و پایمردی آبدیده شده است.
وصیت نامه سنوار نه برای تقسیم ارث میان فرزندان و بازماندگان بلکه نقشه راهی برای تمام روح‌های خموده و سرگشته و ناامید در این جهان پر از نابرابری و خشونت است.
سنوار در آخرین پیام خود تاریخ را به محکمه وجدان بشری دعوت می‌کند و در جهانی عمیقأ پوچ و تهی از معنا از ایمان به حقیقت سخن می‌گوید.
وصیت نامه یحیی سنوار آخرین مانیفست آزادی‌خواهی در قرن عمیقأ دلمرده و افسرده‌‌ای است که هر روایت معنابخشی را با شدیدترین شکل ممکن سرکوب می‌کند.
وصیت سنوار چون ندایی قدسی در گوش آزادیخواهان جهان خواهد پیچید و لالایی چند دهه‌ای خونخواران برای در خواب فروبردن وجدان‌های بشری را برهم خواهد زد.
@kharmagaas

خرمگس

23 Oct, 12:15


آن ساده‌لوحانی که در طرح خیانتکارانه و وطن‌فروشانه امثال اردوغان و علیف مشغول ایفای نقش شده و تصور می‌کنند با توهین به ایران و تورک تورک کردن برای خود ماوا و وطن جدیدی می‌یابند، بد نیست این روزها کمی به رویکرد دولت‌ها و ملت‌های عرب در قبال نسل‌کشی فلسطین و لبنان نگاه کنند.

کشورهای عرب یک دین مشترک دارند، هنگام سخن گفتن نیازی به مترجم ندارند و درهم‌آمیختگی فرهنگی بسیار بیشتری از ملل جعلی به اصطلاح «ت و رک» دارند اما به وقت بحران هر کدام سر در گریبان خود فروبرده و اهمیتی برای هم‌زبانان خود قائل نیستند.

اینجا کنسرتی در مصر و در کمترین فاصله با غزه است. در طی تمام بحران غزه یک چنین جمعیتی در هیچ کشور عربی برای حمایت از غزه مشاهده نشد. برای عموم آنها رفتن به یک کنسرت از جان هم زبانشان ارزش بیشتری دارد.

آنکه تصور می‌کند به وقت حادثه علیف و اردوقان به پشتیبانی او خواهد آمد و او را از مجازات وطن‌فروشی نجات خواهند داد، نه فقط بی‌سواد است و یک صفحه از تاریخ را درست تورق نکرده بلکه به غایت خیالباف و نادان است.
@kharmagaas

خرمگس

23 Oct, 11:16


برتراند راسل می گوید: "انسان ها جاهل متولد می‌شوند، نه احمق، آنها توسط نظام آموزش و پرورش به «احمق» تبدیل می‌شوند"

این روزها با مشاهده توحش بی‌حد و حصر سربازان رژیم اسرائیل که به راحتی از قتل کودکان و تمسخر قربانیان و له کردن انسانها ابراز شادی می‌کنند، بد نیست نگاهی دوباره به فیلم «غلاف تمام فلزی» کوبریک داشته باشیم.
کوبریک به مانند راسل به ما می‌گوید که انسانها آدمکش به دنیا نمی آیند، اما توسط آموزش به آدمکش تبدیل می شوند. انسانها نژادپرست به دنیا نمی آیند، اما توسط رسانه‌ها و ایدئولوژی‌های مختلف به نژادپرست و غیرستیز تبدیل می شوند. انسانها متعصب و دگم به دنیا نمی آیند اما توسط خانواده و جامعه و رسانه به متحجر و جزم اندیش تبدیل می شوند.
کوبریک روند اضمحلال فردیت و انسانیت افراد در نظام آموزش سربازی در ایالات متحده آمریکا قبل از اعزام به جنگ ویتنام را به تصویر می‌کشد. او چگونگی تبدیل سربازان به ربات های بی حس آدمکشی را به تصویر می کشد که نظام از آنها اطاعت کورکورانه و محض را طلب می کند، انسانهایی که جز سلاح و کشتن و دریدن هیچ چیز دیگری را نمی‌شناسند.
@kharmagaas

خرمگس

22 Oct, 22:15




عکس پروفایل طرف موهایش سفید شده (یعنی سن و سالی از او گذشته است) و مطالب صفحه‌اش را هم که نگاه می‌کنی تماماً در مورد ادبیات و شعر و نقد ادبی است اما همین موجود در شب شهادت یحیی سنوار چنین چیز مشمئز‌کننده‌ای را توییت کرده است.

برای همین چیزهاست که به شخصه بیشتر از هر کسی از اهالی سینما و ادبیات و مدعیان روشنفکری و دانشگاهیان و متخصصان دلزده و گریزان هستم.

عصری که در آن زندگی می‌کنیم عصر میانمایگی است، عصر رجاله‌ها و لکاته‌هاست و هر آنکه نمی‌خواهد به این وضعیت تن دهد، عاقبت یا سرخورده و منزوی می‌شود و یا کارش به جنون و مخدر و آرامبخش می‌کشد.

میانمایگی وضعیت کاسبکارانه‌ای است که از هنر و کتاب و ادبیات تا سیاست و اجتماع و همه چیز را در خود بلعیده و در همه حوزه‌ها لودگی و سخافت و وقاحت را جایگزین اصالت و شرافت کرده است.

در وضعیت میانمایگی فقط سلبریتی ها و شومن‌ها و وراج‌ها و یاوه‌گوها و پرروها و وقیح‌ها از قدرت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و هنری برخوردار می‌شوند و در مقابل آنهایی که هنوز از اندک وجدانی برخوردارند و یا برای خود کرامتی قائلند، خود به خود به حاشیه رانده شده و حذف می‌شوند.
@kharmagaas

خرمگس

22 Oct, 21:46


آسیبی که این جریان به اصطلاح ارزشی به اعتماد مردم نسبت به نظام سیاسی حاکم وارد کرده است را مطلقا هیچ رسانه و جریان اپوزسیونی وارد نکرده است.
این جریان ۳۶ سال از حیات جمهوری اسلامی را عملا دولت‌های فاسد و وطن‌فروش معرفی کرده و در این راستا از هیچ کنشی که اعتماد مردم را سلب کند فروگذار نکرده است!
آنها به غیر از دولت احمدی‌نژاد و رئیسی سایر دولت‌ها اعم از دولت موقت بازرگان و بنی‌صدر و موسوی و هاشمی و خاتمی و روحانی و حالا پزشکیان را با تمام توان سیاه‌ و تاریک معرفی کرده‌اند.

حال باید از این جریان پرسید چطور شمایی که در کل حیات جمهوری‌اسلامی فقط ۱۱ سال را تایید کرده و بقیه را مردود می‌شمارید، خود را نماینده و صاحب انقلاب می دانید؟ و آیا این شکل کنشگری شما باعث نشده است که بخشی از جامعه به کل منکر نظام شده و همه حاکمان را مشتی رانت‌خوار و فاسد بنگرند و حتی مدافع تهاجم خارجی به کشور شوند؟

این جریان مشکوک حتی در این شرایط بحرانی هم به عمد همه مشکلات موجود(در شرایط جنگی مردم دارایی خود را به دلار و طلا تبدیل می‌کنند و گرانی آن طبیعی است)را به نام دولت فاکتور کرده و بر گسترش نارضایتی عمومی دامن می‌زنند.
@kharmaggas

خرمگس

22 Oct, 16:49


جعفری فرمانده سابق سپاه:
ممکن است اسرائیل حمله محدود و کوچک به ایران انجام بدهد
کار بزرگی بکنند قطعاً چند برابر پاسخ آن را می‌بینند
اسراییل بعد از وعده صادق۱ با چند موشک نقطه‌ای در اصفهان را هدف قرار داد.


اینکه فرمانده سابق سپاه پس از سالها (که شائبه مدیریت جریان‌هایی تندرو که هدفی جز بی‌اعتماد کردن مردم به دولت‌های مختلف ایران را ندارند) در رسانه‌ها ظاهر شده و از حمله چند ماه قبل اسرائیل به ایران می‌گوید بسیار عجیب است!
سخن ایشان اینگونه معنا خواهد شد که ایران مخالفت چندانی با حمله کم رمق اسرائیل به کشور ندارد و در صورت مشاهده چنین چیزی پاسخ نخواهد داد!

🖇 این خیال خام است که تصور کنیم اسرائیل با یک حمله محدود بیخیال مسئله خواهد شد. آنها به مانند غزه و لبنان ابتدا با حملات محدود درصدد تخمین قدرت و سطح واکنش طرف مقابل می‌روند و در صورت عدم دریافت پاسخ متناسب، حملات خود را وسعت می‌بخشند.
@kharmagaas

خرمگس

22 Oct, 13:05


"یک فیلم یک جنبش سیاسی، حزب یا حتی یک مقاله نیست. فقط یک فیلم است. در بهترین حالت یک فیلم می‌تواند صدای خود را به اعتراض و خشم اجتماعی اضافه کند."(کن لوچ)

خلق یک اثر بزرگ سینمایی سیاسی نیازی به فریاد و شعارهای دهان‌پرکن ندارد و برای اهالی واقعی این هنر، امری به غایت ساده است.

در این راستا می‌خواهیم تفاوت یک فیلم انتقادی با بیانیه خوانی سیاسی را متوجه شویم به آثار کن لوچ نگاه کنیم فیلم «من دانیل بلیک» و «متأسفیم جا ماندی» را نگاه کنیم. فیلم «بچه» و «دو روز و یک شب» و سایر آثار برادران داردن را بنگریم.
می‌خواهیم فیلمی در نقد پدرسالاری ببینیم، «پدرسالار» برادران تاویانی را ببینیم.

کن لوچ بیش از پنجاه سال است که در دفاع از حقوق کارگران، مطرودان و حاشیه نشین ها فیلم می سازد و بدون افتادن در دام بیانیه خوانی و یا تبدیل شدن به سخنگوی حزب خاصی اعتراض خود را بیان می کند.

نمایی از فیلم "تالار جیمی" که داستان واقعی زندگی یک کمونیست ایرلندی در فاصله میان دو جنگ جهانی را روایت می کند..

@kharmagaas

خرمگس

22 Oct, 12:52


فرهاد قنبری
سینمای کاریکاتوری

بعد از موفقیت سینمای عباس کیارستمی در جهان توهمی میان برخی از سینماگران ایران شکل گرفت که تصور می کردند، اگر کسی یک ماشین شاسی بلند سوار شده و به کوهستانهای ایران بزند و چند تصویر زیبا از طبیعت و کوه و رود و گندمزارها بگیرد (و یکی وسطش بی دلیل چون دیوانه ها شروع به خواندن شعری از خیام بکند یا وسط قبر بخوابد و...) و یا چند تصویر نامفهوم وسط فیلم گذاشته و چند متلک نثار حکومت و آخوندها بکند و یا حامیان حکومت ایران را چهره‌های شیطانی و مخالفانش را فرشته‌هایی عدول کرده به زمین معرفی کرده و در این راستا لگدی هم به تاریخ و سنت و فرهنگ ایرانی بزند، کارگردان و فیلمساز عمیقی شده است

این سبک فیلم سازی که در دهه های گذشته بهمن قبادی و به ویژه در سالهای اخیر محمد رسولف و جعفر پناهی نماینده بارز آن هستند، همیشه مورد توجه جشنواره های غربی هستند و حالا کارگردانان جوان بسیاری به امید کسب جایزه و شهرت به این سمت کشیده می شوند.
در عموم این فیلمها نه فضایی ساخته می‌شود، نه شباهتی به جامعه ایران وجود دارد و نه اصول اولیه فیلمسازی مشاهده می‌شود. سازندگان این آثار با کارکترهای بی‌هویتی که معلوم نیست به کدام جامعه و سنت و فرهنگ و طبقه تعلق دارند (دیوصفتانی هیولاوش در یک سو و فرشته‌هایی اسیر آن دیوها در سوی دیگر) سعی دارند با اشغال «جایگاه قربانی» هم برای عوامل خود نامی دست و پا کرده (اقامت غرب و شهرت و تبلیغ و...) و هم در نشان دادن تصویری از ایران که غرب سالهاست در پی تثبیت آن در میان شهروندان خویش است (وحشی و بی‌‌تمدن و خشن) نقش ایفا نمایند.
در سالهای اخیر فیلمهایی مانند «تاکسی» و «سه رخ» اثر جعفر پناهی، «جاده خاکی» (پسر جعفر پناهی)، «قصیده گاو سفید»، «آیه‌های زمینی» و «کیک تولد محبوبم» (نمی دانم کارگردانشان کیست)، تمام آثار محمد رسول‌اف و «برادران لیلا» (سعید روستایی) از این دست آثار سینمایی است.
@kharmagaas

خرمگس

22 Oct, 12:40


پروپاگاندا یا سینما

دانه انجیر معابد آخرین فیلم محمد رسول‌اف است که در جشنواره کن جایزه هیات ویژه داوران را کسب کرد.
فیلم رسول‌اف بدون اغراق در حد کلاژی از گزارش‌های سیاسی شبکه‌ ایرانترنشنال است.
فیلم فاقد فرم هنری است، اندک شعور هنری و سینمایی ندارد ، فاقد میزانسن و شخصیت پردازی است، بازیگری در حد فاجعه و دیالوگ‌ها به غایت باسمه‌ای و مبتذل است. فیلم اندک همدلی در تماشاگر ایجاد نمی‌کند و در ادامه همان سنت ضدملی برای جلب توجه جشنواره‌های غربی و هموار کردن مسیر سیاستمداران غربی برای تحریم و فشار بیشتر بر ایران است. فیلم در امتداد مسیر شبکه من و تو و اینترنشنال در شکل و صورتی دیگر است.

اسلاوی ژیژک در مورد سینمای «امیر کوستوریستا» می گوید:
"مردم از من می‌پرسند چرا من به طور تعصب‌آمیزی علیه این یارو فیلمساز یوگسلاوی سابق کوستوریستا هستم. او برای غرب بازی می‌کند. چه تصویری از یوگسلاوی سابق را از فیلم "زیرزمین" می‌گیرید؟ در فیلم‌های او مردم دائم دارند یا می‌خورند یا می‌کشند یا ترتیب هم را می‌دهند، یک نوع عیاشی بی‌وقفه. این چیزی است که غرب در فیلم‌های کوستوریتسا می‌بیند"
@kharmagaas

خرمگس

22 Oct, 10:10


از مهدی نصیری و محسن برهانی و آقامیری تا پناهیان و صدیقی و احمد خاتمی و بسیاری ملاهای دیگر همه در حوزه‌های علمیهٔ قم درس خوانده‌اند و همه از اسلام سیاسی و عدالت اجتماعی و سیاست سخن می‌گویند، اما علارغم اختلاف‌نظرهایی که به نظر دارند، در چند نکته اساسی با هم مشترک‌‌اند که همگی نشان از بحران معرفتی حوزه‌های علمیه و قطع ارتباط کامل مدارس دینی ایران با مولفه‌های زیستی و فکری جهان جدید دارد.
برای مثال:
- تقریبا هیچ چیز از فلسفه سیاسی (کلاسیک و مدرن) نمی‌دانند.
- کاملا با مردم‌شناسی و روانشناسی توده‌ها بیگانه‌اند.
- در جهان کوچک و خودمطلق پنداری زیسته و هیچ گشودگی به جهان نداشته و در هر نقطه‌ای که می‌ایستند آنجا را مرکز زمین می‌پندارند.
- بدیهیات ابتدایی روابط بین‌الملل را نمی‌دانند.
- شناختی از دولت-ملت و جامعه مدرن و تکثر اجتماعی ندارند.
- غر زدن و یا در مقابل تحکم را نوعی کنش‌گری سیاسی می‌دانند.
- نگاه عاطفی- احساسی و محفلی نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی دارند.
- نه ایران را می‌شناسند و نه اندکی خودآگاهی تاریخی دارند.
- فهم و شناختی از منافع ملی نداشته و نگاهشان به مسائل ملی، مرامی و فرقه ای است.
@kharmagaas

خرمگس

22 Oct, 10:09


فرهاد قنبری
محفل از خودبیگانگی یا منبع دانش!

اگر دانشکده های فنی و علوم پزشکی در ایران به محلی برای تربیت متخصص برای غرب و اقیانوسیه تبدیل شده است، عموم دانشکده‌های علوم انسانی هم به محلی برای تربیت تفکر ضدملی و صدوطنی تبدیل شده است.
دانشگاه در ایران به ویژه در رشته هایی مانند «جامعه شناسی» و «تاریخ» و «علوم سیاسی» و «فلسفه» و امثالهم بیشتر از آنکه در خدمت جامعه و گشودن گره و مشکلی از جامعه باشد، در خدمت تربیت انسانهایی افسرده، هپروتی، ضداجتماع و یاوه گو بوده است.

تصور کنید طرف از فلان منطقه دورافتاده یا شهر کوچک بلند شده آمده در دانشگاه تهران و.. به اسم جامعه شناسی و فلسفه سر کلاس چند استاد هپروتی تر از خودش نشسته و چند جمله بریده از مارکس و آرنت و هگل و هایدگر و گرامشی و لوکاچ و فوکو و...، خوانده و به انسانی بیگانه با جامعه و محیط خویش تبدیل شده و چنان سخنان بی سروتهی می گوید که آدم نمی داند بخند یا گریه کند.

طرف یک کلمه به اسم «پست مدرن» شنیده و تصور می کند که «چشمه دانایی» را کشف کرده و چند واژه دهان پرکن مثل «فاشیسم» را هم تنگ کارش گرفته و صبح تا شب در حال لعن و نفرین به «زبان» و «تاریخ» و «هویت» سرزمین خویش است و از فردوسی و شاهنامه تا نوروز و چله را به اسم فاشیسم و نژادپرستی انکار می کند و به نام «آنتیک بازی» در حال ترویج و دفاع از تروریسم و خشونت است.

آن یکی دو جمله «خدا مرده است» و «به سراغ زنان می روی، تازیانه را فراموش نکن» نیچه را شنیده و تصور می کند که بزرگترین نیچه شناس قرن بیست و یکم شده است و مدام پادکست و کلیپ پر می کند و هذیانات ذهنی خود را به اسم «تحلیل فلسفی» به خورد مخاطب نگون بخت خود می دهد.

آن دیگری چهار کلمه به اسم «نئولیبرال» و «امپریالیسم» شنیده و همانها را شمشیر خود کرده تا از طریق آن به هر کسی که اندک تلاشی برای کارآفرینی و رشد اقتصادی این سرزمین داشته بتازد و خود را در جایگاه قهرمان توده و خلق بنشاند.

آن دیگری دو جمله از هایدگر خوانده و کلا در فضا سیر می کند و از «شوند تاریخی خویشتن در پرسش بنیادین هستی» و «تجربه وجودی دازاین» در پاسخ به بحران هستی در اندیشه های ملاعلی کنی سخن می گوید.

آن دیگری هانا آرنت و توتالیتاریسم و فاشیسم را تنگ کارش کرده و در همه جمعی با جملات بی‌سروته داد و فریاد راه انداخته و ندای اناالحق سر می‌دهد و توهم حلاج بودن برداشته است.

آن دیگری که کمی زرنگتر بوده به اسم علوم انسانی بومی و مقابله با علم امپریالیستی کلا ارتباط خود را با واقعیت قطع کرده و در جهان دُن کیشوتی سیر می کند و از جن و جین و موسیقی پاپ و سینما تا فرهنگ و سیاست خارجی بنگلادش را در چند دقیقه برای مخاطب حقیقت جویش تحلیل کرده و در کاسه می ریزد.

باور بفرمایید بسیاری از همین افراد که آدم دلش هم به حالشان می سوزد، [چرا که اغلب نه درآمد و شغلی دارند و نه وضعیت اقتصادی مناسبی دارند] اگر پس از گرفتن دیپلم سراغ کار و کاسبی چیزی می رفتند، الان هم وضعیت اقتصادی بهتری داشتند و هم خدمت بهتری به تولید و اقتصاد کشور انجام می دادند و هم اینکه اعصاب آرامتری داشته و به فردی عصبی و پرخاشگر و ضدوطن تبدیل نمی شدند.

پ.ن:
۱- منطقه دور افتاده و شهر کوچک اشاره شده به معنای این نیست که اگر فلان فرد از شمال تهران می آید، جامعه شناس و فیلسوف برجسته ای تبدیل می شود. مسئله این است که فردی که از خانواده ثروتمند در این وادی می‌افتد آسیب اقتصادی کمتری می بیند و حداقل دچار دغدغه معیشت نمی شود و هگل و لنین و مارکس و هایدگر برایش یک تفنن است.
۲- در نیم قرن اخیر از بدنه سینما و ادبیات تا روشنفکری و روزنامه‌نگاری و دانشگاه ایران نه تنها در خدمت ایران و منافع ملی ایرانیان نبوده بلکه به عللی مانند فقدان شعور تاریخی، نداشتن تعهد اجتماعی، انقطاع با سنت، تقلید صِرف (بدون فهم تفاوت‌ها) از غرب و تلاش برای گرفتن تایید آنها، در راستای دشمنی با ایران و ایرانیان حرکت کرده است و به موانع جدی توسعه ایران بدل شده است.
امروزه این میزان استاد دانشگاه و سلبریتی و دانشجو و سینماگر و نویسنده و... که نفرت شدیدی از وطن خود داشته و در سر آرزوی تهاجم بیگانه را می‌پرورانند و از ترور هموطن خود خوشحال می‌شوند و عموما در به در دنبال خروج از کشور هستند و تصویری جهنمی از ایران دارند، محصول چنین نگاهی است.
۳- وضعیت حوزه‌های علمیه ما اگر بدتر از دانشگاه‌های ما نباشد به هیچ‌وجه بهتر نیست.
@kharmagaas

خرمگس

22 Oct, 10:03


فرهاد قنبری
جامعه شناسانِ هپروتی

سوالی که در مواجهه با برخی از اساتید و دانشجویان رشته جامعه شناسی و بسیاری فعالین سیاسی که تحصیلات عالیه دانشگاهی دارند مطرح می شود این است که چرا آنها از بدیهیات لازم برای ساخت یک اجتماع مدرن فاصله گرفته و از زیست جهان «قبیله‌ای» در مقابل «شهروند ملی» دفاع می کنند؟

مگر آرمان روشنگری این نبود که انسان را از کودکی و طفولیت فکری و دست و پا زدن در تعصبات قومی، قبیله ای رها کرده و او را به انسانی صاحب خرد و مستقل و شهروند دولت-ملت تبدیل نماید، اما چرا استاد و کنشگر سیاسی و روشنفکر قرن بیست و یکم ایرانی که ادعای هگل و مارکس و روسو و دکارت شناسیش گوش عالمیان پر کرده از «قبیله گرایی» [در مقابل شهروند] دفاع می کند و مدافعان شهروند دولتِ ملی را فاشیست و پان و.. می نامد و در مقابل به ستایشگر پرشور قبیله گرایان خشونت طلب تبدیل می شود؟

ریشه این مسئله را در عوامل مختلف از قبیل «ذهنیت رعیت مآب»، «تاریخ استبدادی»، «عدم تجربه زیسته دموکراسی»، «عدم شناخت صحیح دولت-ملت در عصر مدرن»، «نفهمیدن آرمان روشنگری» و از همه مهمتر نهاد دانشگاه و رشته های تحصیلی مانند جامعه شناسی و علوم سیاسی و فلسفه باید جستجو کرد.

در جوامع توسعه یافته غربی اگر دانشگاه و علوم انسانی و جامعه شناسی و علوم سیاسی پدید آمد نه بر اساس تقلید از دیگران بلکه در پاسخ به نیازی بود که برحسب تحولات اجتماعی در آن جامعه ایجاد شده بود. دانشگاه و علوم انسانی در غرب با زیست اجتماعی مردم همان قرن و عصر در هم تنیده بود و اگر دورکهایم و هگل و آگوست کنت و دیلتای و وبر و بوردیو و بودریار و دیگرانی پیدا شده و شروع به نظریه پردازی می کردند در پاسخ به نیاز زمانه خویش و برای گشودن افق فکری نو و شناخت و شناسایی و رفع آسیب های اجتماعی و بحرانهای فکری موجود در جامعه خویش بود.

بر این اساس اگر «جامعه شناسی پُست مدرن» هم در جوامع غربی ایجاد شد و نظریه پردازن به مباحثی مانند «هویت» و «جنسیت» و «قومیت» و «تفاوتها» و امثالهم پرداختند در پاسخ به نیاز جامعه در پرداختن به چنین مسائلی بود. جامعه دانشگاهی غرب با تجربه دویست ساله روشنگری، تجربه طولانی دموکراسی، تجربه دو جنگ جهانی و در پاسخ به برخی بحرانهای اجتماعی دهه های پایانی قرن بیستم به این برداشت رسیده بود که برای بسط بیشتر دموکراسی باید به چنین حوزه هایی پرداخته و امکانهای جدیدی را به روی شهروندان خویش بگشاید.

حال استاد و دانشجوی جامعه شناسی و علوم سیاسی و فلسفه ایرانی که نه شناخت درستی از تاریخ و فلسفه غرب دارد و نه تاریخ و الزامات آموزشی کشور خویش را می‌فهمد، با تکیه بر چند ترجمه دست و پا شکسته از متون جامعه شناسان و متفکران غربی [که همگی آنها در پاسخ به نیازهای وقت جامعه خود طرح شده است] به شهروندی تبدیل می شود که پاهایش روی زمین ایران است، اما ذهنش در یک دنیایی خیالی و ضد ملی سیر کرده و با بازی با مفاهیمی چون فاشیسم و سوسیالیسم و هویت و امثالهم به مخالف سرسخت جامعه خود تبدیل می‌شود.

استاد و دانشجوی جامعه شناسی در ایران با مطالعه مثلا چند واحد«جامعه شناسی پست مدرن» تمام مسائل هویتی و قومی مستتر در جامعه غربی را به جامعه خویش بسط می دهد و بدون درک اینکه ایران جامعه مهاجرپذیر و متکثر نژادی نیست و یا تجربه روشنگری و دموکراسی و شهروندی مدرن ندارد و یا در کدام جغرافیای جهان واقع شده و با چه تاریخ و سنت و فرهنگی رشد یافته است و یا با چه تهدیدات امنیتی مواجه است، به مدافع قبیله‌گرایی تبدیل می شود و در مقابل نگاه ملی که تلاش می‌کند انسان جهانِ سومیِ خاورمیانه ای را به جایگاه «شهروند» ارتقاء دهد به مدافع پرشور ارزشهای «عشیره‌ای-قبیله‌ای» تبدیل شده و در مقابل توسعه فرهنگی و سیاسی جامعه قرار می گیرد.

پ.ن: بدیهی است که منظور بخشی از اساتید و دانشجویان این رشته‌های دانشگاهی است.
@kharmagaas

خرمگس

22 Oct, 10:01


فرهاد قنبری
علوم سیاسی یا اطلاعات عمومی!

«دانش سیاسی» که افلاطون و سقراط آن را «ارباب علوم» می‌نامند چیزی جدای آن چیزی است که امروز در دانشکده‌های علوم‌سیاسی و روابط بین‌الملل کشور (سایر کشورها هم چیز چندان متفاوتی نیست) به دانشجویان آموزش داده می‌شود. علوم‌سیاسی در جامعهٔ ما بیشتر تدریس «اطلاعات عمومی» است تا پرورش افرادی که قدرت اندیشیدن و پرسشگری و در انداختن طرحی جدید داشته باشند.

اما دانش سیاسی مورد نظر سقراط و افلاطون، دانشی است که فرد را به انسانی پرسشگر تبدیل می‌کند که توان طرح سؤال در امور طبیعی‌شدهٔ سیاسی را دارد و به کنکاش در مورد چرایی، وظیفه و هدف وجودی و غایی مسائل سیاسی و حکومت و امثالهم می‌پردازد.

چیزی که امروزه در دانشکده‌های علوم‌سیاسی به دانشجویان تدریس می‌شود، بیشتر از آنکه سیاست و سیاست‌ورزی و اندیشدن سیاسی باشد، آشنایی با انواع نظام‌های سیاسی و سازمان‌های بین‌المللی و امثالهم است. اغلب واحدهای درسی که دانشجوی علوم‌سیاسی می‌خواند، همان چیزهاییست که یک خبرنگار و رورنامه‌خوان حرفه‌ای و دنبال‌کنندگان شبکه‌های خبری سیاسی با آنها آشناست. (به‌عنوان مثال کسی که به مدت چهار سال مخاطب هر روزهٔ روزنامهٔ‌های کثیرالانتشار بوده‌است، آگاهی و شناخت سیاسی او در بسیاری موارد بیشتر از کسی است که لیسانس علوم سیاسی دارد)

به متون و واحدهای درسی رشتهٔ علوم‌سیاسی که می‌نگریم، می‌بینیم که هدف این رشته در بهترین حالت تربیت کارمند (آن هم برای خالی نبودن عریضه) برای برخی ادارات مانند فرماندرای‌ها و بخشداری‌هاست و کسی هم انتظاری از تبدیل شدن آنها به متفکر و اندیشمند سیاسی را ندارد.

اما باید توجه داشت، دانش سیاسی یا فهم تفکر سیاسی چیزی فرای شناخت انواع حکومت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی و شیوه‌های حکومت و امثالهم است. دانشجوی جامعه‌شناسی یا علوم‌ و فلسفه سیاسی و روابط بین‌الملل باید بتواند به پرسش اساسی و وجودی چرایی سیاست و هدف و غایت سیاست بپردازد و با ذهنی انتقادی و پرسشگر به نقد تمام امور طبیعی پذیرفته شده در ساختار قدرت در جهان بپردازد. دانشجوی علوم‌سیاسی امروز بیشتر از آنکه نام احزاب و جناح‌های سیاسی ایران و آمریکا و...، را بشناسد، باید بتواند به این پرسش‌های بنیادی چرایی تشکیل جامعه سیاسی پاسخ دهد.

علوم‌سیاسی و جامعه‌شناسی و تاریخ و فلسفه صرفاً حفظ کردن متون و جزوه‌های (عمدتاً بی‌سروته اساتید) و پاس کردن واحدهای اعلام شدهٔ دانشگاهی نیست. علوم‌سیاسی و فلسفه، علومی تزئینی و تقلید از دانشگاه‌های غربی نیستند، علوم‌سیاسی و در کل علوم‌انسانی آن کلیشهٔ مضحک «علوم ساده و حفظ کردنی» نیست، علوم‌سیاسی و فلسفهٔ سیاسی نیاز به ذهنی خلاق و عمیق و تفکری انتقادی و مسئله‌ساز دارد و فارغ‌التحصیل این رشته باید توان پرداختن و تحلیل مسائل به دور از هیاهوهای رسانه‌ای را دارا باشد.

اینکه دانشجو متونی را با حفظ کردن شب امتحانی و گاهی با تقلب پاس کند که کارشناس ادبیات و هنر و سیاست و تاریخ و جامعه و دارای ذهن و اندیشهٔ فلسفی نمی‌شود. حاکمیتِ چنین نگاه و گفتمانی بر علوم‌سیاسی باعث شده‌است جامعهٔ دانشگاهی ما (با آن عموم اساتید به غایت بی‌سواد و پرت از دنیا) توان تربیت اندیشمند و نظریه‌پرداز سیاسی نداشته و هنوز پس از صدوبیست سال از مشروطه همچنان مسئلهٔ جامعه همان مسئله‌ای است که در عصر مشروطه مطرح شده‌است و چه بسا عقب‌گرد و پَسرفت هم داشته‌است.
@kharmagaas

خرمگس

21 Oct, 18:48


این جماعت روزهای اول تهاجم وحشیانه اسرائیل به غزه هم، همنوا با اسرائیلی‌ها حسرت چربی شکم مردم غزه را می‌خوردند..

خرمگس

20 Oct, 09:03


فرهاد قنبری
تخصص به‌جای تفکر

در راستای مادی‌شدن تمام و کمال آموزش و علم، دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاهی هم به علم و دانش به چشم تخصص و شغل صِرف نگاه می‌کنند و دانشمندی هم به مانند رانندگی و نجاری و ورزشکار حرفه‌ای و شاطری و امثالهم به یک تخصص تقلیل یافته است.
امروزه تنها چیزی که در دانشکده‌های رشته‌های مختلف آموزش داده می‌شود فقط متون تخصصی همان رشته است و فارغ التحصیلان هم عموما به متخصصان تک بعدی که هیچ آگاهی دیگری در سایر زمینه های علمی و فرهنگی ندارند، بدل می‌گردند.
امروزه سلیقه سینمایی و موسیقیایی و ادبی و سیاسی و اجتماعی یک مهندس و دکتر و پزشک و پرستار و بوروکرات و تکنوکرات و معلم و...، در بسیاری موارد تفاوتی با سلیقه یک فرد عامی و بی‌سواد و مطرود اجتماعی (و حتی در برخی موارد با بزهکار و اجتماع‌ستیزان) ندارد و تخصص ایشان چیزی به بار فکری و فرهنگی ایشان اضافه نکرده است.

اما مسئله و بحران از آنجا شروع می‌شود که هنگامی‌ که همین متخصص و دانشمند و کارمند قرار است مسئول و تصمیم‌گیر جان و مال و زندگی مردم باشد و از مجلس و ریاست‌جمهوری و شورای شهر تا ادارات مختلف و ساخت خانه‌ها، پل‌ها و وسایل نقلیه به آنها سپرده‌‌ شده‌است، چیزی از «فلسفهٔ علم» یا «فلسفهٔ پزشکی» و «فلسفهٔ حقوق» و فلسفه چرایی وجود شغل و تخصص خود نمی‌داند و به چیزی جز منافع فردی خود نمی‌اندیشد. برای مثال به دانشجوی فیزیک و مهندسی هسته‌ای چرایی وجود این رشته آموزش داده نمی‌شود تا او هم در قبال کالا و محصول تولیدی خود کوچکترین احساس مسئولیتی نماید یا کمی به آثار و نتایج کالایی که در حال تولید آن است بیاندیشد یا به دانشجوی حقوق [وکیل و قاضی آینده] تنها چیزی که نیاموخته‌اند فلسفه و چرایی ایجاد رشته «حقوق» و مسئولیت او در دفاع از حقیقت و عدالت است که باید حتی به قیمت از دست‌دادن منافعش نیز به پای آن بایستد.

آموزش و پرورش و آموزش عالی در یک راستا و دست در دست یکدیگر در حال پرورش و تولید سوژه‌ها و نسل‌هایی هستند که قدرت و توان پرسشگری و فکر‌کردن به نتایج اعمال خود را ندارند و فقط منافع شخصی خود را به‌عنوان تنها عامل محرک کنش‌های خود می‌شناسند.
نظام آموزشی ما در بهترین حالت در حال تولید «متخصص» است. متخصصینی که در رشتهٔ تحصیلی خود صاحب تخصص می‌شوند اما فاقد اندک سواد هنری و اجتماعی و سیاسی و عدم شناخت فلسفه علم و مهم‌تر از همه آنها فاقد قدرت تفکر و تعقل در امور بدیهی انگاشته شده هستند.

و تاریخ به ویژه تاریخ معاصر نشان داده‌ است که چنین انسان‌هایی بیشترین استعداد را برای تبدیل‌شدن به انسانهایی مخوف و ابزار دست نیروهای ضدبشری و نژادپرست و بنیادگرا را دارا هستند. (از مهندس بن لادن تا دکتر ایمن الظواهری و دکتر ابوبکر بغدادی تا بسیاری از جنایت‌کاران ارتش اسرائیل که همگی فارغ التحصیل رشته‌های مختلف دانشگاهی هستند)
@kharmagaas

خرمگس

19 Oct, 20:14


"عیسی، روح اللّه نبینا و آله و علیه‌السلام فرماید: مداوا کردم بسی اکمه و ابرص را، علاج یافتند و نتوانستم از عهدۀ شفای یک احمق برآیم!"
@kharmagaas
ملستان - میرزا ابراهیم تفرشی

خرمگس

19 Oct, 19:20


"- شهردار: آدم زن و بچه‌دار حق ندارد هر کاری دلش خواست بکند، توماس! حق ندارد!

- دکتر استوکمان: من حق ندارم؟ در این دنیا فقط یک‌ کار است که انسان آزاده حق ندارد بکند. می‌دانی آن چه کاری است؟

- شهردار: نخیر، نمی‌دانم!

- دکتر استوکمان: البته که نمی‌دانی. پس بگذار به تو بگویم. انسان آزاده حق ندارد خود را در کثافت غرق کند. انسان آزاده حق ندارد تا جایی سقوط کند که خودش به صورت خودش تف بیندازد"

دشمن مردم - هنریک ایبسن
@kharmahass

خرمگس

19 Oct, 19:19


راز ماندگاری انسانهای بزرگ

برای زیستن باعزت، نیازی به یادگیری تزها و ایده های فلسفی و سیاسی و سخنرانی های دهان پرکن در تلویزیونها و بستن عقد اخوت با ترامپ و اردوغان و بن سلمان و هیچ بیگانه ای نیست..
ستارخان سواد دانشگاهی نداشت. او نه بی‌بی‌سی و صدای‌آمریکا می شناخت و نه در دفتر وزیر خارجه انگلیس و روس و آمریکا عکس یادگاری می گرفت و نه خوشه چین سفره شاهزاده عربستان بود.‌ چیزی که ستارخان را در تاریخ ماندگار می کند همان یک جو غیرت و شرف و جرات ایستادن روی پاهای خود بود. ستارخان نه مجیزگوی مستبدین و نه زیر بیرق بیگانگان علیه مردم و سرزمینش شمشیر زد.

کاش یک تار موی ستارخان بی‌ادعا در تن این اپوزسیون بی‌مایه و فاقد شخصیت وجود داشت تا اینگونه پیش هر مقام کوچک و بزرگ غربی پیشانی حقارت بر خاک نمی‌ساییدند. کاش یک جو غیرت روشنفکران و فعالان سیاسی عصر مشروطه و پهلوی در وجود این بی‌مایه ها بود.
ستارخانی که در پاسخ به درخواست "پاختیانوف" کنسول تزارها در تبریز برای رفتن به کنسولگری روسها می گفت: "می‌خواهم هفت ملت زیر بیرق ایران باشد، حالا من بروم زیر بیرق اجنبی!"

*نمایی از فیلم "ستارخان" _علی حاتمی
@kharmagaas

خرمگس

19 Oct, 16:01


"چشم بیدارم و هر لحظه بر آن می دوزد،
هستیم را همه در آتش بر پا شده‌اش می‌سوزد.
از برای من ویران سفر گشته مجالی دمی استادن نیست
منم از هر که در این ساعت غارت زده‌تر
همه چیز از کف من رفته به در
دل فولادم با من نیست
همه چیزم دل من بود و کنون می‌بینم
دل فولادم مانده در راه.
دل فولادم را بی‌شکی انداخته است
دست آن قوم بداندیش در آغوش بهاری که گلش گفتم از خون وز زخم.
وین زمان فکرم این است که در خون برادرهایم
ـــ ناروا در خون پیچان
بی گنه غلتان در خون ـــ
دل فولادم را زنگ کند دیگرگون"
(نیما یوشیج)
@kharmagaas

خرمگس

19 Oct, 15:14


یکی از زیباترین و ماندگارترین فیلم‌های تاریخ سینما درباره مقاومت یک ملت در برابر اشغالگران را ژان‌پیر ملویل فرانسوی در فیلم ارتش سایه‌ها به تصویر کشیده است.
ملویل در ارتش سایه‌ها بدون در افتادن در بیانیه‌خوانی سیاسی و پرهیز از هر صورتی از سانتیمانتالیسم، شیوه مبارزه بخشی از چریک های فرانسوی برای مبارزه با ارتش اشغالگر آلمان را به نمایش می‌گذارد.

ـ جنبش مقاومت فلسطین باید علاوه بر عرصه میدان با زبان هنر هم از هدف و آرمان خود دفاع کند. جنبش مقاومت فلسطین باید دوباره شاعرانی از جنس محمود درویش را تولید کرده و کارگردان‌های تربیت کند که از زندگی هنیه‌‌ها و سنوارها فیلم‌هایی مانند ارتش سایه‌ها بسازند.

- جنبش حماس را باید در مقایسه با پارتیزان‌های فرانسوی در حال مبارزه با اشغالگران نازی مورد بررسی و خوانش قرار داد.
جهان غرب نمی‌تواند از چریک‌های فرانسوی سلاح به دست قهرمان بسازد و چریک‌های فلسطینی را تروریست بنامد.
@kharmagaas

خرمگس

18 Oct, 18:58


در جهانی که همجنس‌گراها و مردان زنانه‌پوش و زنان‌ریش دار و فوتبالیست‌ها و بازیگران هالیوود و...، به عنوان الگو و قهرمان معرفی می‌شوند، مرگ شبه اساطیری یحیی سنوار تصویر جدیدی از «قهرمان» را برای بشر دلمرده قرن و بیست و یکمی معرفی کرد. قهرمانی که نام و تصویرش از تک تک روستاها و شهرهای فلسطین گذر کرده و سرتاسر خاورمیانه و کشورهای اسلامی و جهان را دربر گرفت.
@kharmagaas

خرمگس

18 Oct, 18:50


یکسال طول کشید تا بخشی از جامعه جهانی و (و به ویژه ایران) در این تهاجم غیرانسانی و وحشیانه رسانه‌های غربی، به ذات اسرائیل و مفهوم واقعی خون‌خواری و نژادپرستی و کودک‌کشی این رژیم متوحش پی ببرد.
بیش از یکسال طول کشید تا بخش بزرگی از جامعه متوجه شود که رسانه غربی هر کسی را که تروریست می‌نامد، لزوما تروریست نیست.
یکسال طول کشید تا بخشی از مردم متوجه شود که سران حماس عده‌ای چشم و دل گرسنه و گدای پول هیچکس نیستند.
یک سال طول کشید تا بخشی از جامعه متوجه شود که امثال احمد یاسین و العاروری و هنیه و سنوار و...، عده‌ای عیاش و راحت‌طلب میلیاردر مقیم هتل‌های عربی نیستند و جنگ‌شان بازی لفظی و از سر شکم‌سیری و ماجراجویی نیست..
@kharmagaas

خرمگس

18 Oct, 18:43


پروپاگاندای رسانه‌ای غرب کاری کرده است که عموم مردم جهان دید منفی نسبت به رزمندگان گردان‌های قسام دارند، اما واقعیت امر این است که در جهان امروز هیچ چیز مانند دیدن تصویر این جوانان دست از جان شسته‌ای که با دستمال و چفیه صورت‌های خود را پوشانده و هر لحظه با جان خود بازی می‌کنند، غمناک نیست.

جوانان غزه هم بی‌شک به مانند سایر جوانان دنیا دوست داشتند که دانشگاه بروند، رشته هنری و ورزشی مورد علاقه خود را دنبال کنند و مانند همه مردم دنیا دنبال آروزها و تفریحات خود باشند، اما دشمن کینه‌توز و خونخوار بلایی سرشان آورده که چاره‌ای جز زندگی پر استرس در تونل‌ها و جنگیدن مقابل روی خود نمی‌بینند.

حماس از آسمان نیامده است، حماس همین کودکان بازمانده‌ای است که همه عزیزانش را در تجاوز اسرائیل از دست داده است و از امروز به چیزی جز انتقام نمی‌اندیشید و فکر و خیالی جز آسیب زدن به دشمن جنایت‌کار ندارد.
حماسِ امروز همان کودکان آسیب دیده جنگ بیست و دو روزه سال ۲۰۰۸ است که حالا بزرگ شده و در تونل‌های زیرشهر مشغول آماده شدن برای گرفتن انتقام جان عزیزان خویش است.
@kharmagaas

خرمگس

18 Oct, 18:42


این روزها می بینیم که چگونه «حماس تروریست»، «حماس تروریست» از دهان مقامات غربی نمی‌افتد و همگی به اتفاق از حق اسرائیل برای دفاع از خود سخن می‌گویند. (یکبار هم نخواهیم شنید که از حق فلسطین برای دفاع از خود هم سخن بگویند، چرا که در منطق آنها فلسطین باید مثل بچه مثبت کلاس دست به سینه ایستاده و بچه شرور کلاس هر گونه که دلش خواست آزارش دهد و حق کوچکترین واکنشی نداشته باشد)

حال با مشاهده این وضعیت بهتر می‌توانیم به تلاش بی‌وقفه حاکمان غربی و پادوهای میدانی آنها برای تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران پی ببریم.
هدف آنها از تحریم و تروریستی اعلام کردن سپاه نه دغدغه حقوق بشر و دموکراسی و خزعبلاتی از این قبیل بلکه خلع سلاح ایران قبل از هر تهاجم خارجی است.
شهروند ایرانی باید این بدیهیات را متوجه باشد که وقتی حاکمان کشورهای غربی از تحریم ایران می‌گویند، وقتی شبکه‌های فارسی ایجاد می‌کنند، وقتی به دنبال تروریستی اعلام کردن نهادهای نظامی ایران هستند و در کل هر موضعی در روابط خارجی خود اتخاذ می‌کنند یک هدف بیشتر ندارند و آن پیگیری منافع ملی خودشان است؛ منافعی که هیچ همپوشانی با منافع ملی ایران ندارد.
@kharmagaas

خرمگس

18 Oct, 18:24


غرب پساجنگ جهانی به رهبری آمریکا به مدت هشتاد سال تمام ابزارهای فرهنگی و حقوقی و رسانه‌ای و هنری و نظامی و دانشگاهی و اقتصادی خود را به کار بست تا خود را به عنوان تنها قیم و پاسدار حقوق و شأن و کرامت و منزلت انسان‌ها معرفی کرده و مخالفان و دشمنان خود را دشمن و مخالف بشریت و انسانیت و یک مشت وحشی و عقب مانده معرفی کند.

غرب به رهبری آمریکا حتی بمب‌های اتمی که بر سر مردم ژاپن ریخت را هم بمب‌هایی در راستای صلح و آرمان بشری معرفی کرد و از سلاخی کودکان ویتنام تا کودتاهای خونی و رنگی در آمریکای لاتین و اروپای شرقی و جنگ‌های خلیج فارس و اشغال نظامی افغانستان و عراق و تحریم‌های اقتصادی کشورهای مختلف (ایران و کره شمالی و کوبا و ونزوئلا و...) را در راستای خدمت به انسانیت و بشریت تعریف کرد.

اما مردم غزه و رزمندگان قسام با یک عملیات (و آن هم در فرصتی مناسب و پس از فشارهای سنگین غرب به روسیه به واسطه تجاوز به اوکراین) تمام تلاش این چندین دهه غرب را باد داد.

غرب هزینه سنگینی برای ریختن خون کودکان غزه خواهد داد و برای ساکت کردن وجدان های آزاد در همان دانشگاه‌ها و خیابانهای‌خود، مجبور به ورود نظامی خواهد شد.
@kharmagaas

خرمگس

18 Oct, 17:29


"گرامی" پسر جاماسپ فرمانده بخشی از سپاه ایران در جنگ با "ارجاسپ" و سپاه تورانیان است. گرامی در حین نبرد ایران و توران وقتی مشاهده می کند که پرچم و درفش ایرانیان بر زمین افتاده به میدان تاخته و درفش را برداشته و برمی افرازد. لشکر توران وقتی او را می‌بیند به او حمله کرده و دستش را قطع می‌کنند. گرامی پرچم را به دندان می‌گیرد و با یک دست به قلب دشمن می‌تازد.
فردوسی در وصف دلاوری گرامی می‌سُراید:
"گرامی گوی بود با زور شیر
نتابید با او سوار دلیر
گرفت از گرامی نبرده دریغ
گرامی کفش بود برنده تیغ
گرامی خرامید با خشم تیز
دل از کینهٔ کشتگان پر ستیز
میان صف دشمن اندر فتاد
پس از دامن کوه برخاست باد
سپاه از دو رو بر هم آویختند
و گرد از دو لشکر برانگیختند
بیفتاد از دست ایرانیان
درفش فروزندهٔ کاویان
گرامی بدید آن درفش چو نیل
که افگنده بودند از پشت پیل
فرود آمد و بر گرفت آن ز خاک
بیفشاند از خاک و بسترد پاک
چو او را بدیدند گردان چین
که آن نیزهٔ نامدار گزین
ازان خاک برداشت و بسترد و برد
به گردش گرفتند مردان گرد
ز هر سو به گردش همی تاختند
به شمشیر دستش بینداختند
درفش فریدون به دندان گرفت
همی زد به یک دست گرز ای شگفت"
@kharmagaas

خرمگس

18 Oct, 10:10


ژان بودریار متفکر فرانسوی معتقد بود: «آمریکا دشمنانش را با موشک بمباران می کند و بقیه دنیا را با هالیوود»

اما به نظر باید این جمله بودریار را به این صورت تغییر داد که آمریکا حتی دشمنانش را هم ابتدا با «هالیوود و رسانه» مسخ خود کرده و آنگاه با موشک و جنگنده، زندگی‌شان را نابود می‌سازد.

به این کلیپ نگاه کنیم. سرباز متجاوز آمریکایی از جنگ و کشتار مردم افغانستان و عراق (یا یک سرزمین نگون‌بخت دیگری) به خانه برمی گردد، اما رسانه چنان تصویر زیبا و دلنشینی از سربازان و بازگشت آنها ارائه می‌دهد که انسان اشک در چشمانش جمع می‌شود!

این قدرت آمریکاست، قدرتی که از دلتنگی «سگِ سربازِ متجاوز» آمریکایی هم تصویری زیبایی‌شناسانه به جهانیان ارائه می‌دهد، قدرتی که لباسِ ارتش متجاوز و پرچم ایالات متحده را نشان عشق به خانواده و فرزند تصویر می‌کند، قدرتی که سرباز آمریکایی از کشتارگاه انسانها برگشته را لقب «قهرمان» می‌دهد اما سربازان مظلوم و دست ‌خالی فلسطینی که از سرزمین اشغال‌شده خود دفاع می‌کنند را مشتی بزدل و تروریست تصویر می‌کند!
و این تفاوت اصلی امروز روسیه و چین و ایران و فلسطین و...، با ایالات متحده آمریکاست.
@kharmagaas

خرمگس

18 Oct, 06:36


«حاصِر حصارَک»
محمود درویش

حاصِرْ حصَارَكَ
لا مفرُّ
سقطتْ ذراعك فالتقطها
واضرب عَدُوَّك لا مفرُّ
وسقطتُ قربك فالتقطني
واضرب عدوكَ بي
فأنت الآن حُرُّ
حُرٌّ و حُرُّ
قتلاكَ أو جرحاك فيك ذخيرةٌ
فاضربْ بها واضربْ عدوَّكَ لا مَفَرُّ
أَشلاؤنا أسماؤنا
حاصرْ حصارَك بالجنونِ و بالجنونِ و بالجنونْ
ذهبَ الذين تحبُّهم ذهبوا
فإمَّا أن تكونْ أَو لا تكونْ
سقط القناعُ عن القناعِ
سقط القناعُ ولا أَحدْ إلاَّك
في هذا المدى المفتوح للأعداء والنسيانِ
فاجعل كُلَّ متراسٍ بَلَدْ
لا لا أَحَدْ سقط القناعُ
عَرَبٌ أَطاعوا رُومَهم
عَرَبٌ و باعوا رُوْحَهُم
عَرَبٌ و ضاعوا
حاصرْ حصارَك بالجنونِ و بالجنونِ و بالجنونْ
ذهبَ الذين تحبُّهم ذهبوا
فإمَّا أن تكونْ أَو لا تكونْ
****
محاصره‌ات را محاصره کن
راه گریزی نیست
بازویت افتاد آن را بردار
و دشمنت را بزن راه گریزی نیست
من در نزدیکی‌ات افتادم مرا بردار
و دشمنت را با من بزن
که اکنون تو آزادی
آزاد آزادی
...راه گریزی نیست
هر پارۀ ما نام ما را بر خود دارد
محاصره‌ات را محاصره کن دیوانه‌وار و دیوانه‌وار و دیوانه‌وار
آنها که دوستشان می‌داشتی رفته‌اند رفته‌اند
اکنون مساله بودن یا نبودن است..
@kharmagaas

خرمگس

17 Oct, 21:50


لحظات آخر جان دادن یحیی سنوار نشانه و سمبلی برای تمام کودکان فلسطین تبدیل خواهد شد.
سنوار تمام عمر شصت ساله خود را در راه آزادی وطن اشغال شده‌اش جنگید و در آخرین لحظات حیات هم با اینکه یک دست‌اش به شدت آسیب دیده با دست دیگر در حال پرتاپ سنگ و چوب و نارنجک به سمت دشمن است.

زندگی یحیی سنوار ترجمه این شعر محمود درویش بود که می‌گفت:
"محاصره را محاصره کن
راه فراری نیست
بازوان قطع شده ات را بردار
و دشمنت را با آن بزن
راه فراری نداری
من در کنارت افتاده ام؟
مرا بردار و با من دشمنت را بزن
که اکنون آزادی، آزاد..."
@kharmagaas

خرمگس

17 Oct, 21:28


اسرائیل طی چند دهه اخیر منظورش از گفتگو و مذاکره با فلسطینیان این بوده است که بیاید هر چه ما می گوییم قبول کنید و مثل بچه آدم و بدون ریخته شدن خون‌تان، خانه‌ و زمین‌های خود را برای شهرک‌سازی در اختیار ما قرار داده و بروید.
اسرائیل مشکل خود با فلسطینیان را مشکل تمدنی، تاریخی و نژادی می‌داند و طی دهه‌ها مذاکره، نه اندک ارزشی برای میانجیگری و طرح‌های صلح کشورهای مختلف قائل شده است و نه حاضر به یک سانتیمتر عقب نشینی از سرزمین‌های اشغالی شده است.
حال طی همه این سال‌ها برای مردم غزه و فلسطین سه راه بیشتر وجود نداشته است.
اول آنکه قیمومیت کامل اسرائیل را پذیرفته و به عنوان شهروند درجه دو و بدون هیچ ادعای سرزمینی و تاریخی زیر پرچم اسرائیل زندگی کنند.
دوم آنکه خانه و سرزمین خود را رها کرده و آواره سرزمین‌های دیگر شوند و سوم آنکه سلاح به دست گرفته و با جانفشانی و از دست دادن جان عزیزان خود سعی در بازپس‌گیری سرزمین‌های از دست رفته خود داشته باشند.
مجاهدین گردان‌های قسام راه سوم را اختیار کرده‌اند.
@kharmagaas

خرمگس

17 Oct, 21:25


اگر می خواهیم بدانیم چرا غزه و حماس چنین هزینه‌های گزاف و تلخی را به جان می‌خرد، باید تمام روایت غمبار این هشت دهه را بخوانیم و بشنویم.

محمود عباس نماینده و رهبر جریانی است که دهه‌های متمادی است به دنبال صلح با اسرائیل است.
محمود عباس دو سال قبل در سازمان ملل می‌گوید:
اسرائیلی‌ها به یک فلسطینی گفته‌اند خانه خود را خراب کن و برو. آنها از او خواسته‌اند که خود به دست خویش خانه‌اش را خراب کند چرا که اگر خودشان مجبور به خراب کردنش باشند، هزینه تخریب را از او خواهند گرفت.(عکس مرد فلسطینی در حال تخریب خانه‌اش را نشان می‌دهد)

حال هموطن ما که به خاطر پنجاه متر زمین ارثی روستاییِ کم ارزش برادر و خواهرش را مدام به دادگاه می‌کشاند در حال محکوم کردن حماس و فلسطین است.
@kharmagaas

خرمگس

17 Oct, 18:04


"زاده شدن
بر نیزه ی تاریک
همچون میلاد گشادهِ زخمی،
سفر یگانه فرصت را
سراسر
در سلسه پیمودن.
بر شعلهِ خویش
سوختن
تا جرقهِ واپسین،
بر شعله خرمنی
که در خاک راهش
یافته اند
بردگان
این چنین.
این چنین سرخ و لوند
برخار بوتهِ خون
شکفتن
واین‌چنین گردن فراز
بر تازیانه زار تحقیر
گذشتن
و راه را تا غایت نفرت
بریدن.
آه، از که سخن می گویم؟
ما بی چرا زندگانیم
آنان به چرا مرگ خود آگاهانند"

یک سال تمام در صدد تحقیر او بودند. مدام مقابل بمب افکن‌های آمریکایی ژست گرفته و گفتند که سنوار مثل موشی در سوراخ‌های غزه قایم شده است. گفتند که از ترس جانش ده‌ها اسیر اسرائیلی را به خود بسته است، گفتند با پوشش مبدل از غزه فرار کرده است، اما او در شرایطی به شهادت رسید که حتی برای دشمن هم قابل باور نبود.
سنوار ایستاده و سلاح به دست در کمینی که برای اشغالگران زده بود به شهادت رسید.
@kharmagaas

خرمگس

17 Oct, 09:39




مسیری که امارات و جمهوری باکو در قبال ایران دنبال می‌کنند، شبیه سیاستی است که اوکراین دهه‌ها علیه روسیه دنبال کرد.
حاکمان امارات و باکو در تحلیل‌شان دچار توهم «خوداسرائیل پنداری» شده‌اند اما نمی‌دانند که خودشان ابزار و مهره‌ای در دست غرب برای گرفتن امتیاز به نفع اسرائیل هستند و به وقت حادثه کسی دستگیر آنها نخواهد بود.
@kharmagaas

خرمگس

17 Oct, 08:03


تصور کنیم مردی متاهل بر اثر اتفاق با زنی اغواگر آشنا می‌شود که با هزار عشوه و لوندی، رویای آینده‌ای پر از شادی و نیکبختی و رفاه را به او عرضه می‌کند. در نتیجه این تلاشها مرد کم کم از زندگی با همسر خود سیر شده و همه زندگی خود را برای ازدواج با زن اغواگر قمار می‌کند. او پس از جدایی از همسرش، با مهریه‌ای بسیار سنگین و هزینه‌های فراوان با زن اغواگر ازدواج می‌کند.
اما آنچه پس از مدتی نصیب مرد می‌شود این است که نه تنها خوشبختی آنچنانی در کار نیست بلکه همسر جدیدش در بسیاری زمینه‌ها ضعف‌های پررنگی نسبت به همسر سابقش دارد.
در این شرایط این مرد مغموم (به خاطر تبعات مالی و روانی سنگین) جرات و توان پشت پا زدن به زندگی تظاهرمآبانه جدید خود را ندارد و کم کم برای درست جلوه دادن تصمیم خود به مکانیسم‌های دفاعی پناه می‌برد، مکانیسم‌هایی که در آن ضعف‌های همسر سابق خود را برجسته‌تر کرده و به شدت اصرار به بزرگ جلوه دادن نقاط قوت همسر جدید خود دارد.
این مکانیسمی است که عموم مهاجران که بر سر همه چیز زندگی خود قمار کرده و از کشور می‌روند به آن پناه می‌برند. مکانیسمی که در بلند مدت آسیب‌های جدی روانی در پی دارد.
@kharmagaas