-امروز داشتم تو کتابخونه میچرخیدم که بین ادبیات داستانی جهان چشمم به آثار چارلز دیکنز افتاد. بعدش فکر کردم به عنوان کسی که تا حالا چیزی از دیکنز نخونده، سرود کریسمس میتونه شروع جالبی باشه. پس کتاب رو برداشتم و با خودم آوردمش خونه.
-این کتاب رمان کوتاهیه که دیکنز سال ۱۸۴۳ در ۳۱ سالگیش نوشته.
شخصیت اصلی مردی میانسال به اسم ابنیزر اسکروجه. مردی پولدار، اما بی اخلاق و خسیس.
داستان کتابهم از اونجایی اوج میگیره که اسکروج تو دفترش نشسته و برادر زادهش برای تبریک کریسمس میاد تا بهش سر بزنه اما اسکروج به اون بی توجهی میکنه و ادامهی داستان.
-کتاب برای من حال و هوای کودکانه و سادهای داشت باعث میشد حس کنم برگشتم به دوران نوجوونی.
تایم خوبی رو هم برای خوندنش انتخاب کردم، هرچند تو شهر ما خبری از برف و بوران نیست :)
-توی ویکی پدیا خوندم که به احتمال زیاد چارلز دیکنز شخصیت اسکروج رو از روی جان الویس الهام گرفته. جان الویس نمایندهی مجلس عوام بریتانیا توی حوزهی بارکشر بوده که به خساست معروف بوده. (صرفاً جهت اطلاعات عمومی)
-در رابطه با این کتاب کلی فیلم و انیمیشن با همین اسم ساخته شدن که دیدنشون خالی از لطف نیست و خیلی باحالن.
یکیشون Christmas carol 2009 هست که خودم وقتی بچه بودم دیدم و قشنگ بود.
در آخر:
-«دایی! گفتید کریسمس مزخرف است؟! جدی که نمیگویید؟»
+«بله، جدی میگویم. کریسمس مبارک! هه! تو به چه حقی خوشحالی؟ چه دلیلی داری که خوشحال باشی؟ تو فقیری، پس نباید خوشحال باشی.»
"سرود کریسمس|چارلز دیکنز"