سمعکی روی گوشِ آجرها... @baraye_ajorha Channel on Telegram

سمعکی روی گوشِ آجرها...

@baraye_ajorha


@abas_asgharpour

سمعکی روی گوشِ آجرها... (Persian)

سمعکی روی گوشِ آجرها... کانالی است که توسط کاربر @abas_asgharpour اداره می‌شود. این کانال یک فضای دیدنی و آموزشی برای علاقمندان به موسیقی و صداها است. اگر به دنبال کسب اطلاعات جدید در زمینه صداشناسی، آهنگسازی، یا هر چیزی مربوط به صدا هستید، این کانال مناسب شماست. از مقالات و مطالب آموزشی گرفته تا اخبار و رویدادهای موسیقی، همه چیز در این کانال پوشش داده می‌شود. nn در کانال سمعکی روی گوشِ آجرها... شما می‌توانید به نکات تکنیکی، تاریخچه‌ی موسیقی، معرفی سازهای موسیقی، و مطالب دیگری در این زمینه دسترسی پیدا کنید. همچنین، با پست‌های روزانه و تازه‌های این کانال، هیجان انگیزترین اخبار موسیقی را از دست ندهید. nn پس اگر علاقه‌مند به موسیقی هستید و می‌خواهید به جامعه‌ی موسیقی‌دانان و علاقمندان به صدا پیوند بزنید، حتما این کانال را دنبال کنید. با سمعکی روی گوشِ آجرها... جهان جادوی موسیقی را کشف کنید و به عمق علم صداها پی ببرید.

سمعکی روی گوشِ آجرها...

21 Nov, 23:02


هزار تركش اندوه، مانده توی سرم
نگاه می‌كنم و از همیشه گیج‌ترم
هزار مدفن گمنام روبروی من است
هزار ابر لجوجند توی چشمِ ترم
كه ‌بیست ‌سال ‌گذشته‌ست، بیست ‌سالِ ‌تمام
هنوز منتظرم، مثل قبل منتظرم!
نمی‌رسیم به هم مثل ریل‌های قطار
كه آسمان ‌تو ‌دور است ‌و من ‌شكسته ‌پرم

#مهدی_موسوی

سمعکی روی گوشِ آجرها...

21 Nov, 11:30


افسوس که تمام روابط انسانی نیاز به نوعی نقاب دارد و «تنهایی» آخرین گریزگاه انسان‌های صادق است.

بوف کور
#صادق_هدایت

سمعکی روی گوشِ آجرها...

21 Nov, 01:01


بر سراپای دلاویزت نمی‌پیچم چو زلف
قانعم زان هر دو لب یک بوسه بس باشد مرا
‎#کلیم_کاشانی

سمعکی روی گوشِ آجرها...

20 Nov, 18:26


حرف زدن با تو منو ناراحت‌تر می‌کنه، رفتارم ناپایدار می‌شه.
چرا منو ول نمی‌کنی؟
این دردناکه، ولی حداقل درد متمرکز می‌شه و می‌تونم سعی کنم ادامه بدم...


All about them 2015
Director: Jerome Bonnell

سمعکی روی گوشِ آجرها...

19 Nov, 17:52


به تو از خودم نوشتم
نامه‌های خیس و خالی
بی تو من یه خونه توی
کوچه‌های بی اهالی

توو غروب تنگی دل
تو طلوع خنده‌هامی
توی آسمون سنگی
منجیِ پرنده‌هامی

من مداد رنگ شب‌ها
تو خطوط نامه‌هامی
واسه زخم من رفیقی
تو ثوابِ تو خطامی


تا که یک روز رفتی از دست
من شدم شبیه کابوس
سرنوشت من همینه
بعد مردن یه فانوس

شاکی از شبای بی تو
شاکی از سکوت بی تو
شاکی از هوای بی تو
شاکی از سقوط بی تو

ای رفیق تا همیشه
به تو از تو می‌نویسم
این قلم نمی‌نویسه
روی کاغذای خیسم!

#عباس_اصغرپور
#سمعکی_روی_گوش_آجرها

سمعکی روی گوشِ آجرها...

19 Nov, 10:12


هوای پنجره را
دچار کن از من
همیشه ابری‌ام
فرار کن از من

#عباس_اصغرپور

سمعکی روی گوشِ آجرها...

18 Nov, 10:14


تو تنبیه می‌دونی یعنی چی؟
تنبیه؟ بله

یعنی چی؟
یعنی کتک

تشویق یعنی چی؟ می‌دونی؟
نه...

مشق شب 🎬
#عباس_کیارستمی

سمعکی روی گوشِ آجرها...

17 Nov, 10:35


من کی‌ام؟ سرگشته‌ای، بیچاره‌ای
دردمندی، خسته‌ای، آواره‌ای

دل ز من بربود و پنهان کرد رو
شوخ چشمی، فتنه‌ای، عیّاره‌ای

همچو گل بنشسته بر خار فراق
چون گهر درمانده اندر چاره‌ای

از ضعیفی چو سُها گشتم ولی
در سفر افتاده چون سیاره‌ای

طالعی دارم که هرگز ننگریست
از سعادت سوی او استاره‌ای

هست ناصر را غم دل صد هزار
هیچ‌کس او را نشد غمخواره‌ای

#ناصر_بخارایی

سمعکی روی گوشِ آجرها...

16 Nov, 19:50


توو زندگی، هر پنجره دیواره اسماعیل
توو ریه‌هات انباری از سیگاره اسماعیل

وقتی نمونده واسه‌ی بازی و خوشحالی
اسباب‌بازی‌هامون همین آواره اسماعیل

ما کارگر، ما کارگر، ما کارگر بودیم
ما کارگر هستیم و این اجباره اسماعیل

تاریخ ما یعنی همین دل‌مردن و بودن
این زندگی، از زندگی بیزاره اسماعیل

وقتی تموم شهر با زیر کمر خوابه
بابات با اشکای تو بیداره اسماعیل

هرچی لگد خوردیم کافی نیست انگاری
روی صورتت کلی لگد جا داره اسماعیل

توی نگاه دوربین‌های بدون لنز
چشمت نگاتیوی عمیق و تاره اسماعیل

ما توی این مرداب تاریکی گرفتاریم
از این شپش‌ها پشتمون می‌خاره اسماعیل

هر لحظه‌مون دلگیره و اینو نمی‌فهمن
مثل قراره آخرین دیداره اسماعیل

این گریه‌ها، این گریه‌ها، این گریه‌های تو
چیز جدیدی نیست... یه «تکراره» اسماعیل

شعری از کتاب «سمعکی روی گوش آجرها»
شاعر: عباس اصغرپور

لینک دسترسی رایگان به کتاب:
https://sayeha.org/ap4073

سمعکی روی گوشِ آجرها...

16 Nov, 17:32


واقعیت به چشم‌انداز بستگی دارد، هر چه از گذشته دور تر بشوی به نظرت واقعی‌تر و شدنی‌تر می‌رسد، و هر چه به حال نزدیک‌تر شوی به ناچار باور نکردنی‌تر جلوه می‌کند. مجسم کنید در یک سینمای بزرگ، در ردیف ته تالار نشسته‌اید بعد، ردیف به ردیف جلوتر می‌آیید تا این که بینی‌تان به پرده‌ی سینما می‌خورد. هر چه به پرده نزدیک‌تر شوید، چهره‌ی بازیگران بیشتر محو می‌شود تا این که به شکل انبوهی از دانه‌های رقصا در می‌آیید
جزییات کوچک تصویر ابعادی هیولایی به خود می‌گیرد، دنیای خیال کم‌کم از هم می‌پاشد یا شاید بهتر است بگوییم که کم‌کم روشن می‌شود خیال همان واقعیت است...
از سال ۱۹۱۵ به ۱۹۵۶ رسیده‌ایم، یعنی که به پرده خیلی نزدیک شده‌ایم...


بچه‌های نیمه‌شب
سلمان رشدی

#معرفی_کتاب

@baraye_ajorha

سمعکی روی گوشِ آجرها...

16 Nov, 17:29


در آن‌ روزها، مجاز نبود عاشق و معشوق‌ روی پرده‌ی سینما همدیگر را لمس‌ کنند، چون بیم آن می‌رفت که تماشای بوس و کنارشان جوانان کشور را منحرف کند. اما سی و سه دقیقه بعد از شروع فیلم «دلدادگان‌ کشمیر»، چشم تماشاگران میهمان به صحنه‌ای افتاد که ‌مایه‌ی حیرتشان شد. چون «پیا» و «نیر» به بوسیدنِ... یک سیب پرداختند!
پیا با لب‌های سرخ و هوس‌انگیزش سیبی را با حالتی شهوت‌آلوده بوسید؛ سپس آن را به نیر داد که او هم با همان حالت به طرف دیگرش بوسه زد. به‌این‌ترتیب شگردی به وجود آمد که به «بوسه‌ی غیرمستقیم» معروف شد. و این شگرد از همه‌ی آنچه در سینمای ما به‌کار برده می‌شد، ظریف‌تر و پیچیده‌تر بود، سرشار از هوس و تمنا بود...

📚بچه‌های نیمه‌شب/ سلمان رشدی

@atefeasadi2

سمعکی روی گوشِ آجرها...

15 Nov, 19:22


دوستت دارم، حتی اگه هیچوقت آسون نباشه...

Desire 2011 🎬
Director: Laurent Bouhnik

سمعکی روی گوشِ آجرها...

15 Nov, 17:56


که فریاد شاید قرق را شکست

در جدال با #خاموشی
علیه فراموشی

با یادی از زنده یاد #کیانوش_سنجری
برای همه قربانیان و دربندان ستم. 

@mehdiyarrahi
۲۵ آبان ۱۴۰۳

سمعکی روی گوشِ آجرها...

14 Nov, 16:50


من هر که عاشقم شده بود و نبود را
بوسیدم و برای شما جا گذاشتم

#فاطمه_اختصاری

سمعکی روی گوشِ آجرها...

14 Nov, 08:56


تایم‌لاین پر شده از ابراز «رنج». رنج دوری، رنج غربت، عشق و بی‌وفایی، رنج نان و آزادی و خواهش‌ها و خواستن‌ها و آرزوهای بربادرفته و سرورِ در گلو خفته‌. آیا بودا درست می‌اندیشید که «زندگی سراسر رنج است»؟ که می‌پنداشت ذهن تا زمانی که چیزی را به‌عنوان میل طلب کند هرگز به آرامش نمی‌رسد.

#کیانوش_سنجری 💔

سمعکی روی گوشِ آجرها...

13 Nov, 23:23


Magneto! Any dream worth having, is a dream worth dying for.
X-Men '97

سمعکی روی گوشِ آجرها...

13 Nov, 10:08


#معرفی_فیلم

مشق شب ۱۳۶۷
کارگردان: #عباس_کیارستمی

این فیلم‌مستند در سال ۱۳۶۷ تولید شد و با حضور در یکی از مدارس ابتدایی پسرانه، به تحقیق راجع‌به تکلیف و «مشق‌شب» می‌پردازد.
مشق‌شبی که نقدهای بسیاری به آن و در کل سیستم آموزش و پرورش و در طرف دیگر رفتار خانواده‌ها بود.
در ابتدای فیلم، کیارستمی می‌گوید که دلیل اصلی او برای ساخت این اثر مشکلی است که بین او و فرزندش برای انجام تکالیف مدرسه به وجود آمده است. به همین دلیل تصمیم گرفته تا به میان دانش آموزان بیاید تا واقعیت یکی از مدارس را ببیند تا از زبان دانش آموزان حقیقت چالش مشق شب را دریابد.

در این فیلم کیارستمی با قرار دادن دانش‌آموزان جلوی دوربین و سوال‌ کردن از بچه‌ها می‌خواهد متوجه شود که آن‌ها چگونه مشق‌شب را انجام می‌دهند و کلا نظرشان راجع‌به مدرسه و مشق‌شب چیست؟ و خانواده‌ی آن‌ها چه واکنشی نسبت به انجام دادن یا انجام ندادن مشق‌شب دارند! و گاهی با پدر دانش‌آموزان هم صحبت می‌کند.
نکته‌ی قابل توجه این است که درصد قابل توجهی از والدین حتی سودای ندارند برای راهنمایی بچه‌ها، اما به آن‌ها سخت می‌گیرند!
فیلم سعی دارد با نگاهی جامعه‌شناختی و بی‌طرف مشکلات دانش‌آموزان را بازگو کند. مشکلاتی که سال‌ها بعد گریبان‌گیر دهه‌ی شصت و اوایل هفتاد شد و از آن‌ها تروماهای بسیاری شکل گرفت.

این فیلم مورد انتقاد بسیاری از مسئولان ایرانی قرار گرفت. در این میان از کیارستمی نقل شده است که در پاسخ به انتقاد یکی از معاونان وقت وزارت آموزش و پرورش گفته بود: «ما هنرمندان، چشم بینای جامعه هستیم و بعضی چیزها را پیش از دیگران می‌بینیم. گاهی متوجه یک خطر می‌شویم و گاهی خبر از یک رویداد خوب می‌دهیم. ممکن است این اخبار برای عده‌ای خوشایند و برای گروهی ناخوشایند باشد. ما را نباید به خاطر آنچه می‌بینیم مواخذه کنید بلکه باید برای آنچه دیده‌ایم چاره‌ای بیندیشید!»

مشق شب به مناسبت فرارسیدن ماه مهر و بازگشایی مدارس، اول مهرماه سال ۱۳۹۴ در قالب برنامه گنجینه از شبکه مستند پخش شد.


می‌توانید این فیلم را دانلود کنید:

مشق شب
استاد «عباس کیارستمی»

سمعکی روی گوشِ آجرها...

13 Nov, 10:07


مشق شب 🎬
#عباس_کیارستمی

سمعکی روی گوشِ آجرها...

12 Nov, 11:17


منو جوری بغل کن که بفهمه
فقط بادی که خوابه لای گندم
اگه دنیا یه دریای بزرگه...
نجاتم دادی از موج و تلاطم

منو جوری بغل کن زیر بارون
که پاییز از من و تو جون بگیره
منو محکم بغل کن که رگامون
به همدیگه بچسبه خون بگیره

بیا و توی این روزای ابری
به رویاهای همدیگه بتابیم
منو محکم بگیر و چشم توو چشم
منو جوری بغل کن که بخوابیم

دو تا چشمات شبیه مثنوی بود
بیا چشمات و با چشمم غزل کن
شبیه انعکاسِ ماه توو آب
همونجوری بیا من رو بغل کن

نجاتم دادی از عصرای پاییز
تجاتت دادم از روزای تاریک
تو با چشمات بوسیدی چشامو
تو نزدیکی به من نزدیکِ نزدیک

تو خورشیدی به این روزای ابری
من از تو توو خودم لب‌ریز می‌شم
اگه پاییز فصل عاشقانه‌ست
کنار تو همه‌ش پاییز می‌شم

تو دزدیدی غم تنهاییامو
همه دنیا عوض شه تو همینی
منو جوری بغل کن که بفهمم
همیشه واسه من مومن‌ترینی...


#عباس_اصغرپور