رباعی - نو رباعی @kar471 Channel on Telegram

رباعی - نو رباعی

@kar471


رباعی - نو رباعی
ارتباط با جلیل صفربیگی: @js471

رباعی - نو رباعی (Persian)

با خوش آمدگویی به کانال "رباعی - نو رباعی" خوش آمدید! این کانال برای علاقمندان به شعر و ادبیات فارسی تاسیس شده است. در اینجا شما می‌توانید رباعی‌های جدید و زیبا را بخوانید و از آثار نوی نویسندگان معاصر لذت ببرید. اگر به دنبال تجربه‌ی شعری جدید هستید و علاقه‌مند به خواندن و خلق اشعار هستید، این کانال برای شماست

کانال "رباعی - نو رباعی" توسط کاربر @js471 اداره می‌شود. برای ارتباط با مدیر کانال و ارسال نظرات، پیشنهادات و اشعار خود می‌توانید به این آیدی مراجعه کنید: @js471. از این امکان برای ارتباط مستقیم با منتقدان و نویسندگان استفاده کنید و به اشتراک گذاری شعرهایتان بپردازید. از این به بعد، با خواندن و خلق رباعی‌های زیبا، لحظاتی شاد و پرانرژی را تجربه کنید.

رباعی - نو رباعی

15 Feb, 12:25


شب‌های دراز بیشتر بیدارم
نزدیک سحر روی به بالین آرم

می‌پندارم که دیده بی‌دیدن دوست
در خواب رود، خیال می‌پندارم!

#جهان‌خاتون
@Ketab_va_hekmat

رباعی - نو رباعی

15 Feb, 07:21


چند نکتەی کوتاە راجع به جایزەی ادبی الوند

از لطف و محبت اساتید گرامی ، دوستان ارجمند و اصحاب رسانە کە بە اشکال مختلف  تبریک گفتند بسیار ممنونم .از دبیر و برگزارکنندگان فرهیختە و گرامی جایزە ، آقایان حسن گوهرپور عزیز ، شاعر و پژوهشگر توانا ، علیرضا بهرامی عزیز شاعر و روزنامەنگار دوست داشتنی،استاد کمال شفیعی عزیز شاعر توانا و زلال ودیگر بانیان و عوامل جایزه ، مخصوصا  داوران گرامی  سپاسگزارم  و قدردان زحمات این گرامیان هستم.
این جایزە از طرف هیچ ارگانی نبودە و  هیچ گونە وابستگی به دولت و نهادهای دولتی  یا شرکت های خصوصی ندارد.
راستش من اطلاعی از شرکت در این جایزه نداشتم . کتاب را عزیزان فرهیختە و ارجمند نشر ناهونتە ، جناب آقای رضاشالبافان و سرکارخانم شهلا اسماعیلی که هر دو عزیز از شعرای توانا و شناختەشدەی معاصر هستند، بە دبیرخانەی جایزه ارسال کردەبودند کە از این دو عزیز گرامی نیز سپاسگزارم.
خوشحالم کە داوران ارجمند این رویداد ادبی  ، عزیزان انجمن علمی نقد ادبی ایران ،  قالب رباعی را هم دیدەاند و پس از سالها برگزاری جوایز متعدد و متنوع ادبی  کە برگزیدگان نهایی آنها را مجموعەهای شعر سپید و غزل تشکیل می دادند،--جز جایزەی ادبی شعرکوتاە (آن)-- این بار یک مجموعە رباعی برگزیدە شدەاست.این اتفاق برای رباعی و رباعی سرایان می تواند مبارک باشد.من این جایزه را نە بە شخص خودم کە متعلق به رباعی  و همەی رباعی سرایان عزیز می دانم.خوشبختانه رویکرد به رباعی و رباعی سرایی در یکی دو دهەی اخیر بسیار خوب بودە و نسل جدیدی از رباعی سرایان جوان و پرانگیزە در حال رشد و پویایی هستند کە رباعی هایی زیبا سرودە و مجموعەهای ارزشمندی چاپ و منتشر کردەاند که بی تعارف رباعی های اغلب این دوستان و مجموعەهایشان از رباعی های من و مجموعە" قدم زدن در عدم"  برجستەتر و برترهستند. اگر بخواهم از کسی از این عزیزان اسم  ببرم  باید حداقل از دە، پانزده شاعر و مجموعە رباعی چاپ شدە در سالهای اخیر  نام ببرم.از این رو این جایزە را متعلق به شخص خودم  و کتاب ( قدم زدن در عدم) نمی دانم. با توجە به اینکە جایزه کتاب سال الوند به هیچ نهاد دولتی و خصوصی وابستە نیست ،جز تندیس و لوح تقدیر، هیچ گونە جایزەی مادی به برگزیدگان تعلق نمی گیرد و ارزش آن به اعتبار علمی و معنویست کە دارد.به تمامی نامزدهای نهایی نیز تبریک می گویم و از حضور ارزشمند بسیاری از این عزیزان و شعرا و نویسندگان معاصر در مراسم پایانی سپاسگزارم.حضور در جمع صمیمی برگزارکنندگان ، شاعران و نویسندگان پیشکسوت و جوان و زیارت بسیاری از دوستان برای من افتخارآمیز و لذت بخش بود.
@js313

رباعی - نو رباعی

15 Feb, 07:21


"قدم زدن در عدم" بە انتخاب هیأت داوران ( انجمن علمی نقد ادبی ایران) برندەی لوح تقدیر و تندیس کتاب سال الوند شد.
@js313

رباعی - نو رباعی

15 Feb, 07:17


دردا! نشدیم مثل فریاد، رها
دادا! نشدیم ازتب بیداد، رها
تصویرکتاب زندگانی این بود:
یک مشت
و رق پاره ی

درباد
رها

#دکتر_رضا_علی_اکبری
@kar471

رباعی - نو رباعی

15 Feb, 06:47


یغمای جهان سیرنمک بایستی
یک ذره ازین شورترک بایستی

از بهر‌ خلاص ما ازین تنگ‌ْ قفس
یک رخنه به دیوار فلک بایستی

#شفایی_اصفهانی

در پرده همچو تصویر در جلد دهر مانده
بستند بر رخ ما درهای کاغذی را

#قصاب_کاشانی

@kaghaze_atashzade

رباعی - نو رباعی

14 Feb, 19:23


درسینە نفس نمی زند پر بی تو
جانی در من نمانده دیگر بی تو
من بی تو چگونە زنده باید باشم؟
بر گردن من چە می کند سر بی تو؟
#واران

رباعی - نو رباعی

13 Feb, 01:37


یک پندۀ پخته بِهْ که صد خواجۀ خام

مقامات حاتمی، کتابی است که یکی از مریدان ناشناس ضیاءالدین حاتمی جوینی در شرح احوال و اقوال و مناقب این شیخ گمنام خراسانی نگاشته و اخیراً به تصحیح دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی منتشر شده است. پیشتر، فاضل گرامی جناب نجیب مایل هروی، گزارشی مبسوط از محتوای این کتاب و زندگانی ضیاءالدین حاتمی در کتاب در شبستان عرفان عرضه داشته است. همان‌طور که هر دو پژوهشگر نوشته‌اند، نویسندۀ مقامات حاتمی، هنگام سوانح حیات شیخ و خاندانش، در ذکر تاریخ وقایع امساک عجیبی روا داشته و آن تواریخی هم که آورده، از تناقض و تعرض خالی نیست. فی المثل، یک‌جا گوید که ابوالقاسم سمنانی متولد ۵۲۳ در سن چهارده سالگی (یعنی در ۵۳۷ ق) به زمرۀ مریدان پیوسته است (مقامات، ۳۰۲-۳۰۳). جای دیگر در احوال ستی عایشه یکی از همسران شیخ، می‌گوید که در پنجاه و چهارسالگی به حبالۀ شیخ در‌آمد و سنۀ ۶۸۲ ق، آخر عهد او بود (همان، ۹۷).

متأسفانه هیچ کدام از پژوهشگران فاضل، بر این تناقضات لاینحل و گیج کننده فایق نیامده‌اند. خاصه آنکه هیچ کدام از نویسندگان کتب عرفانی، از قبیل جامی و دیگران، اشاره‌ای به وجود این شیخ خراسانی نکرده‌اند و سکوت عجیبی در منابع عرفانی در مورد او حاکم است که یکی از دلایل مهم آن را مقارن افتادن آخر حیات شیخ با حملۀ قوم مغول به ایران دانسته‌اند (در شبستان عرفان، ۳۱؛ مقامات، ۳۱). دکتر شفیعی کدکنی، از مجموع قراین پراکندۀ مقامات حاتمی حدس می‌زند که شیخ ضیاءالدین حاتمی حداقل در دهۀ دوم قرن ششم (حدود ۵۱۰-۵۲۰) متولد شده است و ۹۴ سال زیسته و قبل از ۶۱۷ (که سال هجوم تاتار است) درگذشته است (مقامات، ۳۳). استاد مایل هروی بر آن است که شیخ ضیاءالدین حاتمی پیش از حملۀ مغول ـ یعنی قبل از ۶۱۶ هجری ـ درگذشته... و می‌توانیم حدود سال فوت حاتمی را سال‌های ۵۹۰ تا ۶۱۰ هجری فرض کنیم، و چون نامبرده هنگام وفات نود و چهارساله بوده، می‌بایست در اواخر سدۀ پنجم یا اوایل سدۀ ششم زاده شده باشد (در شبستان عرفان، ۴۴).

از سروده‌های شیخ ضیاءالدین حاتمی، پنج قصیده و شش رباعی فارسی در مقامات او نقل شده که استاد مایل هروی آن‌ها را از نمونه‌های فصیح و دلپذیر شعر فارسی پیش از مغول به شمار آورده (همان، ۹۴) و دکتر شفیعی کدکنی، آن‌ها را میانمایه توصیف کرده است (مقامات، ۴۴).
مؤلف ناشناس مقامات، مدعی است از نزدیکان شیخ بوده و می‌‌گوید که برخی از حکایت او را خود به چشم دیده و برخی را از نزدیکان روایت کرده است. بنابراین، حیات او باید در اواخر قرن ششم و نیمۀ اول قرن هفتم باشد. دکتر شفیعی کدکنی، نقل بیتی از سعدی را در کتاب، جزو الحاقات کاتب در متن اصلی مؤلف به حساب آورده است (همان، ۶۳، ۱۵۶). بیت مورد اشاره این است:
مخر قول ابلیس تا جان دهد
هرآنکس که دندان دهد نان دهد.
از معدود ابیاتی که در کتاب آمده، این بیت منفرد است (همان، ۱۹۹):
اندر ره دین خواجه کم آمد ز غلام
یک بندۀ پخته بِهْ ز صد خواجۀ خام
دکتر شفیعی کدکنی، در مورد بیت مذکور توضیحی ننگاشته است. بیت، بخشی از یک رباعی اوحدالدین کرمانی است (دیوان رباعیات اوحد، ۳۰۳):

خواهی که رسی به کام، برگیر دو گام
یک گام ز کونین و دگر گام ز کام
اندر ره حق خواجه کم آید ز غلام
یک پندۀ پخته بِهْ که صد خواجۀ خام

رباعی علاوه بر منبع مذکور، در دو مجموعۀ کهن دیگرِ رباعیات اوحد نیز به نام اوست (انیس‌الطالبین، ۳۱ر؛ کمانکش، ۵۰ر) و می‌توان ‌آن را از رباعیات حتمی شیخ دانست. با توجه به اینکه شیخ در مرزهای غربی جهان اسلام می‌زیست (آناتولی) و مؤلف مقامات حاتمی در شرق ایران‌زمین (خراسان)، شعر او زودتر از ربع اول قرن هفتم نمی‌توانسته به خراسان رسیده باشد. به همین قرینه، شاید بتوان تاریخ نگارش مقامات حاتمی را در حدود ۶۴۰ تا ۶۵۰ ق حدس زد. مگر آنکه این بیت را نیز نتیجۀ تصرف کاتب در متن اصلی تلقی کنیم.
‏..

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4

رباعی - نو رباعی

12 Feb, 09:29


وقتست که باز بلبل آشوب کند
فرّاش چمن ز باد جاروب کند
گل پیرهن دریدەی خون‌آلود
از دست رخ تو بر سر چوب کند

#کمال_الدین_اسماعیل
@kar471

رباعی - نو رباعی

11 Feb, 17:28


نانیست خدا را کە بە قطر فلک است
سهمی کە بە من رسیدە از آن کپک است
از سفرەی گستردەی دنیا ، تنها
چیزی کە نصیب زخم من شد نمک است
#واران

رباعی - نو رباعی

10 Feb, 19:52


مردی طرف دو راه می رفت آن شب
بر مرکب سرد آه می‌رفت آن شب
یک راه به سوی چاه در تاریکی
یک جاده به سوی ماه می‌رفت آن شب

----------------------‐----------------------------

یک عمر ز ما گسیختی آزادی
جز خاک به سر نریختی آزادی
راضی شده بودیم به همسایگی‌ات
از سایه‌ی ما گریختی آزادی

----------------------‐----------------------------

تسکین شب هر آنکه بی سامانند
جولانگه هر چه آه سرگردانند
این بغض سپید کنج چشمان فلک
یک قطره‌ی اشک است که ماهش خوانند

----------------------‐----------------------------

یک دانه به زیر خاک خوابی می‌دید
در ظلمت خاک، آفتابی می‌دید
سر را به فراز آسمان رفته بلند
بر شاخه‌ی خویشتن عقابی می‌دید

----------------------‐----------------------------

یک عمر هزار جست و جو می‌کردیم
دل در‌به‌در هزارتو می‌کردیم
دیدیم سرانجام کسی یار نبود
با سایه‌ی خویش گفت و گو می‌کردیم

----------------------‐----------------------------

در گوش زمین نسیم نامت را گفت
گُل از دل سنگ سربرآورد و شکفت
بیچاره دلم که حسرت عشق تو را
مانند گدازه در دل کوه نهفت

----------------------‐----------------------------

خودشیفته‌ای و مستی از تاکت نیست
در قید من آن دل هوسناکت نیست
ای کاش که از سقوط می‌ترسیدی
از چشم من افتاده‌ای و باکت نیست

----------------------‐----------------------------

شب، پیله‌ی تنهایی و روزم تار است
پروانه‌ی من رهاترین اجبار است
ما دیر در این راه رسیدیم به هم
افسوس که زندگی همین یک بار است

#وحید_عمرانی
@kar471

رباعی - نو رباعی

10 Feb, 19:15


سه رباعی قجری در ذمّ اصحابِ عصرحجری

خاوری شیرازی (۱۱۹۰–۱۲۶۶ ق)، شاعر و تاریخ‌نویس دورۀ قاجار که پیشتر در مورد او مطلبی نگاشتیم، در تاریخ ذوالقرنین که به وقایع‌نگاری شاهان قاجار اختصاص دارد، در سرگذشت ملامحمد زنجانی، پیشنماز دارالخلافۀ طهران، چنین می‌آورد که: «در اواخر شهر محرم الحرام شخصی از رنود بازاری خود را از شراب خلاّری سرمست ساخت و در معبری از معابر، با جناب آخوند به کار عربده پرداخت. آخوند را از جسارت آن دیوانه بهانه به دست افتاد و با جمعی از مریدانِ جانانه، روی به خرابی کلیسای ارامنه نهاد... جناب آخوند علی الصباح به کنایس* آن جماعت رفته، خُم‌های شراب را سرنگون کرد و در اسباب عشرت و مایحتاج آن جماعت پریشانی و شکست آورد. بعضی از اماکن آن‌ها را به تیشۀ ستم خراب و به اعتقاد خود بر آبروی شریعت افزود. کارگزاران نوّاب حسنعلی میرزا ـ حکمروای دارالخلافه ـ وقتی‌آگاه شدند که کار از کار گذشته و امر دیگرگون گشته است. چون آخوند در سلک طلاّب بود و اذیت او خلاف رسم و آداب می‌نمود، لهذا حسب الامر الاعلی، تنبیه آخوند به اخراج از بلد محوّل، و با اهل و عیال از دارالاخلافه بیرون رفته، مشغول شغل اوّل شد» (تاریخ ذوالقرنین، ۱: ۴۰۶-۴۰۷).

این حکایت، خاوری شیرازی را به روزگار جوانی خود در شیراز می‌برد و یادش می‌آید که شیخ شیراز، علاوه بر خُم شکستن، مؤذنان شهر را نیز از گلدسته‌خوانی منع فرموده بود: «وقتی هم جناب شیخ محمدجعفر نجفی در دارالعلم شیراز این عمل را کرد و خرابیِ خرابات و شکست خمخانه‌جات و منع مؤذنین از گلدسته‌خوانی، اهتمامات به عمل آورد. مؤلف این روزنامچۀ همایون، در آن اوقات جوان و در‌آن ولایت بودم و این سه رباعی را در آن سه فقره انشاء نمودم:

در منع غنا
ای شیخ که کارت همه دم طامات است
گویی که غنا حرام اندر ذات است
آن را که به دین ما غنا می‌خوانند
صوت تو بود که انکر الاصوات است

در منع خرابات
ای شیخ! عبث زحمت اوقات مده
بر دُردکشان درس مقامات مده
خواهی که کنی دل جهانی آباد
فتوا به خرابی خرابات مده

در شکست خم شراب
ای شیخ! که بی‌جا خُم مَی می‌شکنی
واندر کف مستان دف و نی می‌شکنی
آن خُم که به میخانۀ معمورِ دلت
لبریزِ مَی ریاست، کی می‌شکنی؟»
(همان، ۴۰۷–۴۰۸).
‏..

*. کنایس جمع کنیسه است. منظور نویسنده البته کلیسا بوده نه کنیسه.
‏..

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4

رباعی - نو رباعی

10 Feb, 08:18


هر چند که دارم غم او در سینه
با اوست مرا رفاقتی دیرینه

یک بار به روی خود نیاورد مرا
هی سنگ تو را به سینه زد آیینه

#جلیل_صفربیگی

رباعی - نو رباعی

10 Feb, 05:21


هر چند که گه‌گاه نیاز بشر است
آغوش دل و محرم راز بشر است
تا مسلخ مرگ می‌رساند ما را
تنهایی، بمب دست‌ساز بشر است

#ناهید_خلفیان

@kar471

رباعی - نو رباعی

10 Feb, 05:19


غم نقطه‌ی ضعف شادی‌ام را بلد است
انگار که ساکن دلم تا ابد است
امروز هزار ساله شد در قلبم
خندید به من که سن فقط یک عدد است!


در سینه، زمانه خون چکاندن بلد است
بر چهره‌ی دل، داغ نشاندن بلد است
این تازه شروع هفت‌خوان مرگ است
بی‌چاره کسی که زنده ماندن بلد است

#نفیسه_نعمتی
@kar471

رباعی - نو رباعی

09 Feb, 16:27


ماه است دمیده ، در محاقش نکنی
در گیر هزار اتفاقش نکنی
تنهاست پرنده روی این شاخه ی لخت
آه ای شب مرگ ، نقره داغش نکنی


هندویی در میان کفری پنهان
شمعی خاموش درشبی بی پایان
من پیری غمهای بنارس بودم
چشمان ترا که کشف میکرد جهان


گفتم که شبانه های زارم برسی
از گوشه کنار انتظارم برسی
در کار تو مانده ام همه عمر ، ولی
یکبار نیامدی بکارم برسی


کوهیست، فرو مانده ی در کار خودش
کوهیست نشسته زیر آوار خودش
کوهی که تمام رنج را با خود داشت.
کوهی که خزید گوشه ی غار خودش

#امیر_دادویی

@kar471

رباعی - نو رباعی

09 Feb, 14:13


آنم که مؤانست نمی‌دانم چیست
با هيچ‌کسی دمی نمی‌آرم‌ زیست
القصّه نه آشنا نه ياری دارم
در می‌زندم یکی؛ نمی‌دانم کیست

#محوی_همدانی
@kar471

رباعی - نو رباعی

09 Feb, 13:48


به‌یادِ دانش‌آموزانِ کرمانی

جان چيست؟ غم و درد و بلا را هَدَفى   
دل چيست؟ درونِ سينه سوزىّ و تَفى
القصّه پیِ شکستِ ما بسته صفى         
مرگ از طرفىّ و زندگى از طرفى‏!


#مومن‌یزدی
#جوان #کرمان

رباعیاتِ مومن، به همراه چند غزل و قطعه؛ مومن حسین‌بن باقی یزدی؛ تصحیحِ حسین مسرّت؛ میراث مکتوب؛ ۱۳۹۴: ۲۱۲.
https://t.me/tarikhfarhanghonariranzamin

رباعی - نو رباعی

06 Feb, 15:44


هرچند که دردِ دل هر خسته بسی‌ست
وز دست فلک رشتهٔ بگسسته‌ بسی‌ست

زنهار ز کار بسته دل تنگ مدار
در نامهٔ غیب راز سربسته بسی‌ست

#عبید_زاکانی
@Ketab_va_hekmat

رباعی - نو رباعی

06 Feb, 11:29


از عشقِ رخت گرچه اسیرم پیشت
آه ار برسد آه و نفیرم پیشت
تا چند تو مرگِ من به حاجت خواهی؟
خود مرده‌ی آنم که بمیرم پیشت

#کمال_کنعانی
@kar471

رباعی - نو رباعی

06 Feb, 08:25


اینجا فوران زندگی، آنجا مرگ
مانده‌ست در انتظار انسان‌ها، مرگ
«یک روز به دیدار شما می آیم»
این نامه برای زنده ها
امضا : مرگ

#میلاد_عرفان‌پور
@kar471

رباعی - نو رباعی

06 Feb, 06:05


نرگس وپیاز

رباعی

فریاد زدستِ فلکِ سِفله نواز
شه زاده به منّت وگدا زاده به ناز

نرگس زبرهنگی سرافکنده به پیش
صدپیرهنِ حریر پوشیده پیاز¹

ملّا محمّد بن سلیمان فضولی بغدادی متوفّی به سال۹۶۳ ومدفون درکربلا

___
1_دیوان فارسی فضولی ،تصحیح حسیبه مازی اوغلی ،انتشارات دوستان ،تهران ،صفحهٔ ۶۶۰


💐🍃🍃@golvabolbol110

رباعی - نو رباعی

06 Feb, 06:04


لب‌برلب او، فدای انگشتانش
سیگار شدم، عصای انگشتانش
انگار که زندگی همان دوران بود
جان کندنِ لابه‌لای انگشتانش

جواد افرا
@morirosi

رباعی - نو رباعی

05 Feb, 19:55


هر روز به ما دست درازی می کرد
با نور چراغ صحنه سازی می کرد
در بستر عاشقانه اش حضرت‌ شب
با لاله ی گوش‌ صبح بازی می کرد

..‌‌.

هرچند خجسته می نویسد باران
بی جوهر و خسته می نویسد باران
بر پنجره ها شعر روان خود را
با خط شکسته می نویسد باران

..‌‌.
در ما دل آسمانی ات محفوظ است
در سینه ی ما نشانی ات محفوظ است
بنگر به خودت بلکه بیابی ما را
ای آینه مژدگانی‌ ات محفوظ است

#حسین_پورقلی 
@kar471

رباعی - نو رباعی

05 Feb, 10:45


ای یار بگو حلقه به آب که زنم
خود را به چه جا به این ضعیفی فکنم
دستی داری ثمر بچین از شاخی
حیران منشین زیر درخت چه کنم

به گمانم ضبط مصرع نخست درست نیست.

ظ: حلقهٔ باب که زنم.

@atefeh_tayyeh

رباعی - نو رباعی

05 Feb, 08:09


📄 مقاله علمی پژوهشی «بلاغت تصویر در رباعی‌های بیژن ارژن»

✍️ نویسنده:
#دکتر_حسنا_محمدزاده


📎  منتشر شده در مجله «نامه فرهنگستان»/ دوره ۲۳/ شماره ۶/ پیاپی ۹۴/ بهمن و اسفند ۱۴۰۳

دانلود مقاله از لینک زیر👇
📎
https://nf.apll.ir/article_196918.html


🥀 @hosna_mohamadzade

رباعی - نو رباعی

05 Feb, 07:35


زیرِ «درخت چه کنم»

«کاسۀ چه کنم» دست گرفتن را از کودکی در افواه بسیار شنیده بودم اما زیر درخت چه کنم نشستن را نه. جستجویی کردم و دانستم که در روزگار نه‌چندان‌دور، به مسجد نو شیراز، چناری کهنسال بوده و کسانی که گرهی در کارشان می‌افتاده کنارش گرد می‌آمده و با هم سخن می‌گفته‌اند، گاهی هم جوانمردی پیدا می‌شده، دستشان را می‌گرفته و گره از کارشان می‌گشوده است. همچنین دانستم که شیرازیان هنگامی که می‌خواهند کسی را لعن کنند می‌گویند «الهی زیر درخت چه کنم بنشینی» و البته دعایی دارند که «الهی زیر درخت چه کنم ننشینی».
سیمین دانشور نویسندۀ شیرازی در رمان جزیرۀ سرگردانی از این درخت یاد کرده است.

در تذکرۀ بی‌نظیر، از غلامعلی واسطی بلگرامی (آزاد بلگرامی)، متوفی ۱۱۶۵ قمری، یک رباعی خواندم که در آن از درخت چه کنم سخن گفته شده است:

ای یار بگو حلقه به آب که زنم
خود را به چه جا به این ضعیفی فکنم
دستی داری ثمر بچین از شاخی
حیران منشین زیر «درخت چه کنم»*

این رباعی شاید نشان بدهد که استفاده از این تعبیر محدود به شیراز نمی‌شده‌ و دامنۀ کاربردش تا هند رفته بوده، شاید هم نشان‌دهندۀ این باشد که در هندوستان و جاهای دیگر نیز درخت چه کنمی بوده که مردم دردمند، مردمی که به گرداب‌های بی‌پایاب زندگی گرفتار می‌شده‌اند به خنکای موهومش پناه می‌‌جسته‌اند.

*تذکرۀ بی‌نظیر، تألیف میرسیدعبدالوهاب، افتخار بخاری دولت‌آبادی، تصحیح امید سروری، انتشارات مجلس شورای اسلامی ۱۳۹۰، ص ۱۱.

@atefeh_tayyeh

رباعی - نو رباعی

05 Feb, 06:06


ای چاه
عمیقن
آه باید بکشی
یک عالمه حرف
حفر کردی در خود

#واران
#نو_رباعی

رباعی - نو رباعی

04 Feb, 09:44


افسوس که غم چهرهٔ من کاهی کرد
فریاد که روز عمر کوتاهی کرد

ما را غم بی‌عنایتی‌های تو کشت
وقت است اگر عنایتی خواهی کرد
بیانی کرمانی

بیانی کرمانی، شهاب‌الدّین عبداللّٰه‌بن محمّد مروارید. مونس‌الاحباب، به کوشش سیّدعلی میرافضلی، تهران: کتابخانه‌، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ۱۳۹۰، ص۹۶.
@Tanideh_az_del

رباعی - نو رباعی

04 Feb, 07:45


جان گرچه در این قفس گرفتم از تو
در این خفقان نفس گرفتم از تو
دردا که سپردمت دلی سالم و شاد
خونین و شکسته پس گرفتم از تو
#حسن_حسینی
@kar471

رباعی - نو رباعی

04 Feb, 07:33


با آن که نمی روی دمی از یادم
افسوس به باد می دهی بنیادم
ای عشق قبول کن که از روز ازل
این آینه را خودم به دستت دادم!
#هادی_ناظریان
@kar471

رباعی - نو رباعی

04 Feb, 05:25


دلخوش به نگاه گاه‌گاهت هستم
شرمنده‌ی چشم بی‌گناهت هستم
پاداش کدام کار خوبم هستی
تاوان کدام اشتباهت هستم؟

#امیر_مرادی
@kar471

رباعی - نو رباعی

04 Feb, 05:24


از عشق اگر چه زخمی و بیزارم
سر خم نکن ای دل به تو باور دارم
تنهایی شاعرانه‌ام را دریاب
بگذار کبوتر بشود خودکارم

#مهشید_تجلیان
@kar471

رباعی - نو رباعی

04 Feb, 05:22


چشمت قدمی بر لب این جو برداشت
چشم همه را ز چشم آهو برداشت
در حسرت اینکه مثل چشم تو شود
این ماه چقدر زیرابرو برداشت

#حسن_دلبری
@kar471

رباعی - نو رباعی

04 Feb, 05:21


هر لحظه دلم پریش تر می گردد
صبرم کم و درد بیشتر می گردد
بر زخم دلم که حفره ای خونین است
مرهم ننهید ریش تر می گردد

#شهاب_سبزواری
@kar471

رباعی - نو رباعی

03 Feb, 19:21


با توست اگر ادامه‌ای خواهم داشت
از توست اگر چکامه‌ای خواهم داشت
از فکر به هرچه غیر چشمانت هست
هر ثانیه توبه‌نامه‌ای خواهم داشت...

باید بروم حصار را بردارم
محدودیت بهار را بردارم
از هرچه کتاب شعر دارد دنیا
این واژۀ انتظار را بردارم

چشم تومرابه یادمهتاب انداخت
چون ماهی سرخ برکه ازخواب انداخت
درکلبه کاغذین خودخوش بودم
عشق توبه زندگانی ام آب انداخت
#احمد_پروین
@kar471

رباعی - نو رباعی

03 Feb, 12:15


حرفی‌ست که گفتنش پشیمان شدن است
روی از همه پوشیدن و پنهان شدن است
بی‌روی تو روسیاه عالم شده‌ام
این آخر آفتابگردان شدن است



عشقش گویند و جز هوس نفروشند
گل‌های بدون خار و خس نفروشند
پیداست چه‌قدر آسمانش آبی‌ست!
جایی که پرنده بی‌قفس نفروشند




از پا شکند که پای‌بستش باشد
دستش گیرد که در شکستش باشد
بی‌چاره درختِ پیر، از بی‌خبری
می‌خواست تبر عصای دستش باشد



زیر باران دوباره آغاز شدند
چون ابر بهار، خیس پرواز شدند
باران که نبود، بسته بودند و عقیم
باران که رسید، چترها باز شدند


#بیژن_ارژن
@kar471

رباعی - نو رباعی

03 Feb, 12:13


دلتنگم و داغدارم امشب تا صبح
طوفانم و بی‌قرارم امشب تا صبح
ای ابر، بیا و زیر باران بنشین
تا جای تو من ببارم امشب تا صبح

ای حسرت دیدنت همه‌حاصل من
تقدیم تو باد جان ناقابل من
از هجر تو داغدارم امشب تا صبح
ای‌کاش عیادتی کنی از دل من

#فاطمه_ناصری‌فر
@kar471

رباعی - نو رباعی

01 Feb, 19:07


به سهراب محمدی:

سهراب که چنگی به شب تار زده‌ست
با حنجره‌اش سکوت را جار زده‌ست
دلداده‌تر از تمامی بخشی‌هاست
از کشف دوتار پیش‌تر، تار زده‌ست
#علی_داوری

*سهراب محمدی (زادهٔ ۱۳۱۷ – درگذشتهٔ ۲۲ مرداد ۱۳۹۹)، موسیقی‌دان، آهنگساز، خواننده و نوازندهٔ دو تار اهل ایران بود. او آخرین بازماندهٔ بخشی‌های خودبند کرمانج شمال خراسان بود.
@kar471

رباعی - نو رباعی

01 Feb, 16:51


بر شانەی من گذاشتی بار بزرگ
روی سر من ریختی آوار بزرگ
با این همه... با این همه... با این همه... باز
می بخشمت ای خدای جبار بزرگ
#واران

رباعی - نو رباعی

01 Feb, 13:21


با ما ز در صلح درآ تا کی جنگ
ورنه ز جفایت چو جرس از دل تنگ

نالیم بناله‌ای که خون از اثرش
جوشد ز دل سخت تو چون چشمه ز سنگ

#مشتاق_اصفهانی
@chaameghazal 🪽

رباعی - نو رباعی

01 Feb, 11:38


خورشید سر به خاک خفتن دارد
ماه از افق آهنگ شکفتن دارد
شب را که ز راه می‌رسد دریابید
شاید سخنی برای گفتن دارد


#پرتو_کرمانشاهی
@kar471

رباعی - نو رباعی

01 Feb, 08:53


🔻🔻🔻🔻🔻


#ترانه
#رباعی
#ترانه‌ی_سینا

دیدم دستی کبود در آیینه
رویای تو را ربود در آیینه

در آیینه به هر طرف خیره شدم
آیینه شکسته بود در آیینه

#سینا_سنجری
بیدخون دی ۱۳۸۷
کتاب: #وقت_های_زمان

🔻🔻🔻🔻🔻


T.me/Sanjarisina

رباعی - نو رباعی

31 Jan, 04:28


✔️ عقربه ی نان-کوک



هِی! چند نفر به یک نفر!؟ ای فریاد!
نانم ببُر و تنورِ جانم آزاد...!

یک عقربِ منضبط، مرا می زد نیش؛
در رختکنِ زمان، مرا می زد باد...


□ امیرحسین دیبایی

@amir1972diba

رباعی - نو رباعی

30 Jan, 17:16


هم سنگ به گُل نشستە است و
هم یخ
ای دل
تو چە مرگت است ؟
کی می شکفی؟

#واران
#نورباعی

رباعی - نو رباعی

30 Jan, 17:02


خاکستر سرد؟ آتشم؟ دودم؟ یا
یک چاله ی محض، حاصل رودم یا
یک دست مرا به تیرگی ها می بست
من دکمه ی پیراهن شب بودم... یا


ای کاش نشان بی نشان می دادند
روزی به ستاره آسمان می دادند
ایکاش به برگها زمان می دادند
موهای تو باد را تکان می دادند

#امیرـدادویی
@kar471

رباعی - نو رباعی

30 Jan, 17:00


🔹رباعی تازه حبیب الله بخشوده

حرفی نه برای دل شکستن دارم
سنگی نه برای راه بستن دارم
سنگین نه چو غم،سبک نه مانند غبار
برخاطر کس قصد نشستن دارم

https://t.me/poem_abrangha

رباعی - نو رباعی

30 Jan, 16:50


دل داغ تو دارد ار نه بفروختمی
در دیده تویی وگرنه بردوختمی

دل منزل تست ورنه روزی صد بار
در پیش تو چون سپند می‌سوختمی


به نقل از اشعار فارسی کاشی‌های تخت سلیمان، عبدالله قوچانی، ویراسته احمد سمیعی ( گیلانی)، مرکز نشر دانشگاهی، چ اول، تهران: ۱۳۷۱، ص ۷۹

رباعی منسوب است به ابوسعید ابوالخیر و روزبهان بقلی و در سخنان منظوم ابوسعید ابوالخیر ( ص ۹۶) و مجمع الفصحاء ( ج ۲، ص ۶۸۰) آمده است
در مرجع اول، به جای « بر»، « می» آمده است.

یازدهم بهمن‌ماه، زادروز احمد سمیعی (گیلانی) (۱۲۹۹-۱۴۰۲)، عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی
روز #ویراستار گرامی باد.
@barebaaghedaanesh
@astanejanan

رباعی - نو رباعی

30 Jan, 16:36


من ترکِ شرابِ ناب، نتوانم کرد
خُمخانه ی خود خراب، نتوانم کرد
یک روز اگر باده ی صافی نخورم
ده شب ز خمار، خواب نتوانم کرد


#عبید_زاکانی
@kar471

رباعی - نو رباعی

30 Jan, 09:57


از مرگ هزاربار دشوارتر است
هجری که در او نباشد امّیدِ وصال

#محبی
#در_هجر

•تذکرة‌الشعرا، سلطان محمد مطربی سمرقندی، مقدمه و تصحیح: اصغر جانفدا•

@be_ghole_ghazal

رباعی - نو رباعی

29 Jan, 15:29


دارم نفسی عمیق پیدا و نهان
در قله ؟!در آسمان ؟!نه! بالاتر از آن
لبریز نشاط بوده ام با پدرم
مانند نشاط صبح بعد از باران
#معصومه‌رسایی
@kar471

رباعی - نو رباعی

29 Jan, 15:11


از اول ماه تا به ماهی دیگر
تا دوری ما نمانده راهی دیگر
شرمنده که میروی و من دلگیرم
خُب میگیرد، دل است، گاهی دیگر


چون خواب قشنگ و تازه و کوتاهی
همراه زمین و آسمان همراهی
با بوسه‌ی جادویی خود در خوابم
هم ماه گرفتم از لبت هم ماهی

#محمدرفیع_قاضی_زاده
@kar471

رباعی - نو رباعی

29 Jan, 06:09


از شائبه ی شبی کهن می نگرد
از حفره ی چشم اهرمن می نگرد
حل میشوم التهاب تاریکی را
کوریست در آیینه ، به من می نگرد


چون زمزمه ی زنجره هایم اینجا
ای اینهمه ناکجا، کجایم اینجا
بی شکل در این آینه ها میگردم
من شکل کدام آشنایم اینجا


از بام افق پرنده ای پیر ، شبی
آغوش گشود سمت ما دیرشبی
ما را ز دوسطر غم بدنیا آورد
آنسوی مزارع مزامیر شبی


فرجام مرا چو در تماشا آورد
غم بوسه به بوسه رو به حاشا آورد
آنگاه مرا کنار یک برکه ی دور
یکروز پرنده ای بدنیا آورد


در گوشه کنار دل چه میکردی تو
با این رگ مشتعل چه میکردی تو
دنبال حقیقت جهان میگشتم
در فلسفه ی هگل چه میکردی تو

#امیر_دادویی
@kar471

رباعی - نو رباعی

28 Jan, 12:21


در شهر شما کسی چو من تنها نیست
شوریدە و آشفتەسر و شیدا نیست
سنگم بزنید و بی درنگم بزنید
دیوآینەتر ز من کسی اینجا نیست
#واران

رباعی - نو رباعی

28 Jan, 08:42


توبابلی، ازدسترس من دوری
مفهوم عمیق" مستی ومستوری"!
کی، کی، بچلانمت که می،می، بشوی؟
توباغ معلقی، پرازانگوری

#دکتر_رضا_علی_اکبری
@kar471

رباعی - نو رباعی

26 Jan, 17:03


یک عالمە دردِ ژرف در خود دارد
اندوهانی شگرف در خود دارد
یک حرف و دو حرف نیست یک طومار است
این آە سی و دو حرف در خود دارد
#واران

رباعی - نو رباعی

26 Jan, 04:29


دل ، سوخته در سخاوت هیمه ی آه
آیینه نشسته در سر آسیمه ی آه
تو رفتی و ابر آمد و در قلبم
یک نیمه ی ماه ماند و یک نیمه ی آه


دریام، که یک ماهی آزادم نیست
یک شهر، که یک خانه ی آبادم نیست
یک سایه، میان رفت و آمدهایم
دیریست که زنده بودنم یادم نیست


شب مانده هنوز بی تو ، شب مانده و صبر
یک پنجره اختیار در گوشه ی جبر
ناگاه طلوع میکند در باران
گنجشک ستاره روی یک شاخه ی ابر


گفتند نوای بینوایی هستی
افسانه ی روز آشنایی هستی
چشمان تو زادگاه ما بود ای عشق
ما اهل تو ایم ، تو کجایی هستی؟


جز زمزمه ی فریب بی پایان چیست
بر قاب تماشای جهان پنهان نیست
خالیست همیشه جایش ایکاش به ما
یکبار ، کسی بگوید این انسان کیست


آن بغض که در گلوی این مست شکست
درد است، رسیده تا به ما دست به دست
ما بی خبر از تو زندگی را مُردیم
ای مرگ بیا ببر همین است که هست

#امیر_دادویی
@kar471

رباعی - نو رباعی

25 Jan, 16:03


پنهان شدەای
کجای بیداری من؟
ای در همه جای خواب هایم
پیدا

#واران
#نورباعی
@js313

رباعی - نو رباعی

25 Jan, 08:29


تا کرد نیازم در گستاخی باز 
 رنجید و کشید پای در دامن ناز
بر سنگ فراق کی خورد پای کسی
  در وصل اگر کند باندازه دراز

#آصف_خان_جعفر_قزوینی
@kar471

رباعی - نو رباعی

24 Jan, 11:29


چند رباعی از جمال‌الدّین عبدالرّزّاق اصفهانی به خطّ علّامه جلال‌الدّین همایی

@Tanideh_az_del

رباعی - نو رباعی

23 Jan, 18:54


بوسی اگر از لبت ربودیم، چه شد؟
ور دست به اندام تو سودیم، چه شد؟
خود را بکشی اگر ز مردم شنوی
آن‌شب که من و تو مست بودیم، چه شد؟

#میرحسینی_طباطبایی

@kar471

رباعی - نو رباعی

23 Jan, 07:39


عشقِ تو چراغِ تا ابد روشن ماست
شوریست کە در نهانِ جان و تن ماست
آغوش تو را ادا نکردیم درست
دست تو قضایی است کە بر گردن ماست
#واران

رباعی - نو رباعی

23 Jan, 07:34


مرگ اغلب و غم‌ همیشه و بغض هنوز
دل تنگ و حصار بسته و شب پیروز
در وهم و خیال زنده هستیم، ولی
بیهوده تر از چراغِ روشن در روز

#علیرضا_طالبی_پور

@kar471

رباعی - نو رباعی

22 Jan, 17:50


یک سو شور کرّ و فر و عزّت و شان
یک سو هوس و دعوی و حرص و بهتان
بر هیچ، چه هنگامه بیاراسته‌اند
این مسخره‌های چارسوی امکان


#بی‌دل
@kar471

رباعی - نو رباعی

22 Jan, 06:46


گنجشکِ پریدەایم از آغوشت
یک دانە نچیدەایم ازآغوشت
حرفی نشنیدەایم از لبهایت
بویی نَشَمیدەایم از آغوشت
#واران

رباعی - نو رباعی

21 Jan, 12:49


اعصاب خراش خورده دارد تاریخ
لبخند به گور برده دارد ،تاریخ
این راه نمی رسد به راهی روشن
در سینه چراغ مرده دارد، تاریخ


دلگیر تر از حوصله ی پاییزیم
از توطئه ی کلاغها  سرریزیم
روزی که مترسکان شبیخون بزنند
از شانه ی پرتقال ها می ریزیم


در سینه اگرچه طعنه ی خنجر داشت
جز واژه ی سبز در دل دفتر داشت؟
فرصت به لب خونش اگر می دادند
این شعر چراغ روشنی در سر داشت

#دریا_افکارٱزاد
@kar471

رباعی - نو رباعی

21 Jan, 07:58


🔻🔻🔻🔻


#ترانه
#رباعی
#ترانه‌ی_سینا


آن سوخته ی نیاز از ناز گریخت
خاموش شد از صدا از آواز گریخت

پشت در بسته منتظر بود ولی 
در باز شد از برابر راز گریخت

#سینا_سنجری
#وقت‌های_زمان
1388

🔻🔻🔻

رباعی - نو رباعی

21 Jan, 06:29


دیشب همه فکر و ذکر من صرف تو شد
مبهوت سکوت مبهم ژرف  تو شد
خاموش، چه بی سر و صدا آمده ای
ای برف ببین حرف فقط حرف تو شد!
#هادی_ناظریان
@kar471

رباعی - نو رباعی

20 Jan, 09:51


تا بر سر پرسوز خودم شانه شوم
با غیر خودم، غریب و بیگانه شوم
از هر طرفی گرفته در آغوشش
غم پیله به من کرده که پروانه شوم‌
#صدیقه_اعزازی
@kar471

رباعی - نو رباعی

19 Jan, 17:19


بی دغدغە، راحت ، به همه ظلم کنید
بی هیچ خجالت به همه ظلم کنید
ازعدل شما کە ناامیدیم، اما
کاشا بە عدالت بە همه ظلم کنید
#واران

رباعی - نو رباعی

19 Jan, 12:17


یکسال دگر ز خواب بر می خیزم
بیزار زآفتاب بر می خیزم
یا می خشکم چو مرده ی پروانه
یا از وسط کتاب بر می خیزم

🎵🎵🎵🎵

از " مرمر شعر" آفریدم تو، تو ر
ا
ناز از تو و من نیز کشیدم تو، تورا
تا نشکنمت به شیوه ی نادرپور
انگشت زدم؛ زدم ، چشیدم تو، تورا!
#علی_باباچاهی
@kar471

رباعی - نو رباعی

19 Jan, 05:22


بی آن که به کس رسید زوری از ما
یا گشت پریشان، دلِ موری از ما
بی هیچ برآورد به صد رسوایی
شوریده سر زلف تو، شوری از ما
#باباافضل_کاشانی
@kar471

رباعی - نو رباعی

18 Jan, 18:20


خنجر همه دم زخمی تیغ خودش است
افتادن کوە از ستیغ خودش است
با موج بە دست و پا زدن افتادە
دریا خودش اولین غریق خودش است
#واران

رباعی - نو رباعی

18 Jan, 06:55


بالکنت خشک خواندم ونالیدم
باقژ قژ درد واشدم، رنجیدم
مانند درکهنه ی چوبی یک عمر
برپاشنه ی شکستگی چرخیدم
#دکتر_رضا_علی_اکبری
@kar471

رباعی - نو رباعی

18 Jan, 06:14


چون کافرِ بی‌مایه و چون قحبهٔ زشت
نه دین و نه دنیا و نه امّید بهشت
¹!

تحفه، (در اخلاق و سیاست، متنی از سدهٔ هشتم)، تصحیح محمّدتقی دانش‌پژوه، ص ۲۲

۱- «...خَسِرَ الدُّنیا و الآخِرةَ...» (سورهٔ حَجّ، آیهٔ ۱۱): نه دنیا دارند و نه آخرت!

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

رباعی - نو رباعی

17 Jan, 17:08


جز مرگ علاجِ بدخصالی که کند؟
‏تدبیرِ جنونِ هرزه‌نالی که کند؟
‏بی قطعِ نفس شِکوه‌پرستیم همه
‏از ما دلِ ما پُر است، خالی که کند؟

#بی‌دل
@kar471

رباعی - نو رباعی

16 Jan, 12:15


رباعیات

می خواهم پا به خانه ام بگذاری
در خلوت عاشقانه ام بگذاری
محتاج محبت توام کاش امشب
دستت را روی شانه ام بگذاری

چشمان کسی چشمه ی خورشید نشد
آن قصه سال پیش تجدید نشد
آن قول و قرار ها به جایی نرسید
اسفند تمام شد ولی عید نشد

کو معشوقی که فکر آزردن نیست
معشوق فقط به فکر دل بردن نیست
بی پرده سخن بگو خودش می فهمد
در عشق نیازی به قسم خوردن نیست

با عطر خیال تو جوانی کردم
عشقم را با تو جاودانی کردم
هرچند نصیب من نشد دیدارت
انگار که باتو زندگانی کردم

تو خاطره عشق نخستین منی
هرچند که تلخ یاد شیرین منی
من چشم به راه لحظه آمدنت
تو گنجشکی بر لب پرچین منی


ایرج قنبری

رباعی - نو رباعی

15 Jan, 17:43


یک جوشش خالص شهودی بودی
شعری که سکوت می‌سرودی بودی
ای کشف غریب،سال‌ها حس کردم
هروقت کنار من نبودی،بودی

#امیرحسین_منتظرقائم
@kar471

رباعی - نو رباعی

15 Jan, 09:05


"رباعیِ شنیدنی درباره‌ی برف"

این رباعی را حدوداً دو دهه‌ی پیش‌ از یک مسافرِ افغانی در اتوبوس شنیدم:

دوشینه شبی که برف تا دوشم بود
زانو چو عروسِ نو در آغوشم بود
پوشیدنی‌ای نبود جز چشمانم
چیزی که به زیرِ سر نهم، گوشم بود!

شاعر از ترفندهایی بهره‌برده. شب و دوش را با دوشینه آورده و زانوبغل‌کردنِ آدمِ در برف و سرما گیرافتاده و در حسرتِ محبوب‌ مانده را خوب توصیف‌کرده*. در بیتِ دوم نیز، به بهترین و مبالغه‌آمیزترین وجهی از آرایه‌ی استثناءِ منقطع سودبرده و عریانی و بی‌‌بالش و بستر‌بودنِ خویش را به‌تصویرکشیده: پلک‌هایی که چشم را می‌پوشانَد، تنها پوشیدنی‌ام بود و گوش‌هایم نیز تنها بالشِ بسترم.
با این یادآوری که "گلیم‌گوش" یا "گوش‌بستر" موجودی افسانه‌ای بوده که یک گوشش را بستر و دیگری را لحاف می‌کرده و به خواب می‌رفته‌است. ازجمله در شاهنامه (ضمنِ ماجرای لشکرکشیِ اسکندر به بابل) و نیز شعرِ منوچهری از این موجودِ شگفت‌آور سخن‌رفته‌. حدس‌می‌زنم در اسکندرنامه‌ها هم اشاراتی دراین‌باره آمده‌باشد.
مشابهِ این تصویر در مثنویِ مشهوری از سلیمِ تهرانی نیز آمده. او درباره‌ی قحط‌سالِ هند و مرگ‌و‌میرِ مردمان، چنین سروده:

روَد بوی بد از هرسو به صد میل
به بینی زان گرفته آستین فیل
ز جوشِ مرده گور و گورکن نیست
به‌غیرِ چشم‌پوشیدن کفن نیست!
(دیوان، به تصحیحِ استاد محمد قهرمان، انتشارات نگاه، ۱۳۸۹، ص ۴۳۵).

بعدها همواره درپیِ آن بودم تا شاعر این رباعی و مأخذ احتمالیِ آن را بیابم. اما هرچه بیش‌تر جُستم، کم‌تر یافتم. در چند سفینه‌ی رباعی که در دسترس‌ام بود نیز آن را نیافتم.
امروز، کتابِ "سفرِ دیدار" (سفر به کوهستان‌های بدخشان و دیدار از مزارِ ناصرخسرو قبادیانی) نوشته‌ی آقای دکتر محمدرضا توکلیِ صابری را که می‌خواندم، ناگهان چشمم به جمالِ این رباعی روشن شد. نویسنده‌ی این اثر، در کتابِ "سفرِ برگذشتنی" ازپسِ هزاره‌ای، مسیرِ سفرِ ناصرخسرو را دنبال و گزارش‌کرده‌است. ایشان چندی پیش نیز نسخه‌ای تازه‌یاب از سفرنامه را منتشرکرده‌است (انتشاراتِ علمی و فرهنگی). البته هنوز این چاپ از سفرنامه را ندیده‌ام.
جناب توکلی در کتابِ "سفرِ دیدار" ضمنِ گزارشِ خویش از دهکده‌ی "جرم" (در بدخشانِ افغانستان) می‌نویسد اهالیِ این ناحیه شعری از ناصرخسرو برایم خواندند: "این شعر را ظاهراً همه‌ی اهالیِ این دهکده حفظ‌هستند: دوشینه شبی که برف تا دوشم بود ... " (سفرِ دیدار، نشرِ اختران، ۱۳۹۵، ص ۸۸).

اما این رباعیِ زیبا و بی‌نظیر، نه به ساخت و صورتِ شعرِ ناصرخسرو شباهتی دارد، و نه به بیانِ شعرِ سده‌ی پنجم قرابتی. بمانَد که در دیوانِ "لعلِ بدخشان" نیز نیامده‌است!


* یادِ این بیت از غنیِ کشمیری افتادم:
هرکس کشیده آرزوی خویش درکنار
ما دستِ خویش در بغلِ خود کشیده‌ایم!

@azgozashtevaaknoon

رباعی - نو رباعی

14 Jan, 12:51


باران که تو بوسه بر دهانش زده‌ای
هی رنگ به سقف آسمانش زده‌ای
مست است و به باغ و کوه و در می‌کوبد
شاید که تو لب به استکانش زده‌ای

#نفیسه_نعمتی
@kar471

رباعی - نو رباعی

14 Jan, 08:24


الحق که خدا هنر نمایی کرده
با خلق علی، خدا، خدایی کرده
در سیزده رجب تبارک گویان
از چهره ی خویش رونمایی کرده

#مرتضی‌_درزی
@kar471

رباعی - نو رباعی

14 Jan, 07:33


چند رباعی از مجموعه:در جنگ میان باطل و باطل تر
#زینب_اطهری

۱.

تاریکم و از نور شما می ترسم!
از وصله‌ی ناجور شما می ترسم!
بیدی که درون کمدی متروکم
از روزنه‌ی کور شما می ترسم!

۲.

راننده: شبح، مهاجران در خوابند
من: غایب و کل حاضران در خوابند
ترسیدم و یک لحظه عقب برگشتم
دیدم همه ی مسافران در خوابند


۳.



دیدیم که بوسه بر گلو گلگون شد
یک لاله درون هر گلو گلگون شد
آماده، هدف: زنی رها در گیسوش
شلیک! گلوله در گلو گلگون شد


۴.


در کامیونی سوار تا سلّاخی
یک جرعه‌ی یادگار تا سلّاخی
هر قطره‌ی اشک برّه ای، طوفان بود
در حالت انتظار تا سلّاخی


۵.


خشکیده لب و نای سگی آواره
خون می چکد از پای سگی آواره
کابوس پر از تفنگ و دار و سم تا
خالی شدنِ جای سگی آواره

@kar471

رباعی - نو رباعی

13 Jan, 20:05


سلطانِ رُسُل که بود مولایِ علی
روزی که به کتف، آمدَش پایِ علی
کمتر ز دو قوس بودَش از قربِ اِلٰه
آن نیز تمام شد ز بالایِ علی...

#میر_جمال‌الدین
#تذکره_ریاض‌الشعرا ، ۱/۵۳۳
میلاد اَخُ الرّسول، مولانا امیرالمومنین فرخنده🌸
💠 خوبان پارسی‌گو

رباعی - نو رباعی

13 Jan, 20:05


بس مرد که لاف می‌زد از مردی خویش
در پیرزنی دیدم از او مردی بیش
ابنای زمانه دیدم اغلب هاتف
مردند ولی با لب و با سبلت و ریش

#هاتف_اصفهانی

@kar471

رباعی - نو رباعی

13 Jan, 16:17


می دوخت  به  زخم هایِ  بابا ما  را
مادر  غمِ  امروز ، غمِ   فردا را
چون پینه یِ کهنه ای به تن می کردیم
هر  روز  به  جایِ  پیرهن  بابا  را
  #هادی_ناظریان
@kar471

رباعی - نو رباعی

13 Jan, 15:20


قابی‌ست که غرق آه کرده‌ست مرا
بی‌مهری او تباه کرده‌ست مرا
هر بار که خندیده‌ و حرفی زدەام
عکس پدرم نگاه کرده‌‌ست مرا

#نفیسه_نعمتی
@kar471

رباعی - نو رباعی

13 Jan, 15:17


بردی ز سرم سایه سر را ای مرگ
از باغ دلم شوق ثمر را ای مرگ
هر آنچه ربوده ای حلالت،اما
پس ده به من خسته پدر را ای مرگ


دلگیرم از ایام...بده می طلبد
من هستم وسرسام...بده می طلبد
دلبسته ی نشئه ی تو هستم ای مرگ
لطفا دو سه تا کام...بده می طلبد

از خرمن درد خوشه چینی دارد
پیوسته به لب آه حزینی دارد
از شدت تنگی نفس هاش پدر
با مرگ همیشه شب نشینی دارد


نقاش شده کار نهانی کرده
در باغ وجود خود خزانی کرده
هی برگ به برگ سرفه ها را پدرم
با آتش سینه ارغوانی کرده

#مرتضی_برخورداری
@kar471

رباعی - نو رباعی

13 Jan, 14:34


تندیس تراش خوردەای از یک مرد
قلبش شده معدن بزرگی از درد
رگهای پدر دوبارە مسدود شدند
یک کوە بزرگ در دلش ریزش کرد


------------------------------

مانند همیشه چشمهایم به در است
بر سفرەی ما جگر نە خون جگر است
تەماندەی سفرەی شما را آورد
آری پدرم مورچەی کارگر است

#واران
@js313

رباعی - نو رباعی

13 Jan, 07:30


با دلهرە
کهفِ دست خود را
بو کرد
ترسید سگ آدم شدە باشد
خوابید.

#واران
#نورباعی
@js313

رباعی - نو رباعی

12 Jan, 18:59


خشکید به دست باغبان باغ
ولی
هرکس که رسید
پای پاییز نوشت

#رحیمی_رامهرمزی
#نورباعی
@kar471

رباعی - نو رباعی

12 Jan, 17:10


ای عشق، نه کافرم، ببخشای دمی
تعجیل به خون من مفرمای دمی
ای غم، همه وقت می‌توان کشت مرا
از راه رسیده‌ای، بیاسای دمی

#قاضی_نوری_اصفهانی
@kar471

رباعی - نو رباعی

11 Jan, 13:08


آن دوست کــه دیدنش بیاراید چشم
بی‌دیدنش از گــریه نیــاساید چشــم
مــا را ز بــرای دیـدنش بــاید چشــم
گر دوست نبيند به چه کار آید چشم

منسوب به سه شاعر:
#سعدی
#شیخ‌ابوالحسن‌خرقانی
#جهان‌ملک‌خاتون

🔸 رباعی در تذکره عرفات‌العاشقین ( ص ۴۰ ) و نیز تذکره ریاض‌العارفین ( روضه اول ) به نام شیخ ابوالحسن خرقانی نقل شده است.

🔸 نظر به تقدم تاریخی سعدی و نسخه‌های کلیات وی نسبت به عصر زندگانی و نُسَخ دیوان جهان ملک خاتون، می‌توان انتساب رباعی به جهان ملک را مردود دانست.

🔸 با توجه به منابع موجود در مورد صحت انتساب رباعی به سعدی یا خرقانی نمی‌توان با قطعیت نظر داد.

https://t.me/parniyan7rang

رباعی - نو رباعی

11 Jan, 13:04


سبحان‌الله، من و تو ای دُرّ خوشاب
پیوسته مخالفیم اندر در هر باب
من بخت توام که هیچ خوابم نبرد
تو بخت منی که بر نیایی از خواب…

#مولانا_جلال‌الدین_بلخی
#کلیات_دیوان_شمس
#رباعیات
مطابق نسخه تصحیح شده استاد بدیع الزمان فروزانفر، ج دوم، ص ۱۲۷۴
💠 خوبان پارسی‌گو

رباعی - نو رباعی

11 Jan, 04:39


«رباعی از آقاحسین خوانساری و جوابی از کاتب»

للفاضلِ المحقّق الخوانیاری آقاحسین « رحمَه الله تعالی»

زاهد به خدا که ازخدا می ترسی
یا اینکه زفوتِ مدَّعا می ترسی

هرگز دیدی کزآشنا ترسد کس
بیگانه اگر نه ای چرا می ترسی

لمحرِّره «عُفِیَ عنه»

فاضل به خدا که از خدا می ترسم
بالله نه زفوتِ مدّعا می ترسم

بیگانه زبیگانه نترسد هرگز
از رنجشِ قلبِ آشنا می ترسم


🌾🍃🍃@adabvahekmat

رباعی - نو رباعی

10 Jan, 19:16


▫️
نمایۀ رباعیاتِ
انیس‌الوحدة و جلیس‌الخلوة

(تألیف: محمود گلستانه/ سدۀ هشتم هجری قمری)
به کوشش: سیدعلی میرافضلی
(دی 1403 شمسی)
‏..

فایل پیوست، نمایۀ تطبیقی رباعیات انیس‌الوحدة و جلیس‌الخلوة محمود گلستانه است که بر اساس حروف تهجی قافیۀ رباعیات تنظیم شده است. رباعیات متن چاپی، با شش نسخۀ کهن کتاب (از قرن هشتم و نهم ق) مطابقت یافته و استخراج شده است. نمایه، شامل رباعیات فارسی و عربی (ملمّع) به صورت جداگانه است.

فهرست تطبیقی به خوبی نشان می‌دهد که چه رباعیاتی از متن چاپی جا مانده و چه نام‌هایی جابه‌جا شده است. ناهمسانیِ نسخه‌های کتاب، گویای‌ آن است که کاتبانِ متن (حتی پسرِ مؤلف)، گاهی اوقات، حذف و اضافه‌هایی در‌آن صورت داده و در درج اشعار، ضبط اسامی شعرا و جایگاه درستِ نشاندنِ نام‌ها، دقت لازم را به کار نبسته‌اند.
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4

رباعی - نو رباعی

10 Jan, 17:32


آب لجنی شدە ، چە لطفی دارد؟
جانیست تنی شدە ، چە لطفی دارد؟
باید دَرِ گوش تو بخوانم اوّل
شعر دهنی شدە چە لطفی دارد؟
#واران
@js313

رباعی - نو رباعی

10 Jan, 09:54


"مرگ"

در آینه احوال مرا می‌پرسد
تنهایی هر سال مرا می‌پرسد
مرگ است که از میان یاران هرروز
از ثانیه‌ها حال مرا می‌پرسد

#محمد_مرادی
#مرگ

http://t.me/drmomoradi

رباعی - نو رباعی

10 Jan, 07:59


«طاس گردانی نرگس»

نرگس دوسه هفته طاس می گردانید
تا شش دِرَم از بادِ هوا گرد آورد¹

«توضیح»

طاس گردانی: به نظر می رسد که مراد ازآن گدایی کردن است. مانند کاسهٔ گدایی به دست گرفتن .
شش درم: درهم پول نقره است و نقره هم سپید ، گلبرگهای سفید نرگس نیز شش تاست و تشبیه به درهم شده است.

___
1_السّفینةُ المشحونة ،نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ لالا اسماعیل به شمارهٔ ۵۱۳ ،برگ ۸۶

💐🍃🍃@golvabolbol110

رباعی - نو رباعی

09 Jan, 15:50


او گفت که من جان و جهانش هستم
آگاه ز پیدا و نهانش هستم
پرسید :"چە نسبتی تو با او داری؟"
گفتم:"نگرانش ، نگرانش هستم"
#واران
@js313

رباعی - نو رباعی

09 Jan, 12:38


خورشید سَرِ به خاک خفتن دارد
ماه از افق آهنگ شکفتن دارد
شب را که ز راه می‌رسد دریابید
شاید سخنی برای گفتن دارد


#پرتو_کرمانشاهی
@kar471

رباعی - نو رباعی

09 Jan, 06:38


#نسخه_خوانی

آنم که حزین و خسته‌تَن می‌آیم
جان بسته به تارِ پیرهن می‌آیم

مانند غباری که بپـیـچد بر باد
پیـچیـده به آه خویشتن می‌آیم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 ساروخواجه، شهرت خواجه محمدرضا، ملقب به فدوی ، از ندیمان شاه عباس بزرگ و از شاعران قرن یازدهم هجری

📕 نسخۀ خطی جُنگ محمد کاظم عبدالوهابی تبریزی، مجلس.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺

رباعی - نو رباعی

09 Jan, 06:36


#نسخه_خوانی

پیوسته فلک شربتِ غم داد مرا
جامی ز مَیِ نشاط، کم داد مرا

یا من پدر غمم، که غم زاد ز من
یا مادرم از برای غم زاد مرا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 شاعر: در این نسخه نامشخص است.

📕 یک نسخۀ خطی.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺

رباعی - نو رباعی

09 Jan, 06:32


#نسخه_خوانی

بخشای بر آنکه بخت، یارش نَبُوَد
جز خوردن اندوهِ تو کارش نَبُوَد

در عشق تو حالتیش باشد که در آن
هم با تو و هم بی‌تو قرارش نَبُوَد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🔸 شاعر: شیخ شهاب الدین سهروردی.

📕 یک مجموعۀ خطی مجلس.

@manuscript_ir

〰️🍃🌺

رباعی - نو رباعی

08 Jan, 11:01


ز ابنای زمان قطع کن و دیدنشان
وز ننگ بساط یک‌دلی چیدنشان
کز خیره‌سری چو شیشه‌های ساعت
در حلقِ هم‌ است روز و شب ریدنشان
#بی‌دل
@kar471

رباعی - نو رباعی

08 Jan, 06:35


🔹 بربسته دگر باشد و بررسته دگر!

الرباعیة فی‌التضمین:
نی گفت: چو من به خدمت اهل هنر
شیرین‌نفسی دگر، نبسته‌است کمر
گفتم: دف و چنگ را چه می‌گویی؟ گفت:
بربسته دگر باشد و بررسته دگر!

هم در معنی سابق:
می‌گفت به دندان بتم عِقد دُرَر
من همچو تواَم خوشاب و پاکیزه‌گهر
خندان خندان به زیر لب گفت: برو
بربسته دگر باشد و بررسته دگر!

هم در معنی سابق:
زلف بت من گفت: که در دور قمر
ماییم کشیده ماه را در چنبر!
خطش ز کناره‌ای برون آمد و گفت:
بربسته دگر باشد و بررسته دگر!

منبع: انیس‌الخلوة و جلیس‌السلوة، مسافر ابن ناصر ملطوی، اواخر سده ۸ هجری، دست‌نویس شمارهٔ ۱۶۷۰ کتابخانهٔ ایاصوفیا، برگ ۲۰۲ و ۲۰۳.

▫️ مولف انیس‌الخلوه نام سرایندگان این سه رباعی را ذکر نکرده است؛ مصراع عنوان مطلب در متن کتاب اسرارالتوحید آمده، رباعی دوم نیز در تاریخ گزیده به نام #فخری‌اصفهانی است.

▫️در میان رباعیات #عطار و #هلالی نیز رباعیاتی متضمن مصراع فوق آمده است:

از پسته‌ی تو سبزه‌ی خط بررسته‌است
یا مغز ز پسته‌ی تو بیرون جسته‌است؟
" بررسته دگر باشد و بربسته دگر! "
این طرفه که بررسته‌ی تو بربسته‌است

#عطار_نیشابوری

دیدم که یکی دو دسته از سنبل تر
بر بسته و خوش نهاده در پیش نظر
گفتم که برو دو زلف یارم بنگر
"بربسته دگر باشد و خودرسته دگر!"

#هلالی_جغتایی

▫️بربسته: جماد ، غیرقابل نمو ، نقیض بررسته است و آن چیزی را گویند که روح نباتی در وی اثر نکند و نشو و نما نتواند کرد و زیاده از آنچه هست نتواند شد ، ساختگی ، مجعول ، فسرده شده و منجمد گشته ، بسته ، مسدود.

بررسته: نبات ، روئیدنی ، رها شده و برآمده ، مقابل بربسته به معنی جماد.

@parniyan7rang

رباعی - نو رباعی

07 Jan, 19:19


سرمای نبودنت خبرسازشده
یخبندانی عظیم آغاز شده
باشد بغلم نکن غمی نیست عزیز
آغوش هزاردست غم بازشده

#واران
@js313

رباعی - نو رباعی

07 Jan, 09:32


بربسته دگر باشد و بررُسته دگر!


رباعی‌سرایان عبارت «بربسته دگر باشد و بررُسته دگر» را بارها و بارها به کار برده‌اند. تکرار این جمله و ضرب‌المثل شدنش شاید نشانگر این باشد که ذائقهٔ مردمان از دیرباز ارزش و اعتباری کمتر به هر جنس غیرطبیعی، بی‌اصل و برساخته می‌داده است. تعدادی از این شعرها را بخوانیم:


▫️می‌گفت به دندانِ بتم عِقد دُرَر
من همچو توام خوشاب و پاکیزه‌گهر
خندان‌خندان به زیر لب گفت: خموش!
بربسته دگر باشد و بررُسته دگر

(ابوالعلاء شوشتری)

شاعران بی‌دیوان، تصحیح محمود مدبری، چاپ اول، نشر پانوس، ۱۳۷۰، ص۷٠.


▫️از پستهٔ تو سبزهٔ خط بررسته‌ست
یا مغز ز پستهٔ تو بیرون جسته‌ست
بررُسته دگر باشد و بربسته دگر
این طرفه که بررُستهٔ تو بربسته‌ست

(مختارنامه، عطار نیشابوری، تصحیح شفیعی کدکنی، ص۲۷٠)


▫️گل‌دسته به رخسار تو چون کرد نظر
گفتا که نی‌ام از تو به خوبی کمتر
رخسار تو گفت ار چه چنین‌ است ولیک
بربسته دگر باشد و بررُسته دگر

(دیوان ابن یمین فریومدی، انتشارات کتابخانهٔ سنائی، تصحیح حسینعلی باستانی راد، ص۶۷۲)


▫️می‌گفت دهل دوش به هنگام سحر
کآوازهٔ من جهان کند زیر و زبر
چوگان بزَدَش بر دهن و گفت خموش
بربسته دگر باشد و بررُسته دگر
و
زلف بت من گفت: که در دور قمر
ماییم کشیده ماه را در چنبر!
خطش ز کناره‌ای برون آمد و گفت:
بربسته دگر باشد و بررسته دگر

(دیوان خواجوی کرمانی، تصحیح احمد سهیلی خوانساری، انتشاراتی پاژنگ، چاپ اول، ۱۳۶۹، ص۵۳۸ و ۵۳۹)


▫️دیدم زنکی ساخته از چرم ذَکَر
بربسته که گادنی کند چون خرِ نر
گفتم که به کُ... مخند کی... م بنگر
بربسته دگر باشد و بررُسته دگر

(کلیات عبید زاکانی، به اهتمام محمدجعفر محجوب، چاپ ارژنگ، ص۲۱۲)


▫️نِی گفت: چو من به خدمت اهل هنر
شیرین‌نَفَسی دگر، نبسته‌ست کمر
گفتم: دف و چنگ را چه می‌گویی؟ گفت:
بربسته دگر باشد و بررُسته دگر

(انیس‌الخلوة و جلیس‌السلوة، مسافر ابن ناصر ملطوی، دست‌نویس شمارهٔ ۱۶۷۰ کتابخانهٔ ایاصوفیا، برگ ۲۰۲)


▫️دیدم که یکی دو دسته از سنبلِ تر
بربسته و خوش نهاده در پیش نظر
گفتم که برو دو زلف یارم بنگر
بربسته دگر باشد و خودرُسته دگر

(دیوان هلالی جغتایی، انتشارات سنایی، ۱۳۶۸، تصحیح سعید نفیسی، ص۲۱۴)


▫️با ریش بزرگ گفت دستاری سر
در زینت و تمکین ز توام من برتر
برکرد ز جیب فکر سر ریش و چه گفت
بربسته دگر باشد و بررُسته دگر
 
(دیوان البسه، مولانا محمود نظام قاری، تصحیح محمد مشیری، سلسله انتشارات شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، ص۱۲۳)


@atefeh_tayyeh

رباعی - نو رباعی

05 Jan, 19:42


ابروی تو پیوسته، گره‌دار چراست؟
زلف تو چو روز عاشقان تار چراست؟
قربان سراپات شوم! حیرانم
چشمت به تن درست، بیمار چراست؟

#میرزا_حسن_غیور

@kar471

رباعی - نو رباعی

05 Jan, 15:02



می‌آید و می‌زند به دل تیری هم
با خنده‌ی اوست لحن دلگیری هم
گویند که این قافله‌ی آزادی ست
من می‌شنوم صدای زنجیری هم

#هوشنگ_ابتهاج

@kar471

رباعی - نو رباعی

05 Jan, 09:14


هر روز، بدون یار برمی‌گردیم
بی‌حادثه بی‌قمار برمی‌گردیم
یک شهر، که جابه‌جا پر از تنهایی‌ست
یک روز همه به غار برمی‌گردیم

"احسان پرسا"

رباعی - نو رباعی

05 Jan, 07:33


نه برگ و بری شبیه آن سیب جوان
نه شوق تر شکوفه ای در باران
برشاخه ی من بپیچ ای باد بهار
از شانه ی من کلاغ ها را بتکان!
#رحیمی_رامهرمزی
@kar471

رباعی - نو رباعی

05 Jan, 05:53


گشتیم به هر کوچه و بازار بَسی
در  دَهر  نیافتیم  یک هَم‌نَفَسی
سَرخوش! چو کتاب، هر کِرا می‌بینَم
گویَد از خویش‌و نَشنَوَد حرفِ کَسی

#میرزا_محمد_سرخوش
@kar471

رباعی - نو رباعی

04 Jan, 18:27


در روز وداع تو که درد افزاید
همراه تو گر بدرقه‌ای می‌باید
من نتوانم آمد از ضعف ولی
یک‌دم بنشین که گریه‌ام می‌آید.

#ادهم_همدانی
#ادهم_آرتیمانی
میرزا ابراهیم

📚 تذکره نشتر عشق
تالیف: حسین‌قلی‌خان عظیم‌آبادی
تصحیح: سیدکمال حاج سیدجوادی
مرکز نشر میراث مکتوب ۱۳۹۱
جلد ۱ ص ۸۱

خاکستر ققنوس

رباعی - نو رباعی

03 Jan, 18:46


🔻🔻🔻🔻🔻

#ترانه
#ترانه‌ی_سینا
#رباعی


ناگاه به بوی تک‌درختی در باد
رو کرد به سوی تک‌درختی در باد

اکنون آن سو پرنده‌ای بی‌آواز
کز کرده به روی تک‌درختی در باد

#سینا_سنجری
سال ۲۰۱۴
از دفتر ترانه‌‌ی چاپ نشده‌ی کاما

🔻🔻🔻🔻🔻

رباعی - نو رباعی

03 Jan, 17:00


دیوانگی خویش بگیریم از سر
بر پوست هم دست بساییم از بر
در گردن هم دست بیندازیم و
آغوش عوض کنیم با همدیگر
#واران
@js313

رباعی - نو رباعی

03 Jan, 10:45


با خود گفتم که رفته باشد شاید
اما نه، همین جاست، مرا می‌پاید
تنهاییِ من ابرِ بزرگی سنگی‌ست
هر جا بروم باز پی‌ام می‌آید

#امیرمحمد_شیرازیان
@kar471

رباعی - نو رباعی

03 Jan, 08:19


رباعیّات خیّام نیشابوری، غیاث‌الدّین ابوالفتح عمربن ابراهیم
دست‌‌نویس شمارهٔ ۲۱۵۷ کتابخانهٔ دانشگاه تهران، نستعلیق، کاتب محمّدقوام کاتب شیرازی، کتابت ۹۵۸ ه‌ق، ۲۲گ، ۱۲س.
@n_kh_f_j

برای توضیح بیشتر این یادداشت و مقالهٔ استاد سیّدعلی میرافضلی را مطالعه بفرمایید:
https://t.me/Xatt4/1227

@n_kh_f_j

رباعی - نو رباعی

02 Jan, 16:36


می‌ترسم ماتِ شبِ مهتاب شوی
من قصه بگویم و تو بی‌خواب شوی
تو برفِ دی و من تبِ تابستانم
می‌ترسم در آغوشم آب شوی

#جواد_زهتاب

@kar471

رباعی - نو رباعی

01 Jan, 08:28


با ابر بهار نسبتی داشته‌ای
من را یک لنگه پا نگه‌داشته‌‌ای
زیر پاهای من علف سبز شده!
این گوشهٔ دشت خوب گل کاشته‌ای!

#محمدرضا_امینی
@kar471

رباعی - نو رباعی

01 Jan, 08:25


می خواند به آواز خدادادی خود-
درکنج قفس پرنده، جزشادی خود
دربند خودش نبود و دربندترین
ازهرچه سرود غیر از آزادی خود

*
بااسب کشیده شیهه، باباد هوار
درزیر سیاه چادرغم  زده زار
ای وارث زخمهای کلمیشی هااااای
بلقیس کلیدری نه بلقیس " نزار"
*
باید که به نام توشه، غم بردارم
هم محض سرودنت قلم بردارم
توچینی تنهایی سهرابی ومن-
آهسته به سمت تو قدم بردارم
*
عریان وبدون شرم آمد بیرون
عاشق شد ومست وگرم آمد بیرون
آن گونه که مار پوست می اندازد
ازجلد خودش چه نرم آمد بیرون
*
بی حوصله، سرد، لایق هم بودند
بی حرف ودهان موافق هم بودند
بی بوسه ولبخند وهم آغوشی آه
یک عمر دوسنگ عاشق هم بودند

#دکتر_رضا_علی_اکبری
@kar471

رباعی - نو رباعی

01 Jan, 07:57


دریا، آبش ز جوی دل می‌آید
صحرا، گَردَش ز کوی دل می‌آید
این خونِ فسرده تا کجا دارد جوش؟
از بیدل نیز بوی دل می‌آید

#بیدل_دهلوی

@kar471

رباعی - نو رباعی

01 Jan, 06:01


یکباره جهان سر به گریبان گم شد
هر ثانیه در هجوم عصیان گم شد
یکباره دهان آفرینش واماند
ابلیس اناالحق زد و انسان گم شد

از راز عبور با خبر می‌گردند
آغاز ادامه‌ای دگر می‌گردند
ای کاش یکی در این میان می‌دانست
جز باد همه به خانه بر می‌گردند

ای صبح نه آبی نه سپیدیم هنوز
در شهر امید ناامیدیم هنوز
دیدی که جه کرد دست شب با من و تو
در باز و به دنبال کلیدیم هنوز

تا بال و پر عمر به رنگ هوس است
از اوج سرازیرشدن یک نفس است
آن لحظه که بال زندگی می شکند
در چشم پرنده آسمان هم قفس است

در خواب چراغ تا سحر دستم بود
در خواب کلید هرچه در دستم بود
زیباتر از این خواب ندیدم خوابی
بیدار شدم دست تو در دستم بود
#ایرج_زبردست
@kar471

رباعی - نو رباعی

31 Dec, 16:32


راهب! خم باده، پیرِ دِیْری بوده‌ست
پیمانه، حریف گرم‌سیری بوده‌ست
این مشت گِلی که هست خشت سرِ خم
میخواره‌ی عاقبت‌به‌خیری بوده‌ست

#میرزا_محمد_جعفر_راهب

@kar471

رباعی - نو رباعی

31 Dec, 14:36


مصرع «خاک خون‌آلود ای باد به اصفاهان بر» را انوری از عمعق بخاری تضمین کرده است. در قصیده‌ی مشهور «به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر / نامه‌ی اهل خراسان به بر خاقان بر» که شکایت‌نامه‌ی مردم خراسان به سلطان رکن‌الدین محمود والی سمرقند است از ستم غزها. اما در آن‌چه از عمعق بخاری به‌جا مانده است، این مصرع که باید مطلع قصیده‌ای بوده باشد نیامده است. در چرایی گم‌شدن این قصیده، تاریخ‌گذاران ادبی همان جمله‌ی همیشگی را نوشته‌اند: «به دست ما نرسیده است.» در شعر عمعق که بی‌شک استاد سخن است، آن‌چه به‌دست ما رسیده چندان مجالی برای بروز اندیشه‌ی انتقادی و سیاسی شاعر نیست. چند قصیده در مدح و چند بیت پراکنده، قطعه و رباعی انگشت‌شمار نمی‌تواند تصویری از جهان او به ما بدهد. گفته‌اند که قصیده‌ی عمعق که انوری مصرعی از آن را برداشته، مرثیه‌ای بوده است در مرگ دختر سلطان سنجر و همسر محمود پور محمد ملکشاه که سروده و به اصفهان فرستاده است. انوری این مصرع را در شکایت‌نامه‌ی کم‌نظیرش در معنایی یک‌سره سیاسی به‌کار گرفته است. سطری که می‌تواند فریاد دادخواهی ایرانیان در تمامی دوران‌های اشغال و استبداد و ستم باشد چنان که امروز است و گویا در قرن ششم و پیش از آن نیز چنین بوده است و انوری آن را به‌دقت در قصیده‌اش توصیف کرده است:
«بر بزرگان زمانه شده خردان سالار
بر کریمان جهان گشته لئیمان مهتر
بر در دونان احرار حزین و حیران
در کف رندان ابرار اسیر و مضطر
شاد الا به در مرگ نبینی مردم
بکر جز در شکم مام نبینی دختر!
بر مسلمانان زآن نوع کند استخفاف
که مسلمان نکند صدیک از آن با کافر
...
آخر ایران که از او بودی فردوس به رشک
وقف خواهد شد تا حشر بر این شوم‌حشر
سوی آن حضرت کز عدل تو گشته‌ست چو خلد
خویشتن زاین‌جا کز ظلم غزان شد چو سقر
هرکه پایی و خری داشت به حیلت افکند
چه کند آن‌که نه پای است مر او را و نه خر»

عمعق شاعر دربار آل افراسیاب در بخارا بوده و نزد همگان مردی محتشم و امیر و در کار شاعری نمونه چنان که پس از او شعر و سخن او را سنجه‌ می‌گرفته‌اند و شاعران کوشیده‌اند هنر سرایش خود را به کار او نزدیک کنند. برای نمونه اثیرالدین اخسیکتی می‌گوید:
«موکب شعر مرا ز فر مدیحت
مقرعه‌زن گشت صد رشیدی و عمعق»
مقرعه یعنی تازیانه. شعر خودش را از بسیاری شکوه به پادشاهی تشبیه کرده که موکب دارد و کسانی که در این موکب تازیانه دارند و می‌رانند، رشیدی سمرقندی و عمعق‌اند. آن‌هم نه یکی و دوتا که صد شاعر چون این دو.

سراجی سکزی می‌گوید:
«کرم‌پناها گر جان به عمق آید باز
به گاه مدح تو تحسین کند مرا عمعق»

یا فریدالدین اسفراینی گفته است:
«هزار مطرب داری به از خیاره و مکرم
هزار شاعر داری به از رشیدی و عمعق»

و انوری در تضمین از عمعق، او را «استاد سخن» می‌خواند:
«بدان‌گونه که استاد سخن عمعق گفت:
خاک خون‌آلود ای باد به اصفاهان بر»

از عمعق چون دیگر شاعر هم‌دوره‌اش رشیدی چندان به ما نرسیده است که گویا شمار شعرهای آن‌ها بیش‌تر بوده است و درباره‌ی عمعق دست کم می‌توان گفت گونه‌گونی در درونمایه و موضوع داشته است. دولتشاه سمرقندی در تذکرة‌الشعرا عمعق را ستوده است که می‌نویسد:
«استاد رشیدالدین وطواط سخنان او را در حدایق‌السحر به استشهاد می‌آورد و معتقد اوست.» که نشان از تایید رشید نیز دارد که او را در جایی دیگر، «ید بیضای مرثیه‌گفتن» خوانده است. آن‌چه از عمعق به‌جا مانده بیش‌تر در همین حدايق‌السحر و هم‌چنین لباب‌الباب محمد عوفی است که سعید نفیسی آن شعرها را در مجموعه‌ای گرد آورده و باقی همه در توفان‌های نابودگر تاریخ ایران از میان رفته است. شاعری که می‌گوید:

از واقعه‌ی روزِ پسین می‌ترسم
از حادثه‌ی زیرِ زمین می‌ترسم
گویند مرا از چه سبب می‌ترسی؟
از مرگ گلوگیر چنین می‌ترسم

هر دیده که عاشق است، خوابش مدهید
هر دل که در آتش است آبش مدهید
دل از بر من رمید از بهر خدای
گر آید و در زند جوابش مدهید

تا بود همیشه خون روان بود از دل
وین بیشه تمام ارغوان بود از دل
بر هر سر خار صد نشان بود از دل
با این همه عشق سرگران بود از دل

با یارم اگر نیست ره دیداری
آرید به بالین منش یک باری
تا گر من خسته‌دل نبینم رویش
او خسته‌ی خویش را ببیند باری

یک دم نشود که دردم افزون نکنی
چون عادت خویت این بود چون نکنی
دلداری من یقین که داری در دل
لیکن نکنی تا جگرم خون نکنی

https://mohsentowhidian.com/amagh/
https://t.me/barnashib

رباعی - نو رباعی

31 Dec, 13:06


سر تا به قدم، شوق و تبسم شده‌اند
بر باد سوار و پر تلاطم شده‌اند
پرسان‌پرسان، چه بادبادک‌هایی
در نخ‌نخ چشم‌های تو گم شده‌اند

#صدیقه_اعزازی
@kar471

رباعی - نو رباعی

31 Dec, 04:41


دل را چه دهم فریب چندین بسَخُن
چون کار مرا نه‌ سر پدید است و نه بُن
در سال نو از رفته قیاسی می‌کُن
سال نو و صد هزار اندوه کُهُن


#تاج‌الدین‌اسماعیل‌باخرزی

#سال‌_نو‌_ترسایی #کریسمس

تذکرۀ لباب‌الالباب؛ محمّدبن محمّد عوفی؛ به تصحیحِ ادوارد جی. براون؛ با مقدمۀ محمّد قزوینی و تصحیحاتِ جدید و حواشی و تعلیقاتِ سعید نفیسی؛ هرمس؛ ۱۳۸۹: ج۲: ۵۲۱.
https://t.me/tarikhfarhanghonariranzamin

رباعی - نو رباعی

31 Dec, 04:31


«رباعی عشقیّه»

یامَنْ بِکَ وِجدانُ نَشاطِ العِشْقِ
ثَبِّتْ قَدَمي علیٰ صِراطِ العشقِ

أخْرِجني مِنْ مَدرسَةِ العَقلِ إذَنْ
أنْزِلني وسْطَ رِباطِ العشْقِ

«ترجَمَتُهُ»

ای آنکه به تو مرا نشاطِ عشق است
ثابت قدم از تو بر صراطِ عشق است

از مدرسهٔ عقل مرا بیرون آر
بنشان به مقامی که رباط عشق است¹

__
1_کتاب المَشیخة ،تألیف أبی محامد کاشف الدّین محمّد بن سالک الدّین محمّد بن نجم الدّین محمّد{ مجموعهٔ نفیس مورّخ ۸۵۷ تا ۹۰۲به خطّ ۱۰۰ نفر از علماء} ، نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ دانشگاه تهران به شمارهٔ ۲۱۴۳، صفحهٔ۳۵۸


🌾🍃🍃@adabvahekmat

رباعی - نو رباعی

30 Dec, 16:45


+ تا خرخره خورده‌ای!
- سیا مستم نه؟
+ عقل از سرت...!
- اختیارم از دستم نه!
من عکس در آئینه‌ای از مردی که
یک روز تو عاشقش شدی هستم؟
+ نه...

#محمدرضا_امینی

@kar471

رباعی - نو رباعی

30 Dec, 11:22



انگار که با شراب
تحریر شده
خط لب تو
چقدر مَستعلیق است

#واران
#نو_رباعی

@js313

رباعی - نو رباعی

29 Dec, 17:48


آن مرغ که نه پر و نه بالش پیداست
رنگِ پرواز در خصالش پیداست
با آن‌که درخت کاملاً سوخته است
اصلیّتِ چوب از زغالش پیداست

اکرام بسیم
@ikrsim

رباعی - نو رباعی

29 Dec, 08:41


مسئلۀ راهنما: مستندات تصویری
(تصاویر مربوط به یادداشت پیشین👆)
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4

رباعی - نو رباعی

29 Dec, 08:41


مسئلۀ راهنما
(پرسش و پاسخی منسوب به چند صوفی و دانشمند)

دو رباعی پرسش و پاسخ سراغ داریم که صبغۀ کلامی دارد و در باب اثبات وجود خداوند و لامکان بودنِ اوست. پرسنده در قالب یک رباعی از مخاطب خود که فردی فرهیخته و دانا در علوم الهی است می‌پرسد: به ما گفته‌اند و چنین شنیده‌ایم که فقط خداست و دیگر هیچ. اگر چنین است که می‌فرمایید، «پس کجا بود خدا؟»:
هم پیر حقیقتی و هم کان سخا
در مشکل این رمز جوابی فرما
گویند: خدا بود و دگر هیچ نبود
چون هیچ نبود، پس کجا بود خدا

پاسخ دهنده که این پرسش را یک مسئلۀ اساسی تشخیص داده است، در مقام جهاد تبیین، از تمثیل‌های خاص معلّمان دینی مدد می‌گیرد و می‌گوید:
ای سائل این مسئلۀ راهنما
می‌دان به یقین که لامکان است خدا
خواهی که تو را کشف شود این معنی
جان در تن تو ببین کجا دارد جا!

شاید تصوّر شود که این دو رباعی را یکی از مدرّسان دینی که ذوق متوسطی داشته، ساخته تا جواب نوطلبه‌ای را بدهد. زهی تصوّر باطل، زهی خیال محال! در همین فقرۀ ساده، پای چند فیلسوف بزرگ و صوفی نامدار در میان است.

در یک منبع، سؤال کننده، ابن سیناست و پاسخ دهنده، شیخ ابوسعید ابوالخیر. لابد بدین دلیل که گفته می‌شود این دو بزرگ با یکدیگر ملاقات کرده و گفت‌وگو کرده‌اند.
در منبعی دیگر، خواجه نصیر طوسی پُرسیده و خواجه افضل کاشانی پاسخ داده است. عده‌ای می‌پنداشتند که خواجه نصیر، شاگرد افضل کاشی بوده است. اما خواجه بعد از مرگ افضل، پا به عالم هستی گذاشته است.
در دیگرجای، شیخ مصلح‌الدین خجندی پُرسنده است و شیخ سیف‌الدین باخرزی پاسخ دهنده. در این ماجرا، هر دو طرف، لباس تصوّف بر تن دارند.
در دیوان شاه نعمت‌الله ولی، فردی ناشناس از این شیخ شاعر، «مسئلۀ راهنما» را پُرسیده و او جواب داده است.

منسوب کردن چنین رباعیاتی به افراد مشهور، در این فقره، انگیزۀ دینی داشته و از نظر جاعلین، در اقناع مؤمنین مؤثر بوده است.
‏..

منابع: مجموعه، دستنویس شمارۀ ۲۱۶۲ کتابخانۀ بغداد وهب‌لی، برگ ۲۶-۲۷ (ابوسعید و ابن سینا)؛ تذکرۀ خلاصةالاشعار، دستنویس شمارۀ ۱۶۷۷۰ کتابخانۀ مجلس، ۳۸۹ (خواجه نصیر و افضل)؛ مجموعه رباعیات سیف باخرزی، دستنویس تاجیکستان، ۳۹ (مصلح‌الدین و سیف‌الدین)؛ دیوان شاه‌نعمت‌الله ولی، دستنویس شمارۀ ۶۳۷۸ دانشگاه تهران، فریم ۴۰۸
‏..

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4

رباعی - نو رباعی

28 Dec, 16:57




جز غصه نخورد مادرم از دنیا
‌با این‌که فرشته بود بینِ زن‌ها
من مطمئنم جهنمی خواهد شد
تا نگذارَد مرا در آن‌جا تنها

«حمید زارعیِ مرودشت»

ـ @berkeye_kohan ـ





#رباعی



رباعی - نو رباعی

26 Nov, 16:29


او را به نماندن و شدن باز بخوان
او را به لطافت کفن باز بخوان
ای خاک تو مادری و یاغی فرزند
فرزندت را به خویشتن باز بخوان


نه دامنی از نور و صدا می‌خواهم
نه شانه‌ای از خلق خدا می‌خواهم
ای  مادر پاک ای جگر چاک ای خاک
تنها تو و آغوش تو را می‌خواهم



ای خاک رها مکن جگربندت را
مگسل با او رشتهٔ پیوندت را
غير از تو که می‌تواند آرام کند
آشفتگی روان فرزندت را؟

علی‌اکبر یاغی‌‌تبار فیروزجائی

@aliakbaryaghitabar

رباعی - نو رباعی

26 Nov, 14:05


من، شربت خواب هم برایم کافی‌ست
یک جام خراب هم برایم کافی‌ست
خود را تو نینداز به زحمت ای مرگ
یک متر طناب هم برایم کافی‌ست

#جعفر_مقیمیان
@kar471

رباعی - نو رباعی

26 Nov, 07:05


من آینە ام آە مرا تن زد و رفت
سنگ آمد و ناگاە مرا تن زد و رفت
یک برکەی تاریک درون خودمم
یکبار فقط ماه مرا تن زد و رفت
#واران
@js313

رباعی - نو رباعی

25 Nov, 10:40


۱.

حتی نه کمی بال گشودن بلدم
نه مثل تو پر باز نمودن بلدم
از بین تمام کارهای دنیا
شرمنده، فقط بلد نبودن بلدم


۲.

گفتم که بله "هر آنچه گفتی هستم"
یا آنچه نگفتی و نهفتی هستم
پر باز نکرده بر زمین می‌افتم
یک کفتر بال و پر چلفتی هستم

#جعفر_مقیمیان
@kar471

رباعی - نو رباعی

23 Nov, 19:17


#ترانه
#رباعی
#رویاهای_مرد_نیلوفری
#عمران_صلاحی
خوانش: #سینا_سنجری

رباعی - نو رباعی

23 Nov, 14:59


تکمیل چند رباعی بر اساس دستنویس رسائل العشاق
(با احترام به میرِ رباعی؛ استاد سید علی میرافضلی)

از فواید کتاب رسائل العشاق یکی آنکه بر اساس این متن کهن، چند رباعی ناقص در متون نثر تکمیل شده‌اند. به عبارت دیگر، در چند متن مهم، ابیات یا مصراع‌هایی با وزن رباعی موجودند که صورت کامل آن‌ها به عنوان یک رباعی تنها در رسائل العشاق آمده است. معرفی این رباعی‌ها جز با مأخذیابی تمامی اشعار رسائل العشاق و بررسی متون مهم چاپی و دستنویس‌های متقدم و گاه متأخر ممکن نبود. از خوانندگان خواهشمندم اگر صورت کامل رباعی‌ها را در منبعی دیگر مشاهده کردند، دریغ نفرمایند و به بنده تذکر دهند.
اینک آن رباعی‌ها:

۱) زین طایفه کارِ ما نخواهد شد راست
یکچند از این نشست بر باید خاست
از نورِ چراغ و آب ناید چیزی
نور از خور و آب از ابر می‌باید خواست
(رسائل العشاق، گ ۸۲پ)

بیت دوم این رباعی به‌تنهایی در تاریخ شاهی قراختاییان، ص ۲۴۲ و مصرع دوم به‌تنهایی در المختارات من الرسائل، ص ۲۳۰ آمده‌ است.


۲) هر محنت و غم کزان صفت نتوان کرد
نادیدنِ رویِ تو به رویم آورد
و اکنون دارم من ای ز پیمان شده فرد
در دوستیِ تو داستانی همه درد
(رسائل العشاق، گ ۱۶۰ر)

بیت نخست این رباعی به‌تنهایی در المختارات من الرسائل، ص ۲۳ نقل شده است.


۳) در هجرانت منم به هم دوخته لب
بیچارگی و غریبی‌ام ساز و سلب
رازی‌ست مرا با شب و رازی‌ست عجب
شب داند و من دانم و من دانم و شب
(رسائل العشاق، گ ۱۳۳پ)

بیت دوم این رباعی به‌تنهایی در کشف‌ الاسرار، ج ۵، ص ۵۰۴؛ روح‌ الارواح، ص ۲۱۳ نقل شده است.


۴) اکنون باری زمانه از رنج آسود
کز من به ستم یار دل‌آرام ربود
این است فعالِ گردشِ چرخِ کبود
چون بی‌غمی‌ای‌ دید، زوال آرد زود
(رسائل العشاق، گ ۱۳۷پ-۱۳۸ر)

بیت دوم این رباعی به‌تنهایی در تاریخ جهانگشای، ج ۳، ص ۴؛ سندبادنامه (تصحیح آتش)، ص ۱۵۴؛ سندبادنامه (تصحیح کمال‌الدّینی)، ص ۱۱۳ نقل شده ‌است.


۵) گر آب شوی، از تو نشویم رخ و دست
ور خاک شوی، آب کنم جایِ نشست
گر بخت شوی، با تو نخواهم پیوست
ور عمر شوی، سویِ اجل یازم دست
(رسائل العشاق، گ ۱۴۷پ-۱۴۸ر)

بیت نخست این رباعی به‌تنهایی در سندبادنامه (تصحیح آتش)، ص ۹۴؛ سندبادنامه (تصحیح کمال‌الدّینی)، ص ۶۹ نقل‌ شده ‌است.


۶) دل نامۀ خرّمی نخواند بی تو
تن دم زدنی خوش نتواند بی تو
دیده همه خون دل فشاند بی تو
جان ماند و همانا که نماند بی تو
(رسائل العشاق، گ ۱۵۴ر)

مصراع نخست این رباعی به‌تنهایی در المختارات من الرسائل، ص ۳۱۸ نقل شده ‌است.

پی‌نوشت
رسائل العشاق توسط نگارنده تصحیح شده است و بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار آن را منتشر خواهد کرد.

رباعی - نو رباعی

22 Nov, 18:37


خود را همە جا خلیفە می پندارد
سر سلسلەی حیات می انگارد
زد بیل بە خاک، عشق و... آدم لولید
هر باغچە ای کرم خودش را دارد

#واران
@js313

رباعی - نو رباعی

22 Nov, 17:27


از وصلِ تو بر کناره می‌باید زیست
با سینه‌ی پاره‌پاره می‌باید زیست
بی‌دل، به هزار حیله می‌باید بود
بی‌جان، به هزار چاره می‌باید زیست

(#انوری. مفلسِ کیمیافروش: نقد و تحلیلِ شعرِ انوری. «رباعیات». انتخاب و توضیحِ #محمدرضا_شفیعی_کدکنی. تهران: سخن. ١٣٧٢. چاپِ ١. صفحه‌ی ٢۴١.)

خوشه‌گاه

رباعی - نو رباعی

22 Nov, 08:34


با خاطره‌های خوب یا حتی بد
هر ثانیه با تو می‌رود سوی ابد
آنقدر به برق چشم تو خیره شدم
تا عقربەی ساعت من خشکش زد!

#سید_شهریار_موسوی
@kar471

رباعی - نو رباعی

22 Nov, 08:06


از شهر دلم ، نامِ دهی بیش نماند
از پیرهن صبر ، زهی بیش نماند

از بس که گسست شوق و بر هم بستم
از رشته‌ی عمرم گرهی بیش نماند

شکیبی اصفهانی
@zakhme_bz

رباعی - نو رباعی

22 Nov, 08:06


در سینه ، غمت به رایگان ننشیند
تا جان نرود ، به جای آن ننشیند

زآن‌گونه که دل به زیر تیغ تو نشست
در سایه‌ی بید باغبان ننشیند

شکیبی اصفهانی
@zakhme_bz

رباعی - نو رباعی

22 Nov, 06:18


با من هرگز تو را سر سازش نیست
طوفانی و در تو یک دم آرامش نیست
پیش تو اگرچه صخره باشم، ناچار
تقدیر به‌جز شکست و فرسایش نیست!

🦋🦋🦋
با اسب سیاه خسروی با شبدیز
می‌تازد سوی باغ خسروپرویز
یک ضربه به شاخه می‌زند صدها برگ
آرام به خاک می‌نشاند پاییز

#جمال_یزدانی
@kar471

رباعی - نو رباعی

22 Nov, 06:13


خرسند شدم
بدان که گوئی
یکبار

ای خسته روزگار
دوشت چون بود؟


کشف الاسرار و عدة الابرار، ابوالفضل رشید الدین میبدی، به سعی و اهتمام علی اصغر حکمت، چاپ هشتم، انتشارات امیر کبیر، تهران: ۱۳۸۹ جلد۶ ص ۲۹۵
آستان جانان
@kar471

رباعی - نو رباعی

21 Nov, 07:51


زین عمرِ به تعجیل دوان سوی زوال
دانی که جهان چه آیدم پیشِ خیال؟
دشتی آید: ز دردِ دل میلامیل
طشتی آید: ز خون‌ِ دل مالامال!

(#انوری. دیوان. «رباعیات». به‌ اهتمامِ #محمدتقی_مدرس_رضوی. تهران: علمی‌وفرهنگی. ١٣٧٢. چاپِ ٣. جلدِ ٢. صفحهٔ ١٠٠۴.)

شعرِ تَر

رباعی - نو رباعی

19 Nov, 02:54


شعر:

باران شب بعد هم فراوان بارید
تا خیسی داغ شانه‌هامان بارید

تو حرف زدی و بعد من حرف زدم
باران بارید و بعد باران بارید


#سید_اکبر_میرجعفری


فیلم را همین الان برداشتم.

چه صحنه‌ای بود....

چه قراری
خدایا.
#پدر
#دختر

رباعی - نو رباعی

18 Nov, 18:31


ای بی‌خبر، انسانی و غولی بگذار
اندیشه‌ی ردّی و قبولی بگذار
در خانه‌ی وهمْ میهمانی دو سه روز
خود را چیزی مدان، فضولی بگذار

(#بیدل_دهلوی. گزیده‌رباعیات. به کوششِ #عبدالغفور_آرزو. مشهد: ترانه‌. ١٣٧۵. چاپِ ۱. صفحه‌ی ١۴٣.)

خوشه‌گاه

رباعی - نو رباعی

18 Nov, 04:48


با تب گفتم رنجه مکن بسیارش
از بهر خدای بگذر و بگذارش
تب گفت تو بر تنش ز من بیش ملرز
آخر ز تو من گرمترم در کارش

#مهستی_گنجوی
@Kar471

رباعی - نو رباعی

17 Nov, 15:14



باری هستم
که روی دوش خودمم
ای مرگ بیا
که خودکِشی
کُشت مرا

#واران
#نو_رباعی
@js313

رباعی - نو رباعی

17 Nov, 08:05


مجموعه‌ نورباعی‌های هرسناک سروده‌ی حسین اپرا و گورترین نقطه‌ دنیا سروده‌ی جعفر مقیمیان، در جایزه‌‌ی قلم هگمتانه به‌عنوان کتاب سال استان همدان انتخاب شدند.
با تبریک به این عزیزان👏👏
@kar471

رباعی - نو رباعی

17 Nov, 04:35


از راست، صدای گفت‌وگو می‌آید
وز چپ همه بانگِ های‌وهو می‌آید
بیگانه ز هر دو، من سراپا گوشم
کآوازِ تو از کدام سو می‌آید.

#حسین_منزوی
@kar471

رباعی - نو رباعی

16 Nov, 07:12


نه ارث و نه اکتساب،
نه زیب و نه فر
ای گردش روزگار،
خاکت بر سر

«نفثة المصدور/ تصحیح و توضیح: دکتر امیرحسن یزدگردی»
@kar471

رباعی - نو رباعی

13 Nov, 16:01


یک جوشش خالص شهودی بودی
شعری که سکوت می‌سرودی بودی
ای کشف غریب،سال‌ها حس کردم
هروقت کنار من نبودی،بودی..

#امیرحسین_منتظرقائم

رباعی - نو رباعی

13 Nov, 15:27


تا فردا چند ماه دیگر مانده‌ست؟
تا پایان چند راه دیگر مانده‌ست؟
بیهوده چنین چشم به در دوخته‌ام
تا مرگ هزار آه دیگر مانده‌ست...

#حمیدرضا_شکارسری
@kar471

رباعی - نو رباعی

28 Oct, 10:26


دو رباعی/ در گرامیداشت روز ملی کورُش

لنگش!

زیباست؛ بیان عارف و عاشق ما
عالی‌ست؛ زبان صائب و صادق ما‌‌...
افسوس ولی، هر غزلی می‌لنگد
در قافیه‌ی ملت نابالغ ما!

ای عشق

یک میهَن بی‌ مِهین و یک جامعه فرد
یک عالم بی‌دوا  و  یک عالمه  درد...
مردان همه  ادعا  و  مردُم همه سرد؛
ای عشق! قسم به آتش، اینجا برگرد!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49

رباعی - نو رباعی

28 Oct, 02:33


با آنکە نخوردەست تکان توحیدت
دادەست سکوت ، بارها ،  تعمیدت
از پهلو چپ به پهلو راست شدی
ای سنگ! مبارک تو باشد عیدت

#واران
@js313

رباعی - نو رباعی

27 Oct, 17:35


بر گرده خود نهاده ام کوهم را
بر قایق دل سوار کن نوحم را
من جسمم و در کوچه تسلیم و گناه
دنبال خودم کشیده ام روحم را

#منیژه_رضوان

رباعی - نو رباعی

27 Oct, 08:22


بی‌تکیه و بادلهره بالا رفتم
آخر، من از این غم‌کُره بالا رفتم
بر مردم، آسان و به من سخت گذشت
از پلٌه نه، از سرسره بالا رفتم

#احسان_پرسا
@kar471

رباعی - نو رباعی

26 Oct, 15:06


کتاب سخنگو

گشتیم به هر کوچه و بازار بسی
در دهر نیافتیم یک هم‌نفسی
سرخوش! چو کتاب، هر کرا می‌بینم
گوید از خویش و نشنَود حرف کسی

محمد افضل سرخوش
(درگذشتۀ ۱۱۲۷ ق)
‏..

منبع: تذکرۀ مجمع‌النفائس، جلد دوم، صفحۀ ۶۸۷
‏..

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4

رباعی - نو رباعی

26 Oct, 11:19


پر می کشی،
آبشار خواهی شد،
رود
با کوه
اگر نشست و برخاست کنی

#واران
#نورباعی
@js313

رباعی - نو رباعی

26 Oct, 08:16


در معرکه این تفنگ فریادرس است/
خصم‌افکن و گرم‌خوی و آتش‌نفَس است
موقوفِ اشاره‌ای‌ست در کشتنِ خصم/
سویش نگهی ز گوشۀ چشم بس است

کلیمِ کاشانی (قرنِ یازدهمِ هجری)

رباعی - نو رباعی

26 Oct, 06:23


دلگیر از این که بسته و تا بشود
می خواست چوغنچه ای شکوفا بشود
ای کاش که ابر آید و باران بزند
این چترِ پُر ازغصه دلش وا بشود

#مرتضی_برخورداری
@kar471

رباعی - نو رباعی

26 Oct, 06:20


آنقدر چشیده زهر تنهایی را
آموخته این سرو، شکیبایی را
در باغ نشسته ساکت و می‌نگرد
در همهمه‌ی کلاغ، زیبایی را


پر باز کند، سراغ پرچین برود
یک سر پی لاله‌های غمگین برود
با غرغر و قارقار نگذاشت که باد
یک برگِ خوش از گلوش پایین برود

#نفیسه_نعمتی
@kar471

رباعی - نو رباعی

26 Oct, 06:19


ابرا ز تو گر کسی حکایت کردی
طوفان گفتی گرنه عنایت کردی
مقصود تو گر غرق زمین بود از آب
خود چشم من این مهم کفایت کردی


#فخرالملک‌مویدالدین‌ابوبکرعمرترمزی

تذکرۀ لباب‌الالباب؛ محمّدبن محمّد عوفی؛ به تصحیحِ ادوارد جی. براون؛ با مقدمۀ محمّد قزوینی و تصحیحاتِ جدید و حواشی و تعلیقاتِ سعید نفیسی؛ هرمس؛ ۱۳۸۹: ج١: ۱۵۱.
https://t.me/tarikhfarhanghonariranzamin

رباعی - نو رباعی

23 Oct, 11:49


"آزمون"

یارانِ کهن که بنده بودم همه‌را
در بند جفای خود شنودم همه‌را
زنهار! ز کس وفا مجویید که من
دیدم همه‌را و آزمودم همه‌را*

از بسکه مرا دولت بیدار، کم است
گفتن نتوان که چند مقدار کم است
رنجی است فراقت که کمش بسیار است
عیشی است وصال تو که بسیار کم است

در عالم بی‌وفا کسی خرّم نیست
شادیّ و نشاط در بنی‌آدم نیست
آنکس که در این زمانه اورا غم نیست
یا آدم نیست یا از این عالم نیست


بی‌روی تو ام هست ملالی که مپرس
وز زندگی خود انفعالی که مپرس
هرلحظه چه‌پرسی؟ که بگو حال تو چیست
دور از تو... فتاده‌ام به حالی که مپرس

دیوان هلالی جغتایی، به کوشش سعید نفیسی، ص ۲۱۳ تا ۲۱۵

*این مضمون به صورت "دیدم همه‌را و آزمودم تو بهی" پیش از هلالی، در یک رباعی مشهور کهن و به نقل از جنگ‌ها و تذکره‌ها و دیوان‌ها، به شاعرانی چون: اثیر اخسیکتی، حسن غزنوی و مستنصر سامانی نسبت یافته است.

#شکایت
#هلالی_جغتایی
#رباعی

https://t.me/drmomoradi

رباعی - نو رباعی

22 Oct, 09:47


از حلقه ی تنگ مهربانی هایت
دنیای قشنگ واژگانی هایت
ته مانده حس خوبمان گم نشود
در کشمکش خانه تکانی هایت


#عارف_خوشرودی
@kar471

رباعی - نو رباعی

22 Oct, 07:29


پیوند زدم موی تو را با دستم
انگور چکید از نگاه مستم
تا صبح نبردە است خوابم از شوق
دیدار تو را حنا به مژگان بستم

#واران
@js313

رباعی - نو رباعی

21 Oct, 04:37


مه را ز فلک به طَرْفِ بـام آوردن
وز روم، کلیسیا به شــام آوردن
در وقت سحــر،نماز شام آوردن
بتوان! نتوان تو را به دام آوردن!

#سعدی
@kar471

رباعی - نو رباعی

20 Oct, 15:55


ای ماه !
-که ناز می فروشی
هرشب -
من،
آن پر و پا قرص ترین
مشتری ام!

#سین.الف.فخار
#نورباعی
@kar471

رباعی - نو رباعی

20 Oct, 11:47


قصّۀ مشکل ما

شرح غم یار، قصّۀ مشکل ماست
وز هر دو جهان شیشۀ می حاصل ماست
از شیشه شنیده‌ام که بگریزد دیو
آن دیو که شیشه دوست دارد، دل ماست!

فخرالدین مبارک‌شاه
درگذشتۀ ۶۰۲ ق.
‏..

سر دفتر عشق، قصّۀ مشکل ماست
سر خیل ملامت، دل بی حاصل ماست
آن سنگ که نرمی نپذیرد، دل توست
وآن دل که ز سختی نگزیرد، دل ماست.

اوحدالدین کرمانی
درگذشتۀ ۶۳۵ ق.
‏..

افسانۀ شهر، قصّۀ مشکل ماست
دیوانۀ دهر، این دل بی حاصل ماست
بر من نکند رحم، اگر دل دل توست
وز تو نشود سیر، اگر دل دل ماست.

مجد همگر
درگذشتۀ ۶۸۶ ق
‏..

منابع:
تذکرۀ‌ هفت اقلیم، ج ۲، ۵۲۷؛ تذکرۀ لطایف الخیال، ج ۲، ۲۵۷؛ تذکرۀ خلاصة الاشعار، دستنویس کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، برگ ۳۸۸ ر
‏●

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4

رباعی - نو رباعی

20 Oct, 08:43


آن زمزمه.. آن ترانه یادم رفته
آن خندهٔ بی‌بهانه یادم رفته
با لب‌هایت چه می‌کنی، جز گفتن؟
من بوسهٔ عاشقانه یادم رفته

#احسان_پرسا
@kar471

رباعی - نو رباعی

20 Oct, 07:18


یادیست که در خطور خود هم مرده
در خاطره های دور خود هم مرده
نه فاتحه ای نه زائری نه...نه...نه...
این مرده درون گور خود هم مرده

#واران
@js313

رباعی - نو رباعی

20 Oct, 06:04


✔️ دنیا در دنیا


گر طالبِ آرامشی و استغنا:
از من بپذیر، این دو خط را یارا !

با حوصله و چراغ - خاموش، بساز :
دنیای خودت را وسطِ این دنیا...


□ امیرحسین دیبایی

@amir1972diba

رباعی - نو رباعی

19 Oct, 17:48


ای یاد توام سلسله‌جنبان جنون
دور از تو و بزم وصل، چونم من؟ چون؟
چون شمعْ ستاده تا به‌زانو در اشک
چون جامْ نشسته تا به‌گردن در خون.

#عتابی_نجفی
سیدمحمد (قرن ۱۰ ه.ق)

📚 مجموعۀ اشعار فارسی
جُنگ دست‌نویس کتابخانه ادبیات دانشگاه استانبول به شمارۀ ۱۹۸۷
کتابت شده در ۱۱۲۴ ق.

خاکستر ققنوس

رباعی - نو رباعی

19 Oct, 10:21


پیش همه
برد آب روی من را
این نان
دهنش قرص نبوده هرگز

#واران
#نو_رباعی
@js313

رباعی - نو رباعی

19 Oct, 06:25


دورباعی از حبیب الله بخشوده

در عالم کائنات میمون شدنی
بهتر ز اسیر آدم دون شدنی
چیزی زازل نمانده در خاطرمان
جز تلخی از بهشت بیرون شدنی
▫️▫️▫️
ای میوه ی تلخ سیب کرموی کثیف
کی افتادی به پای آن جوی کثیف ؟
با چند گره قصه تو بافته است
لکاته ی دهر داستان گوی کثیف؟


https://t.me/poem_abrangha

رباعی - نو رباعی

19 Oct, 06:24


افسانه‌ی زندگی به هر برگ آموخت
در خویش دوندگی به هر برگ آموخت
_ پرواز به پروار شدن می‌ارزد
پاییز، پرندگی به هر برگ آموخت

#صدیقه_محمدجانی

✿✧ღ♛ღ✧✿
@s_mohammadjani

رباعی - نو رباعی

18 Oct, 18:35


در بزرگداشت یحیی سنوار

با سوته‌دلان، صلاح در ساختن است
این بازی نیست، نَردِ جان باختن است
کوتاه کنم سخن که این فن شریف
دست از سر و سر ز پای نشناختن است
▪️
▪️
مصلوب تو نیستم اگر محتاجی
خود بر سر خود نهاده‌ام خود تاجی
هم او که صلیب خویش بر دوش گرف
او هم نرسید بر چنین معراجی
▪️
▪️

گفتا چه ببخشمت؟ بگفتم ایمان
گفتا چه دهی مرا؟ بگفتم پیمان:
گر دل خواهی ز من، ندارم من آن
ور جان طلبی ز من بفرما این جان


محمد رمضانی فرخانی

رباعی - نو رباعی

18 Oct, 07:43


می نوش در این چمن که هردم سوریست
هر قمری و ســــرو موسی‌یی و طور‌یست

هر نغمه انالحقیست گر حق شنوی
هر میوه ز دار سرنگون‌ منصوریست

#لطفی_تبریزی
@Ketab_va_hekmat

رباعی - نو رباعی

18 Oct, 07:41


▪️ بُردند و برادرانه قسمت کردند

وحشی و برادرش چو خلوت کردند
در ملک سخن، رفع خصومت کردند
هر شعر که در کهنه کتابی دیدند
بُردند و برادرانه قسمت کردند!

غضنفر کر‌جاری
درگذشتۀ ۱۰۰۳ ق.
‏..

برادرانه قسمت کردن، از جمله خصایل محمود ما ملت ایران است. تا آنجا که هنگام غارت چیزی نیز، حرمت برادری را نگاه می‌داریم و به اصطلاح تک‌خوری نمی‌کنیم. رباعیاتی که در این بخش به اشتراک می‌گذاریم، سند گویایی است بر سابقۀ رعایت اخلاق «بُردن» در فرهنگ ما. اخلاق، چیزی است که رعایت کردنش، در هر کاری حتی در بُردن و خوردن، از نماز شب هم واجب‌تر است.
‏..

وحشی بافقی از شاعران نامدار سدۀ دهم هجری است. کار شاعری او، نخست در محافل شعر کاشان بالا گرفت و در آنجا با مثنوی «فرهاد و شیرین» و غزل‌های عاشقانه‌اش میان شاعران عصر، نام بر آورد. در آن شهر، میان او و غضنفر کرجاری (یا کلجاری)، اختلاف افتاد و کار آن‌ها به هجو کشید. در این قضیه، حاکم کاشان هم بی تقصیر نبود و کل‌کل شاعران با یکدیگر، برای او تفریح محسوب می‌شد. به روایت تقی کاشانی، «مولانای مشارالیه و مولانای وحشی با یکدیگر مصاحبت می‌نمودند. نوبتی میان ایشان به واسطۀ شعر مخالفتی روی نمود. به عرض نوّاب میرزایی رسانیدند و آن حضرت حکم فرمود که هر دو شعری بگویند. مولانا غضنفر در حق وحشی این رباعی بگفت:
وحشی که گرفته شوره گرد سر او
دایم ز سر کل است شور و شر او
افتاده میان ما و او کُشتی شعر
اما نتوان نهاد سر بر سر او

و جناب مولانا وحشی این قطعه در سلک نظم ترتیب داد:
غضنفر کرجاری، به طبع همچو پلنگ
رسید و خواست کند خویش را برابر من
ولی ز آتش طبعم پلنگ وار گریخت
غریب جانوری دور گشت از سر من

چون این هر دو نظم به نظر اصلاح خان میرزا رسید، رباعی مولانا غضنفر، مستحسن افتاد». رباعی مورد اشاره ما هم از تبعات همین رقابت‌های شعری است.
‏..

عبارت «بردند و برادرانه قسمت کردند»، یادآور یکی از رباعیات آصفی هروی (درگذشتۀ ۹۲۳ق) است:
آن لب که بتان سبزه در او پروردند
وز فاصله‌ای، به جوی خضر آوردند
بود آب بقا که خضر و الیاس به‌هم
دیدند و برادرانه قسمت کردند.

اما در قرن دهم، این مصراع عیناً در یک رباعی حسابی نطنزی از اقران وحشی و غضنفر هم دیده شده است:
کردند گزین دو کوکب مهر قرین
هر جان و دلی که بود در روی زمین
بُردند و برادرانه قسمت کردند
جان‌ها همه آن گرفت و دل‌ها همه این

و نشان می‌دهد، مصراع مذکور بر ذهن و زبان ادبای آن دوره، جاری بوده است. نصرآبادی، ذیل شرح حال «احسنی خوانساری» گوید: «ملا خضری، مثنوی را خوب می‌گفت. فوت شد. شعرش از بی‌کسی‌ها ظاهر نشد و شهرت نکرد. احسنی از راه شوخی، رباعیی گفت که یک بیتش این است:
اشعارش را زلالی و قاضی امین
بُردند و برادرانه قسمت کردند».
‏..

برای اینکه پروندۀ این بحث را ببندیم، به رباعیی از شاعر روزگارمان، فرخی یزدی اشاره می‌کنیم و می‌گذریم. این رباعی، جنبۀ اجتماعی «بردارانه قسمت کردن» را نشان می‌دهد:
چون عیش و غم زمانه قسمت کردند
ما را غم بی‌کرانه قسمت کردند
شیخ و شه و شحنه، عیش و نوش همه را
بُردند و برادرانه قسمت کردند!
‏..

منابع:
خلاصة الاشعار، بخش یزد و کرمان، ۴؛ خلاصة الاشعار، بخش کاشان، ۳۳۳، ۳۵۱؛ عرفات العاشقین، ج ۴، ۲۷۰۷ – ۲۷۰۸؛ دیوان آصفی هروی، ۲۴۳؛ هفت اقلیم، ج ۲، ۱۰۰۱؛ تذکرۀ نصرآبادی، ج ۱، ۳۱۸؛ دیوان فرخی یزدی، ۲۳۵
‏●

"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4

رباعی - نو رباعی

18 Oct, 05:57


تا کِی به سخن‌های پریشان گفتن
درسِ هوسِ وجوب و امکان گفتن؟
لافِ دانش حلاوتِ غفلت برد
خوابِ همه تلخ کرد هذیان گفتن

(#بیدل_دهلوی. گزیده‌ی رباعیاتِ #بیدل. به‌ کوششِ #محمدکاظم_کاظمی. با مقدمه‌ی #سید_علی_میرافضلی. مشهد: سپیده‌باوران. ١٣٩٨. چاپِ ١. صفحه‌ی ٣٠٢.)

خوشه‌گاه

رباعی - نو رباعی

17 Oct, 16:53


در فکر فرار بودم از چشم کبود
با کاغذها به آسمان زل زده بود
او موشک می‌ساخت و من قایق، چون
او عاشق ماه بود و من عاشق رود

#سید_مهدی_موسوی

@kar471

رباعی - نو رباعی

17 Oct, 14:59


چون نی
به گلوی من گره افتاده
من چاهم و
نردبان نالەست گلو

#واران
#نورباعی
@js313

رباعی - نو رباعی

17 Oct, 14:16


انگار که قطره بوده و رود شده
آن گونه که شایسته ی او بود،شده
این شاخه که تکیه‌گاه گنجشکان بود
در محفل عاشقانه ای عود شده

#مرتضی_برخورداری
@kar471

1,964

subscribers

1,541

photos

94

videos