وقتی که شهوت وطنستیزی و آمریکاستیزی چپ و چولههای حاکم بر بیبیسی چنان بر آنها غلبه میکرد که از شدت هیجان بابت شاشیدن یک دختر چپ آمریکایی روی پرچم این کشور چنان به هیجان میآمدند که حاضر میشدند برای ابراز این هیجان شهوانی خود با پای گذاشتن بر روی همهی اصول اخلاقی لازم در کار نگارش حرفهای رسانهای رکیکترین کلمهی موجود در زبان فارسی را با ترفند سه نقطه چند بار در متن خبر خود نسبت به سه مفهوم شامل ملی گرایی، کشور و پرچم تکرار کنند تا بیش از همه اوج عقده و دشمنی و کینه و نکبت و حقارت و ذلت خود را در سرسپردگی کثیفشان نسبت به مفاهیم انترناسیونالیستی و مارکسیستی در معرض نمایش بگذارند.
با تاسی به اولین سوسیالیست خاورمیانه اعلام میدارم که باید بروید و بگردید و پیدا کنید که ملی گرایی و پرچم و مفهوم مقدس کشور چه گافهایی از این دست به دست این رفقا دادهاند که اینگونه نسبت به آنها آلرژی داشته و دارند و نعره ی گاف گاف شان در چنین مواقعی از اعماق بواسیرهای به گاف رفتهشان بلند میشود که حاضر میشوند به این شکل خفت بار به شکلی علنی و تنها بخاطر خالی شدن کمی از بار چرک و عفونتهای تلنبار شده در رگ هایشان بخاطر به گاف رفتن همهی آرمانهای انترناسیونالیستی در دنیای امروز و افزایش روز افزون عشق مردمان به وطن ها و پرچم هایشان آشکارا گاف بدهند.
در عین حال دیدیم که سر موضوع شاشیدن بر قبر یکی از ابلهترین تاریکاندیشان تاریخ بشریت(از منظر سیاسی) چه بلبشویی راه انداختند، حال اینکه غلامحسین اساسا هنرمند بود و از آنجا که آفرینش هنری، باید راحت بیاید و آرام کند، شبیه شاشیدن است، پس شاشیدن در این کانتکست منعی نداشته و به مثابه خلق یک اثر هنری بوده است.
به قول رومن گاری:
شب، وقتی آدم از زور خواب سرپا بند نیست،
جلو در، رو به آسمان پر ستاره روی برف شاشیدن کیفی دارد که مطلقا هیچ کیفی به پایش نمیرسد. گویی یک اثر هنری در حال خلق شدن است.
ان الحیاه العقیده و الجهاد
دوم بهمن ماه یک هزار و چهارصد و سه شمسی
خسرو گلسرخی
@cafe_andishe95