آشوغ @ashooqliterature Channel on Telegram

آشوغ

@ashooqliterature


آشوغ: مجهول، ناشناس، نامعروف، گمنام...

آشوغ (Persian)

آشوغ یک کانال تلگرامی با نام کاربری @ashooqliterature است که به جشنواره ادبیات آشوغ معروف است. در این کانال، شاعران، نویسندگان و علاقمندان به ادبیات گرد هم آمده‌اند تا آثار خود را به اشتراک بگذارند و از آثار دیگران لذت ببرند. آشوغ به معنای مجهول، ناشناس، نامعروف و گمنام است، اما این کانال تلاش می‌کند تا هر آثاری که در آن به اشتراک گذاشته می‌شود، شناخته شود و به آن توجه شود. اگر علاقه‌مند به خواندن شعرهای جدید، داستان‌های جذاب و مقالات ادبی هستید، حتما به کانال آشوغ بپیوندید و از زیبایی‌های ادبیات لذت ببرید.

آشوغ

15 Jan, 01:00


زمستان و تموز از ما جدا شد
نه گرمیم ای حریفان و نه سردیم...

• مولانا

آشوغ

09 Jan, 20:38


مرا گویند بی‌دردان، بزن دستی به دامانش
مرا دستی اگر بودی، گریبان پاره می‌کردم

• لاادری

آشوغ

09 Jan, 01:24


به‌کویش عاقبت از بی‌کسی دل را فرستادم
کسی کاین باشدش قاصد، چه خواهد بود پیغامش؟!

• خالص اصفهانی

آشوغ

06 Jan, 22:22


هرگز دمی ز حال تو غافل نبوده‌ایم
یا گفته‌ایم نام تو را یا شنیده‌ایم...

• رفیق اصفهانی

آشوغ

04 Jan, 19:43


ای مرغ نامه‌بر، ز چه چون آب و آتشی؟
دانسته‌ای مگر به كجا می‌فرستمت؟!

• زمانی‌ یزدی

آشوغ

03 Jan, 14:19


می بخور و به دامنم پاک بکن دهان و لب
تا نکنم از این سپس دعوی پاکدامنی...

• امیرخسرو دهلوی

آشوغ

31 Dec, 18:01


آورد زیر تیغم و از ننگ خون نریخت
خود را بدین بهانه جوانمرد کرد و رفت...

• طالب آملی

آشوغ

28 Dec, 21:47


فلک نگر که چه خط کرد بر جریده‌ى حُسن
جفا درست و وفاداریت خطا آموخت...

• اميرخسرو دهلوى

آشوغ

28 Dec, 00:54


از کجا آمده‌ام؟ از راهی بس ناهموار و هولناک، در ردپایی خونین، میان بوته‌های خاردار تمشک، راهی را نشانت می‌دهد که به گهواره‌ام می‌رسد.
به کجا می‌روم؟ بگذر از برهوتی اندون و تاریک؛ در مهی محزون، آن‌جا تخته سنگی را می‌‌یابی بی‌هیچ نوشته‌ای. آن‌جاست مزار من.

• گوستاو آدولفو بکر

آشوغ

26 Dec, 15:12


بس که افتاده‌ام از خاکِ درِ یار جدا
گشته‌ام در همه عالم به جدایی مشهور

• جدایی ساوه‌ای

آشوغ

20 Dec, 19:36


ما زِ یاران چشمِ یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم

تا درختِ دوستی بَر کِی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

گفت‌و‌گو آیینِ درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم

شیوهٔ چشمت فریبِ جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم

گلبنِ حسنت نه خود شد دل‌فروز
ما دمِ همت بر او بگماشتیم

نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد
جانبِ حرمت فرو نگذاشتیم

گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما محصّل بر کسی نگماشتیم

• حافظ
#بزن_فالی

آشوغ

17 Dec, 23:10


شنیدمت که نظر می‌‌کنی به حالِ ضعیفان
تبم گرفت و دلم خوش به انتظارِ عیادت

• سعدی

آشوغ

11 Dec, 23:40


هر بار که دیکتاتوری
از فراز تاریخِ آراسته به اشک‌هایمان، فروافتاد
دستانم از کف زدن سرخ شدند
اما همین که به خانه باز می‌گردم
و تلویزیون را روشن می‌کنم
دقیق که می‌شوم
می‌بینم که از دهان‌های مردم
پرشور به سوت و هورا
دیکتاتور دیگری شده هویدا
غرق در خنده‌ام
از سادگی‌ام
چشمانم اما ملتهب‌اند به گریه...

• عدنان الصائغ؛ فارسیِ سعید هلیچی

آشوغ

07 Dec, 22:14


ای حریفانِ بتِ موزونِ خود!
من قدح‌ها می‌خورم پُر خونِ خود...

• مولانا

آشوغ

06 Dec, 20:13


بس که ز آتشِ جگر گریه‌ی گرم می‌کنم
مردمکِ دو دیده‌ام سوخته شد در این عزا...

• اهلی شیرازی

آشوغ

03 Dec, 22:54


هر شب از افغان من بيدار خلق، اما چه سود؟!
آنكه بايد ناله‌ام را بشنود بيدار نيست...

• هاتف اصفهانی

آشوغ

28 Nov, 00:16


نشسته در رهت ای صبح، چشمِ شب‌زده‌ام
طلایه‌دار ز خورشید شب‌شکن چه خبر؟

بشارتی به من از کاروان بیار ای عشق
همیشه رفتن و رفتن ز آمدن چه خبر؟

• حسین منزوى

آشوغ

20 Nov, 21:08


بانوی موسیقی و گل
شاپریِ رنگین‌کمون...

تولدت مبارک مامان.

آشوغ

19 Nov, 00:57


روزِ وداعِ من کسی تنگ‌دلی نمی‌کند
بس که به دوستیِ او با همه شهر دشمنم

• فروغى بسطامى

آشوغ

16 Nov, 22:27


جانبازان مرگ را چنان می‌جویند که:
شاعر قافیه را،
بیمار صحت را
و محبوس خلاص را...

• مقالات؛ شمس تبریزی

آشوغ

10 Nov, 22:30


بیدل اگر این بود سرانجامِ محبت
دل بهرِ چه بستم به هوا، آه امیدم...

• بیدل دهلوی

آشوغ

08 Nov, 23:38


دلِ خرابِ مرا جور آسمان کم بود
که چشم شوخ تو ظالم هم آسمان‌گون شد...

• صائب تبریزی

آشوغ

05 Nov, 19:24


سعدی به لب دریا دردانه کجا یابی؟
در کام نهنگان رو، گر می‌طلبی کامی

• سعدی

آشوغ

02 Nov, 23:52


ای دل نگفتمت که به چشمش نظر مکن؟
کز غم چنان شوی که نبینی به خواب، خواب...

• خواجوی کرمانی

آشوغ

01 Nov, 21:53


بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم

• سعدی

آشوغ

31 Oct, 20:55


چند گویی که غم مخور ای مرد!
غم مرا خورد، غم چرا نخورم؟

• خاقانی

آشوغ

29 Oct, 22:34


روزِ اول که به استاد سپردند مرا
دیگران را خِرَد آموخت، مرا مجنون کرد

• لاادری

آشوغ

27 Oct, 00:24


و عقابی را دیدم و شنیدم که در وسطِ آسمان می‌پرد و به آوازِ بلند می‌گوید: وای وای بر ساکنان زمین...

• مکاشفه یوحنا

آشوغ

25 Oct, 20:24


دلم به حلقهٔ زلفش به جان خرید آشوب
چه سود دید ندانم که این تجارت کرد...

• حافظ