نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست @writing_lovers Channel on Telegram

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

@writing_lovers


کانال تلگرامی نویسندگی و نوشتن

💌📚📕مجموعه‌ای ارزشمند از فیلم‌ها، کتاب‌ها و نقل قول‌های نویسندگان بزرگ


معصومه حامی‌دوست
دکتری زبان و ادبیات فارسی

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست (Persian)

با خوش آمدید به کانال تلگرامی نویسندگی و نوشتن با نام کاربری @writing_lovers. این کانال حاوی مجموعه‌ای ارزشمند از فیلم‌ها، کتاب‌ها و نقل قول‌های نویسندگان بزرگ است. اگر علاقه‌مند به دنیای نوشتن و ادبیات هستید، این کانال مناسب برای شماست. معصومه حامی‌دوست، مدیر این کانال، دارای دکتری در رشته زبان و ادبیات فارسی است و تمام تلاش خود را برای ارائه محتوای متنوع و مفید در این حوزه به کار می‌گیرد. از آخرین اخبار ادبی تا بررسی‌های عمیق درباره آثار معروف، این کانال همه چیز را برای شما فراهم می‌کند. پس فرصت را از دست ندهید و به جمع طرفداران نوشتن و ادبیات بپیوندید!

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

08 Feb, 17:43


شیرماهی فقط شب چهاردهم ماه روی آب می‌آید. چشم می دوزد به ماه. تماشای ماهِ پر به قیمت جانش تمام می‌شود اما زندگی‌اش است و همین تماشا.



📕سوترا

سیمین دانشور



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

08 Feb, 09:48


بسیاری از نویسندگان مرتکب این اشتباه می‌شوند که به قهرمان خود امکان انتخاب میان یک چیز مثبت و یک چیز منفی می‌دهند. این یک انتخاب دروغین است. مثلا انتخاب میان رسیدن به معشوق و رفتن به زندان. نتیجه کاملا روشن است. نکته: انتخاب صحیح انتخابی است که در آن قهرمان باید میان دو پیامد مثبت یکی را انتخاب کند یا در موارد معدود از میان دو پیامد منفی، از یکی اجتناب کند. گزینه‌ها را تا حد ممکن برابر کنید. انتخاب میان عشق و شرافت؛ در رمان وداع با اسلحه قهرمان عشق را انتخاب می‌کند. این تکنیک شما را مجبور می‌کند قبل از آغاز فرایند نوشتن به شکلی عملی درباره مضمون فکر کنید.


📕آناتومی داستان

© جان تروبی

@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

08 Feb, 07:54


وظیفه ادبیات حل مشکل نیست بلکه روشن کردن آن است. این آگاهی اولین قدم به سوی رفع مشکل می‌تواند باشد. در قصه‌گویی‌های همه دوران هم یک حرکت آرام آگاهی وجود داشته است. این اکسیر ماندگار ادبیات است. از رابینسون کروزو تا کوچک‌ترین داستان داستانویس جوانی در جایی از کره زمین.



© روح‌انگیز شریفیان



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

07 Feb, 19:15


@Writing_lovers 

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

07 Feb, 18:25


شب پاورچين پاورچين می‌رفت. گويا به اندازه کافی خستگی در کرده بود. صداهای دوردست خفيف به‌گوش می‌رسيد. شايد يک مرغ، يا پرنده رهگذری خواب می‌ديد. شايد گياه‌ها می‌روييدند. در اين وقت، ستاره‌های رنگ‌پريده پشت توده‌های ابر ناپديد می‌شدند و روی صورتم نفس ملايم صبح را حس می‌کردم.


📕 بوف کور

© صادق هدایت

@Writing_lovers 

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

07 Feb, 12:43


نوشتن، تخیل و تصویر


مقاله جنگل تناقض‌ها" نوشته ژان ماری گوستاولو از کتاب حقیقت و ادبیات را می‌خوانم. مقاله با این جمله شروع شده: چرا می‌نویسیم؟ گمان می‌کنم هر یک از ما پاسخ خود را برای این پرسش ساده دارد. یکی موقعیت‌های محیطی را در نظر دارد و یکی هم وضعیت‌های روز وادار به نوشتنش می‌کند.

بعد می‌نویسد: اگر شرط‌هایی که مرا برای نوشتن برمی‌انگیزد بررسی کنم؛ تمایلی است برای دقت.

بعد، از نقطه آغازِ نوشتنش برایمان می‌گوید: از روزهای جنگ: "ما گرسنه بودیم، در خطر بودیم. سرما را با گوشت و پوست و استخوان حس می‌کردیم. در معرض همه بدبختی‌ها و شوربختی‌ها بودیم و کم بود همه چیز، بخصوص کتاب و ابزار نوشتن. در ارزوی قلم و کاغذ من اولین نقاشی و‌متن‌هایم را پشت جلد دفترهای جیره بندی با مداد دوسر آبی و قرمز نجارها نوشتم.

این وضعیت مرا در حالت تشنگی برای دستیابی به کاغذهای پیش‌نویس و قلم واگذاشت. اشتیاقم برای خواندن کتابهای کودکان، که در اختیار نداشتم، با مطالعه واژه‌نامه مادربزرگم برطرف می‌شد. واژه‌ها انگار دروازه حیرت‌انگیز به جهان واژه‌ها بودند. از این طریق واژه‌های دیگری را کشف می‌کردم. جهان تعجب و حیرت و خوابهای روزانه‌ام را، نقشه جهان را و سیاهه واژه‌های هم خانواده و ناهم خانواده را پیدا می‌کردم."


روایت ژان ماری گوستاولو از نوشتن فقط محدود به قصه دختری نیست که  لابه لای صفحات کاغذ پنهان شده؛ انگار که دوستی آشنا و رفیقی قابل اطمینان یافته است. بلکه سرشار از توصیف‌ها و روایت‌های جذاب و اشارات زیبایی است که ارزش خواندن دارد و در پایان پاسخی است برای تمام آنانکه ادبیات را متضاد واقعیت‌های موجود می‌دانند و این پرسش که : چگونه ممکن است از یک طرف رفتار انسان به گونه‌ای باشد که انگار هیچ چیز مهمتر از شعر و ادبیات در این کره خاکی نیست و از طرف دیگر به هر سو که نگاه می‌کند کسانی را می‌بیند که در رنج گرسنگی به سر می‌برند و برای رهایی از ان دست به گریبان یکدیگرند؟!

او می‌نویسد : ادبیات و تلاش علیه گرسنگی در پیوند با یکدیگرند. در رابطه درونی که جدایی‌شان ممکن نیست.

و "این جنگل تناقض‌ها، به تمامی همان دنیای مورد نیاز نوشتن است. مکانی که هنرمند نباید تلاشی برای فرار از آن داشته باشد. برعکس نویسنده باید در همانجا اتراق کند تا بتواند جزها را بررسی کند. اقامت نویسنده همواره در سرخوشی و شادی نیست. "

در پایان جایزه ادبی‌اش را تقدیم می‌کند به کودکان نا آشنایی که روزی کنار رود و در عمق جنگل دیدارشان کرده، "کودکی که کف زمین سرد و نمور فروشگاهی زیر سوسوی چراغ پیه‌سوزی نشسته و ضمن خواندن کتابی چیزهایی هم می‌نویسد. روی کاغذ بدون کمترین توجه به دور و برش خم شده و می‌نویسد و می‌نویسد. بدون توجه به ناراحتی ها یا سروصدا یا ناکامی‌هایی که در سراسر زندگی باید تجربه کند. می‌نویسد و خشونتهای زندگی را که مثل سایه‌ای او را دنبال می‌کند، نادیده می‌گیرد. کودکی که چهار زانو روی کف زمین سرد و نمور فروشگاهی در قلب جنگل نشسته و به تنهایی می‌خواند و می‌خواند آن هم در پناه سوسوی چراغ پیه‌سوز. باور کنید کاری که آنجا می کند بر حسب اتفاق نیست. او مشابه کودک دیگری است که در ابتدای همین مطلب برایتان تعریفش کردم. به دقت کودکی را می‌گویم که بعد از سالهای سیاه جنگ کوشش می‌کرد با مداد قرمز نجاری پشت دفترچه ی جیره بندی بنویسد. این کودک دو وظیفه ی حیاتی از تاریخ بشری را به یادمان می آورد، وظیفه ای که از آن فاصله گرفته ایم، غم هایی که می‌بایست برایشان اشک می‌ریختیم؛ غم جاودانگی گرسنگی و نابودی و نادیده شمرده شدن ادبیات."



©معصومه حامی‌دوست

@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

07 Feb, 08:08


تا جایی که ممکن است بنویسید، نه با این فکر که فورا منتشر کنید، بلکه طوری که گویی در حال یادگیری مقیاس‌ها هستید.



© جی. بی. پریستلی



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

06 Feb, 19:07


داستان یک سفر دریایی را می‌نویسم و مقاله‌های بورخس درباره اولیس و "غرابت اولیس" نوشته مک ‌لارِن را دوباره می‌خوانم. روی کاناپه کنار پنجره نشسته‌ام و به صدای باران گوش می‌دهم. به ماجرای اولیس فکر می‌کنم: ترس از دست دادن خانه و سرگردانی. تشابهات و تفاوت‌هایش با داستان خودم برایم هیجان انگیز و سرگرم‌ کننده است. بالاخره دیروز توانستم یادداشت کتاب را بازنویسی نهایی کنم و برای نویسنده‌اش بفرستم. نویسنده پیام داد و گفت از کار خیلی خوشش آمده. از این بابت خوشحالم.


📕خاطرات

© معصومه حامی‌دوست


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

06 Feb, 12:20


از راه کلمات، نه تنها عقايد و مفاهيم، که پيچيده‌ترين تصويرها را در سايه حساس‌ترين رنگ‌ها می‌توان منتقل کرد. گویی در مغز آدمی هزارها و ميليون‌ها کليد هست و هنگامی که انسان کلمات را بر زبان می‌راند، با سرانگشت‌های ناپيدا تارهای مغز شنونده را به‌صدا درمی‌آورد و آهنگی که می‌نوازد، در سر او منعکس می‌شود. چنين است پيچيدگی زبان. زبان، بلندترين قله فرهنگ آدمی است.



📕رسالت زبان و ادبیات

© تولستوی


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

06 Feb, 05:25


تنها، کسی که می‌آفریند زندگی می‌کند، بقیه سایه‌هایی هستند که روی زمین سرگردانند، بیگانه با زندگی. همه شادی‌های زندگی لذت خلاقیت است: عشق، نبوغ، عمل، اینها تخلیه قدرتی هستند که در شعله آتش خلاقیت متولد می‌شوند.

© رومن رولان




@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

05 Feb, 05:18


همه بزرگان و متخصصان بارها گفته اند: الهام الکتریسیته است و از اصطکاک نویسنده و متن ایجاد می‌شود.



© هنری میلر


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

04 Feb, 21:22


@perfect_musiccc

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

04 Feb, 19:54


من دوست دارم به سکوت بروم و از آن بیرون نیایم. چقدر به تنهایی نیاز دارم و هر گفت‌و‌گویی من را آلوده می‌کند!


✉️ فرانتس کافکا
نامه‌ای به ماکس برود



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

04 Feb, 17:57


فراموش نکنید گرچه هیچ تضمینی نیست که روزی داستان بزرگی بنویسید اما یک چیز مسلم است: تا داستانی ننویسید، هرگز داستان بزرگی نخواهید نوشت نوشتن مثل زندگی، یک فرآیند است.

📕 راه داستان

©کاترین آن جونز


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

26 Jan, 06:53


هر آنچه را به ذهنتان می‌رسد بنویسید. سپس چیزی را که می توان دور انداخت بی رحمانه دور بریزید: بگذار فقط یک روشنی، یک نقطه خیره کننده و ضروری باقی بماند. هیچ چیز اضافه‌ای نباید باشد: فقط در این صورت می‌توانید بگویید که کار شما خلق شده و زندگی می‌کند.



©سیسیل فاستر

@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

26 Jan, 03:19


برای آنکه تنهایی را دوست دارد، پیاده روی صبح زود همان پیاده‌روی شبانه است، با این تفاوت که در صبح شادی طبیعت بیشتر است.


📕 بینوایان

© ویکتور هوگو


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

25 Jan, 18:22


جنایاتی بدتر از سوزاندن کتاب‌ها هم وجود دارد مثلاً اینکه آنها را نخوانید.



📕 فارنهایت 451

© ری بردبری

@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

25 Jan, 09:55


می‌دانم در ایران، امرار معاش از نوشتنِ هنرمندانه تقریبا محال است، در همه جا هم اغلب همین است. خیلی از نویسندگانی که ادبیات ناب می‌نویسند، مجبورند کار دیگری را هم به دوش بکشند. چاره‌ای نیست، اما نوشتن هرچه که هست یک شغل جدی هم هست. باید نویسندگی را به عنوان شغل اول خودمان بشناسیم: با اعتماد به نفس به آینده‌ای که اراده کرده‌ایم برای خودمان بنویسیم تا ساخته شود؛ بی‌خیالِ ناباوری و شاید تمسخر دیگران…

سر ساعت باید پشت میز باشی حتا اگر موضوعی برای نوشتن نداشته باشی. یک لانه‌ی نوشتن باید برای خودمان بسازیم. مهم نیست چطور باشد. فخیم باشد یا فقیرانه. مهم این است که بهش عادت کرده باشیم: لانه‌ی نوشتن. آن جا که بنشینیم داستان می‌آید.



© شهریار مندنی‌پور


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

25 Jan, 05:25


خوب نوشتن سخت است، اما همیشه می‌توانید چیزی بنویسید و بعد با سختی زیاد، آنچه نوشته شده را بهتر کنید. این موضوع اراده است و نه امید به یک قدرت مرموز که همه از آن صحبت می‌کنند.




© توماس مالون


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

24 Jan, 17:00


رمان خواندن در شب بزرگترین لذت من است. بعضی وقت‌ها احساس می‌کنم، صدای فلوت‌مانندی در گوشم زمزمه می‌کند که رمان لذتبخش‌تر از آن‌است که در طول روز خوانده شود. بنابراین معمولا روز را به مقاله‌ها و کارهای دشوار اختصاص می‌دهم.


📕پنج مصاحبه با پاریس ریویو

© امبرتو اکو


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

24 Jan, 10:19


هم زمان که به نویسنده تبدیل می‌شوید و پرونده‌های مختلف کاری ایجاد می‌کنید؛ گهگاهی برگردید و نوشته‌های قدیمی‌تان را بخوانید. در کارتان چیزهایی پیدا می‌کنید که موقع نوشتن‌شان حتی تصور هم نمی‌کردید. اگر به مرکز خودتان، خود اصلی‌تان که از طریق کار با شما صحبت می‌کند می‌رفتید آن را می‌دیدید. این را که می‌بینید، کم کم اعتماد پیدا می‌کنید با چیزهایی که برایتان مشکل ساز است کار کنید: چه بزرگ مثل گرم شدن تدریجی زمین و چه شخصی مثل ارتباطتان با برادرتان. با آن بخشی از شما که حتی از بودنش خبر هم ندارید بهتر ارتباط می‌گیرید. به نظر ناممکن می‌رسد ولی باور کنید نه تنها ممکن بلکه لازم است. با نوشتن چیزهایی را که قبلاً مخفی بود به سطح می‌آورید و تاریکی را به روشنایی می‌آورید.


📕نوشتن با تنفس آغاز می‌شود

© لرن هرینگ


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

23 Jan, 16:26


با تلاش برای خودمان بودن، بسیاری از افراد را از خود بیگانه می‌کنیم و با تلاش برای تسلیم شدن به خواسته‌های دیگران، از خود بیگانه می‌شویم.


📕"زنانی که با گرگ‌ها می‌دوند "کهن الگوی زن در اسطوره‌ها و داستان‌ها"


© کلاریسا استس

@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

23 Jan, 05:21


شما نمی‌توانید چیز ارزشمندی بنویسید مگر اینکه همه چیز خود را صرف آن چیزی کنید که در مورد آن می‌نویسید، و وقتی این اتفاق بیفتد، آرامش و خواب خود را از دست خواهید داد، هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید مگر نوشتن آن.

© شارلوت برونته



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

22 Jan, 18:52


@perfect_musiccc

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

22 Jan, 18:51


شما باید دائماً به دنیای اطراف خود علاقه داشته باشید، منابع جدید الهام را کشف کنید و اجازه دهید زندگی شما را شگفت زده کند. شاید این با‌ارزش‌ترین توصیه‌ای باشد که می‌توانم به جوانان امروز بدهم.


© پیر ریچارد


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

22 Jan, 08:53


اگر تبر را درست در دست نگیرید، نمی‌توانید چوب بتراشید و اگر زبان را خوب بلد نباشید، نمی‌توانید زیبا و قابل فهم بنویسید.



© ماکسیم گورکی


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

21 Jan, 16:46


در بطالتی که پس از نگارش هر مقالهٔ بلند دست می‌دهد، این دفتر خاطرات را درآوردم و آن را با گونه‌ای هیجان گناه‌آلود، چنانکه آدم همیشه نوشته‌های خودش را می‌خواند، مرور کردم.
اعتراف می‌کنم که سبک صیقل‌نخورده و تصادفیِ آن که غالباً مشکل دستوری دارد، همراه با بعضی از واژه‌ها که فریاد می‌زنند باید عوض بشوند، مرا پریشان کرد. سعی میکنم به هر کس که بعدها آن را می‌خواند بگویم که می‌توانم بسیار بهتر بنویسم پس بهتر است زیاد بر آن درنگ نکنند.


📕خاطرات روزانه

© ویرجینیا ولف

@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

21 Jan, 05:34


الهام وجود دارد، اما در حین کار می‌آید.



© پابلو پیکاسو




@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

20 Jan, 18:01


دوستوی عزیزم

زمان زیادی از آخرین باری که ابرها را تماشا کرده‌ای می گذرد؟ چند روزی است که به آسمان نگاه نمی‌کنم، سرم شلوغ شده فرصت نمی‌کنم. خودت میدانی که من چقدر ابرها و اقیانوس را دوست دارم. امروز تصمیم گرفتم کمی دیرتر به مغازه بروم مارس را برداشتم و با هم به کنار اقیانوس رفتیم. خلوت بود هیچ کس آنجا نبود. ابرهای همیشه در حال حرکت به ما میگویند که انسان هم باید حرکت کند ابرها با شکلهای خنده داری که درست می‌کنند به ما می‌گویند که باید به زندگی خندید.‌طبیعت توانایی لبخند زدن را فقط به انسانها هدیه داده و شاید به همین خاطر است که ما بیشتر از سایر موجودات زنده به صمیمیت و گرما نیاز داریم این طور نیست؟


📕وقتی برگشتم خانه باش

©الچین صفرلی


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

14 Jan, 12:14


بالزاک خیال پرداز سعی کرد ما بین تمام اشکال قابل تخیل که بی‌نهایت اند، روح دنیا را در یک شکل واحد محصور کند اما برای این کار باید کلمات مکتوب را از چنان قوتی پر می‌کرد که در آخر کار مثل رنگها و خطوط تابلوی فرنهوفر نتوانند به هیچ دنیای بیرون از خود بازگردند. وقتی بالزاک به این آستانه رسید متوقف شد و تمام برنامه اش را تغییر داد. یعنی نوشته هایش دیگر متمرکز نبودند، بلکه گسترده شدند. بالزاک واقعگرا از طریق نوشتن سعی بر این دارد که به ادامه بی‌انتهایی از مکان و زمان که مملو است از آدمها زندگیها و قصه ها دست یابد.


📕 شش یادداشت برای هزاره‌ی بعدی

© ایتالو کالوینو


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

14 Jan, 06:45


خلاقیت بزرگترین شورش موجود است. اگر می‌خواهید خلاق باشید، باید از شر همه شرطی شدن‌ها خلاص شوید. در غیر این صورت خلاقیت شما چیزی بیش از یک کپی نخواهد بود، فقط یک کپی. شما نمی توانید در حالی که بخشی از روانشناسی جمعی باقی مانده اید خلق کنید.


© اوشو


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

13 Jan, 16:02


تمام زمستان را خانه مانده بودم و مثل خر کار کرده بودم؛ این جور شد که یک روز صبح، کُپه‌ی دست نوشته‌های نیمه‌کاره‌ام را گذاشتم بالای میزم، ملافه‌های گرم و نرمم را تا کردم و با کوله‌ای که چندتا چیز ضروری چپانده بودم توش راه افتادم، و با پنجاه دلار توی جیب راهی شدم طرف اقیانوس آرام.


📕در جاده

© جک کرواک


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

13 Jan, 12:04


در داستان‌ «تپه‌هايی چون‌ فيل‌هايی سپيدِ» ارنست‌ همينگ‌وي‌، مرد و دختری كه‌ با اوست‌ چه‌ شكلي‌اند؟ «دختر كلاه‌ از سرش‌ برداشت‌ و روی ميز گذاشت‌». اين‌ تنها وصف‌ در سرتاسر داستان‌ است‌. زيادی به‌ توصيف‌ جاها و چيزها نپرداز؛ مگر آن‌ كه‌ بخواهی جريان‌ داستان‌ را متوقف‌ کنی.



© المور لئونارد


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

13 Jan, 06:42


اصیل ترین نویسندگان دوران مدرن اصیل هستند به این دلیل که می دانند چگونه در مورد چیزهایی صحبت کنند که گویی قبلاً هرگز گفته نشده است.



© یوهان ولفگانگ گوته



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

12 Jan, 20:32


شاید آب، شاید خواب دراز، شاید صفای پرستاره گسترده که انگار انتها نداشت، بیداری به من می‌داد. نگاه میکردم. نگاه میکردم. شب نرم و پاک و پرستاره و ساکت بود. بالای پشت بام نسیم از فراز دشت می‌آمد اما صدای رفت و آمد دریا نرفته بود. بود و میگردید. گاهی با باد می‌افتاد، گاهی با چشمک ستاره می‌آمد. در آسمان ستاره فراوان بود. بعد برگشتم دوباره پشت نرمی دیواره های نازک پشه بندم و همچنان که بر آرنج تکیه می‌دادم نگاه میکردم. به هیچ چیز فکر نمی‌کردم، جز آنچه را که میدیدم تا این که دور، خروسی اذان صبح را سرداد.


📕خروس

© ابراهیم گلستان

@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

12 Jan, 15:38


درباره بهترین راه برای یاد گرفتن نوشتن خوب، حرف‌های کلی‌ای وجود دارد که معمولاً می‌زنیم، مثلاً «زیاد بخوانید» و «زیاد تمرین کنید.» اما من این پرسش را بیشتر از منظر یک معلم پاسخ می‌دهم تا از منظر یک نویسنده، در تجربه‌ای که با دانشجویان داشتم، آنهایی که در نوشتن استعداد بالایی دارند، مهم‌ترین نکته این بود که به یاد داشته باشند شخصی که متن آنها را می‌خواند، از ذهنشان خبر ندارد. برای نوشتن مؤثر لازم نیست وانمود کنید که نامه‌ای برای فردی خاص می‌نویسید، اما همیشه باید آگاه باشید که کاری که می‌کنید، نوعی ارتباط با یک انسان دیگر است. کلیشه‌ای که در اینجا مطرح می‌شود این است که خواننده نمی‌تواند ذهن شما را بخواند. خواننده نمی‌تواند ذهن شما را بخواند. این مهم‌ترین نکته است.

و احتمالاً نکتهٔ مهم دوم این است که بیاموزید به شکل‌های مختلف توجه کنید. نه‌فقط زیاد بخوانید، بلکه دقت کنید که جملات چطور ساخته می‌شوند، بندها چگونه به‌هم وصل می‌شوند و چطور مجموع چند جمله، یک پاراگراف را شکل می‌دهد.

حتی تمرین‌ ساده‌ای مثل خواندن یک صفحه از کتابی که واقعاً دوستش دارید و خواندن آن به دفعات (مثلاً سه یا چهار بار)، سپس کنار گذاشتن کتاب و تلاش برای تقلید کلمه‌به‌کلمه از آن صفحه می‌تواند بسیار مفید باشد؛ چون در حین این تلاش، عضلات ذهنی شما سعی می‌کنند همان تأثیراتی را که آن صفحه ایجاد کرده بازتولید کنند. اگر مثل من باشید، وقتی در بازسازی دقیق آن شکست بخورید، تازه متوجه می‌شوید چه چیزی واقعاً در حال رخ دادن است.



©دیوید فاستر والاس


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

12 Jan, 10:22


نویسنده بسیار شبیه به کاپیتان یک سفینه فضایی قبل از پریدن به ناشناخته است. وقتی به یک تکه کاغذ خالی نگاه می‌کنید، نمی‌دانید در نهایت به کجا خواهید رسید. این می تواند وحشتناک باشد، اما همچنین می تواند پر ارزش ترین ماجراجویی زندگی شما باشد.


© مایکل پیلر



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

11 Jan, 20:21


نسیم خنکی که از سر شب شروع به وزیدن کرده بود رو به شدت می‌رفت. آواهای سرگردان و مبهم فراوان شب کوهستان، همراه باد همه جا می‌پیچید. ماه با رنگ برنزی درخشنده‌ای قله کوه را رنگ زد و لحظه‌ای بعد همه جای کوهستان را زیر نور خود گرفت.




📕آلاچیق

© احمد محمود


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

11 Jan, 12:24


شخصیت‌های خود را خوب بشناسید و داستان خودش را خواهد نوشت.

من می‌گویم اجازه دهید شخصیت در ذهن شما شکل بگیرد، به محض اینکه آنجا جای پایش را بگیرد، همه کارها را برای شما انجام می‌دهد. تنها کاری که باید بعد از آن انجام دهید این است که با او همراه باشید و هر کاری که می‌کند و می‌گوید را یادداشت کنید. او در حال کامل شدن و بلوغ است. شما باید شخصیت خود را بشناسید. باید به او ایمان داشته باشید. شما باید احساس کنید که او زنده است و سپس، البته، باید از بین تمام اعمال احتمالی او، آنچه را با اعمالش و‌ طرح داستان مطابقت دارد، انتخاب کنید. آن وقت تنها چیزی که باقی می‌ماند یک کار کاملاً مکانیکی است، نوشتن همه چیز روی کاغذ.



© ویلیام فاکنر

@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

11 Jan, 06:47


به‌ آنچه‌ نوشته‌ای‌ گوش‌ بده‌. آهنگی ناموزون‌ در ميان‌ گفت‌وگوها شايد نشانگر اين‌ است‌ كه‌ هنوز شخصيت‌های داستانت را به‌ اندازه‌ كافی‌ نشناخته‌ای‌ تا صدای آن‌ها را بشناسی.



© هلن دان‌مور


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

10 Jan, 18:43


بی‌خوابی، دوست وفادار من، اکنون به کمکم می‌آید و قلمم را هدایت می‌کند.


✉️میخائیل بولگاکف

۲۵ ژانویه ۱۹۳۲



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

10 Jan, 15:38


ریتم نثر هیچگاه خود به خود به دست نمی‌آید. ریتم نثر به حس زبان و به «گوش نویسنده» خوب بستگی دارد. این گوش خوب تا حدودی با شنوایی موسیقی مرتبط است.



© جان فانته



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

26 Dec, 19:57


"به من بگو چه می‌خوانی و من به تو می‌گویم که کیستی" - این درست است. اما اگر بگویید در حال خواندن مجدد چه چیزی هستید، بهتر با شما آشنا خواهم شد.



© فرانسوا موریاک


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

26 Dec, 12:42


باید زمان زیادی را صرف تمرین کنید. به ویژه یک نابغه باید حداقل دو ساعت و ۲۴ دقیقه از روز خود را صرف تمرین بر روی مهارت موردنظرش برای مدت ۱۰ سال کند. این گفته‌ای است که استاد برجسته دانشگاه فلوریدا، اندرز اریکسون به ما در این زمینه می‌گوید. این حداقل تمرین لازم برای نشان دادن اولین نشانه‌های نبوغ در هر زمینه‌ای است. در حالی که تعداد کمی انسانها به اهمیت ۱۰ هزار ساعت تمرین برای تبدیل شدن به یک نابغه آگاه هستیم. به همین دلیل است که آدم‌های کمی می‌توانند به راز پیشرفت برسند اما زمانی که به راز دست یافتند خود را از بند محدودیتها رها کرده و به دنیای خلاقیت، خرد و آرامش درونی راه می یابند. تنها در این صورت است که زندگی ما دگرگون می شود. منظورم را که متوجه می‌شوید؟ توصیه من به شما این است که باید برای رسیدن به نبوغ، روزهای زیادی را صرف تمرین کنید و تمام توان خود را صرف پیشرفت آن مهارت مورد نظر کنید.


📕باشگاه پنج صبحی‌ها

رابین شارما


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

26 Dec, 05:03


به این فکر کنید که به کدام ژانر بیشتر علاقه دارید: یا از کدام یک از انواع داستانی، غیرداستانی و یا شعر بیشتر خوشتان می‌آید؟ . بعد کتابی در آن زمینه انتخاب کنید و درباره‌اش بنویسید. چرا از ان خوشتان می‌آید؟ ماجرای آشنایی‌تان یا اول بار که خواندیدش چه حسی به آن داشتید؟ درباره نویسنده‌اش چه فکر می‌کنید؟ چه چیز جالبی درباره محتوا یا ظاهر کار توجه‌تان را جلب می‌کند؟ برایمان از جزییاتی بنویسید که به ذهن‌تان خطور کرده! عادت به نوشتنِ جزییاتی که در ذهن دارید، بهترین تمرین برای نویسندگی است.



© معصومه حامی‌دوست


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

25 Dec, 18:33


چیزی که در آثار داستانی امروز می‌بینم- ‌دست‌کم تا آنجا که دیده‌ام و حکم نمی‌دهم- «کوربینایی» است. یعنی تو می‌بینی، اما در عمل چیزی هم نمی‌بینی؛ همان‌جور می‌بینی که بقیه می‌بینند؛ همان عبارات نخ‌نما، همان جملات مستعمل. چقدر باید این آثار را خواند تا رسید به یک جمله این‌جوری: «او عازم آمریکا بود، جایی بسا فقط در ذهن؟» یا این‌ یکی: «هژده‌سال پس از مرگ او برف می‌بارد، می‌پوشاند در را، می‌پوشاند حوله را؟» جمله‌های این‌جوری‌اند که دنیای خاص نویسنده، سرزمین خاص او را می‌سازند و می‌توانی بگویی این سبکِ نویسنده است، چون او دنیای خاص خود را خلق کرده است. با انتخاب درست کلمات، با گریز از قالب و کلیشه، با دقت در اشیاء. این‌جور نوشتن ریاضت، کار طاقت‌فرسا با کلمات، عشق به کلمات، احترام به کلمات به‌عنوان ذاتی مستقل می‌طلبد و نه ابزاری برای انتقال یک معنای مشترک در ورای خود. در‌نتیجه، نویسنده فست‌فودی، طاقت این مرارت، این درد زایش را ندارد.


© شاپور بهیان


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

25 Dec, 10:00


هرچه سریعتر کلمات را بریزید و سریعتر بنویسید، صادق‌تر هستید.




© ری بردبری



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

24 Dec, 20:28


در اصل، تمام زندگی من مدتهاست که شامل تلاش برای نوشتن بوده و همچنان ادامه دارد، که اکثر آنها ناموفق بوده‌اند. اما بدون این تلاش‌ها، من مدت‌ها پیش غرق می‌شدم و تبدیل به زباله‌ای شده‌ بودم که فقط ارزش جارو و خاک‌انداز را داشت.




✉️فرانتس کافکا، از نامه‌ای به فلیسیه. ۱۹۱۲



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

24 Dec, 12:10


ماجرای اهمیتِ به کارگیری تکنیک در داستان چیست؟

ماجرا این است که خواننده‌ی ما که فقط داستان ما یا پنج تا داستان دیگر را نخوانده، بلکه کتابهای زیادی خوانده. ما براساس تعداد حالات قصه‌های موجود، مقدار محدودی قصه داریم و برای نویسنده راهی نمی‌ماند جز دانستن و به کارگیری تکنیک‌ها. درباره کدام محتوا می‌خواهی بگویی که نوشته نشده باشد؟

تکنیک در داستان چطور رخ می‌دهد؟ به گمان من از همان "عنوان" داستان شروع می‌شود. عنوان یک داستان، تکنیک است. عنوان بوف کور، آغاز تکنیک‌ بوف کور است. ملکوت بهرام صادقی همینطور و بسیارند آثاری که از عنوان‌ فوق العاده‌ای برخوردارند.

دوم جایی که تکنیک خودش را نشان می‌دهد، همان سطر اول است. وونه گات در سلاخ خانه شماره پنج داستان را با جیک جیک شروع می‌کند. تکنیک شروع ماجرا! چطور من سرِ صحبت را باز کنم؟ تکنیک‌هایی که نویسنده باید به آن توجه داشته باشد تا داستانش تاثیر لازم را برجا بگذارد.


© کیهان خانجانی


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

24 Dec, 05:24


پیش نویس اول، نویسندگان را از کسانی که فقط در مورد نوشتن صحبت می‌کنند جدا می‌کند.



© مارتا آلدرسون




@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

23 Dec, 16:43


چارلز داجسون (ریاضیدان) مردی خجالتی با لکنت شدید بود. او فقط در جمع بچه‌ها احساس آزادی می‌کرد و می‌توانست استعداد خود را به عنوان یک قصه‌گو آشکار کند.

یک روز وقتی با دوستش و سه دختر کوچکش در حال پیاده روی و قایق سواری بود، شروع به خلق افسانه‌ای در مورد ماجراهای زیرزمینی دختری کرد، تا بچه‌ها خسته نشوند. نام یکی از شنوندگان آلیس لیدل بود. سه سال بعد، در سال ۱۸۶۵، داجسون داستان آلیس در سرزمین عجایب را با نام مستعار لوئیس کارول منتشر کرد.


🪶
@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

23 Dec, 10:07


مهمترین کار روزانه نویسنده، نشستن پشت میز است.‌ همین! زمستان امسال یک فایل تازه با دو پوشه ایجاد کرده‌ام:

📥روزانه نویسی
📥داستان

اهمیت روزانه‌نویسی و تاثیرش بر داستان‌نویسی آنقدر زیاد است که تحت هر شرایطی بخشی از روزم را به آن اختصاص می‌دهم.

بعد پوشه داستان را باز می‌کنم. به آن خیره می‌شوم و پاراگرافی به فضای داستانم اضافه می‌کنم و این کار را هر روز تا پایان ماه ادامه می‌دهم. داشتن یک داستانِ حتی ضعیف، به مراتب بهتر از صفحات نانوشته و سفید است.


📕خاطرات

© معصومه حامی‌دوست

@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

23 Dec, 06:49


🎵
@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

23 Dec, 05:52


نوشتنِ هر رمان تقریباً پنج سال طول می‌کشد: دورۀ طولانیِ تحقیق و تفکر برای تجمیع قوا، که بعد از آن پیش‌نویس اولیه به‌سرعت حاضر می‌شود.

روندی که به جنگ شمشیر سامورایی می‌ماند: «مدت‌ها در سکوت به هم زل می‌زنید، درحالی‌که باد در علف‌زارها می‌وزد و ابرها را در آسمان این سو و آن سو می‌کند. تمام مدت در اندیشه‌اید و بعد در صدمی از ثانیه رخ می‌دهد. شمشیرها کشیده می‌شوند: شترق! شترق! شترق! و یکی از سامورایی‌ها نقش زمین می‌شود. باید ذهنتان را متمرکز کنید و بعد همین‌که شمشیر را بیرون کشیدید، دیگر انجامش داده‌اید: شترق!».


© ایشی‌گورو


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

22 Dec, 19:02


کتاب‌های خوب همه رازهایشان را یکباره فاش نمی‌کنند.




© استیون کینگ


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

30 Nov, 16:48


اسب انوشیروان روزی به هنگام شکار از همراهان دور می شود و تنها بزرگمهر همراه انوشیروان باقی می ماند. آن دو به دهی ویران می رسند که دو پرنده (جغد) در ویرانه ای در کنار یکدیگربودند. انوشیروان از بزرگمهر می پرسد که این دو مرغ چه می گویند. بزرگمهر پاسخ می دهد یکی از ایشان دختر خود را به دیگری داده و اکنون بحث آنها بر سر شیربهاست. شیربهایی که او می خواهد چندین ده ویران نظیر همین دهی است که می بینیم. مرغ دیگر می گوید نگران نباش. تا این مرد شاه است زمان درازی نخواهد گذشت که می‌توانم صدهزار ده ویران مانند این بیابم و به تو بدهم.

گر مَلِک این است، نه بس روزگار
زین ده ویران دهمت صد هزار



📕مخزن الاسرار نظامی

@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

30 Nov, 12:47


ده فرمان داستان‌نویس

احمد بیگدلی


نویسنده گاهی از نوشتن دور می‌شود و فاصله می‌گیرد ممکن است این دوره چند سال طول بکشد. امکان دارد در این مدت طعم تلخ و شیرین زندگی را بچشد که اگر این طور بشود، آن زمان او گنج با ارزشی را به دست آورده و باید همان لحظه‌های تلخ و شیرین را بنویسد و چیزی را پشت گوش، نیندازد چون بعداً وقت کافی نخواهد داشت.

میان مرحله ی آزمودن خویشتن و مرحله ی پختگی فاصله ای هست که جز با تجربه ی زیستن نمی توان آن را پر کرد.

برای نویسنده ی جوان وقت بسیار است. شبانه روزش ۲۴ ساعت تمام است اما وقتی پا به سن گذاشت این ۲۴ ساعت سیر نزولی‌اش را آغاز می‌کند. می‌شود بیست ساعت، هجده ساعت، چهارده ساعت. تا وقتی که بانگ الرحیل از خانه برخیزد. چه بخواهیم و چه نخواهیم منتها الیه جوانی پیری است.

البته اگر نوشتن برای نویسنده تفنن نیست اگر قرار است جای پایی از خود باقی گذارد، اگر قرار است بر بلندای قلعه ای رفیع بمیرد باید پیوسته خواندن و پیوسته نوشتن را سرلوحه ی زندگی اش قرار بدهد باید در لحظه‌های فراغت، یا وقتی در سفر است و یا پشت پنجره‌ی اتاق‌اش ایستاده به نوشتن آنچه می‌خواهد بنویسد بیندیشد یا به تحلیل آن چه خوانده مشغول باشد و البته رسیدن به این مرحله زمانی امکان می‌پذیرد که به آن خو گرفته باشد خو گرفتن و عادت کردن هم به تکرار و زمان نیاز دارد.

این که شباهنگام تا صبح بنویسد یا روزنویس باشد فرقی نمی کند. هر روز پیش از غروب یا هفت صبح باید سپیدی کاغذی انتظار نوشته شدن را بکشد. تداوم در نوشتن او را از بیماری مزمن تفنن نویسی و عجله دور نگه می دارد .

عادت به نوشتن و قرار گرفتن در حیطه ی این عادت هاست که رسیدن به نقطه ی جوشش خلاقیت را آسان تر می کند و سر آغاز خلاق نوشتن است. در هر صورت باید عادت های نوشتن را دریابد تا بتواند درحیطه ی آنها قرار بگیرد. باید یک گوشه اگر اتاق در میان نباشد از خانه را برای نوشتن انتخاب کند. با مداد اگر عادت کرده است یا با روان نویس با همانها بنویسد. اگر نوع کاغذ خاصی به نوشتن‌اش کمک میکند از همان نوع استفاده کند. هستند نویسندگانی که موقع نوشتن موسیقی دلخواهشان همراهیشان می‌کند یا پشت میز تحریر می‌نشینند یا شاخه گلی در گلدان روی میزشان میگذارند، یا حتا لباس خاصی می پوشند و ... این ها عادتهای نوشتن اند در واقع نویسنده می تواند به چیزهایی عادت کند تا بتواند به عادت نوشتن عادت کند. به اصطلاح آن وسایل برای او تداعی معنا کنند. می‌توان عادت کرد که به هیچ چیز عادت نکرد، اجباری در کار نیست.

نویسنده باید مثل یک کارمند باشد بنشیند پشت میزش و بنویسد. آنچه در نوشتن مهم است نظم و انضباط است. در همین زمینه کتابی در آمد به نام از روی دست رمان نویس که عادتها و نظم نویسندگان بزرگ دنیا - مثل فاکنر، همینگوی و را در آن ذکر کرده بود یا کتاب پاریس جشن بیکران همینگوی که خاطرات این نویسنده از دورانی است که در پاریس زندگی میکرد. سامان بخشیدن به هنگام نوشتن ذهن را از پراکندگی باز می‌دارد.

اینها نشانه های دیوانگی نیست نشانه هایی اند برای انسجام بخشیدن به ذهن و گریز از آشفتگی فرصت مانده چندان نیست که بخواهد ساعتی از آن را تلف کند.


بخشی از مقاله
📕کتاب الف تالیف



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

30 Nov, 06:55


عشق، نفرت، رابطه و انتقام، همه اینها یک داستان را می‌سازد. این چیزی است که کتاب‌های من از آن ساخته شده است.




© جورج آر آر مارتین



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

29 Nov, 19:16


شب زمانی است که ما به خودمان نزدیکتر هستیم، به افکار و احساسات فوری که در طول روز به طور خاص متوجه آنها نمی‌شویم.



📕 زنانی که با گرگ‌ها می‌دوند


کلاریسا استس


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

29 Nov, 13:26


باگاواد گیتا هشدار می‌دهد ما فقط در قبال کار خودمان اختیار داریم، نه در قبال ثمرات آن. حرفه‌ای عاشق کار خود است با تمام وجود در آن سرمایه گذاری می‌کند اما فراموش نمی‌کند که کارش متفاوت از خود اوست. هنرمند درونش، آثار و کارهای برجسته فراوانی را در خود دارد، همین حالا هم اثر بعدی درون او وجود دارد، اثر بعدی بهتر خواهد بود و اثر بعد از آن بهتر هم می‌شود.




📕نبرد هنرمند

استیون پرسفیلد


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

29 Nov, 10:55


📕رساله راوی

روایت در داستان (درس گفتار ۲)

کیهان خانجانی



این کتاب، سطح دوم آموزش درس گفتارهای عناصر داستان از کیهان خانجانی است. بنابراین اگر کتاب الف تالیف را خواندید و به نکات آن مسلط شدید، وقت آن است که این کتاب را هم به عنوان یک منبع عالی درباره روایت در داستان مطالعه کنید.


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

29 Nov, 06:25


ایده‌های خوب مانند یویو هستند. می‌توانید آن را از خود دور کنید، اما همچنان در انتهای نوار باقی می‌ماند. آنجا نمی میرد، فقط می‌خوابد. و بعد، وقتی فراموشش کردی، برمی گردد و به سرت ضربه می‌زند.


© استیون کینگ



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

28 Nov, 18:00


هنر را فراموش کن به بستنی اعتماد کن.



© چارلز باکستر



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

28 Nov, 15:07


بايد نوشت، هر روز بايد نوشت و هر روز بايد خواند و هر روز بايد تماشا كرد، يک ذهنِ تربيت شده از همه چيز می‌تواند داستان بسازد، به شرط اين‌كه مدام تر و تازه نگه داشته شود، با تمرين هر روزۀ نوشتن، نوشتن و خواندن، داستان خواندن و داستان نوشتن.

هيچ چيز برای یک داستان‌نويس از اين بدتر نيست كه بخواهد متوسط بنويسد و متوسط بماند و زمانه را در متوسط نگه دارد.
هر بار داستانی را آغاز می‌كنيم، غير از اين‌كه وقتِ نوشتن در وقفِ‌ دل و نبضِ خودمان هستيم در قيدِ‌ اين هم هستيم كه بهترين داستانِ ايران و جهان را بنويسيم. اين‌ها جزو تربيت‌های داستان‌نويس است.

و برای اين‌كه بتوانيم بهترين‌ها را بنويسيم بايد بهتر را شناخته باشيم و شاخک‌های‌مان را تربيت كرده باشيم كه سمت بهترين هميشه بگردد تا بفهمد چرا فلان داستان بهترين داستان است و بعد بهتر از بهترين داستان بنويسد.

© کوروش اسدی


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

28 Nov, 11:37


الف تألیف

📕درس‌گفتارهای عناصر داستان

کیهان خانجانی

دیروز این کتاب را هدیه گرفتم و در آن مقالات ارزشمندی می‌خوانیم از: هوشنگ گلشیری، شاپور جورکش، کوروش اسدی، محمد تقوی، کیهان خانجانی، صمد طاهری و... و چقدر جای چنین کتاب مفیدی در میان کتاب‌های آموزش عناصر داستانی خالی بود.



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

28 Nov, 03:43


من هر روز می‌نویسم. همیشه در حال نوشتن آخرین کتابم هستم... تا اینکه کتاب بعدی را شروع کنم.




© فارلی موات



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

27 Nov, 18:27


علاوه بر آشنایان متعدد، من یک دوست دارم، غم. در میان سرگرمی‌های پر سر و صدا و در ساعات کار سخت، ناگهان مرا فرا می‌خواند، مرا به خلوت خود می‌کشاند و من به دنبالش می‌روم، هرچند در اصل از جای خود تکان نمی‌خورم...



© سورن کی یرکگارد



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

24 Nov, 17:22


بهترین درمان افسردگی حمام آب گرم و جایزه نوبل است.



جرج برنارد شاو



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

24 Nov, 12:07


تجربیات روزمره و خلق جهان موازی


امیرحسین چهلتن

کاراکتری که آدم خلق می‌کند احتمالا برساخته از خیلی چیزهاست. کتاب‌ها، فیلم‌ها، تئاترها، مشاهدات شخصی و حتی رؤیاها... همه این‌ها می‌توانند در خلق یک کاراکتر دخیل باشند.

آن وقتها اشتباه گمان می‌بردم هیچ چیز جالب‌توجهی در محیط زندگی خانوادگی خودم وجود ندارد و این فقر است که قابل توجه است و جنبه‌های دراماتیک آن از هر وضعیت بشری دیگری قوی‌تر است. بعدها بود که فهمیدم از هر نوع زندگی‌ای می‌شود درام بیرون کشید.

هجده تا بیست‌ویک‌سالگی آثار نویسندگان نخبه ایرانی مثل هدایت، چوبک، گلستان، سیمین دانشور، جلال آل‌احمد، ساعدی، گلشیری، احمد محمود، دولت‌آبادی و ...، را حدودا درک کردم و کارهای اساسی‌شان را خواندم و کم و بیش با سبک و سیاق کاری‌شان آشنا شدم.

وقتی«دخیل بر پنجره فولاد» را نوشتم مقولاتی مثل رفتارشناسی یا جامعه‌شناسی را نمی‌شناختم، اما در دنیای واقعی آدم‌هایی که شباهتی با این کاراکترها و رفتارهایشان داشتند تخیلم را بیدار می‌کردند. همان‌طور که گفتم بخشی از این فضاها و شخصیت‌ها را مدیون فیلم‌های فارسی‌ای هستم که در آن دوره می‌دیدم. بخشی هم لابد تحت تأثیر بعضی از داستان‌های کوتاه هدایت بوده.

اگرچه در خانواده ما چنین آدم‌هایی نبودند ولی در محله‌ای که زندگی می‌کردیم همه‌جور آدمی بود. تهران در آن زمان بافت طبقاتی نداشت و هنوز هم البته ندارد. به همین خاطر در محله ما که در یکی از نقاط مرکزی تهران بود، هم بازاری‌های نیمه‌مرفه زندگی می‌کردند، هم آدم‌های مدرن و هم آدم‌هایی از طبقات فرودست. مثلا من یادم است کسی که گهگاه می‌آمد به مادر من در کارهای خانه کمک می‌کرد و رخت‌ می‌شست و از این‌جور کارها، خانه‌اش آن‌قدر به خانه ما نزدیک بود که وقتی بچه بودم مادرم گاهی مرا درِ خانه‌‌اش می‌فرستاد که خبرش کنم. خب با چنین ترکیبی در یک محله من نمی‌توانم بگویم که این کاراکترها خارج از تجربه زندگی من بوده‌اند. من این‌ها را می‌دیدم و با این‌ها تماس داشتم و شاید هم از همان کودکی و نوجوانی راجع به رفتار و شیوه زندگی‌شان کنجکاو بودم، پس مشاهدات و تجربه مستقیم زندگی هم مرا با این‌ آدم‌ها آشنا و به آنها نزدیک می‌کرد.

من مجموعه «دیگر کسی صدایم نزد» را موقعی منتشر کردم که دوره نسبتا کاملی از تاریخ معاصر ایران را خوانده بودم. توجه داشته باشید که نویسنده باید بتواند نیروی محرکه رفتارهای آدمی را نشان دهد وگرنه توصیف خودِ این رفتارها چه فایده‌ای دارد؟ و این جوری‌ست که تاریخ اهمیت پیدا می‌کند گرچه من همیشه واقعه تاریخی را بیرون از قصه نگه می‌دارم.
در واقع آن‌چه در داستان‌ها اتفاق افتاده خلق یک جهان موازی در درون داستان است، یعنی همان کاری که قصه‌نویس همواره در حال انجام دادن آن است. قصه اساسا جهانی است موازی با جهان ملموسی که در آن زندگی می‌کنیم و درست به همین دلیل است که ما داستان می‌خوانیم.

داستان «دیگر کسی صدایم نزد» هم به لحاظ تکنیکی تحولی در داستان‌نویسی من بود و دلیلش کار مداوم و خواندن مداوم بود. به دانش خودم در مورد داستان‌نویسی بسیار حساس بودم و می‌خواستم نحله‌ها و شیوه‌های مختلف نوشتن را یاد بگیرم. در آن دوران با ادبیات اروپایی و آمریکایی هم بیشتر آشنا شده بودم. خودم هم به وضوح متوجه تفاوت‌هایش با مجموعه‌های قبلی‌ام هستم و این احتمالا باید نتیجه نوعی بلوغ فکری باشد و همچنین آشنایی بیشتر و عمیق‌تر با ادبیات با اینهمه برای من همیشه اصل این است که قصه بگویم.


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

24 Nov, 06:50


هیچ چیز به اندازه تمایل نویسنده برای اثبات خوب بودنش تأثیر منفی بر هنر ندارد. شما باید بی‌هیچ کمالگرایی به تسلط زیبایی شناختی دست یابید که در وهله اول شما را وادار به نوشتن کرده است: خشم شما، اعتقادات شما، اندوه شما، عشق شما!


© فیلیپ روت


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

23 Nov, 16:12


زندگی بدون مطالعه خطرناک است: یک فرد مجبور می‌شود در واقعیت غوطه ور شود و این خطرناک است.


📕خط و مشی

میشل ولبک



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

23 Nov, 12:09


به نظرم دو چیز است که نویسنده را سطحی‌نگر می‌کند. اول ممیزی است که نویسنده را وامی‌دارد که به مرور طبق سلیقه‌ی ممیز بنویسد و سعی کند خود را با این شرایط هماهنگ کند و دوم حضور در جوایز ادبی است که سبب می‌شود نویسنده منطبق بر دیدگاه داوران بنویسد و جهان داستانش را بر اساس سلیقه ی این داوران و مد روزگار تغییر دهد. بیشتر از روزمرگی زندگی، این دو مسئله اند که باعث سطحی نگری در کار بسیاری از نویسندگان شده است.


اما ادبیات راستین، بلاخره راه خودش را پیدا می کند و همیشه هم خواننده و مخاطب خودش را پیدا می‌کند. باید خودمان باشیم و به جامعه نگاه عمیقی داشته باشیم و از مطالعه هیچ‌گاه دست نکشیم. بعضی از جوانان ما حتی فاکنر را هم نمی‌شناسند و این یعنی فاجعه. چطور می شود ادبیات کار کرد، داستان نوشت و دغدغه ی زبان داشت اما آثار ادبی را نخواند!

© احمد آرام



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

23 Nov, 05:48


هدف از نوشتن صفحات و پاراگراف‌های اول داستان، این است که مطمئن شوی خواننده نمی‌خواهد کتاب را در آن صفحات اول به سمت دیوار پرتاب کند.



© دیوید فاستر والاس



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

22 Nov, 14:41


@IReallyHopeSoTwo

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

22 Nov, 14:40


یک افسانه هرگز نباید تمام شود، حتی اگر دوران کودکی رفته باشد و ما بزرگسال باشیم، جهان تغییر کند، و آسمان متفاوت باشد و هیچ چیز را نتوان تغییر داد...



© آندری بلیانین


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

22 Nov, 10:21


نوشتن از ناخودآگاه می‌آید. از ناخودآگاهی که به آن آگاهی نداریم. من وقتی بعد از سال‌ها به نوشته‌های قدیمی‌ام برمی‌گردم، می‌بینم چقدر می‌توانم از داستان‌هایم چیزی یاد بگیرم. داستان‌نویسی عریان شدن کامل ذهن نویسنده است. وقتی داستان یک نفر را می‌خوانید می‌توانید ته ذهن نویسنده‌اش را بخوانید.

با اینهمه ۹۰ درصد داستان‌های من با تحقیق همراه بوده است. تحقیقی که در کنارش مصاحبه و مشاهده هم بوده است. همه اینها برای جمع آوری اطلاعات بیشتر درباره یک موضوع یا یک شخصیت است. روش کارم این است که یک شخصیت را که برایم جالب است انتخاب می‌کنم. بعد راجع به او فکر می‌کنم. به او نزدیک می‌شوم. سعی می‌کنم با او ارتباط برقرار کنم. بعد می‌نویسم‌. کسانی هم بوده‌اند که درباره‌شان تحقیق کنم و بیش از ۱۰۰ صفحه درباره‌شان بنویسم و بعد دیده‌ام که از دل اینها نمی‌تواند داستانی بیرون بیاید و رهایشان کرده‌ام.

نویسنده بعد از یک مدت نوشتن، خودش منتقد کار خودش می‌شود. شاید سخت گیر‌ترین منتقد برای یک نویسنده خود نویسنده باشد.



© فرخنده آقایی


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

22 Nov, 06:01


شما در حین نوشتنِ داستان یاد می گیرید. به نوشتن آنها ادامه دهید و هنر خود را تقویت کنید.



© لری نیون



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

21 Nov, 17:47


سرنوشت هر شخصی، مهم نیست که چقدر پیچیده و طولانی باشد، در واقع در یک لحظه نهفته است، در آن لحظه که یک فرد یک بار برای همیشه، می‌فهمد که کیست.


📕الف

خورخه لوئیس بورخس


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

21 Nov, 13:09


ادگار آلن پو بسیار مخالف الهام شعری بود و می‌گفت چنین چیزی وجود ندارد. شاعر را با الهه میوز کاری نیست و هر اثر هنری باید دقت ریاضی‌وار داشته باشد.

اگر جزئی در گسترش کل اثر نقش ندارد، چیزی زینتی است و باید آن را حذف کرد. در‌این‌باره باید خیلی بی‌رحم بود. اثر هنری مانند معماست که باید اجزایش را شکافت. پس لزوم این دقت ریاضی‌وار ایجاب می‌کند که نویسنده و یا شاعر همه اجزای اثر را از قبل بداند. و این گفته مشهور پو که نویسنده اثر را از پایان به اول می‌نویسد معنایی جز این ندارد. خواننده باید رمز حاکم بر اثر را کشف کند.

چرا اثر هنری بیشتر متنی رمزی است؟ پو پاسخ می‌دهد به دلایل مختلف از جمله اینکه اگر حقیقت را عریان بیان کنید، دیگر چیزی باقی نمی‌ماند تا خواننده آن را دنبال کند. کشف معما به خودی خود لذت بخش است.

به نظر پو هنرمند برای پرهیز از عریان گویی همواره به دو چیز نیازمند است : اول پیچیدگی، یعنی به کمک تلميحات و اشاره‌ها صحبت کند و از آشکار گفتن بپرهیزد. دوم استفاده کردن از دلالتهای ضمنی یعنی وجود نوعی معنای مبهم در زیر پوسته اثر. هنرمند همواره فضاهایی را خالی باقی می‌گذارد و چیزی ناتمام می‌ماند: توصیفی مکالمه‌ای، اظهار نظری،... به نظر من در اینکه پو این قدر بر ناتمام ماندن اثر و حذف برخی اطلاعات تأکید می‌کند نکته ظریفی وجود دارد. میخواهد از پاسخ به بعضی از پرسشها و نکات مبهم طفره رود و توجه مخاطب را به این گریز جلب کند.

📖همین و نه چیزی دیگر

احمد اخوت


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

21 Nov, 08:19


اصلا جادویی جداگانه در داستان‌ها نیست. جادو  یعنی تلاش برای به واقعیت درآوردن یک خیال. و هر داستانی، یعنی جادویی را حادث کردن و انگار همیشه داستان‌نویس از جادوگر موفق‌تر بوده در کارش.

منتها باید سر ساعت پشت میز باشی حتا اگر موضوعی برای نوشتن نداشته باشی. یک لانه‌ی نوشتن باید برای خودمان بسازیم. مهم نیست چطور باشد. فخیم باشد یا فقیرانه. مهم این است که بهش عادت کرده باشیم: لانه‌ی نوشتن. آن جا که بنشینیم داستان می‌آید.

© شهریار مندنی پور


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

20 Nov, 18:10


شما قدرت خدایان را دارید. شما فریاد می‌زنید، "بگذار نور باشد!" - و نور ظاهر می‌شود. نوشتن، آفرینش است. کلمات روی کاغذ می‌افتند و عبارات را می‌سازند و عبارات به پاراگراف‌ها تبدیل می‌شود و پاراگراف‌ها در کتاب‌های حجیم جا می‌گیرند... اما تخیل خود را زیاد آزاد نگذارید.

جادوگر، جادو را کنترل می‌کند، نه اینکه جادو او را کنترل کند. به زمین بیایید و آستین‌ها را بالا بزنید. باشد که چکش شما بالاتر از عصای جادویتان باشد. وقتی کارتان تمام شد، در پایان، جادو خواهید داشت.


📕۲۵۰ نکته جسورانه برای نویسنده

چاک وندیگ

@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

20 Nov, 07:13


فایل صوتی
داستان‌کوتاه
«خرچنگ‌ها»
نوشته‌ی محمود داودی
(سوئد)
صدا: فرزانه نوری
@kanoondastanchaharshanbehrasht

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

20 Nov, 05:41


نوشتن چیزی نیست جز خیالبافی کنترل شده.



© خورخه لوئیس بورخس





@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

19 Nov, 21:03


@perfect_musiccc

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

19 Nov, 19:48


هنوز نمی دانی؟
نوری که جهان را روشن می کند
نور خود شماست.


جلال الدین مولوی



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

19 Nov, 06:07


رمان‌های خوب توسط افراد شسته رفته نوشته نمی‌شود. رمان‌های خوب را افرادی می نویسند که از هیچ چیز نمی‌ترسند.




© جورج اورول


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

18 Nov, 19:21


توجه به جزئیات باعث ایجاد تمایز می‌شود و تمایز مسئله‌ای جزئی نیست.



© میکل آنژ


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

18 Nov, 15:48


گاهی خواست نوشتن آنقدر قوی و فریبنده است که به نظرت می‌رسد اگر اراده کنی از هر چیزی که در ذهن یا در بیرون از آن می‌گذرد می‌توانی بنویسی. ولی در نوشتن متوجه می‌شوی که دنیا را دراختیار نداری و گاه حتی مهار کردن یک اتفاق ساده در کاغذ چه بسا که یک توهم است. در نوشتن متوجه می‌شوی که فقط بعضی حس‌ها توان بیرون آمدن و جدا شدن از تاریکی ذهن و بدل شدن به کلمات را دارند. بسیاری دیگر در همان نیمه‌ی راه می‌میرند چون انرژی لازم را ندارند یا خوب پرورانده نشده‌اند.




فریبا وفی


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

18 Nov, 06:29


خورخه لوئیس بورخس زمانی گفت که در ادبیات جهان تنها چهار داستان وجود دارد:


یکی در مورد شهری است که در برابر دشمنان از خود دفاع می‌کند.

دوم در مورد یافتن یک راز است.

سوم درباره بازگشت مسافر به زادگاهش است؛

و آخرین مورد درباره فداکاری خداوند است.

و اینکه در نهایت همه آنچه نوشته‌اند به یکی از این چهار داستان ختم می‌شود.



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

17 Nov, 19:05


بگذارید خواننده، چند دقیقه‌ای چشمانش را ببندد و ببیند که همه چیز چگونه است: بینایی، هسته‌ای است که بدون آن همه چیز از هم می پاشد.



© شرلی جکسون



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

16 Nov, 19:45


در روستایی که من زندگی می کنم یک باغ میوه وجود دارد. باغبان به دنبال شهرت نیست و فقط به این فکر می‌کند که چگونه سیب پرورش دهد، سیب‌های بسیار خوشمزه.

او دانش و تجربه این کار را باهم جمع می‌کند. تمام روز کار می‌کند و عصرها مجلات تخصصی رشته‌اش را می‌خواند. سعی می‌کند به علوم مرتبط به کارش تسلط پیدا کند.

به طور مثال، همه چیز را در مورد گرده‌افشانی گل‌ها توسط زنبورها و نقش حشرات می‌داند. می‌داند چطور آب و هوا را پیش بینی کند. باغبان بهتری را نمی‌توان تصور کرد.

غیرممکن است که از یک فرد تقاضای بیشتری داشته باشیم. یک کار کوچک انجام دهید، اما بر آن تسلط کامل داشته باشید و با آن به عنوان یک کار بزرگ رفتار کنید.


📖 نامه سرگشاده به مرد جوان در مورد دانش زندگی

آندره موروا

@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

16 Nov, 12:19


عنصر اساسی داستان

جزییات کوچک روزانه از عناصر ضروری زندگی و داستان‌هایند. وجودشان، داستان‌ها را جاندارتر و باورپذیرتر می‌کند. من هر روز این جزییات را توی دفترچه‌ام یادداشت می‌کنم:

از کلماتی که موقع پیاده روی می‌شنوم: نویسنده، آینده شغلی، باران، تاکسی، فیلم، نون برنجی، مسافرخونه، گربه، خرابکاری، کلیسا، لیمو شیرین، سفر، شهرداری، فرش، فلافل، شال گردن، ساختمان، سریع السیر، گوه، شیشه،‌ هتل، ...

و برگهای طلایی که چند قدم جلوتر از من پرواز می‌کنند، شکل گربه‌ای که نزدیک است باهاش تصادف کنم، یا بوی قهوه که مستم می‌کند و از کافه کنار خیابان می‌آید، صدای آهنگ ابی که از درون یک ماشین فریادکنان دور می‌شود و یا کبوترهای دستپاچه‌ای که از زمین دانه برمی‌چینند و...

صمیمی‌ترین شکل نوشتن، گزارش لحظات ساده زندگی است. لیستی سرشار از طراوت که حتما در هنگام بازنویسی داستان‌ها به کارتان خواهد آمد.


© معصومه حامی‌دوست


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

16 Nov, 07:15


معمولاً حین نوشتن زندان‌های خودم را کشف می‌کنم. اگر کشف‌های کوچک خودت را در زندگی نداشته باشی چطور می‌توانی بنویسی. صمیمی بودن لازمه‌ی کار است.



© فریبا وفی



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

15 Nov, 17:32


مارک تواین یک‌بار دست‌نوشته‌ای را با این یادداشت به نویسنده‌ای جوان برگرداند:

"دوست عزیز! پزشکان معتبر توصیه می‌کنند افرادی که کار ذهنی دارند، ماهی بخورند؛ زیرا این محصول، فسفر مغز را تامین می‌کند.
من حقیقتا در مورد این مسائل بی‌اطلاع هستم. به همین دلیل نمی‌توانم بگویم چقدر باید ماهی بخورید. اما اگر نسخه‌ای که، خوشحالم آن را به شما بازگردانم، بازتابی دقیق از آن‌چیزی باشد که شما معمولاً می‌نویسید، به نظر من اگر اشتباه نکنم باید بگویم دو نهنگ به اندازه متوسط ​​کافی است.



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

15 Nov, 12:34


هابیت‌ها لباسهایی به رنگ روشن می‌پوشیدند و به ویژه، رنگهای زرد و سبز را عاشقانه دوست داشتند؛ با انگشتان بلند و ماهر خود می‌توانستند چیزهای مفید و زیبا بسازند. چهره‌هاشان اغلب بیش از آن که زیبا باشد مهربان بود و گشاده، با چشمانی روشن و گونه‌هایی سرخ و دهانهایی مستعد خنده و خوردن و آشامیدن و چه خندیدن و خوردن و آشامیدنی، بارها و از ته دل و همیشه شیفته شوخیهای ساده و شش وعده غذا در روز بودند مهمان نواز بودند و علاقمند به میهمانی و هدیه که با دست و دلبازی می‌دادند و با شور و شوق می‌پذیرفتند.


📖ارباب حلقه‌ها

جی. آر. تالکین


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

15 Nov, 06:15


نوشتن، مثل رانندگی با ماشین در شب است. شما فقط بخشی از جاده را می‌بینید که با چراغ‌های جلو روشن شده است. اما این شما را از ادامه راه باز نمی‌دارد.



© آن لاموت


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

14 Nov, 19:16


در خیابان سی‌متری می‌نشستند و خانه شاخصی داشتند؛ به دلیل طاووس رنگارنگ و عظیمی که با قطعه‌های کاشی بر دیوار نقش زده بودند. روزهای تعطیل احمد روبه روی خانه می‌ایستاد، به سپیداری تکیه می‌داد و طاووس را نگاه می‌کرد. روزی زیر پاهای پرنده با خودکار قرمز نوشت: "همیشه در قلب منی."


📖سوچ

غزاله علیزاده


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

14 Nov, 15:18


وقتی از صفحه‌کلید کامپیوترت پروانه پر بکشد

گفتگو با رضا قاسمی درباره کتاب "از‌ ها"


قبل‌تر وبلاگی داشتم و یک بار تصمیم گرفتم آنلاین قصه‌ای بنویسم. هر شب می‌نوشتم، مثل نوشتن پاورقی، و روی وبلاگ منتشر می‌‌کردم. اما این بار برای نوشتن رمان آنلاین در فیس‌بوک اصلاَ تصمیمی نداشتم. یک اتفاق واقعی باعث این امر شد.

روزی دوستی برایم از ایران بسته‌ای پسته آورد. بسته را که باز کردم، ده بیست تایی پروانه زد بیرون. سعی کردم مفهومی از این ماجرا به دست آورم. از قبل کتابی را روی فیس‌بوک شروع کرده بودم با عنوان "کتاب ازها". یکسری تاملات فیس‌بوکی بود مثلاَ "از تنهایی"، "از تاریکی" که حدود ۵۲ یا ۵۳ "از" نوشته‌ام و بعدا در مجموعه‌ای با عنوان "کتاب ازها" در سایت "دوات" منتشر کردم.

البته "ازها" هم بدون برنامه‌ریزی قبلی شروع شده بود، یکی دو "از" نوشته بودم بعد دیدم جالب است، ادامه‌اش دادم. درباره ماجرای پروانه‌ها هم فکر کردم دارم یک "از" دیگری می‌نویسم. عنوان‌اش را هم گذاشتم "از قتل‌های زنجیره‌ای". اما بعد چون حضور پروانه ها در زندگی ام ادامه داشت فکر کردم شاید بتوانم این موضوع را به صورت رمانی آنلاین ادامه‌ بدهم. فکر کردم مضمون جالبی پیدا کرده‌ام. حالا این که رمان راجع به چه باشد، نمی‌دانستم. فقط نقطه شروع را داشتم. این کار خیلی خطرناکی‌ست برای نویسنده که نوشتن رمانش را بدون یک طرح پیشینی شروع کند. لااقل باید یک ایده اولیه باشد.


حتا برای بداهه پردازی هم شما به یک سری نقاط اتکا نیاز دارید. بعضی از ایده‌ها ۱۵ سال است در کله‌ی من می‌چرخند تا کی شرایط فراهم شود و یکی‌شان بیاید جلو و نوشته شود. نوشتن بدون ایده اما ریسک است.

اول برایم شوخی بود. فکر می‌کردم یک بازی دارم می‌کنم. اما وقتی ۱۱ بخش آن نوشته شد، دیدم ایده اولیه کار پیدا شده است و فکر کردم حالا متن رسیده است به جایی که برای ادامه کار احتیاج است دوباره آن را بخوانم و از نو تامل کنم.

موقعیت یک آدم تنهایی که با یکسری پروانه سر و کار دارد. ولی یکی دو مورد بود که در نظرات خواننده‌ها به نکات جالبی اشاره داشت. من نوشته بودم "از امشب جز با زبان شیء سخن نخواهم گفت." خواننده‌ای گفته بود که در برنامه‌نویسی کامپیوتر یک چیزی هست به نام «زبان شیء‌گرا».

موضوع برایم جالب شد و در گوگل جستجو کردم و از این طریق مقالاتی را درباره «زبان شیء گرا» مطالعه کردم. متوجه نکته جالبی شدم، متوجه منطقی که پشت برنامه‌نویسی شی‌ء‌گرا هست چقدر شباهت دارد به منطقی که در ساختار کار من هست. همینطور نوع حرکتم از یک ایده به ایده ی دیگر، از یک شیء یا یک عمل به یک شیء یا یک عمل دیگر. حس می‌کردم راهی را که رفته‌ام (نوشتن بدون ایده اولیه) بیراهه نبوده است. مرا کشانده است به نوع دیگری از نوشتن.

اما یک رمان در خلوت نوشته می‌شود، در خلوت هم خوانده می‌شود. همه خواننده‌ها هم آن را هم‌زمان با هم نمی‌خوانند در نتیجه یک جور رابطه درستی بین نویسنده و خواننده برقرار می‌شود. اما در نوشتن آنلاین تعداد زیادی از خواننده‌ها هم‌زمان با هم متن را می‌‌خوانند. در همان لحظات اول، چندین "لایک" و "کامنت" گذاشته می‌شود و همین امر آن حالت خلوت و محرمیتی را که یک کتاب با خواننده برقرار می‌کند از بین می‌برد و خواه ناخواه مقداری خودسانسوری را تحمیل می کند به نویسنده».

اما نوشتن آنلاین با این‌که خودم این کار را کرده ام، توصیه نمی‌کنم. من این کار را کردم چون برای نوشتن در خلوت دیگر انگیزه‌ای نداشتم و البته ترجیح می‌دهم در خلوت بنویسم اگر انگیزه‌اش باشد.

روی فیس‌بوک اما قضیه یک طورهایی شوخی است و انگار داری بازی می‌کنی. شوخی شوخی آدم می‌نویسد و پیش می‌رود. البته کار ادبیات برای من در نهایت جدی می‌شود هر چقدر هم که با شوخی شروع شده باشد. این کتاب هم سرانجام جدی شد.




@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

14 Nov, 06:31


اگر می خواهید چیزی را به تصویر بکشید ... ابتدا آن را کاملاً واضح تصور کنید: رنگ، بو، طعم، موقعیت شکل، حالت چهره. کلمات دروغین و فرسوده را بیابید... درک شادابی از آنچه دیدید ارائه دهید.




© الکساندر کوپرین


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

13 Nov, 18:31


اگر قصد دارید پنج کتاب بخوانید، سه کتاب باید در مورد موضوعات سخت و بحث برانگیز باشد و دو کتاب را برای لذت بخوانید.

اوون کولفر



کتابی که به تازگی دارم میخوانم: خارپشت و روباه هست. از آیزیا برلین. آیزیا برلین نویسنده خیلی خوبیه. این کتاب از ستایش شده‌ترین آثار برلین هست. کتاب درباره تاریخ از نگاه تولستوی است. با ترجمه نجف دریابندری.

در پیشگفتار کتاب آمده:
"یک خارپشت با جهان به صلح نمی‌رسد او آشتی نمی‌کند. نمی‌تواند قبول بکند که فقط چیزهای زیادی می‌داند. به دنبال این است که یک چیز بزرگ را بداند و بی‌وقفه تلاش می‌کند به واقعیت، یک شکل و حدت بخش بدهد. روباه ها به آنچه می‌دانند اکتفا می‌کنند و ممکن است زندگی شادی را سپری بکنند. خارپشتها کنار نمی‌آیند و ممکن است زندگی خوشی نداشته باشند."

برلین میگوید همۀ ما عناصری را از هر دو روباه و خارپشت در خودمان داریم. این مقاله یک تمثال بی نظیر از شکاف انسانیت است. ما موجودات دوپاره ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم یا به یقین و حقیقت بچسبیم از میان ما تنها با اراده ترین ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقین خارپشت را رها نخواهند کرد.

برلین ظاهرا بعدها از نامگذاری کتاب پشیمان شده و در مقدمه نوشته : "بسیار متاسفم که نام کتابم را خارپشت و روباه گذاشته ام. کاش این کار را نکرده بودم."

این کتاب تقریبا کتاب سختی به حساب می‌یاد. پس اگه دنبال کتاب کمی دشوار هستید این کتاب گزینه خوبیه. با یه نویسنده باسواد همراه می‌شید تا درباره تاریخ و ادبیات بخونید.



© معصومه حامی دوست

@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

13 Nov, 12:04


نمونه‌های اولیه از شخصیت‌های کتاب



هر چیز نانوشته روزی به ما باز می‌گردد، در رویا یا روی جلد کتاب نویسنده‌های دیگر، اما نمونه‌های اولیه درون کتاب‌های دیگر به شما کمک می کند تا در مورد افراد و شرایط ناشناخته بنویسید.

نمونه اولیه در اغلب موارد یک شخص واقعی است که الهام بخش نویسنده برای خلق یک شخصیت خیالی مشابه است و اگر فکر می‌کنید با این کار به عنوان نمونه اولیه برای شخصیت اصلی، بعداً به سرقت ادبی متهم می شوید، این اتفاق نخواهد افتاد. هر قهرمان در ادبیات نمونه اولیه خود را دارد. بیایید آنها را به ۲ گروه تقسیم کنیم:


👤 نمونه‌های اولیه از تاریخ

نکته این است که یک شخصیت تاریخی را به عنوان مثال در نظر بگیریم و روی آن دوباره کار کنیم تا قهرمان بر اساس آن نمونه مسیر منحصر به فرد خود را طی کند. برای انجام این کار، چندین نمونه اولیه تاریخی، ویژگی‌ها و اقدامات آنها را در نظر بگیرید و آنها را به یک شخصیت خیالی تبدیل کنید. این فقط باعث  می‌شود شخصیت از نظر انگیزه و روانشناسی به شخصیت‌ جالب و پیچیده تری تبدیل شود.

مثال:
استفاده از نمونه‌های اولیه تاریخی، یک تکنیک استاندارد در ادبیات است. بیش از نیمی از شخصیت‌های اصلی سریال‌ها بر اساس شخصیت‌های واقعی از تاریخ ساخته شده‌اند. حتی اتفاق می‌افتد که یک قهرمان خیالی محبوب‌تر و قابل تشخیص‌تر از نمونه اولیه واقعی‌اش می‌شود، همانطور که درباره کنت دراکولای اتفاق افتاد. نویسنده زندگی واقعی کنت تپس را به عنوان مبنایی در نظر گرفت و او را به یک خون آشام تبدیل کرد و باعث ایجاد یک ژانر منحصر بفرد در ادبیات شد.


👤 نمونه های اولیه از محیط اطراف

اغلب نمونه‌های اولیه قهرمانان افرادی هستند که نویسنده آن‌ها را می‌شناسد. در چنین مواقعی برای نویسنده آسانتر است که انگیزه شخصیت و اساس شخصیت خود را بیابد، زیرا همیشه می‌تواند به یک نمونه زنده نگاه کند و با او ارتباط برقرار کند. اما این مورد می‌تواند منجر به دشواری در مقایسه با کار با نمونه‌های اولیه شود.

چون اگر اسم شخصیت‌های کتاب خود را از آنها حذف کنید، دیر یا زود توسط دوستان و آشنایان شناسایی می‌شود. آنها خود را در "یک خانم سیگاری عصبی با عقده حقارت" و یا "یک مرد کچل همیشه مست که دوست دارد به عزیزانش آسیب بزند" می شناسند. " و همه اینها می تواند نه تنها منجر به دعوا، بلکه حتی به دادگاه هم ختم شود، اگر شباهت‌ها آشکار باشد، شخص می تواند بدون کسب رضایت از نویسنده به دلیل سوءاستفاده از هویت خود شکایت کند.

مثال:
نمونه اولیه مارگاریتا در رمان "مرشد و مارگاریتا"همسر نویسنده النا و یک کپی دقیق از ویژگی‌های ملکه فرانسه مارگارت بود. کانن دویل بارها گفته است که تصویر کارآگاه هلمز را بر اساس شخصیت استادش جوزف بل ساخته، که این توانایی را داشت که فقط با نگاه کردن به یک شخص چیزهای زیادی درباره او بگوید.

نمونه‌های اولیه، به نوشتن شخصیت‌های واقعی‌تر و عمیقتر کمک می‌کنند. همه اینها مثل یک بازی است، نویسنده شبکه‌ای از طرح را می‌بافد، قهرمانان گذشته، تصاویر دوستان یا عاشقان خود و داستان‌های تخیلی را به هم می‌بافد، و نتیجه یک داستان محکم با شخصیت های منحصر به فرد و تکرار نشدنی است.

هنگام نوشتن داستان چقدر از نمونه‌های اولیه کمک می‌گیرید؟



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

10 Nov, 18:29


یونگ می‌گوید یکی از شیطانی‌ترین و مخرب‌ترین نیروها، توانایی‌های خلاقانه تحقق نیافته است. اگر کسی موهبت خلاقانه‌ای داشته باشد و به دلیل تنبلی یا به دلایلی دیگر از آن استفاده نکند، این انرژی روانی به سم واقعی تبدیل می‌شود.





📕سایه و شر در افسانه‌ها

ماری لوئیز فون فرانتس

@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

10 Nov, 13:05


نثر باید صمیمی، صادقانه و پاک و درست و متعادل باشد، روی تعادل تکیه میکنم اما نثر برایم هدف نیست. رمانهای بزرگی به این شیوه داریم که نثر خودش هدف نباشد.

سابقه ی رسیدن به این نثر که پالوده است و غلط نیست و بعد راحت است برایم با مطالعه دهخدا شروع شد و مطالعات فرار من‌، از لغات عامیانه که هدایت و چوبک و تا حدی آل احمد و جمال زاده استفاده کرده‌اند و برمی‌گردد به سابقه مطالعاتم از تاریخ بیهقی و سفرنامه ناصرخسرو، از دوره قاجاریه هم قائم مقام فراهانی را کاملاً خواندم و قاآنی را و سفرنامه ناصرالدین شاه... اما در نهایت نمی‌خواهم از هیچ کس تقلید بکنم. می‌خواهم خودم باشم منتها برای اینکه آدم جا پا داشته باشد و برای اینکه به روال منطقی خودش برسد ناگزیر است به پیشکسوتها هم نگاه بکند. پس من به پیشکسوتهام به این علت نگاه کردم و گرنه سووشون تقلیدی از هیچ نثری واقعا نیست. یک نثر واقعا منحصر به خودم است.


© سیمین دانشور


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

10 Nov, 09:43


در هر رمان، شخصیت‌ها یک کلاژ هستند: کلاژی از شخصیت‌های مختلفی که شما می‌شناسید، درباره‌شان شنیده‌اید یا درباره‌شان خوانده‌اید. من هر آنچه را که در مورد دیکتاتورهای آمریکای لاتین قرن گذشته و آغاز این قرن پیدا کردم، مطالعه کردم. من همچنین با بسیاری از افرادی که تحت دیکتاتوری زندگی می کردند صحبت کردم. من حداقل ده سال است که این کار را انجام می دهم و زمانی که تصور واضحی از شخصیت داشتم، سعی کردم همه چیزهایی را که خوانده بودم و شنیده بودم فراموش کنم تا بتوانم بدون استفاده از موقعیتی که در زندگی واقعی اتفاق افتاده است بنویسم.


© گابریل گارسیا مارکز


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

09 Nov, 17:44


دنیا همان دنیای کهنه است. بدون خروس هم روز می‌آید. دُم زندگی دراز است. آسمان هرچه ببارد زمین باید طاقت بیارَد. ماهی تا سرش را به آبشار نزند به دریا برنمی‌گردد. زنبور خیلی درون کندو بماند تا بهار بعد است. یتیم بزرگ می‌شود ولی روسیاهی برای زمستان می‌ماند. خیالی نیست اگر دنیای محکومین شده عاقبت آنان. اقلِ کم یک شب، شهر، شهر بود و دنیا دنیا.


📖 بند محکومین

کیهان خانجانی


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

09 Nov, 14:59


آندره ژید دفتر وقایع روزانه‌ای را که در جریان نگارش رمان سکه سازان می‌نوشته، منتشر کرده است. در سکه سازان طرحی داریم از گونه طرح عینی. طرح یا طرح پاره‌هایی. پاره عمده آن مربوط به جوانی است به نام اولیویه. جوانی دل انگیز و زیبا که سعادتش را از دست می‌دهد در نهایت آن را بازمی‌یابد. این قطعه درخشش عجیبی دارد و باید گفت که زنده است و آفرینشی است موفق. اما به هیج روی مرکز و هسته کتاب نیست. سایر قطعات کتاب هم چنین نیستند. حتی بخش مربوط به ژرژ برادر اولیویه که سکه قلب را به جریان می‌اندازد و خود وسیله‌ای است برای سوق دادن همشاگردی‌اش به خودکشی. ژید منابع خود را برای همه این چیزهایی که در دفترچه وقایع روزانه می‌آورد به دست می‌دهد. سیمای ژرژ را از پسر بچه ای گرفت. او را هنگامی دید که می‌خواست از دکه ای کتابی بدزدد. باری نه اولیویه نه ژرژ نه دوستشان برنار هیچ یک مرکز کتاب نیستند. در شخص "ادوار" اندکی به این مرکز نزدیک می‌شویم. ادوار رمان نویس است و نسبتی با ژید دارد. او هم مانند ژید دفتر وقایع روزانه‌ای دارد و مانند او کتابی به نام سکه سازان می‌نگارد و وجود هرگونه پیوند با او را منکر می‌شود. دفتر یادداشت ادوار به طور کامل منتشر شده. پیش از طرح پاره‌ها آعاز می‌شود و طی آن ادامه می‌یابد و عمده کتاب ژید را تشکیل می‌دهد. ادوار فقط وقایع نگار نیست. در حقیقت اوست که اولیویه را نجات می‌دهد و خود نیز نجات می‌یابد.
اما این هنوز مرکز کتاب نیست. نزدیکترین نقطه به مرکز در بحثی است پیرامون هنر و رمان. ادوار برای برنار که منشی اوست و تنی چند از دوستان صحبت می‌کند و گفته است حقیقت زندگی و حقیقت رمان یکی نیست و او می‌خواهد کتابی بنویسد که این هردو را شامل باشد...



📕جنبه‌های رمان

ادگار مورگان فورستر



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

09 Nov, 04:19


بهترین توصیه‌ای که در اوایل نوشتن به من شد این بود که وقتی جوان هستم، نوشتن با الهام خوب پیش می‌رود، اما اگر تکنیک را یاد نگیرم، بعداً با مشکل مواجه خواهم شد. الهام از بین خواهد رفت و برای جبران فقدان آن به تکنیک نیاز خواهد بود. اگر به موقع در مورد این موضوع یاد نمی‌گرفتم، نمی‌توانستم ساختار را از قبل تصور کنم. ساختار یک مشکل کاملاً فنی است و اگر در اوایل سفر خود به آن پی نبرید، خیلی دیر خواهد بود.



© گابریل گارسیا مارکز



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

07 Nov, 10:19


در داستان کوتاه، نویسنده نمی‌تواند به مکان‌های متنوع و مختلف سر بزند. باید به یک یا دو مکان داستانی بسنده کند. بنابراین چه به دلیل محدودیت‌های نویسنده از جنبه حجم ، فضا و چه تعداد واژگان، کار شخصیت سازی بسیار مشکل‌تر است و نویسنده به سختی از پس خلق شخصیت قوام یافته برمی‌آید.

نویسنده باید قبل از خلق داستان، طرح واره اثر را تدوین کند و در طرح داستان، شخصیت‌های داستان خود را تعیین و روش‌های تثبیت آنها را مشخص کند. بر این اساس وی می‌تواند به خصلت های درونی شخصیت‌ها مانند عقاید، اعتقادات، اندیشه‌ها، و احساسات اشاره کند. بی شک زمانی که خواننده بفهمد شخصیت‌ها در داستان چگونه فکر می‌کنند و چه احساسی، دارند بیشتر می‌توانند با آنها رابطه حسی برقرار کنند.


© کامران پارسی نژاد



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

06 Nov, 06:37


نماد در داستان چیست؟

موضوع مورد اشاره ی نماد در داستان‌ها معمولا نه با یک جمله بلکه با دامنه ای از معانی و برداشت های احتمالی قابل توضیح است. نمادها معمولا حرفشان را رک و پوست کنده به خوانندگان نمی‌زنند و برداشت ما از نمادهای مختلف به صورت اجتناب ناپذیری بر درک مان از آن‌ها تأثیر می‌گذارد. نمادها هیچ وقت به یک معنای خاص نیستند و گستره معنایی وسیع‌تری دارند.

برای مثال بیایید به سه رودخانه فکر کنیم که در آثار ادبی از آنها استفاده شده است. مارک تواین از رودخانه ی می سی سی پی هدرت گرین از رودخانه ی هادسن و تی اس الیوت از رودخانه ی تمز لندن در آثارشان استفاده کردند. به نظر شما آیا از این رودخانه‌ها در آثار آنها به دلایل مشابهی استفاده شده؟ هاک و برده‌ی فراری جیم در داستانهای هاکلبری فین (۱۸۸۵) با استفاده از قایقی کوچک در امتداد رودخانه‌ی می‌سی‌سی‌پی سفر می‌کنند. این رودخانه در داستان می‌تواند هر چیزی باشد. طغیان این رودخانه در ابتدای داستان باعث کشته شدن تعداد زیادی از دام ها و اهالی منطقه می‌شود. جیم به این رودخانه به چشم تنها مسیر به سوی آزادی نگاه می‌کند. پارادوکس این امر در این نکته است که رودخانه ی میسی سی پی انها را بیشتر و بیشتر به درون مناطقی می‌برد که در آن ها برده‌داری قانونی است. این رودخانه می‌تواند به یک اندازه امن یا خطرناک باشد. نفس سفر با قایق می‌تواند ناامن و خطرناک باشد. قایق می‌توانددر عین حال فرصتی فراهم کند تا هاک بتواند با جیم برده فراری به عنوان یک انسان آشنا شود. در ضمن رودخانه می‌تواند همان جاده باشد و سفر هاک به نوعی به بلوغ و درک تازه‌ای از دنیای پیرامونش کمک کند.

نماد در ظاهر می‌تواند فقط رودخانه باشد اما به زودی متوجه می‌شویم که در ورای لایه ظاهری می‌شود به معانی و برداشت‌های دیگری دست یافت.



📕ادبیات‌خوانی

تامس فاستر


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

05 Nov, 19:40


منابع زبانِ داستان می‌تواند این چهار منبع باشد: علم، متون کهن، زبان و گویش و لهجۀ بومی، زبان کوچۀ دیروز و امروز. نباید این منابع زبانی را از دست بدهیم، اگرنه سروکارمان فقط با زبان معیار خواهد بود.




© کیهان خانجانی


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

04 Nov, 17:16


@perfect_musiccc

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

04 Nov, 17:06


📚

پاییز فقط یک بهانه است
که خودتان را توی پتو بپیچانید و کتاب بخوانید...



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

04 Nov, 07:01


اما شخصیت داستانی چیست؟

باید ویژگی هایش را برشمارم. اگر بگویم کاراکتر احتمالاً به خودآگاهی و به ذهن مربوط است بسیاری از کاراکترهایی که کم فکر می‌کنند و به ندرت هنگام تفکر دیده می‌شوند، بُراق می شوند (گتسبی، ناخدا ایهب، ويدمر پول، ژان بـرودی). بیایید این نظر را اصلاح کنیم: کاراکتر دست کم یک زندگی درونی دارد و با درون گرایی پیوندی اساسی دارد و از درون دیده می شود. دو نمونه ی متقابل از دو خیانت کار : آنا کارنینا و افی بریست اولی بسیار فکر می‌کند و از درون و بیرون همسان دیده می‌شود و دومی در رمانی از تئودور فونتانه به همین نام تقریباً پیوسته از بیرون دیده می‌شود و فضای ناچیزی برای تأملات باز نموده‌اش کنار گذاشته شده است. هیچ کس نمیتواند بگوید آناکارنینا زنده تر از افی است زیرا آنا را بیشتر در حین تفکر می‌بینیم. اما می‌توانیم ادعا کنیم که این ها از لحاظ باریک بینی، عمق و فضای درونی متفاوت، خیلی از کاراکترهای به اصطلاح مسطح، زنده ترند و نمونه‌های جالب تری از کاراکترهای چند بعدیی هستند.



📕داستان چگونه کار می‌کند

جیمز وود


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

03 Nov, 18:58


تصویری که قبل از نوشتن‌ِ رمانِ آونگ فوکو خود را بر من تحمیل کرد، این بود که خود را در حال نواختن ترومپت هنگام مراسم ترحیم یک پارتیزان دیدم... همین بود! آونگ و ماجرایی در گورستان در یک صبح آفتابی. احساس کردم که می‌توانم پیرامون این دو، چیزهایی حکایت کنم. تنها مشکلم این بود که چطور از آونگ به ترومپت برسم. یافتن پاسخ این پرسش هشت سال طول کشید و حاصل آن رمان آونگ فوکو بود.


امبرتو اکو


📕اعترافات رمان نویس جوان



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

03 Nov, 12:11


.

پاییز داره میگذره، بهترین فصل سال و من هنوز هیچ کاری نکردم.



تولستوی

۲ نوامبر، ۱۸۹۴


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

03 Nov, 07:26


لیستی که به شما کمک می‌کند تا موقع نوشتن داستان، جزییات مهم را به خاطر داشته باشید:

کاغذی برای نوشتن طرح!
مشخص کردن موارد زیر روی کاغذ طرح لازم است. شرط می‌بندم این لیست به کارتان بیاید:


• قالب اصلی کدام است؟ فانتزی یا ساختار اجتماعی سیاسی ، اقتصادی؛ فرهنگ + دین + اساطیر + خصوصیات ملی؛ جغرافیا (لیستی از شهرها ، کشورها ، مناطق. افسانه ها + تاریخ؛ ویژگی های اقلیمی و طبیعی مورد نظرتان

• واحد زمان؛ واحدهای اندازه گیری (زمان ؛ ساعت، شب و روز، ماه ، فصل. و فضا حتی گاهی اوقات طول و عرض مکان ها)

• لیستی از نژادها و ویژگیهای ملیت‌ها + نام لباس / کفش ، وسایل خانگی ، تعطیلات مردمی ، خصوصیات ملی مردم؛

• لیست (قبیله ، خانواده) + ویژگی ها.

• لیست حرفه‌ها + ویژگی های هر یک + نقاط تعامل و همکاری؛
• درگیری های جهانی + تاریخ + عواقب.

• برای داستانهای علمی ، تخیلی و رازآمیز: لیستی از افراد غیر انسانی + ویژگی ها + تعامل با جهان ، با مردم ؛ لیست پدیده های جادویی (قدرت + ویژگی ها + تجلی).

البته ، لازم نیست هنگام نوشتن داستان همه این نکات را جدی بگیرید اما آنچه در ابتدا یک نویسنده به آن نیاز دارد، گردآوری توضیحات مفصل مربوط به هر عنصر جهان یا مردم است که ممکن است برای داستانی که می‌نویسید یا داستان‌های بعدی به کار بیاید و موقع نوشتن داستان بعضی از آن‌ها را به کار می‌گیرید و به بعضی از موارد کاری ندارد.


📕 هنر داستان نویسی

ابراهیم یونسی


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

02 Nov, 16:37


برایان آلدیس، از دوستان نزدیک آگاتا کریستی، در مورد روش‌های او در نوشتن داستان‌ها می‌گوید: «او کتاب را تا آخرین فصل به پایان می‌رساند، سپس نامحتمل‌ترین مظنون را انتخاب می‌کرد و با بازگشت به ابتدا، چند نکته را دوباره اضافه می‌کرد تا او را به سوژه اصلی تبدیل کند.






@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

02 Nov, 12:32


از کجا شروع کنیم؟ ما به یک برنامه نیاز داریم.

شما یک ایده دارید. ایده جالبی که می‌توانید اجرایش کنید. اما آن را به تعویق می‌اندازید. چرا؟

وقت ندارید؟ این ایده بیش از حد بزرگ و ارزشمند است، بنابراین نمی‌دانید کدام بخش آن را برای شروع انتخاب کنید؟ همه اینها بهانه‌ای است برای کسانی که برای شروع کردن تنبلی می‌کنند. اگر نمی‌دانید از کجا شروع کنید، می‌توانید وضعیت را اصلاح کنید.

📌 یک طرح بنویسید

این توصیه در هر موقعیتی که نمی‌دانید کدام بخش را برای شروع انتخاب کنید، قابل اجرا است.

حتما طرح را روی کاغذ بنویسید. یک خودکار بردارید، یک دفترچه یادداشت جدید که هنوز بوی کارخانه چوب می‌دهد، و با حروف درشت در مرکز آن بنویسید «طرح». سپس مشکلات تقریبی را ترسیم کنید. چه چیزی ممکن است به نظر برسد:

برنامه‌ریزی کنید

۱. در مورد ژانر کتاب تصمیم بگیرید.

۲. شخصیت‌ها، نام، پیشینه و اهداف‌شان را بنویسید.

۳. به ارتباط بین شخصیت‌ها و داستان فکر کنید.

۴. اطلاعات و داستان‌های جالب‌تر مرتبط با ایده را جستجو کنید.

۵. مقدمه‌ای بنویسید.

با دیدن این کارهای کوچک خاص در مقابل خود، مغز سریعتر از زمانی که با یک کار کلی روبرو می‌شود شروع به کار می‌کند. اکنون که برنامه دارید، شروع کار برایتان بسیار آسان‌تر خواهد بود. هر بار که گم شدی، می‌توانی مثل عصا بهش تکیه کنی.

📌 مدیریت زمان را تمرین کن

در برنامه خود برای کتاب وقت بگذار. در حالت ایده‌آل، یک یا دو ساعت در روز! اما بیا صادق باشیم، فقط استیون کینگ و تولستوی قادر به این کار هستند. برای اینکه خودمان را گول نزنیم، هفته ای سه بار یک ساعت و نیم به کتاب اختصاص بده. علاوه بر این، زمان خود را به گونه ای تقسیم کن که عجله نکنی، خودت را با دوستان و خانواده و آشنایان احاطه نکن. زمان اختصاص داده شده به کتاب فقط به آن تعلق دارد.

برای اینکه کار روتین و روند تفکرت را کمی روشن کنی، می توانی مرتباً از تصاویر و داستان‌های نویسندگان دیگر الهام بگیری. یک حساب کاربری در Pinterest ایجاد کن. چند کلمه کلیدی مرتبط با ایده‌ات را در آن جستجو کن و تصاویری را که با فضا و سبک داستانت مطابقت دارند، ذخیره کن. در آینده، اگر به الهام نیاز داشته باشی، همیشه در دسترس خواهد بود. علاوه بر این، ممکن است آنجا با تصویری از یکی از قهرمانان یا مکانی که کتاب به آن نیاز دارد و جز اصلی ایده‌ات نبوده، برخورد کنی.

📌 به سراغ کسانی نروید که ممکن است در ابتدا ایده شما را بیهوده تلقی کنند. در مراحل اولیه اجرای یک ایده، پشتیبانی از ان ایده همه چیز ماست. پس کسی را پیدا کنید که توانایی انتقاد سازنده را داشته باشد و پیشنهاداتی برای بهتر شدن ارایه دهد.

بقیه موضوع تکنیک و پشتکار است. هنگامی که درگیر این فرآیند هستی، تکنیک‌ها را یادبگیر و صبور باش. قطعا هنوز راه درازی پیش رو داری اما حداقل دیگر فقط نگاه نمی‌کنی و بلاخره شروع کرده‌ای.



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

02 Nov, 08:03


نوشتن مثل شکستن زیرسیگاری شیشه‌ای است، همه چیز را با حرکت آهسته ضبط می‌کنید و سپس فیلم را از انتها به ابتدا می‌بیند و قطعات را به هم وصل می‌کنید. شما (یا حداقل من اینطور شروع می کنم) با خرده پاره‌ها!




© تام استاپارد.



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

29 Oct, 06:56


از اصول اولیه شروع کن!

بسیاری از مردم فکر می‌کنند، بعد از یافتن اصول اولیه، می‌توانند پا به جهان ادبی بگذارند. خب این فکر اشتباهی است. درست است ابتدا اصول را یاد بگیر. نمی‌دانی کدام روش برای نوشتن جملات صحیح است؟ یا نمی‌دانی میخواهی با نقل قول ها چه کار کنی؟ مثل این است که بخواهی سرآشپز مشهوری شوی بدون اینکه بدانی چطور تخم‌مرغ را بجوشانی. زیرا نوشتن اولش یک عمل مکانیکی است. شما اول فقط باید کلمات را به ترتیبی مرتب کنی که نتیجه مزخرف از کار در نیاید.



چاک وندیگ

📕۲۵۰ نکته جسورانه برای یک نویسنده


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

29 Oct, 03:16


عادات نوشتن من تقریبا ثابت است. بین شش تا هفت صبح از خواب بیدار می‌شوم، یک فنجان قهوه می‌نوشم، کمی نیایش می‌کنم، سپس به دفترم می‌روم و شروع می‌کنم به نوشتن.


© میچ آلبوم



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

28 Oct, 16:46


@perfect_musiccc

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

28 Oct, 07:40


وقتی می‌نویسم، با گذشت زمان، چیزی در من ظاهر می‌شود که کاملاً من نیست، بلکه فقط نسخه‌ای از من است.


© لری دیوید



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

27 Oct, 17:39


همینگوی وقتی به جایی رسید که فهمید هر چه را می‌خواسته بگوید گفته و کشف کرد که دیگر قادر به نوشتن رمانی نیست تا در آن چیزی بگوید که قبلا نگفته است و دیگر نمی‌تواند راهی نارفته را تجربه کند، قوایش تحلیل رفت. همه راههای گفتن را کوبیده بود...



📖 یادداشت‌های دایناسور


مونس الرزاز



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

27 Oct, 06:18


رمان مدرن، بر اساس تعداد کانون‌های موجود در رمان و روایت موازی، قرینه یا متضاد شکل گرفته است. چنان که بوف کور اثر صادق هدایت به رغم صفحه‌های اندک آن، به دلیل دو کانونی بودن و عنصرهای موازی، قرینه و متضاد، رمان به حساب می‌آید،‌ یا شوهر آهو خانم اثر علی محمد افغانی و "همسایه‌ها"ی احمد محمود.

وجود گفت وگو یکی از عنصرهای سازنده فضا و شخصیت‌های متضاد و چند بعدی است. رمان باید دارای محیطی با ظرفیت گفت وگو باشد. مثل نشست چند زن یا نشست چند روشنفکر در یک کافه و امثال آن. چرا که گفت وگو برآمده از جامعه شهری با آگاهی‌ها، کنجکاوی‌ها و به دنبال آن پرسش‌های مختلف است. فضایی که گفت وگو در آن غایب است صرفا سبب بازتاب عنصر مسلط فرهنگی، تک گفتار یا فرمان و دستور و قانون خواهد بود.


©منصور کوشان


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

26 Oct, 06:17


دلیل موفقیتم در نوشتن این بود که همیشه می‌دانستم از نوشتن چیزی نمی‌دانم و فقط سعی می‌کردم داستانی جذاب را به شیوه‌ای جالب تعریف کنم.



© ادگار باروز



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

25 Oct, 07:01


.
بزرگترین مهارت یک نویسنده توانایی خط زدن است.



© فئودور داستایفسکی




@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

25 Oct, 06:31


@perfect_musiccc

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

24 Oct, 08:30


من از نویسنده پیش از هر چیز تازگی و روشنی اندیشه و رسایی بیان را انتظار دارم. نمی‌خواهم که دستم بیندازند و مرا تماشاگر اکروباسی‌های موفق و ناموفق خیال خود بپندارند. این کار معنا تراشی و معرکه گیری است. من سعی در روشنی و رسایی کلام و پرهیز از درازگویی و مترادف نویسی، را از تاریخ بیهقی، اسرار التوحید و قابوسنامه آموخته‌ام و از آنجا که گاه در حین نوشتن، با یک واژه سیاق سخن عوض می‌شود و به راه دیگری می‌رود و گاه حتی این دقت باعث دگرگونی‌هایی در شکل کلی داستان می‌شود، ضرورت دارد نویسنده به این مسئله دقت کند.


© م.ا. به آذین

@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

23 Oct, 17:24


خسته شدم از همه قصه‌هایی که قصه من نبود و می‌بایست می‌نوشتم. انسان نبودن. تجسم رویاهای مرد دیگری بودن. چه دیوانگی است بازی غم انگیز مرد دیگری بودن. بازی خطرناک مثله شدن.



📖 برادران جمالزاده

احمد اخوت


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

23 Oct, 12:14


نگو ، نشان بده

این دو چه فرقی باهم دارند؟

اگر به عنوان نویسنده در توصیف آنچه اتفاق می‌افتد از صفت‌های کیفی یا ارزشی مثل زیبا، فقیر یا خانه‌دار زیاد استفاده می‌کنی، یعنی بجای نشان دادن از گفتن استفاده کرده‌ای. این روش اغلب در صحنه‌هایی استفاده می‌شود که اتفاقات از دیدگاه نویسنده توصیف می‌شود، نه از دیدگاه شخصیت داستان.

مردی خوش تیپ پشت میز نشسته بود. مدل موی بی‌عیب و نقصش او را در چشم بقیه برجسته می‌کرد.

اما اگر روایت از دیدگاه شخصیت‌ها باشد و توصیف از احساسات، اعمال، ادراک آنها باشد، نیازی به به کار بردن صفت‌های کیفی نیست. یعنی شما باید آنچه را که اتفاق می‌افتد نشان دهید تا به خواننده این امکان را بدهید که خودشان تصمیم بگیرند و شخصیت‌ها و عملکردشان را ارزیابی کنند. وقتی نشان می‌دهید که چه اتفاقی می‌افتد، تصور صحنه‌ها و شخصیت‌ها برای خواننده آسان‌تر خواهد بود و داستان از روی تجربه‌اش برای او قابل تصویرتر است:

"وقتی پسر یک قدم به جلو برداشت، با چشمانش از بالا تا پایین وراندازش کرد. چشمان درشت قهوه‌ای، پیراهنی با یقه زرد که بعید بود شسته شده باشد و وقتی به زخم عمیقی که روی گونه‌ی پسرک حک شده بود نگاه کرد، دندان‌هایش را به هم فشار داد.




@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

23 Oct, 07:53


به نظرم آن چیزی که مهم‌ترین اصل است، جدی گرفتن و مهم بودن نوشتن به عنوان یک کار است. کار به عنوان کار دلی که در زندگی روزمره انجام می‌دهید مثل غذا خوردن و کارهای روزمره... کار نوشتن به عنوان کار دلی؛ این را تقریبا در تمام نویسنده‌ها می‌بینید. زمانی که در اتاق را می‌بندید و شروع به کار کردن می‌کنید، آن زمان حس می‌کنید روز آغاز شده. زمانی که در بسته و چراغ روشن می‌شود لحظه بسیار مبارکی است، یعنی کار شروع شد و اغلب نویسنده‌ها روی این موضوع تاکید می‌کنند.


© احمد اخوت


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

22 Oct, 16:51


تجربه من از نوشتن این است که زمانی که نوشتن داستانی را به پایان بردم، کسی باید از ابتدا تا انتهای آن را بخواند و بر غلط‌های آن خط بکشد. این گونه است که ما نویسندگان نوشته‌های خود را قدرتمند می‌کنیم.


© آنتوان چخوف


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

21 Oct, 05:35


نکته اصلی این است که نترسید و به موقع درک کنید که در ادبیات جهان طرح‌های زیادی وجود ندارد و همه آنها فقط بارها بازنویسی شده‌اند. جوهر ارزشمند استعداد آنها در آهنگ بی‌نظیر صدای نویسنده است و هر چه منحصربفردتر و صادقانه‌تر باشد، مردم بیشتر به آن نیاز دارند.


© دینا روبینا



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

20 Oct, 20:29


🔺@bikalammusic🔻

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

19 Oct, 18:39


مهم نیست که چقدر اغلب و عمیقاً ناراضی هستم، همیشه هارمونی و موسیقی ساکت و ناب در درون من زندگی می‌کند.




✉️وینسنت ون گوگ، نامه به برادرش تئو



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

19 Oct, 07:09


شما یک شبه نویسنده نمی‌شوید. می توانید در عرض یک ساعت یک سلبریتی شوید. اما نمی توانید نویسنده باشید. نویسندگان در مزرعه جنون و اضطراب‌شان و ماه‌ها و سال‌های بسیار و بسیار، ساخته می‌شوند. نویسنده ای که برای اولین بارها قلمش را به دست می‌گیرد، اصلاً کسی نیست که اثری ارزشمند را به وجود آورد.



چاک وندیگ

📕۲۵۰ نکته جسورانه برای یک نویسنده


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

18 Oct, 07:23


اصولا در زندگی هر انسانی، چه هنرمند و چه‎ غیرهنرمند، دوره‎های خاموشی، تفکر و حتی بیزاری وجود دارد، در داستان‎نویسی، چه از نظر تکنیک و چه از نظر محتوا، گاه ارزشهای کاذبی به ذهن خواننده یا نویسنده‎ی جوان تحمیل‎ می‎شود، که عقب‎افتادگی در این زمینه را به دنبال دارد، اینجاست که نویسنده باید قلم را ببوسد و کنار بگذارد، و یا بشکند و دور بیندازد، و اگر بخواهد خودش را با این ارزشهای تازه پیدا شده‎ تطبیق بدهد، آنوقت است که چیزی را به وجود نیاورده و تکرار شده. همانطور که فاکنر گفته، ارزشهای بشری و انسانی که قصه‎نویسی از آنها مایه می‎گیرد، جاودانی است و هرگز عوض نمی‎شود. مسائلی‎ مثل حسد، اندوه، و عشق همینطور، که می‎بینید چند قرن بعد از شکسپیر و حافظ و مولانا همان‎ ارزشها را دارند که داشته‎اند، اینها ارزشهای ثابت انسانی‎اند، که روزمره و گذرا نیستند.


© بهرام صادقی


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

17 Oct, 18:25


اگر به یک شخص واقعاً شاد نگاه کنید، متوجه خواهید شد که او در حال ساخت یک قایق، نوشتن یک سمفونی، آموزش دادن پسرش، پرورش گل محمدی در باغچه‌اش یا به دنبال تخم دایناسور در صحرای گوبی است. او مانند دکمه یقه‌ای که پشت رادیاتور غلتیده، دنبال شادی نخواهد بود. او آن را به عنوان یک هدف فی‌نفسه دنبال نخواهد کرد. او احساس خوشبختی خواهد کرد، زیرا در تمام بیست و چهار ساعت روز شدیدا عاشق زندگی است.


© بران فولف


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

17 Oct, 05:31


تعظیم نکن، آب و لعابش را زیاد نکن، کاری نکن منطقی به نظر برسد، روحت را طبق مد روز اصلاح نکن، در عوض بی‌رحمانه از آنچه بیش از همه مسحورت می‌کند، پیروی کن.



© فرانتس کافکا




@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

16 Oct, 17:54


چقدر خوب است که به ماه نگاه کنی! شبیه یک سکه کوچک است. به نظر می رسد که او یک گل نقره ای کوچک است. ماه سرد و عفیف!



اسکار وایلد

📕سالومه


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

16 Oct, 13:59


واکنش شخصیت‌ها در فضاسازی



هنگامی که جزئیات طرح شده و سرنخ‌ها، در فضا برنامه‌ریزی می‌شود و به کوچکترین جزئیات فکر می‌شود، زمان آن رسیده است که کلید فضای ایده آل را بدست آوریم. این در واکنش ضروری شخصیت به آنچه اتفاق می‌افتد، شکل می‌گیرد. هر یک از شخصیت‌ها در طول داستان، احساسات و دیدگاه خاص خود را نسبت به هر موقعیت دارند. این واکنش‌ها باید منطقی باشد.

به عنوان مثال، فرض کنید طبق طرح داستان، قهرمان در جشن است. اما پیش از جشن او بهترین دوستش را از دست داده و چنین تجربه ای از سر گذرانده. اگر در جشن شروع به خوشگذرانی کند طوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده، خوب غذا بخورد و سربه سر دیگران بگذارد، چنین فضایی غیرمنطقی است.

برای اینکه خواننده بتواند خود را با آنچه در حال رخ دادن است همسو کند و با شخصیت همدلی کند، لازم است تضاد احساسات و شادی مجلس را توصیف کنیم. بگذارید بوی شرینی سیب _کارامل که قبلاً عاشقش بود، حالا حالش را بد کند. خنده و سروصدای کودکان برایش غیرقابل تحمل به نظر برسد، از این گذشته، نشان داده شود که جهان حتی پس از دست دادن او هم به وجود خود ادامه می دهد.

ترکیب جزئیات، سرنخ‌ها و واکنش‌های قهرمان، حس غوطه ور شدن وصف ناپذیر در داستان را به خواننده می دهد تا طیف کاملی از احساسات شخصیت را احساس کند و اقداماتش را بهتر درک کند.


#فضاسازی_در_داستان


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

16 Oct, 06:22


نه ویراستاران، نه خواننده‌ها، نه داوران، نه زن و فرزند، نه مادر، نه سگ. نه برنامه کاری شما، نه برنامه خواب شما، نه برنامه دیوانه کننده خودارضایی شما. اگر موفق به نوشتن نشدید، فقط خودتان مقصرید. شاید باید باسن‌تان را به صندلی بچسبانید. یا تا زمانی که قادر به تایپ هستید به صفحه کلید خود بچسبید. به یاد داشته باشید، مایکل جکسون گفت: "من با مرد در آینه شروع می‌کنم." بله دقیقا همین طور است. پس انجامش بده!


چاک وندیگ

📕۲۵۰ نکته جسورانه برای یک نویسنده


@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

15 Oct, 16:13


📕معرفی کتاب


رادیو هنوز یک راز بود

جستارهایی درباره کتاب‌ها و نوشتن

از داستان‌نویس خوب ایرانی محمد کشاورز



@Writing_lovers

نویسندگی ‌و‌ نوشتن|معصومه‌ حامی‌دوست

15 Oct, 09:22


معماها و سرنخ‌ها

یکی از کلیدهای اصلی برای ایجاد فضای خوب در داستان این است که به خواننده نکات کوچکی در مورد آنچه در پیش است ارائه دهید. اسم آن را "رازها و سرنخ ها" می‌گذاریم. اینها اشاره‌های کوچکی هستند برای شخصیت‌هایی که هنوز معرفی نشده‌اند، حوادث غیرقابل توضیحی که معنای آنها بعداً فاش می‌شود؛ نکاتی در مورد مشکلات آینده. آنها به خواننده قول می‌دهند که چیزهای جالب زیادی در انتظار او است، بنابراین او با اشتیاق بیشتری به خواندن ادامه می‌دهد.

به طور مثال، اغلب «سرنخ‌هایی» از طرح، مثل یک فالگیر و به شکل پیش‌گویی می‌گذاریم، غریبه‌ای که شخصیت اصلی را از گوشه و کنار تماشا می‌کند و شدید شدن درگیری در کتاب را اعلام می‌کند. اگر طبق طرح این اطلاعات را به صورت غیر آشکار در داستان قرار دهید، هر خواننده‌ای را علاقه‌مند می‌کنید و مهمترین قدم را برای ایجاد فضای مورد نظر برداشته‌اید.


#فضاسازی_در_داستان

@Writing_lovers

2,948

subscribers

3,667

photos

238

videos