گنجشک قرمز @sparrow_is_typing Channel on Telegram

گنجشک قرمز

@sparrow_is_typing


تنها چیزی که مهمه، نوشتن خط بعدیه.

گنجشک قرمز (Persian)

گنجشک قرمز یک کانال تلگرامی است که توسط کاربر با نام کاربری @sparrow_is_typing اداره می‌شود. این کانال با شعار 'تنها چیزی که مهمه، نوشتن خط بعدیه.' برای علاقمندان به ادبیات و نوشتن فعالیت می‌کند. در این کانال شما می‌توانید اشعار، داستان‌ها، نقل قول‌ها و انواع نوشته‌های خلاقانه دیگر را مطالعه کنید. اگر علاقه‌مند به خواندن و خلق آثار ادبی هستید، گنجشک قرمز یک فضای مناسب برای اشتراک ایده‌ها و احساساتتان است. از همین امروز به جمع اعضای این کانال بپیوندید و با دیگر اعضا نوشته‌های خود را به اشتراک بگذارید و از آثار دیگران لذت ببرید.

گنجشک قرمز

20 Nov, 21:02


اما این زیباترین آسمان است و برای اولین بار در زندگی دلم می‌خواهد در برابر آسمان‌ها سر تعظیم فرود آورم. حالا به خدا اعتقاد دارم. اسم رنگ این آسمان چیست؟ سرخ؟ آتشین؟ رنگین کمانی؟ رنگ بال فرشته‌ها؟ یا یک معبد بزرگ؟ نه هیچ کدام اینها نیست. خیلی شگفت‌انگیزتر از اینهاست.
تقریباً اشک‌ریزان فکر کردم دلم می‌خواهد عاشق همه باشم. اگر به آسمان خیره شوید، کم‌کم رنگش تغییر می‌کند. به تدریج مایل به آبی می‌شود. سپس فقط با یک آه، میل شدیدی به برهنه شدن پیدا کردم. قبلاً هرگز چیزی به زیبایی برگ‌ها و علف‌های شفاف ندیده بودم. آهسته دستم را دراز کردم که علف‌ها را لمس کنم.
می‌خواهم زیبا زندگی کنم.



صبح خاکستری | اوسامو دازای

گنجشک قرمز

18 Nov, 18:04


Oh empty note
Shadows of my past
Made it to the end


@sparrow_is_typing

گنجشک قرمز

18 Nov, 17:56


درست روبه‌روی من چهار پنج مردِ کارمند نشسته بودند که هم سن و سال به نظر می رسیدند. حدوداً سی ساله. از هیچ‌کدامشان خوشم نیامد. چشم‌هایشان تهی و عاری از احساس بودند. هیچ شور و حرارتی نداشتند. اما اگر همان موقع به آنها لبخند می‌زدم، خیلی راحت یکی‌شان انتخابم می‌کرد و بعد هم به ورطهٔ ازدواج اجباری می‌افتادم. صرفاً یک لبخند می‌تواند سرنوشت زنی را تعیین کند؛ ترسناک است، البته به طرز شگفت انگیزی ترسناک. باید مراقب باشم.

صبح خاکستری | اوسامو دازای

گنجشک قرمز

15 Nov, 06:04


Flashdance 1983

@sparrow_is_typing

گنجشک قرمز

14 Nov, 17:36


با شیمو توی یخچال شرکت یه شیشه ویسکی و یه شیشه شراب دست‌ساز پیدا می‌کنیم که مال رئیس‌شه. شیمو می‌گه: «کدوم؟» و من با اینکه شرابو ترجیح می‌دم، می‌گم: «ویسکی». خوبی ویسکی اینه که زود کله آدمو گرم می‌کنه و مناسب انسان مدرن عجوله. اولش می‌خوایم به سلامتی خودمون بنوشیم که توی سوز زمستون مشهد، هیچ جایی رو نداشتیم بریم جز شرکت خالی شیمو اما بعد میگم بیا بنوشیم به سلامتی رنج‌هایی که نمی‌تونیم بهشون افتخار کنیم. مثلا وقتایی که دوتایی باید هم سرکار می‌رفتیم هم دانشگاه و درنهایت فهمیدیم نمیشه هردو تا رو داشت و توی هر دو باختیم. یا وقتایی که پول کلاس زبان نداشتیم و باعث شد کسایی که کلاس می‌رفتن از ما که درسشو خونده بودیم، زبانشون بهتر باشه، یا وقتایی که مجبور شدیم بی‌خیال دانشگاه دولتی بشیم چون خونواده پول خوابگاه نمی‌داد و کلاسا نمیذاشت سرکار بریم. یا وقتایی که میگفتیم بریم ساندویچ آشغالی دانشگاهو بخوریم ولی بعدش دیگه باید پیاده بریم خونه.
این رنج‌ها ازون دسته‌ای هستن که ما رو به تحلیل برده‌ن و از ما آدمای دیگه‌ای ساخته‌ن اما نمیشه قابشون گرفت و به کسی نشون‌شون داد. کسی مارو نه تنها به خاطر تحمل این رنج‌ها تحسین نمی‌کنه، بلکه ممکنه تحقیر هم بکنه. دقیق که فکر می‌کنم، اسم رنج هم نمیشه روشون گذاشت. رنج چیزیه که میتونه منجر به خلق یک معنا بشه اما این‌ها یه مشت سختی و بدبیاری‌ان که برای ما حکم رنج رو داشتن و اسمشونو میشه سخت‌‌رنج گذاشت.
فقط میشه به افتخار این سخت‌رنج‌های بی‌شکوه یه جرعه ویسکی دزدکی خورد و توی یه خلوت دونفره بهشون افتخار کرد و بس.

@sparrow_is_typing

گنجشک قرمز

14 Nov, 17:35


Little heartbreak girl
You're on your own
Little heartbreak girl
Blow up the phone
Little heartbreak girl
You trashed your plans
Little heartbreak girl
Don't need a man
Little heartbreak girl
You're gon', you're gonna conquer the world

@sparrow_is_typing

گنجشک قرمز

13 Nov, 20:16


دلتنگی‌های من برای خانواده نیم‌ساعت بعد از دیدارشون رفع میشه و جای خودشو به اضطراب و بلاتکلیفی می‌ده. گاهی دوست دارم ۱۲ساعت راهو با قطار بیام پیششون، نیم ساعت ببینمشون و قبل از اینکه فلاکت و نکبت زندگی خانوادگیم دامن‌مو بگیره، به شهر جدیدم فرار کنم. از نیم ساعت که می‌گذره، میفهمم حال خوبم توی شهر جدید، یه خیال خامه و من هنوز همون آدم همیشگی با واکنش‌های همیشگی‌ام. هنوز هم منظره خونه رو به یه زمین خاکی بی‌انتهاست و  حرف‌های مامان از شدت تیز بودن به سمباده نیاز داره.
وقتی برمی‌گردم خونه، احساس بزدل بودن می‌کنم چون به جای موندن و درست کردن، فرار رو ترجیح دادم. فرار رو ترجیح دادم تا نبینم کسایی که دوستم دارن (و همزمان آزارم میدن) توی چه فلاکت خودخواسته‌ای دست و پا میزنن و انقدر بدبختن که حتی نمی‌تونن بفهمن چقدر بدبختن.
تراپیستم میگه من نباید سعی کنم زندگی بقیه رو درست کنم و تمام تلاشم باید به زندگی خودم معطوف شه اما تراپیستا همیشه از بالا حرف می‌زنن و هیچ فرقی با پیامبرا ندارن. باید طبق کتاب آسمونی‌شون رفتار کنی وگرنه مرتکب گناه شدی. تراپیست چی می‌فهمه وقتی زندگی اطرافیانتو می‌بینی که به بدترین شکل ممکن تلف شده و نمی‌تونی حتی اینو به روشون بیاری. چون اگه به روشون بیاری، باید پاشونو هل بدن رو گاز و تا ته دره برن.
بزرگترین لطفی که به آدمای تلف‌شده می‌تونی بکنی اینه که نذاری بفهمن تلف شده‌ن. بزرگترین لطف به خودت هم اینه که خودتو بابت فرار کردن از آدمای تلف شده سرزنش نکنی.



@sparrow_is_typing

گنجشک قرمز

10 Nov, 11:32


@sparrow_is_typing

گنجشک قرمز

31 Oct, 20:05


بخشی از مادام بوواری، با همکاری من و هم‌اتاقیم

گنجشک قرمز

26 Oct, 09:39


I'm only lonely in the crowd
Strangers and faces tear my gown
War in my mind turns up the
Heaven's sirens
Roaring lions
I'm takin' the devil down
Devil down
Devil down
Devil down


@sparrow_is_typing

گنجشک قرمز

24 Oct, 12:44


با اینحال مهم نیست نوع کشتی چی باشه، یک چیز بین نسخه بابلی و نسخه عبری داستان نوح مشترکه: «انسان به راه خطا رفته است و باید در مورد او تجدید نظر شود. بهترین کار این است که نسل او را از روی زمین پاک کنیم و شروعی تازه بیافرینیم»

گنجشک قرمز

24 Oct, 12:42


یک لوح جدید بابلی کشف و ترجمه شده که میگه توی نسخه‌ی گیلگمشی، کشتی نوح، به این شکل گرد بوده و از نی ساخته شده بوده. این کشتی قصد نداشته به جایی رهسپار بشه بلکه صرفا برای روی آب موندن ساخته شده بوده. در واقع نوح جایی نرفته، صرفا روی آب مونده تا وقتی که طوفان تموم شه و آب فروکش کنه.