Rites @manaseks Channel on Telegram

Rites

@manaseks


«ملاقاتِ باکلمه مناسک خاصی دارد»

نوشته‌ها، نوشته‌ها و نوشته‌ها
از اشتقاقات بی‌نهایتِ @nowinthefade
و من: @inthefadeunknown_bot

______________________________________

Rites (Persian)

آیا شما به دنبال یک کانال تلگرامی با محتوای شگفت انگیز و فلسفی هستید؟ پس حتما به کانال "Rites" ما بپیوندید! فرصتی بی نظیر برای آشنایی با کلمات و اشتقاقات بی‌نهایت در شعر، نثر و نوشته‌هایی از @nowinthefade و @inthefadeunknown_bot. این کانال برای علاقمندان به هنر و ادبیات فرصتی منحصر به فرد برای آشنایی با نوشته‌هایی پر از فلسفه و شگفتی فراهم می‌کند. پس همین حالا به کانال "Rites" بپیوندید و از محتوای منحصر به فرد آن لذت ببرید!

Rites

12 Jan, 21:58


هیچ‌وقت نخواستم همه‌ی حرف‌ها را بگویم
چون از آن‌ها آتشی پیش می‌آمد
و زیاد كه نزدیک می‌شد
خیابان را گُم می‌كردم
و آن‌همه چهره كه شبیهِ تو می‌شدند
بیش‌تر گمم می‌كرد
–تو با خنجری از میان‌ِ‌ استخوان‌هایم می‌گذشتی–

فكر نمی‌كردی كه با دیدن‌ِ هر شبِ ماه
جاپای تو در من ژرف‌تر می‌شود؟
فكر نمی‌كردی كه از آن پس من
آب را در رودخانه‌ها خون می‌دیدم؟
و درختان را در فشارآوردن‌ِ دلتنگی‌ام
شكنجه می‌دادم؟
آیا عشق، توفان و بارانی ناگهانی نیست
كه پرنده‌ای را در شب، به پنجره و در و دیوار می‌كوبد؟

پرنده‌ای كه دنیا را در شبی توفانی و خیس گم كرده
خوب می‌تواند بداند كه من با چه حسی در كوچه‌ها
كودكان‌ِ پنج‌شش ساله را در آغوش می‌كشم و می‌گریم

فكر نمی‌كردی تنهایی من
پنجره‌ای كوچک را در گلویم آن‌قدر بفشارد
كه در دست‌هایم زندانی شوم؟
در چشم‌هایم؟
آیا عشق، تنها برای كور كردن و سر بریدن‌ِ ما می‌آید؟

آواز كه می‌خوانم
درختان‌ِ حیاط در خاک به هم نزدیک‌تر می‌شوند
و گُل‌های باغچه یک‌به‌یک زردتر
تو با خنجری از میان‌ ‌استخوان‌هایم می‌گذری
و فكر می‌كنی كه تسكینم می‌دهی

برای نگاه كردن به چشم‌های تو چند قرن آرامش
چند قرن سكوت و فاصله كم دارم
آواز كه می‌خوانم
آتشی در آتش می‌پیچد
و مادرم پُشت در می‌نشیند و با صدای بلند گریه می‌كند
و در صدای لرزانش مدام می‌گوید:
–باز خوابِ او را دیده است
باز خواب او را دیده است

فكر نمی‌كردی كه ما به چشم‌های هم آن‌قدر نزدیک شده‌ایم
كه همه‌چیزْ خود را در این فاصله خطا یافته و بیرون رفته؟

خونم به صدایم چسبیده و تو
به خونم
آواز كه می‌خوانم
تمامِ شهر به قلبم می‌چسبد
و سربازهای پادگان‌ها از ترس
توپ‌ها را در درونم شلیک می‌كنند

چند دریا می‌آیند كه بوی تو را از خونم بیرون ببرند
اما همه بوی تو را می‌گیرند و راهِ برگشت بسته می‌مانَد
من سنگین‌تر می‌شوم

فكر نمی‌كردی كه ترس در من آن‌قدر بزرگ شود
كه نتوانم به چیزی پناه ببرم؟

اكنون كه هزار سال آشنایی با تو در خونم می‌گذرد
مجبوریم كه به یک دوراهی در قلب‌هامان برسیم
می‌دانی؟
عشق قصه‌ای سحرآمیز است كه نمی‌گذارد كودكان بزرگ شوند
من به‌خاطرِ كودكان‌ِ تو باید
خاموش بمانم
و خودمان را به آن دوراهی برسانم

عشقم را به بچه‌های تو داده‌ام
خوب آن‌ها را بزرگ كن.

–شهرام شیدایی

Rites

01 Jan, 20:09


{ t.me/Manaseks }

Rites

01 Jan, 20:08


و جای پنج شاخه‌ی انگشتهای تو
که مثل پنج حرف حقیقت بودند
چگونه روی گونه او مانده‌ست.

Rites

01 Jan, 20:08


ما مثل مرده‌های هزاران هزار ساله به هم میرسیم و آنگاه
خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهد کرد.

Rites

01 Jan, 20:08


من سردم است و میدانم
که از تمامی اوهام سرخ یک شقایق وحشی
جز چند قطره خون
چیزی بجا نخواهد ماند.

Rites

01 Jan, 20:08


من از جهان بی‌تفاوتی فکرها و حرف‌ها و صداها میآیم
و این جهان به لانه‌ی ماران مانند است
و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست
که همچنان که ترا میبوسند
در ذهن خود طناب دار ترا میبافند.

Rites

01 Jan, 20:08


مردی به زیر چرخ‌های زمان له شود
مردی که از کنار درختان خیس میگذرد …

من از کجا میآیم؟

Rites

01 Jan, 20:08


جنازه‌های خوشبخت
جنازه‌های ملول
جنازه‌های ساکت متفکر
جنازه‌های خوش‌برخورد، خوش‌پوش، خوش‌خوراک
در ایستگاههای وقت‌های معین
و در زمینه‌ی مشکوک نورهای موقت

Rites

01 Jan, 20:08


سلام ای غرابت تنهائی

اتاق را به تو تسلیم میکنم
چرا که ابرهای تیره همیشه
پیغمبران آیه‌های تازه‌تطهیرند
و در شهادت یک شمع
راز منوری است که آنرا
آن آخرین و آن کشیده‌ترین شعله خوب میداند.

Animated by Anna Malina

Rites

29 Dec, 12:31


#Selected_artworks by Japanese painer, Toshio Saeki.

{ Rites }

Rites

29 Dec, 12:30


#Selected_artworks by Japanese painer, Toshio Saeki.

{ Rites }

Rites

24 Nov, 10:57


یک روایت عشق

آن‌چه پیش رو دارید آخرین نوشته‌ی منتشرشده‌ی نعلبندیان است چندی پیش از خودکشی، که حالا از میان مه بیرون کشیده شده.

Hall of Doom

Rites

14 Nov, 20:25


Family. Rhodes, Greece. 1957
© René Burri

Rites

14 Nov, 20:20


Former Summer Palace. Dead lotus flowers on the Kunming Lake. Beijing, China. 1964
© René Burri

Rites

13 Nov, 05:44


{ t.me/Manaseks }

Rites

10 Nov, 19:37


بمیرد تشنه مستسقی و دریا همچنان باقی

Rites

05 Nov, 18:23


© Hans Vandekerckhove (b. 1957)

▫️I'm Only Sleeping, 2000.
▫️Eavesdropper, 2002.
▫️Erlkonig, 2001.
▫️Figure in a Landscape, 2002.
▫️Portrait of the Artist as a Horse, 2003.
▫️The Green Whisper, 2002.
▫️The Well, 2002.
▫️Wish you were here, 2001.
▫️Willow, 2003.

Rites

01 Nov, 18:53


«هنگامی که از رابرت براونینگ درباره معنای یکی از شعرهای پر ابهامش سوال کردند چنین جواب داد: هنگامی که این شعر را می‌نوشتم خدا و رابرت براونینگ معنای آن را می‌دانستند. حالا فقط خدا می‌داند.» •آثار ادبی را چگونه باید خواند، تری‌ ایگلتون

Rites

15 Oct, 21:49


Giraffes Battling in Forest, Maasai Mara, Undated
© Nick Brandt

Rites

24 Sep, 05:54


{ t.me/Manaseks }

Rites

24 Sep, 05:44


Le Feu follet (1963)
The Fire Within
dir. Louis Malle

Rites

22 Sep, 14:30


چند موضوع عاشقانه

آفتاب.
خانه‌های روستایی
در رمان‌های روسی.
بی‌درکجایی محض.
قدرت.
طنین اطمینان‌بخشِ
یک صدا.
سبک‌پایی.
توهمات سودمند.

راینر مالکوفسکی | علی عبداللهی


◄ شعرهای دیگر در: شعر ترجمهٔ سایت بارو

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شعر و داستان کوتاه جهان را در کانال تلگرام بارو بخوانید.

■ B A R U

Rites

19 Sep, 21:13


4 Months, 3 Weeks and 2 Days (2007)
dir. Cristian Mungiu

⚠️ Highly spoiler

جهان در یک بزم بنظر می‌رسد، اما تو بیرون پرتاب شده‌ای. انقدر غریبه با بزم عظیم جهان که حتی وقتی در کمترین فاصله با پوستت اتفاق میفتد هم متوجهش نمی‌شوی. سروکارت قدری با خون و جنازه‌‌ست که حتی صدای ساکسیفونِ بزم جاری جهان یا بهم خوردن لیوان‌های شامپاینش را نمی‌شنوی، حتی اگر خودت آنجا باشی، درست در همان لحظه، درست در وسط همان بزم.
در لحظه‌های آخر فیلم گابیتا از اوتیلیا میپرسد «دفنش کردی؟» و اوتلیا جواب می‌دهد «بیا دیگه هیچ وقت درباره‌ش حرف نزنیم.» اینکه انقدر بیرون شده باشی از شادی جاری جهان، و انقدر غده‌های غم‌انگیزی پشت سرهم بلعیده باشی که قدری دلت نخواهد چیز جدیدی قورت بدهی که ترجیح بدهی خودت را هم با همه اندوه ها فراموش کنی، اندوهایی که بخشی از خودت شدند.
اوتلیا برمیگردد و نگاه میکند به دوربین. اجازه میگیرد شاید، اجازه برای فراموش کردن و شروع پیوستن به این مجلس رقص، فراموشی ناچار، که خودش هم می‌داند هرگز نمی‌تواند، که هرگز نخواهد توانست.
اوتلیا به دوربین نگاه می‌کند و فیلم تمام می‌شود.

Rites

19 Sep, 21:13


4 Months, 3 Weeks and 2 Days (2007)
dir. Cristian Mungiu

Rites

13 Sep, 20:36


Afire (2023)
dir. Christian Petzold

Rites

08 Sep, 22:34


Despite the night (2015)
dir. Philippe Grandrieux

Rites

08 Sep, 22:26


Despite the night (2015)
dir. Philippe Grandrieux

Rites

08 Sep, 10:05


Le Rayon vert (1986)
The Green Ray
dir. Éric Rohmer