نامه به فلیسه @letters_to_felice Channel on Telegram

نامه به فلیسه

@letters_to_felice


بخش‌هایی از نامه‌های فرانتس کافکا به معشوقه‌اش فلیسه باوئر

@letters_to_milena

https://t.me/BiChatBot?start=sc-be54af0401

نامه به فلیسه (Persian)

نامه به فلیسه یک کانال تلگرامی است که به بررسی نامه‌های عاشقانه و ادبی اختصاص دارد. این کانال برای علاقمندان به ادبیات و عشق یک فضای مناسب برای خواندن و بحث در مورد نامه‌های زیبا و پرمعنا فراهم می‌کند. آیا تا به حال فکر کرده‌اید که چگونه نامه‌ای عاشقانه می‌تواند احساسات شما را به شدت تحریک کند؟ با عضویت در کانال نامه به فلیسه این تجربه را به لذت ببینید. این کانال مناسب برای اشخاصی است که به دنبال کاوش در عالم عشق و ادبیات هستند. اگر علاقمند به خواندن نامه‌های زیبا و احساسی هستید، حتما این کانال را دنبال کنید. به همراه دیگر اعضا، بحث و گفتگوهای مفید و جذاب را تجربه کنید. پس چه می‌ماند؟ اکنون به کانال نامه به فلیسه بپیوندید و از زیبایی‌های نامه‌های عاشقانه لذت ببرید.

نامه به فلیسه

26 Jun, 21:55


من فکر نمی‌کنم که اندوه یک آدم به هنگام ترک چیزی ناشی از این باشد که دارد چیزی را که دوست دارد ترک می‌کند. اندوه آدم ممکن است ناشی از نقطه‌ی مقابلش باشد. آدم احساس می‌کند که پیوند‌ها چه آسان پاره می‌شود، و نیز این‌که دیگران چه آسان از آدم جدا می‌شوند..
آدم با اندوه شبه‌روابطی را به یاد می‌آورد که شکل گرفته بودند، و اندوه پیشاپیش شبه‌روابطی را می‌بیند که شکل خواهند گرفت. در واقع آدم هم به آزادی نیاز دارد و هم به وابستگی، اما هر کدام بجای خود، و آدم با ناراحتی درمی‌یابد که جاها را با هم قاطی کرده است.

نامه به فلیسه

26 Jun, 20:29


من همینجا که هستم می‌مانم. منتهی قدری غمگین‌تر از معمول، قدری آسیب‌دیده‌تر، زیرا تو از همیشه به من نزدیکتر هستی و در عین حال دور از دسترس.

نامه به فلیسه

24 Jun, 22:58


اگر تو مرا نخواهی محو و ناپیدا خواهم شد. گویی که هرگز نبوده‌ام و وجود هم نداشته‌ام. اگر تو مرا نخواهی از تو آن‌قدر دور می‌شوم که حتی به خاطرم نیاوری و این تنها برای احترام به تو و دوست‌داشتن‌ات است.

نامه به فلیسه

05 Jun, 20:42


شِکوه‌ کردن، به‌نظرم بی‌فایده‌ترین کار دنیاست. با این‌همه، این همه‌ی چیزی است که من برایش انرژی دارم.

نامه به فلیسه

04 Jun, 18:13


نباید زیاد به تو نگاه کنم، وگرنه هرگز نخواهم توانست چشم از تو بردارم.

نامه به فلیسه

23 May, 17:30


در خیال خودم، مسافر همکوپه‌ام را کنار زدم و تو را به جایش نشاندم؛ بعد هر دو در جای خود آرام باقی ماندیم و به یکدیگر نگاه کردیم.

نامه به فلیسه

23 May, 17:29


عزیزدلم، خواهش می‌کنم مرا تنگ در آغوش بگیر - تنگ، تنگ، چنان تنگ که آرزویش را می‌کنم، همان‌طور که طی مسافرتم، در قطار، در اتوبوس، با خویشاوندانم، در دادگاه، در خیابان‌ها و مزارع احساس می‌کردم.

نامه به فلیسه

10 May, 12:07


نیاز به خبردار بودن از حال تو، دل‌مشغولی من است. تنها از راه نامه‌های توست که قادر شده‌ام حتی بی‌اهمیت‌ترین کارهای روزانه‌ام را انجام بدهم. من به نامه‌ی تو احتیاج دارم تا حتی بتوانم انگشت کوچکم را درست به حرکت درآورم.

نامه به فلیسه

02 May, 21:24


من، عزیزدلم، از تو جدا بشوم؟
من که اینجا پشت میزم در آرزوی روی تو مشرف به مرگ هستم؟ امروز موقعی که بیرون، توی راهروی تاریک، دستم را می‌شستم چنان در فکر تو دست‌و‌پا می‌زدم که برای آرام کردن خودم نزدیک بود در اثر تاریکی هوا به بیرونِ پنجره قدم بگذارم. این است حال و روز من..

نامه به فلیسه

26 Apr, 21:04


وقتی آدم نمی‌تواند نزدیک‌تر شود، خیلی راحت دورتر می‌شود.

نامه به فلیسه

10 Apr, 20:34


‏امان از این باد و طوفانی که بیرون برپاست!
احساس فاصله‌ی زیادی که بین ماست روی سینه‌ام سنگینی می‌کند.
عزیزم، سراسر روز سرم را روی شانه‌های تو حس می‌کنم.

نامه به فلیسه

06 Feb, 21:00


امان از حالات مختلفی که به من دست می‌دهد دوشیزه باوئر! مدام توفانی از عصبیت بر سرم فرود می‌آید. چیزی که در این دقیقه میخواهم دقیقه‌ی دیگر خواهانش نیستم. وقتی حتی به بالای پله‌ها هم می‌رسم نمی‌توانم حدس بزنم بعد از ورود به آپارتمان چه حالی خواهم داشت. مجبور می‌شوم افکار مشکوک را تا زمانی که به یک نامه یا مختصر یقینی تبدیل شوند در درون خودم انباشته نگاه دارم.

نامه به فلیسه

02 Feb, 18:55


یکی دو روز پیش این آرزو را به روی کاغذ آوردم: "هنگام عبور از کنار یک خانه، مرا با طنابی به گردن، از میان پنجره‌ی طبقه‌ی همکف به داخل بکشند و از هم پاشیده و خون‌آلود، بدون ملاحظه، گویی توسط مردی که هیچ چیزی حالی‌اش نیست، از میان تمام سقف‌ها، وسایل خانه، دیوارها و اتاق‌های زیر شیروانی بالا بکشند، تا این که طناب، پس از در هم شکستن موزائیک‌های بام و فروافکندن آخرین تکه‌های بدن من، به طور آزاد بر بالای بام ظاهر شود."

نامه به فلیسه

30 Jan, 19:53


بیشتر از چهار سال از عمر این چنل و تیکه‌ نامه‌های فرانتس کافکا به فلیسه باوئر می‌گذره؛
حالا اینجا می‌نویسم، یا از زبون خودم و یا نقل قول نامه‌ها و کتاب‌ها: @TheLetterReader
اگر دوست داشتید می‌تونید کنار من باشید.

و البته که نامه به فلیسه به کارش ادامه میده.

نامه به فلیسه

30 Jan, 19:48


اولین تکه نامه‌ای که خواندم و در خاطرم ماند، شش سال پیش بود،‌ از نامه‌های کافکا به میلنا؛
"عشق در نظر من آن است که تو خنجری هستی که من در درون خویش می‌چرخانم."
کنجکاوی برای خواندن باقی مکالمات مرا به دنیای نامه‌ها وارد کرد و کتاب‌های نامه‌ای دسته‌بندی‌ مورد علاقه‌ام شدند :))
حالا بعد از گذشت این همه سال بعد از کلنجار زیاد و فکر و خیال با مضمون "خب حالا که چی مثلا؟" تصمیم گرفتم جایی برای نوشتن خودم هم باز کنم، برای خودم، برای کسایی دوستشان دارم، برای ثبت شدن احساسات.

نامه به فلیسه

28 Jan, 18:34


احساس می‌کنم پشت دری بسته هستم که طرف دیگرش تو زندگی می‌کنی و هیچگاه باز نخواهد شد.

نامه به فلیسه

26 Jan, 19:02


یک ساعتِ تمام را با افراد خانواده به این منظورِ خاص گذرانده‌ام که بکوشم راهی برای بازگشت از تنهایی خودم پیدا کنم، ولی راهی پیدا نکردم.

نامه به فلیسه

24 Jan, 18:43


تو در آن واحد، هم آرامش و قرار قلبم هستی و هم آشوب و بی قراری‌اش.

نامه به فلیسه

23 Jan, 18:55


از چهار آدمی که احساس می‌کنم خویشاوند خونی من هستند، گریلپارتسر، داستایفسکی، فون‌کلایست و فلوبر فقط داستایفسکی ازدواج کرد و شاید تنها فون‌کلایست که در هجوم تنگناهای درونی و بیرونی خودش را به ضرب گلوله کشت، راه چاره را یافت.

نامه به فلیسه

21 Jan, 19:50


مسئله این است که من با خودم آشتی نیستم.