ارزیابی شتابزده @solseghalam Channel on Telegram

ارزیابی شتابزده

@solseghalam


یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2

ارزیابی شتابزده (Persian)

آیا علاقه‌مند به آموزش و یادگیری در حوزه توسعه و اقتصاد هستید؟ اگر پاسختان بله است، کانال "ارزیابی شتابزده" یک منبع ارزشمند برای شماست. این کانال تلگرام تحت نام کاربری @solseghalam توسط محمدرضا اسلامی اداره می‌شود و یادداشتهای او را در مورد توسعه و مقایسه الگوهای کشورها و تحلیل‌هایی در مورد آمریکا و ژاپن در اختیار شما قرار می‌دهد. محتوای غنی و ارزشمند این کانال شامل تجربیات شخصی، مشاهدات و نظرات در مورد روند توسعه اقتصادی دو کشور یاد شده است. برای عضویت در این کانال و بهره‌مندی از محتوای کامل، می‌توانید با ارتباط با محمدرضا اسلامی از طریق لینک @Mohammadreza_Eslami2 ارتباط برقرار کنید. جهت بهبود دانش و شناخت عمیق‌تر در زمینه توسعه و اقتصاد، حتما از این فرصت استفاده کنید!

ارزیابی شتابزده

20 Jan, 04:37


✍️ادارات بدون آبدارچی و امنیت ملی با دلار ایکس‌ هزار تومانی؟

محمدرضا اسلامی

ماجرای آبدارچی دیوان عالی کشور هنوز در دست بررسی است و روایت اصلی هنوز مشخص نیست (شاید هم مشابه برخی اتفاقات امنیتی هرگز مشخص نشود) اما این اتفاق را باید از منظری جامع‌تر یا در اصطلاح Big Picture دید. این اتفاق، رخدادی بسیار مهم بود که باید با حوادث چندماه اخیر در سوریه و منطقه مرتبط دید.

پیش از پرداختن به این بحث مروری کنیم روی بودجه رسمی کشور سوریه در‌ سال ۲۰۲۴:

🔵 بودجه مصوب مجلس کشور سوریه در سال گذشته ۳۵،۵۰۰ میلیارد پوند سوری
معادل ۳.۱ میلیارد دلار بوده است.

این جمله چه معنی ای می دهد؟ بگذارید این جمله را اینگونه باهم بخوانیم:
با بودجه کشور سوریه کلا ۲ تا برج خلیفه می شود ساخت.
(هزینه احداث برج خلیفه حدودا ۱.۵ میلیارد دلار بوده است).

این یعنی که یک تاجر عرب یا یک تاجر آمریکایی می توانند کل بودجه کشور سوریه را تامین کنند.

بودجه کشور سوریه در سال قبل یعنی در ۲۰۲۳ چقدر بوده است؟
۵.۴ میلیارد دلار


چنین وضعیتی منجر به چه می شود؟ نگاهی به مصاحبه اخیر محمد جلالی نخست وزیر سابق سوریه (در زمان بشار اسد) بسیار تکان‌دهنده است.
او مصاحبه‌ای کرده و گفته: حقوق منِ نخست وزیر ۱۴۰ دلار در ماه بوده است.

این یعنی که قطعا «آبدارچی نخست وزیر» یا راننده نخست وزیر یا حتی مسئول دفتر او رقمی بسیار کمتر از ۱۴۰ دلار در ماه دریافت می‌کرده‌اند.

این یعنی که یک مهندس آمریکایی با پول خرد هزینه‌ بنزین ماشینش می‌تواند حقوق نخست وزیر سوریه را بدهد. این یعنی یک تاجر اماراتی می‌تواند با پول خردی که برای خشکشویی لباس و پارکینگ ماشین‌اش می دهد حقوق نخست وزیر سوریه را پرداخت کند.

و آیا «مقاومت» وقتی که آبدارچی و سرباز حقوقش اینگونه است و نخست وزیر حقوقش آنگونه است معنی دارد؟ (جالب اینکه بدانیم او پیش از آنکه نخست‌وزیر بشار بشود رئیس دانشگاه بوده).

[رفرنس اعداد بالا، گزارشهای منتشر شده در این لینک + و همچنین این لینکها + ، +، + ، + ، + و + را ببینید]

این یک جلوه وحشتناک از فقر است. اما ماجرا در همین‌جا متوقف نیست. فقر جلوه‌های بدتری هم دارد.

🔵 بازگردیم به مسئله آبدارچی دیوان عالی کشور و ببینیم ارتباط این اتفاق با اتفاقات چند ماه اخیر در منطقه چیست؟

طی ماههای گذشته موساد اسرائیل جلوه های عجیب و جدیدی از توان اطلاعاتی خود را نشان داد. مسئله پیجرها یک شوک برای جهان عرب بود و مسئله ترور سیدحسن نصراله نمونه دیگری از اشراف اطلاعاتی اسرائیل بر محرمانه‌ترین امور تشکیلاتی حزب‌اله بود. در تمام این اقدامات اخیرِ اسرائیل رد پای آبدارچی‌ها و یا افرادی را می توان دید که با حقوق ۱۴۰ دلار در ماه زیسته اند و حاضر به فروش اطلاعات محرمانه به نیروهای اسرائیلی در ازای چندهزار دلار بوده اند. Credit اصلی از آنِ سیستم اطلاعاتی اسرائیل و موساد نیست بلکه Credit اصلی از آن فقر است. وقتی که موساد از لحظه (ساعت، دقیقه، ثانیه) موقعیت سیدحسن نصراله اطلاعات دارد یعنی در همان تشکیلات حزب‌اله افرادی هستند که تا این حد نشتی اطلاعات محرمانه و فوق محرمانه دارند.

در تمام اجزای افراد پیرامون فرماندهان حماس، افرادی هستند که سالهاست خسته از درآمدهای ۱۰۰دلار در ماه زندگی کرده اند. همین افراد عامل نشت اطلاعات حماس و خبردادن لحظه/موقعیت فرماندهان بوده اند.

جلوه فقر فقط نخست‌وزیر سوریه نیست. جلوه فقر فقط «نجنگیدن ارتش» سوریه نیست. جلوه فقر جایی است که آبدارچی تو را می فروشد. جایی است که معتمدین سیدحسن نصراله نیز موقعیتِ لحظه‌ای فرمانده حزب‌اله را در ازای چندهزار دلار (یا چندصدهزار دلار) می‌فروشند.

مقاومت، با فقر بی معناست. چون تو می‌توانی مقاومت کنی(و ممکن است بخواهی به مقاومت ادامه بدهی) ولی پیرامونِ تو افراد به مرز جاری‌شدگی Yeilding رسیده اند. ممکن است سردار حاجی زاده فرمانده نیروی هوا فضا بخواهد مقاومت کند ولی وقتی که آبدارچیِ حاجی زاده از درون بریده باشد، و یا راننده حاجی زاده به مرز Yeilding رسیده باشد، مقاومت چگونه ممکن است؟

🔵 آقای پورمحمدی (که در انتخابات ریاست جمهوری آنطور هوشمندانه سخن می‌گفت) دیروز آمده مقابل دوربین و گفته:
ضارب «در هنگام ترور از منافقین صحبت کرده و شعار می‌داده که نشان می‌دهد هدفدار آمده بود.»
آقای پورمحمدی آدم کم هوشی نیست ولی چطور مسئله را به سازمان مجاهدین تقلیل می دهد؟ آیا او ندیده که این چندماه اخیر در منطقه چه مسائلی رخ داده است؟ آیا ترور اسماعیل هنیه را ندیده؟

🔵صورت مساله کشور ایران امروز یک چیز است: اقتصاد. فقط همین. روند کشور با مسیر فعلی و با دلار صد یا دویست‌ هزار تومانی به نقطه‌ای خواهد رسید که نه کوچک‌زاده به آبدارچی‌ اش اعتماد خواهد داشت و نه پورمحمدی به برادرِ راننده اش.

ویروس فقر بیش از ویروس کرونا به انسانها نزدیک می‌شود.

▪️t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

18 Jan, 14:44


✍️خودکشی ابراهیم نبوی و چند سوال سخت

محمدرضا اسلامی

فضای رسانه‌ای کشور به شدت تحت تاثیر اتفاقات روز است و گفتگوهای دامنه‌داری که درباره خودکشی ابراهیم نبوی (طنزپرداز) شکل گرفته بود، اکنون با خبر ترور دو قاضی دادگستری متوقف می‌شود.

با اینکه امروز فضای شبکه‌های اجتماعی از بحث نبوی به بحث رازینی و مقیسه نقل مکان می‌کند، اما پرداختن به چند پرسش و سوال سخت درباره خودکشی ابراهیم نبوی ضروری است:

۱- عمده مباحثی که پیرامون مرگ ابراهیم نبوی مطرح شد ناظر به مسائل مربوط به وجه فعالیتهای اجتماعی/حاکمیتی زندگی او (تبعید ناخواسته‌اش در خارج از ایران/عدم امکان بازگشت به ایران) بود. اگرچه این بحث کاملا صحیح است ولی متاسفانه این بحث باعث می شود که به «زیست فردی» نبوی پرداخته نشود.
تنها یادداشتی که تا حدودی به این مسئله پرداخت یادداشت خانم سایه اقتصادی نیا بود که حسب اتفاق چندسال پیش منتشر شده بود و بعد از خودکشی نبوی بازنشر شد.

در آن یادداشت خانم اقتصادی نیا به مسئله بیماری دوقطبی آقای بهاءالدین خرمشاهی اشاره می کند و توضیح می دهد که شجاعت آقای خرمشاهی در بیان اینکه به امر درمان بیماری‌اش پرداخته، ستودنی است.
در همان یادداشت، ایشان به مسئله بیماری دوقطبی ابراهیم نبوی هم اشاره دارد و شجاعت او را هم در اذعان بیماری اش تحسین می کند.
ماجرا بر می گردد به سال ۱۴۰۰. دقت کنیم، بحث چهار سال پیش است.

۲- اولین ترمی که تدریس در دانشگاه پلی‌تکنیک کالیفرنیا را آغاز کردم، اولین آزمونی که قرار بود برگزار شود مربوط به میان‌ترم درس برنامه‌نویسی کامپیوتر بود. به محض اعلام زمان آزمون، و بعد از پایان کلاس یکی از دانشجویان آمد و گفت: من به اختلال رفتاری ADHD مبتلا هستم و لذا طبق قوانین دانشگاه باید وقت اضافه برای امتحان من لحاظ شود. برای من اولین بار بود که واژه ADHD را می شنیدم. رفتم و سرچ کردم و متوجه شدم منظورش
Attention Deficit Hyperactivity Disorder
است.

آن روز متعجب شدم که چطور یک دختر جوان این مسئله را بیان می کند (یعنی نه تنها روی مسئله‌اش سرپوش نگذاشته، بلکه در همین سن و سال به دنبال درمان رفته، ‌و روشن می داند چه مشکلی دارد). از بعد از آن روز تا امروز که شصت و چهار کلاس مختلف با دانشجویان داشته ام، تقریبا هیچ کلاسی نبوده که «یک یا چند دانشجو» درباره اختلال اضطراب (Anxiety)،
وسواس ذهنی(OCD یا Obsessive-Compulsive Disorder)،
افسردگی(MDD یا Major Depressive Disorder))،
اختلال دوقطبی (Bipolar II Disorder) و … گفتگو نکرده باشند.

یعنی در همین سن جوانی فرد قائل به این است که فلان بخش از مشکلش را نباید «کتمان/پنهان» کند بلکه باید «جدی» بگیرد ماجرا را.

البته ذکر این نکته هم ضروری است که حفظ محرمانگی مسایل دانشجویان از وظایف استاد است و دانشجو در میان جمع درباره این مسایلش حرف نمی زند.

۳- تابستان سال گذشته با آقای دکتر محمود گلزاری (روانشناس) دیدار داشتم. ایشان می‌گفت: اینکه یک نویسنده بزرگ که آثار حافظ‌پژوهی و قرآن‌پژوهی او بسیار ارزشمند است، اذعان می کند که من درگیر درمان دوقطبی هستم اتفاق بزرگی برای ماست. چرا؟ چون ما ایرانیان قائل به برخورد علمی با این دست مسائل حوزه «زیست فردی» نیستیم و ریشه همه امور شخصی را مرتبط با امور اجتماعیِ پیرامون‌مان می‌دانیم. با اینکه «تاثیر امور اجتماعی» بر زیست فردی غیرقابل کتمان است، ولی متاسفانه ما با همین «توجیه» به دنبال درمان اختلال‌های رفتاری خودمان نمی‌رویم.

۴- سوالی که مطرح می شود اینکه آیا “مسائل” ابراهیم نبوی «فقط» به امر مهاجرت مرتبط بود؟

پس وجه شخصی ماجرای خودکشی کجاست؟

یعنی آیا در حوزه فردی «مسائل پیچیده‌تری» وجود ندارد که ما اغماض می کنیم‌ و فقط به وجه تاثیر مشکلات اجتماعی/مهاجرت در خودکشی نبوی می پردازیم؟

در مورد فروغ فرخ‌زاد خانم سایه اقتصادی‌نیا عنوان می‌کند که درگیر بودن فروغ با اختلال دوقطبی جدی بوده؛ ولی مسایل فروغ را ما همیشه فقط از منظر اجتماعی تحلیل کرده ایم.+

بعد از مرگ جلال آل احمد مباحث زیادی درباره مرگ او مطرح شد ولی امروز که نوشته‌های آل احمد را در کتاب نامه‌هایش به سیمین می‌خوانیم می‌بینیم که آل‌احمد به افسردگی بسیار شدید مبتلا بوده.
بدیهی است که آن زمان درک جامعه ایرانی از اختلالات رفتاری (در حوزه شخصی) محدود بوده،
ولی امروز چرا؟ امروز چرا همه تحلیلها فقط معطوف به وجه مهاجرت ابراهیم نبوی است؟
مگر ابوالفضل زروئی نصرآباد که مهاجرت نکرده بود و در تبعید نبود نیز به افسردگی دچار نشده بود؟

چه روانپزشک‌هایی طی این مدت اخیر با نبوی در روند مداوا کار کرده‌اند؟
«مسئله دارو» چقدر در درمان جدی گرفته شده بود؟

این سوالات جدی است.

۵- اساسا ما گرفتار شده ایم به «تحلیلهای اجتماعی در همه امور» در حالی که کیفیت زیست فردی بخش غائب گفتگوهای ماست.

https://t.me/solseghalam/2467

ارزیابی شتابزده

10 Jan, 09:08


ترمی‌که گذشت - گزارش شماره ۹
بخش دوم (ادامه از بالا🔺)

عملا «یکی از» دلایل برخط بودن دانشجو (و جدی بودنش در این سن و سال) همین مسئله «دلار» است. جلسه اول ترم که منوآل فولاد به دست همه می‌رسد می‌گویم: بچه ها این یک جلد کتاب است که در دستان شماست ولی این کتاب ۹۷ سال کار سنگین و پشتوانه مهندسی دارد.

۹۷ سال نسل به نسل مهندسین کار کرده اند و حاصلش شده این کتاب (منوآلAISC).

کاملا تغییر حالت در‌چهره دانشجویان مشهود است. شاید قبلش‌ فقط فکر می‌کردند که: این یک جلد کتابِ گران است که قرار است کار کردن با جداولش را بیاموزیم. ولی خیر! چیزی فراتر از این است. «مقطع فولادی» محصول دانش مهندسین متالورژی و مکانیک است که «کاربرد آن» به مهندسین سازه محول می شود. لذا ۹۷ سال همکاری چند نسل پژوهشگران و مهندسین متالورژی، مکانیک، زلزله و سازه تبدیل شده به یک جلد کتاب ۲هزار و ۴۷۲ صفحه ای.

این گفتگو با اینکه چند دقیقه بیشتر ‌طول‌ نمی‌کشد، ولی به تجربه دریافته‌ام که اثر مهمی روی ذهن دانشجویان دارد.

3️⃣- برنامه نویسی کامپیوتر و هوش مصنوعی!
درباره این مشکل(؟!) در گزارش شماره ۷ هم صحبت شد. مجددا واضح بود که بخشی از دانشجویان برای تکالیف (و حتی آزمون میان ترم) از کدنویسی بوسیله Chat GPT استفاده می‌کنند. سعی کرده‌ام که این "واقعیت" را بپذیرم و نگاه تقلب به آن نداشته باشم بلکه با تغییر دادن سوالات، درک دانشجو از ساختار برنامه نویسی (Structured Programming) ارزیابی شود. شاید ۴ سال پیش باورش مشکل بود که دانشجو به این راحتی خواهد توانست با یک کلیک کدهای ویژوآل بیسیک را برای حل مسائل مهندسی مهیا روی‌ مونیتور داشته باشد!

4️⃣- درباره مکانیک جامدات قبلا چند نوبت اینجا گفتگو کرده ایم. استوری‌های اینستاگرام این ترم در این لینک+ ذخیره شدند.
چیزی که این بار جدید بود اینکه در Office Hours(ساعت حل تمرین) یکی از دانشجویان خیلی مودبانه گفت: آیا اجازه هست که “غیر از درس” با شما درباره انتخابات گفتگو کنم. گفتم بفرمایید! گفت لطفا به دونالد ترامپ رأی بدهید به این دلایل… و شروع کرد توضیح داد چرا معتقد است کامالا هریس نباید رای بیاورد. در تمام این سالها اولین باری بود که می‌دیدم دانشجو بحث سیاسی می کند. دو دور قبل خیلی از افرادی که به ترامپ رأی می دادند اظهار نمی‌کردند (عمدتا پنهان می‌کردند)، مضافا اینکه اساسا دانشجویان در بحث سیاسی بسیار محتاط و کم سخن هستند.
توضیح داد که کامالا هریس اسباب شرمندگی (Embarrassment) است و واقعا به رئیس جمهوری نیاز داریم که «ادامه بایدن» نباشد.

در دل گفتم ای پیرمرد، چطور دموکراتها را به باد فنا دادی و حالا گوشه ای نشسته ای و عین خیالت هم نیست...طی این چندماه جو بایدن ساکت‌ترین فرد بوده است!
بنی آدم موجود عجیبی است. تمامیت‌خواه و غیرمتواضع. بایدن با وجود آنهمه زمین خوردن‌هایش و خشک شدن‌هایش، حاضر نبود بپذیرد که پیر شده است. تا آخرین لحظه رها نکرد و آنچه که باعث کنار رفتنش شد فشار سنگین رسانه ای بعد از افتضاح مناظره اولش با ترامپ بود(+). بشر را فقط زور محدود می کند و بایدن را زور/قدرت رسانه کنار زد. ولی چه فایده؟ دموکراتها صدها میلیون دلار خرج کاملا هریس کردند ولی هریس نتوانست موج ایجاد کند و زمام قدرت افتاد دست ترامپ.

بعد از انتخابات آن دانشجو را سرکلاسها دیدم. هیچ نگفت! هیچ.
بچه های خوددار و پخته!

5️⃣- برخلاف ترمهای گذشته در این ترم هیچ «سخنران از صنعت» در کلاسها نداشتیم. ولی برای درس فولاد به بازدید از پروژه سازه‌ در دست ساخت🔺 مجاور استادیوم دانشگاه رفتیم. این بازدید از این بابت برای دانشجویان جالب بود که علاوه بر مشاهده یک سازه فولادی متوجه شدند که تمام پول پروژه را آقایی به اسم جان مددن (John Madden)
به دانشگاه هدیه کرده است. او قبل از کرونا قول ۳۰ میلیون دلار هدیه را به دانشگاه می دهد ولی متاسفانه در کرونا از دنیا می‌رود. همسر و پسرش زیر قول او نمی زنند و با وجود مرگ پدر، تمام سی میلیون دلار را به دانشگاه منتقل می کنند. قبلا درباره این عرف جاری در آمریکا برای «هدیه دادن به دانشگاه» چندین بار (مثلا اینجا+) صحبت شد. این یک سنّت بسیار پسندیده است که افراد وقتی که ثروتمند می‌شوند برمی‌گردند و به دانشگاه دوران جوانی‌شان
Give back
می کنند. این خیلی زیباست. دانشگاه فقط جایی نبوده که از آن مدرک گرفته ام. بلکه علت رشد من بوده است، لذا باید به آن پس بدهم!
در این لینک+ اطلاعات مربوط به هدیه ۳۰میلیون دلاری آقای مددن توضیح داده شده است.
تابستان در ایران شاهد بودم که آقای مهندس پژمان جوزی به دانشگاه امیرکبیر یک ساختمان هدیه داده است. به دانشگاهی که در آن بالیده است. این سنت خوب امید که در کشور ما نیز بیش شود.

▪️▪️▪️
این ترم هم گذشت و برای ترم آینده (زمستان) درگیر دو درس فولاد پیشرفته و مکانیک جامدات۲ خواهم بود.
تا چه بازی رخ نماید…

ارزیابی شتابزده

10 Jan, 09:06


✍️ ترمی‌که گذشت - گزارش شماره ۹

دفتر ایام ورق خورد و سرانجام پرونده ترم پائیز هم بسته شد. چند ماه عجیب و غریب سپری شد که انبوهی اتفاق در دنیای بیرون دانشگاهها رخ داد. یکی از آن اتفاقات انتخابات ریاست جمهوری ایران پیش از شروع ترم بود و دیگری، انتخابات رقابتی ریاست جمهوری امسال آمریکا در میانه این ترم بود که به باخت سنگین دموکراتها و کامالا هریس منتهی شد. به روال ترمهای گذشته، گزارشی از آنچه در این ترم گذشت:

1️⃣- دروس این ترم شامل سه درس بود:
طراحی سازه‌های فولادی یا CE-356، برنامه نویسی کامپیوتر یا CE-251، و مکانیک جامدات۲ (مقاومت مصالح۲) CE-207.

جذاب‌ترین بخش این ترم، درس اول یعنی طراحی سازه فولادی بود به دو دلیل.
نخست اینکه در این درس این امکان فراهم می شود که آیین نامه فولاد آمریکا با آیین نامه فولاد ژاپن در کلاس «مقایسه» شود. برای آن دسته از دانشجویانی که سودای کار در شرکتهای بین المللی را دارند اینگونه مباحث مقایسه ای، جذاب است و عملا در بحث بیشتر «درگیر» (Engaged) می‌شوند. دوم اینکه از این کلاس سی نفره حدود بیست نفر از بچه ها را از قبل می شناختم. ترمهای قبل یا آزمایشگاه طرح اختلاط بتن، یا مکانیک جامدات ۲ و یا برنامه نویسی کامپیوتر را با هم داشتیم، لذا هم من آنها را می شناختم و هم آنها حس آشنایی داشتند. این چنین وضعیتی باعث می‌شود که مدرس، یک برآورد اولیه از سطح کلاس داشته باشد و دانشجو هم نسبت به روش کار او بیگانه نباشد.
جالب اینجاست که همان چند نفری که سال گذشته در آن دروس (یا یکی از آن دروس) نمره ممتاز را کسب کردند، این بار هم جدی‌تر از بقیه بحث فولاد را دنبال کردند. واقعا این سوال برایم پیش می‌آید که والدین یا معلمین دبیرستان اینها به چه شکل این بچه ها را آموزش داده اند که با وجود اینهمه «اسباب پراکندگی حواس» اینگونه متمرکز و مصمم بحث را دنبال می کنند. مایکل تمام جلسات سال گذشته را ردیف اول می نشست و تقریبا برای بیشتر سوالاتی که می‌پرسیدم «داوطلبِ» جواب دادن بود. این ترم هم از همان جلسه اول تا جلسه آخر (سی جلسه، جمعا شصت ساعت) او اولین نفر سر کلاس حاضر بود، ردیف اول نشسته بود، و در تمام بحثها «حضور ذهن» داشت. مشخص است که این پسر درگیر پارتی رفتن و الکل و دراما و دختر و دراگ … نیست. چرا؟ خانواده چطور این بچه را بزرگ کرده‌اند که کیلومترها دورتر از والدین‌اش وقتی که به همه‌ این چیزها دسترسی هست، از نظر ذهنی «پراکنده» نیست؟
به شکل واضح مشخص است که برخی خانواده ها در ایجاد «آگاهی» در فرزند موفق هستند و هنوز این برایم سوال است که چگونه؟

اصلا اغراق نیست که در این کلاس سی نفره، شش نفر مشابه مایکل بودند. در گزارش ترم قبل توضیح دادم که مکانیزم مصاحبه/استخدام شرکتهای برتر به نحوی است که همین “مایکل‌ها” را جذب می کنند (روی هوا می زنند). و البته، همزمان پنج-شش نفر هم دانشجویانی بودند که یک خط در میان غیبت داشتند، و پراکندگی حواس درشان مشهود است.

بحث اینجاست که این میزان در معرض «آزادی» بودن برای جوان ۲۱ یا ۲۲ ساله می‌تواند آسیب‌زا باشد که در برخی موارد هم «هست» (مثلا درباره آمار مرگ ناشی از فنتانیل و اُوردوز مواد مخدر در آمریکا قبلا در اینجا+ و اینجا+ صحبت شد) ولی سوال در این است که بچه را چگونه باید بزرگ کرد که سطح خردمندی و هشیاری در او به شکلی باشد که بدون «اجبار» (یا منع بیرونی) از «تجربه‌ی خطر» دور باشد/بماند. در موضوع مواد مخدر یکبار دکتر هلاکویی بحث جالبی داشت. می گفت والدین باید بتوانند این درک را در فرزند ایجاد کنند که «تو را منع نمی‌کنیم ولی تو باید بدانی که در برخی امور “یکبار امتحان‌کردن” مساوی با نابودی است». یکبار تجربه کنی نابود شده ای.
بحث در این است که در یک ایالت لیبرال مانند کالیفرنیا این فرایند درک ذهنی چگونه در سنین پانزده تا هجده سالگی در بچه ها شکل می گیرد؟
نمی دانم.

2️⃣- در بحث فولاد، این ترم تلاش زیادی روی کاربرد ویرایش ۱۶ منوآل (AISC Construction Manual)
انجام شد.
قیمت خرید یک جلد منوآل 500 دلار است ولی در صورت مکاتبه، انجمن فولاد یک کد به اساتید می‌دهد تا با دانشجویانشان به اشتراک بگذارند تا دانشجو بتواند منوآل را 150 دلار بخرد (البته بازهم زیاد است ولی چاره ای نیست و همه تهیه می‌کنند). به عنوان کتاب کمکی، از کتابهای آقایان مک کورمک و سِگویی استفاده کردیم که آنها هم هر کدام جلدی دویست دلار هستند.
اینها گوشه‌ای/نمونه‌ای از هزینه های وحشتناک تحصیل است. قبلا گفتیم که یکی از دلایل آنطور جدی/متمرکز بودن امثال مایکل هم همین است. اینکه می فهمند «زندگی امر گران»ی است و هر مرحله از تحصیل، تا رسیدن به درآمد، چقدر سنگین است.
ادامه گزارش (قسمت دوم)🔻👇
t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

09 Jan, 10:42


✍️کالیفرنیا در آتش و صحنه‌های آخرالزمانی
(مشت‌زنی ترامپ به فرماندار کالیفرنیا)

محمدرضا اسلامی

آتشی که دیروز در کالیفرنیا و نزدیکی شهر لس آنجلس شعله ور شد امروز ابعاد بُهت‌آوری به خود گرفت. هزاران نفر مجبور به تخلیه و ترک خانه‌های خود شدند. تلویزیون و شبکه‌های خبری به مردم هشدار می دادند که «مدارک مهم» خود را آماده داشته باشید تا در صورت نیاز به ترک خانه، این مدارک دم دست شما باشد که با خود ببرید. ابتدا به مردم گفته می شد: زمان ترک خانه، درهای خانه‌تان را قفل نکنید که ماموران آتش نشان بتوانند برای خاموش کردن آتش وارد خانه‌تان بشوند؛ ولی بعد گفته شد که جماعت دزد ریخته اند در مناطق در حال سوختن، و می‌روند داخل خانه های متروکه (نیم‌سوز یا حتی سالم) و اموال صاحب خانه را غارت می کنند. عجب وضعی!
بوی دود تمام خیابانهای اطراف خانه‌ات را گرفته باشد، وحشت زده از اینکه حاصل یک عمر زحماتت در معرض سوختن است، به اضطراب می خواهی خانه را ترک کنی، ولی نمی دانی که باید در را قفل کنی یا باز بگذاری؟!

نیویورک تایمز (رسانه ای که همیشه در هر اتفاق و موضوعی محتوای حرفه ای تولید می کند) با کمک گوگل ارث در قالب یک ویدئوی کوتاه وضعیت خیابانها و خانه‌های سوخته را «قبل و بعد از» آتش، نشان داده است. (اینجا+)

صبیه آقای دونالد ترامپ، خانم ایوانکا ترامپ استوری در صفحه اینستاگرامش گذاشته و برای مردم ابراز ناراحتی کرده، ولی متانت و خویشتن‌داری پیشه کرده و این وسط لگد و مشتی نثار فرماندار کالیفرنیا نکرده است. ولی پدر، به سبک و سیاق ترامپیِ خودش فرصت را غنیمت شمرده و «بی عرضگی» فرماندار کالیفرنیا را در وسط این معرکه آتش در رسانه، توی صورت فرماندار (گوین نیوسام) کوبیده.

آقای فرماندار هم رفته وسط آتش و فیلم گرفته از خودش و توئیت زده و گفته: ما این وسطِ بحران و آتش سوزی گرفتاریم ولی «رئیس جمهور منتخب» الان فرصت را برای "سیاسی کاری" مناسب دیده!
بعد هم نوشته: ما روی کار خودمان و نجات جان آدمها متمرکز می شویم (یعنی کاری به تویِ ترامپ نداریم).

ترامپ سطح سیاست‌ورزی را در آمریکا جابجا کرد. دقیقا عین احمدی نژاد. مرزهای رفتاری را عوض کرد. رفتارهایی که تا قبل از او در عرصه سیاست سابقه نداشت را در تاریخ آمریکا انجام می‌دهد. فرماندار بدبخت وسط دود و آتش هفت‌هزار و پانصد آتش‌نشان را قطار کرده که شهرها نابود نشوند، بعد ترامپ نشسته در دفترش و پشت توئیتر به خدمتش می رسد!

انگار چون این فرماندار "دموکرات" است، حقش است که الان له شود.
(پنج سال پیش درباره دعوای نیوسام با ترامپ در اینجا+ نوشته بودم. امروز تقاص پس داد!)

و البته این آقای گوین نیوسام آدم جالبی است. از یک خانواده مذهبی، جوان‌ترین شهردار تاریخ سانفرانسیسکو بود و از آنجا به فرمانداری ایالت کالیفرنیا پرش کرد و سالها هم در این سمت باقی ماند. در ایالتی که مهم‌ترین شرکتهای فنآوری و بهترین دانشگاهها در آن است توانست مقبولیت خودش را در عملکرد حفظ کند. ولی این فاجعه آتش سوزی، اجلش بود. دولت مستعجل شد. او امید دموکراتها بود برای انتخابات ریاست جمهوری آینده، ولی این صحنه‌های آخرالزمانی آتش‌سوزی در قلب کالیفرنیا باعث ختم به شرّ امورش شد. معلوم شد که ایالت کالیفرنیا چقدر در برابر سوانح طبیعی آسیب‌پذیر است.

فعلا تمام شبکه‌های خبری در اطراف سه نقطه‌ای هستند که در حال سوختن است. گفته می شود اگر آتش مهار نشود به زودی نماد هالیوود هم(!) ممکن است بسوزد...

▪️▪️▪️

از کرونا، تا زلزله و سونامی، تا آتش... طبیعت همواره چیزی در آستین دارد که بتواند قدرت انسان را به چالش بکشد و او را زانو در آورد. ببینیم بیست و چهار ساعت آینده چه خواهد شد.

t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

30 Dec, 08:21


✍️همایون شجریان در سیاتل

محمدرضا اسلامی

دیشب در تالار بناریوهال شهر سیاتل (Benaroya Hall) قطعاتی از صدای فرهنگ و ادبیات کهن ایرانی از حنجره همایون شجریان طنین انداز شد.

صدای مولانا و کلام رندانه حافظ شیراز هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای جغرافیایی سرزمین ایران، در فضای تالار بزرگ بناریو شنیده شد. همراهی پیانو با سرپنجه‌های انوشیروان روحانی، کلام فاخر ادبیات ایرانی را سحرآمیزتر می نمود.

چند نکته درباره این اجرا باید ذکر شود:

1️⃣- این سالن دوهزار و پانصد صندلی ظرفیت دارد. تقریبا تمام بلیط‌ها فروش رفته بود. حدود یک ربع قبل از شروع اجرا، سالن و بالکن‌ها کامل پر بود. این میزان استقبال از طرف جامعه ایرانیان مقیم سیاتل واقعا شگفت آور بود. بدیهی است که کنسرت همایون جای رقص و پایکوبی نیست. آنجا محل کلام حافظ است و غزل مولانا و رهی معیری… ولی این چنین استقبالی برای شنیدن ابیاتی از فرهنگ و ادب این آب و خاک برای جماعتی که در منتهی الیه مغرب آمریکا زندگی می کنند به چه معنی است؟
چند کشور در دنیا هست که اگر قرار باشد قطعاتی از ادبیات کلاسیک‌اش از ۷۰۰ یا ۸۰۰ سال پیش خوانده شود، و دنس و الکل هم در میان نباشد، اینگونه سالن اوپرایِ «کشوری دیگر» را پر کنند؟!

2️⃣- چندسال پیش در یادداشتی برای آقای علم الهدی نوشتم که باختیم و بد هم باختیم (اینجا+). تنگ نظری نسبت به حوزه هنر، فرهنگ و موسیقی باعث شد که چه فرصتهایی که از دست برود. و چه محفلهای اینچنین که برپا نشود.
باعث شد فرزندان ما آنقدر که باید و «ممکن بود» راست پنجگاه، شور و ماهور نشنوند.
و شگفت آور مردمانی هستند ایرانیان؛ در منتهی‌الیه شمال غربی آمریکا و نزدیک به مرز کانادا در سرمای شب ماه دسامبر قرار است که یک نفر بیاید و بخواند:

سروِ چنان من چرا، میل چمن نمی کند؟/
همدمِ گل نمی‌شود، یادِ سمن نمی‌کند

و آنگاه برای چنین سالنی، صندلی خالی پیدا نشود!

ادامه غزل را ببین که حافظ در چه احوالی بوده آنگاه که از شغاف قلبش سروده ‌‌و بشنو که شجریانِ پدر چطور خوانده:
دل به امید وصل تو همدم جان نمی‌شود/
جان به هوای کوی تو خدمت تن نمی‌کند!

و آیا حافظ باور می کرد که صدها سال پس از مرگش هزاران ایرانی در سرمای زمستان در گوشه‌ای از ینگه دنیا گرد هم جمع شوند که زمزمه‌ی آرامِ این بیت را بشنوند؟!
آنهم در جایی که بیرون از این سال دسترسی به دیسکو و راک و… همه جور موسیقی و مستی دیگر مهیا هست.

وقتی که در سالن طنین این دو بیت مولانا پیچید گویی که کلمه و کلام، طراوت می‌داد به در و دیوار:

آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد/
مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد
راه دهید یار را آن مَهِ ده چهار را /
کز رخ نوربخش او، نور نثار می‌رسد

ایرانیان نسل به نسل این کلمات را از میان اعصار به خوشنویسی، به نستعلیق و به انواع دستگاههای موسیقی حفظ کرده اند تا به امروز که همایون این ابیات را برایشان زمزمه می کند…

3️⃣- فهرست قطعاتی که اجرا شد در این وب سایت قید شده است (لینک+).

در ابتدای مراسم همایون بدون سلام و علیک و بدون احوالپرسی قطعه «یک نفس آرزوی تو» را اجرا کرد. سکوت که حکمفرما شد سلام و علیک کوتاهی کرد و توضیحات کوتاهی داد که برنامه‌شان چیست. سپس یک غزل از حافظ و هفت قطعه دیگر اجرا شد تا نوبت رسید به انوشیروان روحانی. او آمد و با سرپنجه اش از پیانو صدای سحرانگیز خلق کرد. صدای پیانو در اثر برخورد چکش‌هایی با سیم‌های فلزی آن در داخل جعبه چوبی تولید می‌شود. این چکش‌ها در اثر فشرده شدن کلیدها (کلاویه‌ها) به حرکت در می‌آیند. پیانو در قرن ۱۸ در غرب ابداع شده، ولی انوشیروان صدای آن را برای کلام حافظ و مولانا «همراه» می کند! برخلاف همایون، انوشیروان روحانی سرحال بود و با مردم «سخن می گفت». قصّه‌ی ساختِ هر قطعه را توضیح می داد و با لبخندِ نشسته بر پهنای صورت، از پیانو برای همراهی با غزل فارسی استفاده می کرد.

واضح است که همایون خوشحال نیست. او با خودش درگیر است. از یک سو «کارِ او» خواندن است و از دیگر سو حال و هوای امروز جامعه ایرانی، احوال کنسرت نیست. او در میانه‌ی این دوگانه متضاد درگیر است. از یک سو باید بخواند و از دیگر سو نمی تواند همچون انوشیروان روحانی باشد. بهجت پیرمرد از بابتِ عمری همنشینی با هنر است و افسردگی هنرمند جوان از باب احوال امروز…آری هنرمند حساس است؛ خصوصا هنرمند جوان.

▪️▪️▪️
دیشب وقتی که انوشیروان روحانی با پیانو قطعه “گل سنگم” را می نواخت همه حاضران در سالن باهم شروع به خواندن کردند. به روح مرحوم بیژن سمندر درود فرستادم برای سرودن این ترانه. یک لحظه احساس کردم چه جامعه شگفتی است جامعه‌ی ایرانی؛ هنر را دوست دارد و شعر، ترانه، موسیقا و نوا را می فهمد.

نفر کنار دستی با اشک می‌خواند:

مثل بارون اگه نباری/
خبر از حال من نداری
بی‌تو پرپر می‌شم دو روزه/
دل سنگت برام می‌سوزه

t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

23 Dec, 11:57


✍️ یک موشک: ۱۸میلیون دلار
(نیویورک تایمز و‌ ویدئوی شصت ثانیه ای
)

محمدرضا اسلامی

نیویورک تایمز از ابتدا دشمن دونالد ترامپ بود. «از ابتدا» منظور از ۲۰۱۵ است، یعنی زمانی که کاندیدا شدن ترامپ بیشتر به یک شوخی شبیه بود و کسی از سیاسیون او را جدی نمی گرفت. از آن زمان تا زمان انتخاب اول ترامپ و بعد هم در تمام طول مدت ریاست جمهوریِ اول ترامپ نیویورک تایمز در کنار CNN منتقد جدی سیاستگذاری او بود.

این انتقادات در دوره‌های مختلف، به‌ویژه در زمان ریاست‌جمهوری ترامپ (۲۰۲۱-۲۰۱۷)، بسیار برجسته بودند. نیویورک تایمز به‌عنوان یکی از رسانه‌های حرفه ای پیشرو و لیبرال، سیاستها، گفتار، و عملکرد ترامپ را در حوزه‌های مختلف مانند سیاست داخلی، مهاجرت، روابط بین‌الملل، تغییرات اقلیمی، و مدیریت بحران‌ پاندمی COVID-19 زیر ذره‌بین قرار می‌داد.

همچنین مقالات متعددی درباره اتهامات اخلاقی، پرونده‌های مالی، سیاستهای ترامپ در قبال مهاجران، رویکردش به رسانه‌ها (که اغلب رسانه‌ها را “دشمن مردم” می‌نامید)، و تلاشهای او برای زیر سوال بردن نتایج انتخابات ۲۰۲۰ منتشر کرده است.

(ترامپ هم به نیویورک تایمز حمله‌های لفظی شدیدی کرده است)

حال پس از آنهمه تلاش که برای پیروزی کامالا هریس کردند و نشد (باخت) این ویدئوی شصت ثانیه ای نیویورک تایمز جالب توجه (و حائز اهمیت) است🔻

می گوید:
تست و شلیک «یکی» از این موشکهای بالستیک بین قاره‌ای ۱۸ میلیون دلار هزینه دارد. (هجده میلیون دلا هزینه «فقط برای یک» پرتاب). همچنین برای انجام یک شلیک باید ۲۰۰ متخصص نیروی هوایی حضور داشته باشند. سالیانه ۳ بار این موشکها توسط ارتش از اعماق زمین به روی زمین آورده می شوند، تست و سپس پرتاب می شود.
این موشکها چهارهزار مایل (یعنی ۶هزار و ۴۰۰ کیلومتر) را در مدت ۳۰ دقیقه طی می کنند.

بعد توضیح می‌دهد: این نیروی انسانی متخصص در تمام طول هفته در حالت آماده‌باش هستند تا در صورتی که دستور صادر شود شلیک کنند.

بعد گوینده نیویورک تایمز با حالتی توأم با تاسف می گوید: کنترل این موشکها الان در دستان کیست؟
تحت فرمان دونالد ترامپ(!)



- - - - -
هنوز بُهت و گیجیِ برنده شدن دوباره ترامپ با اینها هست.

ویدئو را در اینجا ببینید:
https://www.instagram.com/reel/DDz92vvBVxM/?igsh=NTc4MTIwNjQ2YQ==

مقاله کامل مربوط به این ویدئو در این لینک:
https://www.nytimes.com/interactive/2024/12/17/opinion/trump-nuclear-weapons.html

▪️▪️https://t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

18 Dec, 11:12


✍️فوق لیسانس سارا

محمدرضا اسلامی

🔵 ۱- زمانی که در دفتر مهندسین مشاور در سانفرانسیسکو کار می کردم یکی از همکارانمان دختری بود به اسم سارا که کارهای محاسباتی طرح توسعه ترمینال فرودگاه لاگواردیا را انجام می داد. او مدرک کارشناسی را از دانشگاه پلی تکنیک ایالتی کالیفرنیا (Cal Poly) و مدرک کارشناسی ارشد سازه را از دانشگاه کرنل گرفته بود.
آن زمان هنوز درک روشن از فضای جامعه آمریکا نداشتم و برایم سوال بود که چرا معاون فنی شرکت اینقدر سارا را تحویل می گیرد در حالی که چندین «دکترای سازه» در شرکت هستند؟ بعدها فهمیدم که خانواده‌های آمریکایی برای اینکه فرزندشان بتواند به انتهایِ دوره ارشد برسد چه دشواری و صعوبت قابل توجهی را باید متحمل شوند. (این خلاف پیش فرض ذهنی‌ام درباره یک کشور توسعه یافته بود).

🔵۲- یک بار در خلال صحبتها، سارا از خاطرات دوران دانشجویی اش می‌گفت. با حالتی از تاسف گفت: خواندنِ دوره کارشناسی ارشد برای من و خانواده ام هفتاد هزار دلار هزینه داشت (شهریه دانشگاه به علاوه هزینه‌های تحصیل و زندگی دانشجویی). بعد با خوشحالی گفت: البته روزی که فارغ التحصیل شدم پدرم گفت «الان دیگه می تونم یک نفس راحت بکشم چون خیالم راحت هست که در دانشگاه بخاطر تیراندازی کشته نشدی».

در صحبت سارا دو گزاره وجود داشت که آن زمان با هر دو گزاره بیگانه بودم و درک روشنی از آنها نداشتم. اول اینکه آن زمان نمی فهمیدم دوره کارشناسی ارشد چه فشار مالی وحشتناکی به خانواده آمریکایی تحمیل می کند (به این بحث در پادکست دغدغه ایران دکتر محمدفاضلی اشاره شد «لینک+») و دوم اینکه نمی فهمیدم آیا واقعا یک پدر روز فارغ التحصیلی دخترش «علت خوشحالی»اش این است که دخترش تیر نخورده؟ شادی اصلیِ پدر از این نیست که دخترش در آستانه مرحله جدیدی از زندگی قرار گرفته، و حتی شادی پدر از بابت آن نیست که از شرّ هزینه های کمرشکن دانشگاه خلاص شده اند؛ بلکه شادمانی پدر از این است که دخترش «زنده مانده است».

🔵 ۳- روز 4 دسامبر آزمون پایان ترم درس مکانیک جامدات (مقاومت مصالح) را از دانشجویانم گرفتم. از سالن آزمون که بیرون آمدم و اخبار را چک کردم متوجه شدم که در یک مدرسه ابتدایی در کالیفرنیا تیراندازی شده و تعدادی کودک حالشان وخیم است (لینک). بخش تلخ خبر این بود که دو کودک پیش دبستانی هم تیر خورده بودند. (بگذریم از ترومای ذهنی که برای بچه های «تیرنخورده» باقی می ماند)

امروز 17 دسامبر کار تصحیح برگه های امتحان مکانیک جامدات تمام شد و بالاخره نمرات را در وب سایت دانشگاه وارد کردم. نفسی کشیدم. گفتم اخبار را چک کنم. در کمال شگفتی صدر اخبار CNN خبر مربوط به تیراندازی در یک مدرسه دیگر است (لینک). و کودکانی دیگر که زخمی یا کشته شده اند. و کودکانی که تا سالها درگیر ترومای روحی وحشت خواهند بود. وحشت آنچه که امروز تجربه کرده اند.

🔵 ۴- الان سالها پس از آن گفتگو با سارا، حالِ پدر او را بهتر درک می کنم. الان، بهتر می فهمم این ماجرا چقدر واقعی و چه اندازه خطرناک است. از فاصله روزی که آزمون پایان ترم برگزار شده تا فاصله روزی که تصحیح برگه هایم تمام شده در دو مدرسه آمریکایی حادثه تیراندازی رخ داده.
اما چرا کسی کاری نمی کند؟

🔵 ۵- باراک اوباما در طی دوران ریاست جمهوری اش دو بار در برابر دوربین خبرنگاران گریه کرد. بار نخست در 14 دسامبر 2012 بعد از خبر تیراندازی در مدرسه ابتدایی
Hook Elementary School
که در آن 20 کودک به همراه 6 معلم بزرگسال در مدرسه کشته شدند.
بار دوم، 5 ژانویه 2016 در سخنرانی معروف
Gun Control Speech
که به بحث لزوم کنترل اسلحه در آمریکا پرداخت و درباره کشتار کودکان بیگناه در مدارس اشاره کرد.
با اینکه اوباما و همچنین نمایندگان دموکرات بارها تلاشهای بسیاری کرده اند، ولی مشکل همچنان پابرجاست.
عملا نه آن گریه‌ها و اشکها، و نه کنشهای سیاستمداران مشکل را حل نکرده است. چرا؟

🔵 ۶- برای پاسخ به این سوال از چندسال پیش درباره مسئله اسلحه در آمریکا مطالعه می کنم. چند سال پیش یادداشتی تحت عنوان «تاتامی در ژاپن و اسلحه در آمریکا» در کانال منتشر شد. اکنون سالها پس از آن یادداشت متوجه شده ام که چقدر مسئله آزادی سلاح در آمریکا پیچیده‌تر از آن چیزی است که در یادداشت مذکور به آن پرداخته شده است.

عملا پیچیدگی این بحث مانع از آن شده که این موضوع حل شود.
پیچیدگی بحث اسلحه در آمریکا (مشابه سایر مباحث انسانی) به پارامترهای مختلف مرتبط است. اما ۲ بحث اصلی که به هم گره خورده‌اند یکی مسئله «تولید» اسلحه، و دیگری مسئله «آزادی مالکیت» اسلحه است. در این رشته استوری 👇تلاش شده که به این دو موضوعِ متفاوت، پرداخته شود. در سمت شرق عالم که ما همیشه «مصرف کننده اسلحه» بوده ایم، بحث «تولید» اسلحه و تاریخچه‌ اش مغفول است…

لینک ادامه این بحث +
(در هایلایت صفحه، در پوشه "اسلحه در آمریکا")

t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

08 Dec, 17:08


شش روز پیش …
In just six days

t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

22 Nov, 09:32


✍️ از شیراز تا کمبریج

این عنوان پرونده ارزشمندی است که تجارت فردا برای اقتصاددان مطرح ایرانی، آقای دکتر هاشم پسران تهیه کرده است.

محمد هاشم پسران شناخته شده ترین اقتصاددان ایرانی در محافل علمی دنیاست که مقالاتش در رده پرارجاعترین اقتصاددانهای جهان است.

بر اساس رتبه‌بندی سایت (ideas) دکتر ‌پسران از نظر ارجاع به مقالات در میان سرشناس‌ترین اقتصاددانان جهان در رتبه 4 قرار دارد.
در حال حاضر آندره شلیفر در رتبه اول این فهرست قرار دارد، جیمز هکمن در رتبه دوم است، دارون عجم‌اوغلو که امسال جایزه نوبل اقتصاد را از آن خود کرد، در رتبه سوم است و محمد هاشم‌پسران در رتبه چهارم قرار دارد. رابرت بارو نیز در رتبه پنجم قرار گرفته است. او در فروردین سال 1325 در شیراز متولد شد و پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در دبیرستان نمازی شیراز در پاییز 1343 با اخذ بورسیه از بانک مرکزی ایران به دانشگاه سالفورد در منچستر انگلیس رفت تا حسابدار شود. پسران چهار سال بعد در رشته ریاضیات پیشـرفته که ترکیبی از دروس ریاضیات، اقتصاد و آمار بود مدرک لیسـانس خود را دریافت کرد و بلافاصله تحصیلات تکمیلی را در دانشگاه کمبریج پی گرفت. دوره ای را به عنوان دانشجوی میهمان در دانشگاه هاروارد گذراند و در خردادماه 1351 موفق به اخذ مـدرک دکترای اقتصاد شد و به ایران بازگشت تا برای انجام تعهداتش به بانک مرکزی چند سـالی در مقام مشاور بانک مرکزی و سپس به عنوان ریاست مرکز تحقیقات این نهاد فعالیت کند. پس از آن پسران دوباره راهی کمبریج شد و در مقام استادی، کرسی اقتصاد این دانشــگاه را تا زمان بازنشستگی در اختیار گرفت و بعد از آن برای ادامه فعالیتهای مطالعاتی خود راهی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در لس آنجلس شد. چند سال پیش نامش به عنوان یکی از نامزدهای نوبل اقتصاد مطرح شد و...

▪️▪️▪️
مدتی پیش آقای دکتر پسران به دانشگاه ما آمده بود و به لطف و هماهنگی دوستان عزیز دکتر حامد قدوسی و دکتر مهدی راستاد ناهار فرصت گفتگو با ایشان فراهم شد. به گمانم وجه جذاب گفتگو با پژوهشگران حوزه اقتصاد این است که این علم محل پیوند مدلهای ریاضی با اتفاقات سیاسی-اجتماعی است. آن روز فرصتی شد که چند بیتی هم از مرحوم سمندر برای دکتر پسران بخوانم:

افسوس ، که سبزه ی چَکُرِ بانمکُم رفت
سِهره ی کپلُم ، گمپِ گلم ، شاپرکم رفت

خواسَم بگمِش که عشق من تنقُلک نیس
هی گِلّگی کِردم تو مایه ی دل پِتکم رفت

او مثل بهار رفت و تو صحروی دلِ تنگم
کاهو پرَکم ، تَرتیزکُم ، ترخونکم رفت...
[لینک با صدای مرحوم سمندر+]

▪️▪️▪️
این پرونده هفته نامه تجارت فردا را ملاحظه کنید (سپاس از جناب محمدطاهری و همکارانشان) و یادداشت به قلم زیبای دکتر حامد قدوسی را مطالعه نمایید. سوالات حامد قدوسی در این یادداشت، سوالاتی است که برای یک پژوهشگر جوان اقتصاد از یک استاد پیشکسوت این علم مطرح می شود. چطور و چگونه، این مسیر را طی کردی؟

مشاهده ذهن بالنده ایرانی در محافل بین المللی واقعا شوق انگیز است.


چون فلاطون خم نشینِ شراب/
سرّ حکمت به ما که گوید باز؟!
#حافظ

https://t.me/solseghalam/2452

ارزیابی شتابزده

22 Nov, 09:30


هفته نامه تجارت فردا - شماره ۵۶۷🔻

ارزیابی شتابزده

16 Nov, 09:56


این توئیت رسایی را ببینید. بیش از یک سال قبل به مسئولین(!) اعلام کرده که آماده رفتن به غزه است. از آن روز تا به امروز محتوای صفحه اش را مرور کنید. تمام صفحه مشحون و پر است از پنجه به صورت دیگران کشیدن. در هیچ کجای صفحه هیچ حرف دیگری نزده.
در تمام محتوای توئیت ها یا به ظریف پریده یا به قالیباف یا به آن دیگری که رفت…

وقتی که هویت کسی فقط و فقط در حمله به دیگران تعریف می شود، اینگونه است. وقتی یک نفر رسالت خودش را در پریدن به دیگران تعریف می کند.

حال فردا، تریبون را به دستش بدهید. بگوئید: حرف بزن.
آیا پنج جمله از خودش دارد که برای شنیدن مردمان تازه باشد؟ شنیدنی باشد؟ آیا هیچ حرفی از زندگی، از انسان، از زیبایی، از علم دارد که بزند؟
در تمام محتوای صفحه اش پنج جمله بیابید.
بجز حمله به دیگران.

حال این روزها یک فرصت استثنائی پیدا کرده. حمله به دکتر ظریف برای اجبار پزشکیان به تغییر.

https://x.com/hamidrasaee/status/1710591409856622778?s=46&t=6AjlRilUma4AZ8i9LmFwHg

ارزیابی شتابزده

15 Nov, 20:14


✍️عجیب نیست؟ مشکوک نیست؟

این صفحه توئیتر حمید رسایی است. یکسال پیش که جنگ غزه آغاز شد در همین صفحه نوشت که «ای مسئولین شرایط رفتن ما (یعنی حمید رسایی) به غزه را فراهم کنید» یعنی که می خواهم بروم کمک کنم.

بعد که ابعاد جنگ تا به لبنان گسترش پیدا کرد دیگر دم نزد! «لبنان رفتن» ممکن بود/هست و در صحنه «جنگ واقعی» حاضر شدن برای مدعی جنگ، ممکن است ولی از گوشه تهران تکان نمی خورد.
ولی همزمان، آن مدعی جنگیدن با اسرائیل، تمام همت و توانش را گذاشته صرف بیرون انداختن دکتر ظریف از کابینه پزشکیان.

یعنی کسی که مدعی جنگیدن با اسرائیل بود امروز که کشور نیازمند همگرایی است مشغول شده به زدن نیروی داخل کشور.

مشکوک نیست؟
ظریف یک بهانه است. دنبال زدن نیروی داخلی و دنبال زدن پزشکیان است. در اوج التهاب.

در شرایطی که اردوغان به دنبال استفاده از شهروندان ترکیه ای مقیم خارج از ترکیه است، و در شرایطی که اردوغان برای رئیس بانک مرکزی ترکیه از شهروند ترکیه‌ای مقیم آمریکا استفاده می کند، طیف تفکر رسایی، به دنبال محدود کردن نیروهای فعال در داخل کشور هستند.

مشکوک و محل تردید جدی.

https://t.me/solseghalam/2443
▪️▪️▪️▪️

🔵در بحث «امنیت ملی» و مساله تابعیت مضاعف بستگان، این یادداشت را ملاحظه نمایید:

https://t.me/solseghalam/2412

ارزیابی شتابزده

15 Nov, 20:12


🔻

ارزیابی شتابزده

07 Nov, 09:14


✍️آمریکا سرزمین پیچیدگی‌ها

محمدرضا اسلامی

🔵 سرانجام انتخابات ۲۰۲۴ به پایان رسید و رگبار تحلیلهای «من می دانستم» در کشور ما آغاز شده است. در شرایطی که حتی خود ترامپ و هریس هم تا ۲۴ ساعت قبل از انتخابات مطمئن نبودند که «نتیجه» چه خواهد شد، برخی چنان صحبت می‌کنند که گویی انتخابات یک معادله تک مجهولی درجه یک بوده که آنها براحتی حل کرده بودند.

🔵مشکل اساسی در مواجه کشور ما با «مساله آمریکا» عدم اذعان به پیچیدگی‌های ذاتیِ این سرزمین است. در واقع رویکرد ما ایرانیان نسبت به آمریکا بیش از آنکه به ایدئولوژی مرتبط باشد، به سازوکار ذهنیِ تحلیل «مساله آمریکا» باز می گردد. انتخابات اخیر فرصتی برای نگاه دوباره به «حل مساله آمریکا» در کشور ماست. این انتخابات فرصتی است که یک بار دیگر به مرور پیچیدگی‌های این سرزمین بپردازیم و از خود سوال کنیم: اساسا وقتی «صورت مساله» تا به این حد غامض/چندوجهی است، آیا می‌توان برای «جواب مساله» یک پاسخ سرراست و خطی را متصور بود؟

این یک اشتباه راهبردی است که گمان کنیم مشکل ایران و آمریکا صرفا یک مشکل سیاسی یا ایدئولوژیک است بلکه مواجه ما با ایالات متحده، مبتنی بر ساده‌سازیهایی بوده که تجلی آن را می توانیم در تحلیلهای افرادی مشابه فؤاد ایزدی مشاهده کنیم.

🔵این انتخابات فرصتی است که گزاره‌ها و فکتهای زیر را درباره سرزمینی به اسم آمریکا مرور کنیم:

۱- هویت آمریکایی
آیا اساسا چیزی به اسم هویت آمریکایی وجود دارد؟ اگر چه شکل‌گیری ایالات متحده تا حد زیادی تحت تاثیر اومانیسم بوده است، ولی هویت آمریکایی چیزی مشابه هویت تهرانی است. آیا اساسا مفهومی به نام «تهرانی اصیل» وجود دارد؟ وقتی که تهران شهری است که رئیس جمهور مستقر در پاستور، تبریزی است و رهبری مشهدی است، وزیر ارتباطات یاسوجی و وزیر نفت شیرازی بوده است... و اساسا «شهروند تهرانی» ذیلِ مفهوم مهاجرت تعریف شده است، چگونه می توانیم به دنبال هویت تهرانی، یا واژه اصالت تهرانی باشیم؟
هویت آمریکا بر مبنای مهاجرت شکل گرفته است و «جریان مهاجرت» در آمریکا هرگز متوقف نبوده است. کدام یک از بازیگران اصلی این انتخابات اخیر «آمریکایی اصیل»(!) بوده اند؟ اوباما که فرزند یک روستایی کنیایی است، یا هریس که فرزند یک مادر هندی است یا حتی خود ترامپ که نوه دو مهاجر آلمانی است، مادرش اسکاتلندی است و همسرش مهاجر اسلونی است و لهجه غلیظ همسرش از لهجه بسیاری از مهاجران بیشتر است.

۲- هویت تهرانی
کمال تبریزی در فیلم هایش می کوشد که همه لهجه‌های ایرانی را در کارکترهای داستانش قراردهد: لهجه آذری، لهجه لری، لهجه مشهدی و اصفهانی و شیرازی و بوشهری و... قصه های کمال تبریزی با آنکه در تهران اتفاق می افتند، ولی سمفونی لهجه های اقوام ایرانی مختلف هستند.
اگر «مفهوم تهران» یعنی اجتماع متکثر شهروندان از نقاط مختلف کشوری به نام ایران، «مساله آمریکا» یعنی مواجه شدن با اجتماع شهروندان از نقاط مختلف این کره خاکی.

بازیگران رخدادهایی که در آمریکا اتفاق می افتند «آمریکایی اصیل»(!) نیستند بلکه آمریکا دیگ جوشانی است -به تعبیر آندره زیگفرید- که «نژاد» در آن بی مفهوم است و سخن گفتن از نژاد آمریکایی مانند سخن گفتن از نژاد ژاپنی، نژاد آلمانی یا نژاد روسی «نیست». این یک دیگ جوشان است که دارد قُل می خورد. و هرسال هم یک میلیون نفر جدید (با نژادهای متفاوت) به درون این دیگ جوشان افزوده می شوند.

۳- دانشگاه آمریکایی
بخش مهمی از بار تمدن نوین و جابجایی مرزهای دانش در دانشگاههای آمریکا رخ داده است. عملا دانشگاه در آمریکا قاتل خلاقیت نیست بلکه بر محور توسعه خلاقیت بنا شده است. دانشگاه آمریکایی نیز بر همان هویتی استوار است که کشور آمریکا بر آن بنا نهاده شده: حضور دانشجوی بین المللی/خارجی.

در این بحث، اعداد با ما سخن می گویند:
در سال تحصیلی گذشته (Academic Year 2023) طبق آمار رسمی وزارت علوم آمریکا تعداد دانشجویان بین المللی شاغل به تحصیل در آمریکا یک میلیون و پنجاه و هفت هزار نفر بوده است. (لینک) هم اکنون حدود ۳۰۰هزار دانشجوی چینی در آمریکا مشغول به تحصیل هستند و حدود ۲۰۰هزار دانشجوی هندی. (لینک)
هر «تک دانشجو» از میان آن یک میلیون، فردی است که پس از عبور از فیلترهای متعدد تحصیلی به این نقطه رسیده است. مصمم است و پرانگیزه.
لشکر مدیرانی که ایلان ماسک در تسلا به کار گرفت از میان همین‌ها بود و اسپس اکس را هم بر مبنای توان همین‌ها بنا نهاد.

۴- آمریکا و جنگ داخلی
یک اشتباه کلیدی درباره آمریکا این است که گمان شود آمریکا محل منازعه قدرتهای داخلی نیست. با اینکه جنگهای داخلی آمریکا در سال ۱۸۶۵ به پایان رسید ولی از آن روز «تا همین دیروز» آمریکا همیشه محل نبرد و تعارضات نیروهای قدرتمند داخلی بوده است.

🔵اینها مولفه‌های کلیدی کشور آمریکاست؛ و ما هرگز با ساده‌سازی به راهبرد صحیحی نخواهیم رسید.

https://t.me/solseghalam/2440

ارزیابی شتابزده

07 Nov, 09:13


سرزمین پیچیدگی‌ها و تحلیل خطی از افول

ارزیابی شتابزده

04 Nov, 21:43


آینده آمریکا و خشم متراکم؟
(ساعات آخر قبل از انتخابات 2024)

محمدرضا سلامی

ترامپ الان در ایالت پنسیلوانیا در حال سخنرانی است. ساعت حدود 4 بعدازظهر به وقت شرق آمریکا و 1 بعدازظهر به وقت غرب آمریکاست. یعنی دقیقا در میانۀ روز آخر قبل از رای گیری قرار داریم. جمله‌ای که دونالد ترامپ همین الان بکار برد این است:
«... اگر پنسیلوانیا را ببریم، این انتخابات را برده ایم. اگر "ما" ببریم، نه اینکه "من" ببرم.
چون "ما" می خواهیم برنده شویم و “ما” می خواهیم فکری به حال این کشور کنیم...»

او تا آخرین ساعات خودش را سرحال و سرپا و محکم گرفته و واقعا دارد می جنگد.

🔵عدد رای ترامپ چقدر خواهد بود؟
تعیین تکلیف این انتخابات با کالج الکترال خواهد بود (و نه با تعداد قدرمطلق عدد رأی هر نامزد) ولی سوال اینجاست که برآورد امسال از «تعداد رأی» دونالد ترامپ چقدر است؟

این سؤال ما را به سوالی مهمتر رهنمون خواهد کرد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. اما فعلا پاسخ این سوال:

- در انتخابات سال 2016 حدود 63 میلیون نفر به ترامپ رای دادند. (عدد دقیق: 62,984,828)
- در انتخابات سال 2020 حدود 74 میلیون نفر به ترامپ رای دادند. (عدد دقیق: 74,223,975)

یعنی با وجود تمام حملات رسانه ای که به ترامپ در طی 4 سال 2016 تا 2020 انجام شد ولی او در نوبت دوم موفق شد که حدود 11 میلیون و 200هزار «شهروند دیگر» را در حمایت از خودش به پای صندوقهای رای بکشاند. این عدد بسیار بزرگ است!
11 میلیون نفر در کشوری که هر تک رای مهم است.

🔵حال امروز رسیده ایم به انتخابات 2024 و واقعیت این است که کمپین ترامپ در این چند ماه اخیر به شدت موفق عمل کرده است. او یک ویژگی مهم داراست و آن اینکه می تواند با مردم "ارتباط" برقرار کند. پیش بینی ها این است که امسال او شهروندان جدیدی را هم متقاعد کرده که به او رأی بدهند و لذا عدد رأی او به احتمال زیاد از 74 میلیون بیشتر خواهد بود.

🔵 آینده آمریکا پس از این انتخابات
بحث اصلی در فردایِ انتخابات این است که اگر ترامپ شکست بخورد، این خشم متراکم میلیونها هوادارش (و کسانی که گمان می کنند Establishment علیه ترامپ است) چه خواهد شد؟
این انرژی متراکم و این زخم کهنه از 4 سال پیش، چگونه به کنشِ اجتماعی منجر خواهد شد؟
آن 11 میلیون نفری که 4 سال پیش به هواداران ترامپ اضافه شدند و این «احتمالا چند میلیون نفر جدید» آیا خواهند پذیرفت که «انتقال قدرت» مسالمت آمیز شکل بگیرد؟ آنهم در سرزمینی که 350 میلیون اسلحه در خانه های مردم است.

رأی نیاوردنِ ترامپ و شکست او مساله ای است که باراک اوباما و حلقه‌ی پیرامون اوباما "فعلا" بر آن متمرکز شده اند ولی فردای رأی نیاوردن ترامپ، مساله ای بزرگتر و پیچیده تر است! آیا او کسی است که بدون تحمیلِ هزینه های زیاد به کشور کنار برود؟

🔵 آمریکا سرزمینی است که انسانِ مهاجر در آن سعی و خطای بسیار داشته و دموکراسی آمریکایی امری است که در معرض فراز و نشیبهای بسیار بوده است. این دموکراسی کامل نیست ولی محصول تلاش انسان است در ایجاد ساختار برای اداره جامعه.

سوال اساسی این است که انتقال قدرت در فردای انتخابات 5 نوامبر 2024 در این کشور چگونه خواهد بود؟

https://t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

03 Nov, 21:17


✍️ یک روز تا انتخابات آمریکا

محمدرضا اسلامی

سرانجام رسیدیم به یک روز قبل از مهلت انتخابات 2024 و تعیین تکلیف پدیده دونالد ترامپ در دنیای چهارسال آیندۀ انسان.

این کانال 9 سال پیش بخاطر دونالد ترامپ ایجاد شد. آن سال و آن روزها پیگیری مسائل انتخابات باعث شد تا این کانال دریچه گفتگو درباره مسائل انتخابات آمریکا باشد. آن سال، پس از ماهها گفتگو درباره هیلاری کلینتون و ترامپ، در یادداشتی قبل از انتخابات نوشتم که پیش‌بینی‌ام این است که هیلاری کلینتون بازنده خواهد بود و ترامپ برنده است (هشت سال پیش اینجا +). همان زمان دوستی تماس گرفت و گفت که اشتباه کردی که "پیش بینی" کردی و باید صبر می کردی شاید که ترامپ بازنده شود. گفتم: ترامپ حتی اگر رئیس جمهور هم نشود ولی برنده‌ی این انتخابات بوده است. برنده به این لحاظ که بساط سنتی و عرفی حزب جمهوریخواه را بهم زده است.

ترامپ موفق شد و چهار سال رئیس جمهور شد.

چهار سال پیش هم پس از سلسله گفتگوهایی درباره انتخابات 2020، در یادداشتی در خبرآنلاین نوشتم که ترامپ بازنده خواهد بود و جو بایدن شانس بیشتری برای برنده شدن خواهد داشت (یادداشت چهار سال پیش اینجا+).

در هر دو نوبت گذشته، تلاشم بر این بود که فراتر از سی.ان.ان و فاکس نیوز، مشاهده مردم و گفتگو با شهروندان را در پیش بینی نتیجه انتخابات دخالت دهم. آن «فضا» و حسی که انسان در شهرها و از همصحبتی با مردم می گیرد گاه قوی‌تر از میزگردهای فاکس نیوز و شبکه‌های خبری است.
آن چه که به استودیوی خبر می رسد پس از چند نوبت فیلتر است ولی آنچه که در شهر می گذرد بدون فیلتر.

🔵 اکنون نوامبر 2024 است و آیا این نوبت هم می توان پیش بینی کرد؟
پاسخ این است که این نوبت با هر دو انتخابات 2016 و 2024 متفاوت است. به قدری رقابت بهم نزدیک است و به قدری همه چیز لب مرزی است که پیش بینی نتیجه بسیار دشوار است. عملا هر دو طرف همه‌ی آنچه در توان داشتند را به میان آورده اند. از ایلان ماسک که روزی یک میلیون دلار خرج کرد (اضافه بر هزینه های پنهانی که کرده!) تا باراک اوباما که با تمام وجود شهر به شهر و کوی به کوی برای تبلیغ و گفتگو رفت.

این بار مسئله فقط انتخاب یک رئیس جمهور نیست بلکه مردم به این نتیجه رسیده اند که به «دو نگاه متفاوت در حکمرانی» (و حتی در سطحی بالاتر، به دو سبک زندگی/دو جهان‌بینی مختلف) می‌خواهند رای بدهند.
عملا شهروندی که به دونالد ترامپ رای می‌دهد با علم به تمام نواقص ترامپ، او را بر می گزیند تا ارزشهای کامالا هریس و باراک اوباما را در عرصه حکمرانی نبیند.

با وجود همه این احوال اما می‌ توان یک پیش‌بینی داشت. (با وجود آنکه نمی توان گفت نتیجه کالج الکترال چه خواهد شد و نمی توان نتیجه ایالتهای چرخشی را حدس زد ولی) استنباط از بدنه جامعه را به این شکل بیان می کنم:
«عدد رای کامالا هریس از عدد رای ترامپ بیشتر خواهد بود»

دلایلم بر این امر به شرح زیر است:

1- مهاجرت ستون فقرات جامعه آمریکایی است و بخش عمده ای از مهاجران نسل اول (و حتی نسل دوم) با دیدگاههای ترامپ همدل نیستند. عملا دیدگاههای ترامپ مطبوع شهروندانی است که دو-سه نسل در آمریکا مستقر بوده باشند.
عمده کسانی که طی سالهای اخیر گرین کارت گرفته اند یا سیتیزن شده اند، نگاهشان به دیدگاههای دموکراتها نزدیکتر است.

برای آنکه نگاه کمّی به ابعاد این موضوع داشته باشیم ضروری است آمار و ارقام را مرور کنیم:
در سال 2022 حدود یک میلیون نفر در آمریکا گرین کارت (اقامت دائم) گرفته اند.
این عدد در سال 2021 حدود 700هزار نفر بوده است.
(این گزارش را ببینید: لینک+ ؛ و نمودار صدور گرین‌کارت در چند دهه اخیر را در این نمودار ببینید: لینک+)

با اینکه اضافه شدن یک میلیون نفر در سال به جمعیت یک کشور 340 میلیون نفری عدد بزرگی نیست، ولی گویای این است که «روند مهاجرت» همچنان در آمریکا ادامه دار بوده است.

فراموش نکنیم که درباره انتخاباتی صحبت می کنیم که نتیجه برخی از ایالتها ممکن است با چندهزار یا حتی چندصد رای در کالج الکترال عوض شود.

2- گزارشهای رسمی نشان می‌دهد که از جمعیت افراد دارای گرین کارت، حدود 8 میلیون نفر طی یک دهه گذشته به سیتیزن تبدیل شده اند(+). این عدد حتی سه درصد جمعیت کل کشور هم نیست، ولی دو انتخابات گذشته نشان داده است که پایگاه رای دموکراتها حدود 6 میلیون رای بیشتر از جمهوریخواهها است.
یعنی 8 میلیون نفر مذکور با اینکه به لحاظ "درصد" عدد بالایی نیست ولی در تغییر موازنه «طرفداران جمهوریخواه نسبت به دموکرات» تاثیر به سزایی داراست.

البته بدیهی است که کل جمعیت شهروندان جدید آمریکا را نباید دموکرات فرض کرد، ولی می توان حدس زد که بخش قابل توجهی از این جمعیت به ترامپ رای نخواهند داد.

▪️▪️▪️
35 ساعت دیگر می توان درباره نتیجه این انتخابات گفتگو کرد!

https://t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

03 Nov, 21:15


درباره نتیجه انتخابات فردا🔻

ارزیابی شتابزده

01 Nov, 09:58


✍️تفاوت کامالا هریس با هیلاری کلینتون
چهار روز تا انتخابات آمریکا

محمدرضا اسلامی‌

🔵هیلاری کلینتون در سال ۲۰۱۶ از دونالد ترامپ شکست خورد. لحظه ای که هواداران هیلاری برای جشن و پایکوبی در ستاد مرکزی او جمع شده بودند ولی متوجه شدند دونالد‌ ترامپ برنده شده، لحظه‌ ای تاریخی بود. یاس موجود در فضا، و نحوه پراکنده شدن جمعیت در سکوت و اشک، لحظه شگفتی بود.
این در حالی بود که آن سال تقریبا همه رهبران دنیا هیلاری را رئیس‌جمهور آینده ایالات متحده فرض کرده بودند.

یک سال قبل از آن (از میان بزرگان دموکرات) کسی دونالد ترامپ را جدی نگرفته بود. در ۲۰۱۵ و زمانی که ترامپ فعالیتش را شروع کرده بود، رفتار و حرفهایش مایه خنده و بذله‌گویی در محافل و مهمانی‌ها بود. دموکرات‌ها به اتکای نظرسنجی‌ها، ترامپ را کم خطر می انگاشتند. اواخر ۲۰۱۵ وقتی که ترامپ برای سخنرانی به مجاورت دانشگاه میشیگان استیت آمده بود به محل سخنرانی رفتم تا او و طرفدارانش را از نزدیک ببینم. همان روز در یادداشتی در خبرآنلاین گزارش آن اجتماع پرشور هواداران ترامپ را نوشتم و توضیح دادم که گفتمان این مرد جدی‌تر از آن چیزی است که تصور می‌شود. او شوخی نیست. او با مردم توان "ارتباط" گرفتن دارد.

آن زمان نظرسنجی‌ها حاکی از جلو بودن هیلاری کلینتون بود. و نظرسنجی‌ها خطا نبود. تعداد رای هیلاری ۲ میلیون و ۸۰۰هزار رای بیشتر از آراء ترامپ شد. اما آنچه که باعث برنده شدن ترامپ شد، کالج الکترال بود. جابجایی بسیار هوشمندانه‌ ای که ترامپ در آن روزهای آخر در ایالتهای چرخشی انجام داد، باعث شد کالج الکترال را برنده شود. مثل یک شطرنج‌باز ماهر که از کیش مات خودش را رهایی داد.

باخت کلینتون باعث شد که کشور آمریکا وارد فضای سیاسی جدیدی شود. فردی با مختصات عجیب و خارج از ساختار سنتی قدرت وارد عرصه قدرت شد و رفتارها و کارهایی کرد که تا پیش از آن از آقای رئیس جمهور مستبعد بود.

🔵هشت سال پس از آن روزها، اکنون سوال این است که آیا کامالا هریس هم شکست خواهد خورد؟ عملکرد هریس در مقایسه با کلینتون چگونه بوده است؟ کدام یک از این دو زن گفتمان جدی تری را به متن جامعه آمریکا وارد کرد؟

امروز در حالی که کمتر از ۴ روز تا انتخابات باقی است، مقایسهٔ عملکرد تبلیغاتی هیلاری کلینتون در انتخابات ۲۰۱۶ با کامالا هریس در انتخابات ۲۰۲۴ ضروری است.

۱. پیام‌های انتخاباتی:

هیلاری کلینتون (۲۰۱۶): کمپین کلینتون بر تجربهٔ گستردهٔ او در سیاست، وزارت خارجه و دولت تأکید داشت و شعار «من با او هستم» را انتخاب کرد که بر حمایت از اولین رئیس‌جمهور زن آمریکا متمرکز بود.
کامالا هریس (۲۰۲۴): هریس بدون تاکید بر سابقه حضورش در دولت، بر امید به آینده و اتحاد ملی تأکید دارد و خود را به‌ عنوان مبارزی پرانرژی معرفی می‌کند که برای حقوق زنان، خدمات مراقبت از کودکان و فرصت‌های برابر تلاش می‌کند.

۲. رویکرد به سیاست هویتی:

هیلاری کلینتون: بر اهمیت تاریخی نامزدی خود به‌عنوان «اولین زن» نامزد حزب دموکرات تأکید داشت و به مسائل مرتبط با حقوق زنان و برابری جنسیتی پرداخت.
هریس: در حالی که به هویت خود به‌عنوان زن سیاه‌پوست و آسیایی-آمریکایی افتخار می‌کند، اما تمرکز اصلی کمپین او بر مسائل گسترده‌تر ملی است و کمتر بر سیاست هویتی (وجه زنانگی) تأکید می‌کند.

۳. استراتژی‌های ارتباطی:

کلینتون: کمپین او بر استفاده از رسانه‌های سنتی و دیجیتال برای انتقال پیام‌های خود به رأی‌دهندگان متمرکز بود. در گفتگوهای تلویزیونی شرکت می کرد و با مجریان معروف همصحبت می شد.
هریس: کمپین هریس از تجربیات گذشته درس گرفته و با استفاده از رسانه‌های اجتماعی و حضور فعال در جوامع مختلف، سعی در جلب حمایت گسترده‌تر دارد. (در یادداشت قبل توضیح داده شد که میلیونها دلار در اینستاگرام پول خرج کرده اند و شبکه های اجتماعی را "جدی" گرفته اند)

۴. پاسخ به انتقادات:

کلینتون: با انتقادات شدیدی از سوی مخالفان مواجه بود و کمپین او در پاسخ به این انتقادات دچار چالش می‌شد.
هریس: با توجه به تجربیات گذشته، کمپین هریس استراتژی‌های مؤثرتری برای مقابله با انتقادات اتخاذ کرده و سعی در حفظ تمرکز بر پیام‌های مثبت دارد.

به‌طور کلی، کمپین کامالا هریس با بهره‌گیری از تجربیات گذشته و تطبیق با شرایط کنونی، رویکردی متفاوت و بروزتری نسبت به کمپین هیلاری کلینتون اتخاذ کرده است.

🔵گزاره‌های بالا به چه معناست؟

اینکه مسئله دونالد ترامپ (دقیق‌تر بخوانیم: گفتمان ترامپ) چقدر در جامعه جدی شده که با وجود این عملکرد بسیار حرفه ای در کمپین هریس، هنوز نظرسنجی‌ها احتمال برنده شدن او را بالا می دانند.

ساعات سرنوشت ساز در حال سپری شدن است و مدیران هر دو کمپین برترین ذهن‌ها و باتجربه ترین‌های کشور را بکار گرفته اند.

https://t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

28 Oct, 20:06


✍️8 روز تا انتخابات آمریکا: هزینه دموکراسی در آمریکا چند دلار است؟ چین و روسیه چرا خوشحالند؟
(مروری بر آخرین وضعیت ترامپ و هریس)

محمدرضا اسلامی

🔵 تعطیلی پایان هفته (روزهای شنبه و یکشنبه ای که گذشت) مقارن با بیشترین تحرک کمپینهای انتخاباتی و جابجایی دونالد ترامپ و کامالا هریس در سطح کشور بود. یک ماراتن تمام عیار که واقعا مشخص نیست تیم پزشکی چطور این روزها این دو نامزد را سرپا نگه می دارند و کنترل وضعیت سلامت جسمی و تمرکز ذهنی اینها چگونه است؟

قسمت رسانه ای کمپین ترامپ یک ویدئوی 70ثانیه ای تهیه کرده از یک روز کاریِ دونالد ترامپ در این روزها!
دیدنی است این ویدئوی کوتاه.
اینکه پیرمرد در سن 78سالگی یک روز کاری اش حدود 18 ساعت به طول می انجامد. از ساعتی که از آپارتمانش در خیابان پنجم منهتن نیویورک خارج می شود تا زمانی که باز می گردد. از مصاحبه با فاکس نیوز و چهره های سلبریتی در شبکه های مجازی، تا سخنرانی در ایالتهای کلیدی.

🔵اما این ماراتن، فقط ماراتن جسمی/ذهنی دو نامزد نیست بلکه ماراتنِ خرج کردن برای هزینه های تبلیغات در شبکه های تلویزیونی، تبلیغات در شبکه های مجازی، و برگزاری نشستهای انتخاباتی است. فقط یک قلم پولی که مدیرمالی دو نامزد در اینستاگرام خرج کرده اند شگفت آور است: بنا به گزارش رسمی نیوز ویک، کمپین کامالا هریس در یک بازه سه ماه حدود 55 میلیون دلار به اینستاگرام پول داده تا 36هزار پست تبلیغی در اینستاگرام برای هریس منتشر شود(!). در همین بازه، کمپین دونالد ترامپ 6 میلیون دلار برای 5هزار آگهی تبلیغاتی خرج کرده است (که به شکل محسوسی کمتر از هریس است). لینک +

اینها فقط گوشه هایی از هزینه وحشتناک رقابت انتخاباتی و برگزاری انتخابات در آمریکاست.

🔵مجموع پولی که هر نامزد "جمع" کرده اند چقدر است؟
بنا به گزارش نیویورک پست (+)، مجموعی پولی که کامالا هریس از طرفدارانش دریافت کرده است تا کنون حدود 1390 میلیون دلار ذکر شده است (یعنی 1.39 میلیارد دلار). علت ذکر عددِ پول جمع شده به واحد "میلیون دلار" این است که مقیاس خوبی به دست می دهد برای تحلیلهای بعدی.

لذا از 1390 میلیون دلار پول جمع شده 55 میلیون دلارش نصیب اینستاگرام شده! (یعنی کمتر از 4 درصد از پول جمع شده صرف تبلیغات اینستاگرامی شده).
این دو عدد مقیاس خوبی از سونامی هزینه ها به ما می دهد.
قابل تصور است که فقط «مدیریت مالی و حسابداری» پول جمع شده/خرج شده در این روزها خودش یک سازمان مالی چابک و قوی می طلبد.

در طرف مقابل دونالد ترامپ فقط 1009 میلیون دلار (یعنی 1.09 میلیارد دلار) پول جمع کرده است (یعنی حدودا 27% کمتر از هریس).

🔵هر کاندیدا از چه کسانی پول گرفته اند؟
بنا به گزارشی که خبرگزاری DW آلمان در چند روز اخیر منتشر کرده، در کمپین کامالا هریس 44% پولها توسط مردم اهدا شده و مابقی 56% پول، توسط افراد ثروتمند تامین شده است. (+)

در طرف مقابل در کمپین ترامپ حدود 68% هزینه ها توسط افراد «فوق ثروتمند» (ultrarich ها) تامین شده است و فقط 32% از هزینه های ترامپ توسط مردمِ معمولی طرفدارش تامین شده است.

🔵اما در مجموع چقدر پول باید خرج شود؟
طبق پیش بینی وال استریت ژورنال، پیش بینی می شود که هزینه های انتخابات امسال آمریکا به حدود 16،000 میلیون دلار (16میلیارد دلار) برسد (لینک+). برای داشتن "مقیاسی" از این عدد باید گفت کل سود یک سال شرکت نیسان ژاپن با داشتن 131هزار مهندس و تولید 3میلیون و 200هزار دستگاه خودرو در 2023 معادل 3 میلیارد دلار بوده است (لینک +). یعنی پولی بیش از سود «پنج شرکت نیسان» صرف برگزاری انتخابات در آمریکا می شود.

🔵 این هزاران میلیون دلار پول به علاوه انرژی ذهنی و برنامه ریزی گسترده باید صرف شود تا دموکراسی آمریکایی بتواند "موازنه قدرت" را در میان خودش برقرار کند و در این میانه عالیجناب شی و همچنین رفیق پوتین خرسند و مسرور، این گرفتاریِ آمریکایی‌ها را می بینند و در دل لبخند می زنند.
آنها می دانند که در تمدن چینی و روسی برای «تقسیم قدرت» به چنین ماراتن پرهزینه و انرژی‌بری نیاز نیست و از اینکه انرژی آمریکایی‌ها هر چهارسال یکبار اینطور مصروف می شود مسرورند!

همین میزان پول را پوتین ترجیح می دهد که صرف ارتش‌اش کند و شی جین پینگ ترجیح می دهد که این بودجه را صرف بازرگانی چینی کند!

دموکراسی آمریکایی قطعا کامل نیست. «انسان» مدرن از زمانی که به مفهوم تقسیم قدرت رسید سعی و خطای بسیار داشته است و دموکراسی آمریکایی ادامه سعی و خطای بشر است. ولی در این میانه یک چیز واضح است: در تمدن آمریکایی (که انسان مهاجر بنا نهاده) «تعیین تکلیفِ قدرت» نه در درون یک حزب حاکم (مانند حزب کمونیست چین) و نه در پینگ پنگ میان ولادیمیر پوتین با رفیقش دمیتری مدودف، بلکه در درون یک ماراتن نفس گیر تعیین می شود.

هشت روز دیگر تکلیف این ماجرای پیچیده مشخص می شود.

https://t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

24 Oct, 20:24


✍️ 11 روز تا انتخابات آمریکا: چرا صدای پای ترامپ اینقدر نزدیک است؟
(بحثی در فقر گفتمانی دموکراتها)

محمدرضا اسلامی

🔵 تنها کمتر از دو هفته تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باقی است و همچنان شانس دونالد ترامپ برای برنده شده بسیار بالاست. نظرسنجی ها نشان می دهند که افت محسوسی که ترامپ بعد از انصراف جو بایدن (و آمدن کامالا هریس) پیدا کرده بود ترمیم شده و در برخی نظرسنجی ها او اندکی بالاتر از کامالا هریس ایستاده است.

از این سوال بگذریم که پیرمردی مانند جو بایدن چگونه با کله‌شقی باعث شد که مهمترین بخش از «زمان رقابت» برای زمین زدن دونالد ترامپ هدر برود؛ ولی اکنون وقت آن است که به این سوال بپردازیم که چه شد و چرا ترامپ با وجود آمدن یک زن قاضی در عرصه رقابت، همچنان بر صدر مصطبه نشسته است؟

🔵 قبل از پرداختن تفصیلی به دلایل این بحث باید یک نکته را اذعان کنیم: ترامپ حتی اگر در قدرمطلق آراء (عدد رای) برنده نشود، ولی بازهم برنده این انتخابات است. عملا ترامپ توانسته یک تنه و فراتر از سطح حزب جمهوریخواه با همه ارکان حزب دموکرات آمریکا بجنگد. به بیان دیگر، ترامپ کاری را کرده که در تاریخ آمریکا بی سابقه بوده است: او توانسته خارج از Establishment (خارج از ساختار قدرت) با بخش مهمی از ارکان قدرت در آمریکا درگیر شود و در این درگیری، به آسانی حذف نشود!
عملا نکته مهم درباره ترامپ این نیست که او رای می آورد یا رای نمی آورد، بلکه نکته مهم درباره ترامپ این است که او «مهره حذف شدنی» نبود.

🔵 11 روز مانده به انتخابات وضع در آمریکا چگونه است؟ وضعیت امروز آمریکا مشابه وضعیت ترکیه است در انتخاب اردوغان. مشابه وضعیت انگلستان است در ماجرای رفراندوم برگزیت. یعنی کشور کاملا دو پاره است و تقریبا می توان گفت تا این لحظه وضعیت 50-50 است. تمام سعی دو نامزد بر این است که بر روی ذهن «تصمیم نگرفته ها» (Undecided voter ها) تاثیر بگذارند.

با توجه به شرایط مذکور ذکر این موارد ضروری است:

1️⃣- دانشگاه و دانشجویان
تحرک خاصی در دانشگاهها در حمایت یا عدم حمایت از هیچ یک از دو نامزد مشاهده نمی شود. دلیلش این است که اساسا ساختار نهاد دانشگاه در آمریکا به سمت و سویی رفته که دانشجو عمیقا درگیر دو بحث است: هزینه های تحصیل + آزمون ها.
دانشجوی آمریکایی شدیدا درگیر این است که هزینه شهریه، خوابگاه، تغذیه و... را چگونه تامین کند. همزمان، سیستم آموزشی در آمریکا به گونه ای است که دانشجو در «طول ترم» درگیر کوئیز و تکالیف هفتگی است (بجای اینکه «آخر ترم» درگیر آزمون باشد). یعنی وزن کار تحصیلی دانشجو سرشکن شده به هفته های ترم.
با این اوصاف ذهن دانشجو عملا درگیر «امر دانشجویی» و هزینه هایش است و نهاد دانشگاه چندان محل مناسبی برای کنش سیاسی نیست.

2️⃣- تحسین ثروت و ثروتمندی
جامعه آمریکایی اساسا نسبت به مساله ثروت، منفی نیست. یعنی بر خلاف بسیاری از کشورهای دنیا که ثروتمندان «منفور» هستند در میان بخش زیادی از مردم، ثروتمندان «تحسین شده» هستند. این تلقی عمومی به دو دلیل است:
- فرد ثروتمند "توان" خلق ثروت و کارآفرینی داشته.
- وجود افراد ثروتمند در کشور باعث قدرت کشور می شود.
بدیهی است که ممکن است برخی با این دیدگاه همراه نباشند ولی عمده مردم ثروتمند بودنِ ترامپ را امر منفی نمی دانند. حال سخنان باراک اوباما را گوش فرادهید. او دائما وجهِ ثروت ترامپ را می کوبد. دائما می گوید: ای مردم! این آدم همه ی عمرش به فکر خودش بوده و به خودش (و اموالش) پرداخته.
این رویکرد دموکراتها، رویکرد موفقی نبوده است.

3️⃣- فقرِ گفتمانی دموکراتها
مسئله اصلی در کمپین هریس (و اساسا در سطحی بالاتر در میان دموکراتها) این است که گفتمان اینها مبتنی بر «حرف اثرگذار» روی اذهان عمومی نیست. محور فعالیتهای اینها بدگویی درباره دونالد ترامپ (خطر ترامپ) است؛ ولی از خودشان چیزی ندارند که ارایه بدهند. مثلا سخنرانیهای چند روز اخیر هریس را نگاه کنید و محورهای حرفهایش را لیست کنید. عمدتا پیرامون کوبیدن ترامپ است. چه حرفی یا چه پیام ویژه ای برای مردم دارد؟ چه چیزی درش هست که «محرک رای دادن» شود برای بلاتکلیف ها؟

صفحه امروز CNN را ببینیم: یک خبر هست که در آن هریس در پنسیلوانیا ترامپ را فاشسیت و... خطاب کرده. بعد ذیل آن خبر، CNN یک خبر دیگر کار کرده که یک ویدئوی 5 دقیقه ای است با این مضون:

«پیام افرادی که هنوز تصمیم نگرفته‌ اند به هریس و ترامپ:
اینقدر همدیگر را لجن‌مال نکنید، ما برامون اهمیتی نداره!»

Undecided voter on Harris and Trump:
‘Stop trashing each other, we don’t care'

ویدئو را اینجا ببینید: لینک+

4️⃣-دل بستن به دادگاههای ترامپ
گمان بخشی از بزرگان دموکرات این بود که پرونده های قضایی متعدد (+)، ترامپ را زمین‌گیر و حذف خواهد کرد. ولی نکرد و این اشتباهی استراتژیک بود.

(ادامه دارد)
https://t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

21 Oct, 09:36


✍️رئیس سابق موساد و استیون سکر

محمدرضا اسلامی

گفتگوی “تأمیر پاردو” که سالها هدایت سرویس اطلاعاتی موساد را در دست داشته با استیون سکر در برنامه هاردتاک بی بی سی، دارای نکات قابل تامل است. [گفتگوی یک کهنه کار امنیتی و از جنس چهره هایی که معمولا از پرده برون نمی‌آیند.] شنیدن این گفتگو در این روزها ضروری است. ۲ نکته در میان نکات متعدد و در رفت و برگشت بحث میان پاردو و ساکر قابل توجه است:

🔵 ۱- استیون سکِر (مجری) به ترورهای هدفمند و انفجار پیجرها در لبنان اشاره می کند و سپس به «پاردو» یادآوری می کند که او در زمان مسئولیتش دستور قتل دانشمندان هسته ای ایرانی را صادر کرده بوده؛ سپس از او می پرسد: (مجموعا) این ترورها ممکن است اسرائیلی ها را خوشحال کند ولی آیا از «منظر استراتژیک» تفاوت چندانی ایجاد می کند؟

پاردو پاسخ می دهد: ببین من درباره مقطع مسئولیتم در موساد حرفی نمی‌زنم اما باید بگویم که ترور (Killing and Assassination) مشکل را حل نمی کند.

🔵۲ - استیون از او می پرسد: زمانی که تو مسئول موساد بوده ای تقریبا هر ماه از نتانیاهو می پرسیده ای: «چشم انداز آینده اسرائیل» چیست؟ می خواهیم «نَوه های ما» در چطور کشوری زندگی کنند؟
آیا الان معتقدید که نتانیاهو چشم انداز بلندمدتی برای آینده امن و پایدار اسرائیل در خاورمیانه (Sustainable Future) دارد؟

پاردو پاسخ می دهد: متاسفانه چشم اندازی «نمی بینم و نمی شنوم». و این مشکل بزرگی برای اسرائیل است. ما باید به این فکر کنیم که چه نوع کشوری را در آینده برای فرزندان و نوه هایمان می خواهیم؟ما نمی توانیم مشکل را به درستی حل کنیم و «متاسفانه» تصویر من از آینده تصویر مطلوبی نیست.

▪️▪️▪️▪️▪️

این گفتگو از آن نظر اهمیت دارد که با کسی است که سالها در استخوانبندی امنیتی‌ترین لایه های موساد حضور داشته (او از انتهای یک راه طی شده حرف می زند) ولی اکنون لحن صحبت ناامیدانه او در میانه جنگ بسیار متفاوت است با آن چیزی که از بیرون درباره کشورش دیده می شود.

https://t.me/solseghalam


▪️لینک ویدئوی گفتگو با هاردتاک:
https://youtu.be/nI1W7037Kqk?si=RCGWWFWBK47Ce-4U

ارزیابی شتابزده

19 Oct, 10:23


✍️ پنسیلوانیا، دوئل اوباما با ایلان ماسک

محمدرضا اسلامی

اوباما راه افتاده و شهر به شهر در پنسیلوانیا سخنرانی می کند. این یکی از ایالتهای تعیین کننده است. کارشناسان می گویند سرنوشت این انتخابات ممکن است با چندهزار رأی (یا حتی کمتر) تعیین شود.
دو طرف ماجرا می دانند که آنچه در این 16 روز آینده رخ می‌دهد سرنوشتِ ثروت و قدرت را برای هشت سال آینده تعیین خواهد کرد. هریس سرمایه اجتماعی بالایی ندارد. کاریزمای خاصی نداشته (حداقل تا کنون)؛ ولی باراک اوباما از روزگار جوانی‌اش تا به امروز محبوب قلوب بخشی از شهروندان آمریکا بوده است. او هم از سرمایه اجتماعی و هم از قدرت سخنوری برخوردار است. کاریزمای شخصیت اوباما شاید بتواند کمکی به کامالا هریس کند. بدیهی است که جابجا شدن فردی مثل باراک اوباما با محدودیتهای زیادی همراه است ولی در Pittsburgh و Philadelphia و Scranton هر آنچه در کف داشت گذاشت.

🔵 اما برگ برنده‌ی کمپین دونالد ترامپ، فرایِ کاریزما و سخنوری است! دیروز ایلان ماسک هم عازم میدان نبرد پنسیلوانیا شد و آنجا او هر آنچه که در کف داشت برای دونالد ترامپ مایه گذاشت. ایلان ماسک سخنور خوبی نیست. نه جمله‌بندیهای فاخر دارد و نه قدرت بلاغت عجیب اوباما را.

اما تاثیر ایلان ماسک بر آرای خاموش احتمالا بیشتر از تاثیر باراک اوباما است. چرا؟ فایل زیر🔻 ویدئوی کامل سخنرانی دیروز ایلان ماسک است. این 92 دقیقه را ملاحظه کنید و بعد مقایسه کنید با سخنرانیهای بلیغ اوباما.
ایلان ماسک بریده و منقطع حرف می زند. توانِ ساختن جمله‌ های بلند را ندارد. تپق می زند. ولی شنونده‌ی ایلان ماسک، به دنبال شنیدنِ سخنرانیِ فاخر نیست. طیف مخاطبان ایلان ماسک کسانی هستند که قدرتِ «فنآوری» و هوش و بازرگانی را تحسین می کنند. ایلان ماسک‌ی دیروز بر روی صحنه رفته که هفته پیش یک شگفتی حیرت آور در عرصه هوا-فضا را در تاریخ انسان معاصر رقم زده.
برای شنونده، ایلان ماسکی بر روی صحنه است که «یک قلم» ارزش بازار شرکت تسلا از مجموع ارزش بازار «کل شرکتهای خودروسازی دنیا» (شامل تویوتا، فورد، مرسدس-بنز آگِ و …) بیشتر است!
(۷۰۵ میلیارد دلار ارزش بازار تسلا است. لینک + و +).
برای شنونده، ایلان ماسکی بر روی صحنه‌ی حمایت از دونالد ترامپ است که مهمترین «رسانه مدرن» یعنی توئیتر را خرید و نشان داد که فقط «مرد فنآوری و صنعت» نیست بلکه «ذهن اجتماعی فعال» نیز دارد. قدرت توئیتر (X) امروز از قدرت سی.ان.ان بیشتر است.

🔵و شگفت اینجاست که چه شد که دموکراتها (بخوانیم جو بایدن) چنین کسی را از خودشان رنجاندند؟
کسی را که دموکراتها از خود رنجاندند دونالد ترامپ جذب کرد.
حداقل می توان چنین گفت که:
دونالد ترامپ توانست «غنی‌ترین» و «بی نیازترین» مرد روی کره زمین را متقاعد کند که از او حمایت کند.
شنونده می فهمد که ایلان ماسک نیازی به ثروت ندارد. حتی نیازی به شهرت، دیده شدن، یا قدرت هم ندارد. لذا برای شنونده این سوال ذهنی شکل می گیرد که ایلان ماسک در دونالد ترامپ چه دیده که برای حمایت از او 5 ساعت پرواز را از کالیفرنیا متحمل می شود تا به پنسیلوانیا برسد و نود و دو دقیقه چهره به چهره با شهروندان درباره اهمیت انتخاب مجدد ترامپ سخنرانی کند؟

🔵 همه‌ کسانی که دیروز به این سخنرانی آمدند می دانستند که هفته پیش تاریخ‌سازی فضایی ایلان ماسک رقم خورده؛ بازگشت موفق پیشران موشک استارشیپ به سکوی پرتاب باعث حیرت متخصصین عرصه هوا-فضا در اروپا، ژاپن، روسیه و چین شد.
شهروند پنسیلوانیایی در اخبار شنیده که پیشران تقویتی (بوستر) این موشک، پس از پرتاب در ایالت تگزاس آمریکا، مجددا در همان نقطه فرود آمد تا دوباره از آن استفاده شود. رسانه های دنیا نشان دادند که چطور بازوهای روباتیک غول‌آسا این پیشران را در زمان فرود گرفتند. لحظه ای که بسیاری از دوستداران اکتشافات فضایی را هیجان‌زده کرد.
بله! ایلان ماسک مرد سخنوری نیست ولی «مرد عمل» است. حداقل در ذهن مخاطب چنین است!

🔵 دقیقه‌ی بیست این ویدئو را ببینید. جایی که جوان پنسیلوانیایی به ایلان ماسک می گوید: من و دوستم در ۲۰ سالگی یک شرکت تاسیس کرده ایم و مطمئنیم که موفق می شویم تو چه «نصیحتی» برای ما و موفقیت ما داری؟ بله، آرای خاموش یعنی همین ها. نسل زد یعنی همین ها.
جمع کردن تک رای های اینها.

🔵دموکراتها بر این گمان هستند که دو انتخابات گذشته نشان داده که مجموع رای شهروندان دموکرات از جمهوریخواه بیشتر است. اما آیا این امر این نوبت هم رخ خواهد داد؟
آیا آرای خاموش در ایالتهای چرخشی به سمت و سوی باراک اوباما خواهد رفت یا درخشندگیِ قدرت صنعت و بازرگانی در ایلان ماسک آرای خاموش را به سمت دونالد ترامپ سوق خواهد داد؟

نتیجه قابل پیش بینی نیست. اما نتیجه هرچه که باشد گویای یک امر است: عرصه سیاست آمریکا، عرصه عرض اندام قدرت‌هاست.

▪️لینک ویدئو

https://t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

19 Oct, 10:22


۲۷ میلیون view برای نیم سطر

(تغییر عکس پروفایل چهره به عکس سکوی پرتاب نیز جالب توجه است)

ارزیابی شتابزده

24 Sep, 04:44


قسمت صد و نوزدهم پادکست دغدغه ایران
 
دانشگاه ایرانی: آن خشت بُوَد که پُر توان زد

کارکرد دانشگاه چیست؟ دانشگاه در ژاپن چه نقشی ایفا می‌کند و کیفیت و تأکیدات آموزشی و پژوهشی در آن چگونه است؟ دانشگاه آمریکایی چه خصایصی دارد؟ نقطه ضعف و قوت دانشگاه ایرانی در برابر دانشگاه‌های آمریکایی و ژاپنی چیست؟

دکتر #محمدرضا_اسلامی که تجربه زندگی دانشگاهی در ایران، ژاپن و آمریکا را دارد، بر محور این سؤالات دانشگاه را در سه کشور مقایسه می‌کند. 

کانال ارزیابی شتابزده، نوشته‌های محمدرضا اسلامی
 
حمایت از پادکست دغدغه ایران
 
دوره «جامعه‌شناسی برای همه» در پلتفرم هنرستان
 
شناسه پیپال
[email protected]
 
موسیقی آغازین
قطعه سلام، اثر استاد حسن کسائی
 
Email: [email protected]
 
گوینده: محمد فاضلی
امور فنی و صوت: مرتضی مشیری‌خواه
گرافیک: استودیو آنسو (@onsoustudio)
                                 
تاریخ انتشار
مهر هزار و چهارصد و سه

https://t.me/dirancast_official

ارزیابی شتابزده

23 Sep, 20:26


✍️ اول مهر و ابرپروژه‌های ایران

محمدرضا اسلامی

🔵 برای روز اول مهر انتخاب این پوستر ضروری است. اینکه امیدوار باشیم که روزی برسد که محصولات نظام آموزشی کشورمان چنین نباشد. چنین مباد. سِیر واژه ها را ملاحظه کنید: "ابَر پروژه".
پروژه ای که کل آن یک میلیارد دلار هم نبوده (پروژه ای «نیم میلیارد» دلاری!) را ابرپروژه خطاب کردن.

هر کسی که با بدیهیات مفاهیم و ابعاد پروژه‌های بین‌المللی آشنا باشد می‌داند که در حوزه زیرساخت «پروژه نیم میلیارد دلاری» را ابرپروژه خطاب نمی کنند. اما محصول سیستم آموزشی ما چنین است: همین قدر بی‌مبالات در انتخاب واژه‌ها و همین قدر غیرمتواضع در آدرس غلط دادن.

در شرایطی که کشورهای اطراف ایران در حال اجرای مگاپروژه های عظیم در حوزه زیربناهای خود هستند (که در این یادداشت تجارت فردا + به آن پرداخته شد) سیستم آموزشی ما می‌آید و به رئیس‌جمهور کشور می گوید: ابرپروژه . مفهوم ابرپروژه را در امارات، در ابوظبی و دوبی، در عربستان و ترکیه می بیند ولی پروژه نیم میلیارد دلاری را ابرپروژه معرفی می کند. با همین روش و با همین "تعریف" (Definition) رئیس جمهور کشور را تا سریلانکا می کشانند که برود و ابَرپروژه را افتتاح کند.(!؟)

اما ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود. با همین روش و با همین سیاق واژه گزینی، متن خبر را به وب سایت ریاست جمهوری می دهد. در اینجا متن را ملاحظه کنید:
https://president.ir/fa/151410

🔵 سوال اینجاست که چرا سیستم آموزش‌عالی کشور ما اینگونه و با چنین ادبیاتی سخن می گوید؟ کجای دنیا رئیس جمهور کشور را برای یک پروژه نیم‌میلیارد دلاری از کشور خارج می کنند؟ آیا نمی‌فهمند سطح پروژه هایی که #اردوغان افتتاح می کند در چه ترازی است؟ آیا عدد و رقم نمی‌دانند و نمی‌فهمند سطح پروژه هایی که بن‌سلمان و شیخ محمد افتتاح می کنند در چه ترازی است؟ آیا ایران به سطحی رسیده که باید «یک روز کاریِ» رئیس جمهورش را به پروژه نیم میلیارد دلاری اختصاص بدهند؟

مرحوم رئیسی اعتماد می‌کرد به اینها، و بر سر همان اعتماد هم بود که تا سریلانکا رفت (تا 230 کیلومتری شرق پایتخت این کشور رفت). و بر سر همان اعتماد بود که مرحوم رئیسی تا سد خداآفرین هم رفت برای «افتتاح».
سدی که کل تولید برق آن 200 مگاوات است؛ ارتفاع آن ۶۱ متر است(!) و حجم مخزن آن 1.6 میلیارد مترمکعب است. سدی که در سایر کشورها معاون وزیر نیرو یا حداکثر «وزیر نیرو» باید آن را افتتاح کند. مرحوم رئیسی به خداآفرین رفت و در همان سفر هم جان باخت ولی کسی از برنامه‌ریزانِ آن سفر نپرسید که آیا در سایر کشورهای دنیا هم رئیس‌جمهور مملکت را برای افتتاح پروژه ای در این سطح و این تراز جابجا می کنند؟

آیا آن هم «ابرپروژه» بود؟

🔵اول مهر است و بازگردیم به دانشگاه و سیستم آموزشی کشورمان.
وقتی نهاد دانشگاه می‌آید و به راحتی پروژه نیم میلیارد دلاری را «ابر پروژه» خطاب می کند، «این دانشگاه» قرار است چگونه و چه چیزی به فرزندان ایران و نسل آینده بیاموزد؟

چه نسلی از مهندسین را قرار است تربیت کند؟ آیا در دانشگاههای ترکیه هم به نسل جوان مهندسین می‌آموزند که در توسعه ترکیه، افق فکری خود را برای "ابرپروژه" در چنین ترازی تنظیم کنند؟ آیا نسل جوان اماراتی اینگونه آموزش می بیند؟

🔵 اول مهر است و جای این پرسش هم باقی است که اگر پروژه ای را ابرپروژه خطاب می کنید پس چطور «رئیس دانشکده» مسئولیت اجرایی در آن ابرپروژه داشته است؟ «رئیس دانشکده» یعنی کسی که انبوهی وظایف مشخص در نهاد دانشگاه دارد. او موظف است که به برنامه‌ریزی برای «اعضای هیات علمی» اهتمام داشته باشد. چطور ممکن است که یک نفر هم رئیس دانشکده باشد و هم «همزمان» در ابرپروژه «مسئولیت اجرایی» داشته باشد؟

این چه نهاد دانشگاهی است که به رئیس‌جمهور آنگونه سخن می‌گوید و در انجام وظایف آموزشی/پژوهشی خودش هم اینگونه وقت می‌گذراند؟

🔵اول مهر است و نهاد دانشگاه نیازمند بازنگری جدی در بازتعریف عملکردهای خودش است.

دانشگاه ایرانی باید به روند توسعه کشورهای منطقه با دقت بنگرد. استاد دانشگاه ایرانی باید «اصل وقتش» در دانشگاه باشد. دغدغه اصلی استاد دانشگاه باید آموزش نسل جوان و پژوهش باشد. دغدغه اش حل #مسائل_ایران باشد. در بیرون دانشگاه کارهای «مشاوره ای» بلامانع است ولی «مسئولیتهای اجرایی» در دستگاههای اجرایی؟ (آنهم طولانی مدت؟)

اول مهر است و دانشگاه ایرانی اگر می خواهد که شانه‌هایش زیر بار توسعه کشور قرار گیرد، باید به این سوال بپردازد که دارد چه می کند؟ و جایگاه دانشگاه در «حل مسائل ایران» کجاست؟

https://t.me/solseghalam/2421

ارزیابی شتابزده

18 Sep, 07:47


✍️آقای دکتر پزشکیان در نیویورک با نس دیلی و ایلان ماسک دیدار کنید

محمدرضا اسلامی


جناب آقای دکتر پزشکیان
با سلام
هفته گذشته در خلیج سانفرانسیسکو نشستی درباره «کاربرد هوش مصنوعی در تولید محتوا» برگزار شد. خلاصه این نشست این بود که استفاده از هوش مصنوعی در تولید محتوا پدیده ای است که طی همین دو-سه سال اخیر رخ داده، ولی برگزارکنندگان این نشست تلاش کردند که در قالب سخنرانی برای نسل زد به آنها توضیح بدهند که هوش مصنوعی به تنهایی «باعث درآمدزایی پایدار» برایتان نمی شود بلکه برای خلق ثروت باید علاوه بر AI به جزئیات دیگری هم دقت کنید.
برگزار‌کننده این نشست، شرکت نس دیلی (NAS DAILY) بود و برایم جالب بود که بیش از هزار نفر از ایالتهای غربی آمریکا در این نشست شرکت کرده بودند تا نس‌دیلی را ببینند و از تجارب او استفاده کنند! واژه NAS در ابتدای نام این شرکت از کلمه «ناس» از عربی گرفته شده به معنی مردم.

انتخاب نام "نس دیلی" خوش‌سلیقگی بنیانگذار این شرکت است. یک پسر عرب فلسطینی که نامش نصَیِّر یاسین است استارت آپ زده بوده و سه حرف ابتدای اسمش (یعنی کلمه نصیر) در نوشتار انگلیسی NAS را برای استارت آپ‌اش انتخاب کرده، تا اشاره ای باشد به مفهوم بین الملل. مردمان. جوامع.

استارت‌آپ این پسر جوان موفق شده و او اکنون 68 میلیون فالوئر در دنیا دارد (در مجموع شبکه های مجازی‌اش). گردش مالی شرکت نس‌دیلی سال گذشته 10 میلیون دلار بوده است.

جوانی یک لاقبا با یک دوربین و یک لپ تاپ، یک استارت آپ را راه اندازی کرده و الان صدای او در دنیا بیشتر از صدای فلان نماینده کنگره آمریکا شنیده می شود.

در میانه نشست و در هنگام ناهار به نس‌دیلی گفتم: تو تقریبا تمام کشورهای دنیا را رفته‌ای و درباره هر کشوری یک ویدئو ساخته‌ای. تو به دورترین نقطه جنوب رفته‌ای و درباره آن برنامه ساخته‌ای، ولی چرا به ایران نیامده‌ای؟ کشوری که تاریخ، موسیقی، ادبیات، شعر، فرش، معماری، هنر و... دارد؟
گفت: اگر به ایران بیایم دستگیر می شوم.
گفتم چرا؟ گفت: ما جزء اعرابی هستیم که در قسمت Arraba فلسطین بدنیا آمده ایم. لذا پاسپورت من اسرائیلی است. به محض ورود به کشورت دستگیر می شوم.
▪️▪️▪️

آقای دکتر پزشکیان
در سفر به نیویورک، وقت خود را فقط به دیدار با سیاستمداران سالخورده و مقامات حکومتی هدر ندهید. در دنیای امروز شخصیتهایِ اثرگذار فقط سیاستمدارانِ حکومتی نیستند. امور به سرعت تغییر کرده و ساختار جدیدی در جوامع بشری شکل گرفته است. در دنیای امروز صدای جوانان کارآفرین و صدای نسل جوانِ ایده‌پرداز بیشتر شنیده می شود. آنها موثرترند. با آنها دیدار کنید و با آنها گفتگو کنید. به مدیران برنامه‌ی سفرتان بگویید که برنامه دیدار شما با بنیانگذار مایکروسافت آقای بیل گیتس را تنظیم کنند. به آنها بگویید سال گذشته در همین روزها آقای کیشیدا نخست وزیر ژاپن با بیل گیتس دیدار کرد. در همین روزهای سال گذشته آقای اردوغان با ایلان ماسک دیدار کرد.(لینک+)

آقای کیشیدا فهمیده که دیدارش با بنیانگذار مایکروسافت چقدر برای ژاپن مهم است. آقای اردوغان فهمیده که در دنیای جدید، قدرت ایلان‌ماسک از قدرت بسیاری از رجال سیاسی کنگره آمریکا بیشتر است. اینها تغییرات دنیای جدید است. چرا دور برویم؟ در سال 2017 که هیات ایرانی به نیویورک آمدند در "دانشگاههای آمریکا" رویای پروژه استارلینک ایلان ماسک را مسخره می کردند. اما امروز استارلینک هزاران ماهوارۀ در گردش بر مدار زمین دارد. آنچه که در 2017 حتی در دانشگاه «نشدنی» می نمود، امروز شده است!

عمر دونالد ترامپ و جو بایدن و سایر سالخوردگانِ وادی سیاست گذشته، اما ایام بالندگیِ جوانان ایده‌پرداز در حوزه تکنولوژی تازه شروع شده است. فردای بشر متعلق به استارت‌آپها و شرکتهای فنآوری است.
برنامه سفر خود را طوری تنظیم کنید که با اینها (با «آینده!») دیدار و گفتگو داشته باشید. ایلان ماسک را به تهران دعوت کنید. نگذارید که فقط رقبایِ ایران با او سخن بگویند. خودتان مستقیم و بی‌‌واسطه با نس‌دیلی و بیل گیتس حرف بزنید. به مدیران سفرتان بگویید بن‌سلمان که به آمریکا رفت، مستقیما با زاگربرگ دیدار کرد. شما نیز با این نسل از جوانان دیدار کنید.

به آنها بگوئید ایران سرزمین شعر بوده و سرزمین موسیقی. بگویید سه‌تار ایرانی از مسیر راه ابریشم تا چین و ژاپن رفته بوده است. بگویید ذهن ایرانی خوشنویسی را بالنده کرده؛ بگویید درخشش برق ذهن حافظ شیراز، گوته آلمانی را شیفته و مسحور خود کرده بوده است. اینها را دعوت کنید تا به ایران امروز بیایند و با استارت‌آپهای ایرانی مستقیما دیدار کنند. از هوش مصنوعی با جوانان ایرانی سخن بگویند و «از جوانان ایرانی بشنوند». آقای دکتر پزشکیان! آینده را دریابید. جهان به سرعت در حال تغییر است. در نیویورک وقت خود را به دیدار با سیاستمداران سالخورده هدر ندهید.

https://t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

10 Sep, 20:13


سرکار خانم دکتر صادق مالواجرد

با سلام

ژاپن کشوری است که از هیچ طرف اتصال زمینی با سایر سرزمینهای دنیا ندارد. یعنی ژاپن در هیچ کریدور ترانزیت کالای زمینی دنیا حضور ندارد (و نمی تواند داشته باشد). این بدان معناست که ژاپن به دلیل موقعیت جغرافیایی‌اش از ترانزیت زمینی کالای بین المللی "حذف" است.
افزون بر این نقص، همه می دانیم که ژاپن از هیچ منبع زیرزمینی (مثل گاز، نفت) نیز برخوردار «نیست». با توجه به این واقعیتهای تلخ، ژاپنی‌ها نسبت به این کارها اقدام کرده اند:

۱- فرودگاه بین‌المللی ناریتا با ظرفیت جابجایی 45 میلیون مسافر (لینک+) و سه میلیون تُن بار در سال (لینک+) را توسعه داده اند.

عملا #ناریتا بخشی از ستون فقرات ارتباط بین‌المللی ژاپن است. اما افزون بر ناریتا، وزارت امور زیربنایی ژاپن، فرودگاه کانسای را در مجاورت اوساکا بر روی آب (وسط دریا) بنا کرد. این فرودگاه ظرفیت 30 میلیون مسافر در سال را دارد (لینک+). اما اضافه بر اینها، دولت ژاپن در سال 2011 ترمینال بین‌المللی فرودگاه هانِدا را نیز با ظرفیت جابجایی 20 میلیون مسافر در سال (لینک+) افتتاح کرد تا بتواند توریستهای ثروتمند چینی را جذب کند. (جمع جبری این سه فرودگاه را ملاحظه کنید. 95 میلیون مسافر هوایی در سال. آنهم برای کشور در گوشه پرت شرق آسیا)

خانم مالواجرد، اگر در پایان دوره چهارساله وزارتتان بتوانید ظرفیت فرودگاه امام را از عدد تحقیر آمیز‌ فعلی (حدود 10میلیون مسافر در سال) «به سمت» عدد 90 میلیون مسافر افزایش‌ دهید، یعنی به زیربنای محرک توسعه ایران کمک کرده اید. وگرنه این چهار سال هم مثل سه سال قبل می گذرد. مثل بذرپاش که آمد و رفت. نگذارید که آمدن و رفتن‌تان مثل آمدن و رفتن بذرپاش باشد.

۲- امروز که صحبت می کنیم، یک هواپیمای بوئینگ 777 از دوبی به سمت سانفرانسیسکو پرواز خواهد کرد. یکسره 16 ساعت روی هوا خواهد بود و حدود 500 مهندس برنامه‌نویس کامپیوتر هندی به همراه خانواده‌هایشان با این هواپیما از دوبی به سمت سلیکن‌ولی خواهند رفت تا در شرکتهای آن منطقه در حوزه فنآوری کار کنند.
همین امروز که صحبت می‌کنیم یک هواپیمای Airbus A380 نیز همین تعداد مهندس و مدیر هندی را از دوبی به سیاتل (به مایکروسافت و آمازون) خواهد برد.
و همین امروز که صحبت می کنیم یک هواپیمای دیگر هم همین تعداد مدیر و سرمایه‌گذار هندی را به سمت فرودگاه لس آنجلس خواهد برد.
خانم مالواجرد، این سه پرواز فقط مختص "امروز" نیست! این سه پرواز در تمام هفته در جریان است و سهم مهمی از ترانزیت دانشمندان حوزه فنآوری نصیب فرودگاه دوبی (و اقتصاد امارات) می شود.

«رقابت» باعث شده که مشابه این ۳ پرواز، هر روز از فرودگاه دوحه قطر و استانبول ترکیه هم به سمت ۳ مقصد مذکور در انجام باشد. عظمت گردش مالی و ترانزیت کالا و مسافر را ملاحظه می کنید؟
بله! خانم مالواجرد «ایران‌ایر» از این گردونه حذف است و این پولی است که «هر روز» در جیب اعراب و ترکیه می‌رود در حالی که فرودگاه امام در تهران برای چنین پروازهایی (بین هند و آمریکا) ارجحیت دارد. (لینک+)
در این چهار سال فکری برای این موضوعات کنید. آقای پزشکیان در معرض سونامی دیدارها و اطلاعات خواهد بود ولی شما درباره این موارد دائما با ایشان گفتگو کنید.

حق ایران نیست که فرودگاهش اینگونه از عرصه رقابت جهانی حذف باشد. این حق ایران نیست که هواپیمایی ایران‌ایر اینگونه مظلومانه در برابر رقبای اماراتی، ترکیه ای و قطری بازنده بازی باشد. حافظ می گوید:
سخن درست بگویم، نمی توانم دید/
که مِی خورند حریفان و من نظاره کنم


درباره این مسائل با آقای پزشکیان صحبت کنید.

حذف بودن ایران از عرصه تجارت هوایی فقط از منظر اقتصادی مهم نیست. بلکه از منظر اثرگذاری بین‌المللی نیز مهم است.
ممکن است گفته شود این موارد در اختیار رئیس جمهور نیست و او نمی تواند کاری کند. ولی دکتر پزشکیان حداقل می تواند شرح کند/درک کند ابعاد این درد را.

بازگردیم به ژاپن و حکمرانی ژاپنی: آن کشور پرت در گوشه آسیا دائما در تلاش است که علاوه بر کمیت، «کیفیت» سیستم فرودگاهی‌اش برتر/موفق‌تر از فرودگاههای امارات، قطر و ترکیه باشد! (لینک+)

۳- ژاپنی‌ها امکان اتصال به کریدورهای زمینی ترانزیت بین المللی کالا را نداشته اند، ولی سعی کرده اند لااقل در داخل کشور خودشان مدت زمان ترانزیت زمینی را به «حداقل ممکن» برسانند، لذا شبکه قطارهای پرسرعت «شین کانسن» (یا Bullet train) را احداث کرده اند.
در ایران بزرگ حتی یک‌ خط قطار پرسرعت اجرا نشده است.
تلاش کنید در این چهارسال لااقل یک مسیر قطار پرسرعت در کشور اجرایی و افتتاح شود. مسیر تهران به سمت مرکز کشور یا تهران به سمت شرق کشور(مشهد) باید قطار پرسرعت داشته باشد.

زمان به سرعت می گذرد. نگذارید حضور شما در وزارتخانه یک حضور کارمندی باشد. به توسعه این زیربناها بپردازید.

✍️محمدرضا اسلامی
t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

09 Sep, 16:57


✍️نوشابه خوردنهاى جلال آل احمد

🔹متاسفانه امسال هم (همچون سالهای گذشته) متنى در تلگرام و شبکه‌ها دست به دست مى شود به نقل از خانم سيمين دانشور، درباره نوشابه خوردنها و سيگار كشيدنهاى جلال آل احمد.

اينكه جلال او را [سیمین را] هم سيگارى و «نوشابه خور» كرده بود.

و اينكه آل احمد همچون برخى ديگر از دوستان و مراد/مريدانش، بخاطر زياده روی در ميگسارى (و به اصطلاح عرق خورى)، دچار "بيمارى" (هاى مختلف) شد و مُرد.

این متن + را سهند ایرانمهر منتشر کرده است.

🔷 اين متن در كتاب "غروب جلال" نيامده بود و ظاهرا به ویرایش نسخه منتشره در ۱۳۸۴ افزوده شده است.
متاسفانه سهند ایرانمهر قبلا هم این متن را منتشر کرده بود و این برای بار چندم است که بر این وجه آل احمد تاکید می شود.

🔷 در اينكه جلال اهل مراعات شريعت نبوده و در بخش طولانى از عمر كوتاهش، گريزان از مُتدينين بوده ، بحثي نيست. اما اينكه هر نوبت در سالگرد درگذشتش این متن در شبکه های اجتماعی به گردش درآورده شود، محل تعجب و حيرت است.

🔷 اگر كسى مى خواهد از زندگى آل احمد «اين پرده» را پر رنگ كند، تا خيالش راحت شود كه ميخوارگى و ميگسارى مختص خواصِ اهل ادب و سياست و روشنفكران هم بوده، با همان لحن و كلام جلال بايد بهش گفت: حضرت! برو در خلوت خودت هر كاره كه مي خواهى باش، ولي اگر نقل قولی ذكر مى كنى از تاريخ، فقط بر یک وجه از زندگی کسی تاکید چرا؟

🔵 آل احمد در زمان کودکیِ پدربزرگ من و شما می نوشت. او شتابزده مُرد (به تعبیر سیمین دانشور). او انسان کاملی نبود ولی انسان «اهل کوشش» بود. در زمانه ای که سرزمین ایران غرق در بی سوادی و فقر بود او به فکرِ «کاغذ، قلم و انتشار» بود. او دغدغه ایران داشت و تمام وجودش دغدغه «مردمی که اصالت زندگی در آنها هست» بود. (باز تعبیر از سیمین دانشور)

🔵 حال اینهمه سال بعد از مرگ آل احمد جماعتی پیدا می شوند که او را بیرحمانه نقد می کنند. گویی انگار نه انگار که جلال در ۴۶ سالگی عمرش تمام شده و مرده است. فقط ۴۶ سال و آنهمه تولید و تکاپو؟!

🔵‌ نقد آل احمد ایرادی نیست، ولی گفتن بخشی از احوال او و نگفتن بخشی دیگر، کاری زشت و نابخشودنی است. در اینجا(+) می توانید فایل صوتی کتاب غروب جلال نوشته خانم سیمین دانشور را با صدای ناصر زراعتی بشنوید. در هیچ کجای چاپ نخست کتاب (زمستان ۱۳۶۰ - انتشارات رواق)، متنی که آقای سهند ایرانمهر در کانالش آورده، وجود ندارد. ظاهرا این بخش در ویرایش سال ۱۳۸۴ به کتاب افزوده شده است. شوربختانه شگفت آور است که از میان «آنهمه بحثهای سیمین درباره جلال» امسال نیز سهند ایرانمهر همین بحث مشروب و سیگار جلال را منتشر کرده است.

🔵 از میان صفحات کتاب غروب جلال:
«… یک روز جلال ماشین‌اش را کنار شالیزار متوقف کرد، و دفترچه یادداشت‌اش را با مداد از جیب درآورد و مشغول نوشتن شد. به “این کارش” عادت داشتم؛ در داشبورد ماشین، درجیب‌اش و روی میز کنار تختش همیشه “دفترچه و مدادی” آماده داشت، و آنچه به ذهنش می رسید یا آنچه مصاحبانش می گفتند و جالب می نمود یادداشت می کرد.» (دقیقه ۴۷)

«… کسی که با جلال بود هرگز تنها نبود.
در سالیان درازی که ما با هم بودیم من [سیمین] همواره از خویشان و دوستان، دور و دورتر می شدم و به او نزدیک و نزدیکتر!…
او مرا بس بود
وقتی خویشان و دوستان برایم دلسوزی می کردند که «اجاقم کور مانده» تهِ دلم به آنها می خندیدم. چرا که اجاقی روشن‌تر از اجاقِ من نبود.»
(دقیقه ۵۰:۵۰)

🔵 درباره جلال آل احمد این یادداشت را ملاحظه کنید:
https://t.me/solseghalam/1411

🔵 کتاب را بخرید یا فایل صوتی‌اش را بشنوید. جاهایی که خانم سیمین دانشور درباره سیگار و نوشابه آل احمد سخنی گفته فقط اینهاست:

نوشابه: دقیقه ۸:۰۶
نوشابه: دقیقه ۱۴:۲۸

سیگار: دقیقه ۱۶:۵۱
سیگار: دقیقه ۴۱:۵۹

این چند جمله از قسمت پایانی کتاب غروب جلال:
«…بوسیدمش و بوسیدمش. در این دنیا کمتر زنی اقبالِ مرا داشته که جفتِ مناسب خودش را پیدا کند. مثل دو مرغ مهاجر که همدیگر را یافته باشند، و در یک قفس با یکدیگر هم‌نوا شده باشند، و “این” قفس را برای هم “تحمل پذیر” کرده باشد. تابوت را در آمبولانس گذاشتند و راه افتادیم…»

✍️محمدرضا اسلامی
https://t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

05 Sep, 08:39


✍️ دبیرستان به مثابه ماشین کنکور (خط تولید پرورش رتبه های برتر کنکور) یا
مرکز «آموزش مهارت»
؟

🔵‌ بازدید از دبیرستانی که خروجیهای آن فقط برای رفتن به دانشگاه استنفورد/برکلی/UCLA نیست، بلکه به مسأله «بازار کار» هم فکر می کند.

🔵 عملا دبیرستان دولتی فقط‌ به فکر «تربیت مهندس/پزشک» نیست بلکه به «تربیت تکنسین» هم جدی فکر می کند.

دغدغه «مدیر دبیرستان» این نیست که به والدین گزارشِ رتبه های برتر ورودی به دانشگاههای برتر را بدهد. بلکه مدیر دبیرستان به تیمهای ورزشی مدرسه، امکانات جوشکاری، امکانات سی ان سی، کارگاه نجاری، و کارگاه تعمیرات گیربکس خودرو هم فکر می کند.

▪️۴۲ مگ - ۸ دقیقه

#آموزش
#کنکور
#مهارت
t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

30 Aug, 08:07


✍️ امنیت ملی آمریکا یا امنیت ملی ایران؟

محمدرضا اسلامی

🔵 پیش از آنکه به مرور یادداشت اخیر دکتر محمدفاضلی بپردازیم این چند گزاره را با هم مرور کنیم:

۱- جوانی آس و پاس، با یک چمدان لباس و یک چمدان خرده وسایل از هند وارد خاک آمریکا شد. این جوان هندی البته مستعد و همزمان مشتاق آموختن و تکنولوژی بود. او که در دانشگاه شریفِ هند (IIT) کارشناسی مهندسی متالورژی خوانده بود وقتی که پایش به آمریکا رسید دنبال دکترا خواندن نرفت. بعد از اینکه فوق لیسانس متالورژی را در دانشگاه استنفورد خواند، به دنبال علاقه اش در حوزه مدیریت تکنولوژی رفت و در پنسیلوانیا فوق لیسانس MBA خواند. این آقای سوندار پیچای الان «مدیرعامل (CEO) گوگل» است. سِمت دقیق اش را اگر بخواهیم بخوانیم
Chief executive officer (CEO) of Alphabet Inc. and its subsidiary Google
است. همه‌ ما می دانیم گوگل چیست اما بیایید از منظر امنیت ملی و با نگاه امنیتی به گوگل نگاه کنیم:

✔️گوگل غول تکنولوژی است که بر روی موتورهای جستجوگر، تجارت الکترونیک و هوش مصنوعی متمرکز است.

✔️از منظر «قدرت» گوگل قوی‌ترین شرکت دنیا شناخته می شود (referred to as the most powerful company in the world) و جزء پنج غول تکنولوژی در کنار آمازون، اپل، متا و مایکروسافت است.

✔️گوگل به‌طور تخمینی دارای بیش از یک میلیون سرور در سراسر جهان است، و روزانه بر روی بیش از یک میلیارد درخواست جستجو، و حدود ۲۴ پتابایت «داده تولید شده توسط کاربران» پردازش انجام می‌دهد.

✔️الکسا وبگاه گوگل در آمریکا را به عنوان پربازدیدترین وبگاه اینترنت معرفی می کند.

✔️هیچ شرکتی در جهان به اندازه گوگل اطلاعات شخصی/خصوصی از کاربران اینترنت ندارد. به بیان برخی متخصصان، گوگل شما را بهتر از همسرتان می شناسد.

سوندار پیچای، جوان قصه ما، پس از پایان دوره لیسانس وارد خاک آمریکا شد و در ۳۲ سالگی وارد گوگل شد! یعنی یک شهروند «غیرمتولد آمریکا» امروز به چنان گستره وسیعی از اطلاعات مهم دسترسی دارد که زمانی برای سازمانهای جاسوسیِ برتر دنیا هم یک رویا می نمود.

۲- یک جوان عاشق تکنولوژی دیگر که در آفریقای جنوبی متولد شده بود و در ۱۸ سالگی به کانادا رفته بود، برای اولین بار در عمرش در ۲۰ سالگی برای تحصیل وارد خاک آمریکا شد. امروز بر روی زمین در جاده های آمریکا ماشینهای تسلا محصول کارخانه اوست و در آسمان صدها ماهواره استارلینک او در گردش دائم اند. ایلان ماسکِ غیرمتولد آمریکا، امروز از چنان قدرتی در عرصه اطلاعات، حمل و نقل، اقتصاد و سیاست ایالات متحده برخودار است که زمانی تصورش هم برای بسیاری از سناتورهای «متولد آمریکا» یک رویا می نمود.

۳- فرید زکریا، یک جوان مسلمان که در بمبئی هندوستان متولد شده بود، در جوانی وارد دانشگاه Yale شد و امروز از موثرترین چهره ها در حوزه «رسانه» و صاحب برنامه تلویزیونی به نام خودش در شبکه تلویزیونی CNN است...

🔵از این دست مثالها بسیار است (و تا هریس و اوباما امتداد می یابد). اما بگذارید به سراغ یادداشت مهم دکتر محمدفاضلی برویم. او در این یادداشت تحت عنوان «خودتحریمی» (اینجا+) می نویسد:
...«قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» به یکباره همه ایرانیان خارج از کشور که دارای تابعیت هستند (یا فرزندان و همسران‌شان تابعیت دارند) را از کارکردن در مشاغل حساس (که تا سطح بخشدار(!) و هر سمت تأثیرگذار دیگری ادامه می‌یابد) منع می‌کند... آیا این خودتحریمی نیست؟ آیا هیچ وقت مراکز پژوهشی، عواقب این قانون را بررسی و منتشر کرده‌اند؟ آیا دلیلی وجود دارد که یک نظام سیاسی تا این حد از افرادی که مهاجرت کرده‌اند دوری کند و خود را از خدمات آنها محروم کند؟»

🔵در شرایط فعلی اگر دکتر پزشکیان بخواهد از امیرکرمانی برای تصدی وزارت اقتصاد استفاده کند نمی تواند. امیر کرمانی؟ او دارنده‌ مدال طلای المپیاد جهانی فیزیک و فارغ‌التحصیل دکترای اقتصاد از دانشگاه MIT و دانشیار اقتصاد دانشگاه برکلی است. دکتر پزشکیان اگر بخواهد از حامد قدوسی برای سمت ریاست بانک مرکزی کشور استفاده کند نمی تواند! حامد قدوسی در سال ۱۳۷۵ رتبه یک کنکور سراسری در منطقه ۲ کشور بود. در اروپا دکترای اقتصاد خواند، در MIT پسادکترا گذرانده و در دانشگاه ایالتی پلی تکنیک کالیفرنیا (Cal Poly) دانشیار فاینانس است. مساله امروز ایران اقتصاد است ولی رئیس جمهور ایران نمی تواند از پویا ناظران استفاده کند. آیا #برای_ایران شیفته‌تر از امیرکرمانی هست؟ آیا ایرانی‌تر از حامد قدوسی یا پویا ناظران به آسانی پیدا می شود؟


▪️جناب آقای دکتر پزشکیان؛
با سلام
اینها صرفا چند مثال بود. لطفا آن زمان که به فکر توسعه و «بهره برداری» از «میدان گازی مشترک بین ایران و قطر» هستید، فکری برای این وضعیت کنید. شما «امکان بهره برداری» از منابع انسانی کشورتان را متاسفانه ندارید.

و این بسیار دریغ است.

https://t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

22 Aug, 18:10


✍️ سخنرانی دیشب اوباما در اجلاس ملی دموکراتها

محمدرضا اسلامی

🔵 اوباما سخنور قهاری است ولی سخنرانی او از جنس تمرین و حفظ مطلب نیست. او به تمام معنی کلمه «سخنرانی می کند».

سخنرانی دیشب اوباما در اجلاس ملی دموکراتها🔻یک شاهکار تمام عیار بود. یک خطابه اثرگذار در یکی از بخشهای مهم تاریخ سیاست ایالات متحده آمریکا.
نمونه ای شگفت آور از توان یک فرد در «ارتباط گرفتن» با اذهان عمومی.

🔵اوج هنرمندیِ باراک اوباما این نیست که می تواند شهروند معمولی آمریکایی که «هوادار» دموکراتهاست را به وجد بیاورد، بلکه شاهکار اوباما وقتی است که بر «شهروند کلافه» و بی تفاوتِ آمریکایی هم اثر می گذارد.
هیچ چهره ای در میان جمهوریخواهان از چنین توان و کاریزمایی برخوردار نیست.

🔵متن سخنرانی دیشب اوباما را باید پیاده کرد و روی اجزای مختلف آن کار کرد. لحن و نحوه ای که او بارها با آن لحن «دونالد ترامپ» را خطاب قرار داد واقعا هوشمندانه بود.

او بدون توهین به ترامپ (و با آگاهی از اینکه ترامپ محبوب قلوب شهروندان جمهوریخواه است) به گزنده ترین شکل ممکن او را به رگبار انتقادهای جانانه بست.

اوباما دیشب با انتقادهایش «تعریف» (Definition) جدیدی از «مفهوم ترامپ» ارایه کرد! اوباما دیشب ترامپ را «یک گونه‌ی زیستن» معرفی کرد. و این واقعا صحیح است.
ترامپ یک Lifestyle است. ترامپ یک فرد نیست. ترامپ یعنی چفت و بست شدنِ یک سلسله خلقیات «وقتی که» انفجار ثروت/سرمایه در دستان کسی باشد.

جملاتی که اوباما دیشب ترامپ را با آنها خطاب کرد را باید نمونه ای عالی از سیاست‌ورزی هوشمندانه، و اثرگذاری بر اذهان عمومی دانست.

اوباما ذهن مخاطب را به ۱۶ سال پیش برد زمانی که در همین نشست در شیکاگو او پذیرفت که کاندیدای ریاست جمهوری دموکراتها باشد. ۱۶ سال گذشته، ولی اوباما همچنان کنشگر است! و از صفحه سیاست آمریکا حذف نشده است.

🔵اوباما در کنار سخنوری اما «یک مدیر پروژه» است. پروژه‌ی برانداختن دونالد ترامپ.

اوباما در سال ۲۰۱۵ ترامپ را جدی نگرفته بود.
آن زمان ترامپ بیشتر به یک شوخی شبیه بود. ولی در ۲۰۱۶ ترامپ تبدیل شد به یک بهمن سنگین. صرفا در فاصله یک سال گفتمان ترامپ جدی شد. و در ۲۰۱۷ وقتی که اوباما تمام قد وارد میدان شد برای زدنِ ترامپ، دیگر دیر شده بود! اما اوباما در تمام این سالها منفعل ‌‌ننشست. در ۲۰۲۰ کنشگری او «باعث اجماع» میان ده کاندیدای دموکرات شد. عملا سال ۲۰۲۰ او مدیر پروژه زمین زدن میلیاردر سفید پوست بود. فرزند یک چوپان‌زاده کنیایی سیاه پوست توانست فرزند یک میلیاردر برج‌ساز سفید پوست نیویورکی را به زمین بزند و رئیس جمهور را «یک دوره» ای کند. پروژه ای که میلیاردها دلار در آن هزینه شد، ولی بدون حضور قوی و سیاستمدارانه اوباما در پشت پرده، آن پروژه عظیم موفق نمی شد.

🔵و جنگ امروز یعنی ۲۰۲۴ ادامه همان نبرد از ۲۰۱۵ است که همچنان به مدیریت پروژه اوباما در جریان است. نبردی که ریشه های آن به تاریخ انسان معاصر تا مارتین لوتر کینگ و قبل تر باز می گردد. نبردی که هر روز میلیونها دلار پول برای رسانه و کمپین نیازمند است. این سخنرانی دیشب اوباما، یک سخنرانی انتخاباتی نیست بلکه یک سخنرانی جنگی است. حتما بشنویدش.

🔵عدم درک صحیح ما ایرانیان از «داخل آمریکا» باعث شده تا سالها خطای راهبردی در زمینه این کشور مهم داشته باشیم. سیاستمداران ایرانی که همواره با ساده سازی «مفهومِ آمریکا» را تحلیل کرده اند باید این سخنرانی را ببینند تا متوجه یک واقعیت مهم شوند:

آمریکا سرزمینی است که همواره یک جنگ دائم در درونِ آن برپاست. آمریکا محل منازعه دائم اندیشه‌ها، ثروتها، و قدرتها بوده است.
آنچه که امروز در ایالات متحده برقرار است یک جنگ بدون گلوله میان دو گونه‌ی مختلف از زیست انسان است.
این یک جنگ رسانه ای/مالی میان طیفی از مردمان است که «زیست ترامپ سفید» را شایسته رهبری کشور/دنیا می دانند و طیفی دیگر از مردمان که پذیرای رهبرانِ تحصیلکرده از «طبقه متوسط» رنگین پوست همچون باراک اوباما یا کامالا هریس هستند.

در درک فؤاد ایزدی آمریکا یعنی کشور بد و جنگ افروزی! همین قدر ساده و خطی. ولی واقعیتِ داخلی آمریکا یعنی «منازعه دائم قدرتهای داخل کشور». آمریکا یک دیگ جوشان است که متاسفانه ساده سازی ما ایرانیان از ماهیت آن باعث سالها خطای راهبردی در سیاست خارجی شده است.

به بیان دیگر، عدم درک صحیح ما ایرانیان از «داخل آمریکا» منجر به عدم اتخاذ «سیاست خارجی» صحیح شده است.

ساده سازیِ یک امر پیچیده، بزرگترین بلاست.

🔵 ۷۴ روز دیگر از این جنگ باقی است. برنده این جنگ ۲ ویژگی خواهد داشت. اول اینکه به لحاظ مالی باید بتواند «دوام» بیاورد (و روزانه میلیونها دلار خرج کند). دوم اینکه بر ذهن شهروندان با رأی خاکستری (بلاتکلیف) اثر بگذارد.

فراموش نکنیم که جریان ترامپ چقدر در دومی توانمند است!

▪️لینک

https://t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

21 Aug, 19:52


https://x.com/mreza_eslami/status/1826346252512235703?s=46&t=6AjlRilUma4AZ8i9LmFwHg

ارزیابی شتابزده

17 Aug, 08:10


✍️ وزرایی که چراغ خاموش صندلی را ترک می کنند

محمدرضا اسلامی

🔵 وقتی کسی مسئولیتی در حد وزارت را تحویل می گیرد، در برابر جامعه و افکار عمومی مسئول است.

کسی که سه یا چهار سال زمام یک وزارتخانه دستش باشد و سپس بخواهد بی سر و صدا و چراغ خاموش ‌صندلی را ترک کند، گمان می کند که “زرنگ” است، حال آنکه سطح هوش و‌ هشیاری انسانها را دست کم گرفته است. (خصوصا در عصر شبکه های اجتماعی)

🔵 ضروری است که هر وزیر قبل از کنار رفتن و سپردن صندلی وزارت به وزرای دولت چهاردهم، گزارشی مکتوب از محورهای اصلی کارهایش به مردم و دانشگاهیان ارائه کند.
بگوید که در قبال وعده هایی که داده (+) چه کرده است؟

▪️اوجی وزیر ‌نفت
در گزارشی فنی، روشن و شفاف بگوید که چقدر سرمایه گذاری خارجی در توسعه میادین نفت و گاز (طی این ۳ سال) جذب شده است؟ چه سرمایه‌گذارانی و از چه کشورهایی در صنایع نفت، گاز و پتروشیمی ایران سرمایه گذاری کرده اند؟ چند دلار؟

می دانیم که ایشان بخشی از اطلاعات نفت را مشمول محرمانگی نموده است. ولی اوجی در حد ممکن، و در حدی که مردم “محرم” هستند گزارش بدهد که چشم انداز انرژی کشور ایران طی چهار سال آینده چگونه است؟ دولت جدید مشخصا چه چیزی را تحویل می گیرد؟

▪️محرابیان وزیر نیرو
در قالب یک گزارش به جامعه مهندسی برق کشور، روشن و شفاف توضیح بدهد که چرا شبکه برق ایران اینقدر شکننده است؟ چرا وزارت نیرو برای افزایش ۶ هزار مگاوات مصرف در تابستان امسال آماده نبوده است؟
چه باید انجام می شد که ایران از یک شبکه برق پایدار برخوردار می بود؟ محرابیان مکتوب بگوید که چرا باید «برق صنایع» قطع بشود؟

چرا الشرکة السُعودیة للکهرباء در صنعت برق عربستان (که فقط ۳۲ میلیون نفر جمعیت دارد) + ظرفیت تولید
422 TWH
برق را داراست ولی شرکت توانیر در کشور‌ ایران با بیش از دو برابر جمعیت عربستان (بیش از ۸۵ میلیون نفر) ظرفیت تولید
389 TWH
برق را داراست؟ ( + و + )

** (لینک+ ، + آمار جهانی تولید برق کشورها بر مبنای terawatt-hours)

▪️صحرایی وزیر آموزش و پرورش
با انتشار یک گزارش دقیق توضیح دهد که برای وضعیت معیشت معلمان چه کرده است؟ نسبت تورم به حقوق معلمان چگونه بوده؟ شاخصه های کلان آموزش و پرورش که روی آنها متمرکز بوده چه‌ ها بوده است؟

▪️اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد
در قالب گزارشی به جامعه هنری کشور توضیح دهد که طی مدت حضور او وضعیت موسیقی ایران و تعداد کنسرتهای برگزار شده در کشور چگونه بوده است؟ او چند دیدار با اهالی قلم داشته؟ وضعیت انتشار رمان در ایران طی این سه سال چه شده است؟ در تمام این سه سال آیا او ۲ دیدار با امثال رضا امیرخانی، سیدرضا میرکریمی، ساعد باقری، افشین علا و… هنرمندان شاخص کشور داشته است؟ کی؟ و کجا؟!

▪️ احسان خاندوزی وزیر اقتصاد
در قالب گزارشی مکتوب به جامعه اقتصاددانان کشور بیان کند که وضعیت نرخ ارز طی سه سال گذشته چه شد؟ تورم در ایران طی این سه سال چه وضعیتی داشته است؟
خاندوزی که زمانی در جایگاه نمایندگی مجلس، مدعی اصلاح اقتصاد ایران بود، الان گمان نکند که بی سر و صدا و «چراغ خاموش» می تواند صندلی را ترک کند. او باید مکتوب توضیح بدهد که وضعیت بورس طی این سه سال چه شد؟ زیان دهی بانکها در چه شرایطی است؟

خاندوزی روز رای اعتماد قول داده بود که بازار ارز را مدیریت خواهد کرد (+)؛ و گفته بود که وزارت اقتصاد را «تحریم ناپذیر» خواهد کرد. او باید بگوید که آن همه وعده ها چه شد؟

▪️ زلفی گل وزیر علوم، تحقیقات و فنآوری
طی گزارشی مکتوب و با احترام به جامعه بزرگ اساتید هیات علمی کشور توضیح دهد که چرا جایگاه دانشگاههای ایرانی در رتبه بندیهای جهانی طی این سه سال افت پیدا کرده است؟
حقوق هیات علمی در ایران در مقایسه با عرف بین المللی چقدر است؟
نسبت/نرخ «تعداد استاد به دانشجو» در دانشگاههای کشور در چه وضعیتی است؟

▪️مهرداد بذرپاش وزیر مسکن و راه
با احترام به ۶۵۰هزار «مهندس عمران دارای پروانه نظام مهندسی» در ایران، بگوید که دقیقا چه تعداد واحد مسکونی طی هر سال ساخته شد؟ برای بحران کمبود مسکن چه کرد؟ چه تعاملی با سازمانهای نظام مهندسی داشت؟ برای جلوگیری از حذف ایران در ترانزیت زمینی کالا چه کرد؟ چرا وضعیت فرودگاه امام خمینی در مقایسه با فرودگاههای دوبی و استانبول چنین است؟

🔵 مطالبه‌ گزارش مکتوب از وزرا و کسانی که متولی بخشی‌ از اموال و امکانات کشور‌ بوده اند یک ضرورت است.
دنیای جدید مبتنی بر احترام به درایت و هوش شهروندان است. ارایه یک گزارش مکتوب به مردم «حداقل» انتظار از کسی است که وعده هایی داده ولی‌ وعده هایش محقق نشده است.

🔵شکل‌گیری چنین مطالبه ای باعث می شود که مسئولان آینده، در ارایه وعده های توخالی و «درشت‌گویی» احتیاط نمایند.
چون می‌دانند که در پایان دوره مسئولیت نمی توانند بی سروصدا و چراغ خاموش صندلی خود را ترک کنند.

t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

15 Aug, 18:44


اجلاس سالیانه پژوهشگران مهندسی زلزله و سازه (2024) در مرکز تحقیقات مهندسی زلزله پاسیفیک
Pacific Earthquake Engineering Research Center (PEER)
به میزبانی آقایان پروفسور مسلم و دکتر کاسالناتی امروز و فردا در دانشگاه برکلی برگزار می شود.

لینک برنامه اجلاس و سخنرانیها در اینجا+ و اینجا+ قابل مشاهده است.

بعد از افتتاحیه و خوش آمدگویی توسط پروفسور مسلم، سخنران نخست امروز آقای پروفسور دیرلین (استاد دانشگاه استنفورد و رییس مرکز تحقیقات زلزله استنفورد) خواهد بود.
موضوع سخنرانی امروز آقای دیرلین درباره پلهای بزرگراهی:
Surrogate Modeling of Seismic Response of Bridges for Regional-Scale Simulations of Highway Networks
خواهد بود.

یکی از دلایل ممتاز بودن کارهای آقای دیرلین، به سابقه کار ایشان در “شرکت مهندسی مشاور” باز می گردد. عملا اساتیدی که به طور مستقیم/یکسره پروسه تحصیلی کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا را طی «نکرده اند» و در میانه مسیر تحصیل، در مقطعی درگیر کار در صنعت بوده اند، پروژه های پژوهشی موفقی را هدایت می کنند.

اینها در مقایسه با اساتیدی که فقط در محیط دانشگاه رشد کرده اند، موفق تر محسوب می شوند.

🔵 به این موضوع در ژاپن به شکل جدی تری نگاه می‌شود. یعنی سیستم آموزش عالی کشور ژاپن می گوید: اگر یک نفر در صنعت (با مدرک دکترا) درگیر پروژه های طراحی خاص/ویژه بوده است، دانشگاه حق دارد که او را مستقیما در جایگاه پروفسور استخدام کند. یعنی هیچ نیازی نیست که او مدارج آکادمیک استادیار و دانشیار را طی کند؛ او می تواند مستقیما با حکم پروفسور به استخدام دانشگاه درآید.
نمونه این امر، آقای پروفسور تاگا در دانشگاه کوبه ژاپن است که چند سال مدیر دفتر طراحی شرکت مهندسی نیککِن سککِی (منطقه کانسای) بود و بدون یک روز حضور در محیط آکادمیک، مستقیما با پوزیشن پروفسور در دانشگاه کوبه شروع به کار کرد.

🔵 خلاصه بحث اینکه افرادی مانند تاگا یا دیرلین به دلیل حضور در شرکتهای مهندسی مشاور در‌معرض چالشهای پروژه های واقعی یا در اصطلاح
Real-world projects
بوده اند. چند سال کار در صنعت، باعث می شود تا فرد دید روشنی به پیچیدگیهای کار طراحی پیدا کند‌ و در واقع شامّه مهندسی یا
Engineering Sense
او توسعه پیدا می کند. Sense مهندسی، چیزی نیست که با کتاب خواندن به دست بیاید بلکه یک نفر باید چندین سال درگیر صفر تا صد پروژه های صنعتی باشد تا این حس/شامه (intuition or judgment) در او شکل بگیرد.

🔵به دلیل محدودیت تلگرام، تصاویر و استوریهای نشست امروز و فردا در اینجا🔻 منتشر می شود
https://www.instagram.com/eslamimohammadreza?igsh=OGQ5ZDc2ODk2ZA%3D%3D&utm_source=qr

🔵 توضیح تکمیلی اینکه مرکز تحقیقات
PEER
صرفا یک «مرکز پژوهشی» نیست بلکه یک «کنسرسیوم پژوهشی» است. با اینکه دفتر مرکزی آن در «دانشگاه برکلی» واقع شده ولی مجموعه ۱۱ دانشگاه و موسسه آموزشی هستند که همراه با همدیگر در زمینه مهندسی زلزله و سازه کار می کنند. عملا دانشگاه برکلی میزبان PEER است و وظیفه دارد فاندها و بودجه های پژوهشی را که هر سال از ایالت کالیفرنیا دریافت می کند، بین این یازده موسسه پخش/تقسیم کند.
این «همراهیِ» چند دانشگاه با یکدیگر باعث شده تا اتفاقات مهمی در تاریخ علم معاصر زلزله و سازه در PEER رخ بدهد.

مفاهیم طراحی سازه بر مبنای عملکرد یا
Performance Based Design (PBD)
در این مرکز متولد شد. همچنین نرم افزار مدلسازی المان محدود OpenSees نیز در این مرکز و با بودجه های پژوهشی متولد شد.

سرجمع، این مرکز نمونه ای از «کار گروهی» در یک حوزه از علم در دنیای مدرن محسوب می شود. روزگاری بود که سعدی می گفت دو درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند. اما اکنون دیگر چنین نیست! پروفسور دیرلین و پروفسور مسلم رؤسای دو مرکز تحقیقات زلزله در ۲ دانشگاه استنفورد و برکلی که زمانی رقیب بودند سالهاست که با هم همکاری می کنند. و محصول این همکاری می شود روشهای نوین طراحی سازه برای زلزله.

ارزیابی شتابزده

13 Aug, 20:12


✍️ مقایسه ای با سه سال قبل
(وزرای پیشنهادی پزشکیان در سنجه مقایسه)

محمدرضا اسلامی

🔵 در عرصه سیاست ورزی «ایده آلیسم» یک بلاست. امر سیاسی یعنی‌ تلاش برای رسیدن به شرایط بهینه (و نه آرمانی).

🔵 بخشی از انتقادات روزهای اخیر به وزرای پیشنهادی پزشکیان شگفت آور است! نگاهی کنیم به سه سال پیش در همین روزها و افرادی که برای دولت معرفی شده بودند:

✔️▪️محرابیان (وزارت نیرو): حتی یک روز هم در وزارت نیرو کار نکرده بود. هیچ آشنایی با بدنه اداری بزرگ صنعت برق و مدیران حوزه آب وزارت نیرو نداشت. اما امروز، عباس علی آبادی در استخوانبندی وزارت نیرو بوده؛ مپنا را مدیریت کرده و «لااقل» وزارتخانه و مدیرانش را می‌شناسد. همچون محرابیان نیست که تازه باید اسامی مدیران ارشد وزارتخانه را از روی کاغذ حفظ کند.

محرابیان بعد از سه سال، تابستان امسال یک شبکه برق در معرض فروپاشی را تحویل وزیر بعدی می دهد.

✔️▪️رستم قاسمی (وزارت راه و مسکن): حتی یک روز هم در وزارت مسکن کار نکرده بود. او آمد و بحث «ساخت یک میلیون مسکن در سال» را طرح کرد. ولی (امروز) فرزانه صادق در بدنه وزارتخانه کار کرده؛ «لااقل» قوانین شهرسازی و مدیران ارشد وزارتخانه را‌می شناسد.
فرزانه صادق بهترین گزینه برای وزارت راه و مسکن نیست. بله! می شد گزینه های بهتری هم یافت ولی رستم قاسمی کجا و یک مدیر «کارکرده در‌خود وزارتخانه» کجا؟

✔️▪️مهرداد بذرپاش (وزارت راه و مسکن): بعد از مرحوم رستم قاسمی بذرپاش شد وزیر راه و مسکن!
از کجا؟ به استناد کدام تجربه؟ به پشتوانه کدام تحصیلات؟!

بذرپاش کاملا با قوانین شهرسازی و نظام مهندسی ساختمان بیگانه بود، و هیچ درکی از مفاهیم پایه طرحهای زیربنایی و محرک توسعه نداشت.
حتی در یکی از سخنرانیهایش هم نتوانست به یک تحلیل فنی یا ذکر چند عدد و رقم/آمار مهندسی بپردازد.

آنها که به مکانیزم انتخاب وزرای پزشکیان ایراد می گیرند، اینها را یادشان رفته؟

✔️▪️حجت عبدالملکی ‌(وزارت رفاه):
این یکی فوق العاده بود! فردی وزیر معرفی شد که صحبتهای شگفت آوری نظیر «خط تولید لامبورگینی در ارومیه» و «ایجاد شغل با یک میلیون تومان» را طرح کرده بود. امروز به جای حجت عبدالملکی فرد موجه و دانشمندی همچون احمد میدری معرفی شده.

حجت عبدالملکی حتی یک روز در وزارت رفاه کار نکرده بود در حالی که احمد میدری در دولت یازدهم و دوازدهم به عنوان معاون رفاه اجتماعی وزیر رفاه فعالیت کرده و به‌طور همزمان به سمت دبیر هیئت امنای تأمین اجتماعی منصوب شده است. او از سال ۱۳۹۶ ریاست کمیته آمار بخشی (شورای آمار) وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی را نیز بر عهده داشته است.

✔️▪️احسان خاندوزی (وزارت اقتصاد): فاصله بین خاندوزی با عبدالناصر همتی بدون شرح است.
خاندوزی کسی است که در مصاحبه با انتخاب گفته بود: «بحث FATF یک موضوع بسیار کم‌اهمیت در موضوع اقتصاد امروز کشور ماست. این یک آدرس غلط است که برخی مدام اصرار بر آن داشته و دائم از گروه ویژه اقدام مالی حرف می‌زنند.»
درک همتی از مشکلات بین المللی سیستم بانکی‌ کشور ایران در سطحی واقع‌بینانه قرار دارد.

✔️▪️محمدمهدی اسماعیلی (وزارت فرهنگ و ارشاد): فردی وزیر فرهنگ شد که تا قبل از این سمت هیچ موانست و ارتباط مستقیمی با اهل هنر و اهل قلم نداشت. هیچ تولید هنری نداشت. اسماعیلی حتی یک سخنرانی نکرده که در آن در تراز تاریخ فرهنگ و هنر و ادبیات ایران‌زمین حرف جدی زده باشد. دو صفحه آ-چهار درباره موسیقی ایران نمی تواند حرف بزند. سینمای بین الملل را نمی شناسد. سید عباس صالحی ولی در حوزه فرهنگ و قلم کار جدی و طولانی مدت کرده، و در بدنه خود وزارتخانه نیز حضور داشته است. علاوه بر سابقه کار در جایگاه وزیر فرهنگ، در روزنامه اطلاعات هم موفق عمل کرده است.

🔵 کابینه پیشنهادی پزشکیان بی عیب و نقص نیست. بدیهی است که می شد اشخاص توانمندتری برای برخی از وزارتخانه ها پیشنهاد کرد. مثلا احمد دنیامالی برای وزارت ورزش و جوانان مصداق «اَبعَدُ الاشخاص» است. ولی سیاست عرصه ایده آلیسم نیست.
اگر کابینه دولت پزشکیان فقط در حد موارد مذکور نسبت به دولت سیزدهم ارجح باشد از «رای دادن» و تلاش برای موفقیت مسعود پزشکیان خرسند و خوشحالم.

یک میلیمتر تفاوت و بهبود احوال هم ارزش تلاش کردن دارد. حجت عبدالملکی‌ کجا و احمد میدری کجا؟

https://t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

09 Aug, 03:52


چشم انداز تولید و تامین مسکن در دولت چهاردهم - 🎥گزارش خبری
(صحبت اینجانب در دقیقه ۳:۵۴)

توضیح: در پروسه تامین مسکن، جدای از بحثهای فنی (نظیر سازه/معماری/مصالح/روش ساخت)، یکی از مهمترین پارامترها «نسبت وام بانکی به قیمت تمام شده مسکن» است.

فرض کنیم برای خرید یک خانه، شما به اندازه ۲۰درصد از قیمت آن خانه پس انداز/پول دارید. حال فرض کنیم شما بتوانید در یک پروسه متعارف به اندازه ۸۰درصدِ قیمت آن ملک، از سیستم بانکی وام بگیرید و طی اقساط سی ساله بپردازید.

در یک سناریوی دیگر فرض کنید شما مجبورید ۸۰درصد از قیمت آن خانه را خودتان بپردازید و بانک فقط به اندازه ۲۰درصد از قیمت ملک به شما وام بدهد.

این دو سیستم بانکی دو اثر کاملا متفاوت در سرنوشت مسکن یک کشور ایجاد می کنند.

این «نسبت» (Ratio) نقش مهمی در حل مسئله مسکن یک کشور داراست. به بیان دیگر نقش بانک و نحوه تامین مالی توسط سیستم بانکی، از نقش سازندگان و طراحان مسکن مهم تر است.

«نسبت مذکور» در کشورهای مختلف «متفاوت» است و بستگی به بنیه و توان مالی سیستم بانکی آن کشور دارد.
اینکه بانکها چقدر به شکل واقعی اداره شوند و بانک چقدر به عنوان یک بنگاه خصوصی (و نه دولتی) در اکوسیستم تامین مسکن نقش دارد؟

نمی توان به بانکها به شکل دستوری، فشار آورد.
به بیان دیگر، برای «حل مسئله مسکن» نباید بانکها را ورشکست کرد.

در یک اقتصاد دستوری، ممکن است که مشکل مسکن را حل کنیم ولی مشکل جدیدی خلق می کنیم به اسم سیستم بانکی ورشکسته.


✍️محمدرضا اسلامی
https://t.me/solseghalam

ارزیابی شتابزده

09 Aug, 03:49


فایل صوتی سخنرانی در هجدهمین اجلاس سازندگان و طراحان

✍️ ما بازنشسته می شویم اما امید که آنچه از ما باقی می ماند، فقط ساختمان نباشد

🔵عنوان :
ساختار شرکتهای مهندسی مشاور در ژاپن و آمریکا
و مسئله صادرات خدمات مهندسی در ایران


▪️مدت: ۱۰ دقیقه و ۴۰ ثانیه
▪️حجم: ۳۸ مگ

🔵آنچه ذکر شده:
✔️ژاپن در دو مقطع زمانی با بحران کمبود مسکن مواجه بوده است.
دولت ژاپن در دهه هفتاد میلادی سه استراتژی برای حل این مشکل داشته است.


✔️بازوی دولت ژاپن و سازندگان، برای حل مشکل مسکن «شرکتهای مهندسین مشاور» بوده است.

✔️نکته مهم در مورد ساختار شرکت مهندسین مشاور «مسئله منابع انسانی» و نحوه رشد افراد در ساختار شرکت است.

✔️مثال این بحث، نحوه رشد آقای ویلیام بِیکر (طراح برج خلیفه دبی) در شرکت مهندسین مشاور SOM است.
او «در ادامه» ی فردی مثل فضل الرحمن خان (مهندس آمریکایی-بنگلادشی و ملقب به انیشتین مهندسی سازه) است. عمر بنیانگذاران SOM سالها پیش تمام شده و درگذشتند ولی مسیر آنها با ویلیام بیکر و فضل الرحمن خان ادامه دارد همچنان.


لینک فایل صوتی🔻
https://t.me/solseghalam/2404