نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری @sgolanbari Channel on Telegram

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

@sgolanbari


نگاره‌های صابر گل‌عنبری پژوهشگر، مترجم، روزنامه‌نگار و کارشناس روابط بین‌الملل

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری (Persian)

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری یک کانال تلگرامی است که توسط صابر گل‌عنبری، پژوهشگر، مترجم، روزنامه‌نگار و کارشناس روابط بین‌الملل، اداره می‌شود. این کانال به ترویج دیدگاه‌های جدید و مختلف درباره مسائل مختلف می‌پردازد. با دنبال کردن این کانال، شما می‌توانید به مطالب و تحقیقات جذابی در حوزه‌های گوناگون اطلاعاتی دسترسی پیدا کنید. صابر گل‌عنبری با تجربه و دانش خود در زمینه پژوهش‌ها و ترجمه‌ها، مطالب متنوع و کاربردی را به اشتراک می‌گذارد. اگر به دنبال یادگیری، پژوهش، و به روز بودن در حوزه‌های مختلف هستید، حتما این کانال را دنبال کنید. نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری بازوی فعالیتی سرشار از اطلاعات و دیدگاه‌های جدید است که می‌تواند شما را در مسیر پیشرفت و یادگیری همراهی کند.

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

09 Jan, 07:56


🔺جوزف عون رئیس جمهور لبنان می‌شود؟!

پارلمان لبنان صبح امروز پنجشنبه خود را برای انتخاب رئیس جمهور جدید این کشور بحران‌زده پس از بیش از دو سال از خلا این پست آماده می‌کند.

این سیزدهمین جلسه مجلس لبنان از اکتبر 2022 برای انتخاب رئیس جمهور و البته متفاوت‌ترین آن‌هاست؛ به این علت که جلسات قبلی معطوف به چنین تکاپو و تحرک مثلث خارجی پرنفوذ در لبنان یعنی عربستان، آمریکا و فرانسه نبوده است.

به علت نظام سیاسی خاص، پیچیدگی وضعیت داخلی و وابستگی خارجی نیروهای سیاسی، معمولا بازیگران خارجی نقشی تعیین‌کننده در تحولات لبنان دارند و برای شناخت سپهر سیاست این کشور ابتدا باید دید بازیگران موثر منطقه‌ای و بین‌المللی در لبنان چه می‌خواهند که معمولا در دو جبهه رقیب ایران و مثلث پیشگفته تعریف می‌شوند.

اکنون اراده منطقه‌ای و بین‌المللی بر انتخاب جوزف عون فرمانده ارتش لبنان به عنوان رئیس جمهور جدید این کشور است و او از شانس‌ بیشتری نسبت به دیگر نامزدها برخوردار است و تا امروز صبح حدود 75 رای داشت اما به حد نصاب 86 رای نرسیده است.

شاهزاده یزیدبن‌فرحان فرستاده عربستان و جان اف لودریان فرستاده فرانسه در بیروت حضور دارند و در تکاپوی گسترده‌ای برای انتخاب عون هستند. قبلا هم آموس هوگشتاین فرستاده آمریکا تماس‌ها و رایزنی‌های خود را داشته است.

در مقابل هم حزب‌الله و امل به عنوان دو متحد ایران مخالفتی با ریاست جمهوری فرمانده ارتش نکرده و البته اعلام حمایت هم نکرده‌اند. در نشست امروز روشن می‌شود که رای سفید می‌دهند یا با رای مثبت حد نصاب لازم برای پیروزی عون را فراهم می‌کنند.

اگر در ساعات اخیر تمایلی برای بر هم زدن بازی شکل نگرفته باشد، بعید نیست که در نهایت حزب‌الله و امل نیز به او رای دهند. از این رو که به دلایلی از جمله این که در این وضعیت حساس لبنان در مواجهه با ارتش و فرمانده آن قرار نگیرد.

در کل، ارتش لبنان نظر به نقشی که در اجرای آتش‌بس میان اسرائیل و حزب‌الله پیدا کرده است، در حال ورود عمیق‌تر به سپهر سیاست لبنان است و همین مساله هم کفه جوزف عون را برای احراز این پست سنگین کرد.

این انتخاب احتمالی و توافقی ضمنی که حول عون شکل گرفته است، می‌تواند دوره باثباتی را برای لبنان به همراه داشته باشد؛ چنین ثباتی هم برگردان اقتصادی مناسبی در جهت کاهش بحران اقتصادی و ایجاد نوعی ثبات اقتصادی خواهد داشت؛ به ویژه که عربستان و قدرت‌های غربی از سرگیری کمک‌ها به لبنان را منوط به انتخاب جوزف عون کرده‌اند.

ثبات سیاسی و امنیتی در لبنان هم می‌تواند به آرام شدن اوضاع در منطقه کمک کند.

حل بحران اقتصادی و ضرورت بازسازی ضاحیه بیروت و جنوب لبنان نیز چه بسا انگیزه حزب‌الله را هم برای رای دادن به عون بیشتر کند. با این حال با قطعیت نمی‌توان نظر داد و باید به انتظار نتیجه جلسه پارلمان لبنان ماند.

اما انتخاب ژنرال عون به علت حضور در پستی دولتی مشکل قانونی هم دارد ولی اگر در نشست امروز اکثریت لازم دو سوم آرا را یعنی 86 رای را کسب کند و کار به دور بعدی کشیده نشود، این مشکل هم برطرف می‌شود و عرفا نیازی به اصلاح قانون اساسی نیست؛ درست مانند اتفاقی که در سال 2008 برای میشل سلیمان افتاد و با این تعداد رای رئیس جمهور شد و همین رای دو سوم تعداد نمایندگان خود به معنای اصلاح ضمنی ماده 49 قانون اساسی تفسیر می‌شود.

در واقع برای رئیس جمهور شدن در جلسه اول باید دو سوم آرا کسب شود اما در جلسه بعدی به 65 رای نیاز است و اگر کار عون به جلسه دوم کشیده شود به 65 رای نیاز دارد و در این صورت باید از مشکل قانونی از طریق اصلاح قانون اساسی عبور کند که آن هم پروسه خاص خود را دارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

08 Jan, 18:18


🔺ترامپ علیه نتانیاهو؟!

دونالد ترامپ ویدیویی پرمعنا از جفری ساکس در حساب خود بازنشر داده است.
ساکس اقتصاددان برجسته آمریکایی در سخنانی در برنامه تاکر کارلسون با اشاره به برنامه «اسرائیل بزرگ»، جنگ‌های خاورمیانه را محصول کنترل اسرائیل بر سیاست خارجی آمریکا دانسته و تاکید می‌کند که جنگ‌های عراق و سوریه از نتانیاهو سرچشمه گرفته‌اند. او می‌افزاید: «نتانیاهو هنوز هم تلاش می‌کند ما را به جنگ با ایران بکشاند.»

جفری ساکس ضمن اشاره به نفوذ گسترده نتانیاهو در سیاست‌های ایالات متحده، نتانیاهو را به درگیر کردن آمریکا به «جنگ‌های بی‌پایان» متهم کرده و گفته است که او «به علت نفوذش توانسته خواسته‌هایش را پیش ببرد.»

اینجا مهم‌تر از سخنان ساکس بازنشر آن به وسیله دونالد ترامپ است که بدون پیوست هیچ توضیحی در رد آن، در وهله نخست به معنای تایید مضمون آن و تکرار اتهامات ساکس به نتانیاهو است. در عین حال نیز این اقدام در ذات خود حامل این پیام به نتانیاهو است که با سیاست‌های جنگ‌طلبانه او در خاورمیانه همراهی نخواهد کرد.

اما این رفتار ترامپ پس از آن است که دیروز دوباره تهدید کرد که در صورت آزاد نشدن گروگان‌ها در غزه خاورمیانه را «جهنمی» خواهد کرد. اینجاست که دوباره تناقض ترامپ گل می‌کند؛ این که مخالف جنگ باشی و در عین حال تهدید به جهنمی کردن خاورمیانه هم بکنی! حل این معنا نیاز به شناختی جامع نسبت به او دارد. در وهله نخست مخاطب این پیام حماس است؛ اما واقعیت این است که نتانیاهو هم مخاطب آن است و چه بسا بیشتر. قبلا هم کانال 13 اسرائیل به نقل از یکی از نزدیکان ترامپ آورده بود که این تهدیدات او متوجه نتانیاهو نیز هست.

جالب اینجاست که ترامپ در تهدید دو روز پیش خود در ادامه تاکید کرد که جنگ غزه بیش از آنچه همه فکر می کردند طولانی شده است. مفروض این کلام هم مخالفت با تداوم این جنگ و ضرورت پایان آن است و این خود اساسی‌ترین شرط حماس برای توافق است. اینجا در واقع ترامپ در لفافه خواستار پایان جنگ می‌شود تا گروگان‌ها ازاد شود.

از این رو، تهدید ترامپ به جهنمی کردن منطقه لزوما به معنای راه انداختن جنگ نیست، بلکه فشار بر همه طرف‌ها برای توافق قبل از آمدن اوست که دستور کار متفاوتی دارد و در بستر تنش نظامی و جنگ پیش نمی‌رود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

08 Jan, 14:16


🔺عراق برای آمدن ترامپ آماده می‌شود؟!

نخست وزیر عراق در شرایط منطقه‌ای بسیار حساسی به تهران آمده است تا طیفی از پرونده‌های متعدد را به بحث و مناقشه بگذارد؛ از روابط دو جانبه و مساله گروه‌های نزدیک به ایران تا پرونده سوریه و میانجیگری احتمالی بغداد میان تهران و دمشق.

به نظر می‌رسد که این سفر بیشتر معطوف به نگرانی عمیق حکومت عراق بیش از هر زمانی نسبت به آینده این کشور به علت بالا گرفتن تنش میان ایران با آمریکا و اسرائیل در منطقه است. سودانی به دنبال دور کردن عراق از ترکش‌ها و آثار این تنش است و آنچه بیشتر او را نگران می‌کند بازگشت ترامپ است.

بغداد به ویژه در ماه‌های اخیر از جانب آمریکا و غرب برای دوری از ایران تحت فشار بوده است که در سایه تحولات سهمگین در منطقه دیگر رفتار کج دار و مریز قبلی مطلوب آمریکا نیست. دولت عراق در سیاست‌های کلان به ویژه در سالیان اخیر همواره ملاحظات آمریکا را بیشتر از ایران در نظر می‌گرفت؛ اما در عین حال هم به نحوی رفتار می‌کرد که این مساله چندان موجب خشم و نگرانی تهران نشود.

در ماه‌های اخیر متعاقب حملات گروه‌های همسو با ایران به اسرائیل و فشارها برای توقف این حملات و افزایش احتمال حملات متقابل اسرائیل، دولت سودانی تاکنون توانسته است که وضعیت را با متقاعد کردن این نیروها به توقف حملات خود مدیریت کند.

اما اکنون آمریکا به دنبال انحلال این گروه‌ها و خلع سلاح آن‌هاست و به بغداد فشار می‌آورد در حالی که بغداد از طرف دیگر نیز تحت فشار تهران و نگران پیامدهای امنیتی این اقدام است.

گرچه تشکیلات حشد شعبی از سال 2016 با تصویب قانونی و اختصاص بودجه مجزایی در نيروی نظامی عراق ادغام شده؛ اما عملا همچنان تشکیلات نظامی شبه‌مستقلی است و برخی گروه‌های آن تابع دستورات دولت و نهاد نظامی نبوده و تحت عناوین مختلفی مدام حملاتی جسته گریخته به منافع آمریکا در عراق انجام داده‌اند و پس از جنگ غزه نیز اسرائیل وارد دایره این حملات شد.

دستور کار اصلی سفر تعیین تکلیف این گروه‌ها بدون پیامدهای امنیتی خاص است. البته فارغ از فشارهای آمریکا، بین سطور مواضع و اظهارنظرهای مقامات عراقی هم بیانگر نوعی تمایل در این قضیه به سیاست آمریکاست.

گویا سودانی قبل از شروع ریاست جمهوری ترامپ و آغاز دور دیگری از فشارهای حداکثری علیه ایران می‌خواهد با سامان دادن به اوضاع داخلی عراق تا حد امکان آن را از پیامدهای این فشار و قرار گرفتن آن در معرض سیاست مشابهی از جانب ترامپ دور نگه دارد.

در این میان هم نظر به تهدیدهای ترامپ بعید است که مثل دولت بایدن با معافیت‌های عراق از تحریم‌های آمریکا علیه ایران همراهی کند و احتمالا بغداد را برای کاهش مناسبات تجاری با ایران تحت فشار قرار دهد.

بعید هم نیست که ترامپ در چهار سال پیش‌رو پس از عادی کردن روابط میان اسرائیل و عربستان، به سراغ عراق هم برود تا بغداد نیز به شکلی و در سطحی -نه لزوما مانند بقیه- وارد «پیمان ابراهیم» شود.

ترامپ چه برای دور کردن بیشتر عراق از ایران و چه جهت ملحق کردن آن به نظمی منطقه‌ای با مشارکت اسرائیل احتمالا از اهرم اقتصادی استفاده کند؛ به ویژه که امروز شریان اقتصادی عراق عملا در اختیار آمریکاست و بر خلاف برخی نگاه‌ها، تاثیر و نفوذ آمریکا در عراق صرفا بسته به حضور دو سه هزار نظامی نیست.

از سال 2003 در نتیجه توافقاتی درآمدهای نفتی عراق به همان حساب در بانک مرکزی آمریکا واریز می‌شود و با وجود انتقال مدیریت و نظارت بر این اموال به بانک مرکزی عراق در چارچوب توافقنامه سال 2008، ولی آمریکا همچنان بر این اموال که به حدود 110 میلیارد دلار رسیده است، نظارت دارد و عراق نمی‌تواند حتی یک دلار از آن را بدون موافقت بانک مرکزی آمریکا برداشت کند.

برداشت از این حساب هم مکانیسم خاص خود را دارد که ابتدا بانک مرکزی عراق باید طی درخواستی دلیل و محل هزینه اموال را توضیح دهد و بررسی این درخواست نیز حدود 20 روز طول می‌کشد و سپس دلار از طریق هواپیما با محاسبه هزینه انتقال و بیمه به بغداد منتقل می‌شود.
در کنار آن هم عراق در سال‌های اخیر سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار آمریکا را دو برابر کرده و به 40 میلیارد دلار رسانده است.

مخلص کلام این که دولت عراق اگر هم فرضا بخواهد، اما خود را قادر به مقاومت در برابر فشارهای آمریکا نمی‌بیند و از این رو، تلاش دارد برای مدیریت اوضاع و عبور از مرحله از کیسه نفوذ ایران در عراق و روابط با آن خرج کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

07 Jan, 15:30


🔺ترامپ در جنوب ایران!

دو هفته‌ای تا آغاز دور دوم ریاست جمهوری ترامپ مانده و همچنان بحث و گمانه‌زنی درباره سیاست خاورمیانه‌ای او به ویژه در قبال ایران داغ است. نگارنده قبلا در این باره به تفصیل نوشته و گفته است.

برای پیش‌بینی تقریبی سیاست احتمالی او باید نگاهی همه‌جانبه داشت و صرفا به تصویر برآمده از چینش کابینه و تیم کاری او در سیاست خارجی اکتفا نکرد. با وجود اهمیت و تاثیر و نقش این متغیر و لابی‌های قدرت اوانجلیستی و اسرائیلی، اما نقش شخصیت خاص خود ترامپ و تاجرمسلکی او و منافع تجاری‌اش در منطقه خلیج فارس اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.

در این باره هم باید نیم‌نگاهی به سرمایه‌گذاری‌های کلان مجموعه اقتصادی ترامپ در کشورهای عربی در جنوب ایران و ارتباطات مالی این مجموعه با آن‌ها داشت. این متغیر احتمالا نقش خاصی در جهت‌دهی به سیاست‌های ترامپ در منطقه و در قبال ایران داشته باشد.

این ارتباط مالی از قبل از دور اول ریاست جمهوری ترامپ هم بوده، اما در این دوره و بعد از خروج او از قدرت گسترش یافته است. به عنوان مثال، خطوط هواپیمایی قطر از 2008 با برج فاخر ترامپ در خیابان پنجم نیویورک قرارداد دارد که هزینه هر ماه یک اقامتگاه به 100 هزار دلار و در سال به یک میلیون دلار می‌رسد.

پس از پایان دور اول ریاست جمهوری‌اش در 2021، ارتباطات کاری ترامپ با شاهزادگان جوان عرب در منطقه ادامه داشت و موافقت‌‍‌نامه‌های تجاری متعددی هم منعقد شد. در سپتامبر گذشته هم قبل از انتخابات آمریکا در اقامتگاه خود در مار-ئه- لاگو با امیر قطر و رئیس امارات دیدار داشت و در چهار سال گذشته دامادش جراد کوشنر همواره با محمدبن‌سلمان ولیعهد عربستان دیدارها و گفتگوهای متعددی داشته و در جام جهانی 2022 قطر هم حضور یافت.

در همین امارات هم ترامپ حدود 6 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کرده است.
اکنون هم غول املاکی و مستغلاتی ترامپ پروژه‌های مستغلاتی کلانی در عربستان، امارات و عمان در دست اقدام دارد؛ از جمله دو پروژه «ترامپ ریاض» و «برج ترامپ» در جده که قرار است در سال 2029 افتتاح شود.

ورود امپراتوری املاکی ترامپ به پروژه‌ ساخت برج‌های مسکونی مجلل و فوق لوکس در این کشورها رونق چشمگیری به این صنعت و همچنین گردشگری در این کشورها می‌دهد.
در کنار آن هم تعدادی از نزدیکان ترامپ مانند دینا پاول، كين موليس و استیون منوچین نیز با برخی از شیخ‌نشین‌ها روابط سیاسی و تجاری دارند.

ناگفته هم نماند که پیوند تجاری ترامپ با حوزه عربی خلیج فارس تنها در سرمایه‌گذاری در این کشورها نیست، بلکه به قسمی شراکت تجاری و اقتصادی هم ارتقا یافته است که نمونه آن شراکت دار گلوبال غول عربستانی ساخت و ساز با شرکت ترامپ برای اجرای پروژه‌های مشترک در خود آمریکا و یونان است.

میان کمپانی‌های بزرگ آمریکا و سیاست در این کشور به ویژه در حوزه خاورمیانه پیوندی تاریخی وجود دارد. در این میان کمپانی‌های نفتی و تسلیحاتی بیشترین ارتباط را داشته‌اند. اما می‌توان گفت که در هیچ دوره‌ای از تاریخ آمریکا مانند دوره ترامپ پیوند پول و سیاست در راس هرم قدرت در آمریکا این چنین نمود نیافته است. این هم به دلیل تاجرمسلک بودن خود ترامپ است. اما میان این پیوند قبل و بعد از آمدن ترامپ یک تفاوت معنادار و جدی وجود دارد. آن هم این که قبل از ترامپ پیوند کمپانی‌های بزرگ و سیاست در آمریکا معمولا در جهت ترغیب به مداخله مستقیم نظامی در منطقه بوده است، اما چنین پیوندی بعد از ترامپ در جهت مخالف آن و در خدمت مال و اقتصاد بوده است؛ نه نظامی‌گری!

این هم تا حدود زیادی به نوع تجارت ترامپ بر می‌گردد. در واقع اگر کار اقتصادی ترامپ هم در حوزه نفت و تسلیحات بود، چه بسا با توجه به شخصیت او تاکنون شاهد جنگ‌های ویرانگرتر از قبل می‌بودیم، اما نوع نگاه اقتصادی ترامپ و تجارتش در حوزه مستغلات و املاک (و تا حدودی بیتکوین) با جنگ و مداخله نظامی همپوشانی ندارد. از این رو، تجارت و شراکت ترامپ با همسایگان جنوبی ایران و رونق آن و در عین حال هم پیشبرد روند عادی‌سازی روابط با اسرائیل و ادغام آن در نظم امنیتی منطقه به نوعی می‌طلبد از تنش نظامی و جنگ در منطقه در حد امکان پرهیز شود. وجود بستری ناامن برای این سرمایه‌گذاری‌ها که با گردشگری هم در پیوند است، سم مهلک است.

از این رو می‌توان گفت که حضور تجاری ترامپ در منطقه به نوعی در مقابل تصمیم به جنگ نقشی بازدارنده دارد، اما مفروض دیگر آن هم تامین امنیت این سرمایه‌گذاری‌ها و متحدان عرب آمریکا در منطقه برای آینده است. این امر نیز پیشرانی برای ترامپ جهت «مهار» و «تضعیف» ایران است. این سیاست را هم می‌خواهد با فشارهای سیاسی و اقتصادی چه بسا تا لب مرز جنگ (اما بدون ورود به آن) دنبال کند که برگردانی در یک توافق البته متفاوت از برجام به ویژه برای کنترل برنامه هسته‌ای ایران داشته باشد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

05 Jan, 15:20


🔺اسرائیل یک استثناست!

این تصاویر استفاده اسرائیل از آمبولانس برای یک عملیات نظامی را در نابلس در کرانه باختری نشان می‌دهد که با خونسردی یک پیرزن ویک جوان را به قتل می‌رسانند. قبلا هم شبیه این اتفاق افتاده؛ اما این بار تصویری مستند و واضح وجود دارد.

استفاده نظامی آشکار اسرائیل از آمبولانس در حالی است که او همه بیمارستان‌های نوار غزه را به بهانه استفاده نیروهای حماس از آن‌ها نابود کرده و بیش از 1000 پزشک، نیروی درمانی و صدها مجروح را نیز کشته است؛ در حالی که هم تحقیقات رسانه‌های معتبر جهان چون نیویورک‌تایمز و واشنگتن‌پست و هم گزارش برخی نهادهای بین‌المللی نافی این ادعای اسرائیل است.

غزه‌ِ تحت اشغال که نه کشور است و نه عضو سازمان ملل با مسئولیت‌های تعریف شده؛ اما طرفِ اشغالگرِ عضو سازمان ملل اینگونه ناقض قوانین آن است.

هیچ طرفی بنا به حقوق بین‌الملل و کنوانسیون‌های ژنو حق استفاده نظامی از مراکز و وسایل درمانی و حمله به آن‌ها را ندارد، اما این برخورد گزینشی ترجمان همان منطق زور و استبداد در سیاست بین‌الملل است که مولد استانداردهای دوگانه وبرساختی استثنایی بنام اسرائیل است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

03 Jan, 15:39


🔺منطق قدرت مدرن!

به زبان خیلی ساده می‌توان گفت که منطق سیاست بین‌الملل منطق قدرت، زور و استبداد است و منطق اخلاق و دموکراسی نیست. کشور و بازیگری می‌تواند صاحب حضور و نفوذی پایدار در خارج از مرزهای خود شود که زبان این منطق را بداند.
در واقع منطق قدرت در دنیای مدرن سه ستون بنیادین دارد: نظامی، اقتصاد و رسانه‌

همین منطق روابط بین‌الملل را به شکلی - چه مستقیم چه غیرمستقیم - تابع طرفی یا طرف‌هایی می‌‎کند که ابزارهای لازم و کافی قدرت مدرن در دو سطح سخت و نرم را دارند.

مؤلفه‌های دیگری هم چون وسعت و موقعیت سرزمینی وجود دارند، اما سه تای پیشگفته به ویژه نظامی و اقتصادی اساسی هستند که وجود هر دو همزمان قدرت و نفوذی قابل توجه در سپهر منطقه و بین‌الملل می‌آفریند.

برخورداری از سه قدرت نظامی، اقتصادی و رسانه‌ای می‌شود آمریکا که با کاربست هژمونی برآمده از هر سه توانسته است نظام بین‌الملل را تک قطبی کند. جدا از آن هم توان و پتانسیل لازم برای هزینه کردن برای متحدانش را هم دارد. نمونه آن اوکراین است که اگر تامین مالی و نظامی آمریکا و اروپا نبود، هم اقتصادش فرو می‌پاشید و هم کی‌یف مدتها قبل سقوط کرده بود. اسرائیل هم مدام از چنین حمایتی گسترده مالی و نظامی برخوردار است.

قدرت نظامی بدون پشتوانهٔ قدرت اقتصادی می‌شود شوروی دیروز و روسیه امروز که فاقد قدرت کافی برای حفظ متحدانش است و قادر نیست که با ابزاری مشابه «حمله اقتصادی» طرف غربی را دفع کند.

قدرت اقتصادی و رسانه بدون قدرت نظامیِ قابل توجه هم می‌شود عربستان و قطر و امارات که نفوذ نرم قابل توجهی در کانون‌های قدرت جهان و در سطح گسترده‌ای در دو جهان عرب و اسلام پیدا کرده‌اند.

اما مصر که قدرت نظامی‌اش فراتر از این کشورهاست، به علت اقتصاد ضعیف و بیمارش نه تنها چنین نفوذی ندارد، بلکه خود تحت نفوذ است و برای رتق و فتق امورش به کمک‌های عربستان و امارات نیاز دارد.

امروز پرستیژ و منزلت منطقه‌‌ای و جهانی کشورها غالبا تابعی از ثروت و اقتصاد بین‌المللی آن‌هاست. به حال و وضع کنونی کشورها نگاه می‌‍‌شود نه گذشته باستانی و درخشان آن‌ها. این تاریخ تنها در صورتی "فضیلت" شمرده می‌شود که واقعیت امروزی هم آیینه آن باشد.

همچنین در دنیای امروز به طول عمر کشورها هم نگاه نمی‌کنند؛ بلکه به جیب آن‌ها، تولید ناخالص داخلی (GDP) و سرانه درآمدشان نگاه می‌شود. اعتبار گذرنامه‌ها امروز بیشتر از نسیه تاریخ، باستان و تمدن قابل نقد است. مصر با آن گذشته و عظمت باستانی نمود عینی این واقعیت است. ناگفته هم نماند که اقتصاد پیشرفته بدون پشتوانه قدرت نظامی قابل قبولی نیز به ویژه در خاورمیانه به تنهایی تامین کننده امنیت نیست.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

01 Jan, 18:03


🔺چه می‌شود؟ ترامپ چکار خواهد کرد؟
 
مدام می‌پرسند که کی حمله می‌شود؟ کی جنگ می‌شود؟ ترامپ در حال بازگشت است و اوضاع به کدام سو می‌رود؟ سوالات از این دست زیاد پرسیده می‌شود.

بدون شک شرایط منطقه و در ارتباط با ایران بسیار خطیر و حیاتی است و در این وضعیت بسیار سیال، ناپایدار و پیچیده پیش‌بینی اوضاع و این که چه می‌شود و چه نمی‌شود، خیلی سخت و دشوار است. با این حال، نگارنده بر اساس برآورد و شناخت خود از ترامپ و سیاست‌هایش، وضعیت کنونی منطقه و چشم‌انداز آن و در هم تنیدگی پرونده‌ها و بحران‌ها مختلف بر این باور است که جنگی با ایران رخ نخواهد داد. احتمال حمله به تاسیسات هسته‌ای نیز منتفی نیست؛ اما چندان هم زیاد نیست.
 
اما ترامپ دستکم در دو سال اول ریاست جمهوری خود به احتمال زیاد فشارهای اقتصادی و سیاسی بسیار سنگینی وارد خواهد آورد و اروپا نیز با او همراهی می‌کند. در چنین وضعی احتمال فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌ها و قطعنامه‌های بین‌المللی بالاست. از این رو، به احتمال زیاد دوره پرتنشی از لحاظ سیاسی و اقتصادی با آمریکا و اروپا در راه است.
 
با تحولات منطقه در لبنان، سوریه و عراق و.... مهم‌ترین پرونده چالشی میان غرب (آمریکا و اروپا) مساله هسته‌ای است. این پرونده برای ترامپ جنبه حیثیتی پیدا کرده است. او به دنبال مذاکره مستقیم و توافق است؛ اما توافقی با حداکثر امتیاز و فراتر از برجام.
 
به احتمال زیاد، ایران با ترامپ مذاکره مستقیم خواهد کرد. او تلاش خواهد کرد که دستکم در دو سال اول ریاست جمهوری‌اش با بردن اوضاع به لب پرتگاه جنگ با ایران، توافقی با مشخصات پیشگفته محقق شود. چنین فشاری در سایه بحران‌های اقتصادی و اجتماعی، چالش‌ها و معضلات داخلی را تشدید می‌کند که بیشتر و پرپیامدتر از تهدیدهای خارجی است.

در واقع هدف ترامپ این است که فشارهایش برگردان فشاری از داخل ایران را هم برای رسیدن به هدف مطلوب خلق کند. اینجا مدیریت عقلایی اوضاع و چالش‌های داخلی می‌تواند از تاثیران این اهرم ترامپ بکاهد و شرایط توافق را برای ایران تا حدودی بهبود ببخشد، اما ….

بر خلاف تصورات رایج فکر می‌کنم که منطقه به سمت نوعی آرامش نسبی حرکت می‌کند و زمینه‌های وقوع جنگ در حال کاهش است. جنگ لبنان تمام شده و با تغییر نظام سوریه دیگر تنش برآمده از حملات مستمر اسرائیل به اهداف ایرانی و متحدان آن نیز پایان یافته است. همچنین حملات از عراق نیز متوقف شده است. جنگ غزه نیز به احتمال زیاد از اکنون تا یکی دو ماه اول دولت ترامپ پایان می‌یابد. این جنگ هم خاتمه یابد، خود بخود تنش‌های نظامی با یمن نیز پایان می‌یابد. یک روی دیگر این تحولات، آرام شدن منطقه و توقف تنش‌های نظامی دستکم برای مدتی است. از این رو، تصور نگارنده بر این است که منطقه شاهد ثباتی نسبی خواهد بود.
 
جدا از این که ترامپ اساسا اهل جنگ نیست، اما اساسا چنین جنگی می‌تواند برنامه‌های ترامپ در خاورمیانه را نیز ابتر کند. ترامپ به دنبال تکمیل پروژه پیمان ابراهیم است و این مهم نیز بدون حربه ایران‌هراسی خوب پیش نخواهد رفت.

آمریکا و سیاست بین‌الملل به دنبال ادغام عمیق اسرائیل در نظم امنیتی و اقتصادی منطقه است. اما اگر هم توافقی با ترامپ حاصل شود، بعید است که تحریم‌ها اساسی و ریشه‌ای برداشته شوند، بلکه به احتمال زیاد شاهد کاهش و تعلیق و نه لغو همه باشیم. تلاش خواهد شد که لغو اساسی همه تحریم‌ها به مسائل دیگری غیر از هسته‌ای گره زده شود؛ یعنی مساله اسرائیل و فشار برای تغییر نگرش جمهوری اسلامی نسبت به آن و......
خلاصه، داستان فعلا ادامه دارد.....
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

31 Dec, 10:29


🔺کارتر؛ روشنگری جلوتر از زمانه!

معمولا در سخن گفتن از جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا که دیروز در 100 سالگی درگذشت، به دوره چهارساله ریاست جمهوری او و تحولات مهم أن دوران از بحران اقتصادی داخلی و قرارداد کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل گرفته تا سقوط شاه و حادثه سفارت آمریکا در تهران و عادی‌سازی روابط با چین و ... پرداخته می‌شود، اما کارترِ پس از ریاست جمهوری مغفول می‌ماند.

کارتر یک «مسیحی متدین» بود و زندگی او پس از ریاست جمهوری با تاسیس مرکز کارتر دنیای دیگر و متفاوت از قبل از آن است. نگاه کارتر در دنیای پس از ریاست‌جمهوری‌اش نسبت به اسرائیل و مناقشه فلسطین رفته رفته با توسعه شهرک‌سازی و اشغال بیشتر زمین‌های فلسطینی‌ها تغییر کرد و با کاربست شناخت و تجربه عملی خود به انتقاد از اسرائیل روی آورد و آن را در سال 2006 با نگارش کتاب «فلسطین؛ صلح, نه آپارتاید» (Palestine Peace Not Apartheid) رژیم آپارتاید نامید و از سیاست‌های آمریکا انتقاد کرد.

او هدف از نگارش این کتاب را بیان حقایقی از فلسطین دانست که مردم آمریکا از آن بی‌اطلاع هستند و گفت که «به علت فعالیت چشمگیر لابی حامی اسرائیل و نبود صداهای مخالف و فعال» بحثی جدی درباره وضعیت فلسطین در آمریکا انجام نمی‌شود.

این کتاب در زمانه‌ای نگاشته شد که فضای نخبگانی و رسانه‌ای آمریکا چون امروز برای انتقاد از اسرائیل باز نبود و لابی اسرائیلی با هجمه‌ای سنگین تلاش می‌‍کرد که هر صدای معترضی را خاموش کند. این کتاب کارتر بمبی خبری در آمریکا بود و از هر سمت و سو مورد هجمه این لابی و بازوان سیاسی و رسانه‌ای آن قرار گرفت تا جایی که زشت‌ترین کلمات و اهانت‌‎ها نثار او شد و به او لقب یهودی‌ستیز دادند.

در این میان، استعفای کنث‌استاین مدیر مرکز کارتر ضربه سنگینی به کارتر بود. استاین در عین حال موجی از استعفا در این مرکز را هدایت کرد و خیلی از یهودیان عضو آن را با خود همراه ساخت. مرکز سیمون ویزنتال از مهم‌‍ترین مراکز مدافع منافع یهودیان در جهان هم با جمع‌آوری هزاران امضا علیه کارتر در بیانیه‌ای او را «سخنگوی مساله فلسطین» و «از سرسخت‌ترین منتقدان اسرائیل» معرفی کرد.

کارتر چند ماه پس از تالیف کتاب با وجود فشارهای سنگین در گفتگو با روزنامه آبزرور انگلیس تاکید کرد که از توصیف اسرائیل به آپارتاید پشیمان نیست و «این کلمه دقیق‌ترین وصف حال فلسطین است». اما با تداوم هجمه و فشار بعد از سه سال از نوشتن کتاب، مجبور به توضیحاتی درباره آن شد که نوعی «عذرخواهی» از یهودیان تلقی شد.

اما کتاب کارتر که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های آمریکا شد، کارگر افتاد و بابی تاریخی برای بحث و مناقشه پیرامون اسرائیل و سیاست‌های آپارتایدی آن در آمریکا گشود و به یکی از عوامل ریزش مستمر پایگاه نخبگانی، سیاسی و اجتماعی اسرائیل در آمریکا در این دو دهه تبدیل شد.

بعد از دو دهه با شروع جنگ غزه دوباره یاد و خاطره کارتر در ذهن مخالفان اسرائیل در آمریکا زنده شد؛ تا جایی که در یک سال اخیر متاثر از این حجم از جنایت و نسل‌کشی در غزه، این بار منتقدان سرسخت دیروز کارتر به عذرخواهی از او روی آوردند.

به عنوان مثال، پیتر بینارت که از او به عنوان «متنفذترین صهیونیست لیبرال در نسل خود» یاد می‌شد، در نامه‌ای ضمن پوزش از کارتر نوشت: «اکنون حقایق روشن شده است. معتقدم که آنچه کارتر در سال 2006 گفت نشان داد که الحق جلوتر از زمانه خود بوده است».

همچنین استیو بیرمن از فعالان برجسته یهودی سابق در مرکز کارتر ابتدای 2024 و پس از سه ماه از جنگ غزه با نامه‌ای به کارتر ضمن عذرخواهی از او به علت اعتراض به کتابش و خروج از موسسه نوشت که اکنون متوجه شده است که اشغالگری اسرائیل «پروژه‌ای با اهداف استعماری است.»

ناگفته هم نماند که مرکز کارتر فعالیت‌های بشردوستانه هم در غزه و کرانه باختری داشت و بر سه انتخابات در فلسطین از جمله آخرین انتخابات در سال 2006 میلادی که به پیروزی حماس منجر شد، نظارت داشت و سلامت آن را تایید کرد. چند بار هم به غزه و دمشق (قبل از بحران سوریه) برای دیدار با رهبران حماس رفت و عکس او در دیدار با هنیه (نخست وزیر وقت فلسطین) در غزه در آن زمان دوباره اعتراض محافل اسرائیلی را برانگیخت.

کارتر با این سفرها به منطقه در جستجوی صلح از رهگذر راه‌حلی برای این ابرمناقشه تاریخی در منطقه بود که به آن به عنوان مساله و بحرانی انسانی می‌نگریست؛ اما کانون‌های قدرت در آمریکا و اسرائیل با او همراهی نکرد و تحولی که در نگاهش به این مساله ایجاد شده بود و با انتشار کتابش نمود بیشتری یافت، او را مغضوب این کانون‌ها ساخت و توفیقی به دست نیاورد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

29 Dec, 21:38


🔺پیام اوجالان و آینده مساله کُردی ترکیه!

به موازات تحولات داغ در پرونده کُردی سوریه و تهدیدهای ترکیه و متحدان سوری‌اش به حمله گسترده به نیروهای سوریه دموکراتیک (قسد)، خود مساله کردی ترکیه شاهد تحولات معناداری است که فعلا تا حدودی امیدها را در این کشور برای «صلح و آشتی» زنده کرده است.

دیروز یکشنبه هیاتی کُردی از حزب برابری و دموکراسی خلق‌ها متشکل از سری ثریا اوندر و پروین بولدان دو نماینده پارلمان ترکیه به دیدار عبدالله اوجالان در زندان امرلی رفتند. جالب این که همین دو هم در هیاتی بودند که در چارچوب روند صلح قبل از سال 2013 با اوجالان دیدار کردند. این هیات حامل پیامی از رهبر پ.ک.ک برای دولت ترکیه بوده است.

اوجالان در این نامه خود گفته است که «توانایی و عزم لازم» برای حمایت از پیشنهاد جدید اردوغان و باغچلی را دارد. وی همچنین بر آمادگی خود برای «اتخاذ گام مثبت و ایراد سخنرانی لازم» تاکید کرده است. به احتمال زیاد منظور او از این سخنرانی همان پیشنهاد باغچلی برای ایراد سخنانی در پارلمان ترکیه است.

اوجالان همچنین بیان داشته است که «تقویت برادری کرد و ترک به شکل فوری مسئولیت تاریخی پراهمیتی برای همه ملت‌های منطقه است».

رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه همچنین حوادث غزه و سوریه را به عنوان ضرورتی برای حل مساله کُردی بر می‌شمارد و می‌گوید که «طرف‌های خارجی» در این مساله برای تبدیل آن به «مشکلی مزمن» دخالت می‌کنند، اما نامی از این طرف‌ها نبرده است و از اپوزیسیون ترکیه هم خواسته است که برای موفقیت راه‌حل مساله کردی تلاش کند.

در عین حال هم هدف همه را ارتقای ترکیه به «سطحی شایسته» و «مرحله کنونی را دوره دموکراسی و برادری در ترکیه و همه کشورهای منطقه» دانسته است.

این دومین دیدار با اوجالان در زندان جزیره ظرف دو ماه اخیر است. دیدار اول هم منحصر به بستگان او بعد از سه سال بود که در اواخر اکتبر پس از آن انجام شد که باغچلی شریک راست‌گرای دولت ترکیه پیشنهادی مبنی بر آزادی اوجالان و سخنرانی او در پارلمان برای انحلال پ.ک.ک مطرح کرد؛ اما یک روز پس از این پیشنهاد و ملاقات، ناگهان مقر سازمان هوافضای ترکیه «توساش» در آنکارا هدف حمله‌ مسلحانه پ.ک.ک قرار گرفت و 5 نفر کشته و 22 نفر دیگر زخمی شدند.

در آن هنگام هم گفته شد که بعید است این عملیات جز وقفه‌ای کوتاه مانع پیشبرد این روندی شود که با ملاقات اوجالان کلید خورده است. در واقع ملاقات دیروز و پیام اوجالان تاکیدی بر عزم دو طرف برای گشودن مسیری جدید برای حل و فصل مساله کردی ترکیه است.

به نظر می‌رسد که اردوغان به دلایل مختلفی بیش از گذشته به حل و فصل مساله کُردی متمایل شده‌ است؛ از پایان دادن به این مناقشه تاریخی و کسب حمایت پارلمانی کردها برای اصلاح قانون اساسی گرفته تا برداشتن این مانع داخلی در مسیر توسعه، تضمین تداوم حکمرانی عدالت و توسعه، تقویت جایگاه و نقش منطقه‌ای ترکیه و کنترل چالش‌ها و پیامدهای منطقه‌ای افزایش نفوذ ژئوپلیتیک آن از دروازه سوریه

اما این مسیر بسیار پرچالشی است و همین چالش‌ها باعث شد که روند شروع شده از 2013 ظرف مدت کوتاهی به شکست بینجامد، اما احتمالا دو طرف این تجربه قبلی را فراروی خود دارند و از آن برای پیشبرد فرایند جدید در صورت شروع بهره ببرند.

فعلا گام اول این روند آزادی اوجالان از زندان و سخنرانی او در پارلمان ترکیه است. اگر این گام برداشته شود، باید دید مضمون سخنرانی او چه خواهد بود، در واقع این سخنرانی نقشه راه مساله کُردی ترکیه می‌تواند باشد و بعد از آن گام‌ها و چالش‌های بعدی شروع خواهد شد.

اما در این میان، این پرسش مطرح می‌شود که اگر این تحول داخلی در ترکیه رخ دهد، چه تاثیری بر مساله کردهای سوریه خواهد داشت؟ آیا آنکارا قبل از هر اقدامی علیه قسد، منتظر خروج اوجالان از زندان و کلید خوردن «آشتی کردی ترکی» در ترکیه می‌‎ماند؟ به این امید که فراخوان احتمالی او برای بر زمین گذاشتن سلاح مثل 2013 از جانب پ.ک.ک تاثیر مطلوب خود را بر حزب کردی همسو با آن در سوریه هم بگذارد و بدون جنگ و درگیری نتیجه مطلوب حاصل شود یا خیر.

در پاسخ می‌توان گفت که این مساله تا حدود زیادی به زمان احتمالی آزادی اوجالان بستگی دارد که اگر فرضا قریب الوقوع باشد، می‌توان گفت که ممکن است دولت ترکیه منتظر تاثیر آن بماند، اما اگر به طول بینجامد این احتمال کم‌رنگ می‌‎شود. در این میان هم برخی ناظران معتقد هستند که اردوغان احتمالا تا بازگشت ترامپ به قدرت از هر حمله‌ای پرهیز می‌کند.

در مجموع فعلا برای خوشبینی و هر گونه پیش‌بینی درباره شروع دوره جدید میان پ.ک.ک و حکومت ترکیه و «آشتی» میان دو طرف زود است؛ اما با این چرخشی که باغچلی دستکم در بعد اعلامی داشت، و پیام دیروز اوجالان روزنه امیدی در این کشور برای تحقق این هدف گشوده است. تا ببینیم چه می‌شود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

29 Dec, 18:24


🔺پزشکی که به سوگندش وفا کرد!

دکتر ابوصفیه مدیر بیمارستان کمال عدوان در شمال غزه پس از به آتش کشاندن بیمارستانش به وسیله ارتش اسرائیل در محاصره تانک‌ها به سمت سرنوشت نامعلوم خود می‌رود.
نابودی این بیمارستان -تنها مامن درمانی باقیمانده در این منطقه- تخلیه اجباری و بازداشت همراه با شکنجه کادر درمان، بیماران و مجروحان آن، صحنه سوررئال دیگری از حضیض حقوق بشر و نظم جهانی است که به اسرائیل به عنوان «ارمغانی دموکراتیک» و «پاره تمدنی» خود در منطقه می‌بالید و می‌خواست سرمشق خاورمیانه جدید شود.

ابوصفیه نیروی حماس نبود و فقط یک پزشک اطفال بود. تابعیت قزاقستان را هم داشت که با شروع جنگ غزه شرایط خروج او و خانواده‌اش را فراهم کرد، اما ماند و تعدادی از اعضای خانواده‌اش را هم از دست داد.

در هیچ جنگ معاصری این شکل نسل‌کشی، بمباران بیمارستان‌ها، ترور پزشکان، خبرنگاران، کشتار کودکان و زنان، قطع دارو و غذا سابقه نداشته است.

گرسنگی کم بود که سرما هم به جان کودکان آواره افتاده و امروز جان پنجمین کودک را گرفت. دنیای قدرتی که آنلاین نظاره‌گر این بی‌عدالتی و بی‌رحمی است، نویدبخش آینده امنی نیست!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

29 Dec, 06:41


🔺مگر می‌شود سوریه باثبات شود؟!

می‌پرسند مگر می‌شود اسرائیل و متحدانش اجازه دهند که سوریه در همسایگی آن با این موقعیت حساس روی آرامش به خود ببیند و اقتصادش بهبود یابد. سوالی منطقی است اما در پاسخ ابتدا باید دید و گفت که سیاست اسرائیل و همچنین سیاست خاورمیانه‌ای اسرائیل‌محور آمریکا برای هر دوره و مرحله‌ای چه اولویت، رویکرد و تاکتیکی را دنبال می‌کند.

در این شکی نیست که اسرائیل نه تنها وجود «سوریه‌ قوی» بلکه «هیچ کشوری قوی» را به معنای واقعی کلمه در حوزه پیرامونی همسایگی خود بر نمی‌تابد. اما این بدان معنا هم نیست که بی‌ثباتی، وضعیت امنیتی فرو پاشیده و خلا قدرت را هم در جوار خود مطلوب می‌داند و می‌پسندد.

در مورد سوریه، اسرائیل تقریبا از قبل هم اطمینان داشت که نظام و ارتشش خطری راهبردی برای آن به حساب نمی‌آید، اما نگران تثبیت حضور ایران و حزب‌الله و پل زمینی انتقال سلاح از سوریه به لبنان بود. در 13 سال گذشته هم مدام سوریه را بمباران و مورد حمله قرار می‌داد، اما با هیچ واکنشی مواجه نبود و اخیرا هم با نابودی همه توان نظامی و جنگی ارتش فروپاشیده سوریه تقریبا و در سایه وضعیت خاص سوریه فعلا خیالش از بابت «تهدیدی راهبردی» از آنجا راحت است.

در چنین وضعی، ثباتی نسبی در سوریه مطلوب َآمریکا و منطقه و حتی روسیه نیز هست؛ به این علت که هر گونه بی‌ثباتی فراگیر می‌تواند بستر حاصلخیزی برای کار ضد اسرائیلی در سوریه فراهم کند. اگر غیر از این بود که انتقال قدرت و سقوط دمشق به این شکل سلس رخ نمی‌داد و همین خود می‌‍تواند نشانگر وجود نوعی هماهنگی پیشینی منطقه‌ای و بین‌المللی برای جلوگیری از خروج اوضاع از کنترل در سوریه باشد.

در کنار آن هم این گسیل دیپلماتیک به سوریه چه از جانب خود آمریکا چه متحدانش در منطقه با چراغ سبز واشنگتن نیز نشانه دیگری دال بر وجود اراده‌ای بین‌المللی برای وجود سوریه‌ای تقریبا «با ثبات نسبی» است و در عین حال هم هدف دیگر تاثیرگذاری بر سیاست و ادراک سوریه جدید است.

این امر هم تقریبا بدون بهبود نسبی اوضاع اقتصادی ویران شده میسر نیست. از این رو، به احتمال زیاد تحریم‌ها علیه سوریه شل و بعضا لغو شود، اما بعید است که فعلا به صورت کامل و اساسی لغو شود.

در واقع بعید هم نیست که سیاست بین‌الملل با این انگیزه با بهبودی اقتصاد سوریه همراهی کند که توسعه آن در آینده برای خلق این تصویر در منطقه به کار گرفته شود که اگر کشوری از ایران فاصله بگیرد، ممکن است که اقتصادش رشد کند و اگر هم فاصله نگیرد، عاقبتش مانند نظام اسد خواهد بود.

به فرض صحت این فرضیه مخاطب این پیام لبنان و عراق و غیره است که به این شکل و با اهرم اقتصادی هم بخواهند باعث دوری «عمیق» آن‌ها از تهران شوند. البته قبلا هم با اهرم تحریم‌های ثانویه این کار را در سطح اقتصادی مشخصی انجام داده‌‎اند، اما این بار چنین سیاستی ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی و اقتصادی مختلفی دارد.

مساله دیگر این که احتمالا آمریکای ترامپ به این حد از «مماشات» سوریه جدید در قبال اسرائیل اکتفا نکند و چه بسا به طرق مختلفی و با مشروط کردن لغو کامل تحریم‌ها تلاش کند که دمشق را وارد جرگه توافق‌نامه‌های ابراهیمی و عادی‌سازی روابط کند.

یا این که تلاش شود که سوریه جدید را به شکل دیگری وارد این پروسه کند و آنهم از دروازه اقتصاد است؛ به ویژه که یکی از ابعاد راهبردی این پیمان در آینده و پس از عادی‌سازی روابط میان تل آویو و ریاض، ادغام اسرائیل در نظم اقتصادی و امنیتی منطقه است. به این معنا که اجازه داده شود که اقتصاد سوریه مسیر بهبودی را طی کند اما وقتی به جای خاصی رسید، پای شرط و شروط با موضوع روابط با اسرائیل برای ادامه این پیشرفت به میان کشیده شود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

28 Dec, 17:52


🔺سوریه جدید؛ از امنیت تا اقتصاد!

حدود سه هفته از سقوط نظام سابق سوریه می‌گذرد و هر چند هنوز زود است که درباره آینده این کشور قضاوت کرد؛ اما تحولات این 20 روز را می‌توان به عنوان اماره و نشانه‌ای در این باره در نظر گرفت.

حکام جدید سوریه را هر چه بنامید - چه «تروریست»، چه «القاعده»، چه «داعشی»، چه «عمله»، چه «انقلابی»، چه «اخوانی» چه «دولتمرد» - اما «فعلا و تا این لحظه» در چند عرصه موفقیت‌های نسبی به دست آورده‌اند که بی‌توجهی به آن‌ها می‌تواند موجب شناختی وارونه از سوریه شود.

ناگفته نماند که نگارنده بر قید «تا این لحظه» تاکید دارد.

1ـ ثبات نسبی
معمولا با سقوط نظام به ویژه در کشورهایی مثل سوریه که شاهد جنگ داخلی ویرانگری بوده و سلاح به وفور یافت می‌شود و صدها گروه مسلح وجود دارند، امنیت مهم‌ترین چالش فراروی نظام جدید است.
با این حال، اما حاکمان جدید سوریه در حوزه امنیت تاکنون توانسته‌اند ثباتی نسبی و قابل قبول را محقق کنند. در چند روز اخیر هم اعتراضات و درگیری‌هایی در برخی مناطق علوی‌نشین رخ داده که رو به کاهش است؛ اما به احتمال زیاد این درگیری‌ها فعلا جسته و گریخته ادامه یابد.

2ـ روایت و مشروعیت
کلید این ثبات نسبی در وهله نخست روایت منسجم، سریع و مستمر تحریرالشام و رهبرش احمدالشرع(جولانی) است. این روایت با ادبیاتی «دولتی» و نه «تشکیلاتی و انقلابی» با کنترل حلب با پیوست‌های مختلفی شروع شد. بن‌مایه آن هم استراتژی اعتمادسازی و مشروعیت‌سازی در داخل و خارج سوریه است که از طریق بیانیه‌های مختلف اداره سیاسی و اداره نظامی و مصاحبه‌های متعدد خود جولانی با هدف رفع نگرانی‌ها و دغدغه‌های برآمده از برساخت‌های قبلی دنبال شده و می‌شود.

به عنوان مثال، در عرصه داخلی سریعا اعلام کردند که به دنبال تحمیل احکام شرعی و به ویژه حجاب نیستند و سربازی اجباری را لغو کردند. البته لغو سربازی می‌تواند حامل پیامی «اطمینان‌بخش» به خارج هم باشد؛ به این معنا که اولویت آن‌ها نظامی‌گری نیست؛ بلکه اقتصاد است.

در سطح خارجی نیز با چنین ادبیاتی فعلا توانسته‌اند «مقبولیتی» و لو نسبی و سطحی از «مشروعیت» را کسب کنند و این را می‌توان از ترافیک دیپلماتیک در دمشق دید؛ از سفر هیئت‌های آمریکایی، اروپایی و سازمان ملل تا عربستان، اردن، لیبی، بحرین و احتمالا در آینده از مصر.

اما در حال حاضر محور سیاست خارجی سوریه جدید نخست کسب اعتماد محور عربی مخالف حضور اسلامگرایان در قدرت و دوم اطمینان‌بخشی به آمریکا و غرب در مورد اسرائیل است.

در این باره جدا از سخنان اطمینان‌بخش مقامات جدید خطاب به عربستان، مصر و اردن، اما ترکیه نیز به شدت فعال است و سفر چند روز قبل هاکان فیدان به امارات به عنوان راهبر «انقلاب‌های معکوس» قابل تامل است. احتمالا آنکارا نگران تحرکات ابوظبی بوده و برای رفع نگرانی‌های آن و همراه ساختنش با سیاست ترکیه در سوریه این سفر انجام شده است.

در مورد اسرائیل نیز تاکنون تلاش کرده‌اند که خود را «ضداسرائیلی» نشان ندهند و تاکید کنند که با آن سر دعوا و جنگ را ندارند.

به نظر می‌رسد که چنین سیاستی برونداد این باور هیئت حاکمه جدید است که اولا سوریه با اقتصادی ورشکسته و امنیتی شکننده به گفته الشرع «توان» ورود به جنگی را ندارد و ثانیا ظاهرا نگران تبعات ضداسرائیلی کردن سیاست سوریه در غرب هستند که در نتیجه در تثبیت قدرت و نجات اقتصاد و امنیت شکست بخورند و این وضع به مرور زمان مردم سوریه را علیه آنها بشوراند.

البته خود اسرائیل نیز ظاهرا ابراز نگرانی می‌کند و پس از حملات گسترده برای نابودی توان نظامی ارتش، وزیر خارجه‌اش هم امروز بار دیگر نظام جدید دمشق را «یک باند و غیر مشروع» توصیف کرد.

اما گویا فعلا سیاست بین‌الملل متمایل به ثبات در سطحی مشخص در سوریه است.

3ـ اقتصاد
در حوزه اقتصاد نیز هیئت حاکمه جدید سریعا تدابیر و تصمیماتی را احتمالا با هماهنگی ترکیه اتخاذ کرده که «تاکنون» برای بازار اطمینان بخش بوده است و این را می‌توان در افزایش ارزش لیره و کاهشی شدن قیمت اقلام اساسی دید.

گویا دولت موقت سوریه تصمیم گرفته است که به اقتصاد دولتی پایان دهد و به سمت اقتصاد بازار و آزاد حرکت کند. در این باره هم تصمیماتی گرفته است؛ مثل لغو نظام توزیع کارتی نان و سوخت محدود، لغو تعرفه گمرکی از ده کالا مثل خودرو و موبایل، اعلام افزایش 300 تا 400 درصدی حقوق، حذف سامانه «سوا» برای تامین اعتبار ارزی کالاهای اساسی که به محملی برای فساد و رانت تبدیل شده بود، تلاش فشرده برای ترمیم سریع خطوط برق با کمک ترکیه. گفته می‌شود که تا یک ماه آینده برق بیشتر مناطق سوریه از یکی دو ساعت در روز دستکم به ده ساعت افزایش می‌یابد.

اما واقعیت این است که سوریه با این حال با چالش‌های بسیار بزرگی مواجه است و باید دید تا کجا این روند می‌تواند ادامه یابد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

27 Dec, 12:18


🔺اسرائیل و چالش یمن!

بعد از آتش‌بس «یک طرفه» در لبنان و توقف حملات از عراق، یمن تنها طرف منطقه‌ای از بلوک معروف به «محور مقاومت» است که همچنان به حملات خود به اسرائیل ادامه می‌دهد. البته این حملات موشکی هم تلفات خاصی ندارد؛ اما اخیرا در نیمه‌های شب انجام می‌شود که اسرائیلی‌ها در خواب هستند و با صدای ممتد آژیر خطر یکباره میلیون‌ها نفر در مرکز اسرائیل از خواب بیدار شده و به پناهگاه‌ها می‌روند و بعضا هم برای چند ساعتی فرودگاه بن گوریون تنها فرودگاه بین‌المللی اسرائیل تعطیل می‌شود.

اما همین بیدار باش نیمه شبی و گسیل شدن به پناهگاه‌ها با شلیک یکی دو موشک فشار روانی سنگینی بر اسرائیلی‌ها وارد کرده و بر حرف‌های نتانیاهو درباره منطقه سایه افکنده است.

ناگفته هم نماند که حملات موشکی «انصارالله» با موشک‌‎های هایپرسونیک نوعی سنجه‌سنجی و تمرین ایران هم برای مواجهه احتمالی نظامی با اسرائیل نیز هست؛ به ویژه که حملات اخیر شاهد کاربرد انواعی از این موشک‌‎ها با کلاهک‌های جنگی سبک و سنگین است که هر کدام در سرعت و دقت آن‌ها اثرگذار است.

در واکنش به این حملات اسرائیل تا به حال چندین بار حمله سنگین هوایی به یمن در فاصله 2000 کیلومتری انجام داده است و قبل از آن هم آمریکا و انگلیس حملات مشابهی انجام داده‌اند. البته حمله اخیر اسرائیل گسترده‌تر و تاسیسات حیاتی و زیرساختی مثل فرودگاه صنعا را نیز در بر گرفت.

این دست حملات هم واقعا برای یمنی که آه در بساط ندارد، بسیار زیان‌بار است و خسارت‌های اقتصادی جبران‌ناپذیری را در این شرایط سخت تحمیل می‌کند. اما با این حال «انصارالله» همچنان بر حملات خود به اسرائیل اصرار دارد و همین هم موجب تعجب و بهت ناظران از جمله خود اسرائیلی‌ها شده است.

واقعیت این است که اسرائیل در پرونده یمن با چالش‌های جدی روبرو است که در لبنان و جبهه‌های دیگری در منطقه وجود نداشت؛ چالش نخست این است که اساسا یمن از قبل هم جزو بانک کشورهای اولویت‌دار برای کار اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل نبوده است و به همین علت هم اطلاعات امنیتی کافی از آنجا و نفوذ امنیتی ندارد. از این رو هم تاکنون نتوانسته است دست به ترورهای مشابه لبنان و غیره در یمن بزند. این اتفاق در آینده بعید نیست اما همین نبود اطلاعات -چه برای این ترورها چه اماکن ساخت و اختفای موشک‌ها و ...- یک معضل برای حملات هوایی موثر و دقیق است و همین هم باعث شده است که اسرائیل به بمباران زیرساخت‌ها برای فشار بر صنعا جهت توقف حملات خود روی آورد.

اما چالش دوم دوری مسافت میان اسرائیل و یمن است و همین هم حملات هوایی مستمر و روزانه مانند لبنان را علیه یمن دشوار ساخته است و این حملات پیاپی از این مسافت دور مشکلات خاص خود را دارد.

چالش سوم نیز این است که حملات هوایی بدون پیوست زمینی قوی، اساسا نتیجه مطلوب را ندارد؛ به ویژه که صنعا و دیگر مناطق تحت کنترل حوثی‌ها به چنین حملاتی از سال 2015 از جانب عربستان و امارات عادت دارد و مساله دیگر این که می‌توان گفت که یمنی‌ها به صورت کلی چه طرفداران حوثی‌ها چه مخالفانشان «اسرائیل ستیزترین» مردمان منطقه هستند و همین هم حوثی‌ها را در ادامه این حملات و تحمل پیامدهای سنگین آن مستظهر به یک جبهه داخلی متحد کرده است. مساله دیگر این است که یمنی‌‌ها ذاتا در این چنین کشمکش‌ها و درگیری‌هایی «عناد» (لجات) خاصی دارند و به این سادگی کوتاه نمی‌آیند.

اما بنا به رسانه‌های عبری، در نهادهای امنیتی و نظامی اسرائیل در مواجهه با این معضل در کنار حملات هوایی شیوه‌ها و پیشنهادهای متعددی برای توقف حملات حوثی‌ها مطرح شده است؛ از جمله طرح حمله نظامی به نقاطی در ایران تا محاصره دریایی یمن.

البته بعید نیست در آینده هم آمریکا به سمت تقویت جدی مخالفان حکومت صنعا با هدف پایان دادن به این حکومت حرکت کند؛ اما چنین طرحی به مداخله دوباره عربستان و همچنین امارات نیاز دارد و بعید است که ریاض -که اکنون بر پیشبرد چشم‌انداز کلان اقتصادی خود متمرکز است- دوباره خود را درگیر پرونده یمن کند؛ به ویژه که این حملات موشکی مستمر به اسرائیل پژواک نگران‌کننده‌ای هم در عربستان و امارات نسبت به حملات مشابهی در صورت بازگشت به راهکار نظامی دارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

26 Dec, 20:58


🔺علی در مقابل علی!

دیروز با انتشار کلیپی قدیمی در فضای مجازی سوری درباره حمله به بارگاه مقدس علویان در حلب و متعاقب اقدام نیروهای نظام جدید برای دستگیری چند نیروی امنیتی نظام سابق در ساحل سوریه، معترضان علوی در چند منطقه با شعار «یا علی» به خیابان آمدند و به موازات آن نیز درگیری‌هایی رخ داد.

از امروز صبح دولت انتقالی سوریه نیروهای ویژه «تیپ علی ابن ابی‌طالب» را برای مقابله با آن‌ها و «بقایای نظام» سابق به منطقه اعزام کرده است.

هر دو طرف درگیر خود را «محبان علی» معرفی می‌کنند؛ یکی که چند دهه در قدرت بوده و اکنون آن را از کف داده خشمگین است، «یا علی» گویان با شوراندن احساسات مذهبی علویان عادی می‌خواهد آن‌ها را علیه «سوریه پسااسد» بسیج و به نوعي قرباني کند و دیگری نیز برای حفظ و تثبیت قدرت خود، پایان دادن به این تحرکات و احتمالا کسب اعتماد علویان عادی، تیپ «علی ابن ابی‌طالب» را به جنگ «یا علی» گویان می‌فرستد.

در این میان هم فضای خشم و انتقام‌گیری از عوامل نظامی و امنیتی نظام سابق سوریه چنان سنگین است که به راحتی برای حاکمان جدید سوریه قابل کنترل نیست؛ تا جایی که برخی در فضای مجازی سوری خواستار انتقام‌گیری کورکورانه و کشیدن «ذوالفقار» علی به روی این عوامل شده و دولت جدید را به «تساهل» متهم و انتقاد می‌کنند.

قدر مسلم این که دریافت‌های متفاوت از علی ابن ابی‌طالب ده‌ها علی ساخته است و همه معتقدان به آن‌ها مدعی دوستی و پیروی از ایشان هستند. اکنون در سوریه هر طرفی علی خود را در مقابل علی طرف دیگر قرار می‌دهد و محصول آن هم نزاعی فرقه‌ای است که امام علی از آن بیزار بود و رواداری و هم‌افزایی را اساس تعامل می‌دانست.

بدترین ضربه به هر دین و مقدسات آن، سوءاستفاده از نام آن‌ها در بازار بدنام سیاست و قدرت است و قربانی هم مردم عادی و خود آن آیین و کیش و نمادهاست.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

26 Dec, 11:07


🔺روسیه از حمایت اسد تا الشرع!

روسیه متحد نظام سابق سوریه بود و در دفاع از آن با مخالفان و معترضان جنگید. اکنون هم اسد را -که امروز حتی ارکان نظام سابقش هم علیه او شده‌اند- در مسکو پناه داده است!
اما در عین حال هم با بازی پیچیده‌ و ماهرانه‌ای توانسته تا اینجای کار، تا حدودی دل رهبران جدید سوریه را نیز به دست آورد!

در حالی که روسیه می‌دانست ارتش سوریه «خواسته یا ناخواسته» در حال فروپاشی است و ساعت صفر سقوط نظام اسد فرا رسیده، در روزهای آخر حیات این نظام از طریق ترکیه با مخالفان ارتباط گرفت و با خارج کردن بشار اسد از دمشق و سهیم شدن در انتقال قدرت میان دولت اسد و دولت انتقالی جدید جلوه دیگری از بازیگری پراگماتیک خود را به نمایش گذاشت. اینها اتفاقاتی است که رخ داده و نقش روسیه در آن‌ها قابل انکار نیست. حالا این که واقعا معامله‌ای پشت پرده بوده باشد یا نه، کسی اطلاع ندارد و نمی‌توان در این باره جز حدس و گمان با قطعیت حرفی زد.

در سوریه پسااسد هم که همه کاسه کوزه‌ها در حال شکستن بر سر ایران است، سفارت روسیه در دمشق همچنان فعال است و هنوز هم دو پایگاه هوایی و دریایی آن در طرطوس و لاذقیه به شکلی دایر هستند.

حالا هم که سوریه شاهد ثباتی نسبی است، وزیر خارجه روسیه امروز سخنان قابل تاملی بیان داشت که خمیرمایه آن تلاش برای نزدیکی به رهبری جدید سوریه بود. لاوروف تاکید کرد که ما با مقامات سوریه جدید از طریق سفارت خود در دمشق در ارتباط هستیم و ابراز امیدواری کرد که روسیه بتواند با پایان دوره انتقالی در اقتصاد و سرمایه‌گذاری‌ها در سوریه سهیم باشد.

همچنین با آب و تاب ضمن اشاره به این که احمدالشرع (جولانی) روابط سوریه و روسیه را «دیرینه» و «راهبردی» توصیف کرده است، تاکید کرد که از این رویکرد حمایت می‌کنیم.
البته الشرع قبل از سقوط دمشق در مصاحبه با سی‌ان‌ان نیز به نوعی درباره امکان برقراری روابط راهبردی میان تهران و دمشق نیز سخن گفته بود، اما به نظر می‌رسد که با وجود آرامش روزهای نخست پس از سقوط اسد، برعکس مورد روسیه مناسبات میان تهران و دمشق جدید روز به روز وارد مرحله پرتنش‌تری می‌شود.

در عین حال هم لاوروف ضمن پیامی ضمنی به کردها و علویان سوریه تاکید کرد که کشورش اجازه نخواهد داد سوریه تجزیه شود و از اسرائیل هم خواست امنیت خود را به زیان دیگران تامین نکند!
در عین حال هم «نگرانی‌های ترکیه» در خصوص اوضاع امنیتی در مرزهای خود با سوریه را «مشروع» دانست و بیان داشت که «هر چند برخی عملا به فروپاشی سوریه تمایل دارند» اما نمی‌توان اجازه داد که این اتفاق بیفتد.

واقعیت این است که روایت روسیه و ایران درباره حضور خود در سوریه در عین دفاع از یک متحد مشترک اما تفاوت‌های خاصی با یکدیگر داشت و مسکو این حضور و دفاع از نظام سابق سوریه را به «امری حیثیتی» تبدیل نکرده بود و حالا هم که دنیای منافع و سیاست اقتضای دیگری دارد، با عبور آسان از بار روانی سقوط متحد سوری‌اش به دنبال پی‌ریزی دوره‌‎ای جدید از روابط با کسانی است که تا دیروز با آن‌ها می‌جنگید.

البته بعید هم نیست که این دست مواضع روسیه و مغازله با تحریرالشام و غیره با هدف جلوگیری از تحرکات احتمالی حقوقی دمشق در آینده در محافل بین‌المللی علیه روسیه به دلیل حمایت از حکومت سابق سوریه باشد. اخیرا با اعلام کشف برخی گورهای دسته جمعی و مسائل زندان‌ها زمزمه‌های چنین تحرکاتی شنیده می‌شود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

25 Dec, 15:58


🔺برنده اقتصادی سقوط اسد؟!

سقوط نظام سوریه سوای منافع ژئوپلیتیکی که می‌تواند برای ترکیه داشته باشد، از منظر اقتصادی نیز بردی مضاعف برای آن به حساب می‌آید.
اما این منافع و برد در وهله اول بستگی به تداوم ثبات نسبی در سوریه و تثبیت آن در آینده دارد و بی‌ثباتی گسترده در این کشور همسایه می‌تواند ترکیه را از برنده اصلی به بازنده اصلی تبدیل کند.
البته نوع واکنش آمریکا و منطقه تا این لحظه منعکس‌کننده تمایلی منطقه‌ای و بین‌المللی برای ثبات و آرامش در سوریه است و احتمالا پیچ تحریم‌ها نیز شل شود؛ اما لغو کامل آن با هدف تاثیر بر سیاست خارجی سوریه جدید به ویژه در قبال اسرائیل زمان می‌برد.

با بازگشت 3.5 میلیون آواره سوری از یک سو بار سنگینی از روی دوش اقتصاد ترکیه برداشته خواهد شد که تبعات سیاسی خاصی هم برای حزب حاکم و اردوغان داشت و به اهرم فشار جریان اپوزیسیون تبدیل شده بود. از دیگر سو نیز بازسازی سوریه فرصت‌های تاریخی برای ترکیه در بر دارد. برآورد دقیقی درباره هزینه بازسازی سوریه وجود ندارد، اما بانک جهانی پارسال هزینه اقتصادی جنگ داخلی این کشور را 600 میلیارد دلار برآورد کرده بود.

البته بازسازی سوریه در کنار فرصت‌های کلان آن، چالش‌هایی نیز در سایه اقتصادی ورشکسته و نبود پول و غیره دارد؛ اما سوریه جزو کشورهای برخوردار منطقه از جهت منابع و ثروت‌‎های طبیعی نیز هست؛ از منابع نفتی و گازی گرفته تا فسفات، گندم و دامپروری و غیره. مثلا سوریه قبل از 2011، روزانه حدود 400 هزار بشکه نفت تولید می‌کرد، که تا پارسال به 15 هزار بشکه کاهش یافته بود.
احیای منابع نفتی که تا 2011 نیمی از منابع بودجه عمومی دولت سوریه را تامین می‌کرد و 65 درصد آن صادر می‌شد، به اقتصاد سوریه جان تازه‌ای می‌بخشد. کما این که ترکیهٔ نیازمندِ واردات انرژی نیز بهره وافری از آن خواهد برد.

قرار گرفتن بیشتر منابع نفتی و گازی سوریه در شمال و شرق کشور یکی از پیشران‌های مهم برای پایان دادن به سلطه سرزمینی قسد در این مناطق به شمار می‌رود.

اما چهار عامل اساسی می‌تواند آنکارا را بهره‌مندِ نخست از اقتصاد سوریهِ پسااسد کند؛ نخست همسایگی و نزدیکی جغرافیایی به سوریه، دوم حضور متحدانش در قدرت (البته در صورت تداوم آن)، عامل سوم و بسیار مهم اقتصادمحوری سیاست خارجی ترکیه و عامل چهارم نیز بخش خصوصی فربه و قوی در ترکیه است که همین محوریت اقتصاد در سیاست خارجی و توانمندی بخش خصوصی ترکیه پویایی خاصی به این سیاست بخشیده؛ تا جایی که هم تسهیل‌گر نفوذ سیاسی و فرهنگی و ضامن بقای آن شده و هم در بزنگاه‌های حساس در مواجهه با تهدیدهای کلان باعث شده است که با چرخش و انعطاف سریع و کم‌هزینه مانع پیامدهای حیثیتی و پرهزینه ‌شود.

به عنوان مثال، در دو دهه گذشته در مواقعی که ترکیه با کشورهای دیگر همچون مصر، امارات، عربستان و سوریه دچار تنش و بعضا قطعی روابط شد، اما مناسبات اقتصادی ترکیه راه خودش را می‌‎رفت و فارغ از تنش‌های سیاسی حتی افزایشی هم بود. همین منافع اقتصادی در هم تنیده و زبان مشترک اقتصادی در نهایت به تنش‌زدایی سیاسی با مصر، امارات و عربستان نیز کمک کرد و روابط را بهبود و عمق بخشید.

در واقع یکی از عوامل تمایز سیاست خارجی ترکیه با ایران همین اقتصادمحوری آن است که باعث شده بود در طول 13 سال گذشته مناسبات اقتصادی آنکارا با نظام سوریه(با وجود نبود روابط سیاسی) بسیار بیشتر از روابط اقتصادی دمشق با تهران باشد؛ به نحوی که ارزش صادرات ترکیه در سال 2023 به سوریه به 2 میلیارد دلار رسید، اما صادرات ایران به آن در سال گذشته به 200 میلیون دلار هم نرسید.

تمایز دیگر در قدرت بخش خصوصی ترکیه است که 85 درصد اقتصاد آن در دست این بخش است، اما ایران در نقطه مقابل قرار دارد و 85 درصد اقتصادش دولتی است. همین بخش خصوصی پیشران مهمی برای سیاست خارجی ترکیه است و به محض سقوط اسد، شامه بخش خصوصی‌اش خیلی زود متوجه فرصت خارجی جدید شد و بازار ترکیه با رشد ارزش سهام شرکت‌های ساخت و ساز و سیمان سریع‌ترین واکنش را نسبت به بقیه کشورها نشان داد.

شرکت‌های ترکیه از هم اکنون برای تصاحب بازار سوریه به صف شده و در حال برنامه‌ریزی هستند. همچنین نیروی کار بسیار ارزان در سوریه و گرانی نیروی کار در ترکیه و تورم بالای آن برخی شرکت‌ها از جمله شرکت‌های نساجی و تولید پوشاک را به صرافت راه‌اندازی کارگاه‌های تولیدی در این کشور انداخته است.

میانگین 20 دلاری حقوق در سوریه کجا و حداقل دستمزد 580 دلاری در ترکیه کجا. حتی اگر هم دولت انتقالی سوریه با عمل به وعده خود 400 درصد حقوق‌ها را افزایش دهد، باز راه‌اندازی این کارگاه‌ها بسیار به صرفه است.

اکنون هم دهها هزار جوان سوری آواره در مراکز تولیدی ترکیه کار می‌کنند و این شرکت‌ها می‌توانند از این نیروی کار ماهر و آماده در کشور خودشان با حقوق کمتری بهره ببرند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

24 Dec, 16:39


🔺کُردهای سوریه؛ ترامپ و اتحاد درونی!

با سقوط اسد و ثبات نسبی در سوریه، سرنوشت کُردهای این کشور به ویژه نیروهای قسد به پرونده داغ و مطرح این روزها میان مثلث دمشقِ جدید، ترکیه و کشورهای غربی تبدیل شده است.
در این زمینه هم دو رخداد و تحول در این روزها می‌تواند در آینده نیروهای قسد و حزب Pyd تاثیرگذار و جهت دهنده باشد.

نخست این که ترامپ نیامده دستور کاری خود را در مورد حضور نظامی آمریکا در سوریه و به تبع آن حکومت خودگردان کُردی و نیروهای آن تا حدودی روشن کرده است؛ مانند رفتاری مشابه در پرونده‌های مختلف دیگر از مساله مهاجرت و روابط تجاری با اروپا تا جنگ لبنان و غزه.

در این رابطه سخنان دیروز مایکل والتز مشاور امنیت ملی ترامپ درخور توجه است. والتز بیان داشت که «ما به حضور هیچ نظامی آمریکایی در سوریه نیاز نداریم» و تاکید کرد که آمریکا به مبارزه با داعش و تامین امنیت مرزهای اسرائیل اهتمام دارد.
بنا به این اظهارات و تصویری کلی که از سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ وجود دارد می‌توان گفت که چتر حمایتی آمریکا برای نیروهای کُردی قسد در حال جمع شدن است. از این رو، گفته‌های والتز به نوعی اعمال فشار بر مظلوم کوبانی فرمانده کل نیروهای قسد در این شرایط حساس نیز هست.

البته این رویکرد آمریکا هم به دور از رویکرد اروپایی مشابهی نیست و در مجموع به نظر می‌رسد که مواضع دول اروپایی و آمریکا نوعی هم‌پوشانی پیدا کرده است و فارغ از حمایت‌های جسته و گریخته اعلامی از قسد، لب مواضع اعمالی غربی به تازگی خواسته یا ناخواسته در امتداد غایت متحد ناتویی خود (ترکیه) مبنی بر ضرورت پایان سلطه نظامی تشکیلات کُردی و خلع سلاح آن در غرب فرات قرار گرفته است.

واقعیت هم این است که قسد در تنگنایی تاریخی و در برابر دو انتخاب دشوار قرار گرفته است؛ نخست این که با رهبری جدید در دمشق وارد گفتگو شود و وارد تشکیلات ارتش شود و دوم این که خود را برای حمله نظامی ترکیه و تشکیلات «ارتش ملی سوریه» و گروه‌های دیگر آماده کند.

این مواجهه نظامی هم برای قسد در شرایط کنونی دشوار است؛ نخست به علت قرار گرفتن در محاصره نظامی همه جانبه ترکیه و این گروه‌ها و نبود موازنه قوا و دوم این که از پشتیبانی خارجی خاصی برخوردار نیست و «متحدان» غربی نیز به ادغام قسد و ی‌پ‌گ در ارتش در حال شکل‌گیری سوریه متمایل شده و خواهان مشارکت حزب اتحاد دموکراتیک (Pyd) در گفتگوی ملی و قدرت در دمشق هستند. برخی اظهارات مقامات غربی از جمله وزیر خارجه آلمان درباره «ضرورت» خلع سلاح این نیروها و ادغام آنها در ارتش سوریه موید این مدعاست.

غرب از گفتگوی قسد و دمشق حمایت می‌کند و خواهان نتیجه‌بخش بودن این گفتگو برای جلوگیری از وقوع جنگی در شمال شرقی سوریه است؛ اما فرضا اگر چنین جنگی هم رخ دهد، بعید است به نفع کُردها مداخله کند.

به نظر می‌رسد که مظلوم کوبانی در سایه فضای سنگین تهدید و فشار نظامی و سیاسی، در حال کاربست مواجهه‌ای پراگماتیک با این وضعیت است و با ارسال پیام‌هایی به دمشق، آمادگی خود را برای مذاکره درباره مسائلی چون آینده قسد و مناطق تحت کنترل آن اعلام کرده است.

در مقابل زوم ترکیه بر ارتباط قسد با پ.ک.ک و حضور نیروهای خارجی، کوبانی ضمن تکذیب چنین پیوندی اما به وجود مسلحین خارجی در میان نیروهای خود اشاره و تاکید کرده که برای مبارزه با داعش به سوریه آمده‌اند که برخی بازگشته و بقیه هم در صورت رسیدن به آتش‌بس باز می‌گردند.

در همین حال هم به گفته منابعی حزب اتحاد دموکراتیک برای مدیریت شرایط کنونی با وجود خصومت سیاسی فیمابین، با «شورای ملی کُردی» نزدیک به ترکیه ارتباط برقرار کرده و ظاهرا قرار است که هیاتی از این شورا با کوبانی دیدار و گفتگو کند و هدف از این گفتگوی بین کُردی نیز ایجاد مرجعیت سیاسی یکپارچه برای کُردهای سوریه قبل از ورود به گفتگوی ملی با دمشق عنوان شده است.

هنوز روشن نیست که دیدار و گفتگو میان این دو طرف کُردی سوریه در صورت انجام چه نتیجه و خروجی داشته باشد؛ اما اگر هم برگزار شود معطوف به حمایت متحدان خارجی دو گروه یعنی ترکیه و آمریکا خواهد بود.

در این میان، با وجود مخالفت برخی منابع نزدیک به شورای ملی کردی، اما شلال کدو از رهبران این شورا از حمایت آن از ایجاد مرجعیت کردی مشترک خبر داده و خواستار میانجیگری آمریکا و فرانسه برای موفقیت هر گونه دیدار میان دو طرف شده و هدف از آن را جلوگیری از وقوع جنگ در شمال شرقی سوریه دانسته است.

در کل ابتدا باید دید که مذاکرات چند جانبه درون کُردی (در صورت برگزاری) و کُردی ـ دمشق به کجا می‌‎انجامد و در این میانه هم بعید نیست که قسمی از فشار نظامی (حمله محدود و تدریجی) برای فشار بر قسد رخ دهد؛ اما در صورت شکست مذاکرات و «تداوم ثبات نسبی» در سوریه احتمالا جنگ و درگیری گسترده در شمال شرقی سوریه گریزناپذیر شود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

24 Dec, 09:57


🔺در مصر خبری نیست!

طی ساعات گذشته، برخی دوستان و اعضای کانال مدام با فوروارد تصاویری از اعتراضات مصر درباره صحت و سقم آن‌ها پرسیده و خواستار نوشتن تحلیلی درباره این «اعتراضات» شده‌اند.

اما واقعیت این است که تا این لحظه هیچ اعتراض جدیدی در مصر رخ نداده و این تصاویر هم قدیمی است. هم اکنون زمستان و هوا در قاهره بسیار سرد است؛ اما پوشش معترضان در این فیلم‌ها تابستانی است.

برای اطمینان بیشتر نیز با برخی دوستان مصری ساكن قاهره صحبت کردم که تاکید کردند اعتراضات جدیدی رخ نداده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

23 Dec, 17:18


🔺بحران انرژی و مدیریت ستونی!

ناترازی انرژی در ایران و خاموشی زمستانی در کشوری برخوردار از چهارمین ذخایر نفت و دومین ذخایر گاز در جهان در خارج از کشور نیز خیلی‌ها را مات و مبهوت کرده است.

دلایل زیادی برای این ناترازی و کمبود سوخت در کشوری سوخت‌خیز مطرح می‌کنند؛ از فرسوده بودن میادین تولید نفت و گاز و نبود منابع کافی برای سرمایه‌گذاری و توسعه آن‌ها تا سوء مدیریت و افزایش مصرف سوخت و «توجیه‌ناپذیری» گستردگی شبکه توزیع گاز از لحاظ اقتصادی وغیره.

همه این‌ها درست! اما فارغ از نقش کانونی تحریم‌ها، این کمبودها و خاموشی‌ها در وهله اول محصول مدل مدیریت «از این ستون به آن ستون» است که شاخصه آن نبود چشم‌اندازی منطقی و اصولی به عنوان لازمه مدیریت آینده‌نگر است. اگر چنین مدیریتی وجود داشت که از چند دهه قبل به ویژه زمانی که خزانه هم به اندازه کافی پر بود، متناسب با رشد جمعیت و مصرف و نظر به چالش‌های احتمالی این روزها، بحران ناترازی امروز را پیش‌بینی و با نیازسنجی نظام‌مند در حوزه‌های زیرساختی و بنیادین برای آن چاره‌اندیشی و برنامه‌ریزی می‌کرد. اما این اتفاق نیفتاده است.

ای کاش دست‌اندرکاران از قبل اندکی وقت می‌گذاشتند و نگاهی به دور و بر ایران می‌انداختند که شاید غیرت و حمیت آن‌ها را بر می‌داشت و طرحی نو می‌انداختند. در حالی که ایران با این همه منابع دچار بحران انرژی است و هنوز در تولید انرژی ناپاک و تجدیدناپذیر مشکل دارد که همسایگان جنوب در چارچوب چشم‌انداز‌های کلان تعریف شده به سرعت در حال حرکت به سمت انرژی پاک و سبز هستند.

به عنوان مثال، عربستان در چارچوب اقتصاد چرخشی بدون کربن در راستای چشم‌انداز 2030، قرار است تا این سال 266 میلیارد دلار برای تولید انرژی پاک و سبز سرمایه‌گذاری کند؛ به نحوی که تا سال 2030 سالیانه 20 گیگاوات (20 هزار مگاوات) و در مجموع 130 گیگاوات (130 هزار مگاوات) انرژی تجدیدپذیر تولید کند؛ یعنی حدود دو برابر تولید برق ایران.

البته از 2012 هم با برنامه «بازده انرژی» (SEEP) از هدر رفت روزانه 492 هزار بشکه نفت جلوگیری کرده و آن را به صادرات خود افزوده است.
هم اکنون هم تولید برق آن با ده میلیون مشترک (یعنی یک سوم مشترکین ایران 39 میلیون مشترک) 422.9 تراوات ساعت برق تولید می‌کند که 55 تراوات بیشتر از برق تولیدی ایران است.

همين تابستان گذشته هم وزیر انرژی عربستان از بزرگ‌ترین پیمایش سرزمینی جهان در کشورش در چارچوب برنامه ملی انرژی تجدیدپذیر برای شناسایی بهترین نقاط برای اجرای ابرپروژه‌های تولید این انرژی خبر داد که 850 هزار کیلومتر مربع را شامل می‌شود؛ یعنی معادل مساحت کل انگلیس و فرانسه با هم و یا آلمان و اسپانیا.
ایران هم اگر می‌خواهد بیش از این از قافله عقب نماند و قبل از انفجار بحران‌ها باید چاره‌ای ریشه‌ای بیندیشد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

22 Dec, 16:07


🔺تیپ و فکر یکی شد!

تیپ جدید الشرع (جولانی) در دیدار با فیدان و جنبلاط مایه تعجب رسانه‌ها شد؛لکن اتفاق خاصی نیفتاده و این تیپ هم‌راستا و مکمل تصویر متفاوتی است که از چند سال پیش در حال شکل‌گیری بوده و اخیرا با سقوط دمشق نمود کاملی یافته است.

این تعجب متوجه رسانه‌ها و کسانی است که دیرهنگام تحولات را آن هم در حساس‌ترین پرونده‌ها درک می‌کنند!

وقتی پیش از سقوط دمشق نوشتم که این آن‌ جولانی نیست، با انبوهی از پیام و پرسش اعتراضی مواجه شدم؛ این که از کجا متوجه این تغییر شده‌ای؟

می‌گفتم سه دهه است که حرکت‌های اسلامی از اخوان، سلفیت جهادی، واز ۲۰۱۱ بحران سوریه و سپس ادلب را پیگیری می‌کنم، اما چندان فایده نداشت و پاسخ را به گذشت زمان موکول کردم.

در همین ادلب محمدالبشیر نخست‌وزیر تحریرالشام و رئیس کنونی دولت انتقالی کراوات می‌زد و تیپ‌ امروز الشرع نیر ترجمان کلام او مبنی بر پایان «انقلاب» با سقوط اسد و ورود به ساحت دولت و پرهیز از اداره سوریه با «ذهنیت انقلابی» است.

کراوات امروز الشرع نماد عبور کامل از فضای «انقلابی» به فضای «دولتمردی» بود.

این که موفق شود یا نه مساله دیگری است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

21 Dec, 19:25


🔺سوریه جدید و آینده کُردها!

از موضوعات داغ پس از سقوط نظام اسد، آینده تشکیلات خودگردان کُردی در غرب فرات و در کل آینده سیاسی کُردهای این کشور است که با دگرگونی موازنه قوا در سوریه به نفع متحدان ترکیه و افزایش نفوذ آن با چالش‌های بزرگی برای حفظ دستاورد کلان خود در قالب این حکومت روبرو هستند.

با شروع حملات هیات تحریرالشام تا سقوط دمشق، گروه «ارتش ملی سوریه» نزدیک به ترکیه حمله به نیروهای قسد (غالبا کردی) در تل رفعت را آغاز کرد. پس از سیطره بر این شهر، منبج و مناطقی در دیر الزور و الرقه، اکنون نگاه‌ها به سمت کوبانی است که از اهمیتی ویژه و سمبلیک برای کردها برخوردار است.

ارتش ترکیه نیز تجهیزات و نیروهای خود را به مرز گسیل داشته و وزارت دفاع این کشور پنجشنبه گذشته بر خلع سلاح نیروهای کُردی تاکید کرد.

در عین حال، هم گویا مذاکراتی میان حکومت خومختار کُردی و دمشق از یک سو و همچنین آمریکا و ترکیه از سوی دیگر برای یافتن راه‌حلی در جریان است که به گفته سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در هفته گذشته به آتش‌بسی اعلام نشده تا پایان هفته ختم شد و اکنون تلاش این است که تمدید شود.

ترکیه شرایط کنونی را بهترین فرصت برای پایان دادن به تشکیلات خوگردان کُردی در سوریه می‌داند و ظاهرا برای تحقق هدف پیشگفته دو راهکار نظامی و سیاسی را در نظر دارد. اما راهکار نظامی گسترده پس از سقوط اسد به دلایلی آنگونه که شاید ترکیه می‌‎خواست پیش نرفت؛ به این معنا که سریعا به حکومت کُردی نیز پایان داده شود. علت آن هم به پیچیده بودن وضعیت کل سوریه و اولویت‌های آن برمی‌گردد.

احتمالا خود هیئت تحریرالشام و احمدالشرع که تمام تمرکز خود را بر اعتمادسازی داخلی و خارجی قرار داده‌اند، نمی‌خواهند که این راهبرد قربانی جنگی پرهزینه در شمال سوریه شود و آن را دستکم فعلا اولویت خود نمی‌دانند. در همین حال نیز هم اکنون که مسؤولیت سوریه به نوعی به گردن ترکیه است و آینده نفوذ منطقه‌ای آن با میزان موفقیت و یا شکست متحدان آنکارا در ایجاد نظام سیاسی جدید و عبور از این مرحله حساس و دشوار گره خورده است، نمی‌خواهد این دستاورد کلان ژئوپلیتیک را با خلط اولویت‌ها از دست دهد.

از این رو، به احتمال زیاد ترکیه فعلا می‌خواهد با فشار و تهدیدهای نظامی و احتمالا با حملاتی موردی چه علیه کوبانی چه مناطقی دیگر، تدریجی و حساب شده پیش برود، اما در عین حال هم نگران این است که به مرور زمان موجودیت حکومتی کُردها به یک واقعیت در سوریه جدید تبدیل شود.

تحت فشار نظامی، گویا ترکیه راهبرد سیاسی چهار مرحله‌ای را در مذاکرات دنبال می‌کند که به نوشته روزنامه حریت، گام اول آن خروج «نیروهای کُردی غیرسوری» از سوریه است که قبلا به قسد و «ی‌پ‌گ» پیوسته‌اند.

مرحله دوم نیز خروج «رهبران سوری و غیرسوری» یگان‌های مدافع خلق از سوریه، مرحله سوم هم خلع سلاح کامل و مرحله چهارم نیز به نوشته این روزنامه مشارکت جامعه کردی در قدرت جدید حاکم در سوریه است. اینجا به نظر می‌رسد که آنکارا با پایان دادن به سلطه سرزمینی متحدان پ.ک.ک به دنبال پررنگ کردن حضور دو «متحد کُردی» خود یعنی «شورای ملی کردی» و "جمعیت کردهای مستقل» و مشارکت آن‌ها در حکومت جدید سوریه است.

آن گونه که پیداست غرب هم با کلیات طرح ترکیه مشکلی ندارد؛ اما در جزئیات با هم اختلاف نظر دارند. غرب به دنبال ادغام نیروهای کُردی در ارتش آینده سوریه است که در این صورت حضور آن‌ها در آینده در منطقه کُردی هم در چارچوبی ملی و تحت عنوان نیروهای ارتش و نه نیروهای حکومتی خودمختار تعریف شود که می‌توان آن را شکلی فروتر و ضعیف‌تر از فدرالیسم پنداشت.

اظهارات وزیر خارجه آلمان درباره «ضرورت» خلع سلاح نيروهای کُردی و ادغام آنها در ارتش سوریه در این چارچوب می‌گنجد. ناگفته هم نماند که احمدالشرع نیز اخیرا ضمن دفاع از کردها اما گفته است که اجازه نخواهند داد هیچ نیروی مسلحی خارج از ارتش وجود داشته باشد.

اما آمریکا هم تاکنون حضور نظامیان خود در سوریه را در قالب «مقابله با داعش» و نه حمایت از «متحد» کُردی و تداوم کیان شبه مستقل آن‌ها تعریف کرده است. فعلا مشخص نیست که ترامپ چه سیاستی در قبال این حضور اتخاذ خواهد کرد؛ اما روشن است که آمریکا به ویژه ترامپ قصد سرشاخ شدن با ترکیه در این پرونده را ندارد. فعلا آنچه برای آمریکا در سوریه اهمیت و اولویت دارد، تاثیرگذاری بر جهت‌گیری نظام نوپای آن در قبال اسرائیل است.

با وجود شرحی که رفت، آینده حکومت کُردی در سوریه به شرایط امنیتی این کشور بستگی دارد که اگر به این شکل رو به ثبات حرکت کند، می‌توان گفت احتمالا پروژه پایان این حکومت در مقابل مشارکت کردها در دستگاه حاکمه جدید و ادغام در ارتش دنبال شود، اما اگر به هر دلیل در آینده بی‌ثباتی گسترده‌ای رخ دهد، احتمالا ی‌پ‌گ بتواند دستکم بخشی از سیطره سرزمینی خود را حفظ کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

19 Dec, 20:33


🔺پوتین گردن ایران انداخت!

سخنان امروز ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه درباره سقوط بشار اسد درخور توجه و تامل است. او با بیان دو نکته به نوعی مسؤولیت این سقوط را گردن ارتش سوریه، ایران ومتحدانش انداخت. نخست این که گفت ۳۵۰ نفر از نیروهای مخالفان در حالی وارد حلب شدند که ۳۰ هزار نظامی ارتش سوریه و نیروهای متحد ایران بدون درگیری عقب‌نشینی کردند.

نکته دوم این که اظهار داشت که روسیه نیروی زمینی به سوریه نفرستاده بود و صرفا دو پایگاه دریایی و هوایی در طرطوس و حمیمیم داشت. به این معنا که روسیه نیروی زمینی برای مقابله با مخالفان نداشت و این گونه مسؤولیت این مقابله و جلوگیری از پیشروی آن‌‎ها را متوجه ارتش سوریه و نیروهای ایرانی و نیروهای همسو با آن‌ها دانست.

پوتین در عین حال هم بیان داشت که روسیه ۴ هزار نیروی ایرانی را از طریق پایگاه هوایی حمیمیم به تهران منتقل کرده است.
هنوز ایران واکنش رسمی به این اظهارات نشان نداده است.

اما نکته قابل توجه دیگر در گفته‌های امروز رئیس جمهور روسیه درباره تحولات سوریه تاکید بر این موضوع بود که کشورش در سوریه شکست نخورده و اهداف خود را محقق کرده است! مفروض این سخنان او این است که حفاظت از نظام سوریه هدف مسکو نبوده است.

او هدف از حضور روسیه در سوریه را «جلوگیری از شکل‌گیری یک حکومت تروریستی» دانست و تاکید کرد که این هدف «به طور کلی» محقق شده و گفت که گروه‌های مسلح سوری تغییر کرده‌اند و سازمان‌های تروریستی نیستند و نشانه آن را تعامل آمریکا و اروپا با این گروه‌ها دانست و این «تغییر» را محصول حضور روسیه در سوریه دانست!

چند روز قبل هم نگارنده طی یادداشتی بیان داشت که یکی از عوامل مهم سرنگونی نظام بشار اسد تضاد منافعی بود که میان ایران و روسیه پس از «تثبیت موقت» نظام او به عنوان هدف و منفعت مشترک در جریان بحران فراگیر داخلی در این کشور ایجاد شد. پس از حفظ نظام سوریه، منافع دو متحد او هیچ هم‌پوشانی نداشت و تضاد منافع رفته رفته ابعاد مختلفی به خود گرفت.

در حالی که ایران و متحدانش، سوریه را کانون و محور نفوذ سخت‌افزاری و رکن رکین جبهه خود در شامات و به ویژه در تقابل با اسرائیل و کریدور تسلیح مستمر حزب‌الله می‌دیدند، روسیه هیچ نوع همدلی با این راهبرد ایران نداشت و عملا مخالف آن بود و سوریه‌ای می‌خواست که منافعش در شرق مدیترانه و خاورمیانه را با پاسداشت روابط راهبردی‌اش با اسرائیل حفظ کند.

حالا هم سخنان امروز پوتین مبنی بر این که غایت کشورش در سوریه حفظ اسد نبوده است بیشتر توجیه‌گر عدم مداخله برای حمایت از او به نظر می‌رسد، اما اکنون پرسش این است که چرا مسکو این بار نه تنها دخالت نکرد؛ بلکه هماهنگی‌هایی هم با اسد و ترکیه برای خروج او از سوریه و ارتباط میان مخالفان و نخست‌وزیر دولت اسد برای انتقال آرام قدرت در دمشق انجام داد! آیا با ترامپ برای امتیازگیری در آینده از جیب اوکراین معامله کرد؟ یا با ترکیه؟ یا این عدم مداخله از موضع ضعف و به علت مشغولیت در جنگ اوکراین بود؟ یا اساسا پوتین با نتانیاهو معامله کرده است؟ که هم بخشی از سوریه به این شکل اشغال شود و هم تمام توان نظامی سوریه در حملات اسرائیل نابود شود و ....

در این راستا هم ناگفته نماند که روسیه در ۱۰ سال گذشته آسمان سوریه را در اختیار داشت؛ اما عملا و غیرمستقیم چتری حمایتی برای حملات مستمر اسرائیل به اهداف ایران و نیروهای همسو با آن فراهم کرد و حتی یک بار سیستم‌های پدافندی پیشرفته روسیه و لو اشتباهی با این حملات مقابله نکردند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

19 Dec, 17:48


🔺روز جهانی زبان ضاد!

18 دسامبر هر سال در تقویم سازمان ملل روز جهانی زبان عربی نامیده شده است. زبان عربی این جایگاه را از 18 دسامبر 1973 پس از آن کسب کرد که به دنبال تلاش پیگیر عربستان و مراکش، مجمع عمومی سازمان ملل با تصویب قطعنامه 3190 زبان عربی را به عنوان یک زبان رسمی و کاری در سازمان ملل متحد به رسمیت شناخت.

نام دیگر زبان عربی زبان «ضاد» است که امروز یکی از شش زبان رسمی جهان است. هم اکنون اسناد و مدارک سازمان ملل به این زبان هم ترجمه می‌شود.

جالب اینجاست که از ۶ زبان رسمی سازمان ملل ۴ زبان آن (انگلیسی، فرانسوی، روسی و چینی) متعلق به پنج قدرت جهانی (آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین) است که دارای کرسی دایم در شورای امنیت می‌باشند، اما در این میان زبان عربی و اسپانیایی توانسته‌اند همپای زبان‌های رسمی آن پنج قدرت به زبان رسمی بین‌المللی تبدیل شوند.

امروز در جهان بیش از ۵۵۰ میلیون نفر به زبان عربی سخن می‌گویند که عربی زبان مادری حدود ۳۰۰ میلیون نفر از آن‌هاست و زبان دوم ۲۵۰ میلیون نفر دیگر است. زبان عربی از لحاظ جمعیت ناطقان به آن چهارمین زبان دنیاست.

اما زبان عربی با داشتن ۱۲ میلیون و ۳۰۲ هزار و ۹۱۲ واژه بدون تکرار از لحاظ تعداد واژگان صدرنشین زبان‌های جهان است که زبان انگلیسی با ۶۰۰ هزار واژه در مقام دوم و زبان فرانسوی با ۱۵۰ هزار واژه در جایگاه سوم قرار دارد.

ارنست رنان خاورشناس، زبان‌شناس و فیلسوف فرانسوی که آرای جنجالی وی درباره اسلام و بلاد اسلامی و مناظرات روزنامه‌ای او با سیدجمال معروف است، درباره زبان عربی می‌گوید: «زبان عربی یکباره و ناگهان در اوج کمال و زیبایی رخ نمود. این شگفت‌ترین حادثه(زبانی) تاریخ بشریت است. نه کودکی دارد و نه سالخوردگی.»

واقعیت این است که آشنایان به این زبان خوب می‌دانند که از چه توان و قدرت زایش، انعطاف و سازگاری شگفت‌آوری برخوردار است و این هم به دلیل قواعد و قوانین زبانی موجود در آن است. ابواب زبان عربی(ثلاثی مجرد و مزید و...) در واقع کارخانه تولید و پردازش واژگان به شمار می‌رود.

اما چرا به زبان عربی زبان ضاد هم گفته می‌شود؟ چون هم در اصل تنها زبانی است که حرف ضاد دارد و هم تلفظ آن برای غیر عرب‌ها بسیار دشوار است. سیبویه پدر ایرانی نحو عربی به تفصیل به آن پرداخته است.

حرف "ضاد" با گسترش اسلام در جوامع غیر عرب به دردسرسازترین حرف عربی تبدیل شد. نومسلمانان قادر به تلفظ صحیح آن نبودند و هنوز هم حتی برخی مردمان عرب در آفریقا با آن مشکل دارند. از همان زمان با "ظاء" اشتباه گرفته می‌شد؛ چون مخرج دهانی هر دو بسیار نزدیک است. حتی در شامات هم برخی "ضاد" را "دال" تلفظ می‌کنند.

صاحب بن عباد کاتب و وزیر دولت آل بویه کتاب «الفرق بین الضاد و الظاء» را ناظر به مشکلات ایرانیان در تلفظ ضاد نگاشته است.

از همان سده‌های نخست اسلامی پای این حرف به مباحث فقهی هم باز شد و فقهای مسلمان فتاوی "ضادی" دادند و هنوز هم بحثی فقهی در برخي جوامع مسلمان است. علت این اهتمام هم وجود این حرف در سوره حمد است که امر وجوبی در فقه اسلامی بر قرائت آن در نمازهای پنجگانه وجود دارد. این حرف در دو واژه "المغضوب" و"الضالین" در این سوره وجود دارد که اگر به شکل صحیح تلفظ نشوند، معنای مطلوب را افاده نمی‌کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

19 Dec, 11:25


🔺چرا ترکیه کانال فارسی نزند؟!

یکی از پرسش‌های پربسامد این روزها درباره چرایی اقدام ترکیه به راه‌اندازی شبکه فارسی TRT است. اما چرا چنین شبکه‌ای راه‌اندازی نکند؟ وقتی به خوبی درک کرده است که مرجعیت رسانه، خبر، تصویر و تحلیل در ایران به خارج منتقل شده و کشور فاقد رسانه کارآمد و حرفه‌ای است.

طبیعی است که کشورها با شناسایی ظرفیت‌ها و فرصت‌های پیرامونی بخواهند از آن‌ها در جهت منافع خود بهره ببرند ومساله اساسی میزان موفقیت در این راه است.

ایران کشور بزرگی در منطقه است و افکار عمومی آن برای بازیگران دور و نزدیک به ویژه در این بزنگاه تاریخی اهمیت خاصی پیدا کرده وبه همین علت است که نتانیاهو نیز پشت هم پیام می‌دهد.

البته ترکیه سال‌هاست که در حوزه پیرامونی ودر جهان عرب و اسلام نفوذ نرم فرهنگی و اقتصادی را دنبال می‌کند و سریال‌های آن در ایران و کشورهای دیگر حتی بیشتر از داخل ترکیه بیننده دارند.

در همین حال سیاست باز گردشگری با جذب ۵۷ میلیون گردشگر در سال جدا از آورده ۵۵ میلیارد دلاری عملا ترکیه را به کانون تلاقی مشرق و مغرب عربی و پل ارتباطی فرهنگ‌های جهان در خاورمیانه تبدیل کرده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

18 Dec, 19:03


🔺عاملیت «اسلامیت» در روابط!

یازدهمین اجلاس سران «کشورهای اسلامی در حال توسعه» معروف به «دی ۸» فردا در قاهره برگزار می‌شود. این مجموعه با شمول ایران، ترکیه، اندونزی، مصر، پاکستان، مالزی، نیجریه و بنگلادش شامل مهم‌ترین کشورهای اسلامی به استثنای عربستان است.

بیست و هفت سال قبل مجموعه اقتصادی دی ۸ با ابتکار نجم‌الدین‌اربکان نخست‌وزیر اسلام‌گرای ترکیه تشکیل شد. «اسلامیت» انگیزه تشکیل این گروه بود و اربکان امید داشت که چنین پیوندی محملی برای ایجاد یک بلوک اسلامی قوی در جهان شود.

از این رو نیز اهداف کلانی در همان نشست نخست در سال 1997 تعریف شد، مانند «صلح به جای درگیری»، «گفتگو به جای تقابل»، و«همکاری به جای استثمار» و...

اما بعد از نزدیک به سه دهه نه تنها هیچ کدام از اهداف پیشگفته ترجمانی نیافته، بلکه اکثرا هم عکس آن‌ها اتفاق افتاده است. مثلا، رقابت بعضا تنش‌آلود میان ایران و ترکیه (دو عضو مهم این مجموعه) جز همکاری‌های موردی و جزئی به خاطر جبر همسایگی هیچ وقت به «همکاری راهبردی» ارتقا نیافته و در بحران سوریه به عنوان مهم‌ترین پرونده چالشی این چند دهه میان دو کشور نتوانستند با همکاری آن را حل و فصل کنند.
مصر و ایران نیز (دو عضو این مجموعه) بعد از چهار دهه هنوز روابط دیپلماتیک رسمی ندارند و گروه دی ۸ هم در این سه دهه نتوانست این روابط را احیا کند.

در کنار آن هم مناسبات اقتصادی کشورهای عضو دی ۸ نیز اگر پیشرفتی داشته، موردی و مولود روابط دو جانبه بوده است نه در چارچوب این گروه.

این واقعیت نشانگر این است که «هویت اسلامی مشترک» هر چند به لحاظ نظری می‌تواند پیشرانی برای همگرایی باشد، اما تجربه عملی دی ۸ و سازمان همکاری اسلامی نشان می‌دهد که «اسلامیت» آن عاملیت نهادی و هدایتگر برای پی‌ریزی همکاری بنیادین میان دول اسلامی را نداشته و ندارد و «جنبه تشریفاتی» داشته و به تبع آن هم نشست‌های اسلامی از یک «دورهمی» فراتر نرفته است.

این ناکامی محصول عوامل متعددی است: نخست این که «اسلامیت» نه یک مولفه بلکه صرفا مفهوم و عنوانی کلی است که در تعریف آن هم اتفاق نظری میان قدرت‌های بزرگ اسلامی وجود ندارد و آنچه بیشتر در جهت‌دهی به روابط فیمابین اثرگذار بوده، دریافت‌های پارادوکسیکال از این مفهوم و دسته‌بندی‌های برآمده از آن چون «اسلام وهابی»، «اسلام صفوی» و «اسلام عثمانی» (عثمانی‌گری) و غیره بوده است.

اما عامل دوم این که تنظیم‌گر عمده روابط بین الملل و به ویژه میان دول عربی و اسلامی در جریان جنگ سرد غالبا مناسبات قدرت میان قدرت‌های بزرگ بوده و در دوره پساجنگ سرد نیز نظم تک‌قطبی آمریکا به شکلی مستقیم و غیرمستقیم جهت‌دهنده این روابط بوده است. از این منظر هم امروز هم‌پیمانی غالب بازیگران اسلامی با آمریکا نقش پررنگی در روابط خارجی آن‌ها دارد. با این حال، فضایی هم که برای عاملیت مستقل خود این کشورها وجود دارد، به دلیل رقابت‌ها و تنش‌های دیرینه و تعارض منافع غالبا در جهت معکوس «همگرایی اسلامی» عمل کرده است.

عامل سوم هم این که در دنیای مدرن روابط بین‌الملل عاملیت مولفه‌های هویتی (چه قومیتی و چه دینی) در شکل‌دهی به این روابط تا حد زیادی کاهش یافته است؛ البته در این میان مولفه‌های قومی هنوز پررنگ‌تر از دیگر مولفه‌ها هستند.

امروز منظومه «منافع» در ابعاد مختلف امنیتی، سیاسی و اقتصادی آن، نقش عاملیت اصلی را در تنظیم روابط دارد. البته منافع اقتصادی صدرنشین است و بدون وجود چنین منافعی، کشورها فاقد زبان مشترک مدرن برای خلق ارتباط عمیق خواهند بود و همین مولفه هم خود بسترساز منافع کلان ژئوپلیتیکی است و نه بر عکس مانند گذشته. در واقع ظهور بازیگرانی چون قطر و امارات معطوف به نقش کلیدی این مولفه است.

اما همین عامل نیز در حقیقت در امتداد عامل دوم و هژمونی اقتصادی و امنیتی آمریکا قرار دارد. نقش این هژمونی آنجا نمایان می‌شود که وقتی بازیگری «عصیانگر» مانند ایران خارج از این منظومه بین‌المللی بازی می‌کند، این نظم با فشارهای سیاسی و تحریمی آن را پس می‌‍زند و حتی اگر هم برخی کشورها بخواهند، اما اجازه همکاری نمی‌دهد.
در این زمینه مثلا کشوری اسلامی مثل آذربایجان همکاری با اسرائیل را بیشتر از روابط با ایران واجد منافع می‌داند.

در چنین منظومه‌ای «اسلامیت جمهوری اسلامی» فاقد عاملیتِ لازم برای توسعه روابط -چه با این کشورها و چه بین اسلامی- می‌شود؛ اما «اسلامیت ترکی» و «اسلامیت عربستانی» در امتداد مولفه‌های پیشگفته به عنوان بازیگرانی «غیرعصیانگر» در نظم بین‌الملل قابلیت عاملیت مستقل آن‌ها را افزایش می‌دهد؛ گرچه همین اسلامیت نیز اگر خارج از همان نظم بازی کند در انزوا قرار می‌‎گیرد.
کما این که «اسلامیت» در ابربحران غزه در سایه سه مولفه یاد شده جهت‌دهنده روابط و منافع دول اسلامی عملا فاقد هر گونه کارکردی برای حل آن بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

26 Nov, 17:01


🔺اما و اگر آتش‌بس لبنان!

بنا به منابع لبنانی، اسرائیلی و آمریکایی اگر اتفاق خاصی نیافتد و کابینه نتانیاهو در لحظات آخر مخالفت نکند، توافق آتش‌بس موقت در جنگ لبنان در دسترس است.
در ساعات اخیر و قبل از ساعت صفر آتش‌بس احتمالی، اسرائیل به حملات بسیار شدید و نسبتا بی‌سابقه‌ای در بیروت و شهرهای جنوب دست زد و احتمالا حزب‌الله نیز در ساعات پیش‌رو حملات موشکی چشمگیری انجام دهد.

فعلا هم اخبار درباره محتوای توافق آتش بس موقت 60 روزه ضد و نقیض است.

بر خلاف تاکید یکپارچه اپوزیسیون اسرائیل بر ضرورت پایان جنگ غزه و انعقاد توافق مبادله زندانیان با حماس اما در مورد جنگ لبنان اتفاق نظر نداشته و برخی محافل مخالفان از جمله طیف بنی‌گانتز مخالف توافق هستند.

اما در صورت موافقت نهایی نتانیاهو با توافق آتش‌بس، باید دید علت چیست؟
انعقاد این توافق قبل از تحلیف ترامپ به احتمال زیاد معطوف به موافقت او است.

جدا از عوامل خارجی چون تمایل ترامپ و فشار جدی دولت بایدن، اما عوامل داخلی اسرائیل نیز نقش پررنگی داشته است. اخیرا گزارش‌های متعددی در رسانه‌های اسرائیلی مبنی بر کمبود نیرو و تحمل‌ناپذیر شدن وضعیت برای اسرائیل در سایه فلج شدن شمال تا نزدیکی مرکز آن به علت تشدید حملات موشکی و آواره شدن دهها هزار اسرائیلی دیگر منتشر شد؛ به نحوی که بنا بر نظرسنجی معتبر جمعه گذشته معاریو، حامیان تداوم جنگ لبنان از 70 درصد به 43 درصد کاهش یافته است.

واقعیت هم این است که هر چه بیشتر از جنگ لبنان گذشت، دستاوردها و پیروزی‌های تاکتیکی اسرائیل با ترورها و ضربات سنگین روزهای نخست به حزب‌الله کمرنگ‌تر شد و این بیم وجود داشت که با ادامه جنگ پس از بازیابی حزب‌الله توان فرماندهی و نظامی خود، وضعیت دیگری شکل گیرد که آن دستاوردها کلا به محاق رود و پایان جنگ جز با پذیرش شرط توقف جنگ غزه میسر نباشد و دیگر توافق کنونی منتفی شود.

در کنار عوامل بالا نیز برخی ناظران در منطقه معتقدند که توقف موقت جنگ لبنان ممکن است پیش‌درآمدی برای حملات شدید در سوریه و عراق و یا اقدامی علیه ایران باشد.

اما در مقابل نیز فعلا به نظر می‌رسد که حزب‌الله به دلایل متعددی از جمله بحران داخلی لبنان، بیم از تخریب گسترده‌تر و شکل‌گیری وضعیتی شبیه غزه در آتش‌بس موقت از مهم‌ترین شرط خود یعنی توقف جنگ در غزه دست کشیده است.

پس از اعلام توافق احتمالی، جنگ روایت‌ها شروع خواهد شد؛ از یک طرف، دولت نتانیاهو توافق سیاسی را مکمل جنگ برای تحقق اهداف آن و همچنین جداسازی جبهه لبنان از غزه را پیروزی خود و شکست حزب‌الله معرفی خواهد کرد و بر دستاوردهایی نیز چون ترور رهبران و فرماندهان آن متمرکز خواهد شد.

از دیگر سو نیز حزب‌الله از شکست جنگ اسراییل در تحقق اهدافش و مجبور شدن آن به توافق برای بازگشت آوارگان خواهد گفت. البته بازگشت آوارگان اسرائیلی به شهرک‌هایشان تقریبا کف اهداف نتانیاهو بود و فراتر از آن از تغییر خاورمیانه از لبنان سخن می‌گفت.

اما اعلام توافق آتش‌بس منهای غزه، تبعات خاص خود را برای حزب‌الله در سایه پافشاری قبلی بر شرط توقف جنگ غزه به دنبال دارد. فارغ از بهره‌برداری نتانیاهو از آن، اما این مساله مستمسک مخالفان حزب‌الله در لبنان و منطقه نیز قرار گرفته و بر تصویر شکست جنگ در تحقق اهداف از طریق نظامی سایه سنگینی می‌افکند. از هم اکنون هم برخی در لبنان و منطقه، این پرسش را مطرح می‌کنند که با پذیرش توافقی منهای غزه، چرا اساسا به نفع آن ورود کرد و این جنگ به راه افتاد؟

البته برخی منابع نزدیک به حزب می‌گویند که قرار نبود دفاع از غزه به جنگی علیه خود لبنان منجر شود و حزب‌الله به عنوان جبهه پشتیبان ورود کرد؛ اما وقتی جنگ علیه خود لبنان به راه افتاد، توقف آن اولویت پیدا کرد. همچنین پذیرش آتش‌بس را صرفا تاکتیکی برای تجدید قوا می‌دانند و معتقد هستند که دوام نخواهد آورد.

ناگفته نماند که خمیرمایه توافق، اجرای قطعنامه 1701 است؛ اما بعید است که این بار در اجرای آن به مدل 2006 که صرفا بند مربوط به توقف جنگ اجرایی شد، بسنده شود و به احتمال زیاد کمیته نظارت به ریاست آمریکا تلاش کند که بندهای دیگر قطعنامه از جمله خروج حزب‌الله از جنوب لیتانی یکجانبه اجرا شود. در این زمینه هم بعید نیست که تلاش شود ارتش لبنان در مقابل حزب‌الله قرار گیرد.

در این میان، وزیر خارجه لبنان از نقش آمریکا در بازسازی جنوب لبنان خبر داده است و همین نقش می‌تواند در راستای اجرای کامل و یکجانبه قطعنامه 1701 و با هدف ایجاد واقعیتی دیگر در جنوب رود لیتانی باشد.

اما در عین حال، این آتش‌بس فعلا به معنای پایان جنگ نیست و غالب ناظران در منطقه چندان به دوام آن و توافق نهایی در طول آتش‌بس موقت خوش‌بین نبوده و معتقد هستند که احتمال شکست آن بیشتر است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

26 Nov, 15:40


🔺ایران و ترامپ؛ احترام و اعتماد؟!

فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت ایران امروز در نشست خبری خود در پاسخ به سوالی درباره موضع ایران در قبال درخواست احتمالی دولت آمریکا برای مذاکره دوجانبه گفت که دولت جمهوری اسلامی ایران هر پیشنهادی را که در راستای منافع ایران باشد بررسی می‌کند.

وی سپس این مذاکره را نیازمند احترام و اعتمادسازی دانست و تاکید کرد که احترام و اعتماد هم موضوعی نیست که فقط در کلام متبادر بشود و باید عملیاتی شود.

این دو «پیش شرط» که معمولا در رابطه با مذاکره با آمریکا مطرح می‌شود دو مفهوم کلی است و سطح و دامنه و مصادیق روشنی هم برای آن‌ها تعریف نشده است؛ این که مشخصا باید چه نوع احترام و اعتمادسازی انجام شود؟ البته تا حدودی مفهوم اعتمادسازی روشن است، ولی مفهوم احترام در روابط شخصی واضح است، اما در دنیای سیاست به چه معناست؟

آیا آمریکا برای نشان دادن احترام باید دست از خصومت بردارد یا تحریم‌ها را کاهش داده یا رفع کند یا دارایی‌های ایران را آزاد کند و غیره؟
هیچ کدام از این اتفاقات قبل از مذاکره روی نخواهد داد و بعد از مذاکره هم برخی از آن‌ها مانند دست برداشتن از دشمنی اتفاق نخواهد افتاد؛ مگر این که یکی از دو‌ طرف اساسا ماهیت سیاست خود در قبال دیگری را تغییر دهد.

اما فارغ از این مباحث، پرسش این است که مگر اروپا و بالاخص سه کشور فرانسه، آلمان و انگلیس آن دو شرط را از نظر تهران به جای آورده‌اند؟ یعنی اعتمادسازی کرده‌اند که قرار است گفتگوهای روز جمعه آتی در ژنو برگزار شود؟ مضافا این که این گفتگوها پس از تصویب قطعنامه اخیر در شورای حکام با پیشنهاد سه کشور و تحریم‌های اروپا انجام می‌شود که اگر قرار بود از منظر احترام و اعتمادسازی به مذاکره نگریست، این رفتار تروئیکای اروپایی واجد چه نوع احترام و اعتمادسازیِ مورد نظر تهران است؟

کما این که مگر مذاکرات مستقیم منتج به برجام با آمریکا مسبوق به چنین احترام و اعتمادسازی بود؟ اگر بود که چرا این اعتماد برجام را تقویت نکرد و اگر نبود چرا آن وقت مذاکره صورت گرفت؟
حالا نیز چنین است و طرح این ملاک‌ها موضوعیت ندارد. حال که در گفتگو با اروپا از دو عامل پیشگفته عبور شده، این پرسش مطرح می‌شود که چرا در مورد آمریکا نیز چنین نشود؟

از این گذشته اتفاقا ترامپ کسی نیست که حتی در ظاهر امر نیز احترام را نگه دارد؛ چه رسد به این که احترام کلامی را عملیاتی کند. در دوره نخست او این رفتارش در قبال متحدان آمریکا به ویژه عربستان کاملا مشهود بود؛ تا جایی که آن را «گاو شیرده» نامید؛ اما بن سلمان به روی خود نیاورد و با وجود آن منافعش را در بازگشت ترامپ به قدرت می‌دید و او را بر دموکرات‌ها که ظواهر را نیز رعایت می‌کنند، ترجیح داد.

از این رو، اگر ایران قصد مذاکره‌ای با دولت ترامپ را دارد که به احتمال زیاد اتفاق می‌افتد، باید خود را برای اظهارات جنجالی و «احترام‌سوز» او آماده کند. ترامپ خیلی دوست دارد که با اولین مذاکره و هر توافقی بر روی آن مانور دهد و آن را نشانه پیروزی خود بداند و چه بسا کلماتی بر زبان جاری کند که برای تهران آزار دهنده باشد.

در هر صورت به نظر می‌رسد که تهران به طریقی و شیوه‌ای با ترامپ مذاکره خواهد کرد؛ اما مشکل سیاست خارجی ایران این است که معمولا نه بموقع مذاکره می‌کند و نه بموقع ابتکار عمل دارد و واکنش‌ها و گفتگوها نیز بعضا در چارچوبی انفعالی و نه ابتکاری است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

25 Nov, 17:38


🔺اسرائیل و حزب‌الله؛ ایستگاه پایانی جنگ؟!

به موازات بالا گرفتن خوش‌بینی‌ها نسبت به دستیابی به آتش‌بس دو ماهه در جنگ لبنان، دو طرف اسرائیلی و حزب‌الله بر شدت حملات خود در دو روز اخیر افزوده‌اند.

تشدید حملات هوایی اسرائیل و بمباران گسترده برج‌ها و ساختمان‌های بلندمرتبه در شهرهای جنوب و ضاحیه بیروت با توجه به برخورداری از جنگ‌افزارهای پیشرفته و قدرت تخریب بالا امر عجیبی نیست؛ اما ثبت بیشترین تعداد حملات حزب‌الله در طول بیش از دو ماه جنگِ ویرانگر و ترور همه رهبران و فرماندهان رده بالای آن در دیروز قابل تامل است.

بنا به اعلام رادیو ارتش اسرائیل حدود 340 موشک و راکت شلیک شد و 500 بار آژیر خطر در شمال و مرکز اسرائیل به صدا درآمد و حدود 4 میلیون اسرائیلی برای چند بار به پناهگاه رفتند. این اعداد در طول جنگ بی‌سابقه بوده است و هر چند تلفات جانی خاصی بر جای نگذاشت اما موجب شکل‌‎گیری موجی از وحشت و نگرانی شد.

در کل حتی می‌توان حملات دیروز حزب‌الله را در ظاهر امر شبیه و چه بسا بزرگ‌تر از عملیات «وعده صادق ۲» ایران پنداشت؛ هم بازه زمانی آن طولانی‌تر (24 ساعت) بود؛ هم تعداد موشک‌ها و آژیرها و نیز تصاویری عینی‌تر از اصابت‌ها منتشر شد.

هر چند شدت گرفتن حملات دو طرف در میانه حرف و حدیث‌ها می‌تواند نشانگر نزدیک بودن توافق باشد؛ اما در کل احتمالا سه هدف را دنبال می‌کند:

هدف نخست: به فرض نزدیک بودن توافق هر کدام با فشار سنگین نظامی، طرف مقابل را مجبور به کوتاه آمدن از خواسته‌های خود در اختلافات باقیمانده و تحمیل شروط خود در این خصوص کند.

هدف دوم: هر کدام با حداکثر سطح آتش قبل از توافق احتمالی تلاش می‌کند که تصویر نهایی پایان جنگ را به نفع خود رقم زند و خود را در موضع قدرت برای شکل‌گیری نوعی معادله پس از جنگ نشان دهد.

هدف سوم: هر کدام اراده و قدرت خود را برای تداوم جنگ به نمایش بگذارد.

قبلا نیز گفته شد که جنگ لبنان به دلایلی لزوما مانند جنگ غزه به درازا نمی‌کشد؛ از جمله به علل درگیر شدن عمق اسرائیل، تبعات کمتر آن بر آینده نتانیاهو در مقایسه با جنگ غزه و تاثیر تحولات غزه بر اوضاع کرانه باختری و غیره.

در دو روز گذشته به ویژه در ساعات اخیر حجم انبوهی اخبار در رسانه‌های اسرائیلی و آمریکایی درباره قریب الوقوع توافق منتشر شده است؛ تا جایی که برخی منابع گفتند که فردا بایدن و ماکرون توافق آتش‌بس دو ماهه را اعلام خواهند کرد.

هنوز محتوای توافق احتمالی آتش‌بس روشن نیست؛ اما آنچه فعلا در رسانه‌های اسرائیلی و آمریکایی درباره آن مطرح شده، بیشتر به نفع اسرائیل است و حزب‌الله همچنان سکوت کرده است.

اکنون پرسش این است که آیا واقعا این بار توافقی رخ خواهد داد یا سرنوشت موج خوش‌بینی خبری نیز مانند دفعات قبل خواهد بود؟

اگر واقعا توافقی قریب‌الوقوع در «ساعات آتی» در کار نباشد، می‌توان گفت که این موج خبری سنگین دو هدف را دنبال می‌کند؛ این که حزب‌الله تحت شدیدترین فشارها برای پذیرش نهایی توافق کنونی قرار گیرد یا مجبور به اتخاذ موضعی علنی در مخالفت با آن شود و در مظان اتهام رد توافق قرار گیرد.

واقعیت هم این است که حزب‌الله در طول مذاکرات آتش‌بس به دلایل متعددی به ویژه در ارتباط با وضعیت دشوار داخلی لبنان، با در پیش گرفتن نوعی بازی مذاکراتی نمی‌خواهد خود را در جایگاه مخالف و مانع توافق نشان دهد و به همین علت هم از اتخاذ موضع صریح پرهیز می‌کند.

در کل باید دید آیا این بار خوشبینی‌‎ها و اظهارنظرها درباره نزدیک بودن توافق آتش‌بس در جنگ لبنان رنگ واقعیت به خود می‌گیرد یا خیر؟ در صورت توافق، مضمون آن چیست؟ آیا عملا توافقی منهای غزه شکل می‌گیرد؟
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

24 Nov, 18:58


🔺ایران و اروپا؛ مذاکره در وقت سوخته!

پس از تنش اخیر و دور دیگری از کنش و واکنش میان ایران و اروپا به دنبال تصویب قطعنامه‌ای جدید در شورای حکام، امروز خبرگزاری ژاپنی کیودو از مذاکرات هسته‌ای ایران و تروئیکای اروپا در جمعه آتی در ژنو خبر داد.

متعاقب آن وزارت خارجه ایران در بیانیه مختصری ضمن تایید دیدار بیان داشت که این نشست در سطح معاونان وزرای خارجه جمهوری اسلامی ایران، فرانسه، آلمان و انگلیس و در ادامه گفتگوهای نیویورک در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر گذشته برگزار می‌شود و در آن به طیفی از مباحث و موضوعات منطقه‌ای و بین‌المللی از جمله موضوع فلسطین و لبنان و نیز موضوع هسته‌ای پرداخته خواهد شد.

این که چرا چنین نشستی در امتداد همان مذاکرات نیویورک قبل از تصویب قطعنامه اخیر برگزار نشد، خود جای سوال دارد؛ اما اکنون پرسش کانونی درباره نتایج احتمالی آن است.

دیپلماسی و مذاکره برای حل اختلاف و بحران و همچنین مدیریت تنش و منازعه از اهمیت راهبردی برخوردار است؛ اما نتیجه‌بخش بودن آن به مجموعه عوامل و متغیرهای مهمی بستگی دارد که برای مذاکرات دیرهنگام پیش‌رو میان ایران و اروپا غالبا وجود ندارد و به همین علت نمی‌توان انتظار داشت که در خوشبینانه‌ترین حالت واجد نتایج ملموسی در شرایط کنونی باشد.

اما این مذاکرات در عین حال می‌تواند فتح‌ بابی برای گفتگو میان دو طرف باشد که در طول چند دهه گذشته جز در مقاطعی و به شکل موردی وجود نداشته است و به روندی مستمر در روابط دو طرف تبدیل نشد و این گفتگوها نیز می‌تواند همان سرنوشت گذشته را پیدا کند.

پرونده‌های مورد مناقشه میان اروپا و جمهوری اسلامی ایران بسیار است و هر کدام قطورتر از قبل شده است؛ از مسائل دو متعدد جانبه گرفته تا جنگ اوکراین، برنامه‌ای هسته‌ای ایران و جنگ غزه و لبنان و...
هر کدام از این موضوعات نیز به شکلی با دیگری ارتباط پیدا کرده است.

جدا از این که برخی مسائل‌ دوجانبه می‌تواند تحت شرایطی میان ایران و اروپا تا حدودی حل و فصل و یا در جهت کاهش تنش مدیریت شود، اما بر کسی پوشیده نیست که اختلافات بنیادین دو طرف ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی دارد و یک سر مهم دیگر آن خود آمریکاست.

اما در کنار آن هم نظر به دوره گذار کنونی قبل از تحلیف ترامپ، نه آمریکا در موقعیتی است که از گفتگوی جدی ایران و اروپا حمایت کند و نه اساسا در انتظار دوره شروع به کار ترامپ به نظر می‌رسد که تروئیکای اروپایی در چنین شرایطی اراده‌ای جدی داشته باشد و بر خلاف آن احتمالا اراده‌ سه کشور اروپایی بر بالا بردن تنش با هدف تشدید فشار بر ایران باشد.

اما این تشدید تنش با ایران و همچنین صدور مجوز حملات اوکراین به عمق روسیه می‌تواند بخشی از برنامه‌ریزی دولت بایدن و اروپایی‌ها برای چالش‌آفرینی جدی برای دولت آتی ترامپ و تحمیل دستور کاری مشخصی در چند پرونده جهانی باشد.

بر کسی پوشیده نیست که اروپا از بازندگان پیروزی ترامپ است و سیاست‌های اقتصادی او و رویکردش در قبال جنگ اوکراین و ناتو تهدیدی برای اروپاست. از این منظر، هر اندازه مشکلات آمریکا در دوره چهار ساله ترامپ در خاورمیانه با ایران و مناطق دیگر پیچیده‌تر و چالشی‌تر شود، دولت او از یک سو نمی‌تواند تمرکز کافی بر اجرای سیاست‌های خود در قبال اروپا و ناتو داشته باشد و از دیگر سو نیز برای مقابله با چالش‌ها در خاورمیانه به هر دو نیاز بیشتری پیدا می‌کند و همین خود فرصت بده بستان‌ها با ترامپِ تاجر را از نظر اروپایی‌ها افزایش می‌دهد.

از این رو در دوره دوم ترامپ بر خلاف دور نخست، چه بسا منفعت اروپا در بر هم زدن تمرکز او و در بحرانی‌تر شدن روابط غرب با ایران باشد. البته این هم سقف و ثغوری دارد و بعید است که اروپا در عین حال به دنبال خروج اوضاع از کنترل باشد.

اما اگر هم تشدید اقدامات اروپا معطوف به برنامه‌ای برای تاثیرگذاری بر سیاست خارجی ترامپ به دلایل پیشگفته نباشد، باز نظر به پیچیده‌تر و عمیق‌تر شدن بحران میان ایران و اروپا در دو سال اخیر احتمالا اروپایی‌ها بیش از زمان دیگری حضور ترامپ را علی رغم اختلافات با او در پرونده‌های دیگر، واجد فرصت در پرونده مواجهه با ایران برای تغییر سیاست‌های آن و گرفتن امتیاز بدانند.

اما در عین حال نیز فرضا اگر اروپا اراده‌ای جدی برای گفتگوی معطوف به نتیجه با ایران داشته باشد، نظر به تاثیر چشمگیر متغیر آمریکایی، باز بعید است که چنین مذاکراتی بدون تایید ترامپ به نتایج ملموس و چشمگیری منتج شود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

23 Nov, 15:26


🔺روند را باید دید!

پس از قطعنامه جدید شورای حکام علیه ایران، برخی ضمن عادی جلوه دادن و فاقد اهمیت دانستن آن چنان تقلیل‌گرایانه برخورد می‌کنند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. اگر چنین است پس واقعا چرا چند روز قبل از صدور قطعنامه این همه تهدید تند مطرح شد؟

معمولا نگاه برخی درباره این دست اقدامات طرف مقابل، موردی است؛ این که شورای حکام نشستی فصلی داشته و پس از بررسی پرونده هسته‌ای، قطعنامه‌ای صادر کرده و ایران هم واکنشی نشان داده است و تمام!

اما این نوع نگاه و مواجهه موردی و سطحی با این رخدادها که محصول محاسباتی بریده از واقعیت است، موجب اشتباه محاسباتی نیز می‌شود.

عقلانیت و دوراندیشی سیاسی و امنیتی اقتضا می‌کند که این اتفاقات موردی را در چارچوب یک روند پیچیده با توالی مراحل مختلف آن دید. این روند هم حکایت از سیر صعودی تنش میان ایران و غرب دارد که در آن گام‌های موردی در پرونده‌های متعدد مورد مناقشه در یک راستا قرار دارد و بر اساس راهبرد جدیدی به شکل تصاعدی برداشته می‌شود.

از این رو مواجهه منطقی و عقلانی با این وضعیت، بدون دوراندیشی و درک تصویر تقریبی آخر بازی در هر کدام از این پرونده‌ها و فرجام اجمالی احتمالی همه آن‌ها امکان‌پذیر نیست. یک بازیگرِ عاقبت‌نگر در چنین موقعیتی نهایت تلاش خود را می‌کند که ابتکار عمل داشته باشد و از انفعال پرهیز کند.

وجود ابتکار عمل جدا از این که منعکس‌کننده مدیریت منطقی یک تنش است، بلکه از طریق آن بازیگر سیاسی می‌تواند رفتار طرف مقابل خود را نیز مدیریت کند؛ اما در غیر این صورت مدیریت شده و وارد پروسه کنش‌ورزی انفعالی مستمر خواهد شد و رفته رفته دانسته یا نادانسته وارد مسیری می‌شود که به اصطلاح عربی "گذرگاه اجباری" (الممر الإجباري) نامیده می‌شود. هر بازیگری هم وارد چنین گذرگاهی شود، دیگر انتخابی ندارد و تصمیمات و کنشگری‌اش نه از سر اختیار بلکه اجبار و همان چیزی خواهد بود که رقیب یا دشمنش می‌خواهد.

در واقع، گام‌های موردی طرف غربی در قبال ایران در سال‌های اخیر به ویژه یک سال اخر تکه‌های پازلی است که در یک روند و فرایند تدریجی قرار داشته و مجموعا با هدف خلق تصویر نهایی برآمده از تحقق غایت راهبرد طراحی شده است. در این میان، قرار گرفتن هر طرفی در دام «گذرگاه اجباری» به معنای بازی عملی در زمین طرف مقابل تا تحقق غایت او است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

21 Nov, 22:49


🔺قطعنامه جدید در وضعیتی متفاوت!

قطعنامه تروئیکای اروپایی با حمایت آمریکا درباره برنامه هسته‌ای ایران در شورای حکام تصویب شد. تصویب قطعنامه فارغ از محتوای آن، به معنای نادیده گرفتن هشدارها و تهدیدهای تهران بود.

این قطعنامه دومین از نوع خود علیه ایران ظرف شش ماه اخیر است که با 19 رای موافق، 12 ممتنع و 3 مخالف به تصویب رسید. علی‌رغم تحرکات گسترده دیپلماتیک ایران در دو روز اخیر، اما تغییر معناداری نسبت به قطعنامه قبلی در آرای موافق، مخالف و ممتنع رخ نداد؛ تنها با این اختلاف که قطعنامه ماه ژوئن با یک رای بیشتر (20 رای) تصویب شد و 12 رای ممتنع و 2 رای مخالف (یک رای کمتر) داشت.

قطعنامه جدید از مدیر‌کل آژانس می‌خواهد که تا نشست بعدی شورای حکام در ماه مارس آینده گزارش جامعی از وضعیت فعالیت‌های هسته‌ای ایران ارايه دهد. همچنین از ایران خواسته است که «اقدامات ضروری و فوری» برای حل و فصل مسائل اختلافی پادمانی (دو سایت) انجام دهد.

تهران نیز فورا واکنش نشان داده و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران دستور انجام اقدامات موثر، از جمله راه‌اندازی مجموعه‌ معتنابهی از سانتریفیوژهای جدید و پیشرفته از انواع مختلف را صادر کرد.

اما ایران در عین حال بر تداوم همکاری‌های فنی و پادمانی با آژانس و آمادگی خود برای «تعامل سازنده» تاکید کرده است.

در حالی که تهدیدهای مکرر ایران به «پاسخ قاطع» در صورت صدور قطعنامه در سنگین‌تر شدن فضا به ویژه در داخل کشور سهیم بود، اما با اطمینان از قطعی شدن تصویب قطعنامه و پس از آن، تلاش شد از اهمیت آن کاسته شود.

هر چند محتوای قطعنامه تفاوت محتوایی چندانی با چند قطعنامه قبلی ندارد و فعلا خواستار اقدامات عملی چون ارجاع پرونده به شورای امنیت نشده است، اما تصویب آن در کنار دور تند تحریم‌ها و مواضع اروپا را نباید واکنشی انفعالی چه در پرونده هسته‌ای -چه دیگر پرونده‌ها مانند جنگ اوکراین- پنداشت، بلکه به نظر می‌رسد که خروجی راهبرد جدید و حساب شده طرف‌های غربی در قبال ایران است که با گام‌های تصاعدی عملیاتی می‌شود. از این رو هم این روند احتمالا تا فعال شدن مکانیسم ماشه تداوم یابد؛ مگر این که در میانه راه اتفاقی خارق‌العاده مانع آن شود.

اما در کنار آن نباید از نظر هم دور داشت که هدف دیگر تصویب قطعنامه علیه ایران می‌تواند به نوعی بسترسازی و آماده کردن فضای بین‌الملل برای اقداماتی علیه برنامه هسته‌ای ایران نیز باشد. از این رو می‌توان گفت که از هم اکنون تا دستکم در دو سال اول دولت ترامپ، تنش غرب و ایران بسیار جدی‌تر و شدیدتر از قبل پیش رود.

تصویب قطعنامه پس از تهدیدهای بیشتر ایران نسبت به گذشته و همین سفر گروسی به تهران بیانگر این است که مدل سنتی مدیریت و کنترل تنش ایران دیگر جواب نمی‌دهد و تاثیری در محاسبات طرف مقابل نداشته است.

گویا دریافت طرف غربی با شمول آمریکا و اروپا این است که زمانه تشدید جدی فشار بر ایران و بکارگیری اهرم‌های فشار است. به همین خاطر هم بعید است که «فعلا» برای دیپلماسی و مذاکره جدی و بر اساس قواعد قبلی مذاکراتی اراده‌ای وجود داشته باشد. از این منظر، احتمالا طرف‌های غربی قبل از شروع مذاکراتی جدی، در صرافت تشدید گام‌های خود و در انتظار تاثیر آن بر محاسبات طرف ایرانی با هدف عقب‌نشینی جدی در پرونده‌های متعدد مورد مناقشه است.

اما قابل توجه این که اروپا قبل از شروع به کار ترامپ و رونمایی از نسخه دوم فشار حداکثری او، این فشار را به سبک خود آغاز کرده است؛ در حالی که در دور اول ریاست جمهوری ترامپ هر چند عملا نتوانست در مقابل خروج او از برجام بایستد، اما دستکم مواضع اعلامی انتقادی گرفته بود؛ اما اکنون در دو بعد اعلامی و اعمالی از او پیشی گرفته است.

در این میان گویا برخی طرف‌های منطقه‌ای مانند عربستان نیز به این جمع‌بندی رسیده‌اند که ممکن است که تنش در منطقه دستکم در یکی دو سال آینده وارد مراحل پیشرفته‌ای شود و به همین خاطر از اکنون برای دور ماندن از ترکش‌های این تنش، مواضع خود را هدفمند تنظیم می‌کنند.

اما چنان که قبلا نیز گفته شد، این تنش ممکن است تا سر حد جنگ پیش برود، اما بعید است که ترامپ به دنبال جنگی منطقه‌ای در خاورمیانه باشد و چه بسا اگر دیپلماسیل معطوف به تفاهمات شکل گیرد و توافقی نیز انجام شود، در لبه پرتگاه جنگ و در لحظه‌ای حساس و سرنوشت‌ساز، با هدف مهار اوضاع ودر صدد جلوگیری از وقوع آن صورت گیرد. با این حال قبل از شروع دوره ترامپ باید دید این مقطع زمانی دو ماهه تا آمدن او چگونه و به چه شکلی سپری می‌شود.
#صابر_گل_عنبری

@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

21 Nov, 14:25


🔺اسرائیل و طوفان لاهه!

دیوان کیفری بین‌المللی (دادگاه لاهه) امروز حکم جلب و بازداشت نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو و یواو گالانت وزیر دفاع سابق آن را به اتهام ارتکاب جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت از جمله استفاده از گرسنگی به عنوان سلاحی علیه مردم غزه صادر کرد.

در همین حال نیز، شکایت آفریقای جنوبی نزد دیوان بین‌المللی دادگستری (ICJ) به اتهام نقض کنوانسیون نسل‌کشی در جریان است و تا کنون چند قرار موقت صادر شده، اما رای نهایی هنوز صادر نشده است.

مقامات اسرائیلی با عصبانیت شدیدی به حکم واکنش نشان داده و با هجمه سنگینی علیه دیوان لاهه و نهادهای بین‌المللی دیگر آن را به «یهودی‌ستیزی» متهم کرده‌اند.
این حکم هر چند پس از 14 ماه نسل‌کشی بی‌سابقه در غزه دیر صادر شده و بعید است به بهبودی سریع اوضاع در غزه کمک کند، اما در عین حال نخستین حکم بازداشت بین‌المللی علیه دو مقام عالی رتبه اسرائیلی بوده و در ابعاد متعددی واجد اهمیت فراوانی است.

در مقایسه با ده‌ها قطعنامه و حکم بین‌المللی بر زمین مانده درباره اشغال اراضی فلسطینی و مسائل دیگری چون دیوار حائل، حکم دیرهنگام دادگاه و وارد کردن اتهاماتی سنگین و بی‌سابقه به رهبران آن را می‌توان «طوفان و ضربه‌ای قانونی» به چهره اسرائیل در دنیا و پیشرانی قوی برای شیفت پارادایمی در قبال آن در افکار عمومی جهان پنداشت.

در واقع، این حکم به مثابه محاکمه جهانی نتانیاهو و برآمدن تصویر فلسطین در جهان و فروریختن تصویری است که اسرائیل در طول بیش از 7 دهه درباره خود در جهان ساخته بود که بر اشغالگری و تعدی مستمر به حقوق ملتی دیگر سایه سنگینی انداخته بود.

اسرائیل همواره با کاربست اهرم‌های نیرومند مالی و رسانه‌ای، پیوند تاریخی با کانون‌های قدرت در جهان، معرفی خود به عنوان تنها نظام توسعه یافته و دموکراتیکِ غرب‌تبار در خاورمیانهِ دیکتاتورزدهِ شرق‌تبار و حربه «یهودی‌ستیزی»، تصویری «متمدانه» و در عین حال «مظلوم» از خود در دنیا به ویژه در جهان غرب ساخته بود که شکستن آن امکان‌پذیر نبود، اما در همین یک سال و 2 ماه جنگ غزه با دستان خود با تحمیل این فاجعه انسانی و نسل‌کشی هر آنچه را در این 76 سال کاشته بود، بر باد فنا داد و آسیبی جبران ناپذیر به چهره و روایت اسرائیل در جهان وارد و روایت فلسطین را به شکل بی‌سابقه‌ای به ویژه در جوامع غربی فربه کرد.

البته در کنار آن نیز جنگ غزه در سایه ناتوانی نهادهای بین‌المللی در توقف این خشونت افسارگسیخته، نظم جهانی را در این مدت در برابر چالش‌های جدی اخلاقی و قانونی قرار داده است؛ اما حکم دادگاه لاهه می‌تواند به بهبود اعتبار و جایگاه این نهادها کمک کند.

کما این که چنین حکمی متحدان اسرائیل را در صورت تداوم حمایت تسلیحاتی از آن پس از محکومیت به اتهام جنایت جنگی، در مظان بازخواست و در برابر محکی تاریخی برای اجرای این حکم و خودداری از ارسال اسلحه قرار می‌دهد. دستکم بر این اساس دیگر نتانیاهو آزادی عمل قانونی برای سفر به بیش از 120 کشور عضو دادگاه را نخواهد داشت و باید دید چه تعداد از این کشورها به آن پایبند خواهند بود.

امروز جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در واکنش به این حکم، آن «الزام‌آور» خواند و بیشتر کشورهای اروپایی هم تاکنون از آن استقبال کرده‌اند. واقعیت هم این است که پس از این حکم، دفاع از اسرائیل برای متحدان و لابی‌های آن دشوارتر از قبل خواهد بود.

ناگفته هم نماند که نتانیاهو و گالانت پس از تحویل خود به دادگاه، می‌توانند در آنجا حاضر شده و از خود دفاع کنند و یا این که دیوان عالی اسرائیل اقدام به بازجویی و محاکمه هر دو به اتهام جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت کند. اما بسیار بعید است که هیچکدام از این دو امر اتفاق بیفتد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

19 Nov, 08:37


🔺اروپا و ایران؛ چرایی تشدید تقابل؟

تقابل اروپا و ایران رو به فزونی و وارد فازی کم‌سابقه شده است. تحریم‌های اخیر اروپا از هواپیمایی تا کشتیرانی و همچنین تلاش برای تصویب قطعنامه‌ای در شورای حکام و اقدامات دیگر نشان از عزم اروپا برای بالا بردن سطح این تقابل به شکل جدی است.

طرح پیش‌نویس قطعنامه در شورای حکام علیه برنامه هسته‌ای ایران منعکس‌کننده همین عزم و اراده اروپایی‌هاست. چنین قطعنامه‌ای در صورت تصویب سفر گروسی به ایران را کان لم یکن و روند فعال‌سازی اسنپ بک را تسریع خواهد کرد.

به نظر می‌رسد که تهران با این سفر و بالا بردن سطح دیدارها با گروسی تلاش داشت که مانع تصویب این قطعنامه شود و تنش را کنترل کند. از این رو، هم گویا موافقت نهایی با تفاهماتی که با مدیر کل آژانس در سفرش مطرح شد، به سرنوشت نشست فردای شورای حکام منوط شده و قبل از آن چیزی رسانه‌ای نشد.

اما پرسش کانونی درباره علت یا علل این دور تند اروپا علیه ایران است. عوامل زیادی مطرح می‌شود که مهم‌ترین آن‌ها دریافت اروپایی‌ها از نقش ایران در جنگ اوکراین به عنوان جنگی حیاتی برای امنیت و آینده این قاره است.

واقعیت این است که همه این عوامل تاثیرگذار و مهم است؛ اما به نظر نگارنده نباید این رفتار اروپا صرفا در تصویری اروپایی ایرانی در قاب روابط و تنش‌های دوجانبه دیده شود.

این رویکرد اروپا را می‌توان تصمیمی غربی و نه صرفا اروپایی برای افزایش تقابل دیرینه غرب و جمهوری اسلامی ایران دانست. به نظر می‌رسد که مجموعه غرب در یک سال اخیر به دلایل مختلف از انباشت تنش تاریخی گرفته تا جنگ اوکراین، جنگ‌های اخیر اسرائیل و تنش‌ها در منطقه و غیره به این برآورد و جمع‌بندی رسیده است که باید دستکم در تاکتیک‌های خود علیه تهران بازنگری کند و سیاست جدیدی را در پیش بگیرد و در این راستا هم می‌خواهند از همه ظرفیت‌های موجود برای «فشار حداکثری» از جمله ظرفیت پرونده هسته‌ای استفاده کنند.

در یک کلام می‌توان گفت که رویکرد جدید اروپا خروجی تصمیم هماهنگ «غرب سنتی» (با شمول آمریکای بایدن و اروپا با همکاری اسرائیل) است و بعید نیست در آینده هم اروپا چنان تند شود که چه بسا خود ترامپ نیز انگشت به دهان بماند و تعجب کند.
اما بازگشت ترامپ نیز می‌تواند به تلاقی رویکرد جدید «غرب سنتی» و «غرب ترامپی» علیه ایران کمک کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

18 Nov, 13:51


🔺آتش‌بس لبنان؛ کاشت بایدن و برداشت ترامپ؟

در این چند روز دوباره مذاکرات آتش‌بس در لبنان برجسته شده و آمریکا پیش‌نویس توافقی را در این زمینه به دولت لبنان ارائه کرده و قرار است فردا آموس هوکشتاین فرستاده آمریکا به بیروت سفر کند و ضمن دریافت پاسخ لبنان (یعنی حزب‌الله) با نبیه بری و میقاتی درباره آن مذاکره و گفتگو کند.

هنوز فحوای پیشنهاد آمریکا دقیقا روشن نیست. با وجود پافشاری اسرائیل بر ضرورت اعطای آزادی عمل به آن در هر توافقی، اما گفته می‌شود که طرح آمریکا متضمن آن نیست؛ ولی بندهایی دارد که می‌تواند به اجرای یک طرفه قطعنامه 1701 از جانب لبنان منجر شود.
هم طرف لبنانی (به استثنای حزب‌الله) و نیز طرف اسرائیلی و آمریکایی از نوعی «پیشرفت» خبر و قسمی خوش‌بینی را نیز اشاعه می‌دهند.

گرچه از متن منتشر شده پیش‌نویس پیداست که برآورنده خواسته‌های حزب‌الله نیست، اما موضع اعلامی خاص و روشنی هم نگرفته است. به نظر می‌رسد که حزب‌الله به دلایلی به ویژه در ارتباط با وضعیت داخلی خود لبنان نمی‌خواهد خود را در جایگاه مخالف و مانع در مذاکرات و در مسیر توافق نشان دهد و به همین علت هم از اتخاذ موضع صریح پرهیز می‌کند.

در جریان مذاکرات و در قبال طرح مدون اخیر نیز گویا شیوه «بله اما» را در پیش گرفته است؛ به این معنا که در چارچوب همان سیاست اعلامی پیشگفته طرح را رد نمی‌کند، ولی ملاحظات خود درباره جزئیات آن را بیان می‌کند.

تقریبا شبیه رفتار حماس در مذاکرات آتش‌بس که وقتی طرحی دریافت می‌کرد، درباره بند بند آن ملاحظاتی داشت که مکتوب ارسال می‌کرد و طرح مذاکراتی تا جایی پیش رفت که نسخه نهایی آمریکا و میانجیگران در ماه می گذشته با غالب خواسته‌ها و شروط آن سازگاز بود و آن را پذیرفت؛ اما در این لحظه اسرائیل مخالفت کرد و مذاکرات به بن‌بست رسید.

در این راستا نیز حزب‌الله ملاحظات خود از جمله در خصوص کمیته ناظر با عضویت چند کشور غربی با شمول آلمان و انگلیس درباره پیش‌نویس طرح را به نبیه بری ارائه داده و او نیز فردا با فرستاده آمریکا طرح خواهد کرد. در این میان، دستکم در بعد اعلامی دیگر خبری از شرط توقف جنگ غزه به عنوان پیش‌درآمد آتش بس در لبنان نیست.

واقعیت این است که فعلا نگاه دو طرف به میدان جنگ است. اسرائیل طی روزهای اخیر برای فشار بر حزب‌الله در مذاکرات وارد مرحله تازه‌ای از حملات زمینی و هوایی خود شده و دامنه آن را گسترش داده است. در این راستا نیز دیروز محمد عفیف سخنگوی حزب‌الله را ترور کرد که البته این اتفاق نه تنها گویای ورود جنگ به مرحله دیگری برای هدف قرار دادن فعالان رسانه‌ای و سیاسی حزب است، بلکه کاشف از این نیز می‌تواند باشد که اسرائیل پس از عدم دسترسی به افراد جایگزین رهبران و فرماندهان ترور شده به چنین ترورهایی روی آورده است.

اکنون نگاه ناظران به سفر فردای هوکشتاین به بیروت است. هر چند فعلا نمی‌توان درباره نتایج این سفر در صورت انجام داوری کرد، اما «اگر» هم اسرائیل عملا تمایلی به آتش‌بس و توافق در جبهه لبنان داشته باشد، چه بسا زیاد محتمل نیست که نتانیاهو این امتیاز را به دولت بایدن بدهد.

از این رو، اگر اراده‌ای اسرائیلی برای توافق وجود داشته باشد، بعید نیست که در این دو ماه باقیمانده از دولت بایدن، مذاکرات به مرز توافق برسد، اما نتانیاهو خود توافق و اعلام آن را به دولت ترامپ موکول کند. رئیس‌جمهور منتخب آمریکا نیز همین را می‌پسندد که توافق با نام او تمام شود. به همین خاطر، این که گفته می‌شود ترامپ به دولت کنونی آمریکا و اسرائیل برای رسیدن به توافق آتش‌بس در لبنان کمک می‌کند، لزوما به این معنا نیست که حتما خود توافق در دولت بایدن رونمایی و اعلام شود؛ بلکه بیشتر می‌تواند با این هدف باشد که اکنون بسترسازی شود و توافق در دسترس قرار گیرد تا خود ترامپ در هفته‌های آغازین کارش از آن رونمایی کند و قدرت خود را به رخ دموکرات‌‎ها و جهان بکشد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

16 Nov, 18:14


🔺دیدار با ماسک؛ تایید یا تکذیب؟!

در حالی که چند روز از انتشار گسترده اخبار دیدار «محرمانه» ایلان ماسک و سعید ایروانی در نیویورک می‌گذرد، امروز وزارت خارجه ایران آن را تکذیب کرد. نظر به یادداشت دیروز درباره این ملاقات، طی ساعات گذشته تعداد زیادی پیام و سوال درباره حقیقت ماجرا دریافت کرده‌ام که در قالب چند نکته پاسخ می‌دهم.

۱. در تاریخ دیپلماسی ایرانی سابقه داشته است که بعضا مسائلی و وقایعی تکذیب شده، و بعدا صحت آن روشن شده است؛ مانند ماجرای مک فارلین و مذاکرات محرمانه در عمان در سال 1390.

۲. در دنیای پیچیده سیاست و دیپلماسی تکذیب یا تایید وحی منزل نیست و هر دو در واقع ابزاری دیپلماتیک است که طرف‌های مختلف برای رسیدن به اهداف خود به کار می‌گیرند و بعضی وقت‌ها ربطی به واقعیات ندارد. این امر هم محدود به جمهوری اسلامی ایران نیست.

۳. با وجود تکذیب ملاقات ماسک و نماینده ایران در سازمان ملل، اما شواهد و قراینی در تایید آن را نمی‌توان نادیده گرفت؛ از پرداختن به آن نه فقط در نیویورک تایمز بلکه چندین رسانه مشهور دیگر و سکوت تاییدگونه ماسک گرفته تا سکوت دو روزه ایران و واکنش برخی رسانه‌های داخلی مانند کیهان به این اتفاق «به عنوان یک فکت» با خائنانه یا ساده‌لوحانه توصیف کردن آن.

۴. با شرحی که رفت، به فرض ایرانی بودن طرف‌های درزدهنده، چنان که نیویورک تایمز مدعی است، آیا هدف اولیه از درز خبر این بوده است که اولا فضای سنگین همراه با نوعی نگرانی پس از پیروزی ترامپ شکسته شود و ثانیا ترامپ در موضع ضعف به تصویر کشیده شود؟ زیرا گفته شد ماسک به عنوان چهره‌ای نزدیک به ترامپ، درخواست دیدار و گفتگو را داده و طرف ایرانی مکان دیدار را تعیین کرده است. اگر گمانه پیشگفته صحت داشته باشد که دیگر مهم نیست طرف ایرانی درزدهنده دولتی باشد یا غیردولتی.

۵. بعید هم نیست که جریان‌های مخالف مذاکره و دیدار در ایران و آمریکا در لو دادن خبر با هدف بر هم زدن آن نقش داشته باشند. اما احتمال درز آن از جانب اسرائیل بیشتر از مخالفان ایرانی و آمریکایی چنین فرایندی است. هدف اسرائیل نیز روشن است؛ به شکست کشاندن زودهنگام این دیدار قبل از این که به فرایندی اثرگذار تبدیل شود. این احتمال نیز به صورت جد مطرح است.

اما درباره چرایی این تکذیب دیپلماتیک:
۱. برخی گفته‌اند که احتمالا دولت مجوز نداشته است و بعد از لو رفتن دیدار، منکر اصل قضیه شده است. فکر نمی‌کنم این استدلال درست باشد و دولت بدون مجوز لازم اقدامی کرده باشد.

۲. احتمال دیگر این که پس از نتایج معکوس درز و تبعات آن و فعال شدن مخالفان این مساله در داخل ایران، آمریکا و اسرائیل، دولت برای کنترل این وضعیت و جلوگیری از شکست این فرایند در همین آغاز کار به سلاح تکذیب متوسل شده است. همین مواجهه نشان می‌دهد که بحث تعامل با آمریکا در ایران کما کان چنان پیچیده است که نمی‌توان در این باره به تصمیم روشن و قاطعی رسید.

اما این موضع رسمی شاید در داخل ایران تا حدودی جواب دهد، ولی وقتی چنین دیداری صورت گرفته باشد، مخالفان اسرائیلی و آمریکایی از شروع چنین فرایندی حتما تاکنون اطلاع کافی پیدا کرده و بسیار بعید است که تحت تاثیر این تکذیبیه قرار گیرند.

۳. احتمال دیگر به فرض صحت ایرانی بودن طرف اصلی درز دهنده خبر، وجود یک «بازی مذاکراتی» است؛ با این فرض که ایران ممکن است با این تکذیب به دنبال تاثیرگذاری بر محاسبات طرف آمریکایی باشد که با درخواست این دیدار خود را متمایل به «کاهش تنش» نشان داده است.
به فرض صحت این گمانه، احتمالا هدف این بوده است که با این تکذیبیه، معذوریت و محدودیت دولت ایران برای گفتگو و مذاکره به طرف آمریکایی القا شود و این که دولت در فضای وجود مخالفت شدید دیگر طرف‌های متنفذ داخلی برای دیدار و مذاکره اقدام کرده است و دستش زیاد باز نیست و اگر می‌خواهند کار پیش رود، باید این مساله را در نظر گرفته و از طرح خواسته‌ها و شروط دشوار پرهیز کنند.

در هر صورت، انتشار خبر دیدار (در صورت انجام آن) به نفع آینده این گفتگوها و دیدارها نیست و از هم اکنون هم حاشیه‌ها و اعتراضات مخالفان آن در داخل ایران و آمریکا در حال شکل‌گرفتن است و سنسورهای لابی اسرائیلی نیز به شدت فعال شده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

15 Nov, 15:40


🔺ترامپ، ایلان ماسک و ایران!

ایلان ماسک ثروتمندترین فرد جهان به نوشته نیویورک تایمز دوشنبه گذشته با سعید ایروانی نماینده ایران در سازمان ملل دیدار و گفتگو کرده است. این دیدار در صورت صحت یک روز قبل از انتصاب ماسک به سمت رسمی وزیر کارآمدی دولت در کابینه دوم ترامپ انجام شده است.

این دیدار به طور حتم با هماهنگی ترامپ بوده است و می‌توان آن را تلاشی برای ایجاد پل ارتباط مستقیم با تهران پنداشت و به احتمال زیاد دو طرف ایرانی و آمریکایی در این دیدار توافق هم کرده‌ باشند که این ملاقات‌ها ادامه یابد.

به همین علت باید دید ترامپ با این دیدار و تلاش برای زدن پل ارتباطی با ایران به دنبال چیست و چرا ماسک را مکلف به این رایزنی کرده است؟

در وهله نخست، این دیدار می‌تواند نمایش یک روی دیگر سیاست ترامپ در قبال ایران باشد که با تصویر انتخاب طیفی به شدت تندرو، جنگ‌طلب و ضدایرانی سنخیتی ندارد که به قول دوستی، عاقل‌ترین افراد تیمش، خود ترامپ است.
ترامپ همین است و این شیوه بازی او نیز طبیعی و با مضمون چند یادداشت نگارنده درباره شخصیت ترامپ و سیاست‌های احتمالی او هم‌خوانی دارد.

فارغ از این که در این ملاقات چه گذشته است، اما ترامپ با این دیدار احتمالا خواسته باشد تصویری متفاوت و «غیرجنگ‌طلب» از خود در قبال ایران مخابره کند. در این قاب، این دیدار فی نفسه می‌تواند حامل این پیام باشد که به دنبال کاهش تنش است نه تشدید آن.

تنش‌ها در منطقه خاورمیانه در سطح خطرناکی است و هر چند به نقطه جوش نرسیده است، اما به آن نزدیک است و ممکن است ناخواسته منطقه را درگیر جنگی کند که نه آمریکایِ بایدن آن را می‌خواست و نه آمریکایِ ترامپ می‌خواهد. از این رو احتمالا ترامپ از بیم درگیر شدن در چنین جنگ ناخواسته‌ای می‌خواهد از هم اکنون برای کنترل و مهار اوضاع اقدام کند.

در این راستا هم می‌توان این ابتکار ترامپ را نوعی تلاش برای مدیریت رفتار و کنش ایران به ویژه در قبال اسرائیل و منصرف ساختن آن از پاسخ به حمله نیز دانست. این پاسخ هم به گمانم همچنان در دستور کار تهران است.

اما احتمال دیگر این که ترامپ از همین ابتدای کار خواسته است که از نزدیک با شیوه و زیرکی خود، شناختی از سیاست‌ و رویکرد ایران در قبال آمریکایِ او کسب کند و یحتمل ببیند که تا چه اندازه بازگشت او و این تصویر «رعب‌آور» با چینش این تیم ضد ایرانی موثر واقع شده است و این که تا کجا می‌تواند در این تصویرسازی پیش برود و همچنین میزان آمادگی طرف ایرانی برای کاهش تنش را بسنجد.

اما انتخاب تاجر بزرگی چون ایلان ماسک و نه یک شخصیت امنیتی و نظامی یا سیاستمدار افراطی برای این رایزنی نیز مکمل گزاره بالا و حامل این پیام نیز هست که در کنار تمایلش برای کنترل تنش، اهل معامله و توافق نیز هست.

ناگفته هم نماند که ماسک نیز مانند خود ترامپ شخصیتی متغیر دارد و این سال‌ها روابطشان همواره نوسانی بوده است. ایلان ماسک در انتخابات 2016 به شدت از سیاست‌های کلینتون حمایت و از ترامپ شدیدا انتقاد می‌کرد.
خود همین روابط نوسانی نیز درس‌های مهمی برای شناخت دقیق ترامپ دارد.
با وجود مواضع ماسک، و در حالی که تلاش خاصی برای دلجویی از ترامپ نکرده بود؛ اما چون «دلار» و «پول» یک محرک و جهت‌‍دهنده نیرومند نظام فکری ترامپ است، پس از پیروزی در انتخابات 2016، ماسک را به عضویت شورای مشورتی اقتصادی درآورد.

اما دوباره ماسک در سال 2017 در اعتراض به خروج از معاهده آب و هوایی پاریس قهر کرد و پس از آن نیز چند بار این قهر و آشتی تکرار شد که غالبا خود ترامپ برای دلجویی، آشتی و کشاندن ماسک به سمت خود تلاش کرده است؛ تا این که در سه ماه گذشته روابط بسیار نزدیک شد و ماسک روزانه یک میلیون دلار به کمپ انتخاباتی او کمک کرد و اکنون نیز به چهره‌ای کلیدی در تیمش تبدیل شده است. با این حال، باید دید این دوستی تا کی دوام می‌آورد.

اما به موضوع اصلی که برگردیم، در آینده نیز در امتداد همین تناقضات ترامپی، به احتمال زیاد شاهد فصول دیگری از این دو روی سیاست‌ورزی او در قبال ایران باشیم. یک بار چنان موج تندی راه بیفتد که انگار جنگ حتمی است و بار دیگر موجی متناقض که انگار آشتی و توافق حتمی است.
در میانه جدال این دو تصویر اعلامیِ گیج کننده و بعضا گمراه کننده، باید دید سیاست واقعی ترامپ با ایران راه به کدام سمت می‌برد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

14 Nov, 13:57


🔺سفر گروسی و چالش مدیریت تنش!

مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در هنگامه‌ای بسیار حساس در دو سطح منطقه‌ای و بین‌المللی به ایران سفر کرده است.
گرچه برآورد طرف‌ ایرانی از گفتگوها «مثبت» و «سازنده» و «مهم» است؛ اما سخنان خود گروسی در نشست خبری با اسلامی قابل تامل و پرمعناست. این اظهارات هم می‌تواند برونداد قرائت گروسی از وضعیت کنونی باشد و هم «پیام‌های هشدار» از جانب خود او یا قدرت‌های غربی.

گروسی گفت که «فضا در شرایط متشنج کنونی برای دیپلماسی تنگ‌تر شده و می‌شود» و «باید به نتیجه ملموسی دست یابیم که ما را از مسیر تقابل دور کند». همچنین ضمن «غیرقانونی» خواندن هر گونه حمله به تاسیسات اتمی ایران، و این که نباید انجام شود، تاکید کرد که با ایجاد راه حل می‌توان احتمال جنگ را از بین برد و از تقابل جلوگیری کرد.

احتمالا ایران در شرایط دشوار کنونی برای مدیریت فضای تنش و جلوگیری از تشدید آن بخواهد با گروسی به تفاهماتی ملموس‌تر از قبل درباره برخی و نه همه زمینه‌های مورد اختلاف با شمول تعدادی از خواسته‌های آژانس و نه همه آن‌ها برسد.

هدف دیگر ایران ممکن است نوعی ریل‌گذاری از این طریق برای شروع مذاکرات هسته‌ای در آینده نیز باشد.
در این میان، چه بسا ایران تمایل داشته باشد که در این دو ماه مانده به عمر دولت بایدن مذاکرات هسته‌ای احیا شود تا اتوماتیک در دوره ترامپ تداوم یابد و دیگر معذوریت خاصی برای ازسرگیری آن در عهد او وجود نداشته باشد. اما هنوز روشن نیست که دولت بایدن تا چه اندازه آمادگی ازسرگیری مذاکرات را و لو به صورت شکلی در این مدت کوتاه دارد.

اما این که این مدیریت و مهار تنش از جانب ایران تا چه اندازه می‌تواند بر رویکرد طرف‌های مقابل موثر باشد، باید دید که آن‌ها اکنون به چه می‌اندیشند و چه دریافتی از آن خواهند داشت.

اگر گروسی با رضایتمندی خوبی از ایران خارج شود، ممکن است سخنان او بعد از سفر و گزارشش در نشست شورای حکام به تلطیف فضا کمک کند. اما بعید هم نیست که طرف‌های مقابل در شورای حکام، تفاهم احتمالی ایران و آژانس را «ناکافی» بدانند و برای بالا بردن دز فشار، قطعنامه جدیدی را تصویب کنند.

اگر هم قطعنامه‌ای تصویب نشود و فضای مثبتی شکل گیرد، اما به دلایلی این فضا غالبا موقت باشد و فعلا برگردانی در جهت ازسرگیری موثر مذاکرات هسته‌ای نداشته باشد.
دلیل نخست: دولت بایدن به عنوان دیگر طرف اصلی پرونده هسته‌ای به علل متعددی همچون دوره انتقالی کنونی پس از انتخابات و جنگ و تنش گسترده در منطقه در شرایطی نیست که به مذاکرات «جدی» و توافق با ایران ورود کند.

دلیل دوم: اساسا دریافت آمریکا و اروپا از وضعیت در شرایط کنونی با قبل فرق کرده است. همین باعث می‌شود که امتیازاتی را که ممکن است ایران در هر نوع توافقی با آژانس بدهد، «ناکافی» بدانند و تلاش کنند که از کانال آژانس و قبل از مذاکرات هسته‌ای جدید که مشخص نیست چه زمانی از سر گرفته می‌شود، «امتیازات بزرگ و بیشتری» حاصل شود. در مقابل ایران نیز نمی‌خواهد با دادن چنین امتیازاتی از هم اکنون و در ارتباط با آژانس، از قدرت چانه‌زنی خود در مذاکرات احتمالی با طرف اصلی پرونده برای رفع تحریم‌ها بکاهد.

دلیل سوم: مطرح شدن دوباره پرونده هسته‌ای ایران نه لزوما به علت نشست فصلی شورای حکام و بازگشت ترامپ و حتی توسعه برنامه هسته‌ای تهران بلکه بیشتر به علت مواجهه کنونی در منطقه و تنش نظامی میان اسرائیل و ایران است. در این شرایط، طرف‌های مقابل پرونده هسته‌ای را محمل بهتری برای فشار بر ایران نه خود برنامه هسته‌ای ایران می‌دانند. در این میان نیز نتانیاهو با بهره‌برداری از این وضعیت نهایت تلاش خود را می‌کند که بمباران تاسیسات اتمی ایران را در دستور کار طرف‌های دیگر قرار دهد.

دلیل چهارم: برای دولت بایدن، پیشرفت در حل اختلافات ایران و آژانس در گذشته و نه در این شرایط انتقالی می‌توانست تاثیر مثبتی بر مذاکرات هسته‌ای با آن بگذارد، اما با ترامپ و دولتش وضعیت فرق می‌کند. اساسا ترامپ اعتقادی به نهادهای بین‌المللی ندارد و کلا ترجیح می‌دهد که هر گونه حل و فصل و رفع اختلافی در هر پرونده‌ای با خود او باشد.

در کنار آن نیز هر چند از قبل از انتخابات آمریکا برای سفر گروسی برنامه‌ریزی شده بود، اما همین که پس از پیروزی ترامپ انجام می‌شود، ممکن است او توافق احتمالی با آژانس را محصول بازگشت «رعب‌آور» خود بداند و همین بر قرائت و دریافت او در چگونگی تعامل با ایران و پرونده هسته‌ای در آینده پیش‌رو اثر بگذارد.

در هر صورت اگر در این دو ماه باقیمانده دولت بایدن تحول سترگی در تنش ایران و اسرائیل اتفاق نیفتد، دیر یا زود مذاکرات هسته‌ای به ویژه در دولت ترامپ از سرگرفته می‌شود و با آغاز به کار او می‌توان برآورد جدیدی از وضعیت مطرح کرد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

13 Nov, 14:13


🔺ترامپ، کابینه جنگ و «رعب حداکثری»!

با معرفی افرادی به عنوان مشاور امنیت ملی، وزیر دفاع، رییس سیا، فرستاده ویژه در امور خاورمیانه تقریبا تیم کاری ترامپ در حوزه سیاست خارجی مشخص شده است.

فکر نکنم نیازی به گفتن باشد که اعضای تیم سیاست خارجی ترامپ یکی از دیگری تندروتر است. تیم معرفی شده تقریبا در سه چیز اشتراک نظر دارند؛ دوستی افراطی با اسرائیل، دشمنی افراطی با ایران و مواضع تند علیه چین. در این میان، این چهره‌ها هر چند بعضا مواضعی در گذشته علیه روسیه هم داشته‌اند، اما به ضدیت با آن شناخته نمی‌شوند.

این انتخاب‌ها در وهله نخست حامل پیام‌های متناقض و چندلایه به طرف‌های مختلف از داخل آمریکا، اسرائیل و فلسطین گرفته تا ایران، چین، روسیه و حتی بازیگرانی چون عربستان است. به عنوان مثال، انتخاب مایک هاکبی فرماندار سابق آرکانزاس به سمت سفیر امریکا در اسراییل با مواضع معروفش به عنوان یک اوانجلیست در خصوص مناقشه فلسطین و الحاق کرانه باختری به اسرائیل! اولین غیر یهودی است که پس از 13 سال به این مقام انتخاب می‌شود و همین می‌تواند بیانگر دلخوری ترامپ از یهودیان آمریکا باشد که 79 درصد آن‌ها در انتخابات به رقیب دموکراتش رای دادند. کما این که برای رضایتمندی اوانجلیست‌هایی است که به خاطر اسرائیل اکثرا به ترامپ رای دادند.

اما انتخاب دوست یهودی صمیمی و همبازی او در گلف استیون ویتکاف به عنوان فرستاده ویژه در خاورمیانه هم در راستای القای تداوم سیاست «نخست اسرائیل» در سیاست خاورمیانه‌ای آمریکاست.

واقعیت این است که تیم انتخابی ترامپ هر چند سنجه مهمی برای شناخت رویکرد احتمالی او در دور دوم در قبال ایران و خاورمیانه است، اما همین افراد انتخابی در تیم با وجود اشتراک نظر خود به ویژه علیه ایران در جزئیات تفاوت‌های قابل تاملی نیز با هم دارند؛ به عنوان مثال، مایکل والتز مشاور جدید امنیت ملی بر خلاف برخی دیگر از اعضای تیم و مشاوران ترامپ معتقد است که آمریکا نباید خود را درگیر خاورمیانه کند و باید سریع به جنگ غزه و اوکراین پایان دهد و بر تقابل با چین در اقیانوس آرام متمرکز شود.

در کل تیم جدید ترامپ بیشتر به کابینه جنگ شباهت دارد. اما پرسش اینجاست که آیا ترامپ چه با ایران چه با چین به دنبال جنگ است؟ پاسخ نگارنده منفی است. ترامپ بیشتر از روسای جمهوری پیشین آمریکا به هزینه اقتصادی جنگ می‌اندیشد و جنگ را در ترازوی تجارت و اقتصاد سبک و سنگین می‌‎کند. علت اصلی توافق با طالبان برای خروج از افغانستان نیز همین بود و تلاش برای پایان دادن به جنگ اوکراین و رسیدن به توافق با کره شمالی نیز از این منظر است.

از این رو، یکی از دلایل وعده پایان جنگ غزه و لبنان نیز احتمالا تلاش برای خاموش کردن آتشی است که ممکن است به جنگ گسترده در خاورمیانه منجر شود و آمریکا را درگیر خود کند.

ترامپ تا لب مرز جنگ پیش می‌رود و فشار می‌آورد، اما بعید است که جنگی را شروع کند. جدا از هزینه‌های جنگ برای اقتصاد آمریکا، سیاست اقتصادی خود ترامپ و نگرش انزواطلبانه‌اش با تعریف خاصش از دکترین «نخست آمریکا»، اما هزینه‌های سنگین جنگ برای منافع شخصی و سرمایه‌گذاری‌های کلان خود او و میلیاردرهای معروفی چون ایلان ماسک که او را احاطه کرده و وارد کابینه‌اش هم شده و می‌شوند، ‌در بازارهای مالی جهان نیز مانع دیگری است.

پس هدف ترامپ از انتخاب "چند جنگ‌طلب" در تیم جدید خود چیست؟ به نظر نگارنده این انتخاب‌ها بسیار هوشمندانه، هدفمند و به احتمال زیاد برای ارایه تصویری «دیوانه‌تر و خشن‌تر» است.

در واقع، ترامپ از هم اکنون و قبل از تحلیف با چنین انتخاب‌هایی به دنبال خلق فضای «رعب حداکثری» علیه ایران و چین برای تاثیر بر محاسبات آنهاست با این پیام که نسخه دوم ترامپ دیوانه‌تر از نسخه اول خواهد بود.

او تقریبا در دور اول ریاست جمهوری‌اش نیز با انتخاب افرادی چون مایک پومپئو و جان بولتون همین رویکرد را در سطح دیگری در پیش گرفته بود؛ تا جایی که برخی ناظران آن را پیش‌درآمدی برای شروع جنگ در خاورمیانه دانستند؛ اما رویه ترامپ در دور نخست برخلاف آن بود و همین چهره‌های جنگ طلب نیز در نهایت ناچار شدند برنامه کاری خود ترامپ را در قالبی غیر نظامی پیش ببرند.

به نظر می‌رسد که رویکرد ترامپ در سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا در قبال ایران همان «فشار حداکثری» تا لب مرز جنگ به ویژه در مرحله نخست ریاست جمهوری‌اش باشد. اما برای جلوگیری از گسترش جنگ در منطقه و همچنین بسترسازی برای عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان احتمالا ابتدا تلاش کند که دو جنگ غزه و لبنان تمام شود.

همچنین احتمالا همان راهبرد «فشار حداکثری» علیه ایران فصول جدیدی در مرحله نخست دور دوم ترامپ به ویژه در قبال برنامه هسته‌ای ایران داشته باشد که در یادداشت دیگری به آن و همچنین احتمال شروع مذاکرات با او خواهم پرداخت.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

11 Nov, 17:40


🔺اجلاس ریاض در طلیعه بازگشت ترامپ!

اجلاس عصر امروز سران دول عربی و اسلامی در ریاض برای بررسی جنگ غزه و لبنان یک حاضرِ ساکت و دو غایب بزرگ داشت؛ اولی امیر قطر که بر خلاف گذشته، امروز سخنرانی نکرد و این رفتار او هم احتمالا اعتراضی به نبود اراده‌ای جمعی و به خاطر نداشتن امیدی به نتیجه‌بخشی اجلاس در امتداد تعلیق وساطت میان طرفین جنگ باشد.

اما دو غایب اجلاس یکی محمد بن زاید رئیس امارات که عدم حضورش نشانگر تداوم تنش و اختلافات اعلام نشده او با بن سلمان است و با بازگشت ترامپ به قدرت و نظر به روابط خاصش با هر دو به ویژه ولیعهد عربستان باید دید دو نفر را آشتی می‌‎دهد یا تنش را عمیق‌تر می‌کند.

غایب دیگر هم رئیس جمهور ایران بود که دلیل آن «تراکم امور اجرایی» عنوان شد، اما احتمالا به نگرانی حاکمیت از وجود اهدافی مخالف سیاست منطقه‌ای ایران بر‌گردد.

اکثر رهبران عرب و مسلمان در این نشست خطابه‌هایی تندتر از قبل علیه اسرائیل ایراد کردند؛ تا جایی که برخی رسانه‌ها و تحلیل‌گران اسرائیلی هم نسبت به سخنان بن سلمان اظهار تعجب کردند. ولیعهد عربستان در نطق خود با لحنی تند از نسل‌کشی در غزه و ضرورت توقف آن گفت و دوباره حمله به ایران را محکوم کرد.

قبل از بیان دلالت و اهمیت احتمالی این نطق‌ها در این مقطع زمانی جا دارد به موضع این کشورها در یک سال جنگ غزه گریزی زد.

ناگفته پیداست که اسرائیل با حمایت همه جانبه آمریکا و در سایه «بی‌عملی» و «نبود کنش جمعی موثر» عربی و اسلامی، دست خود را کاملا برای تداوم جنگ و نسل کشی بی‌‍سابقه در غزه در طول 400 روز گذشته باز دید.

منظور از این کنش هم ورود این کشورها به جنگ با اسرائیل نیست، بلکه دستکم با داشتن لابی‌های متنفذ و قوی در آمریکا می‌توانستند اجازه ندهند بحران انسانی عمیق در غزه وارد این مرحله شود.

اتخاذ این رویکرد به ویژه از سوی مصر، عربستان، امارات و اردن محصول سه عامل بود: نخست نوعی همذات‌پنداری با هدف نابودی حماس به عنوان آخرین پایگاه حکمرانی اسلام سیاسی سنی.
عامل دوم نیز نگاه به این جنگ و سرنوشت آن از دریچه تقابل منطقه‌ای با ایران بود. شکاف و تنش در منطقه به ویژه در یک دهه اخیر میان ایران و این کشورها چنان عمیق شد که این بازیگران به ویژه عربستان و امارات در کنار عوامل دخیل دیگر به عادی‌سازی و تقویت روابط با اسرائیل به عنوان یک مولفه موازنه‌ساز در مقابل ایران می‌نگریستند و به تبع آن، شکست و تضعیف اسرائیل را به معنای تقویت ایران می‌پنداشتند.

عامل سوم هم این که اساسا این کشورها به دلایل دیگری همچون ارتباط و نزدیکی به کانون‌های قدرت به ویژه در آمریکا و لابی اسرائیلی از مدتها پیش با عبور از عامل فلسطین و خوانشی دیگر نسبت به منطقه مسیری متفاوت از قبل را انتخاب کرده و بر توسعه اقتصادی و غیره متمرکز شدند. مولود آن هم خروج مناقشه فلسطین از دستور کار سیاست خارجی این کشورها و جایگزین شدن عادی‌سازی روابط با اسرائیل بود. فراموشی این مناقشه خود یکی از عوامل پیشران حمله هفتم اکتبر حماس شد.

اما اهمیت تندتر شدن خطابه‌های «بی‌عمل» رهبران عرب در این نیست که به زودی کنشی جمعی علیه اسرائیل شکل می‌گیرد، بلکه در آنجاست که مساله فلسطین دستکم در بعد اعلامی دوباره به متن سیاست‌های عربی بازگشته است.

این در حالی است که تا قبل از هفتم اکتبر 2023 نه کسی از تشکیل کشور فلسطین سخن می‌گفت و نه یادی از مناقشه فلسطین می‌کرد و اولویت، عادی‌سازی بدون پیش‌شرط با اسرائیل بود.

واقعیت این که هر چه جنگ غزه طولانی‌تر شد نه تنها فرصت تمام کردن آن با تحقق اهداف ممکن‌تر نشد، بلکه پیامدهای زیان‌بار آن در منطقه و جهان برای اسرائیل بیشتر شد؛ به گونه‌‌ای که دیگر تحمل این بحران انسانی نه تنها برای افکار عمومی جهانی بلکه حتی متحدان اسرائیل و کشورهای منطقه نیز دشوار شده است؛ گرچه هنوز این نگاه به دلایلی وارد فاز اقدام عملی نشده است.

در کنار آن نیز برخی بازیگران «تا حدودی» نگران اهداف واقعی راستگرایان اسرائیل در منطقه شده‌اند؛ به نحوی که بن فرحان پس از اجلاس گفت که اهداف جنگ فراتر از تضمین امنیت اسرائیل است.

اهمیت دیگر خطابه‌های امروز این است که پس از پیروزی ترامپ ایراد می‌شود که دستور کار اصلی او در منطقه تکمیل پروژه توافق ابراهیم است که در دور نخست ریاست جمهوری ترامپ آن را به «رایگان» پیش برد. اما این «خطابه‌های خشمگین» و پرپسامد شدن درخواست‌‎ها برای توقف جنگ و تشکیل کشور فلسطین (در اراضی 1976) "می‌تواند" برآیند ادراک جدیدی در ذهنیت بازیگران کلیدی منطقه باشد که این پروژه در دور دوم ریاست جمهوری ترامپ نباید «مجانی» و با دور زدن فلسطین پیش برود.

همین خود "می‌تواند" لابی‌گری جدیدی با ترامپ در آینده از جانب متحدان عرب آن رقم زند و در متفاوت ظاهر شدن او در دور دوم ریاست جمهوری خود در منطقه کمک کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

10 Nov, 19:32


🔺چرا پزشکیان نرفت؟

مسعود پزشکیان رئیس جمهور ایران امروز در تماسی با بن سلمان ولی عهد عربستان بیان داشت که به علت «تراکم امور اجرایی» نمی‌تواند در نشست فردای سران کشورهای عربی و اسلامی در ریاض برای بررسی دو جنگ غزه و لبنان شرکت کند و محمد رضا عارف معاون اول او در این اجلاس حضور خواهد یافت.

در کنار آن هم عباس عراقچی وزیر خارجه امروز در نشست وزرای خارجه عربی و اسلامی در ریاض حضور نیافت و به جای او معاون حقوقی و بین‌الملل وزارت خارجه شرکت کرد.
در حالی پزشکیان و عراقچی به ریاض نرفتند که امروز رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح عربستان به تهران آمد و با همتای ایرانی خود دیدار و گفتگو کرد.

نرفتن رئیس جمهور و وزیر خارجه ایران به ریاض پرسش مهمی درباره علت آن را مطرح می‌کند؟ در روابط دو جانبه مشکلی حادث شده است یا مساله چیز دیگری است؟
به نظر می‌رسد عدم مشارکت به روابط دو جانبه ارتباطی ندارد و اتفاقا تماس امشب رئیس جمهور ایران با بن سلمان به احتمال زیاد با این هدف بوده است که مانع سوء تفاهمی در این خصوص شود. در این تماس هم بنا به سایت ریاست جمهوری دو طرف به نیکی از روابط دو کشور یاد کرده‌اند.

ایران همواره بر برگزاری نشست سران همکاری اسلامی درباره جنگ غزه و سپس لبنان برای ترغیب کشورهای اسلامی به اتخاذ موضعی یکپارچه فراخوانده و در چنین وضعیتی بعید است که مشغله کاری مانع سفر به عربستان و مشارکت در نشست پیشگفته شده باشد.

پس علت عدم حضور پزشکیان در این اجلاس چیست؟ به ویژه که خود ایران بانی و دعوت‌گر به این نشست بوده است و ظاهرا خود وزیر خارجه در سفر اخیر خود به ریاض دوباره خواستار برگزاری نشست سران سازمان همکاری اسلامی شده است.

در حالی که اساسا وقتی نشست سران همکاری اسلامی با شمول همه سران عرب نیز هست؛ اما عربستان پس از دریافت پیشنهاد ایران، آن را به اجلاس سران عربی و اسلامی تغییر داد و به نظر می‌رسد که با برگزاری همزمان نشست سران عرب و اسلامی در قالب یک اجلاس اهداف خاصی را پیگیری می‌کند که یکی از آن‌ها می‌تواند معرفی نشست به عنوان ابتکاری عربستانی باشد.

اما به نظر می‌رسد که علت اصلی عدم مشارکت ایران در سطح رئیس جمهور و وزیر خارجه به وجود نگرانی خاصی نسبت به بهره‌برداری احتمالی از این اجلاس برای طرح و پیگیری برخی طرح‌ها و راهکارهای مخالف سیاست جمهوری اسلامی ایران مانند راه حل دو دولتی و غیره در کنار نبود امیدی برای مثمر ثمر بودن اجلاس جهت توقف جنگ بر می‌گردد؛ به خصوص که اجلاس سران عربی و اسلامی متعاقب برگزاری اجلاس بین‌المللی «اتحاد برای اجرای راه حل دو دولتی» در 30 اکتبر گذشته برگزار می‌شود که در دو هفته اخیر پرسش‌ها و شک و تردیدهایی را در برخی محافل منطقه‌ای درباره اهداف نشست و برگزاری آن قبل از اجلاس سران عربی اسلامی برانگیخت؛ از جمله این که برخی معتقد بودند که برگزاری اجلاسی برای توقف جنگ و این کشتار بر نشست «اتحاد برای اجرای راه‌‍حل دو دولتی» اولویت و ارجحیت داشت و پس از تحقق آن ریاض می‌توانست مسائل دیگر را پس از توقف جنگ پیگیری کند.

اما مقدم کردن اجلاس راه حل دو دولتی فی نفسه می‌تواند کاشف از اولویت کاری ریاض در مواجهه با این بحران و پیگیری سیاستی در این خصوص به ویژه با بازگشت ترامپ به قدرت باشد که آشتی با تهران تاکنون تاثیری بر آن نگذاشته است.

در هر صورت، باید منتظر ماند و دید که آیا نشست جدید سران کشورهای عربی و اسلامی متفاوت از اجلاس قبلی سران همکاری اسلامی و خروجی آن گامی موثر و جمعی در جهت توقف جنگ خواهد بود؟ یا تفاوت خاصی با آن نخواهد داشت؟
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

10 Nov, 17:54


🔺نتانیاهو و سه تماس با ترامپ!

بنیامین نتانیاهو امروز گفت که طی روزهای اخیر سه تماس تلفنی با ترامپ داشته است که می‌توان گفت این تعداد تماس میان نخست وزیر اسرائیل و رئیس جمهور منتخب آمریکا پس از پیروزی در انتخابات، تاکنون در روابط دو طرف بی‌سابقه است.

اولین تماس، چهارشنبه گذشته از جانب نتانیاهو انجام شد و مضمون آن هم روشن بود: تبریک پیروزی ترامپ در انتخابات سه شنبه.

اما دو گفتگوی تلفنی دیگر مشخص نیست که پس از تبریک نتانیاهو، دوباره خود او تماس گرفته یا ابتکاری از ترامپ بوده است.

اگر ترامپ تماس گیرنده دوم باشد که معنای خاصی دارد؛ از جمله این که او از هم اکنون کار خود را در سیاست خارجی و مهم‌ترین چالش فراروی آن در خاورمیانه شروع کرده است. در این صورت او با این تماس به دنبال چه بوده است؟ آیا می‌خواهد این بازه زمانی را مدیریت کند؟ در چه جهتی؟ کاهش تنش یا تشدید آن؟

آیا هدف گوشزد کردن این نکته به نتانیاهو بوده که در این دو ماه و ده روز تا روز تحلیف در 20 ژانویه جنگ‌ها و تنش‌ها را به مرحله‌ای برساند که با شروع کارش پایان یابد؟ یا …؟

اما اگر نتانیاهو تماس گیرنده در دو تماس دیگر باشد که می‌تواند تلاشی زودهنگام و گسترده برای شناخت دقیق رویکرد خاورمیانه‌ای ترامپ در دور دوم خود به ویژه در قبال ایران و جهت‌دهی به آن باشد. البته این دور برداشتن نتانیاهو در عین حال نیز می‌تواند منعکس کننده نوعی نگرانی او از ترامپ و رویکرد احتمالی‌اش باشد؛ چنان که اخیرا برخی رسانه‌های اسرائیلی نسبت به آن هشدار دادند و نوشتند که نسخه دوم ریاست جمهوری ترامپ ممکن است متفاوت از نسخه اول باشد.

خود نتانیاهو انجام این سه تماس‌ را «با هدف تقویت اتحاد قوی میان اسرائیل و ایالات متحده آمریکا» اعلام کرد و گفت که «گفتگوهای بسیار خوب و مهمی» داشته است.

اما پیداست که ایران در صدر و متن گفتگوهای نتانیاهو و ترامپ بوده است. نتانیاهودر این باره می‌‎گوید که «ما درباره تهدید ایران با همه عناصر و خطر آن متفق القول هستیم». اما اشاره‌ای به این نکرد که چنین اتفاق نظری هم درباره دو جنگ غزه و لبنان وجود دارد یا خیر.

هیچ دیتایی وجود ندارد، اما بعید نیست که ترامپ در این تماس‌ها خواستار جمع کردن دو جنگ غزه و لبنان شده باشد. به این دلیل که نتانیاهو در سخنان امروز یکشنبه خود بیان داشت که «ما (یعنی ترامپ و خود او) معتقد هستیم فرصت‌های عظیمی فراروی اسرائیل در زمینه صلح و گسترش آن و در دیگر زمینه‌ها قرار دارد».

در وهله نخست منظور از چنین فرصت‌هایی همان ادامه توافق ابراهیم و این بار با عربستان و فراتر از آن ادغام اسرائیل در نظمی امنیتی در منطقه است. اما چنین فرصتی نیز فعلا با تداوم این دو جنگ و تنش نظامی در منطقه میسر نیست.

ریاض حتی اگر از پیش‌شرط تشکیل کشور فلسطین برای عادی سازی روابط با تل آویو صرف نظر کند، بسیار بعید است که در سایه تداوم این دو جنگ و تنش نظامی در منطقه تن به عادی‌سازی روابط دهد. ترامپ نیز این را می‌داند و به همین علت برای شکار این فرصت‌ها، احتمالا از نتانیاهو خواسته است که مقدمات آن را با توقف این جنگ‌ها در آینده فراهم کند.

گزارش امروز روزنامه عبری زبان یدیعوت احرونوت به نقل از منابعی مبنی بر درخواست ترامپ از دولت بایدن برای تحقق توافق در جنگ لبنان می‌تواند در این راستا باشد.

به نظر می‌رسد که در مقابل، نتانیاهو در این گفتگوها تلاش وافری کرده است که ترامپ را با سیاست خود علیه ایران همراه کند و آن هم از دریچه اقناع او به "خطر" برنامه‌ هسته‌ای ایران که مطابق گفته‌های قبلی ترامپ مهم‌ترین دغدغه او در مواجهه با تهران است.

در این باره نیز گویا نتانیاهو به ترامپ گفته است که اطلاعات جدیدی درباره این برنامه دارد و می‌خواهد با او به اشتراک بگذارد. از این رو، روزنامه "اسرائیل هیوم" لحظاتی بعد از سخنرانی نتانیاهو نوشت که ران درمر وزیر امور راهبردی اسرائیل در سفر خود به آمریکا با ترامپ دیدار خواهد کرد و آخرین تحولات برنامه هسته‌ای ایران را به اطلاع او خواهد رساند.

البته این تنها دستور کار دیرمر نیست، بلکه گفته شده است که محورهای اصلی توافق احتمالی با لبنان و همچنین پرونده غزه را نیز با ترامپ و دولت بایدن در میان خواهد گذاشت.

اما مهم‌تر از همه این که نتانیاهو با طرح برنامه هسته‌ای ایران با ترامپ از هم اکنون و در این شرایط جنگی در منطقه به دنبال چیست؟ به ویژه که به نوشته اسرائیل هیوم قرار است که وزیر امور راهبردی نگرانی اسرائیل نسبت به دستیابی ایران به «بمب اتمی در آینده نزدیک» را به ترامپ منتقل کند.

اکنون پرسش این است که ترامپ در مقابل ادعاهای نتانیاهو و تکاپوی آن برای خط‌‌دهی به سیاستش علیه ایران چگونه برخورد و چه مسیری را انتخاب خواهد کرد؟ در نوشته بعدی به آن خواهم پرداخت و این که تهران چه انتخابی فراروی خود دارد؟
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

09 Nov, 19:32


🔺معنای بیانیه اعتراضی قطر!

وزارت خارجه قطر لحظاتی پیش طی بیانیه‌ای به ادعای رسانه‌های آمریکایی و اسرائیل واکنش نشان داد که تقریبا موید مضمون یادداشت قبلی نگارنده تحت عنوان «آیا رهبران حماس از دوحه اخراج شدند؟!» است.

دوحه در این بیانیه، گزارش‌ها درباره انصراف از وساطت در مذکرات آتش بس میان اسرائیل و حماس و همچنین پیرامون دفتر سیاسی آن در دوحه را رد و آن‌ها را «غیر دقیق» خواند.

اما در عین حال تاکید کرد که این میانجگیری را به حالت تعلیق درآورده و به اطلاع طرف‌ها رسانده است که وساطت خود را پس از جدیت لازم آن‌ها برای پایان جنگ از سرخواهد گرفت.

چنان که از مضمون بیانیه پیداست، هدف از تعلیق میانجیگری هم واضح و روشن است و آن هم اعتراض به رفتار اسرائیل در مذاکرات و همچنین نوعی فشار بر آن برای اصلاح رویکرد مذاکراتی خود است.

در تایید آن، بیانیه قطر به شکل غیر مستقیم اسرائیل را مسئول این تعلیق معرفی می‌کند و می‌گوید که «شاهد آن بودیم که ادامه مذاکرات جهت توجیه تداوم جنگ برای خدمت به مقاصد تنگ‌نظرانه سیاسی مورد سوء استفاده قرار گرفته است».

همچنین بیانیه افزوده است که قطر نخواهد پذیرفت میانجیگری‌اش به عاملی برای باج‌خواهی از آن تبدیل شود و اسرائیل را بدون نام بردن از آن به بازیچه گرفتن مذاکرات و عقب نشینی از تعهدات مورد توافق متهم کرده است.

در عین حال هم ضمن رد گزارش‌ها درباره «درخواست از رهبران حماس برای خروج از دوحه»، به نوعی از وجود این دفتر به عنوان «کانال ارتباطی» میان طرف‌‎های مختلف و همچنین «سهیم بودن آن در آتش بس» (چه در این جنگ چه قبل از آن) دفاع کرده است.
کما این که بر تعهد «ثابت» قطر به حمایت از ملت فلسطین تا دستیابی به همه حقوقش تاکید کرده است.

با این حال چنان که در یادداشت قبلی نیز گفته شد، فعلا بستن این دفتر به دلایلی بعید است، اما در آینده چنان که برخی سناتورهای جمهوری‌خواه خواهان تحریم و مجازات قطر شده‌اند، در صورت فشار جدی آمریکا بستن این دفتر محتمل است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

09 Nov, 18:51


🔺رهبران حماس از دوحه اخراج شدند؟!

برخی رسانه‌های آمریکایی و اسرائیلی مدعی شدند که قطر از رهبران حماس خواسته است که دوحه را ترک کنند و این که از میانجیگری میان اسرائیل و حماس انصراف داده است.

فعلا قطر در باره این اخبار موضعی در تایید یا تکذیب آن‌ها اتخاذ نکرده است و روشن نیست که اسرائیل جنگ روانی دیگری برای فشار بر قطر به راه انداخته است یا این که در پشت پرده سیاست اتفاقاتی در این باره افتاده است که هنوز رسما رسانه‌ای نشده است. به هر حال اگر هم این اخبار صحت داشته باشد زیاد نمی‌تواند مستور بماند و ظرف ساعات و روزهای آینده رسما اعلام می‌شود.

اما امروز چند رهبر حماس در گفتگو با روزنامه فرامنطقه‌ای قطر، «العربی الجدید» و رسانه‌های دیگری چنین درخواستی از آن‌ها برای ترک دوحه را تکذیب و تاکید کردند که چنین چیزی از آن‌ها خواسته نشده است.

در مورد انصراف از میانجیگری هم فعلا رسما نه قطر اعلام کرده است و نه آمریکا و نه اسرائیل. در واقع اگر دوحه این تصمیم خود را به اطلاع سه طرف رسانده باشد، یکی از سه طرف می‌بایست رسما اعلام می‌کرد.

اما با توجه به این که قطر قبلا هم یک بار اعلام کرده بود که در صرافت بازنگری در وساطت خود و تعلیق آن است، بعید نیست که بار دیگری به این فکر افتاده باشد. این تعلیق نیز اگر صورت گیرد به معنای انصراف از آن و اخراج رهبران حماس از دوحه نیست.

اما در مورد اخبار منتشر شده درباره درخواست قطر از رهبران حماس برای خروج از این کشور، «فعلا» به چند دلیل زیاد محتمل نیست که این درخواست مطرح شود.

نخست این که خود آمریکا به احتمال زیاد می‌داند که این اقدام کمکی به حل مشکل گروگان‌ها در غزه نمی‌کند و موجب پیچیده‌تر شدن آن می‌شود. کما این که حماس در خارج هم بسیار بعید است که در سایه وضعیت غزه تسلیم چنین فشاری برای دادن امتیاز شود.

دوم این که این مساله نه تنها می‌تواند به نفوذ نرم این کشور در جهان عرب و اسلام آسیب برساند، بلکه جایگاه و موقعیت قطر در میانجیگری در پرونده‌‎های چالشی منطقه‌ای و جهانی را که با هماهنگی و استقبال متحد آمریکایی نیز هست، تضعیف می‌کند و این چیزی نیست که مطلوبیت داشته باشد؛ به ویژه این که همین سیاست و دیپلماسی میانجیگری و وساطت قطر به امری راهبردی در سیاست خارجی این کشور تبدیل شده است؛ به نحوی که در جریان اصلاحات قانون اساسی این کشور در سه شنبه گذشته، ماده 7 آن بر این مهم تاکید و تصریح دارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

09 Nov, 16:17


🔺صفِ دلبری از ترامپ!

از لحظه‌ای که تقریبا پیروزی ترامپ قطعی شد، سیل تماس‌‎ها و پیام‌های تبریک روانه او شد. اما جالب توجه و قابل تامل اینجاست که خیلی از رهبران جهان از روسای جمهور چین و روسیه گرفته تا رهبران ترکیه، کشورهای عربی به ویژه حوزه خلیج فارس گوی سبقت را از متحدان سنتی آمریکا در اروپا ربودند. اکثرا هم به پیام تبریک اکتفا نکرده و شخصا با ترامپ تماس گرفتند تا پیروزی او را تبریک بگویند.

حتی طالبان هم پس از نزدیک به سه دهه جنگ با آمریکا، هر چند تبریک نگفت، اما طی پیامی «دیپلماتیک» خواستار «پیشرفت ملموس» در روابط با واشنگتن و گشودن «فصل جدیدی» شد. در بین سطور پیام طالبان به دلایلی خرسندی از بازگشت ترامپ به قدرت نهفته است.

اما رهبران شرق قبلا پس از اعلام نتایج انتخابات آمریکا با چنین سرعت و رقابتی برای تبریک به برنده آن عمل نمی‌کردند. علت چیست؟
واقعیت این است که قبلا این پیام‌های تبریک بیشتر جنبه تعارف دیپلماتیک داشت و رهبران منطقه و جهان آن را واجد اهمیت امروزی پس از پیروزی ترامپ نمی‌دانستند؛ به این دلیل که باور غالب این بود که با آمدن و رفتن روسای جمهور آمریکا سیاست خارجی آن تغییر خاصی نمی‌کند و همان راهبردهای کلان جهت دهنده اساسی آن است.

اما امروزه شخصیت متفاوت و خاص ترامپ تا حدودی این باور قدیمی را مخدوش کرده است و رهبران منطقه و دنیا به این جمع‌بندی رسیده‌اند که عامل جدید و مهم دیگری ظهور کرده که موجب تمایز قابل توجه سیاست خارجی آمریکا در دوره ترامپ شده است.

اما این عامل همان خلقیات و تفکرات خاص خود ترامپ است. دیگر بر کسی پوشیده نیست که ترامپ تا چه اندازه خودشیفته و برون‌گرا و زبان او اقتصاد و پول است. به همین علت هم رهبران منطقه و جهان شرق معطوف به درکی روانشناختی از او، نهایت تلاش خود را می‌کنند تا سریع‌تر دل ترامپ را به دست آورند و به عبارتی دیگر «مخش را بزنند».

به عنوان مثال، همین شی جین پینگ رئیس جمهور چین در حالی که پیروزی بایدن در سال 2020 را پس از سه هفته تبریک گفت، اما این بار سریعا روز بعد از پیروزی با ارسال پیامی به ترامپ تبریک گفت؛ ترامپی که در ۶ ژوئیه ۲۰۱۸ با اعمال ۳۴ میلیارد دلار تعرفه گمرکی بر واردات کالاهای چینی، جنگی تجاری علیه چین به راه انداخته بود.

پیام سریع شی به ترامپ به این معنا نیست که او چون پوتین برای بازگشتش به قدرت لحظه شماری می‌کرده؛ بلکه خواسته است که سریع دلش را به دست بیاورد تا شاید شرش کم‌تر شود.

خود ترامپ هم اخیرا در گفتگو با روزنامه وال‌استریت ژورنال گفته بود «چین به من احترام می‌گذارد چون «شی» می‌داند که من حسابی دیوانه‌ام».

در واقع غالب سیاستمداران منطقه و جهان با تجربه‌ای که از دور اول ریاست جمهوری ترامپ به دست آورده‌‎اند، می‌دانند که همین الگوی رفتاری ترامپ تا چه اندازه می‌تواند جهت دهنده سیاست‌ها و رویکرد او له یا علیه کشورها باشد.

به همین خاطر در کنار سرعت و سبقت در تبریک به ترامپ، ادبیات دلبرانه و مغازله‌گونه در برخی پیام‌ها و تماس‌ها دقیقا شخصیت خودشیفته او را قلقک می‌دهد.

اما به نظر می‌رسد که رقابت در تبریک به ترامپ و سرمایه‌گذاری بر شخصیت خودشیفته او، معطوف به این انگیزه و نگرانی نیز هست که اگر او به حال خود رها شود، ممکن است دیگر طرف‌ها و رقبا بتوانند بر او به ضررشان اثر گذاشته و منافعشان بیشتر به خطر بیفتد.

این مساله بیشتر در گفتگوی تلفنی دیروز محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین با ترامپ مشهود بود که نخستین تماس از سال 2017 با وی بود.

گویا این تماس مولود این برآورد جدید ابومازن است که قهرش با ترامپ در دوره نخست ریاست جمهوری‌اش پس از اقدامات «بی‌سابقه» علیه فلسطین و به نفع اسرائیل، مجال را برای تاثیرگذاری نتانیاهو بازتر کرد و از بیم تشدید آن در دوره جدید تلاش دارد که با زدن پلی ارتباطی مانع آن شود.

در مجموع با وجود ترامپ در راس قدرت در آمریکا، دیگر گزاره نبود تفاوت میان روسای جمهور این کشور تا حدودی رنگ می‌بازد و اکنون می‌توان گفت که سه مولفه اصول و راهبردهای سنتی، خلقیات ترامپ و اقتصاد جهت دهنده سیاست خارجی آمریکا در چهار سال آینده خواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

08 Nov, 15:30


🔺دام ترامپ قبل از تحلیف!

شب انتخابات آمریکا طی یادداشتی به اهمیت و حساسیت دو ماه و نیم پیش‌رو از روز بعد از این انتخابات تا 20 ژانویه روز تحلیف رئیس جمهور منتخب این کشور پرداختم و یکی از سناریوهای مطرح شده هم چراغ سبز ترامپ به نتانیاهو برای تمام کردن کارهای ناتمام خود قبل از به قدرت رسیدن او بود.

امروز هم مایک اوانس از مشاوران اوانجلیست ترامپ به روزنامه اسرائیلی یدیعوت احرونوت گفته است که رئیس جمهور جدید آمریکا دوست دارد که اسرائیل کار خود را تا 20 ژانویه تمام کند؛ هم حماس و حزب‌الله را نابود و هم به تاسیسات نفتی ایران برای فروپاشی اقتصاد آن حمله کند.
اوانس گفته است که پنجره فرصت برای اسرائیل فقط تا ژانویه باز است.

پرواضح است که حماس و حزب‌الله چنان که در این 13 ماه جنگ تمام‌عیار نابود نشدند، در این مدت کوتاه هم این اتفاق نمی‌افتد، اما یک روی دیگر چراغ سبز ترامپ برای اقدام علیه ایران در این دو ماه و نیم، نه فقط باز گذاشتن دست نتانیاهو برای انجام امور ناتمام خود، بلکه با هدف چالش‌آفرینی جدی برای دولت بایدن است. به این معنا که بایدن و دولتش درگیر تنشی بزرگ در خاورمیانه در مقابل ایران شود.

هیچ بعید نیست که هدف دیگر ترامپ فراهم شدن شرایطی برای نمایش چهره‌ای صلح‌طلب از خود پس از 20 ژانویه با توقف جنگ‌ها و تنش‌ها پس از ورود آن به فاز خطرناکش باشد.

البته رویکرد ترامپ نه راه‌اندازی جنگ در دوره خود بلکه همچنان فشار سیاسی و اقتصادی است و از این رو هم تمایلی به ادامه جنگ پس از تحلیف خود ندارد و این چیزی نیست که نتانیاهو می‌خواهد.

در این زمینه ایتمار ایخنر خبرنگار سیاسی روزنامه اسرائیلی یدیعوت احرونوت امروز نوشت که ترامپ دیگر در معذوریت آرای اوانجلیست‌ها نیست و حتی برای به دست آوردن جایزه صلح نوبل ممکن است نتانیاهو را هم قربانی کند!

روزنامه چپی هاآرتص نیز امروز طی مقاله‌ای به قلم نداو تامیز ضمن تاختن به ترامپ از راستگرایان خواسته است زیاد هم خوشحال نباشند؛ چون اگر نتانیاهو در چهار سال آینده مطابق میل ترامپ عمل نکند، بهای آن را پرداخت خواهد کرد.

اما اگر ترامپ بخواهد در این دو ماه و نیم پیش‌رو از کیسه دولت بایدن خرج کند و فشار به ایران در این مدت وارد مرحله تازه‌ای شود، هدف دیگر او می‌تواند خلق شرایطی در مقابل ایران باشد تا از نگاه او از هم اکنون بستر برای کسب امتیازات کلانی از تهران از موضع قدرت در میز مذاکرات آینده فراهم شود.

اما به احتمال زیاد دولت بایدن متوجه این رویکرد و دام ترامپ هست و بعید است که در این مدت باقیمانده بخواهد خود را درگیر جنگی گسترده در منطقه کند و از این رو ترجیحا تلاش خود را خواهد کرد که نتانیاهو را مهار کند و این اتفاق نیفتد؛ مگر این که تحول میدانی ناخواسته‌ای رخ دهد.

اما خود نتانیاهو نیز بر خلاف تصورات زیاد اهل ریسک نیست ‌و تا زمانی که حمایت و ورود آمریکا در هر جنگی علیه ایران را از قبل تضمین نکند، آتش جنگی منطقه‌ای را شعله‌ور نمی‌کند.

در کنار آن هم برخی ناظران بعید نمی‌دانند که بایدن در این دو ماه بر نتانیاهو برای رسیدن به توافق فشار جدی وارد آورد؛ اما چه بسا بی‌بی ترجیح دهد که این امتیاز را به ترامپ بدهد تا مورد خشم او واقع نشود و نه بایدن.

با این حال باید دید بخش فراحزبی قدرت و به عبارتی دیگر «دولت پنهان» در آمریکا (از لابی‌ها گرفته تا ..) چه می‌خواهد و در این مدت تا روز تحلیف به دنبال چیست.

در کل، منطقه در دو ماه و نیم پیش‌رو ظرفیت تحولات سترگی در جهت توقف و یا تشدید و گسترش جنگ دارد.

فعلا باید دید نتانیاهو با بازگشت ترامپ چه نوع بهره‌برداری از این وضع با چراغ سبز او می‌کند و تا کجا پیش می‌رود و بایدن نیز این دو ماه و چند روز را چگونه مدیریت می‌کند. آیا در دام نقشه احتمالی ترامپ و نتانیاهو می‌افتد و با آن همراهی می‌کند یا در مقابل آن می‌ایستد و همچنین ایران به چه شکلی و در چه سطحی تهدیدهای خود برای پاسخ به اسرائیل را عملی خواهد کرد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

08 Nov, 08:08


🔺سربازان ترکیه در جنگ غزه؟!

طی این دو روز پس از انتشار پستی در فضای مجازی تحت عنوان گزارش شبکه الجزیره درباره حضور سربازان ترکیه در ارتش اسرائیل 47 پیام و چندین تماس داشته‌ام و درباره صحت و سقم این مساله پرسیده‌اند.

گزارش شبکه الجزیره مربوط به سه ماه پیش است و درباره حضور «یهودیان ترکیه» در ارتش اسرائیل و جنگ است، نه «سربازان ترکیه» و کاربرد نادرست این اصطلاح عملا به معنای «ورود ارتش ترکیه به نفع اسرائیل» است که صحت ندارد.

پس از تشکیل اسرائیل در سال 1948 یهودیان از جوامع مختلف از جمله خاورمیانه و از ملیت‌ها و قومیت‌های مختلفی چون ترک، فارس، عرب و کُرد به اسرائیل مهاجرت کرده و جمعیت قابل توجهی هم در آن دارند و تعداد زیادی از آن‌ها در ارتش حضور دارند و در جنگ غزه هم شرکت داشتند.

در ماه‌های گذشته با انتشار تصاویری از حضور یهودیان ترکیه در جنگ غزه، رسانه‌ها و افکار عمومی ترکیه نسبت به آن حساس شده و این مساله جنجال بزرگی به پا کرد. معترضان همچنین خواستار محاکمه نظامیان یهودی ترک‌تبار شرکت کننده در جنگ غزه شدند و متعاقب آن پارلمان قانونی برای لغو تابعیت آن‌ها تصویب کرد.

در طول جنگ غزه، اردوغان و دولت ترکیه که روابط خوبی با حماس دارد، برای قطع روابط سیاسی و تجاری با اسرائیل تحت فشار افکار عمومی داخلی، عربی و اسلامی بود؛ تا این که بالاخره در اردیبهشت گذشته روابط اقتصادی را رسما قطع کرد. با این حال، برخی گزارش‌ها حاکی از تداوم تجارت و صادرات برخی شرکت‌های ترک از کشورهای دیگر به اسرائیل است.

در این یک سال، ترکیه جزو معدود کشورهای اسلامی بوده است که در آن تظاهرات گسترده مردمی از استانبول تا دیاربکر برگزار شده اما سیاست اعمالی دولت ترکیه در این مدت برآورد کننده انتظارات و خواسته‌های بخش بزرگی از افکار عمومی داخلی و شرکت کنندگان در این تظاهرات‌ها نبوده است و حتی هواداران عدالت و توسعه و احزاب دیگر نیز همواره به آن معترض بوده و هستند.

در واقع یکی از عوامل مهم شکست حزب حاکم در ترکیه در انتخابات شهرداری‌ها در بهار گذشته نیز ناخرسندی حامیان این حزب بود که بعضا حتی خواستار مداخله نظامی ترکیه به نفع غزه بودند. همین مساله باعث ریزشی در پایگاه اجتماعی آک پارتی و گرایش برخی به احزاب دیگری به ویژه حزب اسلامگرای "رفاه دوباره" شد.

البته در این یک سال به موازات بحث‌های داخلی، جدال و دعوای سیاسی و رسانه‌ای میان آنکارا و تل‌آویو و اردوغان و نتانیاهو و اتهامات دو طرفه نیز داغ بوده است که نگاه‌ها درباره آن متفاوت است.

در این میان آنکارا اخیرا کمپین دیپلماتیک تحریم تسلیحاتی اسرائیل را به راه انداخته است که نخستین اقدام از نوع خود بوده و تاکنون بیش از 50 کشور در آن عضو شده‌اند؛ اما تا زمانی که دَرِ کیسه تسلیحاتی آمریکا به روی اسرائیل باز است، تحریم تسلیحاتی کشورهای دیگر علی رغم اهمیت واجد فشاری سنگین به اسرائیل نیست.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

07 Nov, 20:06


🔺پوتین و ترامپ و تبریکی سریع!

ولادیمیر پوتین امروز یک روز پس از پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا شخصا و مستقیما به او تبریک گفت و نسبت به بهبودی روابط دو کشور و سخنان ترامپ در مورد بحران اوکراین ابراز امیدواری کرد.

وی همچنین از آمادگی خود برای تماس با ترامپ خبر داد که این گفتگو هم به احتمال زیاد به زودی انجام می‌شود.

این در حالی است که رئیس جمهور روسیه دو ماه پیش با لحنی تمسخرآمیز گفته بود هریس را بر ترامپ ترجیح می‌دهد!

یک روی «حمایت» پوتین از هریس و تبریک سریع او به ترامپ این است که آنچه را سیاستمداران بر زبان جاری می‌کنند، لزوما همانی نیست که در سر دارند و به دنبالش هستند.

به همین خاطر زیاد هم نباید مواضع اعلامی سیاستمداران را جدی گرفت؛ به ویژه اگر مواضع اعمالی آن‌ها چیز دیگری باشد.

پوتین چهار سال قبل که هنوز جنگ اوکراین در کار نبود، ۴۰ روز بعد از پیروزی بایدن و آن هم طی بیانیه‌ای از جانب کرملین به او تبریک گفت. این تاخیر هم نشانی از ناخرسندی او از برد بایدن و باخت ترامپ و پرهیز از ناراحت کردن او بود.

اما حالا یک روز نگذشته، پیروزی ترامپ را سریعا تبریک گفت که جدا از ابراز خرسندی نسبت به بازگشت او به قدرت، بیانگر شناخت دقیق پوتین از روان ترامپ و اثر چنین پیامی بر او و نگاهش به روسیه و تقویت رویکردش برای پایان جنگ اوکراین است.

واقعیت این است که این جنگ هر چند در طول نزدیک به سه سال خود تحولات زیادی را پشت سر گذاشته و میدان جنگ روزی به نفع اوکراین و چند روز به نفع روسیه بوده و اخیرا هم پیشروی‌های قابل توجهی داشته، اما در کل به جنگی فرسایشی برای مسکو تبدیل شده که مدام اقتصاد و توان نظامی روسیه را بدون پیروزی راهبردی به تحلیل می‌برد.

از این رو کرملین به دنبال پایان این جنگ و رفع تحریم‌هاست و بازگشت ترامپ به قدرت در سایه مواضع روسیه‌پسندش در قبال این جنگ و دوستی پیدا و پنهانش با پوتین را واجد منفعت بزرگی می‌داند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

07 Nov, 17:17


🔺ترامپ میان دو داماد یهودی و عرب!

در گوشه و کنار جهان بحث‌ و جدل پیرامون سیاست احتمالی ترامپ بسیار داغ و گسترده و در خاورمیانه داغ‌تر است.

در ایران غالبا تصویری «آخر‌الزمانی» و سرسختانه‌تر از قبل از سیاست او ارائه می‌شود.

در اسرائیل نیز در حالی که خیلی‌ها با پیروزی ترامپ سر از پا نشناختند؛ اما از دیروز نوعی «نااطمینانی» و «نگرانی» از سیاست‌های او در دور دوم ریاست جمهوری پدیدار شده است.

این نااطمینانی به سخنرانی ترامپ پس از پیروزی و وعده‌های او به جامعه عرب و مسلمان آمریکا بر می‌گردد.

ترامپ در سخنرانی خود نه از یهودیان (به علت رای اکثریت آن‌ها به هریس) نام برد و‌ نه از گروگان‌ها و در مقابل با نام بردن از عرب‌ها و مسلمانان قدردانی و بر پرهیز از جنگ و توقف جنگ‌ها تاکید کرد.

دفنا لئیل تحلیل‌گر کانال 12 اسرائیل با نگرانی سخنان ترامپ را تفسیر کرده و می‌گوید که اسرائیلی‌ها با وجود ترجیح او بر هریس اما نسبت به سیاست آتی او مطمئن نیستند.

لئیل توضیح می‌دهد که اولویت ترامپ اقتصاد و مرزهاست و تاکیدش بر پرهیز از جنگ، واکنشی به انتظارات اسرائیل برای بمباران تاسیسات ایران است.

اوفر حدادر دیگر تحلیل‌گر اسرائیلی نیز نگران نومیدی ترامپ از یهودیان آمریکا و تاثیر آن بر موضعش در قبال اسرائیل است و ضمن اشاره به محتوای سخنرانی ترامپ معتقد است که سیاست خارجی او در دور دوم ممکن است متفاوت باشد.

ترامپ از حیث اعتقادی یک پرسبیتری (از شاخه‌های پروتستان) است و اوانجلیست (صهیونیسم مسیحی با نگاه آخرالزمانی) نیست. حتی برخی یهودیان آمریکا هم نگران رگه‌های نژادپرستی و هویت‌طلبی ترامپ و هواداران سفیدپوستش هستند.

از لحاظ اعتقادی، بایدن به صهیونیسم باورمندتر و چند بار خود را «یک صهیونیست» نامیده است؛ اما ارتباط ترامپ با صهیونیسم و اسرائیل بیشتر محصول پیوند منفعتی مستحکم با اوانجلیست‌های شدیدا طرفدار اسرائیل و شبکه نفوذ مالی و رسانه‌ای اسرائیل است که او را احاطه کرده‌اند. این مسیحیان در آمریکا نیز جمعیت پرشماری دارند و پایگاه بزرگ رای‌دهنده به ترامپ را تشکیل می‌دهند.

در واقع سیاست‌ها و اقدامات «بی‌سابقه» آمریکا در دوره قبلی ترامپ همچون انتقال سفارت به قدس، توافق ابراهیم در منطقه و حتی فشار حداکثری یه ایران مولود همین پیوند و وعده‌های ترامپ به اوانجلیست‌ها و همچنین تاثیر چشمگیر داماد یهودی‌اش جرد کوشنر بود که ارتباط نزدیکی با مسیحیان انجیلی، نتانیاهو و راستگرایان در اسرائیل دارد. در کنار این دو عامل، خود شخصیت خاص و خودشیفته ترامپ برای انجام کارهای «خارق العاده» و «بی‌سابقه» نقش بسیار مهمی در چنین تصمیماتی داشته و خواهد داشت.

اما اکنون این نگرانی در اسرائیل وجود دارد که ترامپ چون دور دوم ریاست جمهوری‌اش است و به آرای اوانجلیست‌ها نیاز ندارد، ممکن است که متفاوت از دوره قبلی ظاهر شود. در این زمینه هم به دلخوری او از یهودیان آمریکا، وعده‌هایش به رای‌دهندگان عرب و مسلمان برای پایان جنگ اشاره می‌کنند.

نقش اقلیت‌های نژادی و مذهبی در آمریکا از جمله مسلمانان در ایالت‌های چرخشی بسیار مهم است.

اقلیت عرب و مسلمان در این انتخابات نومید از سیاست‌های اسرائیلیِ ترامپ در دور قبلی و حمایت دولت بایدن از اسرائیل در این جنگ از هر دو رویگردان بودند؛ اما وعده‌های ترامپ برای پایان جنگ غزه و لبنان و مسعد بولس تاجر و پدر داماد لبنانی ترامپ نقش مهمی در تغییر نظر بخش بزرگی از آن‌ها در هفته‌های نزدیک به انتخابات در ایالت‌های چرخشی به ویژه میشیگان و جورجیا داشت.

در این خصوص برخی فعالان عرب و مسلمان آمریکا می‌گویند از هر دو نومیدند، اما امیدی بیمناک دارند که ترامپ شاید نتانیاهو را مجبور به پایان دادن به جنگ کند.

ناگفته هم نماند که ترامپ در عین این که چندین بار خواستار پایان جنگ شده است، اما هریس را نیز به بستن دست اسرائیل از طریق فشار برای آتش‌بس متهم می‌کرد.

همین تناقض و سیاست‌های قبلی او جای خوش‌بینی زیادی میان حامیان فلسطین و مخالفان جنگ علی‌رغم برخی امیدها به وعده‌اش باقی نگذاشته است. همچنین مشخص نیست به وعده‌اش عمل کند و اگر هم بخواهد اجرایی کند چگونه؟ فشار بر نتانیاهو یا شیوه اسرائیلی؟

اما در عین حال نیز چنان که شرحش رفت، برخی در اسرائیل نگران ترامپی متفاوت در چهار سال آینده هستند.

این نگاه‌های متناقض هم به علت شخصیت پیچیده و پیش‌بینی‌ناپذیر ترامپ است که دوستانش را نیز احیانا نگران می‌کند. همین شخصیت ترامپ را در قامت رئیس جمهوری فراساختار و متفاوت از پیشینیان خود ساخته است.

اکنون باید دید ترامپ در دوره جدید مثل قبل حتی بیشتر به سمت اوانجلیست‌ها و داماد یهودی‌اش غش خواهد کرد یا این بار تا حدودی هوای داماد لبنانی‌اش و وعده‌هایش به اقلیت عرب و مسلمان را خواهد داشت و خودشیفتگی خود را این بار برای توقف جنگ به کار خواهد بست.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

06 Nov, 10:29


🔺ترامپیسم ترامپ را برگرداند!

ترامپ به قدرت بازگشت. برد او و باخت هریس در سپهر داخلی آمریکا حاوی دلالت‌های فراحزبی مهمی در جامعه آمریکاست؛ هم برونداد فربه‌تر شدن ترامپیسم و راست هویت‌طلب و نیز لاغرتر شدن لیبرالیسم که از نوعی قبیله‌گرایی درونی و بحران گفتمانی رنج می‌برد.

سال ۲۰۲۰ پس از پیروزی بایدن نیز طی یادداشتی با عنوان "باخت ترامپ و برد ترامپیسم" تاکید شد که این باخت به معنای پایان او و ترامپیسم نیست و این پدیده در حال رشد است. نتیجه انتخابات ۲۰۲۴ انعکاسی از همین واقعیت است.

البته ترامپ خالق این مکتب نیست، بلکه خود مولود آن است که گمشده خود را در ۲۰۱۶ در او دید و دوباره در ۲۰۲۴ به قدرت بازگرداند.

در سایه رشد ترامپیسم و هویت‌طلبی در آمریکا بعید نیست که دموکرات‌ها برای پیروزی در آینده ناچار به چرخش گفتمانی شوند.

پیروزی ترامپ بار دیگر نشان داد که در مواجهه با نظرسنجی‌ها باید وسواس و دقت نظر بیشتری داشت و نمی‌توان هر نوع نظرسنجی را و لو این که روزنامه‌ای چون نیویورک تایمز انجام داده باشد، به عنوان سنجه دقیقی در نظر گرفت.

نگارنده چند روز قبل ضمن اشاره به نظرسنجی «اطلس اینتل» شانس پیروزی ترامپ را بیشتر دانست؛ اما با سیلی اعتراض‌گونه از پیام‌ها و فوروارد نظرسنجی‌ها مواجه شد که ارسال کنندگان با استناد به آن‌ها بر پیروزی هریس تاکید داشتند.

هنوز میزان دقیق مشارکت در انتخابات مشخص نیست، اما منابعی آن را بیشتر از ۶۶.۸ درصد ۲۰۲۰ برآورد می‌کنند. اگر همین میزان هم باشد، باز صرف نظر از شکاف اجتماعی کنونی در آمریکا، این سطح مشارکت در یک نظام سیاسی حدودا ۲۵۰ ساله اتفاقی نیست که به توان به سادگی از کنار آن گذشت و همین نشان می‌دهد که ساختار قدرت در آمریکا هنوز می‌تواند در چارچوبی متعارف این شکاف‌ها و تناقضات را مدیریت کند.

نظر به تاثیرات انتخابات آمریکا بر سیاست و اقتصاد جهان، پس از پیروزی ترامپ بازار تحلیل‌ها درباره سیاست‌های پیش‌روی او داغ خواهد بود.
نه متحدان و نه رقبا و مخالفان آمریکا نگاه واحدی نسبت به پیروزی او ندارند. در حالی متحدان آمریکا در اروپا ناراضی به نظر می‌رسند که بیشتر متحدان خاورمیانه‌ای همچون اسرائیل، عربستان، امارات از این بازگشت خرسند هستند.
اما در میان مخالفان و منتقدان آمریکا نیز روسیه که خوشحال است و چین و ایران احتمالا ناخرسند باشند.

در هر صورت ترامپ چهار سال در قدرت خواهد بود و بر اساس متمم بیست و دوم قانون اساسی آمریکا مصوب ۱۹۵۱ نمی‌تواند بیش از دو دوره رئیس جمهور باشد. اکنون هم بیشتر بازیگران منطقه و جهان، سیاست‌های خود را متناسب با بازگشت ترامپ به قدرت در این چهار سال تنظیم می‌کنند.

در این میان، پرسش کانونی درباره سیاست ترامپ در قبال ایران و نوع مواجهه مطلوب تهران با اوست.
واقعیت این است که ترامپ هر چند همچنان کاملا پیش‌بینی پذیر نیست؛ اما اکنون شناخت خوبی درباره او وجود دارد و همین خود می‌تواند محمل مناسبی برای تعیین نوع مواجهه واقع‌بینانه با دوره او باشد.

غیر از متغیرهای کلان آمریکا، چهار عامل پیشران سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ است؛ نخست ماهیت شخصیت منحصر به فرد او، دوم نزدیکانش چون جی دی ونس معاون تندرویش با دیدگاه آخر الزمانی، سوم بدنه اجتماعی اوانجلیستی (مسیحیان طرفدار اسرائیل)، چهارم قرابت خاصش با برخی طرف‌های منطقه‌ای مانند بن‌سلمان‌ و نتانیاهو که فورا به عنوان اولین مقام خارجی به ترامپ تبریک گفت و آن را آغاز دوره جدیدی دانست.

چهار مولفه بالا، چشم‌انداز تیره و تاری برای سیاست او در قبال ایران ترسیم می‌کند، اما ارائه تصویری آخر الزمانی نیز از سیاست خاورمیانه‌ای او هم شاید چندان واقع‌بینانه نباشد.

در این میان اگر بایدن همچنان در دو ماه و نیم آینده اقدامی جدی برای پایان جنگ غزه و به ویژه لبنان نکند، چه بسا ترامپ بر خلاف انتظارات بخواهد چنین کاری انجام دهد و وعده خود به برخی فعالان مسلمان در آمریکا را عملی کند.

اقتصاد اولویت نخست ترامپ است و این می‌تواند تا حدودی کنترل کننده سیاست خارجی او به ویژه در خاورمیانه و عدم همراهی کامل با نتانیاهو باشد.

در کنار آن هم حال که تابوی ارتباط و مذاکره با آمریکا سالهاست شکسته شده و ایران هم تاکید می‌کند تفاوتی میان روسای جمهور آمریکا نیست، چه بسا کاربست نوعی روانشناسی شناختی، زدن پلی ارتباطی و شروع مذاکره با ترامپ (همانند مذاکره با بایدن) به مدیریت شرایط کمک کند.

همچنین «آشتی» ایران و عربستان دستکم در ظاهر از شدت لابی‌گری قبلی ریاض علیه تهران کاست و تحکیم روابط نیز می‌تواند کمک بیشتری به مدیریت شرایط پس از بازگشت ترامپ کند.

اما بی‌توجهی و بی‌محلی صرف چون قبل، هم موجب تحریک شخصیت خودشیفته ترامپ می‌شود و هم راه را برای تاثیرگذاری نزدیکان و طرف‌های منطقه‌ای هموارتر می‌کند که از او ترامپی خطرناک‌تر از ۴ سال قبل بسازند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

05 Nov, 20:11


🔺رفتن گالانت و آمدن کاتس!

۱- بالاخره نتانیاهو امشب در زمانی ویژه یواو گالانت وزیر دفاع کابینه خود را برکنار کرد که دلایل متعددی در این تصمیم دخیل بود. از ماه‌ها اختلاف و تنش که بعضا جنبه شخصی هم پیدا کرده بود گرفته تا جلوگیری از تصویب قانون خدمت نظامی یهودیان مذهبی و توافق با حماس وغیره.

۲- این برکناری در روز برگزاری انتخابات آمریکا دو هدف عمده داشت؛ نخست تحت‌الشعاع قرار گرفتن این اتفاق در داخل خود اسرائیل در سایه معطوف شدن نگاه‌ها به آمریکا و دوم ممانعت از اعتراض آمریکا در سایه مشغولیت آن به امر انتخابات.
در واقع، هم نگرانی از پیامدهای داخلی هم مخالفت آمریکا دو مانع نتانیاهو برای عزل گالانت در گذشته بود.

۳- چه بسا این تصمیم نتانیاهو نشان این هم باشد که در سایه رقابت بسیار نزدیک دو نامزد انتخابات آمریکا بیم آن داشته است که ترامپ برنده نشود و اگر هریس برنده شود، در آینده برکناری گالانت برای او دشوار شود و به نوعی پیشدستی کرده باشد.

فعلا دولت بایدن ضمن تمجید از گالانت گفته است که با کاتس همکاری خواهد کرد؛ اما پس از اعلام نتایج انتخابات باید دید دولت بایدن رویکرد خود را در قبال نتانیاهو تغییر می‌دهد یا خیر.

۴- برکناری گالانت و گماشتن کاتس به جای او و اضافه کردن گدعون ساعر به کابینه موجب یکدست شدن آن و کاهش اختلافات درون دولتی و تقویت ائتلاف حاکم می‌شود.

۵- گالانت طرفدار توافق مبادله اسرا و لو به قیمت پایان جنگ بود، اما تصمیم‌گیر نهایی خود نتانیاهو بود و این موضع گالانت تاثیری تعیین‌کننده در رسیدن به توافق نداشت. از این جهت تا زمانی که خود بی‌بی تصمیم‌گیر اول و آخر است، با حذف گالانت و گماشتن کاتس صرفا یک دردسر درون حکومتی از سر نتانیاهو در این پرونده کم شده است.

۶- این اتفاق تاثیر مستقیم خاصی بر دو جبهه غزه و لبنان ندارد و همان سیاستی که نتانیاهو می‌خواهد پیش خواهد رفت. اگر از این منظر هم به قضیه نگاه کنیم، جنگ لبنان در وهله اول محصول فشار گالانت و ارتش بود و نخست وزیر اسرائیل تردید خاصی داشت؛ اما بالاخره او هم فرصت را مناسب دید و به حرف ارتش گوش داد.

اما تاثیر این اتفاق بر دو جبهه بیشتر معطوف به نتایج اعتراضات داخلی در اسرائیل و احتمال شروع یک بحران عمیق خواهد بود.

۷- اما این برکناری و همچنین رسواییِ درز اطلاعات محرمانه و اتهامات به نتانیاهو و دفترش در این خصوص شکاف میان بخش بزرگی از جامعه اسرائیل و دولت را تعمیق خواهد بخشید و همین امر می‌تواند دوباره معترضان را به شکل گسترده‌ای به خیابان‌ها بکشاند.

۸- اگر این اعتراضات شکل بی‌سابقه‌تر از ماه‌‎های قبل به خود بگیرد و تداوم داشته باشد، می‌شود گفت که می‌تواند یکدست شدن کابینه و آزادی عمل بیشتر نتانیاهو را تحت شعاع خود قرار دهد و دولت را با بحران داخلی شدیدی مواجه کند. در این حالت می‌توان انتظار داشت که دو جبهه غزه و لبنان و تنش در منطقه نیز به شکل مثبتی متاثر از این بحران داخلی اسرائیل شود.

۹- در صورت گسترش اعتراضات در اسرائیل و تداوم آن باید دید این متغیر جدید چه تاثیری می‌تواند بر تصمیم ایران درباره زمان پاسخ به حمله اسرائیل داشته باشد.
اگر چنین اعتراضاتی شکل بگیرد، آیا تهران در انتظار ارزیابی تاثیرات آن بر فضای سیاسی داخلی اسرائیل و پیامدهای آن بر جنگ و تنش در منطقه درنگ می‌کند یا خیر؟
از این رو که چنین حمله‌ای چه بسا پس از پدیدار شدن نشانه‌های حضور دوباره معترضان در خیابان‌ها در اعتراض به برکناری گالانت، در بازگشت معترضان به خانه‌های خود تاثیرگذار باشد.

البته این اتفاق در صورتی است که فردا و روزهای آتی شاهد شکل‌گیری تظاهرات گسترده‌تر از قبل در اسرائیل باشیم، اما اگر این اتفاق نیفتد چنین اعتراضاتی هم سرنوشت موارد قبل در ماه‌های اخیر را خواهد داشت.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

05 Nov, 17:45


🔺تلاش آخر هریس!

در ساعاتِ آخرِ مانده به انتخابات، هریس برای کسب رای به منازل، کافی‌شاپ‌ها و دیدار با اقلیت‌ها در پنسلوانیا رفته است.

این رفتار آخرین تلاش نامزد دموکرات‌ها برای پیروزی است؛ اما در عین حال بیانگر رقابت بسیار نزدیک او با ترامپ هم هست و نیز منعکس کننده نگرانی‌اش از پیروزی رقیب.

در این انتخابات حتی یک رای هم ارزشمند است و از این منظر همین مراجعه به درب چند منزل به عنوان اقدامی نمادین و تبلیغاتی و بازتاب رسانه‌ای آن تاثیرگذار است.

پنسلوانیا با 19 رای الکترال مهم‌ترین ایالت از 7 ایالت چرخشی است و معمولا نامزدی که آرای آن را کسب کند، پیروزی‌اش در انتخابات آسان‌تر است. در انتخابات 2016 ترامپ با کسب آرای پنسلوانیا برنده شد و بایدن هم در سال 2020 با تصاحب آرای آن ترامپ را شکست داد.

تا جایی که از برخی همکاران رسانه‌ای در آمریکا نیز جویا شده‌ام، تحولات و شکاف داخلی در این کشور شیبی تند و عمیق دارد و رقابت ترامپ و هریس نیز نه صرفا رقابت میان دو حزب سیاسی، بلکه میان نمایندگان دو طرف یک شکاف عمیق اجتماعی و فکری است. از این رو، پیروزی هر کدام واجد معنا و تبعات خاصی است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

05 Nov, 13:06


🔺دو ماه ‌و نیم حساس!

بالاخره روز موعود انتخابات آمریکا فرا رسید و به علت رقابت فشرده هریس و ترامپ شانس هر دو تقریبا برابر است و نتیجه انتخابات روشن نیست.

به دلیل رقابت بسیار نزدیک در ایالت‌های سرنوشت‌ساز بعید نیست که اعلام نتایج چند روزی به طول بینجامد و ممکن است فضا متشنج هم بشود.

صرف نظر از نتایج، اما انتخابات کنونی به نوشته نیویورک تایمز منعکس کننده تثبیت گفتمان ترامپیسم به زیان لیبرالیسم در آمریکا بود؛ تا جایی که گفتمان هریس هم برای جلب آرا احیانا گرایشی از چپ به راست داشت.

اما در حالی که کشورهای جهان هر کدام به دلیلی نظاره‌گر نتایج این انتخابات هستند، به نظر نگارنده دو ماه و نیم پیش‌رو یعنی از فردا تا روز تحلیف رئیس‌جمهور جدید بازه زمانی مهم و چه بسا تعیین‌کننده برای دو جنگ غزه و لبنان و تنش‌های منطقه‌ای مرتبط با آن باشد.

این زمان تقریبا دوره گذار در آمریکا است و در این شرایط، رئیس‌جمهور معمولا دست به عصا حرکت می‌کند که در ادبیات سیاسی آمریکا به «اردک لنگ» تشبیه می‌شود.

اما این دوره انتقالی همزمان با شرایط تعیین‌کننده در خاورمیانه است که ممکن است هم اسرائیل و هم ایران را به صرافت بهره‌برداری از این وضعیت بیندازد.

حال که ایران از پاسخ به حمله اسرائیل تا قبل از روز برگزاری انتخابات اجتناب کرده است، می‌توان گفت که از امروز شمارش معکوس برای آن شروع می‌شود.

در این راستا، یک احتمال این است که ایران بعد از رای‌گیری و قبل از روشن شدن نتایج آن اقدام کند که هم از شائبه کمک به پیروزی ترامپ مبرا شود؛ هم این که وانمود شود به دور از انتظار نتایج انتخابات پاسخ خود را داده است. درصد چنین احتمالی کم نیست و امروز و فردا بالاخره روشن می‌شود.

اما یک احتمال دیگر این که ایران منتظر پایان تاثیر انتخابات بر تصمیمات کاخ سفید بماند تا ببیند که آیا دولت بایدن بعد از رهایی از قید و بند انتخابات در جهت پایان دو جنگ و تنش‌ها حرکت می‌کند یا خیر و این که آیا می‌تواند از این طریق تهدیدهای خود برای حمله به اسرائیل را نقد کند یا خیر.

البته در صورت چنین تحول سیاسی جدی، باز احتمالا ایران پاسخی بدهد؛ اما محدود و برای حفظ پرستیژ. ولی چنان که دو هفته پیش نیز گفته شد، آتش‌بس می‌تواند سطح و شدت آن را تنظیم کند.

در مقابل اما اسرائیل و نتانیاهو نیز چه بسا در همین دو ماه و نیم خود را رها از هر فشاری و آن را آخرین فرصت برای تحقق دستکم بخشی از اهداف جنگ بدانند. احتمالا نتانیاهو پس از تحلیف رئیس جمهور جدید آمریکا دست خود را مثل قبل در جنگ غزه و لبنان و منطقه باز نبیند.

به هر حال چه هریس برنده شود چه ترامپ، بعید است که هر دو تمایلی به این داشته باشند که این وضعیت پیچیده در خاورمیانه در همان ابتدای کار دستور کاری متفاوت بر اولویت‌های آن‌ها تحمیل کند که تداوم آن حتی آمریکا را درگیر جنگی ناخواسته در این منطقه هم بنماید.
از این رو، بعید نیست که هر دو متمایل به پایان این جنگ و درگیری‌ها قبل از تحلیف و به دست گرفتن قدرت باشند.

اگر هریس برنده انتخابات شود، چون خود او معاون بایدن است، احتمال این که گشایشی در مذاکرات آتش‌بس به ویژه از دسامبر به بعد رخ دهد، وجود دارد و چه بسا «اردک لنگ» نیز بر خلاف گذشته به اتخاذ تصمیماتی برای فشار عملی بر نتانیاهو روی آورد.

اما اگر ترامپ برنده شود، ممکن است اعلام نشده به نتانیاهو چراغ سبزی نشان دهد که دو ماه و نیم فرصت دارد تا کارهای ناتمام خود را قبل از تحلیف او تمام کند. همین خود خطری برای افزایش تنش در منطقه است. البته اینجا مقصود وقوع جنگ گسترده در منطقه نیست و ترامپ بعید است به دنبال چنین جنگی در خاورمیانه باشد، اما همین که نتانیاهو این بازه زمانی دو ماه و نیمه را آخرین فرصت خود بداند و در آمریکا هم ترامپ به قدرت برسد، خود همین مشوقی برای افزایش قابل توجه تنش در منطقه است و چه بسا ناخواسته اوضاع جنگی هم بشود.

با وجود این، اما دولت آمریکا اگر بخواهد باز در همین مدت کوتاه این توان را دارد که فشار جدی بر اسرائیل برای پایان جنگ وارد کند.

لب کلام این که بعد از انتخابات باید دید که اولا بایدن پس از کنار رفتن این متغیر تاثیرگذار تا چه اندازه برای پایان جنگ جدیت دارد و ثانیا ایران در پاسخ به حمله اسرائیل تا چه اندازه می‌تواند اعتماد کند و منتظر روشن شدن وضعیت سیاسی پس از انتخابات بماند و ثالثا اگر جدیتی از بایدن برای پایان جنگ مشاهده نشد و نتانیاهو هم در صرافت بهره‌برداری حداکثری از این دو ماه و نیم افتاد و ایران نیز تهدیدهای خود را برای حمله سنگین عملی کرد که احتمال آن در صورت عدم توافق بالاست، تنش تا کجا پیش خواهد رفت.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

04 Nov, 10:19


🔺هریس یا ترامپ؛ کدامیک می‌برند؟

فردا سه‌شنبه شصتمین انتخابات رياست جمهوری آمریکا برای انتخاب 47 امین رئیس جمهور برگزار می‌شود که نتایج آن یا بازگشت جنجالی‌ترین رئیس جمهور آمریکا به قدرت برای بار دوم را رقم می‌زند یا یک زن برای نخستین بار رئیس جمهور این کشور می‌شود.

نه فقط مردم آمریکا بلکه جهان امروز منتظر نتایج این انتخابات است که چه بسا تاثیرات آن بر سیاست و اقتصاد جهان و منطقه و وضعیت برخی کشورها بیشتر از رخدادهای مشابه در آن‌ها باشد.

نتایج این انتخابات موجب تغییری بنیادین در سیاست‌گذاری خارجی آمریکا نمی‌شود، اما روسای جمهور دموکرات و جمهوری‌خواه آمریکا در پیگیری سیاست‌های خارجی کلان آمریکا و پرونده‌های مهم جهانی و منطقه‌ای، معمولا رویکردهای متفاوتی دارند و ماهیت همین رویکردها هم در جهت تشدید تنش‌ها یا کاهش آن‌ها حائز اهمیت زیادی است.

به همین علت اکنون برخی طرف‌ها امثال نتانیاهو، پوتین و برخی شاهزادگان عرب برای بازگشت ترامپ لحظه‌شماری می‌کنند؛ ولی کشورهای دیگری تمایل به پیروزی هریس دارند.

سخنی به گزاف نیست اگر گفته شود که با نزدیک‌ترین رقابت انتخاباتی در آمریکا مواجه هستیم و ارائه تصویری روشن نسبت به نتایج آن بسیار دشوار است.

رقابت در این انتخابات برای کسب 270 رای از 538 رای کالج الکترال آمریکاست. از این 538 رای الکترال، تقریبا همین الان ماهیت 445 رای آن مشخص است. در تاریخ انتخابات آمریکا، هویت 43 ایالت غالبا از قبل روشن است؛ برخی از آن‌ها ایالت‌های قرمز رنگ و جمهوری‌خواه و برخی دیگر نیز دموکرات و آبی رنگ هستند.

تقریبا می‌توان گفت که ترامپ هم اکنون 213 رای الکترال از 538 رای را دارد و هریس نیز 232 رای. از این رو، اساسا رقابت بر سر 93 رای الکترال دیگر است که متعلق به 7 ایالت چرخشی است که آرای آن‌ها معمولا میان جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها جابجا می‌شود.

اکنون مهم‌ترین عامل برد و باخت انتخابات، نتایج آن در هفت ایالت پنسلوانیا (19 رای)، کارولینای شمالی (16 رای)، جورجیا (16 رای)، میشیگان (15 رای)، آریزونا (11 رای)، ویسکانسن (10 رای) و نوادا (6 رای) است.

اکنون هم برای پیش‌بینی نتایج انتخابات آمریکا چاره‌ای جز کمک گرفتن از نتایج نظرسنجی‌ها نیست، اما نه هر نوع نظرسنجی.

با توجه به نظام انتخاباتی خاص آمریکا نظرسنجی‌های سراسری سنجه دقیقی نیست و چه بسا نامزدی در سطح ملی آرای بیشتری را به دست آورد (مانند دو میلیون رای بیشتر هیلاری کلینتون در سال 2016) اما در نهایت رقیب او با کسب آرای الکترال بیشتر برنده انتخابات شود.

اما در هفت ایالت کلیدی و «رئیس جمهور ساز»، تقریبا بیشتر نظرسنجی‌ها ترامپ را پیشتاز می‌دانند.

«اطلس اینتل» در انتخابات 2020 جزو موسساتی بود که دقیق‌ترین نظرسنجی‌ها را انجام داد. نتایج جدیدترین نظرسنجی آن بنا به اعلام سایت 538 آمریکا بیانگر پیشتازی ترامپ در هفت ایالت پیشگفته است؛ در کارولینای شمالی با 3.4 درصد، جورجیا 2.5 درصد، آریزونا 6.5 درصد، نوادا 5.5 درصد، ویسکانسن 1 درصد، پنسلوانیا 1.8 درصد و میشیگان 1.5 درصد.

کار برای هریس دشوارتر است، اما پیشتازی ترامپ در هفت ایالت نیز به معنای تمام شدن کار به نفع او نیست. بنا به الگوهای انتخاباتی آمریکا میانگین خطای نظرسنجی‌ها در رقابت امسال می‌تواند مثبت یا منفی 3.8 درصد باشد. از این منظر، تقریبا نتایج در دو ایالت آریزونا و نوادا تقریبا برای ترامپ تضمین شده است.

اما در 5 ایالت دیگر رقابت بسیار نزدیک است و امکان جابجایی آرا وجود دارد. فراموش هم نباید کرد که ترامپ حدود 19 رای الکترال نیز در ایالت‌های با نتایج نسبتا مشخص عقب است.
در این ایالت‌های کلیدی حتی یک رای هم سرنوشت‌ساز است. در برخی از آن‌ها اقلیت‌های قومی و دینی مانند یهودیان، مسلمانان و عرب‌ها زندگی می‌کنند که خیلی از آن‌ها تا همین لحظه هم مردد هستند که به کدام نامزد رای دهند. علت هم به جنگ غزه و لبنان بر می‌گردد که به عنوان فاکتوری تاثیرگذار عمل می‌کند.

در این راستا هریس در ساعات گذشته در ایالت پنسلوانیا با تاکید بر حمایت از اسرائیل، رای دهندگان یهودی را خطاب قرار داد و در ایالت میشیگان با اشاره به ضرورت پایان جنگ و اوضاع اسف‌بار غزه رای‌دهندگان عرب و مسلمان را.

شرکت پایین (72 میلیون نفر) در رای گیری زودهنگام نیز نشانه خوبی برای دموکرات‌ها نیست که در سال 2020 با بسیج علیه ترامپ بیش از 101 میلیون شرکت کردند، اما این بار به دلیل نارضایتی از عملکرد بایدن و عادی شدن حضور ترامپ در دنیای سیاست آمریکا، راهبرد «ترامپ‌هراسی» اثر قبلی خود را از دست داده است.

فعلا شانس ترامپ اندکی بیشتر است، اما هم او هم هریس هر کدام برای پیروزی دستکم به آرای الکترال 3 ایالت از 5 ایالت کلیدی دیگر (پنسلوانیا، کارولینای شمالی، جورجیا، میشیگان و ویسکانسن) نیاز دارند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

03 Nov, 07:43


🔺ذلت انتخاب من نیست!

جمعی مردم عادی در شمال غزه در میان انبوه آوار و گرسنگی به راه افتاده و شعار می‌دهند:
می‌میریم؛ ولی ذلت نمی‌پذیریم.

اخیرا محاصره و کشتار در شمال نوار غزه رنگ بی‌سابقه‌تری به خود گرفته و صحنه‌های آخرالزمانی از جنگ «رستاخیز» نتانیاهو به نمایش در می‌آید.

چاه‌های آب بمباران شده و غذایی هم نیست. پریروز 15 آژانس بین‌المللی هشدار دادند که صدها هزار نفر به علت قحطی، بیماری و بمباران در معرض مرگ هستند.

بیمارستان‌ها از کار افتاده و امکاناتی نیست تا جانی که می‌تواند به زندگی برگردد، نجات یابد.

به علت نبود کفن، بعضا چند کودک را با یک کفن دفن می‌کنند.

وسایل آواربرداری برای نجات محبوسان زیر آوار وجود ندارد. به گفته دوستی آواره در جنوب غزه، خانه عمویش در شمال بمباران و عده‌ای کشته می‌شوند و برخی زیر آوار می‌مانند.
فادی می‌گوید هیچ وسیله آواربرداری برای نجاتشان نبوده و فردی حاضر در محل چند ساعت صدای کمک و «شهادتین» را از زیر آوار شنیده اما قطع شده است.

آمریکا می‌گوید به اسرائیل هشدار داده اما گوش نمی‌کند!

وقتی تسلیم و جلای وطن اجبار شود، ماندن و مرگ یک انتخاب است!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

01 Nov, 14:07


🔺 جنجال مالک هاآرتص و بازنمایی ریشه بحران!

آموس شوكين مالک «هاآرتص» قدیمی‌ترین روزنامه اسرائیلی این هفته در نشستی در لندن سخنانی بی‌سابقه بیان داشت که در اسرائیل جنجال به پا کرد. وی نیروهای فلسطینی را «مبارزان آزادی» و اسرائیل را نظامی آپارتاید نامید و از جهان خواست آن را تحریم کنند.

پس از آن، برخی وزارتخانه‌ها ارتباط با روزنامه را قطع و آن را از آگهی‌های دولتی محروم کردند.

در یک سال اخیر چهره‌های معروفی در جهان مخالف و منتقد اسرائیل شده‌اند؛ اما چنین انتقادی از یک روزنامه‌نگار کهنه‌کار و مالک مشهورترین روزنامه اسرائیلی واجد دلالت و تاثیر دیگری است.

اسرائیل پس از حمله هفتم اکتبر در مواجهه با پیامدهای استراتژیک آن، جنگ «وجودی» را کلید زد، اما آنچه دنیا عملا در یک سال اخیر دیده، نه جنگی متعارف، بلکه به گفته فرانچسکا آلبانزه، گزارشگر ویژه سازمان ملل یک نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت است.

فعلا جهان به علت مناسبات پیچیده قدرت ناشی از الزامات هژمونی آمریکا (ابرحامی اسرائیل) عاجز از توقف این جنگ است، اما نباید تبعات درازمدت و جبران ناپذیر این خشونت افسارگسیخته برای اسرائیل در ذهنیت جهانیان را از نظر دور داشت که به مرور زمان خود را نشان خواهد داد.

اگر همین سطح محدود معذوریت اخلاقی و انسانی، امروز اسپانیا و فرانسه را وادار به ممانعت از مشارکت اسرائیل در نمایشگاه‌های نظامی و برخی کشورهای دیگر را ناچار به توقف صادرات سلاح می‌کند، در آینده بعید نیست که دامنه آن چنان گسترش یابد که اصل روابط با اسرائیل به ناهنجاری غیر اخلاقی در روابط بین‌الملل تبدیل شود.

آنچه اکنون ذهن افکار عمومی جهان به ویژه غرب را بیشتر مشغول کرده نه «جنگ وجودی» اسرائیل، بلکه سرنوشت و وجود یک ملت تحت اشغال است. این تغییر تدریجی در نگاه جهانیان صرفا مولود رفتار اسرائیل و این نسل‌کشی نیست، بلکه محصول استقامت مردم غزه در این یک سال و چنگ زدن آن‌ها به سرزمین خود علی رغم انبوه کشتار و ویرانی‌ نیز هست.

قبلا هم گفته‌ام، همه مردم غزه طرفدار و عضو حماس نیستند و این باریکه جامعه‌ای متکثر با جریان‌های مختلف و عقبه اجتماعی متفاوتی دارد و حماس با وجود محبوبیت بالا در فلسطین اما منتقدان و مخالفانش هم کم نیستند.

اما وقتی طرف مقابل، «دشمنی اشغالگر و بی‌رحم» است، همین استقامت جبهه داخلی غزه چتری حمایتی برای حماس جهت تداوم نبرد گسترانیده و در غیر این صورت، توان ادامه این جنگ نابرابر برای دو سه ماه را هم نداشت.

ادامه این ثبات در این جنگ و بعد از آن ضامن تداوم این مشغله ذهنی جهانی و تحولی است که علیه اسرائیل و به نفع فلسطینی‌ها در حال رخ دادن است.

بحرانی که اسرائیل در آینده با آن مواجه خواهد شد، عمیق‌تر از بحران کنونی بعد از هفتم اکتبر پارسال تاکنون است که در آن طولانی‌ترین جنگ تاریخ آن علیه یک باریکه بسیار کوچک رقم خورده، اما تاکنون نتوانسته است آن را با یک پیروزی راهبردی با حذف دشمن یا تغییر رفتار آن پایان بخشد.

حتی پس از 13 ماه، بیش از نیمی از شهرک‌نشین‌های پیرامون غزه طبق نظرسنجی اخیر شبکه 12 اسرائیل گفته‌اند به بازگشت به شهرک‌ها فکر نمی‌کنند.

روی دیگر تعمیق این نگرانی تشدید بحران جمعیتی است که اسرائیل در مقابل جمعیت رو به رشد فلسطینی‌ها با آن مواجه است و کاهش مهاجرت و احتمال افزایش مهاجرت معکوس می‌تواند آن را در آینده وارد مرحله خطرناکی کند.

مژگان نووی روزنامه‌نگار منصف اسرائیلی چند روز پیش در گفتگو با بی بی سی فارسی گفت که بیشتر از قبل به این باور رسیده که اسرائیل در این جنگ اشتباه کرده است و «هدف‌های بسیار مبهمی» را تعریف کرد که قابل تحقق نیست و هدف نابودی حماس را «یک شعار» خواند. نووی می‌گوید تا موقعی که اشغال و سرکوب ادامه دارد، مقاومت فلسطینی‌ها نیز ادامه خواهد داشت.

آمی آیالون رئیس سابق سازمان امنیت شاباک اخیرا در این باره گفته است: «مصیبت ما این است که به آن‌ها (فلسطینی‌ها) به عنوان افراد نگاه می‌کنیم .... فلسطینی‌های امروز، و نه فقط حماس، همه حاضرند بجنگند و کشته شوند نه برای غذا. آن‌ها هر کدام به شیوه خود در مورد پایان اشغال و استقلال سخن می‌گویند.»
ایالون می‌افزاید که «۱۶۷ کشور دنیا آن‌ها را ملت می‌داند به جز ما» و وقتی افقی سیاسی وجود ندارد، فلسطینی‌ها قیام می‌کنند.

برونداد نبود چنین افقی و فراموشی آزار دهنده مناقشه برای فلسطینی‌ها هفتم اکتبر بود.

ریشه مشکل در اشغالگری و ندیدن یک ملت است که باعث شد اسرائیل پس از ۸ دهه به نقطه اول یعنی «جنگ وجودی» برگردد.

زیو ژابوتینسکی نظریه‌پرداز مورد علاقه نتانیاهو در مقاله «دیوار آهنین» در سال ۱۹۲۳ گفته بود که «ما زمین آن‌ها را گرفتیم و آنها با ما خواهند جنگید.»

باراک نخست وزیر اسبق اسرائیل هم قبلا در پاسخ به سوالی که اگر فلسطینی بود، چکار می‌کرد، گفته بود که عضو حماس می‌شد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

31 Oct, 13:59


🔺سمفونی تکراری «پیشرفت» در مذاکرات!

جنگ لبنان وارد فاز تخلیه شهرها و شهرک‌های لبنان و بمباران گسترده مناطق مسکونی شده است و امروز هم اسرائیل دامنه و شدت آتش جنگ را در جنوب و شرق لبنان بیشتر از قبل گسترش داد. حزب‌الله هم بر دامنه حملات موشکی خود به محدوده حیفا افزوده است.

این گذار هم پس از اتمام بانک اهداف دسته اول و مهم حملات هوایی اسرائیل در لبنان در رابطه مستقیم با حزب‌الله صورت می‌گیرد و توقف و دستکم کاهش جدی ترورها هم نشانه آن است. قبلا هم در یادداشتی گفته شد که حزب‌‌‌الله دیگر به تشکیلاتی ناشناخته با فرماندهانی برای اسرائیل تبدیل شده است که آن‌ها را نمی‌شناسد و حداقل دسترسی قبلی به این فرماندهان را هم برای ترورشان ندارد.

در برابر چنین وضعیتی و موفقیت حزب در بازیابی سیستم کنترل و فرماندهی خود پس از موج ضربات بزرگ و سهمگین، اسرائیل با معضل تشدید حملات موشکی حزب‌الله، دو برابر شدن آوارگان اسرائیلی در شمال، تخلیه شهرک‌های بیشتر و افزایش تلفات در حمله زمینی بدون چشم‌اندازی روشن برای آن روبرو است.

همین خود اسرائیل را به صرافت انتقال به مرحله جدید جنگ برای فشار بر بدنه اجتماعی حزب‌الله، متحدان آن، طیف‌های دیگر مردم و خود دولت لبنان برای تحمیل شروط آتش‌بس واداشته است؛ مشابه آنچه در این یک سال در نوار غزه گذشته و در یک ماه اخیر در شمال این منطقه به طرز بی‌سابقه‌تری رخ می‌دهد.

اما حملات هوایی اسرائیل اخیرا و به ویژه امروز در اقدامی معنادار بر مناطق نفوذ جمیعتی جنبش امل لبنان به رهبری نبیه بری رئیس مجلس این کشور به خصوص صور و پیرامون آن متمرکز شده است. هدف هم روشن است. فشار بر بری به عنوان طرف مذاکره‌کننده از جانب حزب‌الله برای پذیرش شروط اسرائیل و چشم‌پوشی از خواسته‌های حزب است.

واقعیت این است که بالاگرفتن و گسترش حملات هوایی اسرائیل از دیشب تا کنون سنخیتی با پیشرفت "بزرگ" در مذاکرات آتش‌بس بنا به برخی رسانه‌های اسرائیلی و آمریکایی ندارد. سخنان امروز نجیب میقاتی هم نشان می‌دهد که در خوش‌بینی دیشب خود نسبت به دستیابی به توافق طی ساعات و روزهای آتی پس از تماس تلفنی فرستاده آمریکا اغراق کرده است.

هم اسرائیل و هم حزب‌الله نگاهشان فعلا به میدان برای فشار بر دیگری و ترجمان آن در آینده در مذاکرات و توافق است.

در حقیقت اگر اخبار «پیشرفت بزرگ» و «پیشرفت مهم» و غیره منعکس‌کننده واقعیت پشت پرده و میدان جنگ بود که جنگ غزه باید همان ابتدای سال 2024 تمام می‌شد. از آن تاریخ هم بارها منابع مختلف به دلایل مختلفی از پیشرفت مذاکرات گفته‌اند، اما واقعیت برخلاف آن بوده است.

آنچه نگارنده از لابلای مواضع دو طرف اسرائیلی و لبنانی می‌فهمد این که هنوز هیچ توافقی بر سر چگونگی اجرای قطعنامه 1701 وجود ندارد.
بری، میقاتی، آمریکا و فرانسه صرفا به صورت کلی بر اجرای آن تاکید می‌کنند؛ اما نه اسرائیل و نه به ویژه حزب‌الله هیچ موضع روشن و صریحی در این باره اتخاذ نکرده‌اند. ظاهرا اسرائیل به دنبال اجرای یکجانبه این قطعنامه از جانب لبنان و اصلاحاتی در آن طی قطعنامه دیگری برای دادن آزادی عمل به اسرائیل پس از پایان جنگ برای جلوگیری از تسلیح حزب‌الله و استقرار مجدد آن در جنوب لیتانی و غیره است.

حزب‌الله هم به نظر می‌رسد که در نهایت به دنبال همان مدل اجرای قطعنامه در سال 2006 است؛ یعنی توقف جنگ بدون عقب‌نشینی از جنوب لیتانی و بدون خلع سلاح و غیره.

آنچه اکنون مطرح است و نبیه بری به دنبال آن است، آتش‌بسی موقتی است که بعد از آن درباره شیوه اجرای قطعنامه مذاکره و توافق شود.

در کل، جنگ لبنان تفاوت‌های خاصی با جنگ غزه دارد و اساسا پیش بینی نمی‌شود که جنگ لبنان زیاد طول بکشد. اما قبل از روشن شدن نتایج انتخابات آمریکا هم زیاد محتمل نیست که توافقی در این جبهه صورت گیرد. چه بسا دولت بایدن به دنبال چنین توافقی قبل از انتخابات باشد، اما دولت راستگرای اسرائیل که مترصد پیروزی ترامپ است، زیاد تمایلی به این توافق ندارد.

بر این اساس می‌توان گفت که پس از اعلام نتایج انتخابات آمریکا تا انتقال قدرت در این کشور صرف نظر از پیروزی هریس یا ترامپ به دلایلی (که بعدا به آن‌ها خواهم پرداخت) بازه زمانی مهمی برای روشن شدن سرنوشت دو جنگ غزه و لبنان است و در این مدت احتمال دستیابی به آتش‌بس به ویژه در لبنان بیشتر از قبل است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

30 Oct, 20:50


🔺آتش‌بس در لبنان یا ...؟

در یک ساعت اخیر در پی انتشار اخباری از منابع اسرائیلی و اظهارات نخست‌وزیر لبنان درباره نزدیک بودن توافق در جبهه لبنان و آتش‌بس، خوش‌بینی‌ها بالا گرفته است.

نجیب میقاتی نخست‌وزیر لبنان امشب اعلام کرد که عاموس هوکشتاین فرستاده آمریکا با او تماس گرفته و گفته است در حال عزیمت به اسرائیل بوده و امیدوار است که طی ساعات آینده آتش‌بس اعلام شود.

میقاتی همچنین بیان داشت که حزب‌الله در تفکیک جبهه لبنان از جبهه غزه دیر کرد. مفروض این گزاره نخست‌وزیر لبنان پذیرش این تفکیک از جانب حزب‌الله است.

شبکه دولتی اسرائیل هم پیش‌نویس توافقی را منتشر کرد که نظر به مواضع و سیاست‌های معروف حزب‌الله بیشتر به تجویز «تسلیم‌نامه» برای آن شباهت دارد تا متنی مورد توافق

اما این اخبار درباره آتش‌بس قریب‌الوقوع در لبنان در حالی منتشر می‌شود که عصر چهارشنبه دبیر‌کل جدید حزب‌الله در نخستین سخنرانی خود تاکید کرد که تحرکات دیپلماتیک هیچ نتیجه‌ای تاکنون نداشته است و از اعلام آمادگی حزب‌الله برای آتش‌بس اما تحت شروط آن گفت.

در کنار آن هم امروز چهارشنبه، تحولات میدانی لبنان سیر صعودی قابل توجهی داشت و سه روز پس از درخواست حزب‌الله از ساکنان 25 شهرک اسرائیلی برای تخلیه، ارتش اسرائیل امروز از نقاط پرجمعیت شهر 100 هزار نفری بعلبک خواست که آن را تخلیه کنند.

اما واقعیت چیست؟
به نظر نگارنده «تا این لحظه» تحول جدی و مهمی در جبهه لبنان برای دستیابی به آتش‌بس طی ساعات و دو سه روز آینده رخ نداده و در جبهه نوار غزه نیز مذاکرات تاکنون هیچ نتیجه‌ای در بر نداشته و فعلا چشم‌انداز روشنی برای آتش‌بس در غزه وجود ندارد.

چنان که دو روز قبل از حمله اسرائیل به ایران گفته شد، موج دیپلماسی شروع شده در منطقه نشانه نزدیک بودن این حمله است و دو هدف عمده را دنبال می‌کند:
نخست مهار و کنترل تبعات حمله اسرائیل و به نوعی مهندسی واکنش ایران پس از آن و هدف دوم بهره‌برداری انتخاباتی دولت بایدن از این دیپلماسی به نفع کامالا هریس در ایالت‌های سرنوشت‌ساز برای کسب آرای اقلیت عرب و مسلمان.

اما هدف از اعلام قریب‌الوقوع آتش‌بس چیست؟
اکنون نیز در کنار همان انگیزه انتخاباتی، با توجه به انتشار اخباری در برخی منابع آمریکایی مبنی بر احتمال پاسخ ایران در آینده نزدیک و قبل از انتخابات آمریکا می‌توان گفت که اشاعه فضای «آتش‌بس نزدیک» با این مساله پیوند دارد.
اما انگیزه دیگر نیز می‌تواند عملیات روانی اسرائیل علیه حزب‌الله و فشار بر دولت لبنان برای واداشتن حزب به پذیرش توافق بر اساس شروط تل‌آویو باشد.

واقعیت هم این است که دولت لبنان هم در روزهای اخیر فشارهای سیاسی خود را بر حزب‌الله افزایش داده و علنی‌تر کرده است؛ به گونه‌ای که می‌توان گفت که حزب اکنون در دو جبهه درگیر است؛ جبهه جنگ با اسرائیل و جبهه فشار سیاسی داخلی؛ به گونه‌ای که حتی برخی متحدان مسیحی آن هم موضعی مخالف گرفته‌اند.

در این راستا هر چند زیاد محتمل نیست، اما بعید هم نیست که آمریکا و دولت لبنان آتش بسی را اعلام کنند که مورد موافقت حزب‌الله نباشد؛ تا تحت فشار پذیرش آن قرار گیرد و در غیر این صورت در مظان اتهام و مسئولیت تداوم جنگ واقع شود.

با این حال دور از ذهن نیست که ارتش اسرائیل تلاش کند که در چند هفته آینده حمله زمینی خود را پایان دهد و یا بسیار محدود کند و به حملات هوایی ادامه دهد. در صورت وقوع چنین تحولی، می‌توان علت و نتیجه این حمله را بهتر تحلیل کرد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

29 Oct, 19:17


🔺«اسرائیل مجازی»؛ مرگ یا درود؟!

گفته‌اند که برای نابودی یک اندیشه، بد از آن دفاع کنید. مصداق آن تصویر بالاست. طرف با پرچم فلسطین به جنگ شبکه‌های مجازی رفته و شعار مرگ بر «اسرائیل مجازی» می‌دهد.

در حالی که همین پدیده‌ای که «اسرائیل مجازی» می‌نامند، پرچم فلسطین را یک سال اخیر در جهان چنان بالا برده که به مصیبتی برای «اسرائیل واقعی» و سلاحِ مردم غزه برای افشای وقایع جاری بدل شده و شیفتی پارادایمی را در افکار عمومی دنیا رقم زده است.

اعتراضات گسترده جهانی در مخالفت با نسل‌کشی غزه مولود همین شبکه‌های مجازی بود؛ تا جایی که بنت نخست وزیر سابق اسرائیل در سفر به آمریکا نسبت به حجم گسترده انتشار محتوای حامی فلسطین وحجم اندک محتوای موید اسرائیل در شبکه‌های مجازی شاکی بود.

اگر در غزه هم این شبکه‌ها فیلتر بودند، چنین اتفاقی می‌افتاد؟

علت سانسور برخی محتواهای فلسطینی در تعدادی از پلتفرم‌ها نیز ناخرسندی اسرائیل از همین فضای مجازی است.

حال، چه سنخیتی میان شعار مرگ بر دنیای مجازی و پرچم فلسطین وجود دارد؟ اگر از نظر این افراد این پلتفرم‌ها در ایران عامل اسرائیلند، در جهان صدای فلسطین هستند!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

29 Oct, 14:53


🔺چین و روسیه و چرایی یک بی‌طرفی!

موضع آمریکا و اروپا در قبال جنگ غزه و لبنان و تنش نظامی ایران و اسرائیل بر کسی پوشیده نیست و با اختلافاتی تقریبا در یک راستاست.

انتظاری از آمریکا به دلیل ماهیت روابط ایران و آمریکا مبتنی بر خصومت و تنش مستمر 45 ساله و نیز جنس روابط ایدئولوژیک و این‌همانی با اسرائیل نیست. با اروپا هم با قدری تفاوت مساله همین گونه است.

اما داستان چین و روسیه متفاوت است و علت آن هم انتظارات دیگری است که با خلق تصویری «دوستانه» و «راهبردی» از روابط با این دو قدرت در ایران ایجاد شده است.

اما موضع چین و روسیه در تنش نظامی ایران و اسرائیل با این انتظارات هم‌خوانی ندارد. این موضع عملا بی‌طرفی بوده و همین خود هم بیشتر برای تل‌آویو واجد منفعت‌ است.

در نشست اضطراری دیشب شورای امنیت، روسیه حمله را محکوم نکرد و فقط آن را غیر مسئولانه خواند. اما نماینده چین آن را به این طریق محکوم کرد که مستقیم نگفت حمله اسرائیل را محکوم می‌کنیم؛ بلکه بیان داشت که هر گونه نقض حاکمیت و تمامیت ارضی ایران را محکوم می‌کنیم.

هر دو نسبت به اعمال اسرائیل در غزه، لبنان و منطقه ابزار نگرانی کردند. نماینده روسیه انتقاداتی را هم به اسرائیل وارد کرد که البته آن هم بیشتر از دریچه تنش و مچ‌گیری آمریکا بود.

اما این رفتار چین و روسیه معطوف به یکی از دو دلیل است؛ یا آن‌ها به الزامات روابط «راهبردی» خود با ایران تن نمی‌دهند یا این که اساسا تصویر ایجاد شده از این روابط در داخل ایران اشتباه است. به نظرم دومی صحیح‌تر است.

در کنار آن نیز اساسا شناختی درست از سیاست خاورمیانه‌ای این دو بازیگر وجود ندارد و بدون فهم مناسبات قدر‌ت‌های خارجی در منطقه هم نمی‌توان خود مسائل منطقه و پیچیدگی‌های آن‌ها را درک کرد.

معطوف به شناخت سیاست چین و روسیه در خاورمیانه و روابط‌شان با اسرائیل، قبلا هم عرض شده که دو کشور در قضایای منطقه‌ای با طرفیت اسرائیل هیچ موضع عملی علیه آن نخواهند گرفت.

البته نباید مغفول گذاشت که هر کشور و قدرتی حق دارد که کنشگری خود را مطابق منافعش تنظیم کند و از این منظر خرده‌ای بر موضع کنونی چین و روسیه در قبال مناقشه جاری در منطقه نیست؛ اما مشکل در فهم نادرست سیاست خاورمیانه‌ای این دو قدرت، نوع تنش و رقابت آن‌ها با آمریکا و تسری دادن اشتباهی آن به منازعه با اسرائیل است.

یادم هست که بعد از آشتی ایران و عربستان در پکن چه تحلیل‌های عجیب و غریبی درباره نقش چین که نشد! از جمله این که می‌خواهد جای آمریکا را در منطقه بگیرد و علیه اسرائیل اقدام کند و غیره.

در حالی که چین سرش در کار خودش است و در قضایای خاورمیانه رویکرد محافظه‌کارانه دارد. ظاهرا هم نگرانی خاصی بابت تاثیر تنش کنونی بر منافع خود در خاورمیانه ندارد؛ اگر هم نگرانی داشته باشد مادام که طرف مقابل اسرائیل و آمریکاست، بروز نمی‌دهد و وارد چالش نمی‌شود.

اگر هم در آینده مسیر تامین انرژی از خلیج فارس ناامن شود، احتمالا چینی‌های دوراندیش از هم اکنون جایگزین مناسبی در صورت بالا گرفتن تنش‌ها پیدا کرده‌اند؛ یعنی روسیه! با وقوع چنین تنش و جنگی در منطقه براحتی نفت روسیه اهمیت فوق راهبردی پیدا می‌کند و قیمتش هم سر به فلک خواهد کشید و کرملین به سهولت بخش بزرگی از هزینه‌های جنگ اوکراین را جبران خواهد کرد.

البته این منفعت بدان معنا نیست که روسیه به دنبال جنگی بزرگ در خاورمیانه است. ولو چنین منفعتی هم در کار نباشد، مادام که یک طرف مساله اسرائیل باشد، نه چین و نه روسیه ورود جدی نمی‌کنند و همین بی‌طرفی و بی‌تفاوتی در تنش کنونی بیشتر در عمل به سود اسرائیل است که نه فقط در شرق و غرب هیچ قدرتی جلودارش نیست؛ بلکه همراهی مستقیم و غیرمستقیم هم دارند.

اینجا ذکر این نکته هم بد نیست که مدتی است که گفته می‌شود توافق همکاری جامع ایران و روسیه آماده امضاست، اما چرا امضا نمی‌شود؟ به نظرم علت تعلل روسیه جدا از نقش لابی یهودی در این کشور، انتظار برای روشن شدن نتایج انتخابات آمریکاست که اگر نامزد دلخواه پوتین یعنی ترامپ برنده شود، احتمال امضای آن کم است و بیشتر تعلل خواهد کرد و اگر هریس برنده شود، به احتمال زیاد امضا شود، اما باز بعید است که لابی یهودی اجازه دهد بندهای مهم آن عملیاتی شود.

برای شناخت بهتر سیاست روسیه در منطقه خالی از لطف نیست که به سخنان یک مقام روس در دیدار اخیر هیئت حماس به مسکو اشاره شود. این مقام روس در یک کلام گفته بود که ما متحد شما نیستیم و دوست اسرائیل هستیم.

روسیه تا جایی به الزامات این دوستی پایبند است که به خاطر آن و قولی که به اسرائیل داده است، حاضر نیست کوچک‌ترین آسیبی به زلنسکی به دلیل بهودی بودن برساند؛ در حالی که با کشورش در جنگی سرنوشت‌ساز است!
حال چطور انتظار می‌رود با ایران علیه خود اسرائیل با جمعیتی بالغ بر دو میلیون یهودی روسی الاصل همکاری ‌کند؟!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

28 Oct, 17:03


🔺چرخش نگاه‌ها به ایران؛ چه می‌شود؟

طی یک ماه گذشته بعد از حمله موشکی ایران، برای پاسخ به آن، نگاه‌ها به سمت اسرائیل بود؛ اما پس از واکنش تل‌آویو دوباره نگاه‌ها به سمت ایران چرخیده است. خاصیت حملات رفت و برگشتی همین است و نگاه‌ها مدام بین طرف‌های درگیر جابجا می‌شود.

پس از حمله اسرائیل تصویر اولیه در مقایسه با تصویر برساخته از تهدیدها ضعیف بود و همچنان تصویر "وعده صادق 2" بر آن چیرگی داشت و همین امر هم در کنار محدود بودن حمله به اهداف نظامی نارضایتی‌هایی را در خود اسرائیل به دنبال داشت.

اما رفته رفته در دو روز اخیر با گزارش رسانه‌های آمریکایی درباره نتایج حمله اسرائیل و حجم خسارت‌ها تصویر آن فربه‌تر شد و تا حدودی هم از نارضایتی اپوزیسیون و راستگرایان اسرائیلی کاسته شد.

در این میان اما اظهارنظرهای ایران در فروکاست مستمر از حمله و نتایج آن و بازتاب آن تاکنون تاثیر خاصی بر تصویر جدیدِ در حالِ شکل‌گیری نداشته است، اما تهدیدهای ایران در دو روز اخیر مورد توجه قرار گرفته و نگاه‌های ناظران و رسانه‌های جهان از جمله اسرائیلی و آمریکایی را به سمت ایران چرخانده و نوعی انتظار برای واکنش و پاسخ ایران ایجاد کرده است.

ایران پاسخ سریع و فوری نداده، اما اکنون پرسش این است که آیا واکنش نشان خواهد داد و در چه سطحی و چه زمانی؟

در مورد واکنش ایران هم هر چند برخی تحلیل‌ها نظر به مواجهه تقلیل‌گرایانه تهران بر عدم پاسخ بود، اما در یادداشتی درباره حمله اسرائیل بیان شد که ایران احتمالا نوعی پاسخ را ضروری بداند. اکنون هم این ضرورت احتمالا از نگاه تصمیم‌سازان ایران در سایه فربه شدن تصویر حمله در دو روز اخیر مضاعف شده است.

در کنار آن هم معمولا در چنین حملات پینگ‌پنگی، هر طرفی تلاش می‌کند که آخرین حمله و شلیک را انجام دهد و این مساله هم تا حدود زیادی معطوف به ادراک اهمیت تصویری نهایی است که در پایان درگیری شکل می‌گیرد.

با این شرح می‌توان گفت که طرف ایرانی تصمیم به پاسخ به حمله اسرائیل دارد، اما چه زمانی و در چه سطحی؟

در مورد زمان حمله انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در پنجم نوامبر یعنی کمتر از 10 روز آینده نقش یک متغیر دو وجهی در خصوص پاسخ ایران -چه در جهت تسریع چه تاخیر آن- ایفا می‌کند.

این انتخابات از یک جهت می‌تواند مشوق ایران برای پاسخ‌دهی قبل از پنجم نوامبر شود و آن را تسریع کند. از این منظر که احتمالا از نظر حکومت ایران درگیر شدن آمریکا با این انتخابات احتمال وقوع جنگ را بسیار کاهش می‌دهد و قبل از انتخابات را فرصتی بهتر برای آن بداند.

اما از منظر دیگر چنین پاسخی قبل از انتخابات می‌تواند شانس پیروزی ترامپ را افزایش دهد. این عامل می‌تواند مشوقی برای تاخیر حمله به پس از انتخابات آمریکا باشد. اما مساله اینجاست که اکنون هم شانس ترامپ بسیار بالاست و پیروزی او در انتخابات هم می‌تواند در نقش مانع عمل کند.

در این باره فارغ از نظرها و تحلیل‌های ناظران، باید دید نظام فکری حکومت ایران به عنوان طرف تصمیم‌گیر چه نظری دارد. نظرها تا حدودی متفاوت است؛ اما هسته سخت قدرت تمایز زیادی قائل نیست و می‌توان جمع‌بندی حکومت در این باره را در این گفته امروز دکتر ولایتی دید که «آنچه که آقای بایدن به آرامی می‌گوید آقای ترامپ فریاد می‌زند».

همچنین نوعی نگاه در برخی نهادها نیز وجود دارد، مبنی بر این که چه بسا با ترامپِ اهل معامله راحت‌تر بتوان تعامل کرد تا با دموکرات‌ها.

مخلص کلام درباره زمان پاسخ این که به نظر می‌رسد تمایل حکومت به انجام آن قبل از انتخابات آمریکا بیشتر است.

اما درباره شکل پاسخ هم می‌توان پیش بینی کرد که حکومت به احتمال زیاد به سطحی بیشتر از حمله «وعده صادق 2» می‌اندیشد؛ چنان که این حمله بزرگ‌تر از «وعده صادق 1» بود.

اما این وسط یک متغیر می‌تواند بر زمان و کیفیت پاسخ ایران اثرگذار باشد و آن هم مذاکرات آتش‌بس در منطقه است. این مذاکرات و دیپلماسی هم یکی دو روز قبل از حمله اسرائیل شروع شد و در همان زمان هم گفته شد که هدف از آن مدیریت و مهار تبعات حمله اسرائیل است.

با اين حال، چندان محتمل نیست که این مذاکرات در آینده نزدیک نتیجه خاصی داشته باشد، اما اگر پیشرفت چشمگیری در روزهای پیش‌رو از بیم تحولات غیر منتظره در منطقه داشته باشد، می‌تواند اثرگذار باشد.

اما در هر صورت، غافلگیری در پاسخ احتمالی ایران بیش از قبل واجد اهمیت فوق راهبردی است؛ از این جهت که با توجه به شکسته شدن تابوی حمله مستقیم اسرائیل، بعید نیست که اگر اطلاعات دقیقی مبنی بر زمان حمله ایران داشته باشد، چه بسا پیش‌دستی و حمله کند. در یادداشت دیگری به دورنمای حملات رفت و برگشتی و واکنش بعدی اسرائیل می‌پردازم.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

27 Oct, 16:52


🔺آسمان عربی و حمله اسرائیل!

تنش نظامی میان ایران و اسرائیل زوایا و ابعاد مهم دیگری دارد که پیوندی مستقیم با متن این تنش ندارد، اما در حاشیه آن واجد اهمیت فراوان و ارتباطی غیر مستقیم است. از جمله آن‌ها بُعد ایرانی عربی و تحلیل مناسبات دو طرف از پنجره این تنش است.

اهمیت این بُعد هم بیشتر از آن جهت است که کشورهای عربی غالبا متحد آمریکا هستند و به شکل مستقیم و غیر مستقیم درگیر جنگ و تنش در منطقه.

اما در بحبوبه این وضعیت تنش‌آلود، دو اقدام قابل تامل بود؛ نخست خودداری بیشتر این کشورها از اجازه به اسرائیل برای استفاده از حریم هوایی آن‌ها در حمله به ایران و دوم نیز محکومیت سریع و گسترده این حمله.

هنوز مسیرهای دقیق عبور جنگنده‌های اسرائیلی روشن نیست؛ گرچه ستاد کل نیروهای مسلح ایران نیز دیروز اعلام کرد که این جنگنده‌ها وارد حریم هوایی عراق شده و از آنجا شلیک کرده‌اند.

دو مسیر نزدیک به عراق وجود دارد؛ نخست اردن و دیگری سوریه و دقیقا روشن نیست که جنگنده‌های اسرائیلی از کدامیک وارد آسمان عراق شده‌اند.

اردن اعلام کرد که هیچ هواپیمایی اسرائیلی از حریم هوایی‌اش برای حمله به ایران عبور نکرده است که البته نیاز به راستی‌آزمایی دارد. اما جدا از موضع رسمی اردن نشانه دیگری وجود دارد که جنگنده‌های اسرائیلی از آسمان سوریه وارد عراق شده‌اند و آن هم این که لحظاتی قبل از حمله به ایران حملاتی در مرکز و جنوب سوریه انجام شد و سیستم‌های راداری و پدافندی هدف قرار گرفت.

در این صورت می‌توان گفت که حمله به ایران نه از آسمان متحدانِ عربِ آمریکا، بلکه از آسمان دو کشورِ "دوست" صورت گرفته است که نظام‌های سیاسی هر دو متحد ایران هستند؛ اما کنترلی بر آسمان خود ندارند. آسمان عراق که در اختیار آمریکاست و آسمان سوریه هم جولانگاه اسرائیل و تقریبا در اختیار روسیه.

حمله اخیر اسرائیل محکی برای روابط ایران و کشورهای عربی هم بود. خودداری عربستان و متحدان عرب آمریکا که بعضا هم با اسرائیل روابط ائتلافی دارند، با در اختیار گذاشتن حریم هوایی خود و همچنین محکومیت سریع حمله می‌تواند بروندادی از دو امر باشد؛ نخست مسیر بهبودی که روابط ایرانی عربی طی می‌کند و رایزنی‌ها و تحرکات دیپلماتیک فشرده اخیر و دیگری نگرانی این کشورها نسبت به تشدید تنش و گسترش جنگ در منطقه.

این کشورها تمایلی به گسترش جنگ در منطقه با طرفیت ایران ندارند و آن را به زیان منافع و چشم‌اندازهای کلان اقتصادی خود می‌دانند که فضای ناامنی در منطقه آسیبی جدی به آن وارد می‌کند.

هدف دیگر واکنش کشورهای عربی منطقه به حمله اسرائیلی نیز می‌تواند فراهم کردن محملی برای خودداری ایران از پاسخ و ممانعت از افزایش تنش باشد.

اما موضع اخیر همسایگان جنوبی ایران در مخالفت با عبور جنگنده‌های اسرائیلی از حریم هوایی خود را نمی‌توان دلیلی بر تداوم این وضعیت در صورت وقوع جنگ دانست. اگر تنش نظامی در آینده به جنگی تبدیل شود که آمریکا خود را ناچار به دخالت در آن ببیند، بعید است که این کشورها حتی اگر هم بخواهند بتوانند مانع مشارکت پایگاه‌های آمریکا در جنگ شوند و محتمل هم نیست که اسرائیل اساسا گوش به مخالفت این کشورها دهد و منتظر اجازه عبور جنگنده‌هایش از حریم هوایی‌شان بماند.

واقعیت این است که این کشورها میان سندان روابط ائتلافی با آمریکا و الزامات توافق‌نامه‌های امنیتی و چکش جبر همسایگی با همسایه ایرانی و الزامات آن قرار گرفته‌اند.

نگارنده بر این باور است که هنوز تغییری بنیادین در ادراک رسمی عربی در قبال ایران رخ نداده و علت آن هم این است که جدا از متغیرهای فرارابطه‌ای، هنوز دیوار «بی‌اعتمادی» میان دو طرف پابرجاست.

در این راستا نیز می‌توان گفت که کشورهای عربی منطقه، یک طرف غیرمستقیم دو جنگ کنونی در غزه و لبنان و در کل درگیری ایران و اسرائیل بوده و با بیم و امید نظاره‌گر آینده تنش‌های کنونی هستند و این که چه طرفی در نهایت در منطقه موقعیت برتری پیدا خواهد کرد.

همچنین بر خلاف ملت‌های عرب که از منظر تاریخی عرب-اسرائیلی به جنگ کنونی می‌نگرند، غالب نظام‌های رسمی عربی و بازیگران موثر آن، خاورمیانهِ بدون حماس و حزب‌الله را فارغ از هویت مذهبی جداگانه هر دو، در قاب منطقهِ بدون اسلام سیاسی بیشتر می‌پسندند و در آن سو هم تمایلی ندارند که جایگاه آمریکا و بعضا حتی اسرائیل در منطقه در مقابل ایران و متحدانش تضعیف شود.

در پایان ذکر این نکته هم بد نیست که یکی از معضلات دیرپای سیاست خارجی ایران قرار گرفتن در سیکل مواجهه کلیشه‌ای و موسمی با مسائل بدون طراحی بلندمدت و آینده‌نگری ژرف است. محصول چنین نگاهی لزوما پیش‌بینی روزهای سرنوشت‌ساز کنونی در مسیر خصومت با آمریکا و اسرائیل می‌بود و همین خود می‌طلبید که از گذشته بستر منطقه‌ای برای این روزها مهیا شود و از حداقل تنش‌ها هم پرهیز و در صورت رخداد سریعا مهار می‌شد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

26 Oct, 17:38


🔺جنگ روایت و واقعیت پنهان!

هنوز حملات اسرائیل به ایران تمام نشده بود که جنگ روایت‌ها آغاز شد. این روایت‌پردازی‌ها نیز لزوما بازتاب واقعیت میدانی نیست و هدف از آن خلق تصویری متفاوت است که در چنین مواقع حساسی نقش یک سلاح راهبردی را بازی می‌کند.

روایت ایران و اسرائیل در نقطه مقابل هم و کاملا متناقض است و تنها دو نقطه اشتراک دارد و آن هم این که حمله محدود بوده و اهداف نیز نظامی بوده‌اند.

اما اسرائیل حمله به 20 هدف نظامی را "موفقیت‌آمیز" خوانده و گفت که با 100 جنگنده و چندین پهپاد آن را انجام داده است. ایران نیز مقابله پدافند هوایی با حملات را «موفقیت‌آمیز» می‌داند و از «خسارت محدود» می‌گوید.

اسرائیل می‌گوید که سیستم‌های پدافندی، مخازن موشک و پهپاد، مراکز تولید موشک‌های بالستیک دور برد را هدف قرار داده و ایران تاکید می‌کند که حملات شکست خورده و آسیب خاصی وارد نشده است.

اما واقعیت چیست؟
واقعیت این که در جنگ‌ها و تنش‌های نظامی، معمولا وقتی اهداف نظامی - و نه تاسیسات زیربنایی مدنی- مورد حمله قرار می‌گیرد، نمی‌توان به دیتای دقیق و شفافی دست یافت؛ اما از شواهد و قراین و لابلای مواضع رسمی و گزارش‌ها می‌توان به رگه‌هایی از واقعیت و نه کل آن رسید.

ابهامات درباره خود حمله زیاد است؛ این که چگونه انجام شده است؟ صرفا از طریق جنگنده بوده یا پهپادها و کوادکوپترها هم نقش داشتند؟ اگر واقعا کوادکوپتری در مشارکت داشته باشد، احتمالا از داخل بلند شده است. اما از کجا و چطور؟

در مورد مسیر عبور جنگنده‌ها هم ستاد کل نیروهای مسلح اعلام کرد که از حریم هوایی عراق به فاصله صد کیلومتری مرز ایران رسیده و اقدام به شلیک کرده‌اند. اما چون عراق همسایه اسرائیل نیست احتمالا از سوریه یا اردن وارد فضای عراق شده‌اند و احتمال اولی بیشتر است.

در آن سو نیز نمی‌توان روایت اسرائیل را وحی منزل پنداشت. آیا واقعا 100 جنگنده و به روایتی دیگر 140 جنگنده در حمله مشارکت داشتند؟ یا این عدد بزرگ هم بخشی از همان روایت‌پردازی برای خلق تصویری است که اسرائیل قبل از حمله، انتظارات را درباره آن بالا برد؛ اما مخدوش شد و محدود بودن حمله (صرف نظر از نتایج آن) تناسبی با آن تصویر برساخته از تهدیدها و عملیات روانی گسترده نداشت.

اگر بنا به برخی منابع، آسیبی «کاری» به سیستم پدافندی و مراکز موشکی و پهپادی ایران وارد شده باشد، دلیلی ندارد که اسرائیل به 20 هدف بسنده کند و بی‌محابا ادامه ندهد و سراغ تاسیسات هسته‌ای و غیره نیز نرود. دلیلی هم ندارد که قبل از حمله اطلاع‌رسانی کند و اهداف را هم به نوعی لو دهد.
حملات «موفق» برای خلع قدرت تهاجمی و دفاعی دشمن که لزوما نباید قبلش اطلاع‌رسانی شود و همین خود پیشرانی برای ادامه کار تا آخر است.

البته مانع بازدارنده در برابر جنگ اسرائیل نه پدافند ایران بلکه قدرت تهاجمی موشکی است و وجود شهرهای زیرزمینی هم امکان وارد آوردن آسیب «کاری» به آن را به حداقل ممکن رسانده است.

نکته دیگر این که اسرائیل با شروع حمله بر خلاف تعامل با عملیات موشکی دوم ایران هیچ اقدامی برای اعلام آماده‌باش کامل در جبهه داخلی خود در برابر واکنش احتمالی انجام نداد. چرا؟ در حالی که پدافند غیر‌عامل اسرائیل کوچک‌ترین احتمال را هم در نظر می‌گیرد و تدابیری را اعلام می‌کند.

آیا اسرائیل ظاهرا «مطمئن» بوده است که ایران دستکم سریع واکنش نشان نمی‌دهد؟ اما این اطمینان خاطر از کجا آمده است؟ از این که حمله محدود و ضعیف است و نیازی به پاسخ ندارد؟
یا این که گمان برده است که با حمله، قدرت واکنش از ایران سلب می‌شود؟ اما آیا با زدن 20 هدف تمام توان موشکی و پهپادی ایران از کار می‌افتد؟

روایت غیر رسمی اسرائیل هم متضمن ورود جنگنده‌ها به آسمان ایران نیست و اساسا با حملات موشکی از دور هم آسیبی به شهرهای موشکی ایران در اعماق زمین وارد نمی‌آید. حمله به این اهداف نیازمند حضور بمب‌افکن‌های حامل بمب‌های سنگرشکن در آسمان است.

در کل فارغ از خسارت و تلفات و این که دیشب دقیقا چه اتفاقی افتاد، تصویر حمله در تعارض با تصویر برآمده از تهدیدهای اسرائیل بود و مطلوب اسرائیل را نساخت؛ کما این که نارضایتی اپوزیسیون و برخی محافل راستگرای اسرائیلی را به دنبال داشت. جدا از اعتراضات به محدود شدن حمله به اهداف نظامی، نبود تصاویری زنده از لحظه اصابت موشک‌ها به اهداف، روایت‌پردازی اسرائیل را لاغر کرد.

اما در مقابل به دلیل مساحت کوچک اسرائیل، حملات موشک‌های ایران فارغ از نتایج آن، قدرت مانور بیشتری برای پوشش کل این مساحت داشت و صحنه اصابت عده‌ای موشک به تصویرسازی تهران کمک کرد.

از این رو بعید نیست که اسرائیل با اقدامات غیر مستقیم در پی بهبود تصویر حمله برآید که برای نتانیاهو از اهمیت خاصی برخوردار است.
اما در نهایت آن تصویری مهم است که بر ادراک خصم اثر بگذارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

26 Oct, 08:41


🔺درباره حمله اسرائیل و چند نکته!

بالاخره اسرائیل به حمله موشکی ایران واکنش نشان و حملاتی انجام داد که نخستین حمله مستقیم و آشکار اسرائیل در پاسخ به دومین حمله مستقیم و آشکار ایران به شمار می‌رود.

هنوز مشخص نیست که حملات به چه شکلی انجام شده؛ از راه دور بوده است یا خیر. منابع اسرائیلی گفتند که حدود 100 جنگنده در این حملات مشارکت داشتند، به فرض مشارکت این تعداد جنگنده، از کدام مسیر عبور و از کجا شلیک کردند؟ فعلا نمی‌توان پاسخی به این پرسش‌ها داد.

اسرائیل از حمله به 20 هدف خبر داده است اما منابع ایرانی آن را تکذیب کرده و از اهمیت حمله می‌کاهند.

هنوز حجم خسارت احتمالی روشن نیست و اطلاع دقیقی از آن وجود ندارد، اما حمله با موج رسانه‌ای سنگین اسرائیل همخوانی خاصی نداشت.

مدت زمان حمله نسبتا طولانی بود و حدود 4 ساعت به طول کشید.

به نظر نگارنده، گرچه نمی‌توان با قطعیت بیان داشت که همه چیز تمام شده است، اما به احتمال زیاد اسرائیل بعد از این حمله در آینده به سراغ اقداماتی غیر مستقیم از خرابکاری گرفته تا ترور خواهد رفت؛ به ویژه اگر احساس کند که تصویری که به دنبال آن بوده است، شکل نگرفته است.

به نظر می‌رسد که بیشتر از خود حمله آنچه برای اسرائیل اهمیت فراوانی داشته است تصویرسازی درباره آن بود و جنگ روانی گسترده‌ای که طی این سه هفته به راه انداخت، معطوف به این تصویرسازی بود. اما هنوز ساعاتی از حمله نگذشته است که قسمی از نارضایتی در لابلای تحلیل‌ها و اظهارنظرها در اسرائیل مشهود است.

به نظر می‌رسد که حمله امروز اسرائیل به این شکل را می‌توان به نوعی نشانه‌ای از قسمی از تاثیر حمله موشکی دوم ایران بر ادراک اسرائیل و همچنین پرهیز واشنگتن و تل آویو از تشدید تنش به دلایل مختلف پنداشت. البته حملات «کیفی» و «دقیق» حزب‌الله در دو هفته اخیر را نیز می‌توان واجد قسمی تاثیر در شکل حمله اسرائیل دانست.

اما درباره پیش‌بینی‌ها:
لحظاتی بعد از حملات موشکی دوم ایران طی یک یادداشت و سپس یادداشت‌های بعدی در این سه هفته ضمن برشمردن سناریوهای مختلف، پیش‌بینی‌هایی با قید «به احتمال زیاد» یا «غالبا» و غیره درباره ماهیت حمله اسرائیل مطرح شد که غالبا درست از آب درآمد.
بر این اساس هم گفته شد که حملات به احتمال زیاد «محدود» و علیه اهداف نظامی خواهد بود و بعید است که اهداف هسته‌ای یا نفتی مورد حمله قرار گیرد.

هر چند اطلاع دقیقی وجود ندارد، اما حمله‌ای که بنا به نوشته سایت آمریکایی اکسیوس، اسرائیل به دلایلی قبل از آن به ایران اطلاع داده و حتی اهدافی را که مورد حمله قرار می‌دهد نیز بیان کرده است، نمی‌تواند گسترده و بزرگ باشد. اما هنوز نتایج این حمله محدود روشن نیست؛ این که ضربات در چه سطحی بوده است.

در واقع همان دلایلی که اسرائیل را بر آن داشته است که قبل از حمله به ایران اطلاع دهد تا اوضاع از کنترل خارج نشود، می‌تواند موجب تحدید خود حمله هم شده باشد.

همچنین در پیش‌‍‌بینی‌ها تاکید شد که تله جنگی وجود ندارد، چون تصمیمی پیشینی برای جنگ در کار نیست و حملات اسرائیل نیز به احتمال زیاد به جنگی ختم نمی‌شود و حداکثر اتفاق ممکن در این وضعیت حملاتی رفت و برگشتی است.

همچنین تاکید شد که گرچه اسرائیل به دنبال کلاسیک کردن جنگ و وارد آوردن ضربات موثر و معنادار به ایران است، اما از وقوع جنگ بیم دارد و همین خود می‌تواند ترمز اسرائیل را بکشد.

اخیرا هم بیان شد که سفر بلینکن به منطقه برای «چک آخر» توافق آمریکا درباره زمان و اهداف حمله بوده است و این سفر در کنار بالا گرفتن دیپلماسی در روزهای اخیر در خصوص دو جنگ غزه و لبنان به عنوان نشانه‌های نزدیک بودن حمله اسرائیل تحلیل شد.

اما واکنش ایران چه خواهد بود؟
ایران به احتمال زیاد سریعا واکنشی نشان ندهد اما تهدید به پاسخ در زمان و مکان مناسب خواهد کرد. اگر هم بخواهد بعد از این حملات واکنش سریعی نشان دهد احتمالا بسیار محدود باشد.

چه بسا ایران به دلیل تمرکز حمله بر پایتخت و حومه، نوعی پاسخ به حمله اسرائیل را ضروری بداند، اما نباید از نظر دور داشت که حدود ده روز به انتخابات آمریکا باقی مانده است و احتمالا این متغیر و تاثیر احتمالی بالا گرفتن تنش بر شانس پیروزی ترامپ هم در نظر گرفته ‌شود.

به نظر می‌رسد که ثقل حکومت ایران در تقابل با اسرائیل بیشتر از قبل بر جبهه لبنان متمرکز خواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

25 Oct, 16:17


🔺دیپلماسی برای حمله و انتخابات یا توافق؟!

در میانه ظهور نشانه‌های نزدیک شدن ماجراجویی اسرائیل علیه ایران، در تحولی ناهمگون و سوال‌برانگیز ظرف دو روز اخیر، هم نوعی دیپلماسی «هدفمند» بالا گرفته و هم جنگ در غزه و لبنان شدت یافته است. اما به نظر نگارنده هر دو در یک راستا و چنان که دو روز پیش نیز گفته شد، با سفر وزیر خارجه آمریکا به منطقه پیوند دارد.

پس از سفر بلینکن به اسرائیل و عربستان، در ایستگاه قطری آن ناگهان اعلام شد که مذاکرات آتش بس غزه از سرگرفته خواهد شد و روسای موساد، سیا و سازمان اطلاعات مصر یکشنبه آینده به قطر سفر کرده و با نخست وزیر آن دیدار خواهند کرد. دیشب هم هیاتی از حماس به دعوت رئیس جدید سازمان اطلاعات عازم قاهره شد.

در عین حال نیز، نشستی در پاریس درباره لبنان و مذاکراتی دیگر در لندن درباره آینده با حضور وزیر خارجه آمریکا و برخی همتایان عرب خود برگزار شده و می‌شود.

اما به موازات این دیپلماسی، جنگ در دو جبهه غزه و لبنان نیز به طرز بی‌سابقه‌ای بالا گرفته است.

در شمال باریکه غزه طرح «ژنرال‌های» اسرائیل وارد فاجعه‌بارترین مرحله خود شده است. قطعی آب و غذا از مردم این منطقه، حمله به مراکز آوارگان، انهدام مراکز درمانی، پخش شدن جنازه‌ها در کوچه‌ و خیابان‌ صحنه‌های آخر‌الزمانی آنلاین از «جنگ رستاخیز» نتانیاهو و متحدانش است.

اما ساکنان شمال نوار غزه تا این لحظه همچنان از کوچ اجباری به جنوب آن استنکاف می‌کنند و دهها هزار آواره بی‌سرپناه در این منطقه در بحران نبود غذا و دارو و مکان امنی سرگردان هستند.

در همین حال نیز درگیری تن به تن میان نیروهای حماس و بقیه گروه‌ها در شمال نوار غزه به ویژه اردوگاه جبالیا با هدف تصرف کامل آن پس از حدود یک ماه محاصره همه‌جانبه نظامی و انسانی شدیدتر شده است و همچنان ادامه دارد.

در جنوب لبنان هم، درگیری‌ها میان نیروهای حزب‌الله و ارتش اسرائیل پس از سه هفته وارد فاز جدیدی شده و طی این دو روز تلفات سنگینی به ارتش وارد شده است و طبق اعلام واحد سانسور نظامی آن ظرف 24 ساعت گذشته 12 نفر کشته و دهها نفر دیگر زخمی شده‌اند.

در حدود یک ماه حمله زمینی، ارتش اسرائیل در چند نقطه مرزی در فاصله 2 الی 3 کیلومتر پیش‌روی داشته است. احتمالا هم در روزها و هفته‌های آینده این پیش‌روی بیشتر هم شود؛ اما به موازات آن نیز تلفات هم بیشتر خواهد شد.

در نهایت، به نظر نگارنده تداوم این پیش‌روی تا تحقق سیطره نظامی بر جنوب لیتانی در عمق 20 کیلومتر تقریبا امکان‌پذیر نیست.

هم اکنون طبق برآورد جدیدی می‌توان گفت که حمله زمینی اسرائیل سریع‌تر از 2006 به فاز بن‌بست نزدیک شده است و احتمالا بالا گرفتن زمزمه‌های پایان سریع این حمله در اسرائیل نیز معطوف به آن است. اخیرا هم وزیر دفاع هم رئیس ستاد ارتش اسرائیل از احتمال پایان حمله زمینی و اکتفا به حملات هوایی گفته‌اند.

اکنون پرسش این است که در میانه بالا گرفتن بی‌سابقه دود و آتش جنگ در غزه و لبنان، افزایش قابل توجه تحرکات دیپلماتیک به چه معناست؟

در یادداشت دو روز پیش با عنوان « چِک آخر؟!» نیز به پیوست دیپلماتیک سفر بلینکن اشاره شد.

اما این پیوست دیپلماتیک آمریکا در این شرایط با چه انگیزه و اهدافی است. این دیپلماسی را می‌توان نشانه‌ای دیگر از نزدیک شدن اقدام اسرائیل علیه ایران پنداشت. تجربه نشان داده است که معمولا آمریکا در آستانه یک تحول و اتفاق مهم تحرکات دیپلماتیک «هدفمند»ی را با هدف کنترل و مهار تبعات آن آغاز می‌کند. اما این که با همین هدف به توافقی در آینده ختم خواهد شد یا نه، باید منتظر ماند.

در میانه این نوع دیپلماسی در مورد غزه و لبنان، تهدیدهای دیروز آمریکا هم از زبان بلینکن و سالیوان علیه ایران نیز قابل تامل بود.

اما انگیزه دیگر این دیپلماسی احتمالا با انتخابات آمریکا در ارتباط باشد و گویا دولت بایدن در کنار عامل پیش‌گفته، متمایل به آتش‌بسی چند روزه در جبهه غزه در ایام مانده به انتخابات است.

در این راستا هم‌ از چند روز قبل زمزمه‌های طرحی مصری برای آتش‌بس یکی دو هفته‌ای در مقابل آزادی چند گروگان مطرح بوده و ظاهرا هیات حماس هم دیروز با این هدف به مصر دعوت شده است؛ اما به گفته منابعی، حماس گفته است که قبل از هر مذاکره‌ای باید کشتار در شمال نوار غزه فورا متوقف شود.

در واقع بمباران گسترده ساعات گذشته در جنوب نوار غزه در کنار تشدید کشتارها در شمال آن با هدف فشار بر حماس برای پذیرش این آتش‌بس چند روزه است که نوعی بده بستان در آن میان آمریکا و اسرائیل وجود دارد.

با شرحی که رفت‌‎، می‌توان گفت که احتمال اقدام اسرائیل ظرف چند روز آینده تا پایان اکتبر بالاست، اما اگر در این فاصله صورت نگیرد، پس از انتخابات آمریکا هم بیشتر تابع متغیرهای جدیدی از جمله نتایج این انتخابات خواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

25 Oct, 12:54


🔺ماهیگیری از آب گل‌آلودِ جنگ!

در چند هفته اخیر در آن سوی جنگ غزه و لبنان حوادثی در منطقه رخ داده و می‌دهد که نوعی بهره‌برداری طرف‌های دیگر از وضعیت آشوب زده منطقه‌ای است که طی دو روز گذشته با عملیات مسلحانه در آنکارا و حملات گسترده ترکیه به شمال و شرق سوریه و شمال عراق به اوج خود رسید.

از سه هفته پیش، مخالفان سوری تحت حمایت ترکیه در ادلب تحرکاتی خزنده را برای کنترل برخی مناطقی همچون معرة النعمان و خان شيخون شروع کردند.

روسیه هم به دلایلی از جمله جلوگیری از بر هم خوردن نقشه جغرافیاییِ مورد توافق با آنکارا در مارس 2020 در خصوص مناطق تحت کنترل در شمال غرب سوریه اقدام به بمباران برخی مناطق کرد.

در این میان، سه شنبه گذشته دولت باغچلی شریک اولترا راست دولت ترکیه پیشنهادی غیرمنتظره مطرح نمود که چون بمب سر و صدا کرد و اگر جنگ غزه و لبنان نبود، در صدر اخبار منطقه و جهان می‌نشست.

باغچلی به اردوغان پیشنهاد آزادی عبدالله اوجالان، بنیان‌گذار پ‌ک‌ک را داد تا بستری برای پایان دادن به چهار دهه نزاع فراهم شود.

در کنار آن هم، پس از سه سال ممنوع الملاقاتی، چهارشنبه گذشته عده‌ای از نزدیکان اوجالان توانستند با او ملاقات کنند.
عمر اوجالان، هم پس از ملاقات بیان داشت که عمویش پیام داده و گفته است که توانایی لازم برای حل این منازعه را دارد.

به احتمال زیاد، باغچلی قبل از طرح این پیشنهاد با اردوغان هماهنگ کرده است. اما سوال این است که چرا اکنون؟ آیا ترکیه در سایه جنگ ویرانگر غزه به این جمع‌بندی رسیده است که گروه‌های چریکی هر اندازه هم خشونت و قدرت تخریب علیه‌شان به کار گرفته شود، قابل حذف نیستند و بهتر است در فضای کنونی راهی برای مصالحه با حزب کارگران کردستان ترکیه گشوده شود؟

اما یک روز پس از پیشنهاد باغچلی و ملاقات با اوجالان، ناگهان مقر سازمان هوافضای ترکیه «توساش» در آنکارا هدف حمله‌ای مسلحانه با اهدافی سیاسی قرار گرفت و 5 نفر کشته و 22 نفر دیگر زخمی شدند. پ‌ک‌ک هم امروز مسئولیت آن را بر عهده گرفت.

اما چرا این حمله یک روز پس از سخنان باغچلی رخ داد؟ هدف چه بود؟ حمله چه پیوند غیر مستقیمی با تحرکات خزنده اخیر در سوریه دارد؟ برخی جریان‌های مخالفِ هر نوع آشتی و مذاکره در ساختار قدرت ترکیه و در داخل پ.ک.ک چه نقشی در این خصوص داشتنه و دارند؟ یا برخی طرف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی که تداوم این مناقشه و ادامه بحران در کانون‌های بحران‌خیز منطقه را به مصلحت می‌دانند.

پس از این حمله مسلحانه، ارتش ترکیه در واکنشی نابرابر دهها حمله سنگین در شمال عراق و شمال و شرق سوریه انجام داد. بیشتر حملات در سوریه انجام شد و با این که ترکیه اعلام کرد که مواضع پ.ک.ک را هدف قرار داده است؛ اما در شمال و شرق سوریه زیرساخت‌های مدنی همچون برخی میادین نفتی و گازی و نیروگاه برق و غیره هدف قرار گرفتند و چند نفر هم کشته شدند. در واقع حمله به این زیرساخت‌ها هم نوعی الگوبرداری از اسرائیل برای پرهزینه کردن نزاع برای طرف مقابل و فشار شدید بر آن است.

ناگفته هم نماند که حکومت خودمختار کُرد در یک سال اخیر فربه‌تر شده و اخیرا در پی مشکلات و اختلافات پیش آمده با جامعه عربی در دیر الزور پس از برکناری احمد الخبیل با بازسازی شورای نظامی دیرالزور و گماشتن ایاد ترکی الخبیل به ریاست آن توانست تا حدود زیادی بحران را مهار کند.

اما اگر پیشنهاد هماهنگ شده باغچلی معطوف به این برآورد باشد که راه حل مناقشه نظامی چهار دهه‌ای با پ.ک.ک سیاسی است، پس لزوما تصمیم‌گیران ترکیه می‌دانند که تخریب زیرساخت‌های حکمرانی حکومت خودمختار در شمال و شرق سوریه نیز نمی‌تواند راهکاری مناسب برای حل منازعه و فشار بر پ.ک.ک و توقف حملاتش باشد.
اگر چنین باشد که پس از فروکش کردن این تنش احتمالا پیشنهاد باغچلی پیگیری شود.

سیاست ترکیه بسیار سیال و متغیر است و بعید نیست که در نهایت ترکیه مسیر مذاکره و «آشتی» با پ.ک.ک را در پیش گیرد؛ به ویژه که حکومت خودمختار در شمال و شرق سوریه هم به واقعیتی با عقبه بین‌المللی تبدیل شده که حذف آن تقریبا ناممکن است و در صورت امکان نیز بسیار سخت، پرهزینه و زمان‌بر است.

از این رو، چه بسا تصمیم‌سازان ترکیه به این نتیجه رسیده باشند که راه کنترل این وضعیت و «بی‌خطر سازی» حکومت خودمختار همسایه رسیدن به توافق با حزب کارگران کردستان باشد تا از این رهگذر هم وضعیت در شمال و شرق سوریه را کنترل کرده وهم محمل و بستری برای کنار آمدن با آن (مانند وضعیت مشابه در اقلیم کردستان عراق) در آینده فراهم شود.

فعلا برای چنین خوشبینی زود است و تا رسیدن به این وضعیت نیز فاصله زیاد است؛ اما با این چرخشی که باغچلی دستکم در بعد اعلامی داشت، مشابه آن در سیاست اعمالی ترکیه نیز بعید نیست. اما موانع و چالش‌ها بیشمار است؛ از جریان‌های متنفذ ناراضی در دو طرف تا بازیگران خارجی
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

23 Oct, 14:27


🔺چِک آخر؟!

شواهدی نشان می‌دهد که زمان ماجراجويى نظامی اسرائیل علیه ایران نزدیک شده است.

غیر از بازدید امروز یواو گالانت از پایگاه هوایی هاتزریم و تهدید ایران از آن‌جا، اما مهم‌ترین قرینه می‌تواند سفر منطقه‌ای وزیر خارجه آمریکا به ویژه به اسرائیل باشد که با ده سفر قبلی او به منطقه از زمان شروع جنگ غزه متفاوت است.

به نظر می‌رسد که بلینکن برای چک نهایی چگونگی و زمان حمله اسرائیل به آن‌جا رفته است. با وجود بالا رفتن احتمال وقوع آن قبل از انتخابات آمریکا اما هنوز مشخص نیست و احتمال انجام آن بعد از انتخابات 5 نوامبر هم وجود دارد.

قبلا هم بایدن گفته بود از شیوه و موعد حمله آگاه است. این بدان معناست که توافقی درباره زمان و اهداف صورت گرفته است.

اما اگر این اتفاق قبل از انتخابات آمریکا بیفتد، به احتمال زیاد ظرف چند روز آینده صورت ‌می‌گیرد نه در چند روز مانده به آن و از این رو احتمالا واشنگتن در آستانه انتخابات می‌خواهد کاملا مطمئن شود که این اقدام از حد خاص و مورد توافق فراتر نرود تا ناخواسته درگیر وضعیتی جنگی در منطقه نشود.

شکی نیست که نتانیاهو چشم به راه پیروزی ترامپ در انتخابات است و روشن نیست که حتی به این توافق خود با آمریکا کاملا پایبند باشد. از این رو احتمالا دولت بایدن نگران آن و تاثیرش بر پیروزی کاملا هریس است و بعید نیست این نگرانی بلینکن را در کنار چِک نهایی به اسرائیل کشانده باشد.

اما همزمان با سفر وزیر خارجه آمریکا، واحد سانسور نظامی در اقدامی قابل تامل تصاویر حمله پهپادی به منزل نتانیاهو را منتشر کرد. انگار که نتانیاهو با این کار می‌خواست به مهمان آمریکایی خود بقبولاند که باید دز اقدام احتمالی را بالا برد.
در نهایت با توجه به حساسیت بالای شرایط و احتمال خروج اوضاع از کنترل چندان هم محتمل نیست که اسرائیل بخواهد آمریکا را دور بزند.

البته سفر بلینکن به اسرائیل و سپس عربستان و قطر بُعدی دیپلماتیک هم دارد و آن هم احتمالا مربوط به وجود ابتکاری برای مابعد اقدام علیه ایران است. معمولا سیاست آمریکا در چنین مواقع حساسی هم یک پیوست دیپلماتیک برای مدیریت اوضاع و جلوگیری از خروج آن از کنترل دارد.

شرایط انتخاباتی در آمریکا و امید طرف اسرائیلی به بازگشت ترامپ چه بسا تاثیری منفی بر موفقیت هر گونه ابتکاری داشه باشد.

بعید نیست که این پیوست دیپلماتیک آمریکا در آستانه یک تنش نظامی خطرناک در منطقه ابتکاری برای آتش‌بس و توافق پس از اقدام اسرائیل باشد.
دو جنگ غزه و لبنان در بن‌بست است و هر گونه توافقی بدون حداقل تحقق اهداف اعلامی علی‌رغم همه این ترورها و ویرانگری‌ها تصویری شکست‌‎گونه برای اسرائیل ایجاد می‌کند، اما اقدامی علیه ایران می‌تواند بر آن سایه افکند و در ظاهر امر اسرائیل را در موقعیت برتر بنشاند.

بعید نیست که آمریکا با پیغام و پسغام و وعده توافق خواستار خویشتن‌داری ایران شده باشد و شاید هم تماس تلفنی چند روز قبل سلطان عمان معطوف به ابتکاری برای چنین توافقی باشد.
دیدار پس فردای بلینکن با وزرای خارجه عرب در لندن نیز با محوریت آینده غزه ممکن است در پیوند با این تحرکات باشد.

در این میان اما اگر حمله احتمالی اسرائیل تا حدودی محدود باشد، بعید نیست که ایران از خیر پاسخ به آن بگذرد؛ چنان که وعده‌ای برای توافق در میان باشد. اما اگر این حمله گسترده و مهم باشد و جنبه حیثیتی پیدا کند، ایران در معذوریت واکنش قرار می‌گیرد و پاسخ می‌دهد.

در این صورت حملاتی رفت و برگشتی شکل می‌گیرد و سه سناریو پس از آن قابل تصور است؛ نخست توقف آن در نقطه توافقی فراگیر با شمولیت توقف دو جنگ غزه و لبنان، دوم توقف این حملات بدون هیچ توافقی و سوم نیز شعله ور شدن جنگی منطقه‌ای.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

23 Oct, 10:36


🔺شکست حصر غزه؟!

سخنان فوق برآیند شناختی مضر از دو کلان مساله اسرائیل و غزه در بحبوحه این جنگ است. مواجهه سطحی و شعاری با مسائل کلان سیاست خارجی آسیب جبران ناپذیری به کشور در ابعاد مختلف زده است.
مواجهه توهمی معضل دیگری است و نمونه جدید آن «توطئه» و «ساختگی» پنداشتن سریع حمله پهپادی به منزل نتانیاهو بود.

حداقل آشنایی با وضعیت کنونی غزه برای علم به عدم امکان عزیمت چراخ خاموش هر شناوری کافی است و لو هم به ساحل غزه برسد، در آنجا سریع به کنترل ارتش اسرائیل در می‌آید.

اسراییل کشتی مرمره ترکیه را هم که 2010 با چراغ روشن رفت، کنترل کرد و 9 فعال را هم کشت.

در یک سال اخیر، پیشنهادهای مختلفی از جانب کنشگران خارجی برای ارسال غذا و دارو به غزه مطرح شده؛ از ارسال چند کشتی از جانب دول اسلامی با حضور برخی مقامات تا اعزام کشتی کمک‌رسانی حامل فعالان صلح بین‌المللی. اما نه اراده جمعی اسلامی برای اعزام این کشتی‌ها شکل گرفت و نه کشوری آمادگی حرکت کشتی از یکی از بنادرش را داشت و ترکیه هم این بار نپذیرفت. کسی هم مخاطره نکرد و نرفت!

حال اگر عزمی برای چنین مخاطره‌ای هست، بسم الله!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

22 Oct, 21:32


🔺شوکی که تخلیه شد و جانشینی که مشخص می‌شود!

از غروب امروز منابع مجازی نزدیک به حزب‌الله با انتشار عکس‌هایی، خبر از کشته شدن سیدهاشم صفی‌الدین رئیس شورای مرکزی حزب‌ دادند و ساعاتی بعد هم ارتش اسرائیل طی بیانیه‌ای موفقیت‌آمیز بودن ترور را تایید کرد.
هنوز حزب‌الله بیانیه‌ای نداده است، اما گفته می‌شود که عصر امروز جنازه‌ها از مکان ترور خارج شده است.

بر خلاف اعلام رسمی سریع ارتش اسرائیل درباره تایید ترور سیدحسن نصرالله یک روز پس از آن، اما سه هفته طول کشید تا ترور صفی‌الدین تایید شود. تایید رسمی ترور دبیرکل سابق حزب‌الله معطوف به دریافت اطلاعات محرمانه (به احتمال زیاد از همان کانال‌های نفوذی) بود، اما تایید ترور رئیس شورای مرکزی حزب بعد از سه هفته و پیش‌دستی برخی منابع لبنانی و نزدیک به حزب‌الله در اعلام آن ساعاتی قبل از بیانیه ارتش اسرائیل، آن را به خبری سوخته مبدل ساخت.

همین خود در کنار کاهش قابل توجه ترورها می‌تواند نشانه‌ای مهم از بسته شدن کانالی نفوذی باشد که نقشی کلیدی در این ترورها با اطلاع دادن زمان دقیق نشست‌های فوق سری داشت. البته مکان‌ها به احتمال زیاد قبلا لو رفته بود و اسرائیل صرفا منتظر حضور رهبران حزب‌الله در آنجا برای نشستی بود که به محض کسب اطلاعات دقیق، سریعا اقدام به ترور کرد.

البته حزب‌الله عصر امروز پس از انتشار اخبار مربوطه در فضای مجازی می‌توانست با یک اعلام رسمی پیش‌دستی کرده و فرصت این اطلاع‌رسانی را از اسرائیل بگیرد که این اتفاق نیفتاد.

هر چند شوک بزرگ ناشی از ترور جانشین احتمالی دبیرکل سابق حزب‌الله طی این سه هفته تخلیه شده و تاییدیه امشب شوک خاصی ایجاد نکرد؛ اما این اطلاع‌رسانی چهار روز پس از حمله پهپادی به منزل نتانیاهو می‌تواند فضای روانی ناشی از این حمله در اسرائیل را تحت الشعاع قرار دهد.

اکنون بعد از صدور بیانیه رسمی حزب‌الله در این باره، به احتمال زیاد نام دبیرکل جدید آن در آینده نزدیک اعلام شود. در میان نامزدهای احتمالی نیز، گزینه مطرح شیخ نعیم قاسم است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

22 Oct, 16:51


🔺حزب‌الله ناشناخته شد!

پر واضح است که اسرائیل با ترور رهبر و فرماندهان ارشد حزب‌الله چه ضربه‌ای به آن وارد و چه دستاوردی هم کسب کرد. اما در عین حال، همین مساله اسرائیل را با معضلی مواجه کرده است که در تحلیل‌ها دیده نمی‌شود.

اسرائیل قبلا با رهبران شناخته شده به ویژه خود دبیر کل حزب‌الله روبرو بود و با سخنرانی‌های ایشان در بحبوحه جنگ‌ها و تنش‌ها تلاش می‌کرد که به درکی تقریبی نسبت به سیاست و برنامه بعدی حزب‌الله برسد.

در کنار آن هم رخنه‌ای که مسبب این ترورها و انفجارها شد -چه انسانی و چه سایبری- محمل و مدخل خوبی برای شناخت گام‌های حزب‌‌الله و اندرون آن بود.

اما امروز با ترور سیدحسن نصرالله و فرماندهان ارشد آن و همچنین بسته شدن روزنه رخنه(چنان که کاهش قابل توجه ترورها تا حد زیاد گویای آن است) اسرائیل با حزب‌الله‌ی روبرو است که آن را مثل قبل نمی‌شناسد!
علت هم این است که فرماندهان و رهبران جایگزین را نمی‌شناسد و نمی‌داند به چه می‌اندیشند و گام‌های بعدی آن‌ها چیست.

این گونه هم پیداست که پس از رهبران غالبا میانسال این گروه، افراد جدید عموما جوان هستند و چه بسا مصمم‌تر بوده و چندان خود را در گیر و دار ملاحظات نبینند.

ناگفته هم نماند که احتمالا هاشم صفی‌الدین رئیس شورای اجرایی از بمباران چند وقت پیش جان سالم به در برده است. مسکوت ماندن این قضیه در اظهارنظرها و رسانه‌های اسرائیلی تا این لحظه چه بسا اماره مهمی باشد. معمولا اگر احتمال موفقیت ترور بالا بود، رسانه‌های اسرائیلی در این سه هفته به نقل از منابع خود می‌نوشتند. سکوت معنادار اسرائیل در این باره دو دلیل می‌تواند داشته باشد، نخست این که واقعا هنوز اطلاع دقیقی درباره سرنوشت صفی‌الدین ندارد که موفقیت ترور یا عدم آن را تایید کند. این عدم اطلاع هم می‌تواند نشانه‌ای دیگر از بسته شدن منفذ «نفوذ بزرگ» باشد.

دلیل دوم نیز می‌تواند این باشد که اسرائیل می‌داند که رئیس شورای اجرایی حزب‌الله هنوز زنده است و نمی‌خواهد شکست عملیات ترور را اعلام کند.

عدم اعلان جانشین رهبر سابق نیز می‌تواند با این مساله در پیوند باشد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

22 Oct, 07:39


🔺اسرائیل و کلاسیک کردن جنگ!

با تشدید درگیری‌ها و جنگ لبنان دُز تهدیدهای اسرائیل علیه ایران نیز بالا گرفت که با حمله پهپادی به خانه نتانیاهو در قیساریه شدت بیشتری یافت.

تهدیدها در اصل از زمان دومین حمله موشکی ایران بُعد آشکار و بی‌سابقه‌ای به خود گرفته است. اما این تنها عامل نیست.

فارغ از این که اسرائیل چه اقدامی انجام خواهد داد، اما در این سه هفته، پیوست رسانه‌ای آن سنگین‌ترین جنگ روانی را علیه ایران به راه انداخته است.

اما اسرائیل به دنبال چیست؟
به نظر می‌رسد که به دنبال بر هم زدن قواعد بازی است. اما چطور؟ اسرائیل ظاهرا می‌خواهد جنگی را که از 13 ماه قبل در دو جبهه غزه و لبنان درگیر آن با دو طرف غیرکلاسیک و نامتعارف است، به نزاعی متعارف با یک طرف کلاسیک تبدیل کند.

علت هم این است که اسرائیل با یک بن‌بست آزاردهنده در جنگی فرسایشی با دو طرف نامتعارف حماس و حزب‌الله روبرو است که آن را به این جمع‌‎بندی رسانده است که در جنگ نامتقارن با این طرف‌های ناهمتراز جز پیروزهای تاکتیکی نمی‌تواند با تحقق اهداف جنگ و تغییر رفتار یا حذف دشمنانش پیروزی راهبردی به دست آورد.

از این رو، ظاهرا اسرائیل چاره کار را در حملاتی «موثر و معنادار» به ایران به عنوان یک کشور و طرف کلاسیک با هدف برهم زدن بازی و ایجاد وضعیتی دیده است که کاملا دو جبهه دیگر را تحت الشعاع قرار دهد.

اسرائیل بیش از یک سال است که درگیر یک جنگ فرسایشی در غزه است و اخیرا هم جبهه لبنان به آن اضافه شده است.

اگر واقع‌‎بینانه و بدون سوگیری بنگریم، تداوم جنگ غزه (در سایه نبود هیچ توازن قوایی میان دو طرف) بیش از یک سال، آن هم علیه یک گروه محاصره شده و تمام نکردن این جنگ و ادامه حیات حماس با وجود کاربرد این حجم خشونت و بمب (بیشتر از مقدار مورد استفاده علیه آلمان در جنگ جهانی دوم) بسیار برای ارتش اسرائیل مایه سرشکستگی است.

همه می‌دانند که اسرائیل در غزه تا توانسته از مردم عادی از زن و کودک کشته و کلیه زیرساخت‌ها را نابود کرده و این منطقه را به عصر حجر بازگردانده است. با این حال هنوز جنگ ادامه دارد. چرا؟

هر چقدر هم با حماس مخالف باشیم، اما این واقعیت را نمی‌توان نادیده گرفت که علت اصلی تداوم این جنگ این است که حماس هنوز توان رزمی قابل توجهی دارد که اسرائیل خود را پس از یک سال جنگ ویرانگر مجبور به بازگشت به همان نقطه آغازین آن با حملاتی سهمگین‌تر ببیند که به اهداف جنگ برسد.

حالا این که پس از یک سال با بمباران گسترده مراکز آوارگان و ایجاد قحطی در شمال غزه پس از ویران کردن منازل و محلات‌شان چه اتفاقی بیفتد، مساله دیگری است. نقطه ضعف اساسی حماس هم همین فاجعه انسانی بی‌سابقه است.

اما جنگ لبنان با غزه متفاوت است. در جنگ غزه، عمق اسرائیل درگیر نشد اما در جنگ لبنان وارد وضعیتی فرسایشی شده است. تقریبا از مرز لبنان تا عمق 60 کیلومتر تا حیفا و اطراف آن روزانه درگیر حملات موشکی و پهپادی است. این حملات هم تلفات خاصی ندارد، اما متعاقب صدای ممتد آژیر خطر، ناامنی گسترده‌ای در این مناطق ایجاد شده و مدام زندگی روزانه اسرائیلی‌ها میان رفتن به پناهگاه و منزل سپری می‌شود و تحمل این وضعیت برای مدت زیادی برای یک جامعه مرفه سخت است.

بنا به اعلام رسانه‌های اسرائیلی، زندگی عمومی از مرز تا حیفا فلج شده است. دو حمله اخیر (تیپ گولانی در جنوب حیفا و منزل نتانیاهو) هم فضای رعب و نگرانی را وارد مرحله تازه‌ای کرده است.

اسرائیل تصور می‌کرد که با ترور رهبران عالی‌رتبه حزب‌الله و انفجار پیجرها و بی‌سیم‌ها و پیامدهای سنگین آن، تقریبا کار حزب‌الله تمام شده است و در لبنان به یک پیروزی سریع دست می‌یابد که حماس را هم به تسلیم وادار می‌کند.

اما این گونه نشد و وضعیت در جبهه لبنان هم در سایه نبود هیچ پیشرفتی در حمله زمینی و شدت گرفتن حملات موشکی و پهپادی حزب‌الله به عمق اسرائیل در حال قفل شدن است و ورود اسرائیل از دو روز پیش به فاز بمباران اهداف اقتصادی و غزه‌سازی لبنان نیز منعکس‌کننده همین وضعیت است.

در این شرایط گویا اسرائیل چاره کار را در برهم زدن بازی با خود ایران دیده و معتقد است که با وارد کردن «ضرباتی سخت» می‌‎تواند آنچه را در جنگ با دو بازیگر نامتعارف به دست نیاورده، می‌تواند با بازیگری کلاسیک به دست بیاورد.

اما در این میان هم ظاهرا نمی‌خواهد همین ضربات با پاسخ متقابل ایران به جنگ تمام عیار ختم شود و آمریکا نیز آن را نمی‌خواهد. علت اصلی تاخیر هم همین عامل و انتخابات آمریکاست. اگر تصمیم بر جنگ بود که باید از قبل آماده می‌‎شد و تاد را هم منتقل می‌کرد و به محض حمله ایران، جنگ را شروع می‌کرد.

در آینده نزدیک روشن خواهد شد که نگرانی از وقوع جنگی تمام‌عیار می‌‎تواند ترمز اسرائیل را بکشد یا عملا عزم خود را برای برهم زدن بازی و لو در سطحی نشان خواهد داد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

21 Oct, 16:07


🔺پدیده‌ای بنام امارات!

رئیس امارات یک ماه بعد از سفر به آمریکا به روسیه رفت وبا پوتین دیدار کرد.

وی در آمریکا از بایدن لقب «شریک اصلی دفاعی» گرفت که الزاماتی امنیتی برای واشنگتن در منطقه دارد ودر روسیه نیز پوتین از ورود روابط با امارات به فاز «شراکت راهبردی» گفت که رنگ‌وبوی اقتصادی وبرگردانی منطقه‌ای دارد.

امارات امروز مقصد نخست سرمایه‌گذاری روسیه در منطقه است وحجم سرمایه‌گذاری وتجارت دو جانبه هم 7 و 11 میلیارد دلار است.

از اتحادیه اروپا هم اخیرا امضایی بی‌سابقه در مورد جزایر سه‌گانه گرفت.

همواره شناخت رایج از امارات معطوف به کلیشه «عملگی» برای آمریکا بوده است؛ اما چنین روایتی حداقل اکنون با شراکت همزمان این کشور با دو خصم -واشنگتن و مسکو- مخدوش است. این چه «مزدوری» است که آقایش اجازه می‌دهد با دشمنش دمساز شود؟!

واقعیت این که این بازیگری و «جمع میان نقیضین» غالبا محصول افزایش عاملیت امارات است.

این که امارات عَلَم خصومت با اسلام سیاسی و نزدیکی با اسرائیل را برافراشته، بیشتر مولود نگاه حاکم بر این کشور است و الا قطر وعمان هم متحد آمریکا هستند و سیاست خارجی متفاوتی دارند.
#صابر_گل_عنبری
@Sganbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

21 Oct, 05:59


🔺تصویری سوررئال!

عکس بالا به ظاهر خنده‌دار است، اما تصویری سوررئال از یک ناهمترازی بی‌سابقه در جنگی نامتقارن در غزه است که در آن هیچ موازنه قوایی وجود ندارد و در عین حال نیز به بی‌ضابطه‌ترین جنگ (انسانی، حقوقی واخلاقی) تبدیل شده است.

یک طرف به پیشرفته‌ترین تکنولوژی جنگ مجهز است و طرف دیگر حتی کفش سالمی ندارد بپوشد.

در این تصویر نیروی حماس با کفشی پاره در حال بمب‌گذاری مسیر تانک فرمانده تیپ 401 زرهی ارتش اسرائیل است که به عنوان عالی‌ترین فرمانده اسرائیلی در این جنگ کشته می‌شود.

منابعی اسرائیلی هم می‌گویند که احتمالا قسام با عقب‌نشینی تاکتیکی از این محدوده موجب خوانشی نادرست در طرف مقابل شده و خود فرمانده تیپ تصمیم می‌گیرد برای برآورد وضعیت به آنجا برود، اما در کمین انفجاری گرفتار می‌شود.

جنگ‌های نامتقارن از ویتنام تا غزه و لبنان تابع منطق خاص خود است و بعضا اشتباها آن را با منطق جنگ‌های کلاسیک تحلیل می‌کنند. همچنین نباید جنگ‌های متقارن را باعینک نامتعارف دید. مثلا هر گونه جنگی میان ایران و اسرائیل کلاسیک بوده وتابع منطق موازنه قواست ‌وبا جنگ غزه ولبنان تفاوت ماهوی دارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

20 Oct, 18:06


🔺جنگ در نقطه آغاز!

اسرائیل از کشته شدن فرمانده تیپ زرهی 401 و زخمی شدن چند فرمانده عالی رتبه دیگر خود در جبالیا در شمال غزه خبر داد.

سرهنگ دقسه پس از جنگ 2006 لبنان «نشان شرف» گرفت و بلندپایه‌ترین فرمانده ارتش اسرائیل است که در جنگ غزه کشته می‌شود.

این اتفاق پس از یک سال جنگ، آن هم در شمال غزه و پس از سنوار واجد دلالت‌‌های خاصی است.

اسرائیل در اوايل جنگ، از پاکسازی این منطقه خبر داد، اما این روایت با چند حمله سنگین دیگر برای سیطره کامل بر آن و کوچاندن ساکنانش مخدوش شد.

با آغاز جنگ لبنان، فرصت را برای تحقق این هدف با اجرای «طرح ژنرال‌ها» با درون‌مایهِ حمله گستردهِ توام با قحطی و قطع کمک‌ها مناسب دید و حمله با محاصره کامل اردوگاه جبالیا (1.4 کیلومتر مربع) با جمعیت حدود 150 هزار آواره شروع شد.

با کشته شدن سنوار نیز با این تصور که نیروهای حماس روحیه خود را از دست داده‌، حمله وارد فاز بمباران سهمگینِ منازل باقیمانده و کشتار گسترده آوارگان شد.

این که بعدا چه شود معلوم نیست؛ اما با تلفات امروز اسرائیل و حمله «بی‌سابقه» به شمال نوار غزه، گویی جنگ به نقطه شروع بازگشته است! چرا!؟
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

19 Oct, 18:33


🔺حمله به منزل نتانیاهو توطئه بود؟

پس از حمله پهپادی به منزل نتانیاهو، برخی آن را توطئه خود اسرائیل برای توجیه حمله به اهدافی خاص در ایران و آماده کردن افکار عمومی و جهان برای این اقدام دانسته و بر این اساس تحلیل می‌کنند.

دلیلی را هم که در توجیه توطئه بودن حمله ذکر می‌کنند این است که حزب‌الله مسئولیت این حمله را بر عهده نگرفته است. معمولا بیانیه‌های حزب‌الله به محض انجام عملیات منتشر نمی‌شود. اما بعید هم نیست که آن را به عهده نگیرد و چه بسا ابهام برای رساندن پیام مورد نظر ایران مطلوب دانسته شود.

به احتمال زیاد حمله پهپادی مانند حمله مشابه به مقر تیپ گولانی در جنوب حیفا کار حزب‌الله بوده است، اما این احتمال هم بعید نیست که حمله پهپادی از لبنان نبوده باشد. به عنوان مثال، قبلا بنا به اعلام ارتش اسرائیل، انصار الله يمن در 19 جولای حمله پهپادی به تل‌آویو انجام داد و پهپاد تا رسیدن به تل‌آویو از دید سامانه پدافندی اسرائیل پنهان ماند و با ساختمانی اصابت و موجب کشته شدن یک نفر شد.

در هر صورت، اکنون حزب‌الله دقیقا می‌داند که این حمله را انجام داده‌ است یا خیر. اگر انجام نداده باشد، لابد از دیگر متحدان خود قضیه را جویا می‌شود و اگر در نهایت هیچ طرفی از «محور مقاومت» انجام نداده باشد، لاجرم زودتر و سریع‌تر همین «توطئه» درک شده و از این رو، جای هیچ درنگ و تاخیری نیست و باید سریع اعلام شود که حمله پهپادی به منزل نتانیاهو کار حزب‌الله یا متحدانش نبوده است.

اما موضع حزب‌الله و یا طرف‌های دیگر روشن خواهد کرد که این حمله «توطئه» بوده است یا سخن گفتن از آن زاییده «توهم توطئه» است.

برآورد نگارنده این است که توطئه‌ای در کار نبوده است.
نمی‌دانم که واقعا بعد از فجایع غزه دیگر اسرائیل برای اقدامات خود نیاز به چه توجیهی دارد و اساسا هم آیا افکار عمومی جهان از چنین اهمیت و جایگاهی در سیاست جنگی نتانیاهو برخوردار است که چنین توطئه‌ای علیه «نماد قدرت و اقتدار» اسرائیل را به جان بخرد تا جهان را برای حمله‌ای خاص آماده سازد؟ به ویژه که این حمله موجب گسترش رعب و نگرانی در جامعه اسرائیل می‌شود؛ به گونه‌ای که در شبکه مجازی عبری برخی گفته‌اند وقتی پهپادها به منزل نخست‌وزیر رسیده است، پس به منازل همه اسرائیلی‌ها خواهد رسید.

یعنی اسرائیل بدون وارد آوردن چنین آسیبی حیثیتی به چهره‌اش و تزریق احساس ناامنی عمیق در جامعه خود نمی‌تواند اقدام کند؟

با این حال اگر حزب‌الله یا طرف‌‌های دیگر مسئولیت حمله را به عهده بگیرند یا تکذیب کنند که مساله دیگر حل است، اما اگر به عهده نگیرند و ابهام در پیش گرفته شود و تکذیب هم نشود، باز «توطئه» محلی از اعراب ندارد و اگر پای «توطئه» در میان بود که منطقا و عقلا سکوت جایز نبود.

اما تهدیدهای اسرائیل علیه ایران پس از حمله امروز، لزوما به معنای توطئه بودن حمله پهپادی نیست. نتانیاهو می‌خواهد از این حمله بهره‌برداری خاص خود را بکند و چه بسا هدف از اظهارنظرهای تند در ساعات اخیر، فشار بر آمریکا برای تغییر «اهداف تعیین شده» مورد توافق مشترک در چارچوب واکنش به حمله موشکی ایران باشد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

19 Oct, 14:01


🔺پیام‌های نظامی قبل از واقعه!

در روزهای اخیر به موازات بالا رفتن احتمال نزدیک شدن حمله اسرائیل به اهدافی در ایران شاهد اتفاقات زیرپوستی مهمی در منطقه هستیم که بیشتر به تبادل پیام هشدار با چاشنی بازدارندگی میان ایران، آمریکا و اسرائیل شباهت دارد.

در روزهای گذشته حملات آمریکا و انگلیس به انصارالله یمن شدت و گسترش قابل توجهی داشت که نباید آن را صرفا در چارچوب حملات چند ماه اخیر در واکنش به اتفاقات دریای سرخ علیه کشتی‌ها تفسیر کرد. تشدید و گسترش بمباران یمن با حمله احتمالی اسرائیل به ایران پیوند دارد.

گویا آمریکا می‌خواهد با هدف قرار دادن اهداف مهم انصار الله، مشارکت آن را در واکنش ایران به حمله اسرائیل و چه بسا در هر جنگ احتمالی منطقه‌ای به حداقل ممکن برساند.

همچنین احتمالا آمریکا خواسته است با استفاده از بمب‌افکن‌های B52 برای نخستین بار در یمن و کاربرد بمب‌های سنگرشکن علیه اهداف زیرزمینی، هشداری را نیز به ایران مخابره کند؛ با این محتوا که در صورت تعدی از حدود مشخصی در پاسخ به حمله اسرائیل، آمریکا ممکن است برای حمله به تاسیسات راهبردی در زیر زمین اقدام کند.

اما از دیگر سو، در تحولی، حزب‌الله در یک هفته اخیر به شکل چشمگیری حملات خود علیه اسرائیل را شدت بخشیده است.

شدت گرفتن حملات حزب‌الله هم صرف نظر از این که نشانه دیگری از خروج این حزب از شوک ترورها و عبور از اختلال پیش آمده در سیستم کنترل و فرماندهی باشد، بی‌ارتباط با حمله احتمالی اسرائیل به ایران نیز نیست.

در واقع بالا گرفتن حملات کمی و کیفی حزب‌الله از حمله به پایگاه گولانی تا منزل نتانیاهو را می‌توان نوعی پیام هشدار از جانب ایران با هدف تاثیرگذاری بازدارنده بر حمله احتمالی اسرائیل دانست. در واقع حزب‌الله و ایران می‌خواهند با تشدید حملات و هدف قرار دادن اهداف حساس بر محاسبات دولت اسرائیل تاثیر بگذارند.

به نظر می‌رسد که نتانیاهو نیز این پیام را دریافته و به همین خاطر امروز در واکنش به حمله پهپادی به منزلش گفت که تا آخر پیش خواهد رفت و چیزی مانع او نخواهد شد.

پوشیده نیست که حزب‌الله خط مقدم ایران به شمار می‌رفت و در مواجهه تهران و تل‌آویو قسمی بازدارندگی هم برای ایران خلق کرده بود.

در واقع قدرت حزب‌الله با توجه به نزدیکی جغرافیایی همواره در محاسبات اسرائیل در مواجهه با ایران به عنوان یک متغیر مدنظر بود. حتی زمانی هم که عملیات «وعده صادق 1» انجام شد، با وجود اطلاع اسرائیل از بخش مهمی از اندرون حزب‌الله - چه به وسیله پیجرها چه بی‌سیم‌ها چه رخنه انسانی- اما از واکنش جدی به ایران پرهیز کرد. یک دلیل مهم این پرهیز نگرانی از وجود نیمه پنهان و ناشناخته‌ای در توان حزب‌الله بود و دلیل دیگر هم آماده شدن برای جنگ لبنان بود.

اما پس از ترور سید حسن نصرالله و فرماندهان بلندپایه حزب‌الله و اختلال پیش آمده در سیستم کنترل و فرماندهی، عدم واکنشی بزرگ از جانب حزب به ترور دبیرکل خود، این ادراک را در اسرائیل ایجاد کرد که نیمه پنهان خطرآفرینی در حزب‌الله باقی نمانده و به این برآورد رسید که در حملات آسیب جدی دیده است.

اما حسب رصد رسانه‌های اسرائیلی، شدت تدریجی تصاعدی حملات حزب‌الله در دو هفته اخیر، گسترش حملات موشکی به عمق اسرائیل (و ایجاد موجی از رعب علی رغم نبود تلفاتی جدی)، حمله پهپادی دقیق به پایگاه گولانی در جنوب شهر راهبردی حیفا به نوعی برای اسرائیل شوک‌آور بود و ادراک قبلی آن نسبت به نبود نیمه پنهانی در حزب‌الله را مغشوش کرد.

در کنار آن، حمله پهپادی امروز به منزل نتانیاهو این ادراک را مغشوش‌تر و شوک دو هفته اخیر اسرائیل را به ویژه در جامعه اسرائیل تعمیق کرد.

این حمله به نوعی عبور از خیلی از خطوط قرمز اسرائیل بود؛ البته خود رژیم نیز تصور نمی‌کرد که حزب‌الله توان آن را داشته باشد که با عبور از همه سامانه‌های پدافندی، منزل نخست‌وزیر را مورد اصابت قرار دهد.

به نظر می‌رسد که آمریکا دیگر مخاطب حمله پهپادی به منزل نتانیاهو بود. احتمالا ایران با نمایش متفاوتی از توان پهپادی خود در جنگ لبنان خواسته باشد این پیام را هم به آمریکا برساند که می‌تواند دهها و صدها پهپاد از این نوع را همزمان در صورت وقوع جنگی به سمت اهداف آمریکا در منطقه روانه کند.

اکنون پرسش این است که اسرائیل و آمریکا عملا با این وضعیت چه برخوردی خواهند کرد؟ آیا پیام هشدار ایران بر محاسبات اسرائیل درباره کمیت و کیفیت حمله احتمالی اسرائیل تاثیری جدی خواهد گذاشت؟ یا نتانیاهو پس از این حمله مصمم‌‎تر خواهد شد؟

همچنین آیا پیام‌های نظامی آمریکا و ایران از یمن تا لبنان می‌تواند مانع وقوع جنگ در منطقه شود؟ یا احتمال آن را افزایش می‌دهد؟

منطقه روزهای حساس و تعیین کننده‌ای در پیش دارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

18 Oct, 20:16


🔺دو اشتباه فرصت‌سوز اسرائیل!

هر اندازه هم با سنوار مخالفت شود، اما نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت که شیوه مرگ او در درگیری با نظامیان اسرائیلی در رفح نزد فلسطینی‌ها و به ویژه جوانان در بیشتر کشورهای عربی و اسلامی از او یک «اسطوره» ساخت.

دو اشتباه فردی و سیستمی اسرائیلی در ترسیم این تصویر دخیل بود و مانع ساخت روایتی پرسود برای اسرائیل درباره این اتفاق شد.

اشتباه نخست را نظامیان اسرائیلی مرتکب شدند که یک روز پس از درگیری با سنوار و کشته شدن او به مکان درگیری بازگشته و با مشاهده اجساد به دلیل شباهت زیاد چهره یکی از کشته‌شدگان به وجود سنوار در میان آن‌ها شک کرده و یک نظامی اسرائیلی سریعا تصویر او را برای جلب توجه در فضای مجازی به اشتراک گذاشت. ناگفته هم نماند که در این جنگ شبکه‌های مجازی عبری تا حدودی سلطه واحد سانسور نظامی اسرائیل را تضعیف کردند.

همین اقدام فرصت تاریخی ساخت یک روایت تمام و کمال را از اسرائیل با درونمایه کشف مکان سنوار و ترور او برای سرمایه‌گذاری رسانه‌ای بزرگ بر آن با اهداف مختلف سلب کرد. ارتش اسرائیل هم پس از همرسانی تصاویر و انتشار گسترده آن‌ها چاره‌ای جز بازگو کردن حقیقت ماجرا نداشت.

این در حالی است که در صورت ارائه روایت مطلوب اعلام کشف مکان سنوار و ترورش تصویر‌سازی دیگری اتفاق می‌افتاد. نتانیاهو از یک طرف با چنین روایتی می‌توانست از اعتراضات خانواده‌های گروگان‌ها بکاهد و با خرید زمان بیشتر برای ادامه جنگ به آن‌ها اطمینان خاطر دهد که همچنان که سنوار را یافت، آن‌ها را نیز پیدا خواهد کرد.

از دیگر سو، با این کار می‌توانست دیگر رهبران و فرماندهان حماس در غزه را دچار اشتباه و آن‌ها را وادار به تغییر مکان خود کند که در این جابجایی سرنخی به دست آید و مکان حضور آن‌ها شناسایی شود.

کما این که تصویری مهم از توان امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل پس از غافلگیری بزرگ حمله هفتم اکتبر به داخل اسرائیل، دشمنان و خارج مخابره می‌شد؛ به ویژه که طی یک سال گذشته سازمان‌های اطلاعاتی اسرائیلی و آمریکایی با کار فشرده‌ای به دنبال او بودند و به نوشته روزنامه وال استریت ژورنال، اسرائیل چندین میلیون دلار برای یافتن سنوار هزینه کرد.

اما اشتباه آن نظامی اسرائیلی و بیان اجباری واقعیت ماجرا این فرصت تاریخی را از اسرائیل گرفت. در کنار آن هم روایت‌های قبلی اسرائیل از اختفای او در زیر زمین و سپر قرار دادن گروگان‌ها را سوزاند و در این شرایط عملیات روانی اسرائیل را با شکست مواجه کرد.

همین جنگ روانی، فضای سنگینی را برای آوارگان و خانواده‌های قربانیان در غزه ایجاد کرده بود؛ تا جایی که عده‌ای در این راستا نوشتند و گفتند که او خود در تونل‌ها در ناز و نعمت مخفی شده و ما در روی زمین قتل عام می‌شویم. برخی مقامات و رسانه‌های اسرائیلی نیز مدام به ترویج این تصویر می‌پرداختند.

حماس هم تحت معذوریت شرایط سخت امنیتی نمی‌توانست درباره وضعیت سنوار لب به سخن بگشاید که ممکن بود موجب لو رفتن او و ترورش شود.

اما اشتباه دوم اسرائیل رسمی بود و آن هم مجوز واحد سانسور نظامی اسرائیل برای انتشار فیلم لحظات آخر زندگی سنوار و درگیری او با نظامیان اسرائیلی، زخمی شدن و حرکت آخر او برای انداختن کوادکوپتر با تکه چوبی پس از آسیب جدی دست راستش بود.

انتشار این فیلم هم به احتمال زیاد معطوف به این انگیزه بوده است که این اقدام موجب تضعیف روحیه و چه بسا فروپاشی روحی و روانی نیروهای فلسطینی و ساکنان نوار غزه می‌‎شود.

این انگیزه هم از سر عدم شناخت ایدئولوژی گروه‌های جهادی و جوامع عربی و اسلامی است. احتمالا اسرائیل فکر می‌کرد که حماس هم ساختاری حکومتی مثل عراقِ صدام حسین دارد که با متواری شدن یا دستگیری او شیرازه ارتش و دستگاه حاکمه از هم بپاشد.

اما همین فیلم روایت درگیری سنوار تا آخرین نفس را تکمیل و از او چهره یک چریک را برای جامعه فلسطینی و بیشتر جوامع عربی و غیر عربی به نمایش گذاشت که در راه آرمان خود تا لحظه آخر ایستادگی کرد؛ تا جایی که حتی برخی مخالفان حماس و سنوار -چه در غزه چه در کرانه باختری و در سطح منطقه- زبان به ستایش او گشودند. برخی هم نوشتند که سنوار نخستین رهبر فلسطینی بود که سلاح به دست و در حین درگیری کشته شد.

همچنین امروز حماس اخباری منتشر کرد مبنی بر این که سنوار در طول جنگ همواره به محورهای مختلف درگیری سرکشی می‌کرد و پس از شروع حمله زمینی برای هدایت عملیات به رفح رفته بود. همین اخبار هم فضا را بیشتر تحت تاثیر قرار داد.

این گونه پیداست که این شیوه مرگ سنوار دیگر نیروهای حماس را برای اقتدا به او مصمم‌تر کرد و انتشار فیلم هم به عنوان اشتباه دوم نتیجه معکوس داشت. در رسانه‌های عبری نیز از جمله یدیعوت احرونوت و برخی شبکه‌های تلویزیونی اسرائیلی، هم از انتشار تصاویر اولیه انتقاد شد و هم از انتشار فیلم که نقض غرض بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

18 Oct, 10:00


🔺سخنان قالیباف و اعتراض تند لبنان!

در بحبوحه جنگ لبنان، رئیس مجلس شورای اسلامی ایران با روزنامه فرانسوی لوفیگارو گفتگوی اختصاصی داشته که بخشی از آن بازتابی منفی در منطقه و به ویژه لبنان پیدا کرده است.

این روزنامه به نقل از قالیباف از اعلام آمادگی تهران برای مذاکره با پاریس در مورد اجرای قطعنامه 1701 شورای امنیت درباره لبنان خبر داده است.

این گفته بر لبنان چنان سنگین آمده است که نخست وزیر دولت متشکل از حزب‌الله و متحدانش را برآشفته و به واکنش سریع واداشته است، تا جایی که از وزیر خارجه لبنان خواسته‌ است که کاردار سفارت ایران را احضار و نسبت به این موضع اعتراض کند.

هنوز واکنش تهران روشن نیست، اما بعید نیست روزنامه متهم و اعلام شود که اظهارات قالیباف به درستی نقل نشده است.

نجیب میقاتی، سخنان رئیس مجلس شورای اسلامی ایران را «مداخله آشکار» در امور داخلی لبنان «تلاشی برای تثبیت قیمومت (وصایت) غیر قابل قبول" بر این کشور توصیف کرده و گفته است: «ما به وزیر خارجه ایران و رئیس مجلس شورای اسلامی در سفرهای اخیر خود به لبنان ضرورت درک وضع لبنان را اطلاع دادیم؛ به ویژه که لبنان در معرض تجاوز بی‌سابقه اسرائیل قرار دارد و ما با همه دوستان لبنان از جمله فرانسه در حال فشار بر اسرائیل برای آتش بس هستیم».

میقاتی همچنین تاکید کرده است که مذاکره درباره این قطعنامه صرفا از جانب کشور لبنان باید انجام شود و نه کشور دیگری و دیگر طرف‌ها جا دارد از آن حمایت کنند.

این سخنان در مصاحبه با لوفیگارو دستمایه فشار سنگینی از جانب مخالفان داخلی بر حزب‌الله در این جنگ خواهد بود. موضع‌گیری سریع میقاتی هم از این منظر قابل تامل است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

17 Oct, 17:20


🔺جنگ غزه پس از سنوار!

با اعلام کشته شدن رهبر جدید حماس از جانب اسرائیل بعید نیست که نتانیاهو آن را فرصت مناسبی برای خروج از بن بست جنگ غزه و پایان آن و آتش بس بداند و این گونه پرونده جبهه اصلی و مرکزی جنگ در منطقه بسته شود تا اولا بر دیگر جبهه‌ها متمرکز شود و ثانیا در جبهه لبنان نیز در صورت عدم تحقق اهداف اعلامی از طریق جنگ به ویژه بازگشت ساکنان برخی شهرک‌های تخلیه شده در شمال و به تبع آن تصمیم به پایان این جنگ چه با توافق چه بدون توافق با حزب الله، مانع پیشینی توقف حملات حزب (یعنی تداوم جنگ در غزه) برداشته شود.

اما در صورتی که نتانیاهو پایان سنوار را آغازی برای پایان دادن به جنگ و آزادی گروگان‌ها بداند، باید دید که حاضر است که به خواسته‌های حماس در مذاکرات (خروج کامل از نوار غزه از جمله دو محور نتساریم و فیلادلفیا، رفع محاصره، آغاز بازسازی و تبادل اسرا) تن دهد.

بعید است که حماس پس از این همه هزینه سنگین از این خواسته‌های خود عدول کند.

چنین توافقی پس از کشته شدن سنوار می‌تواند از آثار سلبی آن به زیان نتانیاهو و لو موقتی بکاهد و تحت الشعاع فضای جدید قرار گیرد؛ به ویژه که هم اکنون بر اساس نظرسنجی‌ها، اکثریت جامعه اسرائیلی خواستار پایان جنگ غزه و رسیدن به توافق است. به احتمال زیاد هم، کشته شدن سنوار، فشار اسرائیلی‌ها بر نتانیاهو را افزایش دهد.

از این رو، این اتفاق تاثیر دو وجهی ناهمگون بر نتانیاهو دارد؛ از یک طرف موقعیت او را بهبود می‌بخشد و از دیگر سو نیز فشارها بر او برای رسیدن به توافق را به شکل قابل توجهی افزایش می‌دهد.

در این وضعیت، مشکل نتانیاهو شروط حماس است که بدون تحقق آن توافق امکان‌پذیر نیست و چنین توافقی نیز هر چند تحت تاثیر این شرایط آثار منفی قبلی را به ضرر او نخواهد داشت، اما در آینده با پایان فضای روانی کنونی، تصویر چنین توافقی و ماندن حماس به زیان او خواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

17 Oct, 16:06


🔺سنوار و پایانی تصادفی!

منابع اسرائیلی عصر امروز با انتشار تصاویری اعلام کردند که یحیی سنوار رهبر حماس در یک درگیری در رفح کشته شده و هنوز اسرائیل رسما آن را اعلام نکرده و حماس نیز هنوز موضعی نگرفته است. البته در این میان منابع اسرائیلی مختلفی خبر را تایید کردند.

از طرز اطلاع‌رسانی اسرائیل پیداست که کشته شدن احتمالی سنوار هدفمند و معطوف به تروری پس از یافتن مکان او نبوده است.

کانال ۱۳ اسرائیل در این باره می‌گوید که در محله تل‌السلطان رفح عملیات روتینی صورت گرفته و نیروهای اسرائیلی با سه نیروی قسام درگیر می‌شوند و بعد از کشته شدن سه نفر و دیدن اجساد، به یکی از آن‌ها به علت شباهتش با سنوار شک می‌کنند و تصویر آن سریعا رسانه‌ای می‌شود. این منبع اسرائیلی می‌افزاید که این درگیری هم مبنی بر وجود اطلاعاتی قبلی درباره حضور سنوار در آنجا نبوده است. از مجموع این شواهد و قراین پیداست که این حادثه تصادفی و اتفاقی بوده است.

اما کشته شدن احتمالی سنوار نشان می‌دهد که روایت قبلی برخی منابع اسرائیلی مبنی بر وجود گروگان‌های اسرائیلی در مکان او صحت نداشته و سنوار هم بر خلاف تصورات در تونل نبوده و خود در میدان نبرد زمینی در جنگ مشارکت داشت و نیروهای حماس را هدایت می‌کرد.

سنوار به احتمال زیاد، زمانی که در کنار فرماندهی کل شاخه نظامی حماس حمله هفتم اکتبر را طراحی کرد، می‌دانست که چنین سرنوشتی در انتظار اوست و هر اندازه هم طول بکشد، اسرائیل او را رها نخواهد کرد.

او بیست سال در زندان بود و با شناختی که از اسرائیل داشت، به احتمال زیاد می‌دانست این حمله با واکنش سخت و بی‌سابقه‌ای مواجه می‌شود. اما اشتباه محاسباتی سنوار در این نبود، بلکه در «امتی» اندیشیدن او و تصوری اشتباه نسبت به واقعیت‌های خارج از نوار غزه بود.

احتمالا سنوار فکر می‌کرد که پس از این حمله سنگین به اسرائیل و شکست ابهت آن، «امت عربی و اسلامی» در سایه «شعارهای رنگارنگ» سریعا در حمایت از غزه وارد عمل می‌شود و در «آزادی فلسطین» کمک خواهند کرد و همراه با دنیای مدرن اجازه نخواهند داد اسرائیل در قرن 21 مرتکب چنین ویرانی گسترده و نسل‌کشی آنلاین شود و دو میلیون نفر را تحت شدیدترین جنایات، محاصره غذایی و دارویی و گرسنگی قرار دهد. سپس مساله فلسطین به صدر تحولات جهان باز می‌گردد و چاره‌ای جدی برای آن اندیشیده می‌شود.

فلسطین در جهان دوباره مطرح شد، اما بدون راه حلی وتصویر قبلی از اسرائیل در افکار عمومی جهان نیز فرو ریخت، اما نه با مداخله «امت» و دنیایِ منادیِ حقوق بشر، بلکه به قیمت خون حدود 50 هزار نفر از جمله 17 هزار کودک و ویرانی باریکه غزه.

هنوز برخی فلسطینی‌ها در این حادثه تردید دارند اما خیلی‌ها کشته شدن او در میدان نبرد و با لباس رزم را «قهرمانانه» توصیف می‌کنند. اسرائیلی‌ها نیز خوشحال هستند و اپوزیسیون اسرائیل معتقد است که پس از این اتفاق، نتانیاهو باید به سمت توافق با حماس برای آزادسازی گروگان‌ها حرکت کند. در این میان، برخی مخالفان نتانیاهو در شبکه‌ مجازی عبری نوشتند که کشته شدن سنوار به شکل تصادفی و در درگیری تصویری «قهرمانانه» از او ساخت و فرصت تروری هدفمند برای احساس یک «پیروزی بزرگ" را از بی‌بی سلب کرد.

برخی حساب‌های مجازی عبری نیز خواستار محاکمه افسران اسرائیلی شدند که در این درگیری شرکت داشته و تصویر سنوار را بدون اجازه سازمان سانسور نظامی منتشر کردند. به نظر این افراد این اقدام «ضد امنیتی» بوده و فرصت خلق «روایت و پیروزی تاریخی» با اعلام ترور را از اسرائیل سلب و تصویری دیگر از سنوار خلق کرد.

اما اکنون پرسش این است که پس از کشته شدن سنوار چه اتفاقی می‌افتد؟ بدون شک ضربه سنگینی به حماس است، اما بعید است که تغییری در مواضع آن ایجاد کند و به احتمال زیاد عزم نیروهای آن را برای جنگیدن بیشتر کند.

حالا باید دید که این حادثه چه تاثیری بر سیاست دولت اسرائیل خواهد گذاشت. آیا پس از این «دستاورد مهم» به سمت توافق حرکت خواهد کرد؟ یا جنگ را برای تحقق اهداف جنگ همچنان ادامه خواهد داد؟

پرسش دیگر این که آیا کشته شدن سنوار و احساس سرمستی و پیروزی نتانیاهو، می‌تواند او را از حمله به ایران منصرف کند یا برای ادامه کار خود بیشتر ترغیب خواهد شد؟

در هر حال، آنچه اسرائیل پس از این جنگ ویرانگر در نوار غزه به دست آورده است، مجموعه «پیروزی‌های تاکتیکی» است و تا زمانی که اهداف جنگ را چه با تغییر رفتار دشمن خود چه حذف آن و ایجاد جایگزینی و سیطره بر نوار غزه محقق نکند، نمی‌توان از «پیروزی راهبردی» سخن گفت.

در کنار آن، بر خلاف آنچه بن گوریون گفت که «پیران (فلسطین) می‌میرند و جوانان فراموش می‌کنند»، هفتم اکتبر عکس آن را نشان داد و صرف نظر از سرنوشت حماس، از دل این فاجعه انسانی نیز بعید نیست که سنوارهای دیگری و چه بسا رادیکال‌تر در قبال اسرائیل ظهور کنند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

17 Oct, 09:12


🔺سایه سیسی؛ کنار رفت یا سنگین‌تر شد؟!

دیروز ساعاتی قبل از ورود عراقچی به مصر، رئیس جمهور این کشور در اقدامی ناگهانی عباس کامل را از ریاست سازمان اطلاعات برکنار کرد و حسن محمود رشاد را به جای او نشاند.

سیسی، عباس کامل را به عنوان مشاور، هماهنگ کننده کل سرویس‌های امنیتی و فرستاده ویژه خود منصوب کرد. این اتفاق در فضای داخلی و خارجی مصر پرسش برانگیز شده است. به این دلیل که این جابجایی در بحبوحه دو جنگ غزه و لبنان و نگرانی‌ها نسبت به گسترش جنگ در منطقه رخ داده است و دستگاه اطلاعات مصر نیز نقش منطقه‌ای مهمی بر عهده دارد و مسئول مستقیم پرونده فلسطین و درگیر مذاکرات آتش بس بود.

واقعیت این که هنوز روشن نیست گه کامل ارتقا گرفته یا مقامش تنزل یافته است تا با اطمینان خاطر بیشتری این تصمیم سیسی را تحلیل کرد. پست هماهنگ کننده دستگاه‌های امنیتی منصبی جدید در مصر است که با گماردن کامل به آن ایجاد شد و منصب فرستاده ویژه رئیس جمهور هم در عصر سادات بود و چند دهه است که ملغی شده است.

عباس کامل در دو دهه گذشته تقریبا نزدیک‌ترین شخص به سیسی بوده است و به عنوان سایه، دست راست و محرم اسرارش شناخته شده و می‌شود.

کامل مدیر دفتر سیسی در دو پست کلیدی ریاست سرویس اطلاعات جنگ در زمان حسنی مبارک و همچنین وزارت دفاع در عهد محمد مرسی بود و در سال 2018 هم جانشین خالد فوزی در ریاست سازمان اطلاعات شد. این انتصاب هم پس از زمزمه تصمیم فوزی برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری انجام شد که نگرانی سیسی را برانگیخت.

کامل فردی متنفذ اما ناشناخته در مصر بود تا این که در سال 2013 پس از کودتای سیسی علیه مرسی و کشتار رابعه و النهضه نامش بر سر زبان‌ها افتاد. در آن زمان خبرنگاری از سیسی درباره تعداد کشته‌شدگان پرسیده بود که او هم می‌گوید: «اسأل عباس» (از عباس بپرس). همین خود ناظران را به نقش مهم کامل در کودتا رهنمون کرد.

از چند منظر می‌توان به برکناری یا ارتقای عباس کامل نگریست. نخست نگرانی عبدالفتاح سیسی بر خلاف حسنی مبارک از شکل‌گیری مراکز قدرت در مصر است. به این علت هم مدام متولیان پست‌های کلیدی از وزارت دفاع و وزارت کشور گرفته تا ریاست ستاد مشترک ارتش و دستگاه اطلاعات را تغییر می‌هد و اجازه نمی‌دهد برای مدت طولانی در مقام خود بمانند.

حسنی مبارک این طور نبود و به این خاطر هم افرادی مثل عمر سلیمان، محمد حسین طنطاوی و حبیب العادلی بعضا برای چند دهه هم در پست‌های کلیدی خود حتی تا پایان عهدش حضور داشتند. اما سیسی به دلایل معروفی ترجیح می‌دهد که همه قدرت نزد خود او تجمیع شود و نگران توزیع آن است و ساختاری کاملا بسته و متمرکز با محوریت رئیس جمهور بنیان نهاده است.
از این منظر هم دستگاه اطلاعات یک نهاد حاکمیتی مهم است و رئیس آن که حکم وزیر را هم دارد، می‌تواند با نفوذی که پیدا می‌کند، دردسر ساز شود.

اما در مورد تاثیر احتمالی این جابجایی بر سیاست مصر درباره تحولات جاری در منطقه اولا باید گفت که تصمیم‌گیر اول و آخر در مصر شخص سیسی است و افرادی چون کامل نمی‌توانند بدون او تصمیم خاصی یا رویکردی جدا از هسته اصلی قدرت در مسائل کلان اتخاذ کنند. از این جهت، برکناری عباس کامل از ریاست سازمان اطلاعات نمی‌تواند بیانگر تحول خاصی باشد.

هر چند مسئولیت پرونده حساسی چون فلسطین در دایره اختیارات این سازمان و تحت نظر رئیس آن است، اما مسئول مستقیم این پرونده نیست و فرد دیگری مسئول آن در این سال‌ها بوده است. از این رو، رفتن کامل تاثیر خاصی در این زمینه ندارد و این سازمان هم مجری سیاست‌های کلان مصر در این باره است نه تصمیم‌ساز.

ثانیا، اگر هم برای این برکناری پیوندی با تحولات منطقه‌ای قائل باشیم، مفروض معقول آن این است که کامل به حاشیه رانده نشده و صرفا سمتی تشریفاتی نگرفته است، بلکه از این منظر باید انتصاب او به سمت هماهنگ کننده دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی مصر و فرستاده ویژه رئیس جمهور را به دیده ارتقای او نگریست و می‌توان آن را نشانه‌ای از برآورد حکومت مصر از حرکت اوضاع منطقه به سمت تحولاتی سهمگین‌تر دانست که مواجهه با آن راه‌اندازی سمت هماهنگ کننده دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی و همچنین احیای منصب فرستاده ویژه رئیس جمهور را می‌طلبید و سیسی هم معتمدتر و مطمئن‌تر از سایه خود برای این مقام نداشته و این گونه به نوعی عباس کامل را به شکلی ارتقا داده و به ریاست جمهوری برده است که عملا قدرت چالش‌آفرینی هم نداشته باشد.

البته هنوز اختیارات این دو منصب جدید روشن نیست و در ساختارهای غیر متمرکز این مساله می‌تواند چالش‌زا باشد، اما در نظام‌های استبدادی، راس قدرت منشا و صاحب همه اختیارات است و کافی است که به همه نهادها حکم قاطع کند تا همه چیز رو به راه شود.

در مجموع، مرور زمان نشان خواهد داد که کامل به حاشیه قدرت رانده شده یا ارتقا یافته است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

16 Oct, 17:24


🔺رمزگشایی از یک تماس!

هیثم بن طارق سلطان عمان امروز با مسعود پزشکیان رئیس جمهور ایران تماس گرفت.
از چند جهت این یک تماس عادی نیست و عواملی آن را متمایز و واجد اهمیت و معنا و مفهوم خاصی می‌کند؛ نخست شرایط بسیار حساس و خطیر منطقه و بالا گرفتن تهدیدهای اسرائیل علیه ایران و چه بسا شروع شمارش معکوس برای یک ماجراجویی نظامی است.

دوم این که عمان همواره یک رابط کلیدی میان آمریکا و ایران بوده و در بزنگاه‌های حساس در رد و بدل کردن پیام‌های مهم و تلاش برای کاهش تنش نقش‌آفرینی کرده است که در مواردی موفق بوده و در مواردی ناکام.

سوم این که سابقه نشان می‌دهد که سلطان عمان زیاد اهل تماس گرفتن نیست؛ مگر این که مساله مهمی در میان باشد. در همین یک سال اخیر از ژانویه تاکنون اگر تماس‌های تلفنی در اعیاد با برخی رهبران دول عربی و اسلامی را مستثنی کنیم، کلا دو تماس تلفنی گرفته است؛ نخست با نخست وزیر کانادا در سپتامبر گذشته و البته آن هم گویا در پاسخ به تماس تلفنی ترودو در ژانویه بوده؛ و تماس دیگر هم امروز با رئیس جمهور ایران بوده است.

چهارم این که وزیر خارجه ایران دیروز در مسقط بود و اگر یک امر نسبتا مهم هم در میان بود باید دیروز با عراقچی طرح می‌شد. اکنون باید دید در این فاصله چه عامل و «امر خیلی مهمی» حادث شده است که سلطان عمان را بر آن داشته تا خود با پزشکیان تماس بگیرد و طرح موضوع کند.

مجموعه این عوامل، تماس را حائز اهمیتی ویژه می‌کند و حس کنجکاوی را برای رمزگشایی از آن بر می‌انگیزد.
متن خبر منتشر شده در سایت ریاست جمهوری ایران و خبرگزاری سلطنت عمان هم کلیاتی بیش نیست و بین سطور آن هم چیزی دندان‌گیر ندارد.

چند احتمال را می‌توان درباره محتوای این تماس تلفنی مطرح کرد:

نخست این که پای یک ابتکار عمانی در لحظات آخر قبل از یک تنش جدی نظامی در منطقه برای آرام‌سازی اوضاع منطقه در میان است و پیشبرد آن مستلزم تماس و مداخله از خود سلطان هیثم بوده است. در این صورت عمان یا قبلا با آمریکا مذاکراتی داشته یا خواسته است که ابتدا واکنش ایران را بسنجد.

احتمال دوم این که خود پادشاه عمان نظر به حساسیت اوضاع و ارتباط نزدیک با آمریکا به یک جمع‌بندی درباره امکان خروج اوضاع منطقه از کنترل و وقوع یک جنگ رسیده و با توجه به دوستی دیرینه کشورش با ایران خواسته باشد، نگرانی جدی خود را در این موقعیت دشوار به اشتراک بگذارد.

اما احتمال سوم این که ایشان حامل یک پیام «جدی و مهم» از جانب آمریکا برای ایران بوده است. در این صورت چه پیامی؟ آن هم در لحظاتی قبل از اقدام احتمالی اسرائیل که مشخص نیست به کجا خواهد انجامید. آیا آمریکا پیام هشدار فرستاده است؟ که مثلا ایران پاسخی به اسرائیل ندهد؟
یا هشداری درباره تعرض به منافع و نیروهای آمریکا در منطقه؟ بعید است انتقال این دست پیام‌ها در سطح سلطان عمان باشد.

یا مثلا پیام فرستاده باشد که ما اسرائیل را از هدف قرار دادن تاسیسات هسته‌ای و نفتی منصرف کردیم و اگر زد شما هم بی‌خیال شوید تا اوضاع از کنترل خارج نشود؟

آیا آمریکا خواسته است که پیشنهادی «مهم» را برای کاهش تنش به واسطه سلطان عمان منتقل کند؟
در این صورت، این پیشنهاد چیست؟ وعده توافق آتش بس فراگیر در منطقه؟ در ازای چه چیز؟ اگر واکنش نشان ندهید چنین و چنان می‌کنیم؟

یا ممکن است پیشنهاد خودداری اسرائیل از پاسخ در مقابل دادن امتیازاتی مهم به آن به ویژه در جنوب لبنان مطرح باشد؟

هر چه فکر می‌کنم ظاهر امر نشان نمی‌دهد که طرف مقابل «فعلا» آماده توافق باشد و باطن امر را هم ما بی‌اطلاعیم.

اما می‌توان تماس سلطان هیثم را صرف نظر از محتوا بخشی از دیپلماسی کلان آمریکا برای جلوگیری از خروج اوضاع از کنترل در آینده نزدیک دانست.

آنچه گفته شد صرفا گمانه‌زنی درباره یک تماس پرمعنا در موقعیتی پرخطر در سایه فقدان داده‌هاست.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

16 Oct, 08:05


🔺نشستی در میانه دود و آتش!

در بحبوحه دو جنگ غزه و لبنان و خطر گسترش آن در منطقه، امروز بروکسل میزبان نخستین نشست سران کشورهای عربی شورای همکاری خلیج فارس و سران دول اتحادیه اروپا برای گسترش مناسبات و بررسی مسائل منطقه‌ای و جهانی است.

رهبران 33 کشور در نشست که از بزرگ‌ترین نشست‌های دو جانبه جهان محسوب می‌شود، شرکت می‌کنند.

این نشست در حالی برگزار می‌شود که به جای «زمستان سخت» اروپا، «سردترین فصل» در روابط با ایران رقم خورد و توقف پروازهای ایرانی به اروپا از دیروز انعکاسی از آن است.

اتحادیه اروپا پس از جنگ اوکراین و بحران با روسیه بیش از هر زمانی نیازمند انرژی خلیج فارس شد واین جنگ حجم تجارت دوجانبه را از 124 میلیارد دلار در 2021 به 205 میلیارد دلار در 2023 رساند و اتحادیه اروپا دومین شریک تجاری جی‌سی‌سی شد. ارزش سرمایه‌گذاری‌های دوجانبه هم 458 میلیارد دلار است.

البته این کشورها به ویژه امارات روابط بسیار نزدیکی نیز با روسیه در حد دوستی برخی سران آن‌ها با خود پوتین دارند. حجم تجارت عربستان با اروپا نزدیک به 80 میلیارد دلار است و اکنون 500 شرکت اروپایی در این کشور فعال هستند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

15 Oct, 10:16


🔺ساعت صفر و چند اما و اگر!

رسانه‌های اسرائیلی مدعی شدند که واحد سانسور نظامی امروز اجازه انتشار این خبر را صادر کرده که دولت به توافق کامل درباره شیوه، زمان و سطح پاسخ به حمله ایران رسیده است.

از این دست اخبار پیداست که تل‌آویو تصمیم نهایی خود را گرفته است. اکنون پرسش درباره زمان واکنش احتمالی اسرائیل و سطح آن است. درباره زمان پاسخ اسرائیل، برخی رسانه‌های آمریکایی گفته‌اند که این اتفاق قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در پنجم نوامبر آینده می‌افتد. تا این انتخابات هم حدودا سه هفته مانده است.

اگر تصمیم به این واکنش قبل از این تاریخ باشد که به احتمال زیاد باید با فاصله زمانی مناسبی تا انتخابات آمریکا صورت گیرد و در آستانه آن رخ ندهد؛ از این نظر که آمریکا وقت کافی برای بررسی وضعیت و مهار تنش داشته باشد تا انتخابات در وضعیت جنگی ناخواسته‌ای برگزار نشود.

مگر این که حجم پاسخ اسرائیل در حدی نباشد که از دید آمریکا موجب گسترش تنش و جنگ در منطقه و ورود آمریکا به آن شود. در این حالت، فاصله زمانی حمله اسرائیل و انتخابات آمریکا مساله مهمی نخواهد بود.

اما درباره سطح واکنش اسرائیل به حمله موشکی ایران هم، چنان که ظرف دو هفته اخیر طی دو یادداشت هم بیان شد، بعید است که در این مرحله تاسیسات اتمی و نفتی ایران مورد «حمله مستقیم» قرار گیرند و تمرکز اسرائیل بر هدف قرار دادن اهداف نظامی به ویژه قدرت تهاجمی و دفاعی خواهد بود.
دیروز نیز روزنامه واشنگتن پست به نقل از یک مقام آمریکایی تاکید کرد که حمله اسرائیل علیه اهداف نظامی خواهد بود نه هسته‌ای و نفتی.
با این حال، چنان که قبلا نیز گفته شد، احتمال خرابکاری غیر مستقیم در این تاسیسات دور از ذهن نیست.

در شرایط فعلی اسرائیل نگران مواجهه با وضعیتی فرسایشی در جبهه لبنان است و به تبع آن، به دنبال دستاوردهای تاکتیکی بزرگ و «شوک آور»ی در واکنش احتمالی خود به ایران است که بر همه جبهه‌ها و فضای کلی منطقه سایه سنگین بیفکند و تاثیر مطلوب خود را بگذارد.

اما این که بعد از حمله احتمالی اسرائیل چه خواهد شد، بستگی به دو عامل دارد؛ نخست سطح و شدت و ضعف آن و دیگری واکنش ایران. اگر حمله اسرائیل به نوعی باشد که برای ایران قابل هضم باشد و نهایتا واکنشی محدود نشان دهد که اتفاق خاصی نمی‌افتد. اما اگر گسترده و شدید باشد، باید منتظر رفتار ایران بود.

در این صورت، باید دید ایران سریعا واکنش نشان می‌دهد یا با تاخیر. هر کدام از این فاکتورها تاثیر خاص خود را دارد.
بعید نیست که ایران برای جلوگیری از وقوع جنگ با درنگ کند و ابتدا بخواهد با تشدید قابل توجه حملات از لبنان، یمن و عراق فضای برآمده از حملات اسرائیل را تا حدودی کنترل کند و سپس خود در زمانی که مناسب می‌داند پاسخ دهد.

اما این زمان هم نظر به نتیجه انتخابات آمریکا یک متغیر حساس دیگر است. اگر پاسخ بعدی ایران به بعد از روشن شدن نتیجه انتخابات موکول و ترامپ پیروز انتخابات شود، وضعیت متفاوت خواهد بود. در این حالت، بعید نیست که اسرائیل کنش واکنش‌ها را تا به دست گرفتن قدرت به وسیله ترامپ در ژانویه 2025 ادامه دهد.

فارغ از آن، حمله تلافی‌جویانه سریع یا دیرهنگام ایران نقش مهم و موثری در برآورد اسرائیل و آمریکا و حرکت بعدی آن‌ها خواهد داشت؛ به این معنا که دو طرف به سطح و تاثیر پاسخ ایران از جهت عبور کردن یا نکردن موشک‌ها از سامانه پدافندی اسرائیل به ویژه سامانه تاد و اصابت یا عدم اصابت به اهداف به عنوان سنجه‌ای مهم برای برآورد میزان آسیب‌های احتمالی به سایت‌های موشکی و توان موشکی (در حمله احتمالی اسرائیل) و به تبع آن تنظیم واکنش‌های بعدی می‌نگرند.

اگر اسرائیل به برآوردی مبتنی بر موثر بودن حمله خود و امکان دفع حملات بعدی تهران برسد که بعید نیست که در مراحل رفت و برگشتی بعدی به تاسیسات راهبردی نیز حمله کند.
فعلا اولویت طرف مقابل، از کار انداختن قدرت تهاجمی و دفاعی ایران است و حرکات دیگر آن محصول ارزیابی نتیجه آن خواهد بود.

در کل، می‌توان گفت احتمالا شاهد حملات رفت و برگشتی میان ایران و اسرائیل باشیم؛ اما این که این حملات در نقطه خاصی به جنگی فراگیر تبدیل شود، نمی‌توان آن را منتفی دانست؛ هر چند «فعلا» هم چندان محتمل نیست.

اگر حملات پینگ پنگی ایران و اسرائیل در نقطه توازن و تعادلی متوقف شود و پس از آن، جنگ لبنان علی‌رغم هزینه‌های بالای آن برای حزب‌الله به وضعیتی فرسایش برای اسرائیل منجر شود، می‌توان گفت که اوضاع به نفع آن پیش نخواهد رفت.

در نهایت، آینده تنش به تحولات میدانی پس از پاسخ اسرائیل و برآورد جدید طرف‌ها از یکدیگر بستگی دارد.
جنگ تمام عیار در هر شرایطی به نفع نیست و نگرانی از پیامدهای آن می‌تواند ترمز سیر تحولات به آن سو را در نقطه خاصی بکشد؛ مگر این که ادراک و برآوردها کلا به دلایلی تغییر کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

14 Oct, 10:40


🔺چرا خبری از دیپلماسی نیست؟!

فعلا هیچ نشانه‌ای از دیپلماسی جدی حتی در حد تظاهر برای توقف جنگ کنونی -چه در لبنان و چه در غزه- وجود ندارد. دیگر خبری هم از دیپلماسی قبلی که به موازات جنگ غزه در طول یک سال اخیر در جریان بود، نیست و مذاکرات متوقف شده است.

سکوت عجیبی بر منطقه حکمفرماست. اسرائیل هم در روزهای اخیر در قبال ایران سکوت پرسش‌برانگیزی در پیش گرفته که مشخص نیست مربوط به اعیاد یهودی است یا خیر. تصمیم آمریکا برای ارسال نظام پدافندی تاد نیز پرسش‌ها را داغ‌تر کرده است. هنوز هدف از آن روشن نیست؛ این که نشانه‌ای از آماده شدن اسرائیل برای حمله به اهدافی در ایران است یا در چارچوب جنگ روانی و با هدف کمک به اسرائیل برای دفع حملات موشکی بالستیک (با قابلیت عبور از خارج جو) در آینده است؛ چه از جانب یمن چه طرف‌های دیگر.

در سطح منطقه نیز شاهد هیچ نوع تحرک دیپلماتیک جمعی یا فردی قابل توجه و ابتکاری از جانب دیگر کشورها نیستیم و به نوعی همه بازیگران و کشورها از مصر و ترکیه گرفته تا عربستان و عراق نظاره‌گر وضع کنونی و سمت و سوی جنگ و پاسخ احتمالی اسرائیل هستند.

البته فعلا برای شروع «دیپلماسی جدی جهت آتش‌بس» شاید زود باشد و این دیپلماسی هم اگر از طرف آمریکا یا با چراغ سبز آن به میانجیگران چه فرانسه چه قطر و غیره شروع نشود، راه به جایی نمی‌برد.

فارغ از شرایط انتخاباتی آمریکا و الزامات آن و این که اسرائیل اقدامی علیه ایران انجام دهد یا خیر، اما در حال حاضر در وهله اول نگاه همه اطراف به میدان جنگ در لبنان است و دیپلماسی هم به تبع آن شکل خواهد گرفت. اگر اسرائیل بتواند سد فراروی حمله زمینی را بشکند و «موفقیت‌های مهمی» در این حمله به دست بیاورد که به «دستاوردهای تاکتیکی» قبلی بیفزاید، فعلا «دیپلماسی جدی» شکل نخواهد گرفت.

اما اگر حزب‌الله بتواند در روزها و هفته‌های پیشرو حملاتی «موفق» و مستمر -مانند حمله پهپادی دیشب به پایگاه گولانی- انجام دهد و همچنان با حفظ سطح آتش موشکی خود عمق اسرائیل را درگیر ناامنی کند و به موازات آن نیز مانع پیشروی طرف اسرائیلی در جنگ زمینی شود، می‌توان انتظار داشت که این دیپلماسی به تدریج حتی قبل از انتخابات آمریکا شکل گیرد.

در این میان، باید تحولات داخلی جامعه اسرائیل را به عنوان متغیر تاثیرگذار و جدی با دقت پیگیری کرد. همچنان اجماع اسرائیلی در پشت جنگ لبنان است و همه امیدوار به تحقق اهداف هستند، اما این اجماع در روزهای اخیر با تشدید حملات حزب‌الله، در جا زدن حمله زمینی و آواره شدن تعدادی بیشتر از ساکنان مناطق شمال اسرائیل «ترک‌های جزئی» برداشته است که «تداوم این وضعیت» می‌تواند آن را بیشتر کند.

در جبهه غزه نیز جنگ همچنان مثل قبل در وضعیتی قفل شده ادامه دارد؛ با این حال، حمله اخیر و ادامه‌دار به جبالیا در شمال نوار غزه هم در طول یک سال گذشته «بی‌سابقه» است و انگار جنگ در آنجا تازه شروع شده است.

اسرائیل در پستوی تمرکز جهانی بر جنگ لبنان به دنبال پیاده کردن طرح ژنرال‌ها در شمال نوار غزه است. هدف این طرح هم تکه تکه کردن این منطقه و سپس جدا کردن آن از جنوب نوار غزه است که اگر موفق شود در جنوب هم پیاده شود.

جدا از عملیات‌های مستمر نیروهای حماس در شمال نوار غزه، اسرائیل با مشکل جمعیت انبوه حدود 500 تا 700 هزار نفر در شمال نوار غزه مواجه است که بدون کوچاندن آن‌ها و تخلیه منطقه از ساکنانش طرح پیشگفته باز شکست می‌خورد.

اما این جمعیت حاضر به ترک این منطقه نیست و بنا به گزارش‌های تصویری از آنجا، آن‌ها ترجیح می‌دهند که در همان منطقه مسکونی خود بمانند و اگر قرار بر مرگ است، همانجا بمیرند؛ به ویژه که هیچ منطقه امنی نه در جنوب نه در هیچ جای دیگری در نوار غزه وجود ندارد و هر جا بروند در معرض کشتار هستند.
کسانی هم که قبلا به جنوب نوار غزه رفته‌اند، با آواره شدن چند باره در آنجا و کشته شدن تعداد زیادی از ایشان پشیمان هستند.

به همین خاطر، طرح ژنرال‌ها در مواجهه با این معضل، پیشنهاد قطع کامل آب و غذا از ساکنان شمال نوار غزه برای مجبور ساختن آن‌ها به کوچ است و تاکید می‌کند که بدون آن هیچ امکانی برای جداسازی شمال و جنوب نوار غزه از هم و ملحق کردن شمال به اسرائیل وجود ندارد.

دیروز نیز آسوشیتدپرس نوشت که نتانیاهو در حال بررسی قطع کمک‌ها به شمال نوار غزه است. در همین حال، کمک‌ها به شدت کاهش یافته و حملات به منابع آب و مراکز حضور آوارگان در این منطقه شدت یافته است.

این وضعیت کنونی در جبهه غزه است که در امتداد وضع مشابه یک سال گذشته با تشدید آن در دو هفته اخیر در جبالیا است.

اکنون دو متغیر مهم، وضعیت پیش‌روی جنگ لبنان و سمت و سوی تنش نظامی ایران و اسرائیل است. اگر تحول خاصی در این تنش رخ ندهد، می‌توان پیش‌بینی کرد که جنگ لبنان به سمت فرسایشی می‌رود که تحقق اهداف اسرائیل را دشوار می‌سازد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

13 Oct, 19:21


🔺 حمله پهپادی و فریب موشکی!

حزب الله لبنان امشب طی حمله‌ای پهپادی پایگاه تیپ نخبه گولانی در جنوب حیفا را هدف قرار داد. هنوز ارتش اسرائیل آمار رسمی تلفات را اعلام نکرده است، اما رسانه‌های اسرائیلی از ۳ کشته و ۶۷ زخمی خبر می‌دهند که حال تعدادی از آنها وخیم گزارش شده است.

این حمله پهپادی در پوشش حملات موشکی گسترده اتجام شده و همین باعث فریب سامانه پدافندی اسرائیل و عزیمت پهپاد به هدف مورد نظر و اصابت به آن انجام شده است.

این حمله را به دلایل زیر می‌توان مهم‌ترین عملیات حزب‌الله در این جنگ نامید و در روند تحولات جنگ به ویژه در صورت تکرار و عبور دوباره از سامانه پدافندی حائز اهمیت و تاثیر است؛

نخست از لحاظ تعداد بالای زخمی و کشته در یک عملیات است؛ به نحوی که این اتفاق در یک حمله در طول سه هفته این جنگ تقریبا بی‌سابقه بوده است.

دوم این که به گفته برخی رسانه‌های عبری و الجزیره، برای اولین بار از یک پهپاد پیشرفته استفاده شده است. در این میان، هنوز نوع پهپاد به کار رفته مشخص نیست تا درباره آن قضاوت کرد.

برخی منابع عبری‌زبان در خبری غیر رسمی، اعلام کرده که پهپاد انتحاری ابتدا یک موشک «به هدفی» شلیک و سپس خود به پایگاه گولانی اصابت کرده است.
اما «ریشت کان» لحظاتی قبل به نقل از ارتش اسرائیل اعلام کرد که شلیکی در کار نبوده و پهپاد انتحاری بوده است.

سوم این که یک هدف نظامی مهم در عمق اسرائیل در جنوب شهر راهبردی حیفا هدف قرار گرفته است و این هم معطوف به رصد و اطلاعات دقیق پیشینی بوده است؛ به ویژه که حمله هم در جریان تجمع نظامیان اسرائیلی در سالن غذاخوری پایگاه انجام شده است.

چنان که دیروز هم در یادداشتی با عنوان «برآورد جدید از جنگ لبنان» به خروج حزب‌الله از شوک ترور رهبران خود و ضربات سخت و غافلگیرانه اسرائیل اشاره شد، حمله امروز تاکیدی بر این مساله است و از این رو می‌توان پیش‌بینی کرد که از این به بعد عملیات‌های دقیق دیگری از این نوع رخ دهد.

پس از حمله امشب، به احتمال زیاد اسرائیل با حملات شدیدی واکنش نشان دهد و باید دید که این حملات در همان جنوب لبنان اتفاق می‌افتد یا در خود ضاحیه بیروت که تنها چند روزی از بازگشت نسبی به معادله «حیفا در برابر ضاحیه بیروت» نمی‌گذرد.

البته امشب شبکه رادیویی و تلویزیونی اسرائیل توقف حملات به ضاحیه بیروت را نتیجه تماس تلفنی اخیر بایدن و نتانیاهو دانست و کانال ۱۳ آن را تکذیب کرد.
اما این مساله در صورت تثبیت، معنایی جز بازگشت به این معادله ندارد؛ به ویژه که توقف بمباران ضاحیه پس از حمله موشکی حزب‌الله به خود شهر حیفا برای نخستین بار در دوشنبه گذشته رخ می‌دهد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

13 Oct, 09:31


🔺اسناد اسرائیلی در آمریکا؛ هدف چیست؟!

سه روزنامه مشهور آمریکایی (وال استریت ژورنال، واشنگتن پست و نیویورک تایمز) دیروز شنبه اعلام کردند که ارتش اسرائیل اسنادی را در رابطه با حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ حماس در اختیار آن‌ها قرار داده است.

این اسناد هم مدعی هستند که ایران از حمله هفتم اکتبر از قبل باخبر بوده و به نوعی در برنامه‌ریزی برای آن مشارکت داشته است.

در گزارش سه روزنامه آمریکایی آمده است که این اسناد در ژانویه گذشته در مخفی‌گاهی در خانیونس کشف شده! اکنون پرسش این است که به فرض صحت، چرا در حدود یک سال گذشته منتشر نشده است و پیش از این هیچ اثر و نشانه‌ای از چنین کشف ذیقیمتی در هیچ رسانه اسرائیلی وجود ندارد؟

روزنامه وال استریت ژورنال هم می‌نویسد که همین پرسش را از مقام اسرائیلیِ ارسال کنندهِ این اسناد درباره علت آزادسازی آن‌ها در شرایط کنونی و پس از این همه مدت مطرح کرده، اما از دادن پاسخ خودداری کرده است.

چرا این اسناد درست در بحبوحه تهدیدهای اسرائیل برای حمله به اهدافی در ایران منتشر می‌شود؟
اساسا چرا اسرائیل دست به انتشار این اسناد در رسانه‌های خود نزده و با انتشار آن در روزنامه‌های مشهور آمریکایی با برد بین‌المللی بالا به دنبال چیست؟ آماده کردن افکار عمومی آمریکا برای ورود این کشور به تنش نظامی با ایران در آینده؛ در صورتی که تنش نظامی خود اسرائیل پس از پاسخ آن وارد مرحله پیشرفته‌ای شود یا جنگی روانی علیه ایران و افزایش فشار بر آن؟

یا این که هدف دیگر از طرح نام ایران در برنامه‌ریزی برای هفتم اکتبر در سالگرد آن منطقه‌ای جلوه دادن این حمله و فروکاست تحقیری است که با انجام آن توسط یک گروه در اذهان جهانیان در مورد ارتش و نظام امنیتی اسرائیل شکل گرفت و آن تصویر ذهنی قبلی به حاشیه رفت.

🔹چرا باید تشکیک کرد؟

به نوشته سه روزنامه، منبع اسناد مورد ادعا، ارتش اسرائیل است که که از یک طرف ذینفع است و از دیگر سو، رفتار غیرحرفه‌ای، غیر اخلاقی و غیرانسانی آن در غزه و کشتار بی‌سابقه و بی‌رحمانه بیش از ۳۰٫۰۰۰ زن و کودک و توجیه این نسل‌کشی باعث می‌شود که در صحت روایت ارتش اسرائیل تشکیک جدی کرد؛ به ویژه که با طرح اسناد و ادعاهایی اثبات نشده و بعضا رد شده در تحقیقات برخی از رسانه‌های آمریکا، بیمارستان‌ها و مراکز درمانی غزه را در بانک اهداف جنگی خود افزود و مورد حمله قرار داد و دو میلیون انسان در این باریکه را از هر گونه خدمات درمانی و بهداشتی محروم کرده است.

اطلاع پیشینی ایران یعنی اطلاع حزب‌الله و با خبر شدن این تشکیلات و آن هم در سایه اشراف نسبی اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در نتیجه دستکاری پیجرها و بی‌سیم‌ها و رخنه انسانی که منجر به این حجم بی‌سابقه ترور رهبران و فرماندهان کلیدی شد،، معنا و نتیجه‌ای جز لو رفتن حمله هفتم اکتبر نداشت.

واقعیت این است که غافلگیری بزرگ اسرائیل در هفتم اکتبر پارسال به این علت اتفاق افتاد که تصمیم و برنامه‌ریزی برای حمله از غزه خارج نشد و اگر این اتفاق می‌افتاد چه اطلاع رهبران حماس در دوحه، چه حزب‌الله و چه ایران به علت ناامن بودن مسیر و دلایل دیگر، کل عملیات لو می‌رفت. بنا به گفته منابعی، کل داستان حتی از زیر زمین غزه (تونل) به روی زمین آن کشیده نشد.

ارتش اسرائیل مدعی است که اسناد را در مخفیگاهی در زیر زمین در خانیونس پیدا کرده است. اکنون پرسش این است که وقتی رهبری و فرماندهی رده بالای حماس در غزه تا این حد، احتیاطات امنیتی و اطلاعاتی را رعایت می‌کنند که بعد از یک سال جنگ ویرانگر و شخم زدن غزه، اسرائیل هنوز نه از مکان گروگان‌های خود خبر دارد و نه این رهبران، چرا باید چنین اسنادی مهمی را مکتوب و در لپ تاپ نگهداری کنند و به فرض صحت هم، چرا در این شرایط جنگی آن‌ها را قبل از دسترسی نظامیان اسرائیلی نابود نکرده‌اند تا این حجم بزرگ اطلاعات به دست اسرائیل نیفتد.

به هر حال، اسناد در صورت صحت جز در اختیار سنوار و عده‌ای محدود از فرماندهان قسام نبوده است. اگر این اندازه بی‌احتیاط بوده‌اند که اولا هفتم اکتبری نمی‌بایست رخ می‌داد و ثانیا سرنخ مهمی از خود برای کشف مکان اختفایشان به دست اسرائیل داده‌اند و چرا این سرنخ در ژانویه گذشته اسرائیل را به آن‌ها رهنمون نکرد؟

چه بسا مرور زمان به کشف انگیزه و اهداف اسرائیل از انتشار این اسناد در این بازه زمانی حساس و در رسانه‌های آمریکا کمک کند.

واقعیت این است که ارسال «اسنادی» ادعایی برای رسانه‌های بین‌الملی فصل مهمی از پیوست رسانه‌ای چند وجهی و ماهرانه اسرائیل در این جنگ با انگیزه‌ و اهداف خاصی است و بهتر است به کنکاش آن پرداخت و دید هدف تل‌آویو از این کار چیست؟
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

12 Oct, 16:56


🔺برآورد جدید از جنگ لبنان!

حدود سه هفته از جنگ سوم لبنان با ترورها و بمباران سنگین هوایی و ده روز از شروع حمله زمینی می‌گذرد. اسرائیل در نبرد هوایی دست برتر را دارد و طرف مقابل از این حیث ضعیف است و هیچ پدافندی ندارد.

آنچه هم تاکنون اسرائیل در جنگ لبنان از دستاورد و موفقیت به دست آورده، مربوط به حملات امنیتی (انفجار پیجرها و بی‌سیم‌ها) و هوایی (به خصوص ترورها) است نه جنگ زمینی. می‌توان گفت که فعلا حزب الله ضربه سخت را از ناحیه امنیتی و اطلاعاتی متحمل شده است.

بمباران هوایی همچنان به قوت خود ادامه دارد؛ اما در سه روز اخیر نشانه‌های یک اتفاق «معنادار» در این حملات هویدا شده است؛ این که بمباران سنگین ضاحیه بیروت کاهش جدی داشته است. باید دید این مساله با بازگشت به معادله «ضاحیه بیروت ـ حیفا» پس از حمله موشکی دوشنبه گذشته حزب‌الله برای نخستین بار به داخل شهر حیفا ارتباط دارد یا خیر.

منابعی از میانجیگری آمریکا با هدف تثبیت معادله «بیروت ـ حیفا» خبر می‌دهند، اما گفته می‌شود که حزب الله مخالفت کرده است و همچنان بر تفکیک دو معادله "ضاحیه بیروت در مقابل حیفا» و «بیروت در مقابل تل آویو» تاکید دارد. به نظر می‌رسد که اسرائیل برای جلوگیری از تکرار حمله به داخل خود شهر حیفا در حال بازگشت به چنین معادله‌ای است.

در این راستا هم، حمله پهبادی دیشب حزب‌الله به هرتسیلیا در حومه تل‌آویو اتفاق نسبتا جدیدی برای تثبیت همان معادله «تل‌آویو در مقابل بیروت» است و احتمالا این حمله هم در واکنش به حمله به ساختمانی در النويری بیروت (خارج از ضاحیه) برای ترور وفیق صفا مسئول هماهنگی و ارتباطات حزب‌الله بود که نافرجام ماند.

با این حال، به احتمال زیاد همچنان شاهد تکرار بمباران‌ها و حملاتی موردی برای ترور و غیره در ضاحیه بیروت و چه بسا عمق بیروت باشیم؛ اما تثبیت نسبی معادله پیشگفته می‌تواند به معنای توقف پروژه غزه‌سازی و یا اجرای دوباره دکترین ضاحیه (2006) در این منطقه باشد.

اما حساب جنوب و شرق لبنان جداست و بمباران سنگین این مناطق شدت هم یافته است.

در حمله زمینی با گذشت ده روز، جز پیش‌روی چند صدمتری ارتش اسرائیل در دو سه نقطه هنوز تحول خاصی رخ نداده و حملات برای نفوذ و استقرار در داخل لبنان تاکنون ناموفق بوده است. بعید هم نیست که در ادامه در مناطقی شاهد پیش‌روی بیشتر باشیم.

اسرائیل همچنان در حمله گسترده زمینی و ارسال تانک‌های خود به داخل لبنان مردد است و تلاش دارد از رهگذر بمباران‌ مستمر شدید راه را برای ورود گسترده نیروی زرهی فراهم کند.

بر خلاف دست بالای اسرائیل در حملات هوایی، حزب‌الله در جنگ زمینی از مزیت خاصی برخوردار است؛ البته این بدان معنا نیست که تکنولوژی و جنگ افزار پیشرفته‌تری نسبت به طرف مقابل دارد.

اما مزیت حزب‌الله در حمله زمینی به دو دلیل است؛ نخست این که یک نیروی چریکی و غیر کلاسیک باتجربه است که به خوبی قادر به استتار و مخفی شدن می‌باشد و سلاح‌های ضد زره مناسبی هم دارد. اساسا اگر یک نیروی متعارفِ کلاسیک بود که ارتش اسرائیل با نابودی پایگاه‌ها و مواضعش ظرف یک هفته وارد بیروت می‌شد.

مزیت دوم اشراف کامل بر جغرافیای محل درگیری زمینی است و به قول مثل عربی «الأرض تنصر أبنائها» زمین یاریگر فرزندان خود است.

عینا هم شاهد این مساله در غالب جنگ‌های زمینی که با طرفیت یک بازیگر کلاسیک خارجی و دیگری غیرکلاسیک و نامتعارف از الجزایر و ویتنام تا عراق و افغانستان و غزه جریان داشته، بوده‌ایم.

از این رو فاکتور تعیین‌کننده در آینده جنگ، نتایج حمله زمینی له یا علیه هر کدام از دو طرف است. اسرائیل بدون بُردِ نبرد زمینی نمی‌تواند دستاوردهای حملات هوایی خود را نقد و به پیروزی راهبردی نهایی تبدیل کند.

رخدادهای چند روز اخیر نشان می‌دهد که حزب‌الله در حال خروج از شوک و وضعیت گیج‌کننده ناشی از فقدان رهبران و فرماندهان کلیدی خود و اختلال در سیستم کنترل است و آن را می‌توان در پیوست رسانه‌ای متفاوت، حفظ و افزایش سطح آتش موشکی و کاربرد موشک‌های جدیدتر و ناامن کردن مناطق بیشتر از اسرائیل و لو بدون تلفات خاصی دید.

در عین حال، حزب‌الله در داخل خود لبنان با فشارهای سنگینی از دولت و دیگر گروه‌ها و با یک معضل جدی مواجه است.

اسرائیل جنگ را غافلگیرانه و با شدت بی‌سابقه‌ای در همه ابعاد (به جز زمینی) شروع کرد و جو روانی سنگینی به نفع خود شکل داد. می‌توان گفت که تیرهای مهم خود را در روزهای اول جنگ شلیک کرد. در مقابل، حزب‌الله با بازیابی نسبی خود و خروج تدریجی از شوک و بهت، عملیات‌های خود را تدریجا به شکل تصاعدی افزایش قابل توجهی داده است.

با این حال باید منتظر ماند؛ تحولات میدانی جنگ متغیر است و هنوز وارد مرحله شبه‌تثبیت نشده است که بتوان با قطعیت تحلیل کرد و آنچه بیان شد برآوردی از وضعیت جنگ تا به امروز است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

11 Oct, 20:00


🔺حزب‌الله و قطعنامه 1701!

امروز جمعه نخست وزیر لبنان اعلام کرد که کشورش با اجرای قطعنامه 1701 شورای امنیت موافق است و از موافقت حزب‌الله با آن هم خبر داد.
هنوز حزب‌الله موضعی در این باره نگرفته است. اما نظر به نحوه تعامل حزب با قطعنامه در سال 2006 می‌توان این موضع را حدس زد.

قطعنامه 1701 در 11 آگوست 2006 به اجماع شورای امنیت رسید و دولت لبنان و اسرائیل نیز آن را پذیرفتند.

پس از تصویب قطعنامه، دبیر کل فقید حزب‌الله بیان داشت که نیروهای حزب به درخواست آتش بس احترام می‌گذارند و ضمن این که قطعنامه را غیر منصفانه خواند، گفت: «هرگز مانع هر تصمیمی که دولت لبنان بگیرد نخواهیم شد».

این موضع حزب‌الله در قبال قطعنامه پس از 33 روز جنگ بود که به نوعی با توجه به شکست جنگ اسرائیل از موضعی نسبتا بالا بیان شد؛ نه مخالفتی آشکار با قطعنامه کرد و نه تصریح به موافقت.

این قطعنامه بندهای زیادی دارد؛ اما بند کلیدی آن که به اجرا درآمد، همان آتش‌بس بود و بقیه بندها به فراموشی سپرده شد. علت هم این بود که دو طرف هر کدام به دلیلی به آتش‌بس نیاز داشتند؛ به ویژه طرف اسرائیلی که خود، درخواست آتش‌بس را مطرح کرد و حزب‌الله هم که این درخواست را از موضع ضعف می‌پنداشت، در برابر حجم گسترده ویرانی و آوارگی و کشتار، فرصت را برای پایان جنگ مناسب دید و پذیرفت.

همچنین دولت وقت لبنان (فواد سنیوره) متعلق به جناح رقیب بود و با حزب‌الله میانه خوبی نداشت و حزب نیز در سایه پیامدهای داخلی جنگ نمی‌خواست درگیر بحران سیاسی داخلی شود.

این قطعنامه کاملا به نفع اسرائیل تهیه و تصویب شده بود، اما چون روند جنگ به نفع آن نبود، بر اجرای همه بندهای آن پافشاری نکرد و تنها به دنبال آتش‌بس بود. در غیر این صورت دلیلی نداشت که بدون اجرای بندهای مهم که به ضرر حزب‌الله بود، جنگ را پایان دهد.

بندهای اصلی قطعنامه عبارت بود از: توقف کامل عملیات جنگی، عقب‌نشینی همه نیروهای اسرائیلی از لبنان، استقرار نیروهای یونیفل در امتداد خط آبی و ارتش لبنان در جنوب لبنان (جنوب رودخانه لیتانی)، خلع سلاح همه گروه‌های مسلح لبنان (یعنی حزب‌الله).

جدا از نیاز مبرم دو طرف به آتش بس در آن زمان، اختلاف‌نظرهایی هم درباره بقیه بندها وجود داشت. در این میان، حزب‌الله تداوم اشغال مزارع شبعا، بخشی از کفرشوبا، شمال روستای الغجر و الماری از جانب اسرائیل را مستمسکی برای پرهیز از عقب نشینی نیروهایش از جنوب لیتانی قرار داد. درباره خلع سلاح هم روشن بود که نمی‌پذیرد.

اما اظهارات نجیب میقاتی درباره موافقت حزب‌الله با اجرای قطعنامه به چه معناست؟ بسیار بعید است که منظور موافقت حزب‌الله با اجرای کلیه بنود قطعنامه باشد که این امر به معنای تبدیل شدن آن به گروهی صرفا سیاسی و خلع سلاح شده است. یحتمل منظور استقرار نیروهای ارتش در جنوب لیتانی و خروج نیروهای حزب‌الله از آنجاست.

البته چند روز قبل معاون دبیر کل حزب‌الله پرداختن به هر گونه جزئیاتی و ترتیبات بعدی را منوط به برقراری آتش‌بس کرد.

اسرائیل فعلا در این سرمستی و سرخوشی ناشی از دستاوردهای تاکتیکی، آتش‌بس را نمی‌پذیرد و اساسا هم درخواست طرف لبنانی را از موضع ضعف می‌داند و اگر ورق جنگ در حمله زمینی برنگردد، جنوب لیتانی سهل است تا شمال آن هم خواهد آمد.

خروج حزب‌الله از جنوب لیتانی و بازگشت آوارگان به شمال اسرائیل کف خواسته‌ها و اهداف اسرائیل در این جنگ است و سقف آن خلع سلاح حزب‌الله، خارج ساختن آن از معادلات سیاسی داخلی به عنوان پیش درآمد نظم خاورمیانه‌ای مطلوب اسراییل است. به همین خاطر، بعید است که حزب‌الله متوجه این مساله نباشد.

از این رو، اگر هم در مذاکراتش با دولت لبنان به پذیرش بخش مربوط به جنوب لیتانی در قطعنامه چراغ سبز نشان داده باشد، یحتمل بیشتر یک حرکت سیاسی به دلایل داخلی و با علم به مخالفت اسرائیل با آتش‌بس است.

ظاهرا حزب الله از بیم جنگ داخلی و نظر به فشارهای دولت و گروه‌های دیگر می‌خواهد خود را در مظان اتهام تداوم جنگ قرار ندهد. در 2006 هم به همین دلایل و برای توقف جنگ، مخالفت صریحی با قطعنامه نکرد؛ اما اجرا هم نکرد. وضعیت لبنان به شدت شکننده است و قبل از جنگ كنونی هم اقتصاد آن از هم پاشیده بود و اکنون با بحران آوارگان نیز مواجه است.

خروج از جنوب لیتانی بیشتر بسته به سرنوشت حمله زمینی است که اگر وضعیت قفل شود که محتمل است، بعید است حزب الله این خروج را بپذیرد، اما اگر اسرائیل بتواند این منطقه را تصرف کند که دیگر نیازی به موافقت حزب با این بخش قطعنامه نیست.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

11 Oct, 10:30


🔺نومیدتان نمی‌کنم!

شانس دوباره به ترامپ رو کرده و در بیشتر ایالت‌های «رئیس جمهورساز» از هریس پیشی گرفته است.

ترامپ بر آرای یهودیان و اوانجلیست‌های طرفدار اسرائیل تمرکز کرده وانتخابات آمریکا را «مهم‌ترین روز تاریخ اسرائیل» نامیده است.

یهودیان معمولا طرفدار دموکرات‌ها هستند، اما ترامپ در2020 آرای یهودی خود را از 24% (2016) به 30% افزایش داد. اوانجلیست‌ها هم که جمعيت‌شان زیاد است، نگاه آخرالزمانی به اسرائیل دارند.

حضور هریس در تماس تلفنی اخیر بایدن با نتانیاهو برای کسب آرای این دو قشر بود.

ترامپ که اخیرا برای جذب آرای دوستداران اسرائیل خواستار بمباران تاسیسات اتمی ایران شد، در فیلم بالا خطاب به آن‌ها می‌گوید: نومیدم نکنید نومیدتان نمی‌کنم.
عبارت دوم بسیار خطرناک است؛ چنان که در دور قبلی با معرفی قدس به عنوان پایتخت اسرائیل، پیمان ابراهیم و خروج از برجام نومیدشان نکرد.

در مقابل، مسلمانان به خاطر جنگ غزه از دموکرات‌ها رویگردان شده و به نامزد حزب سبز خانم جين استاين پزشک یهودی پیوسته‌اند. آرای استاین در 2016 در پنسلوانیا و ویسکانسین در باخت کلینتون و پیروزی ترامپ تاثیرگذار بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

10 Oct, 16:09


🔺 چرا تاسیسات هسته‌ای و نفتی؟!

هنوز بحث و جدل درباره ماهیت حمله احتمالی اسرائیل داغ است و سیل اخبار و اظهارات مختلف و ناهمگون از اسرائیل و آمریکا هم ادامه دارد. بایدن نیز با نتانیاهو تماس گرفته که محور گفتگوی آن‌ها بررسی و هماهنگی نهایی درباره شیوه پاسخ اسرائیل به ایران بوده است.

کانال 14 اسرائیل (نزدیک به نتانیاهو) امروز گفت که بایدن از اسرائیل خواسته است که به تاسیسات هسته‌ای و نفتی ایران حمله نکند. بنا به اعلام این کانال، نتانیاهو در پاسخ گفته است: «این یک فرصت تاریخی است».

در هر صورت، نباید بدترین سناریو را هم از نظر دور داشت و این شرط عقل است. هیچ احتمالی به طور کامل منتفی نیست.

به نظرم، در این دور از واکنش اسرائیل، «حمله مستقیم» به تاسیسات هسته‌ای و نفتی زیاد محتمل نیست.
اما تمرکز کنونی اسرائیل در پیوست رسانه‌ای خود بر حمله احتمالی آتی به تاسیسات هسته‌ای و نفتی می‌تواند بیشتر ناظر به سه هدف باشد؛ نخست کنترل و تاثیر بر هر نوع واکنش بعدی تهران نسبت به اقدامات اسرائیل از رهگذر تهدید حمله به تاسیسات هسته‌ای و نفتی از هم اکنون؛ به نحوی که ایران در هر گونه پاسخ به اقدام اسرائیل احتمال حمله به این تاسیسات در دور بعدی را در نظر داشته باشد.
هدف دوم نیز عادی سازی این مساله و نوعی مقدمه‌سازی برای آن در حملات واکنشی بعدی اسرائیل.
هدف سوم هم عادی کردن و قبولاندن اصل حمله و تجاوز است.

چنان که قبلا نیز گفته شد به احتمال زیاد واکنش اسرائیل به حملات موشکی اخیر ایران شامل طیفی از اقدامات ایذایی مستقیم و غیرمستقیم باشد.

در اقدام مستقیم احتمالی، بیشتر هدف قرار دادن اهداف نظامی مطرح است و در اقدام غیرمستقیم خرابکاری و انفجار (با شمول تاسیسات راهبردی اقتصادی و هسته‌ای)، حمله سایبری، ترور و...

احتمالا در واکنش پیش‌رو، تمرکز بیشتر بر همین طیف از اقدامات غیرمستقیم و «غافلگیر کننده» باشد و چه بسا همزمان هم نباشد و با فاصله زمانی در چند روز و شاید هم بیشتر.

هر گونه اقدام اسرائیل، در نهایت محصول هماهنگی نهایی و اطلاع پیشینی آمریکا خواهد بود و دور از انتظار است که اسرائیل راسا و بدون موافقت آن اقدامی کند. بر خلاف برخی تحلیل‌ها و اخبار معتقد هستم که تصمیم‌گیر نهایی هم تنها نتانیاهو نیست.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

09 Oct, 15:12


🔺دور باطل جنگ!

بعد از یک سال از جنگ غزه، دَر بر همان پاشنه می‌چرخد. در سالگرد آن، اسرائیل دوباره به جبالیا در شمال باریکه غزه تحت بمباران بسیار سنگین حمله زمینی کرده و از ساکنان بیت لاهیا، بیت حانون، کارکنان، مجروحان و بیماران سه بیمارستان خواست که آنجا را تخلیه کنند؛ درست مانند روزهای آغازین جنگ و واقعه بیمارستان شفا و... اما این بار در سایه جنگ لبنان می‌خواهد به هر شکلی هدف تفکیک شمال و جنوب غزه را محقق و منطقه شمالی را خالی از سکنه کند.

بنا به منابع اسرائیلی و فلسطینی، پاتک‌‎های نیروهای حماس در جبالیا از کمین و درگیری رو به رو گرفته تا شلیک خمپاره و راکت، کمتر از از روزهای نخست جنگ نیست.

حمله دوباره به جبالیا و مناطقی دیگر بعد از یک سال پس از چندین حمله قبلی دور باطل جنگی را به رخ می‌کشد که انگار تازه از نو شروع شده است.
اسرائیل همچنان در حدود 80 درصد مساحت مسکونی غزه حضور نظامی ندارد و در مناطق مسکونی هم که حضور دارد، همچنان با عملیات مستمر مواجه است. همواره بعد از هر حمله به نقطه‌ای با مواجه شدن با عملیات طرف مقابل پس از یکی دو هفته عقب نشینی کرده و دوباره بعد از مدتی تحت بمباران سنگین به آنجا بازگشته و این اتفاق در این یک سال همواره تکرار شده است.

شمال غزه اولین منطقه‌ای بود که اسرائیل بعد از بمباران سنگین هوایی پس از هفتم اکتبر پارسال، حمله زمینی را شروع و در دسامبر گذشته اعلام کرد که از گردان‌های حماس پاکسازی شده و از پایان حملات در آنجا خبر داد.

اما پس از حمله زمینی به جنوب نوار غزه، تاکنون دوباره چندین بار به محلات مختلفی در شمال این منطقه بازگشته و عملیات زمینی گسترده انجام داده است.

این مساله از آنجا جای شگفتی فراوان دارد که این جنگ تمام عیار در باریکه‌ای بسیار کوچک و محاصره از هر طرف در جریان است. جنگ غزه هیچ شباهتی با جنگ افغانستان، عراق، ویتنام و غیره ندارد. هیچ کدام از طرف‌های نامتعارف در این کشورها وضعیت نوار غزه را نداشته و ندارند. از این رو، سخنی به گزافه نیست که بگوییم با ناهمترازترین و نامتعارف‌ترین جنگ نامتقارن (با یک طرف نامتعارف و یک طرف کلاسیک) در تاریخ معاصر مواجه هستیم.

به همین علت برآورد اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان پس از شروع جنگ تمام عیار اسرائیل این بود که حماس دو هفته بیشتر دوام نمی‌آورد و دوباره اسرائیل غزه را اشغال می‌کند.

اما نگارنده همان زمان هم بر این باور بود که اهداف جنگ قابلیت تحقق را ندارد؛ امری که گذشت یک سال و شروع دوباره حملات زمینی و هوایی از نقطه آغازین موید این مدعاست. این پیش‌بینی هم معطوف به شناخت دو طرف جنگ، نقاط ضعف و قوت هر کدام، بررسی دقیق جنگ‌های قبلی و غیره طی سه دهه بود.

این دور باطل جنگ در یک سال جز پیروزی‌های تاکتیکی، پیروزی راهبردی را برای اسرائیل به ارمغان نیاورده و بعید است که تا پایان جنگ هم محقق شود؛ به ویژه که بنا به گزارش رسانه‌های اسرائیلی، حماس توان رزمی خود را در همه مناطق تا حد زیادی بازسازی و به گفته منابعی نیروهای کشته شده خود را جایگزین کرده و نزدیک به 5 هزار نیروی جدید جذب کرده است.

اما این حجم گسترده تلفات انسانی و خسارت مالی و ویرانی و تبدیل شدن غزه به تلی از آوار و جهنمی برای ساکنان آواره‌اش صرفا محصول طبیعی یک جنگ تمام عیار نیست، بلکه معطوف به یک راهبرد چند وجهی اسرائیل با سه هدف به نظر می‌رسد که با تحمیل این هزینه بی‌سابقه طرف نامتعارف جنگ را وادار به تسلیم کند و مردم جنگ زده را مجبور به شورش کند. این دو هدف هم تاکنون در غزه محقق نشده است. اما هدف سوم و چه بسا مهم‌تر از بقیه ایجاد نوعی بازدارندگی از طریق تزریق و تثبیت تصویر غزه ویران شده در ناخودآگاه کشورها و طرف‌های دیگری است تا فکر حمله به اسرائیل را هم از ذهن خود پاک کنند.

این بازدارندگی بعید است در ذهن طرف‌های نامتقارن همچون گروه‌ها و سازمان‌های چریکی ایجاد شود و تجربه تاریخی نشان داده که معمولا این حجم خون و دود و ویرانی زاینده انسان‌های تندروتر و سرسخت‌تر است.

بسیار بعید است که از دل این فاجعه تاریخی در غزه انسان‌های «صلح‌جوی» بیرون بیایند که در آینده دست آشتی به سمت اسرائیل دراز کنند. از میان جهنمی که اسرائیل در غزه ساخته است، دهها و صدها و چه بسا هزاران یحیی سنوار دیگر بیرون خواهد آمد. این کشتار خود هیزم چرخه بی‌پایان خشونت است و اسرائیل را با هفتم اکتبرهای دیگری در آینده مواجه می‌کند. از این رو، بنا به سنت تاریخ، اسرائیل بازنده راهبردی این خشونت افسارگسیخته خواهد بود؛ مگر این که دو میلیون فلسطینی در نوار غزه، نزدیک به 4 میلیون دیگر در کرانه باختری و حدود دو میلیون فلسطینی داخل خود اسرائیل را از صحنه روزگار محو کند یا به تشکیل کشور فلسطین تن دهد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

08 Oct, 15:07


🔺چرا اسرائیل پاسخ نداد؟!

یک هفته از حملات موشکی سنگین ایران به اسرائیل گذشت. در این یک هفته پیوست رسانه‌ای چند لایه و تنومندِ اسرائیل در ابعاد داخلی، منطقه‌ای و جهانی تمام و کمال فعال بود و اظهارنظرهای مستقیم و نقل‌قول‌های متعدد و بعضا متعارض از مقامات اسرائیلی و آمریکایی در رسانه‌های هر دو دال بر پاسخی بی‌سابقه، بزرگ، سخت و تعریف اهداف متعدد مطرح شده است.

حجم سنگین پمپاژ خبر، تقریبا در هر لحظه همه را در منطقه و به ویژه ایران در انتظار حمله «بزرگ» اسرائیل می‌گذاشت. اما یک هفته گذشت و خبری نشد که این امر پرسش‌برانگیز است.

دو احتمال در این خصوص مطرح است که قبل از پرداختن به آن‌ها باید گفت که در این شرایط نباید بدترین سناریوها را هم از نظر دور داشت.

احتمال نخست این که اسرائیل خود را برای یک حمله بزرگ و غافلگیرکننده مثل حمله به لبنان با شمول اهداف متعدد ایرانی (تاسیسات نظامی، هسته‌ای و اقتصادی) آماده می‌کند و در حال هماهنگی لازم با آمریکا و طرف‌های دیگر در این خصوص و اتخاذ تدابیر لازم برای مقابله با پاسخ بعدی ایران است. برخی در این زمینه با بازنمایی برخی تحرکات و مواضع اپوزیسیون در این روزها معتقدند که این سناریو محتمل‌تر است و هدف را هم براندازی توصیف می‌کنند.

این احتمال به معنای شروع یک جنگ تمام عیار در منطقه است و نگارنده آن را دستکم در این مرحله بعید و غیر واقع‌بینانه می‌داند. البته هم اکنون هم جنگ منطقه‌‎ای محدودی در جریان است و دو جنگ غزه و لبنان معنایی جز این ندارد؛ اما جنگی تمام عیار با طرفیت مستقیم ایران حداقل فعلا زود است.

اگر تصمیمی برای چنین حمله بزرگی با هدف شعله‌ور کردن جنگی تمام عیار در منطقه بود که طرح و برنامه آن «لزوما» می‌بایست از قبل آماده شده و به محض حمله ایران سریعا به اجرا گذاشته می‌شد و دلیلی برای تاخیر آن نبود.

فکر نمی‌کنم آمریکا شرایط کنونی را برای جنگی فراگیر در خاورمیانه مناسب بداند. خود اسرائیل نیز بعید است بدون آمریکا و موافقت آن و دستکم قبل از رساندن دو جنگ غزه و لبنان به ایستگاهی ما قبل آخر بخواهد درگیر جنگ تمام عیاری در منطقه شود.

به اعتقاد نگارنده، اسرائیل از لحاظ فنی و جنگ‌افزاری توان لازم برای حمله همزمان و سنگین به اهداف استراتژیک متعددی را دارد، اما این عامل تنها شرط لازم است و کافی نیست.

رهگیری و ساقط کردن موشک‌ها و پهپادها در عملیات «وعده صادق 1» با اطلاع قبلی، موجب شکل‌گیری این برآورد در ذهنیت تصمیم‌گیران اسرائیل و متحدان آن شد که امکان مقابله جدی و موفق با هر گونه حمله گسترده موشکی از جانب ایران وجود دارد.

اما عملیات «وعده صادق 2» همراه با قسمی غافل‌گیری و عبور تعداد قابل توجهی موشک و اصابت آن‌ها به مراکز حساس اسرائیل (صرف نظر از میزان تلفات و خسارت) برآورد و جمع‌بندی پیشگفته را در سطح مشخصی مخدوش کرد. از این جهت که پاشنه آشیل اسرائیل، جغرافیای کوچک و نبود عمق جغرافیایی است و همین امر آن را در برابر حملات «گسترده» و «موفق» موشکی به شدت آسیب‌پذیر می‌کند.

اما تنها در یک حال حمله بزرگ اسرائیل ممکن است و آن هم این که اطلاعاتی کافی و وافی از سایت‌های موشکی یا موشک‌های ایران با قابلیت بالای عبور از سامانه پدافندی داشته باشد و مطمئن شود در چنین حمله‌ای می‌تواند با زدن آن‌ها هر گونه واکنش گسترده از ایران را به حداقل ممکن برساند.

احتمال دوم این که علت تاخیر، تلاش اسرائیل برای موازنه میان یک پاسخ «موثر» و «مهم» و جلوگیری از وقوع یک جنگ فراگیر است. به دلایل مختلف این سناریو را محتمل‌تر می‌دانم و لحظاتی بعد از حمله موشکی دوم ایران نیز طی یادداشتی به آن پرداختم.
این احتمال مطلوب آمریکا در این شرایط نیز هست که از پاسخ اسرائیل در سطح مشخصی حمایت می‌کند و چه بسا آن را ضروری نیز بداند.

اما اینجا پرسش کانونی درباره ماهیت و سطح پاسخ اسرائیل است که ممکن است آمیخته‌ای از حمله نظامی محدود و نه گسترده به هدفی یا اهدافی (غالبا نظامی) تا ترور مهم و حملاتی سایبری یا برخی از این اقدامات به شکل منفصل باشد.
در واکنش پیش‌روی اسرائیل حمله به تاسیسات اتمی چندان محتمل نیست؛ اما در آینده پس از بالاگرفتن تنش‌ها در شرایط خاصی احتمال آن پس از کسب حمایت آمریکا بیشتر است.

به نظر می‌رسد که فعلا تمرکز اسرائیل و کانون قدرت جهانی بر خارج کردن متحدان ایران از معادلات و ادامه راهبرد تضعیف جدی خود ایران و سرمایه‌گذاری فزاینده‌تر بر تداوم اشتباهات و اوضاع داخلی با هدف تحقق اهداف جنگ تمام عیار به شکلی متفاوت و بدون پرداخت هزینه‌های سهمگین این جنگ است.
از این رو، چنان که قبلا نیز گفته‌ام توافق هسته‌ای با آمریکا برای کاهش«موثر» ولغو تحریم‌ها دستکم تا چند سال آینده محتمل نیست.

در این میان، نشست شنبه آینده بایدن با سران آلمان، انگلیس و فرانسه متغیر مهمی در تعیین جهت تحولات کنونی است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari

نگاهِ دیگر | صابر گُل‌عنبری

07 Oct, 13:10


🔺نتانیاهو و «جنگ قیامت»!

شبکه 12 اسرائیل اعلام کرد که نتانیاهو پیشنهاد تغییر نام جنگ غزه از «شمشیرهای آهنین» به «جنگ قیامت» را مطرح کرده است.

جنگ قیامت هم یعنی نگاهی آخر الزمانی به جنگ کنونی و تحولات جاری. واقعیت هم این است که بدون این نامگذاری، آنچه در طول یک سال اخیر در غزه و اخیرا در لبنان رخ داده و می‌دهد، صحنه‌های یک نبرد آخرالزمانی است.

اما این که نتانیاهو پس از یک سال درصدد انتخاب این نام برای جنگ کنونی است، به این معناست که اولا او فعلا قصد کوتاه آمدن ندارد و به جنگ از منظری آخر الزمانی می‌نگرد. ثانیا این که «شمشیرهای آهنین» نتوانسته است که اهداف را محقق کند و چاره کار را در قیامتی‌ کردن و آخر الزمانی کردن جنگ و ریختن بیشتر خون مردم غزه و لبنان دیده است.

نتانیاهو در اصل یک سکولار راستگرای تندرو است، اما پیشنهاد تغییر نام جنگ و رویکرد او در یک سال اخیر نشان از چرخش افکار او به سمت راست مذهبی افراطی دارد که آرماگدون یا نبرد آخرالزمانی ستون اندیشه دینی این جریان را تشکیل می‌دهد.

حمایت بی‌چون و چرای آمریکا از اسرائیل نیز ریشه در همین باور آخرالزمانی اوانجلیست‌های آمریکا (متنفذترین گروه مسیحی) دارد که به نابودی فلسطین و مخالفان اسرائیل برای فراهم کردن شرایط ظهور مسیح و آغاز دوره آخر الزمان عقیده دارند.

اوانجلیست‌ها در دو حزب آمریکا به ویژه جمهوری‌خواهان نفوذ دارند و عمده آن‌ها طرفدار دونالد ترامپ هستند. بر اساس نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو در 2023 یک سوم مردم آمریکا حامی کلیسای انجیلیِ طرفدار اسرائیل می‌باشند. جریان مسیحی صهیونیستی و لابی یهودی اسرائیلی دو بال هدایتگر سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا هستند. مواضع اوانجلیست‌ها حتی تندتر از لابی یهودی است.

مخلص کلام این که جنگ «قیامت» نتانیاهو یعنی جنگ بقا و سرنوشت اسرائیل (نه صرفا شخص او) و رفتن تا آخر به منظور تحقق پیروزی و تضمین بقا و آینده و تزریق این حس به اسرائیلی‌ها که با تهدید وجودی مواجه هستیم.

چنین جنگ‌هایی با عقبه ایدئولوژیک بی‌قاعده‌ترین جنگ‌ها و غیراخلاقی‌ترین آن‌هاست. از این منظر، واقعا باید بیش از قبل برای آینده منطقه و جهان نگران بود. این تفکر آخرالزمانی حتی ابایی از استفاده از بمب اتم هم ندارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari