مسعود پزشکیان در سخنانی از انتخاب «رییس جمهور» برای هر استان گفته است که با واکنشهای بسیار رو به رو شده است. منتقدان، این سخنان، را مقدمهی فدرالیسم و برای ایران خطرناک ارزیابی کردهاند.
پیش از این نیز سخنانی از او درباره تبعیض علیه قومیتها و باورمندان به مذاهب یا علاقهاش به زبان مادری با چنین انتقاداتی رو به رو شده است.
تردیدی نیست که جداییطلبی در ایران هوادارانی دارد و اگرچه نفوذ و جمعیتشان به حدی نیست که این ایده را عملی کنند، اما میتواند به تنش بیانحامد.
بدیهی است که من با جدا شدن سانتیمتری از خاک ایران مخالفم و - اگرچه به رغم دیدگاه برخی هیچ رابطهای بین چنین وضعیتی و سخنان پزشکیان وجود ندارد- با سخنان اخیر او بویژه از به کاربردن یک رییس جمهور برای مدیریت هر استان هم مخالفم. اما مدتهاست که این موضوع را دنبال میکنم و به نظرم یکی از بنیانهای تحریک به جداییخواهی افزون بر تحرکات رقبای منطقهای ایران و احتمالا سرمایهگذاری خارجی، وجود احساس تبعیض از یک سو و نوع مواجهه با این احساس توسط طیفهای متنوع ملیگراست.
چند باری نوشتهام که من در خراسان به رغم ترک بودن، هیچ گاه احساس تبعیض نداشتم، اما مطمئنم در همان خراسان کسانی به خاطر سنی بودن چنین تبعیضی را احساس کردهاند. میدانم که گاهی احساس تبعیض با واقعیت تبعیض فاصله دارد و ممکن است فقر و بیعدالتی عمومی در سطح کشور در منطقهای به مثابه تبعیض قومی یا مذهبی احساس شود، اما این احساس واقعیت دارد و الزاما هم فقط در استانهایی که جداییطلبی هوادار دارد، دیده نمیشود.
یکی از بالاترین احساسهای تبعیض قومی در استانهای لر نشین حاشیهی زاگرس دیده میشود که نه تنها هرگز جداییطلبی در میانشان نبوده که حتی خود را از اقوام اصیل ایرانی میدانند و به رغم احساس تبعیض قومی به میزان بالایی به ایرانی بودن خود افتخار میکنند و آمادگی برای دفاع از کشور را دارند.
جداییطلبی محصول نارضایتی داخلی، وجود رویایی در بیرون از مرزها و عوامل بیرونی تحریککننده است. همهی اینها بیش از اینکه به مردم برگردد، برآمده از سیاستهای رسمی دولتهاست. تنشزدایی از روابط با همسایگان، بهبود اوضاع اقتصادی و افزایش آزادیهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی پادزهر جداییطلبی است. به نظرم اگر ایراندوستان به جای اینکه انرژیشان را بگذارند برای واکنش نشان دادن به کسانی که احساس تبعیض را بیان میکنند و یا به زبان مادریاشان عشق میورزند و یا خواهان سهم بیشتر قومی و مذهبی در قدرت هستند، این مطالبات را دنبال کنند، این احساس از بین خواهد رفت.
با این حال باید بین فدرالیسم و واگذاری برخی از اختیارات به استانها تفاوت قایل شد. با استثنا کردن تصمیمگیری در برخی امور مثل منابع طبیعی و مخیطزیست، میراث فرهنگی و ملی، ثروتهای ملی و امور دفاعی و نظامی میتوان با واگذاری برخی اختیارات به ادارات و سازمانهای محلی دستگاه اداری را کارآمدتر کرد. برای این کار نیازی به رییس جمهور برای هر استان نداریم. خلاصه که همه چیز در دو قطب تمرکزگرایی شدید دولتی [ که پیشتر در دولتهای فاشیستی راست و کمونیستی چپ امتحان خود را پس دادهاند] و خودمختاری خلاصه نمیشود و میان این دو صدها راه دیگر است:
میان مسجد و میخانه راهی است