سایت محمدجعفر مصفا @mossaffadotcom Channel on Telegram

سایت محمدجعفر مصفا

@mossaffadotcom


کانال رسمی وب‌سایت محمدجعفر مصفا

سایت رسمی:
www.mossaffa.com

ادمین:
@PanevisAdmin

صفحهٔ اینستاگرام:
https://www.instagram.com/mjmossaffa

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

کانال کریشنامورتی:
@Krishnamurti

نیکول لپرا:
@NicoleLePera

سایت محمدجعفر مصفا (Persian)

با ورود به کانال رسمی وب‌سایت محمدجعفر مصفا به جهانی از دانش و اطلاعات عمیق پا خواهید گذاشت. این کانال معرفی وب‌سایت رسمی محمدجعفر مصفا است که به آدرس www.mossaffa.com در دسترس علاقمندان به دانش و تحقیقات است. این وب‌سایت با موضوعات گوناگونی از جمله علوم انسانی، فلسفه، روانشناسی و ادبیات ارائه‌های تخصصی دارد. با دنبال کردن این کانال می‌توانید به جدیدترین مقالات، نوشته‌ها و تحقیقات این وب‌سایت دسترسی پیدا کنید. ادمین این کانال با آیدی @PanevisAdmin آماده پاسخگویی به سوالات و پیشنهادات شما عزیزان است. همچنین این کانال از فرصت‌های ارتباطی دیگری نیز برخوردار است. شما می‌توانید از طریق صفحهٔ اینستاگرام محمدجعفر مصفا به آدرس https://www.instagram.com/mjmossaffa ارتباط برقرار کنید و از آخرین اخبار و مطالب وب‌سایت مطلع شوید. در کانال کریشنامورتی نیز می‌توانید مطالبی پیرامون زندگی و آثار جی‌کریشنامورتی، فیلسوف بزرگ هندی، مشاهده کنید. همچنین با دنبال کردن کانال نیکول لپرا با آیدی @NicoleLePera به آخرین تحقیقات و مقالات مشاور روانشناسی و روان‌درمانگر معروف دسترسی پیدا کنید. از امکان کپی و نقل مطالب این کانال با ذکر منبع بهره برداری کنید و اطلاعات بیشتری را از منابع معتبر و متخصصین مطلع شوید. به کانال رسمی وب‌سایت محمدجعفر مصفا بپیوندید و دنیایی از دانش را با هم یاد بگیریم.

سایت محمدجعفر مصفا

07 Jan, 16:06


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

05 Jan, 16:05



از کتاب «نامه‌ای به ندیده‌ام»
نوشتهٔ محمدجعفر مصفا

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

04 Jan, 16:06



سوالی دربارهٔ اصالت
محمدجعفر مصفا
برگرفته از جلسات سال ۱۳۸۵
فرهنگسرای اندیشه، تهران

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

04 Jan, 12:19



آخرین اعلام 👆🏼

سایت محمدجعفر مصفا

03 Jan, 16:06



یک مثالی که در ذهنم هست می‌گویم و می‌خواهم حس کنید، پیاده کنید. من می‌گویم این ناخن، ناخنِ انگشتم است، بعد می‌گویم انگشتِ دستم، بعد می‌گویم دستِ تن‌ام. اما آیا این ناخن «مالِ» این انگشت است؟ «مالِ» این است معنا ندارد، صرفاً یک ناخن است. این انگشت هم صرفاً یک انگشت است، با انگشتِ او چه تفاوتی دارد؟ «مالِ من»اش چیست، کجاست؟! این بدن یا ارگانیسم «مالِ من است» هم غلط است.  (ادامه...) 
بهار ۸۱، جلسه ۴
محمدجعفر مصفا

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

02 Jan, 16:06


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

01 Jan, 16:06



تحفه

از هنگام کودکی "تحفه‌ای" را همراه ما کرده‌اند و با تلقين و تکرار فراوان گفته‌اند که اين "تحفه ای" است بسيار گرانبها و ضروری. ما هم چنان مجذوب و مفتون آن شده‌ايم و به آن مشغول گشته‌ايم که هرگز ننشسته‌ايم و با چشم باز و صراحت آنرا نگاه و بررسی کنيم. اگر اين کار را بکنيم می‌بينيم اين "تحفه" نه تنها عزيز نيست، بلکه وبال جان ما است. زمانی که به روشنی و با عمق خود به وبال بودن آن آگاه گشتيم، خودش بی هيچ تلاش و کوششی از بين رفته است.

From childhood, we have been growing up with this so-called gift called identity, and we have been constantly infused with the idea that this gift is precious and necessary. We are also so attracted to, infatuated with, and preoccupied by this identity that we have never taken the time to directly examine it. If we do that we will see that this gift is not only worthless, it is also an obstacle to our happiness. When we find clear and deep insight into its troublesome attributes, it will disappear effortlessly on its own, without struggle.

«تفکر زائد»
محمدجعفر مصفا
ترجمه: سعید امدادی

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

31 Dec, 16:05



مراقبه
تمثیل خواب
یأس، ناامیدی
پیش‌زمینهٔ آگاهی برای مدیتیشن ضروری‌ست.

محمدجعفر مصفا
برگرفته از جلسات سال ۱۳۸۴
فرهنگسرای اندیشه، تهران

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

29 Dec, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

28 Dec, 16:05



صم بکم عمی

در طول تاریخ چند نفر خواندند «اینها لال و کر و کورند» و مهمتر اینکه «خودشان نمی‌دانند». این چه کور و کر و لالی‌ای است که هم هست و هم انسان خودش نمی‌داند؟  (ادامه...) 

جلسات بهار ۸۱، جلسه ۸
محمدجعفر مصفا

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

27 Dec, 16:21



احتماء

می‌رمد اثبات پیش از نفـی تو
نفی کردم تا بری ز اثبات بـو

در نوا آرم به نفی این سـاز را
چون بمیری مرگ گوید راز را

وقتی «هستی» و تعینات را نفی کردی؛ یعنی وقتی بر آنها مـردی، حقیقت، راز، کیفیت‌های ماورائی و آنچه بی‌وصف و نشـان اسـت از بطن نفی زاده می‌شود.

اساسی‌ترین تیشه‌ای که مولوی بـرای ویران ساختن قلعـه و حصـار «خـود» پیشنهاد می‌کند، گرایش «احتمـا»ئی، «نفی» و «لا»ئیت است. با خودداری ذهن از اندیشیدن، از تعبیر و توصیف، از جست‌وجو و حرکات «مثبت»، دیوارهـای تشکیل‌دهندۀ حصـار نقش‌ها و صورت‌ها در هم فرو می‌ریزد و فطرت اصيـل و نـاب آدمی از میان آن قلعه سر برمی‌کشد.

کتاب «با پیر بلخ»
محمدجعفر مصفا

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

26 Dec, 16:05



گعده

آیا تاکنون این سوال برای شما پیش آمده است که آموزه‌های محمدجعفر مصفا(یا مولوی و کریشنامورتی) از لحاظ علمی مورد تأیید هستند یا خیر؟ آیا نوروساینس یا عصب‌روان‌شناسی "واقعی نبودن «خود»" را قبول دارند؟ اصولاً یافته‌های این علم در مورد عدم واقعی بودن «هویت» چیست؟

"آیا علم آنچه که «بودا» می‌دانست را تصدیق کرده است؟ در این اثر پیشگامانه، استاد رشتۀ عصب‌روان‌شناسی، نیبائِر این‌طور شرح می‌دهد که علوم غربی پس از دهه‌ها تحقیق و پژوهش بر روی مغز، شاید به شکلی ناخواسته یکی از اصول بنیادین آیین بودایی را تصدیق کرده است: «آناتا» یا دکترینِ «نه‌خود.» نیبائر در این کتاب یافته‌هایی از علم عصب‌روان‌شناسی را ارائه می‌دهد که ادعا دارند احساسِ از «خودِ» ما در واقع یک وهم یا خطای ادراکی است که توسط قسمت چپِ مغز خلق شده و به‌مثابۀ سرابی در میانۀ بیابان می‌ماند، یا به بیانی دیگر تنها به‌صورت یک اندیشه وجود دارد و نه چیزی فراتر از آن. این نظریۀ شگفت‌انگیز کاربردهای بسیاری در حوزه‌های روان‌شناسی، فلسفه، دین، و رشد شخصی دارا است. او در این کتاب با تطابق آزمایش‌های معروف روان‌شناسی و عصب‌روان‌شناسی با آموزه‌های بودا در باب نظریۀ «نه‌خود» - «آناتا» سعی دارد با استفاده از آگاهی همیشگی به این موضوع که احساسِ از خودِ واحدِ هر فرد تنها یک خطای ادراکی است، به کاهش رنج انسان‌ها کمک کند. با مطالعۀ این کتاب، دیدگاه شما نسبت به کتاب‌های «خودیاری» برای همیشه تغییر خواهد کرد. «کریس نیبائر» دارای مدرک دکتری در رشتۀ عصب‌روان‌شناسی شناختی با تمرکز بر روی تفاوت‌های میان دو نیمکرۀ مغز از دانشگاه «تولیدو» ایالات متحده بوده و در حال حاضر استاد دانشگاه «اسلیپری راک» در ایالت پنسیلوانیا می‌باشد که به تدریس دوره‌های هشیاری، ذهن‌آگاهی (بهشیاری)، تفاوت‌های میان دو نیمکرۀ مغز و هوش مصنوعی اشتغال دارد."

در گروه «گعدهٔ شناخت» این کتاب به زودی(از شنبهٔ درپیشِ‌رو) در قالب جلسات آنلاین شروع به خواندن و بررسی بصورت جمع‌خوانی قرار می‌گیرد. علاقمندان به شرکت، به »ادمیــن« پیام دهند.

کسانی که از قبل با مطالب خودشناسی از دیدگاه محمدجعفر مصفا و مولوی و جیدو کریشنامورتی آشنایی دارند، از این کتاب بسیار زیاد بهره می‌برند.

ضمناً این جلسات لایو بصورت فایل صوتی نیز ذخیره می‌گردند تا اگر عضوی نتواند شرکت کند، از فایل صوتی استفاده نماید.

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

25 Dec, 16:05



از کتاب «نامه‌ای به ندیده‌ام»
محمدجعفر مصفا

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

24 Dec, 16:05


مقایسه، حقارت، فریب، ارزش، ابزارهای دفاعی جامعه، شتابزدگی، دفاع

شهریور ۸۶
فرهنگسرای شهروند - شاهین‌شهر اصفهان
«محمدجعفر مصفا»

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

24 Dec, 13:12



گروه مصفاخوانی

در این دوره، که بصورت جلسات لایو اینترنتی برگزار می‌شود، کتاب‌های نویسنده مورد بررسی و گفتگوی جمعی قرار می‌گیرد. مبحث «خودشناسی» موضوع آثار محمدجعفر مصفا است.

در حال حاضر جمع‌خوانی و بررسی کتاب «تفکر زائد» موضوع این جمع است و امشب، سه‌شنبه، جلسهٔ بعدی است.

علاقمندان می‌توانند جهت شرکت در این جلسات به »مدیر ثبت‌نام« دهند:
@PanevisAdmin

سایت محمدجعفر مصفا

22 Dec, 16:07


تجلیل کردن
محمدجعفر مصفا

برگرفته از جلسات سال ۱۳۸۱ تهران:
http://www.mossaffa.com/2010/08/spring1381.html

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

21 Dec, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

20 Dec, 16:05



مناسبت‌مندی هویت فکری

هویت فکری در تمام زمینه‌ها مناسبت‌مند است؛ هرگز خودش برای خودش کافی نیست.

برای شوق و هیجان باید وابسته و نیازمند به روزها، مکان‌ها، انسان‌ها، نام‌ها و نمودها باشد. منشاء همه چیز آن در بیرون است.

چه درد و مانعی در تو هست که نباید بطور مستمر در شور و شعف باشی، بدون هیچگونه علت برونی، بلکه در ذات خودت؟ چرا باید همیشه به مناسبت عید، به مناسبت تولد، بوسیلهٔ فلان موسیقی یا فلان شعر دچار هیجان و به اصطلاح مسرّت بشوی؟

انگار برای زیستن، در تمام ابعاد همیشه یک مناسبت لازم است. و کار این مناسبت‌ها تکرار خود یعنی تکرار تصاویر بی‌روحی است که اگر تکرار نشوند انسان احساس هستی نمی‌کند.

کتاب «زندگی و مسائل»
محمدجعفر مصفا

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

20 Dec, 07:43



و جمعه‌ها ساعت پنج غروب

+ علاقمندان می‌توانند جهت شرکت در این جلسات به »مدیر ثبت‌نام« دهند:
@PanevisAdmin

سایت محمدجعفر مصفا

06 Dec, 16:07


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

05 Dec, 16:05



ممکن است بگویید مثلاً اینکه من هم‌اکنون دارم می‌اندیشم که ۲+۲ مساوی چند است، آیا این هم همان ماهیتی را دارد که ذهن می‌اندیشد که چگونه متشخص شوم؟ یعنی همچنان ذهن در این رابطه هم از موضع "نیازمندی" کار می‌کند نه "ابزار نیاز"؟

می‌گویم: بله. درست است که ظاهر موضوع اینست که ۲+۲ چند می‌شود، ولی در آخرین تحلیل پای هویتم در کار است. این مثال را قبلا زده‌ام: من تلاش کردم تا رفتم به ماه، ولی با این هدف رفتم که وقتی برگشتم بگویم من رفتم نه شما، منِ آمریکایی رفتم، نه توی ایرانی.
(ادامه...)

بهار ۱۳۸۱، جلسهٔ اول
محمدجعفر مصفا


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

04 Dec, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

03 Dec, 16:05



از کتاب "نامه‌ای به ندیده‌ام"
تألیف محمدجعفر مصفا
صفحهٔ ۴۳۴

+ با تشکر از آقای حمیدرضا جلالی جهت تهیهٔ گزیده‌هایی از آثار محمدجعفر مصفا

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

01 Dec, 18:01



آخرین اعلام
دورهٔ خودشناسی

+ تمامی اطلاعات مورد نیاز و شرایط ثبت‌نام را با پیام به خانم طوبیٰ، شماره‌ای که در تصویر آمده(فقط در تلگرام)، و یا مراجعه به » اینجـا « می‌توانید درخواست کنید.

این آخرین اعلامِ پذیرش برای این دوره است و جلسات آن به زودی شروع می‌شود. تا چند ماه آتی دورهٔ خودشناسی دیگری نخواهیم داشت.

‌در قسمت نظرات و یا پیام خصوصی پیام نفرستید. فقط به »ادمین« پیام دهید.

@Panevisdotcom

سایت محمدجعفر مصفا

01 Dec, 16:05



مسئلهٔ ما این است که برویم درون خودمان و حس کنیم هیچ صفتی نداریم. هر چه هست و نیست فقط اندیشه است. در آن صورت کل این شبح محو می‌شود. 
(ادامه...)
محمدجعفر مصفا
جلسات بهار ۱۳۸۱، جلسهٔ پنجم

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

30 Nov, 17:31


‌فهرست موضوعی تمامی آثار محمدجعفر مصفا را در فایل پی‌دی‌اف فوق بصورت جامع می‌توانید دریافت کرده و استفاده کنید.

فهرست مذکور در »این سایت« نیز گردآوری شده است.

متن جلسات حضوری برگزارشده طی سال‌ها، در حال تهیه است و بصورت دانشنامه(ویکی) در اختیار علاقمندان قرار می‌گیرد. فایل‌های ویدیویی و صوتی تمامی سری جلسات برگزارشده، در سایت محمدجعفر مصفا و در کانال یوتیوب محمدجعفر مصفا و نیز در آرشیو جامع محمدجعفر مصفا به طور کامل آمده است.

با تشکر از آقای حمیدیان جهت زحمات تهیهٔ ویکی، از این پس متن‌هایی برگرفته از جلسات حضوری محمدجعفر مصفا با ارجاع به اصل متن در این صفحه قرار داده خواهد شد.

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

29 Nov, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

28 Nov, 16:05



اولاً گفته است که «مصفا خیلی کُره‌خر است». حالا یا کره‌خر هست یا نیست، اما بعضی چیزها «خیلی»اش معنا ندارد. این یا آب هست یا نیست، «خیلی آب است» معنا ندارد.

ثانیاً به یک آدم سصت و نه ساله کره‌خر نمی‌آید، بگوید خرِ تمام‌عیار است. اگر می‌گفت خرِ کامل است درست‌تر بود تا اینکه بگوید کره‌خر است.

از همه مهمتر، هیچ آدمی نمی‌تواند در عین حال که آدم است خر هم باشد. می‌تواند بگوید «مصفا آدم احمق نادانی است»، اما خر نمی‌تواند باشد. نه؟ مصفا مصفاست، آدم است،‌ منتها آدم نادان، آدم شِرّ و وِرگو.

محمدجعفر مصفا
از جلسهٔ پنجم سلسله جلسات خرداد ۱۳۸۱

+ متن جلسات برگزارشده در دست تهیه است و به زودی در اختیار علاقمندان قرار خواهد گرفت.

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

27 Nov, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

26 Nov, 16:05



عروسک

تمام مسائل ما در رابطه با انسانها پیش آمده و مطرح است. حالا وقتی در رابطه با کسی قرار می‌گیری، خواه به تو احترام می‌کند یا اهانت، هر حرکت او از وجود بدلی او صادر شده است، نه از اصالت انسانی او. وجود بدلی او چیزی است قابل تشبیه به یک عروسک، به یک ماشین مکانیکی و خودکار.

هویت فکری مثل دستگاهی است که بوسیلهٔ عوامل خارج در ذهن ما جاسازی شده است. حرکاتش نیز از خارج کنترل می‌شوند. حالا تو اگر در نظر بگیری که طرفت یک دستگاه مکانیکی و مصنوعی است، واکنشت نسبت به آن با واکنشت نسبت به یک انسان مختار و مسئول فرق خواهد کرد.

توجه کرده‌ای که انسان در رابطه با بچه‌ها و آدمهای دیوانه چقدر راحت است!؟ علتش این است که در مقابل آنها احساس ضعف نمی‌کند، آنها را به صورت عوامل تعبیرکننده و ضربه‌زننده نمی‌بیند - عینا مثل اشیاء.

لم مذکور را تمرین کن و ببین در روابطت با دیگران چقدر راحت می‌شوی. در نظر بگیر این موجودی که دارد به تو توهین می‌کند خشونت و ناهنجاری می‌کند، پز شغل و زمین و خانه‌اش را برای تو می‌دهد و تو را دچار حساسیت می‌کند، یک عروسک پلاستیکی یا یک مجسمهٔ بی‌روح است.

کتاب «رابطه»
محمدجعفر مصفا

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

24 Nov, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

24 Nov, 12:18


‌‌
«عشق و تنهایی»

در دورهٔ کریشنامورتی‌خوانی کتاب‌های جیدو کریشنامورتی در طی سیر مطالعاتی زیر خوانده و بررسی شده‌اند:

۱. سه‌گانه‌ها:
      «حضور در هستی»
      «شادمانی خلاق»
      «شرح زندگی»

۲. «نگاه در سکوت» و «نارضایی خلاق»

۳. «فراسوی خشونت»

با اتمام کتاب «فراسوی خشونت» سراغ کتاب «شکوفه‌های خرد» رفتیم و جملاتی قصار از وی را خواندیم و دربارهٔ آنها به بحث و گفتگو نشستیم.

اکنون بنا داریم از یکشنبهٔ همین هفته کتاب «عشق و تنهایی» او را به ترجمهٔ محمدجعفر مصفا جمع‌خوانی و بررسی کنیم.

علاقمندانی که مایل به پیوستن به جمع کریشنامورتی‌خوانی هستند، می‌توانند جهت شرکت در این جلسات لایو با »ادمیـن« هماهنگ کنند.

زمان: هر یکشنبه ساعت ۸:۳۰ شب به وقت ایران

مکان: لایو با اپلیکیشن گوگل‌میت

+ فایل‌ هر جلسهٔ لایو پس از برگزاری، در گروه کریشنامورتی‌خوانی قرار داده می‌شود تا کسانی که نتوانسته‌اند در آن جلسه شرکت کنند، از فایل جلسه بهره ببرند.

@Krishnamurti

سایت محمدجعفر مصفا

23 Nov, 16:05



چند سئوال

آیا تاکنون این سوال اساسی را از باطن و از قوای مدرکه‌ام پرسیده‌ام که عامل و مسبب ناهنجاری‌هایی که انسان با خودش و با انسان‌های دیگر دارد چیست؟ علت این همه خشم و نفرت و آزاری که انسانها نسبت به خودشان و به انسان‌های دیگر دارند چیست؟ چرا انسانها این همه از یکدیگر و مهمتر از آن، از شخص خودشان می‌ترسند؟ گو اینکه این دو منشاء ترس، تفکیک‌ناپذیر‌ است. معلوم نیست من از خودم بیشتر می‌ترسم یا از دیگران - زیرا مرز مشخصی بین خودم و دیگران نمی‌شناسم. من با خودم بیگانه‌ام بنابراین نمی‌دانم کجا خودم هستم و کجا دیگرانم!

ناهماهنگی و ناهنجاری‌ئی که در بین انسانها رایج است، بی‌عدالتی، عدم برادری و برابری، آزارهای موذیانهٔ صریح و غیرصریح، و بدرفتاری‌های آب‌زیرکاه که از ما به یکدیگر می‌رسد، چرا می‌رسد؟ ما آزارهایی بی‌جهت و بی‌علت بر یکدیگر وارد می‌کنیم که نمی‌توان آنها را واقعاً انسانی نامید. حیوانات از روی نیاز یا اجبار به حق یکدیگر تجاوز می‌کنند، به یکدیگر آزار می‌رسانند حال آنکه علت آزار انسان‌ها نسبت به یکدیگر از روی نیاز یا اجبار نیست.

و حال بکوشیم تا پاسخ یک سئوال را بیابیم: آزاری که ما بر یکدیگر وارد می‌کنیم، خشم و نفرتی که نسبت به یکدیگر می‌ورزیم متوجه کدام یک از ابعاد وجودی ماست؟ وقتی من تو را تحقیر می‌کنم، قصدم کدام یک از ابعاد وجودی توست؟! وقتی به تو می‌گویم: چه حقیر، بی‌کفایت، بی‌عرضه یا ترسوئی، آیا منظورم از عضو یا پدیده‌ای که مثلاً «حقیر» و «بی‌کفایت» است، دست و پا و سر و گردن و روده‌ها و عضلات تو است؟ بدیهی است که نه! دل و روده و عضله و رگ و پی و دندهٔ موجود، به چه معنا می‌تواند حقیر یا متشخص باشد؟

بهتر است قبل از اینکه پیشتر برویم این سوال را مطرح کنیم: انسان هنگام تولد به طور کلی دارای چه ابعاد وجودی‌ئی است؟! یک بعد هستی انسان حالات و کیفیت‌های فطری خدادادی است. این حالات اصولاً برون از حیطهٔ ذهن و بنابراین ورای سنجش‌اند. حالات فطری که فطرت الله‌اند نمی‌توانند با معیارهای بشری به سنجش درآیند و مثلاً «حقیر» یا «متشخص» نامیده شوند، «بی‌کفایت» یا «باکفایت» نامیده ‌شوند. آن حالات جلوه‌ای از ذات الهی‌اند و بنابراین نمی‌شود نام و برچسب و مشخصه‌ای بپذیرند. نمی‌توانند به حیطهٔ سنجش‌های مغز انسان درآیند و همهٔ خوبی، اصالت و زیبایی آنها در همین است که برچسب‌ناپذیرند. صفتی یا حالتی که به حیطهٔ برچسب درمی‌آید، اولین مشخصه‌اش این است که شکل یک پوستهٔ خشک می‌گیرد!

از دست‌نوشته‌ها
محمدجعفر مصفا

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

22 Nov, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

21 Nov, 16:05



ماتریالیست‌ها و نفی‌کنندگان روح و خدا و هر آنچه جز ماده است، باعث شده‌اند که بعضی از معتقدین به روح و خدا یک واکنش دفاعی نسبت به کلمهٔ ماده پیدا کنند و ماده را تقریباً چیزی در مایه‌های "نجس" بدانند. چرا باید اینطور باشد؟ روح و خدا جای خود را دارند، ماده نیز جای خود را دارد. مگر خداوند در قرآن به باد، آفتاب، ستارگان و دیگر چیزهای مادی قسم نخورده است؟ این نکتهٔ بسیار عمیق و قابل تأملی است که بیشتر سوگندهای قرآن کریم عینی، ملموس و مادی هستند. سوگند به آفتاب، باد، ابر، کشتی‌های روان، آسمان، ستاره، قلم، ماه، سپیده، غروب، شب، زمین، آفریده‌ها، اسبان تیزرو و...

یک نگاه اجمالی تنها به فهرست سوره‌های قرآن کریم ما را به توجه عمیقی می‌کشاند: گاو ماده(بقره)، مورچه(نمل)، ستاره(نجم)، سنگ(حجر)، روشنایی(نور)، عنکبوت، ماه(قمر)، آهن(حدید)، قلم، انسان، عصر، فیل، سپیده‌دم(فلق)، مردم(ناس) و غیره. چرا این نام‌ها همه عینی، ملموس و مادی هستند؟

انسانی که نمی‌تواند با واقعیت پدیده‌های هستی ارتباط برقرار کند به یک مقدار کلمات انتزاعی و مبهم می‌چسبد! به عبارت دیگر "چون نمی‌تواند حقیقت را ببیند ره افسانه می‌زند"! و این کار را به حساب نوعی فضیلت اخلاقی می‌گذارد. انسانی که نمی‌تواند واقعیت‌های عینی و ملموس را آن گونه که هست ببیند، چه ادراکی می‌تواند از رازهای ماورایی داشته باشد!؟

کتاب «آگاهی»
محمدجعفر مصفا

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

20 Nov, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

19 Nov, 16:05


هویت
بخش دوم

یك وقت بود كه این برای من یك سؤال بود كه چرا اعضای فلان حزب را بیشتر جوان‎‌های حتی زیر بیست سال تشكیل می‌‎دهند. بعد متوجه شدم علتش این است كه سن جوانی سنی است كه هر فرد باید هویت خود را تعیین و به جامعه عرضه كند؛ به پدر و مادر و به قوم و خویش عرضه كند! خوب، وقتی منِ انسانِ غیرمعروف ـ كه نه تحصیلات عالیه دارم، نه از‌ فامیل سرشناسی هستم، نه پول زیادی دارم ـ خودم را عضو و وابسته به فلان حزب كردم، از همین عضویت و وابستگی نوعی هویت برای خودم متصور می‌‎شوم؛ و آن را به دیگران نیز عرضه می‌‎كنم!

دختر خانمی را می‌‎شناختم كه از هفده سالگی عضو یك حزب بود. دیگر او را ندیدم تا بیست و هشت ‎سالش شده بود! یك روز او را دیدم. پرسیدم: هنوز عضو آن حزب هستی؟! گفت:‌ ای آقا، از ما دیگر این بازی‎‌ها و مشغولیت‎‌ها و دلخوشی‎‌ها گذشته است!

از او پرسیدم: راستی آن حزب چه می‌‎گفت؛ حرف و مرام و مقصدش چی بود؟!!

بله، علت اینكه ما انسان‎‌های خودباخته از این جور چیز‌ها یك شأن و مكتب و مقام و فلسفه و ایدئولوژی بزرگ و چون‌وچراناپذیر می‌‎سازیم، این است كه می‌‎خواهم از طریق "همگونی" یا "هم‎هویتی" برای خودمان یك هویت چون‌وچراناپذیر بسازیم!

و جز این كار چه چاره‎ای داریم؟!

و همه‌ٔ این بدبختی‎‌ها، سرگردانی‎‌ها، گم شدن در پهنه‌ٔ وسیع و ظلمانی زندگی، و ندانستن اینكه بالاخره باید به كدام سویی بروم، از اینجا آب می‌‎خورد كه جامعه‌ٔ بی‎رحم از كودكی به من القاء كرده است كه باید یك هستی و هویت روانی داشته باشی. (و این "هستی" و "هویت"، اعتباری است؛ ساختهٔ نیاز‌های خود جامعه است ـ نه آن چیزی كه خداوند به عنوان هستی فطری در نهاد من انسان قرار داده!)

برگرفته از وبلاگ محمدجعفر مصفا

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

19 Nov, 11:28


هویت
بخش اول

در حال حاضر جِرم، ریشه، ماده و خلاصه علت رواج پدیده‎ای توهمی، تصوری، پوك و تهی از هرگونه واقعیت، حاكمیت انرژی خشم است بر ذهن! (تا اینجا حاشیه‌ٔ اصلاحیه بیاوریم. نسبت به موضوع حساسیت عجیبی دارم ـ و مع‌ذلك خودِ نادانم آن را به كار می‌‎برم. آن این است كه می‌‎گویم "من بر این باورم... ". تو یك چیز را آنگونه می‌‎بینی كه این درخت‏‌ها و كوه‎‌ها را و یا چیزی را آنگونه حس می‌‎كنی كه هوا و آب سرد را. در این زمینه‎‌ها نمی‌‎گویی "من با دریا عقیده دارم كه... " آیا من می‌‎توانم نسبت به چیز‌هایی كه نفیاً یا اثباتاً می‌‎گویم چنان یقین داشته باشم كه نسبت به این درخت‎‌ها یا نسبت به سردی هوا؟!)

به هر جهت، حالا می‌‎خواهم برای "خودباختگی" در ساختار هویت فكری نقش چنان اساسی قائل بشوم كه برای "خشم" قائلم!

چند بار این فرض را متذكر شده‎ام: اگر تمام انسان‎‌های كرهٔ زمین (دور از جان) بمیرند و تو یك نفر باقی بمانی، در یك آن، "هویت فكری" از ذهن و‌اندیشه‎ات حذف می‌‎شود؛ و تو می‌‎مانی و اصالت و فطرتت!

علت این تحول یكباره چیست؟! این است كه كسی باقی نمانده تا تو نسبت به او خشم بورزی! ولی از طرف دیگر می‌‎توانیم این را هم بگوییم: هویت فكری بلادرنگ از ذهن تو حذف می‌‎شود زیرا قضاوت‎كننده‎ای برای هویت فكری باقی نمانده است! به عبارت دیگر كسی یا موضوعی باقی نمانده است تا تو نسبت به او "خودباخته" بمانی!

بله، خودباختگی در ساختمان هویت فكری و در استمرار آن نقش اساسی دارد. ولی در آخرین تحلیل میل ارضای خشم است كه تو را درگیر سوداگری هویت فكری ـ به عنوان وسیله‌ی ارضای خشم ـ نگه می‌‎دارد. اگر خشم نباشد برای "خودباختگی" جایی و ضرورتی باقی نمانده است!

این سؤال را هم مطرح كنیم: افراد بیشتر دغدغه‌ٔ این را دارند كه خودشان به صورت نوعی "اتوریته" درآیند؛ و افرادی را "خودباخته" خویش نگه دارند؛ یا بیشتر میل خودباختگی دارند ـ نه "اتوریتگی"؟!

(می‎پرسی ـ و حق داری بپرسی ـ زیرا با هم قرار گذاشته‎ایم ـ كه فایدهٔ طرح این سؤال ـ و هر سؤال ـ و روشن شدن آن ـ چیست؟!!)

انسان هویت فكری در هیچ زمینه‎ای نیست كه یكدله باشد؛ كه اسیر تردید و تضاد نباشد! این انسان به طور عجیبی قاطی كرده است. هم میل دارد دیگران را مطیع و خودباخته نسبت به خویش نگه دارد؛ زیرا این كار احساس نوعی احساس توانایی به او می‌‎دهد ـ همانطور كه به طرفی كه خودباخته است احساس ناتوانی می‌‎دهد!

انسان هویت فكری كسی است كه در بیابانی ظلمانی و هزار راهه‌ٔ توهمات گم شده؛ و نمی‌‎داند چه هست؛ كجا هست؛ چرا هست؛ می‌‎خواهد با زندگی خویش چه كند؛ می‌‎خواهد به كجا برود؛ چگونه باید برود؟! هویت فكری هم مبتنی بر توهم است و توهم مترادف است با تیرگی و ظلمت. و هم این توهمات هزار رنگ و هزار جور متضاد و خلاف یكدیگرند! و انسان در چنین كلافی كه به عنوان "هستی روانی" برای خویش ساخته (یا دیگران برایش ساخته‎اند؛ فرق نمی‌‎كند) گیر افتاده؛ و نمی‌‎داند چه كند؛ به كجا برود!

حال اگر خود را به صورت یك "اتوریته" درآورد؛ و عده‎ای افراد بدون تأمل بر هویت او مهر تأیید بزنند و هویت او را امضاء كنند؛ و با این مهر‌ها و امضا‌ها از او یك اتوریته بسازند، او دیگر چندان ضرورتی نمی‌‎بیند كه از خودش بپرسد چه هست؛ آنچه هست چه ماهیتی دارد؛ به كدام سو می‌‎رود؛ آیا در روشنایی حركت می‌‎كند یا در تاریكی! او فقط به این دل خوش است كه "یك كسی" هست؛ یك شخصیت مقبول اجتماعی دارد! (هویت فكری چیزی بیشتر از این نمی‌‎خواهد) وقتی هزار مهر تأیید بر هویت من خورد، با این تأیید‌ها و مُهر‌های لفظی دچار نوعی سرمستی و منگی و ناهشیاری می‌‎گردم ـ بی‎آنكه ضرورتی برای خیره شدن نسبت به هویت خویش احساس كنم؛ یا ماهیت آن را زیر سؤال ببرم! من از اول برون ریشه، و وابسته به برونی‎‌ها بار آمده‎ام. و هر چه بیشتر برونی‎‌ها را داشته باشم، بیشتر منگ و كرخت و سرمست می‌‎شوم!

و توجه داشته باشیم كه مُهر و امضای تأیید، و از من یك اتوریته ساختن ـ به عنوان یك دارایی برونی ـ همان نقشی را دارد كه ثروت و زمین و منصب!

انسان‎‌های "خوباخته" هم با تأیید و امضاء و مُهر زدن پای هویت دیگری، انگار (از طریق "همگونی"؛ یا identification) با آن شخص معتبر و اتوریته‌ "هم هویت" شده است؛ انگار در هویت او صاحب یك مقدار سهام شده است! با این سهیم شدن و "هم هویت شدن"، او هم دیگر ضرورتی نمی‌‎بیند كه شخصیت "هستی" و هویت خود، و ماهیت و چند و چون آن را زیر سؤال ببرد!

یك وقت بود كه این برای من یك سؤال بود كه چرا اعضای فلان حزب را بیشتر جوان‎‌های حتی زیر بیست سال تشكیل می‌‎دهند.

ادامه در پست بعد.(امشب)

برگرفته از وبلاگ محمدجعفر مصفا

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

17 Nov, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

16 Nov, 16:05



«علی بهانه‌گیر»
محمدجعفر مصفا

+ ویدیو بصورت یک فایل

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

13 Nov, 16:05



تربیت
برگرفته از جلسات ١٣٨۵
فرهنگسرای اندیشه، تهران

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

12 Nov, 16:05



دور باطل

نمی‌دانم آیا متوجهٔ ریشهٔ مسأله شدی؟! از طریق درك این معنا كه همهٔ ما انسان‌ها فطرتی مشترك و غیر متعین هستیم؛ آنگاه به وسیلهٔ سنجش‌ها و قیاس‌های مبتنی بر تعین‌های خیالی، توهمی و اعتباری، هر یك برای خویش «من»، «هویت» و «خود»ی متصور می‌شویم كه اسباب رنج و بدبختی ما است؛ عامل خسران، پوچی و خلاء درونی ما است!

آنگاه برای رفع این پوچی، اندوه، رنج، اضطراب و هزار مسألهٔ دیگر، خود را درگیر عملی می‌كنیم كه آن عمل علت تشكیل توهمی همه این رنج‌ها بوده است! من وقتی براساس روش‌ها و معیارهای تو (كه در كتاب نوشته‌ای) می‌كوشم تا یك «خود» توهمی مبتنی بر قیاس را زایل نمایم، بار دیگر درگیر عمل ناصواب و فریبنده‌ای شده‌ام كه در اصل و از آغاز مسأله را بافته، شكل (توهمی) به آن داده ـ این عمل ناصواب درگیری به قیاس و سنجش یك «خود» توهمی است با معیارهایی كه تو در كتاب یا گفتارت بر ذهن اسیر توهم من عرضه كرده‌ای!

محمدجعفر مصفا
وبلاگ

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

10 Nov, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

09 Nov, 16:26


«تفکر زائد»

گزیده‌ از کتاب «رابطه»
تألیف محمدجعفر مصفا
انتخاب و خوانش از حمیدرضا
@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

09 Nov, 16:26


«تفکر زائد»

https://telegram.me/MossaffaDotCom/124

سایت محمدجعفر مصفا

08 Nov, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

08 Nov, 08:55



نیاز

نیاز(اعم از تصوری یا واقعی) حکم نسیم یا طوفان را دارد برای ذهن.

اگر نیاز (یا تصور نیاز) شدید باشد،حکم طوفان را دارد. هنگامی هم که نیاز وجود ندارد، آب آرام و بی موج است.

حال، تو این موضوع را در عمق ادراکت حس کن، که من نیست که می‌اندیشد. این حقیقت را درک کن که نیازهایی ذهن را اندیشناک می‌کنند و آنرا موج‌آلود و بی‌قرار می‌نمایند.

درک این موضوع که نیاز کاذب است، برابر است با تجربهٔ یگانگی و سکوت.

کتاب «رابطه»
محمدجعفر مصفا

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

07 Nov, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

05 Nov, 16:05



هله

ای‌ کاش می‌دانستیم که چگونه این عفریت درونی، زندگی ما را در پوچی هدر می‌دهد. چگونه یک زندگی سطحی، نمایشی و پرنکبت را بر ما تحمیل کرده است و ما داریم در فریب فردای این عفریت، زندگی واقعی و پرمعنایی را از دست می‌دهیم.

اگر ما تصور "زمان" را از ذهن خود خارج می‌کردیم، می‌نشستیم و می‌گفتیم: «ای عفریت مکار! من همین الآن و همین‌جا باید تکلیفم را با تو یکسره کنم! یک قدم دیگر هم با تو جلو نمی‌روم! آیا ۳۰ و ۴۰ سال فریب بس نبوده است؟! آخر ای نفسِ ناکسِ پلید، تو از جان من چه می‌خواهی!؟». من با تمام وجودم فریاد می‌زدم که «دیگر تو را نمی‌خواهم، ای مار خوش خط و خال، پنجه‌ات را از جان من برگیر! یک لحظهٔ دیگر هم امانت نمی‌دهم! این خانه جای تو نیست! تو برو! و ای گمشدهٔ عزیزی که سال‌هاست از خانهٔ خود غربت کرده‌ای، فریاد مرا بشنو و به خانهٔ خود بازگرد. این خانه جای توست، نه لانهٔ این روباه!».

«انسان در اسارت فکر»
محمدجعفر مصفا

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

03 Nov, 16:05



هویت زائده است
محمدجعفر مصفا
برگرفته از مصاحبه سال ۲۰۱۲

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

02 Nov, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

01 Nov, 16:05


خاطرات و‌ بیوگرافی

محمدجعفر مصفا
فرهنگسرای اندیشه
تابستان ۱۳۸۴

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

31 Oct, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

30 Oct, 16:05


رهایی از اتوریته

محمدجعفر مصفا
فرهنگسرای اندیشه
تابستان ۱۳۸۴

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

29 Oct, 19:42



ثبت‌نام برای دورهٔ جدید خودشناسی ادامه دارد.

+ محتوای دوره در تصویر فوق آمده است.

+ تمامی اطلاعات مورد نیاز و شرایط ثبت‌نام را با پیام به » مدیر ثبت‌نام « می‌توانید دریافت کنید.

راه وارد شدن در دوره‌ها و کلاس‌های این سایت، از طریق ورود به این دوره است.

همچنین از طریق این دوره است که می‌توانید به گروه «رابطه»، شامل موضوعات رابطهٔ عاطفی و ازدواج، به رایگان شرکت کنید. همچنین گروه «فیلم و رمان» و نیز گروه‌های طبیعت‌گردی.

امکان شرکت در دورهٔ خلوت‌نشینی مهمان‌کُش نیز فقط برای کسانی که در این دوره هستند میسر است.

@Panevisdotcom

سایت محمدجعفر مصفا

29 Oct, 16:05



علت تجلیل اخلاقیات در جامعه چیست؟

تجلیل عشق، تواضع، گذشت و غیره حکایت بر رواج و حاکمیت واقعی عکس آنها می‌کند. اگر عشق و تواضع حاکم بود دیگر چه نیازی به تجلیل و ساز و دهل و قیل و قال داشتند؟ چیزی نیاز به تجلیل و تبلیغ دارد که عواملی قوی‌تر از آنها و عکس آنها در مقابلشان رایج و حاکم است.

در محتوای تجلیل و تقدس چیزها این معنا نهفته است که "ای انسان، تو را به حرمت عشق قسم این همه نفرت نورز؛ تو را به حرمت اخلاق بزرگان قسم این همه دورویی مکن، دروغ مگو، خدعه مکن، آزار مده، آزمند نباش... مگر نمی‌بینی که اخلاق ائمۀ اطهار چگونه بوده است! پس تو هم به حرمت اخلاق آن بزرگواران چنان باش...".

اگر تخم شرّ و فساد و تباهی در وجود انسان ریشه‌ای عمیق نداشت، اگر انسان واقعاً و عملاً در خیر و پاکی می‌زیست این همه توصیه و قسم و آیه چه ضرورتی داشت؟

کتاب «هله»
محمدجعفر مصفا

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

27 Oct, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

26 Oct, 16:05


چارت هویت
محمدجعفر مصفا
تهران، فرهنگسرای اندیشه
تابستان ۱۳۸۴

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

25 Oct, 16:05


@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

24 Oct, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

24 Oct, 07:52



تألیفات محمدجعفر مصفا

برای خواندن ده صفحهٔ ابتدایی هر یک از کتاب‌ها می‌توانید به سایت نویسنده، بخش تألیفات، سپس به صفحهٔ مخصوص هر کتاب مراجعه نمائید. فهرست موضوعی هر کتاب نیز تهیه شده است و بصورت فایل pdf در صفحهٔ آن قرار دارد.

ترتیب خواندن کتاب‌ها، به توصیهٔ نویسنده، در بخش تألیفات سایت محمدجعفر مصفا آمده است.

برای خرید کتاب‌ها به کتاب‌فروشی‌های سطح شهر مراجعه کنید.

آدرس سایت:
www.mossaffa.com

آدرس اینستاگرام:
@mjmossaffa

آدرس تلگرام:
@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

23 Oct, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

22 Oct, 16:05



قالب و تضاد ریشه در دید تعبیری دارند

ديد "تعبير و تفسيری" که از آن "هويت" درست شده است، اساساً يک ديد پندارگونه است. و هر آنچه موضوع چنين ديدی واقع گردد نمی‌تواند واقعيت باشد، بلکه سايه‌ای است که خود ذهن بر واقعيت افکنده است. و اين به معنای جهل در يک سطح وسيع و عميق است. علت اختلاف و ناسازگاری کلی انسان با انسان ناشی از همين ديد پندارگونه يا ديد قالبی است. شما عمل معينی انجام می‌دهيد و با قالب خاص خودتان آنرا معنا می‌کنيد. همان عمل را من با قالب خودم –که با قالب شما متفاوت است– معنا می‌کنم و آنرا طور ديگری می‌بينم. و از آنجا که قالب هر يک از ما حکم حيات روانی ما را دارد و حاضر نيستيم در اصالت آن ترديد کنيم، با يک کيفيت متعصبانه و خصمانه از قالب‌های خود دفاع می‌کنيم. و دفاع از قالب‌های متفاوت و متضاد منجر به جنگ و اختلاف و ناسازگاری من و تو می‌شود.

The interpretive view, constructed by thought identity, is a fundamentally imaginary view. This means ignorance at a level deeper than the mind. Whatever the subject may be, such a view cannot be reality but only a shadow that the mind has cast upon reality. The conflicts and discords of human beings are derived from this imaginary or molded view. You do a specific action and interpret it with your own specific thought patterns. I do the same action with my own thought patterns, which are different from yours, and then see and interpret it all in a different way. Then, since each of our thought patterns is like a ruler of our mental existence, we don't allow ourselves to doubt the ruler’s authenticity, and we defend our thought patterns with biases and hostility. Defending these different and opposing patterns brings about war, conflict, and discord among us.

کتاب «تفکر زائد»
محمدجعفر مصفا
ترجمه: سعید امدادی
@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

22 Oct, 06:57



دو راه اساسی برای اصلاح عادات و خصوصیات اشتباه

اینطور نیست که ذهن، درگیر و آلوده به یک عادت و خصوصیت اشتباه شده باشد که نتیجهٔ آن اشتباه زاییده شدن چیزی باشد به نام "من" یا "هویت". یک اشتباه اندر اشتباه یعنی یک اشتباه مضاعف ما این است که بر همان خصوصیات و عادات اشتباه نام "من" می‌نهیم. "من" چیزی نیست جز یک لفظ اعتباری برای همان عادات و خصوصیات اشتباه.

مهم‌ترین کار ما اصلاح آن عادات و خصوصیات است. برای این کار دو راه اساسی وجود دارد: یکی آگاهی است؛ دیگری اتخاذ لم‌ها و روشهای عملی. نفس آگاهی بر آن خصوصیات و عادات، و درک مخرب بودن آنها به سست شدن‌شان کمک می‌کند. اما علاوه بر آگاهی، اتخاذ یک مقدار لم‌ها و تمرینات نیز لازم است.

کتاب "رابطه"
محمدجعفر مصفا

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

20 Oct, 16:05


@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

19 Oct, 19:42



کریشنامورتی‌خوانی

جلسات لایو(غیر حضوری) بررسی آثار جیدو کریشنامورتی هر یکشنبه‌شب ساعت هشت و نیم به وقت ایران توسط اپلیکیشن گوگل‌میت برقرار است.

چنانچه سخنانی از کریشنامورتی برای شما نامفهوم است، با شرکت در این جلسات لایو می‌توانید توضیحات روشنی دربارهٔ این جملات دریافت کنید.

جهت پیوستن به جمع کریشنامورتی‌خوانی، می‌توانید به »مدیر ثبت‌نام« پیام دهید.

@Krishnamurti

سایت محمدجعفر مصفا

19 Oct, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

17 Oct, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

16 Oct, 16:05



دفاع از هیچ!

هرگونه سنت، عرف، ارزش و هرچه که در ذات و طبیعت موضوعات و قضایای زندگی نیست؛ و ضمناً از آن سنت، ارزش و عرف رنج و مسأله‌ای به بار می‌آید و زیان و آزاری به روابط وارد می‌شود و مخل روابط مفید و مثبت پدیده‌های هستی می‌گردد، بدون تردید ابداع و رواج آن سنت‌ و عرف، ریشه در «خود»‌های انسان‌ها داشته است. علت رواج آن «خود» بوده است ـ با هدف ارضاء میل خشم! به وضوح می‌توان دید که وجود بعضی سنت‌ها و ارزش‌ها برای این است که خشم ورزیدن تعطیل نماند!

حتی مجموعهٔ «خود» فقط برای این است که ـ تحت عنوان دفاع از آن ـ خشم بتواند به خودش بهانه و میدان تجلی بدهد! پس بار‌ها به آگاهی خطور بده که تنها خشم هست، نه خشم به‌علاوهٔ «خود». تو عمیقاً دست از خشم ورزیدن بردار. در آنصورت تجربه خواهی کرد که جایی برای «خود» و استمرار آن باقی نمانده است!

به راستی تو وقتی خشم می‌ورزی برای دفاع از کدام صفت است؟!

برگرفته از وبلاگ محمدجعفر مصفا
weblog.mossaffa.com


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

15 Oct, 16:05


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

13 Oct, 16:05



دوبینی

ما از هنگام کودکی دچار نوعی "دوبینی روانی" شده‌ایم. ذهن‌مان طوری تربیت شده است که از لحاظ روانی یک پدیده را دو تا می‌بینیم. و همین دوبینی یکی از مهم‌ترین علل حفظ و تداوم مرکز روانی‌ای است که به نام "من" می‌شناسیم.

اگر این دوبینی را به شکلی عمیق و با گستردگی آن را در خود حس کنیم و آگاه گردیم به اینکه ما یک پدیدهٔ واحد را دو تا می‌بینیم، نفس همین آگاهی موجب می‌گردد که هیچ یک از "دو" پدیده باقی نماند.

"تفکر زائد"
محمدجعفر مصفا

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

11 Oct, 16:13


@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

10 Oct, 16:06



«می‌خواهم "خود" را بشناسم»

کسی که می‌گوید می‌خواهم "خود" را بشناسم، هرگز "خود" را نخواهد شناخت. زیرا همین که شما برای خویش پدیده‌ای بنام "خود" قایل هستید و آن را موجود می‌دانید، حکایت بر آن دارد که ذهن شما از قبل یک حرکت تیره، پنداری و غیرصحیح را شروع کرده است. در اینصورت تمام حرکت‌های آن نیز عین تداوم پندار و تیرگی‌ست.

تو صبح از خواب برمی‌خیزی، اگر در همان لحظه‌ای که چشمت را باز می‌کنی چیزی بنام "خود" برای خودت قائل باشی و چیزی بنام "خود" برای ذهنت مطرح باشد، بدان که تا شب با گره جهل و پنداری که ذهن خودت خالق آن بوده، درگیر خواهی بود و کشتی خواهی گرفت و در هر کشتی گرفتنی بر ابعاد جهل و تیرگی خود افزوده ای.

بنابراین آگاه باش که از همان صبح با یک ذهن سفید از خواب برخیزی. اگر اصل را بر وجود "خود" و سپس تلاش برای از بین بردن یا شناختن آن بگذاری، هرگز از دام "خود" رها نخواهی شد. اصل وجود تو بر "عدم" است. نه اینکه در کودکی چنین بوده، هم اکنون چنین است.

از کتاب «با پیر بلخ»
محمدجعفر مصفا

معرفی و خواندن صفحات اولیهٔ این کتاب:

http://www.mossaffa.com/2010/08/bpb.html

کانال محمدجعفر مصفا:

@MossaffaDotCom

سایت محمدجعفر مصفا

09 Oct, 16:05


ملامت

ملامت، نارضایتی از خود است.


برگرفته از جلسات سخنرانی سال ۱۳۸۵
فرهنگسرای اندیشه - تهران

@Mossaffadotcom

سایت محمدجعفر مصفا

08 Oct, 16:05


@MossaffaDotCom