شمنیزم

‍ دون خوان افزود که اشتباه بشر در این است که بدون توجه به اسرار هستی عمل می کند و یقین دارد که یک چنین کار فوق العاده حیات و آگاهی بخشیدن، نیازی کاملا جسمی است و شخص می تواند آنرا به دلخواه انجام دهد.

برای سالکان تنها نیروی واقعی ما، نیروی جنسی حیات بخشیدن است. این شناخت باعث می شود که همیشه از مسئولیت خود آگاه باشند. اگر سالکان بخواهند برای دیدن نیروی کافی داشته باشند، باید در مورد نیروی جنسی خود خست به خرج دهند. چون همه ما می خواهیم «ببینیم»، البته باید از هدر دادن تابش آگاهیمان پرهیز کنیم.

پرسیدم: انسان با احساسات طبیعی خود چه باید بکند؟
هیچ کار، در احساست انسان ها هیچ ایرادی نیست. ایراد در نادانی و بی توجهی بشر نسبت به طبیعت جادویی خویش است. اشتباه است که بی پروا نیروی جنسی حیات بخش را هدر دهیم و فرزند نداشته باشیم، ولی باز هم اشتباه است که ندانیم شخص با داشتن فرزند تابش آگاهی را تقلیل میدهد.

بینندگان از کجا می دانند که داشتن فرزند از تابش آگاهی می کاهد؟
آنها «می بینند» که تابش آگاهی از والدینی که صاحب فرزند می شوند کاسته و به فرزند افزوده می گردد. تابش آگاهی در بعضی از والدین حساس و شکننده تقریبا محو می شود. به موازات افزایش آگاهی فرزندان، لکه بزرگ و تیره ای در پیله درخشان والدین پدید می آید. درست همان جا که تابش گرفته شده است. این لکه معمولا در قسمت میانی پیله است. گاهی اوقات این لکه ها بر روی بدن «دیده» می شوند.



📔 از کتاب "آتش درون"
📝 نویسنده: کارلوس کاستاندا

➡️ @ShamanismToltec

‍ بینندگان دیدند که از لحظه بارداری، آگاهی با روند تدریجی حیات افزایش می یابد و رشد می کند. پرسیدم:
از لحظه بارداری آگاهی رشد می کند یا از لحظه تولد؟
آگاهی از لحظه بارداری رشد می کند. همیشه به تو گفته ام که نیروی جنسی اهمیت اساسی دارد، باید کنترل شود و با دقت بسیار بکار رود. تو همیشه فکر میکنی من از کنترل به معنای اخلاقی آن حرف میزنم. منظور من همیشه صرفه جویی و هدایت این نیرو بوده است.

خنارو گفت:
ناوال خولیان می گفت که رابطه جنسی با انرژی ارتباط دارد. مثلا او هرگز مشکلی از این لحاظ نداشت، زیرا خیلی پر انرژی بود. به من می گفت که برای این نوع روابط، انرژی کافی ندارم. معتقد بود که والدینم موقع درست کردن من خیلی بی حوصله و خسته بوده اند و من نتیجه رابطه ایی ملال آورم و به همین طریق متولد شده ام، خسته بی حوصله. ناوال خولیان توصیه می کرد که آدمهایی مثل من نباید هرگز رابطه ایی داشته باشند، زیرا بدین ترتیب می توانند انرژی کمی که دارند را ذخیره کنند.

او «می دید» که دیگران به اندازه کافی نیرو دارند و نتیجه رابطه ملال آور نیستند. به آنها می گفت هرکاری بخواهند می توانند با نیرویشان انجام دهند، ولی توصیه میکرد که خود را کنترل کنند و فرمان عقاب را درک کنند که بر اساس آن نیروی جنسی به منظور ارزانی داشتن تابش آگاهی است.

عقاب فرمان میدهد تا از نیروی جنسی برای بوجود اوردن زندگی استفاده شود. عقاب توسط نیروی جنسی آگاهی ارزانی میدارد. بنابراین وقتی که موجودات زنده رابطه جنسی برقرار می کنند، فیوضات درون پیله نهایت کوشش خود را بکار می برند تا به موجود جدیدی که بوجود آورده اند آگاهی بخشند.

گفت که در خلال عمل جنسی فیوضات محصور شده درون پیله هر دو جفت دستخوش هیجانی عمیق میشوند که نقطه اوج آن آمیزه ای از دو پرتو آگاهی است که از پیله هر جفت جدا میشود. ادامه داد:
رابطه جنسی همیشه هدیه آگاهی است، حتی اگر این هدیه نتواند تثبیت شود. فیوضات درون پیله بشر، مقارب به منظور لذت جنسی را نمی شناسد.



📔 از کتاب "آتش درون"
📝 نویسنده: کارلوس کاستاندا

➡️ @ShamanismToltec

مبارزه درست همین جا در روی این کره خاکی است. ما انسان هستیم. کسی نمی داند چه چیزی در انتظار ماست یا چه نوع قدرتی ممکن است داشته باشیم؟


«دون خوان ماتیوس»

➡️ @ShamanismToltec

دون خوان تاکید می کرد که برای "دیدن" باید الزاما "دنيا را متوقف کرد". "متوقف کردن دنيا" کاملا مبين آن حالاتی از آگاهی است که طی آن واقعيت زندگی روزمره تعدیل می شود، به این دليل که جریان تعبيرات دائمی ما، توسط شرایطی بيگانه با آن جریان دائمی، ناگهان قطع می شود.

به عقيده دون خوان شرط اوليه "متوقف کردن دنيا" این بود که شخص خود را مجاب کند. یعنی فرد باید توصيف جدید را کاملا بياموزد و آنرا با توصيف قبلی مقابله کند تا موفق شود در اطمينان متعصبانه اش نسبت به واقعيت شكافی ایجاد کند. اطمينان متعصبانه ای که همه ما به ارزش دریافت های خود داریم، اطمينانی که به واقعيت دنيا از نظرخودمان داریم و معتقدیم که هرگز نباید مورد شك قرار گيرد.

وقتی " دنيا متوقف شد" مرحله بعدی یعنی مرحله "دیدن" فرا می رسد. منظور دون خوان از "دیدن" این است:
پاسخ دادن به دعوت های دریافت شده از دنيائی ورای آن دنيائی که ما طبق توصيف خود، "واقعيت می ناميم".


📔 از کتاب "سفر به دیگر سو"
📝 نویسنده: کارلوس کاستاندا

➡️ @ShamanismToltec