Wittgenstein in Exile

"قسمت کرد حق تعالی چیز ها را بر خلق،
اندوه نصیب جوانمردان نهاد، و ایشان قبول کردند."

تذکره الاولیا - ذکر شیخ ابولحسن خرقانی
عطار‌ نیشابوری

توماس قدیس
سلسله درس‌گفتارهای فلسفۀ حقوق

تعداد فایل‌ها: 4
زمان کل درس‌گفتار: هشت ساعت و نیم


🔹صفحۀ یادمان فیلسوف/مجالی برای مرور آثار جواد طباطبایی، فیلسوف ایرانشهر

🔹کانال آرشیو یادمان فیلسوف
🔹صفحۀ اصلی یادمان فیلسوف
🔹اینستاگرام صفحۀ یادمان فیلسوف

#Arabic_Pop

تخمِ به حرام اندازید تا فرزندان شما فقیه و شیخ و مقرَّبِ سلطان باشند.

عبید زاکانی
رساله‌ی صد پند، پند ۹۸، تصحیح دکتر علی اصغر حلبی

کتاب‌پرست؛ نجوای خاموش اندیشه‌ها

مثل اینکه:

من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم

حکیم عمر خیام

سلام، بنده شخصیت کارتونی محبوبم رو پیدا کردم.

صدای فیروز (خواننده لبنانی) روی سمفونی شماره ۴۰ موتسارت با ترانه‌ی برادران رحبانی
@abyssofideas
۱۹۷۲

آهنگ ناب عربی از دهه ۳۰ میلادی، اینو خود عرب‌های مصر هم یادشون نیست، برید عشق کنید.

هایزنبرگ که یکی از پیشگامان فیزیک کوانتوم بود گرایش‌های افلاطونی داشت و در کتاب جزء و کل بخشی رو به نظرات‌اش درباره افلاطون تخصیص داده. مشهوره که هایزنبرگ شهودی‌ترین فیزیکدان معاصره و بسیاری از آراء و نظرات‌اش نخست به نوعی شهودی به ذهن‌اش می‌رسیده.
همچنین باید این مورد رو هم ذکر کرد که هایزنبرگ مومن و دیندار بود و یک مسیحی لوتری معتقد بود و با وجود اینکه در بالاترین قله‌‌ی دانش علمی(scientific) بود - در ۳۱ سالگی موفق شده بود که نوبل فیزیک رو ببره - دانش دینی رو رد نمی‌کرد و معتقد بود علم در دشمنی با دین نیست و نیازی نمی‌دید با دانش علمی به جنگ دانش دینی و خدا بره.

تو ارزشی نیستی، تو یه برده‌ی مبتلا به سندروم استکهلمی.

متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
متوجه است با ما سخنان بی‌حسیبت

چو نمی‌توان صبوری ستمت کشم ضروری
مگر آدمی نباشد که برنجد از عتیبت

اگرم تو خصم باشی نروم ز پیش تیرت
وگرم تو سیل باشی نگریزم از نشیبت

به قیاس در نگنجی و به وصف در نیایی
متحیرم در اوصاف جمال و روی و زیبت

اگرم برآورد بخت به تخت پادشاهی
نه چنان که بنده باشم همه عمر در رکیبت

عجب از کسی در این شهر که پارسا بماند
مگر او ندیده باشد رخ پارسافریبت

تو برون خبر نداری که چه می‌رود ز عشقت
به درآی اگر نه آتش بزنیم در حجیبت

تو درخت خوب‌منظر همه میوه‌ای ولیکن
چه کنم به دست کوته که نمی‌رسد به سیبت

تو شبی در انتظاری ننشسته‌ای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت

تو خود ای شب جدایی چه شبی بدین درازی
بگذر که جان سعدی بگداخت از نهیبت

غزل شماره‌ی ۲۹
سعدی شیرازی

#Medival_Metal

#Arabic_Pop

احوالات بنده در این ۲۱ سال سنی که از خداوند متعال گرفتم:

اریک فوگلین و لئو اشتراوس
گفتگوی جیمز استونر با دنیل ماهونی*

✅ با #زیرنویس_فارسی (ترجمه ماشینی)


* Daniel J. Mahoney
پروفسور دنیل جی ماهونی، پروفسور ممتاز از دانشگاه اسامپشن ماساچوست



#اریک_فوگلین #لئو_اشتراوس
#فلسفه_سیاسی #الهیات_سیاسی

‌🌎📚 @sociologycenter 📚🌍

"O house of Israel, bless the lord! O house of Aaron, bless the lord! O house of Levi, bless the lord! You who revere the lord, bless the lord!
The lord be blessed from Zion, He who dwells at Jerusalem! Hallelijah!"

Psalm 135

"سراسر زمین از بالا به پایین، آکنده از اشک بشر است..."

- فئودور داستایفسکی

به والله قسم که زندگی‌ام رو برای این آهنگ استاد بنان می‌دم.

#Persian_Pop

مقاله‌: اصالت اقتدار: افلاطون و هابز
نویسنده: بیان کریمی و دکتر حسن فتحی
شمار صفحات: ۲۱ صفحه

قدیس توماس آکوئیناس در نظریه‌ی سیاسی خود هم تحت تاثیر ارسطوگرایی است اما این ارسطوگرایی را با ایمان و انگیزه‌های مسیحی خود ترکیب می‌کند. توماس معتقد بر دخالت مستقیم کلیسا در امور دولت نبود و همچون ارسطو دولت را نهادی طبیعی و مستقل به شمار می‌آورد.
وجه تمایز توماس و ارسطو در این است که ارسطو غایت انسان را محدود به همین جهان می‌داند، اما، توماس غایت بشری را امری فراطبیعی و آن‌دنیایی به شمار می‌آورد، از این جهت است که وی معتقد است دولت به تنهایی نمی‌تواند انسان را به سعادت اخروی رهنمون کند بلکه با وجود استقلال در امور دنیوی و نسبت به زیر دستان حاکم بایستی از گوشزدهای کلیسا نیز بهره گیرد.
توماس این نظر را مطرح می‌کند که انسان تا آن‌جا که قوانین و فرامین حاکم در جهت و راستای حق، عدالت و سعادت اخروی باشند بایستی به آن‌ها عمل کند و الا اگر حاکم از حق خارج شود و رو به استبدادی کفر آمیز آورد انسان به‌هیچ‌وجه نباید از دستورات‌اش تبعیت کند.
در عین حالی که توماس ذکر می‌کند که گاهی نبایست از حاکم مستبد دفاع کرد و سخن‌اش رگه‌هایی از شورش فردی در برابر خودکامه را در بر دارد وی از شورش اجتماعی و انقلاب علیه خودکامه دفاع نمی‌کند و بر حذر می‌دارد، آن هم به دو دلیل: 1. اگر شورش شکست بخورد حاکم مستبدتر خواهد شد و بسیاری از مردم جان و مال خود را از دست خواهند داد. 2. اگر شورش پیروز شود از دل خشونت و هرج و مرج چیزی جز مستبدی که جای مستبدی دیگر می‌شود بر نخواهد خاست!
توماس همچو ارسطو معتقد بود که پادشاهی بهترین نوع حکومت است زیرا که وحدت در آن بیش از هر نظامی است، وی حکومت پادشاهی بر جامعه را به مانند حکومت عقل بر بدن و خداوند بر جهان می‌دانست.
اما مشکل آن بود که یافتن پادشاهی آرمانی که از جهت عدل و داد یگانه باشد عملاً غیر ممکن است.
از این جهت توماس مدلی ترکیبی را مدنظر دارد که چیزی مابین دو نظام آریستوکراسی[حکومت اشراف] و دموکراسی[حکومت عوام] است، وی معتقد بود که برای جلوگیری از شورش و استبداد بایستی عزل و نصب برخی از سران حکومتی به خواست و اراده‌ی مردم باشد و همچنین برای وحدت سیاسی بایستی مهم‌ترین مناصب در اختیار فاضلان و شایستگان باشد. به نوعی مردم بتوانند به اراده و خواست خود شایستگان و نخبگان را انتخاب کنند و این عزل و نصب به وسیله‌ی مردم اهرم فشاری باشد بر نخبگان که به سوی استبداد و ظلم حرکت نکنند.

عبدالکریم سروش در بسیاری موارد و نظرات با موارد و نظرات مورد قبول ما تضاد دارد و در بسی اندیشه‌ها و آراء با ما منافات پیدا می‌کند.
او از مریدان بزرگ، مطرح و به‌نام فیلسوف اتریشی‌الاصل کارل ریموند پوپر است و یکی از بزرگان نواندیشی دینی در جهان اسلام است. همچنین وی یک سر از تقابل و نزاع پوپری-هایدگری یا بهتر است بگوئیم سروش-اردکانی در دهه شصت شمسی بود.
اما از هر چه بگذریم از لب گشودن به ستایش این شخصیت ادبی و فرهیخته نتوانیم گذشت.
سروش انسان به‌شدت باسواد و بزرگی‌ست، یکی از مهمترین مولوی‌پژوهان تاریخ است و به الباقی ادبیات فارسی نیز تسلط دارد. برای خودم از آنجا محرز و مسلم است که در عنفوان نوجوانی و اگر اشتباه نکنم زمانی که ۱۶ سال داشتم درسگفتارهای سروش در مدرسه مولوی من باب ارتباط حافظ و مسیحیت را گوش می‌دادم.
به گوش جان می‌شنیدم که چگونه سروش با دیدی موشکافانه مصرع‌های غزل حافظ را می‌شکافد و ارتباط آن با ابیات و روایات مسیحیان را آشکار می‌سازد.
نقل است از شاگردان وی که اگر او تنها یکبار بیت شعری را بخواند آن را تا ابد از یاد نخواهد برد، اگر شرح مثنوی معنوی مولانا از سروش را دیده باشید در خواهید یافت که سروش زمانی که ارجاعی به یکی از داستان‌های مثنوی می‌دهد بدون اینکه کتاب جلویش باشد اشعار مربوطه را سریعاً بازخوانی می‌کند.
وی همچنین سواد نسبتاً خوبی در مباحث دینی و فلسفه علم دارد و همچنین شرح آثار کسانی مانند بو حامد غزالی را درس داده است.
و یکی از مهمترین بخش‌های کاری دکتر سروش نقد فلسفه مارکسیسم است که یکی از مهمترین و عمیق‌‌ترین نقدهای اندیشمندان ایرانی و منابع فارسی به مارکسیسم و اندیشه‌ی بزرگان آن همچون کارل مارکس، لنین و مائو تسه‌تونگ است.
اگر کسی بخواهد فردی را که یک مذهبی جزم‌اندیش و خشک است را به راه راست بکشاند و او را نرم‌ خوی‌تر کند آشنا کردن آن شخص با امثال داوکینز و برتراند راسل ابلهانه‌ جلوه می‌کند. وی را بایستی با عبدالکریم سروش آشنا کرد. او می‌تواند بسیاری را از خواب جزم‌اندیشی بیدار کند، حتی با وجود اینکه پس از بیدار شدن از خواب شخص از وی گذر کند و بفهمد با او تضاد اندیشه‌های فراوانی دارد. اما در هر صورت مدیون او خواهد بود، تا ابد...

زمانی که هواپیمای تیم سقوط کرد و گل‌های منچستر پرپر شدند یکی از ‌کسانی که از این واقعه جون سالم بدر برد بابی چارلتون بود. سر بابی مثل ققنوس دوباره از دل مرگ زنده شد و افتخار آفرینی کرد.
دردانه‌ی مت بازبی همونی که باعث شد مخترعین فوتبال جام جهانی رو ببرن، همونی که باعث شد یونایتد اوّلین لیگ قهرمانان‌اش رو ببره، همونی که زنده شد و توپ طلا رو برد.
سر بابی زنده موند تا پر طرفدارترین باشگاه جهان زنده بمونه، سر بابی در کنار جرج بست و دنیس لا یکی از بهترین‌ دوره‌های منچستر رو رقم زدن.
سر بابی یک ساله که دیگه بین ما نیست، اما یادش در اذهان ما می‌مونه و بابت همه‌چیز ازش ممنونیم.
یونایتد بر شانه‌ی سه آقای محترم بریتانیایی استواره: سر مت بازبی، سر بابی چارلتون و سر آلکس فرگوسن.

🔰 هانس-گئورگ گادامر از زبان و اهمیت گفتگوی بی‌پایان «خود» با «خود» و در نتیجه «خود» با روح می‌گوید

💭 کاری از Philosophy Overdose

📌 تاکید او بر ترجمه بودن هر نوشته‌ای از نکات مهم گفته‌هایش است...

این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...


📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/5Y9IT

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature

این کتاب الملل و النحل شهرستانی رو بنده شروع کردم، تعریف‌اش رو از بزرگان زیاد می‌تونید بشنوید و بسیاری بر این عقیده‌ان که بهترین کتاب در باب توضیح گرایش‌ها و بحث‌های عقیدتی در دل جهان اسلامه.
همچنین شهرستانی در باب عقاید و اعتقادات پیروان دیگر مذاهب مثل زرتشتی‌ها، مسیحی‌ها، یهودی‌ها و... و نسبت‌ و تاثیرشون بر اسلام رو هم توضیح می‌ده و همین خصایص باعث شده این کتاب یکی از بهترین کتاب‌های دوره طلائی تمدن اسلامی باشه.

این متن ارجاعی داره به دعوایی در سنت الاهیات اسلامی در قرن اوّل هجری قمری و اوایل پاگیری اسلام. زمانی که حسن بصری در بصره کلام اسلامی می‌گفت و شاگردان‌اش به اصطلاح اشعریون نامیده می‌شدن. اشعری خوانشی از اسلام بود که به‌نوعی حاوی اجزای جزم‌اندیشانه و افراطی بود و با عقل‌گرایی و فلسفه تعارض داشت و نگاه صفر و صدی به مسئله کفر داشت.
اشعریون در پاسخ به سوال این‌که مومن اگر مرتکب گناه کبیره شود آیا هنوز مومن است یا کافر پاسخ می‌دادند که آن شخص کافر است.
در این بین یکی از شاگردان حسن بصری به این رویه اعتراض کرد، این شخص واصل بن عطا بود، واصل به این پرسش این‌گونه پاسخ داد که شخص مرتکب گناه کبیره نه مومن است و نه کافر بلکه فاسق است یا تعبیری که به عربی براش میارن در جایگاه "منزله بين منزلتين" قرار داره، یعنی خانه‌ای بین دو خانه‌ی کفر و ایمان یعنی همان فسق، و گرایش‌اش به سمت بسته به اعمال‌اش در آینده داره، یا با افعال نیک به سوی منزل ایمان باز خواهد گشت یا با افعال شر به سمت منزل کفر به حرکت در خواهد آمد.
پیروان واصل رو معتزله نامیدن، واژه‌ای که از اعتزال میاد که فارسی‌اش همون گوشه‌نشینی یا انزواگزینی می‌شه. از این جهت نام پیروان واصل رو معتزله نامیدن که واصل بعد از ارائه‌ی افکاری که با استادش حسن بصری همخوانی نداشت به گوشه‌ی دیگری از مسجد رفت و به تنهایی نشست و سپس حلقه‌ی خودش رو تشکیل داد، حلقه‌ی گوشه‌نشینان!
یکی از دلایل نامگذاری معتزله به این اسم جمله‌ی مشهور و منسوب به حسن بصری پس از کناره‌گیری واصل از جمع شاگردان‌اش هست: "اعتزل عنا واصل".

رنگت به چشم لاله بساط نظاره سوخت
خویت به‌کام سنگ زبان شراره سوخت

خالت ز پرده‌، دود خطی‌کرد آشکار
شوخی‌ سپند سوخته ‌را هم دوباره سوخت

یا رب چه سحر کرد تغافل که یار را
در لب‌شکست‌خنده به‌ابرو اشاره سوخت

دریای حسن را خط اوگرد حیرت است
یا موج پیچ و تاب نفس بر کناره سوخت

پیداست از نفس زدن وحشت شرار
کز آه ‌کوهکن جگر سنگ خاره سوخت

چشم حصول داشتن آیین عقل نیست
از مزرع سپهرکه تخم ستاره سوخت

از وحشت غبار شرر فرصتم مپرس
صبحی دمید و سر به ‌گریبان پاره سوخت

امید فال امن مجو، از شرار من
کز برق نیتم اثر استخاره سوخت

چون زخم‌کهنه‌ای‌ که به داغش دوا کنند
بیچاره دل ز غیرت اظهار چاره سوخت

گفتم ز سوز دل فکنم طرح مصرعی
مضمون به‌داغ غوطه‌زد و استعاره سوخت

از اضطراب دل نرسیدم به راحتی
خوابم به دیده جنبش این‌ گاهواره سوخت

بیدل ذخیره‌ی مژه شد بسکه روز وصل
در عرض حیرت تو زبان نظاره سوخت

غزل شماره‌ی ۴۰۲
بیدل دهلوی

رأى واصل الجهل والغباء فانفصل عن الجمع وذهب إلى زاوية المسجد وجلس وحده واختار العزلة وفصل نفسه عن جمهور الجاهلين. يا واصل! أعرف ما فعلته، أعرف ما تريد! لقد اخترت العزلة حتى لا تقع في فخ الجهل.

وكان الحسن البصري يقول "اعتزل عنا واصل". لقد مر وقت طويل منذ أن لجأت إلى العزلة عن نفسي وعنك.

به مستی می توان بر خود گوارا کرد هستی را
درین میخانه به هر کس که شد هشیار می لرزم

صائب تبریزی

پی‌نوشت: ما که تهش جاروکش میخانه‌ باشیم جناب صائب.

اگر انگلیسی‌تون در حد کفایت خوب باشه این کتاب منبع خیلی خوبی برای یادگیری زبان یونانی کلاسیکه و با ارجاع به متون، اصطلاحات و اسامی فلسفی سعی می‌کنه مخاطب رو با زبان یونانی آشنا کنه.
اگر هم انگلیسی‌تون خوب نیست هم اشکالی نداره، این اثر داره به فارسی ترجمه می‌شه و احتمالاً چند وقت دیگه بیاد بیرون.

هواداران منچستر یونایتد وفادارترین و بهترین هواداران در طول تاریخ فوتبال و سایر ورزش‌ها هستند. به رفقای منچستری‌ام افتخار می‌کنم، کسایی که در سخت‌ترین لحظات هم پشت تیم محبوب خودشون رو خالی نکردن.

#GGMU

امروز بهترین روز یک ماه اخیر بود، کتاب مقدس خواندم و به لطف جناب هری ولسفن ۲۰ گرفتم.

"In the begining God created the heavns and the earth. ²The earth was formless and empty, and darkness lay upon the face of the deep, and the spirit of God was moving over surface of the waters.
³God said, "let there be light , and light was good and God divided the called Day and the darkness He called Night. There was evening and there was morning, one day."

The Book of Genesis

به نام پدر، پسر و روح‌القدس

"خداوند نزدیک شکسته‌دلان است و کوفته شدگانِ در روح را نجات می‌بخشد."

مزامیر داوود

همه عالم تنست و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل

چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد

نظامی گنجوی

"نوع اول که نهیلیسم وحشی است که در رژیم‌های نازی و مارکسیستی پدیدار شدند. این ایدئولوژی­‌ها هر دو نواده‌ی اندیشه‌ی روشنگری هستند که در صددند تمام سنت­ها، تاریخ، اخلاق و معیارهای اخلاقی را از بین ببرند و آن‌ها را با زور و نیروی دیگر جایگزین کنند که تحت آن، ماهیت بشر تحت انقیاد و سیطره در­آید؛ اما نوع دوم، نهیلیسم نجیب در دموکراسی‌های لیبرال غربی است که نوعی از پوچی عاری از ارزش و نیز برابر­طلبانه‌ي لذت­‌جویانه را ترویج می‌دهد که آن امروزه در جامعه‌ی آمریکا غالب است."

لئو اشتراوس

بن‌مایه:
Strauss, Leo (2002), “Notes on Schmitt’s Concept of The Political”, in Leo Struass and the Theologico-political Problem, Cambridge: The Cambridge University Press.

انتخاب السنوار به‌عنوان رهبر حماس یک پیروزی برای جمهوری اسلامی بود و به موازات‌اش مرگ‌اش یک شکست. در دل و درون خود حماس دو جریان وجود داره که یک جریان تمایل بیشتری به قطر داره و بیشتر اهل مذاکره‌ست و یک جریان بیشتر گرایش به سمت ایران و سیاست‌های محور مقاومتی داره. السنوار دقیقاً از جریان تندروتر و حامی ایران بود که با هرگونه مذاکره با اسرائیل مخالف بود و گمان برده می‌شه مهم‌ترین تئوریسین حمله‌ی ۷ اکتبر حماس به اسرائیل خودش بوده باشه، حمله‌ای که گفته می‌شه دو سال برای برنامه‌ریزی‌اش وقت صرف شده، السنوار هدف‌اش این بود که با شروع این حرکت ایران و حزب‌الله لبنان رو هم به نفع حماس درگیر کنه که در وارد کردن مستقیم ایران به جنگ ناکام موند و نقشه‌هاش اجرایی نشد.
با ترور السنوار اغلب هسته‌ی مرکزی حماس که از زیر پر و بال احمد یاسین در اومده بودن کشته شدن و این تشکیلات بیشتر از هر زمان دیگه‌ای دستش برای انتخاب رهبری قدرتمند خالیه!
این ترورها حماس رو نابود نکرد، اما اون رو به ضعیف‌ترین حالت ممکن رسونده که فقدان رهبری حتی از این هم می‌تونه حماس رو ضعیف‌تر کنه.