قسمت جالب ماجرا هم همینه! یعنی حتی چیزهایی که در ذهن ما هستند هم به نوعی قول و کلام ما محسوب میشن و از ما انتظار میره تا اونها رو عمل کنیم مگر این که به صراحت اعلام کنیم بهشون عمل نخواهیم کرد! در غیر این صورت هر زمانی که در موقعیت مربوط به اون دانسته قرار بگیریم پاسداشت از کلام ما میشه این که به دانستههای خودمون هم عمل کنیم!
حالا مشکل کجا است؟ خیلی وقتها ما داریم بر اساس تجربه زیسته و ناخودآگاه خودمون عمل میکنیم و نه بر اساس دانستهها و چیزهایی که درست میدونیم! در نتیجه؟ از تمامیت هم خارج میشیم! و به همین واسطه دوتا اتفاق میافته:
اول این که بازدهی و کارکرد و عملکردمون کاهش پیدا میکنه و دوم هم این که اون فاکتور عزت نفس که توی تمامیت هست (تطابق حرف و عمل) خراب میشه.
فکر میکنم این سختترین نوع تمامیت برای عمل کردن باشه!
توضیحات بیشتر:
Erhard, Werner, Michael C. Jensen, and Steve Zaffron. “Integrity: A Positive Model That Incorporates the Normative Phenomena of Morality, Ethics and Legality.” SSRN Electronic Journal, 2009. https://doi.org/10.2139/ssrn.920625. pp 53 & 54