مجمع پریشانی @majmaeparishani Channel on Telegram

مجمع پریشانی

@majmaeparishani


دربارهٔ زبان و ادبیات فارسی، تاریخ و فرهنگ ایران
ارتباط با مدیر:
@soheilyari67

مجمع پریشانی (Farsi)

با عرض سلام و احترام، خوش آمدید به کانال تلگرام 'مجمع پریشانی'. این کانال به موضوعات متنوعی مانند زبان و ادبیات فارسی، تاریخ و فرهنگ ایران اختصاص داده شده است. اگر به مطالب مرتبط با این حوزه‌ها علاقه‌مندید، این کانال بهترین منبع برای دسترسی به اطلاعات و مطالب مفید خواهد بود. از مقالات تحلیلی و پژوهشی گرفته تا معرفی آثار ادبی برجسته و یاداشت‌های تاریخی، این کانال یک جایگاه ویژه برای علاقه‌مندان به فرهنگ و تاریخ ایران محسوب می‌شود. nاگر سوال یا پیشنهادی دارید، می‌توانید با مدیر کانال به آدرس @soheilyari67 در ارتباط باشید. به امید دیدار در این کانال پر از دانش و اطلاعات مفید.

مجمع پریشانی

14 Feb, 15:48


سروده‌ای طنزآمیز با ردیف «بَع»!
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

12 Feb, 21:43


آن‌گاه که دل شاعر کاروان‌سرا می‌شود!

أَلا هاجَ قَلبي العامَ ظُعنٌ بَواكِرُ
كَما هاجَ مَسحوراً إلَى الشَّوقِ ساحِرُ
سُلَيمىٰ و هِندٌ و الرَّبابُ و زَينَبٌ
و أَروىٰ و لَيلى
ٰ صِدنَني و تُماضِرُ...
(النّابغة الشّیبانی، دیوان، چاپ دار الکتب المصریة، ص ۱۲)

هفت نفر (سلیمی، هند و...) دلش را برده‌اند!

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

07 Feb, 09:04


نامهٔ آبراهام لینکلن به آموزگار پسرش


به پسرم بیاموزید که به ازای هر انسان شیّاد، انسان‌های درست و صدّیق هم وجود دارند... .
به او بیاموزید که در ازای هر دشمن، دوستی هست.
می‌دانم که وقت می‌گیرد؛ اما به او بیاموزید اگر با کار و زحمت یک دلار کسب کند، بهتر از این است که پنج دلار از روی زمین پیدا کند.
به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد.
او را از غبطه خوردن بر حذر دارید.
به او نقش و تأثیر مهمِّ خندیدن را یادآور شوید.
اگر می‌توانید به او نقش مهمِّ کتاب در زندگی را آموزش دهید.
به او بگویید که تعمّق کند و دقیق شود، به پرندگان توی آسمان، به گل‌های درون باغچه و به زنبورهایی که در هوا پرواز می‌کنند.
به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر است مردود شود، اما با تقلّب به قبولی نرسد.
به پسرم یاد دهید که با ملایم‌ها ملایم و با گردن‌کشان گردن‌کش باشد.
به او بگویید به باورهایش ایمان داشته باشد، حتی اگر همه خلاف او حرف بزنند.
به پسرم یاد بدهید که همهٔ حرف‌ها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می‌رسد، انتخاب کند.
ارزش‌های زندگی را به پسرم آموزش دهید. اگر می‌توانید به پسرم یاد دهید که در اوج اندوه، تبسّم کند.
به او بیاموزید که در اشک ریختن، خجالتی وجود ندارد.
به او یاد دهید که می‌تواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند اما قیمت‌گذاری برای دل بی‌معناست.
به او بگویید تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می‌داند، پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد.
در کار درس دادن به پسرم ملایمت به خرج دهید؛ اما از او یک نازپرورده نسازید؛ بگذارید شجاع باشد.


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

01 Feb, 05:17


کرامت این بوَد

گاهی با یکی از استادان ارجمند اصفهانی دربارهٔ بعضی پژوهش‌هایم در حوزهٔ ادبیات تطبیقی، سخن می‌گویم و راهنمایی می‌خواهم.
ایشان هرگاه متوجه می‌شوند فلان کتاب دست‌یاب نشده است و نتوانسته‌ام فراهم کنم، بزرگوارانه کتاب را با پیگیری‌های پیوسته، می‌یابند و برایم می‌فرستند و مرا شرمنده می‌کنند. (چون خرسند نیستند نامشان را ببَرم، از آوردن نامشان خودداری کردم.)

چه سیرت نیکویی. عجب خوی کریمانه‌ای. زِهی استاد شاگردپرورِ ذره‌نواز.
اگر این کرامت نیست، پس کرامت چیست؟!
دیر زیاد آن بزرگوار خداوند
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

31 Jan, 08:43


شعر طنز
(محفل قُمپُز، نشست ٥٦)
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

29 Jan, 06:47


منبع: همان!
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

20 Jan, 14:50


دیدگاهی دربارهٔ بایستگی/نابایستگی حضور در کلاس‌های دانشگاه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

19 Jan, 20:09


چرا اوّل بهمن روز بزرگداشت خاقانی شده است؟
(دکتر محمّدرضا ترکی)


اوّل بهمن دقیقاً روز درگذشت خاقانی است و به این اعتبار این روز به‌عنوان روز بزرگداشت خاقانی پیشنهاد و پذیرفته شده است.

محمّدرضا ترکی، پژوهشگر و عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی در گفت‌وگو با ایسنا دربارۀ روز بزرگداشت خاقانی شروانی که از سال جاری وارد تقویم رسمی کشورمان شده است، اظهار کرد: خاقانی یکی از بزرگ‌ترین شاعران زبان فارسی است و می‌توان گفت او در رأس قصیده‌پردازان زبان فارسی قرار دارد. خاقانی مورد توجّه بسیاری از شاعران بوده است؛ از جمله نظامی، مولوی، حافظ و خیلی‌های دیگر. در واقع هیچ شاعر بزرگی معاصر یا پس از او نداریم که به‌نحوی از خاقانی در شگردهای شاعری، مضامین و ترکیب‌سازی‌های او پیروی نکرده باشد. 

همان‌طور که برای دیگر بزرگان این عرصه چون نظامی و سعدی و حافظ و...، اهمّیّت قائل هستیم، طبعاً برای خاقانی هم باید اهمّیّتی درخور قائل باشیم. این توجّه اگر تا الان نبوده، کوتاهی کرده‌ایم. فرهنگستان هم نظر به همین ضرورت، پیشنهاد روز بزرگداشت خاقانی شروانی را داد. خوشبختانه در شورای فرهنگ عمومی با این پیشنهاد موافقت شد و سپس شورای عالی انقلاب فرهنگی آن را تصویب کرد. این مناسبت فرهنگی از امسال وارد تقویم سالانه و رسمی کشور شده است. ان‌شاءالله بناست از امسال، اول بهمن‌ماه هر سال به عنوان «روز بزرگداشت خاقانی» مورد توجّه قرار بگیرد. طبعاً باید رسانه‌ها، صاحب‌نظران، دانشگاه‌ها و محیط‌های علمی به این مسئله توجه کنند و و رویکرد مناسبی در جهت معرّفی این شاعر به مردم، شناساندن اندیشه‌ها و افکار و سبک سخن خاقانی و خدماتی که به زبان ملی ما کرده است، اتّخاذ کنند.
این امر از کارهای بسیار لازم است که باید سال‌ها پیش اتّفاق می‌افتاد امّا امسال اوّلین سالی است که این بزرگداشت برگزار می‌شود.

براساس تحقیقات گسترده‌ای که انجام دادیم، سال درگذشت خاقانی سال ۵۸۱ هجری قمری است. براساس این تحقیقات و اسناد تازه‌به‌دست آمده، این شاعر دقیقاً در روز بیست‌ویکم شوّال سال ۵۸۱ قمری، در ۶۱ سالگی در شهر تبریز از دنیا رفته و در مقبرة‌الشّعرای معروف این شهر به خاک رفته است. براساس محاسبات تقویمی، بیست‌ویکم شوّال سال ۵۸۱ قمری مصادف بوده است با بیست‌ویکم اسفندماه سال ۵۵۴ یزدگردی که تقویم کهن پیش از اسلام در ایران بوده است. همچنین این تاریخ مصادف بوده با هفتم بهمن‌ماه سال ۱۰۷ ملکشاهی یا جلالی، و همچنین مطابق بوده با بیست‌ویکم ژانویۀ سال ۱۱۸۶ میلادی که مطابق است با اوّل بهمن‌ماه در تقویم هجری شمسی فعلی که در ایران مرسوم است. بنابراین اوّل بهمن دقیقاً روز درگذشت خاقانی است و به این اعتبار این روز به‌عنوان روز بزرگداشت خاقانی پیشنهاد و پذیرفته شده است.

شاعران، به‌ویژه در گذشته، بزرگترین خدمتگزاران زبان بوده‌اند. زبان مادری خاقانی، مانند بسیاری از شاعران فارسی‌گو، فارسی دری نبوده است. زبان مادری او فارسی ارّانی، از زبان‌های کهن ایرانی، بوده است، امّا مثل دیگر شاعران آثار ارجمند خود را به فارسی دری آفریده است. فارسی دری همواره در تاریخ، چه در ناحیۀ شروان و چه در آذربایجان، زبان علمی و فرهنگی و ادبی و زبان میانجی در میان مردم ایران بوده است. خاقانی به‌عنوان یکی از قلّه‌های زبان فارسی، تأثیر زیادی بر شکوه و عظمت هنری این زبان و بر شاعران بعد از خود داشته است.
isna.ir/xdSGzq
https://rubika.ir/faslefaaseleh

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

17 Jan, 20:06


چون کافرِ بی‌مایه و چون قحبهٔ زشت
نه دین و نه دنیا و نه امّید بهشت
¹!

تحفه، (در اخلاق و سیاست، متنی از سدهٔ هشتم)، تصحیح محمّدتقی دانش‌پژوه، ص ۲۲

۱- «...خَسِرَ الدُّنیا و الآخِرةَ...» (سورهٔ حَجّ، آیهٔ ۱۱): نه دنیا دارند و نه آخرت!

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

16 Jan, 13:38


مردگان: خفتگانی بر بستر خاک
(نکته‌ای تطبیقی دربارهٔ واژهٔ «گور/گورستان/مُرده» در فارسی، عربی و انگلیسی)
(سهیل یاری)

تأمّل در ریشه‌شناسی لغات هر زبان ما را به نتایج و نکات جالب و تأمل‌برانگیزی دربارۀ اندیشه‌های تکلّم‌کنندگان به آن زبان‌ها می‌رساند و رهنمون‌کنندهٔ ما برای شناخت نگاه آنان در موضوعی خاص می‌شود.
در این یادداشت کوتاه به نکاتی دربارهٔ ریشه‌شناسی لغت «گور/گورستان» و لغاتی که برای آن در فارسی، عربی و انگلیسی برگزیده‌اند، پرداخته می‌شود:
در سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی بعضی واژه‌هایی که برای واژه «قبر/قبرستان» برگزیده‌اند، در اصل به معنی «خواب»، «خفتن» و «خوابگاه» است:
در زبان فارسی دیری است که برای مردن، مرده، گورستان، «خفتن»، «خفته» و «خواب‌گاه» به کار برده‌اند:
- زیر خاک اندرونْت باید خُفت
گرچه اکنونْت خواب بر دیباست (دیوان رودکی، چاپ امامی، ص ۲۰)
- هر که را خوابگه آخِر مشتی خاک است
گو: چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را (دیوان حافظ، تصحیح قزوینی-غنی، ص ۱۰۱).
- بسا شاه که شکم خاک را خوابگاه ساخته‌اند... . (سِمط العُلیٰ، ص ۵۵).
- ... امر کرد زمین را کاویدند، حضرت را خفته و زخم‌رسیده یافتند. (نُزهة‌القلوب مستوفی، ص ۳۲).

- در زبان عربی نیز از جمله لغاتی که به معنی مزار و قبرستان است، دو واژه «مَرقَد» و «مَضجَع» است. «مرقد» و «مضجع» از فعل «رقد» و «ضجع» به معنای «خفتن» مشتق شده‌ است. (مقدّمة الأدب زمخشری، ص ۱۲۵، ۱۸۰)

- در زبان انگلیسی هم یکی از لغاتی که معنای گورستان می‌دهد، cemetery است. این واژه در اصل به معنای «خوابیدن» و «خوابگاه» است: «این لغت از طریق cemeterium لاتینی متأخر از کلمه kiocterion یونانی به دست آمده که در اصل dormitory (خوابگاه) معنی داشت و مشتق بود از koiman به معنی خواباندن». (فرهنگ ریشه‌شناسی انگلیسی، جان آیتو، ص ۲۲۷)

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

14 Jan, 10:57


چند غلط اِعرابی و شکلی در نقل حدیث نبوی

حدیث مذکور در کتاب سبک‌شناسی شعر استاد سیروس شمیسا (انتشارات میترا، ۱۳۸۸) غلط چاپ شده‌‌است. صورت درست آن این‌گونه است:
يَنزِلُ رَبُّنا -تَبارَكَ و تَعالیٰ- كُلَّ لَيلةٍ إِلَى السَّماءِ الدُّنيا حينَ يَبقیٰ ثُلُثُ اللَّيلِ الآخِرُ، ثُمَّ يَقولُ: «مَن يَدعوني فَأَستَجيبَ لَهُ؟ مَن سَأََلَني فَأُعطِيَهُ؟ مَن يَستَغفِرُني فَأَغفِرَ لَهُ حَتّیٰ یَنفَجِرَ الفَجرُ.
(برخی واژه‌ها هم حرکت‌گذاری نشده که بهتر آن است حرکت‌گذاری شود.)
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

10 Jan, 17:23


پیشینهٔ یک مثل فارسی در ادب عربی
(سهیل یاری)

- درختى‏ كه‏ تلخش بوَد گوهرا
اگر چرب و شيرين دهى مر ورا
همان ميوۀ تلخ آرَد پديد
از او چرب و شيرين نخواهى مَزيد
[ابوشَكور بلخى]. (امثال و حكم دهخدا، ج‏۱/ ۱۴۶. مَزیدن: چشیدن).
مضمون ابیات فوق بارها در ادبیات فارسی به کار رفته است. به بیان چند نمونه بسنده می‌شود:
- درختِ تلخ هم تلخ آورَد بر
اگرچه ما دهيمش آب شكّر
[اسعد گرگانی].

- درختى كه تلخ است وی را سرشت‏
گرش بر نشانى به باغ بهشت‏
ور از جوى خُلدش به هنگام آب‏
به بيخ انگبين ريزى و شهد ناب‏
سرانجام گوهر به كار آورَد
همان ميوۀ تلخ بار آورَد
¹. (همان)

- اگر درخت تلخ را هزار بار به انگبین و روغن بیندایی، جز تلخی نیفزاید و ننماید. (فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، ج۱/ ۳۶۸).

ابن عبد ربّه (م ۳۲۸) در چند موضع از العقد الفرید به سخنی هم‌مضمون مثل فارسی اشاره کرده‌است:
الشَّجَرةُ المُرّةُ لَو طَلَيتَها بِالعَسَلِ لَم تُثمِر إلّا مُرّاً: اگر درخت تلخ را عسل‌اندود هم کنی، میوۀ آن تلخ خواهد بود. (العقد الفرید، ج۱/ ۱۸۱، ج۲/ ۱۹۲، ۳۲۱).
در یک موضع، ابن عبد ربّه این مثل را از «کتاب لِلهِند» نقل کرده‌است که گویا منظور «کلیله و دمنه» باشد، چراکه جملاتی که در مواضع دیگر از «کتاب للهند» نقل شده، در کلیلهٔ ابن مقفّع دیده‌ام، ولی این مورد را عجالتاً در کلیله نیافتم.

همچنین این سخن در برخی کشورهای عربی، مثلی رایج است:
زَرَعت حَنظل بأرض عَنبر، سَقیته سکّر و اتعبت عَلیه، وقت قَطفه رجع لأصله (الأمثال الشّعبیة الشّامیة/۱۳۷) / زَرَعِت حَنظَل فی أرض عَنبَر، تعِبتِ جُهدی و السقیتُه سُکَّر، حین فَصلُه رِجِع لأصلُه (موسوعة الأمثال الشّعبیة الفلسطینیة/۲۱۸): اگر حنظل را در عنبرزار بکاری و با شکّر آن را آب دهی و رنج بَری، هنگام چیدن، همچنان حنظل خواهد بود.


۱- این ابیات هرچند در امثال و حکم دهخدا به نام فردوسی آمده است، ولی بنا بر نظر محقق گران‌مایه، دکتر سجاد آیدنلو، «مسلّماً از متن شاهنامه نیست و دربارۀ تعلّق آن‌ها به هجونامۀ منسوب به فردوسی نیز تردید وجود دارد». (رک: «درختی که تلخ آمد او را سرشت... (دربارۀ سه بیتِ مشهورِ منسوب به فردوسی و سابقه و سیرِ تقلید از آن‌ها در شعر فارسی)»/۱۱۲).


منابع
- الأمثال الشّعبیة الشّامیة. نزار الأسود، الطَّبعة الثّانیة، مکتبة التُّراث الشَّعبي، دمشق، ۲۰۰۷.
- امثال و حِكَم. علی‌اكبر دهخدا، چاپ دوازدهم، امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۳.
- «درختی که تلخ آمد او را سرشت... (دربارۀ سه بیت مشهورِ منسوب به فردوسی و سابقه و سیرِ تقلید از آن‌ها در شعر فارسی)». سجاد آیدنلو، مجلۀ جُستارهای ادبی، سال چهل و نهم، شمارۀ دوم، ص ۱۰۷-۱۲۹، تابستان ۱۳۹۵.
- العِقد الفَرید. ابن عَبد رَبِّه الأَندَلُسي‏، بِتَحقیقِ: مفيد محمّد قميحة، ۸ج، الطَّبعة الأُولىٰ، ‏دارُ الكُتُبِ العِلمِيَّة، بيروت، ۱۴۰۴.‏
- فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی. حسن ذوالفقاری، ۲ج، چاپ دوم، معین، تهران، ۱۳۸۹.
- موسوعة الأمثال الشّعبیة الفلسطینیة. محمد توفیق السّهلي، دار الأقصیٰ لِلدِّراسات و التّرجمة و النّشر، ۲۰۰۲.

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

07 Jan, 16:30


یادداشتی از بنده با عنوان «مآخذ و ریشه‌های کهن یک تمثیل (پشه و خرمابن/فیل)»
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw
https://t.me/faslnameyeqalam

مجمع پریشانی

06 Jan, 07:48


از «مقدمه» تا «چاپ» و از چاپ تا «تصحیح» تذکرة‌الأولیاء!!
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

06 Jan, 05:35


استاد سیروس شمیسا در کتاب کلّیّات سبک‌شناسی، گاهی به «تذکرة الأولیاء، چاپ قزوینی»، ارجاع داده‌اند.
ارجاع مذکور موهِمِ این است که گویی علامه‌قزوینی، تذکرة‌الأولیا را تصحیح کرده‌، درحالی‌که ایشان تنها بر تذکرة‌الأولیا، تصحیح استاد نیکُلسون، مقدمه‌ای نوشته‌اند.
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

05 Jan, 14:28


#ضرب‌المثل #عرب #یاری #مهدوی_دامغانی

📗 فرهنگ ضرب‌المثل‌های عربی (گزیدۀ امثال عربی به همراه فهرست الفبایی امثال)؛ سهیل یاری گلدره، با مقدمۀ احمد مهدوی دامغانی، چاپ دوم، ویراست دوم، قم: نشر ادبیات، ۱۳۹۸.

۴۵۲ص، رقعی، شومیز.

۱۷۰ هزار تومان.

سفارش: 
@sketab1399

📚 با کتابستان همراه باشید:
@ketabestan1399

مجمع پریشانی

04 Jan, 18:19


خاک‌پاشی بر چهرۀ ستایندگان
(سهیل یاری)

یکی از روایات مشهور منسوب به پیامبر (ص)، حدیثی است که در نکوهش مدّاحان (ستایندگان) نقل شده است: «إذا رَأَيتُمُ المَدّاحينَ، فَاحثوا في وُجوهِهِمُ التُّرابَ»: هرگاه ستایندگان را دیدید، بر چهره‌شان خاک بپاشید. (رک: صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲۲۹۷؛ هچنین: سنن تِرمذی، ج ۴، ص ۳۲۶). حدیث مذکور چنین هم نقل شده است: «اُحثوا في وُجوهِ المَدّاحینَ التُّرابَ».
این حدیث را برخی بر ظاهر حمل کرده‌ و گفته‌اند که باید بر چهرۀ مدّاحان خاک پاشید. برای این برداشت، به رفتار برخی صحابه، همچون مِقداد، استشهاد کرده‌‌اند که بر صورت کسی که او را ستود، خاک پاشید و سپس به این حدیث، تمسّک کرد. (همان منابع).

اما شماری از عالِمان، بر آن‌اند که «خاک پاشیدن» کنایه از ناامید گرداندن، و مراد از «مدّاحین»، مداحان دروغ‌گو و چاپلوس است که پیشه‌شان مداحی است و به ممدوحان اوصافی نسبت می‌دهند که در آنان نیست، امّا اگر مداح، صادق باشد و ممدوحی نیکوکار را برای نیکوکاری‌هایش بستاید تا دیگران نیز به انجام چنان کارهایی برانگیخته شوند، مشمول حدیث مذکور نیست. همچنین اشاره کرده‌اند که بارها روبه‌رو پیامبر (ص) را ستودند و ایشان مانع ستایندگان نشدند. (النِّهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج ۱، ص ۱۸۴؛ مُروج الذَّهَب، ج ۲، ص ۲۹۳، فتح الباري، ج ۱۰، ص ۴۷۷؛ روضة المتّقين، ج ‏۱۳، ص ۲۸).
استاد سیّدجعفر شهیدی در این باره نوشته‌اند:
«مدح اگر راست و در حدّ متعارف باشد پسنديده است، و اگر به مبالغت و دروغ كشد، گناه است، و روايتى كه در ذمّ مدح است اشارت به اين مدح‏هاست. (شرح مثنوی، ج ۵، ص ۱۸۳).
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

29 Dec, 05:08


https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

29 Dec, 04:47


خان جوان‌مرد و جوان عاشق

در کنار دیواری جوانی با گلوی بغض کرده و چشمان خیس از اشک، بر خود می‌پیچید.
خان او را دید. نزدیک جوان رفت.
جوان که زانوی غم به بغل گرفته بود، از جا برخاست. سلام کرد و سر به زیر افکند.
خان پرسید: «مجلس به این خوشی [=مجلس عروسی خان با یکی از دختران روستا به نام چکاوک]. چرا گریه می‌کنی؟»
جوان سکوت کرد.
خان رو به کدخدا پرسید: «میرزا تو بگو. این جوان چه دردی داره؟».
حالت چهرهٔ کدخدا گواهی می‌داد که از راز جوان آگاه است و نمی‌خواهد چیزی بگوید.
خان پرسید: «مدیونی اگه نگی... غم این جوان از چیه؟».
کدخدا گفت: «قربان، شاید در زندگی شکست خورده!».
خان گفت: «جوان!... دل داشته باش و خودت بگو... . من کمکت می‌کنم... . قول می‌دم مشکلت را حل کنم».
جوان همچنان سر به زیر افکنده بود و سخن نمی‌گفت.
لوطی‌حسن گفت: «قربان! گستاخی مرا ببخش... . قرار بود ایشان با چکاوک ازدواج کنه که سرنوشت رقم دیگه‌ای زد».
خان رو به کدخدا گفت: «برو ملّا را بیار تا چکاوک را به عقد این جوان دربیاره... . از این لحظه چکاوک از من حرام و به این جوان حلاله.»
کدخدا که چشمانش از شگفتی گرد شده بود، گفت: «آخه قربان... .».
«آخه نداره کدخدا... . این مجلس شادی هم به افتخار چکاوک و این جوان تا غروب ادامه پیدا می‌کنه... . تمام خرج و مخارج هم به عهدهٔ من... .»
خان می‌خواست حرکت کند که جوان روی پاهایش افتاد و کفش‌هایش را بوسید. خان زیر بغل جوان را گرفت، او را بلند کرد و گفت: «مبارک باشه! خوشبخت باشید... .».
جوان می‌خواست دست‌های خان را ببوسد.
خان دست‌هایش را کنار کشید و آبادی را به سوی دره ترک کرد... .
(مجموعه‌داستان آتش و آواز، منصور یاقوتی. نقل از کتاب چراغی بر فراز قلّه‌ها (شناخت‌نامهٔ منصور یاقوتی)، نسیم خلیلی، ص ۱۱ـ۱۲)

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

28 Dec, 10:14


هیچ صیّادی در جوی حقیری که به گودالی می‌ریزد، مرواریدی
صید نخواهد کرد!

اگر به خانهٔ من آمدی، برای من ای مهربان چراغ بیار
و یک دریچه که از آن
به ازدحامِ کوچهٔ خوش‌بخت بنگرم.

صدا، صدا، صدا، تنها صداست که می‌ماند.

این جهان پُرِ از صدای حرکتِ پاهای مردمی‌ست
که همچنان که تو را می‌بوسند
در ذهن خود طناب دارِ تو را می‌بافند.

چراغ‌های رابطه تاریکند...
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی‌ست!

می‌توان با زیرکی تحقیر کرد
هر معمّای شگفتی را!

پیشانی ار ز داغِ گناهی سیه شود
بهتر ز داغِ مُهرِ نماز از سرِ ریا!
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهرِ فریب خَلق بگویی: خدا، خدا!

در سرزمین قدکوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کرده‌اند...
(فروغ فرخ‌زاد)

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

27 Dec, 09:19


خُرده‌گیری ز زشتی دگران
آن بوَد خرده‌‌گیری از یزدان


قالَ رَجُلٌ لِسُقراطَ: «ما أقبحَ وَجهَكَ».
قالَ: «ما تَقبيحُ‏ صُورتي إليَّ فَأذُمَّ، و لا تَحسينُ صورتِكَ إلَيكَ فَتُحمَدَ».
قالَ: «قَد عَلِمتُ».
قالَ: «فَإذا عِبتَ الصَّنعةَ مَعَ عِلمِكَ فَقَد عِبتَ الصّانعَ»:
کسی به سقراط گفت: «رخسارت چه زشت است!».
سقراط گفت: «زشتی رخسارم به دست من نیست تا (به علّت آن) نکوهش شوم. زیبایی رخسار تو نیز به دست تو نیست تا (به سبب آن) ستوده شوی».
آن مرد گفت: «می‌دانم».
سقراط گفت: «پس اگر با آگاهی بر کارِ خدا خرده بگیری، خرده بر خدا گرفته‌ای!».
(البَصائر و الذَّخائر، ابوحَیّان توحیدی، ج ۹/ ۹۱)

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

24 Dec, 07:34


(۱)
خوانش چند غزل عربی سعدی، به همراه نکاتی دربارهٔ برخی ضبط‌ها و اِعراب‌گذاری‌ها
گوینده: سهیل یاری
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

24 Dec, 07:27


غزلیات عربی سعدی (۱)
براساس کتاب غزل‌های سعدی، تصحیح و توضیح غلامحسین یوسفی
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

23 Dec, 06:02


تردیدی نیست که قرآنِ کریم مقامِ زن را، نه در قیاسِ محیط جاهلی که در قیاس با همۀ برداشت‌های دنیای کهن، تعالی داده است، ولی بقایای تفکّر جاهلی و شاید هم بقایای فرهنگ‌های کهنه‌ای که جامعۀ اسلامی بر ویرانه‌های آن‌ها شالودۀ خود را استوار کرده، سبب شده است که در محیط اسلامی، زن پایگاه والای خویش را، جز در مواردی استثنایی، نتواند به دست آورد.

هرچه هست این روایات [یعنی روایاتی که در مذمّت زنان است]، بر سرِ زبان‌های مردم بوده و آن‌ها را گفتۀ رسول (ص) تلقّی می‌کرده‌اند و از رهگذر شیوع آن‌ها در محیط اجتماعی ما فرهنگی شکل گرفته است که چهرۀ زن را به گونه‌ای نه چنان که هست و نه چنان که شایستۀ نگاه انسانی است، تصویر کرده است.

ابوهِلال عسکری (وفات پس از ۳۹۵)، ادیب و ناقد بزرگ عرب‌زبان، در در کتاب «دیوان المعانی» که سفینه‌ای است از شاهکارهای نظم و نثر عرب، فصلی پرداخته است با عنوان «مَن أَحَبَّ لِبَناتِهِ المَوتَ» (دربارۀ کسانی که آرزوی مرگ دختر خود را داشته‌اند)... .».
در میان آن همه برخوردهای منفی و شرم‌آور نسبت به زن و دختر، البته کسانی هم بوده‌اند که داشتن دختر را بر پسر ترجیح می‌داده‌اند و رساله‌های مفردی هم با عنوان «فَضلُ البَنات عَلَی البَنین» (برتری دختران بر پسران) تألیف می‌کرده‌اند».

در سراسر تاریخ شعر فارسی و شعر ملل اسلامی شاید حتی یک بیت نتوان یافت که مخاطبِ تربیتی آن دختران یا زنان باشند... و اگر قدری انصاف به کار بریم می‌توانیم بگوییم مخاطبِ آن انسان است به طور کُلّ.


با چراغ و آینه، استاد محمدرضا شفیعی کدکنی، ص ۸۱، ۸۳، ۸۵، ۱۰۱

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

20 Dec, 16:07


چند فال شگفت‌انگیز از دیوان حافظ

مجمع پریشانی

18 Dec, 04:51


توضیح و توجیه استاد کزازی دربارهٔ ضبط «یُحسِن» و تصحیح قیاسی آن به «لیحسنّ»، نادرست است.
با ضبط «یُحسِن» بیت اشکال وزنی ندارد و مانند مصراع اول است.
بیت را باید براساس عروض عربی و زحافات آن سنجید. مصراع اول و چهارم را از حیث کوتاهی و بلندی هجاها، می‌توان با این بیت هم‌وزن آن سنجید: أ أخرُجُ؟ کَیفَ أُطیقُ الخُروجَ / و کَیفَ أطیقُ فِراقَ الحَیاة؟ (رک: المعجم المفصّل فی علم العروض و القافیة...، إمیل بدیع یعقوب، ص ۱۲۵).
همچنین «قَسَمَ» درست است نه «قَسَّمَ».
دو بیت مذکور، با همان ضبط «...یُحسِنُ...» در منابع پیش از خاقانی، همچون زَهر الآداب حُصری و... آمده و به منصور فقیه نسبت داده شده است. نیز در دیوان منسوب به امام علی (ع) این دو بیت دیده می‌شود.
در دیوان قاضی تنوخی (به کوشش هلال ناجی، مجلهٔ المَورد، ۱۴۰۴/۱۹۸۴) این سروده نیامده است.
همچنین مولوی در آغاز یکی از غزلیاتش (جزو هفتم، چاپ استاد فروزانفر، ص ۱۷) آن را تضمین کرده است.
استاد فروزانفر در تعلیقات معارف محقّق ترمذی، ص ۱۷۶-۱۷۷، به دلیل همین تصریح خاقانی، آن را از قاضی تنوخی (۲۷۸-۳۴۲) دانسته‌اند.
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

14 Dec, 16:36


سنایی در معجم السّفر

یکی از کهن‌ترین منابعی که نامی از سنایی در آن‌جا برده شده، کتاب معجم السّفر ابوطاهر سِلَفی (متولد حدود ۴۷۸ - متوفای ۵۷۶) است که از سنایی این‌گونه یاد کرده است: «مجدود بن آدم السّنائي الغزنوي المعروف بخاتم الشّعراء» و چند بیت عربی از او نقل کرده‌است.
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

13 Dec, 08:05


نوحه‌گران کرایه‌ای

سابقهٔ این شیون‌کنندگان کرایه‌ای، به حدود هزار سال پیش می‌رسد:
لَيسَتِ النّائِحةُ الثَّكلىٰ كَالمُستَأجَرةِ (مَجمَع الأمثال مَیدانی):
شیون زن داغ‌دیده، مانند نوحه‌گر اجاره‌ای نیست.

نوحه‌گر کز پیِ تَسو گرید
او نه از دل که از گلو گرید (سنایی)
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

11 Dec, 16:17


حُسن تعلیل
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

10 Dec, 20:14


تاریخ شهر دمشق، کتابی ۸۰ جلدی که در سدهٔ ششم تألیف شده است.
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

09 Dec, 16:40


خاقانیا ز نان‌طلبی آب رخ مریز
کآن حرص کآبِ رخ بَرَد آهنگ جان کند

آدم ز حرصِ گندم نان‌ناشده چه دید
با آدمی مطالبهٔ نان همان کند

بس مور کو به بردن نان‌ریزه‌ای ز راه
پی‌سودهٔ کسان شود و جان زیان کند

آن طفل بین که ماهیکان چون کند شکار
بر سوزن خمیده چو یک‌ پاره نان کند

از آدمی چه طُرفه که ماهی در آب نیز
جان را ز حرص در سرِ کار دهان کند


دیوان خاقانی شروانی، به کوشش ضیاءالدّین سجادی، ص ۸۶۰

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

04 Dec, 05:17


صورت درست مصراع اول بیت سوم، براساس لباب الألباب و مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی که آقای زمانی، از آن‌جا نقل کرده، چنین است:
ای خواجه پرّ و بال تو می‌دان که زرّ توست
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

02 Dec, 17:08


زبان یأجوج و مأجوج
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

30 Nov, 12:25


بسیار بدی کردی و پنداشتی‌اش نیک
نیکی چه بدی داشت که یک بار نکردی
؟!

«این بیت که به عکس شاعرش، در میان مردم شهرتی فراوان دارد، از میر نجات اصفهانی (متوفّای ۱۱۲۲)، از شاعران دورهٔ صفوی، است.»
https://B2n.ir/r12168
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

30 Nov, 03:53


“مونالیزای غزل”

این دوره دریچه‌ای به جهان شگفت‌انگیز و بی‌کران شعر حافظ است. در این دوره با زمینه تاریخی و اجتماعی عصر حافظ، نسخه‌شناسی غزلیات و ادبیت دیوان خواجه شیراز آشنا خواهیم شد.


@mehrgan_academy

این دوره به صورت حضوری و مجازی برگزار می‌شود.
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره دوره و ثبت‌نام با ما در ارتباط باشید.

@mehrganac 09113531401

مجمع پریشانی

29 Nov, 10:29


چند حرکت‌گذاری اشتباه در حدیقهٔ سنایی (تصحیح خانم دکتر حسینی)


حدیقهٔ مصحَّح خانم دکتر حسینی، براساس یکی از دو تحریر متفاوت این اثر است که سنایی به دو منطور جداگانه فراهم کرده بود. این تحریر حدود ۵۰۰۰ بیت است. (رک: مقدمهٔ حدیقه، ص سی و شش).
این چاپ نفیس که به‌انصاف، مصحّح برای به‌سامان کردن آن، بسیار زحمت کشیده است، از برخی اغلاط در حرکت‌گذاری‌ها خالی نیست.
نمونه‌ای از حرکت‌گذاری‌های نادرست:
- امر قُل لَن یُصیبُنا برخوان. ۱۶
ص: یُصیبَنا

- در نُبی خوانده‌ای تُصیرُ الأمور. ۴۵
ص: تَصیرُ

- امر او ما یُبَدِّلُ القَول است. ۴۵
ص: یُبَدَّلُ

- امر باِعْقِلها کَاَطیعوا الله. ۴۵
ص: بِاعْقِلها

- فَسَیَکفیکُهُم خَلوقی ساخت. ۷۹
ص: فَسَیَکفیکَهُم

- جانْت لاغِر ز کَردِ بی‌معنی. ۱۵۸
ص: لاغَر

- ...کَما یُمُوتُون یُحشَرُون. ۱۵۹
ص: یَموتون

- «هَلَکَ المُثقِلون» بخوانده و بس. ۱۷۳
ص: المُثقَلون

ـ عزّ علمش سوی جَنان آورد. ۲۲۹
ص: جِنان

- هست حُلوُ المِذاق تفّ بلاش. ۲۳۰
ص: المَذاق

- نه فکندند در مُغاک او را. ۲۳۳
ص: مَغاک

- ضاعَفَ الله مُلکُه عدلش. ۲۳۶
ص: مُلکَه

- بی‌نیازیِ سپاه ذلِّ شه است. ۲۶۰
ص: بی‌نیازی

- کاقُتدوا بِالّذین مِن بَعدی. ۲۶۴
ص: کاقتُدوا

ـ العَبُدُ... محمّدٍ و آلِه و صَحِبَه. ۳۰۶
ص: العَبْدُ... صَحبِه

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

29 Nov, 04:09


دربارهٔ چند واژه از مقدمهٔ منثور فخری‌نامهٔ سنایی در نسخهٔ کابل (براساس چاپ دکتر مریم حسینی)
(سهیل یاری)

در آغاز برخی دستنویس‌های آثار سنایی مقدمه‌ای منثور بر فخری‌نامه/حدیقه دیده می‌شود. این مقدمه یک بار از زبان سنایی و بار دیگر از قول محمد بن علی الرّفاء (جامع اشعار سنایی) روایت شده‌ است... . (رک: مقدمهٔ حدیقه، تصحیح دکتر حسینی، ص شصت و چهار).

در حدیقهٔ مصحّح دکتر حسینی، این مقدّمه براساس نسخهٔ کابل آورده شده است.
بر برخی ضبط‌های این مقدمه، می‌توان انگشت ابهام و تردید نهاد. در این‌جا به چند مورد که به نظر بنده رسید، اشاره می‌شود:

۱- تا ناگاه آن فتح حیف نگردد و از این کورهٔ بلا و کلبهٔ عنا و کریج فنا و نفس رعنا و نفس بارنا نرهد. (شصت و هفت).
مصحّح در پاورقی نوشته است:
«در متن اصلی به صورت باربا است. شاید بارنا درست باشد زیرا بارنانه کردن به معنی به هلاکت انداختن است».
اما در نسخهٔ کابل، «بارنا» و «نرهد»، بدون نقطه‌ است. همچنین فرضاً اگر بارنا درست باشد، ارتباط آن با واژهٔ بارنانه چیست؟!
استاد مدرّس رضوی، «نقش رعنا و نفس با ریا برهد» خوانده‌اند.
گویا «باریا» موجّه‌تر از بارناست.


۲- مطیعاً سمیعاً ممتلاً لقوله تعالی «و اعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جمیعاً». (شصت و هفت).
ممتلاً معنای محصّلی در این‌جا ندارد. در نسخهٔ کابل نیز چنین است. استاد مدرّس رضوی نیز همین ضبط را در پاورقی ثبت کرده‌است.
گمان می‌کنم، «مُمتَثِلاً» ضبط درست باشد.


۳- دنیا را با آن‌که «حُلوهٔ خَضِره» صفت اوست، دستِ رد بر روی او زنند و پای از گام بر سر نهند. خیرت را با آن‌که «خیرٌ و أتقیٰ» نعتِ اوست، رویِ دل و چشم عقل از وی بگردانند». (شصت و هشت).
سخن بر سر «خیرت» و «أتقیٰ» است. در نسخهٔ کابل نیز، «خیرت» آمده ولی نویسهٔ دومِ «أتقیٰ» نقطه ندارد.
به نظرم، صورت درست این دو واژه، «آخرت» و «أبقیٰ» است و سنایی به این آیه نظر داشته: «و الآخِرةُ خَیرٌ و أبقیٰ» (أعلیٰ/۱۷)
(در نسخهٔ کابل به جای خضرة، حصیرة آمده ولی مصحّح اشاره‌ای به آن نکرده‌است.)


۴- أرَی النّاسَ عَلیٰ دینِ مُلوکِهم. (شصت و هشت).
در منابع، این سخن مشهور، بدون «أریٰ» نقل شده است‌. گویا صورت درست این کلمه، «آری» فارسی است.
در بعضی دست‌نویس‌ها که این قسمت دیده می‌شود، فقط «النّاس...» رنگی شده و حتی در برخی دست‌نویس‌ها (مانند نسخهٔ کتابخانهٔ فاتح، مورّخ ۸۸۴)، «آری» ثبت شده و جملهٔ عربی به رنگ دیگری است.
اگر این نظر درست باشد، تبَعاً اِعراب «النّاسَ» نیز مرفوع (النّاسُ) می‌شود.

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

28 Nov, 18:49


نکته‌ای دربارهٔ نام یکی از مثنوی‌های سنایی
(سهیل یاری)

عنوان یکی از مهم‌ترین آثار سنایی، در تصحیح استاد مدرّس رضوی و نیز دکتر یاحقی و زرقانی، «حدیقة الحقیقة و شریعة الطّریقة» است.
در تصحیح خانم دکتر حسینی، در کنار عنوان اصلی، (فخری‌نامه) نیز نوشته شده‌است.
اما در هیچ‌یک از چهار نسخهٔ کهن این کتاب -که خانم دکتر حسینی برای تصحیح حدیقه، از آن‌ها استفاده کرده‌است- عنوان «حدیقة الحقیقة و شریعة الطّریقة» نیست؛ حتی برخی قدما نیز از دو عنوان دیگر استفاده کرده‌اند:
- در نسخهٔ بغدادلی وهبی که قدیمی‌ترین دستنویس حدیقه و مورَّخ ۵۵۶ است، و نیز در کتاب النَّقض عبدالجلیل رازی که در سال ۵۵۶ تألیف شده، و همچنین رسائل‌ العشّاق و وسائل المشتاق سیفی نیشابوری (مکتوب در سال ۶۸۵)¹ نام کتاب، «فخری‌نامه» است.
به این نام در مقدمهٔ منثور نسخهٔ ۶۸۱ منچستر نیز اشاره شده است. (در مقدمهٔ منثور همین دستنویس، به عنوان «حدیقة الحقیقة و شریعة الطّریقة» اشاره شده است.)

- در مقدمهٔ منثور نسخهٔ موزهٔ کابل که احتمالاً در نیمهٔ دوم سدهٔ ششم یا اوایل هفتم نوشته شده و گویا از رَشَحات قلم سنایی است، چنین آمده است: «آن را الحدیقة فی الحقیقة و الشّریعة فی الطّریقة به تازی و فخری‌نامه به پارسی نام نهاد». (دکتر حسینی در مقدمه‌شان بر حدیقه، صفحهٔ سیزده، نوشته است: «سنایی مطابق روایت مقدمهٔ نسخهٔ کابل، نام کتاب خود را... به عربی حدیقة الحقیقه و شریعة الطّریقه می‌نامد». اما عنوان کتاب در نسخهٔ کابل، الحدیقة فی الحقیقة و الشّریعة فی الطّریقة، است، نه حدیقة الحقیقه و شریعة الطّریقه.)
همچنین در مقدمهٔ منثور نسخهٔ بایزید ولی‌الدّین، مورَّخ ۶۸۴، به آن دو عنوان اشاره شده است: «بنده شکرانهٔ این تربیت و موهبت را فخری‌نامه‌ای آورد... و آن را نام الحدیقة فی الحقیقة و الشّریعة فی الطّریقة نهاد.»
در نسخهٔ اسعد افندی (که احتمالاً در سدهٔ ششم یا هفتم استنساخ شده)، «الحدیقة و الشّریعة فی الطّریقة» آمده است.

- در نسخهٔ خلیل اینالجق، مورّخ ۵۸۸، و نسخهٔ وین، مورّخ ۶۶۷ و نیز در چندین موضع از مثنوی مولوی (سدهٔ هفتم)، عنوان اثر، «الهی‌نامه» است.
به این عنوان در نسخهٔ مورّخ ۶۸۱ منچستر نیز اشاره شده است.

پس عنوان‌های این اثر گران‌سنگ، بنابر کهن‌ترین دستنویس‌های موجود و نیز بعضی اشارات قُدَما، «فخری‌نامه»، «الحدیقة فی الحقیقة و الشّریعة فی الطّریقة» و «الهی‌نامه» است، اما به نام «حدیقة الحقیقة و شریعة الطّریقة» مشهور شده است و چاپ می‌شود.

۱- تذکر دوست دانشور، جناب آقای علی عشایری.

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

14 Nov, 14:55


«هِکَسره» و نگارش نادرست «سپاسگزاری»

مجموعهٔ سعدآباد
۱۴۰۳/ ۸/ ۲۴

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

29 Oct, 06:06


دربارهٔ کوروش

دیدگاه کوروش دربارهٔ روح

آیا مراد از «ذوالقَرنَین» «کوروش» است؟

کوروش در روایات ایرانی

اندرز درخشان کوروش

روز کوروش

مجمع پریشانی

20 Oct, 06:16


اشتباه می‌کنند بعضی‌ها
که اشتباه نمی‌کنند!
بايد راه افتاد،
مثل رودها که بعضی به دريا می‌رسند
بعضی هم به دريا نمی‌رسند.
رفتن، هيچ ربطی به رسيدن ندارد!
(سیدعلی صالحی)
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

17 Oct, 13:53


همه چيز همگان‏ دانند و همگان‏ هنوز از مادر نزاده‏اند

به روزگار خسرو اندر، وقت وزارت بُزُرجُمِهر، رسولى آمد از روم. خسرو بنشست چنان‌كه رسم ملوك عجم بود و رسول را بار داد. وی را با رسول بارنامه همى‌بايست كند به بُزُرجُمِهر؛ يعنى كه مرا چنين‏ وزيري است. پيش رسول با وزير گفت: «اى فلان همه چيز در عالم تو دانى‏؟» بُزُرجُمِهر گفت: «نه اى خدايگان‏». خسرو از آن طيره شد و ز رسول خجل گشت. پرسيد كه «همه چيز پس كه داند؟» بُزُرجُمِهر گفت: «همه چيز همگان‏ دانند و همگان‏ هنوز از مادر نزاده‏اند. پس تو خويشتن را از جمع داناترين كس‏ مدان كه چون‏ خود را نادان دانستى، دانا گشتى و سخت دانا كسى باشد كه بداند كه نادانست و عاجز كه سقراط با بزرگى او همى‏گويد كه اگر من نترسيدمى كه بعد از من بزرگان اهل خِرَد بر من عيب‏ كنند و گويند: «سقراط همۀ دانش جهان را به‌يك‌بار دعوى كرد»، مطلق بگفتمى كه: «هيچ چيز ندانم و عاجزم. و ليكن نتوانم گفتن‏ كه اين از من دعوى بزرگ باشد». و بوشكور بلخى گويد و خويشتن را به دانش بزرگ در بيتى بستايد و آن بيت اين است:
تا بدانجا رسيد دانش من‏
كه بدانم همى‏ كه نادانم‏

پس به دانش خويش غِرّه مشو اگرچه دانا باشى.


قابوس‌نامه، تصحیح غلام‌حسین یوسفی، ص ۳۸-۳۹

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

10 Oct, 15:09


شاعر کیست و شعر چیست؟
(استاد ملک‌الشعراء بهار)

شاعر آن است که در وقت تولد شاعر باشد. به زور علم و تتبّع نمی‌توان شعر گفت. تقلید الفاظ و اصطلاحات بزرگان و دزدیدن مفردات و مضامین مختلفهٔ مردم و با هم ترکیب کردن، کار زشت و نالایقی است و نمی‌شود نام آن را شعر گذاشت. کسی که طبع ندارد، کسی که از کودکی شاعر نیست، کسی که اخلاق او از مردم عصرش عالی‌تر و بزرگوارتر نیست، و بالأخره کسی که هیجان و حس رقیق و عاطفهٔ تکان‌دهنده ندارد، آن کس نمی‌تواند شاعر باشد، ولو مثل قاآنی صدهزار شعر بگوید یا مثل فتحعلی‌خان صبا چند کتاب پر از شعر از خود به یادگار بگذارد.
...
صنعت‌ و سجع‌ و قوافی‌ هست‌ نظم‌ و نیست شعر
ای بسا ناظم که نظمش نیست الّا حرف مفت!

شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز در دل‌ها نشیند هر کجا گوشی شنفت

ای ‌بسا شاعر که ‌او در عمر خود نظمی نساخت
وی بسا ناظم که ‌او در عمر خود شعری نگفت

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

07 Oct, 19:05


این نیز بگذرد


جهان را پادشاهی پاک‌دین بود
که مُلک عالَمش زیر نگین بود

حکیمانی که پیش شاه بودند
که اِجری‌خوارهٔ درگاه بودند

چنین گفت ای عجب روزی به ایشان
که حالی می‌رود بر من پریشان

مرا سازید یک انگشتری پاک
که هر وقتی که باشم نیک غمناک

چو در وی بنگرم، دل‌شاد گردم
ز دست تُرکِ غم آزاد گردم

وگر دل‌شاد باشم نیز از بخت
چو در وی بنگرم، غمگین شوم سخت

حکیمان زو امان جُستند یک‌چند
نشستند آن بزرگان خردمند

بسی اندیشه و فکرت بکردند
بسی خونابه و حسرت بخَوردند

به آخر اتّفاقی جزم کردند
به یک‌ ره بر نگینی عزم کردند

که بنگارند بر وی این رقم زود:
به آخر بگذرد این نیز هم زود


الهی‌نامهٔ عطار نیشابوری، تصحیح استاد شفیعی کدکنی، ص ۳۱۱

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

19 Sep, 15:08


گرچه مقصود از کتاب آن فن بوَد
گر توَش بالش کُنی هم می‌شود

لیک ازو مقصود این بالش نبود
علم بود و دانش و ارشادِ سود
(مثنوی مولوی)
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

18 Sep, 12:48


یکی از مَظاهر نافرهیختگی، گذاشتن «کتاب» زیر مانیتور است.
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

17 Sep, 07:13


یکی از وظایف ما در برابر گنجینه‌های ادبی مفاخرمان، منتشر نکردن مطالب جعلی به نام آنان است، خواه زیبا و فاخر باشد و خواه نباشد.
زیبنده است تا اطمینان از درستی انتساب یک سروده یا جمله به کسی نیافته‌ایم، آن را منتشر نکنیم.
بسیاری از جملاتی که در فضای مجازی به نام دکتر شریعتی، صادق هدایت، سیمین دانشور، حسین پناهی، و همچنین سیمین بهبهانی، فروغ فرخزاد، احمد شاملو، سهراب سپهری و... و حتی بزرگانی همچون فردوسی، مولوی، صائب و... منتشر می‌شود، جعلی است.
بهترین منبع برای آشنایی با ایشان، چاپ‌های معتبر آثارشان یا مراجعه به صفحات مجازی معتبری است که گردانندگان آن، خود از ادبیات‌‌خوانان دانشورند.
دریغ و درد که صفحات مجازی زرد و جعل‌پراکن، محبوبیت و دنبال‌کنندگان افزون‌تری از صفحات معتبر دارند... .
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

16 Sep, 21:05


«شهریار تبریزی در ملتقای اقبال افکار عمومی مخاطبان شعر فارسی و شعر ترکی نشسته است و در لحظه‌های رنگارنگ پرشماری بر عواطف جان‌های شعرباره حکمرانی می‌کند.
این شاعر بزرگ که ملک‌الشعراء بهار او را نه تنها افتخار ایران که افتخار مشرق‌زمین می‌دانست، با همهٔ عشقی که به زبان ترکی و فولکلور آذربایجان داشت و با همهٔ توفیقی که در خلق آثار طراز اول به زبان ترکی حاصل کرده بود، بسیار ایران‌دوست و دلبسته به زبان فارسی و وحدت ملی ایران بود... . نباید فراموش کرد که در اوج هیاهوی فرقهٔ تجزیه‌طلب پیشه‌وری که بر مرکب دفاع از زبان و فرهنگ ترکی نشسته بودند و به مدد حمایت‌های رفیق استالین گرم می‌تاختند، شهریار طرف ایران و زبان فارسی را گرفت...‌ .
درودها و درودها بر او باد. پیوند نامش با روز شعر و ادب نوشش باد که هرگز در روزگاری که دور کج‌دار و مریز بود، فرصت‌طلبی نکرد و ساغر عشق به ایران و زبان فارسی را به خاک نریخت و از بزم سیه‌دستان قدحی نستاند.» (دکتر میلاد عظیمی)
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

16 Sep, 04:46


تو بمان و دگران

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران

ما گذشتیم و گذشت آن‌چه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران

می‌روم تا که به صاحب‌نظری بازرسم
محرم ما نبوَد دیدهٔ کوته‌نظران

دل چون آینهٔ اهل صفا می‌شکنند
که ز خود بی‌خبرند این ز خدا بی‌خبران

گُل این باغ به‌جز حسرت و داغم نفزود
لاله‌رویا تو ببخشای به خونین‌جگران

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران...

(دیوان شهریار، جلد اول، ص ۱۵-۱۶، چاپ ۱۳۴۲)
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

15 Sep, 19:30


بی‌مزد بود و منّت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی‌عنایت
اما مخدوم ما فرهنگ گران‌قدر ایرانی و ادبیات کهن‌سال فارسی است که عنایت آن همواره شامل حال نسل‌ها در گذر تاریخ بوده است و وظیفهٔ ما خادمان این است که روز‌به‌روز علوم و معارف ادبی را به سوی روشمند بودن، به‌روز بودن، دقیق‌تر شدن سوق دهیم تا نسل‌های آینده امکان تماس‌های آسان‌تر و عمیق‌تری با فرهنگ خود را داشته باشند.
(استاد سیروس شمیسا، پیشگفتار کتاب نگاهی تازه به بدیع)
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

14 Sep, 15:18


مرض مقاله‌بارگی

یکی از امراض شایع میان شماری از تحصیل‌کردگان و در محیط‌های دانشگاهی، «مقاله‌بارگی» است‌.
برخی‌ها از بس فکر و ذکرشان نوشتن مقالهٔ امتیازدار است، فرصت مطالعه و پژوهش ندارند!
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

12 Sep, 18:45


https://t.me/RevaghBookstore

لطفاً از کتابفروشی برخط من حمایت کنید. سپاسگزارم!

علی‌اکبر یاغی‌‌تبار


https://www.instagram.com/revaghbookstore?igsh=b3l3MDRnc29hMG1u

مجمع پریشانی

11 Sep, 11:03


اهمّیّت دستنویس‌های متأخّر


در این‌جا باید به نکته‌ای اشاره کنم که تجربهٔ بیست‌وچند سالهٔ مؤانست با نُسَخ خطی به من آموخته است.
در کار با متون ادبی همواره آرزوی هر پژوهشگری آن است که به نسخه‌های قديمی دست‌اول دست پیدا کند و هرچه فاصلهٔ میان دوران حیات یک شاعر و استکتاب دیوان او کمتر باشد، اطمینان خاطر محققان بیشتر می‌شود.
معمولاً در تصحیح متون ادبی، قدمت نسخه، یکی از ویژگی‌های کلیدی به شمار می‌آید. پژوهندگانی که در کار تصحیح، چند نسخهٔ کهنه و نزدیک به زمان شاعر به چنگشان می‌افتد، به‌ندرت سراغ دست‌نویس‌های متأخر می‌روند و همان‌ها را برای کار خود کافی می‌دانند. در این کار شماتتی نیست و اصل هم شاید همین باشد؛ اما گاهی در نسخ متأخر بدایعی یافت می‌شود که حتی نسخه‌های قدیمی هم فاقد آن هستند.
برای یافتن این بدایع باید زحمت بررسی منابع خطی کتابخانه‌ها را بر خود هموار کرد و نباید به دستنویس‌های متأخر به‌عنوان نسخه‌های بی‌اهمیت و محقر نگریست.
از آن‌جا که بیماری گزیده‌نویسی و گزیده‌خوانی اختصاص به دوران حاضر ندارد، بسیاری از دستنویس‌های موجود دواوين شعرا، گزیدهٔ سروده‌های شاعران قدیم هستند. این گزیده‌ها با وجود قدمت، ما را از دستنویس‌های دیگر -ولو متأخر- بی‌نیاز نمی‌کند. چه‌بسا کاتبی که در قرن یازدهم و دوازدهم مشغول کتابت بوده، به مآخذ معتبر و با اصل و نسب دسترسی داشته است.
عبداللطیف عباسی که در سال ۱۰۳۵ هجری به تصحیح و شرح حدیقهٔ سنایی پرداخته، نسخه‌ای در اختیار داشته که در سال ۶۱۷ق کتابت شده بوده است. از آن‌جا که رباعیات شاعران معمولاً در انتهای دیوان‌ها می‌آمده، اولین قربانی گزیده‌سازی، رباعیات آن‌ها بوده است.
ما از دیوان معزی، نیشابوری، دو نسخهٔ کهن در اختیار داریم که یکی در ۷۱۴ق کتابت شده و دیگری در سدهٔ هشتم یا نهم هجری. این دو نسخه روی هم نصف اشعار معزی را دربرمی‌گیرند و تعداد رباعیاتی که دارند یک‌پنجم رباعیات شاعر هم نیست. کاتبی که دست‌نویس شمارهٔ ۵۲۶۶ دانشگاه تهران را در سدهٔ یازدهم هجری کتابت کرده، به نسخهٔ جامع‌تری دسترسی داشته است که مشتمل بر ۱۲ هزار بیت شعر، از جمله حدود ۴۰۰ رباعی بوده است (دو برابر دیوان چاپی). ما به دلیل متأخر بودن این نسخه و حتی خطاهای کتابتی آن نباید خود را از داشتن تعداد بیشتری از رباعیات معزی که اهمیت زیادی هم در تاریخ رباعی فارسی دارند، محروم کنیم.
از دیوان سنایی نسخه‌ای موجود است که در سال ۶۸۴ق کتابت شده (متعلق به کتابخانهٔ بایزید ولی‌الدین) و نسخهٔ کابل را هم داریم که احتمالاً مربوط به اواخر قرن ششم است. این دو نسخه کهن‌ترین دستنویس‌های دیوان سنایی محسوب می‌شوند. نسخهٔ کابل ۴۰ رباعی دارد و نسخهٔ بایزید ولی‌الدین، ۲۵۱ رباعی (جمعاً حدود یک‌سوم رباعیات سنایی).
بنده در بررسی‌های خود در کتابخانهٔ مجلس، به دست‌نویس ارزشمندی از قرن یازدهم برخوردم که بسیاری از رباعیات سنایی را محفوظ نگه داشته است. تأخر این نسخه، نباید ایجاد دل‌نگرانی کند و باعث گردد چشم بر این گوهرهای خاک‌گرفته فروبندیم.


جُنگ رباعی (بازیابی و تصحیح رباعیات کهن پارسی). سیدعلی میرافضلی، چاپ اول، ۱۳۹۴، ص پانزده-شانزده.

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

10 Sep, 18:20


أسماء الأسد، نوشتهٔ ابن‌ِخالَوَیه (درگذشته به سال ۳۷۰)، تک‌نگاری کوتاه و جالبی دربارهٔ نام‌ها، کنیه‌ها، صفات شیر‌ و... در زبان عربی است.
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

08 Sep, 16:04


نواختن زنگ زبان فارسی در مدارس
(مصوبهٔ شورای عالی آموزش و پرورش)
تا آن‌جا که می‌دانم، در دو سالی که از تصویب آن می‌گذرد، در مدارس اجرا نشده! شاید هم هیچ‌گاه از مدارس خواسته نشده است... .
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

05 Sep, 13:47


شاعری خواند پُرخَلَل غزلی
کین به حذف الف بوَد موصوف¹

گفتمش: «نیست صنعتی به از آن
که کُنی حذف از آن تمام حروف!»
(بهارستان جامی)


۱- به این تفنّن، در دانش بدیع، «حذف/تجرید» می‌گویند.
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

03 Sep, 19:39


از شعر و استعاره و تشبیه برتری
با هیچ‌کس به‌جز تو نسنجیده‌ام تو را

(قیصر امین‌پور)

مجموعهٔ کامل اشعار، ص ۴۵

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

02 Sep, 11:02


امام حسن بن علی (ع) یا حسن بَصری؟


روانشاد انزابی‌نژاد بخشی از ثمارُالقُلوبِ ثَعالبی را چنین ترجمه کرده است: «زُهدُ الحَسَن‏: جاحظ گفته: حسن (ع) از هر روى از ديگران جدا و مستثنى بود. چنان كه مى‏‌گفتند: فلان پس از حسن (ع) پارساترين مردم است. يا فلان، داناترين و فقيه‏‌ترين مردم است پس از حسن (ع)؛ يا فلان، فصيح‏‌ترين و سخنورترين مردم است اگر حسن (ع) نباشد.» (ثعالبی، ۱۳۷۶: ۲۶۴)
مترجم «حسن» را امام حسن بن علی (عَلَیهَمَا السَّلام) دانسته است، ولی چنین نیست و منظور «حسن بصری» است .
مَناوی در طبقات الصّوفية (الكَواكِبُ الدُّرّيَّةُ في تَراجِمِ السّادَةِ الصّوفية) و در مدخل «الحسن بصری» آن سخن جاحظ را چنین آورده است: «قالَ الجاحِظُ: كانَ يُستَثنى مِن كُلِّ غايَةٍ، فَيُقالُ: فُلانٌ أَزهَدُ النّاسُ‏ إلَّا الحَسَنَ‏، و أَفقَهُ النّاسِ‏ إلَّا الحَسَنَ‏، و أَفصَحُهُم إلَّا الحَسَنَ‏» (مَناوی، ۱۹۹۹: ج ۱ /۲۵۵)

ظاهراً هرگاه در متون اسلامی، نام حسن به تنهایی آورده می‌شده، منظور حسن بصری بوده است‌.


منابع
- ثَعالبی، ابومنصور (۱۳۷۶). ثِمارُ القُلوب. ترجمهٔ رضا اَنزابی‌نژاد، چاپ اوّل، مشهد: دانشگاه فردوسي.
- مَناوى، محمّد عبدالرَّؤوف (۱۹۹۹). طَبَقاتُ الصّوفية (الكَواكِبُ الدُرِّيَّةُ في تَراجِمِ السّادَةِ الصّوفيةِ). تحقیق و إعداد: جادر، محمّد اديب‏، ۵ج، بیروت: دار صادر.

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

26 Aug, 17:31


داد از ضمانت!


تا توانى ضَمان‏ مشو كس را
كه‌اوّلش بردهد پشيمانى‏

واوسَطِ آن بوَد ملامتِ خَلق‏
وآخِر اندر غَرامتش مانى
(ابن يمين)


الضَّمانةُ أوّلُها نَدامةٌ و أَوسَطُها مَلامةٌ و آخِرُها غَرامةٌ:
آغاز ضمانت پشيمانى، و میانهٔ آن سرزنش، و پایان آن، تاوان در پى دارد.
(امثال و حكم دهخدا، ج ۱، ص ۲۵۶)

پ.ن:
بدا به حال کسانی که دیگران را از نیکوکاری، نگران، بدگمان و پشیمان می‌کنند... .

https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw

مجمع پریشانی

23 Aug, 15:59


دلبستگی‌ست مادرِ هر ماتمی که هست
می‌زاید از تعلّق ما هر غمی که هست
(صائب)
https://t.me/joinchat/AAAAAD7Fssu7AgJ7o97tgw