تهران در این جا به معنای کلی به کار رفته. این دو لغت لغاتی قصرانیاند و گویشهای آن ناحیه با گویشهای مازندرانی خویشاوندند. این چند لغت که این جا موضوع بحثند لغاتی آهاریاند که در کتاب قصران مرحوم دکتر حسین کریمان (ج ۲، ص ۸۱۰) ضبطند:
بَوسِندَن (بَوسِند، بَوسِن): گسستن.
بَوسیَن (بَوسی، بَوس): گسیختن ... و بَوسِندن متعدی آن است.
شرح این دو مدخل چنین است:
الف. b در آغاز هر دو مصدر همان پیشوند مشهور است که در این گویش ba تلفظ میشود، اما وقتی به فعلی بپیوندد که به v آغاز شود حرکت v از آن گرفته میشود، مانند بَوریتن، یعنی "بگریختن"، از ba-virēxtan.
ب. بَوسِند مادهٔ ماضی و بَوسِن مادهٔ مضارع است. بَوسِن مشتق است از ba-vi-sinn، خود از vi-sind در ایرانی باستان، به معنی "گسستن (متعدی)؛ پاره کردن". بَوسِند که مادهٔ ماضی است معلوم است که چگونه ساخته شده. این صورت از این فعل ظاهراً از معدود شواهد بازمانده از مادهٔ خیشومی sind از ریشهٔ said است. ما در جای دیگر¹ مدلل ساختهایم که مادهٔ خیشومی sind و مادهٔ ya دارِ sidya در تقابل با هم دو معنای متعدی و لازم این فعل را بیان میکردهاند. به عبارت دیگر، بَوسِن آهاری درست با wisinn فارسی میانه قابل مقایسه است به معنای "گسیختن (متعدی)؛ پاره کردن"² و دیگر مؤید درستی رأی ماست.
ج. بَوسیَن مصدر لازم است، بَوسی مادهٔ ماضی آن و بَوس مادهٔ مضارع آن. این جا ظاهراً اشکالی در کار است، زیرا مادهٔ ماضی لازم انتظار است که چیزی مانند بوسست باشد، مانند گسست فارسی. این اشکال به این طریق از میان میرود که گویندگان این نواحی تصور کردهاند که n در بَوسِن و بَوسِند علامت مادهٔ سببی و متعدی است و با انداختن آن میتوانند از مادهٔ متعدی مادهٔ لازم بسازند. قیاس با یک فعل دیگر در همان کتاب (همان جا) مطلب را روشن میکند:
بَوشِندن (بَوشِند، بَوشِن): سوزاندن تنور.
بَوشیَن (بَوشی، بَوش): سوختن تنور.
از این دو فعل، فعل اول متعدی است و فعل دوم لازم؛ بَوشِندن از بَوَشندن خود از بوَخشینیدن (vaxšēnīdan فارسی میانه) مشتق است و بَوشیَن از بَوَشیدن خود از بوَخشیدن (vaxšīdan فارسی میانه). پس پیدا میشود که بَوشی بازمانده از vaxšīd است و بَوش بازمانده از vaxš، و بَوشِند بازمانده از vaxšēnīd است و بَوشِن بازمانده از vaxšēn. این فعل مبنای قیاس شده و موجب به وجود آمدن بَوسی و بَوس شده است و صورتهای قدیمتر را، که بایست بَوسِست و بَوسی (برابر با گسست و گسی فارسی) باشد، کنار زده.
———
۱. در مقالهٔ "آیا گسست و گسل مکمل همند؟"
۲. دربارهٔ این ماده همچنین رجوع شود به "بنبسند" از جناب استاد صادقی در شمارهٔ دویستم مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیّات دانشگاه مشهد.