خاکستر ققنوس @khakestare_ghoghnoos Channel on Telegram

خاکستر ققنوس

@khakestare_ghoghnoos


گذری کوتاه بر ادبیات ایران و جهان

خاکستر ققنوس (Persian)

خاکستر ققنوس یک کانال تلگرامی پرطرفدار با نام کاربری @khakestare_ghoghnoos است که به معرفی و بررسی آثار ادبیات ایران و جهان می‌پردازد. اگر به دنبال یک گذری فرهنگی و ادبی در دنیای کتاب و ادبیات هستید، این کانال مناسبی برای شما خواهد بود. در این کانال می‌توانید بررسی‌ها، معرفی کتب جدید، نقدها و مقالات مفیدی در مورد ادبیات ایران و جهان پیدا خواهید کرد. خواندن کتب و آثار ادبیاتی می‌تواند به عنوان یک سفر ذهنی برای شما باشد و با دنبال کردن خاکستر ققنوس، می‌توانید به یک دنیای جدید از داستان‌ها و شعرهای دلنشین دست پیدا کنید. پس به خاطر نگه داشتن این کانال جذاب و الهام بخش، دست از دنبال کردن آن نکشید و از مطالب متنوع و دلپذیر آن لذت ببرید.

خاکستر ققنوس

16 Feb, 15:20


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۱۸

چون نیست در طریقتِ ما جز وفا و مهر
پیوسته دل به سینۀ بی‌کینه باقی است

#فتح‌الله_صفاری

چون نیست هیچ کس که به فریادِ من رسد
خود رقص می‌کنم چو سپند از نوای خویش

#صائب

چون وا نمی‌کنی گرهی، خود گره مباش
ابروگشاده باش چو دستت گشاده نیست

#صائب

چون و چرا در آنجا رسمِ وفا نباشد
لب بند و سر بینداز، گفتار مختصر کن

#رضوی_شیوا

چون هست شبیهِ دلِ تو گیرم و بوسم
هر سنگ که بینم به زمین سخت و سیاه است

#آگاه_قاجار

چرا حافظ چو می‌ترسیدی از هجر
نکردی شکر ايّامِ وصالش

#حافظ

چو نیک می‌نگرم شادیش به‌جز غم نیست
در این سراچۀ ویران که منزل است مرا

#محمد_گلبن

چو نیلوفر هر آن سائل که کف پیشِ تو بگشاید
چو نیلوفر نهد بر کف ز احسانِ تو طشتِ زر

#سوزنی_سمرقندی

چه آتشی‌ست جدایی که پاره‌های دلم
ز هر شرارۀ گرمش جدا جدا سوزد

#امیری_فیروزکوهی

چه اثر بود در این جاذبۀ شوق که من
دیده بر روی تو بگشودم و لب بربستم

#پارسا_تویسرکانی

چهار است سرمایۀ کامرانی
جوانی جوانی جوانی جوانی

#ناصح_تبریزی

چه با رنج باشی چه با تاج و تخت
ببایدْت بستن به فرجام رخت

#فردوسی

چه باشد ار شود از بندِ غمْ دلش آزاد
چو هست حافظِ مسکین غلام و چاکرِ دوست

#حافظ

چه باشد حالِ بیماری که امروز
یقین داند که خواهد مُرد فردا.

#لوایی_قمی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

15 Feb, 16:20


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۱۷

چون قُمری از این رشک ننالد به چمن‌ها
کاین اشکِ روان را به من آن سروِ روان داد

#فروغی_بسطامی

چون قوس قزح برگِ رزان رنگ‌به‌رنگ‌اند
در قوس قزح خوشۀ انگور گمان است

#منوچهری

چون کدو بی‌خبری زین که گلویت بستم
بستم و می‌کُشمت چون ز رسن بگریزی

#مولانا

چون کرد قصدِ سوختنم چشم مستِ او
آتش ز دل گرفتم و دادم به دستِ او

#نقی_کمره‌ای

چون کنی دورم نگاهی کن که بهرِ احتیاط
رشته می‌بندند بر پا مرغِ دست‌آموز را

#میلی_مشهدی

چون گدایی چیزِ دیگر نیست جز خواهندگی
هر که خواهد گر سلیمان است و گر قارون گداست

#انوری

چون گشودی به شکر‌خنده لب از بی‌مغزی
از سرِ خود مشو ای پستۀ خندان غافل

#صائب

چون گل شکفته باش در این انجمن که صبح
تسخیر کرد روی زمین را به نوشخند

#صائب

چون لاله به نوروز قدح گیر به دست
با لاله‌رخی اگر تو را فرصت هست

#خیام

چون مرغِ گرفتار شدم در قفسِ غم
آوخ که در این تنگ‌قفس هم‌نفسی نیست

#فرات_یزدی

چون مرگِ عشق بینی، دردی‌ست زندگانی
کس همچو من مبیناد، این درد را الهی

#ابوالحسن_ورزی

چون من ز جورِ خویش مرنجان رقیب را
گر دشمنِ من است ولی دوستدارِ توست

#فردی_زند

چون نار ز غم کَفته شود این دل اگر من
آکنده دل از مهرِ تو چون نار ندارم

#سنایی

چون نار کند شق دلِ مینای فلک را
این بادۀ پرزور که در ساغرِ عشق است

#صائب

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

14 Feb, 14:46


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۱۶

چون شمعْ عمرِ ما همه در تاب و تب گذشت
دستی به زیرِ سر ننهادیم و شب گذشت

#حاجی_گیلانی
ملامحمد

چون شیشۀ شکسته و تاکِ بریده‌ام
عاجز به دستِ گریۀ بی‌اختیارِ خویش

#صائب

چون صبا با تنِ بیمار و دلِ بی‌طاقت
به هواداریِ آن سروِ خرامان بروم

#حافظ

چون صبا مجموعۀ گل را به آبِ لطف شست
کج‌دلم خوان گر نظر بر صفحۀ دفتر کنم

#حافظ

چون صدف در پرده‌های دل نهفتم اشک را
گوهر خود را به هر بی‌درد ننمودم چو شمع

#صائب

چون صدف هر کس که دندان بر سرِ دندان نهد
سینه‌اش بی‌گفتگو گنجینۀ دریا شود

#صائب

چون طبیبِ عاشقانی، گه‌گه این دلخسته را
پرسشی می‌کن که بیمار و خراب افتاده است

#هلالی_جغتایی

چون طرّۀ عنبرشکنش در شکن افتد
از سنبلِ تر سلسله بر نسترن افتد

#خواجوی_کرمانی

چون عکسِ رخِ دوست در آیینه عیان شد
بر عکسِ رخِ خویش نگارم نگران شد

#شمس_مغربی

چون عمرِ تباهِ خویش بختِ سیهی دارم
در وادیِ تنهایی پایی به رهی دارم

#اسمعيل_فانذ

چون غبار از ضعف در راهِ صبا افتاده‌ام
چون نگاه از ناتوانی پیشِ پا افتاده‌ام

#ملهمی_اردبیلی

چون غنچه ز جمعیّتِ دل انجمنی ساز
برگِ طربِ خویش ز رنگین‌سخنی ساز

#صائب

چون غنچه عاشقان همه در خون نشسته‌اند
بنگر که بی‌تو تنگدلان چون نشسته‌اند

#شریف_تبریزی

چون فاصله‌ای نیست میان من و معشوق
دیگر سخن از نامه و پیغام حرام است

#جواهری_وجدی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

13 Feb, 14:32


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۱۵

چون ز نسیم می‌شود زلفِ بنفشه پرشکن
وه که دلم چه یاد از آن، عهدشکن نمی‌کند

#حافظ

چون زنِ هندو به عالم عاشقی مردانه نیست
سوختن بر شمعِ مرده کارِ هر پروانه نیست

#صائب

چون سایه که در پای صنوبر فتد از مهر
خواهیم که پیشِ قد و بالای تو افتیم

#کمال_خجندی

چون سرو اگر چنانکه سرافرازیت هواست
چون نی به قصدِ بی سر و پایان کمر مبند

#خواجوی_کرمانی

چون سرو در مقامِ رضا ایستاده‌ام
آسوده خاطرم ز بهار و خزان خویش

#لاادری

چون سرو گذشتم ز ثمر تا شوم آزاد
صد سلسله از برگ نهادند به پایم

#صائب

چون سنبلِ تو سلسله بر ارغوان نهاد
آشوب در نهاد‍ِ منِ ناتوان نهاد

#خواجوی_کرمانی

چون مرگ رسد چرا هراسم؟
کان راهِ به توست، می‌شناسم

#مولانا

چون شب و روزِ مکرر در بساطش هیچ نیست
عمرها زیر فلک چون خضر اگر یابد کسی

#صائب

چون شجاعت نبوَد تیغ کند کار نیام
جوهرِ مردی اگر هست عصا شمشیر است

#صائب

چون شد سرم به تیغِ جدایی ز تن جدا
سر بی‌تو خون گریست جدا و بدن جدا

#مقصود_کاشانی

چون شعرِ وصفِ طرّۀ جانان نوشته‌اند
خاطر نبوده جمع، پریشان نوشته‌اند

#دهقان_سامانی

چون شمالی بادْ بوی بید و شمشاد آورَد
بوی او زلفین دلبند مرا یاد آورَد

#قطران_تبریزی

چون شمعِ روی افروختی اول دلِ ما سوختی
آنگه ز شوق آموختی پروانه را پروانگی.

#مهدی_الهی_قمشه‌ای

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

12 Feb, 15:09


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۱۴

چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت

#حافظ

چون تُرکِ من سپاهِ حبش بر ختن زند
از مُشکِ سوده سلسله بر نسترن زند

#خواجوی_کرمانی

چون تلاطم‌خیز دریایی‌ست این دنیای دون
اندرین دریا بسان گوهر یکدانه باش

#حسین_کاظمی (شاد)

چون توانم از تو دل برداشتن ای غم، که تو
از برای خاطر من ترک دنیا کرده‌ای

#طالب_تبریزی>>> تذکره نصرآبادی
حکیم ابوطالب (- ۱۰۱۵ ه.ق)
#قدری_شیرازی >>> عرفات‌العاشقین

چون تو به باغ رو کنی، دستِ صبا به مقدمت
بوی گلِ محمّدی با صلوات می‌دهد

#کمال_اجتماعی (گلبانگ)

چون تو در بستان برافکندی نقاب
لاله را دل بر گل و نسرین بسوخت

#خواجوی_کرمانی

چون تو گل از چمنِ عشق نچیده‌ست کسی
ای به هر حلقۀ زلفِ تو دلِ بوالهوسی

#عبدالمحمد_آیتی_بروجردی

چون تو مسیحادم اگر تیمارِ رنجوری کند
رنجور از حق آرزو هر روز بیماری کند

#ادیب_پیشاوری

چون چاک نگردد دل شمشاد که آن زلف
غیر از دلِ صدچاک به خود شانه نگیرد

#صائب

چو نخلِ موم بر و بارِ ما ملایمت است
چگونه سینه سپر پیشِ آفتاب کنیم

#صائب

چون خم شدم که پای تو بوسم پیِ وداع
رفتیّ و قامتِ منِ مسکین خمیده ماند

#پژمان_بختیاری

چون خوابِ ناز بود که باز از سرم گذشت
نامهربانِ من که به ناز از برم گذشت

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

چون رَویم از حسرت آن چشمْ بر تابوت ما
دوستداران گو بیفشانید بادام سیاه

#کمال_خجندی

چون ز گلزارِ رُخَت باد صبا آرَد نسیم
هر نفس گردد دلم زان زلفِ چون شمشاد شاد.

#کمال_خجندی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

11 Feb, 15:34


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۱۳

چو من نچید کسی خوشه‌ها ز خرمنِ خواب
چگونه دست بدارم دلا ز دامنِ خواب

#سهراب_سپهری

چو من نکو شوم، آفاق را نکو بینم
گمان برم به بهشت اندرون بوَد جایم

#غلامحسین_یوسفی

چو میرم شمع من گر بر مزارم پرتو اندازد
فلک هر ذرّه‌ای از خاکِ من پروانه‌ای سازد

#فغانی_شیرازی

چون آبِ روی لاله و گل فیضِ حُسنِ توست
ای ابرِ لطف بر منِ خاکی ببار هم

#حافظ

چون ابرِ بهاران بروم زار بگریم
بر خاکِ تو چندان که تو از خاک برآیی

#حافظ

چو نای بر دلِ من تنگ شد فضای جهان
رسد به عرش نفیرم ز تنگنای جهان

#جامی

چون باده می‌تراود از کوزه‌ای نگارین
شعری که می‌تراود از چشمِ نازنینت

#حسین_منزوی

چون بتان دستی به تارِ زلفِ پرچین می‌برند
شیخ را از کعبه در بتخانۀ چین می‌برند

#فروغی_بسطامی

چون بگذرد به خاکِ منِ زار دلبرم
گر سر ز خاک بر نکنم ای خاک برسرم!

#عشقی_تبریزی

چون بگریم برِ او فاش، ز من پنهانی
در رقیبان نگرد، خندۀ دزدیده کند

#جامی

چون به رنگِ زردِ من بر می‌خورد برگِ خزان
زعفران می‌مالد از خجلت به روی خویشتن

#صائب

چون به مهر و مه بسنجم حُسنِ او را در خیال
از ترنجِ غبغبِ یوسف ترازو می‌کنم

#صائب

چون بیالاید به خونِ بدسگالان تیغِ او
ارغوان و لاله گویی رسته از نیلوفر است

#امیرمعزی

چون پستۀ شیرینت شوری چو شکر دارد
هر لحظه به شیرینی شوری دگر انگیزد

#عطار_نیشابوری

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

10 Feb, 15:38


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۱۲

چو گل شکفته بُدَم پیش از این ز شادیِ وصل
به غم فرو شدم اکنون بنفشه‌وار، دریغ!

#عطار_نیشابوری

چو گل هردم به بویت جامه در تن
کنم چاک از گریبان تا به دامن

#حافظ

چو گنجی باش پنهان در خرابی
چو نیلوفر فرو بر سر در آبی

#سلمان_ساوجی

چو گوهر از صدفِ آب آفریده شدی
چو موجِ سرکش و بی‌تاب آفریده شدی

سرهنگ #شهنازی

چو لاله چشمِ سیاه از خمار داری سرخ
پیاله تا به سحر دوش در کجا زده‌ای

#سليم_تهرانی

چو لاله در قدحم ریز ساقیا می و مشک
که نقشِ خالِ نگارم نمی‌رود از ضمیر

#حافظ

چو لاله سینۀ من چاک شد بیا و ببین
که از تو بر دلِ پرخون چه داغ‌ها دارم

#هلالی_جغتایی

چو ماهِ نو سر از پایِ تواضع برنمی‌دارم
اگر با آن بزرگی آسمان گیرد رکابم را

#صائب

چو مجنون سر به صحرا می‌گذارم
ولی دل پیشِ لیلی می‌گذارم

#سیدهادی_حائری (کورش)

چو مردانِ حق سوی طاعت گرای
بسیجی کن از بهرِ دیگر سرای

#بهار_خراسانی

چو مستِ چشمِ تو نبوَد شراب را چه طرب؟
چو همرهم تو نباشی سفر چه سود کند؟

#مولانا

چو مستولی شود دردِ جدایی تن به مردن ده
دوای این مرض را هیچ کس چون من نمی‌داند

#آذری_طوسی

چو من پیغام خود با قاصد دلدار می‌گویم
ز بیم آن که از یادش رود صد بار می‌گویم

#شرف‌جهان_قزوینی

چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند
که با این درد اگر در بندِ درمانند در مانند.

#حافظ

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

09 Feb, 14:36


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۱۱

چو سوفارش آمد به پهنای گوش
ز شاخِ گوزنان بر آمد خروش

#فردوسی

چو شاهدانِ چمن زیردستِ حُسنِ تواند
کرشمه بر سمن و جلوه بر صنوبر کن

#حافظ

چو شب دامنِ روز اندر کشید
درفشِ خور آمد ز بالا پدید

#فردوسی

چو صبح از خواب برخیزد برای شستنِ رویش
کنم از سوزشِ آوازِ بلبل گرم آبش را

#صائب

چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی
به سیبِ بوستان و شهد و شیرم

#حافظ

چو عاشقانِ رخش، گر نشان از او خواهی
به جهد در طلبِ یار بی‌نشان برخیز

#واحدی_یزدی

چو عطرسای شود زلفِ سنبل از دمِ باد
تو قیمتش به سرِ زلفِ عنبری بشکن

#حافظ

چو غنچه نکهتِ گل از صبا دریغ مدار
ز آشنا سخنِ آشنا دریغ مدار

#صائب

چو فندق دهان از سخن بسته بود
نه چون ما لب از خنده چون پسته بود

#سعدی

چو قدرِ دولتِ روزِ وصالت را ندانستم
به شامِ تیرۀ جانسوزِ هجرم مبتلا کردی

#تقی_تفضلی

چو گفتمش که دلم را نگاه دار، چه گفت؟
ز دستِ بنده چه خیزد؟ خدا نگه دارد!

#حافظ

چو گل به دامن از این باغ می‌بری حافظ
چه غم ز ناله و فریادِ باغبان داری

#حافظ

چو گلدانِ خالی لبِ پنجره
پر از خاطراتِ ترک‌خورده‌ایم

#قیصر_امین‌پور

چو گل ز پرتوِ خورشید رنگ و بو طلبم
چو شبنم از نفسِ صبح آبرو طلبم.

#علی_باقرزاده (بقا)

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

08 Feb, 15:23


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۱۰

چو خورشید گشت از جهان ناپدید
شبِ تیره بر دشت لشکر کشید

#فردوسی

چو درخت قامتش دید صبا به هم برآمد
ز چمن نرست سروی که ز بیخ برنکندش

#سعدی

چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست‌افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم

#حافظ

چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
نه میل لاله و نسرین نه برگِ نسترن دارم

#حافظ

چو دستهای چنار است هر دو دستم سست
وگرنه پیرهن از جور تو چو گُل بدرم

#انوری

چو دود بی سر و سامان شدم، که برقِ بلا
به خرمنم زد و آتش در آشیانه گرفت

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

چو دید لالۀ روی تو باغبان از شرم
هر آنچه گل به چمن بود چید و دور انداخت

#دهقان_سامانی

چو رخشنده گردد جهان زآفتاب
رخِ نرگس و لاله بین پر ز آب

#فردوسی

چو رستم پدر باشد و من پسر
نباید به گیتی کسی تاجور

#فردوسی

چو روحِ من نباشی از رَوحِ ریح چه سود؟
بصیرتم چو نبخشی بصر چه سود کند؟

#مولانا

چو زلفت آشیان دل بوَد بر آن مزن شانه
که از سوزِ دلم دندانه‌های شانه می‌سوزد

#کمال_اجتماعی (گلبانگ)

چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
خورَد ز غیرتِ روی تو هر گلی خاری

#حافظ

چو سروِ سهی گوژ گردد به باغ
بدو بر شود تیره روشن چراغ

#فردوسی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

07 Feb, 16:31


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۹

چو تو با من سخن گویی ز شادی
چو مرزنگوش گردم سر به سر گوش

#ظهیر_فاریابی

چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
که یک جو منّتِ دونان به صد من زر نمی‌ارزد

#حافظ


چو خواجه را اجل از مُلک پنبه خواهد کرد
چه اعتبار به پشمی که در کلاهش نیست

#اوحدی_مراغه‌ای

چو خواهی که پیدا کنی گفت و گوی
بباید زدن سنگ را بر سبوی

#فردوسی

چو خورشید از آن چادرِ قیرگون
غمی شد بدرّید و آمد برون

#فردوسی

چو خورشید است پیدا رازِ عشق از سینۀ عاشق
نباشد نامۀ پیچیده صحرای قیامت را

#صائب

چو خورشید بر چرخ بنمود تاج
زمین شد به کردارِ تابنده عاج

#فردوسی

چو خورشید برزد سر از پشتِ گاو
ز هامون برآمد خروشِ چگاو

#فردوسی

چو خورشید برزد سر از کوهسار
بگسترد یاقوت بر جویبار

#فردوسی

چو خورشید پیدا شد از پشتِ زاغ
بر آمد به کردارِ زرّین چراغ

#فردوسی

چو خورشیدِ تابنده بنمود پشت
هوا شد سیاه و زمین شد درشت

#فردوسی

چو خورشید تیغ از میان برکشید
سپاهِ شبِ تیره شد ناپدید

#فردوسی

چو خورشید تیغ از میان برکشید
شبِ تیره گشت از جهان ناپدید

#فردوسی

چو خورشیدِ زرّین سپر برگرفت
شب آن شعرِ پیروز بر سر گرفت

#فردوسی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

06 Feb, 16:37


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۸

چو بخشایشِ پاک یزدان بوَد
دَمِ آتش و آب یکسان بوَد

#فردوسی

چو بدخواه پیش آیدت کشته بِهْ
گر آواره از جنگ برگشته بِهْ

#فردوسی

چو برداشت پرده ز پیش آفتاب
سپیده برآمد به پالوده خواب

#فردوسی

چو برگِ لاله که در رهگذارِ باد افتد
نسیم حادثه بیرون ز لاله‌زارم کرد

#ابوالحسن_ورزی

چو بستی کمر بر درِ راهِ آز
شود کار گیتیت یکسر دراز

#فردوسی

چو بشنوی سخنِ اهلِ دل مگو که خطاست
سخن‌شناس نئی جانِ من، خطا اینجاست

#حافظ

چوبِ قفس ز گریۀ صیاد کرد گل
من دل بر آشیانۀ پُرخار بسته‌ام

#صائب

چو بوسید پیکان سرانگشتِ اوی
گذر کرد از مهرۀ پشتِ اوی

#فردوسی

چو به گشتِ کویت آیم به کرشمه رخ بپوشی
چو روم ملول از این در ز درِ دگر در آیی

قاضی #عبدالخالق

چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
که دل به دستِ کمان ابرویی‌ست کافرکیش

#حافظ

چو بی‌زعفران گشته‌ای خنده‌ناک
مخور زعفران تا نگردی هلاک

#نظامی

چو بینم که از دور ماهی برآید
مرا بی‌تو از سینه آهی برآید

#ندایی_گیلانی

چو پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

#حافظ

چو تابِ صحبتِ غیرم نبود، از انجمن رفتم
کنون بنشین و بنشان غیر را با خود که من رفتم

#آذر_بیگدلی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

05 Feb, 15:19


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۷

چنین قفس نه سزای چو من خوش‌الحانی‌ست
روَم به گلشنِ رضوان که مرغِ آن چمنم

#حافظ

چنین که بر دلِ من داغِ زلفِ سرکشِ توست
بنفشه‌زار شود تربتم چو درگذرم

#حافظ

چنین گفت بهرام نیکوسخُن
که با مردگان آشنایی مکُن

#فردوسی

چو آتش به پیکار بشتافتی
چنین بر بلاها گذر یافتی

#فردوسی

چو آفتابِ رُخَش را کند ز من پنهان
ز گریه دامنِ خود را پر از ستاره کنم

#ذره_بختیاری

چو آفتابِ لبِ بامْ آخرِ عمر است
رسید بر سرِ ناخن حنای عشرتِ ما

#سیادت

چو آن تارِ چنگم که از دیرگاه
به امید یک زخمه بنشسته‌ام

#محمد_زهری

چو آن مسکین ز تابوتش جدا مانْد
دو بادامِ سیه بر خاکش افشانْد

#جامی

چو از آبش برون آری بمیرد
محبت را ز ماهی باید آموخت

#لاادرى

چو از برگِ گلش سنبل دمیده‌ست
ز حسرت در چمن گل پژمریده‌ست

#خواجوی_کرمانی

چو از کوه بفروخت گیتی‌فروز
دو زلفِ شبِ تیره بگرفت روز

#فردوسی

چو او مرز گیرد ز شمشیرِ تیز
برانگیزد اندر جهان رستخیز

#فردوسی

چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
به یاد دار محبّانِ بادپیما را

#حافظ

چو باشد رنگِ رویم ارغوانی
نداند دشمنم رنگِ نهانی

#فخرالدین_اسعد_گرگانی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

04 Feb, 16:12


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۶

چند می‌پرسی که از هستی چه کم داری، بگو
بارها گفتم تو را، آری تو را، کم داشتم

#محمد_گلبن

چند یادِ چمن و حسرتِ پرواز کنم
بشکنم این قفس و بال و پری باز کنم

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

چندین هزار شیشۀ دل را به سنگ زد
افسانه‌ای‌ست این که دلِ یار نازک است!

#صائب

چنگ بنواز و بساز ار نبُوَد عود منال
آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمر گیر

#حافظ

چنین است رسمِ سرایِ سپنج
یکی زو تن آسان و دیگر به رنج

#فردوسی

چنین است رسم سرای فریب
گهی در فراز و گهی در نشیب

#فردوسی

چنین است رسم سرایِ کهُن
سرش هیچ پیدا نبینی ز بُن

#فردوسی

چنین است سوگندِ چرخِ بلند
که بر بی‌گناهان نیاید گزند

#فردوسی

چنین است کارِ سرایِ سپنج
گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج

#فردوسی

چنین است کردارِ این گنده پیر
ستاند ز فرزند پستانِ شیر

#فردوسی

چنین است کردارِ این گوژپشت
چو نرمی بسودی بیابی درشت

#فردوسی

چنین است کردارِ چرخ بلند
به دستی کلاه و به دیگر کمند

#فردوسی

چنین است کردارِ گردونِ پیر
گهی چون کمان است و گاهی چو تیر

#فردوسی

چنین پرشور از آن کان ملاحت گر جهان گردد
رگِ تلخی در این بستان به بادامی نمی‌ماند

#صائب

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

03 Feb, 16:35


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۵

چنان ز سوزِ دلم اشکِ حسرتم گرم است
که گر به دیده کشم دست آستین سوزد

#قریب_کرمانی

چنان سست است بازارم که می‌کاهد خریدارم
جُوی از قیمت من گر فروشندم به یک ارزن

#هاتف_اصفهانی

چنان ضعیف شدم از غمش منِ درویش
که سایه را نتوانم کشیدن از پیِ خویش

#خواجه_درویش

چنان عالم به بندِ اعتبارِ ظاهر افتاده
که پروانه نسوزد گر نباشد شمع کافوری

#کلیم_کاشانی

چنان که شمع ز شمعِ دگر برافروزند
به اهلِ دل برسانید داستانِ مرا

#لاادری

چنان گشتم ضعیف از دوریِ خورشیدرخساری
که می‌افتم چو سایه هر زمان در پای دیواری

#شرف‌جهان_قزوینی

چنان مکن که از خاکم غبار برخیزد
مباد پرده‌ام از روی کار برخیزد

#راهب_اصفهانی

چندان بوَد کرشمه و نازِ سهی‌قدان
کآید به جلوه سروِ صنوبر‌خرام ما

#حافظ

چندان کرمت نیست که خشنود کنی
درویشی از آن باغ به شفتالودی

#سعدی

چند باشی همچو خون در زیرِ پوست
همتی کن پوست را بشکاف بر خود چون انار

#صائب

چند پرسی که پریشانیِ من از غمِ کیست
به پریشانیِ زلفت که پریشانِ توام

#احمد_کمال‌پور

چندت کنم حکایتْ شرحْ این قدَر کفایت
باقی نمی‌توان گفت الّا به غمگساران

#سعدی

چند چون طفل ز انگشت کسی شیر کشد؟
زاستخوان چند کسی نازِ تباشیر کشد

#صائب

چند گویی مردم عالم کجا خواهند رفت؟
از کجا بازآمدند اینان، همان جا می‌روند

#حیدرعلی_غاضری (محفوظ)

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

02 Feb, 15:58


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۴

چمن از بادِ خزان زرد و زار خواهد مانْد
درخت گل همه بی‌برگ و بار خواهد ماند

#اوحدی_مراغه‌ای

چمن سرسبز شد ساقی، گل و نرگس به باغ آمد
بده جامی که دیگر باغ را چشم و چراغ آمد

#شاهی_سبزواری

چمن‌طرازِ جنونیم و دشت و کوه از ماست
به مُهرِ داغِ شقایق بوَد قبالۀ ما

#غالب_دهلوی

چنارش آن چنان بالا کشیده‌ست
که بالادستِ خود دستی ندیده‌ست

#کلیم_کاشانی

چنان آشفته‌ام از یاد موی مشکسای تو
که همچون مرغکی پرپر زند دل در هوای تو

#ه_دلخوشنواز_گیلانی

چنان با تارِ زلفت بسته دل پیوندِ الفت را
که نتْوان یک سرِ مویش ز یکدیگر جدا کردن

#فروغی_بسطامی

چنان با یادِ دیرین سرخوشم امشب که در گوشم
صدای بوسۀ پیمانه بر پیمانه می‌آید

#عطا_مهاجرانی

چنان برخاستم از جا مشوّش
که برخیزد سپند از روی آتش

#محتشم_کاشانی

چنان به طرّۀ زلفش اسیر و پابندم
کزین کمندِ بلا هیچ رست نتوانم

#حسن_دانشبدی (حکیم)

چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست
که نیستم خبر از هرچه در دو عالم هست

#سعدی

چنان به یادِ تو در خویشتن فرو رفتم
که خشک شد چو سبو دست زیرِ سر ما را

#صائب

چنان در قیدِ مهرت پای‌بندم
که گویی آهویی سر در کمندم

#سعدی

چنان دستم تهی گردید از گرمای دست تو
که این یخ‌کرده را از بی کسی «ها» می‌کنم هر شب

#محمدعلی_بهمنی

چنان ز پندِ شما ناصحان زمین‌گیرم
که گر دوباره نصیحت کنید می‌میرم!

#محمد_سلمانی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

01 Feb, 15:04


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۳

چشمِ کوته‌نظران بر ورقِ صورتِ خوبان
خط همی‌بیند و عارف قلمِ صنعِ خدا را

#سعدی

چشم گریان باز از ما تاب بُرد
همتی یاران که ما را آب بُرد

#سالک_بختیاری

چشمِ گریانِ تو نازم، حال دیگرگون ببین
گریۀ لیلی کنارِ بسترِ مجنون ببین

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

چشم گریست خون و دل گفت که یاسِ من نگر
زانکه خزان وصل را یاسمنم، دریغ من

#خاقانی

چشمم از آینه‌دارانِ خط و خالش گشت
لبم از بوسه‌ربایانِ بر و دوشش باد

#حافظ

چشم من کرد به هر گوشه روان سیلِ سرشک
تا سهی سرو تو را تازه به آبی دارد

#حافظ

چشمِ نااهل چو آغازِ نظربازی کرد
خال بر آتشِ روی تو سپندانه بسوخت

#صحبت_لاری

چشم و لب پیشِ من آور چو رسد باده به من
تا بوَد نُقل مرا شکّر و بادامی چند

#عبید_زاکانی

چشمِ یک دهکده افتاده به زیباییِ تو
یعنی این دهکده یک دهکده رسوا دارد

#محمد_سلمانی

چگونه آینه لافِ برابری زندت
که از تو صاحب این آب و رنگ و رو شده است

#حسین_منزوی

چگونه باز کنم بال در هوایِ وصال
که ریخت مرغِ دلم پر در آشیانِ فراق

#حافظ

چگونه پیش تو ناید پری به شاگردی
که مو به موی تو در علمِ غمزه استاد است

#فروغی_بسطامی

چگونه خوشدلی از عمرِ جاودان ای خضر
دلت به داغِ عزیزان مگر نمی‌سوزد؟

#گلچین_معانی

چگونه مهر نورزد دلم به ساحتِ تو؟
تویی که مهر به هر مهربان می‌آموزی

#حسین_منزوی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

31 Jan, 14:49


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۲

چشمِ بدت مباد که نُقل و شرابِ من
آماده از دو چشمِ چو بادام کرده‌ای

#صائب

چشمِ بد دور ز خالِ تو که در عرصۀ حُسن
بیدقی رانْد که بُرد از مه و خورشید گرو

#حافظ

چشم بر روی جهانِ دگری بگشاید
شاخه در باغ اگر بر سر دیوار رسد

#مهدی_اخوان_ثالث (امید خراسانی)

چشمت به چشمِ ما و دلت پیشِ دیگری‌ست
جای گلایه نیست که این رسمِ دلبری‌ست

#فاضل_نظری

چشمت به ناز به حافظ نکند میل آری
سرگرانی صفتِ نرگسِ رعنا باشد

#حافظ

چشم تو جادوست یا آهوست یا صیّادِ خلق
یا دو بادامِ سیه یا نرگسِ شهلاست این

#جامی

چشم دارم که تو با نرگسِ خواب‌آلوده
در دلِ شب به سراغِ منِ بیدار آیی

#شهریار

چشم در صنعِ الاهی باز کن لب را ببند
بهتر از خواندن بوَد دیدن خطِ استاد را

#صائب

چشمِ دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی‌ست آن بینی

#هاتف_اصفهانی

چشمِ دلِ ما زآینۀ حق شده روشن
جز یاد تو در مخزن دل یاد دگر نیست

#ضمیر_گیلانی

چشمش از اندک نگاهی خاطرِ ما شاد کرد
از فراموشان مباد آن کس که ما را یاد کرد

#فتحی_اردستانی

چشمِ عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید

#سعدی

چشمِ عبرت‌بینِ ما را حرصِ دنیا بسته است
دست و پای عقل را دامِ تمنّا بسته است

#پژمان_بختیاری

چشمِ عشّاق ز آزار تو گریان تا کی
لب اغیار به دیدار تو خندان تا چند.

#مفتون_همدانی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

30 Jan, 18:40


هرگز به گلِ لاله‌عذاری نرسیدیم
چون بلبل مستی به بهاری نرسیدیم

آن روز که کارِ همه می‌ساخت خداوند
ما دیر رسیدیم و به کاری نرسیدیم

افسوس که در کورۀ سیر آتشِ ایّام
گشتیم گلاب و به عذاری نرسیدیم

بودیم مه امّا به سپهری نفتادیم
بودیم گل اما به هزاری نرسیدیم

او سوخت به یک چشم زدن، ما به‌همه عمر
در سوختگی هم به شراری نرسیدیم

شرطِ طلب آن‌است که از راه نمانی
زین پای نگارین به نگاری نرسیدیم

دیدیم که می‌رفت مسیح از همه واپس
ما گَرد شدیم و به غباری نرسیدیم.

#مسیح_کاشانی

📚 دیوان حکیم‌رکنا مسیح کاشانی، رکن‌الدّین مسعودبن علی
دست‌‌نویس شمارهٔ ۷۷۶۲ کتابخانهٔ دانشگاه تهران، نستعلیق، بی کا، کتابت ۱۱۷۰ ه‌ق، ۱۸۶گ، ۱۲س.

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

30 Jan, 14:26


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#چ ۱

چاره در عشق صبوری‌ست ولیکن تا کی
ستم از یار ضروری‌ست ولیکن تا چند

#سلمان_ساوجی

چارۀ بیماریِ من چند جویید از طبیبان
در تبِ عشقِ حبیبم چاره نتواند طبیبم

#ادیب_نیشابوری

چارۀ من مرهمِ كافوریِ صبح است و بس
من که دارم بر جگر داغی ز هر اختر جدا

#صائب

چرا از دست می‌رفتم چرا بیمار می‌بودم
اگر می‌بود بر بالین من سیبِ زنخدانش

#صائب

چرا به یک نیِ قندش نمی‌خرند آن کس
که کرد صد شِکرافشانی از نیِ قلمی

#حافظ

چرا چون شمع سر تا پا نسوزم ز آتشِ غیرت
که من پروانۀ او باشم و او شمعِ محفل‌ها

#وصال_شیرازی

چرا چون لاله خونین‌دل نباشم؟
که با ما نرگسِ او سر گران کرد

#حافظ

چراغِ آسمانی فکرِ مادر باشد ای دانا
مده از کف به‌نادانی چراغِ آسمانی را

بانو #نورالهدی (هدی)

چراغِ عشق چو گردید در جهان روشن
به نورِ خویش زمین کرد و آسمان روشن

#پرتو_بیضایی

چرا کنم گله از دوریِ وصال که عمرم
وفا نکرد به این وعده‌های زود که کردی

قاضی #یحیی_لاهیجی

چرخ دیگرگون شود فرمانِ عشق از در رسد
توسنِ گیتی شود با سرکشی‌ها رامِ عشق

#عباس_فرات

چرخ را آرامگاه عافیت پنداشتم
آشیان کردم تصور خانۀ صیاد را

#صائب

چرخْ کجرو نیست تو کج‌بینی ای دور از حقیقت
گر همه کس را نکو خواهی برو خود را نکو کن

#نظام‌وفا

چشم از غیرِ تو می‌پوشم اگر می‌پوشم
عهد با عشق تو می‌بندم اگر می‌بندم

#رضا_شمسایی (شمسا)

چشم از نظارۀ رخت ای ماهرو گریست
آری گریست هر که به خورشید بنگریست

#زین‌العابدين_مؤتمن

چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
عاشقیّ و نیکنامی سعدیا سنگ و سبوست

#سعدی

چشمِ امید جانبِ پروردگار دار
دل را به لطف بی‌حدش امّیدوار دار

#محسن_ساعی

چشمان تو که از هیجان گریه می‌کنند
در من هزار چشم نهان گریه می‌کنند

#حسین_منزوی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

29 Jan, 16:09


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ج ۹

جهان در جانبِ این سقفِ مینا
چو خشخاشی بوَد بر روی دریا

شیخ #محمود_شبستری

جهان را بلندیّ و پستی تویی
ندانم چه‌ای هر چه هستی تویی

#فردوسی

جهان را چنین است آیین و سان
بگردد همی زآن بر این، زین بر آن

#فردوسی

جهان را چنین است ساز و نهاد
ز یک دست بستد به دیگر بداد

#فردوسی

جهان سر به سر غیرت و حکمت است
چرا زو همه بهر من غفلت است

#فردوسی

جهانی را توانی از محبت یارِ خود سازی
محبت کن که دشمن از محبت یار می‌گردد

#لاادری

جهانی ز پیری شده نوجوان
همه سبزه و آب‌های روان

#فردوسی

جهد کن خانۀ دل را غمِ ایام نگیرد
خانۀ یار ز اغیار سرانجام نگیرد

#رضانور_نعمت‌اللهی (نور)

جهدی کن و در قافلۀ تیزروِ عمر
گر قافله‌سالار نگشتی جرسی باش

#مسعود_فرزاد

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

28 Jan, 14:56


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ج ۸

جُویٖ غمِ تو ندارد جهانِ بی‌پروا
چرا تو بیهده چندین غمِ جهان داری

#لاادری

جهان آرمیده ز دستِ بدی
شده آشکارا رهِ ایزدی

#فردوسی

جهان‌آفرین تا جهان آفرید
سواری چو رستم نیامد پدید

#فردوسی

جهان‌آفریننده یارِ من است
دل و تیغ و بازو حصارِ من است

#فردوسی

جهان آفریننده یارِ من است
سرِ اختر اندر کنارِ من است

#فردوسی

جهان از بادِ نوروزی جوان شد
زمین در سایۀ سنبل نهان شد

#اوحدی_مراغه‌ای

جهان از برف پرکافوری‌ست پنداری
بیاور بادۀ روشن که شد روی هوا تاری

#مجیرالدین_بیلقانی

جهانا! شگفتی ز کردارِ توست
هم از تو شکسته، هم از تو درست

#فردوسی

جهان بر آب نهاده‌ست و زندگی بر باد
غلامِ همتِ آنم که دل بر او ننهاد

#سعدی

جهان به دیدۀ من ناشناخت می‌آید
به جستجو چو نگاهِ غریب رهگذرم

#مهرداد_اوستا

جهان چون به زاری برآید همی
بد و نیک روزی سرآید همی

#فردوسی

جهان چون شما دید و بیند بسی
نخواهد شدن رام با هر کسی

#فردوسی

جهان چون عروسی رسیده روان
پُر از چشمه و باغ و آبِ روان

#فردوسی

جهان چون گذاری همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد

#فردوسی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

27 Jan, 15:19


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ج ۷

جنگل همۀ شب سوخت در صاعقۀ پاییز
از آتش دامن‌گیر ای سبز جوان برخیز!

#محمدعلی_بهمنی

جنون را گر به عالم حاصلی بود
به دست ما و مجنون هم دلی بود

#قطره_اصفهانی

جواب من نداد آن شوخ و می‌داند که شمع آخر
به خاموشی ز سر وا می‌کند پروانۀ خود را

#عالی_شیرازی

جوابِ نامه‌ام از بس ز جانان دیر می‌آید
جوان گر می‌رود قاصد به کویش پیر می‌آید

#معلوم_تبریزی

جوانان پیل افکن شیرگیر
ندانند تدبیرِ روباهِ پیر

#لاادری

جوانمرد اگر راست خواهی ولی‌ست
کرم پیشۀ شاهِ مردان علی‌ست

#سعدی

جوانی چیست؟ پرسیدم ز پیری دانشی، گفتا:
جوانی، شور و غوغایی، دریغی در سرِ خامی

#مهرداد_اوستا

جوانی رفت و روزِ پیری آمد
بلی دارد بهار از پی خزان را

#امین_میرهادی

جوانی زد ره و شادم که این موی سفید آخر
به پیری شد کلافِ رشتۀ یوسف خریدن‌ها

#یغمای_جندقی

جوانی صرفِ نادانی شد و پیری پشیمانی
دریغا روزِ پیری آدمی هشیار می‌گردد

#لاادری

جوش زد خونِ دل و سر نگشودم گله را
من و این صبر بنازم جگرِ حوصله را

#مجیبی_بهبهانی

جوش مستی کشدم باز، چه شهر است چه شهر
که از آن نعرۀ مستانه نیاید بیرون

#رحمت_موسوی

جوهرِ قلابیِ قطع و يقين
سرمۀ چشمِ گمانی بیش نیست

#سیدحسن_حسینی

جویباری بود و من هم با نوای جویبار
گریۀ مستانۀ بی‌اختیاری داشتم

#عبدالله_الفت

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

26 Jan, 17:02


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ج ۶

جفاپیشه، بدگوهر، افراسیاب
ز کینه نیابد شب و روز خواب

#فردوسی

جفا مکن که مکافاتِ گریۀ بلبل
امان نداد که گل خنده را تمام کند

#کلیم_کاشانی

جفا مکن که نمانَد جهان و هرچه در اوست
وفا و صحبتِ یارانِ مهربان مانَد

#سعدی

جفا می‌کن جفایت جمله لطف است
خطا می‌کن، خطای تو صواب است

#مولانا

جلال سرفرازان از تواضع کم نمی‌گردد
اگر در تیره خاکی جا کند گوهر چه خواهد شد

#طایی_شمیرانی

جلال و قدرِ ملایک به صدرِ عالمِ قدس
ز یُمنِ همتِ اهلِ صفاست در ملکوت

#معینی_کرمانشاهی

جلوه بر من مفروش ای ملک‌الحاج که تو
خانه می‌بینی و من خانه‌خدا می‌بینم

#حافظ

جلوه‌پرداز است از بس غنچۀ شادابِ عشق
بشکفد گر در بیابان، گلسِتانی می‌شود

#جواهری_وجدی

جلوۀ جام بنازم که در این خلوتِ درد
چون دل من به جهانِ گذران می‌خندد

#سیروس_نیرو

جلوۀ جان طلبی پیرهنِ تن بگسل
مرغ، آزاد، چو از بندِ قفس رَست شود

دکتر #حسن_تاج‌بخش (حسن)

جمالِ صنع در مرآتِ ذاتِ خویش می‌بیند
که با چشمِ گهر خود را تماشا می‌کند دریا

#واعظ_قزوینی

جمال کعبه چنان می‌کشاندم به نشاط
که خارهای مغیلان حریر می‌آید

#سعدی

جنابِ عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد

#حافظ

جنازه‌ام چو ببینی مگو فراق فراق
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد

#مولانا

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

25 Jan, 15:19


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ج ۵

جز روی او که در عرق شرم گم شده‌ست
یک برگِ گل هزار نگهبان نداشته‌ست

#صائب

جز سوخته‌دل نگردد آگاه
چون سوخته‌دل سخن بگوید

#لاادری

جز صورت تو نیست در ایوانِ منظرم
افسوس نقشِ صورتِ ایوان کشیده‌ام

#شهریار

جز کوی یار راه به جایی نمی‌بریم
آسوده نیستیم مگر در پناه او

#محمد_باصری

جز گریه نیست کارِ دلِ دردناکِ ما
گویی که با سرشک سرشتند خاکِ ما

#وجدی_هندوستانی

جز مشتِ استخوان اگر از من نمانده است
شادم که جان شدم همه گر تن نمانده است

#علی_اطهری_کرمانی

جز می گلگون نمانَد رنگِ آثاری به جای
نامِ جم بر جای اگر مانده‌ست از جام است و بس

#وجدی

جز نام تو نیست بر زبانم
جز یاد تو نیست در ضمیرم

#آذر_بیگدلی

جز وصفِ عشق و عاشقی و الفت و صفا
حاشا که بر زبانْ سخنِ دیگر آورید

#محسن_خیاطان (خاتم)

جز هایهو نبود جوانی، چه خوب شد
پیری رسید و زودتر این هایهو گذشت

#محمد_آگاهی

جزیره نیست نهنگی که خفته است بر آب
به هوش باش فریب دوباره‌اش نخوری

#حسین_منزوی

جسمِ تو را تشریح کردند از برای هم
اما تو را ای روحِ سرگردان کسی نشناخت

#حسین_منزوی

جسمم غزل است اما روحم همه نیمایی‌ست
در آینۀ تلفیق این چهره تماشایی‌ست

#محمدعلی_بهمنی

جعدِ بنفشه بین از نسیمِ سحرگهی
همچون شکنجِ طرّۀ خوبان گرفته خَم

#خواجوی_کرمانی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

24 Jan, 14:28


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ج ۴

جُرمِ بیگانه نباشد که تو خود صورتِ خویش
گر در آیینه ببینی برود دل ز برت

#سعدی

جریده رو که گذرگاهِ عافیت تنگ است
پیاله گیر، که عمرِ عزیز بی‌بدل است

#حافظ

جز از گوی و میدان نبودیش کار
گهی زخمِ چوگان و گاهی شکار

#فردوسی

جز الفِ قامتش در دلِ درویش نیست
خانۀ تنگ است دل جای یکی بیش نیست

#لاادری

جزای خدمتِ شایسته است لطفِ قدیمت
ز خدمتم خجل و حق‌گزارِ خدمت خویشم

#وحشی_بافقی

جز این کاو را ببینم بارِ دیگر
ندارم در قیامت کارِ دیگر

#صافی_اصفهانی

جز بر متاعِ مهرِ تو دلْ مستمند نیست
پندش چه سود زان که خریدارِ پند نیست

دکتر #حسنعلی_نشاط

جز به دشنام اگر یار نکرد از من یاد
جای شکر است که یکباره فراموش نکرد

#دولت_قاجار
محمدعلی میرزا فرزند فتحعلی‌شاه

جز به زنجیرِ سرِ زلفِ تو عاقل نشود
آزمودیم بسی این دل شیدایی را

#جلال‌الدین_قاجار

جز تو اسرار نهان هیچ کسی گوش نکرد
خواب شیرین به چه کس فرصتِ بیداری داد؟

دکتر #حمیدی_شیرازی

جز خالِ زیرِ چشمِ تو کس در جهان ندید
دزدی که پیشِ چشمْ دلِ مردمان بَرَد

#لاادری

جز درد و رنج نیست در این رهگذارِ عمر
خرّم کسی که زود به منزل رسید و رفت

#مؤید_ثابتی

جز درگهت ای دوست پناهی نتوان یافت
پیروز چو عشق تو سپاهی نتوان یافت

#مسیح‌الله_توحیدلو (صفا)

جز راهِ حق مپوی و به‌جز حرفِ حق مگوی
این است آنچه شیوۀ اهلِ طریقت است.

#غلامحسین_یوسفی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

23 Jan, 13:50


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ج ۳

جای گریه‌ست بر این عمر که چون غنچۀ گل
پنج روزی‌ست بقای دهنِ خندانش

#حافظ
#سعدی >>> متن کامل غزل

جایی که قاصدانِ سحر راه گم کنند
من مانده در غروبِ بیابان کجا رسم

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

جدا ز خار و خسِ آشیان از این شادم
که برقِ فتنه مرا بال و پر نمی‌سوزد

احمد #گلچین_معانی

جدا ز زلفِ تو حالِ مرا کسی داند
که بی‌تو می‌گذرانَد شبانِ یلدا را

#قضایی_یزدی

جدایی چنان برده تابم که دیگر
ندانم که هستم، ندانم که بودم

#محمد_بهروزی (مخبر)

جداییِ من و تو چو دو مصرع است به شکل
که نیست پرتو خورشید از آفتاب جدا

#رحمت_موسوی

جذبۀ عشق بنازم که دم مردن شمع
گریه‌اش جز پیِ ناکامیِ پروانه نبود

#دهقان_سامانی

جذبۀ رخسار یار، دل ز کفِ ما ربود
شمع چو رخ برفروخت، نوبتِ پروانه شد

#زرین‌تاج_خضرایی

جذبۀ عاشق اثر در سنگِ خارا می‌کند
کوهکن معشوق خود از سنگ پیدا می‌کند

#صائب

جذبۀ مهر و محبّت بین که از بهرِ طلب
رو به هر راهی که آرم ناگهان پیدا شود

#صائب

جرأتِ باغبان نگر، گل به تو عَرضه می‌کند
پرده در افکن و ببر عِرضِ گل و گلاب را

#صحبت_لاری

جرأتِ ناله ندارد دلِ غم‌پیشۀ ما
ور نه چون می‌شکند شیشه، صدایی دارد

#عرفی_شیرازی

جرأت نداشتم که به رویش نظر کنم
از حُسنِ اتفاق عیان شد در آینه

#اسماعیل_فردوس (فراهانی)

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

22 Jan, 15:58


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ج ۲

جان‌فشانی‌ها به خاکِ پای یارم آرزوست
وه که یک جان دارم و در دل هزارم آرزوست

#نیکی_اصفهانی >>> فخرالزمان قزوینی

جانِ ما در دل و ما در پیِ جان می‌گردیم
یار در خانه و ما گردِ جهان می‌گردیم

#مسیح_کاشانی

جانِ من! جانِ من فدای تو باد
هیچت از دوستان نیاید یاد

#سعدی

جان می‌برند تحفه به نزدیکِ یارِ خویش
خرما به بصره، زیره به کرمان همی‌برند

#همام_تبریزی

جان می‌دهم به گوشۀ زندانِ سرنوشت
سر را به تازیانۀ او خم نمی‌کنم

#فریدون_مشیری

جان می‌ده و دادِ طمع و حرص مده
خون می‌خور و نانِ منّت‌آلوده مخور

#عبید_زاکانی

جای آسایشِ من بسترِ بی‌آرامی‌ست
مرغ توفانم و جا در دلِ توفان دارم

#ابوالحسن_ورزی

جای آن است که خونْ موج زند در دلِ لعل
زین تغابن که خَزَف می‌شکند بازارش

#حافظ

جایت کنون نباشد جز در کنارِ اغیار
یاد آن زمان که بی‌ما جایی نمی‌نشستی

#مشتاق_اصفهانی

جایِ حیرت نیست گر شد سینۀ ما چاک‌چاک
شیشه را چون نار خندان می‌کند صهبای عشق

#صائب

جای دارد گر سخن بر طارمِ اعلا نشیند
کز سخن برتر ندانم چیست، تا بالا نشیند

#ذکایی_بیضایی

جای در بستان‌سرای عشق می‌باید مرا
عندلیبم، از چه در ماتم‌سرا افتاده‌ام

#رهی_معیری

جایِ دل در سینۀ صدپاره دارم آتشی
شعله را چون گُل درونِ پیرهن پیچیده‌ام

#رهی_معیری

جای شادی نیست در زیرِ سپهرِ نیلگون
خنده در هنگامۀ ماتم نمی‌باید زدن

#صائب

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

21 Jan, 18:18


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ج ۱

جاری‌ست بی‌تو اشک از چشمِ ترم چو شمع
با گریه می‌رود رمق از پیکرم چو شمع

#ابوالقاسم_حالت

جامِ جهان از خون دلِ عاشقان پُر است
حرمت نگاه دار اگرش نوش می‌کنی

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

جامِ دانا گرچه در بزمِ جهان از می تهی‌ست
مستی از جامِ دگر در بزمِ دیگر می‌کند

#ابوالقاسم_حالت

جرمِ مجنون در میان عاقلان دیوانگی‌ست
با تو تا مرزِ جنون دیوانه ماندن سخت نیست

#افشین_راهرو_احمدی

جام را بوسه‌زنان توبه شکستم امشب
مژده ای باده‌کشان مژده که مستم امشب

#گلشن_کردستانی

جامِ می در گردش آمد زاهد از مجلس گریخت
هست در هر جا نفوذِ حق ز باطل بیشتر

#ابوتراب_جلی

جامه گلگونی در آمد مست در کاشانه‌ام
خیز ای همدم که افتاد آتش اندر خانه‌ام

#یعقوب_ساوجی

جامه نیلی گشت و از سیلی رخم نیلوفری
عاقبت این بود رنگم از خُمِ خاکستری

#وحشی_بافقی

جامۀ لعل و جامۀ نیلی سیه‌رویی بوَد
خیز و خُم بنمای تا خَمری کنم دلقِ کبود

#خواجوی_کرمانی

جامی که ز دستِ منِ شوریده گرفتی
گر خون دلِ سوختۀ ماست، حلالت

#پیروز

جانِ آگاه و دلِ امّیدوارم داده‌اند
از قضا چیزی که می‌آید به کارم داده‌اند

#واهب_اصفهانی
میرزا حسن

جانا تو حلقه‌ای ز سرِ زلفِ خود شمار
تا من حديثِ غصّۀ هجران شمارمت

#وصال_شیرازی

جانا دلم چو عود بر آتش بسوختی
وین دم که می‌زنم ز غمت دود مجمر است

#سعدی

جانا مرا به علّتِ پیری ز در مران
کز دولتِ وصالِ تو حالی جوان شدم

#عباس_فرات

جان به قربانِ کسانی کز رهِ عزّ و شرف
با دل و جان جانِ خود کردند قربانِ وطن

#احمد_جلالی (مهجور)

جان به نزدِ تو فرستادمی از شوق ولیک
هیچ کس زیره سوی خطّۀ کرمان نبرَد

#ابن‌یمین

جان بی‌جمالِ جانان میلِ جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقّا که آن ندارد

#حافظ

جانِ تو جلوه‌گاهِ جهان آنگهی شود
کآیینه‌اش به اشکِ صفا شست‌و‌شو کنی

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

جان عزیز است ولی شیفتگانت گویند
ای خوش آن جان که نثار رهِ جانانه شود

#سعید_انصاری

جانِ عشّاق سپندِ رخِ خود می‌دانست
وآتشِ چهره به این کار برافروخته بود

#حافظ

جان فدای دهنت باد که در باغِ نظر
چمن‌آرای جهان خوش‌تر ازین غنچه نیست

#حافظ

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

19 Jan, 15:23


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ث ۱

ثابت به مهرِ اوست دلِ بی‌قرارِ من
هر چند حرفِ مهر نیاید به کار من

#ر_بهزاد

ثابت ز رهِ مهر و وفا باز نگردید
هر چند که دلدار وفا با دگری کرد

#ثابت_کرمانی (عبدالرحیم نبهی)

ثابت‌قدم به عهد شوم تا تو بی‌وفا
قدرِ مرا بدانی و مهر و وفا کنی

#محمدرضا_معالی

ثابت و سیّارۀ گردونِ من اشک است و آه
آهِ سردی کز جگر برخاست مهتاب من است

#صائب

ثباتِ مرتبۀ عشق در طریقِ وفاست
وگرنه عشق بدون وفا نمی‌ارزد

#محمدرضا_معالی

ثبات هیچ نبینیم، عالِمِ هستی!
بیار باده که خوش‌تر ز میگساری نیست

#نصیحتی_گیلانی

ثبت است بر اوراقِ گلِ سرخ
رمزی که کند حُسنِ تو تأیید

#کمال_اجتماعی (گلبانگ)

ثمر در پای خود افشاندن از هر نخل می‌آید
خوشا نخلی که فیض خود به جای دور می‌بارد

#صائب

ثمر در سرو نبود هیچ خوش این نکته فهمیدم
تهی‌دست است آن کو خاطرِ آزاده‌ای دارد

#معصوم_گیلانی

ثمر ز سرو، بَر از بید چشم داشتن است
وفا و مهر طلب از تو بی‌وفا کردن

دکتر #صدارت (نسیم)

ثمرِ سرو همین بس که تو آن را مانی
خاصه سروی که ز بستانِ محبت روید

#محمدامین

ثمرِ عشق به کام دل فرهاد نبود
کاشکی حاصلِ ما میوۀ شیرین می‌داد

#محمدرضا_معالی

ثمرِ نخلِ وجودم همه اشک است کلیم
چه کنم؟ شعله به‌غیر از شررش بار نبود

#کلیم_کاشانی

ثمر ندید کسی از زندگانیِ بی‌عشق
که گوسپندِ غمین بی‌شبان چه خواهد کرد؟

#امیر_رشتی

ثمری گر ندهد آه، فغان خواهد داد
اثری گر نکند ناله، دعا خواهم کرد

#مشتاق_اصفهانی

ثناگویِ تو باشد هر گیاهی
اگر سرچشمۀ زاینده باشی

#صائب

ثنا و حمدِ بی‌پایان خدا را
که صنعش در وجود آورد ما را

#سعدی

ثنای حضرتِ عزّت نمی‌توانم گفت
که ره نمی‌برَد آن‌جا قیاس و وهم و خیال

#سعدی

ثوابِ روزه و حجّ‌‌ِ قبول آن کس بُرد
که خاک میکدۀ عشق را زیارت کرد.

#حافظ

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

18 Jan, 15:39


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۲۳

تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
مرا بر آتش سوزان نشاندی و ننشستی

#سعدی

تو هیچ غم مخور از اضطرابم ای همدم
خدا که درد به ما داد صبر هم بدهد

#نوری_اصفهانی

تویی در گلشن و برزن تویی در خوبی و حشمت
گلِ حمرا بتِ رعنا مهِ انور شهِ کشور

#جامی

تویی شیرین و من فرهاد در کوی وفا آخر
برآرد تیشۀ جورت دمار از جانِ شیرینم

#زرگر_اصفهانی

تهمتِ عشق به پروانه مبندید، اگر
آتش از سوزِ دلِ خویش نگیرد به پرش

#عاشق_اصفهانی

تهیدستی سخن را رنگ دیگر می‌دهد صائب
ندارد نالۀ جانسوز چون نی پُر شکر باشد

#صائب

تهی ز بادۀ حکمت مدان خموشان را
که همچو کوزۀ سربسته پُر میِ نابند

#صائب

تیرِ غمِ دنیا به دل ما نرسد
زخم دل عاشق از کمانی دگر است

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

تیره‌روزانِ جهان را به چراغی دریاب
که پس از مرگ تو را شمعِ مزاری باشند

#صائب

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رایِ صوابت

#حافظ

تیشه بر سر زد و پا از درِ شیرین نکشید
در ره عشقْ که پادارتر از فرهاد است؟

#فروغی_بسطامی

تیغ تو کز خونِ خصم قطره‌چکان آمد
گلشنِ فتح توراست شاخِ گلِ ارغوان

#محتشم_کاشانی

تیغش که چون بنفشه کبودی همی‌نمود
در حالْ سرخیِ بَقَم و ارغوان گرفت

#امیرمعزی

تین و زیتونی که یزدان خورده در قرآن قسم
فهمْ آن ز اوّل که قصدش چیست زین زیتون و تین.

#قاآنی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

17 Jan, 18:37


جز غم کسی به ما نتواند به‌سر بَرَد
با عیش گو که رَخت از این کو به در بَرَد

با دست کوتهم گله از روزگار نیست
پروانه را به کامِ اجل، بال و پر بَرَد

هرگز نسیم صبح نبرده است در چمن
از حسنت آن ذخیره که مرغ سحر بَرَد

مجلس به روی هجر تو آراسته است غم
مست است و شیشه شیشه ز خون جگر بَرَد

مردآزماست آب و هوای دیار عشق
هر بوالهوس در او نتواند به سر بَرَد

پیچیده شعله‌ای‌ست دریغ از سمندری
کاین شوق‌نامه را به دیارِ دگر بَرَد

سنجر ز سخت‌جانی، یک هفته بی تو زیست
ما را گمان نبود که یک شب به سر بَرَد.

#سنجر_کاشانی

📚 دیوان سنجر کاشانی
تصحیح و تعلیق: حسن عاطفی، عباس بهنیا
ناشر: کتابخانه مجلس ۱۳۸۷
غزل ۱۹۱

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

17 Jan, 14:58


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۲۲

تو قدرِ این دلِ دیوانه را نمی‌دانی
بهای گوهرِ یکدانه را نمی‌دانی

#رضا_ثابتی

تو قلب سپه را به آیین بدار
من اکنون پیاده کنم کارزار

#فردوسی

تو قوی‌پنجه شکارافکن و من صيدِ ضعيف
ترسم از ضعف به گوشَت نرسد فریادم

#فروغی_بسطامی

تو گرمِ سخن گفتن و از جامِ نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم

#شفیعی_کدکنی

تو گرم کن نفَسِ خویش را به آتشِ عشق
رها کن آن دگران را به زیره و فلفل

#اوحدی_مراغه‌ای

تو گفتی نه شب بود پیدا نه روز
نهان گشت خورشیدِ گیتی‌فروز

#فردوسی

تو گل به سر زدی و شمع گل ز سر برداشت
ز بیمِ آن که مبادا ز شرم آب شود

#کلیم_کاشانی

تو مپندار کز این در به ملامت بروم
دلم این‌جاست بده تا به سلامت بروم

#سعدی

تو مردِ صحبتِ دل نیستی چه می‌دانی
که سر به جیب کشیدن چه عالمی دارد؟

#صائب

تو و خارِ مغیلان، زاهدا و طیّ‌ِ منزل‌ها
من و راهِ خرابات و طوافِ کعبۀ دلها

#ظفر_کرمانی

تو و طوبی و ما و قامتِ یار
فکرِ هر کس به قدرِ همّتِ اوست

#حافظ

تو و ناز و سرگرانی، من و شور و مهربانی
تو و عشوۀ نهانی، من و عشقِ دلپسندت

#حسین_حسینی

تو را آن بِهْ که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادیّ‌ِ جهانگیری غم لشکر نمی‌ارزد

#حافظ

تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسّمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم

#حافظ

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

16 Jan, 19:25


امشب کسی به‌حالِ منِ ناتوان نبود
احوال دل مپرس، دلی در میان نبود

دوشینه با وجودِ صد آزردگی دلم
در شکوۀ تو هیچ به‌من هم‌زبان نبود

می‌شد که چند روز بسازد به‌ما دلت
از ما ملول زود شدی وقتِ آن نبود

شکر خدا که دیده اگر گشت هرزه‌گرد
هرگز مقامِ دل بجز این آستان نبود

بی مهلتِ نگاه حسابی هلاک شد
مسکین چه کرده بود که هیچش امان نبود.

#حسابی_نطنزی
میرزا سلمان (نیمۀ دوم سده ۱۰ ه.ق)

📚 مجمع‌الخواص
صادقی کتابدار
ترجمه و تصحیح: عبدالرسول خیامپور
چاپخانه اختر شمال، تبریز ۱۳۲۷
ص ۱۶۱
← نقل بیت چهارم غزل از خلاصة‌الاشعار و زبدة‌الافکار/ بخش کاشان ص ۸۲

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

16 Jan, 18:58


امشب ز دوری‌ات به تنِ خسته جان نبود
نیک آمدی و گرنه مرا تابِ آن نبود
شب‌های هجر را گذراندیم و زنده‌ایم
ما را به سخت‌جانیِ خود این گمان نبود.

#شکیبی_اصفهانی

← عرفات‌العاشقین و عرصات‌العارفین
ج ۴ ص ۲۲۵۴

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

16 Jan, 15:03


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۲۱

تو را ماهِ زمین گر خواندم این معنی ندانستم
که هر جا مهرِ رخسارت بتابد آسمان باشد

#محمدعلی_ناصح

تو را من دوست می‌دارم خلافِ هر که در عالم
اگر طعنه‌ست در عقلم اگر رخنه‌ست در دینم

#سعدی

تو زافسون و از جادوی برتری
جهاندار و بر داوران داوری

#فردوسی

تو زندانبانِ من بودی و من زندانیت، اما
اگر نیکو بیندیشی تو هم‌زندانِ من بودی

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

تو شمعِ بزمِ اغیاریّ و من در آتشِ غیرت
ز برقِ اه روشن می‌کنم کاشانۀ خود را

#فغانی_شیرازی

توشۀ بخل میندوز که دود است و غبار
سوزنِ کینه مپرتاب که خنجر گردد

#پروین_اعتصامی

تو صبحِ عالم‌افروزی و من شمعِ سحرگاهی
گریبان باز کن در صبح تا من جان برافشانم

#صائب

تو صنم قبلۀ صاحب‌نظرانی امروز
که زنخدانِ تو آتش به چَهِ زمزم زد

#فروغی_بسطامی

تو عاشق‌پرور و من عشقبازم
تو زیباروی و من زیباپرستم

#محمد_بزرگ‌نیا (دانش)

تو عهدشکن خواهی و من بس که ضعیف
یک عهد به صد سال شکستن نتوانم

#فصیحی_هروی

تو عهد کرده‌ای که کشانی به خون مرا
من جهد کرده‌ام که به عهدت وفا کنی

#فروغی_بسطامی

تو عیبِ خویش نظر کن نه عیبِ اهل هنر
که سرّ‌ِ مُشک هویدا شود از بوییدن

#فواد_کرمانی

تو غنچه بودی و بلبل خموشِ غیرتِ عشق
به حیرتم که صبا قصه از کجا دانست

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

تو فرشته شوی ار جهد کنی از پیِ آنک
برگِ توت است که گشته‌ست به تدریج اطلس

#سنایی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

15 Jan, 15:51


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۲۰

تو را به دل غمِ بی‌همزبانیِ شمع است
مگر حکایت پروانه را نمی‌دانی

#رضا_ثابتی

تو را بِهْ که روی همچو شمعِ خود بپوشانی
وگرنه کی توان پروانگان را بال و پر بستن

#امیرهوشنگ_خسروانی

تو را به مهر و وفا اعتبار نتوان کرد
چرا که عمری و بر عمر اعتباری نیست

#طاهری_هروی

تو را چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت
به شرطی که مرا در آرزوی خویش مگذاری

#محمدعلی_بهمنی

تو را چه غم که سری پایمالِ عشقِ تو گردد
که بر عزای عزیزان سمندِ شوق برانی

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

تو را دایه گر مرغ شاید همی
پس این پهلوانی چه باید همی

#فردوسی

تو را در آینه دیدن جمالِ طلعتِ خویش
بیان کند که چه بوده‌ست ناشکیبا را

#سعدی

تو رازِ جهان تا توانی مجوی
که او زود پیچد ز جوینده روی

#فردوسی

تو را ز کنگرۀ عرش می‌زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده‌ست

#حافظ

تو را کارهای درشت است پیش
گهی گرگ باید بُدَن گاه میش

#فردوسی

تو را کمند ز پروازِ ما بلندتر آمد
که باز رشته به دستِ تو بود هر چه پریدم

#مجمر_اصفهانی

تو را که بود به احوالِ خستگان نظری
چرا به کشتۀ هجران خود نمی‌گذری

#امین_ریاحی

تو را که گفت که سعدی نه مردِ عشقِ تو باشد
گر از وفات بگردم درست شد که به مَردم

#سعدی

تو را گم می‌کنم هر روز و پیدا می‌کنم هر شب
و این‌سان خواب‌ها را با تو زیبا می‌کنم هر شب

#محمدعلی_بهمنی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

14 Jan, 16:11


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۱۹

تو چنگِ فزونی زدی بر جهان
گذشتند بر تو بسی همرهان

#فردوسی

تو حاکمیّ و مرا سر بر آستانۀ توست
مکن خرابیِ مُلکِ دلم که خانۀ توست

#عماد_فقیه_کرمانی

تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نمایندۀ فضلی تو سزاوارِ ثنایی

#سنایی

تو خواستی که پریشان کنی مرا ور نه
به هم نمی‌زدی آن زلفِ پرشکن ای دوست

دکتر #نصرت‌الله_کاسمی

تو خوبِ مطلقی، من خوب‌ها را با تو می‌سنجم
بدینسان بعد ازین خوبی عیاری تازه خواهد یافت

#حسین_منزوی

تو خویش را مکن از قتلِ چون منی بدنام
وگرنه مرگِ من از زندگی بود خوشتر

#طوفان_مازندرانی

تو در آیینه نظر داری و زین بی‌خبری
که به دیدارِ تو آیینه نظرها دارد

#فروغی_بسطامی

تو در آیینه نظر کن که چه دلبری ولیکن
تو چو خویشتن ببینی نگهت به ما نباشد

#سعدی

تو در جنگ آیی روم من به صلح
خدای جهان را جهان تنگ نیست

#مولانا

تو در سنگین‌دلی، عاشق‌کشی، مشهورِ آفاقی
نه تنها من بر اینم، خلق گویند آنچه من گویم

#شباب_کرمانشاهی

تو را اگر به دل ای مه ز من غباری هست
مرا هم از ستمت چشمِ اشکباری هست

#چشمه_ایروانی

تو را اگر نفسی ماند، جز که عشق مکار
که چیست قیمتِ مردم؟ هر آنچه می‌جوید

#مولانا

تو را برای وفای تو دوست می‌دارم
وگرنه دلبرِ پیمان‌شکن فراوان است

#معینی_کرمانشاهی

تو را به آینه‌داران چه التفات بُوَد
چنین که شیفتۀ حُسنِ خویشتن باشی

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

14 Jan, 08:59


ترانه‌ی «پدر»

خواننده: شاهرخ
شعر: شهرام شب‌پره و بیتی از حافظ
موسیقی: شهرام شب‌پره
تنظیم: فرّخ آهی
آلبوم: خداحافظ تهران، مشترک با ابی و شهرام ۱۳۶۱
┄┅─═◈═─┅┄
پدرم روضه‌ی رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جُوی نفروشم.


#حافظ
#پدر

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

13 Jan, 14:41


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۱۸

تو ای خیالِ دلخواه زیباتری از آن ماه
کز اشکِ شوق دادم یک عمر شست و شویت

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

تو ایستاده و من خفته نیست شرطِ ادب
به روز مرگ مبادا به من نماز کنی

حسن‌بیک #انسی_ذوالقدر

تو با دل باش و با دین باش، ناصح
که ما را بی‌دل و بی‌دین پسندند

#نشاط_اصفهانی

تو بُت چرا به معلم روی که بتگرِ چین
به چینِ زلفِ تو آید به بتگری آموخت

#سعدی

تو بدین حُسن و لطافت نروی از دلِ ما
یوسف از جرمِ نکویی‌ست که در زندان است

#وصال_شیرازی

تو بدین شیوه اگر جلوه کنی در صفِ حشر
به پرستیدن خود حجّت و برهانِ منی

#والی_کردستانی

تو بشکن جوز این تن را بکوب این مغز را در هم
چرا اندر چراغِ عشق چون روغن نمی‌آیی

#مولانا

توبه از می‌خوارگی در مذهبِ رندان خطاست
عاشقِ دل‌خون کجا از کف دهد پیمانه را؟

#محمد_مجد

تو به جایی ننشستی که رقیبت ننشست
جز دلِ من که تو جا کردی و او بیرون مانْد

#شادی_هروی

تو به چندین نظرِ لطف نبینی ما را
ما به یک دیده ز صد جا نگرانیم تو را

#صائب

تو پادشاهِ کشورِ حسنی و من گدای
باشد تفقّدی به گدا پادشاه را

#غلامرضا_صدیق

تو تا ز شرم فکندی به چهره زلفِ سیاه
فغان ز خلق برآمد که آفتاب گرفت

#ظهیر_فاریابی

تو تنها با تماشایِ خود از آیینه خشنودی
دلِ آیینه تنها از تماشای تو می‌گیرد

#فاضل_نظری

تو چشمِ لطف فرو بسته‌ای ز من، ور نه
به دلْ امیدِ نگاهی که داشتم دارم

#پارسا_تویسرکانی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

12 Jan, 15:29


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۱۷

تو از خونِ چندین سرِ نامدار
ز بهرِ فزونی درختی مکار

#فردوسی

تو از سلالۀ سوداگرانِ کشمیری
که شالِ نازِ تو را شاعری خریدار است

#محمد_سلمانی

تو از قبیلۀ خوبانِ سست‌پیمانی
من از جماعتِ عشّاقِ سخت‌پیوندم

#فروغی_بسطامی

تو از معابدِ مشرق‌زمین عظیم‌تری
کنون شکوهِ تو و بهتِ من تماشایی‌ست

#حسین_منزوی

تواضع سرِ رفعت افرازدت
تكبّر به خاک اندر اندازدت

#سعدی

تو اعتماد مکن بر کمال و دانشِ خویش
که کوهِ قاف شوی، زود در هوات کنند

#مولانا

تو اگر چنین لطیف از درِ بوستان درایی
گل سرخ شرم دارد که چرا همی‌شکفتم

#رودکی

تو اندر بوستان باید که پیش سرو ننشینی
وگرنه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم

#سعدی

توانگرا درِ رحمت به روی درویشان
مبند، ور تو ببندی خدای بگشاید

#سعدی

توانگرا، دل درویش خود به دست آور
که مخزنِ زر و گنج دِرَم نخواهد ماند

#حافظ

توانگر گر شود منصف، شود درویش اگر قانع
در این عالم نشان دیگر نمانَد بینوایی را

#تقی_بینش

توانگری نه به مال است پیش اهل کمال
که مال تا لب گور است و بعد از آن اعمال

#سعدی

توانم گفت: مستم می‌کنی با یک نگه، اما
حبیبا درد هجرانت به گفتن در نمی‌آید

#مهدی_اخوان_ثالث (امید خراسانی)

تو اول کسی نئی آری که عهدِ خویش بشکستی
جهان هرگز نبود از مردمِ پیمان‌شکن خالی

#یوسف_بخشی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

11 Jan, 21:08


ترانه‌ی «از تو تنها شدم»
«گل گلدون من» اجرای اول

خواننده: سیمین غانم
ترانه‌سرا: فرهاد شیبانی
آهنگساز و تنظیم‌کننده: فریدون شهبازیان 🖤🖤🖤
آلبوم: قلّک چشات
کیفیت: فلک Flac

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

11 Jan, 15:04


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۱۶

تنهائیَم را با تو قسمت می‌کنم سهمِ کمی نیست
گسترده‌تر از عالم تنهائیِ من عالمی نیست

#محمدعلی_بهمنی

تنها به خواستن نرسد کس به کوی دوست
هر تشنه‌ای به چشمۀ حیوان نمی‌رسد

#عبدالعلی_نگارنده

تنها تویی آگاه از حالِ دلِ مردم
جز تو به جهان محرم اسرار دگر نیست

#حسن_مروجی

تنها ز دوستان وفاپيشۀ عزیز
آزادی و عدالت و حق بود یار من

#میرابوالقاسمی (سفیر)

تنها نه جاری است مرا خونِ دل ز چشم
بر هر که دل سپرد همین ماجرا رَوَد

#وصال_شیرازی

تنها نه کاسۀ سر ما کوزه می‌شود
این کاسه کوزه بر سر دنیا شکسته است

#صابر_همدانی

تنها نه من، که زاهدِ هفتادساله را
مست از حرم به عزمِ قدح‌نوشی آورد

#محمدعلی_صفیر

تنها نه هر دو دیدۀ من محوِ روی توست
سوی توام ز هر سرِ مژگان اشاره‌ای‌ست

#امیری_فیروزکوهی

تنها یکی به قلّۀ تاریخ می‌رسد
هر مرد پاشکسته که تیمور لنگ نیست

#محمد_سلمانی

تنی زنده‌دل، خفته در زیرِ گِل
بِهْ از عالمی زندۀ مرده‌دل

#سعدی

تو آفتابِ خطِ استوا و من شبِ قطبی
تو از سلالۀ نوری، من از تبارِ ظلالم

#حسین_منزوی

تو آن درختِ گلی کاعتدالِ قامتِ تو
ببُرد قیمتِ سروِ بلند‌بالا را

#سعدی

تو آن رود زلالی، صاف و روشن از ازل جاری
که پاکی‌های عالم دست و رو را در تو می‌شویند

#سیدحسن_حسینی

تو آن گویای خاموشی که شرح حالِ دل گویی
تو آن دُرّ‌ِ گران‌قدری که از دریای دل خیزی

#علیرضا_تبریزی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

10 Jan, 15:15


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۱۵

تن آدمی شریف است به جانِ آدمیّت
نه همین لباس زیباست نشانِ آدمیّت

#سعدی

تن از دردْ لرزان چو از بادْ بید
دل از جانِ شیرین شده ناامید

#فردوسی

تن اگر بیمار شد بر سر میاریدم طبیب
ای عزیزان کارِ تن سهل است فکرِ دل کنید

#جامی

تن‌پوش شب حریرْ ز مهتاب کرده‌اند
بر شاخه‌ها شکوفۀ سیماب کرده‌اند

#فرشید_افشار

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد

#حافظ

تن خو به قفس دارد، جان زادۀ پرواز است
آن ماهیِ تُنگِ آب، وین ماهیِ دریایی‌ست

#محمدعلی_بهمنی

تندخویان را نباشد جز کدورت حاصلی
نیست در کف غیرِ خاک از تندیِ خود باد را

#واعظ_قزوینی

تن ز هم پاشید و فکرِ پوششِ آن می‌کنی؟
ریشْ جوگندم شد و اندیشۀ نان می‌کنی؟

#واعظ_قزوینی

تن سپردم به کفِ سیلِ حوادث مگر آخر
موجِ لطفی بَرَدم جانبِ دریای محبت

دکتر #حسن_تاج‌بخش

تنِ ضعیفِ مرا كم مبین که این رشته
به دست حادثه صد ره فتاد و تاب نخورد

#کلیم_همدانی

تنگ شد از غمِ دل جای به من
یک دل و این همه غم، وای به من!

#فروغی_بسطامی

تنِ مسكينِ من بگداخت چون موم
دلِ غمگینِ من بشکافت چون نار

#فرخی_سیستانی

تن نردبانِ جانِ بلندآشیان بود
بر بامِ چرخ باید از این نردبان گذشت

#کاظم_رجوی

تنور لاله چنان بر فروخت بادِ بهار
که غنچه غرقِ عرق گشت و گل به جوش آمد

#حافظ

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

10 Jan, 08:59


بی‌عشق زیستن را، جز نیستی چه نام است؟
یعنی اگر نباشی، کار دلم تمام است

با رفتن تو در دل سر باز می‌کند، باز
آن زخم کهنه‌یی که در حال التیام است

وقتی تو رفته باشی، کامل نمی‌شود عشق
بعد از تو تا همیشه، این قصّه ناتمام است

از سینه بی‌تو شعری، بیرون نیارم آورد
بعد از تو تا همیشه این تیغ در نیام است

از تازیانه‌ها نیز، سر می‌کشد دل من
این توسنی که از تو با یک اشاره رام است

زیباتر از نگاهت نتْوان سرود شعری
شعر تو، شاعر من! کامل‌ترین کلام است

وقتی تو رخ بپوشی در این شبِ مضاعف
هم ماه در محاق است، هم مهر در ظلام است

خواهی رها کن اینجا، در نیمه‌راه ما را
من با تو عشقم امّا، ای جان! على‌الدّوام است

آری تو و صفایت! ای جان من فدایت
کز من به خاک پایت، این آخرین سلام است

می‌نوشم و سلامم هم‌چون همیشه با توست
ور شوکرانم این‌بار، جای شکر به جام است.

#حسین_منزوی

📚 مجموعۀ اشعار: غزل‌ها، غزل ۱۱۷
به‌کوشش محمد فتحی
تهران: نگاه، ١٣٩١، چ ۳

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

09 Jan, 20:06


چون در دل خونچکان زدی آتش تیز
از گریه و آه و نالۀ او مستیز
در چوب تر آتش چو زدی نتوان گفت
فریاد مزن، دود مکن، آب مریز.

#نقی_کمره‌ای

📚 دیوان علینقی کمره‌ای
نسخه دست‌نویس کتابخانه مجلس
به شماره ۹۱۷۰

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

09 Jan, 14:27


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۱۴

تعلقم به حیات است وقتِ پیری بیش
که مفت باخته‌ام موسمِ جوانی را

#کلیم_کاشانی

تغافلْ عاشقِ بی‌تاب را بی‌تاب‌تر سازد
به فریاد آورَد خاموشیِ یوسف زلیخا را

#راهب_نایینی

تفاوتی نکند، خواه درد، خواه دوا
ز دوست هر چه رسد در مذاق جان نیکوست

#ناهید_همدانی

تفاوتی نکند قدر پادشاهی را
که التفات کند کمترین گدایی را

#سعدی

تقدیر هر چه هست تو همت بلند دار
دستی که کوته است به دامان نمی‌رسد

#عبدالعلی_نگارنده

تکیه بر اختر شب‌دزد مکن کاین عیّار
تاج کاووس ببُرد و کمرِ کیخسرو

#حافظ

تکیه بر تقویٰ و دانش در طریقت کافری‌ست
راهرو گر صد هنر دارد توکّل بایدش

#حافظ

تلخ است بی‌تو صبر، دلِ غم‌فزوده را
نتوان چشید داروی ناآزموده را

#شاهی_سبزواری

تلخکامی نبوَد در شکرستان وصال
نامه‌آور نگه و بوسه پیام است اینجا

#صائب

تلخیِ محنت ما قصّۀ کوتاهی بود
ما صبورانه کشیدیم و درازش کردیم

#سیدحسن_حسینی

تماشای دلِ من کرد از دور
ازآن در جانِ آتش اضطراب است

#زمان_یزدی

تمام روز بلبل سر به زیر بال می‌دارد
چو بیند باغبان را صبحدم در حالِ گل چیدن

#کمال_اجتماعی (گلبانگ)

تمنای وصالم نیست عشقِ من مگیر از من
به دردت خو گرفتم، نیستم در بندِ درمانت

#شهریار

تمیزِ نیک و بدِ روزگار کارِ تو نیست
چو چشمِ آینه در نیک و زشت حیران باش

#صائب

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

08 Jan, 17:49


در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیستن
تا غمش در سینه باشد، شاد نتوان زیستن

دشمنی چون عشق در بنیاد دل افشرده پای
بر امیدِ صبرِ بی‌بنیاد نتوان زیستن

قوتِ جان من تویی، چند از صبا بویی و بس؟
آخر این کس مردن است، از باد نتوان زیستن

دل مرا شاهدپرست و نازِ آن بدخو بلا
با چنین دل از بلا آزاد نتوان زیستن

من به جانْ مرغِ اسیر و خلق گوید صبر کن
ایمن اندر رشتۀ صیاد نتوان زیستن

هر کجا گفتارِ شیرین رخنه در جان افگند
حاضرِ مردن کم از فرهاد نتوان زیستن

گر چه من سختی کشم، آخر جفا را هم حد است
هم تو دانی کاندرین بیداد نتوان زیستن

روزگار من پریشان شد ز یاد زلف تو
در چنین ویرانۀ آباد نتوان زیستن

جور کش، خسرو! مزن دم از جفای دوستان
روز و شب با ناله و فریاد نتوان زیستن

#امیرخسرو_دهلوی

📚 کلّیات غزلیات خسرو
تصحیح: اقبال صلاح‌الدین
تجدید نظر: سیّد وزیرالحسن عابدی
ناشر: پیکیجز لیمیتد-لاهور
جلد ۳ غزل ۱۶۱۶

#غزل‌های_هم‌آهنگ >>> مجموعه غزلها

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

08 Jan, 14:29


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۱۳

ترسم دلش برنجد از من وگرنه هر شب
صد ناله می‌فرستم با بادِ بامدادی

#فروغی_بسطامی

ترسم کزین چمن نبری آستینِ گل
کر گلشنش تحمّلِ خاری نمی‌کنی

#حافظ

ترسم که بمیرم و نبینم دگرت
ای عمرِ عزیز، بی‌وفایی نکنی

#دل_اصفهانی

ترسم که صرفه‌ای نبَرَد روزِ بازخواست
نانِ حلال شیخ ز آبِ حرام ما

#حافظ

ترسم که مست و عاشق و بی‌دل شود چو ما
گر محتسب به خانۀ خمّار بگذرد

#سعدی

ترسم که یکی زاهلِ وفا زنده نماند
در کشتن این طایفه دستی که تو داری

#صائب

ترسم ندمد صباحِ محشر
از بس که شبِ غمم دراز است

#عاشق_اصفهانی

ترکِ افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت

#حافظ

ترکِ ما کردی برو هم‌صحبتِ اغیار باش
یار ما چون نیستی با هر که خواهی یار باش

#وحشی_بافقی

ترکِ هواست کشتیِ دریایِ معرفت
عارف به ذات شو نه به دلقِ قلندری

#سعدی

ترکی که همی بر سمن از مشک نشان کرد
یک‌باره سمن‌برگ به شمشاد نهان کرد

#امیرمعزی

تسلّیِ دلِ خود می‌دهم به مُلکِ محبت
گهی به دانۀ اشکی، گهی به شعلۀ آهی

#فروغی_بسطامی

تشنۀ نغمه‌های اوست جهان
بلبل ما اگرچه در قفس است

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

تصویرهای ناخوش و اندیشۀ رکیک
از طبعِ سست باشد و این نیست سوی دوست

#مولانا

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

07 Jan, 18:39


وه که از غم‌های عشق آزاد نتوان زیستن
غم اگر این است هرگز شاد نتوان زیستن

با دم من بوی او آمیخت زآن رو زنده‌ام
ورنه خود پیدا بوَد کز باد نتوان زیستن

گر بنالم گاه و بی‌گه بر درت معذور دار
دردمندی‌هاست، بی‌فریاد نتوان زیستن

شهر پر خوبان و خوبان در پیِ عاشق‌کشی
در چنین معمورۀ بیداد نتوان زیستن

خسرو عشقم اگر شیرین‌لبی دارم چه باک
تلخکام از هجر چون فرهاد نتوان زیستن

نالۀ جانکاه می‌خیزد ز دل وه چون کنم
کار دل هرگه به جان افتاد نتوان زیستن

کاشکی پیمانۀ عمر تو فیضی پر کنند
کاندرین دیرِ خراب‌آباد نتوان زیستن.

#فیضی_دکنی

📚 دیوان غزلیات فیضی فیّاضی
مقدمه، تصحیح و تعلیقات: محمدمصطفی رسالت‌پناهی (رساله دکتری)
دانشکده ادبیات دانشگاه کاشان ۱۳۹۶
غزل ۶۵۳

#غزل‌های_هم‌آهنگ >>> مجموعه غزلها

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

07 Jan, 14:30


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۱۲

تأدیبِ معلّم به کسی ننگ ندارد
سیبی که سهیلش نزند رنگ ندارد

#لاادری

تأمّل‌کنان در خطا و صواب
بِهْ از ژاژخایان حاضر جواب

#سعدی

تأییدِ فلک در گروِ کوششِ مرد است
منشین و مگو کار به دستِ تو و من نیست

#پرتو_بیضایی

تبرزین ز خوان شد چو دستِ عروس
نمایان چو گل‌های تاجِ خروس

#سیدای_نسفی

تبسّمی ز لبِ دلفریبِ او دیدم
که هر چه با دلِ من کرد آن تبسّم کرد

#وحشی_بافقی

تبِ هجرانِ تو یا رب چه جگرسوز تبی بود
که طبیب ار تو نباشی نبَرَد جان کس از این تب

#جامی

تبَه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را
چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را

#حبیب_یغمایی

تپیدن، سوختن، بر خاک و خون غلتیدن و مردن
بحمدالله که دردِ عاشقی تدبیرها دارد!

نعمت‌خان #عالی_شیرازی

تخم عشرت در دلِ افسرده می‌روید؟ نروید
یا که سنبل از زمین شور برخیزد؟ نخیزد

#محمود_بهروزی

تدبیرِ این رمیدۀ دیوانه‌خوی را
جز حلقه‌های آن خم گیسو نمی‌کند

#حسین_عاطف

تذرو سینۀ سوزان ما به یاد آرید
کز آتشِ دلِ ما پخته گشت خامِ شما

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

ترازو گر نداری پس تو را، زو ره زند هر کس
یکی قلبی بیاراید، تو پنداری که زر دارد

#مولانا

تر بود بسترِ دل، از چشم و هق‌هقِ من
در پایِ یادت ای گل شبنم چکیده بودم

#سیدحسن_حسینی

ترسم آزاد نسازد ز قفس صیادم
آن‌قدَر تا که رود راه چمن از یادم

#ابوالقاسم_لاهوتی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

06 Jan, 13:57


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۱۱

تا نشکند دلِ تو حاجت روا نگردد
آیینه را جلا ده کار از دعا نیاید

#عباس_شهری

تا نشکنیم خود، نشود کار ما درست
پنهان بوَد درستیِ ما در شکست ما

#صغیر_اصفهانی

تا نشوی تشنه به تدبیر باش
سوخته خرمن چو تباشیر باش

#نظامی

تا نقش خیال دوست با ماست
ما را همه عمر خود تماشاست

#مولانا

تا نگاه افکنده‌ای تسخیر شهری کرده‌ای
همچو بوی گل که تا برخاست بستان را گرفت

#کلیم_کاشانی

تا نورِ تو تابید به طورِ کلماتم
موسیّ‌ِ تكلّم شده‌ام در خودم امشب

#قیصر_امین‌پور

تا نهادی گنج راز عشق خود در خاک ما
قدسیان را ملتمس تشریف انسان گشتن است

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

تا نهادیم سر اندر قدم پیر مغان
پای بر فرقِ جَم و افسرِ دارا زده‌ایم

#هما_شیرازی

تا نه تصوّر کنی که بی‌تو صبوریم
گر نفسی می‌زنیم بازپسین است.

#سعدی

تا نیمه چرا ای دوست! لاجرعه مرا سرکش
من فلسفه‌ای دارم یا خالی و یا لبریز

#محمدعلی_بهمنی

تا همنشین و همدم مجنون کند مرا
سوی جنون مرا دل دیوانه می‌برد

#حسن_مروجی

تا همی سرخ بوَد همچو گلِ سرخ عقیق
تا همی زرد بوَد همچو گل زرد زریر

#فرخی_سیستانی

تا یک دماغ مشک ز زلفِ تو بو کنند
دل‌های خسته در صفِ نوبت نشسته‌اند

#کمال_اجتماعی (گلبانگ)

تأثیرِ عشق بین که پس از مرگِ عندلیب
اوراقِ گل بریزد و بر وی کفن شود

#لاادری

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

05 Jan, 14:07


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۱۰

تا گره از کار مردم می‌توان آسان گشود
پس کج‌اندیشان چرا این کار کمتر می‌کنند

#محمود_بهروزی

تا گُلِ عشقِ تو آمیخته با گوهر ما
شعله خون می‌خورد از گرمی خاکستر ما

#نوذر_پرنگ

تا گنجِ غمت در دلِ ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است


#حافظ

تا گوهرِ امید شوم در دلِ صدف
از دیدۀ سپهر به دریا گریختم

#مشفق_کاشانی

تا لب گشود غنچه سرِ خود به باد داد
ای آفتاب، دم به نسیمِ سحر مزن

#جلال‌الدین_همایی (سنا)

تا لحظۀ بوسیدن او فاصله‌ای نیست
ای مرگ! به قدرِ نفسی دست نگه دار

#فاضل_نظری

تا ما سرِ نیاز بدین در نهاده‌ایم
پا بر فرازِ طارمِ اخضر نهاده‌ایم

#کیوان_سمیعی

تا مرا عشقِ تو تعلیمِ سخن گفتن کرد
خلق را وردِ زبان مدحت و تمکینِ من است

#حافظ

تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح
همه شب منتظرِ مرغِ غزلخوان بودم

#سعدی

تا مُلکِ نظر بر تو مسلّم شود ای دل
کسب نظر از مکتبِ صاحب‌نظری کن

#رعدی_آذرخشی

تا موفق گردی اندر خدمتِ ابناءِ نوع
از خدای مهربان هر لحظه استمداد کن

#محسن_ساعی

تا می‌توان ز آبلۀ دست خورد نان
بهرِ چه خوشه‌چینِ ثریّا شود کسی؟

#صائب

تا نپنداری منِ دیوانه را بی‌خانمان
خانه‌ای از سنگِ طفلان بهر خود بر پا کنم

#قانع_شیرازی

تا نسوزد بر نیاید بوی عود
پخته داند کاین سخن با خام نیست

#سعدی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

05 Jan, 06:31


گشتیم به هر کوچه و بازار بَسی
در  دَهر  نیافتیم  یک هَم‌نَفَسی
سَرخوش! چو کتاب، هر کِرا می‌بینَم
گویَد از خویش‌و نَشنَوَد حرفِ کَسی

#میرزا_محمد_سرخوش
@kar471

خاکستر ققنوس

04 Jan, 21:03


مینای فلک که سنگ می‌بارد ازو
در پردۀ صلح، جنگ می‌بارد ازو
غیر از سپر قدح گریزت نبُوَد
هرچند که سنگِ ننگ می‌بارد ازو.

#سرمد_کاشانی
سعیدا (– ۱۰۷۲ ه.ق)

← جام سخن
محمود توحیدی امین
بی‌نا، تهران ۱۳۸۴
بخش رباعیات سرمد ص ۱۷۲

رباعیات مرتبط:
🔸 رباعی شهودی اصفهانی
🔹 رباعی ابوسعید بزغوش
🔸 رباعی حافظ

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

04 Jan, 18:08


عالم ز لباس شادیَم عریان یافت
با دیدهٔ پر خون و دلِ بریان یافت
هر شام که بگذشت مرا غمگین دید
هر صبح که خندید مرا گریان یافت.

#عراقی

← کلیات عراقی/ سعید نفیسی/ ص ۳۶۶

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

04 Jan, 14:30


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۹

تا که آن یارِ گران‌مایه نکوخواهِ شماست
خاک در چشم فرومایۀ بدخواه کنید

#بدیع‌الزمان_فروزانفر

تا که از وارستگی بر فرق خود افسر زدم
پشت پا بر افسر دارا و اسکندر زدم

#علی_غفورزاده (قیام)

تا که این خلق به هم دست ارادت ندهند
کار آشفتۀ این مُلک به سامان نرسد

#شهریار_یاربخت (نوذر) اصفهانی

تا که دستِ التجا بر حلقۀ آن در زدم
دست من ببریده بادا گر درِ دیگر زدم

#عبدالله_صالحی

تا که رازِ دلِ محنت‌زده‌ام فاش نگردد
نتوانم کشم از سینۀ پرسوزِ خود آهی

#عبدالرحمن_فرامرزی

تا که روزی به عیادت قدمی رنجه کنی
به دعا خواسته هر دلشده بیماری را

#عماد_فقیه_کرمانی

تا که سرانگشتِ تاک کرد خزان فندقی
کرد چمن پرنگار پنجۀ دست چنار

#خاقانی

تا که مرا شیرِ غمت صید کرد
جز که همین شیر شکاریم نیست

#مولانا

تا که نقشِ اسم اعظم زیبِ خاتم شد مرا
اژدهای نفسِ افسونکار افسونِ من است

#حسن_سخنور_یزدی

تا کی آخر چو بنفشه سرِ غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار

#سعدی

تا کی اندر پیِ تخریبِ دلِ من دل توست
آخر ای خانه‌خراب این دل من منزل توست

#لاادری

تا کی در انتظار قیامت توان نشست
برخیز تا هزار قیامت به پاکنی

#فروغی_بسطامی

تا گذار ما فتد بر نوگلی
چون صبا افتان و خیزان آمدیم

#مهرداد_اوستا

تا گرفتار بدان طرّۀ طرّار شدم
به دو صد قافله دل قافله‌سالار شدم

#عارف_قزوینی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

03 Jan, 13:56


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۸

تا عکس تو در آینه گردید هویدا
زد آینه با ساده‌دلی راهِ دل ما

#روشن

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقضِ همه پیمانها

#سعدی

تا غنچه به باغ آمد بلبل غمِ خود سر کرد
خوش آن که تواند گفت با اهلِ دلی دردی

#عاشق_اصفهانی

تا غنچه به باغ از دهنِ تنگِ تو دم زد
عطارِ صبا مشک ختن در دهنش کرد

#فروغی_بسطامی

تا غنچۀ خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که می‌رویی

#حافظ

تا غوطه در عرق نزند چهرۀ کریم
گردِ خجالت از رخِ سائل نمی‌رود

#صائب

تا فشاندی وجدی از دامان غبار حرص و آز
هر کجا پا می‌نهی بر سر تو را جا می‌دهند

#جواهری_وجدی

تا قبای وصلت آید بر تنِ عشاق راست
باید اول فکر بالا کرد و اندامی دگر

#محمود_آزادپور

تا قیامت مژه بر هم نزنم گر دانم
که امیدِ نگهی روزِ جزا خواهد بود

#رشدی_رستمداری

تاک اگر دستِ ارادت بر نیارد زآستین
کیست کز دست فلک گیرد گریبان مرا

#صائب

تاکِ بالادستِ من بیعت به طوبا بسته است
خوشه‌ام عقدِ اخوّت با ثریّا بسته است

#صائب

تاکِ بریده، یاد ز چشمان من گرفت
بی‌اختیار گریه به دامان و ابر هم

#کمال_اجتماعی (گلبانگ)

تا کند ظلمت‌سرای دل بسانِ روز روشن
آفتابی عالم‌آرا چون رخِ جانانه باید

#عبدالصمد_حقیقت

تا کنی با زیردستان در زبردستی ستم
غافل از قهر و عتابِ خالقِ یکتا مباش

#کنی‌پور (مستی)

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

02 Jan, 16:10


در شب سرد زمستانی

در شب سرد زمستانی
کوره‌ی خورشید هم، چون کوره‌ی گرم چراغ من نمی‌سوزد،
و به مانند چراغ من
نه می‌افروزد چراغی هیچ،
نه فروبسته به یخ ماهی که از بالا می‌افروزد.

من چراغم را در آمد رفتنِ همسایه‌ام افروختم در یک شب تاریک
و شب سرد زمستان بود،
باد می‌پیچید با کاج،
در میان کومه‌ها خاموش،
گم شد او از من جدا زین جاده‌ی باریک
و هنوزم قصه بر یاد است،
وین سخن آویزه‌ی لب:
«که می‌افروزد؟ که می‌سوزد؟ چه کسی این قصه را در دل می‌اندوزد؟»

در شب سرد زمستانی
کوره‌ی خورشید هم چون کوره‌ی گرم چراغ من نمی‌سوزد.
زمستان سال ۱۳۲۹
#نیما_یوشیج

📚 مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج
گردآوری، نسخه‌برداری و تدوین: سیروس طاهباز
با نظارت شراگیم یوشیج
موسسه انتشارات نگاه، چاپ سوم ۱۳۷۳ صص ۴۸۷ و ۴۸۸
🔸 با اجرای احمدرضا احمدی و محمد نوری
🔹 با اجرای احمد شاملو

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

02 Jan, 14:33


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۷

تا شانه بدان جعد معنبر زده‌ای باز
جمعیّت عشاق به هم بر زده‌ای باز

#وفای_نوری

تا شانه‌صفت چنگ زدم بر سرِ زلفت
گه عقده‌گشا هستم و گه نافه‌فروشم

#فروغی_بسطامی

تا شاهد حسن تو در آیینه نظر کرد
عکس رخ خود دید بشد واله و شیدا

#شمس_مغربی

تا شد از دست سرِ طرّۀ جانانۀ ما
در بر آرام نگیرد دل دیوانۀ ما

#خرسندی_شیرازی

تا شدم حلقه به گوشِ در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک‌بادم

#حافظ

تا شدی رهبر نفْسم به رهِ عشق و جنون
دلِ سودازده بی‌ چون و چرا می‌آید

#سیدمحمدتقی_سفیر

تا صاحبِ فرزند نگردی نتوان یافت
در عالمِ ایجاد حقوق پدری را

#صائب

تا صبا شانه بر آن زلفِ خم‌اندر‌خم زد
آشیانِ دلِ صد سلسله را بر هم زد

#صبوحی_قمی

تا صبا شانه بر آن سنبل خم‌درخم زد
آشیانِ دلِ یک سلسله را بر هم زد

#فروغی_بسطامی

تا صبا شد دسته‌بندِ سنبلِ گلپوشِ او
کار او جز عنبرافشانی و عطاری که دید

#خواجوی_کرمانی

تا صیدِ دلِ اهل نظر پیشۀ ما شد
هر جا ز سرِ صدق و صفا دانه نهادیم

#حمید_سبزواری

تا طبیعت زعفران را رنگِ اعدای تو دید
مایۀ شادی جدا کرد از مزاج زعفران

#سنایی

تا عشق تو سوخت همچو عودم
یک عقده نماند از وجودم

#مولانا

تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق
جایی دلم برفت که حیران شود عقول.

#سعدی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

01 Jan, 19:23


یک نفس بی‌لذّتِ بیداد نتوان زیستن
گر نباشد خاطر ناشاد نتوان زیستن

گردنِ دل وقفِ طوقی کن، کم از قمری نه‌ای
تا گرفتاری بوَد، آزاد نتوان زیستن

بیستونِ سنگدل از مرگ تلخ کوهکن
تیشه بر سر زد که بی‌فرهاد نتوان زیستن

شیشۀ ما تا به کی همسایۀ خارا بوَد؟
بیش ازین در کوچۀ فولاد نتوان زیستن

بلبلِ دور از گلستان را هوا دامِ ره است
بال بر تن چون شود صیاد نتوان زیستن

بی‌توکّل در طریق عشق نتوان گام زد
تا نگویی: هر چه باداباد، نتوان زیستن

آبرو خواهی هنر بگذار و نادانی گزین
در جهان با ننگِ استعداد نتوان زیستن

ریشه در خون جگر دارد بنای صبر ما
گر نباشد سیل اشک، آباد نتوان زیستن

در علاج ما مسیحا هم شفایی! عاجز است
درد دل چون بی‌دوا افتاد نتوان زیستن.

#شفایی_اصفهانی

📚 دیوان حکیم شفایی اصفهانی
تصحیح و مقدّمه و تعلیقات
به‌کوشش: دکتر لطفعلی بنان
ناشر: اداره کل ارشاد آذربایجان شرقی- ۱۳۶۲، غزل ۹۹۲

#غزل‌های_هم‌آهنگ

🔹 غزل میلی مشهدی
🔸 غزل فیضی دکنی
🔹 غزل امیرخسرو دهلوی

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

01 Jan, 15:23


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۶

تار سر زلفت ز گرانباریِ دل‌ها
صد بار سراسیمه در آغوشِ تو افتاد

#فروغی_بسطامی

تا رهانی دلم ز غم، تو بیا
شاد خواهی اگر دلم، تو بیا

#محمدهاشم_محجوب (مهتاب)

تارهای سر زلف تو چو پیوست به هم
داد اسباب پریشانی ما دست به هم

#باقر_اصفهانی
در کتاب مشاعره: میرزا عباس ایبک

تا ریا رونق بازار هنر می‌شکند
سقف ما گنبد بی سقف و ستون خواهد شد.

#شهرآشوب

تا ز مردم رخ چون ماه نهان کردی، ماه
آشکار آمد و خود را به جهان رسوا کرد

سرتیپ #سرود

تا ز مهر ای ماه یک شب آمدی در خانه‌ام
تیرگی بربست رَخت از ساحتِ کاشانه‌ام

#امیرخانی (فیاض‌زاده)

تا ساقی این بزم تویی، بادۀ گلرنگ
این گرمی و لطف از اثر خوی تو دارد

#گلچین_معانی

تا سایۀ شمشاد تو افتاد به بستان
بر سرو سهی دودِ دلِ فاخته برخاست

#فروغی_بسطامی

تا سحر شمع و من و پروانه با هم سوختیم
آن که بر مقصود نایل شد سحر، پروانه بود

#سری_اصفهانی
سیدابراهیم پوده‌ای اصفهانی (سرّی تخلّص)

تا سر بر آستانۀ آن پا نهاده‌ایم
پا بر فراز گنبد مینا نهاده‌ایم

#زین‌الدین_کیایی‌نژاد (کیایی)

تا سر زلف تو شد بازیچۀ دست نسیم
کار و بار جمع مشتاقان پریشان گشتن است

#هوشنگ_ابتهاج (سایه)

تا سروِ قباپوشِ تو را دیده‌ام امروز
در پیرهن از ذوق نگنجیده‌ام امروز

#شیخ‌بهایی

تا سوز هجر روی تو در سینه باقی‌ست
ما را همان محبت دیرینه باقی‌ست

فتح‌الله #صفاری_رشتی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

31 Dec, 16:40


برج بلند باران

از باغ ما مپرسید، افسانۀ بهاران
تا یاد گل نسوزد بنیاد شاخساران

ای شب که در تو حرفی از مستی کهن نیست
با ماه گو چه تابی بر خاک میگساران

شد آنکه خواب مستان تعبیر راستین داشت
یارب چه باده‌ای بود در جام روزگاران

دارم ز آه حسرت، دل هم‌نژاد آتش
چشم از سرشکِ محنت، همزاد جویباران

این‌سان که بی‌رخ دوست افسرده‌ایم و خاموش
روشن‌تر از دل ماست، شبهای سوگواران

هر لاله‌ای کزین دشت، روید دوباره، دردا!
تمثیل دردناکی‌ست از داغ عشقِ یاران

گر جایگاه عیشی‌ست، جز بستر فنا نیست
با ما سخن مگویید ز آغوش گلعذاران

هر کس ندای گنجی در داد و رفت، اما
گَردی به چشم ما بود میراث این سواران

منصورهای دوران اسطوره‌های عشقند
آیینۀ زمان باد، آیین سر‌به‌داران

رندانه نکته‌ای خوش، گویم ز قول ساقی
می نسبتی ندارد با درد کامگاران

از بانگ مرغ خورشید غافل مباش، هرچند
خالی‌ست زین بشارت برج بلند باران

ای دل به ناامیدی دامن مکش از این باغ
میثاق غنچه باقی‌ست با نغمۀ هزاران.

#بهمن_صالحی

📚 ترانۀ مستانۀ غزل (منتخب غزل معاصر ایران)
به‌انتخاب: حمزه مومنی‌زاده
نشر اینترنتی تبرستان
بهار ۱۴۰۳

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

31 Dec, 14:14


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۵

تا در رهت افتاده‌ام، افتادۀ آزاده‌ام
تا سر به راهت داده‌ام، از این سبک‌باری خوشم

#جواهری_وجدی

تا در طریق مهر و وفا پا نهاده‌ایم
مستانه پای بر سر دنیا نهاده‌ایم

#اسماعیل_حاکمی

تا در نظر آمد قد و بالای تو ای دوست
چون خاک فتادم به قدم‌های تو ای دوست

#ضمیر_گیلانی

تا درون آمد غمش از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه را

#فروغی_بسطامی

تا دل به دام حلقۀ زلفِ تو بسته‌ام
دانسته‌ام که حاصل عمرِ دراز چیست

#فغانی_شیرازی

تا دلِ خونین بدان زلفِ پریشان بسته‌ام
یک جهان امّید را بر رشتۀ جان بسته‌ام

#مشفق_کاشانی

تا دل نمی‌برم به کسی دل نمی‌دهم
صیادِ من نخست گرفتارِ من شود

#صائب

تا دل و دیده به دریا زده‌ام خرسندم
که به دست آمدی ای گوهر یکدانه مرا

#همایون_تجربه‌کار_کرمانی

تا دم از عشقِ رخِ آن ماه سیمین‌تن زدم
خیمۀ آزادگی در وادیِ ایمن زدم

#حسن_سخنور_یزدی

تا دهان و رخِ تو را دیدند
غنچه دل‌تنگ و ارغوان خجل است

#اوحدی_مراغه‌ای

تا دل هرزه‌گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کند

#حافظ

تا دلی آتش نگیرد حرف جانسوزی نگوید
حال ما خواهی اگر از گفتۀ ما جستجو کن

#نظام‌وفا

تا رازِ عشقِ ما به تمامی بیان شود
با آبِ دیده آتشِ دل ائتلاف کرد

#قیصر_امین‌پور

تارِ زلف افتاده بر رخسارِ جانانِ من است
یا مگر در روی آتش رشتۀ جان من است

#شجاعی_مشهدی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

30 Dec, 19:56


مبارک باد عید آن دردمندِ بیکس و کو را
که نه کس را مبارکباد گوید، نه کسی او را.

#نصیبی_گیلانی


گرافیتی و پرفورمنس: بنکسی

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

30 Dec, 14:55


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۴

تا چند در میان فکنی زلف و شانه را
دل را نمی‌دهیم به دست تو، زور نیست!

#صائب

تا چند دهی پندم ناصح به شب هجران
آرام نگیرد دل بی‌روی دلارامی

#فروغی_بسطامی

تا چند ز خون مژه در کوی تو احباب
صد نامه نویسند و جواب از تو نخواهند

#فروغی_بسطامی

تا چند سیه‌پوش غم هجر تو باشم
ای زلف سیاه تو سیه‌پوش‌تر از من

#صالح_گیلانی
صالح صابر

تا چو گل خفته‌ای در آغوشم
می‌شود رنج و غم فراموشم

#نصرت‌الله_نوحیان (نوح)

تا چه در گوش درختان گفت بادِ صبحدم
کز طرب شد پایکوبانْ سرو، دست‌افشان چنار

#صائب

تا حیاتی هست باقی روزیِ ما می‌رسد
آب تا جاری بوَد این آسیا در گردش است

#امین_اصفهانی

تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته‌نظری باشد رفتن به گلستانها

#سعدی

تا خیال از ما نمی‌گیرند راحتها ز ماست
مهربان تا هست ساقی باده بی‌پروا زنیم

#عثمان_صدقی (افغانستانی)

تا خیالش شد هم‌آغوشِ دلم هر دم صبا
از کنارم کاروان نکهت گل می‌برد

#مهدی_دیجوری (دیجور)

تا خیال گریه کردم یار رفت
این غزال از بوی خون رم می‌کند

#صائب

تا داشتیم چون سرو یک پیرهن در این باغ
از گرم و سردِ عالم پروا نبود ما را

#صائب

تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت

#حافظ

تا در آن گلشنِ جان عزمِ چمیدن داری
غم مخور گر ستم از خار کشیدن داری

#ضياءالدین_دهشیری (سها)

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

29 Dec, 15:41


تا به وصل تو منِ غمزده رغبت کردم
رخنه در پایۀ دیوار محبت کردم

می‌روم از سر راه تو همان انگارم
کآمدیّ و نگهی از سر حسرت کردم

بس‌که با غیر نشستی تو و من کردم صبر
عاقبت خاک سیه بر سر غیرت کردم

ره نبردم به تو قطعا که چه مذهب داری
گرچه قطعِ رهِ هفتاد و دو ملت کردم

والهی بازنگردد ز ره عشق به پند
بنده صد مرتبه‌اش بیش نصیحت کردم.

#والهی_قمی

📚 جُنگ دست‌نویس
کتابخانه مجلس
به‌شماره ۱۶۲۱۳

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

29 Dec, 13:53


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۳

تا به من پرتو آن مهر درخشان نرسد
شب هجر منِ دل‌خسته به پایان نرسد

#نوذر_اصفهانی

تا به یاد آن رخِ چون گل غزلخوان می‌شویم
نغمۀ ما شور از آوای بلبل می‌بَرَد

#مهدی_دیجوری (دیجور)

تا به يُمنِ عشق چشمِ اشکباری یافتم
راه کسب آبرو و اعتباری یافتم

#کمال_اجتماعی (گلبانگ)

تابی به زلف داد و دل از من گرفت و برد
دوری به چشم داد و مرا کرد مست و رفت

#رشیدیاسمی

تا پای هرزه‌گرد به دامن کشیده‌ام
نابرده رنجِ راه به مقصد رسیده‌ام

احمد #گلچین_معانی

تا پرکشیده سوی تو پرواز می‌کنم
رنج و غم جهان از دلم باز می‌کنم

ح.م. #عطا

تا پیامش بشنوی از هر لبی
پنبۀ غفلت برون آور ز گوش

#فروغی_بسطامی

تا پیِ پرسش ما رنجه نمودی لب خویش
می‌برد رشک به بیماری ما صحّتِ ما

#والهی_قمی

تا پریشان به رخ آن زلفِ خم اندر خم شد
روز ما تار شد و کار جهان در هم شد

#لاادری

تا ترکش افلاک پر از تیر شهاب است
ما بی سر و پایان همه نارنجِ نشانیم

#صائب

تا توان داری ز حالِ ناتوانان یاد کن
خاطر افسردگان را با محبت شاد کن

#محسن_ساعی

تا توانی مده از کف به بهار ای ساقی
لبِ جوی و لبِ جام و لبِ یار ای ساقی

#سلمان_ساوجی

تا چشمم اوفتاد به شاهینِ زلفِ تو
عنقای عشق بر سرِ من آشیانه کرد

#فروغی_بسطامی

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

28 Dec, 14:57


📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#ت ۲

تا بو که یابم آگهی از سایۀ سروِ سهی
گلبانک عشق از هر طرف بر خوشخرامی می‌زنم

#حافظ

تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز
همه شب ذکر تو می‌رفت و مکرر می‌شد

#سعدی

تا به جفایت خوشم ترکِ جفا کرده‌ای
این روش تازه را تازه بنا کرده‌ای

#فروغی_بسطامی

تا به دامن اشک می‌ریزیم، خرسندیم ما
شمعِ جمعیم و به اشکِ خویش پابندیم ما

#محمدرضا_حکیمی

تا به رویت نظر افکندم من
پیش پای تو سر افکندم من

#يوسف_بخشی_خوانساری

تا به زنجیر سر زلف تو پابست شدم
دل یک شهر به حال من دیوانه بسوخت

#همت_شیرازی

تا به سودای تو افتادیم در بازار عشق
از زیان هر دو عالم فارغیم، از سود هم

#هلالی_جغتایی

تا به شطرنجِ نظر با آن دو رخ بردیم دست
در نخستین دست نقدِ دین و دل در باختیم

#جامی

تا به فروردین جهان چون حلّۀ رنگین شود
بوستان پر لاله و پر سوسن و نسرین شود

#فرخی_سیستانی

تا به کی چون خضر باشم در حسابِ زندگی
وز نفس شیرازه بندم در کتابِ زندگی؟

#واهب_اصفهانی
میرزا حسن

تا به کی خوان را از خون خلق رنگین می‌کنی
بس کن ای منعم به خون آلوده‌ام مپسند دست

#یاور_همدانی

تا به کی در خون نشاند چشمِ خون‌پالا مرا
بر سر دریا فکند این ابرِ طوفان‌زا مرا

حسین #پژمان_بختیاری

تا به کی شِکوه ز بی‌مهریِ صیاد کنی
باشد آن روز که از کنج قفس یاد کنی

#شرر_خراسانی

تا به ملکِ دلِ من از تو شبیخون آمد
شبی از دیده مرا اشک و شبی خون آمد

#پروین_شیرازی
میرزا جلیل ← مرآت‌الفصاحه ص ۱۰۸

#مشاعره

خاکستر ققنوس

خاکستر ققنوس

28 Dec, 07:30


این عصر که عصر ظلمت و بیداد است
شاعر    همه ی   رسالتش  فریاد  است
یک   شاعر مرد    می شناسم آ ن  هم 
بی   هیچ  سخن   فروغ فرخزاد است
#واران
@kar471