شعرِ تَر @shearetar Channel on Telegram

شعرِ تَر

@shearetar


شبِ امن و حضورِ قلب و ذوقِ وصل و شعرِ تَر

ـــ نظیر نیشابوری

* تَر: تازه، خوش‌آیند، و دل‌نشین: کِی شعرِ تَر انگیزد خاطر که حزین باشد؟ (حافظ)

ـــ فرهنگِ بزرگِ سخن

شعرِ تَر (Persian)

به کانال تلگرامی شعرِ تَر خوش آمدید! اینجا جایی است که شب ها در امنیت و حضور قلب و ذوقِ وصل شعرهای تازه و دلنشینی را بخوانید. با نوشته های نظیر نیشابوری و دیگر شاعران بزرگ، در دنیایی از زیبایی و احساسات غرق شوید. تعریف از تر در ادبیات فارسی، به معنی تازه، خوش آیند و دلنشین است. چه کسی می تواند بگوید که یک شعر تازه و دلنشین، اگر حزین باشد، چگونه می تواند خاطر را به زیبایی فرو برد؟ بیایید با ما این تجربه شگفت انگیز ادبی را تجربه کنید. فرهنگ بزرگ سخن در کانال شعرِ تَر منتظر حضور شماست.

شعرِ تَر

13 Jan, 13:09


آیینِ تقوا ما نیز دانیم
لیکن چه چاره با بختِ گم‌راه؟

#حافظ

شعرِ تَر

شعرِ تَر

11 Jan, 20:07


یأس بر جا ماند و فرصت‌ها گذشت
امشبِ ما نیست جز اندوهِ دوش

#بیدل_دهلوی

خوشه‌گاه

شعرِ تَر

07 Jan, 09:20


دانم که هرچه کرد به جانم امید کرد

#طالب_آملی

شعرِ تَر

شعرِ تَر

03 Jan, 19:15


چو بر روی زمین باشی، توانایی غنیمت دان
که دورانْ ناتوانی‌ها بسی زیرِ زمین دارد

#حافظ

شعرِ تَر

شعرِ تَر

03 Jan, 15:09


با خود گفتم که رفته باشد شاید
اما نه، همین جاست، مرا می‌پاید
تنهاییِ من ابرِ بزرگی سنگی‌ست
هر جا بروم باز پی‌ام می‌آید

#امیرمحمد_شیرازیان
@kar471

شعرِ تَر

03 Jan, 05:23


به هیچ صورت ز دورِ گردون نصیبِ ما نیست سربلندی
ز بعدِ مردن مگر نسیمی غبارِ ما را بَرَد به بالا
نه شامِ ما را سحرنویدی، نه صبحِ ما را گُلِ سفیدی
چو حاصلِ ماست ناامیدی، غبارِ دنیا به فرقِ عقبا
رمیدی از دیده بی‌تأمل، ‌گذشتی آخر به صد تغافل
اگر ندیدی تپیدنِ دل شنیدنی داشت نالهٔ ما

#بیدل_دهلوی

شعرِ تَر

شعرِ تَر

01 Jan, 14:55


گرفتم موشکافِ زلفِ رازی
زبانِ بی‌نوای شانه‌ات کو؟

#بیدل_دهلوی

شعرِ تَر

شعرِ تَر

01 Jan, 09:47


برف

خواننده و آهنگ‌ساز: #میلاد_درخشانی
شاعر: #فروغ_فرخ‌زاد

پشتِ شیشه برف می‌بارد
پشتِ شیشه برف می‌بارد
در سکوتِ سینه‌ام دستی
دانهٔ اندوه می‌کارد

چون نهالی سست می‌لرزد
روحم از سرمای تنهایی
می‌خزد در ظلمتِ قلبم
وحشتِ دنیای تنهایی

دیگرم گرمی نمی‌بخشی
عشق، ای خورشیدِ یخ‌بسته!
سینه‌ام صحرای نومیدی‌ست
خسته‌ام، از عشق هم خسته!

بعد از او بر هرچه رو کردم
دیدم افسونِ سرابی بود
آن‌چه می‌گشتم به دنبالش
وای بر من! نقشِ خوابی بود

دیدم ای بس آفتابی را
که‌او پیاپی در غروب افسرد
آفتابِ بی‌غروبِ من!
ای دریغا، در جنوب افسرد

بعد از او دیگر چه می‌جویم؟
بعد از او دیگر چه می‌پایم؟
اشکِ سردی تا بیفشانم
گورِ گرمی تا بیاسایم


شعرِ تَر

شعرِ تَر

31 Dec, 08:33


مرا روزی مباد آن دم که بی یادِ تو بنشینم

#حافظ

شعرِ تَر

شعرِ تَر

27 Dec, 04:32


خوش باش که پخته‌اند سودای تو دی
فارغ شده‌اند از تمنای تو دی
قصه چه کنم که بی تقاضای تو دی
دادند قرارِ کارِ فردای تو دی

#خیام

شعرِ تَر

شعرِ تَر

26 Dec, 08:05


اگر سخن میانِ من و تو پایان یافت
و راه‌های وصال قطع شدند
و جدا و غریبه گشتیم
از نو با من آشنا شو

(نزار قبانی)

شعرِ تَر

24 Dec, 07:21


مرا دانهٔ دل بر آتش فتاده‌ست

#خاقانی

شعرِ تَر

شعرِ تَر

20 Dec, 14:21


بر ظلمتِ زندگی‌کُشِ شب شورید
بر خاک فکندندش، از خاک دمید
اظهارِ پشیمانی از او کس نشنید
«یلدا» یعنی: خزان نخواهد پایید



@Meem_Ra

شعرِ تَر

19 Dec, 20:41


کشتیِ صبرِ من سوی ساحل کجا رسد
با صدهزار رخنه که در بادبان فتاد؟

#خاقانی

#موسیقی

گَردواره • خوشه‌گاه

شعرِ تَر

19 Dec, 19:44


باز آ که شهر بی تو تاریک و تیره باشد

#امیرخسرو_دهلوی

شعرِ تَر

شعرِ تَر

17 Dec, 05:24


دیدار در شب

و چهرهٔ شگفت
از آن سوی دریچه به من گفت:
«حق با کسی‌ست که می‌بیند
من مثلِ حسِ گم‌شدگی وحشت‌آورم
اما خدای من
آیا چگونه می‌شود از من ترسید؟
من، من که هیچ‌گاه
جز بادبادکی سبک و ول‌گرد
بر پشتِ‌بام‌های مه‌آلودِ آسمان
چیزی نبوده‌ام
و عشق و میل و نفرت و دردم را
در غربتِ شبانهٔ قبرستان
موشی به نامِ مرگ جویده‌ست.»

و چهرهٔ شگفت
با آن خطوطِ نازکِ دنباله‌دارِ سست
که باد طرحِ جاری‌شان را
لحظه‌به‌لحظه محو و دگرگون می‌کرد
و گیسوانِ نرم و درازش
که جنبشِ نهانیِ شب می‌ربودشان
و بر تمامِ پهنهٔ شب می‌گشودشان
هم‌چون گیاه‌های تهِ دریا
در آن سوی دریچه روان بود
و داد زد:
«باور کنید
«من زنده نیستم.»

من از ورای او تراکمِ تاریکی را
و میوه‌های نقره‌ایِ کاج را هنوز
می‌دیدم، آه، ولی او…
او بر تمامِ این‌همه می‌لغزید
و قلبِ بی‌نهایتِ او اوج می‌گرفت
گویی که حسِ سبزِ درختان بود
و چشم‌هاش تا ابدیت ادامه داشت.

«حق با شماست
من هیچ‌گاه پس از مرگم
جرئت نکرده‌ام که در آیینه بنگرم
و آن‌قدر مُرده‌ام
که هیچ چیز مرگِ مرا دیگر
ثابت نمی‌کند
آه
آیا صدای زنجره‌ای را
که در پناهِ شب به سوی ماه می‌گریخت
از انتهای باغ شنیدید؟

من فکر می‌کنم که تمامِ ستاره‌ها
به آسمانِ گم‌شده‌ای کوچ کرده‌اند
و شهر، شهر چه ساکت بود
من در سراسرِ طولِ مسیرِ خود
جز با گروهی از مجسمه‌های پریده‌رنگ
و چند رفتگر
که بوی خاک‌روبه و توتون می‌دادند
و گشتیانِ خستهٔ خواب‌آلود
با هیچ چیز روبه‌رو نشدم

افسوس
من مُرده‌ام
و شب هنوز هم
گویی ادامهٔ همان شبِ بیهوده‌ست.»

خاموش شد
و پهنهٔ وسیعِ دو چشمش را
احساسِ گریه تلخ و کدر کرد

«آیا شما که صورتتان را
در سایهٔ نقابِ غم‌انگیزِ زندگی
مخفی نموده‌اید
گاهی به این حقیقتِ یأس‌آور
اندیشه می‌کنید
که زنده‌های امروزی
چیزی به‌جز تفالهٔ یک زنده نیستند؟

گویی که کودکی
در اولین تبسمِ خود پیر گشته‌است
و قلب ــ این کتیبهٔ مخدوش
که در خطوطِ اصلیِ آن دست برده‌اند ــ
به اعتبارِ سنگیِ خود دیگر
احساسِ اعتماد نخواهد کرد

شاید که اعتیاد به بودن
و مصرفِ مدامِ مسکن‌ها
امیالِ پاک و ساده و انسانی را
به ورطهٔ زوال کشانده‌ست
شاید که روح را
به انزوای یک جزیرهٔ نامسکون
تبعید کرده‌اند
شاید که من صدای زنجره را خواب دیده‌ام

پس این پیادگان که صبورانه
بر نیزه‌های چوبیِ خود تکیه داده‌اند
آن بادپا سواران‌اند؟
و این خمیدگانِ لاغرِ افیونی
آن عارفانِ پاکِ بلنداندیش؟
پس راست است، راست، که انسان
دیگر در انتظارِ ظهوری نیست
و دخترانِ عاشق
با سوزنِ درازِ بُروُدری‌دوزی
چشمانِ زودباورِ خود را دریده‌اند؟

اکنون طنینِ جیغِ کلاغان
در عمقِ خواب‌های سحرگاهی
احساس می‌شود
آیینه‌ها به هوش می‌آیند
و شکل‌های منفرد و تنها
خود را به اولین کشالهٔ بیداری
و به هجومِ مخفیِ کابوس‌های شوم
تسلیم می‌کنند.

افسوس
من با تمامِ خاطره‌هایم
از خون، که جز حماسهٔ خونین نمی‌سرود
و از غرور، غروری که هیچ‌گاه
خود را چنین حقیر نمی‌زیست
در انتهای فرصتِ خود ایستاده‌ام
و گوش می‌کنم: نه صدایی
و خیره می‌شوم: نه ز یک برگْ جنبشی
و نامِ من که نفسِ آن‌همه پاکی بود
دیگر غبارِ مقبره‌ها را هم
بر هم نمی‌زند.»

لرزید
و بر دو سوی خویش فروریخت
و دست‌های ملتمسش از شکاف‌ها
مانندِ آه‌های طویلی به سوی من
پیش آمدند

«سرد است
و بادها خطوطِ مرا قطع می‌کنند
آیا در این دیار کسی هست که هنوز
از آشنا شدن
با چهرهٔ فناشدهٔ خویش
وحشت نداشته باشد؟

آیا زمانِ آن نرسیده‌ست
که این دریچه باز شود بازِ بازِ باز
که آسمان ببارد
و مرد، بر جنازهٔ مردِ خویش
زاری‌کنان نماز گزارد؟»

شاید پرنده بود که نالید
یا باد، در میانِ درختان
یا من، که در برابرِ بن‌بستِ قلبِ خود
چون موجی از تأسف و شرم و درد
بالا می‌آمدم
و از میانِ پنجره می‌دیدم
که آن دو دست، آن دو سرزنشِ تلخ
باز، هم‌چنان دراز به سوی دو دستِ من
در روشناییِ سپیده‌دمی کاذب
تحلیل می‌روند
و یک صدا که در افقِ سرد
فریاد زد:
«خداحافظ.»

(#فروغ_فرخ‌زاد. مجموعه‌آثارِ فروغ فرخ‌زاد. «دفترِ اول: شعرها». «تولدی دیگر». به ویرایشِ #بهنام_باوندپور. آلمان: نیما. ۱۳۸۱. چاپِ ۱. صفحهٔ ۲۹۵-۳۰۰.)

شعرِ تَر

شعرِ تَر

16 Dec, 06:50


هر که را با دل‌سِتانی عیش می‌افتد زمانی
گو غنیمت دان که دیگر دیردیر افتد شکاری

#سعدی

شعرِ تَر

شعرِ تَر

12 Dec, 18:40


پرستو احمدی❤️
@Sedabaz

شعرِ تَر

12 Dec, 05:33


آمدم تا به تو آویزم
لیک دیدم که تو آن شاخهٔ بی‌برگی
لیک دیدم که تو بر چهرهٔ امیدم
خندهٔ مرگی

#فروغ_فرخ‌زاد

شعرِ تَر

شعرِ تَر

05 Dec, 21:06


خواب

شب به روی شيشه‌های تار
می‌نشست آرام، چون خاکستری تب‌دار
باد نقشِ سایه‌ها را در حیاطِ خانه
هر دم زیر و رو می‌کرد
پیچِ نیلوفر چو دودی موج می‌زد بر سرِ دیوار
در میانِ کاج‌ها جادوگرِ مهتاب
با چراغِ بی‌فروغش می‌خزید آرام
گویی او در گورِ ظلمتْ روحِ سرگردانِ خود را جست‌ و جو می‌کرد
من خزیدم در دلِ بستر
خسته از تشویش و خاموشی
گفتم ای خواب، ای سرانگشتت کلیدِ باغ‌های سبز
چشم‌هایت برکهٔ تاریکِ ماهی‌های آرامش
کول‌بارت را به روی کودکِ گریانِ من بگشا
و ببر با خود مرا به سرزمینِ صورتی‌رنگِ پری‌های فراموشی

#فروغ_فرخ‌زاد

شعرِ تَر

شعرِ تَر

30 Nov, 05:05


بپای و ببال و ببار و بتاب
چو کوه و چو سرو و چو ابر و چو خور

#مسعود_سعد_سلمان

شعرِ تَر

شعرِ تَر

29 Nov, 15:33


شبی دیگر

در این تاریکی
با دستانی
یخ‌بسته
چهره‌ام را
بازمی‌یابم

خود را نمی‌نگرم
رهاگشته در بی‌کرانه

(#جوزپه_اونگارتی. شعر و زندگیِ اونگارتی. «شعرها». ترجمهٔ #محمود_نیکبخت. تهران: بهینه. چاپِ ۱. صفحهٔ ۱۵.)

شعرِ تَر

شعرِ تَر

29 Nov, 06:17


خواب

کاش
مثلِ این روستا بودم
لمیده
در ردایی
از برف

(#جوزپه_اونگارتی. شعر و زندگیِ اونگارتی. «شعرها». ترجمهٔ #محمود_نیکبخت. تهران: بهینه. چاپِ ۱. صفحهٔ ۱۶.)

شعرِ تَر

شعرِ تَر

25 Nov, 16:06


قفس

خواننده و آهنگ‌ساز: #میلاد_درخشانی
شاعر: #فروغ_فرخ‌زاد

تو را می‌خواهم و دانم که هرگز
به کامِ دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمانِ صاف و روشن
من این کنجِ قفس مرغی اسیرم

ز پشتِ میله‌های سرد و تیره
نگاهِ حسرتم حیران به رویت
در این فکرم که دستی پیش آید
و من ناگه گشایم پَر به سویت

در این فکرم من و دانم که هرگز
مرا یارای رفتن زین قفس نیست
اگر هم مردِ زندان‌بان بخواهد
دگر از بهرِ پروازم نفس نیست

شعرِ تَر

شعرِ تَر

20 Nov, 20:24


هم خدمتِ این حلقه‌به‌گوشان خُتن بِهْ
از طاعتِ آن کعبه‌نشینانِ ریایی

#خاقانی

شعرِ تَر

شعرِ تَر

18 Nov, 18:48


ناخوش عمری و روزگاری دارم

#مسعود_سعد_سلمان

شعرِ تَر

شعرِ تَر

15 Nov, 19:42


که فریاد شاید قرق را شکست

در جدال با #خاموشی
علیه فراموشی

با یادی از زنده یاد #کیانوش_سنجری
برای همه قربانیان و دربندان ستم.

#khamooshi
#آبان 
#زن_زندگی_آزادی 
#مهسا_امینی
@mehdiyarrahi
ویدئو را می‌توانید در یوتیوب مشاهده کنید.
Youtube: https://youtu.be/z_EXEe1e_vM

شعرِ تَر

15 Nov, 19:42


که فریاد شاید قرق را شکست

در جدال با #خاموشی
علیه فراموشی

با یادی از زنده یاد #کیانوش_سنجری
برای همه قربانیان و دربندان ستم. 

@mehdiyarrahi
۲۵ آبان ۱۴۰۳

شعرِ تَر

15 Nov, 05:54


جهان به خود طرف است از مقابلی‌ که ندارد

#بیدل

شعرِ تَر

11 Nov, 19:43


زین عمرِ به تعجیل دوان سوی زوال
دانی که جهان چه آیدم پیشِ خیال؟
دشتی آید: ز دردِ دل میلامیل
طشتی آید: ز خون‌ِ دل مالامال!

(#انوری. دیوان. «رباعیات». به‌ اهتمام #محمدتقی_مدرس_رضوی. تهران: علمی‌وفرهنگی. ١٣٧٢. چاپ ٣. جلد ٢. صفحهٔ ١٠٠۴.)

شعرِ تَر

شعرِ تَر

07 Nov, 20:10


پیش‌نویس طرح «انتشار آثار پدیدآورندگان ایرانی در پلتفرم‌های خارجی» رو نوشتم و برای چکش‌کاری‌اش به کمک شما نیاز دارم. لطفاً این فایل ده‌صفحه‌ای رو ببینید و نظر و پیشنهادتون رو بهم بگید.

لینک دانلود پیش‌نویس طرح:
https://docs.google.com/document/d/1r5PKX3qEvQ6bnoGqvk3QbN_kApYSlOXT/edit?usp=drivesdk&ouid=114600066296074189972&rtpof=true&sd=true

خلاصه‌ی فرایندش رو در ادامه می‌نویسم.

اهداف این طرح: قطع بازوی سرکوب نهاد سانسورچی، کسب درآمد دلاری برای پدیدآورندگان (نویسنده، مترجم، ویراستار، گرافیست، صفحه‌آرا و...)، انتشار اثر سانسورنشده در سراسر جهان، کاهش قیمت تولید و درنتیجه کاهش قیمت تمام‌شده‌ی کتاب الکترونیک.

مزایای طرح برای ناشر: کاهش هزینه‌ها، کاهش ریسک، افزایش درآمد، افزایش سرعت انتشار، بزرگ‌نمایی برند، بهره‌گیری از نوآوری‌های روز و...

مزایای طرح برای پدیدآورنده: صیانت از آزادی بیان پدیدآورنده، افزایش درآمد، دسترسی به بازار جهانی، حمایت از نویسندگان و مترجمان مستقلی که جایی در نشر ایران ندارن، ارتباط مستقیم با مخاطبان.

مزایای طرح برای مخاطب: دسترسی آسان به آثار سانسورنشده، تنوع آثار، قیمت مناسب، حفظ حریم خصوصی.

فرایند پیشنهادی نشر: ناشر با استفاده از پلتفرم‌های بلاک‌چین و بازارچه‌های NFT واسطه‌های نشر رو حذف می‌کنه و اثر رو مستقیم به خریدار می‌ده.

فاز ۱ (راه‌اندازی پلتفرم):
انتخاب پلتفرم (مثلاً OpenSea)، طراحی قرارداد هوشمند (پرداخت خودکار حق‌الزحمه‌ی ذی‌نفعان)، ایجاد سیستم پرداخت خارجی بر اساس رمزارز و داخلی بر اساس ریال (با تخفیف زیاد)، استفاده از رابط کاربری پلتفرم بلاک‌چین، ایجاد بازارگاه برای عرضه‌ی آثار.

‏فاز ۲ (تولید محتوا):
جذب مترجمان و نویسندگان کاربلد توسط ناشر، مذاکره و کسب حق نشر ترجمه (کپی‌رایت)، ترجمه و ویرایش اثر توسط ویراستار ساکن ایران، ارزیابی کیفیت آثار و بهبود محتوا توسط مترجمان داخل ایران، طراحی و تولید NFT (تضمین مالکیت دیجیتال برای خریدار).

فاز ۳ (بازاریابی و فروش):
بازاریابی و تبلیغات، فروش مستقیم به مخاطب در رابط کاربری پلتفرم بلاک‌چین و دسترسی خریدار به نمایش (و نه دانلود) اثر در بستر بلاک‌چین.

ایده‌های جانبی:
چاپ دیجیتال سفارشی، پویش بازترجمه‌ی آثار سانسورشده، آغاز کار با انتشار آثار کوتاه (تک‌جستار، داستان کوتاه و...)، فروش در تیراژ محدود، برون‌سپاری (برای ویرایش، نمونه‌خوانی، صفحه‌آرایی، طراحی جلد و...) به متخصصان داخلی و پرداخت حق‌الزحمه‌ یه‌صورت درصدی از فروش اثر.‌

شعرِ تَر

04 Nov, 21:31


مسکین دلم از خلق وفایی می‌جست
گم‌ره شده بود، ره‌نمایی می‌جست
ماننده‌ی آن مردِ ختایی که به بلخ
برکرد چراغ و آشنایی می‌جست

(#خاقانی. دیوان. «رباعیات». تصحیح و مقدمه و تعلیقات به کوششِ دکتر #سید_ضیاءالدین_سجادی. تهران: زوار. ١٣۵٧. چاپِ ٢. صفحه‌ی ٧٠۵.)

خوشه‌گاه

شعرِ تَر

01 Nov, 11:22


بیداریِ حیات شود منتهی به مرگ
آرامش است عاقبتِ اضطراب‌ها

#صائب_تبریزی

شعرِ تَر

شعرِ تَر

25 Oct, 15:03


نی کس خبری می‌دهد از پیشانم
نه یک نفس آگهی‌ست از پایانم
چون زیستنی به جهل می‌نتوانم
روزی صد بار می‌بسوزد جانم

(#عطار. مختارنامه: مجموعهٔ رباعیات. «بابِ نهم: در مقامِ حیرت و سرگشتگی». تصحیح و مقدمه از #محمدرضا_شفیعی_کدکنی. تهران: سخن. ١٣٩٩. چاپِ ٨. صفحهٔ ۱۳۲.)

شعرِ تَر

شعرِ تَر

24 Oct, 17:22


من زین دلِ بی‌خبر به جان آمده‌ام
وز جانِ ستم‌کش به فغان آمده‌ام
چون کارِ جهان با من و بی من یک‌سانسْت
پس من به چه کار در جهان آمده‌ام؟

(#عطار. مختارنامه: مجموعهٔ رباعیات. «بابِ نهم: در مقامِ حیرت و سرگشتگی». تصحیح و مقدمه از #محمدرضا_شفیعی_کدکنی. تهران: سخن. ١٣٩٩. چاپِ ٨. صفحهٔ ۱۳۳.)

شعرِ تَر

شعرِ تَر

23 Oct, 19:24


خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟
طاقتِ بارِ فراق این‌همه ایامم نیست

#سعدی

شعرِ تَر

شعرِ تَر

23 Oct, 07:44


ذکرِ بر دار کردنِ حسنکِ وزیر
از تاریخِ بیهقی
بخشِ یکم

فصلی خواهم نبشت در ابتدای این حالِ بر دارِ کردنِ این مرد و پس به شرحِ قصه شد…

خوشه‌گاه

شعرِ تَر

21 Oct, 18:04


وفا و عهد نکو باشد، ار بیاموزی
وگرنه هرکه تو بینی ستم‌گری داند

#حافظ

شعرِ تَر

شعرِ تَر

18 Oct, 18:52


رنجِ ما را که توان برد به یک گوشهٔ چشم؟

#حافظ

شعرِ تَر

شعرِ تَر

13 Oct, 19:44


چون هم‌نفسی کنم تمنا
بر آینه چشم برگمارم

#خاقانی

شعرِ تَر

شعرِ تَر

11 Oct, 14:50


آن را که به صحرای علل تاخته‌اند
بی او همه کارها بپرداخته‌اند
امروز بهانه‌ای درانداخته‌اند
فردا همه آن بُوَد که دی ساخته‌اند

(#خیام. رباعیاتِ خیام و خیامانه‌های پارسی. «دفترِ اول: رباعیاتِ خیام». به پژوهشِ #سید_علی_میرافضلی. تهران: سخن. ١٣٩٩. چاپِ ١. صفحهٔ ۱۷۵.)

شعرِ تَر

شعرِ تَر

11 Oct, 05:48


خیز و بالا بنما، ای بتِ شیرین‌حرکات
که‌ز سرِ جان و جهان دست‌فشان برخیزم

#حافظ

شعرِ تَر

شعرِ تَر

10 Oct, 19:21


دل نیست مرا، یکی مصیبت‌خانه‌ست
جان نیز یکی سوخته‌ی دیوانه‌ست
در دارِ فنا چون خبرم نیست ز هیچ
کارم همه یا نظاره یا افسانه‌ست

(#عطار. مختارنامه: مجموعه‌ی رباعیات. «بابِ نهم: در مقامِ حیرت و سرگشتگی». تصحیح و مقدمه از #محمدرضا_شفیعی_کدکنی. تهران: سخن. ١٣٩٩. چاپِ ٨. صفحه‌ی ١٣٠.)

#شعرخوانی

خوشه‌گاه

شعرِ تَر

08 Oct, 19:41


چون مرغِ دلت پرید ناگه، تو که‌ای؟
چون اسبِ تو سُم فکند در ره، تو که‌ای؟
بر تو ز وجودِ عاریت نامِ کسی‌ست
چون عاریه باز دادی، آن‌گه تو که‌ای؟

#خاقانی

شعرِ تَر

شعرِ تَر

28 Sep, 09:52


کوکبِ سعد فکند از سرِ کیوان دستار
داد پیغامِ طرب، چشمکِ زُهره به هَزار
خندهٔ صبح زدود از تنِ گردون، زنگار
مهر در گوش عطارد گفت، آنک بِنِگار:
«دُبّ اَکبَر» به سیه‌چالِ عدم گشت دچار


@meem_ra

شعرِ تَر

26 Sep, 19:37


تهی شود به لبم نارسیده رطلِ گران
ز بس که ریشه دوانده‌ست رعشه در دستم
جدا چو دستِ سبو از سرم نمی‌گردد
ز بس به فکرِ تو مانده‌ست زیرِ سر دستم

(#صائب_تبریزی. خلوتِ خیال: غزلیات و ابیاتِ برگزیدهٔ مولانا صائب تبریزی. «ابیاتِ برگزیده». به‌ کوششِ #محمد_قهرمان. اصفهان: شاهنامه‌پژوهی. ١٣٨١. چاپِ ١. صفحهٔ ۴٧٣.)

شعرِ تَر

شعرِ تَر

26 Sep, 08:42


گفت‌وگوی اهلِ غفلت قابلِ تأویل نیست
خوابِ پای خفته را تعبیر کردن مشکل است
با خیالِ خشک تا کِی سر به یک بالین نهم؟
دست در آغوش با تصویر کردن مشکل است

(#صائب_تبریزی. مجموعهٔ رنگینِ گُل: گزیدهٔ اشعارِ صائب. «ابیاتِ برگزیده». انتخاب و توضیح از #محمد_قهرمان. تهران: سخن. ١٣٧۴. چاپِ ۴. صفحهٔ ١۶۶.)

شعرِ تَر

شعرِ تَر

23 Sep, 21:19


دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

دکلمهٔ غزلی از #حافظ
با خوانشِ #ابراهیم_منصفی

منبع

#شعرخوانی

شعرِ تَر

شعرِ تَر

21 Sep, 20:49


افسوس که بی‌فایده فرسوده شدیم
وز آسِ سپهرِ سرنگون سوده شدیم
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم
نابوده دمی به کامْ نابوده شدیم

(#عطار. جُنگِ رباعی: بازیابی و تصحيحِ رباعیاتِ کهنِ پارسی. پژوهش و ویرایشِ #سید_علی_میرافضلی. تهران: سخن. ١٣٩۴. چاپِ ١. صفحه‌ی ٣٣٨.)

#شعرخوانی

خوشه‌گاه

شعرِ تَر

20 Sep, 17:42


خصم و شفیعم تویی؛ ز تو به که نالم؟

#خاقانی

شعرِ تَر

شعرِ تَر

20 Sep, 04:53


آمد نفسِ صبح و سلامت نرسانید
بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید
یا تو به دمِ صبح سلامی نسپردی
یا صبح‌دم از رشک سلامت نرسانید
من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم
چه سود که بختم سوی بامت نرسانید
باد آمد و بگسست هوا را زرهِ ابر
بوی زرهِ غالیه‌فامت نرسانید
بر باد سپردم دل و جان تا به تو آرَد
زین هر دو ندانم که کدامت نرسانید
عمری‌ست که چون خاکْ جگرتشنهٔ عشق‌ام
و ایام به من جرعهٔ جامت نرسانید
مرغی‌ست دلم طرفه که بر دامِ تو زد عشق
خودْ عشق چنین مرغ به دامت نرسانید
خاقانی از این طالعِ خود کام چه جویی؟
که‌او چاشنیِ کام به کامت نرسانید
نایافتنِ کامِ دلت کامِ دلِ توست
پس شکر کن از عشق که کامت نرسانید

#خاقانی

شعرِ تَر

شعرِ تَر

15 Sep, 20:28


کیژۆڵەی کوردستانی (دختر کردستان)

تۆ ژینای ژیناستانی، ناۆی تو ره‌مزێ ئازادیە.

#مهسا_امینی

شعرِ تَر

شعرِ تَر

14 Sep, 11:05


پیش‌کشی به ساحت بلند مسیحای معصوم ایران، #مهسا_امینی

@Meem_Ra

شعرِ تَر

12 Sep, 17:15


اندر این ره می‌تراش و می‌خراش
تا دمِ آخر دمی فارغ مباش

#مولوی

شعرِ تَر

شعرِ تَر

10 Sep, 20:19


اول قَدمت دولتِ انبوه مجوی
کاهی‌ت نخست بس بُوَد، کوه مجوی
گر یک سرِ ناخنت پدید آمد کار
در کار شو و به ناخن اندوه مجوی

(#عطار. مختارنامه: مجموعه‌ی رباعیات. «بابِ هشدهم: در همتِ بلند داشتن و در کار تمام بودن». تصحیح و مقدمه از #محمدرضا_شفیعی_کدکنی. تهران: سخن. ١٣٩٩. چاپِ ٨. صفحه‌ی ١۶٩.)

#شعرخوانی

خوشه‌گاه

شعرِ تَر

09 Sep, 05:03


دوشم شبی گذشت چه گویم چه‌گونه بود؟
هم‌چون نیاز تیره و هم‌چون اَمَل طویل

#مسعود_سعد_سلمان

شعرِ تَر

شعرِ تَر

04 Sep, 07:15


می‌فکنی کارِ عشق جمله به فردا
می‌بنترسی که روزگار نیابی؟

#عطار

شعرِ تَر