اشعار حسین منزوی @hosseinmonzavisher Channel on Telegram

اشعار حسین منزوی

@hosseinmonzavisher


نام من عشق است آیا می‌‏شناسیدم؟

حسين منزوى


کانال دوم خودتان : t.me/poem_monzavi

اشعار حسین منزوی (Persian)

اشعار حسین منزوی یک کانال تلگرامی است که تمامی اشعار زیبا و معنوی حسین منزوی را در اختیار علاقمندان قرار می‌دهد. حسین منزوی شاعر و نویسنده مشهوری است که با آثارش در زمینه‌های عاشقانه، انسانی، و اجتماعی شناخته شده است. اگر به دنبال خواندن و استماع به اشعار زیبا و پرمعنای این شاعر بزرگ هستید، کانال اشعار حسین منزوی مناسب‌ترین مکان برای شماست. در این کانال علاوه بر اشعار، مطالب مرتبط با زندگی و آثار حسین منزوی نیز به اشتراک گذاشته می‌شود. بنابراین، اگر علاقه‌مند به ادبیات و شعر فارسی هستید، حتما این کانال را دنبال کنید. همچنین، می‌توانید به کانال دوم حسین منزوی نیز به آدرس t.me/poem_monzavi مراجعه کنید تا از آخرین اشعار و آثار این شاعر بزرگ مطلع شوید.

اشعار حسین منزوی

20 Jan, 20:34




گنجشکک من! پر بزن،درزمستانم لانه کن
با جیک جیک مستانت،خانه را پر ترانه کن


چون مرغکان‌ بازیگوش از شاخی به شاخی بپر
از این بازویم پر بزن،بر این بازویم خانه کن


با نَفَست خوشبختی را به آشیانم بوزان
با نسیمت بهار را به سوی من روانه کن


اول این برف سنگین را ،از سرم پاک کن، سپس
موهای آشفته ام را با انگشتانت شانه کن


حتّا اگر نمی ترسی از تاریکی و تنهایی
تا بگریزی به آغوشم،ترسیدن را بهانه کن


با عشقت پیوندی بزن روح جوانی را به من
هر گره از روح مرا، بدل به یک جوانه کن


چنان شو که هم پیراهن،هم تن از میان برخیزد
بیش از این‌ها، بیش از این‌ها،خود را با من یگانه کن


زنده کن در غزل هایم حال و هوای پیشین را
شوری در من برانگیز و شعرم را عاشقانه کن

#استاد_حسین_منزوی
@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi

اشعار حسین منزوی

19 Jan, 16:20


⚜️⚜️⚜️⚜️

ایران صدای خسته ام را بشنو ای ایران
شکوای نای خسته ام را بشنو ای ایران


من از«دماوند»و«سهندت»قصّه می‌گویم
از کوه های سربلندت قصّه می گویم


از رودهایت، اشک های غرقه در خونت
از رود،رود«کرخه»زاری های«کارونت»


از«بیستون»کن عاشقانِ تیشه دارانت
وآن نقش های بی گزند از باد و بارانت


از دفتر فال و تماشایی که در «شیراز»
«حافظ»رقم زد،جاودان در رنگ و در پرواز


از«اصفهان»باغ خزان نشناسی از کاشی
از «میر»و از«بهزاد»یعنی خط و نقاشی


از نبض بی مرگ«امیر» وخون جوشانش
که می زند بیرون هنوز از «فین کاشانش»

                               
ایران من! آه ای کتاب شور و شیدایی
هر برگی از تاریخ تو فصلی تماشایی


فصلی همه تقدیر سرخ مرزدارانت
فصلی همه تصویر سبز سر به دارانت


فصل ستون های بلند تخت«جمشیدت»
در سر بلندی برده بالاتر ز خورشیدت


از سرخ جامه چون کفن پوشندگان تو
وز خون دامن گیر «بابک »در رگان تو

                               
آواز من هر چند ایرانم! غم انگیز است
با این همه از عشق،از عشق تو لبریز است


دیگر چه جای باغ های چون بهشت تو
ای در خزان هم سبز بودن سرنوشت تو


در ذهن من ریگ روانت نیز سرسبز است
حتا کویرت نیز در پاییز سرسبز است


می دانمت جای به مرداب اوفتادن نیست
می دانمت ایثار هست و ایستادن نیست


گاهیت اگر غمگین اگر نومید می بینیم
ناچار ما هم با تو نومیدیم و غمگینیم


با این همه خونی که از آیینه ات جاری است
رودی که از زخم عمیق سینه ات جاری است


می شوید از دل های ما زنگار غم ها را
همراه تو با خود به دریا می برد ما را.


#استاد_حسین_منزوى
@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

31 Dec, 20:30


.
آغاز سال 2025 بر هموطنان مسیحی مبارک
Happy New Year🌲🎊🎁🌹

آرزومندیم که سال جدید میلادی برایتان
شادمانی‌های بی‌اندازه ، اهداف جدید ،
دستآوردهای نو و هزاران الهام تازه و
خیر و برکت و فراوانی به ارمغان بیاورد

@hosseinmonzavisher ‏
@poem_monzavi
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

28 Dec, 15:53


⚜️⚜️⚜️⚜️

زنعره کف به لب آورده رود دیوانه
هراز ــ اشتر مست هزار کوهانه ــ

نسیم خیس زدریا وزیده ، گاهی نرم
زند به کاکل سبز درخت ها ، شانه

و گاه در نی سحر آورش ــ به چوپانی ـ
دمان ، فتاده پی گله های پروانه

هوای درّه‌ی «یوش است»،این که می آید
ربوده عطر گل از باغ های « افسانه »

مسیر من همه دالان سبز و می گذرم ،
خموش و می کندم این سوال ، دیوانه

کزین بهار که من میکنم گذر آیا
به ناگزیر ، خزان می کند گذر یا نه ؟
                 

مرا هوای غزل گفتن است و در سفتن
به گوشواری ات ای نازنین دردانه !

ببین که تا دهدم سر به دشت‌و جنگل‌و کوه
مرا ، هوای تــو، بیرون کشیده از خانه

                 

سفر، گریختنی در مه است ، سوی امید ؟
ویا گریختن از خویش ، نا امیدانه ؟

زخود چگونه گریزم که بار خویشتنم
امانتی است هم از سرنوشت بر شانه


#استاد_حسین_منزوی

@hosseinmonzavisher ‏
@poem_monzavi
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

22 Dec, 06:41


⚜️⚜️⚜️⚜️

من چه گویم که تحفه ی تـو کنم
ای تو شعر مجسّم ! ای مادر !
ای صدایت هـنوز ها و هـنوز
خوش نشینِ وجـودم ، ای مادر !


ای صدای همیشه ! ای مادر !
ای که شعـرم رهین منّت توست ،
تا مرا شاید و تـو را زیبد ،
شعـر من در خـور عنایت توست ،


شعـر اگر دارم از تـو دارم ، تـو
ای تـو جوهر به ذهن من داده
ای تـو با قصّه های شیرینت
درسم از دوست داشتن داده


#استادحسین_منزوی
@hosseinmonzavisher ‏ ‌‏‌‏
@poemmonzavi
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

11 Dec, 07:42


⚜️⚜️⚜️⚜️

چه شد که بازنگشتی؟ چه شد که دیر بماندی؟
که جان عاشقم از انتظارها نراندی؟

به نامه‌ای به سلامی، به پیکی و به پیامی
چه شد که بی‌خبرت را ز خود خبر نرساندی؟

دلم به مهر فروبستی و به قهر شکستی
مگر برای شکستن دل از کفم بستاندی؟

مرا ز خویش کشیدی برون و در پی عشقت
خراب و خسته چو مجنون، به دشت و درّه کشاندی

کدام توطئه خاموش کرد بانگ رسایت
کز آن ستاره سرودی بر این شکسته نخواندی

بگو بمان که بمانم، بگو برو که نمانم
بدان که حکم، همه حکم توست، هرچه که راندی

#استاد_حسین_منزوی

@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

23 Nov, 12:43


⚜️⚜️⚜️⚜️

باز سوّم آذر، سرو من، تو را کشتند
ایستادی و بازت آن نشسته ها، کشتند

صد کلاغ و یک شاهین، یک پلنگ و صد روباه
این چنین تو را،ای صبح! صد شب سیا کشتند

مثل کشتنی در آب ای نهنگ دریادل!
کوسه‌ها تو را آن شب بی سر و صدا کشتند



نه همین تو را یک بار در میان آن جنگل
عشق را هزاران بار ، در هزار جا کشتند

برگ‌ها زبان گشتند بر درخت و موییدند:
آہ! روح جنگل را، پیش چشم ما کشتند

زنده‌است و زاینده،نسل عشقتان، هرچند،
عاشقان بسیاری از صف شما کشتند



زنده بود و از دنیا، قدر یک قفس جا داشت
آسمان از او پُر شد، چون پرنده را کشتند


#استاد_حسین_منزوى
@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

21 Oct, 12:13


⚜️⚜️⚜️⚜️

ایران صدای خسته ام را بشنو ای ایران
شکوای نای خسته ام را بشنو ای ایران


من از«دماوند»و«سهندت»قصّه می‌گویم
از کوه های سربلندت قصّه می گویم


از رودهایت، اشک های غرقه در خونت
از رود،رود«کرخه»زاری های«کارونت»


از«بیستون»کن عاشقانِ تیشه دارانت
وآن نقش های بی گزند از باد و بارانت


از دفتر فال و تماشایی که در «شیراز»
«حافظ»رقم زد،جاودان در رنگ و در پرواز


از«اصفهان»باغ خزان نشناسی از کاشی
از «میر»و از«بهزاد»یعنی خط و نقاشی


از نبض بی مرگ«امیر» وخون جوشانش
که می زند بیرون هنوز از «فین کاشانش»

                               

ایران من! آه ای کتاب شور و شیدایی
هر برگی از تاریخ تو فصلی تماشایی


فصلی همه تقدیر سرخ مرزدارانت
فصلی همه تصویر سبز سر به دارانت


فصل ستون های بلند تخت«جمشیدت»
در سر بلندی برده بالاتر ز خورشیدت


از سرخ جامه چون کفن پوشندگان تو
وز خون دامن گیر «بابک »در رگان تو

                                

آواز من هر چند ایرانم! غم انگیز است
با این همه از عشق،از عشق تو لبریز است


دیگر چه جای باغ های چون بهشت تو
ای در خزان هم سبز بودن سرنوشت تو


در ذهن من ریگ روانت نیز سرسبز است
حتا کویرت نیز در پاییز سرسبز است


می دانمت جای به مرداب اوفتادن نیست
می دانمت ایثار هست و ایستادن نیست


گاهیت اگر غمگین اگر نومید می بینیم
ناچار ما هم با تو نومیدیم و غمگینیم


با این همه خونی که از آیینه ات جاری است
رودی که از زخم عمیق سینه ات جاری است


می شوید از دل های ما زنگار غم ها را
همراه تو با خود به دریا می برد ما را.


#استاد_حسین_منزوى
@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

21 Sep, 20:32


.

آهای خبر دار

من با پاییز ۱۳۲۵ همزادم

پاییز کوچک من ،
گنجایش هزار شکفتن دارد


#استاد_حسین_منزوی
@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

21 Sep, 20:29


.
«خزان به لطف تو چشم و چراغ تقویم است»


#يكم_مهر_ماه_خجسته_زاد_روزِ
#ماه_بلند_غزل_عالیجناب_عشق #استاد____حسين____منزوى
#نام_و_يادشان_گرامى_و_ماندگار


#كانال_اشعار_استاد_حسین_منزوی
@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

08 Sep, 08:44


تو هم شراب خودی، هم شرابخواره‌ی خود
سوای خون دلت، در سبو چه می‌بینی؟

@hosseinmonzavisher

اشعار حسین منزوی

07 Sep, 22:07


#استاد_حسین_منزوی
#همایون_شجریان

@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi ‌‌

اشعار حسین منزوی

07 Sep, 22:05



درون آینه‌ی روبرو چه می‌بینی؟
تو ترجمان جهانی بگو چه می‌بینی؟
 
تویی برابر تو ، چشم در برابر چشم
در آن دو چشم پر از گفت‌وگو چه می‌بینی؟
 
تو هم شراب خودی، هم شرابخواره‌ی خود
سوای خون دلت، در سبو چه می‌بینی؟
 
به چشم واسطه در خویشتن که گم شده‌ای
میان همهمه و های‌و‌هو چه می‌بینی؟
 
به دار سوخته این نیم‌سوز عشق و امید
که سوخت در شرر آرزو چه می‌بینی؟
 
در آن گلوله‌ی آتش‌گرفته‌ای که دل است
و باد می‌بردش سو به سو، چه می‌بینی؟

#استاد_حسین_منزوی

@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi

اشعار حسین منزوی

03 Sep, 09:36


⚜️⚜️⚜️⚜️

ای بی‌تو دلِ تنگم بازیچه‌ی توفان‌ها
چشمان تب آلودم باریکه‌ی باران‌ها

مجنون بیابان‌ها افسانه‌ی مهجوری‌ست
لیلای من اینک من: مجنون خیابان‌ها

آویخته‌ی دردم، آمیخته‌ی مردم
تا گم شوم از خود، گم، در جمع پریشان‌ها

آرام نمی‌یارد، گویی غم من دارد
آن باد که می‌زارد در تنگی دالان‌ها

با این تپش جاری تمثیل من است آری
این بارش رگباری بر شیشه‌ی دکان‌ها

با زمزمه‌ای غم‌بار تکرار من است انگار
تنهاییِ فوّاره در خالیِ میدان‌ها

در بسترِ مسدودم با شعرِ غم‌آلودم
آشفته‌ترین رودم در جاری انسان‌ها

دریاب مرا ای دوست، ای دست رهاننده
تا تخته برم بیرون از ورطه‌ی توفان‌ها

#استاد_حسین_منزوی

@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

18 Aug, 16:17




هستی چه بود اگر که مرا و تو را نداشت؟
کوهی که هیچ زمزمه در وی صدا نداشت

از سنگ و صخره سر زدم، از درّه رد شدم
دریا شدن مرا به چه کاری که وانداشت

چون برّه می‌چرید بهشتِ همیشه را
آدم اگر که کار به کار خدا نداشت

دیو و فرشته از ازل، هم‌خانه بوده‌اند
در خلوت کدام دل این هر دو جا نداشت؟

شاید حسد به خاطر حّوا دلیل بود
ابلیس اگر که سجده به آدم روا نداشت

چون مرگ می‌کشید کمان تیر سرنوشت
بر چشم و پشت و پاشنه یکسان خطا نداشت

سنگی که از فلاخن تقدیر می‌رهید
کاری به تُرد بودن آیینه‌ها نداشت

                               
پایان رنج‌های من و تو؟ مپرس آه!
چیزی که ابتداش نبود انتها نداشت
     
                          
#استاد_حسین_منزوی
@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi

اشعار حسین منزوی

21 Jun, 09:59


⚜️⚜️⚜️⚜️

در خیابانی که از بوی تو سرشار است
می روم وز یاد تو ، ذهنم گران بار است

من خموشم ، لیک باد ظهر تابستان
بادرختان اقاقی ، گرم گفتار است


کوچه‌ای این جاست کز ما در همه سویش
صورت فریادی از یادی ، پدیدار است

کوچه ای که ریگ آموی و درشتی هایش
زیر پای عاشقان ، همواره ، هموار است

این همان کوچه است! می‌پیچم درآن،هر چند
چون نباشی، راه رفتن نیز دشوار ،است

چار چوب هر دری این جا به چشم من
قاب تصویری از آن روی پری وار است

کوچه خود در خواب قیلوله‌است و می‌بینم
سایه ای در انحنای کوچه ، بیدار است

سایه ای در انتظار سایه ای دیگر
چشم در راه بلوغ ظهر دیدار است

گرچه می‌دانیم ـ هم من ،هم تو ،هم سایه ـ
چون تو این جا نیستی ، خورشید بیماراست


#استاد_حسین_منزوی
@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

05 May, 08:25


#استاد_حسین_منزوى
#دومان
#غزل‌لر

@poem_monzavi
⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

05 May, 07:05


.
بعد از تو کوچه بی تپش و سوت و کور ماند
سوگت به چشم پنجره‌ها خاک غم فشاند

بیست‌مین سالروزِ کوچِِ
ماه‌بلندغزل، عالیجناب‌عشق
#استاد_حسین_منزوی
«نام و یادشان تا همیشه گرامی و ماندگار»


@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi

اشعار حسین منزوی

26 Apr, 11:04


شكوفه‌های هلو رُسته روی پيرهنت
دوباره صورتی ِصورتی ‌ست باغ تنت

دوباره خواب مرا می‌‌برد كه تا برسم
به روز صورتی‌‌ات رنگ مهربان شدنت

چه روزی آه چه روزی كه هر نسيم وزيـد
گلی سپـرد به من پيش رنگ پيرهنت

چه روزی آه چه روزی كه هر پرنده رسيد
نوكی به پنجره زد پيشباز در زدنت

تو آمدی و بهار آمد و درخت هلو
شكوفه كرد دوباره به شوق آمدنت

درخت، شكل تو بود و تو مثل آينه‌اش
شكوفه‌های هلو رُسته روی پيرهنت

و از بهشت‌ ترين شاخه روی گونه‌ ی چپ
شكوفه‌ای زده بودی به موی پُرشكنت

پرنده‌اي كه پريد از دهان بوسه‌ي من
نشست زمزمه‌گر روی بوسه‌‌ی دهنت


شكوفه كردی و بی اختيار گفتم آه
چقدر صورتیِ ِ صورتی‌ ‌ست باغ تنت


#استادحسین_منزوی
@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi

اشعار حسین منزوی

16 Apr, 16:11




مرا به باغ و بهاران چه کار دور از تو ؟
مرا چه کار به باغ و بهار دور از تو ؟

بهار آمده امّا نه سوی من که نسیم
زند به خرمن عمرم ، شرار دور از تو

به سرو و گل نگراید دل شکسته ی من
که سر به سینه زند سوگوار دور از تو

هم از بهار مگر عشق ، عذر من خواهد
اگر ز گل شده ام ، شرمسار دور از تو

به غنچه ماند و لاله ، بهار خاطر من
شکفته تنگ دل و داغدار دور از تو

نسیمی از نفست سوی من فرست که باز
گرفته آینه ام را غبار دور از تو

گلم خزان زده آید به دیدگان که بهار
خزانی آمده در این دیار ، دور از تو

دلم گرفت ، اگر نیستی برم ، باری ،
کجاست جام می خوش‌گوار دور از تو ؟

چه جای صحبت سال و مه و بهـار و خزان ؟
که دل گرفته ام از روزگار دور از تو



#استاد_حسین_منزوی
@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi

اشعار حسین منزوی

07 Apr, 16:32




این بار تیر مرگ به افسونت ایستاد
وقتی که چشم های تو ،‌فرمان ایست داد

بوی کدام برگِ غنیمت شنیده بود
این باد فتنه،دست به غارت که می گشاد

شیرازه ی امید ،‌که از هم گسسته شد
یک برگ نیم سوز به دست من اوفتاد

نامت سیاه مشقِ ورق پاره ی من است
هم رو سفید دفتر سودا از این سواد !

تا کی هوای من به سرت افتد و مرا
با جامه های کاغذی ام آوری به یاد

در بی نهایت است که شاید به هم رسند
یکروز این دو خط موازی در امتداد

تا خویش را دوباره ببینم ، هر آینه
چشم تو باد و آينه ی دیگرم مباد

بر جای جای دشنه ی او بوسه می دهم
هیچم اگر چه عشق جز این زخم ها نداد

غمگین در آستانه ی کولاك مانده ام
تا کی بدل به نعره شود مویه های باد

#استاد_حسین_منزوى

@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi

اشعار حسین منزوی

01 Apr, 13:31


@hosseinmonzavisher ‌‏
@poem_monzavi ‏
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

20 Mar, 08:25


چون دور بهار شد، تسلسل زیباست
شبنم نوشی به ساغر گُل زیباست
امّا چو بهـار و من و « عرفان » باشیم
بـرگـونه ی شوق اشک بلبل زیباست

#استادحسین_منزوی

@hosseinmonzavisher ‌‏
@poem_monzavi ‏
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

19 Mar, 21:56


⚜️⚜️⚜️⚜️

درود و احترام خدمت همراهان گرانقدر

بفضل خالق بهــار، بهــاری دیگر آمد و به
گوش جان، نغمهء بلبلان خوش الحانِ طرب
انگیز را می‌شنویم که با شور و وجد و شعف
فریاد برآورده اند؛

دوباره ختم زمستان،دوباره فتح بهار
دوباره باغ من و فصل تو نسیم نفس

دوباره بادبهاری -همان‌نه گرم ونه سرد-
دوباره آن وزش میخوش آن نسیم مَلَس

#استاد_حسین_منزوی


بی نهايت سپاس از همراهى شما
بزرگواران ،سالی سراسر سلامتی و
شادکامی را برایتان آرزومنديم🍃🌹



@hosseinmonzavisher ‌‏
@poem_monzavi ‏
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

03 Mar, 20:53


@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

03 Mar, 20:52


⚜️⚜️⚜️⚜️

از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی نه تاب سخن داریم

آوارِ پریشانی‌ست رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانی‌ست، خود را به که بسپاریم؟

تشویش هزار «آیا» وسواس هزار «اما»
کوریم و نمی‌بینیم ورنه همه بیماریم

دورانِ شکوهِ باغ از خاطرمان رفته‌ست
امروز که صف‌درصف خشکیده و بی‌باریم

دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی‌بریم ابریم و نمی‌باریم

ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید، گفتیم که بیداریم

من راه تو را بسته تو راه مرا بسته
امّید رهایی نیست وقتی همه دیواریم


#استاد_حسین_منزوى

@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

08 Feb, 10:32


.
بوی‌خوشی‌در گوشه‌یی می‌سوخت انگار
یک عود نامعلوم می افروخت انگار

قیددر و دیوار را در هم شکسته
دروازهٔ اعصار را در هم شکسته

ناگاه در غار «حرا» نوری درخشید
و آن گاه بانگی در درون غار پیچید

یک بانگ شورانگیز: «اقرء بسْم رَبکْ»
مدّثر از جا خیز: «اقرأ باسم ربک»

ربّی که انسان آفرید از خون بسته
آورد دنیایی پدید از خون بسته


آمد ندا که: تیره شد دنیای هستی
پر شد جهان از گمرهیّ و خودپرستی

برخیز واینک چهره‌یی بنمای، برخیز
هم بیم ده، هم مژده‌یی فرمای برخیز

ای هم رسول و هم سفیرم،یا محمّد(ص)
ای هم بشیر و هم نذیرم، یا محمّد(ص)

آیینهٔ امید شو در این تباهی
شب‌چیره شد،خورشیدشو در این سیاهی

.
.

#استادحسین_منزوی
@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi ‏
⚜️⚜️⚜️⚜️

اشعار حسین منزوی

21 Jan, 11:39



برگزیدگان دومین جشنواره‌ی دوسالانه‌ی غزل منزوی


#کتاب_غزل_ترکی:
بابک اسلامی از اهر (اول)
پرویز سودی از زنجان (دوم)

#کتاب_غزل_فارسی
کبری موسوی قهفرخی از فرخ‌شهر  (اول)
سعید مبشر از قم (دوم مشترک)
آرزو سبزوارقهفرخی از فرخ‌شهر (دوم مشترک)
میتراسادات دهقانی (سوم)
محمدحسین انصاری‌نژاد از شیراز (شایسته تقدیر)
حسن خلجی از قیدار (شایسته تقدیر)

#غزل_ترکی_تک‌اثر:
وحید سلطانزاده چایکندی از تبریز (اول)
فیض‌اله بختیاری از میانه (دوم)
مهدی میرزارسول‌زاده از اردبیل (سوم)

#غزل_فارسی_تک‌اثر:
امیرعلی سلیمانی از تهران (اول)
مرضیه رستمی از اراک (دوم)
فرزانه شفیعی از اصفهان (سوم)
سحر هادیان‌کمرودی از سمنان (شایسته تقدیر)
علیرضا باقری‌وند از زنجان (شایسته تقدیر)
سیدمهرداد افضلی از فرخ شهر (شایسته تقدیر)

#بخش_ویژه_فارسی_و_ترکی:
برگزیدگان:
عاطفه جوشقانیان از قم
شهاب مهری از تهران
حسین اسدی از گرمی اردبیل

#پژوهش #پایان‌نامه:
حسنا محمدزاده و فاطمه‌سادات‌ طبایی
(به صورت مشترک دوم)

#پژوهش_مقاله:
نعمت‌اله پناهی اول
غلامرضا سالمیان دوم

@hosseinmonzavisher
@poem_monzavi