هزار قناری خاموش @hezarghanariyekhamoush Channel on Telegram

هزار قناری خاموش

@hezarghanariyekhamoush


من یک جنینم در یک حباب ساکت. سرم خواب است اما همه‌چیز را حس‌ می‌کنم همه‌چیز را می‌شنوم اما مرا نه می‌بینند نه می‌شنوند.
فقط یک حجمم که گاهی میبینند که هستم.
به‌دنیا می‌آیم با هر نوشتن، با هر عکس‌گرفتن با هر آغوش. و دوباره برمی‌گردم به حباب وارستگی خودم.

هزار قناری خاموش (Persian)

باورهای عمیق و خودبیخته درون هر فردی وجود دارد که می‌تواند باعث شکل‌گیری دنیایی متفاوت از واقعیت شود. این باورها می‌توانند افکار ما را رها کنند یا به ما انرژی بخشند تا به موفقیت‌های بزرگی دست پیدا کنیم. اما گاهی این باورها درون ما خاموش می‌شوند و مانند هزاران قناری خاموش در حباب خود ساکت می‌مانند

در کانال "هزار قناری خاموش" ما سعی داریم به این دنیای خاموش درونی‌مان صدا دهیم. این کانال به دنبال کشف و تقویت باورها و ایده‌های مثبت درونی شماست. ما با انتشار مطالب متنوع از جمله نوشته‌ها، عکس‌ها و آغوش‌های روحی، سعی داریم تا به شما کمک کنیم تا از حباب خاموش خود خارج شده و به واقعیت جهان خارجی پا بگذارید

اگر شما هم می‌خواهید از خاموشی داخلی خود خارج شده و به دنیای جدیدی از امید و انرژی وارد شوید، به ما بپیوندید. منتظر شنیدن صدای هزار قناری خاموش درونی شما هستیم تا با هم به سوی روزهای پرشور و خلاقیت حرکت کنیم. با کانال "هزار قناری خاموش"، راهی جدید به سوی خودشناسی و پیشرفت روشن است.

هزار قناری خاموش

19 Feb, 21:31


هر آدمی که وارد زندگیم می‌شه، انگار داره داد می‌‌زنه که من یه تیکه از پازل قصه‌ای هستم که باید روزی، بالاخره، بنویسی.

هزار قناری خاموش

19 Feb, 21:20


دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

دانم که بُگذرد ز سرِ جرمِ من که او
گرچه پریوش است ولیکن فرشته خوست

چندان گریستیم که هر کس که برگذشت
در اشکِ ما چو دید روان گفت کـ‌این چه جوست؟

هیچ است آن دهان و نبینم از او نشان
موی است آن میان و ندانم که آن چه موست

دارم عجب ز نقشِ خیالش که چون نرفت
از دیده‌ام که دَم به دَمش کار شُست و شوست

بی گفت و گوی زلفِ تو دل را همی‌کشد
با زلف دلکَش تو که را روی گفت و گوست؟

عمریست تا ز زلفِ تو بویی شنیده‌ام
زان بوی در مشامِ دلِ من هنوز بوست

حافظ بد است حالِ پریشانِ تو، ولی
بر بویِ زلفِ یار پریشانیَت نکوست

هزار قناری خاموش

18 Feb, 18:44


بیشترین کاری که امسال کردم در خواست مکرر از آدم‌ها برای پس دادن وسایلم بوده. جدی نمی‌دونم دیگه چه میزان از ادب و احترام و محبت لازمه تا دیگران فقط کمی از اون‌ رو بهت برگردونند.

هزار قناری خاموش

16 Feb, 23:57


اما آنها تسلی ابدی را برگزیدند.

هزار قناری خاموش

16 Feb, 23:57


از میان شما دست کدامتان؟ پوست سرد تسلی‌ناپذیر من و دست کدامتان؟
شما هم شکست خوردگان بی‌خبر بودید.

هزار قناری خاموش

16 Feb, 23:57


اما تو هم تسلی‌ناپذیر بودی.

هزار قناری خاموش

16 Feb, 23:57


من تسلی ناپذیر بودم.

هزار قناری خاموش

16 Feb, 23:30


خوش‌به‌حال اونایی که دیوونه نیستند.

هزار قناری خاموش

16 Feb, 21:18


می‌تونم ساعت‌ها دربارهٔ رنج «فرزند آخر خانوده» بودن حرف بزنم.

هزار قناری خاموش

14 Feb, 21:14


Des passants endormis dans mes bras
Que je n'aimerai jamais.

هزار قناری خاموش

14 Feb, 17:42


اما تو نیستی.

هزار قناری خاموش

13 Feb, 20:55


امشب نمایش خانه وا ده اثر محمد مساوات رو دیدم و خیلی دوستش داشتم. اگه تونستید و دنبال یه تئاتر خوبید ببینیدش.

هزار قناری خاموش

13 Feb, 18:36


برو ای تنِ پریشان تو و آن دلِ پشیمان
که ز هر دو تا نرستم دل دیگرم نیامد

هزار قناری خاموش

13 Feb, 18:35


چو پی کبوتر دل به هوا شدم چو بازان
چه همای مانْد و عنقا که برابرم نیامد

هزار قناری خاموش

13 Feb, 18:35


چو پرید سوی بامت ز تنم کبوتر دل
به فغان شدم چو بلبل که کبوترم نیامد

هزار قناری خاموش

13 Feb, 18:35


خِرَدَم بگفت برپر ز مسافران گردون
چه شکسته پا نشستی که مسافرم نیامد

هزار قناری خاموش

13 Feb, 18:34


ز پِیَت مراد خود را دو سه روز ترک کردم
چه مراد مانْد زان پس که میسرم نیامد

هزار قناری خاموش

13 Feb, 18:34


چه عجب که در دل من گل و یاسمن بخندد
که سمن‌برِ لطیفی چو تو در برم نیامد

هزار قناری خاموش

07 Feb, 10:26


دیشبم توی خواب دختر جن‌زده‌ای بهم چسبیده بود، دست‌هام رو گرفته بود و ناخن‌هاش رو توی پوستم فرو می‌کرد. تنها چیزی که یادم مونده همین صحنه‌ست. شاید اون دختر جن‌زده خودمم.

هزار قناری خاموش

07 Feb, 00:55


خواب‌های ترسناک. یک ساعت و بیست دقیقه خوابیدم و همه مدت در تلاش برای بیدار شدن و فرار کردن از خوابی که می‌دیدم بودم. همین حالا بیدار شدم. در تنهایی خونه و تپش قلب بالا. هنوز ترس خواب باهامه. امیدوارم هیچ آدمی که تنها زندگی می‌کنه، خواب‌های من رو نبینه.

هزار قناری خاموش

06 Feb, 19:56


نکنه دارم با آسیاهای بادی می‌جنگم؟

هزار قناری خاموش

06 Feb, 09:11


کاش می‌شد کلا از کره زمین مهاجرت کرد.

هزار قناری خاموش

05 Feb, 11:00


هدایتِ واقعی و معشوقۀ واقعی.

Right to left – Therese (Sadegh Hedayat's girlfriend), Sadegh Hedayat and Therese's mother. 1928.

(۸۹ تصویر کمتردیده‌شدۀ دیگر از آلبوم هدایت را اینجا ببینید: https://artebox.org/hedayat-02/)

هزار قناری خاموش

05 Feb, 11:00


امروز این تصویر را در پیجی در اینستاگرام دیدم که به‌تبعیت از آن، وب‌سایت‌ها و صفحات مجازی دیگر هم بازنشرش کرده بودند: صادق هدایت و دوست‌دخترش ژیزل لابوشوآ در پاریس که دختر صاحبخانه‌اش هم بوده و به‌علت عشق و علاقه‌اش به آن دختر، سیبیلش را هم تراشیده!

در حالی که این سلف‌پرتره متعلق به آندره وروبلوسکی (Andrzej Wróblewski)، نقاش و عکاس لهستانی‌ با همسرش است.
در کارهای دیگرمان هم همینطوری خود را باهوش‌‌ترین ملت دنیا نامگذاری می‌کنیم.

هزار قناری خاموش

04 Feb, 12:37


تقریباً بیست‌تا پیام ناشناس گرفتم درمورد کفشام. احساس کردم بلاگرم. :)
من این‌ها رو از چرم بهشتیان خریدم بچه‌ها. سایت هم داره.

هزار قناری خاموش

04 Feb, 10:36


امروزم رنگ‌هام رو دوست داشتم.

هزار قناری خاموش

03 Feb, 23:23


نمی‌دونم شاید فقط یه جعبه بزرگ هدیه شامل شلوار جین و کاردیگن سورمه‌ای، یه عالمه لیپ‌گلاس و رژ، پکیج کامل روتین پوستی، کرم‌پودر دیور، ادکلن و ساعت خیلی گرون، یه دسته‌گل لالهٔ سفید، چند جفت کفش، همه کتاب‌هایی که می‌خوام و اگه تو بازار بود یه مغز سالم بتونه نجاتم بده.

هزار قناری خاموش

03 Feb, 10:33


-And suddenly, everyday starts to feel like a losing battle.

هزار قناری خاموش

03 Feb, 08:20


امروز صبح بیدار شدم و دیدم دیگه نمی‌تونم.

هزار قناری خاموش

30 Jan, 20:13


Christina's world
Andrew Wyeth

هزار قناری خاموش

30 Jan, 20:12


خونه کجاست؟ فکر کنم اولین‌باری که به کلمهٔ خونه فکر کردم، شبی در هشت سالگی بود، وقتی نیمهٔ شب، نور مهتاب از پنجرهٔ بزرگ پذیرایی می‌تابید و خونه کمی روشن بود. همه خواب بودند. خواهر بزرگ‌ترم سمت چپم خوابیده بود و خواهر بزرگم سمت راست. من بیدار بودم و به دیوارها نگاه می‌کردم. همون موقع یه شعر گفتم. غم‌انگیزترین شعری که می‌تونید بشنوید. فکر می‌کردم باید برای خونه کاری کرد. برای دیوارها. توی شعرم اول از خونه حرف زده بودم و بعد از چشم‌ها. همیشه می‌دونستم خونه مهم‌ترین چیزه. بزرگ شدم و تقریباً توی هر شعری که نوشتم خونه هم حضور داشت. در شونزده سالگی از ترکیب «ابر خانگی» استفاده کردم و در هفده‌سالگی حتی در شعری فکر کرده بودم مهم‌ترین اعضای خونه مارمولک‌ها و سوسک‌ها و مورچه‌های زرداند. در چهارده سالگی وقتی یک دوست نامه‌خوان داشتم، باری براش از تَرک‌های روی دیوار مفصل نوشتم. من خونه رو چیزی مجزا از خودم نمی‌دونستم. انگار هربار می‌خواستم از خودم حرف بزنم، از خونه حرف می‌زدم. در نوزده‌سالگی، وقتی شعرهام رو برای استاد دانشگاهم بردم، بهم گفت مسئلهٔ اصلیت خونه، خون و بلوغه. درست می‌گفت. اون لحظه تازه فهمیدم من همیشه در جستجوی خونه بوده‌ام. «آیا من حق دارم برای خودم خونه‌ای بخوام؟». به خودم گفتم تو کولی دوره‌گردی. برو و همهٔ شهرهای جهان رو خونهٔ خودت کن. اما گاهی مستأصل می‌شدم و با اولین اتوبوس به خونه برمی‌گشتم. آیا باید بگم خونهٔ پدری؟ خونه‌ای که سند شش‌دانگش به نام پدره و پدر در ذهن من همیشه با مفهوم خونه در تضاد بوده؛ کسی که باعث شده همیشه بخوام به رفتن از خونه فکر کنم. یا باید بگم خونهٔ مادری؟ خونه‌ای که مامان ساخته، تنها دلیل بازگشت بهش مامانه؟
بیست‌وهفت سالمه. فکر می‌کنم اگر در کودکی خانه‌ای نداشته باشی، باید همهٔ عمر دنبالش بگردی و افعال رو به‌خاطرش صرف کنی: بازگشتن، رفتن، ترک کردن، فراموش کردن، به‌یاد آوردن، نرسیدن، دیدن، رنج کشیدن، ترسیدن.

ما باید خونه‌های زیادی داشته باشیم. حالا این رو مطمئنم.

هزار قناری خاموش

30 Jan, 17:42


نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی؟

هزار قناری خاموش

30 Jan, 17:41


تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

هزار قناری خاموش

29 Jan, 17:43


شیشهٔ عینکم همیشه جوریه که انگار زیر بارون بودم.

هزار قناری خاموش

29 Jan, 17:42


گریه کردن تو مترو، حین راه رفتن، روی پله‌برقی، توی خیابون برام یه کار روتین و عادی شده.

هزار قناری خاموش

29 Jan, 17:38


شده از تنهایی و دلتنگی و استیصال دائم تهوع داشته باشید؟

هزار قناری خاموش

28 Jan, 20:13


کاش انقدر پولدار بودم که می‌تونستم با هواپیما برم قشم، بعد مستقیم هنگام، مستقیم توی آب تا غروب آفتاب. و صبح فردا دوباره با هواپیما برگردم.

هزار قناری خاموش

28 Jan, 14:56


تجربهٔ مزخرفیه. به‌نوشتن روی کاغذ که فکر می‌کنم دستم می‌ترسه. شبیه وقتی که صدایی ناگهان باعث فروریختن چیزی در شکم می‌شه. آدم می‌گه دلم ریخت. دستم می‌ریزه.

هزار قناری خاموش

27 Jan, 18:26


صبح تنهایی رفتم کوه، برف می‌بارید.

هزار قناری خاموش

23 Jan, 12:25


توی خواب، بعد از عشق‌بازی طولانی با مرد، از خونه‌ش خارج شدم و توی کوچه‌ها گم شدم. از چند کوچه عبور کردم و بعد، دیوارها تموم شدند و کنار دریا بودم. دریا با آبی تیرهٔ چند دقیقه بعد از غروب و مرغ‌های دریایی. با خودم می‌گفتم پس تهران همین‌قدر نزدیک بود به دریا؟

هزار قناری خاموش

22 Jan, 12:53


میدونم خیلی بی‌نمکم. ولی چون امروز غمگینم تحملم کنید.

هزار قناری خاموش

22 Jan, 12:53


عزیزم تو سوسن نیستی تو سوزانی چون همه غذاهام رو می‌سوزانی.

هزار قناری خاموش

22 Jan, 11:17


امروز می‌خوام دست بکشم از همه چی. از نگران بودن، دوست داشتن، متنفر بودن، آدم بودن.

هزار قناری خاموش

22 Jan, 09:09


شاگردم، که به‌تازگی هفده سالش شده، از وقتی فهمیده به نقاشی علاقه دارم هر جلسه یه آرت‌بوک میاره که تایم استراحت باهم ببینیم. منم دیروز براش سه‌تا آرت‌بوک فرانسوی خیلی قدیمی بردم. بعد فهمیدم جان برجر رو می‌شناسه و بهش قول دادم دوتا کتاب از برجر براش ببرم. عاشق این جزئیات معلم بودنم.

هزار قناری خاموش

20 Jan, 17:40


‏«همیشه دلم می‌خواست بگویم این تو بودی که تنم را به من برگرداندی.»

هزار قناری خاموش

20 Jan, 09:52


وقت برجر خوندنه.

هزار قناری خاموش

20 Jan, 09:28


Je suis moins forte que tu crois.

هزار قناری خاموش

20 Jan, 09:16


Fais comme pour tes cigarettes
Y a même pas besoin d'allumettes
Fais-moi rouler sous tes doigts
Rallume-moi

هزار قناری خاموش

19 Jan, 12:49


مخم سوت می‌کشه که درحالی‌که مردها توی توییتر سر شام دادن و کادوخریدن کونشون می‌سوزه، هزینه چکاپ و پاپ اسمیر سه میلیون و نیم می‌شه و این زنه که باید اینا رو پرداخت کنه.

هزار قناری خاموش

18 Jan, 20:39


امروز نه ناهار خوردم نه شام. یک هفته‌ست که همینه. خوابم که ندارم.

هزار قناری خاموش

18 Jan, 18:22


هیشکی مثل تو نموند
هیشکی مثل تو نموند
هیشکی مثل تو نموند
هیشکی مثل تو نرفت.

هزار قناری خاموش

18 Jan, 18:21


هیشکی مثل تو نرفت
هیشکی مثل تو نموند
شعرای تنهاییمو
هیشکی مثل تو نخوند.

هزار قناری خاموش

18 Jan, 18:20


همه حرفام مال تو
همه شعرام مال تو
دنیای من شعرمه
همه دنیام مال تو.

هزار قناری خاموش

18 Jan, 18:20


هیشکی مثل تو نبود
ساده مثل بوی پاک اطلسی
یا بلوغ یه صدا
میون دغدغهٔ دلواپسی.

هزار قناری خاموش

18 Jan, 18:18


هیشکی مثل تو منو باور نکرد
هیشکی با من مثل تو
توی نقب شب من سفر نکرد.

هزار قناری خاموش

18 Jan, 18:16


پس کی میرم کنسرت داریوش با یاور همیشه مومن عر بزنم؟

هزار قناری خاموش

18 Jan, 10:17


تو تهران برف یه پدیدهٔ طبقاتیه.

هزار قناری خاموش

17 Jan, 19:43


به دوستای دختر بیش‌تری نیاز دارم. که ازشون میزبانی کنم و توی تراس خونه‌شون گریه کنم.

هزار قناری خاموش

17 Jan, 11:50


مثلا یک چیز بی‌ربط اینکه در زبان روسی برای نوشتن و جیش کردن از یه کلمه استفاده می‌شه با یک تفاوت خیلی جزئی در تلفظ.

هزار قناری خاموش

17 Jan, 11:42


نزدیکم به بلیت خریدن و رفتن. سفر همیشه چیزها رو در من حل و فصل می‌کنه.

هزار قناری خاموش

09 Jan, 23:31


چند سالتون بود فهمیدید ابن عربی اسپانیایی بوده؟

هزار قناری خاموش

09 Jan, 19:29


بوس به آلمانی می‌شه Kuss؛ اما در مناطقی از آلمان (مثلاً بایرن) و سوئیس بهش می‌گن بوس. :(
جالب و بی‌اهمیت.

هزار قناری خاموش

08 Jan, 21:28


من رو منتظر نذار. هیچ وقت. یک نه‌ی سریع بهتر از یک آره‌ی با تاخیره. آفرین کوچولو.

هزار قناری خاموش

08 Jan, 11:20


ای زنبق وحشی
که در کوهستانی به نام «انتظار»
روییده‌ای،
آیا تو نیز کسی را در این پاییز
وعده‌ی دیدار داده‌ای؟

ـــ اونونو کوماچی | ترجمه‌ی عباس صفاری

هزار قناری خاموش

08 Jan, 09:01


مردی که توی فرودگاه جلوی همه زنش رو کتک می‌زنه یک مرد معمولیه و هیچ اسمی نداره اما زنی که جلوی ظلم می‌ایسته می‌شه زنی که مشکل روانی داره.

هزار قناری خاموش

07 Jan, 10:30


بیست‌وهفت سال با «زمان» بازی کردن
و با سنگینیِ همبازیِ غایبِ خود ساختن
آتش پیرامونِ همه چیز را دیدن
بیست‌وهفت دریای متلاطم را در سکوت ریختن
در گلو گنجاندن
بیست‌وهفت سال، پشتِ چراغ‌های سبز
بی‌حرکت ماندن
پرت‌شدن از خوابی به خوابی
از کابوسی به کابوسی
و تحقق‌یافتنِ کابوس‌ها
— درد از همه‌‌سو—


کاش به جز دست‌ها و چشم‌ها و قلبم
چیز دیگری برای ازدست‌دادن داشتم
برای باد



‌شهرام شیدایی

‌بخشی از شعر #همبازی_غایب از کتاب آتشی برای آتشی دیگر

@shahramsheydayi

هزار قناری خاموش

06 Jan, 22:40


بهتون پیشنهاد میدم فیلم l'une chante, l'autre pas از اَنیٍس واردا رو ببینید. برای خواهرانگی و اهمیت بی‌اندازه‌ش.

هزار قناری خاموش

06 Jan, 21:37


آن یار کزو گشت سر دار بلند.

هزار قناری خاموش

06 Jan, 18:15


یاد و درد کیان حسینی و محمدمهدی کرمی ذره‌ای برام کمرنگ نمی‌شه.

هزار قناری خاموش

06 Jan, 14:37


مغلوب روز بد شدم.

هزار قناری خاموش

03 Jan, 22:23


گفتم به شحنه نالم از چشم او ولیکن
پروا ز کس ندارد مست شراب‌خواره

هزار قناری خاموش

03 Jan, 22:21


بی‌خوابی‌ام چه دانی ای خفته‌ای که شب‌ها
ننشسته‌ای به حسرت، نشمرده‌ای ستاره

هزار قناری خاموش

03 Jan, 20:21


گفتم که دل از مهر تو برگیرم و هیهات

هزار قناری خاموش

02 Jan, 16:48


از پوست بی‌تردید تو خوشم آمده؛ گویی هرگز نترسیده. می‌خواهم اگر به مرد فکر می‌کنم، به تو فکر کنم.

هزار قناری خاموش

01 Jan, 20:56


‏«یه بوسه سریع، میدونی چطور بوسه‌ای، همونی که آریوستو میگه، بازم یکی دیگه، بازم، بازم و بعد بوسه روی چونه‌ات، در همینجا که دوستش دارم، روی پوست نرمت، روی سینه‌ات، همونجایی که قلبم رو گذاشتم.»

__فلوبر به معشوقه‌ش

هزار قناری خاموش

01 Jan, 10:20


از وقتی متوجه شدم می‌تونم برای راحت‌تر کردن زندگی رنج‌های بزرگ رو فراموش کنم، نادیده گرفتن و فرار کردن تبدیل به اولین انتخابم در مواجهه با همه چیز شد. حتی گاهی نادیده می‌گیرم که گرسنه‌ام و باید غذا بخورم.

هزار قناری خاموش

31 Dec, 19:39


بوس سال نو میخوام.😭

هزار قناری خاموش

02 Dec, 07:47


گاهی وقت‌ها باید عزم سفر کرد و رفت
به سویی که هوایش تابستانی‌ست
به سمت جنوب... شاید
به کنار دریا... شاید
راه می‌افتیم و همه‌جا
بوی آفتاب و باد می‌دهد
راه می‌افتیم و همه‌جا
بوی ماهی و سمغ و خزهٔ دریایی می‌دهد
راه می‌افتیم و همه‌جا
پرستوها، مرغان دریایی‌اند.
به سر گذر که می‌رسیم، می‌پیچیم پشتش
آنجا ایستگاه قطار است
و پشت ایستگاه قطار
بدون هیچ شک و تردیدی
پشت ایستگاه قطار
دریا آرمیده است.

از کتاب دریا پشت ایستگاه قطار است، یوتا ریشتر، نشر افق.

هزار قناری خاموش

02 Dec, 07:28


دریا پشت ایستگاه قطار است.

هزار قناری خاموش

01 Dec, 10:52


«من را بوسید و بوسه‌اش آمیخته به اشتیاقی پیچیده بود. هم محبوب بودم هم کودک، هم باکره هم عیاش.»

هزار قناری خاموش

01 Dec, 10:50


«من بدجور پریشانم. مصرانه نگاهم را می‌دزدم تا در دیدرس عشق نباشم. خواهان عشق آبکی، حرف‌های ناشیانه و حرکات پیش‌پاافتاده هستم؛ همان صندلی فرسودهٔ مغروق در کلیشه‌ها.»

هزار قناری خاموش

01 Dec, 10:47


«زیر نگاه پرحرارتش گذشته‌ام می‌سوزد و خاکستر می‌شود. محبوب به مثابه نیتریک اسید.»

هزار قناری خاموش

27 Nov, 21:20


می‌ترسم اگه ندوم پی داشتن چیزها، پیر بشم و ندونم که لابد نداشتن چند تا قاب نقاشی و کتاب و نگرفتن فلان عکس‌ها بوده که مسبب زنگارها و چروک‌ها و سکوت‌ها شده، نه خدایی نکرده تنهایی‌ها و ترس‌ها.

هزار قناری خاموش

26 Nov, 20:57


امروز استادم بهم ایده‌های امیدوارکننده داد، یه مقاله خوب خوندم و نصفش رو ترجمه کردم و مهم‌تر از همه به یکی از خواسته‌های سالیان درازم رسیدم: مبل مخمل سبز. حالا هم پشت پنجره به کوچهٔ بارون‌زده نگاه می‌کنم و فعلا درود بر زندگی و زنده بودن.

هزار قناری خاموش

26 Nov, 16:57


یه بعد دیگهٔ منع خشونت علیه زنان، اینه که خود زنان اغلب نمی‌تونند از خشم _منظورم آسیب رسوندن نیست_ بعنوان یک ابزار دفاعی در سیستم پدرسالار استفاده کنند. این حرفم از روی توهم نیست. من بارها فکر کردم اگه پسر بودم حقیقتا طور دیگه‌ای می‌تونستم در مقابل پدرم بایستم و اون جرئت نمی‌کرد خیلی کارها رو بکنه. مشابهش رو بارها درخانواده‌هایی که پسر داشتند دیدم. دیدم که چطور پسرها آزادترند در این مسئله.

هزار قناری خاموش

26 Nov, 07:25


درمورد پایان‌نامه‌م از روش fake it till you make it استفاده می‌کنم. هر هفته به استادم می‌گم:«بله استاد هرروز ترجمه می‌کنم، ادیت کنم می‌فرستم براتون».🤡

هزار قناری خاموش

25 Nov, 11:02


وقتی هجده سالم بود دانشگاه آکسفورد امکانی برای دانشجوهای جهان سومی فراهم کرده بود که بتونند رایگان در اون دانشگاه تحصیل کنند و حتی هزینه بلیت یک‌بار رفت‌وبرگشت در سال رو هم ‌می‌داد و تنها شرطش داشتن دیپلم و گمونم سن زیر ۲۵ بود. من به صرافت رفتن افتادم اما مادرم اجازه نداد. حالا چند روزه یادش افتادم و مدام فکر می‌کنم اگه رفته بودم الان زندگیم چه شکلی بود؟ خودم چه شکلی بودم؟ حالم چطور بود؟ بازم صبح‌ها با اضطراب و تپش قلب بیدار می‌شدم؟

هزار قناری خاموش

21 Nov, 17:03


نیاز داشتم از خودم تعریف کنم. :)

هزار قناری خاموش

21 Nov, 17:02


یه کلاس سطح A2 داشتم که برای ترم جدید با یه کلاس دیگه ادغام شد، امروز جلسه اولش بود و درحالی که شاگردای ترم پیش من راحت حرف می‌زدن و بی‌غلط از روی تکست می‌خوندن شاگردای جدید یه کلمه هم نمی‌تونستن حرف بزنن و خوندنشون فاجعه بود. واقعاً افتخار کردم به بچه‌هام.

هزار قناری خاموش

20 Nov, 20:28


می‌خواستم این پاییز کسی باشه باهم گلشیری بازخونی کنیم و فیلم‌های اوزو رو ببینیم. دیشب گفتم حالا که نشد، خودم که هستم. پس خانه‌روشنان رو برای چندباره خوندم. هربار لذت‌بخشه. دلم برای گلشیری واقعاً تنگ شده بود. امشبم می‌خوام گلشیری بخونم، چون امشبم بارون می‌باره. اشکالی نداره که تنهام.

هزار قناری خاموش

19 Nov, 19:49


آبان خلوتی بود.

هزار قناری خاموش

17 Nov, 19:53


دلم می‌خواد برم تو پیست خالی و تا صبح اسکیت بازی کنم.

هزار قناری خاموش

16 Nov, 20:14


گیج و گمم. روزها می‌گذره و جواب پیام‌ها رو نمی‌دم. در بدن خودم نیستم. در بدن خودم درد می‌کشم. تشنهٔ گفتن و شنیدن‌ام اما حرفی ندارم، کسی هم حرف گوش‌نوازی نداره. شبیه این شعر بروسان شده‌ام:
چیزی نیست
چیز تازه‌ای نیست
حرفی نیست که بشود با آن
یک بادبادک خرید
و پای هفت سالگی را
به هوا کشاند.


هیچ چیز نیست
و آدم تنهاست
و آدم روی همین پاهایش تنهاست.

برمی‌گردد
کلید را می‌زند
و خانه‌اش را روشن می‌کند.

هزار قناری خاموش

14 Nov, 20:27


عجیبه من بچه بودم اصلا غلط املایی نداشتم و املا همیشه بیست می‌شدم. انگلیسی هم که یاد گرفتم مشکل چندانی با املا نداشتم اما همچنان درگیر املای فرانسه‌م و غلط‌های خنده‌دار دارم.

هزار قناری خاموش

14 Nov, 12:08


باورم نمی‌شه چقدر تو این زندگی تنهام.

هزار قناری خاموش

14 Nov, 10:54


"حتا در درون واژه‌ها و جملات یک زن، صدای یک مرد انباشته‌ است."

هزار قناری خاموش

14 Nov, 10:54


"زبان ریشه در این دریافت دارد که واژه هرگز به تمامی از آن من نیست."

هزار قناری خاموش

14 Nov, 10:54


"زبان سیاسی، و سیاست یک امر کاملا زبانی‌ست."

هزار قناری خاموش

13 Nov, 19:54


زیر بارون تجریش.

هزار قناری خاموش

12 Nov, 08:00


می‌خواستم در باب شباهت اریفیل و مادام بواری بنویسم اما حالا پراکنده‌ام. از چت جی‌پی‌تی پرسیدم به نظرت این دو شبیه‌اند؟ تایید کرد.

هزار قناری خاموش

26 Oct, 02:34


تو خاورمیانه خونه همیشه جاییه که باید ترکش کرد.
شنبه، شش صبح.
پنج آبان صفرسه.

هزار قناری خاموش

26 Oct, 02:08


از توحش اسراییل می‌گفتیم و کون همه کج میشد، حالا تحویل بگیرید.

هزار قناری خاموش

26 Oct, 01:30


بچه‌ها من دارم سکته می‌کنم از ترس.

هزار قناری خاموش

25 Oct, 19:07


سابقا هرکس تایملاین خودش رو داشت و معدود توییت‌های احمقانه می‌شد دید. لعنت بهت ایلان ماسک.

هزار قناری خاموش

25 Oct, 19:06


توییتر شبیه یه قابلمهٔ بزرگه که هرکس از راه می‌رسه توش یه چیزی می‌ریزه؛ قرمه‌سبزی، پیتزا، شیرینی، قهوه، ماکارونی، برنج، ترشی، عرق، گوه. و تو بعد از ده دقیقه احساس می‌کنی همهٔ این محتوا رو یکجا قورت دادی.

هزار قناری خاموش

25 Oct, 10:12


جمعه.

هزار قناری خاموش

23 Oct, 20:57


بچه‌ها شما بلدید تصمیم بگیرید؟

هزار قناری خاموش

23 Oct, 18:49


Night becomes a verb. I night.”

— Hélène Cixous; tr. Eric Prenowitz

یه کارت پستال براش خریدم و پشتش نوشتم
Je te lune
Tu me [...]
یادم نمیاد چی. اَه، یادم نبود که اینو یادم رفته.

هزار قناری خاموش

23 Oct, 12:08


بعد از حدود پونزده روز امروز گمونم به زندگی برگشتم.

هزار قناری خاموش

22 Oct, 11:05


پارسال این موقع قرار بود پونزده روز دیگه خونه کوچک رو تخلیه کنم و برگردم خوابگاه. رابطه‌م با میم ناجالب شده بود، الف دوماه بعد داشت مهاجرت می‌کرد، هنوز با دوستم دوست بودیم. امسال خونهٔ خودم رو دارم، رابطه‌م با میم جالبه، الف رفته و هیچ خبری ازش ندارم، دوستم دوست سابق شده و حتی نمی‌دونم سابقا دوست بود یا نه.

هزار قناری خاموش

22 Oct, 10:53


کاش مثل اسنپ‌فود و اسنپ‌مارکت، اسنپ‌دوست هم داشتیم.

هزار قناری خاموش

21 Oct, 18:35


این‌ها رو یک‌بار در ۲۰-۲۱ سالگی خونده بودم و حالا باید یک‌بار هم در بیست‌وهفت سالگی.

هزار قناری خاموش

21 Oct, 18:24


«لیوانی بیش از شراب ننوشیده بود و دفتر نمایشنامه‌های امیلیا گالوتی، باز، روی میزش بود»

هزار قناری خاموش

21 Oct, 18:21


موزیک‌های چنل دوستم رو گوش می‌دادم، بعد جعبه کتاب‌هایی که چند هفته پیش از خونه برام آورده بودند رو باز کردم. کتاب اول: رنج‌های ورتر جوان. کتاب رو باز کردم: صحنه خودکشی ورتر. این آهنگ پخش شد.

هزار قناری خاموش

21 Oct, 17:57


این جورابه رو خریدم، یه کم خوشحالم کرد.

هزار قناری خاموش

21 Oct, 16:20


خیلی منتظر بودم کیک محبوب من رو ببینم. حالا که اومده، می‌دونم دیدنش همانا و گریه کردن بنده هم همان. پس فعلاً نه.

هزار قناری خاموش

18 Oct, 15:59


دیشب برای اینکه خوابم ببره یکی از رادیوهای ایران رو گرفتم، فکر کنم رادیو جوان بود، یه برنامه درباره تئاتر بود و کارشناسشون داشت درباره کاتارسیس حرف می‌زد. بامزه بود.

هزار قناری خاموش

18 Oct, 10:30


من هیچ آدم امنی نداشتم که بتونه کمکم کنه. سرچ کردم و سایتی به اسم سامانه آنلاین بحران پیدا کردم که ۲۴ ساعته‌ست. جز اون شماره‌های ۱۲۳، ۴۰۳۰ و ۱۴۸۰ برای مواقع ضروری کمکتون می‌کنند.

هزار قناری خاموش

18 Oct, 10:26


دیشب از ساعت نه تا یک شب بی‌وقفه گریه کردم. کل روز هیچ غذایی نخورده بودم و پنج ساعت هم تدریس داشتم. حدود ساعت یک که دیگه خیلی غیر قابل کنترل شده بودم، با ۱۲۳ تماس گرفتم اما نتونستم حرف بزنم. بعد به یه پلتفرم آنلاین پیام دادم و اون‌هام جواب ندادن. تنها چیزی که تو خونه داشتم یه پفک بود. مثل رو تو سریال یوفوریا که یه شکلات رو میز گذاشته بود و نمی‌تونست برش داره و فقط گریه می‌کرد، یه پفک برمی‌داشتم و دوباره می‌‌نداختم. بالاخره بعد از یک ساعت تلاش و واقعاً مادری کردن برای خودم تونستم یه کم پفک بخورم چون فکر می‌کردم شوری پفک از غش کردنم جلوگیری می‌کنه. به این فکر می‌کردم که حتی افراد معروفی مثل لیام چقدر قبل از مرگ سیگنال داده‌اند و هیچ‌کس اونقدر دوستشون نداشته که جدیشون بگیره. من اولین‌بار نبود که اتفاق دیشب رو تجربه می‌کردم اما امیدوارم هیچ‌کس اون فروپاشی رو تجربه نکنه.

هزار قناری خاموش

17 Oct, 19:16


لعنت به میراث گریه که در قوم من سینه‌به‌سینه بود.

هزار قناری خاموش

17 Oct, 18:54


How much longer 'till I hit the ground?

هزار قناری خاموش

17 Oct, 18:50


یکی از سخت‌ترین pmsهای زندگیم رو دارم می‌گذرونم. این یک هفته برای همه رنج‌هایی که تو این بیست‌وهفت سال کشیدم غصه خوردم. وحشتناکه اتفاقاتی که طی سال‌ها از سر گذروندی همه‌ به یکباره زنده بشن و آزارت بدن و تو هیچ پناهی در مقابلشون نداشته باشی.

هزار قناری خاموش

17 Oct, 14:43


چطور این ماه جادویی تو آسمونه و آدم‌ها بدون اینکه لحظه‌ای سرشون رو بالا بگیرند به راهشون ادامه میدن؟

هزار قناری خاموش

16 Oct, 08:32


قبلاً از آزادی می‌گفتیم فقط باید به ج.ا جواب پس می‌دادیم حالا سلطنت‌طلبم بهش اضافه شده.

هزار قناری خاموش

14 Oct, 23:36


Emily Dickinson, from a letter to Susan Gilbert.
(کلمه Bereavement به حزن و سوگ از دست دادن عزیز برمیگرده. بهتر بگم منظور امیلی اینه که از دست دادن چیزهایی که هیچوقت مال ما نبودند می‌تونه شبیه احساس سوگ از دست دادن عزیز باشه. یعنی میلها و تصوراتمون می‌تونه رنج و سوگی در اندازه دنیای واقعی ایجاد کنه.)

هزار قناری خاموش

13 Oct, 13:08


چند روز به خودم اجازه دادم دست‌کم اضطراب مرتب نگه‌داشتن خونه رو نداشته باشم. خونه دقیقا شکل ذهنمه: فاجعه‌بار. دراز کشیده‌ام با پاهای سرد. به خودم می‌گم چطور میل به کمک گرفتن همچنان در تو روشنه؟ به خودم می‌گم چه احمقی هستی تو. هیچ کس آنچنان نزدیک نیست که این صورت من رو ببینه. چرا یک‌بار برای همیشه چشم امیدم رو از حضور دیگری نمی‌برّم؟ دست‌های عرق‌کرده، پاهای سرد، معدهٔ خالی، گریه، گریه، گریه.