این برنامه سفر جدید بد روی مخم رفته.
داستانش جذابه!
داستانش جذابه!
پرندهِ مسافرکِش
@passengerbird
روایت‌های دارک پرنده مسافر کشِ مستعفی از زندگی!
#روزنگی دید هر روز من به دنیا.
راه ارتباطی
@Parandehgp_bot
پرنده‌ی مسافرکش (Persian)
پرنده‌ی مسافرکش یک کانال تلگرامی با نام کاربری passengerbird است که به روایت‌های دارک و جذاب پرنده مسافرکش می‌پردازد. این کانال به زیبایی ها و تاریکی های زندگی و دنیای پرنده مسافرکش پرداخته و داستان های مختلفی را بیان می‌کند. اگر علاقه‌مند به داستان های جذاب و اثرگذار هستید، پرنده‌ی مسافرکش مناسب‌ترین گزینه برای شماست. هر روز با خواندن داستان های جدید این کانال، به دنیایی دیگر پا بگذارید و تجربیات جدیدی را کسب کنید. برای دسترسی آسان‌تر و ارتباط با ادمین کانال، می‌توانید از ربات @Parandehgp_bot استفاده کنید.
پرندهِ مسافرکِش
19 Jan, 09:42
وسط تصویر برداری یهو چشمم خورد به موهای سفیدم که ذره ذره دارن زیاد میشن.
- پسر هر تار سفید یه داستان فراموش شده برای خودش داره.
- پسر هر تار سفید یه داستان فراموش شده برای خودش داره.
پرندهِ مسافرکِش
18 Jan, 06:34
طوطی یک چیزی رو جلوش تکرار کنی یاد می‌گیره؛ در تعجبم چرا یاد نمی‌گیرند!
پرندهِ مسافرکِش
17 Jan, 11:17
حال و هوات رو به Ai می‌گی، دقیقا همون فیلمی رو که میخوای بهت پیشنهاد میده!
پرندهِ مسافرکِش
06 Jan, 05:38
بچه‌ها
بین شما کسی هست توانایی گرفتن ریل اینستاگرامی با موبایل رو داشته باشه و بتونه تدوین کنه؟
برای این پوزیشن کاری دنبال همکار هستیم اگر ساکن مشهد هستید، بهم پیام بدین.
@Parandehgp_bot
بین شما کسی هست توانایی گرفتن ریل اینستاگرامی با موبایل رو داشته باشه و بتونه تدوین کنه؟
برای این پوزیشن کاری دنبال همکار هستیم اگر ساکن مشهد هستید، بهم پیام بدین.
@Parandehgp_bot
پرندهِ مسافرکِش
05 Jan, 15:52
تو لازم نیست آینده رو ببینی، فقط قدم بعدی رو بردار. شاید همین قدم بعدی راه رو برات باز کنه.
- گفت‌وگو با Ai
- گفت‌وگو با Ai
پرندهِ مسافرکِش
02 Jan, 16:56
《بوآ، بِچه وُ رِفیقآش》
اگر اونقدر پول داشتم؛ برای دیدن این اجرا میومدم و شب‌ش برمیگشتم خونه!
اگر اونقدر پول داشتم؛ برای دیدن این اجرا میومدم و شب‌ش برمیگشتم خونه!
پرندهِ مسافرکِش
02 Jan, 06:31
چون قراره دیگه بال‌هام رو زمین نذارم؛ ماه دیگه یک کتاب به خودم هدیه میدم!
پرندهِ مسافرکِش
30 Dec, 19:11
کلاسی که خیلی انتظار شروع‌ش رو داشتم، دقیقا ۵ ساعت قبل شروع کلاس پیامک کنسلی و عودت وجه رو بهم دادن!
پرندهِ مسافرکِش
24 Dec, 19:11
هر وقت به 《مو از بوشهر》می‌رسم کلی یادته می‌کنم رفیق.
هرکجا هستی تنت سلامت.
هرکجا هستی تنت سلامت.
پرندهِ مسافرکِش
24 Dec, 15:23
《شاید برای بعضی از ما، تنها چیزی که می‌مونه، همین سفرهای درونی و مقابله با واقعیت‌های جدید زندگیه.》
- گفت‌وگو با Ai
- گفت‌وگو با Ai
پرندهِ مسافرکِش
23 Dec, 12:41
بچه‌ها میثم خادم‌پور قراره ۴ و ۵ دی تخفیف بذاره روی آموزش‌هاش. برید بررسی کنید به دردتون خورد بگیرید.
https://t.me/meysam_khadempour/395
https://t.me/meysam_khadempour/395
پرندهِ مسافرکِش
04 Dec, 12:45
《مو بوشهر میروم》
یه نماد از تمام رفتن‌های یهویی. رفتنی که دلت شکسته‌اس، همه چیز رو باید بداری پشت سرت میخوای بمونی اما، باید همه چیز ترک, فراموش و بری!
یه نماد از تمام رفتن‌های یهویی. رفتنی که دلت شکسته‌اس، همه چیز رو باید بداری پشت سرت میخوای بمونی اما، باید همه چیز ترک, فراموش و بری!
پرندهِ مسافرکِش
28 Nov, 20:59
یهم میگه قبلا دلتنگی میشدی، سیگار میکشیدیم و حرف میزدیم و فش می‌دادیم به همه.
- دل خودمم برای اون روزا تنگ شده. فقط به روی خودم نمیارم!
- دل خودمم برای اون روزا تنگ شده. فقط به روی خودم نمیارم!
پرندهِ مسافرکِش
28 Nov, 13:58
آدم ذاتا فراموش کاره. من از بوشهر رفتم, اما نخوندم:
《مو بوشهر میروم سی همیشه》
《مو بوشهر میروم سی همیشه》
پرندهِ مسافرکِش
22 Nov, 17:51
که من دووووووووووووسِت دارم...
مدت هاااااست میخوام بت بگم.....
ولی به نظر حرفی بی ربط میاد
تو این اوضاع احوال!
مدت هاااااست میخوام بت بگم.....
ولی به نظر حرفی بی ربط میاد
تو این اوضاع احوال!
پرندهِ مسافرکِش
20 Nov, 18:52
《من نیازی ندارم که خودمو ثابت کنم. چون همه‌ی زندگی‌مون تلاش می‌کنیم خودمونو به یکی ثابت کنیم.
متاسفانه ما هیچ وقت نمی‌تونیم خودمون رو به کسی که دوسمون نداره و ما دوسش داریم ثابت کنیم و این غمگنانه است.
یک روزی پیدا میشه که جلوی آیینه دست‌وصورتم رو می‌شورم، یه نگاهی به خودم می‌کنم و میگم: عب نداره بابا. آفرین》
رختکن بازنده‌ها اپیزود ۱۷
متاسفانه ما هیچ وقت نمی‌تونیم خودمون رو به کسی که دوسمون نداره و ما دوسش داریم ثابت کنیم و این غمگنانه است.
یک روزی پیدا میشه که جلوی آیینه دست‌وصورتم رو می‌شورم، یه نگاهی به خودم می‌کنم و میگم: عب نداره بابا. آفرین》
رختکن بازنده‌ها اپیزود ۱۷
پرندهِ مسافرکِش
18 Nov, 16:56
یک زمانی چوب میذاشتن زیرمون که آرايشگر بتونه موهامون رو کوتاه کنه؛ الان روی صندلی جا نمی‌شیم!
پرندهِ مسافرکِش
16 Nov, 07:23
یکطوری آدم‌ها رو از یاد بردم که توی صورتم سلام می‌کنند و من نمیدونم کین!
-البته جواب سلام واجبه
-البته جواب سلام واجبه
پرندهِ مسافرکِش
13 Nov, 20:34
《حیاتی که تو چند حیاط آن طرف‌تر》زندگی میکنی، خیال واهی است؛ درست مثل باغ‌های واژگون بابل. کسی آن را ندیده اما، همه از شکوه آن صحبت می‌کنند.
پرندهِ مسافرکِش
12 Nov, 17:51
برنامه پنجشنبه‌‌ام اینطوریه که صبح درپوش لنز رو باز می‌کنم، جمعه ظهر می‌بندمش!
پرندهِ مسافرکِش
08 Nov, 15:23
فقط ۱۳۲ روز تا پایان سال مونده؛ برای این روزهای باقی‌مونده چه تصمیمی داری که اسمت موندگار بشه؟
پرندهِ مسافرکِش
03 Nov, 12:07
حس میگه:
《چرخش ساعت و روز تصمیم‌های آدم رو محتاط‌تر می‌کند》
نمیدونم این گذاره تا چقدر درسته اما، هرچه که هست نمی‌گذارد تصمیم درست این روزها را بگیرم.
دلم می‌خواهد کار و حیطه جدید را شروع کنم اما، حس ناکامی در این تصمیم خودش علتی است که دست از کارها بکشم و یک‌جا بنشینم.
به هرحال تصمیم درست را می‌گیرم.
《چرخش ساعت و روز تصمیم‌های آدم رو محتاط‌تر می‌کند》
نمیدونم این گذاره تا چقدر درسته اما، هرچه که هست نمی‌گذارد تصمیم درست این روزها را بگیرم.
دلم می‌خواهد کار و حیطه جدید را شروع کنم اما، حس ناکامی در این تصمیم خودش علتی است که دست از کارها بکشم و یک‌جا بنشینم.
به هرحال تصمیم درست را می‌گیرم.
پرندهِ مسافرکِش
03 Nov, 12:02
همیشه دوستم میگه:
《تلاش شما برای یاد گرفتن چیزهای جدید، ستودنیه》
من فقط دارم از یکنواختی روزمره، فرار می‌کنم!
《تلاش شما برای یاد گرفتن چیزهای جدید، ستودنیه》
من فقط دارم از یکنواختی روزمره، فرار می‌کنم!
پرندهِ مسافرکِش
01 Nov, 19:56
دلم می‌خواهد با آدم‌ها صحبت کنم.
مثلا وقتی خانم راهنمایِ کتاب می‌پرسد «چه نیاز دارید؟»
با تمام وجود به او بگویم: «حالت چطوره؟ کار کردن هر روزه لا‌به‌لای این همه کتاب‌ها چه حسی داره؟ می‌تونی آدم‌ها رو از روی کتاب‌ها حدس بزنی چه در سر دارند؟ یا مثلا آدمی که می‌خواد آخرین روز زندگی‌ش رو زندگی کنه چه کتابی می‌خونه؟»
اما خـــب، زندگی بیرون از شیشه‌های کتاب فروشی جریان داره!
مثلا وقتی خانم راهنمایِ کتاب می‌پرسد «چه نیاز دارید؟»
با تمام وجود به او بگویم: «حالت چطوره؟ کار کردن هر روزه لا‌به‌لای این همه کتاب‌ها چه حسی داره؟ می‌تونی آدم‌ها رو از روی کتاب‌ها حدس بزنی چه در سر دارند؟ یا مثلا آدمی که می‌خواد آخرین روز زندگی‌ش رو زندگی کنه چه کتابی می‌خونه؟»
اما خـــب، زندگی بیرون از شیشه‌های کتاب فروشی جریان داره!
پرندهِ مسافرکِش
30 Oct, 20:44
چای ترشِ غم‌زده
چایِ ترش‌ش را در درست و در آخرین صندلی کافه جایی که آدم‌های گوشه‌گیر انتخاب می‌کنند، می‌نشیند. آدم همیشه مشکلی داشته باشد صندلی آخر کافه جایی که در چشم نباشد را انتخاب می‌کند؛ حالا فکرش را بکن، چای ترش در دستت باشد، پس حسابی آسمان و دریای زندگیت طوفانی شده است.
دخترک پُر شور کافه خودش را به پسر می‌رساند و به او می‌گوید: «حالت چطوره؟ چرا امشب تنهایی؟» پسر برای فرار از پاسخ تمام دنباله‌ی فیبوناچی را زیر رو می‌کند تا آن جواب طلایی که او را از بحث خارج می‌کند بیابد اما، این دنباله ته ندارد و با مِن مِن می‌گوید: «راستش دیگه تنهام. یعنی از این بعد قراره تنها بیام».
دختر پُر شور کافه که دست از پرسش بر نمی‌دارد باز می‌پرسد: «شما که کاپل مورد علاقه من بودید. خیلی بهم میومدین. چرا چی شده؟» پسر دلش می‌خواهد تماما سر دختر را بکند می‌گوید: «دیگه قرار نیست بیاد. اون قراره دونفری بیاد. از این به بعد من تنهام»
به خاطر دارم همین روز، درحالی که چشم در چشم‌های هم دوخته بودیم، شوق عاشقانه بین ما جاری شد. عاشقانه‌ای که چراغ‌های شهر خاموش شد خواندیم Dance Me to the End of Love. آن شب تمام شد. حالا من نه به خاطر دارم وی کجاست و یا حتی اینکه یادگاری از وی داشته باشم.
پسرِ طوفان زده سیگاری روشن می‌کند. می‌دانم او هم به زودی فراموش می‌کند که یاری از دست داده ولی درخاطرش خواهد ماند که روزی چایِ ترش‌ش را بدون نبات خورده!
——
۹ آبان ۱۴۰۳
چایِ ترش‌ش را در درست و در آخرین صندلی کافه جایی که آدم‌های گوشه‌گیر انتخاب می‌کنند، می‌نشیند. آدم همیشه مشکلی داشته باشد صندلی آخر کافه جایی که در چشم نباشد را انتخاب می‌کند؛ حالا فکرش را بکن، چای ترش در دستت باشد، پس حسابی آسمان و دریای زندگیت طوفانی شده است.
دخترک پُر شور کافه خودش را به پسر می‌رساند و به او می‌گوید: «حالت چطوره؟ چرا امشب تنهایی؟» پسر برای فرار از پاسخ تمام دنباله‌ی فیبوناچی را زیر رو می‌کند تا آن جواب طلایی که او را از بحث خارج می‌کند بیابد اما، این دنباله ته ندارد و با مِن مِن می‌گوید: «راستش دیگه تنهام. یعنی از این بعد قراره تنها بیام».
دختر پُر شور کافه که دست از پرسش بر نمی‌دارد باز می‌پرسد: «شما که کاپل مورد علاقه من بودید. خیلی بهم میومدین. چرا چی شده؟» پسر دلش می‌خواهد تماما سر دختر را بکند می‌گوید: «دیگه قرار نیست بیاد. اون قراره دونفری بیاد. از این به بعد من تنهام»
به خاطر دارم همین روز، درحالی که چشم در چشم‌های هم دوخته بودیم، شوق عاشقانه بین ما جاری شد. عاشقانه‌ای که چراغ‌های شهر خاموش شد خواندیم Dance Me to the End of Love. آن شب تمام شد. حالا من نه به خاطر دارم وی کجاست و یا حتی اینکه یادگاری از وی داشته باشم.
پسرِ طوفان زده سیگاری روشن می‌کند. می‌دانم او هم به زودی فراموش می‌کند که یاری از دست داده ولی درخاطرش خواهد ماند که روزی چایِ ترش‌ش را بدون نبات خورده!
——
۹ آبان ۱۴۰۳
پرندهِ مسافرکِش
30 Oct, 17:13
حافظ رو هر وقت باز کنی میگه:
«یاری خواهد آمد، گشایشی خواهد شد، بادصبایی خواهد آمد و....»
حافظ همیشه خوش بینه. یه دید خوشی به آینده‌ای که ازش هیچی نمیدونه داره.
مامان هم همینه:
«پولاتو جمع کن می‌خری، درست میشه، طبیعیه، همه اینطورین»
ریشه‌های خوش بینی همه جا هست ولی خـــُب، من نمی‌تونم، اونقدر به دویدن‌های هر روزه‌ام خوشبین باشم مادر
اگه دیدی نیستم مامان بدون:
کم آوردم.
«یاری خواهد آمد، گشایشی خواهد شد، بادصبایی خواهد آمد و....»
حافظ همیشه خوش بینه. یه دید خوشی به آینده‌ای که ازش هیچی نمیدونه داره.
مامان هم همینه:
«پولاتو جمع کن می‌خری، درست میشه، طبیعیه، همه اینطورین»
ریشه‌های خوش بینی همه جا هست ولی خـــُب، من نمی‌تونم، اونقدر به دویدن‌های هر روزه‌ام خوشبین باشم مادر
اگه دیدی نیستم مامان بدون:
کم آوردم.
پرندهِ مسافرکِش
30 Oct, 07:31
ببینید دوستان چقدر با نرمی توصیف کرده؛ قیماق شیر!
نرمی، لطافت و خوشمزگی! 👄
نرمی، لطافت و خوشمزگی! 👄
پرندهِ مسافرکِش
26 Oct, 06:08
ضربه روحی اونجاست که داری صدایِ اقیانوس و جز گوش میکنی یهو به خودت میایی میبینی:
پراید حق من نبود…
بکن تو مغزت. زندگی پرایدی حق تو نیست
پراید حق من نبود…
بکن تو مغزت. زندگی پرایدی حق تو نیست
پرندهِ مسافرکِش
26 Oct, 05:57
پلی لیست چت من و متین اینطوریه که: داری از رادیوهد لذت میبری یهویی یکی با هوندا و آدیداس سه خط رد میشه.
پرندهِ مسافرکِش
23 Oct, 19:50
آقا یه مُبلی بود، ترسناک‌تر از آنابل پُر داستان‌تر از هزار و یک شب.
دوران اونم تموم شد!
دوران اونم تموم شد!
پرندهِ مسافرکِش
23 Oct, 19:05
امشب شخص غریبه‌ی بهم پیام داد گفت:
《متن تازه منتشر شده‌ی شما رو خوندم. خواستم بگم لطفا بیشتر بنویسید. ما منتظر نوشته‌های بعدی شما هستیم.》
- میان این همه روزمرگی کثافت، با اینکه نخونم چی نوشتم؛ انرژی خوبی بهم داد.
《متن تازه منتشر شده‌ی شما رو خوندم. خواستم بگم لطفا بیشتر بنویسید. ما منتظر نوشته‌های بعدی شما هستیم.》
- میان این همه روزمرگی کثافت، با اینکه نخونم چی نوشتم؛ انرژی خوبی بهم داد.
پرندهِ مسافرکِش
23 Oct, 18:39
همیشه با خودم فکر می‌کنم اگر قرار باشد روزی با لباس‌هایم ترک وطن کنم چه باخودم می‌برم؟ آدم هاج‌واج می‌ماند بین این همه خاطره چه چیز را با خودش ببر. چندتا پَر آقا بهمن، انگشتر پدر، شانه‌ی همیشگی مادر و فندک خواهر.
همه این‌ها را می‌توان زیر بغل زد درجایی دور دست با دلتنگی زیست.
همه این‌ها را می‌توان زیر بغل زد درجایی دور دست با دلتنگی زیست.
پرندهِ مسافرکِش
22 Oct, 15:59
بزرگی میگه:
توی جایی که از توی فرغون سونی در میاد؛ کسی قدرت رو نمیدونه!
بذار برو.
توی جایی که از توی فرغون سونی در میاد؛ کسی قدرت رو نمیدونه!
بذار برو.
2,065
subscribers
291
photos
9
videos
![[ قمبل دات کام ]](https://cdn1.cdn-telegram.org/file/n4t7T7vecu5svhg2DHUOAFkh9uAhbJ3IhhekMugDlLuWLIvEhXj4lcRQxbMmpARrg_cc7exZ85q3DEA7JwcWRO5CNC5mPC3lKI8uCmJBjdhG_pAyLpxK6nBBsybrgROMSWQ9eEw59nFNdS9dNLhPSFNlQzrTBNRJ9oKpINuny1OBjiE8xsTV-WnEU7WLmNCJ8ELz2hum86z-rLaR4vnPO5xZRSs3FkJFh5Pt-1gBfgFj-nGh4mFfr1DzlTV9BBBvzynr_RRa92txqFjqJ-4f1YtnAleRN8vcop1mM_ldAil3KZX1EPy5MQWhKh5QwUrzhbkdlTjsekO-1cDIEjbIHg.jpg)
