قلب پرنده🎤📚 @ghalbeparande Channel on Telegram

قلب پرنده🎤📚

@ghalbeparande


همراه ما باشید و کتاب‌های خوب بشنوید

Instagram:
https://www.instagram.com/jamalheidari

قلب پرنده (Persian)

با خوش آمدگویی به کانال تلگرامی قلب پرنده! این کانال به همراهی شما در هنگام رانندگی، ورزش و فعالیت های روزمره، کتاب های خوب و الهام بخش را در قالب موسیقی ملایم و شعرهای زیبا به شما عرضه می کند. اگر شما دنبال یک تجربه ی منحصر به فرد و دلنشین هستید، به ما بپیوندید و از محتواهای جذاب و الهام بخش ما لذت ببرید. ضمنا اگر دوست دارید دوستان خود را به این تجربه فراموش نشدنی دعوت کنید، با معرفی کانال قلب پرنده به آن ها، آن ها را هم با جلب توجه به دنیای زیبای موسیقی و شعر آشنا کنید. همراهی با قلب پرنده، تبدیل شدن به یک تجربه ی جدید و الهام بخش خواهد بود. پیوند به این کانال: @ghalbeparande

قلب پرنده🎤📚

21 Nov, 11:08


اشعار عاشقانه ابن عربی به یاد نظام را
می توانید با ترجمه زیبای دکتر امیر حسین اللهیاری از نشر مولی تهیه کنید .

#ترجمان_الاشواق
#ابن_عربی

قلب پرنده🎤📚

14 Nov, 16:51


#شعر
#اوحدی_مراغه_ای

قلب پرنده🎤📚

08 Nov, 15:30


ما خوشیم به تنهایی؟!

شمس تبریزی می‌گفت من پروای عالَم بیرون را ندارم. مرغابی‌ای هستم که اگر جهان را سراسر آب بگیرد، زیانی به او نمی‌رسد:

«درویش را از تُرُشی خلق چه زیان؟ همه عالَم را دریا گیرد بط را چه زیان؟»
(مقالات، تصحیح محمدعلی موحد، ص۹۰)

این قدرت درونی چندان است که می‌گوید در میان جهانی غم‌زده قادرم شادمان بمانم:

«من چون شاد باشم
هرگز اگر همه عالم غمگین باشند
در من اثر نکند
و اگر غمگین هم باشم
نگذارم که غم کس به من سرایت کند.»
(همان، ص۳۰۳)

قدرت درونی او سبب شده که در تنهایی خویش خوش باشد و اگر طالب مصاحبت با دیگران است نه به جهت فرار از ناخوشی تنهایی، بلکه به خاطر کسب خوشی افزون‌تر است:

«ما خوشیم به تنهایی
شما را جهتِ آن می‌خواهیم
تا از شما نیز خوش شویم.»
(همان، ص۸۶۷)

همراهی دیگران را التماس نمی‌کند. چرا که خوشی و ناخوشی او بازبسته به حضور دیگری نیست. خوشی او ریشه در نهاد او دارد. در خویشتن او:

«اگر شما با من نتوانید همراهی کردن،
من لا ابالیم.[لاأبالی: بی‌پروا]
نه از فراق مولانا مرا رنج،
نه از وصال او مرا خوشی!
خوشی من از نهادِ من،
رنج من هم از نهاد من!»
(همان، ص۷۵۷)

خوشی او آن اندازه بزرگ است که در جهان نمی‌گنجد:

«خوشم خوشم
چنان خوشم
که از خوشی
در دو جهان نمی‌گنجم.»
(همان، ص۸۰۱)

شادی او به خاطرِ نیستی است. پر از خوشی است چرا که خالی شده. از خود خالی شده. و خوشی در بی‌خویشی است:

«هیچ مرا با رنج نسبتی نیست،
هستی من نمانْد،
که رنج از هستی بود،
وجود من پر از خوشی است.»
(همان، ص۲۶۹)

با این حال، وقتی دل به مهر مولانا می‌سپارد، خوشی و ناخوشی یار او، دیگر چیزی بیرون از نهاد او نیست، چرا که یار، خود اوست. با دیگری در جان خویش دیدار می‌کند و غم و شادی‌اش‌را چون غم و شادی خویش تجربه می‌کند:

«مرا فراغت بوده است از همه عالَم
همین تو گفتی من خوش نیستم
یا مرا قبض است
اندرون من درد خیزد
زیرا که تو در میان جان من وطن داری
اثر می‌کند در جان.»
(همان، ص۸۱۳ـ۸۱۴)

شمس علاوه بر اینکه در خویشتن و با خویشتن خوش و شادمان است، اما درک حضور یار، حضور مولانا، به او شادی بزرگ‌تر و بیشتری می‌بخشد:

«در من شادی می‌آید
نه آن جهانی
نه این جهانی
اِلا همین شادی وجود تو.»
(همان، ص۸۴۲)

«من و تو خوشیم
خدا مرا برای تو آفرید
همه عالم را به تو فروختیم.»
(همان، ص۸۵۱)

با خود خوش‌ بود، و با مولانا خوش‌تر.

@sedigj_63

قلب پرنده🎤📚

06 Nov, 20:48


اجرای احساسی و فوق العاده‌ی شیرین عبدالوهاب
#شیرین_عبدالوهاب