فاطمه اختصاری @fateme_ekhtesari Channel on Telegram

فاطمه اختصاری

@fateme_ekhtesari


www.ekhtesari.com

https://instagram.com/fateme.ekhtesari

https://twitter.com/fatemeekhtesari

www.kallepaa.blogfa.com

https://www.goodreads.com/FatemehEkhtesari

فاطمه اختصاری (Persian)

فاطمه اختصاری یک کانال تلگرامی پرطرفدار است که توسط خود فاطمه اختصاری اداره می‌شود. این کانال با هدف اشاعه دیدگاه‌های خود درباره زندگی، ادبیات و انسان شناختی ایجاد شده است. فاطمه اختصاری نویسنده و فعال فرهنگی است که از طریق این کانال ایده‌ها، نقدها و آثار خود را با دنیای مجازی به اشتراک می‌گذارد. علاوه بر این، او همچنین فعالیت‌های خود را در کانال‌های دیگری مانند صفحه اینستاگرام، توییتر، وبلاگ و گودریدز پیگیری می‌کند. اگر به اندیشه‌های نوین، ادبیات و دیدگاه‌های جذاب علاقه‌مندید، حتما به کانال تلگرامی فاطمه اختصاری ملحق شوید و از مطالب تازه و الهام‌بخش آن بهره‌مند شوید.

فاطمه اختصاری

16 Jan, 13:14


«خخخ»
ویژه‌نامه‌ی طنز
شماره‌ی هفتم، زمستان ۱۴۰۲

فاطمه اختصاری

16 Jan, 13:14


صفحه‌ای از نشریه‌ی ادبیات مستقل ایران
ویژه‌نامه‌ی «خخخ»
به قلم ابراهیم نبوی
متن کامل را می‌توانید در این شماره 👇 پیدا کنید:

فاطمه اختصاری

16 Jan, 13:12


به فارسی آشفته‌ای گفت: خداحافظ ابراهیم...


ابراهیم نبوی
آبان ۱۳۳۷، دی ۱۴۰۳

@atefeasadi2

فاطمه اختصاری

09 Jan, 19:00


#غلامحسین_ساعدی : زندگی، هنر و حاشیه‌ها
در برنامه‌ی بامداد این هفته!
با اجرای مهدی موسوی

اگر برنامه‌ی این هفته را زنده از کانال وان ندیده‌اید
می‌توانید آن را به‌طور کامل از اینجا تماشا کنید:
https://youtu.be/VBqLuG36Jh4?si=TiuESU_w60P5RYZ8

فاطمه اختصاری

20 Dec, 19:58


گاهنامه‌ی «خخخ»
شماره‌ی هفتم، زمستان ۱۴۰۲
ویژه‌نامه‌ی طنز

شماره‌ی جدید نشریه‌ی ادبیات مستقل ایران هم‌زمان با شب یلدا منتشر شد.
البته این شماره از بیش از یک سال پیش آماده‌ی انتشار بوده است، اما به احترام روزهایی سرشار از اندوه و امید، انتشار آن به روزهایی بهتر موکول شده بود.
«خخخ» نام شماره‌ی جدید این نشریه است که ویژه‌نامه‌ی «طنز» بوده و قرار است، حتی اگر شده لحظاتی ما را از تاریکی رها سازد.

این نشریه به صورت رایگان در #نشر الکترونیک سایه‌ها منتشر شده است.
از شما سپاسگزاریم که در اطلاع‌رسانی و به اشتراک گذاشتن آن با مخاطبان ادبیات، ما را همراهی می‌کنید تا پس از یک‌‌سال‌ونیم توقف در انتشار، باز هم با شماره‌ای جدید از جنس ادبیات و هنر، در کنار شما باشیم.

برای دانلود این گاهنامه، روی لینک زیر کلیک کنید:
http://sayeha.org/ap4229
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

فاطمه اختصاری

07 Dec, 16:16


کتاب "مرده‌ای که مرده بود یک نفس عمیق کشید، یا ۳۸ روز انفرادی اوین"

فاطمه اختصاری
@fateme_ekhtesari

فاطمه اختصاری

07 Dec, 16:15


کوچه را با خودم نیاوردم
خانه را جا گذاشتم ته خط
غیر یک کوله‌پشتی خالی
هیچ چیزی نداشتم ته خط

آخرین زنگ در که ترسیدم
آخرین بوق های اشغالی
پرده های کشیده، پنجره قفل
تختِ تنها و خانه ی خالی

لذّتِ ارتباط با مردم
آخرین استفاده از کلمات
آخرین بوسه روی پیشانیش
آخرین گوش کردنِ به صدات

آخرین بار شستن بشقاب
آخرین پارک کردنِ ماشین
آخرین پلّه های راهرو را
که پر از بغض آمدم پایین

همه هر روز توی خاطره و
همه هر شب جلوی چشم منند
همه ی بو و طعم های لجوج
که برایم نشانی از وطنند

نفرت از این زمین ِ خون آلود
سر سپردن به آسمانِ عزیز
برگِ افتاده از درختم که
باد برده از آخرین پاییز

فاطمه اختصاری

پ.ن: بعداً که قرار گرفتم، فهمیدم هر دو اتفاق مهم و تاثیرگذار زندگی‌ام دقیقاً در ۱۷ آذر بوده.
اولی ۱۷ آذر سال ۹۲ بود، داشتم از مطب برمی‌گشتم، همین‌که وارد پارکینگ شدم شش، هفت تا مأمور لباس‌شخصی مسلح دور ماشینم را گرفتند و... بعد با چشم‌بند و دستبند بردندم زندان اوین، بند دو الف. همه‌ی زندگی‌ام بعد از آن ۳۸ روز انفرادی تغییر کرد.
و دومی ۱۷ آذر سال ۹۴. بعد از دو سال غم و خستگی راهروهای دادگاه انقلاب و درگیری و اذیت و... با ترس و تردید کوله پشتی ام را برداشتم، قاچاقی از مرز رد شدم و گفتم خداحافظ ایران!

https://telegram.me/fateme_ekhtesari

@fateme_ekhtesari

فاطمه اختصاری

07 Dec, 16:15


.
۱۷ آذر که می‌شود ریزه به ریزه‌ی خاطرات ۱۷ آذر سال ۹۲ و ۹۴ را به یاد می‌آورم.
«نگاه کن که در اینجا زمان چه وزنی دارد»

۱۷ آذر سال ۹۲ یکشنبه بود. قرار بود برای یک سفر تفریحی ترکیه باشم اما ممنوع الخروج شده بودم و برگشته بودم خانه. بدون هیچ انتظار و تصوری برای دستگیر شدن، رفتم سر کار. موقع برگشتن مقداری سوسیس و یک سطل ماست خریدم برای ناهارم در یک روز معمولی. اورکت قهوه‌ای تنم بود. برگشتم خانه. توی پارکینگ چند تا آدم ناشناس مسلح دور ماشینم حلقه زدند و می‌گفتند بدون هیچ حرکت اضافه‌ای بیایم بیرون. تصاویر برایم روشن و واضح است. بدون یک ثانیه از دست رفتن. و هر سال هر سال هر سال برای خودم و همه تکرار خواهم کرد. بعد از آن روز ۳۸ روز انفرادی بند دو الف بود. «انگار مادرم گریسته بود آن شب»

۱۷ آذر سال ۹۴ سه‌شنبه بود. برفی و سرد. جاده‌ها بسته شده بودند، اما نمی‌شد نرفت. خیلی اتفاقی همه چیز جوری پیش رفته بود که آن سه شنبه باید می‌رفتم لب مرز و از کوه و بیابان پوشیده از برف و کمینگاه فرار می‌کردم. چند نفری بودند که دست‌ها و چشم‌هایشان گرمای آن سه‌شنبه بود. خیلی چیزها را هنوز و شاید هیچ وقت نمی‌توان گفت. اما هرجور بود، با سختی زیاد، با دست به دست شدن بین قاچاق‌برهای مرز، رسیدم ترکیه. خودم را رساندم تحت حمایت سازمان ملل. «من این جزیره‌ی سرگردان را از انقلاب اقیانوس و انفجار کوه گذر دادم»

توی این سال‌ها همه جور حرفی و سوالی را شنیده‌ام. از «چرا رفتی» و «چرا برنمی‌گردی» گرفته تا توهین و تهمت. از «خوب شد اینجا نیستی» تا «جایت چقدر خالی‌ست». گاهی به آدم‌ها حق می‌دهم که بپرسند «چرا نماندی؟» چون برایشان یازده سال و نیم زندان و ۹۹ ضربه‌ی شلاق تنها یک عدد!! است. تنها مفهومی ست غیرقابل باور. حاضر نیستند درکش کنند و قبولش کنند. ترجیح می‌دهند توی ذهنشان بکوبندش و به خودشان بقبولانند که «مگر کدام حکومتی حاضر می‌شود یک آدم را اینهمه سال بیندازد زندان؟ اینقدر شلاق بزند تا بیهوش شود و بمیرد» آدم‌ها فکر می‌کنند «اگر می‌ماندی حتما خیلی زودتر از یازده سال و نیم آزاد می‌شدی.» آدم ها یا خیلی ساده گول تبلیغات حکومت و دوستان متصل!! را می‌خورند یا اینکه احتیاج دارند خودشان را گول بزنند و از زور دلتنگی به من غر بزنند و بگویند «باید می‌ماندی!» اما «من پشیمان نیستم! من به این تسلیم می‌اندیشم، این تسلیم دردآلود، من صلیب سرنوشتم را، بر فراز تپه‌های قتلگاه خویش بوسیدم».

پست های اینستاگرام روزهای دادگاهم را که دوباره می‌خوانم، یادم می‌آید که چقدر روزها سخت می‌گذشتند، چقدر شب‌ها وحشتناک بودند، چقدر تنها بودم. می‌بینم که چقدر نوشته‌ام «به امید آزادی!». می‌خواهم بگویم شاید امیدم آنقدری که قبلا بوده نیست، شاید خیلی کم انرژی‌تر از قبلم، شاید اینجا گریه‌ئوتر شده‌ام اما هنوز دلم می‌خواهد ایران، ایرانمان! آزاد باشد و همه‌ی آن هایی که یا توی زندانند، یا در معرض زندانی شدن، آزاد بشوند.
با
«من تو هستم، تو، و کسی که دوست می‌دارد، و کسی که در درون خود، ناگهان پیوند گنگی باز می‌یابد، با هزاران چیز غربت‌بار نامعلوم. گوش کن به صدای دوردست من، در مه سنگین اوراد سحرگاهی، و مرا در ساکت آینه‌ها بنگر، که چگونه باز با ته مانده‌های دست‌هایم، عمق تاریک تمام خواب‌ها را لمس می‌سازم. و دلم را خالکوبی می‌کنم، چون لکه‌ای خونین، بر سعادت‌های معصومانه‌ی هستی»

فاطمه اختصاری
۱۷ آذر ۱۳۹۶

@fateme_ekhtesari

فاطمه اختصاری

07 Dec, 16:14


.
۱۷ آذر سال ۹۲، توسط اطلاعات سپاه دستگیر شدم و در بند دو الف انفرادی اوین زندانی شدم.
۱۷ آذر سال ۹۴، با حکم یازده سال و نیم زندان و ۹۹ضربه شلاق و یک کوله‌پشتی کوچک، قاچاقی و از راه کوه و زیر برف، زدم از ایران بیرون.
چیز بیشتری نمی‌گویم و اگر دلتان می‌خواهد از این رنج، بیشتر بدانید دعوتتان می‌کنم کتابم را بخوانید:

"مُرده‌ای که مُرده بود، یک نفس عمیق کشید، یا ۳۸ روز انفرادی اوین"
فایل پی‌دی اف در کانال تلگرام 👆 @fateme_ekhtesari و وبسایتم
https://ekhtesari.com/
در بخش آثار/کتابها موجود است.

با عشق و دلتنگی
فاطمه اختصاری
۱۷آذر ۱۳۹۸

فاطمه اختصاری

20 Nov, 17:52


یه تخت شکسته، یه آغوش وحشی
واسه نسل من بهترین سرزمینه
یه آغوش وحشی میونِ جهنم
بهشتی که من دوست دارم، همینه!

بکش خنجرت رو، که تسلیم محضم
تو قلبم رو توو چاه بنداز، خوبه!
محل تلاقیِ عشق و جنونی
تو حمامِ خون راه بنداز، خوبه!

توو این عشق، ما خط‌ّقرمز نداریم
تو هر چی اراده کنی، می‌پذیرم
اراده بکن تا بیفتم به پاهات
اراده بکن تا همین‌جا بمیرم!

خیالت عزیز دلم! تخت باشه
قراره که این زندگی سخت باشه
آره سخته! اما کسی جز من و تو
نمی‌تونه این‌قدر خوشبخت باشه

بغل کردن و بوسه هی پشت بوسه
یه آهنگو با همدیگه گوش کردن
رها از گذشته، از آینده، از حال
فراموش کردن، فراموش کردن...

به یه بوسه یا جمله‌ی عاشقانه
کمک کن از این رنجِ ممتد رها شم
بهت قول می‌دم بخندم دوباره
بهت قول می‌دم که غمگین نباشم!

واسه‌م دیگه زنجیر و زندون مهم نیست
واسه‌ت گریه‌ی زیر بارون مهم نیست
جز این عشق، این عشق، این عشق، این عشق...
دیگه هیچ‌چیزی برامون مهم نیست

خیالت عزیز دلم! تخت باشه
قراره که این زندگی سخت باشه
آره سخته! اما کسی جز من و تو
نمی‌تونه این‌قدر خوشبخت باشه

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2

فاطمه اختصاری

15 Nov, 20:16


خوبی؟ دلم گرفته! چرا ساکتی عزیز؟
دلبستگیِ پنجره‌ها را به‌هم بریز

با حرف‌هات زلزله باش و عذاب کن
دیوار استخوانی من را خراب کن

زل می‌زنم به سقف که زل می‌زند به من
بغضیم هر دو، منتظر منفجر شدن

در پشت در مواظب راه فرارهام
مثل طناب بسته به دار و ندارهام

از ترسِ شب به پنجره ناخن کشیدنم
سرمای مرگ، تیر کشیده‌ست در تنم

سیگار می‌کشم که فراموش باشم و
مثل چراغ‌خواب تو خاموش باشم و...

چیزی بگو! چه ساکتی از ابتدای حرف
اما خطوط رابطه وصلند زیر برف

کوچه روانی است به بن‌بست می‌خورد
خسته‌ست از ادامه‌ی این راه می‌بُرد

با تیرهای برق در افکار خودکشی‌ست
دنبال یک جواب که راه فرار چیست؟

دنیای مستطیل به اضلاع قبرها
یک عمر، انتخاب شدن بین جبرها

در پشت در که منتظری وا شود به چی؟
دست کمک رسان کسی لای ابرها!!

باران گرفته تا که بشوید خیال را
این فعل دوست‌داشتنیِ محال را

دستی گره زده‌ست طناب مرا به دار
دستی که از کبوترِ من چیده بال را

دلداری‌ام بده! همه‌ی خواب‌ها بد است
خورشید هم برای طلوعش مردد است

هااااا کن مرا که آب شود برف هایمان
گل کرده است در سر ما حرف هایمان

تا لنگ ظهر خوابم و از عصر خسته‌ام
با دست و پای خود به تنِ تخت بسته‌ام

تا ترک اعتیاد به این زندگی کنم
باقیِ عمر توی زمین زندگی کنم

بی‌صبر مثل زلزله‌ای قبلِ آمدن
فکرِ خرابیِ همه چی! خانه یا بدن!

شهرِ خراب، قصه‌ای از شهرزاد بود
در گوش‌های پنجره، هوهوی باد بود

آزادیِ گره زده در دست‌بندها
سنگی که خُرد شد ته دل، اعتماد بود

زنجیرهای قفل به هم، باز و کم شدند
در جاده‌های گیج، مسافر زیاد بود

من از هزار و یک کلمه می‌نوشتمت
قرمز شده‌ست صفحه، که خون در مداد بود

چیزی بگو چه ساکتی از ابتدای چت!
تصویر مات پنجره، روشن، بدون خط

دنیای بی‌تفاوتِ آن سوی سیم‌ها
برگشتنم به خاطره‌ای از قدیم‌ها

گریه، سکوت، خوردنِ بغض و نفس... نفس
پیغام‌هام که نرسیده به هیچ کس!

فاطمه اختصاری
از کتاب "کنار جاده‌ی فرعی"
@fateme_ekhtesari

فاطمه اختصاری

31 Oct, 18:39


روزی روزگاری، پلی‌فورمنس... و ایده‌های قشنگی که برایش داشتیم...

شعر: فاطمه اختصاری
اجرا: پویا خازنی، مینا خازنی، عباس اصغرپور، شاهین خلیلی، عاطفه اسدی

@atefeasadi2

فاطمه اختصاری

30 Oct, 18:25


‏دلایل اختلاف ‎#فاطمه_اختصاری و ‎#یغما_گلرویی
البته لازم به ذکر است که این گفتگو پیش از هک شدن پرونده‌های قضایی توسط گروه ‎#عدالت_علی و افشای سند همکاری یغما صورت گرفته است:
https://youtu.be/eRg2fKRRAJo?si=DKMoNlKOYyaMADj6

فاطمه اختصاری

26 Oct, 00:05


لبهام را سه مرتبه بوسید
یعنی سوال کرد چرا جنگ است؟
بوسیدمش
تا گفته باشم اینکه زمین
از دیدگاه بسته ی ما تنگ است
بوسه زبان مشترک ما بود

آهسته رفت سمت سفینه
مثل کسی که خواب بدی دیده
در حال رفتنِ به فضا بود

برداشتم تفنگ قدیمیم را
لبهاش را نشانه گرفتم

فاطمه اختصاری

@fateme_ekhtesari

فاطمه اختصاری

25 Oct, 18:28


فیلم کوتاه مستندی از «فرهنگ روشنی»:
«غرق شدن در آکواریوم»
شناختنامه‌ای از #مهدی_موسوی و تأثیر او بر غزل معاصر فارسی
این فیلم را می‌توانید در یوتیوب به‌شکل رایگان تماشا کنید:
https://youtu.be/kI-JdXgobXY?si=2BVq4nSpg_tuCc4h

فاطمه اختصاری

04 Oct, 17:34


گاه‌نامه‌ی «دال»
شماره‌ی پنج- پاییز ۱۴۰۰

برای دانلود رایگان سایر شماره‌های این گاه‌نامه به این آدرس مراجعه کنید:
http://ekhtesari.com/works/nashrieh/

.
@fateme_ekhtesari

فاطمه اختصاری

03 Oct, 10:34


▨ شعر: تهران
▨ شاعر: فاطمه اختصاری
▨ با صدای: #فاطمه_اختصاری
♬ موسیقی ابتدا: قطعه‌ی «مشترک مورد نظر» اثر مارتین شمعون پور
♬ پالایش و تنظیم: شهروز


دیدن متن کامل شعر
─────♬ ─────
شعر با صدای شاعر |
@schahrouzk

فاطمه اختصاری

01 Oct, 18:55


شعر «دراکولای غمگین»
با اجرای دسته‌جمعی تعدادی از هنرمندان
تقدیم به دکتر موسوی عزیز
به مناسبت ۱۰ مهر

با عشق
@fateme_ekhtesari

فاطمه اختصاری

01 Oct, 18:26


شعر «بغل کردی»، سروده‌ی دکتر موسوی مهربان‌مان را به‌صورت دسته‌جمعی اجرا کرده‌ایم، تا هدیه‌ی کوچکی باشد برای تولد چهل و هشت سالگی‌اش.
اینجا ببینید!

با عشق
فاطمه اختصاری
@fateme_ekhtesari

فاطمه اختصاری

30 Sep, 22:01


مستند «غرق شدن در آکواریوم» ادای دینی‌ست به شاعر معاصر کشورمان، دکتر مهدی موسوی.
استادی که تلاش‌های بی‌وقفه و شایانش در ادبیات و نیز پرورش شاگردانی که هر کدام نامی در ادبیات و هنر ایران هستند، بر هیچ کس پوشیده نیست.
به مناسبت تولد این معلم گران‌قدر در روز دهم مهر، از تیزر این مستند رونمایی می‌کنیم.
نسخه‌ی کامل این فیلم به‌زودی پخش خواهد شد.

جا دارد از دوستان نازنینی که در تهیه‌ی این فیلم کمک کردند تشکر کنم: فاطمه اختصاری، مهدی خدابخش و سارا شاملوی عزیز که زحمات هماهنگی را برعهده داشتند؛ و ماهان و اردوان عزیز برای تصویربرداری و تدوین اثر.
و تشکری ویژه از تمام دوستانی که افتخار دادند و در این مستند حضور داشتند.

فرهنگ روشنی
https://www.instagram.com/reel/DAjKuEfNzn9/?igsh=MTRxOWc5YzRtYzE2eg==

فاطمه اختصاری

30 Sep, 19:58


مجموعه‌ی «The Multilingual Mosaic»، شامل تعدادی از آثار منتخب «مهدی موسوی» است که به زبان‌های مختلفی از جمله انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، هلندی، کردی، عبری و… ترجمه شده‌اند.
کپی‌رایت آثاری که به صورت اختصاصی برای این مجموعه ترجمه شده‌اند تقدیم می‌شود به مهدی موسوی و نزد شاعر محفوظ است. کپی‌رایت سایر آثاری که قبلاً در کتاب‌ یا وب‌سایت‌های دیگر منتشر شده‌اند، متعلق به ناشران مربوطه است.

این مجموعه هدیه‌ای است از طرف مترجم‌هایی از سراسر جهان؛ و در سالروز تولد این شاعر، دهم مهر ماه ۱۴۰۳، منتشر می‌شود.

برای دانلود این مجموعه، از طریق لینک زیر، وارد وب‌سایت سایه‌ها شوید:
http://sayeha.org/ap4350
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

فاطمه اختصاری

26 Sep, 16:41


اگر دوست داشتید با زندگی و کتاب‌های «مهدی موسوی» آشنا شوید
و تعدادی از موزیک‌های اجراشده از آثارش را بشنوید
اما این برنامه را از کانال وان ندیده‌اید؛
تکرارش را در اینجا تماشا کنید:
https://youtu.be/FCURyVmxS1M?si=XB0G9AxRyP8kwTA3

فاطمه اختصاری

25 Sep, 09:23


#صدروزصدشعر
روز نودم

نعشِ نحیف کارگرانت را
از لای چرخ‌دنده، بکش بیرون
نقّاشیِ دهانِ پر از خون را
از لابه‌لای خنده بکش بیرون
یا پاک کن تمام قفس‌ها را
یا چندتا پرنده بکش بیرون

این کارخانه با موتورش قهر است
زورش فشارِ دکمه‌ی خاموشی ست
در کار و بار ساختنِ کابوس
با قرص خواب و مایع بیهوشی ست
صبح و صدای زنگ ته مغزت
اخم رئیس، آن طرفِ گوشی ست

من دستگاه زنده‌ی تولیدم
یک عمر، جیب پیرهنم سوراخ
از سقف می‌چکد شب بارانی
شب توی خواب‌های زنم سوراخ
امّیدوار آمدن صبحیم
خورشید کوچکِ وطنم سوراخ

با عکس‌های مسخره‌ی خورشید
تاریک کرده‌اند جهانت را
فریاد می‌کشی وسطِ هق هق
هرچند بسته‌اند دهانت را
بر دوش می‌کشی همه‌ی تاریخ
نعش نحیف کارگرانت را...
.

فاطمه اختصاری
@fateme_ekhtesari

فاطمه اختصاری

11 Sep, 09:51


بهار:
هر صبح، قارقار کلاغ و... [بهار چیست؟]
من بی کلید توی اتاق و... [بهار چیست؟]
با برگه‌های خیس طلاق و... [بهار چیست؟]
«خوش‌تر ز عیش و صحبت باغ و بهار چیست؟
ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست؟»

افتاده بود زندگی‌اش خیس روی بند
هی فال می‌گرفت پس از گریه‌ی بلند
هر صبح، توی دستش لیوان آب‌قند
«مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند
ما دل به عشوه‌ی که دهیم؟! اختیار چیست؟!»

- من خوابم این ملافه رو از روم برندار!
نیستی و پا نمی‌شم از این... [قار قار قار]
گوشامو قفل کردم و... تا آخر بهار
«هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست!»

یک آسمانِ ابری و افتاده پرده روش
از پشت پرده زمزمه‌ای می‌رسد به گوش
پروازِ یک پرنده‌ی دائم سیاه‌پوش
«راز درونِ پرده چه داند فلک، خموش!
ای مدّعی نزاع تو با پرده‌دار چیست؟»

تابستان:
- اینجا یه عکسه از من و اون توی باغِ... [هیسس!]
روی درختِ پشت سرش یه کلاغه! [هیسس!]

پاییز:
«پیوند عمر بسته به مویی‌ست، هوش دار!»
پاییز می‌رسد، همه‌چی می‌رود کنار...

زمستان:
- موهام سیاهه، امّا زمستونه توو سرم
یک چیزی داره توی گلوم می‌کنه ورم
از هم جدا شدیم ولی دوستش دارم!
«معنی آب زندگی و روضه‌ی ارم
جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست؟!»

فاطمه اختصاری
* ابیاتی از غزل حافظ در شعر استفاده شده است.

@fateme_ekhtesari

فاطمه اختصاری

09 Sep, 18:50


چه سرنوشت عجیبی!
چه ناامیدیِ شومی!
شکست خوردن، ترجیحِ ماست
تو راست می‌گفتی: درد، درد می‌زاید
حقیقتی که کسی باورش نخواهد کرد
شبیه منبعِ نور است توی کشورِ کوران
تو راست می‌گفتی: به چه کار می‌آید؟!
چه سرنوشت غریبی!
چه مرگِ معصومی!

فاطمه اختصاری
@fateme_ekhtesari

فاطمه اختصاری

08 Sep, 11:53


ویژه‌برنامه‌ی درگذشت «محمدعلی بهمنی» در «کانال وان» (برنامه‌ی زنده‌ی «بامداد»)
با اجرای «مهدی موسوی»

از بررسی اشعار و ترانه‌ها تا حواشی سیاسی و اجتماعی
با پخش موزیک‌هایی از رامش، شجریان، ناصر عبداللهی، شادمهر، حمیرا، حبیب، رضا یزدانی و...

اگر پخش زنده‌ی برنامه را از ماهواره ندیده‌اید، تکرارش را در اینجا ببینید:
https://youtu.be/b7S30ws56ik

فاطمه اختصاری

04 Sep, 20:17


رها در باد
ترانه‌سرا: عاطفه اسدی
صدا، موسیقی و تنظیم: فرزاد بنی

@atefeasadi2

فاطمه اختصاری

02 Sep, 11:08


نه تیر بود و نه صیّاد، خسته بود فقط!
پرنده از وسطِ آسمان، زمین افتاد.

#فاطمه_اختصاری

فاطمه اختصاری

31 Aug, 09:08


من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها، تنها به جرم این که
او سرسپرده می‌خواست، من دل‌سپرده بودم
یک عمر می‌شد آری در ذره‌ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می‌شد
گویی به جای خورشید من زخم خورده بودم
وقتی غروب می‌شد... وقتی غروب می‌شد...
کاش آن غروب‌ها را از یاد برده بودم

محمدعلی بهمنی

◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️

وب‌سایت ادبی سایه‌ها، درگذشت «محمدعلی بهمنی»، غزل‌سرای معاصر را به ادبیات و دوستدارانش تسلیت می‌گوید.
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa

فاطمه اختصاری

12 Aug, 19:59


ای لحظه‌ی عزیمت من، از من!
ای شانزده دقیقه‌ی طوفانی
ای «آخرین صدای صداهایم»
ای مکث روی نقطه‌ی پایانی

پیدای از تمام جهان، پنهان!
ای دوزخِ فرشته‌تر از انسان
ای حسّ خلسه‌آور اطمینان
در گرمی لباس زمستانی

ای «ساعتِ چهارِ» هماغوشی
ای حرف‌های موقع خاموشی
ای غیرممکن است فراموشی!
مانند بوسه در شب بارانی

ای خارج از تصّور و محدوده
ای کشوری که مال خودم بوده!
ای انتهای آن‌همه بیهوده
ای «ابتدای این‌همه ویرانی»

ای انتظارِ پستچیِ در راه
دلتنگیِ عجیب‌ترِ هر ماه
ای لحظه‌ی فریب‌تر از روباه
ای حسّ خوبِ قبل پشیمانی!

هر صید توی دام، پر از ترس است
دنیای بی‌دوام پر از ترس است
خرگوش چشم‌هام پر از ترس است
باید مرا به سینه بچسبانی

«ای یار!» ای رهاشده از بسیار!
ایمان مطلقی وسط انکار!
تردید یک پیامبری انگار
بعد از نزول آیه‌ی شیطانی

ای آخرین رسیده به دادِ من
بی‌عقلی همیشه زیاد من
این پیک را بنوش به یاد من
پس زنده باد مستی و نادانی!

آواز می‌کنی نفسِ خود را
آزادیِ پُر از هوسِ خود را!
ترجیح می‌دهی قفس خود را
مانند یک پرنده‌ی زندانی

در چشم تو غمی‌ست که می‌دانم
باران نم‌نمی‌ست که می‌دانم
در تو جهنمی‌ست که می‌دانم
در من جهنمی‌ست که می‌دانی

ای بوسه‌هات شربت خواب‌آور
با من بمان در این شبِ ناباور!
یک شانزده دقیقه‌ی بی‌آخر
یک شانزده دقیقه‌ی طولانی...

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2

فاطمه اختصاری

06 Aug, 09:06


🔸جنگ جمهوری اسلامی و صدور احکام بی پایه و اساس اعدام علیه زنان
*چرا افکار عمومی در ایران مخالفت گسترده با اعدام ندارد؟
*صدیقه وسمقی، فقیه و حقوقدان:  ج.ا. از عناوینی اتهامی ساختگی که معنا و مفهومی ندارد، برای حفظ منافع حکومت بهره برداری می کند.
بغی چیست؟

گفتگوی مهناز قزللو با:
۱. فاطمه اختصاری: شاعر و نویسنده
۲. آزاده دواچی: پژوهشگر مطالعات زنان
۳. شیرین شمس: از مسئولین تشکل انقلاب زنانه

https://m.youtube.com/watch?v=HQDfVF1n6ps

فاطمه اختصاری

27 Jul, 18:44


گفتگو با فاطمه اختصاری، شاعر، نویسنده و فعال حقوق زنان، درباره تاثیرات موج حمایت از سپیده رشنو،‌ و اطلاعیه انجمن پن آمریکا در حمایت از او
در برنامه انقلاب زنانه با شیرین شمس
شنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳

فاطمه اختصاری

26 Jul, 17:22


ارزیابی فاطمه اختصاری، شاعر و نویسنده از یادداشت سپیده رشنو برای انجمن قلم آمریکا
@iranintltv

فاطمه اختصاری

24 Jul, 18:39


اثر “قایــق وارونـــه” به قلم فاطمه ی اختصاری و اهتمام و تلاش تک تک اعضای تیم آرِس برای خلق موسیقی و ویدیو، پیشکش به حضور یکایک شما دوستان.
مرسی که هستید!
.
The art work “Capsized Boat” lyrics by Fatemeh Ekhtasari and the efforts of each member of the Ares Band team to create music and video, is an offering to each and every one of you, friends.
Thank you for being and supporting…
.
———————————————
Music&Arrangement&Mastering: @ares.band
Lyrics: @fateme.ekhtesari
Music Project Management: @hayka.musica
.
Video Casting
Performance: @parnaztings
Script: @sadri.rasool
DOP&Director: @kiasatmidia
Post production: @allex.flh
Trailer design&Cover art: @hamedzareiart
Producer: @sadri.rasool
Production by ARES BAND
www.aresband.com

فاطمه اختصاری

24 Jul, 18:05


.
لب‌هام را ببوس در این کابوس
بیدار کن مرا وسطِ فریاد
باید قبول کرد جز آغوشت
چیزی مرا نجات نخواهد داد

جادوم کن در این شبِ معمولی
تبدیل کن مرا به دری بسته
در من زنی‌ست منتظرِ خورشید
که خسته است، مثل خودت خسته!

تبدیل کن مرا به اتاقی گِرد
جایی بدون گوشه‌نشینی‌ها
من ساکنِ کدام جهانم که
بیگانه‌ام میان زمینی‌ها

محکم بگیر این زنِ تنها را
که دست‌هاش توی هوا ول شد
تبدیل کن به قایقِ وارونه
که بی‌خیالِ دیدنِ ساحل شد

تبدیل کن مرا به مسیری که
بمبی در انتهاش زمین‌گیر است
باید عبور کرد از این وحشت
دیگر برای دُور زدن دیر است

آب از سرم گذشته، ببین! غرقم
حل کن میانِ چشمِ ترم غم را
تو نقطه‌های روشن یک عشقی
خاموش کن چراغ اتاقم را

با من قدم بزن شبِ مطلق را
ای چشم‌هات مثل دو تا فانوس!
ای آخرین امید به بیداری!
لب‌هام را ببوس در این کابوس

فاطمه اختصاری
@fateme_ekhtesari