چشم‌و‌چراغ @cheshmocheragh Channel on Telegram

چشم‌و‌چراغ

@cheshmocheragh


همراه با پژوهشگران زبان و ادب فارسی
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیس‌بوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2

چشم‌و‌چراغ (Persian)

با پیوستن به کانال چشم‌و‌چراغ در تلگرام، به سفری جذاب در دنیای واژه‌ها و ادبیات فارسی خواهید رفت. این کانال توسط پژوهشگران گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی اداره می‌شود و هدف آن کشف دوباره‌ی زیبایی‌های زبان و ادبیات فارسی است. از طریق این کانال می‌توانید با مباحث مختلفی از جمله تعاریف، الفبای فارسی، اصطلاحات و اشعار متنوع آشنا شوید. n برای ارتباط با این کانال، می‌توانید از پلتفرم‌های دیگری مانند سروش، اینستاگرام، فیس‌بوک، توییتر و ایتا استفاده نمایید. حتما به کاربرنامهای مذکور در شبکه‌های اجتماعی نیز سر بزنید تا هر لحظه از تازه‌ترین مطالب و اطلاعیه‌های کانال باخبر شوید. n اگر به فرهنگ و ادبیات فارسی علاقه‌مندید و دوست دارید در این زمینه به رشد و توسعه خود بپردازید، حتما این کانال را دنبال کنید. با محتوای کیفی و تخصصی که در اینجا ارائه می‌شود، قطعا تجربه‌ی متفاوتی را خواهید داشت. برای دریافت اطلاعات بیشتر و یادگیری عمیق‌تر از زبان و ادبیات فارسی، به هیچ وسیله این فرصت را از دست ندهید.

چشم‌و‌چراغ

09 Jan, 10:21


دربارۀ واژۀ فرتور به معنی «عکس»
در حاشیۀ دست‌نوشتی از لغت فرس اسدی، مشهور به نسخۀ نخجوانی (۷۶۶ هجری)، کاتبی واژه‌ها و شاهدهایی افزوده‌است. یکی از این واژه‌ها فرتور است که کاتب معنی آن را «عکس» نوشته (نک. تصویر پیوست). کاتب هنگام نوشتن این مدخل سهو کرده و در سرمدخل فرتور نوشته، ولی در شاهد فتور آورده. شاهد این است: فتور می از قدح فتاده / بر سقفِ سرا چو آبِ روشن.
در حاشیۀ برهان قاطع آمده‌است: «آیا این کلمه "پرتوی می" [یا «فرتوِ می» به کسر واو. محمد معین] نبوده و غلط خوانده شده‌است؟ (دهخدا)» فرتو گونۀ دیگرِ پرتو است (نک. انجمن‌آرای ناصری) و حدس معین درست است و کاتب «فرتوی می» را «فرتور می» خوانده.
بعدها برخی فرهنگ‌نویسان فرتور را از این نسخه در فرهنگ‌های خود آورده‌اند و موجب گمراهی دیگران شده‌اند (نک. سپهسالار: ۱۷۳؛ سروری: ۹۶۵؛ جعفری: ۳۳۲؛ جهانگیری؛ رشیدی: ۱۰۲۶).
شرف‌الدین رامی هم واژۀ تصحیف‌شدۀ فرتور را، که هیچ‌گاه در زبان طبیعی کاربرد نداشته، در فرهنگ‌ها دیده و از آنجا در شعر خود آورده (نک. سروری). پس شعر شرف‌الدین رامی درستی این واژه را تأیید نمی‌کند.

۱۴۰۳/۱۰/۲۰
▫️فرهاد قربان‌زاده
@azvirayesh

چشم‌و‌چراغ

09 Jan, 07:01


هزارواژهٔ #حمل_و_نقل_ریلی

معرفی هزارواژه‌ها:
https://t.me/cheshmocheragh/4684
#کتاب
#هزارواژه
#واژه_های_مصوب_فرهنگستان
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

08 Jan, 05:24


🐸 «بچه‌ها شوخی‌شوخی به قورباغه‌ها سنگ می‌زنند و قورباغه‌ها جدی‌جدی می‌میرند» (اریش فرید، شاعر اتریشی)

💬 از بهانه‌های نوظهورِ برخی در این روزها این است که: «اگر قرار است واژۀ عربی گفته‌ شود، چه بهتر که انگلیسی‌اش را بگوییم!» اما، می‌بینیم که با این روال نادرست، خشک و تر با هم آتش گرفته‌ و واژه‌های رایج و زیبای فارسی هم، تنها با تصور واهیِ به‌روز بودن، تحصیلکرده بودن، بالا بودن سطح اجتماعی یا بهتر رساندن معنا به انگلیسی برگردانده می‌شوند؛ حال‌آن‌که در طول سال‌ها و سده‌ها، بزرگان و شاعران و نویسندگان ما، در متن‌های گوناگون، با همین زبانْ آثار ماندگار و شیوا و جهانی آفرید‌ه‌اند و معنارسانی کرده‌اند. واژه‌هایی مانند:
درمان، درمانی، درمانگری: تراپی
درمانگر: تراپیست
چشم‌انداز، دید، نما: ویو
چشم‌پوشی، نادیده گرفتن، رد کردن: ایگنور
گاه، زمان، وقت: تایم
چهره، رخ، رو، و ...: فِیس
برش، تکه: اسلایس
نشانی: آدرس
هماهنگی، همسازی، همنوایی: هارمونی
واکنش، بازتاب: ری‌اکشن
خوانش،‌ برخوانی: ریدینگ
اندازه، بزرگی، شماره: سایز
هوشمند: اسمارت
پایه، بنیاد: بِیس
جایگزین، گزینه: آلترناتیو
بانمک، بامزه، تودل‌برو، و ...: کیوت
خوب، مهربان، دلپسند، خوشایند: نایس
و ده‌ها نمونۀ دیگر که هرروز هم بر شمار آن‌ها افزوده می‌شود.
در گذشته نیز به همین شکل، واژه‌های فارسی فراوانی را با جایگزینی بی‌رویۀ واژه‌های عربی از دست دادیم.
اشتباه گذشتگان را تکرار نکنیم.

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

#خودمان_زبان_داریم
#به_زبان_خودمان_بگوییم
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

06 Jan, 04:28


🏢 واژۀ مصوب فرهنگستان
🎤 #نسرین_پرویزی، معاون گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
✔️ هفتک (تیک)

نون ابرو، صاد چشم و جیم گوش
برنوشتی فتنۀ صد عقل و هوش (مولانا)

فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژۀ «تیک»، با نظر به شکل ظاهری این نشانه که شبیه عدد هفت است، برابر فارسی «هفتک» را تصویب کرده‌است. واژۀ «هفتک» در زبان فارسی بدون پیشینه نیست و در برهان قاطع و فرهنگ‌های دیگر در این معنی آمده‌است: «... بر وزن چشمک. فارسیان یک ربع کلام‌الله را خوانند... که از قرآن هفت جزو و حزبی باشد».
«تشبیه» و «تصغیر» در زبان فارسی بحثی کهن و درازدامن است؛ همانندسازی قامت یار به الف، دهان به نقطه، زلف به جیم، ابرو به نون، و غیره از آشناترین نمونه‌ها هستند: «جیم زلف آمده بر حُسن تو دال/ دل شده نفطۀ آن حلقۀ جیم» (ابن یمین فریومدی) و: «دندانِ سین و دیدۀ عین است و زلفِ دال/ در دیده‌ها چو صورتِ محبوب در خیال» (مجدِ هَمگَر). در کاربرد جدیدتر می‌توان «ناخنک» را مثال زد که (در فارسی تاجیکی) به‌معنی «گیومه» آورده شده‌، و چندی پیش نیز برخی فارسی‌دوستان برای «ویرگول» برابر «واوَک» را پیشنهاد کردند که از آن استقبال هم شد و فراموش نکرده‌ایم که هنوز هم در هنگام نگارش، هرگاه واژه‌ای را جا می‌اندازیم، به‌اصطلاح یک «ابرو» باز می‌کنیم و واژۀ جاافتاده را در آنجا می‌نویسیم. «کمانک» و «هلال» برای «پرانتز» هم که از زمان مدرسه و در کتاب‌های درسی معرف حضورمان هستند.
یادمان باشد که واژه‌های سگک، لواشک، خشتک، پستانک، پشمک، میخک، شاخک، غربیلک، و غیره هم اگر امروزه ساخته می‌شدند غریب یا خنده‌آور می‌نمودند.

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

#تکه_فیلم
گروه واژه‌گزینی #عمومی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

04 Jan, 04:20


✈️ سالروز ورود نخستین هواپیما به ایران

در دوران احمدشاه قاجار، یکی از مظاهر فنّاوری که وسیله‌ای پرنده بود، وارد ایران شد. این وسیله را تا حدود ده سال بعد از حضورش در کشور، «آئروپلان» می‌نامیدند، که تقلیدی از نام فرانسوی این وسیله بود و «طیاره» که لفظی عربی بود. در سال ۱۳۰۳ و با پایه‌گذاری ارتش جدید ایران و ورود شمار بیشتری واژهٔ بیگانهٔ نظامی به زبان فارسی، تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از رواج این اصطلاحات چاره‌اندیشی شود. ازاین‌رو، انجمنی برای واژه‌گزینی و متشکل از سرداران ارتشی و ادبا در وزارت جنگ تشکیل شد که در جلساتی هفتگی واژه‌ها را بررسی و معادل‌یابی می‌کردند. «هواپیما» یکی از واژه‌های ساخته‌شدهٔ آن انجمن است که بعداً و با تشکیل فرهنگستان اول، فرهنگستان ایران (۱۳۱۴–۱۳۲۰)، به تصویب این فرهنگستان نیز رسید.

نکته: «هواپیما» به‌صورت صفت در اشعار و متن‌های کهن فارسی به‌کار رفته‌است؛ بنابراین واژه‌ای نوگزیده است؛ برای نمونه:
پیشِ آسیب صواعقِ حادثات، چه بُن‌گهِ موری و چه تختِ هواپیمای سلیمانی. (مُنشآت خاقانی)

🔹با سپاس از راهنمایی آقای دکتر #علاء_الدین_طباطبایی، زبان‌شناس و عضو شورای واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

#واژه‌_شناسی
#نوگزینش
#تاریخچه_واژه_گزینی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

02 Jan, 06:15


🟤 فارسی‌زبانان قبل از ورود قهوه به ایران رنگ قهوه‌ای را چه می‌گفتند؟

☕️ در زبان فارسی کاربرد واژۀ عربی «قهوه» از قرن ششم و در معنای اصلی آن (شراب) آغاز شده... . نخستین شاهد رنگ‌واژۀ «قهوه‌ای» از دورۀ قاجار (قرن سیزدهم) است که شواهد آن بسیار اندک است و می‌توان استنباط کرد که هنوز عمومیت نیافته‌است... . ناصرالدین‌شاه نیز برای اشاره به رنگ پوست چند زن جامائیکایی گفته‌است «به رنگ قهوۀ نپخته بودند». در قرن چهاردهم هم شواهد «قهوه‌ای» انگشت‌شمار‌ است. بنابراین، به‌نظر می‌رسد رواج این کلمه پس از ۱۳۰۰ هجری شمسی بوده‌است.
قدما برخی طیف‌های قهوه‌ای را «سرخ» می‌گفته‌اند. سرخ ظاهراً شامل قهوه‌ای میانه، قهوه‌ای سیر و قهوه‌ای تیره بوده‌است. قهوه‌ای تیره را ترکیبی از سرخ و سیاه می‌دانستند و قهوه‌ای بسیار تیره (قهوه‌ای سوخته) را «سیاه» می‌گفته‌اند. برخی طیف‌های روشن قهوه‌ای و نیز نارنجی را زرد محسوب می‌کرده‌اند. طیف‌هایی از قهوه‌ای را «آتشی»، «بور» (احتمالاً هم‌ریشه با brown انگلیسی)، «خرمایی» (خرماگون) و «ناری» (ناریه) می‌نامیده‌اند (گرچه ناری را نوعی زرد تلقی می‌کردند). «صندلی» نیز -که رنگ یکی از گنبدها در هفت‌پیکر #نظامی_گنجوی است- قهوه‌ای بوده‌ و ظاهراً استنباط قدما از این نام بیشتر قهوه‌ای روشن و میانه بوده‌است. در اشاره به این رنگ «خاک صندل‌سای»، «خاک صندل‌فام» و «صندل‌گون» نیز آورده‌است. درمیان رنگ‌واژه‌های عربیِ متداول در فارسی، «اَشقَر» -که نوعی زرد دانسته می‌شد- برای طیف‌هایی از قهوه‌ای و نارنجی و احتمالاً زرد به‌کار می‌رفته، و «اَغبَر»، گاه در کنار معانی دیگر خود، بر قهوه‌ای نیز دلالت می‌کرده‌است. همچنین، برای اسب‌های قهوه‌ای‌رنگ، «بور»، «کُمِیت»، «کَهَر»، و «کّرَن» (کَرَنگ/کَرَند) به‌کار می‌رفته‌است («یکران» نیز به‌معنی اسبی به رنگ نارنجی روشن بوده‌است و این اسب را «اَشقَر» نیز می‌گفتند).

خلاصه‌ای از: سعید لَیان (پژوهشگر گروه فرهنگ‌نویسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)، مقالۀ «فارسی‌زبانان قبل از ورود قهوه به ایران رنگ قهوه‌ای را چه می‌گفتند؟»، در: به یاد ایرج افشار (دفتر دوم)، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۷۸۱–۸۳۲.

پیوند اصل مقاله و نگاره‌های مربوط به آن در کانال «حاصل اوقات»

#رنگ_واژه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

01 Jan, 04:17


هزارواژهٔ #ژئوفیزیک ۱

معرفی هزارواژه‌ها:
https://t.me/cheshmocheragh/4684
#کتاب
#هزارواژه
#واژه_های_مصوب_فرهنگستان
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

30 Dec, 04:49


‍ ‍ 🛂 دربارۀ گذرنامه

از بارزترین دلایل موفقیت فرهنگستان نخست، فرهنگستان ایران، (۱۳۱۴–۱۳۲۰) نه واژه‌سازی، بلکه #نوگزینش (گسترش معنایی) و گاه بازگزینش (بازیابی) واژه‌های کهن، و همچنین شناسایی برابرگزینی‌هایی بود که به‌دست افراد دیگر و پیش از پیدایش فرهنگستان انجام شده بود. «گذرنامه» یکی از این نمونه‌هاست. این واژه در قرن چهارم، در شعر #شهید_بلخی، چنین به‌کار رفته‌است: «همه دیانت و دین ورز و نیک‌رایی کن/ که سوی خلد برین باشَدَت گذرنامه». در کتاب دستوراللغه (قرن پنجم) نیز «گذرنامه» در برابر «جواز» قرار گرفته‌است. همچنین، در لغت فُرس، در توضیح شعر شهید بلخی، چنین می‌خوانیم: «گذرنامه، مکتوبِ جواز باشد؛ یعنی بازگشت». بعدها، که «پاسپورت»، با نام «تذکرۀ مرور» در ایران رواج یافت، #میرزا_رضا_بکشلو در کتاب خود، پَروَز نگارش فارسی (۱۳۰۰ هجری خورشیدی)، این واژه را در برابر «تذکرۀ مرور» به‌کار برد. سال‌ها پس از آن، فرهنگستان ایران هم گذرنامه را در فهرست مصوبات خود پذیرفت و در توضیح آن چنین نوشت: «گذرنامه = نوشته‌ایست که برای گذشتن و مسافرت از شهربانی یا ادارۀ دیگری بکسی داده میشود – فرهنگستان این کلمه را بجای (تذکره) و یا پاسپورت اختیار نموده‌».

🔹با سپاس از همکار گرامی‌مان آقای دکتر #رضا_عطاریان، دندانپزشک و پژوهشگر ارشد گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

با استفاده از: مسافران تاریخ: مرورى بر تاریخچۀ سفر و سیاحتگرى در ايران (مسعود نوربخش، ص ۲۷۰)؛ واژه‌نامۀ بسامدی شعرهای شهید بلخی (محمود منشی، تهران: فرهنگستان زبان ایران، ۱۳۵۵)؛ لغت فُرس (تصحیح عباس اقبال)؛ لغت‌های نو که تا پایان ۱۳۱۶ در فرهنگستان پذیرفته شده‌است (تهران: فرهنگستان ایران، ۱۳۱۷)؛ پَروَز نگارش فارسی (میرزا رضا بکشلو، اسلامبول، ۱۳۰۰، ص ۹۳)؛ سامانۀ جستجوی دادگان فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

#واژه_شناسی
#تاریخچه_واژه_گزینی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

28 Dec, 09:08


🧪 به مناسبت سالگرد کشف اکسیژن

آنتوان لاووازیه، شیمی‌دان فرانسوی را پدر علم #شیمی جدید و کاشف گاز اکسیژن می‌دانند. اما او نخستین فردی نیست که این گاز را کشف کرد، بلکه اولین کسی است که به «مفهوم» تازه‌ای در مورد سوختن اجسام دست یافت. او دریافت که لازم است «واژهٔ» جدیدی برای آن انتخاب کند. بر این اساس، واژهٔ «اکسیژن» را از ریشه‌ای یونانی، به معنی «اسید» و «تیز» و -gen، به‌معنی «زایش» و «تولید کردن» ساخت.
واژه‌گزینی لاووازیه یکی از نمونه‌های مهم در علم اصطلاح‌شناسی تلقی می‌شود. او، بدون به‌کارگیری واژه‌های تازه و بیان جدیدی در شیمی، نمی‌توانست پژوهش‌های خود را وسعت دهد. زبان‌شناسان معتقدند انقلاب علمی‌ای که موجب بیرون راندن نظریهٔ قدیمی شد بدون زبان علمی جدید ممکن نبود.

#واژه‌_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

28 Dec, 04:29


🏛به‌ مناسبت سالگرد گشایش #دارالفنون

📜نخستین ترجمۀ فارسی گاثاها از چه کسی بود؟
در ایران و به فارسی، نخستین ترجمۀ گاثاها که برحسب علم زبان‌شناسی و ایران‌شناسی مدرن تدوین شد، توسط مرحوم #ابراهیم_پورداوود بود. بیشتر محققان و ایران‌شناسان بر این باورند که اولین ترجمۀ گاثاها به زبان فارسی همان کار پورداوود می‌باشد... اما کمتر کسی می‌داند که اولین کوشش در ترجمۀ فارسی گاثاها به دوران قاجار برمی‌گردد... ژول ریشارخان، ملقب به معتمَدالدوله، نخستین معلم فرانسۀ مدرسۀ دارالفنون،... به‌نظر می‌رسد اولین ترجمۀ فارسی را انجام داده... . این ترجمه به نظر می‌رسد به دست زرتشتیان نیز رسیده، ولی شگفت‌انگیز است که هیچگاه به‌چاپ نرسید و مدنظر محققان زرتشتی قرار نگرفت. شاید همین تفکیک گاثاها از دیگر قسمت اوستا در قرن نوزدهم چندان گیرایی برای زرتشتیان نداشته... . نکتۀ جالب دیگر این است که این #ترجمه از لاتین به فارسی انجام شده. اصل ترجمه متعلق به یکی از شرق‌شناسان مهم روسی است که کمتر دربارۀ او می‌دانیم... این محقق کاتن کسویچ نام دارد.

برگرفته از: تورج دریایی، مجلۀ بخارا، فررودین و اردیبهشت ۱۳۹۰، شمارۀ ۸۰، ص ۲۰۴ و ۲۰۵.

#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

27 Dec, 05:01


🧑🏻‍🏫 به‌ مناسبت روز نهضت سوادآموزی

مصراع «ز گهواره تا گور دانش بجوی» را که ترجمهٔ حدیث «اُطلُبوا العِلمَ مِنَ المَهدِ إلَی اللَّحد» است، برخی از حکیم ابوالقاسم #فردوسی دانسته‌اند، درحالی‌که مسلماً از آن استاد نیست. مصراع دیگری (چنین گفت پیغمبر راست‌گوی) نیز به آغاز آن افزوده‌اند که سخت رایج گشته، اما سرایندهٔ آن را نمی‌شناسیم. شادروان #علی_اصغر_حکمت یادداشتی دارد درخصوص نام سرایندهٔ «ز گهواره تا گور دانش بجوی»، که در آن از میرزا ابوالقاسم، ملقب به فخرالاسلام، ذکری رفته که داماد یکی از فرزندان فتحعلی‌شاه بوده؛ و مردی ادیب و باذوق و شاعری نیکوسخن و از خاندان‌های محترم شیراز که تا پایان عمر در خدمت وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه بوده‌است. «وی حدیث مورداشاره را در سال ۱۳۱۵ شمسی، که سال مبارزه با بیسوادی و تأسیس کلاس‌های شبانهٔ سالمندان بود، به فارسی #ترجمه کرده‌است و این ترجمه خود مصراعی شده‌است…، چون مَثَلِ سایر (رایج) گشته و در زبانِ خُرد و بزرگ افتاده‌است. باشد که نام سرایندهٔ مصراع دیگر را نیز مطّلعی به اطلاع همگان برساند».

برگرفته از: سید #محمد_دبیرسیاقی، نام سرایندهٔ «ز گهواره تا گور دانش بجوی»، در: نشریهٔ کِلک، مرداد تا آذر ۱۳۷۶، شمارهٔ ۸۹ تا ۹۳، ص ۱۴۷ و ۱۴۸.

#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

26 Dec, 13:55


👦🏻👧🏻 سالگرد انتشار #کیهان_بچه‌ها
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

26 Dec, 05:38


⚗️ به‌ مناسبت زادروز #لویی_پاستور (۲۷ دسامبر ۱۸۲۲ –۲۸ سپتامبر ۱۸۹۵)

🧫 «کُلُنی» (colony) را در حوزه‌های زیست‌شناسی و پزشکی به‌معنی «اجتماعی از یاخته‌ها و…»، و گاهی در کاربرد عمومی، به‌معنای «مجموعه، مستعمره و مهاجرنشین» شنیده‌ایم. ریشهٔ این واژه به‌معنی ساکن (در جایی) و همچنین کوچ کردن و کشت کردن است. برابر فارسی مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای این واژه در حوزهٔ زیست‌شناسی و میکرب‌شناسی «پَرگَنه» است و چنین تعریفی برای آن داده شده‌است: «تعدادی یاخته یا اندامگان از یک گونۀ مشخص که به‌صورت اجتماع یا گروه معین و مجزا رشد می‌کنند». پرگنه واژه‌ای کهن است و در فارسی به‌معنی زمینی که از آن مالیات و خراج گیرند. برخی ریشهٔ آن را از ایرانی باستان می‌دانند و برخی آن را هندی می‌شمارند، به‌معنی بلوک و ناحیه. این واژه ترکیب‌هایی نیز دارد، ازجمله «پرگنه‌شمار» (colony counter) و «پرگنۀ دوکی» (spindle colony)، «پرگنۀ رشته‌ای» (filamentous colony) و «پرگنۀ تک‌یاخته‌ای» (protozoal colony).

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

#واژه‌_شناسی
گروه‌های واژه‌گزینی #زیست_شناسی و #میکرب_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

25 Dec, 04:32


🏚 به مناسبت روز ملی ایمنی دربرابر زلزله

در گروه واژه‌گزینی #ژئوفیزیک فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دو واژهٔ «زمین‌لرزه» و «زلزله» در برابر دو واژهٔ مترادف انگلیسیِ earthquake و seism برگزیده شده‌اند. زمین‌لرزهٔ زیراقیانوس را هم در فارسی «دریالرزه» و در انگلیسی seaquake می‌نامند. به میزان قدرت زمین‌لرزه بر پایهٔ مشاهدات لرزه‌نگاشتی «بزرگی زمین‌لرزه» گفته ‌می‌شود. «بزرگی در مقیاس ریشتر» یا «بزرگی ریشتر» را چارلز فرانسیس ریشتر (ریکتر)، زلزله‌شناس مشهور، معرفی کرد. برخی از رده‌های زمین‌لرزه‌ بر اساس بزرگی زمین‌لرزه چنین هستند:
ultra-microearthquake:
«ریززمین‌لرزه» که بزرگی آن کمتر از ۱ است،
microearthquake:
«خُردزمین‌لرزه» با بزرگی برابر با ۱ یا بزرگ‌تر از ۱ و کوچک‌تر از ۳،
major earthquake:
«کلان‌زمین‌لرزه» با بزرگی برابر با ۷ یا بزرگ‌تر از ۷،
great earthquake:
«گران‌زمین‌لرزه»
که بزرگی آن بیش از ۸ است.

#واژه‌_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

24 Dec, 11:57


📜بزرگداشت #رودکی در تاجیکستان
#قلمرو_زبان_فارسی
#شعر
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

24 Dec, 06:51


🌳 به مناسبت سالروز درگذشت استاد #کریم_ساعی (۱۲۸۹– ۴ دی ۱۳۳۱) ، پایه‌گذار علوم منابع طبیعی در ایران و بانی ساخت بوستان ساعی

🔥 آتش‌تاب
کاربرد بسیاری از واژه‌ها در بلندمدت سبب شده که متوجه ابهام احتمالی در معنای آن‌ها نشویم؛ چراکه تشخیص تفاوت‌های زیرساختی آن‌ها برای ذهنمان عادی شده‌است. برای نمونه «ساز» در «قاب‌ساز» به‌معنی سازنده، در «دوچرخه‌ساز» تعمیرکننده، در «سازگار» هماهنگ و جور، و در «سازدهنی» آلت موسیقی است.
اگر در هنگام واژه‌گزینی تصور کنیم که ممکن است معنی واژهٔ جدید با واژه‌های مشابه آن اشتباه شود، راه واژه‌سازی را بیهوده دشوار کرده‌ایم. برای نمونه گروه واژه‌گزینی #مهندسی_منابع_طبیعی_محیط‌_زیست_و_جنگل در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، صفت «آتش‌تاب» را برای گیاه یا گونه‌ای تصویب کرده که در مقابل آتش مقاومت می‌کند و «تاب» می‌آورَد؛ که ارتباطی با تابش (مانند شب‌تاب)، تاب خوردن (مانند تاب‌بازی) و پیچ‌وتاب دادن (مانند نخ‌تاب) ندارد. این ساخت که پیش‌تر هم در واژه‌هایی مانند «چرک‌تاب» و «ضربه‌تاب» (crashworthy، مصوب گروه #حمل_و_نقل_درون_شهری_جاده_ای) به‌کار رفته‌است، باعث شده که واژه‌هایی کوتاه‌تر، خوش‌ساخت‌تر و گاه فارسی‌تر تولید شوند.

fire-tolerant species گونۀ آتش‌تاب
گونه‌ای گیاهی که چنان تکامل یافته است که در برابر آشفتگی‌های ناشی از انواع حریق دوام می‌آورد
fire-resistant tree درخت آتش‌تاب
درختی با ویژگی‌های ریخت‌شناختی خاص که امکان آسیب دیدن یا از بین رفتن آن در هنگام حریق بسیار کم است

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

#واژه‌_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

23 Dec, 05:12


✍🏼 به مناسبت روز ملی ثبت احوال

«شناسنامه»، که از واژه‌های آشنا و رایج امروز است، سال‌ها پیش در فرهنگستان ایران (۱۳۱۴–۱۳۲۰) به تصویب رسید. این واژه در نخستین مجموعهٔ مصوبات فرهنگستان، یعنی لغت‌های نو که تا پایان سال ۱۳۱۶ در فرهنگستان پذیرفته شده‌است، درج شد و به‌معنای سندی هویتی است که پیش از آن، با عنوان‌های «ورقهٔ هویت» و «سجل احوال» شناخته می‌شد. «سجل»، که برخی آن را «سه‌جلد» تصور می‌کردند، در زبان عربی به‌معنای «دفتر ثبت»، «طومار»، «پرونده» و «کارنامه» است. نخستین مرکز صدور آن نیز با عنوان «ادارهٔ سجل احوال» در تهران تأسیس شد. ایرانیان از حدود صد سال پیش ملزم به داشتن شناسنامه شدند.

#واژه‌_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

22 Dec, 04:30


🎤 گزارش
📺 رسانۀ ملی و واژه‌های بیگانه

فن‌آوری فنّاوری

توضیح ۱
توضیح ۲

#شبکه_چهار
#تکه_فیلم
#پاسداشت_زبان_فارسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

04 Dec, 05:48


هزارواژهٔ #حمل_ونقل_درون_شهری_جاده_ای

معرفی هزارواژه‌ها:
https://t.me/cheshmocheragh/4684
#کتاب
#هزارواژه
#واژه_های_مصوب_فرهنگستان
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

03 Dec, 04:14


✍🏼 به‌ مناسبت روز جهانی افراد کم‌توان

«به‌واژه‌»ها کلماتی هستند که به‌جای واژه‌ها و عباراتی به‌کار می‌روند که معنایی ناخوشایند یا دور از ادب دارند. واژه‌های مربوط به ناتوانی‌های جسمی از این نوع هستند. واژهٔ باسابقهٔ «معلول» در فارسی امروز به‌صورت واژهٔ ناخوشایند یا «دُشواژه» درآمده و در سال‌های اخیر، اصطلاحات مختلفی برای جایگزینی آن ساخته و پیشنهاد شده، مانند «توان‌خواه»، «توان‌یاب»، «توان‌جو»، «کم‌توان».
توصیه می‌شود درمورد ناتوانی‌های جسمی، ابتدا بر هویت افراد تأکید و سپس به ناتوانی آنها اشاره شود؛ یعنی به‌صورت «زن/مرد/کودکِ دارای/دچار کم‌توانی». به‌نظر می‌رسد این نوع بیان تأثیر بهتری هم بر گوینده و هم بر فرد کم‌توان داشته باشد. اکنون در موارد مشابه، نظیر رابطهٔ پزشک و بیمار یا متن قوانین، این مسئله به‌مثابهٔ یک اصل رعایت می‌شود. برای نمونه، به افرادی که به مطب روان‌پزشک مراجعه می‌کنند، «بیمار» اطلاق نمی‌شود و به‌جای آن، واژهٔ «مراجع» یا «مشتری» را به‌کار می‌برند.

#واژه‌_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

02 Dec, 13:46


انجمن علمی-دانشجویی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار می‌کند:

🎙 فرهنگستان و مخالف‌خوانان
دربارهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی و واژه‌های مصوب آن

🔸 سخنران: دکتر علی شیوا
   عضو هیئت علمی گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی

🔹 سه‌شنبه ١٣ آذرماه ۱۴۰۳، ساعت ۱٠:٣٠
🔹 دانشکدهٔ ادبیات فارسی و زبان‌های خارجی،
   طبقهٔ چهارم، سالن شهید عضدی

https://t.me/anjomanelmiadabiatatu

@LAATU

چشم‌و‌چراغ

02 Dec, 03:53


📚 دکتر صدیقی، با شناخت وسیعی که از متون تاریخی و ادبی داشت، در کار واژه‌شناسی و تهیۀ فیش توجه بسیار به‌کار می‌برد. او، با کنجکاوی و نکته‌سنجی‌های خاص خود، بر آن بود تا با بهره گرفتن از همۀ ضوابط علمی بتوان در برابر واژه‌های بسیاری که با پیشرفت دانش در جهان کاربرد یافته و می‌یابند، واژه‌های مناسبی در زبان فارسی برگزید و به‌کار بست. با توجه به این زمینه، به دهخدا نزدیک گردید و از سوی ایشان به‌عنوان عضو هیئت پنج‌نفری علمی ناظر بر کار تدوین و چاپ لغت‌نامه برگزیده شد... چنانکه تألیف قسمت اول حرف «پ» در لغت‌نامه کار مستقیم ایشان است.
دکتر صدیقی، با توجه به نیاز مبرم جامعۀ علمی ایران به گزینش واژه‌های جدید، در سال ۱۳۴۸، با فراخوندن جمعی از استادان و صاحبنظران علوم اجتماعی، «انجمن وضع و قبول اصطلاحات علمی علوم اجتماعی» را پایه گذارد و در توجیه گزینش این عنوان چنین می‌گفت: «واژه‌های بسیاری هستند که باید برای آن‌ها در زبان فارسی برابرهایی وضع بگردد. از سوی دیگر، بعضی از مترجمان و نویسندگان و استادان در برابر برخی واژه‌های انگلیسی و فرانسه به وضع واژه‌هایی اقدام کرده‌اند که باید آن‌ها را مورد بررسی قرار داد و نسبت به رد یا قبول آن‌ها اقدام کرد». دکتر صدیقی با تشکیل انجمن مزبور، که از آن با نام «انجمن لغات و اصطلاحات علوم اجتماعی» نیز یاد شده‌است، طی دو سال توفیق آن یافت تا واژه‌های بسیاری را در زمینۀ علوم اجتماعی به تصویب برساند. نمونه‌هایی از واژه‌های برگزیدۀ این انجمن را می‌بینیم:
anthropologie: انسان‌شناسی
anthroarchéologie: باستان‌شناسی انسانی
anthropogenic: تکوین انسان
anthropométrique: انسان‌سنجی
anthropoïde: انسان‌نما
acculturation: فرهنگ‌پذیری
adaptation culturelle: سازگاری فرهنگی
approach*: روال، اسلوب
aristocratie: حکومت اشراف
anthropologie physique: انسان‌شناسی جسمانی
contact culturel: برخورد فرهنگی

* واژۀ approach در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در حوزه‌های گوناگون علمی، با برابرهای «رویکرد»، «رهیافت»، «گرایش»، «روش» و «تقرب» به‌تصویب رسیده‌است.

منابع: دکتر پرویز ورجاوند، همۀ هستی‌ام نثار ایران؛ یادنامۀ دکتر غلامحسین صدیقی، تهران، شرکت انتشاراتی چاپخش: ۱۳۷۲، ص ۶۹–۷۱؛ فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

دکتر #غلامحسین_صدیقی، #جامعه_شناسی
#تاریخچه_واژه_گزینی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

01 Dec, 05:47


✍🏼 روز جهانی #ایدز

بسیاری از مردم بیماری acquired immune deficiency syndrome را با کوته‌نوشتِ آن، یعنی AIDS، می‌شناسند. این سرنام در برخی از زبان‌ها استفاده می‌شود، اما نه در «تمام» زبان‌های دنیا. فرانسوی‌ها و اسپانیایی‌ها به آن SIDA می‌گویند. آن‌ها این کوته‌نوشت را بر اساس نام این بیماری در زبان خودشان ساخته‌اند و به‌کار می‌برند. در زبان فارسی هم، علاوه بر اینکه کاربرد «ایدز» پذیرفته شده‌است، با توجه به نام فارسی این بیماری، یعنی «نشانگان اکتسابی کمبود ایمنی»، اختصارِ «ناکا» ساخته شده‌است. چه می‌شد اگر ما نیز با زبانمان مهربان‌تر بودیم و از کاربرد واژه‌ها و اختصارات فارسی سر بازنمی‌زدیم؟

#واژه‌_شناسی
گروه واژه‌گزینی #پزشکی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

30 Nov, 04:59


🔬لابراتوار یا زندان؟
💬 خاطره‌ای از دکتر #حسین_گل‌_گلاب (۵ شهریور ۱۲۷۵ - ۲۲ اسفند ۱۳۶۳) که نمایانگر اهمیت واژه‌گزینی است

«هنگامی که در سال‌های اول مدرسۀ #دارالفنون مشغول تحصیل بودم... قسمتی از اتاق‌ها بود که معمولاً درهای آن‌ها را بسته بودند و... ما نمی‌دانستیم در آن‌ها چیست. فقط در بالای یکی از آن‌ها تابلویی با قاب چوبی و صفحۀ مقوای زرد‌شده‌ای بود که با خط نستعلیق زیبایی برروی آن کلمۀ «لابراتوار» نوشته بودند که معنی آن را نمی‌دانستیم. از دوستان هم‌سال خود هم می‌پرسیدیم و آن‌ها هم نمی‌دانستند. به سال چهارم متوسطه رسیدیم... روزی دکتر محمودخان شیمی*... دو تن از شاگردان را خواست و از کلاس بیرون برد... تعجب ما وقتی بیشتر شد که دیدیم دو نفر هم‌درس ما را به‌طرف اتاقی که بالای آن تابلوی لابراتوار را زده بودند می‌برد. رفیقی گفت: شاید این دو شاگرد خطایی کرده و مستحق تنبیه هستند و دکتر می‌خواهد آن‌ها را در اتاق تاریک لابراتوار حبس کند و لابراتوار به‌معنی محبس و زندان است. دکتر... کلیدی از جیب بیرون کشید و قفل لوله‌ای سیاهی را باز کرد و با دو هم‌درس ما به داخل رفت. پس از چند دقیقه خارج شدند. در دست دکتر چند لوله و شیشه و پایه، و در دست دو نفر دیگر هریک تشتکی بود که در آن‌ها چندین شیشۀ مایع یا گَرد قرار داشت... معلوم شد در نظر دارد قسمتی از تجربه‌های شیمی را به شاگردان نشان دهد... ضمناً مجهولی را برای ما حل کرد و توضیح داد که لابراتوار به زبان فرانسه به‌معنی «محل کار» است و در مؤسسات علمی معمولاً به مکانی اطلاق می‌شود که عملاً درس‌ها را می‌آموزند و تجربه می‌کنند و وسایل امتحانات و آزمایش‌ها را در آن قرار می‌دهند. بعدها که ترجمۀ کلمات خارجی به زبان فارسی شروع شد کلمۀ لابراتوار مبدل به «آزمایشگاه» گردید».

* فرزند میرزا کاظم محلاتی (معروف به «شیمی»، دانش‌آموخته و آموزگار مدرسۀ دارالفنون؛ او را بنیادگذار داروسازی نوین می‌دانند. همکارانش او را «لاوازیۀ ایران» می‌نامیدند.)

★ ظاهراً «آزمایشگاه» برای لابراتوار، واژه‌ای برگزیده بوده است و نه تازه و نوساخته، چراکه در برخی متون گذشته پیشینه دارد؛ مثلاً در فرهنگ عربی-فارسی کنزاللغات در برابر واژۀ «مَخبَر» قرار گرفته‌است و همچنین در روضةالفریقین: «نماز، آزمایشگاهِ مردان است؛ آن موضعی است که صدهزار و بیست‌و‌اند هزار پیغمبر معصوم، خون معصوم خود بر آن موضع بریخته‌اند...».

منابع: حسین گل‌گلاب، مقالۀ «لابراتوار مدرسۀ مباركۀ دارالفنون»، در سالنامۀ دنيا، سال ۱۳۴۱، شمارۀ ۱۸، ص ۵۲؛ پیکرۀ دادگان فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ هادی باقری، مقالۀ «اساتید برجستۀ دارالفنون»، در نشریۀ مطالعات تاریخ و تمدن ایران و اسلام؛ روضةالفریقین (خمرکی، قرن ۶)؛ کنزاللغات (محمدبن عبدالخالق معروف گیلانی، قرن ۹)؛ مرز پرگهر، هومن ظریف، تهران: ماهریس، ۱۳۹۷.

✍🏻 سمانه ملک‌خانی
#نوگزینش
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

28 Nov, 03:49


💐 اولین دسته‌گل را چه کسی به آب داد؟

«دسته‌گل به آب دادن» کنایه از این است که کسی کاری را خراب کرده‌است، و روایت‌هایی که از آن نقل شده به‌طورکلی چنین داستانی دارد: در قدیم، فردی بدقدم (یا بدجنس) بود که اطرافیان، با وعده و وعید و برای این که مشکلی ایجاد نشود، از او خواسته بودند در روز عروسی یکی از خویشان یا دوستان در آن ولایت نباشد و در جای دیگری به‌سر بَرَد. او می‌پذیرد، اما به این فکر می‌افتد که خدمتی انجام دهد و سبب دلخوشی آن‌ها شود. در آن آبادی نهر آبی بود که از حیاط و حوض خانۀ عروس و داماد می‌گذشت. مرد دسته‌گل زیبایی چید و آن را به آب انداخت تا موقع عقدکنان وارد حوضچۀ آن خانه شود. وقتی دسته‌گل رسید، یکی از بچه‌هایی که در آنجا به جست‌وخیز مشغول بود، آن را می‌بیند و برای گرفتنش خود را در حوض می‌اندازد. بزرگ‌ترها، که سرگرم مراسم بودند، زمانی متوجه اتفاق شدند که کار از کار گذشته و بچه خفه شده بود. عروسی مبدل به عزا و شیون شد. هنگامی که آن مرد به آبادی برگشت تا تبریک بگوید، دید همه سوگوار و خشمگین هستند. به او گفتند: تو سِحر و جادویی کردی که اینطور شد؟ گفت: من کاری نکردم؛ فقط دسته‌گلی به آب دادم.

برگرفته و خلاصه‌شده از: #احمد_وکیلیان، تمثیل و مَثَل، ج ۲، تهران: سروش، ۱۳۶۶، ص ۱۱۰–۱۱۳.

#امثال_و_حکم
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

27 Nov, 08:55


⚓️ به‌ مناسبت روز نیروی دریایی

قسمتی از بخشنامۀ واژه‌های برابرگذاری‌شدۀ نیروی دریایی. تاریخ #سند: ۸ مهرماه ۱۳۱۴.

#واژه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

27 Nov, 04:36


🚢 به‌ مناسبت روز نیروی دریایی

«#نوگزینش» واژه‌ها یا گسترش معنایی آنها یکی از شیوه‌های واژه‌گزینی است. در این شیوه، متون کهن فارسی مطالعه و بررسی می‌شوند و واژه‌هایی از آن‌ها استخراج می‌شوند که امروزه کاربرد کمتری دارند، ولی قابلیت بازگشت به زبان عمومی یا تخصصی و افزوده شدن بر بار معنایی‌شان را دارند. مثلاً واژهٔ «پال» واژه‌ای کهن به‌معنای ریسمان است. به‌دلیل تنوع طناب‌ها در حوزهٔ دریایی، گروه واژه‌گزینی حمل‌و‌نقل دریایی فرهنگستان به چندین واژه‌ با این مفهوم نیاز داشت. بنابراین، واژهٔ «پال» را به‌عنوان معادل warp و در معنای «طناب یا بافهٔ سیمیِ ستبری که با آن شناور را در بندر می‌بندند یا مهار می‌کنند» انتخاب کرد. این واژهٔ کوتاه فارسی در مشتقات و ترکیبات نیز به‌راحتی به‌کار می‌رود؛ از جمله در پال‌کشی ‌warping, warpage؛ و سکوی پال‌کشی warping bridge.

گروه واژه‌گزینی #حمل_و_نقل_دریایی
#واژه‌_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

25 Nov, 04:57


#پوشه_شنیداری-۴
#رادیو_ایران، برنامۀ «کافه‌هنر»، ۲ تیرماه ۱۴۰۰
دکتر #احمد_روستا
#واژه
ویژند (brand)
گروه واژه‌گزینی #بازاریابی

#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

25 Nov, 04:54


#پوشه_شنیداری-۱۳
#رادیو_جوان، برنامۀ «جوان ایرانی، سلام!»، ۲۹ آبان‌ماه ۱۴۰۳
#واژه
ویژند (brand) و گرایه (trend)

#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

23 Nov, 05:18


🎤#محمود_ظریف، پژوهشگر ارشد گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی

📺 واژه‌گزینی در فرهنگستان چگونه انجام می‌شود؟

پوشۀ توضیحات
#تکه_فیلم
#آگاه_سازی
#صبح_به_خیر_ایران
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

23 Nov, 05:18


تکه‌فیلم مرتبط
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

21 Nov, 05:51


🔮در شانۀ گوسفند گردون
من حکم به از شبان ببینم «خاقانی»

🐑«شانه‌بینی»، «علم شانه»، «علم‌الأکتاف» یا «معرفةالأکتاف» نوعی استخوان‌شناسی آمیخته به خرافات است. شانه‌بین‌ها، که غالباً شیادان بودند، با نگریستن به استخوان کتف گوسفند (یا بز) کشته‌شده، به‌قول خود، از وقایع آینده مطلع می‌شده‌اند. البته منظور خاقانی از ترکیب «گوسفند گردون» برج حَمَل است، و از این رهگذر به دانش خود در علم نجوم می‌بالد و از سوی دیگر اشاره به شانه‌بینی دارد. دربارۀ شانه‌بینی در برخی رسالات مطالبی آمده که از همۀ آن‌ها جالب‌تر بخشی از کتاب فرخ‌نامۀ جمالی است. در اینجا، در قسمت شانه‌بینی، نگرانی شبان از وضعیت رمه، بیماری‌های گوسفندان و وضعیت تغذیه‌ای آن‌ها مطرح است که می‌رسانَد در ابتدا موضوع پرسش چوپانان جوان از شبانان پیر بوده‌است. شاید پیرشبان برای تمرکز حواس بر استخوان شانۀ گوسفند، که در دسترس او بود، نگاه می‌کرد و دانسته‌های خود را درمورد پرورش و بیماری‌های دام‌ها می‌گفت. بعداً این مطالب به‌عنوان غیب‌گویی تلقی شد... .
برخی شاعران در شعر خود شانه‌بینی و شانۀ سر را دستمایۀ ایهام قرار داده‌اند:
خاطرش چون از غبار لشکر خط جمع نیست
هردم آن زلف پریشان شانه‌بینی می‌کند «غنی کشمیری»
یکی از کاربردهای شانه‌بینی تفأل زدن با آن در هنگام جنگ و لشکرکشی بود؛ شاعر این بیت را با نظر به این نکته، در اشاره به زلف معشوق و شانۀ مو، سروده‌است.

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

منابع: دکتر علی‌اکبر دارانی، مقالۀ «فواید ادبی کتاب تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران»، در: رهروی کوی دانش؛ مجموعه‌مقالات به‌مناسبت بزرگداشت مقام علمی دانشمند فرهیخته استاد دکتر حسن تاجبخش، ص ۱۱۲؛ دکتر #حسن_تاجبخش، تاریخ پزشکی و دامپزشکی ایران، جلد ۱: ایران باستان، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۲، ص ۱۷۴؛ فرخ‌نامه (ابوبکر مطهر جمالی یزدی)، به کوشش #ایرج_افشار، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۶؛ فرهنگ بزرگ سخن؛ لغت‌نامه (دهخدا و همکاران)؛ وبگاه دایرةالمعارف بزرگ اسلامی؛ پیکرۀ دادگان فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

#یک_نکته_ات_بگویم
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

19 Nov, 03:58


هزارواژهٔ #علوم_زمین (جلدهای ۱-۳)
دربردارندۀ واژه‌های مصوب #زمین_شناسی، #ژئوفیزیک و #علوم_جو

معرفی هزارواژه‌ها:
https://t.me/cheshmocheragh/4684
#کتاب
#هزارواژه
#واژه_های_مصوب_فرهنگستان
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

18 Nov, 04:33


📚 چند واژه از حدیقةالحقیقه و شریعةالطریقه، سرودۀ حکیم #سنایی_غزنوی
🖋#محمدتقی_مدرس_رضوی (۲۸ اسفند ۱۲۷۴ـ۲۸ آبان ۱۳۶۵)
#واژه
گروه‌های واژه‌گزینی #اقیانوس_شناسی و #جانورشناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

16 Nov, 05:32


👨🏻‍🏫 تکیه‌کلام یا تکه‌کلام؟

این روزها برخی «تکیه‌کلام» را «تکه‌کلام» (یا تیکه‌کلام) می‌نویسند و می‌گویند، که شاید به دلیل اشتباه گرفتن آن با اصطلاح «تکه انداختن» (کنایه زدن) باشد. براساس فرهنگ بزرگ سخن، تکیه‌کلام یعنی «کلمه، جمله، یا عبارتی که پیوسته و گاه‌ نابه‌جا در میان صحبت کسی تکرار می‌شود: تکیه‌کلام خیلی‌ها "به‌قول معروف" است. تکیه‌کلامش این بود: آقایان! اینجا مدرسه است نه اداره ...؛ تکیه‌کلام مرحوم شریعت‌مدار "همین‌طورها و همان‌طورها" بود...»؛ و به نقل از لغت‌نامه «... گویند تکیۀ کلام فلان کس "چیز" است؛ یعنی فلان در گفتار خود بی‌اراده و نظر به معنی خاصی کلمۀ "چیز" را به‌کرات به‌کار بَرَد». یکی از نمونه‌های جالب تکیه‌کلام، مثال‌هایی است که دانشجویان دانشگاه تهران از گفتار استادان گردآوری کردند و در نشریۀ آئین دانشجویان به‌چاپ رساندند. این نشریه از سال ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۴ چاپ می‌شد و در سال ۱۳۹۵ در کتابی به همین نام، به‌کوشش محمد توکلی طرقی، یک‌جا به‌چاپ رسید. در تصویر این نمونه‌ها را می‌بینیم.

تکیه‌کلام
تکه‌کلام


✍🏻 سمانه ملک‌خانی

#درست_نویسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

14 Nov, 08:47


🎤دکتر #علی_شیوا، عضو هیئت‌علمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
📺 بازبینه (چک‌لیست) و پیرابین (پریسکوپ)

#تکه_فیلم
#صبح_به_خیر_ایران
گروه‌های واژه‌گزینی #عمومی و #فیزیک
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

13 Nov, 04:18


📚 ۲۴ آبان، روز #کتاب_و_کتابخوانی، گرامی باد!
برای کودکانمان کتاب بخوانیم، برای دوستانمان کتاب بخریم، و برای خاطر خودمان کتاب بخریم و بخوانیم.

#شعر
#عباس_یمینی_شریف
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

12 Nov, 06:49


🏢 به مناسبت سالگرد تأسیس بیمۀ ایران (۱۵ آبان ۱۳۱۴)

از تاریخ ۱۹ شوال ۱۲۹۵ (۲۴ مهر ۱۲۵۷) که دولت ایران به اتحادیۀ عمومی پست بین‌المللی پیوست، واژۀ بیمه در برابر assurance فرانسوی به‌کار رفت که این واژه نیز از assecuratio، به‌معنی تأمین و اطمینان، مشتق شده‌است. نخستین اقدام در زمینۀ بیمۀ اجتماعی، بیمه کردن کارگران راه آهن سراسری بود و در ۳۰ اسفند ۱۳۰۹ طرح تشکیل صندوق احتیاط کارگران طرق و شوارع را تصویب شد.
ریشۀ واژۀ «بیمه» روشن نیست. برخی، مانند فرهنگ نظام و فرهنگ فارسی معین، آن را از «بیما»ی اردو و هندی دانسته‌اند؛ اما، بنابر فرهنگ ریشه‌شناختی فارسی، این واژه در هندی نیز بیگانه به‌شمار می‌آید. دکتر #حسین_محبوبی_اردکانی چنین می‌نویسد: «کلمۀ بیمه هندی است و گویا نخستین ایرانی‌ای که آن را در کتاب و نوشتۀ خود آورده‌است عبداللطیف شوشتری است که در کتاب تحفةالعالم آن را ذکر کرده‌است... . نخستین اقدام عملی درمورد برقراری این عمل در سال ۱۳۰۸ ه‍.ق صورت گرفته‌است؛ چه‌آنکه #اعتمادالسلطنه در یادداشت روز دوم جمادی‌الاولای ۱۳۰۸ نوشته‌است که...: شنیدم دولت ایران به کمپانی روس امتیاز اطمینان جان و مال داده‌است که در فرانسه «آسورانس» [assurance] می‌گویند. اعتمادالسلطنه نام کمپانی را ذکر ننموده‌است، و اساساً معلوم نیست که آیا واقعاً این امتیاز صادر شده یا نه، و آیا به مورد اجرا درآمده یا خیر، لکن در حدود ۶۲ سال پیش معاملات بیمه در ایران توسط دو مؤسسۀ روسی معروف به تادژدا و کافکاز مرکوری، یعنی مریخ قفقاز، شروع شده‌است» (جلد ۲، ص ۱۸۱). این واژه در تحفةالعالم (نگارش: ۱۲۱۶ ه‍.ق) چنین آمده‌است: «... و هرگاه آفتی رسد، بعد از انقضای شش ماه از رسیدن خبر به اینجا، ما آن زر را با زری که در بهای بیمه از او گرفته‌ایم، صد را پنج از همگی به‌جهت اخراجات برداشته...»، که از این متن به‌نظر می‌رسد لفظ بیمه و کارکرد آن در آن زمان کاملاً رایج و آشنا بوده‌است.
هرچه هست، فرهنگستان ایران (۱۳۱۴–۱۳۲۰) این واژه را پذیرفت و چنین تعریف کرد: «عملی است که اشخاصی، با پرداخت پولی، مسئولیت کالا یا سرمایه یا جان خود را به عهدۀ دیگری گذارند، و بیمه‌کننده در هنگام زیان باید مقدار زیان را بپردازد». واژه‌های بیمه‌گزار و بیمه‌گذار نیز هردو به‌کار می‌روند، اما ترجیح فرهنگستان زبان و ادب فارسی بر نگارش «بیمه‌گذار» است که در آن فرد (مشتری) ضمانت چیزی یا امری را به بیمه‌کننده یا «بیمه‌گر» می‌سپارد و برعهدۀ او می‌گذارد. «گذاردن»/ «گذاشتن» در فرهنگ فارسی معین و لغت‌نامه، علاوه بر «گذاشتن» و «نهادن»، به‌معنی «محول کردن» و «موکول کردن»، «منعقد کردن»، «برقرار کردن»، و «برپا داشتن» هم آمده‌است.

با استفاده از: فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی (دکتر محمد حسن‌دوست)؛ فرهنگ فارسی معین؛ لغت‌نامه (دهخدا و دیگران)؛ فرهنگ نظام؛ تحفةالعالم (عبداللطیف شوشتری)؛ پیکرۀ دادگان فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ تاریخ مؤسسات تمدنیِ جدید در ایران (دکتر حسین محبوبی اردکانی)؛ فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ وبگاه دانشنامۀ جهان اسلام.

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

📚 دکتر حسین محبوبی اردکانی (۱۰ مهر ۱۲۹۴ -۲۳ آبان ۱۳۵۶)

#واژه_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

11 Nov, 06:49


#نیما_یوشیج (۲۱ آبان ۱۲۷۶–۱۳ دی ۱۳۳۸)
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

09 Nov, 04:32


📜 ... در نظر، نقش رخ خوب تو تصویر کنم «حافظ»

🖥 اندر حکایت تصدانه!

بار دیگر فرهنگستان واژه‌ای اعلام کرد و در پی آن سیل تمسخر و توهین بعضی هم‌وطنان سرازیر شد؛ فرایندی که از دورۀ نخستین فرهنگستان ایران (۱۳۱۴) تا کنون ادامه دارد، و البته این نگرش و برخوردِ ایستای نودساله با این نهاد فرهنگی و ندیده گرفتن خدمات آن جای پرسش و پژوهش و یافتن شیوه‌های مناسب و گسترش همکاری‌ها دارد. به‌هرروی، هدف از این نوشته دفاع از تصدانه نیست.
در زبان انگلیسی واژه‌های آمیخته یا ادغام‌شده (blended words) کاربرد فراوان دارند و از نقاط قوت این زبان در واژه‌سازی و کوتاه‌سازی واژه‌ها هستند؛ نمونه‌هایی مانند برانچ (brunch: breakfast+lunch) یا چاشت*، که آن را «صبناهار» نیز می‌گویند، مُتل (motel: motor+hotel) یا راه‌سرا* و (smog: smoke+fog) مِه‌دود یا دودمِه*. در زبان فارسی هم، چه در گذشته و چه اکنون، واژه‌هایی از این دست داشته‌ایم؛ مثلاً پاسخ (پاد+سخن) و رزمایش (رزم+آزمایش). متخصصان کارگروه واژه‌گزینی #بینایی_ماشین، وابسته به «انجمن بینایی ماشین و پردازش تصویر ایران»، با نظر فرهنگستان زبان و ادب فارسی، برای سنجش این شیوه در واژه‌گزینی مربوط به این حوزه، در کنار «تصویردانه»، «تصدانه» را هم برای «پیکسل» به تصویب رسانده‌اند. این کارگروه از سال ۱۴۰۰ همکاری خود را با فرهنگستان و با حضور این اعضا آغاز کرده‌‌است: خانم دکتر شهره کسایی، آقایان دکتر حمید ابریشمی مقدم، دکتر مهدی ازوجی، دکتر رضا صفابخش، و دکتر احسان‌الله کبیر.
گذشته از ساختن طنزهای اغراق‌آمیز با تصدانه، برخی این ایراد همیشگی را گرفته‌اند که «تصویر» عربی است. سال‌هاست که واژه‌هایی همچون تصویرسازی، تصویرنگاری، تصویرنگاشت، تصویر ذهنی، تصویربرداری، تصویرگر و غیره را داریم و متخصصان در حوزه‌های گوناگون، در کتاب‌ها و مقاله‌ها و آموزش‌ها و سخنرانی‌های خود، آن‌ها را به‌کار می‌برند. از لحاظ آمیزه‌سازی عربی با فارسی نیز، علاوه بر صبناهار که اشاره شد و از نوساخته‌های خود مردم است، نمونه‌هایی همچون «میرزا» (کوتاه‌شدۀ امیرزاده) و «بی‌تا» (به‌معنی «بی‌تاریخ»، برای کتاب‌هایی که تاریخ چاپ‌ ندارند) را از قدیم داشته‌ایم. بیشتر بودن شمار هجاهای تصدانه نسبت به پیکسل نیز دلیل محکمی بر شکست این واژه نیست؛ رواج نمونه‌هایی مانند دروازه و دروازه‌بان برای گل و گلر، دستمال‌کاغذی به‌جای کلینکس، مخلوط‌کن برای میکسر، یارانه برای سوبسید، و پویانمایی دربرابر انیمیشن، این را به‌خوبی نشان داده‌است.

فرهنگستان زبان و ادب فارسی پذیرای پیشنهادهای بهتر شما گرامیان برای این واژه هست؛ اما، به‌راستی اگر نام فرهنگستان در میان نبود، آیا بازهم تصدانه با این واکنش‌های تند و منفی روبه‌رو می‌شد؟


* هرسه مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

#تکه_فیلم
#نسرین_پرویزی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

07 Nov, 05:49


#امثال_و_حکم
بز اخفش
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

06 Nov, 07:18


🎤#محمود_ظریف، پژوهشگر ارشد گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی

📺 «پیامک» در شعر #فخرالدین_عراقی (شاعر و عارف قرن هفتم)

#تکه_فیلم
#آگاه_سازی
#صبح_به_خیر_ایران
گروه واژه‌گزینی #مهندسی_مخابرات
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

05 Nov, 07:14


نخستین گام استوار در ترجمۀ متون اروپایی توسط خود ایرانیان و بی واسطه‌ای از آن زبان‌ها، به‌دست دو گروه از تحصیل‌کردگان اعزام‌شده به انگلستان به‌دستور عباس‌میرزا، برداشته شد؛ بار اول دو نفر در ۱۸۱۱ م/ ۱۱۹۰ ه‍.خ، بار دوم پنج نفر در ۱۸۱۵ م/ ۱۱۹۴ ه‍.خ). از آن میان، مهندسی به نام میرزا رضا تبریزی بود که در امور قلعه‌سازی و سنگربندی و دیگر مسائل نظامی درس خوانده بود و بیش از همراهان دیگر به کار ترجمه پرداخت. خلاصةالحساب میرزا جعفرخان مشیرالدوله را نیز درشمار باید درآورد؛ ازاین‌روی که آن متن به‌روش اروپایی در تألیف کتب حساب است. اعزام هفت محصلِ نخستین در عهد نایب‌السلطنه و پنج محصل در روزگار محمدشاه به ممالک اروپایی نشانۀ روشنی است از این‌که مصادر امور ایران متوجه ضرورت دستیابی به علوم جدید بودند. سفر و ترجمه همیشه دو وسیلۀ عمدۀ دانش و فکر بود. حاجی میرزا آقاسی، در نامه به سفیر ایران در پاریس، نوشته‌است: «کتب قدیمه و جدیده در صنایع حربیّه یا علوم دیگر ابتیاع کرده، بیاورید».

برگرفته از: #ایرج_افشار، مقالۀ «آغازۀ ترجمۀ کتاب‌های فرنگی به فارسی»، در نشریۀ ایران‌شناسی، سال چهاردهم، بهار ۱۳۸۱، ش پیاپی ۵۳، ص ۸۰.

#ترجمه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
https://t.me/cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

03 Nov, 14:22


خسرو انوشیروان دنبالۀ کار اصلاحات مالیاتی را گرفت و فرمان به اجرای آن داد و، به این ترتیب، نظام پیمایش (مسامحه) جایگزین نظام بهربندی (مقاسمه) شد. محصولات بخش کشاورزی به دو قسمت باغی و زراعی تقسیم گردید و طبق رسم جدید از زمین‌های کشاورزی برحسب مساحت و با توجه به نوع محصول مالیات ثابت و مشخصی از هر جریب دریافت می‌شد. بعضی منابع دریافت مالیات را در بخش باغ‌داری به‌جای سهمی از محصول یا مساحت باغ براساس نوع درختان و تعیین مبلغ ثابتی برای هر درخت (مبلغ کل حاصل سرجمع درختان باغ) نوشته‌اند؛ اما، بررسی سه منبعی که در گزارش خود جزئیاتی از ترتیبات جدید مالیاتی ارائه کرده‌اند، نشان می‌دهد که تنها بر این اساس از باغ‌ها مالیات گرفته نمی‌شد و دست‌کم از باغ‌های انگور نیز براساس مساحت مالیات گرفته می‌شد. براساس گزارش تاریخ طبری، تجارب‌الامم، نهایةالأرب و مُروج‌الذّهَب از هر جریب تاکستان هشت درهم مالیات می‌گرفتند. ... #شاهنامه مالیات همۀ زمین‌های کشاورزی (تلویحاً غلات) را به‌ازای هر جریب یک درهم ذکر می‌کند؛ بی‌گمان، در مصرع نخست بیت ۸۷ گزیت در اصل گریب (معرّب: جریب) بوده، اما بعد به گزیت (معرب: جزیة، جزیه) گشتگی یافته‌است. املای کلی هر دو واژه یکسان است و تنها تفاوت در نقطه‌هاست. ... چند بیت بعد گزیت نیز در گزارش شاهنامه دربارۀ اصلاحات مالیاتی خسرو انوشیروان در جای درست خود و برای اشاره به مالیات سرانه به‌کار رفته‌است (بیت‌های ۱۰۰ و ۱۰۳)؛ اما نسخه‌برداران سهل‌انگار همه جا گریب را به‌صورت معروف‌ترِ گزیت تبدیل و یکدست کرده‌اند. شایان ذکر است که بُنداری در ترجمۀ این بیت‌های شاهنامه درست عمل کرده و گریب را به معرّبِ آن، جریب، ترجمه نموده‌است.

غفوری، فرزین، سنجش منابع تاریخی شاهنامه در پادشاهی خسرو انوشیروان، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، ۱۳۹۷، ص ۶۷ و ۶۸.

معرفی کتاب سنجش منابع تاریخی شاهنامه در پادشاهی خسرو انوشیروان
#پرسه_در_متون
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
https://t.me/cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

03 Nov, 03:59


⚫️ به یاد دوست و همکارمان دکتر #فرزین_غفوری

📗غفوری، فرزین، سنجش منابع تاریخی شاهنامه در پادشاهی خسرو انوشیروان، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، ۱۳۹۷.

«دشواری کار در این زمانۀ وانفساه و زندگی فرسایشی نیازی به شرح و توضیح ندارد؛ بااین‌حال، تا آنجا که زمان و ظرفیت زندگی اجازه می‌داد، در کار پژوهش تأمل نمودم و از شتابزدگی پرهیختم تا شاید کاری شایستۀ شأن شکوهمند #شاهنامه ارائه دهم» (مؤلف).

«از آنجا که از ادبیات نسبتاً غنی زبان پارسی و میانۀ پهلوی و مانوی، و حتی ترجمه‌های عربی و فارسی آن‌ها، جز رسالاتی اندک‌ و کم‌برگ و غالباً دینی-اخلاقی، بقیه دستخوش تاراج زمانه شده‌است، شاهنامۀ فردوسی... ناچار یکی از منابع بسیار مهم ما در پژوهش تاریخ و فرهنگ ایران باستان است... جای بسی خوش‌وقتی است که آقای دکتر فرزین غفوری... باموشکافی و دقت علمی، در یک مقایسۀ تطبیقی، بار دیگر اهمیت و اعتبار متن شاهنامه را به‌ثبوت رسانیده‌اند» (دکتر #جلال_خالقی_مطلق).
نمود پادشاهی خسرو انوشیروان در شاهنامۀ #فردوسی بسیار بارز است، به‌گونه‌ای که، با بیش از ۴۵۰۰ بیت، یک‌یازدهم کل شاهنامه را به خود اختصاص می‌دهد. نگارنده، با توجه به تحصیلات خود که در مقطع‌های کارشناسی ارشد و دکتری در رشتۀ تاریخ ایران باستان بوده‌است، مطالعۀ شاهنامه را از دید پیوند آن با تاریخ در نظر گرفته و در این کتاب بیشتر به منابع و شواهد تاریخی پرداخته‌است که حکیم فردوسی از آن‌ها، به‌ویژه برای سرودن ابیات مربوط به پادشاهی خسرو انوشیروان، بهره برده‌است. فرضیۀ اصلی، که پایۀ آن از دوران کارشناسی ارشد وی و در قالب پایان‌نامه گذارده شد و در رسالۀ دکتری ادامه یافت و تکمیل شد، این بوده‌ که احتمالاً حکیم توس، در سرودن اثر گران‌سنگ خود، علاوه بر آثار شناخته‌شده، از اثر منحصربه‌فرد دیگری به نام الکارنامج فی سیرة أنوشَروان استفاده کرده‌است.
این کتاب پانزده فصل دارد که عنوان‌ آن‌ها از این قرار است: مطالعۀ تطبیقی منابع؛ اصلاحات مالیاتی خسرو انوشیروان؛ اصلاحات نظامی خسرو انوشیروان؛ ارزش شاهنامه در گزارش نبرد انطاکیه؛ ارزش شاهنامه در گزارش سرگذشت انوشزاد؛ رام‌برزین و مقام بیدخش در عصر ساسانی؛ زیب‌خسرو و دو گزارش هماهنگ در شاهنامه؛ خسرو انوشیروان و جبهۀ شرق؛ ایرانیان در یمن؛ نبرد خسرو انوشیروان با دومین امپراتور هم‌عصرش؛ مطالعۀ انتقادی منابع؛ سنجش اولیۀ منابع؛ غرر السّیَر ثَعالِبی و شاهنامۀ فردوسی؛ نهایة الأرَب و أخبار الطّوال؛ ابوعلی مسکویه و تاریخ پادشاهی خسرو انوشیروان؛ مراحل تدوین شاهنامۀ فردوسی؛ نتایج و دستاوردهای پژوهش، که هریک دسته‌بندی‌ها و پژوهش‌ها و شرح مفصلی را دربرمی‌گیرد. نویسنده در مقدمۀ کتاب، برای آشنایی و ارائۀ نمای کلی از مطالب، به‌اختصار به محتوای هر فصل اشاره می‌کند.

در فرستۀ آینده بخشی از این کتاب را می‌خوانیم.

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

#معرفی_کتاب
#فکر_کردن_از_کتاب_خواندن_هم_مهمتر_است
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

02 Nov, 05:39


🍧«لرزانک» را از قدیم داشته‌ایم؛ نوعی پی‌غذا* (دسر، پی‌خوراک، پس‌خوراک، یا به‌قول مرحوم #نجف_دریابندری، «پسارک») که با نشاسته و زعفران و گلاب تهیه می‌شد و شکلی ژله‌مانند داشت. دسر از فعل فرانسوی desservir، به‌معنی جمع کردن و پاک کردن روی میز و درواقع لغو خدمت (لغو خوراک دادن یا سِرو غذا) است. واژۀ «لرزانک» در کتاب‌های گوناگون، به‌ویژه آشپزی و شیرینی‌پزی، هم دربرابر ژلاتین و ژلۀ فرنگی (و گاه مارمالاد) قرار گرفته بود؛ مثلاً در سفرنامۀ استرآباد و مازندران و گیلان (از ميرزا ابراهيم‌) می‌بینیم: «یلم (yalam) سريشم ماهى است كه براى ساختن ژله يا لرزانک به‌كار مى‌رود». بعدها فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز «لرزانک» را در برابر «ژله» (gelée/jelly)، در کنار واژه‌های «شیرلرزانک» و «لرزانک گوشت»، به‌تصویب رساند.
اما، یکی از برابرهایی که شاید این روزها کمتر برای ژله شناخته‌شده باشد «مجسمه» است. دکتر میرزا علی‌خان ناصرالحکما، دانش‌آموخته و از آموزگاران علوم پزشکی #دارالفنون، در کتاب حفظ صحت، چنین نوشته‌است: «اسیدهای میوه‌جات بسیار مختلف می‌باشد، چنان‌که زردآلو و هلو و سیب و گلابی و انگورفرنگی دارای اسیدمالیک و انگور حاوی اسیدطرطریک (جوش ترش) و نارنج و لیموی ترش دارای اسیدسیتریک (جوهر آبلیمو) و بهْ شامل اسیدپِکْتیک است و از استحالۀ آن به پِکْتین ژلۀ موسوم به مجسمه یا به‌لیموی بسته می‌سازند». در کتاب مستطاب آشپزی، نوشتۀ نجف دریابندری، نیز چنین می‌خوانیم: «کدبانوهای قدیم معمولاً هنگام درست کردن مربای بهْ، در کنار آن با جوشاندن پوست و تخم بهْ، نوعی ژلۀ سفت شبیه به پاستل (pastel) فرنگی درست می‌کردند که مجسمه نامیده می‌شد. این مجسمه درواقع مخلوطی از اَنگُم و محلول قند است...»؛ و در جای دیگر: «... ژله یا مجسمه از دسرهای فرنگی است که به ایران آمده و اصلاً ریشه در تمدن پربار و غنی ما ندارد» (صدرالدین‌ الهی).
از بحث همیشگی فارسی یا عربی بودن این برابرها که بگذریم، به‌نظر می‌رسد در گذشته برابرگذاری‌ها ساده‌گیرانه‌تر انجام می‌شد و، برخلاف امروز، دستمایۀ ایراد و تمسخر نبود.

★ مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی در برابر دسر (dessert)

با استفاده از: نجف دریابندری، کتاب مستطاب آشپزی، تهران: نشر مهرگان، ۱۳۸۴، ج ۲، ص ۱۶۸۱؛ پیکرۀ دادگان فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ صدرالدین الهی، مقالۀ «پس از خواندن کتابی: زندگی باید کرد»، در نشریۀ ایران‌شناسی، سال نهم، زمستان ۱۳۷۶، شمارۀ ۴، ص ۷۶۷؛ میرزا علی‌اکبرخان ناصرالحکما، حفظ صحت، قرن ۱۳ ه‍.ق، ص ۵۶؛ بدرالملوک بامداد، طباخی ایرانی-فرنگی-ترکی، چاپ دوم، ۱۳۱۵، ص ۲۰۹؛ فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

✍🏻 سمانه ملک‌خانی
گروه‌های واژه‌گزینی تخصصی #علوم_و_فناوری_غذا و #گردشگری
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

31 Oct, 05:04


🥀‍ روز عمر آمد به پیشین، ای دریغ
کار برنامد به‌آیین، ای دریغ...
آسمان نَطعِ مرادم برفشاند
نه شهش ماند و نه فرزین، ای دریغ
صاعقه بر بام عمر من گذشت
نه درش ماند و نه پرچین، ای دریغ!
«خاقانی»

⚫️ دکتر #فرزین_غفوری، دوست و همکار دانشور و پرمهرمان، در میانسالی در عمر، و در جوانی در هنر و پژوهش، بی‌خبر و بی‌خداحافظی، چهره در نقاب خاک کشید. فرزین فرزانۀ ایران‌زمین؛ خوشنویسی زرین‌قلم؛ فردوسی‌پژوه و شاهنامه‌پژوه؛ ایران‌پرست و تاریخ‌پژوه، که به‌گفتۀ دکتر #محمدجعفر_یاحقی، «هنوز داشت می‌بالید و به تولید انبوه نرسیده بود، هنوز داشت برای پژوهش‌های بزرگ‌تر آماده می‌شد... حسابی پای در راه پژوهش نهاده و به تاریخ ساسانیان دل داده بود. موشکافانه از لابه‌لای #شاهنامه آگاهی‌های ناب و نفیس تاریخی را به‌درمی‌کشید و بر طاقچۀ مطالعات ادبی تاریخی می‌نهاد، که جای چنین کاری خالی بود، و حالا که او هم، چه بی‌هنگام، به خیل رفتگان پیوست، چه کسی این راهِ نرفته را دنبال خواهد کرد؟ فکر نمی‌شد که به این زودی قلم را با خود به دل خاک بسپارد و همۀ تشنگان فرهنگ و ادب را به انتظار بگذارد!»
درگذشت او اندوهی بزرگ بر دل ما و نبودش اندوهی بزرگ‌تر بر دل هنر و پژوهش تاریخ و ادب ایران ما خواهد بود.
یادش جاودان و راهش پررهرو باد.

✍🏻سمانه ملک‌خانی

#تسلیت
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

30 Oct, 04:34


👨🏻‍⚕️به مناسبت زادروز دکتر یحیی دولتی (۹ آبان ۱۳۱۳)، متخصص پوست و مو، عضو پیوستۀ فرهنگستان علوم پزشکی، استاد بازنشستۀ دانشگاه، و بنیادگذار مرکز آموزش و پژوهش بیماری‌های پوست و جذام

🖊 چند واژۀ مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی


dermatosis پوستاک

تعریف: پاره شدن پوست یا مویرگ‌های آن

dermabrasion, dermal abrasion پوست‌سایی
تعریف: زدودن لایه‌های سطحی پوست با ترکیبات دارویی یا انواع ساینده‌های طبی

dermatitis پوست‌آماس
تعریف: التهاب پوست

dermatome 1 پوست‌بَردار
تعریف: دستگاهی ویژۀ بریدن لایه‌های نازک پوست

dermatome 2, dermatomic area پوست‌پار
تعریف: بخشی از پوست که آوَران‌های (afferents) یک عصب نخاعی آن را عصب‌دهی می‌کنند

dermatome 3, cutis plate صفحۀ پوست‌ساز
تعریف: بخش کناری تَن‌پار میان‌پوستی که پوست از آن به وجود می‌آید

somite, mesoblastic segment, mesodermic segment, primitive segment, primordial segment, protovertebral segment تَن‌پار
تعریف: هریک از دو تودۀ میان‌پوست که در دو سوی لولۀ عصبی رویان قرار دارد و پوست و ماهیچه و ستون مهره‌ها را می‌سازد

گروه‌های واژه‌گزینی تخصصی #علوم_پایه_پزشکی و #علوم_دارویی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
https://t.me/cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

29 Oct, 08:34


هزارواژهٔ #حمل_و_نقل، جلدهای ۱-۳

دربردارندۀ واژه‌های مصوب #حمل_و_نقل_درون_شهری_جاده_ای، #حمل_ونقل_دریایی، #حمل_ونقل_ريلی، #حمل_و_نقل_هوایی

معرفی هزارواژه‌ها:
https://t.me/cheshmocheragh/4684
#کتاب
#هزارواژه
#واژه_های_مصوب_فرهنگستان
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

28 Oct, 04:46


📺 به مناسبت روز جهانی #پویانمایی

مرکز پویانمایی صبا،
جشنوارۀ پویانمایی،
پویانمایی رایانه‌ای،
شبکۀ پویا،
بنیاد ملی پویانمایی ایران

در سال‌های گذشته، به‌ویژه در آغاز تصویب «پویانمایی» در فرهنگستان زبان وادب فارسی، شاید امید چندانی برای رواج این واژه وجود نداشت؛ برای نمونه، استاد #نورالدین_زرین‌_کلک (زادۀ ۲۰ فروردین ۱۳۱۶)، تصویرگر و پویانمای به‌نام، چنین گفته‌ بود:
«وقتی که من بچه بودم، این‌گونه فیلم‌ها را «مضحک قلمی» می‌نامیدند، یا «موسیقلمو»، که شکل عامیانۀ همان «مضحک قلمی» بود... . بعد که بزرگ‌تر شدیم، در نوشته‌های ما به‌جای «انیمیشن» کلمۀ «نقاشی متحرک» وارد شد. این‌که مخترع این ترکیب چه کسی بود نمی‌دانم، اما قطعاً با این مقوله آشنا نبوده‌است... درحالی‌که در این هنر هم حجم متحرک وجود دارد هم شیء متحرک و نه تنها نقاشی متحرک! اما، به‌هرحال، به این کلمه عادت کرده بودیم... بنده اولین ترجمه‌ام را نیز با نام «درس‌هایی در نقاشی متحرک» چاپ کردم. ... در ۱۳۵۳، وقتی‌که مدرسۀ انیمیشن را تأسیس کردیم، من که از تلفظ انگلیسی «انیمیشن» بیزارم...، چند واژه به فرهنگستان* پیشنهاد کردم، که آن‌ها واژۀ «جان‌بخشی» را مناسب‌تر دیدند و آن را در فرهنگنامۀ زبان فارسی وارد کردند و به ما نیز ابلاغ کردند... براین‌اساس، از این اصطلاح استفاده می‌کردیم تا جا بیفتد. دوستان دیگر هم هرکدام برای خود واژه‌گذاری کرده بودند؛ مثل «متحرک‌سازی»، «فیلم تحرکی»، و غیره... . اما اخیراً دیدیم واژۀ «پویانمایی» از سوی فرهنگستان** برگزیده شده‌است. ... ما به تصمیم آن‌ها احترام می‌گذاریم و دوست داریم پاسدار زبان فارسی باشیم؛ اما، به‌نظر من ... شکاف تازه‌ای ایجاد کرد و استفاده از معادل «جانبخشی» را، که می‌رفت به‌مرور جای خود را باز کند، با تردید روبه‌رو ساخت...».
اما امروزه این واژه، در کنار کارتون و انیمشین، کاملاً آشنا و رواج‌یافته ‌است و این رواج‌یافتگی نشانگر اهمیت و تأثیر همکاری رسانه‌ها و مراکز گوناگون با فرهنگستان است که ای‌کاش دربارۀ واژه‌های مصوب دیگر نیز رخ دهد.

*فرهنگستان دوم (۱۳۴۹ – ۱۳۵۸)
** فرهنگستان سوم (فرهنگستان زبان و ادب فارسی)

با استفاده از: مقالۀ «تخصص‌های ویژه در صنعت سینمای انیمیشن؛ گفتگو و مصاحبه»، مصاحبه‌شونده: نورالدین زرین‌کلک، کیهان کاریکاتور، بهمن و اسفند ۱۳۷۷، شمارۀ ۸۳ و ۸۴، ص ۱۹.

✍🏻 سمانه ملک‌خانی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

27 Oct, 04:39


🍝 واژه‌گزینی در حوزهٔ صنایع غذایی

احتمالاً شنیده یا خوانده‌اید که واژهٔ خمیراک در فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای pasta انتخاب شده‌است؛ اما، آنچه کمتر درباره‌اش گفته می‌شود، آن است که این معادل برای استفاده در نام غذا ساخته نشده، بلکه، مانند بسیاری از واژه‌های تخصصی، برای متخصصان برگزیده شده تا «انواع محصولات خمیری را که از آرد زبرِ گندم سخت و در طی مراحل مختلفِ خمیر کردن و رشته‌‏ای کردن و خشک کردن حاصل می‌شوند»، چنین بنامند.
گروه واژه‌گزینی تخصصی #علوم_و_فناوری_غذا در اوایل دههٔ ۱۳۸۰ با حضور متخصصانی چون زنده‌یاد دکتر مسعود کیمیاگر، دکتر سید ابوالقاسم جزایری، دکتر محمد شاهدی، دکتر پروین زندی، دکتر فروغ‌اعظم طالبان، و دکتر حسن لامع در فرهنگستان تشکیل شد. این گروه، در ابتدای فعالیت، بررسی واژه‌های مربوط به محصولات خمیری را در برنامهٔ کاریِ خود قرار داد و تصمیم گرفت که با فارسی‌سازی آن‌ها، کار را برای کاربران این اصطلاحات در دانشگاه‌ها و کارخانه‌های صنایع غذایی ساده‌تر و دقیق‌تر کند.
واژه‌های این مجموعه، که در دفتر اولِ واژه‌های مصوب در سال ۱۳۸۴ منتشر شده، عبارت‌اند از:
pasta خمیراک
macaroni نی‌رشته
spaghetti رِشتار
lasagna خمیربرگ


فرهنگستان تاکنون برای نام‌های غذاها معادل‌سازی نکرده‌ و برای غذاهای ملل، از‌جمله پیتزا و پاستا و لازانیا و اسپاگتی و ماکارونی معادل فارسی نساخته‌است.

#خندوانه
#تکه_فیلم
#آگاه_سازی
#واژه‌_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

26 Oct, 06:03


🩺 به‌مناسبت سالگرد درگذشت دکتر محمدرضا حکیم‌زادۀ لاهیجی (۲۳ اسفند ۱۲۹۳ – ۳ آبان ۱۳۵۸)، پزشک نیکوکار و بنیادگذار نخستین آسایشگاه سالمندان و مؤسسۀ خیریۀ کهریزک در ایران

اگر شاهِ هر هفت کشور بُوَد
چو آمیزه‌مو شد مکدر بُوَد (دقیقی)

👨🏻‍🦳 در زبان فارسی، برای توصیف کسانی که سنی از آنان گذشته، واژه‌های گوناگون داریم؛ مانند: پیر، سال‌خورده، کهن‌سال، سالمند، سال‌دار، سال‌دیده (گفت: کز سال‌دیده دهقانان/ قصه‌های نووکهن‌دانان «جامی»)، کلان‌سال (اگر خروس کلان‌سال را درحول آن زمین بگردانند تا بانگ می‌کرده‌باشد، مضرت آن گیاه برطرف شود «ارشادالزراعه»)، و پیران‌سال (گفت: کاندیشه نیستت ز وبال/ که نهی تهمتم به پیران‌سال «امیرخسرو دهلوی»).
اما، واژه‌های دیگری هم در پیوند با گذرِ عمر و تغییرات ظاهری هستند که شاید امروزه کمتر به‌کار روند؛ مانند «دومو» (یا دوموی و دومویه)، و «آمیزه‌مو» (آمیخته‌مو، دارای موی به‌اصطلاح «فلفل‌نمکی» یا «جوگندمی»)، که به عربی «کَهْل» گویند، از آن جمله و به‌معنی کسی است که (معمولاً) میانه‌سال یا به‌عبارتی «نیم‌پیر» است و موی او از سیاهی به سپیدوسیاه تبدیل شده‌: خود ز استخفاف خالی کی بُوَد/ مردکی دستاردار نیم‌پیر؟ (کمال‌الدین اسماعیل)؛ همچنین: «کهل را به پارسی دوموی خوانند» (ذخیرۀ خوارزمشاهی)؛ و در دیوان شمس می‌خوانیم: گهی پیری نمایی گاه دومو/ زمانی کودک و گه شیرخواره.
چه واژه‌های دیگری از این دست می‌شناسید؟

✍🏻 سمانه ملک‌خانی
#واژه_پژوهی

منابع: لغت‌نامه (دهخدا و دیگران)؛ فرهنگ بزرگ سخن؛ فرهنگ فارسی عمید؛ برهان قاطع؛ دیوان شمس (تصحیح بدیع‌الزمان فروزانفر)؛ پیکرۀ دادگان فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ فرهنگ واژه‌سازی در زبان فارسی (کامیاب خلیلی).
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

24 Oct, 09:14


#پرسه_در_متون
#خواجه_نظام_الملک
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

23 Oct, 04:43


👨🏻‍⚕️به‌مناسبت زادروز دکتر #حسن_تاجبخش (۲ آبان ۱۳۱۶)، #دامپزشک، استاد دانشگاه و چهرۀ ماندگار #دامپزشکی

📜 در اوستا سه وسیلۀ درمان: چاقو (کارتا)، گیاهان (اوروارا)، و کلام مقدس (مانترا سپنتا: سپنت مینو) ذکر شده‌است که سنتی هندواروپایی است. بنا بر مندرجات وَنْدیداد چاقو را تریته از «خَشتَروَریَّ: شهریور»، که مالک فلزات است، دریافت داشت... تریته* یا فریدون اولین پزشک و دامپزشک است. ... در ایران قدیم پزشک و دامپزشک یکی بوده‌اند؛ پس هم او اولین پزشک و اولین دامپزشک است. ... «پزشک» لغتی کهن در زبان فارسی است که گاهی «بچشک» نیز خوانده می‌شده‌است... #فردوسی مکرراً از پزشک یاد می‌کند:
پزشکی و درمانِ هر دردمند/ درِ تندرستی و راه گزند
همی خون فشانم به‌جای سرشک/ همیشه گرفتارم اندر پزشک... .
#فرهنگستان_ایران در سال ۱۳۱۶ لغت «دامپزشک» را، که مرکب از «دام» و «پزشک» است، به‌جای «بیطار» وضع کرد... . «دام» در زبان فارسی وقتی در برابر «دد» باشد، به‌معنی حیوان اهلی است، ولی به‌تنهایی فقط مفهوم تله و آلت صید را دارد... ؛ براین‌اساس، مرحوم پورداوود شدیداً با لغت دامپزشک مخالفت می‌کند و با استناد به نوشتۀ زَمَخشَری در مقدمةالادب، لغت «بجشک‌ستور» یا «پزشک‌ستور» را صحیح می‌داند... تقی‌زاده نیز با دامپزشک مخالفت می‌کند.... ؛ دکتر میمندی‌نژاد در پاسخ می‌نویسد: «... ستور، بنا به نوشتۀ جنابعالی، چون اطلاق به اسب و چارپایان می‌شود و حیوانات اهلی دیگر ازجمله پرندگان را استثنا می‌نماید، نمی‌تواند وظیفۀ پزشک حیوانات را به‌طور کامل شامل گردد... لذا مانعی ندارد دامپزشک، باوجود نقایصی که دارد، به‌جای بیطار مورد استفاده قرار گیرد». ...به این ترتیب، لغت دامپزشک گسترش و گزینش پیدا کرده... چنانکه اکنون به‌خوبی پذیرفته شده... .

* شاید traitement فرانسه و treatment انگلیسی، که معنی درمان دارند، از نام تریته Trita منشأ گرفته باشند.

برگرفته از: دکتر حسن تاجبخش، تاریخ پزشکی و دامپزشکی ایران، جلد اول: ایران باستان، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۲، ص ۳۹۳، ۱۲۱، ۱۸۳.


فرستۀ مرتبط

#نوواژه_ستیزی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

22 Oct, 06:29


بزرگداشت #بیهقی، #واژه‌
دکتر #منوچهر_دانش_پژوه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

21 Oct, 06:28


👤 نام «فرهنگستان» پیشنهاد چه کسی بود؟

#علی‌_اصغر_حکمت در خاطره‌ای گفته‌است: «بعضی از مجامع سعی می‌کردند لغات خارجی، مخصوصاً کلمات عربی را از السنه و مکاتبات رسمی برداشته و واژه‌های غیرمأنوس باستانی یا واژۀ تازه‌ای بی‌اصل وضع کنند... و به‌حدی راه افراط‌ و مبالغه پیمودند که بیم آن می‌رفت بنای رفیع زبان شیرین‌بیان فارسی واژگون شود... وقتی یکی از آن محافل برای کلمۀ «امضا» واژۀ «دستینه» را به عرض رسانیدند، پادشاه بزرگ آن کلمۀ مجعول را نپسندیدند و فرمودند وزارت معارف باید که در این کلمات غیرمأنوس تجدیدنظر نماید، و این بندۀ نویسنده – که در آن موقع متصدی وزارت معارف بودم – برای جلوگیری از افراط‌کاری‌ها مشغول کار شدم. ... به تمام وزارت‌خانه‌ها مراتب را اعلام داشتم و تأکید کردم که از هرگونه شتاب‌زدگی در تغییر و تبدیل کلمات و اصطلاحات خودداری کنند تا وزارت معارف اقدام نماید، و اکنون درنظر دارد که انجمن مخصوصی مرکب از دانشمندان و اهل ادب و تحقیق تشکیل دهد که موضوع را مورد بحث و شُور قرار دهند... پیشنهاد خود را به‌عرض رسانیده، مورد تصویب قرار گرفت... . در همان حال، به‌یاری آقای فروغی – که در آن وقت سِمَت ریاست دولت را داشتند – وزارت معارف در اوایل ۱۳۱۴ شمسی کارخانۀ لغت‌سازی آن اشخاص را متوقف ساخته و آن انجمن ادبی – که برحسب پیشنهاد این بنده به نام «فرهنگستان» موسوم گردید – به‌صورت رسمی تشکیل یافت... . اولین جلسۀ فرهنگستان در عمارت سابق مدرسۀ حقوق (لاله‌زار، کوچۀ اتابک)، در تاریخ خرداد ۱۳۱۴ در تحت ریاست خود مرحوم فروغی انعقاد یافت... .
در جای دیگر می‌گوید: «... اول در این باب یک عده‌ای در وزارت جنگ پیشنهاد شدند. خدا بیامرزد، ذبیح‌الله بهروز و چند نفر دیگر و ارباب کیخسرو [را] ... بنده گزارش به‌عرض رساندم... اجازه بفرمایید که یک جلسه‌ای تشکیل بدهیم به‌عنوان آکادمی و اسمش را پیشنهاد کردم که «فرهنگستان» بگذاریم... . در آنجا سی نفر از استادان فاضل و لغت‌شناس و دانشمند و همچنین بعضی نظامی‌ها هم در آن شرکت کردند و یک سلسله لغات در فرهنگستان وضع شد...».

خلاصه‌شده از: علی‌محمد طرفداری، مقالۀ «ملی‌گرایی، سره‌نویسی، و شکل‌گیری فرهنگستان زبان فارسی در دورۀ پهلوی اول»، گنجینۀ اسناد، بهار ۱۳۸۹، شمارۀ ۷۷، ص ۶۱–۶۳.

🖋استاد #علی_اصغر_حکمت (۲۱ فروردین ۱۲۷۲ – ۱ شهریور ۱۳۵۹)
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

19 Oct, 07:46


🦴 به مناسبت روز جهانی پوکی استخوان
🖊 چند واژۀ مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی


osteoporotic: پوک‌‏استخوان
صفتی برای استخوان یا شخصی که دچار پوکی ‌استخوان شده باشد

skeleton, squelette (fr): استخوان‌‏بندی، استخوانگان
داربست یا چارچوبی از استخوان‌های مربوط به هم که به بدن جانوران شکل می‌‏بخشد

osteomalacia: نرم‌‏استخوانی
نرم شدن استخوان به علت کمبود ویتامین «د» ناشی از ضعف تغذیه یا محرومیت از آفتاب یا هر دو

bone wax: موم استخوان

آمیزه‌ای از موم و روغن و گندزدا که با پر کردن فضاهای داخل استخوان خون‌ریزی آن را در هنگام جراحی بند می‌آورد

osteodystrophy, osteodystrophia: دُش‌استخوان‌سازی
تشکیل استخوان همراه با ناهنجاری

ankylosis: جوشاک
سخت شدن یا جوش خوردن مفصل براثر بیماری یا جراحی یا به‌صورت مادرزادی

bone graft: پيوندينۀ استخوانی
قطعه‌استخوانی که ازطریق پیوند جانشین استخوان آسیب‌دیده می‌شود

osteocyte, bone cell: استخوان‌ياخته
هریک از یاخته‌های پایۀ استخوان که از استخوان بالغ محافظت می‌کند

ossifying fibroma, ossifying fibroma of bone: تارتود استخوانی

تودینه‌ای خوش‌خیم و کندرشد در بخش‌های مرکزی استخوان، معمولاً در فک، متشکل از بافت همبند الیافی که در درون آن استخوان شکل می‌گیرد

osteolysis: استخوان‌كافت
تخریب بافت استخوانی و جذب شدن بیش‌ازحد آن

گروه‌های واژه‌گزینی تخصصی #پزشکی، #ارتاپزشکی، #پیوند
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

18 Oct, 06:25


#واژه
🔬نخستین آورندۀ ریزبین/ میکروسکوپ به ایران دکتر #محمد_کرمانشاهی (۱۲۰۶ -۱۲۸۷) بود.
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

17 Oct, 05:01


📜 بخشنامۀ واژه‌های مصوب فرهنگستان ایران (۱۳۱۴ – ۱۳۲۰) دربارۀ واژه‌های مربوط به فوتبال (منبع: وبگاه مرکز اسناد و کتابخانۀ ملی)

🏃🏻‍♂️به‌ مناسبت روز تربیت بدنی و ورزش

⚽️ شاید برابرگذاری‌ برای «فوتبال» لازم به‌نظر نرسد، اما اندیشیدن به آن‌ هم زیانی ندارد. فوتبال مدت‌هاست که به زبان فارسی وارد شده و «فوتبالیست» را نیز همراه خود آورده‌است. این واژه، باوجود فراگیر بودن، در بعضی زبان‌ها برابرگذاری شده‌است‌؛ برای نمونه، در عربی آن‌را کُرةالقدم (کُره: توپ؛ القدم: پا) و در ایتالیایی کالچو (ضربه‌زدن با پا) می‌نامند. در زبان‌ها و گویش‌های ایرانی هم برابرهایی برای این واژه وجود دارد؛ مثلاً گاهی در کرمانی و یزدی آن را «گوبازی» (گوی‌بازی) و در برخی گویش‌های زبان کُردی آن‌ را «توپان» (tōpān) می‌نامند، که در اصل نام بازی‌های قدیمی و محلی بوده‌اند. برابرهای دیگری مانند توپ (تُپ)، توپا، توپ‌بازی، تُپَ‌مِزا، توپه‌بازی، توپه‌وازی، توپانه، و غیره هم در برخی مناطق رواج دارند و عده‌ای هم «توپان‌گر» را دربرابر فوتبالیست به‌کار برده‌اند.
واژۀ «توپ» احتمالاً از زبان ترکی وارد زبان فارسی شده و ریشۀ سانسکریت دارد. فرهنگستان‌ ایران این واژه را پذیرفته بود، اما برای دیگر اصطلاحات مربوط به آن برابرگذاری‌هایی انجام داده بود؛ مانند تاوان برای پنالتی، هال‌بان برای گلر (goal keeper) که امروزه دروازه‌بان گفته می‌شود، پشتیبان برای بک، نگهبان برای هافبک، و کنار برای آفساید.

با استفاده از: واژه‌نامۀ شصت‌وهفت گویش ایرانی (دکتر صادق کیا)؛ فرهنگ کُردی باشور (عباس جلیلیان)؛ فرهنگ فارسی-کردی (دانشگاه کردستان)؛ فرهنگ گویش کرمانی (محمود صرافی)؛ فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی (محمد حسن‌دوست)؛  A Dictionary of Urdu, Classical Hindi, and English (John T. Platts).

🔹با سپاس از همکاری همراهان ارجمند چشم‌وچراغ
✍🏻سمانه ملک‌خانی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
#سند
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

16 Oct, 04:18


⚫️ به احترام درگذشت بانو #پری_صابری (۱ فروردین ۱۳۱۱ – ۲۰ شهریور ۱۴۰۳)، نمایشنامه‌نویس و کارگردان

📜سیاوش، پسر کاووس، پسر کیقباد... گوهر شاهانه‌اش از آتش آذرخش است. به‌هنگام گذر از آتش از «خود» می‌گذرد و نمی‌سوزد. دو گوهر را از یکدیگر زیانی نیست. سیاوش با خدا و جهان در هماهنگی کامل به‌سر می‌بَرَد. خویشکارِ آزاده‌ای است که پیمان نمی‌شکند. پیمان‌شکنی، حتی با دشمن، خلاف خویشکاری است؛ مایۀ ویرانی است. دروغگویان مایۀ تباهی سراسر جهان‌اند!
خرد سرچشمۀ خوشبختی است.
... ورود سیاوش با ردایی بلند و سفید و اطلسی و تاج زرین؛ نیایش و ادب بر پدر... .
سیاوش: به نیروی یزدانِ نیکی‌دهش/ از این کوهِ آتش نیابم تپش
شبرنگ، اسب سیاوش، گام‌به‌گام پیش می‌آید. سیاوش بر پیشانی او بوسه می‌زند و سوارش می‌شود.
سیاوش: مرا دِه از این کوهِ آتش گذر/ رها کن تنم را ز بند پدر
فغان موسیقی؛ دوصد آتش‌افروز می‌آیند؛ نبرد سهمگین سیاوش با آتش آغاز می‌گردد... .

از: سوگ سیاوش، پری صابری، ویراستار: #علی_دهباشی، تهران: سخن، چاپ اول، ۱۳۸۲، ص ۸، ۹ و ۳۶.
#پرسه_در_متون
#شاهنامه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

15 Oct, 05:37


🦀سرطان و چنگار

در ۱۹ تیرماه ۱۳۱۹ خورشیدی، در بخشنامۀ رسمی، شماری از واژه‌های مصوب فرهنگستان ایران (۱۳۱۴ – ۱۳۲۰) به سازمان‌ها ابلاغ شد که واژۀ «چنگار» دربرابر «سرطان» نیز از آن جمله بود. «چنگار» در فرهنگ‌های لغت مترادف با خرچنگ، پنج‌پایه، پنج‌پایَک، پنج‌پا و سرطان آمده‌است و فرهنگستان هم در آن زمان چنگار را براساس این تعریف دربرابر بیماری سرطان برگزید: «بیماری‌هایی که زخم آن‌ها درکنار خود چنگ‌هایی می‌گسترانند». به‌نظر می‌رسد دلیل استفاده نکردن فرهنگستان اول از واژۀ رایج «خرچنگ» برای این معادل‌گزینی و روی آوردن به مترادف کم‌بسامدی مانند چنگار (که در فرهنگ‌های قدیمی چون مفتاح‌الفضلا آمده‌است)، دستیابی به بهرۀ اصطلاحیِ بیشتر، به‌کمک افزایش تخصیص و کاهش تداعی بوده باشد. این واژه، بین سال‌های ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۸، در چند پایان‌نامۀ دکتری دانشکده‌های پزشکی و داروسازی دانشگاه تهران نیز به‌کار رفت.
واژۀ cancer، که به‌طور استعاری برای این بیماری به‌کار رفته‌است، از واژۀ یونانی karkinos به‌معنی نشان نجومیِ خرچنگ، خرچنگ (جانور) و توده (تودینه/ تومور) است که از ریشه‌ای کهن به‌معنی «سخت» آمده‌ و در برابرگذاری فارسی و عربی نیز با همین استعاره گرده‌برداری شده‌است. اما، متخصصان گروه پزشکی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به‌دلیل رواج عمومی واژه‌های سرطان، سرطان‌زا و سرطانی، و همچنین رواج نیافتن واژۀ چنگار درمیان پزشکان، چنگار را نه به‌عنوان یک واژۀ مستقل، بلکه به‌عنوان سازۀ ترکیبی (combining form)، در گونۀ علمی پزشکی، در ساخت نمونه‌هایی همچون «پوش‌چنگار» (carcinoma، تومور یا نورویشِ بافت پوششی) و «گوشت‌چنگار»  (sarcoma، تومور یا نورویشِ بافت همبند)  استفاده کرده‌اند. برخی از مصوبات دیگر از این قرارند:
sarcomagenesis گوشت‌چنگارزایی
angiosarcoma رگ‌گوشت‌چنگار
acinar carcinoma پوش‌چنگار انگوره‌‌ای
ampullary carcinoma پوش‌چنگار فنجانی

با استفاده از: نشریۀ آموزش و پرورش (تعلیم و تربیت)، سال دهم، شمارۀ ۶ و ۷، شهریور و مهر ۱۳۱۹، ص ۱۲۸ و ۱۲۹؛ مفتاح‌الفضلا (فرهنگ فارسی از سدۀ نهم، از محمدبن داوود شادآبادی)؛ فرهنگ نظام؛ فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ American Heritage Dictionary of The English Language; 4th edition؛ وبگاه ایرانداک.

🔹با سپاس از همکار گرامی‌مان آقای دکتر #رضا_عطاریان، دندانپزشک و پژوهشگر ارشد گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
✍🏻 سمانه ملک‌خانی

گروه واژه‎گزینی علوم پایۀ #پزشکی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

14 Oct, 03:51


🎤#محمود_ظریف، پژوهشگر ارشد گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی

📺 بالگرد یا چرخ‌بال؟

#تکه_فیلم
#آگاه_سازی
#صبح_به_خیر_ایران
گروه واژه‌گزینی #علوم_نظامی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

12 Oct, 11:41


یکی از دانشوران ایران مدرن... یعنی #غلامحسین_مصاحب، به‌خاطر ایده‌های درخشان و جسارت بی‌مانند‌ش برای پرورش واژگان علمی مدرن در زبان فارسی، نخستین کسی بود که مسئلۀ زبان‌مایۀ علمی را از دیدگاهی علمی و کارکردی، آزاد از هرگونه گرایش ایدئولوژیک سیاسی، فهمید و طرح کرد. مصاحب، در مقام ویراستارِ نخستین دانشنامۀ مدرن به زبان فارسی و آثار دیگر، با مشاهدۀ باریک‌بینانۀ شیوه‌های فنیِ ساخت‌وساز واژگان علمی در زبان انگلیسی، برای تولید واژه‌های عملی در فضایی که ذهنیت ادیبانه دربارۀ زبان هنوز با قدرت بر آن حکومت می‌کرد، چارچوب‌های زبان طبیعی و ادبی را در فارسی دلیرانه شکست و پایۀ «مهندسی زبان» را، که برای واژه‌سازی علمی ضروری است، در این زبان گذاشت. روش سیستمانۀ او، که از روزگار خود بسی پیش‌ بود، ازجمله ساختن مصدرهای جعلی و مشتق‌ها و واژه‌های ترکیبی از مایه‌های فارسی و عربی‌تبار، و واژه‌های وام‌گرفته از زبان‌های اروپایی برروالِ قاعده‌های دستوریِ زبان فارسی بود. درنتیجه، واژگان علمیِ دایرة‌المعارف فارسی واژه‌هایی مانند «قطبیدن» و «قطبش» را (از اصل عربی، با افزودن پسوندهای فارسی...) دربردارد و، جسورانه‌تر از آن، «یونیدن» و «یونش» (از واژۀ وام‌گرفتۀ یون).

برگرفته از: #داریوش_آشوری، زبانِ باز، تهران: نشر مرکز، چ ۱، ۱۳۸۷، ص ۱۵۶ و ۱۵۷.

#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

11 Oct, 06:20


روز بزرگداشت #حافظ
#شعر
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

10 Oct, 13:08


استاد #کریم_امیری_فیروزکوهی (۱۲۸۸ – ۱۹ مهر ۱۳۶۳)
#نوواژه_ستیزی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

09 Oct, 04:29


هزارواژهٔ #کشاورزی_و_منابع_طبیعی

معرفی هزارواژه‌ها:
https://t.me/cheshmocheragh/4684
#کتاب
#هزارواژه
#واژه_های_مصوب_فرهنگستان
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

08 Oct, 12:43


✍🏼 #گلی_ترقی (۱۷ مهر ۱۳۱۸)

آدم‌ها به‌نظر من دو دسته‌اند: آن‌ها که از ابتدای جوانی، یا از آغاز کودکی، می‌دانند که چه‌کاره خواهند شد و آن‌ها که نمی‌دانند؛ بلاتکلیف‌اند. اغلب هم انتخاب غلط می‌کنند. من می‌خواستم نویسنده شوم؛ بروبرگشت نداشت. عاشق کلام بودم؛ دوست داشتم قصه ببافم؛ چاخان‌پاخان سرهم کنم؛ حرف بزنم؛ حرف‌های هیجان‌انگیزِ رنگین. اولین داستان چاپ‌نشده‌ام را در سن دوازده‌سالگی نوشتم. ازقضا، دربارۀ اتوبوس شمیران بود... اتوبوس شمیران که از دور می‌رسید، بچه و پیر و جوان، روی هم می‌ریختند و با مشت و لگد سوار می‌شدند. همدیگر را هل می‌دادند، تو سروکلۀ هم می‌زدند. داستان من دربارۀ گم شدن لنگه‌کفشم بود که در آن جنجال از پایم بیرون پریده بود و سرنوشت این کفش گم‌شده و بلاهایی که سرش می‌آید. باور کنید بی‌شباهت به «سگ ولگرد» هدایت نبود. احتمالاً نویسندگی را از پدرم به ارث برده‌ام. یا تصویر او آنچنان در ذهنم قوی بوده که خواسته‌ام شبیه او باشم.

(گفت‌وگو با گلی ترقی، برگرفته از مجلۀ #بخارا، مرداد ۱۳۸۰، شمارۀ ۱۹)

#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
https://t.me/cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

08 Oct, 06:05


✍🏻چند واژه از کتاب دکتر #محمد_مقدم (واژه‌های فارسی میان کمانک/ دوهلالْ برخی برابرهای رایج و امروزی آنها هستند):

vowel: آوادِه (واكه، مصوِّت)
diphthong: دوآوا (واكهٔ مركب، واكهٔ دوگانه، مصوِّت مركب، مصوِّت دوگانه)
pronoun: بَرانام (ضمیر)
ending: پی‌بند (پایانه و شناسه)
active form: کَردتاش* (صورت معلوم)
passive form: شَوَدتاش (صورت مجهول)
imperative form: فرمودتاش (صورت امری)
verb: زمانْ‌واژه (فعل)
case: فِتاد (حالت)
vocabulary: واژه‌جُنگ (واژگان)
compare: همبر کردن (مقایسه، مقایسه کردن)
feminine: مادین (مؤنث، زنانه)
masculine: نَرین (مذکر، مردینه، مردانه)
inscription: دَرنویس (کتیبه، نوشته)

* فرم (form) در اینجا برابر با «تاش» است که در پهلوی به‌معنی بریدن، تراشیدن، و ساختن است.

منبع: محمد مقدم، راهنمای زبان فارسی باستان، تهران: چاپخانهٔ تابان، ۱۳۱۹، ص ۱۵ - ۲۰.
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

06 Oct, 05:50


✍🏼 دکتر #آذرتاش_آذرنوش (۲۹ بهمن ۱۳۱۶ – ۱۵ مهر ۱۴۰۰)

در سه‌چهار کتیبه‌ای که به عربی از پیش از اسلام به‌دست آمده، تنها یک کلمهٔ فارسی (تاج) به‌چشم می‌خورَد. به‌عکس، تعداد کلمات فارسی در اشعار جاهلی زیاد است… البته این‌ها اسناد صددرصد معتبری نیستند و احتمال می‌رود گروهی از کلمات فارسی رایج نزد جاهلیان از این اشعار حذف شده باشد یا برخی کلمات عصر اسلام را به آن‌ها اضافه کرده باشند… عیب بزرگ واژه‌های قرضیِ عصر جاهلی در آن است که در بسیاری از موارد، تاریخ معینی برای ورود آن‌ها به عربی نمی‌توان داد… برخی از نمونه‌ها به این شرح‌اند: اِبریق (آبریز)، اَبزَن (آبزن)، اُرجوان (ارغوان)، اِوان یا اِیوان (تالار پذیرایی ساسانیان، قصر)، بند (پرچم، عَلَم)، جُل (گُل)، جُلّستان (گلستان)، خندق (از پهلوی کَندَک؛ حضور این کلمه در عصر جاهلی نظریهٔ کسانی را که آن را از ابداعات سلمان فارسی می‌دانند نفی می‌کند)، دهقان (دهگان)، زنجبیل، شهنشاه، فارسی (به‌صورت صفت برای چیزهای مختلف)، فیل (پیل)، قیرَوان (کاروان)، کِسری (خسرو)، هَمیان (کیسه‌ای که به کمر بندند)، هَنزَمَن (انجمن)، وَرد (از ریشهٔ پهلوی و اوستایی، به‌معنی گُل و نیز رنگ سرخ).

(برگرفته از: آذرتاش آذرنوش. راه‌های نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی. تهران: انتشارات توس، ۱۳۷۴، ص ۱۲۲–۱۴۲)

#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

05 Oct, 05:33


🌊‍ پلانکتون (مفرد: پلانکتر: plankter)‌ اندامگان‌هایی در دریاها و اقیانوس‌ها هستند که اندام حرکتی ندارند و با جریان آب جابه‌جا می‌شوند. plankton از ریشه‌ای یونانی به‌معنای «سرگردان و بی‌اراده و بی‌مقصد رفتن» آمده‌است. نخست #فرهنگستان_دوم (۱۳۴۹ – ۱۳۵۸) برای این واژه برابرهای «دروازی»، «دروازیان» و «درواهیان» را پیشنهاد کرده بود. بعدها، در گروه واژه‌گزینی #اقیانوس‌_شناسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، «دَروایان» را برای «پلانکتون» تصویب کردند و «دَروا» نیز در برابر «پلانکتر» قرار دادند. «دروا» واژه‌ای کهن به‌معنای سـرگشته، حیران، سرنگون، معلق، و آویخته است؛ برای نمونه #خاقانی چنین سروده‌است: رهروان چون آفتاب آزاد و خندان رفته‌اند/ من چرا چون ذره سرگردان و «دروا» مانده‌ام! این واژه به‌صورت «اندروا» و «اندروای» نیز آمده‌است؛ مثلاً، «دل‌دروا» یا «دل‌اندروا/دل‌اندروای» به‌معنی آشفته و پریشان و سرگشته و مضطرب و نگران بوده‌است. همچنین، در رسالۀ اندرزی پهلوی خسرو و ریدگ «دروای‌بازی» یا «اندروای‌بازی» را داریم که به‌روشنی مشخص نشده چه بازی‌ای بوده‌است؛ برخی آن را نوعی تردستی با وسایل یا معلق زدن (بر زمین یا در هوا) گرفته‌اند. دکتر #محمد_معین «دروای/ اندروای» را به‌معنی مطلق «هوا» و در این رساله به‌معنی «سازدهنی» دانسته که به‌نظر درست نیست؛ زیرا پسوندوارۀ «-بازی» در معنی «ساز» در متون فارسی سابقه نداشته‌است.
در ادامه چند نمونه از واژه‌های مصوب فرهنگستان با «دروا» را می‌بینیم:
درواخوار (planktivore)، بس‌ریزدروایان (femtoplankton)، ریزک‌دروایان (picoplankton)، ریزدروایان (nanoplankton/ nannoplankton, ultraplankton)، خُرددروایان (microplankton)، میان‌دروایان (mesoplankton)، درشت‌دروایان، کلان‌دروایان، روددروایان (potamoplankton)، پاردروایان (meroplankton) و گیادروایان (phytoplankton).

🔹با سپاس از راهنمایی‌ همکاران گرامی‌مان آقایان دکتر #رضا_عطاریان، دندانپزشک و پژوهشگر ارشد گروه واژه‌گزینی و #فرهاد_قربان_زاده، پژوهشگر گروه فرهنگ‌نویسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

منابع: فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ دفتر واژه‌های پیشنهادی گروه‌های واژه‌گزینی فرهنگستان زبان ایران (۱۳۵۰-۱۳۵۴)؛ مقالۀ «خسرو قبادان و ریدک وی» (دکتر محمد معین)؛ مقالۀ «دربارۀ واژۀ طاس/ تاس» (فرهاد قربان‌زاده)؛ فرهنگ بزرگ سخن؛ لغت‌نامه (دهخدا و دیگران)؛ لغت فُرس اسدی طوسی (تصحیح #عباس_اقبال)؛ وبگاه دایرةالمعارف بزرگ اسلامی؛ Monchi-Zadeh, D. (1982), “Xusrōv i Kavātān ut Rētak; Pahlavi Text, Transcription and Translation”, Monumentum Georg Morgenstierne II, E. J. Brill, Leiden.

🔴 «پلانکتر» در تصویر نادرست نوشته شده‌است‌.

#واژه_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

چشم‌و‌چراغ

04 Oct, 05:47


🎤 سالگرد همایش هزارۀ فردوسی
با تعیین محل دفن #فردوسی بر اساس روایت #نظامی_عروضی، آرامگاه او ساخته شد و همزمان با همایش هزارهٔ فردوسی (۱۲ تا ۱۶ مهر ۱۳۱۳) گشایش یافت.
#شاهنامه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh