طنزیمات ادبی @tanz20 Channel on Telegram

طنزیمات ادبی

@tanz20


«لبخند اصل را فقط از ما بخواهید»

✍️«طنزیمات ادبی» کانال مرجع است
به‌روز و به‌لحظه حتّی!

کپی ممنوع⛔️، فوروارد آزاد❤️

تماس با ما:
@shirdel_1358

طنزیمات ادبی (Persian)

با خوشوقتی و طنز خنده‌دار، کانال "طنزیمات ادبی" منحصر به فرد، جذاب و پر از ایده‌های خلاقانه است. این کانال به عنوان یک منبع معتبر و جامع از آخرین اخبار و رویدادهای جذاب و خنده‌دار در دنیای ادبیات شناخته می‌شود. از آخرین طنزهای باحال تا به روزترین مطالب، این کانال همیشه شما را سرگرم و مسالمت‌بخش می‌کند. در کانال "طنزیمات ادبی" کپی برداری ممنوع است، اما فوروارد کردن مطالب با عشق و آزادی توسط کاربران خوش‌سلیقه تشویق می‌شود. برای ارتباط با مدیران کانال و ارسال پیشنهادات و انتقادات، می‌توانید با آیدی زیر تماس بگیرید: @shirdel_1358

طنزیمات ادبی

13 Jan, 15:36


#طنزیمات_ادبی

یک عمر تو را نشاند بر کول خودش
داده به تو از گندم محصول خودش

با این همه زحمت که کشیده باید
جوراب خرید؟ آنهم از پول خودش؟
#محمود_برزین

افسوس جهان به کام دارا شده است
دانا شده هر کسی توانا شده است

دیشب چه یواشکی پدر آمد و خفت
گویا سبدش بدون کالا شده است
#خالو_راشد

ای عشق و امید و غیرت آموخته‌ها
ای چشم‌ به جیب خالی‌اش دوخته‌ها

یک خسته‌ نباشید به او هدیه دهید
روز پدر است ای «پدرسوخته‌»ها
#مجتبى_صادقی

@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

13 Jan, 13:22


#طنزیمات_ادبی
شولای شرف به قامت آویخته است
با رنج و فشار هم در آمیخته است

سالار ترین ساقی عالم "پدر" است
از بس که برای ما عرق ریخته است

#تورج_میرزا
@yallanchi
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

13 Jan, 13:21


اینکه از جیب پدر بچه ی او با خبر است
اینکه زن درک کند شوهر او در بدر است

اینکه احساس کند وضع چقدر خر تو خر است!
بهترین هدیه ی روز پدر است

#ایمانی

@tanz20

طنزیمات ادبی

04 Jan, 19:27


#طنزیمات_ادبی
افسوس که پَندِ پیر را گم کردید
هر چارهٔ ناگزیر را گم کردید

در عصرِ نشان و بلد و گوگل‌مَپ
ای بی‌خردان مسیر را گم کردید!

#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

03 Jan, 07:55


#طنزیمات_ادبی
اهل فضلم، اهل علم ام، با سوادم، دکترم
از معانی و بیان و منطق و حکمت پُرم

هندِ معنا را به علم خود ماهاتما گاندی ام
هم به بنگال سخن رابیندرانات تاگورم

عالم احکام دینم، صاحب ده کارتخوان
در امور علم و تقوا نیز  صاحب کنترم

روز‌و‌شب در راه کسب علم می ریزم عرق
مزه دارم، خوش‌خوراکم، تخمه های سنقرم

با تمام احترامی که براشان قائلم
صحبت می، باشد از دست عزیزان می خورم

بست کپسول و شلنگم نی ازینم نی از آن
باعث پیوند گاز و‌آتشم رگلاتورم

فارس میدان عشقم هم بلوچم هم عرب
هم لک ام. هم ترک هستم، کرد هستم، هم لرم

اتلتیکم، بارسلونایم، رئالم، سیتی ام
آرسنالم،  اف ث کلن ام، چلسی ام،پاختاکورم

نان من هرچند آجر شد بدست عده ای
زیر دندان همانها نیستم نان، آجرم

ناامید از چرخ دوران نیستم، از آنکه گفت-
دائما یکسان نباشد حال دوران دلخورم.

دیده ام نادیدنی های فراوانی که من
شاهد شب‌های عشقم، روشنم، آباژورم

بس نماز صبح ها را با تیمم خوانده ام
آن مسلمانم که  اهل حمله ی گازانبرم

«این چه استغناست یارب وین چه قادر حکمت است»
چاتمرام آسایشه قیرخ ایکه ایل دور قاچورَم(۱)


ترجمه این عبارت ترکی:
به آسایش نمی رسم با اینکه چهل و دو سال است دارم دو دو می زنم

#جواد_نوری
@sharashoobam
@tanz20👈

طنزیمات ادبی

31 Dec, 10:42


#طنزیمات_ادبی
مرگ در کپّه آی می‌چسبد
دوغ با لپه آی می‌چسبد
اسکناس از خزانه‌ای برسد
قدر یک چپه آی می‌چسبد
جا نباشد، قضای حاجت هم
پشت یک تپه آی می‌چسبد
شرمسارم که بی ادب شده‌ام

ناخوش‌احوال، بیمه می‌خواهد
غاز لاغر، ولیمه می‌خواهد
تابه دنبال املتی کوچک
گوجه‌ای نصفه نیمه می‌خواهد
ناتراز است گاز شهر و تنور
چوب و یک خرده هیمه می‌خواهد
باز شیرین تر از رطب شده‌ام

آسمان با غرنبه‌اش خوب است
هر که پرزور، سنبه‌اش خوب است
توپ پر باد هر کجا دیدی
مطمئنا تلنبه‌اش خوب است
نامدیری خوش اشتها می‌گفت
زیرمیزی، قلنبه‌اش خوب است
مثل هر شب دچار تب شده‌ام

سیر و کاهو و مرزه کودآلود
مُردم از این هوای دودالود
شهرِ بی باغ و باد و شانه بسر
علتش مافیای سودآلود
کوچه بی برق بود و افتادم
پا و آرنج و رخ ، کبود آلود
درب و داغان نان شب شده ام

سکه در ذات خود فنر دارد
شک ندارم دلار پر دارد
خودروام ریپ می‌زند هر روز
خوش به احوال آن که خر دارد
زندگی چیست؟ پاسخش این است
آن چه هر لحظه دردسر دارد
من که بدجور جان به لب شده‌ام

#مصطفی_مشایخی
@tanz20

طنزیمات ادبی

28 Dec, 16:12


#طنزیمات_ادبی

پیشانی اَر ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا

نام خدا نبردن از آن به که  زیر لب
بهر فریب خلق بگویی خدا خدا

#فروغ_فرخزاد

(هشت دی۱۳۱۳ _ بیست‌وچهار بهمن ۱۳۴۵)

@tanz20

طنزیمات ادبی

28 Dec, 12:27


#طنزیمات_ادبی
از برکتِ انقلاب بهمن
اوضاع ردیف و روبراه است

مردم همه سرخوشند و مسرور
سیما و صدای ما گواه است

ناچیز ؛ تورم و گرانی
صد ؛ رتبه ی شاخصِ رفاه است

در هر طرفی وفور نعمت
هر گوشه پُر از گل و گیاه است

هر آینه گاومان به زایش
انگار همیشه پا بماه است  

آزادی مان به حدِ کافیست
( البته زیادیش گناه است)

آسوده به دیرِ خود نصارا
درویش امان به خانقاه است

هر شخص کمی بِاختلاسد!
معدوم به حکم دادگاه است

ایضاً که عدالت قضایی
اسباب امیدِ بی پناه است

هر صنعت و معدن و تجارت
در دستِ توانگر سپاه است

با توسعه ی هوا فضامان
میمون دو سه تا بِروی ماه است

هر کس بجز این اگر بگوید
مزدورِ ترامپِ رو سیاه است 

آن شایعه های دشمنان هم
باور بکنید اشتباه است ....

در کُل همه چیز خوب و عالی
مانند همان زمان شاه است!

#محمد_رضا_صادقی
@tanz20

طنزیمات ادبی

27 Dec, 08:16


#طنزیمات_ادبی
سحر با باد میگفتم حدیث صورت و سیلی
ندا آمد که فعلا صبر کن تا بعدِ تعطیلی

الا ای دولت طالع که دایم در پی جنگی
چه فرقی میکند جنگ شما با جنگ تحمیلی؟

کسی هرگز نزد سیلی به زیر گوش قدرت ها
چنانکه با ظرافت ضربه زد آقای استیلی!

اگر از بنده میپرسی سیاست را رها کن، چون...
دخالت کردن بیجاست در دعوای فامیلی

زمانی ترسم از بی دانشی و بی سوادی بود
ولی ترسم شده حالا شروع سال تحصیلی

ندارد طاقت این دردها را هیچ انسانی
اگر چه بیمه های آدمی باشند تکمیلی

من از ریش و سیبیلِ توأمان بسیار میترسم
نمیترسم ولی بسیار از افراد سیبیلی

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
به جای بودن از این خاک، بودم کاش از شیلی

#مهدی_خضری

@greenmehdi
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

27 Dec, 08:15


#طنزیمات_ادبی
گفتیم نه غربی ونه شرقی هستیم
بر گردن ظلم ارّه برقی هستیم

شد ارزش پول مملکت یک به هزار
بنگر! که چگونه در ترّقی هستیم

#مهدی_مباشر

@tanz20

طنزیمات ادبی

26 Dec, 16:42


#طنزیمات_ادبی
نقیضه
«در کشور ما رونق اگر نیست ربا هست»
هر گوشه ی آن دزدی و نیرنگ و ریا هست

ما جنبه ی شادی و خوشی هیچ نداریم
هر قدر بخواهی عوضش درد و بلا هست

اندوه به «سیما»ی وطن سایه فکنده است
تنها خبرِ مرگ، در اخبار «صدا» هست

المنه لَله که در این شهرِ پر از پول
در حومه ی ما هر دو قدم شصت گدا هست

ماندیم همه عمر اگر رهروِ ناکام
دور و برمان راهزنِ کامروا هست

در گوشه کنار دِه ما، شکر خدا را
از عهدِ گذشته، دو سه تن از عُقلا هست

دادند بشارت که درِ میکده باز است
یعنی که مرا درد اگر هست، دوا هست!


#خالوراشد
@rashedansari
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

25 Dec, 12:43


#طنزیمات_ادبی
از من رمقی اگر بجویی مانده‌ست
تا پاره‌شدن به قدر مویی مانده‌ست

از سفره‌ی انقلاب، سهمیه‌ی من
یارانه‌خوری و صرفه‌جویی مانده‌ست

#سید_جواد_یثربی

@tanz20

طنزیمات ادبی

22 Dec, 17:28


مادر
#طنزیمات_ادبی
گويند مرا چو زاد مادر
درلاك خودم خزيدن آموخت

هروقت صداى من در آمد
با توپ و تشر،كپيدن آموخت

يك شيشه ى شير بيخ حلقم
بنهاد و به من مكيدن آموخت

شب‌ها برِ ماهواره تا صبح
بيدار نشست و ديدن آموخت

يا اين كه نشست پاى قليان
هى پك زدن و كشيدن آموخت

يك حرف و دو حرف بر زبانم
ننهاد و فقط شنيدن آموخت

دستم نگرفت و در خيابان
دنبال خودش دويدن آموخت

تا نق نزنم كه خسته هستم
از دكه پفك خريدن آموخت

با جارى خود رقابتى داشت
همواره به او رسيدن آموخت

از بس به پدر كنايه مى‌زد
دعوا و به هم پريدن آموخت

هم كاسه و كوزه را شكستن
هم جيغ و گلو دريدن آموخت

هر چند كه كند از تنم پوست
تاهستم و هست دارمش دوست

#مصطفى_مشايخى

@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

20 Dec, 15:38


#طنزیمات_ادبی
زمستان سخت!
خبر از مقاماتِ بالا رسید
که در غرب روز مبادا رسید

همانگونه که پیشگو گفته بود
زمستانِ سختِ اروپا رسید

به ما گفت: هیزم به لندن دهیم
اگر که دمایش به مِنها رسید

ولی انتظارات برعکس شد
خساراتِ آنجا به اینجا رسید!

شمالِ اروپا که قندیل بست
دِرازایِ قندیل تا ما رسید!

دچارِ چنان ناترازی شدیم
که فریادمان تا ثریا رسید

شده قطع هم برق و هم گازمان
به اعماقمان سوز و سرما رسید!

خدایا! خداوندگارا! اگر
دعامان به آن عرشِ اعلا رسید

به این طیفِ هیزُم‌کِشِ کودمغز!
بگو دودِ هیزم به ماها رسید!

#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

19 Dec, 18:09


#طنزیمات_ادبی
هرچند که دلربا‌تر از یلدا نیست
هشدار که اوضاع جهان بحرانیست

یادت نرود که شب نماد ظلم است
خوشحال مشو که عمر شب طولانیست!

#رحیم_رسولی
#یلدا
@khertenagh
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

19 Dec, 15:32


یلدا
#طنزیمات_ادبی

نیش ها تا پشت سرها بی محابا وا شده
شور و شوق بی نظیری در همه پیدا شده
جمع ها جمع و دوباره در درون خانه ها
مجلسی شیک و قشنگ و باصفا برپا شده
پرس و جو کردم از این اوضاع و احوال عجیب
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده


آنطرف عامو و زن عامو کنار دخترش
عمه ام هم آمده با بچه ها و شوهرش
یک طرف دایی و زندایی و شوهر خواهرش
آمده همسایه هم با خواهر و با مادرش
از شلوغی چون عروسی ننم اینا شده
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده

آنطرف آجیل با رنگ قشنگ و شوکتش
اینطرف تر هندوانه با تمام هیبتش
یک طرف خرما و تخمه، پرتقال و برکتش
نیست اما پسته از بسکه گران شد قیمتش
قیمت پسته به قدر خودرو تیبا شده
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده

فال حافظ داده روح و جان به قلب پیر ما
تا کند با دولت اشعار خود تعمیر ما
بد فتاده دفتر اشعار نابش، گیر ما
آنچنان پیچیده گشته واقعا تفسیر ما
که دهان حافظ از فرط تعجب وا شده
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده

می کند بحث سیاسی این یکی با دیگری
این یکی با آن یکی و آن یکی با اینوری
بر سر وضع و امور و مشکلات کشوری
از سیاستهای دولت تا امور لشکری
گوییا از نو دوباره ، بین شان دعوا شده
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده

مشکلات مملکت را کلّهم حل می کنند
آنچنان ساده که گویا حل جدول می کنند
پوز استکبار را با مشت خود شَل می کنند
بس که با هم بی توقف، بحث و کل کل میکنند
بحث هاشان موجب ویرانی دنیا شده
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده

یک طرف آقا فری با گوشی اش چت می کند
شهربانو میزند ساز و اذیت می کند!
مادرم با عمه ام یکریز غیبت می کند
پدرم دائم فقط دقت به ساعت می کند
جای جشن و شادمانی بلبشو برپا شده
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده

خب دگر خمیازه های هر یکی گشته بلند
خانه شد غرق زباله ، فرش شد غرق گزند
معده ها دارد هوا را میکند هی ریشخند!
هیچ کس دیگر نه دارد کنترل نه قید و بند
این هم از امشب که وصفش توی شعرم جا شده
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده

محض این احوال از دولت تشکر میکنیم
چون زده در خال از دولت تشکر می کنیم
با دلی خوشحال از دولت تشکر می کنیم
با فراغ بال از دولت تشکر میکنیم
با تلاش دولت این شب، واقعا زیبا شده
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده


#رضا_زارعی
@fekrkhand
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

16 Dec, 14:08


#طنزیمات_ادبی
#محمد_برزگری
@tanz20

طنزیمات ادبی

13 Dec, 10:31


#طنزیمات_ادبی
یک عمر جان کندیم پول نان درامد
هنگام خوردن ریشه ی دندان درآمد

یک قرن، شیرٍ بچه های نفتخورها
از سینه های خشک گچساران درآمد

یارو مدیر ساده ی استان ما بود
امار پول و ملکش از تهران درآمد

اینگونه ها ماندند روی دوش مردم
اینگونه زرت کشور ایران درآمد

یا دکتری برخاست توی هاله ای نور
یا اینکه شیخی نخبه از سمنان درامد

سوراخٍ دار از کله ی آدم نشد سیر
از توی آن هی کله ی انسان درآمد

فین کبیری کرد در حمام کاشان
مردی که از استخر رفسنجان درآمد

انسان به حیوانی سخنگو گشته تبدیل
گفتم خدا کاری بکن!.... شیطان درآمد

شاعر تمام عمر سگدو زد، سرانجام
ریقش به لطف ایزد منان درامد.

(البته بهتر بود می گفتم که ریقش
وقتی که شد از دار آویزان درامد)

این تخمه!!! توی خاک رفته تا بروید
بسیار دیدم گُل، که از سیمان درآمد

#فریدون_هاشمی

@kafaridoun
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

08 Dec, 15:07


#طنزیمات_ادبی
ادامه ی ترجیع بند
شد عاقبت بشار اسد شر
افتاد به هِنّ و هِن دوباره

چون دشمن خلق بود، شد خلع
در عرض دو شب به یک اشاره

آنکه همه کاره بود یک عمر
حالا شده است هیچ کاره

با هول‌و‌ ولا فِلنِگ را بست
آن لِنگ درازِ بد قواره

افسوس که سی هزار میلیارد
رفت از کف ما و نیست چاره

اسنادِ مطالباتمان را
باید بکنیم پاره پاره

چون قافیه نیست، مثل سعدی
ما هم برویم بند بعدی

#خلیل_جوادی

@khalil_javadi
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

07 Dec, 18:15


#طنزیمات_ادبی
ما به صف مانده سر پا و تو‌ مشغول صفایی
ما گرفتار بلاییم و تو با چند «بلایی»
ما در این حال و هوا و تو در آن فاز و فضایی
در همان فاز و فضا در صدد پند به مایی


که: «زن و مرد به صف جنس بگیرید سوایی!»
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی؟


پینهء ما کف دست است، ز تو روی جبین است
نیست این پینه، که آثار ترکیدن مین است
تابلوی سر دکّان فروشندهء دین است
یک نفر زیرلبی‌گفت: همین است! همین است!


‌ما در اندیشه نانیم و تو در نان و نوایی
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی؟


تو به استخر شدی غوطه‌ور و قوم به سیلاب
آب برده است همه مملکت و، باز تو را خواب
ما فتادیم به گرداب و تو افتاده به محراب
رد شد آب از سر ما؛ بر تو رسیده است به جوراب؟!


که فقط گرم سخنرانیِ با کل قوایی...
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی؟


دوش از دوش خدا رحمت بسیار رسیده
گشته از برکت یزدان شکم ابر خمیده
ولی از زحمت تو، رحمت حق نیز پریده
گوییا ابر نباریده، خود انگار که ...یده!


همه در فکر فرارند و تو در ذکر و دعایی
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی


به طلا تا به گلویی و مرا نیست سبویی
نه مرا کاسه سوپی، نه مرا ظرف لبویی
می که نه، آب ندارم که کنم تازه گلویی
تو نظر می‌کنی آن‌سان که فقیهی به بَبویی


پس از آن تیز بپرسی که: «به سوریه می‌آیی؟»
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی؟


سفره‌ها آب شد و آخر سر نفت نیامد
هر چه نان از سر سفره به فنا رفت، نیامد
آب تا شفت رسید و طرف تفت نیامد!
بدتر از سال سیاه نود و هفت نیامد


زندگی کردن ما با تو شده راز بقایی!
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی؟

#عبدالله_مقدمی
@moghaddamy
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

30 Nov, 17:04


#طنزیمات_ادبی
یک سلام بلند و گرم و لطیف
به شما مردم بلاتکلیف

مردمان نشسته در ماشین
نگران گرانی بنزین

به شما مردمی که حیرانید
آخر قصّه را نمی‌دانید

به شمایی که از جنوب و شمال
می‌کنی دایم از حقیر سؤال

که: «فلانی، شما که آنجایی
به تمام امور دانایی،

نیمِ آغازِ سال اگر رد شد
وضعِ بنزین چگونه خواهد شد؟

واقعاً «سوخت» از کمرکشِ سال
کوپنی می‌شود - زبانم لال-؟

کوپنی بودنش اگر حتمی است
صحبت واردات و لایحه چیست؟

به تو گر خواهی افتخار کنیم
تو بفرما که ما چه کار کنیم؟

ما مگر نقشِ روی دیواریم
یا خدایی نکرده، بی‌کاریم؟

در پسِ پرده هرچه بود، بگو
کار داریم، تند و زود بگو... »

* * *
اطلاعات من ز وضعِ اخیر
هست در حدِّ اطّلاعِ وزیر

یعنی الان که خوب می‌نگرم
واقعاً بنده نیز بی‌خبرم!

#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
پانزده اردیبهشت1348_دهم آذر1397


@tanz20

طنزیمات ادبی

28 Nov, 11:00


#طنزیمات_ادبی
راهِ بین نیکی و شر را قدم ها ساختند
داستان هستی ما را عدم ها ساختند

ما کمابیش  آدمی بی کله و دیوانه ایم
بس که عاقل ها فقط با بیش و کم ها ساختند

ساقیا در بخش تولیدی تعلل تا به چند؟
در غیابت باده از انواع سم ها ساختند

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
پشت دیوار سرای خود حرم ها ساختند

محتسب هرگز برای خلق نانوایی نساخت
نانِ قاضی را ولیکن متهم ها ساختند

یک نفر یک روز شمشیر خودش را تیز کرد
مابقیِ داستان را هم عجم ها ساختند

با شعار «ذرّةٍ شرً یره» آمد ولی
اندک اندک، ذرّه را کیلوگرم ها ساختند

بعد از این هر چه دروغ و راست را خواهم نوشت
خط به خط تاریخ را با این قلم ها ساختند

#مهدی_خضری

@greenmehdi
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

28 Nov, 08:40


مجیزِ دولت
#طنزیمات_ادبی
دفتر آوردم که بنویسم مجیزِ دولتت
از کرامات درشت و گاه ریزِ دولتت

جای دارد قبل از اینکه گویم از دولت، سخن
یک، دوبیتی گویم از شورایِ چیزِ دولتت

چیز یعنی: راهبردی، توی بیتم جا نشد
آنچه هست از خطِ قرمزهای جیزِ دولتت

می‌کُنم خیلی ظریف از او تشکر چون‌که هست
کامران و کامکار و کامبیز دولتت

مصرفِ مازوت شده کم می‌شود شعری نوشت
از هوایِ خوب و زیبا و تمیزِ دولتت

چاره گردیده‌است خیلی مشکلات اقتصاد
از وفاقِ خوب و عالی و غلیظ دولتت

از تلاش و همت و سعی تو، هر روز خدا
می‌شِگِفتانادِمان یک سورپریز دولتت

در سخنرانی همیشه می‌کنی غوغا به پا
می‌شود اذهانِ ماها مستفیضِ دولتت

می‌خورد سُر سویِ ما انواعِ راه چاره‌ها
از میان جاده‌های صاف و لیز دولتت

تا نگیرد هیچکس از دست تو این میز را
آفرین، چسبیده‌ای محکم به میز دولتت

آفرین بر تو سرای سالمندان ساختی
با حضور جیره‌خوارانِ عزیزِ دولتت

از کراماتی که داری در علاج دردها
خوب شد دست چلاقِ آن مریضِ دولتت

بی‌فشار و درد و خونریزی و هر ناراحتی
می‌بُرد سرهایمان را تیغِ تیزِ دولتت

هرکه گرمش می‌شود از کشمش بازارمان
می‌خورد یک دانه تنها از مَویزِ دولتت

از چه چیز دولتت گویم؟ که می‌‌‌دانی خودت
واقعا عالیست دکتر هرچه چیزِ دولتت

خواستم بنویسم این‌ها را که ناگه برق رفت
از درون لامپ و سرپیچ و پریز دولتت

#احمد_رفیعی_وردنجانی
@tanz20

طنزیمات ادبی

27 Nov, 12:57


#طنزیمات_ادبی
دوباره پیِ خواهش و التماسی
نگو که دَمِ عید باز آس و پاسی

تو که دیشب از بنده  سیصد گرفتی
فراموش کردی؟!عجب بی‌حواسی!

الا باجناقا! که  با خانواده،
شب و روز در منزل من پلاسی

چنان  رنگ کردی مرا  با ظرافت
که گفتم:یقیناً خودِ "باب راس"ی!

کنون بنده هم چون تو  بی‌اسکناسم
مخور غم که چون بنده  بی‌اسکناسی

طلبکار‌ هی می‌زند زنگ و چون من
شب و روز مشغولِ ردّ تماسی

غمِ نان عزیزم بگو کیلویی چند؟
نمی‌ارزد این حرفها یک پاپاسی!

نگو دائم از مشکلِ اقتصادی
کمی هم بکن بحث‌های اساسی

جناحی شو ای فارغ از باند‌بازی
سیاسی شو ای غافل از دیپلوماسی

بکن مردمان را خودت دسته‌بندی
دو روزه شو استاد مردم‌شناسی!

به مردم ببند آنچه در ذهن داری
«دمو...» را چنین وصل کن بر «...کراسی»!!

بگو:«زنده بادا مخالف!» چو گفتی،
بزن بر دهانش به شکلی حماسی!

کجا می‌روی؟صحبت بنده باقیست!
چرا از افاضاتِ من می‌هراسی؟

هنوز از پی قرض و در فکر نانی؟
امان از تو و اینهمه بی‌کلاسی!

چه چاره!برو!سطح فکرت همین است!
دریغا نداری بلوغ سیاسی!

#سعید_سلیمان‌پور
@tanz20

طنزیمات ادبی

26 Nov, 12:40


#طنزیمات_ادبی

گل در بر و می در کف و معشوق به‌اندام
او منتظرِ بوس و تو آمادۀ اقدام

جنبیدن و رقصیدن و نوشیدن از آن جام
گه داخل تالار و گهی در ملأ عام...


خوردند و نهادند و کشیدند و گرفتند
زان جام و از آن دام و از آن شام و از آن کام

از شادی جمعی همه شنگول و همه کول
زان جام که دادند چه بر خاص و چه بر عام

یکباره پرید از سرشان عقل و ستردند
پیراهن و تیشرت و پریدند سر بام

قر داد کمر را چو فنر خانم دکتر
دستار فکند از سر خود حجت‌الاسلام

این مشتعل از کفکفۀ مبهم شامپاین
آن منعطف از دمدمۀ روغن بادام


ناگاه ندا آمد ایام ترامپ است
تغییر نموده‌ست به‌اجبار پروگرام

یکچند دویدند پی مرکل و مکرون
چندی سپریدند به پیغام و به پسغام

تا آنکه به حیرت نگریدید و به اجبار
آرام گرفتند و نشستند سرانجام

کم‌باد شد و جمع شد و شل شد و خوابید
در رفت تلنگ از تهِ برجام به فرجام


گفتند کنون لیفۀ خود سفت ببندید
کایام گشادی‌ش رسیده‌ست به اتمام

دوران ریاضت‌کشی و موسم سختی‌ست
چون قحط گلابی‌ست بسازید به بادام

بحرانی اگر هست در ابعاد جهانی‌ست
خورده‌ست به پشت همه این کیسۀ حمام

این برهه همان برهۀ حساس کنونی‌ست
چندان که کنونی‌تر از آن نیست در اوهام

گفتند که طی می‌شود این برهۀ بد نیز
کامروز نه آغاز جهان است و نه انجام


در مکتب صدرا خبری نیست عمو، نیست
پا شو بنشینیم سر سفرۀ خیام

قر در کمر یار، فشارش به سر ما
ما تحت فشاریم در انواع و در اقسام

پادافره سگ‌مستی و بی‌جنبگیِ کیست
این خار خماری که خلیده‌ست در اندام

کو قسمت ما از سبد سهم عدالت
کو حصه ما از گذر بطئیِ ایام

قیچی شده‌ایم از لبۀ تیزِ فریقین:
لیسندۀ اجسام و نویسندۀ برجام

در چنتۀ ما چیست بجز پاتک تلخند
در ترکش ما چیست بجز ناوک دشنام


گفتم به ظریفی که در این حال نظر کن
یکچند نظر کرد و چنین گفت که برگام

(آدم نه درخت است، بلی، برگ کنایه‌ست
منظور وی از برگام این است که: پشمام)


نزدیک تهِ قطعه و هنگام تقاضاست
خوب است به هر قطعه تقاضای بهنگام

ای بانک جهانی، فلذا مرحمتی کن
شل کن که بگیریم ز صندوق شما وام


#امید_مهدی_نژاد

@OmidMahdinejad
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

20 Nov, 18:54


#طنزیمات_ادبی
تا یک نفس از حیات باقیست مرا
در سر هوس شراب و ساقیست مرا

کاری که من اختیار کردم این بود
باقی همه کار اتّفاقیست مرا

#ابوالفرج_رونی
@Ketab_va_hekmat
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

16 Nov, 15:42


#طنزیمات_ادبی

#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

15 Nov, 08:22


#طنزیمات_ادبی
گرچه بازوی من درشت و قوی‌ست
سال‌ها کار من میانه‌روی‌ست

در خیابان و مترو و اتوبوس
هر کجا زیستن کمی بدوی‌ست ـ

حرف کشدار بر زبانم نیست
یکه میراث بنده از ابوی‌ست

(جیب او خالی و پر از ادب است
متخلق به سیره‌ی نبوی ست)

حرف‌ها را جویده باید گفت
خوردنی در بساط ما لغوی‌ست

می‌دوم تا به خوردنی برسم
این بدوهای ما فقط ندوی‌ست

نوبت من نمی‌شود بشود
گرچه گرد است این زمین کروی‌ست

زور بی‌خود زدم زیاد از حد
گسل آدم از زیاده‌روی‌ست

من که سهمی ندارم از خوردن
رانت‌ها انحصاری اخوی‌ست

قول او با عمل نمی‌خواند
به گمانم که دین او ثنوی‌ست

هر کجا بوی پول می‌پیچد
دست برسینه، مخلص و فدوی‌ست

مدرکش را گرفته از ارباب
دکترایش تخصص ربوی‌ست

زورگویی لطیف و مقتدر است
کار من هم فقط سخن‌شنوی‌ست

اعتدالی ارسطویی دارم
لقب خانواده‌ام تقوی‌ست

#سعیده_موسوی_زاده
@khalekhanbaji
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

11 Nov, 12:17


#طنزیمات_ادبی
این آمد و با مردم خود تند شدیم
آن آمد و در صنعت خود کند شدیم

یک روز هوای معتدل با ما نیست
آنقدر که آخوند  به آخوند شدیم

#منیژه_رضوان
@kerkere_nime_baz
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

05 Nov, 20:05


فردای تو آبستنِ دیروز شده
این مسئله حرف و صحبت روز شده

در نطق نماز جمعه اش خواهد گفت
«تِر تِر تِتِتِر ترامپ» پیروز شده 😜

م.ر #گلزار @mr_golzaar
💐
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

27 Oct, 15:58


#طنزیمات_ادبی
تنب بزرگ و کوچک ما در خليج فارس
جزء کويت و مسقط و عمان نمي‌شود

گر صرف و نحو خوانده‌اي اين نکته گوش دار
هرچند نکته حالي نادان نمي‌شود

گر هر دو تنب را بگذاري به روي هم
هرگز براي پاي تو تنبان نمي شود!

#ابوتراب_جلی
@tanz20

طنزیمات ادبی

24 Oct, 18:38


#طنزیمات_ادبی
تا عمق مصائب مرا پوشانده
حاضر شده غائب مرا پوشانده‌

از جمله مزایای محاسن این است
که کل معایب مرا پوشانده

#عباس_صادقی
@tanz20

طنزیمات ادبی

21 Oct, 10:55


#طنزیمات_ادبی

ای آب ندیده ها و آبی شده ها
بی جبهه و جنگ انقلابی شده ها

مدیون شب حمله ی جانبازانید
ای برسر سفره آفتابی شده ها

#خلیل_جوادی
@Khalil_javadi
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

16 Oct, 12:58


#طنزیمات_ادبی
عرق‌فروش به فرزندِ مفتی خود گفت: 
مرا به پیری رسوایِ خاص و عام مکن

پشیزی ارزش و قدری هم آبرو دارم
میانِ مردم، بی‌قدر و بی‌بهام مکن

شریکِ شادی و غم‌های عاشقان بودم
به طعن و لعنت این قوم، مبتلام مکن

آگر که آخرتی هست و راست می‌گویی
مدام خونِ دلِ خلق را به جام مکن

به پای شیخ، همه دسترنج عمرم را،
مریز و حاصلِ عمر مرا حرام مکن

تو را به دولتِ مستانِ خوش‌حساب قسم
«که دخلِ میکده را خرج این نظام مکن»


#جواد_زهتاب
@tanz20 👈
@Javad_Zehtab

پی‌نوشت:
مگو که پیر مغان با تو فاش هیچ نگفت
که دخلِ میکده را خرج این نظام مکن
«محمد رمضانی فرخانی»

طنزیمات ادبی

14 Oct, 15:20


جهان ایده آل
#طنزیمات_ادبی
قربان جهانی که در آن جنگ نباشد
مشت و لگد و سیلی و اردنگ نباشد

از وحشت بمب اتم و توپ و مسلسل
پیوسته به پا خار و به سر سنگ نباشد

هر مملکتی تا طلبد حق خودش را
محتاج به صد لشکر و صد هنگ نباشد

با هم نسِتیزند سپیدان و سیاهان
دعوا سر نام و نسب و رنگ نباشد

آنجا که پیِ رایزنی گرد هم آیند
سرهای کسان چون سر من منگ نباشد!

افسار به دست دو سه گمراه نیفتد
ایّام به کام دو سه الدنگ نباشد

در باغِ وفا مرغ بد آواز نیابی
در بزمِ صفا ساز بد آهنگ نباشد

احمد ز پی خواهر محمود نیفتد
جمشید رفیق زن هوشنگ نباشد

غمگین نشود مرد و پی دفع غم خویش
فکر هروئین و عرق و بنگ نباشد

مادون ز ستمکاری مافوق ننالد
از دست دلی سنگ دلی تنگ نباشد

آن بار که باید ببرد باریِ ده تُن
بر پشت خری مردنی و لنگ نباشد

زنده یاد #ابوالقاسم_حالت
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

07 Oct, 08:00


#طنزیمات_ادبی
تسلیم سران روس و چینی باشید
دور از هیجان و پیش بینی باشید

از سکه و از دلار حرفی نزنید
لطفا همگی سیب زمینی باشید

#الهام_تمدن
@tanz20

طنزیمات ادبی

04 Oct, 07:09


#طنزیمات_ادبی

تو عشق منی عمر منی جان منی
شیطان و خدا و کفر و ایمان منی

چیزی که ندارم به تو تقدیم کنم
این هفته نماز جمعه مهمان منی

#رحیم_رسولی
@khertenagh
@tanz20👈

طنزیمات ادبی

02 Oct, 20:12


دبیر کل سازمان ملل
حَیَّ عَلیَ الفَلاح ُ خَیرُالعََمَل

اجازه دارم که جسارت کنم
راحت وساده با تو صحبت کنم؟

خیال نکن که بنده دیپلماتم
خدا وکیلی بچه ی دهاتم

نوشته هامو ساده می نویسم
ساده و بی افاده می نویسم

شک ندارم آدم خوبی هستی
که روی اون صندلیه نشستی

چهره ی آشنای خاص و عامی
معتبر و مورد احترامی

حالا که اینطوره یه کاری بکن
یه کار خوب و موندگاری بکن

مشکل کل بشریِّت اینه
که جنگ روی کره ی زمینه

تو میتونی دنیارو تغییر بدی
به آدمای زور گو گیر بدی

بچه ی کوچیک که غذا نداره،
میشینه دنده هاشو می شماره.

طفل دو ساله چه گناهی کرده؟
که پا برهنه رو زمین بگرده؟

مملکتی که فقر ازش میباره
یه دنیا بودجه ی نظامی داره

به گفته ی یه کارشناس تو هاروارد
هزارو پونصدو چهار میلیارد-

دلاره ، خرج ارتشای دنیا
فقط برای ژست وجنگ و دعوا

بشرمگه چقد میخواد سود کنه؟
که این همه بودجه رو نابود کنه؟

ارتش کشوَرا رو منحل کنین
تا مشکل گشنگی رو حل کنین

برای امنیت شهروندان
فقط پلیس باشه، اونم نه چندان

هر چی تو دنیا بمبه خنثی بشه
معبر آرامشمون وا بشه

کل اونایی که نماینده ان
مخاطب عرایض بنده ان

این همه موشک که هوا می کنن
چه دردی از دنیا دوا می کنن

هر چه سلاح ملاحه توی دنیا
کلشو باید بریزن تو دریا

درسته کلی استفاده توشه
سلاح فروش مثل قاچاق فروشه

اون که تو کار ساختن فشنگه
یکی تو مغزش بخوره قشنگه؟

این همه خونریزی بی انصافیه
تورو خدا جَمِش کنین کافیه

میخوای زمین به آسمون نپاشه
باید سلاح هسته ای نباشه

"تیغ برهنه دست زنگی مست" –
ندین که کار بیفته توی بن بست

کدوم الاغ برای آب و علف
می کنه هم نوع خودش رو تلف

شیرگرسنه اگه پیکار کنه
میتونه یک گله رو ناکار کنه

شیره ، ولی شرافتش مانعه
به یک شکار مختصر قانعه

بشر باید سر بذاره بمیره
که باید ازحیوونا یاد بگیره

صُلحِ زمین رو به سرازیریه
هر جا نگا می کنی در گیریه

یکی اگه یه جا هجوم می بره
به خاطر ارتش اون کشوره

مردم دنیا خل و چل که نیستن
که بی خودی تو روی هم بایستن؟

کل نظامیارو آزاد کنین
یه ارتش جهانی ایجاد کنین

یه ارتش مختصر جهانی
اونم برای حفظ زندگانی

#خلیل_جوادی
@khalil_javadi
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

28 Sep, 17:43


مهملیات
#طنزیمات_ادبی ‌

زرافه کمک فنر ندارد
میلی به کلاغ‌پر ندارد

در کافه به فیل تخمه دادند
تا هی شکلات بر‌ندارد

بازار تمام‌وقت دنیا
از عمر حراج‌تر ندارد

روزی که پنیر و شیر کم شد
گفتند کم‌اش ضرر ندارد

لبخند ژکوند توی قهوه ست
فنجان کسی شکر ندارد

رخ، رخصت دم بریده‌ای نیست
مخ ربط به مختصر ندارد

هرچند دروس جمع درس است
در خرس و خروس اثر ندارد

گلدان کرشمه روی رف نیست
داروغه چرا خبر ندارد

بوفالوی فالوئر خریده
گوشی به کمر ممر ندارد

مهریه‌ی قورباغه باغ است
پرسیده چرا چپر ندارد

با اشکنه مشکلی ندارم
خوب است که دردسر ندارد

یارانه‌ی یونجه خرج نعل است
خوشبخت کسی که خر ندارد

در حیطه‌ی گربه‌های بی پر
گنجشک شدن خطر ندارد

گل بی رخ یار هم دلاراست
دلدار به آن نظر ندارد؟

#مصطفی_مشایخی
@asalane
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

26 Sep, 05:32


#طنزیمات_ادبی
حالا که شده وفاق ملی
این کار خطیرِ شاق ملی

وقتش شده تا برای ما هم
کمتر شود اختناق ملی

ما را نزنند در خیابان
با ساچمه و چماق ملی

مرد و زن ما شریک باشند
در شادی و اشتیاق ملی

دستی بکنیم وقت پیری
در ساعد سیم ساق ملی

تا از لب و لوچه‌ی خلایق
جاری بشود بزاق ملی

آسان شود ازدواج و فوری
پائین بکشد طلاق ملی

از سفره‌ی انقلاب هر کس
باید کند ارتزاق ملی

دولت نخورد کباب و ملت
هر شب بمکد سماق ملی

یعنی نخورند عده‌ای خاص
تا گردن و خرتناق ملی

دیگ همه پرخورشت باشد
هر لحظه سر اجاق ملی

آنتن بدهد موبایل‌هامان
هر گوشه‌ای از اتاق ملی

دور از وطنش کسی نمیرد
در حسرت و در فراق ملی

احیا بشوند چشمه و رود
با جنگل و باتلاق ملی

اینگونه شود وفاق حاصل
ای بانی اتفاق ملی

#رسول_سنایی
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

22 Sep, 19:44


#طنزیمات_ادبی
پدرم را خدا بیامرزد ، مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را ،کارگر بود ، اهل معدن بود

از میان زغال ها در کوه، عصر ها رو سفید بر می گشت
سربلند از نبرد با صخره، او که خود قله ای فروتن بود

پا به پای زغال ها می‌سوخت !سرخ می شد، دوباره کُک می شد
کوره ای بود شعله ور در خود‌ ،کوره ای که همیشه روشن بود

بارهایی که نانش آجر شد ، از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش،یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود

از دل کوه های پابرجا ، از درون مخوف تونل ها
هفت خوان را گذشت و نان آورد ، پدرم که خودش تهمتن بود

پدرم مثل واگنی خسته ، از سرازیر ریل خارج شد
بی خبر رفت او که چندی بود، در هوای غریب رفتن بود

مردِ دشت و پرنده و باران، مردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد ، کارگر بود ،اهل  معدن بود


# موسی_عصمتی

https://t.me/braillehayenagozir
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

18 Sep, 17:24


#طنزیمات_ادبی

ای نام خدا پیش شما برکتِ دکّان
ما را غم نان است و شما را غم لبنان

از یُمن قدمهای شماهاست که هر روز
دنبالِ غذاییم سرِ سطلِ خیابان

تدبیر شما چیست در این برهه ی حساس
جز وعده ی بی حاصل و بحران پسِ بحران

مختومه نخوانید،که در محضر تاریخ
باز است کماکان سرِ پرونده ی آبان

باتوم به دستانِ شما،امر به معروف
کردند و پرید از سر مردم،تبِ ایمان

هرچند که از جنگ و تجاوز خبری نیست
سرخ است زمینِ وطن از خون جوانان

ای کاش کمی شرم و حیا بود شما را
از همت و بابایی و صیادی و دوران

تا فرصت از این بیشتر از دست نرفته ست
ای کاش بیایید فرود از خر شیطان


#مصطفی_علوی
@moalavi
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

17 Sep, 05:27


در مدرسه از نشاط‌مان کم کردند
از فرصت ارتباط‌مان کم کردند

هر وقت به ‌هم عشق تعارف کردیم
از نمرۀ انضباط‌مان کم کردند!

سید #مهدی_نقبایی
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

11 Sep, 06:47


مهرنامه:
#طنزیمات_ادبی

ای معلّم؛ گرچه نانت آجر است
جیب تو هرچند از خالی پر است
خانمت هرچند گرم غرغر است!
مهر آمد؛ گریه و زاری مکن
در کلاس درس کم‌کاری مکن!

دولت ما، حامی اشراف اگر
کرد در حقّ شما اجحاف اگر
در فشاری در فسا و خواف اگر
از غم خود پرده‌برداری مکن!
در کلاس درس کم‌کاری مکن

روح خود را اندکی تلطیف کن
بد مگو؛ از شغل خود تعریف کن!
شغل خود را بهترین توصیف کن
شاد باش؛ اظهار بیزاری مکن!
در کلاس درس کم‌کاری مکن

گرچه کارت تلخ و تکراری شده
سخت و اجباری، خودآزاری شده
کار تو با اینکه بیگاری شده
شِکوه از اجحاف و بیگاری مکن
در کلاس درس کم‌کاری مکن

در کلاس از شادی‌ات بشکن بزن!
بوسه بر رخسار مرد و زن بزن
از شراب ناب و مردافکن بزن!
فکر دزدی و زمین‌خواری مکن!
در کلاس درس کم‌کاری مکن

گر فلانی کرده غارت بی‌خیال!
دارد او دائم طهارت، بی‌خیال
می‌کشد از ما خجالت، بی‌خیال
پیش او داد از گرفتاری مکن
در کلاس درس کم‌کاری مکن

تربیت کن بچّه‌ها را خوب و راست!
چپ اگر باشی حسابت با خداست
می‌خوری از کجروی‌ها چوب و ماست
خویش را چون دزد بازاری مکن
در کلاس درس کم‌کاری مکن

فکر شام و پوشک و شلوار باش!
ریش بگذار اندکی، هموار باش!
فکر فرزندآوری، پُرکار باش
فکر بدبختی-بدهکاری مکن
در کلاس درس کم‌کاری مکن

مهر را با خنده‌ات آغاز کن
دست‌ها و نیش خود را باز کن
سوی میز و مدرسه پرواز کن
از نثار علم خودداری مکن
در کلاس درس کم‌کاری مکن

#علیرضا_رضایی
@seghani
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

06 Sep, 08:56


#طنزیمات_ادبی
تبعید هم شوم، من از ایران نمی‌روم
اینسان که رنج بُرده‌ام آسان نمی‌روم

در جستجوی مِی به مَیامِی نمی‌روم
دنبال ِ نان به کشور ِ یونان نمی‌روم

آب ِ خلیج و آب ِ خزر خشک هم شود
لَه لَه اگر کُنم به لَهِستان نمی‌روم

در بند از اعتصاب ِ غذا، ترکه هم شوم
از لابه‌لای میله‌ی زندان نمی‌روم

شاید برای دیدن ِ "نانسی" رَوم ولی
هرگز برای جنگ به لبنان نمی‌روم

گیرم که جنگ شد؛ من اگر در مبارزه
خوردم به صهیونیست، به میدان نمی‌روم

هر چند در وطن، پدر ِ من درآمده
فعلا که در نیامده مامان، نمی‌روم

آن مُختَلس که رفت، زمانی وَزیر بود
یک روز گفته بود: به "قرآن" نمی‌روم

با اینکه ظاهرم غلط‌انداز و غربی است
یا نیستم شبیه مسلمان، نمی‌روم

"شیراز معدنِ لبِ لَعل است و کانِ حُسن"
من با وجود این همه ارکان نمی‌روم

#محمود_برزین
@barziiiiiin
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

05 Sep, 07:09


#طنزیمات_ادبی
ای چرخ ز گردش تو خرسند نی‌ام
آزادم کن که لایق بند نی‌ام

ور میل تو با بی‌خرد و نادان است
من نیز چنان اهل و خردمند نی‌ام

#اثیرالدین_اومانی
@tanz20

طنزیمات ادبی

31 Aug, 05:30


#طنزیمات_ادبی
باور کنید حال و هوایم مساعد است
این شایعات شیوه ی برخی جراید است
یک صبح
تیتر می شوم: این شخص
 
[بگذریم]
یک عصر
خوانده اید... و تکرار زاید است
من زنده ام هنوز و غزل فکر می کنم
باور نمی کنید؟
همین شعر شاهد است

#محمدعلی_بهمنی🖤
@tanz20

طنزیمات ادبی

30 Aug, 09:48


#طنزیمات_ادبی
بنده و چاکر و خوار و بله‌گویید هنوز
لاجرم ریزه‌خورِ سفره‌ی اویید هنوز

عورت ظلم عیان است و شما کوردلان
روز و شب در پی پوشاندن مویید هنوز

باغِ اندیشه پر از سیب درشت است و شما
سخت دلبسته‌ی آن بوته کدویید هنوز

با شما رخنه‌ای از روز تولّد باقی است
عمرتان طی شد و مشغول رفویید هنوز

خونِ ما هست که از خوردنِ آن مست شوید
زین‌سبب دشمن خونخوارِ سبویید هنوز

ما به دریا زده‌ایم از پی آن دُرّ و شما
پاچه بالا زده در بستر جویید هنوز

سال‌ها رفت و جهان نو شد و بیچاره شما
در صف دوست به دنبال عدویید هنوز

#محمدرضا_طاهری
@Ketab_va_hekmat
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

27 Aug, 07:27


.
#طنزیمات_ادبی
دولتِ بی‌بخارِ بی‌عُرضه، برق تامین نمی‌کند حتّی
توی تامین برق تقلید از کشورِ چین نمی‌کند حتًی

آنقدَر جنس‌ها گران شده‌است که به یارانۀ چهارنفر
مرد بقّال توی زنبیلم تف که نه! فین نمی‌کند حتّی!

با شعار حمایت از ضُعفا، چاق و گردن‌کلفت‌تر شده‌اند
گردنِ اکثر مدیران را منهدم مین نمی‌کند حتّی

حاکمِ شهر آنقدَر غرقِ مال دنیا و تاج و تخت شده‌ست
روی منبر که می‌رود دیگر صحبت از دین نمی‌کند حتّی

درد بسیار می‌کشم وقتی قلمم را به دست می‌گیرم
فحش اگر جای شعر بنویسم، باز تسکین نمی‌کند حتّی

کاری از دست ما که ساخته نیست؛ باید این را خدا درست کند
کار مردم فقط شده نفرین، و خدا "سین" نمی‌کند حتّی!

#مهدی_صادقی_مود
@tanz20

طنزیمات ادبی

25 Aug, 10:53


#طنزیمات_ادبی

برای پست ریاست سواد لازم نیست
بقدر پیچه ی امضا، زیاد لازم نیست

بدو که دیده شوی در صف نخست نماز
تظاهری بنما، اعتقاد لازم نیست

به پیشگاه رئیست فقط تملّق کن
تذکّر و نظر و انتقاد لازم نیست

بیا که در سفر اربعین بخوربخور است
نظر به کوروش فرّخ نژاد لازم نیست

به ملّت شکمو شام ناب باید داد
برای رأی گرفتن ستاد لازم نیست

برای جمله ی «دزدید و رفت»، می بینیم
به حکم قاضی عادل!! نهاد لازم نیست

در این ولایتِ مختصّ کشت بادمجان
سیاست و هنر و اقتصاد لازم نیست

برس به پیش و پس شال زلف خانم ها
که ریشه کن شدن اعتیاد لازم نیست

به قدری از همه سو پاره پوره شد ملّت
که چسب و وصله و پمپاژ باد لازم نیست

کمک به هلهله ی آن بلاد، عین ثواب
کمک به زلزله ی این بلاد لازم نیست

برای قتل حسین(ع) آنقدَر نفر دارند
که شمر و خولی و ابن زیاد لازم نیست

به رغم دود و دمِ شهریار و نیما و...
برای خوب سرودن مواد لازم نیست
*
#حسین_گلچین

@hosseingolchin
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

23 Aug, 15:41


#طنزیمات_ادبی
شمّه ای شرح دهم مشکلِ این سامان را
بلکه تجویز کنم شیوه ای از درمان را

گفته بودم که از این پس بشوم لال، اما
«چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را»

با خودم عهد نمودم بنویسم شعری
التیامی بشود زخم دلِ انسان را

دست در خون دلِ خود زده ام از سرِ درد
تا فراموش کنم جشن حنابندان را

مدتی بعد به خود آمدم و فهمیدم،
«غایت جهل بُوَد مشت زدن سندان را»

آن قدَر پول ندارم که به گردش ببرم
به دِه مادریِ خود زن و فرزندان را

آدم آن نیست که با ( بنز ) فقط حال کند
عاشق آن است که بر دیده نهد (پیکان) را

وان که را خودروِ جانانه نباشد پیکان
به ژیان روی کند تا که بگیرد آن را

به ژیان هم اگرش دسترسی ممکن نیست
ناز فرغون کشد و گاریِ بی فرمان را

ور میّسر نشدش گاری و فرغون ، باید
مرگ، خواهان شود و سینه قبرستان را

مرگ هم گر نشدش یار به مبنای جنون
بتکاند به سر هر دو جهان تنبان را

اگر از بخت بدش هر دو جهان داد ز کف
خنده آن قدر کند تا بدرد همیان را!

(همه دانند که همیان چه بُود شرح مخواه
خیک و مشک است که باشدلقب آن انبان را)

گرچه با خوردن ترشی بشود دندان کُند
گاه شیرینیِ ما  کُند کُنَد دندان را۱

(بیت بالا الکی گفته ام این جا شاید،
تا ببینم لب تان آخر ِ سر خندان را!)

پند «راشد» بشِنو، نان و کبابت گر نیست
مَده از کف پس از این لذّت بادمجان را


۱- اشاره شده است به طنز سعدی که:«همه را دندان به ترشی کُند شود، مگر قاضیان را که به شیرینی.»

#خالوراشد
@rashedansari
@tanz20 👈

طنزیمات ادبی

17 Aug, 13:12


#طنزیمات_ادبی
نقيضه واره اي بر شعر #عمران_صلاحی :

نوک پا تا به سر بدهکاریم
طاقباز و دمر بدهکاریم

به فریبرز و کاوه و هوشنگ
به کریم و صفر بدهکاریم

به برادر زن عموی پسرـ
-دایی مش ظفر بدهکاریم

به کرم قاسمیِ جوجه فروش
دو عدد مرغ نر بدهکاریم

مبلغی هم به صفدر رمال
جهت دفع شر بدهکاریم

بدهی‌مان به مردها به کنار
به ملوک و قمر بدهکاریم

به همین خانم بزک کرده
گوشه چشم و نظر بدهکاریم

بزکش هرچه بیشتر باشد
ما به او بیشتر بدهکاریم

610 تومن به بانک سپه
شعبه رامسر بدهکاریم

شصت تا قسطمان عقب مانده
شصت قسط دگر بدهکاریم

به دو سیاره‌ی ونوس و زحل
چندتایی قمر بدهکاریم

به کلید ریاست جمهور
چند جین قفلِ در بدهکاریم

دهه فجر هم به آمریکا
چندتا «مرگ بر» بدهکاریم

غیر گاز، این دو تنب و بوموسی
به امیر قطر بدهکاریم

چون حزین گشته خاطر حافظ
ما به او شعر تر بدهکاریم

«خوش خبر باشی ای نسیم شمال»
خبرم کن اگر بدهکاریم

«سوی من لب چه می‌گزی که مگو»
به تو هم ما مگر بدهکاریم؟

پسرم گفت پول می‌خواهم
گفتمش: «کره خر! بدهکاریم»

مادرش داد زد که: «ای مردک!
واقعاً ما اگر بدهکاریم

پس چرا هفته گذشته خودت
رفته‌ای.... لا اله الا ا...»

قافیه شد غلط و با این وضع
ما به شعر و هنر بدهکاریم

#شيخ_غيرمفيد
@tanz20 👈