Chaosmotics | کائوسموتیکس @chaosmotics Channel on Telegram

Chaosmotics | کائوسموتیکس

@chaosmotics


🔊درسگفتارهای فلسفه معاصر | سروش سیدی

◇Researcher at the New Centre for Research and Practice

☆"A tellurian insurgency unknown even to the black revolution of solar catastrophe"

Chaosmotics | کائوسموتیکس (Persian)

با خوش آمدید به کانال Chaosmotics | کائوسموتیکس! این کانال تلگرام توسط سروش سیدی راه اندازی شده است، یک پژوهشگر در مرکز جدید تحقیق و عمل و همچنین یک پژوهشگر در آزمایشگاه پساانسان. این کانال جایی است که شما می توانید درسگفتارهای فلسفه معاصر را بشنوید و در مورد مفاهیم پیچیده و جذاب آن بحث کنید. اگر به جستجوی دانش و ایده های نوین در زمینه فلسفه علاقه مندید، Chaosmotics | کائوسموتیکس بهترین انتخاب برای شماست. بپیوندید و از تبادل اطلاعات با سایر اعضای این جامعه تلگرامی لذت ببرید!

Chaosmotics | کائوسموتیکس

17 Feb, 07:48


Prisoner of the Road
Sivert Høyem

@chaosmotics

Chaosmotics | کائوسموتیکس

14 Feb, 12:56


تزهای آنتی‌فاشیستی (۱)
از کجا باید آغاز کرد؟
فؤاد حبیبی - سروش سیدی

بهمن، ۱۴۰۳

@msandus
@chaosmotics

Chaosmotics | کائوسموتیکس

13 Feb, 16:46


تزهای آنتی‌فاشیستی (۱)

از کجا باید آغاز کرد؟

فؤاد حبیبی - سروش سیدی

سیاست مترقی اگر می‌خواهد از ژانر اخلاقیات، آسیب‌شناسی و مرثیه‌خوانی برش کند، چاره‌ای ندارد مگر فاصله‌گذاری از این تثلیث نامقدس، با در نظر داشتن توام هر دو لحظۀ منفی (گسست) و مثبت (تأسیس)، به قصد حرکت به سوی یک اخلاق ـ سیاست رادیکال. با چنین نگرشی است که ورای دوگانه‌هایی همچون سیاست هویت / سیاست طبقاتی، می‌توان از تفاوت و کثرت به تقویم همبستگی در عین تشدید تکینگی پل زد.


@MSandUS
@chaosmotics

Chaosmotics | کائوسموتیکس

11 Feb, 04:22


Chaosmotics | کائوسموتیکس pinned an audio file

Chaosmotics | کائوسموتیکس

10 Feb, 07:44


کمونیسم به مثابه یک روند تأسیسی مستمر
آنتونیو نگری/ 18 ژانویه 2017


فرانچسکو راپارلّی: در کار دیونیزوس (که به همراه مایکل هارت نوشته شده) شما بر مرکزیت «استلزامات کمونیسم» تاکید دارید در توصیف وجه معاصر تولید، و مقصود شما از آن زبان، تأثرات و تحرک است، که بدل به ستون‌های تولید ارزش کاپیتالیستی شده‌اند. بحرانی که در ۲۰۰۸ همچون یک انفجار سربرآورد، ظاهراً این تحلیل را تائید میکند. موافقید؟

نگری: بله فکر کنم. کتاب تلاشی بود برای تلخیص عناصر تحلیل کار و دگردیسی‌های آن، که سال‌ها پیش آغاز شده بود، یعنی همزمان با پژوهش‌های جمعی در گروه پوتره اوپرائیو. نقدی بود بر جنبش سنتی کارگران، متکی بر تغییر ژرفی در ترکیب سیاسی و تکنیکی طبقه کارگر. به خصوص، تغییرات رادیکال در روندهای انقیاد ایجاد شد. نبردهای دانشجویان، به خصوص پس از ۱۹۸۶، جنبه‌های بسیاری از نبرد کارگران را در آن زمان شامل می‌شد. به همین شکل، تکنولوژی اطلاعات و کار دیجیتال هرچه بیشتر طی این مبارزات جنبه‌ی مرکزی یافت. از همان ۱۹۸۶ نبردهایی عظیمی که فوران کرد-از دانش تا سلامت، خدمات شهری تا مستمری‌ها-در حوزه‌ی بازتولید جای داشت و در مراکز کلان‌‌شهرها مفصل‌بندی می‌شد. روشن است که بحران همچنان به این بستر جدید وابسته است. وانگهی: این بحرانی است که می‌کوشد شکلی از حکومت‌مندی را بر فراز وجه‌ رادیکال سوژه‌ی تولیدگر مستقر سازد.
ف.ر.: لوکاچ، در مقاله‌ای در باب لنین [لنین: پژوهشی در باب وحدت اندیشه‌ی او] می‌گوید که ماتریالیسم تاریخی بدون درک فعلیت انقلاب در مقام پس‌زمینه‌ی این عصر وجود ندارد. به نظر می‌رسد که چنین فعلیتی اکنون در هیچ جا یافت نمی‌شود. اما، همانطور که گفتیم، امروز بیش از هر زمان «استلزامات کمونیسم» وجه ممیز شیوه‌ی تولید هستند. در برابر این توحش بحران و جنگ، آیا انقلاب بار دیگر تنها بدیل است؟

نگری: بی‌شک هر وساطتی بین سطح فرمان چنان که امروز در بعد مالی پیکربندی می‌شود و بستر عامی که کار زنده در آن عمل می‌کند، شکست خورده است. همراه با این شکست، روشن است که تنها یک روند انقلابی می‌تواند راه‌حل چنین تناقض رادیکال و گذرناپذیری باشد. اما همچنان باید روشن کرد که امروز انقلاب به چه معناست. از همان دهه ۱۹۸۰، در نوشته‌هایم توجه خاصی نسبت به رفتارهای کنش‌گر وجود داشت، تولید سوبژکتیویته که از دل وضعیت پرولتاریایی جدید ظهور می‌کند. به نظر من سخن‌گفتن از انقلاب دیگر به معنای سخن‌گفتن از گسست بین فرمان و مقاومت نیست، یعنی گسست بین صور سرمایه‌ی ثابت و مسئولیت‌هایی که کار زنده در مواجهه با فرمان فعال می‌کند، به عبارت دیگر به معنای سخن‌گفتن از گسست از دیالکتیک نیست. درواقع دیگر این مساله‌ی محوری نیست. مساله فهم این است که پرولتاریای جدید کدام رفتارها، سطوح سازماندهی، و توانمندی‌های بیان را در اختیار دارد. زیرا، وقتی می‌گوییم «راه‌حلی جز انقلاب وجود ندارد»، در این نقطه دیگر حرف ما حرف مبتذلی است. مساله این نیست که بفهمیم آیا [انقلاب] ضروری است، بلکه این است که دریابیم چگونه ضروری است و چگونه ممکن است. حذف هر راه‌حل اصلاح‌طلبانه امروز بیش از هر زمان یعنی پافشاری بر یک راه‌حل عملیاتی و فرآیندی که عبارت است از ایجاد نهادهای ضد-قدرت واقعی. عنصر دیگری که باید در خاطر داشت، فراسوی شکل فرآیندی، این واقعیت است که این فرآیند یکسره روی سطح بازتولید بسط می‌یابد. تولید در انقیاد بازتولید است، کارخانه در انقیاد جامعه است، فرد در انقیاد امر جمعی است که در جامعه شکل می‌گیرد. ما خود را در برابر ضرورت ساختن نهادهای امر مشترک می‌یابیم، نه در مقام نتیجه‌ی نهایی روند انقلابی، بلکه در مقام شرط اصلی آن. از این منظر، به نظر من می‌توانیم بار دیگر از فعلیت انقلاب حرف بزنیم، از فعلیت انقلاب در اکنون حرف بزنیم، و نه فعلیت چیزی که در راه است.

ف.ر.: درونمایه‌ی دولت بار دیگر به صحنه‌ی معاصر بازگشته است به علاوه‌ی ضرورت «تصرف دولت» به دست فرودستان. آیا می‌توان تجربه‌ای کمونیستی داشت-در دوران جهانی‌سازی روندهای ارزشگذاری- بدون نقد رادیکالی بر شکلِ دولت؟

نگری: روشن است که نقد رادیکال شکل دولت [یا دولت به مثابه شکل] ضروری است، اما از بسیاری جهات زائد است. منظورم این است که، اگر چیزی که قبلاً گفتیم درست باشد (یعنی اگر گسست تامی از وساطت حادث شده باشد) در این صورت خود کارکرد دولت دیگر نمی‌تواند در قالب رفورمیستی بازیافت شود. کارکرد دولت چیزی جز سرکوب نیست. از این منظر، دولت هستنده‌ای انگلی است؛ بدین معنا دولت دیگر نمی‌تواند جایگاهی درون تامل انقلابی داشته باشد. اما با وجود این باید مراقب بود، زیرا مساله استفاده از دولت بماهو نیست. در هر مرحله از انتقال، نمی‌توانیم کاری کنیم جز استفاده از ابزارهای عامی که دولت عرضه کرده است.

@chaosmotics

Chaosmotics | کائوسموتیکس

10 Feb, 07:44


روشن است که به منظور سرنگون‌کردن آنها؛ به منظور زدودن تدریجی قدرت (سرکوبگری) که فی‌نفسه آکنده از آن هستند. دشمن اصلی بتوارگی دولت است. امروز با مواضعی روبرو هستیم (مواضعی که دیگر قابل‌قبول نیستند) که فواید کارکردهای عمومی خاصی را بررسی می‌کنند-که در تأسیس دولت بیان شده است-حاکمیت و خودآیینی قدرت دولتی را بتواره می‌کنند، و بدین‌ترتیب آزادی مبارزات را یکسره از بین می‌برند. بتوارگی رهبران در برابر جنبش‌های واقعی-تنها جنبش‌هایی که می‌توانند امر اجتماعی را دگرگون کنند. پس باید به تصریح گفت که در پس بتوارگی دولت همواره دو ایدئولوژی یا رفتار وجود دارد: یکی رهبری، دیگری آنارشی، بی‌واسطگی، گشودگی مسیانیک. همین ارجاعات است که به شکلی حقیقی باید دورشان ریخت.

ف.ر.: مبارزه‌ی کمونیستی خود شما برآمده از نبردهای فوق‌العاده‌ی «کارگر توده‌ای» بود و سپس از همان دهه هفتاد با «کارگر اجتماعی» مواجه شد: یک فیگور پرولتاریایی جدید که نتیجه‌ی تحصیل، گسترش رفاه و مبارزاتی به سوی نفی کار بود. همین فیگور، در میانه‌ی بحران، بی‌ثبات می‌شود. در این سطح، مبارزه‌ی کمونیستی به چه معناست؟

نگری: معنای آن عبارت است از تحقق دگردیسی رنج نیاز، فقدان، به برساخت یک «ما»ی میل‌گر. در انعطاف‌پذیری و تحرکی که رژیم نئولیبرال تحمیل می‌کند، رنج فردی تشدید می‌شود. در عوض، امر جمعی باید به شکلی صریح به درون «وضعیت کار» معاصر آورده شود. سوسیال‌دموکراسی نمی‌توانست در قالب رفاه و کاری که در پس آن بود، ضرورت تشدید امر جمعی، کل، و این واقعیت را درک کند که تکینگی‌ها در نسبت بین خودشان زیست می‌کنند. امروز یک روحیه‌ی کمونیستی جدید می‌تواند در کشف مجدد یک همکاری اشتراکی سربرآورد! روشن است که گام‌هایی مادی لازم است برای فهم این که چگونه باید از نیاز به میل گذر کرد... فرمولی قدیمی به ذهنم می‌آید: تصاحب، نهاد و قبضه‌ی قدرت. تصاحب فشاری است که بر دستمزد و درآمد اعمال می‌شود. وهله‌ی بعد نهادی است: بازشناسی خودمان و کنش در مقام یک «ما». این گامی بنیادین است، که به هیچ وجه به بی‌واسطگی یا آگاهی‌بخشی صرف فروکاسته نمی‌شود. سپس مساله‌ی قبضه‌ی قدرت را داریم، که امری اسطوره‌ای نیست و یکسره با آنچه می‌شناختیم تفاوت دارد: زیرا قبضه‌ی قدرت یعنی به کار انداختن یک روند مستمر تأسیس، روندی که هرگز به فرم‌های نهادی ازپیش‌مستقر نمی‌چسبد. بلکه، همواره نهادها را به جانب توانمندی‌های تازه‌ی ائتلاف، همبستگی و همکاری می‌گشاید. و امروز این همه باید بر سطح بازتولید رخ دهد. پاییز قبل واقعه‌ی مهیبی رخ داد: تظاهرات زنان در رم. تظاهراتی سرشار از نوآوری بود دقیقاً بدان سبب که صرفاً تظاهراتی علیه خشونت جنسیتی نبود، بلکه اعلامیه‌ی بنیادینی بود علیه بهره‌کشی از زنان در مقام عنصری که از تمام صور امر سیاسی، چنان که امروز خود را عرضه می‌کند، تفکیک‌ناپذیر است. این صفحه‌ی زیست‌سیاسی‌ای است که روی آن حرکت می‌کنیم. ×

@chaosmotics

Chaosmotics | کائوسموتیکس

08 Feb, 18:54


Call of the Raven Moon
Saturnus

@chaosmotics

Chaosmotics | کائوسموتیکس

06 Feb, 07:11


▫️ امپراتوری و امپریالیسم
▫️ مایکل هارت و آنتونیو نگری در مناظره‌ای بین‌المللی


5 فوریه 2025

نوشته‌ی: اِلیا زارو
ترجمه‌ی: ساسان صدقی‌نیا

🔸 نخستین ویراست کتاب امپراتوری اثر آنتونیو نگری و مایکل هارت را انتشارات دانشگاه هاروارد در سال ۲۰۰۰ منتشر کرد. این اثر به نقطه‌ی عطفی در نظریه‌ی سیاسی معاصر و هسته‌ی کانونی یک بسط نظری تبدیل شد که تا به امروز ادامه دارد. هارت و نگری گذاری از جهان مدرن و پارادایم‌های آن‌ را نظریه‌پردازی می‌کنند. از نظر آن‌ها این گسستی است واقعی از استعمارزدایی که از دهه‌ی ۱۹۶۰ و بحران فوردیسم در دهه‌ی ۱۹۷۰ آغاز و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقرار بازار واحد جهانی تثبیت می‌شود. تنش بین فقدان کامل محدودیت (فضایی و زمانی) برای گردش سرمایه در مقیاس جهانی و محدودیت ذاتیِ حاکمیت مدرن، به گفته‌ی این دو نویسنده، منشأ بحرانی در دولت‌های ملی است که امروزه دیگر قادر به ارائه‌ی خود به‌عنوان ساختارهای اساسی مرجعیت ژئوپلیتیکی برای سرمایه نیستند. بحران دولت-ملت‌ها، به گفته‌ی هارت و نگری، نشان دهنده‌ی ضرورت کنار گذاشتن آموزه‌ی امپریالیسم است که مبتنی بر تقسیمِ فضایی است و دیگر برای تحلیل پویایی‌ها و تحولات سرمایه‌داری معاصر مفید نیست. بنابراین، مفهوم «امپراتوری» به‌عنوان مدل جدید حکم‌رانی، ایده‌ای از حاکمیت پسامدرن است که قادر به اداره‌ی انباشت سرمایه در عصر مالی‌سازی و سرعت بالای پیشرفت‌های فناوری است و در دسته‌بندی‌های سیاسی در تقابل با مفهوم «امپریالیسم» قرار می‌گیرد.

🔸 مقاله‌ی حاضر بر این دو نکته تمرکز دارد و قصد دارد کار هارت و نگری را با تفسیرهای مختلفی که برانگیخته، مقایسه کند تا به درک کاملی از اندیشه‌ی آن‌ها و خودِ مفهوم «امپراتوری» دست یابد. بنابراین ابتدا به نقشی که هارت و نگری برای دولت-ملت‌ها در بستر «امپراتوری» قائل هستند می‌پردازد و برداشت‌های نادرستِ اصلی از نظریه‌ی سیاسی آن‌ها را مشخص می‌کند. در یک توافق کلی، این تفسیرها بر این باورند که نویسندگان کتاب امپراتوری مدعی زوال حاکمیت مدرن در دنیای جهانی‌شده هستند. بنابراین آن‌ها ایده‌ی «حاکمیت امپراتوری» را نقد می‌کنند، چرا که اساساً عملکردی را که هارت و نگری به دولت-ملت‌ها در پویش جهانی نسبت می‌دهند، نادیده می‌گیرند. پس از روشن شدن این جنبه، بخش دوم مقاله به موضوع «پایان امپریالیسم» اختصاص یافته است. در اینجا نقدهای مهم‌تری که به این کتاب وارد شده، بررسی می‌شوند. در این مورد، موضوعْ بیش‌تر رد پیش‌فرض مفهوم امپراتوری است تا عدم درک آن.

🔸 در واقع این مفسران، آموزه‌های مارکسیستی سنتی پیرامون امپریالیسم را در مقابل «امپراتوری» قرار می‌دهند و نظریه‌ی هارت و نگری را از دیدگاه تحلیلی و عملیْ مضر می‌دانند و این نظریه را تحریف‌کننده‌ی فرایندهای واقعی انباشت سرمایه و ناتوان در هدایت صحیح کنش سیاسی ضدسرمایه‌داری می‌دانند. در واقع، همان‌طور که در بخش آخر اشاره خواهد شد، با استفاده از مقوله‌های مارکسیِ «تبعیت صوری» و «تبعیت واقعی» سرمایه در دنیای جهانی‌شده، مفهوم «امپراتوری» می‌تواند تفسیری مناسب از این فرایندها ارائه دهد...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4AE

#آنتونیو_نگری #مایکل_هارت
#امپراتوری #امپریالیسم #الیا_زارو #ساسان_صدقی‌نیا

👇🏽

🖋@naghd_com

Chaosmotics | کائوسموتیکس

28 Jan, 01:08


@chaosmotics

Chaosmotics | کائوسموتیکس

26 Jan, 20:08


My Friend the Forest
Nils Frahm

@chaosmotics

Chaosmotics | کائوسموتیکس

25 Jan, 16:57


‍ اُفق با جای‌مندی راکد (ثابت)[standing location]، در گستره‌ای فضا و زمان همراه است. افق، همدَمی همیشگی برای هر نقطه ثابت در این گستره است. همانند یک چنین موقعیتِ راکدی، اُفق نیز زوال‌پذیر و نا‌پایا است - این سرحدی از فضاست[limit of the space] که همچون مرزی متغیر، با کوچکترین تغییر در مکان‌مندی ما، همواره تغییر می‌کند؛ چنانچه که برحسب واقع می‌توان گفت مادامی که من حرکت می‌کنم، افقِ من نیز بسان سایه‌ای من، در حرکت من می‌پاید و در شیوه‌ای نمود یافتنش، تفاوت می‌یابد. از این منظر، هرآنچه که فراتر از اُفق است، ناشناخته‌ای است که در جوارِ مکشوف شدن است، چراکه افق همواره نشانی[symptom] است از آینده. به واقع همیشه‌ چیزی فراتر از افق وجود دارد، و یا به تعبیری می‌توان بیان داشت که در آنسوی افق، چیزی نهفته است؛ گویی آینده‌ای است که در فضایی نامتناهی جاری است. و این همانا نشانه‌ی تَرازمانی/فضایی از آینده است....

🔻اُفق | هیلان بنسوسان | ترجمه‌ی شهام شریفی

🔺️INDEXICALISM | REALISM AND THE METAPHYSICS OF PARADOX | Hilan Bensusan | Horizon | pp.42

برای خواندن ادامه‌ی مطلب بر روی درجگاه لینک کلیک کنید...

[ SCHIZOGRAPHI | شیزونگاری ]

Chaosmotics | کائوسموتیکس

24 Jan, 08:46


"Despotic soma has become logos , word, serialism, installed by written administration as a superior stratum of read-only-memory. The purest instance of despotism is a holy book (scripting patriarchy). As the territorial soma is overcoded by the literacy of a specialized priestcaste, it seals the female body in somatic and genealogical time, locking gathering and nurturing into dense metacodings insulated from the ambivalent ulteriority of shamanism, hunting and war, constituting socialized woman as a mundane and domesticated pacifist. This super-somatization of females by divinely overwritten femininity suppresses dark-side meat explorations - with their becoming-animal, drug-deliria, and decoded sex -burying the female germ-line under patrilineal filiation, eradicating its social trace. In this way patriarchy codes xenomatrix as an identifiable object of incestual love, through a process of libidinal mummification whose residue is encrypted in the riddle of the Sphinx, sealed in a time capsule ' [T]he Sphinx is undoubtedly a mortuary animal' gateway to the outside of civilization."

Nick Land, "Meat (or How to Kill Oedipus in Cyberspace)"

@chaosmotics

Chaosmotics | کائوسموتیکس

21 Jan, 10:30


Chaosmotics | کائوسموتیکس pinned «آیا چیزی پیچیده‌تر از اقتصاد در بنیاد اقتصاد وجود دارد؟ از منظر اقتصاد عام پاسخ مثبت است: اقتصاد هرگز به یک نسبت مستقیم دادوستد فروکاسته نمی‌شود. به عبارتی اقتصاد محدود همواره مازادی دارد. آنچه اقتصاد محدود را ممکن می‌کند حدزدن بر اقتصادی دیگر است، یک اقتصاد…»

Chaosmotics | کائوسموتیکس

20 Jan, 16:10


آیا چیزی پیچیده‌تر از اقتصاد در بنیاد اقتصاد وجود دارد؟ از منظر اقتصاد عام پاسخ مثبت است: اقتصاد هرگز به یک نسبت مستقیم دادوستد فروکاسته نمی‌شود. به عبارتی اقتصاد محدود همواره مازادی دارد. آنچه اقتصاد محدود را ممکن می‌کند حدزدن بر اقتصادی دیگر است، یک اقتصاد عام. برخلاف تصور رایج، این اقتصاد پولی و انباشتی نیست که شکل بنیادین اقتصاد است بلکه درواقع اقتصاد پولی ارتدکس محدودیتی است فرع بر اقتصادی عام که مبنای آن اساسا کسب سود یا انباشت نیست بلکه چیزی است یکسره متفاوت: کسب شرف و استیلا بر دیگری. چنین تصوری از اقتصاد را به وضوح در فرهنگ ایرانی می‌بینیم: نهادی به نام «تعارف». از منظر الاهیات اقتصادی، راز فهم فرهنگی مثل فرهنگ ایرانی چیزی نیست جز همین پدیده‌ی ساده، نوعی ریاکاری تنیده در تاروپود این فرهنگ که علی‌رغم اینکه به وضوح ساختگی است، هرگز نمی‌توان آن را کنار گذاشت. تعارف نوعی پیشکش‌کردن دروغین بخشی از مال خود یا اعلام آمادگی برای تخریب بخشی از ثروت خویش است، اما نه بدون هیچ چشم‌داشتی. تعارف شکلی از منطق هدیه است:‌ هدیه‌ای به ظاهر از سر دوستی که در حقیقت هدفش استیلا بر طرف مقابل است. کیست که نداند با پذیرش لطف دیگری تنها اتفاقی که می‌افتد ایجاد چیزی به نام دین یا بدهی است؟ بدهی شکل بنیادین چیزی است که بعدا در فرهنگ دینی «گناه» نام می‌گیرد. اقتصاد محدود کاپیتالیستی اساسا اقتصادی است الاهیاتی که بر مبنای گناهکاری ذاتی بشر بنا شده است:‌ یک بدهی پایان‌ناپذیر. به همین سبب بود که نیچه در تبارشناسی خود در پی کشف چگونگی تکوین انسانی است که می‌تواند خود را ملزم به یک بدهی بی‌پایان کند، انسان دینی، انسان لیبرال. اقتصاد عام پرسش از بنیان‌های اقتصاد بازار است و برای این مقصود به زوایای تاریک مردم‌شناسی نفوذ می‌کند تا در مقام یک تبارشناسی، ریشه‌ی ارزش‌های متعال حاکم بر فرهنگ را در تاریخ تحولات مفهوم اقتصاد بیابد. مارسل ماوس با پیش‌کشیدن مفهوم پاتلچ یا هدیه به جزم‌های بنیادین لیبرالیسم حمله می‌کند تا همچون نیچه نشان دهد که تاریخ‌نگاران چگونه نقطه‌ی پایانی یک پدیده را به خطا در خاستگاه آن جای می‌دهند تا آن را طبیعی جلوه دهند: درست همانطور که امروز انسان اقتصادی یا هومو اکونومیکوس یک داده‌ی طبیعی بی‌تاریخ جا زده می‌شود.×

@chaosmotics
https://t.me/bidarcourses/779

Chaosmotics | کائوسموتیکس

19 Jan, 12:57


تکیه‌ی لیبرالیسم بر فردگرایی ضعیف‌ترین بخش آن است. شما به میزانی از آزادی فردی برخوردارید که جایگاه شما در جمع به شما اجازه می‌دهد (مثلا طبقه). به بیان‌ دقیق‌تر، روی زمین واقعیت، حد آزادی فردی را نه قانون یا تصمیم افراد بلکه نسبت‌شان با باقی نیروهای جامعه مشخص می‌کند. شرایط تکوین یا تحقق آزادی فردی از درون خود فرد نمی‌آید، حتی اگر تصور آزادی برخاسته از ذهن خود فرد و امیال او باشد. برهان روشن این واقعیت هم این است که در غیر این صورت کافی بود اراده‌ای قوی به خرج می‌دادید تا شکل زندگی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی خود را در مقام یک فرد خودتان تعیین کنید‌ (مثلا پولدار شوید). چیزی که امروز با نام لیبرالیسم تبلیغ می‌شود عملا چیزی نیست جز نسخه‌ای از روانشناسی عامه‌پسند (کافی است خودت بخواهی) که در کنارش احتمالا اسم چند فیلسوف یا مثال‌هایی بی‌ربط از مسائل سیاسی آورده می‌شود. اما شرایط تحقق نیروی این خود یا فرد (که لیبرالیسم مدام بر آن تاکید می‌کند بدون اینکه بتواند تعریفش کند) خود اموری فردی یا برخاسته از اراده‌ی فرد نیستند.‌ خود لزوم بحث در باب لیبرالیسم و آزادی فردی نشان می‌دهد که آزادی امری نیست که هر فرد به تنهایی قادر به تحقق آن باشد. فرد وجود خارجی مستقل از نیروهایی که به آن وارد می‌شود ندارد: تصمیم فردی فقط زمانی معنا دارد که حتی برای تحقق یک آرمان فردی با دیگران مشارکت کنید. تاکید بر فردگرایی و آزادی فردی فقط زمانی ممکن است معنا بدهد که درون یک وضعیت تأسیس‌شده زیست می‌کنیم و برای مثال خواستار عدم‌مداخله‌ی قدرت دولتی در انتخاب‌های فردی هستیم. حتی اگر در چنین وضعیتی حرف‌زدن از فردگرایی لیبرالی اهمیتی داشته باشد (که می‌شود به راحتی نشان داد ندارد) باز هم روشن است که در وضعیت تأسیسی تأکید بر فردگرایی حرکت در مسیر مخالف قدرت انقلابی و برسازنده است. حتی طرفداران آزادی‌های فردی هم مجبورند لاجرم جامعه‌ای برابر بنا کنند و در نتیجه بر قدرتی مشترک تکیه کنند که در آن فردیت کمترین میزان اهمیت را داشته باشد. راه تحقق آزادی‌های فردی برای همگان، راه مبارزه با قدرتی که آزادی‌های فردی را تهدید می‌کند، نیازمند عمل جمعی است، نیازمند ترکیب نیروها و فروکاستن خودخواهی فردی تا حد ممکن است، نیازمند رهاکردن انگاره‌ی اتمیستی فرد است. کنش جمعی نه نیازمند رهبری یا دولت یا چیزی مانند آن، بلکه نیازمند میلی جمعی است که از خودخواهی فردی عبور کند: خطای دیگر لیبرالیسم این است که میل را با خودخواهی فردی اشتباه می‌گیرد. به همین دلیل بود که اسپینوزا تأکید داشت عشق ارتباطی به حسادت ندارد: دو نفر که عاشق فرد واحدی هستند تنها از این جهت به یکدیگر نفرت می‌ورزند که هرکدام خواستار "مالکیت" معشوق و محروم‌کردن دیگری از وجود اوست. این مالکیت خصوصی است که بنیاد نفرت و خصومت است: به همین سبب است که لیبرالیسم برخلاف مدعای لیبرال‌ها اساسا بدون دولت قابل‌تصور نیست (لیبرال‌های امروز حتی زحمت خواندن هابز را نیز به خود نمی‌دهند)، چرا که تکیه بر فردیت افراطی و مالکیت خصوصی لاجرم به معنای تشدید خصومت بین افراد است (همانطور که سلب مالکیت از افراد توسط دولت نیز موجب تشدید خصومت است). اما این پارادوکس ظاهری صرفا برخاسته از خود مفهوم دولت است، یعنی قدرت برساخته، یعنی درست همان چیزی که در وضعیت مبارزه‌ی مشترک انبوهه تنها نقش آن نقش کشیش زاهدی است که اندوه را علیه بدن‌ها سازمان می‌دهد. (دغدغه نسبت به شکل دولت هرگز نمی‌تواند دغدغه‌ای نظری برای کنشگران سیاسی باشد). راه برون‌رفت از انسداد همواره راهی است به بیرون از فردیت. چه این فردیت در قالب تکانه‌های اشتدادی برخاسته از هنر یا وهم بیاید و چه از کنشی مشترک، پتانسیلی برای اتصالات غیرفردی و پیشافردی ایجاد خواهد کرد. تکانه و میل پیشافردی تنها بنیان تأسیس امر مشترک است و تأسیس امر مشترک تنها از خلال خود امر مشترک می‌گذرد. لیبرالیسم با تلفیق فردگرایی و رقابت، با تبدیل سوبژکتیویته به یک پروژه‌ی شرکتی، راه تشکیل انبوهه را سد می‌کند. آپاراتوس‌های کنترل لیبرالی دقیقا در قالب ترفندهای فردی‌سازی عمل می‌کنند. (رقابت‌ها و خصومت‌های ظاهرا شخصی و اخلاقیاتی درون محیط کار با همکاران دقیقا همین مکانیسم‌های میکروسیاسی تقویت وضع مستقر هستند، همان مکانیسم‌های آزادی رقابتی لیبرالی). گام اول حتی برای رسیدن به لیبرالیسم نیز تشکیل انبوهه‌ای است که در آن رقابت و فردیت جای خود را به کثرت و ترکیب نیروها بدهد. آزادی فقط و فقط قدرتی جمعی است. برای فهم آن، رو‌ش‌شناسی ما نیز بایدخود را از تکیه بر فردگرایی رها کند. تکیه بر فردیت حتی اگر هدفی مطلوب باشد، در مقام رو‌ش‌شناسی خطاست.
@chaosmotics

Chaosmotics | کائوسموتیکس

19 Jan, 12:57


کوری روش‌شناختی لیبرالیسم دقیقا همین‌جاست: تغییر سیاسی و اجتماعی هرگز از مجرای تأکید بر منافع فردی رخ نمی‌دهد. تنها با فراتررفتن از منافع فردی است که می‌توان به تغییر اندیشید. حتی اگر بخواهید روزی در جامعه‌ی مطلوب لیبرالیسم یعنی جامعه‌ای سراسر رقابتی زندگی کنید، چاره‌ای ندارید جز اینکه برای ایجاد شرایط امکان و تحقق همان رقابت، همکاری بکنید. یک روش‌شناسی حادفردگرا فقط می‌تواند افراد را به منافع شخصی خود الصاق کند و در نتیجه از همان ابتدا ضد هرگونه تکوین امر جمعی است. شرایط تکوین جمعیت‌ها با شرایط تکوین افراد یکسره متفاوت‌اند. وانگهی، فرد اساسا چیزی جز انبوهی از تکانه‌های فرافردی و ترافردی نیست. (این نکته‌ای بود که سیموندون کشف کرد). پرسش معرفت‌شناختی این است: چه می‌خواهد اندیشه‌ای که با ظاهری انقلابی، بی‌وقفه بر شرایط سلب قدرت از انبوه خلق تأکید می‌کند. عبور از وضعیت موجود و تأسیس وضعیت مطلوب هردو نیازمند فرارفتن از منافع فردی است. قدرتی که بتواند از وضعیت موجود فراتر رود درست ضد آن تخیلی عمل می‌کند که خواستار آزادی در مقام رقابت است. به همین دلیل لیبرالیسم برخلاف ظاهر سکولار خود، سخت با تصورات "عرفانی" از ژرفای سوبژکتیویته‌ی فردی پیوند دارد، با رشد و شکوفایی فردی، با مناسک مستمر مرید در برابر مرشد، با تقدیس کارفرما و محیط کار و بازار همچون محل تجلی حقیقت فردی، با نسخه‌های بازاری بودیسم و عرفان و درونگرایی، با تکثر کتابهای راز موفقیت فردی و تشویق به ساختن سوبژکتیویته‌ای که هیچ‌چیز آن را از پا نمی‌اندازد چرا که تمام موانع از درون برمی‌خیزند ("کافی است باور کنی..."). همین درونگرایی عرفانی-بازاری است که حافظ وضعیت مستقر کاپیتالیسم است. اگر ایدئولوژی یک معنا داشته باشد همین است: تا پای مرگ غرق در فقر و رقابت بازاری و همزمان خواستار بازاری‌ترشدن همه‌چیز بودن. تنها راه خروج از این وضعیت اتفاقا نقد هرگونه فردگرایی و آزادی‌ای است که تنها در تملک خصوصی یک فرد باشد، درک اینکه آزادی اساسا ارتباطی با تملک و فردیت و بازار ندارد، بلکه همواره به معنای اتصال بیشتر با بدن‌های انبوهه و اشغال هرچه بیشتر فضا به قصد اشتراکی‌کردن‌تر آن است. تنها با تکیه بر تفاوتی که از اینهمانی من فراتر می‌رود می‌توانم حتی امیال فردی خود را تحقق بخشم. آزادی تنها می‌تواند به معنای قدرت برسازنده باشد و نه "آزادگذاری". دومی فقط در حیطه‌ی تنگ فردیت غیرسیاسی و ضد امر مشترک تحقق می‌یابد. لیبرالیسم از اساس اندیشه‌ای ضدسیاسی است، ضد پولیس در مقام تأسیس اشتراکی واقعیت. تنها راه تأسیس یک جامعه‌ی آزاد تقسیم آزادی و قدرت خود با دیگران است، فرارفتن از منافع شخصی خود و از تصور تملک. روشن است که راه همزیستی و اشتراک منافع هرگز از خلال رقابت اقتصادی نمی‌گذرد بلکه ضد آن است.

@chaosmotics

Chaosmotics | کائوسموتیکس

16 Jan, 18:52


Lost Highway
Angelo Badalamenti

@chaosmotics

Chaosmotics | کائوسموتیکس

12 Jan, 05:22


درسگفتار (حضوری، آنلاین و آفلاین)
اقتصاد عام؛
هدیه، افراط، نا‌انسان
به‌هدایت محمد‌جواد سیدی
۸ جلسه‌
از ۲ بهمن ۱۴۰۳
سه‌شنبه‌ها: ۱۶ تا ۱۸
 
اقتصاد فراتر از آنچه کاپیتالیسم به ما تحمیل می‌کند چیست؟ مسئله تنها به راست و چپ، به کاپیتالیسم یا سوسیالیسم فروکاسته نمی‌شود: در هر دو سو با تصوری محدود از اقتصاد روبرو هستیم که متفکران مختلفی در قرن بیستم با کاویدن ریشه‌های آن در بستر اقتصاد عام، صور جدیدی از اندیشه و مفاهیمی بدیع خلق کردند که گستره‌ اندیشه‌ اقتصادی را تا برهم‌کنش انرژی‌ها در سطح کیهان نیز می‌کشاند.
 
در این دوره با تکیه بر مردم‌شناسان و متفکران معاصر، به مفهومی از اقتصاد می‌اندیشیم که فراسوی درک محدود کاپیتالیستی  و مفاهیمی چون سود و انباشت می‌رود و قطعاتی از متون متفکرانی چون زیگموند فروید، مارسل ماوس، ژرژ باتای، ژان بودریار، ژان-فرانسوا لیوتار، ژیل دلوز و نیک لند را خواهیم خواند تا به مفاهیمی چون هدیه، هدررفت، اقتصاد لیبیدویی و شتاب بیندیشیم.

اطلاعات بیشتر👇
https://t.me/bidarcourses/779

Chaosmotics | کائوسموتیکس

10 Jan, 03:19


گایست و گشتل:
درآمدی بر پساانسان (۲)

[خواندن مقاله‌ای از هیلان بنسوسان]

سروش سیدی


@chaosmotics

Chaosmotics | کائوسموتیکس

04 Jan, 07:01


https://drive.google.com/file/d/15Vw26CCVq6JStBd_Wk4IcJ6-XKPB0RnP/view?usp=sharing

"دیدن یک زخم است"، چشم‌ها از این پس تنها بر انهدام بدن‌ها گشوده می‌شوند، تصاویر پس از بلعیدن واقعیت، حالا خود چشم‌ها را می‌بلعند. قلمدار پس از سالها نقاشی‌کردن در این ویدئو در برابر چشم مرده یا حاد-زنده‌ی دوربین بیش از ۵۰ تابلوی خود را سوزاند-آثاری که در ۴ نمایشگاه انفرادی و بیش از ۲۰ نمایشگاه گروهی در مؤسسات تجاری و عمومی معتبر در بریتانیا و سراسر جهان به نمایش درآمده بودند. تابلوها به سرنوشت محتوم هر تصویری در جهان دچار شدند: جهانی که در آن پس از شیوع تصاویر نسل‌کشی غزه امکان هر تصویرسازی سلب شده است، سوخته است.
در این ویدئو شعله‌ها بوم‌ها را می‌بلعند، تصاویر بایگانی‌های قتل‌عام و گورهای دسته‌جمعی درهم‌تنیده می‌شوند. دیدن یک زخم است: این بیانیه‌ای است فلسفی و اخلاقی درباره‌ی شکست تصویرسازی در مواجهه با فجایع انسانی. پرسشی که این مرثیه در برابر ما می‌نهد این است: در جهانی که قاب در آن چیزی را نگه نمی‌دارد، هنرمند چه می‌تواند بکند؟
http://www.ghalamdar.com

Chaosmotics | کائوسموتیکس

19 Dec, 12:45


استنساخ، محمودخان ملک‌الشعرا
■سکانس آغازین شطرنج باد، محمدرضا اصلانی

@chaosmotics

Chaosmotics | کائوسموتیکس

17 Dec, 20:29


گایست و گشتل:
درآمدی بر پساانسان

[خواندن مقاله‌ای از هیلان بنسوسان]

بخشی از دوره‌ی《اخلاق علیه اخلاقیات، زمین‌شناسی اخلاقیات: علم کوچگر و سرعت‌های اندیشه》، موسسه بیدار، پاییز ۱۴۰۳

سروش سیدی


@chaosmotics
@bidarschool
@bidarcourses

Chaosmotics | کائوسموتیکس

16 Dec, 09:06


Chaosmotics | کائوسموتیکس pinned «‍ تفاوت، ایده،‌ کائوس ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سروش سیدی | ستون: کائوسموتیکس ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از دفتر دوازدهم بارو رساله‌ی سوفیست افلاطون با بحثی راجع به بررسی مفهوم سوفیست آغاز می‌شود. بیگانه…»

Chaosmotics | کائوسموتیکس

15 Dec, 22:21


'

به مناسبت اولین سالگرد درگذشت تونی نگری


«انسان آزاد کمتر از هر چیز به مرگ می‌اندیشد و حکمتش نه تآمل در باب مرگ، که اندیشیدن به زندگی است»
- باروخ اسپینوزا

@MSandUS

Chaosmotics | کائوسموتیکس

15 Dec, 13:42


🔘انجمن علمی فلسفه دانشگاه خوارزمی برگزار می کند:

🔘نشست : « اسپینوزا و مارکس » با هدایت عنایت چرزیانی

🔘زمان : دوشنبه ۲۶ اذر ساعت ۱۰

🔘محل برگزاری : دانشکده ادبیات ، کلاس ۱۰۷

🔘عنایت چرزیانی، پژوهشگر فلسفه و ادبیات، تاکنون چندین دوره‌ی فلسفی پیرامون فلسفه‌ی لویی آلتوسر، ژیل دلوز و میشل فوکو در مؤسسات و دانشگاه‌های کشور برگزار کرده است. سابقه‌ی برگزاری کارگاه‌های مختلف ادبی و انتشار چندین مقاله از وی پیرامون فلسفه‌ی اسپینوزا، دلوز و آلتوسر در نشریه‌های مختلف کشور از جمله مروارید،  آپاراتوس و جنگ هنر مس و... بخشی از فعالیت‌های اوست. از تألیفات وی: مواجههٔ اسپینوزا-دلوز، جامعه‌شناسی بدن زن در شعر فارسی، ارزیابی اخلاقی شعر معاصر فارسی و اسپینوزاگرایی در میدان ادبیات و بررسی چند نمایشنامه از عباس نعلبندیان و بهمن فرسی و مقاله‌ی سمپتوم‌شناسی بالینی صادق هدایت است. او هم‌اکنون کتابی را تحت عنوان بوف کور به روایتی دیگر (یک آزمون‌گری با فلسفه‌ی ژیل دلوز) در دست چاپ دارد. 

🔺 انجمن علمی فلسفه دانشگاه خوارزمی

کانال تلگرام انجمن علمی فلسفه
صفحه‌ اینستاگرام

Chaosmotics | کائوسموتیکس

15 Dec, 09:31


"Prophecy and prescience -How can they be put to the test in the face of unanswered questions? Consider: how much is actual prediction of the waveform (as Muad'Dib referred to his vision image), and how much is the Prophet shaping the future to fit the prophecy? What of the harmonics inherent in the act of prophecy? Does the prophet see the future, or does he see a line or weakness, a fault or cleavage that he may shatter with words or decisions as a diamond cutter shatters his gem with a blow of a knife?"

Dune, "Muad'dib"

@chaosmotics

Chaosmotics | کائوسموتیکس

12 Dec, 13:46


دربارۀ ووکیسم
مسخ کثرت‌گرایی در عصر سرمایه‌داری متأخر

در آغاز قرن بیست‌ویکم، جنسیت و هویت وارد بحرانی پیچیده و چندلایه شدند که در ظاهر، پاسخی به سرکوب‌های دیرینه بود اما به سرعت در دایره‌ای از ساده‌سازی‌های فرهنگی و کالایی‌شدن افراطی گرفتار شد. یکی از پیامدهای این تحولات، ظهور پدیده‌ای است که می‌توان آن را ووکیسم نامید: جنبشی که در ظاهر، دفاع از عدالت و کثرت را هدف گرفته، اما در عمل، نوعی از بنیادگرایی گفتمانی و اضطراب اخلاقی را رواج داده است. ووکیسم به جای تقویت کثرت واقعی، آن را به ابزاری برای کنترل، سرکوب و بازتولید ایدئولوژی‌های نابرابری تبدیل می‌کند.
این پدیده، که می‌توان آن را به مثابه زوال حقیقت‌گویی رادیکال (پارسیا) تحلیل کرد، به شکلی از سرمایه‌داری متأخر خدمت می‌کند که تنوع را به کالایی جذاب اما تهی از معنای واقعی فروکاسته است. با بازنمایی خود به عنوان نماینده قربانیان، ووکیسم اغلب در تقابل با خلاقیت و جسارت فلسفی قرار می‌گیرد و به جای پرسش‌های بنیادین، سوژه‌ها را در بازی بی‌پایان کنترل گفتمان غرق می‌کند. در این میان، آنچه از دست می‌رود، نه‌تنها امکان بیان حقیقتی آزاردهنده، بلکه فرصت برای تخیل دوباره‌ای از عدالت و کثرت در جهانی است که به شدت به آن نیاز دارد.
ووکیسم، همان‌طور که در نقدهای معاصر بر آن تأکید شده است، پیامد نهایی ساده‌سازی‌های انگلوآمریکن و مصرف‌گرایی فرهنگی است؛ وضعیتی که مفاهیمی چون جنسیت و هویت را به شکلی سطحی و کالایی عرضه می‌کند، در حالی که تناقضات بنیادین خود را پشت نقاب عدالت‌خواهی مخفی نگاه می‌دارد. …

برای مطالعۀ متن کامل کلیک کنید یا Instant View را در پایین پست لمس کنید.

﹏﹏✎ #سروش_سیدی
#ووکیسم، #سرمایه‌داری، #کار، #ناسیونالیسم، #ژان_فرانسوا_لیوتار، #میشل_فوکو، #پارسیا
Taamoq | تَعَمُّق

Chaosmotics | کائوسموتیکس

06 Dec, 09:55


||
•گزارش تصویری

||
از رانه‌ی مرگ تا فاجعه‌ی خورشیدی;
شتابگرایی و کاپیتالیسم

• سروش سیدی
پژوهشگر و مترجمِ فلسفه




@tua_sculpture

Chaosmotics | کائوسموتیکس

05 Dec, 20:12


||
• انجمن مجسمه سازی دانشگاه هنر ایران
"مجموعه نشست های فلسفه و هنر"

||
از رانه‌ی مرگ تا فاجعه‌ی خورشیدی;
شتابگرایی و کاپیتالیسم


• سروش سیدی
پژوهشگر و مترجمِ فلسفه