بلبلی برگ گلی @bolbolibargegoli1397 Channel on Telegram

بلبلی برگ گلی

@bolbolibargegoli1397



گروه کوچه باغ
https://t.me/+GFNpufrx90A2ODQ0
در این کانال ببینید👇
➊داستان های کوتاه و آموزنده
➋نقیضه های دلنشین جناب استاد یاسین کرد
➌انرژی مثبت
➍اشعار عاشقانه سنتی و نو
➎پست های زیبا
➏موسیقی های ناب

بلبلی برگ گلی (Persian)

با خوشامدگویی به کانال تلگرام 'بلبلی برگ گلی' خوش آمدید! این کانال یک گروه کوچه باغ است که برای همه علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه و آموزنده، نقیضه های دلنشین، انرژی مثبت، اشعار عاشقانه سنتی و نو، پست‌های زیبا و موسیقی‌های ناب آماده‌ی ارائه محتواست. اگر دنیایی پر از خیال‌پردازی، انرژی مثبت و ابتکار دوست دارید، این کانال برای شماست. همراهی کردن با 'بلبلی برگ گلی' به شما کمک می‌کند تا به یک فضای آرام و دلچسب علاقه‌مند شوید. بنابراین، بهترین تجربه ممکن را از این کانال تلگرام به دست آورید و از محتوای منحصر به فرد آن لذت ببرید!

بلبلی برگ گلی

12 Feb, 10:33


بلبلی برگ گلی pinned «دعوتید به گروه ادبی فرهیختگان کشوری⤵️ https://t.me/+DKUQQ3iZ7PJiZGNk»

بلبلی برگ گلی

12 Feb, 10:31


🔴 5000ساعت کارگاه تخصصی روانشناسی همراه با مدرک وزارت علوم
https://t.me/rooeen_ravan

بلبلی برگ گلی

12 Feb, 08:48


به صورتِ تو بُتی کمتر آفریده خدا
تو را کشیده و دست از قلم کشیده خدا

#سلیم_تهرانی

بلبلی برگ گلی

12 Feb, 07:12


دوجین کار سرم ریخته...
اول باید خورشید را به آسمان سوزن کنم
و بعد منت ماه را بکشم تا به شب برگردد

سپس بادها را هل بدهم تا دوباره وزیدن بگیرند
و آنقدر با گل‌ها حرف بزنم
تا به یاد آورند روزی زیبا بوده‌اند ...
بعد از تو این دنیا
یک دنیا کار دارد تا دوباره دنیا شود ...!

#ایلهان_برک

بلبلی برگ گلی

12 Feb, 07:08


عشق،
تعریف ساده‌ای دارد؛
"چشمانت"...

#علی_سید_صالحی

بلبلی برگ گلی

12 Feb, 06:39


روزی می‌رسد که نسبت به همه چیز بی‌تفاوت می‌شوی.
نه از بدگویی‌های دیگران می‌رنجی
و نه دلخوش به حرف‌های عاشقانه‌ی اطرافت.
به آن روز می‌گویند: پیری.

آن روز، ممکن است برای برخی پس از سی سال از اولین روزی که پا به این دنیا گذاشته‌اند؛ فرا برسد
و برای برخی پس از هشتاد سال هم هرگز اتفاق نیفتد. این دیگر بستگی به چگونه تا کردن زندگی با انسان‌ها دارد ...

#گابریل_گارسیا_مارکز

بلبلی برگ گلی

11 Feb, 18:57


دعوتید به گروه ادبی فرهیختگان کشوری⤵️

https://t.me/+DKUQQ3iZ7PJiZGNk

بلبلی برگ گلی

11 Feb, 17:51


من به سرچشمه ی خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
.
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم
او که می رفت مرا هم به دل دریا برد
#علامه طباطبایی

بلبلی برگ گلی

09 Feb, 09:57


در این سرما سر ما داری امروز
دل عیش و تماشا داری امروز

میفکن نوبت عشرت به فردا
چو آسایش مهیا داری امروز

بگستر بر سر ما سایه خود
که خورشیدانه سیما داری امروز

در این خمخانه ما را میهمان کن
بدان همسایه کان جا داری امروز

نقاب از روی سرخ او فروکش
که در پرده حمیرا داری امروز

دراشکن کشتی اندیشه‌ها را
که کفّی همچو دریا داری امروز

سری از عین و شین و قاف برزن
که صد اسم و مسما داری امروز

خمش باش و مدم در نای منطق
که مصر و نیشکرها داری امروز


مولانا
غزل ۱۱۸۷

بلبلی برگ گلی

09 Feb, 09:55


هر روز بامداد طلبکار ما توی
ما خوابناک و دولت بیدار ما توی

هر روز زان برآری ما را ز کسب و کار
زیرا دکان و مکسبه و کار ما توی

دکّان چرا رویم که کان و دکان توی
بازار چون رویم که بازار ما توی

زان دلخوشیم و شاد که جان بخش ما توی
زان سرخوشیم و مست که دستار ما توی

ما خمره کی نهیم پر از سیم چون بخیل
ما خمره بشکنیم چو خمار ما توی

طوطی غذا شدیم که تو کان شکری
بلبل نوا شدیم که گلزار ما توی

زان همچو گلشنیم که داری تو صد بهار
زان سینه روشنیم که دلدار ما توی

در بحر تو ز کشتی بی‌دست و پاتریم
آواز و رقص و جنبش و رفتار ما توی

هر چاره گر که هست نه سرمایه دار توست
از جمله چاره باشد ناچار ما توی

دل را هر آنچ بود از آن‌ها دلش گرفت
تا گفته‌ای به دل که گرفتار ما توی

گه گه گمان بریم که این جمله فعل ماست
این هم ز توست مایه پندار ما توی

چیزی نمی‌کشیم که ما را تو می‌کشی
چیزی نمی‌خریم خریدار ما توی

از گفت توبه کردم ای شه گواه باش
بی گفت و ناله عالم اسرار ما توی

ای شمس حق مفخر تبریز شمس دین
خود آفتاب گنبد دوار ما توی


مولانا
غزل ۲۹۷۹

بلبلی برگ گلی

09 Feb, 09:52


باز آمدم چون عیدِ نو، تا قفلِ زندان بشکنم
وین چرخِ مردمْ‌خوار را چنگال و دندان بشکنم

هفت‌اخترِ بی‌آب را، کین خاکیان را می‌خورند
هم آب بر آتش زنم، هم بادهاشان بشکنم

از شاهِ بی‌آغازْ من، پرّان شدم چون باز من
تا جغدِ طوطی‌خوار را در دِیرِ ویران بشکنم

زآغاز عهدی کرده‌ام کاین جان فدایِ شه کنم
بشکسته بادا پشتِ جان گر عهد و پیمان بشکنم

امروز همچون آصفم، شمشیر و فرمان در کفم
تا گردنِ گردن‌کشان در پیشِ سلطان بشکنم

روزی دو، باغِ طاغیان گر سبز بینی، غم مخور
چون اصل‌های بیخ‌شان از راهِ پنهان بشکنم

من نشکنم جز جور را یا ظالمِ بدغور را
گر ذرّه‌ای دارد نمک گبرم اگر آن بشکنم

هر جا یکی‌گویی بُوَد، چوگانِ وحدت وی برد
گویی که میدان نسپرد، در زخمِ چوگان بشکنم

گشتم مقیمِ بزم او، چون لطفْ دیدم عزمِ او
گشتم حقیرِ راه او، تا ساقِ شیطان بشکنم

چون در کفِ سلطان شدم، یک حبّه بودم کان شدم
گر در ترازویم نهی، می‌دان که میزان بشکنم

چون من خراب و مست را در خانهٔ خود ره دهی
پس تو ندانی این قدَر کاین بشکنم، آن بشکنم؟

گر پاسبان گوید که «هی!»، بر وی بریزم جامِ می
دربان اگر دستم کشد، من دستِ دربان بشکنم

چرخ ار نگردد گِرْدِ دل، از بیخ و اصلش برکنم
گردون اگر دونی کند گردونِ گردان بشکنم

خوانِ کرم گسترده‌ای، مهمانِ خویشم برده‌ای
گوشم چرا مالی اگر من گوشهٔ نان بشکنم؟

نی نی، منم سَرْخوان تو، سرخیلِ مهمانان ِتو
جامی دو بر مهمان کنم، تا شرمِ مهمان بشکنم

ای که میانِ جانِ من تلقینِ شعرم می‌کنی
گر تن زنم خامش کنم، ترسم که فرمان بشکنم

از شمسِ تبریزی اگر باده رسد، مستم کند،
من لااُبالی‌وار خود اُستُونِ کیوان بشکنم


مولانا
غزل ۱۳۷۵

بلبلی برگ گلی

09 Feb, 09:43


واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب
کاندر خرابه دل من آید آفتاب

از پای درفتاده‌ام از شرم این کرم
کان شه دعام گفت همو کرد مستجاب

بس چهره کو نمود مرا بهر ساکنی
گفتم که چهره دیدم و آن بود خود نقاب

از نور آن نقاب چو سوزید عالمی
یا رب چگونه باشد آن شاه بی‌حجاب

بر من گذشت عشق و من اندر عقب شدم
واگشت و لقمه کرد و مرا خورد چون عقاب

برخوردم از زمانه چو او خورد مر مرا
در بحر عذب رفتم و وارستم از عذاب

آن را که لقمه‌های بلاها گوار نیست
زانست کو ندید گوارش از این شراب

زین اعتماد نوش کنند انبیا بلا
زیرا که هیچ وقت نترسد ز آتش آب


مولانا
غزل ۳۰۹

بلبلی برگ گلی

09 Feb, 09:41


به ذکر تو من شادمانی کنم
به یاد لبت کامرانی کنم

منت عاشق و عاشقت را رقیب
که هم گرگم و هم شبانی کنم

به شمشیر عشقم سبک‌تر بکش
که گر زنده مانم، گرانی کنم

کسی کت به سالی ببیند دمی
به عمر درازش ضمانی کنم

چو در خانه آیی، شوم خاک تو
چو بیرون روی، پاسبانی کنم

به امید بوسیدنت هر شبی
تبم گیرد و ناتوانی کنم

تو جان منی، چون ز من بگسلی
کجا بی‌تو من زندگانی کنم؟

به پیرانه سر گر ببوسم لبت
دگر نوبت از نوجوانی کنم

ز لعل تو یک بوسه در کار کن
که چون اوحدی درفشانی کنم


اوحدی مراغه‌ای
غزل ۵۶۶

بلبلی برگ گلی

09 Feb, 09:15


جانان نکند هرگز، هرگز نکند جانان
شادان دل ما یکدم، یکدم دل ما شادان

هجرش چو کشد ما را،ما را چو کشد هجرش
صدجان بدهدوصلش،وصلش بدهدصد جان

دردم چو بود از پی، از پی چو بود دردم
درمان هم از اوخواهم،خواهم هم ازاو درمان

زرین شد ازو بستان، بستان شد ازو زرین
زینسان نبود یاری، یاری نبود زینسان

#ابو النظام محمد فلکی شروانی
غزل ۵

بلبلی برگ گلی

09 Feb, 09:07


آن خانه که صد بار در او مایده خوردیم
بر گرد حوالی‌گه آن خانه بگردیم

ماییم و حوالی‌گه آن خانه دولت
ما نعمت آن خانه فراموش نکردیم

آن خانه مردی است و در او شیردلانند
از خانه مردی بگریزیم، چه مردیم؟

آنجا همه مستی‌ست و برون جمله خمار است
آنجا همه لطفیم و دگرجا همه دردیم

آنجا طرب‌انگیزتر از باده لعلیم
وین‌جا بد و رخ‌زردتر از شیشه زردیم

آن‌جای به گرمی همه خورشید تموزیم
وین‌جای به سردی همه چون بهمن سردیم

آنجا همه آمیخته چون شکر و شیریم
وین‌جا همه آویخته در جنگ و نبردیم

آنجا شه شطرنج بساط دو جهانیم
وین‌جا همه سرگشته‌تر از مهره نردیم

چرخی است کز آن چرخ چو یک برق بتابد
بر چرخ برآییم و زمین را بنوردیم




#مولانا

بلبلی برگ گلی

09 Feb, 09:04


احمق ها بی درد نیستند
تنها دردی که ندارند درد دانایی است ...!

لودویگ_ویتگنشتاین

بلبلی برگ گلی

09 Feb, 09:00


خوشا آنانکه با عزت ز گیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند

ز کالاهای این آشفته بازار
محبت را پسندیدند و رفتند

خوشا آنانکه در میزان وجدان
حساب خویش سنجیدند و رفتند

نگردیدند هرگز گِرد باطل
حقیقت را پسندیدند و رفتند

خوشا آنانکه بر این عرصه خاک
چو خورشیدی درخشیدند و رفتند

خوشا آنانکه از پیمانه دوست
شراب عشق نوشیدند و رفتند

خوشا آنانکه با ایمان و اخلاص
حریم دوست بوسیدند و رفتند

خوشا آنانکه بَذرِ آدمیت
در این ویرانه پاشیدند و رفتند

چو نَخل باروَر بر تنگدَستان
ثمر دادند و بخشیدند و رفتند

ز جَزر و مَدِّ این گِرداب هایل
سبکباران نترسیدند و رفتند

خوشا آنانکه پا در وادی حق
نهادند و نلغزیدند و رفتند

ز تقوا جامه در بر کُن که نیکان
ز تقوا جامه پوشیدند و رفتند

مشو غافل که پاداش بد و نیک
ز گیتی رفتگان دیدند و رفتند

خوشا آنانکه بارِ دوستی را
کشیدند و نرنجیدند و رفتند

(رسا) در راه خدمت باش کوشا
خوشا آنانکه کوشیدند و رفتند.

#قاسم_رسا

بلبلی برگ گلی

09 Feb, 08:59


آن بِه که نظر باشد و گفتار نباشد
تا مدعی اندر پس دیوار نباشد

آن بر سر گنج است که چون نقطه به کنجی
بنشیند و سرگشته چو پرگار نباشد

ای دوست برآور دری از خلق به رویم
تا هیچ کسم واقف اسرار نباشد

مِی خواهم و معشوق و زمینی و زمانی
کو باشد و من باشم و اَغیار نباشد

پندم مده ای دوست که دیوانه سرمست
هرگز به سخن عاقل و هشیار نباشد

با صاحب شمشیر مبادت سر و کاری
الا به سر خویشتنت کار نباشد

سهل است به خون من اگر دست برآری
جان دادن در پای تو دشوار نباشد

ماهت نتوان خواند بدین صورت و گفتار
مَه را لب و دندان شکربار نباشد

وان سرو که گویند به بالای تو باشد
هرگز به چنین قامت و رفتار نباشد

ما توبه شکستیم که در مذهب عشاق
صوفی نپسندند که خمار نباشد

هر پای که در خانه فرو رفت به گنجی
دیگر همه عمرش سر بازار نباشد

عطار که در عین گلاب است عجب نیست
گر وقت بهارش سر گلزار نباشد

مردم همه دانند که در نامه سعدی
مُشکیست که در کلبه عطار نباشد

جان در سر کار تو کند سعدی و غم نیست
کان یار نباشد که وفادار نباشد


سعدی

بلبلی برگ گلی

09 Feb, 08:58


چمنی که تا قیامت گل او به بار بادا
صنمی که بر جمالش دو جهان نثار بادا

ز بگاه میر خوبان به شکار می‌خرامد
که به تیر غمزه او دل ما شکار بادا

به دو چشم من ز چشمش چه پیام‌هاست هر دم
که دو چشم از پیامش خوش و پرخمار بادا

در زاهدی شکستم به دعا نمود نفرین
که برو که روزگارت همه بی‌قرار بادا

نه قرار ماند و نی دل به دعای او ز یاری
که به خون ماست تشنه که خداش یار بادا

تن ما به ماه ماند که ز عشق می‌گدازد
دل ما چو چنگ زهره که گسسته تار بادا

به گداز ماه منگر به گسستگی زهره
تو حلاوت غمش بین که یکش هزار بادا

چه عروسیست در جان که جهان ز عکس رویش
چو دو دست نوعروسان تر و پرنگار بادا

به عذار جسم منگر که بپوسد و بریزد
به عذار جان نگر که خوش و خوش عذار بادا

تن تیره همچو زاغی و جهان تن زمستان
که به رغم این دو ناخوش ابدا بهار بادا

که قوام این دو ناخوش به چهار عنصر آمد
که قوام بندگانت به جز این چهار بادا


مولانا
غزل ۱۶۶

بلبلی برگ گلی

09 Feb, 08:58


ای چنگ پرده‌های سپاهانم آرزوست
وی نای ناله خوش سوزانم آرزوست

در پرده حجاز بگو خوش ترانه‌ای
من هدهدم صفیر سلیمانم آرزوست

از پرده عراق به عشاق تحفه بر
چون راست و بوسلیک خوش الحانم آرزوست

آغاز کن حسینی زیرا که مایه گفت
کان زیر خرد و زیر بزرگانم آرزوست

در خواب کرده‌ای ز رهاوی مرا کنون
بیدار کن به زنگله‌ام کانم آرزوست

این علم موسقی بر من چون شهادتست
چون مؤمنم شهادت و ایمانم آرزوست

ای عشق عقل را تو پراکنده گوی کن
ای عشق نکته‌های پریشانم آرزوست

ای باد خوش که از چمن عشق می‌رسی
بر من گذر که بوی گلستانم آرزوست

در نور یار صورت خوبان همی‌نمود
دیدار یار و دیدن ایشانم آرزوست


مولانا
غزل ۴۵۷

بلبلی برگ گلی

07 Feb, 09:27


ای قطره های باران، ای جویبار آرام
ای رودهای سرکش، وی بحر بی کرانه
سرگشته و ملولم، در دشت خاطر خویش
آیا شما ندارید، زآن بی نشان، نشانه
زآن بی نشان، نشانه

#پرتو_کرمانشاهی
#علیرضا_قربانی

بلبلی برگ گلی

07 Feb, 09:20


زندگی، يک آينه است؛

و ما در رفتار ديگران،

بازتاب کارهای خودمان را می بينيم.

#فلورانس_اسکاول_شین

بلبلی برگ گلی

07 Feb, 09:13


فشارم اتفاقی بود که بعد رفتنت افتاد.

#امید_دادمهر
کاریکلماتور

بلبلی برگ گلی

07 Feb, 09:12


در جهنم فقط دل شیطان خنک می‌شود.

#فردین_اروانه
کاریکلماتور

بلبلی برگ گلی

07 Feb, 09:11


مثل آدم زندگی می کرد ، چون حوا داشت.

#منظر_ابراهیم_پور
کاریکلماتور

بلبلی برگ گلی

07 Feb, 09:10


خود را چنان ز هجرِ تو گم کرده‌ام که هست
مشکل‌تر از سراغِ توام جست و جوی خویش

#عرفی_شیرازی

بلبلی برگ گلی

07 Feb, 09:04


‍@Bolbolibargegoli1397

#معجزه_کلام

هر روز اینکار را انجام بدهید

#جول_اوستین

بلبلی برگ گلی

06 Feb, 08:46


وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن

#حافظ

بلبلی برگ گلی

06 Feb, 04:45


گروه ادبی فرهیختگان کشوری

https://t.me/+DKUQQ3iZ7PJiZGNk

بلبلی برگ گلی

05 Feb, 20:24


توی این دنیا برای کفری کردن آدم‌های رذلی که می‌خوان همه چیز رو از اونچه هست برای تو سخت‌تر کنن؛ راهی بهتر از این نیست که وانمود کنی از هیچ‌چیز دلخور نیستی!


آنری شاریر

بلبلی برگ گلی

05 Feb, 20:23


رفتیم؛
دعا گفته و دشنام شنیده!


سعدی

بلبلی برگ گلی

05 Feb, 20:22


روی پای شکسته‌ی خودت راه برو و اثری از دستانت بر شانه‌ی کسی باقی نگذار...


داستایفسکی

بلبلی برگ گلی

05 Feb, 20:21


می‌خواهم طوری زندگی کنم که از زندگی لذت ببرم. اگر در کنارش موفقیتی هم حاصل شد، چه بهتر. ولی اگر نشد، لااقل خوب زندگی کرده‌ام و همین کافی است.


برایان‌مگی

بلبلی برگ گلی

05 Feb, 20:20


اگر دردی داری
برو و برای دریا تعریف کن
برای گربه ها
ابرها
برای گلدان های کنار پنجره
درد را مگر می شود با انسان ها درمیان گذاشت؟

زکایی اوزگز

بلبلی برگ گلی

05 Feb, 20:17


من! پرحرف‌ترین! شادترین! کودکانه‌ترین! مشتاق‌ترین!
جامعه و شرایط کاری کرد که ساکت بشوم، مشاهده‌گر! دست‌به سینه! کم‌حرف!
دیگر هیچ ذوقی برای هیچ‌کس/ برای هیچ چیز نداشتم! کم پیش می‌آمد که دلم بخواهد حرف بزنم، کم پیش می‌آمد ذوق داشته‌باشم و مشتاق باشم و حتی شور و اشتیاقی هم اگر بود، پیش کسی ابراز کنم؛ که هر بار این کار را کردم، آدم‌ها بیشتر از قبل ناامیدم کردند...

#نرگس_صرافیان_طوفان

بلبلی برگ گلی

05 Feb, 20:16


هیچ اندوهی تمام نمی‌شود، اما همه چیز می‌گذرد.


ناامیدی - ادوارد مونک

بلبلی برگ گلی

04 Feb, 09:26


سخنانی شنیدنی و تامل‌برانگیز از استادِ دانشکده ادبیات و زبان فارسیِ دانشگاه تهران، خانم دکتر امیربانو کریمی (فیروز کوهی)، دربارهٔ دیروز، امروز و فردای گروه ادبیات فارسی و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، نیز حضور امثال حدادیان و شیوه مدیریت این دانشکده دانشگاه تهران...

بلبلی برگ گلی

04 Feb, 07:29


"شب‌های فراقت را صبحی که پدید آید
با بیم رقیبانت هم اول شام است آن."


خاقانی

بلبلی برگ گلی

04 Feb, 07:25


موسیقی ،
صدایی ست که عاشق شده

#حمیدرضاعباسی
نقش سایه

بلبلی برگ گلی

04 Feb, 07:24


سیری ز دیدنِ تو ‏ندارد نگاهِ من
‏چون قحط‌دیده‌ای که ‏به نعمت رسیده است

‏#صائب_تبریزی
نقش سایه

بلبلی برگ گلی

04 Feb, 07:19


ناراحت باش؛
اما بلد باش زیاد توی تاریکی فرو نری.
ناامید باش؛
ولی بلد باش بخاطرش آرزوهاتو از دست ندی.
بی‌حوصله باش؛
اما بلد باش بخاطرش از برنامه‌ها عقب نمونی.
یه جاهایی تنفس لازمه دیگه، مگه نه؟
بزن کنار، یه استراحتی به خودت بده،
نذار همه چیز برات تکراری و خسته‌کننده بشه؛
فقط یادت نره که نباید توو تاریکی‌ت غرق بشی،
فقط انرژی بگیر و زود برگرد به مسیر.
؟

بلبلی برگ گلی

04 Feb, 07:16



به دیدن تو، همه، ذرّه‌های من شد چشم
و چشم‌ها ،همه سرتا پا، تماشا شد

#حسین_منزوی


بلبلی برگ گلی

02 Feb, 10:28


ز درد و داغ عشق آن‌ها که می‌گویند با زاهد
ز خامی در تنور سرد می‌بندند نان‌ها را...

صائب تبریزی

بلبلی برگ گلی

02 Feb, 10:27


در بزمگاهِ عشق هوس را مجال نیست
تا شعله‌گرمِ جلوه شوَد دود جسته است

#بیدل_دهلوی

بلبلی برگ گلی

02 Feb, 10:26


سبحه ای کز خاک پاک کربلا سامان دهند
بی تذکر بر زبان رشته اش ذکر خداست

«صائب تبریزی»

بلبلی برگ گلی

02 Feb, 10:21


رهروِ عشق
[درستایش امام حسین علیه‌السلام]



باز در خاطره‌ها، ياد تو ای رهروِ عشق‌
شعلهٔ سركشِ آزادگی افروخته است


يک جهان بر تو و بر همّت و مردانگی‌ات‌
از سرِ شوق و طلب، ديدهٔ جان دوخته است


نقشِ پيكار تو در صفحهٔ تاريخ جهان
‌می‌درخشد، چو فروغ سَحَر از ساحل شب


پرتوش بر همه كس تابد و می‌آموزد
پايداری و وفاداری در راه طلب


چهرِ رنگين شفق، می‌دهد از خون تو ياد
كه ز جان بر سر پيمان ازل ريخته شد


راست، چون منظرهٔ تابلوی آزادی‌ست
که فروزنده به تالارِ شب آویخته شد


رسمِ آزادی و پيكار و حقيقت‌جويی
همه‌جا صفحهٔ تابندهٔ آیین تو بود


آن‌چه بر ملّت اسلام، حياتی بخشيد
جنبشِ عاطفه و نهضتِ خونين تو بود


تا ز خون تو جهانی شود از بند آزاد
بر سر ايدهٔ انسانی خود جان دادی


در رهِ كعبهٔ حق‌جويی و مردی و شرف
‌آفرين بر تو كه هفتاد و دو قربان دادی


آن‌كه از مكتب آزادگی‌ات درس آموخت
‌پيش آمالِ ستم‌گر ز چه تسليم شود؟


زور و سرمايهٔ دشمن نفريبد او را
كه اسير ستمِ مردمِ دژخيم شود


رهروِ كعبهٔ عشقی و در آفاق وجود
با پرِ شوق، سوی دوست برآری پرواز


يكه‌تازِ ملكوتی كه به صحرایِ ازل
‌روی از خواستهٔ عشق نتابيدی باز


جان به قربانِ تو ای رهبرِ آزادی و عشق‌
كه روانت سرِ تسليم نياورد فرود


ز آن فداكاریِ مردانه و جانبازیِ پاک
جاودان بر تو و بر عشق و وفای تو درود

محمدرضا شفیعی کدکنی

بلبلی برگ گلی

31 Jan, 16:28


باید از خود فاصله گرفتن و از دور به خود نگریستن را آموخت.


اروین #یالوم
وقتی نیچه گریست

بلبلی برگ گلی

31 Jan, 16:27


«عقل ‌و عشق»

عقل گوید:
شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید:
راه هست و رفته‌ام من بارها


عقل، بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
عشق، دیده زان سوی بازارِ او بازارها


#مولانای جان

آواز:
#حسام_الدین_سراج

بلبلی برگ گلی

31 Jan, 16:22


روزنامه‌های وابسته به محافل قدرت، زورنامه هستند!

#سامان_فیروزی

کاریکلماتور

بلبلی برگ گلی

31 Jan, 16:22


عاشق قفسی هستم که با شنیدن آواز پرنده، دهانش باز بماند!

#فردین_اروانه

کاریکلماتور

بلبلی برگ گلی

31 Jan, 16:21


بعد از کلاس خودشناسی ، وقت زنگ تفریح در حیات است!

#محمدتقی_حرآبادی_فراهانی

کاریکلماتور

بلبلی برگ گلی

31 Jan, 16:19


#همای بر همه مرغان از آن #شرف دارد 
که #استخوان خورَد و #جانور نیازارَد

#سعدی

بلبلی برگ گلی

31 Jan, 16:17


دل به زبان نمی‌رسد لب به فغان نمی‌رسد

کس به نشان نمی‌رسد تیر خطاست زندگی

#بیدل_دهلوی

بلبلی برگ گلی

29 Jan, 18:13


یک بیت و یک نکته از صائب
چو از هند دوات آید برون طاووس کلک من
خورد صد ناف پیچ رشک کبک از طرز رفتارش
#صائب
.
*هند دوات : دوات (مرکب) در سیاه بودن به هند مانند شده که سرزمین سیاهان است.
*کلک: قلم
*طاووس کلک : کلک و قلم مجازا به مفهوم سخن بکار رفته و این سخنان زیبا به طاووس تشبیه شده است .
*ناف پیچ : درد شکم ، درد شدیدی که از ناحیه ی ناف و شکم احساس شود
*ناف پیچ رشک : درد و رنج ناشی از رشک و حسادت با درد و رنج پیچش روده و شکم برابر شده است .
*کبک : پرنده ی زیبا و خوش آواز
.
مفهوم بیت :
در این بیت صائب به خودستایی (از لحاظ زیبایی سخن و گفتار ) پرداخته و می گوید :
با این که قلم من در ابتدای نوشتن در داخل مرکب سیاه رنگ فرو می رود و سیاه می شود ؛ ولی وقتی که واژه ها (سخنان و افکار صائب ) را بر روی کاغذ می آورد تبدیل به طاووس بسیار زیبا و پر نقش و نگاری می شود که باعث شگفتی و تعجب همه می شود . حتی کبک زیبا و خوش خرام وقتی حرکات شیرین و ناز و غمزه ی این طاووس زیبا(سخنان هنرمندانه و زیبای صائب ) را می بیند و یا می شنود ؛ از شدت حسادت دچار دل پیچه و درد شده و ناراحت می شود .

بلبلی برگ گلی

28 Jan, 09:35


نباید به دنبال عشق گشت، عشق هرگز با جستجو به دست نمی آید.

در حقیقت عشق از طریق بخشیدن خلق می گردد.

عشق طنین صدای خودمان است..

اوشو

بلبلی برگ گلی

28 Jan, 09:33


لحظه ای که آرزوی خاص بودن، در ما شکل می گیرد، از هماهنگی خارج می شویم . هستی فقط بودن را می شناسد ،
خاص شدن فقط تب ذهن بیمار است.

#اشو

بلبلی برگ گلی

28 Jan, 09:30


‌چون نیک بنگری
همه تزویر می‌کنند...

حافظ

بلبلی برگ گلی

28 Jan, 09:29


«جذابیتش در این است که نمی‌کوشد مورد پسند قرار گیرد.»

کریستین بوبن

بلبلی برگ گلی

28 Jan, 09:26


ز خال گوشه ابروی یار می ترسم
ازین ستاره دنباله دار می ترسم

چو مهره در دهن مار می توانم رفت
از آن دو سلسله تابدار می ترسم

ز رنگ و بوی جهان قانعم به بی برگی
خزان گزیده ام از نوبهار می ترسم

ز نیش مار به نرمی نمی توان شد امن
من از ملایمت روزگار می ترسم

شکست دشمن عاجز نه از جوانمردی است
ترا گمان که من از نیش خار می ترسم

به تنگ حوصلگان بر نمی توان آمد
از بحر بیش من از چشمه سار می ترسم

مرا ز آتش دوزخ نمی توان ترساند
ز شرمساری روز شمار می ترسم

ز سیل حادثه از جا نمی روم صائب
ز شبنم رخ آن گلعذار می ترسم
 
#صائب_تبریزی

بلبلی برگ گلی

28 Jan, 09:16


تو صافی باش همچون شعلهٔ نار
بسوزان سر بسر این نقش زنار
تو صافی باش همچون صورت خاک
که بنماید در اینجا صورت پاک
تو صافی باش بر مانندهٔ باد
کندشان آفرینش جمله آباد
تو صافی باش بر مانند ذرّات
ز فیض وصل اعیان باش در ذات
تو صافی باش بر مانند خورشید
که نور توست اندر جمله جاوید
تو صافی باش همچون عین مهتاب
بر خورشید جان آور دمی تاب
دل و جان صاف گردان تا بدانی
که معنای خداوند جهانی

#عطار

وقتی اثار استاد فرشچیان
با هوش مصنوعی جان میگیرند.


     

بلبلی برگ گلی

28 Jan, 09:02


با نور تو، با عطر و با لبخندت
با نام زیباے تو، می‌آید🌸

بلبلی برگ گلی

21 Jan, 18:25


صنایع دستی
چرم دوزی (محصولات دوخته شده از چرم گاوی و بزی اصل)
فیروزه کوبی
میناکاری روی مس
میناکاری روی سفال
مس و پرداز
https://t.me/+SoTRL68ofvndBcHk

بلبلی برگ گلی

21 Jan, 06:30


ای که گفتی مرو اندر پیِ خوبان زمانه

ما کجاییم در این بحر تفکر، تو کجایی!


#سعدی

بلبلی برگ گلی

21 Jan, 06:13


سلام و رحمت ❤️

بلبلی برگ گلی

21 Jan, 05:14


گروه ادبی فرهیختگان کشوری

https://t.me/+DKUQQ3iZ7PJiZGNk

بلبلی برگ گلی

20 Jan, 18:06


ببین عزیزم! سخت‌کوش باش و هدف داشته‌باش؛ همین کسی که امروز به اسم عشق و وابستگی از مسیر رشد و موفقیت دورت می‌کند، فردا برای همان هدف نداشتن و درجا زدن و تلاش نکردنت، تو را سرزنش یا رها خواهد کرد. امان از سنگرهای امنی که در طلایی‌ترین زمان‌های عمر یک انسان از راه می‌رسند و او را از جنگیدن و اندیشیدن و پیش‌روی کردن باز می‌دارند!
عاقل باش و عقب‌نشینی نکن و بجنگ و به هر سختی، روی پای خودت بایست؛ حتی وقتی سنگر امنی برای پناه گرفتن داری...

#نرگس_صرافیان_طوفان

بلبلی برگ گلی

20 Jan, 18:04


امروز حس می‌کنم که از سال های گذشته هم آزادترم، چون از یادها و امیدهای واهی رها شده‌ام.
من دیگر بیشتر از هرکسی می‌دانم که هیچ چیز دوام ندارد.
- آلبرکامو

بلبلی برگ گلی

19 Jan, 18:01


شب فراق ز صبحم خبر چه می‌پرسی؟
چو روزِ من سیه است ، از سحر چه می‌پرسی؟

رسید جان به لب ، ای یار مهربان برخیز
گذشت کار ز پرسش ، دگر چه می‌پرسی؟

مپرس کز غم هجران چه بر سر تو رسید؟
مرا که نیست سر ، از دردسر چه می‌پرسی؟

ز واقعاتِ رهِ عشق جمله با خبرم
در این طریق ز من پرس هرچه می‌پرسی

به کوی دوست ، هلالی ز راهِ کعبه مپرس
تو ساکن حرمی ، از سفر چه می‌پرسی؟

#هلالی_جغتایی

بلبلی برگ گلی

19 Jan, 17:59


بیاموز
رسم بلند آفتاب ،
به هر جا که ویرانه دیدی بتاب

#ادیب_پیشاوری

بلبلی برگ گلی

19 Jan, 17:58


بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی
و زین کم‌تر نشاید کرد در پای تو قربانی

امید از بخت می‌دارم بقای عمر چندانی
کز ابر لطف باز آید به خاک تشنه بارانی

میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی
درخت ارغوان روید به جای هر مغیلانی

مگر لیلی نمی‌داند که بی‌دیدار میمونش
فراخای جهان تنگ است بر مجنون چو زندانی؟

دریغا عهد آسانی که مقدارش ندانستم
ندانی قدر وصل الا که درمانی به هجرانی

نه در زلف پریشانت منِ تنها گرفتارم
که دل در بند او دارد به هر مویی پریشانی

چه فتنه‌ست این که در چشمت به غارت می‌برد دل‌ها
تویی در عهد ما گر هست در شیراز فتانی

نشاید خون سعدی را به باطل ریختن حقا
بیا سهل است اگر داری به خط خواجه فرمانی

زمان رفته باز آید ولیکن صبر می‌باید
که مستخلص نمی‌گردد بهاری بی زمستانی
 
#سعدی

بلبلی برگ گلی

17 Jan, 16:57


راضی نگه‌داشتن دیگران چیزی فراتر از خوش رفتاری با آن‌هاست.
برخورد و رفتار درست با مردم همیشه و همه‌جا توصیه شده است اما راضی نگه‌داشتن آن‌ها نوعی الگوی رفتاری است که در قالب آن شما مدام دیگران را به خود ترجیح می‌دهید؛ حتی اگر این کار به ضرر سلامت و رفاه شما باشد.
این کار سبب بروز احساس ناتوانی برای ابراز نیازها، علایق، بیزاری‌ها و حفظ مرزها و حتی حفظ امنیت در ما می‌شود.


#جولی_اسمیت

بلبلی برگ گلی

17 Jan, 16:41


کیست؟ تا سازد ز راه و رسم هستی، آگهم
عشق! خاکم را ز صحرای دگر آورده است ...

#بیدل_دهلوی

بلبلی برگ گلی

17 Jan, 16:39


گاهی مرا "نگاه کنی" "رد شوی" بس است

آنان که بی کَسند، به یک "در زدن" خوشند...!

#حسین_زحمتکش

بلبلی برگ گلی

17 Jan, 16:38


.
گفت : زندگی مثه نخ کردنِ سوزنه!
یه وقتایی بلد نیستی چیزیو بدوزی، ولی چشات انقد خوب کار میکنه که همون بار اول سوزن رو نخ میکنی،
اما هر چی پخته تر میشی، هر چی بیشتر یاد میگیری چجوری بدوزی، چجوری پینه بزنی، چجوری زندگی کنی،
تازه اون وقت چشات دیگه سو ندارن.
گفتم : خب یعنی نمیشه یه وقتی برسه که هم بلد باشی بدوزی، هم چشات اونقد سو داشته باشن که سوزن رو نخ کنی؟
گفت: چرا، میشه، خوبم میشه
اما زندگی همیشه یه چیزیش کمه.
گفتم چطور مگه؟
گفت : آخه مشکل اینجاست، وقتی که هم بلدی بدوزی، هم چشات سو داره،
تازه اون موقع میفهمی
نه نخ داری، نه سوزن ...

#بابک_زمانی
رمان : #بعد_از_ابر

بلبلی برگ گلی

17 Jan, 16:36


دیگر غزل به خلسۀ نابم نمی‌برد
پیکی به سرزمینِ شرابم نمی‌برد

یک پرسشِ نشسته به هجرانِ پاسخم
اما کسی به سوی جوابم نمی‌برد

تا صبح گریه می‌کنم و غرق می‌شوم
آب از سرم گذشته و خوابم نمی‌برد

حتی برای دل‌خوشیِ چشم‌های من
در تشنگی کسی به سرابم نمی‌برد
▪️
دستِ تو شانه‌ای‌ست به آشفتگی، ولی
دستی به حال و روزِ خرابم نمی‌برد...


#محمد_شریف

بلبلی برگ گلی

16 Jan, 06:26


 آن را که رسوم عشقبازی اصل است
آسوده ز دوری و خلاص از فصل است

در نامه ی عاشقان نباشد فصلی
افسانه ی عشق، وصل اندر وصل است

حزین_لاهیجی

بلبلی برگ گلی

16 Jan, 06:25


در محبّت یک جوِ شادی، کند مُنعِم مرا
مور را یک دانه از خرمن توانگر می‌کند

#قاضی‌سعیدقمی

بلبلی برگ گلی

16 Jan, 06:25


پا منه زنهار بی اندیشه در جای غریب
توسن سرکش خطر دارد ز صحرای غریب
صائب تبریزی

بلبلی برگ گلی

16 Jan, 06:20


هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار
چنین چرا دلتنگم؟! چنین چرا بیزار

#فاضل_نظری

بلبلی برگ گلی

16 Jan, 06:19


وقتی که نیستی
هیچ شکری
در فنجان قهوه ام
حل نمی شود

#نسرین_رحمانی

بلبلی برگ گلی

03 Jan, 07:39


از صبح ناب
پر شده‌ام

در من
یک جرعه آفتاب
نمی‌نوشی...

#حسین_منزوی

بلبلی برگ گلی

03 Jan, 07:36


چه شد
که قدرِ وفا
هیچکس نمی داند؟

#صائب_تبریزی

بلبلی برگ گلی

03 Jan, 07:35


هیچ کس آنقدر فقیر نیست
که نتواند لبخندی به کسی ببخشد !
وآنقدر ثروتمند نیست ،
که نیازی به لبخند نداشته باشد ...


- چارلی چاپلین

بلبلی برگ گلی

03 Jan, 07:27


پس چه بايد بكنم
من كه در لخت‌ترين موسم بى‌چهچه‌ی سال
تشنه‌ى زمزمه‌ام؟

بهتر آن است كه برخيزم
رنگ را بردارم
روى تنهايى خود نقشه‌ی مرغى بكشم.


#سهراب_سپهری

بلبلی برگ گلی

03 Jan, 07:07


ای ابر دل گرفتهٔ بی‌آسمان بیا
باران بی‌ملاحظهٔ ناگهان بیا

چشمت بلای جان و تو از جان عزیزتر
ای جان فدای چشم تو با قصد جان بیا

مگذار با خبر شود از مقصدت کسی
حتی به سوی میکده وقت اذان بیا

شُهرت در این مقام به گمنام بودن است
از من نشان بپرس ولی بی‌نشان بیا

ایمان خلق و صبر مرا امتحان مکن
بی‌آنکه دلبری کنی از این و آن بیا

قلب مرا هنوز به یغما نبرده ای!
ای راهزن! دوباره به این کاروان بیا

#فاضل_نظری

بلبلی برگ گلی

03 Jan, 07:03


زندگی خودش ب اندازه کافی سخته

برنده کسیه ک از لحظات خوبش لذت میبره

صبح بخیر 🌹

بلبلی برگ گلی

01 Jan, 10:03


نه لايقم به دشمنی نه آنكه دوست دارى‌‌ام…

#سیدتقی_سیدی

بلبلی برگ گلی

31 Dec, 09:49


ای تیر هنر سهیل برجیس لقا
شعری فش و فرقد فر و ناهید صفا
.
پیش رخ تو ماه و سماک و جوزا
خوارند چو پیش مهر ، پروین و سها
#خاقانی
در این رباعی خاقانی نُه تا از اجرام آسمانی را به زیبایی در وصف و مدح معشوق خود آورده است . و می گوید :
ای کسی که هنر و دانش تو مانند تیر (عطارد ، دبیر فلک و ارباب قلم ) است و تو مانند ستاره ی سهیل(ستاره ای گرم و نورانی که در جنوب و بیشتر در یمن دیده می شود) نورانی و گرما بخشی و دیدار رخسار و چهره ی تو مانند برجیس (سیاره ی مشتری ، سعد اکبر ) مایه ی سعادت و خوشبختی است . تو مانند شعری (ستاره ی سحری ) روشن و درخشان هستی شکوه و عظمت فرقد (دو ستاره ی نزدیک به قطب ) را داری و مانند ناهید (خنیاگر و مطربه فلک ) با صفا و زیبایی.
در بیت دوم هم به توصیف خود از معشوق ادامه داده و می گوید:
در برابر چهره ی زیبای تو ماه (قمر) و سماک(نام دو ستاره ای در منزل چهاردهم قمر ) و جوزا ( دو پیکر ، و توامان ، یکی از برج های دوازده گانه فلکی) بسیار خوار و حقیر هستند ، همان طور که ستاره خوشه ی پروین و سها (ستاره ی کوچکی در بنات النعش ) در برابر مهر (خورشید ) بسیار خوار و ضعیف هستند .

بلبلی برگ گلی

30 Dec, 17:53


دل به امید وصل تو باد به دست می‌رود
جان ز شراب شوق تو باده‌پرست می‌رود
از می عشق جان ما یافت ز دور شمه‌ای
زیر زمین به بوی آن با دل مست می‌رود
از می عشق ریختن بر دل آدم اندکی
از دل او به هر دلی دست به دست می‌رود
رخ بنمای گه گهی کز پی آرزوی تو
بر دل و جان عاشقان سخت شکست می‌رود
در ره تو رونده را در قدم نخستمین
نیست به نیست می‌فتد هست به هست می‌رود
بالغ راه کی شوی چون ندهی به دوست جان
گرچه ز سال عمر تو پنجه و شصت می‌رود
گم شده‌ای فرید تو بازکش این زمان عنان
کافر چرخ ازین سخن سر زده پست می‌رود

عطار نیشابوری
غزل ۳۳۵

بلبلی برگ گلی

30 Dec, 17:49


تو خود به صحبت امثال ما نپردازی
نظر به حال پریشان ما نیندازی

وصال ما و شما دیر متفق گردد
که من اسیر نیازم تو صاحب نازی

کجا به صید ملخ همتت فرو آید
بدین صفت که تو باز بلندپروازی

به راستی که نه همبازی تو بودم من
تو شوخ دیده مگس بین که می‌کند بازی

ز دست ترک ختایی کسی جفا چندان
نمی‌برد که من از دست ترک شیرازی

و گر هلاک منت درخور است باکی نیست
قتیل عشق شهید است و قاتلش غازی

کدام سنگدل است آن که عیب ما گوید
گر آفتاب ببینی چو موم بگدازی

میسرت نشود سر عشق پوشیدن
که عاقبت بکند رنگ روی غمازی

چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی
چه دشمنیست که با دوستان نمی‌سازی

من از فراق تو بیچاره سیل می‌رانم
مثال ابر بهار و تو خیل می‌تازی

هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم
که گر به قهر برانی به لطف بنوازی

تو همچو صاحب دیوان مکن که سعدی را
به یک ره از نظر خویشتن بیندازی

سعدی
غزل ۵۷۸

بلبلی برگ گلی

30 Dec, 16:07


به پسرم «کامیار» و به امید روزهای آینده

شعری برای تو

این شعر را برای تو می‌گویم
در یک غروب تشنهٔ تابستان
در نیمه‌های این ره شوم‌آغاز
در کهنه‌گور این غم بی‌پایان

این آخرین ترانهٔ لالایی‌ست
در پای گاهوارهٔ خواب تو
باشد که بانگ وحشی این فریاد
پیچد در آسمان شباب تو

بگذار سایهٔ من سرگردان
از سایهٔ تو، دور و جدا باشد
روزی به‌هم رسیم که گر باشد
کس بین ما، نه‌غیر خدا باشد

من تکیه داده‌ام به دری تاریک
پیشانی فشرده ز دردم را
می‌سایم از امید بر این در باز
انگشتهای نازک و سردم را

آن داغ ننگ‌خورده که می‌خندید
بر طعنه‌های بیهده، من بودم
گفتم: که بانگِ هستی خود باشم
اما دریغ و درد که «زن» بودم

چشمان بی‌گناه تو چون لغزد
بر این کتاب درهم بی‌آغاز
عصیان ریشه‌دار زمانها را
بینی شکفته در دل هر آواز

اینجا، ستاره‌ها همه خاموشند
اینجا، فرشته‌ها همه گریانند
اینجا، شکوفه‌های گل مریم
بی‌قدرتر ز خار بیابانند

اینجا نشسته بر سر هر راهی
دیو دروغ و ننگ و ریاکاری
در آسمان تیره نمی‌بینم
نوری ز صبح روشن بیداری

بگذار تا دوباره شود لبریز
چشمان من ز دانهٔ شبنم‌ها
رفتم ز خود که پرده براندازم
از چهر پاک حضرت مریم‌ها

بگسسته‌ام ز ساحل خوشنامی
در سینه‌ام ستارهٔ طوفانست
پروازگاه شعلهٔ خشم من
دردا، فضای تیرهٔ زندان است

من تکیه داده‌ام به دری تاریک
پیشانی فشرده ز دردم را
می‌سایم از امید بر این در باز
انگشتهای نازک و سردم را

با این گروه زاهد ظاهرساز
دانم که این جدال نه‌آسان است
شهر من وتو، طفلک شیرینم
دیری‌ست کاشانهٔ شیطان است

روزی رسد که چشم تو با حسرت
لغزد بر این ترانهٔ دردآلود
جویی مرا درون سخنهایم
گویی بخود که مادر من او بود


فروغ فرخزاد
۷ مرداد ۱۳۳۶- تهران

بلبلی برگ گلی

30 Dec, 16:07


گزیده‌ای از شعر
«گاهی اندیشم که شاید سنگ حق دارد؟
باز می‌گویم: نه!...»


زندگی گاهی
از دُرستِ مومیایی، با شکستن می‌دهد پیغام.
همچو یادایادهایی، کز چه شاداشاد
-کس نمی‌داند-
با فراموشِ چه اندوهان رسد، همگام.
من پَرِ طاووس را هم دیده‌ام، گیرم صدایش زشت چون پایش
من نه خوش‌بینم، نه بدبینم.
من شد و هست و شودبینم.
عشق را عاشق شناسد، زندگی را من.
من که عمری دیده‌ام پایین و بالایش.
که تفو بر صورتش، لعنت به معنایش!

دیده‌ای بسیار و می‌بینی
می‌وزد بادی، پَری را می‌بَرَد با خویش،
از کجا؟ از کیست؟
هرگز این پرسیده‌ای از باد؟
به کجا؟ وانگه چرا؟ زین کار مقصد چیست؟
خواه غمگین باش، خواهی شاد
باد بسیار است و پَر بسیار، یعنی این عبث جاری‌ست.

برگرفته از کتاب:
«شعر #مهدی_اخوان_ثالث/ متن کامل ده کتاب شعر»
چاپ اول، ۱۳۹۵،
تهران، انتشارات زمستان،
صفحه ۱۰۵۷- ۱۰۵۶.

بلبلی برگ گلی

30 Dec, 16:06


مرا عشق تو گاهی پرورد دل، گاه جان سوزد
همان آتش که دارد شمع را روشن، همان سوزد

ز بس کز دیده اشک گرم ریزم بر سر کویش
جبین آفتاب از سجده آن آستان سوزد

شکافم سینه را تا بر تو حال دل شود روشن
وگرنه چون کنم تقریر حال دل، زبان سوزد

چو فانوس آتش از پیراهنم امداد می‌خواهد
دلم از سادگی از دیده مردم نهان سوزد

چو محفل روشن است از آتشت، غمگین مشو قدسی
چو شمع امشب گرت تا روز، مغز استخوان سوزد

قدسی مشهدی
غزل ۱۶۵

بلبلی برگ گلی

30 Dec, 16:06


خوش خبر باشی ای نسیمِ شِمال
که به ما می‌رسد زمانِ وصال

قصّةُ الْعِشق، لَا انْفِصامَ لَها
فُصِمَت ها هُنا لسانُ القال

ما لِسَلمی و من بِذی سَلَمٍ
أینَ جِیرانُنا و کَیفَ الْحال

عَفَتِ الدارُ بَعدَ عافیةٍ
فَاسألوا حالَها عَنِ الاَطْلال

فی جَمالِ الکمالِ نِلتَ مُنی
صَرَّفَ اللهُ عَنکَ عَینَ کمال

یا بَریدَ الْحِمی حَماکَ الله
مرحباً مرحباً تَعال تَعال

عرصهٔ بزمگاه خالی ماند
از حریفان و جامِ مالامال

سایه افکند حالیا شبِ هجر
تا چه بازَند شبرُوانِ خیال

تُرکِ ما سویِ کَس نمی‌نِگرد
آه از این کبریا و جاه و جلال

حافظا عشق و صابری تا چند؟
نالهٔ عاشقان خوش است، بِنال


حافظ
غزل ۳۰۲

بلبلی برگ گلی

30 Dec, 16:05


دل نیست هر آندل که دلارام ندارد
بی روی دلارام دل آرام ندارد

هر کار ز آغاز به انجام توان برد
عشق است که آغاز وی انجام ندارد

یک خاصیت عشق همین است که عاشق
هیچ آگهی از گردش ایام ندارد

گفتند بمجنون بنما خانهٔ خود گفت
آن خانه که دیوار و در و بام ندارد

افتاد بدام سر زلفش دل و گفتم
این مرغ رهایی دگر از دام ندارد

پیغام بدان شوخ فرستاده‌ام ‌اما
ترسم که مرا گوش به پیغام ندارد

تنها نه صغیر است هوادار وصالش
آنکو که به دل این طمع خام ندارد

صغیر اصفهانی
غزل ۲۵۲

بلبلی برگ گلی

30 Dec, 11:40


ز زیر دامن مجمر شمیم عود رسوا شد
هنرور گر شود پنهان، هنر پنهان نمی ماند

#صائب_تبریزی

بلبلی برگ گلی

05 Dec, 12:29


عمری ست
دخیلم
به ضریحی که نداری...

بلبلی برگ گلی

05 Dec, 11:59


دعوتید به گروه ادبی فرهیختگان کشوری⤵️

https://t.me/+DKUQQ3iZ7PJiZGNk

بلبلی برگ گلی

05 Dec, 11:59


گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم !
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود ...

#گروس_عبدالملکیان

بلبلی برگ گلی

05 Dec, 10:49


یاران من بیایید با دردهایتان
و بارِ دردهایتان را
در زخم قلب من بتکانید

من زنده‌ام به رنج
می‌سوزدم چراغ تن از درد
یاران من بیابید با دردهایتان
و زهر دردتان را
در زخم قلب من بچکانید


#احمد_شاملو

بلبلی برگ گلی

05 Dec, 10:48


موفقیت هایم را مدیون
زخم هایم هستم...


ایران درودی

بلبلی برگ گلی

05 Dec, 10:46


سر از سنگینــی فکر وصالت درد می گیرد
به بستر می برم اما همین سردرد سنگین را

به خوابم آمدی حالا ، نفس بالا نمی آید
بگویم یا نگویم "یا غیاث المستغیثین" را...؟!

#کاظم_بهمنی

بلبلی برگ گلی

05 Dec, 10:45


تا یک نفس از حیات باقیست مرا
در سر هوس شراب و ساقیست مرا

کاری که من اختیار کردم این بود
باقی همه کار اتّفاقیست مرا

#ابوالفرج_رونی

بلبلی برگ گلی

05 Dec, 08:57


باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد
در کالبد سوخته جانی دگر آورد

امروز هم از اول صبحم سرمستیست
این بوی که بودست که باد سحر آورد؟

#امیر_خسرو_دهلوی

بلبلی برگ گلی

05 Dec, 08:57


هزار رخنه به دل کرده‌ام که شخص خیالت
ز هر دریچه که خواهد، چو آفتاب درآید

#وقاری_اصفهانی

بلبلی برگ گلی

05 Dec, 08:57


ما را سر زلف یار می‌باید، نیست
صبری و دلی به کار می‌باید، نیست
اندوه، که در میان نمی‌باید، هست
دلدار که در کنار می‌باید، نیست

#مهستی‌گنجوی

بلبلی برگ گلی

05 Dec, 08:57


خنده می‌بینی ولی از گریه‌ی دل غافلی
خانه‌ی ما از درون ابر است و بیرون آفتاب


فصیحی هروی

بلبلی برگ گلی

05 Dec, 08:49


کارون آرام است. آب مثل اشک چشم زلال است. زیر مهتاب آبیگون است. بلم آرام می‌لغزد. انگار که رو مخمل ابرها نشسته‌ام. بویه زمزمه می‌کند. صدای بلوچی پر کشیده‌است. با سوزی که جانم را از غم سرشار می‌کند. غمی که در ساحل کارون سینه‌به‌سینه گشته‌است تا به من رسیده‌است. غم همه ماهیگیران و قایقرانان کارون. این غم را دوست دارم. سینه را می‌ترکاند اما دوستش دارم...

– همسایه‌ها، #احمد_محمود

بلبلی برگ گلی

05 Dec, 08:44


کامل گرا نباش!
اجازه بده گاهی مداد رنگی‌ات از خط بزند بیرون، نقاشی‌‌ات را بخاطر یک بیرون زدگی و یک نقطه‌‌ی کوچکِ رنگ نشده مچاله نکن!
اشکالی ندارد اگر همیشه خوب نیستی، اگر همیشه همه چیز خوب پیش نمی‌رود، اگر همیشه همه چیز صاف و مرتب و قرینه و دقیق نیست.
به خودت حق اشتباه کردن بده، حق دلگیر شدن، نه گفتن، گاهی نتوانستن، نخواستن!
فراموش نکن که تو نه به خودت و نه به هیچ‌کس دیگری، کامل و بی‌نقص بودن بدهکار نیستی°°°

#نرگس_صرافیان_طوفان

بلبلی برگ گلی

05 Dec, 08:41


بهترین دعایی که میشه
در حق کسی کرد حال خوبه
حال دلتون خوب ❤️

بلبلی برگ گلی

05 Dec, 08:41


- ز غوغایِ جهان فارغ...

بلبلی برگ گلی

05 Dec, 08:35


از صخره شدم بالا
در هر گام،
دنيايى تنهاتر، زيباتر..
و ندا آمد؛
بالاتر! بالاتر!

#سهراب_سپهرى

بلبلی برگ گلی

02 Dec, 13:51


دلواپسم که بر لبت امروز نام کیست
گوشَت به نغمه‌ی که و چشمت به جام کیست

تصویر شاه‌بیت درخشان چشم تو
ای عشق! مطلع غزل ناتمام کیست

گودال آب و عکس تو ای ماه! ای دریغ!
زیبایی حلال تو امشب حرام کیست

من بوی گل شنیده‌ام از باد هرزه‌گرد
جز من شمیم پیرهنت در مشام کیست

من آه، من ملال، من افسوس، من دریغ
از دیگران بپرس که دنیا به کام کیست

#فاضل_نظری

بلبلی برگ گلی

02 Dec, 13:51


ای زنبق وحشی
‏که در کوهستانی به نام «انتظار»
‏روییده‌ای ،
‏آیا تو نیز کسی را در این پاییز
‏وعده‌ی دیدار داده‌ای...

#اونونو_کوماچی

بلبلی برگ گلی

02 Dec, 13:48


من نمی‌توانم
اما بگذار شعرهایم
تو را لمس کنند ۰۰۰


#ایلهان__برک

بلبلی برگ گلی

02 Dec, 13:46


«تظاهر به خوشبختی دردناک‌تر از تحملِ بدبختی است.»

#گلی_ترقی
📙جایی دیگر

بلبلی برگ گلی

29 Nov, 08:03


انتظار نداشته باش؛
از آدم‌ها انتظارِ درک شدن، همراهی کردن، دوست داشتن... از کارها انتظارِ خوب و بی‌نقص پیش رفتن...
اینجوری هرچیز و هرکسی حتی در حالت معمولی‌اش تو را خوشحال خواهد کرد و در بدترین حالتش هم چون انتظاری نداشتی لااقل ضربه‌ی کمتری می‌خوری.
اگر از ابتدای روز، بنشینی و انتظار آفتاب را بکشی، باران تو را غمگین خواهد کرد و اگر منتظر آفتاب نباشی؛؛؛ قدم زدن زیر همان باران، لذت‌بخش‌ترین اتفاقِ روزت خواهد بود.

#نرگس_صرافیان_طوفان

بلبلی برگ گلی

29 Nov, 08:00


اگر دیروز یا همین چند ساعت قبل در حد فروپاشی کامل بودیم و امروز و همین حالا لبخند به لب داریم، چشم‌هامان برق می‌زند و آماده‌ی ادامه دادن و زیستنی پر شور هستیم؛؛؛ حتما در خلوتمان با سختی، خویش را ترمیم کرده‌ایم، روی زخم‌های باز و عمیقمان مرهم گذاشته‌ایم، بهبود یافته‌ایم و بازگشته‌ایم...
پشت هر انسان بلندپرواز و ادامه دهنده‌ای، کوهی از شکست خوردن‌ها، از هم پاشیدن‌ها، دوباره پیوند خوردن‌ها و به میدانِ پیکار بازگشتن‌هاست.

#نرگس_صرافیان_طوفان

بلبلی برگ گلی

29 Nov, 07:54


حرف بسیار و مرا فرصتِ گفتار کم است

#سینا_سرلک

بلبلی برگ گلی

29 Nov, 07:51


زندگی ِخوب زندگی شاد است البته قصد من اين نيست بگویم اگر شما خوب باشيد حتما شاد خواهيد بود منظورم اين است اگر شما شاد باشيد قطعا خوب زندگی خواهيد كرد!

#برتراند_راسل

بلبلی برگ گلی

29 Nov, 07:39


مثل پاییز
غرقِ برگم و زرد،
کو بهاری
که سبز بشکُفَدَم؟

#منصور_اوجی


۹ آذر #زادروز

(زاده ۹ آذر ۱۳۱۶ شیراز -- درگذشته ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ شیراز) شاعر

بلبلی برگ گلی

29 Nov, 07:39


پرده‌پرده آن قدر از هم دریدم خویش را
تا که تصویری ورای خویش دیدم خویش را

خویشِ خویشِ من مرا و هرچه من‌ها بود سوخت
کُشتم آن خویش وُ زِ خاکش پروریدم خویش را

خویشِ خویشِ من هم اینک از درِ صلح آمده است
بس که گوش از غیر (خلق) بستم تا شنیدم خویش را

معنی این خویش را از خویشِ خویشِ خود بپرس
خویش‌بینی(خویش‌یابی) را گَزیدم تا گُزیدم خویش را

مِی‌ شدم، ساقی شدم، ساغر شدم، مستی شدم
تا ز تاکستان هستی خوشه چیدم خویش را

سردی کاشانه را با آه...! گرمی داده‌ام
راه را بر خورشید بستم تا دمیدم خویش را

اشک و من با یک ترازو قدر هم بشناختیم
ارزش من بین که با گوهر کشیدم خویش را

بزم‌سازانِ جهان مِی از سبوی پُر خورند
من تُهی‌پیمانه بودم سرکشیدم خویش را

برده‌داران زمان‌ها چوب حراجم زدند
دست اول تا برآمد خود خریدم خویش را

شمعم و با سوختن تا آخرین دم زنده‌ام
قطره‌قطره سوختم تا آفریدم خویش را

هُوی‌هُوی بزمِ درویشانِ کرمنشه خوش است
چون به دالاهو رسیدم، وارسیدم خویش را

#معینی -کرمانشاهی

بلبلی برگ گلی

29 Nov, 07:38


آن که خودِ واقعی‌اش است، بدنبال واقعیت نمی‌گردد؛

زیرا واقعیت، لحظه به لحظه مستقیماً با او در ارتباط است.

این افراد غیر واقعی‌اند که همواره در حسرت فهم واقعیت‌اند.

واقعیت، دنبال کردن ندارد. وقتی خودِ واقعی‌ات باشی، واقعیت همانجاست.




مسعود_ ریاعی

بلبلی برگ گلی

29 Nov, 07:37


آغوش وا کن محرمیت با تو لازم نیست

دل را نمی فهمند توضیح المسائل ها


#مهدی_غفاری

بلبلی برگ گلی

29 Nov, 07:36


گفتم به عقل پای برآرم ز بند او
روی خلاص نیست بجهد از کمند او

مستوجب ملامتی ای دل که چند بار
عقلت بگفت و گوش نکردی به پند او

آن بوستان میوه شیرین که دست جهد
دشوار می‌رسد به درخت بلند او

گفتم عنان مرکب تازی بگیرمش
لیکن وصول نیست به گرد سمند او

سر در جهان نهادمی از دست او ولیک
از شهر او چگونه رود شهربند او

چشمم بدوخت از همه عالم به اتفاق
تا جز در او نظر نکند مستمند او

گر خود به جای مروحه شمشیر می‌زند
مسکین مگس کجا رود از پیش قند او

نومید نیستم که هم او مرهمی نهد
ور نه به هیچ به نشود دردمند او

او خود مگر به لطف خداوندیی کند
ور نه ز ما چه بندگی آید پسند او

سعدی چو صبر از اوت میسر نمی‌شود
اولیتر آن که صبر کنی بر گزند او

#سعدی

بلبلی برگ گلی

29 Nov, 07:30


روز نو

بلبلی برگ گلی

26 Nov, 09:44


جرات از اهل جنون خیزد ، نه از ارباب عقل
می رمد صد عاقل از جایی که یک دیوانه است...!!

#طغرای_مشهدی

بلبلی برگ گلی

26 Nov, 07:40


يكى از بزرگترين نشانه ‌هاى بلوغ يک فرد همین است ، اينكه بداند چطور چيزهايى را كه براى ديگران اهميت دارد ، درک كند ، حتى اگر براى خودش اهميت چندانى نداشته باشد ...

#کالین_هوور

بلبلی برگ گلی

26 Nov, 07:40


شما هر آنچه را که برای موفقیت لازم است دردرون خود دارید.
همان چیزی خواهم شد که خداوند مرا به خاطر آن آفریده است.
این باور من است

#جول_اوستین

بلبلی برگ گلی

26 Nov, 07:32


من با تو
سرچشمه‌ای از زندگی را
باز یافته‌ام
که گمش کرده بودم.
شاید آدم برای این‌که
خودش باشد
به بودنِ کسی نیاز دارد...

#آلبر_کامو

بلبلی برگ گلی

26 Nov, 07:32


«چه لطفی در حقم کردند، آنان که وجودم را فراموش کردند که توانستم خودم را به یاد بیاورم، که بدانم کیستم...»


#آریل دورفمن

بلبلی برگ گلی

26 Nov, 07:31


 كَتبت أمسِ مرثيّة رَدّدتها رياح الخريفِ: الخريفُ يعلّمنا كيف نَحيا!

مرثیه‌ای نوشتم
بادهای پاییز تکرارش کردند:
پاییز به‌ما یاد می‌دهد چگونه زنده باشیم!

أدونيس

بلبلی برگ گلی

14 Nov, 18:31


🟠  لیستی از  بهترین کانال های تلگرام ✧ رایگان

👇👇👇👇

https://t.me/addlist/jwBzwJqjJdg2Nzhk


🌟برای ورود به کانال‌ها لطفا  کلیک  کنید٪
⬆️⬆️⬆️⬆️

بلبلی برگ گلی

14 Nov, 18:31


بیا اینجا هر روز تست زبان بزن ❤️

بلبلی برگ گلی

14 Nov, 18:31


‼️ این فرصت طلایی رو از دست ندید. لیست به زودی حذف میشه

بلبلی برگ گلی

13 Nov, 18:44


فولدری پر از  ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی.زبان.ادبیات که کلی
اطلاعات مفیدبهتون می ده.🙏🏻👇🏻
https://t.me/addlist/8rW_VfRrhz5kNTI0

بلبلی برگ گلی

13 Nov, 18:44


بیا اینجا هر روز تست زبان بزن ❤️

بلبلی برگ گلی

13 Nov, 18:44


با عضویت در کانال های بالا، در کمترین زمان ممکن به بیشترین محتوای باکیفیت دسترسی دارین 😍😍😍

بلبلی برگ گلی

12 Nov, 18:23


ز همه خلق رمیدم ز همه بازرهیدم
نه نهانم نه پدیدم چه کنم کون و مکان را

#مولانا

بلبلی برگ گلی

12 Nov, 14:17


به دنبال آرامش نگرديد.
در پى هيچ حالتى به جز حالتى که اکنون در آن هستيد نباشيد وگرنه تضاد درونى و مقاومت ناآگاهانه در خود ايجاد مى کنيد.

از اين که در آرامش نيستيد، خود را ببخشيد.
همين که نا آرامى خود را به طور کامل بپذيريد، عدم آرامش شما به آرامش تبديل مى شود.
هر چيزى را که به طور کامل بپذيريد، شما را به مقصد، به آرامش مى رساند.
اين معجزه تسليم است.

هنگامى که آنچه را که هست مى پذيريد،  يکايک لحظات بهترين هستند.
اين پذيرش، همان روشن بينى است.


#اکهارت_تله

بلبلی برگ گلی

12 Nov, 14:11


چه جای عرض تمنی که آشنانگهان
زبان حال شناسند بی‌زبانی را


#امیری_فیروزکوهی

بلبلی برگ گلی

12 Nov, 14:11


با همین قهوه ی چشمان خمارت عمری
چون مسیحا به دلم،حس جوانی دادی...

#مهناز_نجفی

بلبلی برگ گلی

12 Nov, 14:10


آتشی باید که تا آبی به جوش آید از او
نیست عیب ما که با هر کس نمی‌جوشیم ما.


#امیری_فیروزکوهی

بلبلی برگ گلی

12 Nov, 14:10


کوه‌کن از رشک خسرو جان شیرین را سپرد

عشق در هر دل که باشد، زخم غیرت سهل نیست

#صائب

بلبلی برگ گلی

11 Nov, 17:49


🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸

قدرتمندترین فولدر تلگرام رونمایی شد !⚡️
بهترین چنل های تحصیلی و علمی برای موفقیتت 🔥📚
از عمومی و اختصاصی بگیر تا تکنینک و حرفه 🫀⌚️
قلق هایی که هیچکس نمیدونه ❗️
آبان رو قوی ببند که خوب وارد آذر شی . . . . 🚀

📕 •[ https://t.me/addlist/qk5aiB0fWvJmMTdk ]• 📕

🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
سرزمین جزوه های درسی 📚

بلبلی برگ گلی

09 Nov, 14:46


ساقی بر آتشم زن آن آب ارغوانی
کز وی کنند گلگون رخسار زعفرانی

آبی که بر درخشد از آتشین پیاله
نی ته نشین ظلمت چن آب زندگانی

آبی که تازه دارد مغز ورید و شریان
در هفت بحر نبود آبی باین روانی

از عشوه های ساقی کارم نمی کشاید
ای دوستان خدا را یک جام دوستگانی

از تار ارغنونی در جنبش آر مطرب
وز نغمه های تر کن با روح همزبانی

این ساز از فلاطون ماندست یادگاری
بنواز خوش که من هم دارم ازو نشانی

نوروز نوبهاران شرطست باده خوردن
دارد اگر چه مستم نظاره ی فلانی

در موسم بهاران تهمت مکن بزهدم
چندین نه در حق من نیک است بد گمانی

شوق از مزاج مستان بیرون نمی تراود
کالروح فی الشرائین و الماء فی الاوانی

تا چند جوش سودا دارد دماغ خشکم
رشحی چکان به مغزم از خم خسروانی

شبهای ابر و باران در چشم می گساران
رخشنده دور ساغر برقی بود یمانی

هان رایگان نباشی در این چنین بهاری
دانی که نیست چندان این عمر رایگانی

جوشان بگرد گلشن گلچهره نازنینان
با روی تازه و تر چون باده ی مغانی

از بس مزاج عالم آزادگی طلب شد
افتاد کار عاقل با عشق ناگهانی

زین عهد تازه گردد مغز روان عشرت
یا رب چه نیک عهدی کز چشم بد بمانی

از عدل شاه انجم شد روز و شب برابر
چون کفه ی عدالت از معدلت نشانی

روز و شب چنین را خالی مدار یکدم
من لهجة الغوانی او بهجة الاغانی

شاخ نهال گل شد معجز نما که هر دم
صد نقش داده بیرون مانند کلک مانی

مرغان ز طرف گلبن دستان زنند گوئی
ز آتشگه مغان شد بنیاد ژند خوانی

بر فرق آتشین گل در جلوه شاخ سنبل
باشد فراز آتش چون رایت دخانی

بر گرد گل چه باشد این خار بست گوئی
بستند راه جولان بر صرصر خزانی

با آب و رنگ لاله چون چهره ی خطائی
با پیچ و تاب سنبل چون موی دیلمانی

از بس شگفت عالم زین نوبهار عشرت
گلدسته های تر شد اغصان خیز رانی

صد در صدند گلها بر شاخهای نورس
چون نقش اسم اعظم بر چتر کاویانی

در موسمی که باشد طمع جهان توانا
دارم عجب که روید نرگس به ناتوانی

تا چتر زن شجر شد سرسبز همچو گردون
شاخ شکوفه دارد دعوای کهکشانی

تا سبزه شد چمن را سجاده ی عبادت
تا همچو صبح خیزان بلبل کند اذانی

از سر خوشی تمایل دارند گرد گلشن
ز نگار گون لباسان چون شاخ ضیمرانی

شد وقت آن که دیگر بر نطع سبزه و گل
در بوستان نشینی با دوستان جانی

بزم سخن بسازی عود هوس بسوزی
جام طرب بگیری کام ابد ستانی

وانگاه شکر گویان گوئی که باد ایمن
نوروز شاه دوران از باد مهرگانی

فرخنده شاه اکبر سلطان هفت کشور
دارای تخت و افسر با بخت جاودانی

#فیضی-  دکنی

بلبلی برگ گلی

09 Nov, 14:46


دل تا ز صبا شنید افسانه دوست
از سینه هوا گرفت زی خانه دوست

تا شمع بلندش به افق روشن شد
جان پر نکشید جز به پروانه دوست

زان خانه که خون عاشقان می ریزد
رفتیم برادران به کاشانه دوست

اندوه نهفته از نگاه دشمن
گفتیم که سر نهیم بر شانه دوست

زنجیر میاورید و تهمت مزنید
بس باد بگویید که : دیوانه دوست

پیمانه همان بود که با دوست زدیم
پیمان نشکستیم ز پیمانه دوست

مرغی که هزار دام دشمن بدرید
بنگر که چه دل خوش است با دانه دوست

ما قصه نبردیم به پایان و شب است
با باده سحر کن تو به افسانه دوست

#سیاوش - کسرایی

بلبلی برگ گلی

09 Nov, 14:46


You love to tell the truth about others - why don't you love to hear the truth about yourself?
Margaret Mitchell, birthday (8,11,1900) Gone with the Wind

شما عاشق گفتن حقیقت در مورد دیگران هستید - چرا دوست ندارید حقیقت را در مورد خودتان بشنوید؟

○ مارگارت میچل - زادروز ۸ نوامبر ۱۹۰۰
○ کتاب: بر باد رفته

بلبلی برگ گلی

09 Nov, 14:45


برای مردم زندگی نکن. تباه می‌شوی، غمگین‌ترین آدم‌ها کسانی هستند که برداشت دیگران برایشان زیادی مهم است.

ساعت شوم
گابریل گارسیا مارکز

بلبلی برگ گلی

09 Nov, 12:46


بیا در مورد مشکلاتمون چای بخوریم☕️

عصر خوش

بلبلی برگ گلی

09 Nov, 12:45


ویدیو

بلبلی برگ گلی

09 Nov, 12:43


"لبخند بزن"
جهان با ناراحتی تو تغییر نخواهد کرد...❤️

بلبلی برگ گلی

08 Nov, 08:28


چو فقر دست دهد ترک عز و جاه‌کنید
سر برهنه همان آسمان‌ کلاه‌ کنید

اگر گل هوس‌ کهکشان زند به دماغ
اتاقهٔ سر تسلیم برگ کاه‌کنید

سراغ یوسف مطلب درین بیابان نیست
مگر ز چاک ‌گریبان نظر به چاه ‌کنید

خضاب ماتم موی سفید داشتن است
ز مرگ پیش دو روزی ‌کفن سیاه ‌کنید

حریف سرو بلندش نمی‌توان گردید
به هر نهال‌کز این باغ رست آه‌کنید

به برق جلوهٔ حسنش کراست تاب نگاه
غنیمت است اگر سیر مهر و ماه‌ کنید

درین قلمرو عبرت ‌کجا امید و چه یاس
ز هر رهی‌که بجایی رسید راه‌کنید

به یک قسم که ز ضبط دو لب بجا آید
زبان دعوی صد بحث بی‌گوا‌ه کنید

زساز معبد رحمت همین نواست بلند
که ای عدم صفتان کاشکی گناه کنید

ندیده‌اید سرانجام این تماشاگه
به چشم نقش قدم سوی هم نگاه‌کنید

سواد آینهٔ شمع روشن است اینجا
چوخط به نقطه رسد نامه را سیاه ‌کنید

به عالمی‌که همین عمرو و زید جلوه‌گرست
خیال بیدل ما نیز گاه‌گاه ‌کنید
 
#بیدل_دهلوی

بلبلی برگ گلی

07 Nov, 13:16


بگو بگوشه نشینان که رو براه کنید
زمال دست بدارید و نرک چاه کنید

به یک مقام مباشید سالها ساکن
نظر به منزلت مهر و قدر ماه کنید

به کوی باده فروشان روید عاشق وار
بنای توبه بی اصل را تباه کنید

به گردن من اگر عاشقی گناه بود
کدام طاعت ازین به همین گناه کنید

باب علم بشوئید روی دفتر عقل
بنور عشق رخ عقل را سیاه کنید

چو وقت خوش شود ای دوستان برای کمال
اگر کنید دعائی به صبحگاه کنید

# کمال_خجندی

بلبلی برگ گلی

06 Nov, 20:12


🖤🖤🖤😔😔

بلبلی برگ گلی

06 Nov, 16:18


نبودنت هر روز یک قرن است
یکسالی ست اشک کنج چشمانم لانه کرده
لبریز شده و درقلبم بیتوته کرده
تلنگری می خواهد تاسیل آسا ببارد
بغض یکساله نبودنت طناب دار من است
که هر لحظه تنگتر می شود
من به اکسیژن تو نیازمندم
آسمان دلم سالیست ابریست خنده بی معناست
وجودم سردست و بی روح
چه کسی گفت که خاک سردست
پس چرا هر روز داغ تو داغتر می‌شود و هر لحظه می‌سوزاند جگر سوخته‌ام را….
تو جان دادی و رفتی ولی من هرلحظه جان می‌کنم از این فراغ غم بار
چقدر جای خالی‌ات خودنمایی می کند و نبودنت را به رخم می‌کشد
دلم پدر می خواهد
دستان پرمهرت را طنین صدای گرمت را
نگاه نافذ و سکوتت را
پدرم این شب‌ها هر لحظه سنگین‌تر عبور می‌کند
و من هر شب یکسال است که راه می‌روم
پاهایم خسته شد از این راه طولانی
چرا به خانه‌ات نمی‌رسم؟
به میهمانی ام بیا تا بشکند بغض این دوری
دستانم را بگیر
من به گرمای وجود محتاجم
دل تنگم سنگ صبور می خواهد نه سنگ سرد!
؟
😔🖤🖤

بلبلی برگ گلی

05 Nov, 08:02


ایمان من به تو
ایمان من به خاک است
تو
چون دستهای من
چون اندیشه های سوگوار این روزهای تلخ
و چون تمام یادها
از من جدا نخواهی شد...

#نادر_ابراهیمی

بلبلی برگ گلی

05 Nov, 08:01


صبح همان سلامی ست
که تو بر شمعدانی ها میکنی،
یا باغچه ای را در فراق باران،
لبریز مهربانی
صبح همان لبخند توست
که دوباره مرا
به بهشت میخواند ...

#احسان_سروری

بلبلی برگ گلی

05 Nov, 07:59



در سینه‌ام
کران تا کران
عشق توست

#محمود_درویش

بلبلی برگ گلی

05 Nov, 07:55


   روزتون شاد و خرم🌹
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

بلبلی برگ گلی

04 Nov, 10:18


دریای خیالیم و نَمی نیست در اینجا
جز وهمْ وجود و عدمی نیست در اینجا

#بیدل_دهلوی

بلبلی برگ گلی

04 Nov, 07:46


خداوند افراد را در زندگی ما قرار می دهد تا بتوانیم از طریق خدمت به آن ها به زندگی خود برکت ببخشیم

شما باید هر روز صبح از خواب برخیزید و بگویید خداوندا وظیفه ی امروز من را به من نشان بده
مرا متوجه کسانی کن که به کمک من نیاز دارند

لازم نیست کمک های شما به دیگران خیلی بزرگ باشد
گاهی یک لبخند و مهربانی می تواند جان دوباره به کسی ببخشد

گاهی اوقات جمله ای الهام بخش و انگیزشی می تواند روز یک فرد را بسازد.

#جول_اوستین

بلبلی برگ گلی

04 Nov, 07:45


احساس اهمیت کردن،
انسان را سنگین و
بی‌دست و پا و خودپسند می‌سازد.

برای اهل معرفت بودن
باید سبکبار و روان بود.

#دون_خوان

بلبلی برگ گلی

04 Nov, 07:44


این تنها عشق است که به کردار درست هدایت می‌کند. آنچه نظم را در جهان می آورد عشق ورزیدن است و اینکه بگذاریم آنچه عشق می خواهد، انجام دهد.

" کریشنامورتی

بلبلی برگ گلی

29 Oct, 18:30


بیا اینجا هر روز تست زبان بزن 😀

بلبلی برگ گلی

29 Oct, 18:30


اگه دلت میخاد فولدری کامل از کانالهای آموزشی VIP رو که در مدت زمان محدود #رایگان شده رو دراختیار داشته باشی پس فورا بزن رو لینک زیر و عضو شو.فرصت محدوده
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
https://t.me/addlist/xoXCzbjNSKpkMmRk

بلبلی برگ گلی

29 Oct, 18:30


شانس کسایی که آنلاینن
لیست تا ساعاتی دیگر حذف می‌شود ...

بلبلی برگ گلی

29 Oct, 18:19


گروه مجله ی طنز ، سرگرمی و ...

لینک و فوروارد بلامانع می باشد .

https://t.me/+ZrSFBOxEm3IzOTI0

بلبلی برگ گلی

29 Oct, 07:46


مه و سال‌ها هرچه بر ما گذشت
طرب‌کاه و اندوه‌افزا گذشت

شب و روزها از پی یکدگر
امیدافکن و عمرفرسا گذشت

مه و سال با ای فسوسا رسید
شب و روز با ای دریغا گذشت

غمِ هستیِ من -که جز غم نداشت-
شتابان رسید و شکیبا گذشت

اگر بود شادی -که هرگز نبود-
چو برق آمد و برق‌آسا گذشت

نداند کسی جز من و روز و شب
که بر من چه روز و چه شب‌ها گذشت

چه حاصل ز دیروز و امروزِ من
که این هر دو در فکر فردا گذشت

به شب‌های عمرم که از دیرباز
به یادِ تو ای ماه‌سیما گذشت

ز خود پرسم آیا سپیده دمید؟
شبِ هجر باقی بُوُد یا گذشت؟

به خود گویم از بهر تسکینِ درد
اگر چند درد از مداوا گذشت

مخور غم که گویا سپیده دمید
شبِ تیره‌ی هجر گویا گذشت

مخور غم که این زندگی هر چه بود
بد و خوب یا زشت و زیبا گذشت

بلی عمر من روز و شب سال و ماه
بسی سخت بگذشت... امّا گذشت

گذشتم ز هستی که در روزگار
توان رستن از هر غمی با گذشت

ز مهرِ تنِ توبه‌سوزِ تو نیز
گذشتیم و شوق تمنّا گذشت

ستم هر چه کردی و خواهی بکن
ز تو ما گذشتیم و از ما گذشت

#مظاهر_مصفا

بلبلی برگ گلی

29 Oct, 07:29


..

تنها بود و تنها، که تنهایی چه سعادت بزرگی است!
و چه سعادت بزرگی است رها شدن از قید و بند...
و رها شدن از توهمات...
و چه سعادت بزرگی است زندگی کردن و مغلوب زندگی نشدن و بر آن غلبه
کردن..!




#رومن_رولان

بلبلی برگ گلی

29 Oct, 07:27


«چشم» تو چشم مرا «عریان» کرد از هر «راز»
روزگاری را در ثانیه ای گنجاندیم
جهانی را در مردمکی
تکیه دادیم دو «تنهایی» را
چون دو «آهو» با هم
«مشی» و «مشیانه»: دو ریواس غریبانه


استاد بهاءالدین خرمشاهی

بلبلی برگ گلی

29 Oct, 07:26


و یادِ روشنِ تو آفتاب است مرا
و عشق چیست
به جز روشنای یادِ کسی،،،

#معصومه_صابر

بلبلی برگ گلی

29 Oct, 07:23


Ah, si je pouvais mettre sur mes épaules les peuples innombrables,
Pour qu’ils voient avec leurs propres yeux où se trouve le soleil !

Que, du soleil, les humains apprennent,
Qu’ils soient francs et généreux dans leurs joies et leurs peines,
Qu’ils ne sortent leurs couteaux que pour couper des parts.



Ahmad SHAMLOU (1925-2000)
Choix de poèmes, Éditeur :
A. Kamyabi Mask, 2000
Traduit du persan par
Ahmad Kamyabi Mask




ای کاش می‌توانستم
ــ یک لحظه می‌توانستم ای کاش ــ
بر شانه‌های خود بنشانم
این خلقِ بی شمار را،
گردِ حبابِ خاک بگردانم
تا با دو چشمِ خویش ببینند که خورشیدِشان کجاست

از آفتاب یاد بگیرند
که بی دریغ باشند
در دردها و شادی‌هاشان
حتا
با نانِ خشکِشان. ــ
و کاردهایشان را
جز از برایِ قسمت کردن
بیرون نیاورند.




احمد شاملو
قسمت‌هایی از شعر "با چشم‌ها"
از مجموعه‌ی "مرثیه‌های خاک"
ترجمه به فرانسه : دکتر احمد کامیابی مَسْک

بلبلی برگ گلی

29 Oct, 07:18


جنگل
ردپاى باران است
ویرانه
ردپاى توفان
من
ردپاى توام
همیشه پشت در خانه‌ات
تمام می‌شوم.

#علیرضا_راهب

بلبلی برگ گلی

29 Oct, 07:15


زندگی عشق است، از آن کام بجوی. زندگی
نبرد است، درگیرش شو. از واقعیت فراتر رو
و حقیقت‌یابی کن.

راه رستگاری بشریت برپاداشتن امپراطوری
جهانی عشق است، عاری از موانع دینی و
طبقاتی و فرقه‌ای و هرگونه ستمی.

#سیمین_دانشور

بلبلی برگ گلی

29 Oct, 07:14


آمدن، رفتن، دویدن
عشق ورزیدن
در غم انسان نشستن
پابه به پای شادمانی های مردم پای کوبیدن
کار کردن.. کار کردن.. آرمیدن
چشم انداز بیابان های خشک و تشنه را دیدن
از سبوی تازه آب پاک نوشیدن

هم نفس با بلبلان کوهی آواره خواندن
در تله افتاده آهو بچگان را شیر دادن
کار کردن.. کار کردن.. آرمیدن
یا شبی برفی پیش آتش ها نشستن
دل به رویاهای گرم شعله بستن

آری.. آری.. زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرینه پا برجاست
گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست

#سیاوش_کسرایی

بلبلی برگ گلی

29 Oct, 07:13


بيا برويم خانه‌ی خودمان 
هر چه باشد بهتر از بوی باد وُ 
بالش‌های کهنه‌ی اين مسافرخانه است. 
روی زمين می‌خوابيم 
دفترِ ترانه‌های حافظ را زير سر خواهيم گذاشت، 
صبح که از خوابِ فال و پياله برمی‌خيزيم 
خانه پُر از بوی می و عطرِ شکوفه خواهد شد. 
اين همان مطلبی‌ست 
که از سهمِ ساده‌ی همين زندگی به ما خواهد رسيد. 

#سیدعلی_صالحی

بلبلی برگ گلی

29 Oct, 07:08


پرسند ز ما، که‌اید؟!
گوییم:
ما هیچ‌کسانِ پادشاییم ...

#سنایی

بلبلی برگ گلی

25 Oct, 18:30


تخفیف خیلی ویژه شروع سال تحصیلی داریم
⌛️ فقط تا امشب

🌟اگر می‌خوای انگلیسی رو شروع کنی و 6️⃣ ماهه پرونده‌اش رو ببندی عدد 6️⃣ رو به آیدی زیر بفرست⬇️
http://T.me/Reza_Arashnia_admin

بلبلی برگ گلی

25 Oct, 18:30


🔵فولدری پر از فیلم‌های آموزشی، مقاله و ابزارهای مورد نیاز.
این فولدر کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی داره و کلی اطلاعات مفید و فرصت‌های شغلی بهتون میده

فقط کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی ⬇️⬇️

https://t.me/addlist/xnQlsQ8LdXVlNWQ0

بلبلی برگ گلی

25 Oct, 18:30


شانس کسایی که آنلاینن
لیست تا ساعاتی دیگر حذف می‌شود ...

بلبلی برگ گلی

25 Oct, 15:57


ز سامان تعلقها پریشانی غنیمت دان
همه دام است اگر این رشته‌ها بر یکدگر پیچد

#بیدل_دهلوی

بلبلی برگ گلی

25 Oct, 07:41


آسمان، روشنی‌اش را
همه بر چشم تو داد

مثل خورشید
که خود را، به دلِ من بخشید

#محمدعلی_بهمنی

بلبلی برگ گلی

25 Oct, 07:40


به خواب مي روم اما چه خواب دشواري
بخواب خواب قشنگم ، هنوز بيداري ؟
 
هنوز شعله وري ؟ : آه  راحتم بگذار
صداي خواب در آمد : بخواب تب داري
 
من از تب تو به هذيان رسيده ام تو ولي
نخواستي كه خودت را به خواب بسپاري !
 
فقط خيال تو آمد ولي نه ، بختك بود !
كجاست عينك خوابم عجب شب تاري
 
به روي سينه ي خوابم نشست بختك وگفت :
به چنگ عكس پلنگ پتو گرفتاري !
 
شبيه اينكه شبح باشي ونباشي باز
بجز تويي كه نبودي ،  نبود غمخواري
 
چه خنده دار؛  براي تو گريه مي كردم
چه استغاثه ي خيسي چه شوق ديداري
 
گذشته ي تب و آه و ... گذشته هاي تباه
و روز وشب دو سفيد وسياه تكراري
 
خلاصه قصه ي خواب از سرم پريد وكلاغ
به خانه اش نرسيد و ... بخواب تب داري !

بکتاش آبتین

بلبلی برگ گلی

25 Oct, 07:39


ای من ز تو اندوخته صد خرمن غم
بر راه تو دل نشسته بر روزن غم

بی من تو کشان دامن شادی در پای
من بی تو کشیده پای در دامن غم

کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی

بلبلی برگ گلی

25 Oct, 07:39


به آنچه دیده‌ام از خلق، اعتمادی نیست
که می‌زنند در این شهر بر نقاب، نقاب

#فاضل_نظری

بلبلی برگ گلی

25 Oct, 07:37


کی توانم یک نفس از خاطر شادت روم
آنقدر قوت ندارم من که از یادت روم

اشرف مازندرانی

بلبلی برگ گلی

25 Oct, 07:34


مورچه را به خانه اش برگردان!


قرن هاست که حیوانات دیگری پیامبری ندارند، نه آیه ای برایشان نازل می شود و نه سوره ای به اسمشان از آسمان به زمین فرو فرستاده می شود و نه سلیمانی به درد دلشان گوش می دهد.
اما شاید رسالتی روی خاک افتاده باشد که تو باید پیدایش کنی و آن را بر داری.
به زمین نگاه کن به زیر پای بی شفقت آدمیان، شاید مورچه ای راهش را گم کرده باشد، شاید رسالت تو آن باشد که مورچه ای را به خانه اش برگردانی...


✍️#عرفان_نظرآهاری

بلبلی برگ گلی

25 Oct, 06:49


کلماتِ تو،
سرنوشت تو را...
به وجود می‌آورند....
اندیشه‌های تو زندگی‌ات را ...
می‌سازند.آنچه که به خود میگویی...
از زندگی‌ات میشنوی، از کلامت بر تو ...
حٌکم میشود تو همانی که می اندیشی

#جیمز آلن

بلبلی برگ گلی

25 Oct, 06:44


طلوع نو مبارک همراهان...

بلبلی برگ گلی

24 Oct, 07:37


موزیک ورزشی

بلبلی برگ گلی

24 Oct, 07:33


#دوبیتی های #ای_عشق

شعر و دکلمه: زنده‌یاد #فریدون_مشیری

ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را
این گونه به خاک ره میفکن ما را
ما در تو به چشم دوستی می‌بینیم
ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
*
ای عشق، پناهگاه پنداشتمت
ای چاهِ نهفته، راه پنداشتمت
ای چشم سیاه، آه، ای چشم سیاه
آتش بودی، نگاه پنداشتمت
*
ای عشق، غم تو سوخت بسیار مرا
آویخت مسیح وار، بر دار مرا
چندان که دلت خواست بیازار مرا
مگذار مرا ز دست، مگذار مرا
*
ای عشق در آتش تو فریاد خوش است
هر کس که در آتش تو افتاد، خوش است
بیداد خوش است از تو، وز هستی ما
خاکسترکی سپرده بر باد خوش است
*
ای دل به کمال عشق آراستمت
وز هر چه به غیر عشق پیراستمت
یک عمر اگر سوختم و کاستمت
امروز چنان شدی که می خواستمت

بلبلی برگ گلی

24 Oct, 07:30


از قول من
به باران بی‌امان بگو:
دل اگر دل باشد،
آب از آسیاب علاقه‌اش نمی‌افتد...

#سید_علی_صالحی

بلبلی برگ گلی

22 Oct, 18:31


🍀فولدری پر از فیلم‌های آموزشی، مقاله و ابزارهای مورد نیاز.
این فولدر کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی داره و کلی اطلاعات مفید و فرصت‌های شغلی بهتون میده

فقط کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی 👇

https://t.me/addlist/OeHdNpO58Rs0MmM0

معرفی کانال ویژه امشب:

سوالات لو رفته آزمون تافل
https://t.me/+XIAi1Jtmows2MDlk

بلبلی برگ گلی

22 Oct, 10:19


فرهیختگان کشوری
https://t.me/+DKUQQ3iZ7PJiZGNk

بلبلی برگ گلی

22 Oct, 10:18


ظلمت آبادی است از ناشسته رخساران زمین

  آتشین رویان درین ظلمت چراغ روشنند

#صائب‌تبریزی

بلبلی برگ گلی

22 Oct, 06:54


🎼 بند گیسو 🎼

🎤 #مهسا_وحدت&#سام_مکلین

جهان اگر برپاست هنوز
کسی...
کسی را دوست دارد
اگرچه دیر , اگرچه دور...

#معصومه_صابر

بلبلی برگ گلی

22 Oct, 06:50


عمرم به کوچه‌گردیِ زلفش به‌سر رسید
این راهِ مارپیچ به پایان نمی‌رسد...

#غنی_کشمیری

بلبلی برگ گلی

22 Oct, 06:41


خواه به دنیا آمدن در این دنیا خوش‌شانسی باشد یا بدشانسی،

بهترین راه برای گذراندن زندگی در اینجا این است که

با جمعیت خوشحال و پر سروصدایی که به جلو می‌روند همراه شوی...

#میلان_کوندرا

بلبلی برگ گلی

22 Oct, 06:39


دشمنان واقعی شما
یعنی افکار منفی خودتان،
تردیدها و ترس ها و واهمه ها...

چه بسیارند کسانی که به دلیل ترس از دست دادن،
عزیزترین موهبت زندگیشان را مفت باخته اند...
ترس تنها دشمن آدمی ست.
وقتی هراسانید،
آنچه را که از آن بیم دارید به سوی خود می‌ کشانید...

پس قوی باشید و نترسید،
به پشت سر نگاه نکنید
و به روزگار سخت نیندیشید
که دیگر بار گرفتار همان اوضاع خواهید شد!

اسکاول شین

بلبلی برگ گلی

22 Oct, 06:34


صدای تو آفتاب ست
و چشمان تو صبح!
دستان تو بهشت ست
و کلماتت گل!
همه چیز در تو زیباست!
من در کدام سرزمین نشسته ام،
که کشوری از جغرافیایِ تو
با مرزهایِ آغوشم یکی ست؟!

#عرفان_یزدانی
روزتون بدلخوشي🌹

بلبلی برگ گلی

22 Oct, 06:33


بریم اینجا صبحونه 😋

بلبلی برگ گلی

21 Oct, 10:21


نیست اکسیری به عالم بهتر از افتادگی
قطره ناچیز گردد گوهر از افتادگی

از تواضع افسر خورشید زرین گشته است
کم نمی گردد فروغ گوهر از افتادگی

خصم سرکش را به نرمی می توان خاموش کرد
پست سازد شعله را خاکستر از افتادگی

می تواند یک نفس آفاق را تسخیر کرد
هر که چون پرتو کند بال و پر از افتادگی

از برای پرتو خود مهر می کرد اختیار
رتبه ای می بود اگر بالاتر از افتادگی

رتبه افتادگی این بس که شاهان جا دهند
سایه بال هما را بر سر از افتادگی

بر سر شاهان عالم می تواند پا گذاشت
هر که چون خورشید سازد افسر از افتادگی

خصم بالا دست را خواهی اگر عاجز کنی
هیچ فنی نیست #صائب بهتر از افتادگی

#صائب_تبریزی

بلبلی برگ گلی

21 Oct, 10:20


یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی


از فریدون مشیری نیست
کیوان شاهبداغ

🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰҈꙰꙰꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰҈🌿*
*🦅꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭‌꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭ٖٖٖٖٖٖٖ⚘꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭@jaliateadabi ⚘꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭🦅*
       *🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃*

بلبلی برگ گلی

21 Oct, 10:18


می‌گفت: چرا از آدم‌ها ناراحت بشوم؟ آدم‌ها هرکدام ظرفیتی دارند و مشکلاتی... و من نمی‌دانم هرکدام، با چه زور و تقلایی روی پاهایشان ایستاده‌اند. چرا از آدم‌ها ناراحت بشوم؟ وقتی که هیچ انسانی در شرایط عادی دلش نمی‌خواهد آزار برساند و هر واکنش ناخوشایند و آزاردهنده‌ای، برآمده از استیصال و رنج عمیق انسان‌هاست، نه از سرِ تصمیم به آزار. چرا از آدم‌ها ناراحت بشوم؟ وقتی که هیچ‌کس انتخاب نکرده در این لحظه و ثانیه مرا زخمی کند و اگر زخمی برداشته‌ام، برای ایستادن در مکان و زمان اشتباه بوده؛ مثل آدمی که وسط جنگ، وارد شهری شده و بی‌خبر از همه‌جا، تیر خورده و آدم‌های شهر مقصر نیستند! چرا از آدم‌ها ناراحت بشوم؟ وقتی که هر واکنشی، کنشی داشته و هر رفتاری، زمینه‌ای که آن را ایجاد کرده.
می‌گفت: چرا از آدم‌ها ناراحت بشوم؟ وقتی خودم هم بارها بی‌آنکه بخواهم، باعث ناراحتی کسانی بوده‌ام و می‌دانم گاهی انسان به حدی درحال غرق شدن است که برای نجات خودش به هرکسی و هرچیزی چنگ می‌زند و به این فکر نمی‌کند که شاید دیگری را هم غرق کند!
می‌گفت: چرا از آدم‌ها ناراحت بشوم؟ مگر درختان از زمستان دلگیر می‌شوند؟
صبر می‌کنند تا بهار شود.

#نرگس_صرافیان_طوفان

بلبلی برگ گلی

20 Oct, 09:28


گفت: خاموش!
که در پَسی مردن بِهْ که حاجت پیشِ کسی بردن

#سعدی

3,848

subscribers

29,066

photos

4,022

videos