عیار @ayarenaghd Channel on Telegram

عیار

@ayarenaghd


کانال فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی

ارتباط با مدیریت کانال:
@Behrooz_1900

عیار (Persian)

عیار یک کانال تلگرامی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی است که با هدف ارتقای اطلاعات و آگاهی همگانی تاسیس شده است. این کانال به منظور ارائه مطالب متنوع و جذاب در زمینه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی فعالیت می‌کند. اگر به دنبال مطالب خواندنی و الهام‌بخش در این حوزه‌ها هستید، عیار گزینه ایده‌آلی برای شماست

مدیریت کانال عیار با تلاش برای انتخاب بهترین مطالب و ارتباط مستقیم با اعضا، سعی در ارتقاء کیفیت محتواهای ارائه شده دارد. این کانال به عنوان یک فضای آموزشی و پر از اطلاعات مفید شناخته می‌شود که به شما این امکان را می‌دهد تا در هر زمان و مکانی به دنبال مطالب مورد نیاز خود بگردید

آیا می‌خواهید به عنوان یک فرهنگ‌پژوه و علاقه‌مند به موضوعات اجتماعی و تاریخی، به کانالی با محتوای منحصر به‌فرد ملحق شوید؟ آیا می‌خواهید اطلاعات بیشتری در زمینه‌های مختلف به دست آورید؟ اگر پاسخ شما بله است، پس عیار مناسبترین گزینه برای شماست. این کانال به شما این فرصت را می‌دهد تا به دنیای جذاب فرهنگ و تاریخ عمیق‌تری بپردازید و از مطالب گوناگونی لذت ببرید

با پیوستن به کانال عیار، شما به جمعی از افراد هوشمند و فعال در این زمینه‌ها ملحق خواهید شد و از اندیشه‌ها و دیدگاه‌های منحصر به فرد آنها برای افزایش دانش و آگاهی خود بهره خواهید برد. از این رو، به‌راحتی می‌توانید با افراد با سلیقه‌های مشابه به اشتراک گرایید و نقشهای مختلفی در این فضا ایفا کنید

پس برای دسترسی آسان و سریع به محتواهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی با کیفیت، به عیار ملحق شوید و از تجربه فراموش‌ناپذیر با این کانال استفاده کنید.

عیار

12 Feb, 03:45


یک عمر خیانت!
تاریخ حزب توده را می‌توان تاریخ یک عمر خیانت دانست. حزب توده از بقایای گروه ۵۳ نفر درتاریخ ۱۳۲۰ تشکیل شد. اسم اولیه‌ای که برایش درنظر گرفته بودند حزب کمونیست ایران بود که به دلیل حساسیتهای مذهبی جامعه آن را به کنار نهاده و توده را برگزیدند. درجامعه عقب افتاده آن زمان باشعارهای فریبنده‌ای چون عدالت در ابتدا توانستند اقبال عمومی را به خود جلب کنند ولی هر چه به پیش رفتند، ریزشها از این حزب بیشتر شد. درابتدا با پافشاری بر اعطا امتیاز نفت شمال به شوروی عیارخودشان را نشان دادند و بعد با حمایت از فرقه تجزیه‌طلب پیشه‌وری باعث استعفا شمار بسیاری از اعضا شدند، کسانی چون خلیل ملکی. یکی از سمپاتهای حزب در سال ۲۷ اقدام به ترور شاه کرد و پس از آن حزب غیرقانونی شد. حزب بنیان گذار ترور شخصیت درفضای سیاسی ایران بود. منتقدینشان و حتی دوستان سابقشان را چون ملکی آماج سخیف ترین حملات قرار میدادند و آنجا که ترور شخصیت کارساز نبود، دست به حذف فیزیکی آنها می‌زدند! خسرو روزبه در اعترافاتش به قتل محمد مسعود و چهارتن دیگر اعتراف کرد و این درحالی بود که سالها روزنامه‌های حزب چون روزنامه مردم این قتل را متوجه دربار می‌کرد. حزب سازمان نظامی داشت که پس از ۲۸ مرداد مشخص شد ۶۰۰ افسر درآن عضو هستند و هرلحظه مترصد فرصتی بودند برای کودتا و تقدیم ایران به شوروی. حسین فاطمی، وزیرخارجه فراری مصدق هم درخانه یکی ازهمین افسران توده‌ای بازداشت شد. حزب در انقلاب ۵۷ حمایت تام و تمامی ازاسلام گرایان کرد به طوری که نورالدین کیانوری دبیرکل حزب میگفت: توده‌ای هستم و همراه امام، ماندگارم که زمان است به کام! حزب در تهییج انقلابیون برای اعدام افسران ارتش و پاکسازی آنها نقش بسزایی ایفا نمود. پس از طرح حجاب اجباری مریم فیروز که همسرکیانوری بود و ازاعضا ارشد حزب و دیگراعضا از این طرح حمایت کرده و خواستار حفظ حجاب توسط تمام زنان شدند. حزب همچنین از حمله به سفارت آمریکا استقبال نمود. درانتخابات اولین دوره مجلس کاندیدای حزب صادق خلخالیِ قاضی شرع بود! بنابرگفته‌ها طرح کودتای نوژه را هوشنگ اسدی، یکی ازاعضا حزب و همسر نوشابه امیری به مقامات وقت لو داد. این حزب همینطور همکاری تام وتمامی با دولت انقلابی در سرکوب دیگر احزاب وگروه‌های چپ داشت. ولادیمیرکوزیچیکین، افسر فراری K.G.B درخاطراتش به فرمانبری کیانوری و حزب از شوروی اشاره میکند. بالاخره تاریخ مصرف حزب توده هم به سر آمد و نیروهای انقلابی در دو نوبت سران آنها را دستگیر و آنهارا مجبور به اعتراف در اوج حقارت کرد! نتیجه وطن فروشی چیزی جز حقارت وزبونی نیست...
#بهروز_حسینی@ayarenaghd

عیار

06 Feb, 05:05


چریکها و مسئله کودکان.
۱۹ بهمن سالروز دو حادثه مهم است. اولین آن به حادثه سیاهکل درسال ۴۹ باز میگردد. عده‌ای متشکل از چند تیم که بعدها چریکهای فدایی نام گرفتند برای تمرینات چریکی به دامنه کوه‌های گیلان رفتند. یکی از آنها، هادی لنگرودی به طور تصادفی توسط افراد محلی بازداشت وتحویل پاسگاه شد. دیگر رفقایش که مطلع شدند مسلحانه به پاسگاه یورش برده و افراد آنجا را قتل عام کردند و پاسگاه را خلع سلاح. حکومت وقت هم به سرکوب آنها پرداخت و عده‌ای از آنها را در همان عملیات کشت و عده‌ای دیگر از رهبرانشان چون صفایی فراهانی را چند وقت بعد اعدام نمود. دراین میان حمید اشرف که رابط گروه روستا و شهر بود رهبر چریکها شد. شخصیتی کاریزماتیک و جسور و توانمند در زدوخوردهای خیابانی.
ساواک پس ازچند سال رد وی را دریکی ازخانه های تیمی زد. به هنگام یورش به آنجا با جسد دوطفل و نوجوان به نام ناصر و ارژنگ شایگان روبرو شدند که بنا برگفته پزشکی قانونی با گلوله اشرف به قتل رسیده بودند و بنا بر روایت دیگر در درگیری های ساواک با گروه اشرف کشته شدند.
دومین آن به سال ۶۰ برمیگردد. سپاه پاسداران به خانه تیمی زعفرانیه مجاهدین خلق هجوم برد. درآنجا رهبر عملیاتی مجاهدین، موسی خیابانی به همراه همسرش و همینطور اشرف ربیعی، همسر مسعود رجوی و مصطفی رجوی، پسر خردسال رجوی حضور داشتند. دراین عملیات تمام مجاهدین کشته شدند جز مصطفی رجوی فرزند خردسال رجوی که بعدها عکس وی در آغوش اسدالله لاجوردی خبرساز شد. موسی خیابانی نفر دوم سازمان بود و از یاران نزدیک طالقانی. پس از آزادی از زندان طالقانی به دیدار وی و رجوی رفت و گفت: وقتی اسم مجاهدین برده می‌شد، اعصاب ساواکیها به‌هم می‌ریخت. این دلیل بر قدرت عقیده و ایمان به‌حق است. از اسم مسعود رجوی وحشت داشتند، از اسم موسی خیابانی وحشت داشتند!
خیابانی فردی مذهبی بود که مرید حنیف نژاد، از بنیانگذاران سازمان شد. اصل زندگی را برمبارزه میدانست و به همین دلیل تحصیلاتش را نیمه کاره تمام کرد و به فلسطین رفت برای آموزش چریکی. خیابانی هم به مانند اشرف تنومند و ورزیده بود و همینطور شخصیتی کاریزماتیکی داشت. ولی وجه تشابه هر دو آنها، جنایت در حق کودکان بود! نگاه داشتن طفلان معصومی که میانه‌ای با دنیای بزرگسالان نداشتند در خانه‌های تیمی که هر لحظه امکان درگیری مسلحانه وجود داشت و از بین رفتن آنها. پرورش این کودکان در فضای بشدت امنیتی و سرد وخشک خانه‌های تیمی. این مبارزان خودخوانده راه آزادی درصدد ساختن آینده‌ای بهتر بودند ولی قبل ازهرچیز زندگی را از صاحبان آینده، یعنی همان کودکان ستاندند!
#بهروز_حسینی@ayarenaghd

عیار

27 Jan, 14:43


ذکری درباب یکی ازمریدان حاج فرج دباغ:
ارسطو را عمدتا به عنوان دومین نسل از فیلسوفان پساسقراطی و تاثیرگذارترین فرد در اندیشه‌های فلسفی عهد قدیم می‌شناسند. اما او فراتر از فلسفه و منطق رسالات بسیاری در علوم دیگر منجمله فیزیک و زیست‌شناسی دارد. وی معتقد بود که تحلیل عقلی مسائل طبیعت جامع و مانع خواهد بود و ما را از آزمون نظریه‌ای که عقل تاییدش می‌کند حذر می‌دارد. سایه سنگین و بازدارنده او از طریق نفوذ عقایدش در آیین مسیحیت قرن‌های متمادی کابوس علم در دنیای غرب گردید. اما از دوران رنسانس به این سو به همت نامداران علم جهان رنگ و بویی تازه یافت و امروزه ما میوه شیرین علم تحقیق‌گر و آزماینده را در زندگی مدرن میچشیم. علوم طبیعی طی ۲۳ قرن از زمان حیات ارسطو تا به عصر حاضر دگرگون شده‌اند و نشانی از دگماتیسم کهن در خود ندارند. اما متاسفانه علوم انسانی و در راس همه آنها فلسفه خود را از تغییر در محور زمان به دور نگاه داشته است. همچنان در دنیای مدرن شاهد آن هستیم که فلان استاد برجسته و فیلسوف شهیر پای خود را از گلیمش فراتر گذاشته و صرفا با تحلیل‌های ذهنی در گوشه تاریک کتابخوانه شخصی سعی در بطلان اصول ثابت شده علمی دارد.
آنچه که نگارنده را در ثبت این نوشته تهییج نمود، مشاهده ترهات مکتوب فردی در شبکه‌های مجازی پارسی زبان در رد اصول بدیهی چرخه بیماری است. نامبرده که بسیجی سابق و از شاگردان حاج فرج دباغ ملقب به سروش بوده و همینطور درعصر موسوم به بهار اصلاحات( کذا فی الاصل) ستون نویس روزنامه‌های زنجیره‌ای اصلاح طلب نیز بوده است و گویا به لطایف الحیلی به هئیت علمی دانشگاه علامه طباطبایی درآمده است و اخیرا صورت خود را با تیغ ژیلت آشنا ساخته مرا بر آن داشت که چند سطری در این مضمون بگویم.
زمانیکه بوعلی سینا در اوج شیوع بیماری وبا با خود اندیشید ‌که هرچه است از این آب میباشد که مردم مینوشند، نمی‌دانست که این نظریه وی بنیانگذار علمی در قرون آینده خواهد شد که بزرگترین خدمت را به تحول سلامت و زیست‌ بشری خواهد کرد، علم اپیدمیولوژی.
اپیدمیولوژی در واقع یکی از شاخه‌های پزشکی نوین است که به شناخت ذات بیماری‌ها و ارتباط آن با عوامل ایجادکننده‌اش می‌پردازد. مسلما نه صرفا با تخیلات و تحلیل‌های ذهنی، بلکه با آزمون و خطا و مطالعه.
شرح کامل مطالعات اپیدمیولوژیک از حوصله خوانندگان این نوشته خارج است، اما به صورت خلاصه بر اساس نوع بیماری، مطالعه می‌تواند گذشته‌نگر، مقطعی یا آینده‌نگر باشد. در طراحی مطالعه که خود علمی گسترده میباشد، دو گروه از جمعیتی که بصورت تصادفی از میان جامعه مورد مطالعه انتخاب شده‌اند با یکدیگر مقایسه می‌گردند. عوامل مخدوش کننده حذف می‌شوند و تا بالاترین حد ممکنه هر دو گروه از نظر تمامی خصوصات، الا ابتلا به بیماری، همسنگ هستند. به مدد علم اپیدمیولوژی است که امروزه عوامل اصلی بسیاری از بیماری‌ها و همچنین فاکتورهای خطر اصلی اختلالات چند عاملیتی را می‌شناسیم. از جهت مثال، می‌دانیم که عامل بیماری وبا نوعی باکتری است که با تولید سم در دستگاه گوارش افراد را در آستانه مرگ می‌کشاند، یا ابتلا به بدخیمی‌های دستگاه تنفس (نکته مهم این است که امروزه می‌دانیم فقط یک نوع سرطان جهاز تنفسی وجود ندارد، بلکه دسته‌جات مختلف) عوامل خطر یا ریسک فاکتورهایی دخیلند که مهمترین آنها کشیدن سیگار می‌باشد، اما ریسک فاکتور یعنی اینکه شما را در معرض بیماری قرار میدهد، اما الزاما تنها عامل ایجاد آن نیست. مثال‌های ثابت شده بسیاری وجود دارد، مانند ارتباط مصرف بی‌رویه فست فود و بدخیمی‌های دستگاه گوارش، توکسینهای محیطی و سرطان‌های مثانه و ....
در این میان پامنبری سابق سروش و فیلسوف خودخوانده علم امروزه با استدلال‌های مستخرج از پیژامه گشادش به جنگ علم و اصول بدیهی اپیدمیولوژی برخاسته. ترهات و مهملاتي که وی در فضای مجازی می‌نویسد برای جامعه خطرناک است. اراجیف مکتوب وی دست کمی از سخنان منبری کاشف روغن بنفشه و اسپانسر بول شتر و عنبرنسا ندارد. در ممالک متمدن غربی نگارش چنین ترهاتی پیگرد قانونی به همراه خواهد داشت، اما شوربختانه در کشور ما، در سرزمینی که میراث دار بوعلی سیناست، نگارش این دست مزخرفات نه تنها آزاد است، بلکه پامنبریهای خوبی هم دارد!
#محمدعلی_صنعتی
متخصص جراحی مغز و اعصاب و متخصص تراماتولوژی
@ayarenaghd

عیار

27 Jan, 14:42


اخیرا جناب مرتضی مردیها که از نویسنده‌های شناخته شده و یکی از مدعیان لیبرالیسم در ایران هستند اقدام به انتشار سلسله استوری ها درباره علم پزشکی کردند و ناباوارانه اظهارنظرهایی کردند که نه در تخصص ایشان است و نه صلاحیتی برای ابراز آن دارند و نکته مهمتر اینکه این اظهارات ایشان می‌تواند پیامدهای جدی برای سلامت عمومی جامعه داشته باشد. ازهمین روی یکی از مخاطبان همیشگی عیارنقد، دکتر محمدعلی صنعتی در یادداشت مختصری به اظهارات ایشان پاسخ دادند. اصل استوری های جناب مردیها را در زیر مطلب قرارخواهیم داد. و اما مطلب دکتر صنعتی:
👇👇👇

عیار

22 Jan, 19:25


ترامپ و آینده محافظه‌کاری آمریکایی
گفت وگو با دکتر امین نایب پور پیرامون محافظه‌کاری و پیشینه این مفهوم و نسبت آن با اندیشه‌ها و اقدامات ترامپ.
@ayarenaghd

عیار

21 Jan, 02:48


آه از آن رفتگان بی برگشت ...
خبر تلخ بود و جانکاه. استاد دکتر جلال متینی با هفت هزارسالگان سر به سر شد. دکتر متینی یکی از آخرین افراد نسلی بود که هر کدام به تنهایی آبرو و اعتبار ایران بودند. جلال متینی در تهران زاده شد. تحصیلات لیسانس تا دکتری را در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه تهران در نزد بزرگانی چون ملک الشعرا بهار، جلال الدین همایی و عبدالعظیم خان قریب با درجه عالی به اتمام رساند. مدتی در دبیرستان البرز مشغول به کار شد و مدتی هم در دانشکده نفت آبادان. درسال ۳۹ به مشهد رفت و استاد تمام وقت دانشگاه فردوسی شد. تا سال ۵۷ که مجبور به مهاجرت اجباری شد سمت هایی چون معاونت و ریاست دانشگاه را برعهده داشت. پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت نمود که به تدریس تاریخ و فرهنگ ایران در دانشگاه برکلی مشغول شد. دکتر متینی ایران‌شناس و ادیبی برجسته بود. بنیانگذار و سردبیر دو نشریه ایران شناسی و ایران نامه در خارج ازکشور بود که هر دو از پربارترین نشریات ایران شناسی سده اخیر بودند. شاگردان بسیاری تربیت نمود،چون شفیعی کدکنی و سعیدی سیرجانی. نثری پاکیزه و تمیز داشت و در راه ایران و دفاع از کیان آن، جانانه قلم می‌زد. یکی از اولین کسانی بود که به خطر پان ترکیسم اشاره کرد و با مقالاتی حکیمانه و مستند و مستدل به مهملات جواد هیئت و دیگر حضرات پان ترک جواب می‌داد. بهترین و جامع ترین اثر تحقیقی درباره شخصیت مصدق را نگاشت و برای اولین بار او بود که اسطوره پردازی ها درباره مصدق را به چالش کشید. درسالهای غربت کتابی کوچک و کم حجم درباره شریعتی نگاشت و پنبه این شخصیت پوشالی تاریخ معاصر زد! اگرچه پس از انقلاب مورد بی مهری قرار گرفت ولی در یکایک سرمقاله‌های ایران شناسی درد وطنش هویداست و پیرامون خطرات پیرامونی ایران هشدار می‌داد. نثر وی نمونه اعلای نثر فارسی معاصر است گو اینکه خودش کتابی به همین نام منتشر کرده است در میانه دهه ۳۰. آبرو و اعتبار ایران بود در محافل دانشگاهی و با نوشته‌هایش هماره نام مقدس ایران را زنده نگاه می‌داشت ولی مافیای آکادمیک دراین چند دهه ترجیح میداد کمتر نامی از وی در میان باشد! خواندن یک به یک شماره های ایران شناسی به زعم‌من بر هر دوستدار ایران واجب است. فقدانش ضایعه‌ای است جبران ناپذیر.
یادش گرامی و راهش پر رهرو.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd

عیار

20 Jan, 17:54


فایل گفت وگو دکتر نایب پور با هاروی منسفیلد پیرامون محافظه‌کاری
@ayarenaghd

عیار

20 Jan, 17:49


ترامپ و آینده محافظه کاری آمریکا
چهارشنبه شب در خدمت دکتر امین نایب پور هستیم تا پیرامون آینده محافظه‌کاری آمریکا و نسبتش با اندیشه و اقدامات ترامپ گفت وگو کنیم. دکتر نایب پور از دانش آموختگان اندیشه سیاسی است و تاملات و مصاحبه‌هایی هم در حوزه محافظه کاری داشته اند. پیشتر ایشان با فیلسوف شهیر، هاروی منسفیلد درباره محافظه‌کاری گفت وگویی داشته اند که فایل آن را پیوست خواهیم کرد تا علاقه‌مندان به این موضوع استفاده کنند. بی‌شک گفت وشنود مفیدی خواهد بود.
چهارشنبه شب
ساعت ۹:۳۰ شب
در اینستاگرام عیارنقد.
نشانی اینستاگرام:
Instagram.com/ayarenaghd
@ayarenaghd

عیار

20 Jan, 03:47


جاهلی درعرصه سیاست
۳۰ دی ماه سالروز درگذشت اولین نخست وزیر انقلاب است. مهدی بازرگان جز اولین محصلینی بود که رضاشاه برای کسب تخصص به فرنگ فرستاد. اگرچه دررشته مهندسی فارغ التحصیل شد، ولی دستاوردش از فرنگ خلاصه شد در اثبات وجود خدا با قوانین ترمودینامیک! جز پایه گذاران انجمن اسلامی در دانشگاه تهران بود. درزمان مصدق معاون وزیر فرهنگ شد. فریدون آدمیت نقل میکند که مصدق باگماردن وی به وزارت فرهنگ مخالف بود چرا که معتقد بود بر سر دانش آموزان دختر لچک خواهد گذاشت! گو اینکه رفیقش، یدالله سحابی در مدارس تحت امرش سخت گیری‌های مذهبی شدیدی اعمال نمود. از موسسین نهضت آزادی بود و با طرح انقلاب سفید که شامل حق رای به زنان و اصلاحات ارضی بود به مخالفت برخاست که همین امر باعث بازداشتش شد. شهره است که وی مخالفی مسالمت جو بود ولی این گفته چندان دقیق نیست. عزت الله سحابی، یار و همراه بازرگان نقل میکند که درزندان برازجان طرح تشکیل جنبشی مسلحانه را پی ریخت که خروجی این طرح، سازمان مجاهدین خلق شد. در طول فعالیتهایش علیه رژیم‌پیشین کسب و کارش به راه بود و کسی مزاحمتی برایش ایجاد نکرد. درهنگام انقلاب اگرچه دوست و یارقدیمی بختیار بود ولی نخست وزیری دولت انقلابی را پذیرفت. ازاقدامات مشعشع وی در زمان دولتش لغو خریدهای تسلیحاتی ایران از آمریکا بود که پول آن قبلا پرداخت شده بود! دولتش، دولت مستعجل بود و بالاخره زور مومنان خداجوی اول انقلاب بر وی چربید و در۱۳ آبان ۵۸ استعفا داد. چندی بعد نماینده مجلس شد و درسال ۶۴ هم برای ریاست جمهوری اسم نوشت که ردصلاحیت شد. مسعود رجوی که به پاریس گریخته بود و نهضت مقاومت ملی رابنیان نهاده بود به وی پیشنهاد همکاری داد که بازرگان درجواب گفته بود: من هنوز زنم را دوست دارم!(کنایه به جدایی مریم عضدانلو ازابریشمچی و عقد وی توسط رجوی) پس از عمری سیاست ورزی مومنانه درآخر عمر درسخنرانی خدا و آخرت، تنها هدف بعثت انبیاء به این نتیجه رسید اصولا اسلام برنامه‌ای برای حکومت کردن ندارد. یعنی چند دهه فعالیتش نقش برآب بود! پس از انقلاب گفت ما باران میخواستیم ولی سیل آمد. درصدد امتزاج همه چیز با اسلام بود و همینطور اثبات اسلام با علوم دقیقه. ازهمین روی باستانی پاریزی وی را مؤمن آل هندسه نامیده بود. افکار ارتجاعی در زمینه آزادی های اجتماعی داشت.با موسیقی سر ستیز داشت و نسبت به حجاب زنان سخت گیر بود. پیروانش همیشه پیشوند مهندس را قبل ازاسمش می‌آورند ولی درهمان مهندسی هم شهرت خوبی نداشت. دربانک ملی به دلیل محاسبات اشتباه افتضاح به بارآورد که مجبور به استعفا شد.
نادانی ساده‌ل بود.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd

عیار

05 Jan, 18:18


مردی ایلیاتی در عرصه سیاست
۱۶ دی ماه سالروز تشکیل کابینه مستعجل بختیار است. بختیار یکی از رهبران جبهه ملی بود. زمانی تشکیلات صنعت نفت در خوزستان را مدیریت کرد و در زمان مصدق، معاون وزیر راه شد. پس از قضایای ۲۸ مرداد از قبول پست دولتی اجتناب کرد. در دهه ۴۰ و ۵۰ اگرچه راهی به دالان‌های قدرت نداشت ولی کسب و کارش سرجای خویش بود و کسی متعرض وی نمی‌شد. به طوری که همراه عبدالرحمان برومند در شرکت برادران رشیدیان(جاسوسان انگلیس) کارمی‌کرد، تا اینکه با روی کارآمدن کارتر تحرکات سیاسی‌اش را شدت بخشید. درهنگامه انقلاب، زمانی که مذاکرات شاه و صدیقی به دلیل رد پیشنهاد صدیقی ازسوی شاه شکست خورد، نخست وزیری را پذیرفت و خواستارخروج شاه ازکشور شد.(برخلاف پیشنهادصدیقی که خواستارماندن شاه درکشور و استقرار درجزیره کیش بود. چرا که به فراست دریافته بود اگرشاه ازکشور خارج شود بنیان امور ازهم گسسته خواهدشد) به گفته هوشنگ شهاوندی زمینه چینی نخست وزیری بختیار را رضا قطبی و ملکه فراهم نمودند. پس از قبول نخست وزیری، توسط همکاران گذشته‌اش طرد شد. بختیار در یکی ازاولین اقداماتش، ساواک را منحل نمود که بالواقع میخ آخری بود برتابوت رژیم پیشین. مطبوعات را آزاد و عده کثیری از محکومین امنیتی و نه سیاسی را آزادکرد(ازجمله تروریست هایی چون مسعود رجوی و اعضا سازمانهای چریک های فدایی خلق) بالواقع بختیار با اقدامات خویش سقوط پهلوی هارا تسریع نمود. وقتی که تقریبا قافیه را باخته بود سخن از دیکتاتوری نعلین کرد. حاضر بود در مقام نخست وزیری با آیت الله خمینی دیدار و در حکومت پس ازپهلوی ها مقام خویش را حفظ کند ولی سعایت و کارشکنی های بنی صدر مانع این دیدارشد. برخلاف نظر طرفدارانش که وی را نخست وزیری وفادار به مشروطه سلطنتی میدانند در خاطرات شفاهی‌اش عنوان کرده است که حاضربود برای فرم و شکل حکومت رفراندوم برگزارکند. بالاخره دولت مستعجلش در ۲۲ بهمن به واسطه اعلام بی‌طرفی ارتش سقوط کرد. پس ازانقلاب به فرانسه مهاجرت نمود و تلاشی نافرجام برای سرنگونی نظامی رژیم انقلابی کرد.به هنگام تجاوز عراق به ایران، باصدور بیانیه ای حمله عراق را محکوم کرد ولی چندی بعد به همکاری با صدام روی آورد. درنهایت در اوایل دهه هفتاد به طرزفجیعی به قتل رسید.
مدام ازپایبندی به اصول سخن میگفت ولی چندان به آن پایبند نبود. بعداز ۲۸ مرداد اگرچه درجلوت سنگ مصدق به سینه می‌زد ولی درخلوت و درمذاکراتش با سفیرآمریکا آمادگیش را برای عبور ازوی اعلام نمود. در۵۷ به شاه قول حراست ازقانون اساسی داد ولی بعدحاضر به تغییر نظام و اعلام جمهوری شد.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd

عیار

28 Dec, 02:52


در دفاع از اصولگرایی!
اول. رضاشاه پس از رسیدن به قدرت دریکی از نخستین فرمانهایش، دستور داد جنازه کریم خان زند را از زیرپله های کاخ گلستان که آغامحمدخان برای بی‌احترامی آن را آنجا دفن کرده بود، خارج و با احترام فراوان برای دفن به شیراز برده شود. در مراسم تشییع تیمورتاش وزیر دربار هم حضور داشت.
دوم. میرزا کوچک خان که جمهوری سوسیالیستی گیلان را تشکیل و عملا بیرق تجزیه برافراشته بود، در میان نبرد با نیروهای رضاشاه فوت کرد. یکی از افراد لشکر رضاشاه سر وی را برید و آن را به نزد رضاشاه برد. رضاشاه از این عمل برآشفته شد و دستور توبیخ آن مامور و همینطور تشییع محترمانه سر و جنازه میرزا را صادر نمود.
سوم. مصدق پس از کارشکنی های بسیار در کار سیاست آن روز و اینکه حکم دستگیری سپهبد زاهدی را صادر کرده بود و نمایندگان دولتش از آزار و اذیت زاهدی و خانواده‌اش فروگذار نکردند، بالاخره روز پس از ۲۸ مرداد خودش را به دولت زاهدی تسلیم نمود. به هنگام رویارویی با زاهدی گفت حالا من در دستان شما اسیرم. زاهدی سخن وی را قطع کرد و گفت شما مهمان ما هستید وحکم به احترام ومراقبت تام و تمام از مصدق داد. شخصی ازمیان جمعیت توهینی نثار مصدق کرد که سپهبد باتمانقلیچ که دشمن قسم خورده مصدق بود، برافروخته شد و دستور بازداشت شخص توهین کننده داد.
چهارم. پس ازانقلاب سیرجانی به همراه رندی به خانه دکترصدیقی می‌رود.آن شخص شروع به بدگویی از شاه فقید میکند. دکترصدیقی بادستانی لرزان برافروخته می‌شود و می‌گوید من خودم طعم زندان شاه را چشیدم. ولی آن‌پدروپسر به این مملکت خدمت نمودند.
پنجم. دوستی که عزیزترازجان می‌دارمش و ازخوانین است نقل میکند پس از فوت شاه مادرش شیون و زاری سر داده بود. دوستم به مادرش گفته بود تو دیگرچرا؟! تو که برادرانت توسط شاه دراصلاحات ارضی اعدام شدند. مادرنازنینش جواب داده بود: می‌توان‌پدرکشته بود ولی پدرکشتگی نداشت! شاه خدمت کرد به این مملکت.
ششم. پس از کشتن بن لادن، بزرگترین تروریست قرن که چندهزارآمریکایی را به قتل رسانده بود، آمریکا پیکر وی را با احترام فراوان و بنابرسنت اسلامی تشییع و جنازه‌اش را به آب انداخت.
احترام اهل قبور از دیرباز جز فرهنگ ایرانیان بوده است. توهین و تعرض به اهل قبور توسط ملایان میراث دارِ خلفای عباسی باب شد که ۱۴ تن ازخلفای اموی را از قبر بیرون کشیدند و شلاق زدند. میراث داران این عمل امثال آغاخان قاجار و خلخالی بودند. تعرض به مزار افراد، حتی فرومایه‌ترین آنها عملی است شنیع. بایست بر سر اصول خویش پای فشریم چرا که فردا نوبت ماست...
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd

عیار

22 Dec, 05:46


شیخی ساده لوح.
شیخ حسینعلی منتظری نوجوانی بود که پس از تحصیلات مقدماتی به قم رفت و به تحصیل نزد آیات بروجردی وخمینی پرداخت‌. در برکشیدن مرجعیت استادش، روح الله خمینی جد و جهد فراوان نمود. پیش از انقلاب بارها بازداشت شد و به مبارزه علیه رژیم پیشین‌پرداخت. اما پس از انقلاب ستاره اقبالش طلوع کرد و یکی دوجین مسئولیت کسب نمود. ازعضویت درشورای انقلاب گرفته تا ریاست مجلس خبرگان و نماینده ولی فقیه درامور قضایی. ایشان بود که اولین بار بطور جدی به همراه پسرش طرح کمک به نهضتهای آزادی بخش درسراسر جهان را پیش کشید و دفتر ودستکی به راه انداخت. همان چیزی که بعدها استحاله یافت و امروز از محور مقاومت از آن یادمیکنند. راهپیمایی روز قدس و اسرائیل ستیزی سفت و سخت از ابتکارات ایشان بود که این اسراییل ستیزی را در ماجرای مک فارلین هم‌نشان داد. اولین بار بند ولایت فقیه در قانون اساسی را گنجاند و استدلالش این بود که همانطور که درشوروی یک ایدئولوگ را رهبر میکنند تا مارکسیسم را رواج دهد ما هم بایست یک فقیه را رهبر کنیم. اصل الزام شیعه بودن رئیس جمهور هم از ابتکارات ایشان بود. ایشان به درخواست عبدالکریم سروش که جزشورای انقلاب فرهنگی بود، احمد جنتی و محمدی گیلانی را به عنوان نماینده ولی فقیه دردانشگاه ها منصوب کرد که تسمه از گرده دانشگاهیان کشیدند. همینطور تاسیس دانشگاه امام صادق برای تربیت نیروی انقلابی از اقدامات ایشان بود. منتظری به همراه مشکینی تمام قضات عالی اول انقلاب را منصوب نمود.اطرافیان و بیت ایشان متشکل از خشک‌مذهبیانی دگم و مسئله دار بود. سید مهدی هاشمی، برادر داماد ایشان قاتلی وحشی بود که پیش ازانقلاب چندین فقره قتل داشت و پس ازانقلاب از مسئولین شورای عالی سپاه بود که پس از افشای سفر مک‌فارلین به تهران دستگیر و اعدام شد. منتظری در حمایت از هاشمی چیزی فروگذار نکرد! همینطور یکی از روحانیون نزدیک به ایشان و از باند مخوف سیدمهدی هاشمی، شخصی بود بنام امیدنجف آبادی که از پیروان شریعتی بود و پس ازانقلاب قاضی شد و احکام‌اعدام بسیاری صادر نمود ولی بالاخره به دلیل لواط و همینطور ارتباط با سیدمهدی هاشمی اعدام شد. دراین سالها عده‌ای اصلاح طلب که خودشان در سرکوب و خانه نشینی مرحوم منتظری نقش برجسته‌ای داشتند، نغمه‌ای کوک کردند که اگرایشان به رهبری می‌رسید اوضاع متفاوت از امروز بود. منتظری شیخی ساده لوح بود محصور شده در حلقه نزدیکان خطرناکش. همین ساده لوحیش مایه طنز شده بود و امثال ایرج پزشکزاد به وی لقب گربه نره داده بودند. رهبری ایشان با این حلقه اطرافیان چه بسا کار ایران را خرابتر میکرد.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd

عیار

20 Dec, 03:13


یکی از شیرین‌ترین این اسطوره‌ها درباره شب یلدا، روایت مردم لرستان درباره دلباختگی ماه به خورشید است. «بنابر این اسطوره، ماه که دلباخته خورشید است، هر شب سراسر پهنه آسمان را در تعقیب خورشید و رسیدن به او در می‌نوردد. ولیکن هر شب در سحرگاهان وقتی که به خورشید نزدیک می‌شود، خواب او را می‌رباید و به خوابی سنگین فرو می‌رود و خورشید از چنگش می‌گریزد و سپیده می‌دمد و از پس آن، روز فرا می‌رسد و او را از گام نهادن به قلمرو خورشید باز می‌دارد. سرانجام، ماه دبیری می‌اندیشد و از ستاره‌ای که در کنار و نزدیک او است (ظاهراً عُطارد: تیر)، می‌خواهد تا او را به هنگام نزدیک شدن خورشید بیدار کند. ستاره گماشته او، در سحرگاه شبی از شب‌ها، وقتی خورشید به ماه نزدیک می‌شود، او را بیدار می‌کند. ماه به استقبال خورشید خانم می‌رود و راز دلباختگی، سرگردانی و آسمان‌گردی خود در یک سال را برای او بازگو می‌کند و خورشید را در برمی‌گیرد و آن دو در کنار هم می‌آرامند. همبستری ماه با خورشید به درازا می‌کشد و خورشید از وظیفه هر روزه خود باز می‌ماند و دیرتر از همیشه طلوع می‌کند. به همین سبب شب اول زمستان که همین شب یلدا است، از همه شب‌ها طولانی‌تر می‌شود.»
از کتاب شب یلدا، اثر استاد علی بلوکباشی.

یلدا بر شما مبارک.
@ayarenaghd

عیار

13 Dec, 16:40


از ازون‌برون تا متالیکا

به گمان بسیاری، من جمله نگارنده این سطور، آنچه که در ۵۷ خورشیدی بر ایران‌زمین حادث گشت بی‌دلیل‌ترین و در عین حال یکی از بی‌دردسرترین انقلاب‌های سیاسی تاریخ بود. چند و چون و ادله علیه و له از مجال این بحث خارج است.
اما عده‌ای یاغی سرمست از تئوری‌های مارکسیستی، و البته قریب به اتفاق با چاشنی‌های التقاطی، بلوایی به‌پا نمودند، ولی فردای پیروزی‌شان عمامه‌دارانی که عمدتا لختی پیش تماشاچی بودند قدرت را قبضه کرده و مارکسیستها چوب دوسر نجس شدند. تکیه زدن عمامه‌داران بر اریکه قدرت حکایت از سنبه پر زور پیمانکار غربی انقلاب و صدالبته ذهنیت دین‌زده مردم داشت. به مثابه تمامی انقلابهای قرن پیشین یکباره آسمان و زمین خاکستری شده و حتی آزادی‌های فردی اولیه هم سلب می‌شوند. چه خورم صیف و چه پوشم شتا رنگ می‌بازد و هرآنچه که دولت انقلابی صلاح بداند آزاد است. این میان تفاوت ماهوی فقه شیعه که بیش از پنج قرن تجربه اندوخته و استخوان ترکانده بود با دگماتیسم آئین نوظهور مارکسیسم هویدا می‌گردد. ابتدا ماهی بی‌فلس، که خوردن آن از کتاب لاویان تا مراجع اربعه شیعه بر بندگان خاص خدا ممنوع بود، حلال می‌شود. ازون‌برون را قدرت اول حکومت انقلابی و مرجع شیعیان آزاد اعلام می‌کند. تجارت سودآور خاویار اجازه امتداد ممنوعیت این ماهی را نمی‌داد.
بعد از آنکه به زعم رهبر اول انقلاب "نعمت" جنگ به پایان رسید و نگاه‌ها از مرزها به سوی داخل برگشت، نیاز به گشایشی دگر بود. شطرنج و اندکی موسیقی آزاد می‌شود. بعد از فوت روح‌الله خمینی وارثان حکومت مذهبی وی، جهت بقای خود قطره‌چکانی سیاست گشایش حداقلی را ادامه می‌دهند. قضیه پوشش، خصوصا برای مردان، آزادتر میشود، اجازه واردات خوراکی‌ها و اتومبیل‌های غربی صادر میگردد، فیلم‌های اکران شده در سینماها با تم‌های خشک انقلابی فاصله می‌گیرند و ... آرام آرام فاز دروغ بزرگ اصلاحات کلید می‌خورد. اما هماره چماق بر سر ملت حی و حاضر وجود دارد. حکومت تکه نان خشکی به مردم مرحمت فرموده، ولی هرگز نباید خشم نمایندگان قاسم جبارین را فراموش کنند.
دوران دبیرستان و سال‌های ابتدایی دانشگاه، دهه ۷۰ خورشیدی، موسیقی سنتی ایرانی و اندکی کلاسیک غربی بلامانع بود. اما گوش دادن به هرگونه موسیقایی که خارج از محدوده فوق بود با تنبیهاتی جدی روبرو بود. حتی تا حد اخراج از دبیرستان و محرومیت از شرکت در کنکور. هرچند که روند اعطا قطره‌چکانی آزادی‌های حداقلی آرام ادامه می‌یابد. کمتر از دو دهه و درست پیش از تبعید خودخواسته از سرزمین مادری شاهد آن بودم که دستفروشان بیرون مجتمعات تجاری پوسترهای متالیکا و حتی سی‌دی‌های آنها را می‌فروشند.
آری، تمامی آزادی‌های فردی و اجتماعی را سلب نمودند و با گشودن دریچه‌هایی بسیار باریک اما فضا را تا حد امکان به نفع خود آرام می‌سازند. فرستادگان و صادرات غیرنفتی روزنامه‌نگار و حقوق‌بشری هم وظایف خود را به نحو احسن به انجام می‌رساند. آزادی‌های یواشکی و روسری بر سر چوبه و حضور در استادیوم را سقف مطالبات مردم ترسیم میکند، بی آنکه قدمی در راه اصلاح جدی و یا مواجه با نظامی بردارند که هستی و تاریخ و طبیعت و فرهنگ این سرزمین کهن را به چوب حراج گذاشته.
دو نوجوان گمنام که تار و تمبک دردست گیرند و گوشه‌ای در خیابان مردم را شاد سازند، سریعا گزمه‌های حکومت بساطشان را برمی‌چینند، اما خودی‌ها جهت گریم چهره حکمرانی فعلی بسیار سانتی‌مانتال و با کلیه امکانات فیلمبرداری کنسرت بی‌تماشاچی برگزار می‌کنند، تا شاید بشود اذهان را مشغول کرد و چند صباحی دیگر بدون بیم و هراس به تخریب ایران پرداخت.
#علی_صنعتی
@ayarenaghd

عیار

13 Dec, 16:39


نوشته‌‌ی یکی از مخاطبان:
نوشته زیر، ارسالی از طرف یکی از مخاطبان همیشگی عیارنقد است که به قصد انتشار برای ما ارسال کردند. اگرچه با خیلی از دیدگاه‌های ایشان در این نوشته همراه نیستیم ولی به منظور نشر دیدگاه‌های گوناگون اقدام به انتشار آن میکنیم. همانطور که پیش‌تر چنین کاری را انجام داده بودیم.
@ayarenaghd

عیار

06 Dec, 04:05


سو تفاهمی به نام روز دانشجو
روز ۱۶ آذر، روز کشته شدن سه دانشجو توده ای و جبهه ملی
را بنام روز دانشجو نام گذاری کرده اند. اولین بار این نام گذاری توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی که گروهی مارکسیستی بود انجام پذیرفت. افسانه غالب دراین باره اعتراض دانشجویان به حضور نیکسون، معاون رییس جمهوری آمریکا و شلیک سربازان به دانشجویان معترض به این سفر است. از همین گام اول، جنبش دانشجویی ایران با دروغ زاده شد. بنا بر روایت مطلعین و شاهدان آن موقع، دانشجویان به تمسخر افراد گارد که بیرون از محوطه دانشگاه بودند پرداختند و عده‌ای از سربازان بدون دستور مافوق به تعقیب دانشجویان میپردازند و وارد صحن دانشکده فنی می‌شوند ودرشلوغی آنجا درگیر شده و تیراندازی میکنند که سه دانشجو کشته شدند. این روایت را هم عزت الله سحابی که آن زمان دانشجوی متمایل به نهضت ملی بود تایید میکند و هم دکتر علی اکبرسیاسی، رئیس وقت دانشگاه تهران که درسلامت نفس و استقلال شخصیتش تردیدی نبوده است. ولی دسته‌جات سیاسی و در راس آنها بقایای حزب توده و جبهه ملی و در راس آنها کنفدراسیون دانشجویی با خلق روایتی باژگونه درصدد قهرمان سازی از این دانشجویان و تخطئه حکومت وقت برآمدند. درسالهای پیش از انقلاب جنبش دانشجویی مامن گروه‌های چریکی بود و یکی دوجین تروریست تحویل جامعه داد. اگرچه ازدل نسخه غربی آن هم در جنبش ۶۸، گروه تروریستی بادرماینهوف بیرون آمد! پس ازانقلاب دریکی دوسال اول که دانشگاه خانه احزاب شده بود و پس از آن هم جنبش دانشجویی مُجاز، درصدد تحکیم وحدت خویش با حوزه برآمد که از دل آن انجمنهای اسلامی سر برآوردند. این دانشجویان خداجوی در دهه هفتاد جامه منتقد به تن کردند و کسانی با بوی عطر گلاب مشهد و جامه چرک سخن از جامعه مدنی کرده و درصدد تعمیق دموکراسی برآمدند! در دهه هشتاد و نود هم که زمان ترکتازی گروه‌های چپ دردانشگاه بود.روزی حسین بشیریه گفته بود بخش اعظم فعالیتهای جنبش دانشجویی به دلیل محرومیت جنسی دانشجویان است که این نیروی عظیم جنسی در فعالیت های پرخاشگرانه متبلور می شود. یکی از انحرافات اصلی نهاد دانشگاه، جنبش دانشجویی است. دانشجویان به دلیل سنشان دچار غلیان احساسات و غلبه شور بر شعورند. دخالتشان در سیاست در اغلب اوقات فاجعه آفریده است. هماره بازیچه دست احزاب می‌شوند و مطامع آنها را پیگیر می‌شوند. این مسئله مختص به ایران هم نیست. کافی است به فضای فعلی دانشگاه های اروپا و آمریکا نظری بیفکنیم.
مرگ آن سه آذراهورایی به قول شریعتی، یکی ازآن سه دانشجو( شریعت رضوی) برادرزن وی بود، سرآغاز سنت نامیمونی در ایران شد!
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd

عیار

26 Nov, 18:01


به مناسبت سالروز وفات دانشمند عصرما، ذکاءالملک بزرگ(محمد علی فروغی):
بخش زیر گزیده‌ای از نوشته ایشان درباره تقلید و ابتکار است:

"شیوه سخنرانی که مخصوص ایرانیان بود سهل است، انواعی از شعر و منظومه هایی ابتکار کردند که هیچگاه میان عرب معمول نبوده قصیده سرایی را از عرب آموختند اما مثنوی و رباعی و دوبیتی و غزل نتیجه فکر ایرانی است. آیا در سراسر ادبیات عرب یک اثر مانند شاهنامه فردوسی یا گرشاسب نامۀ اسدى و حديقة الحقيقه سنائی و خمسۀ نظامی و منطق الطیر شیخ عطار و مثنوی مولوی و بوستان سعدی و گلشن راز شیخ شبستری یافت میشود؟ مقصودم تحقیر شعر عرب
نیست و البته آنهم مقامی عالی دارد غرض اینست که انواع و اقسام شعر و مضامین و افکار و خیالات شاعرانه ایرانیان همه مخصوص خودشان است و از کسی تقلید نکرده اند.
اینجانب هم چنانکه در متعلقات شخصی هیچگاه حماسه نمیکنم در خصوصیات ملی ایرانی هم برای رجزخوانی سخنی نمیگویم و هر وقت از این مقوله چیزی بنگارم منظوری دارم و اینک خواهم گفت که چه نتیجه میخواهم بگیرم. فعلاً کسانی که ایرانیان را مقلد صرف خوانده اند به شرحی که اشاره اجمالی کردم و تفصیلش را به دانشمندان اصلح از خود میگذارم به عقیده من باید در حکم خود تجدید نظر کنند و در مسائل بیشتر تأمل فرمایند زیرا چنانکه در
آغاز گوشزد کردم در اتخاذ نظر شتاب کرده و توجه نداشته اند به اینکه هرگاه بخواهند در احوال یک نفر و ده نفر و صدنفر باید قیاس کنند و نه اوضاعی را که در ظرف بیست سی سال از عمر خود مشاهده کرده اند باید مناط اعتبار قرار دهند. هیچ قومی در ظرف بیست سی سال در امور
زندگانی خود ابتکارهای مهم نمیکند و در اقتباس از دیگران هم روز اول تصرف نمی نماید امور مرهون به اوقات است و سالها باید که تا یک سنگ اصل از آفتاب لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن. اما غرض اینجانب از تذکر دادن این مطلب این است که به هموطنان مقام ایرانیان
را در عالم فرهنگ و تمدن یادآوری کنم که همیشه در جمع کمال شمع اصحاب بوده اند و فکر وطبع و ذوقشان در جهان علم و هنر تأثیر کلی داشته است. گذشته از اینکه در سراسر آسیای غربی و بسیاری از کشورهای دورتر عامل و نگاهبان تمدن و فرهنگ بوده اند هر اقتباس هم از بیگانگان
کرده اند به زودی آن را به رنگ ذوق و فهم خود درآورده و مهر ایرانی بر آن زده‌اند. امروز پس از یک دوره انحطاطی که عارض این کشور و این ملت شده بود و اینک امید است که باز ایرانیان بتوانند درانجمن ارباب دانش و هنر داخل شوند البته از آغاز باید از اقوام دیگر که خوشبخت تر از ما بوده و پیش قدم واقع شده‌اند تقلید و اقتباس کنیم اما باید بدانیم که حیثیت گذشتگان خود را از دست نباید بدهیم و اقتباسمان را به صورت ابداع درآوریم بلکه در موقع خود به راستی ابتکار نیز بنماییم."
@ayarenaghd

عیار

08 Nov, 21:03


روغن ریخته و نذر حاج خانم؛ سوخت مایع نیروگاه‌ها کم است یا شما دستور توقف مازوت‌سوزی دادید؟

در همان روزی که خبر خالی‌بودن ۶۰ درصد از ظرفیت سوخت مایع نیروگاه‌ها توسط خبرگزاری دانشجو منتشر شد (لینک خبر)، رییس سازمان محیط‌زیست با لحنی اطمینان‌بخش و قاطع اعلام کرد که با کمک رییس جمهور، دستور توقف مازوت‌سوزی در نیروگاه‌ها صادر شده تا سلامت جامعه به خطر نیفتد.

این جمله در ظاهر شاید نشان از توجه به سلامت و آسایش عمومی داشته باشد، اما واقعیت پیچیده‌تر از این است. در شرایطی که کمبود شدید گاز و سوخت پاک، نیروگاه‌ها را به سوی استفاده از مازوت و گازوییل پرگوگرد به‌عنوان تنها گزینه‌ی موجود برای تولید برق مصرفی جامعه در ماه‌های سرد سال سوق داده، دستوری مبنی بر توقف مصرف این سوخت آلاینده، بیشتر شبیه یک وعده برای آرام‌کردن افکار عمومی و کاهش انتقادات است تا یک اقدام عملی و اثرگذار.

اگرچه در واقعیت به‌نظر می‌رسد وعده داده‌شده سرپوشی برای یک مشکل بزرگ‌تر است، اما این چنین تصمیماتی مانند تجویز استامینوفن برای بیماری است که درمان آن نیازمند اقدامات جدی‌تر و بنیادی‌تر است؛ به جای ریشه‌یابی مشکل و ارائه راه‌حلی پایدار، تنها تلاش می‌شود تا درد و آثار آن به صورت مقطعی و ظاهری کاهش یابد.

از سویی، دستور توقف مازوت‌سوزی در حالی صادر می‌شود که نیروگاه‌ها به دلیل ناترازی انرژی، چاره دیگری جز سوزاندن این سوخت سنگین و آلاینده برای تولید برق مصرفی کشور ندارند. در نتیجه، این دستورات در عمل تبدیل به وعده‌هایی می‌شود که امکان تحقق واقعی آن‌ها وجود ندارد، و بحران آلودگی هوا و تخریب محیط‌زیست به شکلی مداوم ادامه می‌یابد و بدتر هم می‌شود.

در حقیقت، بحران فعلی به رویکردها و سیاست‌های بلندمدت و حکمرانی درستی نیاز دارد که تنها به کاهش موقتی آلودگی فکر نکنند، بلکه به دنبال تامین منابع پایدار، جایگزین‌های واقعی و سرمایه‌گذاری‌های اصولی در بخش انرژی باشند.

تصمیمات سطحی و دستورات بدون پشتوانه اجرایی، تنها باعث می‌شود که شرایط کشور پیچیده‌تر شده و بحران‌ها عمیق‌تر و مردم آسیب‌پذیرتر شوند. حل بحران آلودگی هوا و تاثیرات مخرب مازوت‌سوزی بر محیط‌زیست و سلامت عمومی نیازمند تغییرات ساختاری در حکمرانی و سیاست‌گذاری‌های کلان، منسجم و مبتنی بر واقعیت است.

از سوی دیگر، صحبت از توقف مازوت‌سوزی و نگرانی برای سلامت جامعه بدون زیرساخت‌های جایگزین و برنامه‌ریزی دقیق، تنها یک شعار خواهد بود. مردم انتظار دارند به جای اظهاراتی که به سرعت رنگ باخته و در عمل هم قابلیت اجرایی ندارند، برنامه‌هایی دیده شود که به بهبود کیفیت هوا، کاهش بیماری‌های ناشی از آلودگی هوا و حفاظت از محیط‌زیست منجر شوند.

⬅️ مدیریت کاهش آلودگی هوا مستقیما مرتبط به نوع حکمرانی و مدیریت کلان کشور است. تا زمانی که ساختار حکمرانی بر مبنای عقلانیت نباید و حاکمیت موضوعات محیط‌زیست و تغییراقلیم را به‌رسمیت نشناسد معضل همچنان باقی است و بدتر هم می‌شود. حتی تصمیمات مقطعی باید در راستای یک برنامه‌ریزی کلان باشد وگرنه آسیب‌های زیان‌بارتری در بلندمدت خواهد داشت!

⁉️و سوال همچنان باقی است، سوخت مایع نیروگاه‌ها کم است یا شما به فکر سلامت مردم هستید؟!
#محمدرضا_مومنی

#آلودگی_هوا
#مازوت
#گازوییل
@ayarenaghd

عیار

07 Nov, 16:22


یکی از مخاطبان عیار نقد که در کار امور فرهنگی است و ازمسیولین موسسه آکادمی حکمت، پوستر دوره‌های فلسفه اسلامی را برای ما فرستادند تا با شما به اشتراک بگذاریم. اساتیدی که برای این دوره از آنها دعوت به عمل آوردند از اساتید بنام این حوزه هستند و دارای تالیفات متعددی. فرصت خوبی است برای علاقه‌مندان به فلسفه اسلامی.
و اما شرح دوره:
🧠 دوره فشرده آکادمیک فلسفه اسلامی 🌍
(سیری در مهم‌ترین موضوعات فلسفه اسلامی با حضور اساتید برجسته بین‌المللی)

🖥 نوع دوره: آنلاین
🌐 زبان دوره: انگلیسی
🖇 تعداد جلسات: ۱۲ جلسه | ۲۴ ساعت
🔖 همراه با گواهی پایان دوره
🛑 ۹۰ درصد تخفیف تا ۱۵ آبان

#ظرفیت_محدود

🔻 جهت ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید:
https://hekmat.academy/islamic-philosophy/
@ayarenaghd

عیار

05 Nov, 14:56


چند نکته در مورد " #کتاب_تنهایی_استراتژیک_ایران؛ از مخمصه ژئوپولیتک تا بحران هسته‌ای"
۱-کتاب جمع‌آوری و ترجمه دکتر علی نعمت‌پور از مقالات و یک مصاحبه دکتر محی‌الدین مصباحی‌است که #نشر_پیله منتشر کرده‌است ظاهراً قبلا دکتر #آرش_رئیسی_نژاد کتاب را ترجمه کرده و همین انتشارات هم برای آن فیپا دریافت کرده‌است، اما به دلیل یا علتی منتشر نشده است.
۲-کتاب سه مقاله و یک مصاحبه‌است: "رها و دربند: ایران و نظام بین‌الملل، انتشار سال ۲۰۱۱"، "اعتماد و روابط ایران با ایالات متحده معمای زندانیان و بازی برای اطمینان، انتشار سال ۲۰۱۳"، "چین و رژیم بین المللی منع گسترش تسلیحات هسته‌ای: مورد ایران، با همکاری محمدهمایون‌وش، انتشار سال ۲۰۱۶ "، و "مصاحبه سید صادق حقیقت با سید محی‌الدین مصباحی، ۱۳۹۵ـ۱۳۹۶"، همه حدفاصل ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۸ میلادی تنظیم و تکمیل شده‌اند.
۳-ایده تنهایی استراتژیک کم و بیش ترجمه‌ای از نتایج همان شعار نه شرقی نه غربی‌است. به این معنی که تا پیش از انقلاب، ایران بخشی از محور سیاسی غرب بود با رهبری آمریکا، پس از انقلاب عملاً از این محور خارج شد و به محور سیاسی شرقی هم نپیوست و حتی اسلامگرایی انقلاب ایران تهدیدی هم برای محور شرقی به حساب می‌آمد و می‌توانست موجب فعال شدن هسته‌های اسلامگرایی در محور شرقی خصوصاً جمهوری های شوروی باشد.
هرچند نویسنده هم معترف است که نهایتاً ملاحظات سیاسی جمهوری اسلامی به سمتی رفت که با محور شرقی به رهبری روسیه جدید و چین همسویی یافت.
۴-نکته جالب دیگری که نویسنده شرح می‌دهد آن است که جمهوری اسلامی "قوانین و قواعد بین المللی را به عنوان "عرصه کنش‌گری" دیده است و نه "به عنوان یک سری قواعد لازم الاجرا که تخطی از آن مجازات‌های بین‌المللی درپی دارد"
در نتیجه تابع مقررات بین المللی نبوده و تصور کرده‌اند مجازات‌های احتمالی تخطی از آنها، جدی نیست. یادش بخیر دکتر احمدی نژاد می‌فرمود "آنقدر قطع‌نامه بدهید تا قطع نامه‌دانتان پاره بشود".
۵ـ نویسنده به اثار برخی نویسندگان ایرانی هم مکرراً ارجاع داده است از جمله فرهنگ رجایی، محسن میلانی، ولی نصر، یرواند آبراهیمیان، تریتا پارسی، و...
باری
در مجموع دو سه نکته در مورد کتاب می‌توان گفت نخست آنکه بیشتر کتابسازی است تا آفرینش یک اثر یکپارچه تحقیقی که آن هم نتیجه زحمت مترجمی‌است که از آنچه گفته شد کتابی ساخته‌است و دوم برغم رویکرد کلی نویسنده که کم و بیش مجموعه اقدامات منجر به چیزی که "تنهایی استراتژیک" می‌نامد را با نگاهی توام با تحسین یا لااقل امری ناگزیر توصیف می‌کند، از جمله عدم تمکین به مقررات بین‌الملل و دعوی استقلال در وضعیت دو محوری جهان (محور شرق در مقابل محور غرب)، می‌توان از مجموعه کتاب عجز سیاست‌گذاران مملکت از درک واقعیت جهان و منطق قدرت را دریافت.
فی‌المثل نویسنده شرح می‌دهد "بعد از انقلاب ایران از معاهده سه جانبه با ترکیه و پاکستان که هدف از آن مقابله با نفوذ شوروی به جنوب بود خارج شد، چرا که این معاهده اهداف و منافع آمریکا را تامین می‌کرد" اما ما می‌دانیم که سی سال است برای خط انتقال انرژی هند و پاکستان به هر دری زده‌ایم راه به جایی نبرده است یا مسیرریلی کویته بصره حتی اگر روزی تکمیل شود عراق گفته‌است اجازه ایجاد ظرفیت تجاری به آن را نمی‌دهد یا هند علی‌رغم وعده سرمایه‌گذاری در چابهار اقدامی نمی‌کند تا جایی که طالبان افغانستان پیشنهاد سرمایه‌گذاری داده‌اند و ما استقبال کرده‌ایم و....
نکته آخر این که تحرکات چند سال اخیر برای قراردادهای استراتژیک با چین و روسیه و تصریح به سیاست‌های شرق‌گرا نشان می‌دهد گرایشی به عدول رسمی از شعار نه شرقی نه غربی درکار است، تا از وضعیت تنهایی استراتژیک خارج شویم، هرچند آن شعار هم دهه‌ها‌است در حد شعار مانده و در عمل متروک بوده‌است، اما نکته دردناک آن است که چنین راهکاری نیز اگر روزی مثلاً چند دهه قبل سودمند بود، امروز عین بی‌تدبیری‌است، امروز چین و آمریکا بزرگترین شرکاء تجاری هستند و آمریکا در زمینه نفت و گاز بیشترین منافع را با روسیه دارد، در موضوع اسراییل روسیه همان‌قدر حامی و مدافع اسراییل است که آمریکا و اروپا و در باره جزایر سه‌گانه خلیج فارس بعد از آن همه شرق‌گرایی، مواضع چین و روسیه و اتحادیه اروپا همسو با اتحادیه عرب و علیه ما است. خلاصه آنکه نتیجه شرق‌گرایی فعلی هم هرچه باشد موجب تشدید بحران‌هایی است که نویسنده کتاب موجب یا نتیجه "تنهایی استراتژیک" ما توصیف می‌کند.
#محمد_شعله_سعدی
@ayarenaghd

عیار

03 Nov, 16:53


چند نکته درباره ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و اشغال سفارت آمریکا:
اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان در واقع دومین اقدام به این کار بود. اولین آن مربوط به چند روز پس از پیروزی انقلاب بود که چریکهای فدایی خلق با حمله به سفارت آمریکا و گروگان گرفتن کارمندان آن، سفارت را اشغال کردند. درآن زمان کمیته ماشالله قصاب به دستور ابراهیم یزدی به آنجا اعزام و مسئول بیرون راندن چریکها از سفارت شد و غائله ختم به خیر شد. دو اینکه در کمیته بررسی اشغال سفارت عده‌ای از دانشجویان و تیم دانشگاه علم و صنعت به رهبری محمود احمدی نژاد به جد معتقد بودند بایست سفارت شوروی اشغال شود چرا که مرکز تمام فتنه‌ها این سفارتخانه است و نه آمریکا. سه اینکه همزمان با اشغال سفارت آمریکا عده‌ای دیگر از دانشجویان برای اشغال سفارت انگلیس اقدام کردند که انقلابیان به طور جدی با آنها برخورد و آنها را بازداشت نمودند و اجازه حمله به سفارت انگلیس به آنها داده نشد! و نکته آخر به نقش رهبری و میدان‌داری حجت الاسلام موسوی خوئینی ها در این زمینه بایست اشاره کرد که در واقع رهبر دانشجویان پیروخط امام بود و مغز متفکر حمله به سفارت.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd

عیار

30 Oct, 23:09


امروز سالروز عزل احمدشاه قاجار و انحلال سلطنت قاجاریه است. در سالهای اخیر عده‌ای مغرض درصدد ساختن چهره‌ای باژگونه از احمدشاه به عنوان فردی دموکرات و دلسوز ملت ایران بودند و به طریق اولی به دنبال تطهیر چهره خاندان قاجار. بخشی از گفت وگوی مسعود لقمان با عباس میلانی را درباره احمدشاه با شما مخاطبان به اشتراک میگذاریم. از قضا جناب میلانی از مخالفین شناخته شده پهلوی ها بوده و است و مطالبش از حب خاندان پهلوی و بعض قاجاریه مطمئنا نیست. و اما این گفت وگو:
احمدشاه قمارخانه های اروپا را به سلطنت در ایران ترجیح میداد و رسماً رشوه خوارِ دولت انگلستان بود. سندی یافته ام که در آن احمدشاه بر سر میزان رشوه ماهیانه‌اش با دولت انگلستان چانه میزند! در سندی دیگر که سفارت انگلستان در ایران به وزیر امورخارجه خود نوشته است، آمده که احمدشاه میگوید: ما باخت زیاد داشته ایم و این ماه مواجب ما را زیاد کنید! وزیرخارجه انگلیس-لردکرزن- نیز زیر آن نوشته است: ما حاضریم پول بدهیم، ولی باختِ قمار را نمیتوانیم تأمین کنیم و جوابِ نه به احمدشاه داده است. این فضاحتِ مملکت است واقعاً
@ayarenaghd

عیار

23 Oct, 01:32


یکبار خوب یادم است نامه محرمانه ای نوشتم به دانشگاه که دکتر شریعتی فارغ التحصیل آنجا بود به آن شعبه خاص دانشگاه سوربن و نوشتم ما سوابق تحصیلی ایشان را میخواهیم البته يك عنوانی کردم مثل اینکه میخواهم استخدامش کنیم یا ارتقاء مقام که من خوب یادم است که دانشگاه فتوکپی ورقه کاغذی که استادان عضو ژوری به خط خودشان هر کدام نوشته بودند برای من فرستادند که حاصل آن این بود که این رساله قابل دفاع نیست ، ولی چون این شخص بورسیه دولت ایران است و پول دیگر ندارد باید برگردد رساله مورد قبول قرار می گیرد. استاد راهنمای رساله تاریخ هم آقای ژیلبر لازار بود که زبان شناس است و استادی ارجمند است.
"خاطرات دکتر جلال متینی، رئیس پیشین دانشگاه فردوسی مشهد در گفت وگو با بنیاد مطالعات ایران"
@ayarenaghd

عیار

16 Oct, 23:01


ذکری از آزادگی میرزاحسن رشدیه، بنیان‌گذار مدارس جدید:
روز جمعه پنجم رمضان المبارک ۱۲۷۸ در تبریز متولد شده در هیجده سالگی بخواهش اهل محله باذن پدرم در مسجد امام زاده چرنداب بمحراب و از محراب بمنبر میرفتم
در ۱۲ رمضان ۱۲۹۶ در منبر از حرمت محاکمه در پیش ظالم سخن میگفتم. مظفر الدین شاه در زمان ولایت عهدیش در ماه رمضان عصرها بباغ شمال میرفت ودر مراجعت از راههای مختلف برمیگشت و سه سوار بیشتر با خود حرکت نمیداد. ناگاه ولیعهد بقصد زیارت امام زاده وارد مسجد شد من برای اینکه او بدش نیاید فوری طرز
سخن را تغییر دادم. پس از لمحه ئی ملتفت شدم که مشرک تر از من کسی پیدا نمیشود که برای خاطر یکنفر از ظلمه حکم الهی را مسکوت عنه و سخن را بریده بحرف دیگر بپردازم.
اطراف سخن را در هم پیچیده از منبر بپائین آمده بحال بسیار بدی بمنزل رفته ترک معاشرت و محراب و منبر گفته در بروی خود بسته در قعر خانه نشستم. اهل محله نزد پدرم آمده درخواست کردند که امر رفتن بمسجد صادر کنند. پدرم قبول نکرده جواب داد که خود ابصر بر حال خویش
است. زنها مادرم را در پیش پدرم واسطه قرار دادند پدرم بوالده فرمود که مؤمنه تازه دارد آدم میشود مزاحمش نشوید.
@ayarenaghd

عیار

27 Sep, 04:28


بحثی درباره پان ترکیسم، به مناسبت غوغای حق تحصیل به زبان مادری!
اخیرا و باشروع سال تحصیلی موجی هماهنگ و هدایت شده شکل گرفت مبنی بر خاطره‌گویی از اینکه به واسطه عدم‌تحصیل به زبان مادری مشکلاتی برای آموزش افراد شکل گرفته است. اتاق فکر این موج آشکارا جریانات پان ترک بود. فقط به ذکرچند نکته مهم درباره پان ترکیسم میپردازم. جریانات پان ترکیسم از دوران خلافت عثمانی و با رهبری انورپاشا، طلعت پاشا و جمال پاشا نضج گرفت. پس از فروپاشی خلافت این جریانات ادامه یافت و حتی سازمان ترک اجاقی به رهبری دوشنی بیک آذربایجان ایران رابخشی ازجهان ترک دانست که درهمان زمان روشنفکران ایران جواب محکمی به آنها دادند. براساس اسناد محرمانه آلمان نازی، نوری پاشا، درجریان ملاقاتی با نمایندگان‌نازی در ۱۹۴۱، ایجاد جمهوری های ترک درآذربایجان ایران و شمال عراق را به نازیها پیشنهاد داد.(احمدی، ۲۴۰). ولی مهمترین ضربه‌ای که زدند چیز دیگری بود. محافل پان ترک بخشی ازتلاش خود را بر روی سرمایه‌گذاری برروی دانشجویان ایرانی در ترکیه متمرکز کردند که نتیجه مطلوبی گرفتند. درجریان سفر رضاشاه به ترکیه توافقی مبنی بر دادن بورسیه به دانشجویان ایرانی در ترکیه صورت گرفت که این امر به دلیل حساسیت نخبگان درزمان رضاشاه انجام نپذیرفت ولی پس ازسقوط رضاشاه، از سال ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۳ حدود ۱۲۰ دانشجو برای تحصیل به ترکیه رفتند. که مهمترین پان ترکهای چند دهه اخیر، محصول همان طرح هستند. جواد هیئت و حمید نطقی که نشریه پان ترکی وارلیق را به زبان ترکی و فارسی منتشر کردند‌ و همچنین نظام الدین تبریزی، پان ترک معروف از زمره دانشجویان آن طرح کذایی بودند. درهمان زمان کسی مثل تقی زاده به اعتراض شدید به این طرح پرداخت ودرنامه ای شدیدالحن به دولت وقت میگوید: در صورتی که دولت محض رودرواسی صد نفر محصل آن هم غالباً ترکی زبانان را مجاناً به خرج خود ترکها به ترکیه فرستاد میتوان به جرات قسم خورد که ضرر هریکی ازآنهابه ایران صدبرابر بیشتر از طبع و نشر هزاران مقاله موهوم ترکی علیه ایران است! او درادامه میگوید: به جای رودرواسی باید به ترکها جواب میدادند ما محصلین خود را به همان ممالکی میفرستیم که شما هم طلاب خود را به آن جا می فرستید! شوربختانه پیش بینی تقی زاده درست از آب درآمد و دکتر جلال متینی هم در ویژه نامه ایرانشناسی که به مناسبت آذربایجان انتشار داد به این مسئله اشاره میکند. غرض از اینکه بعضی اوقات با تصمیمات نابخردانه و سیاستهای نادرست، تیشه به ریشه خودمان میزنیم!
احمدی، حمید. گرایشهای سیاسی درخاورمیانه و امنیت ملی ایران، ۱۴۰۳
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd

عیار

01 Sep, 01:54


روحانیِ خلاف آمد جامعه روحانیت.
امروز سالروز ناپدید شدن قهری امام موسی صدر است. موسی صدر جوان رعنا و با معلوماتی بود که توسط ساواک‌و تیموربختیار برای انجام‌ماموریت‌های به لبنان فرستاده شد. به دلیل جنم ذاتیش خودی نشان داد و فراتر از یک مامور ظاهر شد و با خوشرویی و سخنان شیوا و جذاب، دل از شیعه و سنی ربود. به قول شیرازی ها خَرمَردِرند بود. در عین زرنگی و فراستش، ساده دلی های عجیبی داشت. هم حمایت شاه و ساواک را میخواست و هم با مخالفین سیاسی شاه چون گروه‌های چریکی مسلح نرد عشق می‌باخت و هم با دول مخالف ایران چون لیبیِ قذافی همکاری داشت! سادگی او در اینجا بود که گمان میکرد می‌تواند همه این دولت‌ها را با آن دستگاه های عریض و طویل امنیتیشان به بازی گیرد! سه عنصر اساسی پاشنه آشیل موسی صدر شدند: پول، قدرت و زن. شرح عشق‌بازی های موسی صدر در لبنان نقل محافل عام و خاص بود حتی شهره شد که با سفیر ایران در لبنان (سرلشکر منصور قدر) بر سر بانویی متاهل وارد دوئل عشقی شده و کار از رختخواب به سیاست کشیده شده است. وقتی که شاه زیگزاگ های صدر را دید دیگر روی خوشی به وی نشان نداد وصدر دوباره به سراغ قذافی رفت. قذافی چند ملیون دلار در اختیار صدر قرار داد برای مقاصد خاص. ولی صدر این پول را خرج مقاصد دیگری کرد و هیچگاه به لیبی جواب روشنی درباره هزینه کرد آن نداد. اواخر نه تنها شاه و ساواک و قذافی، بلکه حتی انقلابیون‌مسلمان هم از در دشمنی با وی درآمدند. پس از فوت آیت الله حکیم، صدر پیام تسلیتی خطاب به آیت الله خویی و نه آقای خمینی فرستاد که خشم انقلابیون را برانگیخت.(تسلیت گفتن به مرجع، یعنی پذیرش مرجعیت وی در عالم شیعه) از سوی دیگر مصطفی چمران را دست راست خویش قرار داد. چمرانی که نه تنها انقلابی نبود، بلکه انقلاب ایران را کاری عبث می‌پنداشت و اصولا روی خوشی به مرجعیت آقای خمینی نداشت. در جبهه‌ای دیگر با ساف و یاسر عرفات به مشکل خورد چرا که معتقد بود این گروه باعث کشتار مردم لبنان می‌شوند. بالاخره قذافی برنامه‌ای برای وی چید. وی را به لیبی دعوت و سپس وی را به قتل رساند. البته قذافی در این راه تنها نبود. کسانی چون فخرالدین حجازی و محمد منتظری هم که دشمن صدر بودند به عنوان شریک قذافی در ناپدیدسازی قهری صدر در این سالها معرفی شدند. صدر آخوندی متجدد بود. پیانو می‌نواخت، به چند زبان مسلط و دارای تساهل مذهبی بود.با تمام طوایف و رهبران مذهبی لبنان از در دوستی درآمد. روابط اجتماعی فوق العاده‌ای داشت و دارای کاریزمایی قابل ستایش بود. ولی حد خویش ندانست و وارد بازی شد که در اندازه و قدوقامت وی نبود!
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd

عیار

30 Aug, 15:20


https://rb.gy/dl3tmz

عیار

28 Aug, 02:57


اپوزیسیونی درون حاکمیت!
امروز مهندس رضا قطبی بدرود حیات گفت. رضا قطبی جوان خوش سیمای تحصیل کرده‌ای بود که به واسطه ازدواج دخترعمه خویش، شهبانو با شاه در نظام اداری برکشیده شد و از سال ۴۲ تا ۵۷ به ریاست تلویزیون مشغول بود. قطبی که در اوان جوانی تمایلات ناسیونالیستی غلیظی داشت، پس از تحصیل در فرانسه گرایشات چپ پیدا کرد. ریاست وی بر رادیو و تلویزیون یکی از پرمناقشه‌ترین نکات رژیم پیشین بود. تمام مخالفین رژیم پیشین ماوایشان دو سازمان بود: رادیو و تلویزیون قطبی و کانون پرورش فکری لیلی امیرارجمند. به قول ایرج گرگین: شاملو و سپانلو و سماکار و علامه زاده و ابتهاج و حتی گلسرخی برنامه در تلویزیون داشتند. به قول تیمسار هاشمی، رییس اداره هشتم ساواک: بارها سازمان امنیت نسبت به استخدام و به کارگیری بعضی عناصر خطرناک در این سازمان هشدار داده وخواستاربرکناری قطبی شده بود ولی ترتیب اثر داده نشد. حتی زمانی که علامه زاده و سماکار به جرم خرابکاری و قصد گروگانگیری شهبانو و ولیعهد بازداشت شدند، قطبی معتقد بود پرونده سازی است. درصورتی که پس از انقلاب هر دو درخاطراتشان به صراحت به چنین نقشه‌ای اعتراف نمودند. از سوی دیگر زمانی که حاکمیت درحرکتی شتابان به سوی مدرنیته گام برمیداشت، رادیو وتلویزیون قطبی با دعوت از امثال فردید و نراقی و نصر با میزبانی میبدی، بر طبل ضدمدرنیته می‌کوبید و خواستار بازگشت به خویشتن بود! خودقطبی در تنها مصاحبه پس ازانقلابش میگوید: به تمام مدیرانم سپرده بودم که در هر شهری می‌روید ابتدا خدمت آیت الله معروف آن شهر بروید! قطبی به واسطه حمایت‌های بی‌دریغ شهبانو گوشش بدهکار هیچ کس نبود. یدالله رویایی که معاون حسابرسی تلویزیون بود درصحبتی خصوصی گفت: سال قبل از انقلاب به دیدار قطبی رفتم. او بمن گفت این آقا(شاه) باید برود و مملکت را رها کند! دربحبوبه انقلاب سازمان تحت نظرش آتش بیارمعرکه شده بود. دکترامیراصلان افشار میگوید: ‏شب ١٥ خرداد ١٣٥٧ تلویزیون رضاقطبی فیلمی درباره ماکسیمیلیان، پادشاه مکزیک گذاشت که درآن پادشاه را محاکمه و دارمی‌زنند. فردای آن روز حتی صدای ولیعهد درآمد که این چه فیلمی بود، آنهم دراین شرایط. اعلی‌حضرت گفتند به آموزگار دستور رسیدگی دادم ولی چرا به من می‌گویید؟ به مادرتان بگویید! قطبی به همراه نصر نویسنده نطق فاجعه بار صدای انقلاب شما را شنیدمِ شاه بود. نطقی که به گفته دکتر نهاوندی به شاه بیمار تحمیل شد. قطبی یکی از حامیان بختیار هم بود که هردو معتقد به خروج شاه ازکشور بودند. پس ازانقلاب مورد غضب شاه قرارگرفت و تا فوت شاه، اجازه نزدیکی به خانواده سلطنت نداشت. در این چند دهه هم جز یک مصاحبه ناقص از وی، خبری از وی نبود.
خدایش بیامرزدش
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd

عیار

27 Aug, 02:21


ضلع مهم مثلث بیق!
امروز سالروز درگذشت ابراهیم یزدی است‌. یزدی داروسازی بود که در اوان جوانی فعالیت سیاسی‌اش را با عضویت در گروه سوسیالیست‌های خداپرست محمد نخشب شروع کرد. همان گروه التقاطی که شریعتی هم چندصباحی بدان دلبسته بود. پس ازچندی راهی آمریکا شد. در آنجا بود که فعالیت ضد رژیم‌اش را شروع و با همکاری اعضای کنفدراسیون تبدیل به مهره‌ای مهم در فعالیت علیه رژیم شاه شد. یکی از بنیان‌گذاران انجمن اسلامی در آمریکا بود که بعدها کسانی چون ظریف و سعید امامی بدان پیوستند. به تدریج به سمت نهضت آزادی گرایش پیدا کرد و یکی از اعضای شاخه برون مرزی آن شد. در فعالیت سیاسی علیه رژیم پیشین با جمال عبدالناصر ضد ایرانی که خلیج فارسی را عربی میدانست همکاری تنگاتنگی داشت و همینطور با رژیم های بعث در سوریه و صدام در عراق. آموزش‌های چریکی را هم در اردوگاه های الفتح دید. پس از فوت شریعتی به نجف رفت تا از زبان آقای خمینی، شریعتی را شهید بنامد. ولی آ.خمینی زیرک تر از آن بود چنین اعتبار دروغینی به شریعتی دهد. رابط انقلابیون با آمریکایی ها بود. بعدها شایعاتی مبنی بر جاسوسی وی بر سر زبان ها افتاد. ایرج پزشکزاد مثلث بنی‌صدر، یزدی و قطب زاده را مثلث بیق نامیده بود. سه فُکلی مکلایی که نقش ارتباطات عمومی اسلامیون را برعهده داشتند. در روز ٢٢ بهمن اولین کسی بود که از امرای ارتش بازجویی کرد. در حین بازجویی از زنده یاد تیمسار رحیمی با انگشتر عقیقش بر دهان رحیمی میکوبد که باعث شکستن دندان‌های تیمسار می‌شود. در دولت موقت پست وزارت خارجه را برعهده گرفت ولی ذره‌المثقالی شعور و فهم سیاسی نداشت. چندسال پیش صورت مذاکرات وی با صدام حسین در کنفرانس هاوانا درسال ۵۸ منتشر شده است که خیانت و حماقت توامان وی رانشان میدهد. درجایی خطاب به صدام میگوید: "چند بار گفتم و به آقای سامرائی نیز تذکر دادم که من سیاسی نیستم و دیپلماسی بلد نیستم و آمده‌ام اینجا که با صراحت حرف بزنم و به صراحت بشنوم. بودن بعضی اختلافات بین اعضاء خانواده غیرمتعارف نیست ولی غیرمتعارف این است که عدم تفاهم وجود داشته باشد. اگر چیزی هست آماده‌ایم که بشنویم"خودش را هم خانواده با صدامی میدانست که چشم طمع به خاک ایران داشت! درجایی دیگر از مذاکره در مقام گله به صدام میگوید: "شما حتی به ما فرصت ندادید تا اطلاعاتی را که ساواک بر علیه شما از طریق اسرائیلی‌ها جمع‌آوری کرده بود به شما بدهیم" یعنی در مقام وزیرخارجه قصد درز اطلاعات محرمانه کشور داشت، آنهم به دشمن قسم خورده ایران! از شاهکارهای وی لغو قرار داد F16 به صورت یک طرفه بود که پول آن پیش‌تر توسط ایران پرداخت شده بود. دامادش را هم به سرپرستی کنسولگری ایران در آمریکا گمارد که فضاحت به بار آورد. نه تنها در حق دشمنان بی‌رحم بود بلکه دسایس مختلفی علیه دوستانش ترتیب میداد به طوری که امیرانتظام درخاطراتش بدانها اشاره کرده است. درباره شاه و بیماری‌اش نظر جالبی داشت: "آن موقع رفته بودم سیستان بلوچستان. خیلی خبرنگار خارجی آمده بودند آنجا. با ما مصاحبه میکردند و پرسیدند که شما فکر میکنید آمریکا باید با شاه چکارکند؟ گفتم همان کاری که در ویتنام کردید! گفتند مگرچکار کردیم؟ گفتم بیماری سرطان یک خیابان یک طرفه است، تمامش کنید از بیخ و بن و جنازه او(محمد رضا پهلوی) را در جایی دفن کنید. تمام می شود. قال قضیه کنده می شود"
وطنز روزگار بود که خودش به سرطان مبتلا شد و آمریکا اجازه ورود به خاکش را به وی نداد برای درمان.
یادش فراموش
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd

عیار

26 Aug, 02:27


یادی از اخوان به مناسبت سالروز درگذشتش:
ایرج پارسی نژاد نقل میکند زمانی که در تلویزیون برنامه‌ای ادبی را مدیریت میکرده است از اخوان و دوستش عماد خراسانی دعوت میکند که به مناسبت سال نو مهمان او باشند. شب موعود خود پارسی نژاد اول به دنبال عماد می‌رود و سپس اخوان. ولی همسر اخوان با چشمانی خواب آلود درب منزل را باز کرده و میگوید اخوان خواب است! اگر کارش دارید خودتان صدایش زنید. وقتی بر بالین اخوان حاضر می‌شود و اخوان به زحمت بیدار می‌شود رو به پارسی نژاد می‌گوید نمی‌شود برنامه را گذاشت شب دیگر! با هزار زحمت اخوان را راضی میکند که به برنامه بیاید. هنگام ضبط برنامه قرار بود عماد خراسانی با تار فرهنگ شریف چند دقیقه‌ای آواز بخواند_همان غزل معروف خود را "ای دل بلا، ای دل بلا، ای دل بلایی/ای دل بلایی که سزاوار جفایی..." اما صدایش درنیامد. معلوم شده بود استاد به علت مصرف بیش از حد قادر به خواندن نیست!
اخوان روحیات خاصی داشت. نوعی کلبی مسلکی و دوری گزینی از زندگی. با سیاست بر سر مهر نبود و طبع ظریفش تحمل ناملایمات آن را نداشت. شفیعی کدکنی، شاگرد و دوست اخوان تعریف میکند:
وقتی از فعالیت سیاسی ناامید شده بود، فکر عجیب و غریبی را دنبال می کرد. می‌گفت می خواهم یک جمعیتی تشکیل بدهم که برنامه اش فقط گریه باشد. یعنی دسته جمعی راه بیفتیم برویم به کوچه ها و بازارها و حتی شهرها و روستاها و در آنجا فقط گریه کنیم. هر کس هم بپرسد هیچ پاسخی جز گریه ندهیم. فقط گریه. جمعیت بکائیون.
یاد این شاعر بزرگ‌گرامی.
#اخوان_ثالث
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd

عیار

24 Aug, 16:32


درحکایت سفاهتی خانوادگی
"گاهی میراث از پدران به پسران نمی‌رسد، ازجاهلی به جاهل دیگر می‌رسد"
اوایل انقلاب که محمدمنتظری ملقب به ممد رینگو با دیوانه‌بازیهایش باعث دردسر برای حکومت و همینطور پدرش شده بود، شیخ حسینعلی منتظری درمصاحبه‌ای برای رفع و رجوع کارهای پسرش گفت: ما خانوادتا سفیه هستیم! این عبارت را درباره خانواده حسابی، پدر و پسر نیز می‌توان بکار برد. درسالهای اخیر تصویری اسطوره‌ای از محمودحسابی به واسطه دروغهای پسرش ساخته شده است که عاری ازحقیقت است. از داشتن نظریه‌ای در علم فیزیک و تا بنیان نهادن دانشگاه تهران و... براساس اسناد موجود محمودحسابی مطلقا دخالتی در تاسیس دانشگاه تهران نداشته است و این دروغ ساخته ذهن پسرش است. درعلم فیزیک صرفا معلمی متوسط الحال بود که حتی زحمت درس دادن را به خود نمی‌داد. دکترضیاموحد که سالها شاگرد حسابی بود، میگوید:بنده شاگرد دکتر حسابی بودم و دو تا درس با او داشتم. این نبوغ ادعایی، در دکتر حسابی وجود نداشت وهیچ کس چنین ادعایی نداشت و اصلاً نام دکتر حسابی هم در تاریخ علم فیزیک، به عنوان یک دانشمند بزرگ ثبت نشده است.به هیچ وجه یک معلم خوب فیزیک نبود. جزوه‌اش اصلاً جزوه درست و حسابی نبود. دکتررضا منصوری یکی دیگر از شاگردان حسابی دیدار وی با انیشتین را کامل کذب می‌داند.
" دکتر حسابی هیچ وقت دانشجوی اینشتین نبود. اینشتین در سال های آخر عمرش، یعنی حدود سی سال پس از انتشار نظریه نسبیت، استاد پیری در پرینستون بوده و در اتاقش به روی همه باز بوده است. دکتر حسابی هم زمانی که در پرینستون بوده، رفته با او حرف زده است. اما این به معنای تعامل نیست." دکتر مجتهدی همکارحسابی در حضور بعضی از استادان دانشگاه به وی میگوید جلسه‌ای بگذارد و درباره این ملاقات باانیشتین و نتایجش صحبت کند. حسابی هرگز چنین جلسه‌ای نگذاشت!
حسابی نه تنها دانشمند نبود بلکه یک سیاستمدار بسیار کم خرد و خودبین بود. زمانی که دردولت مصدق وزیر فرهنگ شد، با دکترمجتهدی رئیس دبیرستان البرز درگیر می‌شود و حکم برکناریش می‌دهد. مجتهدی هنوز ازخوابگاه البرز استفاده می‌کرد. حسابی درجلسه هیئت دولت تقاضا می‌کند که هنگی دراختیارش بگذارند که مجتهدی را بلند کند! مصدق میگوید:
آقا قشون بکشیم این را از این جا بیندازیم بیرون؟این حرف ها چیه؟ علی امینی دیگر عضو کابینه از حماقتهای حسابی بسیارسخن گفته است و اینکه مصدق هم‌مطلقا از حسابی راضی نبوده است."یک روز از مصدق السلطنه پرسیدم که آقا این حسابی را کی به شما معرفی کرد؟ گفت آقاجان، سنجابی از وزارت فرهنگ رفت و این را به ریش ما بست".همینطور دکتر سیاسی، رئیس دانشگاه تهران ازحسادت و کارشکنی های حسابی در کارهایش به کرات سخن گفته است.
با تمام این اوصاف درسالهای اخیر ایرج حسابی، پسر محمود، با نوشتن کتابی و انجام مصاحبه‌های متعدد درصدد ترسیم چهره‌ای غیرواقعی از پدرش بوده است. بایست این خانواده را از نو شناخت!
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd

عیار

23 Aug, 15:06


به مناسبت سالروز درگذشت استاد دکتر #ناتل_خانلری فرازهایی از نامه‌ درخشان وی به پسرش را با شما مخاطبان به اشتراک میگذاریم. نامه‌ای که سخنانش هنوز برای ما تازگی دارد:
" شاید بر من عیب بگیری که چرا دل از وطن برنداشته و تو را به دیاری دیگر نبرده‌ام تا آن‌جا با خاطری آسوده‌تر به سر ببری. شاید مرا به بی‌همتی متّصف کنی. راستی آن است که این عزیمت بارها از خاطرم گذشته است. اما من و تو از آن نهال‌ها نیستیم که آسان بتوانیم ریشه از خاک خود بر کنیم و در آب و هوایی دیگر نمو کنیم.

پدران تو، تا آن‌جا که خبر دارم، همه با کتاب و قلم سر و کار داشته‌اند، یعنی از آن طایفه بوده‌اند که مأمورند میراث ذوق و اندیشه‌ی گذشتگان را به آیندگان بسپارند. جان و دلِ چنین مردمی با هزاران بند و پیوند به زمین و اهل زمینِ خود بسته است. از این‌همه تعلق گسستن کار آسانی نیست.

اما شاید ماندنِ من سببی دیگر نیز داشته است. دشمن که «فساد» است، در این خانه مسکن دارد. من با او بسیار کوشیده‌ام. همه‌ی خوشی‌های زندگی‌ام در سر این کار پیکار رفته است. او بارها از درِ آشتی درآمده و لبخندزنان در گوشم گفته است: بیا! بیا! که در این سفره آن‌چه خواهی، هست.
...

این‌که تو را به دیاری دیگر نبرده‌ام، از این جهت بود که از تو چشم امیدی داشتم. می‌خواستم که این کینِ مرا از این دشمن بخواهی. کین من، کین همه‌ی بستگان و هموطنان من است. کین ایران است. خلاف مردی دانستم که میدان را خالی کنم و از دشمن بگریزم. شاید تو نیرومندتر از من باشی و در این پیکار بیشتر کامیاب شوی.

اکنون که این‌جا مانده‌ایم و سرنوشت ما این است، باید به فکر حال و آینده‌ی خود باشیم. می‌دانی که کشور ما روزگاری قدرتی و شوکتی داشت. امروز از آن قدرت و شوکت نشانی نیست. ملتی کوچکیم و در سرزمینی پهناور پراکنده‌ایم.

در این زمانه، کشورهای عظیم هست که ما، در ثروت و قدرت، با آن‌ها برابری نمی‌توانیم کرد. امروز ثروت هر ملتی حاصل پیشرفت صنعت اوست و قدرت نظامی نیز، علاوه بر کثرت عدد، با صنعت ارتباط دارد. عدت و آلت ما در جهان امروزی برای کسب قدرت کافی نیست و هرچه از دلاوری پدران خود یاد کنیم و خود را دلیر سازیم، با حریفانی چنین قوی‌پنجه که اکنون هستند، کاری از پیش نمی‌توانیم
....

پس اگر نمی‌خواهیم یکباره نابود شویم، باید در پی آن باشیم که برای خود شأن و اعتباری جز از راه قدرت مادی به دست بیاوریم، تا دیگران به ملاحظه‌ی آن ما را به چشم اعتنا بنگرند و جانب ما را مراعات کنند و اگر گردش زمانه ما را به ورطه‌ی نابودی کشید، باری، آیندگان نگویند که این مردم لایق و سزاوار چنین سرنوشتی بوده‌اند.

این شأن و اعتبار را جز از راه دانش و ادب حاصل نمی‌توان کرد. ملتی که رو به انقراض می‌رود، نخست به دانش و فضیلت بی‌اعتنا می‌شود. به این سبب برای مردم امروز باید دلیل و شاهد آورد تا بدانند که اگر ایران در کشاکش روزگار تا کنون به جا مانده و قدر و آبرویی دارد، سببش جز قدر و شأنِ هنر و ادبِ آن نبوده است.

جنگ‌ها و فیروزی‌ها اثری کوتاه دارند. آثار هر فیروزی تا وقتی دوام می‌یابد که شکستی در پی آن نیامده است. اما فیروزی معنوی است که می‌تواند شکست نظامی را جبران کند. تاریخ گذشته‌ی ما سراسر برای این معنا مثال و دلیل است. ولی در تاریخ ملت‌های دیگر نیز شاهد و برهان بسیار می‌توان یافت.


امروز ما از آن پدران نشانی نداریم. آن‌چه را ایشان بزرگ داشتند، ما به مسخره و بازی گرفت‌هایم. دیوِ فساد در گوش ما افسانه و افسون می‌خواند. کسانی هستند که جز در اندیشه‌ی انباشتن کیسه‌ی خود نیستند. دیگران نیز از ایشان سرمشق می‌گیرند و پیروی می‌کنند. اگر وضع چنین بماند، هیچ لازم نیست که حادثه‌ای عظیم ریشه‌ی وجود ما بر کَنَد. ما خود به آغوش فنا می‌شتابیم.

اما اگر هنوز امیدی هست، آن است که جوانان ما همه یکباره به فساد تن در نداده‌اند. هنوز برق آرزو در چشم ایشان می‌درخشد. آرزوی آن‌که بمانند و سرافراز باشند. تا چنین شوری در دل‌ها هست، همه‌ی بدی‌ها را سهل می‌توان گرفت. آینده به دست ایشان است و من آرزو دارم که فردا تو هم در صفِ این کسان درآیی.

یعنی در صف کسانی که به قدر و شأنِ خود پی برده‌اند. می‌دانند که اگر برای ایران آبرویی نماند، خود نیز آبرو نخواهند داشت. می‌دانند که برای کسب این شرف، کوشش باید کرد و رنج باید برد.

آرزوی من این است که تو هم در این کوشش و رنج شریک باشی. مردانه بکوشی و با این دشمنِ درون که فساد است، به جنگ برخیزی. اگر در این پیکار فیروز شدی، دشمنِ بیرون کاری از پیش نخواهد برد.

و گیرم که بر ما بتازند و کار ما را بسازند، باری این‌قدر بکوشیم تا پس از ما نگویند که مُشتی مردم پست و فرومایه بودند و به ماندن نمی‌ارزیدند!

زان پیش که دست‌وپا فرو بندد مرگ / آخر کم از آن‌که دست‌وپایی بزنیم؟

پرویز ناتل خانلری"
@ayarenaghd

عیار

21 Aug, 16:25


سید ضیاءالدین طباطبایی،مدیر روزنامه‌ی رعد در سال ۱۲۹۳ از کلیه "وزیران، رجال و بزرگان کشور و نمایندگان دول خارجی مقیم ایران" پرسید به نظر آنها راه اصلاح ای آن و آینده‌ی آن چیست؟ بخشی از پاسخ دکتر ساموئل جردن، بنیانگذار کالج البرز که منشا خدمات بسیاری در ایران شد، بسیار خواندنی است:
آقای مدیر محترم روزنامه ی رعد
ترقی هر ملت بسته به فداکاری آن ملت است و این مسئله از جمله ی اصول مسلمه ای است که جمله ی دانایان صحت آن را تصدیق دارند. در این سنوات اخیر از میان ملت ایران بسیاری حاضر بوده‌اند جان خود را در راه وطن خویش در میدان جنگ فدا نمایند لکن چیزی که علی الظاهر تا به حال وجوب آن را ملت ایران تمیز نداده اند این است که مقصود از فداکاری نه فداکاری موقتی است، بلکه فداکاری دائمی. وطن پرست حقیقی آن است که وجود خود را وقف مملکت خویش سازد و نه فقط در معرکه ی جنگ، بلکه
در تمام دوره ی زندگانی در راه وطن فداکاری نماید. بدبختانه در این چند سال کسانی که در موقع جنگ خدمات شایان کرده‌اند کمی بعد نام نیک خود
را برای منافع شخصی به باد داده متقبل خدمات دولتی و پلتیکی شدند، نه برای آنکه به وطن خویش خدمت کنند بلکه بدان مقصود که جیب خود را پر
سازند و این معنی باعث سلب اطمینان مردم از جمیع اشخاصی که دعوی وطن پرستی مینمایند گردید. جرئت و جلادت اگرچه در میدان جنگ مطلوب است ولی در موقع صلح و سلم بیشتر مطلوب میباشد جرئتی که در موقع صلح مطلوب است عبارت از این میباشد که انسان از جمیع منافع شخصی چشم بپوشد، اگر چه کسی نباشد که او را تمجید نماید و بر این فداکاری تحسین کند و اینگونه فداکاری نه فقط باید از اعاظم و اشراف و مردان سپاهی به منصه‌ی ظهور برسد، بلکه باید این حس بزرگ از هر طبقه و
کلیه ی افراد جلوه گر گردد.
.....
دکتر جردن دومین مدرسه نوین ایران را، بعد از مدارس رشدیه، پایه گذاری کرد و قریب نیم قرن مدیریت آن را برعهده داشت و منشا خدمات بسیاری شد. در سال ۱۳۱۹ به دستور رضاشاه مقرر شد مدارس خارجی در اختیار وزارت فرهنگ ایران قرار گیرد و خارجیانی که در کار اداره کردن آنها بودند ایران را ترک کنند.
پس از دکتر جردن، چند تن چون لطفعلی صورتگر مدیریت مدرسه را به عهده گرفتند که توفیقی نداشتند و بالاخره دکتر مجتهدی به مدت سه دهه ریاست و مدیریت این مدرسه درخشان را عهده دار شد که شاگردان بسیاری تربیت نمود و نام نیکی از خود برجای گذاشت.
یاد خدمتگزاران ایران گرامی.
@ayarenaghd

عیار

17 Aug, 16:57


خادمی فراموش شده.
سپهبد زاهدی یکی از رشیدترین وکاردان‌ترین افسران ارتش ایران بود. در ۱۸ سالگی به نایب دومی رسید و در ۳۰ سالگی به دلیل رشادت‌های فراوانش در سرکوب متجاسرین به عنوان جوان ترین سرتیپ ارتش ایران مفتخر شد. سرتیپ زاهدی نشان عالی ذوالفقار را که عالی ترین نشان قشونی بود به دلیل رشادتهای فراوانش از دستان سردارسپه دریافت نمود. زاهدی مسئول سرکوب شورش اسماعیل سمیتقو، میرزاکوچک خان و احسان الله خان و شیخ خزعل بود. زاهدی با رشادت فراوان شخصا شیخ خزعلی که مستظهر به پشتیبانی انگلیس بود را دستگیر و تحت الحفظ به تهران فرستاد. در قضیه گیلان پس از سرکوب متمردین، به تمام سربازان دستور داد که کوچکترین بدرفتاری با مردم منطقه نکنند و در سیاستی درخشان که سالها بعد درباره مصدق هم بکار برد، دستور عفو تمام یاغیان داد و مالیات های مردم منطقه را به مدت ۷ سال بخشود. رضاشاه به دلیل لیاقت زاهدی وی را حاکم گیلان کرد‌. درزمان زعامتش درگیلان، کتابخانه و قرائتخانه رشت را که هنوز دایر است، ایجاد کرد و همینطور دستور ایجاد یک مدرسه موسیقی به مدیریت ابوالحسن صبا و دعوت از کلنکل وزیری استاد سرشناس موسیقی ایرانی برای نظارت بر برنامه‌های آن داد و تئاترهای مختلف و کنسرت‌های زیادی دراین شهر برگزار کرد که خشم علمای گیلان را برانگیخت و موجب برکناری وی شد. زاهدی زمانی رئیس شهربانی شد و راپرت های یومیه را کم‌کرد چرا که معتقد بود اکثرآنها پرونده‌سازی است و وجاهت قانونی ندارد." یک روز که سرتیپ زاهدی برای عرض گزارشهای جاری به حضور اعلیحضرت میرسد. رضاشاه بالحن گوشه داری میپرسد چه شده که از وقتی که شما به شهربانی آمده اید دیگر راپرتی از توطئه های داخلی وخارجی به ما نمیرسد مثل این که همه سر براه شده اند.سرتیپ زاهدی میگوید خیر قربان اغلب این گزارشها دروغ و ساختگی است. مثلا یکی از همین خبرچینها گزارش داده بود که من در پشت در اتاق سفیر انگلیس به مذاکرات سفیر با همکارش گوش میکردم و شنیدم که آنهاچنین و چنان گفتند کسی را که راپرت داده بود خواستم گفتم تو چه کاره هستی؟ :گفت دربان سفارت پرسیدم تو زبان خارجی میدانی؟ :گفت خیر فقط در حدود سلام و علیک و چند کلمه ،معمولی گفتم این حرفها را چگونه از پشت در اتاق سفیر شنیدی و فهمیدی؟ به دست و پا افتاد و گفت قربان به ما پول میدهند و میگویند هر چه شنیدید بنویسید. ما هم اینها را از خودمان میسازیم! من ( زاهدی) نمیخواستم خاطر مبارک را باگزارشهای دروغ و ساختگی مشوش کنم"
پس ازشهریور ۲۰ به دلیل کینه دیرینه‌ای که از زاهدی داشتند توسط انگلیس‌ها بازداشت و به تبعید به فلسطین فرستاده شد. در دولت اول مصدق وزیرکشور بود که استعفا داد. درچندماه آخر دولت مصدق مورد تعقیب قرار گرفت و بسیار اذیت و آزار دید از دولت مصدق. پس از ۲۸ مرداد و هنگامی که مصدق به فرمانداری نظامی آمد، زاهدی به رسم ادب به استقبالش رفت و مصدق گفت حال من اسیر در دستان شما هستم! زاهدی بلافاصله حرف مصدق را قطع و گفت شما مهمان ما هستید و دستور داد تمام امکانات دراختیار مصدق قرارگیرد و با نهایت احترام با وی برخورد شود. زاهدی با شاه بر سر برخورد بامصدق دچاراختلاف شد. معتقد بود که به مانند حادثه گیلان بایست عفو عمومی داد تا کشور دچار تفرقه نشود ولی شاه معتقد به برخورد بامصدق بود. زمان نظرات زاهدی را تایید نمود. به گفته داریوش همایون رضاشاه درحضور تنها کسی که اسلحه می‌بست زاهدی جوان بود! علاقه وافری به موسیقی ایرانی داشت و درهنگام عروسی پسرش با شهناز، درخواست کرد که مرضیه بخواند. فردی وطن‌پرست و بالیاقت بود. یادش گرامی
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd

عیار

11 Aug, 00:33


ذکری از حب وطن استاد دکتر خانلری:

خانلری چنان که می دانیم با آن همه خدماتش به فرهنگ ایران و زبان فارسی ، پس از انقلاب گرفتار زندان شد و پس از رهایی از زندان نیز تا دم مرگ هر چند گاه مأموران حکومتی به عنوانی به سراغش می رفتند و او را آسوده نمی گذاشتند. از سوی دیگر چنان که می دانید هنوز یکی دو سالی از برقراری حکومت اسلامی در ایران نگذشته بود که در خارج از کشور گروههای مختلف سیاسی به فعالیت علیه حکومت ایران پرداختند. هر یک از آنها برای نجات وطن طرحی ارائه میدادند و از جمله تاریخی را نیز برای براندازی حکومت و بازگشت به ایران اعلام می کردند. در آن هنگام یکی از همین گروههای فعال سیاسی که سالها کر و فری داشت و به حکومت مشروطه بر اساس قانون اساسی ۱۳۲٤ هـ.ق. (۱۹۰۶م) تاکید میکرد بی یک کلمه افزون یا کاست از نظر مآل اندیشی به این نتیجه رسیده بود که پس از براندازی حکومت فعلی، «شاه» مشروطه ای که قرار است در ایران سلطنت کند نه حکومت باید با ایران و فرهنگ و تاریخ ایران و زبان و ادب فارسی آشنایی داشته باشد زیرا جوانی که قسمت قابل توجهی از عمر خود را در خارج از وطنش گذرانیده است و گذشته ایران را مطلقاً نمی شناسد، نخواهد توانست بعنوان یک پادشاه ایده آل و آن چنان که سزاوار است بر ایران فردا سلطنت کند پس باید از هم اکنون ولو در کوتاه مدت - چاره ای اندیشید، و وی را با ایران و فرهنگ ایران آشنا ساخت حاصل این چاره اندیشیها به این جا رسیده بود که کسی بهتر از «دکتر خانلری نیست که به گونه ای ندیم و جلیس «شاه» فردای ایران باشد. آنان با خود گفته بودند دکتر خانلری که اینک از زندان آزاد شده است، به یقین در آرزوی خارج شدن از ایران است تا نفسی براحت بکشد. پس آن گروه سیاسی که در آن روزگار امکانات بسیار در اختیار داشت به وسیله ای با خانلری تماس گرفت با پیامی بدین مضمون که ما شما را براحتی از ایران به اروپا منتقل میکنیم، شما خواهید توانست همچنان در این جا به مطالعات و تحقیقات خود ادامه بدهید و در ضمن با «شاه» ایران فردا به صورتهای مختلف رفت و آمد داشته باشید. بدین مقصود که وی را در گفت وگوها و نشست و برخاستهای خود با ایران و گذشته ایران آشنا سازید. این پیشنهاد برای دانشمندی که پس از مدتی حبس آزاد شده و اموالش مصادره گردیده بود و آینده اش نیز کاملاً مبهم بود و معلوم نبود روز بعد چه بلایی بر سرش خواهد آمد، به عقیده بسیاری از افراد پیشنهادی جالب توجه بود. البته نویسنده این سطور نمی داند شخصی که در نظر داشتند استاد خانلری ساعاتی از اوقات خود را در خارج از ایران با او بگذراند اصولاً با این طرح موافق بوده است یا نه؟ ولی هنگامی که این پیام «کاملا عملی» به خانلری ابلاغ شد، پاسخ او به این دعوت کریمانه این بود که از ایران خارج نمی شوم.
وی همچنان در ایران ماند و در بحرانی ترین سالهای زندگانیش ثابت کرد که با پیمانی که سالها پیش با ایران و فرهنگ ایران بسته بود همچنان وفادار است:

.... اما من و تو از آن نهالها نیستیم که آسان بتوانیم ریشه از خاک خود بر کنیم.... جان و دل چنین مردمی با هزاران بند و پیوند به زمین و اهل زمین خود بسته است. از اینهمه تعلق گستن کار آسانی نیست....

یادش به خیر باد.

استاد #جلال_متینی، مجله ایران شناسی.
@ayarenaghd

عیار

31 Jul, 18:55


💠 قسمت سوم کتاب که بخش اصلی آن نیز است، شامل ۷ رساله از سر رابرت است. این رسائل به ترتیب عبارتند از : پدرسالار، مالکان آزاد، اشکال حکومت، دستورالعمل‌ها، خاستگاه حکومت، آنارشی پادشاهی محدود یا مختلط، و ضرورت قدرت مطلقه شاهان. هر کدام از این رسائل به نوعی مفهوم مرکزی فیلمر توضیح می‌دهند: پدرسالارگرایی. اساس حرف فیلمر در تمام این رسائل این است که خاستگاه قدرت سیاسی در قدرت پدر بوده است که با خلقت حضرت آدم شروع می شود، و کل انسان‌های بعدی باید تابع همین اولین انسان باشند. استنتاج مهمی که او از این فروض خود می کند این است که تنها یک شکل واقعی حکومت وجود دارد و آن هم پادشاهی است و تمام اشکال دیگر حکومت به نوعی غصب حکومت است. نهاد پادشاهی نهادی الاهی است که خداوند همواره از طریق آن حکومت کرده است.

💠 قسمت چهارم کتاب که مهمترین قسمت آن نیز است، به رسالۀ پدرسالار  اختصاص دارد. این رساله که مهم ترین رساله است و حاوی نقطه نظرات  فیلمر است،خود شامل ۳۲  فصل است و  لسلت آن را روی نسخه‌ای کاملا متمایز از نسخ قبلی منتشر می‌سازد.

💠 قسمت پنجم کتاب به رساله مالکان آزاد مربوط می شود، این رساله در واقع توضیح و تکمیل پنج فصل آخر رساله پدرسالار است و از همین رو، شباهت‌های زیادی میان آنها وجود دارد.

💠 قسمت ششم کتاب به رساله اشکال اختصاص دارد که به همان اندازه رساله پدرسالار  مهم است. این رساله شرح و تفسیری بر اظهارات و گفته‌های مربوط به ارسطو در رساله پدرسالار است که در فصول نهم،یازدهم، پانزدهم، و دوازدهم آمده است. در واقع، فیلمر در این رساله تفسیری پدرسالارانه از ارسطو ارائه می کند. فیلمر در این رساله تسلط خود را بر آرا و نظرات ارسطو نشان می دهد.

💠 بخش هفتم کتاب از آن رسالۀ «دستورالعمل ‌ها» است که جمع‌بندی و تلخیصی جداگانه از امر پدرسالارانه است . لاک از این رساله به طور وسیعی استفاده می‌کند.

💠 بخش هشتم کتاب به رسالۀ «درباره خاستگاه حکومت» می پردازد که شامل سه بخش است.  در بخش اول فیلمر به بررسی و نقد موجز کتاب لویاتان هابز می پردازد و این به احتمال زیاد اولین نقد بر هابز است. در این رساله فیلمر به صراحت موافقتش را با هابز اعلام می کند. بخش دوم به بررسی و نقد کتاب «بر ضد سالماسیوس» جان میلتون می پردازد. به نظر عده ای این اثر تنها تجزیه و تحلیل بی طرفانه از استدلال های سیاسی میلتون است. بخش سوم نیز به نقد و بررسی کتاب مهم هوگو گروتیوس، درباره حقوق جنگ وصلح اختصاص دارد.

💠 بخش نهم کتاب به رسالۀ بسیار مهم «آنارشی» مربوط می شود. این رساله به یکی از مهم ترین مسائل سیاسی می پردازد: الزام و تعهد سیاسی. در اینجا فیلمر به کسانی می تازد که می کوشند پادشاهی را محدود کنند و یا دیگران  را در آن مخلوط کنند و پادشاهی مختلط را به وجود آورند. او با اشاره  به اینکه ماکیاوللی  هیچگاه نامی از پادشاهی مختلط نبرده است، به آرای فیلیپ هانتون، تواناترین مدافع آرمان پارلمانتریسم و همچنین پیشگوی لاک، حمله می کند.

💠 بخش آخر کتاب نیز  رساله «ضرورت قدرت مطلقه تمام شاهان» است که در واقع ترجمۀ بخش هایی از کتاب «جمهور» ژان بدن است، و این احتمالا اولین ترجمه از این دست در جهان انگلیسی زبان بوده است. همچنین، این اثر می تواند میزان آشنایی فیلمر با آرای ژان بدن و منبع نظرات او را نشان دهد.
B2n.ir/j92927
@ayarenaghd
@ardestanialiii

عیار

31 Jul, 18:53


📚 به بهانۀ انتشار کتاب «پدرسالار و سایر آثار سیاسی»

💠 یکی از مهمترین وجوه تفاوت سیاست در ایران و کشورهای بزرگ غربی به فقدان سنت های فکری در اولی و وجود آنها در دومی بازمی گردد. در واقع، اگر می بینیم که این کشورها بر نظم و مدار معینی پیش می روند، و سیاست هویت و معنابخش است، ریشه در همین سنت های فکری دارد. این سنت های فکری حکم درختان تناوری دارند، که هیچ علف هرزی نمی‌تواند به آنها صدمه بزند: چند صباحی جولان می دهند، اما با اولین باد از جا کنده می شوند.

💠 یکی از این سنت های فکری مهم که در ایران کاملا مغفول مانده، سنت فکری «پدرسالاری یا پدرسالارگرایی» است. اگرچه این سنت در سایر مناطق جهان نیز وجود داشته است، اما در اروپا بوده که  صورت بندی شده و مبنای نظریه پردازی قرار گرفته است.  این صورت بندی به ویژه  طی سده های پانزدهم و شانزدهم و هفدهم انجام شد که علم سیاست برای تاسیس مبنایی جدید جدال سختی را پشت سر می گذاشت. درواقع، از درون همین جدال بود که علم سیاست مدرن پدیدار شد.

💠 این جدال از یک سو میان هواداران امت گرایان هوادار پاپ و ناسیونالیست ها بود، و از سوی دیگر، میان محافظه کاران و دموکرات ها. به عبارت دیگر، از یک سو نظم قدیم معنا و جایگاه خود را از دست داده بود، و از سوی دیگر نظم جدید هنوز استقرار نیافته بود. این امر باعث شده بود تا خطر «آنارشی» یا هرج و مرج در سطح جامعه افزایش یابد که نتیجه ای جز فروپاشی کشور به همراه نداشت.

💠 برخی متفکران بزرگ با درک این خطر مهلک کوشیدند تا در پرتو  «مطلقه گرایی» به دفع مخاطرات امت گرایان و دموکرات ها بپردازند.  آنان نه سر در آخور پاپ و امت گرایی داشتند و نه علاقه و توجهی به شعارهای پوپولیستی و  عوام فریبانه دموکرات ها نشان می دادند. آنان میهن پرستانی بودند که ورای هر چیز به حفظ کشور و استقرار صلح در آن می اندیشیدند. مهم ترین این متفکران در این دوره مخاطره آمیز تامس هابز و  سر رابرت فیلمر بودند که با انتشار رسائل مهمی کوشیدند با دفاع از سنت پادشاهی مطلقه  از این دیالکتیک بین نظم و بی نظمی و یا بین آنارشی و ثبات رهایی یابند. در اینجا می کوشیم نگاهی اجمالی به کتاب فیلمر داشته باشیم.

💠 کتاب «پدرسالار و سایر آثار سیاسی» شامل کل مجموعه  آثار سیاسی فیلمر است که برای اولین بار توسط دکتر علی اردستانی منتشر می شود. این کتاب را نشر نگاه معاصر در سال ۱۴۰۳ در ۴۹۲ صفحه روانه بازار کرده است. کتاب شامل یادداشت مترجم، مقدمۀ و یراستار، و ۷ رساله از سر رابرت است. مبنای ترجمه نسخه پیتر لسلت، دانشمند سیاسی شهیر انگلیسی، است، اما در کنار آن از نسخه دیگری، نسخه یوهان سامرویل، استفاده شده است که به گفته استاد نمونه کامل ویراستاری است.

💠 مترجم گرانقدر در  یادداشت مهم خود به دلایل انتشار اثر، اهمیت فیلمر برای ایران، مشکلات ترجمه، و تفاوت های ترجمۀ اخیر با کتاب قبلی (یعنی، با کتاب «پدرسالار یا قدرت طبیعی شاهان که در سال 1396 خود ایشان منتشر کردند) می پردازد. همان طور که مترجم خاطرنشان می کند، کتاب حاضر کلا کتاب جدیدی است و حتی خود متن پدرسالار هم بر اساس نسخه لسلت از نو ترجمه شده است. بنابراین، کل کتاب جدید است.

💠 قسمت دوم کتاب به «مقدمۀ» مفصل ویراستار پرنفوذ کتاب اختصاص دارد، که شامل ۶ بخش است: زندگی نامه، استدلال فیلمر، پدرسالارگرایی در تفکر سده هفدهم: فیلمر و هم عصرانش، بازنشر آثار فیلمر: فیلمر، لاک، و لیبرالیسم، یادداشت کتاب شناختی، و کتاب شناسی.در هر کدام از این بخش ها پروفسور لسلت تمام نکات مربوط را به خوبی توضیح می دهد. او به خوبی نشان می دهد اساس استدلال فیلمر قوی تر از لاک است و لاک پاسخی برای آن نداشته است. ادامه 👇👇👇