ایرانِ بزرگِ فرهنگی @irbozorg Channel on Telegram

ایرانِ بزرگِ فرهنگی

ایرانِ بزرگِ فرهنگی
چون‌که ایران دلِ زمین باشد
دل ز تن بِه بُوَد یقین باشد

در اینستاگرام همراه ما باشید:
http://instagram.com/irbozorg
3,454 Subscribers
2,756 Photos
334 Videos
Last Updated 28.02.2025 08:51

Similar Channels

مجله نیاخاک
3,908 Subscribers
حجت کلاشی
1,567 Subscribers

فرهنگ و تاریخ ایران: عظمت یک تمدن کهن

ایران، با تاریخ و فرهنگ غنی خود، از دیرباز مورد توجه بسیاری از ملل و تمدن‌ها بوده است. این سرزمین، که به عنوان قلب و دل زمین شناخته می‌شود، نه تنها به خاطر زیبایی‌های طبیعی‌اش بلکه به خاطر تاریخ غنی و مسیرهای فرهنگی متنوع‌اش شناخته می‌شود. از دوران هخامنشیان و ساسانیان گرفته تا دوره‌ی اسلامی و عصر مدرن، ایران همواره محل تلاقی فرهنگ‌ها و اندیشه‌ها بوده است. زبانی غنی و شاعرانه، ادبیاتی پر از نغمه‌های عاشقانه و حکمت، و هنری با سازه‌های معماری بی‌نظیر، همگی نمایانگر ارثیه‌ی فرهنگی ملت ایران هستند. در این مقاله، قصد داریم به ابعاد مختلف فرهنگ ایران بپردازیم و سوالات متداول در این زمینه را بررسی کنیم.

چه عواملی باعث شکل‌گیری فرهنگ غنی ایران شده‌اند؟

فرهنگ ایران به واسطه‌ی تاریخ طولانی و تنوع قومیتی این سرزمین شکل گرفته است. از زمان‌های باستان، اقوام مختلفی در نقاط مختلف ایران زندگی کرده‌اند که هر یک با آداب و رسوم خاص خود، به غنای فرهنگی این سرزمین افزوده‌اند. مانند هخامنشیان که با ایجاد امپراتوری وسیع خود، فرهنگ‌های مختلف را به هم پیوند دادند.

علاوه بر تاریخ، جغرافیا نیز نقش مهمی در شکل‌گیری فرهنگ ایران ایفا کرده است. وجود کوه‌ها، دشت‌ها و رودخانه‌ها، به ایجاد روش‌های معیشتی مختلف و به تبع آن، آداب و رسوم خاص منطقه‌ای کمک کرده است.

ادبیات ایران چه تاثیری بر فرهنگ عمومی این کشور داشته است؟

ادبیات فارسی، به عنوان یکی از ارکان اصلی فرهنگ ایران، نه تنها در داخل کشور بلکه در خارج از آن نیز تاثیرگذار بوده است. شعرای بزرگ مانند فردوسی، حافظ و سعدی با آثار خود نه تنها ادبیات را غنا بخشیده‌اند بلکه مفاهیم انسانی و فلسفی را نیز به نسل‌های بعدی منتقل کرده‌اند.

این ادبیات غنی، به شکل‌گیری هویت ملی و فرهنگی در ایران کمک کرده و ارتباطی عمیق بین مردم و تاریخ خود برقرار نموده است.

هنرهای تجسمی در فرهنگ ایرانی چه جایگاهی دارند؟

هنرهای تجسمی، از جمله هنر نقاشی، معماری و سفال‌گری، جزء اصلی فرهنگ ایرانی محسوب می‌شوند. آثار هنری ایران از دوره‌های مختلف تاریخی، نشان‌دهنده‌ی ذوق و سلیقه‌ی هنرمندان این مرز و بوم بوده و بسیاری از آنها به نمادهایی از هویت ایرانی تبدیل شده‌اند.

علاوه بر زیبایی، بسیاری از این آثار معنایی عمیق دارند که به اعتقادات و فلسفه‌ی زندگی مردم ایران مرتبط است. برای مثال، معماری مساجد و بناهای تاریخی به زیبایی و هم‌زمان با الهام از مفاهیم مذهبی طراحی شده‌اند.

چگونه فرهنگ ایرانی در دنیای مدرن حفظ شده است؟

در دنیای مدرن، با وجود تغییرات زیادی که در جوامع به وجود آمده، فرهنگ ایرانی همچنان مطرح و مهم باقی مانده است. جوانان ایرانی با پایبندی به سنت‌ها و آداب و رسوم خود، سعی در حفظ هویت فرهنگی خود دارند. این امر به ویژه در هنر، موسیقی و ادبیات مشهود است.

همچنین، جهانی‌شدن و دسترسی به تکنولوژی‌های مدرن نیز به ترویج فرهنگ ایرانی در سطح بین‌المللی کمک کرده است. امروزه آثار هنری ایرانی در هنرهای تجسمی و ادبیات به راحتی به مخاطبان جهانی عرضه می‌شود.

سیاست‌های فرهنگی در ایران چگونه بر حفظ فرهنگ تاثیر گذاشته‌اند؟

سیاست‌های فرهنگی در ایران، اغلب به دنبال تقویت هویت ملی و ترویج فرهنگ غنی ایرانی بوده است. دولت‌ها در تلاش برای حفظ میراث فرهنگی و هنری، برنامه‌ها و سیاست‌هایی به اجرا درآورده‌اند که شامل حمایت از هنرمندان و حفاظت از آثار تاریخی می‌شود.

این سیاست‌ها همچنین به ترویج تحصیلات هنری و فرهنگی در جامعه کمک کرده و نسل‌های جدید را با تاریخ و فرهنگ خود آشنا می‌سازند.

ایرانِ بزرگِ فرهنگی Telegram Channel

با خوش آمدید به کانال تلگرامی 'ایرانِ بزرگِ فرهنگی' یا همان 'irbozorg'. این کانال با هدف ترویج فرهنگ و هنر ایرانی تأسیس شده است. اگر به فرهنگ و تاریخ ایران علاقه‌مند هستید، این کانال برای شماست. در این کانال شما می‌توانید با آثار هنرمندان و نویسندگان برجسته ایرانی آشنا شوید و در خصوص مباحث فرهنگی و هنری بحث و گفتگو کنید. بنابراین، اگر دوست دارید در محیطی فرهنگی و آموزشی فعالیت کنید، به کانال 'ایرانِ بزرگِ فرهنگی' بپیوندید. همچنین می‌توانید ما را در اینستاگرام نیز دنبال کنید تا از آخرین اخبار و مطالب ما مطلع شوید: http://instagram.com/irbozorg

ایرانِ بزرگِ فرهنگی Latest Posts

Post image

‏امروز دومین سال است که شادروان دکتر جواد طباطبایی در میان ما نیست. نظریه ایرانشهری وی درباره تاثیر تداوم نهاد شاهی ایران، در حفظ ایران گفت‌وگو می‌کند. ایرانشهری همان ایرانشاهی است. در این راستا، او با آن‌که جانش در ایران در خطر بود، در کتاب‌های خود، مستقیما به تخطئه تز ولایت فقیه که آن را نوعی خلافت می‌پنداشت، پرداخت.

ملّی‌گرایی ایرانی، بسیار وامدار این بزرگ‌ترین فیلسوف ایران در قرون اخیر است.

27 Feb, 18:18
485
Post image

‏«دموکراسی» خلاء «شاه» را پر نمی‌کند!
امانوئل مَکرون


این بخشی از مصاحبه اندیشه‌ورزانه هفته‌نامه Le Un با امانوئل مَکرون در تاریخ ۸م ژوئیه ۲۰۱۵ است. مکرون از خلاء همیشگی دموکراسی سخن می‌گوید:

«مردم اعتراض می‌کنند چون خلأ وجود دارد. دموکراسی همیشه در مقاطع تاریخی به‌طریق ناقصی، به صورت کمابیش شدید و متخاصمی تجسم می یابد. جمهوری فرانسه شکلی از تجسّد دموکراتیک همراه با محتوایی، یک بازنمایی نمادین و خیالی است که حمایتی جمعی ایجاد می‌کند. حال می‌توان به جمهوری پایبند بود. اما هیچ‌کس به دموکراسی پایبند نیست؛ به جز کسانی که آن را ندارند! مشکل واقعی امروز این است که این مفهوم خالی است، و جای خود را به خارش‌های هویتی قوی‌تر می‌دهد: ... این‌ها جنبش‌های هویّتی هستند.»

مصاحبه‌گر می‌پرسد:
آیا دموکراسی لزوماً فریبنده است؟

«دموکراسی همیشه شامل نوعی ناقصی است، زیرا به خودی خود کافی نیست. در روند دموکراتیک و عملکرد آن «غایب» وجود دارد. در سیاست فرانسه، این غایب «پیکر پادشاه» است که من اساساً معتقدم مردم فرانسه خواهان مرگ او نبودند. حکومت ترور، خلأی عاطفی، خیالی و جمعی حفر کرد: «پادشاه دیگر آنجا نیست!» سپس سعی کردیم این خلأ را بازگردانیم، تا شخصیت‌های دیگری را در آنجا قرار دهیم: این‌ها به ویژه لحظات ناپلئونی و گولیستی هستند. بقیه زمان‌ها، دموکراسی فرانسه فضا را پر نمی‌کند. این را به وضوح می‌توان با طرح سوال دائمی از چهره ریاست‌جمهوری که از زمان خروج ژنرال دوگل معتبر است، مشاهده کرد. پس از او، عادی‌سازی چهره ریاست‌جمهوری دوباره یک صندلی خالی را در قلب زندگی سیاسی قرار داد. با این حال، آنچه از رئیس‌جمهور انتظار می‌رود این است که او این وظیفه را به عهده بگیرد. همه چیز بر اساس این سوء‌تفاهم ساخته شد.»

26 Feb, 05:09
977
Post image

شخصِ رضا پهلوی یا تاج‌وتخت ؟!

ما پادشاهی‌خواهان اعتقادی قوی و البته پشتوانه نظری نیرومندی بر ایمان خود داریم که:
«ایران را نمی‌توان پس گرفت مادامی که نهاد تاج‌وتخت احیاء نشود.»

از مهم‌ترین موانع پیشِ رو یکی تفویض کاملِ مقام شاه (King) به دَرَکاتِ «رهبر انقلاب» از سوی ریزشی‌هایی است که از جنبش ۱۴۰۱ تا به امروز به جرگه پادشاهی‌خواهی مشرّف شده‌اند. قدم‌شان بر روی چشم! منتها نزولِ شَانِ مقامِ شاه به جایگاه رهبر به‌عنوان اکتیویست سیاسی، این ایراد را دارد که چون بدن طبیعی شاه را از پیکر سیاسی او منفک می‌کند، مشروعیّت پادشاه را در موقعیّت آسیب‌پذیرانه‌ای قرار می‌دهد؛ و نقش قطعی را که نهاد تاج‌و‌تخت در جایگزینی دولتِ ملّی با دولتِ فترت ج‌ا بازی می‌کند، مختل می‌کند.

از آن طرف هرگونه کوششی که به مخالفت عملی با فعّالیّت‌های ولیعهد بیانجامد -اگرچه اقداماتی که از بدن طبیعی وی سرمی‌زند قابل نقد باشند- باز خود به نهاد تاج‌وتخت آسیب می‌رساند. آفت جبهه فکری ما آن است که تاج‌وتخت را امری مستقل از اجزای آن یعنی شخص پادشاه در نظر بگیریم. وسوسهٔ تبدیل تاج‌وتخت به امری منفک از شخص شاه، به این عنوان که شاه و تاج‌وتخت لزوماً یکسان نیستند، از اساس غلط است.

بنابراین عریضه ما جز بر آن نیست که چون هرگونه گزینش میان شخصِ شاه و نهاد تاج‌وتخت -این یا آن- انتخابی از پیش باخته است، تفکیکی را که کمابیش میان شخص پادشاه (the king) با نهاد تاج‌وتخت احساس می‌شود، حلّ‌ورفع کند:

ما دست‌کم یک‌بار به‌طور تاریخی ناگزیر از انتخاب میان «تاج‌وتخت» و «پادشاه» شده‌ایم. وقتی که جبهه تندروهای قفقازی در درگیری با محمّدعلی‌شاه به همان نتیجه‌ای رسیدند که بارون‌های انگلیسی در درگیری با ادوارد دوم:
«هنگامی که شاه تمایلی به اصلاح اشتباه و رفع آنچه برای تاج‌وتخت زیان‌آور و برای مردم آزارنده است» ندارد، باید این اشتباه از طریق اجبار برطرف شود.

کانتوروویچ با نقل قولی از فرانسیس بیکن بر این باور است که این انتخاب از همان ابتدا بر خطا بود، زیرا تاج‌وتخت بدون پادشاه ناتمام و ابتر می‌ماند:
«تمایز قائل شدن یک چیز است، جدایی قائل شدن چیز دیگری است؛ «aliud est distinctio, aliud separatio»
بیکن با تأکید بسیار می‌افزاید که شخص پادشاه و تاج‌وتخت «جدایی‌ناپذیرند، هرچند متمایز» باشند.

به‌هرروی افکار ژاکوبنی تندروهای قفقازی در کنار استبداد رایِ پادشاه، موجب شد تا آن جنبش سفیدی که جهت محدود کردن قدرت شاه به حدود قانون آغاز شده بود، به انقلابی سرخ تبدیل شود. محمّدعلی‌شاه شکست خورد، امّا فهم انقلابیون از تمایز میان شخصِ «پادشاه» با «شاه» به این انجامید که انتقال موروثی تاج‌وتخت با وقفه‌ای روبرو نشود. امّا پس از آن‌که احمدشاه به‌ویژه پس از قحطی بزرگ و رشوه‌گیری در قرارداد وثوق‌الدّوله نشان داد که به اداره امور کشور علاقه‌ای ندارد، دچار این اتّهام شد که «جهت تضییع حقّ مردم» عمل کرده است که به‌وجهی دیگر ریچارد دوم را دچار سلب توارث (Dis[in]herison) کرده بود. عزل احمدشاه و انقراض قاجار حتمی بود. با این‌حال رضاخان سردار سپه هرگز اجازه نداد که به شخص پادشاه اهانتی صورت بگیرد. درست از آن جهت که در هم‌تنیدگی میان شاه را با تاج‌وتخت درک می‌کرد.

مصدّق با سوءاستفاده از ابهام ناشی از مدوّن نشدن رابطه شاه با صدراعظم، قصد عزل شاه و یا انقراض دودمان پهلوی را داشت، امّا مصدّقی‌ها در سال ۵۷، دعوای حیدری نعمتی خود را با شخص پادشاه، به محملی جهت انقراض نه تنها دودمان پهلوی که اسقاط تاج‌وتخت و مشروطیّت تبدیل کردند.

حالا امروزه وضعیّتی را به ارث برده‌ایم که در فقدان خاصیّت روح‌بخش نهاد تاج، دولت ایران، دولتی فَشَل Failed Satate است. عملِ سلبیِ ما سرنگون کردن این دولتِ فترت است، امّا به وجه ایجابی همان‌گونه که پیکر سیاسی سلطنت (مردم) می‌گویند، ایران را باید پس گرفت. ما پادشاهی‌خواهان، بازپس‌گیری ایران را نخست منوط به احیاء تاج‌وتخت می‌دانیم. امّا عدّه‌ای هستند که می‌خواهند به قول خود به "رضا" برسند، یعنی رابطه ولیعهد را با پیکر سیاسی‌اش منبعث از نقش رهبری بدن طبیعی ایشان می‌دانند، و احیاء تاج‌وتخت را به بعد از سرنگونی ج‌ا و منوط به رای صندوق انتخابات می‌دانند که خوب، این ایده، فاقد مبنایی نظری است، یا آن‌گونه که ما می‌اندیشیم، تداوم خوش‌نیّتانه انقلابی‌گری از نوع ۵۷ی است.

از نظر ما رهبری سیاسی رضاشاه دوم منبعث از مقام شاهی ایشان است؛ چرا که قدرت ولیعهد را ناشی از امتزاج بدن طبیعی وی با پیکر سیاسی‌شان تحت تاج‌وتخت می‌دانیم، و معتقدیم که تا ولیعهد در نقش نهادی خویش قرار نگیرند، ایمانِ به یغما برده شده ملّت ایران جهت حضور میلیونی در خیابان‌ها زنده نخواهد شد. حضرات انقلابی امّا هنوز مومن به نظریات جبر انقلاب اند. در وضعیّت وزیدن باد بی‌نیازی خداوند، منتظر باد موافق تقدیر اند!

24 Feb, 11:31
1,166
Post image

حلّ و رفع مسئله تدریس زبان‌های محلّی

تمام شهروندان ایران، حقّ این را دارند که به زبان ملّی و تاریخی ایران یعنی فارسی آموزش ببینند. این حق ناشی از اهمیّت حفظ وحدت ملّی ایران، و مبتنی بر سنّت‌های تاریخی آموزشی آن است. همچنین جهت حفظ برابری آموزشی و ایجاد فرصت‌های برابر در آینده، آموزش به زبان ملّی از ضروریّات است. ضرورت این مطلب به حدّی است که کشورهای فاقد وحدت ملّی چون هند مجبور شده تا زبان فارسی و بعدا انگلیسی را به‌عنوان زبان وحدت ارکان خود برگزینند.

و امّا در کنار تدریس «به» زبان ملّی فارسی، تدریس اختیاری چند واحد زبان محلّی در مدارس کشور بسیار خوب است. به‌شرط آن‌که در کنار آن گزینه تدریس اختیاری «دیگر زبان‌های محلّی» یا «زبان فرانسوی» یا «فارسی میانه» نیز گذاشته شود، تا هر کودک ایرانی بتواند به‌صورت آزادانه هر یک ازین زبان‌ها را که می‌خواهد بیاموزد یا نیاموزد. این تصمیم‌گیری مبتنی بر حقّ آزاد هر انسان برای آموختن یا نیاموختن زبان‌های محلّی است. اجبار کردن شهروندان به آموختن زبان‌های محلّی آغاز فاشیسم است.

پس، حقّ طبیعی شهروندان آن است که به زبان ملّی و تاریخی ایران یعنی فارسی آموزش ببینند. این حق ناشی از وظیفه دولت برای ایجاد وحدت ملّی و برابری در آموزش و همچنین مبتنی بر حقّ ایجاد فرصت‌های برابر برای شهروندان است. امّا جهت حفاظت از زبان‌های محلّی می‌بایست زبان محلّی هر روستا و شهر دقیقا منطبق بر ویژگی‌های محلّی نیز به صورت اختیاری آموزش داده شود. تمام تفاوت‌ها در میان شهرها و روستاها باید لحاظ شود تا خدای ناکرده مبادا حقّی از شهری یا روستایی نقض شود.

و در کنار ان می‌بایست به شدّت با فاشیسم قومی مبارزه کرد. با برقراری دادگاه‌های صالحه جهت محاکمه فاشیست‌های نفرت‌پراکن قومی، می‌بایست جریمه‌های سنگین و زندان و تبعید برای کسانی که خلاف قانون به نفرت‌پراکنی مشغول اند برقرار شود.

‎#زبان_محلی
‎#زبان_مادری
‎#زبان_پدری
‎#زبان_برادری

22 Feb, 23:23
1,180