(ادامهٔ پاسخ به دهلوی)
✍🏻 سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله:
«مستتر مباد که از جمع این روایات عدیده و اخبار متنوعة، چند فائده دیگر بر ارباب بصیرت واضح گردیده:
اوّل: به کمال وضوح ظاهر است که جناب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) از بیعت ابی بکر تخلّف کرده بود، و اِبا و انکار از آن داشت، لهذا به تخویف و تهدید و قصد احراق بیت اهل بیت (علیهم السّلام) پرداختند، و با این حال، از آن حضرت صِرف تخلّف از بیعت ابیبکر واقع نشده، بلکه اراده بر هم زدن خلافت ابیبکر هم فرموده. زیرا که خود مخاطب (دهلوی) گفته: "اگر مراد از قصد، تخویف و تهدید زبانی است و گفتن اینکه: من خواهم سوخت، پس وجهش آن است که این تخویف و تهدیدِ کسانی بود که خانه حضرت زهرا (علیها السلام) را ملجأ و پناه هر صاحب جنایت دانسته، حکم حرم مکّه
معظّمه داده، در آنجا جمع میشدند، و فتنه و فساد منظور میداشتند، و بر هم زدن خلافت خلیفه اوّل به کنکاشها و مشورتهای فسادانگیز قصد میکردند. انتهی. (در ابتدای همین بحث از تحفه إثناعشریة گذشت.)
➖از این کلام صراحتاً واضح است که کسانی که عمر تخویف ایشان به احراق کرده، ایشان فتنه و فساد منظور میداشتند، و برهم زدن خلافت خلیفه اوّل به مشورتهای فسادانگیز قصد میکردند، حال آنکه از ملاحظه اکثر این روایات ظاهر است که جناب امیر (علیه السّلام) هم در میان این افراد که عمر تخویف و ترهیب ایشان کرده، داخل بود، چنانچه از روایتِ "ابن ابیشیبه" که سیوطی و متّقی و ولی الله دهلوی و از روایت "استیعاب" و غیر آن صراحتاً پیداست، چه در اوّل آن مذکور است: (کان علی والزبیر یدخلان علی فاطمة .. ) إلی آخره؛ و در آخر آن مسطور که عمر گفت: (إن اجتمع هؤلاء النفر عندک... ) إلی آخره.
و ظاهر است که مشار الیهم به (هؤلاء النفر) همین کساناند که راوی در صدر روایت ذکر ایشان کرده؛ و از عبارت کتاب "المختصر" هم واضح است که: عمر ترهیب جناب امیر (علیه السّلام) به احراق کرده، و به همین ترتيب از روایات دیگر.
بالجمله، جناب امیر (علیه السّلام) از این زمره بوده، بلکه رأس و رئیس ایشان، پس ثابت شد که جناب امیر (علیه السّلام) ابوبکر را خلیفه بر حقّ نمیدانست، بلکه او را غاصب و ظالم میدانست، و در نقض خلافت او و افساد و بر هم زدن آن مشورتها میفرمود، و انهدام اساس این خلافت جائره میخواست، و عصمت جناب امیر (علیه السّلام) سابقاً به کمال وضوح ثابت گردیده (در طعن هشتمِ ابوبکر از مصادر عدیده گذشت و در طعن هفتم و چهاردهم عمر نیز خواهد آمد.) و والد مخاطب (دهلوی) هم به آن اعتراف کرده (کلام او از التفهیماتالإلهیة، ج۲ ص۱۹، در در طعن هشتم ابوبکر گذشت، و در طعن هفتم و چهاردهم عمر نیز خواهد آمد.)
پس تجویز ارتکاب خلاف حق، در حق جناب امیر (علیه السّلام) در این باب، کار اهل ایمان نیست، و ملازمت حق با آن جناب به نصوص احادیث کثیره ثابت است، چنانچه بعض آن سابقاً مبیّن شده (مراجعه شود به طعن هشتم ابوبکر.) و بعض دیگر در اینجا باید شنید، ولیالله (دهلوی) در "ازالة الخفا" گفته ...
📚 تشیید المطاعن، ج۴، ص۳۳۶
ادامه دارد ...
@ashkvareh