⚫ حسینیه مجازی بُکاء ⚫ @ashkvareh Channel on Telegram

حسینیه مجازی بُکاء

@ashkvareh


نقد مخالفین عزاداری‌.

نشر مصائب و روضه ها.

صوتهای قدیمی و
معارف عزاداری و سخنرانی.

قال الرضا علیه السلام:
إنَ یَوم الحُسَین عَلیه السَلام أقرَحَ جُفونَنا

( اشک و حزن اهل بیت، زمان و مکان نمیشناسد)

ارتباط: @saghaleyn1214

⚫ حسینیه مجازی بُکاء ⚫ (Persian)

باورهای مذهبی و اعتقادات عمیق در ایران همیشه یک جزء مهم از فرهنگ و جامعه بوده‌اند. و از آنجا که اعتقادات و احترام به اهل بیت و عزاداری‌ها نیز بخشی از این تاریخ و فرهنگ هستند، کانال تلگرامی حسینیه مجازی بُکاء به عنوان یک فضای مجازی برای بررسی و بحث در مورد مباحث مذهبی و احترام به اهل بیت برای عاشقان و علاقمندان تاسیس شده است. این کانال فضایی است که در آن می‌توانید نقد و بررسی‌های عزاداری‌ها را بخوانید، مصائب و روضه ها را بررسی کنید و صوتهای قدیمی و معارف عزاداری و سخنرانی‌های مرتبط با اهل بیت را گوش کنید. با پیوستن به این کانال، شما می‌توانید بخشی از فرهنگ و تاریخ ایران را در خانه خود تجربه کنید و در میان جامعه‌ای از افرادی که ارزش‌های مشترکی دارند، به بحث و گفتگو بپردازید. این کانال همچنین ارتباط مستقیم با مدیریت خود را فراهم می‌کند، بنابراین اگر سوالات یا نظراتی دارید، می‌توانید به راحتی با آنها در تماس باشید. بنابراین اگر عاشق فرهنگ و مذهب ایران هستید و به دنبال یک فضای مجازی برای احترام و تبادل نظر درباره اعتقاداتتان هستید، این کانال برای شماست. برای پیوستن به این حسینیه مجازی، به کانال تلگرامی @ashkvareh مراجعه کنید و از آخرین مطالب و بحث‌های ارائه شده در این فضای مجازی بهره مند شوید.

حسینیه مجازی بُکاء

14 Feb, 07:32


#آداب_مداحی

معلوم نیست از کدام چاله‌میدان آمده که هیأت را با معرکهٔ دعوا اشتباه گرفته است. این ادبيّات را در محافل اراذل نیز دیگر بکار نمی‌برند، بعد این خواننده لات‌مسلک نابخرد، در مجلس منتسب به اهل بیت علیهم السّلام روی منبر چنین سخيف و زننده سخن می‌گوید! هرچند اهل آن مجلس نیز چنین مطالبی را می‌پسندند که می‌شنوند، ولی ای کاش انتساب محفل به مذهب را بردارند

جامعه مدّاحان وقتی توان و قدرت ندارد که تعدادی خوانندهٔ بی‌ادب و غالی‌مسلک را جمع کند، تعطیل کند و دربش را ببندد و بیش از این مایه ریش‌خند نشود

👈🏻 بر هیچ عاقل منصفی پوشیده نیست که نسل جدیدِ خوانندگان هیأتی، در رأس صدمه‌زنندگان به جامعه تشیّع قرار گرفته‌اند و خوراک خوبی برای دشمنان و مخالفین مهیّا نموده‌اند. باید جلسات آنان متوقّف شده و خودشان را نیز تأدیب کنند تا عبرت شود

مخالفین شیعه در نشستهای علمی _ تحلیلی خود، این مسائل را همان بدنهٔ تشیّع معرّفی می‌کنند و این افراد را مروّج و نماد شیعه! در حالی که بزرگان مذهب و جامعه فقهی_علمیِ ما بارها و بارها از این مسئله ابراز ناراحتی و برائت کرده‌اند، و ما نیز موظّفیم اين انزجار را اعلان نمائیم

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

13 Feb, 09:33


#آداب_مداحی

انتقاد استاد سید علی رضا سبزواری به برنامه «حسینیه معلّی»

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

12 Feb, 19:50


https://t.me/ashkvareh/3219

حسینیه مجازی بُکاء

12 Feb, 19:50


https://t.me/ashkvareh/3214

حسینیه مجازی بُکاء

12 Feb, 19:49


 #آداب_مداحی

📢 مجالس و محافل منسوب به حضرت مهدی عجل الله فرجه را به گناه آلوده نسازید

✍🏻 محدث قمی رحمه الله:

روز نیمه شعبان، روز ولادت باسعادت امام دوازدهم حضرت مهدی، حجّة بن الحسن صاحب الزمان (عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف) است. بسیار شایسته است که شیعیان، در شب و روز نیمه شعبان، با تشکیل محافل و مجالس، و برپایی سخنرانی ها، درباره عظمت این روز و وجود مقدّس امام زمان علیه السلام و شرایط انتظار آن حضرت، و دعا برای تعجیل در ظهورش و دفع شبهات دشمنان و ناآگاهان، آن را گرامی بدارند؛ ولی در همه این موارد از کارهای نامناسب وخلاف شرع بپرهیزند و عبادت را با گناه آلوده نسازند.

📙 مفاتیح الجنان، ذیل بیان أعمال شب و روز نیمه شعبان

محدث قمی رحمه الله اگر وضعیت برخی مجالس فعلی را می‌دید چه می‌گفت؟

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

12 Feb, 19:48


https://t.me/ashkvareh/2720

حسینیه مجازی بُکاء

12 Feb, 19:48


#زیارت_نیمه_شعبان

📢 بشتابید بسوی کربلا

🔻حَدَّثَنِي أَبِي وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ ره جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) قَالَ إِذَا كَانَ النِّصْفُ مِنْ شَعْبَانَ نَادَى مُنَادٍ مِنَ الْأُفُقِ الْأَعْلَى زَائِرِي الْحُسَيْنِ (عليه السلام) ارْجِعُوا مَغْفُوراً لَكُمْ ثَوَابُكُمْ عَلَى اللَّهِ رَبِّكُمْ وَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّكُمْ.

✍🏻 حضرت صادق عليه السّلام فرمودند: هنگامى كه نيمه شعبان مى شود از افق اعلى منادى نداء مى كند: اى زائرين حسين عليه السّلام به اهل خود برگرديد در حالى كه آمرزيده شده ايد، ثواب و اجر شما بر خدا است كه پروردگار شما بوده و بر محمّد است كه پيغمبر شما مى باشد. (صلی الله علیه و آله)

📕کامل الزیارات، باب ۷۲، حدیث ۱

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

12 Feb, 19:35


#شاعران‌اهل‌بیت‌عصمت

چرا علمای سُنّی، نسبت به این شاعر بغض دارند؟

کمتر کسی است که نام سیّد حمیری _ شاعری زبردست و غیور و برائتی _ را نشنیده باشد. لسان او برای دشمنان اهل بیت علیهم السّلام چنان شمشیری بُرّنده  بود. مدح اهل بیت علیهم السّلام را به شیوایی و زیبایی هرچه تمام‌تر برح زبان جاری می‌نمود.

ابوالفرج اصفهانی گفته است: کسى را نمی‌شناسم که بر تحصیل اشعارِ سه شاعر توانا بوده باشد. یکی از آنان سیّد حمیری است. سیّد، شاعرى پیشرو و مطبوع است. و او را در شعر شیوه و روشى است که کمتر کسى به آن دست می‌یابد و نزدیک می‌شود، ولی به دلیل اینکه بسیار به اصحاب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) طعن نموده، مردم اشعارش را ترک کردند. برخی از روی خوف، برخی از روی تنفّر. (الأغاني، ج۷ ص۱۶۷)

از فرزند یکی از شُعرای نامی نقل شده که گفت: در خدمت پدر به مذاکره درباره شُعراء پرداختیم گفت: دو نفرند که اگر درباره روزمرّه‌گی مردم شعر می‌گفتند ما را با وجود آنان هنرى نبود. پرسیدم کدامند؟ گفت: سیّد حمیرى و عمران بن حطان سدوسى. لیکن خداى عز و جل هر یک از این دو را به سروده‌هاى مذهبى مشغول داشت. (الأغاني، ج۷ ص۱۶٩)

🔸 ابن‌معتز می‌گوید: او از ماهرترین شاعران زمان خویش بود، و احادیث اخبار و مناقب را در قالب شعر بیان می‌کرد و هیچ فضیلتی درباره علی (علیه‌السّلام) نقل نشده مگر اینکه آن‌را به نظم درآورده است. (طبقات الشعراء، ص ۳۲) روزی در کوفه اعلام کرد هرکس فضیلتی در شان امیرالمؤمنین علیه‌السّلام بگوید که من شعری در آن‌باره نسروده باشم، به او جایزه می‌دهم. (الأغاني، ج۷ ص۲۵۶)

حسین بن ضحّاک نقل کرده است: مروان بن ابى حفصه، پس از مرگ سیّد با من به گفتگو درباره او پرداخت. من شعر سیّد و بشّار (شاعر نابینا و بلندآوازهٔ عرب) را بیش از همه مردم از حفظ داشتم. قصیده "مذهبه" سیّد را که آغازش این است:

أین التطرُّب بالولاء و بالهوی
أ إلى الکواذب من بروق الخلَّبِ‏
أ إلى أمیّة أم إلى شِیَع الّتی
جاءت على الجملِ الخِدَبِّ الشوقَبِ‏...

✍🏻 چه دلخوشى به مهر و محبّت است، آیا به رعد و برق‌هاى دروغین و بی‌باران می‌توان شاد بود؟ یا به بنى‌امیّه و گروهى که بر شتر بزرگ و دراز گردن سوار شدند و به جنگ على آمدند؟

براى مروان خواندم تا تمام شد. به من گفت: هرگز قصیده‌اى پر معنی‌تر و پاکیزه‌تر و سرشارتر از این در فصاحت نشنیده‌ام. و پس از هر بیت آن می‌گفت: سبحان الله، چقدر سخن خوبى است!

🔻و از "تَوّزى" ادیب مشهور، نقل شده که گفت: اگر شعرى، از جهت خوبى چنان شایسته باشد که جز در مساجد نخوانند، همین شعر است، و اگر خطیبى آن را در روز جمعه بر فراز منبر بخواند حسنه انجام داده و پاداش می‌برد! (الغدیر، ج۲ ص۳۳۲، به نقل از‌: أخبار السيّد، مرزبانی)

👈🏻 پدر و مادر سیّد حمیری از فرقه اباضیه (شاخه‌ای از خوارج) و از دشمنان اميرالمؤمنين علیه‌السّلام بودند، لذا وی اشعاری نیز در لعن و نفرین ایشان دارد. خودش در این‌باره می‌گوید: چه بسیار در خانه ما درباره امیرالمؤمنین علیه‌السّلام بدگویی می‌شد و حضرت مورد لعن قرار می‌گرفت، لذا از آنان فاصله گرفتم و به شیعه گرایش پیدا کردم که این امر موجب شد تا ایشان در پی قتل من بر آیند. (الأغاني، ج۷ ص۱۶۷)
مرزبانی از "حودان حفّار" پسر "ابی حودان" و او از پدرش که راستگوترین مردم بود، روایت کرده است که گفت: سیّد به من شکایت آورد که شب‌ها مادرم مرا از خواب بیدار می‌کند و می‌گوید: «می‌ترسم که بر آئینی که داری بمیری و به دوزخ روی! زیرا تو دل به مهر علی و فرزندانش بسته‌ای که نه دنیا خواهی داشت، نه آخرت.» او با این کار خوردن و آشامیدن را بر من ناگوار کرده و من دیگر به نزد او نخواهم رفت، و قصیده‌ای سروده‌ام که برخی از ابیات آن چنین است:

«إلی أهل بیتٍ ما لِمنْ کان مؤمناً
من الناسِ عنهمْ فی الولایةِ مذهبُ
و کم من شقیقٍ لامنی فی هَواهمُ
و عاذلةٍ هبّتْ بلیلٍ تؤنِّبُ ...

✍🏻 به خاندانی دل بسته ام که مؤمنین از مردم را، در ولایت از آنان گریز نیست، بسا برادری که مرا در حبّ این خاندان ملامت کرده است و مادرِ ملامتگر من نیز هر شب به سر زنشم می‌نشیند. می‌گوید و بسیار هم می‌گوید و از روی گمراهی سرزنش می‌کند و آفتِ اخلاق زنان، همان سرزنش است. می‌گوید: از همسایه و آشنا و خاندانی که به آنها منسوب بودی و ترا بنام آنان می‌خواندند جدا شدی، پس تو در میان آنان غریب و دور افتاده‌ای، و گوئی جذامی هستی که از تو پرهیز می‌کنند. تو بر آئین آنان خرده می‌گیری و آنها نیز به دینی که به آن گرویده‌ای، عیب‌جوتر و سرزنش کننده‌تر از تو هستند. گفتم: مرا رها کنید تا آنگاه که حاجیان راهی خانه خدایند، سخن را به ستایش دیگری جز این خاندان نمی‌آرایم. مرا از مهر خاندان رسول اکرم باز می‌دارید؟ حال آنکه محبّت آنان وسیله تقرّب من است.

حسینیه مجازی بُکاء

12 Feb, 19:35


دوستی آنها چون نماز است و به راستی که این دوستی پس از نماز، از همه چیز واجب‌تر است.»

همچنین مرزبانی نقل کرده که محمد بن زکریا الغلابی گوید: "عبّاسه" دختر سیّد، برای من نقل کرد و گفت: پدرم به من می‌گفت: در روزگاری که کودک بودم می‌شنیدم که پدرم و مادرم امیرالمؤمنین علیه السّلام را دشنام می‌دهند! من از خانه بیرون می‌آمدم و گرسنه می‌ماندم و این گرسنگی را بر بازگشت به جانب آنها ترجیح می‌دادم و چون علاقه به دور بودن داشتم و از آنها بدم می‌آمد، شبها را در مساجد به روز می‌آوردم، وقتی گرسنگی ناتوانم می‌کرد، به خانه می‌رفتم و خوراکی می‌خوردم و بیرون می‌آمدم. چون کمی بزرگ شدم و به عقل خود رسیدم و شاعری را آغاز کردم، به پدر و مادرم گفتم: مرا بر شما حقّی است که نسبت به حقّی که شما به گردن من دارید، ناچیز است. بنابر این چون به حضورتان آیم، مرا از بد گوئی به امیرالمؤمنین معاف دارید. چه این کار، مرا رنج می‌دهد و دوست ندارم که به مقابله با شما، عاق شوم. ولی آنها به گمراهی خویش ادامه دادند و من از نزد آنان بیرون آمدم و این شعر را برای آنها نوشتم:

«خفْ یا محمدُ فالقَ الإصباحِ
و أَزل فساد الدین بالإصلاحِ
أَ تسبُّ صنوَ محمدٍ و وصیَّهُ
ترجو بذلک فوزة الإنجاحِ؟...

✍🏻 ای محّمد (پدرم) از شکافنده عمود صبح بترس. و تباهی دین خویش را با سامان بخشیدن به آن از بین ببر. آیا برادر و جانشین رسول اکرم را دشنام می‌دهی؟ و با این کار، به رستگاری امید می‌داری؟! هیهات، مرگ بر تو و عذاب و عزرائیل به تو نزدیک باد.»
لذا آنها تهدید به قتلم کردند و من به نزد "عقبه بن مسلم" آمدم و آگاهش کردم، گفت: دیگر به نزد آنهامرو و منزلی برای من فراهم کرد که به دستور وی همه چیزهائی که به آن نیاز داشتم، در آن خانه آماده شده بود. و وظیفه‌ای برایم معیّن کرد که کمک هزینه زندگی‌ام بود.
و نیز مرزبانی گفته است: پدر و مادر سیّد به علی (علیه السّلام) کینه می‌ورزیدند و سیّد شنیده بود که آنها پس از نماز صبح، علی (علیه السّلام) را لعن می‌کنند!!! پس این
چنین سرود:


«لعن اللهُ والدیَّ جمیعاً
ثمَّ أصلاهما عذابَ الجحیمِ
حَکما غَدوةً کما صلّیا الفجرَ
بِلَعْنِ الوصیِّ بابِ العلوم ...

✍🏻 خدا پدر و مادرم را لعنت کند و آنها را به عذاب دوزخ اندازد. عادت هر روز اینها این است که چون نماز صبح را می‌خوانند، جانشین پیغمبر اکرم، باب علوم او را دشنام دهند. اینها بهترین انسان روی زمین و مُحرِم طواف کنندهٔ رکن حطیم را ناسزا می‌گویند. این دو از آن زمان کافر شدند که خاندان پاک و معصوم پیغمبر اکرم و جانشین او را که زمین به برکت وجود او برجاست و اگر وی نبود زمین چون استخوان پوسیده‌ای از هم می‌پاشد، و خانواده وی را که اهل علم و فهم و راهنمایان راه راست و نمایندگان عادل و دادگستر خداوند در روزگار ستمگرانند، ناسزا گفتند. درود همیشگی خداوند همراه با سپاس و سلام او بر آن خاندان باد. (الغدیر، ج۲ ص۳۲۶، به نقل از اخبار السيّد، مرزبانی)

🔹 تَوّزی (از ادیبان ماهر و مشهور عرب) به من گفت شعری از سیّد حمیری برایم بخوان. برایش خواندم. گفت: خدا او را بکُشد، عجب شعری بود. بخدا اگر صحابه را لعن نمی‌کرد، أحدی از شاعران بر او پیشی نمی‌گرفت. (الأغاني، ج۷ ص۱۷۱)

از بشّار (شاعر نابینا و بلندآوازهٔ عرب) نقل شده که گفت‌: اگر چنین نبود که سیّد حمیری به دلیل ستایش بنى‌هاشم از ما غافل شده است، ما را بیچاره می‌کرد، و اگر در مذهبش با ما هماهنگ بود ما را به زحمت می‌انداخت. (الأغاني، ج۷ ص۱۷۱)

ادامه دارد...

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

08 Feb, 19:19


#پرسش_پاسخ #آداب_مداحی #نفی_غلو

📢 سؤال:

بعضى مداحها و ذاكرين اهل بيت (عليهم السّلام) در مجالسى كه بنام ائمۀ معصومين (عليهم السّلام) برگزار مى‌شود، اَشعارى بدين مضمون مى‌خوانند: من حسين الّلهی‌ام!

اى مظهر اَحَد، هو يا على مدد
الله را صمد، هو يا على مدد

آيا خواندن اينگونه اشعار جايز است‌؟

✍🏻 آیت الله میرزا جواد تبریزی رحمه الله:

اَشعارى كه ظاهر آن معانى خلاف شرع است، و لو گوينده يا خوانندۀ آن معنى صحيحى را اراده كرده باشد و بخواهد ارادت خود را نشان دهد، خواندن و نشر آن اشكال شرعى دارد! و بايد طورى اَشعار را بخوانند كه خدا ناكرده اوّلا مورد سوءاستفادۀ بعضى واقع نشود، ثانيا آنقدر اَشعار زيبا و با مضامين عالى وجود دارد كه نيازى به خواندن بعضى شعرها كه معانى خلاف شرع دارد، نيست!

📚 استفتائات جدید؛ ج۲ ص۵۱۷


@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

08 Feb, 19:15


#پرسش_پاسخ #آداب_مداحی #نفی_غلو

🔶 سؤال:

در برخى هيأت‌هاى مذهبى اَشعارى سروده و خوانده مى شود كه در ضمن آن لفظ جلاله «الله» را به ذوات عصمت (سلام الله عليهم) و غيره نسبت مى دهند؛ مثلًا گفته مى شود: من على اللّهى‌ام، من حسين اللّهى‌ام، من زينب اللّهى‌ام و ... حتّى اخيراً گفته‌اند: من كه هيچ، انبياء اكبراللّهى هستند. (مقصود حضرت على اكبر عليه السّلام است) گاهى لفظ مبارك «هو» را به طرز خاصّى به طور دسته جمعى فرياد مى زنند و بعد از آن «يا حسين» و يا «يا زينب» مى گويند، مثلًا می‌گويند: «هو يا زينب» و امثال آن.
تقاضا مى شود جهت تنوير افكار، نظر مبارك خود را مرقوم فرماييد كه شديداً مورد حاجت است. خداوند به همه ما توفيق تبعيّت كامل از احكام الهى را عنايت فرمايد و همه را از فِتَن نجات دهد.

✍🏻 آیت الله صافی گلپایگانی رحمه الله:

واضح است كه گفتن اين كلمات به قصد جِدّ و اراده مفهوم ظاهر اين الفاظ، شِرك و كفر است! و با شكّ در اين كه گوينده، مفهومِ ظاهر آن را اراده كرده يا معناى ديگرى در نظر داشته، اگر قرينه صارفه‌اى - كه دلالت بر عدم معناى ظاهر آن دارد - نباشد، باز هم حمل بر كفرگويى مى‌شود! امّا به ملاحظه اين كه افرادى موحّد و خداپرست، اين كلمات را بر زبان مى آورند و حضرات ائمّه (عليهم السّلام) را بنده و مقرّب خداوند و اولياى خداوند مى‌دانند، و با بى‌التفاتى و جهل به معناى اين الفاظ، آن را بر زبان مى‌آورند، و يا به هر حال هرگز قصد ندارند كه آن بزرگواران را الله و خدا بدانند، حكم به كفر و شرك آنها نمى‌شود.
با وجود اين، لازم است از گفتن اين الفاظ جدّاً خوددارى شود!! زيرا مفاسدى كه بر اين گونه شعارها مترتّب مى‌شود و زيان‌هايى كه براى دين و مذهب و درك و معرفت جامعه دارد، بسيار است! مسلمانى كه در همه نمازهايش شهادت مى‌دهد كه شخص نبىّ اكرم (صلّى الله عليه و آله و سلّم) - كه افضل همه مخلوقات و همه اين بزرگواران است - پيغمبر و بنده خداوند است، معنى ندارد كه بگويد: «محمّداللّهى» يا «على اللّهى» يا «حسين اللّهى» هستم.
بنابراين بايد مجالس مؤمنين از اين برنامه‌ ها و شعارها پاك و منزّه باشد! و به ذكر فضايل و مناقب آن بزرگواران - كه در احاديث صحيح آمده است - مجالس خود را مزيّن نمايند و امر ولايت اهل بيت (عليهم السّلام) را زنده نگاه دارند و حدود توحيد و نبوّت و امامت و حريم مقامات را رعايت نمايند. خداوند متعال همه اعمال عبادى و كارهاى ما را از تصرّفات شياطين و افراد بى‌معرفت حفظ نمايد و توفيق تعظيم شعائر و تأسّى كامل و صحيح به اهل بيت (عليهم السّلام) را به همگان عطا فرمايد.
* لازم به تذكّر است كه: در مقام متوجّه ساختن افراد مذكور به اين حقايق، بايد برادرانه در محيطى صميمى و به طور مشفقانه عمل شود، تا تذكّر - إن شاء الله تعالىٰ - ثمر بخش و مفيد واقع گردد.

📚 معارف دین، ج۱ ص۴۶

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

08 Feb, 16:06


.

ماه تابلو برجسته طرح یا قمر بنی هاشم 🌙

ابعاد تابلو ، اسم روی تابلو و رنگ نور تابلو به دلخواه شما قابل تغییر است

قیمت با توجه به سایز تابلو متغیر می باشد

برای سفارش به آیدی زیر پیام بدید 👇

@Ya110128

.

حسینیه مجازی بُکاء

08 Feb, 15:35


https://t.me/ashkvareh/3898

حسینیه مجازی بُکاء

08 Feb, 07:20


#خاک_بهشت

⚠️ نزد برخی سُنّیان، این موجود شفاء می‌دهد، ولی تربت کربلا شفا نمی‌دهد

👈🏻 سُنّیان به سند صحیح (بر مبنای خودشان)، از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده‌اند:

«اگر مگسی با یک بال خود در ظرفتان افتاد، مگس را در ظرف غوطه‌ور کرده و سپس آن‌را از غذا دور کنید؛ چرا که در یکی از بال‌های آن شفاء و در بال دیگر آن درد و مرض قرار دارد.»
و همین روایت با الفاظ دیگر: «هرگاه مگسی در نوشیدنی یکی از شما افتاد، آن‌را در آب فروبرید و سپس از آن نوشیدنی استفاده کنید؛ زیرا در یکی از بال‌های مگس درد و در دیگری درمان است.»

«إِذَا وَقَعَ الذُّبَابُ فِي إِنَاءِ أَحَدِكُمْ فَلْيَغْمِسْهُ كُلَّهُ، ثُمَّ لِيَطْرَحْهُ، فَإِنَّ فِي أَحَدِ جَنَاحَيْهِ شِفَاءً، وَفِي الآخَرِ دَاءً» (صحیح بخاری، الناشر: دار طوق النجاة، مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي، ج۷ ص۱۴۰)

نزد این جماعت، در بال مگس شفاء وجود دارد، امّا استشفاء به تربت نورانی قبر امام حسین علیه السّلام، شرک و خرافات است❗️

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

03 Feb, 17:12


#آداب_مداحی

"استیکال"

با استعانة از حجة‌بن‌الحسن (عجل‌الله‌له‌الفرج)

سروده ۱۴ بهمن ۱۴۰۳

هتکِ حریمِ روضه‌ی ارباب تا به کِی
این ناقهٔ گریخته را کس نکرد پِی

اَفسار دین به پنجهٔ یک عدّه نابکار
شلاق بر کف‌اند، وِرا می‌زنند هِی

یابن الحسن ببخش که چون مجلس یزید
اشعار پر شده است ز جام و شراب و مِی

آنروز شهر شام که دف میزدند و کف
امروز بر نوای حسین‌ست تار و نی

ای سینه زن چگونه طرَب در وجود توست!
وقتی که هست محضر زینب سری به نی

خون شهید کرببلا را به شیشه کرد
مدّاح پست بی شرفی که نمود طِی

دست از امام خویش مکش همچو ابن‌سعد
آنکس که داد آخرتش را به مُلک ری

فقرش زیاد باد مَنِ اسْتَأکَلَ بِکُم
هرکس که خورد نان ز امام و نکرد قِی

با التماس تذکره‌ی کربلا بخواه
هتک حریم روضه‌ی ارباب تا به کی

سیدمهدی‌یار حسینی

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

01 Feb, 18:31


#آداب_مداحی

🎥 واکنش برخی کاربران فضای مجازی، به مداحی‌های ساده و محزون

پیشتر هم بیان شد که مردم مجالس وزین و محزون را دوست دارند، اگر غالب محبّین اهل بیت علیهم السّلام در برخی مجالس فعلی حاضر نمی‌شوند، به دلیل نوع برگزاری آن است. عوام که جای خود، خواص نیز تاب و تحمّلش را ندارند.

الان عدّه‌ای می‌گویند: بر دشمن شعائر و مجالس عزاداری لعنت

امّا مشکل ما، مدّاح‌نمای غالی و مطرب است، و دهانی که شأن اهل بیت علیهم السّلام را پایین می‌آورَد.

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

31 Jan, 17:06


#آداب_مداحی

از امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السّلام شرمساریم، بشکند دهانشان

🎙 استاد شیخ عبّاس مفید

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

29 Jan, 15:25


#آداب_مداحی

فقط شلیک‌کردن را کم داشتیم

با توجّه به سابقه خوانندگیِ این شخص، آیا وی از سلامت عقل و روان برخوردار است؟!

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

28 Jan, 19:52


#حزن #اشک #عزای_اجنه #خروج_از_مدینه

⚫️ خروج امام حسین علیه السلام از مدینه، و حال و هوای اهل بیت آن حضرت

🔻 علامه مجلسی رحمه الله:

"ابن قولویه" بسند معتبر از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده است که:

چون امام حسین علیه السّلام اراده نمود که از مدینه طیّبه بیرون رود، مخدّرات بنی هاشم جمع شدند و صدا به نوحه و زاری بلند کردند، آن امام مظلوم چون ناله و بی قراری ایشان را مشاهده نمود، فرمودند: شما را بخدا سوگند می‌دهم که صبر پیشه آورید و دست از جزع و بی تابی بردارید. آن محنت زدگان جگرسوخته گفتند که: ای سیّد و سرور ما، چگونه خود را از گریه و زاری منع کنیم و حال آنکه مثل آنکه تو بزرگواری به حسرت و ناکامی از میان ما می‌رود، و ما بی کسان را غریب و تنها می‌گذارد، و آخر کار تو با این منافقان نمی دانیم به کجا منتهی می‌شود، پس نوحه و سوگواری را برای چه روز بگذاریم، به خدا سوگند که این روز نزد ما مانند روزی است که حضرت رسالت از دنیا رفت، و مانند روزی است که حضرت فاطمه علیها السّلام شهید شد، و مانند روزی است که امیرالمؤمنین علیه السّلام به رتبه شهادت رسید، خداوند جان ما را فدای تو گرداند ای محبوب قلوب مؤمنان، و ای یادگار بزرگواران. پس یکی از عمّه‌های آن حضرت آمد و شیون بر آورد و گفت: گواهی می‌دهم ای نور دیده من که در این وقت شنیدم که جنّیان بر تو نوحه می‌کردند و می‌گفتند که: "شهید طف کربلا از آل هاشم، ذلیل گردانید گردنهای قریش را، آن بزرگواری که حبیب دل حضرت رسول بود، و هرگز بدی از او به ظهور نیامد، و مصیبت او بینی‌ها را بر خاک مالید، و نیکان را ذلیل گردانید."
پس آن مخدّرات حجرات طهارت و سیادت هم آواز گردیده مرثیّه‌های جانسوز در مصیبت آن حضرت خوانده و اشکهای خونین به روی گلگون خود جاری گردانیدند، و آن جان جهان را وداع نمودند.

📗 جلاء العیون، ص ۵٩٨

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

25 Jan, 17:13


#شهادت_امام_کاظم عليه السّلام

🎙 باسم کربلایی

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

24 Jan, 20:21


#نفی_غلو #آداب_مداحی

https://t.me/fazaelvamaaref/12583

حسینیه مجازی بُکاء

17 Jan, 17:17


در گرفتاری های این روزگار 🤦‍♂

وقت گذاشتن برای مطالعه کتاب 📖

بسیار سخت شده😓

اما کتاب صوتی، 🎧📕

تا حد زیادی به ما کمک میکنه💪

تا در هر زمان و هر مکانی🚙✈️🛌

به راحتی کتاب گوش کنیم👂

با رادیو روات، هر روز کتب مهم دینی را گوش کنیم و به اطلاعاتمان بیفزاییم


@radio_rovat

حسینیه مجازی بُکاء

16 Jan, 13:57


#صوت

🎙 عربي _ حیدر الفريجي

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

15 Jan, 04:54


#زیارت

📢 یکی از ایام زیارتی امام حسین علیه السلام نیمه ماه رجب است

🔻عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (عليه السلام) فِي أَيِّ شَهْرٍ نَزُورُ الْحُسَيْنَ (عليه السلام) قَالَ فِي النِّصْفِ مِنْ رَجَبٍ وَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ.

✍🏻 احمد بن محمّد بن ابى نصر بزنطى رحمه‌الله گويد: از حضرت اباالحسن الرّضا عليه السّلام پرسيدم: در چه ماهى حضرت امام حسين عليه السّلام را زيارت كنيم؟ حضرت فرمودند: در نيمه ماه رجب و نيمه ماه شعبان.

📗کامل الزیارات، باب ٧٣، حدیث ۱

🔸اللهم ارزقنا ...

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

15 Jan, 04:54


📢 نیمه رجب، روز زیارتی امام حسین علیه السلام، از راه دور و نزدیک...

▪️صلی الله علیک یا أباعبداللّه الحسين

🛑 امام صادق علیه السلام فرمودند:

اگر بخاطر دوریِ مسافت و مَشِقت‌های راه و مشکلات زندگی نتوانستی به زیارت ما بیایی، بر بام منزلت برو و دو رکعت نماز بخوان و سلام بده بر قبور ما، در این هنگام سلام تو بما خواهد رسید.

📚 کتاب من لا یحضره الفقیه، ۲/۵۹۹

💢 «إذا بعدت بأحدكم الشقة و نأت به الدار فليصعد أعلى منزله فليصل ركعتين و ليؤم بالسلام إلى قبورنا فإن ذلك يصل إلينا.»

@fazaelvamaaref

حسینیه مجازی بُکاء

09 Jan, 18:54


#آداب_مداحی

🚫 برخی مادحین، از آن تعابیر والا و عرشی که در شأن حضرت عبّاس عليه السّلام وارد شده چیزی باقی نگذاشته‌اند، و تعابير سخیفی بکار می‌برند، مانند همین تعبیر که تأسف‌بار است

⁉️ مگر هرچیزی را که أعراب کربلا بیان می‌کنند، ما نیز باید تکرار کنیم؟ این اشتباهات و مطالب عوامانه چه ارتباطی بما دارد؟!

براستی جامعه مدّاحان به چه دردی می‌خورد؟ اصلا وجود خارجی دارد؟

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

07 Jan, 20:27


#آداب_مداحی #صوت

🎙 عربي _ باسم کربلایی

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

07 Jan, 20:15


#آداب_مداحی #صوت

🎙 عربي _ مرتضی حرب

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

07 Jan, 20:04


#آداب_مداحی

پیرو مطالب قبل

این صدای مداحی است یا مَلَکِ عذاب!؟

@ahkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

07 Jan, 19:52


#آداب_مداحی

🎥 از جمله آسیب‌های مدّاح محوری در جلسات

(ایشان را نمی‌شناسم، ولی دردمان مشترک است)

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

07 Jan, 19:52


#آداب_مداحی

(تکرار مکرّرات)

مشخّص نیست عدّه‌ای جوان خام و ناکارآمد در خوانندگی (نه مدّاحی)، با صداهای گوش‌خراش و شاعرانی قافیه‌تراش و مبنای بیا هیأت و خوش‌باش، از کجا سر در آورده و به جان جلسات مذهبی افتاده‌اند!

نه عقاید می‌دانند و نه اوّلیات کار را، نه صدای خوبی دارند و نه حال خوبی، نه روضه بلدند و نه مناجات؛ یک مرتبه بهترین امکانات و جمعیّت و  خدمات سمعی و بصری در اختیارشان نهاده می‌شود!!! اینها اتّفاقی و تصادفی نیست، برخی مادحین چند دهه مصیبت‌خوانی کرده و می‌کنند، ولی کسی آنان را نمی‌شناسد و دریغ از قدری توجّه، بعد یک نوجوان و جوانی که نه سابقه دارد و نه زمینه، یک‌ شبه معروف شده و صاحب سبک ‌شناخته می‌شود و تیتر اوّل را به خود اختصاص می‌دهد.

👈🏻 شاید برایتان سنگین و ناراحت‌کننده باشد، امّا تا غالب این جلسات تعطیل و بسته نشود، این فضای آلوده به کفر و طرَب و شِبهِ کنسرت از بین نخواهد رفت. بارها گفته‌ایم که مجلسی مقدّس است که بر مبانی و موازین اهل بیت علیهم السلام پیش برود، نه هر مجلسی. (و لو بنام اهل بیت علیهم السلام)

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

02 Jan, 15:35


#صوت

🎙 حاج ذبیح الله ترابی

ای که خواندَت رحمة للعالمین فُلک نجات
شرمسار از هر گناهی دوستت دارم حسین.

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

29 Dec, 15:59


#شاعران‌اهل‌بیت‌عصمت

من راضی نیستم در وصف من شعر گفته شود، برای اهل بیت علیهم السّلام مدح بگوئید

✍🏻اسکندر بیک می‌نویسد:

«محتشم كاشى قصيدۀ غرّاء در مدح شاه طهماسب و قصيده ديگر در مدح مخدّره زمان شهزاده پرى‌خان خانم، به نظم آورده از كاشان فرستاده بود، به‌ وسيله شهزاده مذكور معروض گشت، شاه جنّت مكان فرمودند: من راضى نيستم كه شُعراء زبان به مدح و ثناى من آلايند، قصايد در شأن حضرت شاهِ ولايت‌پناه و ائمه معصومين عليهم السّلام‌ بگويند، صِله اوّل از ارواح مقدّسه حضرات و بعد از آن از ما توقّع نمايند، زيرا كه به فكر دقيق و معانى بلند و استعاره‌هاى دور از كار در رشته بلاغت درآورده به ملوك نسبت مى‌دهند كه به مضمون «از أحسن اوست أكذب او» اكثر در موضع خود نيست، امّا اگر به حضرات مقدّسات نسبت نمايند، شأن معالى نشان ايشان بالاتر از آنست و محتمل‌الوقوع است...»

📙تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱ ص۱۲۹

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

15 Dec, 03:20


#آداب_مداحی

تولید روضه با اعتماد به نفس کامل

👈🏻 می‌دانیم جناب أصبغ بن نباته رضوان الله عليه، عراقی و کوفی بود و از خواصّ اصحاب امیرالمؤمنین علیه السّلام. (یکی از شُرطة الخميس) و در رکاب آن حضرت بود و از ايشان روایاتی دارد. در همین حد از ایشان اطّلاعاتی در منابع رجالی وجود دارد.

حال باید از خود این شخص پرسید از کجا حضور أصبغ در مدينه آن هم با این جزئیات را آورده است⁉️

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

11 Dec, 10:58


🔥 #إحراق_بیت_وحی 4⃣1⃣

پنجم: آنکه از روایات کتاب "المختصر" به غایت وضوح ظاهر است که: ابوبکر هرگاه عمر را برای آوردن جناب امیر (علیه السّلام)، و اتباع آن حضرت از بیت حضرت فاطمه (علیها السلام) فرستاد، این هم بر زبان آورد که: "اگر این جماعت اِبا کنند - یعنی از آمدن برای بیعتِ میشومه او انکار نمایند - مقاتله با ایشان کن." و ظاهر است که عمر هم انکاری بر آن نکرد، و به سمع قبول آن را شنید، و این امر نزد اهل ایمان و ارباب ایقان، برهان قاطع و حجت ساطع بر ردائت و خباثت و نفاق و کفر آن هر دو است که اوّل ایشان به کمال طیب خاطر و بهجت و انبساط، حکم به قتال نفس رسول و زوج بتول و اتباع آن جناب - که صحابه عدول بودند - داد، و ثانی به کمال رضا آن را بشنید، و انکاری بر آن نکرد. و از اینجا کمال بغض و عداوت و عناد آن هر دو رئیس اهل فتنه و فساد با اهل بیت امجاد واضح گردید، و در کفر و عدم ایمان مبغض و معاند اهل بیت [ (علیهم السلام) ] هرگز نزد ارباب بصیرت ریبی نیست.

ششم: آنکه مطلوبی که در صدد اثبات آن بودیم کالشمس فی رابعة النهار واضح گردید، یعنی ظاهر شد که عمر بن الخطاب به قصد احراق خانه اهل بیت مصطفوی (صلی الله علیه و آله) روانه شده، و هیزم و نار برای آن آورده، و أتباع حمالةالحطب را حامل حطب (هیزم) برای احراق خانه اهل بیت نبوی (علیهم السلام) گردانیده، و هرگاه بر درب خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) رسید و آن حضرت متعجبانه پرسیده که: «ای ابن خطاب! آمده‌ای که بسوزی خانه ما را؟» از غایت بی ادبی پاس و لحاظ آن حضرت نکرده، بی‌محابا گفت که: آری برای همین کار آمده‌ام، و قسَم به خدای تعالی یاد کرده خطاب به حضرت فاطمه (علیها السلام) گفته: قسَم به خدا خانه تو را بر این کسانی که در این خانه می‌آیند، و اِبا از بیعت ابی‌بکر کرده‌اند، خواهم سوخت.
و نیز هرگاه حضرت فاطمه (علیها السّلام) به عمر گفت که: «آیا خواهی سوخت تو بر من اولاد مرا؟!» گفت که: قسم به خدا که من اولاد تو را خواهم سوخت، مگر اینکه اینها بیرون آیند و بیعت کنند. و از روایت بلاذری ظاهر است که حضرت فاطمه (علیها السلام) به عمر گفت که: «آیا تو درب خانه من را خواهی سوخت؟» عمر گفت: آری.

و این همه به وجوه کثیره دلالت بر شقاوت و کفر و نفاق او دارد، چنانچه بر متدّین عاقل پوشیده نیست. زیرا که ....

📚 تشیید المطاعن، ج۴ ص‌۳۵۴

ادامه دارد ...

(ان شاء الله در #فاطمیه سال آینده، به شرط توفیق و حیات، این بحث ادامه خواهد داشت.)

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

05 Dec, 06:06


#فاطمیه

🎥 مرا ببخش و عذرم را بپذیر، دیگر بسوی قبرم خواهم رفت و تو تنها می‌مانی علی جان

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

04 Dec, 22:43


#روضه

◾️«هَضْم» و «لَکَزَ»

❖ استاد معظم حاج سیدمحمدجواد شبیری:

● ... وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى‏ هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَال‏ ...
الكافي؛ ج‏۱؛ ص۴۵۹

معنای هَضْم:
- یک معنای هضم در لغت به معنای ظلم است. هَضمَه أی ظَلَمَه
- هضم در یک معنای دیگر به معنای کَسَرَه است؛ هضم به معنای خورد کردن آمده است.
- یک معنای دیگر هضم به معنای له کردن است. می‌گوید دارو غذا را هضم کرد یعنی له کرد و آب کرد.

● در روایتی که از جهت سندی می‌توان اعتبارش را اثبات کرد، اینگونه آمده: «وَ كَانَ‏ سَبَبُ‏ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ، ...»
دلائل الإمامة؛ ص۱۳۴

معنای لَکَزَ: یعنی ضرب به جمیع جسد؛ یعنی تمام بدن را زدند ...

🔹برگرفته از مجلس عزای حضرت صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها؛ ۲۶ آبان ۱۴۰۳

#فاطمیه
@madras_emb

حسینیه مجازی بُکاء

04 Dec, 09:03


#فاطمیه

⚫️ ضربات سنگین قنفذ لعنة الله علیه بر بازوی حضرت زهرا سلام الله علیها

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

04 Dec, 09:03


#فاطمیه

قنفذ با شلاق بر بازوی آن بانو کوبید و اثر آن بر بازوی او مثل بازوبند باقی ماند

«فضربها قنفذ بالسوط علی عضدها فبقی اثره فی عضدها من ذالک مثل الدملوج من ضرب قنفذ ایاها»

📚بحارالانوار، ۲۸/۲۸۳

حسینیه مجازی بُکاء

04 Dec, 09:03


#فاطمیه

درکوچه بر حضرت زهرا علیها السلام‌ چه گذشت؟

◾️زنی تنها و بی پناه ولی ...

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

02 Dec, 04:07


🔥 #إحراق_بیت_وحی 3⃣1⃣

(ادامهٔ پاسخ به دهلوی)

صحابه‌پرستی و تناقضی روشن

✍🏻 سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله:

«عاقل مُنصف را لازم است که در کلمات و مقالات مخاطب (دهلوی) که در باب امامت در حقِّ صحابه گفته، و همچنین آنچه در حقِّ ایشان در همین باب مطاعن در مابعد خواهد گفت، به نظر امعان ملاحظه کند که چه قِسم به اهتمامِ تمام، محال بودنِ صدور امور شنیعه از صحابه ثابت کرده تا آنکه صدور
حَطم (لِه کردنِ) مورچه را هم از ایشان ممتنع دانسته، و بر اهل حق به جهت نسبت امور شنیعه به ایشان، کمال طعن و تشنیع کرده، و عقل ایشان را کمتر از عقل مورچه پنداشته است! آیا بعد این همه تقریرات و تمهیدات، حاضرند که زبیر و بنی هاشم را در مشورت‌های نقض خلافت ابی‌بکر بر باطل دانند؟ و ایشان را گمراه و خطاکار بدانند؟

دوّم: آنکه از عبارت کتاب "المختصر" تصنیف ابوالفداء ظاهر و پیداست که "عتبة بن ابی لهب" این اشعار گفته:

«ما كنْتُ اَحْسَبُ هذَا الاَمرَ مُنْصَرِفا
عَنْ هاشمٍ ثُمَّ مِنها عَن اَبی الحَسَن
عَن اوَّلِ النّاسِ ایماناً و سابِقَه
وَ اَعْلَمِ النّاسِ بِالقُرآنِ وِ السُّنَن
وَ آخِرِ النّاسِ عَهداً بِالنَّبی وَ مَنْ
جِبریلُ عَونٌ لَهُ فی الغُسلِ وَالكف
مَنْ فیه ما فیهِم لا یمْترُونَ بِه
وَ لَیس فِی القَومِ ما فیهِ مِنَ الْحَسَنِ.

✍🏻 من هرگز گمان نمی كردم كه كار خلافت از خاندان هاشم و خصوصاً از ابوالحسن علی علیه السّلام باز گرفته شود. زیرا ابوالحسن (علیه السّلام) همان است كه پیش از همه ایمان آورد و حُسن سابقه او را در اسلام كسی شکّ ندارد. از همه مردم به علوم قرآن و سنّت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) داناتر است، و تنها كسی است كه تا لحظات آخر عمرِ پیامبر اکرم، همچنان ملازم خدمتش بود، تا آنجا كه كار غسل و كفن آن حضرت را نیز به یاری جبرئیل انجام داد. صفات حمیده و فضائل معنوی دیگران را به تنهایی داراست، ولی دیگران از كمالات معنوی و مزایای اخلاقی او بی بهره‌اند.»

و از این اشعارِ بلاغت‌شعار، به کمال وضوح آشکار است که جناب امیر (علیه السّلام) اولی و احقّ به خلافت بود، و خلافت - با وجود آن جناب - دیگری را نمی‌رسید، و ابوبکر در اخذ آن ظالم و ستمکار بود، و جناب امیر (علیه السّلام) از تمامی اصحاب افضل است، و چون صحابه کُلّهم نزد اهل سنّت عادلند و لایقِ اقتدا و هادی و مهتدی - کما یظهر من حدیث: أصحابی کالنجوم... إلی آخره - بطلان خلافت ابی‌بکر و تعیّن خلافت برای جناب امیر (علیه السّلام)، در نهایت ظهور واضح شد، و لله الحمد علی ذلک.
و نیز از این أشعار، اسبقیّتِ اسلام جناب امیر (علیه السّلام) و اعلمیّت آن جناب از
تمام صحابه به غایت قصوی، ظاهر است، پس ادّعای متعصّبینِ معاندین که می‌گویند: "ابوبکر سابق بود بر جناب امیر (علیه السّلام) در اسلام، و نیز ابوبکر بلکه عمر هم أعلم بودند از آن جناب" !!! کذبِ محض و دروغِ بی‌فروغ است.

🔻و "بيضاوي" که از اعاظم مفسّرین معتبرین اهل سنّت است، در "تفسیر" خود تصریح کرده به اینکه قائلِ شعرِ:
"أ لیس أوّل مَن صلّی..." إلی آخره، حسّان بن ثابت" است. و جمع در کلام صاحب "المختصر" و بیضاوی ممکن است به اینطور که این اشعار را حسّان بن ثابت انشاء کرده باشد، و عتبه خوانده باشد. (سپس ایشان به أشعار دیگری نیز اشاره می‌کند.)

سوّم: آنکه از این روایات به کمال وضوح ظاهر است که بیعت جناب امیر (علیه السّلام) با ابی‌بکر، و همچنین بیعت زبیر و عبّاس و دیگر صحابه - که اسمائشان در عبارت کتاب "المختصر" اسماعیل بن علی مذکور است، از راه اکراه و اجبار، و ناشی از خوف و اضطرار بوده، زیرا که عمر بن الخطّاب هرگاه اینها را تخویف و تهدید به احراق بیت بر ایشان کرد، و قسَم بر آن یاد نمود، لهذا به خوف و بیم، بیعت ابوبکر نمودند، نه آنکه از روی رضایت و اختیار بیعت او کردند، پس اجماع بر بیعت ابی بکر برهم خورد، و دلیلی برای حقّیت خلافتش در دست ایشان نماند، و جناب امیر (علیه السّلام) هم شریک آن نباشد، چگونه ادّعای اجماع بر آن توانَد نمود؟! و چنین اجماعی که عین خلاف و شقاق است، چگونه لیاقت حجّیت دارد ⁉️

چهارم: آنکه از این روایات ظاهر است که ابوبکر هم شریک عمر در اجبار و اکراه این صحابه و جناب امیر (علیه السّلام) بر بیعت خود بود، و ایذاء و استخفاف و اهانت اهل بیت (علیهم السلام)، و ارهاب و تخویف ایشان به امر و رضای او واقع شده، و از اینجاست که جناب علّامه حلّی این قصّه را از مطاعن عمر و ابوبکر هر دو شمرده است.

📚 تشیید المطاعن، ج۴، ص‌۳۴۶

ادامه دارد ...

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

26 Nov, 06:59


🔥 #إحراق_بیت_وحی 2⃣1⃣

(ادامهٔ پاسخ به دهلوی)

تدلیس دهلوی، و نقض مبنای عدالت صحابه

✍🏻 سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله:

«ولی الله (دهلوی) در عبارت "ازالة الخفا" غایت حزم به کار برده که برای فریبِ عوام که قدرت بر فهم عبارت عربی ندارند، فقط همین قدر ذکر کرده که: "زبیر و جمعی از بنی هاشم در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) جمع شده، در باب نقض خلافت ابوبکر مشورتها به کار می‌بردند." و نام جناب امیر (علیه السّلام) را در این جماعت ذکر نکرده تا عوام درنیابند که جناب امیر (علیه السلام) نقض خلافت ابوبکر می‌خواست، و به این جهت به بطلان خلافت ابوبکر پی نبرند، لیکن از این خدعه چه سود؟ که روایتی که خودش آورده در آن نام جناب امیر (علیه السلام) به صراحت تمام مذکور است، و از آن به کمال وضوح ظاهر است که آن جناب هم از خلافت ابوبکر ناراضی بود و از بیعت او تخلّف فرموده بود. هرگاه به اعتراف خودش زبیر و جمعی از بنی‌هاشم جمع شده، در باب نقض خلافت ابوبکر مشورت می‌کردند، و این هم از روایات ظاهر که: جناب امیر (علیه السّلام) هم از این جماعت بوده، بلکه آن جناب رئیس ایشان بوده، چه خانه، خانه آن جناب بود، محال است که بدون رضای آن جناب، این مردم جمع شوند و مشورتها خلاف مرضی آن جناب نمایند.
و نیز از روایات واضح است که زبیر و جناب امیر (علیه السّلام) مشورت در امر خود با حضرت فاطمه (علیها السّلام) می‌نمودند، و مشورت زبیر به اعتراف خود ولی الله (دهلوی) و پسرش درباره نقض خلافت ابی‌بکر بود، پس همچنین مشورت جناب امیر (علیه السّلام) در این باب باشد، و نیز چون از مشورت کردن زبیر با حضرت فاطمه (علیها السّلام)، رضای آن حضرت به این مشورت ثابت شد، رضای جناب امیر (علیه السّلام) هم به آن ثابت خواهد شد.
و با این همه هرگاه ثابت شد که زبیر و جمعی از بنی هاشم نقض خلافت ابوبکر می‌خواستند، و در این باب مشورتها می‌کردند و اهتمام داشتند، پس از التزام دو امر اهل سنّت را چاره نیست که یا به فسق و ضلال زبیر قائل شوند - که از عَشَره مُبشّره است - و همچنین به هلاک و خسران جماعت بنی هاشم - که ایشان هم نزد اهل سنّت داخل اهل بیتِ واجب‌الاتباع و صحابه عدول بودند - قائل شوند، و این معنا موجب بطلان مذهب ایشان که مبنی بر عدالت و جلالت و ایمان جمیع صحابه است خواهد گردید، و بطلان تقریرات لاطائله ایشان در مدح و منقبت صحابه و احتجاج و استدلال به افعال و اقوال ایشان، و ظهور کذب و افترای احادیث بسیار در حق صحابه واضح خواهد شد، و هم سخافت ادعای ایشان درباره ولای تمام اهل بیت ظاهر خواهد شد، و یا به بطلان خلافت ابی‌بکر قائل شوند، و دست از خرافات لاطائل بردارند.»

📚 تشیید المطاعن، ج۴، ص‌۳۴۵

ادامه دارد ...

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

22 Nov, 10:21


#صوت #فاطمیه

🎙 لا ترحلي

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

22 Nov, 10:18


#صوت #فاطمیه

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

22 Nov, 10:17


🔻مادرمان بیمار نبود!

عباس‌ محمود عقّاد (م۱۳۸۳ق‌) تاریخ‌نگار و ادیب معاصر مصری می‌نویسد:

در زهرا [سلام‌الله‌علیها] بیماری نهانی وجود نداشت که از کیفیت آن آگاه شویم؛ چراکه عرب به خوبی شرح حال را گزارش می‌کند، و کسانی که در اطراف او از خاندانش بودند، از بهترین توصیف‌کنندگان درباره صحت و بیماری بودند. با این حال ما به سخنی از ایشان دست نیافتیم که در شرح حال فاطمه به علائم بیماری‌هایی که در اوج جوانی مردم را از بین می‌برد اشاره کرده باشند.

__
_
ولم يكن بالزهراء من سقم كامن يعرف من وصفه ؛ فإن العرب لوصافون ، وإن من كان حولها من آل بيتها لمن أقدر العرب على وصف الصحة والسقم ، فما وقفنا من كلامهم وهم يصفونها في أحوال شكواها على شيء يشبه أعراض الأمراض التي تذهب بالناس في مقتبل الشباب.

(فاطمة الزهراء والفاطميون، ص٥٢)

#فوائد
@Elmamoozi

حسینیه مجازی بُکاء

22 Nov, 10:13


🔥 #إحراق_بیت_وحی 1⃣1⃣

(ادامهٔ پاسخ به دهلوی)

عصمت امیرالمؤمنین عليه السّلام به اعتراف دهلوی

✍🏻 سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله:

«ولی الله در "ازالة الخفا" گفته: امّا آنکه خلافت مرتضی (رضی الله عنه) منعقد شد، پس از آن جهت که آن حضرت (رسول اکرم) نهی کردند از مفارقت حضرت مرتضی (رضی الله عنه)، أخرج الحاکم، عن أبی ذرّ، قال: قال النبیّ صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم: «یا علی! من فارقنی فقد فارق الله، و من فارقک - یا علی! - فقد فارقنی».
يعنی: ای علی، کسی که هرکس مرا ترک کند، خداوند متعال را ترک نموده، و هرکس تو را ترک کند، مرا ترک کرده است.

و أخرج الحاکم، عن أُمّ سلمة - رضی الله عنها-: سمعت رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] و سلّم یقول: «علی مع القرآن، و القرآن مع علی، لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض».
يعنی: علی با قرآن است و قرآن با علی، و این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا نزد حوض کوثر.

و أخرج الحاکم، عن علی، قال: «قال رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] و سلّم: رحم الله علیاً، اللهم أدر الحقّ معه حیث دار».
یعنی: رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند که رحمت خدا بر علی، خداوندا، هر سمتی که او می‌گردد، حق را به همان سمت بگردان؛ انتهي. (إزالة الخفاء، ج۲ ص۲۷۹)

و لله الحمد، که از ملاحظه این احادیث شریفه به کمال وضوح ظاهر گردید که: جناب امیر علیه السّلام در تخلّف از بیعت ابی‌بکر و باطل دانستن خلافت او و اراده‌ی برهم زدن آن، بر حقّ و صواب بود، و ابوبکر و اتباع او - که مفارقت آن جناب کردند - بر باطل محض و مفارق خداوند متعال و رسول او (صلی الله علیه و آله) بودند.
و عجب است از "ولی الله دهلوی" که با وصفی که در "تفهیمات" به عصمت جناب امیر (علیه السّلام) و بودنِ جمیع افعال آن جناب عین حق و صواب قائل گردیده، بلکه حق را ضوء افعال آن جناب دانسته (التفهیمات الإلهية، ج۲ ص۱۹) و در "ازالة الخفاء" چنانچه میبینی به عدم مفارقت حق از آن جناب در جمیع احوال - و إلاّ لما صحّ استدلاله، لاشتراط کلیة الکبری فی الاستنتاج - قائل شده، و این احادیث عدیده ناصّه بر عدم مفارقت حق از آن جناب را نقل کرده و اعتماد بر آن نموده، باز تخلّف آن جناب را از بیعت ابی‌بکر بر حق نمی‌داند!!!! بلکه از غایت وقاحت، تهدیدِ عمر را به احراق بیت بر آن حضرت و اکراه و اجبار بر بیعت ابی‌بکر، عین حق می‌پندارد❗️و چنین شنیعه را که از افضحِ فضائح شیخین است، از مناقب ایشان می‌شمارد.❗️

و احادیث دالّه بر ملازمت حق با جناب امیر (علیه السلام) بسیار از بسیار است، و بخشی از آن را میرزا محمد بدخشانی - که قریب شانزده هفده حدیث باشد - در "مفتاح النجا" آورده؛ و خودِ دهلوی هم در باب‌الامامة استدلال را به حدیث: «اللهم أدر الحقّ معه حیث دار _ خداوندا، هر سمتی که علی می‌گردد، حق را به همان سمت بگردان.» بر صحت خلافت ابوبکر و عمر به این وجه که: جناب امیر (علیه السلام) با ایشان بوده، و مبایعت و متابعت ایشان کرده، به غایت متین و استوار گفته❗️لیکن عجب است که به اقتدای والد متعصّب خود در اینجا کلام خویش را فراموش کرده، و مفارقت جناب امیر (علیه السلام) را از شیخین باطل دانسته، و تهدیدِ عمر را عین حق و صواب گمان نموده!
👈🏻 سبحان الله! ماجرایی عجیب است که همین حدیث را به گمان اینکه مفید ایشان خواهد بود، حجّت و دلیل گردانند و به غایتِ ابتهاج ذکر کنند، و هرگاه از همین حدیث، انهدام بنیان مذهب ایشان لازم آید، آن را دور اندازند❗️و هرگز آن را پیش نظر ننهند، و به صراحت تمام تخطئه جناب امیر (علیه السلام) نمایند، بلکه آن حضرت را - معاذ الله - مستحقِ تخویف و تهدید، بلکه احراق دانند❗️و امور شنیعه - که هیچ مسلمانی تَخیّل آن نتواند کرد - به آن جناب (علیه السلام) نسبت دهند و کلمات کفر و سوء ادب و نهایت تهجین و توهین در حق آن جناب بر زبان رانند❗️کما لا یخفی علی مَن تأمّل فی کلام المخاطب المکابر، بعد ملاحظة الروایات السابقة المنقولة عن علمائهم الأکابر.»

📚 تشیید المطاعن، ج۴، ص‌۳۳۸

ادامه دارد ...

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

13 Nov, 20:02


https://t.me/fazaelvamaaref/10193

حسینیه مجازی بُکاء

13 Nov, 19:52


#فاطمیه

مگر یک زن هجده ساله چقدر توان دارد؟

◾️مرحوم علامه مجلسی رضوان الله علیه می‌نويسد:

از روايات مستفيضه محفوفه به قرائن جليه، معلوم شد كه حضرت فاطمه علیها السلام را ترسانيدند. بلكه تازيانه بر صورت و سر و غلاف شمشير به او زدند، تا آنكه او را مجروح كردند و فرزند او سقط شد و از ايشان آزرده از دنيا رفت.

📜حق الیقین، نشر سرور، ص ۱۸۹

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

13 Nov, 19:45


https://t.me/ashkvareh/4472

حسینیه مجازی بُکاء

10 Nov, 06:40


🔥#إحراق_بیت_وحی 🔟

(ادامهٔ پاسخ به دهلوی)

✍🏻 سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله:

«مستتر مباد که از جمع این روایات عدیده و اخبار متنوعة، چند فائده دیگر بر ارباب بصیرت واضح گردیده:

اوّل: به کمال وضوح ظاهر است که جناب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) از بیعت ابی بکر تخلّف کرده بود، و اِبا و انکار از آن داشت، لهذا به تخویف و تهدید و قصد احراق بیت اهل بیت (علیهم السّلام) پرداختند، و با این حال، از آن حضرت صِرف تخلّف از بیعت ابی‌بکر واقع نشده، بلکه اراده بر هم زدن خلافت ابی‌بکر هم فرموده. زیرا که خود مخاطب (دهلوی) گفته: "اگر مراد از قصد، تخویف و تهدید زبانی است و گفتن اینکه: من خواهم سوخت، پس وجهش آن است که این تخویف و تهدیدِ کسانی بود که خانه حضرت زهرا (علیها السلام) را ملجأ و پناه هر صاحب جنایت دانسته، حکم حرم مکّه
معظّمه داده، در آنجا جمع می‌شدند، و فتنه و فساد منظور می‌داشتند، و بر هم زدن خلافت خلیفه اوّل به کنکاشها و مشورت‌های فسادانگیز قصد می‌کردند. انتهی. (در ابتدای همین بحث از تحفه إثناعشریة گذشت.)

از این کلام صراحتاً واضح است که کسانی که عمر تخویف ایشان به احراق کرده، ایشان فتنه و فساد منظور می‌داشتند، و برهم زدن خلافت خلیفه اوّل به مشورتهای فسادانگیز قصد می‌کردند، حال آنکه از ملاحظه اکثر این روایات ظاهر است که جناب امیر (علیه السّلام) هم در میان این افراد که عمر تخویف و ترهیب ایشان کرده، داخل بود، چنانچه از روایتِ "ابن ابی‌شیبه" که سیوطی و متّقی و ولی الله دهلوی و از روایت "استیعاب" و غیر آن صراحتاً پیداست، چه در اوّل آن مذکور است: (کان علی والزبیر یدخلان علی فاطمة .. ) إلی آخره؛ و در آخر آن مسطور که عمر گفت: (إن اجتمع هؤلاء النفر عندک... ) إلی آخره.
و ظاهر است که مشار الیهم به (هؤلاء النفر) همین کسان‌اند که راوی در صدر روایت ذکر ایشان کرده؛ و از عبارت کتاب "المختصر" هم واضح است که: عمر ترهیب جناب امیر (علیه السّلام) به احراق کرده، و به همین ترتيب از روایات دیگر.
بالجمله، جناب امیر (علیه السّلام) از این زمره بوده، بلکه رأس و رئیس ایشان، پس ثابت شد که جناب امیر (علیه السّلام) ابوبکر را خلیفه بر حقّ نمی‌دانست، بلکه او را غاصب و ظالم می‌دانست، و در نقض خلافت او و افساد و بر هم زدن آن مشورتها می‌فرمود، و انهدام اساس این خلافت جائره می‌خواست، و عصمت جناب امیر (علیه السّلام) سابقاً به کمال وضوح ثابت گردیده (در طعن هشتمِ ابوبکر از مصادر عدیده گذشت و در طعن هفتم و چهاردهم عمر نیز خواهد آمد.) و والد مخاطب (دهلوی) هم به آن اعتراف کرده (کلام او از التفهیمات‌الإلهیة، ج۲ ص۱۹، در در طعن هشتم ابوبکر گذشت، و در طعن هفتم و چهاردهم عمر نیز خواهد آمد.)
پس تجویز ارتکاب خلاف حق، در حق جناب امیر (علیه السّلام) در این باب، کار اهل ایمان نیست، و ملازمت حق با آن جناب به نصوص احادیث کثیره ثابت است، چنانچه بعض آن سابقاً مبیّن شده (مراجعه شود به طعن هشتم ابوبکر.) و بعض دیگر در اینجا باید شنید، ولی‌الله (دهلوی) در "ازالة الخفا" گفته ...

📚 تشیید المطاعن، ج۴، ص‌۳۳۶

ادامه دارد ...

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

07 Nov, 14:43


#صوت #زیارت #اشک #حزن

🎙 مروری بر روایات اشک و زیارت

پیشنهاد دانلود

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

06 Nov, 18:35


#فاطمیه #شاعران‌اهل‌بیت‌عصمت

▪️چه مقدار هیزم برای آتش زدنِ منزل امیرالمومنین علیه‌السلام جمع شد؟!

✍🏻 علاءالدّين حلّی، از علماء و ادبای قرن هشتم گويد:

بيتٌ به خمسةٌ جبريلُ سادسُهم
من غير ما سببٍ بالنار يشتعل.


«خانه‏ای كه در آن پنج تن بودند و جبرئيل نفر ششم آنان بود، بدون دليل به آتش كشيده شد.»

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

06 Nov, 18:29


🔥#إحراق_بیت_وحی 9⃣

(ادامهٔ پاسخ به دهلوی)

✍🏻 سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله، پس از نقل مطالبی مفصّل از کتب سُنّیان در توثیق و مدح روات خبرِ إحراق بیت، می‌نویسد:

«الحاصل، از این مقام به غایت وضوح و ظهور ثابت گردید که ناقلین این خبر وحشت‌اثر، علمای ثِقات و محدّثین اثبات اهل سنّت‌اند، و سُنّیان هرگز مجال قدح و جرح این علماء ندارند که از اعاظم ائمّه و افاخم مقتدایان ایشانند و در علوم دینیه اعتماد بر ایشان دارند، و اکابر محقّقین اهل سنّت به مدح و ثنای ایشان پرداخته‌اند، پس بی آنکه دست از مذهب تسنّن بردارند، مجال سرتابی از روایات ایشان و جرح و قدح ایشان ندارند.
و از کلام ابن روزبهان قطعاً ثابت است که این خبر موجب قدح و جرح اصحاب است، و به همین جهت بلاریب و شکّ، حکم به رفض ناقل آن - کائناً من کان - نموده، به عنایت الهی این خبر به نقل جماعت بسیار از علمای
عالی مقدار ایشان ثابت شده، و به حدّی در صحّت و اعتماد رسیده که شاه ولی الله دهلوی - پدر مؤلّف إثناعشریة - با آن همه تعصّب شنیع و عناد فظیع، ناچار قائل به صحت آن گردیده، و گفته که: "اسناد آن صحیح است بر شرط شیخین." و از غایت بی تأملی و نهایت وقاحت، استدلال بر فضیلت شیخین به آن کرده، لهذا در ثبوت قدح و جرح عمر و ابوبکر و دگر اصحاب - بحمدالله تعالی - ریب و شبهه باقی نماند، و تأویلات واهیه رکیکه و توجیهات فاسده سخیفه که صاحب "صواقع" (کابلی) و مخاطب (دهلوی) ذکر کرده‌اند، همه واهی و لغو و باطل و سراسر فاسد و پا در هوا گردید.
و نیز از قول ابن روزبهان صاحب کتاب "[ابطال] باطل" ظاهر است که هر کسی که نقل این خبر کند، پس او اراده بر قدح و طعن بر اصحاب دارد، و از این کلام لازم آمد که این همه علمای اعلام و ثقات فخام اهل سنّت - یعنی "طبری و واقدی و بلاذری و محمد بن ابی‌شیبة و عثمان بن ابی‌شیبة و ابن عبدالبرّ و سیوطی و ملا علی متّقی و والد فاضل مخاطب (دهلوی) و غیر ایشان" همه قدح و جرح ابوبکر و دگر اصحاب می‌خواستند، پس به غایت عجیب است که اهل سنّت این همه علمای خویش را، با وصف قدح و جرحشان در عمر و ابوبکر و دگر اصحاب، از اکابر و اعاظم اهل ایمان می‌دانند، بلکه مخاطب (دهلوی) پدر خود را - که از جمله ناقلین این روایت است و تصحیح آن هم نموده - آیة مِن آیات الله و معجزة مِن معجزات رسول الله (صلی الله علیه وآله و سلم) می‌پندارد. ‼️(مراجعه شود به تحفه اثناعشریه، ص۱۸۴) و شیعه را به سبب قدح و جرح شیخین و دگر اصحاب، فاسق بلکه کافر دانند، و از ایمان و اسلام خارج سازند، (إِنَّ هذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ) فاعتبروا یا أُولی الألباب.»

📚 تشييد المطاعن، ج۴ ص۳۳۴

ادامه دارد....

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

31 Oct, 16:23


🔥 #إحراق_بیت_وحی 8⃣

(ادامهٔ پاسخ به دهلوی)

در مطلب قبل بیان شد که "إبن‌روزبهان" از روی تعصّب و عناد با شیعه، "طبری" را به دلیل نقلِ روایت إحراق بیت وحی، خارج از تسنّن و غالی در تشیّع دانست. سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله، پس از نقل کثیری از کلمات علمای سُنّی در مدح و توثيق طبری، می‌نویسد:

✍🏻 «بالجمله، از این عبارات ظاهر است که طبری از اکابر ائمّه و اعاظم مجتهدین و افاخم علمای سْنّیه بوده، و فضائل و محامد او به غایت قصوی رسیده، و در اعتبار و اعتماد و وثوق او هرگز ریبی و شکّی نیست، پس قدح همچو امام شهیر و مجتهد کبیر _ که ممدوح است به فضائل جلیه و موصوف است به مناقب سُنّیه، و از مشاهیر ثقات و نحاریر اثبات است _ مایه حیرتها است و موجب تعجّبها. و فی‌الحقیقة قدح ابن‌روزبهان در حق او، و اخراج او از علمای اهل سنّت، و حکم به عدم اعتبار او، مثل آن است که اهل سنّت در مقابله شیعه، قدح ائمه أربعه خویش - یعنی ابوحنیفه و احمد بن حنبل و مالک و شافعی - و دیگر ائمّه حدیث و اصحاب "صحاح" مثل بخاری و مسلم و ابوداود و ترمذی و ابن ماجه و غیر ایشان آغاز نهند، و گویند که: "این علماء، متشیّع و غالی فی‌الرفض بودند، علمای ما ایشان و کتب ایشان را ترک کرده‌اند و هرگز اعتماد و اعتبار بر روایات و مقالات ایشان نمی‌کنند."❗️پس به هر وجه که ابطال این کلام توان کرد، به همان وجه ابطال هذیان ابن‌روزبهان درباره طبری نیز می‌توان نمود.
و از اینجا و امثال آن، کمال بی‌دیانتی علمای اهل سنّت به وضوح می‌رسد که چنان تعصّب و عناد در مقابله شیعه پیش می‌گیرند که به جواب احتجاجات صحیحه ایشان، اکابر و ثقات علماء و ائمّه و مجتهدین خود را مقدوح و مجروح می‌سازند، و تهمت رفض بر ایشان می‌گذارند، و به این زعم باطل که شاید از الزامات ایشان خلاصی حاصل شود، کذب و بهتان را حلال می‌پندارند، لیکن از غایت سَفه و بی‌دانشی نمی‌دانند که این معنا موجب کمال فضیحت و ظهور نهایت بی‌دیانتی خواهد بود، و این خرافات و هفوات هرگز در بنای مرصوص (محکم) الزامات شیعه وهنی نخواهد افکند.
و وثوق و تسنّن طبری و اصحیّت کتاب تاریخ او، از کلام مخاطب (دهلوی) هم به غایت صراحت ظاهر است، چنانچه در مکائد خود، در کید پنجاه و دوم گفته: کتاب محمد بن جریر طبری شافعی، که به تاریخ کبیر مشهور است، اصحّ التواریخ است. (تحفه إثناعشریة، ص۵۷)

📚 تشييد المطاعن، ج۴ ص۳۰۹

ادامه دارد ...

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

27 Oct, 18:31


🔥 #إحراق_بیت_وحی 7⃣

(ادامهٔ پاسخ به دهلوی)

بسیار مهم

✍🏻 سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله:

«و جناب سیّد مرتضی - رضی الله عنه و أرضاه و أکرم فی أعلی علیین مثواه - در کتاب "الشّافی" فرموده‌اند:

"قد روی البلاذری عن المداینی، عن مسلمة بن محاذر، عن سلیمان التیمی، عن ابن عون: ان أبابکر أرسل إلی علي یریده علی البیعة، فلم یبایع، فجاء عمر و معه قبس، فلقیته فاطمة علی الباب، فقالت: یا ابن الخطاب! أتراک محرقاً علیّ بابی؟! فقال: نعم، و ذلک أقوی فیما جاء به أبو ک. و جاء علی فبایع."
و هذا الخبر قد روته الشیعة من طرق کثیرة، و إنّما الطریف أن ترویه شیوخ محدّثی العامّة. إلی آخره. (الشافی ج۳ ص۲۴۱).»

یعنی: سیّد مرتضی، از" بلاذری" نقل کرده که ابابکر بسوی علی (علیه السّلام) فرستاد تا بیعت کند. آن حضرت بیعت نکرد. سپس عمر آمد و به دستش مشعل بود و فاطمه (علیها السّلام‌) را مقابل درب خانه دید. ایشان فرمودند: آیا میخواهی خانه مرا آتش بزنی؟ او گفت: آری، ابن برای تقویت دین پدرت است. سپس علی (علیه السّلام) ناچار به بیعت شد. و این روایت را شیوخ شیعه و سُنّی به طرق کثیر نقل کرده‌اند.

و ابن‌قُتیبه در کتاب "الامامة و السياسة" گفته:

«إن أبا بکر أُخبر بقوم تخلّفوا عن بیعته عند علی، فبعث إلیهم عمر بن الخطاب، فجاء فناداهم - وهم فی دار علی - و أبوا أن یخرجوا، فدعا عمر بالحطب فقال: والذی نفس عمر بیده لتخرجنّ أو لأحرقنّها علیکم علی ما فیها، فقیل له: یا أبا حفص! إن فیها فاطمة.. فقال: و إن کانت. فخرجوا وبایعوا إلاّ علیاً. إلی آخره.»

💡از این روایات صحّت ادّعای اهل حق که عمر قصد احراق بیت حضرت فاطمة (علیها السلام) کرده و قصد سوختن آن آستانه مبارک نموده، به غایت وضوح و ظهور، ظاهر است، و بطلان انکار "ابن روزبهان" و خرافت عقل او در تکذیب چنین امر ثابت به روایات عدیده، واضح شده، و لله الحمد علی ذلک.
و عجب آن است که جناب علّامه حلّی پاره‌ای از این روایات - یعنی روایات طبری و واقدی و ابن خزابه و غیره - را مفصّلا آورده، و حواله به مصنّف کتاب "المحاسن و الجواهر" هم فرموده، چنانچه دانستی، لیکن "ابن روزبهان" چشم‌پوشی کرده، از غایت عناد و تعصّب و عجز و حیرانی و پریشانی چاره جز این نیافت که در جواب آن جناب، انکار مطلق نماید، و اصلا گامی حسب دأب مناظره برنداشته، و گویی در روایت طبری بالخصوص بحث کرده و جهل خود را از آن ظاهر ساخته، مگر در دیگر روایات این قدر هم بحث نکرده!
و از این هم عجب‌تر این است که ابن‌روزبهان - از غایت جهل و بی باکی، و خرافت عقل - با وصفی که انکار رؤیت این روایت در "تاریخ طبری" نموده، و به این انکار و قول خود: «إلاّ أن الروافض ینسبونه إلی الطبری» - معاذ الله - تکذیب علّامه حلّی در نقل را قصد کرده، و نسبت دادن اهل حق این روایت را به طبری، باطل دانسته، باز او را بر این قدر صبر و قرار دست نداده، به مخافت اینکه مبادا صحّت نقل ظاهر شود، قدح و جرح خودِ بیچاره طبری آغاز نهاده، و از غایت وقاحت به طبری نسبت رفض (تشیّع) داده - که نزد اهل سنّت بدتر از یهود و نصاری‌اند - کرده، و بر مجرّد نسبت رفض به او، اکتفا نکرده او را غالی فی‌الرفض قرار داده! (سُبْحانَک هذا بُهْتانٌ عَظِیمٌ).
🔹 و این کلام او مضحکه ارباب علم و اصحاب رجال و حدیث است، کسی که کمترین آشنایی با کتب حدیث و رجال اهل سنّت دارد، قطع و یقین بر بطلان آن می‌کند، و قائل آن را سفیه جاهل، یا عنید بی دین می‌پندارد. زیرا که سُنّی بودن "طبری" و جلالت و اعتماد و اعتبار او نزد اهل سنّت کالشمس‌فی رابعةالنهار هویدا و آشکار است، و کتب دین و ایمان اهل سنّت به نقل اقوال و روایات او مشحون، و اعتماد و اعتبار علمای اهل سنّت بر او در مسائل شرعیه و روایات دینیه قطعاً و حتماً ثابت، احدی از علما انکار آن نتواند کرد، و ظاهراً ابن‌روزبهان هرگز کتب دین و ایمان خویش را به نظر بصیرت ندیده، یا عمداً دیده و دانسته کمر را بر ناحق‌کوشی و باطل‌فروشی و تذلیل علمای کبار خویش بسته! و از این هم عجب تر آنکه بر مجرّد حکم به رفضِ طبری اکتفا نکرده، بلکه حکم کرده که: "هر کسی که این خبر را روایت کند، بلاشکّ او رافضی است" و به این حکم باطل، علمای اعلام خود را که اسمائشان شنیدی، روافض و بدتر از یهود و نصاری قرار داده، مقدوح و مجروح و بی‌اعتماد ساخته، و ذلک أعجب من کلّ عجیب و أغرب من کلّ غریب.»

📚 تشييد المطاعن، ج۴ ص٢۹۲

ادامه دارد...

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

24 Oct, 16:56


#صوت

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

19 Oct, 09:41


🔥 #إحراق_بیت_وحی 6⃣

ادامهٔ پاسخ به دهلوی)

✍🏻 سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله:

«و دهلوی نقل کرده که: أبوبکر (بن أبي شيبه): عن أسلم - بإسناد صحیح علی شرط الشیخین -: أنه حین بویع لأبی بکر بعد رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] و سلم، کان علی (علیه السلام) والزبیر یدخلان علی فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] و سلم، فیشاورونها ویرتجعون فی أمرهم، فلمّا بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتّی دخل علی فاطمة (علیها السلام)، فقال: یا بنت رسول الله! [ ص ] [ والله ] ما من الخلق أحد أحبّ إلینا من أبیک، و ما من أحد أحبّ الینا بعد أبیک منک، وأیم الله ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن آمرهم أن یحرق علیهم البیت. قال: فلمّا خرج عمر جاءوها. فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءنی، و قد حلف بالله لئن عدتم لیحرقنّ علیکم البیت، و أیم الله لیمضینّ لما حلف علیه، فانصرفوا راشدین، فرءوا آراءکم، و لا ترجعوا الیّ. فانصرفوا عنها، فلم یرجعوا إلیها حتّی بایعوا لأبی بکر. انتهي. (ازالة الخفاء، ج۲ ص۱۷۸)

از این عبارت به نصّ صریح ثابت گشت که این حدیث صحیح است بر شرط شیخین - یعنی بخاری و مسلم - و این غایت صحت و نهایت اعتماد و اعتبار است، پس این حدیث در قوّت احادیثِ صحیح بخاری و صحیح مسلم است، و احادیث بخاری و مسلم شرافتی و جلالتی که نزد اهل سنّت دارد، خود ظاهر است. صاحب "جامع الاصول" در ذکر اقسام حدیث صحیح که اتّفاق است بر صحت آن گفته:
«النوع الأول من المتفق علیه: اختيار الإمامین أبی عبد الله البخاری وأبی الحسین مسلم، و هی الدرجة العلیا من الصحیح، و هو حدیث الصحابی المشهور بالروایة عن رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] و سلم و له راویان ثقتان، ثم یرویه عنه التابعی المشهور بالروایة عن الصحابة وله راویان ثقتان، ثم یرویه عنه من أتباع التابعین الحافظ المتقن المشهور وله رواة من الطبقة الرابعة، ثم یکون شیخ البخاری أو مسلم حافظاً متقناً مشهوراً بالعدالة فی روایته، فهذه الدرجة العلیا من الصحیح.» انتهي. (جامع الأصول، ج۱ ص۱۶۰)

▫️و چون حدیث "ابوبکر بن ابی شيبة" به اعتراف شاه ولی الله صحیح بر شرط شیخین است، پس معلوم شد که این حدیث هم در درجه علیای صحت است. و "نَوَوی" در شرح صحیح مسلم گفته:
«قال الشیخ الإمام أبو عمرو بن الصلاح... شرط مسلم فی صحیحه أن یکون الحدیث متصل الأسناد بنقل الثقة عن الثقة من أوّله إلی منتهاه، سالماً من الشذوذ والعلّة، و هذا حدّ الصحیح، فکلّ حدیث اجتمعت فیه هذه الشروط فهو صحیح بلا خلاف بین أهل الحدیث.» إلی آخره.

و از این عبارت ظاهر است که حدیث بالا، به نقل ثقه از ثقه متّصل الاسناد است، و از اول تا منتهای اسناد همه رجال آن ثقه هستند.

و نیز شاه ولی الله این روایت را در "قرة العینین در فضائل شیخین" وارد کرده است.(قرة العينين، ص۷۸) و ابن عبدالبرّ صاحب "استيعاب" هم این روایت را مسنداً روایت کرده است. (الاستيعاب، ج۳ ص۹۷۵)

📚 تشييد المطاعن، ج۴ ص٢۸۴

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

15 Oct, 07:15


🔥 #إحراق_بیت_وحی 5⃣

(ادامهٔ پاسخ به دهلوی)

✍🏻 سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله:

«و شاه ولی‌الله (دهلوی) در کتاب “ازالة الخفاء“ گفته: و در همین ایام مشکلی دیگر که فوق جمیع مشکلات توان شمرد پیش آمد، و آن این بود که زبیر و جمعی از بنی هاشم در خانه حضرت زهرا رضی الله عنها جمع شده، در باب نقض خلافت ابوبکر مشورتها به کار می‌بردند، حضرت شیخین آن را به تدبیری که بایستی برهم زدند، و تدارک ملالی که بر مزاج حضرت علی مرتضی عارض شده بود به حُسن ملاطفت فرمودند، روات این قصّه هر یکی چیزی را حفظ کرد و چیزی ترک نمود، در اینجا چند روایت بنویسم تا قصّه منقح گردد:
عن زید بن أسلم، عن أبیه: إنه حین بویع لأبی بکر بعد رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] و سلم، کان علی والزبیر یدخلان علی فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم، فلمّا بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتّی
دخل علی فاطمة (علیها السلام)، فقال: یا بنت رسول الله! [ ص ] [ والله ] ما من الخلق أحد أحبّ إلینا من أبیک، و ما من أحد أحبّ إلینا بعد أبیک منک، وأیم الله ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن آمر بهم أن یحرق علیهم البیت، قال: فلمّا خرج عمر جاءوها فقالت: «تعلمون أن عمر قد جاءنی، و قد حلف بالله لئن عدتم لیحرقنّ علیکم البیت؟ وأیم الله لیمضینّ لما حلف علیه، فانصرفوا راشدین فرءوا آراءکم ولا ترجعوا إلیّ».
فانصرفوا عنها، فلم یرجعوا إلیها حتّی بایعوا لأبی بکر. أخرجه ابن أبی شیبة. (ازالة الخفاء، ج۲ ص۲۹)

🔸از این عبارت شاه ولی الله ظاهر است که او این روایت را معتبر و معتمد دانسته، و آن را از فضائل شیخین شمرده، و وقاحت او ملاحظه باید کرد که به مقتضای (دروغ گویم بر روی تو) برای فریب عوام بی‌بصیرت، ادّعا می‌کند که شیخین، ملال جناب امیر (علیه السلام) را به حُسن ملاطفت تدارک کردند، و باز از غایت بی‌باکی و بی‌تدبیری، متّصلِ همین ادّعای کاذب، همین روایت را که مشتمل بر کمال آزار عمر به جناب امیر (علیه السّلام)، و غایت آزار آن حضرت است، که عمر به حضرت فاطمه (علیها السّلام) گفته: "من خانه تو را بر این افراد که رأس و رئیس‌شان جناب امیر (علیه السّلام) بوده، خواهم سوخت." نقل می‌کند. آری اگر در میان اهل سنّت، مقصود از حُسن ملاطفت، قهر و زجر و خشونت و ایذاء است، البتّه دیگر جای بحثی نیست! و الّا ظاهر است که حُسن ملاطفت کجا، و خشونت و ایذاء کجا!
و نیز شاه ولی الله، از غایت وقاحت و نهایت عناد و عدم تدّبرِ جوانب و اطراف، این روایت را دگرباره هم از مناقب عمر بن الخطّاب شمرده، و آن را از دلایل تهذیب و تربیت عمر نسبت به زیردستان خود دانسته، و غرضش این است که چون از جناب امیر (علیه السّلام) و دیگر اَتباع آن جناب، تخلّف از حق و صواب و خروج از جاده شریعت به عمل آمد، لهذا عمر ایشان را به ترهیب و تخویف و تهدید، از این امرِ باطل باز داشت، و بسوی امر حق آورده (نستجیر بالله) و چون این غرضِ باطل دامن‌گیر او شده، به اهتمام تمام، اثبات کمال صحّت آن نموده است.»

📚 تشييد المطاعن، ج۴ ص٢۸۱

ادامه دارد ...

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

12 Oct, 01:22


🔥 #إحراق_بیت_وحی 4⃣

(ادامهٔ پاسخ به دهلوی)

✍🏻 سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله:

و ابن ابی الحدید در “ شرح نهج البلاغه “ گفته که "ابوبکر جوهری" روایت کرده:

«لمّا جلس أبوبکر علی المنبر، کان علی والزبیر و ناس من بنی هاشم فی بیت فاطمة، فجاء عمر إلیهم، فقال: والذی نفسی بیده لتخرجنّ إلی البیعة أو لأحرقنّ البیت علیکم، فخرج الزبیر مصلتاً سیفه، فاعتنقه رجل من الأنصار و زیاد بن لبید، فدقّ به، فبدر السیف، فصاح به أبو بکر - و هو علی المنبر -: اضرب به الحجر.
قال أبو عمرو بن خماش: فلقد رأیت الحجر فیه تلک الضربة، ویقال: هذه ضربة سیف الزبیر. (شرح نهج البلاغه، ج٢ ص۵۶، طبع مصر)

باز ابن ابی الحدید گفته:

«قال أبو بکر: و قد روی فی روایة أُخری: أن سعد بن أبی وقاص کان معهم فی بیت فاطمة، والمقداد بن الأسود أیضاً، و إنهم اجتمعوا علی أن یبایعوا علیاً، فأتاهم عمر لیحرق علیهم البیت، فخرج إلیه الزبیر بالسیف، وخرجت فاطمة تبکی وتصیح... إلی آخره. (همان)

و نیز گفته:

«قال أبو بکر: حدّثنا أبو زید عمر بن شبّه، قال: أخبرنا أبو بکر الباهلی، قال: حدّثنا إسماعیل بن مجالد، عن الشعبی، قال: سأل أبو بکر فقال: أین الزبیر؟ فقیل: عند علی وقد تقلّد سیفه، فقال: قم یا عمر! قم یا خالد بن الولید! انطلقا حتّی تأتیانی بهما.. فانطلقا فدخل عمر وقام خالد علی باب البیت من خارج، فقال عمر للزبیر: ما هذا السیف؟ فقال: نبایع علیاً، فاخترطه عمر فضرب به حجراً فکسره، ثم أخذ بید الزبیر فأقامه، ثم دفعه وقال: یا خالد! دونکه فأمسکه، ثم قال لعلی: قم فبایع
لأبی بکر... فتلکّأ و احتبس فأخذ بیده، و قال: قم، فأبی أن یقوم، فحمله و دفعه کما دفع الزبیر فأخرجه... و رأت فاطمة ما صنع بهما، فقامت علی باب الحجرة و قالت: «یا أبا بکر! ما أسرع ما أغرتم علی [ أهل ] بیت رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] و سلم، والله لا أُکلّم عمر حتّی ألقی الله.. » إلی آخره. (همان، ج۲ ص۵۷)

و نیز ابن ابی الحدید گفته:

«روی أحمد بن العزیز، قال: لمّا بویع لأبی بکر کان الزبیر والمقداد یختلفان فی جماعة من الناس الی علی- وهو فی بیت فاطمة رضی الله عنها فیتثاورون و یتراجعون أُمورهم، فخرج عمر حتّی دخل علی فاطمة، و قال: یا بنت رسول الله! ما من أحد من الخلق أحبّ إلینا من أبیک، و ما من أحد أحبّ إلینا منک بعد أبیک، وأیم الله ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن آمر بتحریق البیت علیهم..!! فلمّا خرج عمر جاءوها، فقالت: «تعلمون أن عمر جاءنی و حلف لی بالله إن عدتم لیحرقنّ علیکم البیت؟ وأیم الله لیمضینّ لما حلف له، فانصرفوا عنّا راشدین.» فلم یرجعوا إلی بیتها و ذهبوا فبایعوا لأبی بکر. انتهی. (همان، ج۲ ص۴۵)

🔵 و در کتاب “جمع الجوامع“ سیوطی و کتاب “کنزالعمال فی تبویب سنن الاقوال و الافعال“ روایتی مذکور است ... که حاصل این روایت آنکه از اسلم مروی است: وقتی که بیعت کرده شد برای ابی بکر بعد جناب رسالت‌مآب، بودند علی و زبیر که وارد می‌شدند بر فاطمه بنت رسول خدا، و مشاوره می‌کردند با حضرت فاطمه، و مراجعت می‌کردند در امر خود، پس برسید این خبر به عمر بن الخطاب، برون آمد تا آنکه وارد شد بر حضرت فاطمه و گفت: ای دختر رسول خدا! قسم به خدا که نیست از خلق کسی بهتر برای من از پدر تو، و نیست کسی بعد پدرت بهتر از تو، و قسم به خدا که نیست این جایگاه تو، مانع من از اینکه اگر جمع شوند این افراد نزد تو، که حکم نکنم درباره ایشان که درب خانه تو را بر ایشان بسوزند. پس عمر برون رفت، جناب امیر و زبیر نزد حضرت فاطمه آمدند، آن حضرت به ایشان گفت: «میدانید به درستی که عمر نزد من آمده بود، و قسم یاد کرده به خدای تعالی که: اگر شما باز خواهید آمد به سوی من، هر آئینه خواهد سوخت بر شما بیت مرا. و قسم به خدا هر آئینه خواهد گذشت عمر بر آنچه قسم خورده بر آن، یعنی احراق خانه، پس بازگردید در حالی که راشد هستید، پس به رأی خود عمل کنید، و باز نیایید به سوی من.» پس بازگشتند از نزد آن جناب، و رجوع به آن حضرت نکردند تا آنکه با ابی بکر بیعت کردند. (جامع الأحادیث (جمع الجوامع) ج۱۳ ص۲۶۷، کنزالعمّال ج ۵ ص ۶۵۱)

📚 تشييد المطاعن، ج۴ ص٢۷۶

ادامه دارد...

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

06 Oct, 18:33


🔥 #إحراق_بیت_وحی 3⃣

(ادامهٔ پاسخ به دهلوی)

✍🏻 سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله:

حالا عبارات متضمّن این خبر (إحراق بيت) باید شنید، علّامه حلّی (رحمه الله) در “کشف الحق“ فرموده:

«ذکر الطبری فی تاریخه قال: أتی عمر بن الخطاب منزل علی فقال: والله لأحرقنّ علیکم أو لتخرجنّ للبیعة..!
و ذکر الواقدی: إن عمر جاء إلی علی فی عصابة فیهم أسید بن الحصین وسلمة بن أسلم - فقال: اخرجوا أو لنحرقنّها علیکم..!
و نقل ابن‌خزابة فی غرره: قال زید بن أسلم: کنت ممّن حمل الحطب مع عمر إلی باب فاطمة حین امتنع علی وأصحابه عن البیعة أن یبایعوا، فقال عمر: لفاطمة اخرجی من [ فی ] البیت و إلاّ أحرقته و من فیه، قال: و فی البيت، علی و فاطمة و الحسن و الحسین و جماعة من أصحاب النبیّ. فقالت فاطمة: تحرق علیّ ولدی؟! قال: أی والله أو لیخرجنّ و لیبایعنّ..!
و قال "ابن عبد ربّه" - و هو من أعیان السُنّیة -: فأمّا علی و العباس فقعدا فی بیت فاطمة حتّی بعث إلیهما أبو بکر عمرَ بن الخطاب لیخرجهما من بیت فاطمة، و قال له: إن أبیا فقاتلهما. فأقبل بقبس من نار علی أن یضرم علیها النار، فلقیته فاطمة فقالت: یا ابن الخطاب! أجئت لتحرق دارنا؟ فقال: نعم.انتهی.»

حاصل آنکه: آمد عمر بن الخطّاب به خانه جناب امیر علیه السّلام- و در آن خانه طلحه و زبیر و مردانی چند از مهاجرین بودند - و عمر گفت که: قسم به خدا خواهم سوخت بر شما این بیت را، مگر آنکه بیرون آیید به سوی بیعت ابی‌بکر. پس برون آمد زبیر در حالی که شمشیر خود کشیده بود، پس پای او بلغزید، و شمشیر از دست او بیفتاد، پس همراهیان عمر برجستند بر او و گرفتند او را. انتهی.

 و عبارت کتاب “العقد“ ابن عبدربّه این است:
الذین تخلّفوا عن بیعة أبی بکر... علی، والعباس، والزبیر، و سعد بن عبادة، فأمّا علی والعباس، فقعدا فی بیت فاطمة حتّی بعث أبو بکر عمر بن الخطاب لیخرجهما من بیت فاطمة و قال له: إن أبیا فقاتلهما، فأقبل بقبس من نار علی أن یضرم علیهم الدار، فلقیته فاطمة فقالت: یا ابن الخطاب! جئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم، أو یدخلوا فیما دخلت فیه الأُمّة. فخرج علی حتّی دخل علی أبی بکر...؛ إلی آخره.

یعنی: کسانی که تخلّف کردند از بیعت ابی‌بکر، علی و عبّاس و زبیر و سعد بن عباده هستند، امّا علی و عبّاس پس نشسته در بیت فاطمه، تا آنکه فرستاد ابوبکر عمر بن الخطّاب را تا که برون آرد ایشان را از بیت فاطمه، و گفت ابوبکر به عمر که: اگر انکار کنند علی و عبّاس از آمدن پس مقابله با ایشان کن، سپس متوجّه شد عمر و آتش را با خود گرفت به قصد این معنا که بسوزد بر علی و عباس خانه فاطمه را، پس ملاقات کرد با او فاطمه و گفت: ای پسر خطاب آمده [ ای ] تا که بسوزی خانه ما را⁉️ گفت: آری خواهم سوخت خانه شما، مگر اینکه علی و عبّاس داخل شوند در آنچه داخل شده‌اند در آن امّت.

📚 تشييد المطاعن، ج۴ ص٢٧١

ادامه دارد ....

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

04 Oct, 15:19


🔥 #إحراق_بیت_وحی 2⃣

(پاسخ به مطالب دهلوی)

✍🏻 سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله:

مخفی و محتجب نماند که از اعمال شنیعه و افعال فظیعه و مطاعن قبیحه و کفریّات صریحه عمر بن الخطّاب آن است که تخویف (ترساندن) و تهدید حضرت فاطمه علیها الصلاة والسلام به تحریق بیت مبارکش کرده، و به قصد احراق آن آستانه فیض‌کاشانه، اسباب آن از قبیل هیزم و نار آورده، و جسارت عمر بر این خسارت - یعنی ایذای اهل بیت عصمت و طهارت [ (علیهم السّلام) ] به ترهیب و تخویف به احراق بیت - به روایات ثِقات اهل سنّت و اعاظم معتمدین و اکابر محدّثینِ ایشان ثابت گردیده، و از اینجاست که مخاطب (دهلوی) با این همه وقاحتی که بر انکار بسیاری از روایات ثابته و امور جلیّه در کتاب خویش اقدام نموده، چاره از اعتراف و عدم‌انکار نیافته، در اختراع توجیهات رکیکه فاسده و تأویلات سخیفه بارده، دست و پا زده، در خلاص نمودن امامِ خود از عار و نار، سعیِ وافر به تقدیم رسانیده، و لکنّه (کَسَراب بِقِیعَة یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتّی إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً).
و چون بعض اسلاف اهل سنّت انکار این امر واضح و مشهور - که در کتب و دفاتر مذکور و مسطور است - نموده، تفضیح خود به اظهار جهل و عناد خویش کرده‌اند، لهذا توضیح حقیقت حال ضرور است، پس مخفی نماند که جایی که جناب علّامه حلّی (رحمه الله) در مطاعن ابوبکر ذکر فرموده که:
«او و عمر، طلب احراق بیت جناب امیر (علیه السّلام) کردند، حیث قال فی مطاعن أبی بکر:
و هاهنا [منها] إنه طلب هو و عمر بن الخطّاب إحراق بیت أمیر المؤمنین و فیه أمیرالمؤمنین و فاطمة و ابناهما [ (علیهم السّلام) ] و جماعة من بنی هاشم لأجل ترک مبایعة أبی بکر.» إلخ. (فی المطلب الأول فی مطاعن أبی‌بکر، من المسألة الخامسة فی الإمامة؛ دلائل الصدق، ج٣ ص۶۴ (طبع قم ایران). [ نهج الحق: ۲۷۱‌])

"ابن روزبهان" به جواب آن جناب تفت‌شده (آتش گرفته) و از غایت بی‌باکی و جهل انکار آن کرده و گفته:

«من أسمج ما افتراه الروافض هذا الخبر، و هو إحراق عمر بیت فاطمة [ (علیها السّلام) ] و ما ذکر أن الطبری ذکره فی التاریخ، فالطبری من الروافض، مشهور بالتشیع، حتّی أن علماء بغداد هجروه لغلوّه فی الرفض و التعصب، و هجروا کتبه و روایاته و أخباره، و کلّ من نقل هذا الخبر فلا یشک أنه رافضی متعصب یرید إبداء القدح والطعن علی الأصحاب.»

و نیز گفته:

«و ما رأینا أحداً روی هذا إلاّ أن الروافض ینسبونه إلی الطبری، و نحن ما رأینا هذا فی تاریخه.. إلی آخره.» ( نشان سابق. [احقاق الحق: ۲۲۸ _ ٢٢٩] )

(نگارنده این سطور گوید: "یعنی ابن روزبهان این مسئله را انکار کرده و گفته: شیعیان إحراق بيت را به طبری نسبت می‌دهند، و طبری از شیعیان و رافض است. علمای بغداد کتب و روایاتش را ترک کردند، زیرا در تشیّع، افراطی و متعصّب بود. و هرکس روایت إحراق بيت را نقل کند، شکّی نیست که رافضی متعصّب است و هدفش طعن بر اصحاب می‌باشد." و این از عجایب است که طبری را شیعه متعصّب می‌‌نامد، حال آنکه خود ابن‌روزبهان از فرط تعصّب و تعجلیش در ردّ شیعه، از حال طبری غافل شده و سبب ضحک اهل علم گشته است. انتهي) ادامه کلام مؤلّف:

و این همه نباح [به لغتنامه رجوع کنید] و صیاح منکر ابن روزبهان، به کمال وضوح و عیان دلالت دارد بر آنکه او از ثبوت آنچه علّامه حلّی (رحمه الله) ذکر فرموده انکار دارد، و از غایت جهل و عناد می‌گوید که: او احدی را ندیده که روایتِ این خبر کرده باشد. حال آنکه بسیاری از اکابر و اعاظم متقدّمین و متأخرین اهل سنّت روایت آن کرده‌اند مثل: طبری و واقدی و عثمان بن ابی شیبه و ابن عبدِربه و ابن خزابه و مصنف کتاب “ المحاسن “ و “ انفاس الجواهر “ و عبدالله بن ابی شیبه و بلاذری و ابن عبدالبرّ صاحب “ استیعاب “ و ابوبکر جوهری صاحب کتاب “ السقیفة “ و قاضی جمال الدین و اصل و ابوالفدا اسماعیل بن علی بن محمود صاحب کتاب “ المختصر “ و ابن قتیبه و ابراهیم بن عبدالله الیمنی الشافعی صاحب کتاب “ الاکتفا “ و سیوطی صاحب “ جمع الجوامع “ و ملاعلی متقی صاحب “ کنزالعمال “ و شاه ولی الله والد مخاطب.

📚 تشييد المطاعن، ج۴ ص٢۶۶

ادامه دارد ...

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

01 Oct, 16:27


زیرا که اهل سنت هر دو خلافت را برابر می‌دانند، و هر دو را حق می‌إنگارند. علی‌الخصوص وقتی که طعن متوجه بر عمر بن الخطاب باشد، و نزد او خلافت ابوبکر متعیّن بود به حقیت، و در آن وقت منازعی و مخالفی که هم‌جَنب ابوبکر باشد، و از مخالفت او حسابی برتوان داشت در میان نه، این قِسم خلافت منتظمه را در اوِل جوش اسلام - که هنگام نشو و نمای نهال دین و ایمان بود - برهم زدن و اراده‌های فاسد نمودن - البتّه - موجب قتل و تعزیر، لا اقل موجب تهدید و ترهیب است.  و شگفت این است که بعضی از فضلای شیعه در این طعن به طریق ترقّی ذکر کرده‌اند که: "زبیر بن عوام - ابن عمّ رسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم - نیز از جمله آن جوانان بود که برای تهدید و ترهیبشان عمر آن کلام [ را ] گفت، و مِن بعد، حضرت زهرا (علیها السّلام) آن جوانان بنی‌هاشم را و زبیر را نیز جواب داد که: "در خانه من، بعد از این مجلس و اجتماع نکنید." سبحان الله! هیچ فهمیده نمی‌شود که در خلافت ابوبکر اگر زبیر بن العوام تدبیر افسادی نماید، معصوم و واجب‌التعظیم گردد، و در باب قصاص خواستن عثمان، اگر سخن درشت بگوید واجب‌القتل و التعزیر شود!  و چون در خانه حضرت زهرا (علیها السلام) مردم داعیه فسادی و کنکاش فتنه برپا کنند، واجب‌القبول باشند، و هرگاه در حضور حرم محترم رسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم و همراه او - که بلاشبهه‌ امّ المؤمنین بود - طلب قصاص و یا شکایت از قَتَله‌ عثمان بر زبان آرند، واجب‌الردّ و الإزاله گردند! این فرق مبتنی نیست مگر بر اصول شیعه، و اگر خواهند که اهل سنّت را بر اصول خود الزام دهند، چرا این قدر تطویل مسافت باید کرد، یک سخن کافی است.
و هرگاه بر ترک جماعت (در نماز) - که از سنن مؤکده است، و فائده آن عاید به نفس مکلّف است فقط، و هیچ ضرری از ترک آن به مسلمین نمی‌رسد - پیغمبر [ (صلی الله علیه وآله و سلم) ] تهدید فرموده باشد به احراق بيوت، و در این قِسم مفسده که شراره‌های آن به تمام مسلمین، بلکه تمام دین را برسد، چرا تهدید به احراق بیوت جایز نباشد؟! و هرگاه پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] و سلم به سبب بودن پرده‌های منقّش و تصاویر در خانه زهرا (علیها السلام) در نیاید ، تا وقتی که آن را ازاله نکنند، بلکه در خانه خدا نیز در نیاید تا وقتی که صورتهای حضرت ابراهیم [ (علیه السلام) ] و حضرت اسماعیل [ (علیه السلام) ] از آن خانه ببرند، اگر عمر بن الخطاب هم به سبب بودن مفسدان در آن خانه کرامت‌آشیانه، و وقوع تدبیرات فتنه انگیز در آنجا، آن مردم را تهدید کند به احراق آن خانه، چه گناه بر وی لازم شود؟! نهایت کار آنکه مراعات ادب مقتضی این تهدید نبود، لیکن معلوم شد که رعایت ادب در این قسم امور عظام کسی نمی‌کند به دلیل فعل حضرت امیر [ (علیه السلام) ] با عایشه صدیقه - که بلاشبهه زوجه محبوبه رسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم و اُمّ جمیع المؤمنین، و واجب‌التعظیم کافّه خلایق اجمعین بود - پس هر چه از عمر مطابق فعل معصوم به وقوع آید، چرا محل طعن و تشنیع گردد؟» (پایان کلام دهلوی)

📚 تشييد المطاعن، ج۴ ص٢۶۰

در ادامه، از قلم مبارک "سیّد محمد قلي کنتوری لکهنوی رحمه الله" پاسخ به مطالب دهلوی را خواهیم دید ان شاء الله.

(مرتبط با مباحث #فاطمیه)

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

01 Oct, 16:27


🔥 #إحراق‌_بيت‌_وحی 1⃣

دهلوی در "تحفه اثناعشریة" می‌نویسد:
«شیعیان در یکی از مطاعن عمر بن خطّاب گویند: "عمر خانه حضرت سیدة النساء (علیها السلام) را بسوخت، و بر پهلوی مبارک آن معصومه به شمشیر خود صدمه رسانید که موجب اسقاط حمل گردید."
و این قصّه سراسر واهی و بهتان و افتراست و هیچ اصلی ندارد، و لهذا اکثر امامیّه قائل این قصّه نیستند و گویند که: "قصد سوختن آن خانه مبارک کرده بود، لیکن به عمل نیاورد."
و قصد از امور قلبی است که بر آن غیر از خدای تعالی دیگری مطّلع نمی‌تواند شد! و اگر مراد از قصد، تخویف (ترساندن) و تهدید زبانی است و گفتنِ اینکه: "من خواهم سوخت" پس وجهش آن است که این تخویف و تهدید کسانی را بود که خانه حضرت زهرا (علیها السلام) را ملجأ و پناه هرصاحب خیانت دانسته، حکم حرم مکّه معظّمه داده، در آنجا جمع می‌شدند، و فتنه و فساد منظور می‌داشتند، و بر هم زدن خلافت خلیفه اول به کنکاشها و مشورتهای فسادانگیز قصد می‌کردند، و حضرت زهرا (علیها السلام) هم از این نشست و برخاست آنها مکدّر و ناخوش بود، لیکن به سبب کمال حسن خُلق، به آنها بی‌پرده نمی‌فرمود
که: "در خانه من نیایید." عمر بن الخطّاب چون دید که حال بر این منوال است، آن جماعت را تهدید نمود که: خانه را بر شما خواهم سوخت.
و تخصیص سوختن در این تهدید، مبنی بر استنباط دقیق است از حدیث پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] که آن حضرت نیز در حقّ کسانی که در جماعت حاضر نمی‌شدند و با امام اقتدا نمی‌کردند، همین قسم ارشاد فرموده بود که: "این جماعت اگر از ترک جماعت باز نخواهند آمد، من خانه‌ها را بر ایشان خواهم سوخت."
و چون ابوبکر نیز امامِ منصوب کرده پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] و سلم بود در نماز، و آنها ترک اقتدای آن امامِ به حق به خاطر خودشان می‌اندیشیدند، و رفاقت جماعت مسلمین در این باب نمی‌کردند، مستحقّ همان تهدید پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] و سلم شدند، پس این قول عمر مشابه است به فعل پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] و سلم که چون روز فتح مکّه به حضور او عرض نمودند که ابن حنظل - که یکی از شُعرای کفّار بود، و بارها به هَجو حضرت پیغمبر در اشعار خود، روی خود را سیاه کرده - پناه به خانه خدا یعنی کعبه معظّمه برده، و در پرده‌های آن خانه تجلّی آشیانه خود را پنهان ساخته، در باب او چه حکم است؟
فرمود که: "او را همان جا بکُشید و پاس حرم نکنید." و هرگاه این قِسم مردودان جناب الهی را در خانه خدا پناه نباشد، در خانه حضرت زهرا (علیها السلام) چرا پناه باید داد؟ و حضرت زهرا (علیها السلام) چرا از سزادادن اشرار فسادپیشه مکدّر گردد؟ که "تَخَلّقوا بأخلاق الله" شیوه آن پاک طینت بود. و مع هذا روی اخبار صحیحه ثابت است که حضرت زهرا (علیها السلام) نیز آن مردم را از این اجتماع منع فرموده بود. و نیز قول عمر در اینجا بسیار کمتر از فعل حضرت امیر (علیه السلام) است که چون بعد از شهادت عثمان، خلافت بر آن حضرت (علیه السلام) قرار گرفت، کسانی را که داعیه برهم زدن این منصب عظیم به خاطر آورده، از مدینه برآمده به مکّه شتافتند و در پناه سایه حرم محترم رسول - یعنی اُمّ المؤمنین عایشه صدیقه - آمدند و طلب قصاص عثمان از قتله او نموده و آماده جنگ و پیکار گشتند، به قتل رسانید، و اصلا پاس حرم محترم رسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم و رعایت ادب مادر خود - و مادر جمیع مؤمنین - به موجب نصّ قرآن نفرمود، اگر چه در این بین آسیبی به حرم محترم رسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم و اهانتی و ذلّتی که رسید أظهر من الشمس است، و فی‌الواقع هر چه حضرت امیر (علیه السّلام) فرمود، عین صواب و محض حق بود که در این قِسم امور عظام - که موجب فتنه و فساد عام باشد - به مراعات مصالح جزئیه، مبادی و مقدمات فتنه را واگذاشت و به تدارک آن نرسیدن، باعث کمال بی انتظامی امور دین و دنیا می‌باشد. چنانچه خانه حضرت زهرا (علیها السلام) واجب‌التعظیم و الاحترام بود، امّ المؤمنین و حرم محترم رسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم و زوجه و محبوبه او - که محبوب الهی بود - نیز واجب‌التعظیم و الاحترام بود، بلکه از عمر محض قول و تخویف (ترساندن) بنابر تهدید و ترهیب به
وقوع آمده، نه فعل آن، و حضرت امیر (علیه السلام) فعل را هم به اقصی‌الغایه رسانید، پس در این مقام زبان طعن در حق عمر گشادن - حال آنکه قول عمر به مراتب کمتر از فعل حضرت امیر (علیه السلام) است - مبنی بر تعصّب و عناد است، لا غير؛ و (شیعیان) در مقابله با اهل سنّت فرق گذاردند که: "خلافت حضرت امیر (علیه السلام) حق بود، پس حفظ انتظام او ضرور افتاد، و پاس اُمّ المؤمنین و تعظیم حرم حضرت رسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم ساقط گشت، ولی خلافت ابوبکر صدیق ناحق بود، پس برای حفظ انتظام آن خلافت فاسده، پاس خانه حضرت زهرا (علیها السلام) بنت الرسول صلی الله علیه [ وآله ] و سلم نکردن، وبال بر وبال است." این ادّعا کمال نادانی و بی‌عقلی است 👇🏻

حسینیه مجازی بُکاء

22 Sep, 13:28


#کلام_حسینی

📸 ای فرزند آدم، یاد کن ...

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

02 Sep, 11:48


#امام_حسن_مجتبی علیه السّلام

کینه عثمانیان، در تشییع پیکر مطّهر امام حسن علیه السّلام

از ابن عباس روایت شده که در جریان تشییع امام حسن علیه السّلام، مروان و خاندان بنی‌سفیان و فرزندان عثمان راه را گرفته و گفتند: آیا امیر مؤمنان عثمانِ شهید که از روی ستم کشته شد، در بدترین مکان در بقیع به خاک سپرده شود، و حسن با رسول خدا دفن گردد؟! بخدا سوگند این امر واقع نشود تا آنکه شمشیرها درمیان ما شکسته شود و نیزه‌ها درهم شکَند و تیرها پایان یابد.

(فَحَالَ دُونَ ذَلِكَ مَرْوَانُ بْنُ الْحَكَمِ وَ آلُ أَبِي سُفْيَانَ وَ مَنْ حَضَرَ هُنَاكَ مِنْ وُلْدِ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ، وَ قَالُوا: أَ يُدْفَنُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عُثْمَانُ الشَّهِيدُ الْقَتِيلُ ظُلْماً بِالْبَقِيعِ بِشَرِّ مَكَانٍ وَ يُدْفَنُ الْحَسَنُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)! وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ ذَلِكَ أَبَداً حَتَّى تُكْسَرَ السُّيُوفُ بَيْنَنَا وَ تَنْقَصِفَ الرِّمَاحُ وَ يَنْفَدَ النَّبْلُ _ أمالی، طوسی، ص١۶٠)

در کربلا نیز پیراهن عثمان سر دست گرفته شد و عثمانیان در آن جنایت بی‌سابقه نقش پررنگی داشتند.

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

02 Sep, 11:35


#امام_حسن_مجتبی علیه السّلام

▪️مسمومیّت شدید امام حسن علیه السّلام

⭕️ گزارشاتی که از نحوه شهادت امام حسن علیه السّلام رسیده، دال بر این است که آن حضرت را چندین بار مسموم کردند، که آخرین بار شدّت بیشتری داشت و منجر به شهادت ایشان شد.

١ - حافظ (ابو نعیم) در کتاب "حلیة الأولیاء" از عمیر بن اسحاق نقل می‌کند که گفت: من با مرد دیگری برای عیادت حسن بن علی علیهما السّلام به حضور آن حضرت مشرّف شدیم. حضرت به آن شخص فرمودند: بگو هرچه می‌خواهی. گفت: نه به خدا، من از تو درخواستی نمی‌کنم تا اینکه خداوند تو را شفا دهد، آنگاه درخواست خواهم کرد. حضرت از روی درد برای قضای حاجت، رفت و بازگشت، و فرمود: از من طلب کن قبل از اینکه دیگر نتوانی از من طلب کنی. وی گفت: ان شاء اللّه که عافیت بتو خواهد رسید. حضرت فرمود: من قسمتی از کبد خود را از دست داده‌ام، تا بحال چندین بار مسموم شده‌ام، ولی تاکنون مثل این بار مسموم نشده بودم! ( أُلْقِیَتْ طَائِفَةٌ مِنْ کَبِدِی وَ إِنِّی قَدْ سُقِیتُ السَّمَّ مِرَاراً فَلَمْ أُسْقَ مِثْلَ هَذِهِ الْمَرَّةِ _ ج٢ ص٣٨)

٢ - از جنادة بن ابی‌امیه نقل است که گفت: در آن بیماری که حسن بن علی (علیهما السّلام) به واسطه آن از دنیا رفت، به حضور آن حضرت مشرّف شدم. جلوی آن بزرگوار طشتی بود، خون از دهان مبارکش در میان آن طشت می‌ریخت، و نیز قطعات کبدش که به وسیله آن زهری که از طرف معاویه به آن بزرگوار داده شده، بود خارج می‌شد. (دَخَلْتُ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ وَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَسْتٌ یُقْذَفُ عَلَیْهِ الدَّمُ وَ یَخْرُجُ کَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ الَّذِی أَسْقَاهُ مُعَاوِيَة _ کفایة الأثر، ص ٢٢۶)

٣ -  ابن ابی الحدید از مدائنی نقل می‌کند که گفت: امام حسن چهار مرتبه مسموم شد. در مرتبه آخر فرمود: من چند بار مسموم شده‌ام، ولی هیچ مرتبه‌ای به اندازه این بار سختی نکشیدم. (سُقِیَ الْحَسَنُ السَّمَّ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ فَقَالَ لَقَدْ سُقِیتُهُ مِرَاراً فَمَا شَقَّ عَلَیَّ مِثْلَ مَشَقَّتِهِ هَذِهِ الْمَرَّةِ _ شرح نهج البلاغه، ج١۶ ص١٠)

۴ - راوی گوید: مشغول گفتگو با امام حسن علیه السّلام بودم که ناگاه خون بالا آورد و طشتی را طلب کرد که قبلا از خون دهانش پر شده بود. من گفتم: یا ابن رسول اللّه! این خون‌ها چیست؟ من تو را در حال درد کشیدن می‌بینم. فرمود: آری، معاویه ستمکار، شخصی را تحریک نموده و مرا مسموم کرده است، همان طور که می‌بینی جگرم قطعه‌قطعه خارج می‌شود. گفتم: پس چرا معالجه نمی‌کنی؟ فرمود: دو مرتبه مرا مسموم نموده و این مرتبه سوّم است که دوایی برایش پیدا نمی‌کنم.
به من اطّلاع داده شد که معاویه برای پادشاه روم نوشته و تقاضا کرده بود: مقداری زهر کُشنده که آشامیدنی باشد برای وی بفرستد. پادشاه روم در جوابش نوشت: دین و مذهب ما جایز نمی‌داند که برای کشتن کسی که سر جنگ با ما ندارد تو را یاری کنیم. معاویه دوباره نوشت: این مرد، پسر همان مردی است که در تهامه شورش کرده بود، وی شورش کرده و سلطنت پدرش را درخواست می‌کند❗️من قصد دارم که شخصی را تحریک کنم تا این زهر آشامیدنی را به خورد او دهد و بدین وسیله مردم و شهرها را از دست او راحت نمایم!!! آنگاه معاویه هدایایی برای پادشاه روم فرستاد. پادشاه روم یک شربت زهر آشامیدنی را برای معاویه فرستاد که من به خاطر دسیسه‌ای که کرده آن را آشامیده‌ام و پادشاه برای وی شروطی گذاشته است. (...وَ هُوَ یُکَلِّمُنِی إذا [إِذْ] تَنَخَّعَ الدَّمَ فَدَعَا بِطَسْتٍ فَحُمِلَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ مَلْئَانُ مِمَّا خَرَجَ مِنْ جَوْفِهِ مِنَ الدَّمِ فَقُلْتُ لَهُ مَا هَذَا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی لَأَرَاکَ وَجِعاً قَالَ أَجَلْ دَسَّ إِلَیَّ هَذَا الطَّاغِیَةُ مَنْ سَقَانِی سَمّاً فَقَدْ وَقَعَ عَلَی کَبِدِی فَهُوَ یَخْرُجُ قِطَعاً... إحتجاج، ص١۴٩)

۵ - علی بن الحسین علیهما السّلام فرمودند: پدرم امام حسین (علیه السّلام) در اوایلی که امام حسن (علیه السّلام) مسموم شده بود نزد ایشان رفت. امام حسن (علیه السّلام) برای روا کردن حاجت شخصی برخاست و رفت؛ هنگامی که بازگشت فرمودند: من چند مرتبه مسموم شده‌ام، ولی هرگز این‌گونه نبودم، زیرا قسمتی از کبد خود را از دست داده‌ام و احساس می‌کنم آن را با چوبی زیر و رو می‌کنم! (دَخَلَ الْحُسَیْنُ عَلَی عَمِّی الْحَسَنِ حِدْثَانَ مَا سُقِیَ السَّمَّ فَقَامَ لِحَاجَةِ الْإِنْسَانِ ثُمَّ رَجَعَ فَقَالَ سُقِیتُ السَّمَّ عِدَّةَ مَرَّاتٍ وَ مَا سُقِیتُ مِثْلَ هَذِهِ لَقَدْ لَفَظْتُ طَائِفَةً مِنْ کَبِدِی وَ رَأَیْتُنِی أَقْلِبُهُ بِعُودٍ فِی یَدِی _ مروج الذهب، ج٢ ص۴٢٧)

حسینیه مجازی بُکاء

02 Sep, 11:35


۶ - شیخ کلینی از امام صادق عليه السّلام روايت کرده: جعده ملعونه، امام حسن علیه السّلام و کنیزی از کنیزان ایشان را زهر داد، آن کنیز زهر را قِی کرد شفا یافت، امّا زهر در شکم آن حضرت ماند تا جگر مبارکش را پاره‌پاره کرد. ( إِنَّ جَعْدَةَ بِنْتَ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ الْکِنْدِیَّ سَمَّتِ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ علیهما السلام وَ سَمَّتْ مَوْلَاةً لَهُ فَأَمَّا مَوْلَاتُهُ فَقَاءَتِ السَّمَّ وَ أَمَّا الْحَسَنُ فَاسْتَمْسَکَ فِی بَطْنِهِ ثُمَّ انْتَفَطَ بِهِ فَمَاتَ _ الکافی، ج١ ص۴۶٢)

٧ - جعده لعنها الله، طلاریزه‌هایی را سمّی کرد و در نوعی شیرینی جای داد و به امام حسن علیه السّلام خوراند، زمانی که سم در شکم مبارک آن حضرت جای گرفت، کبد را متلاشی کرد. (وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ سَمَّهُ سَبْعِينَ مَرَّةً، فَلَمْ يَعْمَلْ فِيهِ السَّمُّ، فَأَرْسَلَ إِلَى امْرَأَتِهِ جَعْدَةَ ابْنَةِ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ الْكِنْدِيِّ، وَ بَذَلَ لَهَا عِشْرِينَ أَلْفَ دِينَارٍ، وَ إِقْطَاعَ عَشْرِ ضِيَاعٍ مِنْ شِعْبِ سُورَا، وَ سَوَادِ الْكُوفَةِ، وَ ضَمِنَ لَهَا أَنْ يُزَوِّجَهَا يَزِيدَ ابْنَهُ، فَسَقَتِ الْحَسَنَ السُّمَّ فِي بُرَادَةِ الذَّهَبِ فِي السَّوِيقِ الْمُقَنَّدِ، فَلَمَّا اسْتَحْكَمَ فِيهِ السُّمُّ قَاءَ كَبِدَهُ _ دلائل الإمامة، ص ١۶٠)

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

01 Sep, 06:22


#امام_حسن_مجتبی علیه السّلام

⚠️ چرا از دفن حسن (علیه السّلام) در کنار رسول الله (صلی الله علیه و آله) جلوگيری می‌کنی؟!

قَالَ ابْنُ أَبِی الْحَدِیدِ: رَوَی أَبُو الْحَسَنِ الْمَدَائِنِیُّ: أَنَّ مَرْوَانَ لَمَّا مَنَعَ الْحَسَنَ أَنْ یُدْفَنَ عِنْدَ جَدِّهِ فَاجْتَمَعَ بَنُو هَاشِمٍ وَ بَنُو أُمَیَّةَ وَ أَعَانَ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ وَ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ وَ جَاءُوا بِسِلَاحٍ فَقَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ لِمَرْوَانَ أَ تَمْنَعُ الْحَسَنَ أَنْ یُدْفَنَ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ وَ قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَقُولُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ.

✍🏻 ابن ابی الحدید از ابو الحسن مدائنی نقل نموده که: وقتی مروان (لعنه الله) از دفن حسن بن علی (علیهما السّلام) نزد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) ممانعت کرد، بنی هاشم و بنی امیّه اجتماع کردند و هر کدام قبیله خویش را تقویت نموده و اسلحه آوردند. ابو هریره به مروان بن حکم گفت: آیا رواست تو مانع شوی که حسن بن علی در این مکان دفن شود، در صورتی که من از رسول خدا شنیدم که می‌فرمود: حسن و حسین، آقای جوانان اهل بهشت هستند.

📚 بحارالأنوار، ج ۴۴ ص ١۴٢

🔻در نقل دیگری آمده مروان لعین، به عایشه گفت:

«إِنْ دُفِنَ مَعَهُ لَیَذْهَبَنَّ فَخْرُ أَبِیکَ وَ صَاحِبِهِ عُمَرَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ»

بخدا قسم اگر حسن بن علی نزد رسول الله (علیهم السّلام) دفن شود، افتخار هم‌جواری پدرت ابوبکر و عمر با پیامبر خدا، تا روز قیامت از بین خواهد رفت. (همان، ج ۴۴ ص ١۴١)

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

24 Aug, 21:33


#زیارت

🎥 قطعه زيبای "قاموس الزوّار" با ترجمه فارسی

🎙مرتضی حَرُب

@ashkvareh

حسینیه مجازی بُکاء

24 Aug, 03:45


https://t.me/fazaelvamaaref/12180

حسینیه مجازی بُکاء

24 Aug, 03:05


#معاجزالإمام‌الحسین علیه السّلام

می‌خواست قبر مطهّر امام حسین علیه السّلام را خراب کند، ولی در نهایت شهید شد

✍🏻 ابن شهر آشوب رحمه الله نقل کرده:

«گروهی از موثّقین نقل کرده‌اند که وقتی متوکّل ملعون دستور داد تا قبر امام حسین علیه السّلام را کشت و زرع نمایند و آب را از نهر علقمه به آن قبر ببندند، زید و بهلول که (در ظاهر به مجنون معروف بودند) متوجّه کربلا شدند. ناگاه دیدند قبر امام حسین علیه السّلام به قدرت خداوند در هوا معلّق است! زید گفت: یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ- وَ یَأْبَی اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون. ‌{دشمنان در نظر دارند نور خداوند را با دهان‌های خود خاموش کنند، ولی خداوند نمی‌گذارد، مگر اینکه نور خود را کامل نماید. و لو این که در نظر کفّار ناپسند باشد.} زیرا آن کشاورز هفده مرتبه قبر امام حسین علیه السّلام را شخم کرد و قبر آن حضرت همچنان به حال اولیّه خود باز می‌گشت. هنگامی که آن کشاورز به این معجزه نظر کرد، به خداوند متعال ایمان آورد و گاوها را رها نمود. وقتی متوکّل از این جریان آگاه شد، دستور داد تا او را شهید کردند.»

📚 بحارالانوار، ج۴۵ ص۴٠١، به نقل از: المناقب، ج۴ ص۶۴

@ashkvareh

2,303

subscribers

1,327

photos

370

videos