شعر مذهبی رضیع الـحسین @raziolhossein Channel on Telegram

شعر مذهبی رضیع الـحسین

@raziolhossein


گلچین اشعارمذهبـــی رضیــع‌الحسـین علیه‌السلام


Instagram.com/raziolhossein


تبادل و تبلیغات

Admin:

@Ad_raziolhossein

کانال نوحه:
@raziolhossein1

توجه!
استفاده و کپی برداری از اشعار"حتی بدون ذکر منبع" بلامانع است

شعر مذهبی رضیع الـحسین (Persian)

با خوش آمدید به کانال شعر مذهبی رضیع الـحسین با نام کاربری @raziolhossein. این کانال به گلچین اشعار مذهبی متعلق به رضیع‌الحسین علیه‌السلام می‌پردازد. شما می‌توانید از این کانال برای خواندن و لذت بردن از شعرهای مذهبی زیبا و ارزشمند استفاده نمایید. همچنین می‌توانید از آدرس اینستاگرام کانال به آدرس Instagram.com/raziolhossein دیدن عکس‌ها و مطالب بیشتری بهره‌مند شوید. برای تبادل و تبلیغات با مدیریت کانال با آیدی @Ad_raziolhossein تماس بگیرید. همچنین کانال نوحه این کانال با آیدی @raziolhossein1 موجود است. از آنجا که استفاده و کپی برداری از اشعار بدون ذکر منبع مجاز است، لطفا از این امکانات بهره ببرید و لذت ببرید.

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:19


یا موسی بن جعفر

بر روی دریا تخته پاره هست اما
بر روی تخته هیچکس دریا ندیده

#محسن_عربخالقی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:18


#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#دوبیتی


رسن بر پنجه ی تقدیر بستند
دو دست آیه ی تطهیر بستند

به گردن شال مشکی باید انداخت
که دور گردنش زنجیر بستند

#میثم_مومنی_نژاد

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:18


#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت


قاضی حاجات همه موسی بن جعفر
شور عبادات همه موسی بن جعفر
عشق تو در ذات همه موسی بن جعفر
مهرت مباهات همه موسی بن جعفر
با مهر تو ایمانمان را پروراندیم
بر ما نظر کردی و از عشق تو خواندیم

ای خانه ات آباد یا باب الحوائج
کارم به تو افتاد یا باب الحوائج
از دست دل فریاد یا باب الحوائج
داد آبرو بر باد یا باب الحوائج
اهل گناهیم و نکردیم اعترافی
بیدار کن ما را شبیه بُشر حافی

تو عاشق خلوت نشینی با خدایی
تو روح بخش رویش سبز دعایی
در سجده هایت مست ذکر ربنایی
وقت عبادت از همه عالم جدایی
هفت آسمان مشتاق ذکر یا مجیرت
در کنج زندان هستی و عالم اسیرت

تو در سیاهی های عالم نور هستی
در کنج زندان نه میان طور هستی
دُرّ امام صادقی مستور هستی
یک عمر هست از خانواده دور هستی
آقا همه دلتنگ دیدار تو هستند
یک عمر با گریه به پای تو نشستند

آقا خیال آمدن دارد؟ ندارد
آیا توانی در بدن دارد؟ ندارد
حتی رمق در پا شدن دارد؟ ندارد
جان لبی بر هم زدن دارد؟ ندارد
هر چند غرق جلوه های دوست مانده
از او فقط یک استخوان و پوست مانده

آقا بگو با ما از آن زندان آخر
شد دیده ها دریا از آن زندان آخر
خون شد دل زهرا از آن زندان آخر
خون می چکد از پا از آن زندان آخر
با تو چه کرده دشمن پست یهودی
خورده به روی صورتت دست یهودی

در کنج زندان ظلم ها تکرار می شد
با تازیانه روزه ای افطار می شد
آزارها دادند هر مقدار می شد
در نیمه ی شب با لگد بیدار می شد
دشمن ندارد بهر کار خود دلیلی
یا تازیانه می زند یا ضرب سیلی

آهسته آهسته خودش را جا به جا کرد
اول برای شیعیان خود دعا کرد
معصومه را با گریه های خود صدا کرد
افتاد بر روی زمین یاد رضا کرد
ای میوه ی قلبم ببین بابا چه حالی است
اینجا فقط جای تو با معصومه خالی است

روح تو را تا درگه محبوب بردند
هم زهر خوردی هم تو را مضروب بردند
جسم تو را بر تکه ای از چوب بردند
بد بود اما عاقبت شد خوب بردند
هر چند بر روی زمین مانده تن تو
غارت نکرده هیچ کس پیراهن تو

آقا خدایی بی کفن ماندی ؟ نماندی
در بین گرما پاره تن ماندی ؟ نماندی
آیا بدون پیرهن ماندی؟نماندی
در زیر دست و پا شدن ماندی ؟ نماندی
گرچه عزادار شهید کاظمینم
امشب پریشان پریشان حسینم

آیا کسی با مرکب از روی تو رفته؟
چنگ کسی آیا به گیسوی تو رفته؟
یا نیزه ای مابین پهلوی تو رفته؟
آیا سه شعبه روی بازوی تو رفته؟
قربان آن قامت که بر روی زمین خورد
قربان آنکس که عمود آهنین خورد

#مجتبی_شکریان

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:18


#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت


شبیه پیر کنعان نه... که من یوسف دو تا دارم
غم معصومه را دارم، به دل شوق رضا دارم

از این زندان به آن زندان جدا از اهل خود رفتم
در این شب ها هوای کوچ از این ویرانه را دارم

امان از سِجن هارون و امان از سندی ملعون
در این غربتکده دیوانی از درد و بلا دارم

به هم می ریزد احوال مرا با ناسزاهایش
خبر دارد که غیرت روی نام مرتضی دارم

برای هتک حرمت، سمت من بدکاره آوردند
دعا کردم به سجده رفت و شد حالا هوادارم

زمان سجده می افتم شبیه یک عبا بر خاک
به درگاه خدایم روز و شب دست دعا دارم

هزاران رد پا و چکمه بر روی عبا دارم
هزاران رد شلاقِ جفا زیر عبا دارم

کمی از چهره ام نیلی، کمی سرخ و کمی زرد است
شده رنگین کمان، رویم... خزانِ رنگ ها دارم

شبانه قعر این گودال، سرپا ماندنم سخت است
نمی فهمند انگاری که دردِ ساق پا دارم

میان هر نمازم خوانده ام "عجل وفاتی" را
تمسک بر طریق مادرم خیرالنسا دارم

لبان تشنه ام مثل دو تا چوب است و حق دارم
اگر که گریه بر لبْ تشنه ی کرب و بلا دارم

به دور گردنم جای غل و زنجیر می سوزد
گریز روضه بر شاه ذَبیحاً بِالْقَفا دارم

تنم بر روی تخته پاره ای رفته ولی دیگر
کجا جای کفن تکه حصیر و بوریا دارم؟!

#محمدجواد_شیرازی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:18


#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#دوبیتی

خبر سازید دیگر دخترم را
که آید در بغل گیرد سرم را

تنی دیگر نمانده بهر تشییع
به تخته در چه حاجت پیکرم را

.................

به در ماند عاقبت چشم تر من
نیامد از مدینه دختر من

تنم گرچه یکی شد با عبایم
نشد پامال مرکب پیکر من

#علی_سلطانی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:18


#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت


بدنش را به روی در به کجا می بردند
چار حمال غریبانه چرا می بردند

پایش از یک طرف افتاده، سرش از طرفی
لااقل کاش تنش بین عبا می بردند

کاش معصومه خبردار نگردد، او را
باهمان سلسلهء بسته به پا می بردند

بدنش ماند روی خاک، ولی بعد سه روز
بر روی دست، چو قرآن و دعا می بردند

جسر بغداد، چو بازار گل و لاله شده
چقدر گل به هوایش به هوا می بردند

کاش آنها که بر او هفت کفن آوردند
یک کفن هم که شده کرببلا می بردند

کوفیان. بر تن صد چاک حسین ابن علی
عوض شاخهء گل سنگ جفا می بردند

بدنش روی زمین بود و به روی نیزه
سر او را به سوی شام بلا می بردند

یا اباالفضل: ببند بر سر نی چشمت را
دختر فاطمه را بزم حرامی بردند


#عبدالحسین

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:18


#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت


منم آن گل که در گلشن حزین و پرپر افتادم
در این کنج سیه چالم که با چشم تر افتادم

اگر خون میچکد دائم ز زخم کند وزنجیرم
به یاد سینه مجروح و مسمار در افتادم

به استقبال من آمد در اینجا سندی بی دین
چنان سیلی به رویم زد که درجا باسر افتادم

مرا در یک نمد پیچید به حال و روز من خندید
لگد زد تا به پهلویم به یاد مادر افتادم

دگر چشمی به سمت و سوی ناموسم نمی چرخید
به یاد غارت خیمه به یاد معجر افتادم

نباشد دخترم تا که ببیند حالت بابا
به یاد حال زار یک سه ساله دختر افتادم

خراشیده،چواین زنجیرها زیر گلویم را
به یاد خنجر بران و نازک حنجر افتادم

#محمود_اسدی_شائق

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:18


#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت


هركجا مرغ اسیرى است، ز خود شاد كنید
تا نمرده است، ز كنج قفس آزاد كنید

مُرد اگر كنج قفس، طایر بشكسته پرى
یاد از مردن زندانى بغداد كنید

چون به زندان، به ملاقاتى محبوس روید
از عزیز دل زهرا و على یاد كنید

كُند و زنجیر گشایید، ز پایش دم مرگ
زین ستمكارى هارون، همه فریاد كنید

چار حمّال، اگر نعش غریبى ببرند
خاطر موسى جعفر، همه امداد كنید

تا دم مرگ، مناجات و دعا كارش بود
گوش بر زمزمه ی آن شه عبّاد كنید

پسرش نیست، كه تا گریه كند بر پدرش
پس شما گریه بر آن كشته ی بیداد كنید

نگذارید كه معصومه خبردار شود
رحم بر حال دل دختر ناشاد كنید

"خوشدل" از ماتم آن باب حوائج گوید
تا شما نیز پس از مرگ ز وی یاد کنید

#خوشدل_تهرانی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:18


#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت


ناله ای سوخته از سینه ی سوزان آید
یا نوایی است که از گوشه ی زندان آید

آن چه زندان که سیه چال بود از دهشت
شب و روزش به نظر تیره و یکسان آید

آی هارون که گرفتارتوشد موسی عصر
شب و روز تو و او هردو به پایان آید

سال ها این پسر فاطمه مهمان تو بود
هیچ گفتی که چه ها بر سر مهمان آید

همدم آن پدر پیر ز چندین اولاد
طفل اشکی است که ازدیده به دامان آید

امشب از غربت او سلسله هم می نالد
کآن جگر سوخته را عمر به پایان آید

کند وزنجیر ازآن جان به زندان مانوس
نکشد دست اگر بر لب او جان آید

گرچه این زمزمه خاموش شود تابه ابد
بانگ مظلومی اش از سینه یاران آید


مرحوم #سیدرضا_موید

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:17


#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت


رشته‌ی دلهای عاشق پشت این در بسته شد
بار ما از خانه‌ی موسی ابن جعفر بسته شد

تا خبر آمد غروب از خانه بیرون می‌زند
با هجوم سائلان از صبح معبر بسته شد

مشت ما را وا نخواهد کرد وقتی از کرم
مشت مسکین درش با کیسه‌ی زر بسته شد

آنکه از کار پیمبرها گره وا می‌کند
دست و پایش در غل و زنجیر آخر بسته شد

ای خدا آزاد بودن پیشکش این ظلم چیست؟
در قفس حتی پر و بال کبوتر بسته شد

یک نفر با تازیانه آمد و در باز شد
یک نفر با تازیانه آمد و در بسته شد

تازیانه رفت بالا چشم مادر تار گشت
تازیانه خورد بر تن چشم مادر بسته شد

آه روی تخته پاره ساق پایش بند نیست
بیش از این حرفی ندارم روضه ها سربسته شد

#میلاد_حسنی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:17


#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت

در دل حبسم و حبس است به دل فریادم
فرصتی نیست که از سینه برآید دادم

سال‌ها می‌گذرد رفته‌ام از یاد همه
کاش می‌کرد اجل گوشۀ زندان، یادم

طایر عرش کجا، قعر سیه‌چال کجا؟
من کجا بودم و یا رب به کجا افتادم

همه شب خُرم از آنم که در این گوشۀ حبس
«هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم»

زهر یکبار مرا کشت، خدا می‌داند
بارها سوختم و ساختم و جان دادم

به امیدی که رضا لحظه‌ای آید به برم
سال‌ها حلقه‌صفت چشم به در بنْهادم

بال پرواز، شکسته است و پرم ریخته است
چه نیاز است که صیاد کند آزادم

دل صیاد بوَد سنگ و ندارد اثری
گیرم از سینه برآید به فلک فریادم

منم آن لالۀ پرپر شدۀ دور از باغ
که چو گلبرگ خزان داد فلک بر بادم

مرهم زخم تن خستۀ من گریه بوَد
چشم «میثم» مگر از اشک کند دلشادم


#غلامرضا_سازگار

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:17


#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت


باز شد موقع افطار خدا رحم کند
من و سندی جفا کار خدا رحم کند

باز شلاق به دست آمده بر دیدارم
به من زار وگرفتار، خدا رحم کند

بین تاریکی این حبس دگر با سیلی
هر دو چشمم نشود تار خدا رحم کند

نوک شلاق که بر زخم رسد میسوزد
زخمهایم شده بسیار خدا رحم کند

کند و زنجیر و غل و سیلی و شلاق و لگد
یک تن و این همه آزار خدا رحم کند

تازه فهمیدم در کوی یهودی چه کشید
دختر حیدر کرار خدا رحم کند

یک محل پر زیهودی و همه خصم علی
چه شود عاقبت کار خدا رحم کند

دختران علی و چشم حرامی ای وای
به اباالفضل علمدار خدا رحم کند

(ظرف خاکستر یک عده هنوز آتش داشت
آتش افتاد به گلزار خدا رحم کند)

رفت بر بام زنی سنگ دل و سنگ به دست
بر سر زخمی دلدار خدا رحم کند

شب و روز است دعایم ،که پس از من نبرند
دخترم را سر بازار خدا رحم کند

#عبدالحسین

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:17


#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت


زیر سنگینی زنجیر سرش افتاده
خواست پرواز کند دید پرش افتاده

می شود گفت کجا تکیه به دیوار زده ست
بس که شلاق به جان کمرش افتاده

آدم تشنه عجب سرفه ی خشکی دارد
چقدر لخته ی خون دور و برش افتاده

گریه پیوسته که باشد اثراتی دارد
چند تاری مژه از پلک ترش افتاده

هر کس ایام کهنسالی عصا می خواهد
پسرش نیست ببیند پدرش افتاده

آن که از کودکی اش مورد حرمت بوده ست
سر پیری به چه جایی گذرش افتاده !

به جراحات تنش ربط ندارد اشکش
حتم دارم که به یاد پسرش افتاده


#حسین_رستمی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:17


#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت


بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
جز مُشتِ پری گوشه ی زندان اثری نیست

در دل اثر از شادی و امّید مجویید
از شاخه ی  بشکسته ی امّید ثمری نیست

گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم
امّا به سیه چال ، صبا را گذری نیست

گیرم که صبا را گذر افتاد ، چه گویم؟
دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست

امّید رهایی چو از این بند محال است
ناچار بجز مرگ، نجاتِ دگری نیست

ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی
در سینه دگر جز نفس مختصری نیست

تا بال و پری بود قفس را نگشودند
امروز گشودند قفس را که پری نیست


#علی_انسانی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:17


#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت


هرکس که "یا باب الحوائج" را صدا کرده
موسی بن جعفر حاجت او را روا کرده


غیر از خدا که شان او را خوب میداند
هرکس که مدحی گفته در حقش جفا کرده


در شان او نازل شده "والکاظمین الغیظ"
موسای کاظم جای نفرین هم دعا کرده


هر بی حیایی که به آقا بی حیایی کرد
با دیدن روی خوش آقا حیا کرده


با دوستان خود نمی دانم چه خواهد کرد
وقتی که قرض دشمنش را هم ادا کرده*


در کنج زندان نیست او در وادی طور است
اینجا کلیم الله خلوت با خدا کرده


با او زنی در سجده افتاده در این زندان
یعنی زلیخایی به یوسف اقتدا کرده

از کهکشان او گرفتند اخترانش را
این چند وقت اصلا ندیده دخترانش را

#آرش_براری

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:17


#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت

آسمان را به روی تخته ی در می بردند
تاج سر بود که باید روی سر می بردند

سرو سامان همه بی سر و بی سامان بود
پا به یک سوی ، سر از یک طرف آویزان بود

او درست است که یک همدم و غمخوار نداشت
بدنش روی دری بود که مسمار نداشت

جگرش پاره شده اما به دل تشت نریخت
عضو عضو بدنش هر طرف دشت نریخت

بود زندانی و در مجلس اغیار نرفت
همره اهل و عیالش سر بازار نرفت

کسی از دور به پیشانی او سنگ نزد
گرگ درنده به پیرهن او چنگ نزد

کنج زندان خبر از بزم می و جام نبود
دخترش ثانیه ای در ملاء عام نبود

سر سجاده و در حال سجودش نزدند
هر دو دستش به تنش بود و عمودش نزدند

تن او ماند روی خاک ولی چاک نشد
تیغ خونین شده با پیرهنش پاک نشد

بود مظلوم ولی هفت کفن داشت به تن
گریه میکرد به جسمی که نشد و غسل و کفن

#سعید_خرازی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

21 Jan, 20:16


#امام_کاظم_شهادت
#امام_کاظم_مناجات
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت

شعر مذهبی رضیع الـحسین

17 Jan, 13:26


زیارت امام زمان
عجل الله تعالی فرجه‌ الشریف
در روز جمعه

باصدای محسن فرهمند
@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

17 Jan, 13:21


#امام_زمان
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها


میون خیمه هرشب روضه داره
نداره خوابُ برلب روضه داره

اگه چشمای مهدی غرق خونه
به یاد عمه زینب روضه داره

#سیدسجاد_حسینی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

17 Jan, 13:20


#امام_زمان_مناجات


نِگاهِ رَحمَتَت بَر ماست می‌دانَم که می‌آیی
زِ اَشگِ دُوستان پِیداست می‌دانَم که می‌آیی

گُذشتِه چاردَه قَرن و هَنُوز اِی یُوسِفِ زَهرا
تُو تَنها و علی تَنهاست می‌دانَم که می‌آیی

به گُوشِ شِیعه از پُشتِ دَرِ آتَش زَدِه گُویی
صَدای نالِهء زَهراست می‌دانَم که می‌آیی

به یادِ کَربَلا، کَربُ بَلا شُد عالَمِ اِمکَان
زَمان، هَر رُوز عاشُوراست، می‌دانَم که می‌آیی

هنوز آیاتِ قرآن از لَبِ جَدّت به نُوکَِ نِی
به گُوشِ زِینَبِ کُبراست، می‌دانَم که می‌آیی

به یادِ آب آبِ تِشنِگان، چشمِ مُحبّانَت
زِ اشگ و خُونِ دِل دَریاست، می‌دانَم که می‌آیی

هنوز آن زخمِ پیکانی که بر چِشمِ عَمُویَت خُورد
به چشمِ خُون فِشانِ ماست می‌دانَم که می‌آیی

تماشای خیالیّ سر اصغر به نُوکَِ نری
شرارِ آتشِ دل‌هاست می‌دانَم که می‌آیی

به خونِ پاکِ مظلُومانِ عالَم می‌خُورَم سیوگند
که مَهدِی مُصلحِ دُنیاست می‌دانَم که می‌آیی

اگر چه غایبی #میثم به چشم خویش می‌بیند
لوای دولتت برپاست می‌دانَم که می‌آیی


#غلامرضا_سازگار


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

17 Jan, 13:17


#امام_زمان
#حضرت_زینب
#دوبیتی

داغ است و گرفتاری و اشکِ ناگاه
روز و شبمان میگذرد با غم و آه

درگیر بلائیم! بحق الزینب-
عجل لولیک الفرج یاألله!

#م_عاطفی

@raziolhossein1

شعر مذهبی رضیع الـحسین

17 Jan, 13:17


#امام_زمان
#حضرت_زینب_شهادت


زبانحال حضرت صاحب الزمان

شد غرق در غم روزگارت عمه جانم
خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم

در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد
در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم

بر روی تل، در غربتِ شام غریبان
ایکاش بودم در کنارت عمه جانم

تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی
مرهم برای حال زارت عمه جانم

جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی
دیدم گره خورده به کارت عمه جانم

مانند قلبت چند جای چادرت سوخت
در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم

چشم عمو عباسمان را دور دیدند
شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم

لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را
در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم

بین تمام داغ هایی را که دیدی
می سوزم از داغ اسارت عمه جانم

#م_عاطفی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

17 Jan, 13:17


#امام_زمان_مناجات
#حضرت_زینب_اسارت

با غصه های آل عبا گریه می کنی
در اوج روضه های عزا گریه می کنی

ما با گناه اشک تو را در می آوریم
از سوز بی وفایی ما گریه می کنی

ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما
می آیی و بدون صدا گریه می کنی

«گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه»
در مشهد امام رضا گریه می کنی

بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا
بر داغ سید الشهدا گریه می کنی

این روزها به حال دل زینب اسیر
در ماجرای شام بلا گریه می کنی

بر رأس های رفته به بالای نیزه ها
با خیزران و طشت طلا گریه می کنی

حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است
با غصه های آل عبا گریه می کنی


#وحید_محمدی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

17 Jan, 13:17


#امام_زمان
#حضرت_زینب
#رباعی


سوگند به هر کلام زینب، یارب
بر ذکر علی الدوام زینب، یارب

از کار فرج گره گشایی فرما
امشب تو به احترام زینب، یارب

#سیدمجتبی_شجاع

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

17 Jan, 12:52


.              بسم‌الله الرحمن الرحیم

                هذا_یوم_الجمعه
      و هو یومک المتوقع فیه ظهورک

  دعای سلامتی حضرت فراموش نشود

   اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن
ِ
   صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ

  السَّاعَة وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً

وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ

     اَرْضَكَ طَوْعاً ًوَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا
.
      جهت سلامتی و تعجیل در فرج
۵صلوات به حضرت زهرا و حضرت خدیجه
                  هدیه‌ بفرمایید

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌و‌آل‌محمد‌و‌عجل‌فرجهم

         🌴اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌴

شعر مذهبی رضیع الـحسین

16 Jan, 17:29


🏴 یازینب

یاحسینی که جهان یکسره بر لب دارد
یادگاری‌ست که از حضرت زینب دارد

#علی_سلیمیان

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

16 Jan, 17:29


#حضرت_زینب_شهادت


دلدار من کجاست که حاجت روا شدم
آمد اجل ز راه و من از غم رها شدم

بعد از امیر علقمه من بوده ام امیر
با دست بسته قافله را رهنما شدم

تیغ زبان خواهر تو ذوالفقار بود
در شام و کوفه من علی مرتضی شدم

یک سال و نیم زخم زبانها شنیده ام
یک سال و نیم در بدر کوچه ها شدم

در شهر شام خارجی ام خوانده اند همه
در ازدحام طالب مرگ از خدا شدم

ممنون سنگ های سر بام کوفه ام
قدری شبیه آن سر از تن جدا شدم

یک پیرهن تمامی هست من است و بس
ای یوسفم به پیرهنت من رضا شدم

مشکل کفن شود تنم ای یار بی کفن
از بسکه مثل مادر خود من دوتا شدم

آخر دلم به مثل خرابه خراب شد
آنجا که بر سه ساله تو من عصا شدم

تو کعبه دخترت حجرالاسود تو بود
کنج خرابه محرم حج وفا شدم

در اول طواف به زانو در آمدم
گفتم به خود که مُحرم این حج چرا شدم


#سیدمحسن_حسینی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

16 Jan, 15:05


#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها


گر چه صحبت از او کار ما نیست
شاعرش نا امید از خدا نیست

لال بودم زبان باز کردم
یاعلی گفتم آغاز کردم

هر بیان مؤدب عزیز است
شعر در وصف زینب عزیز است

او که آیینه دار علی شد
وارث اقتدار علی شد

بین زن هاست بالاترین او
بعد زهراست زهراترین او

روی لب های جبریل نامش
نیست در فهم عالم مقامش

ماه شرمنده نور رویش
روز و شب سجده آرد به سویش

عزت و رفعتش بی نظیر است
آسمان پیش او سر به زیر است

از ازل عشق دیوانه اوست
جود هم سایل خانه اوست

تازه روز دهم نوبتش شد
صحنه آماده غیرتش شد

بار دیگر قیامی به پا کرد
کوفه و شام را کربلا کرد

دست حق بود همواره یارش
ذره ای کم نشد از وقارش

آنکه سیری در افلاک دارد
کی ز اهل زمین باک دارد

خطبه اش کوفه را زیر و روکرد
شام را خار و بی آبرو کرد

شهر را از هیاهو درآورد
مرد و زن را به زانو درآورد

پرچم کفر را بر زمین زد
مهر خفت به آن سرزمین زد

گفت در بندتان نیست زینب
رفته از یادتان کیست زینب؟

از خودم بارها نان گرفتید
پیش من درس قرآن گرفتید

گیرم اصلا بدون نقابیم
ما درخشان تر از آفتابیم

عرش روشن ز تابیدن ماست
چشمتان کور از دیدن ماست

یک نفر از شما با خدا نیست؟
این سر روی نی آشنا نیست؟

یادتان هست قحطی که آمد
آسمان دست رد بر شما زد

این سر روی نی با خدایش
درد دل کرد در ربنایش

ابر رحمت به گریه که افتاد
سوی این خاک باران فرستاد

آن همه لطف ها یادتان رفت؟
عزت و شأن ما یادتان رفت؟

مردمی که همیشه حقیرید!
شأن ما را به بازی مگیرید

ما در این شهر سختی کشیدیم
حرف های بدی را شنیدیم

بین بازار که جای ما نیست
خارجی خواندن ما روا نیست

سخت تا کرد این شهر با ما
چشمتان تا ابد خیس بادا


#علی_ذوالقدر

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

16 Jan, 14:47


#حضرت_زینب_شهادت
#دوبیتی


نبودی... شمر بی بال و پرم کرد
خبر داری چه با اهل حرم کرد؟...

به دست بسته رفتم شام ویران...
«غمِ عشقت بیابان پرورم کرد»

#محمدعلی_انصاری
......

چو روی خاک رویش را نهادند
بیاد عصر عاشورا فتادند

هنوز از قبر می‌ آمد نوایی:
«اگر کشتند چرا آبت ندادند»

#علیرضا_قاسمی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

16 Jan, 14:44


#امام_حسین
#گودال #قتلگاه
#شب_جمعه

شمیمِ اشک و آه ای وای مادر
زِ هر سو بسته راه ای وای مادر

زِ تَل می کرد نگاه ای وای خواهر
میانِ قتلگاه ای وای مادر

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

16 Jan, 14:44


#امام_حسین_مناجات
#شب_جمعه


“مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد”
علی‌الخصوص که باشد در این حرم شب جمعه

خوشا بر آنکه به تمرین از صراط گذشتن
مقابل حرمت می‌زند قدم شب جمعه

خدا به داد ملائک رسد که محشر کبراست
شروع مرثیه‌خوانی محتشم شب جمعه


#سیدمیلاد_حسنی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

16 Jan, 14:44


#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه


شبهای جمعه کربلا غوغاست ای وای
چشم امیرالمۅمنین دریاست ای وای
ذکـــر بُنَیَّ بـرلب زهــــراست ای وای
مرثیه خوانش زینب کبراست ای وای
گــوید کــه یا اُمـاه آهــم را شنیـدند
مادر حسینــم را همین جا سربریدند


فرصت به اولاد و به اصحابش ندادند
مَــرهَـــم به زخـمِ قلبِ بی تابش ندادند
می گفت«اُسقـــــونی» ولی آبش ندادند
مهمان که بود ، حتی از این بابَش ندادند
اصحاب را بر خاک، خون آلود می دید
از تشنگی ارض و سما را دود می دید


تنها میان معرکه ، واغُربَتاٰ ، که...
با گریه می زد ناله‌ی «واقِلَّتاٰ»که...*
واحَســرتا،واضَیعَتــا،واویلتــا که...
«فَوَقَفَ لِـیَسْتَـــریحَ سٰاعَتــاٰ» که...
سنگ جفـــا آیینـــه را بشکست مادر
تیر سه شعبه سینه را بشکست مادر


از یک طرف خولی به استقبال می رفت
ازیک طرف لشگر پیِ خلخال می رفت
مادر نبــودی شمـــر در گـــودال می رفت
مادر خودم دیدم حسین از حال می رفت
بالای تَل بودم ، پُر از آه و پُر از درد
من که نمی رفتم ، حسینم گفت برگرد


برگشتـــم اما پیکـــــرم می سوخت مادر
انگار کــــه بال و پـــرم می سوخت مادر
احساس می کردم سرم می سوخت مادر
در خیمه بودم ، حنجرم می سوخت مادر
احساس می کردم تن من را دریدند
احساس می کردم گلویم را بریدند

*واقلة ناصراه


#محمدعلی_قاسمی_خادم

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

16 Jan, 14:44


#امام_حسین_مناجات
#شب_جمعه #رباعی

ای رحمتِ عام، یااباعبدالله
مولای کِرام یااباعبدالله

با وعدهٔ فطرس ، همه دل خوش کردیم
از دور، سلام، یااباعبدالله

#علیرضا_قاسمی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

16 Jan, 14:29



   عجب شبی است شب جمعه کربلا غوغاست
     شب زیارت مخصوص سیدالشهداست


         🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴
          وعلی الارواح التی حلت بفنائک
علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل
والنهار ولاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم

                 السلام علی الحسین
               وعلی علی ابن الحسین
                 وعلی اولادالحسین
               وعلی اصحاب الحسین

                      لبیک یاحسین

              🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲
      هدیه به حضرت زهرا و مادر بزرگوارشان
     ام المومنین حضرت خدیجه کبری صلوات

.

شعر مذهبی رضیع الـحسین

14 Jan, 23:03


#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها


فیضِ محض است رحمت زینب
چشم ما و عنایت زینب

مشرقِ عالَم است صبحِ دمشق
صحن نور است ساحتِ زینب

بس که آئینه‌ی صفات خداست
صبر آمد به صورت زینب

هر سحر جبرئیل می آید
پا برهنه..، زیارت زینب

از ازل حاکم است تا به ابد
پای‌برجاست دولت زینب

دفترِ زُهد اگر خلاصه شود
می شود یک عبادتِ زینب

هر زمان صحبت از شجاعت شد
گفته ایم از شهامت زینب

دخترِ شیر باطناً شیر است
به علی رفته قدرت زینب

نبض اسلام دست این بانوست
زنده شد دین به برکت زینب

عِلم پرسید : کوه عرفان کیست؟!
عشق فرمود: حضرت زینب

او چه دیده است غیر زیبایی
عقل ماند از بصیرت زینب

پرچم کُفر را به زیر کشید
تا فلک رفت رایَت زینب

اُسکُتوا گفت..، لال شد دنیا
تو ببین چیست هیبت زینب!

سلسله هم دخیل دامن اوست
فرق دارد اسارت زینب

دور ناقه فرشته ها جمع‌اند...
عرش آمد عیادت زینب

عرقِ شرمِ چوبِ مَحمِل ریخت
سُرخ شد از خجالت زینب

سرِ بر نیزه ، سایه ای انداخت...
آه! از استراحت زینب

خواهشش روسریِ سالم بود
سوخت در شعله حاجت زینب

گذرِ کوفه پُر شد از اوباش
سخت طِی شد مسافت زینب

سِرِّ مَستور رفت در بازار
شُد لگدمال حُرمت زینب

حرمله با رباب هم‌سفر است
آب شد کوهِ غیرت زینب!

" دَخَلَتْ زِینَبُ عَلَی بْنِ زیاد "
کُشت ما را مصیبت زینب

#بردیا_محمدی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

14 Jan, 20:29


#حضرت_زینب_مدح


عشق تا روز قيامت بيقرار زينب است
عاشقى كار من و تو نيست كار زينب است

كربلا در صحنه تاريخ اگر جاويد ماند
تا ابد مديون صبر و اعتبار زينب است

تخت و تاج ظلم را با خطبه‏اى تحقير كرد
كاخ شب ويرانه شد اين شاهكار زينب است

با شهادت روح او مأنوس بود از كودكى
از نژاد درد قلب داغدار زينب است

دست تزوير عبيد الله را از پشت بست
(ما رأيت الا جميلا) اقتدار زينب است

بسته در بند اسارت دست هاى او ولى 
گردن فتنه اسير ذوالفقار زينب است

باغبان لاله‏اى پرپر دشت بلاست
سبز باغ دين ز چشم اشكبار زينب است

خون پيشانيش بر محمل نوشت اين جمله را
مردم دنيا حسين دار ندار زينب است

مرگ زينب هم شهادت در مسير عشق بود
يك كلام ، اصلا شهادت از تبار زينب است

مهدى زهراست هر شب زائر مخصوص او
قطره هاى اشك او شمع مزار زينب است


#کمیل_کاشانی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

14 Jan, 20:29


#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها


شاعرم، کاتبِ وحی‌ام به زبانی دیگر
می‌کِشم پای قلم را به جهانی دیگر

هر چه جان بود سرِ روضه نوشتن دادم
گفتن از مدحِ تو می‌خواهد جانی دیگر

شأنِ نامِ تو کجا و دهن‌آلوده‌سگان
باید از نامِ تو گفتن به دهانی دیگر

تو که هستی که به یک تن همه‌ی پنج تنی؟
"کُلُّهُم نورٌ واحد" به بیانی دیگر

روی دستانِ حسینت دلت آرام گرفت
گفت در گوشِ تو انگار اذانی دیگر

در حسینیّه‌ی قلبت تپشِ نوحه به پاست
حرم‌اللهِ تو دارد ضربانی دیگر

دفترِ عمرِ تو تقویمِ به غارت رفته‌ست
می‌رسد فصل خزانش به خزانی دیگر

کاسه‌ی صبر هم از صبرِ تو لبریز شده
بر تنِ تاب نمانده‌ست توانی دیگر

هدفِ هر چه بلا بود شدی، تا نخورَد
تیری از چلّه‌ی غم‌ها به نشانی دیگر

سوگواریم و به سر رختِ سپید است، ببخش
بین ما از غم تو نیست جوانی دیگر

#رضا_قاسمی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:14


یاعلی


اسدالله در وجود آمد
در پس پرده هرچه بود آمد

@raziolhossein
@raziolhossein1

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:13


#امیرالمومنین‌_مدح
#دوبیتی


نبی تکیه کلامش یا علی بود
همیشه التیامش یا علی بود

خدا هم در شب معراج با او
سلام و والسلامش یا علی بود

#حسن_کردی
.....


یقیناً ... جایِ امّا و ولی نیست
کسی غیر از علی بر ما ولـی نیست

قسم بر بایِ بِسمِ الله...هرگز
ِصِراطَ المستقیمی جز "علــی " نیست


#م_محمدی_مزینان


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:13


#امیرالمومنین‌_ولادت
#رباعی


ایکاش که ما...سیزده ماه رجب
همراه شما...سیزده ماه رجب

باشیم و بخوانیم زیارت نامه..
ایوان طلا...سیزده ماه رجب

#سیدمجتبی_شجاع

.......

مولود حرم بوده تفکر نکنید
حق است و به غیر از این تظاهر نکنید

مزد خبر خوش عاقبت زر باشد
با خاک دهان کعبه را پر نکنید

#امیر_فرخنده
......


کعبه _ به خدا! _ طبع ولایی دارد
در مدح علی، غزل‌سرایی دارد

حرف دل این بیت، همین مصراع است:
"ایوان نجف، عجب صفایی دارد"

#جواد_هاشمی_تربت

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:13


#تک_بیتی_علوی

بنای خانه كعبه خليل الله نهاد اما
علي در كعبه ظاهر گشت و صاحب خانه پيدا شد

#صغیر_اصفهانی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:13


#امیرالمومنین‌_ولادت
#دوبیتی

روزی که علی به کعبه آمد به وجود
از بهر علی خدا در از کعبه گشود 

در بسته بداد خانه خود به علی
حقا که علیست خانه زاد معبود 


#سیدعلی_اصغر_صائم_کاشانی
.....

عرش آینه دار مهد علیای علی است
کونین نشانی ز کف پای علی است

چون کعبه بود مولد آن مظهر حق
معمار خدا، خلیل بنّای علی است

#حسین_نورس
.......

ای دُرّ ولادت تو را کعبه صدف
معراج تو دوش فخر عالم ز شرف

از مولد تو قبلۀ عالم کعبه
وز مرقد تو قبلۀ کعبه است نجف

#میر_محمد_باقر_داماد
....

چشمان علی، دو چشمه خورشید است
لبهای علی، لبالب از توحید است

سوگند به کعبه! خانه میلادش
اسلام محمّد، ز علی جاوید است

#سید_رضا_مؤید

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:13


#امیرالمومنین‌_مدح
#امیرالمومنین‌_ولادت


ما کجا وصف بی شمار علی
صلوات خدا نثار علی

هست خورشید تحت فرمانش
کهکشان هاست در مدار علی

ایمن از آفتابِ روز جزاست
هر که آمد به سایه سار علی

اوست میزانِ روز محشر و نیست
جز خدا آگه از عیار علی

رزق اهل زمین به جای خودش
آسمان هاست ریزه خوار علی

خانه ای را که ساخت ابراهیم
قبله گردید از اعتبار علی

میل سلمان به دل بود زیرا
اوست میلش به اختیار علی

جان به قربان میثم اش که گرفت
جای در جنتِ جوار علی

زرهش وقت رزم ، بی پشت است
چون ندیده کسی فرار علی

به نَوَد زخم در احد سوگند
که علی ماند و ذوالفقار علی

لب به تحسین گشود ، دشمن و دوست
روز خیبر به کارزار علی

به خدا می‌شود که آینه ساخت
با دلی که شده غبار  علی

اهل دنیای دون کجا دانند
ارزش کفش وصله دار علی

آنچنان که علی است یار خدا
حضرت فاطمه است یار علی

بهترین خاطرات عمر ماست
یاد شبهای در دیار علی

در نجف زائر مدینه شدیم
یا نبی خفته در مزار علی

گفته در وقت مرگ می آیم
شک ندارم به قول و کار علی


#میثم_مومنی_نژاد

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:13


#امیرالمؤمنین‌_ولادت
#امیرالمومنین_مدح



«سه روز» بود، که در مکّه بی‌قراری بود
نگاه کعبه، پر از چشم‌انتظاری بود

«سه روز» صبح شد و، سایبان «حِجر و حَجَر»
سحابِ رحمت و ابرِ امیدواری بود

به احترام شکوفایی گل توحید
«سه روز» کار حرم عشق و رازداری بود

زِ هجر روی علی، کار «حِجر اسماعیل»
در این سه روز و سه شب، ندبه بود و زاری بود

پس از «سه روز» از آن روی ماه پرده گرفت
حرم که محرم اسرار کردگاری بود

صفای آینه از چشم «مَروه» می‌تابید
شمیم عاطفه از، «مُستَجار» جاری بود

زمین به مقدم مولود کعبه، می‌نازید
هوا هوای بهشتی، زمان بهاری بود

فرشتگان خدا، در مقام ابراهیم
سرودشان، غزل عشق و بی‌قراری بود

سحر به زمزم توحید، آبرو بخشید
علی، که زمزمۀ چشمه در صحاری بود
::
قسم به وحی و نبوّت که در کنار نبی
علی تمام وجودش، وفا و یاری بود

نشست بر لبش آیات «مؤمنون» آری
علی که جلوۀ آیات جان‌نثاری بود

چگونه نخل عدالت نمی‌نشست به بار
که اشک چشم علی، گرم آبیاری بود

امیر ظلم‌ستیز، افسر یتیم‌نواز!
یگانه آینۀ عدل و استواری بود

همین نه «مکّه» از او عطر ارغوانی یافت
«مدینه» از نَفَس او بنفشه‌کاری بود

علی، تجسّم اخلاص و صبر بود و امید
علی، تبلور ایمان و پایداری بود

علی، به واژۀ آزادگی تَقدّس داد
علی، تجلّی ایثار و بردباری بود

جهان کوچک ما حیف درنیافت که او
پر از کرامت فضل و بزرگواری بود!؟

قسم به کعبه که سجّادۀ گل‌افشانش
زِ خون جبهۀ او باغ رستگاری بود...


#محمدجواد_غفورزاده

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:13


#امیرالمومنین_مدح



صاحب اسرار «سُبْحانَ الّذي أَسْرى‏» علی‌ست...
بین آیات الهی، آیت کبری علی‌ست

«قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَد» تفسیری از اخلاص اوست
در کمال بندگی یکتای بی‌همتا علی‌ست

حافظ جان علی «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظا»
حافظ قرآن به «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا» علی‌ست

آیت الکرسی به اسم اعظمش مستمسک است
ای مسلمانان به قرآن «عُروةُ الوُثقی» علی‌ست...

سِیرْ در «ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» کُن
چشم دل وا کن ببین پیدا و ناپیدا علی‌ست...

«اُدْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ»
در مقام قاف قرآن جنت الاعلی علی‌ست

از «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَمَ» بپرس
تا بدانی در وفای عهدِ حق «اَوْفی» علی‌ست

آسمان «رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَه»
سفره‌دار «اَنْتَ خَیْرُ الرّازقین» مولا علی‌ست

نور علمش «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» است
«عَلَّمَ القرآن» علی و «عَلَّمَ الاَسما» علی‌ست

لوح محفوظ خدا، «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»
در دو عالم «يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفی» علی‌ست

در طریقت، رایت «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيل»
رهنمای «اَلّذِينَ جاهَدُوا فينا» علی‌ست

اختر تابندۀ «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‏»
ماه ظلمت‌سوز «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى‏» علی‌ست...

نوح، ایمن ماند از طوفان به یمن نام او
باء «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» علی‌ست

روح رحمان، قلب قرآن، جان یاسین، نفس فجر
صاحب قدر و معارج، شاهد إسری علی‌ست

عمره و حج و طواف و کعبه و رکن و مقام
زمزم و سعی و صفا و مروه و مسعی علی‌ست

«یا علی و یا عظیم و یا غفور و یا رحیم»
یا الهی! مظهر اسمائک الحسنی علی‌ست

یاد او «تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» کند
در نماز قرب ذکر الله اکبر یا علی‌ست

سجده، راز سر به مُهری بود و آخر فاش شد
رازدار «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَی» علی‌ست

بشنو از احمد حدیث «حیثما دار» علی
تا ببینی هر طرف رو آورد حق با علی‌ست

تیغش «أَنْزَلْنَا الْحَديد» و ضربتش «بَأْسٌ شَديد»
بهترین توصیف فتحش «لا فتی الا علی»ست

ذوالفقار، اثبات حق و نفی باطل می‌کند
بی‌گمان فاروق اعظم در جهان تنها علی‌ست...


#سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:13


#امیرالمومنین_مدح



او را که خدا آینه خویشتنش کرد
آورد به دنیا و یل بت شکنش کرد

بر خاک نظر کرد علی خاک طلا شد
بر سنگ نظر کرد عقیق یمنش کرد

در معرکه هرکس به مصاف علی آمد
مولا زره جنگی او را کفنش کرد

تا  دید عدو روبرویش تیغ علی را
جان زودتر از ضربه فرار از بدنش کرد

شد اوج سرافکندگی دشمن حیدر
آن کار که با ناقه سواران حسنش کرد

در مکتب خود حضرت زینب به رقیه
مدح علی آموخت و شیرین سخنش کرد

جبریل سعادت ز خدا خواست، خدا هم
در راه حسین بن علی سینه زنش کرد

از هجر علی کعبه عزادارترین شد
طوری که فقط جامه مشکی به تنش کرد

خوش عاقبت آن است که هنگام زیارت
مرگ آمد و با شاه نجف هموطنش کرد


#علی_ذوالقدر


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:13


#امیرالمؤمنین‌_ولادت
#رباعی


گویند حریم کعبه، در داشته است
از «سیزده رجب» خبر داشته است

از شدّتِ اشتیاقِ دیدار علی
دیوار حرم، شکاف برداشته است


#محمدجواد_غفورزاده #شفق
....

گل از نفس بهار چیدن دارد
انوار خــدا ،همیشه دیدن دارد

با دیدن اعجاز، به میلاد علی
صلوات فرشتگان شنیدن دارد

#سیدهاشم_وفایی

.....

خورشید زکعبه سرزده یاماه است
دل درطلب سپیدة دلخواه است

عطری که دل ازدست ملائک برده است
عطر نفس علی ولی الله است

#سیدهاشم_وفایی
.....

آفاق پُر از  زمزمه ی یاد علی است
مبهوت ز شوکت خداداد علی است

دیوار حرم چرا نخندد از شوق؟
وقتی که خدا ،شاد ز میلاد علی است


#سیدهاشم_وفایی

......

ای حیدریان به روح حیدر صلوات
برشافع ما به روز محشر صلوات

در روز ولادت علی شیر خدا
بفرست به مرتضی مکرر صلوات


#جعفر_حقیقت_پور

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:13


از زیر و بم جهان خبر داشت علی
زیر قدمش دُّر و گهر داشت علی
هنگام خطر جای پیمبر خوابید
جای خلفا نیز جگر داشت علی

#احسان_نرگسی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:13


#امیرالمومنین‌_ولادت


حریم کعبه است این جا و خیل پرده دارانش
به نزدیکش زنی، استاده دور از چشم یارانش
صفای باطنش پیداست از اشک چو بارانش

صفات نیک در ذاتش، فلک حیران، ملک ماتش؟
حرم محو مناجاتش، برآید کاش حاجاتش!
گرفتارست و می خواند، خدا را با دل و جانش


الهی! ذکر یارب یاربم باشد به لب تا کی؟
ز اندوه مَنِ بیدل، بنالد مرغ شب تا کی؟
دلم آمد به جان، این سوز و ساز و تاب و تب تا کی؟

ببین برق نگاهم را، سرشکم را گواهم را
مؤثّر کن تو آهم را، به من بنمای راهم را
که من مشتاق آن راهم که پیروزی ست پایانش


اگرچه بر سر راهم، غم ایام سد بسته
ولی صبر من این غم را به «حبلٌ مِنْ مَسَد» بسته
خدایا! دل به مهرت فاطمه بنت اسد بسته

تویی قدّوس و سبّوحش، قرار قلب مجروحش
اگر فانی شود روحش، توییکشتی، تویی نوحش
که هرکس با تو دل دارد چه باک از موج تطوفانش


به محبوبی که اندر بطن من گوید سخن با من
به آه عافیت سوزی، که یا او می کشد یا من
مرا مپسند بیش از این، گلاب اشک در دامن

که یک روح و دو تن دارد، دو گل در یک چمن دارد
دو شمع انجمن دارد، حسین و هم حسن دارد
ولی پرورده دامان زهرا جان به قربانش


علی، آن کس که مرغِ دل به شوقِ وصل او پر زد
علی آن کس که جبریلِ امینش حلقه بر در زد
علی، آن کس که شاید تکیه بر جای پیمبر زد

نظر با ما خَلَق دارد، به دین گوی سبق دارد
به صورت نور حق دارد، عنایت با «شفق» دارد
امیدست آن که بشمارند او را از محبّانش


#محمد_جواد_غفورزاده #شفق

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:13


#امیرالمومنین_مدح



مرده هم باشد خیالی نیست ، احیا می کند
کمترین کاری که با دل، مدح مولا می کند

کعبه او را جار زد ، تکلیف ما هم روشن است
سنگ بر مدح علی وقتی دهان وا می کند

معرفت را آن کسی دارد که قبل از خواستن
از علی ، ظرفیت آن را تمنا می کند

در نجف بودیم و باز از او نجف می خواستیم
عقل حیران بود از آنچه عشق با ما می کند

تازه می فهمد که ساقی کیست ، میخانه کجاست
مست ، انگور نجف را که تماشا می کند

رو به ایوان طلا باید که جان می باختیم
گاه عزرائیل هم با ما مدارا  می کند ...


#ناصر_دودانگه


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:13


#امیرالمومنین_مدح



آمده ام که دین خود به شیعیان ادا کنم
بوصف حجت خدا لب بلب آشنا کنم
مدح علی مرتضی خسروانما کنم
زگفتن صفات او خدای را رضا کنم
کور دو دیده ی عدو زنعت مرتضی کنم
بنام نامی علی غنچه ی لب چوواکنم

نثار طبع من کند هزارمرحباعلی

خیزوزجا وتیشه را بریشه ی اسف بزن
تیر دعای خویش را درست بر هدف بزن
دم زولای مرتضی قائمه ی نجف بزن
دست بدامن علی  امیر لوکشف بزن
پای بکوب برزمین خنده به صد شعف بزن
بنام نامی علی بگو علی و کف بزن

که هست بعد مصطفی امیر ورهنما علی


کعبه تویی حرم تویی سعی تویی صفا تویی
رکن تویی حجر تویی مروه تویی منی تویی
لطف تویی عطا تویی جود تویی سخا تویی
مهرتویی وفا تویی قدرتویی قضا تویی
شاه تویی گدا منم درد منم دوا تویی
بیکس وبینوا منم مونس ویار ما تویی

بکن زراه مرحمت یک نظری بما علی

تویی که یازده گهر به ماسوا عطا کنی
محیط دهر با صفا زصلخ مجتبی کنی
بیاری حسین خود تویاری خدا کنی
به زهد عابدین بنا عبادت و دعا کنی
زعلم باقر العلوم فامت جهل تا کنی
زصدق صادفت بیان اصول ما سواکنی

بنام موسیت کنی درد همه دوا علی

جان جهانیان تویی جان جهان فدای تو
رضاست بررضای حق دردوجهان رضای تو
به احتزار آورد جوادتو نوای تو
رنج کشد برای دین هادی توبرای تو
تکیه زند چوعسکری بعد نقی به جای تو
شاعر "ژولیده" زند زدل دم ازولای تو

بهر ظهور مهدیت زلطف کن دعا علی


#ژولیده_نیشابوری


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:13


#امیرالمومنین‌_ولادت



در شب میلادت ای وجه خدا
نور می تابد به جان ماسـوا

ماه امشب چشم دارد بر زمین
تا ببیند روی ماهِ خورشید آفرین

مکه امشب مهبط نور خداست
کعبه امشب قبله نه، قبله نماست

کعبه امشب در طواف روی توست
چشم اشک آلود زمزم سوی توست

حاصل حب و وداد حق تویی
فاش گویم خانه زاد حق تویی

×

مریم آن کاخ عبادت را ریاض
دید چون در خویش آثار مخاض

وحی آمد گرچه هستی محترم
لیک بیرون رو بدین حال از حرم

این مکان غیر از عبادتگاه نیست
مسجد است اینجا ولادتگاه نیست

گرچه فرزندت بود عیسی ولی
فرق ها دارد مسیحا با علی

مرده را گر زنده عیسی می کند
دردها را گر مداوا می کند

این همه از لطف و جود حیدر است
بودِ طفلت از وجود حیدر است

×

مریم ار چه مام پاکی خوانده شد
این چنین از خانه حق رانده شد

×

لیک بهر مادرت از آسمان
در چنین حالی ندا آمد بمان

فاطمه، بنت اسد ،ام اسد
غم مبادا بر دلت یک دم رسد

آمدی در کوی ما محزون مرو
همچو مریم از حرم بیرون مرو

کشتی دین را تو نوح آورده ای
بهر جسم کعبه روح آورده ای

ای شُکوه محض، معنای وقار
ای عفاف و زهد را آموزگار

باغبانا! بـه از این دادم تورا
غنچه ای گل آفرین دادم تورا

فاطمه ای درّ هستی را صدف
هست طفلت آفرینش را هدف

مژده ای شمس ولایت را فلک
هست او بر سفره هستی، نمک

 گرچه فخرکون و مافیهاست او
فخرش این بس، همسر زهراست او

×

فاطمه از این ندا مسرور شد
درد، شیرین و دلش پرشور شد

همسفر با دل شد و پرواز کرد
چشم خود را سوی کعبه باز کرد

 ×

کعبه دست و پای خود گم کرده بود
بر رخش اما تبسم کرده بود

زانکه مهمانی بلند آوازه داشت
از حضورش شور و حالی تازه داشت

کعبه یک در داشت آن هم مشرکان
رفت و آمد می نمودندی از آن

گفت با خود هوش باش او حیدر است
نی سزاوار ورود از این در است

باز کن ای بیت پاک داوری
بهر باب الله باب دیگری

این بگفت و نعره بر افلاک زد
بهر مولا سینه خود چاک زد:

کای به رضوان ساقی کوثر بیا
وی در رحمت ، تو از این در بیا

ای فدای مقدمت حِجر و حَجَر
گشته از هجر تو زمزم دیده تر

ای تو چشم حق، ببین چشم ترم
وی تو دست حق، بنه پا بر سرم

میهمان ای جان تو بر جانانه ای
میهمان نه، بلکه صاحب خانه ای

×

ای بلند آوازه از نامت حرم
حرمتت کرده حرم را محترم

تا زند بوسه به پایت چشمِ خاک
کعبه هم چون گل، بزد بر سینه چاک

خانه ی معبود بر روی زمین
در طوافت بود و می گفتا چنین:

با ولای تو، عبادت کامل است
طوف من، بی حب حیدر باطل است



#مهدی_ریاحی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:13


#امیرالمومنین


گر دم ز ولایش نزنم می‌ میرم
گر پر به هوایش نزنم می‌ میرم

در هر نفسی علی علی می‌ گویم
یک لحظه صدایش نزنم می‌ میرم

......

با چشم ترم علی علی می‌گویم
وقت سحرم علی علی می‌گویم

حالا که «پدر» نیست کنارم، مولا!
جای پدرم علی علی می‌گویم


#سیدمجتبی_شجاع

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 22:13


#امیرالمومنین
#حضرت_فاطمه_بنت_اسد
#فاطمه_بنت_اسد


تقدیم به فاطمه بنت اسد سلام‌الله‌علیها
مادر امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب



فقط یک بار در کعبه قرارِ جان و جانان بود
دمی که فاطمه بنت اسد مهمان در آن بود

زنی پاکیزه تر از هاجر و والاتر از مریم
زنی که چون عروسش ، قدر او هم نیز پنهان بود

سخن می‌گفت با آن کودکی که بود در بطنش
سخن می‌گفت باطفلی که درجسم حرم جان بود

فرشته ها برای او طعام از جنت آوردند
سه روز آن برترینِ  بانوان در کعبه مهمان بود

محمد خاتم پیغمبران را او وصی آورد
شبیه آمنه از برترین زنهای دوران بود

زنی یکتا پرست از پیروان  دین ابراهیم
زنی که چون ابوطالب وجودش غرق ایمان بود

دو دریای بهم پیوسته ، فرزند و عروس اوست
بخوان مادر بزرگ حضرت " لؤلؤ وَ مرجان" بود

به طبع "طالبش" اشعار نعتِ مصطفی جاری
"عقیلش" را نخستین عقل عالم از محبان بود

خدا به "جعفرش" دو بال در محشر عطا کرده
خدا مداح فرزندش "علی" در متن قرآن بود

علی که باعثِ خلقت ، علی که وارثِ یس
علی که مومنون و عادیات و نور و انسان بود

به دامانش نبی را پرورش می داد و میدیدند
که آتش تا همیشه دور از آن آغوش و دامان بود


#میثم_مومنی_نژاد

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 15:17


باسلام
عزیزانی که در دسترسی به تلگرام مشکل دارند اگر در پیام رسان ایتا حضور دارند میتوانند از کانال شعرمذهبی رضیع الحسین علیه السلام در ایتا استفاده کنند

کانال شعرمذهبی رضیع الحسین
https://eitaa.com/raziolhossein

کانال نوحه رضیع الحسین
https://eitaa.com/raziolhossein1


@raziolhossein
@raziolhossein1
التماس دعا🙏
یاعلیمدد
اللهم العن الجبت و الطاغوت

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 15:14


#امیرالمومنین_ولادت
#رباعی

با قدر تو ، قبله را چنین قابل کرد
معنی ی طواف خانه را کامل کرد

آن روز خدا ، ز جبرییل گلویت
قرآن به محمد امین نازل کرد


#میثم_مومنی_نژاد

.......

آئینه ی الله الصمد را صلوات
وین صُنع خداوند احد را صلوات

حق داد چه نور بصری فاطمه را
نور بصر بنت اسد را صلوات

#علی_قمی
......

ای حیدریان به روح حیدر صلوات
برشافع ما به روز محشر صلوات

در روز ولادت علی شیر خدا
بفرست به مرتضی مکرر صلوات

#جعفر_حقیقت_پور

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

11 Jan, 15:14


#تک_بیتی_علوی

چو پای بست ولای ابوتراب شدم
به دوزخ ابدی ایمن از عذاب شدم

#صامت_بروجردی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

04 Jan, 14:30


#امام_هادی_شهادت



از این حرم نفسِ مستجاب را ببرید
هزار فیض، هزاران جواب را ببرید

دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
دعای حضرت عالیجناب را ببرید

نگاه سامره‌ایِ امامِ ما کافی است
اگر به حشر بگویند  عذاب را ببرید

قسم به نورِ جبینش که در حضورِ امام
نیاز نیست به غیر، آفتاب را ببرید

برای هر گره‌ی خود  برای هر بن‌بست
هزار چاره‌‌ی دور از حساب را ببرید

من آن خسم که به دستان سیل می‌گردم
به آن حرم منِ خانه خراب را ببرید

 
میانِ کوچه امامم نفس نفس می‌زد
حیا کنید  زِ دستش طناب را ببرید

امام و بزم حرام و چرا نمی‌گویند
که از مقابل آقا شراب را ببرید

کشیده بر جگرش زهر شعله، اما گفت:
که جدم آب نخورده‌است آب را ببرید

حکیمه خواهر او دید دست و پا زدنش
کنار او پسری دل کباب را ببرید

صدا زدند برای تنِ مبارک او
گل و گلاب و کفنهای ناب را ببرید

میان کرببلا خواهری صدا می‌زد
که هلهله نکنید، اضطراب را ببرید

اگر به مرکب خود می‌دهید حرفی نیست
دو جرعه هم سوی گودال آب را ببرید

از آنطرف سرِ اصغر به نیزه می‌آید
از این طرف روی ناقه رُباب را ببرید


#حسن_لطفی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

04 Jan, 14:09


#امام_هادی_شهادت


به غیر زهر جفا، با کس آشنا نشدم
تمام دردم و یک لحظه‌ام دوا نشدم

منم که از همه رفع بلا کنم امّا
دمی نبود که غرق غم و بلا نشدم

میان کوچه در آن لحظه که زمین خوردم
به ضرب کعب نی و تازیانه پا نشدم

مرا به مجلس می با شتاب آوردند
ولی غریب تر از دخت مرتضی نشدم

به روی زخم لبم پای چوب،باز نشد
نخورده چوب به لبها و بیصدا نشدم

ز کودکانم اگر چه جدا شدم اما
شبیه پیکر جدّم، جدا جدا نشدم

دلم شکست زمانی که شد کفن بدنم
خدا گواست که محتاج بوریا نشدم

به روی پیکرم اصلاً کسی قدم نزده
که پاره پاره تن از سُمّ اسبها نشدم


#محمود_اسدی_شائق

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Jan, 14:13


#امام_هادی_شهادت


همراه با زیارت زیبای جامعه
در هر فراز نام تو را ذکر میکنم
یاإهدنا الصراط نمازمقربین
درهرنماز نام تورا ذکر میکنم

حتی مسیحیان به دمت معتقد شدند
وقتی مسیح نذرتو کردوشفا گرفت
دیشب مریض خانه ی ما باوساطتت
شد روبه راه،، تذکره ی کربلا گرفت

پیچیده سوزناله ی تو بین قرن ها
آهت اثر نمود وجهان پر شراره شد
باپاره پاره ی جگرت این غزل گریست
باخون دل نوشته شدوچارپاره شد

بالاسر تو ضامن آهو کشید آه
برجمع سوگوارتو آهو اضافه ش
ازروی درد ناله زدی وای مادرم
کم شد زسینه،، درد وبه پهلو اضافه شد

روز دوشنبه زهرومغیره یکی شده
باتازیانه برجگرت حمله ورشدند
روزدوشنبه داغ دلت باز تازه شد
یادآور مصیبت دیوارودر شدند

گرچه به روی سینه ی تو زهر پاگذاشت
دور وبر تو خولی وشمروسنان نبود
گرچه به تو تعارف جام شراب شد
دیگر خبر زطشت ولب وخیزران نبود
..
ازقتلگاه کرببلا سر در آورد
هرکس که کرد مرثیه خوانی قتل تو
یک تادوازده .....همه راشمر کشته است
آن ضربه ی دهم شده بانی قتل تو

#محسن_حنیفی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Jan, 06:51


#امام_هادی_علیه_السلام
#امام_هادی_شهادت


ما غلام و شاهمان هادی سلام الله علیه
دلبر دلخواهمان هادی سلام الله علیه
در شب غم ماهمان هادی سلام الله علیه
شد چراغ راهمان هادی سلام الله علیه

تا ابد ممنون الطاف خدا هستیم ما
بنده ی ابن الرضای سامرا هستیم ما

صاحب این روضه من را اهل ایمان کرده است
آتش عشقش جهانم را گلستان کرده است
اعتقادم را غدیریه * دو چندان کرده است
جمع ما را جامعه خوانی مسلمان کرده است

در هجوم خشکسالی ، ابر باران می شویم
هر زمان که دسته جمعی ، جامعه خوان می شویم

باز در ماه رجب مهمان هادی گشته ایم
بی قرار از دوری ایوان هادی گشته ایم
همچو عرشی ها ، سیهپوشان هادی گشته ایم
با امام عسکری ، گریان هادی گشته ایم

آسمانی پر ستاره ، آسمان را خاک کرد
زد گریبان چاک و قلب آسمان را چاک کرد

باز هم روز دوشنبه ، مادری ها شعله ور
باز هم روز دوشنبه ، فاطمه،  داغ پسر
باز هم روز دوشنبه ، تازه شد داغ جگر
عسکری گوید گهی مادر ، گهی گوید پدر

این حسن ها را دوشنبه ها ، فلک دلگیر کرد
این حسن ها را دوشنبه ها ، تحیر پیر کرد

سامرا ! کو مهربانی ، کو ادب ای وای وای
میهمان و دست بسته ، نیمه شب ، ای وای وای
باده و سلطان دین ، یا للعجب ای وای وای
زنده غم های صفر  ، شد در رجب ، ای وای وای

گمرهان با حضرت هادی چه ها کردند آه
کعبه را با زور در بت خانه آوردند آه

باز هم با نام دین ، از دین تخلف می کنند
باز دنیا را پر از شرم و تاسف می کنند
دور از کنعان ، چه توهین ها به یوسف می کنند
بر ولی الله ِ ما ، باده تعارف می کنند

مِی تعارف کرد اما مِی به روی سر نریخت
هر چه شد دیگر در اینجا حرمت خواهر نریخت


* زیارت غدیریه امام هادی علیه السلام


#محمدحسین_رحیمیان

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Jan, 06:49


#امام_هادی_شهادت
#امام_زمان #رباعی

از سامره دوریم ولی نالانیم
دلگیر و شکسته‌ بال وسرگردانیم

دستی برسان بر سر ما ،بر ما که
در بزم عزای جدّتان مهمانیم


#مجتبی_صمدی_شهاب

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Jan, 06:45


#امام_زمان_مناجات
#امام_هادی_شهادت


هرچند بی تو غصه هست و نیست شادی
از یادت اما با صفاتر نیست یادی

شادی وصلی هست حتما بعد از این که
در سینه ام درد فراقت را نهادی

آقا به یاد صبح موعودت می افتم
با جلوه ی خورشید از هر بامدادی

هر بار که می خوانمت من حتم دارم
که حرف این آلوده را هم گوش دادی

نام تو را می خوانم و می دانم آقا
هست از سر من این سعادت هم زیادی

تو مهربانی ، تو کریمی ، تو جوادی
باب الحوائج هستی و باب المرادی

ما میهمان روضه ات هستیم امشب
ای مرثیه خوان مصیبت های هادی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Jan, 04:59


#امام_زمان_مناجات
#ماه_رجب


از حد گذشت طاقت روح و روان من
دستی بکش به روی دلم..،مهربان من!

با هر تکان عقربه اشکم درآمده
لحظه به لحظه بی تو تَلَف شد زمان من

ایّوب‌وار در طلبت صبر می کنم
هرچند نیست طاقت آن در توان من

سرمای دوریِ تو به جانم رُسوخ کرد
چیزی نمانده یخ بزند استخوان من

در عشقِ تو قبول شدم؟! رد شدم؟!..،بگو...
آخر چه شد نتیجه ی این امتحان من

" عاشق به کعبه حاجت خود را نمی بَرَد " *
تنها به پیشگاه تو وا شد زبان من

خم کرده شانه‌های مرا بار معصیت
سرمشق عبرتی شده قدِّ کمان من

من از گناه خسته شدم ، اَیُّهَا الْعَزیز!
دارد زیاد می شود آقا! زیان من

یک گریه ی درست و حسابی نکرده ام...
ای خاک بر سر من و بر دیدگان من

هنگام مشکلات امیدم فقط علی‌ست
اُعجوبه‌ایست این پدر قهرمان من!

خورد و خوراک هر شب و روزم ، نجف شده
آن بارگاه را بده امشب نشان من

ماه رجب عجیب دلم پیش کربلاست
صحن حسین می بَرَد از کف عنان من

آقا! تو را قسم به همین تشنه‌لب..،بیا
تا که اجل نیامده ، برگرد..، جان من!
.
.
هنگام ذبح دلهره ی خیمه‌گاه داشت
در زیر تیغ گفت: خدااا ! دخترانِ من...

*صائب تبریزی

#بردیا_محمدی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Jan, 04:59


#امام_زمان_مناجات


گر بی تو بگذرد عمر بگذار تا بمیرم
ور با تو بایدم زیست آخر چرا بمیرم

یا بنگرم به حسنت یا چشم خود درآرم
یا دامنت بگیرم در دست، یا بمیرم

یک عمر با شمایم باشد همین دعایم
هم با شما بمانم هم با شما بمیرم

گر عضو عضوم از هم گردد جدا هماره
خوشتر بود که یکدم از تو جدا بمیرم

یک عمر زهد و طاعت بی مهر توست نارم
حتّی اگر به مروه یا در صفا بمیرم

ای شمع جان برافروز تا در هوات هر روز
هم دم به دم بسوزم هم بارها بمیرم

با عشق، زنده هستم خاک درِ تو هستم
گر بر زمین دهم جان یا در سما بمیرم

در شعله می توان سوخت لب تشنه می توان مرد
یارب مباد روزی بی کربلا بمیرم

خیزد زبند بندم آوای نینوایی
از بس که دوست دارم در نینوا بمیرم

من «میثم» تو هستم دل بر غم تو بستم
باشد که همچو میثم بی دست و پا بمیرم


#غلامرضا_سازگار

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Jan, 04:59


#امام_زمان_مناجات
#رباعی

دلواپسم و چشم به در دوخته ام
در شعله ی آه دل بر افروخته ام

یک جرعه نگاه کن ، " فقد طال صدی"
عمری است در انتظار تو سوخته ام

....

از راه بیایی و دلم شاد شود
ویرانه به دست لطفت آباد شود

مردم همه دنبال هوا و هوس اند
مولای من !  از شما چه کم یاد شود

...

هر وقت گرفته ایم فال خودمان
بد آمده روز و ماه و سال خودمان

یک راه نجات مانده آن هم این که
ما را نکنی رها به حال خودمان


#کمیل_کاشانی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Jan, 04:59


#امام_زمان_مناجات


منم همان که به عصیان، شکست پیمانش
همان که جهل، کشیده به سمت کفرانش

امام عصر، منم بنده ای که یک عمر است
فریب خورد و به پایان رسیده دورانش

از آسمان نگاهت، مرا گناه انداخت
کشید و برد در اعماق چاه خسرانش

مرا نخواست کسی و نبود خواهانم
خوشا کسی که تویی خواستار و خواهانش

بیا و حال خوشی را که رفته از دستم
به یک دعای سحرگاه، بازگردانش

به دل ولای علی هست و از ازل شده ام
به اذن فاطمه از طیف ریزه خوارانش

خدا کند که به یک گوشه چشمِ خود مادر
به نوکران برساند نَمی از احسانش

اگر شروع شود کارها به نام علی
به لطف حضرت زهرا خوش است پایانش

چه منتی است به هر کس شده است فرزندش
چه مادری است، همه مادران به قربانش

روا نبود چنین، مادری حسینش را...
به روی نیزه ببیند، شود پریشانش

روا نبود که در ازدحام مجلس شام
میان طشت ببیند شکسته دندانش


#محمدجواد_شیرازی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Jan, 04:59


#امام_زمان_مناجات
#رباعی


ای شاهد روزگار وقت مدد است
ای حجت کردگار وقت مدد است

یا حضرت صاحب العجل  یا مهدی
ای وارث ذولفقار وقت مدد است


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Jan, 04:59


.            بسم‌الله الرحمن الرحیم

                هذا_یوم_الجمعه
      و هو یومک المتوقع فیه ظهورک

  دعای سلامتی حضرت فراموش نشود

   اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن
ِ
   صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ

  السَّاعَة وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً

وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ

     اَرْضَكَ طَوْعاً ًوَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا
.
      جهت سلامتی و تعجیل در فرج
۵صلوات به حضرت زهرا و حضرت خدیجه
هدیه بفرمایید

🏴اللهم‌صل‌علی‌محمد‌و‌آل‌محمد‌و‌عجل‌فرجهم 🏴

         .          اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج

شعر مذهبی رضیع الـحسین

02 Jan, 20:19


#امام_هادی_شهادت


تو آن نوری که فَهمی ابتدا و انتهایت را
نمی‌‌فهمد، چنان‌که هیچ کس ذاتِ خدایت را

گِل ما موم شد در دست‌هایت لحظه‌ی خِلقت
همان دَم که عطا کردند خاکِ سامرایت را

چراغِ راه می‌خواهم، سری از سجده‌ات بردار
قیامی کن ببینم روی مصباح‌ُالهُدایت را

صراط‌َالمستقیم از دور نورِ سایه‌ات را دید
میان نقشه‌اش انداخت نقشِ ردّ پایت را

تویی که می‌شنیدی از سکوتِ سنگ، آهش را
کسی نشنید کوهِ بغضْ‌ بر دوشِ صدایت را

تو را بُردند از غربت به غربت، این چه تبعیدی‌ست؟
عوض کردند شکلِ ظاهرِ ماتم‌سرایت را

به زَعم دشمنان، درّندگان هم دشمنت بودند
قفس دیدی، در آغوشت کشیدی دوست‌هایت را

گواهی می‌دهد چشمانِ خیسِ آیه‌ی تطهیر
به بزم روضه‌‌های شام، وا کردند پایت را

از این غربت سفر کردی به عرش چادری خاکی
همان چادر که برپا کرد در جنّت عزایت را

به اجدادِ غریبت اقتدا کن، "فَابکِ لِلمَظلوم"
بخوان با مادرِ خود روضه‌های کربلایت را


#رضا_قاسمی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

02 Jan, 20:12


#امام_هادی_شهادت



ماه در آینه ی چشمِ تو خلوت می کرد
آسِمان زیر قدم هات زیارت می کرد

عرق شرم به پیشانی خورشید چه بود؟
پیش اجلال تو احساسِ حقارت می کرد

سَرِ سجاده ی عشقت دو سه نوبت در روز
جبرئیل آمده و عرض ارادت می کرد

به گدایت عَوَضِ سنگ طلا بخشیدی
دست هایت چه کریمانه کرامت می کرد

«ابن سِکّیت» شدن ها اثر چشم تو بود
دلِ نرمت همه را زود هدایت می کرد

با «غدیریه» امامت به سرانجام رسید
مُصحفت «جامعه» تکمیل رسالت می کرد

هر چه کردند نشد نور تو خاموش شود
مِهر تو بر همه ی شهر سرایت می کرد

متوکل به تماشای شرابت می برد
بس که بر اوج مقام تو حسادت می کرد

شعر خواندی و لبت گرم مذمت ها بود
کِی به لبهای ترک خورده جسارت می کرد

خبر از خیره شدن های به ناموس نبود
هر که در محضرتان بود،رعایت می کرد

سامرا  شام  نشد تا که ببینند همه
خیزران بر لب و دندان چه قیامت می کرد...



#علی_علی_بیگی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

02 Jan, 20:12


#امام_هادی_علیه_السلام
#تک_بیت

کاش چون شیر که در پای تو افتاد به خاک
اسب ها از تنِ جدّ تو حیا می کردند

#حامد_آقایی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

02 Jan, 20:12


#امام_هادی_علیه_السلام


بگذار کمی عرض ارادت بنویسم
دور از تو و با نیت قربت بنویسم

سجاده‌ی شب پهن شده، حیّ علی شعر
بگذار برایت دو سه رکعت بنویسم

بگذار که ده مرتبه در ظلمت این شهر
یا هادی و یا هادیِ امت بنویسم

شاید که چنان رود، سر راه بیایم
بر صفحه‌ی صحرای جنون خط بنویسم

با ذره‌ای از مهر تو،‌ای چشمه‌ی خورشید
از نور تو، تا روز قیامت بنویسم

با این همه آلودگی،‌ای آیه تطهیر
از سوره‌ی انفاق و کرامت بنویسم

از سنگ زدن بر دل آئینه بگویم
از سوختن پرده‌ی حرمت بنویسم

دست و قلمم نه، دهنم بشکند امروز
چیزی اگر از حد جسارت بنویسم

من آمده ام نقطه سر خط بنویسم
از جامعه، از شرح زیارت بنویسم‌

ای مهبط وحی،‌ای نفست معدن رحمت
بگذار که از چشمه‌ی حکمت بنویسم

وقتی که تویی راه رسیدن به خداوند
این قافیه را نیز هدایت بنویسم

آه‌ای دهمین ذکر مُجیبُ الدَّعَواتم
مضطرّم و بگذار که حاجت بنویسم

حالا که نوشتند «و کُنتُم شُفَعائی»
بگذار ز اسباب شفاعت بنویسم


#محسن_عربخالقی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

02 Jan, 20:12


#امام_هادی_مدح
#امام_هادی_شهادت


آیه ها جز دعا نیاوردند
غیر یا ربّنا نیاوردند

سجده ها بی ولای اهل البیت
رو به سوی خدا نیاوردند

بین هر سطری از روایت ها
جز حدیث کسا نیاوردند

خرج ما گردن کریمان است
خم به ابروی ما نیاوردند

ابرها تاکنون روی دستِ
سحر سامرا نیاوردند

خادمان، بی اجازهء هادی
پشت این در، گدا نیاوردند

اربعین، قبل سامرا رفتن
گریه های مرا نیاوردند

یار ما را به پادگان بُردند
به سرش کم بلا نیاوردند

تا دم کاخِ قاتلش او را
بی غم و ناسزا نیاوردند

بین زندان پس از اذیت او
آب و نان و غذا نیاوردند

گرچه با زهر کشته شد آخر
تشت، چون مجتبا نیاوردند

بین این روضه ها فراتر از
روضهء کربلا نیاوردند

بدنش را شبیه جسم حسین
بارها زیر پا نیاوردند

بین گودال، پیش مادر او
خنجری در قفا نیاوردند

نوک چکمه به پهلویش نزدند
پیرمردان عصا نیاوردند

از تنش جای هدیه و سوغات
پیرهن یا عبا نیاوردند

زود تشییع شد، نه بعد سه روز
بهر او بوریا نیاوردند

خواهری را زدند در کوفه
پای زخمش دوا نیاوردند

نان و خرما به بچه ها دادند
زینبش را بجا نیاوردند

رفت تنها میان بزم شراب
سر زینب چه ها نیاوردند!


#رضا_دین_پرور


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

02 Jan, 20:12


#امام_هادی_شهادت


به روى خاک غربت سر نهادم یا رسول الله
ز دست دشمنان از پا فتادم یا رسول الله

ز آه آتشین و آب چشم و نالۀ جانسوز
بساط ظلم را بر باد دادم یا رسول الله

به زندان از غم موسى ابن جعفر جدّ مظلومم
برآمد آه سوزان از نهادم یا رسول الله

على را نور عینم من، گل باغ حسینم من
ببین فرزند دلبند جوادم یا رسول الله

فراز قلّه ی کوهى مرا برد از پى تهدید
همان کو داشت اندر دل عنادم یا رسول الله

ز سوز زهر خصم دون شدم مسموم در غربت
ز کف جان در ره جانانه دادم یا رسول الله

نگردد محو در تاریخ، شعر «حافظى» هرگز
چو با سوز درونش کرده یادم یا رسول الله


#محسن_حافظی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

02 Jan, 20:12


#امام_هادی_شهادت


آن دشمنی كه بر جگرم نقش غم كشید
جان از تنم به حربۀ زهرِ ستم كشید

ابنُ الرضایم و ز رضا ارث برده ام
زهر جفا مرا به همان پیچ و خم كشید

در احتضارم و بدنم درد می كند
این سَمّ جان شكار ، توان از دلم كشید

وقتی كه دید، تشنگی ام قاتل من است
جان را اَجل ز سینۀ من لاجَرم كشید

عمرم شبیه مادر پهلو شكسته شد
نخل جوانی ام ثمر از عمرِ كم كشید

جز زهر كینه مایۀ آرامشم نشد
دریا ز موج خسته شد و چشمه نَم كشید

این ظلم ها هدایت ما را عوض نكرد
شكر خدا، ولایت ما تا عجم كشید

نام علی و فاطمه جاوید مانده است
دشمن خیال كرد بر آنان قلم كشید

ما روی دوش، پرچم عصمت كشیده ایم
دردا، عدو علیه عدالت علَم كشید

دنیا كه خود به خود، قفسِ جانِ خسته بود
تبعید هم به گوشه ای از مَردمَم كشید

از آفتاب زندگی ام بهره كم گرفت
شرمنده ام كه سختی از آن اُمتّم كشید

افطار كردم و جگرم پاره پاره شد
جدّم رسید و وقت سحر در برم كشید

در آخرین نفس، پسرم چون بغل گشود
بُغضش گرفت و پارچه ای بر سرم كشید

طاغوت، با سلالۀ زهرا چه ها نكرد
ما را برون ز خانه چو یك متّهم كشید

بالا گرفت كار جسارت به اهل بیت
كارم به سوی بزم شراب و ستم كشید

من وارث بلای خرابه نشینی ام
سوز دلم دوباره به درد و اَلَم كشید

ای كربلا! چو شاهدِ ویرانی ات شدم
گویی كه ابن سعد سنان بر تنم كشید

بهتر كه قبر مادر ما مخفیانه ماند
ورنه كدام حرمله دست از حرم كشید


#محمود_ژولیده

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

02 Jan, 20:12


#امام_هادی_علیه_السلام
#امام_هادی_مدح


بازهم عشقت مرا یاد خدا انداخته
شورشیرینی به ذکر ربنّا انداخته

یامن ارجوه لکل خیر،مارا باز هم
یاد الطاف تو درماه خدا انداخته

ای امام عزّت وآزادگی ، مهرشما
طوق گل برگردن اهل ولا انداخته

ای ولی الله اعظم دردل ما مهرتان
شوق پروازی به سوی سامرا انداخته

نوری ازاعجاز تو درپیش چشم منکران
شیر را ازپرده درپای شما انداخته

با چنین اعجاز باید درمقام تو نوشت
هادی دین بهتراز موسی عصا انداخته

رفتن تو درمیان برکه ی شیران، مرا
یاد گودال منای کربلا انداخته

بُردنت درمحفل آلودۀ شُرب شراب
خستگان را یاد تشتی از طلا انداخته

ماجرای آن لب ودندان وچوب خیزران
عمه ی مظلومه ات را از نوا انداخته

غافل است از آتش قهر خدا در رستخیز
آن که برجان شما زهر جفا انداخته

چون «وفایی» درعزای تو زبس نالیده ام
پنجه ی بغضی مراهم از صدا انداخته


#سیدهاشم_وفایی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

02 Jan, 20:12


#امام_هادی_شهادت


غریبِ شهر کجا ظلمِ بی‌حساب کجا
بزرگ‌زاده کجا خانه‌ای خراب کجا

مدینه غرق بلا  سامرا اسیر جفا
ببین که بی‌کسی‌ات از کجاست تا به‌کجا

تو زهر خوردی و راحت شدی از آنهمه زجر
شرارِ زهر کجا آنهمه عذاب کجا

تو را به سامره آورد دست و پا بزنی
کجاست دردِ تو و  دادِ بی جواب کجا؟

اسیر سامره توهین تعارفت کردند
کسی نگفت حیا کن از آن جناب‌....کجا

رواست جان بدهم من بعد این روضه
امام شیعه کجا مجلس شراب کجا

تنت کفن شد و شد روضه  که تن تو کجا
تنی رها شده در زیر آفتاب کجا

گریز گریه شده ازدحام تشییعت
لبان تشنه کجا یک دو جرعه آب کجا

سرِ حسن به سلامت ،کنار تو می‌گفت:
که من کجا و یتیم پُر اضطراب کجا

تبِ سه‌ساله و خار و خس و نفَس تنگی
گلوی دختر و بی‌تابیِ طناب کجا

به روی ناقه نشسته است مادری اما
صدای حرمله و گریه‌ی رُباب کجا

به گریه گفت به زینب دوباره اصغر نیست
که نیزدار کجا رفته با شتاب کجا...


#حسن_لطفی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

02 Jan, 20:12


#امام_هادی_شهادت


نمی دیدند غیر از التهاب و اضطراب آنجا
در یک خانه وا شد بارِ دیگر با شتاب آنجا

امام شیعه را با دستهای بسته می بردند
دوباره باز شد در کوچه ها پای طناب آنجا

کجا خانِ صَعالیک است شأن حضرت هادی
از این غم شد دل صدیقه کبری کباب آنجا

به هر صورت امام شیعه را تحقیر می‌کردند
تعارف شد به جان شیعیان جام‌شراب آنجا

علی الظاهر دوشنبه زهر جانش را گرفت اما
لبش تر شد خدا را شکر با یک جرعه آب آنجا

امام عسکری آمد نمازی خواند و دفنش کرد
تن او را سه روز و شب نسوزاند آفتاب آنجا

اگرچه زهر جانسوز است اما لااقل دیگر
محاسن را نکرد از خون پیشانی خضاب آنجا

نشد بی حرمتی هرگز به اهل خانه بعد از او
نشد توهین به فرزند و زن و ناموس باب آنجا

خدا را شکر بین این همه آدم نبود ای دل
یکی مثل علی اصغر یکی مثل رباب آنجا
.
.
.
«جوان حضرت هادی به بالینش رسید اینجا
جوانش دست و پا زد سید اهل شباب آنجا»

#محمود_یوسفی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

02 Jan, 20:12


#امام_هادی_شهادت


دلم بدون تو محکوم بر پریشانی است
همیشه گوشه نگاهت علاج حیرانی است

سلام حضرت ابن الرضای دوم ما
فدای تو چه قَدَر رافتت خراسانی است

تو در تمام حرم ها کنار من هستی
زیارتم همه لطفش به جامعه خوانی است

علی ِچارم ِ دین ، هر که بنده تو نشد
تمام بندگی اش کفر و نامسلمانی است

به میوه ی دلت آقا بگو که برگردد
بهار گم شده اینجا ، هوا زمستانی است

زخشکسالی و قحطی چه غم که دل بستم
به خانه ای که همیشه در آن فراوانی است

چه در کنار گدایان ، چه کاخ آن ملعون
به هر کجا که رود کار او سلیمانی است

عزیز مصر بریز اشک بر عزیز جواد
میان سامره مانده  ، غریب و زندانی است

چه آمده است به یادش میان بزم شراب
هوای حضرت دریا چه قدر طوفانی است

دوشنبه ، گریه ، حسن ، سامرا مدینه شده
دوشنبه های حسن ها همیشه بارانی است

حسن به گریه فقط زیر لب بگوید شکر
که دست دیو و دد اینجا عقیق بابا نیست


#محمدحسین_رحیمیان


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Dec, 18:17


#امیرالمؤمنین_مدح



جای آن اَست کِه شاهان زِ تُو شَرمَندِه شَوَند
سَلطَنَت را بِگُذارَند و تُو را بَندِه شَوَنَد

گر به خاکِ قَدَمَت سَجدِه مُیسّر گردد
سَرفَرازانِ جَهان جُمله سَراَفکَندِه شَوَند

بَر سَر خاکِ شَهیدان اَگر اُفتَد گُذَرَت
کُشتِه و مُردِه هَمِه از قَدَمَت زِندِه شَوَند

جَمعِ خُوبان هَمِه چُون کُوکَب و خُورشِید تُویی
تُو بُرُون آی، کِه اِین جُملِه پَراکَندِه شَوَند

هِیچ ذُوقی بِه ازین نِیست که از غایَتِ شُوق
چِشمِ مَن گِریَد و لَب‌های تُو دَر خَندِه شَوَند

گر تُو آن طَلعَتِ فَرّخ بِنَمایی رُوزِی
تِیره‌رُوزان هَمِه با طالِع فَرخُندِه شَوَند

اَگر اِین اَست، #هلالی شَرَفِ پایهء عِشق
هَمِه‌کَس طالِب اِین دُولَت پایَندِه شَونَد


#هلالی_جغتایی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Dec, 14:37


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


آنکه خوانده خداش مُمتَحَنَش
چل نفر خسته اند از زدنش

لگد دومی به پهلو خورد
آه از ضربه‌ی کمرشکنش

مقتل آورده است: مادر سوخت
عالم آتش گرفت از این سخنش

فاطمه بین شعله ، گیر افتاد
چنگ انداخت "در" به پیرهنش

بی پناه است جان‌پناه علی
میخ رفته به جنگ تن به تنش

غرق خون است باغ سبزِ نبی
له شده زیر چکمه ها چمنش

فاطمه زیر دست و پا..،کوشید
نام حیدر نیفتد از دهنش

وسط کوچه گوشواره شکست...
این بلا را که دیده ؟! جز حسنش

به عیادت نیامده اَحَدی
اُف به همسایه‌ها..،به مرد و زنش

خیره به خونِ بستر است حسین
کُشته ما را نگاهِ بی کفنش
.
.
دوره اش می کنند در گودال
تک و تنها..،به دور از وطنش

نوکِ مسمار می شود نیزه...
وای از وضعِ درهم بدنش


#بردیا_محمدی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Dec, 14:35


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #غسل


خزان گرفت گل نازکِ وجودت را
گرفته بود غم و درد تار و پودت را

تو دست شستی و رفتی از این جهان زهرا
علی چگونه بشوید تن کبودت را…

#محمدحسین_مهدی_پناه

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Dec, 14:34


#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه


اگر می‌خواستی سوزی در آتش، حاصل ما را
چرا با داغ زهرا آشنا کردی دل ما را؟

اگر می‌خواستی خاکستر ما را دهی بر باد
چرا با اشک بر زهرا عجین کردی گِل ما را؟

اگر می‌خواستی باشیم دور از تربت پاکش
چرا دادی به دست دل، عنان محمل ما را؟

اگر ما را پذیرای غم زهرا نمی‌دیدی
نمی‌دادی به پیک غم، نشان منزل ما را

تو می‌دانی که ما پروانه‌ها ممنون زهراییم
که روشن می‌کند هر شب، چراغ محفل ما را

در آن روزی که هر کس راه حلّ مشکلش جوید
به دست مادر سادات حل کن مشکل ما را

به جرم معصیت، خواهی بسوزانی بسوز امّا
مسوزان پیش چشم قاتل زهرا دل ما را..

#سیدمحمد_رستگار


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Dec, 14:34


#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه


یاس یاسینی وسرسلسله ی ساداتی
بانوی هردوجهان، سیّده ی جنّاتی‌

کوثر وقدر بود جلوه ای ازمنزلتت
روح قرآنی وتفسیرگر آیاتی

والضحی نورمناجات و نماز شب توست
از زمین تا به سماوات برین مشکاتی

درمدیحت سخن بضعةُ منّی گویاست
نه همین دخترو مادر که نبی مرآتی

جلوه ی نور تو درچشم علی رنگین بود
پنج نوبت نه ، که مهر همه ی اوقاتی

سبب خلقت این عالمی ومی دانم
نرسد عقل به درکت، که الهی ذاتی

سائلی دست تهی ازدر آن خانه نرفت
که کرمخانه ی جود و کرم و خیراتی

روح ایثار تو جان بر تن اسلام دمید
که در آئینه ی توحید پرستی ماتی

نه درامروز که چشم همه درحشر به توست
از ازل تا به ابد قبله گه حاجاتی

فیض نور نظرت را ز«وفایی» تومگیر
تا بگویند که امضاگر این ابیاتی


#سیدهاشم_وفایی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Dec, 14:32


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت


دلم طاقت ز کف داده خدایا
فتاده روی سجّاده خدایا

ز داغ فاطمه صبرم شده کم
گره در کارم افتاده خدایا

#سیدهاشم_وفایی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Dec, 14:31


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه_مقتل #مقتل #بعد_شهادت


💔يقولون فعظم ذلك على عمار وسلمان و المقداد
وأبي ذر واجتمعوا في المسجد ثم بعثوا إليه
عمار بن ياسر ليكلمه، يقول عمار: دخلت على
أميرالمؤمنين‌وجدته‌جالساً‌جلسة‌الحزين‌الكتيب،
واضعاً رأسه بين ركبتيه، دموعه جارية،‌الحسن
والحسين بين يديه، وزينب وأم كلثوم عنده،
ينظر إليهم ودموعه جارية فاختنقت بعبرتي
لما رأيته، قلت: مولاي أراكم تأمرون الناس
بالصبر وتجزعون قال : يا عمار إن الصبر عمن
فقدته لعزيز، يا عمار إني فقدتُ رسول‌الله‌بفقد
فاطمة، يا عمار كانت لي فاطمة عزاء وسلوى
بعد رسول الله، كانت إذا مشت حكت كريم
قوامه وإذا نطقت ملأت سمعي بكلامه يا عمار
والذي آلمني إني لما وضعتها‌على‌المغتسل‌رأيت
ضلعاً من أضلاعهامكسوراً‌ومتنها‌اسود‌من‌ضرب
السياط، يا عمار وكانت تُخفي‌علي ذلك لألا
أحزن و يشتدّ وجدي.

صاحت والدمع سكاب
يا فضة الضلع مني انصاب


می‌گویند این‌خبر [مصائب حضرت زهرا علیها
السـلام] بـر عمار، سلمان، مقداد و ابوذر بسیـار سنگین آمد. آن‌ها در مسجد جمع شدند و عمار
یاسر را فرستادنـد، تا با امیرالمؤمنین صحبـت
کند. عمار می‌گوید که وقتی وارد خانه شدم،
دیدم امیرالمؤمنین نشسته است، مانند کسـی
کـه اندوه سنگینـی بر او چیره شده، سـرش را
بین زانوهایش گذاشتـه و اشک می‌ریـزد. امام
حسن و حسین -علیهما السلام- در مقابل مولا
نشسته بودند و زینب و ام‌ کلثـوم در کنـارش
بودند. به آن‌ها نگاه می‌کرد و اشک می‌ریخت.

عمار ادامه می‌دهد: وقتی این صحنه را دیدم،
بغضم گرفت و با گریه گفتم: مولای من، شما
مردم را به صبر امر می‌کنید، اما حالا خودتان
بی‌تابی می‌کنید؟ حضرت فرمودند: ای عمار!
صبر بر کسی که از دست داده‌ام بسیار دشوار
است. ای عمار، من با فقدان فاطمه، رسول
خدا -صلی‌الله‌علیه‌وآله- را از دست داده‌ام.
ای عمار! فاطمه پس از رسول خدا تسلی و
آرامش من بود. وقتی راه می‌رفت، مرا به یاد
قامت رسول خدا می‌انداخت و وقتی سخن
می‌گفت، گوشم از صدای او پر می‌شد، گویی
رسول خدا سخن می‌گوید.

ای عمار، آنچه بیش از همه دلم را به درد آورد،
این بود که وقتی بدن او را برای غسل آماده
کردم، دیدم یکی از دنده‌هایش شکسته و
پشتش از ضرب تازیانه‌ها سیاه شده است.
ای عمار، او این دردها را از من پنهان می‌کرد
تا مبادا اندوهگین شوم یا دلتنگی‌ام شدت گیرد.

و گویا زهرا -سلام الله عليها- با اشک می‌گفت:
“ای فضه، دنده‌ام شکسته شد!”

📚 العبرة الساکتة، دهینی، ج۲، ص۸۱


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Dec, 14:30


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #غسل


شبی که آن تن عفّت حجاب را شستم
ستاره ریختم و آفتاب را شستم

شبی نبود مرا دردناک‌تر زآن شب
کز اشک و خون دل، آن دُر ناب را شستم

مجال غسل نمی‌یافتم ز اشک روان
شبی که بضعه‌ی ختمی‌‌مآب را شستم

به سینه، خون دلم جوش زد در آن دل شب
که زخم سینه‌ی از خون خضاب را شستم

کتاب زندگی من، وجود فاطمه بود
به دست خویش، دریغ! آن کتاب را شستم

خسوف صورت او وا نگشته بود هنوز
رخ گرفته‌ی آن ماهتاب را شستم

ز بعد شستن چشم کبود زهرایم
به گریه از بصرم نقش خواب را شستم
*
زبان شعر "مویّد"، ترانه‌اش این است:
به مهر او گنه بی‌حساب را شستم


#سیدرضا_مؤید

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Dec, 14:29


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت


کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده

از پی کیست؟ که چشمان یتیمش این‌سان
کم فروغ آمده در غربت خود وامانده...

بعد از آن واقعه ما را نه به دیوار و نه در
طاقت و حسرت یک پلک تماشا مانده

آسمان چهره به خون شست در آن شب تا دید
مادرم رفته ولی مویۀ مولا مانده

پلک خونین افق، چشم من و ما تا حشر
خیره بر مرقد گم‌گشتۀ زهرا مانده


#سیدحسین_موحد_بلخی

#@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Dec, 14:27


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت


امشب ردیف شد غزلم با نمی‌شود
یا می‌شود ردیف كنم یا نمی‌شود

شاعر چه باید از تو بگوید که شأن توست؟
ناموس خلقت است؛ خدایا! نمی‌شود...

زخمی‌ست داغ فاطمه بر سینۀ‌ علی
زخمی كه هیچ‌گاه مداوا نمی‌شود

تنها نه هستی علی از دست رفته است
هستی بدون فاطمه معنا نمی‌شود

طاقت بیار خالیِ این خانه را علی!
گفتی که گریه سر ندهی... ها نمی‌شود

«حُزنی فَسَرمَدٌ، و لیالی مُسَهّدٌ»
این گفته‌های توست که حاشا نمی‌شود

می‌خواستی که دخترت از حال مادرش
چیزی نپرسد از تو، دریغا! نمی‌شود

«لا خیرَ بعد فاطمه» هم بی‌حساب نیست
یعنی كسی برای تو زهرا نمی‌شود

تقویم عمر یاس تو هجده بهار داشت
این راز مبهمی‌ست كه افشا نمی‌شود

این گنج تا قیام قیامت نهفته است
این قبر، گوهری‌ست كه پیدا نمی‌شود

باور كنید حكم گذرنامۀ بهشت
الا به دست فاطمه امضا نمی‌شود

دوزخ كنار می‌كشد از نام پاک او
آتش حریف دختر طاها نمی‌شود

برگَرد یاس پرپر گلخانۀ‌ رسول!
در سینۀ علی غم تو جا نمی‌شود

آن شب سپیده سر زد و روشن نشد چرا؟
از گوشۀ بقیع علی پا نمی‌شود


#عباس_شاهزیدی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Dec, 14:25


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت


غربتم گشت در این شهر زبانزد زهرا
رفتی و آنچه نباید سرم آمد زهرا

زندگی تلخ تر از مرگ برایم شده است
بین این دو شده ام سخت مردد زهرا

دردم این است مغیره سر منبر رفته !
حرف دین‌ می زند آن واعظ مرتد زهرا

مجلس ختم گرفتم حسنت ریخت بهم
هیچ کس از در و همسایه نیامد زهرا

چه کنم‌ بابت این طرز امانت داری !؟
شرم دارد علی از روی محمد زهرا

چه کنم ثانیه ای زینبت آرام شود !؟
شده دلتنگی او بیشتر از حد زهرا

سرخی چشم حسینت، ته گودالم برد
جگر سوخته ام سوخت مجدد زهرا


#وحید_قاسمی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Dec, 14:25


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت


مانند دریا آمدی، چون رود رفتی
ای یار هجده ساله! خیلی زود رفتی

من با تو کی احساس غربت کرده بودم؟
تازه به بودن با تو عادت کرده بودم

این هم یتیمان تو، بر تن رختشان کن
دارند یک یک آرزو، خوشبختشان کن

زهرا! یتیمت سایه ای بر سر ندارد
زینب شب عقدش چرا مادر ندارد

من اشک می ریزم کنار این جهازت
زینب که بر سر میکند چادر نمازت

آن کوزه ای که در جهازت بود زهرا
بهر حسن گردیده زهر آلود زهرا

در این جهیزیه دلم یکجا اسیر است
چون بستر خواب حسین تو، حصیر  است

گفتم حصیر و یادم آمد کربلایش
او را نهند اهلُ القُریٰ در بوریایش

پیراهنی که دوختی شخصاً برایش
از پیکرش در آورد دشمن برایش

دیروز دادی لقمه بر اطفال معصوم
روزی ز طفلان لقمه گیرد، ام کلثوم

من با یتیمان تو خیلی مهربانم
فکر یتیمان حسین و کوفیانم

گاهی عطش را می برد از بین، گریه
مثل کنار نیزه ها.. اشک رقیه..

من تازه با این بچه ها گریان اوییم
ما داغدار صورت و.. دست عدوییم

زهرا تو که داری خبر از درد سیلی
باید پس از سیلی در آغوشش بگیری

او زود تر از تو رسد در فصل پیری
باید تو او را از روی ناقه بگیری..


#عبدالزهرا_هاشمیان

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Dec, 14:25


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت


دخترم، بی‌تو بهشتِ جاودان شیرین نبود
بیش از این دوری، سزای صحبتِ دیرین نبود...

آمدی ای مهربان، اما چرا افسرده‌ای؟
با تو در دنیا که بودم، خاطرت غمگین نبود

در مدینه تا تو را می‌دیدم ای نخل امید،
صحبت از گل بود، اما حرفی از گلچین نبود

لالۀ باغ مرا دیدند مردم،‌ داغ‌دار
این‌که رسم تسلیت، این شیوۀ تسکین نبود...

میهمان من شدی با گوشۀ چشم کبود
راستی آن‌جا مگر چشم حقیقت‌بین نبود؟

صورت نیلی و بازوی کبود، ای روزگار!
آن سفارش‌ها که من کردم، جوابش این نبود


#محمدجواد_غفورزاده #شفق

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

07 Dec, 15:04


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت


چو گنج از چه به خاك سیه نهان شده ای
گل همیشه بهارم چرا خزان شده ای

تو زهره ی فلكی زیر خاك جای تو نیست
برآر سر ز لحد، خشت متكای تو نیست

كنون ز خانه به خوشحالی تو آمده ام
برآر سر كه به جا خالی تو آمده ام

مرا ببر كه مقامات عالی‌ت بینم
چسان به خانه روم جای خالی‌ت بینم

گرفته از چه ترا خاك تیره در آغوش
تو ای چراغ نبوت چرا شدی خاموش

ز همدمی من غم رسیده ی مهجور
چه دیده ای كه شدی نو عروس حجله ی گور

ز چیست گشته ترا خاك تیره منزلگاه
مرا برای چه بنشانده ای به خاك سیاه

ز جای خیز كه با هم همی شبانه رویم
مرا ز داغ مكش، خیز تا به خانه رویم

كه طفلهای یتیم تو بی قرار تواند
دو چشم من، حسنینت در انتظار تواند

#فصیح_الزمان_رضوانی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

07 Dec, 14:36


#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حضرت_زهرا_شهادت #فاطمیه

دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت

شبانه بغض گلوگیر من کنار بقیع
شکست و دیده ز دل اشک دانه دانه گرفت

ز پشت پنجره‌ها دیدگان پر اشکم
سراغ مدفن پنهان و بی‌نشانه گرفت

نشان شعله و درد و نوای زهرا را
توان هنوز ز دیوار و بام خانه گرفت

مصیبتی‌ست علی را که پیش چشمانش
عدو امید دلش را به تازیانه گرفت

چه گفت فاطمه؟ کآن‌گونه با تأثر و غم
علی مراسم تدفین او شبانه گرفت

فراق فاطمه را بوتراب باور کرد
شبی که چوبۀ تابوت را به شانه گرفت


#سیدفضل‌الله_قدسی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

07 Dec, 14:34


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


مرا به خانۀ زهرای مهربان ببرید
به خاكبوسی آن قبر بی‌نشان ببرید

اگر نشانی شهر مدینه را بلدید
كبوتر دل ما را به آشیان ببرید

كجاست آن جگر شرحه‌شرحه تا كه مرا
به سوی سنگ مزارش كشان‌كشان ببرید

مرا كه مهر بقیع است در دلم چه شود
اگر به جانب آن چار كهكشان ببرید

كجاست آن در آتش گرفته تا كه مرا
برای جامه دریدن به سوی آن ببرید

كسی صدای مرا در زمین نمی‌شنود
فرشته‌ها! سخنم را به آسمان ببرید

نه اشتیاق به گُل دارم و نه میل بهار
مرا به غربت آن هیجده خزان ببرید


#افشین_علا

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

07 Dec, 14:33


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


دیروز بود انگار عشقت در گلم رفت‌
گفتی علی!غم‌های عالم از دلم رفت..

دیروز بود انگار با تو پا گرفتم
خندیدی و آرام دستت را گرفتم

دیروز بود انگار شب را کور کردیم
یک خانه کوچک به زحمت جور کردیم

دیروز بود انگار رونق داشت باغم
با بودن تو غم نمیامد سراغم

دیروز بود انگار گل با شمع بودیم
شب‌ها سر یک سفره باهم جمع بودیم

دیروز بود انگار دنیا کام من بود
در شهر عنوانم علی صف شکن بود

دیروز بود انگار دادم این خبر را
گفتم که زهرا هست بفروشم سپر را

دیروز بود انگار فکرم ماندنت بود
زیباترین اوقات من نان پختنت بود

دیروز بود انگار با شور جوانی
می ایستادی تا نماز شب بخوانی

امروز اما غم گرفته خانه ام‌ را
سر درد اذیت میکند ریحانه ام را

امروز اما هر نمازش بی قنوت است
هرچیز میگویم جواب او سکوت است

امروز اما راه من بن بست خورده
بانوی من سیلی ز مردی پست خورده

امروز اما بخت حیدر واژگون است
هرجای بستر را که میبینیم خون است

امروز اما سوخت مغز استخوانم
با من وصیت کرد بانوی جوانم

امروز اما غم دلم را زیرو رو کرد
از حال زهرایم مغیره پرس و جو کرد

امروز اما کوثر من در مدینه
زخم عمیق میخ در دارد به سینه

امروز اما خاک شسته جامه ام را
گم کرده ام در کوچه ها عمامه ام را..

امروز اما سر به زیر شهر هستم
دنیا بدان من با تو دیگر قهر هستم

امروز اما داغ زد بر روی داغم
فرمود وای از کشته ی خاک عراقم..

گفتم حسین دیدم دو چشمان ترش را
فرمود میبرند لب تشنه سرش را


#سیدپوریا_هاشمی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

07 Dec, 14:31


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت #عامیانه


گلاب اشک سر خاکت میارم
پس از تو ابرم و دائم می بارم
جوون زیر خاکم ای که بی تو
به زنده موندنم شوقی ندارم

با سیلی چشماتو از من گرفتند
حسودا انتقام از زن گرفتند
جلو چشمام قلافای چهل مرد
زدند و قتلتو گردن گرفتند

کجایی خونمونو غم گرفته
درِ خونه برات ماتم گرفته
حسین و زینب و آروم کردم
حسن جانت ولی باز دم گرفته

عزادارم ولی تنها و بی یار
منم و این سه چارتا طفل غمخوار
تو رفتی و نگفتی من می مونم
پس از تو با غم مسمار و دیوار

صدات مونده توی خونه هنوزم
پس از این من به جای تو می سوزم
تو رفتی و حالا غرق خجالت
نگامو به در و دیوار می دوزم

#حسن_کردی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

07 Dec, 05:22


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت


چه کنم؟ آتشی افتاده به جانم، چه کنم؟
آتش از آب دو چشمم ننشانم، چه کنم؟

با حضور تو، به من خانه‌نشینی سهل است
گر نمانی تو و،‌ من بی‌تو بمانم، چه کنم؟

تو در این شهر فقط در به رخم باز کنی
ای همیشه نگرانم، نگرانم، چه کنم؟

زرِهم پشت ندارد،‌ به تو پشتم گرم است
بی سپر بعد تو، با خصم گرانم، چه کنم؟

گوشه خانه، من و چار جگر گوشه تو
غم ز شش سمت، گرفته به میانم، چه کنم؟

زود ای عمر علی می‌روی از دست علی
بی‌تو بر ماندن خود نیست گمانم، چه کنم؟


#علی_انسانی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

07 Dec, 05:22


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه #بعد_شهادت


زندگی با من مظلوم مدارا نکند
مرگ هم عقده‌ای از مشکل من وا نکند

ای امید دل من تا که تو رفتی ز برم
دل ماتم‌ زده‌ام جز تو تمنّا نکند

کارم از گریه گذشته‌ست، غمم نیز ز حد
دل غمگین مرا نیز تسلّی نکند

غمگسار دل من بعد تو جز زینب نیست
غیر از او اشک مرا پاک ز سیما نکند

شمع‌سان سوزم و زینب شده پروانۀ من
آخر از سوختن، این غمزده پروا نکند

این در سوخته را کز تو نشان‌ها دارد
چه کنم تا که حسین تو تماشا نکند

مخفیانه دل شب سوی مزارت آیم
که کسی قبر تو را فاطمه! پیدا نکند

«رستگار» آرزوی طوف حریمت دارد
در ره کعبه جز این قبله تماشا نکند

#سیدمحمد_رستگار

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 22:13


⚫️ وَ صَارَتْ‏ كَالْخيال ... 🍂

از ماهِ تمامِ من هِلالی مانده
از زندگی‌ام فرضِ محالی مانده

در بیداری خوابِ تو را می‌بینم
خوابیده‌ای و از تو خیالی مانده

#ناحلةالجسم
#رضا_قاسمی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 22:11


#امام_زمان_مناجات
#امام_زمان_فاطمیه


ای رفیق روز تنهایی ، تو تنهایی چقدر
تو کجا و ما کجا دلواپس مایی چقدر

راه معلوم است و ما بیراهه گردی می کنیم
خسته از بی دردی ما اهل دنیایی چقدر

راه را اصلا نبستی بر رفیق نیمه راه
من که از شرمندگی مُردم ، تو آقایی چقدر

تو طلبکاری از این چشمان‌کور من چه قدر
من بدهکارم بر آن چشم مسیحایی چه قدر

من ندیده دیدمت در جای جای این جهان
یوسف گمگشته ی زهرا تو پیدایی چقدر

در زدی خانه به خانه ، هیچ کس یارت نشد
آه آقای غریب ما تو زهرایی چقدر

آخرش جان می دهم از غسل روز آخرت
مادر بازو شکسته ! فکر مولایی چقدر


#محمدحسین_رحیمیان

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 22:07


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #کوچه #امام_حسن


غم بود و داغ بود و وداع سپیده بود
خورشید هم زشهر به مغرب خزیده بود

رد می شدند مادر و طفلی سیاه موی
از کوچه ای که وقت غروبش رسیده بود

حتی فرشته بال نمی زد به گردشان
حتی نسیم هم رخشان را ندیده بود

مثل همیشه بر سر این راه جبرئیل
از رد پای خاکی شان بوسه چیده بود

آئینه ای که طاقت آهی نداشت آه
این چند روز زخم ترک را چشیده بود

حالا غریبه ای سر راه عبور او
یک دست را برای کشیده، کشیده بود

نامحرمی که کینه این خانواده داشت
حالا دوباره نام علی را شنیده بود

کودک دوید تا نگذارد ولی نشد
دستی حرام بر رخ محرم رسیده بود

دیوارهای خاکی این کوچه شاهدند
افتاده بود مادر و طفلی بریده بود

ضربی ز روی و ضربه ای از پشت دست خورد
در هر دو گونه جای کبودی کشیده بود

رد می شدند مادر و طفلی سپید موی
از کوچه ای که قامتشان را خمیده بود


شاعر؟؟؟


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 22:05


#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه

زهرا همیشه عشق در جریان حیدر بود
زهرا همیشه خون در شریان حیدر بود

زهرا ستون خانه‌ی ایمان حیدر بود
ایمان نه تنها بلکه زهرا جان حیدر بود

زهرا اگر حوراست حورای علی بود و
زهرا اگر انسیه بود انسان حیدر بود

زهرا تنور خانه اش گرم از ولایت بود
در سفره‌ی زهرا همیشه نان حیدر بود

هر جا تبسم کرد علی زهرا دلیلش شد
شیرینی خرمای نخلستان حیدر بود

زهرا دعا کرد و علی هم فتح خیبر کرد
آرامش قبل از دم طوفان حیدر بود

از سوره‌ی زهرا سه آیه جلوه کرد اما
زهرا تمام جلوه‌ی قرآن حیدر بود

زهرا برای ماندن نام علی جان داد
آن زخمهای پشت در درمان حیدر بود

زهرا که باشد از علی درد و بلا دور است
زهرا همه عمرش بلاگردان حیدر بود

وقتی دم در رفت یعنی فاطمه اول
اذن ورود خلق بر ایوان حیدر بود

زهرا مواساتش میان دود و آتش شد
پهلو شکست اما یل میدان حیدر بود

زهرا اگر صد سال پشت در لگد میخورد
از پا نمی افتاد چون در خانه حیدر بود

باری اگر افتاد ارزش داشت که افتاد
مردی که پایش کشته شد دردانه ، «حیدر» بود

با چل غلاف از دور و بر هی میزدند او را
دستش ولی پیوسته در دامان حیدر بود

در بین دست و پای دشمن دست و پا میزد
دلدار حیدر بین بدخواهان حیدر بود
.
.
‌‌‍‍زهرا حسینی داشت او هم زیر پا افتاد
اما به فکر دختر گریان حیدر بود

زینب کنار خیمه حیران برادر بود
انگار زهرا پشت در حیران حیدر بود

خلخال از پای یهودی هم نباید کند
چشم حرامی ها پی طفلان حیدر بود


#وحید_عظیم_پور


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 22:02


#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه


بانو! به محضرت همه دنیا کند سلام 
چون مهر و ماه، زهره‌ی زیبا کند سلام 
بر مادر تو، مادر عیسی کند سلام

«ای دختری که پیش تو بابا کند سلام!
تو کوثر استی و به تو طوبی کند سلام»

ای آن كه گر نبود به ماه رخت نقاب!
هرگز کسی به دیده نمی‌دید ماهتاب 
ای مهربان! بتاب و ز ما ماه رخ متاب

«زهرایی و به خانه‌ی تو هم‌چو آفتاب 
هر صبح و شام، سیّد بطحا کند سلام»

ای وام‌دار عطر گلت باغ سرنوشت!
زیبا بُوَد به مهر تو گل ورنه زشت زشت 
بر ساق عرش، کلک خدا فاطمه نوشت

«بر فضّه‌ی تو مائده می‌آید از بهشت
بر مادر تو حیّ تعالی کند سلام»

ای اصل نور! نور اصیل تو نور رب!
می‌چرخد از اشاره‌ی تو چرخ، روز و شب 
آن را که نیست مهر تو حمالة الحطب

«درگاه توست قبله‌ی دل‌ها و با ادب
هر زنده دل به قبله‌ی دل‌ها کند سلام»

بر سائل تو لطف و عطایش دهد جواب
حور و مَلَک ز عرش علایش دهد جواب
در شهر توس، شمس ضحایش دهد جواب

«قدر تو این قَدَر که خدایش دهد جواب
هر کس به حضرت تو ز هر جا کند سلام»


هر کس گدای توست گدایش بُوَد بهشت 
هر جاست یاد تو همه جایش بُوَد بهشت 
دیوار و سقف و فرش و فضایش بُوَد بهشت

«فرمود مصطفی که جزایش بُوَد بهشت
هر کس که تا سه روز به زهرا کند سلام»

ای رشته کوه لطف تو بر خلق، تکیه‌گاه!
ما پیش کوه لطف شمايیم پرّ کاه
تنها فقط تویی گل و عالم همه گیاه

«ای قبر بی‌نشان تو بر غربتت گواه!
مهدی کنار قبر تو تنها کند سلام»

اي فرش آستان تو معراج عرشیان!
مَهریّه‌ی تو خاک زمین، مِهر آسمان
مِهر تو محور همه خلقت به هر زمان

ای «واعظی»! سلام «مؤیّد» بر او چنان
شرمنده بنده‌ای که به مولا کند سلام

#احمد_واعظی
مرحوم #سیدرضا_مؤید

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 22:00


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر


از داغ تو من تمام دردم زهرا
ای کاش به خانه بر نگردم زهرا

کردی تو نود زخمِ مرا چاره ولی
یک زخم تو را چاره نکردم زهرا


مرحوم #سیدرضا_مؤید
@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 21:59


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


ازروی بستر برنمی دارم سرم را
آهسته می بندم دوچشمان ترم را

تاآن كه پرپر گشتنم راكس نبيند
کردم برون گُل های یاس و پرپرم را

پوشانده ام رخسار نيلی را،كه شايد
حيدر نبيند گوشه ی چشم ترم را

چون روبرو گشتند با من غنچه هايم
اسماتوخود درياب حال دخترم را

هجده ورق از دفتر عمرم تمام است
آماده ام بندد شهادت  دفترم را

كردم وضو ازاشك وهنگام شهادت
خواندم دراين بسترنماز آخرم را

چيزی نمانده تا نهان ازچشم دشمن
پنهان كند در شب علی خاكسترم را

ترسم علی از پا بيفتد ای «وفایی»
بردوش خود وقتی بگيردپيكرم را

#سیدهاشم_وفایی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 21:57


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر


فاطمه بعد از پیمبر دائماً سردرد داشت
دستمالی بر سرش می‌بَست دیگر؛ درد داشت

غُصه‌ی اسلام را می‌خورد جای نان شب
انحرافِ دین برایش خیلی آخر درد داشت

شهر پیغمبر! چرا دُخت پیمبر را زدند؟
شهر پیغمبر! چرا دُخت پیمبر درد داشت؟

خاک عالم بر دهانم! در به پهلویش گرفت
خاک عالم بر دهانم! ضربه‌ی در درد داشت

بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد
دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت

صبح تا شب زخم برمی‌داشت، شب تا صبح درد
آه، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت

یک نفر از بچه‌ها هم سَمتِ آغوشش نرفت،
بچه‌ها هر وقت می‌دیدند... مادر درد داشت


#علی_اکبر_لطیفیان


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 21:55


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر


آشفته من به کوچه و هر رهگذر شدم
در کوچه جان به لب شدم و محتضر شدم

گر چه نشد کسی سپر فاطمه ، ولی
تا پاي جان ، پاي علی من سپر شدم

هر لحظه می شدم به خدا من کبودتر
مانند یک پرستوي بی بال و پر شدم

دیدم به چشم خویش که چشمم ز دست رفت
محتاج ، من ، به یاري دیوار و در شدم

با پا مرا زدند همه تا به پاي مرگ
زیر دري که سوخته ، من ، بی پسر شدم

از بس شدم نحیف نشناسد مرا علی
مانند عمر مختصرم ، مختصر شدم

شکرِ خدا که جاي لگد را علی ندید
شکرِ خدا ندید ، شکسته کمر شدم

خود مانده ام که ماندنی ام یا که رفتنی
جانم به لب رسید ولی جان به سر شدم

چیزي ز من نمانده علی شستشو دهد
خود در تعجبم که چرا اینقدر شدم ؟

دانم که غسل دادن من طول می کشد
هر شب گذشت صاحب زخمی دگر شدم


#سیدمحسن_حسینی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 21:52


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #دوبیتی

نفهمیدن مقام برترش رو
طناب آوردن و بستن پرش رو

همونا که به قرآن پی نبردن
چه بی رحمانه کشتن کوثرش رو
.....


تموم فکر و ذکرش زخم یاسه
نگاش بارونیه مرد حماسه

یل خیبر شکن رو بچه شیعه
هنوز از روی صبرش می شناسه


#شهریار_سنجری
@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 21:51


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


سکوت در شب تاریک خانه معنا بود
طلایه دار خدا سر به چاه تنها بود

نبود شاهد اشکش به غیر چهره ی ماه
به سینه غصه ی زهرا و همدمشم هم آه

کسی که وقت نمازش خدا سلامش کرد
بگو که بعد پیمبر که احترامش کرد؟

چه کرده اند که حالا نشسته در خانه؟
چه کرده اند که اشکش شده غریبانه؟

کسی که قلعه ی خیبر گرفت با یک دست
چه کرده اند که در کوچه ها ز پا بنشست

چه کرده اند به کوچه؟کسی چه می داند
چه کرده اند که زهرا دگر نمی ماند

بلای جان علی تیغ ابن ملجم نیست
بلای جان علی دل شکستگی هم نیست

بلای جان علی داغ بودن میخ است
علی غریب ترین مرد طول تاریخ است

همان دمی که به خانه هجوم آوردند
کسی ندید که با همسرش چه ها کردند

همان جماعت پستی که نان او خوردند
چقدر همیه و آتش به پشت در بردند

جماعتی که‌ به دنیای خود گرفتارند
همیشه از علی و آل او طلب کارند

گذشت قصه ی کوچه به کربلا چو رسید
کسی صدای حسین غریب را نشنید

به دور قتله گهش هی برو بیا کردند
به قتل صبر سرش را ز تن جدا کردند


#آرمان_صائمی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 21:47


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #احراق_بیت



ما چه می فهمیم اندوه  در و دیوار را
ما چه می فهمیم اشکِ  چشم های تار را

ما چه می فهمیم وقتی مادری در آتش است
پهلویش طاقت ندارد داغیِ مسمار را


مانده ام امشب بگویم از غلاف و کوچه ها
یا بگویم داستان میخ کج رفتار را

پشت در غوغا شده، ای کاش زینب نشنود
طعنه های مردکِ بی شرمِ بی مقدار را

آتش  آورده ست پشت خانه ی وحی خدا
با خودش همراه کرده بی حیا، اشرار را

کینه هایی را که در دل داشت در پا جمع کرد..
زد ولی انداخت از پا حیدر کرار را

ما چه می فهمیم از این داغ وقتی مجتبی
دیده با چشم خود این داغ مصیبت بار را


#احسان_نرگسی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 21:45


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #کوچه

علی را چونکه من بی یار دیدم
خودم را در بر اغیار دیدم

چنان از کینه سیلی خوردم آنروز
که در کوچه حسن را تار دیدم

#عبدالزهرا

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 21:44


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد

گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف
از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد

پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»...

بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد

حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد

ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا
«مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد...


#م_نعیم_امینی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 21:44


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه

پشت در تا جای یار من گرفت
شعله سر را بر سر دامن گرفت

میخ کارش وصل کردن بود حیف
میخ در یار مرا از من گرفت

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 21:44


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #دوبیتی

هنوز این کوچه ها شبگرد دارد
غمی با خاطراتی زرد دارد

گذشته قرن ها از قصه ... اما
هنوزم جای سیلی درد دارد

#ایوب_پرندآور
@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 21:44


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


یاسم ولی به چشم همه ارغوانی ام
سروم ولی به چشم همه قد کمانی ام

امروز قاتلم به ملاقاتم آمده
تا شهر را خبر کند از نیمه جانی ام

《 اسماء سال خورده مرا راه می برد》
پیری عزا گرفته به حال جوانی ام

هر چند با تمامی قدرت چهل نفر
من را زمین زدند ولی آسمانی ام

ای مرگ مثل اهل محل بی وفا نباش
چشمم به راه مانده بگیری نشانی ام

روی کبود و پهلو و بازوی غرق خون
اصلا نبود حق من و مهربانی ام

از بی کسی ،کسی نکشیده شبیه من
مجروح کینه های چهل پست جانی ام

این خانه حسرت همه اهل مدینه بود
چشم حسود کرده چه با زندگانی ام

آماده گشت پیرهن و دیدنی تر است
از این به بعد یاد حسین روضه خوانی ام


#محمدحسین_رحیمیان

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 21:44


#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه

روی تاج عرش طبق نصّ لولا فاطمه
نقش شد زهرا سلام الله علیها فاطمه

انبیا از برکت دستاس او نان می خورند
رزق و روزى می دهد به اهل بالا فاطمه

ظاهراً فرموده اند " ام الائمه " فاطمه
باطناً فهمانده اند " ام ابیها " فاطمه

جلوه ای شد لیله القدر رسول الله او
جلوه ای شد لیله المحیای مولا فاطمه

بچه هایش حجت الله اند اما گفته اند
آشکارا حجت الله علینا فاطمه

سیزده معصوم هر یک نورى از زهراست پس
مى شود سرجمع این ها چهارده تا فاطمه

فاطمه حق و علی حق و مع الحق آینه است
چه علی اندر على چه فاطمه با فاطمه

حک شده بر روی گردنبند زهرا یا علی
حک شده بر ذوالفقار مرتضی یا فاطمه

بس که حیدر فاطمه است و بس که زهرا حیدر است
در نجف چیزى نمی بینیم الّا فاطمه

شادی روح خدیجه ، کوری چشم همه
سروری دارد به زن های دو دنیا فاطمه

با هر اسمی که بخوانی در نهایت مادر است
راضیه حنانة الحوراء ؛ زهرا فاطمه

مادری بالاترین از این مهربانی بیش از این ؟
می رسد محشر به داد شیعه صد جا فاطمه

خانه اش که سوخت مسمار از خجالت سرخ شد
آن چنان برخورد با سینه که آنجا فاطمه .....


#محمدجواد_پرچمی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 21:44


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #هجوم

سنگدل ها بی امان برگ و برم را می زدند
پشت در ناباورانه باورم را می زدند

لرزه بر جان همه اهل حرم افتاده بود
لحظه ای که با لگد درب حرم را می زدند

پیش چشمم شعله بر باغ و بهار من زدند
غنچه ام پرپر شد و نیلوفرم را می زدند

مصحف پیغمبرم در شعله ها افتاده بود
جزء جزء و آیه آیه کوثرم را می زدند

ماجرای کوچه و بازار از یادم نرفت
دستهایم بسته بود و همسرم را می زدند

یک نفر با تازیانه دیگری هم با غلاف
با تمام زور و بازو دلبرم را می زدند

از خجالت من سرم را بر زمین انداختم
با که گویم دختر پیغمبرم را می زدند

می پرد هر شب حسن از خواب می گوید پدر
خواب میدیدم دوباره مادرم را می زدند

#نوید_طاهری


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Nov, 21:44


#حضرت_زهرا_شهادت
#دوبیتی

دستم اگر شکست به پای علی شکست
بالم اگر شکست فدای علی ... شکست

من محو مرتضایم و فرقی نمی کند
اصلا کدام دست برای علی شکست


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:22


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت #غسل


شرر زده‌است به‌جان،کوچت از وطن مادر!
خزان رسیده پس از تو در این چمن مادر!

تو رفته‌ای و پدر در هجوم تنهایی
شده است بعد تو با چاه هم‌سخن مادر!

زمان غسل تو فریاد زد سکوتِ علی
که هیچ چیز نمانده از این بدن... مادر!

حسین و زینب‌وکلثوم و من که می‌مردیم
نمی‌رسید اگر دستت از کفن مادر!

به هیچ‌کس من از آن حادثه نخواهم گفت
که مانده راز تو در سینهٔ حسن مادر!

حسین‌گفت شبی دیده‌است، من در خواب
که داد می‌زدم ای بی‌حیا! نزن... مادر!

چه ضربه‌ای که‌تو را نقش‌خاک کرد آن روز
هنوز مانده صدایش به گوش من مادر


#محمدعلی_بیابانی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:19


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت #غسل


زهرا که رفت کار علی اشک و آه شد
زهرا که رفت زندگی من تباه شد

او یک تنه براي علی یک سپاه بود
بار سفر که بست ، علی بی سپاه شد

یک تن میان کوچه به دادش نمی رسید
در کوچه ها پناه علی ، بی پناه شد

طوري زدند فاطمه می زد نَفَس نَفَس
طوري زدند که فاطمه ي من سیاه شد

کی می رود ز یاد علی راه رفتنش ؟
زینب براي مادر خود تکیه گاه شد

می گفت فاطمه : که علی روز یا شب است ؟
محروم ، محرَمِ علی از یک نگاه شد

با او چه کرده اند که چشمش ز دست رفت ؟
ماندم که در خسوف چرا قرص ماه شد

او یک دو روز آخر خود پلک هم نَزَد
حتّی اشاره اش به علی ، گاه گاه شد

من بودم و به پهلوی زهرا لگد زدند
خانه براي صاحب خود قتلگاه شد

بر روي سنگ غسل بجز پیرهن نبود
زهرا رشیده بود ، سبک تر ز آه شد

غربت براي غربت من گریه می کند
امید من که رفت ، امیدم به چاه شد


#سیدمحسن_حسینی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:17


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #غسل


مرو جوان علی، بر لبم دعا مانده
ببین امام غریب تو از صدا مانده

پرستویم شده از کوچه، کوچ تو آغاز
شکسته بال شدی و پرت جدامانده

تنی که سوخته را من چگونه غسل دهم
تیممت بدهم چون که زخم وامانده

بگو چکار کنم خون نریزد از سینه
برای بستن این زخم، مرتضی مانده

نرفته است ز یادم که می‌زدم فریاد
لگد نزن که گلم بین شعله‌ها مانده

به کوچه همنفسِ من، نفس نفس می‌زد
یکی نگفت که زهرا به زیر پا مانده

تو را زدند و زدن‌هایشان تمام نشد
هنوز قصه گودالِ کربلا مانده

حسین نیزه که می‌خورد زیر لب می‌گفت
که تازه ضربه‌ی سیلیِ بی‌هوا مانده


#محمود_اسدی_شائق


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:14


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


این آخری ها بیشتر حرف تو غم بود
گفتم بمانی پیش من،حرف دلم بود

خوشبخت بودم درکنارت..حیف رفتی
رفتی ولی زهرای من،نه سال کم بود
-

#آرمان_صائمی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:12


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #غسل


شب بود و از خون‌گریه‌هایش ماه می‌سوخت
عکس علی در چاه بود و  چاه می‌سوخت

تنهاست...، دارد می‌کشد آب، آب نه اشک
تا پیش زهرا آب هم در راه می‌سوخت

از بس‌که آتش داشت در سینه عرق داشت
می‌خواست تا آهی کشد که آه می‌سوخت

تنها خیالی را میانِ خانه می‌شست
طوری که پیش او رسول‌الله می‌سوخت

اسما بریز آب روان باید بشوید
آن خانمی را که در آن درگاه می‌سوخت

عمداً فرستاده حسن را سوی سلمان
از بسکه با  اُماه یا اُماه  می‌سوخت

در بینِ دندان  آستین را داشت زینب
خود را حسینش گاه می‌زد گاه می‌سوخت

دستش به پهلو زد ،سرش را زد به دیوار
از زخمهای همسری همراه می‌سوخت

دستش به بازو خورد ای لعنت به قنفذ...
می‌زد نفُس می‌گفت: یافتاح  می‌سوخت

خون می‌چکد از سنگِ غسل، از شانه، تابوت
در زیر کوهِ داغ گویا کاه می‌سوخت
.
.

از علقمه هم آب را می‌بُرد عباس
در بین گهواره لبی جانکاه می‌سوخت

با مَشک، سقا در میان راه می‌ریخت
بی آب سقا  در میان راه می‌سوخت

با سر عمو اُفتاد زهرا بود و می‌دید
در شعله  زُلفِ خیمه‌های شاه می‌سوخت

آتش، حرامی، تازیانه، چنگ، سیلی
گیسوی طفلی رو به قربانگاه می‌سوخت

وقتی سرش را دید کج خورده به نیزه
زینب تمام راه  با این ماه می‌سوخت


#حسن_لطفی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:10


#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #غسل #بعد_شهادت


علی پس از تو بدان شمعِ شعله‌ور ماند
که بیشتر سوزد هرچه دیرتر ماند

همین نه من دهم از آب دیده غسلْ تو را
که چشمِ سرخِ کفن در غمِ تو تر ماند

شده‌است آه تو و شعله‌های در، خاموش
دل من است که پیوسته شعله‌ور ماند

برفت جانم و من ماندم، ای عجب، چه کسی
شنیده‌اید که سی سال محتضر ماند؟!

«ز بس فتــاده به هـــر گوشه پـاره‌های دلم»
«فضـــای دهـــر به دکـّان شیشـــه‌گر ماند»

به دست خویش سپردم تو را به خاک و هنوز
به یاد تو همه شب دیده‌ام به در ماند

مدد ز آه گرفت از گلو برآید جان
ولی میان ره از ضعف باز درماند

صبا به تربت او ناله‌های من برسان
بشرط آنکه مرا ناله تا سحر ماند



-----------------------------------

پ ن:
۱. بیت اقتباسی از طالب آملی است.
۲. باد صبا هنگام سحر می‌وزد.


#رحیق

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:07


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


پیش ازین ها خریده بود علی
تخته چوبی برای گهواره
از بد حادثه ورق برگشت
ساخت تابوت جای گهواره

کوه صبر است حیدر کرار
به غم و غصه دل نمی بازد
ولی این داغ، داغ ناموس است
پهلوان را ز پا می اندازد

#علی_ذوالقدر
@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:07


#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #دوبیتی

جنازه بر سر دوش علی ولی الله 
غبار غم به رُخ مجتبی و ثارالله

زپشت قافله طفلی زیر لب می گفت :
به عزّت و شرف لا اله الّا الله ...


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:07


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #تشییع #دوبیتی


اصلا غم تازیانه باور داری؟
یا شعله به درب خانه،باور داری؟

گیرم که یگانه دخترت زهرا نه
تشییع کسی شبانه باور داری؟


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:07


#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #تشییع


ساعت سخت فراق آغاز
مخفی و آهسته درها باز شد

شد برون آرام با رنج و ملال
هفت مرد و چار طفل خردسال

چار تن دارند تابوتی به دوش
دیده گریان سینه سوزان لب خموش

در دل تابوت جان حیدر است
هستی و تاب و توان حیدر است

گوئی آنشب مخفی از چشم همه
هم علی تشییع شد هم فاطمه

شهر پیغمبر محیط غم شده
زانوی سردار خیبر خم شده

آسمان بر اشک او مبهوت بود
جان شیرینش در آن تابوت بود

او پی تابوت زهرا می دوید
نه ، بگو تابوت ، او را می کشید

کم کم از دستش زمام صبر رفت
با دو زانو تا کنار قبر رفت

زانویش لرزید اما پا فشرد
دست ها را جانب تابوت برد

خواست گیرد آن بدن را روی دست
زانویش لرزید باز از پا نشست

کرد چشمی جانب تابوت باز
گشت با جانان خود گرم نیاز

کای وجودت عرش حق را قائمه
یاریم کن یاریم کن فاطمه

یاریم کن کز زمین بردارمت
با دو دست خود به گل بسپارمت

وای بر من مرده ام یا زنده ام
قبر تو یا قبر خود را کنده ام

آسمان ، اشک علی را پاک کن
جای محبوبم مرا در خاک کن

این چراغ چشم خون بار من است
این همان تنهاترین یار من است

صبر کردم تا شکست آئینه ام
ای نفس با جان برآ از سینه ام

یا محمد دختر خود را بگیر
لاله نیلوفر خو را بگیر

در دل شب پر شکسته بلبلی
برده بهر باغبان خونین گلی

گل مگو پامال گشته لاله ای
برگ برگش را صدای ناله ای

خاک ، گلی میشد ز اشک جاری اش
تا کند دستی ز رحمت یاری اش

ناگهان از آن بهشت بی نشان
گشت بیرون دست های باغبان

کای شکسته بال و پر بلبل بیا
وی به قلبت مانده داغ گل بیا

باغبانم ،هست و بودم را بده
یا علی یاس کبودم را بده

از چه یاسم این چنین پرپر شده
لاله من باغ نیلوفر شده

ای بیابان گل ز اشک جاری ات
آفرین بر این امانت داری ات

باغبان تا یاس پرپر راگرفت
اشک خجلت چشم حیدر را گرفت

یا محمد  از رخت شرمنده ام
فاطمه جان داده و من زنده ام

شاخه یاست اگر بشکسته بود
دست های باغبانت بسته بود

یا محمد دخترت در خاک خفت
دردهای خویش را با من نگفت

اینکه بگرفتیش جانان من است
بلکه هم جان تو هم جان من است

قلزم خون کاسه صبر علیست 
خانه بی فاطمه قبر علیست

غصه ها در دل صد چاک ریخت
بر تن محبوبه خود خاک ریخت

حبس شد در سینه تنگش نفس 
بود چون مرغ اسیری در قفس

رفته بود از دست نخل و حاصلش
خاک را گل کرد با خون دلش

سینه اش می سوخت از سوز سه داغ
کرد روشن از شرار دل چراغ

لب فروبست و به یارش برد رشک
ریخت اشک و ریخت اشک و ریخت اشک

زمزم از دریای چشمشم سر گرفت
مثل کعبه قبر را در برگرفت

ناله زد کای با وفا یار علی
ای چراغ چشم بیدار علی

همسرم دستی برون از خاک کن
اشک از رخسار حیدر پاک کن

ای ترابت گل ز اشک بوتراب
وی دعای شامگاهت مستجاب

بار دیگر یک دعا کن از درون   
جان حیدر با نفس آید برون

اشک من در دیده بی لبخند تو است
تکیه گاهم شانه فرزند تو است

ای سلام من به جسم و روح تو
جان فدای پیکر مجروح تو

ای شکسته پیش من آئینه ات
وی مدال دوستی بر سینه ات

آن قدر بر بغض من دامن  زدند
تا تو را در پیش چشم من زدند

کاش آنجا دست من بشکسته بود
کاش چشمم جای دستم بسته بود

خاز غم زد ، بر وجودم نیشتر   
هر چه گفتم عقده ام شد بیشتر

به که لب بر بندم  و زاری کنم   
بر تو پنهانی عزا داری کنم


#غلامرضا_سازگار

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:07


#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#دفن_شبانه #فاطمیه


من با دم تیغم شهادت آفریدم
در فتح خیبر قلب مرحب را دریدم

چون کوه بنشستم به‌روی سینه‌ی عَمرو
مردانه آن خصم خدا را سر بریدم

یک‌روز در جنگ اُحد خوردم نود زخم
دریای لشگر را به خاک و خون کشیدم

یک‌لحظه زانویم نلرزید و به گوشم
خود لافتی الاّ علی از حق شنیدم

یک‌دم نیاوردم ز محنت خم به ابرو
یک‌عمر در کام بلاها آرمیدم

با آن‌همه وقتی که زهرایم زمین خورد
جان‌دادن خود را به چشم خویش دیدم

آن شب زمین خوردم که دور از چشم مردم
دنبال تابوت عزیز خود دویدم

با آنکه هم‌چون آسمان بودم مقاوم
مثل هلال از غصّه‌ی ماهم خمیدم

یا فاطمه! شرمنده‌ام از این‌که امشب
با دست خود خشت لحد بهر تو چیدم

«میثم» گنهکار است امّا شاعر ماست
یا رب ببخش او را به زهرای شهیدم


#غلامرضا_سازگار

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:07


#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #غسل


دیگر بعید است این نفس بالا بیاید
باید برای یاری‌اش اسما بیاید

شب بود و باران بود و آب از چاه برداشت
تا که برای شستن دریا بیاید

این مرد خیبر مردِ خندق بود اما
باید برایِ غسلِ او زهرا بیاید

دستش به پهلو خورد زخمِ میخ را گفت
دیدی نشد تا محسنم دنیا بیاید

چشمش سیاهی رفت از بازوی خُردش
باید بماند تا که حالش جا بیاد

پشتِ سرِ هم شستنش را قطع می‌کرد
اما نشد تا بند این خونها بیاید

از بس حسن در آستین دندان فشرده
باید به دادِ حالِ او بابا بیاید

وقتی حسین اُفتاد بر این سینه باید
دستِ شکسته از کفن بالا بیاید

تازه زمانِ شستنِ دیوار و در بود
ای کاش می‌شد زودتر فردا بیاید

ای‌کاش می‌شد دِق کند زینب کنارش
طاقت ندارد تا که عاشورا بیاید

طاقت ندارد تا ببیند بینِ گودال
بر روی آن سینه کسی با پا بیاید

#حسن_لطفی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:07


#حضرت_زهرا_شهادت
#امام_زمان_فاطمیه


شمع شب های تار می آید
خبر آمد که یار می آید

مجلس مادر است و آقامان
از کنار مزار می آید

مادر از دست داده ها! امروز
گریه کردن به کار می آید

از همان خانه ای که میسوزد
مهدی داغدار می آید

نزنی حرفی از در و دیوار
چون به قلبش فشار می آید

فضه دیده چطور در این باغ
روی گل، پای خار می آید

زینب از درد مادرش جان داد
دختر اینگونه بار می آید

من بمیرم که هرچه چادر را ...
می تکاند ... غبار می آید

کم کم امروز مرتضی دیگر
با فراقش کنار می آید

گفت ای بازوی کبود شده :
وارث ذوالفقار می آید

#رضا_دین_پرور

@raziolhossein1

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:07


#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #غسل #دفن


پای تن مجروح زهرا با سر افتاد
از دست این غم خون ز چشمان تر افتاد

در زیر بار این مصیبت کوه خم شد
تدفین مظلومه به دوش حیدر افتاد

می شست جای بوسه های مصطفی را
بند کفن تا بسته شد پیغمبر افتاد

درهم شده اوضاع و احوال عوالم
وقتی که حورا بین دیوار و در افتاد 

فضه شهادت می دهد در این نود روز
هر جا زمین افتاد مادر دختر افتاد

این روزهای آخری از شدت درد
خیلی غریبانه میان بستر افتاد

تا آسمانها صوت الرحمن او رفت
روی زمین آیه به آیه کوثر افتاد

او بار شیشه داشت و میزد مغیره
قنفذ رسید از راه و شیشه آخر افتاد

شانه به شانه با اجل همراه می شد
سایه به سایه مرگ با زهرا در افتاد

از جنگ برگشته علی یا از سر قبر
پشت سر تابوت مرد خیبر افتاد


#ابراهیم_میرزائی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:07


#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطميه #غسل


نیمه‌شب مهتاب می‌شوید علی
آب را با آب می‌شوید علی

مثل این تنها ندیده هیچ‌کس
شستنِ دریا ندیده هیچ‌کس

چشمه را آیینه را مهتاب را
فاطمه باید بشوید آب را

غسلِ این دریا نمی‌آید به من
شستنِ زهرا  نمی‌آید به من

خواب می‌بینم که تعبیرش کنی
آب می‌ریزم که تطهیرش کنی

آب می‌ریزم که آبت کرده‌اند
خانه‌ی عمرم خرابت کرده‌اند

اشک از این چشمانِ محزون می‌چکد
آب می‌ریزم چرا خون می‌چکد

مثل اشکی مثل آهی یا خیال
سخت می‌بینم تو را در این هلال

زیرِ نورِ ماه شستن مشکل است
آه را با آه شستن مشکل است

چشمه را گفتی که بی‌ شیون بِشوی
آب را از زیرِ پیراهن بِشوی

مرتضی هم دست و پا گم می‌کند
زخم گاهی هم  تورم می‌کند

ای زلالِ من مضافت کرده‌اند
زخمی از ضربِ غلافت کرده‌اند

لرزه بر زانو نمی‌آید به من
شستنِ پهلو نمی‌آید به من

در عوض رفتن نمی‌آید به تو
رفتنت بی من نمی‌آید به تو

ضربه‌هایی سهمگین زد داغِ تو
زانویم را بر زمین زد داغِ تو

آب را آیینه را آتش زدند
وایِ من این سینه را ...

خانه تر  دیوار تر  مسمار تر
در کفن پیجاندنت دشوار تر

آه اقیانوسِ نا آرامِ من
جان ندارد جان بده بر گام من

حال من یا حال طفلان دیدنی است
آستین‌ها بینِ دندان دیدنی است

ضجه‌ها بالا نمی‌آید چرا
جان بر این لبها نمی‌آید چرا

بال اگر کوبی قفس وا می‌شود
پا اگر کوبی نفس وا می‌شود

بر زمین بسیار می‌کوبد علی
سر بر این دیوار می‌کوبد علی

سینه‌ها سنگین همه دق می‌کنیم
بی صدا بی ضجه هق‌هق می‌کنیم

چشمهای نا امیدش را ببین
با حسن مویِ سفیدش را ببین

با حُسینت ناله‌ای سوزنده است
جای شکرش هست زینب زنده است...

بعد از این غمهای تکفین مانده است
وایِ من سختی تدفین مانده است

ای زده هر روز و شب از قوت خویش
روی دوشم می‌کشم تابوت خویش

#حسن_لطفی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:07


#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #دفن


آن شب که دفن کرد علی بی صدا تو را
خون گريه كرد چشم خدا در عزا تو را

در گوش چاه، گوهر نجوا نمي‌شكست
اي آشيانِ درد، علي داشت تا تو را

اي مادرِ پدر، غمش از دست برده بود
همراه خود نداشت اگر مصطفي تو را

زين درد سوختيم كه اي زُهره ی منير
كتمان كند به خلوت شب، مرتضي تو را

ناموسِ دردهاي علي بودي و چو اشك
پيدا نخواست غيرتِ شير خدا تو را

دفن شبانه ی تو كه با خواهش تو بود
فرياد روشني‌ است ز چندين جفا تو را

تا كفرِ غاصبان خلافت عَلَم شود
راهي نبود بهتر از اين، مرحبا تو را!

يك عمر در گلوي تو بغض، استخوان شكست
در سايه داشت گرچه علي چون هما تو را

دزديد ناله‌هاي تو را اشكِ سرخ‌روي
از بس كه سرمه ريخت به شيون، حيا تو را

اي مهربان، كنيزك غم تا تو را شناخت
دامن رها نكرد به رسم وفا تو را

خم كرد اي يگانه سپيدارِ باغِ وحي
اين هيجده بهارِ پر از ماجرا، تو را

تحريف دين، فراق پدر، غربتِ علي
انداخت اين سه دردِ مجسّم ز پا تو را

نامت نهاد فاطمه ، كان فاطرِ غيور
مي‌خواست از تمامي عالم، جدا تو را

در شطّ اشك، روح تو هر چند غوطه خورد
رفع عطش نكرد، فراتِ دعا تو را

دادند در بهاي فدك آخر اي دريغ
گلخانه‌اي به گستره ی كربلا تو را

گلخانه ی مزار تو را عاشقي نيافت
اي جان عاشقان حسيني فدا تو را

پهلو شكسته‌اي و علي با فرشتگان
با گريه مي‌برند به دارالشفا تو را

دارالشفاي درد جهان، خانه ی علي ا‌ست
زين خانه مي‌برند ندانم كجا تو را؟!

غافل مشو «فريد» از اين مژده ی زلال
كاين حال هديه‌اي‌ است ز خيرالنسا تو را

#قادر_طهماسبی #فرید

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:07


#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #غسل #تشییع  #دفن


وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا
زخم های بدنت، برده امانم زهرا

سرخ شد صورتِ آبی که چکید از بدنت
چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟!

تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم
بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا

ذکر می گفتم و دستم به پرت خورد آرام
بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا

بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟!
با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟

آستین بین دهان کردم و فریاد زدم
زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا

کاشف الکرب دلم، چوبه ی تابوتت را
بر سر شانه گذارم؟ نتوانم زهرا

پیش قبرت به روی خاک زمین می افتم
می روی از بر من یار کمانم زهرا؟

پدرت آمده اما بدنت را آخر
با چه رویی به پیمبر برسانم زهرا؟

خاک با دست خودم بر بدنت می ریزم
حق بده که به لبم آمده جانم زهرا

خوشی بعد تو را، فاتحه اش را خواندم
تا ابد یاد غمت، فاتحه خوانم زهرا


#محمدجواد_شیرازی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:04


#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه

باغبانم من و پای غمت ای گل زارم
پیش چشم تر من سوخت همه گلزارم

کاش جان با نفسم از بدن آید بیرون
منکه بی فاطمه از زندگی‌م بیزارم

با تو نه ساله عمرم چقدر زود گذشت
که تو هم یاور من بودی و هم غمخوارم

آه یا فاطمه انگار همین دیشب بود
پدرت دست تو بگذاشت به دستم یارم

چقدر غسل تن لاغر تو طول کشید
زخمهای بدنت سخت نموده کارم

(منکه یکباره در از قلعه خیبر کندم)
نتوانم که تابوت تو را بردارم

گرچه بی جان شده ای جان منی فاطمه جان
جان خود را به دل خاک چسان بسپارم

کاش امشب شب اول قبر من بود
روی تو با چه دلی سنگ لحد بگذارم

خون این سینه اگر بند نیاید چه کنم
چاره ساز همه هستم گره خورده کارم

چشم خود بستم و بند کفنت وا کردم
دیدن روی کبود تو دهد آزارم

چه بگویم به جواب پدرت پرسد اگر
از چه رو چهره کبود است گل بی خارم

بر سر تربت تو خاک به سر میریزم
منکه شرمنده ترین مرد امانت‌دارم


#عبدالحسین

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:04


#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان

همسايه ها ، مَردُم ، دگر راحت بخوابيد
زهراي من رفته سفر راحت بخوابيد

آن دختري كه باعث آزارتان بود
مهمان شده نزد پدر راحت بخوابيد

با دست خود هستي خود را دفن كردم
شد پير خيبر بي سپر راحت بخوابيد

ديگر نمي آيد صداي آه آهش
از درد پهلو تا سحر راحت بخوابيد

فكر خبر بوديد از بيمار بدحال
جان داد زهرا بي خبر راحت بخوابيد

بانوي من با سينة مجروح رفت و ...
من ماندم و اين ميخِ در راحت بخوابيد

حورية انسيه كه سيلي نمي خواست
كشتند او را در گذر راحت بخوابيد

باخنده هستيِ مرا آتش كشيدند
دامان زهرا شعله ور راحت بخوابيد

دل تنگم و ديدار يارم مي روم من
هر نيمه شب با چشم تر راحت بخوابيد

#قاسم_نعمتی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

15 Nov, 14:04


#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطميه #دوبیتی


آن شمع که نور خانهٔ مولا بود
پروانهٔ بی نشانهٔ مولا بود

آن قدر نحیف شد که آن شب ، انگار
تابوت فقط به شانهٔ مولا بود

#سیدعلی_احمدی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 13:46


#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه


بی تاب حیدریم و پریشان فاطمه
غم می خوریم با غم طفلان فاطمه

مثل کویر تشنه ی باران ندیده ایم
چشم انتظار رحمت باران فاطمه

او جلوه ی تمام قَدِ نور خالق است
خورشید و ماه آینه داران فاطمه

روح الامین سه مرتبه در روز می شود
با باقی ملائکه مهمان فاطمه

قربانِ آن رسول خدایی که می رود
هر صبح و ظهر و شام به قربان فاطمه

از برکت ارادت سلمان به مادر است
این خاک پاک اگر شده ایران فاطمه

طبق حدیث قُدسی "لولاک"..،در ازل
ما را خدا نوشته مسلمان فاطمه

"ما بچه ها ی مادر پهلو شکسته ایم"*
نانی نخورده ایم به جز نانِ فاطمه

فضه برای مادرمان کار می کند...
زن های ما کنیزِ کنیزان فاطمه

تسبیحِ "فاطمه" همه ایمانِ "مرتضی"
تسبیحِ "مرتضی" همه ایمانِ "فاطمه"

گرچه تمام هستیِ "هستی" از آن اوست
"هستی" مرتضی شده از آن فاطمه

در اصل گریه بر غم مولا نموده است
هر گریه کن اگر شده گریان فاطمه
.
.
زانوی غم بغل نکن ای شاه لو کَشَف
قدری بخند حیدر من..،جانِ فاطمه

پهلوی من شکسته ولی دردم این شده
دردت زیاد تر شده..،درمان فاطمه

از بس که گریه کرده لبش خشک شد حسین
قربان تشنه کامیِ عطشان فاطمه


#بردیا_محمدی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 13:46


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


اي كاش ميشد پيش ما مادر بماند
مادر بماند نور پيغمبر بماند

تنها نمي ماند پدر با بودن او
يارب مدد دلگرمي حيدر بماند

از واژه ي ديوار و در بيزار هستم
رد ميشوم تا روضه هاي در بماند

پيش گل ما غنچه ي نشكفته اي بود
حق اش نبود اين غنچه كه پرپر بماند

لعنت به آنكه پيش ما زد مادرم را
تا مدتي را گوشه ي بستر بماند

پهلو،كمر،بازو،سر او درد دارد
بايد دو چشمم تا قيامت تر بماند

فكر خودش كه نه،به فكر ماست مادر
محسن فدائي كرد تا اصغر بماند

زحمت نكش من پيرهن لازم ندارم
بگذار تا بي پيرهن پيكر بماند

بگذار اصلأ موي من آشفته باشد
پس مادري هايت براي سر بماند

در خانه ي خولي برايم مادري كن
اي كاش تا آن روزها مادر بماند...


#محسن_صرامی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 13:46


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه

لاله ها پژمرد و بلبل را دگر آوا نبود
هیچ کس در باغ مثل باغبان تنها نبود

یک مدینه دشمن و یک خانه ی بی فاطمه
بانوی آن خانه کس جز زینب کبری نبود

روی سیلی خورده ی زهرا شهادت می دهد
از علی مظلوم تر مردی در این دنیا نبود

نیست جایز خانه ی کفار را آتش زدن
ای مسلمانان! مسلمان بود زهرا یا نبود!؟

ای جنایت کار! ای بیدادگر! رویت سیاه
اجر و پاداش رسالت کشتن زهرا نبود

مصطفی از تو مودت خواست تو سیلی زدی
بی حیا! سیلی زدن اجر ذوی القربی نبود

ریخت دشمن بر سر زهرا ولایت را ببین
بارها از پا فتاد و غافل از مولا نبود

من نمی گویم چه شد گویند در چشم علی
سیل دشمن بود پیدا فاطمه پیدا نبود

ای مدینه! آتش غیرت چرا آبت نکرد؟
جای ناموس خدا در دامن صحرا نبود

آنچه بر آل علی در کربلا یکسر گذشت
در سقیفه اتفاق افتاد عاشورا نبود


#غلامرضا_سازگار

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 13:46


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #عامیانه


بدون تو اصلا عزت ندارن
تو نباشی اینا قیمت ندارن
ناراحت نباش سلامت نمیدن
اینا هیچکدوم لیاقت ندارن

میگن از مریدای پیمبرن
ولی از کافرا خیلی بدترن
بشینی تو خونه خیلی بهتره
حالا که بوزینه ها رو منبرن

مهم اینه نگینِ منی علی
همیشه بهترینِ منی علی
بقیه هرچی میگن بزار بگن
امیرالمؤمنینِ منی علی

تو خودت لشکری یار میخوای چیکار
یه سپاه بی شمار میخوای چیکار
حتی شمشیرم نیازت نمیشه
منو داری ذوالفقار میخوای چیکار

وسعت دلت رو دریا میدونه
شدت آهتو صحرا میدونه
بیشتر از من تورو آتیشت زدن
قیمت صبرتو زهرا میدونه

دیگه دنیا واسه من تموم شده
انگاری خوشی برام حروم شده
یه نفس کشیدن بدون درد
همینم این روزا آرزوم شده

کاش دلت رو کسی خالی نکنه
قد و بالاتو هلالی نکنه
قَسَمِت میدم که بعد رفتنم
کسی از حسن سؤالی نکنه

#علی_ذوالقدر

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 13:44


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر


هزار درد به دل ماند و نیست درمانی
خبر به شهر رسیده دگر نمی‌مانی؟!

نفس بگیر دوباره مرا صدا بزنی..
بگو علی و نجاتم بده ز حیرانی..

من از تو دست‌شکسته که نان نخواسته ام
قرار بود که دستاس را نچرخانی..

ببخش فاطمه من بودم و زدند تورا
چه ضربه ها که نخورد آیه های قرآنی!

بلند شو ز لباسم غبار را بتکان..
سحر درست کن‌ از شام تار ظلمانی

بخند فاطمه جانم..شبیه قبل بخند..
بخند و حال مرا خوب کن به آسانی

به فکر یک کفن و قبر باش بهر علی
اگر به زندگی ات نیست میل چندانی


#سیدپوریا_هاشمی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 13:44


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


به علی بعد پیمبر چقدر سخت گذشت
غاصبی رفت به منبر چقدر سخت گذشت

دو نفر مرد طرفداری از این مرد نکرد
آه بی حمزه و جعفر چقدر سخت گذشت

این طرف پنج نفر ، یک زن و یک مرد و سه طفل
آن طرف چند برابر چقدر سخت گذشت

صورت فاطمه و سینه و دو پهلویش
به سه تا آیه کوثر چقدر سخت گذشت

فاطمه روی زمین بود علی جان میداد
وسط کوچه به حیدر چقدر سخت گذشت

فاطمه خسته شد و پشت در خانه نشست
لحظه وا شدن در چقدر سخت گذشت

وسط دود که باشی نفست میگیرد
وسط شعله به مادر چقدر سخت گذشت

#عبدالحسین

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 13:44


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


دیده ات را باز کن بر زخم ما مر هم ببند
این چنین مگذار مارا بار ما را هم ببند

مشکل افتاده به کارم فاطمه اعجاز کن
بار دیگر پلک های زخمی ات را باز کن

التماس تو کنم یا که خدایت را ، مرو
رو به قبله گشته ای یا قبله رو کرده به تو

با سکوتت فاطمه خانه خرابم می کنی
مثل این مردم تو هم داری جوابم می کنی؟

فاطمه حرفی بزن چیزی بگو جان علی
چند روز دیگری هم باش مهمان علی

زانوان زخمی ام می لرزد از این واهمه
من در این دنیا بمانم لحظه ای بی فاطمه

ای عروس موسپیدم آرزو ها داشتم
من قدم با عشق تودر این جهان برداشتم

قول های آن شب پیوندمان یادت که هست
حرف هایی که به روی سر در دل نقش بست

یاد داری قول دادی  پیر پای هم شویم
در غریبستان دنیا آشنای هم شویم

کی قرار این بود تنها قامت تو بشکند
قامت  تو بشکند تا حرمت من نشکند

بی قرار از داغ تو در بین آب و اتشم
از امانت داری ام دارم خجالت می کشم

آشیان دلخوشی های مرا برهم زدند
همسرم را ظالمانه پیش چشانم زدند

بشکند دستی که بازوی تورا زهرا شکست
پشکند پایی که بی رحمانه آن در را شکست

گرچه با آن صحنه ها جانم رسیده بر لبم
انتهای این جسارت می رسد بر زینبم


#موسی_علیمرادی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 13:44


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر


شده هلالی مه منیرم
کمانِ قدّش، زند به تیرم
اگر روَد همسر جوانم
کند برایِ، همیشه پیرم

برای گریه، بهانه دارم
که چار کودک، به خانه دارم
پرستوی من، اگر کند کوچ
سراغ او از کجا بگیرم

کتاب عشقم، ورق ندارد
نماز شب را، رمق ندارد
برای عمرم، نمانده عمری
بدون او من زعمر سیرم

به گوش او تا صدایم آید
به زحمت آید که در گشاید
خدا کند بیش از این نمانم
خدا کند پیش از او بمیرم

مرا اگر دست بسته دیدی
به کنج خانه نشسته دیدی
امیر صبرم نه من اسیرم
اسیر یارم ولی امیرم


#علی_انسانی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 13:44


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر #رباعی


دل را ز غم علی مشوش میکرد
نفرین به همان که برد آتش میکرد

دانی چه به فاطمه گذشت این ایام
از شدت گریه دائما غش میکرد


#علی_سلطانی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 13:44


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر #کوچه


با گوشه‌چشم یا نفسی یا اشاره ای
بر جان خسته ام بده جان دوباره ای

از چیست ای شکسته ترین کشتی نجات
پهلو گرفته ای ز علی در کناره ای

آرام هم که گریه کنی میشود بلند
آه از نهاد زخمی هر سنگ خاره ای

از تو نمانده غیر خيالي به بسترت
از من نمانده غیر دل پاره پاره ای

در ابتدای هجدهمین فصل دفترت
باور نمی کنم که چنین در شماره ای

آیات رفتن از چه بخوانی بمان که نیست
در کار خیر حاجت هیچ استخاره ای

وقت قنوت مرگ مرا از خدا بخواه
جز مرگ اگر برابر تو نیست چاره ای

در کوچه ها شکسته دل گوشوار عرش
از ماجرای گم شدن گوشواره ای


#محسن_عرب‌خالقی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 13:41


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


هر چه که از الله اکبر میشود فهمید
آن قدر هم از قدر کوثر میشود فهمید

راه تقرب بودنش را بارهای بار
از دست بوسیِ پیمبر میشود فهمید

پس بیشتر باید توسل کرد این شب ها
به لیلة القدری که کمتر میشود فهمید

اینکه چرا قلب علی و بچه هایش سوخت
با یک نگاه ساده به در میشود فهمید

باید کمی آتش گرفت و سوخت در آتش
این داغ را اینگونه بهتر میشود فهمید

اینکه غلاف تیغ با دستش چه ها کرده
از حال و روز موی دختر میشود فهمید

سنگینی دستی که سیلی زد به رویش را
از دستمال بسته بر سر میشود فهمید

از کوچه که چیزی نمی گوید حسن اما
از چادر خاکی مادر میشود فهمید

یک دندگی زخم و درد دنده هایش را
از لاله های‌ روی بستر میشود فهمید

این روزها بیرون خانه گریه‌ کردن را
از چشم های سرخ حیدر میشود فهمید

با این سوال از خود شبم را صبح میکردم
جای مزارش را در آخر میشود فهمید؟!

وضعی که محسن داشت را در آخرین لحظه
از آخرین اوصاف اصغر میشود فهمید


 #یامظلوم

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 13:41


#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


خیال کن پسری مادرش زمین بخورد
به پیش چشم ترش یاورش زمین بخورد

خدا کند که نبینی یگانه مادر تو
همین که پا شود از بسترش زمین بخورد

سر نماز قیامش چونان رکوع شود
هنوز سجده نرفته ، سرش زمین بخورد

بدا به حال مدینه که در نبود نبی
گذاشت دختر پیغمبرش زمین بخورد

اگر چه پشت در از پا نشست مادر ما
نخواست ثانیه ای حیدرش زمین بخورد


#شهریار_سنجری


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 13:41


#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه


سائلم بر سفره اى که سفره دارش فاطمه است
هرکه مى آید کنار آن کنارش فاطمه است

معنى خیر کثیر این است, اگر لطف خدا
بر زمین جارى است قطعاً آبشارش فاطمه است

شوق پیغمبر ببین بوسه به دست فاطمه است
تاج پیغمبر نگین افتخارش فاطمه است

گر به کعبه رو نمودم زادگاه مرتضى است
گر به کعبه تکیه کردم مستجارش فاطمه است

فاطمه قبرى نمى خواهد نجف وقتى که هست
مرتضى نقش روى سنگ مزارش فاطمه است

پنج بار از آن کسا خورشید اگر بیرون زده
مطمئناً منشاء هر پنج بارش فاطمه است

به تلافى دویدن هاى بین کوچه اش
ناقه اى دارد قیامت که سوارش فاطمه است

هرکه اینجا نوکرى کرده خیالش راحت است
آنکه محشر مى دود دنبال کارش فاطمه است

آنکه در وقت اسیرى با سلاح خطبه اش
کوفه را ساکت نمود آموزگارش فاطمه است

زور بازویش چهل تن را به زانو مى زند
حیدرِ تنها سپاه استوارش فاطمه است

مى چکد از دامنش خون, مى چکد اشک از رخش
باغ سرسبز ولایت لاله زارش فاطمه است

محسنى که ثلثى از سادات مى ماندند از او
پشت آن دیوار حالا سوگوارش فاطمه است


#حسین_قربانچه

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 11:44


#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه



عقبی کلامت را قیامت می شمارد
دنیا سکوتت را عبادت می شمارد

بهر تکلم، بعد تعقیب نمازت
جبریل فرصت را غنیمت می شمارد

نزدیک هجده سال باران مدینه
انگشت تر کرده، فضیلت می شمارد

از اشتیاق درک نورت، ای شب قدر!
ماه از اذان صبح، ساعت می شمارد

خورشید یثرب صبح تا مغرب کنارت
دارد برای نور، حالت می شمارد

حاتم قلم در دست جایی کنج تاریخ
پشت در این خانه رعیت می شمارد

پشت در خانه به دق الباب، سائل
حق حق کنان هر دم کرامت می شمارد

پشت درِ خانه نبی ای روح تطهیر
فضل تو را روزی سه نوبت می شمارد

پشت در خانه فلک هم جای تسبیح
خیل ملائک را به دقت می شمارد

پشت درِ خانه تو را رد سلامی ست
آن را رسول الله دعوت می شمارد

پشت در خانه...دریغا شاعر تو
این واژه را ذکر مصیبت می شمارد

ای بغض استنصار! حالا چشمهایت
تعداد یاران را به زحمت می شمارد

نه دست نه پهلو...بگو قلب تو تنها
رنج علی را جزء محنت می شمارد

از دست "آن دو" میکشی آهی و جبریل
این را از آیات برائت می شمارد

مرگا به اسلامِ پس از تو کز پیمبر
آن زن که میدانی روایت می شمارد!


#مسعود_یوسف_پور


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 11:43


#امام_زمان_فاطمیه
#امام_زمان_مناجات


کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست
تحمّل غم هجر تو، در توانش نیست

کسی که سوخته از انتظار، می‌داند
دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست

کسی که روی تو را دید یک نظر، چون خضر
چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟!

کسی که درک کند دولت حضور تو را
نیاز گوشۀ چشمی به دیگرانش نیست

نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت
که بی حضور تو، حاجت به این و آنش نیست

به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار!
گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست

بهار زندگی‌ام در خزان نشست بیا
«بهار نیست به باغی که باغبانش نیست»

کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی
به جز تو با خبر از قبر بی‌نشانش نیست

بیا و پرده ز راز شهادتش، بردار
پسر که بی‌خبر از مادرِ جوانش نیست...

#محمد_جواد_غفورزاده

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 11:42


#فاطمیه


اشک مرا به غربت مولا زیاد کن
سوز مرا به روضه زهرا زیاد کن

یافاطرُ به عمر کم فاطمه قسم
روزی فاطمیه مارا زیاد کن


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 11:42


#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حضرت_زهرا_مدح
#حضرت_زهرا_مناجات #فاطمیه
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_وداع
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#احراق_بیت #کوچه #هجوم #بستر
#اذان_بلال #بعد_شهادت
#غسل #تشییع #دفن_شبانه
#امام_زمان_فاطمیه
#حضرت_محسن

شعر مذهبی رضیع الـحسین

09 Nov, 11:42


🏴 السلام عليک ایتها الصدیقه الشهیده 🏴

اول دفتر به نام خالق اکبر...

پس از محرم و صفری که در عزای سیدالشهدا علیه السلام گذشت
و پس از آن،
شادی و سروری هرچند کوتاه! در ایام فرحة الزهرا سلام الله علیها...
باز هم، جهت تسلی قلب داغدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه و با استعانت از امیرالمومنین علیه السلام در عزای مادر جوانمان با حسنین علیهماالسلام  هم ناله میشویم ...


تا اشک دیده مرهم قلب علی شود


ما نیز بنا بر وظیفه و در حد بضاعت مزجات مراثی و مدایح خاتون دوسرا، صدیقه طاهره سلام الله علیها را جهت استفاده محبین و مادحین حضرتش در اینجا عرضه میداریم و ثواب آن را نذر فرج منتقمش می‌کنیم


به امید آنکه روزی برسد ز راه مهدی



التماس دعا

@raziolhossein
@raziolhossein1



کانال شعرمذهبی رضیع الحسین علیه السلام در ایتا...

https://eitaa.com/raziolhossein

کانال نوحه
https://eitaa.com/raziolhossein1

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 14:21


#حضرت_جعفر_طیار



چقدر انس به او حضرت پیمبر داشت
همان نخست به اسلام ، عشق و باور داشت

و بود خَلقاً و خُلقاً شبیه پیغمبر 
که طینتش نبوی بود و عطر حیدر داشت

کسی که خواند پیمبر ( ابوالمساکینش) 
ز سفره ی کرمش جود لقمه ها بر داشت

گرفت لحن صمیمانه اش نجاشی را
چو خواند آنچه کز آیات نور از بر داشت

شهید موته نخستین مدافع اسلام
که زخم تیغ به باغ تنش مکرر داشت

خدا دو بال به او جای دست هایش داد
که پا به پای ملک در بهشت ، شهپر داشت

مدینه مویه کنان همنوای پیغمبر
برای جعفر طیار دیده ی تر داشت

شنید روضه ی دست قلم قلم شده را 
چه ناله ها که علی در غم برادر داشت

چقدر قصه ی عباس مثل جعفر بود 
ولی حکایت عباس سوز دیگر داشت

حسین فاطمه هم عصر روز عاشورا
به افتخار از او گفت و ذکر جعفر داشت 


#کمیل_کاشانی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 05:43


#حضرت_جعفر_طیار
#رباعی

قربان مناجات تو با دادارت
عالم به فدای حیدر کرارت

بنویس مرا فاطمه بنت اسد...
خاک کف پای جعفر طیارت


#سیدمجتبی_شجاع

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 05:37


#حضرت_جعفر_طیار


گاهي ست مبدأ عين مقصد در نهايت
آن شايدی که گشته بايد در نهايت

موت به بستر یا شهادت بین موته
این استخاره خوب آمد در نهايت

چون بود فرزند ابو طالب، علی وار
پس شد فدایی محمد در نهايت

آن کوه که صد در صدش عشق علی بود
شد پيش سيل دشمنان سد در نهايت

تيغش در آورده ست كفر كافران را
كفري كه بر ايمان مي ارزد در نهايت

مانند عمروعاص نزد او به مکرش
هرکس بنازد پس ببازد در نهايت

پر پیچ و خم بود و به زانوی ملائک
شد صاف آن زلف مجعد در نهایت

چون خورد با شهد شهادت اشهدش را
موته برایش گشت مشهد در نهایت

هر آدم عیار شد طیار در عرش
چون بر نمازش شد مقید در نهايت

بی دست دارد دستگیری, با ابالفضل
این جمله هم می شد موکد در نهایت

بعد از شما که خلق و خلقت چون نبی بود
اکبر شود تکرار احمد در نهایت

حالا رسیده روضه در آن جا که اکبر؛
آمد به بابا آه رو زد در نهایت

آن جا که شد اکبر برای حال بابا
در ماندن و رفتن مردد در نهایت



#محسن_صرامی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_جعفر_طیار

آن روز که روز غربت حیدر بود
خون بر جگر دختر پیغمبر بود

یارانِ علی به یک دگر میگفتند
ای کاش که زنده حمزه و جعفر بود

#غلامرضا_سازگار

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_جعفر_طیار
#دوبیتی

امروز زمین و آسمان غمبار است
نالان وحزین احمد مختار است

از دیده علی سرشک ماتم ریزد
زیرا که عزای جعفرطیار است

#محسن_قاروبی

@raziolhossein1

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_جعفر_طیار

شد مدینه غرق در شور و نوا واجعفراه
شد امیرالمومنین صاحب عزا واجعفراه

گه به حیدر گه به زهرا تسلیت گوید نبی
که علمدار سپاهش شد فدا واجعفراه

آسمانی ها همه با گریه اش گریان شدند
بی برادر شد علی مرتضی واجعفراه

تا به مسجد گفت پیغمبر که جعفر کشته شد
ناله زد مولا که شد پشتم دوتا واجعفراه

این خبر را کاش دیگر از پیمبر نشنود
جعفر طیار شد دستش جدا واجعفراه

کاش جعفر در مدینه بود تا بعد از نبی
اینقدر تنها نمی شد مرتضی واجعفراه

کاش جعفر بود تا دیگر نمی آمد به گوش
ناله زهرا میان شعله ها واجعفراه

کاش جعفر بود وا می کرد در آن ازدحام
ریسمان از گردن شیر خدا واجعفراه

کاش جعفر بود تا سیلی نمی خورد از کسی
دخت پیغمبر میان کوچه ها واجعفراه

بین مقتل هم صدا میزد غریب کربلا
ای عمو ای کاش بودی کربلا واجعفراه

دست و پا میزد حسین و خواهرش بر سرزنان
ناله میزد از روی تل واحمزتا واجعفراه


#عبدالحسین

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_جعفر_طیار
#حضرت_حمزه
#رباعی

دنبال چهل حامی و یاور می‌گشت
با پاسخِ سردِ ناکسان برمی‌گشت

شب بود ، وَ با چراغ ، مردی تنها
در شهر ، پی حمزه و جعفر می‌گشت

.......

گر بود ، یقینْ حامیِ حیدر می‌گشت
قربانیِ صدّیقهٔ اطهر می‌گشت

در هجمهٔ فتنه ، جای او خالی بود
مردی که اگر بود ، ورق بر می‌گشت


#علیرضا_قاسمی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_جعفر_طیار


سال ها هر لحظه بیش از پیش غربت داشتن
علتش این است با حیدر اخوت داشتن

تو نخستین مرد این قومی که فخرت باشد این :
خَلقا و خُلقا به پیغمبر شباهت داشتن

ای به قربانت که حتی نوح هم دارد نیاز
از تو در روز جزا برگ شفاعت داشتن

بر نماز جعفر طیار تکیه می کنیم
در شب دلواپسی ها ، وقت حاجت داشتن

ای نجاشی ها مسلمانان کوه همتت
ای چراغ شاهراه استقامت داشتن

آن زمان السابقون السابقون گشتی که بود
شرک فخر ِ مدعی های خلافت داشتن

کیستی بابای این امت برادر خوانده ات؟
شد نصیب چند تن این حد سعادت داشتن

خوش قدم بودی و خیبر پیش پایت فتح شد
این خودش یعنی که خیر بی نهایت داشتن

شادمان از فتح خیبر یا که دیدارت شود
حضرت عین الیقین مانده است و حیرت داشتن

گرچه دادی دست اما پرچم از دستت نرفت
این چنین باید به این مکتب ارادت داشتن

از تو می گیرد ابوفاضل مدد در علقمه
می دهد بر کل عالم درس غیرت داشتن

پرچمت دست فراری ها نمی افتاد کاش
نیست کار هر کسی مثل تو جرات داشتن

روز های حیدر کرار بی تو پر شد از
دم به دم از جای خالی ات شکایت داشتن

خانه ات شد ماجرایش چون فدک بعد از نبی
آه آه از روزگار ،آه از حسادت داشتن

تشنه جان دادی ولی اسما بدون تو نداشت
در دلش یک ذره ترس ِ هتک حرمت داشتن

.....
ای امیر موته این حق عروس تو نبود
در چهل منزل به تن رخت اسارت داشتن


#محمدحسین_رحیمیان

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_حمزه_علیه_السلام
#حضرت_جعفر_طیار
#رباعی


هرجا سپـــــرِ جان‌ِ پیمـبــــر بودنـد
در مــــوجِ بلا یاوَرِ حیــــدر بودنـد

کِیْ میشد اسیرِ ریسمان حَبْلُ الله؟
آن روز اگر حمـزه و جعفــر بودند!

#محمدعلی_انصاری

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_جعفر_طیار


پرنده پر زد و پرواز کرد از چینه دیوار
دل تنگم صدا می‌زد: مرا همزاد خود پندار

خوشا مشتاق تو آغوش باز آسمان باشد
خوشا پرواز، پروازی رها بر روی گندمزار

که لطف دیگری دارد از آن بالا نظر کردن
به پستی‌های این دهکوره ناچیز بی‌مقدار

خدا در هر مکان حس می‌شود اما از آن بالا
به ما نزدیک‌تر، نزدیک‌تر هم می‌شود انگار

خدا پرواز بر بام بهشتش را عنایت کرد
به مقطوع‌الیدین جنگ موته جعفر طیار

همان ماهی که کسب فیض کرد از محضر خورشید
که حتی شب به نورانیت او می‌کند اقرار

سخاوت‌های آن دست کریمش نُقل هر محفل
کرامت‌های او بوده است نَقل کوچه و بازار

کسی در فکر تطمیعش نیفتاده است، نه هرگز
که عبد مصطفی کی بوده عبد درهم و دینار؟

همه دارایی‌اش را پای این یک جمله می‌بخشد
شده ره‌توشه عقبای او 《الجار ثم الدار》

اگر در راه حاجاتت هزاران پیچ و خم دیدی
مسیر استجابت، با نمازش می‌شود هموار

نماز جعفر طیار چون گنجینه نور است
در گنجینه را وا کن از آن ذکر و دعا بردار

تمام لحظه‌ها سمت خدا بار سفر بسته است
چه فرقی می‌کند جزو مهاجر بود یا انصار؟

که هجرت کرده بود از خود، جهاد اکبر این بوده است
تمام لحظه‌ها با نفس اماره است در پیکار

《فمن یرجو لقاء ربه》 در شان او بوده
《فمنهم من قضی نحبه》از او می‌گفت دیگر بار

فیُشبه بالنبی خَلقه، فیُشبه بالنبی خُلقه
نبی بوده است در صورت، نبی بوده است در رفتار

قصیده بر ضریح چشم‌هایش می‌زند بوسه
به استقبال آن دلداده می‌آید پیمبروار

زمان رجعتش از وادی غربت مصادف شد
به فتح قلعه خیبر، به دست قامع الکفار

هلا برخیز حسان! طبع شعرت را شکوفا کن
بخوان از پاکی طیّار و از بی‌باکی کرّار

از آن سو کوه می‌آمد از این سو مرد دریا دل
بلال! الله اکبر سر بده در لحظه دیدار

ولی دلخونم از تحریف، از تحریف زیبایی
ولی دلگیرم از تاریخ، از تاریخ پنهانکار

معاذ ابن جبل عقد اخوت خوانده با جعفر؟!
معاذ الله از این نسبت، از این گفتار استغفار

تو تنها با علی بودی برادر، با علی تنها
حریم 《خلوت دل نیست جای صحبت اغیار》*

به جنگ موته رفتی و علی چشم انتظار تو...
خبر آمد خبر چون شعله‌ای افتاد بر نیزار

خبر خونین خبر سنگین خبر اشک و خبر تلخ است
خبر آمد خبر در خاک و خون غلتیدن سردار

که اوج روضه این شد با دهان روزه جان دادی
خبر می‌گفت با جام شهادت کرده‌ای افطار

دم رفتن همه دیدند پرچم بین دستت بود
خبر می‌گفت از افتادن دستان پرچمدار

دو بال سرخ از یاقوت داری جای دستانت
فدای آن همه از خود گذشتن، آن همه ایثار

پس از تو انکسار از چهره شیر خدا می‌ریخت
پس از تو می‌شود هفت آسمان روی دلش آوار

الهی اینچنین داغی نبیند هیچ کس هرگز
الهی اینچنین داغی نگردد باز هم تکرار

نباشی گرگ‌ها بی‌شک نقاب از چهره می‌گیرند
پس از تو عرصه بر شیر خدا هم می‌شود دشوار

اگر در ماجرای کوچه شمشیر علی بودی
کجا دستان مولا بسته می‌گردید بالاجبار

اگر بودی اگر که جای زهرا خطبه می‌خواندی
میان شعرها دیگر نمی‌شد حرفی از مسمار

نبودی، روزهای بعد تو تاریک شد تاریک
حقیقت همچنان خورشید بود، انکار شد انکار

علی آن روزها در غصه هجران تو می‌سوخت
شهادت می‌دهد روز قیامت آن در و دیوار


#عباس_همتی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_جعفر_طیار


سِحر صدها هزار ابوسفیان در شعاع تو می شود باطل
آیه آیه حدیث حُسن تو را ملک وحی می کند نازل

ای عمو زاده ی گرام‌ نبی وی مقید به احترام‌ نبی
ای ستوده تو را کلام‌ نبی که من و جعفریم‌ از یک گِل

حامی دست های مسکینی گفته احمد ابوالمساکینی
به خدا کم‌ نیاید از کرمت کل عالم اگر شود سائل

قله ی اوج عزتت اینجاست،که عروس تو زینت مولاست
گوهر آری که لایق دریاست،از ازل بوده ای چنین قابل

فخر دین واژه است و معنی تو ،،،شیعه قبل از غدیر یعنی تو
دین تو قبلِ بار عام خدا به ولای علی شده کامل

هم شهیدی و هم‌شهودی تو،گفت زهرا اگر که بودی تو
غم از آن چهره می زدودی تو،، حق حیدر نمی شدی زائل

اسب خود را به معرکه پی کن،، توسن بخت را چنین هی کن
راه صد ساله را شبی طی کن،، که بهشت است بر شما مایل

پر پرواز در بهشت برین،، دست هایی که گشته نقش زمین
ای همه در بر تو خاک نشین،،غبطه ی انبیاست این منزل

وجه تشبیه تو علمداری است شرف و عزت و وفاداری است
زخم‌های تو آنچنان‌ کاری است که زمین خورده است پیشت دل

با دو دست بریده از بدنت ،، وضع و اوضاع زخم های تنت
همه با شرح زیر و رو شدنت ناله کردیم یا ابوفاضل

ناله و گریه آبروی من است کربلا خفته در گلوی من است
وصل اینجاست روبروی من است وای از جان که می شود حائل

خاکساری حکایت ما شد،،عشق صبح قیامت ما شد
توشه ی ما ارادت ما شد،،ساحل امن ماست این حاصل

#حسین_واعظی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_جعفر_طیار


با نگاه لطف او آغاز کردم کار را
پس غنیمت میشمارم فرصت گفتار را

دست و پا گم میکند در پیشگاه او قلم
چون گدایی که ببیند شوکت دربار را

از فضیلت های او باید چگونه حرف زد؟
گفته در شانش خداوند آیه ابرار را*

ذو الجناحینی که پیغمبر به شوق دیدنش
می‌دهد هدیه نماز جعفر طیار را

در قیامت پرچم تسبیح در دستان اوست
ای بنازم هيبت این گونه پرچمدار را**

بین میدان نبرد موته میر لشکر است
او که در دستش گرفته نبض هر پیکار را

با لبان تشنه اش، طعم شهادت را چشید
آن چنان که روزه داری لذت افطار را...

مثل آن سَروی  که با زخم تبر ،تا   میشود
داغ او خم کرده قدّ ِ حیدر کرار را

از مدینه می روم با اشک سوی علقمه
می کشانم با خودم این هیات سیّار را

دست او افتاده تا  پرچم نیفتد بر زمین
برده عباس از عمویش ارث،این ایثار را
.
.
روی نیزه چشم هایش سوگوار خواهر است
از زمانی که عقیله کوچه و بازار را....

*: از ابن عباس نقل شده که آیه(اِنِّ الابرار لَفی نعیم) در شان علی و فاطمه و حسن و حسین و حمزه و جعفر نازل شده است

**:قال رسول الله :انی اُعطیَ يومِ القیامةُ أربعة ألوَيةَ‌‌‌‌‌‌...‌‌‌.و أدَفعُ لواء التسبیحِ الی جعفر


#عباس_جواهری_رفیع


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_جعفر_طیار


تا به کاغذ قلمم رخصت و جوهر دادند
اذن گفتن ز جوانمردی جعفر دادند

پیش از اسلام هم ایشان به خدا ایمان داشت
پیش از اسلام به او نعمت باور دادند

شده خوشحال پیمبر به قدوم جعفر
یا به او مژده ی پیروزی خیبر دادند؟

از قدومش که مقارن شده با فتح انگار
هر چه شادیست به عالم به پیمبر دادند

تا به خود آمدم از بعد نمازش دیدم
هر چه را خواسته ام چند برابر دادند

دست بر خاک زد و دست به افلاک رساند
عوض دست به این مرد دو شهپر دادند


#محمدمعین_پوریلان

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_جعفر_طیار


آنکه دهان ز بردن نامش معطر است
شمس وفا، معلم عباس، جعفر است

مردی چنان سترگ که در منظر رسول
برگشتنش مساوی با فتح #خیبر است

در محضرش جمیع عبادات انس و جان
با ذکر رکعتی ز نمازش برابر است

گر لحظه شهید شدن روزه دار بود
تا لَمحهٔ ابد همه سیراب #کوثر است

بگرفت بال و جعفر طیار پر گشود
وقتی جدا دو دست عزیزش ز پیکر است

از او سپیدروست شب قاره سیاه
ماه شب چهارده از او منور است

#تثلیث اگر مقابل #توحید رنگ باخت
از نور اوست، او که رسول پیمبر است

سیمرغ آسمان ولا جعفر است او
بگشوده بال‌هاش در آفاق محشر است

از بال‌های او چه بگویم که روز حشر
بر پیکر محب علی سایه گستر است

جعفر اگر که بود، نمی‌دید هیچ‌کس
در کوچه‌ها طناب به دستان حیدر است

جعفر اگر که بود نمی‌گفت هیچ‌کس
پهلو گرفته زورق زهرای اطهر است

#محمود_حبیبی_کسبی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_جعفر_طیار

یار نبی، یاور علی هستی تو
هر آینه حیدر علی هستی تو

از جمله فضائل و مناقب هایت
این بس که برادر علی هستی تو

#عبدالزهرا

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_جعفر_طیار


نور حق جهل را به مسلخ برد اینچنین یافتی دوامت را
جاهلان مقابلت اما زخم دیدند التیامت را

عرشیان مست احتجاجاتت اهل منبر همیشه محتاجت
پس کلام تو سیف الاسلام است بکش آن تیغ در نیامت را

همرهان تو بی پناهانند پیروان تو از سیاهانند
آخر راه توست آزادی بشنوند از تو گر پیامت را

می‌ روی سوی کاخ نجاشی تا رسول رسول حق باشی
السلامی بگو که روح الله می دهد پاسخ سلامت را

مژده‌ی فتح کردن خیبر یا حضور دوباره ات جعفر!
شادی احمد از کدام یک است؟ تهنیت گفته است گامت را

گفت خیر البشر که خیر الناس حمزه و جعفر و علی هستند
گفت تا آن جماعت خناس بپذیرند احترامت را

موته بی شک مقام موت تو نیست با دو بالی که هدیه‌ی نبوی‌ست
می‌پری در بهشت و می‌فهمند ساکنان جنان مقامت را

ای حنیف همیشه با توحید صبح صادق برادر خورشید
با تو اهل سقیفه کی می‌دید آن‌چنان بی‌پناه امامت را

تو که هستی که دختران علی در هجوم تمام سختی ها
هرکجا داغ تازه می‌بینند با فغان می‌برند نامت را


#سید_محمد_حسینی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_جعفر_طیار

از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت

گفتند که در بهشت پرواز کنی
این مژده شنید و پر درآورد بهشت

#جواد_هاشمی_تربت

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_جعفر_طیار


شب در اعماق رنج و غصه نهان
از طلوع سحر نبود نشان

شد زمانسوز لحظه های زمین
شد زمین گیر برهه های زمان

رمه ها در هراس از گرگان
گرگ ها در کمین جان شبان

برگ ها مستعد افتادن
فصل ها منتظر برای خزان

وادی امن غرق بی امنی
و امین خدا نداشت امان

زخم ها برده هوش از یاسر
سنگ ها برده از بلال توان

ناگهان سید عرب رسول خدا
حضرت مصطفی پیامبر جان

گفت هجرت کنند با جعفر
مومنان بهترین اهل جهان

تا که راحت شوند اهل یقین
نفسی از فشار از طغیان

تا که ننشیند ان جوانان را
گردی از شرک و ظلم بر دامان

تا که افتد حقیقت اسلام
ان سوی مرز مکه در جریان

حبشه خطه ای پر از رحمت
حبشه کشوری پر از باران

حبشه همچو باغ های گل
حبشه مثل چشمه ها جوشان

حبشه بود گرم استقبال
از دل روشن مسلمانان

کاش بعد از نبی دل زهرا
داشت آرام و صبر و اطمینان

یا که میشد که از مدینه رود
تا به شهری دگر شود مهمان

این مدینه که جای ماندن نیست
برود او سوی کدام مکان

سرد و دلگیر شهر چون زندان
مردم شهر مثل زندانبان

گفته شد روز گریه کن یا شب
گفته شد اینقدر نشو گریان

گاه از داغ مصطفی دلخون
گاه بر حال مرتضی گریان

گاه اندوه را فرو میخورد
گاه می آمد از ستم به زبان

گاه میگفت یا رسول الله
شده این کینه ها پس از تو عیان

کاش بودند حمزه و جعفر
تا حمایت کنند از حقمان

الغرص این قبیل خاطره ها
میکند اشک را زدیده روان

#جواد_زمانی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_جعفر_طیار
#رباعی


فرازی از خطبه امام سجادعلیه‌السلام
در مسجد شام:

أَيُّهَا النَّاسُ أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ
أُعْطِينَا...
...الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ....
..وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ....
...و مِنَّا الطَّيَّارُ...
ــــــــــــــــــــ
بی باکی و شیـوائیِ گفتـار از ماست
آقای جهان ، احمـد مختـار از ماست

در سلسلـه بستـه ، وسطِ بزم یزید
فرمود علی:«جعفر طیار از ماست»

#محمدعلی_انصاری

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

08 Nov, 04:37


#حضرت_جعفر_طیار


نماز و نور و تبسم ، برادر حیدر
نشسته شعر و ترنم ، برابر حیدر

سلام ِ برکه‌ی باران به جعفر طیار
درود چشمه‌ی شبنم ، به دلبر حیدر

چقدر حس گل یاس رازقی دارد
نجیب‌زاده‌ترین غنچه‌ی تر حیدر

برای آنکه شود شیر بیشه‌ی توحید
از عشق داده به او شیر ، مادر حیدر

بر او سلام که چون آفتاب تابان است
قشنگ ، مثل جمال منور حیدر

سلام سرو صبور و بلند خانه‌ی وحی
سلام نخل نجیب و تناور حیدر

به انبیای خودش می دهد خدا در عرش
به دست جعفر طیار ساغر حیدر

به نام‌‌نامی مردی که ذوالجناحین‌است
به نام نامی جعفر ، برادر حیدر

امیر موته خودش حکم یک سپه دارد
سزاست اینکه بگوئیم ، لشکر حیدر

به نام‌های رفیعش اضافه‌کن پس ازاین
جناب جعفر ، امـیر دلاور ِ حـیدر

هزار مثل فلانی نمی رسد هرگز...
به گرد پای مسیحا ، ابوذر حیدر

میان کوچه اگر ؟ بود شیر پیغمبر
که داشت روی جسارت به کوثر حیدر؟

صدای ناله برآمد ، « انفسم ظهری »
خمیده از غم جعفر ، شد کمر حیدر

رسان به دست بنی‌جعفر ای خدا روزی
علم به دست علمدار ِ آخر حیدر

#روح‌الله_قناعتیان

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:46


#حضرت_زینب_ولادت
#رباعی

بر یمن قدوم بنت حیـدر صلوات
بر نـائبـه ی حضرت مـادر صلوات

لبخنـد به لبهـای حسین است و حسن
خوشنودی قلب دو بـرادر صلوات

#مصطفی_محمدی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:46


#حضرت_زینب_مدح

هركسي در وادي زينب قدم برداشته ست
جاي شكّي نيست كه رخصت ز حيدر داشته ست

در شُكوه ، آئينه ي گردان خديجه بوده است
فاطمه در خانه ي خود هرچه دختر داشته ست

تالي اُمّ نبي را خوانده ايم اُمّ ولي
مرتضي در خانه دختر نه كه مادر داشته ست

مَحض گَشتن دور او بوده ست ، جبريل امين
---گر به قدر وسعت افلاك شهپر داشته ست

كلّ خواهرهاي عالم را "برادر دوست" كرد
آن همه مِهري كه زينب با برادر داشته ست

ظاهراً ارباب ما مدفون به ارض كربلاست
باطناً شش گوشه اي در قلب خواهر داشته ست

از صداي حيدري اش كه صداي ذات هوست
"أُسٍْكُتُوا" بازار شهر كوفه را برداشته ست

فتح شام از فتح خيبر هيچ چيزي كم نداشت
يك تفاوت داشته ، قلعه فقط در داشته ست

خطبه هايش را اگر چه چون پدر ايراد كرد
سطرْ سطرش بي گُمان بوي پيمبر داشته ست

بانويي كه پيش مرگ گيسويش عبّاس شد
بر سرش در باد و طوفان نيز معجر داشته ست

پيري اش ، قد كمانش ، حاكي از اين مطلب است
شاه را ديده كه حنجر زير خنجر داشته ست

#محمد_قاسمی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:46


#حضرت_زینب
#رباعی

ایکاش که در خدمت زینب باشیم
گریان غم و محنت زینب باشیم

یکشب حرم رقیه جان باشیم و...
یکشب حرم حضرت زینب باشیم

#سیدمجتبی_شجاع

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:46


#حضرت_زینب_ولادت

امشب ملک از زینب کبری گوید
از نور دل و دیده طاها گوید
تبریک به هم ولادت زینب را
زهرا به علی علی به زهرا گوید



@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:46


#حضرت_زینب_ولادت


 یا که خدا به خلق پیمبر  نمی دهد
یا گر دهد پیمبر ابتر نمی دهد

حتی اگر چه فیض الهی به هیچ کس
غیر از  رسول سوره کوثر نمی دهد

دختر  در  این قبیله تجلی کوثر است
بیخود خدا به فاطمه دختر نمی دهد

زینب یگانه است و خدا هم به فاطمه
تا زینب است  دختر دیگر  نمی دهد

زینب رشیده ایست  که بر شانه کسی
تکیه به غیر شانه حیدر نمی دهد

زینب شکوه خواهریش را در عالمین
دست کسی به غیر برادر  نمی دهد

او مظهر صفات جلالی حیدر است
یعنی به راحتی به کسی سر نمی دهد

زینب همان کسی است که در راه عفتش
عباس می دهد نخ معجر نمی دهد

#علی_اکبر_لطیفیان


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:46


#یازینب
#حضرت_زینب_مدح


روایت است که یک روز حضرت زهرا
رسید گریه کنان نزد خواجۀ دو سرا

گرفته بود ببر زینب عزیزش را
چه زینبی که ستوده فلک کنیزش را

جمال فاطمی او شبیه مادر بود
ولی ز اشک، دو چشمش دو بحر گوهر بود

بگفت فاطمه در محضر رسول خدا
که ای به خاک تو جان تمام خلق فدا

رسیده فاطمه ات از غصّه جان بر لب
چرا نمی شود آرام دخترم زینب

هماره از دل او آه و ناله برخیزد
بر وی دست من از صبح اشک می ریزد

نبی گشود دو دست  و ز دامن زهرا
به روی سینه چو قرآن گرفت زینب را

گرفت در بغل او را به احترام تمام
صدای گریۀ او لحظه ای نشد آرام

علی گشود دو دست و ورا گرفت ببر
نشد خموش دمی بر فراز دست پدر

حسن رسید ز بابا گرفت او را باز
ولی نگشت خموش آن همای وحی حجاز

به سینه ناله و اشکش ز دیده جاری بود
که سیّدالشهّدا دست های خویش گشود

گرفت خواهر خود را چو جان خود در بر
کشید دست نوازش و را به صورت و سر

چنانکه بحر خروشنده اوفتد ز خروش
صدای طوطی وحی مدینه شد خاموش

ز روی شانۀ جدّ و اب و برادر و مام
به وصل گمشدۀ خود رسید و شد آرام

گمانم آنکه به او با اشاره گفت حسین
که وقت گریه تو نیست ای فروغ دو عین

هنوز شعله ی آتش بر این سرا نزدند
هنوز مادر مظلومۀ تو را نزدند

هنوز غربت حیدر ندیده گریه مکن
کبودی رخ مادر ندیده گریه نکن

نگاه دار بر آن لحظه اشک و زمزمه را
که بشکنند در این خانه دست فاطمه را

مریز اشک و مزن ناله و مکن زاری
هنوز از سر بابا نگشته خون جاری

هنوز خون به دل زار ما نکرده کسی
هنوز فرق علی را دو تا نکرده کسی

شرار آه تو روزی ز سینه برخیزد
که از گلوی حسن لخته لخته خون ریزد

سرشک دیده میفشان به برگ یاسمنت
هنوز تیر نباریده بر تن حسنت

صبور باش میفشان سرشک از دیده
هنوز جسم حسینت به خون نغلطیده

زمام گریه نگهدار تا که در گودال
کنند سم اسبان تن مرا پامال

زمان گریه ی تو لحظه ایست خواهر من
که بوسه گیری از پاره پاره حنجر من

هنوز نیزه به کتف و به شانه ات نزدند
کنار پیکر من تازیانه ات نزدند

هنوز شام بلا را ندیده ای زینب
هنوز طشت طلا را ندیده ای زینب

هنوز پیش رویت اهل شام صف نزدند
هنوز پای صدای حسین کف نزدند

هنوز سنگ بلا بر سرت نباریده
هنوز کوفه به اشک غمت نخندیده

مریز اشک بصورت ز دیده پیوسته
هنوز چوبۀ محمل سر تو نشکسته

اگر چه دختر زهرا ز گریه شد خاموش
ولی درون وجودش چو بحر داشت خروش

پس از گذشت زمان روزگار پیرش کرد
به دشت کرب و بلا عاقبت اسیرش کرد

اگر چه کوه بلا دمبدم کشید به پشت
خدا گواست که داغ حسین او را کشت

در آخرین دم خود یاد نازنین بدنی
به روی سینۀ خود داشت کهنه پیرهنی

چه کهنه پیرهنی پاره پاره چون جگرش
گرفته بود چو جان عزیز خود ببرش

به وقت مرگ نگاهش به دشت و صحرا بود
در انتظار قدوم عزیز زهرا بود

به سینه داغ غم لاله های رعنا داشت
در آخرین نفسش ذکر واحسینا داشت

تمام هستی خود را به راه جانان داد
نگاه کرد به روی حسین تا جان داد

دوبار دختر زهرا ز گریه شد آرام
یکی به شهر رسول خدا یکی در شام

جهان به ماتم او غرق آه و زاری باد
سرشک دیده «میثم» هماره جاری باد

#غلامرضا_سازگار

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:46


#حضرت_زینب_ولادت


از نسل يك حقيقتِ دور از مَجاز بود
زينبْ كه شاهزاده ي مُلـكِ حِجاز بـود

با سرشكستگي ابـداً سِـنخيت نداشت
اين كوه صـبر مثـلِ پـدر سرفراز بود

وقتي كه بـود وارثِ اجـلالِ مـادري
تشـبيه او به حضرت زهرا مُجاز بود

در عصمت و وقار و حـيا بعد مادرش
بر كُـلِّ بـانـوانِ جـهان پيـشـتاز بود

او را خطابِ عالـِمـه شـد، بي مُعلَّمه
اَلحَـقْ چه قدر درخـورِ اين امتياز بـود

حرف از گره گُشايي او رفـت هر كُجـا
دستش شبيه دست علي چاره ساز بود

پيوسته داشت ياصمد و ياغني به لب
با اين حساب از دو جهان بي نياز بود

با "يا حسين" خاطرش آرام مي گرفت
از بس كه اسـمِ دلـبرِ او دلنــواز بود

قـارون شد آن فقير كه وقتي نياز داشت
دسـتش به سمـت خانه ي زينب دراز بود

در راهِ عشق خويشتن از هستي اش گُذشت
هســتي فداي او كه چنين پاكـباز بود

چشمم شود فداش كه اشـكـم به ماتمش
با اشكِ بر حسين و حسن ، همتراز بود

چون شـد حُسين قبله ي اشك و قتيل اشك
زيـنب ، خُـدايِ عـالَـمِ سـوز و گداز بود

از چادرش نيامده شكلي به ذهنِ شعر
جُـز پرچــمي سياه كه در اهـتـزاز بود

از دستْ بسته بودن او كم سخـن بگـو
دستـش شـبيه دستِ خـداوند باز بود

وقتي رسيد نـاقه ي او پرده داشت ، آه
روزي كه رفـت ناقه ي او بي جهاز بود

از چشم خويش آب بر آن حلق تشنه ريخت
بيخود فرات روز دهــم گرم ناز بود

يك سال و نيم در غم لبهاي خشك شاه
خيره به آب ، وقت وضوي نماز بود

از گيسوي سپيد و كمانِ قدش ، بفـهم
...درد اسارتش چه قَـدَر جانگـداز بود


#محمد_قاسمي

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:46


#حضرت_زینب_ولادت


قصد كرده است خدا جلوه ي ديگر بكشد
سوره يِ مريمي از سوره يِ كوثر بكشد

بگذاريد همين جا به قدش سجده كنم
نگذاريد دگر كار به محشر بكشد

دختر اين است اگر، فاطمه پس حق دارد
از خداوند فقط مِنَّت دختر بكشد

مادر ِ دَهر نزائيد و نخواهد زائيد
آنكه را از سر ِ اين آينه معجر بكشد

بالِ جبريل به اين قُبه تمايل دارد
تا دمشق هست چرا جاي دگر پر بكشد؟!

زينب آنقَدر بزرگ است كه آماده شده است
يكسره جام بلاي همه را سر بكشد

قبل از ايني كه خودش جلوه كند آماده ست
عالمي را به تماشايِ برادر بكشد


#علی_اکبر_لطیفیان

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:46


#حضرت_زینب_ولادت
#رباعی


كوثر به ظهور گوهری آوردست
زهرای بتول دختری آوردست

تا در غم كربلا كند مادريش
از بهر حسين خواهری آوردست

#سیدرضا_موید

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:46


#حضرت_زینب_ولادت


از روشنای عرش طلوعی دگر رسید
حوریه ای دوباره به شکل بشر رسید
این بار چندم است که در باغ اهل بیت
طوبای فاطمیِّ علی را ثمر رسید
بانو تو آمدی و به شام سیاه ما
از فیض گام های تو نور سحر رسید
امشب خود خدا به علی هدیه می دهد
تو آمدی و زینت قلب پدر رسید
تو آمدی که دور برادر بگردی و
اینگونه شد مدار فلک را قمر رسید
تو آمدی به خاطر تنهایی حسین
یعنی برای کرب و بلا همسفر رسید

ما با حسین شور تماشا گرفته ایم
امشب میان زینبیون جا گرفته ایم  

خورشید صبح گاهی بامت حسین بود
بعد از دو هفته ماه تمامت حسین بود
هر دفعه که برادرت از راه میرسید
از فرط شور و شوق سلامت حسین بود
یک راستای نور وجود تو زینب است
نوری که در مسیر امامت حسین بود
ساده ترش شد این که نوشتیم زینب و
دیدیم در حقیقتِ نامت حسین بود
در ذیل خطبه های فصیحت مورخان
آورده اند تکه کلامت حسین بود
در خانواده ای که واژه ی برخاستن علی است
از کودکی ، ذکر قیامت حسین بود

خواهر اگر توئی و برادر اگر حسین
نادیده ام برادر و خواهر در عالمین

حتی اگر که مدح تو را صد کتاب کرد
کی میشود فضائل تان را حساب کرد
چشم من آن گلی که به حسرت شکفته است
باید به لطف گام تو گل را گلاب کرد
حتی بیان نام تو اعجاز میکند
این اسم سیئات مرا هم ثواب کرد
هر حاجتی که پیش خداوند برده ام
گفتم به حق زینب و او مستجاب کرد
آیینه ی تمام قد حجب فاطمه
خورشید را طلوع رخت در نقاب کرد
ای خواهر کریم مدینه فقیر را
یک گوشه از کرامتت عالی جناب کرد

تو آسمان ترینی و بالا تر از تو نیست
ای خانمی که هیچ کس آقاتر از تو نیست

ای لحن خطبه های تو شیواتر از همه
مضمون جمله های تو گویاتر از همه
تعریف داغ در نظرت جور دیگری ست
ای کربلا به چشم تو زیباتر از همه
حتماً تمام واقعه را خوب دیده ای
ظهری که بود جای تو بالاتر از همه
اما کسی ندید که نفرین کنی چرا
ای آن که ربنای تو گیراتر از همه
ظهری که سی هزار نفر بود و یک نفر
افتاده بود زخمی و تنهاتر از همه
ظهری که در هجوم به گودال تیر و تیغ
پیچیده می شدند و معماتر از همه....

....این بود که تنش به چه جرمی کفن نداشت
بر روی خاک بود و سری در بدن نداشت

شاید که ارث تو پیغمبری نبود
در شام و کوفه روی تو خاکستری نبود
پس هاله ی نور تو آنجا چه کاره بود؟
راوی دروغ گفته سرت معجری نبود
بانو قسم به خون دهان برادرت
بزم شراب جای چنین خواهری نبود
با تو بنای گریه و زاری نداشتم
اما اگر که مادرتان بستری نبود
امروز با نفس زدنش خون نمی گریست
دیروز اگر جسارت میخ در نبود

جاری شده ست خون دل از دیده ی ترم
آمد دوباره فاطمیه ، وای مادرم

#حسین_رستمی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:46


#حضرت_زینب_ولادت


نماز عشق ؛به پا می کنم به نام حسین
ز نای سینه نوا می کنم به نام حسین

تو زینبی و همه قاصرند از وصفت
کتاب عشق تو وا می کنم به نام حسین

به نام دلبرت اذن دخول می گیرم
طواف کوی تو را می کنم به نام حسین

به نام نامی معشوق شهره اند عشاق
تو را همیشه صدا می کنم به نام حسین

من از تو یاد گرفتم چنین عبادت را
میان سجده دعا می کنم به نام حسین

قسم به سجده ی تو اعتقاد من این است
نماز ؛سوی خدا می کنم به نام حسین

تو آمدی که بگویی برای قرب خدا
وجود خویش فدا می کنم به نام حسین

دمشق و کربلا هر دو تربت عشق است
شب ولادت تو وقت صحبت عشق است

خدا عنان دل ما به دست تو داده
اسیر دام تو اما ز غیر آزاده

اگر پیاله ی ما بوی چشم تو گیرد
شود برای همیشه لبالب از باده

مقام " زین اَبی "را به هرکسی ندهند
که این مدال، فقط گردن تو افتاده

اگر که باز شود دیده ها به نور اشک
اگر قدم بگذاریم بین این جاده

به چشم خویش ببینیم پای پرچم عشق
هنوز با کمری راست زینب اِستاده

چنان سگی به در خانه ات ببند مرا
که نام صاحب کلب است روی قلاده

خدا شهود شود بی حجاب در دل شب
نشسته دختر زهرا میان سجاده

به بی نظیری تو اعتراف باید کرد
شبیه کعبه به دورت طواف باید کرد

زمان بوسه رسیده کمی مدارا کن
رسیده ای بغل یار دیده ات وا کن

در این نگاه، برای همیشه ای بانو
تمام حسن خداوند را تماشا کن

به فکر عبد گنه کار باش و یک لحظه
به احترام حسین دست خویش بالا کن

به پشت معجر خود با کمی دعا کردن
تمام شهر پر از نور، مثل زهرا کن

همه به یاد خدیجه رخ تو بوسیدند
جلال بانوی مکه دوباره احیا کن

ببین چگونه پدر مست دیدن تو شده
نظر به چهره ی پر افتخار مولا کن

سلام دختر حیدر شریکة الارباب
بزرگ زاده بیا و گدای خود دریاب

کسی که دست توسل بر این سرا بزند
قدم به وادی ممنوعه ی خدا بزند

حرام باد به هر عاشقی که بی اذنت
قدم برای زیارت به کربلا بزند

شناختی که من از دست هایتان دارم
بعید باشد اگر دست رد به ما بزند

همین کرامتتان شد سبب به هر شب و روز
که حلقه دور نگین کرم گدا بزند

تو قرص نان خودت را به سائلی دادی
که حق به خانه ی تان مهر هل اتی بزند

تهجّد سحرت بس که غرق ذات خداست
حسین تکیه ی آخر بر این دعا بزند

از آن دمی که شده احترامتان واجب
به دست های شما بوسه مصطفی بزند

ز محضر همه سادات عذر می خواهم
اگر که گفته ام آتش به قلب ها بزند

خدا نیاورد آن روز را که در شهری
کسی به بی ادبی نامتان صدا بزند

به غیر حضرت زهرا کسی اجازه نداشت
که دست بر گره معجر شما بزند


#قاسم_نعمتی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:45


#حضرت_زینب_مدح


در گیر و دار قائله زینب اگر نبود
شلاق بود و سلسله زینب اگر نبود

میداد زجر٬ زجر دو چندان رقیه را
آن شب میان قافله زینب اگر نبود

ما بین کربلا و همین روضه های ما
تا حشر بود فاصله زینب اگر نبود

بین صبور های جهان در کتاب ها
یک واژه بود حوصله٬ زینب اگر نبود

ذُخرالحسین بود برای مسیر شام
در قصه ی مباهله زینب اگر نبود

از شام تا به کوفه از این بیشتر یقین
پا می گرفت آبله زینب اگر نبود

قطعا پیام کرببلا جاودان نبود
یک پای این معادله زینب اگر نبود

صبر سکینه نیز به سر می رسید زود
در کوچه ها محصل زینب اگر نبود

کشتی شکست خورده ی طوفان طعنه بود
در شام و کوفه ساحل زینب اگر نبود

#مهدی_رحیمی_زمستان

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:45


#حضرت_زینب_مدح

نطقى كه كوفه شير زن كربلا نمود
مكر و فساد دشمن دين برملا نمود

ثابت نمود منزلت خاندان خويش
مشت يزيد و زادۀ مرجانه وا نمود

دادِ سخن بِداد در آن جمع آن چنان
با خطبه ‏اش قيامتى آنجا بپا نمود

با آن دل شكسته و اندوه بيكران
بر عهده آنچه داشت رسالت ادا نمود

در آن محيط وحشت و خوف او بدون بيم
ذمّ يزيديان به بيان رسا نمود

از غدر و مكر مردم كوفه نمود ياد
تحذيرشان زكردۀ زشت و خطا نمود

گفت و نمود خلق خطا كرده سر بزير
در حسرت و تأسف از آن كرده ها نمود

هم داد بيمشان ز مكافات اين جهان
هم يادشان قيامت و روز جزا نمود

يك شهر پر ز ضّجه و يك دشت صيحه شد
دخت على چو قِصّۀ پر غُصّه وا نمود

او با كلام خود همه را كرد منقلب
روز سرورِ خصم، شب غم فزا نمود

زينب سخن نگفته همه گرم عيش و نوش
با آنچه گفت يكسره غرق عزا نمود

تا ساكتش كنند سر انور حسين
آورد نيزه دار و بر آن بينوا نمود

افتاد آفتاب جمالش به محملش
خواهر ز ديدنش سخن خود رها نمود

از غصّه سر به چوبۀ محمل زد و شكست
گلگون ز خون خويش ز سر تا به پا نمود

بس كن (على) كه زينب كبرى در اين ميان
با آنچه كرد پرچم دين را بپا نمود


#آیت_الله_حاج_اقا_علی_صافی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:45


#حضرت_زینب_مدح

به شیعه ابرو داده وجود زینب کبری
یقین و صبر بوده تار و پود زینب کبری

اگر خالی ست جایش در کسا اما خدا بگذاشت
نماد پنج تن را در وجود زینب کبری

نه تنها زینت باباست بلکه زینت دنیاست
علی پیداست در حین شهود زینب کبری

پس از چشمان مادر_ان همیشه محرم حیدر_
غم از رخسار بابا می زدوده زینب کبری

حسین از یاد ها می رفت و پرچم ها زمین می خورد
نبود از عشق ردی در نبود زینب کبری

کسی که هستی اش را داد تا که معجرش باشد
نمی داند قلم حد و حدود زینب کبری

شهادت خواستگاه کربلا بود و حسین اما
اسارت شد عروج بی فرود زینب کبری

اسارت رفت اما معنی اش ذلت نمی باشد
اسارت را خدا کرده صعود زینب کبری

چه محکم ما رایت الا جمیلا ضربه زد انجا
به گوش دشمن کور و حسود زینب کبری

چنان کوهی که از طوفان نیاید خم بر ابرویش
حرم را تکیه گاه امن بوده زینب کبری

طنین خطبه اش را کوفه فهمیده است یعنی چه
هراسان شد دل شام از ورود زینب کبری

به اشک شرم می شوید به نی خورشید چشمش را
ببیند هر زمان چشم کبود زینب کبری

#حسن_کردی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:45


#حضرت_زینب_ولادت
#رباعی


اي دست خدا و فوق هر دست علي
اي رشته ي كائنات در دست علي

دست من و دامنت كه امروز تورا
قنداقه ي زينب است در دست علي

#سیدرضا_مؤید

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:45


#حضرت_زینب_مدح


دلش دریای صدها کهکشان صبر
غمش طوفان صدها آسمان ابر

دو چشم از گریه هم‌چون ابر، خسته
ز دست صبر زینب، صبر، خسته

صدایش رنگ و بویی آشنا داشت
طنین موج آیات خدا داشت

زبانش ذوالفقاری صیقلی بود
صدا، آیینه‌ی صوت علی بود

چه گوشی می‌کند باور شنیدن؟
خروشی این چنین مردانه از زن!

به این پرسش نخواهد داد پاسخ
مگر اندیشه‌ی اهل تناسخ:

حلول روح او، در جسم زینب
علیّ دیگری با اسم زینب

زنی عاشق، زنی این‌گونه عاشق
زنی، پیغمبر قرآن ناطق

زنی، خون خدایی را پیمبر
زن و پیغمبری؟ الله اکبر!

#قیصر_امین_پور

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:45


#حضرت_زینب_مدح

هست ساحل زینب و تفسیر دریا زینب است
غم ز طوفان نیست در دلهای ما تا زینب است

اولین ام ابیها حضرت صدیقه بود
شک ندارم دومین ام ابیها زینب است

هست ناموس علی بی شبهه ناموس خدا
کیست ناموس علی و حقتعالی، زینب است

هر قدم لحظه به لحظه در تمام زندگی
ذکر زینب یا علی ذکر علی یا زینب است

منعکس گردیده مادر در وجود دخترش
حق و الانصاف باید گفت زهرا زینب است

اوست جان حیدر و زهرا و پیغمبر لذا
مومنون و کوثر و اخلاص و طاها زینب است

نَقل یک روح و دو پیکر هست زینب با حسین
او سراپایش حسین و این سراپا زینب است

جان عالم از حسین و جان او خواهر بُود
پس تو دنبال چه می گردی مسیحا زینب است

کوفه را لرزاند با صوت رسای حیدری
شیر زن تر از تمام شیرزنها زینب است

ارث حیدر را به میدان برده در میدان شام
لا فتی الّا علی مُنجر به الّا زینب است

مرقدش هیهات آسیبی ببیند در دمشق
چونکه خط قرمزِ طوفان سقا زینب است

" لیس للانسان الّا ما سعی " پس سعی کن
دامن او را بگیری حشرِ ما با زینب است

#مهدی_مقیمی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:45


#حضرت_زینب_ولادت
#رباعی


دل آمده در كرب و بلا رو بزند
در گوشه ى خيمه گاه هوهو بزند

فرمان حسين است به سردارانش
زينب آمد، سپاه زانو بزند


#کرامت_نعمت_زاده

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:45


#حضرت_زینب_ولادت

رو کرد خدا قدرت پنهانی خود را
تا خلق کند حوری انسانی خود را

ابلیس بهشتی بشود گر بگذارد
بر خاک قدم های تو پیشانی خود را

هفتاد یهودی نه ، که سلمان و ابوذر
مدیون تو هستند مسلمانی خود را

در بند غمت هر که اسیر است عزیز است
آزاد مکن یوسف زندانی خود را

چون مور اگر ریزه خور خوان تو باشیم
یک روز ببینیم سلیمانی خود را

ترسی ز اجل نیست به این شرط که باشیم
در روضه ی تو لحظه پایانی خود را

دل را به منای غم تو ذبح نمودیم
از یاد مبر این همه قربانی خود را


#علی_ذولقدر

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

03 Nov, 13:45


#حضرت_زینب_ولادت
#رباعی

اي عقل و خرد ماتِ مقامت زينب
وی همچو علی نُطق كلامت زينب

در قدر شرافتت همين بس كه خدا
زد سكه‌ی زِينِ اَب به نامت زينب

#سیدرضا_مؤید

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

27 Oct, 04:31


ندانم دعایی از این بهترت
که ساغر دهد ساقی کوثرت

#فوجی_نیشابوری

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

26 Oct, 11:47


#صلوات
#رباعی


دامن دامن گل معطر بفرست
بر فاطمه و احمد و حیدر بفرست

با صوت جلی به عشق اولاد علی
ذکر (صلوات) را مکرر بفرست

#کمیل_کاشانی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

25 Oct, 14:52


#موسی_المبرقع_ابن_جواد_الائمه
#حضرت_موسی_مبرقع


۲۲ ربیع الثانی سالروز وفات حضرت موسی المبرقع ابن حضرت جواد الائمه علیهما السلام است

سلام ، حضرت موسی المبرقع ابن جواد
 درود و رحمت حق بر روان پاک تو باد

سلام بر تو که از دودمان طاهایی
گل شکفته ای از باغ سبز زهرایی

نسیم هر نفست عطر استجابت داشت
 "سمانه"  مادر تو یک جهان نجابت داشت

تو از تبار شکوه و کرامت و قدری 
در آسمان جمال و جلال چون بدری

همیشه بر روی ماهت نقاب می بستی
ز چشم زخم حسودان شهر  می رستی

كلام نغز تو از معرفت حکایت داشت
ز علم و جوهر اندیشه ات روایت داشت

به شهر قم ز مدينه که رهسپار شدی
صفای دائمی خاک این دیار شدی

به کوچه کوچه قم مقدم تو برکت داد
نگاه گرم تو بر قلب ها طراوت داد

کنار مردم این شهر سالها ماندی
 برایشان ز کلام خدا سخن راندي

ز کاظمین ضریحت حضور می بارد
بر آسمان رواق تو نور می بارد

در آستان تو هر کس شبی مقیم شود
دلش زلال تر از  چشمه و نسيم شود

" کمیل دست تمنا به سوی تو برداشت
 که جرعه ای می عشق از سبوی تو برداشت

#کمیل_کاشانی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

25 Oct, 14:52


#موسی_المبرقع_ابن_جواد_الائمه
#حضرت_موسی_مبرقع


در وصف تو ای کوثر جاری چه بگویم
فرزند بلافصل بهاری چه بگویم

ای ایل و تبارت همگی نور علی نور
یک جلوه از این ایل و تباری چه بگویم

ای آینه برقع بزن و روی بپوشان
در وادی قم آینه داری چه بگویم

حسن تو ، جمال تو ،کمال تو کشیده است
صد جلوه در این آینه کاری چه بگویم

پیچیده میان حرمت بوی مدینه
نام و نسب از فاطمه داری چه بگویم


هر شعر که گفتیم به وصف تو رسا نیست
فرزند بلافصل بهاری چه بگویم


#سیدعلی_نقیب

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

25 Oct, 14:52


#موسی_المبرقع_ابن_جواد_الائمه
#حضرت_موسی_مبرقع
#دوبیتی

ای چشمه علم و صاحب عز و جلال
وی سید با جلالت و قدر و کمال

شد محو جمالت همه خلق جهان
موسای مبرقعی تو در حسن جمال

#غلامرضا_محمودنژاد_ناطق

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

25 Oct, 14:52


#موسی_المبرقع_ابن_جواد_الائمه
#حضرت_موسی_مبرقع


مثل یک گنج که در سینه ی دریا باشد
حرمت مخزن الاسرار قمی ها باشد
نسبت از نسب ام ابیها باشد
پس یقینا قدمت تاج سر ما باشد
شک ندارم که شما باب مرادی آقا
چونکه فرزند بلافصل جوادی آقا

همره مقدمت انگار بهاران آمد
جامی از نور سر سفره ی ایران آمد
سوی درگاه تو خورشید ثنا خوان آمد
با شما عطر خوش شاه خراسان آمد
هر که دل صاف کند از تو شفا می گیرد
سائل از دست شما کرببلا می گیرد

قم شده طور و شما حضرت موسی شده ای
از همان روز ازل در دلمان جا شده ای
ای که ضرب المثل بخششِ دنیا شده ای
علت جوشش ابیات و غزلها شده ای
ابر و باد و مه و خورشید به پات افتاده
نسل در نسل غلامیم و شما شهزاده

در رگ و ریشه ی خود غیرت حیدر داری
شال سبزی چو همه آل پیمبر داری
پیش چشم همه اعجاز مکرر داری
ای که مهتاب زمینی ، چهل اختر داری
اگر از چهره ی زیبات نقاب اندازی
دل مجنون شده را در تب و تاب اندازی

عمرمان پای رکابت شده تنها سپری
بی تو شبهای پر از غصه ندارد سحری
به گمانم که به زیبایی خود چون قمری
آمدی دل ز دل یوسف کنعان ببری
باز هم نام قمر بر لب بیمار آمد
یادم از غیرت عباس علمدار آمد

دل به دریا زده و روبه خطر می اید
لرزه برپیکر ابناء بشر می اید
رفته از میمنه از میسره در می اید
این عجایب ز شه علقمه بر می اید
"بنویسید که او ثانی خیر الناس است
آی لشکر بشناسید که او عباس است"


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

25 Oct, 14:52


#موسی_المبرقع_ابن_جواد_الائمه
#حضرت_موسی_مبرقع


نام تو شعر ناب مرا حُسن مطلع است
ای که به هر چه حُسن، وجود تو مجمع است

گفتم که شأن توست چونان آسمان رفیع
دیدم که نه! بلندی جاه تو ارفع است

شعری که جلوه جلوه ز تو آیه آورد
چون لوح زرنگار جواهرمرصع است

تو نور دیدگان جوادالأئمه‌ای
باب تو بر رجوع همه دهر، مرجع است

چل اختران به دور تو در طوف روز و شب
درگاه تو به روشنی و نور منبع است

وقتی کلام نور شنیدم از آن جناب
دیدم که یالها! همه قرآن‌ملمع است

انگشت مانده بر لب خورشید پرفروغ
رویت ز نور حضرت جانان مشعشع است

در مدحتت غزل که نه! آقا مرا ببخش
نظمی نوشته‌ام که تو گویی مسجّع است

بیتاً لبیت را که شنیدم، شدم حریص
گفتم ضرر که نیست؛ همین نیز مصرع است

ای شاهزاده دست من ناتوان بگیر
در آن زمان که محشر کبرا و مفزع است

شاعر نمی‌رود پی ترتیب قافیه
وقتی که سایه‌ات به همه خلق ملجأ است

برقع بگیر از رخ دلدار «ناعمی»
بینند تا که یار تو «موسی مبرقع» است

#علیرضا_حضرتی_ناعمی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

25 Oct, 14:52


#حضرت_موسی_مبرقع


اینجا مگر کجاست که نورش مشعشع است
در شعر عاشقانه‌ی عشّاق، مطلع است

مانند چلچراغ، چهل اختران قم
همواره می‌درخشد و همواره منبع است

جمعند زائران و ملایک کنار هم
به به چه آستان و چه فرخنده مجمع است

این آستان نور بلا فصل آفتاب،
آیینه‌ی بهشت خداوند اسمع است

هر چند مستطیل بُوَد ظاهر ضریح
اما چو کعبه در نظر من مربّع است

آید صدای بال و پر آسمانیان
آن کس که دفن گشته در این بُقعه، اورع است

فهمیدم از بلندی گلدسته‌ها که او
در ملک حُسن، مرتبت و شانش ارفع است

زیباتر است سیرت او مثل صورتش
بنگر که بُرقعش چه جمیل و مرصّع است

ئوپدوم گلنده آستاسیندان، ئوپون منی*
این بیت، مثل بیت بهشتی ملمّع است

اینجا کجاست گفتم و "سیّدبشیر" گفت
اینجا مزار حضرت موسی مبرقع است

* ترجمه‌ی مصرع ترکی: وقتی که آمدم آستان او را بوسیدم، پس مرا ببوسید.


#سیدبشیر_حسینی_میانجی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

25 Oct, 14:52


#حضرت_موسی_مبرقع
#چهل_اختران


اینجا بود محل چهل اختران فم
اینجا بود محله نام آوران قم
هم چون ستارگان شب آسمان قم
دارالزیاره بر همه ی زائران قم

شد آبروی اهل قم از آبرويشان
نور و ضیا گرفته قم از نور رویشان


چل اختران حریم ولا در جهان بود
چل اختران چو قبله گه عاشقان بود
دارالولایه گشته و دارالامان بود
اسرار ایزدی است که در قم نهان بود

چل اختران تجلی انوار داور است
چل اختران محله اولاد حیدر است


این صحن باصفا که بدینسان ملمع۱ است
وز لطف بیکران الهی مرصع۲ است
اینجا مزار حضرت موسی مبرقع است
آن نازنین که نور جمالش مشعشع است

اینجا پناهگاه تمام خلایق است
میعادگاه جمله محبان عاشق است


اینجا حریم صاحب فضل و کرامت است
ابن الجواد زاده ختم رسالت است
اینجا تمام خلق جهان را عنایت است
اینجا دل شکسته دعایش اجابت است

اینجا بود که دیده مردم بسوی اوست
عالم منور از گل رخسار روی اوست


ابن الجواد منبع جود و سخا بود
ابن الجواد صاحب لطف و عطا بود
این الجواد زاده خیر الورا بود
این الجواد نور دوچشم رضا بود

آنکس که در عبادت و تقوا سرآمد است
فخر قم و سلاله پاک محمد است


موسی مبرقعی که بود مه جبین قم
درگاه لطف او شده خلد برین قم
کویش بود هماره چو حصن حصین قم
دارالشفا گشته بر اهل یقین قم

قم آشیانه ای شده بر آل بوتراب
ماهش بود مبرقع معصومه آفتاب


سادات برقعی همه از نسل پاک او
شد توتیای چشم ملایک زخاک او
اهل ولا هماره بود سینه چاک او
روشن جهان زنور رخ تابناک او

باشد قبیله رضوی از تبار او
قم نه که گشته اهل جهان وام دار او


بدرالمشعشعی که بود یوسفی جمال
آن صاحب الکرم که بود مجتبی خصال
شد سیدالکریم در اوصاف و در کمال
او مظهر جمیل خداوند با جلال

اوچشمه علوم نبی مکرم است
اوسیدالجلیل علیمی معظم است


ما را عنایتی شده از سوی کردگار
برعترت رسول خدا جمله بی قرار
از بس که انتظار کشیدیم انتظار
یارب رسان تو صاحب شمشیر ذوالفقار

تا آنکه بر کند ستم و ظلم و جور را
"ناطق"توباش روز و شب از بهر التجا


۱_ مُلَمَّع = رنگارنگ و درخشان
۲_مُرَصَّع = تزئین و آراسته و جواهرنشان


#غلامرضا_محمودنژاد #ناطق

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

25 Oct, 02:42


#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه


آن‌قدر‌منتظر‌آمدنت‌خواهم‌ماند
کزمزارم‌گل‌نرگس‌به‌ثمر‌بنشیند...

#امیرحسین‌_حیدری

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

25 Oct, 02:42


#امام_زمان_مناجات


 ای سلیمان موری آمد بر درت
رد مکن او را به جان مادرت

ای که صدها چون سلیمان مور توست
چون کلیم الله بسی در طور توست

اختیار ماسوا در دست توست
خلق عالم جملگی پابست توست

بر در دولت سرایت آمدم
تا زنم بوسه به پایت آمدم

آن‌قدر در می‌زنم این خانه را
تا ببینم رویت ای جانانه را

آمدم تا درد من درمان کنی
در خور لطفت به من احسان کنی

آمدم تا در به رویم وا کنی
آمدم خود را به من اعطا کنی

در کمند خود اسیرم کرده‌ای
از خلایق جمله سیرم کرده‌ای

ای انیس و مونس دیرینه‌ام
می زنم سنگ تو را بر سینه‌ام

ای تن و جانم بلاگردان تو
کِی کشم دست از تو دامان تو


#علی_اصغر_یونسیان #ملتجی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

25 Oct, 02:39


#امام_زمان_مناجات
#هذا_یوم_الجمعه

بیا که جان به لب آمد ز شوق دیدارت
همیشه یار دل من! خدا نگه‌دارت!

چو اشک بر سر بازار دیده پای گذار
الا که گرم‌تر از محشر است بازارت!

نشسته‌اند به راه و ستاده‌اند به صف
پیمبران الهی به شوق دیدارت

سلامت دو جهان را به هیچ انگارد
عنایتی که تو داری به جان بیمارت

مرا دمی ز کمند غمت رهایی نیست
که بوده این دل ما دم به دم گرفتارت

متاع مهر تو سرمایه‌ای است بی‌نقصان
دلم خوش است بدین مایه‌ام خریدارت

رسان به تربت زهرا سلام ما و بگو
بده ز دور جواب سلام زوّارت

سری ز پنجرۀ خانه‌ات درآر و ببین
به صد امید نشستیم پشت دیوارت

قبول شعر «مؤیّد» نکوترین صله است
قبول کن که نباشد جز این سزاوارت

#سیدرضا_موید

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

25 Oct, 02:39


#امام_زمان_مناجات
#رباعی

هنگام دعا از دل تنگم گفتم
از خواسته های خود دمادم گفتم

شرمنده زیاد از تو غافل بودم
عجل لولیک الفرج کم گفتم

#مرتضی_کربلایی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

25 Oct, 02:38


.              بسم‌الله الرحمن الرحیم

                هذا_یوم_الجمعه
      و هو یومک المتوقع فیه ظهورک

  دعای سلامتی حضرت فراموش نشود

   اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن
ِ
   صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ

  السَّاعَة وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً

وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ

     اَرْضَكَ طَوْعاً ًوَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا
.
      جهت سلامتی و تعجیل در فرج
۵صلوات به حضرت زهرا و حضرت خدیجه
                  هدیه‌ بفرمایید

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌و‌آل‌محمد‌و‌عجل‌فرجهم

         🌴اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌴

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Oct, 15:39


#امام_حسین_وداع
#وداع


کس ندیده درعالم این چنین گرفتاری
شه رود به میدان و زن کندجلوداری

ای امام بی یاور برجهانیان رهبر
ازجفای این لشگربی معین وبی یاری

شاه کم سپاهی تو بهر ما پناهی تو
حجت الهی تو تو عزیز داداری

خسرو حجازی تو محیی نمازی تو
شاه سرفرازی تو نزد حضرت باری

کشته شد جوانانت جمله یار و اعوانت
نی تورا هواداری نی تو را علمداری

ای شهنشه عطشان میروی سوی میدان
از پی تو چون باران اشک ما شده جاری

خواهران تو گریان در میان این عدوان
توروان سوی میدان ما به گریه و زاری

اهل بیت پیغمبر مانده بی کس و مضطر
نی ز بهر ما یاور جز امام بیماری

ای عزیز پیغمبر شهریار بی لشکر
نی تورا کسی غیر از خواهر دل افکاری

خواهرت فدای تو شد فزون بلای تو
از این به جای تو می کنم فداکاری

#میرزا_احمد_ذاکر

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Oct, 15:39


#امام_حسین_مناجات
#رباعی

ابروی حسین به كهكشان می‌ارزد
یک موی حسین بر دو جهان می‌ارزد

گفتم كه بگو بهشت را قیمت چیست ؟
گفتا كه حسین بیش از آن می‌ارزد


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Oct, 15:39


#امام_حسین_علیه_السلام
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله

فرار میکنم از حرف این و آن به حسین
فرار میکنم از مردم جهان به حسین

#سیدپوریا_هاشمی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Oct, 15:39


#امام_حسین_مناجات
#شب_جمعه


در پیشِ تو بهشتِ برین بی نظیر نیست
زمزم به پیش تربت تو دل پذیر نیست

ای از قدیم رسمِ تو احسانِ بی شمار
خیل ستاره در بر جودت کثیر نیست

از چهره عاشقان تو را می شود شناخت
دیوانه نیست هر که به مویت اسیر نیست

ثروت که می دهی همه خرج تو می کنیم
ما عاشقیم عاشق رویت ، فقیر نیست

هر کس که سرشکسته به درگاهتان رسید
در روز حشر از اَدبش سر به زیر نیست

ما را ببر حرم که ز دوری کربلا
زخمیست در جگر که کمِ از زخم تیر نیست

#حامد_آقایی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Oct, 15:39


#امام_حسین_مناجات


پای قرار عاشقی ات سر گذاشتی
از هرچه بهتر است تو بهتر گذاشتی

می خواستی که دل ببری از گدای خود
این کار را به عهده ی اکبر گذاشتی

مفتاح مشکلات بزرگ قبیله را
در دست های کوچک اصغر گذاشتی

یک عده را کنیز سرای دو خواهرت
یک عده را غلام برادر گذاشتی

دیدی که در فراق حرم گریه می کنم
در سینه ام به سمت حرم در گذاشتی

اشکی که داده ای همه ی ثروت من است
در کاسه های چشم گدا زر گذاشتی

اما چرا تو ای سبب خلقت زمین
سر روی خاک ساعت آخر گذاشتی

از سینه تا که تیزی سر نیزه ها گذشت
حنجر به زیر کُندی خنجر گذاشتی

اصلا خودت بگو که چه خاکی به سر کنم
بی سر چو پا به عرصه ی محشر گذاشتی

جای کفن به جسم تو یک پیروهن رسید
آن هم به دست غارت لشکر گذاشتی

تو جان خاتمی ، چه کسی خاتمت ربود ؟
" با چون " تویی " به غیر محبت روا نبود "

#م_نعیم_امینی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Oct, 15:39


#امام_حسین_مناجات
#شب_جمعه

می پرم گرد کوی و بام حسین
تا بیفتم دمی به دام حسین

با تواضع و دست بر سینه
رو به قبله به احترام حسین

السلام علیک یا عطشان
تشنه ام تشنه ی سلام حسین

سند بندگیم را مادر
روز اول زده بنام حسین

پدرم بین سجده ی شکرش
خواست تا که شوم غلام حسین

کاش تا پیری ام همین باشد
من و عشق علی الدوام حسین

من و یک عمر نوکری کردن
سایه ی لطف مستدام حسین

هرکسی جون این تبار شود
می برد بهره از مرام حسین

من کی ام ؟ خانه زاد این درگاه
ریزه خواری که از طعام حسین

قد کشیدم ولی نبردم پی
به سر سوزن از مقام حسین

راز آزادگی و دینداری
همه پیداست در کلام حسین

زیر بار ستم نباید رفت
سرفرازی شده پیام حسین

ذوالفقار است در کف مردی
که می آید به انتقام حسین

#سیدحسن_رستگار

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Oct, 15:39


#امام_حسین_مناجات


عقیدۀ همه یاران به اتفاق این‌ست
که اشک شور بیاد حسین شیرین‌ست

کنار قتلگه تو به گریه جان دادن
ز وعده‌ها که به‌خود داده‌ام یکی این‌ست

تو سیدالشهدایی، تو کشتۀ اشکی
منم که مذهبم عشق تو گریه‌ام دین ست

سلام حضرت صادق به هر که از داغت
همیشه سفرۀچشمش به اشک رنگین‌ست

ز اشک دیده جهان را به آب خواهم بست
کنون که مرهم تو گریۀ محبّین ست

گرفتم اینکه سرت را به‌دیر، راهب شست
ز تشنگی لب پاکت هنوز پُر چین‌ست

لبی که بر سر نی آیه‌ها تلاوت کرد
لبی که از ضربات یزید خونین‌ست

جبین‌شکسته‌به‌سنگ ولبت نشسته به‌خون
بمیرم این‌که سرت مجمع‌المضامین ست

سرم فدای سرت کان سر منوّر تو
گهی میان تنور وگهی به خرجین ست

شکست پشت فلک خواهرت اسارت رفت
شکست پشت فلک بسکه داغ سنگین ست

به آب دیدۀ خود غرق می‌شوم نه عجب
شنیدم اینکه به زخم تو اشک تسکین‌ست

عقیدۀ همه یاران به اتفاق این است
که شور گریه بیاد حسین شیرین ست


جهت شادی روح شاعر اهلبیت مرحوم #ابراهیم_روزبهانی صلواتی قرائت بفرمایید


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

24 Oct, 13:18



   عجب شبی است شب جمعه کربلا غوغاست
     شب زیارت مخصوص سیدالشهداست


         🌷السلام علیک یا اباعبدالله🌷
          وعلی الارواح التی حلت بفنائک
علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل
والنهار ولاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم

                 السلام علی الحسین
               وعلی علی ابن الحسین
                 وعلی اولادالحسین
               وعلی اصحاب الحسین

                      لبیک یاحسین

            🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸
      هدیه به حضرت زهرا و مادر بزرگوارشان
     ام المومنین حضرت خدیجه کبری صلوات

.

شعر مذهبی رضیع الـحسین

18 Oct, 04:55


#امام_زمان_مناجات
#هذا_یوم_الجمعه
#رباعی

ای ناله ی یار دلغمین مهدی جان
آرامش دلهای حزین مهدی جان

در هر سحرجمعه تو را می خوانیم
یابن النجباءالاکرمین مهدی جان


#ابوذر_رئیس_میرزایی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

18 Oct, 04:55


#امام_زمان_مناجات
#هذا_یوم_الجمعه
#رباعی

ای کاش که منجی بشر برگردد
اینبار ستاره ی سحر برگردد

ای کاش که این جمعه عزیز زهرا
با سیصد و سیزده نفر برگردد

#اسماعیل_شبرنگ

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

18 Oct, 04:55


#امام_زمان_مناجات


قرار بود زمستان شود بهار چه شد
قرار بود به سر آید انتظار چه شد

مدینه منتظر فارس الحجاز بُوَد
قرار بود رسد از ره آن سوار چه شد

قرار بود که یک صبح جمعه بوسه زند
به مقدمش حجر و رکن و مستجار چه شد

قرار بود تنِ قاتلان زهرا را
کند ز خاک برون و کشد به دار چه شد

به دربِ سوخته چشمی هنوز دوخته است
نشسته آمدنت را به انتظار.. چه شد

اگر چنین گله از ما کنی، روا باشد:
که ادعا بگذارید، اضطرار چه شد؟

بیا تو روضه بخوان و بگو در آن «روزی
که شد به نیزه سرِ آن بزرگوار» چه شد

به چشمِ زینب کبری، غبار، پرده فکند
بیا بگو که چو بنشست آن غبار چه شد

بیا «هَوَيْتَ إِلَى الْأَرْض» را تو معنا کن
تنی که بود در آن، تیرِ بیشمار چه شد؟

کسی به خیمه نیاورد نعش عبدالله
میان معرکه در اوج گیر و دار چه شد

همه شنیده، تو دیدی ـ فدای چشم ترت ـ
که ده سوار چه کردند و شهسوار چه شد

جماعتی که بُوَد فرششان پرِ جبریل
چو پابرهنه دویدند روی خار چه شد

طنین العطش از قتلگاه می‌آمد
به خیمه‌گاه رسید آب خوشگوار.. چه شد

برای جایزه چون شد جدا سر شهدا
در آن میانه تو دانی که شیرخوار چه شد

چو کرد قافله آهنگ کوفه - واویلا -
چو خواست عصمت صغری شود سوار چه شد

به سمت راست، جسد را نهند در دل قبر
بگو تنی که نمی‌ماند برقرار چه شد

شنیده‌ام دخلت زینبٌ علی ابن زیاد
به طعنه گفت که آن عزت و وقار چه شد

چو دید شه ز روی نی: ز بی کسی با شمر
کند تکلم ناموس کردگار چه شد

کنار تربت شه چون رسید خواهر زار
چو خواست آب بریزد بر آن مزار چه شد

سؤال آخر خود با اشاره می پرسم
میان قتلگه احکامِ احتضار چه شد

#رحیق

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

18 Oct, 04:55


#امام_زمان_مناجات



جان عالم بر لب آمد ای خدا مهدی نیامد
دیده پر خون شد جدا و دل جدا مهدی نیامد

هر چه گفتم یابن طاها یابن یاسین یابن احمد
العجل یابن علی المرتضی مهدی نیامد

هر چه گفتم یا مغیث الشّیعه نشنیدم جوابی
هر چه گفتم یا معزّالاولیا مهدی نیامد

دین ما ایمان ما امّید ما هستی عالم
صاحب ما و ولی عصر ما مهدی نیامد

ذکر ما امن یجیب است و به مضطرّ حقیقی
من دعا کردم ولی روح دعا مهدی نیامد


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

18 Oct, 04:55


.              بسم‌الله الرحمن الرحیم

                هذا_یوم_الجمعه
      و هو یومک المتوقع فیه ظهورک

  دعای سلامتی حضرت فراموش نشود

   اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن
ِ
   صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ

  السَّاعَة وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً

وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ

     اَرْضَكَ طَوْعاً ًوَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا
.
      جهت سلامتی و تعجیل در فرج
۵صلوات به حضرت زهرا و حضرت خدیجه
                  هدیه‌ بفرمایید

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌و‌آل‌محمد‌و‌عجل‌فرجهم

         🌴اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌴

شعر مذهبی رضیع الـحسین

17 Oct, 15:01


#امام_حسین_مناجات


خوش آن دلی که گذر سوی کربلا بکند
مس وجود از آن خاک، کیمیا بکند

خوش آن نسیم که از خاک نینوا آید
خوش آن غریب که منزل به کربلا بکند

هوای باغ بهشت است، خاک کوی حسین
وطن، خوش آن که در آن خاک جان‌فزا بکند

اگر مَلَک به کف آرد، غبار روضۀ او
به چشم خویشتن، آن خاک، توتیا بکند

غلام همّت آنم که در محبّت دوست
تن و سر و زن و فرزند و جان، فدا بکند

چو بهر ما، سر و فرزند و جانِ شیرین داد
ز آب شور، دریغ از چه چشم ما بکند؟

چه کم شود ز جلال حسین؟ اگر روزی
ز لطف، گوشۀ چشمی، سوی «هما» بکند

#همای_شیرازی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

17 Oct, 15:01


#امام_حسین_مناجات
#شب_جمعه


هرکسی که خویشتن را مستمندش میکند
گر زمین خورده ست آقایم بلندش میکند
تلخ کامی های دنیا را چو قندش میکند
از جهان آزاد و بر این خانه بندش میکند

خوشبحال آنکه جزء سائلان این در است

خوشبحال آنکه از این سفره برکت میبرد
بُخل هم از این کرمخانه سخاوت میبرد
هرکسی که آمده از سفره راحت میبرد
شاه اینجا هدیه ها را سوی رعیت میبرد

این سخاوتمندی از ارثیه های مادر است

بد به حال آنکه در قلبش محبت نیست نیست
بین او با صاحبِ خانه رفاقت نیست نیست
کار دنیا راحت و عقبا که راحت نیست نیست
با حسین بن علی ترس از قیامت نیست نیست

صبح محشر کار دست بچه های حیدر است

هرکه پرسد اعتبارت را، بگو داده حسین
خوشبحال آنکه عشقش را به او داده حسین
خوب و بد درهم خریده آبرو داده حسین
جان به قربانش که فرصت به عدو داده حسین

گر نباشد او خدا،قطعا خدا را مظهر است

یک شب جمعه شد و قلب همه دنیا گرفت
هر ملک یک گوشه از شش گوشه اش مأوا گرفت
روضه با حال عجیبی در حریمش پا گرفت
قلب عالم سوخت تا این نغمه را زهرا گرفت

اهل عالم این حسین من غریب مادر است

خواهرش از روی تل شاه شهیدان را که دید
ناله های آب آب شاه عطشان را که دید
رد نعل اسب‌ها بر جسم عریان را که دید
چکمه های شمر بر آن جسم بی جان را که دید

گفت شرمت باد که او زینت پیغمبر است

آسمان نیلی شد و مهتاب میریزد زمین
مثل تسبیحی که در محراب میریزد زمین
آیه آیه پیکر ارباب میریزد زمین
نانجیبی پیش چشمش آب میریزد زمین

طعنه و زخم زبان از زخم پیکر بدتر است

یکنفر عمامه،یک تن پیروهن را میکشید
آن طرف تر یک نفر خلخال زن را میکشید
یک نفر با زورِ نیزه هی بدن را میکشید
نانجیبی گیسوی ارباب من را میکشید

این وسط هم ساربان در فکر یک انگشتر است

پاره پاره پیکر بی جان به روی خاک ریخت
آیه آیه سوره ی قرآن به روی خاک ریخت
کفر زد با خنجر و ایمان به روی خاک ریخت
هی سنان زد با سنان دندان به روی خاک ریخت

شاه زیر نیزه ها چشمش به سمت خواهر است

وای ده تا اسب حالا وارد گودال شد
با چهل تا نعل جسم شاه دبن پامال شد
وای زینب وقت غارت کردن اموال شد
زینبش بر سرزنان بالای تل بی حال شد

روضه خوان بس کن که قلب مادر او مضطر است


#سیدحسین_صمدی


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

17 Oct, 15:01


#امام_حسین_مناجات
#شب_جمعه

کربلایت به خدا قبله ی دلهاست حسین
شب جمعه حرمت محشر کبراست حسین

«مادرت» آمده با ذکرِ «بُنَیَّ قَتَلوکْ»
عطر سیب حرمت جلوه ی زهراست حسین

#وحید_کتابی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

17 Oct, 15:01


#امام_حسین_مناجات


دلا چه در پی لذّاتِ پنج روزه حیاتی
دَع الدعابةُ و ابکِ الحُسین بِالعبراتِ
بلا ندیده‌ای و نپندارمَت ز اهل نجاتی
سَلِ المَصانعَ رَکباً تَهیمُ فی الفَلَواتِ
تو قدرِ آب چه دانی که در کنارِ فراتی

شهید دشت بلا، دل کشد به سویِ تو ما را
دریغ و درد که بُگداخت آرزویِ تو ما را
به از بهشتِ برین است خاکِ کوی تو ما را
نه پنج روزه حیات است عشقِ روی تو ما را
وَجَدتَ رائِحَةَ الوُدِّ اِن شَمَمتَ رُفاتی

کسی نبُرده ملالَت ندیدم و نشنیدم
دل تُهی ز خیالت ندیدم و نشنیدم
ز انبیا به خصالَت ندیدم و نشنیدم
من ادمی به کمالت ندیدم و نشنیدم
اگر گِلی به حقیقت عجین آب حیاتی

چو شه نهاد به عزم جهاد روی به دشمن
گرفت زینب زارَش به عجز گوشهٔ دامن
که ای تو جانِ گرامی، جدا مشو ز برِ من
شبم به روی تو روز است و دیده‌ام به تو روشن
و اِن هَجَرتَ سَواءٌ عَشیَّتی و غَداتی

دل از وفای تو ای یارِ همسفر نگرفتم
به شام رفتم و از کربلا نظر نگرفتم
به هیچ کس نرسیدم کز او خبر نگرفتم
اگر چه دور بماندم امید برنگرفتم
مضی الزَمانُ و قلبی یقولُ اَنَّکَ آتی

به هر طریق بُوَد، جان به جستجوی تو باشد
به هر حدیث بُود، لب به گفتگوی تو باشد
به شام می‌روم و دل در آرزوی تو باشد
شبان تیره امیدم به صبح روی تو باشد
و قَد تُفَتَّشُ عَینُ الحیوةِ فی الظُّلُماتِ

ز بزم یار فکندم فلک به منزل دشمن
کشید دهرِ دغا اخرم به محفل دشمن
سر برهنه به پا داشت در مقابل دشمن
ز چشم دوست فتادم به کامهٔ دل دشمن
اَحبَّتی هَجَرونی کَما تَشاءُ عُداتی

شها وصال کمین بنده است و ثناگو
گرفته مدح تو بر کف، بر آستان تواش رو
نعوذ بالله اگر روی درکشی از او
اخافُ مِنکَ و اَرجوا و اَستَغیثُ و اَدنو
که هم کمند بلایی و هم کلید نجاتی

عجب ز سوز وصال و شَغَب که در تو نگیرد
عحب ز آه وی ای تشنه لب که در تو نگیرد
ز سوز روز وی و آه شب که در تو نگیرد
فراق‌نامهٔ سعدی عحب که در تو نگیرد
و اِن شَکَوتُ اِلی الطَّیرِ نُحنَ فی الوُکَناتِ

#وصال_شیرازی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

17 Oct, 15:01


#امام_حسین_مناجات


روز را شب می کنم با درد بی بال و پری 
هیچ دردی نیست از این درد ، درد بد تری

ماجرای من شده مانند مرد یخ فروش
آب دارد می شود عمر و ندارم مشتری

نیمه ی شب از خیابان ها سراغم را بگیر 
روزگار عاشقی یعنی همین در به دری

گریه هایم را بگیرى زیر گریه میزنم
هر چه را دارم بگیر از من بده چشم ترى
 
کربلایم دیر دارد می‌شود کاری بکن
بی کسی ام را نکن با دوری ات یادآوری

یا ولی الله ، کارم لنگ گوشه چشم توست 
رب نمی بخشد مرا تا از گناهم نگذری

نوجوان بودم شدم دیوانه ی کویت حسین 
...آه از آن ساعتی که... روضه های کوثری
**
تازه میگردد برایم روضه ی عصر دهم
چشم من هربار می افتد به معجر، روسری

پیش چشم مادرت پیش نگاه خواهرت
حنجرت را پاره پاره کرد آخر خنجری

مثل نعلی که کمی از پیکرت را کند و برد
برد همراه خودش انگشت را انگشتری

بچه هاى فاطمه از قافله جا مانده اند
ساربان آهسته تر، داری مگر سر مى برى؟


#یا_مظلوم

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

17 Oct, 15:00



   عجب شبی است شب جمعه کربلا غوغاست
     شب زیارت مخصوص سیدالشهداست


         🌷السلام علیک یا اباعبدالله🌷
          وعلی الارواح التی حلت بفنائک
علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل
والنهار ولاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم

                 السلام علی الحسین
               وعلی علی ابن الحسین
                 وعلی اولادالحسین
               وعلی اصحاب الحسین

                      لبیک یاحسین

            🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸
      هدیه به حضرت زهرا و مادر بزرگوارشان
     ام المومنین حضرت خدیجه کبری صلوات

.

شعر مذهبی رضیع الـحسین

14 Oct, 15:18


#حضرت_معصومه_مدح


غریب شهر قمی... نه، که آشنا هستی
تو مثل فاطمه، معصومۀ خدا هستی

هزار فخر تو را هست در جهان امّا
همین بس است شرف، خواهر رضا هستی...

نوشته‌اند به تقدیر تو که زائر باش
هنوز زائر آن مشهدالرضا هستی...

به بارگاه تو دل از یقین شود لبریز
تویی که معنی «یَهدی لِمَن یَشا» هستی...

شکسته پشت من از این همه گناه، اما
چه غم مرا که توأم شافع جزا هستی...

چه خوانمت که زبان، عاجز است از وصفت
چه گویمت که تو مستغنی از ثنا هستی


#عباس_شاهزیدی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

14 Oct, 15:16


#حضرت_معصومه_مدح


حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد
جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد

گنبد زرد تو از پرتو آیات پر است
از حدیث کرم و شرح کرامات پر است

می‌توان گفت که سرچشمۀ نور است اینجا
جمعه در جمعه کسی گرم حضور است اینجا

اهل قم جمله بر آن‌اند خراسان اینجاست
مهد آرامش دل‌های پریشان، اینجاست

تار و پودت همه دین است، خدا می‌داند
روشن از نور یقین است، خدا می‌داند

روشنای نفس شاهچراغی، آری
با خودت عطر حریم رضوی را داری

چه بگوییم که توصیف تو کامل باشد؟
واژه‌ای نیست که با عشق معادل باشد

پاکی مطلقی ای عشق! چه نامی داری!
پای در عرش نهادی، چه مقامی داری!

نور چشم پدری، یاس معطر شده‌ای
معنی تازه‌ای از سورۀ کوثر شده‌ای

پای تا سر همه آیینۀ طاها هستی
تو که یادآور صدیقۀ کبری هستی

قدم پاک تو بی‌شک قدم فاطمه است
حرمت نیز یقیناً حرم فاطمه است

در کنارِ تو شب و زمزمه را می‌فهمیم
به خدا رایحۀ فاطمه را می‌فهمیم

تو روایت‌گر آن گوهر نابی، بانو!
جلوۀ روشن آیینه و آبی، بانو!

می‌توان با تو به آن رایحۀ پاک رسید
پر زد از خاک به اندیشۀ افلاک رسید

‌می‌توان با تو به سرمنزل توحید رسید
از شب تیره گذر کرد، به خورشید رسید

می‌توان یک سحر از جرم و خطا عاری شد
مثل امواج روان در حرمت جاری شد

در حریمت همه اندیشۀ طاعت دارند
به شفا آمدگان شوق شفاعت دارند

زائران رایحۀ آه تو را می‌فهمند
ماجرای غم جانکاه تو را می‌فهمند

قصۀ آمدنت قصۀ بی‌تابی‌هاست
شوق دیدار سحر، قصۀ بی‌خوابی‌هاست..

دوری از عشق، چه دلخسته و پیرت کرده
این‌چنین راهی این راهِ خطیرت کرده

سختی راه... چه باید بنویسم بانو؟
عمرِ کوتاه... چه باید بنویسم بانو؟

قسمت این است که قم چشمۀ جودت باشد
تو بمانی و پر از عطر وجودت باشد

تو بمانی و قم از مِهر تو آکنده شود
شوق در خاطرۀ خاک پراکنده شود

تا که هر گوشۀ این خاک معطر باشد
قسمت این است که قم مشهد دیگر باشد

ای شفاعت‌گر محشر! نظری کن ما را
این همه قطرۀ جا ماندۀ از دریا را

نظری کن که شبی زائر کویت باشیم
سائل دائمی صحن نکویت باشیم

شک نداریم پر از نور یقین است اینجا
جلوۀ خاکی فردوس برین است اینجا..


#قاسم_بای

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

13 Oct, 13:44


#حضرت_معصومه
#رباعی

در خانه خود پر از غم و تشویشم
بیگانه از آشنا و دور از خویشم

در صحن تو آنقدر سبک بالم که 
حتی به بهشت هم نمی اندیشم

#محسن_ناصحی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

13 Oct, 01:44


#حضرت_معصومه_شهادت


معصومه با زینب عزایش فرق دارد
اصلا تمام روضه هایش فرق دارد

خیلی شبیه عمه جانش بود اما
مهمانی و مهمانسرایش فرق دارد

می شد زاستقبال شهر قم بفهمی
مهمان که زن باشد برایش فرق دارد

دور و برِ معصومه را زنها گرفتند
قم غیرت و شرم و حیایش فرق دارد

با احترام او را به بیت‌النور بردند
چون دختر زهراست جایش فرق دارد

اینجا یهودی نیست خاکستر بریزد
با شام حتی کوچه هایش فرق دارد

اینجا سر کوچه تماشایش نکردند
اما عقیله ماجرایش فرق دارد

بر روی نی راس برادر را ندیده
با عمه حتی وااخایش فرق دارد

خیلی اذیت شد به شهر کوفه اما
شام بلا درد و بلایش فرق دارد

با هر چه می شد میزدند اما رقیه
میگفت سیلی بی هوایش فرق دارد

با دیدن اصغر رباب از حال میرفت
بین اسیران وای‌وای‌ش فرق دارد

میگفت لالایی نخواب از نی می‌افتی
این دفعه مادر لای لای‌ش فرق دارد


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

12 Oct, 22:17


#حضرت_معصومه_شهادت



ای برادر که تویی با خبر از سوختنم
سوخت از آتش هجران رخت ،جان وتنم

آمدم این همه راه و نرسیدم به وصال
ناگزیرم که بسازم به همین سوختنم

ای طبیب دل بیمار همه ، بیمارم
شوق دیدار تو پیداست میان سخنم

به خراسان نرسیدم ولی ای جان جهان
شهر نورانی قم می شود آخر وطنم

جز وفا خواهر توهیچ ندید از مردم
بس که گل ریخت دراین شهر به پا و بدنم

من معصومه ز معصوم تمنا دارم
که پس از مرگ بخوانی تو نمازی به تنم

کفن آماده نمودند برایم ، اما
غرق اندوه ومحن از غم آن بی کفنم

چون «وفایی» شده پروانه ی پر سوخته ام
شمع سان هرکه برافروخته در انجمنم

#سیدهاشم_وفایی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

12 Oct, 22:16


#حضرت_معصومه_مدح



بانوی آفتابی قم برشما سلام
برمحضرمقدسه ات ازخدا سلام

تو واجب السلامی وهرکس محب توست
واجب بود کند به حضور شما سلام

ای مظهر شرافت و ایمان تو را درود
ای اسوه ی عفاف و کرامت تو را سلام

نازم به قدر و منزلتت کز ازل تو را
آید هم از فرشته هم از اولیا سلام

چون چشم مهر و ماه فتد برحریم تان
خورشید و مه کنند به تو از سما سلام

اجر زیارت تو بهشت است پس رواست
زائر درود آرد و گوید تو را سلام

وقتی در بهشت ز قم باز می شود
باید به محضر تو کند ماسوا سلام

گویی جواب زائر خود را در این مقام
ای برمقام و منزلتت  بی ریا سلام

ای کاش روز حشر «وفایی»حضورتان
گوید که ای شفیعه ی روز جزا سلام


#سیدهاشم_وفایی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

12 Oct, 13:44


#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها


عنوان این حدیث که از صادق و رضاست
بر  دوستان  آل  علــــی  مایه ی  رجاست

فرموده اند  آن  دو  امـــام  بزرگــــــــوار
ای شیعه شهر قم حــرم اهلبیت مــــاست


#کلامی_زنجانی

@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

12 Oct, 13:44


#حضرت_معصومه_مدح
#حضرت_معصومه_شهادت



ای بـه قـم آفتـــاب قلـب جهـان      
دخـت مـــوسی سـلالـۀ قــــرآن

عمه و دخت و خواهر سه امام
مـــــادر کـــــل عــــالـم امکــــان

تــو بــه چشـــم ائمـه زهـــرایی
بعـد زهـرا بـه قدر و عزت و شان

زینـــب دوم بنــــــی الــــــزهـــرا
عمـــۀ چــــــار حجــــت یـــــزدان

هـــم وجـــودت کـــریمـۀ عتــرت
هـــــم ولایـــت حقیـقت ایمــــان

فیـض فیضیـه از کــرامت تـوست
شهـر قـم از تو گشته مهد امان

حـــــــرم یـــــــازده ولــــی خـدا
حــرم تــوست ای سپهــر مکـان

مـــدح تـــو ای ملیکـــۀ هستـی
وصـــف تــــــو ای یگـــــانـۀ دوران

نـه تـوان بـا هـزار دسـت نوشت
نــه تـــوان گفت بــــا هــزار زبـان

صحـن تـو مسجـد الرسول همه
حـــرم امـن تــوست کعبــۀ جـان

پـــدر و مـــــــادرم بـــــه قـربانت
نـه، همــه جـــان عــالمت قربان

کــــوثـر کــــوثـر رســـــول خـــدا
عصــمـت عصــمـت الله منّــــــان

قـــم جـــلال مدینـــه پیــدا کـرد
تـــا نهـــــادی قــدم بـه دیـدۀ آن

گشــت روز ورود تـــــــو در قـــم
روز عیــــد کــــرامت و احســــان

روز عیــد نـــــــزول رحمــت هـــا
روز عفــــو و عنــــایـت و غفـــران

اهـــل قـــم از بـــرای استقبــال
همـه بـا دستـه گـل شدند روان

مــرد و زن دور محملـت گشتنـد
اشــک شوق همـه ز دیـده روان

قـم دل از گلشن بهشت گرفت
محملت بس که گشت گل باران

همـه گفتنـد فــاطمه در حشــر
پــای بنهــــاده  ای گنـــه کــاران

حــرمت شیعیـــان قـم ز تـو کرد
ستــم اهــــل شــــام را جبــران

کاش زینب به قم سفر می کرد
تــا نمی دیــد آن همـــه طغیــان

اهــل قــم کـی بـــرند مهمان را
گـه بـه بـــزم شـراب و گه زندان

جــای تــو بیـت مـــوسی خـزرج
جــای زینـب بـــه گـوشۀ ویـــران

دور تــو عـــالمان فقــه و اصــول
دور او ابن سعد و شمر و سنان

دور تو دسته های گل در دست
دور او سنـگ بـــود و زخــم زبان


#غلامرضا_سازگار


@raziolhossein

شعر مذهبی رضیع الـحسین

12 Oct, 13:44


#حضرت_معصومه_دودمه


عصمت تو نور زهرا را نمایان می‌کند
حضرت معصومه

خواهر سلطان درعالم کار سلطان می‌کند
حضرت معصومه


#قاسم_نعمتی

@raziolhossein