پرسش از «مسئلۀ ایران-اسرائیل-فلسطین-لبنان»
اردشیر منصوری
۱۵ آبان ۱۴۰۳
🔸ابتدا سه موضعگیریِ به گمانم ناصحیح/ناتمام، و با کمال شگفتی پرتکرار؛
یکم) از نگاه هواداران حکومت: اسرائیل «بد مطلق» است و «محور مقاومت» (ایران-غزه-لبنان) «محقّ مطلق»! بر این اساس هنیه و سنوار «حسین زمان»اند. و ماجرای «۷ اکتبر ۲۰۲۳» مطلقاً حماسه است و قابل دفاع. این نگاه چشم بسته است به آتشی که «۷ اکتبر» به جان تعدادی اسرائیلی غیرنظامی و غیراسرائیلیِهای مهمانِ آن اراضی، و نیز به جانِ بیگناهان و بیپناهان غزه انداخت؛ با این توجیه که «۷ اکتبر» نقطۀ آغاز نیست، ادامۀ چند دهه جنایت است. و از یاد میبرند که «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا» (مائده-۸)!
دوم) از نگاه برخی مخالفانِ داخلی: چون حکومت مستقر «بد» است، همۀ همپیمانان او (اینجا غزه-لبنان) هم «بد»اند و این نسلکشی که اسرائیل در آنجا مرتکب میشود جنایت نیست! با این توجیه که تقصیر از حماس و غزهایهاست که آغازگر «۷ اکتبر» بودند؛ و از یاد میبرند که به فرض یک گروهِ چریکی، گرچه آن را «تروریست» بنامیم، پشت غیرنظامیها پناه گرفته باشند، هیچ استدلال اخلاقی و قانون بینالمللی موجه نمیسازد کشتن هزاران غیرنظامی را برای از ریشهکنی «تروریستها»!
شگفتا که این نگاه، اسرائیل را حتی «منجی» ایران مییابد: «پس کی میزنند و ما را از شرّ مستبدان داخلی میرهاند»!! به گمانم دهها و صدها استاد و دانشجوی بهترین دانشگاههای ایران را میشناسیم با این نگاه، نه فقط عوام! هزار حیف که در این جوّ بسته، امکان نظرسنجی بیطرفانه دراینباره نیست.
سوم) از نگاه برخی دیگر مخالفان حکومت: «بد بودنِ» حکومت ایران نباید مانع شود که «بد بودن» اسرائیل را، و در برابر آن مظلومیت غزه-لبنان را نبینیم. این گروه با آن که یک گام تحلیلیتر از دو گروه (یک) و (دو) هستند، اما همچنان در دام «مطلقانگاری» گرفتاراند. اینان دو «بدمطلق» میشناسند: «ج. ا.» و «اسرائیل»؛ و در برابر، «حق مطلق» که حماس و حزباللهاند. با این نگاه «۷ اکتبر» همچنان حماسه است و کشتگان، اعم از غیرنظامیان و شبهنظامیانِ حماس، جملگی با هر عملی «قهرماناند و شهید»!
🔸 این سه نگاه با درجاتی به چند «سوگیری شناختی»: دوگانۀ کاذب، سوگیری تأیید، ... دچاراند. اشکال، در اتکاء تحلیلها به «سیستم یک» فکری ما است. تعبیر «سیستم یک» از دانیل کانمن (پژوهشگرِ اقتصاد رفتاری و مؤلف در زمینۀ خطاهای شناختی و سوگیریها) است. به نظر او آدمیان با دو سیستم فکر میکنند: 1-سیستمی که کارکرد آن دریافتهای فوری (شهودی) است و با آنکه ارزش بقا دارد، اما بسیار مستعد خطا است. و 2- سیستمی که کارکرد آن تأملات زمانبر منطقی برای کشف و رفع خطاهای محتمل سیستم یک است. در تحلیلهای سیاسیِ این روزها، توقف در سیستم یک و گذرنکردن به سیستم دو را بسیار شاهدیم. تفکر نقادانه-منطقی بر اساس سیستم دو، ما را به دیدگاهی چهارم گذر میدهد.
🔸دیدگاه چهارم:
۱- ورود صهیونیستم به خاورمیانه در دل قرن بیستم، خالی از مداخلۀ جهانِ پیشرو در فناوریهای جنگی مدرن، در عین حال خسته از جنگ جهانی دوم، نیست. ظلمی بنیانی در ماجرای اسرائیل-فلسطین غیرقابل اغماض است.
۲- بیتدبیری مردم و حکومتهای غیردموکراتیک و توسعهنیافته، در مواجهۀ ضعیف با پدیدۀ اسرائیل، در ظلم به فلسطینیان بیتأثیر نبوده. بر این اساس، باید پیش از تحمیل هزینههای انسانی وسیعتر، به جای دو گفتمان افراطی: «بنیادگرایی صهیونی» و «بنیادگرایی اسلامی» (اِحقاق حقِ تمامعیار [کامل نامیسر])، پیشنهادهایی مانند دو دولتهشدن در دستور کار قرار گیرد.
۳-حماس (هنیه-سنوار) از سویی کورسوی امید برای دفاع از مظلومیت فلسطینیان بودند، و از سویی در معرض خطاهای انسانی و استراتژیک. یعنی هیچ محال نیست شخص-گروهِ مدافع مظلومان، دچار خطا و رفتار افراطیِ آسیب زننده شود. دفاع در برابر پروژۀ ضدبشری و نژادپرستانۀ شهرکسازی در مناطق اشغالی (به خلاف قطعنامههای سازمان ملل و سکوت بینالمللی)، «سنوار» را به میدان آورد، و زمینه شده برای رفتاری که میتوان آن را افراطی دانست (۷ اکتبر). بنابراین، اسرائیل که هرگز مبری از آلودگی و جنایت نیست، اما امثال هنیه و سنوار چه؟
«سیستم دو» میآموزد تعابیری مانند «تروریست-متوهم»از یک سو، و «خیر مطلق-قهرمان-شهید»، از سوی دیگر، به تعلیق در آید، تا اولاً حقوق مسلّمِ غیرنظامیانِ دو طرف دیده شود، سپس خطا و صواب نیروهای سیاسی-نظامی-شبهنظامی در فضایی معقول تشریح و نقد گردد.
شگفتا کمیاب بودنِ این مقدار شکیبایی و تعلیق، برای زمینهسازی تحلیل منطقی-منصفانه.
@ardeshirmansouri