آفرودیته @aphroditteeeeee Channel on Telegram

آفرودیته

@aphroditteeeeee


آفرودیته (Persian)

با کانال آفرودیته به دنیای زیبایی و مد راه پیدا کنید! این کانال تلگرامی توسط کاربر aphroditteeeeee اداره می‌شود و به شما امکان می‌دهد تا با آخرین روند‌ها و مدل‌های جدید آشنا شوید. آفرودیته یک کانال مد و زیبایی است که مقالات، عکس‌ها، ویدیوها، و نکات مفیدی برای بهبود استایل شما ارائه می‌دهد. اگر به دنبال راهنمایی در زمینه مد و زیبایی هستید، حتما به کانال آفرودیته بپیوندید. این کانال منحصر به فرد شما را با جدیدترین ترندهای مد و زیبایی آشنا می‌کند و به شما کمک می‌کند تا استایل خود را به روز کنید. همچنین، با دنبال کردن این کانال می‌توانید از تخفیف‌ها و پیشنهادات ویژه این حوزه بهره‌مند شوید. پس عجله کنید و به کانال آفرودیته بپیوندید تا از جدیدترین ترندهای مد و زیبایی مطلع شوید!

آفرودیته

21 Aug, 09:58


چند روزه دارم فکر میکنم دیگه اینجا ننویسم، نمیدونم دیگه...

آفرودیته

21 Aug, 08:55


یه پرونده کیفری هم امروز گرفتم. مادر موکل اومده بود برای قرارداد، خیلی دلی هرجور شرایطی که گفت کنار اومدم. نمی‌دونم گاهی هم ادم دلش میخواد راه بیاد، امروز تو این مود بودم. امیدوارم بتونم رای خوبی بگیرم، فردا میرم شعبه برای مطالعه پرونده.
#وکالت

آفرودیته

21 Aug, 08:52


دادگاه امروز دادگاه بدی نبود ولی خب خواسته موکل هم محقق نشد چون اساسا خواسته‌ش نشدنی بود و مجاب نمیشد که این راهش نیست و نمیشه این مرحله رو حذف کرد. خلاصه قرار شد روال رو کامل کنه و برگردیم به دادخواستش✍🏻

آفرودیته

21 Aug, 01:56


و بلاخره خونه و روزِ نو☕️🌱

آفرودیته

20 Aug, 19:55


ولی جداً که آدما چه زخم‌هایی رو تاب میارن و دوباره بلند میشن...

آفرودیته

20 Aug, 19:50


سه زن همسن برونگرای شوخ‌طبع بودیم امشب تو کوپه، از سه شغل و حرفه مختلف، با سه روایت مختلف و پر فراز و نشیب از زندگی. شبیه این فیلمای سینمایی اپیزودی.
یکی از هم‌سفرام مهمون کسی بوده تو رشت، باقلاقاتق همراهش کرده بودن، کنار شام قطار تقسیمش کرد خوردیم، اونقدر خوشمزه بود اونقدر چسبید که انگار تا رشت هم رفتیم و برگشتیم‌. همسفر خوب نعمته

آفرودیته

20 Aug, 14:32


خیلی اتفاقی با هم‌کوپه‌ای این سفرم تو سالن انتظار آشنا شدم. هم‌سن هستیم، کارمنده و برای ماموریت اومده بوده تهران و اونقدر شوخ‌طبع و خوش‌مشربه، که از همونجا هی گفتیم و گفتیم تا الان که با یک ساعت تاخیر قطارمون اومد و سوار شدیم.
الان فقط دلم پذیرایی کافئین قطارو میخواد و دیگر هیچ☕️

آفرودیته

20 Aug, 11:59


۶صبح میرسم مشهد (به شرط حیات) و ساعت ۱۱ یه جلسه رسیدگی دارم✍🏻

آفرودیته

20 Aug, 11:56


اومدم راه‌آهن، جای سوزن انداختن نیست. کجا میرن اینقدر آدما؟

آفرودیته

20 Aug, 10:38


ابلاغیه این پرونده الان واسم اومد. موکل علیرغم جلسه آنلاینش از زندان و اقراری که کرد و جوی که بعدش ایجاد شد، از جرم سنگین‌تر تبرئه شد ولی بابت جرم دیگه‌ش سه سال حبس تعزیری رو حکم داده قاضی، بریم برای اعتراض و تجدیدنظر دیگه.
#وکالت

آفرودیته

20 Aug, 09:39


خیلی سال پیش که تهران بودم و از طریق نتیجه آزمایش‌های مامان که خیلی سکرت‌وار و بی‌اونکه خودش بدونه پیگیرش بودم، فهمیدم سرطان بدخیم پیشرفته داره.
سه ساعته مجبور شدم جمع کنم و برگردم شهر خودمون. تو مسیرم اندازه چهل دقیقه وقت داشتم، دلم میخواست قبل اینکه برسم خونه، بشه که فقط یه جایی بشینم و گریه کنم.
یه جایی که هیچکس نپرسه "چته"؟ هیچکس نگه "بابا خدا بزرگه"، هیچکس بهم نگه "علم پیشرفت کرده"، هیچکس نگه "پزشکا الان حاذقن"، تو اون لحظات اولیه مواجهه با واقعیت پر از ترس و یاس بودم نه هیچ‌چیز دیگه و صرفا دلم می‌خواست یه جایی تو بغل کسی که هیچ کسی نبود، گریه کنم!
از دور که تابلوی کلیسای "سرکیس مقدس" خیابون کریمخان رو دیدم، دیگه راهمو کج کردم و رفتم داخل.

هی شمع روشن کردم و گریه کردم، هی با خودم حرف زدم هی با همه چیز این جهان حرف زدم، کشیش هم متوجه حالم شد اومد و برام چیزی خوند و گفت🌱

بیرون که اومدم هنوزم غم داشتم، خیلی زیاد، ولی یأس نه، دلم آرومتر بود فقط.
یه جاهایی برای آدم، یهویی تبدیل میشن به یه خاطره ابدی و خاص. این کلیسا برای من اینجوریه، رفیق خوب یکی از سخت‌ترین و بدترین روزهای زندگیمه، آغوشی بود که غم بزرگ منو تو خودش جا داد تو یک ظهر تابستونی مرداد. برای همین هر وقت که بیام تهران بهش سر میزنم مثل یک رفیق قدیمی

آفرودیته

20 Aug, 09:38


من و این رفیق قدیمی🌱

آفرودیته

20 Aug, 09:31


یعنی من تا دفعه بعد که بیام تهران، همه‌ش تو فکر دیدن پریسم دیگه🤍

آفرودیته

20 Aug, 09:31


انقدر 👌🏻نزدیک به دیدن یه قشنگی بودم که نشد 🥺
اما دفعه بعدی مفصل تر میبینمش💫

آفرودیته

20 Aug, 09:09


به پویش "هر تهرانی و کرجیِ نزدیک دایی یک پتوس" بپیوندین، هم خونه‌تون خوشگل شه هم دست دایی خلوت شه🌱

آفرودیته

20 Aug, 09:07


چهارصد تا پوتوس مرمری سطل آویز کسی نخواست؟ رو دستم باد کرده و به پولش نیاز دارم :)))

آفرودیته

20 Aug, 06:00


سوای ذوقِ بابت هر در جدیدی که باز میشه، آگاهی به مسئولیت بیشتر، لزوم تلاش بیشتر و رشد دادن مهارتهای لازم، یه بار جدیدی روی دوشم میذاره که باعث میشه به سختی مسیر هم مدام فکر کنم و فکر کنم.
ولی از سوی دیگه، علم به اینکه راه همینه و گریزی هم ازش نیست برای ساختن چیزی که نهایتا از خودم می‌خوام و توقع دارم، دست خودمو میگیرم و میگم همینه زن، پس بمون و ادامه بده.

آفرودیته

20 Aug, 04:10


روزِ نو☕️🌱

آفرودیته

19 Aug, 19:52


امشب هم با هم‌اتاقی سنندجی رفتیم تهران‌گردی. کلی درد دل کرد، حرف زدم، خندیدیم، مسخره‌بازی در آوردیم سر چیزایی که سفارش داده بودیم، راه رفتیم، در مورد خیلی چیزا دیدگاهامونو گفتیم و اون لابه‌لا یکمم خرید کردیم.
دنیای آدما متفاوت و جذابه. من شغلم می‌تونست گپ زدن با آدما باشه، جدی!