جامعه نو @jameeno Channel on Telegram

جامعه نو

@jameeno


رسانه روزنامه‌نگاران مستقل

تماس با ما: @jameeno_pr

موضوعات: سیاسی و اجتماعی

جامعه نو (Persian)

جامعه نو یک رسانه مستقل است که به تأمین اخبار و تحلیل‌های سیاسی و اجتماعی می‌پردازد. اگر به دنبال یک منبع قابل اعتماد برای آخرین اخبار و تحلیل‌های عمیق در زمینه‌های سیاسی و اجتماعی هستید، کانال تلگرام جامعه نو مناسب‌ترین گزینه برای شماست. این کانال با نام کاربری @jameeno اطلاعات و تحلیل‌هایی جامع و کامل ارائه می‌دهد تا شما با وضعیت فعلی کشور و جهان آشنا شوید. برای تماس با تیم جامعه نو و یا ارسال هرگونه سوژه یا پیشنهاد، می‌توانید به آیدی @jameeno_pr مراجعه کنید. پس از عضویت در این کانال، شما به یک دنیای جدید از اطلاعات رسانه‌ای و تحلیل‌های موضوعی دسترسی پیدا خواهید کرد.

جامعه نو

10 Jan, 14:04


#گزارش_موقعیت

🏷 گرگ در پوست روباه
سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران کجاست و چه می‌کند؟

🖊 تحریریه جامعه‌نو:
- سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران ... که وظایف و اهداف قشنگ قشنگش، شامل حال همۀ شهروندان چهارساله تا صدساله (مسلمان و غیرمسلمان و دیگر ادیان الهی) است آن می‌کند که باید بکند یا نه؛ اینجا هم اسیر مدیران عشقی و جوانان جهادی است؟!
فهم این دلالت کار دشواری نیست. کسی که شش هفت واحد مدیریت، حسابداری و روابط عمومی خوانده باشد می‌تواند تأثیر حداکثری در میدان فعالیت این سازمان داشته باشد.
هیچ‌یک از رؤسای این سازمان ـ از آغاز فعالیت تا حالا ـ از بین هنرمندان، فرهنگیان، اندیشمندان، اهالی نقد و نظر، صاحب‌نظران و صاحبان تجربه در این امور و حتی تحصیل‌کردگان حوزه‌های مرتبط نبوده و نیستند. [1] دورۀ مدیریت زم را دورۀ طلایی سازمان می‌شناسند. [2]
بد نیست نظری به گزارش‌های دیدار اعضای شورای شهر از این سازمان بیندازید. قوم‌وخویش‌بازی، رفیق نوازی و به نان و نوا رساندن ارادت‌پیشگان و... چنته‌هایی هستند که مدیران و رؤسای این سازمان از آن‌ها بیرون کشیده می‌شوند.
می‌گویند داماد آقای زاکانی (حسین حیدری) در یک طبقه از سازمان فرهنگی و هنری نشسته و در بسیاری از امور اجرایی، مالی و غیرمالی امرونهی می‌فرماید.[3]
بخشی از کارکرد رئیس فعلی سازمان، آقای مهرداد باقری را مرور بفرمایید:
1- بی‌توجهی به بدنۀ کارشناسی و تخصصی سازمان در حوزه‌های فرهنگی و هنری و به حاشیه راندن کارکنان متخصص (از 1400 کارمند رسمی سازمان، هفت‌صد نفر در رشته‌های فرهنگی و هنری مدرک کارشناسی ارشد دارند که در حال حاضر بدون هر نوع سمت و پُست مرتبط، حاشیه‌نشین شده‌اند). در ادوار پیشین ریاست این سازمان، خفیف شمردن و تحقیر کردن ادیب و هنرمند و اهل انتقاد عرف ریاست و مدیران میانی بود. از سال 1388 به این‌طرف را مرور بفرمایید. روانشناسان به این وضع می‌گویند شکنجۀ سفید. آری! شکنجۀ سفید! بدنۀ کارشناسی این سازمان، توسط رؤسا و بعدش، معاونان و دستیارانِ صندلی‌دوست و مقام‌پرستِ آن‌ها، به شکنجۀ حاد سفید دچارند! می‌توانید با خُرده وجدان و شرافت کاری و عاطفه و انسانیت، این موضوع را دنبال کنید.
2- جذب فله‌ای نیروهای جوان بی‌تجربه و غیرمتخصص و مستقر کردن آن‌ها در پست‌های تخصصی. نمونه‌اش معاونت‌های فرهنگی و هنری و روابط عمومی. جالب اینکه همۀ این نیروهای جذب‌شده ذیل عنوان مدیر و معاون و مشاور، فاقد تخصص و تحصیلاتی مرتبط با اهداف و وظایف تصریح‌شده در اساسنامه سازمان‌اند. مفهوم واسپاری، جوان‌گرایی، انقلابی گری و نگرش جهادی این است؟ برخی از این مدیران منسوب، حقوق و مزایای فول مدیریتی می‌گیرند و هیچ‌گاه در محل خدمت خود در سازمان حاضر نیستند و کارهای معاونت هنری، روابط عمومی و بخشی از معاونت فرهنگی و هنری نیز کلاً متوقف مانده است.
3- چارت و ساختار مصوب سازمان (طی ده ماه گذشته) توسط مدیران نوآمده متلاشی شده است. بگذریم که یک جریان از مدیران دورۀ مرحوم هم، به سازمان پمپاژ شد. معاونت هنری سازمان، فرهنگی، برنامه‌وبودجه و روابط عمومی و... به بهانۀ تغییر چارت و ساختار مدیریت‌ها درهم‌ریخته شده‌اند. این درهم‌ریزی شامل حال خودی‌ها نمی‌شود. نوعی بازی روانی با چاشنی شکنجۀ سفید به سازمان تحمیل شده است که نیازمند کارشناسی است. از سوی دیگر، مدیرانی از بیرون سازمان برای این معاونت‌ها جذب شده‌اند. نمونه‌اش جوانی خوش‌صدا و خوش‌حرکات و شیرین تلاش که هفت یا هشت ماه پیش به مدیریت موسیقی ارشاد رفته است و هم از ارشاد حقوق و مزایا می‌گیرد و هم از سازمان فرهنگی و هنری و همچنان، در این برج و بارو، جایی و جایگاهی و سینه‌چاکانی دارد. این شخص الآن هم برای بازگشت به صندلی قبلی خود در سازمان فرهنگی و هنری چه‌ها که نمی‌کند!
4- معاونت منابع انسانی شهرداری تهران، به دنبال همسان‌سازی حقوق و مزایای مصوب، کارکنان سازمان فرهنگی و هنری را نیز مشمول همسان‌سازی دانسته است و مطابق قانون مصوب خود، پرداخت‌ها و یارانه‌های کارگری و کارمندی را پرداخت می‌کنند؛ اما با کمال تأسف مدیران فعلی سازمان، سرخود و بی‌هیچ منطق و معیار قانونی، از تمام کارمندان سی ساعت اضافه‌کاری از 120 ساعت را کسر می‌کنند و به همه، نود ساعت پرداخت می‌کنند. توجه داشته باشید که پرداخت اضافه‌کار به کارمندان، برای جبران کمی از فشار گرانی و دیگر فشارها روی قشر زحمتکش است. کدام مرجع حقوقی و اداری و قانونی به مدیران جوان انقلابی اجازه داده است تا چنین تبعیض آشکار و ظالمانه‌ای روا دارند؟ سیاهۀ پرداخت این سازمان به مدیران مدعی فسادستیزی را طلب کنید تا بهتر مشاهده بفرمایید چه خبر است!
حاصل مدیریت جهادی و انقلابی و فسادستیز و عدالت‌گستر بر سازمان فرهنگی و هنری را در این عنوان‌ها مرور کنید...

- ادامه‌ی مطلب و متن کامل را در instant view و با لمس اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

09 Jan, 11:35


گروگان
نویسنده: معتمد ماه‌بخشان
چاپ اول: تابستان ۱۴۰۳، نشر مهری

🆔@jameeno

جامعه نو

09 Jan, 11:29


#آخر_هفته با کتاب

نسخه‌ی پی‌دی‌اف رمان «گروگان»؛ هدیه‌ی جامعه‌نو به همراهانش
🏷 روایت زندگی‌های به‌گروگان‌گرفته‌شده‌ی ایرانیان

🖊 شورای سردبیری:
این آخر هفته یک هدیه برای خوانندگان جامعه‌نو داریم: نسخه‌ی پی‌دی‌اف رمان «گروگان» نوشته‌ی معتمد ماه‌بخشان که با اجازه‌ی ناشرش، نشر مهری، اینجا به رایگان منتشر می‌شود.
«گروگان» که نویسنده‌اش می‌گوید «داستانی است درباره‌ی سرشت عشق و انگاره‌ی وطن در سرزمین سوخته»، همچون رمان پیشین ماه‌بخشان یعنی «سقوط»، متمرکز است بر مسائل امروز ایران: «روایت زندگی‌های به‌گروگان‌گرفته‌شده‌ی آدم‌ها»؛ در فضای واقعی و با آدم‌های واقعی و بر بستر ماجراهای واقعی.
این تأکید ما بر «واقعی»بودن اجزای رمان بی‌راه نیست. برخلاف معمول که رمان‌نویسان هرگونه انطباق شخصیت‌های داستان را با اشخاص واقعی منکر می‌شوند و اتفاقی می‌خوانند، ماه‌بخشان همچنان که در ابتدای کتاب آورده، اصرار دارد: «هیچ یک از انطباق‌ها و شباهت‌های شخصیت‌ها، سازمان‌ها‌، تشکیلات، سیاست‌ها، و مکان‌های توصیف شده در این داستان با اشخاص و خانواده‌ها و خاندان‌ها، سازمان‌ها، تشکیلات، سیاست‌ها و مکان‌های واقعی، اتفاقی و از روی تصادف نیست»!
اهمیت این واقعی‌بودن و تصادفی‌نبودن انطباق‌ها و شباهت‌ها بیشتر هم می‌شود وقتی به یاد می‌آوریم کتاب در بیرون از ایران و در لندن منتشرشده و منزه مانده از احتیاط‌ها و ملاحظات اجتناب‌ناپذیری که منجر به نیم‌گفتن و پوشیده‌گفتن و پیچیده یا مبهم‌گفتن و حتی نگفتن می‌شود. همین هم داستان چهار ایرانیِ «گروگان» را به یک پرونده‌ی واقعی درباره مسائل ایران امروز بدل‌می‌کند: تصویری شفاف، صریح و بی‌سانسور از اجتماع امروز ایران؛ زن‌بودن، ایرانی‌بودن و مسلمان‌بودن در ایرانِ جمهوری‌اسلامی، گروگان‌گرفتن دوتابعیتی‌ها، نفوذ اسرائیل، زندگی دوجنسیتی‌ها در اجتماع و... البته مسئله‌ی بمب‌اتمی!
پیشتر هم در کانال از این رمان گفته‌بودیم. پس برای بیشتر دانستن از جوهر رمان می‌توانید مثلا گفتگوهای عاطفه یعقوبی و فربد جولایی را با معتمد ماه‌بخشان در کانال بجویید و بخوانید تا بیشتر و بهتر دستتان بیاید در این داستان چه می‌گذرد.
خواندن «گروگان» پیشنهاد ما به شماست. خاصه که اگر «سقوط» را خوانده‌اید و پسندیده‌اید، احتمالا «گروگان» را بیشتر هم خواهید پسندید.
در به‌اشتراک‌گذاشتن فایل کتاب با دیگران آزادید!

🆔@jameeno

جامعه نو

08 Jan, 16:36


#در_کرانه_روز

🏷 الهام علی‌اف هم به موضع طلبکاری رفت!

فقط الهام علی‌اف برای حکومت ایران تعیین‌تکلیف نکرده‌بود که او هم کرد. در مصاحبه‌ای گفته‌است می‌داند چه کسی این ملا را منصوب‌کرده و ایران «باید» به‌خاطر کاری که امام‌جمعه اردبیل کرده از آذربایجان عذربخواهد و امام‌جمعه را برکنارکند.
ما نمی‌دانیم واکنش حکومت در برابر این تعیین‌تکلیف چه خواهدبود، اما آشکار است او خود را در موقعیت تعیین تکلیف برای ایران قرار داده‌است و این مسئله‌ای است که می‌باید در شورای عالی امنیت ملی به آن توجه‌شود. البته اگر کسی بتواند پایان این روند را پیش‌بینی‌کند.

در عالم سیاست این «باید» یک مرحله از تهدید و دو مرحله از اولتیماتوم پائین‌تر است. اهمیتی ندارد که این کار علی‌اف حکومت و اجزای آن را بی‌حیثیت‌تر از اینی می‌کند که استند؛ مهم فرجامی است که حرف‌زدن او با حکومت از موضع بالا، در درازمدت برای ملت پدیدمی‌آورد.

یک واقعیت دیگر سیاست بین‌الملل هم این است که هیچ‌کس بی مقدمه به دیگری سیلی محکم نمی‌زند، بلکه زمینه‌چینی‌اش از همین گله‌گذاری‌ها، درخواست‌ها و «باید»ها شروع‌می‌شود.

🆔@jameeno

جامعه نو

08 Jan, 13:59


#الف

🏷 تصمیم جدی، تغییر معنادار

🖊 علی هاشمی | تحریریه جامعه‌نو
فارغ از اینکه مسائل و مشکلاتِ حل‌نشدۀ کشور، مدت‌هاست که از مرحلۀ مسئله و مشکل عبور کرده‌اند و به مرحلۀ بحران رسیده‌اند و در مرحلۀ بحران نیز به همان دلایلی که حل‌نشده مانده بودند، نادیده گرفته شدند و در اولویت قرار نگرفتند (همین دو خط خلاصۀ این چند دهه است) و حالا نیز برای حل بسیاری از آن بحران‌ها (حتی اگر اراده‌ای برای حلشان باشد) خیلی دیر شده است و تقریباً حلشان ناممکن شده است، بلی فارغ از این مسئله و روند که ملتی را به خاک سیاه نشانده است، اهمیت تصمیمات در میزان ایجاد تغییر است.
در هر دولت و حکومتی، اتخاذ سیاست و خط‌مشی بر مبنای ارزش‌هاست. این ارزش‌ها هستند که سیاست‌ها و اهداف را تعیین می‌کنند و روند و روش اجرای سیاست‌ها و رسیدن به اهداف را مشخص می‌کنند. اگر مسائل و مشکلات حل نشوند و این حل‌ناشدگی آن‌قدر مشمول زمان شود که مشکلات بدل به بحران شوند، می‌شود خیلی شسته‌ورفته و سرراست نتیجه گرفت که اساساً ارزش‌ها و سیاست‌ها و خط‌مشی‌ها در مسیر دیگری بوده‌اند که اجرایشان منجر به حل مسائل و بحران‌ها نشده است. این توضیحِ مختصر نیز نمایی گویا و ساده از این چند دهه است.
اخیراً حکومت در بعضی موارد تصمیماتی گرفته است و می‌خواهد بعضی روندها را تغییر دهد اما پر واضح است که حتی رادیکال‌ترین تصمیمات و تغییرات (ازنظر حکومت) نیز برای ایجاد تغییر و حل بعضی بحران‌ها، فایدۀ چندانی نخواهند داشت و در اذهان و افکار عمومی نیز چیزی را نسبت به ماهیت و نگرش حکومت تغییر نمی‌دهند.
سال‌ها و دهه‌هاست که حکومت باوجود علم و آگاهی به وجود مسائل و مشکلات جدیِ اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و آموزشی و بهداشتی و درمانی و زیست‌محیطی و در یک کلام باوجود آگاهی به همۀ آنچه کشور و مردم، طی این دهه‌ها با آن مواجه و دست‌به‌گریبان بوده‌اند، مسائل و مشکلات را نادیده گرفت و به جایش چیزهایی را دیده گرفت که امروز دیگر دیده نمی‌شوند. این نادیده‌گیری منجر به همان چیزی شده است که به آن اذعان شد و در یک کلام اینکه، دیر است. نه که نشود و محال باشد بلکه مسئله این است که حکومت درحالی‌که رو به اغمای محض است، می‌خواهد با تجویز آسپرین از ورطۀ اغما نجات یابد که خب شدنی نیست و اساساً درحالی‌که حکومت اغلب بحران‌ها را انکار می‌کند، چطور ممکن است که حلشان کند. گام اول پذیرش است که خب این حکومت و پذیرشِ واقعیت، شده‌اند جن و بسم‌الله!
ازآنجاکه اهمیت تصمیمات در میزان ایجاد تغییر است و با توجه به اینکه دیگر فرصت چندانی برای حل بحران‌های داخلی و خارجی نیست، مثلاً تصمیمات اخیر ازجمله رفعِ فیلترِ دو برنامۀ واتس‌اپ و گوگل پلی که دولت با هدف عودتِ آزادی‌های سلب‌شدۀ شهروندان پیگیرِ آن بود و حاکمیت به هر دلیلی که خودش می‌داند به آن تن داد، بلی این تصمیمِ اخیر، فاقد اثربخشی و ناتوان از ایجاد تغییر است و لذاست که نه شهروندان احساس می‌کنند که آزادی‌های سلب‌شدۀ آن‌ها رفع توقیف شده‌اند و نه در واقع اصلاً این کار به معنای رفع فیلترینگ است. می‌گویند مراحلی دیگر دارد و سایر برنامه‌ها نیز رفع فیلتر خواهند شد؛ البته که بعید است اما حتی همین امر محال نیز در صورت وقوع، ایجاد تغییر نمی‌کند چون این کار در نظر حکومت و جامعه معنای یکسانی ندارد. حکومت آن را عقب‌نشینی و امتیازدهی می‌داند و از سر جامعه نیز زیادتر و یحتمل و به‌محض تجدید قوا، درِ فیلترینگ را بر پاشنۀ سابق خواهد چرخاند و در نظر جامعه نیز این رفع فیلتر‌ها شبحی از آزادی‌اند زیرا در این زمینه آزادیِ واقعی، آزادیِ خودِ اینترنت است و نه برنامه‌های شبکه‌های اجتماعی و یا چند سایت و مواردی از این قبیل.
مثالِ این دیرشدگی و فقدان اثربخشی و ناتوانی از ایجاد تغییرِ معنادار در عرصۀ تصمیمات مرتبط با حوزۀ خارجی نیز تصمیم به بررسی مجدد لوایح FATF در مجمع تشخیص مصلحت است. این تصمیم اگرچه تصمیم خوبی است اما خب در شرایط فعلی و درحالی‌که بحران‌های اقتصادیِ دولت و حکومت در مخاطره‌آمیزترین حد خود هستند، تصویب لوایح منجر به تغییر معنادار نخواهد شد زیرا در صورت تصویب و رسیدن به مرحلۀ اجرا نیز (محالی محال‌تر از همان رفع فیلترینگ)، تازه می‌رویم به فهرست خاکستری و سال‌ها طول می‌کشد تا مجاریِ مسدودِ ارتباط با بانک‌های خارجی باز شوند و اگر چنین شود تازه شاید برسیم به فهرست سفید و بعد تازه می‌رسیم به سد تحریم‌ها.
در چنین نمایی است که بعضی تصمیماتِ اخیر حکومت...

- ادامه‌ی مطلب و متن کامل را در instant view و با لمس اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

07 Jan, 12:59


#الف

🏷 هیزم برای پختن سر سگ!

🖊 شورای سردبیری:
به‌زودی آقای پزشکیان عازم روسیه می‌شود تا یک پیمان جامع با روسیه امضا کند. حرف آن از مدت‌ها پیش زده می‌شود و ایران پیشنهاد کرده بود این پیمان در حاشیه سفر حدود دو ماه پیش رئیس‌جمهور به روسیه برای شرکت در یک کنفرانس بین‌المللی امضا شود که روس‌ها نپذیرفتند. حالا در آستانۀ افتادن ردای ریاست جمهوری آمریکا به دوش ترامپ، امضای این پیمان معنای خاصی پیدا می‌کند و هدف پوشیده‌ای دارد که خوب است کل حاکمیت به آن توجه کند وگرنه نیک میدانیم پزشکیان و خط‌مشی او در ترسیم خطوط این پیمان هیچ نقشی نداشته و ندارد. این پیمان محصول دورۀ رئیس‌جمهور قبلی و نگاه خاص روس‌ها به ایران در دوران اوست: دوران گنده‌لات و نوچه!

درنگ پوتین در امضای این پیمان احتمالاً برای تجدیدنظر در شرایط مندرج در ملحقات و ضمائم این پیمان است که ما نه از آن‌ها خبر داشتیم و نه خبر خواهیم شد.حتی می‌توانیم ادعا کنیم در همین هفتۀ اخیر هم با توجه به اینکه روسیه مستعمرۀ خود در سوریه را از دست داده است احتمالاً در مفاد این پیمان تجدیدنظر کرده‌اند چون دو معاون وزارت خارجۀ روسیه در روزهای اخیر در همین رابطه به ایران سفر کردند.

حالا که بی‌خبریم، اجازه بدهید کمی گمانه‌زنی کنیم. بنیان این پیمان بر همکاری دفاعی خواهد بود، هرچند شامل ابعاد اقتصادی نیز خواهد شد. البته قرار است ابعاد همکاریِ دفاعی پنهان باشد اما به دلایلی آن را برای ایالات‌متحده رو خواهند کرد: یک نقطۀ قوت روسیه در معاملۀ بعدی‌اش با آمریکای ترامپ خواهد بود!

همه می‌دانند روسیه در باتلاق اوکراین گیر کرده‌ است و ترامپ وسیلۀ بیرون آمدن او خواهد بود. با تضعیف فوری ناتو (صرفاً به خاطر حضور ترامپ)، کاهش حمایت از اوکراین و اجبار یک معاملۀ بزرگِ زمین در برابر پایان جنگ که اموری گریزناپذیرند، پای ایران به‌عنوان بخشی از ثمن معامله به میان کشیده خواهد شد: روسیه در برابر دریافت بخشی از خاک اوکراین و خروج آبرومندانه از بن‌بست جنگ، هزینه‌ای می‌دهد. بخشی از آن، کوچ اجباری از ساحل سوریه است و بخشی از آن باید ایران باشد. بنابراین برای پوتین صرف می‌کند که پیمان دفاعی با ایران را تا حد ممکن چرب‌وچیلی و سنگین کند تا ارزش معاملاتی آن را بالا ببرد: بتواند در برابر رها کردن ایران در برابر گرگ اسرائیل و شیر پنتاگون امتیاز بیشتری بگیرد! حکومت ایران باید این را فراموش نکند که هرقدر در رفاقت با روسیه بیشتر احساس امنیت بکند، به همان نسبت هنگام نقض پیمان ضربۀ سنگین‌تری خواهد خورد. این قانون ابدی سیاست در دنیاست که از اعماق تاریخ به ما رسیده است و کشفیاتی تازه نیست.
روسیه یک قدرت اتمیِ در حال اضمحلال است. سهم روسیۀ بزرگ در جی‌دی‌پی جهان حدود ۳/۹درصد است (در برابر ۱۹درصد چین و ۱۲/۷درصد ایالات‌متحده) و ازنظر بزرگی اقتصاد حتی بین ده کشور اول جهان نیست. اتکای به آن از هیچ جنبه‌ای و به‌ویژه از جنبۀ سیاست بین‌الملل درست نیست. هم‌اکنون در حال چانه‌زنی با آمریکا، اسرائیل و ترکیه است که آیا اجازه می‌دهند در بندر طرطوسِ سوریه بماند یا نه. تنها کاری که توانست در تحول مسئله‌دارِ سوریه برای متحد خود اسد بکند، این بود که او را از سوریه ببرد و پناهندگی بدهد.

شکی نیست که کشور باید با روسیه روابط خوبی برقرار کند، در مورد تحولات در شرف وقوع در مرزهای شمالی و غربیِ کشور آن را کنار خود نگه دارد و روابط اقتصادی‌اش را نیز با این همسایۀ بزرگ توسعه دهد، اما روسیه در مورد استراتژی امنیت ملی کشور و دیپلماسی کلانِ بین‌الملل قابل‌اتکا نیست (به یاد بیاورید موضعش را در مورد جزایر ایران) و هرقدر بیشتر به آن اتکا شود ضربۀ خیانتش بزرگ‌تر خواهد بود.
یک استراتژی سنجیده برای ایران که اخیراً استراتژی امنیت دفاعی آن دود شده است، تنظیم فاصله با قدرت‌های دارای قدرت مانور بالاست. علت ضرورت اتخاذ این استراتژی، وخامت اوضاع منطقه به‌ویژه در رابطه با همسایگانِ بلافصل است (در درجۀ اول با افغانستان، ترکیه و آذربایجان). معنای این تنظیم، حداقل در دو مورد فوری، تغییر سیاست و شیوۀ حرف زدن در غرب کشور (از مرز عراق تا ساحل مدیترانه) و فاصله گرفتن از جنگ اوکراین است که سر سگ در آن می‌جوشد و هیچ ارتباطی با ما نداشته و ندارد. این فاصله‌گیری باید در پیمانی که پزشکیان امضا خواهد کرد تضمین می‌شد. آیا کسی پیشاپیش به آن اندیشیده است؟

🆔@jameeno

جامعه نو

06 Jan, 11:35


#الف

🏷 گسل و گسست!

🖊 شورای سردبیری:
برای آن‌ها که تحولات درونیِ نظام را بر اساس باطن رخدادها پیگیری می‌کنند تا برای بیرون آمدن از انسداد سیاسیِ فعلی، مجرایی مفید برای تحقق منافع ملی بیابند، می‌توان از ورود نظام به یک فاز تکاملی نشانه‌هایی داد و از آن حکم مفیدی درآورد: سیستم در سیاست خارجی با بحران انسدادی روبروست، وجوه عیان این بحران خیلی نظرگیر است (سوریه، لبنان، عراق)، انعکاس آن در بدنه بسیار منفی است و در ترکیب با ناکامی‌های سیستم از تأمین کامل نیازهای مادیِ بدنه، رسیده است به یک خطِ شکستگیِ واضح بین رأس و بدنه. این شکستگی که آن را «گسل بدنه ـ رأس» می‌نامیم، درنهایت وضعیتی شبیه لق شدنِ سر چکش از دسته است: دیگر نمی‌توانی آن را بالا بیاوری و محکم بکوبی!

حکومت در برابر خوردن به درهای بسته و صخره و چاله، برای برون‌رفت کارهایی می‌کند (از توسل به مازوت‌سوزی تا بهبود رابطه با عربستان و از رضایت به رئیس‌جمهورِ اصلاح‌طلب تا جیره‌بندی نان). برخی تغییر خط‌مشی‌های حکومت عمر درازی ندارند و به‌وضوح متعلق به چهارماهۀ اخیرند (مثل لغو احکام اخراج از دانشگاه ، تعویق فشار حجاب اجباری، یا شروع به باز کردن گره اینترنت و یا کأن‌لم‌یکن کردنِ حجمی از احکام دستگاه گزینش) و برخی دیگر ریشه در تجدید محاسبات در سیاست منطقه‌ای، حزب‌الله و خوف از انتخابات ایالات‌متحده دارند ولی به‌هرحال، اثر عینیِ نتایج آن‌ها بر گسل رأس ـ بدنه مشهود است: بعد از ماجرای سوریه حس فریب‌خوردگی در عناصر پایین بسیار فراگیر شد. به‌طوری‌که کانال‌های فراوانِ اقتدارگرایان، امکان نظردهیِ اعضا را بستند و سپس با اِعمال کنترل‌های شدید برگرداندند. کانال سپاه قدس با ۳۳۵هزار عضو که هر روز حجم عظیمی از اظهارنظرِ رجزخوانانۀ مؤمنان را بیرون می‌داد، یک‌باره دچار خوانندگانی بی‌روحیه، ناامید و خشمگین شد و به‌ناچار امکان نظردهی را به‌شدت محدود کرد. به نظر می‌رسید اشخاص به‌یک‌باره دچار تحول فکری و باز شدنِ چشم و گوش شده‌اند. احتمال دارد آن نهی از تزریقِ ناامیدی و له شدنِ مرتکبان، مخاطبِ زیادی نیز بین عناصر و تیپ‌هایی داشته باشد که مؤمن به سیاست حکومت بوده‌اند. توضیحِ تعدد جلسات سخنرانیِ امیدبخش نیز به همین سان است.

این وضعیت ذهنی و روانی بدنه، در کنار جنگ قدرتِ یک شاخۀ نظام که حاضر به پذیرش حذف خود در انتخابات ریاست جمهوری و اصلاح سیاست‌های نظام نشد و سوداهای بالاتر از ریاست جمهوری هم نشان می‌دهد، به‌احتمال‌زیاد منجر به افزایش فعالیت گسل و به‌نوعی ترک برداشتن و پالایش خواهد شد. اگرنه فروریزش، که باید منتظرِ ریزشِ محسوسی بود که البته سیستم می‌تواند مدیریتش کند: چنانچه کسی نتواند خود را با سیاستِ در حالِ زایشِ حکومت در منطقه و نسبت به ایالات‌متحده انطباق دهد، باید برود.

نکته اینجاست که این ترک‌خوردگی، ربطی به سایر نیروهای اجتماعی ندارد. به بازنشستگان و پرستاران و معلمان و کارگران که حق خود را فریاد می‌زنند ربطی ندارد. خوشبختانه حکومت آن‌قدر عقل دارد که این دو اقلیمِ سیاسیِ ماهیتاً متفاوت و ناهمسو را تشخیص بدهد و از تداخل‌های احتمالی دستپاچه نشود؛ اما به نظر می‌رسد در تصفیۀ صفوف خود ملاحظه‌ای ندارد و این قبلاً هم رخ داده است (لاریجانی اسم آن را خالص‌سازی گذاشت).

به اصلاح‌طلبان هم ربطی ندارد و گمان می‌رود عاقل‌اند و خود را از درگیریِ درون‌خانوادگیِ اقتدارگرایان دور نگه می‌دارند. در این میان آن‌ها چه باید بکنند؟ می‌توانیم فهرست مختصری بدهیم:
- دفاع از گام‌های درست حکومت در برابر مرتجعین و اقتدارگرایان متعصب را به خود حکومت واگذارند.
- خود را از جنگِ قدرت در صفوف اقتدارگرایان کاملاً کنار بکشند. در مسئلۀ جانشینی خواهان تعیین تکلیف جانشین در زمان حیات رهبر و با نظر خودش باشند.
- حداکثرِ تلاش و آگاهی‌بخشی را به کار بگیرند تا تحرکات خیابانیِ اقشار برای بیان مطالبات به هیچ خشونتی آلوده نشود و فقط گسترده‌تر شود. (مهم‌ترین مطالبات مردمی فعلاً بهبود معیشت و اصلاح حقوق، توجه به حقوق و شأن ایرانیان و ضدیت با فساد و اخراج عناصر بیگانه است)
- مذاکره با ایالات‌متحده نیاز حکومت است نه اصلاح‌طلبان. از خواندنِ هر روز و هر ساعت و هر کجایِ شعرِ لزوم مذاکره با ایالات‌متحده دست بردارند.
- تشت شکست‌خوردگیِ سیاست منطقه‌ای از بام سوریه افتاد و باید پرونده‌اش را بست (حکومت هنوز حرف میزند ولی آن را بسته است). لازم نیست این ناکامیِ پر هزینه را هر روز بر سر حکومت بزنیم. حرفِ سازنده باید زد.
- بزرگ‌ترین و بیشترین وظیفۀ نیروهای ملیِ اصلاح‌طلب، توزیع و تحلیلِ اطلاعاتِ دقیق دربارۀ وضعیت اقتصادی، اجتماعی و بین‌المللیِ کشور در سطح وسیع، ارائۀ طرح‌ها و پیشنهادهای منطقی و نیز دعوت مردم به اتحاد ملی است. پزشکیان را در تقاضای هرروزۀ وحدت ملی برای عبور از مشکلات نباید تنها گذاشت.

🆔@jameeno

جامعه نو

04 Jan, 14:04


#الف

🏷 تنگنا!

🖊شورای سردبیری:
اوضاع سیاسی پیرامون به طریقی تحول یافته است که به نظر می‌رسد ایالات‌متحده و اسرائیل آنچه را در سر دارند، بی‌توجه به آنچه حکومت کشور ما در سر دارد، اجرا کنند و دیگر در روندِ پیش‌رو، نوع واکنش ما اهمیتی ندارد. به‌عبارت‌دیگر، محتوای سیاست ایران و ازجمله پذیرش احتمالیِ این خواستۀ دائمیِ برخی حاشیه‌نشینانِ سیاست برای «مذاکره»، حتی اگر اکسیر شفابخشی بود، دیگر به کار نمی‌آید وگرنه مدت‌هاست که «اظهار آمادگی» تبدیل به حرف علنیِ وزیر امور خارجه شده است، با کمترین تأثیر البته!
انگار، دیر شده است!

از این دیرشدگی‌ها، در تاریخمان کم نداریم: رضاشاه بر سیاست نسنجیدۀ خود پافشاری کرد و زمانه را تشخیص نداد تا متفقینِ روس و انگلیس بر دروازۀ کشور ایستادند و بعد هم به‌غلط تصمیم به مقاومت گرفت. کافی بود یک هفته زودتر تغییر موضع بدهد، جبهه عوض کند و با متفقین از در اتحاد درآید؛ البته باز هم از شمال و جنوب می‌آمدند اما نه در قامت اشغالگرِ یک کشور شکست‌خورده! تغییر سیاست تصمیمی دیرهنگام بود که افاقه نکرد!

در موردی دیگر، هنگامی‌که روس‌ها تفلیس را در اوایل قرن نوزدهم تسخیر کردند و به‌تدریج شهرهای دیگرِ گرجستان و قفقاز را گرفتند، چهار سال طول کشید تا فتحعلیشاه قاجار، عباس میرزا را به مقابلۀ آن‌ها بفرستد. روس‌ها به حوالی ارس رسیده بودند که او تکانی به خودش داد. برای نجات گرجستان دیگر دیر شده بود.

برگردیم به زمان حال. در این موقعیت از تاریخ کشور، خوش نیست که دنبال مقصر بگردیم و سرکوفت نثار کنیم، درست‌تر آن است که موقعیت را بازشناسیم و برای آنچه ممکن است از آن حاصل بیاید، نگاهی به شرایط کنونی بیندازیم. تا ماهی دیگر، احتمال تغییر وضعیت در ایالات‌متحده قوی است. قطار سیاست آمریکا عوض می‌شود و اوضاع فرق می‌کند. رانندۀ این قطار ترامپ است که زیاد خودنمایی دارد ولی سوزنبانش پنتاگون است که ریل را عوض می‌کند و قطار سیاست خارجی ایالات‌متحده را تغییر مسیر می‌دهد یا نمی‌دهد. با آگاهی به این، ببینیم چه در پیش است.

نظر ناظران این است که در ابتدا آقای ترامپ به ایران پیشنهاد مذاکره خواهد داد و در صورت امتناع ایران شاید خود ترامپ سراغ نقشه‌های پنتاگون را بگیرد. معمولاً آنچه از این پیش‌بینی و ارزیابی درمی‌آید، پیشنهاد «مذاکره» به حکومت است که البته کیفیات آن روشن نیست. اگر واقع‌بینانه نگاه کنیم، آن مذاکره روندی است که در طول آن، بخش‌های متواتری از یک صورتحساب بزرگ در برابر ایران قرار می‌گیرد. احتمالاً اصل صورتحساب (که در حد برجام است) برای ایران قابل‌مذاکره می‌بود، اگر هزینۀ دیرکرد به آن نمی‌خورد. این هزینۀ دیرکرد مانند دو برابر شدن جرائم رانندگی پس از چند ماه است و در این مورد، جرائم و دیرکردها مربوط به یک سال و سه ماه گذشته است. در یک چانه‌زنیِ فرضی اگر تحولاتِ فلسطین و لبنان و سوریه نبود، ایران برای جابجا کردن مواضع طرف خود اهرم‌هایی می‌داشت. ما سال‌ها پیش گفتیم اگر چیز قابل معامله‌ای در سوریه هست، الآن وقت فروشش به آمریکاست. کسی گوش نداد و شرایط فرق کرد: ترکیه آن را لای نان گذاشت و بلعید. دیر شد!

حالا به همان نقطه رسیده‌ایم که در ابتدای مطلب آمد: چون چیز قابل معامله‌ای در میان نیست، پس امکان دیپلماسی از جایگاه برابر وجود ندارد؛ یعنی ابتکار عملی در کار نیست و ما در موضع انفعالی هستیم. معنای نهایی آن نیز این است که پنتاگون و اسرائیل برای آنچه خواهند کرد، سدی تحت عنوان «فرصت دادن به دیپلماسی» مقابلشان ندارند و برای رفتن به فاز بعدیِ رویارویی نیازی ندارند که بدانند ایران چه خواهد کرد. این یک وضعیت آچمز کامل است. آن‌قدر کامل که برخی در ایران تنها راه بیرون آمدن از آن را دستیابی به بمب اتم و رو کردن آن یافته‌اند. در مورد امکانش البته چشم‌بسته نمی‌توان حرفی زد.

با این اوصاف، به نظر می‌رسد در لایه‌های درونی نظام، فقط دو گرایش برای مواجهه با آینده باقی مانده است. یک گرایش بر اصرار برای ورود به یک گفت‌وگوی فیصله‌بخش متمرکز است که همراه است با نمایش عملیاتیِ دارایی‌های خارجیِ قابل‌چانه‌زنی بر سر ارزش آن‌ها (که ارزش بازار آن‌ها با توجه به تحولات لبنان و سوریه و آشکار شدن توان واقعی کشور کاهش یافته است) و البته هماورد بیرونی خود را دربارۀ آن به نشنیدن میزند و گرایش دیگر، متمایل به پر کردن دست با یک اهرم هسته‌ای و بعد نشستن سر میز مذاکره است. طبیعی می‌نماید که به عللی، این دومی گرایش ضعیفی باشد.
می‌شود پیش‌بینی کرد باز دیر شده است و خواهد شد و تا تحرک بارزی از آن‌سو انجام نشود، کشور امکان حرکت بعدی را نخواهد یافت. باید دعا کنیم تا پیش از قرار گرفتن ترامپ در جایگاه ریاست جمهوری ایالات‌متحده اتفاق نامناسبی نیفتد و اگر رسیدیم، آن صورتحساب خیلی غیرقابل‌پذیرش از کار درنیاید.

🆔@jameeno

جامعه نو

04 Jan, 13:29


‌نشر نی برگزار می‌کند:
خوانش انتقادی شاهنامهٔ فردوسی
دکتر محمد دهقانی
حضوری و آنلاین

زمان: سه‌شنبه‌ها، ساعت ۱۷:۳۰ تا ۱۹:۳۰
مدت دوره: ۸ جلسه
شروع دوره: ۲ بهمن‌ماه
مهلت ثبت نام: تا ۲۹ دی‌ماه
هزینهٔ دوره: یک میلیون تومان
مکان: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، بعد از تقاطع فکوری، ساختمان نشر نی، پلاک ۲۰، طبقهٔ پنجم

برای ثبت‌نام: @nashreney_pr

اطلاعات بیشتر در: @neypub

جامعه نو

03 Jan, 14:01


#یادداشت_مهمان

🏷 خوانش تمرکزگرا از قانون اساسی و «ناترازی» در استراتژی ملی کشور

🖊 امیرحسین علینقی | تحلیل‌گر حقوق اساسی
دکتر مسعود نیلی در یادداشتی تحت عنوان «خطر سرمازدگی حکمرانان» که در کانال تلگرامی ایشان منتشر شده، از نگراني‌هایش نسبت آينده ایران گفته است. مطالعه چندباره یادداشت ایشان، که گویای گذار از «نگرانی» به «بحران» است، ضروری است. در این یادداشت اما، سعی می‌کنم تا با تمرکز بر جمع‌بندی ایشان، به بخش ناگفته‌ای از این وضعیت بحرانی بپردازم. گذار از این بحران، نیازمند تمرکز بر متغیرهای موثر است تا امکان گذار دیرپا از شرایط بحرانی جاری میسر باشد.

اگر چه این توافق عمومی با دکتر نیلی وجود دارد که در شرایط جاری، استراتژی کلان کشور (شامل توجه هم‌زمان به تمامی زیربخش‌های این استراتژی) در هیچ مرکز و مرجعی تصدی نمی‌شود؛ با این حال، این قضاوت ایشان که «نظام سازمانی حکمرانی در کشور ما به‌گونه‌ای است که مرکز و نهادی برای بررسی یکجای همۀ این مسائل در آن پیش‌بینی نشده است.»، را می‌توان مورد بررسی قرار داد.

به واقع، ساختار رسمی و حقوقی ایران، به مانند بسیاری دیگر از کشورهای عالم، بر مبنای توزیع قدرت میان برخی مقام‌ها و نهادها پایه‌ریزی شده است و به مانند همان کشورها، می‌توان انتظار داشت که رویکردهای «بخشی»، در نهایت، در مراجعی فرابخشی مانند رهبری، ریاست جمهوری، هیات وزیران و پارلمان، به دیدگاههایی «ملی» ترجمه شوند. به بیان دیگر، از این مراجع انتظار می‌رود تا گفتمان حاکم بر زبان و گفتار و رفتارشان، گفتمانی ملی و غیربخشی باشد.

در توزیع قدرت در ساختار حقوق اساسی ایران، اگر چه، مناسب‌تر بود تا به جای توزیع قدرت بر اساس برش امنیتی (اصل۱۱۰)/غیرامنیتی از برش دیگری در درون قوه مجریه کشور استفاده می‌شد(1)، اما به نظر می‌رسد که وفاداری به همین الگوی تقسیم قدرت نیز می‌توانست، و می‌تواند، کارایی به مراتب بهتری از شرایط جاری داشته باشد. شوربختانه این شیوه تقسیم قدرت، به عللی، عملاً باعث شده است تا سایش‌های ناشی از رقابت میان مقام‌ها و نهادهای حاکم، که بخشی از واقعیت سیاست، از جمله در نظام‌های دموکراتیک است، تبدیل به منازعه‌ای میان «امنیت» و «توسعه» شود. آشکار است که انرژی نهفته در گفتمان امنیت، قوی‌تر از توسعه‌ای است که هیچگاه «نقد» نبوده است. مضاف بر اینکه، در طول سال‌ها نیز تلاش شده است تا با وام گرفتن از دین و مذهب، ستون‌های این گفتمان امنیتیِ بخشی، تقویت شود. به هر رو، برای حاکم شدن رویکرد فراگیر و غیربخشی به استراتژی ملی کشور، نیازمند نهاد و مقام جدیدی نیستیم؛ تنها کافی است که مقام‌ها و نهادهای فرابخشی، در چارچوب ماهیت فرابخشی خود عمل کنند. مضاف بر اینکه، هیچ تضمینی وجود ندارد، تا هر نهاد و مقام جدید نیز، خود، به بخشی از چرخه معیوبِ بخشی‌نگری تبدیل نشود. لذا، به نظر می‌رسد که راهبرد لازم برای گذار از این وضعیت، نه ایجاد مراکز و نهادهای جدید، بلکه تلاش جهت تغییر نگاه بخشی مراجع یاد شده است.

در عمل و برخلاف انتظار، استراتژی ملی ایران (که پس از هر انتخابات می‌باید در تعامل میان قوه مجریه و پارلمان و از مجرای انتخاب رئیس‌جمهور و رای اعتماد به وزیرانی با برنامه‌ها و اهداف مشخص، تعیین و اجرا گردد) به استراتژی امنیتی تقلیل یافته و با تضعیف پارلمان (از طریق تشکیل نهادهای قانون‌گذار جدید و توسعه اختیارات شورای عالی امنیت ملی که همگی با پس‌زمینه رویکرد امنیتی فعالیت می‌کنند) و قوه مجریه (مداخله در انتخاب وزیران و امور اجرایی کشور و همچنین مداخله نظامیان در بسیاری از امور مدنی)، نگاه فراگیر مدیریتی کشور از پارلمان و قوه مجریه منفک شده و امر توسعه در کشور، عملاً، به محاق رفته است. جدای از نشانه‌های بسیار، تنها یک مثال دم‌دستی و ساده، عمق به اغما رفتن روند توسعه در کشور را عیان می‌کند؛ آنجا که برای سال‌ها از منابع محدود صندوق «توسعه» کشور، ارقام خیره‌کننده‌ای در اختیار نظامیان و ساختار «غیرتوسعه‌ای» حکمرانی قرار گرفته است...

- ادامه‌ی مطلب و متن کامل را در instant view و با لمس اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

01 Jan, 11:29


#گفتگو

🏷 نگاه به پشتِ سر!

🖊 علی دانشیان | تحریریه جامعه‌نو
خواستم بنویسم «قرن‌های سکوت در ایران سرنیامده‌اند؛ همچنان می‌گذرند»، ولی بعد به‌نظرم‌آمد جمع‌کردن این حرف در حدود مقدمه‌ی یک گفتگو شدنی‌نخواهدبود. پس احتمالا فعلا می‌باید بسنده‌کرد به این‌که: چون تبانی قِسمِ نه‌چندان کوچکِ مفسد و فاسدشده‌‌ی اجتماع [که نان امروز را برده و می‌ترسد «آزادی» فردا آن را ازش بستاند] با حکومت پابرجاست، سیاست [و در معنای جزئی‌اش: حکومت] همچنان توانسته بر فرهنگ مسلط بماند و سانسور و تحدیدش‌کند. در نتیجه‌اش هم فرهنگ از واقعا بازاندیشیدن در مسائل اجتماع و شاید یافتن راه‌حلشان بازمانده.
یک بخش و برخش مربوط به حرفه‌ی ماست: سانسور و تحدید و تهدیدْ مطبوعات و رسانه‌ها را از گزارش واقعیات و تحلیلشان ناتوان کرده، این هم سبب از-دست-رفتن آنی شده که «مرجعیت رسانه‌های داخلی» می‌خوانندش: یعنی چون مردم تصویر و مسئله‌ی خودشان را در رسانه‌های داخلی نمی‌بینند، پَسِشان می‌زنند و چشم‌می‌کشند سوی رسانه‌های خارجی یا می‌نشینند پای منبرهای برپاشده در شبکه‌های اجتماعی و سرگردان می‌شوند در «نئو-فرقه‌گرایی»های دوران حاضر.
همچنان که در #الف «راه‌رفتن در تاریکی» گفتیم، در ایران امروز همه‌ی ایده‌ها و گرایش‌های سیاسی در اقلیت‌اند و این یعنی اجتماعْ مستعد (و حتی: در معرضِ) برخورد و تنش و خشونت و خون است. ممانعت از برخورد ایده‌ها ممکن نیست، ولی ممانعت از خون و خشونت و شر بزرگ‌تر چرا؛ ممکن‌است! آن دعوا را می‌باید به پشت میز تحریر و روی کاغذ روزنامه و کتاب و صحنه‌ی نمایش و پرده‌ی سینما و... کشید. آن‌وقت است که بختی خواهیم‌داشت برای یافتن راه‌حلی واقعی که می‌تواند منجر به خیر شود.
اعاده‌ی حق آزادی فرهنگ (و مثلا برداشتن چکمه از گلوی مطبوعات برای احیای مرجعیت رسانه‌های داخلی) هیچ کم‌اهمیت‌تر از مطالبات پرتکراری چون رفع مزاحمت از زنان و رفع فیلتر از اینترنت نیست: رفع سانسور خواسته‌ای لوکس نیست.
بهانه‌ی طرح دوباره‌ی این مسئله رسیدن ما در «جامعه‌نو» به هفتمین سالگرد از-دست-رفتن روزنامه‌مان، «جامعه‌فردا» است: روزنامه‌ای که در آن با اصرار کوشیدیم درست روزنامه‌نگاری کنیم و گزارشگر اجتماع باشیم و مثلا حتی اگر تنها ماندیم چشم از اتفاق دی96 نگیریم و انکارش نکنیم. البته خوش‌عاقبت نبود: پرحسرت به سر رسید و البته بی‌پشیمانی.
آنچه در ادامه و در پست بعدی می‌آید گفتگویی است با یکی از اعضای شورای سردبیری جامعه‌فردا و نویسنده‌ی «الف»های روزنامه، پیرامون علت واقعی به‌تعطیلی‌کشانده‌شدن آن روزنامه که پیش‌تر نگفته مانده‌بود. همچنین تأملی است در نسبت آن علتْ با رفتار صنف مطبوعات ایران، اجتماع و حکومت، و اصول حرفه‌ای در گزارشگری اعتراض‌های اجتماعی و مقدوراتش در ایران و البته... دقتی است دوباره در آنچه اتفاق دی96 واقعا بود:

جامعه نو

30 Dec, 11:30


#الف

🏷 راه‌رفتن در تاریکی

🖊 شورای سردبیری:
پیش از آن‌که گردباد برسد ابرهای سیاه پیدا می‌شوند؛ در ارتفاع کم: آفتاب گم‌می‌شود؛ همه‌چیز وهم می‌انگیزد و همه‌جا در تاریکی فرو می‌رود. بعد خروش گوش‌خراشی اندک‌اندک بلند می‌شود تا که دیگر صدا به صدا نمی‌رسد. آن‌موقع نفهمیدیم آن تاریکی از چیست و آمدن گردباد دی96 را ندیدیم. وقتی متوجهش شدیم که دیگر در میانش بودیم.
آن شورش در آن مقطع برای بسیاری آن‌قدر توجیه‌ناپذیر نمود که عده‌ای وقوع بلای طبیعی زلزله‌ی کرمانشاه و دست-از-جان-شستن مردم را دلیلش شمردند! کسی هم که ادعاشد یک مقام ارشد وزارت اطلاعات است در یک فایل صوتی که دو سال پیش به‌صورتی غیررسمی منتشر شد گفت که شورش96 با پیامکِ «نه به گرانی، تجمع در فلان‌جا»ی «منیژه‌خانم؛ یک زن محجبه‌ی شاگرد خیاطی از خانواده‌ای سنتی» پاگرفت و 102شهر را خیزاند. همین!
البته که به همین سادگی نبود و آن اتفاق خودش نیفتاد. توفانی که اجتماع در دی96 درو کرد، بادی بود که حکومت پیش‌تر کاشته‌بود.

حکومت جمهوری‌اسلامی هرگز نتوانست بفهمد سال‌های 92 تا 96 و دولت نخست روحانی آخرین خروجی در مسیری بود که حالا و درنهایت به پل صراط رسانده‌اش است. فرصت داشت به توافق و تفاهمی پایدار با اجتماع ایران و قدرت‌های خارجی برسد و اگر هم نه همه، دست‌کم بزرگترین گره‌هایش را باز کند.
می‌توانست شکاف میان خودش و اجتماعی را که با مشارکت 73درصدی در انتخابات ریاست‌جمهوری 92، مطالباتش را از خیابان به صندوق رأی آورده بود و آمادگی‌اش را برای یک «صلح دوفاکتوی ملی» با حکومت و حل مسالمت‌آمیز مسائل88 تلویحا اعلام‌کرده‌بود، کم‌کند.
می‌توانست در سال 94 که از پی ظهور ناگهانی داعش برای نجات دولت آمریکائیزه‌ی عراق با آمریکا هم‌راستا و همکارِ دوفاکتو شد، معامله‌ای جامع و ماندگار با جبهه‌ی غرب بکند که پیشاپیش حاضر به مذاکره با دولتِ برآمده از مشارکت بالای روحانی شده‌بود.
ولی باز غلط حساب کرد؛ دست‌های درازشده را به سویش پای کرامات خودش نوشت و غرور کاذبش را پرورد. مغرور از توفیقش در سرکوب اعتراض‌های سال88 و به‌محاق‌فرستادن مطالبات آن جنبش، تصمیم گرفت اجتماعی را که به وعده‌ی رفع حصر و تحریم رأی‌داده تنبیه‌کند و هر روز بندی تازه به دست‌وپای دولت روحانی زد و فلجش کرد تا دو دولتش حتی نتوانند برنامه‌های اقتصادی‌شان را پیش‌ببرند تا جمهوری‌اسلامی حالا مشارکت بالای 50درصد را در انتخابات به خواب هم نبیند.
و باور کرد در عراق و سوریه میدان‌دار است و واقعا بی‌اذنش برگ از درخت نمی‌افتد و به راهِ «نه مذاکره، نه جنگ» رفت تا حالا بجنگد بی اینکه بخواهد و نتواند مذاکره کند با اینکه می‌خواهد!
باور کرد فرصتی گیرش‌آمده برای افزودن بر سرعتش و تخت‌گاز رفتن و، تا به لب پرتگاه هم نرسید متوجه‌نشد راه به سر آمده‌است. از سال96 جمهوری‌اسلامی دارد سیلی پشت سیلی می‌خورد: یکی از اجتماع و بعد به دنبالش، یکی از قدرت‌های خارجی. این توالی بعید است تصادفی باشد: بعد از شورش دی96 آمریکا از برجام خارج شد، پس از شورش آبان98 فرمانده سپاه‌قدس کشته‌شد و پس از شورش 1401 هم که... تازه است و نیاز به یادآوری ندارد. تَرَک‌ها در هسته‌ی سختش و دود آتش جنگ در درونش بر سر جانشینی هم از همان مبدأ سال96 آشکار شدند.
حالا روی پل صراط است؛ حکومت‌های بسیاربسیار کمی در تاریخ توانسته‌اند از این پل بگذرند. اینجا دیگر حتی سلاح فیصله‌بخش هم نمی‌تواند کار را آسان کند؛ آن بمب برای گذشتن از پلی از مو نازک‌تر و از شمشیر بُرنده‌تر زیادی سنگین است!

پس حتی اگر بلافاصله نفهمیدیم، حالا دیگر باید معلوممان شده‌باشد که «اتفاق96» آغاز نقطه‌عطفی بود در کشمکش مدام جمهوری‌اسلامی و اجتماع ایران که بخش و برخ عمده‌ی سرنوشت ایرانیان را در دست‌کم نیم‌قرن پیش‌رو رقم خواهد زد. گردبادی که در دی96 به‌پاخاست همچنان پس از هفت‌سال می‌گَردد و می‌توفد. حالا دیگر باید معلوممان شده‌باشد که آن شورش به خُردی تعداد آدم‌هایی که در شهرهای کوچک دورافتاده به خیابان ریختند نبود؛ آن‌ها اندک ماندند صرفا چون حکومت باز توانست به خشونت وابداردشان تا بزرگ نشوند و سرکوبشان آسان‌تر باشد. آن شورش خُرد نبود چون توانست برخلاف مثلاً جنبش88 که شعارهایش خیلی‌زود به خاکستر نشست، همچنان سر مثلاً «اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» بماند...

- ادامه‌ی مطلب و متن کامل را در instant view و با لمس اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

28 Dec, 11:30


#در_کرانه_روز

🏷 عارف حرف‌های «همین‌طوری» می‌زند!

آقای عارف به جایی یا سنی رسیده است که یا نمی‌خواهد کاری درست و لازم انجام دهد و یا نمی‌تواند چیزی را تغییر دهد. مشخصۀ اکثر مدیران کلاس جمهوری اسلامی را پیدا کرده است که در پیری حرف‌های هوایی می‌زنند. هفتۀ پیش با استناد نصیحت رهبری که گفته بود صد نفر مدیر خوب تربیت کنید، گفت در این مسیر هزار مدیر خوب تربیت خواهد کرد؛ انگار که عدد نمی‌شناسد. چند روز پیش هم گفته استانداران، رئیس‌جمهور استان می‌شوند و تصمیمات استانی باید در پارلمان استان گرفته شوند و کاهش تصدی‌گری دولت رخ می‌دهد. شبیه کسانی شده است که چیزی برای گفتن ندارند و همین‌طوری چیزی می‌گویند. لابد یادش نیست که محمود احمدی‌نژاد هنگام انحلالِ سازمان برنامه‌وبودجه و سپردن کار به استانداران، همین حرف را زد و چه فاجعه‌ای به بار آورد. این آدم درک نمی‌کند که در یک کشورِ به‌هم‌ریخته، پر از باند مافیایی، در نایابیِ آدمِ بی‌مسئله و سالم در دستگاه حکومت، در یکه‌تازیِ فرماندهان نظامی و افراد منتسب به آن‌ها در استان‌ها و شهرستان‌ها، باوجود حضور یک آخوند در هر اداره و نهاد به‌عنوان عقل برتر و مصلحت‌سنج و تقسیم‌کنندۀ پست و مقام، باوجود انجام همۀ امور بر اساس رابطه‌های ناسالم و پارتی‌بازی و...، سپردن کامل استان به یک آدمِ معمولاً کمتر از متوسط (سبد حکومت از مدیر تحصیل‌کرده، عاقل و شجاع، خالیِ خالی است و جناب عارف تازه می‌خواهد هزار تا از آن تولید کند!) که غالباً امنیتیِ برگشتی هم هست، منجر به چنان هرج‌ومرجی می‌شود و موجب اتلاف منابع، که بعداً هم نتوان آن را جمع کرد. تام‌الاختیار کردنِ مدیران درجه دو فقط در کشوری ممکن است که همۀ مدیران درجه سه و کارمندان بر مبنای قوانین کامل و اکید، انجام‌وظیفه می‌کنند و نه در کشوری به‌قاعدۀ هیئتی و حسینقلی خانیِ کنونی.

فرموده است تصمیمات استانی باید در پارلمان استانی گرفته شوند. معلوم است هم پارلمان را نمی‌شناسد و هم پارلمان استانی را. کشوری که شوراهای شهرَش هر روز هزار سکندری می‌خورند و شورای شهرِ پایتختش در حالت نیمه‌هشیار تصمیم می‌گیرد و با یک نقدِ توییتری از خواب بیدار می‌شود و تصمیم بلاهت‌بارش را لغو می‌کند (این یکی هم امروز دربارۀ تغییر نام خیابان بیستون به سنوار)، کشوری که شورای شهرش عرصۀ کشمکش بر سر قدرت سیاسی است (شورای شهر بعد از تشکیل، یک نهاد غیرسیاسی است) و حتی یک شهر را نمی‌توان شورایی سامان داد، پارلمان استانی از کجا بیاورد؟ اینجا سوئیس است یا معاون اول رئیس‌جمهور دارد آرزوپَرانی می‌کند؟

کاهش تصدی‌گری دولت را هم گویا چسبانده است به همین رئیس‌جمهور کردنِ استاندار و پارلمان استانی. حالا باید بگوییم معنای کاهش تصدی‌گری را هم نمی‌داند و یا فکر می‌کند دولت صرفاً شامل همان کاخ ریاست‌جمهوری و وزیران است. کاهش تصدی‌گری دولت دو وجه دارد. یکی سپردن امور نظارتی و کنترلیِ صنوف به نهادهای صنفی آن‌ها و دیگری بیرون کشیدن دست سازمان‌های دولتی از فعالیت‌های اقتصادی مانند کارخانه‌داری و خانه‌سازی و امثالهم. حالا باید جواب دهد مگر نباید چنین تصمیماتی را حاکمیتی گرفت؟ مگر می‌شود در یک استان، مؤسسات باربری خارج از کنترل و نظارت دولت باشند و در استان دیگر نه؟ مگر می‌شود در یک استان معدن خصوصی باشد و در استان دیگر نه؟ مگر داستانِ دعوا بر سر تقاضای سهم از کارخانۀ مس را (آن‌هم به خاطر اینکه معدن مس در استان دیگر بود) یادتان رفته است؟

البته که پاسخی در کار نخواهد بود ولی حداقل برای اینکه اگر پزشکیان توضیحی در مورد این حرف‌های «همین‌طوری» خواست جوابی برای او داشته باشید، به حرف‌هایتان فکر کنید.

🆔@jameeno

جامعه نو

28 Dec, 11:01


‌‌‌نشر نی برگزار می‌کند:
جلسهٔ نقد و بررسی کتابِ «نظریهٔ رهایی»
نوشتهٔ کریستوف مِنکه
ترجمهٔ سیدمسعود حسینی

با حضور:
آرش اباذری (آنلاین)
مرتضی نوری
محسن آزموده
و مترجم

زمان: یکشنبه ۹ دی‌ماه، ساعت ۱۸
مکان: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰، ساختمان نشر نی، طبقهٔ پنجم

اطلاعات بیشتر در: @neypub

جامعه نو

26 Dec, 16:31


#آخر_هفته با طنز!

🏷 قاف‌نامه
در مرتبتِ خواجه‌ی جولاه قالی‌باف، بافنده‌ی غلاف گازانبرِ وفاق و لافِ گزاف، کاپیتانِ بلوا تراش در منزلت حجاب و عفاف

🖊[امضاءمحفوظ]
پیش از این‌ها ارج و قربی داشت قاف
قاف بودی قفل قانون بر خلاف
قابِ قوسِ نور بر دالانِ کور
قسمت ققنوس و قاف اعتکاف

اینک اما قاف قانون عفاف
سر برون‌آورده از زیر لحاف
سنگ‌پای مجلسِ ششدانگ خواب
سور زد بر قاپ دزدِ انقلاب

سنگ‌پا واکرده دکانی قشنگ
با وفاقِ مفتی و رند و زرنگ
کاندرین اوضاع، موی بی‌حجاب
می‌دهد بنیاد دینداری برآب

قاف قلاب بلا را وا نکن
راند آخر اینقدر بلوا نکن
سرسره‌بازی نکن با قوسِ لا
تا نیفتی همچو لا اندر بلا

نان مفت و کار مفت و رأی مفت
بی‌شعوران را کند گردن کلفت
هست نزد این علیلان یاء یس
مثل فین و شیشکی یا فاء فس

بیله‌ای هم وقت نطقِ مستحق
مثل گُرز شمر و قاطر، سفت و شق
پیش چشم خلق در روز عیان
از دهان سگ ربایند استخوان

بیله‌ای تنبان ذلیل و بی‌خبر
کک می‌اندازند بر جان خطر
شعله‌ای هم از تفِ آتشفشان
می‌دمد بر منقل صاحبدلان

پایداری‌های استهمال خواه
آتش از آتش برآوردی گواه
این طرف چهچه‌زن مرغ سحر
آن طرف وغ‌وغ صاحب‌دربدر

قاف قانون قفل ماند و وا نشد
سامری گازانبرش پیدا نشد
شد رئیس و مسقط الرأس جلوس
صحن مجلس شد سرای ماچ و بوس

قصه‌ی ما و حجاب و روزگار
نقلِ عناب و بت و آب انار
زان حکایت‌ها که بودی در میان
هرکسی بگذاشت تیری در کمان

از کمانداران ادوارِ پسین
حیله و نیرنگ‌ها در آستین
هر طرف تیری روان شد سربسر
تا کسی بی‌پیچه ناید در گذر

قافِ قانون، قافِ قیل و قال نیست
قافِ قالی‌باف یا قوّال نیست
قافِ استغنا نبارد شورِ شر
بر حریم دانش و فرّ و هنر

قاف قند و قاف قانون و قوام
نیست در قید و گره‌بندِ عوام
قاف قالی نیز قافِ خالی است
قاف خالی قاف استعمالی است

ساز قانون بر مذاق شیخ و شاب
زهر چرس و بنگ مانَد در شراب
قدر قانون چون شود گیر حجاب
شرم را از ریشه می‌سازد خراب

قاف قفل و قاف قانون و قلم
هر سه یک قافند در دیدارِ هم
لیک در بزم سبک‌مغزان خام
قاف قانون نیست جز تحقیر عام

می‌کنی تحقیر وُ پنداری حق است
قاف قانون تو قاف مطلق است
لیک جانِ کور کی گیرد سَبَق
بهر دیدِ قافِ قانون را به حق؟

این همه خرج و مخارج بهر چیست؟
فتنه پشت فتنه دستاورد کیست؟
با یک‌و‌نیم یا دو میلیون رأی مفت
مجلسی گشتی شدی گردن‌کلفت؟!

حرفِ شرع و شارع و مشروطه نیست
حرفِ شین هرجا که می‌بینی یکی‌ست
شُرطه و مشروطه و مشروعه هم
چیست نزد قلتشان‌ها؟ بیش‌وکم!

از مکافات دغل غفلت مکن
ای دغلکارِ دغل‌جو در سُخُن!
ای که از خون جوانان وطن
گشته‌ای سرمست میدان و چمن

کی عفاف دختر ایران‌زمین
واز و ول گردیده در میدان مین؟
کی حجاب آری حجاب مرد و زن
این‌قدر بودی در ادبار و مِحَن؟!

چون به رسم دلبری‌های وفاق
قاف را آویختی بر میخِ تاق
دفتر و دستک فراهم کرده‌ای
ساره را دستار پرچم کرده‌ای

می‌نمی‌دانی که در اطوار خلق
قاف می‌گردد ادا از بیخ حلق؟!
کاشکی ذهن شما بی‌مایگان
می‌نبود این قدر سرگرم زنان!

از خران آموز رسم سیرِ راه
در جهیدن از ورای جوی و چاه
جایگاه مفت داری؟ نوش‌جان!
در زمین فتنه‌جو اُشتُر مران

پند گیر از تُخمه‌ی حافظ اسد
ای تو را حافظ اسد اندر جسد
قاف قانون قافِ قیف و قند نیست
مال مردم صدقه فرزند نیست

در زمین و در هوا و در خیال
می‌دمی در بوق و سوت احتمال
قُلتشن بی‌مایه‌ی پست و خفیف
قاف تو قاف همان قیر است و قیف

تا نگردد اختیارات وطن
مثل سقز این دهان یا آن دهن
قید باش و قاف قانون را بچسب
فلسفه خواهی؟ فلاطون را بچسب

می‌تراشی قافِ قفلِبی دلیل
بهر دست و پایِ انبوه علیل
می‌دمی بر آتش بی‌خرمنان
تا برآری از دمار خسته جان؟!

خشت قانون را نهادی سخت و سیخ
ریختی بر دست‌و‌پای خلق میخ
خاء میخِ مصرعِ سستِ تو سخت
می‌کشد پایین‌تان از قاف تخت

آدمی با آدمیت زنده است
زندگان را زندگی زیبنده است
چون به کید و حیله قانون‌ور شدی
گل‌به‌گل در حیله بازیگر شدی

از مَشار و از بشار و از مُشیر
بغض کین پرورده در کیدِ حقیر
فال استعفای مجبورِ صبور
نغمه‌ای دیگر از این ادبارِ کور!

حضرت عباس را داری قبول
در زیارت خوانده‌ای اذن دخول؟
تو گرانی را نمی‌دانی عزیز
دم‌به‌دم آتش بر این بنزین نریز!

نیست در هفت آسمان یا هفت ارض
خدمت ابلیس زین تعویذ فرض
دیر و زود این آتشِ حُکمِ ظلّام
می‌دود بر تار و پودت والسلام!

🆔@jameeno

جامعه نو

25 Dec, 11:30


#الف

🏷 مفلس!

🖊 تحریریه جامعه‌نو:
ورشکستگی، چه به‌تقصیر و چه بی‌‌تقصیر، همیشه یک‌باره ظاهر می‌شود. روش ظهورش حتی برای تجارِ سرحال و بشاشی که روی فرشِ ابر راه می‌روند و احترام می‌بینند نیز این‌گونه است که اول چند نشانه ظاهر می‌شود (مثلاً پاس نشدنِ دو فقره چک) و بعد ناگهان مثل صاعقه فرود می‌آید و آدمی را دو نیم می‌کند. اعتبار شخص یک‌باره نزد طرف‌های تجاری و دوستان و بانک به صفر می‌رسد و همه می‌فهمند. ضربۀ سختی است؛ حتی از نظر روانی. خیلی از اوقات به خودکشی ختم می‌شود.

اما فقط تجار ورشکسته نمی‌شوند بلکه شاید کشورها نیز ورشکسته شوند و حتی شاید طبیعت نیز ورشکسته شود. سال‌ها پیش کاوه مدنی، نخبۀ مدیریت منابع آب، به سران کشور هشدار داد که کشور دارد دچار ورشکستگی آبی می‌شود و البته خیلی زود به آن رسیدیم: مصرف چنان دامن‌گیر شده بود که حتی آب‌های فسیلیِ ذخیره‌شده از میلیون‌ها سال پیش در اعماق خاک ایران را نیز بالا کشیده بودیم. دریاچه‌ها و هامون‌ها خشک شده بودند و ورشکستۀ آبی بودیم و هستیم.

ورشکستگی‌های دیگری در راه‌اند: امسال آشکارا در بخش انرژی دچار ورشکستگی شدیم و مقامات از الآن اعلام می‌کنند که تابستان آینده نیز وضع برق همین خواهد بود. همزمان سیاست خارجی ما نیز دچار یک ورشکستگیِ به‌تقصیر دیگر شده است که علتش شکستگیِ کشتیِ حامل کالای تجاری در وسط دریا یا زلزله نیست، بلکه ورشکستگیِ دماغیِ طراحان استراتژی امنیت ملی موسوم به محور مقاومت است که اوهامشان کشور را بی‌دفاع و آچمز کرده است. بحران اعتماد عمومی به توانایی و کفایت حکومت، ناراستی کلیت آن و بی‌توجهی‌اش به نیازهای عام و ابتدایی نیز در چنان حدِ غیرقابل جبرانی است که بازگشتش به منزل اول غیرممکن شده است و این را هم باید در زمرۀ ورشکستگی‌ها دسته‌بندی کرد.

اجبارِ اخیرِ حکومت به پاپس‌کشیدن از تناولِ دست‌پختِ کارمندانش در مجلس در باب حجاب نیز اعلام ورشکستگیِ سیاست‌های اجتماعی‌اش بود. ما البته فعلاً سایر ناکامی‌های اجتماعی مانند نتایج معکوس طرح‌های افزایش جمعیت یا ناتوانی را در اجرا، صرفاً ناکامی ارزیابی می‌کنیم و دربارۀ ورشکستگی آن‌ها چیزی نمی‌گوییم.

...و دیگر ورشکستگی‌ها نیز در نوبت‌اند: ورشکستگی نظام بانکی هنوز در پس پرده است؛ افلاس و ورشکستگی صندوق‌های بازنشستگی عن‌قریب فرامی‌رسد و شاید ورشکستگی دفاعی که قوز بالای قوز است!

می‌شود پرسید علت این ورشکستگی‌ها و همراه شدنشان با یکدیگر چیست؟ چرا کشور به سرازیری افتاده است؟ آیا رسیدن آن به ته دره گریزناپذیر است؟ آیا می‌توان از سرعت گرفتنِ زنجیرۀ سایر ناکامی‌ها جلوگیری کرد و مانع تبدیل آن‌ها به ورشکستگی شد؟

ما برای این پرسش‌ها پاسخ دقیقی نداریم و البته هیچ‌کس ندارد. به‌تقریب و گمان می‌توان گفت که می‌شود برخی از راه‌های رفته را رها کرد. می‌شود که برگشت. این قی‌کردن فرآوردۀ کمیسیونیِ مرکب از کودکان مجلس کار درستی بود. به قول پزشکیان، باید متخصصان و آن‌ها که علمش را دارند بنشینند و در هر مورد، جویای چاره‌های محتمل و ممکن شوند.

کشور در سرازیریِ ورشکستگیِ عمومی است. اگر به نقطۀ بی‌بازگشت برسد، حکومت نمی‌تواند عقب‌گرد کند و... و متأسفانه دشمنان کشور نیز این را فهمیده‌اند!

🆔@jameeno

جامعه نو

23 Dec, 11:31


#الف 

🏷 دیو!

🖊 تحریریه جامعه‌نو:
اینجا قبری است. شکسته‌سنگ و پاخورده، به‌جامانده از گذشتۀ دور، برای مرحومی که هنوز نیم قرن از مرگ او نمی‌گذرد اما هر روز تف و لعن نثارش می‌شود؛ بر شکستگی آن پای‌کوبان‌اند و رقص آیین‌های تازه می‌کنند. اینجا ناآرامگاه چپ‌گرایان ایران است!
اندکی دورتر از این قبر سنگ‌شکسته مجسمه‌ای ساخته‌اند به نام چپ: برای سنگ زدن! یادآور زدن آن هفت‌سنگ معروف بر ستونی به تصور شیطان.

این آیین هم البته وارداتی است؛ کنوانسیون فرومایگانی که مایه را در پیوستن به خیلِ منتقدانِ یک چپ خیالی می‌جویند! چپ خیالی، دشمن ذهنیِ روشنفکریِ منحطِ امروز، پیکره‌ای است برساخته از تصوری از کمونیست‌های قدیمی، آرای منتقدان سرمایه‌داریِ امپریالیستی در دهۀ ۶۰ و خاطرۀ آرمان‌خواهانِ ناپدیدشده در سیاه‌چالِ دیکتاتورهای زیر سایۀ همان امپریالیسم!
از جایگاهی فراروشنفکری، روی این پیکره را با آمیزه‌ای از سیمانِ دستگاه تبلیغاتیِ سرمایه‌داری و استفراغ ایده‌های فوقِ روشنفکریِ راست‌گرا و نولیبرالِ بتونه‌کاری‌کرده، به آن شمایلِ هیولایی بخشیده‌ و به‌عنوان پیش‌زمینه، بر تصویری از خرابه‌های به‌جامانده از اتحاد شوروی و کهنگی خیابان‌های هاوانا می‌گذارند تا بر آن سنگ زنند! 
توصیف رندانه آسانی است: پیشرانۀ‌ باورمندِ چپ را میل به ماجراجویی و خودنمایی می‌خوانند و مبارزه‌جویی‌اش را بی‌شعوری. می‌گویند فاقد توان درک حقیقتِ بسیار سادۀ برتری سرمایه‌داری بر کمونیسم و سوسیالیسم است. شکنجه و اعدام شدنش را از خریت خودش می‌دانند، آرای جامعه‌گرایانه‌اش را با لفاظیِ تئوریک تف‌مالی می‌کنند. آشکار است که به‌راحتی می‌توان به چنین آفریدۀ احمقی فحش داد و بازخورد اجتماعی هم گرفت. میلیون‌ها نفر در شبکه‌های اجتماعی در پیِ برداشتن ساندویچ‌های کوچکِ عقیده هستند. می‌بلعند، باور می‌کنند و هورا می‌کشند.

در ایران، این فعالیتِ بین‌المللی یک صنعت پول‌ساز است. اهل نیرنگ در این روستای رجعت‌کرده به سرمایه‌داریِ قرن نوزدهمیِ اروپا، به ادیان تازۀ جهان سرمایه‌داری می‌گروند و نیروی حیات‌بخش آن را درمی‌یابند. برای آن‌ها حقوق بشر ویترینی، رواداری فیگوراتیو، فمینیسم تقلیدی و داشتن تصویرِ ویرایش‌شده و باسمه‌ای از چپ، دستمایۀ پریدن روی سکوی قهرمانیِ نظریه‌پردازیِ ضد تفکر است. دست‌مایه و آوردۀ اولیۀ قابل‌اعتنایشان هم، پنجه انداختن در آرای قرون‌وسطاییِ تعدادی آخوندِ بیسواد است که از چلاق‌های فکری نیز برمی‌آید، چه برسد به شارلاتان‌های دانشگاهی. زندان‌نشینی به خاطر درافتادن با این هیولای نادانِ چنبره‌زده بر سر ایران نیز، حتی اگر خودت آن زندانی نباشی، همچون وامِ بانکیِ کم‌بهره برای توسعۀ کسب‌وکارِ روشنفکریِ منحط در این کشور است. روی سالادِ ایده‌ها سسِ غلیظِ ضدیت با آن چپِ فرضیِ مخوف را میریزند تا مریدان به‌راحتی قورت دهند. توسعۀ آیینِ نوینِ پرواربندی، این‌گونه و از چپ‌شناسیِ ستیزه‌جو شروع می‌شود و پیامبرِ این شارلاتانیسم در ایران، همان فیلسوفِ خودخوانده‌ است که می‌گفت خاتمی شاه سلطان حسین است.

برای تعلیف پیرو باید چوب برداشت و همه را از هر نحله‌ای، به حق و ناحق زد: مصدق پوپولیست بود، شریعتی اصلاً جامعه‌شناس نبود، جَزنی تروریست بود، صفر قهرمانی خر بود، آل احمد متوهم بود، ساعدی زن‌باره بود، ارانی؟ او هم نمک‌نشناس بود، حزب توده جاسوس بود، گلسرخی خل‌وضع بود و...! فقط من می‌فهمم!
کار تعلیف پیرو به جایی رسیده که حالا برای آن‌ها، دارودستۀ مریم رجوی چپ‌اند، زن‌هایی که عریان تظاهرات می‌کنند چپ‌اند و همجنسگراها حتماً چپ‌اند. در نهایت هم: اسرائیل حق دارد چون مخالفانِ کشتارِ کودکانِ فلسطینی‌ چپ‌اند و فاندگیری از سرویس‌های جاسوسی خوب است چون مخالفانش چپ‌اند و زنده‌باد ترامپ چون مخالفان او هم چپ‌اند.

فیلسوفان نوخاستۀ امروز، ایده‌های پلیدشان را با اشتباهاتِ شناختیِ روشنفکرانِ چپ‌ در مخلوط‌کن تاریخ می‌ریزند و به تاروپودِ پردۀ هفت‌رنگی تبدیل می‌کنند که سرمایه‌داریِ جهانی، دولت‌های توتالیتر، مستبدان، احزاب نیرنگ‌باز، دارودسته‌های قدرت و شارلاتان‌های دانشگاهی در مقابل چشمان جامعه می‌گیرند. در ایران، چپ‌ستیزیِ نوین بر خرده‌تصویرها ساخته می‌شود: از فریب‌خوردگیِ چند دانشجو در ادامۀ اشغال سفارت آمریکا، از آشکاریِ نادانیِ آخوندهایی که وعدۀ زندگیِ رایگان دادند و از اقتصاد دولتِ جنگیِ موسوی!

کپی شطرنجی این تصویرها با عنوان چپ، در نهایت ذهن عوام را به این نتیجه می‌رساند که قبل از ۵۷ یک بهشت بود که باید به آن بازگشت.
نتیجۀ کاربرد این ملاتِ هفت‌رنگ در کشور ما خیلی مهیب است: غارتِ مافیایی سرمایه‌های ملی، خصوصی‌سازی راهزن‌سالار، قراردادهای پنهانی مشکوک با خارجیان، ارزپاشی‌های دوره‌ای برای ابنای حکومت، ریاکاری نفرت‌انگیز سران اتاق بازرگانی و سرمایه‌سالاری بی‌ضابطه خیلی هم خوب است چون چپ با آن مخالف است!

🆔@jameeno

جامعه نو

21 Dec, 14:01


#در_کرانه_روز

پاسخ به پرسش رئیس‌جمهوری:
🏷 «در آن زمین فرو می‌رود!»

🖊 تحریریه جامعه‌نو:
آقای پزشکیان پرسیده است «چگونه روزانه ۲۰ میلیون لیتر سوخت گم می‌شود درحالی‌که تولیدکننده و عرضه‌کننده خودمان هستیم.» و بعد هم چند وزیر را مأمور کرده است تا به این پرسش جواب بدهند.
ما پاسخی داریم. برای پاسخ درست، اول باید پرسید «چرا» و بعد پرسید «چگونه». ما از چراییِ این قاچاق شروع می‌کنیم و بعد به چگونگی آن می‌پردازیم. امیدواریم آقای پزشکیان از سردرگمی بیرون بیایند.

علت انجام این کار، نیاز کشور به دریافت‌هایی به‌صورت دلار، اسکناس و یا رمز ارز و بیت کوینِ سهل‌الانتقال است. برخی از هزینه‌های کشور را نمی‌توان از حساب‌های جاریِ رسمی حواله کرد. ما پولِ دارو و علوفه و ماشین‌آلات و برنج را از شبکۀ بانکی تسویه می‌کنیم که تنها راه مبادلات خارجی است. بانک‌های خارجی زیرنظرند و مبدأ و مقصدِ هر پولی که جابجا می‌کنند باید ثبت شود و مجاز باشد. رساندن پول به گروه‌های نیابتی ازجمله انتقالات غیرمجاز است.

به خاطر این کنترل‌های بین‌المللی، تنها راهی که برای حکومت ما جهت تأمین حزب‌الله و دیگر نان‌خورهای پرخرجِ خارج کشور مانده، رساندن پول نقد به آن‌هاست و این پول را فقط نقد و با چمدان و یا با بیت کوین می‌توان به آن‌ها رساند. به خاطر کنترل‌های بین‌المللی، منبع تأمین این پول هم جز از اعمال غیرقانونی و قاچاق نیست. آن را می‌توان از تولید بیت کوین، صدور گازوئیل و بنزین قاچاق (که پول آن را با اسکناس می‌دهند) و انتقالاتی از طریق بیش‌برآوردِ هزینۀ واردات (مواردی مثل چای دبش) و برخی فعالیت‌های ناخوشایند دیگر به دست آورد که با چمدان جابجا می‌شوند. کش رفتن به روش چای دبش نیز چون در شبکۀ بانکی بین‌المللی است با چرخاندن متوالی در شرکت‌های متعدد و متصل به تجارِ وابسته به نیابتی‌ها، درنهایت در اختیارشان قرار می‌گیرد.

این‌ها علت قاچاق سوخت به کشورهای مجاور است، اما همین محل مصرف، چگونگی آن را نیز توضیح می‌دهد: از خروجی‌های تحت کنترل دستگاهی که درآمد حاصله را هزینه می‌کند! اصلاً هم غیرمنتظره و عجیب نیست. ما ربع قرن پیش اسکلۀ نامرئی داشتیم که از آنجا، هم صادرات می‌کردیم و هم واردات. درآمدش لابد صرف همان کار خیر می‌شد که گفتیم. مدت‌ها جریان داشت و کسی سراغ آن نرفت. بعداً وقتی احمدی‌نژاد از آن دنده بلند شد و مخالف‌خوانی کرد، از «برادران قاچاقچی» حرف زد. بعداً روحانی هم با آن لبخند محیلانه‌اش به طنز از اینکه وقتی به آنکه اسلحه دارد، اختیار پول هم بدهی چه‌ها که شود، حرف زد. این روندی ادامه‌دار بوده است و کسی که اسکلۀ مخفی دارد، داشتن مرز مخفی برایش سهل‌تر است.

حالا فهمیدید چگونه؟ به دلایل معلوم، جلویش را هم نمی‌توانید بگیرید. در عوض مجازید از همان درآمدهای قانونیِ ملت از فروش نفت خام، کسری سوخت کشور را به قول خودتان به لیتری حدود یک دلار یا همان پنجاه هزار تومان که فرمودید تأمین کنید. پس جا دارد بگوییم بالاغیرتاً فعلاً سراغ قیمت بنزین مردم نروید. می‌توانید بعداً به سبک دولت خاتمی که عضوش بودید و تا روزی که قیمت سوخت در سبد هزینۀ کل متعادل شود، در بودجه‌ریزی‌ها بیاورید (و یا همین‌طور هیئت دولتی تصمیم اعلام کنید) که سالی دَه یا 20درصد و یا به‌اندازۀ نرخ تورم سال قبل، به نرخ بنزین اضافه شود؛ ولی فعلاً در شرایط وخیمِ اقتصادی و رابطۀ حکومت ـ مردم، سراغ قیمت بنزین نروید. برای خود حکومت زیان دارد!

این را اضافه کنیم که آن مقدارِ حمل‌شده توسط وانت‌بارها که‌ در مطبوعات زیاد دربارۀ آن حرف زده می‌شود، یک کاسبی کوچک و نمایش پوششیِ این جریان توسط خرده‌پاهاست. می‌توانید سراغشان بروید و جلوی آن‌ها را بگیرید ولی آن را هم به‌عنوان پوشش عملیات اصلی نگه خواهند داشت.

کسب دلارِ قاچاقِ قابل‌انتقال به نیابتی‌ها آن‌هم به بهای کمبود بنزین داخلی و تولید بیت کوین به بهای کمبود برق و تقلب در اعلام هزینۀ واردات به بهای منابع ارزیِ کمیابِ کشور، یک برنامۀ دقیق و تحت کنترل است. اعتراض و نقد اشخاصِ بیرون از دایرۀ حکمرانی، هیچ تأثیری در پایان دادن به آن ندارد و راستش... راستش شما نیز به همه جای دایرۀ حکمرانی دسترسی و اشراف و دربارۀ همه جای آن اختیار ندارید؛ اما به خاطر همین توجهتان به آن چند ده میلیون لیتر سوختِ فرورَونده در زمینِ آن دایرۀ حکمرانی، دستتان درد نکند. شما لااقل حرفش را زدید!

🆔@jameeno

جامعه نو

20 Dec, 16:30


#دیدگاه_همراهان_جامعه_نو

🏷 حکایت ما و دلِ دزد و دله‌دزدان

🖊[امضاءمحفوظ]
دیدن کلیپ جناب دکتر مسعود پزشکیان در مقام بالاترین رکن تصمیم‌ساز کشور در قوه مجریه و اظهار صریح ایشان در گم شدن روزانه بیست میلیون لیتر از فرآورده‌های نفتی، این شهروند غیرسیاسی له‌شده در لابه‌لای چرخ‌دنده‌های مدیریت شلخته را متأثر و شرم‌زده کرد. ایشان تصریح فرموده‌اند:
تولیدکننده منم، عرضه‌کننده هم منم!آن بیست میلیون لیتر چطور گم می‌شود؟!
چه کسی باید پاسخ این پرسش را بدهد: دم و دستگاه عریض و طویل دولت یا مردم؟
ادامه می‌دهند:
حتماً من بلد نیستم که این را نظارت کنم.
حسن‌ختام گفتار پرزیدنت، به‌گونه‌ای بازگرداندن مسئله، به زمین مردم است. آنجا که با قرائت مصرعی از فردوسی زنگ فیصله را می‌نوازند:
هنر نزد ایرانیان است و بس!
یعنی دزدی، روز روشن، زیر سقف قانون و چشمان هشیار نظارت پایدار، هنر مردم است؟!
سه گزارهٔ مفهومی کلیپ جنابعالی، دزدی روز روشن، عجز نظارت و قدر قضاوت در میانه حیرانی است.
آیا دارید به مردم گزارش می‌دهید یا به در می‌گویید تا دیوار، کدام دیوار بشنود؟
گفتنش چه فایده‌ای دارد وقتی:
دو صد گفته چون نیم کردار نمی‌ارزد؟

عارفی کو که کند فهم زبان مردم؟
مردمِ مجبور و صدالبته هوشیار در حفظ حرمت خود، از شرف و نان سفره‌هایشان گذاشته‌اند. امید دارند مدیریت و حکمرانی، به عقل و ادب و مدارا، از این حال و روز بیرون ببایند. امید کلمه نیست، شرح شرف و وجدان است. مدیریت عارفانه و ضیافتی چاره کار نیست. همانطور که مدیریت باج‌گیر و باج‌خواه نبوده و نخواهد بود. پوشه پیشنهاد مدیران را خود، سرند بفرمایید. چاره ای نیست. آشپز  آش وفاق، نه دو تا که چندین و چند مدعی دارد. آنچه که در کلیپ، از آن فرمودید از جمله این دست توافقات در پخت‌وپز است. خصوصی‌سازی یادتان می‌آید؟
مردم فرزندان خود را برای امیدآفرینی تربیت کرده‌اند اما وقتی، نه در ضیافت، که در طول مسیر نیز، جا و  جایگاه ندارند چه باید بکنند؟! یعنی باید صریح بگویند: بدبخت ما که گاری را در سرازیری هُل دادیم؟!
یک بخش از مسایل بایستی ببن شما و دیگر قوا حل شود. مردم در نه قاطع گفتن به شبکه‌های درهم‌تنیده تولید و بازتولید فساد و ویرانی و بی‌اعتمادی نوع حکمرانی، برادری خود را ثابت کرده‌اند.
این مجلس دلربا و زیبا
الحق که سر وفاق دارد
یک میخ وفاق در کف صحن
یک میخ دگر به تاق دارد
جایی که قرار بر گذار است
صد پنجدری اتاق دارد
در جوف چلوکباب و فیله
نان و نمک و سماق دارد
از هر جریان سه چار شاعر
در شهر هنر سراق (غ) دارد
اسباب ترقی و تعالی
هم موشک و هم چماق دارد
معمار و مهندسِ فراوان
هم ماله‌کش چلاق دارد
در جمع مشاوران و مرشد
فرمانبر قلچماق دارد
چون فصل وصول بودجه باشد
هم منقل و هم اجاق دارد
در سالن انتظار مردم
صد گوشه استراق دارد
حالا تو بگو جناب مرشد
بهر تو وفاق، فاق دارد؟...

- ادامه‌ی مطلب و متن کامل را در instant view و با لمس اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

19 Dec, 12:40


#الف

🏷 هیچ‌کجا ایران نیست!

🖊 شورای سردبیری:
بعد از رخداد سقوط سوریه چیزی درباره‌ی مسائل داخلی‌اش نگفتیم. عمد بود؛ چون اعتقاد داریم پس از این دست و پا و البته پول ایرانیان دیگر آنجا نخواهدبود تا بخواهیم درباره‌اش فکر هم کنیم؛ آن را از حکومت ما بریدند و کندند. پس سوریه در زندگی ما دیگر چه اهمیتی می‌تواند داشته باشد بیش از هر کشور کوچک دیگری که پاره‌ای است از عرصه‌ی ژئوپلتیک؟ هیچ!

با این همه ضرورت دارد یک حرفی در موردش بزنیم: وقتی درباره‌ی سوریه فکر می‌کنیم می‌باید آن را یک پدیده‌ی مستقل از انگاره‌های اینجایی و مجرد از قضاوت‌هایمان درباره‌ی حکومت ایران در نظر داشته‌باشیم.
ما اگر پیش‌فرض‌هایمان را (یعنی تصورات شخصی، حسرت‌ها، آروزها، تجربه‌ها و... را) بر امور و وقایع بار بکنیم نتیجه‌ای نخواهدداشت جز تقلیل درک‌مان از واقعیت آن‌ها به حد همان پیش‌فرض‌ها. مثل شادمانی از شنیدن آوازی غمناک است که خاطراتی خوش را به خاطرمان می‌آورد یا برعکس، غمگین‌شدن از شنیدن نوایی شاد که خاطره‌ای تلخ را زنده می‌کند: در هر دو حالت آنچه در ذهن ما شکل می‌گیرد ربطی به واقعیت آن نوا ندارد! یا یک مثال دم‌دستی‌تر: حکایت «فیل در تاریکی» را که دیگر حتما شنیده‌اید؟ باز بیشتر توضیح می‌دهیم.

بگذارید چند پرسش را پیش بکشیم: در سوریه چه می‌بینید؟ یک گروه تروریستی مشکوک که تا چند وقت پیش سر می‌بُرید و حالا یک ویرانه را از چنگ یک مستبد دیگر درآورده‌است؟ یا گروهی مبارز لبخند-به-لب که آزادی و صلح و مسامحه و توسعه خواهند آورد؟ یا چیزی غیر از این دو حالت؟ اگر شهروند کشوری توسعه‌یافته بودید که مسائلش را از راه‌های دموکراتیک حل می‌کند و قدرت در آن با انتخابات دست‌به‌دست می‌شود و کلان‌ترین سیاست‌ها هم با خواست رأی‌دهنده‌ها تغییر می‌کند، قضاوتتان باز همینی می‌بود که حالا است؟

حاکم کنونی بر سوریه فردی با سابقه‌ی منفیِ افراطی‌گری و تندروی دینی است که قاعدتا می‌باید چهره‌ای منفور برای ایرانیان محسوب شود. ولی او اکنون طور دیگری می‌نماید: غیرافراطی و ملایم، مسامحه‌گر و مهربان، عاقل و انعطاف‌پذیر و مشخصا روادار در موضوع ظاهر زنان و منفعت‌گرا در سیاست‌خارجی (الان در واقع دوست اسراییل و دشمن فلسطینیان است!) و طرفدار صلح و توسعه‌ی کشور. برعکس کیفیات قدیمی‌اش این کیفیات جدیدی که نشان می‌دهد همانی است که ایرانیانیِ بسیار...

- ادامه‌ی مطلب و متن کامل را در instant view و با لمس اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

18 Dec, 14:01


#الف

🏷 عقل اگر باشد

🖊 علی هاشمی | تحریریه جامعه‌نو

- حکومتِ ما اغلب معنای حکومت بودن را اغلب در اِعمال زور و فشار و اجبار می‌داند و می‌بیند... برای مشاهدۀ نمایی نزدیک از وجه اجبار در اِعمال قدرت، می‌توان به همین یکی دو ماه پیش رجوع کرد. وقتی در اولین ساعات بامداد، صداهای مهیبی آمد و همه متوجه شدند که اسرائیل به مواضعی در تهران و ایران حمله کرده است، درست در فردای همان حملۀ شبانه، ماشین‌های گشت ارشاد در میادین و خیابان‌ها دیده شدند. بعد از مدتی که به هر دلیلی کمتر دیده می‌شدند.
حکومتی که در آن بحبوحه برخلاف انتظارِ حامیان داخلی و اظهارات همیشگی‌اش عمل کرد، برای اثبات قدرتمندیِ خود (در مقولۀ پوشش) به انظار و افکار عمومی، به همان ریسمان همیشگی چنگ زد و سراغ جامعه آمد تا یادآور شود که قدرت دارد؛ قدرت دارد و می‌تواند جامعه را به کاری که نمی‌خواهد مجبور کند و با زور و فشار نگذارد چنان باشد که می‌خواهد و اجبار کند که جامعه چنان باشد که حکومت می‌خواهد.
این قصۀ حکومتِ ماست که می‌خواهد لُختیِ بی‌قدرتی در بعضی زمینه‌ها را پشتِ زور و فشار و اجبار پنهان کند (البته پر واضح است که این، یگانه دلیلِ غائلۀ حجاب نیست) و عرصۀ درگیری با جامعه را جولانگاه ابراز قدرت می‌بیند و آنجا برای جامعه شاخ‌وشانه می‌کشد.
اما...

- ادامه مطلب و متن کامل را در instant view و با لمس اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

17 Dec, 16:30


#دیدگاه_همراهان_جامعه_نو

🏷 جناب عارف؛ فساد ستیزید؟ بفرمایید: این شما و این میدان

🖊 [ امضاء‌محفوظ]
نکته: از جمله بدی تعطیلات ممتد ایرانی یکی‌اش همین درگیر شدن با مسائل و موضوعاتی است که تو، قادر نیستی سرسوزن تاثیری در عبور از آن داشته‌باشی. سوت‌زنی نیز تبدیل به عادت شده و تاثیر که ندارد هیچ، مثل بختک می‌افتد روی خودت! حالا بیا و درستش‌کن؛ آمده‌ای صواب کنی کباب شده‌ای و کبابت را، در ضیافت رو-کم-کنی، به نیش می‌کشند. به همین راحتی.
دیدم جاری درمانده‌ام، هی می‌رود و می‌آید و هی با خودش حرف می‌زند:
- باز چی شده؟
- از کجا بگم؟!
- چی شده که این جور، ریختی بهم!
- بیا بخوون، خودت بخوون... ببین اینا چی از جون این مملکت می‌خوان؟!
باری، آنچه که می‌خوانید قصه و داستان نیست. راهرویی از مجموعه کریدورهای تودرتوی حاکمیت و حکمرانی درپرداختن به امور جاری است.
پرسیدم:
- خوب! چیکار باید کرد؟
- هیچی! اگه جایی می‌شه این رو به گوش آقایون رسوند...
- جامعه‌نو...
اینجوری شد که این مطلب تقدیم شما شد. بقیه‌اش به همت شما باز می‌گردد.

عاقلی کو که کند فهم زبان همگان؟
با توجه به صحبت‌های اخیر آقای عارف در خصوص مبارزه با فساد و البته بخشنامه‌ی سازمان اداری و استخدامی کشور به شماره 90989 مورخ 18 آذر 1403 مبنی بر نحوه لغو/تمدید مستخدمین با قراردادهای کاری مدت معین (به‌ویژه مدیران سیاسی) دستگاه‌های اجرایی که به‌نوعی هر دو موضوع موجب تعدیل و کاهش نیروی انسانی وابسته به دولت بوده و به تحقق اهداف برنامه‌های توسعه و سالم‌سازی سیستم کمک خواهدکرد، پیشنهاد می‌شود دولت محترم فکری نیز به حال جشنواره‌ی شهید رجایی کند. این جشنواره به‌دلایلی از جمله موارد ذیل، خود به یکی از بسترهای فسادزای دولت تبدیل شده:
1- جشنواره مذکور خود از مصادیق بارز تعارض منافع است. کجای دنیا دولت، خود به ارزیابی عملکرد زیرمجموعه‌ی خود پرداخته و از خود تقدیر می نماید؟!
2- دستگاه‌ها کمتر عملکرد و مستندات واقعی به جشنواره ارائه می‌دهند؛ صرفا با هدف کسب امتیاز به‌ویژه در مورد شاخص‌های عمومی.
3- ارزیابان شناختی از فرایندهای کاری دستگاه‌های اجرایی ندارند. به‌طور مثال، چگونه ارزیابی که در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی هیج دانش و تخصص و تجربه کاری ندارد می‌تواند تشخیص دهد نسبت به رفع گلوگاه‌های فساد اقدام واقعی به‌عمل‌آمده؟! متأسفانه عمدتا ارزیابان مقهور تعاملات رابطان دستگاه‌های اجرایی می‌شوند.
4- حسب اطلاع موثق و پیشینه‌ی جشنواره، بعضا ارزیابان نهاد ریاست‌جمهوری در مرکز ارتباطات از فرصت جشنواره سوءاستفاده کرده و به اخذ رشوه، تحت‌فشار قرار دادن مسئولان جهت انتقال و اشتغال خود یا نزدیکان‌شان در دستگاه ذیربط اقدام کرده‌اند. در صورت عدم‌موفقیت، حذف مدیر مربوطه را رقم زده‌اند.
5- حذف این جشنواره به حذف یکی از پاداش‌های مالی کارکنان دولت (برای فرایندی با مفسده‌های فوق) و درنتیجه صرفه‌جویی اقتصادی در بودجه کشور و دولت می‌انجامد.
این‌ها موارد حداقلی است که نشان می‌دهد تلاش واقعی برای سالم‌سازی، مبارزه با فساد و ارتقای سلامت نظام اداری، کمتر به‌عمل‌آمده و جشنواره به جای آن‌که فرصتی برای بهبود عملکرد دولت باشد موجبات خودزنی و فساد بیشتر در سیستم اداری را فراهم‌آورده‌است.

مراتب جهت استحضار دست‌اندکاران و در صورت صلاحدید و امکان، تیم مشاوران رئیس جمهور محترم جناب دکتر پزشکیان تقدیم شد.

🆔@jameeno

جامعه نو

16 Dec, 14:01


#الف

🏷 پیش به سوی جنگ با سنی‌ها!

🖊 تحریریه جامعه‌نو:
یک ابلهی که نوشته اقتصادخوانده و «دارای مرزبندی با لیبرال‌ها، چپ‌ها، اصلاح‌طلب‌ها، اصولگراها، ضدانقلاب‌ها و مروج دولت توسعه‌گرا» است رهنمود صادر کرده که «وقت آن است که به‌عنوان شیعهٔ ایرانی به تبار خود برگردیم. به جای رسالتِ ناشدنیِ ضدیت باغرب و اسرائیل، همانند نیاکانمان غیریتِ خود را با سلفی‌ها و نوعثمانی‌گراها بازتعریف کنیم».

این شخص را از زبان خودش برایتان تعریف کردیم تا بدانید تبارِ واقعی‌اش چیست: سفره‌نشین حکومت بوده است و حالا مصلحت دیده بلند شود بنشیند آن‌طرف سفره و جور دیگر حرف بزند. علت معرفی مبسوط هم برای این است که بدانید مثل این شخص کم نیست و علاوه بر سفره‌نشینی، اگرنه دستی که لااقل انگشتی در سیاست‌سازی برای این کشور بدبخت دارند.

دربارهٔ آنچه صادر کرده است البته ما بر اساس نهی اخیر نمی‌گوییم که فرمایشش  بازتاب شکست سنگین غیرقابل جبران و تعیین‌کنندهٔ اخیر است ولی مضمون حرفش این‌ها را داد می‌زند:

۱- اصلاً برای رویارویی با اسرائیل امکانی نداریم، بیایید بی‌خیال شویم!
۲- غرب‌ستیزی هم دیگر تقش درآمده و از آن برای ما نان درنمی‌آید، آن را هم کنار بگذارید!
۳- چون نیاز به دشمنی داریم که وجودش برای بقای حکومت و آویزان شدن ما به پستانش لازم است، بیایید جنگ شیعه و سنی راه بیندازید. احتمالاً چند سالی بقا را تضمین می‌کند!

از اشارات متن البته پیداست این ذهن بیمار اندکی تاریخ می‌داند: شیعه‌گری  و تضاد با سنی‌ها (به قول این دانشمند: «غیریت») از آن نوع که صفویه و به‌ویژه شاه اسماعیل بر توسعهٔ آن اهتمام کرد، در رویارویی بسیار طولانیِ ایران و امپراطوری عثمانی، نقشی تاریخی بازی کرده است. در واقع، یک انگیزهٔ بزرگ ایرانیان برای مقابله با بیش‌خواهیِ خلفای عثمانی، سنی بودن آن‌ها و شیعه بودن ایرانیان بود: باید هم مانع یورش سنی‌ها به ایران شیعی می‌شدند و هم مانع سلطهٔ آن‌ها بر خود.به گمان شاه اسماعیل، هماوردی صفوی با آن امپراطوری قدرتمند، احتمالاً بدون برجسته کردن وجه مذهبیِ آن زدوخوردها امکان تداوم و کامیابی نداشت.
در ارزیابی‌های بعدی و امروزی، با توجه به اینکه عثمانیان قلمرو خود را از غرب توسعه دادند و در اروپا پیش رفتند، شیعه‌گری افراطیِ دولت صفویان (که مدتی پیش در یکی از مطالب استدلال کردیم تنها دولت state دورهٔ هزاروسیصدسالهٔ اخیر ایران بوده است) یک عامل حفظ ایران از مستحیل شدن در امپراطوری عثمانی بوده است. به‌عبارت‌دیگر اگر آن جنگ مذهبی نبود، ایران در دل امپراطوری عثمانی فرومی‌پاشید و تکه‌ای از دولتی می‌شد که به هنگام ضعف آن امپراطوری در اوایل قرن بیستم، بر ایران همان می‌رفت که بر شبه‌جزیره عربستان رفت: سایکس و پیکوی انگلیسی و فرانسوی می‌نشستند کنار نقشه‌اش و با خط‌کش، چیزهایی شبیه سوریه و اردن و عراق و عربستان و یمن از آن درمی‌آورند.

خب، پس عقلاً می‌پذیریم «آن» جنگ مذهبی به نفع ایران بود. نکتهٔ امروز این است که جانورهای لولیده در دل این حکومت، که اکنون خود را مار کبری و افعی و خدایگان نظریه‌پردازی می‌یابند، برای آنچه در ذهن دارند کدویی همراه نیاورده‌اند. یک چیزی خوانده‌اند و هنگام در گل ماندگی به خاطر آورده‌اند. این‌ها خیلی خطرناکند!

سنی‌هایی که امروزه ما را از چند جهت احاطه کرده‌اند، مانند شیعه بودنِ خودِ همین افراد و همراهانشان، فقط سنی‌زاده‌اند و دارای یک‌سری باورهای ابتدایی آن مذهب. آن‌ها البته بی‌مهابا شلیک می‌کنند و سر می‌برند، اما امروزه  مسلسل و چاقو و نشانیِ قربانی را همان اسرائیل و آمریکا به دستشان می‌دهند!  یعنی، ای ابله، تو همین گروه اخیر را (که حرف زدن دربارهٔ نتایج عملشان ممنوع است) در نظر بگیر که هم صدرش و هم تفنگ به دوشش، مزدور ایالات‌متحده و اذناب او هستند. اگر مأموریت آمریکاییِ طالبان را نمی‌توانستی باور کنی، این یکی که کاملاً آشکار است! طرف شما کماکان پنتاگون و اسرائیل هستند. کارفرما آن‌هایند. شما قافیه را باخته‌اید و برای گریز از برنامهٔ جهانی ایالات‌متحده ناتوانید.

حکومت هم باید به این زمزمه‌ها هشیار شود: باید این دانشمند طرفدار غیریت‌سازی با سنی‌ها و آن آقازادهٔ واجد عزمِ نابود کردنِ قطر را خاموش کند و سیمشان را هم از پریز بکشد!  برههٔ حساسی که چهل و پنج سال است ورد زبان شماست امروز است. این اشخاص مخبط را در آخور نگه دارید ولی اجازهٔ افاضهٔ فضل به آن‌ها ندهید. اکنون در آن بالا، تجربه و عقل و مشاوران خودتان کافی است برای آنکه بدانید چه باید کرد!

🆔@jameeno

جامعه نو

16 Dec, 13:30


#معرفی_مجله 🗞

🏷 از «سانسوری که ابدی نیست» تا «تاب‌آوری با هنر» در تجربه آذر

شماره‌ی سی‌و‌ششم دوره‌ی جدید مجله‌ی «تجربه» با گفت‌وگویی تفصیلی با بهرام دبیری، نقاش، صفحاتی درباره‌ی «تاب‌آوری با هنر» و گفت‌وگوهایی با مهدی مصیبی سینماگر پیشکسوت، فریدون علا بنیان‌گذار سازمان اتقال خون و حسن کیائیان بنیان‌گذار نشر چشمه ‌منتشر شد.

مدیر مسئول تجربه کتایون بناساز است و پژمان موسوی سردبیری آن را بر عهده دارد. سما بابایی هم دبیر تحریریه‌ی «تجربه» است. عکس جلد از مهدی حسنی است.

فهرست آنچه را که در این شماره خواهید خواند، در instant view ببینید.

جامعه نو

15 Dec, 14:45


#در_کرانه_روز

🏷 در تیتر زدن غفلت کردیم!

اگر اندکی دغدغه‌ی جلوگیری از بروز وقایع ناخواسته و حتی کاهش مزاحمت‌های افراد بی‌خبر و خودمختار برای دختران و زنان این کشور در روزنامه‌های مدعی دفاع از حقوق عامه وجود داشت، تیتر اول همه‌ی آن‌ها امروز می‌باید این می‌بود: «حکومت قانون حجاب اجباری را اجرا نمی‌کند». در کنارش باید توضیح‌داده‌می‌شد این تصمیم حکومت را کدام نهاد صاحب چه درجه از اهمیت اعلام‌کرده‌است. تیترهایی چون «سازش زیرسایه‌ی شعام» یا «مکث اورژانسی» اگر از سر اجبار وارده سازمان‌های بی‌چهره به مدیرمسئول نباشد، غفلت از وظیفه است. این نقد عللی دارد:

۱- این مهم‌ترین خبر کشور در روز گذشته بود؛ چون به بخش وسیعی از جامعه مربوط می‌شد و باید از آن مطلع می‌شدند.

۲- بخشی از اقدامات سوء علیه دختران و زنان در محل‌های عمومی که گاهی هم به فاجعه هم ختم می‌شود از سوی افراد نادان و به‌خاطر این است که فکر می‌کنند دارند به اجرای سیاست حکومت کمک می‌کنند. هرچه این خبر بیشتر به چشم بیاید، از احتمال وقوع حوادث ناخوشایند کاسته می‌شود. این مانند تلاش آگاهانه و متعهدانه‌ی رسانه برای جلوگیری از خودکشی افراد و یا وقوع حوادث تروریستی است. می‌شود گفت غفلت بزرگی کردیم.

۳- در این موقعیت خطرناک کشور در زمینه‌ی رویارویی با تهدیدات بیرونی، اگر بنای حکومت این باشد که در داخل کشور احتمال رویارویی های ناخواسته بین اقشار مختلف جامعه را از بین ببرد و وحدت ملی بیش از این تهدید نشود، وظیفه رسانه‌های خبری حکم می‌کرد این خبر را که حاکی از پایان توقع نظام از افراد آتش‌به‌اختیار، متعصب و خودسر است بسیار وسیع پوشش دهند تا آن گروه هم بفهمند چه نمی‌باید بکنند. رسانه‌ها غفلت کردند.

۳- این قانون به هرصورتی و در هیچ زمان دیگری به دستور حکومت برنخواهد گشت (مگر آن‌که این حکومت علیه خودش کودتا کند) بنابراین وظیفه ماست استرس دختران کشور را از اینکه با خشونت حکومتی روبرو شوند از ذهن آنان پاک کنیم. پس باید از این تغییر مهم خبر می‌شدند. غفلت کردیم.

۵- حالا هم از نظر حرفه‌ای دیر شده، ولی تعهد ما قابل دورانداختن و بی توجهی نیست. باید این تیتر را استفاده کنیم.

🆔@jameeno

جامعه نو

14 Dec, 13:03


#الف

🏷 ...

🖊 شورای سردبیری:
کشورهای بیدارِ جهان، معمولاً پیکره‌ای جدا از سیستم نظامی و سیاسی دارند که کارش تفکر و نوشتنِ طرح (همان سناریو) است. این پیکره‌ها که سَری در رأس قدرت سیاسی و بدنه‌ای در دانشگاه‌ها دارند مصرف‌کنندۀ عصارۀ یافته‌های سازمان‌های اطلاعاتی‌اند. گاه نیز به آن‌ها اتاق فکر میگویند و کارشان برآوردنِ نیازهای طراحیِ توسعۀ جهانِ سرمایه‌داری است. رؤیاهایی که در باشگاه بیلدربرگ یا باشگاه بوهمیایی، گروه هوم‌استد و مانند آن‌ها متولد می‌شوند، در این اتاق‌های فکر نظم می‌گیرند و از درون آن‌ها سناریوی آیندۀ جهان درمی‌آید: رژیم کدام کشور چگونه عوض شود، کدام خط لوله باید یا نباید ایجاد شود، کدام کشور باید تقویت شود، کدام گروه چریکی حتماً از بین برود و کدام تقویت شود، جنگ برای کدام کشور خوب است و...! به‌این‌ترتیب اتاق‌های فکر که به نظر می‌رسد تعیین‌کنندۀ روند تغییرات مهمِ جهان‌اند، خودشان گماشتۀ آن باشگاه‌ها و گروه‌هایند.
این باشگاه‌ها که اعضایشان معمولاً به 150 نفر هم نمی‌رسد جلسات پر خبر ندارند. به‌آرامی گرد هم می‌آیند و به تقسیم و تنظیم جهان می‌پردازند. لیتون مک‌کارتنی در کتاب «دوستان بلندپایه» توصیفات جالبی از آن‌ها دارد: «بیشۀ کولی‌ها ملکی ۲۷۰۰ جریبی است به‌مثابه کمپی تابستانی و خلوتگاه. از ۱۸۷۲ هرسال سرمایه‌داران و نخبگان سیاسی و نظامی، تعطیلاتی سه‌روزه را در آنجا می‌گذرانند. آنجا فقط یک خط تلفن دارد آن‌هم برای موارد ضروری. سیاستمداران در پناه گشت دائمی نیروهای امنیتی، بین درختان قدم و با هم حرف می‌زنند، در رودخانه شنا می‌کنند و با مصرف کمی مواد مخدر در خلسۀ ملایمی فرو می‌روند؛ اما کار اصلی آن‌ها تصمیم‌گیری‌های سیاسی است. در این سه روز عقد قرارداد بین اعضا ممنوع است و فقط برای ایالات‌متحده و بقیه، تصمیم‌های کلانِ عمومی می‌گیرند.
مک‌کارتنی دربارۀ گردهمایی هوم‌استد در کوه‌های بلوریچ ویرجینیا و تصمیمات آن نیز می‌نویسد که تصمیمات دربارۀ اقتصاد و جهان، «تا مخوف بودن فاصلۀ بسیار کمی دارد: مهمانان دربارۀ مسائل سیاسی و روندها و فرصت‌ها گفت‌وگو می‌کنند. وقتی گفتگو به آخر شب می‌کشد، بشقاب‌ها می‌شوند کشور، دستمال‌سفره‌ها می‌شوند رشته‌کوه و نمکدان‌ها و فلفل‌پاش‌ها می‌شوند ارتش‌های متخاصم.»
باشگاه بیلدربرگ نیز چنین سرشتی دارد: گردهمایی سه‌روزۀ کمتر از ۱۵۰ نفرۀ اشخاصی که برای جهان تصمیم می‌گیرند و اداره‌اش می‌کنند. از جلسۀ آن‌ها خبر و بیانیه‌ای نمی‌آید. همفکری می‌کنند که جهان چگونه توسط کشورهای آن‌ها تغییر کند و اداره شود.
سفارش‌های این گروه‌ها و باشگاه‌ها به اتاق‌های فکر مذکور می‌رسد و آن‌ها برای تحقق سفارش‌ها نقشه می‌کشند. یک مرحله پایین‌تر از نقشۀ کلان آن‌ها، سناریوهای واکنش در برابر تغییرات ناگهانی (چه تهدید و چه فرصت) است؛ مثلاً ماجرای هفت اکتبر یک تهدید بود که به فرصت تبدیل می‌شد. به‌عبارت‌دیگر فرقی نمی‌کرد نخست‌وزیر اسرائیل چه کسی باشد، واکنش همان می‌بود که در مدت اخیر دیدیم. ورودِ بی‌درنگِ نیروهای اسرائیل به بخش‌های خاصی از سوریه و یا درهم‌کوبیدنِ تقریباً کل ادوات نظامی‌اش، تصمیمی فوری و ناگهانی نبود؛ اجزای عملیاتیِ یکی از همان سناریوهای پیش‌گفته بود. منشأ گفتۀ کیسینجر که ترکیه به‌عنوان بالِ شرقیِ ناتو و فاقد منبع طبیعی، باید توسعه یابد و ایران و اعراب باید نفت خود را بفروشند و بخورند، همان تصمیم‌ها و سناریوها بود. البته گاهی اشتباه قابل اصلاح می‌شود و کاندولیزا رایس در متنی اسم کره شمالی را خط میزند و نام ایران را به‌عنوان محور شرارت اضافه می‌کند، اما اینکه ژنرال وِسلی کلارک می‌گوید نقشۀ تغییرات خاورمیانه و شمال آفریقا از سال ۱۹۹۱ روی میز طراحان نظامی بوده است نیز خبری موثق است: سرمایه‌داریِ متشکل و متحد غرب، بدون نقشه و استراتژیِ درازمدت به‌سوی آینده نمی‌رود.
البته حالا ما که از مدت‌ها پیش گفته‌ایم ایران در حال محاصره توسط تروریست‌های سنی است و نقشۀ یک درگیریِ چندجانبه را برای کشور کشیده‌اند و بخشی از نقشه پایین آوردنِ توانِ اقتصادی و ایجاد بحرانِ زیرساختی است، خب لابد باید از خوردنِ برچسبِ سیاه‌نما و خالی‌کنندۀ دل ملت معاف باشیم.
آقایان، کشور ما «به عللی» به کوچۀ بن‌بست و گوشۀ رینگ کشانده شده است و ما هم میگوییم فعلاً به آنچه گذشته نمی‌پردازیم، اما اگر خواهان تداوم حکومت هستید و کشور فاقد تواناییِ بین‌المللی برای تغییر نقشۀ دیگران و یا بی‌اثر کردن آن نقشه‌هاست، آن را از داخل تعمیر کنید! خودتان میدانید چگونه و راه‌حل تقویت قوای درونیِ کشور برای امکان ایستادگی در برابر موج خارجی بر شما آشکار است. به خالی کردنِ زیر پای ایران پایان دهید!

🆔@jameeno

جامعه نو

11 Dec, 12:29


#الف

🏷 ابربمب خوشه‌ای را اخراج کنید!

🖊 شورای سردبیری:
تغییر رژیم دمشق به عنوان مبصر حیاط‌خلوت و سرپل دوم نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه، چشم‌اندازها و شرایط تازه‌ای برای کشور ما پدید آورده است. نخستین نتیجهٔ وضعیت جدید این است که جمهوری اسلامی دیگر به نیرویی نیابتی که بخواهد مستقیم و از داخل کشور آن را تجهیز و تدارک کند نیاز ندارد (پس از این تأمین این نیروها، غیر از آن نیرویی که در عراق است، جز از طریق دادن صورتحساب هزینه‌هایشان امکان ندارد).
نتیجهٔ مستقیم بعدی، منتفی بودن ضرورت نگه‌داشتن نیروهای غیرایرانی در داخل کشور است که زمانی برای گرفتن آموزش نظامی در ایران بودند و ایران سرپل اول آن‌ها برای حضور در منطقه‌ بوده است.
این یعنی بعد از هزیمت اخیر سوریه انتقال بقایای کسانی که با نام فاطمیون و زینبیون شناخته می‌شوند و هویت افغان و پاکستانی دارند، به داخل ایران و اینجا نگه‌داشتنشان عاقلانه هم نیست. به مصلحت مردم ایران نیست و برای حکومت هم فقط دردسر دارد. کار درست، انحلال آن‌هاست. توضیح خواهیم داد چرا:

- این نیروها که مستقل از نیت و انگیزه‌شان برای مبارزه به تعریف حقوقی و نظامی از قدیم‌الایام مزدور نظامی (military mercenary) شمرده می‌شوند یکی از دلایل گیرافتادن کشورها در دادگاه‌های بین‌المللی و مداخلات قدرت‌های بزرگند. کشورها به خاطر فرستادن سرباز به کشور دیگر مجرم محسوب نمی‌شوند به‌ویژه اگر به دعوت دولت رسمی باشد؛ اما در مورد مزدوران نظامی چنین نیست. اصلاً بعید نیست یک حکومت احتمالی موافق با معیارهای بین‌المللی در سوریه از ایران به خاطر تشکیل و بردن علنی مزدور به خاک سوریه در دادگاه‌های بین‌المللی شکایت کند و محکومیت و غرامت بخواهد و موفق هم بشود. علل پیچیده‌ای دارد.
اولین علتش این است که طبق کنوانسیون ۱۹۴۹ ژنو دربارهٔ حفاظت از قربانیان عملیات جنگی، هر کس که پول بگیرد و به مناطق جنگی برود و بجنگد و از نظر ملیت ربطی به طرفین درگیری نداشته باشد، مزدور محسوب می‌شود. کنوانسیون ۱۹۸۹ سازمان ملل دربارهٔ به‌کارگیری مزدور نیز این اقدام را خطای قابل تعقیب بین‌المللی اعلام کرده است.

با این حساب، الان ترکیه با سازماندهی مزدوران اویغور، چچن، تاجیک، افغان و هر ملیت دیگر و اعزام آن‌ها برای عملیات جنگی در سوریه، مرتکب جرم بین‌المللی شده است اما با این تفاوت که هیچ‌گاه این اقدامات را گردن نمی‌گیرد و اسناد عینی در دسترس را نیز بی‌اعتبار اعلام می‌کند. ولی حکومت ما مثل تمام موارد دیگر دچار خوش‌خیالی و نا‌آگاهی از قوانین بین‌المللی است و رسماً سازماندهی و استخدام مزدور را اعلام کرده است و به خاطر این اقدام به خود بالیده است و فکر کرده است پوشاندن لباس مذهب و جهاد و مراقبت از مکان‌های مقدس و توجیهات ایدئولوژیک، ماهیت حقوقی استخدام و آموزش و گسیل و به‌کارگیری مزدور را زایل خواهدکرد. از سوی دیگر تا آنجا که می‌دانیم گروه‌های ناظر و حقوق بشری سوریه در این مورد مدارک زیادی جمع کرده‌اند. بهتر است این وبال را زودتر از گردن کشور باز کنیم و برای نفی و پاک کردن سابقه کاری کنیم.

- نکتهٔ دیگری هم دربارهٔ نگه داشتن نیروهای مسلح متشکل بیگانه در خاک کشورها وجود دارد. این نیروها بسیار خطرناک و همانند یک بمب خوشه‌ای عظیم‌اند. آن‌ها که حکومت ما سازماندهی‌شان کرده است، اگر روزی بفهمند طالبان یا سایر گروه‌های تروریست اسلامی دوبرابر دستمزد می‌دهند، در عوض کردن کارفرما درنگ نمی‌کنند. خطر هنگامی بیشتر می‌شود که این اشخاص با داشتن برگه‌های جعلی هویت ایرانی یا مجوزهای رسمی، می‌توانند در کشور تردد کنند و جابجا شوند. پیش‌تر گفته‌ایم که کارگران افغان مشغول در بخش خصوصی ایران، وقت و آزادی ولگردی ندارند و آن‌ها که با سر افراشته در خیابان‌ها ول می‌گردند و پول خرج می‌کنند، از همین گروه‌های زیر بلیت نهادهای حکومتی‌اند. اصرار ما برای رد کردن همهٔ افاغنه به کشورشان (به خاطر وجود یک دولت ذاتاً تروریست و دشمنِ ایران در کابل) بابت همین ملاحظات است.

- اصرار ملی بر خروج همهٔ افاغنه از ایران، دلیل سومی هم دارد: یک ترس فراگیر از دخالت دادن آن‌ها در درگیری‌های مردم ایران با حکومتشان؛ این مورد خیلی محتمل است. وقتی سابقهٔ این افتخار هست که می‌گوید از لات‌ها و چاقوکش‌ها لشگر مؤمن درست کرده است و در سرکوب اعتراضات داخلی به کار گرفته‌ است، رفتن به سراغ مسلحان افغان که برای کشتن پول گرفته‌اند، مثل رفتن به سراغ چلوکباب است به جای نان و پنیر برای سیر کردن شکم: ارجح خواهد بود. نافرمانی از زدن و کور کردن از سوی یک ایرانی (که در ایران خانواده و همشهری دارد) بسیار محتمل‌تر از یک مزدور خارجی است.

هنگامی که جامعهٔ ما این ترس‌ها را حس کند، تقاضای اخراج افغان‌ها جدی‌تر خواهد شد. حکومت باید کلاً آن‌ها را اخراج کند!

🆔@jameeno

جامعه نو

09 Dec, 16:30


از پسِ سقوط رژیم اسد در نتیجه‌ی تحولاتی که ناگهانی و پرشتاب به نظر می‌رسیدند، خاطر همراهان «جامعه‌نو»، احتمالا مقدم بر دلایل داخلیِ اجتماعی و سیاسی سقوط یک رژیم مستبد، مشغول به پرسش از دلایل شکست استراتژی منطقه‌ای حکومت‌مان، به‌ویژه در یک دهه‌ی اخیر، است. اشتباه ما در مورد سوریه چه بود که آن میزان هزینه‌های مادی و معنوی را در نهایت دود کرد و به هوا فرستاد؟ برای یافتن پاسخ، افزون‌بر یادداشت همراه فاضل «جامعه‌نو» جناب‌آقای امیرحسین علینقی که در ادامه می‌آید، نشانیِ سه‌تا از مطالبی را که پیش‌تر و طی شش‌سال اخیر منتشر کرده‌بودیم، برایتان آورده‌ایم. امید که بازخواندن‌شان به کار درک بهتر آنچه در یک‌سال اخیر رخ داد بیاید. با لمس عنوان هر یادداشت به متن کاملش خواهید رسید - شورای سردبیری



#یادداشت_مهمان

🏷 تاقچه‌های ایرانی: به سوی بازسازی سیاست خارجی ایران

🖊 امیرحسین علینقی | تحلیل‌گر مسائل سیاست و امنیت خارجی
1. حدود یک دهه پیش (کم یا زیاد)، به اقتضای همسایگی، میهمانی در خانه داشتیم که به علت برخی علقه‌هایش، باشادی، خبر از نفوذ و پیش‌روی‌های ایران در سوریه و غرب آسیا می‌داد و در این زمینه، به کرات از واژه «بچه‌ها» («بچه‌ها» دارند جلو می‌رند)، استفاده می‌کرد. بسیاری از آن «بچه‌ها»، اگر امروز زنده باشند، با زخم‌ها و عوارضی که در غربت دچار شده‌اند، دست و پنجه نرم می‌کنند. این میهمان ما، البته، سیاست و استراتژی نخوانده بود. مشخص بود که هیچ پیش‌روی‌ای در خلاء روی نخواهد داد و با پس‌روی دیگران همراه است. این پیش‌روی‌ها خصوصاً که اگر از مجرای سلاح‌های آتشین باشد، و در سایه بیرق منازعات مذهبی همراه باشد، زخم‌هایی دیرپا بر جای خواهد گذاشت و دشمنی‌ها می‌آفریند. تمرکز بر نظامی‌گری، مواجهه با اکثر کشورها و خصوصاً قدرتمندترین نیروهای سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان و منطقه، و نادیده گرفتن مزیت نسبی ایران، که برای تعقیب آن، نیاز به دشمن‌تراشی و شلیک موشک و شعارنویسی بر آن نبود، سال‌هاست که مورد توجه و نقد بسیاری از اصحاب خرد قرار گرفته است.

2. امروز اما، با هزینه‌های مالی نامشخص و بی‌پایان، و همچنین زخم‌های انسانی فراوانی که مردمان خاورمیانه پرداخته‌اند، مشخص شده است که مسیر رفته، مسیر بی‌فرجام و پرهزینه‌ای بوده است که برای مدت‌ها، ایران و ایرانی را به عقب رانده است. تا همین اواخر، مهم‌ترین مسائل اصلی ژئوپولیتکی ایران، محدود به رژیم حقوقی دریای خزر، مساله حقابه هیرمند و همچنین جزایر سه‌گانه ایرانی در خلیج فارس بود. این مسائل، امروزه، نه تنها حل نشده‌اند، بلکه بر سیاهه آنها نیز، به نحو دلهره‌آوری افزوده شده است. از برداشت‌های بی‌پایان بیگانگان از منابع خداداد کشور در مخازن مشترک گرفته، تا خط و نشان برخی دیگر در تعلق مخازن خلیج فارس به آنها، بازگشت بنیادگرانی که خود را کاسه‌ای داغ‌تر از آش می‌دانند و گویا با کدخدا ساخت و پاخت کرده‌اند، و همچنین شاخ و شانه‌های دو همسایه در شمال غربی کشور که سودای محاصره کردن ایران را در سر می‌پرورانند، همگی مسائلی است که تا چندی پیش خبری از آنها در اخبار جاری نبود، و اکنون دغدغه ماست.

3. چین کشوری است که مناسبات قابل توجهی با ایرانیان دارد و گویا نحوه حکمرانی آنها مورد توجه حاکمان ایرانی است. این کشور مسائل و مشکلات متنوعی در سطح بین‌المللی با بزرگترین قدرت‌های جهانی دارد و با مشکلات عدیده‌ای نیز در سطح منطقه و حوزه ژئوپولیتکی خود درگیر است. نگاهی به نحوه عملکرد حاکمان چین می‌توانست و می‌تواند درسی آشکار برای سیاست خارجی ایران باشد تا به اولویت‌های اصلی سیاست خارجی خود بپردازد. این کشور...

- ادامه مطلب و متن کامل را در instant view و با لمس اینجا بخوانید.



- در همین ارتباط بخوانید:

🏷 خارپشت کجاست؟
...علت اصلی مداخله مستقیم ایران برای حفظ اسد نیز از دست‌نرفتن مسیر سوریه برای دسترسی به شیعیان لبنان بود. ما نمی‌توانیم میزان افتخارآمیزبودن آن عملیات را اندازه‌بگیریم چون در چارچوب حفظ خط ارتباطی و تدارکاتی حزب‌الله لبنان بود و در ارزیابی ما، اصل مسلح‌کردن شیعیان لبنان به‌هردلیلی که باشد کار اشتباهی بود و هست...

🏷 تغییر
...نشان‌داده‌شده که بنیان این استراتژی [سیاست‌خارجی حکومت ما] صورتی مغلوط از استراتژی امنیت پیرامونی‌اسرائیل (peripheral) است که برای کشور ما کارایی ندارد...

🏷 توصیه بهزاد نبوی برای اتکا به عمق استراتژیک نرم
...باور به اینکه ایران یک ابرقدرت نیست به معنای سر فرود آوردن در مقابل قدرت های بزرگ است؟...

🆔@jameeno

جامعه نو

08 Dec, 17:03


#در_کرانه_روز

🏷 دیر بیرون آمدید!

رژیم سوریه سقوط کرد و اکنون بیشتر ناظران ارزیابی‌شان را از وضعیت ایران در منطقه و نقطه‌ی آغاز تحلیلشان را از موقعیت بین‌المللی کشور ما تغییر داده‌اند.
ما در جامعه‌نو فقط انتظار تضعیف اسد را تا حد تسلیم‌شدنش برای همراهی با خواسته‌ها و منافع اسرائیل، ترکیه و ایالات‌متحده داشتیم؛ یعنی صرفا تغییر در سیاست رژیم سوریه و نه بالاگرفتن کار تا حد سقوط و محوشدن خود آن رژیم.

با تحول تازه صرفا می‌توانیم این نکات را به تحلیل اوایل هفته‌ی پیش‌مان (اینجا) و گزارش روز چهارشنبه (اینجا) اضافه کنیم:
آنچه امروز رخ‌داد در صورت مسئله برای ایران تفاوت چندانی نمی‌سازد. در روندی که آغاز شده‌بود در-قدرت-ماندن اسد هم چون به بهای تن‌زدن از همراهی با ایران و دست‌کشیدن از آسیب‌زدن به منافع اسرائیل می‌بود، دیگر به کار سیاست منطقه‌ای جاری حکومت ما نمی‌آمد. هرچند حالا تا شکل‌گیری رژیم جدید در سوریه و مشخص‌شدن سهمی از کیک که نصیب ترکیه می‌شود، با سوریه‌ای پرآشوب و خطرخیز، همچون لیبیِ بعد از قذافی، روبرو خواهیم بود.

از حالا هرگونه تلاش واقعی یا حتی نمایشی حکومت ما برای مداخله و نقش‌آفرینی در آشوب سوریه‌ی پسااسد، بعد از این ورشکستگی عظیم سیاست‌خارجی و نابودی استراتژی امنیت ملی، تداوم حماقت و هزینه و زحمت خواهد بود.
درست شش‌سال پیش در چارچوب استراتژی #خارپشت گفتیم «#بیایید_بیرون» و به جایی نرسید؛ حکومت به راه غرورش رفت و نتیجه‌اش شد اینی که اکنون باهاش مواجهیم.
بالاغیرتا حالا که آنجا دیگر جایی برای خوابیدن ندارید، بیخیالش شوید!

🆔@jameeno

جامعه نو

07 Dec, 14:01


بیانیه‌ بیش از ۱۴۰ روزنامه‌نگار در اعتراض به قانون حجاب و عفاف
🏷 هشدار می‌دهیم: «قانون حجاب» نقض گسترده حقوق بنیادین شهروندان است

- ما، روزنامه‌نگاران امضاکننده این بیانیه، با استناد به اصول حقوقی و موازین قانونی، هشدار می‌دهیم که اجرای مصوبه مجلس موسوم به «قانون حجاب» منجر به نقض گسترده حقوق بنیادین شهروندان، از جمله حقوق اجتماعی، حریم خصوصی و آزادی‌های اساسی خواهد شد.

- از این رو ما روزنامه‌نگاران، با تاکید بر انجام وظیفه خود در اطلاع‌رسانی، ضمن تأکید بر غیرانسانی بودن این قانون، مخالفت قاطع خود را با اجرای آن اعلام می‌کنیم. جامعه تحمل فشار بیشتری را ندارد!

- بسیاری از زنان ایرانی نشان داده‌اند بر مطالبه بر حق انتخاب پوشش خود مصر هستند؛ اجرای چنین قوانینی نه‌تنها به حل مسائل اجتماعی منجر نخواهد شد، بلکه وضع قانون نامتناسب صورت مساله پاک کردن است و هیچ نتیجه‌ای جز بیشتر شدن بحران‌های اجتماعی ندارد.

- متن کامل و فهرست امضاکنندگان را در instant view و با کلیک روی اینجا هم می‌توانید بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

04 Dec, 11:45


#در_کرانه_روز

🏷 در سوریه چه خبر است؟
ایران چه می‌باید بکند؟

فارغ از  موقعیت نیروهای نظامی و وضعیت فعلی آن‌ها ‌(که اطلاع دقیق از آن نداریم) از نظر سیاسی چنین به نظر می‌رسد که رژیمِ متزلزل و غیرملی سوریه دستخوش برخورد دو نیروست که در نهایت یکی از آن‌ها در خاک سوریه به برتری می‌رسد و رژیم سوریه را کنترل می‌کند و به آن ثبات می‌بخشد. این دو نیرو فعلاً عبارت‌اند از ترکیب سه ‌تاییِ اسراییل، ترکیه و ایالات‌متحده در یکسو و روسیه و ایران در سوی دیگر. اهداف گروه کوچک‌تر صرفاً حفظ رژیم فعلی است، اما گروه بزرگ‌تر در پی تضعیف شدید رژیم سوریه و کنترل خاک سوریه است. آن نیروهای نامنظم که دائماً تغییر شکل‌ می‌دهند و یک‌شبه پدید می‌آیند، نقش ابزار دارند و مثل بیل و بولدوزر صرفاً برای زیر و رو کردن خاک سوریه از آن‌ها استفاده می‌شود. عراق هم به‌عنوان یک همسایهٔ مهمِ سوریه موضع متزلزلی دارد. عراق مایل است که امنیت داخلی‌اش را حفظ و نیروهای شبه‌نظامی‌اش را کنترل کند و از معرکهٔ سوریه دور بماند و البته ناتوانیِ عراق در برابر همان نیروها (که مایل‌اند بخشی از پیاده‌نظامی باشند که اهداف ایران را پیش می‌برد) نقطه‌ضعف و محلِ آسیب این کشور است.

در وضعیت کنونی می‌توان فرض کرد آنچه در سوریه رخ می‌دهد بخشی از یک بازی بزرگ‌تر است که خاورمیانه را دربرمی‌گیرد (و می‌توان بعداً دربارهٔ آن حرف زد). موازنهٔ نیروها در سوریه  اکنون چنان است که حتی اگر وضعیت فعلی دوباره مثل چند سال قبل منجمد شود، پس از مدتی باز هم به جنبش درمی‌آید تا در نهایت وضعیتِ ارضیِ سوریه به نفع ترکیه و وضعیتِ امنیتی و سیاسیِ آن به سود اسرائیل تغییر کند. تنها نکتهٔ قابل توجه، بسته‌ترِ شدنِ دستِ دو بازیگر مهم یعنی روسیه و ایران است که اولی گرفتارِ یک جنگ فرساینده است در اوکراین و دومی دیگر تا حد زیادی فاقد امکان تحرک در سوریه (از پی آسیب اساسی حزب‌الله از اسرائیل) است.

تنها فرجامِ قابل پیش‌بینی برای این موقعیت، تغییر فاز و تسلیمِ اسد به برنامه‌ریزیِ ایالات‌متحده و اسرائیل با این مضمون است که در مقابل امتیازِ ثبات و تداوم، روسیه و ایران را از سوریه بیرون کند. اگر اسد به خواست امریکا و اسرائیل تن دهد، آن‌ها در مقابل به تحرک شبه‌چریکیِ گروه‌های دست‌آموز پایان می‌دهند و توسعه‌طلبیِ اردوغان را کنترل می‌کنند.
احتمالش زیاد است که اسد این معامله را بپذیرد تا به موقعیتِ متزلزلِ سوریه و خودش پایان بدهد.
چنان وضعیتی برای روسیه شکست و برای ایران یک موقعیت تازه برای نگاه به موقعیت امنیتی و روابط بین‌المللی است. به علت وضعیت خاص، این برای ایران شکستِ استراتژیِ سی‌ساله (پس از جنگ با عراق) است، ولی شکستِ استراتژیک نیست. قرار گرفتن در یک زاویهٔ تازه برای بازخوانی و تجدیدنظرِ گریزناپذیر در استراتژی امنیت ملی و سیاست خارجی است. نشانه‌های آن حتی قبل از تهاجم اخیر به شهرهای سوریه نیز دیده شده بود و سبب خیر است.

ما حداقل از پنج سال پیش دربارهٔ اینکه بازی‌سازی در سوریه بی‌عاقبت است و بر مبانی اشتباه استوار شده، حرف زده بودیم و خواهان خروج از سوریه و بنا کردن استراتژی دفاعی بر رویکردهای درون‌گرای دفاعی و سیاست خارجی منافع‌محور بوده‌ایم. اکنون روشن است آن تقاضاها از ذهنیات حکومت واقعبینانه‌تر بوده است. زمان آن رسیده است که با سرعتی سنجیده از راه‌های رفته برگردیم.

🆔@jameeno

جامعه نو

02 Dec, 16:45


#در_کرانه_روز

🏷 شجاع باش، این پل آخر است!

حالا دیگر مثل روز روشن شده است که صورتِ جدیدِ قانونِ حکومت با مضمون سرکوب جامعهٔ زنان و بالا بردن شمشیر آن، صرفاً برای کوبیدن بر سر پزشکیان و یک تاکتیکِ محیلانهٔ اجزای معتمد حکومت برای راندن او به کوچهٔ بن‌بست است. در مورد این به اصطلاح قانون، روشن است که عمداً خواسته‌‌اند پیازداغ و نعناداغش را زیاد کنند، یک وجب روغن هم رویش بریزند تا بوی آن کاملاً به هر سو برسد و رنگِ بلاهت و بدطینتیِ آن به اصطلاح قانون آن‌قدر تند باشد که همه ببینند و حالا زمان را مناسب دیده‌اند تا آن را به دامن پزشکیان بیندازند! 

خلاصه بگوییم، دو راه بیشتر نخواهد داشت: سرش را پایین بیندازد و برای توجیه اطاعتی که کرده است جفنگ ببافد و یا سرش را افراشته کند و بگوید اجرا نمی‌کنم و مشاورانش بگردند دنبالِ مَفرِّ حقوقیِ عدم اجرا.
در هر دو حال این جراحِ بیچاره گوشهٔ رینگ و ته کوچهٔ بن‌بست است؛ لذا درست است که بگویند در ایرانِ فعلی، سیاست پدرومادر ندارد و یک حرامزادهٔ واقعی است!

اولِ مطلب این را محکم بگوییم که این به اصطلاح قانون، هرگز اجرا نخواهد شد. خیالتان تخت! هنوز هم در گوشه‌وکنارِ کشور شاهدِ رخدادِ ناخوشایندِ مربوط به حجابِ زنان خواهیم بود، اما این قانونی برای اجرا نکردن است و البته فشارِ سیاسی آوردن به یک رئیس‌جمهورِ غیرمعتمد.
«جامعه نو» از اولِ کارِ پزشکیان، چنین معرکه‌گیری‌ها و رسیدنِ چنين روزی را دیده بود. از روز اول، دربارهٔ این سنگ به پا بستن‌ها فکر کرده بود و با توجه به اینکه هیچ‌کس از این یأجوج و مأجوج‌ها در بدنهٔ دستگاه حکومت چنان اعتباری ندارد که برای یک رئیس‌جمهورِ غریبه در این دستگاه، قابل مذاکره و صاحب شأنِ توافق در امور سیاسی باشد، به او توصیه کرده‌ایم که وقتی بوی این آش را شنید فقط به سراغ کسی برود که این ماجرای ورود به کارزارِ رئیس‌جمهور شدن را با او بست و بگوید خودت جلوی این توطئهٔ آنها را بگیر و اگر جواب منفی گرفت آمادهٔ استعفا و دستگیری شود و البته پیشاپیش به مردم بگوید چرا و هنوز هم، بر همین حرف هستیم.


اما از آنجا که ایده‌های خارج از حلقهٔ مشاورانِ پزشکیان برای خیلِ مشاوران او مسموع نیست و پزشکیان بالاخره به طریقی به چاله‌های بدنهٔ حکومت خواهد افتاد، پیشنهاد می‌کنیم از درِ همان طنز پیشین درآید: اجرای این قانون را نه به جمعیت مؤتلفه، که به قوهٔ قضائیه بسپارد و این را صریحاً اعلام کند که این به اصطلاح قانون را درست نمی‌داند و مسئولِ هر چه شود، قوهٔ قضائیه و رئیس مجلس خواهند بود. بالاخره قانونی که همه‌اش بگیروببند و بکارگیریِ افاغنه به‌عنوان ضابط و داغ و درفش و زندان و جریمه است، بیشتر مناسبِ بستن به ریش قوهٔ قضائیه است تا دولت!

امشب، اگر دوباره با یک گفت‌وگوی از پیش ضبط شده* روبرو نشویم، وقت آن است که پزشکیان به صراحت روشن کند:

کاملاً با این معجونِ به اصطلاح قانونی مخالفِ عقیدتی است و پدید آمدنِ آن را یک تله برای بستنِ دست و پای دولت می‌داند و اجرای آن را به دلیل غیرمنطقی و بحران‌آفرین بودنش شروع نخواهد کرد.

برای آنکه فرمان ریاست‌جمهوری برای رفع فیلترینگ را صادر کند، مهلتی مشخص تعیین کند (به اندازهٔ قالیباف که با جنمِ دروغین و اعتباری، برای ۲۳ آذر اولتیماتوم می‌‌دهد، اراده نشان دهد).

دربارهٔ موقعیت وخیمِ اقتصادیِ کشور که برای همهٔ باربرهای بازار و شاگردانِ قهوه‌خانه‌ها نیز مثل روز روشن و آشکار است، امید واهی و شعار ندهد. حقیقت اوضاع را بگوید و خواستار رفتار عاقلانه از سوی همهٔ مقام‌های کشوری و لشگری شود. 


* در گفتگوی مستقیمِ دفعهٔ قبل، برای آنکه او را خراب کنند (خودِ صداوسیما که آبرویی ندارد) در وقفه‌های ضبط گفت‌وگو، جای بعضی وسایل را عوض کرده بودند. عدهٔ زیادی متوجه این رذالت نشدند.

🆔@jameeno

جامعه نو

01 Dec, 12:10


#در_کرانه_روز

🏷 حواست را جمع‌کن!

در بلاهت اطرافیان رئیس‌جمهوری همین بس که متأسفانه توجیه‌آورده‌اند چون برخلاف همهٔ رؤسای‌جمهوریِ پیشین که غیررسمی بچه‌های خودشان را می‌برده‌اند داخل، این‌ها پسر آقای پزشکیان را با حکم رسمی برده‌اند داخل، پس کارشان هیچ هم خطا نبوده است!
آقایان محترم، این کار به لحاظ ماهیت غلط است و نه در شکل و ظاهر؛ یعنی حتی اگر لامپِ اتاق رئیس‌جمهور‌ی هم سوخت و در کل ایران کسی جز پسرِ رئیس‌جمهوری نبود که بلد باشد تعویضش کند، باز هم اصلح و اولی و ارجح و افضل و اقدم و سنگین‌تر آن است که رئیس‌جمهوری اتاقش را عوض‌کند! اگر غیر از این کردند خودِ خانوادهٔ آقای پزشکیان می‌باید از پذیرفتنِ چنین حکم‌هایی بپرهیزند و شأن پدرشان را حفظ‌کنند.
پس‌بگیرید این حکم و این توجیه را و با آبروی پزشکیان بازی‌نکنید. دارید پایش را لنگ می‌کنید و دستش را در پوست‌گردو می‌گذارید؛ چراکه دارد نشانه‌هایی پیدا می‌شود از این‌که رقیبان و حریفانِ دولت در این‌مقطع به‌دلیلی نامعلوم ولی قابل‌حدس، حمایت بالا را از دولت کم‌تر از پیش می‌دانند و گرفتن یقهٔ دولت و لگد زدن به آن را ممکن و بلااشکال و بی‌هزینه.
همین حکمِ انتصاب پسر رئیس‌جمهوری را نخست رسانهٔ شهرداری تهران منتشر کرد (و مثلاً ندادند دست توئیترنشین‌هایشان). از آن طرف هم، رئیس مجلس باز دارد خارج می‌زند و سر قضیهٔ حکمِ ظریف و قانون مربوط به موی سر زنان بازی درمی‌آورد.

این‌ها همچنان از درک اجبارِ حکومت در روی‌آوردن به پزشکیان و ضرورتِ توفیق او تن‌می‌زنند و دنبال پختن نان خودشان در این تنورند؛ با ذره‌بین دنبال گزکی از دولتند که بر صورتش چنگ بکشند و رویش را خون‌آلود کنند تا به‌وقتش بهش بیاید و بشود تقصیرِ بقیهٔ بی‌کفایتی‌های حکومت را هم گردن او بیاندازند و همهٔ کاسه‌کوزه‌ها را بر سر او بشکنند. می‌کوشند پزشکیان را رادیکال کنند و بکشند توی گود خودشان. اگر بتوانند، پزشکیان اندک‌اندک ارتباط مستقیمش را با رأس‌قدرت و امکانِ چانه‌زنی را با او خواهدباخت و محتاج واسطه‌ها و صدور نامه‌های سرگشاده از پشت تریبون خواهدشد. تازه پای معامله با رأس‌قدرت هم برسد ناچار خواهد شد بر سر متوقف‌کردن خونریزیِ خودش معامله کند.
در چنین میدانی سوتی‌هایی همچون صدور حکم برای پسر و داماد رئیس‌جمهوری، زخم‌هایی‌اند که بوی خونی که ازشان می‌چکد شغال‌ها و کفتارها را جمع می‌کند؛ نجاستش هم از جامه با آب کرِ «قبلی‌ها هم خطا کردند، پس ما هم حق داریم خطا کنیم» هیچ شسته نمی‌شود: هم آبروی پزشکیان را پیش کسانی که به او رأی دادند می‌برند هم ناچارش می‌کنند به‌جای چانه‌زنی برای رفع مزاحمت از اینترنت و زنان، برای شستنِ این لکه‌ها و خواباندنِ این قیل‌وقال‌ها چانه بزند و وادار به معامله شود.

پزشکیان حتی برای لحظه‌ای نمی‌باید فراموش کند که برای واسطه‌گری در معاملهٔ میان اجتماع و حکومت آن‌جا فرستاده شده است: برای اینکه با بالا چانه بزند تا در ازای هر قدم راه آمدنِ حکومت با مطالباتِ اجتماع، از قهرِ پایین با بالا کاسته شود. رئیس‌جمهوری می‌باید حواس‌جمع باشد تا نتوانند او را وارد معامله‌های کوچک و ارزان کنند.

🆔@jameeno

جامعه نو

30 Nov, 12:31


#در_کرانه_روز

🏷 ...منتظر باشید!

ما از آنچه در سوریه می‌گذرد به‌درستی سردرنمی‌آوریم. همین‌قدر دستگیرمان‌شده که این تحریرالشام همان النصره است که نیای آن القاعده بود و اکنون با دوتغییر به‌یک‌باره ظاهرشده‌است. سلاح‌های تعیین‌کننده دارد، رهبرش مسلسل حمل نمی‌کند و کت‌وشلوارپوش آراسته‌ای است (یعنی افزون‌بر جنگجو شاخه‌ی سیاسی هم دارد)، با اسرائیل و ایالات‌متحده هماهنگ و غیرمتخاصم بوده و است و پایگاه تدارکاتی‌اش هم در ترکیه است.
احتمال‌دارد که محتوای ماجرای اخیر فراتر از زورآزمایی و آزمندی ترکیه باشد و به نتایجی استراتژیک ختم‌شود: صرفاً یک زخم بر منطقه نباشد و منجر به قطع‌عضو شود!

دراین‌صورت جای نگرانی هست؛ چون ممکن‌است جبهه‌ای هم در دل ایران بازشود؛ درست از تهران یا مشهد. توسط یک گروه تروریستیِ دیگر با سرپلِ افغانستان و به «مکان»داریِ طالبان: اینجا نیشگونی بگیرند، ایران دستش را درازکند... و آن‌ها قطعش‌کنند! می‌گفتیم ورود افغان‌ها را کنترل‌کنید و به‌خاطر حکومتشان بازشان‌گردانید، برای امروز بود.

این را سربسته گفتیم فقط برای حکومت نادانمان که وقتی اشتباهاتش معلوم‌می‌شود سرش را می‌کند زیر برف.

🆔@jameeno

جامعه نو

28 Nov, 12:29


#الف

🏷 پزشکیان کافی نبود!

🖊 شورای سردبیری:
زمان آن رسیده که به روی‌کارآمدن مسعود پزشکیان به‌عنوان رئیس‌جمهوری از منظری متفاوت و در چارچوب رابطه‌ی حکومت-مردم نگاه‌کنیم. پیشاپیش تذکرمی‌دهیم که برخلاف زحمتی که فهرست‌کنندگانِ دستاوردهای حضور صدروزه‌ی پزشکیان می‌کشند ما امروز یک «نادستاوردِ» این‌دوره را پیش چشم می‌گذاریم و امید که سرسری خواندنِ متن منجر به تلقی مخالفت با رئیس‌جمهوری محبوب نشود.

نادستاوردی که موردنظر ماست تغییری است که انتظار می‌رفت با رضایتِ حکومت به پاستورنشینیِ یک اصلاح‌طلب در رابطه‌ی حکومت و مردم پدیدآید. می‌توان آن را در یک‌پرسش خلاصه‌کرد: آیا تغییر رفتار حکومت در انتخابات اخیر توانست تغییری هم در رابطه‌ی حکومت با مردم ایجادکند؟ اگر بله، چقدر؟ اگر نه، چرا؟

این مسئله‌ی مهمی در همه‌ی نظام‌های «حاکم‌محورِ» اقتدارگراست. محتوای رابطه‌ی هرحاکمِ مقتدر و اراده‌گرا با مردمش را می‌توان در سه‌نوع خلاصه‌کرد: رابطه‌ی نفی (مردم خواستار برانداختن نظام حاکمیت‌اند)، رابطه‌ی اصلاح (خواستار اصلاح رفتار حاکم‌اند) و رابطه‌ی تغییر (جامعه خواستار تغییر کلیِ الگوی حکمرانی است). مسئله‌ی مهم این است که وقتی تحولی روی‌می‌دهد (مثلاً حاکم رضایت می‌دهد رئیس‌جمهوری اصلاح‌طلب به‌جای یک عامل اجراییِ اقتدارگرا روی‌کاربیاید) سنجیده‌شود آن‌تحول تاچه‌حد بر جابه‌جاییِ آن سه‌نوع رابطه تأثیرمی‌گذارد. مثلاً در مورد ایران می‌باید دید حضور مسعود پزشکیان تاچه‌حد تعداد براندازی‌طلبان را کاهش‌داده یا حامل چه میزان اصلاحات بوده و چقدر به انتظارِ تغییرِ مدل حکمرانی و گذار به حکومتی بهتر پاسخ‌داده‌است.

یافتن پاسخ این‌پرسش‌ها تا حد زیادی نیازمند آمار است که متأسفانه فراهم نیست. درعین‌حال قرائنی وجوددارد که می‌توان به کمک آن‌ها موقعیت را تاحدودی روشن‌کرد. آن‌قرائن در ساده‌ترین شکل عبارت‌اند از:

- به‌جز پزشکیان و چند چهره‌ی مشخصِ دارای منش ثابتِ شناخته‌شده‌ی همراهش تغییری در بافتار مدیریتی دیده‌نشده‌است. درواقع سیمای نظام تغییر چشمگیری نکرده‌است.
- بنیان‌های سیاست‌خارجی کشور که بسیار تعیین‌کننده‌اند بدون تغییرند (روندِ تغییرات کنونی ناشی از شکست استراتژیکِ حکومت در تلقی‌اش از امنیت خارجی است و نه حضور پزشکیان).
- علیرغم برخی عقب‌نشینی‌های قطعاً تاکتیکی، رفتار اجتماعیِ دستگاه حکومت متحول‌نشده‌است.
- هیچ تغییر محسوسی در رویکرد نابودگرِ حکومت در زمینه‌ی اقتصادی دیده‌نمی‌شود.

توجه‌کنیم که جامعه دستاورد صدروزه‌ی آقای پزشکیان را (هرقدر که هست) حاصل تغییر شیوه‌ی حکمرانی نمی‌داند و آن را تاکتیکی می‌بیند. به‌عبارت‌دیگر چون دستاوردهای محتمل پزشکیان همگی مشروط و گروکشانه‌اند: آزادی پوشش سر بانوان رسماً اعلام‌نمی‌شود و یک‌قانون فعلاً اعمال‌نشده مانند شمشیر داموکلس بالای سر زنان است. درباره‌ی فیلترینگ معلق‌بازی می‌کنند، عربده‌کشانِ جنگ‌طلب به طرفداران تغییر سیاست خارجی فحش می‌دهند، محکومان سیاسی کم‌نمی‌شوند و...)
بدیهی‌است که به‌این‌ترتیب نمی‌توان انتظار داشت رابطه‌ی حکومت-جامعه تغییر محسوس و چشم‌گیری کرده‌باشد. شواهد ناشی از برخوردهای روزانه با جامعه نیز همین را تأییدمی‌کند: مردم به آن‌چه درست است ولی انجام‌نمی‌شود و آن‌چه غلط است ولی بر وجودش اصرار می‌شود بیشتر توجه‌دارند تا دستاوردهای رئیس‌جمهوری! امیدی که می‌بایست به جامعه بازمی‌گشت هنوز هم در سایه‌ی غولِ فسادِ آشکار و سیستماتیک، سخت‌تر شدنِ زندگی، تبعیض‌های محسوس، جنگ‌های منتهی به شکست و بیگانه‌پرستیِ حکومت پنهان است و انگار هرگز بازنخواهدگشت.
به ارزیابی ما حکومت نتوانست از طریق اتکا به چهره‌ی مقبولی چون پزشکیان رابطه‌ی خود را با جامعه اصلاح‌کند و علت آن ناتوانی و فقدان اراده و دستِ بسته‌ی حکومت در پذیرش شکست در تشخیص و داوریِ کار جهان و سپس رفتن از مسیرهای غلط است. نظام حکومتیِ کنونی شکستِ بنیادینی خورده‌است، در حال رفع‌ورجوع گرفتاری‌های خودساخته است و به موقعیت رابطه‌ی خود با جامعه اعتنای جدی ندارد.

این‌موقعیت شکننده و خطرساز است. می‌توان فرض‌کرد حکومت خواهان این رابطه‌ی نااستوار با جامعه نیست و می‌خواهد که این‌وضع تغییرکند. این‌امر مستلزم آن است که درمورد همه‌ی پارامترهای حکمرانی تجدیدنظرِ اساسی شود، چهره‌هایی که به کهولت رسیده‌اند و داغ بی‌کفایتی و نادانی خورده‌اند می‌باید کنار بروند، رویه‌های غیرمعقول حکمرانی و اداره‌ی جامعه که مستعمل هم شده‌اند می‌باید کنارگذاشته‌شوند و حکومت به‌خاطر «اوجب واجبات» به گذاری کنترل‌شده و الگویی تازه‌ از حکمرانی رضایت‌دهد.
دست‌به‌نقد آن‌بالا به‌خاطر آنچه استراتژی امنیت‌ملی پنداشته می‌شد و این‌روزها همچون آبِ ریخته بر شن درحال محوشدن است سری به‌سنگ‌خورده دارد. باشد که در عرصه‌ی داخل نیز بر باورهای باطل و بی‌ثمرِ له‌شده زیر پای جامعه اصرارنکند.

🆔@jameeno

جامعه نو

27 Nov, 15:51


#در_کرانه_روز

🏷 امن نیست!

حضرت‌پزشکیان،
اگر انتصاب فرزند شما به پستی در ریاست‌جمهوری کار خود رئیس‌دفتر شماست، وقت آن است که از دست او و خطاهایش خلاص شوید!
ولی اگر دستور خودتان بوده، خطای بزرگی مرتکب شده‌اید ولی بازهم بخشی‌از خطا متوجه رئیس‌دفترتان است. ایشان باید جلوی شما را می‌گرفت. رئیس‌دفتر یعنی شخص خیلی‌امین و خیلی‌مواظب رفتار رئیس. این آدم مواظب شما نیست و مصالح شما را نمی‌داند؛ یا که می‌داند و...
همان‌وقت که فهمیدید این‌رئیس‌دفتر میلی به دیدار شما با برخی احزاب ندارد و تقاصای آن‌ها را پشت‌گوش‌انداخته‌است وقت کشیدن گوشش بود. او مصلحت شما را بهتر از خودتان نمی‌داند؛ حتی اگر خود پیغمبر باشد. ما هم این‌ها را اواخر شهریور که برای دامادتان حکمی مشابه داد می‌بایست می‌گفتیم؛ نخواستیم در قضاوت عجله بکنیم. ولی حالا با این‌حکم تازه نمی‌باید نتیجه‌بگیریم که گویا شغل رئیس‌دفترتان همین‌کارهاست؟ ضمن این‌که دستیاری رسانه‌ای یک‌شغل کاملاتخصصی است. انتصاب آقایوسف به این‌پست خطادرخطا است.
سیدعلی خاتمی رئیس‌دفتر برادرش بود: شغل مهمش را رهاکرد تا به برادرش خدمت‌کند و درطول خدمت حتی یک‌خطای کوچک نداشت.

عرفا رئیس‌جمهوری حق دارد یک‌حکم محدود بازرسی ویژه به امین‌ترین فرد نزدیک به خودش بدهد. علت آن هم این است که مبادا گرایش سیاسی بازرس ویژه بر گزارشی که به رئیس‌جمهوری می‌دهد تاثیربگذارد. قاعدتا هم این‌حکم محدود، غیراستخدامی و بدون دستمزد است. غیر از اینش موجه نیست.
حواستان باشد شامورتی‌بازی، هرکه‌به‌هرکه‌بودن، باندبازی، فامیل‌سالاری و سایر بلایایی که این‌سیستم را به گند کشیده‌است نام شما را لکه‌دار نکند.

دفترتان امن نیست!

🆔@jameeno

جامعه نو

26 Nov, 14:59


#الف

🏷 پزشکیان، شما و ما!

🖊 شورای سردبیری:
همراه عزیزی پیام‌خصوصی فرستاده‌است که چرا یک‌درمیان ریپ‌می‌زنید و درباره‌ی پزشکیان مواضع دوگانه و متزلزل دارید و... سعی‌می‌کنیم توضیحی برای همه بدهیم و دهانشان را هم با یکی-دو خبر موثق شیرین‌کنیم.

پزشکیان آمد تا مطالبات مشخصی را برآورده‌کند. قول مشخصی نداد ولی هم او می‌دانست مردم چه می‌خواهند و هم مردم می‌دانستند او از چه جنسی است و احتمال وجود اراده‌ی پیگیری مطالبات ملت را از حکم‌ران و سیستم در او می‌دیدند. راستش درحالی‌که هیچ، مطلقا هیچ‌یک از اعمال حکومت را قابل‌قبول نمی‌دانیم از او حمایت‌می‌کنیم؛ درحالی‌که او را هم به‌دقت رصد می‌کنیم تا هنگام خطای جدی خودش یا منتصبان منتسب‌به‌خودش واکنش مناسب داشته‌باشیم و درعین‌حال حامی او در پیشبرد اهدافی باشیم که برایشان گردن گروگذاشته‌است.

طبیعی‌است برای او تبلیغ نمی‌کنیم هرچند می‌خواهیمش و نقدش می‌کنیم؛ چون خیلی‌بیشتر می‌خواهیمش! وقتی آقای‌رئیس‌جمهوری را زیر فشار مطالبات‌اجتماعی می‌گذاریم و باصراحت ایرادمی‌گیریم داریم وظیفه‌ی رأی‌دهندگانش، یعنی فشار مداوم اجتماعی از پائین را به‌انجام‌می‌آوریم: فشار معقول مطالبات به رئیس‌جمهوری لازم است؛ چون این‌فشار عینا به سیستم منتقل و به تصمیم‌گیری بهینه منجرمی‌شود. مسلما اگر این‌فشار نبود تصمیمات مثبت بزرگی که به‌علت رودربایستی سیستم با عناصر پایین هرمش اعلام‌نمی‌شود گرفته‌نمی‌شد.

البته جامعه‌نو برخلاف تمجیدکنندگان حرفه‌ای فهرست بلندبالایی از دستاوردهای آقای رئیس‌جمهوری و کارنامه‌ی فلان‌وبهمانش ندارد؛ ولی برای آن‌که خوانندگان بدانند فشاری که تاکنون آنها و بقیه‌ی ملت آورده‌اند هدرنرفته‌است گاهی خلاصه و پوشیده داستان موفقیت او در انتقال این‌فشار اجتماعی را برایتان می‌گوییم تا هم بدانید بی‌حکمت از ایشان حمایت‌نمی‌شود و هم گلایه‌نکنید که جامعه‌نو خبرها را به ما نمی‌گوید!

مثلا اگر یک‌روز بگوییم پزشکیان ممکن‌است به‌صراحت از اجرای آن‌قانون مربوط به پوشش موی سر زنان استنکاف‌کند و گرایش او این‌است که اگر خیلی اصرار به اجرا کنند بگوید اختیارات اجرایی خودش در این‌مورد را به فرد منتخبی از بزرگان حزب قدیمی به‌اصطلاح سنتی کشور می‌سپارد که با پذیرفتن علنی مسئولیت آن‌حزب مدیریت اجرای این‌قانون را به‌عهده‌بگیرد، خواننده می‌باید فکرکند احتمال کدام بیشتر است: خبرداشتن جامعه‌نو از دل رئیس‌جمهوری یا زده‌شدن این‌حرف دربرابر اصرار به این‌که او را با این به‌اصطلاح قانون دربرابر مردم قراردهند؟

ما البته تلاش‌مان را می‌کنیم که فضای ذهن خوانندگان را مشوش و گیج نکنیم و تاحدممکن صراحت‌داشته‌باشیم. مثلا اگر مطالبه‌کنیم توقف روند شروع اجرای یک‌قانون خراب (مثلا ازطریق ابلاغ‌نشدنش توسط رئیس‌مجلس) کافی نیست و می‌باید تعهد امتناع از نقض حقوق فردی ایرانیان ازجانب حکومت علنا اعلام‌شود و اقدامات لازم برای لغو قانون خراب شروع‌شود، خوانندگان می‌باید از دل این‌حرف خبر دربیاورند و اگر هم رد تحلیل در آن هست از عنصر خبری‌اش غفلت‌نکنند.

دربرابر آن‌چه به همراهان می‌دهیم البته چیزهایی می‌خواهیم. مثلا در مورد آخری که گفتیم فشار اجتماعی بیشتر لازم است تا حکومت برای جلوگیری از بروز فجایعی که در اثر بی‌خبری برخی آتش‌به‌اختیاران، ساده‌دلان و یا بدطینتی شرارت‌طلبان پدیدمی‌آید و بلوا به‌پا‌می‌شود تصمیمش برای رفع مزاحمت از بانوان را به‌زبانی اعلام‌کند تا این‌اشخاص بفهمند چه می‌بایدشان کرد.
همچنین خواستار کنترل خشم طبیعی از حکومت و بی‌اعتنایی به تقاضاهای یاجوج‌وماجوج برای انتقال پیگیری مطالبات به کانال اعمال‌خشونت‌ایم. علت این هم روشن است: برای آن‌ها که خواستار با کله زمین‌خوردن این‌ملت و رئیس‌جمهوری‌اش‌اند، هیچ‌راه، مطلقا هیچ‌راهی جز آوردن دوباره‌ی خشونت به سطح خیابان‌ها و خونریزی وجودندارد. مطالبه‌ی خستگی‌ناپذیر و دائم بدون هرگونه خشونت و تحریک‌نشدن به پزشکیان کمک‌می‌کند آن‌چیزهایی را محقق‌کند که ما می‌طلبیم. اگر نه همه را حداقل تا آن‌جا را که تیغش‌می‌برد می‌توان با فشار اجتماعی به‌دست‌آورد!‌

🆔@jameeno

جامعه نو

24 Nov, 16:45


#در_کرانه_روز

🏷 شیرجه در استخری که هنوز پرنشده!

شروع گفتگو با سه‌کشور اروپایی که اخیراً از شورای‌حکام آژانس بین‌المللی هسته‌ای علیه ایران قطعنامه گرفتند کار خیلی‌خوبی است ولی آقای‌وزیر امورخارجه پزشکیان باید بتواند توضیح‌بدهد:

- معنای این‌اقدام پس‌از آن‌قطعنامه و آن‌اعلامیه‌ی تهدیدات متقابل ایران چیست؟ آیا اروپایی‌ها جازدند و یا مصلحت این شد که ما برای شروع این‌گفتگوها شیرجه‌بزنیم؟

- منطق این‌گفتگو چیست؟ این‌که ایالات‌متحد حاضر به گفتگو نیست؟ می‌خواهیم اروپا را از ایالات‌متحد جداکنیم؟ چون اروپایی‌ها روی دولت جدید آمریکا نفوذدارند و می‌توانند جلویش را بگیرند؟ چون معلوم‌شده تداوم موضع محکم سابق می‌تواند سال آینده ایران را دربرابر شورای‌امنیت بنشاند؟ همه‌ی این‌ها با هم؟

+ سوال اساسی: به نماینده‌ی ترامپ (که ملاقات با او را مانند به‌سرقت‌رفتن اسناد هسته‌ای تکذیب‌کرده‌اید) چه پیشنهادی داده‌بودید؟

* سوال مهم: چه‌چیزی را به‌عنوان ثمن روی میز گذاشته‌اید؟


ارزیابی جامعه‌نو این است که:
وزارت‌خارجه اجازه‌یافته‌است به‌هرطریق‌ممکن باب یک‌معامله‌ی مناسب با ایالات‌متحد را بازکند و اروپا دروازه‌ی آمریکا فرض‌شده‌است. اولین پس‌نشینی برای این‌معامله پذیرش مذاکره بر سر همه‌ی مسائل، یعنی هسته‌ای، موشک، تعطیل فعالیت نیابتی‌ها (همچنان که سخنگوی وزارت امورخارجه گفته: «طیفی از مباحث و موضوعات منطقه‌ای و بین‌المللی از جمله موضوع فلسطین و لبنان و نیز موضوع هسته‌ای موردبحث و تبادل‌نظر قرارخواهدگرفت») و کنترل تراکنش مالی است.
حکومت این را عقب‌نشینی از اشتباه گذشته‌ی خود می‌داند ولی درواقع برد ایران است. دفعه‌ی قبل که دنبال معامله جامع بر سر همه‌ی مسائل نبود اشتباه استراتژیک مهیبی کرد. باز این‌کار را نکند، حزب الله را هرچند دوسال‌پیش صدتومان می‌خریدند، دیگر به دوپول سیاه هم نخواهند خرید.

ولی باتوجه به روند رخدادهای فعلی عرضه‌ی این‌آمادگی‌ها به اروپائیان در شرایطِ موجود آمریکای ترامپ را وادارمی‌کند شرایط سخت‌تری را روی میز بگذارد. اروپایی‌ها هرچه بخواهند و بگیرند او دوبرابرش را خواهدخواست: درست مثل برجام که می‌گفت یک‌چیزی بیش‌از آن که به اوباما دادید به من هم بدهید تا خارج‌نشوم. مذاکرات فعلی عملی از روی ترس و امتیازدادن به ترامپ از-راه-نرسیده محسوب‌می‌شود و اشتباه بسیاربزرگی است؛ هرچند قابل‌درک است: هزینه‌ی اشتباهات بزرگ بیش‌از هزینه‌ی ظاهری آن‌هاست! ترامپ آن‌آدم سابق نیست و با عکس‌انداختن با پزشکیان ارضاء‌نمی‌شود؛ چون مشاوران او هم دیگر اشخاص سابق نیستند.

شاید، فقط شاید، اعلام این‌که ایران فقط زمانی در مذاکرات محدودکننده شرکت‌می‌کند که دولت جدید ایالات‌متحد هم حضور داشته‌باشد هزینه‌های یک‌باخت پرطول‌و‌عرض و له‌شدن استراتژی حکومت در دوره‌ی پس‌از برجام دربرابر دنیای غرب را کاهش‌دهد. این همان‌داستان لزوم «مذاکره‌ی مستقیم» است که روزنامه‌ی اطلاعات بیش‌از سه‌دهه‌پیش مطرح‌کرد، تودهنی‌خورد و حالا برای آن له‌له‌می‌زنند. سرطان کهنه‌ متاستاز داده‌است و کمترین هزینه‌ی علاجش تراشیدن سر است.
ما اگر جای عقلای‌حکومت بودیم هزینه‌ی آبروریزی تراشیدن سر را خیلی‌خیلی‌کمتر از منافع آن ارزیابی‌می‌کردیم!

🆔@jameeno

جامعه نو

24 Nov, 11:30


#الف

🏷 پولِ کی را کجا می‌برند؟

🖊 تحریریه جامعه‌نو:
«ردّ پول را دنبال‌کن» عبارتی بود برجامانده از دیالوگ‌های فیلم معروف «همه‌ی مردان رئیس‌جمهوری» در نزدیک به نیم‌قرن‌پیش. بعداً براساس آن ادبیات سیاسی، گروه‌های تحقیقی روزنامه‌نگاری، سریال‌های معروف و روشی برای تحقیق درباره‌ی فساد دولتی در دنیا پدیدآمد. همان‌طور که شامه‌ی تیز یک‌سگ برای رسیدن به نقطه‌ی مخفی‌شدن یک‌جنایتکار اشتباه‌نمی‌کند، گرفتن رد پول هم همیشه ما را به جایی که دولت‌ها (یعنی مالکان خزانه‌ی پول‌های یک‌کشور) پول ملت را می‌برند هدایت‌می‌کند.. روشی عالی است.

البته امروز می‌خواهیم از این‌روش برای درک رابطه‌ی ایرانی‌ها با حکومت استفاده‌کنیم. برای این‌کار می‌باید به جنبه‌ی پوشیده این‌رابطه توجه‌کرد: خود حکومت، اعم از مقامات ارشد و مدیران و نمایندگانی که به مجلس می‌برد، زاینده‌ی یک‌شاهی از آن‌چه خرج‌می‌کند نیست و هرنوع درآمدی که حاصل‌می‌کند از جیب جامعه است: جیب و خزانه‌ی پر از پول دولت (به‌عنوان تکه‌ای از حکومت) یا حاصل از دریافت مالیات مستقیم است و یا غیرمستقیم. جز درمورد عملیات قاچاق و پنهان امکان‌ندارد خریدوفروشی ریز یا درشت بین مردم صورت‌گیرد و بخشی از مبلغ مبادله‌شده درنهایت به‌عنوان نوعی‌از مالیات به خزانه سرازیرنشود. همه‌ی آن‌چه حکومت به‌عنوان هزینه‌ی خدمات می‌گیرد نوعی مالیات است؛ زیرا مالکیت نهایی دستگاهی که خدمات می‌دهد (نیروگاه یا سازمان‌ها، یا پلیس، یا فرودگاه، یا ارتش، یا جاده و امثالهم) ملی است و از درآمد ملی شکل‌گرفته‌است. درآمد نفت هم از منبعی ملی است که متعلق به عام است و دولت صددرصد سهم هرایرانی را به‌عنوان مالیات بر درآمد برمی‌دارد!
از جنبه‌ی نظری حتی اگر یک‌دولت ازطریق عملیات قاچاق درآمد کسب‌کند آن‌درآمد ملی است؛ زیرا توسط دستگاه ملیِ اداری کشور تولیدشده‌است. آخرین‌منبع درآمد دولت چاپ پول و خلق اعتبار است که آن هم صددرصد متعلق به ملت است: دولتی که برای بودجه (که تمامش را از منابع یادشده می‌گیرد) دچار کسری می‌شود و پول اضافی هم چاپ‌می‌کند دارد از درآمد آینده‌ی همان مردم پول برمی‌دارد تا به‌خیال‌خودش خرج امروز جامعه را بدهد. برای نمونه اگر می‌خواهید بدانید اوضاع کشور چقدر از نظر اقتصادی و ازبین‌رفتن امکان برعکس‌کردن روند تخریب خراب است و حکومت چقدر از آینده‌ی این‌کشور خرج خود می‌کند می‌باید به این توجه‌کنید که هم‌اکنون باتوجه به کسری بودجه‌ی کنونی و عدم‌امکان‌رفع آن در بودجه‌ی سال‌آینده سیستم اداره‌ی کشور هرروز برای هرایرانی حداقل25هزارتومان بدهی ایجادمی‌کند؛ زیرا حداقل یک‌کسری 700هزارمیلیاردی بودجه دارد. مردم این‌بدهی را حس‌نمی‌کنند؛ زیرا آن را ازطریق تورم و درقالب افزایش قیمت‌ها (اجناس و خدمات خصوصی و دولتی) جبران و بازپرداخت‌می‌کنند.

نکته‌ی ظریف این‌است‌که حکومت‌ها هیچ‌منتی بر سر مردم ندارند و حتی به اندازه‌ای که از تک‌تک مردم می‌گیرند به آن‌ها خدمت‌نمی‌کنند؛ زیرا علاوه‌بر تأمین هزینه‌ی خدمات عمومی به جامعه، دادن حقوق کارکنان و یارانه، هزینه‌ی نظامی و حفظ امنیت، معمولاً لقمه‌های چربی به اعضای خود و بچه‌ها و اقوامشان می‌دهند، طرح‌های هوس‌بازانه پر از ریخت‌وپاش اجرامی‌کنند، پول فراوان برای چهره‌سازی از خودشان می‌دهند، هوس‌بازی‌های سیاسی احمقانه یا ایدئولوژیک خارجی دارند (نفت مفت برای سوریه، خرجی مفت برای حزب‌الله، پیدا و چاق‌کردن مسلمان در بولیوی و تایلند، میهمانی پر خرج در خارج، بازسازی و توسعه‌ی قبور در خارج کشور، ده‌هاهزار طلبه‌ی خارجی و هزار کار زائد و بی‌مجوز ملی دیگر).
بنابراین درنهایت خزانه‌ی دولت‌ها یک‌ورودی دارد و یک‌خروجی که در درازمدت باهم برابر است. نکته‌ی غیرعادلانه‌اش این‌است‌که کل‌ورودی به خزانه از جیب مردم امروز و فرزندان آن‌ها در آینده است، اما خروجی‌اش را حکومت تعیین‌می‌کند که معمولاً از اختیاراتی که ملت به آن می‌دهد پافراترمی‌گذارد و علناً سوءاستفاده‌می‌کند. درمورد ایران حکومت ما نه‌تنها پافراترمی‌گذارد بلکه با ازبین‌بردن دستگاه‌های ناظر، برکشیدن اشخاص نادان (به بهانه‌ی متعهدبودن) درحال ویران‌کردن خزانه و بدهکارکردن ملت برای آینده است. آن را معمولا به‌گروگان‌بردن و فروختن آینده‌ی کودکان کشورها می نامند.

وظیفه‌ی کسانی که می‌توانند رد پول مبادله‌شده بین حکومت و مردم را دنبال‌کنند بردن این‌واقعیات به ساده‌ترین زبان برای عامه‌مردم است که چشم‌بندی‌های حسابداری حکومت‌ها معمولا ذهن آن‌ها را منحرف‌می‌کند تا به‌جای طلبکاری از حکومت‌ها نسبت به آن‌ها احساس دین کنند و مقامات را در جایگاه کرامت، سخاوت و آقابالاسرهای مهربان ببینند.

🆔@jameeno

جامعه نو

21 Nov, 11:29


#الف

🏷 گردنه‌ی سخت‌گذر رهبری

🖊 شورای سردبیری:
به‌نظرمی‌رسد به‌زودی کشمکشی بر سر رهبری در کشور درخواهدگرفت. این‌کشمکش برای هیچ‌کس خیر به‌بارنخواهدآورد؛ حتی برای آنانی که فکرمی‌کنند جنگ درونی معادل پایان جمهوری‌اسلامی خواهدبود. به‌عبارت‌دیگر راه‌افتادن جنگ قدرت عمر این‌نظام را پایان نخواهدداد؛ بلکه شرارتی را که در ذات ساختار قدرت یک«non-state government» یعنی یک«سیستمِ هنوز-دولت-نشده» نهفته‌است آزادخواهدکرد.
برای عبور از این‌وضعیت سرشار از مصیبت چندماه‌پیش و پیش‌از آن‌که دود آتش آغاز این‌نبرد دربیاید مطلب مشروحی درباره‌ی مسئله‌ی رهبری بعد از آقای‌خامنه‌ای و چرایی وجود بحران رهبری در بطن نظام و راه عبور از این بحران عرضه‌کردیم. اکنون که موضوع کم‌کم درحال داغ‌شدن است بازخوانی آن مطلب و خواندن آن برای دوستانی که مطلب را ندیده‌اند ضرورت‌می‌یابد.
به‌هرحال مسئله‌ی حساسی است و ممکن‌است همه‌ی ما را، واقعا همه‌ی ما و زندگی‌مان را، در خود درگیرکند. بنابراین همه می‌باید برای عبور ایمن از این گردنه موضعی داشته‌باشند و وضعیت کشور را به‌روشنی ببینند. این مقاله برای همین نگاشته‌شده‌است. آن‌را سرفرصت بخوانید.

متن کامل مطلب «عبور از معضل جانشینی» و راه‌حل پیشنهادی جامعه‌نو را در instant view و با کلیک روی اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

20 Nov, 15:45


#در_کرانه_روز

احتمال انجام عملیات تازه‌ای از سوی ایران علیه اسرائیل به صفر میل‌کرده‌است؛ زیرا اخذ تصمیم نهایی درباره‌ی رأی متمایل شورای ضامن امنیت‌ملی برای انجام عملیات جدید در برابر اسرائیل، به نظر و رأی آقای‌پزشکیان واگذارشده و باتوجه به تحلیل او از وضعیت حاضر عملیات جدیدی علیه اسرائیل از سوی ایران انجام‌نخواهدشد... می‌توانید فعلا آسوده بخوابید!

🆔@jameeno

جامعه نو

19 Nov, 11:28


#الف

🏷 بجنب جناب!

🖊 شورای سردبیری:
رفتار رئیس‌جمهوری‌مان عصبی‌کننده شده‌است و علتش انتقال بخشی‌از فشاری که به او می‌آید به ملت است. اطرافیانش دروغ‌می‌گویند و او که می‌خواهد مثل خاتمی باشد و دروغگو نباشد مجبوراست برای مردم قسم و آیه بیاورد که دروغ‌نمی‌گوید. بیایید نگاهی ازنزدیک به مشکلاتش بکنیم بدون آن‌که قصد توجیه داشته‌باشیم.

او آگاه است و ما هم می‌دانیم اشخاصی که ابقاکرده، پستشان را عوض‌کرده یا از لیست‌انتظار رقیب بیرون‌کشیده و فضاداده از کم‌هوش‌ترین بقایای سبد مقامات جناح نادان و شکست‌خورده‌ی این حکومت‌اند. دولت قبلی و کسانی که در سازمان‌ها بالاکشیده‌شدند ته‌مانده آدم‌های درجه‌سه و کم‌هوش سبد مقامات اداری و بوروکراتیک کشور و برخی به‌کلی پرت‌بودند. پزشکیان بخشی‌از آن‌ها را نگه‌داشت ولی به‌علت همان کم‌هوشی فکرکردند او آن‌قدر بی‌مقدار است که یکی آن‌بالا لیست داده دستش تا این‌عزیزان را روی دوش او عزیزتر کند و دستشان باز است که همان باشند که بوده‌اند. آن‌ها شعور درک کاری را که پزشکیان برای برهم‌زدن بساط مخرب باندبازی و ارادت‌سالاری و کیف‌کشی و رفیق‌بازی و آویزان‌بودن کرد ندارند. برداشت آن‌ها از وفاق‌ملی علیل‌دیدن پزشکیان و به‌فرموده‌عمل‌کردن اوست.
اخیراً یکی‌از توطئه‌های آن‌ها درمورد سوخت از پرده بیرون‌افتاده و نشان‌می‌دهد هیچ‌درکی درمورد امورات مهمه و سرنوشت کشور و حتی عاقبت خود ندارند. هنگامی که بعداز انتخابات دوره‌ی انتقالی را کش‌دادند و هرروز از چندجا خبررسید که زیر سایه‌ی معاون‌اول سابق دارند جابجایی و تصمیم‌سازی مشکوک می‌کنند جامعه‌نو درباره‌ی این کش‌دادن هشدارداد که البته محل‌اعتنا نبود. آن‌دوره گذشت و پزشکیان که می‌بایست وفاق‌ملی را در آن‌بالا به پایان توطئه علیه دولت جدید و همکاری با برنامه‌ی آن ترجمه‌می‌کرد به ابقای عناصر دولتی تعبیرش‌کرد که نادانی، دروغگویی و سرقت 3/5میلیاردی نقاط برجسته‌اش بود.

حالا اجزای آن‌دولت بغل پزشکیان رسوب‌کرده‌اند و اگر او گوششان را نگیرد و از خر پیاده‌نکند و حالی‌شان‌نکند که دلیل کارش در نگه‌داشتن آن‌ها چه بود و هست، چنان در کاسه‌اش می‌گذارند که کارنامه‌اش از نفر قبلی هم بسیار سیاه‌تر باشد. به‌جای تکرار دائم «ما می‌باید باهم کارکنیم و دعوانکنیم و بسازیم و...» می‌باید این‌ها را صداکند و اگر نفهمیدند منظورش از وفاق‌ملی چه بوده و چرا به آن‌ها فرصت داده‌شده از دستگاه بیرون‌شان کند.

فعلا یک‌نکته‌ی دیگر هم هست. رئیس‌جمهوری اخیراً تکرارکرده که «دروغ‌نمی‌گوید». رک و خیلی خودمانی بگوییم که بسیار خوب است؛ مثل خاتمی خواهدبود و [انشاءالله] دومین رئیس‌جمهوری که دروغگو نیست. ولی دروغگونبودن برای راستگوبودن کافی نیست! در سیاست گفتن نیمی‌از حقیقت از دروغ بدتر است. عیبی‌ندارد که گفت علت قطع‌برق نبودن سوخت است و نگفت علت نبود سوخت خیانت اعضای دولت قبلی است؛ دنبال دعوا نیست و این‌بزرگواری‌ها پذیرفته است.
اما درمورد فیلترینگ می‌باید صراحت داشته‌باشد و نیمی‌از حقیقت را نگوید. مجید انصاری و سخنگویش که رسمی و متواتر در این‌مورد دروغ را می‌گویند که «علت رفع‌نشدن فیلترینگ مافیای فیلترشکن است!». عیبی‌ندارد اگر پزشکیان بگوید مانع رفع فیلترینگ مسائل فنی نیست؛ انسداد سیاسی است و دارد برسرش چانه‌می‌زند. عیبی‌ندارد این را بگوید؛ چون دارد برسر آن‌لایحه‌ی موی زنان هم چانه‌می‌زند و لابد برای تامین بودجه‌ی «کلینیک درمان بی‌حجابی» هم زیر فشار است و برای دادن پول جذب طلبه از آفریقا و چین برای حوزه‌های علمیه خالی‌مانده هم گیرکرده و...
این‌ها را نگوید و به کرم و لطف امید ببندد، فشار پایین‌دست را با شعاردادن کاهش‌بدهد و به چانه‌زنی صرف در بالا و لابی پشت‌پرده قناعت‌کند نهایتش آن می‌شود که برایش نیامده: ملت گردنِ گرو گذاشته‌اش را به او پس می‌دهند و آن می‌شود که هیچ‌کدام از ما نمی‌خواهدش.

آقای‌پزشکیان،
اگر زیادی تحمل‌کنی همان‌انفجار محتملت رخ‌می‌دهد که قبلا گفته‌ایم: یا در جنگ وجدان و مصلحت‌های سرشار از منافع کثیف دیگران پیروز و مجبور می‌شوی کتت را برداری و بزنی‌بیرون (که البته هزینه‌ی سنگین برایت دارد)، یا وجدانت کم‌می‌آورد و در مقام کم‌کیفیت‌ترین آدمی که به پاستور رفته همان کارگزار بی‌وجودی می‌شوی که آن‌ها دسته‌جمعی می‌پندارند. خوددانی!

🆔@jameeno

جامعه نو

19 Nov, 10:59


#معرفی_مجله 🗞

🏷 از روزگارِ سختِ موسیقی تا هنر اعتراضی در «تجربه» آبان

شماره‌ی سی‌و‌پنج دوره‌ی جدید مجله‌ی «تجربه» با گفت‌و‌گویی تفصیلی با فرهاد فخر‌الدینی موسیقی‌دان و رهبر ارکستر، صفحاتی درباره‌ی «هنر اعتراضی» و گفت‌وگویی ‌بلند با محمد مالجو منتشر شد.

مدیرمسئول «تجربه» کتایون بناساز است و پژمان موسوی سردبیری آن را برعهده‌دارد. سما بابایی هم دبیر تحریریه‌ی «تجربه» است. عکس‌جلد از علیرضا سلطانی است.

فهرست آنچه را که در این شماره خواهید خواند، در instant view ببینید.

جامعه نو

18 Nov, 11:29


#در_کرانه_روز

🏷 علت بازگشت لاریجانی‌ها!

احتمال این‌که علی لاریجانی به عرصه‌ی سیاست بازگردد زیاد است؛ چون احتمال این‌که رئیس‌جمهوری شود منتفی‌شده‌است و این‌بازگشت احتمالی و قرارگرفتن حتی در موقعیت مقامات ارشد به‌خاطر آن است که (باز هم: احتمالا) رهبر بعدی کشور مشخص و جایگاهش تثبیت و مستحکم‌شده‌است.
علت رد صلاحیت‌ها و دورنگه‌داشته‌شدن علی لاریجانی را از جایگاه‌های ارشد که کمی‌پیچیده است ما در سه‌سال‌پیش توضیح‌داده‌بودیم. خلاصه‌اش این‌است که باتوجه به ریاست صادق لاریجانی بر مجمع تشخیص‌مصلحت‌نظام رئیس‌جمهوری‌شدن علی لاریجانی احتمال قرارگرفتن دونفر را از خاندان لاریجانی در شورای‌موقت سه‌نفره‌ی رهبری پدید می‌آورد که مناسب‌نبود. چه‌این‌که آن شورا مرکب از رئیس‌جمهوری، رئیس قوه‌ی‌قضائیه و یکی‌از فقهای شورای‌نگهبان به‌انتخاب مجمع تشخیص‌مصلحت‌نظام خواهد بود. علت دوبار ردشدن صلاحیت علی لاریجانی را در انتخابات ریاست‌جمهوری که استعفای برادربزرگترش از عضویت در شورای‌نگهبان هم مرتفعش‌نکرد (که ظاهراً حضور محتمل برادر کوچکتر یک گزینه‌ی محتمل رهبری هم پذیرفتنی نبود)، در الف «سایه‌ها» و «علت دلایل جفنگ» در تابستان1400 آورده‌ایم (می‌توانید با کلیک روی عنوان الف‌ها بخوانیدشان).

شرایط کنونی و بازگشت بی‌مانع لاریجانی حاوی درستی آن‌گمانه سه‌سال‌پیش است (هرچند دیگر اهمیتی ندارد) و اشاره‌ای به این‌نکته مهم که حالا حضور همه‌ی مقامات استخوان‌دار و قدیمی نظام در داخل لوکوموتیوی که قطار نظام به آن وصل‌شده موردنیاز است.

🆔@jameeno

جامعه نو

18 Nov, 10:59


‌‌نشر نی برگزار می‌کند:
جلسه‌ی نقد و بررسی کتابِ «ایدهٔ سوسیالیسم»
نوشته‌ی آکسل هونت
ترجمه‌ی محمد نبوی

با حضور:
کمال اطهاری
حسین مصباحیان
آزاده شعبانی
محسن آزموده

زمان: سه‌شنبه 29آبان‌ماه، ساعت 18
مکان: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک20، ساختمان نشر نی، طبقه‌ی پنجم

▫️ورود برای عموم آزاد است.

اطلاعات بیشتر در: @neypub

جامعه نو

16 Nov, 13:59


#الف

🏷 توطئه‌ی افغانی!

🖊 شورای سردبیری:
توطئه‌ی ضدملی دومی که در الف پیشین قول نوشتن درباره‌اش را دادیم به حضور افعان‌ها در ایران مربوط است. این روزها فضا پر است از سمپاشی علیه افعان‌های ساکن ایران و متقابلا ناله‌ی افغان‌ها و نفرین‌کردن ایرانیان به‌خاطر بدرفتاری با آنان یا کسانی که ادعامی‌کنند افغان‌اند. حجم تبلیعات واقعا زیاد است و غالبا پرسیده‌می‌شود تعداد واقعی آن‌ها درواقع چقدر است و چرا می‌باید در ایران باشند؟ حکومت هم بسیار متناقض رفتارمی‌کند و نه درباره‌ی تعداد و نه درمورد چرایی حضور آن‌ها و علت بی‌میلی به حل مشکل اطلاعات دقیق نمی‌دهد و هرمقامی حرفی‌می‌زند.

ما البته درمورد این‌مسئله به‌کرات و از روزی که ایالات‌متحد طالبان را برسرکارآورد حرف‌زده‌ایم. خلاصه و فشرده آن حرف‌ها در چهارسال اخیر این‌هاست:
- طالبان و ایالات‌متحد درنهایت افغانستان را به هاب اعظم تروریسم بنیادگرا تبدیل‌می‌کنند. آماج اصلی این تروریسم ایران است.
- افعانان مقیم ایران اشخاص زحمتکش و شریفی‌اند اما به‌خاطر خطر حکومتشان برای امنیت ایران می‌باید به‌فوریت ایران را ترک‌کنند تا تحرکات سوء در مرزهای شرقی قابل‌کنترل باشد.
- ایران می‌باید یک‌نوار امنیتی به عرض حداقل بیست‌کیلومتری در خاک افغانستان برای خود درنظر‌بگیرد و هرگونه تحرک را در این‌نوار رصدکند.
- حکومت می‌باید بخشی از توجه، بودجه و نیروی نطامی و اطلاعاتی خود را که درگیر مرزغربی و نیابتی‌های عرب است به مرزشرقی متوجه‌کند.
- حکومت می‌باید کارفرمای ایرانی به‌کارگیرنده‌ی کارگر غیرقانونی افغان را مجرم دانسته و برخورد بسیارسختگیرانه داشته‌باشد.
- بابت کارگران مجاز دارای خانواده‌ی همراه در ایران می‌باید حق‌بیمه پرداخت‌شود و این‌گروه موردحمایت آموزشی و بهداشتی قرارگیرند.
- حکومت می‌باید از اقامت افراد پشتون در ایران کلا جلوگیری‌کند.
- حکومت نمی‌باید از افغان‌ها لشگر تشکیل‌دهد و کسانی را که برای جنگ با داعش یا کمک به سوریه و مانند آن متشکل‌کرده در محل مورداستفاده مستقرکند.
- حکومت می‌باید هنگام اخراج افعان‌ها شأن انسانی آن‌ها و خانواده‌هایشان را کاملا رعایت‌کند و جابجایی را در کمال نظم و احترام به حقوق انسانی افغان‌ها انجام‌دهد.
- مشکل، افغان‌ها نیستند؛ حکومت است: به‌جای نفرت از افعان‌ها می‌باید از حکومت بخواهیم مسئله را حل‌کند.

علت این‌تاکیدات را به‌تفصیل گفته‌ایم: افغان‌ برای گردش به ایران نمی‌آید و هر افغان که در ایران است از جایی حقوق دریافت‌می‌کند. دریافت فقط از پنج محل ممکن است: کارفرمای ایرانی، کسب‌وکار غیرمجاز، حوزه‌های علمیه، نیروهای نظامی ایران و مهم‌تر از همه: سرویس‌های تروریستی طالبان! پس چهارمنبع درآمدی و حیاتی برای ماندن افغان‌ها در خاک ایران است و دستگاه بوروکراتیک و سازمان‌های حکومت هر چهارمنبع را در کنترل دقیق دارند. معنی این‌وضعیت آن‌است‌که حضور افغان‌ها در ایران یک‌پروژه‌ی حکومتی و تحت‌کنترل است. علت حضور آن‌ها در ایران این‌هاست:
- کارفرمای ایرانی برای آن‌ها حق‌بیمه و عیدی و سنوات نمی‌دهد، زحمتکش‌اند و بدون پول اضافی جای نگهبان هم کارمی‌کنند. در این‌مورد رفتارمان مثل سرمایه‌داری کثیف ایالات‌متحد با کارگران غیرقانونی مکزیکی، ضد کارگر ایرانی و شرم‌آور است.
- بیشترین داوطلبان طلبگی در حوزه‌های علمیه افغانی‌اند؛ چون ایرانیان به‌دلایلی میل به طلبه‌شدن ندارند. شمار طلبه‌های خارجی حدود 50هزارنفر برآوردشده که همه از دولت ایران حقوق‌می‌گیرند. قصد ابتدایی بسط نفود فرهنگی ایران بوده ولی به انحراف رفته‌است. مثلا چینی‌ها برای تربیت مترجم زبان فارسی دانشجویان را به‌عنوان طلبه به ایران می‌فرستد تا فارسی را در محل و رایگان یادبگیرند.
- نیروهای نظامی ایران تعداد نامشخصی از افغان‌ها را تحت‌عنوان لشگر فاطمیون زیر کنترل خود دارند که گویا زمانی در سوریه از حکومت اسد دفاع‌می‌کردند. معلوم‌نیست این‌گروه الان چندنفرند؟ کجایند؟ و چه ماموریتی دارند؟ این‌گمان وجوددارد که استفاده از آن‌ها در درگیری‌های احتمالی داخلی دور از انتطار نیست و اگر چنین‌باشد امری ننگ‌آلود است که بحث جداگانه می‌طلبد. بخشی از ماندگاری افغان‌ها و استقبال از دسته‌ی غیرقانونی آن‌ها (وحشت‌زده، بی‌پناه، مجبور، آسیب‌پذیر، بی‌امید و درنتیجه حاضر به هرکار بی‌رحمانه‌ای) به‌همین‌دلیل است. کارفرمایان ضدبشر و بی‌وطن و طمع‌کار نیز به‌همین‌دلایل از کارگر افغان استقبال‌می‌کنند.
به‌واقع حضور بی‌ضابط افغان‌ها در ایران برای همین‌نوع استفاده‌ای کثیف است.

وجه توطئه‌آمیزتر این‌عملیات کثیف‌ تزریق نفرت بین ایرانیان و افغان‌هاست. نفرت و ترس بی‌رحمی را تشدیدمی‌کند. یک‌‌افغان متنفر از ایرانیانی که تحقیرش‌می‌کنند می‌تواند مناسب‌ترین نفر برای حمل شات‌گان و ساچمه‌زن باشد. می‌تواند شلیک‌کند، تجاوزکند، خفه‌کند و سرببرد. توطئه‌ی ضدملی کثیفی است!

🆔@jameeno

جامعه نو

16 Nov, 12:21


مطلب اشتباهی در کانال منتشرشد که بخشی از گفتگو با یک دوست بود. حذف کردیم. پوزش از همراهان .

جامعه نو

15 Nov, 18:14


#در_کرانه_روز

🏷 امید فیصله!

خبر نیویورک‌تایمز درباره‌ی دیدار ایلان ماسک با نماینده‌ی ایران در سازمان‌ملل درست است. ابتکار دیپلماتیک عجولانه و کم‌سنجیده‌ای است که ترامپ حتی پیش‌از ورود به کاخ‌سفید آغاز‌کرده‌است. هم این‌خبر درست است و هم این‌واقعیت تاریخی که در چهاردهه‌ی‌اول جمهوری‌اسلامی حکومت همیشه درکنارآمدن با جمهوری‌خواهان راحت‌تر بوده‌است.

اما به چنین‌ابتکاراتی اصلا نمی‌باید دل‌بست؛ چون مضمون نهایی و ایجاب آن‌ها پس از والس اولیه اجابت سه‌درخواست پنتاگون از ایران است: عقب‌گرد تدارکات هسته‌ای، کنترل موشکی و به‌رسمیت‌شناختن اسرائیل.
حکومت ایران به‌دلایل واضح نمی‌تواند این‌مجموعه را بپذیرد و برای آن‌که درنهایت چنین‌شود ایران می‌باید به‌نهایت ضعیف و درمانده‌شود. همراهی کامل ایالات‌متحد با اسرائیل برای رسیدن به این‌هدف به‌احتمال‌زیاد مدتی بعداز حضور ترامپ در کاخ‌سفید خواهدبود، تازه اگر پیش از آن رخ‌ندهد!

مسئله ایران با ایالات‌متحد و اسرائیل آسان، سریع و بدون‌تغییرات عمیق در اوضاع حل‌نخواهدشد. ابتکارات و حرف‌های امیدوارکننده‌ی فعلی همانند آن‌چه در سفر مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای شنیده‌شد، دوام‌نخواهند‌یافت. آمدن ترامپ ماهیت فیصله‌ی نهایی را تغییر نمی‌دهد فقط ممکن‌است زمان رسیدن به آن را کوتاه‌تر کند!

منطقا ایران می‌باید برای نشان‌ندادن ضعف و کوتاه‌نیامدن از اهداف سخت‌سری نشان‌دهد که انعکاس آن را فعلا در تجدیدتاکید بر انتقام‌گیری از اسرائیل دیده‌ایم. البته تاکتیک احتمالا اشتباهی است و ارزش تاکید بر حفظ روند توسعه‌ی هسته‌ای و حفظ قدرت موشکی را ندارد. این‌تاکیدها توان حکومت برای اقناع جامعه درصورت تاخت‌زدن آن‌انتقام با یک‌امتیاز سیاسی را کاهش‌می‌دهد.

🆔@jameeno

جامعه نو

14 Nov, 14:01


#الف

🏷 پزشکیان زیرآب‌می‌زند!

🖊 شورای سردبیری:
مدتی‌است دوجریان موذی در کشور مشاهده‌می‌شود که نمی‌توانیم به آن‌ها ظن توطئه‌ی داخلی نداشته‌باشیم: این‌دوجریان که از یک‌آبشخور سیراب‌می‌شوند و هردو ردای ملی‌گرایی افراطی به‌تن‌دارند بسیارمشکوک و پرداخته‌ی یک‌توطئه‌ی واحد به‌نظرمی‌آیند که می‌باید درباره‌شان روشنگری‌کرد.

اولین‌شان را به‌طور خلاصه می‌توان «پانترکیسم باسمه‌ای» نام‌گذاشت که پیامبران و ایضاً فعالانش بیشتر شارلاتان‌های در جستجوی منابع‌مالی به‌نظرمی‌رسند تا اشخاص جاافتاده‌ی فکور و آگاه از تاریخ. هرچند که صدای آن‌ها دربلندگوهای بیرون از ایران انعکاس می‌یابد اما ریشه‌ی آن‌ها در داخل است. تحرکات آن‌ها البته ناچیز و کم‌بُرد است و غیراز ظاهر و حرف این‌اشخاص که جذابیتی ندارد عللل بنیادینی نیز برای نگرفتن یخشان وجوددارد.

آذربایجان در گذشته نیز به‌عنوان یک‌خطه‌ی ترک‌زبان ایران هدف قابل‌تصاحبی به‌نظررسیده‌است اما هیچ‌گاه پیوند ارگانیکش با پیکره‌ی اصلی ایران گسسته‌نشده‌است. بخشی‌از آذربایجان که در داخل ایران نیست و به‌عنوان یک‌کشور شناخته‌می‌شود همچون بخش‌هایی‌از گرجستان به‌عنوان غرامت شکست در جنگ از سوی خاندان جهنمی قاجار به روسیه واگذارشد.
دلیل امتناع‌از درخواست برای بازگشت آن به ایران در هنگام نابودی تزاریسم و به‌قدرت‌رسیدن بلشویک‌های روسیه بی‌عرضگی قاجاریه بود. ابتدا دربرابر رفتار محبت‌آمیز روس‌ها که قوایشان را از ایران بیرون‌بردند و از پیمان با انگلیس برای تقسیم ایران دست‌شستند در رودربایستی ماندیم و ادعایی برای پس‌گرفتن سرزمین‌های ازدست‌رفته در دو عهدنامه‌ی گلستان و ترکمانچای نکردیم. می‌شد این‌کار را کرد؛ چون دولت بلشویکی هم از جانب روس‌های سفید و هم از جانب انگلیس تحت‌فشار بود.
هنگام فروپاشی اتحاد شوروی نیز این‌درخواست قابل‌پیگیری بود ولی در آن‌زمان آقای‌رفسنجانی بیشتر دنبال دریافت زیردریایی دیزلی از شوروی برای جنگ با آمریکا بود تا سرزمین‌های ازدست‌رفته.

پاره‌ی شمالی آذربایجان به ایران بازنگشت ولی پاره‌ی جنوبی‌اش هم جداشدنی نیست؛ به‌همان‌دلایل بنیادینی که ابتدای نوشته گفتیم هست:
سرعت و شدت امتزاج ایرانیان در نیمه‌ی‌دوم قرن‌بیستم چنان‌زیاد بوده‌است که امکان واکندن اقوام ایرانی از یکدیگر را به صفر رسانده‌است. توسعه‌ی اقتصادی دهه‌های‌چهل‌وپنجاه، واکنش اجتماع به سال‌های‌اول جنگ میهنی با صدام و مهاجرت‌های درون‌مرزی‌فراوان ایرانیان را در کل‌کشور درهم‌آمیخته‌است.
ازسوی‌دیگر تجربیات مکرر تاریخ نشان‌داده‌است جنبش‌های ملی با نمودهای ناسیونالیستی درونمایه‌ی بورژوایی دارند: بورژوازی‌ملی خواهان سلطه بر بازارملی و بیرون‌راندن عنصر تجاری بیگانه است و به‌همین‌دلیل جنبش‌های‌ملی از سوی بورژوازی‌ملی راهبری‌می‌شوند (یک نمونه‌ی ایرانی‌اش: انقلاب مشروطه). آذربایجان ایران فاقد این‌کیفیت است و علت آن این‌است که بازازملی بورژوازی‌آدربایجان محدود به شهرهای ترک‌زبان نیست بلکه تهران، مشهد، اصفهان و سراسر ایران است. بی‌اعراق نیمی‌از بازار تهران را بازرگانان بزرگ آذربایجانِ ایران تشکیل می‌دهد. این‌بورژوازی با هرگونه محدودشدن بازار و گستره‌ی فعالیتش مخالفت‌اکید می‌کند.
آن‌ها که تجربه‌ی بودن در آذربایجان در سال‌های۵۷و۵۸ را دارند به‌چشم دیده‌اند که چگونه بازار تبریز توطئه‌ی ملی‌گرایانه‌ی سیدکاظم شریعتمداری را برای جداساختن آذربایجان پس‌زد؛ درحالی‌که آن‌هنگام پیش‌افتادن آخوندها و به‌دنبال‌کشیدن ملت مدروز و بسیارآسان بود ولی بورژوازی تجاری و صنعتی آذربایجان تجربه و افتخار جلوداری انقلاب مشروطه را در کوله‌ی تاریخ خود داشت.
الغرض درآوردن ادای جداسری و به‌قول امروزی‌ها پان‌ترکی حداکثر می‌توانست و شایدبتواند توجه حکومت را به‌اختصاص بودجه‌ی بیشتر برای حفظ و اشاعه‌ی فرهنگ غنی آذربایجان جلب‌کند؛ وگرنه مبانی مادی برای آن‌که تحرک انشقاقی در این‌خطه از ایران صورت‌گیرد وجود خارجی ندارد.

اما جنبه‌ی توطئه‌آمیز این‌جریان که مدنظر ماست از محدوده‌ی آذربایجان بیرون و در تهران است. ایده‌ی اصلی شکل‌دهنده‌ی آن ایجاد دشمنی‌های خیالی و تفرقه برای تداوم حکومت است. انشعاب‌اندازی برای جلوگیری از سیل است: وقتی دبی رودخانه بالامی‌زند و امکان سرریز و ازبین‌رفتن کاسبی‌های کناره‌ی رودخانه هست(!) سعی‌می‌کنند در بالادست بخشی‌از جریان آب را به مسیر انحرافی بفرستند و فشار را کم‌کنند.
برای ما آشکار است که دست‌های خبیث (که تعدادشان در حکومت از تعداد دزدان حکومتی کمتر نیست) پشت این‌جریان پان‌ترکی ایستاده‌اند. ملاقات پزشکیان با جوانان تبریزی که گویا به فارس‌ها فحش می‌دهند درواقع زدن زیرآب این‌جریان خبیث است.

جریان موذی دوم و بخش‌دیگر این توطئه را که اشاعه‌ی افغان‌ستیزی کور است به الف دیگری وامیگذاریم تا خسته‌نشوید!

🆔@jameeno

جامعه نو

13 Nov, 11:29


#الف

🏷 فرمان و موسی!

🖊 تحریریه جامعه‌نو:
- قذافی پس‌از خیره‌سری بسیار برای چرخاندن فرمان یک‌روز کارخانه‌ی درحال‌ساخت هسته‌ای‌اش را پاشاند و در هواپیمای باری گذاشت و از تونی بلر پرسید «کجا بفرستمش؟». صدام هم وقتی سنبه‌ی پنتاگون و سرمایه‌داران نفتی آمریکا را پرزور دید در ادامه‌ی فرمان‌چرخانی‌اش موافقت‌کرد بعداز جستن کل‌عراق و زیر رودخانه‌ی دجله در جستجوی سلاح ممنوعه حتی خانه‌اش را بگردند. البته می‌دانید که هیچ‌کدام فایده‌نکرد؛ چون دیر بود.

- «فرمان‌چرخان»های معروف تاریخ فقط آدم‌های نامعتبری چون قذافی و صدام نبوده‌اند که بالضروره و بعد از خوردن به صخره فرمان چرخانده‌باشند. اشخاص معتبری چون مائو و نیکسون هم در شمار فرمان‌چرخان‌های بین‌الدول قراردارند. تنش‌زدایی چین و ایالات‌متحد یکی‌از بزرگترین تغییرات جهان را شکل‌داد: ایالات‌متحد از جنگ‌های مستقیم در جنوب‌شرقی‌آسیا بیرون‌رفت و چین رویکرد بین‌المللی‌اش را تغییرداد. به‌شکلی بازگشت دنگ‌شیائوپینگ که چین کنونی میراث گرایش اوست در همان‌دوران اتفاق‌افتاد. فرمان‌چرخانی رسمی متواتر و مکرر در تاریخ است. مسئله این‌است که آن را چه‌زمانی بچرخانی!

- آخرین فرمان‌چرخانی تاریخ ما را محمدرضا پهلوی انجام‌داد که گفت «صدای انقلاب شما را شنیدم» و هویدای بدبخت را به زندان برد. مثل سایر دیکتاتورهای جهان‌سومی بسیار دیر! بدون رودربایستی بگوییم که هنگام دومین فرمان‌چرخانی معاصر کشور ما هم فرارسیده‌است. البته تا همین‌حالا هم چندفرصت را با هزینه‌ی بسیار از دست داده‌ایم.
یکی از آن‌ها سال2000 هنگام حمله‌ی آمریکا به طالبان بود. به آمریکا راه‌دادیم از بالای سرمان برود افعانستان. لااقل به‌ارزیابی محسن امین‌زاده، معاون امور آسیای دوران خاتمی، در سال2013 هم در ماجرای دستیاری ایران در سرکوب داعش برای نجات دولت آمریکائیزه‌ی عراق فرصت این‌فرمان‌چرخانی وجودداشت ولی توهم حکومت ایران مانع از آن شد.

- حالا آیا ما هم می‌خواهیم مثل خیل اساتید ساده‌لوح از پزشکیان بخواهیم به ترامپ تبریک‌بگوید؟ با آمریکا مذاکره‌کند؟ به تبلیغات ضدآمریکایی پایان‌دهد؟ نه، چنین‌قصدی نداریم؛ چون نه امکانش هست و نه درست است و نه اساسا به پزشکیان ربط دارد. اینجا حرف بر سر یک‌کلان‌استراتژی شبه‌دفاعی است که آلودگی نیم‌قرنی به باورهای ایدئولوژیک دارد و اکنون در مرحله‌ی پوسیدگی و نخ‌نماشدن است. شاهدمثالش از-دست-رفتن نیروهای نیابتی به‌عنوان شاه‌ستونش است که حکومت را با خلاء ایده مواجه‌ساخته‌است.

- فرمانی برای چرخاندن مانده‌است؟ قبلا در مطلب دیگری با عنوان «راه و بی‌راهه!» گفتیم که می‌باید هزینه آن را بدهیم. امکان تاخت‌زدن چیزی با رفع‌تهدید کنونی را نداریم و می‌باید هزینه‌اش را بپردازیم. حال سوال این‌است که از کدام حساب خواهیم پرداخت؟

- نخستین خرجی که می‌شود کرد تسلیم بی‌قیدوشرط در شرایط فعلی است (همان تلفن که توصیه‌می‌شود به ترامپ بکنند)، دومی سرفروبردن یک‌باره در لاک خود است تا ببینیم چه‌پیش‌می‌آید؟ ( مثلا خودداری از پاسخ‌دادن به تهاجم اسرائیل) و سومی آماده‌شدن برای جنگیدن است تا آخرین نفسِ کشور. حکومت ما البته دارد زورش را می‌زند یک راه‌چهارمی را اختراع بکند: سر-در-لاک-فروبردن برای خریدن زمان با هدف جورکردن چیزی برای تاخت‌زدن با تهدید کنونی. فعلا هم بهتر از تهدید به «تغییر دکترین هسته‌ای» از زبان دیپلمات‌های بالاتر از وزیر امور‌خارجه نتوانسته چیزی گیر بیاورد که به دهان طرف مقابل شیرین بیاید.

- طبق‌معمول ما در مقام توصیه به هیچ‌کدام نیستیم. جز این‌که آن‌چه حکومت اکنون پیش‌گرفته و تهدید به کسب سلاح فصیله‌بخش می‌کند بعیداست جواب بدهد. چرایش را پیش‌تر در الفی با عنوان «چرا اصرار بر شروع مذاکره شکست‌خورد؟» گفته‌ایم. خریدن زمان و درواقع اتلاف بیش از اینِ زمان هم سببِ معجزه نخواهدشد. وقت تنگ است و پس‌از پیچ چرخاندن فرمان دیگر فایده‌ای نخواهدداشت.

- خلاص‌شدن از این‌آچمز و گرداب بلا کار همان است که ما را به اینجا کشاند. طبیعی‌است به این85میلیون‌نفر می‌گوییم به گوساله‌ی سامری باورنکنند که مراد نمی‌دهد ولی این را که همه‌شان می‌گویند «کو سیر و عدس؟» نیز نمی‌توانیم نشنیده‌بگیریم. فقط هم سیر و عدس نمی‌خواهند؛ امنیت و صلح و کرامت و ایضاً برق هم می‌خواهند. به‌جای هرکاری منتظر بازگشت موسی و راه برون‌رفتنی می‌مانیم که در دست دارد!

- متن کامل را در instant view و با کلیک روی اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

11 Nov, 11:30


#الف

🏷 نادولت، نامتعادل!

شورای سردبیری:
- در یکی از الف‌های پیشین جامعه‌نو باعنوان «عبور از معضل جانشینی» برای رساندن مقصود مجبورشدیم تعریفی علمی از کلمه‌ی دولت (state) بیاوریم و کیفیات آن را برشماریم. امروز می‌خواهیم در اثبات اینکه جمهوری‌اسلامی ایران یک دولت نیست و کیفیات تبدیل‌شدن به دولت را نیز از دست داده است درمورد کیفیت «حساسیت نسبت به محیط پیرامون و تنظیم روابط خارجی به‌واسطه‌ی دو بازوی دیپلماسی (تجارت) و رویارویی (جنگ)» مشروح‌تر حرف بزنیم.

- عنصر بنیادین این‌کیفیت در یک‌دولت «تعادل ماهوی» است. داشتن تعادل ماهوی یعنی یک‌موجودیت مستقل در طول زمان و با تغییر شرایط پیرامون موقعیت تعادل ایستای خود را تابع تحول نمی‌کند بلکه کیفیاتی دارد که در واکنش به محیط با استفاده از آن‌کیفیات درونی تعادل مطلوبش را حفظ‌می‌کند.

- جمهوری اسلامی از این‌جنبه یکی‌از نامتعادل‌ترین حکومت‌های دنیا است: دولت نیست و به‌سمت دولت‌شدن هم نمی‌رود. می‌توان تعداد زیادی فقدان‌تعادل و نامتوازن‌بودن در دل آن سراغ‌کرد که از فقدان تعادل ماهوی در کلیت وجودش ناشی‌می‌شوند. همه‌ی این‌فقدان‌تعادل‌ها حاصل ته‌نشین‌شدن توهمات ایدئولوژیک حکومت است و فقدان عقل متعارف نیز در عمیق‌شدن آن‌ها موثر است.

- به‌واقع توانایی شیفت بین آن‌چه دیروز وجود داشت و آن‌چه امروز عقل حکم‌می‌کند در حاکمیت جمهوری‌اسلامی غایب است؛ مگر به‌زور! فقدان‌تعادل در ماهیت و پس ذهنیت و رفتارش رسوب یک‌انباشت 45ساله است و یک‌پای نظام را برای دولت‌شدن قطع‌کرده‌است. درعمل حفظ دشمنی ابدی با ایالات‌متحد و اسرائیل، ناچیزشمردن هرخسارت اقتصادی عظیمی در پیشگاه دعاوی عقیدتی و پذیرفتن هرزیان و شکست استراتزیکی به‌قیمت حفظ ظاهر حکومتْ نتایج گریزناپذیر سیستمی است که در مسیر دولت‌شدن پیش‌نمی‌رود.

- درگیری با ایالات‌متحد با ورود آقای‌ترامپ به سمت پایان نمی‌رود؛ درگیری ما با اسرائیل ادامه‌می‌یابد (به‌اصطلاح: «جواب حمله‌ی اخیر را می‌دهیم»)؛ روابطمان با روسیه نامتعارف‌تر خواهدشد؛ مسئولیت‌ناپذیری نظام دربرابر مردم و مشکلات فزاینده‌ی آن‌ها افزایش بیشتری خواهدیافت و رئیس‌جمهوری کنونی در این‌مسیر نابود خواهدشد.
این آخری هزینه‌ی کوچک ما خواهدبود. همان‌طور که در الف پیشین باعنوان «در دل جنگ!» گفته‌ایم بدون شروع جنگْ جنگ‌زده شده‌ایم!

- متن کامل را در instant view و با کلیک روی اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

09 Nov, 11:31


#الف

🏷 در دل جنگ!

🖊 شورای سردبیری:
حتی اگر جنگی کش‌دار حادث‌نشود و کشور در وضعیت جنگی قرارنگیرد کشور ما کم‌کم بیشتر شکل یک‌کشور جنگ‌زده را به خودش می‌گیرد. علتش کیفیاتی است که به‌تدریج بر ابعاد مختلف زندگی ایرانیان حاکم می‌شوند.

بخش و برخی از ویژگی‌های عمومی کشوری جنگ‌زده این است:
در کشور جنگ‌زده کیفیت زندگی ساکنان به‌تدریج اما به‌صورتی فزاینده کاهش‌می‌یابد. علت آن به‌هم‌خوردن سازوکار امور و تغییر ترجیحات در تخصیص منابع است. معمولا میزان کالری دریافتی کاهش‌می‌یابد، وضعیت بهداشت و درمان پس‌می‌رود، آوارگی و بی‌سرپناهی رخ‌می‌دهد و دستیابی به منابع اولیه‌ی گذران زندگی اولویت‌می‌یابد. شاخص‌های کلان در کشور ما از بدترشدن مداوم وضعیت پارامترهای فوق می‌گویند. کمبود پروتئین دریافتی در طبقات پائین و متوسط، تداوم کاهش کیفیت و افزایش هزینه‌ی دریافت خدمات بهداشت و درمان، روند مداوم کاهش کیفیت سکنی از آپارتمان به اتاق و پشت‌بام و کانکس و چادر و کاهش سهم هزینه‌های غیرخوراکی در سبد هزینه‌ی خانوار شرایط جامعه‌ی ما را به‌شکلی‌فزاینده به موقعیت جنگ‌زدگی شبیه می‌سازد.

در شرایط جنگی سهم هزینه‌های نظامی به‌شدت بالامی‌رود تا خرج جنگ فراهم‌شود. سخنان اخیر نماینده‌ی مجلس دایر بر سه‌برابرشدن بودجه‌ی نظامی در ایران تحقق همین در ایران است. جنبه‌ی ترساندن حریف جنگی را دارد اما عوارضش هم انکارناپذیرند.

خدمات عمومی در شرایط جنگ دچار نقصان می‌شوند؛ زیرا سرمایه‌گذاری‌های زیربنایی به‌راحتی فدای انتقال منابع به بخش جنگ می‌شوند. ناتوانی در بهبود وضع حمل‌و‌نقل عمومی یا ساخت نیروگاه‌ها از این‌جمله‌اند. یک مشخصه‌ی عمومی کشور جنگ‌زده کمبود و جیره‌بندی برق است (عراق، لبنان، یمن و...). سخنان اخیر معاون رئیس‌جمهوری درباره‌ی اجبار کشور به پذیرش سهمیه‌بندی خاموشی آغاز ورود به این‌فاز جنگ‌زدگی است که در پوشش شیک «رعایت حال عموم با خودداری از سوزاندن مازوت» جاانداخته‌می‌شود.

امنیت روانی مردم هم در کشورهای جنگ‌زده تابعی‌است از گستردگی و میزان درگیری در جبهه‌های جنگ. در وضعیت کنونی همه‌ی ما در ترس دائم از احتمال بالاگرفتن دامنه‌ی تبادل موشکی به‌سرمی‌بریم و نگران گسترش دامنه‌ی آن ایم.

افزایش مهاجرت در کشورهایی که دچار روند فرسایشی اقتصاد، پس‌رفتن گذران و فقدان امنیت روانی اند طبیعی است. شرایط جنگی هم تشدیدش می‌کند. مهاجرت پرستاران و پزشکان فقط به‌خاطر تفاوت دستمزد در ایران با مقاصد مهاجرت نیست، فقدان امنیت روانی در شرایط ترس از جنگ تشدیدکننده‌ی آن است.

در کشور جنگ‌زده و درگیر در کشمکش خارجی تبلیغات تهییجی برای آماده و به‌صف نگاه‌داشتن جامعه فضای عمومی را تسخیرمی‌کند. درحال‌حاضر هرآن‌چه جامعه به‌واسطه‌ی تریبون‌های عمومی از دستگاه تبلیعات حکومت می‌شنود به‌گونه‌ای به آماده‌شدن برای جنگ، برای فداکاری و تحمل دشواری ارتباط دارد. درگیرکردن ذهن جامعه به‌این‌طریق آن را در هراس دائمی و میل به ذخیره‌ی مواد غذایی و مصرف بیشتر و رفتار خودخواهانه غرق می‌کند و انتظام طبیعی یگانگی ملی را به‌هم‌می‌زند.

در کشور جنگ‌زده یک‌جریان دائم گریز از قلمرو و پناه‌بردن به مناطق امن وجوددارد. گریز از خدمت سربازی در جایی که اجباری است، به‌دربردن سرمایه و اطمینان‌یافتن از داشتن مکان امن در کشورهای همسایه از روندهای معمول در وضعیت جنگی است. حکومت ایران دهه‌هاست کشور را در این‌موقعیت ذهنی قرارداده و در یک‌سال‌گذشته این‌روند تشدیدشده‌است. افزایش خانه خریدن ایرانیان در کشورهای همسایه تشدید میل به داشتن پناهگاه و بیرون‌بردن سرمایه است.

ترمیم کنترل‌شده‌ی عرصه‌ی سیاست داخلی و تلاش برای مدیریت رقابت و تعارض درون حکومتی و درعین‌حال درهم‌کوبیدن منتقدان و مخالفان از وجوه دیگر کشورهای درحال جنگ است. اجازه‌دادن به آقای‌خاتمی برای سفر به زادگاه و خوش‌و‌بش با مردم در خیابان‌های یزد، تریبون‌دادن به علی لاریجانی در تلویزیون، مختارکردن پزشکیان به انتخاب استاندار سنی‌مذهب و اقدامات مشابه، نمایش ترمیم سیاسی برای افزایش مقاومت در درگیری فزاینده‌ی خارجی است. کاریکاتوری است، اما نشانه‌ی سُریدن کشور به سمت افزایش تنش خارجی و جنگ هم است. تکمیل‌کننده‌ی این‌تصویر افزایش احضار و به‌زندان‌بردن مخالفان، لغو قرارهای آزادی به‌قید وثیقه و گشودن پرونده‌ی تازه برای متهمان و زندانیان سیاسی است.

همه‌ی این نشانه‌ها و تغییر رفتارها چه در حکومت و چه در جامعه‌ای که بدترشدن وضعش را از مرحله‌ی داشتن حکومت ناکارا و فاسد به مرحله‌ی بی‌مسئولیت‌شدن حکومت در اثر وقوع یک‌جنگ فراگیر احساس‌می‌کند، در فروپاشی بیشتر جامعه‌ی ما موثر اند. عصبیت رفتار، خطای تشخیص و خودخواهی ناآگاهانه جامعه را مریض و مستعد فروپاشی اخلاقی می‌کند. شیوع دیدگاه‌های افراطی درباره‌ی افاغنه تا حد پیشنهاد عقیم‌کردن زنان افغان یک نمونه‌ی همین روند سقوط است.

🆔@jameeno

جامعه نو

07 Nov, 11:30


#الف

🏷 ایران؛ بازنده‌ی شطرنج قدرت در خاورمیانه!

🖊شورای سردبیری:
- متن حاضر برای آن فراهم‌شده که برخی ملاحظات را درمورد برداشت‌های آکادمیک اخیر از سوی «آرش رئیسی‌نژاد» در کتاب «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه» و توضیحات تکمیلی ایشان، در باب جایگاه و رفتار شاه ایران در دو دهه‌ی چهل و پنجاه و بازتاب‌شان در زمانه‌ی‌کنونی مطرح و احیانا اصلاح‌کند. درواقع می‌خواهیم ببینیم رفتار حکومت ایران از منظر نیازهای ژئوپولیتیک غربی و به‌ویژه ایالات‌متحد و بریتانیا تا چه‌حد براساس منافع منطقه‌ای آن‌ها صورت‌گرفته و چقدر برمبنای منافع و امنیت‌ملی ایران و حتی خودمحوری شاه ایران و بلندپروازی‌اش بوده‌است.

- این پدیده‌ی خطرناکی است که یک‌محقق با استخدام مبانی تاریخی غیرمرتبط سیاستی را که درستی‌اش در دوران‌پهلوی هم اثبات‌نشده در دوران ویران‌شدن کشور توسط جمهوری‌اسلامی تمجید و ترویج‌کند. متأسفانه کارکرد عملی و امروزی و نتیجه‌ی محتوای نظریات آقای رئیسی‌نژاد چنین‌است: سیاست حکومت ایران با این‌عنوان که می‌باید در سوریه بجنگیم تا جنگ به مرزهایمان نکشد سیاستی درست و بر مبنای نیازهای استراتژیک حفظ امنت‌ملی ایران است.

- به‌زعم‌ما سیاست جمهوری‌اسلامی در نپذیرفتن دوفاکتوی رژیم‌های عرب منطقه: غلط؛ دینی‌کردن منازعه‌ی فلسطین: اشتباه؛ حمایت از «هرمخالفی» در کشورهای همسایه و تشکیل لشگر از آن‌مخالفان: حماقت؛ اتکای بدون‌تفکر به ظرفیت‌های مادی موجود در سال۵۷: سوء‌برداشت؛ عدم درک نیاز ایران به درپیش‌گرفتن سیاست بی‌طرفی مثبت دربرابر قدرت‌ها و منازعات منطقه: خطای راهبردی بود. ایران تحویل‌شده به گروه روحانیون نیاز به برون‌گرایی کنترل‌شده، حفط فاصله از منازعات منطقه‌ای و درون‌گرایی مبتنی بر تقویت قوای مادی و دفاع مرزی داشت. ما آن را تحت‌عنوان «استراتژی #خارپشت» فرمول‌بندی‌کرده‌ایم (تشریح آن در کانال قابل‌جستجو است). نرفتن از این‌مسیر همچون راهی که  هندوستان درپیش‌گرفت مسبب وضعیت کنونی افتضاح و وخیم ماست. درست‌است که درستی آن‌مسیر و رویکرد را هم نمی‌شد تضمین‌کرد و دیکته‌ی نانوشته غلط ندارد، اما سیاست‌های فعلی، یعنی این‌دیکته‌ی نوشته‌شده  هم حتی  یک‌کلمه درست ندارد: امنیت‌ملی ایران زدوده‌شده و میهن‌مان در شرف له‌شدن و حتی تکه‌تکه‌شدن است!

- متن کامل را در instant view و با کلیک روی اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

05 Nov, 11:30


#در_کرانه_روز

🏷دیوانه‌ی علوم‌تحقیقات!

دعاوی مختلف را درباره‌ی علت حرکت دانشجوی مشهورشده به «دختر علوم‌تحقیقات» شنیدیم. اجزای حکومت مدعی‌شده‌اند که این‌زن دیوانه و شیزوفرن بوده‌است. فرض که این‌ادعا را هم بپذیریم و از حکومت هم به‌خاطر این‌تشخیص رهایی‌بخش‌اش متشکر باشیم! پس باید دو نکته‌ی مهم را بگوییم:

۱- چون این‌زن بیمار است و ناآگاه به معنی رفتارش پس مجرم نیست. نمی‌باید هرچه‌زودتر بازداشتش را لغوکنند و مسئولیت ضبط و تیمار او را به خانواده‌اش وابگذارند؟

۲- حکومت می‌باید از عقلایش بخواهد درباره‌ی این‌پرسش بیاندیشند که چرا این‌«دیوانه» این‌کار خاص را کرد؟ مجانین هزار کار وحشتناک توانندکرد: می‌توانند وسط خیابان دراز بکشند و راه را ببندند، به شیشه‌ی مغازه‌ها سنگ‌بزنند، زباله بجوند، وسط میدان بزنند زیر آواز و... ممکن است پاسخ عقلای حکومت این باشد که تشکیلات به‌اصطلاح فرهنگی و آموزشی حکومت چنان‌رفتار وحشتناکی درمورد زنان این‌کشور و در برخورد با آنان کرده که «دیوانه»ها را هم دیوانه کرده‌است؟
ممکن است از خودشان بپرسند چرا هر«عاقل» کاری را که این«دیوانه» کرده می‌بیند بلافاصله تصورمی‌کند ناشی از عصیان در برابر فشار مدیران نادان حکومت است و کاملا باورمی‌کند یک‌اقدام اعتراضی رادیکال و کاملا حساب‌شده‌ی سیاسی است؟

🆔@jameeno

جامعه نو

04 Nov, 11:29


🏷 تقاضای جامعه‌نو از همراهان همیشگی: افغانستان و افغان‌ها

شما بیش از دیگران نظر گروه جامعه‌نو را در مسئله‌ی افغانستان و افاغنه می‌دانید؛ چون در این‌مورد بسیار نوشته‌ایم. بیش و پیش‌از دیگران به‌هنگام تدارک ایالات‌متحد برای تحویل افغانستان به طالبان اعلام‌خطرکردیم و پیش‌از دیگران گفتیم افغانان نه به‌خاطر خودشان که اشخاص زحمتکش و شرافتمندی‌اند، بلکه به‌خاطر حکومت مستقر در کشورشان می‌باید از ایران خارج شوند. حکومت مستقر در افغانستان پیش‌بینی‌ناپذیر، مشکوک و به واسطه‌ی وابستگانِ پرسه‌زنش در خیابان‌های ما حامل احتمالاتی خطرناک برای کشور ما است.
گفتیم مقصرِ حضور بی‌حساب آنان طمع‌ورزی کارفرمایان ایرانی و اهداف امنیتی حکومت است و گفتیم کارگر زحمتکش افغان تعطیلات ندارد و در خیابان پرسه‌نمی‌زند و اففانستانی‌های سرگردان در خیابان‌های ایران نه کارگر و نه توریست اند و مصلحت‌است کسی از آنان در ایران نماند.

اما این را هم گفتیم که این‌امر اقتضای مصلحتی خارج و دور از رفتار نژادپرستانه یا بیگانه‌هراسانه است و می‌باید کرامت و احترام افغان‌ها در هنگام نفی‌حضورشان در ایران حفظ‌شود. از ایرانیان که بزرگ‌منش، بخشنده، مظلوم‌نواز و غریب‌نواز و صاحب‌تمدن اند، هیچ‌گاه نژادپرست نبوده‌اند و به اخلاق و منش کورش افتخارمی‌کنند، انتطارمی‌رود موضوع نفی‌حضور افاغنه را در کشورمان را با حکومت حل‌کنند نه با برخورد خارج از حدود اخلاقی، انسانی و مروت ایرانی با شهروندان غالبا بی‌پناه افغانستانی.
می‌باید به حکومت فشارآورد که این‌گروهِ فعلا و به‌دلایل امنیتیِ ناشی‌از سلطه‌ی طالبان بر افغانستان از ایران بروند، اما دربرابر ناملایمات ناشی‌از حضور آنها هم می‌باید صبر پیشه‌کرد تا اصول اخلاقی و هویت سهل‌گیر و تکثرپذیر ایرانی خدشه‌دارنشود.
ممکن‌است اشخاصی از دو سو و به‌عمد اعمالی نادرست و تنفرانگیز را مرتکب‌شوند و بر آن‌جرقه‌‌ی نفرت بنزین بپاشند و آن‌شود که هیچ‌کدام از ما بدان راضی نیستیم.

از شما خواننده‌ی همراه انتظار داریم به‌عنوان بخشی‌از وظیفه‌ی ملی در انتشار مجدد و ترویج تحلیل‌ها و راهنمایی‌های پیشین جامعه‌نو در این‌باب بکوشید؛ با اشخاص موثر و اطرافیان خود درمورد این‌مسئله گفتگوکنید. شاید به‌کمک‌یکدیگر بتوانیم از پدیدآمدن حوادث ناخوشایند جلوگیری‌کنیم.

🆔@jameeno

جامعه نو

02 Nov, 11:29


#در_کرانه_روز

🏷 راه و بی‌راهه!

🖊 شورای سردبیری:
نیویورک‌تایمز و یکی-دو منبع دیگر خبرداده‌اند که پس‌از ارزیابی شدت زیان‌های وارده دستور به تلافی حمله‌ی اخیر اسرائیل داده‌شده‌است. شاید این‌خبر راست باشد. حواشی دیگری هم مثل انجام تلافی از خاک عراق دارد که فعلاً از آن‌ها می‌گذریم.
اگر خبر راست باشد و چنین‌قراری داشته‌باشیم لابد حواس‌مان هم هست که این‌تلافی را نه در زمین عراق که در زمین و زمینه‌ی دیگری می‌باید انجام‌داد. درواقع می‌باید زمین بازی را عوض‌کرد و از میز پینگ‌پنگ موشکی به نه حتی پیست دو-و-میدانی که به میز شطرنج رفت.
ضربه‌ای که خورده‌ایم و گویا «نمی‌باید آن را کوچک‌شمرد» بی‌دفاع‌کردن آسمان کشور بوده‌است و می‌باید پیام و نتایج آن را بگیریم: مرحله‌ی بعدی هم درکار خواهدبود؛ و باز مرحله‌ی دیگر. چنان‌که قبلاً گفته‌ایم: گریبان ایران را رهانخواهندکرد! طرف مقابل اسرائیل نیست؛ پنتاگون است و برای آن‌ها این یک‌زدوخورد نیست؛ یک‌نقشه‌ی درازمدت و حوصله‌طلب است.

آئین جنگ، جنگ و گریز است! آن‌که بی‌پروا می‌جنگد و پیش‌می‌رود عاقبت به دام محاصره می‌افتد. حتی اگر پاسخ این‌پرسش که «آیا همچنان گریزی از رویارویی هست؟» دیگر منفی باشد، می‌باید با دادن اندکی‌غرور، زمان بخریم!

ملاحظاتی هست:
۱- چتر هیچ معاهده‌ی دفاع متقابلی که با دوست‌مان روسیه یا هرقدرت دیگری ببندیم تقابل ایران و اسرائیل را دربرنمی‌گیرد و شامل‌نمی‌شود. ما حتی شک‌داریم روسیه دربرابر تهاجم طالبان به ما گوش آن را بپیچاند. این به‌خاطر بددلی به روسیه نیست؛ به‌خاطر شرایط پیچیده‌ی وابستگی‌های متقابل چندلایه‌ی جهان است: «ما» فقط یک‌هدف متعالی و نهایی داریم و آن پیروزی بر دشمنانی است که ساخته و پرداخته‌ایم؛ اما برای دیگران لایه‌های بسیارمهم‌ترِ باقی‌ماندن دروابستگیِ متقابل اقتصادی، حفظ توازن‌های چندمحوره‌ی امنیت‌ملی و البته برنامه‌های توسعه‌ی داخلی‌شان برای افزایش توان‌شان به‌عنوان هدف وجوددارند که تحرکات بین‌المللی آن‌ها و عمل به پیمان‌های دوجانبه را مشروط-در-مشروط می‌سازد. بنابراین می‌باید به‌طریقی گام‌نهیم که پیمان‌های دفاع متقابل وزن اصلی را در محاسباتمان پیدانکند. اگر این‌توصیه‌ی کلی را به مسائل روز ربط‌دهیم می‌باید بگوییم پزشکیان از سفر به روسیه هیچ امتیاز چشمگیر تضمینی درمورد مشکلات امنیت‌ملی ایران با خودش نخواهدآورد. مشکلات بیشتر؟ شاید!

۲- ما به‌دلایل نامعلوم نیاز به توازن را هم در روابط بین‌المللی مانند نیاز به کاهش تعداد دشمنان فراموش‌کرده‌ایم. حتی اگر در اواخر دهه‌ی‌پنجاه به کشورهای غیرمتعهد نپیوسته‌بودیم با با پایان جنگ سرد و دوقطبی‌نماندن جهان می‌بایست موازنه‌ی «نه شرقی و نه غربی» را به توازن مثبت تغییر می‌دادیم. این‌فراموشی هزینه دارد. می‌باید آن را بپردازیم و تعاملات‌مان را اصلاح‌کنیم. درحالی‌که اسرائیل به‌نیابت از پنتاگون با ایران روبرومی‌شود پشت ما به مثلا زرادخانه‌ی پیمان ورشو گرم نیست! این‌جنگ نیابتی را می‌باید باشجاعت پایان‌داد. در زمان اوباما امکان کم‌هزینه‌ی آن پدیدآمد، دچار غرور بودیم و دچار به ترامپ شدیم. بعداز انتخابات آمریکا می‌باید چرتکه‌بیندازیم که هزینه‌ی آن‌غرور چقدرمی‌شود.
اگر کسی ارزیابی ما را بخواهد می‌گوییم هنوز در مرحله‌ای نیستیم که ثمنی به‌قدر لیبی سال2003 برعهده‌مان باشد. این هنوز امتیاز ماست. بهتر است آن‌خط‌مشی را که ولایتی اخیراً [به‌هردلیلی] به‌زبان‌آورده (که «به‌دنبال تعریف مجدد موازنه با دیگرکشور‌های غربی یا شرقی و جهان‌سومی‌ایم») به‌طورجدی درپیش‌بگیریم. از پینگ‌پنگ با اسرائیل خیلی‌واجب‌تر است!

۳- بعداز پرداخت آن‌هزینه ما همچنان نوکر و وابسته‌ی ایالات‌متحد نخواهیم‌بود. کماکان همان‌کشور مستقل بعداز سال57 می‌مانیم اما رفتار محیط پیرامون با ما متوازن‌تر می‌شود. معنی این‌توازن را بازنمی‌کنیم؛ اما تاثیرش این‌است‌که حتی با قدرتی که الان داریم فضای سوءظن و بیم بین ما و کل منطقه جایش را به آرامش‌خیال و نشستن بر صندلی برادر بزرگتر می‌دهد. نمایش توانایی‌های تهاجمی در صحنه‌ی عمل طی سلاح‌فروشی‌های دوسال‌اخیر و درگیری‌های ماه‌های اخیر اکنون می‌تواند پشتوانه‌ی برقرارساختن آن‌توازن باشد؛ البته اگر ضربه‌ی اخیر به اسرائیل آخرین‌پرده‌ی این‌نمایش بوده‌باشد. همین‌قدرش هم بیش‌ازکافی است؛ تا نهایت حد ممکن خود را به پرتگاه نزدیک‌کرده‌ایم و بر لبه‌ی پرتگاه برداشتن هرگامی به پیش اضافی است! حالا زمان انتخاب است: ایران بین تداوم چرخه‌ی تضعیف یا برگشتن روی ریل عادی‌سازی وضعیت انتخاب‌خواهدکرد.

حرف‌آخر این‌که آن ابتکارعملی که فردای انتخابات ایالات‌متحد عرضه‌کنیم پل عبور از وضعیت حاضر و پرتگاهی که به لبه‌اش رسیده‌ایم خواهدبود؛ هم ازنظر سیاسی و هم ازجنبه‌ی اصلاح و کنترل فضای ذهنی مجموعه‌ی ساکنان کشور از عامی و عارف و ازجمله این «عشق‌جنگ‌های جنگ ندیده».

🆔@jameeno

جامعه نو

02 Nov, 10:59


‌‌‌‌‌نشر نی برگزار می‌کند:
کتاب مقدس، ادبیات، مطالعات ادیان
به‌مناسبت پایان ترجمه‌ی «کتاب مقدس» به‌قلم پیروز سیار

با حضور:
هوشنگ رهنما
شهرام پازوکی
شاپور اعتماد
آلاء وحیدنیا
پیروز سیار

زمان: دوشنبه ۱۴ آبان‌ماه، ساعت ۱۸
مکان: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰، ساختمان نشر نی، طبقه‌ی پنجم

ورود برای عموم آزاد است.

اطلاعات بیشتر در: @neypub

جامعه نو

29 Oct, 11:29


#در_کرانه_روز

🏷 فشار عوام و مسیر مصدق!

دچارشدن را به «دنباله‌روی از خواست جمعیت» از مدت‌ها پیش به‌عنوان گرفتاری و نقطه‌ضعف رهبران در ایران شمرده‌اند. رامش سنگوی در کتاب خود به‌نام «شاه ایران» در سال 1968 این‌نقطه‌ضعف را درمورد دکترمصدق تشخیص‌داده و نوشته‌بود:
مصدق حامیان خود را با رویای یک‌ایران عاری‌از نفوذ خارجی به‌وجدآورد، اما به‌زودی اسیر خواست جمعیت شد که عامل‌اصلی تصمیم‌گیری سیاست در ایران است. در‌چنین‌شرایطی هرموفقیتی فقط مطالبات جدید پدیدمی‌آورد و کسی نمی‌تواند خلاف آن را درپیش‌بگیرد...

این‌مشکل هنوز هم وجوددارد. حکومت نیروهایی را (غالبا برای خنثی‌کردن یا سرکوب رقیب سیاسی) از شیشه درآورده و حالا خودش گیر آن‌ها افتاده و نمی‌تواند دربرابر تمایلاتشان مقاومت‌کند. در داستان تبادل موشکی پینگ‌پنگی‌اش با اسرائیل درحال دچارشدن به این‌بلّیه است. یک نیروی باورمند (آلوده به تعدادی ناکس) فشار تلافی می‌آورند و چه‌بسا تعجیل‌نکردن صدای آن‌ها را بلندتر هم بکند. عناصر این‌گروه پایداری و تکروهای فرصت‌طلب که روی اجاق حکومت حلیم خودشان را می‌پزند در این‌زمره‌اند.

در دوران ملی‌شدن صنعت‌نفت کسانی (به‌درست یا غلط) فکرمی‌کردند واسطگی آمریکا را بپذیریم و به توافق مقبولی با انگلیسی‌ها برسیم. اما کسی جرات‌نکرد کلمه‌ای با مضمون سازش یا کنارآمدن یا کاهش فشار به انگلیس به‌زبان‌بیاورد. اگر می‌گفت همه‌ی آن‌جمعیت به‌هیجان‌آورده‌شده او را خائن می‌خواندند. خود مصدق هم نمی‌توانست جلوی این‌روند را بگیرد. الان در همان‌مسیریم.

شجاعت می‌خواهد الان کسی در آن‌بالا به‌عقل و درایت فرمان را به‌سوی دیگر بچرخاند و راه دیگری بجوید.

🆔@jameeno

جامعه نو

26 Oct, 06:28


#در_کرانه_روز

🏷 بن‌بست و مسیر دررو!

۱- ما از چندساعت‌پیش وارد بن‌بستی شده‌ایم که تنها یک‌راه خروج دارد. تصمیم برای پیچیدن در این‌کوچه زمانی بود که فکرکردیم با تهدید توسعه‌ی درگیری به خلیج فارس می‌توانیم جلوی واردشدن ضربه را بگیریم. الان اگر بخواهیم تصمیم‌بگیریم می‌بینیم که خلیج‌فارس یک بن‌بست است و ایران بیش‌از هرکس دیگری به آرام‌بودن خلیج‌فارس و دریای عمان نیاز دارد و اسرائیل به پرآشوب‌کردن آن. ما نمی‌توانیم شروع‌کننده پرتاب جرقه به آن‌سوی این‌خلیج باشیم. این را هرعقل متوسطی درک‌می‌کند که چرا، ولی همواره امکان‌دارد سوء‌محاسبه یا تصمیم یک‌نفوذی این‌جرقه را به آن‌سو پرتاب‌کند. حکومت می‌باید هشیار باشد.

۲- برگشت از این‌بن‌بست هم معادل است با ادامه‌ی مسیر مستقیم: تبادل آتش موشکی! آن‌چه آن را قبلا پینگ‌پنگ موشکی نامیدیم الگوی جنگ مدل قرن‌بیست‌ویک است که به‌روش کلاسیک خاص این قرن (فناوری ترکیبی) تبدیل‌خواهدشد و ما و رژیم‌اشغال‌گر و اوکراین و روسیه نوعی موش‌آزمایشگاهی آن خواهیم‌بود: پنتاگون مدیر این‌آزمایشگاه است و همه‌ی تجربه‌های آن را برای آسان‌کردن سلطه بر جهان انبارمی‌کند. کشور خود را به آزمایشگاه تبدیل‌نکنیم.

۳- ما قبلا گفته‌ایم نتایج این‌پینگ‌پنگ به‌هرحال به نفع ایران نخواهدبود و این‌بازی در سه‌راند تمام‌می‌شود. نمی‌بایست وارد بازی می‌شدیم و بهتراست در پایان راند دو کناربکشیم و ادامه‌ندهیم.

۴- حیف‌شد آن‌آرمان زیبای پشتیبانی روشنفکران و مبارزان دهه‌ی‌ پنجاه و شصت میلادی برای برگشتن فلسطینیان به وطنشان. اینک می‌رود که کاملا به جنگ ایرانیان و یهودیان تبدیل‌شود. نزاع نامفهوم و جنگ خباثت‌آمیزی است: گامی است در مسیر ذلیل‌شدن ایران ازجانب سرمایه‌داری جهانی. البته اگر قصدی برای تجزیه هم درکارنباشد.

۵- ارزیابی ما این‌است که گریبان ایران را رهانخواهندکرد و بازیگران جدیدی نیز وارد بازی می‌شوند. این ارزیابی درست بود که تور دیپلماتیک منطقه‌ای اخیر بی‌ثمر خواهدبود. به مصلحت ماست که اگر بتوانیم پیشاپیش با آن بازیگران وارد دیالوگ شویم.

🆔@jameeno

جامعه نو

24 Oct, 11:29


#الف

🏷 استراتژی شکستن نعل اسب!

🖊 شورای سردبیری:
درگیری اخیر میان جمهوری‌اسلامی و رژیم اسرائیل و این نقطه‌عطفی که اکنون در نزاع درازآمده‌شان پیش‌آمده درواقع نبرد خالص‌ترین (بخوانید: افراطی‌ترین) نمایندگان و در-صافی-مانده‌های دو ایدئولوژی آخرالزمانی است؛ فالانژهایی که چون به‌شدت افراطی‌اند، پس نیمه‌عمر کوتاهی هم دارند: به‌قدر عمر نور یک منور شلیک‌شده در میدان جنگ فرصت دارند برای تمام‌کردن کار طرف‌مقابل و زنده‌ماندن!

استراتژی هردو طرف درگیری هم بیش‌وکم یکی است -هرچند قدرتشان یکسان نباشد: از-نفس-انداختن طرف‌مقابل در آستانه‌ی پیداشدن اولویت‌های تازه و رویارویی‌اش با مسائل جدی و یا بحران‌های داخلی خودش؛ تا زمان مواجهه با آن مسائل که رسید خسته و زخمی باشد و خالی از رمق برای حل آن‌ها؛ تا از پابیفتد.

در انتهای این کوچه چه در انتظار ماست؟

چاره‌ی جُستن از این چنبر چیست؟


- ادامه‌ی مطلب متن کامل را در instant view و با کلیک روی اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

20 Oct, 11:30


#الف

🏷 نقطه‌ی قرمز!

🖊 شورای سردبیری:
مجموعه‌ی علائم قابل‌روئیت نشان از وجود یک‌نیت پنهانی استراتژیک در خلیج‌فارس و اجرای تجدیدنظرشده‌ی طرحی قدیمی می‌دهند. احتمال‌دارد تاخیر در عملیات انتقامی اسرائیل، کنفرانس بی‌مقدمه و ‌بی‌سابقه‌ی اعراب و اروپائیان و اعلامیه‌ی غیرمنتظره‌اش با مفاد رادیکال و تازه درباره‌ی جزایر سه‌گانه‌ی ایرانی در تنگه‌ی هرمز و تهدید معمول بستن تنگه‌ی هرمز از سوی منابع مشکوک داخلی، اجزای طرح اشغال نظامی جزایر توسط ترکیبی از کشورهای دور از دسترس ایران، به‌بهانه‌ی جلوگیری از بسته‌شدن تنگه و حفظ امنیت عبور نفت باشد.
چنین اقدامی ایران را از نظر واکنش دچار وضعیت آچمز خواهدکرد: حمله به پایگاه‌های آمریکا در قطر، کویت، بحرین، عربستان، امارات و عمان به‌معنی به‌میان‌کشیدن جبهه‌ای از این کشورها به رویارویی با ایران خواهدبود؛ به‌ویژه امارات را از زیر ضربه‌ی ایران خارج‌خواهدکرد؛ چون امارات هم در اعتراض به اشغال جزایر با ایران همراهی تاکتیکی خواهدکرد.
نتایج درازمدت این‌طرح نیز قطعی‌کردن روند تعیین‌تکلیف جزایر در سازوکاری خارج از اراده‌ی ایران و مطابق میل دشمنانش خواهدبود، هرچند آمریکا و انگلیس به‌عنوان مجریان روکار این طرح اعلام‌خواهندکرد به مسئله‌ی مالکیت این جزایر داخل‌نمی‌شوند و اشغال موقت و به‌منظور تضمین سلامت عبور نفت است. اخیرا منابعی سخن از طرح اشغال جزیره‌ی خارک کرده‌اند که آشکار است یک طرح فریب برای ارائه‌ی اطلاعات غلط است.
اجرای طرح یادشده خارج از حوزه‌ی رقابت‌های درونی و احزاب آمریکا و امری بیشتر پنتاگونی (منافع و برنامه‌های کلان ایالات‌متحد) است و بهترین زمان اجرای آن بلافاصله پس‌از انتخابات آمریکا است.
روندهایی فرعی می‌تواند زمینه‌ساز اجرای کم‌دردسر چنین طرح‌های اشغال‌گرانه‌ای باشد. به‌وضوح از نقش پیش‌گیرانه‌ی سازمان‌ملل در چنین‌مواردی کاسته شده‌است و در معامله‌کده‌ی شورای‌امنیت چین و روسیه توسط دو مسئله تایوان و اوکراین قابل‌کنترل شده‌اند. امتناع آشکار ایالات‌متحد از ورود به مذاکره با ایران (که در شرایط تبلیغات انتخاباتی کار مثبتی نیست) نیز باید با همین پیش‌فرض ارزیابی شود.
اگر چنین باشد درهای دیپلماسی که تنها راه مقابله با چنین وضعیتی است پیشاپیش به‌روی کشور بسته شده‌است. از دوسفر اخیر وزیرخارجه این‌نتیجه قابل‌درک است که ایران حرف و هدف مشترکی با هیچ‌یک از کشورهایی که ازشان بازدید شد، حتی با سوریه، ندارد.
تک‌افتادگی دیپلماتیک نتایج وخیمی برای ایران خواهدداشت. سوابق تاریخی از دقیقا یک‌قرن‌پیش (مجمع بین‌الملل پس‌از جنگ‌جهانی اول) نشان‌می‌دهد تک‌افتادگی دیپلماتیک ایران را معمولا به موقعیت وخیم دچارمی‌کند. در جنگ عراق این موقعیت پس‌از صدور قطع‌نامه‌ی 598 آن‌قدر وخیم شد که جز کشور خریدنی و ارزان‌قیمت بورکینافاسو هیچ‌کشوری حاضر به ملاقات سیاسی و صدور اعلامیه‌ی مشترک با ایران نبود.
آخرین فرصت استفاده از موقعیت تجدیدنظر در سیاست‌های منتهی به تک‌افتادگی دیپلماتیک کنونی دوران ظهور ناگهانی داعش در عراق و سوریه و امکان معامله‌ی ماندگار با جبهه‌ی ایالات‌متحد (هنگام کمک به آن) بود که غرور کاذبِ در مشت‌داشتن افسارها در عراق و سوریه و توهم میدان‌داری و خائن‌بودن دیپلمات‌ها موقعیت ایران را برای تغییر فرمان سیاست‌خارجی از بین برد. امید به این‌که بتوان این روند را بدون دریافت یک‌ضربه و به‌دنبال‌آن یک جام زهر معکوس‌کرد حداقل در چشم‌انداز پیش‌روی ما نیست.
شرط عقل در وضعیت جنگی یا بلافاصله-پیشاجنگی آماده‌شدن برای بدبینانه‌ترین موقعیت ممکن است. در چنین‌موقعیتی امکان تجدیدنظر علنی بدون هزینه‌ی سنگین در سیاست‌های شکست‌خورده وجودندارد و امکان موفقیت تغییر سو و جهت با معاملات پنهانی نیز کم است؛ اما به‌شرط پذیرش از سوی طرف‌مقابل تنها راه عاقلانه گریز از موقعیت بدخیم است. مثال تاریخی آن جنگ ویتنام است. ویتنامی‌ها در سال 1965 به آمریکا پیشنهاد شروع مذاکره دادند، اما غرور آمریکایی‌ها و توهم دست‌برتر باعث بی‌اعتنایی آن‌ها و ادامه جنگ شد. در سال 1972 که حاضر به مذاکره شدند شکست نظامی خود را آشکارکردند و دربرابر چشم جهان در پاریس به مذاکره علنی و قبول اشتباه و شکست در جنگ دچارشدند؛ اما سه‌سال پیش از آن خودشان مخفیانه تقاضای مذاکره کرده و آن را انجام‌داده‌بودند. شاید ما درحال رفتن به چنین‌نقطه‌ای و رسیدن به نوعی عمل قهرمانانه برای اجتناب از جنگ ایم. گریز به‌موقع از خویش و رسیدن به این‌نقطه عطف شجاعتی فراتر از شجاعت به جنگ فرستادن جوانان می‌خواهد!

🆔@jameeno

جامعه نو

20 Oct, 11:01


‌نشر نی برگزار می‌کند:
جلسه‌ی نقد و بررسی مجموعه داستان «دوستی با گراز»
نوشته‌ی نگار داودی

با حضور:
فرناز شهیدثالث
علی مسعودی‌نیا
و نویسنده

زمان: دوشنبه ۳۰ مهرماه، ساعت ۱۸
مکان: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰، ساختمان نشر نی، طبقه‌ی پنجم

اطلاعات بیشتر در: @neypub

جامعه نو

20 Oct, 02:30


#در_کرانه_روز

🏷 صبر نکن؛ کاپشن را بپوش!


وقتی دولتی می‌افتد به گدایی مداوم صبر از مردم یعنی یک چیزی در تنظیم روابط عوامل درگیر در مسائل درست کارنکرده و یا محاسباتی از اول درست نبوده‌است.

به زبان ملایم اگر بگوئیم، دولت آقای‌پزشکیان در چند موضوع درحال فرصت‌خریدن و تقاضای صبر است که عاقبت خوش ندارند: در قضیه‌ی فیلترینگ صبر می‌طلبد درحالی‌که قضیه‌ی اعمال آن کاملا سیاسی است و نه حقوقی: مثلا در مورد تلگرام یک قاضی، که بعداً شد «قاضی فاسد»، به‌دقیقه‌ای با دوخط حکم آن را به اشاره‌ی کسی در آن‌بالا شروع‌کرده؛ بنابراین چیزی‌که یک‌شبه آمده می‌باید یک‌شبه هم می‌رفت. نرفته؛ پس پزشکیان درحال واپس‌رفتن در این‌زمینه است!

در قضیه‌ی رفع مزاحمت حکومت از زنان درحال مقاومت در برابر یک‌مصوبه‌ی به‌اصطلاح قانونی است درحالی‌که بنیان مزاحمت بر زنان غیرعقلی و یک‌تمایل سیاسی صرف و [اخیراً] پوشیده در یک‌مصوبه سست متناقض است و دولت به‌نمایندگی از رأی‌دهندگان می‌باید در مورد آن تهاجمی عمل‌کند و نه با صبر و امتناع ناامیدانه در برابر ابلاغ آن مصوبه؛ که اجزای حکومت با و بی مصوبه درحال ایجاد مزاحمت برای زنان اند.

درواقع اعمال و رفع هردو مزاحمت حاصل تصمیم سیاسی در رأس است؛ پس می‌باید فشار ببیند تا تصمیم سیاسی غلط را تغییر دهد. دولت پزشکیان نمی‌باید با تقاضای صبر خود را به تدریج در سوی آن‌تصمیم‌های سیاسی غلط قرار دهد.

موردسوم از عقب‌نشینی ناموجه پزشکیان در موضوع شفافیت است. «ساخت‌وپاخت» در امور اقتصادی مربوط به دولت و نهادهای عمومی ادامه‌دارد و تنها مورد شفاف سخنان سخنگوی‌دولت است که به بازنشسته‌ها و اقشار تحت‌فشار تلویحاً می‌گوید «دلمان برای شما می‌سوزد ولی منبعی برای بهبود زندگی‌تان نداریم».

فعلا در این‌فضای سلطه‌ی اهریمن جنگ و بوی خون و هل‌من‌مبارز انتظاری از پزشکیان نداریم که فرمان سیاست‌خارجی را بپیچاند؛ چون از او برنمی‌آید. ولی برای مواردی که ذکرشد بهتر است صبرنکند و به‌جای کت‌وشلوار همان کاپشن را بپوشد.

انبار صبری که دارید برای بیشترشدن گشادش می‌کنید یک‌روز مثل سیلوی کود شیمیایی ظاهراً بی‌خطر که به‌جرقه‌ای کود را به ماده‌ی‌منفجره تبدیل‌می‌کند خواهدترکید. صبر می‌تواند به خشم تبدیل شود!

🆔@jameeno

جامعه نو

19 Oct, 13:00


#در_کرانه_روز

🏷 شجاعت!


سربازانی که در دفاع از کشور و خانه و مردم خود از جنگ نمی‌ترسند و با مرگ روبرومی‌شوند شجاعِ مطلق اند. شجاعت یک رهبر در روبروشدن با مرگ و یا استقبال از آن بیشتر از شجاعت سربازانش نیست. سرداران بسیاری همراه سربازان خود جنگیده و کشته‌شده‌اند و مخبطانی چون هیتلر و گورینگ هم آگاهانه و مختار به استقبال مرگ رفته‌اند. شجاعت رهبران را با میزان حفاظتی که از مردم خود کرده‌اند می‌باید سنجید. از این‌رو شجاعت سردار به‌خون‌غلتیده در جبهه‌ی نبرد با شجاعت سرداری قابل‌قیاس است که سرافکندگی شکست را می‌پذیرد و تسلیم می‌شود تا جوانان کمتری کشته‌شوند. ژنرال پائولوس در جنگ‌جهانی‌دوم درحالی‌که خانواده‌اش گروگان نازی‌ها بود و هرروز به او مدال می‌دادند تا تسلیم نیروهای شوروی نشود برای نجات حدودصدهزار سرباز به‌محاصره‌افتاده‌اش از مرگ حتمی، تسلیم شد.

شجاعت مفهومی کاملا پیچیده‌ است. این‌ها هم یافته‌های عقل‌سلیم اند. اما جنایت مداوم امپریالیسم جهانی علیه مردم منطقه‌ی فلسطین آن‌قدر بزرگ و مستاصل‌کننده بوده‌است که درک واکنش در برابر آن با عقل‌سلیم عرفی ممکن نیست. جایی که رهبران یک‌قوم به این‌نتیجه می‌رسند که «نمی‌توانم از مردم خود دفاع‌کنم و فقط می‌توانم پرچم مبارزه‌ی آن‌ها را تا زمانی که هستم بالا نگه‌دارم؛ فارغ از این‌که غیر از خودم هزاران‌نفر به دست دشمن دون کشته‌شوند». تصمیم دشوار و سخت ویران‌گر روح یک مرد است چنین انتخاب سترگ مرگبار و خون‌آلودی!

منطق عملیات غیرمنطقی 7اکتبرِ سال‌پیش این بود، تفسیر جنگ و گریز و مرگ سربازوار یحیی سنوار نیز همین است. به جای ساختن نماد شجاعت در رزم از او می‌باید به رنج بی‌کرانی اندیشید که به‌خاطر تصمیم تنها و بی‌دفاع‌گذاشتن اجباری غیرنظامیان و کودکان در برابر اسرائیل جنایت‌پیشه بر دوش خود کشید. در تاریخ حیات ملت‌ها فقط رهبران بزرگ از پل معلق چنین تصمیمی عبورمی‌کنند.

🆔@jameeno

جامعه نو

19 Oct, 02:29


#در_کرانه_روز

🏷 جریمه‌ی بی‌پولی!


«شبکه شرق» از درخواست عجیب برخی مدیران مدارس خبرداده که به اولیای کم‌درآمد دانش‌آموزان گفته‌اند: «چون پول ندارید، می‌باید مدرسه را تمیز کنید!»

این دستاورد 45 سال سلطه‌ی بینش و گزینش و اخلاقیات حکومت اسلامی بر آموزش‌و‌پرورش است. اگر قرار باشد روزی اصلاحی صورت‌گیرد می‌باید همه‌ی آنها را که از گزینش‌های حکومت عبورکرده‌اند به کلاس بازآموزی اخلاق و رفتار انسانی فرستاد.

در قدیم در روستای ما رسم بود اگر کسی در هفته سبدی تخم‌مرغ یا طبقی سرشیر برای ارباب نمی‌برد به طویله فرستاده‌می‌شد تا آنجا را تمیز کند. آن بساط 60 سال پیش برافتاد. جمهوری‌اسلامی دارد آن را احیا می‌کند.

به‌وقتش می‌باید این مدیران خاص را پیداکرد و مدتی آن‌ها را به گاری بست.

🆔@jameeno

جامعه نو

17 Oct, 01:29


دو نکته در یک #در_کرانه_روز

🏷 نکته‌ی نخست: طاس!
نمی‌شود با قطعیت اعلام‌کرد ولی به‌نظرمی‌رسد اداره‌کنندگانِ اسرائیل دارند با دریافت عمدی ضربه‌ی راکت و پهپاد صورت‌حساب حزب‌الله را سنگین‌می‌کنند. این بعید نیست؛ زیرا دارندگان قدرت برتر معمولاً برای ریختن همه‌ی آتش خود بر سر حریف کوچک او را به نقطه‌ی هماوردطلبی کاذب می‌کشند. در چنین‌مواردی باید مشخص‌کرد چه‌کسی کنترل روند را در دست دارد، بین دوطرف چه‌کسی ابتکارعمل دارد و کدام‌طرف واکنشی عمل‌می‌کند.

تنها پرسشی که در این‌صورت می‌تواند مطرح باشد این است که اگر سراغ تمام‌کردن کار حزب‌الله و لبنان باشند آیا موقتا دنبال پایین‌کشیدن فتیله‌ی درگیری با ایران خواهندرفت یا زدوخورد را با ایران هم به‌عنوان هدف نهایی ادامه‌می‌دهند.

مجموعه‌ی شرایط و از جمله پدیدآوردن حادثه‌ی خونین اخیر در شرق ایران (که پیش‌تر از احتمالش گفته‌بودیم) حاکی از این است که در دورِ ایران یک‌طاس لغزنده شکل‌گرفته‌است. خلاصی از این طاس صورت‌مسئله‌ی امروز ماست و فرصت نیز ناچیز است.


🏷 نکته‌ی دوم: بن‌بست!
بدترین موقعیت در یک‌جنگ یا ماقبل شروع جنگ بسته‌شدن همه‌ی راه‌های دیپلماتیک است. این وضعیت غالباً ناشی‌از اختلاف بالای سطح نیروهایی است که در برابر یکدیگر صف‌آرایی‌می‌کنند: یکی خود را ضعیف و بدون پشتیبانی کافی می‌یابد و خواهان طریقی برای خروج از موقعیت تخاصم گرم است و دیگری خود را در موقعیت مطلق برتری و امکان تمام‌کردن کار در جهت دلخواه می‌یابد.

در این فاز تا رسیدن به فازی با کیفیات متفاوت و پدیدآمدن امکان موفقیتِ تحرکِ دیپلمات‌ها گذراندن یک مرحله از درگیری گرم و رسیدن به نقطه‌ی مطلوب طرف قدرتمندتر گریزناپذیر است. انگار الان در این نقطه‌ایم!

🆔@jameeno

جامعه نو

16 Oct, 11:29


#در_کرانه_روز

🏷 مقصد تهاجم اسرائیل!

هدف پنهان اسرائیل در استقبال از پینگ‌پنگ موشکی با ایران و بالابردن تدریجی سطح و شدت آن پوشاندن لباس توجیه به یک حمله‌ی اصلی و نابودگر است که می‌خواهد ظرفیت‌ها و زیربناهای هسته‌ای ایران را از بین ببرد. این آرزو و برنامه‌ی پانزده‌سال‌اخیر اسرائیل بوده‌است و حکومتْ نامتوجهْ به این هدفِ پوشیده به چرخه‌ی تلافیِ موشکی و تلافیِ تلافیِ موشکی افتاده و سطح این زدوخورد را افزایش می‌دهد.

هدف و نقشه‌ی اسرائیل از خیلی‌پیش‌از بالاگرفتن درگیری در فلسطین سازمان‌دادن نیرو و امکانات کافی و جلب مشارکت آمریکا و بریتانیا برای حمله‌ی هوایی و نابودکردن تأسیسات هسته‌ای ایران بوده‌است. اکنون می‌خواهد در چارچوب ضربات متقابل این‌کار را انجام‌دهد و پینگ‌پنگ موشکی او را به این مقصد و آرزو می‌رساند. بقیه‌ی اهداف اعلامی یا محتمل اهدافی پوششی اند و برای اسرائیل در قیاس با زیرساخت‌های هسته‌ای اهمیت درجه‌‌پائین دارند.

حکومت ایران با زدوخورد متقابل موشکی این مسیر را برای اسرائیل باز خواهد کرد.

🆔@jameeno

جامعه نو

16 Oct, 10:50


#معرفی_مجله 🗞

🏷 سهراب‌کُشی در سینمای تجاری در «تجربه» پاییزی

شماره‌ی سی‌و‌چهارم دوره‌ی جدید مجله‌ی «تجربه» با پرونده‌ای تفصیلی به مناسبتِ هشتادمین سالِ تولدِ سهراب شهید ثالث، صفحاتی درباره‌ی فریدون آو و ویژه‌نامه‌ای درباره‌ی هشتادمین سال آفرینش سرود «ای ایران» منتشر شد.

مدیر مسئول تجربه کتایون بناساز است و پژمان موسوی سردبیری آن را بر عهده دارد. سما بابایی هم دبیر تحریریه‌ی «تجربه» است. عکس جلد از Bert Schmidt است.

فهرست آنچه را که در این شماره خواهید خواند، در instant view ببینید

جامعه نو

12 Oct, 11:29


#الف

🏷 جنگ را به مرز اسرائیل بازگردانیم!

🖊 شورای سردبیری:
قرائن آشکار نشان می‌دهند جنگ حاضر به‌اجبار از راه دور و بدون رودرروشدن سربازان و براساس فن‌آوری پیشرفته‌ی نظامی انجام‌خواهدشد، اما می‌توان پیشنهادهایی را مطرح‌کرد تا جنگی با فرجام از پیش معلوم نباشد.

پیش‌از ذکر پیشنهادها لازم‌است تکرارکنیم کماکان عاقلانه و ضروری‌است حکومت ارتباط دیپلماتیکش را با قدرت‌های‌جهانی به‌ویژه حامیان نزدیک اسرائیل، نزدیک‌تر و روشنی‌بخش و موثر کند.

برسیم به پیشنهادهایی که البته احتمالا نظامیان پیشاپیش به آن‌ها فکرکرده‌اند، ولی به‌هرحال می‌باید گفت؛ شاید برخی ریزه‌کاری‌ها دیده‌نشده‌باشد...


- پیشنهادهای جامعه‌نو و متن کامل را در instant view و با کلیک روی این‌جا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

11 Oct, 11:29


#آخر_هفته با #معرفی_کتاب

🏷 جنگل پچ‌پچ و لولوی تاریکِ ترس
نگاهی به رمان «قبضه قدرت» نوشته‌ی چسلاو میلوش با ترجمه‌ی روشن وزیری

🖊 شاهرخ تندروصالح | نویسنده، شاعر
- در چشم‌انداز رمان امروز جهان گونه‌ای ماجراپردازی و چفت‌و‌بست بخشیدن به جهان مثالی داستان‌نویس وجود دارد که شالوده‌ی آن بر روایت‌هایی منتخب از رویدادهایی تاریخی استوار است. این طیف از روایت‌های داستانی هرچند جغرافیامند است و به ملت یا فرهنگی خاص تعلق دارد اما در دل خود آموزه‌هایی برای سایر فرهنگ‌های جهان نیز دارد. رمان «قبضه قدرت» از چسلاو میلوش لهستانی از این دست رمان‌های حیرت‌انگیز است.

- درطول اشغال لهستان [در جریان جنگ‌جهانی دوم] ده‌هاهزار تن از رهبران روشنفکر لهستانی غیریهود و رهبران دینی را هدف کشتار قراردادند و میلیون‌ها شهروند لهستانی و روسی را برای بیگاری تبعیدکردند. «قبضه قدرت» به‌دنبال برداشت از لایه‌های پیداوپنهان این درنده‌خویی مدرن است.

- نقش‌آفرینان این رمان تیپ‌هایی شخصیتی‌اند که پس‌از پوست‌انداختن‌های متمادی و جلدبه‌جلد شدن از نام مستعار به نام شناسنامه‌ای، در ردیف حافظان وضع‌موجود قرارگرفته و با عادت‌کردن به تاریکی‌های قدرت، در ایستگاه مطالبات معمول زندگی متوقف می‌مانند.

- در میان حضور هنگامه‌پردازی آشفتگانی چنین شیفته، تردید جای شعور و تلاش برای فهم دیگری را می‌گیرد. لهیب شعله‌های تضاد و تعارض بالا می‌گیرد و سرمستانِ جام پیروزی بر مغلوبین به غیظ و غضب می‌نگرند.
همه‌چیز غرق در بوی زُهمِ آشوب وُ دگرگونی است. هرکسی در هرجایی که قراردارد سعی‌می‌کند کارمندی به‌دردبخور، بی‌حاشیه و مبادی‌آداب باقی بماند و موقعیت خود را حفظ کند. گشتاپو سرِسوزن تفاوتی را زیر ذره‌بین دارد؛ متفاوت‌ها محکوم به نابودی‌اند. اندیشمندان و متفکران در حلقه‌ی نفرت گشتاپو اجیر مانده و به دلیل نفوذشان، از هرنوع ارتباطی با دیگران محروم‌اند. گشتاپو نبض حیات همه را در دست دارد؛ اندیشمندان در گرسنگی و بی‌چیزی اسیر نگه‌داشته‌شده‌اند امّا نه آن‌قدر که بمیرند. در این فضا هر کس انگ «متفاوت‌بودن» بر پیشانی زخمی خود دارد تن به سکوت سپرده و در ملتقای وحشتِ جاری در زندگی تن به جلای وطن می‌سپرند و جهاز بر باد بی‌دلیل رها می‌سازند.

- بیگانگى شهروندان با یکدیگر و ازخودبیگانگى در درون خودشان در اوج خود است. گوشه‌وکنار خیابان‌ها، بازارها، کوچه‌پس‌کوچه‌ها همه‌و‌همه پیشخان فروش تن است. دربه‌درمانده‌های این معرکه به‌دنبال جستن روزنه‌ای برای حفظ بقایند.


- متن کامل را در instant view و با کلیک روی اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

08 Oct, 13:29


#در_کرانه_روز

🏷 نمی‌توانی از زیرش دربروی!

در موقعیت صبر و انتظار همگانی برای رخدادن حمله‌ی اسرائیل و گذشتن از یک پیچ دیگر برای بردن کشور به جهنم حواس بسیاری از ما به این نیست که روابط آقای‌پزشکیان و کسانی که به او رأی‌داده‌اند و جمع بیشتری که به او امید بسته‌اند درحال انتقال به فاز دیگری است: از فاز اعتماد و حمایت به فاز ناامیدی و بدبینی! انگار که بخواهد از زیر قول‌هایش شانه خالی‌کند خود را به کوچه‌ی‌علی‌چپ می‌زند و بیش از آنچه به انتطارات مردم ارتباط‌دارد به تکرار شعارهای قدیمی حکومت می‌پردازد.

این رفتارش دو علت دارد:
اولی اینکه، به دیوار سخت حکومتی برخورده که تداوم حیات خود را در بقای همه‌ی روش‌های سرکوبگرانه‌ی پیشین‌اش می‌بیند، در استمرار فیلترینگ شبکه‌ی ارتباطات، سانسور، فشار بر آزادی‌های فردی، محدودیت‌های غیرعرفی بر دختران، امتناع از برخورد با فاسدان حکومتی و... حاضرنیست از آن‌ها دست بکشد.
دومی هم فضای جنگی است که اراده‌ی هرکسی را برای ورود به چالش داخلی بر سر مطالبات اجتماعی سست می‌کند. انتظار وقوع جنگ فضای پیگیری مطالبات اجتماعی را خودبه‌خود محدود می‌کند و یکی از علل راضی‌شدن حکومت‌ها به بقای فضای تنش و جنگ هم همین امکان پشت‌‌پازدن به مطالبات اجتماعی است.

پزشکیان نمی‌بایست در این‌گرداب می‌افتاد ولی حالا که متأسفانه افتاده و حتی موقع پرده‌برداری از الواح مرجوعی هخامنشی هم خود را مجبور به شعاردادن درباره‌ی جنگ لبنان و احتمال حمله به ایران می‌بیند، می‌باید در بازگشت از تریبون‌های شعار به پیگیری مطالباتی بپردازد که برایشان گردن‌گذاشت. می‌باید به وزیر ارتباطات خود بگوید آن‌ها که به ما رأی‌دادند آن‌طور که احتمالا فکرمی‌کنی «خر» نیستند. به مقامات دیگر نیز!
قبلا گفته‌ایم: می‌باید دستورات و فرامین روشن و بدون‌شرط درباره‌ی مطالبات معهود با مردم بدهد یا بگیرد و منتشرکند و عمل خلاف آن‌ها را جرم ماموران حکومت اعلام‌کند. زمان زیادی برای او و برای حکومت نمانده‌است و حتی شرایط جنگی نمی‌تواند آن‌مطالبات را منتفی کند، به فراموشی بکشاند و یا ادای آن‌ها را به فریب بیالاید.

🆔@jameeno

جامعه نو

07 Oct, 02:29


#الف

🏷 جنگ‌طلبی و صلح‌طلبی

🖊 علی هاشمی | تحریریه جامعه‌نو:
- به‌کار‌بردن عبارات و مصادره و یا تعمیمِ معنای آن‌ها به سودِ اقداماتِ نکرده یا انگیزه‌های نداشته‌ی افراد یا نهادها رایج است؛ مثلاً اگر یک حکومتِ دیکتاتوری در مواجهه با اعتراضات مردمی دویست‌نفر را از معترضان بکشد بعضی‌ها منطبق بر الگوی ذکرشده حکومت را خواهندستود که سیصدنفر را نکشته‌است و قوه‌ی عاقله و تدبیرِ هوشمندانه و مدبرانه‌اش را می‌ستایند. در حالی که محرز است همان اراده‌ای که تصمیم‌گرفته‌است دویست‌نفر را بکشد لازم‌بداند و شرایط اقتضاکند، سیصدنفر را هم خواهدکشت؛ لذا این امتناع از کشتار واجد ارزش و به‌معنای مدارای حکومت نبوده‌است و این حکومت موصوف به صفاتِ ممتاز و یگانه‌ای نیست.

- شاید یکی از رایج‌ترین ویژگی‌هایی که به افراد و نهادهای مختلف ضمیمه کرده‌اند جنگ‌طلبی و صلح‌طلبی است؛ یا با کمی بسطِ مضمون اجتناب از جنگ و تمایل به صلح. در نگاه کلان مجموعه‌ی اقدامات و نظراتِ افراد و نهادها است که نشان‌می‌دهد آیا درواقع جنگ‌طلب اند یا از جنگ اجتناب دارند و یا صلح‌طلب اند و یا به صلح تمایل‌دارند.

- از پیامدهای جنگ‌طلبی و رفت و برگشتِ دائمی به آستانه‌ی جنگ و ورود و خروج از درگیریِ محدود افزایش قیمت‌ها، کاهش تولید، افزایش رکود، افزایش تورم و کاهش رشد اقتصادی و کاهش سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی است. همچنین از دیگر پیامدهای چنین رویکردی اولویت‌دادن به توسعه‌ی صنایع و زیرساخت‌های جنگی و نیز اهداف و برنامه‌های جنگ‌طلبانه به‌جای توسعه‌ی‌ زیرساخت‌های آموزشی و بهداشتی و فرهنگی و ورزشی و توسعه‌ی زیرساخت‌های عمومی مانند حمل‌و‌نقل و انرژی و آب و فاضلاب و ارتباطات است (هرچند اگر مورد ایران بررسی شود تأثیرِ عوامل دیگری جز جنگ‌طلبی بر این مؤلفه‌ها طبیعتاً مشهود است).
پرواضح‌است که نقطه‌ی مقابلِ شرایط و پیامدهای ذکرشده دستاوردهای صلح‌طلبی است. رشد و توسعه‌ی اقتصادی، افزایش رفاه، توسعه‌ی زیرساخت‌ها، کاهش بیکاری و تورم و...!

- هوراکشیدن برای چنین حکومت‌هایی که نمی‌جنگند یا از درگیری اجتناب‌می‌کنند مصداق همان مثال ابتدای یادداشت است. اگر نمی‌جنگند یا اگر از درگیری اجتناب می‌کنند به‌خاطر میل و تصمیم و انتخابشان نیست؛ که چون جنگ را نمی‌خواهند چنین‌می‌کنند؛ زیرا مجموعه‌ی تصمیمات و اقداماتِ چنین حکومت‌هایی نشان می‌دهد که میل و اراده‌ی آن‌ها معطوف به چیست و معمولاً چنین حکومت‌هایی تصمیمات و اقداماتشان چنان‌است که ذکرش رفت و همه‌کاری می‌کنند تا همیشه بوی باروت در هوا استنشاق‌شود و سایه‌ی دیو جنگ همیشه بلند و بر سرِ همه‌کس و همه‌جا باشد. چنین حکومت‌هایی نافیِ همزیستیِ مسالمت‌آمیز اند و به هر بهانه‌ای همسایگانشان را تهدیدمی‌کنند. تصمیمات و اقداماتشان نشان می‌دهد که هر اقدامی که اختلافات را تشدید و تازه‌کند سرلوحه‌ی عملِ این حکومت‌هاست؛ در تجاوز به حقوق کشورهای دیگر همیشه حریص اند و به‌نوعی این تجاوزات را با چاشنی و فیگورِ قدرت‌نمایی انجام‌می‌دهند.

متن کامل را در instant view و با کلیک روی این‌جا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

05 Oct, 16:20


#در_کرانه_روز

🏷 تاریکی در چالدران!

دستگاه سیاست‌خارجی و شورای عالی امنیت‌ملی ما هنوز نتوانسته شعار-دررفته مشخص‌کند آن‌چه اسرائیل می‌کند در مسیر اهداف شخصی نتانیاهو است؟ یا یک برنامه‌ی استراتژیک رژیم اسرائیل است؟ و یا وجهی از طراحی درازمدت آمریکایی-اسرائیلی است؟ و حتی این‌که موضع واقعی و نقش اروپا در این دیوانگی یک‌ساله کدام است؟ هنوز نمی‌دانیم ایالات‌متحد می‌خواهد از منطقه برود یا دارد آن را برای پیشبرد اهدافش جارو می‌کند؟

بدون دانستن پاسخ این پرسش‌ها، رفتار ما مانند دینامیت‌گذاشتن در پایه‌ی سدی از کار در خواهد آمد که نمی‌دانیم پشتش چقدر آب هست. یا همچون راه‌افتادن برای جنگ چالدران، وقتی شاه‌اسماعیل از عده و ابزار جنگی دولت عثمانی خبر نداشت. ندانستن میزان نیروی پشتیبان حریف و استراتژی و اهداف جبهه‌ی او قدم اول است در مسیر شکست!

🆔@jameeno

جامعه نو

28 Sep, 07:43


#الف

🏷 چرا اصرار بر شروع مذاکره شکست خورد؟

🖊 شورای سردبیری:
فشار یک‌سویه‌ی اسرائیل برای شروع جنگ اوضاع را به نقطه حساس و عصبی‌کننده‌ای رسانده‌است. همراه با این ما در ایران با دو اصرار متفاوت روبروییم: هرچه زودتر مذاکراتی را با مجموعه‌ی طرف‌غربی شروع‌کنیم تا از دل آن تضمینی احتمالی برای دررفتن از جنگ رویارو با اسرائیل درآید و اگر این نشد سلاح فیصله‌بخش را به‌دست‌بیاوریم تا وحشت اتمی مانع اصرار برای درگیرشدن با ایران شود.

در این مطلب می‌خواهیم ببینیم در هر مورد کجای کاریم؟


- ادامه مطلب و متن کامل را در instant view و با کلیک روی اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

26 Sep, 11:29


#آخر_هفته با تاریخ

🏷 رد پول را دنبال‌کن!

🖊 تحریریه جامعه‌نو:
آیا امکان تامین بخشی از هزینه‌های دولت، ترمیم ذخایر و افزایش دارایی سازمان‌هایی مانند تامین‌اجتماعی از محل بازپس‌گرفتن اموال غارت‌شده وجوددارد؟ بله، راه‌هایی هست. تنها شرط پیمودن آن راه‌ها اراده‌ی عالی‌ترین مقام کشور برای آن است. در این مطلب درباره‌ی راهکارهایی برای رسیدن به این مقصود حرف‌هایی زده‌ایم.
جمهوری‌اسلامی حکومت دزدپروری بوده‌است. علت آن البته به این بحث مربوط نیست ولی به‌اختصار بگوییم که علت زیربنایی این مسئله نگاه فرقه‌ای و به‌اصطلاح ایدیولوژیک حکومت انقلابی به حکومت‌داری و نتیجه‌ی این، محوشدن تدریجی حاکمیت عمومی ازطریق کاهش آزادی سیاسی و نقش رای مردم و نتیجه‌ی این هم، رشد اشخاص فرصت‌طلب و از پی‌اش تشکیل طبقه‌ای حامیِ حکومت از بین این‌عده و در نهایت، تبدیل‌شدن سازوکارهای اداره‌ی حکومت به نهادهای تقسیم رانت و باز ماندنِ درِ دیزی برای همه‌ی آدم‌های بی‌حیا و بی‌شرف بود. فساد تامه‌ی حکومت که اسم نسبتاً علمی‌اش «فساد سیستماتیک» است این‌گونه پدید آمد. حکومت از این نام‌گذاری متنفر است اما نمی‌تواند هم ردش کند، پس مدعیان وجودش را تهدید به زندان می‌کند.
پول عمده‌ی دزدی از اموال‌عمومی که به صورت‌های مختلف و حتی قانونی صورت می‌گیرد به دوجا ممکن‌است برود. یک کانال آن بخش تولید است: مثلا کسی شرکت تولیدی تاسیس کند. کانال بعیدی است؛ چون دزدها کار تولیدی نمی‌کنند و دارایی را مقابل چشم مردم نمی‌گذارند. کانال دیگر ورود پول به بخش بازرگانی و دارایی‌های سرمایه‌ای غیرتولیدی (زمین، مسکن، طلا، صادرات، واردات...) است. همه‌ی دزدی‌ها را به این‌جاها برده‌اند و تورم ناشی از همین فسادها همراه با ناکارایی‌های دیگر ارزش آن‌ها را چند برابر ساخته‌است.
این غارت‌ها را اگر ردیابی درستی شوند می‌شود پس گرفت و آسیبی هم به تولید و اشتغال وارد نمی‌کند. مثلا یک تیم بازرسی بدون وابستگی به اجزای حکومت می‌تواند پرونده‌ی غارت از بانک‌مرکزی را توسط بانک آینده و حامیانش و یا پرونده‌ی تازه‌ترین غارت حکومتی، یعنی همان حدود 3/4میلیارددلارِ چای‌دبش، را در جاهای دیگر تکان‌بدهد تا حقیقت ماجراها از لابلایش بزند بیرون! قیمت آدم‌هایی که فعلا دنبالشان رفته‌اند درحد چندده‌میلیاردتومان و یک تا 5 میلیون دلار است. بزرگشان، ساداتی‌نژاد در دولت، را هیچ ابردزدی بیشتر از ده‌میلیون دلار نمی‌خرد. رقمی بالاتر از این اصلا به قیافه‌اش نمی‌آید. آن پول در حساب‌هایی جابجاشده که سرویس‌های اطلاعاتی داخل و خارج رویش اشراف دارند.
سال 69 دقت پی‌جویی‌های سرویس‌های امنیت داخلی ایران درحدی بود که بانک‌ها موظف بودند جابجایی‌های بالای 15میلیون‌تومان را هرروز در پایان ساعت‌کاری به سرویس‌امنیتی گزارش‌دهند. الان این اشراف حتما خیلی‌خیلی‌بیشتر و لحظه‌ای است. تکان‌هایی که می‌توان به همین پرونده‌ی چای‌دبش داد این بررسی‌هاست:
- روند صدور مجوز سرمایه‌گذاری چای‌دبش در وزارت‌صنایع
- اسناد توجیهی ارایه‌شده برای سرمایه‌گذاری‌های چای‌دبش به وزارت‌صنایع
- منشاء منابع ریالی سرمایه‌گذاری منجر به تخصیص ارز
- چگونگی حضور بانک عامل در تامین ریالی تخصیص ارز
- میزان اطلاع وزارت‌اطلاعات از تخصیص‌های شرکت دبش و زمان ورود آن به جریان
- علت امتناع دستگاه اطلاعاتی از واکنش در فواصل بین تخصیص‌های مختلف
- پیدا کردن آدم بالادستی: آن‌که امضای طلایی دارد

البته ما دیگر قبول‌کرده‌ایم که قرارنیست بگویند این پول کجا رفته‌است. رفت که رفت. ولی این را بهانه کردیم قصه‌ی یک «مالیات‌بگیر پیر» را برایتان بگوییم که در instant view می‌توانید بخوانیدش. قصه‌ی پدران آنهایی است که قهرمانان ماجراهای دبش و آینده‌اند!

🆔@jameeno

جامعه نو

25 Sep, 13:29


#الف

🏷 گذر از سوگواری به مطالبه‌گری

🖊 علی هاشمی | تحریریه جامعه‌نو:
- کم‌و‌بیش واقفیم که در دهه‌ی اخیر رشد اقتصادی تعریفِ چندانی نداشته‌است. توجه به شاخص‌های درآمد سرانه، نرخ تورم، نرخ بیکاری، تراز تجاری (تفاوت صادرات و واردات)، نرخ بهره‌وری (مدیریت منابع)، میزان سرمایه‌گذاری خارجی و... برای فهمِ چگونگیِ شرایط کشور در زمینه‌ی رشد اقتصادی کفایت می‌کند. سهم جامعه و خدماتی که جامعه از آن بهره‌مند می‌شود نیز از همین اندک رشد اقتصادی بسیار بسیار ناچیز است.

- مبنای توزیع درآمد و البته تخصیص منابع نیازها و اولویت‌هاست. نگاهی ساده و اجمالی و مقایسه‌ی مثلاً سهم مراکز مذهبی، سهم مراکز آموزشیِ مذهبی (در مقایسه با وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش)، سهم صداوسیما و سهم نهادهای خاص از توزیع درآمد و تخصیص منابع در برابرِ مثلاً سهم یارانه‌ی دارو، سهم همسان‌سازی حقوق بازنشستگان و سهم رتبه‌بندی حقوق معلمان، سهم حقوق و دستمزد کارگران و سهم آسیب‌های اجتماعی، حاکی از آن است که بهره‌مندیِ جامعه از درآمدها و منابع نه‌تنها بسیاربسیار ناچیز است، بلکه با لحاظ‌کردنِ مبنای مذکور (نیازها و اولویت‌ها) شاهد نادیده‌انگاشتنِ جامعه در بهره‌مندی از درآمد کشور ایم. سیاست‌های کلان اساساً معطوف به اهداف دیگری‌اند و در جهت بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگیِ کشور و جامعه نیستند.

- تلخ است اما شرایط همین است. درآمدها و منابع برای مواردی خرج می‌شوند که نه نیاز اند و نه اولویت؛ آن هم نه در حدّ تخصیص منابع مثلاً برای راهپیماییِ اربعین بلکه در حوزه‌هایی که چاه‌ویل و قمارِ-از-پیش-باخته‌اند. البته شرح این شرایط خبر از غیب نیست و جامعه نه لزوماً با آگاهیِ دقیق از شاخص‌ها بلکه با پوست و گوشت و استخوان شرایط را درک کرده‌است و می‌داند که توزیع درآمد و تخصیص منابع معطوف به چه سیاست‌هایی است و می‌توان از شعارهای تجمعاتِ اعتراضی (نه لزوماً اعتراضات معیشتی) به‌خوبی فهمید که جامعه بیش‌ازپیش از علتِ معضلات آگاه‌شده‌است و دیگر همچون گذشته در مواجهه با مسائل و معضلات صرفاً سوگوار و راویِ مرثیه و گله‌مند نیست و انتخاب کرده‌است که مطالبه‌گری کند. جامعه با واقع‌بینی سیاهیِ موجود را درک کرده‌است و به آن و به عوامل آن معترض است.

- آگاهیِ روزافزونِ جامعه از سهم ناچیز خود از توزیع درآمد و تخصیص منابع و درکِ رفتار حکومت در مواجهه با معضلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی چراغ‌راهی است که می‌تواند به جامعه برای انتخاب نوع رفتار خود با حکومت کمک کند. در مورد اخیر جامعه با تکیه بر آگاهیِ پیشینِ خود می‌داند که آن‌ها، یعنی کارگرانِ جان‌باخته، قربانیِ ناایمنیِ معادن یا بهتر بگوییم قربانیِ عدم‌سرمایه‌گذاری (چه خارجی، چه دولتی و چه بخش خصوصی) یا بهتر بگوییم قربانیِ انبوهِ تحریم‌های فلج‌کننده یا بهتر بگوییم قربانیِ فساد و ناکارآمدی و قربانیِ اراده‌هایی هستند که شرایطِ فاجعه‌بارِ فعلی را به کشور و جامعه تحمیل کرده‌اند.

- متن کامل را در instant view و با کلیک روی اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

24 Sep, 11:29


#در_کرانه_روز

🏷 دو شرط در مسیر جانشینی!


نشانه‌هایی در دست هست که از امکان تحقق پیشنهاد جامعه‌نو در الف «عبور از معضل جانشینی» در ماه‌های پیش‌رو خبر می‌دهد. از نظر ما و براساس استدلال‌هایی که در همان‌جا گفته‌شده روند مثبتی برای حفظ ثبات نسبی کشور در برابر طوفان‌های ناگزیر مربوط به این مسئله است و از آن عاقلانه می‌باید حمایت کرد. درصورت سلطه‌ی واقع‌بینی بین نیروهای سیاسی این روند را سهل‌تر و با هزینه‌ی کمتر خواهیم پیمود. اما شرط‌هایی هم دارد:

- اول اینکه عمده‌ترین‌ اقدام در کم‌هزینه‌ساختن روند جانشینی، کاهش ظرفیت التهاب در لایه‌های اجتماع است. به‌سبب وجود تبعیض و فساد و فشار جناح‌های جستجوگر قدرت سیاسی خواهند توانست جامعه‌ی ملتهب و خشمگین را تحریک‌کنند و در راه اهداف خودشان به‌کاربگیرند. حکومت نمی‌تواند در کوتاه‌مدت فقر را از اجتماع بزداید؛ اما سه‌عامل فوق با یک تحرک اصلاحی قدرتمند در کوتاه‌مدت امکان کاهش و حتی محو را دارند.

- عامل دوم در کم‌هزینه و بی‌مزاحمت ساختن روند جانشینی کاهش درگیری کشور با مسائل بیرونی و بین‌المللی است. خلاصه‌اش این‌که بسیاری از تحرکات بیرونی کشور، برآمدها در مسائل بی‌ربط بر زندگی ایرانیان و ناتوانی در تنظیم رابطه‌ی متعادل با قدرت‌ها، پای آن‌ها را به منازعه‌ی احتمالی داخلی بر سر قدرت باز می‌کند و امکان گذر کم‌هزینه را از گردنه‌ی جانشینی منتفی می‌سازد. تاریخ جهان و به‌ویژه ایران این را می‌گوید. در مثل مناقشه نکنید، ولی داستان مداخله‌ی روسیه تزاری در تثبیت قدرت محمدعلی‌شاه و سپس جانشینی پسرش احمدشاه که به انقراض قاجار و سلطه‌ی یک نظامی انجامید یا معامله‌ی اجباری با بیگانگان اشغالگر بر سر جانشینی در خاندان‌پهلوی دیگر در ایران هرگز نمی‌باید تکرار شود. سیاست خارجی کنونی را می‌باید اصلاح کرد تا «آن» رخ‌ندهد.

مختصر گفتیم این بحث مهم را. شما آن را به اختصار نگیرید.

🆔@jameeno

جامعه نو

22 Sep, 16:29


#دیدگاه_همراهان_جامعه_نو

درنگی بر زنگ سهم‌خواهی مجلس از رئیس‌جمهوری:
🏷 صندلی پاشو، صندلی بشین!

🖊 [ امضاء‌محفوظ]
- تردد پرزیدنت مسعود پزشکیان به پارلمان با مولفه‌هایی که از آن در اذهان شهروندان ایرانی، صاحبان رأی‌های خاموش و خاموشانِ ناظر و بهره‌مندان از ضیافتِ تُخسِ صندلی‌های قدرت وجود دارد، تفاوت هایی با اصلِ اصلیش دارد. اما اصلِ اصیلِ پارلمان چه می‌تواند باشد که این روزها، زاویه نه، که راهروهایی متعدد را به صندلی آن بالا می‌رساند؟ علت تردد پرزیدنت به این‌گوشه از میدان حاکمیت چیست؟ چه خبر است؟ کسی که بر آن صندلی بالا تکیه زده دچار موهبتی ویرانگر است؛ موهبت ویرانگر سهم‌خواهی!

- خاموشان ایران فساد را می‌شناسند. دیده‌اید آدم‌هایی که از هر دستی تحفه و نذری و صله نمی‌گیرند و پس می‌زنند؟! همین مردم کوچه و خیابان را می‌گویم که مناعت‌طبع‌شان نمی‌گذارد کمر پیش سرجنبانان بی‌مقدار خم‌کنند و پابه‌پای رنج و سرافکندگی، از خروسخوان تا سگ‌گریز در پی یک لقمه نان بخورنمیر شمشیر می‌زنند. همین مردمی که سالیان‌سال از ترس بدترشدن به‌جبرِ هیولایْ در صف لرزان انتخاب ایستادند تا افعی کور قدرت از درز این صندوقِ کم رمق، بیرون نزند. سهم‌خواهی از این مردم اگر ظلم و جور نیست چیست؟ مشروعیت؟ مقبولیت؟ مطلوبیت؟ البته که مطبخ قدرت این هنر را به‌تمامی داشته تا میل وافر به اطعمه و اشربه‌ی خاصان را در برخی خاصه‌خورها شعله‌ور نگه‌دارد.

- ملت علاوه بر سکوت و خاموشی، هرجور که شده نشان‌داده‌اند که کاری به کار این قافله‌ی غافل از احوالات مردمداری و گرمِ کار مردم‌خواری نداشته و ندارند و نخواهندداشت. که آزموده را آزمودن خطاست. که آنچه که این جمع پریشان حالا، در همین شرایط سرتاپا جنگی، در رویای آن غرقه است خزیدن به تودرتویی‌های امنِ قدرت و سهم‌خواهی در گردنه و گذر است. تودرتویی‌هایی که ذره‌ذره‌ذره فتح می‌شوند و قرارگاه می‌شوند؛ قرارگاه پاجوش‌ها! نشان می‌جوئید؟ شهرداری یکی از این قرارگاه‌هاست. سازمان فرهنگی هنری شهرداری حیاط‌خلوت پاجوش‌های پایداری. بی هیچ تخصص و دانشی. روز روشن به بهانه‌ی نمایش آثار هنری، می‌برند و می‌فروشند و تازه، طلبکار هم هستند. اعظم اعاظمشان می‌فرماید: «کل آثار هنری در موزه‌های سازمان فرهنگی هنری به سه میلیارد تومان هم نمی‌ارزد!» سایه‌ای کشیده و امن با بی‌نهایت زاویه و تودرتو و تادلتان‌بخواهد، پاگون‌دار و آتش‌به‌اختیار!

- باشد که پرزیدنت از زخم‌های مردم خاموش ایران، از رنج‌هایی که مردم می‌کشند بگوید از دروغ از تحریم، از داغ حسرت یک‌لحظه زندگی آرام انسانی که بر جگر تک‌تک شهروندان مانده حرف بزند و از حمایت زیرپوستی و پناه‌دادن به کاسبان تحریم بر مردم ایران حرف بزند. و الهی پرزیدنت پزشکیان از چیزهایی نگوید که به آن‌ها هیچ اعتباری نیست. گذشتگان، همه و از هر طیف، آن سخنرانی‌های والاپسند را خوانده‌اند. و بدنیست روضه‌ی آخر را از همین مردم بخواند. پرزیدنت! روضه مردم را بخوانید روضه سوته‌دلان را: آقا ما خودمان مصیبتیم؛ گریه‌کن نداریم!

- متن کامل را در instant view و با کلیک روی اینجا بخوانید.

🆔@jameeno

جامعه نو

21 Sep, 11:29


#الف

🏷 کمی عوامانه در اقتصاد!

🖊 شورای سردبیری:
جناب دکتر مسعود نیلی اخیرا جمله‌ای درباره‌ی رابطه حکمران و مردم ادا کرده‌اند که تیتر خوبی برای روزنامه است ولی جای اما و اگر دارد و درباره‌ی میزان درستی‌اش می‌شود تردید کرد:
حکمرانان به یک فرمولی در ارتباط با مردم رسیده‌اند که در آن می‌گویند رانت سیاسی مال من و رانت منابع طبیعی مال شما!
احتمالا منظور ایشان از رانت طبیعی، ارزانی منابع طبیعی، از جمله بنزین، برای مردم است. باز داستان افزایش قیمت بنزین روی میز است و اقتصاددانان با موضعی مثبت درحال چیدن زمینه‌هایش‌اند. سخن دکترنیلی با مضمون اعطای رانت به مردم هم در همین چارچوب است. اما به‌نظرمی‌رسد در کاربرد کلمه‌ی رانت مسامحه‌ای صورت‌گرفته‌است.
رانت طبیعی در مفهومی که آن بنده‌خدا صدوهشتادسال‌پیش به‌کار‌برد، امتیازی بود که نصیب همه نمی‌شد و فقط صاحبان زمین مرغوبِ نزدیک به بازارِ مصرف از آن برخوردار می‌شدند. قیمت ارزان بنزین در ایران یک امتیاز عمومی برای فقیر و غنی است. هرچه است، رانت نیست. مفهوم ارزانی آن نیز از مقایسه‌ی اقتصادی ایران با کشورهای دیگر حاصل نشده؛ از مبنای ارزش دلار در ایران درآمده‌است!
براساس برابری قدرت‌خرید درآمد حداقلی جوامع، قیمت بنزین در ایران ارزان نیست. با همان فرض هر دلار 60هزارتومان و دستمزد حداقلی (در ایران روزی حدود 260هزار تومان و در ایالات‌متحد ساعتی 7/25دلارمعادل روزانه حدود 3/45میلیون‌تومان) نسبت دستمزدی در ایالات‌متحد و ایران سیزده‌به‌یک است. قیمت یک گالن بنزین در ایالات‌متحد حدود 3/7دلار است که تقریبا می‌شود هرلیتر یک دلار. بنابراین قیمت بنزین در آمریکا ظاهرا بیست برابر ایران است.
اما این محاسبه گمراه‌کننده است. با دستمزد حداقلی در ایران می‌توان هر روز 86لیتر بنزین خرید و در ایالات‌متحد حدود 58لیتر. یعنی براساس برابری قدرت‌خرید (درآمد)، قیمت بنزین در ایالات‌متحد حدود 48درصد از ایران گران‌تر است؛ یعنی یک‌و‌نیم برابر است و نه بیست‌برابر. آن عدد بیست از تقسیم ساده یک‌دلار 60هزار تومانی و بنزین هرلیتر 3هزارتومانی به‌دست‌می‌آید. عوامانه و غلط‌انداز است و به درد شیره‌مالیدن و گران‌کردن بنزین توسط دولت‌های ناکارای اسلامی می‌آید.
به‌عبارت‌دیگر هرج‌و‌مرج در قیمت ارز و توزیع نامتعادل درآمد و غارتی‌بودن درآمد پولدارهای دور-دور-زن و قاچاق بنزین به کشورهای همسایه، تصور عوامانه‌ی ارزانی بنزین را در ایران از اعماق جامعه به محاسبات اقتصادخوانده‌ها کشانده‌است. اقتصاددان نمی‌باید فکر کند «ای‌وای! اگر این بنزین سه‌هزارتومانی را در آمریکا می‌فروختم 60هزارتومان از آن درمی‌آمد!».
در ماه‌های اخیر این حرف غیرعلمی اولین‌بار از دهان دکترعبده درآمد که بنزین را 50هزارتومان می‌خریم و 3هزارتومان می‌فروشیم. اقتصاددان‌ها تصویری مخدوش به مسعود پزشکیان دادند. آن‌ها از برابری قدرت‌خرید (ppp) برای سرویس‌دادن به دولت‌های ناکارا و انتقال فشار این ناکارایی به دوش مردم استفاده می‌کنند! آن‌ها به حکومت «رانت علمی» می‌دهند تا بتواند تحت‌عنوان اعطای «رانت طبیعی» به مردم، صدمه‌ی ناکارایی را به دوش ملت منتقل کند. این نامردی علمی است که قیمت بنزین را به دلار حساب کنید و دستمزدها را به ریال! عوام هم این را فهمیده‌اند که شعار می‌دهند: «حقوق ما ریالیه؛ هزینه‌ها دلاریه!»
از سوی دیگر واقعیت این است که این مردمند که درحال‌دادن رانت به حکومت‌اند: محمد مصدق و شاه و آقای‌خمینی در این هم‌داستان بودند که نفت مال ملت است. به‌قاعده می‌باید درآمد آن بین ملت تقسیم می‌شد و دولت درصدی را مالیات می‌گرفت. در مکانیسم فعلی حکومت کل درآمد نفت را به‌نیابت از ملت در جیب می‌گذارد و حداقل بخشی از آن را در قمارخانه خاورمیانه می‌بازد که ملت ابدا راضی نیست. شرح داستانش بماند به وقت دیگر که خیلی طولانی است.
درباره‌ی عبارت نامفهوم «رانت سیاسی» جناب‌دکترنیلی هم چیز زیادی نمی‌گوییم، مگر این تفسیر که حکومت می‌گوید «بنزین ارزان می‌دهم به شرط آن‌که صدایتان درنیاید و در کار من فضولی نکنید». احتمالا منظور ایشان همین است و به رابطه‌ی نادرست قدرت بین حکومت و مردم اشاره دارند.
ما البته در اقتصاد عوامیم و جسارتی که شد بر این اساس است که بگوییم اکنون زمان زمینه‌چینی افزایش قیمت بنزین نیست. به پزشکیان پیشنهاد کرده‌ایم یک سال به‌دلایل سیاسی صبر کند. به زعم ما تا زمانی که تکلیف اصلاحات اجتماعی روشن‌نشده و حکومت از سختگیری‌های غیرمنطقی درباره‌ی ارتباطات اینترنتی، مزاحمت برای زنان به‌خاطر پوشش سر، سهل‌گیری بر فسادهای درون حکومتی و سانسور و زندان‌کردن‌های سیاسی، به‌وضوح و آشکارا دست نکشیده‌است، دنبال تعدیل‌های اقتصادی نمی‌باید بود. شرط تحمل مردم برای جراحی اقتصادی دردناک، اصلاحات اجتماعی است!

🆔@jameeno