🏷 مستعمره!
🖊 تحریریه جامعهنو:
حکومتِ «فرقهترکیب» نوع جذابی از حکومت برای وارسی و درس گرفتن است. در این نوع حکومت، به بهانۀ اینکه جمعیت کشور متشکل از مردمانی با چند باور دینی یا گرایش فرقهای است، یک شرکت سهامی سیاسی تعبیه میشود تا برای شکلگیری حکومت نوعی تعادل سیاسی پدید آید. بارزترین شکل این نوع حکومت در دوران جدید در لبنان پدید آمد. در جریان تقسیم میراث عثمانی بین بریتانیا و فرانسه (خطکشی سایکسـپیکو) تکۀ لبنان که به فرانسه رسید سرزمین زیبا و پربرکت ساحل مدیترانه بود که ایجاد حکومت در آن، مشکل بود و عاقبت یک جمهوری درست کردند با نخستوزیری از سنیها، رئیس مجلسی از شیعیان و رئیسجمهوری از مسیحیان. هر یک را به نسبت تعداد جمعیتش قدرت دادند؛ یعنی سنیها تکۀ اصلی را از کیک قدرت دارند. کارکرد خوبی برای فرانسه داشت. هیچکس حاکمیت کامل نداشت و سیستم مستعمرهمانندی بود. رونق گرفت و بیروت معروف شد به عروس خاورمیانه ولی این به خاطر بیسامانی و شل بودنِ حکومت بود. بهشت قاچاقچیان، جاسوسان، فراریها، خوشگذرانها و طبیعتاً جنگ پنهان سیاسی بود. آن سه فرقه هم در این شرکت سهامی سر سازش نداشتند و تکلیف چنین شرکتی هم معلوم است، همیشه ورشکسته. سادهتر بگوییم، وضعیت چنان است که در این کشورها امکان تشکیل و قدرتگیریِ حزب و جبهۀ ملی نیست و کنترلشان بسیار آسان است. هر فرقهای بدون شرم و حیا خود را حقوقبگیرِ هر جایی که بخواهد میکند. حزبالله لبنان که رهبر مرحوم آن میگفت همۀ آبونان و حقوق و خرجِ حزبالله از ایران میآید و تا وقتی ایران پول داشته باشد ما هم داریم و خلاص، (نقل غیرمستقیم کردیم) آدمِ راستگویی بود و پز این وضع را هم میداد.
البته چون سیستم مناسبی برای صاحبان جهان است، آمریکاییها بعد از صدام آن را برای عراق که چشموچراغ نفتخوارانِ آمریکایی است بسیار مناسب یافتند. جمعیت عراق را به سه شعبۀ سنی و شیعه (فرقههای مذهبی) و کردی (پارۀ قومی) تقسیم و حکومت را بین آنها تقسیم کردند. چون این حکومتسازی متأخر است و شمایلش را همه میدانند، چگونگیِ ترکیبش را توصیف نمیکنیم. افتضاحی است که فقط آمریکاییها میتوانند ادارهاش کنند، آنهم با در مشت داشتنِ همۀ سیاستمداران.
اشکالِ این حکومتها برای مردمان کشورها این است که آنها را از وجه ملی تهی میکند و یک عناد و رقابتِ سایندۀ دائمی پدید میآورد که نافی وحدت و قدرت ملی است. میتوان آنها را اداره کرد و تا ابد سرورشان بود. آمریکاییها ماهانه و حتی روزانه تعیین میکنند که عراق از ایران برق و گاز بگیرد یا نه و کدام مرز باز باشد یا بسته و کدام بانک و تا چه روزی اجازه دارد با ایران تبادل داشته باشد و... حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
عارضۀ مهم این ترتیبات، امکان مداخلۀ کشورهای کمقدرتتر در این کشورها از طریق خریدن رهبران فرقههاست. در لبنان، ایران و اسرائیل از این روش سود بردهاند. اسرائیل زمانی صرفه را در خریدن رهبران مسیحی یافت و ایران در زمانی دیگر امکان مداخله را از طریق شیعیان. در عراق هم همینطور، اسرائیل با خریدن رهبران کرد و ایران از راه پول دادن به سران طوایف شیعه. سرنخ اصلی البته دست ایالاتمتحده است. وقتی اراده کند فلان دارودستۀ وابسته به شیعه دیگر دست از پا خطا نکند و خمپارهپراکنیاش کلاً پایان یابد، این اتفاق میافتد. اگر بخواهد، دارودستۀ معروفِ مسلح تا حد منحل شدن نیز ظرفیت پذیرش تحکم دارد. بیشتر نمیگوییم چون مافیای شریک و بدخویِ همان دارودسته در ایران، تا حد محو آثار وجودی «جامعهنو» نفوذ دارد.
داستان دعوای اخیر داخلیِ لبنان بر سر فرود هواپیمای ایرانی در لبنان نیز در شمار عواقب و مزایای دستساز کردنِ حکومت فرقهای است. ایران چند دهه پیش با خرج کردنِ پول در لبنان گروه حزبالله را سازمان داد و بهویژه در جنوبِ آن، رفتار مستعمرهسازانهای در پیش گرفت که نتیجه هم گرفت. بعدازاینکه حزبالله برای مشارکت در سازوکارِ سیاسی و مجلس لبنان وجه سیاسی را نیز به ماهیت نظامی خود افزود، ایران عملاً میتوانست در لبنان کارکرد سیاسی هم داشته باشد؛ البته باعثِ وابستگیِ سازوکار سیاسی لبنان به پول ایران، احساس ابرقدرتی در حکومت ایران و نفرتِ همۀ ایرانیانِ غیرحکومتی از این رابطه شد. شعار بسیار هشیارانۀ نه غزه،نه لبنان (که برخی اصلاحطلبانِ ترسو در ابتدا آن را محکوم کردند) زادۀ همین رابطۀ سرطانی و بدخیم بود.
از داستان فرودگاه بیروت میگفتیم. تصور این است که حکومت، صندوق دلار میگذاشته در هواپیما برای پرداخت حقوقِ اعضای حزبالله. چنین نیست؛ حق و حساب آنها از طرق خروجیِ امثال چای دبش، با پولشویی و در خارج پرداخت میشود. داستان فرودگاه، شکل لبنانیِ چیزی است که در سوریه رخ داد. واکنش چاقوچلههای فرقۀ لبنانی، در برابر ارادۀ ایالاتمتحده و اسرائیل، برای اعمال تغییرات عمیق در خاورمیانه!
🆔@jameeno