تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی @adnanfallahi Channel on Telegram

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

@adnanfallahi


درباره: اسلام‌شناسی، تاریخ، اندیشه‌ی سیاسی

* صفحه‌ی من در سایت آکادمیا:
http://independent.academia.edu/AdnanFallahi
* لینک نخستین مطلب کانال:
https://t.me/AdnanFallahi/2

تـُراث 📚 کانال عدنان فلّاحی (Persian)

تـُراث 📚 کانال عدنان فلّاحی یک کانال در تلگرام است که توسط آقای عدنان فلّاحی اداره می‌شود. این کانال به بررسی موضوعاتی چون اسلام‌شناسی، تاریخ، و اندیشه‌ی سیاسی می‌پردازد. اگر به یادگیری در مورد این حوزه‌ها علاقه‌مندید، حتما به این کانال بپیوندید. علاوه بر مطالب ارائه شده در کانال، آقای عدنان فلّاحی صفحه‌ی خود را در سایت آکادمیا نیز دارد که می‌توانید از آن برای دسترسی به مطالب بیشتر و عمیق‌تر از او استفاده کنید. اولین مطلب این کانال را می‌توانید از لینک زیر مشاهده کنید: https://t.me/AdnanFallahi/2

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

23 Jan, 09:08


گرایش راست در معنای دقیق آن... عبارت است از مخالفت با برابری حقوق.

آلن بلوم،
بسته شدن ذهن امریکایی،
ترجمه مرتضی مردیها
تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
#محافظه‌کاری_امریکایی


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

21 Jan, 15:28


بعضی حکمیان گفته‌اند که دو نوع ادب داریم: آداب شریعت و آداب سیاست. آداب شریعت آن است که واجب را ادا کند و آداب سیاست آن است که دنیا را آباد کند. و هر دوی این‌ها به عدالت برمی‌گردد که صلاحیت سلطان و آبادی شهرها در گروی آن است؛ زیرا هر آن‌که واجب [شرعی] را ترک کند تحقیقا بر خود ظلم کرده و هر آن‌که دنیا را خراب کند تحقیقا بر دیگران ظلم کرده است.

ابوالحسن الماوردي،
أدب الدین والدنیا،
ص134،
دار مكتبة الحياة، 1986.


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

20 Jan, 13:50


... اراده‌ی انسان مانند حیوان چهارپایی است در کشاکش آن دو [یعنی خدا و شیطان]. اگر خداوند سوارش شود، این حیوان آن اراده می‌کند و آنجا می‌رود که خدا اراده کند... اگر شیطان سوارش شود این حیوان آن اراده می‌کند و آنجا می‌رود که شیطان اراده کند.

مارتین لوتر،
اسارت اراده،
در: مجموعه آثار لوتر، ج۳۳


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

17 Jan, 14:38


حیا [Modesty] در احکام قدیمی، یک فضیلت زنانه محسوب می‌شد، زیرا میل و خواهش قدرتمندی که مردان را به زنان مربوط می‌کند مهار می‌کرد و ارضایی را فراهم می‌کرد که در هماهنگی با زایش و پرورش فرزندان است؛ این همان مخاطره و مسئولیتی است که طبیعت بر عهده زنان گذاشته است و ریشه‌های زیستی دارد. اگر چه حیا، آمیزش جنسی را به تاخیر می‌انداخت، اما نتیجه‌اش ایجاد چنین ارضایی در مرکز یک زندگی جدی و افزایش جذابیت تاثیرات متقابل خوشایند میان دو جنس بود که در آن، رضایت امیال همان قدر مهم بود که مالکیت بر بدن. تقلیل یا سرکوب حیا قطعاً رسیدن به هدفِ برآوردنِ خواهش را آسان‌تر می‌سازد هدفی که قصد انقلاب جنسی بود اما ساختار التزام و دلبستگی را هم با تقلیل سکس به امری فی‌نفسه و جدا، بر می‌چیند.

آلن بلوم،
بسته شدن ذهن امریکایی،
ترجمه مرتضی مردیها
تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
#محافظه‌کاری_امریکایی


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

16 Jan, 07:59


ادامه از فرسته‌ی قبل👆🏻
5)اعراب فلسطینی
ابهام در چگونگی اداره غزه در فردای اجرایی شدن مرحله سوم از توافق دوحه، گواهی دیگر بر تشتت سرنوشت سیاسی اعراب فلسطینی است؛ خاصه که سازمان فتح و شبه‌دولت مستقر در رام الله با هرگونه حضور حماس در حکمرانی غزه شدیدا مخالفت کرده و دامنه این منازعه به برخی اردوگاه‌های کرانه باختری هم رسیده است. این مخالفت در حالی است که وضعیت کرانه باختری نیز بسیار ناپایدار است و خشونت‌های شهرک‌نشینانِ اولتراصهیونیست دامنگیر بسیاری از اعراب فلسطینی این منطقه شده است تا جایی که در سال گذشته حتی صدای امریکا هم بلند شد و دولت بایدن برای اولین بار تحریمهایی را علیه صهیونیست‌های افراطی و عموما مسلح کرانه باختری تصویب کرد. حجم این خشونت‌ها ـ حتی پیش از 7اکتبر2023 ـ به حدی بود که مَثیو میلر سخنگوی کاخ سفید یکی از دلایل حمله حماس را همان خشونت‌های شهرک‌نشینان خواند. علی ای‌ حال اینک در انتهای این جنگ خونبار، سرنوشت سیاسی اعراب فلسطینی داخل اسراییل (موسوم به اعراب48)، اعراب فلسطینی ساکن در مناطق سه‌گانه‌ی توافق اسلو در کرانه باختری، و اعراب فلسطینی حاضر در غزه بیش از پیش از همدیگر گسسته شده است. نشانه‌های این گسست را البته در آنجا می‌توان دید که برغم درخواست‌های مکرر رهبران حماس برای قیام و خیزش سراسری اعراب فلسطینی در کل سرزمین‌های اشغالی و حتی دیاسپورای فلسطینی (در اردن)، چنین چیزی عملا رخ نداد و حتی جنبش فتح هم حاضر نشد کارزار جنگی مشابهی را علیه اسراییل آغاز کند.
نهایتا باید دید که آیا دستاوردهای سیاسی این جنگ، می‌تواند طرف اسراییلی را به اجرای قطعنامه 242 شورای امنیت و تشکیل دولت مستقل فلسطینی در مرزهای 1967 و به پایتختی قدس شرقی مجاب کند یا خیر.

✍️عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

16 Jan, 07:59


🚉یوم کیپور دوم در ایستگاه دوحه

نزدیک به 500روز جنگ خونین غزه خوشبختانه بالاخره به ایستگاه آخر خود نزدیک شد. کارزار کشتار اسراییل، در ادامه‌ی نزدیک به 100سال منازعه‌ی صهیونیسم سیاسی و اعراب فلسطینی، با حمله شوکه آور 7اکتبر حماس شروع شد و با احتمالا بیش از 200هزار نفر تلفات انسانی در غزه پایان یافت. با اینکه چیز زیادی از بافت مسکونی و زیرساخت‌های غزه باقی نمانده است و حتی برخی کارشناسان حوزه‌ی مطالعات نسل‌کشی مانند مورخ یهودی رَز سگال (Raz Segal) و سازمان‌هایی چون دیدبان حقوق بشر و عفو بین الملل اقدامات اسراییل در این باریکه را مصداق اقدام به نسل‌کشی ـ فراتر از پاکسازی قومی اعراب فلسطینی در دهه‌های 50 و 70میلادی قرن بیستم ـ می‌دانند، اما در انتهای این نبرد سازمان سیاسی/چریکی حماس همچنان به حیات خود ادامه می‌دهد. در ادامه نکاتی را درباره این توافق و وضعیت منطقه بعد از جنگ یوم کیپور دوم می‌توان گوشزد کرد:
1)توافق دوحه
حصول این توافق درست در روزهای پایانی دولت بایدن امری اتفاقی نیست و نشان از فشار بسیار زیاد ترامپ بر طرف اسراییلی و همچنین میانجی‌ها ـ به خصوص طرف قطری ـ دارد وگرنه این توافق در نوبتهای پیشین بارها و بارها در مراحل نهایی بی‌نتیجه ماند. در متن و عنوان این توافق هیچ اشاره‌ای به حماس نشده و گویی که طرف اسراییلی آن را با میانجی‌های بی نام و نشان امضا کرده است. آینده سیاسی غزه نیز مسکوت است.
2)سازمان حماس
حماس در این مدت بسیاری از رهبران سیاسی و نظامی خود را از دست داد. با آمدن ترامپ و تحت فشار قرار گرفتن دوحه از سوی مقامات امریکایی، آینده این سازمان بیش از پیش در هاله‌ای از ابهام قرار خواهد گرفت. حماس که در سال 2007 از وضعیت سازمان چریکی به یک شبه‌دولت مستقر ارتقا یافته بود اینک دوباره به یک سازمان چریکی بدل شده که احتمالا بخش بزرگی از بازوهای اقتصادی و نظامی خود را از دست داده است. از آن سو ـ برغم نشست‌های مشترک در پکن و مسکو ـ تضادهای بین حماس و فتح نه تنها کم نشده بلکه رو به وخامت نهاده است تا ماجرای شکاف‌های درونی سازمان‌های سیاسی فلسطینی ـ از زمان منازعه نَشاشیبی‌ها و مُفتی قدس تا به امروز ـ به شکل یک سریال ادامه‌دار باقی بماند.
3)اسراییل
در کنار برخی خسارت‌های اقتصادی و امنیتی، رژیم اسراییل در نازل‌ترین وضعیت "قدرت نرم" خود ـ احتمالا از زمان تاسیس تا به اکنون ــ قرار دارد. رهبران آن به عنوان جنایتکاران جنگی مشهور شده‌اند و نخست وزیر اسراییل نیز ـ در کنار محمد ضیف رهبر شاخه نظامی حماس ـ از سوی دیوان کیفری بین‌المللی به جنایت علیه بشریت محکوم شده و نتانیاهو در داخل خود اسراییل هم معاندان بسیاری پیدا کرده است. برجسته شدن بنیادهای منازعه فلسطین در این مدت به حدی بود که حتی جو بایدن هم به مطالعه تاریخ این منازعه ترغیب شد و عکسی از او منتشر شده است که کتاب "جنگ صدساله علیه فلسطین" اثر مورخ فلسطینی‌الاصل رشید خالدی را در دست دارد.
4)منطقه خاورمیانه
همانطور که جنگ یوم کیپور اول (حمله سادات به اسراییل برای آزادی صحرای سینا) پیامدهای نااندیشیده و ناخواسته‌ای مانند چرخش مصر از مدار شوروی به سمت امریکا را در پی داشت، جنگ یوم کیپور دوم هم نتایج عجیبی را به بار آورد. احتمالا مهم‌ترین نتیجه این جنگ در بُعد منطقه‌ای سقوط رژیم اسد در سوریه و ملحق شدن سوریه به حوزه‌ی نفوذ محور نزدیک به اخوانِ قطر/ترکیه است. در واقع اسراییل که در غزه در پی تضعیف و نابودی حماس بود، خواسته یا ناخواسته موجبات تقویت نفوذ محوری را مهیا کرد که نقش بازوی اصلی رسانه‌ای و تبلیغاتی حماس را ایفا می‌کنند. از سوی دیگر لبه تیز مواضع رسمی دولت سعودی علیه اسراییل ـ برغم حفظ فاصله با حماس ـ در این مدت برجسته‌تر شد و دستکم در کوتاه‌مدت خبری از عادی‌سازی روابط ریاض و تل‌آویو نخواهد بود.
ادامه در فرسته‌ی بعد👇🏻

@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

13 Jan, 21:02


آزادی جنسی خود را به عنوان تایید جسورانه‌ی انگیزه‌های طبیعیِ انکارناپذیر علیه میراث پیوریتنی ما معرفی کرد... دانشجویان به ویژه دختران دیگر از آشکار ساختن نشانه‌های جاذبه‌ی جنسی خود در ملأ عام یا اظهار تمایلشان برای تشفی میل جنسی خود شرمی نداشتند... تعدیل یا پایان یافتنِ تدریجیِ حیایِ زنانه بود که ترتیبات جدید را ممکن می‌ساخت و چون فرض می‌شد حیا صرفاً نوعی پیروی از رسم و سنت یا عادت است و ذاتی زنان نیست، تلاش چندانی برای غلبه بر آن لازم نبود. این رهایی در قصد و در نتیجه، برجستگی تفاوت میان دو جنس را همراه داشت. عشق‌بازی، کنش نخست و کردار مرجح انسان شد. بنابراین مردان و زنان بایست بیش نرینه و مادینه می‌شدند و بیشتر روی ویژگی‌های زنانه‌ی زنان و ویژگی‌های مردانه‌ی مردان تاکید شود.

آلن بلوم،
بسته شدن ذهن امریکایی،
ترجمه مرتضی مردیها
تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
#محافظه‌کاری_امریکایی


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

13 Jan, 10:57


ایگال آلون [از فرماندهان نظامی جنگ 1948] از بن گوریون پرسید که با غیرنظامیان چه باید کرد؟ بن گوریون دست خود را به نشانه "اخراج آنها" تکان داد. [اسحاق رابین می‌گوید:] «اخراج»، اصطلاحی ناخوشایند است. به لحاظ روانی، این یکی از سخت‌ترین اقداماتی بود که ما انجام دادیم.

Simha Flapan,
The birth of Israel: myths and realities,
p. 81,
New York: Pantheon Books, 1987.
#The_New_Historians


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

12 Jan, 10:55


... پدران ما در زبان و ادبیات عرب به‌قدری کار کرده و آثار گذاشته‌اند که می‌توان گفت رونق و اعتبار ادبیات عرب از دولت سر ایرانیان است و ما در بنای تمدن عرب به قول معروف حق آب و گل داریم و نباید بی‌جهت این حق را از دست بدهیم و زحمات پدران خود را یک‌باره باطل کنیم و رشتۀ پیوستگی خود را با آنها ببریم.
دوم این که اگر ما بخواهیم دولت و ملت و کشور ما چنانکه در گذشته بود، در آینده هم مرکز یا لااقل یکی از مراکز فرهنگ مشرق زمین باشد، با بیگانگی با زبان و ادبیات عرب، این مقصود را نخواهیم توانست به‌درستی حاصل کنیم.
سوم این که دلبستگی ما به اسلام و وظیفه‌ای که نسبت به ترقی و تکامل آن داریم مستلزم احاطۀ ما به زبان و ادبیات عرب است.
چهارم این که ادبیات عرب به‌خودی خود قدر و قیمت عالی دارد و از میراث‌های گران‌بهای عالم انسانیت است و ما با همۀ مناسباتی که با آن داریم اگر از آن بیگانه شویم، به خود ظلم کرده و غبن و محرومی ناروا در حق خویش روا داشته‌ایم.
به دلایل بسیار هر کس از ایرانیان بخواهد از اهل معرفت گردد باید به زبان و ادبیات عرب آشنا شود و یقین دارم این مسئله زود یا دیر روشن خواهد شد و مربیان این ملت، راه راست را در این امر پیش خواهند گرفت

محمد علی فروغی (ذکاء الملک)،
مقالات فروغی،
1/122،123،
تهران: انتشارات توس، چـ3، زمستان1387
#محافظه‌کاری_ایرانی


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

11 Jan, 06:05


در واقع، تا پایان جنگ 1947-1948، ارتش دفاعی اسراییل (IDF) با سوزاندن، منفجر کردن و مین‌گذاری ویرانه‌ها، باعث نابودی 350 روستا و شهرک عرب‌نشین شد که در مناطقی که به دولت یهودی (the Jewish state) اختصاص داده شده بود یا در مناطقی که در طول جنگ فتح شده بودند، قرار داشتند. هزاران هزار خانه، کارگاه، انبار، آغل احشام، گلخانه و باغ ویران شدند، در حالی که دام‌ها را ضبط کردند و تجهیزات را غارت کرده و یا سوزاندند. این عملیات که با کارآیی شدید اجرا شد، غیرقابل توضیح بود، زیرا اکثر این روستاها درگیر نبردهای شدید علیه نیروهای یهودی نبودند و اکثر ساکنان یا از ترس «دیر یاسین جدید» یا در پاسخ به «توصیه‌ی دوستانه»ی همسایگان یهودی پا به فرار گذاشتند.

Simha Flapan,
The birth of Israel: myths and realities,
p. 96,
New York: Pantheon Books, 1987.
#The_New_Historians


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

10 Jan, 20:11


دلواپسی من در اینجا مربوط به آثار اخلاقی این موسیقی [راک] نیست که مثلاً به سکس، خشونت یا مواد مخدر راه می‌برد. قضیه تأثیر آن بر تعلیم و تربیت است و باور من بر این است که این موسیقی تخیل جوانان را ویران می‌کند و این را برایشان بسیار مشکل می‌کند که رابطه‌ای پرشور و شوق با هنر و اندیشه داشته باشند که ستون تعلیم و تربیت لیبرال است.

آلن بلوم،
بسته شدن ذهن امریکایی،
ترجمه مرتضی مردیها
تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
#محافظه‌کاری_امریکایی


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

09 Jan, 08:52


... [در 1947] طرحی توسط هاگانا و بعداً توسط ارتش اسرائیل اجرا شد تا تعداد اعراب در دولت یهودی (Jewish state) را به حداقل برساند و از بیشتر زمین‌ها، املاک و زیستگاه‌های آنها برای جذب توده‌های مهاجران یهودی استفاده کند.

Simha Flapan,
The birth of Israel: myths and realities,
pp. 88,89,
New York: Pantheon Books, 1987.
#The_New_Historians


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

07 Jan, 16:49


در مقاله‌ای که پیوست شده، عربی‌دان و تاریخ‌پژوهِ معاصر ایرانی د. عبدالنبی قیّم، می‌کوشد تبار واژه‌ی تازی را در نظم و نثر فارسی از ابتدا تا به اکنون نشان دهد و پرده از تطورات معنایی آن بردارد که در دوران معاصر گاه باعث لغزش‌های شووینیستی نیز شده است. مشخصات این مقاله به قرار زیر است:
* عبدالنبی قیّم، "درباره واژه تازی"، مجله آئینه پژوهش، دوره 33، شماره 193 - شماره پیاپی 193، فروردین و اردیبهشت 1401، صفحه 95-120


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

06 Jan, 14:12


از کشاکش میان فارسی‌دوستان و عربی‌گرایان در آغاز تقریباً هیچ اطلاعی نداریم اما بازتاب آنها از نیمه دوم قرن ۴ق. به بعد در بسیاری کتابها بیشتر در قالب احادیث نبوی آشکار می شود.
   محتوای این احادیث و روایات را می‌توان در ۴ موضوع منحصر کرد: ۱ـ نخست زبان عربی است که همگان پیوسته بر آن ارج نهاده اند؛ از تازی و فارسی هیچکس نیست که با آن ستیز کرده باشد یا حتی به چشم تعظیم در آن ننگریسته باشد. روایات در این باره بی‌شمار است و ذکر آنها بی فایده ۲- دوم احادیث نسبتاً متعددی است در بزرگداشت ایرانیان ۳ـ سوم احادیثی است که زبان فارسی را به شدت فرو میکوبد ۴ـ و سرانجام احادیثی است که زبان فارسی را ارج می نهد.


آذرتاش آذرنوش،
چالش میان فارسی و عربی سده‌های نخست،
صص۹۵،۹۶
تهران، نشر نی، ۱۳۸۵


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

05 Jan, 11:13


قدیم‌ها وقتی جوانی همچون [آبراهام] لینکُلن می‌خواست از راه مطالعه چیزی بیاموزد، بدیهی‌ترین منابع دسترس او برای یادگیری عبارت از انجیل، کتاب‌های شکسپیر و اقلیدس بود. آیا او واقعاً گمراه‌تر از کسانی بود که می‌خواهند راهشان را از روی برنامه درسی فنی نظامِ تحصیلی فعلی پیدا کنند که از تمیز میان امر مهم و نامهم در هر چیزی جز تقاضای بازار ناتوان است؟
... منظورم این سخن پیش پا افتاده نیست که وقتی مردم اسطوره ای داشته باشند زندگی چگال تر است. بیشتر منظورم این است که زندگی مبتنی بر «کتاب»، به حقیقت نزدیکتر است که مواد لازم برای کاوشی ژرف‌تر در ذات واقعی امور و دسترسی به آن را فراهم می‌آورد. بدون کتابهای بزرگ وحیانی، حماسه ها و فلسفه ها همچون بخشی از نگرش طبیعی ما، چیزی برای دیدن در بیرون نیست و سرانجام در داخل هم چیز دندان‌گیری دست نمی‌دهد. انجیل، تنها ابزار تجهیز ذهن نیست اما بدون کتابی در همین حد از جاذبه که با جاذبه‌ی یک باورمندِ بالقوه خوانده شود ذهنْ تجهیز نشده باقی خواهد ماند.
تعلیم و تربیت اخلاقی که امروز فرض بر این است که مسئولیت بزرگ خانواده است نمی‌تواند وجود داشته باشد اگر نتواند تخیل جوانان را با نگرشی به جهان اخلاقی و پاداش و جزای نیکی و بدی، سخنان والا که کردارها را همراهی و ایجاد می‌کند، مدافعان و مخاصمان در نمایش انتخاب اخلاقی، و ناامیدی‌ای که از جهان «راززدائی شده» نتیجه می‌شود آشنا کند. در غیر این صورت تعلیم و تربیت تلاش بیهوده‌ای برای این خواهد بود که به کودکان «ارزشها» (ارزشهای خودبنیاد و فردی) را بقبولانیم.


آلن بلوم،
بسته شدن ذهن امریکایی،
ترجمه مرتضی مردیها
تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
#محافظه‌کاری_امریکایی


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

04 Jan, 13:37


این مسخره است که [در فرانسه] عملا یک دختر مسیحی می‌تواند در مدرسه ماتحت خود را نشان دهد اما برای یک دختر مسلمان ممنوع است که سر خود را بپوشاند.

Paul Ricoeur,
CRITIQUE AND CONVICTION,
p. 135,
Translated by Kathleen Blarney, Columbia University Press, 1998


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

02 Jan, 15:19


به رغم این شهرت و موفقیت [صلاح الدین]، دوره پیکار او علیه فرنگیان [= صلیبیان]، در واقع، نسبتاً کوتاه بود. تنها در طول یک دوره پنج ساله از حمله او به پادشاهی اورشلیم در اواسط 1187 تا امضای معاهده یافا در سپتامبر 1192 که به سومین جنگ صلیبی پایان داد، او وارد نبرد با آنها شد. او برای مدت طولانی‌تری - حد فاصل بین مرگ اربابش نورالدین [زنگی] در سال 1174 و تسلیم شدن شهر موصل در سال 1186 - علیه هم‌قطاران مسلمانش پیکار کرد.
   این بدان معنی بود که در طول سال های 1174 تا 1187، نیروهای صلاح الدین به ندرت حملات مستقیمی را به قلمروی فرنگیان انجام دادند. یک اتفاق بسیار عادی‌تر، معاهدات با آنها بر سر توافق آتش‌بس بود. این معاهدات برای جلوگیری از سنگ‌اندازیِ فرنگیان در امور صلاح الدین - و به ویژه تلاش‌های او برای تحت کنترل گرفتن تمام سوریه، مصر و بین النهرین - طراحی شده بود...
   همانطور که در فصل اول ذکر شد، در سال 1250، جانشینان صلاح الدین در سلسله ایوبیان، توسط سربازان خودشان ـ بردگان معروف به ممالیک ـ در مصر سرنگون شدند. ده سال بعد، در سال 1260، این بردگان به حکومت ایوبیان در سوریه نیز پایان دادند. قیام آنها و سرنگونی حاکمان مشروع ـ اربابان خودشان ـ ممالیک را غاصب جلوه داد و نتیجتا آنها به توجیه قابل توجهی نیاز داشتند. ممالیک این توجیه را با معرفی خود به عنوان تنها نیرویی که قادر به مقاومت در برابر یورش مغولان ـ که سرزمین‌های شرق اسلامی را ویران کرده بودند و بغداد را در سال 1258 ویران می‌کردند ـ و فرنگیان‌اند، نشان دادند. ممالیک همچنین خود را تنها گروهی اعلام کردند که مایل به اجرای ارتدوکسی سُنی در سرزمین‌های تحت کنترل خود هستند، که نتیجتا به اضطهاد شدید یهودیان، مسیحیان و شیعیان در آنجا در طی 250 سال حکومت آنها منجر شد.


Alexander Mallett,
Christian–Muslim Relations during the Crusades,
pp. 30,31
Arc Humanities Press, Leeds, 2023.
#جنگ‌های_صلیبی

@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

28 Dec, 13:49


شما اگر بخواهید به‌ جایی‌ پناه‌ برید روسیه‌ و چین‌ و آلبانی‌ را برای‌ ماندن‌ و زیستن‌ و کار کردن‌ انتخاب‌ می‌کنید یا آمریکا و آلمان‌ و انگلیس‌ را؟ پاسخ‌ مخاطب‌ روشن‌ است‌، چه‌ اگر روشنفکر ضد سرمایه‌داری‌ یا حتی‌ مارکسیست‌ هم‌ باشد، دموکراسی‌ و آزادی‌ و امنیت‌ و اطمینان‌ به‌ حرمت‌ انسانی‌ و حقوق‌ فردی‌ را به‌ قیمت‌ تحمل‌ سرمایه‌داری‌ ترجیح‌ می‌دهد و سوسیالیسم‌ را به‌ بهای‌ استبداد پلیسی‌ و اختناق‌ فکری‌ رژیمی‌ که‌ برایش‌ اقتصاد بر انسان‌ ترجیح‌ دارد و با پول‌ می‌توان‌ ایدئولوژی‌اش‌ را ابتیاع‌ کرد، نخواهد پذیرفت‌.

علی شریعتی،
مجموعه آثار،
ج۲ ص‌۱۶۶؛ ج۲۳ ص‌۳۶۱


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

26 Dec, 10:06


وأخيرا نخلص من مجمل المقدمات السابقة أنه ليس من مهمة الدولة أو أي جهة سياسية التدخل في شؤون اعتقاد الناس وفرض تصورات أو اجتهادات دينية معينة عليهم، بل مهمتها تدبير الشأن العام في إطار نظام القيم العامة للمجتمع، وما يقتضيه ذلك من احترام عقيدة مواطنيها وعدم تجريحها أو الاستخفاف بها. وواجب الأحزاب السياسية ذات المرجعية الإسلامية أداء واجبها في الإصلاح السياسي بنجاعة ونجاح، كما فعل يوسف الصديق عليه السلام في مصر عندما تولى في مجتمع كافر خزائن الأرض، فوضع الخطط لإنقاذ المجتمع من المَجاعة. أما الدعوة والتبشير والتربية ومعالجة الظواهر الاجتماعية فهي أساسا مهمة العلماء والهيئات الدعوية والمجتمعية.

د. سعد الدین العثماني (من قيادات حزب العدالة والتنمية [إخوان] المغرب)،
الدین والسیاسة: تمییز لا فصل،
ص39،
القاهرة: دار الکلمة: 2015


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

25 Dec, 11:07


از آنجا که احترام برای امر قدسی غیردینی ـ آخرین مد زودگذر ـ اوج گرفته است، دین واقعی و دانش انجیلی تا مرز اضمحلال پائین آمده است... روزهای مقدس و زبان مشترک و مجموعه ای از ارجاعات مذهبی که به بیشتر اهل خانه سرایت می‌کرد عامل بخش مهمی از همبستگی خانوادگی بود و فحوای بنیادینی به آن می داد. موسی و لوح ده فرمانش، عیسی و موعظه عشق برادرانه اش، وجودی تخیلی داشت. عباراتی از کتاب پسلمز از (تورات) و گاسپلز (از انجیل) در ذهن بچه ها پژواک میکرد. حضور در کلیسا یا کنیسه، دعا سر سفره، یک راه زندگی بود که از تعلیم و تربیت اخلاقی که فرض بر این بود که در این کشور دمکراتیک وظیفۀ خاص خانواده محسوب می‌شود جداشدنی نبود... از دست رفتن چسبیدگی درونی اعضای خانواده که عطیه انجیل بود نباید در وهله اول به مدرسه یا حیات سیاسی منسوب شود بلکه متهم اصلی در این کار خانواده است که به رغم تمامی حقوقش درباب حوزۀ خصوصی، نشان داد که توان حفظ چیزی را در درون خودش، فارغ از تبلیغات بیرون خانه، ندارد.

آلن بلوم،
بسته شدن ذهن امریکایی،
ترجمه مرتضی مردیها
#محافظه‌کاری_امریکایی

@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

23 Dec, 17:00


در سالهای نخستین جنگهای صلیبی، ائتلافهای متقابل متعددی خاصه بین فرنگیان [فرانک‌ها] و حاکمان مسلمانِ تُرک شمال سوریه شکل گرفت. یکی از این نمونه‌ها، که قبلاً به آن اشاره شد، مربوط به سال 1108 است که نتیجه درگیری بین دو ایالت صلیبی اَنطاکیه و اِدِسا بود. منشأ این اختلاف به بلافاصله پس از نبرد حران در شمال سوریه در سال 1104 برمی‌گشت، زمانی که یک نیروی مسلمان اولین شکست نظامی مهم را به فرنگیان ـ از زمان ورود آنها به منطقه ـ تحمیل کرد. در این رویارویی، حاکم ادسا بالدوین دوم و اشراف مختلف دیگری اسیر شده بودند. به منظور حفاظت از شهر بالدوین برای مسیحیت، تانکرِد، حاکم انطاکیه، نایب السلطنه آنجا شد و یکی از بستگان خود را حاکم آنجا کرد. هنگامی که بالدوین و یارانش در سال 1108 آزاد شدند، تانکرد و خویشاوندانش تمایلی به کنار گذاشتن تسلط خود بر ادسا نداشتند و بنابراین وقوع یک درگیری کوتاه بین دو طرف تقریباً اجتناب‌ناپذیر بود. تانکرد و همراهانش به منظور حمایت از آرمان خود، با شهر مسلمان نزدیک حلب متحد شدند، در حالی که ادسایی‌ها با موصل به توافق رسیدند. جنگ کوتاه و کم‌دامنه‌ای که در ادامه رخ داد، حاصل یک درگیری مذهبی بین مسیحیان و مسلمانان نبود. بلکه بر اساس جغرافیا بود: اَنطاکیه‌ و حلب در شمال سوریه علیه شهرهای اِدِسا و موصل در بین‌النهرین. این ائتلاف به‌خوبی نشان می‌دهد که مرزهای دینی چقدر آسان می‌تواند برای حاکمان هر دو طرف بی‌ربط شود، اگر که آنها این قضیه را به سود مصلحت سیاسی خود ببینند.

Alexander Mallett,
Christian–Muslim Relations during the Crusades,
pp. 20,21
Arc Humanities Press, Leeds, 2023.
#جنگ‌های_صلیبی

@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

22 Dec, 12:28


باز بودن، چنان که امروزه درک و دریافت می‌شود، عبارت است از تسلیم شدن به هر چیزی که قوی‌تر است یا ستایش هر چیزی که موفقیتی پرتعداد به دست آورده است و آن را به یک اصل تبدیل کردن. این حقهٔ تاریخ‌گرائی است که مقاومت ما جلوی تاریخ را از بین برده است؛ تاریخی که در زمانهٔ ما افکار عمومی نامیده می‌شود؛ زمانه‌ای که در آن افکار عمومی قاعده تعیین می‌کند. بارها و بارها شنیده‌ام که افرادی از کنار گذاشتن الزام آموزش زبان یا آموختن علم و فلسفه به مثابۀ راهی برای پیشرفتِ باز بودن یاد می‌کنند. اینجا است که دو نوع باز بودن باهم برخورد می‌کنند. وقتی قرار است مقابل دانش، باز باشیم چیزهائی هست که افراد باید بدانند اما بسیاری خوش ندارند برای یادگیری آن خود را زحمت بدهند و به نظرشان کسالت آور و بی‌ربط می‌آید.

آلن بلوم،
بسته شدن ذهن امریکایی،
ترجمه مرتضی مردیها
#محافظه‌کاری_امریکایی

@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

18 Dec, 09:55


#حيرة ١٨٦

https://youtu.be/HihNWESMgcs?si=upOwmQF_3oT2tAwF

الأستاذ الدكتور رائد السمهوري - الأردن
باحث في علم الكلامي الإسلامي

من مؤلفاته:
■ نقد الخطاب السلفي - ابن تيمية نموذجا
■ ابن تيمية التاريخي والمستعاد - مقاربة تاريخية تحليلية في موقف ابن تيمية من المختلف الديني
■ السلف المتخيل - مقاربة تاريخية تحليلية في سلف المحنة
■ علي الطنطاوي وأعلام عصره
■ تهافت أبي يعرف المرزوقي وأدلوجته الاسمية

يمكن متابعته:
https://x.com/Alsamhouri?t=qh04JtmQYzmB_c76rIlCGA&s=09

يتطرق ل :
■ السياقات السياسية والفكرية لابن تيمية
● آراء ابن تيمية حول:
■ التوحيد والتجسيم
■ التشدد الفقهي
■ فناء النار
■ الأخلاق
■ التكفير والاخر المذهبي
■ النزاعات الكلامية في عصره


قناتنا على التلغرام:
https://t.me/HiraHadiAlLawati

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

17 Dec, 05:21


از عوامل کامیابی عربها در فتح فلات ایران پس از فتح عراق این بود که دودمانهای پارتی کوست خراسان (مرزبانی خراسان یا ربع غربی قلمرو ساسانی) و کوست آذربایجان (مرزبانی آذربایجان یا ربع شمالی قلمرو ساسانی) آخرین پادشاه ساسانی یزدگرد سوم را رها کردند و از پشتیبانی خود از پادشاهی ساسانی دست کشیدند و با سپاهیان عرب صلح کردند در عوض بیشتر آنها اقتدار بالفعل خود را در قلمرو دودمانی خویش حفظ کردند...
روند فتوح، الگوی سکناگزینی بعدی عربها، و چگونگی گسترش جغرافیایی «انقلاب عباسیان» همگی بر واقعیتی مهم گواه‌اند: براندازی شاهنشاهی ساسانی هدف اصلی سپاه عرب نبود، بلکه صرفاً دستاورد جانبی آن بود که گسست پیشین اتحادیهٔ ساسانی - پارتی زمینه ساز آن شد. چراکه هدف اصلی فاتحان عرب مستعمره سازی سرزمینهای قلمرو ایران نبود، بلکه گذر از ایران به منظور دسترسی به باراندازهای تجاری فرارودان بود. خاندانهای مهم پارتی نیز دقیقاً به سبب پی بردن به همین با عربها قرار همزیستی نهادند.


پروانه پورشریعتی،
افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی؛ اتحادیه ساسانی ـ پارتی و فتح ایران به دست عربها،
ترجمه: آوا واحدی نوایی
نشر نی، 1398، چـ1


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

15 Dec, 12:07


وهكذا يتبين أن العلاقة الأوفق بين الدين والسياسة في الإسلام ليس الفصل كما يذهب إلى ذلك البعض، وليس هو الوصل والتماهي كما يتصور آخرون، بل هو التمييز. ونحن هنا نستعمل عبارة شهاب الدين القرافي التي دافع عنها في كتابه: (الإحكام في تمييز الفتاوى عن الأحكام وتصرفات القاضي والإمام). فالدين حاضر في السياسة كمبادئ موجهة، وروح دافقة دافعة، وقوة للأمة جامعة، لكن الممارسة السياسية مستقلة عن أي سلطة باسم الدين أو سلطة دينية.

سعد الدین العثماني (من قيادات حزب العدالة والتنمية [إخوان] المغرب)،
الدین والسیاسة: تمییز لا فصل،
ص31،
القاهرة: دار الکلمة: 2015


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

14 Dec, 06:13


💊اجبار واجبات شرعی

   نويسندگان چون فهد العَجلان و عبدالله العَجیری (مشهور به نوسلفیان) در آثار خود می‌کوشند تا با تشبث به سازوکار الزام (Enforcement) در حقوق موضوعه‌ی جدید، بین قوانین موضوعه‌ی مدرن و اَحکام و مناسک شریعت نوعی همسانی ایجاد کرده نهایتا از الزام اولی، اجباری بودن دومی را نتیجه بگیرند. اما این استدلال آنها به یک مشکل بزرگ دشوار است: الگوگیری از امر سکولار برای اثبات یک امر دینی. و البته خود این رویه، ناشی از نادیده‌انگاری فلسفه‌ی حقوق مدرن است: قوانین موضوعه‌ی مدرن، ادعا یا سودای رستگاری اخروی شهروندان را ندارند بلکه صرفا به منظور برآوردن مصالح و نظم دنیوی آنها و برپایه‌ی سازوکارهای کاملا بشری‌ای چون پارلمان، عُرف و ظروف زمانی و مکانی تدوین شده‌اند در حالی‌که هدف و هسته‌ی اصلی اَحکام شرعی، رستگاری اخروی و نجات مؤمنان است.
   اما فارغ از این مشکلِ ارجاع به امر سکولار برای اثبات امر دینی، نظریه‌ی کسانی چون العجلان و العجیری فاقد انسجام درونی است؛ بدین معنا:
   آنها در مسأله‌ی اجبار و الزام احکام، فرقی بین مناسک و غیر مناسک و معاملات و حدود و... قائل نیستند و همه را اجباری می‌دانند. اما مهم‌ترین فرض اسلام چیست؟ از آنجا که ـ بر اساس حدیث مشهور عبدالله بن عمر ـ اسلام بر پنج اصل (شهادتین+نماز+روزه+حج) بنا شده، احتمالا نماز از روزه و حج هم مهم‌تر است تا جایی که برخی فقها تارکِ نمازِ از سر کسالت را نیز کافر می‌دانند (در حالی‌که مثلا تارکِ حجاب یا شاربِ خمر در هیچ مذهبی کافر نیست). حال که چنین است باید پرسید چرا نماز (که مهم‌ترین و اساسی‌ترین احکام اسلام است) را نمی‌توان اجبار کرد؟ در اینجا دو پاسخ بیشتر متصور نیست: یا گفته شود که قرار نیست نماز اجباری باشد فلذا شهروندان جامعه‌ی ایده‌آلِ العجلان/العجیری می‌توانند هر تعداد از وعده‌های نماز را موقتا یا مطلقا ترک کنند، یا اینکه گفته شود قرار است نماز هم اجباری باشد اما امکانات قهریه برای اجبار نماز برای یک جمعیت چند ده میلیونی در دست نیست وگرنه باید راستی‌آزمایی کرد که تمام آحاد ملت نماز را در خانه، ادارات، مساجد و.. به جا بیاورند؛ اما چون مامور و محتسب به تعداد جمعیت یک کشور در دست نیست، عملا اجبار نماز، به تکلیف مالایُطاق (غیرممکن) بدل خواهد شد.
   خوب! اگر نتیجه‌ی بحث این باشد که نماز ـ به مثابه مهم‌ترین حکم عملی شریعت ـ را نمی‌توان یا نباید اجباری کرد، این پرسش پیش می‌آید که بقیه‌ی مناسک شرعی را چرا باید اجبار نمود؟ از کدام نص دینی استخراج کردیم که نماز نهایتا اجباربردار نیست اما مثلا گذاشتن ریش برای مردان اجباری است؟ نصی که به ما اجازه می‌دهد بین اجبار احکام فرق بگذاریم و یکی را اختیاری کنیم و بقیه را اجباری کدام است؟ اگر در پاسخ گفته شود که چنین نصی در کار نیست و ما صرفا بر اساس اجتهاد شخصی این تفکیک را قائل شدیم، می‌توان گفت که این اجتهاد ضعیف است! و دیگران هم ‌می‌توانند بر اساس اجتهاد خود، اَحکام A و B و C را اجباری و بقیه را اختیاری قرار دهند. اما اگر العجلان/العجیری بگویند که نماز را هم باید اجبار کرد لکن چنین اجباری عملا مُحال و مالایُطاق است و ما نمی‌توانیم برای تک‌تک افراد، مامور و دوربین و سازوکار نظارتی قرار دهیم که نماز خواندنشان را چِک کنند، پس آنها اعتراف کرده‌اند که اسلامِ مد نظرشان به امری مالایطاق و نشدنی امر کرده است. در واقع بدین ترتیب زوج العجلان/العجیری ناخواسته از یک اسلام "ممتنع" به عنوان اسلام اصیل و ناب دفاع می‌کنند که قابل پیاده‌سازی نیست و بنابراین نظریه‌ی حقوقی آنها فاقد انسجام درونی است.
اگر زوج العجلان/العجیری پذیرای این الزامات منطقی نظریه‌شان شوند، در این حالت منتقدان می‌توانند بگویند: حال که نسخه و تفسیر شما از اسلام، یک نسخه‌ی مالایطاق و خارج از امکانات عملیاتی است، می‌بایست با یک تجدیدنظر اساسی در خداشناسی و دین‌شناسی‌، نسخه‌های عملی‌تر را پیشنهاد دهیم.

   ✍️عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

12 Dec, 15:42


بر اساس آنچه که اسلام‌شناس فلسطینی وائل حَلّاق، آن را "گونه‌شناسی احادیث" از دیدگاه اصول‌دانِ بزرگ مالکی شهاب الدین قرّافی (684ق) می‌خواند، تنها بخش بسیار مشخص و محدودی از احادیث نبوی (بعد از ثبوت) ویژگی تشریعی داشته و ـ پس از گذر از فیلترهایی چون تعلیل احکام، مصلحت و مقاصد و... ـ لازم الاتباع هستند[1]. و صدالبته به گواه سیر تاریخ اندیشه‌های اصولی، بحث بر سر سازوکارهای تفکیک این گونه‌ها و تعیین مصادیق‌شان همچنان بحثی باز و محل مناقشه است:
تصرفات (افعال و اقوال و تقاریر) نبوی بر دو نوع کلی است:
1) تصرفات تشریعی، که خود بر دو نوع است:
1ـ1) تصرفات تشریعی عام، بر دو نوع:
1ـ1ـ1) در مقام تبلیغ دین،
1ـ1ـ2) تصرفات در مقام فتوا
1ـ2) تصرفات تشریعی خاص، بر دو نوع:
1ـ2ـ1) قضاوت،
1ـ2ـ2) امامت (حاکمیت سیاسی)،
1ـ2ـ3) تصرفات خاص (مشهور به قضایای اعیان)
2) تصرفات غیر تشریعی، که خود بر پنج نوع است:
2ـ1) تصرفات جِبِلّی (طبیعی)
2ـ2) تصرفات عُرفی
2ـ3) تصرفات دنیوی (محض)
2ـ4) تصرفات ارشادی (راهنماگر)
2ـ5) تصرفات خصوصی (ویژه)
ـــــــــ
ارجاعات:
[1]. د. سعد الدین عثمانی (از علما و سیاستمداران مراکشی) تقسیم‌بندی قرافی را به شکلی که آوردیم، تفصیل داده و تفکیک کرده است (نک: العثمانی، الدین والسیاسة: تمیز لا فصل، ص14ـ17، القاهرة: دار الکلمة: 2015)


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

10 Dec, 08:35


اتحاد جماهیر شوروی به نفع یک کشور دو ملیتی [در فلسطین] موضع‌گیری کرد، و یا در صورت غیرقابل اجرا بودن این طرح، وزیر امور خارجه شوروی، آندری گرومیکو، در نشست ویژه مجمع عمومی سازمان ملل در آوریل 1947 طرح تقسیم [فلسطین] را پیش کشید. پنج ماه بعد، نشست احزاب کمونیست در ورشو که به تشکیل Cominform [آژانس بین‌المللی کمونیسم] انجامید، خواستار حمایت از جنبش های آزادیبخش ملی در سراسر جهان شد. در این زمینه، چپ‌های عرب دیگر نمی‌توانستند با حق تعیین سرنوشت یهودیان مخالفت کنند ـ به ویژه پس از اینکه گرومیکو [وزیر خارجه وقت شوروی] از آن حمایت کرد.

Simha Flapan,
The birth of Israel: myths and realities,
pp. 69,70,
New York: Pantheon Books, 1987
#The_New_Historians


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

03 Dec, 07:25


کُردها معتقدند که در سال ۱۰۷۱ ترکها به کمک کردها با غلبه بر امپراتوری بیزانس وارد آناتولی شدند؛ در سال ۱۵۱۴ نیز نتیجه نهایی نبرد عظیم چالدران بین ایران و عثمانی با حمایت کردها به سود ترکها رقم زده شد؛ و نهایتاً زمانی که آناتولی توسط اروپاییها اشغال و تجزیه شد، پیروزی در جنگ استقلال به رهبری آتاتورک به یاری کردها به دست آمد. با این همه آتاتورک که قول داده بود یک جمهوری دوملیتی متشکل از ترکها و کردها به وجود آورد بعد از جنگ کردها را سرکوب کرد و آنها را از حقوق ملی و فرهنگی‌شان محروم ساخت. وی از هر وسیله‌ای استفاده کرد تا از بطن گروه های گوناگونِ قومیِ مسلمان، ملتی تُرک بسازد. به این ترتیب می‌توان گفت که منشأ اصلی تنش بین ناسیونالیسمِ کُرد و جمهوری [ترکیه]، شیوه بازسازی تاریخ و تعریف «ملت» است. به گفته اوجالان رهبر محبوس پ‌ک‌ک، ترکیه نه از یک ملت واحد (تُرک) که از دو ملت ترک و کرد تشکیل شده است.

م. هاکان یاووز،
سکولاریسم و دموکرسی اسلامی در ترکیه،
صص300،301،
ترجمه احمد عزیزی،
تهران: نشر نی، 1389


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

01 Dec, 07:27


امت سیاسی در بستر سوریه؟

امر سیاسی با قدرت گره خورده است بدین معنا که سیاست‌ورزیِ منهای اراده به قدرت، محال و غیرممکن است. بنابراین وقتی ما از امت در معنای سیاسی (و نه فرهنگی یا عقیدتی) سخن می‌گوییم مستقیما بازیگران عرصه‌ی قدرت سیاسی را مد نظر داریم.
رخدادهای اخیر سوریه یک آزمون تجربیِ چندباره ناظر بر ابطال و فقدان مصداق امت سیاسی است. سوریه کشوری مسلمان است و بازیگران سیاسی داخلی آن نیز همگی مسلمان هستند و هر کدام به نوعی خود را نماینده‌ی گروه یا بخشی از مصالح و منافع ملت سوریه می‌دانند. از آن سو بازیگران خارجیِ مجاور سوریه نیز همگی بازیگرانی مسلمان هستند: ترکیه، ایران، نیروهای شبه‌دولتی لبنانی و عراقی و افغانی و... با تمام اینها می‌بینیم که هیچ جمع‌بندی و برآیند همگن و هماهنگی میان این بازیگران دولتی و غیردولتی ـ اعم از داخلی و منطقه‌ای ـ بر سر سرنوشت سیاسی و مصالح جغرافیای سوریه وجود ندارد! به عبارت دیگر ما عملا شاهد نوعی جنگ همه علیه همه هستیم که دستکم از یک دهه پیش در سوریه آغاز شده بود. با عطف نظر به این نکته‌ی مهم که سوریه به لحاظ جغرافیایی و سیاسی تنها بخش بسیار کوچکی از مساحت زیست مسلمانان و تنوع دیدگاه‌های سیاسی و منازعات قدرت آنها را در بر می‌گیرد می‌توان به سادگی نتیجه گرفت که فقدان واحدی سیاسی به نام امت در سوریه (با مصالح و سرنوشت سیاسی همگن و هماهنگ و یکدست)، چگونه فقدان همین واحد متخیل را در جغرافیای وسیع‌تر بیش از 50 دولت‌ملت مسلمان آسیایی، اروپایی و آفریقایی نتیجه می‌دهد. فی المثل با اینکه تقریبا تمام بازیگران درگیر در سوریه بر ستیز با اسراییل (اشغالگر) یا دستکم نادیده‌گرفتن این رژیم متفقند، اما نکته‌ی مهم‌تر برای آنها سرنوشت سیاسی‌ای است که مستقیما گریبان‌گیر خودشان در سوریه خواهد شد؛ فلذا دشمنی با اسراییل، مانع منازعات قدرت بر سر مصالح این نیروها و هوادارانشان در خود سوریه نشده است.

✍️عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

25 Nov, 12:00


🇹🇷مطالعات ترکیه: آتاتورک و نهاد روحانیت

تا پیش از ۱۶مارس سال ۱۹۲۰ که ناوگان بریتانیا در بندر گالاتای استانبول پهلو گرفت و سربازان بریتانیایی هر روز در خیابان‌های استانبول رژه‌ی پیروزی می‌رفتند و وزیر جنگ و رئیس ستاد ارتش عثمانی را در ژانویه همان سال برکنار کردند و وزیر اعظم و ۱۳۶نماینده مجلس عثمانی را هم به جزیره مالت تبعید کردند، کمتر کسی فکر می‌کرد که استانبول پایتخت باشکوه ترکان عثمانی بعد از حدود 6قرن روزی از چنگ آنان خارج شود. اما به نظر کار از کار گذشته بود. سلطان عثمانی محمد ششم در اکتبر 1918 به ناچار به مفاد تحقیرکننده‌ی آتش‌بس مودروس (جزیره‌ای در یونان) تن داده بود که به متفقین امکان می‌داد تا کنترل کامل دو تنگه‌ی استراتژیک بُسفر و داردانل را در دست گیرند. آتش‌بس مودروس بعدا زمینه‌ساز معاهده‌ی سِوْر (1920) شد که عملا به تجزیه‌ی کامل و تکه تکه شدن خاک ترکیه‌ی کنونی می‌انجامید. مناسبات بین علمای اهل سنت و آتاتورک در چنین بستر تاریخی‌ای بود که شکل گرفت.
آتاتورک ـ فرمانده‌ی نبرد تاریخی چاناک‌قلعه که به شکست ناوگان متفقین و چرچیل انجامید ـ در چنین شرایطی سر به تمرد برداشت و با تاسیس نهضت ملی ترکیه (Türk Ulusal Hareketi) علیه مفاد صلح مودروس و معاهده‌ی سِور قیام کرد. او با برافراشتن شعار جنگ با اشغالگران، موفق شد بخش بزرگی از روحانیون را نیز با خود همراه کند. نقطه‌ی عطف این همکاری در آنکارا رقم خورد که اینک به پایتخت جنبش استقلال ترکیه تبدیل شده بود. زمانی که دادگاه نظامی عثمانی در 1920 حکم اعدام آتاتورک را صادر و شیخ الاسلام عثمانی عبدالله دوریزاده آن را تأیید کرد، مفتی وقت آنکارا شیخ مِهمت رفعت بورِکچی با صدور فتوایی، حکم دادگاه عثمانی را نامشروع خواند. 153مفتی محلی دیگر نیز فتوای بورکچی را تأیید و از تمرد آتاتورک حمایت کردند. سلطان عثمانی در اقدامی متقابل بورکچی را از منصب افتای آنکارا عزل کرد و حکم اعدام وی نیز در آوریل 1920 صادر شد. بورکچی به نهضت ملی پیوست و با صدور فتوایی از جنگ استقلال ترکیه ـ که بر خلاف مفاد صلح مودروس و معاهده سِور بین عثمانی و متفقین بود ـ حمایت کرد. پس از اعلان جمهوریت، آتاتورک، بورکچی را سرپرست نهادی کرد که خود وی بنیان نهاده بود: سازمان امور دینی ترکیه (مشهور به دیانت).
اما حمایت روحانیون از آتاتورک فقط محدود به حوزه‌ی آناتولی مرکزی نبود. در ازمیر شیخ احمد خلوصی افندی، جنگ برای آزادی مناطق اشغالی را یک تکلیف دینی برشمرد و به نهضت ملی پیوست. روحانیونی چون حافظ ابراهیم افندی و هوکا اسماعیل سوکرو حتی خود اسلحه به دست گرفتند و به این جنبش پیوستند. رحمت الله افندی مفتی ازمیر کسی بود که در دفاع از مشروعیت جنبش ملی فتوا صادر کرد.
گفتنی است بعد از پیروزی جنگ‌های استقلال، آتاتورک اقدامات گسترده‌ای را برای دولتی کردن دین و نهاد روحانیت پی گرفت که تاسیس سازمان دیانت فقط یکی از این موارد بود. بسیاری از روحانیون نزدیک به دربار عثمانی نیز منزوی شدند و حتی برخی‌شان مانند مصطفی صبری افندی (شیخ الاسلام عثمانی) در تبعید درگذشتند. اقدامات او موسوم به اصلاحات کمالیستی (سکولاریزاسیون ترکی) خشم بسیاری از روحانیون را برانگیخت و میراثی متضاد از وی بر جا گذاشت؛ هرچند که خود آتاتورک با تفکیک بین روحانیون واقعی و روحانیون خائن و بی‌دین (imansız ve hain ulema) عملا بر ویژگی قطبی‌ساز اقداماتش در میان روحانیون صحه می‌گذاشت و با الهام از وقایع دوران امویان و بهره‌گیری از یک ادبیات دینی، آنها را ذیل دوگانه‌ی خودی/غیرخودی طبقه‌بندی می‌کرد.

✍️عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

22 Nov, 22:09


پروفسور گرت متینگلی (Garrett Mattingly) ـ متوفای 1962 ـ استاد تمام تاریخ اروپایی در دانشگاه کلمبیا و از متخصصان برجسته‌ی تاریخ دیپلماسی مدرن بود. از جمله کتب مشهور وی می‌توان به: دیپلماسی رنسانس (Renaissance Diplomacy) ، آرمادا (The Armada) و... اشاره کرد. تفسیر وی از شهریار ماکیاولّی یکی از مشهورترین تفاسیر این کتاب در قرن بیستم است که منشأ بازاندیشی‌های مجدد در این اثر مشهور شد.
متینگلی می‌کوشد تا هجوی بودن شهریار را از منظر اغراقها و بعضاً جعلیات موجود در این کتاب اثبات کند. ماکیاولّی در فصول مختلف شهریار به تناوب از بزرگ‌مردان سیاسی و رخدادهای مهم مرتبط با آنان سخن می‌راند. متینگلی از دو طریق نشان می‌دهد که برخی از مهم‌ترین ارجاعات ماکیاولّی به این گونه افراد و رخدادهای حول و حوش آنها، واجد جعلیات و اکاذیب فاحشی است که جدی بودن این استنادات و ارجاعات را به شدت زیر سؤال برده و لاجرم ماهیت و نیت تألیف شهریار را عمیقاً تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. متینگلی با اشراف کاملی که بر تاریخ عصر رنسانس دارد، نخست اعتبار و وثاقت تاریخی این ارجاعات موجود در شهریار را به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد که ماکیاولّی، یا اساساً فرد غیرمطلع و ناشی‌ای بوده که چنین اشتباهات فاحشی را مرتکب شده است و یا با نیات و اغراض خاصی عمداً چنین کرده است. اما داده‌های مطمئن و موثق ما درباره‌ی زندگی ماکیاولّی و نیز بررسی سایر آثار وی احتمال نخست را رد می‌کند و چاره‌ای جز این نمی‌ماند که بپذیریم وی عمداً پاره‌ای از مهمترین وقایع و رخدادهای محل اتکای خود را وارونه و دگرگون جلوه داده است.
متینگلی در گام دوم، با دست شستن از اعتبارسنجی تاریخیِ ارجاعات و استنادات شهریار، مفاد این ارجاعات و استنادات را صرفاً به ترازوی خود ماکیاولّی برده و با سایر نوشته‌های وی مقایسه می‌کند. اِشراف کامل و دقیق متنیگلی بر سبک نگارشی و آثار ماکیاولّی، او را قادر ساخته تا از خلال سایر نوشته‌های وی، عمق و شدت این تضادها و اشتباهات عمدی را بیش از پیش عیان کند. متینگلی در انتها با استناد به برخی از درخشان‌ترین نمونه‌های آثار هجوی، چرایی این حجم عظیم از تناقضات و بیانهایِ غیرواقعی شهریار را تبیین می‌کند و از راز تضاد مفاد شهریار با زمینه و زمانه‌ی زیست سیاسی ماکیاولّی پرده بر می‌دارد. و البته در همین اثنا وی از استناد و ارجاع به تفاسیر بزرگانی از قدما که شهریار را نه یک اثر جدی بلکه یک آیرونی و هجویه می‌دانستند، غافل نمی‌شود.


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

22 Nov, 22:05


* شهریار ماکیاولّی: علوم سیاسی یا هجویه‌ی سیاسی؟

به قلم: گرت متینگلی
ترجمه، مقدمه و تعلیقات: عدنان فلّاحی،
ماهنامه فرهنگ امروز، ش23، مرداد 1397


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

18 Nov, 05:26


امّت‌گرایی و نخبگان اهل سنّت

گفت‌وگوی اختصاصی اصلاح‌وب با دکتر عدنان فلّاحی (اسلام‌شناس و پژوهشگر تاریخ و اندیشه‌ی سیاسی) در باب پدیدۀ «امّت‌گرایی»

گفت‌وگو از: اصلاحوب

🔗ادامه‌ی متن

#اندیشه #ین #امت #امت‌گرایی #اندیشه_سیاسی

🌐 در شبکه‌های اجتماعی همراه ما باشید:‌

🔸
Instagram🔸Telegram 🌐Web 🔸Aparat

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

17 Nov, 09:16


https://t.me/Noktehaye_Tarikhi/6076

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

10 Nov, 10:49


👆🏻متابعة الرسالة السابقة

علاوة على ذلك، فإن جرح الأقران، إذا كان مقرونا بذكر السبب، ليس مهملًا فحسب، بل هو أدق صور النقد للنقلة (علي بن نايف الشحود، الخلاصة في علم الجرح والتعديل، 1/400، المكتبة الشاملة). وتجدر الإشارة إلى أنه حتى الجرح دون بيان السبب ـ أي الجرح المبهم ـ ليس مردودًا، لأن علماء الرجال مختلفون في قبول الجرح من دون بيان السبب، وينقسمون إلى ثلاث فئات: جمهور العلماء لا يقبلون الجرح إلا بذكر السبب، أما المجموعة الثانية فتقبل أي نوع من الجرح المبهم، وقالت المجموعة الثالثة إن الجرح من دون بيان السبب مقبول إذا كان صادرًا عن إمام بارز في مجال الجرح والتعديل (عماد علي عبد السميع حسين، موقف علماء الجرح والتعديل من جرح الأقران، ص39،40، المدينة المنورة: دار المأثور للطباعة وللنشر والتوزيع، 2014). لذلك، إذا قبلنا رأي كل فئة من هذه الفئات الثلاث، فتقبل معظم الانتقادات على أبي حنيفة التي وردت مع ذكر السبب أو صدرت عن كبار الأئمة من معاصري أبي حنيفة، مثل مالك والأوزاعي وابن المبارك ونحوهم وغير معاصريه مثل أحمد وابن معين والبخاري وغيرهم. وفي طبيعة الحال، فإن المحدثين السلفيين المعاصرين الكبار، مثل عبد الرحمن المعلمي اليماني وناصر الدين الألباني.. قد استجابوا بالتفصيل لهذه الاعتراضات التي لا أساس لها واعتبروها مخالفة للمبادئ والقواعد الكلاسيكية لعلم الرجال.
النقطة الأخيرة هي أن الكثير من نقاد أبي حنيفة من معاصريه كانوا من أشهر علماء ذلك الوقت ولم يكن هناك ما يدعو إلى حسد أبي حنيفة، فمثلًا لماذا حسد المحدثون والفقهاء البارزون مثل سفيان الثوري أو أيوب السختياني أو الأوزاعي وغيرهم أبا حنيفة؟ علاوة على ذلك، فإن انتقادات كثيرة موجهة لأبي حنيفة ليست من معاصريه، لأن محدثين وعلماء مثل أحمد بن حنبل، والبخاري ومسلم النيسابوري، والنسائي، وابن حبان وغيرهم لم يكونوا من معاصري أبي حنيفة.
ـــــــ
* عدنان فلّاحي، الحديثية المتخيلة؛ انقطاع بين أبي حنيفة وأبي حنيفة المتخيّل، ص150ـ153، قطر: المرکز العربي للأبحاث ودراسة السياسات، 2023.


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

28 Oct, 18:21


مسأله‌ی یهود (the Jewish question) آن میزان اهمیت داشت که کسی چون لئو اشتراوس ـ شارح و تاریخنگار برجسته‌‌‌ی فلسفه سیاسی ـ را به خود مشغول سازد و وی بخش بزرگی از مقدمه‌ی خود بر یکی از مهم‌ترین آثارش "نقد دین نزد اسپینوزا" (Spinoza's critique of religion) را به این مسأله اختصاص دهد. مسأله‌ی یهود البته اگر در ابتدا طنینی فکری و تاریخی داشت، در انتهای قرن نوزدهم وارد تکاپوی سیاسی شد و در چهارچوب منازعات جدی قدرت قرار گرفت تا جایی که نظریه‌پرداز سیاسی و تاریخ‌نگار بزرگ دیگری چون ارنست نولته را بر آن داشت که سرشت مهم‌ترین آرمان‌ها و ایده‌های سیاسی خاورمیانه‌ی پسا عثمانی را از مسیر ارجاع به پیامدهای این منازعات تبیین و تفسیر کند.
ما در این وبینار که به همت مدرسه مطالعات علوم انسانی و فرهنگی برگزار خواهد شد می‌کوشیم به دور از درافتادن در وادی کلیشه‌های سیاسی، به بنیادهای الهیاتی و اجتماعی مسأله‌ی یهود که بعدا در قامت ایده‌ی صهیونیسم (Zionism) ظهور و بروز پیدا کرد بپردازیم.
* زمان: چهارشنبه ۱۴۰۳/۸/۹، ساعت ۲۱ به وقت ایران
*لینک ورود به جلسه:
https://www.skyroom.online/ch/madresehensani/ihcs


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

24 Oct, 10:56


سویه‌هایی از اندیشه اقتصادی کارل پوپر
نشریه‌ی جهان اشراقی، ش11، 1403


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

13 Oct, 09:39


👑پادشاهی اروپایی و مسیحیت: مورد انگلستان

از زمان اوج گرفتن نهضت پروتستانتیسم و فروپاشی تدریجی هیمنه‌ی واتیکان و ایجاد کلیساهای ملی، نظام‌های پادشاهی با مسیحیت مستقر پیوندی عمیق برقرار کردند. این پیوند خاصه در دو پادشاهی بریتانیا و اسپانیا بسیار مستحکم است. اما با توجه به اینکه اروپای پیشامسیحی یک منطقه‌ی عاری از فرهنگ، تمدن و سنت فکری نبود، قابل توجه و تأمل است که پادشاهی‌های اروپایی عموما هیچ‌گاه سودای بازگشت به عصر پیشامسیحی و دوران پاگانیسم را نداشتند. امپراتوری مقتدر روم (تا پیش از فروپاشی بال غربی‌اش) وارث یک آیین پاگانیستی (چندخدایی) باستانی بود که نظایر آن در میان مردم باستانی بریتانیا (قبل از تسلط رومیان بر بریتانیا) مستند و مشهود است.
گروش بریتانیا به مسیحیت از قرون ششم و هفتم میلادی شروع شد، هنگامی که پاپ گریگوری کبیر مبلغان خود را به بریتانیا فرستاد. در این هنگام انگلستان تحت سیطره‌ی پادشاهان آنگلوساکسون قرار داشت که در قرن پنجم میلادی موفق شدند رومیان را از بریتانیا بیرون کنند و خودشان قدرت را در دست گیرند. روند گسترش و تثبیت مسیحیت از زمان همین پادشاهان پاگانیستِ آنگلوساکسونی شروع شد. در قرون 10و11، با حمله‌ی وایکینگ‌های دانمارکی به انگلستان بخش‌های دیگری از این منطقه با توسل به زور و قوه‌ی قهریه به مسیحیت گرویدند. بنابراین سلسله‌ پادشاهی‌های بریتانیا شاهد گسست‌ از پاگانیسم (آیین باستانی اقوام آنگلوساکسون و اقوام پیش از آنها مانند سلت‌ها) و پذیرش تدریجی مسیحیت وارداتی از خارجِ بریتانیا ـ به واسطه‌ی تبشیر یا جنگ و قوه‌ی قهریه ـ بوده است. با این وجود مسیحیت به بخشی از هویت پادشاهی بریتانیا تبدیل شد و سودای بازگشت به عصر پیشامسیحی بلاموضوع تلقی گشت. از همین رو بود که فیلسوف محافظه‌کاری مانند ادموند بورک (1797م) از کلیسای ملی انگلستان به شدت دفاع می‌کرد و انقلاب کبیر فرانسه را به دلیل گسست از سنت مسیحی به باد شدیدترین انتقادها می‌گرفت[1].
گفتنی است سایر پادشاهی‌ها و امپراتوری‌های اروپایی نیز - از پادشاهی‌های اسپانیا گرفته تا فرانسه - وضعیتی مشابه داشتند و اغراق نیست اگر تنها نمونه‌ی برجسته‌ی تمنای بازگشت به عهد باستان پیشامسیحی و پاگانیسم آریایی را به دولت رایش سوم (آلمان نازی) و چهره‌های برجسته‌ی نازی چون آلفرد روزنبرگ، رودلف هس و هاینریش هیملر (فرمانده اس‌اس) منتسب کنیم.
ـــــــ
ارجاعات:
[1]. بورک، مسیحیت‌ستیزی مندرج در انقلاب فرانسه را به هذیان‌گویی پس از مستی تشبیه می‌کرد که از اعماق جهنم بیرون آمده است:
Edmund Burke, Reflections on the revolution in France, p. 77, Yale University Press, 2003

  ✍️عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

10 Oct, 18:17


یکی از سلاح‌های مهم دوران باستانِ پَسین (Late antiquity) نوعی سلاح آتش‌زا مشهور به "آتش یونانی" بود. امپراتوری بیزانس خاصه از این سلاح در اوج قدرت امویان برای متوقف کردن نیروی دریایی آنها بهره برد. لئوی سوم امپراتور روم شرقی با کمک این سلاح استراتژیک موفق شد آخرین و بزرگ‌ترین ناوگان دریایی امویان را از دریای مرمره متواری سازد و به گفته‌ی تاریخ‌پژوهان یکی از اهم عوامل مقاومت قسطنطنیه در برابر سپاهیان اموی استفاده از همین سلاح عجیب بود که در منابع عربی با عناوینی چون "النار الإغريقية" یا "النار البحرية" بدان اشاره شده است. بعدها مسلمانان نیز به این سلاح دست پیدا کرده و حتی تحت عنوان "النار الاسلامیة" آن را ارتقا دادند. نهایتا محمد دوم (فاتح) از این سلاح برای فتح قسطنطنیه استفاده کرد.
* تصویر پیوست: نقاشی‌ای متعلق به قرن دوازدهم میلادی (موجود در کتابخانه‌ی اسکوریال مادرید) که مورخ رومی یوحنا اسکیلتزس (John Skylitzes) از نبرد بین کشتی‌های بیزانس و استفاده‌ی آنان از آتش یونانی علیه ناوگان مسلمانان تصویر کرده است.

@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

02 Oct, 18:29


🤼درباره‌ی نسبیت مفاهیم سیاسی

ما رخدادها، تلاش‌ها، کنش‌ها و واکنش‌های سیاسی بسیاری را با نام‌ها یا اصطلاحات یکسانی خطاب می کنیم: انقلاب، کودتا، انتخابات، پوپولیسم، ناسیونالیسم یا قوم‌گرایی و غیره. اما بر عکس تلقی رایج، این مفاهیم به خودی خود فاقد بار ارزشی هستند و بلکه با عطف به تخته‌بند زمانی و مکانی و غایات و دستاوردهای خود ارزیابی می‌شوند. من در ادامه می‌کوشم با ذکر چند مثال این نکته‌ را روشن کنم:
برای مثال مفهوم کودتا برغم طنین ناخوشایندی که دارد برای هواداران اصلاحات اقتصادی پینوشه در شیلی (کودتای 1973 علیه دولت سوسیالیست آلنده)، سوهارتو در اندونزی (کودتای 1965) و یا هواداران رضا شاه پهلوی در ایران (کودتای 1299ش علیه آخرین شاه قاجار) به مثابه یک کنش سیاسی با برآیند دستاوردهای مثبت تلقی می‌شود نه پدیده‌ای مذموم یا کنشی منفور.
مفهوم انقلاب نیز به همین ترتیب بسته به دیدگاه‌های متفاوت و نتایجی که در پی دارد قابل ارزش‌گذاری است و به خودی خود ارزش یا ضد ارزش تلقی نمی‌شود. برای مثال انقلاب کبیر فرانسه (1789م) مخالفان و موافقان بزرگی داشت. گروهی آن را حرکتی رو به جلو و مترقی می‌دانستند و عده‌ای نیز پیامدهای هولناک و مخربش را گوشزد می‌کردند. فیلسوفان بزرگی مانند فیشته (یا فیخته) از هواداران انقلاب فرانسه و از آن سو متفکرانی چون ادموند بورک انگلیسی از معارضان این انقلاب بودند.
مفهوم قوم‌گرایی یا ناسیونالیسم ـ برغم تعاریف گوناگون و ناهمگونی که از این مفاهیم شده ـ نیز چنین وضعیتی دارند. در اینجا می‌توان هشتاد سال منازعه‌ی اعراب و اسراییل را مثال زد. صهیونیسم که مهم‌ترین و برجسته‌ترین مصداق قوم‌گرایی یا ناسیونالیسم یهودی در اروپای اواخر قرن نوزدهم و قرن بیستم است و به مثابه بدیلی برای همگون‌سازی (Assimilation) فرهنگیِ اُمّت یا قوم یهودی در اروپای مدرن به شمار می‌آید، زمانی که به مرحله‌ی استقرار دولت می‌رسد قومگرایی یا ناسیونالیسم رقیب (عربی یا فلسطینی) را به رسمیت نمی‌شناسد. در اینجا قوم‌گرایی یا ناسیونالیسم به خودی خود ارزش هنجاری ندارد بلکه بسته به چهارچوب منازعه بر سر تشکیل دولت یا بقای سیاسی، از سوی اردوگاه‌های رقیب ارزش‌گذاری شده و برای اردوگاه خودی ارزش و برای اردوگاه غیرخودی به مثابه ضدارزش تلقی می‌شود[1].
صدالبته اینها صرفا مثال‌هایی دم‌دستی برای گوشزد کردن این نکته‌ی بدیهی است که مفاهیم سیاسی عموما در میدان منازعات و مرافعات ـ و نه در خلأ علم الاخلاق یا علم حقوق ـ تناورده شده و به مثابه ارزش یا ضد ارزش، و در مقام مدح یا ذم به کار گرفته می‌شوند.
ــــــــــ
ارجاعات:
[1]. لازم به گفتن نیست که بنیاد و اساس بسیاری از دولت‌ملت‌های کنونی مستقر در جهان (از ترکیه گرفته تا جمهوری‌های استقلال یافته‌ی شوروی سابق تا کشورهای حوزه‌ی بالکان تا حتی کشوری چون فرانسه که مهد ناسیونالیسم مدرن بوده) همین قوم‌گرایی یا ناسیونالیسم است.

✍️عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

01 Oct, 07:11


مطالعات بالکان: مسجد سلطان محمد فاتح در پریشتینا (پایتخت جمهوری کوزوو)

این مسجد را سلطان محمد دوم (ملقب به فاتح) در سال ۱۴۶۱ - یعنی ۸ سال بعد از سقوط امپراتوری روم شرقی (بیزانس) و تسخیر استانبول به دست ترکان عثمانی - بنا کرد. کوزوو اینک ـ به تعبیر احمد داود اوغلو ـ بخشی از عمق راهبردی ترکیه و از آن سو یکی از آمریکاگراترین کشورهای جهان است. کشوری با میراث فرهنگی باقیمانده از دوران اوج اقتدار عثمانی‌ها (تا جایی که اردوغان زمانی گفته بود "ترکیه، کوزوو است و کوزوو ترکیه") که استقلال سیاسی و تجزیه از صربستان را وامدار دخالت نظامی ناتو در جنگ کوزوو (۱۹۹۹-۱۹۹۸) علیه دولت وقت صربستان به رهبری اسلوبودان میلوشویچ است.


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

28 Sep, 09:08


▪️در این شماره و در بخش جهان‌شهر، مقالهٔ اوّل به قلم دکتر عدنان فلّاحی به سویه‌های اندیشهٔ اقتصادی کارل پوپر اختصاص یافته است. او می‌نویسد:

«دخالت دولت در نظام بازار و چندوچون آن یکی از مهم‌ترین مواضع نزاع بين اردوگاه موسوم به چپ با اردوگاه موسوم به سرمایه‌داری است. پوپر به‌رغم دوستی عمیق با فون هایک - یکی از بزرگ‌ترین حامیان تئوریک آنچه بعدها به اقتصاد نئولیبرالیستی مشهور شد - و نیز با وجود انتقادات تندی که روانهٔ مارکسیسم می‌کرد‌، از مدافعان مداخله‌گری دولت به‌سود طبقات پایین‌دست و نقش حمایت‌گری دولت بود. صدالبته، برخلاف تصوّر القاشده از سوی برخی جریانات لیبرتارین، بحث از لزوم دخالت دولتی در اقتصاد، اختصاصی به نگرش‌های مارکسیستی ندارد بلکه بیش از سیصد سال پیش، وقتی که هنوز مفاهیمی مانند بازتوزیع ثروت‌، خدمات تأمین اجتماعی و... متولّد نشده بود و محلّی از اعراب نداشت‌...»

دنبالهٔ مطلب را در شمارهٔ جدید جهان‌اشراقی مطالعه بفرمایید.

#جهان‌_اشراقی
#بخش_جهان‌شهر
#شماره_یازدهم


@Jahan_Eshraghi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

07 Sep, 05:52


اردوغان که همواره السیسی را با اوصافی چون "قاتل" و "کودتاچی" می‌خواند و وعده می‌داد که تا آزادی زندانیان کودتای مصر با السیسی دیدار نخواهد کرد، به سه دلیل عمده السیسی را "برادر" خطاب کرد:
   ۱) یکی از استراتژی‌های مهم ترکیه در حوزه‌ی اقتصاد تبدیل ترکیه به هاب است: هاب ترابری، هاب انرژی، هاب دیپلماسی. ترکیه به دلیل جغرافیای منحصربفردی که دارد می‌تواند با تکمیل "خط لوله گاز عرب" - که از العریش در شمال شرق سینا آغاز می‌شود - گاز طبیعی مصر را به اروپا برساند. در بخش گاز مایع(LNG) نیز ترک‌ها بعد از اروپا - که مشتری ۷۰٪ گاز مایع مصر است - بزرگترین مشتری مصر هستند.
   ۲) جنگ اسرائیل با غزه نیز یکی از دلایل نزدیکی مصر و ترکیه است. بر اساس آنچه که اردوغان در کنفرانس خبری خود گفت و دفاعی که از مصر در برابر بیانات مقامات اسراییلی نمود، ترکیه و مصر سیاست واحدی را در قبال این قضیه دارند که همانا حمایت از تشکیل دولت مستقل فلسطینی در مرزهای۱۹۶۷ است.
   ۳) نفوذ دو کشور در شمال آفریقا نیز یکی از دلایل این ماه‌عسل غیرمنتظره است. نزدیکی مصر و ترکیه می‌تواند تنش‌ها در این منطقه - خاصه در لیبی - را مدیریت و به سمت کاهش سوق دهد.

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

24 Aug, 12:21


🌙جوامع مسلمان، امریکا و غریزه‌ی بقا: متخیلات اسلام‌ستیزانه

نظریات متعدد و گوناگونی را می‌توان برای تفسیر مسائل روابط بین‌الملل در خدمت گرفت. شکی نیست که بسیاری از این نظریات حاوی بصیرت‌های مهم و درخور توجهی هستند اما به قول استیون والت - از نظریه‌پردازان برجسته مکتب رئالیسم در روابط بین‌الملل - اصرار بر تفسیر رخدادها از منظر نظریه‌ای خاص و اهمال نظریات دیگر، تصویری غیردقیق از واقعیات به دست می‌دهد.
اما یکی از مدهای فکری نسبتا جدید در حوزه روابط بین‌الملل این است که عده‌ای از غرب‌گرایان چنین تبلیغ می‌کنند که عمده‌ی مشکل مسلمانان و جوامع مسلمان، ستیز ذاتی با ابرقدرتیِ آمریکا و متحدان غربی‌اش است. آنها با یک تلقی ذات‌گرایانه، معتقدند که ستیزه‌جویی جوامع مسلمان در برابر قدرت امریکا در سرشت این جوامع وجود دارد که دست صلح‌جو و خیرخواه امریکا را پس می‌زنند. صدالبته این دیدگاه برای توجیه خود، از نظریه نبرد تمدن‌ها هم خرج می‌کند تا خودآگاه یا ناخودآگاه، نوعی "اسلام‌ستیزی" خجالتی را نیز به مثابه واقعیتی مسلّم در کنار بقیه‌ی انواع ستیزه‌جویی‌های ایدئولوژیک (مانند یهودستیزی) تثبیت کند. اما این شکل جدید از بنیادگراییِ بیگانه با ارزش‌های عصر روشنگری[۱]، چقدر به واقعیت نزدیک است؟
بر اساس گزارش‌هایی که خود موسسات غربی تهیه کرده‌اند اهالی جمهوری کوزوو - بالاتر از اسراییل و لهستان - امریکادوست‌ترین ملت دنیا هستند[۲]. جمهوری کوزوو کشوری با نزدیک به ۹۰ درصد جمعیت مسلمان (اکثرا آلبانیایی‌تبار) زمانی نه چندان دور بخشی از صربستان بود. در سال‌های پایانی قرن بیستم اهالی کوزوو به سبب اوج‌گیری موجی از استقلال‌خواهی و خودمختاری، در خطر نسل‌کشی از جانب صرب‌های تحت حمایت روسیه بودند. این منازعه با ورود نظامی آمریکا و ناتو علیه دولت اسلوبان میلوشویچ در صربستان و بمباران مواضع صرب‌ها، به نفع آلبانیایی‌تبارهای کوزوو رقم خورد و کوزوو - علی‌رغم مخالفت شدید صربستان و روسیه - با حمایت آمریکا نهایتا در سال ۲۰۰۸ به استقلال رسید. حمایت همه‌جانبه‌ی آمریکا از مردم کوزوو در برابر ارتش صربستان - که سابقه نسل‌کشی در بوسنی را داشت - و نیز کمک‌های مالی مستمر به کوزوو، یگانه دلیل محبوبیت آمریکا نزد اهالی اکثرا مسلمان کوزوو است. اما آیا آمریکا مثلا حاضر است سیاستی مشابه را در خاورمیانه و در برابر چند دهه پاکسازی قومی اعراب فلسطینی به دست دولت اسراییل اتخاذ کند؟
می‌توان از دوران آغازین جنگ سرد تاکنون مثال‌های متعددی آورد و نشان داد که کنش‌ها و واکنش‌های جوامع مسلمان نیز مانند بقیه جوامع و مردمان، غالبا بر اساس غریزه‌ی بقا و حفظ منافع شکل گرفته است (مانند مورد کوزوو و یا حمایت رهبر مذهبی‌ای چون ابوالاعلی مودودی از روابط پاکستان و امریکا). همین منافع و غریزه‌ی بقاست که فی‌المثل دولت طالبان را به چین کمونیستی نزدیک می‌کند که بسی بیشتر از مسیحیت غربی از اسلام بیگانه است و حتی متهم به تحت فشار قرار دادن مسلمین ایغور است. بنابراین بر خلاف متخیلات و مشهورات بی‌اعتبار برخی اتاق‌فکرهای غربی دال بر ستیزه‌جو بودن ذاتی جوامع مسلمان (عموما خاورمیانه‌ای) و "فناخواهی" این جوامع، ابدا مایه تعجب نخواهد بود که تاخت و تازهای پوچ در عراق و افغانستان - که منجر به قتل و قطع عضو ده‌ها هزار غیرنظامی در این مناطق شده و زندگی نسل‌های متعددی را تحت‌الشعاع قرار داده است - و نیز حمایت بی‌قیدوشرط از دولتی که مقوله‌ی ابتری به نام حقوق بین‌الملل را تا حد یک جوک تنزل داده است (اسراییل)[۳]، چه بازخوردهایی خواهد داشت. در واقع بسیار ساده‌لوحانه و حتی ابلهانه است اگر گمان کنیم محتمل‌ترین پاسخ به ستیزه‌جویی و تاخت‌وتاز، چیزی جز مقابله به مثل باشد.
___
ارجاعات:
[۱]. کارل پوپر فیلسوف لیبرال معتقد بود که جنگ جهانی دوم، استانداردهای اخلاقی جهان غرب را تنزل داده و نوعی "درنده‌خویی" و "شدت زور" را غالب کرده است (پوپر، حدس‌ها و ابطال‌ها، ص۷۱۲، ترجمه رحمت‌الله جباری).
[۲]. نک. گزارش مجله‌ی تایم و نیز نتایج تحقیق موسسه‌ی نظرسنجی گالوپ منتشر شده در نیوزویک.
[۳]. ژنرال جورج مارشال (مبدع طرح هژمونی‌ساز "مارشال") - رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا و وزیر خارجه دولت ترومن، کسی که چرچیل وی را "طراح پیروزی" متفقین در جنگ دوم می‌نامید - به همین دلایل مخالف حمایت آمریکا از اسرائیل بود و آن را موجب ناامنی مزمن منطقه خاورمیانه و نیز تخریب قدرت امریکا در میان اعراب می‌دانست. جالب است که دیگر همکار برجسته‌ی مارشال در تیم وزارت خارجه دولت‌های ترومن و آیزنهاور، جورج کنان (مبتکر دکترین مهار شوروی) نیز استدلالات مشابهی برای مخالفت با تاسیس دولت اسرائیل ارائه می‌کرد. اینان دو تن از بزرگ‌ترین استراتژیست‌های تاریخ سیاست خارجی امریکا بودند و فی‌المثل خود ترومن، مارشال را "بزرگ‌ترین آمریکایی زنده" جهان می‌خواند.


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

14 Aug, 22:29


Why Realists Oppose the War in Gaza

https://foreignpolicy.com/2024/05/21/why-realists-oppose-the-war-in-gaza/

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

08 Aug, 14:35


⌛️ آلفرد روزنبرگ و بازگشت به آلمان باستان

اروپای پیش از مسیحیت، منطقه‌ای عاری از سکنه و فرهنگ و زبان و سنت‌های دینی نبود، بلکه برخی از نویسندگان و اندیشمندان بزرگ اروپایی ـ از اومانیست‌های ایتالیایی گرفته تا کسی چون نیچه ـ سودای نوعی بازگشت به سنت‌ها و ارزش‌های پیشامسیحی را در سر می‌پروراندند.
البته برغم اینکه بخش‌های پهناوری از اروپای شمالی و شرقی به مدد زور و اصطلاحا فتوحات نظامی به مسیحیت گرویدند (این روند در مواردی مانند فتح بریتانیا به دست پادشاهی دانمارک در اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم میلادی و یا در جریان بازپس‌گیری تدریجی اسپانیا از حکومت‌های مسلمانان، در غربی‌ترین نواحی اروپا هم رخ داد)، به نظر نمی‌آید که صرف این فتوحات نظامی دلیل ایده‌ی بازگشت به اروپای پیشامسیحی ـ اروپای چندخدایی یا مشرک (Paganist) ـ باشد؛ خاصه اقوام آلمانی بیشتر از طریق مسیحیان تبشیری مسیحی شدند.
اما آلفرد روزنبرگ (Alfred Rosenberg) از فرماندهان بلندپایه و مهم‌ترین نظریه‌پردازان رژیم نازی ـ که بعدا به دست متفقین اعدام شد ـ یکی از منادیان بازگشت آلمان‌زمین به دین و سنت شرک‌آمیز پیشامسیحی بود. هرچند که رابطه‌ی نازی‌ها با مسیحیت، رابطه‌ای پیچیده و چندوجهی می‌نمود اما وجود چهره‌های برجسته‌ای مانند روزنبرگ در بین متفکران اصلی ناسیونال‌سوسیالیسم، نشان می‌دهد تفسیر برخی از مورخان از نازیسم به عنوان یک ایده‌ی ضدمسیحی یا دستکم مخالف با مسیحیت ارتدکس، پر بیراه نیست[1]. روزنبرگ و همفکرانش در حزب نازی معتقد بودند که مسیحیت کاتولیک و نیز پروتستان، خون آلمانی‌ها را مسموم کرده و برای بازیابی مجد نژادی، باید طرحی نو درانداخت. ایده‌ی مسیحیت مثبت (Positive Christianity) ـ یه مثابه نوعی دین ملی و نژادی برای آلمان‌زمین ـ نیز از همین جا نشأت می‌گرفت.
ــــــــــــ
[1]. پاپ پیوس دوازدهم در خطابه‌ای به تاریخ 2ژوئن 1945، ایده‌ی حزب نازی را این‌گونه وصف کرد: "ارتداد پر نخوت از عیسی مسیح، انکار آئین و کار نجات بخش او، کیش تعدی و تجاوز، بت‌پرستی نژاد و خون، براندازی آزادی و شأن بشری" (نک: ویلیام شایرر، ظهور و سقوط رایش سوم، 1/383، ترجمه کاوه دهگان، تهران: انتشارات فردوس، چـ2، 1367)


* تصویر پیوست: آلفرد روزنبرگ در دوران حکومت رایش سوم (آلمان نازی)
@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

07 Aug, 09:40


🖋نومورخان اسراییلی و نقد استقرار صهیونیسم سیاسی،
نشریه فرهنگی و اجتماعی قبا، ش12، تابستان 1403 ه‌ش.

✍️عدنان فلّاحی


@AdnanFallahi

تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی

03 Aug, 13:21


‍ یکی از برنامه‌های اصطلاحا چالشی الجزیره انگلیسی، برنامه Head to Head است که از استودیوی این شبکه در لندن پخش می‌شود. این برنامه حالتی بینابین مناظره و مصاحبه ـ در حضور تماشاگران در استودیو ـ است.
در این قسمت که پیوست کردیم، مهمان برنامه تاریخ‌نگار بسیار مشهور اسراییلی بِنی موریس ـ سردمدار جریان موسوم به "نورمورخان" اسراییل ـ به پرسش‌هایی درباره ماهیت نسل‌کشی، پاکسازی قومی و ارتباطش با منازعه اعراب فلسطینی و اسراییل و نیز رخدادهای اخیر جنگ غزه پاسخ می‌دهد. در پنل مقابل موریس، سه شهروند اسراییلی (یک استاد یهودی روابط بین‌الملل، یک فعال صلح و پژوهشگر یهودی و یک عرب اسراییلی) به ارائه نقطه نظرات خود درباره گفته‌های موریس می‌پردازند. چیدمان برنامه طوری است که دو هوادار سیاست‌های اسرائیل (بنی موریس و یکی از مهمانان) در برابر دو منتقد دیگر قرار گرفته‌اند.
این گفتگو من حيث وزن و اعتبار بنی موریس در پاسخ به چالش‌هایی که پرسش‌های ناظر بر ماهیت صهیونیسم سیاسی و منازعه اعراب و اسرائیل پیش می‌کشد، برنامه‌ی بسیار مفیدی - خاصه برای علاقمندان به مطالعات خاورمیانه - است.
کسانی که مایلند برنامه را با زیرنویس انگلیسی ببینند می‌توانند آن را از لینک زیر در یوتوب نگاه کنند:
https://www.youtube.com/watch?v=Amz2Sf1JMDE


@AdnanFallahi

2,454

subscribers

35

photos

7

videos