یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
(حافظ شیرازی)
حافظ پیشوای رندان، در این چکامه (شعر)
در پوسته ای از خیام خود را نشان می دهد
به روشنی می گوید هنگامی که روان و اندیشه انسان پریشان باشد نمی توان یک چکامه تر و تازه گفت
و گفتار انسان به روان او وابسته است
در دنباله می گوید گلاب به بازار می رود و از بوی خوش او همگان سرمست می شوند
ولی گل که پایه (اصل) است در خانه پرده نشین و در گمنامی می ماند
حکم ازلی یعنی روش کهن جهان که حافظ به آن گله مند است
چنان که در جای دیگری می گوید، کار جهان هیچ در هیچ است من این نکته هزار بار کرده ام تحقیق
می گوید برابری (عدالتی) نیست و حاشیه ها جای اصل را گرفته اند
یکی جام می و یکی خون دل، هر دو سرخ رنگ هستند ولی این کجا و آن کجا
دایره قسمت همان چرخ جهان است که با گردش های خود یکی را بیچاره و رنجبر و یکی را کامروا و سرخوش می سازد
هر کسی این گردش و بازی نقش ها را نمی فهمد گرچه نقاش چین باشد، نقشش به حرام یعنی تلاش بیهوده در این آشفتگی
و اشاره به در هم و برهمی دنیا دارد
این موسیقای زیبا را زویا ثابت با گروه دستان اجرا کرده است
و یکی از چند آهنگ برتر ایرانی است