Untolds. @untlds Channel on Telegram

Untolds.

@untlds


Either midnight thoughts or the mental fights\

Untolds (English)

Are you looking for a space to share your deepest thoughts and feelings? Look no further than Untolds, a Telegram channel dedicated to the untold stories of our minds. With the username @untlds, this channel is a place where you can express your midnight thoughts or share your mental fights with a supportive community. Whether you're struggling with anxiety, facing a difficult decision, or simply want to share your innermost thoughts, Untolds is the perfect place to do so. Join us today and be a part of a community that understands the power of sharing and connection. Let your untold stories be heard and find solace in knowing that you're not alone in your struggles. Untolds is more than just a Telegram channel; it's a safe space for you to be vulnerable and authentic. Join us today and start sharing your untold stories with us.

Untolds.

12 Feb, 21:41


- مثل قارچ زاده نشدم، بی پدر و مادر. اما مثل قارچ نمو کردم. ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم. هر جا نَمی بود به خود کشیدم، کسی نشد مرا آبیاری کند. نمو کردم، مثل درخت سنجد، کج ‌و معوج و قانع به آب کم.

Untolds.

12 Feb, 21:39


-در نهاد هر ادمی روزنه ای رو به روشنایی و بلندی است، ولی هر کس را این سعادت نیست که آن را بگشاید و از آن پنجره هایی بسازد. تنها روانهای ممتاز، دلهای برگزیده و سرهای بیقرار از این راه باخبرند.

Untolds.

12 Feb, 18:11


بچه ها من خیلی همش اینجوریم که: 😦😦😦😦😦😦

Untolds.

10 Feb, 12:08


سلام بر زندگی

Untolds.

10 Feb, 12:08


دیگه کامل کامل کامل unemployed و آزاد.

Untolds.

09 Feb, 22:39


از یک تجربه تلخ که خیلی ناراحتم کرده بود تعداد زیادی اتود زدم و کلی طرح کشیدم که تبدیل به مجسمه و در نهایت مجموعه شن. و عالی شده بودن. استادم عاشقشون بود. هیچ حرفی نمیشد روشون زد. فرم و محتوا کاملا کافی و جالب. تا صبح میشد ادامشون داد. به هر حال تجربه‌ی عمیق با خودش جزیات و تصویر و داستانای زیادی به همراه داره. ولی در نهایت ترسیدم و به این فکر کردم که نمیخوام یه سری کار بسازم که خیلی فوق‌العادن اما همشون ریشه تو یک دوران کیری از زندگیم دارن. درواقع اون بازه لایق تبدیل شدن به اثر نیست. بهتره پودر شه و تو هوا پخش شه و ردی ازش باقی نمونه تا اینکه بشه مجسمه. سالها صبر میکنم تا دوباره چیزی بتونه انقدر محتوای ذهنی برام بسازه که دوباره بتونم ازش کلی کار بسازم، تا اینکه چیزی مثل غم رو جاودانه کنم. عمرا.

Untolds.

09 Feb, 22:19


مثلا این چیه به ذهنم رسیده و انقدرم با جزییات نوشتم؟ اگه الان باشه صرفا میام میگم کیرم تو تهران کاش میشد مهاجرت معکوس کرد به یک دهات. همین.

Untolds.

09 Feb, 22:04


چند وقتیه کیرمو کردم تو فکر کردن و دقیق نوشتن. کیبوردو وا میکنم قبل خواب فقط تایپ میکنم بعد میخوابم تا فردا صبح. گیرا بودن منظورم اندازه قبل برام مهم نیست. صرفا به اهمیت این ردپا جا گذاشتن پی بردم. چه تو صفحه دفتر خاطرات چه تو چنل دیلی چه توی اکانت‌های پابلیک سوشال مدیا. چیزی که امروز از مغزم تولید شده بعدا تبدیل به آیینه‌ای میشه برای دیدن زندگی خودم.

Untolds.

09 Feb, 22:01


من عاشق بازی‌هایی هستم که دنیا باهامون میکنه یا برامون‌ میسازه. یا یک خدا یا نیرو یا چیزی به اسم کائنات در حال حرکت دادن ما مثل عروسک خیمه شب بازی هستن، یا طبیعت داره ما رو پیش میبره؛ همونطور که در چرخش فصل‌ها و جریان هوا و چرخه‌ی آب و‌ مرگ و زندگی و تولد و زیست و نابودی نظمی هست، در زندگی ما هم یک مه نامرئی داره همه چیز رو منظم با هم مچ میکنه که میشه اسمش رو‌ گذاشت طبیعت روی این سیاره. و هر چیزی که هست، من همیشه ازش شگفت زده میشم. از تماشا کردن زنجیره و توالی اتفاقا به وجد میام. من هم جزیی از این طبیعتم و نمیدونم کجاش قرار گرفتم که انقدر در معرض آسیب‌ها یا خوشی‌های زیاد از حدم، ولی وقتی میبینم همین طبیعت یا خدای خیالی بهم بینش داده تا پازلی از سالها پیش رو بتونم حالا حل کنم چون زندگیم الان بهش نیازمند شده، دوست دارم رندوم از یک نفر تشکر کنم.

Untolds.

09 Feb, 21:46


در این یک زمینه محدود از مسئله‌ای که امروز پیش اومد، مطلقا نه هیچکس میتونست کمکم کنه نه کسی میتونست درک کنه وضعیتی که توشم رو. اگر چند سال پیش بود الان اسمون و‌ زمین رو به هم میدوختم، اما امروز کمی ناراحتی کردم و بعد دیگه گذشتم. برای من واقعا گذار از نوجوانی و‌ غلیان احساسی و هورمونی به بزرگسالی بهترین تجربه ممکن بوده.

Untolds.

09 Feb, 21:37


شبیه پریدن تو حوضچه اب یخ استخر. بعدش فقط به این فکر میکنی پشمام چطور تونستم.

Untolds.

09 Feb, 21:37


کاریو کردم که تا حالا جرئت انجامشو نداشتم.

Untolds.

09 Feb, 21:36


🎧 @moozikestan_bot

Untolds.

09 Feb, 14:49


به زودی درست میشه

Untolds.

09 Feb, 14:24


از "فضول نبودن" ضربه خوردم، زیاد.

Untolds.

09 Feb, 14:13


د اخه خروس.

Untolds.

09 Feb, 06:30


دیروز که تعطیل بود افتابی بود حسابی امروز که تعطیل نیست برف اومده.

Untolds.

09 Feb, 06:02


من امروز خیلی کار داشتم برف چی‌ میگه :))

Untolds.

08 Feb, 10:09


دیروز ویدیویی می‌دیدم درباره گذار از دوران retention editing در یوتوب. تا همین الان، غالباً ویدیوهایی بازدیدهای خوب می‌گیرن که با کلی شلوغ‌کاری مخاطب رو نگه دارند. ویدیو رو باز می‌کنی یکی داره توی صورتت داد می‌زنه. وسط صفحه زیرنویس داره قر می‌ده، در کسری از ثانیه صدبار تصویر عوض می‌شه و خلاصه بیشتر از این که تمرکز روی خلق ارزشی باشه، سعی شده مخاطب مات و مبهوت بشه.

ظاهراً کم‌کم از این دوران گذر خواهیم کرد. این اتفاق حداقل در یوتوب انگلیسی‌زبان زودتر از بقیه پلتفرم‌ها همین الان در حال افتادنه.

مخاطب یواش‌یواش از این‌همه شلوغ‌بازی داره خسته می‌شه. ویدیویی که دیدم، تشبیه جالبی کرد: می‌گفت دوران فعلی مثل مهمونی‌ایه که صدای موزیک بلنده. دوبس دوبس. وقتی وارد می‌شی چند نفر دورت و برت رو می‌گیرن و با بلندترین صدای ممکن سرت جیغ می‌کشن. اوکی، شاید برای مدتی باحال باشه. ولی کم‌کم خسته می‌شی و دلت یک فضای آروم‌تر با معاشرت‌های عمیق‌تر با آدم‌های صمیمی‌تر می‌خواد.

سوشال‌مدیا کم‌کم از دوران مهمونی، به دوران افترپارتی داره گذر می‌کنه. از ادیت‌های شلوغ‌پلوغ، به محتوای احساسی‌تر. محتوایی که بجای حواس‌پرت کردن، روی هیجانات و عواطف مخاطب تمرکز داره. این به معنی محتوای کسل‌کننده نیست؛ بلکه به معنای روایت‌های بهتر، فضاسازی‌های جذاب‌تر و پرداختن بیشتر به جزییات احساسی محتواست.

فرزاد بیان
@bayanz

Untolds.

06 Feb, 19:21


من fr.

Untolds.

06 Feb, 19:15


دانشجوی مجسمه همواره محکوم به بناییه.

Untolds.

06 Feb, 19:01


بزرگسالی یعنی دعوا سر بیمه تامین اجتماعی با کارفرما.

Untolds.

05 Feb, 07:17


بیدار شدم ولی باز دارم دیر میرسم.

Untolds.

04 Feb, 22:07


یا فردا ۸ صبح بیدار میشم یا خودمو اتیش میزنم

Untolds.

03 Feb, 17:39


Me favorite animal is me off my meds.

Untolds.

03 Feb, 08:13


ادمها میگن سیاست دارم، در حالی که من صرفا خیلی بیش از حد ساده‌م. انقدر ساده که حتی نمیفهمم قضیه چیه.

Untolds.

02 Feb, 21:25


البته پسرای معصوم هم استثنا هستن.

Untolds.

02 Feb, 21:24


و این عشق از سمت من همیشه خیلی اسونتر به سمت دخترای غمگین سرازیر میشه. بدون اینکه اراده‌ای کنم، یا بدون اینکه کسی پیشم ادعای ناراحتی کنه، مغزم ادمای رنجور رو اروم پیدا میکنه و تو سکوت بهشون علاقه میورزه.

Untolds.

02 Feb, 21:21


خیلی عشق تو وجودمه.

Untolds.

31 Jan, 10:59


خدایا شکرت د ویکند البوم داد.

Untolds.

31 Jan, 10:12


اگه کارت بانک صادراتم پیدا نشه واقعا بگایی میشه.

Untolds.

30 Jan, 22:37


البته که همه چیز سرجاشه ولی هدررفت انرژی روانی برای مسائلی که ارزشش رو ندارن، برام حکم ضربه خوردن داره.

Untolds.

30 Jan, 22:36


در حال ضربه خوردن از چیزایی هستم که حتی فکرشم نمیکنید.

Untolds.

30 Jan, 15:35


کاش میشد از خانواده هم طلاق گرفت.

Untolds.

30 Jan, 11:35


نمیتونم.

Untolds.

20 Jan, 23:10


مشکل مجسمه‌سازی اینه که اسکچ بوکات هیچوقت اندازه کافی استتیک و خوشگل نیستن که بتونی راحت همه صفحه هارو ورق بزنی و عکس بگیری پست کنی اینور اونور.

Untolds.

20 Jan, 21:43


خیلی بدم میاد دو روز بعد از اینکه درگیری و اصطکاک پیش میاد، طرفین دیگه به روی خودشون نمیارن چیزی رو و برمیگردن به روال عادی. پس حرف زدن کو

Untolds.

19 Jan, 20:15


نمیدونم چرا وقتی بزرگسالی و خامی دوران نوجوونی رو نداری، دیگه دوست نداری به طرف مقابلت نشون بدی چکی که زده به صورتت درد داشت. نمیدونم حالا اسمش غروره یا عزت نفس یا چی.

Untolds.

19 Jan, 20:09


این اندازه تیله اشک ریختن رو هم امروز از توییتر یاد گرفتم.

Untolds.

19 Jan, 20:09


امشب همینجوری که اندازه تیله اشک میریختم و هیچجا نمیتونستم حرف بزنم چون نمیخواستم ادمایی که ناراحتم کردن بفهمن که ناراحتم کردن، یادم افتاد میتونم بیام اینجا صحبت کنم. ادمای جدیدالورود زندگیم از وجود اینجا خبر ندارن. اینجا دژ تسخیر ناپذیرمه.

Untolds.

15 Jan, 21:06


یک بار خیلی شدید عاشق بودم، عمیق‌ترین تجربه‌ای بود که تا اونموقع از زندگیم از عشق داشتم. بعد از اون عاشق عدد ۲ شدم. در ۲ وحدت هست اما تنهایی نیست. جمع هست اما شلوغی نیست، تفاوت هست اما فرق بنیادینی نیست. ۲ اولین عدد زوجه، نیمی از اعداد طبیعی مضرب این مقدارن. یک کمه، دو ‌کافیه، سه زیاده. وقتی یه شیرینی خوشمزست بهت میگن دوتا بردار. دنیا پر از دوگانگیه. فقط دو نقطه کافیه برای اینکه یک خط تشکیل بشه. ارتباط، کتاب، صحبت، مسیر، جریان برق، همه اینها شروع و‌ پایان دارن. دو نقطه دارن به عنوان ابتدا و انتها. ادیان و اسطوره‌ها ثنویت رو گذاشتن وسط و بر اساسش خودشون رو ساختن: خیر و شر. خوب و بد. خدا و اهریمن. بدون یکی اون یکی بی‌معنا میشه. عشق گذشت و ارزش فردیت رو هم فهمیدم، ولی هنوز عاشق عدد ۲ موندم.

Untolds.

15 Jan, 20:28


۲۲ سالگی واقعا second puberty.

Untolds.

15 Jan, 20:27


۲۲ سالگی به بعد زندگی یک روی دیگه از خودش رو بهت نشون می‌ده. با آدم‌های جدید آشنا می‌شی، آدم‌های قدیم رو دیگه نمی‌بینی. علایق جدید کشف می‌کنی و برای آینده بیشتر دست و پا میزنی. به صورت جدی‌تر به مهاجرت فکر می‌کنی و از بیکاری متنفر می‌شی.

Untolds.

12 Jan, 20:44


اوضاع بدیه، تو استودیو دعوا میشه صدا میره بالا، من حس میکنم انگار مامان بابام دعواشون شده و اضطراب میگیرم. میرم اروم‌ میگم میشه دعوا نکنید:(((؟ با همین لحن. و بهم میگن تو این چیزا نباید دخالت کنی. دخالت چی بابا روانم گاییده‌ست. چجوری میشه هم اینجا موند هم دعوا رو نشنید؟

Untolds.

11 Jan, 18:11


فکر کنم دارم شبیه مردا میشم

Untolds.

06 Jan, 20:41


واقعا تخم ندارم برم ممبرای اینجا رو چک کنم.

Untolds.

21 Nov, 19:32


دیگه همه جا گذاشتم اینجام بذارم
فردا تعدادی از کارای من اینجاست. اگه دوست داشتید میتونید بیاید تماشا

Untolds.

14 Nov, 20:36


بچه بودم و تک فرزند، ۴ سالم بود اصلا سر و کله زدن با بچه‌های دیگه رو بلد نبودم. تو مهدکودک یا داشتم بولی میشدم یا همش زور میگفتن بهم. فیزیک پرقدرتی هم نداشتم اصلا، تو بازی و پارک و مسابقه همیشه کم میاوردم. دیر یاد گرفتم و فکر میکردم باید با تموم وجود با چنگ و دندون و هر حیله و‌ حربه‌ای که توش مغز به کار بره از خودم دفاع کنم وگرنه زنجیره آسیب تا ابد پابرجاست. نوجوون که بودم دیگه‌ کامل روش چنگ و دندون رو یاد‌ گرفتم. گاهی دفاعم کم بود یا همچنان ادمارو بلد نبودم و کودک درون تشنه‌ی دوست پیدا کردنم گول میخورد‌، چک‌ میخوردم و‌ مطمئن میبودم که ضعف قطعا از بی‌دفاعی منه. به قصد مراقبت به حدی ازم سوزن زد بیرون و زد بیرون و زد بیرون که حالا اگر هم کسی دستشو به قصد زدن ببره بالا، قبل پایین اوردن خودش از کرده‌ش پشیمون میشه. سیف و امن و آرومم. یکی دو سالی میشه که بعد اینهمه ازمون و خطا امن‌ترین حباب ممکن رو دور خودم ساختم. ۴ ساله‌ی درونم داخل یه پناهگاه میشینه، بین انبارهای بی‌انتهایی از شمشیر و باروت. مامان و بابام از عصبانی کردنم میترسن. نمیدونم میارزه یا نه. هم در و دیوار پر اسلحه افسردم میکنه هم بلد نیستم زندگی توی امنیت رو. اصلا این اسمش امنیته؟

Untolds.

12 Nov, 06:31


میخوام سرخود و بیخبر نیام

Untolds.

12 Nov, 06:30


جدی باورم نمیشه که اخرشم ندادن

Untolds.

09 Nov, 08:04


کسی ندونه فکر ‌میکنه تو نیروگاه برق اپراتور دستگاه مولدم اگه پا شم برم کارای صنعتی مملکت میمونه رو زمین.

Untolds.

09 Nov, 08:02


یه سه ساعت مرخصی چیه که به ما نمیدید اخه.

Untolds.

02 Nov, 19:42


انگار ماشین جدید بخری و‌ روز اول خراب شه

Untolds.

02 Nov, 19:42


بلد نیستم این مدل جدید رو هندل کنم

Untolds.

02 Nov, 19:42


متفاوت خرابه

Untolds.

02 Nov, 19:42


اوضاعم خرابه.

Untolds.

02 Nov, 16:40


از ظهر به اینور لحظه‌ای نبوده که دختر علوم تحقیقات تو فکرم نباشه. ماسل مموری ذهنم برگشته به دو سال پیش.

Untolds.

31 Oct, 20:12


امسالم بهم گفتی🙏

Untolds.

31 Oct, 20:12


یادم باشه روز مادر رو امسال هم به سارا تبریک بگم.

Untolds.

30 Oct, 15:27


گاهی ادم نباید بفهمه بعضی توانایی‌هاش رو.

Untolds.

25 Oct, 22:50


بیدار شید بالاخره زدن❣️

Untolds.

24 Oct, 14:50


اگهی بزنم پخش کنم.

Untolds.

24 Oct, 14:50


Need a fucking girl to get envolved in my fucking life.

Untolds.

17 Oct, 06:54


فوتیج واقعی از من صبح‌ زود در سرکار:

Untolds.

26 Sep, 10:00


رنگین کمون‌‌ وسط بلوار کشاورز

Untolds.

20 Sep, 21:17


اگر اینجایید و قبلا اخرین حرفامون خیلی جدی و قاطع بوده، میخوام صحبتامو پس بگیرم چون قبلا کصشر زیاد میگفتم. خیلی از چیزایی که میگفتم رو الان دیگه قبول ندارم.

Untolds.

15 Sep, 21:00


روحی دو سال پیش اینموقع ازم گرفته شد که تصمیم گرفتم دیگه بر اساس رفتنش رفتار نکنم.

Untolds.

31 Aug, 20:18


😭😭😭😭😭😭😭😭😭