خانقه @thekhanqah Channel on Telegram

خانقه

@thekhanqah


شکَّرشکن شوند همه طوطیان هند
زین قندِ پارسی که به بَنگاله می‌رود

مالک: @GhettiCall
ایجنت کانال: @InanEndlessway

@ALazyBastardLivingInASuit

خانقه (Persian)

در کانال تلگرام "خانقه" با نام کاربری @thekhanqah، شما با محتوای شعری و ادبی غنی در تمام زمینه‌ها آشنا خواهید شد. این کانال تلگرامی توسط @GhettiCall اداره می‌شود و پر از غزل، قطعه، و شعرهای زیبا از شاعران مختلف است. اگر به دنبال یک مکان برای دل‌باختن به زیبایی‌های کلمات و اندیشه‌های شاعران هستید، "خانقه" بهترین انتخاب برای شماست. شعرها و اشعار منتشر شده در این کانال تلگرامی به شما ارامش و لذت خواهند بخشید. علاوه بحرفه شعر، این کانال همچنین دارای ادمین با تجربه با نام کاربری @InanendlessRoad است که در خدمت شما عزیزان قرار دارد. برای ورود به دنیایی از زیبایی و ابتکار، حتما به کانال تلگرام "خانقه" بپیوندید. در صورت داشتن هرگونه سوال یا ابهام، می‌توانید به @ALazyBastardLivingInASuit مراجعه کنید.

خانقه

21 Nov, 19:15


ز دنیا می رود خسرو، به زیر لب همی گویم:
دلم بگرفته در غُربَت تَمَنّایِ وطن دارم

خانقه

21 Nov, 19:13


چو من رویِ تُرا بینم، چرا از گُل سخن گویم؟
چو من قَدِّ تُرا جویم، چه پَروایِ چمن دارم

خانقه

21 Nov, 19:09


چو سَروَت در‌قَبایِ سبز تا دیدم یقینم شد
که چون گُل چاک خواهم زد، اگر صَد پیرهن دارم

خانقه

21 Nov, 19:02


گَهی از دیده در رنجم، گَه از دل در جگرخواری
چه دانستم که من چندین بَلا از خویشتن دارم

خانقه

21 Nov, 18:18


چه جایِ محنت ایّوب و اندوهِ دلِ یَعقوب
بَلا این‌ست و بیماری و تنهایی که من دارم

خانقه

19 Nov, 18:34


بله؛

می‌فِکنی کارِ عشق، جُمله به فردا
می‌بِنَتَرسی که روزگار نَیابی؟

#عطار

خانقه

19 Nov, 18:29


من اين آهِ جگر سوز از دلِ پيمان شِکَن دارَم
چرا از ديگری نالَم که درد از خويشتن دارَم

#امیرخسرو_دهلوی

منبع کتابخانه ملی بریتانیا

خانقه

19 Nov, 18:05


بیام یا برم؟

خانقه

17 Nov, 18:55


و از آداب کاتب آنچه در حین تراشیدن قلم رعایت آن ضرورت است آن است که ریزهٔ قلم را به جایی نریزند که معبرِ مردم باشد و نسوزانند. اولی آنکه جمع کنند و به پای درختان گل ریزند که عبور مردم درین صورت بر بالای آن معتذر است.

برگرفته از
کتاب آئین خوشنویسی
و لطایف معنوی آن

خانقه

17 Nov, 18:52


من سَر چو قَلَم بر خطِّ سودایِ تو دارَم
با آن‌که منِ سَر زده را سَر زده‌ای باز

#سلمان_ساوجی

خانقه

17 Nov, 18:46


سه نمونه قلم نی
تراش دوره قاجار
موزه هنر هاروارد

خانقه

16 Nov, 15:34


[#ضربی
#شور: #دشتی

#سه‌تار: محمدرضا لطفی
#نی: عبدالنّقی افشارنیا
و
#تمبک: همایون شجریان

از آلبوم معمای هستی
آهنگ‌ساز: محمدرضا لطفی]

خانقه

خانقه

15 Nov, 05:42


تو را خبر ز دل بی‌قرار باید و نیست
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست

اسیر گریهٔ بی‌اختیار خویشتنم
فغان که در کف من اختیار باید و نیست

چو شام غم دلم اندوهگین نباید و هست
چو صبحدم نفسم بی‌غبار باید و نیست

مرا ز بادهٔ نوشین نمی‌گشاید دل
که می به گرمی آغوش یار باید و نیست

درون آتش از آنم که آتشین گل من
مرا چو پارهٔ دل در کنار باید و نیست

چگونه لاف محبت زنی که از غم عشق
تو را چو لاله دلی داغدار باید و نیست

کجا به صحبت پاکان رسی که دیدهٔ تو
به سان شبنم گل اشکبار باید و نیست

رهی به شام جدایی چه طاقتی‌ست مرا
که روز وصل دلم را قرار باید و نیست

#رهی_معیری

خانقه

15 Nov, 05:25


بیاد لعل تو تا کی لب قدح بوسم؟
خوش آنکه بوسه بر آن لب زنم بجای قدح

#هلالی_جغتایی

خانقه

14 Nov, 22:20


Let it burn. Build another one

خانقه

14 Nov, 22:19


آن‌ها که خوانده‌ام همه از یادِ من بِرَفت
اِلّا حدیثِ دوست که تکرار می‌کنم


#سعدی

خانقه

14 Nov, 00:04


«ز هر جا برنجی از اینجا نرنجی»

#مولوی

خانقه

11 Nov, 05:35


ای بخت سر کشیده بنه پای در میان
تا من بباغ وصل ز گل پر کنم کنار

تا قطرهٔ سحاب غمت در دلم چکید
چشمم ز اشک حامل در شد چو گوشوار

از بس که گرد کوی تو بودیم تا بصبح
از بهر روز وصل تو شبها در انتظار

سوزی فتاده در دل و بر رخ فشانده اشک
آتش نهاده بر سر و چون شمع پایدار

زآن آتشی که کرده‌ای اندر تنور دل
ترسم که با دمم بگلو پر شود شرار

تو گوشمال خوردهٔ هجران چو بربطی
مانند چنگ ناله برآور چو زیر زار

کای وصل ناگزیر تو برده ز من شکیب
وی هجر پرقرار تو برده ز من قرار

گر یک نفس فراق تو اندیشه کردمی
گشتی ز بیم هجر دل و جان من فگار

اکنون تو دوری از من و من بی تو زنده‌ام
سختا که آدمیست در احداث روزگار

#سیف_فرغانی

خانقه

07 Nov, 22:17


بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است
ای مجلسیان راه خرابات کدام است

#سعدی

خانقه

07 Nov, 07:23


ای جان تلخکام، خراب از چه باده‌ای
کز پا فتاده‌ای و دل از دست داده‌ای

ای دیده در مشاهده کیستی، که باز
هر سو به روی خود در حیرت گشاده‌ای

ای صبر، هر زمان ز زمان دگر کمی
وی درد، هردم از دم دیگر زیاده‌ای

شوخی که وعده داشت به من، دوش می‌گذشت
گفتم به خود که بهر چه روز ایستاده‌ای؟

برخاستم که در پی‌اش افتم، به ناز گفت
بنشین که در خیال محال اوفتاده‌ای

گفتم بیا به وعده وفا کن، به عشوه گفت
خوش بر فریب وعده ما دل نهاده‌ای

گفتم امیدها به تو دارم، به خنده گفت
#میلی برو برو که تو بسیار ساده‌ای