زندگیم واقعا نیاز به یک سکانس پر حرارت مبارزه ای داره. نه ازین مبارزات رزمی به رقص شبیه که در فیلمهای اکشن میبینید. یه مبارزه ی نامتعارف و عجیب بین دو اسم. یکیشون هیچی برای از دست دادن نداره. و دیگری، یک دنیا در دستشه. نمیدونم کدومشون من خواهم بود. نمیدونم در اون صحنه ی فرعی، حضورم قهرمانانه تلقی خواهد شد یا ضد قهرمانه. فقط میدونم که دلم کلی مشت، خون، استخوان و جیغ میخواد. اونم با همراهی شریکی که بشه باهاش، چند ساعتی درد کشید و درد داد.
شبکه چهار در پنج بامداد.
@shabakeh4in5am
عوض کن اون کانال لامصبو.
راه ارتباطی برای مخاطبانی که وجود خارجی ندارند: @monshieShabakeh4Bot
شبکه چهار در پنج بامداد. (Persian)
شبکه چهار در پنج بامداد یک کانال تلگرامی پرطرفدار است که اخبار، مطالب جذاب، و محتوای متنوعی را بین ساعت چهار و پنج صبح به مخاطبان ارائه می‌دهد. با دنبال کردن این کانال مطمئن باشید که در ابتدای روز با آخرین اخبار و مطالب داغ و تازه‌ای همراه هستید
این کانال به خصوص برای افرادی طراحی شده که علاقه‌مند به مطالعه خبرها و مطالب فرهنگی و هنری هستند. با عضویت در شبکه چهار در پنج بامداد، می‌توانید از تحلیل‌ها و نقد‌های مختلف استفاده کنید و در جریان آخرین تحولات و رویدادهای هنری و فرهنگی قرار بگیرید
اگر دنبال یک راه ارتباطی برای مخاطبانی هستید که وجود خارجی ندارند، می‌توانید از ربات @monshieShabakeh4Bot استفاده کنید تا به راحتی به اطلاعات این کانال دسترسی پیدا کنید
پس از عضویت در این کانال، از یک تجربه مطالعه متنوع و جذاب لذت ببرید و با محتوای جدید هر روز خود را به روز کنید.
شبکه چهار در پنج بامداد.
06 Jan, 14:39
تو فقط معماهارو حفظی. وقتی ازت تقاضای جواب میشه ولی، چیزی نداری برای گفتن. تو ناقصی. دانسته هات، مهارتت، صورتت، روحت، هر آنچیزی که ربطی به تو داره بودنش، ناقصه. همشون ناقصن.
شبکه چهار در پنج بامداد.
05 Jan, 20:39
من بهترین اتفاقی بودم که برات افتاد. تو، به شکل یه فاجعه ترجیحم دادی.
شبکه چهار در پنج بامداد.
05 Jan, 20:36
دلم تنگ شده برای با خون خودم گرم شدنِ پوستم. برای از لبه های لاغر تنم، خون چکیدن. برای خیس شدن فرش و کاغذ. برای خوابیدن روی سوزش و دردم. برای پنهان شدن زخم، به زیر آستینی بلند و راز نگه دار.
شبکه چهار در پنج بامداد.
05 Jan, 20:14
خودتو بالاتر ببین از آدما. چالشی شو برای اثبات اینکه بهترن ازت. اگه کسی پیدا شد و به غرورت فائق اومد، متحیر میشی و عاشق. اگه پیدا نشد هم، بیش ازین مایوس نمیشی از مردم. بازیِ دو سر برد.
شبکه چهار در پنج بامداد.
04 Jan, 17:00
ببخشید که سرت فریاد کشیدم. این تنها راهیه که تورو ناچار به شنیدن من میکنه. و ازت بهم میخوره حالم. چون تنها زمانی که بدم و مضر، متوجه منی.
شبکه چهار در پنج بامداد.
04 Jan, 16:56
قرصاتو نخوردی دوباره؟ بلند شو. همش یه خواب بود. الان سال ۱۴۳۱، دنیا نابود شده. تو چیزی جز چند تکه گوشت شناور در یک فضای اثیری و دور از ادراک انسانیت نیستی. انفجار راه نفس نذاشت برای هیچ موجودی. سیاره خودش رو خورد. آسمون هم پرنده هارو. از یک ماهیت انسانی تقلیل رفتیم به یک ماهیت نباتی در فضا شناور. بی هیچ معنی و اثری روی کَس و چیزی. یه واقعیت زشت و پلید. انگار کل این صفحه ی فرضی با آتش ورچیده شد و نمایه ی جدید، چیزی جز سیاهی جوهر نبود. تموم شده همه چیز. ستاره ها خاموش شدن. خورشید مرد. و خدا، آماده ی سرمایه گذاری، روی یک هستی جدید شد. بلند شو. بلند شو.
شبکه چهار در پنج بامداد.
03 Jan, 21:31
الان فقط خوردن کس دوست دخترم حالمو خوب میکنه. کس ننه همتون.
شبکه چهار در پنج بامداد.
02 Jan, 11:34
تو مگه نمیخواستی غنچ مارو بگیری. چیشد رفیق شدی باهامون دوباره.
شبکه چهار در پنج بامداد.
02 Jan, 11:33
I'm not gonna pause this masterpiece just to listen to your stupid voice massage.
شبکه چهار در پنج بامداد.
02 Jan, 11:32
دلم میخواد در یه غار ناقابل حبس بشم و از شدت گرسنگی کشیدن بمیرم.
شبکه چهار در پنج بامداد.
02 Jan, 11:31
نه. قرصامو نخوردم. حالا میخوای چیکار کنی. ازم بترسی مثلا؟ بیخیال.
شبکه چهار در پنج بامداد.
02 Jan, 11:31
چیشد که این مادرجنده ها، لایق دریافت بذر حیات دیده شدن و رشد کردن؟
شبکه چهار در پنج بامداد.
02 Jan, 11:30
تا آسمون آبیه در طی روز، گذر کون هم میفته به تزریقات. بپا دو لپ آبدار کونتو که ما تا دسته سرنگیم و هوا.
شبکه چهار در پنج بامداد.
18 Dec, 18:42
منظورم اینه که کلیت محتوای ارائه ای حضرت عالی، به کیرم مربوط شد طی یه لحظه.
شبکه چهار در پنج بامداد.
18 Dec, 13:43
جدی. به خودتون نمیاید یهویی و متوجه نمیشید که چقدر یاس آوره این سنگینی ناشی از حضورتون؟
شبکه چهار در پنج بامداد.
17 Dec, 21:22
یجوری گوستت میکنم که توهم بزنی خیلی وقته که مردی و چیزی بیشتر از یه روح سرگردان و زشت نیستی.
شبکه چهار در پنج بامداد.
17 Dec, 18:26
هم لاغرم. هم زاویه فک دارم. هم کلکسیونی غنی از اختلالات و نابهنجاریهای روانی. ایده آلی مثال زدنی ام برای یه خاطره ی زشت شدن.💕
شبکه چهار در پنج بامداد.
20 Nov, 22:30
که در اونجا همه هیچی ایم. نه فقط من.
نه فقط تو. همه. همه هیچیم.
نه فقط تو. همه. همه هیچیم.
شبکه چهار در پنج بامداد.
10 Nov, 11:08
اعتراض مدنی فقط آلبوم بهرام و سورنا. به راه انداختن این حجم از آلودگی صوتی در ملاعام، خیلی خایه میخواست.👏🏾
شبکه چهار در پنج بامداد.
08 Nov, 20:41
ایرانی برای پیروزی ترامپ خوشحالی میکنی؟ قراره کونت گاییده شه بدبخت.
شبکه چهار در پنج بامداد.
08 Nov, 20:41
راستی حالا که بحث قحطی شد بگم که در آینده ی نه چندان دوری قحطی رو هم تجربه خواهید کرد.☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️
شبکه چهار در پنج بامداد.
08 Nov, 20:39
یکی از دلایلی که خیلی خیلی کم از اموجی استفاده میکنم هم همینه. من دماغم بزرگه. ولی اموجیا، حتا دماغم ندارن.
شبکه چهار در پنج بامداد.
08 Nov, 20:38
عیب نداره که دماغم بزرگه. یه نقشه ی پشتیبانی دارم روی صورتم برای مواجه شدن با دوران قحطی.
شبکه چهار در پنج بامداد.
04 Nov, 23:19
میتونم بکشمت و بعدش، بخورمت. خدای من. تو مثل گیلاس روی خامه. گاز گرفتنی و خوردنی ای.
شبکه چهار در پنج بامداد.
03 Nov, 23:20
اگه هنرمندی، ازونا که فکر میکنن هنرمندن نه. ازونا که میدونن هنرمندن، اگه ازونایی، یه بازنگری ای به روندی کن تقویم باعث تشکیلش شد برات.
شبکه چهار در پنج بامداد.
03 Nov, 23:18
واقعا هم دیگه مهم نیست که عامل این سقوط فرهنگیه. سخت گیری حکومت، یا انفعال مردم.
شبکه چهار در پنج بامداد.
03 Nov, 23:17
جبران و بازسازی جایگاه اون طبقه ی سقوط کرده، کم کم نیم قرن زمان میبرن.
شبکه چهار در پنج بامداد.
03 Nov, 23:16
فکر میکنید چرا، محض رضای خدا فقط یه اثر ماندگار ازین سالا در نیومده.
شبکه چهار در پنج بامداد.
03 Nov, 23:15
یکی از پایه های این فرهنگه. سینمای میانه هم همینطور. نقاشی میانه هم همینطور.
شبکه چهار در پنج بامداد.
03 Nov, 23:14
کو. کجاست. یه کتاب بدید با چنین ویژگی هایی. قهوه ی سرد آقای نویسنده؟ بیخیال.
شبکه چهار در پنج بامداد.
03 Nov, 23:13
ادبیاتی که بتونه توجه اقشار مختلف، اعم از سخیف و فاخر پسند رو به خودش جلب کنه.
شبکه چهار در پنج بامداد.
03 Nov, 23:13
آثار تراوش شده در این دوران، یا در حد کثافتی سخیف و ضد متن، یا بطرز چندش آوری سنگین و غیرقابل فهمن.
شبکه چهار در پنج بامداد.
28 Oct, 20:27
Me infront to mirror after hitting that joint. (I think I smoked chemical type shi.)
شبکه چهار در پنج بامداد.
28 Oct, 20:20
مشتی وا بده. یه گهی پیش میاد. خسته ای بخواب. چیه هی خودکشی خودکشی.
شبکه چهار در پنج بامداد.
28 Oct, 20:19
بیشتر جمله سنگین بگو
مثلا همین اخریه ک دنیارو مقصر میدونن
مثالات جوریه که ادم حالللل میکنه.
مثلا همین اخریه ک دنیارو مقصر میدونن
مثالات جوریه که ادم حالللل میکنه.
شبکه چهار در پنج بامداد.
28 Oct, 20:19
مشتی سیگار کافی نیست کسی نیاز دارم که مثل کابل بهش وصل شم خالی شم
خالی شدنی نیست لا اقل بهونه میشه تو 21سالگی سیگارمو با گریه بکشم
خالی شدنی نیست لا اقل بهونه میشه تو 21سالگی سیگارمو با گریه بکشم
شبکه چهار در پنج بامداد.
28 Oct, 20:17
باس ببینی به بانک کدوم احساس بیشتر بدهکاری. حسابتو صاف میکنی و یکم به آدم شبیه میشه بودنت.
شبکه چهار در پنج بامداد.
28 Oct, 20:15
وا بده بابا کسخل. کونتو کن سمت پنجره، چاکشو بنداز بیرون بذار باد بخوری خودتم یه سیگار بکشم چپه شو خواب کسشرم نگو. مرسی.
شبکه چهار در پنج بامداد.
26 Oct, 20:53
معصوم بودم. زخم پذیر. و به محبت محتاج. چطور تونستی اونکارو باهام بکنی.
شبکه چهار در پنج بامداد.
26 Oct, 20:49
و من هنوز، اون دفترچه رو، لای یکی از قطور ترین کتاب های خودم دارم. بی اینکه حتا یکی از برچسبهاش رو کنده باشم. از همون شب بود که بدین باشگاه حس خوبی پیدا کردم و هنوز که هنوزه، هروقت به گوشم میخوره که امشب بارسا با فلان تیم بازی داره، کودکی به درونم زنده‌ست که بردنش رو دعا کنه.
شبکه چهار در پنج بامداد.
26 Oct, 20:48
دخترِ خانواده ی میزبان، شروع کرد با آب و تاب حرف زدن راجع به فوتبال. عاشق بارسا بود. بارسای دوران طلایی. زمانی که مسی هنوز چیزهایی برای اثبات داشت و بدل نشده بود به اینطوره ی مطلق ورزش پا و توپ. دختر خانواده میزبان، یه دفترچه برچسب داشت از بازیکنهای بارسا. پیکه. پویول. و غیره و غیره. دفترچه ی قشنگی بود. برچسبهای خوش جنس و براقی داشت. از قیافه ی پیکه خوشم اومده بود. دلم میخواست در دور دستی به آینده شبیه، شبیهش بشم. دختر کوچیک خانواده ی میزبان، با صبر و حوصله به هر سوالم جواب داد. اونجا بود که فهمیدم فوتبال ملی، با فوتبال باشگاهی فرق داره. اونجا بود که از بارسا، ترکیب رنگی لباس بازیکنانش و لبخند پیکه به دوربین خوشم اومد. در انتهای بحث، دختر کوچیک خانواده ی میزبان، اون دفترچه رو بهم هدیه داد.
شبکه چهار در پنج بامداد.
26 Oct, 20:44
به لبه ی تخت دعوت کرد نشستنم رو. اتاقش کوچیک، ولی دوست داشتنی بود. روی دیوار اتاقش کلی پوستر بود. بیشتر هم، از فوتبالیستها. علی رغم پسربچه بودنم، برخلاف اکثر همسنینم اهل فوتبال بازی کردن یا فوتبال دیدن نبودم و یادمه دیدن اینکه یه دختر تا بدان حد عاشق فوتباله برای اون نسخه ی کوچک از من، بشدت حیرت برانگیز بود.
شبکه چهار در پنج بامداد.
26 Oct, 20:43
حال هیچکس خوب نبود. هیچکس از خانواده و فامیل های به خون نزدیک، حوصله ی نگه داری از من رو داشت. همین شد که، منو سپردن به دختر کوچک خانواده ی میزبان. دختری که ازم حدودا ۱۰ سال بزرگتر بود. یادمه با مهر و لبخند پذیرای این شد که سر منو گرم کنه، بلکه کمتر متوجه سیاهی محیط و صدای گریه ی اطرافیان بشم. منو، برد به اتاقش.
شبکه چهار در پنج بامداد.
26 Oct, 20:41
به زیر دَه بود سن بر تنم حاکم. پدربزرگم، از دنیا رفت. غم قابل درکی نبود برام. باور اینکه یکی تا همیشه رفته، سخت بود برام. کودک که باشی، هر رفتن رو، با امید بازگشت تاب میاری. بابا میره سرکار، ولی شب برمیگرده. مامان بزرگ میره خونشون، ولی زود برمیگرده دوباره. بابابزرگ ولی، رفته بود تا همیشه. مجلس ختمش که تموم شد، رهسپار خانه ی یکی از اقوام شدیم. یه خانواده صمیمی و گرم، با محفلی سقف دار که هنوزم، برام محلی شیرین بنظر میاد اگه بنا به مهمون شدنم باشه.
شبکه چهار در پنج بامداد.
26 Oct, 20:38
فوتبالی نیستم. بارسارو دوست دارم ولی. عزیزه برام این تیم. شاید بپرسید چرا. شایدم نه.
شبکه چهار در پنج بامداد.
26 Oct, 20:38
فوتبالی نیستم. ولی از گاییده شدن رئال همیشه استقبال میکنم. بنازم به بارسا.
شبکه چهار در پنج بامداد.
26 Oct, 17:49
البته وقتی به درجه ی جنون میرسی میتونی به بقیه هم آزار برسونی که اونم جالب نیست.
شبکه چهار در پنج بامداد.
26 Oct, 17:47
نکته ی جالبش اینه که تو مریض صفتی و بیشتر از بقیه منو آزار میدی. بقیه مهم نیستن واقعا. نمیخوام خودم آزار ببینم.
شبکه چهار در پنج بامداد.
26 Oct, 17:47
بودنت ضعیفم میکنه. ازون تصویری که برای خودم صلاح دیدم دور میشم. ولی بازم حست میکنم که یه جای نزدیک از وجودم، حضور داری و هنوز میتپی.
شبکه چهار در پنج بامداد.
21 Oct, 20:08
هرسری اومدیم بال و پر بگیریم، اهالی محل تصمیم به اخته کردن سگای ولگرد گرفتن.
شبکه چهار در پنج بامداد.
20 Oct, 22:36
شما متوجه نیستید. من یه موجودی بزرگم که انرژی منفی رو به خودش جذب میکنه. هرچقدرم خوب و مثبت باشی، به یه انرژی منفی تبدیلت میکنم و به تغذیه‌م میپردازم.
شبکه چهار در پنج بامداد.
20 Oct, 22:31
میخوام برای داداشم که ۶ ماهه قهریم کرینج ترین آهنگ های شکست عشقی ایرانی رو بفرستم.
شبکه چهار در پنج بامداد.
20 Oct, 22:23
الان دیلرم پیام میده هرچی اسپری خوشبو کننده ی بدن پلمب مال ده سال پیش داری خریدارم.
شبکه چهار در پنج بامداد.
20 Oct, 22:21
یه اسپری خوشبو کننده ی بدن پیدا کردم تو کابینت به توالت مربوط. قسم میخورم که مال دوران دبستان رفتنم بود. قشنگ یادمه که با اون دستای کوچیک سابقم خریدمش. هیچی دیگه جاتون خالی. دو پیس زدم تو هوا، الان جوری چتم که انگار شام ماشروم پلو خوردم.
شبکه چهار در پنج بامداد.
20 Oct, 22:19
فاصله ی بین عقل و جنون آدما، با یه تار مو تعریف شده. یه تار مو که از وجودش بی اطلاعی و اگه دائما دنبال پیدا کردنش نباشی، پاره نمیشه و در کمال سلامت میمیری. برای من ولی اینطوری تعریف نشده اون فاصله. فاصله ی بین عقل و جنون، به شکل یه ماشه تعریف شده برام. ماشه ای که در شرایط بخصوص جلوم ظاهر میشه و التماسم میکنه که بکشمش. میدونم به محض کشیدن ماشه آزاد میشم. دیگه رها میشم از حصار به دور روحم زنجیر شده. ولی از طرفی، نمیتونم یه آینده ی آروم و انسانی رو، فدای چند ساعت آزاد بودن کنم. و این ترسناکه، چون من، حق انتخاب دارم. منتهی، بی هیچ راه بازگشتی.
شبکه چهار در پنج بامداد.
20 Oct, 22:15
رفتی پر کردی من تورو تهدید کردم گوزچه؟ عزیزم من تهدید نمیکنم. اگه یه نفر اونقدر روی مخم باشه، کارای خیلی بهتری برای کردن بلدم تا تهدید. پَ خفه.
شبکه چهار در پنج بامداد.
20 Oct, 15:02
مثل سینمای ایران می‌مونی. فروشت خوبه. ولی دوزار نمی ارزی.
شبکه چهار در پنج بامداد.
19 Oct, 23:02
هیدن مثل یه اژدها دهن باز میکنه و میگه: توی این شهر من جام نیست. و من کل صورتم میسوزه.
شبکه چهار در پنج بامداد.
19 Oct, 20:12
فرق پسر و دختر اینه که پسر همینطوریشم خره ولی دختر هروقت دلش بخواد خر میشه.
1,494
subscribers
131
photos
8
videos
