عشاق به معشوق نرسیده💔 @roya5445 Channel on Telegram

عشاق به معشوق نرسیده💔

@roya5445


ایدی مدیر انتقادی یا پیشنهادی داشتین👇👇👇


@Khosha_didar_ma_dar_khab


نه خواب راحتی دارم نه مایلم به بیداری‌...🖤

از وقتی برآورده نشدی آرزویی نکردم...💔

عشاق به معشوق نرسیده (Persian)

عشق، آن احساس ناگهانی و شیرین که دل را فرا گرفته و به طرف دیگر می‌فرستد. اما گاهی اوقات این عشق به معشوق خود نمی‌رسد، و این تلخی و درد را در دل جا می‌گذارد. در کانال تلگرامی "عشاق به معشوق نرسیده" با نام کاربری @roya5445، این احساسات پاک و زیبا با عبارات و شعرهایی اشتراک گذاری می‌شوند. اگر شما هم احساسات عمیق و دلنشین عاشقانه را دوست دارید و در جستجوی اشعار و اشتیاق های عشقبازی هستید، این کانال برای شماست. با عضویت در این کانال، از جمله احساسات و افکار دلنشین عشق را تجربه کنید و با دیگر دوستان عاشقانه خود را به اشتراک بگذارید. از این به بعد، هرگز احساس تنهایی در عشق را نخواهید کرد، زیرا در اینجا با دیگر عشاق به معشوق نرسیده همراه هستید.

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 15:12


درود و شبتون بخیر

رفیقا عزیزان با ریی اکشن گذاشتن واسه پستا و فوروارد کردن مطالب کانال
از کانال خودتون حمایت کنید
دمتون گرم منت سرمون میذارید 🙏🥀

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 15:08


*پیش ارباب خرد،مایه ی ایمان ادب است
لاجرم پیشه ی مردان سخن دان ادب است

بی ادب را به سماوات بقا منزل نیست
در سماوات بقا منزل مردان ادب است

دامن عقل و ادب گیر که در راه یقین
بر سر گنج وجود تو نگهبان ادب است

آدمیزاد اگر بی ادب است انسان نیست
فرق ما بین بنی آدم و حیوان ادب است

کردم از عقل سوالی که بگو ایمان چیست؟
عقل در گوش دلم گفت که ایمان ادب است

عاقبت هر چه کند خواجه پشیمان گردد
آن که از وی نشود هیچ پشیمان ادب است

چشم بگشا و ببین جمله کلام الله را
آیه آیه همگی معنی قرآن ادب است

گر تو خواهی که قدم بر سر ابلیس نهی
با ادب باش ببین قاتل شیطان ادب است

چند روزی که در این خانه ی تن مهمانی
با ادب باش که خاصیت مهمان ادب است*
🖤💔🖤



@roya5445

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 15:07


رنج و محنت های پاییزی به پایان می رسد
حال طوفانیِ دریا هم به سامان می رسد

روسیاهانی که در ، تایید ما بد گفته اند
دست خود را بی گمان از آدمیت شسته اند

روزهای بی قراری های من هم می رود
زردی و پژمردگی از این چمن هم می رود

روزگاری در میان چشم من جای تو بود
پلک بر هم میزدم آشفتگی ات می زُدود

از محبت های بی جایم ، ندیدی درصدی!
بد شدی و بی دلیل از پشت خنجر را زدی

می نشینی روزی از غم گوشه ای در انزوا
میشوی مانند حالِ من ، به دوری مبتلا

یک نفر حتما ، سر راه تو پیدا می شود
عقده ها و دردِ دلهای تو هم وا می شود

تا شدی وابسته و دلبسته ی او . ناگهان
بی خبر تا سر بچرخانی رود از این میان

تازه میفهمی چه زجری می کشیدم بعد تو
با ترَک هایی که خورد این دل چه دیدم بعد تو

تازه می فهمی شکستن را زمانِ بی کسی
روزها می میری و شب ، گریه و دلواپسی

جرم من مهر و وفاداری و ماندن بود اگر !
سودِ تو هم اعتباری بی ضرر از هر دو سر

مِنتی هم نیست اینکه خوبی ام  را بُر زدی
لااقل ای کاش حرفی ناب و درخور می زدی

من رفیقِ روزهای سخت و سردت ! بیخیال
اولویت بودی و پاسوزِ دردت ! بیخیال

ادعا در حرف بودی ، صرف هایت! بیخیال
در عمل اصلا شبیه حرف هایت ! بیخیال

رسم و آداب رفاقت از چه کَس آموختی
این همه بی عزتی را از کجا اندوختی

روزگار نامرادی و جفا ، سر می شود
زندگیِ تلخ من هم باز بهتر می شود

باز هم در آسمان قلب من ، پروانه ها
بی قرار شمع شبها میشوند افسانه ها

ضربه خوردن از غریب و دشمنانم عیب نیست
او که بی رحمانه زخمم را نمک میزد خودی ست

کاش دل هم چون لباس کهنه ای میشد عوض
تا نگیرد بیش از این در بطن خود درد و مرض

یا که بعد از زیرِ پا ماندن به هر کوی و گذر
می نهادم جای آن ،  یک قلبِ سالم بی خبر

کاش قلب هر کسی در چهره اش معلوم بود
تا کسی ، خامِ زبان بازیِ آدم ها نبود

میشوم دور از هر آنکس که نمی فهمد مرا
میکشم دورِ خودم ، دیواری از ممنوعه ها

باز هم دلخوش به رنگ و شادیِ بابونه ام
مستِ عطر و سبزی و گلهای دشتِ"پونه"ام
🖤💔🖤


@roya5445

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 15:06


باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم
آشوب  عشق آن قـد و بالاست در دلم

خاموشی لبم نـه ز بی دردی و رضاست
از چشم من ببین که چو غوغاست در دلم

من نالی خوش نوایم و خاموش ای دریغ
لب بـر لبم بنـه کـه نواهاست در دلم

دستی به سینه ء من شوریده سر گذار
بنگر چـه آتشی ز تـو برپـاست در دلم

زین موج اشک تفته و توفـان  آه سرد
ای دیده هوش دار که دریاست دردلم

باری امیدخویش به دلداری ام فرست
دانی کـه آرزوی تـو تنهـاست در دلـم

گم شـد زچشـم سایه نشان تو و هنوز
صد گونه داغ عشق تو پیداست در دلم
🖤💔🖤


@roya5445

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 15:06


کجا باید بمیرم ؟ روی سینه یا که بازو ؟
و یا دور از تو تنها ،گوشه ای مانند یک قو

تمامم کن ! شبیه کوزه ای در دست مستی
که دارد می کشد سر، جام مِی را کنج پستو

مرا دیوانه کن هر جای اندامت که خواهی
بِکش انگشت دستم را به روی گردن و مو

من اصلا آمدم تا پیش پایت جان سپارم
بُکش ما را ، که گردن را نهادم روی زانو

برای مرگ آنی دیدن چشمت مفید است
همان چشم سیاهی را که داری زیر ابرو

من آن مَردم که مُردم ساده با چشمان یک زن
چه هیهاتی ،چه غوغایی، چه ها کردی تو بانو

مشخص کن! بگو تا حی و حاضر باشم آنجا
کجاباید بمیرم؟ روی سینه یا که بازو ؟

🖤💔🖤


@roya5445

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 15:06


یک لحظه دلم خواست صدایت بکنم من
دل را چه کنم گفت نگاهت بکنم من

مدهوش شدم از رخ زیبای تو ای کاش
رخصت بدهی جان به فدایت بکنم من

آن لحظه که ابروی تو خم گشت به چهره
ترسیدم و گفتم که رهایت بکنم من

برداشت من ز ابرویت این بود که انگار
خرسند نگشتی که نگاهت بکنم من

وین گونه نبودش خم ابروی تو از خشم
کاری تو بکردی که دعایت بکنم من

دیدم ولی انگار که مسرور شدی تو
رازیست دلت جان به فدایت بکنم من

دیوانه منم عاشق تو این چه نگاه است؟
لبخند بزن مهر نثارت بکنم من

دانی که چرا شعر بگویم ز برایت؟
دلتنگ توام زود بیا، تا که حکایت بکنم من

دلتنگ توام یاد بکن گاه به گاهی
یک لحظه بیا شکر خدایت بکنم من

این شعر  بنوشتم از غم هجران
چندی است دلم کرده هوایت، که صدایت بکنم من

🖤💔🖤


@roya5445

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 15:05


بس شنيدم داستان بي کسي
بـس شنيدم قصه دلواپسی

قصه عشـق از زبان هر کسي
گفته اند از ني حکايتهابسي

حال از من بشنو اين افسانه را
داسـتان اين دل ديوانـه را

چشمهايش بويي از نيرنگ داشت
دل دريغا ! سينه اي از سنگ داشت

با دلـم انگار قـصد جنگ داشت
گويـي از با من نشستن ننگ داشت

عاشقم من، قصد هيچ انکار نيست
ليک با عاشق نشستن عار نيست

کار او آتش زدن؛ من سوختن
در دل شب چشم بر در دوختن

مـن خريدن نـاز او نفروختن
باز آتـش در دلـم افـروختن

سوختن در عشق را ازبر شديم
آتشي بوديم و خاکستر شديم

از غم اين عشق مردن باک نيست
خون دل هر لحظه خوردن باک نيست

از دل ديـوانه بردن باک نيست
دل که رفت از سـر سپردن باک نيست

آه! مي ترسم شبي رسـوا شوم
بدتر از رسوايي ام، تنـها شوم

واي بر اين صيد و آه از آن کمند
پيش رويم خنده، پشتم پوزخند

بر چنـين نامهـربانـي دل مبند
دوستان گفتند و دل نشـنيد پند

خانه اي ويران تر از ويرانه ام
من حقـيقت نيستم، افـسانه ام

گر چه سوزد پر، ولي پروانه ام
فاش مي گويم که من ديوانه ام

تا به کي آخر چنين ديوانگي؟
پيلگي بهـتر از اين پروانگي!

گفتمش:آرام جـانـي، گفت:نه
گفتمش:شيرين زباني، گفت:نه

گفتمش:نامهـربانـي،گفت:نه 
 مي شود يک شب بماني، گفت:نه

دل شبي دور از خيالش سر نکرد
گفتمش؛ افسـوس! او باور نکرد

چشم بر هم مي نهد،من نيستم
مي گشـايد چشم، من من نيستم

خود نمي دانم خدايا! کيستم
يکـنفر با مـن بگويد چيسـتم؟

بس کشيدم آه از دل بردنش
آه! اگـر آهم بگيرد دامنش

با تمـام بي کسي ها ساختم
دل سپردم، سر به زير انداختم

اين قماري بود و من نشاختم
واي برمـن، ساده بودم باختم

دل سپردن دست او ديوانگي ست
آه!غير از من کسي ديوانه نيست

گريه کردن تا سحر کار من است
شاهد من چشم بيمار من است

فکر مي کردم که او يار من است نه،
فقط در فکر آزار من است

نيت اش از عشق تنها خواهش است
دوستت دارم دروغـي فاحش است

يک شب آمد زير و رويم کرد و رفت
بغض تلخي در گلويـم کرد و رفت

پايـبند جسـت وجويم کرد و رفت
عاقـبت بـي آبرويم کرد و رفت

اين دل ديوانـه آخر جاي کيست؟
وانکه مجنونش منم ليلاي کيست؟

مذهب او هر چه بادابـاد بود
خوش به حالش کاين قدر آزاد بود

بي نياز از مستي مي شاد بود
چشـمهـايش مسـت مادرزاد بود

يک شبه از عمر سيرم کرد و رفت
من جوان بودم بود، پيرم کرد و رفت....

🖤💔🖤


@roya5445

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 15:05


خواستم حسرت آغوش تو را دم نزنم
چه کنم بعد تو با حافظه پیرهنم

خیس دلتنگی ام و می چکم از بالشتم
تکه ای ابرم و مشغول به باران شدنم

شب فرا می رسد این غم دو برابر بشود
شب فرا می رسد آغوش تو را جان بکنم

یا تو یا مرگ ، یکی کاش به دادم برسد
"تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم"

یاد تو برکه خون ساخته در سینه من
یادگار از تو نگه داشته ام در بدنم

عاشقی بیشتر از ظرفیت جانم بود
شاخه ای نازکم از بار خودم می شکنم

دست بردار از این گشتن بی فایده ات
عشق اینجاست! همین جاست!
همین جا که منم!

عطر تو پر شده در پیکر تنهایی من
تو مگر می روی از حافظه پیرهنم
🖤💔🖤


@roya5445

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 15:04


‌تو چہ دارے ڪہ بہ هر ثانیہ در دل هستی
چہ درخشان ڪہ بسانِ مہ ڪامل هستی

من از این عشق جگرسوز، سراسر آتش
تو بگو بر من دل سوختہ مایل هستی

صنما از رخ چون حورے تو مدهوشم
تو چونان حور و ملائڪ ز شمایل هستی

اشتیاقم بہ وصالت ڪہ زبانزد، انگار....
منم امواج پریشان و تو ساحل هستی

بہ مراد دل اگر هم نرسیدم غم نیست
تو بہ هر لحظہ مرا همدم و در دل هستی
🖤💔🖤


@roya5445

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 15:03


کسی در شهرِ ما، اشکِ شقایق را نمی‌فهمد
صدای «آی آدم‌های عاشق» را نمی‌فهمد

میانِ های و هویِ کوچه‌هایِ قرنِ دلتنگی
الفبایِ سکوتِ پشتِ هق‌هق را نمی‌فهمد

کسی معنایِ هذیان‌های باران‌خورده‌ی ما را
و طعمِ حسرت و آیینه‌ی دق را نمی‌فهمد

و رنجِ یک قناری از غروبِ ساقه‌هایی که_
شده تسلیمِ بادِ ناموافق را نمی‌فهمد

و جای ضربه‌ی شلاقِ طوفانِ ستم‌پیشه
که مانده بر تنِ رنجورِ قایق را نمی‌فهمد

کسی جاپای اشکِ کوچه را در سرفه‌ی کشدار
و تکرار تپش‌های دقایق را نمی‌فهمد


کسی که در خیالِ یاسِ من، اندوه پاشیده
شُکوهِ اشکِ سرشار از حقایق را نمی‌فهمد

سرودِ محو قو، پیچیده در خاموشی مهتاب
کسی تنهاییِ این قویِ عاشق را نمی‌فهمد
🖤💔🖤


@roya5445

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 15:03


چقد این شعر جدیدم به شما می آید
غزل  و  شعرِ سپیدم به شما می آید

اینکه هر شعرفقط لایق چشمان شماست
خودِ من تازه رسیدم به شما می آید

دفترم پر شده از قصه ی بی حوصلگی
قلمی  تازه  خریدم  به  شما می آید

تا  که  دایم بنویسم  که  شما  زیبایی
آنچه از عشق شنیدم به شما می آید

دست خورشید نباید که تورا لمس کند
سایه یِ سَرو  رشیدم  به  شما می آید

دلخوشم تا  که  شما حس بهاری باشی
صفتِ  صبح  امیدم  به  شما می آید

پُرِ از  دلهره  بودم   تو  ردیفم کردی
آنچه من قافیه چیدم به شما می آید...

🖤💔🖤


@roya5445

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 13:39


گرفته اند بسکه از خیال تو سراغ ها
پر است از خیال تو؛ هوای کوچه باغ ها

خزان نفس گرفت از بهارهای پیش رو
گرفته اند باغ را به ضرب حیله زاغ ها

کجاست برق چشم تو که در شب سیاه ما
فروغ پر کشیده از نگاه چلچراغ ها

کجاست ابر مرحمت که دستهای شعله ور
نشانده اند بی تو بر جبین  شهر؛ داغ ها

امید فهم درد را مدار از خسان طمع
که عقلشان گذشته از  حوالی دِماغ ها

پرید طعم مستی از شراب ساقیا ببین
پیاله واژگون شد و ترک تَرَک ایاغ ها

فریب شیخ برد از این قبیله آبرو ولی
گناه تلخ قصه مان به گردن کلاغ ها

🖤💔🖤


@roya5445

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 13:38


دل به دلبر دادم و دلدار ، دل را ، دل ندید
دل به دلبر دل سپرد ، دلدار ، پا از دل کشید

دل به دنبال دلش ، دل دل کنان ، دلخونِ دل
دل ز دلبر خواستم ، دلبر ، دل از این دل برید

دل شکست و ، تیره روزی شد نصیب دل ، دلا
دل در آتش سوخت ، دلبر ، بی مهابا شد ، پرید

حال ، دل ماند و ، غم دلدار و ، این دلداده ، آه
داده دل ، این دل ، دل دلدار ، مفت این دل خرید

دل شکست ، دل برید و ، دل ز دلبر سوخت ، دل
دل بماند و ، یاد دلدار و ، دل بی دل دست کشید

این ، چهل و سه دلی را ، که دلم تقدیم کرد
سرسره می ساخت ، دلدار و ، این دل ها سرید

🖤💔🖤


@roya5445

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 13:38


کنار پیچک های در هم تنیده
زیر سایه سار درختان هلو
به يادت هست؟
آن فراموش نشدنی ترین عصر پاییزی
دسته دسته پرستوهای عاشق
نشسته بر سیم های تلفن
خيال من و تو 
رقص برگهای زرد وقرمز
همنوای لبخندهای یواشکی
نهال عشق در دلم جوانه زد
عرق شرم بر پیشانی ام
نقش بسته بود
در كنار آن نگاه هاي تو
آسماني از غزل نهفته بود
هزاران انار ترک خورده از
حسرت سرخی لبان تو
بچه های بازیگوش هم آنسوتر
بالای سر قمری ها به نغمه خوانی
در كنارم روي تو
روي پریزاده و نقره فام مه گون
دل براي تیر مژگان رفته بود
هر نسيم با عطر تن ات
سبد سبد رازقی خاطره
در دل عاشقم مي ريخت
دشتی از گلپونه های وحشی
سرخابی از غنچه  گلهای محمدی
تركيب آن با سبزه رخ ات
و چشمان قهوه ای ات
بازي رنگ خدا بود
در آن  پاییز طلایی
عاشقت شدم
از حقيقتهاي شیرین
دل من واسه تو رفت
تو شدی من
و من شدم تو
وخدا ناظر عشق پاک ما
عقد من و تو 
از ازل تا ابد
در آسمان ها بسته شد...
🖤💔🖤


@roya5445

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 13:36


جـانـا بـہ پاے مستے، قدرے مرام بگذار
من ڪہ خراب عشقم ، سـنگ تمام بگذار

با ایـن دل حزینم ، در ڪورہ راہ مـستی
با لـعلـے از لبـانـت، شــرب مـدام بـگذار

امشب ڪہ ڪوہ دردم،حالم شدہ پریشان
درخـلوت خـیالـم، بے پـردہ گام بـگـذار

تیرہ شـدہ جهانم ، زین جـور بے نهایت
یڪ دم هـلال رویت ،بر پشت بام بگذار

تا آسـمــان چشمت ، بے بال پر ڪشـیدم
بهر شڪار این دل ، بے وقـفـہ دام بگذار

اے آنڪہ آزمـودے ،شـعـر مرا بـہ حسـنت
در واژگانـم امـشب ، شــور ڪلام بگـذار

هنگام هـر قـرارے ، دل بے قـرار رویـت
شـمشـیر زلـفـڪانت ،ڪـم در نیام  بگـذار

زین چشم پر زخونـم، با گریہ ے بهاران
اشڪـم ز دیدہ بر گیر ، یا الـتـیام بگـذار

مستانـہ در ڪنارم ، دستے بر آرو برخیز
ساقے عنایتے ڪن ، بـادہ بہ جـام بگذار

بر سـاحل خـیالم ، بـا مـوج گیـسوانـت
امشب تفـضلے ڪن ، بر دیـدہ گام بگذار

افسردہ مے شـود دل، گر نشنود پیامی
با بـرقے از نـگاهت ، بر دل پیـام بگـذار

ما میهـمان دهـریم ، درسایہ سـار مردن
بشڪن سڪوت و بامن،حرف تمام بگـذار

از بــادہ ی  لبانت ، و آن رنگ ارغـوانـت
جامے بہ قصد قربت،حسن ختام بگذار
🖤💔🖤



@roya5445

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 13:35


چه_مینالی

چه می نالی دلا ، او را خبر نیست ...
زاو حاصل به جز خون جگر نیست ،

هزاران بند عشق در ، بند این دل ...
به کویش چون دلم ، دیوانه تر نیست ،

نمی داند که با دل او چه کردست ؟
خیالش بر دل  و ، از دل بدر نیست ،

چه دلتنگم ، به چشمان وُ ، نگاهش ...
دریغا ، ناله هایم را ،    اثر نیست ،

کجا پرسم ؟ نشانش از  که جویم ؟
ز غیر عشق او ، عشقی به سر نیست ،

نمی گنجد به جانم دوری او ....
هزاران شکوه است. و ، مختصر نیست ،

دوای درد ما دیدار یار است ....
چه سودم ؟ یار را بر ما نظر نیست ،

تو میگویی ؟ که چشم از یار بردار ...
چه میگویی ، چو ماه من ، قمر نیست ،

چه لعلی داشت او ، چون شهد و شکّر ...
دگر بویی  ز ،  ان ، شهد و شکر نیست ،

ز هجر او ، دلِ راحم  دونیم است ...
اگر چه خامُشست و چشم تر نیست ،
🖤💔🖤



@roya5445

عشاق به معشوق نرسیده💔

23 Nov, 10:24


اینکه من عاشق شدم تقصیر چشمان تو بود
چند شهری گیر دل، دل گیر چشمان تو بود

"و ان یکادی" خواندم و گفتند جنگ سوریه
پیش، از هر چیز، از تاثیر چشمان تو بود

سینه چاکت من که در بین تمام عاشقان
چاک چاک سینه ام از تیر چشمان تو بود

نوشدارویم دو چشمان تو بود و مرگ من
علت اصلی اش از تاخیر چشمان تو بود

بین موج غصه ها درگیر چشمانت شدم
حال و روزم بدتر از تعبیر چشمان تو بود

چشمهای دیگران دارد سگ و گربه ولی
اضطراب قلب من از شیر چشمان تو بود

🖤💔🖤


@roya5445

3,320

subscribers

260

photos

1,681

videos