من چراغ‌ها را روشن می‌کنم. @roshantarin Channel on Telegram

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

@roshantarin


اشکالی نداره اگه زندگیت تاریک شده عزیزِ دلم، تو فقط صدام کن؛ من چراغها رو روشن می‌کنم.

روشنا صدایم کن

کپی نه؛ فوروارد کن.

روشن ترین چراغ (Persian)

در جستجوی راهنمایی و روشنایی در زندگی تاریک خود هستید؟ با کانال تلگرام "روشن ترین چراغ" با نام کاربری "roshantarin" همراه شوید. اگر احساس می کنید که دنیای شما پر از تاریکی است، این کانال به شما کمک می کند تا چراغهای راهنمایی و آگاهی را روشن کنید. با تنها کافی است که صدای خود را بشنوید و با ما همراه باشید. اینجا جایی است که شما می توانید از نگاه و تجربیات دیگران الهام بگیرید و به راهنمایی آنها گوش کنید. همچنین می توانید مطالب جذاب و الهام بخش این کانال را به دوستان خود نیز فوروارد کنید. پس عضویت در این کانال را ترک نکنید، زیرا ما همیشه در حال روشن کردن چراغهای شما هستیم.✨ فقط به یاد داشته باشید: کپی نکنید؛ فوروارد کنید و با ما به اشتراک بگذارید تا همه از نور این چراغهای روشن برخوردار شوند.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

03 Jan, 15:39


نمیدونم این روزا که تموم شه چیزی از من باقی میمونه یا نه.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

03 Jan, 07:42


واقعا قدر خودت رو بدون. قدر سلامت روانت، اعصابِ آرومت، تایمت، حضورت. آدمی که قدر خودش رو ندونه رو بقیه زیر پا له می‌کنن. صرفا کسی نباش که توی حرف می‌گه من قدرِ خودمو می‌دونم. برای هر کسی تایم نذار. بخاطر هر کسی خودت رو اذیت نکن. هر جایی قرار نگیر. هر موقعیتی رو به هر دلیلی قبول نکن. اونجا که باید ناراحت شی، ناراحت شو. اجازه نده بهت بی‌احترامی کنن. حضور تو، اگه جایی دیده نمی‌شه، اون‌جا رو ترک کن. اون حضوری که به چشم یه سریا نمیاد، یه جای دیگه احتمالا بشه نور کس دیگه‌ای بشه؛ فقط باید قدرت گذر کردن رو داشته باشی و بدونی که لایق چه چیزایی هستی.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

02 Jan, 18:40


«الان اینجوریم که کاش تا آخر امتحانا هرشب، شب آرزوها بود.»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

31 Dec, 18:51


«آرزو می‌کنم انتهایِ سالِ ۲۰۲۵، حداقل یه قدم جلوتر از خودِ الانت باشی.»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

30 Dec, 17:31


دورهٔ امتحانات تویِ دانشگاهِ ما اینطوریه که باید با استاد وارد جنگ روانی بشی و در نهایتم شکست‌خورده بیای بیرون در حالی که خیلی هم زحمت کشیدی. تویِ ذهنت هم پر بشه از اینکه «چرا اینجوریه واقعا؟»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

30 Dec, 17:30


از آدم‌ها که می‌بُرم، دیگه بهشون پیام نمیدم، دیگه خبر نمی‌گیرم، اسماشون رو عوض می‌کنم، تاریخ تولدارو پاک می‌کنم، دور می‌شم، کم‌رنگ می‌شم، گاهی وقت‌ها هم دل‌تنگ می‌شم اما دل‌تنگی رو ملاک برگشتن نمی‌دونم و همه‌ی اینا بعد از یه عالمه تلاش برای نگه داشتن یک رابطه، یک دوستی، یک آدم‌ بوده که در نهایت، به ناامیدی ختم شده.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

30 Dec, 09:51


بعضی وقت‌ها تنها کاری که از دستت برمیاد، موندنه.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

30 Dec, 08:50


گذاشته بودم که با آرامش بنویسم. شهداد عزیزم، تولد چنلت مبارک. چنلت، روزمرگی‌هات، اتفاقاتت، همیشه برایِ من وایبِ یه مسیر رو می‌ده. مسیری که بالا و پایین داره، اما همیشه هست. مداومه. تو دستِ هر کدوم از ماها رو گرفتی، آوردی وسطِ راه، گفتی:«زندگی رو نمی‌دونم ولی آرزوهامون انقدر ارزش دارن که براشون بجنگیم» و تویِ روزایی که ما فتیلهٔ آرزوهامون خاکستر شده بود، تو از بندِ دلت، طناب بافتی و دونه دونهٔ ما رو با گرمایِ قلبت روشن کردی. مهم‌تر از همه یادمون دادی که حتی یک چراغِ روشنِ بیشتر، کل مسیر رو روشن‌تر می‌کنه. چیزی که بهش می‌گن حمایت‌گری. ولی حمایتِ تو نه مرز داشت، نه نسبیت؛ بیکران بود. بزرگ‌ترین آرزویی که می‌تونم برای ادامهٔ مسیرت بکنم اینه که با آدم‌هایی شبیهِ خودت، وسیع، سخاوتمند و بزرگ‌منش به مقصد برسی.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

29 Dec, 13:42


«هر چی به عقب نگاه می‌کنم، حس می‌کنم قبلا تاب‌آوریم در برابر سختیا بیشتر بود.»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

29 Dec, 13:17


تهش تنهایی زورم به همه‌چی می‌رسه ولی دروغ چرا؟ دلم نمی‌خواست تنهایی از پس همه‌چی بربیام.

• مینالیزا

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

28 Dec, 19:03


«خیلی وقتا حرفایی که به بقیه زدم، حرفایی بودن که دلم می‌خواست یکی به خودم بزنه.»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

28 Dec, 19:02


می‌دونم خسته و زخمی داری یه مسیری رو می‌ری که نمی‌دونی تهش چی می‌شه. می‌دونم دلت می‌خواسته یه روز ساعت‌ها بشینی و در مورد درست و غلطش با خودت دودوتا چهارتاکنی و سرِ دنیا غر بزنی واسه سختیش. می‌دونم گاهی از شدتِ خستگی، چشمات صحنه روبروت رو تار می‌بینه؛ حالا می‌خواد میزِ کارت باشه، می‌خواد کتابای کنکورت باشه، می‌خواد خروار خروار پارچهٔ خیاطی باشه، می‌خواد خمیرِ مجسمه سازی باشه، یا هرچی...می‌دونم بلاتکلیفی. می‌دونم نمی‌تونی به این که چقدر ممکنه توی راهت رشد کنی، تکیه کنی. می‌دونم بعد هر خرید، موجودیِ حسابت ممکنه چنگ بزنه به دلت، یا قیمت جنسای فروشگاهی که همیشه می‌رفتی[که هر بار سر به فلک می‌کشن]. می‌دونم سخته. می‌دونم دلت می‌خواد یکی باشه که بهت بگه می‌شه، می‌رسی، مستقل می‌شی، پول درمیاری، برای عزیزترینات هزارهزارتا کادو می‌خری و لبخنداشونو می‌بینی. می‌دونم دلت می‌خواد بهت بگم همه‌چی درست می‌شه، از این جنگ غنیمتی به دست میاد در خورِ تلاشت، بگم میرسی به جایگاهی که باید...ولی اینا رو نمی‌گم. چون نمی‌دونم چی می‌شه. فقط بهت می‌گم اگه هنوز تسلیم نشدی و داری می‌جنگی، اگه اشک هزاربار از سر خستگی جمع شده تو چشمات ولی جا نزدی، تویِ این روزا، لابلایِ این زخمیا، بینِ این مصیبتا، تو یه قهرمانی. قهرمانی که مدالِ رویِ سینه‌ش نه، شرافتش به جاش حرف می‌زنه.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

28 Dec, 14:43


دورانِ امتحانا و فرجه‌ها اینطوریم که کلی وقت به خاطر کمالگراییم تلف می‌کنم و بعد شب که می‌شه می‌شینم غصه می‌خورم که چرا روزام به جای ۳۰ ساعت، ۲۴ ساعته.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

27 Dec, 18:35


الان درست یک هفته‌ست که به طور ناگهانی دسترسی‌م به اکانتم از دست رفت و متأسفانه همچنین به کانال‌هام. کانال‌هایی که درست مثل یه بچه کوچیک، براشون زحمت کشیدم و بزرگ‌شون کردم. هرگز برای کانال‌هام تبلیغی ثبت نکردم و هر کی تو چنل اومد از سر لطف و علاقه بود. و این یکی از بزرگ‌ترین افتخاراتم بود. برای برگردوندن کانال‌هام خیلی این در و اون در زدم اما تا این پایه نشد که بشه. تو اوج گریه و حال بد، داشتم به اين فکر می‌کردم الان چه کاری از دستم برمی‌آد؟ ننوشتن برای من مثل این می‌مونه که یه روز غذا نخورم‌. اصلا نمی‌تونم ازش بگذرم. پس در کنار سوگواری برای تلاش‌هام، دوباره چنل جدیدی راه‌اندازی کردم و شروع کردم به نوشتن. خیلی‌ها تو این مسیر لطف کردن و هوام رو داشتن و از همینجا از تک تکشون تشکر می‌کنم. الانم روند به صورت سابقه. تبلیغی در کار نیست، چون اون عدد بالا مهم نیست. مهم اینه حتی اگه یک نفر کانال من رو دنبال می‌کنه، دلی و از سر علاقه باشه نه صرفاً حضور داشته باشه. ممنون از شما و همراهی‌تون.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

27 Dec, 17:19


«کاش مراقبِ حرفایی که به هم می‌زنیم باشیم.»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

27 Dec, 17:18


صدایِ سرزنش‌گرِ پدر و مادر، بعدها می‌شه صدایِ تاریکِ درونت که مدام می‌شنویش. حتی اگه اونا کیلومترها ازت دور باشن، حتی اگه خیلی وقته باهاشون زندگی نمی‌کنی، حتی اگه زنده نیستن.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

27 Dec, 17:16


کلمات می‌تونن آسیبی به آدما بزنن که حتی با گذشتِ سال‌ها و روزها و ماه‌ها، خوب نمی‌شه. مثلا من دیشب به خاطر حرفایی که ده دوازده سال پیش شنیده بودم از تهِ دل گریه کردم.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

27 Dec, 14:48


«تو فکر می‌کنی که می‌تونی به همه کمک کنی و نجاتشون بدی ولی یه روزی برمی‌گردی و می‌بینی اونا خودشون دارن تو رو غرق می‌کنن!»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

26 Dec, 19:13


هرکاری میکنم کارام تموم نمیشه، به همه پیامام نمیرسم، به دوست داشتن همه کسایی که دوستشون دارم نمیرسم، به نجات دنیا نمیرسم، به همه چیز نمیرسم، هرکاری میکنم فقط خسته‌تر میشم و باز همه‌چیز ادامه‌داره هیچوقت نمیاد همه‌چیز انجام شده باشه تا بتونم بخوابم، احساس میکنم همیشه قراره عقب باشم.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

26 Dec, 19:11


من می‌خواستم تو باشی، تا اگه یه روز تو زندگیم با خودم مهربون نبودم، یکی باهام مهربون باشه.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

26 Dec, 19:01


اگر حالمون خوب نباشه چطوری حال اونارو خوب کنیم؟
یه روان‌شناسی رو میشناسم میگفت حال خوبم از هرچیزی برام مهم تره؛ چون اگر حال من خوب نباشه نمیتونم به مراجعه کنندگانم کمک کنم.
یه دکتر بی نظیر این حرفو میزد، چه برسه به مایی که هنوز اول راهیم..

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

26 Dec, 16:44


به یه جایی رسیدم که وقتی عزیزام خسته و افسرده‌ن، عذاب‌وجدان می‌گیرم اگه خوشحال و پرانرژی باشم. چه احساسِ گنگ و عجیبی.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

21 Nov, 18:46


حسرت یک خانواده بالغ تا ابد تو قلبم میمونه.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

21 Nov, 18:14


با خودم مهربون‌تر شدم و دنیا باهام مهربون‌تر شد؛ حتی آدم‌ها هم.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

19 Nov, 16:09


چون امروز روز جهانی مرده و احساس می‌کنم که دلم می‌خواد این آهنگ رو تقدیم کنم به مرد‌هایی که رنج، غم و خستگی‌هاشون دیده نشد.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

18 Nov, 17:21


«در نهایت، هر چیزی که متقابل باشه تا ابد ادامه داره.»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

18 Nov, 17:02


«من تا آخر دنیا به وجود خدا معتقد می‌مونم؛ چون خلق شدنِ کسی مثلِ تو، نمی‌تونه اتفاقی باشه.»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

17 Nov, 11:14


وقتی نمی‌شه چیزی که براش جنگیدی، خستگیش به تنِ آدم می‌مونه. می‌دونی چی می‌گم؟

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

16 Nov, 16:42


باسواد بودن نمی‌تونه بی‌اعصابی، بی‌حوصلگی یا برخورد بد با دانشجو رو برای هیچ استادی توجیه کنه. خفن‌ترین آدم دنیا توی علم هم باشی، تا موقعی که رفتارت با انسان‌ها درست نیست، نمی‌تونی احترامی برای خودت کسب کنی. اولین و والاترین ارزش در هر شغل و هر جایگاهی، رفتار درست با انسان‌هاست.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

16 Nov, 13:39


«من با چشمام دیدم که خوشبختی می‌تونه لبخندِ یه نفر باشه و این، اونقدرام هزینه‌بر نیست.»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

16 Nov, 13:38


آدما سختش کردن. سوشال مدیا سختش کرده. مد و مارکتینگ سختش کردن. سرمایه‌دارا سختش کردن. چی رو؟ زندگی‌مونو. ولی هنوزم معتقدم که عشق، زندگی، امید، می‌تونه ساده‌تر از اینا باشه. مترِ جدید دستتون نگیرین و با معیارِ اونا زندگی‌تون رو نسنجین. نه آدمایی که تویِ زندگی دارین، کمن، نه توانایی‌هاتون. تازه نیازاتونم انقدر بزرگ و بی‌نهایت نیستن که هر روز دنبالش بدویین. همینجوری ساده قشنگ‌تره. یکم نفس بکش، دست از مقایسه بردار و ادامه بده.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

16 Nov, 06:37


اگه دقت کنی متوجه می‌شی روزهای پُربار و بامعنا تو زندگیت، روزهایی نبودن که تو غرق در آرامش بودی. تو از دل چالش‌ها، معنا رو پیدا می‌کنی‌.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

16 Nov, 03:37


قربون مهربونیت🤍🫂

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

16 Nov, 03:36


بیا بغلت کنم:)))

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

15 Nov, 20:56


پوستم گرسنه‌ست. بغل لطفا.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

15 Nov, 09:02


یه چیزی تویِ کتابِ مردی به نامِ اُوِه، برام خیلی قشنگ بود؛ این عبارتِ کوتاه:
«اُوه سیاه و سفید بود.
و زنش رنگی بود. تنها رنگِ زندگیِ اُوِه.»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

14 Nov, 09:01


همونطور که آدمهای زیادی توی این خاک به خاک سیاه میشین، یه عده هم هستن «از گور برخاسته» میشن. تو اونی باش که اینکارو انجام می‌دی.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

14 Nov, 07:38



مودم اونجاییه که گوگوش می‌گه: «هیچی باقی نیست ازم، قطره‌های آخره، خاکِ تشنه همینم داره همراش می‌بره.»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

13 Nov, 18:09


ازم پرسید ″آرزوی تو چیه؟″
گفتم ″در حالِ حاضر نمی‌دونم؛ فقط می‌خوام همه‌چی آسون‌تر بگذره.″

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

13 Nov, 18:06


وقتی احساساتم(از هر نوعش) رو ابراز می‌کنم، آدمِ سالم‌تر و سبک‌بارتری‌ام.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

13 Nov, 18:01


امروز با مترجم کتابی که عاشقشم حرف زدم و قلبم روشنه. ازش تشکر کردم بابتِ ترجمهٔ اون کتاب‌. تمومِ احساساتی که بعد از خوندنِ کتاب بهم بخشیده بود رو براش جزء به جزء بیان کردم و در نهایت، احساس کردم که بعد از مدتی تونستم احساس خوبی که دارم رو به کسی انتقال بدم.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

13 Nov, 12:17


به خودم می‌گم دست از مامان بودن برای کسایی که اهمیتی به توجهت نمی‌دن بردار. خودشون بخوان، خودشدن حواسشون رو جمع می‌کنن.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

13 Nov, 12:13


" عاشق باید شجاع باشد."

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

13 Nov, 12:08


از چنل‌هایی که بدون منبع کپی می‌کنن، از بقیه حمایت نمی‌کنن و بدون هیچ توضیحی، لینکشونو پرت می‌کنن تو بات شناس یا ناشناس، حمایت نمی‌کنم متأسفانه. گفتم یه بار اینو اینجا بگم. دوست دارم از کسایی حمایت کنم که هم برای خودشون و هم برای بقیه ارزش و احترام قائل باشن.🤍

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

12 Nov, 18:45


«منو از این غم جاودانه آزاد کن.»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

12 Nov, 18:21


این آهنگ شبیهِ بغل گرفته شدنِ تنِ یه آدمِ خسته و زخمیه. شبیهِ باریکهٔ نوریه که از زیرِ درِ سلول میاد تو. شبیهِ دیدنِ کسی تویِ غربته که شبیهِ عزیزت لباس پوشیده. این آهنگ شبیهِ آرزوهایِ یواشکی و ناممکنت تویِ دفتره. شبیهِ خیال؛ خیالی که هیچ زندانی نمی‌تونه به غل و زنجیر بکشدش.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

12 Nov, 12:57


طاقچه به مناسبت تولد ده‌سالگیش، کلی تخفیف خوب گذاشته. مثلا اشتراک یک‌ساله طاقچه بی‌نهایت، فقط صدهزار تومنه. خواستم بگم که اگه دوست داشتین، الان بهترین فرصته.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

11 Nov, 15:57


تازگیا فهمیدم یه الگویی که از مامانم توم جا مونده، «خیرخواهی»ِ بیش از حد واسه دیگرانه. وقتی می‌فهمم دارن در حق خودشون بد می‌کنن، دارن اشتباه می‌رن، دارن نقشه تباهی زندگی‌شونو ترسیم می‌کنن، طوری نگرانشون می‌شم که خودشون نیستن؛ طوری خوب‌شونو می‌خوام که خودشون نمی‌خوان. تازگیا دلم می‌خواد هر وقت این احساس سراغم اومد که باید قدمی بردارم و به عنوانِ «مداخله‌گر»، کمکشون کنم، تویِ گوشِ خودم بگم: آدما می‌دونن دارن چی‌کار می‌کنن. لطفا خودت رو به خاطرشون اذیت نکن. لطفا انقدر نگران نباش. لطفا بارِ این خیرخواهی رو به دوش نکش. تو مسئول ″درست تصمیم گرفتن″ و ″درست رفتار کردن″ آدما نیستی. هر چقدر هم که برات عزیز باشن. این یه الگوعه که لابلایِ نورونایِ مغزت بافته شده ولی تو می‌تونی جلویِ تکرارش رو بگیری. لطفا همین‌جا متوقفش کن.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

11 Nov, 15:51


یاد گرفتم تغییر دادن ادما اشتباهه، یاد دیالوگ ناصر خاکزاد توی متری شش و نیم افتادم میگف: میدونی از چی میسوزم؟ از اینکه من این همه زحمت کشیدم ک همه چیو درست کنم ولی نمیدونستم اونا داشتن از بدبختیشون لذت میبردن، پزشو میدادن
ادما لذت میبرن از اشتباهاشون، از بدیاشون نخواید ک تغییرشون بدید، نخواید ک شبیه شون بشید!

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

11 Nov, 11:12


وقتی به کسی ظلم می‌کنی، پنهون کردنش چیزی رو عوض نمی‌کنه. مثلِ این می‌مونه که یه گل رو از ریشه در بیاری، بخشکونیش، بعد بری تو عمقِ هزارمتری خاکش کنی و روش ده تا کوه خاک بریزی. فرقی نمی‌کنه. تو اون گل رو از ریشه خشکوندی. هیچ‌کی هم که ندونه، خودت می‌دونی.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

08 Nov, 21:39


انقدر خسته‌ام که از خستگی، مایلم گریه کنم

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

08 Nov, 21:35


بعدِ یه مدت طولانی جنگیدن، دیگه مهم نیست چقدر درد داری، چقدر بی‌حوصله‌ای یا چقدر غم تو وجودت طغیان کرده‌؛ بلند می‌شی، وظایفت رو تیک می‌زنی و بعدش بدنِ له‌شده‌تو می‌سپری به تخت.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

08 Nov, 18:29


آخرین مرحله دوستی از چشم افتادنه، انگار چیزی درونت اون فرد رو رها میکنه، گاهی این برداشت میشه که داری ادا در میاری ولی اون احساس چند ثانیه‌ای که بهت میگه دیگه چیزی مثل قبل نمیشه رو فقط خودت حس میکنی.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

08 Nov, 13:30


نوشته: ″برخی برای رسیدن به حالِ حاضر شما، به سال‌ها روان‌درمانی احتیاج دارند.″

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

08 Nov, 11:09


شاید خدا تو رو واسهٔ آدمی نگه داشته که قدرتو می‌دونه؛ اسرافت نمی‌کنه. عجله نکن.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

07 Nov, 11:43


امروز اصلا روزِ خوبی برایِ درس خوندن نیست. اتفاقا روز خوبی برای قدم‌زدن، فیلم دیدن، خرید کردن و جشن‌گرفتنه. یعنی چی که امتحان دارم و باید درس بخونم؟

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

07 Nov, 06:04


چیزی که باعث دووم آوردن یه رابطه می‌شه، احترامه. احترام به حقوق هم، علایق هم، زخم‌های هم و تفاوت‌های هم.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

05 Nov, 16:49


از دور قوی و بی‌ نیاز بود اما از نزدیک، صرفاً بی‌ پناه و مجبور.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

05 Nov, 12:24


تازگیا فهمیدم که آدمای خوش‌انرژی خیلی حالمو بهتر می‌کنن. آدمایی که کلا بهت لبخند می‌زنن، فرقی نداره براشون غریبه باشی یا آشنا. آدمایی که باعث می‌شن به دنیا دید بهتری داشته باشی. آدمایی که گاهی نه اونقدر پولدارن نه به همه آرزوهاشون رسیدن، فقط بلدن چطوری زندگی کنن، بگن، بخندن، بچرخن، برقصن. از همین آدما. آدمایِ خیلی‌خیلی کمیاب.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

04 Nov, 19:16


آدم می‌تونه صبر کنه، صبر کنه، صبر کنه تا بالاخره همه‌چیز روبه‌راه بشه؛ ولی ذوقش می‌میره‌. می‌دونی چی می‌گم؟

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

04 Nov, 04:20


توی آخرین بار بودن چیزی، یک حریص بودن رشد دهنده می‌تونه ظاهر بشه. مثل حریص بودن دونستن اینکه این عشق‌بازی، قراره آخرین عشق‌بازی زندگیت بشه. من همینو می‌خوام. می‌خوام فکر کنی آخرین بار زندگیتم.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

03 Nov, 18:39


ما گام و گذر را به رسیدن؟
نفروشیم!

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

03 Nov, 18:30


آدمای زیادی رو دیدم که اونقدر دست رو دست گذاشتن که رویاشونو یکی دیگه تصاحب و بعد زندگیش کرده. تو از اونا نباش.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

03 Nov, 18:27


«من گم شده‌ام تو مرا به خودم برسان...»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

02 Nov, 12:35


یکی از ناراحتی‌های کانال‌ خوندن اینه، که طی چندسال آدمایی که کانال بزرگ داشتند هی سربسته‌تر و سربسته‌تر می‌نویسند و بعضی پست‌هاشون و هم تا می‌نویسند سریع احساس ناامنی می‌کنند و پاک می‌کنند.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

02 Nov, 12:35


چه کانال‌هایی که به خاطر آزار واذیت و استاک شدن تخته شدند، چه کانال‌هایی که کانال‌نویس‌هاشون گرم و صمیمی بودند و اینجا رو محیط امنشون میدونستند اما تک به تک نوشتن و گذاشتند کنار و کانال‌هایی کوچیک‌تر و صمیمی‌تر زدند.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

01 Nov, 19:28


یعنی چی که قدر آدمایی که صادقانه دوستتون دارن رو نمی‌دونین؟ چند بار قراره شبیهشون تکرار شه؟

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

01 Nov, 16:12


انگار یادم رفته چی و چطور می‌نوشتم!

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

01 Nov, 07:20


روزی که از صبحِ زود شروعش کنی، اندازهٔ دو روز می‌ارزه.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

30 Oct, 10:24


امروز که جلوی آینه روپوشم رو مرتب می‌کردم تا به کلاس برسم، به این فکر کردم. به این که آدم ده سال پیش، چی می‌خواسته؟ الان بهش رسیده یا نه؟ اصلا یادش هست که چی می‌خواسته؟ چی واسش حسرت شده؟ چی تجربه؟ یادم نیومد اونقدر. فقط یادم بود که توی ده-یازده سالگی، خیلی برایِ «بهترین» بودن تلاش می‌کردم. اما منِ الان، این شکلی نیست. یه بار، یه جایِ زندگی، حس کردم که مقصدی وجود نداره که بخوام برم، برسم و بعد توی اون لوکیشن، بقیه زندگیمو به خوبی و خوشی بگذرونم. حس کردم آدما به اندازهٔ فکرایِ توی سرشون می‌تونن مسیرای مختلفی انتخاب کنن و خیلی وقتا مسیره که تعیین کننده‌ست؛ مسیره که آدمِ ده‌سال پیش تا الان رو می‌سازه. من دقیقا یادم نمیاد ده سال پیش چی می‌خواستم. الانم نمی‌دونم اینجایی که هستم رو می‌خوام یا نه ولی می‌دونم ده سال آینده ممکنه اینجا هم نباشم...و این برام اونقدرا تعیین کننده نیست؛ مهم اتفاقاتیه که درونم افتاده.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

29 Oct, 20:38


«حواست فقط به من باشه، که می‌بوسمت تو این جهنم...»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

29 Oct, 20:23


تروماهایی که گذروندی، الگوهایی که والدینت توی بزرگ کردنت پیاده‌کردن، شرایط اجتماعی که توش بزرگ شدی، دست خودت نبوده؛ می‌دونم. ولی بعد از آگاه شدن بهشون، خیلی چیزا دیگه دستِ خودته.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

28 Oct, 12:39


حس می‌کنم اگه وسواسم رو توی یه سری کارا کم کنم، در شبانه‌روز، کلی وقت اضافه میارم.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

26 Oct, 20:22


بعضی از آدم‌ها خیلی رو دارن. اذیتت می‌کنن و بعد جوری رفتار می‌کنن که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

26 Oct, 19:37


«خوشحالم که تو از من عاقل‌تری. من به همچین همراهی نیاز دارم.»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

25 Oct, 10:34


بابام همیشه می‌گفت ″باید نگاه کنی طرف مقابلت چقدر ظرفیتش رو داره؛ بعد بهش محبت کنی، باهاش شوخی کنی یا از درد قلبت براش بگی. نمی‌تونی با همه یه جور باشی. اگه ظرفِ آدمی کوچیک باشه، یا اون می‌شکنه، یا تو اسراف می‌شی.″

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

25 Oct, 10:21


گاهی واقعا نیاز دارم خودمو بدم دستِ یکی، بگم یه مدت مراقبش باش، بعدا میام پسش می‌گیرم.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

25 Oct, 08:36


گاهی لازمه بدون مناسبت، بدون بهانه و علت، به خودمون هدیه بدیم. ماهم بدون اینکه مناسبتی در کار باشه تصمیم گرفتیم ۳ تا بسته سوپرایزی به شما که تا اینجا همراه ما بودید هدیه بدیم. 🩵

قبلاً هم این کار رو کردیم ولی این بار یک تفاوت داره!
با فوروارد کردن این پست به تنهایی یک شانس برای قرعه‌کشی به دست میارید، اما علاوه‌بر این به ازای هر ۵۰ تا ویو که این پست توی چنلتون داشته باشه، یک شانس بیشتر می‌گیرید.

•کافیه این پست رو توی چنلتون فوروارد کنید (پابلیک باشه حتماً که ما بتونیم ببینیم.)
• درنهایت از بین چنل‌ها قرعه‌کشی انجام می‌شه و ۳ نفر انتخاب می‌شن.
• تا ظهر روز شنبه ۵ آبان فرصت دارید.
• فقط هزینه ارسال (۳۵ هزار تومان) به عهده شماست و محتوای بسته هدیه ماست که کاملاً سوپرایزی و براساس وایبی که از چنلتون گرفته می‌شه آماده می‌شه.
• برای اینکه بیشتر درباره بسته سوپرایزی‌هامون بدونید کافیه این پست رو بخونید.

@sohaartcollection

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

24 Oct, 19:42


به شدت دلتنگم و موقعی هم که آدم دلتنگ است، خدا می‌داند دست به چه کارهایی که نمی‌زند.
-مردمان فرودست؛ داستایفسکی.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

23 Oct, 11:09


عیبی نداره اگه دستت نمک نداره ولی زخمات پر از نمکه. این خاصیت دنیاست، ما خالق رنج همدیگه‌ایم.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

22 Oct, 06:39


پنجاه.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

22 Oct, 06:37


تحقیقات نشون داده که هر چی پدر و مادر سخت‌گیرتر باشن، فرزندشون اوِرثینکرتر می‌شه.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

21 Oct, 08:22


هر کی به فکر خودشه، فقط منم که به فکر همه‌م. چقدر شبیه تو شدم مامان.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

21 Oct, 08:04


عزیزم یک‌مقدار هم تو از رفتارت متأسف باش.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

19 Oct, 20:05


اگه به روان‌درمانی و فلسفه هم علاقه دارید، «وقتی نیچه گریست» رو بخونید و برایِ رسیدن به نقطهٔ اوج داستان هم صبور باشید.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

19 Oct, 20:00


طی مدتی که ادمین سه تا پیج اینستاگرام بودم، فهمیدم که چقدر گاهی برای آدمی که یه کار رو تازه شروع کرده، چیزای کوچیک مهمن. وقتی یه محتوایی رو تولید کرده، ممکنه صد بار در ساعت بره و آمارش رو چک کنه، کامنتاش رو‌ نگاه کنه و آرزوش این باشه که کاش محتوای من دیده بشه. برای همین، مدتیه که از کنار محتوایی که واقعا دوست دارم، منفعل رد نمی‌شم. کامنت می‌ذارم، لایک می‌کنم و سعی می‌کنم حتی‌الامکان، قوت قلبی باشم برای کسی که می‌دونم واقعا برای کارش تلاش کرده. جایِ دوری نمی‌ره. امروز شما برای کسی سخاوت به خرج می‌دین و فردا، کسی برای شما.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

19 Oct, 19:48


بعضی وقتا نمی‌فهمم آدما چطور می‌تونن انقدر بخیل باشن که از خوشبختی یکی ناراحت بشن؟

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

17 Oct, 19:54


شاید همهٔ ما هم‌قطارانی رنجوریم، ناتوان از دیدن حقیقت یکدیگر.
-وقتی نیچه گریست؛ اروین د. یالوم

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

16 Oct, 16:51


می‌رسه روزایِ خوبِ من و تو هم. صبر کن عزیزِ من...

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

16 Oct, 11:52


امروز که برای یه کار اداری داشتم می‌رفتم امور دانشجویی، دیدم یکی از دوستایِ قشنگم با آقاشون جلومون دست تویِ دستِ هم دارن قدم می‌زنن و کیف کردم از دیدنشون. جلو نیومدم که معذب نشین ولی خواستم از این تریبون بهت بگم:«دیدن همچین صحنهٔ زیبایی برام شهرو قشنگ‌تر کرد و حتی حال و هوا رو بهتر. به پای هم پیر بشین ایشالا. قلب.»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

16 Oct, 11:45


این خیلی منه:

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

15 Oct, 15:15


کاش گریه کردن تویِ خیابونو نرمالایز کنیم.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

15 Oct, 15:10


الان همونجام که مولانا می‌گه:«ماییم و آبِ دیده، در کنجِ غم خزیده.»

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

14 Oct, 20:12


بعضی حرفا هم هست که دلت می‌خواد تا داغه، تا از دهن‌ نیفتاده بگی ولی گوشی برای شنیدنش نیست.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

14 Oct, 11:29


منتظر بهترین تایم قطع ارتباط گسترده‌ ام

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

14 Oct, 11:27


گاهی خسته می‌شم از این که به یه‌‌سری آدم تو زندگیم بها می‌دم، بعد یه مدت تغییر می‌کنن و مجبور می‌شم از زندگیم حذفشون کنم در حالی که جایِ پاشون می‌مونه رویِ خاطراتم. فکر کنم بهتره آدمی بیشتر از هر کسی به فکرِ خودش باشه.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

14 Oct, 11:08


ما به آدمای همدل و همراه نیاز داریم. از اون دسته آدمایی که تنها چیزی که توی زندگی‌ می‌خوان، موفقیت خودشون و اطرافیانشونه؛ نه فقط خودشون. آدمایی که دل بزرگی دارن و وقتی کسی به کمکی احتیاج داره از هیچ چیزی دریغ نمی‌کنن. آدمایی که وقتی خودشون زمین خوردنم، هنوز به بقیه کمک کنن و فکر نکنن موفقیت بقیه خار توی چشمشونه. آدمایی که حسود و دنبال حاشیه نباشن و بدونن دارن چیکار می‌کنن و کجا می‌رن. آدمای باری به هر جهت، بادی به هر جهت، سم زندگین؛ نه برای خودشون خوبن و نه برای هیچ کس دیگه.
آره، کاش وقتی ۱۵ سالم بود می‌دونستم.
#کاش‌_زودتر_میدونستم

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

13 Oct, 20:32


خوب زندگی کردن خیلی راحت‌تر می‌شه وقتی با آدم‌هایی معاشرت می‌کنی که خوب زندگی می‌کنن. با آدم‌هایی معاشرت کن که کتاب می‌خونن، ورزش می‌کنن، خوراکی‌ها و غذاهای سالم و به اندازه‌ی کافی آب می‌خورن، تراپی می‌رن، دنبال پیشرفت توی کارشونن، برای زندگی ارزش قائلن، هدف دارن، یاد گرفتن براشون مهمه، حتی وقتی شکست می‌خورن دست از تلاش کردن برنمی‌دارن، با طبیعت و حیوون‌ها ارتباط برقرار می‌کنن، دنبال اصالت و معنان، و سعی می‌کنن با خودشون و بقیه مهربون باشن. آدم‌هایی رو انتخاب کن که چیزهای خوبی دارن برای اضافه کردن به تو، آدم‌هایی که تو رو بالاتر می‌برن، نه پایین‌تر.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

13 Oct, 19:36


بغل جوابه. من امتحان کردم. وقتی خسته‌ای جوابه، وقتی سردرگمی جوابه، وقتی غمگینی جوابه، وقتی خوشحالی جوابه، وقتی ذوق داری جوابه، وقتی استرس داری جوابه، وقتی احساس تنهایی می‌کنی جوابه، وقتی درد جسمی داری جوابه، وقتی بی‌خوابی جوابه، وقتی بی‌تابی جوابه، همیشه جوابه. تپیدنِ یه قلب تو همسایگیِ قلبِ آدم، فارغ از این که چه احساسی داری، جوابه. می‌گی نه؟ امتحان کن.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

13 Oct, 16:32


یه چیزی که باعث می‌شه به دنیایِ بعدی معتقد باشم، اینه که دلم می‌خواد بعدِ مردنم هم کنارِ یه سری آدما بخندم، بغلشون کنم، ببوسمشون و باهاشون زندگی کنم.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

13 Oct, 16:27


تقریبا تاحالا از هیج تلاشی برای خودم پشیمون نشدم. از ورزش‌کردن، از درس خوندن، از مطالعه‌ها، از کلاس‌رفتن‌ها، از یادگرفتن‌ها.
ولی گاهی بعضی آدم‌ها از اینکه براشون تلاشی انجام دادی که رابطه‌ای رو حفظ کنی پشیمونت می‌کنن.

من چراغ‌ها را روشن می‌کنم.

13 Oct, 16:22


بچه‌ها توسعه فردی همش باشگاه و زبان انگلیسی و پیشرفت شغلی نیستا، آداب معاشرت از همش مهم‌تره.
: مهدی