That's the worst part. You try to seem different from what you really are. They force you to feel ashamed of yourself. To hide.
🎥A Special Day_1977
🎥A Special Day_1977
`Apocalypse`
@theapocalype
"I am out with lanterns looking for myself"
Emily_Dickinson
https://t.me/BChatBot?start=sc-e7304d4a16
Apocalypse (English)
Are you fascinated by the mysteries of the apocalypse? Do you find yourself pondering the end of the world and what it might entail? Look no further, as 'Apocalypse' is the perfect Telegram channel for you. With the username 'theapocalypse', this channel is dedicated to exploring various theories, predictions, and discussions surrounding the apocalypse. Whether you are interested in scientific explanations, supernatural beliefs, or simply enjoy engaging in thought-provoking conversations, this channel has something for everyone.
The title 'Apocalypse' invokes a sense of impending doom and destruction, but it also represents rebirth and transformation. Through this channel, you can delve into the different interpretations of the apocalypse and gain a deeper understanding of its significance in various cultures and religions. From doomsday scenarios to visions of a new world emerging from the ashes, 'Apocalypse' offers a wide range of content to satisfy your curiosity.
The username 'theapocalypse' reflects the channel's focus on this particular theme, serving as a beacon for like-minded individuals who share an interest in exploring the mysteries of the end times. With quotes like 'I am out with lanterns looking for myself' by Emily Dickinson, the channel encourages introspection and self-discovery amidst the chaos and uncertainty surrounding the apocalypse.
Join 'Apocalypse' on Telegram today and embark on a journey of exploration, reflection, and discovery. Engage with fellow members, share your thoughts and ideas, and expand your knowledge about the apocalypse in all its forms. Don't miss out on this unique opportunity to delve into the realms of the unknown and unravel the secrets of the end times. Click on the following link to join: https://t.me/BChatBot?start=sc-e7304d4a16
`Apocalypse`
16 Feb, 08:23
توی دلم گفتم عزیزدلم، با نگاهت مرا بدوز. به هرجا که دلت می خواهد بدوز. به مرگ، به عشق، به هرچه دوست داری. در برابر نگاهت من ابر می شوم، دود می شوم که بتوانی مثل باد بازی ام بدهی. نفس گرمت را روی تنم فوت کن، ببین چه جوری ناپدید می شوم.
📚-پیکرفرهاد، عباس معروفی
📚-پیکرفرهاد، عباس معروفی
`Apocalypse`
16 Feb, 08:16
کجا باید می ایستادیم که نه اسیر منادیان اخلاق باشیم و نه پرپرشده ی دست درندگان بی اخلاق؟
📚-پیکرفرهاد، عباس معروفی
📚-پیکرفرهاد، عباس معروفی
`Apocalypse`
16 Feb, 08:09
«قهوه میخوای؟»
«من قهوه نمی خورم. از نوشیدنی گرم خوشم نمیاد.»
تئو جاخالی می دهد.
«قهوه نمی خوری؟ پس قراره تو این شهر خیلی بهت سخت بگذره.»
«البته،نه فقط تو این شهر!...»
«من قهوه نمی خورم. از نوشیدنی گرم خوشم نمیاد.»
تئو جاخالی می دهد.
«قهوه نمی خوری؟ پس قراره تو این شهر خیلی بهت سخت بگذره.»
«البته،نه فقط تو این شهر!...»
`Apocalypse`
15 Feb, 13:42
دچار پیری زودرس هستیم. ما جوانی نداریم. بلافاصله بزرگسال میشویم و مدت‌های مدید بزرگسال می مانیم. ازین زمان به بعد نوعی رخوت و ناامیدی رد خود را به وضوح بر طبیعتِ مقاوم و در مجموع سرشار از امید ما به جا می گذارد.
-فرانتس کافکا
-فرانتس کافکا
`Apocalypse`
15 Feb, 13:25
انقدر از کلمه ها و نوشتن فاصله گرفتم که یادم رفته چطور باید بنویسم. اصلا چی باید بنویسم؟ چه چیزی ارزش نوشتن داره؟
یاد حرف سروش صحت عزیزم میفتم که توی کلاس های گارنت میگفت: فقط بنویسین. حالتون بده؟ بنویسین! نمیدونین چی بنویسین؟ بنویسین که نمیدونم چی میخوام بنویسم. در هر شرایط و موقعیتی بنویسین.
حالا منم یهویی قبل شروع درست و حسابی روزم از ساعت 4 بعدازظهر دلم خواست بنویسم. شاید درمونی باشه برای ذهن اشفته این روزام.
مهم ترین چیزی که این روز ها بهش فکر میکنم کنکور ارشدمه که شنبه چهارم اسفند برگزار میشه. درست یه روز قبل تولدم. بابتش هیچ استرسی ندارم چون نتیجش هر چیزی باشه قرار نیست سال بعد ارشد و شروع کنم؛ ولی یه تمرین خوبی میشه برام و میتونم خودمو محک بزنم.
کنکور ارشد و با دوستم قمصری ثبت نام کردم و الان قمصری پیشم نیست و باید تنهایی برم سر جلسه امتحان و این خیلی غم انگیزه. غم انگیزتر ازون روز تولدمه که قراره مثل خیلی چیزهای دیگه من و یاد قمصری بندازه.
با این اوصاف اگه بتونم از 4 و 5 اسفند جون سالم به در ببرم قطعا حالم بهتر میشه.
( بدتر از دلتنگی برای ادمی که زندست ولی به هر دلیلی نمیتونی بهش دسترسی داشته باشی، دلتنگی برای کسیه که مرده و مطمئنی که دیگه هیچوقت نمیتونی ببینیش. پس خواهشا دلتنگی هاتون رو برطرف کنین. به هر کسی که دلتون براش تنگه بگین: دلم برات تنگ شده! به همین سادگی)
نمیدونین چقدر دلم برای کتاب خوندن تنگ شده. مدتیه همش نمونه سوال، کتاب های تخصصی و زبان میخونم و نمیتونم روی خوندن کتابای متفرقه تمرکز کنم ولی فکر کنم باید 4 اسفند با خودم اولین کتابمو ببرم سر جلسه امتحانم که وقتی از سالن اومدم بیرون شروع کنم به خوندن.
نیاز دارم یه لیست از کتاب ها، فیلم ها و سریال هایی که میخوام توی اسفند ببینم درست کنم و مطمئنم بعد درست کردن این لیست کلی خوشحال میشم چون یکم به ذهن سردرگمم مسیر میده.
این از من تا به 27 بهمن 1403. شما چه خبر؟
یاد حرف سروش صحت عزیزم میفتم که توی کلاس های گارنت میگفت: فقط بنویسین. حالتون بده؟ بنویسین! نمیدونین چی بنویسین؟ بنویسین که نمیدونم چی میخوام بنویسم. در هر شرایط و موقعیتی بنویسین.
حالا منم یهویی قبل شروع درست و حسابی روزم از ساعت 4 بعدازظهر دلم خواست بنویسم. شاید درمونی باشه برای ذهن اشفته این روزام.
مهم ترین چیزی که این روز ها بهش فکر میکنم کنکور ارشدمه که شنبه چهارم اسفند برگزار میشه. درست یه روز قبل تولدم. بابتش هیچ استرسی ندارم چون نتیجش هر چیزی باشه قرار نیست سال بعد ارشد و شروع کنم؛ ولی یه تمرین خوبی میشه برام و میتونم خودمو محک بزنم.
کنکور ارشد و با دوستم قمصری ثبت نام کردم و الان قمصری پیشم نیست و باید تنهایی برم سر جلسه امتحان و این خیلی غم انگیزه. غم انگیزتر ازون روز تولدمه که قراره مثل خیلی چیزهای دیگه من و یاد قمصری بندازه.
با این اوصاف اگه بتونم از 4 و 5 اسفند جون سالم به در ببرم قطعا حالم بهتر میشه.
( بدتر از دلتنگی برای ادمی که زندست ولی به هر دلیلی نمیتونی بهش دسترسی داشته باشی، دلتنگی برای کسیه که مرده و مطمئنی که دیگه هیچوقت نمیتونی ببینیش. پس خواهشا دلتنگی هاتون رو برطرف کنین. به هر کسی که دلتون براش تنگه بگین: دلم برات تنگ شده! به همین سادگی)
نمیدونین چقدر دلم برای کتاب خوندن تنگ شده. مدتیه همش نمونه سوال، کتاب های تخصصی و زبان میخونم و نمیتونم روی خوندن کتابای متفرقه تمرکز کنم ولی فکر کنم باید 4 اسفند با خودم اولین کتابمو ببرم سر جلسه امتحانم که وقتی از سالن اومدم بیرون شروع کنم به خوندن.
نیاز دارم یه لیست از کتاب ها، فیلم ها و سریال هایی که میخوام توی اسفند ببینم درست کنم و مطمئنم بعد درست کردن این لیست کلی خوشحال میشم چون یکم به ذهن سردرگمم مسیر میده.
این از من تا به 27 بهمن 1403. شما چه خبر؟
`Apocalypse`
14 Feb, 18:48
You know I think that movies are a conspiracy. I mean it, I mean they...they are actually a conspiracy because they set you up. they set you up from the time you're a little kid. They set you up to believe in every thing. They set you up to believe in ...in ideals and strength and good guys and romance and, and of course, love.
🎥minnie and moskowitz_1971
🎥minnie and moskowitz_1971
`Apocalypse`
11 Feb, 12:09
دوست‌دارم اونقدر نزدیکت باشم که جزئیاتت رو بدونم نه این کلیات عمومی.
`Apocalypse`
09 Feb, 15:35
Life has grown colder by the time
And it's all confusing up my mind
Is this the road I have to take?
Why won't you come and save me
From this place today?
And it's all confusing up my mind
Is this the road I have to take?
Why won't you come and save me
From this place today?
`Apocalypse`
24 Jan, 07:46
عاشق گرفتن دست آدم‌ها موقع رد شدن از خیابون و راه‌رفتن توی کوچه‌ها هستم! خیلی خوشم میاد که وقتی به یه مهمونی دعوت میشم، بهم بگن که زودتر برم تا بتونم کمک کنم که وسایل رو آماده کنیم و غذا رو درست کنیم تا بقیه‌ی مهمون‌ها بیان. عاشق صداهای عجیبی هستم که آدم‌ها موقع خندیدن از خودشون در میارن. عاشق رقصیدن در عجیب‌ترین حالت و بالا و پایین پریدن با آهنگ‌ها هستم. خیلی خوشم میاد که آدم‌ها وقتی همه جا ساکت میشه یهو شروع می‌کنن به خوندن و زمزمه کردن یک آهنگ. عاشق تقسیم کردن غذا و خوراکی‌ام. عاشق تعریف‌های کوچیکم: «وای چقدر موهات خوشگل شده!» «رنگ لباست خیلی قشنگه!». عاشق این هستم که وقتی دوستم رو از دور می‌بینم دستم رو بالا بیارم و محکم دست تکون بدم و بعدش محکم بغلش کنم. بیشتر از همه عاشق احساس راحتی‌ام. عاشق این هستم که یک نفر رو داشته باشم که واقعا باهاش راحت باشم و دیگه به چیزی فکر نکنم. بهترین چیز در دنیاست!
`Apocalypse`
22 Jan, 08:01
«مطمئن باش که این روزها هرکسی از مشکلی غیرقابل درک رنج می برد، زندگی تشکیل شده از بلاهایی پی در پی که به قلب انسان مشت می کوبد اما وظیفه در همین جاست: باید ادامه دهیم.»
_ژرژ ساند(نامه به گوستاو فلوبر)
_ژرژ ساند(نامه به گوستاو فلوبر)
`Apocalypse`
21 Jan, 13:56
وقتی موسیقی ادبیات و سینما رو تو خودش داشته باشه، نتیجه میشه یه همچین شاهکاری✨
`Apocalypse`
20 Jan, 19:16
فروید می گوید: همیشه فکر کرده ام که زندگی یک هنرمند سخت ترین زندگی هاست. سختی آن، که همیشه برای نظاره گر بیرونی واضح نیست، این است که هنرمند باید تنها به مدد حس جهت یابی درونی خود به سوی ناشناخته پیش برود، استانداردهایی را رعایت کند که کاملا از درون اعمال شده، در همین حال ایمان خودرا حفظ کند که هدف پیش گرفته اش ارزش جد و جهد مداوم برای دستیابی به آن را دارد.
📚مرد با شال آبی، روند خلق یک پرتره با لوسین فروید(مارتین گیفورد)
📚مرد با شال آبی، روند خلق یک پرتره با لوسین فروید(مارتین گیفورد)
`Apocalypse`
20 Jan, 19:11
"آدم باید جرات داشته باشد به سعی کردن ادامه بدهد."
📚مرد با شال آبی، روند خلق یک پرتره با لوسین فروید(مارتین گیفورد)
📚مرد با شال آبی، روند خلق یک پرتره با لوسین فروید(مارتین گیفورد)
`Apocalypse`
16 Jan, 21:50
"We think we understand the rules when we become adults, but what we really experience is a narrowing of imagination."
_David Lynch
_David Lynch
`Apocalypse`
16 Jan, 21:49
"All my movies are about strange worlds that you can't go into unless you build them and film them. That's what's so important about film to me. I just like going into strange worlds."
🖤David Lynch(1946-2025)
🖤David Lynch(1946-2025)
`Apocalypse`
15 Jan, 06:17
ازین روزهایی که انقدر تاریکه که انگار شبه خیلی خیلی خوشم میاد؛ انگار زمان یه جایی توی گرگ و میش متوقف شده. مثل امروز.
`Apocalypse`
12 Jan, 08:31
That the nights were mainly made
For saying things that you can't say tomorrow day
For saying things that you can't say tomorrow day
`Apocalypse`
10 Jan, 13:48
I am constantly trying to communicate something incommunicable, to explain something inexplicable, to tell about something I only feel in my bones and which can only be experienced in those bones.
_🖊️Franz Kafka
_🖊️Franz Kafka
`Apocalypse`
10 Jan, 12:35
(و عشق ضربتی است جانکاه و در عین حال سپری نفوذناپذیر در برابر یأس!)
📚مغز اندرو_ای ال دکتروف
📚مغز اندرو_ای ال دکتروف
`Apocalypse`
10 Jan, 12:33
دیگر هیچ امیدی ندارد که جهان فقط توهم او باشد و او خود ذهنی پریشان که بیهوده در دل ابدیت سرگردان است.
📚مغز اندرو_ای ال دکتروف
📚مغز اندرو_ای ال دکتروف
`Apocalypse`
08 Jan, 09:09
من اینجا دلم سخت معجزه میخواهد و تو انگار معجزه هایت را گذاشته ای برای روز مبادا.
-📌پل الوار
-📌پل الوار
`Apocalypse`
07 Jan, 07:11
همیشه یه لیست بلند بالا کتاب میخوام،ولی دقیقا همون روزی که تصمیم میگیرم برم یه چیزی بخرم هیچ ایده ای به ذهنم نمی‌رسه. عالیه!🚶🏻♂
`Apocalypse`
03 Jan, 07:54
امروز روز خونه موندن، یه صبحونه ادایی خوردن، ورزش کردن، کتاب خوندن، فیلم دیدن، چیل کردن و ایگنور کردن پروژه ها و امتحاناست.🏡
`Apocalypse`
02 Jan, 21:27
There is a kind of sadness that comes from knowing too much, from seeing the world as it truly is. It is the sadness of understanding that life is not a grand adventure, but a series of small, insignificant moments, that love is not a fairy tale, but fragile, fleeting emotion, that happiness is not permanent state, but a rare, fleeting glimpse of something we can never hold onto. And in that understanding, there is a profound loneliness, a sense of being cut off from the world, from oneself.
📝Virginia Woolf
📝Virginia Woolf
`Apocalypse`
01 Jan, 16:34
We drive around, live from town to town
To the ocean of your love, I am a river
To the ocean of your love, I am a river
`Apocalypse`
01 Jan, 16:27
یه دوست صمیمی دارم که انقدر خوش شانسم که همکارم هم هست؛ هرروز وقتی دور میز ناهارخوری چوبی محل کارمون نشستیم و داریم قهوه، چای یا دمنوش میخوریم و برای یک لحظه هممون ساکت میشیم و به فکر فرو میریم، یه آه حسرت بار می‌کشه و سکوت حاکم توی فضارو با این جمله می‌شکنه: دلم یه خوشی از ته دل میخواد!
هممون میگیم: منم. چون دل هممون خوشحالی از ته دل میخواد؛ نه تنها من و همکارهام، که مطمئنم شماهم دلتون میخواد. ازون خوشحالی هایی که با خنده های عمیق و با تمام وجود همراهه. ازون خوشحالیا که اشک ادمو در میاره. ازون خنده ها که نفس ادمو می‌بره.
ازین خوشحالیا برا همتون توی سال میلادی جدید ارزو میکنم.🤎✨
هممون میگیم: منم. چون دل هممون خوشحالی از ته دل میخواد؛ نه تنها من و همکارهام، که مطمئنم شماهم دلتون میخواد. ازون خوشحالی هایی که با خنده های عمیق و با تمام وجود همراهه. ازون خوشحالیا که اشک ادمو در میاره. ازون خنده ها که نفس ادمو می‌بره.
ازین خوشحالیا برا همتون توی سال میلادی جدید ارزو میکنم.🤎✨
`Apocalypse`
30 Dec, 08:42
if no leaves were on the tree
And no water in the sea
And the break of day had nothing to reveal
That's how broken I would be
What my life would seem to me
If I didn't have your love to make it real
And no water in the sea
And the break of day had nothing to reveal
That's how broken I would be
What my life would seem to me
If I didn't have your love to make it real
`Apocalypse`
30 Dec, 08:39
Words! Mere words! How terrible they were! How clear, and vivid, and cruel! One could not escape from them . And yet what a subtle magic there was in them. They seemed to be able to give a plastic form to formless things, and to have music of their own as sweet as that of viol or of lute. Mere words!
Was there anything so real as words?
📚The picture of Dorian gray_Oscar Wilde
Was there anything so real as words?
📚The picture of Dorian gray_Oscar Wilde
`Apocalypse`
30 Dec, 08:31
"The one charm of the past is that it is the past."
📚The picture of Dorian gray_Oscar Wilde
📚The picture of Dorian gray_Oscar Wilde
`Apocalypse`
23 Dec, 07:25
I was drowning in a dying moment
Drowning in her eyes
Feeling the wings of faith embracing me
So unreal but I could feel
The yearning to her divine beauty
Drowning in her eyes
Feeling the wings of faith embracing me
So unreal but I could feel
The yearning to her divine beauty
`Apocalypse`
22 Dec, 19:52
ما در زندگی امروزمان محکوم به یک بی نظمی ناتمام شده ایم. کسانی که این را بر ما تحمیل کرده اند از بی قاعدگی ما ترسیده اند؛ برای همین دورمان را دیوار کشیده آمد تا بیرون نگاهمان دارند. با این حال دیوارهایشان هیچوقت به اندازه کافی بلند نیستند و همیشه از زیر، رو یا پشتشان راه فراری پیدا میشود.
📚از آ به خ_جان برجر
📚از آ به خ_جان برجر
`Apocalypse`
22 Dec, 19:52
عجیب است نه؟ اینکه چطور از دست دادن باعث میشود بلورهای شجاعت آدم ته نشین شود.
📚از آ به خ_جان برجر
📚از آ به خ_جان برجر
`Apocalypse`
22 Dec, 19:52
مرده ها آوازهایمان را توی جیب سکوتشان می گذارند و بعد سکوت تغییر می کند، دیگر از جنس دوری نخواهد بود، بلکه نزدیک میشود؛ یک سکوت مشترک.
📚از آ به خ_ جان برجر
📚از آ به خ_ جان برجر
`Apocalypse`
21 Dec, 11:48
دو روز پیش یکی از دوستان صمیمیم رو از دست دادم و احساس میکنم یه تیکه از وجودم نیست و نابود شده.
باورم نمیشه! اینکه زندگی چقدر می‌تونه غیرقابل پیش بینی و تحمل ناپذیر باشه، اینکه چقدر راحت آدم ها میتونن مثل خاکستری توی باد پرواز کنن و در کسری از ثانیه محو بشن و تورو با یه دنیا خاطره تنها بزارن.
ازین به بعد برای رفع دلتنگیم، خاطره ها تنها چیزی هستن که میتونم بهشون پناه ببرم.
باورم نمیشه! اینکه زندگی چقدر می‌تونه غیرقابل پیش بینی و تحمل ناپذیر باشه، اینکه چقدر راحت آدم ها میتونن مثل خاکستری توی باد پرواز کنن و در کسری از ثانیه محو بشن و تورو با یه دنیا خاطره تنها بزارن.
ازین به بعد برای رفع دلتنگیم، خاطره ها تنها چیزی هستن که میتونم بهشون پناه ببرم.
`Apocalypse`
19 Dec, 08:24
I was walking on your floor
Begging to get more
Can't believe there's not a thing in the world
A thing left to ask for
Begging to get more
Can't believe there's not a thing in the world
A thing left to ask for
`Apocalypse`
19 Dec, 08:14
«عیب نداره اگه گم شدیم. انقدر راه رو اشتباه میریم و گم میشیم تا یهو از یه جای درست سر در بیاریم و پیدا بشیم.»
`Apocalypse`
29 Nov, 19:32
Life after all, has not slipped free of it's netting.There is no such life, slipping free: life is itself the netting, holding people in place , making sense of things. It's not possible to tear away the constraints and simply carry on a senseless existence. People, other people make it impossible. But without other people there would be no life at all. Judgment, reproval, disappointment, conflict: these are the means by which people remain connected to one another...the demands of other people don't dissolve, they only multiply. More and more complex, more difficult. Which is another way, she thinks, of saying more life, more and more life.
📚Intermezzo_Sally Rooney
📚Intermezzo_Sally Rooney
`Apocalypse`
26 Nov, 11:10
از اولین جلسه های واحد روش تحقیقم بود که استادمون گفت« موضوعی رو برای مقاله اخر ترمتون انتخاب کنید که هربار میرید سراغ تحقیق و پژوهش دربارش، حالتون خوب بشه. مبحثی که همیشه واستون جذاب بوده و راجبش کنجکاو بودین و حتی تا حدودی راجب بهش اطلاعات هم دارین. مثلا اگه کارگردان مورد علاقه ای دارین که فیلم های زیادی ازش دیدین برین سراغ اون ( اینجا یه ویدیو شبیه تیتراژ فیلم ها تو ذهن من پلی شد که دونه دونه اسم همه کارگردانای موردعلاقم توش پلی میشد.)
خلاصه من یه عالمه گشتم و هِی سردرگم تر شدم. این سردرگمی هم به این دلیل نبود که موضوعی مدنظرم نباشه، یا مبحثی نباشه که بهش علاقه داشته باشم؛ اتفاقا کاملااا برعکس بود. دلم میخواست به تعداد زیادی از سوال هایی که دارم تو این مقاله جواب بدم.( انگار قراره اولین و آخرین مقاله زندگیم باشه.) با این سردرگمیم خیلی زیاد استادمو اذیت کردم. دو ماهه هرجلسه از من می‌پرسه مریم موضوع انتخاب کردی؟ و من دو ماهه سرمو به نشونه نه بالا میندازم. جلسه گذشته ازم پرسید: بدون فکر کردن به سوالم، در لحظه، اولین جوابی که به ذهنت میرسه رو بگو. آخرین فیلم موردعلاقت چی بوده؟ نمیدونم دقیقا چی شد که گفتم ( هارولد و ماد)
گفت برو سراغ همین فیلم و یه مبحثی رو توی همین فیلم بررسی کن.
خلاصه قراره به بازنمایی مفهموم خودکشی توی هارولد و ماد بپردازم. باید بارهاا فیلم و ببینم و خوشحالم. خوشحال.
خلاصه من یه عالمه گشتم و هِی سردرگم تر شدم. این سردرگمی هم به این دلیل نبود که موضوعی مدنظرم نباشه، یا مبحثی نباشه که بهش علاقه داشته باشم؛ اتفاقا کاملااا برعکس بود. دلم میخواست به تعداد زیادی از سوال هایی که دارم تو این مقاله جواب بدم.( انگار قراره اولین و آخرین مقاله زندگیم باشه.) با این سردرگمیم خیلی زیاد استادمو اذیت کردم. دو ماهه هرجلسه از من می‌پرسه مریم موضوع انتخاب کردی؟ و من دو ماهه سرمو به نشونه نه بالا میندازم. جلسه گذشته ازم پرسید: بدون فکر کردن به سوالم، در لحظه، اولین جوابی که به ذهنت میرسه رو بگو. آخرین فیلم موردعلاقت چی بوده؟ نمیدونم دقیقا چی شد که گفتم ( هارولد و ماد)
گفت برو سراغ همین فیلم و یه مبحثی رو توی همین فیلم بررسی کن.
خلاصه قراره به بازنمایی مفهموم خودکشی توی هارولد و ماد بپردازم. باید بارهاا فیلم و ببینم و خوشحالم. خوشحال.
`Apocalypse`
22 Nov, 11:22
"But there is a person inside me, the girl who fought and fought to be seen. Look left, look right, who won't make it? She's brave and if I do nothing, I think I could lose her."
🎭Prima Facie
Dramatization by Suzie Miller
🎭Prima Facie
Dramatization by Suzie Miller
`Apocalypse`
12 Nov, 08:38
وقتی توی هوای سرد دستای یخ زدتو دور لیوان داغ چای یا قهوه حلقه می‌کنی☕️🫳🏻>>>>
`Apocalypse`
08 Nov, 15:37
ماجرا این نیست که ما هنوز امیدواریم- ما در امید مأوا کرده ایم.
از آ به خ- جان برجر
از آ به خ- جان برجر
`Apocalypse`
05 Nov, 18:10
اصلا گفتن این جمله که « برم خونه یه قهوه درست کنم بشینم کتابمو بخونم» حالمو خوب میکنه.
`Apocalypse`
05 Nov, 18:07
The inexchangeable pleasure of her conversation. Just to walk the street saying things, anything, just the act itself, walking together at the same speed, and talking, purely to amuse and please one another, to make each other stupidly laugh, for no further accomplishment, no higher purpose, to let their words rise and disperse forever in the damp brackish air.
📚intermezzo_Sally Rooney
📚intermezzo_Sally Rooney
`Apocalypse`
04 Nov, 15:17
زندگی شب ها جور دیگری است، خیلی متفاوت! زمان شب ها خیلی مهربان تر میشود، هیچ چیزی نیست که منتظرش باشی. تاریخ مصرف هیچ چیز شب ها تمام نمی شود.
📚از آ به خ_جان برجر
📚از آ به خ_جان برجر
`Apocalypse`
27 Oct, 18:37
فکر میکنم هیچوقت تو زندگی قرار نیست راجع به چیزی ۱۰۰٪ مطمئن باشیم؛ همیشه درصدی شک، تردید و دودلی هست و جدال با این قضیه مایه رنج مدام ماست.
`Apocalypse`
25 Oct, 19:51
شب را جور دیگری دوست دارم، حیف که مشغله فردا امان نمی دهد... وگرنه شب را باید بیدار ماند؛ کتاب های جدید خواند و به راز آفرینش فکر کرد. شب باید تصمیم های خوب گرفت و برای روزهای بهتر برنامه ریخت. آنقدر فکر های خوب و تصمیم های نگرفته دارم که شب برایشان کم می آید.
کاش میشد روزها خوابید و شب ها زندگی کرد.
زیر نگاه ستارگانی که تماشایشان امید را در دل زنده می‌کند.
من شب را جور عجیبی دوست دارم و این دوست داشتن، بی دلیل نیست؛ فلسفه دارد...
🌒نرگس صرافیان🌘
کاش میشد روزها خوابید و شب ها زندگی کرد.
زیر نگاه ستارگانی که تماشایشان امید را در دل زنده می‌کند.
من شب را جور عجیبی دوست دارم و این دوست داشتن، بی دلیل نیست؛ فلسفه دارد...
🌒نرگس صرافیان🌘
`Apocalypse`
21 Oct, 19:58
Am I comfortable in silence?
Or is it eating me alive?
Nothing's ever really quiet
When you need distraction to survive
Or is it eating me alive?
Nothing's ever really quiet
When you need distraction to survive
`Apocalypse`
21 Oct, 19:24
من نمیدونم دقیقا به چه دلیلی اصرار دارم همش یه لیوان چای یا قهوه روی میزم باشه، حتی اگه قرار باشه عمیقأ مشغول یه کاری بشم و اصلا وقت نکنم نوشیدنیمو بخورم 👀☕️
`Apocalypse`
19 Oct, 18:51
یه شب هایی هم هست که از خستگی و کلافگی فقط نیاز داری کف اتاقت دراز بکشی و تو تاریکی All I Need ِ Radiohead و گوش بدی.
`Apocalypse`
14 Oct, 14:40
یک راه سومی میان حرف زدن و سکوت کردن وجود دارد و آن ادبیات است.
📌جان مکسول کوتزی
📌جان مکسول کوتزی
`Apocalypse`
14 Oct, 13:04
🐞این کفشدوزکه رو امروز میون تربچه ها پیدا کردم. گذاشتمش روی برگ گلدون روی میز. یکم ورجه وورجه کرد و یه سقوط ناموفق داشت روی کاشی های کف سالن. دیدم داره بال بال میزنه و ممکنه تا لحظه مرگش همینطور بال بال بزنه، یا زیر پاهامون له بشه؛ برداشتمش و گذاشتم روی خاک بزرگترین گلدون. امیدوارم اونجا بهش خوش بگذره.
`Apocalypse`
12 Oct, 08:03
I don't care to dance,You know this
I have told you I don't dance
But the music and your beauty
Well they move me
So I take you by the hand
But you will have to lead
I have told you I don't dance
But the music and your beauty
Well they move me
So I take you by the hand
But you will have to lead
`Apocalypse`
11 Oct, 10:33
“I’ve never written, though I thought I wrote, never loved, though I thought I loved, never done anything but wait outside the closed door.”
- The Lover, Marguerite Duras
- The Lover, Marguerite Duras
`Apocalypse`
09 Oct, 16:31
📓یه جایی از دفترچم برای خودم نوشته بودم:
بهت اعتماد دارم، چون من اولین کسی هستم که باید بتونم بهت اعتماد کنم.
بهت اعتماد دارم، چون من اولین کسی هستم که باید بتونم بهت اعتماد کنم.
`Apocalypse`
06 Oct, 16:22
جهان دیوانه وار است و عشق نیز هم. در این جنونِ فراگیرِ تاریخ و طبیعت، لحظات شادی کوتاه و زودگذرند.
📚شکسپیر معاصر ما-یان کات
📚شکسپیر معاصر ما-یان کات
3,904
subscribers
1,823
photos
111
videos
