PejmanNorouzi

در دلم میگویم کاش همچون " پابلو ویلِگاس" در این لحظه، جادویی در روحم میچرخید و چنین رضایتمندانه و بی‌خیال میخندیدم و دلنگران هیچ آشوبی نبودم. کاش...(پابلو ویلگاس در حال نواختن قطعه‌ی tico_tico نوشته شده در سال ۱۹۱۷)

دومین دورهمی عصرانه برعکس این پنجشنبهب رگزار میشه...و اینبار دکتر علی آردم هم همراهمونه..موضوعمون ترسناک و مهیجه...علم و فناوری و علوم اجتماعی رو دربالاترین سطح خودش درگیر میکنه...پروژه منهتن و بمب اتم....
برای ثبت نام از این لینک استفاده کنید....
https://evnd.co/njMe7

اولین دورهمی حضوری پادکست برعکس ... یکشنبه ۱۷ تیر ... از ۱۸ تا ۲۰
لینک ثبت‌نام:
https://evnd.co/KVD1J

اپیزود ۲۰ "برعکس"منتشر شد . اینبار رفتم سراغ اولین باری که بارانی بر زمین باریده و چهره‌ی زمین را تر کرده .چطوری میفهمیم کی باران باریده ؟ توی این اپیزود گفتمش

اپیزود ۱۹ را گوش دادید؟ نظرتون چیه ؟

اپیزود هجدهم منتشر شده. کافیه توی کست باکس، اسپاتی‌فای ،ای‌کست یا اپل پادکست واژه‌ی " برعکس " را جستجو کنید ....تا بیابیدش

#کلاسیک ببینیم
این اجرای زیبای پیانو از LANG LANG پیانیست مشهور چینی با همراهی رقصنده ای از باله ی هیوستون را در روز بین‌المللی رقص 1402 تماشا کنید.

#کلاسیک بشنوید
قطعه والس شماره 19 در A مینور . پیانیست پیتر جابلونسکی

قطعه والس شماره 19 در A مینور یک تکنوازی پیانو است که بین سالهای 1843 تا 1848 نوشته شده اما در 1860 پس از مرگ شوپن در 39 سالگی منتشر شد. آنهم نه به نام خودش بلکه تصور میشد قطعه اثری است از"شارلوت دُ روچیلد" تا اینکه بالاخره پس از 95 سال در سال 1955 معلوم شد این اثری است زیبا و شنیدنی از شوپن. آهنگساز کلاسیک رمانتیسیسم.فردریک شوپَن سال 1810 در نزدیکی شهر ورشو لهستان به دنیا آمد و از نامداران آهنگسازی و نوازندگی پیانو بود و از 8 سالگی در ورشو به موتزارت دوم ملقب شد. در 20 سالگی به پاریس رفت و همانجا بیشترین آثار خود را تصنیف و اجرا کرد . هرچند از اجراهای شخصی پرهیز میکرد و اجراهای کمی از او ثبت شده او بیش از 230 قطعه که عمدتا برای تکنوازی پیانو نوشته شده دارد و از آثار دوران کودکی و نوجوانی اش چیزی در دست نیست. در دو پست بعدی اول قطعه بسیار زیبا و رمانتیک والس شماره 19 را بشنوید و بعد یک ویدئو از اجرای این قطعه به همراه رقصی زیبا را برایتان گذاشته ام....ببینید و بشنوید و لذت ببرید.
#کلاسیک بخوانید

آقایون خانوما ...واقعا این سس برای یه ساندویچ ماهی یا برای یه ساندویچ فیله مرغ بی‌نظیره....البته با میگو هم خورده‌ام...واقعا رویاییه. اصلا برای خوراکهای دریایی محشر میشه. اسمش رو گذاشتم :"پیادلّی"!
#سفره #سس

#کلاسیک ببینید
اجرایی باشکوه از اورتور روسینی(فینال) با رهبری ه.ف.کارایان

#کلاسیک بشنوید
بخش پایانی اورتور ویلیام تل . اجرای ارکستر سمفونی لندن. ۲۰۰۷

گیوم تل( ویلیام تل) از شخصیتهای اسطوره‌ای سوییس است .او در افسانه‌ها حامی ستمدیدگان روستانشین منطقه‌اش دربرابر ظلم حاکمان بود. حاکمانی از دودمان هابسبورگ. شخصیت گیوم تل همتای سوییسی رابین‌هود در انگلستان است.این شخصیت افسانه‌ای قرون وسطی‌ای همان است که روی سر پسرکوچکش سیب گذاشتند و فرمان دادند تیر بیاندازد و سیب را بزند. این شخصیت در طول جنگهای جهانی نمادی برای پایداری و شورش علیه استبداد بود.
شیللر کتاب باشکوه ویلهم‌تل را نوشت کهاثری انکار ناشدنی بر انقلاب فرانسه داشت.گوته هم درباره‌اش نوشته.چارلی‌چاپلین با الهام از او فیلم سیرک را ساخت.سالوادور دالی نقاشی از تل دارد و ...این اورتور بسیار زیبا و شنیدنی از ویلیام‌تل اثر جاودانه‌ی جواکینو روسینی که آخرین اپرا از ۳۹ اپرای روسینی است در چهار قسمت بی‌فاصله نوشته شده. بخش فینال از این اپرا بسیار مشهور است که در فایل صوتی پایین میشنویدش و بعدش هم یک اجرای بسیار زیبا از آن را خواهید دید.(تصویر روسینی، آهنگساز در سال ۱۸۲۹. هنگام بازنشستگی از کار)
#کلاسیک

توی #هاگیرواگیر اخیر درباره سلیقه های #موسیقی شنیدن گفتیم و شنیدید...یکی از چیزهایی که گفتم این بود که من #موسیقی_کلاسیک رو خیلی دوست دارم و گوش میدم...بعدش دوستان زیادی مثل همیشه پرسیدند که آخه چطوری این موسیقی (معمولا بی‌کلام)رو گوش میدی و لذت نداره و ....اینجا متنی رو که ترجمه و بازنویسی یکی از پستهای وبلاگ Concert—Vienna است برایتان منتشر میکنم...و از این پس گهگداری قطعاتی از موسیقی کلاسیک غربی را منتشر میکنم تا بشنوید و لذت ببرید:
موسیقی کلاسیک یعنی چی؟
این از ااون تعریفهای سخت و آسونه.اول از همه اینکه موسیقی کلاسیک(به عنوان سبک موسیقی) با موسیقی دوره کلاسیک (به عنوان بازه زمانی ) متفاوت است به شکل تکنیکی وقتی میگیم یه موسیقی مربوط به دوره کلاسیکه یعنی داریم درباره موسیقی های بین سالهای 1750 تا 1820 اروپایی(غربی) حرف میزنیم.آثار هایدن،موتزارت و بیشتر موسیقی های بتهوون در این مجموعه قرار میگیرندبه شکل عرفی مردم اوایل قرن 19 از عبارت موسیقی کلاسیک برای هر موسیقی ای که بین آثار باخ(که قاعدتا موسیقی باروک بوده) تا دوران بتهوون بوده استفاده میکردند.
اما سبک موسیقی کلاسیک(غربی) د رحقیقت سبکی از موسیقی است که با پاپ و فولک و محلی تفاوت بنیادی دارد واین تفاوت بنیادی در این مساله نهفته که موسیقی های کلاسیک یک به یک و دقیق از روی نت نوشته شده اجرا میشود و نوازنده نمیتواند به میل خودش سرعت و ریتم و گام آن موسیقی را تغییر دهد.
این تعریفهای کلی از این موزیکهاست اما شما به عنوان یک شنونده تازه کار اصلا قرار نیست تعریف دقیق و تکنیکی از دسته بندی این موسیقی ها و تاریخشون داشته باشید.
موسیقی کلاسیک را چطوری گوش بدهیم؟
شاید فکر کنید که این سوال بیهوده ایست. ولی اگر شنونده جدی این نوع موسیقی نباشید متوجه میشوید که واقعا سوال به جاییه. یعنی گاهی شنیدن این نوع موسیقی ها واقعا برای گوشهای نابلد و نا آشنا با این سبک، کاری سخت و حتی طاقتفرسا میشود. اینجا چندتا قاعده ساده رابرایتان میگویم و بعد از این پس نمونه هایی شنیدنی از این موزیکها را برایتان همینجا آپلود میکنم تا یواش یواش باهاشون آشنا بشوید.
اصلا چراب اید موسیقی کلاسیک گوش بدهیم؟
خب اگرشنیدن این موسیقی ها اینقدر سخته ، اصلا چرا باید بهشون گوش بدیم؟
اول از همه اینکه اگر برایتان جانگاه و طاقتفرساست ، خب اصلا لازم نیست بهش گوش بدید. ولی اگر به هر دلیلی تمایلی به شنیدنشان دارید این دلایل که پشتوانه های پژوهشی دارند شاید مشوقتون باشهه:
1- کاستن از میزان استرس و تنشهای عصبی
2- افزودن بر کیفیت خواب و آرامش شبانه
3- تقویت و تحریک تیزفکری و توان مغزی
4- کاستن از دردهای فیزیولوژیکی
5- کمک به بیان بهتر عواطف
حالا شاید بگید که همه این موارد را با موسیقیهای دیگر هم به دست میآورید. شاید. ولی پژوهشها میگه موسیقیهای کلاسیک تقریبا همواره و در هر حال این مزایا را دارا هستند.
خب حالا شروع کنیم؟
این موارد را به عنوان راهنمایی کلی برای شنیدن موسیقی کلاسیک غربی توی ذهنتون داشته باشید و اعمالش کنید:
1- اولین و مهمترین اصل در دوست شدن مغز و گوشهایتان با موسیقی کلاسیک اینه که به هیچ وجه خودتون رو مجبور به شنیدنش نکنید. درباره باقی موسیقی ها هم همینه ها...اصلا شاید شما یک قطعه کلاسیک خیلی با ارزش که همه هم دوستش دارند را دوست نداشته باشید. خب خیلی راحته. گوش ندید بهش. همین.
2- موسیقی کلاسیک را شاید بهتر باشه با کیفیت خوب و عالی بشنوید. واقعا نتیجه اش متفاوته. حالا نه که برید یه سیستم پخش خفن بسیاااار گرانقیمت بخرید. ولی خب یک هدفون خیلی باکفیت در کسب نتیجه مطلوب و لذت بیشتر از شنیدن موسیقیکلاسیک خیلی خیلی نقش داره.
3- به جای اینکه آلبومهای موسیقی کلاسیک رو دم دست بگذارید و بشنوید یک رادیو پخش موسیقی کلاسیک را روی گوشی یا رادیو تنظیم کنید و گوش بدید. معمولا این نوع پخشهای پیوسته موسیقی انتخابهای بسیار درست و دقیق و لذت بخشی دارند.
4- قطعات موسیقی کلاسیک به ندرت اسامی توصیفی دارند. یعنی از روی اسمشون قرار نیست چیز زیادی متوجه بشوید. پس اول اینکه یک قطعه را با دقت و تا انتها گوش دهید و سعی کنید احساسی را که به شما منتقل میکند کشف کنید. آیا غمگین است، طرب انگیز و رقص آور است؟ آیا شاد است ؟ یا کشدار و بیحوصله و تناسا؟
5- ذرباره سازنده قطعه موسیقی اطلاعات کسب کنید. ببینید روحیه و علاقمندیتان با کدام موزیسین همساز است؟ کدامیک را بیشتر دوست دارید.درباره شان بخوانید حتی وقتی دارید آن قطعه را میشنوید ،همزمان توی نت درباره موزیسینی که سازنده قطعه است اطلاعات کسب کنید و جایی بنویسید که بتوانید بهش ارجاع کنید.
6- حتما اجراهای زنده موسیقی کلاسیک را ببنید و بشنوید. برنامه های سالنها و کنسرتها را دنبال کنید. لذت شنیدن و دیدن یک کنسرت زنده واقعا متمایز از شنیدن آن قطعه از دستگاههای پخش است.

=============================
" دخترا اجازه ندارند توی کتابخونه وارد شوند مگر اینکه توی قصه‌ها باشند ..."
≈======≈=====================
#سخن از فیلم اوفلیا . هملت خطاب به اوفلیا میگه اینو.
پ.ن: چقدر مرد و زن حرف دلشون همین جمله‌ی هملته!

و حالا ترجمه‌ی فارسی این ترانه‌ی عاشقانه‌ی زیبا به قلم "میم‌جان" :
≈============================
من برای نداشتنت به خودم پوزخند میزنم
لیوان‌ها رو پر می‌کنم و می‌نوشم تا آخر.
تنهاییت
اشکهات
و التماسهای تو که همیشه در خاطرمه
چشمهای زیبای تو از جلوی چشمم نمیره
کاش بدونی وقتی ازت دورم چقدر دلتنگتم.
آیا دوباره توبه کنم؟
عاشق نمی‌شم
آیا دوباره توبه کنم؟
رویا پردازی نمی‌کنم
آیا دوباره توبه کنم؟
عاشق نمی‌شم
آیا دوباره توبه کنم؟
رویا پردازی نمی‌کنم
این اون عشقی است که هرگز نمی‌میره ؟
رنجها کشیدم
در روز ی که پیدات کردم گُمت کردم
این اون گلی بود که هرگز پژمرده نمی‌شد؟
گشتم و یافتمت
اما من تو رو نبوییده، پژمردمت
چشمهای زیبای تو از جلوی چشمم نمیره
کاش بدونی وقتی ازت دورم چقدر دلتنگتم.
.آیا دوباره توبه کنم؟
عاشق نمی‌شم
آیا دوباره توبه کنم؟
رویا پردازی نمی‌کنم
من نمی‌تونم عاشق بشم
من نمی‌تونم رویاپردازی کنم
آیا دوباره توبه کنم؟
عاشق نمی‌شم
آیا دوباره توبه کنم؟
رویا پردازی نمی‌کنم
آیا دوباره توبه کنم؟
عاشق نمی‌شم
آیا دوباره توبه کنم؟
رویا پردازی نمی‌کنم

توبه با‌صدای mary jane

ترانه‌ای از ماری جِین خواننده جوان ترک...با عنوان توبه را در #غزلشهر تازه بشنوید ....👇

black horse,white patch on face. standing in a stable room drinking water from a metal pot,wooden floor ,yellow light,ultra realistic,drone angle

#پرامپت #هومص #هوش_مصنوعی #AI #BING

شهردار و رئیس شورای شهر و همراهان و هم‌فکرانشان می‌گویند برای ساخته شدن مسجد در پارک درختی قطع نمی‌شود، دیگری می‌گوید مساحت پارک 122هزار متر است و مساحت 800 متری مسجد پیشنهادی کمتر از یک درصد مساحت کل پارک است. گروهی از مردم می‌گویند در زیر این مکان گنجینه و عتیقه (همان آثار باستانی که در زبان عامه چنین لقب می‌گیرد) است و شهرداری و سازنده آن مسجد را می‌سازد تا در پوشش آن عتیقه‌ها را درآورده و آبش کنند. گروهی دیگر می‌گویند سازنده‌ی مسجد پولی که برای اینکار از سوی بزرگشان وقف شده را به کار این مسجد می‌زند و برخی مخالفان سند می‌آورند که آن متمول خیر، اصراری بر ساخت مسجد در قیطریه نداشته و تنها اشاره بر کار خیر داشته است... رئیس شورای شهر در اظهارنظری عجیب می‌گوید: ”پارک متعلق به اتابک اعظم بوده و به نوه‌های وی ارث رسیده که یکی از نوه‌هایش نیز شهردار تهران بوده و خودش این اراضی را به پارک تبدیل کرده است و هیچ‌کسی این پارک را اهدا نکرده و هرکسی که دراین‌باره ادعایی دارد، مدارکش را بیاورد و نشان دهد " و وقتی گروهی دیگر مدرک این اهدا را منتشر می‌کنند او حرفی درباره‌اش نمی‌زند و سخن را می‌برد به انگ زدن به مردم مخالف مسجد ساختن در پارک و می‌گوید: "مخالفان و منتقدان از مسجد می‌ترسند، چراکه می‌بینند اقدامات مردمی مانند شرکت در راهپیمایی‌ها از مسجد نشأت می‌گیرد." این چیزی است که دوستان شهرداری، شهردار و روزنامه‌ی همشهری هم به آن تأکید می‌کنند... .
اما بیایید از همه‌ی این حرف‌های موافق و مخالف بگذریم. آیا اگر به‌طور علمی و متقن ثابت شود که زیر آن ناحیه هیچ عتیقه‌ای نیست، یا اگر معلوم شود کار به قطع درختی نمی‌رسد و فقط چند درخت کوچک جابه‌جا می‌شود؛ یا اگر طرح مسجد تغییر کند و از منظر معمارانه مقبول نظر همه‌ی کارشناسان و مردم قرار بگیرد، آنگاه آیا تغییر کاربری تکه‌ای از یک پارک بزرگ و تاریخی مجاز می‌شود؟ آن‌وقت آیا ساختن هتل در پارک‌های جنگلی بی‌اشکال است؟ آن‌وقت ساختن یک کتابخانه‌ی بزرگ، یک مرکز فرهنگی، یک سالن اجتماعات یا هر چیز دیگر در فضاهای سبز شهری چون تهران معقول است؟
دوستان من، آقایان و خانوم‌های تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز در شهرداری، شورای شهر و مراجع حقوقی و سیاسی، آقایان و خانوم‌هایی که مخالف این تصمیم شهرداری هستید و مخالفتتان را در شبکه‌های اجتماعی و فضاهای مجازی و کمپین‌های جمع‌آوری امضا اعلام می‌کنید... موضوع بحث اصلاً اینها نیست که با تغییر طرح و یا موضوع کاربری و... مسئله حل شود یا نشود؛ مسئله اهمیت و کارکرد فضای سبز برای شهروندان است... مسئله این است که پارک‌ها و فضاهای سبز عمومی (منظورم باغچه‌های حاشیه‌ی خیابان‌ها و بزرگراه‌ها، لچکی‌ها، جنگل‌های پیرامون شهرها و همینطور فضاهای سبز خصوصی –باغچه‌های خانه و مجتمع مسکونی و حتی فضای سبز نیمه نیمه- مثل فضای سبز ادارات دولتی و بیمارستان‌ها و... نیست) نقش‌هایی انکار ناشدنی در زیست شهری و شهروندان دارد.
پارک‌ها جایی برای تفریح و سرگرمی شهروندان از کودکان تا افراد بازنشسته محسوب می‌شوند، آنها جایی هستند که به‌خصوص در شهرهای بزرگ به برقراری ارتباطات اجتماعی بین شهروندان کمک می‌کنند و همین مسئله باعث افزایش سلامت روان شهروندان می‌شود. علاوه بر این هر سانتی‌متر، (دقت کنید که عرض می‌کنم هر سانتی‌متر) از یک پارک شهری به‌خصوص پارک‌های بزرگ که اکوسیستم غنی و قدیمی دارند در برقراری تعادل و افزایش کیفیت اکولوژیکی شهر نقش به‌سزا و غیرقابل رقابتی دارند. آنها دمای منطقه (و در سطح کلان دمای شهر) را می‌کاهند. با ایجاد نویز سفید سکوت و آرامش صوتی در محدوده‌‌ی خود برقرار می‌کنند، کربن را می‌گیرند و ترسیب می‌کنند و مأمنی برای پرندگان و سایر جانوران شهری است. با کاستن از مساحت پارک‌ها و به‌خصوص با کاستن از درختان کهن و یا ایجاد تداخلات پایدار و ماندگار در پارک‌ها (مثلاً ساختمان‌سازی با هر کاربری‌ای) زنجیره‌ا‌ی بی‌پایان از تغییرات نامطلوب رخ می‌دهد. و اینها نکات محدودی از یک کل بسیار بزرگ است که در این نوشته‌ی کوتاه سعی کردم اشاره کنم؛ وگرنه داستان مفصل‌تر از اینهاست.
برگردم به سخن نخست... دوستان من که این متن را می‌خوانید... تغییر کاربری پارک‌ها به مثابه‌ی کشیدن ماشه‌ایست که نتایجش وسیع و کشنده است. حتی اگر نگویم کشنده، آسیب‌هایی می‌زند که رفع و رجوعش سال‌ها زمان می‌برد و شاید زخمی چرکی تا ابد بر جای بگذارد... فرقی هم ندارد این تغییر کاربری برای ساخت مسجد باشد یا برای یک مرکز تفریحی؛ فرقی ندارد که 800 متر باشد یا 200 متر. فرق ندارد به خاطر عتیقه‌جاتش باشد یا به خاطر مغازه‌هایش.کاربری‌های موجود در پارک‌ها لازم است حداقلی، بناشده بر امکانات و سازه‌های موجود و بسیار هوشمندانه باشد. در شهرهای بزرگ که در برابر تغییرات اکولوژیک بسیار شکننده‌‌اند این تغییرات کاربری باید بسیار ملاحظه‌کارانه‌تر باشد...همین.

دوستان عزیز . دوره جدید نجوم مقدماتی آنلاین با یه طراحی و سرفصلهای تازه رو معرفی کرده‌ام اگر دوست داشتید توی این هایلایت اینستاگرامی مرورش کنید.
https://www.instagram.com/s/aGlnaGxpZ2h0OjE3OTc1NDMwNDQzNTUxMjY3?igshid=MzRlODBiNWFlZA==