• رایمون @raymonism Channel on Telegram

• رایمون

@raymonism


«از حیّز انتفاع ساقط شده»

[مطالبی که بدون نام هستند را خودم نوشته‌ام. کپی نکنید. فوروارد یا با نام چنل منتشر کنید.]

< تبلیغ نداریم. >

t.me/HidenChat_Bot?start=6126601220

رایمون (Persian)

باورها و اعتقادات انسانی همیشه مورد توجه و بررسی بوده‌اند، و این یکی از موضوعات جذابی است که می‌تواند ما را به عمق فکری و روحی بیشتری برساند. اگر شما هم دوست دارید در مورد روان‌شناسی، فلسفه یا هر موضوع دیگری که به درک بهتر خود و دنیای اطرافتان کمک کند بیشتر بدانید، کانال تلگرام "رایمون" یکی از بهترین گزینه‌ها برای شما است. در این کانال که با نام کاربری "raymonism" شناخته می‌شود، شما مطالبی را خواهید یافت که به شما کمک می‌کند در این مسیر پر از معنا و ارزش بهترین تصمیم‌ها را بگیرید. n"رایمون" یک فضای آموزشی و پر از انرژی مثبت است که مطالب مفید و جذابی را به شما ارائه می‌دهد. اینجا یک جایگاه برای تبادل دیدگاه‌ها و تجربیات ارزشمند است که از آن بهره می‌برند. اگر دوست دارید از حیّز انتفاع ساقط شده بیشتر بدانید، بهترین گزینه برای شما این کانال است. nاز سوی دیگر، مسئولان این کانال هیچ گونه تبلیغی در آن ندارند. محتواهایی که در اینجا ارائه می‌شوند، اختصاصی و بدون نام هستند. بنابراین، از دیگران خواهش می‌شود محتواهای این کانال را به نام خودشان منتشر نکنند. nاگر دنبال یک فضای جذاب و آموزشی هستید که به شما کمک کند بیشتر در مورد خودتان و دنیای اطرافتان بدانید، حتما به کانال تلگرام "رایمون" بپیوندید. آدرس کانال: t.me/HidenChat_Bot?start=6126601220

• رایمون

24 Nov, 22:00


نظرت چیه؟ چیکار کنیم؟ @raymonizm

• رایمون

24 Nov, 18:43


شاهکارت - محسن چاوشی.

• رایمون

24 Nov, 18:40


‏از ادامه دادن خسته بود؛ سکوت می‌خواست و سکون و وقفه‌ای طولانی.

• رایمون

24 Nov, 11:00


طبیعیه که برای حفظ رابطه‌ای که برامون اهمیت داره، ممکنه مجبور شیم یک‌سری تغییرات توی خودمون ایجاد کنیم. ظاهری، اخلاقی و رفتاری. جزئی. اما تغییر برای حفظ رابطه تا جایی قابل پذیرشه که ما رو مجبور به «نمایشی رفتار کردن» نکنه. تغییراتی رو که می‌پذیریم، بدون نقش بازی کردن و نمایش دادن، بپذیریم و خارج از اون رابطه یا دور از چشم پارتنر/دوست‌مون هم بهش پایبند باشیم. در هر سطحی از تغییرات که از نظر خودمون می‌تونه به استحکام اون رابطه کمک کنه، احتمالن قابل پذیرشه. اما وقتی که حجم و یا شدت اون تغییرات از توان و ذهنیت ما فراتر می‌ره، تبدیل می‌شیم به بازیگر یه تئاترِ کمدی. بازیگرِ ناشیِ یه تئاتر کمدیِ کم‌مخاطب. دیر یا زود اون بازیگر خسته می‌شه و تماشاچی‌ها می‌فهمن که داره مصنوعی بازی می‌کنه. و دیر یا زود اون تئاتر همه‌ی مخاطب‌هاش رو از دست می‌ده و سرمایه‌گذارش ورشکسته می‌شه! حدود و مرز این تغییر باید با ذهنیت و افکار ما هم‌خونی داشته باشه. بنابراین لزومی نداره حس کنیم همیشه این ماییم که باید تغییر کنیم. بعضی وقت‌ها باید اون‌ها تغییر کنن، یا همینی که هست رو بپذیرن.

• رایمون

23 Nov, 08:46


مراقب باش «چیزِ خوب» رو با «چیزی که حسِ خوبی می‌ده» اشتباه نگیری.

• رایمون

23 Nov, 07:27


با یکی باشید که اسمِ بی‌عرضگی‌ش رو نذاره تقدیر.

• رایمون

23 Nov, 06:03


من همیشه اون روزی که حس کردم همه چی سخت و تلخ شده و همین الانه که اشکم در بیاد و پرچم صلح بالا بگیرم و بگم «تسلیم»؛ یه نوری دیدم و داستان عوض شده. همیشه وقتی ناامیدترین آدم بودم؛ یهو ورق برگشته. ‌واسه همینه که از تاریک شدن این روزهام نمی‌ترسم. دارم توی همین تاریکی راهمو ادامه میدم، تا برسم به باریکه‌ی نور. تو هم پشت سرم بیا. فقط مراقبِ زیرِ پات باش. اینجا پر از سنگ‌های نوک‌تیزه.

• رایمون

23 Nov, 05:46


چند دقیقه‌ی اولِ صبح برای من خیلی سخت شده. انگار دیوار خونه بهم فشار می‌آره. پتو مثل بختک می‌افته روم و شبیه به یه گروگان‌گیرِ بی‌رحم اجازه نمی‌ده از دستش خلاص شم. خورشید هم که هنوز زورش به شب نرسیده. ولی هر روز این جنگ رو شروع می‌کنم و پیروز می‌شم. جنگی که از داخل خونه، از اتاقم شروع می‌شه. ما چقدر پوست‌کلفتیم که هر روز داریم توی اتاقمون می‌جنگیم. و پیروز می‌شیم. حالا دیگه هر اتفاقی هم که اون بیرون بی‌افته، سختی‌ش قابل تحمل‌تر می‌شه انگار. ما اولِ صبح توی اتاق‌مون می‌جنگیم، تا جنگ‌های بعدی رو بی‌خیال‌تر طی کنیم.

• رایمون

23 Nov, 05:02


موود.

• رایمون

22 Nov, 17:37


پس چای دم می‌کنم. بیا بشین بغلم. حرف بزنیم. تو حرف بزن، من بغلت کنم. من گوش بدم، تو لبخند بزن.
@raymonism

• رایمون

21 Nov, 18:35


تام وِیتز (یکی از خفن‌ترین موزیسین‌های دهه‌ی هفتاد میلادی) اعتقاد جالبی داره. اگه بخوایم خیلی ساده به عقیده‌ش بپردازیم می‌شه اینجوری گفت که اون معتقده پیدا کردنِ امید در جاهای سخیف، بهتر از اینه که اصلن امید نداشته باشی.

• رایمون

21 Nov, 16:21


در دنیای امروز فقط مهم این است که دیده شوید، و اصلن اهمیت ندارد که کارتان چه‌قدر احمقانه باشد.

• رایمون

21 Nov, 13:51


بدنام عالمیم، ز ما احتراز کن. «وحشی بافقی» می‌گفت.

• رایمون

21 Nov, 09:33


آهنگ‌های بی‌کلام این فرصت رو بهت می‌دن که موقعِ گوش کردن، به هر چیزی که دوست داری فکر کنی. بهت کلمه نمی‌ده که مغزت رو بکشونه به سمتی که خودش می‌خواد. می‌ذارتت توی یه دشت پهناور که خط‌کشی نشده و بهت اجازه می‌ده هر سمتی که می‌خوای بدویی. پس بیا بدوییم، ولی این‌دفعه به سمت چیزهای خوب. بیا به چیزهای خوب فکر کنیم فقط. مثلن به قهرمانی آرسنال، به مُردنِ همه‌ی دیکتاتورها (مرگ رو برای هیچ‌کس نمی‌خوام جز دیکتاتورها)، به نبودِ جنگ، به عطرِ بلال کبابی، به چای داغ روی نیمکت پارک قیطریه. به همه‌ی چیزهای خوب؛ حتی اگه محال باشن. به زنده شدنِ مارادونا.

• رایمون

21 Nov, 09:20


موزیک بی‌کلام اگر دارید برام بفرستید لطفاً.
اینجا: @raymonizm

+ آهنگ‌ها رو اینجا می‌ذارم:
https://t.me/Bkalamchannel

• رایمون

21 Nov, 09:01


منتظر بودم تا اپیزود جدید «رختکن بازنده‌ها» منتشر شود. این روزها تنها پادکستی‌ست که گوشش می‌دهم. بقیه انگاری زیادی حرف می‌زنند و زیادی حرف‌های بدیهی می‌زنند و همین حرف‌ها را هم قشنگ نمی‌زنند. شبیه به شواف. «ماسه» سه تا از گُل‌هام را نابود کرده و آرام کنار کتاب‌های ریخته‌شده روی کف زمین، خوابیده بود. آفتابِ آخرهای پاییز قوی‌تر از همیشه خودش را رسانده بود به اتاق و اجازه نمی‌داد مانیتور لپ‌تاپ را درست ببینم. با Better Call Saul آشتی کرده بودم و همینجور اپیزودهاش بود که می‌رفت جلو. یکدفعه توی دو روز شش - هفت قسمت دیده بودم و رفته بودم توی داستان و از داستانِ تلخ و تکراری و حوصله‌سربر زندگیِ خودم دور شده بودم. کتاب‌های خوب و سریال‌های خوب به همین درد می‌خورند. قشر خاکستری مغزت را می‌اندازند توی داستانِ خودشان و این‌جوری کمتر به بدختیِ اجباریِ جغرافیای‌ات و زندگیِ زیادی آماتورت در جهانِ مدرن فکر می‌کنی. به امتحان کردنش می‌ارزد. برای من که می‌ارزید. یک‌جور فرار کردن بود خب. و گاهی وقت‌ها نباید زیادی محکم گرفت و ایستادگی کرد و مصر بود. باید رها کرد. باید رفت توی داستانِ دیگران و به بدبختی‌شان خندید. باید داستانِ «بازنده‌ها» را گوش داد و خوشحال بود که «لااقل هنوز اینجوری نباخته‌ام». همین‌چیزهاست که زندگی را قابل‌تحمل می‌کند. تجربه‌ام را باور کنید.

• رایمون

20 Nov, 08:24


این عکس رو چند هفته پیش از «ماسه» گرفتم. خوف کرده بود بین گُل‌ها. پسره‌ی خنگ. :))

• رایمون

19 Nov, 23:28


شبیهِ اون لحظه‌ای که محسن نامجو می‌گه «بگذارید باادب باشم دوستان؛ آبِ دهان به این زندگی».