به کجا چنین شتابان @nmravan Channel on Telegram

به کجا چنین شتابان

@nmravan


[برای مشاوره رایگان پوست و مو این فرم را پرکن و ارسال کن] http://hph.co.ir/consulting?HPH=HPH20230123024829

به کجا چنین شتابان (Persian)

به کجا چنین شتابان یک کانال تلگرامی با اهداف محتوایی متنوع و الهام بخش است که توسط کاربر با نام کاربری nmravan اداره می‌شود. این کانال برای افرادی مناسب است که به دنبال یافتن تعادل و رشد شخصی هستند. نام کانال به کجا چنین شتابان از شعری از مولوی گرفته شده است که معانی عمیقی در خود دارد. اصطلاح 'خود شکوفایی' به معنای این است که انسان به اندازه کافی با خود آشنا و در تعادل باشد و بتواند به رشد و توسعه شخصی خود بپردازد. این کانال با ارائه مطالبی متنوع از جمله روانشناسی، توسعه فردی، مدیریت زمان، و موارد دیگر، سعی در الهام بخشی و ارتقای شخصیت افراد دارد. اگر شما نیز به دنبال یافتن تعادل زندگی، رشد شخصی، و تحول در زندگی خود هستید، به کجا چنین شتابان کانال مناسبی برای شما خواهد بود.

به کجا چنین شتابان

13 Feb, 18:14


تو آنچه که تصور میکنی نیستی
تو همانی هستی که هستی

به کجا چنین شتابان

13 Feb, 17:57


رشد هنگامی اتفاق می‌افتد
که ما برای تغییر و بهبود خودمان
باز و پذیرا باشیم.

لحظه‌ای که
کاستی‌های خود را
تشخیص دهیم،
قدم بزرگی
برای غلبه بر آنها برداشته‌ایم.

به کجا چنین شتابان

13 Feb, 17:55


با آزادی از
همهٔ چیزهایی که انسان
به عنوان واقعیت در کنار هم چیده
طبیعتاً سکوت شکوفه می‌زند.

به کجا چنین شتابان

13 Feb, 17:55


مدیتیشن
آگاهیِ از حرکتِ فکر
تحت عناوین "من" است

به کجا چنین شتابان

13 Feb, 17:53


مسئله این نیست که چگونه عشق را تولید کنیم، بلکه، فقط این است که چگونه پوشش‌ها و موانع آن را بَر داریم.

عشق در درون ماست،
عشق طبیعت ذاتی ماست.

#اشو

به کجا چنین شتابان

13 Feb, 17:34


این همه نگران حفظ احترام و رعایت شخصیتمان هستیم و اصلا توجه نمی کنیم که شخصیت را خودمان می اندیشیم و آسیب دیدن یا بالا و پایین شدن آن را هم خودمان می اندیشیم. نقش دیگران در این فرایند چیست؟

به کجا چنین شتابان

13 Feb, 17:04


تغییر و ناپایداری
ریشه و اصلِ تعادل و توازن است
هرگاه با ان ستیزه نکنیم
در همسویی با واقعیت زندگی خواهیم کرد

پما چودرون

به کجا چنین شتابان

12 Feb, 22:34


بیشتر دوست داری در خلوت خودت باشی و حتی علاقه‌ای به حرف زدن با اطرافیاتون کمتر شده. و گاهی شاهد افکار و احساسات شدیدی هستی که تو رو در خلوت و رنج شدیدتری فرو می‌بره...این حالات چیه؟ چطور باهاش باید برخورد کنی؟...

در هم ریختگی به دلیلِ تقابلِ باور با واقعیت است، یعنی آنچه می‌خواهی باشی را به جانِ آنچه هست، انداخته‌ای و ما به دلیلِ ناآگاهی از دنیای درون و اصرار و سماجت برای درست کردنِ وضعیت، اوضاع را به وخامت می‌کشانیم. و چون چاره را در افکار نمی‌یابیم، مشکل را روی دیگران فرافکنی می‌کنیم ، منزوی و زخمی، به گوشه‌ای می‌خزیم. حال برای بیرون آمدن از این وضعیت،  اوضاع را به حالِ خود رها کن یعنی در برابرِ آنچه هست مقاومت نکن.

به کجا چنین شتابان

12 Feb, 19:03


ماه نو ولنتاین

به کجا چنین شتابان

12 Feb, 19:02


فراموش نکن که همواره آگاهی ات را بر خویش و پیرامونت حفظ کنی

هنگامی که قدم می زنی ، هنگامی که غذا می خوری ...
مشغول هر کاری هستی آگاهی ات را حفظ کن، عبور اندیشه ها را از ذهنت تماشا کن
به تدریج فوت و فن این مراقبه را یاد می گیری
اگر این هنر را بیاموزی ، آن را در خواب نیز به کار خواهی گرفت، می توانی خوابت را نیز کنترل کنی، در خواب خواهی فهمید که داری خواب می بینی،
به تدریج با نظارت بر افکار و امیال و آرزوها، به مقام شهود می رسی

#اشو

به کجا چنین شتابان

12 Feb, 16:24


لحظه اے فرا مے رسد که آنچه روزگارے جانت را به تپش مے انداخت، دیگر درونت طنین ندارد.
وابستگے ها فرو مے ریزند، هیاهو ها رنگ مے بازند و تو ، از میان ویرانه هاے آنچه که بودی، خویش را از نو مےشناسی.

دیگر نه در نگاه دیگران معنا را مے جویی، نه در تصدیق و تحسین.
حقیقت در تو قد مے کشد که از جنس سکوت است، اما رساتر از هر فریاد. زیبایی، دیگر یڪ تصویر نیست؛ حضورے ست که درڪ مے شود.
بودن نه تکرار روزها، که زیستن در بے کرانگے لحظه اے ابدے ست.

و در این مسیر، در مے یابے که حتے در عمیق ترین تاریکے ها، نورے هستے که خاموشے را نمے شناسد.
نه نیازمند همراهی، نه در انتظار دیده شدن.
تو خود روشنے هستی، حتے اگر هیچ چشمے تو را نبیند، حتے اگر هیچ صدایے نامت را صدا نزند.

و این آگاهی، چیزے نیست که از تو گرفته شود.
نه گذر زمان آن را مے فرساید، نه مرگ بر آن چیره مے شود.
اگر همه ے آنچه را که دارے از دست بدهے ، آنچه یافته اے همچنان باقے خواهد ماند...
چون نورے که نه از جایے مے آید، نه به جایے مے رود... بلکه از ازل در تو بوده است و تا ابد در تو خواهد ماند.

به کجا چنین شتابان

12 Feb, 15:17


نفس ، یعنی توهم جدایی از هستی ... تسلیم ،  یعني زدودن غبار از توهم جدایی ... فنا ، یعنی محو قطره در دریا ؛ فنا ، یعنی حالت نبودن ... حالتی که بودا آن را نيروانا خوانده ، در این حالت تو فقط ناپدید میشوی ... ولی ناپدید شدن تو ، حضور خداوندست ...

به کجا چنین شتابان

11 Feb, 21:10


اینجا هیچ‌کس نیست.
پس چیزی برای پذیرفتن یا نپذیرفتن وجود ندارد.
تنها تفاوت بین من و تو این است که
من همه چیز را از دست داده‌ام؛
اما تو هنوز این باور را داری که “کسی” هستی.

تونی پارسونز

به کجا چنین شتابان

11 Feb, 21:09


انسانها معنای آزادی را هم مثل خیلی از مفاهیمِ مفهومی به اشتباه درک و فهم کرده اند و تمام برداشت های غلطِ ذهنی شان، روی همین پایه های درک و فهمِ اشتباه‌، استوار است.
آزادی به این معنا نیست که هرکاری دلت خواست بکنی آنموقع اسیر و زندانیِ خواسته ها و نخواسته های خودت می‌شوی.
آزادی بمعنای حقیقی، رهایی از خواسته هاست که در بی نفسی با کل هستی یگانه می‌شوی بی نفس می‌شوی.
آنچه انسان را می آزارد، میل به خواسته های نفسانی خودش است.
با خواسته ها و آرزوهای بی پایانِ نفست، بی آنکه بدانی، نفسِ جداسازت را رشد می‌دهی و هرچه خواسته هایت، فزونتر شوند به همان اندازه، از هستیِ کل دور می‌شوی و در دنیای خیالی ذهنت در تخیلاتِ خودساخته ات بسر می‌بری.
بازگشت از سر به سکوتِ قلب، تورا به بی خواستی یعنی مرکزیتِ وجودت هدایت می‌کند همانجا که در ورای داستان‌های ذهنی ات، به حضور آگاهت، آگاه می‌شوی.

به کجا چنین شتابان

10 Feb, 21:40


هر کدوم از احساسات برای ما پیامی به همراه دارن که باید به اون‌ها توجه کرد:

- معمولاً پشت احساس غم؛
فکر از دست دادنه، مثل از دست دادن رابطه، موقعیت، پول..

- پشت احساس خشم؛
فکر ناکامی و ضایع شدن حق و حقوقه..

- پشت اضطراب:
هر فکری که در اون تهدیدی در آینده باشه!

-  احساس حسادت:
نشون میده که کجا احساس کمتر بودن می‌کنید.

- احساس شرم:
  بهتون میگه که خودتون رو قبول داشته باشید و دوست داشتن خودتون رو تمرین کنید

- خستگی و فرسودگی روانی:
شما رو دعوت می‌کنه که حدومرزهایی برای خودتون مشخص کنید بیش از حد از خودتون مایه نذارید فداکاری نکنید.

دست پاچگی:
بهتون میگه اندکی مکث کنید و کارهای که نیاز نیست انجام بدین رو رها کنید

🥀🥀

به کجا چنین شتابان

10 Feb, 20:30


#هیو

🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌

🌠 هیو (هی،یو) نام باستانی خداوند اسـت .

زمانی که از اعصار گذشته هیو را
ترنـم مـی کنـند در زندگـی شـان مــدد
می یابنـد .

چـرا که ایـن نام ارتباطـی با زمان‌های
دور در آغاز اعصار ، موقعی که مردم
به این سیاره آمدند برقرار می کنند .

🏞🏞🏞

مردمــی که در گذشته دور بـوده اند
ناخودآگاه این دانش را همراه داشته
و عاشـق این صوت هستنـد .
در مراقبه از این ذکر استفاده کنید نحوه تلفظ این وری است هیووووو ووووووو

به کجا چنین شتابان

10 Feb, 20:28


⭐️🔮مدیتیشن شفابخش هیو:
🔹🌟🔹این یک مدیتیشن با مانترای هیو است. کلمه هیو نام باستانی و بسیار مقدس خداوند است و بین ادیان و عرفان‌های مختلف مشترک بوده و بسیاری از عرفا از طریق این ذکر به درجات بالایی از معنویت و شناخت رسیده‌اند. توصیه میکنم این ذکر را به صورت کشیده زمزمه کنید تا آثار معنوی آن به خوبی در شما تثبیت شود. همچنین میتوانید این فایل صوتی را حین انجام کارهای روزانه گوش کنید و هیو را زیر لب تکرار کنید.

به کجا چنین شتابان

10 Feb, 20:23


سوال:
چكار كنيم كه اصل الهي به سوي ما نازل شود؟


سري هارولد كلمپ:

اين نيايش و ترانه ي مختصر را در لحظات آزردگي يا نياز به آرامي زمزمه كنيد:

"هيو.....ماهانتا"

هيو نام باستاني خدا
و
ماهانتا وضعيتي از آگاهي است
كه فراسوي آگاهي بشري قرار دارد.


🦋

به کجا چنین شتابان

10 Feb, 16:16


«دیانا» حالتی است که در آن هیچ گونه فکری وجود ندارد و در واقع نوعی بی ذهنی است. کلمه ژاپنی «ذن» نیز همان «دیانا» است که تغییر شکل یافته و همین کلمه «دیانا» است که در زبان چینی تبدیل به «چوان» شده است. «ذهن» بدون «فکر» همانند آینه ای خواهد بود که چیزی را منعکس نمی کند؛ مراقبه واقعی چنین حالتی است. این حالت لطف و برکتی است از جانب خداوند. انسان باید مراقبه کند و در سکوت منتظر آمدن چنین حالته باشد تا خداوند آن را به او هدیه کند.
پیروان طریقت «ذن» سال ها سال در سکوت و آرامش به مراقبه می نشیند و به آهستگی ذهنشان از حرکت و فعالیت باز می ایستد و افکار موجود در آن ناپدید می شود. در نهایت روزی پس از ده سال بیست سال با سی سال کسی واقعاً نمیداند - ذهن کاملاً ناپدید می شود. در این حالت دیگر هیچ گونه شلوغی و اغتشاش افکار در ذهن وجود نخواهد داشت و فقط و فقط سکوت و آرامش حکم فرما خواهد بود. هنگامی که ذهنی وجود نداشته باشد دیگر منی نیز وجود ندارد زیرا دهن شما همان «منیت» شما است ناپدید شدن ذهن همان از میان رفتن نفس و منیت است.


ادامه دارد ...

اشو
عشق، رقص زندگی
ص 159 و 160

ااشو

به کجا چنین شتابان

03 Feb, 21:32


🌸🍃هر کسی را که میبخشی  و رها میکنی
زخمی از خودت را شفا داده ای ...

به کجا چنین شتابان

03 Feb, 16:19


بنام حضرت دوست
شباهت کفن و پیله کرم ابریشم
قدیمها واسه همین کفنی از ابریشم تهیه میکردن یا مومیایی میکردن
کدش این بوده

به کجا چنین شتابان

03 Feb, 16:15


شُکر
دیدنِ مُنعم بُوَد نه دیدنِ نعمت

شبلی

به کجا چنین شتابان

03 Feb, 16:15


مراقبه رهایی از "کنترل کردن" است

آدیا شانتی

به کجا چنین شتابان

03 Feb, 16:14


...

“نظرندادن در مورد دیگران دشوار است.”

بسیار دشوار است. زیرا ما پیوسته در مورد دیگران نظر می‌دهیم. اما آیا دیگران را می‌شناسی؟ آیا تو حتی خودت را می‌شناسی؟

نظردادن در مورد دیگران چقدر احمقانه است. شاید با فردی برای چند روز آشنا شده باشی؛ نام او را می‌دانی و اینکه چگونه راه می‌رود؛ او را در چند موقعیت شناخته‌ای که چطور عمل می‌کند ـــ ولی آیا او را واقعاً می‌شناسی؟! او یک قاره‌ی وسیع است. و تو فقط بخشی از آن را شناخته‌ای.

درست مانند این است که یک ورق پاره‌شده از انجیل به دستت رسیده باشد… کتاب پاره شده و باد آن ورق را سمت تو آورده و تو چند جمله از آن را می‌خوانی. حتی این‌ها هم کامل نیستند ـــ در جایی یک لغت جا افتاده و در جای دیگر، جوهر آن لغت توسط باران پاک شده و در جای دیگر گِل‌ولای آن را پوشانده است…. و آنوقت تو در مورد مسیح و مسیحیت نظر می‌دهی. این احمقانه است.

یا مانند این است که در وسط فیلمی وارد سالن نمایش شده‌ای. از یک در وارد شده‌ای و به آن فیلم نگاه کرده‌ای و از در دیگر خارج شده‌ای؛ فقط چند ثانیه‌ای در سالن نمایش هستی ـــ و آنوقت در مورد تمام داستان نظر می‌دهی ـــ این ابلهانه است. این حماقت محض از جانب تو است که چنین نظر بدهی.

درست این است که تو نظر ندهی، بلکه فقط بگویی: ”من تمام فیلم را ندیده‌ام. نمی‌دانم قبلش چه گذشته و پس از آن چه شده و من فقط چند ثانیه از فیلم را دیدم؛ فقط چند تصویر از آن فیلم را دیدم که آنها هم تقریباً به من مربوط نمی‌شد ـــ من فضای فیلم را نمی‌شناسم.”

زندگی هر فرد یک پدیده‌ی بسیار عظیم است. شخص هرگز نمی‌شناسد، زیرا فقط بخشی از آن توسط اعمال دیده می‌شود، فقط نوک آن کوه یخی ـــ آن چیز واقعی در درون پنهان می‌ماند. اعمال تو فقط بخشی بسیار کوچک از وجود تو است. کارهایی که می‌کنی فقط بخش بسیار کوچکی از تفکرات تو،‌ از احساسات و از رویاها و تخیلات تو و آنچه در درونت می‌گذرد است…. فقط بخش‌هایی کوچک.
ما افراد را اینگونه می‌شناسیم.

بودا می‌گوید: “نظرندادن در مورد دیگران دشوار است.”
ولی این چالش را بپذیر؛ این وسوسه را طاقت بیاور. نظرت در مورد دیگران را بیان نکن و اینگونه در ادراک رشد خواهی کرد. زیرا نظرات تو برای ادراک یک مانع هستند؛ نظرات تو به تعصبات تو تبدیل می‌شوند.

#اشو
📚«آموزش فراسو»

به کجا چنین شتابان

03 Feb, 14:51


اگر متوجه شوید که همه چیز در حال تغییر است،
دیگر دو دستی به هیچ چیز نمی‌چسبید.

لائوتسه

به کجا چنین شتابان

03 Feb, 14:51


هیچ هدفی پشت زندگی نیست.

به کجا چنین شتابان

03 Feb, 04:54


به نجاتم آى اى جان مناجاتم
به سماع آيم در رقص سماواتم
چه خراب است از تو حال خراباتم
من و چشمانت من مست شراباتم

تو چه تنهايى ليلى احدى ليلى
تو همان يك در اَلْفِ عددى ليلى
ازلى ليلى ... ليلى ابدى ليلى ...
مددى ليلى ليلى مددى ليلى

بيا بيا ساقى مى مغانم ده
از آن می باقی طرب به جانم ده
به حق شمس الحق به حق مولانا
بهشت رویت را شبى نشانم ده

بت زيبارو ميخانه ى مفتوحى
صنمى ليلى تو رابعهَُ الروحى
ملكوت من قدّوسى و سُبّوحى
نيل پرگهواره كشتى بى نوحى

تو چه تنهايى ليلى احدى ليلى
تو همان يك در اَلْفِ عددى ليلى
ازلى ليلى ليلى ابدى ليلى
مددى ليلى ليلى مددى ليلى

بيا بيا ساقى مى مغانم ده
از آن می باقی طرب به جانم ده
به حق شمس الحق به حق مولانا
بهشت رویت را شبى نشانم ده

تو فريبى تو پر فرّ و فريبايى
تو چه زيبايى تو پاك و پريسايى
تو چه زيبايى افسون زليخايى
منم از صنعان تو دختر ترسايى
تو خود مريم تو هاجر و حوايى
دم عيسايى اعجاز مسيحايى


ملكه ى جانم ايمانم و كفرانم
مددى ليلى ليلاى سلامانم
همه چون قيسم مجنون غزلخوانم
تو چو بلقيسى من همچو سليمانم
سر يحيى بر نى شاه شهيدانم
كُشته ات گشتم با تك تك يارانم

به کجا چنین شتابان

03 Feb, 04:37


🌸🍃
#دف

به کجا چنین شتابان

02 Feb, 20:43


برگ سبز برنامه شماره ۲۵۸
باصدای ملڪوتی عشق استامحمدرضا_شجریان 🕊
سه گاه
سه تار احمد_عبادی
ویولن همایون خرم
دکلمه آذر_پژوهش

به کجا چنین شتابان

02 Feb, 20:39


تنها دعایی که میتوان توصیه کرد این است:

پرودگارا مرا از میل به دوست داشته شدن و

تایید و تحسین و تمجید دیگران، برحذردار.

طلبِ توجه و دوست داشته شدن از سوی دیگران،

برابر با گداییِ عشق و محبت

است که بجز فقدان و کمبود عشق و پریشانی و

فلاکت و بدبختی و وابستگی‌ها، چیزی نصیبتان

نمی‌شود! چه خوشتان بیاید چه نیاید وقتی در

طلبِ چیزی هستید، یعنی در خانه نیستید یعنی

در وجودتان غایبید و حضور ندارید و ناآگاهانه با

درد و رنجی که می آفرینید، به خودتان آسیب

میرسانید حتی اگر خواسته هایتان خیرخواهانه

یا بنظر معنوی و مقدس باشند!


سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

به کجا چنین شتابان

02 Feb, 20:16


به آنچه دیگران فکر می‌کنند اهمیت بده
تا برای همیشه اسیر و زندانی آنان بمانی!
بزرگ‌ترین هدیه‌ای که می‌توانی به خودت بدهی
این است که خودت را
از اینکه دیگران چه فکری می‌کنند،
رها کنی.

به کجا چنین شتابان

01 Feb, 20:55


حال خوب وحال بد
یک باور است اگر مطابق باور من باشد حال خوبه اگرمطابق باور من نباشد حال بد است باورهای خودتان زیر سوال ببرید تامتوجه فریب ذهنتان بشوید با خودپرسشی چه باوری باعث حال بد من می‌شود

هرحالی هستید چه خوب چه بد باهاش خوش باشید سعی نکنید تغییرش دهید فقط پذیراش باشید پذیرش حال شمارا تغییر می‌دهد

حال خوب درونی است نه بیرونی ولی ما دربیرون دنبال حال خوب هستیم

حال خوب با پذیرش اتفاق می‌افتد نه با عوامل بیرونی

به کجا چنین شتابان

01 Feb, 20:51


به مکانیزم ذهنتان آگاه باشید هرلحظه ،تا شمارا نفریبد

آنکسی که داره فکر میکنه شما نیستید درکش کنید آزاد می‌شوید شما اگر فکر میکنید که شما فکر کننده هستید فکر نکنید این ذهن شماست که داره فکر میکنه نه شما
شاهدوناظر ش باشید تا متوجه شوید چقدر گول ذهنتان را خورده اید شما فقط با افکارتان هم هویت شده اید🦋

به کجا چنین شتابان

01 Feb, 20:35


برتراند راسل برای نخستین بار به یک جامعه‌ی بومی اصیل رفت
شبی با ماه تمام در آسمان، وقتی طبل‌ها و زنگ‌ها به صدا درآمدند و بومیان شروع به رقصیدن کردند، فکری به ذهن راسل رسید: انسان متمدن چه چیزهایی از دست داده است! ما به اسم تمدن چه داریم؟
ما طبل نمی‌زنیم، از زنگ‌ها استفاده نمی‌‌کنیم؛ هیچ ظرفیتی برای رقصیدن در ما باقی نمانده است. پاهای انسان رقصیدن را ازیاد برده است.

راسل نوشت:
آن شب، زیر مهتاب کامل، با دیدن مردمان قبیله که برهنه زیر درختی می‌رقصیدند، این سوال در قلب من برخاست که ما به نام پیشرفت چه به دست آورده‌ایم؟
اگر من به لندن بازگردم و در میدان ترافالگار Trafalgar Square برقصم، بی‌درنگ موجب هراس و وحشت خواهم شد.مردم فکر می‌کنند که دیوانه شده‌ام!

مردم فکر می‌کنند که ناشادی سلامت است و سرور دیوانگی است. شرطی‌شدگی چنان مختل کننده شده که گویی فقط مردمان دیوانه در این دنیا می‌خندند، باقی مردم، مردمان سالم و عاقل وقتی برای خندیدن ندارند! قلب این مردمان “عاقل” خشک شده است.

آنان درگیر شمردن پول هستند. آنان مشغول بالارفتن از نردبام جاه‌طلبی هستند. عاقلان می‌گویند:
” آزاد برای خندیدن کجاست؟
وقتی برای خواندن چند ترانه؟
وقتی برای زدن به سیم یک‌تار، رقصی در زیر ستارگان و در سایه درختان، زمانی برای صحبت با گلها، برای در آغوش گرفتن درختان؟ وقتش کجاست؟
اینها آخرین کارها هستند. وقتی همه چیز کامل شده باشد.
وقتی پول باشد، قدرت باشد، اعتبار باشد آنوقت ما زیر درختان می نشینیم!”

ولی چنین روزی هرگز نخواهد آمد، هرگز نیامده و هرگز نخواهد آمد. تو با گریه و شکایت از این دنیا خواهی رفت. همانطور که آمدی همانطور هم می‌روی، دست خالی آمدی؛ دست خالی هم می‌روی.

#اشو

به کجا چنین شتابان

01 Feb, 20:29


واژه یا توضیحی قادر نیست
درِ بصیرت را باز کند،
آنچه که در بصیرت و
روشن‌بینی را باز خواهد کرد،
هوشیاری و توجه هر روزه و دایمی است.

هوشیاری نسبت به اینکه
چگونه صحبت می‌کنیم،
چه می‌گوییم،
چگونه راه می‌رویم
و چه فکر می‌کنیم.

به کجا چنین شتابان

01 Feb, 18:32


چرا شما عصبانی میشوید؟ زیرا نمی خواهید اذیت شوید و این خواست طبیعی انسان برای بقا است. احساس میکنید که نباید فردی یا دولتی یا اجتماعی از شما استفاده کند، شما را آزار دهد و از شما بهره برداری نماید‌. وقتی کسی به شما سیلی بزند شما اذیت و تحقیر می شوید و این احساس خوش آیندی نیست. اگر شخصی که به شما آزار رسانده قدرتمند باشد و شما نتوانید عمل او را تلافی کنید شخص دیگری را آزار خواهید داد و تلافی آن را سر برادر، خواهر و یا خدمت کارتان درخواهید آورد. پس بازی عصبانیت همینطور ادامه خواهد یافت.
در وهله اول اجتناب از آزار دیدن عکس العمل طبیعی هرانسان است. پس شما به این منظور و برای حفظ خود شروع به بالا بردن قوای دفاعی و مقاومت خود میکنید و حصاری به دور خود میکشید. در نتیجه چون برون گرا و آماده پذیرفتن تازه ها نیستید قادر به کشف و درک صریح نخواهید بود. میگوئید عصبانیت بسیار بد است و آنرا مانند سایر احساس ها محکوم می کنید پس بتدریج تبدیل به آدمی خشک و توخالی می شوید که هیچ احساسی ندارد.


کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن

به کجا چنین شتابان

01 Feb, 09:36


#آخرین_فرصت

#سوال_از_اشو

چرا اين اصطلاح "پيرمرد كثيف" وجود دارد؟
من شروع به پيرشدن كرده ام و ترديد دارم كه مردم دقيقاً در مورد من همين را فكر كنند!

#پاسخ:

به سبب يك جامعه ي بسيار بسيار سركوبگر است كه پيرمرد كثيف  dirty old man وجود دارد.
به سبب قديسان شماست، كشيشان شما، خلوص گرايان شماست كه پيرمردكثيف وجود دارد.
اگر مردم مجاز بودند كه زندگي جنسي خودشان را شادمانه زندگي كنند،
تا وقتي كه تقريباً چهل و دو سال دارند
((به ياد بسپار كه مي گويم چهل و دو و نه هشتاد و دو ))
درست وقتي به چهل و دوسالگي برسند جنسيت شروع مي كند به رهاكردن آنان

درست همانطور كه در چهارده سالگي جنسيت برمي خيزد و بسيار قوي مي شود،
درست به همين ترتيب، در چهل و دوسالگي سكس ناپديد مي شود.
اين يك جريان طبيعي است.
و وقتي كه سكس ناپديد شود،
آن پيرمرد عشق و مهري كاملاً متفاوت خواهد داشت
در عشق او هيچ شهوتي نيست،
هيچ خواسته اي نيست،
نمي خواهد چيزي از آن به دست آورد.
عشق او خلوصي دارد و معصوميتي و عشق او يك خوشي است.
سكس به تو لذت مي دهد.
و سكس فقط وقتي به تو لذت مي دهد كه واردش شده باشي،
آنگاه نتيجه ي نهايي لذت است.
اگر سكس بي ربط شود ،
نه اينكه سركوب شود،
بلكه به اين سبب كه تو چنان عميقاً آن را تجربه كرده اي كه:
ديگر هيچ ارزشي ندارد، تو آن را شناخته اي،
و  #دانستن_هميشه_آزادي_مي_آورد،

تو آن را تماماً شناخته اي و چون آن را شناخته اي، آن راز افشا شده، هيچ چيز ديگري براي اكتشاف وجود ندارد.
در آن شناخت، تمامي انرژي، انرژي جنسي،
به عشق تبديل مي شود، به مهر
شخص با خوشي عشقش را نثار مي كند. 
آنگاه آن پيرمرد، زيباترين شخص در دنياست، تميزترين مرد دنياست

بدن مي خواهد از شر سكس خلاص شود .
ولي ذهن، به #سبب_آرزوهاي_سركوب_شده،
هنوز هم مشتاق است.
وقتي كه بدن قادر نيست، ذهن پيوسته تو را براي چيزي كه بدن قادر به انجامش نيست تعقيب مي كند.
واقعاً كه پيرمرد كثيف دروضعيتي وخيم قرار دارد!
چشمانش شهواني است،
بدنش مرده و بي جان است. و ذهنش پيوسته او را تحريك مي كند!
قيافه اش به نظر بد مي آيد، چهره اي كثيف،
شروع مي كند به داشتن چيزي بد در خود.
پيرمرد مي داند كه تمام آن روزهاي آشوب و جواني رفته اند.
پيرمرد در همان وضعيتي هست كه وقتي طوفان آمده و رفته و سكوت حاكم است.
آن سكوت مي تواند بسيار زيبا باشد، عميق و غني باشد.
اگر آن پيرمرد واقعاً بالغ است، كه خيلي به ندرت اتفاق مي افتد، آنوقت او زيبا خواهد بود. ولي مردم فقط پير مي شوند، رشدي نمي كنند

رشد كن، پخته تر شو، هشيارتر باش و گوش به زنگ تر، و دوران پيري #آخرين_فرصتي است
كه به تو داده شده
پيش از اينكه مرگ بيايد، آماده شو!

#اشو
#اشو_در_مورد_عشق_و_هوشیار

به کجا چنین شتابان

01 Feb, 08:18


آماده‌ای تا خدا را ملاقات کنی؟
پس همین حالا به چیزی دست نزن. هیچ باوری، چه خوب و چه بد،
مطلقاً درگیر چیزی نشو.
هر چیزی که پدیدار شد، فقط رهایش کن.
به هیچ‌چیزی ازجمله تصویری که از خودت داری هم نچسب.
از طرفی هم خیلی درگیر رها کردن چیزها نشو.
به وقتش همینطور که آن‌ها می‌آیند، رهایشان می‌کنی. جایی برای ذخیره کردن چیزها نباش.
از تمام نقشها رها باش.
نه اسمی، نه شکلی، نه فرمی، نه فکری، نه رؤیایی، نه آرزویی.
نه با چیزی درآمیز و نه به چیزی وابسته شو.
اگر کسی آمد و به شانه‌ات زد و به کمکی نیاز داشت، آنچه لازم است انجام بده اما با آن هم‌هویت نشو. از درون خالی بمان. به کسی هم چیزی نگو.
هنگامی‌که همه‌چیز را رها کردی، او به ملاقاتت خواهد آمد.
او را خواهی شناخت همان‌که خویش توست.
اما قادر نیستی تا درباره آن صحبت کنی.
آن نباید تجربه‌ای باشد که «تو» آن را داشته باشی.
این خودِ شخصی یعنی نفس یا ایگو نباید در این تفحص باقی بماند.
بنابراین نباید کسی باشد که چیزی به دست آورد یا به چیزی نائل گردد.
نه اسمی، نه اثری.
بگذار تا همه‌چیز بسوزد و از بین برود.
استاد گفت: بمیر اما مرده نباش*.
یعنی بر تمام تصورات شخصی‌ات از خدا، دنیا و خودت بمیر.
آنگاه آنی که زاده نشده است را خواهی یافت.
و این خویش الهی توست.
انجامش بده.
تنها بنشین و ساکت بمان.
#موجی

*بی حجابت باید آن ای ذولباب
مرگ را بگزین و بَردَر آن حجاب
نه چنان مرگی که در گوری روی
مرگِ تبدیلی که در نوری روی
#مولانا

به کجا چنین شتابان

31 Jan, 19:45


در دنیا دو نوع انسان وجود دارد:

آنان به هر وسیله ای که شده سعی دارند تا خالی بودن درونشان را پر کنند.

و آنانی که تلاش می کنند
تا تهی بودن وجودشان را ببینند

آنانی که می کوشند تهی بودن درونشان را پر کنند. خالی باقی می مانند و ناکام
آنان به جمع آوری آشغال ادامه می دهند و تمام زندگی شان عبث است و بی ثمر

فقط نوع دیگر انسان،
آنان وجودهای گرانقدرند که می کوشند بدون هیچ میلی برای پر کردن،
تهی بودن درونشان را ببینند
آنان هستند که به مراقبه کردن میپردازند

مراقبه یعنی:
نگاه کردن و تماشای تهیای درون،
خوشآمدگویی به آن،
لذت بردن از آن و یگانه گشتن با آن
بی هیچ میلی برای پر کردن آن

نیازی نیست تا آن را پر کنی
زیرا در واقع،این تهیایی کاملا پر و سرشار است
فقط به نظر خالی می رسد، زیرا که به درستی به آن نگاه نمیکنی
آن را از طریق ذهن مشاهده می کنی که این راهیست خطا
اگر ذهن را کنار بگذاری و سپس تهیایی درون را تماشا کنی، زیبایی
خارق العاده ای دارد

به کجا چنین شتابان

28 Jan, 08:38


فکر کن، کسی روی دست من اب داغ میریزه. دستم میسوزه و درد دارم. اذییت میشم. بعد تو‌میایی و به دستم فحش و بد وبیراه میگی ، دو تا مشت هم میزنی رو دستم که غلط میکنی درد داری !!!!! و منو بیشتر عذاب میدی. اما عقلت به این نمیرسه که اب داغ رو کس دیگه ریخته رو دستم…. ولی تو نمیخوای که دستم بهم بگه که نیاز به پماد یا دارو یا اب سرد یا معالجه داره. فقط با سوزش و درد من دشمنی میکنی چون حوصله ناله منو نداری. ببین چقدر حماقت و بیرحمی تو کاره؟!!! ما با احساسات و بدنمون همین جور احمقانه و محدود برخورد میکنیم.

به کجا چنین شتابان

27 Jan, 17:48


ما لعبتگانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
یک چند در این بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوق عدم یک یک باز

به کجا چنین شتابان

27 Jan, 17:29


در دنیای مادیگرای امروزی که انسانهایش کاملا مصرف گرا و ناشکر و افسارگسیخته شده اند، از برآورده نشدنِ خواسته ها و آرزوهای بی پایانِ عقل نابصیر و نفس رویاگرشون که بی‌وقفه به خدا حواله میکنند و خدا هم به خواسته ها و افزون خواهی هایشان، پاسخ نمی‌دهد، خسته و رنجور می‌شوند!
و همچنین توقعات و انتظاراتِ شخصی انسانها از همدیگر باعثِ روابط تیره و تارشان میشود که یا با همدیگر پیوسته قهر و آشتی میکنند یا اصلا باهم حرف نمی زنند و همدیگر را طرد میکنند و برخی حتی سایه همدیگر را با تیر می‌زنند و با این الگوهای ناسالم و بیمارگونِ ذهنی شان، دوست دارند خوشبخت و سعادتمند شوند یعنی امید به ناممکن ها می‌بندند و در امیدهای واهی شان اسیر و عاجز و ناتوان می‌مانند.
افکارتان، دنیایتان را خلق می‌کنند.
هرچه را که با افکارتان میکارید، همانها را درو می‌کنید.
ضمیر ناخودآگاهتان فقط نتیجه و عواقبِ اعمال و رفتارتان را بخودتان بازمی‌گرداند و تا زمانی که تاریکی های ناخوداگاهتان را بازنگری و کاوش نکنید، ریشه ناخشنودی و نارضایتی هایتان را نمی‌بینید که در درون خودتان است نه در دیگران!
دیگرانی وجود ندارند
همه تویی، در تنپوشها و جامع های مبدل☺️

به کجا چنین شتابان

27 Jan, 16:06


کلمه‌ی "من" در جمله‌ی
"من خوشحالم" دقیقا همان
نیرویی را دارد که فاعل جمله‌ی
"باران می بارد" دارد.

هیچ فاعلی وجود ندارد.
هیچ "منی" وجود ندارد.

باران به سادگی فرو می‌افتد.
شادمانی نیز به سادگی شکل
میگیرد.

اکثر نوشته‌هایی که وانمود
میکنند که بر نادوگانگی دلالت
دارند، قطعا دوگانه اند.

به محض اینکه نویسنده‌ اظهار
میکند که کسی وجود دارد که
میتواند کاری بکند تا رهایی را
فراهم سازد، شما دارید چیزی
چرند و بی معنی را می خوانید.

آنها اغلب چرندیاتی هستند
بسیار فصیح، روان، پیچیده و
متقاعد کننده.

به کجا چنین شتابان

27 Jan, 14:58


گوش  بدید   عالیه

به کجا چنین شتابان

27 Jan, 09:59


اندر دل من
درون و بیرون همه اوست
اندر تن من
جان و رگ و خون همه اوست
اینجای چگونه کفر و ایمان گنجد
بی چون باشد
وجود من چون همه اوست

مولانا

به کجا چنین شتابان

27 Jan, 07:51


سؤال کننده: " آیا رفتار درست برای تضمین رستگاری کافی نخواهد بود؟ "
بگوان شری رامانا ماهارشی : رستگاری برای چه کسی؟ چه کسی رستگاری را می‌خواهد؟ رفتار درست چیست؟ رفتار چیست؟ و درست چیست؟ کیست که آنچه را که درست است و آنچه را که غلط است قضاوت کند؟ براساس گردش چرخه زایش و مرگ (Samskara)، هر فردی یک چیز یا چیزی دیگر را درست در نظر می‌گیرد . فقط وقتی که حقیقت شناخته شود، آنچه که درست است می‌تواند شناخته شود. بهترین طریق آن است که یافته شود کیست که این رستگاری را می‌خواهد، و در ردیابی این " کیست " یا نفس ، تا سرمنشاء اصلی او همه رفتار درست را دربر می‌گیرد .

ماهارشی

به کجا چنین شتابان

26 Jan, 20:37


یه موسیقی فاخر و ارزشمند
ترکیب ساز و صدا ترکیب کم نظیری شده

به کجا چنین شتابان

26 Jan, 15:45


قرن ها است که که انسان در حال جنگیدن با خود و دیگران است. ما هرگز به خاطر جنگیدن به دنیا نیامده ایم، بلکه ما این جا هستیم تا به یکدیگر مهر و محبت بورزیم. ما این جا هستیم تا عشق و دوستی میانمان رشد کند و صمیمی تر باشیم.
جنگیدن عملی است مخرب و تخریب آن نه تنها دیگران را شامل می شود، بلکه دامن گیر خود شما نیز می گردد، زیرا هر آن چه شما به دیگران می کنید. در ابتدا آن را به خود روا می دارید در صورتی که بخواهید دیگران را حقیقتاً دوست بدارید. لازم است در ابتدا خود را دوست

به کجا چنین شتابان

26 Jan, 15:43


از خودتان بپرسید که آیا با لحظه حال دوستانه هستید یا دارید آن را به یک مانع یا دشمن تبدیل می کنید. اگر مخالف آن هستید یا میخواهید از آن فرار کنید تنش خلق می کنید، اضطراب ایجاد می کنید، احساس گناه از گذشته یا رنجش خلق می کنید... همه این چیز ها که مردم در اطراف به دوش می کشند، به این خاطر است که آنها در گذشته هستند و یا بار آینده را به دوش می کشند که نمی توانند کنترلش کنند. بنابراین آمدن به لحظه حال، عملاً یک تحول در آگاهی است. به همین دلیل است که نیروی حال چنین تأثیری داشته است چون که به مردم می گوید که آن ها درک نمی کردند که می توانند در زمان حال باشند و میتوانند زندگی خود را فوق العاده ساده و عمیق سازند و آن را لذت بخش نمایند.

به کجا چنین شتابان

25 Jan, 17:19


به همان دلایلی ( ارزش ها ) که من خودم را دوست ندارم، شما را هم دوست ندارم و بالعکس.
ارزش ها اجازه نمی دهند ما خودمان باشیم.
ارزش ها اجازه تجلی عشق را نمی دهند.
انسان اسیر ارزش هاست و نه "خود" یا "من".

به کجا چنین شتابان

25 Jan, 16:23


براستی که هیچ علتی برای انسان برای شوربخت و غمگین بودن وجود ندارد .
شما خودتان محدودیت‌ها را بر ذات حقیقی وجود بی‌نهایت‌تان تحمیل کرده
و آنگاه شیون می‌کند که او آفریده‌ای فانی است.

به کجا چنین شتابان

25 Jan, 15:12


یک‌ بار با قطار سفر می‌کردم و هوا بسیار گرم بود؛ گویی که از هوا آتش می‌بارید. همه اطرافیان من در رنج بودند ، جز من که ذهن خود را از فکر گرما جدا کرده بودم و از درون شادمان بودم و لبخند می‌زدم ، زیرا با خود تصمیم گرفته بودم که : " خداوندا ، همان الکتریسیته‌ای که در بخاری حرارت تولید می‌کند ، در یخچال یخ بوجود می‌آورد. پس من چرا نتوانم از همان الکتریسیته برای خنک شدن استفاده کنم؟ " در همان لحظه حس کردم لایه‌ای از یخ مرا در بر گرفت.


پاراماهانسا یوگاناندا

به کجا چنین شتابان

25 Jan, 15:11


" آگاهی = راه خروج از درد "

انسان دیر یا زود
همۀ وابستگی‌ها را رها خواهد کرد.

شاید
هنوز باور این موضوع
برایتان دشوار باشد
اما قطعاً به این مطلب خواهید رسید.

شما
در نهایت
این نکته را
هنگامی که مرگ‌ فرا برسد،
خواهید فهمید.

مرگ
برهنه شدن از تمام پوشش‌هایی‌ست
که شما نیستید
.

رمز و راز هستی
"مرگِ پیش از مردن است"
و همچنین پی‌بردن به این حقیقت
که مرگی وجود ندارد!

#اکهارت_تله
#نیروی_حال 📙

به کجا چنین شتابان

25 Jan, 15:11


" آگاهی = راه خروج از درد "

تا وقتی که
ذهن‌تان زندگی شما را می‌گرداند،
به‌هیچ عنوان نمی‌توانید آرام بگیرید
نمی‌توانید احساس خشنودی
و آرامش داشته باشید.

مگر برای لحظات گذرا؛
وقتی چیزی به دست آورده‌اید
و یا نیازی از شما برآورده شده است.

"منِ درونی"
یا همان نفس
نیاز دارد که خودش را
با چیزهای بیرونی یکی کند
.

از این رو «منِ درونی»
به تغذيهٔ مداوم نیاز دارد

و معمولاً
با این عوامل
۰ ثروت
۰ دارایی
۰ شغل
۰ موقعیت و اعتبار اجتماعی
۰ دانش و تحصیلات
۰ ظاهر و بدن
۰ مهارت‌های ویژه
۰ پیشینۀ شخصی و خانوادگی
۰ نظام باورها
۰ سیاست، ملی‌گرایی
۰ مذهب
۰ نژاد و هویت‌های جمعی
در حالی که شما
هیچ کدام از اینها نیستید
.

آیا
آگاهی از این مطالب
شما را می‌ترساند
یا این که از دانستن آن
احساس آرامش می‌کنید؟

#اکهارت_تله
#نیروی_حال 📙

به کجا چنین شتابان

25 Jan, 15:10


" آگاهی = راه خروج از درد "

یکی از دردهای عاطفی
۰ احساس عمیق نقص،
۰ ناکامل بودن
و احساس یکپارچه‌نبودن است.
(تقسیم‌شده، تکه تکه)

این احساس
در برخی آگاهانه
و در گروهی دیگر، ناآگاهانه است.

اگر آگاهانه باشد،
به صورت احساسی دائمی که می‌گوید
"به اندازۀ کافی خوب و با ارزش نیستیم"
بروز می‌کند

و اگر ناآگاهانه باشد
به صورت نیاز و تمنای شدید جلوه‌گر می‌شود.

در هر دو صورتِ آن
مردم در بیشتر اوقات
به جست‌و‌جویی وسواس‌گونه
برای خشنودی نفس‌
و عواملی که از آن هویت می‌گیرند
مشغولند
تا خلاء درونشان را پُر کنند.

به همین دلیل
در جستجوی یافتنِ
۰ پول
۰ موفقیت
۰ قدرت
۰ اعتبار
۰ مالکیت
۰ یا رابطه‌های خاص می‌روند
تا بتوانند
احساس بهتری
نسبت به خودشان داشته باشند
و خود را کامل‌تر احساس کنند.

اما حتی
اگر به همۀ اینها نیز برسند،
به زودی متوجه می‌شوند که
این خلاء انتهایی ندارد.

آنگاه
دچار دردسر می‌شوند.

#اکهارت_تله
#نیروی_حال 📙

به کجا چنین شتابان

25 Jan, 15:09


نیاز به بر حق بودن
شکلی از خشونت است.

مراقب
هر حالت دفاعی
در درون خود باشید.

۰ از چه دفاع می‌کنید؟
۰ یک هویت خیالی، تصویری در ذهن؟
۰ یک موجود غیر واقعی؟

قدرتِ واقعی
در درون قرار دارد
و اکنون در دسترس شما می‌باشد.

#اکهارت_تله
#نیروی_حال 📙

به کجا چنین شتابان

25 Jan, 15:04


کسی سراغ شما را نمی‌گیرد،
مگر آنکه
دلتنگ شما باشد
و کسی دلتنگ شما نمی‌شود
مگر آنکه
متوجه جای خالی بعد از شما باشد...


#نجیب_محفوظ

به کجا چنین شتابان

25 Jan, 10:39


من حقیقت را به شما نمی‌گویم
زیرا حقیقت را نمی‌توان به کلام آورد
من فقط از کلمه‌ها برای بیدار ساختن شما استفاده می‌کنم

به کجا چنین شتابان

25 Jan, 10:33


وقتی یک فرد افسرده می‌گه “خسته‌ام”، یعنی از چیزهای خیلی عمیق‌تری خسته است. مثل:
• خسته از خندیدن‌های الکی و تظاهر به خوشحالی.
• کلافه از فراموشی و حواس‌پرتی که افسردگی براشون به‌وجود آورده.
• خسته از تظاهر به خوب بودن، چون حتی اگه توضیح بدن، احساس می‌کنن کسی نمی‌فهمه.
• درگیر بی‌خوابی و خواب ناآروم، که چرخه خوابشون رو خراب کرده.
• از توجیه کردن حالشون برای بقیه خسته‌ان، چون انرژی زیادی می‌گیره.
• از خالی بودن حس‌هاشون خسته‌ان؛ حتی نمی‌دونن چه حسی دارن.
• دیگه از کارهایی که قبلاً دوست داشتن، لذت نمی‌برن.
• از عوارض داروهایی که مصرف می‌کنن به ستوه اومدن.
• خسته از صدای درونشون که مدام می‌گه: “به‌درد نمی‌خوری. کسی بهت اهمیت نمی‌ده.”

این خستگی، فقط جسمی نیست، بلکه جنگی روزانه‌ست که انرژی زیادی ازشون می‌گیره.

به کجا چنین شتابان

22 Jan, 08:41


شخصیت یک انسان کمال گرا

شما هم کمالگرا هستی؟

به کجا چنین شتابان

22 Jan, 08:32


حس و حال روستایی ببینیم😍

به کجا چنین شتابان

21 Jan, 20:21


گاهی در زندگی؛ عشقی را از دست می‌دهیم که روزی همه زندگی ما بود
لحظات تلخ و سخت میگذرند گویی بدون او فردایی وجود نخواهد داشت
خاطراتش در پس ذهنت مرور میشوند
آینده زیبایی که با او برای خودت ساخته بودی
شاید اکنون نتوانی آینده دیگری را برای خودت بدون او تصور کنی
اما گاه زندگی در پس تجارب دردناکی که تو را وارد آن میکند نقشه ای بزرگتر برایت دارد
پس به شعور کائنات اعتماد کن و بدان روزی کسی از راه می‌رسد که میفهمی برای رسیدن به او عشق های توهمی قبلی ت را باید از دست می‌دادی
زخمهای درونی ت را با امید به پیدا کردن معنای زندگیت شفا بده ❤️💚
برای خودت بجنگ
برای رشد درونی ت بجنگ و قلبت رو به آواز در بیار🫂

به کجا چنین شتابان

21 Jan, 15:44


از آگاه بودن آگاه شو.
فکر کن یا بگو،
«من هستم»
و هیچ‌چیز دیگری به آن اضافه نکن.
از سکونی که به دنبال «من هستم» می‌آید هشیار باش.
حضورت را حس کن
همان بودنِ عریانِ آشکار و بی‌حجاب.
آن با پیر یا جوان،
فقیر یا ثروتمند،
خوب یا بد
یا هر ویژگی دیگری متأثر نمی‌شود.
آن زهدانِ وسیعِ تمامِ خلقت است،
تمام فرم‌ها...

به کجا چنین شتابان

21 Jan, 15:36


هر تصوری که ذهنتون از خودتون(تصویری) و دیگران می‌سازه، بیش از یک تصور باطل نیست چون تصورات، واقعیتی نسبی و متغیر دارند ولی حقیقی نیستند پس به تصوراتتون اعتبار ندید
روح الهی شما ورای تصوراتِ ذهنیِ☺️

به کجا چنین شتابان

21 Jan, 09:08


توجه و تمرین :

ما همواره با ترس‌ها، قضاوت‌ها و پریشانی و اضطراب‌هایمان مانع از تحقق و ارادهٔ هستی برای برآورده شدن مشکلات و نیاز‌هایمان شده‌ایم.

به کجا چنین شتابان

21 Jan, 05:42


لحظاتي كه احساس شادي و عشق مي كنيد، ‌لحظاتي است كه بسيار نزديك شده ايد.
هميشه هنگاميكه انسان عصبي و پر تنش است، به دنبال مديتيشن و مراقبه مي رود، ‌ولي در چنين حالتي وارد شدن به مديتيشن مشكل است.
هنگاميكه احساس عصبانيت يا غم و اندوه مي كنيد، ‌به ياد مديتيشن و ارتباط با منشا هستي مي افتيد.
در حاليكه اين شنا كردن خلاف جريان است و مشكل خواهد بود.
ناگهان يك روز صبح،‌ بدون دليل احساس شادي و طراوت مي كنيد.
بايد اتفاقي در عمق ناخودآگاه شما رخ داده باشد.
بايد  نوعي هماهنگي ميان شما و هستي روي داده باشد.
ممكن است اين هماهنگي، شب هنگام كه در خواب عميق بوده ايد، رخ داده باشد.
هرگاه چنين احساسي داشتيد،‌هرگز آنرا به هدر ندهيد. چند دقيقه مراقبه و مديتيشن انجام دهيد.
ناگهان شب كه در رختخواب خود آرميده ايد،‌ احساس آرامشي عميق وجودتان را پر مي كند...
اين زمانها را بيهوده هدر ندهيد...
نوعي هماهنگي پديد آمده است.
از اين هماهنگي استفاده كنيد، سوار بر آن شويد و اين موج شما را ماوراي آنچه مي توانيد، خواهد برد.
ياد بگيريد چگونه از اين لحظات گرانقدر استفاده كنيد.

به کجا چنین شتابان

21 Jan, 05:38


ما در دنیای ارتعاشات زندگی میکنیم. یعنی مجموعه جهان هستی از ماده ای به وجود آمده که دارای درجات مختلف ارتعاشات است. بنابراین تمام سلول های اشیا اگرچه جامد به نظر می رسند اما در حال ارتعاشند. اگر اشیاء پیرامون خود را زیر یک میکروسکوپ بسیار قوی مشاهده کنید، اجزا و سلول های آن را در حال نوسان خواهید یافت. سلولهای بدن ما نیز جزئی از این امواج متحرکند که در مدار بسیار وسیعی از آن جای گرفته اند. در حقیقت ما با دیدن یا لمس یک شی تاثیرات این امواج را توسط حواس مادی خود درک می کنیم. دلیل این که نمی توانیم امواج ارتعاشی را به عیان ببینیم این است که چشمان ما گیرنده های ضعیفی هستند و قادر نیستند این نوسانات را که سرعتشان از سرعت نور کمتر است دریافت کنند. سریعترین امواج در میان مجموعه امواج جهان هستی، تشعشعات فکری است و از این جهت حائز اهمیت است که این اهرم نیرومند همواره در اختیار خود ماست. هر زمان که به اندیشه خود که به خرد و حکمت الهی متصل است رو آوریم و از این قالب فیزیکی و حواس مادی فراتر رویم، به هوش و خرد بیکران در پس هر چیز پی می بریم. برای مثال هوش ذخیره شده در گیاهان که به آنها امکان می دهد تا ترکیبات شیمیایی مورد نیاز خود را بسازند بر ما آشکار میشود. سپس حس همدردی و نوعدوستى وجودمان را فرامی گیرد و آماده ایثار می شویم و این آغاز یک تحول بزرگ در درون ماست.


#وین_دایر

به کجا چنین شتابان

21 Jan, 05:37


همه منفی گرایی ها از تجمـع زمـان روانی و انکـار حـال، نتیجـه مـی شـود. بی قراری، نگرانی، تنش، فشار روحی و ناراحتی که همگی شکل های گوناگونی از ترس هستند، از تمرکز زیاد بر آینده و نبود حضور کافی به وجود می آیند. احساس گناه، تأسف، بیزاری، اندوه، ناراحتی، تلخی و تمامی آشکال نابخشودن به دلیل توجه بیش از اندازه بر گذشته و نبود حضور کافی ایجاد می شوند.
برای بیشتر مردم باور این نکته دشوار است که حالتی از آگاهی کاملاً رهـا از منفی گرایی امکان پذیر است و با این وجود، همین حالت رهایی است که همه تعالیم معنوی به آن اشاره کرده اند. این وعده رستگاری، نه در آینده ای موهوم، بلکه هم اکنون و در اینجاست.
ممکن است برای شما دشوار باشد که زمان را علت رنجها و مشکلات خود بدانید. شما معتقدید که شرایط خاصی در زندگی تان این رنج ها و مشکلات را آفریده است و از دید متعارف، این دریافت، حقیقت دارد. اما تا زمانی که به رفع کژرفتاری های اصلی و مشکل آفرین ذهنتان ـ وابستگی ذهن به گذشته و آینده و انکار «لحظه حال» ـ نپردازید، در واقع مشکلات فقط شكل عوض می کنند. اگر امروز تمامی مشکلات یا دلایلی که برای غم و ناراحتی می آورید، به گونه ای معجزه آسا از زندگی تان پاک شود، اما شما حضور بیشتری نیابید، به زودی خود را بار دیگر در وضعیتی مشابه با مشکلات یا رنجهایی مشابه خواهید یافت که هر جا می روید مانند سایه ای شما را دنبال می کنند. در نهایت تنها یک مشکل وجود دارد که همان ذهن محدود به زمان است.


#اکهارت

به کجا چنین شتابان

20 Jan, 12:23


حسادت يكي از خطرناك ترين عناصر در آگاهي انسان است،
به ويژه در ذهنيت زنانه!
روبه روشدن با دشمن شماره يك، بدون پنهان كردنش، بدون سفیدآب زدن به آن، بدون اينكه آن را محبوب جلوه بدهي، كه:
حق با تو است
واقعيت چنان است كه البته تو بايد حسادت كني!
بدون اينكه به هيچ وجه خودت را با اينكه در آن حسادت حق با تو بوده است، را راضي كني،
مي تواند متحول كننده باشد
اگر خودت را راضي كني كه حق با تو است، حسادت باقي خواهد ماند و قوي تر خواهد شد.
آنوقت اين انرژي را كه اينك احساس مي كني، احساس نخواهي كرد.
اين انرژي توسط آن حسادت جذب خواهد شد. و منتظر لحظه اي خواهد شد تا بتواند منفجر شود، به هر بهانه اي
ولي تو بدون هيچ تشريح و توصيفي براي آن، با آن رويارو شدي....
آن را توجيه نكردي و فقط با آن واقعيت رو به رو شدي كه اين حسادت را داري....
و آن را پذيرفتي، كه اين به تو ربط دارد و نه به هيچكس ديگر و هيچكس ديگر در اين دنيا مسئول آن نيست.
تمام اين ها بهانه هايي هستند براي حفاظت از حسادت.

تو كارت را خوب انجام دادي و نتيجه اين است كه فقط با تماشاكردن آن:
حسادت ازبين رفت و اين همان چيزي است كه من سال ها است به شما مي گويم
هيچكاري نبايد كرد. فقط با مشكل طوري برخورد كن كه آينه با شيئي رفتار مي كند،
بدون داوري و چون اين دشمن شماره يك تو بود، انرژي فراواني در خودش داشت.
حالا حسادت ازميان رفته و آن انرژي رها شده است.
براي همين است كه حالا احساس زنده بودن بيشتر و عشق بيشتر مي كني

به کجا چنین شتابان

20 Jan, 12:05


گرچه دویی مینماید
اماااا یکی اسسست

به کجا چنین شتابان

20 Jan, 12:04


من رابرت هستم، یک معلم» یا «من سارا هستم، یک هنرمند». می‌توانیم عمیق‌تر کاوش کنیم و اضافه کنیم: «من علاقه‌مند به تاریخ هستم» یا «من به مهربانی اعتقاد دارم». این هویت‌ها به‌نظر محکم می‌رسند، پایه‌ای که ما حس خود را بر اساس آن می‌سازیم. اما حقیقت این است که آن‌ها مانند سایه‌ها زودگذر هستند.

جوهر حقیقی ما فراتر از هویت‌های موقت و برچسب‌های اجتماعی است.

به کجا چنین شتابان

20 Jan, 12:03


میل و نیاز به پاسخگویی، کامنت دادن یا توجیه و توضیح و نظریه دادن به متونی که می‌خوانی را در درونت مشاهده کرده و منحلش کن تا به ورای این نیازهای پنهانِ نفسانی بروی ☺️
رهایی در بی نیازی ست

رهجویان در مسیر بیداری، اغلب فراموش می‌کنند که هرچه می‌آموزند برای آگاهی خودشان است نه برای دیگری! هیچکسی قادر نیست جوهره آگاهی را که درک و دریافت کرده ایی را از تو بگیرد این امکان وجود ندارد☺️

به کجا چنین شتابان

20 Jan, 07:37


بالاترین حقیقت این است که حذف کنید و نه اضافه. از چیزهایی که اکنون به آن‌ها باور دارید رها شوید. خودتان را تماما و کاملاً خالی کنید. تمام باورها و احساساتتان باید از شما خالی شوند. هنگامی که کاملاً و تماما خالی شدید آنگاه دیگر نیازی نیست تا دوباره چیزی را پر کنید. خالی بودن همان ادراک حقیقت است. خالی بودن همان برهمن (حقیقت متعال) است. خالی بودن همان خویش است. خالی بودن همان ذات حقیقی توست.
#رابرت_آدامز

به کجا چنین شتابان

19 Jan, 20:44


وقتی آگاهانه گام برمی‌داری و از هر گام لذت می‌بری،

اشراق و خودآگاهی از قبل آنجاست.

وقتی آگاهانه غذا می‌خوری، اشراق همین است.

استادانِ ذن این کیفیت را ذهن‌آگاهی می‌نامند.

و ذهن‌آگاهی آغاز خودآگاهی و اشراق است.

به کجا چنین شتابان

19 Jan, 20:39


حیوانات خانگی

با نگاه کردن به مایا... هم اکنون او دارد با اسباب بازی اش بازی می کند. من فکر می کنم که این یک مثال کامل از بودن در لحظه حال است. آیا می توانی مثال های دیگری که به سگ ها مربوط باشد، بزنی؟

اکهارت: با تماشای صرف یک سگ بدون هیچ گونه تفسیر ذهنی، فقط هماهنگ بودن... یک خط ارتباطی وجود دارد. چیز دیگری که برای بسیاری از مردم اهمیت بسیار دارد، این است که آن ها درک می کنند آگاهانه یا نا آگاهانه - که سگشان آن ها را مورد قضاوت قرار نمی دهد.
برای برخی از مردم، این تنها رابطه ای است که دارند و در آن هیچ ترسی وجود ندارد و درک می کنند که پذیرفته شده اند و مورد قضاوت قرار نگرفته اند. برای بسیاری از مردم این تنها رابطه ای است که با یک موجود دیگر دارند. مایه تاسف است؛ زیرا آن ها باید با انسان ها هم رابطه عمیقی داشته باشند اما این کار دشوار است چون هر موجود انسانی یک ذهن دارد و قضاوت می کند؛ بنابراین مردم می ترسند، عقب می کشند و مانع ایجاد می کنند.


ادامه دارد ...

اکهارت تله
اینک و اینجا

به کجا چنین شتابان

19 Jan, 20:12


انسان ها در روابطشان دنبال منفعت(نیاز درونی یا نیاز بیرونی)اند.
ذاتا ذهن حسابگر در وجود همه هست(بجز چند نفر که به روشن ضمیری رسیدن)
و هی حساب کتاب میکنه که الان از این عشق من چه سودی می برم؟

به کجا چنین شتابان

19 Jan, 20:08


تمام جامعه، روابط را آموزش می‌دهد
و وابستگی‌ها را؛ نه عشق را،
عشق خطرناک است،
زیرا مرزی نمی‌شناسد.
می‌تواند حرکت کند؛ آزاد است.

پس همسرت به تو آموزش خواهد داد: "مرا دوست بدار چون زنت هستم."،

شوهر به همسرش آموزش می‌دهد:
"مرا دوست بدار چون شوهرت هستم."

هیچکس عشق را آموزش نمی‌دهد.

#اگر فقط عشق آموزش داده شود،
#اگر دنیا واقعاً آزاد بود که عشق بورزد، آنوقت فقط یک شوهر بودن و یک زن بودن معنی زیادی نمی‌داد.
آنگاه عشق آزادانه جریان می‌داشت.
ولی این خطرناک است؛
جامعه نمی‌تواند چنین اجازه‌ای بدهد، خانواده نمی‌تواند اجازه بدهد،
مذاهب نمی‌توانند آن را اجازه دهند.

بنابراین، آن‌ها به نام عشق؛
#وابستگی را آموزش می‌دهند،
و آنگاه همه در رنج هستند.

در تمام روابط باید به یاد سپرد که:
در این زندگی، باید آموخت و رشد کرد، باید هوشمندتر و هشیارتر شد.

اگر چیزی فلج‌کننده باشد، ماندن در آن موقعیت یک گناه است. از آن دور شو.....

اینگونه دنیای عاشقانه‌تری خواهی آفرید. ولی درست عکس این را آموزش داده‌اند: حتی اگر زنت را دوست نداری، به او عشق بورز!
و هیچکس نمی‌پرسد،
”وقتی کسی دیگری را دوست نداشته باشد چگونه می تواند به او عشق بدهد؟!“
شاید آن عشق در ابتدا وجود داشته، سپس ازبین رفته است.
آنوقت به شما آموزش داده‌اند که عشق هرگز ازبین نمی‌رود!!!!
این نیز مطلقاً‌ احمقانه است.
#هرچیزی که بوجود آید می‌تواند ازبین برود.
#هرچیزی که متولد شود می‌تواند بمیرد. #هرچیزی که شروع شود می‌تواند متوقف شود.
#صادق_باشید_و_هشیار.


#اشو

به کجا چنین شتابان

19 Jan, 19:16


"خود" فقط پیچیده به نظر می رسد، نه اینکه واقعا پیچیده باشد!
"خود" اصلا وجود خارجی و واقعی ندارد تا پیچیده باشد.
پیچیدگی در مورد توهم یا پندار یا خیالات ذهنی معنای واقعی ندارد.
یکی از اشتباهات اساسی روانشناسان همین است که "خود" یا شخصیت را جدی و واقعی می پندارند به همین دلیل گرفتار پیچیدگی های بی انتهای خیالات ذهنی می گردند.

گر هزارانند یک کس بیش نیست
چون خیالاتی عدد اندیش نیست
مولوی

به کجا چنین شتابان

19 Jan, 16:02


▫️
حسرت "لج‌بازی آدم با واقعیت است"

حسرت، توهّم است، واقعیت‌پریشی است، آرزواندیشی است، خطای شناختی است، خودآزاری است. حسرت را که باز می‌کنی، همه‌اش لج‌بازی آدم با واقعیت است. حسرت، نپذیرفتن است؛ نپدیرفتنِ اینکه در آن زمان در نهایت جز آنچه کردم، از عهده‌ام بر نمی‌آمد و هیچ اتفاقی جز آنچه رخ داد، واقعاً ممکن نبود. حسرت نپذیرفتن این است که اکنون گذشته نیست، گذشته اکنون نیست و من هم آن موقع، آدم اکنون نبودم و اگر هزار بار برگردم و همان آدم باشم و جهان همان باشد، همان کار را می‌کنم. حسرت، کارِ روان روی ناکامی است، تلاش برای هضم ناکامی است؛ اما تلاشی واقعیت‌پریشانه، وسواسی و در نهایت بی‌فایده یا حتی مضر. حسرت مرحله‌ای میانی پیش از پذیرفتنِ ناکامی است که گاهی مدّت‌ها طول می‌کشد (حتی شاید تا همیشه).

با همه این‌ها حسرت جدی است. زیاد هم هست. هرچه دردِ از دست دادن چیزی بیشتر باشد، حسرت آن هم بیشتر است. هرچه وزن آن‌ از‌دست‌رفته در اکنون برای من بیشتر باشد، حسرتش هم بیشتر است. ولی حسرت با دانستن این حرف‌ها چندان آرام نمی‌گیرد. آدم است و حسرت.

این روزها حسرت بیش از همیشه برایم بی‌معنی شده است و روانم بلافاصله آن را با "دعوت" جایگزین می‌کند: آن موقع نمی‌شد، حالا اگر می‌توانی، هرقدر که می‌توانی، هرطور که می‌توانی انجامش بده. وقتی این را به خودم می‌گویم چیزهای زیادی برایم آشکار می‌شود. می‌بینم خیلی از چیزهایی که حسرتشان را می‌خورم، همین حالا هم اگر امکانشان برایم فراهم باشد باز از آن‌ها سر باز می‌زنم. آن‌وقت با خودم می‌گویم: حالا هم که جور دیگری عمل نمی‌کنی، پس آن همه سر و صدا برای چه بود؟  گاهی هم این دعوت کمکم می‌کند و وقتی آن کار را می‌کنم، بخشی از آن درد گذشته در درونم آرام می‌گیرد.


#نقش_معنا
#دکتر_محمود_مقدسی
#حسرت
#دعوت
محمود مقدسی
دکتری فلسفه
مدرس دانشگاه
روان‌شناس و پژوهشگر

#جمله_تاکیدی
فردا دیر است …
امروزت را همین امروز ، زندگی کن !
همین امروز لذتش را ببر ،
و همین امروز برای آرزوهایت تلاش کن
حسرت ، یعنی در گذشته جا مانده‌ای ،
و نگرانی یعنی اسیرِ آینده‌ای شده‌ای که
هنوز نرسیده و اتفاقاتی که هنوز نیفتاده !
آینده ای که شاید نرسد
و اتفاقاتی که شاید نیفتد !
.

به کجا چنین شتابان

18 Jan, 19:56


سؤال ـ چرا می خواهیم مصاحب و همدمی داشته باشیم؟

کریشنامورتی -
دختر جوانی سوال می کند چرا خواهـان مـصاحب و همدم هستیم. آیا می توانید در این دنیا بدون شوهر یا زن، بدون فرزند و بدون دوست زندگی کنید؟ اکثر مردم نمی توانند تنها زندگی کنند در نتیجه به همدم احتیاج دارند. تنها بودن مستلزم داشتن بصیرت و آگاهی زیاد است و برای یافتن خدا و حقیقت باید تنها بود. داشتن یک مصاحب، شوهر یا زن و همچنین بچه خوب است اما انسان در آن ها حل می شود، انسان در خانواده، در کار و در جریان عادی، یکنواخت و بیهوده زندگی تحلیل می رود. ما به تدریج به آن عادت میکنیم و سپس فکر تنها زندگی کردن برایمان ترسناک می شود. اکثر ما مردم تمام ایمان خود را بر روی یک مسئله می گذاریم و زندگی جدا از دوستانمان، جدا از خانواده و کارمان بی مایه و توخالی می شود. اما اگر زندگی فردی پرمایه باشد، نه پرمایگی مادی یا معلومات که هر دو قابل کسب است، بلکه آن پرمایگی که حرکت به سوی حقیقت است بدون آغاز و یا پایان ـ در نتیجه داشتن مصاحب و بودن با دیگران در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد.
اما شما برای تنها زیستن تربیت نشـده ایـد. آیا هرگز تنها پیاده روی کرده اید؟ سعی کنید به تنهایی بیرون بروید و زیر یک درخت بنشینید - هیچ چیز همراه نداشته باشید نه کتاب و نه هم صحبت بلکه تنهای تنها - بعد به افتادن برگ درخت نگاه کنید و به صدای حرکت آب و آواز ماهی گیر گوش فرا دهید، پرواز پرنده ای را نگاه کنید و به افکار خود که در سراسر فضای ذهنتان به دنبال یکدیگر می آیند توجه کنید. اگر شما قادر باشید تنها بمانید و این ها را نگاه کنید به ثروت خارق العاده ای دست خواهید یافت که هیچ دولتی نمی تواند از آن مالیات بگیرد، هیچ جاسوسی نمی تواند آن را از میان ببرد و هرگز فاسد نخواهد شد.


کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن

به کجا چنین شتابان

18 Jan, 19:14


آهنگی زیبا و دلنشین ،برای اشو......
تقدیم به شما همراهان گرامی

به کجا چنین شتابان

18 Jan, 16:02


همه چیز در لحظه اتفاق می‌افتد
این یعنی زندگی
زنده بودن
جریانِ زنده ی زندگی از طریق
ایده ها و توصیف و تفسیر فراموش می‌شود

به کجا چنین شتابان

18 Jan, 15:56


ادامه ...


ک.ای: تو پیشاپیش کاملاً خودت هستی.

اکهارت: بله هیچ چیز اساسی نمی تواند اضافه شود و نیازی هم نیست.

ک.ای: طبیعت خودی که ما پیشاپیش هستیم، چیست؟ آیا می توان هیچ چیزی در مورد آن گفت؟

اکهارت: فقط می توان اشاره کرد. اما نمی توان شرح داد یا تعریف کرد. می توان گفت: فضا یا آگاهی درونی، کسی است که شما در عمیق ترین سطح هستید. آن مطلقاً ساکت است با این حال به طور تپنده ای زنده است. من هیچ چیزی جز آن ندارم که به شما بدهم (خنده اکهارت.) اگر شما در معلم معنوی به دنبال هر چیز دیگری جز آن فضا باشید، نا امید و مأیوس خواهید شد. هر آن چه که او به شما بدهد، هرگز کافی نخواهد بود. هیچ چیز در قلمرو شکل شما را برای مدتی طولانی راضی نخواهد کرد.

ک.ای: بله، شکل دوگانگی است. بنابراین یک زمانی باید ضد آن روی دهد.

اکهارت: هنگامی که شما به طور درونی به لحظه حال اجازه می دهید که همان طور که هست، باشد. فضا در درون شما بر می خیزد: سکون، آرامش این کسی است که شمایید و این و رای اضداد است.


اکهارت تله
اینک و اینجا
ص‌ 115

کانال اکهارت تله

به کجا چنین شتابان

18 Jan, 06:11



مذاهب، فلسفه‌ها، معلم‌ها و خانوادهٔ شما همه شما را تشویق می‌کنند به کنترل کردن.

ما هرگز نپرسیده‌ایم:
کنترل‌کننده کیست؟

جیدو کریشنامورتی

به کجا چنین شتابان

18 Jan, 04:56


این هم یه کلید گشایش برای شما عزیزان دلم .
بدونید که چه کاری انجام بدین و چه خلقیاتی رو دوربریزید شرایط براتون بهبود پیدا میکنه و اینکه چه ذکرهایی بخونید.

#فروردینی 🧿 خواندن آیت الکرسی روزانه ۳مرتبه . برای رفع نحسی وطلسم منفی سوره کهف . ۱۰۰۰صلوات

#اردیبهشتیا 🧿 چهارقل هر روز بخوانید . یاسین برای به دست آوردن حاجت وآرامش در دل و افکار درست . سجده شکر صلوات ۱۱۳عدد

#خردادماهی 🧿 سوره حمد وچهارقل . صدقه . ذکر استغفرااله ۱۲۰عدد. بخشش دیگران .

#تیرماهی 🧿 بخشش وبخشیده شدن .  خواندن سوره انبیاء درماه ۲بار . صدقه دادن .صلوات ۱۱۵۱عدد.

#مردادماهی 🧿 عمق دلتان را صاف کنید وشتاب اشتباه نداشته باشید.  خواندن سوره الرحمن درماه ۴مرتبه . ۱۵۲عددصلوات .

#شهریوریها 🧿 سوره واقعه ۷روز مداوم در همه ماه ها . صلوات ۱۳۳مرتبه . خشونت و کینه را هم کناربگذارید.

#مهرماهی 🧿حسادت وتینت بد را کناربگذارید. آیت الکرسی روزانه ۵مرتبه . صلوات ۵۰۰عدد.  درماه دومرتبه سوره ملک .

#آبانماهی 🧿 استغفرالله۱۳۵مرتبه سوره قریش درهفته ۲مرتبه . صلوات ۳۵۲عدد

#آذرماهی سوره حمد وآیت الکرسی روزانه ۴مرتبه . سوره زلزال . ۲رکعت نماز برای رفع سرگردانی . ۱۰۵صلوات .

#دیماهی 🧿 گذشت از خطا دیگران ،بخشش و مهربانی. خواندن سوره تکویر برای پوچ شدن نحسی و سنگینی . صلوات ۵۰۲ عدد.

#بهمنماهی 🧿 استغفرالله ۱۵۸عدد. سوره قدر ۸مرتبه همه روزه.
۱۰۰۰صلوات .

#اسفندماهی 🧿آیت الکرسی روزانه ۵مرتبه . سوره شمس هر روز . صدقه دادن .  هردوهفته یک بار شکستن تخم مرغ نظر و سنگینی .

به کجا چنین شتابان

17 Jan, 09:08


چگونه کلمات، ما را از شعور ناب و خالص و آگاهمان (خویش واقعی/حضور در لحظه) دور می‌سازد.

تمام‌ آموزش های دنیوی ما از کودکی تا کهنسالی بر اساس کلمات است، کلماتی که از بدو کودکی بما آموخته می‌شوند و در ذهن و مغز ما جای می‌گیرند. کلمات، رفته رفته تبدیل به جمله سازی هایی میشوند که کودک توسط انها تایید و تحسين شده و شخصیتش شروع به شکل و فرم گیری شده و همزمان با آن‌ها شرطی میشود. کودک در ادامه یادگیریِ جمله سازی های ابتدایی اش، کلمات و زبان‌های دیگری را از اطرافیانش می‌آموزد که توان سخنوری کودک را افزایش می‌دهد. حال آنکه انرژی ناب حیاتِ زندگی فراسوی کلمات و زبانهای بشری ست ولی در هیچ مدرسه و دانشگاهی به آن نیروی حیاتِ جاری و روان که همه انسانها از آن زاده شده و پس از عمری فانی به آن بازمی‌گردند، اشاره نمی‌شود.
زندگی فقط کلماتی که با آنها حرف می‌زنیم نیست.
زندگی خداوند است و زبانِ خداوند، "سکوت" است، حس و احساس و الهام است که ما از آن طریق در دنیای تضادها و قطبیت ها هدایت می‌شویم و همینطور حس های والاتری مثل حس ششم و حس های والاتری که در تجربه خداوندی به آن حس ها و توانمندی هایمان مثل تله پاتی و تله کینزی، آگاهی می یابیم.
اگر ما انسانها فقط هویتی که از کلمات گرفته ایم پابرجا نگه داریم و به آن بچسبیم، ارتباط با سکوت را از دست می‌دهیم وقتی ارتباط با سکوت را از دست میدهیم، خودمان را در این دنیای توهمی و خیالی و رویایی گم می‌کنیم و شروع به خیالپردازی ها و فانتزی های شخصی کرده و رویاگری می‌کنیم و آنها را واقعی میپنداریم و با رشدی پیوسته در بدن، با امیال و خواسته های نفسانی مان، حضور در لحظه را به فراموشی می‌سپاریم.

به کجا چنین شتابان

17 Jan, 08:51


این گیف حکایت خیلی از آدماس...

به کجا چنین شتابان

17 Jan, 08:49


•آنگاه که "من" شدیم، از بهشت بیرونمان انداختند. اکنون برای بازگشت، باید چنان تسلیم "او" شویم و در عشق او بسوزیم که اثری از "من" باقی نماند. زیرا در بهشت "او"، دو کس جای نمی گیرند.
در چنین کیفیتی، دیگر نیایش به معنای خواستن نیست، به مفهوم تسلیم بودن است.

🌸ای جااان شیرینم
تماشا میکنم،
میبینم و
تو را به تمامی در آغوش میگیرم

به کجا چنین شتابان

16 Jan, 22:36


براى عاشق شدن
نبايد يك شخصيت متفاوت را دوست داشت
بايد يك شخصيت عادى را
متفاوت دوست داشت .


‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌

به کجا چنین شتابان

16 Jan, 22:07


وقتی که دیگر سعی نمی کنید
زندگی را رو به راه کنید
  شاید بتوانید
بزرگ ترین کمک را به زندگی بکنید

جف فوستر

به کجا چنین شتابان

16 Jan, 22:06


" هنگامی‌که استاد به ماه اشاره می‌کند تمام آنچه یک ابله می‌بیند فقط انگشت است." هنوز در اینجا فاجعه‌ای رخ نداده و فاجعه حقیقی درست زمانی است که ابلهانی که صرفاً انگشت را می‌بینند دستِ بالا را گرفته و بنای اصل و حقیقت را بر انگشت گذاشته و همگان را دعوت به انگشت‌باوری می‌کنند. کتاب‌ها در باب انگشت می‌نویسند ازجمله انگشت شناسی، چطور و با چه زاویه به انگشت نگاه کنیم، سایز انگشت، شناخت انواع انگشت و ... آن‌چنان به‌پیش می‌روند که گویی ماه تماماً به حاشیه رفته و انگشت به‌عنوان اصل و حقیقت معرفی می‌شود. انگشت باوران رفته‌رفته با این باور و پندار اشتباه هم‌هویت و شرطی می‌شوند و در برابر هر آنچه این باور را تهدید کند عکس‌العمل نشان می‌دهند، اما نباید فراموش کنیم که ماهیت ماه در حاشیه ماندن نیست. پیش‌ازاین نیز گفته شده بود که "ایگو یا همان هم‌هویت‌شدگی با باورها – در اینجا انگشت- با زندگی – در اینجا ماه- در تضاد است، آنچه در تضاد با زندگی باشد مرده است. مرده با زنده در تضاد است. این امورِ مرده است که ایگو را زنده نگه می‌دارد. ایگو از چسبیدن به این امور تغذیه می‌کند؛ و از طرفی هم تهدید این باورها، تهدید ساختار ایگو است. فردی که صرفاً در مرتبه باورهای ذهنی است و حقیقت را تجربه نکرده به‌طور مدام در حال تجربه درد و رنج است چراکه او در پی نگه‌داشتن آن باورهای مرده است و از سوی دیگر جریان زندگی به طرق گوناگون در پی ویران کردن آن‌هاست، چون تا آن مرده ویران نشود این زنده ادراک نمی‌شود، چون تا آن کهنه ویران نشود این تازه ادراک نمی‌گردد." چون تا هم‌هویت‌شدگی با تصویرِ انگشت فرونریزد توجه از روی آن برداشته نشده و متوجه ماه نمی‌شود.
مراقب باشیم انگشت را به‌جای ماه اشتباه نگیریم.

مسیرمستقیم

به کجا چنین شتابان

16 Jan, 21:30


روزی مقاله اي در مورد پيرمردي نود و نه ساله مي خواندم كه از او راز زندگي طولاني و سلامتي اش را پرسيده بودند

او پاسخ داده بود:
"من از گفتن حقيقت كمي خجالت مي كشم. راستش را بخواهيد من زندگي ام را از درختان گرفته ام. من درختان را بغل مي كردم و ناگهان انرژي لطيف آنها وارد بدنم مي شد. درختان مرا شاداب و سرزنده نگاه داشته اند."

حرف اين مرد كاملا بر حق است. شايد او نتواند اين حقيقت را از نظر علمي ثابت كند، اما علم نيز دير يا زود با او همراه خواهد شد
اگر تو به درختي مهر بورزي يا اگر تخته سنگي را دوست داشته باشي به تو پاسخ خواهد داد

به کجا چنین شتابان

16 Jan, 21:15




هدر شد مستی ام در یادِ دیروز و غمِ فردا
بنوش از باده‌ی اکنون
خوشا اکنون
خوشا اکنون

فاضل نظری

به کجا چنین شتابان

16 Jan, 20:31


ماهیت قضاوت و راه رهایی از آن
🌞 🕊 🪷🤍
قضاوت و محکوم کردن فقط یک واکنش عاطفی نیست، بلکه یک فرآیند عمیق درونی است که به مرور زمان به طور اجتناب ناپذیری به فرد باز می‌گردد. هر کسی که دیگران را قضاوت می‌کند در نهایت با موقعیت‌های مشابهی در زندگی خود مواجه می‌شود. این یک نوع درسی است که شما را وادار می‌کند آنچه را که مورد انتقاد قرار می‌دهید، خودتان آن را تجربه کنید.

ریشه‌های قضاوت: غرور و طرد
قضاوت بر اساس غرور است. با قضاوت، شخص در درون، خود را از دیگران بالاتر می‌بیند و این باعث ایجاد توهم برتری شخصی می‌شود و به طور موقت خلاء درونی فرد را پر می‌کند.

این رفتار اغلب به عنوان راهی برای رهایی از استرس توجیه و تعبیر و تعریف می‌شود، اما در واقعیت فقط تلاشی برای جبران عدم درک و شناخت و آگاهانه زیستن است.
فردی که از زندگی رضایتمند نیست، با تحقیر دیگران، خود را به طور تصنوعی  «بالا می‌برد ». این باعث تسکین کوتاه مدت می‌شود، اما به زودی نیاز به قضاوت مجدد در مورد کسی دیگر برای جبران خلاء ایجاد می‌شود. با این حال، فرد در اعماق وجودش احساس می‌کند که چنین اعمالی خلاف وجدان است.
روح می داند: ما همه به هم متصل هستیم، ما جزئی از یک کل واحد هستیم.

چرا قضاوت نابود می‌کند
قضاوت کردن، انرژی، نشاط و ارزشهای انسانی را را می‌گیرد و انسانیت را نابود می‌سازد. با هدایت افکار منفی به سمت دیگری، فرد پتانسیل / انرژی زندگی خود را به او می‌دهد و داوطلبانه خود را تضعیف می‌کند. علاوه بر این، او همان مشکلاتی را که محکوم می‌کند که بعد به زندگی خود جذب می‌کند.

میل به دانستن اینکه "دیگران چگونه باید باشند" منجر به طبقه بندی می‌شود. با کمبود عشق، این انرژی در فرد از بین می‌رود و جذب زندگی دیگران می‌شود و در پایان یک فرد قضاوت کننده خسته می‌شود و ارتباطش را با سکوت قلب و خودبرتر و آگاهش از دست می‌دهد.

چگونه از حالت قضاوت خارج شویم..
برای رهایی از قضاوت، باید علت این وضعیت و پیامدهای آن را درک کنید. اولین قدم این است که بدانید دنیا را نمی‌توان با انتظارات خودتان تنظیم و کنترل کنید. قضاوت از میل به تحمیل قوانین خود بر جهان و کنترل آنچه اتفاق می‌افتد تشدید می‌شود، که از همان ابتدا محکوم به شکست است.

زندگی خودانگیخته و غیرقابل پیش بینی است، و طبق قوانین خودش تجلی می یابد
که دور از منطقِ استدلالی است.
زمانی که انسان شروع به پذیرش این لحظه، همآنگونه که هست، می‌کند، با درک عمیقِ اینکه همه چیز برای بهتر شدن اتفاق می‌افتد، گامی به سوی رشد و تکامل در فردیت بر می‌دارد. این آگاهی او را سرشار از عشق و هماهنگی می‌کند و او را از میل مخرب به انتقاد رها می‌کند.

❇️ پذیرش جهان در تنوع آن، راه را برای تعادل و رشد درونی باز می‌کند.

برخی فقط با یک قضاوت ساده و ناآگاهانه، سریعا در جایگاه بازگشت قضاوت متقابل قرار می‌گیرد... ولی هستن کسانی که سالیان متمادی این عمل رو انجام می‌دن که واقعن فاجعه ست چون قضاوت‌های زیادی داشتن... خودتون نتیجه‌گیری کنین که چه اتفاقی می‌افته! انسان رفته رفته عبوس و پر از ترس و خشم و نفرت میشه.
هیچ بد و خوبی مطلق نیست و تمام انسان‌ها برای گذر از آنچه شما نمی‌پسندید، برای رشد فردیشون نیاز به آنچه اکنون هستند، دارند..

به کجا چنین شتابان

16 Jan, 18:17


در ناخوداگاه ذهنِ شرطی شده از تعلیماتِ دیرینه ادیان و مذاهب مردانه،
پسرکی بسیار خجالتی و شرمسار وجود دارد که حتی حرف زدنِ عادی و معمولی با زنان، برایش مشکل گشته است چون بعنوانِ گناه تلقین شده است! آن را در ناخوداگاهت بجوی تا ریشه یابی اش کنی و استفاده از نوشیدنی های الکلی را برای حرف زدن با زنان، دریابی. نوشیدنی های الکی، میزانِ خجالت و شرمساری را کاهش می‌دهند. اکثریت مردان به این سبب بطرف الکل کشیده می‌شوند تا بتوانند با به اصطلاح جنس مخالف ارتباط برقرار کنند. اول ریشه بیماری را دریاب تا بیماری خودبخود شفا یابد☺️

به کجا چنین شتابان

16 Jan, 18:05


تایید و تمجید، غذای جاهلان است و خودشیفتگانِ مغرور و متکبر و فخر فروش، بخاطر حس حقارت شان، نیازی شدید به اینگونه تایید و تمجیدها دارند☺️
راستین و اصیل و صادق بودن ارزش‌هایی نادرند!

به کجا چنین شتابان

16 Jan, 17:23


جز خیالی چشم تو هرگز نبیند از جهان
از خیال جمله بگذر تا جهان آید پدید






الان بخاطر نقش هوایی که قبول کردی فقط یک توهم از دنیا را می‌بینی این نقش ها کنار بروند تازه شروع می‌کنی به دیدن حقیقی این دنیا

به کجا چنین شتابان

16 Jan, 17:23


تو ز چشم خویش پنهانی اگر پیدا شوی
در میان جان تو گنجی نهان آید پدید





هر نقشی عینکی تیره و تار به چشمت میزند که نمیتوانی جهان را درست ببینی در این میان خودت را هم نمی بینی و نمیشناسی اگر نقش ها را بیندازی خواهی دید که در درون تو گنجی نهان بوده که این نقش ها روی آن را گرفته بودند
این گنج ساخته ذهن بشری نیست
گنج خداست
که تویی که اصل توست
خود شادی خود آرامش خود عشق نهایت برکت و فراوانی
هدایت ، قدرت ، احساس امنیت و خرد ، خود تو بودی

به کجا چنین شتابان

16 Jan, 17:22


بگذر از نقش دو عالم خواه نیک و خواه بد
تا ز بی نقشیت نقشی جاودان آید پدید





از تمام نقش ها بگذر چه نقش خوب چه نقش بد چه در عالم مادی چه در عالم معنوی
نقش پدر مادری ، نقش آدم خوب ، نقش آدم گردن کلفت ، نقش قربانی ، نقش همسر فداکار ، نقش آدم مهربان و.... بخصوص از نقش های معنوی
هیچ نقشی را قبول نکن حتی نقش های خوب و معنوی
وقتی روی خودت کار کنی و این نقش ها را بیندازی و به بی نقشی برسی خداوند از این بی نقشی ، در تو نقشی ایجاد می کند که تا ابد می ماند

به کجا چنین شتابان

10 Jan, 21:38


هر عشقی که
آزادی را نابود کند،
دیر یا زود
تبدیل‌ به نفرت می‌شود.

به کجا چنین شتابان

10 Jan, 18:36


گفتگو با آنامالای سوامی
سؤال: بعضی وقت‌ها خداوند برای بندگان به شکلی فیزیکی ظاهر می‌شود. آیا آن شکل از خداوند واقعی است یا او فقط تصور است؟
آنامالای سوامی : اگر شما نام‌ها و شکل‌ها را ببینید بر تصور خود می‌نگرید . اگر فقط خویش را ببینید بر حقیقت نگاه می‌کنید . ...

به کجا چنین شتابان

09 Jan, 19:30


در ناخوداگاه ذهنِ شرطی شده از تعلیماتِ دیرینه ادیان و مذاهب مردانه،
پسرکی بسیار خجالتی و شرمسار وجود دارد که حتی حرف زدنِ عادی و معمولی با زنان، برایش مشکل گشته است چون بعنوانِ گناه تلقین شده است! آن را در ناخوداگاهت بجوی تا ریشه یابی اش کنی و استفاده از نوشیدنی های الکلی را برای حرف زدن با زنان، دریابی. نوشیدنی های الکی، میزانِ خجالت و شرمساری را کاهش می‌دهند. اکثریت مردان به این سبب بطرف الکل کشیده می‌شوند تا بتوانند با به اصطلاح جنس مخالف ارتباط برقرار کنند. اول ریشه بیماری را دریاب تا بیماری خودبخود شفا یابد☺️

به کجا چنین شتابان

09 Jan, 13:09


🎭 همین الان به دل خود مراجعه کنید
و نسبت به تمام کسانی که در گذشته
از دست آنها ناراحت شده اید احساس محبت نمایید.
هر جا ناراحت شدید اقدام به بخشش و عفو نمایید.
عفو و گذشت پایه بیداری معنوی است.❤️


پروردگارا🙏
هدیه امروز بما
تواضع و بخشش باشد
یادم هست گفتی
جایی که بخشش باشد
دشمنی و کینه وجود ندارد❤️

به کجا چنین شتابان

09 Jan, 04:51


همانطور که بدن از نطفه و بر اساس داده های ژنتیکی رشد میکند و شکل میگیرد
زندگی نیز بر اساس داده های ناخودآگاه هدایت شده و سرنوشت را میسازد
آگاه کردن ناخودآگاه بر اساس شناخت افکار و احساسات و توجه به آنها( نه سرکوب و نه هویت گیری) بلکه فقط
شناسایی
توجه به آنها بعنوان شاهدی بی قضاوت
ماندن با آنها ( نه فرار از آنها) شهامت بودن با آنها
میتواند منجر به درک شود
پس از درک رهایی خود به خود اتفاق میفتد و مسیر سرنوشت میتواند از مسیری زیبا ،دلنشین عبور کند
تا زمانی که ناخود آگاه خود را آگاه نکنید زندگی شما را هدایت میکند و شما نام آنرا سرنوشت میگذارید
کارل یونگ

به کجا چنین شتابان

08 Jan, 21:56


آگاهی به زبان ساده یعنی "بودن" بدونِ فکر کردن

به کجا چنین شتابان

08 Jan, 21:55


هنگامی که نَفس تسلیم میشود، دیگر نه رنجی باقی میماند و نه اندوهی.
نفس علت تمامی رنجهاست
وقتی درک شود که:
هر چه هست خدایی است، دیگر دلیلی برای شکوه و شکایت باقی نمیماند
وقتی شکوه و گلایه پایان یابد،
نیایش آغاز میشود
نیایش احساس سپاس است
اعتماد به خداست
در اعتماد به خداست که:
گل دعا شکفته میشود
اعتماد کن و ببین
اعتماد کردن بسیار مشکل است
ریاضتی سخت تر از این نیست که:
زندگی را آنگونه که هست بپذیری.

#اشو

به کجا چنین شتابان

08 Jan, 21:54


‏تمایل ما به تغییر آینده ما را وادار می‌کند
تا این حقیقت بنیادی را فراموش کنیم
که زندگی چیزی جز لحظه حال نیست

اروین یالوم

به کجا چنین شتابان

08 Jan, 21:44


آگاهی چیست؟


آگاهی" اصطلاح بسیار مبهمی ست. تعریف اش نزد هر کس متفاوت است. زمانی که می گوییم "آگاهی"، نباید آن را با هوشیاری ذهن اشتباه گرفت. هوشیاری ذهنی (در سطح بقا) به شما کمک می کند زندگی (روزمره) بهتری داشته باشید. به شما کمک کند فرایند بقای خود را کمی متعالی تر پیش ببرید. آگاهی انجام دادنی نیست. آگاهی زنـده بـودن است. زنده بودن تان به این دلیل است که شما آگاه هستید.

به کجا چنین شتابان

08 Jan, 18:06


به  شهود زنده شدن نیازمند ذهنی ساکت و بی تمنا و خواهش  است
فکر لطیف میگردد و احساس را تولید میکند
تمامی احساسات محصول هم هویت شدگی با فکر لطیف شده هستند
حال انکه  شهود از درک میاید،
شهود به ذهن وابسته نیست،
یک ذهن ساکت و بی امواج ،  ذهنی که از قضاوتها بدور است و ارام گرفته است،
اگاهی را از فیلترهای صاف و بی زنگارش  عبور میدهد و کشف و شهود هویدا میگردد،
با هم هویت شدن  بااحساس به انتخابات اشتباه دست میزنیم،
زیرا احساسی که انتخاب میکنیم ازیک قضاوت ذهنی و شرطی شده صورت میگیرد و پایه بر ناخوداگاه دارد،
تمامی سرکوب شدگیها وکهن الگوهای ذهن در انتخاب حس دخالت میکنند،
ترسها ، مباداها ، باورها، ارزشهای ذهن،
عادتهای دیرینه و تمامی وابستگیها درآن احساس دخیل خواهند شد

علی زند

به کجا چنین شتابان

08 Jan, 18:06


بهشت، همین لحظه‌ است.
جهنم، تمنای بیش از حد برای متفاوت بودن این لحظه است.
به همین سادگی

جف فوستر

به کجا چنین شتابان

08 Jan, 18:06


به جای صرف انرژی برای خاص بودن، تمام انرژی خود را صرف خود بودن کنید.

فقط خودتان را پیدا کنید،
زیرا در تلاش برای خاص بودن،
بیشتر و بیشتر از خودتان دور می شوید.

#اشو

به کجا چنین شتابان

08 Jan, 18:06


یکی از خصوصیات اساتید معنوی
این هست که وقتی قصد دادن پاسخی به
پرسشی را دارند چند لحظه سکوت میکنند
و این سکوت همان اتصال به منیع هست
که بهترین پاسخ از طریق این اساتید
از منشا وارد میشود.

به کجا چنین شتابان

08 Jan, 15:21


مشکل در هر فکری نیست که به سراغ شما می آید، بلکه در نگه داشتن آن افکار است.

اینگونه به آنها انرژی می دهید، به آنها قدرت می دهید.
زیرا فقط شما می توانید به آن افکار قدرت بدهید. آنها به تنهایی قدرت ندارند.
آنها به تنهایی نمی توانند به شما صدمه بزنند.

#رابرت_آدامز

به کجا چنین شتابان

08 Jan, 09:53


اگر در درونمان جنبه ای وجود داشته باشد که ما
هنوز آن را نپذیرفته باشيم، همواره در طول زندگی
با افرادی رو به رو خواهیم شد که دارای همان
خصوصیت منفی خواهند بود. کائنات مدام سعی
دارد به ما بفهماند که واقعا کیستیم و میخواهد به
ما کمک کند تا دوباره کامل شویم🍃🍃🍃

دبی فورد

به کجا چنین شتابان

08 Jan, 09:40


وسوسه نجات دیگران یا دنیا را از سرتان بياندازيد چون اینگونه الگوهای فکری " من باید به دیگران کمک کنم یا من باید دنیا را نجات بدهم" ریشه های روانی در ناخوداگاهتان دارند که اکثریت مردم در آن گرفتار و اسیر مانده اند!
اول خودت را نجات بده مابقی را به هستی بسپار☺️

به کجا چنین شتابان

08 Jan, 09:38


آگاهی ما همان چیزی است که ما هستیم. آنچه فکر می‌کنید، آنچه احساس می‌کنید، ترس‌ها، لذت‌ها، نگرانی‌ها و ناامنی‌ها، غم‌ها، افسردگی‌ها، عشق، درد، اندوه و ترس از مرگ، همه محتوای آگاهی شما هستند؛ آن‌ها همان چیزی‌اند که شما را به‌عنوان یک انسان شکل می‌دهند. تا زمانیکه این محتوا را درک نکنیم و در صورت امکان از آن فراتر نرویم، نخواهیم توانست به‌طور جدی، بنیادی و اساسی، برای ایجاد تحولی در این آگاهی عمل کنیم.

به کجا چنین شتابان

08 Jan, 09:35


باگوان #راماناماهارشی به خانم بیت‌من چنین فرمودند:
یک وضعیت ثابت وجود دارد؛ که وضعیت‌های خواب، رؤیا دیدن و بیداری فقط تحرکاتی روی آن وضعیت ثابت هستند. آن‌ها مانند تصاویر متحرکی روی پرده سینما هستند.
همه به همان خوبی که تصاویر را می‌بینند، پرده نمایش را نیز می‌بینند اما از آن غافلند و فقط به تصاویر چسبیده‌اند. درحالی‌که فرد به اشراق رسیده (Jnani) فقط پرده نمایش را در نظر می‌گیرد و نه تصاویر را. تصاویر قطعاً بر روی پرده نمایش حرکت می‌کنند اما بر آن تأثیر نمی‌گذارند. خود پرده نمایش هیچ حرکتی نمی‌کند بلکه ثابت باقی می‌ماند.

به کجا چنین شتابان

08 Jan, 09:34


حیرت در نگاهی شکل میگیرد
که از تصویری که مشاهده میکند
هیچ تصوری ندارد
یک "مواجه ی آنی"

به کجا چنین شتابان

08 Jan, 09:34


مردن به چه معناست؟
مردن یعنی مردن بر همهٔ آنچه
به لحاظ روانی مالک آن هستی

کریشنامورتی

به کجا چنین شتابان

06 Jan, 12:58


سوال:
چرا نمی‌توانم خودم را دوست داشته باشم؟ احساس می‌کنم ریشه تمام بدبختی‌هایم در همین نداشتن ظرفیت برای دوست داشتن خودم است.

پاسخ:
این یکی از بزرگترین مشکلات است. هر انسان باید با آن روبرو شود. زیرا تاکنون تمام جوامع بر اساس سرزنش خود شکل گرفته‌اند. تمام مذاهب، تمام جوامع، تمام فرهنگ‌ها، یک احساس گناه شدید در شما خلق می‌کنند، که شما آنطور که باید باشید نیستید. آنها به شما آرمان‌های کمالگرایانه می‌دهند تا برآورده کنید، که غیر ممکن هستند.

کمال گرایی ریشه تمام روان پریشی‌هاست. هیچکس نمی‌تواند کامل باشد و هیچکس اصلا نیازی ندارد که کامل باشد. زندگی زیباست زیرا همه چیز ناقص است، کمال یعنی مرگ، نقص یعنی زندگی....

به سبب نقص است که رشد ممکن می‌شود، اگر کامل باشی آن وقت رشدی وجود ندارد، حرکتی وجود ندارد، آن وقت همه چیز پیشاپیش رخ داده است، آنگاه کاملاً مرده خواهی بود....

تو به سبب کمالگرایی همواره کوهی از احساس گناه را با خود حمل می‌کنی. این وزنه تو را لِه می‌کند، تمام خوشی زندگیت را نابود می‌کند، تو را مسموم می‌سازد، به تو اجازه نمی‌دهد که زندگی را جشن بگیری، برقصی و آواز بخوانی. این تمایل به خودکشی است.

تو نمیتوانی خودت را دوست بداری و آنگونه که هستی بپذیری، زیرا به تو گفته شده که سراپا خطاکار هستی، و چیزی جز یک گناهکار نیستی، هر کاری که انجام می‌دهی غلط است و هرچه فکر کنی اشتباه است، هر طوری که هستی نادرست است، پس چطور می‌توانی خودت را دوست بداری...؟

به تو مفاهیم و آرمان‌های بزرگ و باید و نبایدها داده شده، باید چنین باشی... باید چنان باشی ...تو با این مفاهیم احمقانه پیوسته خودت را سرزنش می‌کنی. البته خیلی از آن مفاهیم فاصله داری، اینگونه نمی‌توانی خودت را دوست بداری

به تو گفته شده که دیگران را دوست بداری. ولی هرگز به تو گفته نشده که خودت را دوست داشته باش. و تو فقط وقتی میتوانی دیگران را دست بداری که از ابتدا خودت را دوست داشته باشی. اگر خودت را دوست نداشته باشی نمی‌توانی دیگران را دوست بداری، با دوست داشتن خودت هنر دوست داشتن دیگری را می‌آموز ی، و اگر بتوانی خودت را با تمام نقص‌هایت دوست بداری، قادر خواهی بود تا دیگران را نیز با تمام نقص‌هایشان دوست بداری

پس بدان که کمال ممکن نیست، شما کامل نیستید، و کامل نبودن هیچ اشکالی ندارد. این تنها راهِ بودن است. وقتی نقص‌هایت را پذیرفتی، انسان بودنت را پذیرفته‌ای، در این پذیرش، آن دوست داشتن برمی‌خیزد. انگاه می‌توانی به خودت عشق بدهی و به دیگران نیز عشق بدهی زیرا آنها هم مانند تو کامل نیستند.



اوشو

به کجا چنین شتابان

06 Jan, 12:57


سوال:
چرا نمی‌توانم خودم را دوست داشته باشم؟ احساس می‌کنم ریشه تمام بدبختی‌هایم در همین نداشتن ظرفیت برای دوست داشتن خودم است.



خوانش. صدرا

به کجا چنین شتابان

06 Jan, 12:47


زمانيكه نود و نه درصد قلمرو
#ناخودآگاهي تو #خودآگاه شود،
گلهاي وجودت شكوفا خواهند شد

و هرگاه صد در صد آن قلمرو زنده شود و هيچ چيز نا خودآگاهي در تو باقي نمانده باشد. آن گلها رايحه اشان را پراكنده خواهند كرد.
و تو زماني كه يك رايحه خالص نشوي،
زندگي بيهوده اي را سپري خواهي كرد.

تو فقط با رها ساختن شكوه دروني خويش پادشاه مي شوي.
پادشاه جاودان قلمرويي بي كران، 
از آن پس ديگر تولد و مرگي وجود نخواهند داشت
هميشه اينجا و اكنون خواهي بود
بدن نابود خواهد شد. 
#اما_نه_تو، 
ذهن نابود خواهد شد. 
#اما_نه_تو، 
و 
شناخت آن چه هميشه ماندگار است:
#شناخت_حقيقت_است.

#اشو

به کجا چنین شتابان

06 Jan, 12:47


گفت که دوست بدار ، زیرا کلید خزانه ثروتهای عالم در آنست

گفتم‌ چگونه؟!

گفت همانگونه که هستند ، آنان را بپذیر
آنان در روح کاملند اما خود نمیدانند
پذیرش کلید درک بی نهایت وجود است
همه در نهان داری ،  با پذیرش متجلی شود

گفتم یعنی اگر نپذیرم به کمال نمیرسم

گفت ، نه ، چون از یگانگی خارج میشوی ، درک کمال و اقتدار بی نهایت درون در درک یگانگی ست ، چگونه میشود جزوی از خودت را انکار کنی!؟اینگونه آن عضو از تو خارج میشود و عشق که در یگانگی ست از تو دور میشود.زیرا با درک عشق کمال حاصل میشود

گفتم نمیتوانم

گفت ،خودت را همانگونه که هستی دوست بدار
این راه دوست داشتن دیگران است ، که با بخشش خودت آغاز میشود و چون از خود گذر کردی و وجودت بزرگ شد،  دیگران در آن جای خواهند گرفت

گفتم چگونه میشود

گفت  عشق ،دوست داشتن،  محبت جزو ذات  توست و آن  با تو است،  فقط کافیست که با پذیرش هر چیزی عشق درونت را بسمت آن جاری کنی
اینگونه ،بزرگوارانه ،بدون سوال و ، درخواست و انتظار
بلکه با  شوق و شتابی جانسوز  ، با تمامیت وجود    با کمال میل و جان

گفتم چگونه میشود اینگونه شد

گفت زیرا  از عشق دادن لذت میبرد

لذتی که جانش ، بدنش ، گفتارش   ، حواسها ، رفتارها ، نگرشها را در خود سیراب میکند
لذتی که با آن روح گسترده میشود و این لذتی بی مثال است که
پاداش درک عشق است

گفتم عشق را کجا بیابم

گفت
همینجا ، الان ، فقط کافیست از حواس پنجگانه که تو را به توهم جهان پیوند می دهد آزاد شوی
آزاد ،آزاد ، آزاد
نشنوی
حس نکنی
نبینی
و حالا عشق را ببین ، به آن منبع نور در درونت متوجه شو ، ببین که با همه یگانه است ، همه را دوست دارد و چنان با محبت به جهان می نگرد که انگار هر جزیی از جهان قسمتی از خانواده یا عضوی از اوست

عشق چشمی زیبابین دارد  که به هر جا نظر بیاندازد ، زیبا شود ، میگویم زیبا شود ، زیرا با نگاه عشق به هر چیزی،  عشق را در او بیدار میکنی
تو آن عشق را در خود داری ، بهتر به خودت نگاه کن ... میتوانی ...به کارش بیانداز

گفتم‌، عشق در خانواده چگونه است

گفت  از همانجا شروع میشود
وابستگی ها را قطع کن  ..‌*آنگاه عشق بورز*

وابستگی،  کنترل ، نگرانی و توقع می آفریند
اینها مانع عشق است   اینها حصارهایی در لفظ عشق است که به بند میکشد

عشق محبت در آزادیست
به فرزندت بعنوان فرزند خود عشق نده ، این در بند کشیدن است ، بلکه او را حضور یگانه خداوند بر زمین ببین،  این عشق مطلق است و میتوانی بر همه چیز جاری کنی

هنگامیکه رها ازین حجابهایی
،آنگاه با تامل ، آگاهانه و با شوق فراوانی که وجودت  را چون کوره ی از آتش کرده
عشق بورز ، لبخند بزن ، یاری بده،  این عبادت است ، این تجلی الوهیت است ، این عشق پدر ، آن منبع یگانگی ست

این عشق همه گره های وجود را به روح یگانه خداوند گره میزند ،این عشق شفا میدهد ، شکوفا میکند ، ریشه میزند،  معراج میرود و پیام آور است

گفتم عشق را کجا یافتی

گفت، در سکوت ، جهانی یافتم که عشق فرمانرواست،  و همه شرق و غرب عالم،  به فرمان اوست
گفتم ، چگونه عشق را یافتی

گفت در سکوت

سکوت افکار
سکوت حواس و امیال
سکوت آرزوها ، خواستن ها و آمال
سکوت باورها ، عقاید و مذهب و خرافات
سکوت هیجانات ، خشم ، انتقام ، حسادت...
سکوت سرو صداهای بیرونی ، خبرهای جهانیه حاصل شده از   دستاوردهای ذهن هیپنوتیزم شده جمعی
سکوتی رها شده از  من بعنوان هویتی از اسم و نقش و بدن

آه که عشق گنجینه ای در هزاران توست
که هر تو را که بشکافی درکی دیگر حاصل شود

گفتم  چه راه طولانی و سختی ای ....

گفت چقدر عزم سفر داری
  در مسیر عشق توشه ای لازم نیست که برداری
سالک عشق دست خالیست
فقط قلبی پر از شور و سری پر از فتنه گری از عشق دارد

شوق مرکب است
و توجه..   که بر درون منعطف شده درک عشق را برایت میسر میکند ، عشق درک جهانی فراتر از تصور است که چشمی دیگر  برای دیدنش در تو باز میشود

گفتم پس دنیامان چه میشود

گفت مگر در بهشت کمبودی احساس میشود!!

گفتم عشق را نهایت کجاست ؟

گفت
نه آغازی دارد نه پایانی
و بر چیزی که همیشه بوده و هست
چه قدرتی  فائق آید؟
، و وجودی که  چنان قدرتی را حس میکند که نهایتی در آن نیست ،
چنان لطافتی را میگستراند که همه هستی در آن بیارامد

عشق را نهایتی متصور نیست
برای تصور هر چیزی باید از آن بزرگتر بود و عشق  قدرتی عظیم است که خلقتی عظیم دارد
  تو خود عشقی ، خود عشقی ،،،

گفتم چگونه بر این عشق سر بگذارم!

گفت....محبت کن
آنچنان که از کار کرده هیچ توقعی نباشدت
آنچنان محبت کن که در هر لبخندت، جان بسپاری ، عشق را ذکر و ورد روز و شبت کن
همه کارهایت را در عشق بیامیز و انجام بده
با رضایت قلبی ، با خلوص خاطر
مردگان اینگونه زنده میشوند
ارتعاش عشق در تو

گفتم همه کار جهان  بگذارم و عشق را بیابم؟

«گفت هیچ نیست جز عشق »

#گفتگویی_با_عشق

🦋🤍🦋🤍🦋

به کجا چنین شتابان

05 Jan, 22:09


اکثر آدمها با کوبیدن افکار منفی در ذهن خود ، خود را عقب نگه میدارند . شک و انتقاد به خود به زنجیره هایی تبدیل میشود که  پیشرفت را متوقف میکند . آنرا با باور و  تشویق خود جایگزین کنید و هر روز شاهد قوی تر شدن خود باشید .

به کجا چنین شتابان

05 Jan, 22:01


برای تبدیل شدن به چیزی که میخوای، باید چیزی که هستی رو قربانی کنی

به کجا چنین شتابان

05 Jan, 09:57


شعور انسانی یعنی فکر و شخصیتِ انسان امروزی از همان کودکی که ذهنی شرطی شده از جامعه به کودک القا میشود، تا کهنسالی معتاد به افکار می‌شود مگر فراخوانی از اعماقِ وجود شنیده شود و هشیاری اش بیدار گردد و همه افکار القا شده را زیر سوال برده و فراتر از افکار رود.
شعور ناب آگاهی یعنی بی فکری! نه اینکه افکاری موجود نباشد! افکار هست ولی شعور آگاه، حاکم بر افکار است نه برعکس!

به کجا چنین شتابان

05 Jan, 05:40


وقتی با شریک زندگیت (پارتنرت) تقلا می‌کنی، داری با خودت تقلا می‌کنی.

هر خطا و اشتباهی که در او می‌بینی، ضعفی انکار شده در خودت را لمس می‌کند.

به کجا چنین شتابان

04 Jan, 20:17


هیچ چیزی وجود ندارد
که نیاز باشد منتظر آن باشی
زندگی اینجا و اکنون است
که از طریق تقلا برای
تصاحب یا فهمیدن آن از دست می‌رود

به کجا چنین شتابان

04 Jan, 20:17


هیچکس‌ در هیچ‌جای زمین نسخه ایی جادویی نداره که به کسی بده تا حالش تا ابد خوب بشه و تا ابد خوب بمونه هیچ حالی هرگز ثابت نمیمونه و هر لحظه در حالِ نوسانِ
مهم آگاهی تو به کیستی و چیستی خودت است   شادمانی طبیعی و بی دلیل، پیشاپیش در بطن معصوم و کودکانه انسانها نهادینه شده.
با شادمانی طبیعی ات، راحت‌تر با خود واقعی ت یکی میشی، نه شادی‌های زودگذر که در بیرون دنبالشون بگردی و از خود واقعی ت دورتر بشی!
ناشادی، از شعور جمعی و بیمارگون بشری ساتع می‌شود که بشریت را مدت های طولانی، تسخیر کرده است.

به کجا چنین شتابان

04 Jan, 15:23


اگر با محتوای ذهنت هویت بگیری، در اسارتش میمونی

به کجا چنین شتابان

04 Jan, 05:26


فرزانه با اجازه دادن به روند طبیعی رخدادها
اقدام می‌کند
او در پایان به همان آرامی است که در ابتدای
کار بوده

تائوت‌ چینگ

به کجا چنین شتابان

03 Jan, 14:44


این دنیا یک داستان است  پر از سر و صدای بیخود و بی اهمیت.

از داستان لذت ببر اما فکر نکن که چیزی جدی است.

#اشو

به کجا چنین شتابان

02 Jan, 21:29


مانترا

به کجا چنین شتابان

02 Jan, 14:06


تو افکار و باورها و هیجانات و ادراکاتِ محدود به حواست نیستی تو محتوای ذهنی ات نیستی حتی تجربیاتِ زندگیت هم نیستی تو جدا از زندگی نیستی تو زندگی هستی ولی سعی نکن اینو بفهمی نیاز به فهمیدنتو کنار بگذار
فهم محدود بشری، گنجایشِ لایتناهی رو نداره فرافهم باش

فهم من شد عجبا دشمن من
من از این فهم ضررها دیدم
ای خدا کاش نمی‌فهمیدم

به کجا چنین شتابان

02 Jan, 12:48


روش صحیح جرنال نویسی
#این_نقطه #حسین_ارا

به کجا چنین شتابان

02 Jan, 12:45


هر آدمی تا یه جایی بهتون فرصت میده ، ولی بالاخره خسته میشه از حس اضافی بودن ، از جنگیدن واسه موندن ،از قهر و آشتی مکرر ، از توضیح دادن خودش ، از برطرف کردن سوتفاهما ؛
کاسه صبر آدمای زندگیتونو لبریز نکنید ، ممکنه دیگه هیچ آدمی ، به این اندازه وصله ی وجودتون نباشه.

به کجا چنین شتابان

02 Jan, 10:22


جمله ی بی قراری از طلب قرار توست


🔥🔥🔥🔥


طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت

به کجا چنین شتابان

02 Jan, 09:27


تلاش برای رسیدن به خوشبختی، خود مانعی برای رسیدن به آن است.

ویکتور فرانکل

به کجا چنین شتابان

02 Jan, 09:24


وارسته بودن.

سعی کن این را درك کنی که:
عشق معمولی نوعی خواب است
به موضوع عشق وابسته می شوي،
شروع می کنی به احساس حسادت،
تصاحبگر می شوي، و تصاحبگري و حسادت تو تمام عشق را زهرآگین می سازد
این دو عشق را نابود می کنند.
عشق با حسادت و مالکیت از بین می رود.
لحظه اي که شروع کنی به تصاحب کردن معشوقت، عشق را منکر گشته اي، آن را انکار کرده اي
اعلام کرده اي که عاشق نیستی
عشق فقط وقتی ممکن است که:
نه حسادتی در آن باشد و نه مالکیتی.

این یعنی که آن عشق به #وارستگی رسیده است.
تو عاشق آن شخص هستی ولی مالکیت را وانهاده اي،
حسادت را وانهاده اي، نمیخواهی از او یک برده بسازي، به آزادي او احترام می گذاري، عشق تو یک زندان نمی شود.
تو عاشق هستی و با این وجود وارسته باقی میمانی.
عاشقی، خیلی عاشقی، ولی با این وجود نمی چسبی، این یعنی:
وارسته بودن.

#اشو

به کجا چنین شتابان

02 Jan, 09:16


.
یک اجرای بیکلام بسیار زیبا از تصنیف "مرغ سحر"

به کجا چنین شتابان

02 Jan, 09:06


گاهی کودک درونت را رها کن،
تا به شیطنت بپردازد،
باور کن هیچ اتفاق بدی نخواهد افتاد، فقط تو شادتر خواهی شد ...

😍☺️🙏

به کجا چنین شتابان

02 Jan, 08:58


توضیحی درباره « احتما » قسمت ۱
لینک فایل مرجع
- توقف زایش فکر - فکر مثبت - فکر منفی




#انتخابی
#مثنوی #رمزگشایی

به کجا چنین شتابان

02 Jan, 08:58


"چرا؟!"

همیشه از خود بپرس چرا؟! این "چرایی" در اعمال، یک عامل تکاملی مهم است و به خودشناسی منجر می شود. پیش از آنکه دست بکاری بزنی و یا بخواهی وارد اقدامی شوی، از خود بپرس چرا؟! چرا باید این کار را انجام دهم، چرا باید این سخن را بگویم، چرا باید آنجا بروم، چرا باید این چیز به ظاهر خوشمزه را بخورم، چرا باید این تماس را بگیرم، چرا باید به این زن یا مرد توجه کنم، چرا باید به این صدا گوش دهم یا این نوشته را بخوانم، چرا باید به این راه بروم، ... اگر جوابی قانع کننده که قلبت را راضی کند، یافتی، شجاعانه انجامش بده و از کوچکی و بزرگی کار نترس. اما چنانچه دیدی انجام چنین کاری هم برای خود و هم برای غیر بی فایده است و صرفاً احساسی است که از هوس و توهّم برآمده، از آن پرهیز کن. این خِرَدگرایی علاوه بر آنکه موجب تقویت اراده می شود، باعث خودشناسی نیز می گردد. و خودشناسی یقیناً به ربّ شناسی منجر خواهد شد.

مسعود ریاعی

به کجا چنین شتابان

02 Jan, 06:47


🔘این " من" کیست؟

#موجی_بابا

به کجا چنین شتابان

01 Jan, 12:35


درهم ریختگی و گِله مندی و تشویش خاطر یعنی آنچه میخواهی باشد را به جانِ آنچه هست انداخته اي

به کجا چنین شتابان

01 Jan, 09:11


و
باورهای ما همون افکاری هستن که بارها و بارها ما بهشون توجه کردیم🙏

به کجا چنین شتابان

31 Dec, 18:51


ادامه👇

آری، ارتباط با همجنس کمتر پیچیده است، برای همین مردم گرفتار آن شده‌اند. رابطه‌ی دو مرد که عاشق همدیگر هستند شادتر از رابطه‌ی یک زن و یک مرد است. تصادفی نیست که این مردان را “ شاد gay گِی” می‌خوانند! آنها تنها مردمان شاد در روی زمین هستند! یک زن و شوهر را نمی‌توانید “شاد” بخوانید! آنان چنان توسط همدیگر شکنجه می‌شوند، غرغر می‌کنند، مزاحم همدیگر می‌شوند…. هرشب مبارزه با بالش….! که عاقبت برخی از افراد باهوش تصمیم گرفتند که این ترتیبات کار نمی‌کند. و انسان یک حیوان آزمایشگر است. آنان مردبامرد و زن‌بازن را آزمایش کردند و دریافتند که این کمتر مشکل‌زا است.

آری، هیچ تجربه‌ی انزال واقعی نمی‌تواند وجود داشته باشد، زیرا قطبیتی وجود ندارد. دو قطب متضاد یا مکمّل وجود ندارد تا جذب همدیگر شوند و باهم دیدار کنند. انزال از ملاقات دو قطب متضاد خلق می‌شود. ولی برای آن باید هزینه‌اش را در تمام ساعات روز بپردازی. و فرد خسته می‌شود و فکر می‌کند، “آن انزال را فراموش کن.”

با دو مرد خوب است؛ البته تجربه‌ی انزالی وجود ندارد؛ آنان با کمتر راضی هستند زیرا دردسر ندارد. آنان همدیگر را اذیت و غرغر نمی‌کنند. دو زن باهم و دو مرد باهم بیشتر همدیگر را درک می‌کنند ـــ طبیعی است زیرا هردو ذهن‌ها و انرژی‌هایشان مردانه و یا زنانه است. درک بیشتری بین آنان ازهم وجود دارد.

ادراک بین یک زن و یک مرد غیرممکن است. سوءتفاهم در اینجا قانون است! زیرا دو قطب متضاد هستند. زن عملکردی کاملاً‌ متفاوت با مرد دارد. می‌توانید این را در گفتگوی بین هر زن و شوهری ببینید….
من در صدها خانه میهمان بوده‌ام و شاهد گفتگوی بسیاری از زوج‌ها بوده‌ام. و همیشه تعجب می‌کردم: مرد چیزی را می‌گوید، زن چیز دیگری را درک می‌کند؛ زن چیزی را می‌گوید و شوهرش چیز دیگری را می‌فهمد! هردو از یک زبان و یک واژگان استفاده می‌کنند ولی تفسیرهایشان متفاوت است.

هرگفتگویی به جنگ ختم می‌شود. هر مکالمه‌ای به بحث و جدل تبدیل می‌شود. به‌نظر می‌رسد که یک مکالمه‌ی زیبا بین زن و مرد امکان ندارد. من هرگز بین یک زن و مرد گفتگو ندیده‌ام ــ فقط جنگ و بحث. و آنها بسیار متفاوت هستند، واکنش‌هایشان بسیار متفاوت است. زن نمی‌تواند مانند مرد بحث کند. ولی بهتر از مرد فریاد می‌زند!

مردم از من می‌پرسند، “چرا اینهمه زن در جمع‌های شما وجود دارند؟” من امروز حقیقت را به شما می‌گویم ـــ این بخاطر مراقبه‌ی داینامیک هست! یک ساعت هاف و پاف و جیغ و ویغ و سروصدا به‌پاکردن، زن را برای ۲۳ ساعت راحت و آزاد نگه می‌دارد؛ بقدر کافی کار کرده است!

زن و مردی که در دوستی عمیق باشند بهترین نتیجه را از دیدار دو شخص می‌دهند. عشق آنان انزال‌گونه است زیرا دو قطب متضاد هستند. گفتگوی آنان بیشتر و بیشتر دوستانه می‌شود؛ درک می‌کنند که ذهن‌هایشان متفاوت عمل می‌کند و راهکارهای متفاوتی برای برنده‌شدن دارند. هردو باید این راهکارهایشان را رها کنند و قلبشان را به روی همدیگر باز کنند. و اگر عشّاق نتوانند قلبشان را برای هم باز کنند، پس چه کسی این کار را خواهد کرد؟


#اشو از مرگ به جاودانگی
آخرین سخنان آتشین اشو در آمریکا: از دوم آگوست تا ۱۴ سپتامبر ۱۹۸۵
برگردان: محسن خاتمی

به کجا چنین شتابان

31 Dec, 18:50


ادامه 👇👇

زندگی مجرّدی مطلقاً بی‌معنی است. هیچکس جز آنان که ناتوانی جنسی دارند چنین زندگی را نداشته‌اند.
و یک نکته که به‌یاد بسپاری:
هیچ فردی در تمام طول تاریخ نبوده که ناتوانی جنسی داشته و به اشراق رسیده باشد. بسیار عجیب است! درواقع، تمام مبتلایان به ناتوانی جنسی باید قبل از هرکسی دیگری به اشراق رسیده باشند؛ آنان بطور طبیعی زندگی غیرجنسی دارند، بدون هیچ تلاش! حتی اگر نخواهند که زندگی جنسی نداشته باشند، مجبور هستند که نداشته باشند! بدن آنان هیچ امکانی برای رابطه‌ی جنسی ایجاد نمی‌کند. ولی حتی یک نفر هم که ناتوانی جنسی داشته به اشراق نرسیده است. برعکس، آنان که به اشراق رسیده‌اند، زندگی جنسی پرباری داشته‌اند.

سکس انرژی است، و وقتی سرشار از این انرژی باشی، آنوقت تنها رابطه‌ی جنسی نمی‌تواند برایت رضایت‌بخش باشد؛ کافی نیست؛ تو بیش از آنچه بتوانی جذب کنی، انرژی داری. آن انرژی اضافی تو را به جستارهای جدید، فضاهای جدید می‌کشاند که در نهایت به اشراق ختم می‌شود.

من تمام انحرافات جنسی را محکوم می‌کنم. و می‌توانم حالا چنین کنم، زیرا اکنون مردم خودم را دارم. حتی اگر همجنس‌گرا باشند، احساس گناه نخواهند کرد. آنان فقط قربانیان تاریخ هستند. آنان احساس نمی‌کنند که مورد سرزنش قرار گرفته‌اند. من پاپ ها و کشیشان و آیت‌الله ها را محکوم می‌کنم.

اگر یک زن یا مردی باشید که تمایلات همجنس‌بازی دارید، فقط موضوع تغییر ذهنیت شماست. و این تغییری ساده است زیرا شما از غیرطبیعی به طبیعی تغییر می‌کنید. اگر توانسته‌اید از طبیعی به غیرطبیعی تغییر کنید، به شما اعتماد دارم که می‌توانید عکس آن را به آسانی انجام دهید. شما کاری تقریباً‌ غیرممکن را انجام داده‌اید: روندی طبیعی را به غیرطبیعی تغییر داده‌اید: حالا لطفاً به طبیعی بازگردید.

من این را کاملاً دیوانگی می‌بینم: مردی با مرد دیگر عشقبازی می‌کند درحالیکه زنان بسیار زیبایی وجود دارند. عشق نیاز به قطبیت و ضدیت دارد. زن و مرد دو قطب از انرژی جنسی هستند. همین دو قطب انرژی جنسی دقیقاً در مورد انرژی الکتریسیته صدق می‌کند: برای اینکه برق ایجاد شود نیاز به قطب مثبت و قطب منفی هست. اگر فقط یک قطب را بخواهید، ابداً‌ هیچ انرژی برق تولید نخواهد شد.

انرژی جنسی بسیار به انرژی برق نزدیک است. شاید برای انرژی سکس بهتر است از واژه‌ی “بایوالکتریک” bioelectricity استفاده شود. و این دست‌کم در یک مورد شناخته شده است، ولی همین مورد بقدر کافی گواه هست. زنی در سوئد یک مشکل شده بود: زنی بسیار زیبا بود، ولی هرکس با او عشقبازی می‌کرد دچار شوک برقی می‌شد! و یک شوک کافی بود، هیچکس مایل نبود با او عشقبازی کند. بزودی برای همه مشخص شد تا از آن زن پرهیز کنند. آن شوک بقدری قوی بود که مرد تقریباً احساس می‌کرد که دارد می‌میرد!

پزشکان به این مورد علاقمند شدند ـــ چه اتفاقی افتاده؟ آنان فردی را متقاعد کردند که برای اهداف آزمایشگاهی ـــ در خدمت بشریت! ـــ با این زن عشقبازی کند! آنان یک لامپ پنج وات را در دست‌های زن قرار دادند، و آن لامپ روشن شد. آنان شوکه شده بودند. آن مرد شوکه شد و از تخت پایین افتاد ولی آن لامپ روشن بود! سکس “برقِ زنده” bioelectricity است.

شما باید به قطبیت‌های طبیعی خود بازگردید. اگر بخواهید تا از یک فاجعه که تمام بشریت را به نابودی بکشاند پرهیز کنید، ـــ فقط برای خدمت به بشریت ـــ شما باید این ارتباط جنسی مرد با مرد و زن با زن را تغییر بدهید. این درست نیست، هرگز نمی‌تواند رضایت‌بخش باشد.

ادامه دارد👇

به کجا چنین شتابان

24 Dec, 11:20


کسانیکه شهامتِ سوزاندنِ نفسشان را در شعله عشق الهی ندارند تا از نفسِ حیلتگرشان رها شوند، بهتر است که به راه تقلید شان ادامه دهند و وارده حریم مقدس عشق که در قلب آدمی‌ست، نه در انباشتگی های شرطی شده در سر! نشوند.

هیچکسی با سری پرشده از علم و دانش و دانش آلودگی و دانستگی ها، به اشراق نمی‌رسد.

چیز غیر ممکن از هستی نخواه!

محتوای سرت را خالی کن!

تا سر ندهی ازن گذر نمی‌گیری!

به کجا چنین شتابان

24 Dec, 10:42


نفْس با ادعا زندگی می‌کند.

نفْس رقابت می‌کند و شخصیت به انواع راه‌های ظریف به آن خوراک می‌رساند. شخصیت در پیرامون تظاهر‌ها و نمایش‌ها و فریب‌های شما قرار دارد و مرکز آن، نفْس است. این دو باهم هستند و با هم می‌مانند.

شخصیت یک تقلید است، شخصيت کاذب است، شخصیت چیزی است که جامعه به تو داده است. شخصیت از بیرون بر تو تحمیل گشته است ــ یک نقاب است. اما فردیت، وجود اصیل خودت است. فردیت، آن چیزی است که تو با خودت وارد این دنیا می‌کنی، فردیت، موهبت جهانِ هستی است.

وقتی شخصیت ترک می‌شود، تو یک فرد می‌شوی، فردیت می‌یابی. وقتی یک فرد شدی، آنوقت یک احساس بر‌می‌خیزد: “من هستم.” و این یک ادعا نیست، با کسی رقابت نمی‌کند. نمی‌گوید من بهتر یا بدتر هستم؛ یا جلوتر هستم و یا عقب‌تر. مقایسه نمی‌کند. فقط می‌گوید: “من هستم.” فردیت فقط بیان آنچه که هستید است و یک احساس عمیق از “من هستم.”

* یک روز فیلی برای پیاده‌روی به جنگل رفت. او بسیار احساس بزرگی و قدرت می‌کرد و آماده بود تمام دنیا را به چالش بکشد. در راه با شیری برخورد کرد و با صدایی بلند به او گفت: “چرا تو به اندازه‌ی من بزرگ نیستی؟”
شیر پاسخ داد: “نمی‌دانم،” و رفت.
سپس فیل با یک کفتار ملاقات کرد و با سینه‌ای برجسته و صدایی بلند به او گفت: “چرا تو به اندازه‌ی من بزرگ نیستی؟”
کفتار هم یک “نمی‌دانم” گفت و راهش را کشید و رفت.
سپس فیل به یک موش کوچولو که آب از دماغش می‌آمد و چشمانش قرمز شده بود برخورد کرد.
- “تو چرا به‌اندازه‌ی من بزرگ نیستی؟”
موش پاسخ داد: “چون من به تازگی سرما خورده‌ام و ضعیف شده‌ام!”

همه، حتی یک موش هم نفْس خودش را دارد. همه، حتی یک انسان معنوی هم نفْس خودش را دارد؛ حتی وقتی دارد می‌گوید: “من خاک پای شما هستم،” مشغول بزرگ‌کردنِ نفْس خودش است.

نفْس و شخصیت باید دورانداخته شوند، آنگاه فردیت را خواهید یافت که طلوع می‌کند…. احساسی از منحصربه‌فرد بودن.

آری، تو منحصربه‌فرد هستی. هر کس دیگری نیز منحصربه‌فرد است. در این دنیا فقط افراد منحصربه‌فرد وجود دارند؛ پس مقایسه فقط احمقانه است، زیرا تو فقط شبیه خودت هستی. هیچکس مانند تو نیست، پس چطور می‌توان مقایسه کرد؟

مقایسه فقط وقتی ممکن است که مردمان زیادی شبیه هم باشند؛ ولی این جهانِ هستی چنان فوق‌العاده خلاّق است، چنان خلاقیت اصیلی دارد که هرگز چیزی را تکرار نمی‌کند؛ به نسخه‌های کاربنی باور ندارد؛ هر کسی را یک فرد و منحصربه‌خودش می‌سازد.

وقتی شخصیت رها شد، ناگهان احساس می‌کنی که منحصربه‌فرد هستی ـــ ولی به یاد داشته باش: احساس می‌کنی که هر کس دیگر هم منحصربه‌فرد است. این ویژگی جهانی تمام افراد و موجودات زنده است.

با فردیت، یک مرکز ظریف از احساس “من هستم” را داری.

آیا هیچگاه به لحظاتی نرسیده‌اید که وجود دارید، کاملاً هستید، ولی با این‌حال “نفْسی” وجود ندارد؟ آن لحظاتی باشکوه و پرفیض هستند.

آن لحظات برای همه رخ می‌دهد. شاید توجه نکرده باشید، شاید آن لحظات را نپذیرفته باشید، شاید به یاد نداشته باشید، شاید آنها را رد کرده باشید زیرا بسیار عجیب و بیگانه هستند؛ با زندگی شما ــ با زندگی نفْس و شخصیت ـــ همخوانی ندارند؛ سازگار نیستند. پس آنها را رها می‌کنید و از یاد می‌برید. فکر می‌کنید که اینها فقط تخیلات و رویا هستند. ولی آن لحظات بسیار حقیقی هستند؛ آن لحظاتی هستند که شما در آن احساس زیبایی، عشق و شگفتی می‌کنید.

با نگاهی ژرف به ستارگان در شب، ناگهان چیزی ناپدید می‌شود، ناگهان یک هیچی (یک فضای تهی) در تو برمی‌خیزد…باکره، فاسدنشده، آلوده‌نشده توسط جامعه، فرهنگ، تمدن، مذهب، متون مذهبی و سنّت‌ها. بار دیگر پاک و معصصوم هستی. تو وجود داری. در واقع، تو بسیار اساسی وجود داری ولی بدون “نفْس”.

اینها لحظاتی از دیانتِ حقیقی هستند ـــ لحظات نیایش، شگفتی و حیرت. برای همه اتفاق می‌افتد. گاهی در حال معاشقه، ناگهان تو وجود نداری، ولی هستی! این یک تناقض‌نما است. برای نخستین بار وجود داری، بسیار بسیار واقعی، مطلقاً واقعی؛ و با این‌حال، بدون وزنه‌ی نفْس، بدون احساسی از “منیّت”. در آن وضعیت تو فقط انرژی خالص هستی.

پایان پاسخ

#اشو
«آموزش فراسو»

به کجا چنین شتابان

24 Dec, 10:40


ارجعیت دادن به همنوعان و تعریف و تمجیدکردنِ بی حد و حسابِ آنان، بیشتر نفس شان را فربه تر می‌سازد. نفس که فربه شد، تبدیل به بتی خودشیفته می‌شود و شاید خودش را حتی مقدس پندارد ولی توهمی بیش نیست.

وقتی به دیگران، ارجعیت می‌دهید، حس حقارتِ کودک درونتان رشد می‌کند و روز بروز اندوهگین تر میشود.
اکثریت مردم، بی آنکه بدانند حس حقارتشان را بیشتر از درک و شناخت و آگاهی شان، پرورش می‌دهند!

دست از ارجعیت دادن به دیگران بردارید. از آنان بت های مقدس نسازید. خودتان را متحول کنید.

خداوند، درونِ همه انسانهاست ولی فقط برای کسانی تجربه پذیر می‌شود که دست از ارجعیت دادن به هم نوعانشان (چه قدیسان و چه غیره قدیس) بردارند و خودشان را متحول کنند.

به کجا چنین شتابان

24 Dec, 10:39


شخصیت، پدرِ نفْس است. اگر شخصیت را دور بیندازی، خواهی دید که نفْس به خودی خودش خواهد مُرد.

نفْس، فرزند شخصیت است.
مردمان بسیاری مایل هستند که نفْس خود را بیندازند، ولی آنان ارتباط درونی را درک نمی‌کنند. آنان می‌خواهند نفْس نداشته باشند زیرا نفْس، رنج بسیاری به آنان می‌دهد؛ پیوسته آنان را زخمی کرده و به آنان آسیب می‌زند. نفْس هرگز به شما اجازه نمی‌دهد که استراحت کنید، همیشه شما را بی‌قرار نگه می‌دارد. نفْس، یک بیماری است.

بسیاری از مردم رفته‌رفته احساس می‌کنند که بهتر است از نفْس خلاصی پیدا کنند، ولی هرگز فکر نمی‌کنند که این فرزندِ شخصیت خودشان است.

اگر بخواهی از نفْس آزاد بشوی، مجبور هستی که شخصیت خود را رها کنی.

[تا زمانی که شخصیت خود را رها نکنی، نمی‌توانی فردیت خود را بازیابی. فردیت را جهان ِهستی به ما می‌بخشد، اما شخصیت توسط جامعه تحمیل می‌شود.]

برای همین بودا قصر خودش را رها کرد؛ او قصر خودش، کاخ سلطنتی پدرش را ترک کرده بود ـــ زیرا غیرممکن بود که شخصیت را بیندازد و باز هم یک شاهزاده باشد. مردم فکر می‌کردند او دیوانه شده است. او از این بابت بسیار رنج کشید، ولی دستاورد او بسیار عظیم بود.

و شخصیت او رفته‌رفته فرسوده شد، از بین رفت. وقتی شخصیت ناپدید شود، وقتی هر آنچه را که او از جامعه آموخته بود ـــ تمام تظاهر‌ها و تمام حقّه‌های نفْس ـــ از او پاک شد؛ ناگهان دید که نفْس هم ناپدید شده است. سپس رفته‌رفته معصومیت او به سطح آمد؛ تمام لایه‌های شخصیت فروریخته بودند: نفس ناپدید شده بود.

به ‌یاد بسپار که نفْس بسیار حیله‌گر است. راه‌های آن بسیار ظریف است: آن را از یک طرف می‌اندازی، از طرف دیگر وارد می‌شود. و تا وقتی که بسیاربسیار هشیار نشوی که چگونه وارد می‌شود و چگونه تغذیه می‌شود، به کارش ادامه خواهد داد.

به کجا چنین شتابان

24 Dec, 10:36


‍ قدرت واقعی چیست و کجا بدست می آید؟

قدرت واقعی چیست؟  قدرت واقعی فقدان درد نیست، سرکوب احساسات نیست... قدرت واقعی توانایی عبور از تاریکی و زنده بیرون آمدن از آن است. این در مورد فرار یا پنهان شدن از احساسات نیست، بلکه در مورد تمایل برای نگاه کردن به پرتگاه و یافتن نور در آنجا است.

کسانی که احساسات خود را سرکوب می‌کنند انسان‌هایی پوچ و منجمدی می‌شوند. در بیرون ممکن است انسانی مانند سنگ به نظر برسند، اما در درون مرده‌اند و این قدرت نیست، بی‌تحرکی است.

قدرت واقعی توانایی تجربه درد، ترس، خشم و تبدیل آنها به انرژی برای رشد و حرکت رو به جلو است.

احساسات به عنوان انرژی
احساسات انرژی‌های قدرتمندی هستند. با سرکوب آنها این انرژی را به یخ درون خود تبدیل می‌کنیم.ممکن است که این یخ بی‌حرکت و بی‌خطر به نظر برسد، اما در عمق احساساتی هستند که ما از آنها دوری و پنهان می‌کنیم. با این حال، همانطور که یخ در زیر پرتوهای خورشید ذوب می‌شود، احساسات سرکوب شده فقط با تاباندن نور آگاهی ناپدید می‌شوند.

کار با سایه‌ها
راه سالک به سوی یکپارچگی، کار با سایه های خودش است. سایه آن جنبه‌هایی از شخصیت است که ما آنها را رد می‌کنیم، سرکوب یا پنهان می‌کنیم: ترس‌ها، خشم‌ها، رنجش‌ها و امیال پنهان. کار با سایه‌ها در مورد "تعمیر" خود نیست، بلکه در مورد ملاقات واقعی با خود است.

عبارت رایج "تمرکز روی چیزهای مثبت" فقط برای کسانیست که در منفی‌گرایی غوطه ور می‌شوند. نادیده گرفتن سایه ها با تمرکز، تنها توهم کنترل را تقویت می‌کند. ترس‌های سرکوب شده، درد و خشم ناپدید نمی‌شوند، بلکه در لایه‌های عمیق‌تری پنهان می‌شوند و منتظر لحظه‌ای هستند که بیرون بیایند.

پذیرش به جای سرکوب
قدرت واقعی سرکوب نیست بلکه پذیرش است. وقتی با ترس‌های خود روبرو می‌شوید، می‌بینید که آنقدرها هم که به نظر می‌رسید ترسناک نیستند. ترس نه دشمن، بلکه معلم می‌شود و نشان می‌دهد که در کجا هنوز آزاد نیستید. خشم نشان دهنده نقض مرزهای شماست و درد به شما یادآوری می‌کند که زنده هستید.

اما تجربه احساسات تنها قدم اول است. پشت سر گذاشتن تروما (شوک‌ها و آسیب‌های گذشته)  مستلزم تغییر دیدگاه است. دیدگاه جدید در مورد درد، برابر با پذیرش و رها کردن آن است. فقط از طریقِ درک و شناخته بی‌واسطه حقیقت میتوانیم به آگاهی برسیم و اجازه ندهیم که تجربیات گذشته هایمان ما را کنترل کنند!
رهایی از گذشته ها، شهامت عظیمی می‌طلبد که باید صبورانه از آنها گذر و رها کرد.

صداقت و صلح
کار با سایه‌ها  شجاعت می‌خواهد. این وداع با نقاب‌‌ها و توهمات است، نگاهی صادقانه به خود. هنگامی که سایه‌ خود را با هم ادغام می‌کنیم، دیگر دشمن نیست. ما یکپارچگی را به دست می‌آوریم و با آن آرامش و صلح درونی حاصل می‌شود.

این دنیای درون ما اساس دنیای اطراف ماست. درگیری‌ها، جنگ‌ها و نفرت‌ها فقط نشان‌دهنده نزاع‌های درونی در روح انسان است. اگر خودمان را سرکوب کنیم، دیگران را سرکوب می‌کنیم. اگر با خودمان می‌جنگیم، پس با دنیا می‌جنگیم. اما، با آموختن اینکه در هماهنگی با خود زندگی کنیم، ناگزیر این نور را به دیگران منتقل می‌کنیم.

قدرت واقعی در اجتناب از درد نیست، بلکه توانایی حرکت در آن است. قدرت فقدان ترس نیست، بلکه توانایی دراز کردن دست به سوی آن است. قدرت واقعی از جایی شروع می‌شود که فرار از خود به پایان می‌رسد.

به کجا چنین شتابان

24 Dec, 09:25


#سوال_از_اشو

اشوی محبوب
برای شکستن عادت‌های رفتاری، احساس و فکری؛ و بجای آن شاهدبودن، به‌نظر می‌رسد که قدری تلاش ضروری است. ولی در نهایت،تمام تلاش‌ها، شامل تلاش برای رسیدن به اشراق، باید رها شود.
آیا ممکن است لطفاً در مورد تلاش و عدم تلاش و چگونگی ارتباط آنها با شاهدبودن صحبت کنید؟

#پاسخ

نگران آینده نباش. تو تلاشی را شروع نکرده‌ای و نگران این هستی که در نهایت باید تلاش‌کردن را هم رها کنی! فقط شروع کن ـــ هرگونه تلاشی را انجام بده.

فقط یک چیز می‌توانم به تو بگویم: وقتی هر تلاشی را انجام دادی ـــ و تاجایی که به تجربه‌ی غایی اشراق مربوط است، تمام تلاش‌ها شکست می‌خورند ـــ وقتی تمام تلاش‌ها شکست خوردند، دیگر ضرورت ندارد که تلاش هم نکنی!
وقتی تمام تلاش‌ها شکست خوردند، عدم تلاش وجود ندارد. تو هرکارِ ممکن را در حد یک انسان کرده‌ای، و همه چیز شکست خورده است.

و تاجایی که به اشراق مربوط است همه چیز شکست می‌خورد. اشراق عمل‌کردنِ تو نیست. ولی وقتی همه‌چیز با شکست روبه‌رو شد، و تو در تلاش کردن خسیس نبودی، تمامیت داشتی؛ چه چیز باقی می‌ماند؟
یک سکوت بزرگ. این تلاش‌نکردن است. تو نباید آن را انجام بدهی. اگر انجام بدهی، دوباره یک تلاش می‌شود. این یک بی‌عملی است که به‌خودیِ خود می‌آید؛ نمی‌توانی آن را بیاوری.

ولی قبل از اینکه اتفاق بیفتد، باید همه چیز را به مخاطره بیندازی، هرگونه تلاش ممکن را انجام بدهی. وقتی کار تو با تلاش‌کردن تمام شد، یک سکوت بزرگ نازل می‌شود، یک آسودگی بزرگ تو را دربر می‌گیرد. این لحظه‌ی بی‌تلاشی است؛ و در همین لحظه، تو آن نوری را برای زندگانی‌های بسیار می‌جستی، پیدا خواهی کرد.

پس لطفاً نگران عدم‌تلاش نباش. فقط تا حد ممکن تلاش خود را بکن
عدم‌تلاش را به خود جهان‌هستی واگذار کن!
وقتی همه‌کار کرده باشی، ناگهان جهان‌هستی چنان نسبت به تو مهربان می‌شود که گل‌ها بر تو بارش خواهند گرفت. تو با تلاش‌هایت حتی قادر نبودی تنها یک گل به‌دست آوری
و بدون تلاش ناگهان درمی‌یابی که گل‌ها بر تو می‌بارند.

و برای همین است که می‌توان گفت اشراق یک دستاورد نیست
تو روشن‌ضمیر نمی‌شوی:
وقتی تو نباشی، اشراق رخ می‌دهد. لحظه‌ای که تلاش‌های تو شکست خوردند، تو شکست می‌خوری.

و این همان راز تجربه‌ی دیانت است: پیروزی نهایی تو در شکست کامل تو است. وقتی تو نباشی، برای نخستین بار، وجود داری.

#اشو
از مرگ به جاودانگی

به کجا چنین شتابان

24 Dec, 08:03


ذهنیت‌ها عوامل توهم‌اند.

اگر
توهم دنیا را مشاهده کنید،
آگاه شده‌اید،

اما
اگر فکر کنید
که
به آگاهی رسیده‌اید،
شما

در توهم هستید.

وصال برای مخلصین است
تا مخلص نشوی
تا مانند شیشه شفاف نشوی
تا مانند هوا لطیف نشوی
فکر قطع نخواهد شد و سکوت اتفاق نخواهد افتاد.

خالص شو
تا از خواب نفس
بیدار شوی

نورهای راهنما همه جا حضور دارند.

به کجا چنین شتابان

24 Dec, 07:02


"

هیچکس در یک بازی رنج نمی برد
مگر آنکه خودش را
با بازی هم هویت کرده باشد...

#نیسارگاداتا_ماهاراج
‎‌

به کجا چنین شتابان

23 Dec, 22:02


عدم وابستگي👇متنش

من موافق ترك دنيا نيستم. از آنچه زندگي به شما مي بخشد، ‌لذت ببريد، ولي هميشه آزاد و رها باقي بمانيد. اگر زمانه تغيير مي كند و چيزهايي را از دست مي دهيد، اصلا نگران و ناراحت نباشيد. اگر در يك قصر مجلل زندگي مي كنيد،‌ مي توانيد در كلبه اي هم زندگي كنيد... حتي مي توانيد با همين سرور و شادي، ‌زير سقف آسمان هم روزگار را سپري كنيد. اين آگاهي كه انسان نبايد به هيچ چيز وابستگي داشته باشد، ‌مي تواند زندگي را از شادي و سرور سرشار كند. در اينصورت از هرچه در دسترس باشد،‌ نهايت لذت را خواهيد برد و آنچه بدان دسترسي داريد، هميشه بيش از چيزي است كه انتظارش را داشتيد. ذهن هميشه به چيزهاي مختلف مي چسبد و به همين سبب، ‌از ديدن شادي و سروري كه هميشه در دسترس است، عاجز باقي مي ماند. در روزگاران قديم، ‌راهبي زندگي مي كرد كه در عين حال يك استاد بود. شبي دزدي به كلبه او وارد شد و پس از اندكي جست و جو متوجه شد چيزي براي دزديدن وجود ندارد. راهب كه بيدار بود، از اين كه دزد چيزي نيافت، ‌بسيار ناراحت بود. دزد حداقل چهار پنج كيلومتر راه را از نزديكترين شهر تا كلبه راهب پياده آمده بود، ولي چيزي براي دزديدن وجود نداشت... راهب فقط يك پتو داشت كه روي آن راز كشيده بود. او بدون اينكه دزد متوجه شود،‌ پتو را گوشه كلبه گذاشت، دزد پتو را نديد و راهب مجبور شد از دزد بخواهد كه پتو را همراه خود ببرد. او از دزد خواهش كرد پتو را بعنوان هديه اي قبول كند تا لااقل دست خالي از پيش او بازنگردد. دزد بسيار شرمگين شد و در حالي كه پتو را برداشته بود،‌ فرار كرد... راهب شعري نوشت، به اين مضمون كه اگر مي توانست، ماه را به دزد مي بخشيد. آن شب راهب در حاليكه هيچ تن پوشي داشت، ‌برهنه زير نور ماه نشست و بيشتر از هر زمان ديگري از مهتاب لذت برد.
زندگي هميشه در دسترس است؛‌ حتي بيش از آنچه بتوانيد از آن لذت ببريد. شما هميشه بيش از آنچه بتوانيد ببخشيد، داريد.

اشو

به کجا چنین شتابان

23 Dec, 10:54


#سوال_از_اشو

آیا زنان بیش از مردان شهامت دارند؟

#پاسخ

به‌یقین که زنان بیشتر شهامت دارند. مردان فقط حسودیشان می‌شود......
هیچ شجاعتی ندارند....
زن عاشقانه‌تر است زیرا با منطق،
با تعقل زندگی نمی‌کند،
بلکه با دل و با عاطفه‌ی خالص زندگی می‌کند.
راه دل زیباست ولی خطرناک.
راه ذهن معمولی است ولی امن،
مرد امن‌ترین راه و میان‌برترین راه را در زندگی را برگزیده است.
زن زیباترین، ولی پرخطرترین راه، عواطف و احساسات و حالت‌ها را برگزیده است.
و چون تاکنون دنیا تحت تسلط مردان بوده، زن رنج بسیار برده است.
او قادر نخواهد بود تا با جامعه‌ای که مرد ساخته سازگار شود، زیرا که این جامعه براساس منطق و برهان ساخته شده است.
زن خواهان دنیای قلب‌هاست.
در جامعه‌ای که توسط مرد خلق شده، جایی برای قلب وجود ندارد. مرد باید بیاموزد که بیشتر از دل عمل کند،
زیرا عقل تمام بشریت را به سوی یک خودکشی همگانی کشانده

بُرهان، محیط زیست و هماهنگی طبیعت را نابود کرده است.
تعقل ماشین‌های زیبا را داده است.
ولی بشریت زیبا را نابود ساخته است.  در همه چیز ِ قلب بیشتری مورد نیاز است.
تاجایی که به من مربوط است، راه به سمت درونی‌ترین هسته‌ی وجودتان از طریق قلب نزدیک‌تر است تا از طریق ذهن،
اگر به سمت بیرون حرکت می‌کنی، ذهن راه میان‌ بر است و قلب راهی طولانی است.
اگر به سمت درون می‌روی، تمام موضوع برعکس می‌شود ــ قلب است که راه میان‌بر به وجود است و ذهن طولانی‌ترین راهی است که ممکن است متصور شوی.
برای همین است که من: 
تماما طرفدار عشق هستم،
زیرا از عشق، رسیدن به مراقبه بسیار آسان است
و وارد شدن به زندگی جاودان و بردن شما به سمت خداگونگی‌تان بسیار آسان‌تر است.
طی این طریق از راه ذهن بسیار دشوار است.
انسان نخست باید وارد قلب شود و سپس فقط از آنجا می‌تواند به سمت وجود حرکت کند.
تاکید من بر عشق یک دلیل اساسی معنوی دارد.
از راه قلب، زن می‌تواند بی‌درنگ حرکت کند و مرد می‌تواند بدون مشکل به سمت قلب حرکت کند.
فقط مرد آموزش اشتباه دیده است؛
این فقط یک شرطی‌شدگی است.
به مرد گفته شده است که سخت باشد، قوی باشد، مردانه رفتار کند و تمام این چیزهای بی‌معنی و مزخرف است.
هیچ مردی گریه نمی‌کند و اجازه‌ نمی‌دهد که اندوهش یا شعف اش از طریق اشک‌ها جاری شود، زیرا از همان ابتدای کودکی به او گفته شده که گریستن کاری زنانه است و دخترها گریه می‌کنند. مردان هرگز گریه و زاری نمی‌کنند.
با نگاه کردن به طبیعت، تمام این به‌نظر مسخره می‌رسد. اگر چنین بود، اگر قصد طبیعت چنین بود، چشمان مردان طور دیگری ساخته شده بودند، ‌دارای غده‌های اشکی نمی‌بودند.
ولی چشمان مردان نیز مانند زنان دارای غده‌های اشکی هستند.
هدف از آن غده‌ها چیست؟
آن‌ها مورد نیاز هستند و آن‌ها یک زبان بسیار با اهمیت هستند.
لحظاتی وجود دارند که نمی‌توانی چیزی بگویی، ولی اشک‌های تو می‌توانند نشان بدهند.
اشک‌های همیشه نماد تجربه‌ای بسیار غنی هستند.
شاید چنان اندوهگین باشی که کلمات بیانگر اندوه تو نباشند
اشک‌ها به تو کمک می‌کنند.
این یکی از دلایلی است که زنان کمتر از مردان دیوانه می‌شوند.
زیرا آنان هرلحظه آماده هستند تا گریه و زاری کنند و چیزها را بیرون بریزند؛
آنان قادر هستند بطور موقت هر روز دیوانه شوند.
مرد به انباشته کردن ادامه می‌دهد و سپس یک روز منفجر می‌شود.

#اشو
#کتاب_زن

به کجا چنین شتابان

22 Dec, 22:40


موسیقی بی کلام

تنهایی چوپان

از : لئو روجاس

به کجا چنین شتابان

22 Dec, 22:12


قطع لینک

به کجا چنین شتابان

22 Dec, 21:04


#چند_نکته_ی_دیگر_درباره_سه_دنیا


در دنیای #عینیت، عملaction  بسیار مهم است. فرد باید فعال باشد زیرا در این دنیا فقط عمل معنا دارد. 
اگر کاری انجام دهی، فقط آنوقت می توانی چیزهای بیشتر داشته باشی؛ 
اگر عملی انجام دهی فقط انوقت می توانی چیزی را در دنیای عینی تغییر بدهی.
در دنیای #ذهنیت، بی عملیinaction  اهمیت دارد.
احساس کردن مهم است نه عمل کردن. برای همین است که شاعران تنبل می شوند. و نقاش ها ، حتی نقاشان بزرگ و شعرای بزرگ و آوازخوان های بزرگ همگی دورانی از فعالیت دارند و سپس بار دیگر وارد دوران تنبلی می شوند. دنیای ذهنیت بیشتر خوابزده است، رویاگون، تنبل،
دنیای عینی عمل زده است و وسواس عمل کردن دارد. 
انسان عینی گرا همیشه نیاز دارد به کاری مشغول باشد، نمی تواند تنها بنشیند، نمی تواند آرام بگیرد. می تواند بخوابد، ولی وقتی که بیدار است باید کاری انجام دهد. 
انسان ذهنیت گرا بی‌عمل است. برایش دست به عمل زدن بسیار دشوار است. او از دنیای تخیلات لذت می برد ، و این بدون عمل در دسترس است. نباید به جایی برود فقط باید چشمانش را ببندد و دنیای رویاها برایش باز می شود.

انسان با #دیانت ملاقات این دو متضاد است:
#عمل_در_بی_عملی 
و
#بی_عملی_در_عمل_کردن.

او عمل می کند ولی به نوعی عمل می کند که هرگز عمل کننده نمی شود.
او وسیله‌ای برای خداوند می شود؛ یک گذرگاه ، چیزی که چینی ها به آن وو ویwu-wei  می گویند،
بی‌عملی در عمل کردنinaction in action . حتی اگر کاری انجام می دهد، این او نیست که عمل می کند. عمل کردن او بسیار بازیگوشانه است، تنشی در آن نیست، بدون نگرانی و بدون وسواس در موردش. و حتی وقتی که عمل نمی کند او گنگ و وارفته نیست؛ حتی وقتی که نشسته است یا دراز کشیده یا استراحت می کند، سرشار از انرژی است.
او سست نیست و رخوت ندارد، انرژی از او ساطع می شود.
چون هردو قطب متضاد در او دیار کرده اند و به‌ترکیبی والاتر در او رسیده اند،  او می تواند طوری عمل کند که گویی در حالت بی عملی است و می تواند در آن حالت بماند، ولی با این وجود می تواند انرژی را احساس کند و شما نیز می توانید ارتعاشی از انرژی فوق العاده را در اطراف وجود او احساس کنید. هرکجا حرکت کند، برای مردم زندگی می آورد. فقط با حضورش مردمان مرده زنده می شوند؛ فقط با لمس او مردگان حیات دوباره می یابند.
یک انسان بادیانت فردی فعال است ، نه برای اینکه او یک کننده است؛ بلکه برای اینکه انرژی بی نهایتی در اختیار دارد. یک انسان با دیانت فعال است ، نه به این دلیل که مجبور است کاری انجام دهد و یا وسواس انجام دادن دارد، نه این دلیل که نمی تواند آرام بگیرد؛ 
بلکه به این دلیل که چنان منبعی از انرژی دارد که باید آن را سرریز کند،
انرژی بسیار زیاد است و او نمی تواند آن را درخودش محبوس کند.

#اشو
#هنر_مردن

به کجا چنین شتابان

22 Dec, 20:27


#کمالگرایی

بعضی موقع به علت نوعی کمالگرایی که در ذهن ماست دنبال یک انسان مقدس ماورایی آسیب ناپذیر و انسانی که در جستجوی یک فضیلت خارق العاده است گرفتاریم
در صورتی که خودشناسی خارج شدن از این توهم است
برگشت به حالت طبیعی و آن معصومیت از دست رفته است سادگی و زنده بودن را انگار از یاد برده ایم دچار نوعی القا و توهم و خودباختگی شده ایم  با این توهم با بخش‌هایی از وجودمان دچار تعارض و کشمکش روانی شده ایم
با بخش عظیمی از احساساتمان
دچار مشکل شده ایم
چون نوعی ارزشها توقعات و خاستگاه ذهنی ما انگار دنبال انسانی می‌گردیم که فقط یک احساسات مطلوب و دلخواه که به آن حس قدرت ، حس کمال و حالتی از ماورایی بدهد، گرفتاریم
انسانی که مدام اسیر تعریفات خودش است و در تعریفات خودش مدام دارد با وجودیت و طبیعت این لحظه مسئله ایجاد می‌کند
خواه ناخواه ما در زندگی قرار داریم
زندگی یک حالت رقص در رابطه با زندگی و موج‌هایی در فضای تجربه ما بروز می‌کنند که ما اسمش را می‌گذاریم احساس
کسی از من تعریف می‌کند
موجی برخاسته می شود
کسی از من انتقاد می کند
موجی برخاسته می شود
چالشی به وجود می‌آید
موجی برخاسته می شود
فکری برخواسته می سود تا اینجای امر به عنوان یک موجود زنده
در حال لمس مستقیم با زندگی هستیم
و هیچ مشکلی هم وجود ندارد
من عمل می‌کنم
عمل نمی‌کنم
تصمیم می گیرم
تصمیم نمی گیرم
فکر می‌کنم
فکر نمی‌کنم که اینها طبیعت آن لحظه است ولی به واسطه القائات و توقعاتی که من از خودم دارم با تمام حالت‌های طبیعی
مدام پشت هر موجی یک داستانی مجزا در حال خلق شدن مدام یک چرایی پشت هر حالت طبیعی در حال گفتگوی درونی است
این مسئله سازی با حالت‌های طبیعی اکنون
که باعث رنج و پریشانی و
افسردگی من می‌شود
در واقع من موج ها را زندگی نمی کنم حالات را زندگی نمیکنم انگار در فضای ذهنی من یک مسئله سازی به وجود آمده که با  هر موجی هر فرکانسی هر عملی هر حالتی دچار نوعی خود مشغولی و ، واگویی ذهنی هستم
چرا خندیدی
چرا بلند شدی
چرا نشستی
چرا این را گفتی
چرا آن را گفتی
چرا اینطور عمل کردی
چرا آنطور  عمل کردی
اگر این را  نمی‌گفتی .....
  این  واگویی ذهنی و این خود مشغولی و این تعارضی که با هر موج احساسی در وجود من رخ داده نوعی خود مشغولی دائم در من ایجاد کرده و من را از حالت طبیعی خارج کرده نوعی بیماری مزمن و خود مشغولی را در من ایجاد کرده که چالش من در زندگی همین بخش روانی است
بخشی که حواسمان را
مدام از زندگی پرت می‌کند
مانع زندگی کردن من می شود و رنج و اضطرابی را مدام در من توسعه می‌دهد

#محمود

به کجا چنین شتابان

22 Dec, 18:28


نیاز و آرزو

آرزوها زیادند اما نیازها اندکند
نیازها را باید مرتفع کرد اما آرزوها را نه. آرزوها در واقع خواسته ها و امیالی است که افسار گسیخته و سرکش شده و اجابت آن غیر ممکن است. هر چه بیشتر بکوشید آن را مرتفع کنید بیشتر پا فشاری میکند و انسان را  دیوانه میکند

نیازها اما کوچکند ، تو به غذا و سرپناه و چند چیز دیگر نیاز داری و دنیا به راحتی می تواند نیازهای همه را برطرف کند
اما آرزوها و تمایلات را نه، غیرممکن است
آرزوها نمی توانند برآورده شوند و چون مردم در پی برآورده کردن آرزوهایشان هستند. میلیونها نفر از مردم نیازهایشان برآورده نمی شود.
اما اساسا طمع یک مشکل معنوی است. به تو آموزش داده اند که اگر
چیزهای زیادی نداشته باشی کسی نیستی به همین خاطر می ترسی
به همین دلیل مردم خودشان را پر می کنند. این کمکی نمی کند و حداکثر
موقتا به تو احساس خوبی می دهد اما دیر یا زود دوباره احساس خالی بودن
می کنی و سپس دوباره پُرش می کنی.

خالیای درون دری به سوی خداست
اما به تو گفته اند که ذهن خالی کارگاه
شیطان است! این چیزی که به مردم گفته اند کاملا چرند است
ذهن خالی دری به سوی خداست
چگونه ذهن خالی می تواند کارگاه شیطان باشد ؟
در ذهن خالی شیطان کاملا می میرد شیطان یعنی ذهن،
ذهن خالی همان بی ذهنی است.
طمع یکی از اساسی ترین مشکلاتی است که با آن مواجه هستی.
تو باید بفهمی که چرا طمعکاری ؟ علتش این است که می خواهی خودت را با چیزها مشغول نگه داری، تملک و تصاحب بیشتر تو را مشغول و درگیر
نگه می دارد. می توانی همه چیز را درباره دنیای درون فراموش کنی و
بگویی صبر کن بگذار از این چند چیز بیشتر داشته باشم سپس به درون خواهم رفت.

اما قبل از اینکه آرزوهایت برآورده شوند مرگ می آید حتی اگر هزار سال هم عمر کنی همه آرزوهایت برآورده نمی شوند.

اگر باهوش باشی، بیهودگی طمع را خواهی دید.
اگر باهوش باشی شروع به زندگی کردن می کنی به جای آنکه بخواهی برای زندگی کردن مهیا شوی
طمع آماده سازی و مقدمه چینی برای زندگی کردن است و می توانی به این آماده سازی تا ابد ادامه دهی و هرگز زندگی نکنی
اگر باهوش باشی امروز را برای فردا از دست نمی دهی ، این لحظه را برای لحظه بعد قربانی نمی کنی
این لحظه را در تمامیتش زندگی خواهی کرد.

طمع یعنی عقب انداختن زندگی به فردا
سعی کن طمع ات را ببینی ، طمع می تواند فرمهای مختلفی داشته باشد،
میتواند دنیوی یا معنوی باشد.

آگاه باش ! می تواند این فرم را به خود بگیرد: این زندگی ارزش زیستن
را ندارد پس خودم را برای زندگی دیگری آماده می کنم . این زمین ارزش
زیستن ندارد پس خودم را برای بهشت آماده می کنم. اما این طمع است.
از این به اصطلاح قدیسانتان نود و نه درصدشان طمعکار هستند. بسیار
طمعکارتر از مردمی که در بازار هستند. طمع بازاریان زیاد نیست،
طمع آنها معمولی است.
قدیسان و ماهاتماهای ما می گویند:
این موقتی است ما چیزی دائمی و ابدی می خواهیم. ما موقتی را برای دائمی فدا می کنیم.
جنبش عظیمی وجود دارد، آنها از گوشه چشمشان منتظر بهشت هستند.
جایی که در آن لذت خواهند برد و به این مردم ابله که در بازار می دوند نشان خواهند داد که: 
نگاه کنید ما قبلا به شما هشدار داده بودیم، حال شما در جهنم باید رنج بکشید و ما در لذات بهشتی غرق خواهیم شد .
اما این طمع است و هرجا که طمع باشد بهشتی در کار نیست.
طمع جهنم است. می تواند دنیوی یا غیر دنیوی باشد.
حماقت طمع را ببین...
من نمی گویم صرف نظر کن.
به کلماتم نگاه کن !
من می گویم: حماقت طمع را ببین
با دیدنش خود به خود ناپدید می شود و
انرژی ات آزاد می گردد. هوشیاری ات دیگر درگیر چیزهایی مثل پول و
قدرت و پرستیژ نمی شود.
هوشیاری ات آزاد می شود و آزادی هوشیاری بزرگترین لذت است.

#اشو
#میهمان

به کجا چنین شتابان

22 Dec, 04:30


روزی که شخص فراتر از سرخوشی (شادی و لذت ناشی از عاملی بیرونی؛ لذت بادلیل) رفت،
فراتر از درد و رنج هم می‌رود.

#سنکا

به کجا چنین شتابان

22 Dec, 04:29


تصنیف «بر آستان جانان»
استاد #محمدرضا_شجریان

به کجا چنین شتابان

22 Dec, 04:29


شادی و سعادت
خیلی ساده
این است
که
اجازه دهی
همه چیز،
لحظه به لحظه
دقیقاً
همینطور که هست،
باشد.


به کجا چنین شتابان

21 Dec, 21:30


هشیار باش که ذهن تو یک جعبه ی جادویی است. ذهن همواره به خلق سرابها و تخيلاتی که هیچ واقعیت و جوهری در آنها وجود ندارد ادامه میدهد. ولی اگر بخواهی آنها را باور کنی، واقعی میشوند.

ذهن تو یک نمایش ساختگی عظیم است. درواقع واژه ی انگلیسی جادو Magic از واژه ی هندی مایا Maya میآید. مايا يعني توهم. توهمات میتوانند خلق شوند، و همگی شما توهمات خلق میکنید.

مثال: تو یک زن را میبینی، ولی هرگز او را آنگونه که هست نمیبینی، برای همین است که پس از ارتباط با او اینهمه ناکامی وجود دارد. زیرا تو  شروع میکنی به دیدن چیزهایی در آن زن که اصلا وجود ندارند، چیزهایی که فقط و فقط فرافکنی ها و خواسته های ذهن خودت هستند.

تو زیبایی را فرافکن میکنی و هزار و یک چیز را روی آن زن بیچاره فرافکن میکنی، و هنگامی که  نزدیک میشوی، وقتی قادر میشوی با آن زن زندگی کنی و رابطه برقرار کنی، آن سرابها و فرافکن های ذهنی ات شروع میکنند به رنگ باختن.

آن تخیلات نمیتوانند برای مدتهای زیاد در برابر واقعیت پافشاری کنند، واقعیتِ آن زن خودش را نشان خواهد داد. آنوقت احساس میکنی که فریب خورده ای و میپنداری که آن زن تو را فریب داده...

آن زن  نیز احساس میکند که فریب تو را خورده است، زیرا او نیز چیزهایی را روی تو فرافکن کرده بود، فکر میکرد که تو یک قهرمان هستی، یک اسکندر یا چیزی... یک مرد بزرگ.... و اینک تو یک موش هستی و نه هیچ چیز دیگر....

و او فکر میکرد که تو یک کوهستان رفیع هستی و حالا میبیند که تو حتی یک تپه مورچگان هم نیستی. احساس فریب خوردن میکند، هر دو احساس میکنید فریب خورده اید، هر دو احساس ناکامی میکنید.

شنیده ام زنی وارد بخش اشخاص گمشده در پاسگاه پلیس شد و گزارش داد شوهرم از دیشب گم شده است. افسر پلیس گفت؛ سعی میکنیم او را پیدا کنیم، لطفاً مشخصات او را بگویید.

زن قدری فکر کرد و گفت: خوب؛ قدش یک متر و سی سانت است، عینک ته استکانی میزند، سرش طاس است، دائم الخمر است، دماغ سرخی دارد و صدایش زوزه مانند است.... سپس قدری مکث کرد و ناگهان گفت “اوه تمامش را فراموش کنید...!"

آری.... اگر واقعیت را ببینی همین است، خواهی گفت " تمامش را فراموش کن... " ولی تو نمیبینی و به فرافکنی ادامه میدهی و رنج میبری....
به این آگاه باش....

بدان که واقعیت هرگز ناکام کننده نیست، برعکس ارضاء کننده است. ناکامیها به سبب تحمیل توهمات ذهنی تان بر واقعیت ایجاد میشوند. پس مراقب باشيد، ذهن شما یک شعبده باز است. چیزهایی را به تو نشان میدهد که اصلا وجود ندارند و هرگز وجود نداشته اند.

ذهن تو را فریب میدهد، دنیایی غیرواقعی برایت درست میکند و سپس در آن دنیای غیر واقعی زندگی میکنی و البته رنج میبری.

این دنیای درختان، پرندگان و حیوانات و کوهستانها غیر واقعی نیست، ولی دنیایی که ذهن تو خلق میکند غیر واقعی است.

وقتی مردمانی مانند بودا را میشنوید که در مورد غیر واقعی بودن دنیا صحبت میکنند، آنها را سوءتفاهم نکنید. منظور آنان این نیست که درختان غیرواقعی هستند یا مردم واقعی نیستند،

منظورشان این است که هرآنچه را که در مورد واقعیت، فکر و فرافکن کرده اید غیر واقعی است.

ذهن شما غير واقعی است، وقتی ذهن دور انداخته شود، همه چیز واقعی است. آنگاه در اینچنینی( آنگونه که هست، نه آنگونه که میخواهی باشد) زندگی میکنی.

پروفسور در کلاس ساعت هشت صبح خود چنین گفت: من بهترین راه را برای شروع روز پیدا کردم. پنج دقیقه ورزش، چندین نفس عمیق و در آخر یک دوش آب سرد....آنوقت در تمام بدنم احساس رُزی میکنم..... یک صدای خواب آلود در ته کلاس بلند شد، استاد لطفا بیشتر از رُزی برایمان بگویید....
(رزی Rosy هم به معنی گل سرخ، یا شادابی است و هم اسم دختر. مترجم)

اینگونه است.... ذهن آماده است روی هر چیزی بپرد و فرافکنی کند. بسیار مراقب ذهن باشید، مراقبه یعنی همین، مراقب بودن، فریب ذهن را نخوردن.

اشو

به کجا چنین شتابان

23 Nov, 03:40


"مدیتیشن تمرکز ذهن نیست"

هر شیوهٔ مدیتیشن
که شما را به سوی تمرکز هدایت کند
اشتباه
است.

زیرا
در صورت پیروی
به جای باز و در دسترس بودن
بسته و منقبض خواهید شد.

در صورتی که آگاهی خود را
بر موضوع خاصی
باریک و متمرکز نمایید،
و به این ترتیب
از کلِ هستی صرف نظر کنید،
باعث ایجاد تنش و انقباض
در وجود خودتان خواهید شد.


تمرکز
بر یک موضوع
باعث می‌شود که
٪۹۹ از زندگیِ اطراف خود را
نادیده بگیرید،
و تنها بر همان موضوع
متمرکز شوید.


به همین علت
افراد زیادی از زندگی فرار کرده‌اند،
و برای تمرکز بر خداوند،
به کوه‌ها و غارها رفته‌اند
و جدا از اجتماع زندگی می‌کنند.

خداوند
چیزی نیست
که بتوان با تمرکز به او رسید.

خداوند
تمامیت هستی است

و به همین علت است که
از راه علم و دانستگی
هرگز نمی‌توان به خداوند رسید
.

مدیتیشن تمرکز نیست؛
بلکه نوعی رهایی و وانهادن است.

خیلی ساده
هنگام مدیتیشن
انسان در خودش رها می‌شود،
و استراحت می‌کند.

هرچه این استراحت عمیق‌تر باشد
بیشتر احساس خواهید کرد
که باز و پذیرا هستید.

به این ترتیب
انعطاف‌پذیر می‌شوید و
ناگهان هستی
شروع به نفوذ به درون شما می‌کند.

" مدیتیشن توجه است، گشودگی‌ست "

#اشو
اولین و آخرین رهایی

به کجا چنین شتابان

22 Nov, 21:05


☯️ آیا می دانستید که ضمیر ناخودآگاه کسی را جز شما
نمی شناسد؟

وقتی از دیگران انتقاد می‌کنیم و ایراد می‌گیریم،
ذهن ما فکر می‌کند که در مورد خودمان صحبت می‌کنیم،
به همین دلیل است که بسیار مهم است که از قدرت کلمات خود آگاه شویم،
زیرا اغلب کلمات و احساسات ما که مستقیماً بیرونی هستند،
می‌توانند دوباره برگشته و زندگی‌مان را ویران کنند.
البته ما این کارها را ناخودآگاه انجام می‌دهیم؛
اکثریت مردم متوجه نیستند که افکار و کلمات بر ذهن ما تأثیر می‌گذارند و نقش می‌بندند.
کلمات از ارتعاش و
صدا تشکیل شده اند.
این ارتعاشات هستند که واقعیتی که ما را احاطه کرده است،
ایجاد می کنند.
کلمات خالق هستند،
خالق جهان ما،
زندگی ما واقعیت است.
بدون کلام هیچ گاه فکر نمی تواند به واقعیت تبدیل شود
در ابتدا کلمه بود و کلمه با خدا بود
و کلمه خدا بود.


☀️⚡️🔥💛🌟⭐️🌙🤛☀️⚡️🌟

به کجا چنین شتابان

22 Nov, 17:06


مسئله بر سر این نیست که:
دنیا، و دیگران را عوض ‌کنیم
دنیا چیزی اش نیست!
این شمایید که چیزی تان می شود!

چگونه خود را عوض کنم،
پرسشی مذهبی است
و
چگونه دیگران را عوض کنم؟
پرسشی سیاسی

#اشو

به کجا چنین شتابان

22 Nov, 16:42


دون خوان، از دستم عصبانی هستی؟

از سوالم حیرت زده شد و گفت:

- نه، هرگز از دست کسی عصبانی نمی شوم! هیچ آدمی نمی تواند تا این حد کار مهمی کند که از دستش عصبانی شوم.

وقتی از دست مردم عصبانی می شوی که حس می کنی اعمالشان مهم است و من دیگر چنین احساسی ندارم. ツ

📒کتاب آموزشهای دون خوان

به کجا چنین شتابان

21 Nov, 19:21


"انرژی و زمان خود را
برای کنترل ذهن هدر ندهید.
فقط به عنوان یک آگاهی
بی شخصیت باقی بمانید."

#موجی

به کجا چنین شتابان

21 Nov, 16:06


فرافکنی یکی از رایج‌ترین پدیده‌های روانی است... هر آنچه را که در خودمان ناخودآگاه است، در همسایه‌مان کشف می‌کنیم و بر اساس آن با او رفتار می‌کنیم. ما دیگر او را در معرض آزمایش نوشیدن زهر قرار نمی‌دهیم. او را نمی‌سوزانیم و شکنجه نمی‌کنیم. اما با احکام اخلاقی که با عمیق‌ترین اعتقاد صادر می‌کنیم، به او آسیب می‌رسانیم. چیزی که در او با آن مبارزه می‌کنیم معمولاً جنبه‌ی پست‌تر خودمان است.



کارل گوستاو یونگ

به کجا چنین شتابان

21 Nov, 04:49


دوست دارم زندگی رو

به کجا چنین شتابان

21 Nov, 04:26


پذیرای خودت که باشی الوهیت میاد همیشه اومده

خودتو پس نزن
خودتو سانسور نکن
خودتو سرکوب نکن
از خودت فرار نکن

همه چی زبانی شده عشق، خدا، مقدسات و ...
حس و احساس و تجربه، صفر😄😁😂

زمانیکه ذهنت از نامگذاری ها دست بردارد لمحه ایی از یگانگی با هستی را تجربه میکنی که مدت زمانش، بنا به پختگی سالکان متفاوت است و رفته رفته این لمحه ها طولانی تر و عمیقتر میگردنند و تا به بی نهایتِ لایتناهی راه دارد....☺️

سوالاتِ ذهنی، باید مشخص، واضح و شفاف باشن تا پاسخهای شفاف دریافت کنی

اولا که هیچ پاسخ صحیحی اونطور که ذهن بفهمه وجود نداره
من تنها چیزی که به همه توصیه میکنم اینه که از هیچکسی چیزی نخواهید چون در نهایت به ضرر خودتون تموم میشه
اگر چیزی میخواین از قلب و خودبرترتون بخواین

اگه خدا رو بزارید کنار و دنبالش نگردید و آروم باشید، در درونتون پدیدار میشه مشکل اینه که فهم دست بردار از خدا نیست چون اینجوری شرطی شده که دائما خدا خدا کنه

سکوت ذهنی یعنی خاموش کردن افکار برای مدت کوتاهی
سکوتِ ژرف، فراگیره یعنی پیرامونتو بدونِ نامگذاری، دریابی
توضیحش با کلمات مشکلِ

من خدام، تو خدایی، همه خدا هستند به چه درد میخوره گفتنش ؟
مهم تجربه است که گفتنی نیست

همون خدایی که باورش داری ولی درک و شناختی ازش نداری برات ناشناخته است که فقط با درک و شناخت خودت بهش نزدیکتر و نزدیکتر میشی
اول خودتو بشناس وقتی خودتو بشناسی انگار خدارو شناختی☺️

سوال کنی به بیراهه میری
ساکت باش و بدنتو از درون حس و احساس کن بی آنکه فکر کنی

سوال و جواب بخشی از راهه که در نهایت به بی سوالی می انجامه

همین باور به خدا بزرگترین سد راهه

بجای اینکه دنبال خدا بگردید
تاریکی های خودتونو بگردید همونجا که باورمند به خدا شدید و راهتونو گم کردید

وقتی دنبال خدا میگردید مثل ماهی تو آب دریا هستید که دنبالِ دریا می‌گردید و پیداش نمی‌کنید☺️

از همدیگه هیچی نخواین از قلبتون بخواین

ذهن کارش چرخیدن مثل قطار دایره وار تو مسیر میچرخه و نمیتونه از ریل هایی که روشون در حرکتِ و میچرخه، خارج بشه یکی باید بیاد هلش بده بیرون از ریل

هنوز هم عموم باور دارن که خدا رو میشه ثابتش کرد چون تو کتاب‌های مقدس خیلی چیزها در موردش نوشته شده
چه باور باطلی !

اگه با گفتن و توضیح دادن میشد خدا رو درک کرد، اونموقع دیگه نیازی به تفحصِ تاریکی نبود و همه روشن‌بین بودن 😄

به درک و شناختِ خدا میتونی برسی ولی تاریکی، کهن تر و وسیعتر و فراگير تر از خداست که هرگز نمیتونی به درکش برسی

سکوت یعنی کاملا شنوا بودن به قلب

هدایت باید کاملا از سر به دل بچرخه تا دوباره بتونید خودتونو حس و احساس کنید چون خیلی وقته که خودتو واقعا احساس نمی کنید چون از خودتون و احساساتتون فرار کردید

فرار از احساساتِ خود و نپذیرفتنِ احساساتِ سرکوب شده، جهنم می آفرینه.

به کجا چنین شتابان

20 Nov, 20:37


~
ذهن بحث میکند و نتیجه نمیگیرد.

در حالی که دل سکوت میکند،
و به نتیجه میرسد.

این حقیقت، یکی از اسرار پیچیده ی زندگی است...

#اشو

به کجا چنین شتابان

19 Nov, 21:04


نه آرامشت را به چشمی وابسته كن،
نه دستت را به گرمای دستی دلخوش
چشم‌ها بسته می‌شوند و دست‌ها مشت می‌شوند...
و تو می‌مانی و یک دنیا تنهایی...

به کجا چنین شتابان

19 Nov, 19:25


هیچ بایدی وجود ندارد بایدها چهارچوب ایجاد می‌کنند و باعث عدم رهایی می‌شوند

به کجا چنین شتابان

19 Nov, 16:19


   آنچه در وجود من زيبا ميبينى
      انعكاسى از وجود خود توست

به کجا چنین شتابان

19 Nov, 16:18


یك وقت بود كه این برای من یك سؤال بود كه چرا اعضای فلان حزب را بیشتر جوان‎‌های حتی زیر بیست سال تشكیل می‌‎دهند. بعد متوجه شدم علتش این است كه سن جوانی سنی است كه هر فرد باید هویت خود را تعیین و به جامعه عرضه كند؛ به پدر و مادر و به قوم و خویش عرضه كند!

به کجا چنین شتابان

19 Nov, 09:30


به عقیده ی من نباید سعی کرد چیزی را تغییر داد؛ زیرا این سعی و کوشش، همه ی امور را به جای آسان کردن، دشوار تر خواهد کرد

به کجا چنین شتابان

19 Nov, 09:29


#تثبیت_‌شدگی

تا جایی که من مردم را مورد مطالعه قرار داده‌ام.....
تقریباً تمام شوهرها،
دستِ‌کم ۹۹ درصد از آنان سعی می‌کنند مادرانشان را در همسرهایشان پیدا کنند. البته،
نمی‌توانی مادرت را در همسرت پیدا کنی؛ او مادرت نیست
ولی تثبیت‌شدگی عمیق با مادر وجود دارد
و سپس آنان از همسرانشان راضی نیستند.
زیرا همسر، مادری‌ برایشان نمی‌کند!
و هر زنی پدر خودش را در شوهرش می‌یابد.
هیچ شوهری پدر نیست
و اگر آن زن از پدری‌کردن شوهرش راضی نباشد،
آنگاه ناراضی می‌شود
این‌ها تثبیت شدگی هستند.
در زبان پاتانجلی، آن‌ها را وابستگی می‌خواند.
فروید آن را #تثبیت‌شدگی می‌خواند.
واژه‌ها تفاوت دارند ولی معنا یکی است.
تثبیت نشو؛ جریان داشته باش.
عدم‌وابستگی یعنی که تو تثبیت نشده‌ای،مانند قطعات یخ نباش، مانند آب باش، جاری باش،یخ نزن


#اشو

به کجا چنین شتابان

19 Nov, 09:27


بفرست برا اونایی که دوست دارن چاکراهشون پاکسازی بشه 😅😍

به کجا چنین شتابان

18 Nov, 15:00


اگر فکري نباشد که خود را همه کاره بداند و دائم تشنه آموختن و یاد گرفتن و درک دنیا از طریق یاد گرفتن باشد ، پس عملا ديگر ياد دادني وجود ندارد و همه تلاش هاي انسان براي آموختن متوقف ميشود.

#شیوه_ذن
#اشو

به کجا چنین شتابان

18 Nov, 04:03


.
یک اجرای بیکلام بسیار زیبا از تصنیف "مرغ سحر"

به کجا چنین شتابان

17 Nov, 19:46


" کاشکی "  عدم پذیرش است

به کجا چنین شتابان

11 Nov, 21:12


سوال:
سلام من انسان بسیار دروغگویی را میشناسم که زندگی اش را به طنز میگذراند بیشتر از من که در مسیر معنوی ام

پاسخ:
چون در مسیر معنوی هستی 👌👌🌺
اگر مسیری نداشتی و آزاده بودی، اینگونه نبودی

مسیر ها همه قالب هایی هستند که نوعی اسارت هستند
ذهن باید به چیزی برای (من کسی هستم ) بچسبد، تا حسی از وجود کند
«من معنوی هستم»، این همان دروغ است
«دوستم که دروغگو هست معنوی نیست»، اصل این تفکر دروغ است
مگر در این هستی داریم اتمی که معنویت در آن موج نزند ؟؟؟
به جز خداوندی چیزی در این عالم نیست
و معنویت در دل هر ذره که بشکافی موجودیتی ناب دارد
این نگاه که فلانی معنوی نیست و من معنوی هستم دروغ است
اینجا نفس با قالبی هویت گرفته، تا حس متفاوت بودن داشته باشد نسبت به دیگری
تا بتواند جنگ را تداوم بدهد

اساس نگاه نفس تداوم جنگیدن است
حالا در هر صورتی که بتواند
نفس در قالب یک موجود الهی روزها برای اثبات حقانیت خود جنگ میکند.
نفس همان خداوندی است که در قالب جزیره ای، جدا پنداری از پیکره آفرینش دارد
و وقتی حس جدایی در بطن نگاه وجود داشته باشد ، جنگ و تمایلات جدایی هم به همراهش خواهد بود

علی زند

به کجا چنین شتابان

11 Nov, 12:40


آنانکه از زیستن در لحظه لذت نمیبرند
شهوت زندگی در آینده را در سر می‌پرورانند
شهوت برای زیستن، همواره به آینده نظردارد
آینده زاده ناتوانی تو درلذت بردن و زیستن تمام و کامل درلحظه حال است

به کجا چنین شتابان

10 Nov, 16:14


طبیعت تجلی آن ناشناختنی ست
که آشکار شده و مورد شناخت قرار می‌گیرد
هیچ همه چیز شده
همه چیز هیچ است

به کجا چنین شتابان

10 Nov, 16:13


آنچه که مشاهده میکنیم خودِ طبیعت نیست
بلکه طبیعت است که در معرض
شیوه پرسش ما قرار گرفته است

وِرنِر هایزنبرگ

به کجا چنین شتابان

09 Nov, 05:11


در بیشتر موارد اگر چیزی را بفهمید
دیگر هرگز قادر به درک آن نخواهید بود
دقیقاً به این دلیل که به نظر می رسد از قبل همه چیز را می دانید
اما هیچ چیز در حقیقت وجود ندارد که بتوان آن را یک بار برای همیشه درک کرد
از آنجا که ما آن را نه با چشم خود
بلکه با ذهن خود می بینیم
می گوییم "می فهمم"
اما وقتی فکر می کنیم آن را درک می کنیم قبلاً آن را از دست داده ایم
برای داشتن حقیقت باید دائماً آن را دید
یا به عبارت دیگر پیوسته آن را درک کرد

به کجا چنین شتابان

09 Nov, 05:11


از کمال، یک ایده باید باشد
که این لحظه ناقص دیده شود
اگر هیچ ایده ایی نباشد
کمال این لحظه دیده میشود

به کجا چنین شتابان

09 Nov, 04:43


کودکان میخواهند زود بزرگ شوند،
بزرگتر ها دوست دارند به دوران کودکی برگردند!

شاغلان از شغلشان مینالند،
بیکارها دنبال شغلند!

فقرا حسرت ثروتمندان را میخورند،
ثروتمندان از دغدغه مینالند!

افراد مشهور از چشم مردم قایم میشوند،
مردم عادی میخواهند مشهور شوند!

سیاه پوستان دوست دارند سفید پوست شوند،
سفید پوستان خود را برنزه میکنند!

هیچ کس نمیداند تنها فرمول خوشحالی این است:
"قدر داشته هایت را بدان و از آنها لذت ببر"

به کجا چنین شتابان

09 Nov, 04:41


کشفِ این حقیقت که آرامش، شادی و عشق در بطن «بودن» ما همیشه جاری است و فارغ از شرایط زندگی ما، در هر لحظه زندگی به طور کامل در دسترس‌ است، بزرگترین اکتشافِ ممکن برای هر انسانیست.
#روپرت_اسپایرا

به کجا چنین شتابان

09 Nov, 04:41



نیاز

نیاز(اعم از تصوری یا واقعی) حکم نسیم یا طوفان را دارد برای ذهن.

اگر نیاز (یا تصور نیاز) شدید باشد،حکم طوفان را دارد. هنگامی هم که نیاز وجود ندارد، آب آرام و بی موج است.

حال، تو این موضوع را در عمق ادراکت حس کن، که من نیست که می‌اندیشد. این حقیقت را درک کن که نیازهایی ذهن را اندیشناک می‌کنند و آنرا موج‌آلود و بی‌قرار می‌نمایند.

درک این موضوع که نیاز کاذب است، برابر است با تجربهٔ یگانگی و سکوت.

کتاب «رابطه»
محمدجعفر مصفا

به کجا چنین شتابان

09 Nov, 04:24


ذوق کردن بی نظیر دختر بچه از هدیه پدرش

به کجا چنین شتابان

08 Nov, 20:30


گله و شکایت نکنید

هر گله و شکایتی بلافاصله باعث بلوک‌ها و مسدود شدن انرژی در بدن می‌شود.

شکایت نکنید در هر موقعیت و شرایطی که قرار دارید احساسِ قدردانی کنید از کائنات تشکر کنید!

وقتی با مراقبه سکوت و مشاهده، درونمان را از ناخالصی‌ها پاک می‌کنیم فضای اطرافمون تغییر می‌کنه و سرشار از عشق می‌شه☺️

به کجا چنین شتابان

08 Nov, 20:30


دنبال خدانگردچون خودتوگم می کنی
دنبال خودت بگردتاخداراپیداکنی

به کجا چنین شتابان

08 Nov, 09:29


چرا تنهایی ما رو ول نمی کنه؟

به کجا چنین شتابان

07 Nov, 20:17


مواردی که باعث ترشح بیشتر هورمون های خوب بدنتون میشن :

به کجا چنین شتابان

07 Nov, 19:40


نور عشق

اخبار جنگ را پخش نکنیم
برای صلح دعا نکنیم
صلح و جنگ یک حلقه ی اضداد هستند

برای هر طرف دعا کنیم
طرف دیگر رشد می کند و به
همان تناسب

هر دو طرف بزرگ میشوند
یک عارف و سالک سکوت و پاکسازی از درون می کند

با خدای خودش
درونش را می کاود و
عالم درونی را ریشه اش را بیرون می کشد

راجع به دکتر هیولن و
شفای بیماران روانی بدون اینکه بیماران را از نزدیک ویزیت کند
مطالعه کنید


ما به قدرتهای شفای درونی خود
دست پیدا کنیم

و خودمان را از بازی زمین و زمان
که یک فریب است
که خواب هایمان از ترس سنگین تر شود
بیرون
بکشیم


توجه کنیم
توجه شود

اینجا یک بازی مجازی است

همه ما در مقابل هم مجازی هستیم

مثل بازی sims
و‌بازیهای دیگر
بازی که در آن هستیم ۱۶ بعدی هست

دارای احساسات و عواطف هستیم

ولی یک بازی است
برای کودکانمان نگرانیم !
برای آینده نگرانیم !
برای عشق های از دست رفته نگرانیم !
مخصوصا خانم ها در ایران
هر شکل و چهره ای باشند باز هم نگران چهره ی خود هستند
تا مانند یک شی پسندیده شوند !

اینها همه نگرانی هایی هست که از ترس
در ذهن نقش بسته
تا گمراه شویم
تا اسیر شویم
اسیر کاملا مدرن
درربعد ۱۶ بازی

چرخه ی زندگی
یک نردبان است

در صورت رفتن به فرکانس بالاتر
از نردبان آسانسور بالا می رویم
در صورت باخت از آسانسور پایین می آییم
دایم در این طبقات در حال رفت و آمدیم
و اینجا هستیم
تا درک کنیم که

از این ‌آسانسور. باید پیاده شویم
و به زندگی حقیقی که عاری
از این فضای مجازیست دست یابیم

برای خروج ار این طبقات مجازی و آسانسوری که دایم بالا و پایین می رود

کافیست که ذهن را خالی کنی
به چیزی فکر نکنی
روانت آرامش داشته باشد
بر نفس کشیدنت شاهد شو
بر مکانی که هستی شاهد شو
و بر حس هایت ناظر

نفس بکش
لبخند آرامش
می آید
و همین نقطه ی شروع است

خودآ
از این نقطه از این آن
از این اگنون

آرام آرام باطری
ربات بدنت شروع به شارژ شدن می کند
وقتی فول شد
آنوقت روی سخت افزار حافظه ی مغزت
گل بازی جهان آفرینش را دانلود می کنند
و در یک آن
همه ی جهان را میبینی
از درک خارج میشوی
و به مشاهده می رسی

هیچ
چیزی نیاز نیست

برای درجه ی مشاهده گری

به کجا چنین شتابان

07 Nov, 18:31


#شكيبايي

عشق شكيباست و هر چيز ديگر عجول
هنگاميكه درك كنيد شكيبايي يعني: عشق و عبادت
همه چيز را درك خواهيد كرد
كافيست ياد بگيريد چگونه شكيبا باشيد
برخي چيزها را نمي توان انجام داد
آنها خودشان اتفاق مي افتند
چيزهايي است كه مي توان آنها را انجام داد، ‌ولي مربوط به همين دنيا مي شوند
آنچه خود به خود رخ مي دهد،
به دنياي ديگر مربوط است
تنها اين چيزها واقعي هستند.
پذيراي اين موارد باشيد.
شكيبا باشيد و در انتظار باقي بمانيد.
با عشق و سپاس منتظر باشيد؛‌
با سپاس از آنچه تاكنون رخ داده است.
و در انتظار آنچه قرار است رخ دهد.
معمولا ذهن انسان دقيقا برعكس عمل مي كند. ذهن هميشه در حال اعتراض و نق زدن است. و هرگز سپاسگزار نيست
ذهن آرزوهاي مختلف دارد و از ظرفيت پذيرش برخوردار نيست
اگر ظرفيت دريافت در شما وجود نداشته باشد، ‌آرزوهايتان به ثمر نمي نشيند.

#اﺷﻮ

به کجا چنین شتابان

07 Nov, 08:38


همه مشکل بشریت از کسی بودن و کسی شدن آغاز شد. آموزش‌ها و تعلیماتِ غلطِ دنیوی، ما را به سمتِ هویت های وهمی، خیالی و ساختگی سوق داده است و ما هم با تقلید از الگوهای گذشتگان سعی و تلاش کردیم تا کسی شویم که نیستیم. آرزوی کسی شدن، ما را تبدیل به شخصیِ مفهومی و تصویری در ذهنمان کرده و بیشتر و بیشتر در دنیای خواب و فانتزی و رویاها برده است. انداختنِ این هویت های خیالی و ساختگی، با همه نقابها و رل هایش، بسیار سخت و طاقت فرسا شده است. به اینهمه الگوهای غلطِ زندگی که دائما درحال مقایسگری، رقابت کردن و مسابقه برای برنده شدن و برتری جستن از همدیگر، طوری عادت کرده ایم که برایمان عادی و معمولی شده اند. هر کسی فقط منافعِ شخصی خودش را دنبال می‌کند. گویی که روح ما فراتر از شخصی که از خودمان ساخته و پرداخته ایم، نیست. روحِ ما فراتر از آنیست که میپنداریم و راه ارتباط با روح برتر و آگاهمان، از میان قلبمان می‌گذرد. به سکوت قلبمان گوش فرا دهیم تا ندای درون خودمان را بشنویم و از ندای درون خودمان پیروی کنیم چون تنها راه رهایی از نفس و نجاتِ ما از شعور جمعیِ بیمارگون گشته بشریست.

به کجا چنین شتابان

07 Nov, 08:37


از دیرباز باورمندی بخدا، همیشه سده راه تجربه خداوندی بوده.
برای تجربه خداوندی، باید فراتر از باورهایت روی یعنی ناشناخته ها☺️

به کجا چنین شتابان

07 Nov, 08:37


آنچه که در تو نیست،
نمی تواند در بیرون پدیدار شود.


رامانا ماهارشی

به کجا چنین شتابان

29 Oct, 18:09


هیچ گاه توقع کامل بودن از کسی نداشته باشید. شما اصولاً حق ندارید هیچ توقع و انتظاری از کسی داشته باشید. اگر کسی تو را دوست دارد، از او متشکر باش، ولی چیزی از وی مطالبه نکن زیرا او هیچ اجبار و الزامی ندارد که تو را دوست داشته باشد

به کجا چنین شتابان

29 Oct, 18:07


همچون #رودخانه باش،
#روان و #رها
وگرنه تبدیل به #مرداب خواهی شد،

به کجا چنین شتابان

29 Oct, 17:18


از جنون "خاص و ویژه بودن" دوری کن ... در زندگی ات کاملا معمولی باش ، "ولی آگاهی و گوش سپردن را چاشنی آن کن" ... بخواب ، بخور ، کار کن ، عشق بورز ، نیایش کن ، به مراقبه و مکاشفه بنشین ، ولی هیچگاه تصور نکن آدم خاصی شده ای و یا کار ویژه ای انجام میدهی ... در چنین معمولی بودنی است که به خواص میپیوندی ...

به کجا چنین شتابان

29 Oct, 16:51



وقتی چیزهای بیرون از ما اهمیت زیاد پیدا می‌کنند، در باطن دچار فقر شدید شده‌ایم.

جیدو کریشنامورتی

به کجا چنین شتابان

29 Oct, 15:57


🍀

اینجا
هیچ طریق دیگر

نیست
🪷

الّا

سکوت و تسلیم


🌱


🌞

شمس

به کجا چنین شتابان

29 Oct, 06:14


تو نمی‌توانی خارج از لحظه وجود داشته باشی. دنبالِ حقیقت وجودت در ذهنت نگرد چون محتوای ذهنت در چهارچوب زمان کار می‌کند و حضور تو همین لحظه حاضر در بدنت حاضر است☺️

به کجا چنین شتابان

29 Oct, 04:46


انسان به کمی دیوانگی نیاز دارد
وگرنه هیچگاه جرات نمی‌کند تا
طناب را ببرد و آزاد شود

نیکوس کازانتزاکیس

به کجا چنین شتابان

27 Oct, 20:38


قانون ماتریکس میگه که؛اگه میخوای یه چیزی رو مخفی کنی،بایدهمیشه بزاریش جلو چشم همه.

به کجا چنین شتابان

27 Oct, 20:23


ذهن نکاویده همیشه از داده واطلاعات ش محافظت میکند وچون تحمل حقیقت یا شهامت رفتن از منطقه امنش را ندارد بخاطر همین هیچ اختیاری ازخودش ندارد وعوامل بیرونی بهش جهت میدهد واز درون رفتن واهمه دارند بخاطرهمین دایما در سطح زندگی میکنند وازدریچه ذهنشان می بینند چون هنوز دریافتی از اگاهی یا بینش ندارند ذهنی که شهود ندارد دایما دور خودش میچرخد مقلد است وطبق عادات مکانیکی عمل میکند ودرخواب وخیال زندگی میکند واز شعور اگاه خویش بی خبر است ودایما درتلاش است که به اگاهی برسد ولی اگاهی با تلاش بدست نمیاید اگاهی همیشه است فقط باید از محتویات ذهن خالی شد انوقت مهمان اگاهی خواهید شد🦋

به کجا چنین شتابان

27 Oct, 20:22


انسان شرطی شده ونااگاه همیشه درافراط وتفریط است در بی تعادلی چون از فهم من میدانم ش رهبری میشود وهمین امر باعث دوگانگی ها وتناقصات میشود باورها یا همان دانستن باعث میشود که درمحدودیت ها در شک وتردید بمانید وهمیشه در نوسانات هستید گاهی پذیرا هستید گاهی درجنگ هستید چون از باورها رهبری میشوید دانش سطحی است وبینش که با شهود قلبت همراه است یقین همیشه مسیر را برات هموار میکند

به کجا چنین شتابان

27 Oct, 20:22


از انسانهای که درمحدودیت ها ترسها زندگی میکنند دوری کنید اونها درسطح زندگی می کنند وهمیشه از دانش بیرونی پیروی می کنند مقلد هستند وهمیشه درچرخه عادات هستند وشهامت ترک ساحل را ندارند فقط بلد ن حرف بزنن شعار میدن از دیگران میگویند چون بینش درونی ندارند فقط اطلاعات جمع اوری میکنند وبه دیگران نسخه میدهند🦋

به کجا چنین شتابان

27 Oct, 20:20


تعصب داشتن اگاهی نیست
ترس دادن اگاهی نیست
محدود کردن اگاهی نیست
ممنوع کردن اگاهی نیست
مالکیت اگاهی نیست
اگاهی باور نیست
اگاهی فرای باورهاست که تجربه پذیر هستش🦋

به کجا چنین شتابان

27 Oct, 20:19


من حیوانات را «نگهبانان وجود» می‌نامم، به ویژه حیواناتی را که با انسان‌ها زندگی می‌کنند.

زیرا برای بسیاری از انسان‌ها، از طریق ارتباطشان با حیوانات است که با سطح وجود ارتباط می‌گیرند.

حیوانات در سطحی پیش از تفکر هستند.
آنها هنوز خودشان را در فکر گم نکردند.

وقتی ما به ماورای تفکر صعود کردیم، آنگاه دوباره با آنها ملاقات می‌کنیم، یعنی در جایی که ما هر دو بی‌فکر هستیم.

و این یک اتصال ژرف است.

فقط نگاه کردن به حیوانات می‌تواند تو را از ذهن خارج کرده و به این لحظه حاضر بیاورد؛
یعنی به جایی که حیوانات تمام اوقات آنجا زندگی می‌کنند -تسلیم زندگی.

هر گیاه یا حیوانی را نگاه کن و بگذار که آن، پذیرش آنچه که هست را، تسلیم به این حال حاضر را، به تو آموزش دهد؛
بگذار تمامیت را به تو یاد دهد، یعنی یکی بودن با خودت را، واقعی بودن را.
بگذار نحوه زندگی کردن و مردن را، و زندگی و مردن را یک مشکل نساختن را، به تو آموزش دهد.


#اکهارت_تول
#حالا_اکنون_حضور

به کجا چنین شتابان

27 Oct, 20:18


نفس آدمی، همیشه در حال جنگ با حال حاضر است
و در مقابل این لحظه فانی و گذرا، مقاومت می‌کند‌ چون تابع زمان است.
برای نفس "بی زمانی" معنا و مفهومی ندارد

به کجا چنین شتابان

27 Oct, 20:15


اگاهی هیچ محدودیتی ندارد انچه محدود است ذهن شرطی شده است که دایما مانع رشد تو شده است چون با باورهای بنیادین شمارا زندانی کرده است تااز این میلها رهایی نیابی نمیتوانی پرواز کنی🦋

به کجا چنین شتابان

27 Oct, 20:13


انسانی که شهود نداشته باشد در چرخه باورهایش میماند وهیچوقت حقیقت درونش را تجربه نخواهد کرد ودر دانستگی هایش درباورها واعتقاداتش مثل گذشته میماند میوه های پوسیده بدرد کسی نخواهد خورد باید میوه خودت برسد تا بتوانید هم خودتان هم دیگران را میوه دهید میوه های دیگران برایتان کارایی نخواهد داشت اگر هم داشته باشد در سطح است وهمین باعث میشود در مرداب بمانید ورشد نکنید تا اگاهی درونت بیدار نشود تو شکوفا نمیشوی ودرتوهم دانستن ها باقی میمانید🦋

به کجا چنین شتابان

27 Oct, 20:12


باید از پشت کهنه نقاب ها بیرون بزنی و از ترسهات عبور کنی تا بتوانی با خودت یکپارچه شوی وازدوگانگی ها وتناقصات بیرون بزنی تا فردیت که همان اگاهی ست را تجربه کنید

به کجا چنین شتابان

27 Oct, 20:10


انسان نفس پرور میخواهد زاهد شود پرهیز کار شود بخاطر همین هیچوقت امیال وخواسته هایش تمامی ندارد چون اگاهی درونش بیدار نگشته است این اگاهی درون تمام اشعالهای درونش را میگیرد انسان پرهیزکار مثل مرتاض باید یک جا بشیند درتنهایی نکند خطا کند اشتباه کند انسان بدون خطا واشتباه هیچوقت نمیتواند رشد وشکوفا شود فقط در ترسهایش درمحدودیت ها میماند هزاران سال انسان تقلید کار با الگوها وباورها غلط زندگی میکند وشهامت گدشتن از محدودیت های ذهنش را ندارد دیوارهای ذهنی بسیار درد ناک است بخاطر همین همه با دانستگی هاشان خوش هستند بسته هستند‌در زندانی ذهنشان زندانی هستند تا انسان درک نکند نادان است دانای درونش بیدار نمیشود که بخواهد بیدارش کند نفس رویاگر همیشه انسانها را درخواب وخیال برده است وانسان تا نفس خودش را نشانسد بیدار نخواهد شد ودرتوهماتش دایما دنبال ثروت اندوزی دانش اندوزی جاه طلبی مشغول است وهیچ وقت نمیتواند راه درون را برود انچه هست درون انسان است وباید دست ازعوامل بیرونی کشید تا به درون دعوت شوید حرف نیست باید اجرا کنید

به کجا چنین شتابان

27 Oct, 20:08


اگاهی تجربه پذیراست انسان نفس پرور فقط سخنور میشود وهیچ درک وشناختی از عمق وجودش ندارد چون برای وارد شدن به دریا شهامت ترک ساحل باید بدست اوری فقط محدود انسانهایی میتوانند تولد ثانی را تجربه کنند وبیدار شوند وبرای بیداری باید جان بدی تا بتوانی لایق جانان شوی انسانهای نفس پرور همیشه به عوامل بیرونی با دانش اندوزی میخواهند به اگاهی برسند چون شهامت رودرو شدن باحقیقت خودشان را ندارند وهمیشه پشت دیوارها وحصارها زندگی میکنند در روز مرگی در تکرار وبا اندوخته هایی که ازدیگران دارند یا بدست اوردند قانع هستند اگاهی خدای درون ماست اگر بیدار نشود هزاران کتاب هم بخوانی هیچ فایده ای برای خودت نداره چون تو با کتاب خواندن به اگاهی درونت وصل نخواهی شد ودرسطح میمانی چون در باورهای محدود کننده ات اسیری وتوان تخریب هویت های جعلی ت را نداری چون همیشه بجای اینکه درون ت عمیق بشی از دانش بیرونی تغدیه کرده ای بخاطر همین فقط درحال رنج وعذاب هستید چون حال خوبتان به عوامل بیرونی بستگی دارد وبه اگاهی درونتان متصل نشده اید اگاهی از بیرون نیست باید درونت حفره کنی عمیق بشی

به کجا چنین شتابان

27 Oct, 20:05


انسانها در محدودیت ها زندگی میکند در انباشتگی ودانستگی هاشان ومیپندارند انچه دارند اگاهی ست ولی هنوز تجربه ای از اگاهی درونشان ندارند چون شهامت دل به دریا زدن وندارند وهمیشه ازمنطق شان محافظت می کنند وپشت میله های باور ها شان زندگی میکنند همیشه میخواهند انسان خوبی شوند پرهیز کار شوند وبا پرهیز کاری میخواهند معنوی شوند ولی اینها درخواب وخیال نفس شان گرفتارند وهمیشه بجای اینکه نفس شان بسوزانن نفس شان را فربه میکنند نفس از اگاهی وازحقیقت چیزی نمی داند نفس با ادا وتظاهر ونقاب ورول وماسک میخواهد انسان خوبی شود انسان های اخلاق گرا همشون نفس پرور هستند همیشه میخواهند کسی دیگری باشند واز خودشان فرار میکنند از خود واقعی شان فرار میکنند ودر ترسهاشون پشت دیوار انکار پنهان شده اند ما انسان خوب نداریم ما انسان اگاه داریم وبرای اینکه به اگاهی برسیم باید از تمام خواسته ها امیالها ارزوها گذشت باید پوسته نفس بترکد تا نور وارد شود قبل از اینکه بمیری بایددرنفس بمیری وگرنه درچرخه هزاران ساله درمحدودیت دور خودت میچرخی واز دانستگی هایت که ازان تو نیست محافظت میکنید

به کجا چنین شتابان

26 Oct, 21:10


وقتی کسی درونت نباشه، واکنشی هم نیست چون هشیار و مراقبگونی تا دوباره برای خودت هویتی با منی که میخواد کسی باشه، هویت نسازی ☺️

به کجا چنین شتابان

26 Oct, 21:10


عشق واقعی بندرت در دنیای ما شکوفا می‌شود
عشق های بیرونی که با من های شخصیتی بازی میشن‌، پر از تنش اند چون پر از توقعات و انتظارات از همدیگه اند. عشقی در آنها نیست. همه از کودکی اموخته اند تا عشق را از همدیگر طلب کنند. اینگونه به اصطلاح روابطِ عشقی، بر اساسِ بهره کشی های سودجویانه از روی نیازهای نفسانی، شکل و فرم می‌گیرند.
عاشق و معشوقِ واقعی، درون توست.
زن و مرد درونت را بنگر.
ببین کجا از تعادلِ جنبه های مؤنث و مذکر آفرینش، خارج شدی!
چه در بدنِ نرینه یا مادینه زاده شده باشی، باید زن و مرد درونت را به تعادل برسانی تا در هم بیامیزند و ادغام و یکی شوند.

آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم
یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم

به کجا چنین شتابان

26 Oct, 20:36


آن شخصی که درمورد دیگران فکر میکند،  فکر کردن در مورد خود را کاملاً فراموش میکند و چنین عجله کردنی، جهل مطلق است، چونکه شناخت، با صبر همراه است.

به کجا چنین شتابان

26 Oct, 20:34


و شاید
زیبایی هر چیز
در روح کسی قرار دارد
که به آن می‌نگرد ...

دیوید-هیوم

به کجا چنین شتابان

26 Oct, 19:58


انسان باید بیاموزد که تنها باشد.
این به آن معنی نیست که تو باید از دوستان و خانواده و مردم و جامعه ببری، نه
هنر تنها زندگی کردن به معنی ترک دنیا نیست؛
هنر تنها زندگی کردن فقط به این معنی است که تو به هیچکس وابسته نباشی. از مردم لذت می بری، عاشق مردم هستی، همه چیز را با مردم تقسیم می کنی، ولی قادر هستی به تنهایی زندگی کنی و بااین وجود مسرور باشی.
این طریق مراقبه است.

#اشو
#روح_عصیانگر_ص190

به کجا چنین شتابان

26 Oct, 19:46


آنکه تمنای برنده شدن دارد
بازتاب و حس بازنده را ایجاد می کند

مشاهده کننده همان مشاهده شونده است
خون به خون شستن است
آنکه با غرور و میل به پیروزی برنده شدن را ایجاد کرد یک ایده و یک تصویر است
که بازتاب آن حس حقارت و بازنده بودن
را خلق می کند و
آن هم یک فکر یک ایده و یک تصویر است

#محمود

به کجا چنین شتابان

26 Oct, 14:45


یخ از یخ ساخته نمی‌شود بلکه از آب ساخته می‌شود. یخ اسم و فرمی موقت از آب همیشه حاضر است. آب اصالت یخ است. زمانی که یخ از یخ بودنش متوقف می‌شود تمام چیزی که از دست می‌دهد اسم و فرم موقتی‌اش است اما حقیقت و اصالت یخ یعنی آب از بین نمی‌رود. آن حاضر و موجود باقی می‌ماند تا اسم و فرم بعدی را به خود بگیرد.
بنابراین زمانی که یک فکر محو می‌شود ماهیتش یعنی آگاهی از بین نمی‌رود بلکه فقط یک اسم و فرم موقت را از دست می‌دهد و در دسترس باقی می‌ماند، آماده است تا اسم و فرم ظاهر بعدی‌اش را بگیرد.

#روپرت اسپایرا

به کجا چنین شتابان

26 Oct, 14:28


برای جاری شدن و رشد کردن در بستر عشق، نیازی به کمال مطلوب نیست. عشق هیچ ربطی به این مقوله ندارد. انسان عاشق صرفاً عشق می ورزد، همان طور که یک انسان زنده نفس می کشد، می نوشد، می خورد و می خوابد. انسان زنده به معنا واقعی انسانی است که از صمیم قلب عشق می ورزد. تو هیچ وقت نمی گویی: «فقط در صورتی حاضرم نفس بکشم که هوا تمیز و عاری از هر گونه آلودگی باشد.» تو حتی در لوس آنجلس و بمبئی و هر جای دیگری که هوایش کثیف و مسموم است، به نفس کشیدن ادامه می دهی و نمی توانی به این دلیل که هوا آن طور که دلت می خواهد نیست از این کار اجتناب کنی.

به کجا چنین شتابان

26 Oct, 14:28


پرده پندار با سکوت ذهن محو میگردد
و انچه که هست باقی خواهد ماند
🕉🕉🕉


علی زند

به کجا چنین شتابان

26 Oct, 13:45


تکنیک های کنار آمدن با افراد موضوع عرفان نیست. موضوع روانشناسان هست. عرفان به حل ریشه ای مشکلات و مسائل می پردازد و نه تکنیک های موقتی کنار آمدن با مشکلات.
اگر مسائل را ریشه ای حل نکنیم دوباره و هزار باره دچار همان مشکلات و مسائل به شکل های مختلف خواهیم شد.

به کجا چنین شتابان

26 Oct, 13:45


مشکلات عاطفی و روانی بیشتر از آنکه به طرف مقابل ما مربوط باشد به واکنش های ما مربوط هست. مشکل در درون ماست و نه طرف مقابل

به کجا چنین شتابان

25 Oct, 21:01


«عدم» یا «نیستی» در عرفان به چه معناست؟


امروز می خواهیم ببینیم “عدم“ چگونه حالتی است که عرفا اینهمه بر ضرورت آن تکیه می کنند. چطور می شود که انسان از “عدم“ به “هستی“ می افتد. چه مسایلی در “هستی“ وجود دارد که در “عدم“ وجود ندارد؟ در این بحث ها وقتی صحبت از وانهادن “من“ و رسیدن به “عدم مـی شـود اولین مسأله ترسناکی که برای ذهن ما مطرح می گردد ترس از خلاء و پوچی است. بعضی از آقایان می گویند اگـر قـالـب شخصیتی خود را از دست بدهیم بجای آن چه چیز حاصل می کنیم؟ آیا “عـدم بـه مـعـنـای خـلاء و پوچی نیست؟
نمی دانم چرا ما تصور میکنیم که اگر از این قالب لفظی دست برداریم هیچ چیز برایمان باقی نمی ماند. آیا بعد از مرگ هویت فکری انسان می ماند با یکمقدار رگ و پوست و خون و استخوان، و بدون هیچ معنویتی؟! آیا معنویت انسان خلاصه می شود به مقداری توصیف ها و تعبیرهای لفظی؟ آیا اگر انسان توصیف هـا را از روی خودش بردارد در خلاء و تهی فرو می رود؟ آیا “عدم“ و “نیستی“ به معنای “نبودن“ است؟ نه.
“نیستی به معنای “نبودن“ نیست. بلکه فقط به معنای “نبودن» در رابطه با فکر و از نظر فکـر است. “نیستی“ یعنی “بودن و در عین حال عدم توصیف آن “بودن“. انسان دارای یک محتوای معنوی است که فکر نمی تواند آنرا توصیف هم بکند. بنابراین آن معنویت چیزی هست، منتهـا چون در حیطه فكـر نیست و فکر نمی تواند توصیفی بر آن بچسباند، گفته میشود جنبه “عدم“ دارد - یعنی “عدم“ بـرای فـکـر نه عدم به معنای خلاء و هیچ. وقتی مولوی می گوید “عاشقان انـدر عدم خیمه زدند“، معنایش اینست که در عـدم عـشـق وجود دارد.
وقتی می گوید “ای حیات عاشقان در مردگی“، معنایش اینست که در مرگ و عدم حیات وجود دارد. وقتی می گوید “ کان گروهی که رهیدند از وجـود (یعنی از هستی) چرخ و مهر و ماهـشان آرد سجود“ در حقیقت دارد به من و تو می گوید دست از هستی کوچک خودت بردار و به بزرگیای متصل شو که چرخ و مهر و ماه در مقابل عظمت آن سر فرود می آورند.
بنابراین در “عدم“ بزرگی و عظمت وجود دارد. امیدوارم دوستانی که مأیوسند و از وانهادن “من“ وحشت دارنـد بـه ایـن اشـارات توجه کنند. فریاد مولوی را درباره ضرورت “مرگ“ ـ مـرگ بـر هـستی خویش بشنوند و اینقدر مقاومت نکنند. دست از این تحفه لفظـی هـوایی هیچ و پوچ بردارند.
محققاً در “عدم“ چیزی بیشتر از مشتی الفاظ گیر ما می آید. حالت عـدم یک کیفیـت خـلاء و پوچ نیست. خـلاء وصفی ندارد. درباره خلاء حرفی نمیتوان زد. حال آنکه مولوی به صراحت می گوید در آن حالت عشق وجود دارد، حیات وجـود دارد، بزرگی و عظمت وجود دارد، پاکی و زیبایی وجود دارد، رهایی و بی رنجی وجود دارد (اگرچه تمام این توصیف هـا بـرای رساندن محتوای آن حالت نارساست).


محمد جعفر مصفا
انسان در اسارت فکر

به کجا چنین شتابان

25 Oct, 19:21


هیچکس در یک بازی رنج نمی برد
مگر آنکه خودش را با بازی
هم هویت کرده باشد .

به کجا چنین شتابان

25 Oct, 18:32


گاهی درد چنان پاک‌کننده است که لذت در برابر آن هیچ است؛ ارزشی ندارد.

لذت گاهی اتلاف وقت است،
یک اشتغال است
لذت تقریباً ‌همیشه سطحی است
هرگز به کسی عمق نبخشیده است
مردم را در توخالی نگه می‌دارد
.
برای همین است که مردمان ثروتمند به‌نظر بسیار توخالی می‌رسند؛
هیچ عمقی ندارند، از یک احساس به احساس دیگر حرکت می‌کنند؛
در سطح زندگی می‌کنند.

درد عمق می‌آورد. مانند پیکانی وارد قلب می‌شود؛ سوراخ می‌کند.
عمیقاً رخنه می‌کند.‌ آزار می‌دهد
ولی وقتی آن پیکان به وجودت نفوذ کرد، از حیطه‌ای دیگر در وجودت آگاه خواهی شد.

#اشو
#برگردان:محسن خاتمی

به کجا چنین شتابان

25 Oct, 04:30


انسان همیشه در نقاب است وشهامت بیرون زدن ازنقابها را ندارد بخاطر همین خودش را می فربید🦋

انچه درظاهر دیگران می بینید با انچه درونشان هستند متفاوت است گول ظاهر وحرفهای دیگران را نخورید انچه میگویند نیستند

به کجا چنین شتابان

25 Oct, 04:28


فقیر و غنی، جاهل و دانش‌آلوده، مشهور و گمنام، همگی در یک قایق قرار دارند. چه دو دلار از خدا بخواهی یا پنجاه‌هزار دلار، هیچ فرقی ندارد. با خواسته‌ای نزد خداوند رفتن یعنی اینکه ابداً نزد او نرفته‌ای، زیرا تنها پل «بی‌خواهشی» است که سبب دیدار می‌شود.
داشتن خواسته فقط ایجاد دیواری است بین تو و آن تمامیت.
لحظه‌ای که چیزی را می‌خواهی، در واقع می‌گویی: ”من از آن تمامیت خردمندتر هستم.” می‌گویی: “تو نمی‌دانی چه باید کرد و من آمده‌ام به تو توصیه کنم!” تو به آن تمامیت می‌گویی: “اوضاع اینگونه که هست درست نیست: باید طبق میل من باشد!”
نیایش، درست عکسِ خواسته است.
نیایش یعنی: “اوضاع اینگونه که هست مطلقاً کامل است، باید همینگونه باشد. بنابراین من چیزی جز یک شکرگزاری عمیق ندارم.” نیایش واقعی تعظیم در برابر جهانِ هستی است با یک سپاسگزاری عظیم؛ زیرا هرآنچه که هست، همانطور که هست، در کامل‌ترین وضعیت ممکن هست
یک قلب شاکر می‌داند که کائنات در هر لحظه کامل است: از کامل به کامل‌تر حرکت می‌کند. دنیا از نقص به کمال حرکت نمی‌کند؛ این را به خاطر بسپار: دنیا از کامل به کامل‌تر حرکت می‌کند. این ادراک یک قلب نیایشگر است. ولی ما پر از خواسته‌ها هستیم.
تمام بوداها (روشن‌ضمیران) کوشش کرده‌اند تا شما را از ذهن‌هایتان بیرون بکشند.

#اشو
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱

به کجا چنین شتابان

25 Oct, 04:27


هر چی به دیگران نسبت میدیم ، در واقع داریم خودمونو تعریف میکنیم

به کجا چنین شتابان

24 Oct, 17:32


فقط باشید

و از بودن لذت ببرید

اگر حاضر باشید

هیچ نیازی نیست

که در انتظار چیزی باشید...

اکهارت تله

به کجا چنین شتابان

24 Oct, 15:42


چگونه میتوان تماشاگر بود و درعین حال احساسات خودرا حس کرد.

#اکهارت_تله

به کجا چنین شتابان

24 Oct, 09:00


از رفتار دیگران نگران نشو اگاه شو آنها در حال معرفی کردن خودشون هستند ‌....

به کجا چنین شتابان

23 Oct, 03:59


خەزاڵ چەو مەس "شاهوو" تنی، ت!
وهار سووسەنو شەوبو تنی، ت!
هوا گەرمەگەێ "گیەڵان" منم، م
نەسیم هوونک "سەرگوو" تنی، ت!

به کجا چنین شتابان

23 Oct, 03:53


عشق
حالتی از وجود است
و به هیچ شخص
و شکل و ظاهری وابسته نیست.

نه شما می‌توانید عشق را از دست بدهید،
و نه عشق می‌تواند شما را ترک کند.

#اکهارت_تله

به کجا چنین شتابان

22 Oct, 15:47


تو مبین و تو مدان گر دید و دانش بایدت
کانچه تو بینی و تو دانی همه زندان توست
بی سر و پا گر برون آیی ازین میدان چو گو
تا ابد گر هست گویی در خم چوگان توست

عین عینت چون به غیب الغیب در پوشیده اند
پس یقین می دان که عینت غیب جاویدان توست
صدر غیب الغیب را سلطان جاویدان تویی
جز تو گر چیزی است در هر دو جهان دوران توست

عطار

به کجا چنین شتابان

22 Oct, 15:40


هرلحظه در گذشته هایتان بمیرید تا در اکنون زنده شوید☺️

به کجا چنین شتابان

22 Oct, 15:39


وقتی دریابید که فکرکننده شما نيستيد، با تفکرات و اندیشه هایش همذات‌ نمی شوید و به فراسویش رفته و به درک و شناختش میرسید که با حس رهایی همراه است.

به کجا چنین شتابان

22 Oct, 15:36


عشق همچون بازدم است:‌ انرژيهاي تو به بيرون مي رود تا با ديگران تماس يابد

مراقبه همچون دم است:
انرژيهاي تو به دروني ترين هسته وجودت رخنه مي كند

زنده ترين انسان كسي است كه بدون هيچ تضاد و تقابلي،
هم ظرفيت عشق و هم ظرفيت مراقبه را داراست
اگر انسان را از اين حقيقت آگاه كنيم، 99درصد مشكلات خودبخود حل مي شود.

#اشو

به کجا چنین شتابان

22 Oct, 15:35


دوری کنید از کسی که می گوید می داند ،


#کریشنامورتی

به کجا چنین شتابان

21 Oct, 21:33


بگذارکه تا می خورم و مست شوَم
چون مست شوَم به عشق پابست شوَم

پابست شوَم، به کلی از دست شوَم
از دست شوَم، نیست شوَم ،هست شوَم

#قاآنی

به کجا چنین شتابان

21 Oct, 20:34


اگاهی همان تشخیص فرای ذهنت است که می بیند بدو خوب نمی کند شهود دارد

به کجا چنین شتابان

21 Oct, 20:30


ذهن بخاطر
🙈 باورها
👌الگوها
🫡اعتقادات
🥲ترسها یی
که دارد واین محتویات بدست پدرومادر به ما ازکودکی داده شده است ومارا شرطی کرده است و ذهن ما ناخوداگاهانه
قضاوت میکند
تفسیر میکند
تعبیر میکند
پیش داوری
وپیشگویی
وپیش بینی
میکند منفی نگری وبدبینی هم دارد چون چیدمانش همین است

به کجا چنین شتابان

21 Oct, 20:28


مشاهده گری

پاتانجلی می‌گوید:
فقط نگاه کن. بگذار ذهن برود، بگذار ذهن کارش را بکند. تو فقط تماشا کن. در کارش دخالت نکن. تو فقط یک شاهد باش، فقط یک نظاره‌گر باش که دخالتی نمیکند، گویی که ذهن مال خودت نیست، گویی که ربطی به تو ندارد و مورد توجه تو نیست. توجه نشان نده! فقط نگاه کن و بگذار ذهن جریان داشته باشد. به سبب گشتاورهای گذشته است که ذهن در جریان است، زیرا همیشه به جاری شدن آن کمک کرده ای. فعالیت ذهن گشتاور خودش را دارد و برای همین در جریان است. تو فقط همکاری نکن. تماشا کن و بگذار ذهن جاری باشد
تو در زندگانی های بسیار زیاد، شاید در میلیون ها زندگانی، با ذهن همکاری کرده ای، به آن کمک کرده ای، انرژی خودت را به آن داده ای. آن رودخانه برای مدتی جاری خواهد بود. اگر به آن کمک نرسانی، اگر فقط بدون علاقه نگاهش کنی، خودش خواهد ایستاد

واژه ی بودا بی تفاوتی است: : اوپکشا تماشای بدون توجه، فقط تماشا کردن، به هیچ وجه کاری با آن نداشته باشی ذهن برای مدتی جریان خواهد داشت و خودش خواهد ایستاد. وقتی که آن گشتاور تمام شود، وقتی که آن انرژی به مصرف برسد، ذهن متوقف خواهد شد. وقتی که ذهن متوقف شود، در یوگا هستی، به آن انضباط دست یافته ای.

تعریف این است:
یوگا توقف ذهن است. سپس آن شاهد در خودش مستقر می‌گردد. زمانی که ذهن متوقف شود، آن شاهد در خودش مستقر میشود
وقتی بتوانی فقط نگاه کنی، بدون اینکه با ذهن هویت بگیری، بدون قضاوت کردن، بدون تحسین کردن، بدون سرزنش کردن، بدون انتخاب کردن
فقط نگاه می‌کنی و ذهن در جریان است_زمانی فرا می‌رسد که ذهن به خودی خودش متوقف میشود.

وقتی که ذهن وجود نداشته باشد، تو در شاهد بودن خودت مستقر میشوی
آنگاه یک شاهد شده ای_
فقط یک بیننده_
یک دارشتا
آنگاه یک کننده  نخواهی بود، آنگاه یک فکر کننده نخواهی بود. آنوقت فقط یک وجود خالص هستی، خالص ترین وجود. آنگاه شاهد در خودش مستقر شده است.

در حالات دیگر، هویت گیری با تغییرات ذهن وجود دارد. بجز در مشاهده گری،
در باقی حالت‌ها، تو با ذهن هویت گرفته ای.
با جریان افکار یکی شده ای، با ابرها یکی گشته ای؛ گاهی با ابرهای سپید، گاهی با ابرهای تیره، گاهی با ابرهای باران زا، گاهی با ابرهای تو خالی؛ ولی به هر ترتیب، با افکار یکی شده ای و آن خلوص آسمان و پاکی فضای پشت ابرها را از کف داده ای. ابرآلود می‌شوی و این ابرآلودگی به این دلیل رخ می‌دهد که تو هویت گرفته و یکی شده ای.

#اشو

به کجا چنین شتابان

21 Oct, 20:20


﷽ زمانی فکر انسان، اندیشه انسان میخوابد، زمانی این امواج فکر و اندیشه انسان فرو کش میکنند که یک حیرتی انسان را دریابد.

به کجا چنین شتابان

21 Oct, 20:18


عاشق را از دوزخ ترسانیدن چنان بود که پروانهٔ دیوانه را به شمع تهدید کردن
پروانه در عشق آن می‌میرد که یکبار آتش را دربرگیرد او را همان بس بود که یک زمان آتش شود



🔴 حدیث عشق

به کجا چنین شتابان

21 Oct, 20:18


عشق چون به کمال خویش رسد قوا را ساقط گرداند و حواس را از کار بیندازد و طبع را از غذا باز دارد و عاشق از صحبت غیر دوست ملول شود یا بیمار گردد



🔴 حدیث عشق

به کجا چنین شتابان

21 Oct, 20:16


«تفاوت عاشق و زاهد»


🎤در محضر
#علامه_مروجی_سبزواری(دامت برکاته)

🔽 برگرفته از
#جلسات محبت

به کجا چنین شتابان

21 Oct, 18:38


اگر چیزی در اطرافت تو را
آزار می‌دهد، دلیلش را در
درونت پیدا کن، دلیلش تو هستی،

تو ....
انتظاری داشته‌ای
خواسته‌ای داشته‌ای
یا شرطی گذاشته‌ای.

#اشو

به کجا چنین شتابان

21 Oct, 17:09


زندگی طوری باید زندگی شود که گویی یک آیینه است ...
به هرکس و هرچیز خوش آمد بگو
اما به هیچ کدام نچسب.

به کجا چنین شتابان

21 Oct, 17:00


‌این متن به عزیزانیکه بطور غیر منتظره حادثه ای تلخ مثل از دست دادن عزیزی ؛ بیماری بدخیمی یاشکست عاطفی یا ورشکستگی مالی و ... مواجه میشوند، توصیه میشود که با قدری تعمق بخوانند. داستانی بسيار زيبا و آگاهی بخش است.
فقط سعی نكنيد این متن را به يك معنی خاص بفهمید!

مردی در جنگل می دود.
تلاش دارد از شيری فرار كند كه در تعقيب اوست.
به پرتگاهی می رسد.
راهی برای رفتن وجود ندارد، پس می ايستد.
برای يك لحظه نمی داند چه كند.
به پايين نگاه می كند، يك دره و پرتگاه بسيار عميق و بی انتهاست. اگر بِپَرَد، رفته است.
ولی با اين وجود يك امكان برايش هست.
معجزات رخ می دهند.
پس او عميق تر به پايين نگاه می كند و می بيند كه دو شير ديگر نيز ايستاده و به بالا نگاه می كنند!
پس آن امكان تمام است.
شير نزديك می شود، غرش می كند:
مرد می تواند صدای غرش او را بشنود.
تنها امكان فرار او اين است كه از ريشه های درختی كه لب پرتگاه است آويزان شود.
او نه می تواند پايين بپرد و نه می تواند آنجا لب پرتگاه بايستد.
پس به ريشه ی آن درخت آويزان می شود.
ريشه ها بسيار شكننده هستند و او می ترسد كه هر لحظه شكسته شوند.
نه تنها اين، بلكه شبی بسيار سرد است و دست هايش چنان سرد شده كه می ترسد شايد نتواند برای مدت زياد آويزان بماند.
ريشه ها در دستانش ليز می خورند.
دست هايش يخ زده اند. مرگ قطعی است.
مرگ هرلحظه در آنجاست.
سپس به بالا نگاه می كند:
دو موش مشغول جويدن ريشه های آن درخت هستند. يكی از موش ها سفيد است و ديگری سياه.
نماد روز و شب، نماد زمان.
زمان از دست می رود و آن دو موش مشغول جويدن ريشه ها هستند و واقعاً كارشان را عالی انجام می دهند. آنها تقريباً به آخرش رسيده اند.
نزديك است كه تمامش را بجوند.
شب شده و موش ها نيز بايد استراحت كنند.
بنابراين با شتاب تمامش می كنند.
هرلحظه ريشه از تنه جدا خواهد شد.
مرد بار ديگر به بالا نگاه می كند و در آنجا كندوی عسلی هست كه از آن عسل می چكد.
همه چيز را از ياد می برد و می كوشد قطره ای از آن عسل را به زبانش بگيرد و موفق می شود.
و آن طعم واقعاً شيرين است!


درک این تمثيل اندکی نیاز به تعمق و تأمل دارد

#اين_لحظه.
يك شير از گذشته می‌آید و دوشير در آينده منتظرند، زمان به سرعت می گذرد، مرگ بسيار نزديك است، آن دو موش ريشه ی خود زندگی را قطع می كنند.
ولی اگر بتوانی در زمان حال زندگی كنی، آن طعمی واقعاً شيرين است!
واقعاً زيباست.
آن مرد در لحظه زندگی كرد و همه چيز را فراموش كرد. در آن لحظه مرگی وجود نداشت، شيری وجود نداشت، زمان نبود، هيچ چيز وجود نداشت، فقط آن طعم اسرارآميز عسل روی زبانش.

راه زندگي كردن همين است.
اين تنها راه زندگی كردن است.
وگرنه زندگی نخواهی كرد.
هر لحظه.... اوضاع چنين است.
اين تمثيل واقعاً بسيار وجودگراست existential.
تو آن شخصی هستی كه از آن ريشه ی درخت آويزانی و مرگ از هر طرف دربرت گرفته است و زمان از دست
می رود.
هرلحظه به مرگ فرو می افتی و ناپديد می شوی.
حالا چه بايد كرد؟
نگران گذشته باشی؟
نگران آينده باشی؟
نگران مرگ باشی؟
نگران زمان باشی؟
يا از لحظه لذت ببری؟

به فردا فكر نكردن يعنی به اين لحظه اجازه دادن تا قطره ای عسل شيرين روی زبانت شود.

با وجودی كه مرگ وجود دارد.
زندگی زيباست.
باوجودی كه گذشته زياد خوب نبود و كسی از آينده چيزی نمی داند، اميد بستن به آن مايه ی نااميدی است.
ولی اين لحظه زيباست.
بگذار قطره ای عسل روی زبانت شود.
همين لحظه بسيار زيباست.
چه چيزی كسر است؟
در همين لحظه باش.

به کجا چنین شتابان

21 Oct, 16:58


وقتی ذهن نسبت به واکنشها و
نسبت به حركات
زیرکانه خویش ناهوشیار است این چنین ذهنی تنبل و جاهل و نادان است !
اگر نمی توانید در امتحانات قبول شوید، اگر کتابهای زیادی نخوانده باشید
اطلاعاتتان کم باشد این نامش
جهل نیست !
جهل واقعی نداشتن دانش نسبت به خویش است! 
جهل نداشتن درک نسبت_به_چگونگی کارکرد ذهن خویش،
نسبت به انگیزه ها، پاسخها و حرکات متقابلتان است.

کریشنامورتی