منم زینب منم عفت منم نور وجود حق
منم عبد خداوند و منم از ذات حق مشتق
حیا با من تجلی کرده در آفاق این عالم
بدون من نبود اصلا حیا در خلقت آدم
منم زینت به ان کس که دلیل خلق عالم بود
منم زینب که زینت بر علی خلاق عالم بود
قِدَم را نور من اَقدَم حدوث از لطف من بر پا
منم ربط حدوث عالم و اللهِ بی همتا
امامت را قوامم من و فیاض مدامم من
جهان را لطف عامم من مشیت را قیامم من
قضا محبوس در دستم قدر بازیچه ی شصتم
چنان بر هوست پیوستم که هست هو بود هستم
امورچرخ گردون در کف لطف مدام من
سرای خاکی عالم ز تقدیرات عام من
شریعت را شریعت میکنم با گوشه ی چشمم
بهشت و دوزخی سازم به یک خنده به یک خشمم
مؤثر در اثر آید ز تأثیر کلام من
مُقدِّر در قَدَر آید ز تقدیرات عام من
منم در عالم تجرید بسط جوهر یکتا
که در بزم تَعَیُّن میپذیرم نقش هایم را
تَعَیُّن از بساط بسط جود من پدید آید
منم آن نقطه ی وحدت که خلقت را بیفزاید
تمام عرصه ی دشت بلا شطرنج عشق هو
منم شاه و وزیر و بیدق و دست قدیر او
جهان را دایره بنگر به قطر خلقت عالم
ازل را بین ابد را بین به قلبش علتی محکم
محیط دایره باشد حسین ابن علی اما
منم آن نقطه ی پرگار خلقت در دلش تنها
صدور صادر اول به دستور من است آری
منم آن صادر اول به لطف حضرت باری
همه عالم شود ساکت به ذرات اسکتو گویم
شکافی گر دل ذرات بینی وحدت رویم
قصور شاعر خود را ببخشا زینب کبری
که مقداد غریب تو ندارد جز خودت ملجا
مقداد اصفهانی
#برای_فرج_دعا_کنید
#بر_دشمن_مرتضی_علی_لعنت
شعر ناب
https://t.me/joinchat/AAAAADxDSEFbd6Y5pmBrZA