اشعار ناصر دودانگه @naser_dodangeh_313 Channel on Telegram

اشعار ناصر دودانگه

@naser_dodangeh_313


اشعار ناصر دودانگه

اشعار ناصر دودانگه (Farsi)

اشعار ناصر دودانگه یک کانال تلگرامی فارسی است که به اشعار و شعرهای زیبا و انگیزشی اختصاص داده شده است. این کانال توسط کاربر با نام کاربری naser_dodangeh_313 اداره می‌شود. در این کانال شعرهایی از شاعران معروف و تازه‌وارد را می‌توانید پیدا کنید که با حس زیبایی و احساسات عمیق خود، خواننده را به دنیای شعر و ادبیات می‌کشانند. اگر به شعر و ادبیات علاقه‌مند هستید و دوست دارید از نثر و بیت‌های زیبا لذت ببرید، اشعار ناصر دودانگه کانالی مناسب برای شماست. با عضویت در این کانال، به دنیایی از احساسات و زیبایی‌های زبان فارسی فراخواهید رفت و لحظاتی شاد و پر انرژی را تجربه خواهید کرد. پس چه موانعی شما را از عضویت در این کانال جذاب جلوگیری می‌کند؟ الان به کانال اشعار ناصر دودانگه بپیوندید و از شعرهای زیبا و الهام‌بخش لذت ببرید!

اشعار ناصر دودانگه

07 Feb, 09:35


شعر امام زمان عج
#امام_زمان_عج


در راه وصل ، ما ندویده بریده ایم
باری به روی شانه نبرده خمیده ایم

دوران انتظار به ما خوش گذشته است
ما را ببخش تازه به دوران رسیده ایم

دنیای بی تو نیست به غیر از جهنمی
دنیا تویی و ما همه دنیا ندیده ایم ...

با اولین نسیم گذشتیم از این درخت
ما یا کریم از سر شاخه پریده ایم ...

ترجیح داده ایم قفس را به پر زدن
یوسف فروش های اسارت خریده ایم

در پشت پرده های جهالت نهان شدیم
در نوع خود به وادی غفلت پدیده ایم


در عصر انتظار تو یک عمر روز و شب
جای نفس، بدون تو ذلت کشیده ایم

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

06 Feb, 09:40


شعر ولادت آقاعلی اکبر (ع)
#حضرت_علی_اکبر_ولادت


ام لیلا در بغل دارد چه زیبا گوهری
آفرید او را خدای او برای دلبری


جان به آقای جهان و خنده ی روی لبش
شاه بود و شاه تر شد با چنین تاج سری



بی علی گویا نمی چرخید چرخ روزگار
رو نمایی کرد ارباب از علی دیگری



قبل از او و بعد از او خلقت به چشم خود ندید
از علیِ اکبرش مولود خوش سیما تری



دیدنی که هست اما دیدنی تر می شود
سیرت حیدر کنار صورت پیغمبری....


آرزو دارد علی باشد علی بن حسین
تا به مردم بیشتر خدمت کند تا سروری



با عمو عباس خود ، یک روز غوغا می کند
انتظار این است بی شک از چنین رزم آوری



او عصای دست بابا می شود در کربلا
ضجه در می آورد شمشیر او از لشکری




یا علی اکبر کرم کن دست مارا هم بگیر ....
عیدی ما را حرم کن دست مارا هم بگیر .....




لایق مهری، به آغوش نجابت می روی
روی دست عمه ها نوبت به نوبت می روی



روی تو یاد آور روی پیمبر می شود
در دل عشاق او با این شباهت می روی



ما حرم را دیده ایم و تو خود ارباب را
محضر ارباب ما ساعت به ساعت می روی



نوش جان تو ، بغل های حسین بن علی
خوش به حال تو که اینگونه زیارت می روی



کار دل کندن ز خود را سخت مشکل می کنی
تا به قربان پدر با این ملاحت می روی



بین مردم پخش شد قربانی میلاد تو
با کرامت آمدی و با کرامت می روی



نوبت پخش خودت هم بین صحرا می رسد
آه روزی بر عبا ، قسمت به قسمت می روی



با همین اندازه ای که روز میلاد آمدی
بلکه از این ریزتر ، روز شهادت می روی


@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

18 Jan, 16:19


یا ابالفضل العباس ع
#حضرت_عباس


هر که شد مأنوس با تو با ارادت می شود
هرکسی خاک درت شد با لیاقت می شود


خانه ای که روضه ات را داشت شد بیت الکرم
معبد عشق است هر جا از تو صحبت می شود


طرز گفتار تو با ارباب، آداب ادب
طرز رفتار تو ،آداب زیارت می شود


سفره ی ام البنین کارش گره واکردن است
چه دعاهایی که با نذرش اجابت می شود


رزق اشک گریه کن ها ، با دعای مادرت...
با همان دستی که افتاده ست قسمت می شود

زور بازو قوت زانو و بعدش آبرو ...
این علامت کش کنارت با نجابت می شود

نوکرت پای علم بار تعصب می کشد
دستگیرش تیغه های این علامت می شود

روز محشر روز حسرتهاست پس با این حساب
قسمت هرکس غلامت نیست حسرت می شود

من خدا را زیر این بیرق فقط می بینمش
یا ابالفضلی که می گویم عبادت می شود

پشت ارباب دوعالم را نبود تو شکست
سهم زینب هم بدون تو اسارت می شود

یاد قبری کوچک و یک مشک پاره می کنیم
در میان روضه تا حرف از خجالت می شود

دست هایت را بریدند و تماشا می کنی
خیمه های بی عمودی را که غارت می شود


بوسه می زد شاه عالم روی خاک علقمه
دستهایی را که اسباب شفاعت می شود

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

14 Jan, 16:06


#حضرت_زینب_شهادت



کشاند رأس تو بر نی، مرا به بازاری
که داشت هر قدمش چشم مردم آزاری

نرفته ای به سفر با سنان چه می دانی
ز صبح تا به غروبی پر از گرفتاری

رقیه ریخت دلش، کاش دختری دیگر
به روی نیزه نبیند سر علمداری...

غم اسارت زینب شراب را کم داشت
قرار بود بمیریم باغمت آری ...

هزار مرتبه مردم زغصه تا دیدم
که احترام لبت را نداشت می خواری


به سمت قبله نه، زینب به سمت گودال است
چه بر می آید از او غیر از این وفاداری


هزار مرتبه گفتم اجل تو مدیونی
مرا بدون حسینم دمی نگهداری ....

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

14 Jan, 16:02


#حضرت_زینب_شهادت


پر از تو ام دم آخر ، ز غیر تو بری ام
دلم برای تو لک زد، مرا نمی بری ام ؟!

به شوق اینکه بگیری مرا در آغوشت
من از حیات گذشتم به مرگ مشتری ام

به زیر تابش خورشید رنگ عوض کردم
بعید باشد عزیزم به جا بیاوری ام

حباب زیر قدم های من نمی شکند
نمانده هیچ اثری از شکوه حیدری ام

سه چهار مرتبه با شمر همکلام شدن
چقدر لطمه زده بر غرور خواهری ام

حسین چشم تو روشن به شام برگشتم
هنوز خانه به دوش مصیبت سری ام ....

که شمر آمد و از تن برید و بر نی زد
بریده مثل همان ضجه های آخری ام ...

مقطعه شده بودی تو را بغل کردم
به قتلگاه تو گل کرد حس مادری ام ...


حسین ، کشته مرا حکمت نفس زدنت
هنوز عطر تو جامانده روی پیرهنت


@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

01 Jan, 11:59


غزل جدید
تقدیم به روح حاج حسین بختیاری عزیز



بر گرد شمع ، این همه پروانه را ببین ...
خاک درش شو عزت شاهانه را ببین

این خانه در مساحت عالم بنا شده ست
جانم حسین ، وسعت کاشانه را ببین ...

حب الحسین گفتن عابس شنیدنی ست
مستی ندیده ! نعره ی مستانه را ببین

سر داد ، تا میان سران ،سر بلند کرد
عاقل بیا و شوکت دیوانه را ببین


مانند بختیاری بی شیله ، با حسین
خوش باش و تخت و تاج ملوکانه را ببین

کیفی که کرده ایم درِ خانه ی حسین
شاهان نکرده اند ، کرمخانه را ببین

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

06 Dec, 09:09


#حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
#گودال

کنار قبر تو جان می دهد پرستارت
سفر بخیر عزیزم خدا نگهدارت ...

خدا کند که بیاید ببوسم از دستش
اجل اگر برساند مرا به دیدارت ...

تو را زدند علی را کشان کشان بردند
تو یاورم شدی اما علی نشد یارت

تو را شکسته سپردم به دستهای نبی
بیا ببین که شکسته غرور غمخوارت

به خنده های مغیره مرا سپرده ای ، آه
فدای دست کبود ز درد بیزارت

به ذوق مادری ات لطمه خورد واویلا
در شکسته ی این خانه داد آزارت

تو با صدای گرفته حسین می گفتی
که گریه کرد به گودال چشم خونبارت

سری به نیزه بلند است در برابر تو
به سر زند حرم از ضجه های آخر تو

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

04 Dec, 15:19


#فاطمیه
#حضرت_زهرا_س


افتاده از پا از غم افتادنش بود
جان داد آنکه شاهد جان دادنش بود

آتش زده بر هستی اش داغ جوانی
فریاد زد اسماء بریز آب روانی

شرمندگی را در نگاه حیدر آورد ...
این غسل ، یک فتاح را از پا در آورد

دست علی باز است، این اوج محن بود
حالا به دست فاطمه بند کفن بود


گفت ای سفرکرده ، ببین اشک یلی را
یار علی جان دادی و کشتی علی را

امشب شکسته دیدمت نخل امیدم
غسلت نفسگیر است ای گیسو سپیدم

درد و دل من مختصر باشد عزیزم
غسال ، کی خود محتضر باشد عزیزم ...

دیدی رسید از غصه ات دستم به زانو ....
در کندم اما دل نکندم از تو بانو ....

محروم کردی مرتضی را از وجودت ...
دق دادی ام امروز با روی کبودت ...


امشب کسی مانند من بی بال و پر نیست
مستأصلم من ، دفن کار یک نفر نیست

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

28 Nov, 12:34


#حضرت_زهرا_س
#فاطمیه

ای که با دست ورم کرده ی خود پای منی
با نفس های کمت نیز مسیحای منی

ماه ماه است عزیزم چه گرفته چه هلال ...
رو بگیری ز علی ، باز تو زهرای منی

ماندنت درد من و رفتن تو زجر من است
غم امروز منی ، حسرت فردای منی

آه زانو به بغل کردن من دیدنی است؟!
از پس پوشیه سرگرم تماشای منی

همه ی زندگی ام ،مرگ تمنا نکنی ...
خسته ای ، بی رمقی؟! باز تمنای منی

خواست دنیای مرا تیره کند ، سیلی زد
دشمنم نیز خبر داشت تو دنیای منی

رو به قبله مشو ای قبله ی بی سوی علی
یار بی صحبت من ، همدم شبهای منی
@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

23 Nov, 05:11


سلام
دیروز، کلیپی در کانال بارگزاری کردم دوستان محبت دارن و گفتن متنش رو هم بارگزاری کنم .
متن کامل زمزمه هم تقدیم شد .

اشعار ناصر دودانگه

23 Nov, 05:07


#حضرت_زهرا_س
#فاطمیه


تو گریونی
دلت میخواد پابشی نمی تونی
می مونی؟ میری ؟ خودت نمی دونی
پریشونی

از تو سایه ای هست رو سر مستدامه
اون که دست بلند کرد رو تو یه غلامه

دلخوشیم نفسی که می زنی شده
قدت دیگه منحنی شده
همه میگن قبرشو بکن
همسر تو رفتنی شده ....

توو عالم کسی شبیه تو خسته نیست
نماز جوون نشسته نیست
به خدا که کاری سخت تر از
شستن پهلو شکسته نیست

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

23 Nov, 05:04


#حضرت_زهرا_س
#فاطمیه

تو خاموشی ...
یه حرفی باید بگم در گوشی ...
تو فردا این موقع ها کفن پوشی
تو خاموشی

قبل از اون جسارت ، اینقد خم نبودم
با تو قبل سیلی ، نامحرم نبودم ....

ضعف کردی
سنگینه برات یه لقمه نون ...
عصا نمیاد بهت جوون ....
آب شده تنت شبیه شمع
مونده ازت چندتا استخون

می فهمم
کبودیه زیر چادرو
چهل نفره زدن تورو
بخاطر من نه فاطمه
بخاطر بچه هات نرو

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

21 Nov, 09:49


#حضرت_زهرا_س
#فاطمیه

رسم است کسی رخت اگر بست ز دنیا
از خاک سفر کرد سوی عالم بالا ...

تا درد نگیرد دل طفلان عزیزش
از خانه ی او جمع کنند البسه اش را

مقصود، از این کار فراموشی داغ است
تا گل نکند ، خاطره های متوفی ...

بردند .... ولی علت رنجیدن زینب
مویی ست که جامانده روی شانه زهرا

در کرببلا رسم ولی جور دگر بود
می شد بدنی دستخوش غارت اعدا ...

بردند هرآنچه به تنش بود به غارت
یک قوم نهادند پی اش پای به صحرا

بانوی علی خصلت منت نکشیده
افتاد سر کهنه لباسی به تمنا ...

ای کاش کنون که شده صد پاره تن او
بر اهل و عیالش برسد پیرهن او...

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

21 Nov, 07:21


#حضرت_زهرا_س
#فاطمیه

خاموش مکن شمع شب انجمنی را
ای زخم دگر زجر مده همچو منی را

منظور من از پلک زدن عرض سلام است
جان خسته ندارد رمق دم زدنی را ...

بگذار نفس تازه کنم،  درد  حیا کن
آزار مده شب به شب  آزرده تنی را  


گفتم به مزاری که ندارم بنویسند
چل مرد گرفتند نفس های زنی را

بعد از غم پیغمبر و محسن ، شب آخر
گفتم که شبی گریه کنم بی کفنی را ...

ای کاش نلرزی سحر آخرم، ای دست
تا هدیه کنم بر پسرم  پیرهنی را ...

درد است که با چشم کبودت ته گودال
در زیر سم اسب ببینی بدنی را ...

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

19 Nov, 17:19


#حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
زبان حال حضرت زهرا (س) با مولا


حیدر و هرکس داره بی نیازه
عالمیه عالم بی نیازی ...
نه ساله من چیزی ازت نخواستم
الان میخوام تابوتمو بسازی


بهت نگفتم چرا رو گرفتم
به غیرتت بر نخوره عزیزم
از رو لباسم منو غسل بدی کاش
پیکرم از زخمه پره عزیزم ...


مرگم رو خواستم با دله شکسته
خدا هم این حاجتو زود بهم داد
النگوهامو به فقیرا دادم ...
غلاف یه دستبند کبود بهم داد


وصیتای فاطمه زیاد نیست
خبر دارم آخه دل تو خونه
تابوتمو یه کم هلال درست کن
کسی نبینه قامتم کمونه ....

از پر کاه سبکترم می خواستم
به شونه هات فشار نیاره جسمم
ببخش اگه موقع غسلم علی
اشک چشاتو در میاره جسمم ...


دستای من بالا نمیاد امروز
مشکل دست منو حل کن علی
دلش برای بغلام تنگ نشده
دخترمو به جام بغل کن علی


بالا سر حسین شبا آب بزار
شونه ی موهای سرش با زینب ...
بوسه گرفتن از چشاش با توئه
بوسه ی زیر حنجرش با زینب ....

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

18 Nov, 18:14


#حضرت_زهرا_ (س)
#فاطمیه


دوباره گریه کردی زیر چادر
کی قلب نازک تو رو شکونده
شبیه شمعی که می سوزه نم نم
تموم شدی چیزی ازت نمونده ...

قداستی داشت در خونه ی تو
آتیش زدن ، مقدسی نمونده
تموم شهر تو کشتنت شریکن
برم به کی بگم، کسی نمونده

اونایی که تورو زدن تو کوچه
سمت دارن ولی ندونی بهتر
تو دنیایی که قنفذ و مغیره
عزیزشن ، همون نمونی بهتر ...

یه حرفایی شنیدم از تو امروز
دلم از این حرفا داره می پاشه
گفتی بساز تابوتمو‌، رو چشمم
فقط چرا گفتی خمیده باشه ...

فردا شب این موقع ها من موندم و
آرزوهای رفته زیر خاکم...
فردا باید بیام سر مزارت
پهلو شکسته ی اسیر خاکم ...

فردا شب این موقع رو سنگ غسلی
هی پا میشم می بینمت می شینم
نگفتی از من چرا رو گرفتی
فردا که غسلت دادنی می بینم

یادت باشه وقتی باباتو دیدی
بگو که دنیا واسمون عذاب بود
بگو تو رو می زدنت تو کوچه
به دستای حیدر تو طناب بود

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

17 Nov, 17:37


#حضرت_زهرا(س)
#فاطمیه


عشق خداست عاشق زهرا خدای اوست
این شعر اگر قبول کند در ثنای اوست


تطهیر واژه ، شرط شروع قصیده است
در مدح بانویی که حسن خاک پای اوست

نور دل محمد و تاج سر علی ست
خاک درش ابوذر و سلمان گدای اوست

بالله علی و فاطمه یک روح واحدند
زهرا فدای حیدر و حیدر فدای اوست

فرزند او به سن کمش هم بزرگ ماست
در هر دل شکسته در عالم هوای اوست

زهرا دلش شکست ، پدید آمد انکسار
این اشک ما نواده ای از اشکهای اوست

زهراست مستند ، به سند احتیاج نیست
باغ فدک کم است ، دوعالم برای اوست


این در ،چه سالم و چه شکسته امید ماست
اکسیر جاودانه ، غبار سرای اوست


در انتظار خوردن پایی به در مباش
ای اهل گریه روضه ی زهرا دعای اوست

گویا به خانه آمدنش هم نشسته بود
یک طفل پیر ، باخبر از ماجرای اوست

زهرا اراده کرد که پیر علی شود ...
تابوت شرمسار غم انحنای اوست

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

16 Nov, 10:55


#زمزمه_غسل
#فاطمیه

به کبودی دستت شدم خیره
مصلحت انگار امشب ، به تاخیره
غسل پهلو شکسته ، نفس گیره ....
پاشو دارم می میرم


امشبی که طناب نیست روی دستم
دستاتو با یه بند کفن بستم ...
فکر این بی پناه کن


تا که غسلت تموم شه نمی مونم
این کفن، چندمیش بود نمی دونم
غربتم رو نگاه کن


کی، مو سپید شدی بانو
آه ، حق داری بگیری رو


بند دوم

آرزوی علیه توو تابوته
حیدره اون که شرمنده ی روته
اشکم اندازه ی خون پهلوته ...
تشییعت کرده پیرم

حیدره اون که دستش رو دیواره
اون سر تابوتت رو کی برداره
دفن کار یک نفر نیست

باز بغل کرده زینب لباساتو
پس دعا کن بمیرم منم باتو
تو دعات بی اثر نیست

آه ، ای چراغ این خونه م
آه، بردمت روی شونه م


@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

08 Nov, 08:01


#مناجات_امام_حسین
#حضرت_رقیه_س

از ما نمی ماند به جا غیر از محبت
دور تو می گردیم پس نوبت به نوبت

ما طبق معمول همیشه شرمساریم
در کوله بار ما ندیدی جز خجالت


اما گناهم کمتر از آقایی توست
سر می رود از این دل کوچک ارادت

با غم سبک تر می شوم در خانه ی تو
با کل غم ها فرق دارد این مصیبت


تو دستگیر عالمی ، من دست و پاگیر
شرمنده ام از اینکه افتادی به زحمت


مردم همه شادند در ایام تعطیل
دلداده ها دلخوش به شبهای زیارت


با صد امید و آرزو دور تو گشتیم
در حشر هم داریم امید شفاعت....


من در توانم نیست دنبالت بگردم
بلکه تو پیدایم کنی روز قیامت ...

رفتی و از دنیا گرفتی دلخوشی را
کردی در آغوش حصیری استراحت

کنج خرابه روی لبهای تو جان داد
جان را گرفت از دخترت، شوق وصالت

دلداده ها باید شبیه هم بمیرند
پهلو به پهلو، مو به مو ، صورت به صورت
@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

21 Sep, 09:24


#امیرالمومنین
مدح مولا

هنر آفرین ، ثمر آفرین ، به فدایت ای گوهرآفرین
تو نبوتی ، تو امامتی ، تو ولایتی تو تمام دین

کلمات تشنه معرفت همه صف به صف به کمین تو
ملکند مستمعین تو ، تو بخوان خطابه ی دلنشین

تو به روز فاتح خیبری ، دل شب به شانه غذا بری
چه مهابتی ، چه محبتی ، تویی آن چنان تویی این چنین

همه جا نشسته به یک زمان ، تو یکی و در دل صد مکان
ز خرابه تا دل کهکشان ، تو کنار آن، تو کنار این

به خدا که کهف امان تویی که دلیل خلق جهان تویی
که تو آفریده شده شوی پدر تمامی مومنین

چه کرامتی چه فضیلتی ، دل اگر که طالب حکمتی
برو علم را ز نجف بجو ، چه نیاز تا بروی به چین





هوس دمی نمکین کند چو طواف عرش برین کند
به نجف رسیده ی اربعین ، به خدا رسیده یقین کند

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

30 Aug, 06:50


غزل محبتی امام حسن و امام حسین (ع)



جان دو جهان شد پدر این دو برادر
هستیم فقط زیر پر این دو برادر ...

قربان حسین و حسن فاطمه رفتیم
باشیم محب از نظر این دو برادر ...

از نان پسر های کریمان همه خوردند
شد باب کرامت ثمر این دو برادر

از بی سرو پا سینه زن محترمی ساخت
شد شامل ما هم هنر این دو برادر

از در به دری صف محشر به امان است
هرکس که شود در به در این دو برادر


بی حرمتشان کرد فلک ورنه به دنیا
صد پاره نمی شد جگر این دو برادر

ما با جگر پاره نشستیم بمیریم ...
در روضه ی سخت پسر این دو برادر ...

قاسم که کش آمد ، علی اکبر که کم آمد
یارب چه نیامد به سر این دو برادر ...

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

24 Aug, 16:18


#اربعین

مهمان برایت آمده آن هم چه مهمانی
جان تو نه ! آمد بسویت بهتر از جانی

چشم تو روشن در مزار ای پیرهن پاره
که فاتحه خوان تو شد پاره گریبانی ...

قسمت نشد در روز دفنت کربلا باشد
شام غریبان تو شد شام غریبانی ..

اشک عقیله شد گلاب یادبود تو ...
تر شد لب قبرت، خودت افسوس عطشانی ...

دلتنگ با آغوش یارش می شود خرسند
آغوش خود وا می کنی یا خیر ، خود دانی

یک کوچه مادر دید، زینب کوچه ها دیده
از مادرش برده ست ارث زخم پنهانی

ای سفر دار خانه زهرا .، زجا برخیز ...
مهمان برایت آمده آن هم چه مهمانی

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

21 Aug, 16:04


#اربعین

هستند به جز من همه حاضر
در خود نشکسته ام به ظاهر

از ما که گذشت ما نرفتیم
پابوس ، حلال هرچه زائر

جامانده مگر که دل ندارد؟
ای لطف تو شامل مسافر ...

دیدم به طریق، اهل شهرند
مدیون محبت عشایر ...

تقدیر من است بین روضه
حسرت بخورم به حال جابر

بر بد سفران محل ندادی
ماندند به کشور مجاور ...

در روضه ببین کلافه ها را
دریاب دل اضافه ها را ....

هرکس به نیابتی رسیده
شبهای زیارتی رسیده ...

روح تو گرفته است آرام
زینب به سلامتی رسیده

در دست گرفته گوشواره
از شام، غنیمتی رسیده ...

از چهره بگیر شرم او را ...
او با چه خجالتی رسیده ...

می خواست نشان دهد ببینی
زینب به چه غربتی رسیده ...

یک فاتحه خواند و شد حواله
بر شادی روح یک سه ساله...

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

16 Aug, 09:29


غزلی برای برگشت کاروان به کربلا
#اربعین


دور مزار شاهی برپاست سوگواره
یک قافله شکسته با قلب پاره پاره

یک قبر با سه تا شمع، یک قبر دسته جمعی
جمعند دور یک ماه، هفتاد و دو ستاره


سوغاتی سفر را آورده کاروانی ...
گودال زنده شد با پیراهنی دوباره

سوزاند کربلا را ، یک یادگار دیگر
چوبی که بود قبلا بخشی ز گاهواره

یک بانوی خمیده فریاد زد که برخیز
آورده ام برایت یک جفت گوشواره ...


زخمی شده وجودش ،به بازوی کبودش
چرخاند چشم خود را ، شد روضه با اشاره
@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

07 Aug, 16:27


#حضرت_رقیه_س

تو بهشت این جهانی که به شوکتم می آیی
چه شبی شود شبی که ، تو به خلوتم می آیی...

به دویدنت ز خیمه، دم احتضار اصحاب
تو درست لحظه ای که پُرِ حسرتم می آیی ...


نه به وصل، ناز داری، نه به پا نیاز داری
پدر منی و با سر به عیادتم می آیی


شده مرقد تو نیزه ، به طواف تو دویدم
شده مرقدم خرابه ، به زیارتم می آیی ؟!

تو شبی بدون دعوت به تنور رفته بودی
به سر مزار من نیز ، به دعوتم می آیی

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

07 Aug, 16:20


#حضرت_رقیه_س

از من مگیر لذت بزم شبانه را ...
بر من ببخش درهمی آشیانه را

هرکس گذشت غربت ما را سرک کشید
دانسته ایم ارزش دیوار خانه را

یک طفل مو بلند گذشت از مقابلم
از پیش چشمم عمه نهان کرد شانه را ...

خیلی تلاش کرد بخواباند عمه ام
بیدار با لگد شده ی نازدانه را ....

قربان قصه گفتنت عمه ، نمی شود!
خوابانده اند روی تنم تازیانه را ...

دختر دلش خوش است به شیرین زبانی اش
از دست داده ام نمک دخترانه را ...

آنقدر گریه می کنم او را به من دهند
پس می دهم به شمر بهای بهانه را

از روی پیرهن بدنم را بشویی اش
تکرار کن مصیبت دفن شبانه را ...

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

07 Aug, 08:47


شعر مصیبت حضرت رقیه (س)
#حضرت_رقیه(س)


یادش بخیر بالش نرمی که داشتم
آغوش با محبت گرمی که داشتم

یادش بخیر بوسه گرم تو قبل خواب
خوش می گذشت دور تو و عمه و رباب

یادش بخیر شانه زدن های هر شبت
پا می شدم ز خواب به گلبوسه ی لبت

یادش بخیر زندگی ام رو به راه بود
رویم سپید و موی سر من سیاه بود

امشب ولی به زیر سرم خشت خام بود
بی احترام طرز ورودم به شام بود

این طفل پیر جان بسپارد اگر، رواست
لعنت به شمر طفل تو را سالخوده خواست

ناز تو را به قیمت سیلی خریده ام
از خواب با لگد نپریدم؟ پریده ام

سیلی به حال صورت من گریه می کند
لالایی ام به لکنت من گریه می کند

خود را برای دلخوشی او زدم به خواب
خواب مرا به هم زده لالایی رباب ...

ما چوب خورده های اسارت چشیده ایم
دندان شکسته های خجالت کشیده ایم


از من بریده تر ، نفس خواهرت شده ...
بیچاره عمه، قبر کن دخترت شده ...

گفتم به عمه تا به وصیت عمل کند ...
نیت کند به جای تو من را بغل کند

از روی نیزه ها نگرانم شدی ببخش
فردا اگر که فاتحه خوانم شدی ببخش

هنگام غسل دادن زهرای کوچک است
ما بی کسیم ، گریه کن ما عروسک است

زخم تن مرا به سکینه نشان مده ...
تلقین بخوان و شانه ی من را تکان مده


گفتم به قبر من بنویسند: خسته بود
زهرا ترک ترک شده بود ، او شکسته بود

یا رب ، روا مدار عزیزی شود اسیر
بابای هیچ دخترکی را از او مگیر ...


طفل تو را نبودن تو قد خمیده کرد
با من هرآنچه کرد ، گلوی بریده کرد

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

26 Jul, 12:23


Audio from Naser2d

اشعار ناصر دودانگه

26 Jul, 12:22


شور حضرت رقیه (س)
#حضرت_رقیه_س



کی میتونه با سه آیه بشه قرآن حسین
یه تنه خیر برسونه به محبان حسین
بابا جونش واسه شیرین زبونش در میره پس
می نویسم یه رقیه می خونم جان حسین

گرمه پشت هفت قبیله مون ، به قبیله ی رقیه
کار خوبه خدا درست کنه به وسیله ی رقیه

تو کامل شدی مثل ابالفضل
پرسائل شدی مثل ابالفضل
سنخیت گرفتی روی شونه ش
دریا دل شدی مثل ابالفضل

تو اسمت امیده به ابالفضل
آوازه ت رسیده به ابالفضل
کوچیک بود، از عالم گره واکرد
تو دستات کشیده به ابالفضل
..........
ملائک با مژه شون این حرمو جارو زدن
دسته خالی ها با امید دم این در، رو زدن
آره دریا دلی اینه همه رو می کشونه
سن و سالی نداره مردا جلوش زانو زدن

مسلمون خونوادشیم ، به سه آیه ی رقیه
بهشتمون رو دیدیم به چشم ، زیر سایه ی رقیه

گره هامو وا کرده کرده رقیه
چه دردا دوا کرده کرده رقیه
به محشر نیاز نیست که تو دنیا
قیامت به پا کرده رقیه

خوشم تو خرابات رقیه
پرم از ارادات رقیه
می میرم به شوقی که تو محشر
برم به ملاقات رقیه
@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

26 Jul, 06:17


شعر زبان ساده
#حضرت_رقیه_س


رسیده به آرزوی سفرش ...
با هزار حرف نگفته دخترت
از رو ناقه افتاده ، مهم اینه
از چشای تو نیفته دخترت


دخترا منتظرن بابا بیاد
درداشونو ، تو بغل بهش بگن
سر تو اومد ولی بغل نداشت
کاری کرد که حرفا تو دل بمونن


گفت : به دیدن کسی که هیچکسو
مثل بابا دوس نداره اومدی
قربون اومدن نصفه شبی ت
چرا با رگای پاره اومدی ...


مگه من نگفته بودم که میای
با خودت بغل بیار ، سر زدنی ...
اومدم که بپرم تو بغلت
دیدم اندازه ی آغوش منی ...


آخ ببخشید این چه حرفی بود زدم
تو به اندازه ی کافی خسته ای ...
ببوسم زخم گلوتو خوب بشه ...
صد برابر همه ، شکسته ای


نمک بچه ، شیرین زبونیشه ....
با نمک بودن به بچه ت نیومد
لکنتش نزاشت باهات حرف بزنه
همه ی حرفاشو با یه بوسه زد


رو لبای پاره جون داد که بگه
کم بابا هم پناه دختره ...
دخترو تازیونه نمی کشه
لب بابا، قتلگاه دختره ....


زن ها و دخترای شامی فقط
دنبال بهونه ی خنده بودن
خندیدن ...دخترتو که دق دادن
سر قبرش همه شرمنده بودن

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

05 Jul, 07:05


شعر شب دوم محرم

#ورودیه
#شعر_شب_دوم

زینب رسید کرببلا اقتدار داشت ...
او نیز با خدای حسینش قرار داست
آیینه بود و دور خود آیینه دار داشت
زانوی اکبراست گواهم ، وقار داشت


آمد حسین فاطمه را ماندگار کرد
آن شب خدا به خلقت او افتخار کرد


راه وصال را به خداوند ساده کرد
از جلوه های فاطمی اش استفاده کرد
بر یاری امام غریبش اراده کرد ...
از ناقه ها سه ساله ی خود را پیاده کرد


نام خیام محترمش را حرم گذاشت
بر چشم خاک زینب کبری قدم گذاشت


بر روی عرش سایه ی او‌مستدام بود
او را قمر ترین دو عالم غلام بود
پرده نشین خیمه به دور از عوام بود
حتی ملک ندیده که زینب کدام بود

مانند مادرش که ز کوران حجاب داشت
در پرده بود محمل او هم نقاب داشت


در خیمه نه ، که در دل ارباب جا گرفت
از خاک پای دوست شدن شد بها گرفت
جای همه ز میکده جام بلا گرفت
تنها نبود ، دور و برش را خدا گرفت

از بس اصیل بود چو ایل و تبار خویش
چون او کسی نرفت به قربان یار خویش


از بین روضه های مجسم عبور کرد
تا خاطرات غربت خود را مرور کرد
دلشوره را گرفت و ازآن خیمه دور کرد
گویا دوباره حضرت زهرا ظهور کرد

مادر که هست قافله ای هست پایدار
تاریخ ، زن ندیده به خود با چنین وقار


آه از دمی که سوخت پناه پیمبران
آن خیمه ای که سوخت دل مادری در آن
فرمود: گوشواره درآرند گوهران
پای برهنه ، خار مغیلان و دختران

آتش به جان ما زد علیکن بالفرار
آه از دمی که پرده نشین شد شترسوار


بند دل امام زمانش گسسته بود
او دست بسته نیست ولی دست بسته بود
حتما دلیل داشت نمازش نشسته بود
با شمر همسفرشدن او‌را شکسته بود

با یک لباس کهنه که شد پاره پاره رفت
با گوشواره آمد و بی گوشواره رفت


می رفت سوی شام به همراهی سران
گرما زده ،شکسته شکسته نفس زنان
دورش کسی نبود به جز خولی وسنان
از صبح تا غروب معطل شد عمه جان

قلبش شکست از غم زخم زبان شهر ...
زینب کجا و مجلس نامحرمان شهر


@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

04 Jul, 13:07


#امام_حسین_ع
#گودال


مقدر است چنین سخت امتحان بدهی
برای ذبح، به خنجر کمی زمان بدهی

به نیزه های پناهنده ای که می آیند
به روی سینه ی پا خورده ات مکان بدهی


هلالٍ کاسه به دستی رسید اما دیر
مقدر است عزیزم که تشنه جان بدهی

غروب بود سرت را به نیزه می بردند
به روی نیزه مقدر شده اذان بدهی


تمام دار و ندار حرم به غارت رفت
بنا نبود سرت را به این و آن بدهی


لب ترک ترکت کو؟ ،بعید بود از تو
که حق دختر خود را به خیزران بدهی

هزار بار برای تو دست داده تکان...
به روی نیزه برایش سری تکان بدهی

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

04 Jul, 08:12


شعر دفن حضرت علی اصغر علیه السلام
#حضرت_علی_اصغر_ع


گریه بر جان دادنش افلاک کرد
خون زیر حنجرش را پاک کرد
کند با شمشیر قبر کوچکی..
از لحد کوچکترش را خاک کرد

تیر جا خوش کرده ای بر حنجر است
ذبح اکبر بود و نامش اصغر است
تاج گل از قبر او شرمنده بود
قدش از یک شاخه گل کوچکتر است


آه از این سینه ی پر خون بکش
ناز از این غنچه ی گلگون بکش
مادرش از دیدنش جان می دهد
تیر را آهسته تر بیرون بکش ...

دفن شد آن دیده ی دریایی اش
خاک شد شرمنده ی زیبایی اش
وقت تلقین علی اصغر رسید
اسمع افهم شد دم لالایی اش ...

قبر شد کاشانه اش شرمنده ای
از غبار خانه اش شرمنده ای
جای طفلت داخل گهواره بود
از تکان شانه اش شرمنده ای

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

02 Jul, 03:54


Audio from Naser2d

اشعار ناصر دودانگه

01 Jul, 21:11


#زمزمه_شب_دهم
#امام_حسین_ع



دق می کنم
شهادتینت رو نخون

من می میرم
تو جای من زنده بمون

فردا دیگه
این موقع نشستی به خون


بغض می کنم ...
زانو بغل کردنتو

داره دلم
غصه دل کندنتو

پیر می کنه
منو کهنه پیرهنتو ...


یعنی باید باور کرد که داری میری ....
یعنی باید باور کرد میرم اسیری ...
خجالت از من داری که سر به زیری
.......

تنها بودی
خودم دلم خواست بیام

دنیایی که
تورو نمیخواد نمی خوام

پنج تنمی
الهی بمونی برام ...


داری میری
فکر احترام منی ...

روی نی ام
خورشید رو بام منی

هرچی بشه
تویی که امام منی ...

غمت نباشه دست منو می بندن ...
به بی کسی زینب ، یه شهر می خندن
عقیله که مشهوره به دل نکندن....
@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

01 Jul, 21:10


#زمزمه_شب_نهم
#حضرت_عباس_ع

داشتی ادب
مث یه نوکر به حسین

سخته برات
بگی برادر به حسین ...

دست چیزی نیست
توکه  دادی سر به حسین ...


دست به کمر
شده تو برابرشی ...

افتاده چون
تو عمود  لشکرشی


حیف که حالا
اندازه ی اصغرشی ...



رقیه حالا بی تو نداره آغوش ...
چه اضطرابی بی تو گرفته گیسوش
پاشو ببین گوشوارش در اومد از گوش ...


..............

آبو نبین
آبرومه ریخته زمین

من خجلم
از مادرم ام بنین

خیمه برو
پای زمین خورده نشین


من رو زمین
شرمنده ی این علمم

پاشو برو
دلواپس اون حرمم

مثل تو ام
نگران خواهرمم



منو ببخش از اینجا خمیده میری ...
توام مث دستامی ، بریده میری ...
منو ببخش با رنگ پریده میری ...

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

01 Jul, 21:08


#زمزمه_شب_هشتم
#حضرت_علی_اکبر_ع


سخته چقد
پای تابوتت بشینم

روی عبام
قربونی هامو بچینم

درد اینه که
پسرمو ریز ببینم


پیره بابات
جوونا رو کرده صدا

پخشی چقد
میارنت از همه جا ...

می برمت
با ناله ی وا علیا

صدای خنده ست حالا که رفته بالا
چه ریخت و‌پاشی کردی رو خاک صحرا
الهی که جسمت رو نبینه لیلا



افتادی آه
تیکه تیکه از سر زین

برگ نبودی
که بریزی روی زمین

پاشو علی
کمر خمم رو ببین ...


رفتی با پا
ولی با  عبا اومدی ...

کاش نیاره
خدا برای احدی ...

داغ ببینه ...
ناله بزنه ولدی

علیک منی از تو شنیده عمه 
که قبل من از خیمه رسیده عمه ...
بلند شو ای خوش غیرت خمیده عمه...
@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

01 Jul, 21:07


#زمزمه_شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع


نه کفنی
نه سری روی بدنی

تشنه بخواب
حالا که رو دست منی ...

حیف که درست
نشد دست و پا بزنی ...


جون دادنت
مصیبت قافله شد

بچه زدن ...
برای چی هلهله شد

کشتن تو
افتخار حرمله شد ...


یه قطره آب می خواستی زبون نداشتی
جوابی غیر از تیرِ کمون نداشتی
برای جون دادن حتی جون نداشتی ....



...........

داد می زدم
سر پسرم رو نبَر

راستی علی
از سر نیزه چه خبر ؟

بچه مگه
بی مادرش میره سفر ...



بند نمیشه ...
به نی سر طفل رباب

حالا باید
سر و ببندن با طناب

کاشکی نیاد
سر تو به بزم شراب

سرت رو بالا بردن آخه تو ماهی
به مادر پیرت کن رو نی نگاهی
زمین نیفتی بیشتر از این الهی

@naser_dodangeh_313

اشعار ناصر دودانگه

01 Jul, 21:05


#زمزمه_شب_ششم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن ع



رفتی همه
اینو‌ بدونن که یلی

لفظ اومدی
حالا شبیه عسلی ...

مثل حسن
جون میدی و تو بغلی ...




گفتی عمو
یل تو جوشن نمی خواد

چی شده که
نفس تو در نمیاد ...

دیدی عمو
چه کاری سنگ دست تو داد ...



پاهات داره رو خاکا کشیده میشه ...
صدای استخونات شنیده میشه ...
تو تشییعت باباته که دیده میشه
................

از بدنت
داره میره جون حسن

دست حسین
پر شده از خون حسن

قبل عموت
تو شدی مهمون حسن


سنگا شدن
نقل دومادی  رو سرت

بی کسی ریخت
از بدن بی سپرت

قد کشیدی
خالیه جای پدرت ...

یتیم گیرت آوردن دل بابات سوخت ...
تو حسرت یک بوسه بودی،  لبات سوخت
چشات هنوز باز بود، آی دلم برات سوخت ...

@naser_dodangeh_313

2,259

subscribers

19

photos

3

videos